محصول دوره شما چیست، آقای نوبخت؟

صادق صدرایی
سخنگوی دولت در پاسخ به سوال خبرنگاران در خصوص پرونده حصر می‌گوید: «حصر محصول دوره قبل است و همان دولت باید پاسخگو باشد»این پاسخ ناامیدکننده محمدباقر نوبخت بیشتر از آن که شباهتی به شفاف‌سازی و پاسخگویی که کارویژه سخنگو است داشته باشد شبیه نوعی از سر باز کردن و رفع تکلیف است. از این که در واقع رییس جمهور روحانی و همراهان او در خصوص این پرونده حالا دیگر پیچیده شده دقیقا چه کرده‌اند و چه می‌کنند خبر چندانی در دسترس نیست و هر چه هست شنیده هاست و اگر هم کاری شده است همه اش در خفا بوده و ما مردم از آن مطلع نیستیم اما حداقل انتظار آن است که سخنگوی رسمی دولت چنین جمله‌ای را در بین صحبت‌های همدلانه‌ای که دیروز در این خصوص داشت به کار نمی‌برد.

کلیدواژه «دولت قبل» در بسیاری از موضوعات به خصوص در دو حوزه اقتصاد و سیاست خارجی کاربرد درستی داشته است و برخلاف آن چه تندروهایی که رییس «دولت قبل» را تقدیس می‌کردند معتقدند به هیچ وجه به معنای تخریب گذشتگان نیست. مثلا عملکرد دولت قبل در حوزه سیاست خارجی که باعث تحمیل تحریم هایی بی سابقه به مردم شد به همین سادگی برطرف نخواهد شد، یا تخریب پایه‌های اقتصاد کشور با اقداماتی غیر علمی از جمله مسائلی است که تا سال‌ها گریبان کشور را گرفته است و تا دو دولت بعد هم مثلا در موضوعی مثل بحران بیکاری می‌توانند از اثرات مخرب دولت دهم در این حوزه بگویند.

اما همانقدر که نقد و اعتراض به دولت قبل و یادآوری ریشه مشکلات در برخی موضوعات درست و لازم است، در برخی دیگر از مسائل نمی‌تواند چندان قابل قبول باشد. فی المثل در همین موضوع حصر، این که سخنگوی دولت این اتفاق نامبارک را محصول دولت قبل می‌داند از جهاتی درست است و می‌توان درک کرد که اگر تندروی‌های رییس دولت گذشته نبود شاید شاهد گسست نیروهای دلسوز نظام نمی‌بودیم اما پرسش اساسی این است که محصول دوره چهار ساله اخیر چه بوده است؟ رییس آن دولت مدعی است که در چند نوبت برای حل و فصل این پرونده تلاش هایی داشته است و اساسا نقش خود را در به وجود آمدن حصر به کلی منکر می‌شود. فارغ از اینکه ادعای احمدی نژاد را می‌پذیریم یا نه برای هر کسی این سوال به وجود می‌آید که اگر دولت قبل خطا و اشتباهی کرده باشد آیا باید شاهد ادامه یافتن همان مسیر باشیم؟

حقیقت آن است که انتخابات۹۶ نشان داد که این مسئله بر خلاف تصور برخی دغدغه یک قشر خاص در کلان شهرها نیست و همه به عینه مشاهده کردند که در هر شهر ایران صدای مطالبه‌ای واحد در این زمینه شنیده می‌شد. از همین رو شاید الان و در شرایط پس از انتخاباتی پرشور و وحدت بخش زمان مناسبی برای حل این معضل چند ساله باشد.محدودیت‌های رییس جمهور روحانی در این پرونده و همینطور دغدغه‌های سخنگوی محترم دولت در هنگام پاسخ به چنین پرسش هایی کاملا قابل فهم است اما این انتظار می‌رود که مسئولان دولتی هم خواسته‌های روشن و مشخص حامیان خود را درک کرده وهم حداقل پاسخ هایی شفاف‌تر را به پرسش‌های مردم بدهند. سکوت و ابهام گویی در چنین شرایطی دیگر نمی‌تواند آنچنان مورد پذیرش جامعه باشد.


منبع: بهارنیوز

دادگاه روحانیت و پرونده مداحان

گروه سیاسی: نعمت احمدی-حقوقدان در یادداشتی در روزنامه بهار نوشت: دادگاه‌ها شامل دو بخش عمومی و اختصاصی می‌شوند. دادگاه‌های دادگستری، دادگاه‌های عمومی هستند که به تمامی موضوعات رسیدگی می‌کنند اما دادگاه‌های اختصاصی مانند دادگاه ویژه روحانیت، یعنی دادگاهی هستند که به یک موضوع خاص رسیدگی می‌کنند. دادگاه ویژه روحانیت برای رسیدگی به اتهامات روحانیون تشکیل می‌شود. کار این دادگاه از این جهت ویژه است که آیین دادرسی‌ آن را خود دادگاه ویژه روحانیت نوشته و به تایید مقام معظم رهبری رسیده است. یعنی قانون این دادگاه از طریق مجلس تصویب نشده است، تنها در قانون آیین دادرسی مدنی آمده است که کارمندان این دادگاه جزو قوه قضاییه هستند اما خود دادگاه و تشکیل آن به تایید رهبری ‌می‌رسد.

شأن نزول تشکیل دادگاه ویژه روحانیت نیز یک سابقه تاریخی دارد و به شهر کرمان بر می‌گردد. پیش از تشکیل این دادگاه و اینکه ضرورتی برای آن وجود داشته باشد، یکی از روحانیون کرمان با اتهامی تحت تعقیب قرار گرفت اما چون روحانی بود، به لحاظ اجتهادی که داشت و این موضوع را در نظر گرفتند که یک قاضی غیرمجتهد نمی‌تواند به اتهام یک روحانی رسیدگی کند، رسیدگی به پرونده‌ او مساله‌ساز شد. بنابراین از حضرت امام اجازه تشکیل دادگاهی را گرفتند که‌ترکیب اعضای آن از قضات، دادستان و رئیس دادگاه، روحانی باشند. از آن پس، این دادگاه به جرایم روحانیون رسیدگی می‌کند.

ماده ۱۳ آئین‌نامه صلاحیت دادسرا و دادگاه‌های ویژه روحانیت به شرح زیر است: رسیدگی به کلیه جرائم و اعمال خلاف شأن روحانیون، کلیه اختلافات محلی مخل امنیت عمومی در صورتی که طرف اختلاف روحانی باشد، کلیه اختلافات محلی مخل به امنیت عمومی و همچنین کلیه اموری که از سوی مقام معظم رهبری برای رسیدگی ماموریت داده می‌شود در این دادگاه ملزم به رسیدگی هستند. همچنین جرمی که در این جا مد نظر است، فعل یا‌ترک فعلی است که مطابق با قوانین یا شرع قابل مجازات یا مستلزم اقدامات تامینی و‌تربیتی باشد و یا اعمالی که عرفا هتک حرمت حیثیت و انقلاب کرده‌اند.

بنابراین دادگاه ویژه روحانیت مخصوص رسیدگی به پرونده روحانیون است و پرونده دو مداح معروف، به دادگاه ویژه روحانیت ارجاع داده شده است و قانون می‌گوید کسانی که به این دادگاه ارجاع داده می‌شوند، حتما باید روحانی باشند و در غیر این صورت دلیلی ندارد که پرونده آنها به این دادگاه برود. حتی اگر برای عموم مردم، روحانی بودن این دو مداح محرز نباشد، ممکن است درس طلبگی خوانده باشند. اگر این دو مداح روحانی نباشند، صرف نظر از جرمی که به آن متهم شده‌اند، با توجه به اینکه در پرونده‌هایی از این دست باید حتما یک نفر روحانی وجود داشته باشد، دلیلی ندارد که این پرونده به دادگاه ویژه روحانیت ارجاع داده شود.

در نهایت ارجاع پرونده به دادگاه ویژه روحانیت، به دو صورت می‌تواند انجام شود، یا اینکه از طریق مقام معظم رهبری به دادگاه ویژه روحانیت فرستاده شده باشند که چنین چیزی در این پرونده متصور نیست و یا ممکن است آنها یک هم‌پرونده روحانی داشته باشند. در صورتی که این دو متهم، هم‌پرونده روحانی داشته باشند، یعنی شریک جرمی که روحانی است، به اعتبار اینکه باید به جرم این هم‌پرونده‌ای در دادگاه رسیدگی شود، پرونده او به دادگاه ویژه روحانیت ارجاع داده شده و به تبع شریک جرم آنها، این دو نفر هم به این دادگاه ارجاع یافتند.


منبع: بهارنیوز

چرا اصولگرایان درباره دکتر سکوت کرده‌اند؟

گروه سیاسی- رسانه‌ها: روزنامه ایران در گزارشی نوشت: روزنامه‌های منتقد دولت خبر محکومیت قطعی محمود احمدی‌نژاد در ۷ پرونده تخلف در دیوان محاسبات را به طور کامل سانسور کردند. این اتفاقی ساده یا آن چیزی نیست که در اصطلاح رسانه ای «خبرخوری» نامیده می‌شود. رسانه‌هایی به سادگی از کنار محکومیت رئیس دولت‌های همسو با خود گذشتند که در ۴ سال گذشته، به کرات مدعی بودند دولت یازدهم مردم را محرم نمی‌داند و اطلاعات را از رسانه‌های منتقد و مردم دریغ می‌کند.


 



این سکوت سنگین در حالی صورت گرفت که این رسانه‌ها اخبار به مراتب خفیف‌تر درباره اتهامات اثبات نشده اشخاص از جریان مقابل را در بوق کرده و جز به انتشار در صفحه یک  رسانه‌های خود رضا نمی‌دهند. اما یک بام و دو هوای این رسانه‌های مدعی اخلاق حرفه‌ای و رسانه‌ای بار دیگر وقتی برملا شد که آنان خبر محکومیت احمدی‌نژاد را نه در صفحه یک، بلکه اساساً در هیچ یک از صفحات خود منتشر نکردند.
البته این امر، تازه نیست. چرا که این رسانه‌ها، قریب به یک ماه پیش در ماجرای بازداشت دوباره حمید بقایی، معاون اجرایی رئیس دولت دهم و جنجال‌های مرتبط با آن نیز به همین ترتیب رفتار کردند. به عبارت دیگر، رسانه‌های منتقد دولت درقبال جنجال‌سازی‌های احمدی‌نژاد در حمایت از بقایی و سخنان هنجارشکنانه بقایی سکوتی پیشه کردند که به انفعال شبیه بود. زیرا اگر اتفاقاتی به مراتب خفیف تر، از سوی هر جریان یا فرد دیگری صورت می‌گرفت، قطعاً شاهد موضعگیری این رسانه‌ها و تأکید آنان بر برخورد با هنجارشکنان می‌بودیم. اما در ماجرای فضاسازی‌های منجر به آزادی بقایی، روزنامه‌های منتقد دولت هیچ موضعی اتخاذ نکردند؛ نه این رفتارهای مغایر قانون و منافع ملی را نکوهش کردند و نه از دستگاه قضا خواستند که با قاطعیت با کسانی که مقابل قانون می‌ایستند، مقابله کند. نکته اینجاست که این رفتاری نیست که سابقه این رسانه‌ها آن را تأیید کند.
بمب خبری ۸ مردادماه جاری
محکومیت احمدی‌نژاد در ۷ پرونده، خبری بود که روزنامه «اعتماد» ۸ مردادماه جاری منتشر کرد. فیاض شجاعی، دادستان دیوان محاسبات به این روزنامه گفت که «علیه ایشان (محمود احمدی‌نژاد) هفت حکم صادر شده، همه هم قطعی و در حال اجرا هستند.  در باب جبران ضررها هم رأی صادر و قطعی شده است، اما به جهت اینکه آرا و ضرر و زیان‌هایی که ناشی از تصمیمات ایشان بود آنقدر بزرگ است که زمینه اجرای آن را نداریم. خب باید چه کنیم؟! ایشان اصلاً اموالی ندارد که کفاف این موارد را بکند.» دادستان دیوان محاسبات، یکی از محکومیت‌های احمدی‌نژاد را  این طور بیان کرد: «پرونده کلاسه ٣٨٢/٩٢ با موضوع محکومیت رئیس جمهوری وقت به جبران جمعاً مبلغ ٧٠ هزار و ۴۶٩ میلیارد ریال. یعنی ایشان در یک مورد به بیش از هفت هزار میلیارد تومان محکوم شده. در این مورد رأی صادر و قطعی شده و به مجلس هم اعلام شده است.»
این خبر به سرعت در رسانه‌ها بازنشر شد، اما سهم این خبر، در فردای انتشار و روز گذشته در رسانه‌های منتقد دولت، صفر بوده است. کیهان، جوان، رسالت، وطن امروز و جام جم، از کنار این واقعیت گذشتند که محمود احمدی‌نژاد تنها در یک پرونده، با تصمیمات غیرقانونی خود در دوران ریاست جمهوری بیش از ۷ هزار میلیارد تومان به ایرانیان ضرر و زیان وارد کرده است.
آن طور که فیاض شجاعی گفته است  این تخلف احمدی‌نژاد، مربوط به عملکرد سال ۹۰ رئیس دولت دهم است. این درحالی است که رسانه‌های ساکت امروز، حتی در آن سال‌ها نیز بیشترین حمایت‌ها را از احمدی‌نژاد و دولت او داشته‌اند.کیهان از جمله این رسانه‌هاست که ۱۷ دی ماه ۱۳۹۱، یعنی یک سال بعد از وقوع این تخلف سنگین، تجلیل از احمدی‌نژاد را با عتاب منتقدان او همراه کرد و نوشت: «این جماعت (منتقدان دولت‌های نهم و دهم) در دوران حاکمیت خود بر قوه اجرایی کشور به اندازه چند صدم خدمات دولت کنونی به عمران و آبادانی کشور را نیز نداشته‌اند… خدمات فراوان و کم نظیر- و در پاره‌ای از موارد بی نظیر- دولت احمدی‌نژاد را که در هیچ سیستم محاسباتی با دولت‌های سازندگی و اصلاحات قابل مقایسه نیست… بیت‌المال را از انحصار جریانی که فقط به شاخک‌های خود می‌رسید بیرون آورد و در میان اقشار محروم و مستضعف جامعه که تا آن هنگام کمتر مورد توجه بودند یا اصلاً مورد توجه نبودند، توزیع کرد.»
رسانه‌هایی چون کیهان یا اصولگرایان حامی احمدی‌نژاد، تا امروز از عملکرد دولت احمدی‌نژاد دفاع کرده و تنها از عملکرد دو سال پایانی او انتقاد می‌کنند. به عبارت دیگر، آنان این طور وانمود می‌کنند که احمدی‌نژاد ۶ سال به درستی عمل کرده و تنها در دو سال آخر دولت او ، آن هم  به دلیل نزدیکی به جریان انحرافی نمی‌توان از اقدامات او دفاع کرد.از جمله حسین شریعتمداری در سرمقاله ۱۹ تیرماه ۱۳۹۲ کیهان نوشت: «آقای دکتر احمدی‌نژاد اگرچه طی ۲ سال اخیر به علت نفوذ حلقه انحرافی در آن، از بستر قبلی خود زاویه گرفته است، ولی تمامی شواهد موجود حاکی از آن است که دولت ایشان در خدمت‌رسانی به مردم و عمران و آبادانی کشور نه فقط نقش برجسته‌تری از همه دولت‌های پیشین داشته است، بلکه خدمات دولت‌های نهم و دهم در طول تاریخ دولت‌ها، از مشروطه تاکنون بی‌نظیر بوده است.»
کیهان درحالی خدمات دولت‌های نهم و دهم را در طول شکل‌گیری دولت مدرن در ایران بی نظیر می‌داند و فقط از دو سال آخر عملکرد او انتقاد می‌کند که برخی دیگر از ۷ پرونده محکومیت او در دیوان محاسبات، مربوط به سال های قبل تر است.فیاض شجاعی به «اعتماد» گفت که «پرونده ١٩۶/٩١ مربوط به عملکرد مالی سازمان هلال احمر هم هست. مبلغ آن ١۵ میلیارد تومان است که در این مورد هم ایشان محکوم شده است. پرونده این مورد هم سال  ٩١ تشکیل شده که مربوط به عملکرد سال ٨٩ ایشان می‌شود.» دادستان دیوان محاسبات درباره تخلف قطعی ۶۰۰ میلیارد تومانی احمدی‌نژاد در پتروشیمی نیز گفت که «این پرونده هم سال ٨٧ تشکیل شده است.»
مجموع این شواهد حکایت از آن دارد که عمده تخلفات محمود احمدی‌نژاد که منجر به خسارت به بیت‌المال شد، در دورانی به وقوع پیوست که او از بیشترین حمایت‌های سیاسی و رسانه‌ای همچون کیهان برخوردار بود. شاید درست همین واقعیت باشد که سبب شده است رسانه‌ای چون کیهان که خدمات احمدی‌نژاد را پس از مشروطه بی نظیر می‌دانست، اساساً هیچ اشاره‌ای به خبر نخستین محکومیت یک رئیس دولت در جمهوری اسلامی نکند، رسانه‌ای که در ۱۹ تیرماه ۱۳۹۲ در رسای دولت‌های نهم و دهم نوشت: «و اما دولت آقای احمدی‌نژاد اگرچه در دو سال پایانی عمر خود از شتاب اولیه افتاده است، ولی خدمات برجسته آن ماندگار است و غیرقابل انکار که بارها به آن پرداخته‌ایم و باز هم خواهیم پرداخت.»
سکوت در برابر پرونده بقایی
از میان روزنامه‌های منتقد دولت، تنها جام جم بود که ۱۹ تیرماه در صفحه دوم خود، در خبری کوتاه از بازداشت دوباره حمید بقایی خبرداد. اما کیهان، جوان، وطن امروز و رسالت، نه تنها هیچ اشاره‌ای به بازداشت دوباره بقایی نکردند، بلکه جنجال‌های پس از آن که اغلب از سوی رئیس پیشین بقایی صورت گرفت را نیز نادیده گرفتند. این سکوت درحالی صورت گرفت که حرف‌های ساختارشکنانه بقایی تاکنون در چنین سطحی سابقه نداشت.اما رسانه‌هایی که همه سرمایه سیاسی خود را برای حمایت از احمدی‌نژاد به میدان آورده بودند، چگونه می‌توانستند نمایش‌های سیاسی این جریان را بازتاب دهند؟


منبع: بهارنیوز

ترس از فنا‌شدن

فائزه طاهری- روزنامه بهار
انتخابـــات ریاست جمهوری  ۹۶ تنها یک برنده داشت، حسن روحانی. او در چند روز آینده  مراسم  تنفیذ و تحلیف خود را نیز پشت سر می‌گذارد و مشخص خواهد شد که چه میزان از مطالبات حامیان خود را پاسخ خواهد داد. در جریان این انتخابات ضلع حاشیه‌ساز چندضلعی اصولگرایان در انتخابات، محمدباقر قالیباف بود که به نفع رئیسی کناره‌‌گیری کرد.حال او با گذشت بیش از دو ماه از انتخابات، با مطرح کردن موضوعات جدید، به زعم خودش سعی در روشن کردن اذهان دارد.

قالیباف که چند روز مانده به انتخابات و به ادعای طرفدارانش علی‌رغم اقبال گسترده مردمی، با هدف کنار زدن دولت ناکارآمد، با رئیسی متحد شده و برای افزایش شانس پیروزی کناره‌گیری کرد، اکنون ادعا می‌کند به دلیل نگاه و انتظار دیگران کناره‌گیری کرده و در صورتی که در عرصه باقی می‌ماند، انتخابات یا به دور دوم می‌رفت و یا اصولگرایان با اختلاف اندکی، بازنده این کارزار می‌شدند. اینکه چطور ممکن است فردی که پیش از این دو بار در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و با اختلافاتی نه چندان ناچیز بازنده شده است، اکنون با حضور سوم خود و با وجود عملکردش در شهرداری که برای عموم مردم قابل دفاع نبوده، یک‌تنه در برابر رییس‌جمهور مستقر بایستد یک مساله است. اما این تنها مساله پیرامون قالیباف نیست و او با اظهارات این چندمدت اخیرش از جمله موضوع نواصولگرایی واکنش‌های فراوانی را برانگیخته است.

با عبدالله ناصری به گفت‌وگو نشستیم تا اظهارات قالیباف درباره اصولگرایی و نواصولگرایی و  اظهارات اخیر وی در یک برنامه تلویزیونی و ادعای وی مبنی بر نپذیرفتن شکست در انتخابات را مورد بررسی قرار دهیم. این عضو شورای مشورتی اصلاح طلبان، با بیان اینکه اصولگرایی، مخصوصا با شکافی که احمدی‌نژاد با هشت سال مدیریت خود در میان آنها ایجاد کرده است باید عقبه خود را بازسازی کند، معتقد است قالیباف حتی درون جبهه اصولگرایی هم دیگر ویژگی و چهره‌ای برای عرض اندام سیاسی ندارد و نمی‌تواند در آینده سیاسی جبهه اصولگرایی نقشی بازی کند، بنابراین باید حداقل سال‌ها به بازسازی و بازپروری خود بپردازد تا بتواند دوباره در فرصتی مناسب اعلام حضور کند. این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین می‌گوید نواصولگرایی در کالبد اصولگرایان معتدلی که در سال‌های اخیر به حمایت از روحانی پرداختند، ظهور کرده است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

اظهارات قالیباف درباره نواصولگرایی را چطور تفسیر می‌کنید؟ به نظر می‌رسد در حال حاضر خود اصولگرایان هم به نوعی به شکست خود در کارزارهای اخیر معترف هستند و اشاره می‌کنند که اصولگرایی باید روش خود را تغییر دهد. نظر شما در این باره چیست؟
سالهاست که بسیاری از جمله آقای ناطق نوری و دیگران این موضوع را مطرح کردند که جبهه اصولگرایی باید یک خانه‌تکانی جدی انجام دهد و یک بازنگری کلی در رفتارها و کنش‌های خود داشته باشد. به همین دلیل اصولگرایان در سال‌های اخیر شاهد تحولاتی بودند و طیف وسیعی به نام اصولگرایان معتدل را تشکیل دادند و در راستای درک منافع ملی از آقای روحانی حمایت کردند، چه در انتخابات سال ۹۲ و چه در سال ۹۶٫ واژه نواصولگرایی که قالیباف آن را به کار می‌برد، قبلا در جبهه اصلاحات هم برخی تحت عنوان نواصلاحات به کار بردند اما هیچ کاربرد و تعریف مشخصی نداشت، و این واژه نیز از همان جنس است. کاربرد این واژه جدید بیشتر برای طرح سیاست‌های خود قالیباف است که شاید از این طریق بتواند رهبری جبهه اصولگرایی را به دست بگیرد. زیرا واقعیت این است که جبهه اصولگرایی با یک تشتت و پراکندگی و عدم فرماندهی جدی روبه‌رو شده است و اصولگرایانی که خارج از دایره اصولگرایی معتدل هستند، با این موضوع مواجه‌اند. اصولگرایانی که تحت عنوان جمنا تشکیل جبهه دادند هم دقیقا برای انتخابات یک کار تشکیلاتی کردند که شکست سنگینی هم خوردند و از انتخابات بیرون آمدند. بعد از انتخابات هم تمام تشکیلاتشان عملا از هم پاشیده شد و دچار تفرقه جدی شدند.

اینکه قالیباف می‌گوید روش اصولگرایان باید تغییر کند، یک روند مثبت  در آینده این جبهه خواهد داشت و یا او با این حرف‌ها سعی می‌کند خود را از شکستی که به اصولگرایان تحمیل شده است جدا کند؟
آقای قالیباف هنوز معتقد است که اگر در ائتلاف با آقای رئیسی کنار نمی‌رفت و به جای او قرار می‌گرفت، انتخابات حتما به شکست روحانی منجر می‌شد و یا حداقل به دور دوم کشیده می‌شد. این موضوع یک توهم است که او به طور جدی به آن باور دارد و تیم ایشان هرچند وقت یک بار به تکرار آن می‌پردازند. بنابراین قالیباف از آنجایی که خود را برنده مقدر می‌دانست، اما در نهایت تدبیری اتخاذ شده که او را از صحنه جدا کرده است، اتفاقی که مشابه آن در سال ۸۴ رخ داده بود، او می‌خواهد با طرح مسائل این چنینی در عرصه سیاست باقی بماند.

بنابراین تصور می‌کنید قالیباف بتواند با به راه انداختن تشکل نواصولگرایی، نقشی در آینده سیاسی این جریان ایفا کند؟
به طور جدی‌تردید دارم که قالیباف بتواند در آینده سیاسی جبهه اصولگرایی نقشی بازی کند و معتقدم چنین اتفاقی خیلی بعید است رخ دهد. با توجه به تجربه سه بار شکست و ۱۲ سال عملکرد در شهرداری تهران و حتی در پلیس تهران، قالیباف حتی درون جبهه اصولگرایی هم دیگر ویژگی و چهره‌ای برای عرض اندام سیاسی ندارد و سرنوشت محسن رضایی را در این جبهه پیدا کرده است. او باید حداقل سال‌ها به بازسازی و بازپروری خود بپردازد تا بتواند دوباره در فرصتی مناسب اعلام حضور کند.

بالاخره جبهه اصولگرایی باید به سمتی برود که در راستای پاسخ به مطالبات مردم برآید. با توجه به اینکه آنها در چند سال گذشته و کارزارهای انتخاباتی اخیر با شکست مواجه بوده‌اند، اگر نخواهند به سمت نواصولگرایی قالیباف بروند، چه روندی را باید پیش بگیرد؟
در حال حاضر بخش قابل توجهی از جبهه اصولگرایی ضمن حفظ هویت اصولگرایی خود، به واقع‌بینی نزدیک شدند و حتی می‌توان گفت در بسیاری از موارد تحت تاثیر گفتمان اصلاح‌طلبی، گفتمان اصولگرایی خود را نو کردند. بنابراین وقتی قالیباف از نواصولگرایی سخن می‌گوید می‌توان گفت تا حدود زیادی قبلا هم در جبهه اصولگرایان شاهد این نوگرایی بودیم. اگر چنین اتفاقی رخ نداده بود، اصولگرایان معتدلی شکل نمی‌گرفتند و در کنار آقای روحانی نمی‌آمدند و در انتخابات سال ۹۴ مجلس شورای اسلامی، جبهه فراگیری را با اصلاح‌طلبان شکل نمی‌دادند. اینها امروز به منافع ملی و شرایط خطیر کشور و ضرورت توسعه همه‌جانبه پی بردند و به رسمیت شناختن جریان رقیب را کاملا پذیرفتند. البته اگر کسی قرار باشد سردمدار جریان نواصولگرایی باشد، امثال آقای ناطق نوری و علی لاریجانی هستند، نه آقای قالیباف.

یعنی شما فکر می‌کنید اصولگرایی باید به عقبه خود برگردد؟
دقیقا اصولگرایی باید عقبه خود را بازسازی کند. مخصوصا با شکافی که احمدی‌نژاد با هشت سال مدیریت خود در میان آنها ایجاد کرده است. آنها باید نقش فعال‌تری از لحاظ تشکیلاتی و گفتمانی پیدا کنند که بتوانند در آینده یک هویت گسترده را شکل دهند. وقتی صحبت از اصولگرایی می‌کنیم امروز دیگر نمادها و رهبران و شخصیت‌های مطرحشان معلوم هستند، اصولگرایی را دیگر در قالیباف و احمدی‌نژاد و محسن رضایی نمی‌توان تعریف کرد، اصولگرایی در ناطق نوری و لاریجانی و باهنر و امثال آنها تعریف می‌شود.


منبع: بهارنیوز

پیش بینی BP برای قیمت نفت در سال ۲۰۱۸

پیش بینی BP برای قیمت نفت در سال 2018پول‌نیوز – شرکت BP انتظار دارد قیمت‌های جهانی نفت در سال ۲۰۱۸ به دلیل رشد تولید شیل آمریکا، بین ۴۵ تا ۵۵ دلار در هر بشکه بماند.
برایان گیلواری، مدیر مالی شرکت BP به رویترز گفت: تقاضای جهانی برای نفت پس از شروع آهسته در ابتدای سال جاری، در سه ماهه دوم سال ۲۰۱۷ بهبود یافت و انتظار می‌رود به میزان ۱.۴ تا ۱.۵ میلیون بشکه در روز رشد کند.

وی در ادامه افزود: تقاضای جهانی برای نفت کاملا قوی به نظر می‌رسد و قیمت‌ها در حدود سطحی که در حال حاضر مشاهده می‌شوند، خواهند ماند.

متوسط قیمت نفت برنت در نیمه اول سال ۲۰۱۷ به ۵۱.۷۱ دلار در هر بشکه رسید و اکنون پایین ۵۳ دلار در هر بشکه معامله می‌شود.

تقاضای جهانی برای نفت در سال ۲۰۱۶ حدود ۹۵ میلیون بشکه در روز بود.

انتظار می‌رود قیمت نفت برنت در سال ۲۰۱۸ تغییر چندانی پیدا نکند زیرا تولید نفت شیل آمریکا در قیمت کنونی می‌تواند گسترش پیدا کند که باعث شود رشد قیمت‌ها محدود شود.

به گفته مدیر مالی شرکت BP، محدوده ۴۵ تا ۵۵ دلار برای قیمت‌های نفت در سال ۲۰۱۸ مطلوب خواهد بود.


منبع: پول نیوز

روستای درکش، یکی از بکرترین و زیباترین روستاهای ایران! (+عکس)

این روستا از جنوب، به دره کنداب و کوه های بلند ۲۴۵۵ متری آلاداغ ختم شده و رودخانه درکش (زوهاور) از میانه این روستا (که در دره جای گرفته) عبور می کند.

پول‌نیوز -اگر شما هم عاشق روستاگردی هستید، روستای درکش میتواند همان آرمان شهر شما باشد. روستایی کوهستانی که از زیباترین روستاهای ایران بوده، از سطح دریا ۱۰۴۰ متر ارتفاع دارد و در عمق دره ای جا گرفته که در میان کوه هایی بلندی محصور مانده است. درکش، نامی که کمتر شنیده اید، روستایی با جاذبه های طبیعی، گیاهان دارویی و حیات وحشی بی نظیر است.

روستای درکش، یکی از بکرترین و زیباترین روستاهای ایران! (+عکس)

اگر با این تعاریف، مشتاق دیدن و البته شنیدن درباره این روستای زیبا اما مهجور شنیده اید، با همگردی همراه باشید تا با روستای توریستی درکش و مسیر روستای درکش بیشتر آشنا شده تا بتوانید در برنامه های بعدی سفر خود، بگنجانیدش.

روستای درکش، یکی از بکرترین و زیباترین روستاهای ایران! (+عکس)

روستایی در میان یک دره !
علت نام گذاری این روستا که از زیباترین روستاهای ایران می باشد، قرار گرفتن در طول دره، یا همان دره کش است که اینگونه نام گرفته است. حتما مشتاق شده اید که موقعیت دقیق جغرافیایی این روستای بی نظیر را نیز بدانید. مسیر روستای درکش و دسترسی به آن اینگونه است که باید خود را به ۳۰ کیلومتری شهر آشخانه، مرکز شهرستان مانه و سملقان و ۷۰ کیلومتری بجنورد، مرکز استان خراسان شمالی برسانید.

روستای درکش، یکی از بکرترین و زیباترین روستاهای ایران! (+عکس)

این روستا از جنوب، به دره کنداب و کوه های بلند ۲۴۵۵ متری آلاداغ ختم شده و رودخانه درکش (زوهاور) از میانه این روستا (که در دره جای گرفته) عبور می کند.

 جمعیت درکش در حدود ۲۰۰ خانوار بوده که همگی به زبان محلی کردی کرمانجی سخن می گویند.

 موقعیت ییلاقی و هوای خنک این منطقه، علی الخصوص در فصل تابستان باعث شده که میزبان گردشگران زیادی از اقصی نقاط ایران باشد. صد البته که وجود باغ های فراوان میوه، انواع گیاهان دارویی و شفابخش، گونه های متنوع حیات وحش، تپه های باستانی و چشم اندازهای بکر و دلپذیر این منطقه نیز مزید بر علت شده تا جمعیت گردشگر را بیشتر و بیشتر کند.

جاذبه های گردشگری روستای توریستی درکش ‍!
از دیگر جاذبه های بصری و گردشگری یکی از زیباترین روستاهای ایران، روستای توریستی درکش، می توان به آثار تاریخی با ارزشی چون “قزلر قلعه” و سردابه هایی زیبا، ارتفاعات و کوه های سر به فلک کشیده و نیز سرچشمه های پر آب و درختان جنگلی مناطقی چون آبشار کنگره زو، چشمه جنگلی ییلاق، چشمه گلزار و سرچشمه سردار، دره سرسبز کندریزو، دره حلقه همراه با آن چشمه ها و آبشارها و جنگل های فراوانش و در نهایت مناطق ییلاقی گولک، نرگسلو، کش گربه و تیغ بل با پوشش جنگلی سرسبزشان اشاره کرد.

 این روستای جنگلی و کوهستانی با چشمه سارها و آبشارهای فراوانش در حاشیه تنها ذخیره گاه جنگل های بلوط شرق کشور نیز قرار گرفته است. از نظر تاریخی و آثار باستانی نیز، روسنتای توریستی درکش، بسیار بسیار غنی است.

 برجتاریخی سبزعلی خان قراچورلو و تپه های متعدد باستانی که اطراف روستا را فرا گرفته اند، نشان از قدمت و اصالت این روستای همه چیز تمام دارند. علاوه بر آنچه که تا به الان به آن اشاره شده است، جاذبه های طبیعی دیگر روستای درکش از جمله، مراتع وسیع و سرسبز اطراف روستا، حواشی رودخانه زومار و دره کندآب نیز نباید از قلم بیفتند، مخصوصا که این روستا چشمه های آب شیرین فراوان دارد و رودخانه ای به نام درکش یا زوهار نیز در میان این روستای زیبا جاری است. آبشارهایش هم که دیگر نیازی به گفتن ندارند، وقتی جذابیت این روستا را دو چندان کرده اند و آن را تبدیل به یکی از زیباترین روستاهای ایران کرده اند.

 کشتی باچوخه، ورزش بومی مردم درکش بوده و اگر در بهار به این منطقه سفر کرده باشید، احتمالا مراسم باچوخه این روستا را نظاره گر بوده اید. اکثر مردم درکش به زراعت و پس از آن به به باغداری و دامداری نیز اشتغال دارند. بیشتر محصولات زراعی آن ها گندم، جو، یونجه، ذرت و چغندر قند و محصولات باغی آن ها نیز انگور، گردو، هلو و سیب است. همانطور که پیشتر اشاره شد، زبان آنها کردی کرمانجی بوده و شیعه جعفری اند.

 گیاه شناسان تا کنون در این روستا ۳۸۰ گونه گیاه دارویی شناخته اند که ۷۹ گونه از آنها بسیارکمیاب هستند، علاوه بر این تنها جنگل بلوط منطقه شرق کشور نیز در این روستاقرار گرفته و زیستگاه مرال (گوزن قرمز) نیز می باشد.

تفریحات روستای توریستی درکش !
تنها مجتمع تفریحی روستای درکش، متمع «ببرخان» است که از طبیعت بکر و زیبایی برخوردار است. این مجتمع، کنار کوه های مه گرفته و رودخانه ای که از پایین آن می گذرد و درختان سر به فلک کشیده، شما را شگفت زده می کند. برای رزرو مکان و غذا نیز می توانید با شماره ۶۰ ۳۵ ۵۸۵ ۰۹۱۵ (آقای عوض نیا) تماس بگیرید. نوعی نان سنتی در این روستا طبخ میشود.

نام این نان، فتیر مسکه بوده و در هیچ رستورانی یافت نمی شود، اما نگران نباشید !!! با وجود اهالی مهربان روستای درکش، حتما طعم فراموش نشدنی این نان را (که غذایی تابستانی است) با دستپخت بینظیر آنان تجربه خواهید کرد. برای تهیه این فتیر ، خمیر آرد گندم را با روغن و زرد چوبه مخلوط کرده و روی ساج می پزند، سپس لا به لای آن را کره قرار داده و سرو می کنند.

حیات وحش روستای درکش ‍‍!
اگر شما از علاقه مندان به حیات وحش و حیوانات هستید، باید این نوید را به شما بدهم که این روستا می تواند همان جایی باشد که انتظارش را داشتید، چرا که انواع حیوانات مانند قوچ، میش، گرگ، پلنگ، خرس، خوک و پرندگان شکاری چون عقاب، شاهین، کرکس و کبک در این منطقه زندگی می کنند و هیجان انگیزتر اینکه، جنگل های این منطقه، یکی از زیستگاه های مرال (گوزن قرمز) با آن جثه بزرگ است.

 طول سر و تنه این حیوان، ۱۶ تا ۲۵۰ سانتی متر، دم آن ۱۲ تا ۱۵ سانتی متر، ارتفاع این حیوان از زمین ۱۲۰ تا ۱۵۰ سانتی متر و وزن آن ۱۰۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم است. مهم ترین عامل زیبایی این حیوان که شبگرد می باشد و به صورت اجتماعی زندگی می کند، شاخ های بلند با شاخک های منظم آن است.

شاخک هایی که در ابتدا مخملی شکل بوده و به مرور زمان تا زمان جفت گیری، استخوانی می شوند. اواخر اسفند تا اوایل فرودین، زمان افتادن شاخک های این حیوان است. زمان جفت گیری مرال ها (گوزن قهوه ای) نیز از اواسط شهریور تا اواسط مهرماه است که در این زمان، موهای کوتاه خاکستری رنگ این حیوان به زیباترین شکل (قهوه ای تیره) در می آید.

مسیر روستای درکش
اگر با این توصیفات مشتاق شده اید که از این روستای منحصر به فرد کشورمان بازدید به عمل بیاورید، مسیر روستای درکش را برای شما مشخص می کنیم. همانطور که گفته شد برای سفر به درکش باید خود را به ۳۰ کیلومتری شهر آشخانه مرکز شهرستان مانه و سملقان و ۷۰ کیلومتری بجنورد، مرکز استان خراسان شمالی برسانید.

از بجنورد به سمت آشخانه حرکت کنید و پس از گذر از روستای کلاته زمان صوفی، نرسیده به جوزک، می توانید از طریق جاده ای فرعی، خود را به مقصد نهایی که همان روستای زیبای درکش است، برسانید. امید است با نگارش این مطلب، توانسته باشیم تا به نیاز های گردشگری شما پاسخ مناسب و در شانی داده باشیم.

منبع:ایرانسرا


منبع: پول نیوز

آمریکا ساعاتی دیگر موشک قاره‌پیما آزمایش می‌کند

در پی افزایش تنش با کره شمالی آمریکا به آزمایش موشک بالستیک قاره پیما دست می زند.

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه سی ان بی سی نیوز، چند روز پس از انجام آزمایش موشک بالستیک قاره پیما از سوی کره شمالی، ارتش آمریکا آماده می شود تا در ساعات اولیه روز چهارشنبه از مقصد کالیفرنیا دست به آزمایش موشک بالستیک قاره پیما بزند.

در بیانیه فرماندهی نیروی هوایی آمریکا در این باره آمده است : انجام این آزمایش با هدف اعتبار سنجی و تأیید اثربخشی، آمادگی و دقت این نوع موشک  صورت می گیرد.

هفته گذشته، کره شمالی دست به یک آزمایش موشک بالستیک قاره پیما زد. این موشک به مدت ۴۵ دقیقه پرواز کرد و بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر پیمایش داشت.

تحلیلگران می گویند آزمایش موشکی روز جمعه گذشته کره شمالی نشان می دهد که قسمت وسیعی از خاک آمریکا از جمله لس آنجلس و شیکاگو، در تیررس موشک های پیونگ یانگ قرار دارد.


منبع: عصرایران

لحظه تحویل ۳ اسیر حزب الله از جبهه النصره (فیلم)

 حزب الله لبنان سه اسیر خود را که دراسارت گروهک تروریستی جبهه النصره بودند پس از ورود به شهر “اللبوه” با حضور سرلشکر “عباس ابراهیم” مدیرکل امنیت عمومی لبنان تحویل گرفت.

به گزارش العالم، گروه تروریستی جبهه النصره پس از رسیدن آخرین کاروان افراد مسلح خود به آخرین نقطه مرز سوریه و لبنان، سه اسیر حزب الله را تحویل داد.

این اقدام پس از آن صورت گرفت که گروهک تروریستی جبهه النصره اجرای دومین مرحله توافقنامه عرسال را با مشکل مواجه کرده بود و سرانجام در برابر شروط مقاومت درمورد روند از سرگیری این عملیات تسلیم شد.

قرار است امروز با اجرای توافقنامه و خروج عناصر مسلح و خانواده های آنها، پیروزی دیگری در لبنان رقم بخورد.


منبع: عصرایران

قیمتهای جدید اینترنت اعلام شد

معاون بررسی‌های فنی و صدور پروانه سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی با تاکید بر عرضه اینترنت با سیاست مصرف منصفانه و ارائه سرعت حداقل ۵۱۲ کیلوبیت بر ثانیه گفت: اپراتورها بسته به شرایط و در حوزه رقابتی می‌توانند اینترنت داخلی را تا ۱۰ برابر حدود تعیین‌شده ارائه دهند.

صادق عباسی شاهکوه در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به ارائه اینترنت بر مبنای سرعت به جای حجم گفت: تاکنون اینترنت در بخش ثابت و ADSL به این شکل بود که مردم حجم خریداری می‌کردند و برای هر گیگابایت ۳۰۰۰ تومان می‌دادند که البته با افزایش حجم این قیمت کاهش می‌یافت. این سیاست اکنون تغییر کرده و از این پس به جای اینکه افراد حجم خریداری کنند، سرعت را خریداری می‌کنند.

وی درباره نحوه تعرفه اینترنت اظهار کرد: کاربران ماهانه ۱۰ گیگابایت اینترنت بین‌الملل و دو برابر آن اینترنت داخلی خواهند داشت. هزینه اینترنت تا دو مگابیت ۲۰ هزار تومان، از ۲ تا ۶ مگابیت ۳۵ هزار تومان، از شش تا حدود ۲۰ مگ ۵۰ هزار تومان است. برای کسانی که در حال حاضر مصرف پایین دارند، برای اینکه احساس گران شدن نکنند، نیز سطح ۱۰ هزار تومانی تعریف کردی l که شامل ۳ گیگابایت اینترنت بین‌الملل و ۶ گیگابایت داخلی است.

معاون سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی درباره اینترنت ارائه‌شده توسط فیبر نوری  و سرعت‌های بالای ۱۶ مگابیت بر ثانیه نیز بیان کرد: در جهت تقویت شبکه ملی اطلاعات، قیمت‌گذاری آن به نحوی است که برای اینترنت داخل نصف اینترنت بین‌الملل تمام می‌شود. در سرعت ۲۰ مگابیت در ثانیه حجم ۵۰ و ۱۰۰ گیگابایت برای اینترنت بین‌الملل و داخل است. سرعت ۵۰ مگابیت در ثانیه نیز دارای ۷۰ و ۱۴۰ گیگابایت برای اینترنت بین‌الملل و داخل است.

جدول قیمت‌های ارائه اینترنت بر مبنای مصوبه سازمان تنظیم مقررات به صورت زیر است.

قیمتهای جدید اینترنت اعلام شد

*طبق اظهارات عباسی شاهکوه، اپراتورهای ارائه‌دهنده اینترنت می‌توانند برای رقابت، حجم مصرفی اینترنت داخلی را تا ۱۰ برابر و اینترنت بین‌الملل را تا دو برابر این حدود تعیین‌شده ارائه دهند.

سیاست مصرف منصفانه و نه اینترنت بی‌نهایت

عباسی شاهکوه درباره سیاست مصرف منصفانه (Fair Usage Policy) توضیح داد: در دنیا متداول است وقتی در بخش ثابت سرعت را می‌فروشند، یک محدودیت هم قرار می‌دهند و اینترنت واقعا نامحدود نیست، زیرا ممکن است یک مشترک دائما دانلود و شبکه را اشغال کند. به همین دلیل یک حد را قرار داده که اصطلاحا به آن مصرف منصفانه می‌گویند. به این معنا که اگرچه سرعت را خریدید، اما تا یک حد می‌توانید با همان سرعت دانلود کنید. پس از آن یا سرعت را محدود و یا هزینه حجم اضافه را دریافت می‌کنند.

وی ادامه داد: ما از مدل دوم استفاده کردیم. بدین ترتیب که کاربران باید برای مصرف اضافه جداگانه حجم بخرند. البته مصرف متداول بیشتر از این نمی‌شود. قیمت حجم اضافه نیز تقریبا مانند گذشته و حدود ۳۰۰۰ تومان برای هر گیگابایت اضافه در اینترنت بین‌الملل و از ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ تومان برای اینترنت داخلی است. همچنین در حجم اضافه می‌تواند هر قیمتی که برای اینترنت داخل وجود دارد، یک‌دهم می‌شود و برای اینترنت بین‌الملل می‌تواند ۴۰ درصد پایین‌تر باشد.

اپراتورها مجازند تا ۱۰ برابر حجم تعیین‌شده بروند

معاون سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی با بیان اینکه اپراتورها این اجازه را دارند که از ۲۰ گیگ تا ۲۰۰ گیگ هم بروند، گفت: با ۲۰۰ گیگابایت اینترنت ماهانه برای سرعت ۲ مگابیت در ثانیه، می‌توان در روز یکسره تا ۸ ساعت فیلم دانلود کرد و حتی به تماشای تلویزیون آنلاین پرداخت بدون اینکه حجم تمام شود. البته در اینترنت داخلی زیرا مصرف حجم بالا معمولا برای اینترنت داخل است و طراحی شبکه ملی اطلاعات هم برای اینترنت داخل است.

عباسی شاهکوه با تاکید بر شرایط رقابتی بین اپراتورها برای ارائه حجم اینترنت بیان کرد: اپراتورها بسته به شرایط و در حوزه رقابتی می‌توانند اینترنت داخلی را تا ۱۰ برابر این حد تعیین‌شده ارائه دهند. اینترنت بین‌الملل نیز اجازه دارد تا دو برابر افزایش یابد. به مرور که انتقال افزایش پیدا می‌کند اطمینان داریم که اپراتورها حجم را بیشتر از این مقدار خواهند داد، کما اینکه در حال حاضر بعضی اپراتورها هستند که تا ۱۰۰ گیگابایت اینترنت می‌دهند.

سرعت فیبر نوری تا ۵۰ مگابیت بر ثانیه

وی با اشاره به تعرفه‌گذاری برای اینترنت بر مبنای فیبر نوری، بیان کرد: مخابرات می‌تواند در سراسر کشور روی فیبر نوری کار کند و در حال حاضر فیبر نوری را در بعضی از شهرها واگذار کرده است. اپراتور ایرانیان‌نت نیز روی فیبر نوری کار می‌کند. ایرانیان‌نت قبلا دوره حفاظت داشت که حفاظت سراسری آن هم‌اکنون تمام شده و به هشت شهر بزرگ رسیده است. بنابراین سایر FCP ها نیز مجاز هستند در خارج از این هشت شهر بزرگ به حوزه فیبر نوری وارد شوند.

معاون سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی با بیان اینکه برای فناوری‌های مختلف، تعرفه‌گذاری شده است، افزود: تعرفه‌های قبلی همه بر اساس ADSL بود که معمولا تا ۱۶ مگابیت در ثانیه سرعت داشت. ما سرعت‌های بالاتر را نیز در این طرح خود تعریف کردیم. ممکن است در آینده بعد از ADSL، VDSL بیاید که اپراتورها اکنون روی آن کار می‌کنند و یا ممکن است فیبر نوری واگذار شود که تا سرعت ۵۰ مگابیت در ثانیه را نیز پوشش می‌دهد.

زمان اجرایی شدن مصوبه تا پایان مرداد

عباسی شاهکوه درباره زمان اجرایی شدن این مصوبه از طرف اپراتورهای ارائه‌دهنده اینترنت اظهار کرد: این تعرفه‌ها نهایتا تا آخر هفته ابلاغ می‌شود. همچنین ظرف یک هفته پس از ابلاغ اپراتورها باید آن را اجرایی کنند. بنابراین این طرح نهایتا تا پایان مرداد اجرایی خواهد شد.

وی با بیان اینکه اعمال حداقل سرعت پیش از این وجود نداشت، گفت: اکنون در چنین شرایطی که اینترنت داخلی ما بیشتر به مردم عرضه می‌شود، اپراتورها مجاز نیستند سرعت کمتر از ۵۱۲ کیلوبیت بر ثانیه ارائه دهند. تاکید ما روی سرویس‌های داخلی است که امیدواریم با کیفیت و سرعت بیشتری به مردم ارائه شود و انگیزه‌ای برای اپراتورها باشد که سرویس‌های داخلی را افزایش دهند تا شبکه ملی اطلاعات به نحو مناسبی در اختیار مردم قرار گیرد.

معاون سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی با بیان اینکه در هر مدلی ممکن است تخلف یا خطا اتفاق بیفتد، خاطرنشان کرد: با وجود این، نظارت بر سرعت از نظارت بر حجم آسان‌تر و اجرایی‌تر است. البته بیشتر خود کاربران باید این نظارت را انجام دهند. بنابراین کاربران در صورت مشاهده تخلف می‌توانند ابتدا به اپراتور ارجاع داده و اگر نتیجه نداد به رگولاتوری شکایت کنند.


منبع: عصرایران

کتاب کمک درسی چگونه به کیف مدرسه راه پیدا کرد؟!

ما باید معلمان را آموزش بدهیم و زندگی معلمان را تامین کنیم. اگر یک معلم ماهر و با انگیزه به کلاس درس بفرستیم نیازی به کتاب های کمک آموزشی نیست.

عصر ایران؛ یوسف ناصری- در سال های اخیر بازار کتاب های کمک درسی پر رونق شده است و در سال ۱۳۹۵ از تعداد ۱۴۶ میلیون و ۵۵۵ هزار و ۵۱ کتاب منتشر شده شده در کشور، تعداد ۳۳ میلیون و ۵۹۱ هزار و ۶۸۱ کتاب در حوزه کتاب های کمک درسی بوده است.

دو بخش دیگر از گروه های سه گانه انتشار کتاب مربوط به «کودک» و «عمومی» است. کل تعداد کتاب مرتبط با حوزه کودک بالغ بر ۳۰ میلیون جلد و کل کتاب مرتبط با حوزه عمومی ۸۲ میلیون جلد بوده است.

بهای کل کتاب های منتشر شده در سال ۹۵در حد ۱۸۰۰ میلیارد تومان بوده و ۵۷۶ میلیارد تومان آن مربوط به کتاب های کمک درسی بوده است و مابقی آن مربوط به کتاب های کودک و عمومی است.

بازار ۵۷۶ میلیارد تومانی کتاب های کمک درسی، یک بازار بزرگ است. با این که تعداد کتاب منتشر شده در حوزه کمک درسی فقط ۲۲ درصد کل کتاب ها را شامل می شود ولی بهای کل کتاب های کمک درسی ۳۰ درصد از بهای کل کتاب های منتشر شده در کشور را تشکیل می دهد.

کتاب کمک درسی چگونه به کیف مدرسه راه پیدا کرد؟!

در خصوص این که کتاب های کمک درسی چرا تا این حد رونق پیدا کرده اند و در کیف های مدرسه دانش آموزان جا خوش کرده اند، عصر ایران با دکتر غلامحسین مسعودی ریحان گفت و گو کرده است.

مسعودی ریحان دکترای مدیریت آموزشی دارد و در مجلس هشتم نماینده مجلس و عضو کمیسیون و تحقیقات مجلس بوده است.

دکتر مسعودی ریحان در انتخابات اخیر شوراها به عنوان منتخب مردم تبریز در شورای این شهر برگزیده شده است.

گفت و گوی عصر ایران با دکتر مسعودی ریحان از این قرار است:

***

*یکی از مشکلاتی که در نظام آموزشی ما وجود دارد و دانش آموزان را اذیت می کند وزن زیاد و سنگین کیف مدرسه است. یک بخش از این مشکل به کتاب های کمک درسی برمی گردد که حجیم و سنگین هستند.

از چه زمانی بحث کتاب های کمک درسی جدی شد و در کنار کتاب های درسی جا گرفت؟

-امروزه در اکثر کشورها و در کشورهای توسعه یافته بحث بردن کیف به مدرسه، مطرح نیست. یعنی کیف ها در مدرسه می ماند به ویژه در دوره ابتدایی. بچه ها در مدرسه، کتاب و درس شان را می خوانند و تمرین ها را در مدرسه انجام می دهند. در زمان خروج از مدرسه، کیف را در کمد خودشان می گذارند و به منزل می روند.

در آن کشورها بحث بردن و آوردن کیف مدرسه مطرح نیست و کیف در مدرسه می ماند. در کشور ما متاسفانه چنین وضعی وجود ندارد. در مدارس ما که یک نوبته است و نوبت دومی ندارد که گروه دیگری از دانش آموزان بیایند، می توانند این کار را انجام بدهند. حتی تمرینات و تکالیف خودشان را در مدرسه انجام بدهند.

علاوه بر این، اگر نیاز باشد می توانند برای دانش آموزان کلاس های جبرانی برگزار کنند. در کلاس های جبرانی، تمرینات را زیر نظر معلم انجام بدهند. در نتیجه این موضوع به منزل هم کشیده نمی شود. یعنی بچه با فراغ بال به منزل برود و دنبال نوشتن تکالیف و مشق نوشتن نباشد. این مشکل در بعضی کشورها حل شده. در کشور ما هم می توانند این کار را انجام بدهند و دانش آموزان کیف حمل نکنند.

کتاب کمک درسی چگونه به کیف مدرسه راه پیدا کرد؟!

در ارتباط با کتاب کمک درسی باید بگویم وقتی که معیشت معلم و منزلت معلم، پایین می آید انگیزه معلم نسبت به تدریس، کمتر می شود. در نتیجه خانواده ها نیز احساس می کنند کیفیت آموزشی بچه ها در مدرسه نمی تواند در سطح بالایی باشد. به همین دلیل خانواده ها، به کتاب های کمک آموزشی و معلمان سر خانه روی می آورند.

آن کیفیتی که خانواده ها انتظار دارند برآورده نمی شود. انگیزه معلمان، زمانی بیش تر می شود که حقوق و مزایا و درآمد معلمان، کفاف زندگی آنها را بدهد و آنها به جای این که در جاهای دیگر کار کنند، در مدرسه کار کنند و به صورت جبرانی کار کنند.
مدارس می توانند از خانواده ها کمک بگیرند و این کار را انجام بدهد. به این صورت تکالیف در مدرسه انجام می شود.

*در سال ۱۳۹۰ از کل کتاب هایی که در کشور منتشر شده است ۲۷ میلیون جلد آن کمک درسی بوده است. در سال ۱۳۹۵ تعداد ۱۴۶ میلیون چاپ شده که ۳۳ میلیون جلد آن کمک آموزشی بوده است. در این فاصله چند ساله تعداد ۱۶ میلیون جلد بیش تر منتشر شده
از سال ۹۰ تا ۹۵ که از ۲۷ میلیون کتاب به ۳۳ میلیون کتاب کمک درسی رسیده است آیا در این مقدار افزایش صرفا حقوق پایین و انگیزه معلمان تاثیر داشته است یا این که بازاری جذابی وجود دارد و این کتاب های کمک آموزشی به فروش می رود؟

– ما باید بررسی کنیم که چرا تقاضا برای این نوع کتاب ها زیاد شده است و چرا به این تعداد رسیده. البته تبلیغات هم در فروش این نوع کتاب ها تاثیر دارد. موسسات و شرکت هایی که کتاب های کمک درسی را تبلیغ می کنند تاثیرگذار است و من نمی گویم تاثیر ندارد.

این تبلیغات روی بیلبوردهایی که در شهرها وجود دارد دیده می شود و تصاویر و موفقیت ها و رتبه های دانشگاهی را در خیابان تبلایغ می کنند. همچنین در تلویزیون و شبکه های صدا و سیما تبلیغ می کنند و همه اینها تاثیر دارد.

خانواده ها به دنبال موفقیت و توفیق بچه های خودشان هستند. هر جا خانواده ها احساس کنند بچه ها به چه صورت می تواند موفق شود به دنبال آن می روند و در آنجا سرمایه گذاری می کنند تا بچه شان موفق شود و در کنکور قبول شود و رتبه و نمرات خوبی کسب کند.

این بحث ها مطرح است ولی چرا این طور می شود. نتیجه این می شود که خانواده ها، احساس می کنند مدارس انتظارات را برآورده نمی کند. به همین دلیل خانواده ها برای این که به بچه های خودشان خوراک بیش تری بدهند به دنبال این چیزها می روند.

آموزش و پرورش و صدا و سیما و شخصت های علمی و آموزشی ، باید این موضوع را تحلیل و تقسیر کنند و به مردم بگویند این کارها چه منفعت و چه ضررهایی دارد. معایب و مزایای این کار را تشریح کنند و اطلاع رسانی کنند تا خانواده ها این مسائل را بدانند.

خانواده ها می خواهند بچه های شان در کنکور قبول شوند و رتبه های خوبی کسب کنند. تبلیغاتی که انجام می شود مثل دارویی است که استفاده می شود. خانواده ها به دنبال این نوع داروها هستند.

شما و ما و مسئولان وزارت آموزش و پرورش و فعالان آموزشی و علمی، باید به صورت شفاف این موضوع را توضیح بدهیم و بگوییم داروی دیگری هم هست و بگوییم چه کارهایی می توانند انجام بدهند وبه دنبال کتاب های کمک آموزشی نباشید.

کتاب های کمک آموزشی، در اصل حافظه پروری است. در حیطه شناختی، این اولین گام دانش است. اولین گام دانش یعنی حافظه پروری. بحث کاربردی شدن و این که بچه را از نظر هوشی به شکوفایی برسانیم و هوش، خلاقیت، دانش، علم و دانایی بچه را بالا ببریم، با کتاب های کمک آموزشی ممکن نیست.

کاربرد کتاب های کمک آموزشی به این صورت است که محتویات آن را حفظ می کنند و در کنکور شرکت می کنند و سوالات را جواب می دهند. کنکورف خودش عامل این کتاب های کمک آموزشی است. اگر کنکور حذف شود، مردم به دنبال کتاب های کمک آموزشی نمی روند.

ما اگر با خلاقیت و مهارت دانش آموزان کار داشته باشیم بچه هایی که مهارت خوبی پیدا می کنند و خلاقیت خوبی دارند به دانشگاه راه پیدا می کنند، این اتفاق ها رخ نمی دهد.

*سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، متولی تالیف های کتاب های درسی است. حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان رئیس این سازمان اعتقاد دارد که کتاب های درسی کفایت می کند ولی معلمان برای راحتی کار خودشان می گویند از کتاب کمک درسی استفاده شود.
چه انگیزه ای وجود دارد که در سال ۹۵ تعداد ۳۳ میلیون کتاب کمک درسی با قیمت کل ۵۷۶ میلیارد تومان منتشر شده؟

-خودتان هم می دانید که چرا چنین اتفاقاتی رخ می دهد. ما باید ببینیم چند انتشاراتی این تعداد کتاب را فروخته اند. تعداد این انتشاراتی هایی که این کتاب ها را فروخته اند، بیش تر از انگشتان دست نمی شود.

*آمار تعداد انتشارات اعلام نشده ولی در مجموع ۳۳ میلیون جلد کتاب در سال ۹۵ منتشر شده.

-بیش تر از انگشتان یک دست نیست یعنی بیش تر از ۴ یا ۵ انتشارات نیستند. این انتشاراتی ها از فروش این کتاب های کمک درسی پول درآورده اند. اما این موضوع، فقط یک عامل ندارد. عوامل مختلفی وجود دارد که این وضع به وجود آمده است.

از این عوامل می توان به انگیزه والدین و تبلیغات اشاره کرد. گاهی اوقات معلمان سفارش به خرید این کتاب ها می کنند. آموزشگاه های علمی، توصیه می کنند که این کتاب ها را خریداری کنید. دوستان دانش آموزانف توصیه می کنند. حتی همسایه ها مثلا می گویند بچه من فلان کتاب ها را خواند و موفق شد.

فکر می کنید چند درصد دانش آموزان اگر به کلاس های آموزشی نروند، کتاب های کمک آموزشی نخوانند و در آزمون های فلان موسسه شرکت نکند، در کنکور قبول می شوند؟ وقتی بخواهند در کنکور قبول شوند مجبورند همه این موارد را تجربه کنند.

کلاس های خصوصی بروند، معلم خصوصی بگیرند و کتاب های کمک آموزشی بخوانند. همه اینها عوامل پیشرفت و موفقیت در کنکور است. می توان تحقیق کرد که چند درصد از دانش آموزان مدارس دولتی در کنکور قبول می شوند. دانشگاه رفتن یک انگیزه بزرگ است. ممکن است در سال های آینده کل بهای کتاب های کمک درسی به ۱۰۰۰ میلیارد تومان هم برسد.

هر سال تیراژ این کتاب های بیش تر می شود و درآمد این انتشاراتی ها افزایش پیدا می کند. این وضع ناشی از ضعف آموزش و پرورش است و یک عامل هم به کنکور برمی گردد. تبلیغات هم واقعا تاثیر دارد.

*کتاب های کمک آموزشی صرفا کتاب های مربوط به کنکور و کتاب های کنکوری نیستند. در پایه های دیگر تحصیلی و مثلا در دبستان که از این کتالب های کمک درسی استفاده می شود آیا در آن مقاطع تحصیلی آموزش خوب داده نمی شود یا تبلیغات و خانواده ها در استفاده از این کتاب ها موثر است؟

-همه اینها به خاطر کنکور است. وقتی یک دانش آموز پنجم ابتدایی یا ششم ابتدایی، کتاب های کمک آموزشی می خرد به خاطر این است که تقویت شود. یعنی احساس می کند از نظر علمی تقویت می شود. البته علم نیست و فقط تقویت حافظه است.

ما در امتحان، حافظه را امتحان می کنیم و امتحان هوش نداریم و امتحان این که یک فرد چقدر توانایی دارد نیست. ما حافظه پروری می کنیم. آموزش و پرورش ما حافظه پرور است.
آموزش و پرورش ما به دنبال مهارت آموزش و شکوفایی خلاقیت نیست. آموزش و پرورش ما فقط به دنبال حافظه پروری است. وقتی که حافظه پروری می شود همین اتفاق می افتد. دانش آموزان با هر روشی به دنبال این هستند که نمره بیشتری بگیرند.

*خانم طبیب زاده نوری که نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات بوده اند از سال ۹۱ گفته اند برخی کتاب های کمک آموزشی به یادگیری بهتر دانش آموزان کمک می کنند. همچنین گفته اند دسته یا ای از کتاب های کمک آموزشی با استفاده از تکنولوژی های جدید تالیف می شود.
آقای منظری توکلی هم که در دوره نهم نماینده و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقا مجلس بوده در سال ۹۴ گفته اند که این کتاب های کمک درسی غیر استاندارد است و اصلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نبیاد مجوز انتشار این کتاب ها را بدهد و خانواده ها نباید از این کتاب های غیر استاندارد استفاده کنند.
این نوع اظهار نظرهای متفاوت درباره کتاب های کمک درسی را داریم. واقعا صحبت کدامیک از نمایندگان قابل استناد است و مستند است؟

-من کاری به اظهار نظر آنها ندارم. آنها نظر خودشان را گفته اند. هر دوی بزرگوارند نظر خودشان را گفته اند. من احساسم این است که کتاب های کمک درسی برای بچه ها اعتیاد می آورد. هر روز باید دُز آن را بیش تر می کند. هر سال که بالاتر بیاید دُز این اعتیاد را بیشتر می کند.

دانش آموز احساس می کند هر چقدر دُز آن را بیش تر کند موفق تر می شود. در حالی که ما به جای کتاب های کمک آموزشی باید در آزمایشگاه و کارگاه ها کاری کنیم که چشم و مغز و دست بچه ها را به هم گره بزنیم.

وقتی که یک چشم، مغز و دست بچه گره بخورد، دیگر این بچه بعد از فارغ التحصیل شدن، بیکار نمی ماند. او مهارت یاد می گیرد. حتی اگر به دنبال کار دولتی هم نباشد برای خودش کارآفرین می شود. مهارت آموزی اهمیت دارد. ما باید به دنبال مهارت آموزی برویم و نه به دنبال حافظه پروری.

*آقای طلایی زواره معاون سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در سال گذشته این نکته را مطرح کرده که کتاب های درسی بر اساس متوسط هوش و استعداد دانش آموزان تدوین شده و در نتیجه افراد بالاتر و پایین تر از هوش متوسط ممکن است به کتاب های مکمل نیاز داشته باشند.
چنین وضعی می تواند نیاز به این کتاب های کمک درسی را بیش تر کند و خانواده ها به سمت خرید این نوع کتاب ها بروند؟

-این کتاب های کمک آموزشی بدون معلم نمی تواند کارایی داشته باشد. یعنی معلم است که این کتاب های کمک آموزشی را برای دانش آموزان تبیین می کند و به ذهن آنها تزریق می کند.

بحث این است و در اینجا باز نقش معلم مطرح است و نه کتاب کمک آموزشی. با یک معلم حرفه ای و یک معلم کارآزموده و معلمی که آموزش دیده، نیاز به کتاب کمک درسی وجود ندارد. به جای یان که کتاب های کمک درسی را تجویز کنیم باید برای معلمان جلسات کارآموزی بگذاریم که کارکشته شوند و بتوانند با مهارت بیشتر و علم بیشتری به کلاس درس بروند.

معلمی که با علم بیشتر و با مهارت بیشتر به کلاس درس برود همان کار کتاب کمک آموزشی را انجام می دهد. کتاب کمک آموزشی از کتاب های درسی گرفته شده و به غیر از محتویات کتاب درسی، چیزی ندارد. کتاب کمک درسی، مطلبی بیشتر از کتاب درسی ندارد.

اگر دانش آموزی، معلم نداشته باشد ولی کتاب های کمک آموزشی را بخرد و به خانه ببرد، چون معلم ندارد نمی تواند از کتاب های کمک درسی استفاده کند. این دانش آموز بدون معلم کارآزموده و بدون معلم ماهر و زبده و بدون معلم دلسوز، نمی تواند از کتاب کمک درسی استفاده کند.

ما باید معلمان را آموزش بدهیم و زندگی معلمان را تامین کنیم. در معلمان، انگیزه ایجاد کنیم. برای آنها کلاس های کارآموزی بگذاریم. نهایتا اگر یک معلم ماهر و با انگیزه به کلاس درس بفرستیم نیازی به کتاب های کمک آموزشی نیست.

*کتاب راهنمای تدوین کتاب های آموزشی که توسط وزارت آموزش و پرورش تدوین یم شود باعث شده که کیفیت کتاب های درسی افزایش پیدا کند و واقعا نیازی به کتاب های کمک آموزشی نباشد؟

-من نظرم این است که کتاب های راهنمای معلم، پیچ و خم کتاب های درسی را حل می کند یعنی به پیچ و خم همه مسائل آشنا می شود. کلاس های کارآموزی هم برای معلمان برگزار کنند و آموزش دیده شوند و بعد به کلاس درس بروند در این حالت معلم حرف اول را می زند و نه کتاب های کمک آموزشی.

کتاب های کمک آموزشی بدون معلم کارآزموده و معلم باسواد، هیچ کارایی ندارد. یعنی کتاب کمک آموزشی به تنهایی، تاثیری ندارد.

*آقای عمرانی که مولف کتاب های درسی آموزش و پرورش هستند گفته اند ما در زمان تالیف کتاب های درسی مثلا از پزشک متخصص اعصاب مشاوره می گیریم که انگشتان یک دانش آموز چقدر توان نگارش دارد و بر آن اساس تکالیف درسی را مشخص و تعیین می کنیم.
علاوه بر این گفته اند در تهیه کتاب های درسی برنامه ریزی صورت می گیرد ولی در کتاب های کمک درسی برنامه ریزی وجود ندارد.

آقای دکتر مسعودی با توجه به تحصیلات شما که مرتبط با آموزش است واقعا در تهیه کتاب های کمک درسی برنامه ریزی خاصی وجودد ندارد و ضربه می زند به جسم و روح و روان دانش آموز؟

-کتاب های کمک آموزشی اکثرا در آموزشگاه های علمی تدریس می شوند. همچنین معلمان سر خانه این کتاب ها را تدریس می کنند. کدام معلم در آموزشگاه های علمی تدریس می کند یا کدام معلم در کلاس های فوق العاده مدارس، تدریس می کند؟ معلمانی که زبده هستند و معلمانی که باسواد هستند و معلمانی که کلاس کارآموزی رفته اند.

این معلمان انگیزه دارند. البته انگیزه هم به خاطر درآمد بیشتر است. پول می گیرند و اضافه پول می گیرند و اضافه هم تدریس می کنند. اثربخشی کتاب های کمک آموزشی مطرح نیست. اثربخشی معلمان مطرح است و نه کتاب های کمک آموزشی.

این معلمان اگر کتاب های درسی را تدریس کنند، همان کارایی و اثربخشی را ایجاد می کنند. یعنی بازده، یکسان است. اما در اینجا نقش معلم، دیده نمی شود و نقش کتاب های کمک درسی دیده می شود.

متاسفانه این انتشارات هایی که کتاب های کمک آموزشی را تبلیغ می کنند کتاب های خودشان را تبلیغ می کنند و نه آن معلم را.

*سنگین بودن کیف مدرسه به جسم دانش آموزان صدمه وارد می کند. از یک طرف هم برخی می گویند نیازی به کتاب های کمک آموزشی وجود ندارد. شما به عنوان کسی که دکترای مدیریت آموزشی دارید و دقیقا مرتبط با بحث آموزش است به اعتقاد شما باید چه اقداماتی انجام داد که آسیب ها کمتر شود و کتابی که فایده ندارد فرضا در کیف مدرسه یا کوله پشتی دانش آموز گذاشته نشود؟

-این کتاب های کمک درسی، بدون فایده نیست. هر کتابی که منتشر می شود فایده ای دارد. آن آدم هایی که این کتاب ها را تدوین می کنند آدم هایی بی سواد نیستند و از نظر علمی، خودشان وزنی دارند.

*یعنی کتاب های کمک درسی، استاندارد هستند؟

-خوردن آب ضرر ندارد ولی بیش تر بخوریم ضرر دارد. مسجد هم ضرر ندارد ولی اگر روزانه ۱۰ ساعت در مسجد بنشینیم ضرر دارد. افراط و تفریط هر چیزی بد است. این که ما سیاه نمایی کنیم، این هم کار بدی است.

ممکن است یک کتابی، راهنمایی کرده است. ما از این کتاب استفاده می کنیم و اشکالی ندارد.

*یعنی مهارت معلم و کتاب درسی ناقص است و حتما نیاز به کتاب های کمک درسی وجود دارد؟

-ما اگر فقط به معلم توجه کنیم و علم معلم را زیاد کنیم و مهارت و انگیزه او را بالا ببریم، این معلم می تواند همان نقش کتاب های کمک درسی را ایفا کند. در یک مرحله یا در یک آموزشگاهی از این کتاب های کمک درسی هم استفاده می کنند.

من نمی گویم کتاب های کمک درسی، ضرر دارد. هیچ کتابی، ضرر ندارد. اما افراط و تفریط در آن ضرر دارد. ما نباید استعداد و خلاقیت دانش آموز را خُرد کنیم. این حافظه پروری است که ضرر دارد.

در کشورهای دیگر دانش آموزان، تکالیف خودشان را در مدرسه انجام می دهند و کتاب ها را به خانه نمی برند. اکثر کشورها همین طور است. مثلا در ژاپن، همین طور است. کتاب ها را به خانه نمی برند.

در کشورهای دیگر دانش آموزان ۶ ساعت در مدرسه هستند و حتی ناهارشان را در مدرسه می خورند. در جایی که مدارس، یک شیفته هستند می توانند کتاب ها را در مدرسه بگذارند. این کار را نمی توان در مدارس دو شیفته انجام داد.

*شما اعتقاد دارید که کیف باید در مدرسه بماند و حمل کیف بین مدرسه و منزل اتفاق نیفتد؟

-اگر مدارس ما تک شیفته شوند که در شیفت بعدی، دانش آموزان نیایند بهتر است ولی وقتی مدارس، دو شیفته هستند فرق می کند. وقتی مدرسه، دو شیفته است دانش آموز و  والدین راضی نمی شوند که کیف در مدرسه بماند و دانش آموزان شیفت بعدی بیایند. چون ممکن است کیف ها و کتاب ها را دستکاری کنند.

اما اگر مدرس، تک شیفته شوند هر دانش آموز کیف  را در کشوی میز خودش می گذارد و فردا وقتی که به مدرسه آمد بقیه کارهایش را انجام می دهد.

*با این روش کلا انجام تکلیف شبانه هم منتفی می شود؟

-بله. می توانند کلاس های فوق العاده برگزار کنند و دانش آموزان، تکالیف را در مدرسه انجام بدهند. اگر هم در مدرسه ناهار بدهند یا دانش آموزان غذا ببرند و در مدرسه غذا بخورند، خیلی خوب می شود. در این حالت همه کارها در مدرسه انجام می شود و حمل کردن کیف مدرسه منتفی خواهد شد.


منبع: عصرایران

خالق «بازی تاج و تخت» از این سریال می‎گوید

روزنامه اعتماد نوشت: سریال «بازی تاج و تخت» حالا به یکی از مهم‌ترین سریال‌های شبکه HBO و محبوب‌ترین شو تلویزیونی بسیاری از سریال‌دوستان جهان و ایران بدل شده است.

سریال «بازی تاج‌وتخت» مجموعه سریال تلویزیونی فانتزی حماسی است که دیوید بیناف و دی. بی. وایس براساس رمان‌های پرفروش جورج آر. آر. مارتین یعنی «ترانه یخ و آتش»، ساخته‌اند. داستان سریال در قاره‌های خیالی وستروس و اسوس، در نزدیکی پایان یک تابستان ۱۰ ساله اتفاق می‌افتد و چندین خط داستانی را دنبال می‌کند. نخستین داستان به جنگ بین خانواده‌های اشرافی برای به دست آوردن تخت آهنی پادشاهی هفت اقلیم مربوط می‌شود. دومین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانه‌ای از شمال را شرح می‌دهد و سومین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، برای بازپس‌گیری تاج و تخت است. این مجموعه از طریق شخصیت‌هایی که اخلاقیات مبهمی دارند، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات می‌گردد. گستردگی دنیای قلمروی وستروس به حدی رسیده که قرار است زبان جنگجویان آن در دانشگاه‌ امریکایی تدریس شود. همین هفته سومین قسمت هفتمین فصل این سریال منتشر شد.

به تازگی مجله معتبر تایم نیز پرونده‌ای را به بررسی شخصیت‌ها و چگونگی شکل‌گیری سریال «بازی تاج و تخت» اختصاص داد. همچنین در مصاحبه‌ای ویژه با جورج آر. آر. مارتین به بحث درباره چالش‌های پیش روی اقتباس تلویزیونی و تفاوت داستان‌ها و… پرداخته است.

هنوز هم احساس می‌کنید بداهه می‌نویسید؟ با وجودی که پایان‌‌بندی را در ذهن دارید، باز هم احساس می‌کنید چیزهایی هست که از دنیای وستروس به ذهن‌تان برسد؟

بله. این موضوع مختص وستروس یا «بازی تاج و تخت» نیست. این روش کار من است و همیشه این‌طوری کار کرده‌ام.

در مورد تک‌تک رمان‌هایم، کم‌وبیش می‌دانم از کجا شروع کنم، کجا می‌خواهم داستان را تمام کنم. برخی نقاط عطف را در میانه راه متوجه می‌شوم، چیزهایی که من برای‌شان ساخته شده‌ام، اما خیلی چیزها را در میانه راه کشف می‌کنی. شخصیت‌ها قیام می‌کنند و بااهمیت می‌شوند و تو به آنچه فکر می‌کردی نقطه عطف تعیین‌کننده‌ای است، می‌رسی و… گاهی فکری که دو سال پیش داشتی هم خیلی خوب جواب نمی‌دهد، بنابراین ایده بهتری به ذهنت می‌رسد! همیشه این فرآیند کشف برایم پیش می‌آید. می‌دانم همه نویسنده‌ها این‌طور کار نمی‌کنند اما من همیشه این‌طوری کار کرده‌ام.

این ایده‌های جدیدی که وسط کار به ذهن‌تان می‌رسند در واکنش به سریال تلویزیونی «بازی تاج و تخت» هستند؟ سعی دارید داستان پیچیده‌تر از آنچه روی آنتن می‌رود، باشد یا گاهی پیش آمده با آن اختلاف‌نظر داشته باشید؟ یا به اندازه‌ای که شما در کتاب‌ها به شخصیتی پرداختید، در سریال به آن پرداخته نشده است؟

من این چیزها را در نظر نمی‌گیرم. سریال، سریال است و در حال حاضر زندگی خودش را دارد. البته من از ابتدا در ساخت سریال دخالت داشته‌ام اما تمرکز اصلی من باید روی کتاب‌ها باشد. باید به خاطر داشته باشید نوشتن این داستان را در سال ١٩٩١ شروع کردم و نخستین‌باری که دیوید و دانیل (بینیوف و وایز) را در سال ٢٠٠٧ دیدم. قبل از اینکه حتی ساخت سریال را شروع کنیم، ١۶ سالی با این شخصیت‌ها و دنیای‌شان زندگی کردم. شخصیت‌ها کاملا در ذهنم حک شده‌اند و قصد ندارم به خاطر سریال، واکنشی به آن یا فکری که طرفداران می‌کنند، چیزی را تغییر بدهم. من هنوز روی داستانی کار می‌کنم که اوایل دهه ١٩٩٠ نوشتنش را شروع کردم.

به غیر از واقعه «جنگ رزها» (١۴٨۵- ١۴۵۵)، چه ایده‌هایی از تاریخ و زندگی گرفته‌اید؟

کتاب‌های تاریخی زیاد خواندم، داستان‌های تاریخی و فانتزی هم زیاد خواندم. بحثی مشخص میان نسل‌های نویسنده‌ها هست، مخصوصا نویسنده‌های علمی- تخیلی و فانتزی، چون ما هم بخشی از این خرده‌فرهنگ هستیم. وقتی کتاب‌های فانتزی بقیه نویسنده‌ها را می‌خوانم، مخصوصا تالکین و پیروان تالکین، همیشه در پس ذهنم میل داشتم به آنها این جواب را بدهم: «خوب است، اما من بودم این بخش را جور دیگر می‌نوشتم.» یا «نه، به گمانم اشتباه کرده‌ای.»

من به طور خاص از تالکین انتقاد نمی‌کنم، نمی‌خواهم خود را به عنوان چهره‌ منتقد تالکین معرفی کنم. مردم همیشه می‌خواهند من را در مقابل تالکین قرار بدهند که این موضوع خیلی برایم ناامیدکننده است چون من همیشه تالکین را تحسین می‌کنم، او پدر فانتزی مدرن است و اگر او پیش از من نیامده بود، جهان من هرگز وجود نداشت! با این حال، من تالکین نیستم و نوشتن من با تالکین فرق دارد، با وجود اینکه «ارباب حلقه‌ها» را یکی از بهترین کتاب‌های قرن بیستم می‌دانم اما بحثی میان من و تالکین و البته بین من و برخی پیروان تالکین است؛ بحثی که ادامه‌دار خواهد بود.

وقتی نوشتن این مجموعه را شروع کردید، جورج ایچ. دبلیو. بوش، رییس‌جمهور امریکا بود. از آن زمان خیلی چیزها تغییر کرده است. لحظاتی بوده است که تحت تاثیر سیاست زمانه قرار گرفته یا اظهارنظر کرده باشید؟

فکر می‌کنم شاید کمی تحت‌تاثیر قرار گرفته باشم. قصد انجام چنین کاری را نداشته‌ام. مثل تالکین که متنفر بود او را متهم به نوشتن تمثیلی کنند و همیشه با شنیدن اینکه به او بگویند «ارباب حلقه‌ها» درباره جنگ جهانی دوم یا حتی جنگ جهانی اولی است که در آن حضور داشته، از کوره در می‌رفت. من هم تمثیلی نمی‌نویسم اما در این دوره‌ها زندگی‌ کرده‌ام و ناگزیر آنها روی من تاثیرگذار بوده‌اند. اما طی پیشرفت روند نوشتن این کتاب‌ها، احتمالا بیشتر در سیاست قرون وسطایی، جنگ‌های صلیبی، جنگ رزها و جنگ صد ساله فرو رفته‌ام.

شخصیت‌های زن داستان‌های شما برای رسیدن به قدرت و پیچیدگی مصمم هستند اما رفتار مردان با آنها که اغلب این زنان را قربانی خشونت می‌کنند، برخی مخاطبان را نگران کرده است. این واکنش غافلگیرتان کرد؟

بله، حقیقتا غافلگیر شدم و با برخی از آنها مخالفت کردم. فکر نمی‌کنم انتقادها درست و مناسب باشند. این را می‌دانم که هر کسی حقی در قبال بیان نظراتش دارد اما… خب در هر صورت. من اساسا داستان جنگی می‌نویسم مانند جنگ رزها، جنگ صد ساله. «جنگ» در عنوان همه الهاماتم هست. و وقتی کتاب‌های تاریخ را می‌خوانیم، می‌بینیم که تجاوز بخشی از این جنگ‌ها است. هرگز جنگی بدون تجاوز نبوده است و در جنگ‌های این روزها هم این مساله را می‌بینیم. به نظرم اگر داستانی جنگی بنویسی و این موضوع را نادیده بگیری، داستانت بنیانی ناراست دارد.

همچنین متاسفانه تا حدی با تاریخ انسانی گره خورده است. مثلا اگر دنریس را در کودکی مجبور به ازدواج نمی‌کردند، در واقع او را به عنوان یک برده نمی‌فروختند، به جایی که حالا هست، نمی‌رسید.

و باید به این موضوع هم اشاره کنم که اگر کتاب‌ها را خوانده و سریال را تماشا کرده باشید شاید متوجه شده باشید، شب عروسی دنریس با آنچه در کتاب توصیف شده، کاملا متفاوت است. در حقیقت ما نسخه آزمایشی اصلی را فیلمبرداری کردیم که برای آن بازیگر شخصیت دنریس عوض شد و فیلمی که برای نخستین بار گرفتیم و تامزین مرچانت این نقش را ایفا می‌کرد؛ در این نسخه، داستان خیلی به کتاب شباهت داشت. این صحنه‌ای بود که در کتاب نوشته شده بود. اما در داستان این قسمت تغییراتی به وجود آمد که باید با دیوید و دانیل درباره‌اش صحبت کنید.

شما قادر نیستید شخصیت‌ها را آزادانه حرکت بدهید چرا که طرفدارها آنها را خیلی دوست دارند. این مساله شبیه به ماندن بر سر دوراهی است.

نویسنده می‌خواهد خواننده مراقب شخصیت‌هایش باشد؛ اگر نباشد، بنابراین دیگر درگیری احساسی وجود ندارد. اما من درعین‌حال می‌خواهم شخصیت‌هایم لایه‌‌لایه هم باشند، خاکستری باشند، از نوع بشر باشند. فکر می‌کنم انسان‌ها همه لایه‌لایه هستند. گرایشی هم هست که می‌خواهی انسان‌ها را به قهرمان یا انسانی شرور تبدیل کنی و به گمانم زندگی حقیقی، انسان‌های شرور و قهرمان دارد. اما حتی قهرمان‌های بزرگ هم کاستی‌هایی دارند و اعمال بدی را مرتکب می‌شوند و حتی بزرگ‌ترین قهرمان‌ها قادر به عشق‌ورزی و درد کشیدن هستند و گهگاه لحظاتی را تجربه می‌کنند که با آنها همدردی می‌کنید. همانقدر که ژانر علمی- تخیلی و فانتزی و موضوعات تخیلی را دوست دارم، به همان میزان هم باید برای تعیین معیارهای خود به زندگی حقیقی بازگردم و از خودم بپرسم: «حقیقت چیست؟»

اجازه اقتباس از کتاب‌ها شبیه به یک فرصت بوده، می‌دانستید سریال به اندازه‌ای که رمان می‌تواند درون‌ذهنی باشد، نیست.

قطعا ریسکی داشت. از اواسط دهه ٨٠ تا اواسط دهه ٩٠، در تلویزیون مشغول کار بودم. هروقت سراغ فیلمنامه‌ام در نخستین پیش‌نویسم می‌رفتم، با واکنشی روبه‌رو می‌شدم که می‌گفتند: «جورج، عالی بود، اما پنج برابر بودجه ما است، پس… می‌شود بعضی چیزها را حذف کنی؟ نمی‌توانیم هزینه‌های جلوه‌های ویژه آن چیزی را که نوشتی، بپردازیم و آن نبرد عظیم که ١٠ هزار نفر یک طرف ایستاده‌اند، آن را به دوئلی میان قهرمان و انسان شرور داستان می‌کند.» و من می‌رفتم و تمام کارهایی را که می‌گفتند انجام می‌دادم چون وظیفه‌ام بود. اما من همیشه عاشق نخستین پیش‌نویسم بودم حتی با وجودی که آراسته و تروتمیز نشده بود، اما همه عناصر خوب را در خود داشت. وقتی سرانجام تلویزیون و سینما را ترک کردم و در نیمه‌های دهه ٩٠ سراغ نثر رفتم، گفتم دیگر به این چیزها اهمیت نمی‌دهم، می‌خواهم چیزی بنویسم که به اندازه تخیلاتم بزرگ باشد، همه شخصیت‌هایی را که می‌خواهم خلق می‌کنم، قلعه‌های بزرگ، اژدها، گرگ‌، صدها سال وقایع تاریخی و پیرنگی پیچیده می‌نویسم و اینها عالی هستند چون می‌خواهم کتاب بنویسم. قطعا داستانم قابلیت فیلم شدن ندارد. اما وقتی کتاب در صدر پرفروش‌ترین‌ها قرار گرفت و فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها»ی پیتر جکسون اکران شد، کم‌کم هالیوود علاقه‌اش را به من نشان داد. مدت‌ها قبل از اینکه دیوید و دان را ببینم، با سینماگرانی چندین جلسه داشتم که می‌گفتند «بازی تاج و تخت» بعد از مجموعه «ارباب حلقه‌ها» بیرون می‌آید. اما نتوانستند محتوای داستان‌ها را درک کنند؛ و تنها نیت من هم همین بود. در تمام این جلسات می‌شنیدم که می‌گویند: «شخصیت‌ها زیاد هستند، داستان خیلی مفصل است و جان اسنو هم که شخصیت محوری است. پس بقیه شخصیت‌ها را حذف می‌کنیم و فیلمی درباره جان اسنو می‌سازیم.» یا «دنریس شخصیت محوری است.

بقیه را حذف می‌کنیم و فیلم را درباره دنریس می‌سازیم» و من همه این پروژه‌ها را رد کردم. این جلسه‌ها من را به فکر واداشت و گفتم: «هنوز هم مطمئن نیستم بشود فیلمش را ساخت. داستان مفصلی برای فیلم شدن است. اما اگر بشود فیلمش را ساخت، می‌توانیم یک فیلم بلند بسازیم.» داستان بلندی است و اگر می‌خواستی فیلم بلند آن را هم بسازی، ١٠ فیلم بلند می‌شد. بعد می‌شنیدم که می‌گفتند: «آه، یک فیلم از مجموعه را می‌سازیم و اگر خوب جواب داد آن وقت بقیه‌اش را می‌سازیم.» خب، همیشه قسمت اول مجموعه فیلم جواب نمی‌دهد، همان اتفاقی که برای «نیروی اهریمنی‌اش» نوشته فیلیپ پولمن افتاد. (اقتباس سینمایی قسمت اول سه‌گانه «نیروی اهریمنی‌اش» به نام «پرگار طلایی» در سال ٢٠٠٧ اکران شد اما دنباله‌ای برای آن ساخته نشد.) اگر قسمت اول خوب نباشد، نمی‌توانی بقیه داستان را فیلم کنی. تلویزیون بهتر از سینما است. ولی به خاطر صحنه‌های خشن نمی‌توان آن را در شبکه تلویزیونی پخش کرد. این شخصیت‌ها خیلی دوست‌داشتنی نیستند و برخی صحنه‌ها را نمی‌توان در شبکه تلویزیونی نشان داد. به اینجا رسیدم که HBO یا شبکه‌ای مشابه مثل شوتایم، استارز یا شبکه‌های پولی تنها راه باقی‌مانده است که بتوان از روی هر کدام از کتاب‌ها یک فصل سریال ساخت. این طوری به سریالی شدن کتاب‌ها رسیدم. و وقتی مدیربرنامه‌هایم قرار ناهاری را با دیوید و دان، نویسنده‌هایی که در درجه اول نویسنده‌های فیلم بلند هستند و کتاب‌ها را با تصور ساخت فیلم بلند دریافت کرده بودند. اما آنها کتاب‌ را خوانده بودند و به همان نتیجه رسیده بودند؛ اینکه نمی‌توان فیلم بلند ساخت. بنابراین آن ناهار معروف را که به شام تبدیل شد، چون ما سه، چهار یا پنج ساعت آنجا بودیم. من خیلی از آنها خوشم آمد و از همان اول با همدیگر رفیق شدیم. خیلی چیزها طی کار عوض شد، وقتی کسی از پروژه جدا یا کسی به آن اضافه می‌شود، عواملی تغییر می‌کند در نتیجه برخی اوقات شانس خود را امتحان می‌کردم و خوشبختانه شانس یار من بود.

چطور طی گذشت زمان، حضور شما در این سریال تغییر کرد؟

من تهیه‌کننده اجرایی سریال هستم؛ دیوید و دان سرپرستی پروژه را برعهده دارند. از همان ابتدا می‌دانستیم این دو سهم بزرگی در این پروژه دارند اما من هم می‌خواستم همکاری کنم. ابتدا من در انتخاب بازیگران و بازیگردانی سهیم بودم – البته حضور جسمی نداشتم- من در سانتافه نیومکزیکو زندگی می‌کنم. اما با شگفتی‌هایی که اینترنت دارد ‌توانستم همه بازیگران را ببینم و برای آنها نامه‌های بلند بنویسم و نامه‌های آنها را بخوانم و همچنین پشت تلفن به دیوید و دان بگویم کدام بازیگر را دوست دارم و از کدام خوشم نمی‌آید. و در فصل‌های اول برای هر فصل یک فیلمنامه می‌نوشتم. با اشتیاق تمام می‌توانستم فصل‌های بیشتری بنویسم اما وقت کافی نداشتم. هنوز هم داشتم (و دارم) روی این کتاب‌ها کار کنم. تقریبا یک ماه طول می‌کشد تا فیلمنامه‌ای را بنویسم و نمی‌توانستم یک ماه از نوشتن کتاب‌ غافل شوم. بنابراین گفتم فکر می‌کنم در فصل پنجم دخالتی نداشته باشم. فصل‌های ۶ و ٧ را هم ننوشتم و سعی دارم روی این کتاب که از موعد تحویل آن زمان زیادی گذشته است، تمرکز کنم. بنابراین از این لحاظ، همکاری من در سریال طی زمان کمرنگ شده است اگرچه هر وقت بخواهند من در دسترس‌شان هستم و همیشه از اینکه پیشنهادی بدهم خوشحال می‌شوم. گاهی دیوید و دان به سانتافه می‌آیند و درباره ایده‌های نهایی بحث می‌کنیم، درباره نقاط تحولی که مقصد هر دو طرف ماجراست. در نتیجه لازم نمی‌بینم حضورم به آن اندازه‌ای باشد که در ابتدا بود.

وقتی آنها را در سانتافه ملاقات کردید، احساس وداع به شما دست داد یا احساس غم گذر زمان داشتید؟

خب، قطعا به نوبه خودم احساس می‌کردم زمان به سرعت در حال گذر است. می‌دانم این ملاقات سال‌ها پیش صورت گرفت اما انگار هفته پیش بود. تلویزیون خیلی سریع به جلو حرکت می‌کند و متاسفانه به سرعت کتاب‌هایم، فیلمنامه نمی‌نویسم. بنابراین حتی با وجودی که ملاقات با دیوید و دان خیلی دیر ترتیب داده شد اما من هرگز فکر نمی‌کردم سریال به کتاب‌ها برسد، اما رسید؛ در نتیجه ما حالا اینجا هستیم و خوشبختانه ما در دو مسیر و به سوی یک مقصد حرکت می‌کنیم.

دانستن اینکه کتاب و سریال دو مسیر متفاوت را می‌پیمایند، حتما احساس آرامشی را در نوشتن به شما داده؛ اینکه هنوز هم قادرید نویسنده خودتان باشید؟

سعی می‌کنم نویسنده خودم باشم! من نمی‌توانم تحت تاثیر سریال باشم. سریال عالی است اما یک سریال تلویزیونی و یک رمان، آثار متفاوتی هستند. سریال باید دغدغه‌های دنیای واقعی را داشته باشد که من ندارم. هزینه هنگفتی می‌خواهد، سریال یکی از هنگفت‌ترین بودجه‌های برنامه‌های تلویزیونی است و نمی‌توانند همین‌طوری بازیگر اضافه کنند. من می‌توانم! آنها قراردادهای بازیگران را باید در نظر بگیرند، باید زمان‌بندی فیلمبرداری را در نظر بگیرند، لوکیشن‌ها را همه عواملی که برآمده از دنیای حقیقی هستند که لازم نیست من نگران‌شان باشم.

با پخش سریال و توجه فزاینده به آن احساس کرده‌اید در نوشتن کمال‌گرا هستید؟ یا بهتر بگویم حالا نوشتن برای‌تان چالشی‌تر شده؟

بله! و این موضوع لزوما مربوط به سریال نمی‌شود. اگرچه شاید حقیقت این است که سریال بخشی از کتاب است. کتاب‌ها به‌شدت موفق بوده‌اند. فکر می‌کنم به ۴٧ زبان دنیا ترجمه شده‌اند که حیرت‌آ‌ور است. نخستین کتاب‌هایم ترجمه شدند اما پسر، کتاب‌های من حالا به زبان‌هایی ترجمه‌ شده‌اند که هرگز اسم‌شان را نشنیدم، در چهار گوشه دنیا ترجمه شده‌اند. کتاب‌هایم نامزد جوایزی معتبر شدند و منتقدان آنها را نقد و بررسی کردند. عالی است، اما در عین حال تحت فشار قرار می‌گیری. مرد کوتوله‌ای پس ذهنم جای دارد که مدام می‌گوید: «عوض اینکه تلاشت نوشتن داستان باشد باید برای بی‌نظیر بودن آن تلاش کنی! باید بی‌نظیر باشد! تو یکی از بهترین مجموعه‌های تاریخ را نوشتی! به نظرت این جمله بی‌نظیر است؟ این تصمیم درستی است؟» وقتی در سال ١٩٩١ نوشتن کتاب‌ها را شروع کردم، سعی می‌کردم بهترین داستانی را که می‌توانم، بنویسم. فکر نمی‌کردم نقطه عطفی در تاریخ ثبت کند. حقیقت دریافت این توجهات و تحسین‌ها، نقدهای عالی، نامزدی جوایز این است که فشار نوشتن بیشتر شده است.

تصور توفانی که کتاب‌ها به پا کردند جالب است- سریال همزمان با وقتی که کتاب «رقصی با اژدهایان» بیرون آمد، پخش شد- این اقدام باعث شد کتاب‌های شما که به صورت گسترده خوانده می‌شدند و در مرکز توجه بودند به مشهورترین مجموعه تاریخ تبدیل شوند.

مجموعه خودش را ساخت. وقتی برای نخستین بار سریال پخش شد، برخی از نخستین نقد و معرفی‌ها انتقادی بودند، گرچه برخی از آنها هم مثبت بودند، اما آن زمان ما به صدر برترین‌های HBO هم نزدیک نبودیم. «True Blood» بیننده بیشتری از سریال ما داشت. اما طی پخش فصل اول، فصل دوم و سوم، حرف این سریال دهان به دهان گشت، توفانش همه‌گیر شد و سریال خودش را ساخت. همین موضوع در مورد کتاب‌ها هم صدق می‌کند. وقتی کتاب «بازی تاج و تخت» برای نخستین‌بار در سال ١٩٩۶ منتشر شد به فهرست‌های پرفروش‌ترین‌ها راه نیافت. به هیچ‌وجه. دومین کتاب «نبرد پادشاهان» در سال ١٩٩٩ منتشر شد و این کتاب پرفروش شد، فکر می‌کنم در فهرست نشریه وال‌استریت ژورنال یک هفته رتبه سیزدهم بود و بعد از فهرست بیرون آمد. یک سال بعد «توفان شمشیرها» به رتبه بالاتری در این فهرست دست یافت و چند هفته‌ای در فهرست حضور داشت. هر کدام از کتاب‌ها عملکرد بهتری از قبلی داشتند، هر کدام از فصل‌های سریال‌ هم بهتر از قبلی عمل کردند که من این موضوع را به خاطر تعریف‌هایی که از کتاب می‌شد، به خاطر حرف‌هایی که دهان به دهان می‌گشت، می‌دانم.

وقتی در سانتافه در خیابان راه می‌روید، شخصیت‌های جدید یا جزییات تاریخی به ذهن‌تان می‌رسند؟

گاهی زمانی که مسافتی طولانی را رانندگی می‌کنم، این اتفاق می‌افتد. وقتی جوان‌تر بودم، عاشق مسافرت‌های جاده‌ای بودم و سوار ماشین می‌شدم و دو روزی را برای رسیدن به لس‌آنجلس یا کانزاس یا سن‌لوییس تگزاس رانندگی می‌کردم و در جاده به این چیزها خیلی فکر می‌کردم. گمانم سال ١٩٩٣ بود، نخستین بار بود که به فرانسه رفته بودم. دو سال قبل و در سال ١٩٩١ «بازی تاج و تخت» را شروع کرده بودم و باید آن را کنار می‌گذاشتم چون بحث ساخت تلویزیونی آن پیش آمده بود. به دلایلی، اتومبیلی کرایه کردم، تمام استان برتانی و جاده‌های فرانسه را رانندگی کردم و به دهکده‌های قرون وسطایی رفتم و قلعه‌ها را دیدم که همین‌ها به نوعی باعث می‌شدند دوباره پیش بروم. به تیریون و جان اسنو و دنریس فکر می‌کردم و ذهنم فقط مشغول به «بازی تاج و تخت» بود.

در قلمرویی غیرعادی حضور دارید، شخصیت‌ها هنوز هم در ذهن‌تان هستند اما در دنیای خارج هم به تلویزیون تعمیم داده می‌شوند. توانایی ترسیم دیوارهایی را در ذهن‌تان دارید؟ مثلا دنریس، به اصطلاح دنریس خودتان است، و دنریسِ امیلیا کلارک، برای خودش و سریال است؟

من به این مرحله رسیده‌ام. دیوارهایی در ذهنم دارم. نمی‌دانم لزوما از همان ابتدا این دیوارها وجود داشته‌اند یا نه. در برخی اوقات وقتی من و دیوید و دان درباره بهترین روش ممکن صحبت می‌کنیم، من همیشه طرفدار پیروی از کتاب هستم در حالی که آنها طرفدار ایجاد تغییرات هستند. فکر می‌کنم یکی از بهترین نمونه‌های آن وقتی باشد که تصمیم گرفتند کتلین استارک را در نقش «بانوی سنگدل» به سریال بازنگردانند. این تصمیم یکی از مهم‌ترین انحرافات سریال از کتاب است و می‌دانید که من مخالف آن بودم و دیوید و دان این تصمیم را گرفتند. در داستان من، کتلین استارک بازمی‌گردد و موجودی کینه‌توز است که افراد دوروبرش را رویین‌تن می‌کند و سعی دارد انتقام خود را از مردم کنار رودخانه بگیرد. دیوید و دان تصمیم گرفتند این مسیر داستان را پیش نروند و داستان‌های فرعی دیگر را دنبال کنند. اما هم کتاب و هم سریال هر دو معتبر هستند. حتی می‌شود داستان دیگری هم درباره کتلین استارک گفت، چون شخصیتی خیالی است و وجود ندارد.

سخت‌ترین لحظه‌ نوشتن این مجموعه، چه زمانی بود؟

بدون شک «عروسی خون». می‌دانستم عروسی خون را خواهم نوشت و تمام طرح آن را ریخته بودم اما وقتی به آن بخش رسید، که دو سوم قسمت «توفان شمشیرها» را به خود اختصاص داده است، فهمیدم نمی‌توانم این بخش را بنویسم. از این بخش گذشتم و صدها صفحه بعد از آن را نوشتم. کل کتاب که تمام شد، به غیر از صحنه عروسی خون و حتی ماجراهای بعد از عروسی خون. نوشتن این صحنه خیلی سخت بود چون من مدت‌ها بود در فکر کتلین به سر می‌بردم، و البته علاقه خاصی به راب پیدا کرده بودم، گرچه او شخصیتی با زاویه دید خودش نبود و حتی به برخی از شخصیت‌های فرعی هم علاقه‌مند شده بودم. آنها شخصیت‌های فرعی هستند اما رابطه‌ای با آنها برقرار می‌کنی و من می‌دانستم قرار است همه آنها بمیرند. این یکی از سخت‌ترین بخش‌هایی بود که نوشته‌ام اما از طرفی از قدرتمندترین صحنه‌هایی است که خلق کرده‌ام.

بانوی سنگدل بازگشت چون خداحافظی همیشگی با کتلین سخت بود؟

آره، شاید. خداحافظی نکردن بخشی از آن بود. بخش دیگر هم بحثی بود که داشتم درباره‌اش حرف زدم. و اینجا دوباره باید به تالکین بازگردم. و ممکن است به نظر برسد که دارم از او انتقاد می‌کنم که حدس می‌زنم همین باشد. همیشه برگشتن گندالف از مرگ من را اذیت می‌کرد. عروسی خون برای من در «ارباب حلقه‌ها» مثل موریا در کتاب من است، و وقتی گندالف سقوط می‌کند، لحظه‌ای تاثیرگذار است! در ١٣ سالگی نمی‌دانستم چنین اتفاقی می‌افتد و غافلگیرم کرد. گندالف نمی‌تواند بمیرد! او مردی است که از همه اتفاقات خبر دارد! او یکی از قهرمان‌های اصلی است! آه خدا، بدون گندالف می‌خواهند چی کار کنند؟ حالا موضوع درباره هابیت‌ها است؟! و بورومیر و آراگورن؟ خب، شاید آراگورن بتواند، اما لحظه‌ای شگرف است. معامله‌ای احساسی است.

در کتاب بعدی او دوباره ظاهر می‌شود و بین انتشار در امریکا این کتاب‌ها شش ماه فاصله بود که به نظر من میلیون‌ها سال طول کشید. تمام آن مدت فکر می‌کردم گندالف مرده است و حالا بازگشته و گندالف سفید است. و او کم و بیش مثل همیشه است به غیر از اینکه قدرتمندتر است. احساس می‌کردم به من خیانت شده است. و همین که سنم بالاتر رفت و بیشتر آن را در نظر گرفتم و به نظرم آمد که مرگ تو را قدرتمندتر نمی‌کند. از جهاتی این موضوع من را به بحث با تالکین کشاند که گفتم: « آره، اگر کسی از مرگ بازگردد، مخصوصا اگر با مرگی خشن و پرآزار مرده باشد، به هیچ‌وجه در هیبت انسان‌های خوب بازنمی‌گردد.» این کاری بود که من سعی داشتم انجام دهم و هنوز هم می‌کوشم آن را با بانوی سنگدل انجام دهم.

و جان اسنو هم در سریال با تجربه بازگشت از مرگ نوعی شخصیت پوچ شده است؟

درسته. و بریک دونداریون بیچاره که قرار بود برای سایه‌اندازی روی همه اینها بازگردد و هر بار کمتر او را در هیبت بریک می‌بینیم. حافظه‌اش رو به زوال است، خودش زخمی است، جسمش روز به روز کریه‌تر می‌شود، چرا که او دیگر انسان زنده نیست. قلبش نمی‌زند، خون در رگ‌هایش جاری نیست، او از گور بازگشته است، اما از گور بازگشته‌ای که از آتش جان گرفته است نه یخ که دوباره به موضوع آتش و یخ بازمی‌گردیم.

چیزی هست که ما درباره‌اش صحبت نکرده باشیم؟

به گمانم می‌توانم در مورد پرسش خشونت و زنان بیشتر توضیح بدهم. چون موضوع پیچیده و آزاردهنده‌ای است. برای بازنگری این نکته باید بگویم من کتاب‌های زیادی را امضا کرده‌ام و فکر می‌کنم خواننده‌های زن این‌ کتاب‌ها بیشتر از مردان باشند. احتمالا ۵۵ درصد زنان و ۴۵ درصد را مردان تشکیل می‌دهند، اما دیده‌ام که خواننده‌های زن موضوعات را بیشتر بررسی می‌کنند و عاشق شخصیت‌های زن داستان هستند. من از خلق آریا، کتلین، سانسا، برنی و دنریس و همه آنها بسیار خوشحالم.

در آینده زمانی که «ترانه یخ و آتش» به پایان می‌رسد، امیدوار هستید دوباره روی ژانرهای مختلف کار کنید؟

بله… اما هنوز سال‌ها از تمام شدن این داستان مانده است و حالا ۶٨ ساله‌ام، پس… آنقدر ایده‌ دارم که تا ١۶٨ سالگی کتاب‌های دیگری بنویسم. اما به احتمال زیاد تا ١۶٨ سالگی زنده نمی‌مانم. پس چقدر زمان دارم؟ من همیشه ایده‌های جدیدی در سر داشته‌ام و ممکن است بعضی از ایده‌های قدیمی‌ام را ننویسم. خب، کی می‌داند؟ من چیزهایی می‌نویسم که دلم می‌خواهد بنویسم. موفقیت کتاب‌ها و سریال خوش‌شانسی است. این کتاب‌ها را تمام خواهم کرد؛ فکر می‌کنم تعهدی به دنیا و خواننده‌هایم دارم. این اثری است که به خاطرش من را به خاطر خواهند آورد. اما امید دارم بعد از آن چیزهای دیگری هم بنویسم. شاید به نوشتن داستان کوتاه بازگردم. عاشق نوشتن داستان کوتاهم. سال‌هاست سراغش نرفته‌ام اما در این حیطه هم چیزهایی برای عرضه دارم. هرگز قصد ندارم سراغ نوشتن هفت جلد کتاب قطور که ٣٠ سال طول کشید، بروم.


منبع: عصرایران

«آذر» ۱۱ مرداد در جشنواره فیلم شهر

فیلم سینمایی «آذر» به کارگردانی محمد حمزه ای چهارشنبه در جشنواره فیلم شهر نمایش داده می شود.

اولین ساخته محمد حمزه ای در مقام کارگردانی که در بخش مسابقه جشنواره بین المللی فیلم شهر پذیرفته شده چهارشنبه ۱۱ مرداد ساعت ۲۲ در سالن شماره دو پردیس ملت برای مخاطبان نمایش داده می شود.

در این فیلم نیکی کریمی، حمید رضا اذرنگ، هستی مهدوی، فرید سجادی حسینی، مهران نایل، شیرین اقاکاشی، مائده طهماسبی، پریسا هاشم پور، مانیا علیجانی و لیلا زارع با حضور پژمان جمشیدی و هومن سیدی به ایفای نقش می پردازند.

“حبیب آقا” آخرین ساخته تحسین شده ی محمد حمزه ای بوده که مورد توجه مخاطبان و منتقدین قرار گرفت و بعد از مدتها فعالیت در حوزه ی دستیاری و فیلم کوتاه آذر را به عنوان نخستین فیلم بلند سینمائی به تهیه کنندگی نیکی کریمی نقابل دوربین برد.


منبع: عصرایران

شیر مادر چگونه به سلامت نوزاد کمک می‌کند؟

مدیرگروه سلامت جمعیت و خانواده مرکز بهداشت استان قم گفت: تغذیه موفق کودک با شیر مادر آغاز می شود که این تغذیه نیاز به اطلاعات دقیق و کافی مادران دارد.

دکتر مریم خاکبازان در گفت و گو با ایسنا، با گرامیداشت هفته جهانی تغذیه با شیرمادر همزمان با ۱۰ تا ۱۶ مرداد ماه عنوان کرد: تغذیه موفق کودک با شیر مادر آغاز می شود که این تغذیه نیاز به اطلاعات دقیق و کافی مادران دارد. در این راستا برگزاری کلاس های آموزشی قبل از تولد در مراکز خدمات جامع سلامت و پایگاه های بهداشتی می تواند در جهت فراگیری روش های صحیح تغذیه کودک مفید باشد.

وی خاطرنشان کرد: تغذیه های مصنوعی از طریق بطری و یا پستانک معایب زیادی دارد و مادران با روش های صحیح تغذیه کودک با شیر خودشان می توانند به سلامت نوزاد کمک کنند.

خاکبازان با اشاره به برخی از دغدغه ها پیرامون شیر مادر بیان کرد: امتناع شیر خوار از گرفتن سینه مادر یکی از دغدغه های جدی است که مهمترین علت آن عفونت های تنفسی نوزاد حتی بر اثر سرماخوردگی ساده باشد که موقع مکیدن ایجاد اشکال کند. ممکن است بیماری مادر تولید شیر او را کم کرده یا واکنش جهش شیر را مهار کرده یا داروها مزه شیرش را تغییر داده باشند. همچنین در هوای گرم ممکن است شیر خوار از گرفتن پستان امتناع کند.

مدیرگروه سلامت  جمعیت و خانواده مرکز بهداشت استان قم گفت:باید توجه داشت کوچک بودن پستانها به میزان تولید شیر ربطی ندارد بلکه مکیدن مکرر موجب تولید بیشتر شیر می شود.

وی ادامه داد:شیر مادر در همه مراحل مفید است و در صورت ابتلا کودک به اسهال هرگز نباید شیر مادر را قطع کرد بلکه باید علاوه بر استفاده از محلول ORS تعداد دفعات شیر دادن را نیز افزایش داد.

خاکبازان بیان کرد: در زمان حاملگی قطع شیر دهی لازم نیست فقط ممکن است مقدار شیر مادر کاهش پیدا کند البته حاملگی مجدد با فاصله کم مخصوصا برای مادری که کودک شیر خوار دارد خوب نیست.

وی تصریح کرد: عدم تغذیه کودک با شیر مادر موجب می شود شیر خوار از فواید عاطفی تغذیه با شیر مادر و امنیت روانی ناشی از آن در دوران بلوغ محروم شوند و این امر در تکامل روانی و اجتماعی کودک در آینده اثر می گذارد.

مدیرگروه سلامت جمعیت و خانواده مرکز بهداشت استان قم در مورد مضرات شیر مصنوعی یادآور شد: شیر مصنوعی به ویژه در فصل تابستان زود فاسد می‌شود ضمن اینکه ضریب هوشی شیرخوار کاهش می‌یابد. همچنین چاقی ناشی از مصرف شیر مصنوعی زمینه ساز بیماریهای قلبی و عروقی، مفصلی و دیابت در بزرگسالی است.

وی عنوان کرد: مادران باید بدانند که تغذیه‌ انحصاری با شیرمادر بعد از ۶ ماهگی بهترین تغذیه است و سپس، شروع تغذیه‌ تکمیلی آغاز می شود که این امر رشد و تکامل مطلوب را فراهم می‌سازد. شیرمادر منبع با ارزش و آماده‌ تغذیه‌ شیرخوار با مزایای بی‌شمار کوتاه مدت و بلند مدت برای مادر و شیرخوار است.

وی گفت: برای شروع موفق تغذیه با شیرمادر و تداوم آن، ضروری است که تمام مراقبین کودک و والدین از مزایای بی ‌شمار تغذیه با شیرمادر آگاه باشند و بدانند که چگونه می‌توانند به شیردهی مادر کمک کنند.

مدیرگروه سلامت جمعیت و خانواده مرکز بهداشت استان قم اظهار کرد: تحقیقات ۲۰ سال گذشته، به طور مکرر اهمیت تغذیه با شیر مادر را از نظر مزایای اجتماعی، روانی، ایمونولوژیک، تغذیه‌ای و سلامت کودک در مقایسه با سایر جایگزین‌های آن نشان داده است و موجب بهبود سلامت و تکامل شیرخواران، کودکان و نوجوانان می‌شود.


منبع: عصرایران

بازداشت مدیرکل یکی از دستگاه‌های اداری به اتهام ارتشاء

دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان سمنان از بازداشت یکی از مدیران کل استان سمنان به اتهام ارتشاء خبر داد.

به گزارش ایسنا، حیدر آسیابی با بیان این که پرونده قضایی «الف.ص» با گزارش سازمان بازرسی استان سمنان گشوده شد اظهار کرد: پس از جمع‌آوری مستندات و تحقیقات لازم این مقام اجرایی به اتهام ارتشاء دستگیر شده است.

وی گفت: یکی از کارکنان این دستگاه اجرایی نیز در این پرونده دستگیر شده و هم اکنون هر دو متهم با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده‌اند.

دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان سمنان گفت: این پرونده در حال حاضر در یکی از شعب بازپرسی در مرحله تکمیل تحقیقات قرار دارد.

دادستان آسیابی افزود: دستگاه قضایی با توجه به منویات مقام معظم رهبری و تاکید ریاست قوه قضائیه، نسبت به پیگیری و برخورد موثر قانونی در حوزه مفاسد اقتصادی و افزایش سلامت اداری، قاطعانه اقدام می‌کند.


منبع: عصرایران

جهانگیری: چرا باید برای ۱۰ روز استعفا بدهم؟

اسحاق جهانگیری در واکنش به شایعاتی درباره استعفایش از سمت معاون اول رییس‌جمهور گفت: چرا باید برای ۱۰ روز استعفا بدهم؟

به گزارش ایسنا، اسحاق جهانگیری معاون اول رییس‌جمهور در گفت‌وگویی در پاسخ به این پرسشی درباره صحت خبر استعفایش از سمت معاونت اول رییس جمهور  اظهار داشت: تعبیر استعفا که به‌کار برده شد، به هیچ وجه درست نبود. به طور طبیعی ۱۲ مرداد برای همه اعضای دولت پایان دوره است، در این صورت کسی که ۴ سال کار کرده است، چرا باید برای ۱۰ روز استعفا بدهد؟

وی در ادامه افزود: معلوم است که این موضوع از اصل درست نیست و برخی از پیش خود چیزهایی را مطرح می‌کنند.


منبع: عصرایران

 بردن نام شوهر ممنوع!

زنان روستا از این ایده استقبال کردند. روینی می‌گوید یک ویدئو درست کردیم و از زن‌ها خواستیم سه بار نام همسرانشان را بگویند. با خوشحالی، با عصبانیت و بامحبت.

میلیون‌ها نفر از زنان هندی هرگز اسم کوچک همراهشان را صدا نکرده‌اند. این سنت شدیداً در مناطق روستایی رعایت می‌شود، اما در مناطق شهری نه‌چندان. اکنون مبارزاتی آغازشده که زنان روستایی را تشویق به شکستن این سنت می‌کند. .

 به گزارش فرادید، ممکن است بپرسیم مگر نام چه ارزش ویژه‌ای دارد؟ اگر یک زن هندی باشید و اسم مدنظر نامِ شوهرتان باشد، بسیار پرارزش و مهم می‌شود. این را در همان سال‌های اول زندگی آموختم.

والدینم ۷۳ سال باهم زندگی کردند تا اینکه سال گذشته پدرم از دنیا رفت. در هنگام ازدواج مادرم ۱۱ و پدرم ۱۵ سال داشت. در تمام این سال‌ها مادرم هرگز او را با نام کوچک صدا نکرد.

زمانی که از او با ما سخن می‌گفت، همیشه از کلمه “Babuji” معادل هندی “پدر” استفاده می‌کرد. زمانی که بزرگ‌تر شدیم، او را به خاطر این مسئله مسخره می‌کردیم. یک‌بار سعی کردیم گولش بزنیم تا نام پدر را بگوید. اما هرگز این کار را نکرد.

تمام زنان در خانواده و روستایمان از گفتن نام شوهرهایشان امتناع می‌کردند. همانند ده‌ها میلیون زن در سراسر هند، صرف‌نظر از دین و اعتقاداتشان.

دلیل این امر این است که در جامعه سنتی هند، مرد را نوعی خدا می‌دانستند و به دخترها از سنین جوانی آموزش داده می‌شد که باید به مردها احترام بگذارند. به دخترها گفته می‌شود که بردن نام شوهر بدشانسی می‌آورد و عمر او را کوتاه می‌کند. این ممنوعیت معمولاً به دیگر اعضای خانواده نیز سرایت می‌کند و شکستن این قانون عواقب جدی در بر خواهد داشت.

زنی در ایالت شرقی اوریسا با مجازات خشنی روبرو شد. “مالاتی ماهاتو” در یک ویدئوی مستند گفت: “یک روز خواهرشوهرم از من پرسید چه کسانی بیرون از خانه هستند. من هم تمام مردها ازجمله عموی شوهرم را نام بردم.”

خواهرشوهرش به شورای روستا شکایت کرد و او و فرزندانش را به خانه‌ای در حاشیه روستا تبعید کردند و به مدت ۱۸ ماه مورد اذیت و آزار اهالی روستا قرار گرفتند.

داوطلبانی که حاضر به صحبت در این مستند می‌شوند، در تلاش‌اند مبارزه برای تغییر سنت‌های مردسالارانه را آغاز کنند. در ماه اکتبر، زنی به نام “روینی پاوار” تصمیم گرفت این مسئله را در گروه بحث زنان در روستای خود مطرح کند. اما قبل از این کار تصمیم گرفت خودش این کار را امتحان کند. او در پانزده‌سالگی ازدواج‌کرده بود و پس از ۱۶ سال زندگی مشترک، هرگز نام همسرش را صدا نزده بود. همسرش به این کار واکنش نشان نداد، اما اکثر روستاییان ناراضی بودند و آن‌ها را مسخره می‌کردند.

زنان روستا از این ایده استقبال کردند. روینی می‌گوید یک ویدئو درست کردیم و از زن‌ها خواستیم سه بار نام همسرانشان را بگویند. با خوشحالی، با عصبانیت و بامحبت.

“یکی از زن‌ها بیش‌ازحد ذوق‌زده شد. با هیجان به خانه بازگشت و به‌محض دیدن شوهرش نام او را فریاد زد. شوهرش به او سیلی زد و گفت اگر یک‌بار دیگر نام او را بگوید حسابی کتکش خواهد زد.”

در شهرهای هند و با افزایش روزافزون سواد زنان، این سنت قدیمی از بین رفته است. اما هنوز هم در بخش کوچکی از خانواده‌های هند اعمال می‌شود. اگر زنی برخلاف عرف روستا رفتار کند، مادر شوهر و دیگر زنان بزرگ روستا رفتار خصمانه‌ای با او خواهند داشت.

روینی مبارزه را آغاز کرده و می‌گوید: “ایجاد تغییر کار آسانی نیست. مردم می‌پرسند چرا موضوعی به این کوچکی آن‌قدر برایمان مهم است؟ اما اگر با این مشکلات کوچک مقابله نکنیم، چطور باید مسائل بزرگ‌تر و مهم‌تر را حل کنیم؟”


منبع: عصرایران

اس ام اس تبریک میلاد امام رضا (۱)

ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا

_____________________________

میلاد هشتمین امام، هفتمین قبله و دهمین کشتی نجات
آقا امام رضا (ع) بر شما مبارکباد.

_____________________________

 السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت

_____________________________

امام رضا-ع:
هرگز بر کسی خشم نگیر، از کسی چیزی مخواه و هرچه
برای خودت می خواهی برای دیگران نیز بخواه.

_____________________________

 از عرش سلام سرمدی آوردند ….. آیینه ی حُسن سرمدی آوردند
با آمدن رضا(ع) از باغ بهشت ….. یک دسته گل محمدی آوردند
میلاد نور مبارک

_____________________________

 امام رضا-ع:
خداوند، پر حرفی و تلف کردن ثروت و اظهار نیاز کردن
زیاد از همنوعان را دشمن می دارد.
میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس،
برشما و خانواده ی گرامیتان، تبریک و تهنیت.

_____________________________

امام رضا-ع:
هر کس در مجلسی نشیند که امر ما در آن زنده می شود، در روزی
که قلب ها می میرند، قلبش نخواهد مرد.
اگه به مراسم جشن میلاد آقا امام رضا-ع رفتی، ما رو هم دعا کن.

_____________________________

 به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد …. به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد
خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذیقعده … که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد

_____________________________

 نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا! چقدر ریسه برایت کشیده اند
ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا علیه اسلام مبارکباد.

_____________________________

 حریمت قبله ی جانم/ بود حب تو ایمانم
تو را هر لحظه می خوانم/ رضا جانم، رضا جانم
منم مست ولای تو/ گدایم من گدای تو
نهادم سر به پای تو/ رضا جانم، رضا جانم
میلاد نور مبارک

_____________________________

امام رضا-ع:
مؤمن کسی است که چون نیکی کند مسرور می شود
و چون بدی کند، استغفار می کند.

_____________________________

 کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را
بهترین شادباش ها تقدیم به شما،
بمناسبت میلاد امام علی بن موسی الرضا-ع

_____________________________

شمع جمع شاپرکهایی رضا
ای کلید ساده مشکل گشا
آن گل زیبا گل خوشبو تویی
ای رضا جان، ضامن آهو تویی
با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
تا بگیرم اوج، خوشحال و رها

_____________________________

امام رضا-ع فرمود: باید هریک از شماها امر به معروف و نهی از منکر نمایید، وگرنه
شرورترین افراد بر شما تسلط یافته و آنچه که خوبان شما،
دعا و نفرین کنند مستجاب نخواهد شد.

_____________________________

امام رضا-ع فرمود: اولین عملی که از انسان محاسبه و بررسی می شود نماز است، چنانچه
صحیح و مقبول واقع شود بقیه ی اعمال و عبادات قبول میگردد وگرنه مردود خواهند شد.

_____________________________

امام رضا-ع می فرماید:
بیماری برای مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن است و برای کافر، عذاب و لعنت است،
و بیماری از مؤمن زائل نمی شود تا اینکه گناهی بر گردن او نماند.

_____________________________

گر کمی از پیاله ات جرعه به نام ماکنی
ترک جهان ودین ودل به قصد جام میکنم
تا که بپرسی از دلم نام غریب آشنا
نام رضای فاطمه عطر کلام میکنم . . .

_____________________________

یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم
در شبِ میلادِ تو دلْ‌تشنه‌ی درمان منم
دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است
پادشاهی من گدایم، دست بر دامان منم
میلاد امام رضا مبارک باد

_____________________________

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است . . .

_____________________________

دل در حرمش دارد عجب حال غریبی
برده است زدل خال لبش هر چه شکیبی
نوشی چو زلعل لب او قطره ای از عشق
یابی به دل عاشق خود حال عجیبی . . .

_____________________________

باز صدا کنم ترا، ای سر و سامانی من ، در گذر از حادثه ها، یار پریشانی من
سائل و مسکین توام، حاجت من وصال توست ، از در خود مران گدا، شاه خراسانی من

_____________________________

خاک توس می جهد، ستارگان به آسمان ، شمس همیشه در طلوع، مهر کران خاوران
سجده گه اهل فلک، بوسگه حور و ملک، بارگه قدس رضا، منشا فیض عرشیان . . .


منبع: عصرایران

نقش موسوی در اخراج غلامی چه بود

خبرگزاری مهر: از کسب مقام پنجمی تیم امید در مسابقات قهرمانی مردان آسیا که بگذریم بی شک درگیری محمد موسوی و عادل غلامی در تمرین تیم ملی والیبال که منجر به اخراج غلامی از تیم شده مهمترین اتفاق چند روز اخیر والیبال ایران بوده است. تصمیمی که فقط گریبان غلامی را گرفته و تا این لحظه نسبت به طرف دوم درگیری یعنی محمد موسوی هیچ واکنشی صورت نگرفته است.

این بی تفاوتی در روز اول تا این حد پیش رفت که حتی اسم محمد موسوی نیز از سوی خوش‌خبر سرپرست تیم ملی اعلام نشده بود و او در مصاحبه بعد تمرین اعلام کرد درگیری غلامی با «یکی از بازیکنان» و قهر او از تیم باعث اخراج وی شده است. حتی سایت والیبال هم نامی از موسوی نبرد.

در این که غلامی رفتار غیر حرفه ای از خود نشان داده شکی وجود ندارد و رفتار فدراسیون برخورد درستی با این بازیکن خاطی بوده است. فدراسیون اعتقاد دارد این اقدام برخورد با بازیکن سالاری است اما واکنش نشان ندادن به طرف دوم، این شائبه را ایجاد می کند که آیا این برخوردها فقط برای عده ای خاص تعریف شده و بعضی دیگر از هر جریمه ای در امان هستند؟

فدراسیون و افراد حاضر در کادر فنی تصمیم گرفتند به خاطر شرایط حساس تیم ملی خیلی سریع و بدون تشکیل کمیته انصباطی رای غلامی را اعلام کنند ولی این انتظار می رفت که نسبت به اتفاقی که باعث شده غلامی این رفتار را بروز دهد نیز واکنشی صورت گیرد.

قطعا کمتر کسی در والیبال ما وجود دارد که غلامی را بازیکن بی اخلاق و بی انضباطی بداند و این موضوع که چه چیزی غلامی آرام را برافروخت بسیار مهم است. سرعتی زن تیم ملی این روزها در اوج دوران پختگی خود قرار دارد و به عنوان یکی از مهره های با تجربه تیم ملی به حساب می آید پس بررسی این مسئله که غلامی در چه شرایطی اردو را ترک کرد هم بسیار حائز اهمیت است. غلامی به حدی برآشفته شده که به سرپرست تیم ملی عنوان کرد باید با موسوی برخورد جدی شود وگرنه دیگر به تیم ملی برنمی گردم.

به هیچ وجه از رفتار غیرحرفه‌ای عادل غلامی دفاع نمی کنیم و تصمیم فدراسیون مبنی بر اخراج او از تمرینات را هم گامی مهم در مبارزه با بازیکن سالاری قلمداد خواهیم کرد اما قطعا این انتظار را هم داریم که با محمد موسوی که در طرف دوم درگیری وجود داشت نیز برخوردی صورت گیرد. خوشخبر، سرپرست تیم ملی والیبال اعلام کرده که اخراج غلامی به خاطر درگیری اش با موسوی نبوده بلکه به جهت ترک تمرین و بی اعتنایی به وساطت او و سایرین بوده است اما حداقل انتظار می رفت به جهت درگیری این ۲ بازیکن تا این لحظه کمیته انظباطی تشکیل و موسوی و غلامی توضیحات خود را ارائه می دادند.

تیم ملی به همراه موسوی به اردوی ترکیه رفته و بعد آن با عزیمت به اردبیل در مسابقات انتخابی قهرمانی جهان شرکت می کند و قطعا تا بعد مسابقات کمیته ای برای بررسی دعوای این دو بازیکن تشکیل نخواهد شد. امیدواریم فدراسیون در راستای برخورد با بازیکن سالاری واکنشی نسبت به موسوی هم داشته تا این شائبه ایجاد نشود که نسبت به یک سری از بازیکنان رفتار مهربانانه تری صورت می گیرد.


منبع: برترینها

نلسون ماندلا؛ نسخه منسوخ حقیقت

در دسامبر ۲۰۱۵ و در دومین سالروز درگذشت نلسون ماندلا، درست دو سال بعد از باشکوه‌ترین تشییع‌جنازه قرن حاضر که با حضور پرشور تقریبا همه رهبران برجسته جهانی در آفریقای جنوبی همراه بود، یک فرم آگاهی‌سنجی میان تعداد قابل توجهی از دانش‌آموزان دوره دبیرستان سه ایالت بزرگ ایالات متحده پخش شد که از آنان در مورد نلسون ماندلا سوالاتی می‌پرسید.

در این مطالعه از میان گزینه‌های پیشنهادشده در مورد هویت ماندلا گزینه‌ای که بیشترین رأی را آورده بود، «یک رهبر بودایی در تبت» بود. علت عمده این اشتباه را استفاده از فقط نام «ماندلا» به جای نام کامل «نلسون ماندلا» و البته شباهت بصری و آوایی «ماندلا» با «دالایی لاما» عنوان کردند.

اما نوآم چامسکی معتقد بود قضیه چیز دیگری است. چامسکی در یکی از تک‌نگاری‌های کوتاهش نوشت فکر نمی‌کند این یکی از نشانه‌های شکست سیستم آموزشی یا مطالعاتی در آمریکا باشد. او معتقد بود از قضا این یکی از نشانه‌های آن است که این سیستم در بعد ایدئولوژیک و منحرف (که از دید او رسالت اصلی سیستم آموزشی رسمی است) موفق عمل کرده است.

نسخه منسوخ حقیقت(اسلایدشو) 

«بله رسانه‌ها سال‌هاست تلاش کرده‌اند ماندلا را به رهبری صلح‌طلب تبدیل کنند که صرفا با نشستن در زندان، داد نزدن سر دیگران و اخم نکردن به کسانی که سیاهان را تحقیر می‌کردند، موجب تغییر نظام آپارتاید شده است. اگر همه جوانان آمریکا فکر می‌کنند او یک رهبر بودایی در تبت است که سال‌هاست در حال نگاه کردن دانه‌های برف است معلوم می‌شود این استحاله به‌درستی انجام شده است.»

گفت‌وگوهای پس از خاک‌سپاری

هیجان‌انگیزترین اتفاق برای خبرنگاران حاضر در تشییع جنازه ماندلا آن بود که بسیاری از رهبران و روسای جمهور جهان فراموش کرده بودند در آفریقای جنوبی، ماه دسامبر نه در زمستان، که در تابستان واقع شده است. بااین‌حال کسی نمی‌توانست تکذیب کند که تقریبا همه رجال سیاسی حاضر با برازنده‌ترین لباس‌های ممکن آن‌جا ایستاده بودند تا رهبر یکی از بزرگ‌ترین تحولات سیاسی قرن را به سمت آرامگاهش بدرقه کنند. خبرنگاری در یک توییت نوشته بود.

«احیانا اگر کسی قصد عملیات انتحاری داشته باشد، این محل مناسب است: بیش از ۲۰ کشور می‌توانند به یک دولت جدید و امیدوارکننده‌تر برسند.» این پرمخاطب‌ترین توییت مراسم تشییع نلسون ماندلا بود. گذشته از تعداد زیادی که معتقد بودند این شوخی با تروریسم اصلا پسندیده نیست، تعداد قابل توجهی از مخاطبان برای آن «انتحاری» فرضی گزینه‌هایی از جاهای مختلفی داشتند که می‌تواند خودش را منفجر کند تا بازده بیشتری در تعداد کشتگان رهبران جهان داشته باشد.

احتمالا جدی‌ترین توییت در حین مراسم توییتی از یک خبرنگار روس بود که می‌پرسید: «چند درصد از رهبران حاضر در این مراسم میراث‌دار کسانی نیستند که مدت‌ها در برابر جنبش ماندلا مقاومت کرده بودند؟» سوال بجا و درستی بود. درحقیقت بیشتر کشورهای بلوک راست آن زمان، در زمان مبارزات سیاسی ماندلا حاضر نشده بودند کنار او بایستند. ماندلا در این دوران خواسته یا ناخواسته جزئی از چپ جهانی محسوب می‌شد که می‌خواهد آفریقای جنوبی مترقی و آزاد را یک‌جا از بلوک غرب بگیرد و به بلوک شرق واگذار کند و به این خاطر کمتر کشور غربی حاضر بود از او و سیاهان آفریقا حمایت کند.

مسلما این کشورها رسما و علنا اعلام نمی‌کردند حامی تبعیض نژادی یا نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی هستند یا اعتقادی درونی به برتری نژاد سفید دارند، اما در عمل در برابر هر تلاشی برای تغییر نظام سیاسی حاکم بر آفریقای جنوبی مقاومت می‌کردند.

کار به جایی رسید که در شرایطی که سازمان ملل برای رفع تبعیض نژادی حاکم در آفریقای جنوبی وارد عمل شد و حکم به تحریم این کشور داد، آمریکا و حامیانش (ازجمله پادشاه پهلوی در ایران) از حکم این سازمان سر باز زدند و با روابط گسترده اقتصادی با رژیم آپارتاید آن را سرپا و زنده نگه داشتند. (شاه ایران معمولا در سخنرانی‌های مردمی‌اش از رژیم آپارتاید انتقاد می‌کرد، ولی ترجیح می‌داد انتقاداتش را در رفتار با تصمیم‌های اساسی بلوک غرب دخالت ندهد.)

به‌هرحال پررنگ‌ترین حاشیه مراسم تشییع نلسون ماندلا نه شوخی با رهبران جهان بود (نیمی از توییت‌ها درباره روابط میان رهبران زن و مرد کشورهای مختلف بود) نه تنبهی جدی از گذشته. پررنگ‌ترین حاشیه مربوط به رابط ناشنوایان مراسم بود که از ابتدا تا انتهای سخنرانی‌ها با ژستی بسیار جدی سخنان رهبران جهان را برای ناشنوایان ترجمه کرد، اما در آخر معلوم شد حرکات او به الفبای ناشنوایان پاک بی‌ربط بوده است و او از آغاز تا پایان حرکاتی بی‌معنی را با ژستی کاملا جدی به نمایش گذاشته است.

نلسون ماندلا؛ نسخه منسوخ حقیقت 

برای بسیاری این دست‌مایه شوخی بود، اما اسلاوی ژیژک، متفکر اسلونیایی، در تک‌نگارش بر مراسم، آن رابط ناشنوایان را تنها کسی عنوان کرد که ذات مراسم را درست دریافته است. درحقیقت او تنها کسی بود که مسخرگی و بی‌محتوایی چنین مراسمی را دریافته بود و با حرکاتش این بی‌معنایی را برملا کرد.

افراد حاضر در آن مراسم باشکوه نه برای ادای احترام به ماندلایی که از دنیا رفته است، که برای محافظت از ماندلایی به مراسم آمده بودند که برای دنیا تصویر می‌کردند. آن‌ها آمده بودند که تا پای مزار هم از ماندلای دروغینی که ساخته‌اند، مواظبت کنند و به همه ثابت کنند که ماندلا همان چیزی است که آن‌ها وانمود می‌کنند. به همین خاطر بود که احتمالا آن رابط ناشنوایان بیش از همه حاضران مراسم به ماندلا نزدیک شده بود. او دریافته بود که این مراسم ربط چندانی به ماندلا ندارد و در آن ژست داغدار ماندلا بودن از خود آن مهم‌تر است. او هم فقط به ژست وفادار مانده بود؛ درست مثل همه رهبران حاضر.

یک جعبه روغن برای جلا دادن تفنگ پدری

«توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفا اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب‌کننده مبارزه مسلحانه بود، امروز هم‌چنان باقی است. ما چاره‌ای جز ادامه نداریم. امیدواریم به‌زودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.»

احتمالا برای بیشتر کسانی که ماندلا را یک راهب بودایی در تبت می‌دانستند یا لااقل گمان می‌کردند او با رفتاری شبیه راهبان بودایی تبت علیه آپارتاید مبارزه کرده است، دشوار باشد قبول کنند این قطعه‌ای مشهور از مشهورترین نطق نلسون ماندلا است.

درحقیقت امروزه بسیاری می‌دانند که ماندلا در سال ۱۹۶۱ رهبری شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا (موسوم به نیزه ملت) را قبول کرد و به دنبال این اتفاق بود که تحت تعقیب پلیس آفریقای جنوبی قرار گرفت، دستگیر شد و در دادگاه حکم حبس ابد گرفت.

(نام اصلی او خولی‌ساسا در زبان محلی به معنی دردسرساز بود؛ یک تطابق کامل با واقعیت!) نطق معروف او که در آن خود را مردی معرفی می‌کند که با «سلطه سفیدها مخالف است» و البته «با سلطه سیاهان هم مخالف است» و امروزه به‌عنوان نطقی از یک مبارز سیاسی صلح‌طلب مورد ستایش قرار می‌گیرد، دقیقا در همان دوره‌ای ایراد شده است که پلیس آفریقای جنوبی او را به‌عنوان رهبر یک گروه تروریستی تعقیب می‌کرد و عمده کشورهای دنیای دموکراتیک آن زمان نیز گروه تحت امر او را به‌عنوان یک گروه تروریستی به رسمیت شناخته بودند و به دولت رژیم آپارتاید برای سرکوب آن کمک می‌کردند. به اعتراف یکی از کارکنان سابق سیا سرانجام این سازمان بود که محل اختفای ماندلا را به پلیس اطلاع داد و او را برای مدت نامعلومی راهی زندان کرد.

نسخه منسوخ حقیقت

در دفاعیه دادگاه، ماندلا تاریخچه کنگره ملی آفریقا و مبارزات صلح‌آمیز آن تا پیش از ورود به فاز نظامی را شرح داد و اعلام کرد که او و دوستانش چاره‌ای جز مبارزه مسلحانه نداشته‌اند و به این ترتیب با حکم حبس ابد به زندانی بازگشت که از او پیش‌تر به اتهام سامان‌دهی یک اعتصاب کارگری (مبارزه صلح‌آمیز) پذیرایی می‌کرد. در دهه ۸۰ او از درون زندان بار دیگر اعلام کرد که به مبارزه مسلحانه وفادار است و در سال ۱۹۸۵ با پیشنهاد آزادی مشروط به کنار گذاشتن و تقبیح مبارزه مسلحانه به‌شدت مخالفت کرد.

سرانجام وقتی در سال ۱۹۹۰ بعد از ۲۷ سال حبس از زندان آزاد شد، در اولین سخنرانی‌اش، که بخشی از آن را در ابتدای این بخش خواندیم، گفت که دلیلی برای کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه نمی‌بیند، اما شخصا ترجیح می‌دهد با سفیدپوستان رفتاری دوستانه داشته باشد. بعد از آن‌که رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی برچیده شد و ماندلا به قدرت رسید، فرمان عفوی برای حاکمان آپارتاید صادر کرد؛ فرمانی که کمابیش جنبه تشریفاتی داشت، زیرا از پیش با وارد شدن به نظام حاکم آن را تلویحا پذیرفته بود.

به نظر کمی عجیب است که مردی با این زندگی‌نامه امروز نمادی از مبارزه صلح‌آمیز و بدون خشونت محسوب می‌شود. عجیب است که مدت کوتاه زندگی او پس از آن‌که به قول خودش با وجود اعتقاد کامل به ضرورت مبارزه مسلحانه آن را کنار گذاشت، سرپوشی می‌شود بر چند دهه‌ای که یک‌سره به‌خاطر مبارزه مسلحانه در زندان به سر برده بود.

نسخه منسوخ حقیقت(اسلایدشو) 

عجیب است که رسانه‌ها ترجیح می‌دهند او را به‌عنوان الگوی مبارزه بدون خشونت معرفی کنند و این جمله معروف او را در زمان ریاست جمهوری فراموش کنند که «برای آن‌که دیگران را وادار کنیم صدایمان را بشنوند، ابتدا باید صدایمان را بلند می‌کردیم و به شما می‌گویم یکی از بلندترین صداها را اسلحه دارد.» رسانه‌های جریان اصلی و رهبران حاضر در تشییع جنازه ماندلا همه تلاش می‌کنند بخش بزرگی از زندگی او را به نفع پاره کوچک و تحریف‌شده‌ای از آن مصادره کنند.

این ویژگی همیشگی آن‌هاست؛ آن‌ها تاریخ را از جایی که دوست دارند آغاز می‌کنند. زندگی ماندلا برای آنان از جایی آغاز می‌شود که او لبخند به لب داشت. صدای گلوله‌ای که پشت آن لبخند پنهان شده بود، جایی در سیمای جهانی ماندلا ندارد.

لبخندبه‌لب‌های جهان متحد شوید

«قهوه بدون کافئین، سیگار بدون نیکوتین، ماءالشعیر! شما واقعا عادت کردید بهترین بخش هر چیزی را حذف کنید. لابد قسمت بعدی‌اش هم مبارزه بدون اسلحه است.» این بیانیه اعتراضی وودی آلن به دنیایی است که در آن همه چیز معنایش را از دست داده است.

دنیای امروز سعی نمی‌کند چیزی را از مد بیندازد، فقط سعی می‌کند آن‌قدر استحاله‌اش کند تا از آن چیزی نماند. به‌هرحال نسخه این دنیا برای مبارزه لبخند زدن است. احتمالا همان‌طور که کسی با قهوه بدون کافئین، احساس برانگیختگی نمی‌کند، مبارزه با لبخند هم چیزی را در دنیا عوض نمی‌کند. اما به‌هرحال خالی از لطف هم نیست! فراموش نکنید ماندلا به‌خاطر لبخندهایش یک سال هم به زندان نرفت.


منبع: برترینها

«یک دقیقه و سیزده ثانیه» با زنان کارتن خواب

: این شب‌ها، سالن سمندریان مجموعه ایرانشهر، شاهد اجرای تئاتر دیدنی«یک دقیقه و سیزده ثانیه» است. این تئاتر را محمد چرمشیر، نویسنده کارکشته تئاتر نوشته و بازیگران نامداری مثل سیما تیرانداز، پانته‌آ بهرام و لادن مستوفی در آن بازی کرده‌اند‌ اما نکته جالب توجه، کارگردانی این تئاتر است. «یک دقیقه و سیزده ثانیه» را شهرام گیل‌آبادی کارگردانی می‌کند که مدیر مرکز ارتباطات و امور بین‌الملل شهرداری تهران هم هست.

داشتن همین سمت، باعث شده تا اثر به فضای واقعی نزدیک‌تر شود؛ چون او به واسطه همین شغل اداری‌اش، کاملا ملموس با این پدیده مواجه شده‌ است. گیل‌آبادی ۴۵ ساله است. او سال‌ها در حوزه نمایش و رسانه، فعالیت داشته و در ‌واقع؛ در تلفیق این تجربه هنری با فضای رسمی و اداری است که دست به خلق اثری مثل همین کار زده ‌است.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب 
گیل‌آبادی که لیسانس کارگردانی نمایش، فوق لیسانس کارگردانی و دکترای پژوهش هنر دارد، علاوه بر تدریس و نگارش بیشتر از ۴۰ کتاب، حدود ۵۰ اثر نمایشی تئاتری را نوشته یا کارگردانی کرده است. گیل‌آبادی برای اهالی رادیو هم آشناست؛ چون از پایه‌گذاران رادیو جوان و رئیس آن بوده است. با او بعد از یکی از نخستین اجراهایش به گفت‌وگو نشستیم؛ گفت‌و‌گویی مملو از اطلاعات و نکات عجیب درباره زنان کارتن‌خواب که تا نیمه‌های شب ادامه یافت.

به‌نظر می‌رسد این تئاتر و ایده آن نتیجه این چند سال حضور شما در شهرداری باشد.

سال ۵۷ در کانون پرورش خرم‌آباد استاد تئاتری داشتیم که تئاتر اجتماعی با ما کار می‌کرد به اسم اغنیا و فقرا. این کار را در محله‌های پایین شهر خرم‌آباد اجرا کردیم. تئاترهای ادیپ و پرومته را هم که کار کردم، به آنها از زاویه اجتماعی نگاه کردم. بنابراین دغدغه‌های جدی اجتماعی را همیشه در کارهایم داشتم. همه اینها باعث شده از کنار مصایب اجتماعی به راحتی عبور نکنم. همیشه ایستادم و دیدم و غور کردم. اگر هم می‌توانستم مشکلات اجتماعی را تبدیل به هنر نمایشی کنم، این کار را کردم.

سابقه رادیویی و تلویزیونی‌ام هم نشان می‌دهد که این مسیر را حتی در این عرصه‌ها هم دنبال کردم. در سال ۵۷ تئاتری هم که کار کردم این دغدغه وجود داشته ‌است. در واقع؛ موقعیت‌های اجتماعی به‌عنوان یک مدرس دانشگاه، برایم حکم فضای تئوریک را دارند. بنابراین فضاها و تجربه‌هایی را که دیده‌ام و از سر گذرانده‌ام، سر کلاس می‌برم و درباره‌شان بحث می‌کنم. سعی می‌کنم نحوه رسیدن به دغدغه‌ها را با دانشجویانم درمیان بگذارم. پس این شیوه کاری برایم حاوی چند وجه است.

یکی اینکه دغدغه‌های خودم را در آن می‌بینم، دوم اینکه با استفاده از مدل‌هایی که می‌شناسم به فضای اجتماعی اطرافم کمک می‌کنم، سوم تلاشم این است که خودم را وارد نقد جدی کنم و چهارم اینکه فضای اجتماعی را به سمتی ببرم که مردم بتوانند اعتراض مدنی خود را ابراز کنند. تنها محمل‌ این مساله تپش معنایی اجتماعی است که در آن قرار داریم؛ یعنی با کشف تپش اجتماعی که در آن هستیم، می‌توانیم با اثر هنری، جامعه را به سمتی ببریم که شاهد رشد و توسعه آن باشیم.

در این سال‌ها معمولا تئاتر پیشرو‌تر از هنرهای دیگر بوده و سریع‌تر نسبت به مسائل اجتماعی واکنش نشان داده‌ است. به‌نظر می‌رسد این بار هم نسبت به این معضل سریع‌تر و ملموس‌تر عمل کرده‌ است. به نظر شما ویژگی اصلی تئاتر چیست؟

تئاتر هنر بی‌واسطه است. مرور تاریخ دنیا نشان می‌دهد که بسیاری از تئاتر‌ها در موقعیت اجتماعی خودشان مؤثر بودند؛ حتی در برخی دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی و انقلاب‌ها نقش داشتند. تئاتر از سویی؛ زاویه‌ جدی به سمت نخبه‌گرایی دارد و از سویی دیگر؛ برای پیوند نخبه‌گرایان با جامعه تلاش می‌کند. تئاتر نوعی معرفت و شناخت است. پیوند تئاتر با فلسفه؛ یعنی هستی و وجود. همچنین تئاتر با مدل‌های ارتباطی، با فضاهای جامعه شناختی و روانشناختی پیوندهای فراوانی دارد. یک فرد تئاتری نمی‌تواند اهل ارتباطات نباشد.

در حال نگارش کتابی هستم با عنوان هنر ارتباطات تئاتر که در آن از مدل‌های گوناگون ارتباطی صحبت به میان آمده‌ است. برای نمونه در همین اثر تلاش‌مان بر این است که از مدل ارتباط آیینی استفاده کنیم و زاویه‌های آیین را در آن ببینیم. برای تأثیر بیشتر کار، صحنه نمایش و بازیگر را باهم پیوند دادیم. فاصله صحنه و تماشاگر را از بین می‌بریم تا این دو یکی بشوند.از این طریق، بازیگر نفس به نفس مقابل تماشاگر قرار می‌گیرد.

خب! می‌بینید که تئاتر به مثابه یک رسانه عمل می‌کند. به همین دلیل می‌تواند گاهی در سطح بماند و گاهی به عمق برود. بنابراین تئاتر معرفت، اندیشه و بیانی است که در پشتوانه خود، علومی را دارد که از آن به زبان یاد می‌کنیم. یک فرد تئاتری جزو خواص و نخبگان جامعه خودش است و انتظار جامعه از او بیشتر است. به همین‌خاطر باید بیانگر معضلات جامعه خودش باشد.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب

ارتباط شما با آقای چرمشیر چگونه بود؟ طراح و پژوهشگر خود شما بودید و کار را به نویسنده سفارش دادید؟

حدود دو سال وقت صرف تحقیقات این کار کرده‌ایم. ۵۳زن کارتن‌خواب را آورده‌ایم و با آنها صحبت کرده‌ایم. اینگونه بود که حدود ۵۳ قصه به‌دست آمد. پنج تا از این قصه‌ها انتخاب شدند که چهار مورد از آنها تبدیل به نمایشنامه گروهی شد.در نهایت از آقای چرمشیر خواستیم که این اثر را تبدیل به نمایشنامه کند.

یکی از این قصه‌ها هم قرار است تبدیل به فیلمنامه فیلم سینمایی بلند شود. جالب اینجا‌ست که آن پنج نفری را که سرگذشت‌شان را تبدیل به نمایشنامه کرده‌ بودیم، آوردیم و قصه‌ها را برای‌شان خواندیم. جالب بود که می‌گفتند؛ این‌ها قصه زندگی ماست‌ اما معلوم نیست مردم قصه زندگی ما را باور کنند یا نه!

    این زن‌ها از ماجرای قصه شدن زندگی‌شان اطلاع داشتند؟

بله! واقف به ماجرا بودند. ببینید! هیچ وقت فکر نکنید قصه کارتن‌خوابی مربوط به زن همسایه است و دامن ما و اطرافیان‌مان را نمی‌گیرد. یک روز ممکن است این مشکل در خانه ما را بزند. بین این کارتن‌خواب‌ها کسی را داشتیم که عضو هیأت علمی دانشگاه‌ بود. همین چند شب پیش در گشت شبانه دختر خانمی را دیدیم که فوق‌لیسانس نرم‌افزار داشت و کارتن‌خواب بود. آسیب اجتماعی مال همسایه نیست. دو سال روی این آسیب‌ها تحقیق کردیم. وقتی نمایشنامه آماده شد مدل اجرایی خاصی برایش انتخاب شد. قرار است اجرایی هم برای این خانم‌های کارتن‌خواب داشته باشیم.

در اثر شما مشکلات به‌خوبی و مستقیم گفته می‌شود‌ اما راه‌حل بنیادی برای آن ذکر نمی‌شود. چه هدفی از این کار داشتید؟

ما هنوز به فاجعه‌ای که در شهر و در اطراف ما رخ می‌دهد، توجه نداریم. نخستین مشکل این است که صورت دیانت ما زخمی است. اگر به دستورهای دین‌مان عمل کنیم نباید چنین اجتماعی داشته باشیم. به قول رسول اکرم (ص)؛ اگر هر کسی از ۴۰ همسایه‌اش باخبر باشد، مصیبت‌هایی از این قبیل اتفاق نمی‌افتد. این بی‌تفاوتی سه علت اساسی دارد. یکی اینکه بچه‌های ما از کودکی در نظام آموزشی توانمند بار نیامده‌اند.ببینید! ما سه دسته افراد داریم، سمعی، بصری و هیجانی. نظام آموزشی ما برای سمعی‌ها برنامه دارد‌ اما برای بصری‌ها و هیجانی‌ها هیچ برنامه‌ای ندارد.

کودکانی که آی‌کیوی ‌ بالایی دارند، اساسا در جامعه رها هستند. نکته دوم اینکه ما یاد نگرفته‌ایم مشکل یک نفر در جامعه مشکل همه ماست. سوم؛ سیاستگذاران و مسئولان ما اساسا به جای حل مشکلات، سر خود را زیر برف کرده‌اند و از موضوعات فرار می‌کنند. وقتی این سه موضوع کنار هم قرار بگیرند، اساسا دردگریزمی‌شویم و نمی‌خواهیم به چنین موضوعاتی نگاه کنیم. به‌نظرم اول باید دردنگاری کنیم و بعد رازگشایی. بعد از اینکه از موضوع رازگشایی کردیم، تماشاگر خود را مواجه با موضوع می‌بیند و با یک سؤال از سالن خارج می‌شود. همین برای ما کفایت می‌کند.

اگر تماشاگر را عاقل تصور کنیم- با عقلی که خداوند متعال به او داده است- خودش راه‌حل مشکل را پیدا می‌کند. بیشترین معضل در این است که از مشکلات شانه خالی می‌کنیم. نشان دادن اینکه بهترین دانشجوی موسیقی کارتن‌خواب شده یا اینکه کسی تبدیل به بچه سرراهی شده یا آدم کارتن‌خوابی که کارتن‌خوابی سبک زندگی‌اش شده… همه و همه فاجعه است. خب! چنین افرادی را جمع‌آوری می‌کنیم و در گرمخانه‌ها به آنها جا، لباس گرم، پزشک و دارو می‌دهیم اما فردا صبح می‌بینیم که همین افراد دوباره به سمت کارتن‌های‌شان می‌روند! با آنها که صحبت می‌کنیم، می‌گویند؛ چرا ما را به حال خودمان رها نمی‌کنید؟! از جان ما چه می‌خواهید؟! این یک فاجعه است.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب

 آیا می‌شد پایان‌بندی کار به سمت رستگاری ختم بشود؟

نه! اینطور نیست. من یک‌ شان علمی دارم، یک‌ شان اجرایی و یک ‌شان هنری. هیچگاه در شئونی که دارم، نمی‌توانم کار نادرست انجام بدهم. محدوده این اثر همین‌ جاست. اثر حاضر ماموریت دارد از این ماجرا راز‌گشایی کند. شاید اثر دیگری در موقعیت دیگری بخواهد به‌گونه‌ای دیگر عمل کند که نتیجه دیگری از آن حاصل شود. هر اثری شئونی دارد؛ از قبیل معنا، فرم، فضا، نشانه شناسی و شناخت شناسی که تعیین‌کننده محدوده آن است. تصورم بر این بود که این کار قرار است تماشاگر را با یک سؤال از سالن خارج کند.

چرا شیوه مونولوگ‌گویی را به جای دیالوگ‌گویی انتخاب کردید با توجه به زمان طولانی که نمایش دارد؟ آیا تأثیرش کمتر نیست؟

اتفاقا موضوع پایان‌نامه‌ام موضوع دیالوگ‌گویی بود. بر این نظرم که هر مونولوگی در دایره ارتباطی، یک دیالوگ است. وقتی حتی جلوی یک ساختمان هم می‌ایستید، شما یک «گفت» دارید و آن ساختمان یک «گو » دارد. تعامل شما و ساختمان، « گفت‌وگو» را شکل می‌دهد. بعدا ملهم از آن ساختمان پی خواهید برد که بنا مثلا مربوط به دوره گوتیک و یا قرن سوم یا دوم است. در اینجاست که درباره بنا اظهارنظر می‌کنیم. پس معنای تک‌گویی، دوری از دیالوگ گویی نیست. در‌واقع با این کار هدف دیگری را دنبال می‌کنید.

شاید دنبال آن هستید که یک گفت‌وگوی درونی را دنبال کنید. مونولوگ در تاریخ همیشه به‌دنبال این است که ذهن مخاطب را به ارجاعات درونی سوق دهد؛ یعنی مخاطب ذهنش را پرواز دهد به سمتی که معنا را دریافت کند. اساس ظاهر نیست. به یقین مخاطب در طول دیدن این کار، ارجاعات متعددی در ذهنش شکل خواهد گرفت، ازجمله اینکه آیا این ارجاعات با مکان‌ها و اشخاصی که پیشتر در زندگی خود دیده قرابت دارند یا نه. اگر اثر به شکل دیالوگ پیش می‌رفت، ممکن بود این فضا را از دست بدهیم. وقتی به سمت طراحی مونولوگ می‌رویم به سمت طراحی درونی رفته‌ایم.

وقتی این شیوه را انتخاب کردید باید بازیگرانی را انتخاب کنید که بتوانند این فرم و فضا را درک کرده و صحنه را بگردانند. در عین حال بازیگران وارد فضای مقایسه هم نشوند. چه شد که به این چیدمان رسیدید؟

این سه بازیگر کاملا جنس بازی متفاوتی دارند و به‌خاطر اینکه ریتم و تمپو حفظ شود اینگونه دست به انتخاب زدم. اگر هر سه بازیگر، بازی یکدستی داشتند و شبیه هم بودند، کار حوصله سر بر می‌شد و تماشاگر را جذب نمی‌کرد. خانم‌ها تیرانداز، بهرام و مستوفی، شیوه و جنس و قدرتی که در بازی دارند در شاخه‌های متفاوتی قرار دارد و هیچ ‌یک در دامنه قیاس با دیگری قرار نمی‌گیرند. از هرکدام توقع متفاوتی دارم. بنابراین خواستم که جنس بازی‌ها باهم متفاوت باشد و بازیگران به سمت بازی خودشان هدایت شوند.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب

این کار زنانه است؛ زن‌ها آن را اجرا می‌کنند و موضوع هم زنانه است. این نگاه و کار را چطور در جامعه مرد سالار حل و فصل کردید؟

در فرهنگ ما زن جایگاه ویژه‌ای دارد. زن‌ها عزیز هستند؛ چون محور توسعه خانواده‌اند. مادر‌ها عمود خانواده‌ها هستند. اینکه درموقعیتی قرار بگیریم که زنان را در گوشه خیابان ببینیم، آسیب مهمی برای جامعه تلقی می‌شود. جالب است که یک زن کارتن‌خواب ۱۵ آسیب اجتماعی دارد و یک مرد کارتن خواب پنج آسیب اجتماعی. اکثر زن‌های کارتن‌خواب را مرد‌ها دچار اعتیاد کرده‌اند. در تحقیقاتی که داشتیم به این نکته رسیدیم. مثلا یک قهرمان کشتی بر اثر ضایعه‌ای که برایش پیش آمده مشکلی پیدا می‌کند و از ترس اینکه همسرش، رهایش نکند، او را معتاد می‌کند. وقتی به این موضوع ورود پیدا کردیم، به این نتیجه رسیدیم که با یک کار زنانه خودمان را مواجه ببینیم. با کارشناسان مختلفی صحبت کردیم و خواستیم ابعاد مساله روشن شود.

چه فکری برای مخاطب کردید؟ روی صحبت شما شاید با برخی از مسئولان باشد تا خانم‌های خانه. آیا در پی تعریف مخاطب بوده‌اید؟

مخاطب‌مان را براساس بازاریابی اجتماعی تحقیقاتی انجام دادیم و انتخاب کردیم. از این میان، عده‌ای متخصص تئاتر هستند و گروهی علاقه‌مند به تئاتر. عده‌ای هم در فضای عام سیر می‌کنند و گهگاه تئاتر می‌بینند. اینکه حتی خانم خانه‌دار هم در دایره مخاطبان ما باشد، خوب است. همین مساله جمع‌آوری غذا و بسته بندی آن به خانم‌های خانه‌دار مربوط می‌شود. اتفاقا نخستین چیزی که برای ما مطرح است همین دسته بندی مخاطب است؛ اینکه برای چه‌کسی کار می‌سازیم؟ چه‌کسی باید آن را ببیند؟

خدا را شکر تا الان از طریق سایت تیوال ۹ اجرای ما با ۲۸۰تماشاگر پر شده و فروش رفته است. حتما در این بین جامعه‌شناس و روانشناس و پزشک هم حضور دارند. به علاوه اینکه حتما در فضای ارتباطی، دعوتی از این افراد داریم. در پایان به تماشاگر فرصت داده می‌شود که حرف خودش را بزند. مردم با تمام وجود حرف می‌زنند. یکی از گمشده‌های انسان امروز، حرف زدن است و خیلی‌ها دوست دارند بگویند تا شنیده شوند. دست‌کم هر شب ۱۰تا ۱۵دقیقه به زمان تئاتر اضافه می‌شود.

غایت آرزوی شما از این اجرا‌ها چیست؟ بهترین نتیجه‌ای که می‌شود از این کار گرفت چیست؟

کار اثر هنری درگیری مخاطب است. از آنجایی که مخاطب نمی‌تواند با خودش صداقت نداشته باشد، بنابراین مواجهه با اثری هنری به یک فکر می‌انجامد. این مشغول شدن نقطه غایی ماست. آدم‌ها باهم متفاوتند. در نهایت این مهم است که کسی بدون سؤال از سالن خارج نشود. اینکه دغدغه افراد چه باشد به‌خودشان برمی‌گردد‌ اما مهم سوالی است که برای آنها ایجاد شده است.


منبع: برترینها