کشته شدن یک نفر در تصادف کامیون با تراکتور در بابل

سخنگوی مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان مازندران، از کشته شدن یک نفر در سانحه رانندگی در تصادف کامیون با تراکتور در جاده گنج افروز بخش بابلکنار گاو آهنگرکلا کاردیکلا خبر داد.

به گزارش ایسنا، مهدی غلامنیا روشن   اظهارکرد: امروز یکشنبه تاریخ ۵ شهریور ماه در ساعت ۱۱ و ۲۰ دقیقه طی تماس مردمی با سازمان اورژانس  ۱۱۵بابل مبنی بر تصادف کامیون با تراکتور در جاده گنج افروز بخش بابلکنار گاو آهنگرکلا کاردیکلا گزارش شد.

وی تصریح کرد: پس از دریافت این گزارش بلافاصله مرکز فرماندهی سازمان اورژانس بابل تکنسین‌های پایگاه سیدکلا را به محل حادثه اعزام کرد که اکیپ تکنسین‌های اورژانس ۱۱۵ در مدت زمان ۱۰دقیقه در صحنه حادثه حاضر شدند.

غلامینا روشن عنوان کرد: در این حادثه متاسفانه راننده تراکتور که مرد ۳۷ ساله بود به علت شدت جراحات و خونریزی فاقد علائم حیاتی بود و تلاش‌های تکنسین‌های اورژانس ۱۱۵ برای احیا ثمری نداشت.


منبع: عصرایران

۲ کشته در واژگونی تریلر در محور بروجرد – اراک

محدود پل سفید جاده بروجرد – اراک دارای پیچ های تند است و به علت چهارخطه بودن و سرعت بالای خودروها بی احتیاطی رانندگان باعث حوادث رانندگی بسیاری می شود.

رئیس جمعیت هلال احمر بروجرد گفت: واژگونی خودروی تریلردرمنطقه پل سفید محور بروجرد – اراک ۲ کشته برجای گذاشت.

به گزارش ایرنا، محمد کرمی افزود: این حادثه ساعت پنج صبح امروز دوشنبه درمحدود پل سفید جاده بروجرد به اراک رخ داد.

به گفته وی محدود پل سفید جاده بروجرد – اراک دارای پیچ های تند است و به علت چهارخطه بودن و سرعت بالای خودروها بی احتیاطی رانندگان باعث حوادث رانندگی بسیاری می شود.

رئیس جمعیت هلال احمر بروجرد اظهار کرد: در بررسی های اولیه مشخص شده خواب آلودگی راننده تریلر باعث واژگونی خودرو شده است.

محور بروجرد – اراک در حوزه استحفاظی لرستان چهار خطه است ولی ادامه مسیر در حوزه استحفاظی استان مرکزی ۲ طرفه می باشد.


منبع: عصرایران

سرعت کند شارژ بی‌سیم آیفون ۸

با وجود گزینه‌های موجود در فناوری شارژ بی‌سیم، شرکت اپل در گوشی جدید آیفون ۸ فناوری ۷.۵ واتی که سرعت شارژ پایینی دارد را به کار گرفته است.

به گزارش ایسنا، به نقل از اپل اینسایدر، با اینکه فناوری‌های بهتر و سریع‌تری برای شارژ بی سیم گوشی هوشمند آیفون ۸ وجود دارد، بر اساس اطلاعات منتشر شده، اکنون شاهدیم که این غول تکنولوژی آمریکایی به‌جای استفاده از فناوری ۱۵ واتی، از فناوری ۷.۵ واتی استفاده کرده است که این امر موجب می شود شارژ بی سیم این گوشی بسیار کندتر انجام شود.

تولیدکنندگان مدتی است که فناوری شارژ بی سیم ۱۵ واتی با استاندارد Qi ۱.۲.x را بکار می گیرند و اکنون جای تعجب است که چرا اپل با وجود فناوری های سریعتر و پیشرفته تر، در جدیدترین گوشی هوشمند خود از نسخه ۷.۵ واتی پدهای شارژ بی سیم استفاده کرده و به استاندارد جدید  Qi ۱.۲.x اعتنایی نکرده است.

به نظر می‌رسد پدهای غیر اپلی شارژ بی‌سیم برای کار با گوشی هوشمند آیفون ۸ و ساعت آهوشمند آن (اپل واچ) نیازمند دریافت گواهی از اپل هستند. همچنین احتمال دارد این دو محصول اپل از یک آداپتور برای شارژ بی سیم استفاده کنند.

طبق اطلاعات و آمار منتشر شده، انتظار می‌رود آیفون ۸ به یک صفحه نمایش اولد ۵.۸ اینچی مجهز بوده و از فناوری تاچ سه بعدی پشتیبانی کند. اپل پس از رونمایی از گوشی هوشمند جدید خود (آیفون ۸) طی مراسمی رسمی در سپتامبر سال جاری، آن را روانه بازار خواهد کرد.

گفته می‌شود گوشی جدید آیفون ۸ به‌همراه گوشی های آیفون ۷ اس و ۷ اس پلاس به بازار عرضه و فروخته شود.


منبع: عصرایران

۵ رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

ویژگی آرامش بخش آبی می تواند به کاهش اضطراب در انسان کمک کند. فرهنگ های باستانی نیز از کروموتراپی برای درمان بیماری ها استفاده می کردند، و در این میان، رنگ آبی اغلب برای تسکین درد کاربرد داشته است.

همه ما به برخی رنگ ها بیشتر
از نمونه های دیگر علاقه داریم، اما آیا می دانستید برخی رنگ ها به واقع می توانند
بر حالت روانی و جسمانی شما تاثیرگذار باشند؟ روانشناسان دیر زمانی است که پشتیبان
مفهوم کرومولوژی (Chromology) هستند، که چگونگی تاثیر رنگ های مختلف بر تفکر انسان را مطالعه
می کند.

5 رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “اکتیو بیت”، کرومولوژی یک اصل است که در موارد مختلف از
طراحی اتاق های هتل تا بسته بندی مواد غذایی و کمک به شکل گیری احساس در روشی خاص
استفاده می شود. از خلق انرژی تا خواص آرامش بخش، در ادامه با پنج رنگ و چگونگی
تاثیر آنها بر مغز بیشتر آشنا می شویم.

صورتی

5 رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

صورتی اغلب به عنوان رنگی که
با زنانگی گره خورده است، شناخته می شود، اما دارای اثری آرامش بخش روی افراد نیز است.
مقاله ای که در سال ۲۰۱۳ در نشریه تلگراف منتشر شد به جزئیات پروژه نقاشی سلول های
زندانی در سوئیس به رنگ صورتی پرداخته و اشاره داشت که این رنگ می تواند خشم را در
زندانیان تنها طی ۱۵ دقیقه کاهش دهد.

در تجربه ای دیگر از استفاده
از رنگ صورتی، مربی تیم فوتبال آمریکایی دانشگاه آیووا، درخواست کرد تا کمدهای
رختکن تیم مهمان به رنگ صورتی نقاشی شوند تا روحیه تهاجمی و مبارزه طلبی بازیکنان
حریف کاهش یابد. این اقدامی بحث برانگیز بود، اما تبدیل شدن هیدن فرای به یکی از
موفق‌ترین مربیان دانشگاه در زمان خود ممکن است تصادفی نباشد.

قرمز

5 رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

در شرایطی که صورتی در واقع
طیفی از رنگ قرمز محسوب می شود، این رنگ نسبت به صورتی می تواند اثری متضاد بر
فیزیولوژی شما داشته باشد. به گفته کارشناسان، رنگ قرمز از خود انرژی ساطع می کند
و می تواند نبض شما را افزایش دهد.

از رنگ قرمز می توانید برای
تنظیم شرایط خلق و خو در خانه خود استفاده کنید. به عنوان مثال، شما می توانید
قرمز را برای اتاق نشیمن خود انتخاب کنید، زیرا می تواند انرژی اجتماعی را افزایش
دهد. حتی میزان اندکی از رنگ قرمز در یک اتاق می تواند چنین اثری داشته باشد.

زرد

5 رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

روانشناسان بر این باورند که
رنگ زرد به واقع می تواند فعالیت ذهنی را تحریک کند. نتایج یک مطالعه نشان داد،
دانش آموزانی که در اتاق های زرد زنگ امتحانات خود را برگزار می کنند، به طور قابل
توجهی عملکرد بهتری نسبت به حضور در اتاق هایی با رنگ های دیگر دارند. از سوی
دیگر، رنگ زرد می تواند موجب گریه نوزادان برای مدت زمانی طولانی‌تر شود و همچنین
می تواند اثراتی مضر روی ساکنان خانه های سالمندان داشته باشد.

آبی

5 رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

آبی اغلب با آرامش پیوند
خورده و یکی از محبوب‌ترین رنگ های جهان محسوب می شود. بر همین اساس است که بسیاری
از طراحان داخلی رنگ های آبی را برای اتاق های خواب پیشنهاد می دهند، زیرا گزینه
ای خوب به عنوان نخستین چیزی که هنگام صبح با آن مواجه می شوید در نظر گرفته شده و
می تواند به شکل گیری احساس آرامش پیش از به خواب رفتن نیز کمک کند.

ویژگی آرامش بخش آبی می
تواند به کاهش اضطراب در انسان کمک کند. فرهنگ های باستانی نیز از کروموتراپی برای
درمان بیماری ها استفاده می کردند، و در این میان، رنگ آبی اغلب برای تسکین درد
کاربرد داشته است.

سبز

5 رنگ تاثیرگذار بر خلق و خو

سبز نیز اغلب با احساس آرامش
پیوند خورده و همچنین برخلاف رنگ هایی مانند زرد با چشم های انسان نیز مهربان‌تر
رفتار می کند. اگر در طول روز مدت زمان زیادی را مقابل رایانه سپری می کنید، برخی
کارشناسان استفاده از متون سبز را برای افزایش بهره‌وری و پیشگیری از خستگی چشم
توصیه کرده اند. با این وجود، اطمینان حاصل کنید که متن کنتراست چشمگیری با پس
زمینه داته باشد، زیرا چشم ها برای تشخیص حروف تیره روی پپس زمینه ای تیره باید
سخت‌تر کار کنند.

همچنین، نقاشی دفتر کار به
رنگ سبز یا آبی نیز پیشنهاد شده است، زیرا پژوهش های صورت گرفته نشان داده اند که
این رنگ ها کارایی و خلق و خو را بهبود می بخشند و همچنین رنگ سبز با جذابیت پول
نیز پیوند خورده است.


منبع: عصرایران

از فواید رژیم‌های غذایی با محتوای بالای پروتئین

رژیم های غذایی با محتوای بالای پروتئین می توانند به درخشش هرچه بیشتر پوست، بهبود شرایط مو، و بهره‌مندی از عضلاتی قوی کمک کنند، زیرا پروتئین یکی از بلوک های سازنده اساسی برای رشد و بازسازی سلولی است.

رژیم های غذایی با محتوای
پروتئین بالا از جمله رژیم های غذایی با محتوای کربوهیدارت پایین نیز هستند، زیرا
مصرف کربوهیدارت ها را محدود کرده و مواد غذایی سرشار از پروتئین را برای دریافت
کالری و انرژی جایگزین می کنند.

از فواید رژیم‌های غذایی با محتوای بالای پروتئین

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “اکتیو بیت”، شاید مشهورترین رژیم غذایی با محتوای بالای پروتئین
رژیم اتکینز باشد. بخش قابل توجهی(۲۰ تا ۳۰ درصد) از کالری های مصرفی در این رژیم
غذایی از منابع پروتئینی تامین می شوند. در مقام مقایسه، رژیم های غذایی سنتی‌تر
تامین ۱۰ تا ۱۵ درصد از کالری ها را از مواد غذایی سرشار از پروتئین، مانند گوشت،
توصیه کرده اند.

درباره هر رژیم غذایی باید
به این نکته توجه داشته باشید که همواره جوانب مثبت و منفی وجود دارند. به عنوان
مثال، دنبال کردن یک رژیم غذایی با محتوای بالای پروتئین در بلند مدت با بیماری
قلبی، سکته مغزی، کلسترول بالا، انواع مشخصی از سرطان، کمبود کلسیم که موجب پوکی
استخوان می شود، و سنگ های کلیه پیوند خورده است. با این وجود، در این مقاله روی
فواید یک رژیم غذایی با محتوای پروتئین بالا متمرکز می شویم.

سهولت در پیروی از رژیم
غذایی

بیشتر رژیم های غذایی می
توانند هزینه های زیادی را روی دست شما بگذارند، زیرا نیازمند خرید مواد غذایی و
محصولاتی خاص و عجیب هستید، که شاید حتی نام آنها را تاکنون نشنیده باشید. اما
رژیم های غذایی با محتوای بالای پروتئین به منابع شناخته شده پروتئین وابسته هستند
و از این رو، می توانید مصرف مواد غذایی سرشار از پروتئین که شاید تا پیش از این
نیز در برنامه غذایی شما جای داشته اند را به سادگی دنبال کنید.

احساس سیری برای مدت زمانی
طولانی‌تر

رژیم های غذایی با محتوای
بالای پروتئین اغلب برای افرادی که بین وعده غذایی خود به مصرف تنقلات علاقه دارند،
مفید هستند. این رژیم های غذایی احساس سیری را برای مدت زمانی طولانی‌تر در فرد
ایجاد می کنند و از این رو، نیاز به خوردن میان وعده کاهش می یابد. این شرایط می
تواند به کاهش مصرف کالری های روزانه نیز منجر شود و در تسریع روند کاهش وزن کمک
حال شما باشد.

تسریع کاهش وزن

رژیم غذایی با محتوای بالای پروتئین
در کوتاه مدت به تسریع کاهش وزن کمک خواهد کرد. این به معنای آن است که ابتدا روند
سریع کاهش وزن را تجربه خواهید کرد، اما اگر این رژیم غذایی که بیشتر از پروتئین
تشکیل شده است را ادامه دهید، در نهایت، بدن پروتئین اضافی را به صورت چربی ذخیره
خواهد کرد. بر همین اساس، افزایش وزن دوباره را تجربه خواهید کرد که می تواند به
کلسترول بالا و دیگر مشکلات سلامت منجر شود.

از فواید رژیم‌های غذایی با محتوای بالای پروتئین

ترمیم پوست، مو و عضله

رژیم های غذایی با محتوای
بالای پروتئین می توانند به درخشش هرچه بیشتر پوست، بهبود شرایط مو، و بهره‌مندی
از عضلاتی قوی کمک کنند، زیرا پروتئین یکی از بلوک های سازنده اساسی برای رشد و
بازسازی سلولی است. پروتئین برای حفظ گردش خون، بازسازی پوست، ترمیم عضلات و بهره‌مندی
از استخوان هایی قوی نیاز است.

تقویت انرژی

پروتئین یک درشت مغذی محسوب
می شود، که به معنای آن است بدن بهترین اندوخته های انرژی خود را از پروتئین تامین
می کند. پروتئین برای حرکات روزانه، حافظه، تفکر و فعالیت جسمانی ضروری است.

سلامت قلب

اگر یک رژیم غذایی با محتوای
بالای پروتئین را دنبال می کنید، ماهی به طور معمول یکی از عناصر اصلی این رژیم
غذایی محسوب می شود. ماهی نه تنها از محتوای چربی کم سود می برد، بلکه سرشار از
اسیدهای چرب امگا-۳ است که دوستدار قلب بوده و به کاهش کلسترول، بهبود کاهش وزن، و
کاهش احتمال ابتلا به بیماری قلبی، سرطان، و آرتریت کمک می کنند.

احتباس آب کمتر

یکی دیگر از فواید کاهش مصرف
کربوهیدارت ها و تمرکز بر مواد غذایی سرشار از پروتئین کاهش نفخ و وزن آبی است. اما
دنبال کردن یک رژیم غذایی تهی از کربوهیدارت های پیچیده به معنای آن است که با
آغاز مصرف دوباره آنها به سرعت بازگشت وزن آبی را تجربه خواهید کرد.

کاهش کلسترول با سویا

بسیاری بر این مساله متمرکز
می شوند که دنیال کردن یک رژیم غذایی سرشار از پروتئین می تواند به شکل گیری کلسترول
بالا و بیماری قلبی منجر شود. با این وجود، تمرکز بر منابع پروتئین که از گیاهان
سرچشمه می گیرند، مانند سویا، می تواند به کاهش وزن و کلسترول کمک کند.


منبع: عصرایران

موسوی لاری: با نظر رهبری وزیر کشور شدم/ در سال ۷۸ دانشجویان سمت پاستور حرکت نکردند این سناریو سازی بعد از حادثه بود/ لباس شخصی‌ها باعث عصبانیت و خشم دانشجویان شدند/ آیت‌الله جنتی ابتدا نتایج انتخابات مجلس ششم در تهران را قبول کرد بعد به حج رفت و نظرش برگشت

اگر دولت مسیر اصلاحات را نرود از او حمایت نمی‌کنیم/ اصول‌گرایان، جمنا را از روش اصلاح طلبان کپی برداری کردند

عصر ایران؛ مصطفی داننده- مهسا صفایی- موسوی لاری یک سیاستمدار آرام است. عضو ارشد مجمع
روحانیون بعد از دوران پر سروصدای عبدالله نوری با رای نمایندگان راست‌گرای مجلس
پنجم به وزارت کشور دولت اصلاحات رسید.

دوران وزارت کشور او با حوادث مختلفی روبرو بود
که مهم‌ترین آن حادثه ۱۸ تیر ۱۳۸۷ بود.

برگزاری انتخابات مجلس ششم در زمان او با تنش‌های
زیادی روبرو شود. اختلاف نظر شورای نگهبان و وزارت کشور دولت اصلاحات در نتایج
تهران باعث شد در آخر با نظر رهبری این انتخابات به سرانجام برسد.

موسوی لاری حالا نایب رییسی شورای‌عالی سیاست‌گذاری
اصلاح‌طلبان است. شورایی که وظیفه خط و ربط دادن‌های انتخاباتی برای اردوگاه چپ‌ها
را به عهده دارد.

او در جایگاه نایب رییسی شورای عالی سیاست گذاری اصلاح‌طلبان
از عملکرد این شورا در بستن لیست امید در انتخابات شورای شهر و روستا دفاع می‌کند و
می‌گوید مردم به خردورزی جمعی این شورا ایمان آورده‌اند.

در ادامه گفت‌وگو تفصیلی عصر ایران با وزیر کشور
دولت اصلاحات در مورد دهه ۷۰ و عملکرد شورای سیاست‌گذاری اصلاح طلبان را بخوانید:

*این روزها کشور درگیر انتخاب کابیه و رای اعتماد
مجلس به کابینه معرفی شده آقای روحانی است. به همین مناسبت شاید خالی از لطف نباشد
به چگونگی وزیر شدن خود در دولت اصلاحات اشاره کنید.

همکاری و دوستی ما با آقای خاتمی از خیلی قبل تر شروع شده
بود؛ در مجلس اول، وزارت ارشاد و بعد هم کتابخانه ملی …در طول این مدت ما با هم
بودیم. بعد از جریان اتفاقات سال ۷۶ و موفقیت آقای خاتمی، بصورت طبیعی من یکی از
افرادی بودم که به ایشان نزدیک بودم. در آن زمان شروع کار کابینه و موضوع ارتباط
با مجلس و مسائل حقوقی دولت مهم بود و اقای خاتمی به من گفتند شما معاون حقوقی
امور مجلس باشید که ارتباط با مجلس را بتوانید تنظیم کنید.

مجلس هم در آن زمان
اصولگرا بود و در راس آن آقای ناطق نوری بود و هیئت رئیسه هم همه اصولگرا بودند. منتها
همه آدم واقع نگری بودند آدم هایی بودند که مصالح ملی را هم درک می کردند و هم به آن توجه داشتند. شاید مثلا در میان چند
نفری که کارهای دیگر هم مورد مشورت او قرار می گرفت من بودم. در آن دوران وقتی
آقای نوری استیضاح شد همه ما تلاش کردیم استیضاح به نتیجه نرسد و به همین دلیل
جلسات زیادی با نمایندگان و عناصر تاثیر گذار گذاشتیم؛ منتها اکثریت مجلس به این
نتیجه رسیده بودند که آقای نوری را استیضاح کنند. وقتی بحث استیضاح مطرح شد و رای
آورد آقای خاتمی چند اسم بمن دادند و گفتند خوب است برای وزرات کشور با اینها صحبت
کنید.

موسوی لاری: با نظر رهبری وزیر کشور شدم/ در سال 78 دانشجویان سمت پاستور حرکت نکردند این سناریو سازی بعد از حادثه بود/ لباس شخصی‌ها باعث عصبانیت و خشم دانشجویان شدند/ آیت‌الله جنتی ابتدا نتایج انتخابات تهران در مجلس ششم را قبول کرد بعد به حج رفت و نظرش برگشت/ اگر دولت مسیر اصلاحات را نرود از او حمایت نمی‌کنیم/ اصول‌گرایان، جمنا را از روش اصلاح طلبان کپی برداری کردند

*اسامی خاطرتان هست؟

گفتنش ضرورتی ندارد. من با یک نفر از آنها صحبت کردم که
جوابش هم منفی بود مترصد بودم با افراد دیگری هم صحبت کنم که در روز سه شنبه ای
مجلس هم جلسه علنی داشت و من در اتاق خودم در ریاست جمهوری نشسته بودم. در آن زمان
کارهای روزمره را دنبال میکردم که آقای خاتمی تماس گرفت، به دفتر من بیایید با هم
صحبت کنیم. وقتی رفتم ایشان گفت؛ در رابطه با وزارت کشور من دیروز که ملاقات با
رهبری داشتم افراد مختلفی مطرح شد از جمله خود شما و بالاخره بعد از ماحصل گفتگوی
من با رهبری توافق شد که حضور شما برای وزارت کشور و رهبری فرمودند شما برای وزارت
کشور مناسب هستید.

برای من غیرمترقبه بود و من احساس می کردم من خیلی آشنایی با
این حوزه ندارم. گفتم اجازه بدهید با همه لطف شما، من فکر کنم تا ببینم می توانم
در این وزارتخانه با تمام گستردگی هایش کار کنم یا خیر. گفتند نمی خواهد شما می
توانید ، ما خیلی وقت است که با یکدیگر کار کرده ایم و من میدانم که شما از عهده
این مسئولیت بر می آئید. اما من باز هم در مرحله اول قبول نکردم و اجازه خواستم
فکر کنم و واقعا هم می خواستم با دوستانم مشورت کرده و ابعاد کار را بسنجم و ظرفیت
ها را ببینم که ایا واقعا می توانم این کار را انجام دهم یا خیر . بعد از آن به
اتاقم برگشتم و شروع کردم بصورت تلفنی با افرادی که با وزرات کشور سر و کار داشتند
مشورت کنم کمتر از یکساعت بعد اقای خاتمی مجددا تماس گرفت که ؛ مشورت هایت را کردی
گفتم هنوز ساعتی نگذشته.

آقای خاتمی گفتند دیگر نیاز به پرس و جو نیست، شما فرض کنید
من یکی از افراد طرف مشورت شما هستم و با من مشورت کردید و من نظرم مثبت است نامه
وزرات شما را نوشته ام و من قصد دارم در آخرین دقایقی که مجلس هنوز تعطیل نشده شما
را به مجلس معرفی کنم تا مساله وزارت کشور فیصله پیدا کند. آقای خاتمی اصرار کرد
که ممکن است مشکلاتی پیش بیاید و من دیگربعد از اصرار ایشان و مشورت با یکی دو نفر
پذیرفتم. بعد از آن نامه معرفی من بعنوان وزیر کشور از تریبون مجلس خوانده شد و در
حقیقت ما به دست انداز وزارت کشور افتادیم (با خنده).

در فاصله مانده به رای اعتماد هم من شروع به تماس و ارتباط
با نمایندگان و فراکسیون ها کردم، بویژه فراکسیون
اصولگرا که از مخالفان خیلی جدی من بودند، یعنی همان کسانی که با آقای نوری مخالف
بودند گاهی با من بیشتر مخالفت داشتند.

*استدلالشان برای این مخالفت ها چه بود؟

می گفتند فرقی بین مسیر ایشان و آقای نوری نیست، بخصوص که
تجربه ی کار در وزارت کشور ندارد و این در حالی است که آقای نوری تجربه دومش بود
. این مخالفت ها را هم اعلام کردند اما
فضای مجلس فضایی بود که حمایت هم از امثال من انجام می شد. درجلساتی که با
فراکسیون ها داشتم با جناح اکثریت اصولگرا، چشم انداز برنامه ها را اعلام کردم. به نظر خودم این کار تا حدود زیادی موثر شد. البته
خب عده ای هم بودند که به هیچ قیمتی حاضر به پذیرفتن حضور ما در دولت نبودند چه
برسد که وزارت کشور در اختیار ما باشد. به
این شکل مساله وزارت کشور مطرح شد و در نهایت هم رای اعتماد گرفتیم.

موسوی لاری: با نظر رهبری وزیر کشور شدم/ در سال 78 دانشجویان سمت پاستور حرکت نکردند این سناریو سازی بعد از حادثه بود/ لباس شخصی‌ها باعث عصبانیت و خشم دانشجویان شدند/ آیت‌الله جنتی ابتدا نتایج انتخابات تهران در مجلس ششم را قبول کرد بعد به حج رفت و نظرش برگشت/ اگر دولت مسیر اصلاحات را نرود از او حمایت نمی‌کنیم/ اصول‌گرایان، جمنا را از روش اصلاح طلبان کپی برداری کردند

*آقای ناطق نوری چگونه برخورد کردند؟

آقای ناطق نوری بسیار متین بود. ما تا آن زمان با چشم رقیب
به او نگاه می کردیم یعنی تا قبل از شروع دولت خاتمی. اما بعد از شروع کار دولت
آقای ناطق در کسوت رئیس مجلس واقعا در جهت حمایت از دولت و حفظ منافع و مصالح ملی
حرکت کرد با اینکه به دلیل همان رقابت ها ممکن بود با من خیلی مانوس هم نباشد اما
در مجلس خیلی خوب بود و هیچ حرکت مقابله ای با من نداشت. مجلس را هم به گونه ای
اداره کرد که رای من کسب شود.

*در رابطه با همان استیضاح آقای ناطق با مجلس
صحبت کرده بود و به گونه آنها را قانع کرده بود اما مثل اینکه آقای نوری در صحبت
هایش نگاه از بالا به پایین داشت و انگار به نمایندگان برخورده بود.

من این حرف را نه می توانم رد کنم نه اینکه بگویم عامل اصلی
همین بوده است. بخشی از فرمایشات آقای ناطق کاملا درست است. آقای نوری ارتباطی که
باید با نمایندگان مجلس برقرار کند نکرد.
من بعنوان معاون پارلمانی یک جلسه ای در مسجد سلمان تشکیل دادم ، تعداد زیادی از
نمایندگان مجلس را دعوت کردم. مرحوم دکتر حبیبی هم بودند. قصد من این بود که ما در
این جلسه به توانیم از شدت و حدت نظرات مخالفین کاهش دهیم اما بعد از جلسه تاثیر
گذاری آن محسوس نبود. یعنی تقریبا فرصت از دست رفته بود و یا اینکه آنها به این
جمعبندی رسیده بودند که اگر آقای نوری هم به گونه ای دیگر صحبت می کرد خیلی موثر
واقع نمی شد. بنابریان کلیت چیزی که آقای ناطق گفتند را رد نمی کنم اما تمام علت هم
نبود، بلکه خود اقای نوری هم بیش از آقای مهاجرانی با نمایندگان صحبت کرد اما آنها
دستور خود را گرفته بودند.

*آقای روحانی در مجلس نائب رئیس اول بودند نقش
ایشان چه بود؟

آقای روحانی به عنوان نماینده جریان اصولگرا وابسته به جامعه
روحانیت هستند، منتها از مجلس اول تا پنجم
هیچگاه به عنوان یک چهره ی حزبی تند مطرح نبوده است. به عبارتی گرایشش با جامعه
روحانیت بود نه با مجمع روحانیون می توان چنین گفت که آقای روحانی نماینده جامعه
روحانیت مبارز بود منتها جزو جریان آرام روحانیت بود که به دلیل شخصی رفتارهای خوبی با
مجموعه دوستان ما داشت و ما در مجلس بسیار با هم صحبت می کردیم.

  ایشان نقش آنچنانی
نه در نفی و نه در اثبات ایجاد نکرد ولی اگر بخواهیم یک نگاه از بیرون داشته باشیم
آقای روحانی عامل تشدید آن مسائل که نبود هیچ بلکه نمایندگان را هم یکجوری به آرامش
دعوت می کرد. در آن فضا نقش اصلی متعلق به فراکسیون ها بود که آقای باهنر و کوهکن در
آنجا خیلی فعال بودند. در یک نگاه کلی آقای ناطق مجلس را اداره می کرد و در کل می
توان گفت که آقای ناطق، آقای روحانی و جریان روحانیت خیلی نقشی در جلوگیری از
استیضاح آقای نوری نداشتند اما در شعله ور شدن آتش استیضاح هم نقش نداشتند.

*در دوره وزارت کشور شما اتفاق خیلی مهمی افتاد
که اگر شما می دانستید که قرار است در تیرماه ۷۸ آن رویداد اتفاق بیفتد شاید
هیچگاه وزارت را قبول نمی کردید. جریان راست ایران در حادثه ۱۸ تیر اصلاحات را
مقصر می داند شما که در متن جریان بودید و در بین دانشجویان، این حادثه را چگونه
ارزیابی می کنید؟ دست هایی در رخ دادن این حادثه دخیل بود؟

۱۸ تیر شروعش از روزنامه سلام با مدیر مسئولی آیت الله
موسوی خوئینی ها بود. نامه را منتشر کرده بود که جریان امنیتی کشور افشای ان نامه
را جرم تلقی میکرد. آنها به دادگاه شکایت کردند و دادگاه هم روزنامه سلام را توقیف
کرد. تا اینجا یک امر معمولی بود و شکایتی از یک روزنامه به دلیل مطلبش صورت گرفته
بود که دستگاه مسئول هم برای رسیدگی به
پرونده روزنامه را توقیف می کند …

*انتشار نامه وزارت اطلاعات که باعث این اتفاق
شد آیا از نظر شما هم جرم محسوب می شد؟

این قبیل مسائل در مطبوعات خیلی اتفاق می افتاد. اگر ما
بخواهیم هر نشریه ای را با روزنامه کیهان مقایسه کنیم میبینیم که روزنامه کیهان
صدها بار از این قبیل کارها انجام می دهد و برخوردی هم با آن نمی شود. علی ایحال
این قسمت کار خیلی غیر طبیعی نبود، نشریه ای شاکی خصوصی داشت و پرونده در حال
بررسی است.

موسوی لاری: با نظر رهبری وزیر کشور شدم/ در سال 78 دانشجویان سمت پاستور حرکت نکردند این سناریو سازی بعد از حادثه بود/ لباس شخصی‌ها باعث عصبانیت و خشم دانشجویان شدند/ آیت‌الله جنتی ابتدا نتایج انتخابات تهران در مجلس ششم را قبول کرد بعد به حج رفت و نظرش برگشت/ اگر دولت مسیر اصلاحات را نرود از او حمایت نمی‌کنیم/ اصول‌گرایان، جمنا را از روش اصلاح طلبان کپی برداری کردند

دانشجویان کوی دانشگاه تهران نسبت به توقیف سلام که روزنامه نو اندیش
آن زمان بود و جزو پیشگامان جریان اطلاع رسانی کشور بود واکنش نشان دادند. اما اتفاقی
که هیچوقت توجیه نمی شود نوع برخورد نیروی انتظامی با این تظاهرات دانشجویان بود.
نیروی انتظامی با خشونت رفتار کرده و دانشجویان را متاثر ساختند و اگر نیروی
انتظامی وارد نمی شد این اتفاقات پیش نمی آمد. در نهایت عده ای از دانشجویان نسبت
به مساله اعتراض داشتند و در کوی دانشگاه تظاهرات کردند، در نتیجه وقتی حرف هایشان
را می زدند مسئله تمام می شد.

به نظر من
این برخوردی که صورت گرفت برخورد قابل توجیهی نبود. البته فرمانده نیروی انتظامی هم
موضوع را به شکل دیگری مطرح کرده بود و گفته بود شب زنگ زدیم به وزارت کشور اما پاسخگو نبود. طبیعی بود وزیر کشور اطلاع
نداشت روزنامه ای توقیف، دانشجویان واکنش و نیروی انتظامی اینگونه برخورد می کند.
ضمن اینکه وقتی در یک شهری حادثه ای اتفاق می افتد ابتدا به ساکن که نمی روند سراغ
وزیر کشور، چند مقام دیگر از جمله معاون امنیتی، استاندار شورای تامین شهرستان و
استان و در نهایت شورای امنیت کشور اقداماتی انجام می دهند بنابراین حرف هایی زدند
که پایه و اساسی نداشت. بعد از کشدار شدن
حوادث به دیدن دانشجویان رفتیم. جهت گیری ما هم این بود که نگذاریم این داستان به
نوعی تقابل بین جریان دانشجویی کشور و حاکمیت منجر شود. همه موضع ما این بود که هم
دانشجویان را به آرامش دعوت کنیم و هم اینکه نیروهای امنیتی در چارچوب و ضوابط حرکت
کنند. خب چندین شب وروز اعتراضات ادامه پیدا کرد و البته عواملی هم برای سواستفاده
وارد جریان شدند …..

اینکه عده ای گفتند قرار بوده دانشجویان به سمت پاستور حرکت
کنند من تایید نمی کنم عده ای که این مساله را مطرح کردند شاید به شیوه ای دیگر
قصد بهره برداری از این جریان را داشتند. این حرف هایی است که بعد از حادثه عده ای آن را سناریو نویسی کرده اند.

*مطرح شده بود دانشجویان قصد حرکت به سمت
پاستور را داشتند و نیروهای امنیتی اعلام می کنند خیابان جمهوری خط قرمز ماست؟

اینکه بالاخره خط قرمز همه است. وقتی تظاهراتی می شود نباید
به حوزه های امنیتی کشور تعرضی شود. بالاخره همه این موضوع را قبول دارند و این
حرف ها را هم بعد از اتمام حادثه شنیدم. نیروی انتظامی اولا مسئول امنیت بود و
تمام تلاش ما این بود که نیروهای غیرمسئول وارد جریان نشوند و مشکل ادامه پیدا
نکند.

نیروی انتظامی هم انصافا منهای شب حادثه در کوی دانشگاه که بد عمل کرده بود
بقیه مراحل را مدیریت کرد و در چارچوب وظایف حرکت کرد. دانشجویان هم با نیروی
انتظامی کمتر مشکل پیدا کردند. البته بودند آدم های مساله داری که قصد ورورد به
حادثه را داشتند و باعث دامنه دار شدن اتفاق می شدند. بنابراین حادثه یک اتفاق
ابتدایی که نیروی انتظامی اشتباه کرده و
ماجرای کوی را آفریده بود. یک انتهایی
داشت که نیروی انتظامی با هدایت وزارت کشور بدون توسل به خشونت قصه را جمع کرد. یک
پایانی هم بود که سپاه وارد شد و بیشتر ناظر به برنامه های تظاهرات ۲۳ تیر شد. سپاه
و بسیج وقتی وارد جریان شدند که همه چیز تمام شده بود. یعنی مسئله تظاهرات خیابانی
مهار شده بود.

*لباس شخصی هایی هم بودند که نقش پررنگی در جریان
داشتند….

اصل جریان همان بود، یعنی دامن زدن به مساله باعث عصبانیت و
خشم دانشجویان شد.

*کمی عبور کنیم و به انتخابات مجلس ششم برسیم، در حال حاضر
هم آقای روحانی با شورای نگهبان وارد یک اشکالاتی شده اند. بر سر انتخابات وزارت
کشور زمان شما هم در رابطه با همین موضوع مشکلاتی وجود داشت و حتی انتخابت تهران
با تایید نظر رهبری انجام شد. این همه تشکیک وزارت کشور و دولت هایی که با شورای
نگهبان همسو نیستند به چه دلیل است؟

به همان دلیلی که گفتید؛ «چون همسو نیستند» همه دولت ها از
ناظر که شورای نگهبان است این انتظار را دارند که ناظر در همان حوزه نظارتی خودش
بماند و متولی امر انتخابات نشود. از نظر قانونی مجری امر انتخابات دولت و وزرات
کشور و هیئت های اجرائی سراسر کشور مثل فرمانداران و…است و نظارت بر عهده شورای
نگهبان است.

اشکال کار هم زمانی پیش می آید که ناظر احساس می کند به جای نظارت
باید مجری امر انتخابات باشد. چه در دولت
اصلاحات و چه دولت روحانی اگر اصطکاکی بوده بر سر همین مساله بوده است وگرنه مشکل
دیگری وجود نداشته است. مثلا ما با ناظرین شورای نگهبان مشکلی نداشتیم. فقط چون در
انتخابات وزارت کشور مجری بود، اما هیئت نظارت شورای نگهبان تفسیری از اصل ۹۹ قانون
اساسی ارائه کرده که حق دخالت و اجرا برای خودشان قائل شدند. این موضوع موجب مشکل
شده است و الان هم من فکر می کنم با قانون
عادی یا هرگونه تفسیر مجدد از اصل ۹۹ انتخابات به ریل سابق باز می گردد. ریل درست
هم این است که دولت مجری انتخابات است و همه ابعاد اجرا را دولت باید سامان دهد،
شورای نگهبان و هیئت نظارت هم ناظر هستند و همه موراد لازم نظارت را باید به عهده
بگیرند و در این نظارت هیچ بحثی نیست.

هیچکسی از نظارت شورای نگهبان که حق قانونی
آنها است براشفته نمیشود. یک نمونه می گویم ؛ رسیدگی به صلاحیت داوطلبان به عهده
هیئت های اجرایی است. هیئت های اجرایی باید صلاحیت ها را تایید یا ردکنند و در
نتیجه شورای نگهبان نباید راجع به صلاحیت افراد نظر دهد. به عبارتی راجع به کارکردها،
هیئت اجرایی و دولت باید نظر دهد. این که هیئت های اجرایی در رسیدگی به صلاحیت ها
درست عمل کردند یا غلط به عهده شورای نگهبان است و اگر شبهاتی در این موارد بوجود آید، مرجع رسیدگی
به شکایات شورای نگهبان خواهد بود. بنابر این شورای نگهبان زمانی باید وارد عمل
شود که تضییع حقی در اجرا شده باشد. به
نظر ما شورای نگهبان باید راجع به کار دستگاه اجرایی نظارت کند نه اینکه خودش وارد بررسی صلاحیت ها
شود. این یکی از اختلاف نظرهاست.

بطور
مثال خانم خالقی در اصفهان رای آورده بود شورای نگهبان گفت آراء این چهار نفر دیگر
که از یک صندوق هم بیرون آمده بودند همه، درست است اما آرای خانم خالقی غلط، ما
هرچه فکر کردیم که تحلیلی کنیم چگونه می شود یک صندوقی که تمام آرا از ان خارج شده
رای های افراد دیگر بی اشکال است رای یک نفرشان مشکل دارد نفهمیدیم. اگر می
خواستند بگویند ایشان صلاحیت ندارد خب باید به مجلس فرستاده می شد و مجلس صلاحیت
داوطلب بعد از انتخابات را در اعتبار نامه هایشان بررسی می کند. این ها موضوعات
اختلاف است.

موسوی لاری: با نظر رهبری وزیر کشور شدم/ در سال 78 دانشجویان سمت پاستور حرکت نکردند این سناریو سازی بعد از حادثه بود/ لباس شخصی‌ها باعث عصبانیت و خشم دانشجویان شدند/ آیت‌الله جنتی ابتدا نتایج انتخابات تهران در مجلس ششم را قبول کرد بعد به حج رفت و نظرش برگشت

*در آن سال شورای نگهبان قصد ابطال کردن صندوق های رای تهران
را داشت؟

انتخابات آن سال را باید در دو مرحله بررسی کرد. یک مرحله
روزهای اول بعد از اخذ رای و مسائل مرتبط با آن بود. برخی از اعضای شورای نگهبان
بعد از برگزاری انتخابات مجلس ششم که به صورت یکدست جریان اصلاحات در آن رای اورده
بود شاکی شدند و اعتراض کردند. به همین دلیل گفتند تعدادی از صندوق ها باید بررسی
شود.

*یکی از افراد معترض آیت الله هاشمی بود؟

خیر آقای هاشمی اعتراضی نکرد. تعدادی هم گفتند ما راجع به
اصل انتخابات اعتراض داریم ما با شورای نگهبان گفتیم یعنی چی؟ ما باید چکار کنیم؟
گفتند باید یک سوم صندوق های تهران را بازشمارری کنیم.

من گفتم در عین حال که این حرف بی سابقه است اما اشکال
ندارد شما بازشماری کنید. نکته ای که انجا تاکید کردیم این بود که اگر آقایان
معترض صندوق خاصی هستند اعلام کنند، اما آنها گفتند ما به کلیت رای گیری اعتراض
داریم. ما هم قبول کردیم و صندوق هایی بصورت رندومی انتخاب شد، از هر منطقه ۲۵
صندوق انتخاب کردیم و بازشماری انجام شد.

حدود سیصد و هفتاد صندوق بازشماری شد و یک روز در حالیکه
هنوز مشغول بازشماری صندوق ها بودند آقای جنتی با من تماس گرفت و گفت هیچ تغییر
معناداری از بازشماری آرا ندیدیم، صندوق ها هم سالم است و ما میخواهیم صحت صندوق
های تهران را اعلام کنیم. به ایشان گفتم خب ما هم که از اول گفته بودیم انتخابات
بی مشکل بوده است اگر شما مدعی بودید ادعایتان را پس گرفتید و دیگر موضوعی نداردکه خیلی هم خوب است. پس از
ان اطلاعیه تایید انتخابات توسط شورای نگهبان داده شد.

آقای علی اکبر
رحمانی کاندیدای تهران که با چند رای اختلاف با آقای هاشمی بر روی چند صندوق شکایت کرده بود، آقای دکتر
حبیبی و آقای تاجزاده و خود من از او خواستیم که شکایتش را پس بگیرد چون از نظر ما
تغییری در نتیجه رخ نمی داد. اما آقای رحمانی قبول نمی کرد، در نتیجه آقای حبیبی
گفت شورای نگهبان که از این آقا جدی تر بود اما در نهایت چیزی عوض نشد اگر ایشان
ادامه دهد ممکن است اتفاقی بیفتد و شورای نگهبان به سمت ابطال انتخابات تصمیم
بگیرد. بهر حال آقای رحمانی نپذیرفت ما هم با بازشماری ان چند صندوق درخواستی اش
موافقت کردیم، اما اقای جنتی همان موقع به حج رفت و عملا کار شورای نگهبان به بعد
از صفر ایشان موکول می شد. ما از شورای نگهبان خواستیم جلسه بگذارد و تصمیم بگیرد
تا انتخابات تهران بلاتکلیف نماند اما کسی اقدامی نکرد. بعد از بازگشت آقای جنتی
رفتند سراغ ابطال صندوق ها، با ابطال ۵۰۰ صندوق ۷۰۰هزار رای باطل شد.

بدون هیچگونه
استناد و دو دلیل موجهی البته آقای جنتی به دنبال این بود که کل انتخابات را باطل
اعلام کند که من رفتم خدمت مقام معظم رهبری و گفتم انتخاباتی که خودشان تایید کرده
بودند را دارند باطل می کنند و ظاهرا رهبری پیشنهاد دادند صندوق هایی که ابطال شده
به کنار و اصل انتخابات تایید شود.

*متوجه نشدید در حج و نبودشان چه اتفاقی افتاد که نظر آقای
جنتی برگشت؟

خیلی نظر موافقی با نتیجه به دست آمده نداشتند.

*بحث کابینه آقای روحانی مطرح شده است و بعضی می گویند
وزرایی که آقای روحانی معرفی کرده اند با جمع اعتدال همخوانی ندارند و بعضی از
وزرا تحمیلی هستند. اگر به کابینه آقای خاتمی و اعتدال نگاه کنیم متوجه می شویم که
برخی از وزرای دولت اصلاحات هم اصلاح طلب نبودند. در آن زمان، چینش کابینه بصورتی
که همفکر با رئیس دولت نباشند به چه دلیل بود، فشار یا …؟

ببینید این قیاس مع الفارق است، خط کشی هایی که امروز وجود
دارد با آن موقع به کلی فرق دارد. امروز حوادث دوران احمدی نژاد و مشکلات ۸۸ را
پشت سر گذاشته ایم. بنابراین مسائلی که امروز وجود دارد خیلی فرق دارد؛ ضمن اینکه
افرادی که شما مثال زدید با دولت همراه بودند و واژه اصلاح طلب و اصولگرا هم بعد از دولت اصلاحات بوجود آمد آن زمان فقط یک
واژه بود نیروهای خط امام».

ما را به عنوان خط امامی می‌‎شناختند و کابینه آن موقع نیز
روی اصل وفاداری به امام و خط امام که مبنای کار بود چیزی کم نداشتند. البته ممکن
است روی موارد اقتصادی، فرهنگی یا سیاسی اختلاف نظرهایی داشته باشند که این موضوع
طبیعی است اما هم جهت بودند. الان هم شاید همینظور باشد ولی خط کشی های امروز خیلی
پررنگ تر است و آقای روحانی دولت اول خود را تحت شرایط خاصی تشکیل داد و عملا هم آن
همسویی لازم که با کل جریان حامی دولت باید وجود داشته باشد، در دولت یازدهم
نبود.

در موضوعات سیاسی حتی خود روحانی
موضعگیری می کرد و بعضی از وزرایش حاضر به موضوعگیری سیاسی هم نبودند. انتظار این
بود دولت بعدی به گونه ای شکل بگیرد که آن ۲۴ میلیون رای را در نظر بگیرد و
مطالباتشان را تامین کند. اما با نگاه به ترکیبی که معرفی شده است باید گفت که در
حوزه سیاسی و اقتصادی تغییر خاصی صورت نگرفته و عملا می توان گفت دولت فعلی و قبلی
تفاوت چندانی با هم ندارد.

موسوی لاری: با نظر رهبری وزیر کشور شدم/ در سال 78 دانشجویان سمت پاستور حرکت نکردند این سناریو سازی بعد از حادثه بود/ لباس شخصی‌ها باعث عصبانیت و خشم دانشجویان شدند/ آیت‌الله جنتی ابتدا نتایج انتخابات مجلس ششم در  تهران را قبول کرد بعد به حج رفت و نظرش برگشت

*آیا نیروهای اجتماعی و سیاسی اصلاح طلب با انتخاب آقای
روحانی از خواسته های اصیل خود عبور کردند؟

درست است که خواستگاه آقای روحانی جامعه روحانیت و اصولگرا
بود اما مدت هاست که با آن جریان به یک نقطه تعارض رسیده بودند و چیزهایی که انها
دنبال می کردند مطلوب روحانی نبود. کاندیداتوری آقای روحانی به صورت فرد مستقل
صورت گرفته بود و این درست است که با جریان اصلاح طلب رایزنی نکرده بود و به عنوان
کاندیدای ما نیامده بود اما بعنوان کاندیدای اصولگرا و جامعه روحانیت هم نیامده
بود و بصورت شخص خودش و مستقل وارد صحنه شده بود.

با پیروزی در انتخابات روحانی از
نظر گفتمانی به جریان اصلاحات نزدیک شد و موضع اطلاح طلبانه را دنبال می کرد.
جریان اصلاحات هم از آقای روحانی حمایت کرد و به واقع شخص اقای روحانی تا همین
امروز از نظر پیگیری مطالبات مردم با گفتمان اصلاحات نزدیک تر است تا جریان
اصولگرا، به همین دلیل هم اصلاح طلبان روحانی را در کسوت جدید بعنوان کسی که
مطالبات مردم را از دریچه اصلاح طلبانه دنبال می کند قبول دارند و الان هم
همینگونه است.

*پس تقلیلی از خواسته ها در کار نبوده است؟

اصولا وقتی شما در شرایطی خاص قرار می گیرید ممکن است
مطالبات صد در صدی شما محقق نشود. معلوم است اگر جریان اصلاحات پرچمدار تعیین
کابینه بود قطعا یک سری مسائل که از منظر اصلاحات حائز اهمیت بیشتری هست پر رنگ تر
می شد.

آزادی‌های مطبوعاتی و سیاسی، آزادی های مشروع و مقبول اجتماعی، و….آقای
روحانی مثلا نشان داده که عرصه مناسبات بین المللی و دیپلماسی خارجی برایش اهمیت
بیشتری از مناسبات دولت ملت در داخل کشور دارد. نه اینکه بگوییم به این مساله نمی
پردازد یا قبول ندارد یا حرفی برای گفتن ندارد همه این ها هست و آقای روحانی هم
انصافا خوب عمل کرده است، ولی وقتی از دور موضوعات را ورانداز می کنی متوجه میشوی
آقای روحانی حل مشکلات بین المللی در جهت
و راستای حل مشکلات اقتصادی را در اولویت توجه می داند تا مسائل مربوط به امنیت داخلی و سیاست داخلی.

*اینکه مطالبات مربوط به سیاست داخلی تحقق پیدا نکند باعث
سرخوردگی مردمی که به روحانی رای داده اند می شود و جریان مقابل هم هدفش این است
که این سرخوردگی را مدام تذکر و یاداوری کند. برای اینکه این باعث مشکل نشود باید
چکار کرد و چطور می توان مانع این سرخوردگی شد؟

این حرف کاملا درست است حالا می خواهد جناح مقابل بگوید یا
جناح خودی. بالاخره در این انتخابات اخیر رئیس جمهوری انتخاب شد که جریان اصولگرا
صد در صد با او مخالف بودند. رئیس جمهوری که شعارها و برنامه هایش اصلاح طلبانه
بوده انتظار آن ۲۴ میلیون نفر این است که اقای روحانی در قالب همان شعارها و
برنامه ها کارهایش را پیش ببرد، اگر آقای روحانی این کار را نکند ممکن است باعث
ریزش و سرخوردگی شود. این مساله شوراها نیز صادق هست.

در اکثر شوراهای کلان شهرها
صد در صد نیروهای جریان اصلاح طلب رای اوردند و انتظار این است که شهرداری را
انتخاب کنند که با این جریان همراه باشد و برنامه هایی در سطح شهر اجرا بکنند که
با این جریان باشد. این می شود پاسخ مثبت به مطالبات مردمی که رای دادند. در تهران
و مشهد واقعا مردم یک حرکت شگفت انگیزی از خود نشان دادند در تهران متاسفانه حتی دوستان
خود ما لیست های موازی درست کردند.

کاندیداهایی که در لیست اسمشان نیامد گفتند ما کاری به این
لیست نداریم و خودمان می خواهیم مستقل بیاییم این مردم با هوشیاری تمام آن لیستی
که مورد نظر جریان اصلاح طلب بود را شناسایی و به گونه ای رای دادند که نفر اخر این
لیست امید که یک جوان ناشناخته بود با نفر اول لیست مقابل که یک چهره کاملا شناخته
شده بود و سه دوره هم نماینده و برادر شهید چمران بود، بیش از ۴۰۰ هزار رای اختلاف
و فاصله داشته باشد.

مردم رشید بودن خود را نشان دادند و انتظارشان این است که به
رای آنها توجه شود. مردم بی حساب کتاب که نیامدند رای بدهند ۴ ساعت در صف ها
ایستادند تا به آقای رئیس جمهور و شورا رای دادند انووقت اگر آنها بعد از اتمام
انتخابات بگویند من کاری به مردم ندارم این مشخص است که امر نامیون و نامبارکی
اتفاق خواهد افتاد و در صورت عدم توجه به چنین موضوعاتی ریزشی صورت می گیرد که دامن
دولت، شورا و مجلس را می گیرد.

*گمانه زنی ها بر این بود که کابینه دوم آقای روحانی با
وزرای اصلاح طلب و شناسنامه دار در این جریان بسته شود اما این اتفاق نیفتاد. در
حال حاضر سیاست اصلاح طلب ها چیست و گزینه های دیگر روی میزتان کدام است آیا سیاست
مدارا با دولتی که اگر چه برونداد مثبتی ندارد آسیب رسانی و خسارت هم به دنبال
نخواهد داشت ؟

اصلاح طلبی یک گفتمان است، اصلاح طلبان یک طیف و جریانند
اگر رئیس جمهور یا نماینده مجلس و عضو شورا انتخاب می کنند برای این است که آن
گفتمان را در جامعه تعقیب و پایدار و ریشه دار می کنند. این دو مقوله را باید از
یکدیگر جدا کرد جریان اصلاح طلبی از آقای روحانی حمایت می کند و قطعا این حمایت
مشمول روش های اصلاح طلبانه دولت است اگر دولت جایی بخواهد با روش و منش اصلاح
طلبی در تعارض باشد حتما اصلاح طلبان منتقدانه برخورد می کند. مفروض ما بر این است
دولت حتما به این مساله توجه می کند.

اینکه ما گفتیم اصلاح طلبان سهمی نمی خواهند
به این معنی بود که پست و مقامی نمی خواهند ولی حتما اطلاح طلبان حداکثر اصلاح
طلبی را می خواهند و اگر دولت نخواهد این مسیر را برود قاعدتا اصلاح طلبان از آن
روش های خلاف اصلاح طلبی حمایت نمی کنند. در هر صورت اصلاح طلبان از کلیت دولت
حمایت می کنند چون برداشت ما این است که برنامه های دولت عموما اصلاح طلبانه است
اگر جایی هم برخورد کردند که برنامه دچار مشکل بود یا مجری دچار مشکل بود با حفظ
حرمت و احترام رئیس دولت و با حفظ اصل حمایت مشی انتقادی خود را برای پیگیری
مطالباتشان دنبال می کنند.

*به نظر شما الان همین اتفاق افتاده است؟

تجربه نشان داده که اگر رئیس دولت روی برنامه ها پافشاری
داشته باشد ، برنامه ها در مسیر قرار می گیرد. مجریان هم در حال حاضر باید دقت کنندکه
بالاخره دولت نمی تواند عقبه خودش را نادیده بگیرد و این عقبه هم جریان عام اصلاح طلبی است.

*بعد از اتفاقات مقطع ۸۸ اصلاح طلبان شورای سیاستگذاری و
بعد شورای مشورتی تشکیل داده اند.

اولا اختلافات امری طبیعی است. ۷۰۰ نفر داوطلب وجود داشته هر کاری بکنید از این ۷۰۰ نفر یا
همان ۶۸۰ نفر حدود ۶۰۰ نفر حذف می شوند و خب یک تعداد می پذیرند و یک تعداد
برایشان سوال می شود. از ان ۸۰ نفر هم یک
تعدادی از انها بزرگواری می کنند انصراف می دهند، تعدادی هم به تشنج دامن می زنند.
به نظرم خیلی توجیهی ندارد. بالاخره هر کاری کنید وقتی به ۴۲ نفر رسیده ایم و بعد هم حق انتخاب را به
شورا می دهید، این یک امر طبیعی است که بنده یک کسی را بپسندم و شخص دیگری یک نفر
دیگر.

اما راجع به شورای سیاستگذاری؛ درست گفتید این شورا در مقطع
انتخابات مجلس شکل گرفت و بعد از ان ما از همه احزاب اصلاح طلب و شوراها و نماینده
هایی که در استان ها بودند نظر سنجی کردیم که کارش را تمام شده تلقی کنیم یا ادامه
پیدا کند. اجماع تمام دوستان و همکاران یعنی هم تشکل ها و هم احزاب مختلف،
ماندگاری شورا بود و البته نظرشان این بود که این شورا اصلاحاتی نیاز دارد که صورت
گرفت.

این شورا با آن اصلاحات وارد انتخابات ریاست جمهوری شد و انتخاب شوراها نیز با
ترکیب جدید شورای سیاستگذاری انجام شد. کارنامه ان هم خوب و قابل قبول است. دلیلش
این است که تشکیلات کارامد بوده، حالا سوال این است که باز هم شورای سیاستگذاری
ادامه پیدا کند یا نه . در جلسه ای که نمایندگان احزاب و تشکل ها حضور داشتند باز
هم اجماعا اعلام کردند که شورا سیاست گذاری باید باشد. دلیل اصلی هم این است که ما
عده ای را به شورا فرستادیم، عده ای به مجلس عده ای به دولت و حالا مرجعی برای
ساپورت و تماس با این ها لازم هست.

این مرجع شورای سیاستگذاری است البته باید یک
نظرخواهی دوباره شود تا نواقص آن رفع شود. در حال حاضر هم یک کارگروه گذاشتیم که
نظرات را جمع می کند و به هر نتیجه ای رسیدیم عمل می کنیم. یک اصل را ما پذیرفتیم
که هر تصمیمی می گیریم باید تصمیمی اجماعی و برامده از آرا عموم جریان اصلاح طلبی
باشد تا یکی دوماه دیگر هم این آرا جمعبندی می شود. اگر هم همین گروه ها و احزاب
گفتند ما دیگر شورای سیاستگذرای نمی خواهیم ما کار را تمام می کنیم. من فکر می کنم
آن کسی که از چنین شورایی خیلی عصبانی است جریان مقابل است جریان مقابل تصمیم گرفت از روش اصلاح طلبان کپی برداری کند
که موفق نبود.

دو ۳هزار نفر را دعوت کردند و ساختاری تعریف کردند به جایی بنام
جمنا، الان از جمنا خبری هست،خیر. ببینید وقتی یک ساختاری تعریف می شود ان ساختار
هم باید اهداف ، آرمان راهبرد و تاکتیک هایش مشخص باشد. من تلقی خودم را می گویم
طرف مقابل روی شورای سیاستگذاری خیلی حساس است برخی از دوستان ما هم به حق یا ناحق
رنجیده خاطرند ولی به هر کدامشان که میپرسیم هیچ جایگزینی برای شورای سیاتگذاری
ندارند.

یعنی شورای سیاستگذاری مسیر تکامل جریان اصلاحات است و تا قبل از ان چترفراگیری
برای گروه های اصلاح طلب وجود نداشت که همه احزاب و تشکل های اصلاح طلب را پوشش
دهد. ما بنا بر پیشنهاد شورای مشورتی، شورای سیاستگذاری را تشکیل دادیم. همه احزاب نامه نوشتند و امضا
کردند که ترکیبی وجود دارد و ممکن است نیاز به اصلاح داشته باشد. اما من به یقین
می گویم که هیچ کس از جریان اصلاح طلبی خواهان نبود شورای سیاستگذاری نیست حرف
هایی که راجع به انتخابات زده می شود ریشه ای ندارد.

چه بسا اگر در سال ۸۴ هم چنین شورایی بود و کاندیدای واحدی
از طرف ان اعلام و مشخص می شد کشور با بحران ۸ ساله روبه رو نمی شد. در نبود احزاب
قدرتمند و مستقل راهی غیر از حرکت جبهه ای و ائتلافی نیست.


منبع: عصرایران

فتاح: مجلس و دولت یارانه دهک‌های بالا را حذف کنند

از مجلس و دولت انتظار داریم در یک اقدام انقلابی در این مقطع حساس نسبت به حذف دهک‌های بالا و افزایش یارانه چند دهک پایین، اقدام کند.

رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) از مجلس و دولت خواست یارانه دهک‌های بالا را حذف کنند.

به گزارش ایسنا، پرویز فتاح که برای ارائه گزارش به نمایندگان در جلسه علنی صبح امروز (دوشنبه) مجلس حضور یافته بود، گفت: از مجلس و دولت انتظار داریم در یک اقدام انقلابی در این مقطع حساس نسبت به حذف دهک‌های بالا و افزایش یارانه چند دهک پایین، اقدام کند.

فتاح گفت: علاوه بر این اعمال معافیت مالیاتی نسبت به کسانی که به کمیته امداد کمک می کنند، بازگشت بیمه پایه مددجویان بیمه روستایی به کمیته امداد، توسعه بیمه اجتماعی و قوانین حمایتی ویژه نسبت به زنان سرپرست خانوار از دیگر خواسته‌های ما از مجلس است.

وی با بیان اینکه در سال ۹۵، ۹۷ درصد از ردیف اعتباری کمیته امداد توسط دولت پرداخت شده بود، گفت: این امر نشان می‌دهد که دولت با وجود تنگناها وظیفه‌اش را در این زمینه به درستی انجام داده است.

فتاح در ادامه، تخصیص اعتبار به مناطق محروم و مرزی را اولویت کمیته امداد عنوان و خاطرنشان کرد: در سال گذشته با حمایت مجلس و دولت موفق شدیم ۱۰ درصد آمار تحت پوشش را برای اولین بار کم کنیم که اکثرا به دلیل اشتغال و خودکفایی بوده است. همچنین در راستای چابک سازی نیروی انسانی اقدامی کردیم و اکنون کمیته امداد نسبت به دو سال قبل ۲۰ درصد کوچک‌تر شده و هزینه‌های آن کاهش یافته است و همچنین منابع، به صورت هدفمند به افراد نیازمند سوق داده شده است.

رئیس کمیته امداد امام خمینی با بیان اینکه خانواده‌های تحت پوشش کمیته امداد از دفترچه بیمه درمان برخوردارند، اضافه کرد: ما در طرح اکرام ایتام، یک میلیون حامی جذب کردیم که متوسط دریافتی هرکدام از خیرین ۱۴۰ هزار تومان است. همچنین ۱۰۰۰ میلیارد تومان وام قرض الحسنه بانکی داشتیم که هزار و صد میلیارد تومان جذب کردیم و به ۱۰۲ هزار خانواده وام اشتغال پرداخت کردیم که حداقل ۱۵ درصد طرح‌های اشتغال در سال ۹۵ بود.

وی همچنین اظهار داشت: خوشبختانه در کشور ما حول محور رسیدگی به محرومین وفاق ملی وجود دارد و اگر اختلافی هم باشد همه قوا در رسیدگی به فقرا اتفاق نظر دارند و کمیته امداد نیز خود را در تقویت این عزم ملی مسئول می‌داند. که بر همین اساس رویکرد تعامل و هم افزایی را در پیش گرفته که موثر بوده است.

فتاح با اشاره به نظارت سازمان بازرسی و دیوان محاسبات در این کمیته خاطرنشان کرد: علاوه بر آن شرکت مفید راهبر که یک شرکت تخصصی است و همچنین بازرسی رهبری ناظر ما هستند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: کمیته امداد با مرکز پژوهش‌ها و کمیسیون اجتماعی مجلس رابطه تنگاتنگی داشته و حضور ما در کمیسیون و فراکسیون‌ها در تقویت روابط نمایندگان با کمیته امداد موثر بوده است.


منبع: عصرایران

زیدان: همچنان روی بیل حساب می‌کنیم

خبرگزاری تسنیم: زین‌الدین زیدان که شاگردانش بامداد امروز (دوشنبه) در چارچوب هفته دوم لالیگای اسپانیا در دیداری خانگی با نتیجه ۲ بر ۲ توسط والنسیا متوقف شدند، پس از پایان این بازی گفت: نمی‌توانم بابت کسب این نتیجه خوشحال باشم، اگرچه ما عالی بازی کردیم و شایسته کسب نتیجه‌ای بهتر از تساوی بودیم. ما دو امتیاز از دست دادیم، اما به بازیکنانم خیلی افتخار می‌کنم. زمانی که تیم با نتیجه ۲ بر یک عقب می‌افتد، کار آسان نیست، اما ما تا آخرین لحظه جنگیدیم و حتی موقعیت‌هایی هم برای کسب پیروزی داشتیم.

وی افزود: قسمت مشکل بازی ایجاد موقعیت است که ما در این بازی ۸ موقعیت جدی گلزنی روی دروازه والنسیا خلق کردیم. ما باید بازی را می‌بردیم، اما موفق به انجام این کار نشدیم. می‌دانیم که فصل لالیگا طولانی است و از این اتفاق‌ها دوباره خواهد افتاد.

در این بازی هواداران رئال مادرید که از عملکرد گرث بیل و کریم بنزما بابت موقعیت‌هایی که این دو بازیکن به هدر دادند، ناراضی و عصبانی به نظر می‌رسیدند، آنها را با سوت‌های اعتراضی خود به باد انتقاد گرفتند.

سرمربی سفیدپوشان مادریدی در حمایت از مهاجم فرانسوی خود اظهار داشت: هواداران اینجا هستند تا کاری را که دوست دارند، انجام دهند. مهمترین چیز برای ما این است که کریم صاحب موقعیت‌هایی در این بازی شد. درست است که او نتوانست موقعیت‌های خود را تبدیل به گل کند، اما مهم نیست. به هر حال فوتبال همین است. گاهی اوقات هر کاری کنید، توپ وارد دروازه نمی‌شود، اما نباید نسبت به نظری که هواداران دارند، اظهار نظری کنیم.

زیزو از ستاره ولزی خود هم حمایت کرد و گفت: بیل بازیکن مهمی برای رئال مادرید است. گرث، گرث است. ما به تلاش‌مان ادامه خواهیم داد و همچنان روی بیل حساب می‌کنیم، درست مانند بازیکنان دیگر. این تمام چیزی است که می‌توانم بگویم.

وی در تمجید از ستاره جوان تیمش که در این بازی با دو گلی که زد، رئال را از شکست خانگی نجات داد، تأکید کرد: امیدوارم آسنسیو با همین روند به کارش ادامه دهد، اما این روی بیل تأثیر نخواهد گذاشت. گرث هم امروز موقعیت‌هایی برای گلزنی داشت.


منبع: برترینها

سریال «سرگذشت ناگوار»؛ جذاب و فانتزی اما سیاه

هفته نامه کرگدن – اسم نویسندگان، به متن رجوع شود: درباره سریال «سرگذشت ناگوار»؛ داستان سریال جذاب، اما غم انگیز و در فضای سیاه و فانتزی روایت می شود و درباره بچه هایی است که با وجود ثروت هنگفتشان، در به در و آواره اند.

آشنایی با مرموزترین نویسنده دنیا

رامبد خانلری: هیچ کس «لمونی اسنیکت» را باور نمی کند. اطلاعات زیادی هم در مورد او در اینترنت پیدا نمی شود. بسیاری از مردم دنیا حالا با خودشان فکر می کنند که اسنیکت یک هویت جعلی است. او با کتاب «بچه های بدشانس» برای خود شهرتی جهانی رقم زد. بعد از انتشار کتاب نسخه سینمایی آن با بازی «جیم کری» ساخته شد.

در این فیلم «جود لا» نقش لمونی اسنیکت را بازی کرد و به هویت مرموز او پیچش بیشتری داد. حالا بسیاری از مردم دنیا لمونی اسنیکت را با شمایل لا تصور می کنند.

 سریال «سرگذشت ناگوار»؛ جذاب و فانتزی اما سیاه

جیم کری در این فیلم به ایفای سه نقش با گریم سنگین و متفاوت پرداخت. بسیاری از منتقدین یکی از دلایل اصلی موفقیت نسخه سینمایی بچه های بدشانس را درخشش جیم کری می دانستند، به همین خاطر وقتی صحبت از ساخت سریالی از روی این کتاب مشهور شد، این پرسش ذهن همه را درگیر کرد که چه کسی جای جیم کری را در این سریال پرخواهدکرد.

انتخاب اول «نیل پاتریک هریس» یا همان «بارنی» معروف سریال «آشنایی با مادر» انتخاب هوشمندانه ای بود. صحبت ها نشان می دهد که پاتریک هریس در کارش موفق بوده، اما من با وجودی که نسخه تلویزیونی بچه های بدشانس را به نسخه سینمایی آن ترجیح می دهم، فکر می کنم جیم کری با اختلاف زیاد این نقش ها را از نیل پاتریک هریس بهتر بازی کرد.

لمون اسنیکت ماجرای عاشقانه جالبی دارد. او عاشق زنی به نام «بئاتریس» است و تمام نسخه های بچه های بدشانس را به بئاتریس تقدیم کرده است. در کتاب «شروع ناگوار» اسنیکت به کلمه «مرده» اشاره می کند و ما از همین کلمه می فهمیم که عشق او مرده است، اما علت این مرگ مشخص نیست.

این ها لقب هایی است که لمونی اسنیکت در فصل چهارم کتاب «زندگینامه تایید نشده» برای خودش انتخاب کرده است:

۱٫    لمونی اسنیکت: داستان یک مرد و یک سازمان
۲٫    لمونی اسنیکت: داستان یک مرد و یک زن و چند کبریت
۳٫    لمونی اسنیکت: داستان یک مرد و یک زن و یک مرد دیگر

لقب اول نشان می دهد که احتمالا او عضو سازمانی بوده و شاید این هویت جعلی به خاطر وجد سازمان باشد. لقب دوم نشان می دهد که احتمالا بئاتریس خودش را سوزانده است و لقب سوم نشان می دهد که مرد دیگری هم در شکل گیری این دارم مستند نقش داشته است.

بئاتریس به احتمال زیاد مادر «بودلر»های یتیم است و آتش سوزی خانه بئاتریس همان آتش سوزی خانه بودلرهاست. آن مرد دیگر هم پدر آن ها، یعنی «برتراند بودلر» است که چون در یک مقاله از روزنامه ای این خبر اعلام شده که کلیه آتش سوزی های اخیر تقصیر لمونی اسنیکت است، با مادر بودلرها ازدواج کمی کند. بئاتریس تا ابد در خاطر لمونی اسنیکت ماند و لحظه ای فراموش نشد. حتی در کتاب زندگینامه تایید نشده هم عکسی از مردی می بینیم که در بالای قبری بی نام و نشان ایستاده است.

در کتاب زندگینامه تایید نشده مقاله ای با این عنوان می بینیم: «کشتی پیش از مورد حرکت کرد» که حاوی گزارش هایی از کشتی پراسپرو است که به جای ساعت هشت، ساعت پنج حرکت کرده است (سه ساعت زودتر) و در نامه ای از کاپیتان کشتی بیان می شود، اسنیکت برای فرار از کشور در هر زمانی که خواست می تواند وارد کشتی شود. این احتمال می رود که اسنیکت سر ساعت پنج وارد کشتی شده و کشتی همان زمان رفته است.

سریال «سرگذشت ناگوار»؛ جذاب و فانتزی اما سیاه

عاقل ها نبینند

المیرا حسینی: داستان بدبختی آدم ها دیدن دارد؟ بله، اگر به خوش ساختی و بامزگی سریال «سرگذشت ناگوار» باشد، چرا که نه؟ سریال از همان ابتدا و تیتراژش شما را انظار می دهد، بلکه التماستان می کند این روایت را نبینید، بس که پر از بدبختی و در به دری است.

آهنگ تیتراژ می گوید هیچ آدم عاقلی پای تماشای این ماجرای پر از خفت و آزار و بدشانسی نمی نشیند؛ اما شما به حرفش گوش ندهید. هر چند من هم موافقم که این سریال به درد زیادی عاقل ها نمی خورد؛ آن ها که دماغشان را بالا می گیرند و فقط سریال هایی عمیق و پرمعنا و جدی و فلسفی می بینند و باقی روایت ها از زندگی را قبول ندارند؛ ولی برای کسانی که هنوز کودک درونشان پرجنب و جوش است و از تماشای ماجراهای فانتزی ذوق می کنند، «سرگذشت ناگوار» به شدت توصیه می شود.

داستان درباره خانواده بودلر است که سه فرزند دارند. پدر و مادر در جریان یک آتش سوزی می میرند و خانه شان خاکستر می شود و بچه ها می مانند و آوارگی؛ بچه هایی که بسیار باهوش هستند و مخترع و کتابخوان و حتی آخرینشان که یک نوزاد است، اصلا به نوزادهای بی دست و پا نمی ماند و کارهای بسیاری از دستش بر می آید.

این سه بچه ثروت هنگفتی از پدر و مادرشان به ارث برده اند، اما تا بزرگ ترین فرزند که چهارده ساله است، هجده ساله نشود، چیزی دستشان را نمی گیرد. این است که فامیل دست چندمشان برای مال و اموالشان دندان تیز می کند و خودش را به آب و آتش می زند که بالاخره از این نمد برای خودش کلاهی دست و پا کند و پول این بچه های خوش قلب بینوا را بالا بکشد.

بچه ها هم دست به دست می شوند و بدبختی و بدشانسی را با خودشان به دوش می کشند و از جایی به جای دیگر منتقل می کنند.

روایت البته تلخ است، اما طنز و فانتزی دست به دست هم داده اند و از یک ماجرای غم انگیز، سریالی جذاب و دیدنی بیرون کشیده اند. ممکن است در ابتدای کار کمی کلافه شوید و تاخیر در آغاز داستان را برنتابید، اما به شما توصیه می کنم که به عنوان یک سریال بین حرفه ای دندان سر جگر بگذارید و سرگذشت ناگوار را دنبال کنید که قسمت به قسمت جذاب تر می شود رهاکردنش، دشوارتر.

 سریال «سرگذشت ناگوار»؛ جذاب و فانتزی اما سیاه

اگر می خواهید بیشتر راجع به فضای سریال اطلاعات داشته باشید، شما را ارجاع می دهم به ساخته های تیم برتون دوست داشتنی و عزیز که سبکش معرف حضورتان هست. رویدادهای عجیبی رخ می دهند که با هیچ منطقی سازگار نیستند. آدم های ابله که اعصابتان را خرد می کنند، در کنار انسان های شرور و بدذات که از انجام هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند و مردم مهربانی که محبت و خوبی شان بی دریغ است و ممکن است این وسط جانشان را هم در راه خوبی کردن به دیگران بدهند. باهوش ها بی نهایت باهوشند و از پس انجام هر کاری بر می آیند و خنگ ها شور ابلهی و بی مغزی را در می آورند.

از بین همه شخصیت ها جذابتر، یکی  کنت اولاف است که یک شرور برتونی درست و درمان است و دیگری ساینی، فرزند کوچک خانواده که آن هم یک نوزاد برتونی تمام عیار است و مخاطب را انگشت به دهان می گذارد.

همین را به شما بگویم که یادداشت را تمام کنم: سریال سرگذشت ناگوار با فضای غریب و داستان پردازی عجیبش، طرفداران فانتزی و طنز سیاه را پای کار می نشاند و از هیچ حربه ای برای غافلگیرکردن و جذاب تر شدن سریال فروگذار نمی کند. ببینید و کیفش را ببرید.

ما را ز سر بریده می ترسانی؟

روناک حسینی: نبینید. یک چیز دیگر تماشا کنید. از هر آدم عاقلی بپرسید به شما می گوید به جای دیدن این سریال وقتتان را به تماشای فیلم بهتری بگذرانید یا اصلا کار دیگری کنید. هر کاری می کنید، فقط این سریال را نبینید. در تیتراژ سریال «حوادث ناگوار» همین طور که اسم ها و عنوان ها ردیف می شوند، ترانه ای هم پخش می شود که از بیننده می خواهد دست از تماشا بکشد و هرگز خودش را با دیدن بدبختی سه کودک یتیم، آزرده و غمگین نکند.

البته این ها را برای بازارگرمی می گوید و ساده ایم اگر فکر کنیم واقعا می گوید نبینید. بعد هم ما را درست و حسابی نمی شناسد. ما همان هایی هستیم که شاهد بودیم وقتی پرین با مادرش راهی دهکده ای در شمال فرانسه بود تا پدربزرگش را ببیند، چه مصیبت هایی دید. یادمان هست که مادرش در پاریس مریض شد و مرد و پرین مجبور شد تنها سفرش را ادامه دهد. بعد هم آن ادا اطوارهای پدربزرگش و آن زندگی محقر و پر از سختی.

ما هر بار که شاه، مادر توشیشان که می برد و خانه شان را آتش می زد، بغض می کردیم و هر بار که توشیشان در آزمایش شکست می خورد، حسرت می خوردیم. ما با ای کیوسانی بزرگ شدیم که در معبد کارهای سخت می کرد و مادرش با بی رحمی با او رفتار می کرد که مرد بار بیاید. ما شاهد فلاکت های نل و پدربزرگش بودیم و آدم های بدجنسی که در تعقیبش بودند و داستان زندگی کوزت را هزار بار شنیده ایم و هر هزار بار هم غصه خورده ایم. ما در کودکی، قصه اولیور توییست و مصائبش را بارها دوره کرده ایم و هر بار از دست مسئولان نوانخانه و فاگین پیر حرص خورده ایم. برای همین دنبال کردن ماجرای سه بچه بی پناه درست راست کار خودمان است.

 سریال «سرگذشت ناگوار»؛ جذاب و فانتزی اما سیاه

ما در این فضاهای خاکستری بزرگ شده ایم و به مه و دود و هوای نیمه تاریک این فیلم ها عادت داریم، اما خب نویسنده حوادث ناگوار تاکید می کند که به هیچ وجه از پایان خوش در این داستان خبری نیست. در ماجراها باید منتظر بدترین اتفاق ها باشیم و احتمال خوشبخت شدن بچه ها را هم باید کنار بگذاریم.

فضای سریال، درست شبیه به مجموعه رمان های بچه های بدشانس است؛ فضایی فانتزی که در آن سه کودک پشت سر هم بد می آورند. یکی از آن ها دختری ۱۴ ساله است که در کارهای فنی مهارت دارد؛ دیگری پسرکی ۱۲ ساله که اهل کتاب است و دیگری نوازی ۶ ماهه که عاشق جویدن چوب و سنگ و خلاصه هر چیز سفت و سخت است.

همان طور که از عنوان کتاب ها بر می آید، این کتاب ها مخصوص نوجوانان هستند و فضای سریال هم همان جور نوجوانانه است. با این حال محض تفریح و سرگرمی و تقویت باقیمانده روجیه نوجوانانه من، می توانیم در یک عصر تابستانی بنشینیم و حوادث ناگوار تماشا کنیم. البته در صورتی که فضای ماجراجویانه سریال را دوست داشته باشیم و در جریان داستان تساهل به خرج دهیم.

حوادث ناگوار درست مثل اغلب فیلم هایی که در کودکی دیده ایم، یک شخصیت منفی سمج دارد که دست از سر قهرمانان داستان بر نمی دارد. بچه ها هم تا جایی که توان دارند، از دست او می گریزند و ماجراهای سختی را پشت سر می گذارند. حالا باز تصمیم با خودتان است. اگر حوصله دارید تا الان فصل اول این سریال پخش شده است. اگر هم ترجیح می دهید شاهد اتفاق های خوب باشید با سریال بزرگسالانه تر و جدی تری می خواهید، حتی اگر تصادفا حوادث ناگوار را شروع کرده اید، متوقفش کنید و به توصیه تیتراژ ابتدایی، چیز دیگری ببینید.

مختصر و مفید درباره سریال «سرگذشت ناگوار»

تهیه و ترجمه: مستانه تابش

•    «سرگذشت ناگوار، داستان های لمونی اسنیکت» یا به طور خلاصه «سرگذشت ناگوار» یک کمدی سیاه امریکایی است که از روی مجموعه داستانی کودکانه به همین نام نوشته دانیل هندلر با نام مستعار لمونی اسنیکت ساخته شده است. این مجموعه کتاب در فاصله سال های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۶ منتشر شد. تاکنون ۶۵ میلیون نسخه از این مجموعه به ۴۰ زبان مختلف در سراسر جهان به فروش رسیده است.

 سریال «سرگذشت ناگوار»؛ جذاب و فانتزی اما سیاه

•    فصل اول این سریال از سیزدهم ِژانویه سال ۲۰۱۷ توسط نت فلیکس پخش شد این فصل شامل هشت اپیزود است که براساس چهار کتاب اول مجموعه ساخته شده است. نت فلیکس در سال ۲۰۱۴ اعلام کرده بود که قصد دارد با همکاری شرکت «تلویزیون پارامونت» شروع به ساخت این سریال کند.

•    بری ساننفیلد در زمان انتشار مجموعه کتاب های هندلر علاقه خود را برای ساخت این فیلم نشان داده بود و بعد از نهایی شدن قرارداد، هندلر را برای نوشتن فیلمنامه استخدام کرد، اما بعد به دلایل نامعلومی از این پروژه کنار گرفت و فیلم با کارگردانی برد سیلبرلینگ روی پرده رفت. حدود یک دهه بعد، یعنی در سپتامبر ۲۰۱۵، اعلام شد که ساننفیلد قرار است همراه با مارک هادیس سریالی را از روی این مجموعه کتاب ها بسازد.

•    نیل پاتریک هریس بازیگر، خواننده، میزبان تلویزیونی و کارگردان امریکایی که بیشتر به خاطر بازی در سریال «آشنایی با مادر» در نقش بارنی استینسون شناخته می شود و برای بازی در این نقش نامزد دریافت چهار جایزه امی شد، نقش کنت اولاف را در این سریال برعهده دارد. او برای بازی در این نقش مجبور بده روزی سه ساعت زیر دست گریمور بنشیند.

•    یکی از جنبه های اصلی کتاب که سازندگان سریال می خواستند به دقت آن را در مجموعه شان حفظ کنند، بی زمانی و بی مکانی داستان ها بود. ساننفیلد در یکی از مصاحبه هایش درباره این مجموعه گفته است که دوست داشته نوجوان ها خودشان جاهای خالی را پر کنند.

•    نیک اوراتا سازنده موسیقی فیلم هایی همچون «فوکوس» و «کوپرها را دوست داشته باش» موسیقی های این مجموعه را ساخته است.

•    اگرچه نت فلیکس آمار دقیق بینندگان سریال های این مجموعه را منتشر نکرده، اما گروه «سمفونی تکنولوژی» اعلام کرده است که فصل اول سریال سرگذشت ناگوار سه میلیون و ۷۵۵ هزار بیننده ۱۸ تا ۴۹ ساله داشته است. قسمت اول این مجموعه در هفته اول انتشار آن، به طور متوسط در هر دقیقه، یک بار دیده شده است.


منبع: برترینها

یادداشتی متفاوت از «نیل گیمن»

: اسم «نیل گیمن» برای بسیاری از علاقه‌مندان آثار فانتزی آشناست. او در یادداشت جدیدش حرف‌هایی را بازگو کرده که کمتر از یک نویسنده مشهور شنیده می‌شود.

«نیل گیمن» که حالا ۵۶ سال دارد، یادداشتی را درباره از دست دادن حافظه، آن‌چه باعث فروتنی نویسندگان می‌شود و مشهور شدن نوشته است. در ادامه، این یادداشت را که در «گاردین» منتشر شده می‌خوانید:

* از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۸ آن‌قدر مشهور نبودم که یک صندلی آن‌چنانی در رستوران به من اختصاص بدهند، اما اگر نیاز بود با کسی حرف بزنم، برایم تماس می‌گرفتند. حالا آدمی هستم که در خیابان من را می‌شناسند، حس نمی‌کنم آدم مهربان نامرئی هستم که در حال مشاهده زندگی است. بخشی از زندگی بودن، همان است که به عنوان یک نویسنده می‌پسندم.

«نیل گیمن»؛ ترس‌، شهرت و روزهای خوب و بد

* هیچ چیز بیشتر از مطالعه فهرست پرفروش‌ترین‌های سال‌های گذشته، به یک نویسنده فروتنی یاد نمی‌دهد. به طور معمول خبر فیلم شدن بعضی از آن‌ها به گوشت می‌خورد. اکثر اوقات متوجه می‌شوی که کتاب‌های پرفروشِ امروز، فراموش‌شده‌های فردا هستند.

* برای تولدم یک لباس کابویی هدیه گرفتم، اما هرگز آن را نپوشیدم. یک بار بچه‌های محله‌مان داشتند کابوی و سرخپوست‌بازی می‌کردند، فکر کردم: بالاخره وقتش شد! دویدم داخل خانه و لباس‌های کابویی‌ام را پوشیدم. اما وقتی من رسیدم، بازی‌شان تمام شده بود و همه رفته بودند. اگر فقط تو باشی، پوشیدن لباس کابویی هیچ معنایی ندارد.

*‌ دلم برای سرعت دسترسی به حافظه‌ام تنگ شده. قبلا اگر دنبال یک کلمه می‌گشتم، نوک زبانم بود اما الان مثل این است که یک پیرمرد آرتروزی متشخص باید بلند شود، چندین و چند پله را به آرامی پایین برود و در کمد پر از گرد و غبارش، دنبال آن بگردد. سرانجام بعد از چهار روز، معمولاً ساعت ۱:۳۰ شب می‌نشینم و می‌گویم: «اوه آره! گرگ و میش. این کلمه‌ای بود که دنبالش می‌گشتم.»

* از وقتی با «لو رید» (خواننده، ‌نوازنده و ترانه‌سرای آمریکایی) شام خوردم، سعی می‌کنم از دیدار با افرادی که چهره‌های مورد علاقه‌ام هستند، دوری کنم. شام عالی بود اما در پایان، «لو رید» دیگر قهرمان من نبود. من قهرمان‌های زیادی ندارم. مسلماً از دیدار با «دیوید لویی» حذر کرده‌ام و وقتی با پسرش «دانکن جونز» دوست شدم، این کار خیلی سخت شد. وقتی سخت‌تر شد که خانه‌ام را به «وودستاک» بردم و او هم در همان محل زندگی می‌کرد. اما عاشق این هستم که «بوییِ» من همان «بوییِ» درون ذهنم است: یک «بوییِ» عجیب، پویا و داستان‌مانند که وقتی ۱۱ ساله بودم قهرمانم شد.

* معتقدم اگر به کارم ادامه دهم، یک روز کار خوبی می‌نویسم. در روزهای خیلی بد، فکر می‌کنم در گذشته باید چیزهای خوبی می‌نوشتم، این یعنی من آن را از دست داده‌ام. اما معمولا تصور می‌کنم توانایی‌اش را ندارم. شکاف بین آن چیزی که در ذهنم می‌سازم و مطلب غم‌انگیز و ناهنجاری که در واقعیت به وجود می‌آید، عمیق و زیاد است و آرزو می‌کنم می‌توانستم آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کنم.

* از این‌که اتفاق بدی برای بچه‌هایم بیافتد، می‌ترسم، می‌ترسم اتفاقات وحشتناکی برای عزیزانم رخ دهد و یک شب ویدیویی از من در یوتیوب باشد که من را با چشمانی غم‌زده و اشک‌هایی که مثل مرواریدهای درشت روی گونه‌ام پایین می‌غلتد، ‌نشان دهد. و من نابینا و تنها در “زیرزمین” رها شده باشم.

«نیل گیمن»؛ ترس‌، شهرت و روزهای خوب و بد

* ‌وقتی ۱۳ ساله بودم، معلم انگلیسی‌مان من را کنار کشید و گفت: «سرت به کار خودت باشد. تو زیادی می‌دانی، سوال‌ها را جواب می‌دهی، به آدم منفوری تبدیل می‌شوی، فقط سعی کن همرنگ جماعت باشی.» پنج سال بعدی را به تلاش برای همرنگ شدن با جمع و خوب نبودن در کارهایی که مهارت داشتم، سپری کردم. توصیه وحشتناکی بود. درگیر کمرنگ بودن نباشید. سرتان را بالا بگیرید. شاید به شما شلیک کنند، اما شاید هم نکنند.

«نیل گیمن» داستان‌نویس و فیلمنامه‌نویس سرشناس انگلیسی است. از معروف‌ترین کارهای او می‌توان به رمان‌های «مرد شنی»، «خدایان آمریکایی»، «کورالاین» و «کتاب گورستان» اشاره کرد. جوایز «هیوگو»، «نبیولا»، «برام استوکر» و مدال‌های «نیوبری» و «کارنگی» از جمله افتخارهای این نویسنده آثار علمی – تخیلی و فانتزی هستند.

«گیمن» اولین نویسنده‌ای است که موفق به دریافت هر دو جایزه «نیوبری» و مدال «کارنگی» برای یک اثر شده است. او این جایزه‌ها را سال ۲۰۰۸ با رمان «کتاب گورستان» از آن خود کرد. رمان «اقیانوس در انتهای راه» در سال ۲۰۱۳ در جوایز کتاب ملی بریتانیا، عنوان کتاب سال را کسب کرد.

تاکنون بسیاری از کارهای این نویسنده انگلیسی ساکن آمریکا، مورد اقتباس سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته است. «غبار ستاره‌ای» فیلمی است که سال ۲۰۰۷ براساس رمانی به همین نام از «گیمن» به روی پرده رفت. «رابرت دنیرو»، «کلر دینز»، و «میشل فیفر» دراین فیلم ایفای نقش کردند. نسخه انیمیشن استاپ ـ موشن «کورالاین» هم در سال ۲۰۰۹ ساخته شد. «ران هوارد» فیلمسار مشهور در سال ۲۰۰۹ نسخه سینمایی «کتاب گورستان» را کارگردانی کرد. شبکه «استارز» هم از سال ۲۰۱۵ اعلام کرده مجموعه‌ای تلویزیونی را براساس رمان «خدایان آمریکایی» گیمن در دست ساخت دارد. «برایان فولر» و «مایکل گرین» کارگردان‌ها و نویسندگان فیلمنامه اقتباسی این کار هستند.


منبع: برترینها

گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا

مجله همشهری سرنخ – اشکان خسروپور: سعید مشهورترین جن گیر در تمام آفریقاست. او که قبل از این که به عنوان شکارچی جن مشهور شود یک عطار معمولی بود. حالا کارش این است که با یک کوله پشتی پر از روغن و ورد مخصوص شکار جن، دنبال مردم ساده لوح بگردد. «جاستین فورنال»، خبرنگار «نشنال جئوگرافیک» مدتی با او همراه شده تا از زندگی و شیوه کار او گزارش تهیه کند.

ظرف روغن را روی سر راننده تاکسی خالی می کند. با خودم می گویم الان است که روغن از سر و گردنش پایین برود و پیراهنش را کثیف کند اما این طور نمی شود. مهم نیست که سعید چقدر روغن روی سر راننده بریزد. در هر صورت انگار روغن ها محو می شوند. بطری پر از روغن که ته کشید، سعید یک کلاه پلاستیکی را روی سر مرد گذاشت و آن قدر فشارش داد تا مایع چرب به خورد پلاستیک رفته و به جز یک لایه نازک چیزی روی پوست مرد باقی نماند. بعد راننده چشم هایش را بست و سعید شروع کرد به خواندن یکسری وردهایی که به زبان دیگری غیر از زبان آفریقایی بود.

گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا 
در همین حین، مرد شروع به لرزیدن کرد، انگار تشنج کرده باشد. سعید نفسش را با خیال راحت، انگار جراحی بزرگی را با موفقیت تمام کرده باشد، بیرون داد و گفت: «دیدی؟ جن را این طوری بیرون می آوریم. جن بو داده بیرون آمد.»

این بخشی از مراسم جن گیری است که سعید، مرد زنگباری هر چند وقت یک بار آن را انجام می دهد. من – خبرنگار نشنال جئوگرافیک – در صندلی عقب تاکسی در شهر «استون تاون»، بخش قدیمی شهر زنگبار نشسته بودم که سعید گفت می تواند جنی را که در روح مرد راننده گیر کرده بیرون بکشد.

اسم کاملش سعید سلیمان محمد است. می گوید ادعا می کند که کارش جن گیری و گیاه شناسی است. البته او بیشتر از عنوان «دکتر علفی» استفاده می کند. راننده را خیلی اتفاقی پیدا کردیم. سعید به او پیله کرد که حالت خراب است و من می توانم کاری کنم که خوشبخت شوی. راننده هم از خدا خواسته، غر زد و بعد از مدتی حتی التماس کردن که روح ناپاک یا به قول خودش جن را از بدن او بیرون بکشیم. این طور شد که سه نفری سوار تاکسی شدیم و من توانستم یکی از عجیب ترین برنامه های جن گیری در دنیا را از نزدیک ببینم.

رمال های پول پارو کن

«جن گیری» یکی از مهم ترین تجارت های غیر رسمی در این روزهای آفریقاست. به خصوص در تانزانیا، کسانی که برای بیرون کردن روح اجنه از بدن شان به رمال های آفریقایی مراجعه می کنند، تعدادشان کم نیست. اینجا که زمانی یکی از مراکز مهم تجارت ادویه در دنیا بود، در قرن ۱۹ به خاستگاه بازرگانی برده تبدیل شده بود و حالا یک مرکز مهم جن گیری در دنیاست.

«سعید جن گیر» را خیلی اتفاقی در خلال یک پروژه فیلم مستند که درباره نوشیدنی های بومی ساخته می شد، ملاقات کردم. من قرار بود بخشی از کارهای مربوط به تولید را سر و سامان بدهم. آدم خونگرمی بود که رفتارش خیلی به دلم نشست. به خودم جرأت دادم و یک روز درخواستم را با او در میان گذاشتم.

مدت ها بود که دلم می خواست درباره سنت های درمانی و دارویی قدیمی و بومی در آفریقا پژوهشی انجام بدهم. سعید گفته بود گیاه ها و خواص دارویی شان را خوب می شناسد. در نتیجه فکر کردم آدم درستی را پیدا کرده ام. کمی با هم درباره گیاه و دنیای پزشکی حرف زدیم که فهمیدم سوژه ای که شکار کرده ام، بزرگ تر از این حرف هاست. کار اصلی او شکار اجنه بود. سعید برای این که کارش را راحت تر انجام بدهد و آن را اختصاصی کند، از گیاهان بومی آفریقا استفاده می کرد.

گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا

حل مشکل آفریقا

سعید در طول این سال هایی که به دکتر علفی آفریقا معروف شده، حسابی روی بومی سازی این نوع خاص از کسب و کار پژوهش کرده. حتی می گوید که در این باره به نتایجی هم رسیده است. مثل این که می گوید: «در بعضی از مناطق جن ها بیشتر حضور دارند. انگار روی زمین، شهری ساخته باشند. برای مثال جزیره «پمبا» در آفریقا یکی از مهم ترین محل های زندگی اجنه در آفریقاست.»

او درباره تاثیر جن ها در زندگی مردم زنگبار هم کلی حرف برای گفتن دارد: «جن ها واقعی هستند و به نظرم بیشتر از هر جایی در آفریقا حضور دارند. می دانید که خیلی از مشکلات زنگبار به خاطر حضور اجنه در این منطقه از دنیاست. این را من از خودم نمی گویم. آدم های زیادی روزانه به من مراجعه می کنند و می خواهند که جن را از بدن شان بیرون بیاورم. تازه این آمار کسانی است که به من دسترسی دارند. خیلی از آدم های دیگر مشکل دار وجود دارند که نزدیک من نیستند اما طرز زندگی شان و آمار دولت نشان می دهد که وضع خوبی ندارند. آنها هم بیمار هستند و باید درمان شوند. منظورم بیماری معمولی نیست. اینها جن زده شده اند.»

جیغ یک زن، مرا جن گیر کرد

سعید یکی از قدیمی ترین و باسابقه ترین مدعیان جن گیری در آفریقاست. .می گوید جد بزرگش که از عمان به زنگبار مهاجرت کرده، یک عطار مشهور بوده است. او به خاطر کمبود آب و غذا به زنگبار که آن زمان بسیار مشهور و پر رونق بود، رفت و روش های درمانی خودش را به عنوان میراث خانوادگی به پسرانش انتقال داد. خانواده سعید از سال های دور به خاطر تبحری که در درمان بیماری های مختلف با استفاده از گیاهان دارویی داشتند، مشهور هستند. او هم از بچگی به این دنیا علاقه مند شده بود.

به دشت های اطراف شهر می رفت و گیاهان خودرو را می چید و سعی می کرد داروهایی را که دستورالعمل ساخت شان از پدربزرگش به ارث رسیده دوباره بسازد. او بعدتر به دبی رفت تا در رشته مهندسی مکانیک تحصیل کند اما فضای خشک آنجا را تاب نیاورد و دوباره به روستای قدیمی شان برگشت.

«روستا عوض شده بود. رفتار مردم هم تغییر کرده بود. کسانی را دیدم که با قرص های شیمیایی سر و کار پیدا کرده بودند. آن هم در حالی که خیلی از مشکلات شان یک درمان طبیعی داشت، درمانی که اجداد ما آن را پیدا کرده بودند.»

او آرام آرام درمان بیماران با روش های سنتی اجدادی را شروع کرد. وقتی کارش نتیجه داد، مشتری های بیشتری پشت در مطب خودساخته اش صف کشیدند. او بعد از مدتی حسابی معروف شد و کارش گرفت. سعید فکر می کرد به یک عطار توانمند تبدیل شده که می تواند بسیاری از بیماری ها را درمان کند. اما تمام تصورات او را جیغ شبانه یک زن به هم ریخت.

«نیمه شب بود که صدای جیغ یک زن را شنیدم. با عجله خودم را به خانه رساندم و دیدم که زن دارد به خودش می پیچد. خانواده اش گفتند که او دچار یک درد عضلانی عجیب شده است. من از اجدادم درباره جن ها چیزهایی یاد گرفته بودم و می دانستم او جن زده شده. بلافاصله کارهایی را که بلد بودم انجام دادم.

وردهایی خواندم تا این که بعد از چند دقیقه، جن به التماس افتاد و از من خواهش کرد که ادامه ندهم. من کوتاه نیامدم. باز هم به خواندن ورد ادامه دادم تا جن به گریه افتاد و عذرخواهی کرد. بعد هم بلافاصله بیرون رفت. البته پیش از رفتن، یک نامه عذرخواهی از جن گرفتم. می دانید؟ این نامه برگ برنده ما جن گیرهاست. اگر این کاغذ را در خانه فرد جن زده بگذارید، دیگر اجنه به آنجا حمله نمی کنند.»

داستان های خیالی از شکار جن ها

از آن زمان کار او حسابی گرفت. سعید دیگر فقط یک عطار مشهور نبود. به ادعای خودش، جن هم شکار می کرد و از این راه پول زیادی هم به دست می آورد. حتی می شود گفت که درآمد جن گیری از عطاری برایش بیشتر بود. او آرام آرام متدهای خاص خودش را برای شکار جن ابداع کرد و از خدماتش به دنیای انسان ها گفت. این روزها سعید از روش های عجیب و خود ساخته ای می گوید که برای بیرون راندن اجنه از خودش ابداع کرده: «یک بار برای این که جن ها را وادار کنم دست از سر اهالی یک خانه بردارند، مجبور شدم شش بز را بکشم. قراردادم با اجنه این طوری بود که گفتند شش بز را بکش تا ما برویم!»

سعید که حسابی سر حال آمده، از مبارزاتش با این موجودات، حسابی خیال پردازی می کند و با آب و تاب خاصی ماجراهای عجیب و باور نکردنی را تعریف می کند: «یک بار در طبقه بالای خانه ای ایستاده بودم که یکباره پله ها غیب شدند. هیچ راهی به بیرون نبود. اجنه حسابی سر به سرم گذاشته بودند.

دست آخر با هزار مکافات از آنجا بیرون آمدم. این که چیزی نیست. یک بار دیگر که وارد زمین ناشناخته ای شده بودم، چند نفر از مردهای جن زده دورم را گرفتند و دعوا راه انداختند. چشم های شان سرخ شده بود و دنبال دردسر می گشتند. گفتند می خواهند حالم را جا بیاورند. حسابی به دردسر افتاده بودم اما خوب می دانستم که آنها در حال عادی نیستند و جن زده شده اند. دعوای مان ساعت ها طول کشید تا در نهایت توانستم یک ضرب شست حسابی به این آدم ها و جن هایی که در جلدشان رفته بودند، نشان بدهم.»

شهر بزرگ اجنه کجاست؟

با مرد جن گیر در شهر قدم می زنیم. او تمام شهر را زیر پا می گذارد تا نشانه های وجود اجنه را به من نشان بدهد. او هر چیز غیرعادی که می بینیم را دلیل وجود اجنه می داند. جلوی یک در توقف کردیم و او گفت: «این در چوبی را می بینی؟ رویش کنده کاری شده و چیزهایی نوشته اند. البته نمی توانی این نوشته ها را بخوانی چون همه اش کار اجنه است.»

از او می خواهم تا جن ها را برایم توصیف کند اگر واقعا آنها را دیده و تا این اندازه خودش را به آنها نزدیک می داند، باید اطلاعاتی درباره شان داشته باشد. سعید خودش را نمی بازد. خیلی راحت و بی دغدغه اجنه را این طور توصیف می کند: «عمرشان زیاد است. شاید چند صد سال عمر داشته باشند. مثل آدم ها دو جنس نر و ماده دارند. آنها اکثرا مواقع می توانند خودشان را به شکل های مختلفی در بیاورند. وقت هایی که می توانم آنها را ببینم معمولا به شکل آدم هایی پیر با لباس قدیمی هستند.»

سعید می گوید آنها وقتی در بین مردم باشند معمولا آدم ها را اذیت می کنند. وقتی که بخواهند استراحت کنند به محل زندگی خودشان بر می گردند. «آنها شهرهای خودشان را دارند. جایی در وسط جنگل یا زیر دریا زندگی می کنند. بعضی های شان هم در محل هایی که آدم هست، سکنی گزیده اند. آنها معمولا عاشق جاهای قدیمی هستند، به خاطر همین هم هست که در جزیره پمبا عده زیادی از اجنه را می توانید ببینید. ویرانه های معابد و ساختمان های قدیمی آنجا پر از جن است.»

او که به قول خودش درباره این موجودات تحقیق کرده، می گوید: «شنیده ام که قلعه ای در زمان های دور اینجا بوده که مردم جن ها را در آن زندانی می کردند. مردم می گویند جن ها هنوز هم اینجا گرفتار هستند. جزیره پمبا پر جمعیت ترین شهر جن ها در آفریقا و حتی شاید تمام دنیاست.»

فاش کردن رموز خاص جن گیری

سعید جن گیر راه و روش خاص خودش را برای معامله با جن ها دارد: «یک ورد مخصوص دارم که به معنای شمشیر است. این جمله ها را چند بار تکرار می کنم، جن می میرد. البته همیشه نیازی نیست تا آنها را بکشم. معمولا با یک قول و قرار ساده با هم صلح می کنیم. در این قرارداد، آنها چیزی از ما می گیرند و در عوض ما را تنها می گذارند. اگر کار بالا بگیرد یا جن سر عقل نیاید، مجبور می شوم از همنوع هایم دفاع کنم. آنها را می کشم. البته یک نوع روغن جن هم وجود دارد که اگر آن را نداشته باشیم، ورد خالی به درد نمی خورد.»

او کوله پشتی اش را باز می کند تا محتویاتش را نشانم بدهد. ابزار کار او اینجاست. چند برگ کاغذ که ادعا می کند برای نوشتن قرارداد بین بیمارهایش و اجنه همراه اوست و چند بطری پر از روغن های مختلف. او از شیوه تهیه این روش ها هم برایم داستانی می گوید: «روغن ها معمولا از سیاه دانه هستند و تفاوت رنگ شان به خاطر ادویه ها و موادی است که در آنها ریخته ام.

گفتگو با معروف ترین جن گیر آفریقا 
یک ظرف بزرگ روغن و ادویه در خانه دارم. در زمان مخلوط کردن این مواد یکسری ورد می خوانم و وقتی ظرف روغن پر شد با خواندن ورد جدیدی در آن را می بندم. باید روغن های متنوعی درست کنم تا مطمئن باشم کارم را می توانم درست انجام دهم. می دانید که جن ها انواع مختلفی دارند و به این راحتی نمی میرند. محض اطمینان همیشه چند مدل روغن ضد جن همراهم دارم که اگر کسی گرفتار باشد، به دادش برسم.»

البته روغن فقط به درد کشتن نمی خورد و این طور که سعید می گوید، برای پیشگیری هم مصرف می شوند. «وقتی زنی توسط اجنه اسیر می شود، گاهی ممکن است مورد آزار یا حتی تجاوز قرار بگیرد. در چنین وقت هایی، روغن ضد جن حسابی به درد می خورد.» او برای این که حرف هایش را باور کنم یک داستان جدید می چیند تا خودش را مطلع نشان بدهد؛ درست مثل رمال ها: «جن ها اخلاق شان این طوری است که اگر از دختر مجردی خوششان بیاید، ولش نمی کنند. اصلا نمی گذارند طرف مردها برود. اگر هم ازدواج کرد، باز رهایش نمی کنند و مدام اذیتش می کنند.

یکی از معمول ترین کارهای شان این است که وقتی زن مورد علاقه شان از شوهرش باردار شد، در جلد زن می روند و وقتی زمان وضع حمل رسید، هزارتا نقشه می چینند تا نوزاد را بکشند. من برای این بانوان بیچاره هم یک راه حل جدید پیدا کرده ام. روغنی دارم که اگر تا زمان وضع حمل، هر شب به ۳۲ نقطه مشخص از بدن شان بمالند، جن فراری می شود. این روغن مخصوص کارش بستن محل نفوذ اجنه است و نسبت به بقیه قیمت بالایی دارد اما واقعا ارزش دارد که کسی برای خریدشان هزینه کند. می دانید که بچه برای زوج های جوان خیلی مهم است.»

ملاقات با یک جن واقعی!

او بعد از این، خواست تا چشمه هایی از هنرش را به من نشان بدهد. نزدیک یک خرابه قدیمی شده بودیم که مدتی ایستاد و گفت: «دلت می خواهد جن ببینی؟» بعد بدون این که به من نگاه کند، راهش را گرفت و وارد یکی از اتاق های ساختمان نیمه مخروبه شد. گربه ای آنجا بود که وقتی ما را دید، شروع کرد به دویدن در راهروهای ویرانه. سعید گفت: «باید او را دنبال کنیم.» در نتیجه راه افتادیم و وقتی به یکی از اتاق های نیمه تاریک ساختمان که راهی به بیرون نداشت وارد شدیم، گربه دیگر آنجا نبود. به من چشمک زد و گفت: «دیدی که غیب شد. او گربه نبود، جن بود.»


منبع: برترنها

تاثیرات جنگ هسته‌ای روی محیط زیست و نسل بشر

خطر وقوع جنگ هسته ای به اعتقاد بسیاری کاملا جدی است. در ادامه تاثیرات فاجعه ‌آمیز بمباران اتمی بر محیط سیاره و زندگی بشر را بررسی خواهیم کرد.

تاثیرات جنگ هسته‌ای روی محیط زیست و نسل بشر

رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، به تازگی در جریان تهدید استفاده از قوی‌ترین سلاح‌های کشتارجمعی جهان در شبه‌جزیره کره، وعده داده است که در صورت لزوم، کره شمالی را به دلیل اقدامت تحریک آمیزش با «خشم و آتشی که جهان تاکنون به خود ندیده» مورد هدف قرار خواهد داد. بر اساس بررسی‌های تحلیل گران دفاعی بسیاری هم در سال‌های اخیر، خطر وقوع جنگ هسته ای و استفاده از بمب اتمی بر فراز اروپا و در شبه‌قاره هند افزایش یافته است.

از طرف دیگر، تصویب معاهده جدید منع گسترش سلاح‌ های هسته ای در چند ماه گذشته توسط سازمان ملل متحد در نیویورک آمریکا و رای موافق ۱۲۲ کشور جهان در این رابطه، باعث امیدواری ملت‌ها شده است. این معاهده که استفاده از سلاح ‌های اتمی برای کشورهای رای دهنده را ممنوع می‌کند، به اعتقاد بسیاری می‌تواند قدمی در جهت خلع سلاح اتمی کشورهای سراسر جهان باشد.

طرفداران معاهده تصویب شده اظهار می‌کنند که حتی وقوع کوچک‌ترین جنگ اتمی در ابعاد منطقه‌ای، باعث ایجاد بحران انسانی فاجعه آمیزی در سطح جهان می‌شود؛ اما تحلیلگرانی هم هستند که معتقدند خطر استفاده از بمب هسته ای در درگیری‌ها و تاثیرات این اقدامات، بیش از حد بزرگ نشان داده می‌شوند.

در اواخر سال خورشیدی گذشته، متایس ایکِن (Matthias Eken) از محققان رفتاری پیرامون سلاح های اتمی در وب سایت “The Conversation” نوشت که قدرت تخریب نسبت داده شده به این سلاح‌ها به طور گسترده‌ای اغراق‌آمیز است و بهتر است که در این زمینه کمتر از سناریوها و الفاظ آخرالزمانی استفاده شود. او اظهار کرد که در صورت منفجر شدن یک کلاهک ۹ مگاتنیِ بمب هیدروژنی یا همان گرماهسته‌ای در ایالت آرکانزاس آمریکا، تنها ۰٫۲ درصد از مساحت کلی ایالت تخریب خواهد شد که این رقم با توصیف‌های اغراق‌آمیز تحلیلگران در تضاد است.

تاثیرات جنگ هسته‌ای روی محیط زیست و نسل بشر

ایکن با اشاره به این آمار که تاکنون ۲ هزار بمب هسته ‌ای بر روی زمین منفجر شده‌اند و اینکه هیچ یک از آن‌ها تمدن بشر را تهدید نکرده‌اند، گفت که برای کاهش خطر این سلاح‌ها و اطلاع‌رسانی در مورد آن‌ها، بهتر است که در توصیف این خطرات اغراق صورت نگیرد.

اما تحلیل خوش‌بینانه ایکن با رویکردهای نگران‌کننده‌تری که در مورد خطرات وقوع جنگ هسته هشدار می‌دهند و عواقب احتمالی مصیبت باری که به حیاط بشر بر روی زمین پایان خواهند داد را گوشزد می‌کنند،‌ در تضاد است؛ پس چه منطقی پشت این رویکرد بدبینانه قرار گرفته است؟

وقوع یک جنگ هسته ای کوچک چه آثاری به جا می‌گذارد؟

بخش بزرگی از نگرانی‌های موجود به یک پژوهش نسبتا جدید مربوط می‌شود که اثرات غیرمستقیم انفجار اتمی را بر روی شرایط آب و هوایی و محیط زیست شبیه‌سازی کرده است؛ سناریوای که تاکنون بیش از همه مورد بررسی قرار گرفته، وقوع یک جنگ هسته ای فرضی در مقیاس منطقه‌ای، میان هندوستان و پاکستان است که در آن ۱۰۰ بمب اتمی با قدرت کلاهک استفاده‌شده در هیروشیما ژاپن، برای بمباران مناطق شهری، بین دو کشور رد و بدل می‌شود. البته باید توجه داشت که بمبی که در هیروشیما منفجر شد بر اساس استانداردهای امروزی جزو سلاح‌ های اتمی کوچک به حساب می‌آید!

تاثیرات جنگ هسته‌ای روی محیط زیست و نسل بشر
یکی از بمب‌های استفاده‌ شده در حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی

همانطور که اشاره شد، تنش‌ میان این دو کشور که زرادخانه‌‌های آن‌ها جمعا ۲۲۰ بمب هسته ‌ای دارند، کم نیست؛ بنابراین، به نظر بسیاری از تحلیلگران بررسی نتایج یک جنگ احتمالی بین هند و پاکستان چندان هم دور از ذهن نخواهد بود.

تخمین زده می‌شود که در هفته اول این جنگ خیالی ۲۰ میلیون نفر به واسطه‌ی اثرات مستقیم انفجار، آتش‌سوزی‌های ناشی از انفجار و تشعشعات محلی، جان خود را از دست می‌دهند؛ این میزان کشته از تلفات جنگ جهانی اول هم بیشتر است!

اما این تمام ماجرا نیست؛ در یک انفجار هسته ‌ای احتمال به وجود آمدن آتش در مقیاس وسیع بسیار زیاد است و به همین دلیل حجم عظیمی از دود و گردوغبار وارد لایه استراتوسفر (لایه دوم از پنج لایه اصلی اتمسفر) خواهد شد.

در سناریو جنگ میان هند و پاکستان، چیزی در حدود ۶٫۵ تن دود و گردوغبار وارد لایه بالایی اتمسفر خواهد شد؛ این امر باعث جلوگیری از رسیدن نور خورشید به زمین،‌ کاهش چشم‌گیر دما در سطح جهانی و کم شدن میزان بارندگی کلی به مدت یک دهه می‌شود. اختلال اکولوژیکی ایجادشده تاثیر بزرگی بر میزان غذای تولیدشده در جهان خواهد گذاشت.

شاید فکر کنید که هند و آمریکا فاصله بسیار زیادی با هم دارند، اما در یک پژوهش نشان داده شده است که با وقوع چنین فاجعه‌ای، میزان تولید ذرت توسط آمریکا (بزرگ‌ترین تولیدکننده دنیا) در طول یک دهه به میزان ۱۲ درصد کاهش خواهد یافت. در چین هم کشت برنج در فصل‌های میانی سال ۱۷ درصد کم شده، تولید ذرت ۱۶ درصد و تولید گندم در زمستان نیز ۳۱ درصد کاهش می‌یابد.

از آنجایی که میزان ذخایر دانه در کل جهان تنها جوابگوی مصرف انسان‌ها به مدت ۱۰۰ روز می‌شود، این تغییرات در میزان تولید محصولات غذایی ۲ میلیارد از جمعیت سیاره را در خطر قحطی قرار می‌دهد.

تاثیرات جنگ هسته‌ای روی محیط زیست و نسل بشر
کاریکاتوری از نتایج احتمالی درگیری‌ میان آمریکا و کره شمالی

با در نظر داشتن زرادخانه‌ی نسبتا محدود کره شمالی، می‌توان گفت که جنگ هسته ای احتمالی میان آمریکا و این کشور کوچک‌تر خواهد بود، اما همچنان عده‌ی زیادی کشته خواهند شد و نتایج فاجعه بار اکولوژیکی این درگیری، سلامت جهانی را تا سال‌ها تحت تاثیر قرار می‌دهد. به علاوه، در صورت آغاز جنگ بین این دو کشور احتمال زیادی وجود دارد که ابرقدرت‌های دیگر هم وارد درگیری شوند و خرابی‌ها را از آنچه که هست،‌ بیشتر کنند.

اگر مقیاس جنگ هسته ای بزرگ‌تر باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟

تاثیرات وقوع جنگ اتمی در مقیاس بزرگ، بین دو ابرقدرت آمریکا و روسیه، به میزان قابل‌توجهی مخرب‌تر است؛ اکثر کلاهک‌های این دو کشور بین ۱۰ تا ۵۰ برابر از بمبی که هیروشیما را نابود کرد قوی‌ترند!

اگر این دو کشور تصمیم بگیرند که از سلاح های هسته ای استراتژیک خود، که به منظور هدف قرار دادن زیرساخت‌ها و شهرهای اصلی در یک جنگ تمام عیار طراحی شده‌اند، استفاده کنند، بیش از ۱۵۰ میلیون تن گردوغبار و دود غلیظ وارد اتمسفر خواهد شد. این اتفاق که به سناریو «زمستان هسته‌ای» معروف است، دمای جهان را به میزان ۸ درجه سانتی‌گراد کاهش داده و باعث متوقف شدن تولید مواد غذایی و قحطی‌زدگی بخش بسیار بزرگی از جمعیت انسان‌های می‌شود!

تاثیرات جنگ هسته‌ای روی محیط زیست و نسل بشر

متایس ایکِن معتقد است که احتمال عملی شدن هر یک از سناریوهای بررسی‌شده، بعید است؛ اما تحلیلگران بسیاری با او موافق نیستند و با وجود ممکن نبودن تعیین میزان دقیق احتمال ایجاد درگیری، خطر وقوع جنگ هسته ای را بعید نمی‌دانند. از طرف دیگر، با ادامه‌دار شدن سخنان تهاجمی دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، رهبر فعلی کره شمالی، در مورد استفاده از بمب اتمی، می‌توان گفت که این خطر اگر بیشتر نشده باشد، کمتر هم نشده است.

با تمام این تفاسیر، واضح است که دکترین بازدارندگی هسته‌ای، یک قمار پرخطر است. سلاح های هسته ای امنیت ما را در مقابل حملات تروریستی تامین نمی‌کنند و در زمینه‌های بحرانیِ مهم‌تری چون افزایش سطح آب دریاها و اقیانوس‌ها، تغییرات شدید در آب‌وهوا، اسیدی شدن اقیانوس‌ها، کاهش تنوع زیستی و پدیده مقاومت آنتی‌بیوتیکی هم نمی‌توانند مورداستفاده قرار بگیرند.

چنین دلایلی باعث شده‌اند که سازمان‌های پزشکی و بهداشتی سراسر جهان برای غیرقانونی کردن استفاده از سلاح های هسته ای، با جان و دل تلاش کنند.

صرف‌نظر از اینکه چه تعداد انفجار هسته ای برای پایان دادن به نسل بشر نیاز است و یا اینکه میزان خطر وقوع یک جنگ اتمی چقدر است، می‌توان اطمینان داشت که بهترین راه مبارزه با یک فاجعه هسته‌ای و ریشه‌کن کردن سلاح‌های شوم و وحشتناک کشتارجمعی، توجه داشتن به اهمیت بسیار بالای پیش‌گیری نسبت به درمان است.

در ماه میلادی آینده کنفرانسی با نام “Health Through Peace 2017” در دانشگاه نیویورک، برای بحث و گفتگو در مورد تاثیرات سلامتی و محیط زیستی سلاح‌ های اتمی برگزار خواهد شد و موضوعات اصلی مطرح‌شده در این مطلب هم بخش مهمی از مباحث این کنفرانس خواهند بود.


منبع: برترنها

«منوچهر والی زاده» و ۵۰ سال خاطره‌‌ی نهفته در صدایش

: او را بیشتر با صدای خاصش می‌شناسند؛ صدای منعطفی که می‌تواند به جای یک پسر ۱۸ ساله یا پیرمرد ۷۰ ساله صحبت کند. جوانی در ظاهرش جلوه‌گری می‌کند و خودش می‌گوید ۷۰+۷ سال سن دارم. عشق به دوبله از کودکی در وجودش ریشه کرده و هر کاری انجام داده در نهایت به دوبله رسیده است.

منوچهر والی‌زاده از آن دسته دوبلورهای قدیمی است که هنوز فعالیتش در این عرصه را همراه با کار در رادیو و تئاتر و البته حوزه تصویر، به جد ادامه می‌دهد. وقتی برای انجام مصاحبه خواستیم به استودیوی محل کارش برویم، اول پذیرفت، اما در نهایت این نکته را مطرح کرد که هنگام کار نمی‌تواند مصاحبه انجام دهد، بنابراین ترجیح می‌دهد خودش به اینجا  بیاید.  

او از روزهای کاری خود و اینکه کار دوبله نیاز به انضباط و شادابی دارد، می‌گوید؛ «روزهای سه‌شنبه رادیو پیام هستم برای اینکه شنونده، حرف‌هایم را با علاقه گوش دهد باید با صدای رسا و شاداب صحبت کنم. اگر با بی‌حالی صحبت کنم مخاطب هم خوابش می‌گیرد.

من چهار صبح از خواب بلند می‌شوم و نرمش می‌کنم، پنجاه سال است که بدون نرمش از خانه بیرون نمی‌روم. صبحانه را می‌خورم و ساعت ۵:۱۵ در سازمان هستم و ساعت ۶ برنامه‌ام شروع می‌شود. زمانی که پای میکروفون می‌روم و بسم‌الله الرحمن الرحیم می‌گویم، اثری از خواب‌آلودگی در صدایم شنیده نمی‌شود. فردی به من تلفن زد و گفت آقای والی‌زاده ما با بسم الله الرحمن الرحیم شما از خواب بلند می‌شویم و به سرکار می‌رویم. »

منوچهر والی‌زاده و ۵۰ سال خاطره‌ای که در صدایش نهفته است

منوچهر والی‌زاده چهارم تیر ماه سال ۱۳۱۹ در کوچه بوشهری ـ بین خیابان لاله زار و سعدی ـ به دنیا آمد. خودش را اینگونه معرفی می‌کند: «ما خانواده فقیری بودیم. پدرم انباردار شرکت تلفن در سعدی جنوبی بود و ته انبار حیاط کوچکی با دو اتاق وجود داشت که ما در آن زندگی می‌کردیم.

من تا سال دوم دبستان به مدرسه «ادیب» می‌رفتم اما از کلاس دوم به دبستان «برزویه» در محله عرب‌های خیابان ناصرخسرو رفتم و تا کلاس ششم در آنجا تحصیل کردم. یکی از افتخارات من در آن دوره این بود که شاگرد مرحوم آقای نیرزاده نوری بودم؛ او اولین کسی بود که اوایل انقلاب در تلویزیون حروف الفبا را با ریتم به بچه‌ها آموزش می‌داد.»

والی‌زاده سپس از برادرش که هنرپیشه تئاتر و سردبیر خبرگزاری پارس (ایرنا) بود و در یک ماموریت کاری فوت شد، می‌گوید؛ «دوره دبیرستان به مدرسه قریب در خیابان سعدی رفتم. همان زمان برادر من در تئاتر «گیتی» در لاله زار هنرپیشه بود و اجرا داشت، او سخنران خوبی بود، صدای خوبی داشت و ادبیات می‌دانست. همچنین دبیرچند انجمن ادبی و سردبیرخبرگزاری پارس بود.

تئاتر «گیتی» مانند دانشگاه هنر بود زیرا هنرمندان بزرگی آن‌جا کار می‌کردند که برخی از آن‌ها هنوز در قید حیات هستند. صاحب تئاتر، آقای صادق‌پور بود که دو پسر به نام منوچهر و ایرج داشت. ایرج صادق‌پور از بهترین فیلمبردارهای زمان خودش بود که در انقلاب سکته و فوت کرد اما فکر می‌کنم منوچهر صادق‌پور در قید حیات است او در آن دوره پخش فیلم داشت.»

دوبله را ریشه‌ای شروع کردم

به گفته خودش از سن ۹ سالگی به تئاتر علاقه‌مند شد و این راه در نهایت به دوبله منتهی شد؛ «هنرپیشه‌ها در تئاتر گیتی علاوه بر بازی، کارهای دیگری مانند دکور ‌بستن، بلیط فروشی، کنترل سالن انجام می‌دادند و آخر شب، برای بازی روی صحنه می‌رفتند. آقای صادق‌پور هم که صاحب تئاتر بود نقش بازی می‌کرد. من به دلیل اینکه برادرم در تئاتر گیتی بود، پیش او می‌رفتم و از سن ۸ یا ۹ سالگی به کار تئاتر علاقه‌مند شدم .

دوره دبیرستان که بودم، یک خانه جوانان تاسیس شد از همان سن به آن جا رفتم و زیر دست کارگردانی به نام پرویز غنیمی فرد کار تئاتر آماتور کردم. من و دوستان صمیمی‌ام بهروز وثوقی و محمود قنبری به استودیو اسکار فیلم که زیر سینما «اسکار» در میدان رشدیه بود، رفتیم و امتحان دوبله دادیم و کار دوبله من از آن جا شروع شد. ما ریشه‌ای شروع کردیم و در استودیو «اسکار فیلم» به جای گویندگی افکت می‌دادیم؛ به این معنی که صدای باز شدن در، سیلی زدن و … را باید تولید می‌کردیم؛ البته باید یگویم که کار افکت سخت‌تر از سینک گفتن است.«

چگونه به دوبله دعوت شدم؟

والی‌زاده از زمانی که دوبله حرفه‌ای را شروع کرد، می‌گوید؛ «پرویز بهادر از گوینده‌های توانای رادیو بود که دعوت کرد تا فیلم ایتالیایی «نرون و مسالینا» را در حد یک خط گویندگی کنم. بعد از آن باز هم به کار تئاتر کشیده شدم. می‌دانید که تئاتر مادر هنرهای نمایشی است. سر لاله‌زار تئاتری به نام «تهران» بود که سالن تابستانی و زمستانی داشت و من آن جا کار کردم. منصور متین که از هنرپیشه‌های توانمند لاله‌زار بود و همسرش خانم مورین که کارگردانی می‌کرد، در آن جا حضور داشتند.

من در این تئاتر نقش گدا را  بازی ‌کردم که در حد یک جمله حرف می‌زد و صدایم در صحنه پخش شد. منصور متین که از اولین دوبلورها و مدیر دوبلاژان بود، صدای من را شنید و گفت دوبله کار می‌کنی؟ من هم که با این کار آشنایی داشتم قبول کردم. سال ۱۳۳۸ بود که در خدمت آقای متین در استودیو «شاهین فیلم» خیابان بهار فعلی نقش‌های کوچک را صداپیشگی کردم. متین من را به استاد و پدر دوبلاژ ایران ـ علی کسمایی ـ معرفی کرد که کنار ایشان چند سالی کار کردم و دوبلور حرفه‌ای شدم.»

هر کاری انجام می‌دادم باز هم به دوبله می‌رسیدم

می‌گوید شناخته شدنش در دوبله، باعث شد که بازی در فیلم به او پیشنهاد شود؛ «پدرم از شرکت تلفن بازنشسته شد و من همزمان با کار دوبله، به مدت سه سال کارمند دفتری شرکت تلفن هم بودم. کار دوبله من زیاد شد، ساعت هفت که به اداره شرکت تلفن وارد می‌شدم، ساعت ۹ کسمایی زنگ می‌زد و می‌گفت بیا استودیو «ایران فیلم» کار داریم و من در آنجا با گوینده‌هایی مانند پرویز بهرام، جلال مقامی، منوچهر اسماعیلی و چنگیز جلیلوند همکار بودم. استاد ما در کار دوبله آقای کسمایی بود، او سختگیر نبود و چند باری که با او کار کردم از صدای من خوشش آمد.

منوچهر والی‌زاده و ۵۰ سال خاطره‌ای که در صدایش نهفته است
 
«النا و مردان» سومین فیلمی بود که برای او حرف زدم و نقش اصلی را برای دوبله به من داد. دو، سه سالی بود که کار دوبله انجام می‌دادم و شناخته شده بودم که در سال ۱۳۴۰ به من پیشنهاد بازی در یک فیلم شد. من اولین فیلم خودم به نام «خداداد» را با ویدا قهرمانی و تاجیه احمدی بازی کردم. باید بگویم که حرفه اصلی من دوبله است و از همان اول تصمیم گرفتم که دوبلور و گوینده شوم به دلیل اینکه از سنین دبستان به گویندگی علاقه داشتم و هر کاری انجام می‌دادم در نهایت به دوبله می‌رسیدم.«

دوبله یک نوع بازیگری بسته است

او معتقد است دوبلوری و بازیگری با هم در ارتباطند و می‌گوید؛ «ما ریشه‌ای و از سن پایین وارد کار شدیم و اگر دوام آوردیم به دلیل عشق، علاقه و  نوع صحبت کردنمان بوده است. این حرف‌ها که دوبلور نباید جلوی دوربین ظاهر شود از نظر من حرفی پیش پا افتاده است.

به نظرم دوبله یک نوع بازیگری بسته است، گوینده‌هایی مانند پرویز بهرام و جلال مقامی هم از تئاتر شروع کردند و به دوبله رسیدند. پرویز بهرام صدای خاصی داشت که نقشی در اتللو دوبله کرد و هم نقش اتللو را در تئاتر بازی کرد. هوشنگ لطیف‌پور که مدیر دوبلاژ و همچنین مرحومه فهیمه راستکار از تئاتر شروع کردند. می‌توانم بگویم افرادی که از تئاتر به دوبله آمدند، موفق‌ترند. دوبله و بازیگری با هم ارتباط دارند. به نظرم دوبلوری کلاس و دانشگاهی برای بازیگری است به دلیل اینکه دوبلور جای افراد و نقش‌های مختلف حرف می‌زند. حال عده‌ای معتقدند که دوبلور نباید هنرپیشه شود یا به رادیو برود که این مسائل فقط حرف است زیرا با هم پیوند دارند.«

بیان و صدا در هنرپیشگی اهمیت دارد

این دوبلور پیشکسوت معتقد است: صدا و بیان خوب در هنرپیشگی مهم است؛ «شما اگر نمایش رادیویی بازی کنی و صدا و بیان خوب نداشته باشی نمی‌توانی نقشت را خوب ایفا کنی و همچنین صدا و بیان خوب نداشته باشی نمی‌توانی بازیگر خوبی باشی. بیان و صدا نکته اول در هنرپیشگی است به دلیل اینکه فیزیک را همه دارند و نقشی را بازی می‌کنند اما بیان و صدا هم باید در این هنر باشد. هنرپیشه‌ای مانند آقای نصیریان که به او ارادت دارم را با این سن و سال ببینید که چه بیان، حس و صدایی بر روی صحنه دارد. آقای نصیریان زمانی که ۲۰ ساله بود نمایشنامه «بلبل سرگشته» را نوشت و نقش اول آن را در تئاتر «جامع باربد» بازی کرد که مانند بمب در لاله‌زار صدا کرد. من همین شب عید «بلبل سرگشته» را نمایشنامه‌خوانی کردم.»

هر شغلی را باید از جوانی شروع کرد

به گفته خودش کار دوبله و نمایش را باید از سنین جوانی شروع کرد؛ «به جایی رسیدیم که فردی در سنین میانسالی می‌خواهد کار دوبله را شروع کند اما موفق نمی‌شود زیرا در سنین کم به دلیل آماده بودن ذهن و گرفتاری‌ کمتر، فراگیری بهتر است. معتقدم هر شغلی را باید از نوجوانی و جوانی شروع کنی تا پیشرفت کنی بخصوص کار نمایشی که لطیف‌تر و زیباتر است و با کارهای دیگر فرق دارد. همه شغل‌ها جایگاهی دارند اما در کار ما یک زیبایی وجود دارد که آن را از نوجوانی دوست داشتیم و به اینجا رسیدیم.

می‌توانم صدایم را به هر شکلی درآورم

والی‌زاده از صدایی که باید با مراقبت حفظ شود، می‌گوید.

«خداوند بشر را خلق کرده و به هر کسی با توجه به شرایطش یک ویژگی درست و خوب هم داده است که گاهی خودمان آن را از بین می‌بریم. افرادی که در کار صدا هستند باید از این صدا به خوبی استفاده کنند. من امروز جای یک پیرمرد هفتاد ساله یا جوان هجده ساله می‌توانم صحبت کنم. این تجربیات پنجاه ساله من است که می‌توانم صدای خود را به هر شکلی درآورم؛ البته صدا باید انعطاف‌پذیر باشد تا شما بتوانید به شکل‌های مختلف حرف بزنید و حنجره را تغییر دهید. افرادی که در کار دوبله و گویندگی هستند با خواب کافی و دوری از دود و مشروبات الکلی می‌توانند صدای خود را حفظ کنند. اگر شب خوب نخوابی، صبح، حال و صدای خوب برای حرف زدن نخواهی داشت. ما شب کاری‌های زیادی داشتیم اما خواب هم کافی داشتیم.»

منوچهر والی‌زاده و ۵۰ سال خاطره‌ای که در صدایش نهفته است

او ادامه داد: «ما از ۱۱ شب تا ۹ صبح سرکار بودیم و فیلم دوبله می‌کردیم. هوشنگ کاظمی که برادر مرحومه ژاله کاظمی (دوبلور) بود، فیلم‌های هندی دوبله می‌کرد و تازه ساعت ۹ صبح می‌نشست فیلمی که شب باید پخش می‌شد را آماده می‌کرد. آن زمان به دلیل اینکه انرژی داشتیم به ساعت کار توجهی نداشتیم«.

این هنرمند پیشکسوت از روزهایی که به دلیل بیماری مجبور شده است کار نکند، می‌گوید و اضافه می‌کند: «گاهی نقشی را دوبله می‌کنی شب سرما می‌خوری و صدایت دوجور می‌شود و مدتی کار دوبله تعطیل می‌شود. من اول خرداد ماه با ماشین در جاده تصادف کردم و مهره پشتم شکست. دکتر به من گفت که بیست و پنج روز حدود ۱۳ ساعت طاق‌باز بخواب و اگرفعالیت کنی خوب نمی‌شوی به قدری ترسیدم که به حرف دکتر گوش دادم. بیماری من باعث شد که دو قسمت نهایی فرار از ندان بعد از یک ماه و نیم دوبله شو.د»

شرایط  ورود به دوبله سخت شده است

منوچهر والی‌زاده شرایط برای ورود به عرصه دوبله را سخت می‌داند و معتقد است: «در گذشته اگر ۵۰ نفر دانشجو صدایشان خوب بود، وارد حرفه دوبلوری می‌شدند و کارشان می‌گرفت، اما امروز شرایط برای ورود به این عرصه بسیار سخت شده است زیرا از بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون جوان، پنج میلیون به کار دوبله علاقه‌مندند اما هر کاری یک گنجایشی دارد.»

او جزو داوران مسابقه «جادوی صدا» بود اما امسال با آن‌ها همکاری نکرده است؛ «سازمان صداوسیما به گوینده نیاز داشت به همین دلیل مسابقه «جادوی صدا» برگزار شد که چهار هزار نفر در این مسابقه شرکت کردند و من جزو داوران بودم اما امسال گفتم نمی‌آیم به دلیل اینکه از سری قبل تعدادی را که قبول کردیم، وارد سازمان نشدند. افرادی که در این مسابقه شرکت کردند به این حوزه علاقه داشتند و صدایشان هم بد نبود اما سازمانی که فیلم برای دوبله‌ ندارد و همچنین با وجود دوبله زیرزمینی، آیا برای چهار هزار نفر دوبلور جایی هست؟ چند نفر هستند که صدای تازه دارند و می‌توانند وارد شوند اما باید تمرین کنند.«

در بسیاری از نقش‌ها گریه کردم

دوبلور حالت‌های شخصیتی که جایش حرف می‌زند را می‌گیرد؛ این جمله را والی‌زاده می‌گوید و سپس توضیح می‌دهد:

«اینجاست که صدا باید انعطاف داشته باشد تا وقتی جای لحظات غمگین و شاد یک شخصیت حرف می‌زنی، بتوانی بخندی و گریه کنی. حس غمگین و شاد شدن بر اساس تجربه به دست می‌آید به دلیل اینکه جای شخصیت‌های مختلف حرف زدم و می‌دانم فلان فرد چگونه گریه می‌کند یا می‌خندد. من در بسیاری از نقش‌ها گریه کردم. می‌توانی مصنوعی هم گریه کنی اما اگر طبیعی باشد حس و حال بهتری منتقل خواهد کرد و زیباتر است. فردی که دوبلوری را دوست دارد، باید با این حس و حال پیش برود تا پیشرفت کند و دوام بیاورد، در هیچ شغلی نمی‌توانی مصنوعی پیش بروی. هر شغلی را به زیبایی انجام دهی در آن ترقی خواهی کرد.»

ما در کار دوبله تجربه پنجاه ساله داریم

والی‌زاده از اهمیت تجربه در کار دوبله می‌گوید: «ما افرادی داشتیم که به حرفه دوبلوری وارد شدند اما دو ماه بیشتر نتوانستند بمانند به دلیل اینکه آن‌ها باید در اتاق دوبله می‌نشستند و حرف زدن دوبلورها جای شخصیت‌ها را نگاه می‌کردند. از این تماشا باید لذت ببری، یاد بگیری و کار را بگیری نه اینکه به خودت بگویی من هم صدایم خوب است پس چرا او نقش اول فیلم را دوبله می‌کند. باید بدانی که آن فرد چهل سال تجربه دارد. ما یک فیلم سینمایی را در یک روز دوبله می‌کنیم به دلیل اینکه تجربیات پنجاه ساله داریم، اما با دو گوینده جدید و تازه کار، دوبله همین فیلم دو هفته طول خواهد کشید.«

صدا و نحوه بیان در هر کاری اهمیت دارد

او معتقد است باید کلاس‌هایی برای نحوه بیان و صدا باشد و در هرکاری به این دو مقوله توجه شود؛ «من مدرس نیستم اما با تجربه‌ای که دارم می‌دانم متاسفانه جو زمانه به سمتی رفته است که به صدا در کار توجه نمی‌شود؛ در حالی که صدا و نحوه بیان در هر کاری اهمیت دارد؛ برای مثال اگر مخالف یک نماینده‌ مجلس باشی اما او خوب حرف بزند به حرف‌هایش گوش می‌دهی و بعد از او انتقاد می‌کنی اما اگر صدا و نحوه بیانش بد باشد، تلویزیون را خاموش می‌کنی. یک وکیل دادگستری وقتی صدا و بیان خوبی داشته باشد می‌تواند یک نفر را نجات دهد وگرنه صدایش خسته‌کننده خواهد بود و کسی به حرف‌هایش گوش نخواهد داد.

به نظرم افرادی که می‌خواهند استاد دانشگاه شوند و درس‌هایی مانند ادبیات، روانشناسی و … را تدریس کنند باید روی بیان و صدای خود کار کنند تا در کارشان موفق شوند و دانشجویان از صدا و بیان آن‌ها لذت ببرند. من موافقم کلاسی برای نحوه بیان باشد تا فردی که می‌خواهد مدرس شود، این دوره را بگذراند. من هم دوست دارم زمانی که با فردی صحبت می‌کنم بیان و صدای خوب داشته باشد«.

تقلید صدا در دوبله بزرگترین عیب است

از منوچهر والی‌زاده درباره جوانی که صدایش شبیه اوست می‌پرسیم که خاطره‌ای شیرین را تعریف می‌کند: «یک روز در راه برگشت از سازمان برنامه‌ای از رادیو جوان در حال پخش بود و گوینده‌ای صحبت می‌کرد که صدایش خیلی شبیه من بود. هر چه در طول مسیر با خودم فکر کردم من کی در این برنامه حرف زده بودم، یادم نیامد تا اینکه در آخر برنامه از نوع حرف زدن گوینده فهمیدم که فرد دیگری است که صدایش خیلی شبیه من است. چند وقت بعد در رادیو پیام بودم که تهیه‌کننده و صدابردار گفتند، آقای والی‌زاده، جوانی با شما کار دارد.

من برای دیدن او رفتم اما هرچه سلام و احوالپرسی کردم حرف نمی‌زد و فقط با اشاره سر پاسخ مرا می‌داد، در نهایت به او اعتراض کردم که چرا حرف نمی‌زنی و بعدا فهمیدم این همان آقای قربانی است که صدایش شبیه من است و بسیار هم به من علاقه داشت. به او گفتم هر چقدر هم که بتوانی خوب حرف بزنی، در نهایت می‌گویند منوچهر والی‌زاده است اما تو قربانی هستی، چه زمانی خودت می‌خواهی پیدا شوی؟، برو جای خودت را پیدا کن و اخیرا هم خودش را پیدا کرده است. »

منوچهر والی‌زاده و ۵۰ سال خاطره‌ای که در صدایش نهفته است

به گفته او تقلید صدا در دوبله بزرگترین عیب است؛ «برخی هم در این مدت آمدند به جای پرویز بهرام و خسرو خسروشاهی حرف زدند. حتی خسروشاهی به یکی از این افراد گفت بیا در کنار من دوبله کن اما بیان و پختگی خسروشاهی کجا و آن جوان کجا. در کار ما ادا درآوردن و تقلید صدا بزرگترین عیب است. فردی موفق می‌شود که عشق به کار دارد و خودش است. فردی که تقلید می‌کند مردم او را تا حدی تشویق می‌کنند و تا جایی در کارش موفق می‌شود اما این موفقیت ادامه‌دار نیست.»

وظیفه ماست که فیلم با هر زبانی را دوبله کنیم

والی‌زاده درباره کیفیت و سختی دوبله سریال‌های کره‌ای چنین اظهار می‌کند: «ما دوبلور هستیم و وظیفه داریم که هر فیلمی را با بیان و صدای خوب از هر زبانی به فارسی برگردانیم تا برای مخاطب خوشایند باشد. این روزها همه‌ فیلم‌ها کره‌ای شده است. زمانی که کیفیت فیلم پایین باشد، دوبله لذت خاصی ندارد، اما برخی کارهای کره‌ای مانند «جواهری در قصر» و «سال‌های دور از خانه» (اوشین) خوب بودند. در سریال «امپراطور دریا» دانشجویان هنر کره‌ای بازی کرده بودند، در سریال‌هایی که این جوان‌ها بازی می‌کنند، پیدا کردن جای مکث حرف‌هایشان مشکل است. در اینگونه کارها برای مدیر دوبلاژ سخت می‌شود که سینک کند تا منِ دوبلور بروم و به جای شخصیت حرف بزنم. اگر دوبله ناسینک باشد، گردن مدیر دوبلاژ می‌اندازند زیرا او باید فیلم را درست کند و دوبلور فقط دوبله می‌کند«.

او سپس تاکید می‌کند که دوبله فیلم و سریال‌های چینی از کره‌ای هم سخت‌تر است؛ «فیلم انگلیسی زبان را بهتر کار می‌کنیم به دلیل اینکه با واژه‌هایش آشنایی داریم و می‌دانیم کجای دیالوگ مکث وجود دارد. اما در فیلم‌های کره‌ای، ژاپنی و چینی کلمات را نمی‌فهمیم. دوبله کارهای چینی سخت‌تر است به دلیل اینکه دیالوگ‌ها در چنین فیلم‌هایی فقط صوت است، اما کلامی ندارند و لب‌هایشان تکان نمی‌خورد؛ البته تجربه کاری باعث شده است تا به جای هر شخصیتی حرف بزنید.»

تغییر نسل و صدا در دوبله طبیعی است

والی‌زاده از صداهای جدید در عرصه دوبله هم می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: «بعضی‌ها می‌گویند یاد دوبله‌های دهه ۴۰ بخیر؛ دهه طلایی بود. دوبله‌های جدید خوب نیستند. اما باید به یاد داشت که نسل ما از بین خواهد رفت و نسل جدیدی می‌آید. طبیعتا برای انتقال نسلی به نسل دیگر خلائی به وجود می‌آید و ۱۰ یا ۲۰ سال طول می‌کشد تا مردم به صداهای جدید عادت کنند. اما مطمئن باشید زمانی می‌رسد که مردم صدای جدید را می‌پذیرند و هنرمندان هم تغییر می‌کنند و به‌روز می‌شوند. مردم باید این نسل جدید را دوست داشته باشند و تشویق کنند. در هالیوود هم این اتفاق می‌افتد و نسل هنرمندان عوض می‌شود«.

دوست دارم فیلمی که دوبله می‌کنم در سینما اکران شود

او درباره ممنوعیت اکران فیلم‌های خارجی در سینماها، می‌گوید: «فیلم‌هایی که ما برای نمایش خانگی دوبله می‌کنیم برای سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ است و دلم می‌سوزد که مردم در گوشی خود می‌بینند؛ اما چاره چیست؟ من آخرین فیلم تام هنکس را دوبله کردم این فیلم برای نمایش در سینماها ساخته شده است و دوست دارم این فیلم را که دوبله می‌کنم روی پرده سینما اکران شود. پردیس‌های سینمایی سالن‌های متعددی دارند. برای مثال می‌توانند در پنج سالن فیلم ایرانی نشان ‌دهند و در دو سالن فیلم خارجی اکران کنند. با اکران فیلم خارجی مخاطب فیلم ایرانی هم زیاد می‌شود.

پنج یا شش نفر در سینما هستند که مخالف این کارند و اجازه نمی‌دهند که در پردیس‌ها فیلم سینمایی خارجی پخش شود به دلیل اینکه احساس می‌کنند منافعشان به خطر می‌افتد و همچنین می‌ترسند مردم فقط جذب فیلم خارجی شوند. اما سالنی که فیلم خارجی اکران می‌کند مگر چقدر ظرفیت دارد؟ مقصر من و شما نیستیم، جبر زمان این شرایط را به وجود آورده است و کاری نمی‌توانیم بکنیم. من اگر بدانم فیلمی که دوبله می‌کنم در سالن آزادی پخش می‌شود، مطمئن باشید نوع حرف زدنم با فیلمی که از طریق سی‌دی‌ عرضه می‌شود، فرق می‌کند و بهتر خواهد بود. مردم دو ساعت در سینما  فقط فیلم نگاه می‌کنند و لذت می‌برند، بعد می‌توانند درباره‌اش حرف بزنند و انتقاد کنند. اما زمانی که روی گوشی می‌بینند این اتفاق نمی‌افتد.»

علاقه مردم من را زنده نگه داشته است

او از وضعیت دوبله می‌گوید و معتقد است: «ما در هر صورت به دلیل تعصبی که بر حرفه خود داریم کارمان را درست و با علاقه انجام می‌دهیم. تلویزیون فیلم تکراری می‌گذارد و باز هم یک فیلم کره‌ای را باید دوبله کنیم. افرادی که به کار دوبله علاقه و عشق دارند از این وضعیت غصه می‌خورند. امروز دیگر نمی‌بینم فردی بگوید فیلمی را که دیدم دوبله‌اش عالی بود. هر یک از دوبلورها جایگاه و طرفداران خود را دارند. علاقه‌ مردم است که مرا زنده نگه داشته است. من دوست دارم فیلم خوب دوبله کنم تا شنونده داشته باشد و تشویقم کنند تا فیلم بعدی را بهتر دوبله کنم اما متأسفانه کمتر اتفاق می‌افتد«.

جای تام کروز و تام هنکس حرف زدم

به گفته خودش برخی فقط می‌خواهند فیلم دوبله شده را ببیند و توجهی به کیفیت دوبله ندارند؛ «من اغلب جای تام کروز و تام هنکس حرف زده‌ام. برای مثال اگر ۱۰ کار از تام کروز بوده، هشت فیلم آن را من دوبله کرده‌ام. در گذشته هر بازیگر برای یک دوبلور بود اما امروز سیستم، ماشینی شده است و زمانی که من بگویم نمی‌توانم بیایم فرد دیگری را جایگزین من خواهند کرد به دلیل اینکه نمی‌خواهند هنر دوبله را دنبال کنند و فقط می‌خواهند فیلم را به فارسی ببیند. این افراد با کسانی که از فیلم، دوبله و صدا لذت می‌برند، فرق دارند. من از بچگی در این کار بودم و نمی‌توانم عشقم را فراموش کنم؛ بنابراین من باید جای بازیگران فیلم، خوب حرف بزنم تا حداقل خود را راضی کنم.«

قبول نکردند «فرار از زندان» را دوبله نکنم

والی‌زاده درباره حساسیت و علاقه برخی به دوبله هم می‌گوید: «سریال «فرار از زندان» برای سایتی است و خریداری شده بنابراین باید فیلم را زود پخش می‌کردند. من به دلیل تصادفی که داشتم، استراحت مطلق بودم به همین دلیل گفتم دوبلور را عوض کنید تا فرد دیگری جایگزین شود اما انقدر حساس بودند که من سریال را دوبله کنم که در سایت نوشتند: به علت بیماری والی‌زاده، دو قسمت آخر «فرار از زندان» بعداً دوبله می‌شود.

منوچهر والی‌زاده و ۵۰ سال خاطره‌ای که در صدایش نهفته است 
همچنین در حال دوبله سریال ۱۵۰ قسمتی به نام روان‌کاو (آمریکایی) هستم، زمانی که تصادف کردم ۷۰ قسمت این سریال را دوبله کرده بودم و به دلیل اینکه هر قسمت این سریال یک داستان متفاوت دارد درخواست کردم دوبله بقیه قسمت‌ها را به فرد دیگری بدهند اما قبول نکردند و گفتند هر زمان خوب شدید کارتان را ادامه دهید. این علاقه و حساسیت‌هاست که ما را زنده نگه داشته است. مردم عادی همه گرفتارند و حوصله فکر کردن به والی‌زاده را ندارند و زمانی که خسته‌اند به خانه می‌روند تا فیلمی را تماشا کنند اما عده‌ای هم هستند که هنوز به صداها حساسند.«

تیتر زدند مصاحبه با لوک خوش‌شانس!

او سپس خاطراتی از دوبله کارتون «لوک خوش‌شانس» تعریف می‌کند که در زمان خود با اسقبال بسیاری مواجه شد.

«۲۶قسمت از کارتون «لوک خوش ‌شانس» که پخش شد، بسیار سر و صدا کرد. شاید امروز به دوبلور لوک خوش شانس بیشتر معروف هستم تا دوبلور تام کروز!

در قسمت‌های میانی کارتون لوک خوش شانس بود بود که از یکی از روزنامه‌ها به من تلفن زدند که به دفترشان در خیابان طالقانی بروم. از شهرستان‌ها به دفتر روزنامه زنگ زده بودند که والی‌زاده را دعوت کنید تا بتوانیم با او تلفنی صحبت کنیم. من هم به دفتر روزنامه رفتم و از ساعت ۳ بعد از ظهر تا ۹ شب تلفن جواب می‌دادم. روزنامه که چاپ شد، دیدم در صفحه اول تیتر زدند: مصاحبه با لوک خوش شانس! من هم ناراحت شدم و به سردبیر روزنامه زنگ زدم و گفتم شما با لوک خوش شانس که کارتون است چجوری مصاحبه کردید، حداقل می‌نوشتی مصاحبه با گوینده لوک خوش شانس.»

دوبلورهای کارتون و انیمیشن‌ هنرمندتر هستند

والی‌زاده از سختی دوبله انیمیشن می‌گوید؛ «فیلم‌های کارتون و انیمیشن دوبله‌ی سختی دارند و دوبلورهای آنها هنرمندتر هستند به دلیل اینکه مخاطبان آن بیشتر نوجوانان و کودکان هستند؛ بنابراین باید با بیان درست فارسی و صدای خوب دوبله شود تا بفهمند. اگر به زبان فارسی خدشه‌ای وارد شود به زبانمان و مخاطب کودک و نوجوان خیانت کرده‌ایم. دوبله کارتون و انیمیشن هنر خاصی است و با جای تام کروز و تام هنکس حرف زدن فرق دارد. کارتون تیپ‌سازی است. خود من چندان نمی‌توانم به جای شخصیت‌های کارتون حرف بزنم و لوک خوش شانس هم استثنا بود. من به اندازه انگشت‌های دستم کارتون حرف زدم و در این میان لوک خوش شانس درخشید، چون شخصیت‌های دقیقی داشت«.

کار دوبله با تمرین بهبود پیدا می‌کند

او بهبود دوبله را در تمرین می‌داند و از پیشرفت تکنولوژی در دوبله می‌گوید: «دستگاه دیجیتالی آمده است که فیلم را بسیار ساده در خانه دوبله می‌کند اما قدیم اینگونه نبود و دستگاهی به نام آپارات بود. دستگاه‌های دیجیتال به کار دوبله سرعت داده، اما آسیب هم زده است. به هر حال ما دستگاه نیستیم و نباید خودمان را به آن بفروشیم و حسمان را از بین ببریم، زیرا با دستگاه حس منتقل نخواهد شد. تو با دستگاه نباید همراه شوی بلکه دستگاه باید در اختیار تو باشد «.

عاشقانی که از صدای دوبلورهای قدیمی کلکسیون دارند

به گفته خودش عاشقانی هم در این عرصه هستند؛ «من افرادی را می‌شناسم که کلکسیونی از صدای من یا دوبلور مورد علاقه‌شان دارد. این افراد نه می‌خواهند دوبلور شوند و نه گوینده، فقط عشق و علاقه دارند. سه نفر در شهرهای مشهد، اصفهان و گرگان هستند که به دلیل عشق،  صدای همه هنرپیشه‌های قدیمی تا دوبلورها را دارند و با من هم در ارتباطند. این سه نفر با یکدیگر نیز ارتباط دارند. آیا با وجود این افراد عاشق اگر من فیلمی را بد حرف بزنم درست است؟ باید خوب دوبله کنم تا از من راضی باشند«.

کلاس گویندگی برگزار می‌کنند اما نمی‌دانند دوبله چیست

او اعتقاد دارد که مدرس نیست و می‌گوید: «برخی کلاس گویندگی برگزار می‌کنند اما نمی‌دانند دوبله چیست. چند نفر هم ثبت‌نام کرده‌اند و ترمی یک میلیون یا یک میلیون و نیم از آن‌ها گرفته شده است. به من هم پیشنهاد می‌شود بیا و تدریس کن اما من می‌گویم مدرس نیستم. من فقط ۱۰ جلسه برای تدریس به دانشکده هنر دانشگاه تهران رفتم و چون فضای دانشجویی بود، لذت بردم. اما بعد ۱۰ جلسه  دیگر نرفتم«.

زیبایی کارمان با استخدام در صداوسیما از بین می‌رفت

والی‌زاده شغل خود را آزاد می‌داند و می‌گوید: «دوبلورها در سازمان صدا وسیما رسمی نمی‌شوند. سال ۵۸ می‌خواستند بچه‌هایی که از قدیم در سازمان حضور داشتند را استخدام کنند اما ما گفتیم نمی‌توانیم، زیرا شغلمان آزاد است، انجمن گویندگان هم قبول نکرد. استودیوهای بیرون برای سینماها فیلم داشتند به همین دلیل ما نمی‌توانستیم فقط در سازمان باشیم چون در بیرون هم به ما احتیاج داشتند. پشیمان نشدیم به دلیل اینکه اگر می‌خواستیم استخدام تلویزیون شویم حقوق بگیر می‌شدیم. با استخدام شدن، سلامت و زیبایی کار ما از دست می‌رفت و کارمان اداری می‌شد و حتی عشقی هم نبود اما امروز با علاقه کارمان را انجام می‌دهیم. شغل هنری نباید در استخدام باشد


منبع: برترینها

«حسن یزدانی»؛ ستاره‌ای برای شکستن طلسم‌های کشتی ایران

حسن یزدانی بار دیگر شبی رؤیایی و به‌یادماندنی برای کشتی آزاد ایران رقم زد. شبی که خاطره خوش بازی‌های المپیک ٢٠١۶ ریودوژانیرو را زنده کرد. شبی که میلیون‌ها ایرانی پای تلویزیون نشسته بودند تا باز هم قهرمانی این فوق‌ستاره کشتی دنیا را ببینند. کشتی‌های زیبا و دیدنی او حتی تماشاگران خارجی حاضر در سالن مسابقات پاریس را هم به وجد آورده بود؛ او که در کمترین زمان ممکن تمامی حریفانش را از نفس انداخت و تنها در مصاف با کشتی‌گیر روس تا پایان شش دقیقه مبارزه کرد. از پنچ کشتی انجام‌داده چهار کشتی را با ضربه فنی برد تا به فینال رسید.

کشتی‌گیر جویباری پس از استراحت در دور نخست، «عظمت دولت بیکوف» نایب‌قهرمان آسیا از قزاقستان  را در سه‌دقیقه‌و ۲۰ ثانیه با نتیجه ۱۲ بر ۲ شکست داد. در دور سوم نیز «پیتر یانولوف» را در سه‌دقیقه‌و ۱۲ ثانیه مقتدرانه و با حساب ۱۰ بر صفر شکست داد.

حسن يزداني، ستاره‌اي براي شکستن طلسم‌هاي کشتي ايران 

در سومین مبارزه به مصاف «الکساندر گوستیف» نایب‌قهرمان اروپا از آذربایجان رفت و طبق عادت همیشگی از همان ثانیه نخست حملات پیاپی خود را آغاز کرد تا اینکه این کشتی‌گیر را نیز در مدت پنج دقیقه ۱۰ بر صفر شکست داد و راهی نیمه‌نهایی شد.

نابغه کشتی ایران در دیدار ماقبل فینال نیز به مصاف «ولادیسلاو والیف» قهرمان جوانان جهان از روسیه رفت و این کشتی‌گیر روس را نیز با نتیجه ۴ بر صفر از پیش‌رو برداشت. او در دیدار فینال وزن ۸۶ کیلوگرم به مصاف «بوریس ماکوئف» کشتی‌گیر روسی‌الاصل اسلواکی رفت و موفق شد در دودقیقه‌و ۲۴ ثانیه با نتیجه ۱۰ بر صفر پیروز شود و مدال طلای جهان را بر گردنش بیاویزد. یزدانی پس از کسب اولین طلای جهانی‌اش گفت: «من برای کسب مدال طلا به این مسابقات آمدم. برای اینکه هیچ حرف و حدیثی باقی نگذارم، هیچ حریفی را دست‌کم نگرفتم. اگر دعای مردم نبود، به طور قطع به مدال طلا نمی‌رسیدم. دو، سه روز قبل از مسابقات سرماخوردگی شدیدی داشتم و بدنم خیلی ضعیف شده بود به همین دلیل در کشتی اول و دوم نتوانستم آن‌طور که دوست داشتم، کشتی بگیرم اما در مراحل بعد بدنم راه افتاد».

پایان انتظار ۴ساله

یزدانی ٢٢ساله به شکستن طلسم‌ها عادت دارد؛ قهرمان المپیک ریو با قهرمانی‌اش در این رقابت‌ها باز هم افتخار دیگری از خود به یادگار گذاشت. تیم ملی کشتی آزاد ایران آخرین بار توسط حسن رحیمی و رضا یزدانی در جریان رقابت‌های جهانی ۲۰۱۳ بوداپست مجارستان به مدال طلا رسیده بود که یزدانی موفق شد بعد از چهار سال دوباره به این مهم دست پیدا کند. اتفاق مهم‌تر اینکه آخرین مدال طلای کشتی آزاد ایران در وزن ۸۶ کیلوگرم به مسابقات جهانی ۱۹۹۸ تهران بازمی‌گردد که توسط علیرضا حیدری به دست آمده بود. طلای یزدانی چهل‌وششمین طلای ایران در تاریخ مسابقات کشتی آزاد است.

حسن یزدانی جمعه دومین حضورش در رقابت‌های قهرمانی جهان را در حالی پشت سر گذاشت که در یک وزن بالاتر به میدان رفت. او که متولد هفتم دی ١٣٧٣ است، بعد از کسب مدال طلای وزن ٧۴ کیلوگرم المپیک ریو، تصمیم گرفت در وزن ٨۶ کیلوگرم کشتی بگیرد. او با وجود اینکه کار سختی برای تثبیت‌شدنش در این وزن داشت اما مقتدرانه توانست در کمتر از یک سال، صلابت خود را در وزن ٨۶ کیلوگرم هم حفظ کند. او در حالی چندی‌پیش در بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی هم قهرمان شد که همان‌جا خودش را به عنوان یکی از مدعیان اصلی وزن ٨۶ کیلوگرم جهان مطرح کرد. او در این میدان هم سه نفر از حریفان خود را ضربه فنی کرد.

ستاره‌شدن در عین جوانی

 حسن يزداني، ستاره‌اي براي شکستن طلسم‌هاي کشتي ايران

حسن یزدانی کشتی را از ١١سالگی شروع کرد. او در سال ۲۰۱۱ به عضویت تیم ملی نوجوانان ایران درآمد و در اولین قدم توانست مدال برنز مسابقات قهرمانی نوجوانان آسیا را در همین سال در وزن ۵۰ کیلوگرم به دست آورد. ١٩ روز بیشتر از افتخارآفرینی‌اش در این رقابت‌ها نگذاشته بود که این بار در پیکارهای  نوجوانان جهان روی تشک رفت و موفق به کسب عنوان نایب‌قهرمانی دنیا شد.

سال ٢٠١۴ در تیم ملی جوانان در وزن ۶۶ کیلوگرم قهرمان آسیا شد. دو ماه بعد در پیکارهای جهانی در  وزن ۶۶ کیلوگرم روی تشک رفت و صاحب مدال طلا شد. یزدانی پس از این قهرمانی به رده سنی بزرگسالان آمد. او در اولین تجربه حضور خود در این تیم در مسابقات جایزه بزرگ پاریس در وزن ٧٠ کیلوگرم شرکت کرد و با وجود حضور کشتی‌گیران صاحب‌نامی مانند «طغرل عسگرف» از جمهوری آذربایجان به عنوان قهرمانی رسید. مسابقات تیمی جام جهانی ۲۰۱۵ لس‌آنجلس میدانی بود تا «یل جویبار» شایستگی خود را برای پوشیدن دوبنده تیم ملی بزرگسالان ثابت کند. او تمامی رقبای خود را در این مسابقات شکست داد. ایران در این سال قهرمان پیکارهای جام جهانی شد.

یزدانی در اردیبهشت ۱۳۹۴ در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کرد و در فینال اول مقابل مهدی تقوی قهرمان سابق جهان با نتیجه ۶ بر ۴ پیروز شد. تقوی در فینال دوم برابر یزدانی حاضر نشد تا این نابغه جوان نخستین حضور خود را در مسابقات قهرمانی جهان ۲۰۱۵ تجربه کند. کشتی‌گیر مازنی کشورمان در این رویداد هم جانانه کشتی گرفت تا به فینال رسید. او اما مقابل « گازیماگومیدوف» از روسیه موفق نبود و با نتیجه ۱۰ بر ۳ شکست خورد و به مدال نقره بسنده کرد.

طلسم‌شکنی در ریو

حسن یزدانی در حالی بازی‌های المپیک ٢٠١۶ ریودوژانیرو را پیش‌رو داشت که باید از وزن ٧٠ کیلوگرم (وزن غیرالمپیکی) به ٧۴ کیلوگرم می‌آمد. بعد از خداحافظی اجباری صادق گودرزی از وزن ۷۴ کیلوگرم، همه نگران این وزن بودند. اینکه چه کسی می‌توانست جای خالی این وزن را در تیم ملی پر کند. وزنی المپیکی که «جردن باروز» آمریکایی سال‌ها مدال طلای جهانی و المپیک آن را در انحصار خود درآورده بود. یزدانی اما به محض ورود به وزن ٧۴ کیلوگرم در مسابقات جایزه بزرگ ٢٠١۶ پاریس نایب‌قهرمان شد و نشان داد که دوبنده تیم ملی در این وزن برای المپیک ریو هم متعلق به اوست.

میدانی که این گوش‌شکسته جویباری اوج هنرنمایی‌اش را به نمایش گذاشت و کشتی آزاد ایران را بعد از گذشت سه دوره از این بازی‌های بزرگ صاحب مدال طلا کرد. آخرین مدال طلای کشتی آزاد در این بازی‌ها به المپیک ٢٠٠٠ سیدنی برمی‌گشت که علیرضا دبیر در وزن ۵٨ کیلوگرم موفق به کسب آن شده بود. اتفاق درخورتوجه این دوره از بازی‌های المپیک حذف ناباورانه جردن باروز از دور مسابقات بود که مانع از جدال دیدنی او با یزدانی شد. خودش می‌گوید: «خیلی دوست داشتم با باروز روبه‌رو شوم تا به رکورد شکست‌ناپذیری‌اش مقابل ایرانی‌ها پایان بدهم اما مقابل «گدیوف» رقیب من در فینال شکست خورد».

حسن يزداني، ستاره‌اي براي شکستن طلسم‌هاي کشتي ايران 
یزدانی تنها طلایی کشتی ایران در ریو بود و جوان‌ترین قهرمان ایرانی المپیک لقب گرفت. او حالا با ٢٢ سال سن، سه مدال جهان و المپیک (یک طلای المپیک، یک طلای جهانی و یک نقره جهانی) در کارنامه‌اش دارد. اقتدار خیره‌کننده یزدانی که تحسین سایر کشتی‌گیران دنیا را هم به همراه داشته باعث شده تمامی کارشناسان مدال‌های دیگری را در آینده برای او پیش‌بینی کنند. نابغه کشتی جهان دیروز در پیامی ضمن تشکر از مردم، رسول خادم و مربیانش وعده داد موفقیت‌هایش در سال‌های آینده نیز ادامه خواهد داشت.

کشتی آزاد؛ طلای یزدانی و دیگر هیچ

کشتی آزاد ایران در رقابت‌های جهانی پاریس با ناکامی به کار خود پایان داد. از جمع هشت‌نفره آزادکاران ایرانی، فقط حسن یزدانی انتظارات را برآورده کرد و سایر ملی‌پوشان حتی نتوانستند به جمع نفرات برتر راه پیدا کنند. این نتایج دور از انتظار، باعث شد ایران در رده‌بندی کلی در جایگاه پایینی قرار بگیرد و زنگ خطر برای این رشته مهم به صدا دربیاید. کشتی آزاد ایران در المپیک ریو، نتایج خوبی گرفته بود و نتایج پاریس یک افت فاحش محسوب می‌شود.


منبع: برترینها

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی

برترین ها: مکزیکو سیتی شهری پر جنب و جوش، پر انرژی و سریع است. حتی غذاهای پرادویه آن‌ها ظاهرا داستانی درباره گذشته، حال و آینده شهر و مردمش به ما می‌گوید. اما هیچ چیزی درمورد تاریخ تکامل معماری این شهر به ما نمی‌گوید.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 

اولین پیشنهاد ما برای دوستداران معماری این است که به موزه فریدا کالو سری بزنید، یک ترکیب آبی کبالتی و خانه سابق هنرمند و همسرش دیگو ریورا. این موزه محل نگهداری آثار دو هنرمند و همچنین وسایل شخصی آن هاست و بلافاصله شما را به دنیای مشهورترین زوج هنرمند مکزیکی می‌برد.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 
راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 

اگر مایلید چیزهای بیشتری درباره دیگو و فریدا بدانید به کارگاه-خانه آن‌ها سری بزنید که آن هم کبالتی است و عناصر معماری مدرن را با طراحی کلاسیک مکزیکی ترکیب می‌کند.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی

برای معماری قرن بیستم مکزیک از کاسا لوئیس باراگان دیدن کنید، یک سایت میراث جهانی یونسکو و احتمالا اینستاگرامی‌ترین مکان با حیاط صورتی روشن و طراحی مینیمال.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 

چند بلوک جلوتر، زنگ گالری کوریمانزوتو را بزنید و از فضای چوبی و بتنی مدرن آن دیدن کنید.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 
راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 
راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی

 
یک ساعت بیرون شهر سفر کنید تا به شهر پیش اسپانیایی تئوتیهواکان برسید، جایی که می‌توانید بالای اهرام بروید و مکزیک را از ارتفاع جدیدی تجربه کنید.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 
راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 
راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 

پس از بازگشت از معماری موزه ملی انسان شناسیو موزه روفینو تامایو، موزه هنرهای معاصر شهر، دیدن کنید. آن‌ها در کنار هم سفر معماری و فرهنگی شما را در مکزیکو سیتی کامل می‌کنند.

راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 
راهنمای عاشقان معماری در مکزیکوسیتی 


منبع: برترینها

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

روزنامه هفت صبح: برگ جهان، روستایی زیبا نزدیک تهران که خوراک یک سفر یک روزه برای تعطیلات آخر هفته است.

تنفس هوای پاک و دیدن آسمان آبی غنیمتی است که شما می توانید طی مدت یک ساعت و در فاصله حدود ۵۰ کیلومتری هر کجای اطراف تهران به آن برسید. آب و هوای برگ جهان در بهار و تابستان معتدل و مطبوع و در پاییز و زمستان سرد است.

 اما رودخانه برگ جهان، از ارتفاعات اطراف روستای برگ جهان سرچشمه می‌گیرد و پس از پیوستن به رودخانه رودبار به سد لتیان می‌ریزد. نمایی از روستای برگ جهان روستای با چشم‌اندازهای جذاب ارتفاعات اطراف گسترده باغات سرسبز و مزارع پیرامون حواشی رودخانه برگ جهان و مسیرهای زیبای کوچه باغ‌های روستا یکی از زیباترین و جذاب‌ترین روستاهای استان تهران به شمار می‌آید که در مسیر رودخانه اش ۲۰ آبشار  است این روستای زیبا با مناظر دلفریب و جلوه‌های کم‌نظیر به ویژه در بهار و تابستان هزاران گردشگر شهری را به سوی خود جلب می‌کند. 

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

روستای برگ جهان از توابع لواسانات دارای آبشاری زیبا است که با یک کوهپیمایی یک ساعته به آن خواهید رسید. بعد از رسیدن به لواسان به سمت افجه و سپس روستای برگ جهان ادامه مسیر دهید تا آبشار برگ جهان در شمال شرقی روستا یکی از جاذبه‌های گردشگری برگ جهان را ببینید. این آبشار در مسیر صعود به قله‌های سرسیاه غار (سیاه چال‌ها) قرار گرفته و همچنین مقصد طبیعت‌گردانی است که به قصد پیاده روی و کوهپیمایی به این روستا عزیمت می‌کنند.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

بعد از گذشت تقریبا پنج دقیقه پیاده روی از داخل روستا از یک پل ماشین رو که در طرف راست قرار دارد عبور کرده ، بعد از قرار گرفتن در مسیر باغ‌ها راه اصلی را ادامه داده و بعد از گذشتن ۱۰ دقیقه به دو راهی رسیده که سمت راست آن به رودخانه می‌رسد در صورت کم آب بودن رودخانه از آن گذشته و با حرکت در جهت خلاف جریان آب به سمت محل تلاقی رودخانه‌ها و بعد به سمت آبشار می‌رسید.اما راه سمت چپ کمی بالاتر از پای کوه گذشته و به همان محل تلاقی رودخانه‌ها می‌رسد.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

 روستاگردی

 اگر می‌خواهید روستاگردی کنید می‌توانید در ادامه روستای برگ جهان، به روستای نیکنام ده بروید و باز در ادامه به یک سه‌راهی خواهید رسید که سمت راست شما را به سد لتیان و جاجرود می‌رساند و سمت چپ به روستا‌های هنزک، رسنان، چهارباغ، لواسان بزرگ، کلان، علائین، ایرا، جورد، سنگ دروازه، آردینه، وسگاره، مندانک و در نهایت به شهرستان رودهن.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

  بد نیست بدانید که در زمان‌های قدیم روستای برگ جهان از چهار محله سردره، پادره، رودبار و شاهان تشکیل شده بوده ولی امروزه هویت پیشین خود را از دست داده که متاسفانه از نظر معماری هویت آنها دگرگون شده ‌است. فقط در محله سردره بقایای معماری (بنای یک مسجد) سال‌های میانی دوره پهلوی به جا مانده‌ است. برگ جهان از جمله روستاهای قدیمی منطقه لواسانات است. سفال‌های به دست آمده از لایه زیرین این روستای کوهستانی نشانگر قدمت تاریخی این روستاست.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

طی چند دهه اخیر بناهای قدیمی این روستا تخریب و به جای آنها ساختمان‌های جدیدی احداث شده و بافت قدیمی روستا دگرگون شده‌ است. از بالای روستا و به دره ای که در شمال روستا ختم می‌شود هدایت می‌شوید.  بعد از مدتی کوتاه به کنار نهر آبی می‌رسید که چشم‌اندازی جذاب به همراه دورنمایی از ارتفاعات قلل سرسیاه غار‌ها را به نمایش می‌گذارد، گستره باغ‌ها و مزارع پیرامون و حواشی رودخانه برگ جهان همگی باعث شده تا روستای کوهستانی برگ جهان یکی از زیبا‌ترین و جذاب‌ترین روستا‌های استان تهران به شمار بیاید.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

قلعه دختر: در فاصله سه کیلومتری شمال روستای برگ جهان و در ارتفاع ۲۷۲۰ متری نیز بقایای قلعه ای به جا مانده است که به قلعه دختر یا قلعه بند معروف است. این قلعه طی دهه‌های اخیر تخریب شده و مصالح آن در سایر بنا‌های روستا مورد استفاده قرار گرفته است.زندانخانه لار  :همچنین در ارتفاعات شمال غربی این روستا غاری وجود دارد که به زندانخانه لار معروف است. ظاهراً در گذشته این غار به عنوان زندان مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

 غار خمیره : یا همان زندانخانه لار در منطقه لواسان و در سمت شمال غربی روستای برگ جهان واقع شده است. غار ابعادی در حدود دو متر در دو متر دارد و طول آن نیز حدود ۳۰ متر برآورد شده است.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

آرامگاه امامزاده اسماعیل: در ضلع غربی روستا و در دامنه شرقی تپه‌ای معروف به تنگل‌خانه واقع شده ‌است. بنای اولیه این امامزاده گنبد مخروط زیبایی داشت که امروزه به بنای جدیدالاحداثی تبدیل شده ‌است. این امامزاده مورد احترام مردم روستای برگ جهان و روستاهای مجاور است.

برگ جهان؛ روستایی زیبا و دیدنی بیخ گوش تهران!

 چطور برویم؟

 فاصله تهران تا برگ جهان ۴۰کیلومتر است اما برای رفتن به برگ جهان از دو راه می‌توان استفاده کرد. یکی مسیر تهران، لواسان، نارون، هنرک، افجه و سپس برگ جهان و دیگری تهران، جاجرود، سد لتیان، نیکنامده و برگ جهان. هردو این مسیر‌ها آسفالته است. اگر قصد دارید از تهران به سمت برگ جهان بروید، می‌توانید از مسیر بزرگراه شهید بابایی، جاده لشگرک، لواسان بزرگ رفته و از آنجا راه روستای افجه را در پیش بگیرید و به روستای برگ جهان برسید.

فراموش نکنید از دوراهی لواسان- فشم تا برگ جهان حدود ۲۰ کیلومتر راه در پیش دارید.برای مسیر برگشت از برگ جهان می‌توانید با ادامه راه به سمت جاده جاجرود رفته و در این مسیر از طبیعت زیبای اطراف سد لتیان نیز لذت ببرید. از برگ جهان تا سد لتیان هفت کیلومتر، از سد تا جاده جاجرود حدود هفت کیلومتر و از آنجا تا بزرگراه بابایی حدود ۱۵ کیلومتر راه در پیش خواهید داشت.

  سوغات برگ جهان

گندم، جو و بنشن عمده‌ترین محصولات زراعی و گردو، سیب، زردآلو، ازگیل گیلاس، آلبالو و هلو، خرمالو، آلو، گلابی توت از محصولات باغی و سردرختی‌های این روستاست. فرآورده‌های لبنی از قبیل شیر، ماست، کره و تولید عسل نیز  رواج دارد.


منبع: برترینها

راههای کاهش استرس و اضطراب در کودکان

وقتی که اضطراب و استرس به کودکان مربوط شود نقش والدین در مدیریت کردن این اضطراب و استرس بیشتر از هر چیز دیگری است پس سعی کنید نحوه رفتار صحیح با همچین شرایطی را بیاموزید.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ مشکل اضطراب در میان کودکان و نوجوانان بسیار شایع است. بین ۱۰ تا ۲۰ درصد از کودکانی که به سن مدرسه رسیده‌اند، علائم اضطراب را تجربه می‌کنند. تعداد بیشتری از کودکان هم استرس که از اضطراب خفیف‌تر است را تجربه می‌کنند. حال شما چگونه می‌توانید به کاهش استرس و اضطراب فرزندتان کمک کنید؟
۱٫ کودک خود را تشویق کنید تا با ترس‌های خود روبه‌رو شود و از آن‌ها فرار نکند.
زمانی که ما از موقعیتی می‌ترسیم از آن اجتناب می‌کنیم. با این حال اجتناب از موقعیت‌هایی که اضطراب ایجاد می‌کنند، اضطراب را زنده نگه می‌دارد. حال اگر کودکی با ترس‌هایش روبه‌رو شود، می‌فهمد که اضطراب به شکل طبیعی در طول زمان از بین می‌رود. بدن ما نمی‌تواند که برای دوره‌های زمانی طولانی و به شکل پیوسته مضطرب باقی بماند. به همین خاطر است که در فیزیولوژی انسان سیستمی وجود دارد که بدن را آرام می‌کند. معمولاً اگر شما در موقعیت اضطراب‌آور باقی بمانید، این اضطراب پس از ۲۰ تا ۴۵ دقیقه کاهش می‌یابد.
۲. به کودک خود بگویید که اشکالی ندارد اگر کامل نباشد.
غالباً ما احساس می‌کنیم که لازم است که فرزندانمان در ورزش، مدرسه و موقعیت‌های دیگر موفق شود. اما گاهی فراموش می‌کنیم که بچه‌ها باید بچگی کنند.اگر ۱۸ خوب بوده اما کافی نباشد، مدرسه به دنبال نمره است و نه لذت یادگیری. این بدین معنا نیست که پیشرفت مهم نیست. مهم است که کودک خود را تشویق کنید تا به سختی کار کند، اما همین قدر هم مهم است که اشتباهات و نقص‌های کودک خود را بپذیرید و از آن‌ها حمایت کنید.
۳. بر روی نقاط مثبت تمرکز کنید.
بسیاری از اوقات کودکانی که مضطرب هستند و استرس دارند در افکار منفی و انتقاد کردن خودشان گم می‌شوند. ممکن است آن‌ها به جای نیمه پر لیوان، روی نیمه خالی آن تمرکز کنند و نگران آینده باشند. هر چه شما بیشتر روی مشخصه‌ها و توانایی‌های مثبت فرزندتان و نکات مثبت موقعیت‌ها تمرکز کنید، بیشتر به فرزندتان یادآوری می‌شود که روی نقاط مثبت تمرکز کند.
۴. برای استراحت برنامه‌ریزی کنید.
کودکان نیاز به زمان‌هایی دارند تا استراحت کرده و به اصطلاح “بچگی” کنند. متاسفانه حتی فعالیت‌های سرگرم‌کننده مثل ورزش می‌توانند تبدیل به موقعیت‌هایی شوند که موفقیت از سرگرمی و شادی مهم‌تر است. به جای این‌ها باید توجه کنید که فرزندتان تنها از روی سرگرمی بازی و تفریح کند. می‌توانید برای این امر برنامه‌ای بریزید که در آن هر روز فرزندتان زمانی را به بازی و ورزش اختصاص می‌دهد. او می‌تواند کارهایی را که دوست دارد انجام دهد و نباید در این فعالیت‌ها رقابت وجود داشته باشد.
۵. الگوی رفتار خوب، مراقبت از خود و تفکر مثبت باشید.
فرزند شما کاری را انجام می‌دهد که شما انجام می‌دهید. بنابرین اگر شما از موقعیت‌های اضطراب‌آور اجتناب کنید، فرزندتان هم همین کار را خواهد کرد. اگر شما مراقب خودتان باشید و برنامه‌هایی برای نیازهای شخصیتان بریزید، فرزندتان می‌آموزد که مراقبت از خود بخش مهمی از زندگی است. اگر به دنبال نکات مثبت موقعیت‌ها باشید، کودکتان نیز همین‌گونه خواهد بود. کودکان رفتار را از تماشا کردن والدینشان می‌آموزند. به همین خاطر زمانی که به سلامت و بهبود روانی فرزندتان می‌اندیشید، باید به فکر خودتان هم باشید.
۶. به رفتارهای شجاعانه فرزندتان پاداش دهید.
اگر فرزند شما با ترس‌ها خود رودررو شود، به او با تعریف‌کردن، در آغوش گرفتن یا حتی چیز کوچکی مثل برچسب یا شکلات پاداش دهید. این به معنای رشوه دادن نیست اگر پاداش دادن را پیش از حضور کودک در موقعیت به عنوان عامل انگیزه‌بخش مشخص کنید. اگر به رفتار کودک خود پاداش دهید، آن‌ها این رفتارها را بیشتر تکرار خواهند کرد.
۷. خواب خوب و منظم را تشویق کنید.
ساعت خوابی را برای کودک مشخص کنید و سعی کنید آن را تغییر ندهید، حتی در تعطیلات. همچنین برنامه‌ای ۳۰ تا ۴۵ دقیقه‌ای برای پیش از خواب داشته باشید که هر شب انجام شود. این امر به کودک شما کمک می‌کند تا از فعالیت‌های روزانه به حالت آسایش مورد نیاز برای خواب انتقال پیدا کند.
۸. کودک خود را تشویق کنید تا اضطراب خود را بروز دهد.
اگر فرزندتان می‌گوید که مضطرب است یا ترسیده، به نگویید که “نه، نیستی!” یا “حالت خوبه.” زدن این حرف‌ها به بچه کمکی نمی‌کند. در عوض احتمال دارد که کودک این باور را پیدا کند که به او گوش نمی‌دهید یا او را نمی‌فهمید. به جای این تجربه کودکتان را تایید کنید، با گفتن “آره، معلومه ترسیدی. نگران چی هستی؟” بعد از این با کودکتان درباره احساسات و ترس‌هایش صحبت کنید.
۹. به کودک کمک کنید تا مشکل را حل کند.
زمانی که احساسات کودک خود را تایید کرده‌اید و اظهار کردید که تجربه او را می‌فهمید و به چیزی که می‌گوید گوش می‌دهید، به فرزندتان کمک کنید تا مشکلش را حل کند. این بدین معنا نیست که شما مشکل فرزندتان را حل کنید. منظور این است که باید به کودک کمک کنید تا راه‌حل‌های ممکن را شناسایی کند. اگر فرزندتان می‌تواند که راه‌حلی را ارائه کند، خیلی خوب است. اگر نتوانست، خود شما چند راه حل را پیش روی او بگذارید و از او بخواهید که راه‌حلی که از بقیه بهتر می‌داند را انتخاب کند.
مقاله مرتبط: اختلال اضطراب جدایی در کودکان
۱۰. آرامش خود را حفظ کنید.
کودکان زمانی که می‌خواهند نسبت به موقعیتی واکنش نشان دهند، از والدین خود تقلید می‌کنند. به احتمال زیاد دیده‌اید که کودک کوچکی به زمین خورده است و به والد خود نگاه می‌کند تا بفهمد که چه واکنشی باید نشان دهد. اگر والد به نظر نگران برسد، کودک گریه می‌کند. این بدین خاطر است که کودکان به والدین خود نگاه می‌کنند تا پیامی را دریافت کنند که نشان می‌دهد باید چگونه به یک موقعیت واکنش نشان دهند. کودکان تمام سنین متوجه هیجانات والدین خود می‌شوند و تلاش می‌کنند تا با آن تطبیق پیدا کنند. اگر شما مضطرب هستید، کودکان متوجه آن می‌شود و افزایشی را در اضطراب خود تجربه می‌کند. بنابرین اگر می‌خواهید که اضطراب فرزند خود را کاهش دهید، باید اضطراب خود را مدیریت کنید. این ممکن است به این معنا باشد که از قصد کندتر صحبت کنید، چند نفس عمیق بکشید تا آرام شوید و تلاش کنید تا حالت چهره شما آرامش را نشان دهد.
۱۱. تمرین‌های تمدد اعصاب را با فرزند خود انجام دهید.
گاهی اوقات ساده‌ترین تمرینات تمدد اعصاب لازم هستند تا به کودک شما کمک کنند تا اضطراب و استرسش را کاهش دهد. این ممکن است به این معنا باشد که به فرزند خود بگویید که چند نفس آرام و عمیق بکشد. این در حالی است که خودتان هم باید همراه او نفس بکشید تا بتواند سرعت تنفسش را با شما تنظیم کند. از طرف دیگر می‌توانید از فرزند خود بخواهید که خود را در محیطی آرامش‌بخش تصور کند، مثلاً ساحل. از فرزندتان بخواهید تا چشمانش را ببندد و صدا، بو حواس دیگر مربوط به این تصویر را به خاطر بیاورد. به طور مثال: چشمانت را ببند و خود را روی ساحل تصور کن. به صدای رفت آمد موج‌ها گوش بده. به صدای مرغ‌های دریایی که در دوردست پرواز می‌کنند گوش بده. حالا روی شن‌های گرم زیر انگشتانت تمرکز کن که پوستت را گرم می‌کنند. کودک شما می‌تواند این تکنیک‌ها را به تنهایی و در موقعیت‌های اضطراب‌آور انجام دهد.
۱۲. هیچ‌وقت تسلیم نشوید.
اضطراب و استرس می‌توانند تقلایی همیشگی باشند و غالباً منبع اضطراب کودک در طول زمان تغییر می‌کند و ممکن است این احساس را داشته باشید که دائماً در حال خاموش کردن آتش هستید. با تکرار تکنیک‌های مدیریت استرس و اضطراب، فرزندتان می‌آموزد که چگونه سطح اضطراب خود را کاهش دهد و چگونه با موقعیت‌های استرس‌زا کنار بیاید. کلید موفقیت در اینجا تکرار است، بنابرین تسلیم نشوید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها
برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

منبع: آلامتو

افزایش ظرفیت مراکز نگهداری معتادان خیابانی در تهران

سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر از افتتاح فاز دوم مرکز اخوان در هفته دولت خبر داد.

پرویز افشار در گفت‌وگو با تسنیم، با اعلام خبر افتتاح فاز دوم مرکز اخوان در هفته دولت اظهار داشت: بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده، فاز دوم مرکز درمان اخوان در هفته دولت افتتاح می‌شود.

سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر افزود: با افتتاح و بهره‌برداری از این فاز، ظرفیت نگهداری ۲۵۰ معتاد متجاهر به ظرفیت ۶۰۰ نفری مرکز اخوان اضافه می‌شود.

وی گفت: بودجه احداث فاز دوم مرکز اخوان از محل دفتر ریاست جمهوری و استانداری تهران تامین شده است.

افشار خاطرنشان کرد: با احتساب فاز دوم مرکز اخوان، ظرفیت این مرکز ۸۵۰ نفر می‌شود که با ظرفیت ۴۰۰ نفری مرکز شفق و مجموعه‌های تحت اختیار شهرداری، استان تهران دارای ظرفیت نگهداری بیش از ۳۰۰۰ معتاد متجاهر در قالب تبصره ماده ۱۶ می‌شود.


منبع: الف

کاهش بارش و افزایش دما برآورد آخرین وضعیت جوی کشور

رییس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی کشور ضمن اشاره به آخرین وضعیت بارش و دمای کشور از کاهش ۷ درصدی بارش کشور طی ۱۱ ماه گذشته نسبت به مدت مشابه در میانگین بلند مدت خبر داد.


شاهرخ فاتح در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه کل کشور از  ابتدای سال آبی ۹۵-۹۶، تا روز گذشته (۵ شهریورماه)، ۲۱۵.۱ میلی‌متر دریافت بارش داشته است، گفت: از آنجا که بارش بلندمدت کشور در این بازه زمانی، ۲۳۲.۶ میلی‌متر است؛ در ۱۱ ماه گذشته، با کاهش ۷.۵ درصدی بارش مواجه بوده است. 

وی ضمن مقایسه بارش ۱۱ ماه گذشته با بارش سال گذشته اظهار کرد: کل کشور در سال گذشته کشور ۲۳۶.۱ میلی‌متر بارندگی داشت بنابراین بارش امسال نسبت به سال گذشته ۸.۹ درصد کمتر شده است.

پربارش‌ وکم‌بارش‌ترین استان‌ها طی ۱۱ ماه گذشته
رییس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی در ادامه پربارش‌ترین و کم‌بارش‌ترین استان‌ها در بازه ۱۱ ماهه گذشته را برشمرد و گفت: رصد وضعیت بارش کشور از ابتدای مهرماه ۹۵ تاکنون نشان می‌دهد سه استان قم ۳۵ درصد، هرمزگان ۳۳ درصد و مرکزی ۳۰ درصد افزایش بارش نسبت به میانگین بلندمدت داشته‌اند اما استان‌های خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد و یزد به ترتیب با کاهش ۴۱، ۳۲ و ۲۸ درصدی بارش مواجه بودند.

وضعیت بارش تهران
فاتح همچنین به وضعیت بارش تهران از ابتدای سال زراعی اشاره و اظهار کرد: تهران تاکنون ۳۳۰.۵ میلیمتر بارندگی داشته که نسبت به بلندمدت ۱۳.۶ درصد و نسبت به سال گذشته ۲۱ درصد افزایش بارش را تجربه می‌کند بنابراین وضعیت تهران هم در میانگین بارش بلندمدت و هم در مقایسه با بارش سال گذشته مثبت ارزیابی می‌شود.

دمای کشور در مرداد۹۶
فاتح همچنین به وضعیت دمای کشور در ماه گذشته اشاره و اظهار کرد: دمای مردادماه ۹۶، در کل کشور نیم درجه سلسیوس گرم‌تر از شرایط بلندمدت این ماه بود.

وی در پایان گفت: آذربایجان غربی ۲.۵ درجه سلسیوس، آذربایجان شرقی ۲.۴ و خوزستان ۲ دهم سلسیوس افزایش دما نسبت به میانگین بلندمدت داشته‌اند همچنین یزد نیم درجه، اصفهان دو دهم درجه و خراسان جنوبی و کرمان یک دهم درجه سلسیوس خنک‌تر بوده‌اند.


منبع: الف

خشونت؛ عضو جدیدالورود جامعه ایرانی

اتفاقی که ایران این روزها شاهد رخداد آن است، تکرر طرح پرونده‌های کیفری تجاوز به عنف، سرقت‌ به عنف و زورگیری توسط ارذل و اوباش، قتل‌های برنامه‌ریزی شده با سلاح‌های سرد و گرم و مخصوصا خشونت علیه کودکان و طرق مختلف کودک آزاری‌ها و اسید‌پاشی‌ها و… است.

این روزها صفحات روزنامه‌ها و تیتر اخبارهای روز ایران و حتی موضوعات اصلی مکالمات افراد، مملو از رخدادهایی تاسف‌انگیز، با میانگین بالای موضوعاتی چون کودک آزاری، قتل، تجاوز به عنف، زورگیری و… است که به خوبی می‌توان همه آنان را ناشی از حضور جدی پدیده‌ای به نام خشونت دانست که پیش از این به گفته جامعه‌شناسان در لایه‌های زیرین جامعه جا خوش کرده بود؛ اما امروزه با صعود به لایه‌های بالاتر جامعه، حضور خود را در تمامی عرصه‌های رفتاری و هنجاری پر‌رنگ‌تر کرده است. از دیدگاه روانشناسان خشونت این‌گونه تعریف می‌شود: خشونت اجتماعی به معنای ناتوانی در کنترل خشم و عدم تعادل جسمی و روانی است. از مفهوم مخالف این تعریف علمی، در وهله اول چنین بر‌می‌آید که دو فاکتور کنترل خشم و ایجاد تعادل از عوامل زدودن خشونت است. نکته مهم آنکه هر دو آنها «مهارت»‌هایی هستند که جامعه مدرن و تمدن‌های نوین بشری همواره برای بالا بردن شاخص‌های مطرح در رفاه اجتماعی، خواهان آموزش و نهادینه‌سازی آن در بستر زندگی فردی و خانوادگی و همین‌طور جمعی وگروهی اعضای خود هستند.

خشونت همراه همیشگی زندگی بشر بوده است. تاریخ پر‌فراز و نشیب زندگی بشر و‌گذار وی به سمت تمدن، خوب به خاطر دارد که پیشینیان برای تشفی خاطر خود هنگام رخداد خشونت‌هایی چونان قتل، سرقت دارایی‌شان و مسائلی این‌چنین به جای مقابله‌به‌مثل، درصدد انتقام‌های پیاپی برمی‌آمدند تا داغی را که برای مثال قتل یکی از نزدیکانشان بر دل آنها گذارده بود، با کشتن چند صد نفر از قبیله منسوب به قاتل، خاموش کنند. فروید می‌گوید: «انسان در محیط اجتماعی خویش خشن است و تنها با برقراری نظم و قانون در جامعه می‌توان این حجم از خشونت را مهار کرد.»

گفتنی است که وجود تعارض و تضاد در زیست اجتماعی و حیات عمومی جامعه انسان، امری طبیعی است؛ اما اگر محدود به حدودی همچون قانون، نظم، کنترل اجتماعی و تعادل نشود، موجب زایش فرزندی نامبارک به نام خشونت اجتماعی در سطوح اثرگذار جامعه خواهد شد که اثرات منفی آن به روابط بین افراد و حتی دولت به مثابه حکومت‌کننده و افراد جامعه به مثابه حکومت‌شوندگان منتهی می‌شود.

اتفاقی که ایران این روزها شاهد رخداد آن است، تکرر طرح پرونده‌های کیفری تجاوز به عنف، سرقت‌ به عنف و زورگیری توسط ارذل و اوباش، قتل‌های برنامه‌ریزی شده با سلاح‌های سرد و گرم و مخصوصا خشونت علیه کودکان و طرق مختلف کودک آزاری‌ها و اسید‌پاشی‌ها و… است. خشونت در ایران و در بنیان فکری و نگاه بسیاری از شهروندان ریشه دوانده است. اما مسلما این اتفاق به ناگاه رخ نداده؛ بلکه بستری برای آن به مرور ایجاد شده است.

رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی افول سرمایه‌های اجتماعی و کاهش اعتماد در مردم را علت افزایش خشونت در جامعه عنوان کرده است که در این راستا نیاز به تبیین عوامل کاهش اعتماد مردم به‌شدت احساس می‌شود. در این میان علاوه‌بر نقش غیرقابل انکار خانواده و دولت‌ها، لازم است کمی دقیق‌تر به نقش نظام آموزشی، رسانه و دین توجه کنیم.

 نظام آموزشی

ناگفته پیداست که بنای تمام نظام‌های آموزشی در همه کشورها، ارتقای سطح دانش تحصیلی دانش‌آموزان، برای وارد کردن آنها به مقطع بالاتر است. این موضوع در ایران، تحت عنوان نظام آموزش و پرورش شکل می‌گیرد تا بنا به ادعا و تکیه سیاستگذاران این عرصه، هر دو جنبه آموزش تحصیلی، تربیتی و اخلاقی با هم در وجود دانش‌آموزان بالیده و او را علاوه‌بر جنبه آموزشی، به برکت وجود آموزش‌های پرورشی، پرورش و تربیت کند. حال آنکه سال‌هاست شاهد تلاش و دست و پا زدن‌های بی‌امان مسئولان این وزارتخانه و سیاستگذاران آموزشی برای ارتقا و بهبود تنها سطح آموزشی مدارس هستیم. اما خبری از تلاش برای ایجاد پایه‌های علمی و مبتنی‌بر مطالعه علمی برای صورت دادن و قوام بخشیدن به جنبه پرورشی نیستیم و جالب‌تر آنکه نظام آموزش و پرورشی‌ای که با ادعای ارائه یک بسته کامل آموزشی و پرورشی در کنار خانواده‌ها قرار گرفت تا کمک حال تربیتی باشد، اکنون کاستی‌های خود را در ادای وظیفه و تعهدش، در خانواده‌ها جست‌وجو می‌کند و پیوسته تربیت غلط والدین را دستاویزی برای عدم‌بهروزی تلاش‌های پرورشی خود قرار می‌دهد. سیستم آموزشی بیماری که تنها هدف خود از شکل‌گیری و کارایی را موفقیت دانش‌آموزان در آزمون‌های ورودی دانشگاه‌ها می‌داند، هیچ‌گونه پاسخی در برابر این سوال که چرا بسیاری از متجاوزان به عنف در سنین مدرسه دست به جنایات هولناک می‌زنند یا چرا در پرونده شخصیت قاتل سریالی چون امید برک رد‌پای مشهود سیاست‌های رفتاری غلط مدرسه و کادر آموزشی آن به چشم می‌خورد، ندارند.

عدم آموزش آموزه‌های اخلاقی و تربیتی چون قناعت و تلاش منطقی و متکی به خود برای پیشرفت اقتصادی، عدم ایجاد رغبت و انگیزه درونی برای ادامه تحصیل و کارآفرینی و رشد، تقویت روحیه مطالبه‌گری از دولت و… باعث می‌شوند که با ورود افراد به عرصه اجتماع به‌عنوان فرد جویای کار، با ناکارآمدی اقتصاد بیماری مواجه شوند که قدرت برآوردن انتظارات آنان را نداشته و در نتیجه برای احقاق حق خود و فرونشاندن خشم شکل گرفته، دست به انجام آنچه نباید بزند، می‌زند.

دیگر آنکه علاوه‌بر احساس جای خالی آموزه‌های اخلاق اسلامی در مدارس ایران امروز از سیاست‌های غلط آموزشی چون ایجاد حس رقابت که عامل استرس‌زای منجربه تولد خشونت است، رنج می‌برد که فضای دوستانه معلم و دانش‌آموز را تحت‌الشعاع قرار داده و اجازه رشد روابط سالم در محیط مدرسه را از آنان گرفته است.

 رسانه

تماشای خشونت در قالب فیلم‌ها و سریال‌های داخلی و خارجی و روی آوردن کودکان و نوجوانان به بازی‌های رایانه‌ای با حجمی انبوه از صحنه‌های خونبار و هیجان‌انگیز برای کودکان، در ایجاد خشم در آنها موثر است. جامعه آمریکا امروزه حضور صنعت سینمای پر از خشونت هالیوود را عامل بر هم زننده تعادل روحی نوجوانان خود می‌داند؛ فیلم‌هایی که خشن‌ترین صحنه‌های قتل و جنایت توسط قهرمانان آن شکل گرفته و حتی با لحاظ کردن صحنه‌هایی از روابط جنسی، حجمی از هیجانات بی‌موقع را که هنوز بسیاری از مخاطبان آن فیلم‌ها تجربه نکرده‌اند، به بیننده وارد می‌کند.

 دین

در خلال توضیحات دو مورد قبل، به تعریض به جای خالی دین و آموزه‌های آن اشاره شد. چنانچه تمدن بشری، سیر حرکت خود را به سمت کمال آدمیان به درستی طی کند و عامل اخلال‌گری در این میان رخ نشان ندهد، توقع می‌رود انسان متمدن با شناخت و آگاهی به معنای واقعی‌تری دست به انتخاب دین به مثابه ابزار نجات‌بخش خود بزند؛ اما متاسفانه به دلیل ایجاد عوامل اخلال‌انگیز، انسان دنیای مدرن، مصرف زده و هوادار لذات ملموس آنی و زودگذر شده و کمتر پذیرای حقایق دینی است. توصیه به کظم غیظ و آموزش فروخوردن خشم در قالب داستان‌های قرآنی و حتی به وفور در سیره نبوی و ائمه معصومین(ع) خود را نشان می‌دهد. قرین شدن چنین آموزه‌هایی با پاداش دنیوی و اخروی آن، بشر را به سمت اجرایی کردن چنین آموزه‌هایی سوق می‌دهد.

علاوه‌بر سه عنوانی که از باب مثال آورده شده لازم است با صدایی رسا از جای خالی آموزه‌های جرم‌شناسی و حتی حضور پرشور جرم‌شناسان سخن گفت. این بررسی‌های جرم‌شناسانه که هنوز جایگاه خود را در ایران پیدا نکرده است، علل اساسی وقوع جرم را تحلیل کرده و با تشکیل پرونده شخصیت به ارائه راهکارهایی برای خاموش کردن این دسته از علل و دلایل در نطفه می‌پردازد.

فراموش نکنیم هیچ‌گاه زور مجازات به زور جرم نمی‌رسد و شدت مجازات‌ها از میزان جرائم کم نخواهد کرد. پس بهتر آنکه با انجام کار فرهنگی، ریشه‌های فساد خشکانده و سیمای خشونت به رافت اجتماعی بدل شود. تنها در آن صورت است که عوامل تهدید‌کننده تبدیل به فرصت‌هایی برای کم شدن میزان جرائم خشونت‌بار می‌شوند و جامعه ایرانی اسلامی به حقیقت خود نزدیک‌تر خواهد شد.

منبع:فرهیختگان


منبع: الف