نومی راپاس؛ بازیگر مو کوتاه و سخت کوش هالیوود

: ستاره سوئدی مجموعه فیلم‌های اصلی «دختری با خالکوبی اژدها» از پروژه جدید و به شدت سختش برای نت فلیکس، «بیگانه» ریدلی اسکات و دیوید فینچر می گوید.

به نقل از ایندپندنت، نومی راپاس ممکن است سختکوش‌ترین بازیگر هالیوود باشد. این ستاره مو کوتاه سوئدی که یک بعد از ظهر در هتلی در مرکز شهر لندن نشسته، به تازگی کار فیلمبرداری دو فیلم جدید را تمام کرده که او را از لس‌آنجلس تا رم برد و با گذر از پایتخت کشورش، در نهایت به لندن، شهری که او آن را خانه می‌خواند، رساند. به عبارت دیگر، نومی راپاس به تعطیلات احتیاج دارد.

نومی راپاس؛ بازیگر مو کوتاه و سخت کوش هالیوود 

این بازیگر سخت کار می‌گوید «من خیلی به این مسئله عادت دارم، عاشق کارم هستم، اما این نخستین باری است که حس می کنم واقعا نیاز به کمی استراحت دارم.»

اگر یک نگاه به جدیدترین پروژه او یعنی «چه اتفاقی برای دوشنبه افتاد» بیندازید که روز جمعه هجدهم آگوست از طریق نت فلیکس منتشر شد، می‌بینید که منظورش چیست. در این فیلم تریلر علمی تخیلی که توسط تامی ویرکولا کارگردانی شده، راپاس با وظیفه عظیم وارد شدن به ذهن نه یکی، بلکه هفت خواهر چندقلوی یکسان مواجه شد. این خواهرها وانمود می‌کنند یک نفر هستند تا از دست یک سازمان شریر که به عنوان «دفتر واگذاری کودکان» شناخته می‌شود و ویلم دفو و گلن کلوس مسئولیت هدایت آن را بر عهده دارند، جان سالم به در ببرند.

گستره این چالش، هم از نظر فیزیکی هم احساسی، بر بازیگر اول این فیلم پنهان نبود. راپاس می‌گوید: «یادم می آید برای بیشتر بازه فیلم در یک اتاق با پرده سبز تنها بودم و فقط یک گوشی داشتم که دیالوگ های از پیش ضبط شده می گفت.» این تجربه ای بسیار عجیب و سخت برای او بود. او می‌گوید: «هر روز ساعت چهار صبح در باشگاه بودم و ساعت شش می آمدند دنبالم. برای شام بیرون نمی‌رفتم و هیچ کس را نمی‌دیدم. در حباب خودم زندگی می کردم. حتی یک میلیمتر هم فاصله اضافی در ذهنم وجود نداشت، تمام تمرکزم روی آن خواهرها بود. این فیلم حقیقتا من را تا افراطی‌ترین و شدیدترین نسخه خودم تا اینجای کار جلو برد. برگشتم و به نظرم به هشت یا نه فیلم جواب منفی دادم.»

او روزی را به یاد می آورد که بعد از چند هفته تنهایی، دفو سر صحنه برگشت. «ویلم بعد از ۱۰ هفته برگشت و در ۹ هفته قبل فقط خودم بودم و تا آن موقع دیگر حسابی عجیب و غریب شده بودم، گریه می‌کردم و می گفتم خیلی خوشحالم که تو اینجایی. خیلی برای خوشحال کننده بود که دوباره می توانم با یک انسان دیگر باشم.»

این تجربه فراگیر یک شخصیت دیگر را به ذهن می‌آورد، شخصیتی که شاید راپاس بهتر از همه به خاطر آن شناخته شده است: لیزبت سالاندر در اقتباس سوئدی سه گانه «هزاره» استیگ لارسون که فیلم اولش «دختری با خالکوبی اژدها» محصول سال ۲۰۰۹ بود. این نقشی بود که او را تبدیل به «یک دیوانه کامل» کرد.

نومی راپاس؛ بازیگر مو کوتاه و سخت کوش هالیوود

راپاس می‌گوید: «آن پروژه هم یک سال و نیم بود. ما هر سه فیلم را پشت سر هم ضبط کردیم و من داغان شده بودم. فیلمبرداری فیلم سوم را تمام کردم و یادم می‌آید که تهیه کنندگان آمدند و همه داشتند جشن می‌گرفتند. اما من باید می‌دویدم طرف دستشویی تا بالا بیاورم. بدنم داشتم لیزبت را طرد می‌کرد. من هیچ وقت آنقدر مریض نمی شوم اما آن روز نمی توانستم روی پاهایم بایستم. مثل یک جن گیری فیزیکی بود.»

راپاس نظری در مورد بازسازی سال ۲۰۱۱ دیوید فینچر از این مجموعه ندارد که رونی مارا در آن نقش‌آفرینی می کرد (با هیچ یک از این دو نفر ملاقات نکرده است) و تنها دلیلش برای این کار هم شعار اصلی اش در بازیگری است: هرگز خودت را تکرار نکن.

او می‌گوید: «به نظرم همه شان می دانستند که سفر من با لیزبت به پایان رسیده است. من هرگز به عقب نگاه نمی‌کنم بنابراین برای من آن بخش به پایان رسیده بود. حالا آن ها دارند برای فیلم چهارم بازیگر انتخاب می‌کنند و یک لیزبت جدید دارند و در حقیقت چند نفر از دوستان خودم قرار است تست بازیگری بدهند و به من زنگ زده‌اند تا به آن ها راهنمایی کنم.»

او اضافه می کند: «اما آن نسخه خودم بود. او در من زندگی می کرد. یک نوع داستان عاشقانه بین او و من است و فقط بین خودمان است بنابراین نمی توانم واقعا به کس دیگری در این کار کمک کنم.»

راپاس ممکن است هرگز بازسازی این فیلم را تماشا نکند اما این باعث نمی شود او به هیچ وجه نسبت به وجود آن احساس تلخی داشته باشد و می‌گوید رونی مارا «بازیگری فوق العاده» است و از این لذت برد که پیش از فیلمبرداری نسخه خودش، نیلز آردن اوپلف کارگردان فیلم، او را وادار کند فیلم «زودیاک» ساخته فینچر در سال ۲۰۰۷ را تماشا کند که برایش الهام بخش بود. «او در دنیای خودمان بود! وقتی شنیدم او دارد این فیلم را بازسازی می کند به نظرم خیلی ایده خوبی رسید.»

این بازیگر برای مدتی کوتاه از کد حرفه ای‌اش فاصله گرفت و در فیلم «بیگانه: کاوننت» سال ۲۰۱۷ ریدلی اسکات دوباره در نقش دکتر الیزابت شاو که در «پرومتئوس» هم آن را ایفا کرده بود، ظاهر شد. سردرگمی زیادی حول محور نقش او در این فیلم شکل گرفته چون در ابتدا تصور می شد نقش بسیار پررنگ تری داشته باشد، اما او بالاخره این مسئله را روشن کرده و گمانه‌زنی ها را شدت بخشیده که ممکن است شخصیتش در یک پیش درآمد بعدی دیگر هم بازی کند.

نومی راپاس؛ بازیگر مو کوتاه و سخت کوش هالیوود 

راپاس می گوید: «من اصلا قرار نبود در آن فیلم بازی کنم اما به نظرم ریدلی می خواست یک نوع پل بین فیلم ها بسازد. من ۱۰ روز بود که در سیدنی مشغول فیلمبرداری بودم و از او پرسیدم خب قرار است بمیرم دیگه؟ می خواهی الیزابت را بکشی. ریدلی هم گفت هممم. آدم هرگز نمی داند او چه کار می خواهد بکند. یک راز کامل است و خیلی او را دوست دارم.»

ترجمه ایتالیایی نام خانوادگی راپاس نشان از رفتار کاری دقیق او دارد: «پرنده شکاری». او توضیح می دهد که چطور مسئله نبرد برای برابری درآمد بین زنان و مردان در هالیوود باعث شد او تبدیل به یک نیروی تک نفره زنانه شود. «راستش را بگویم، در وهله‌ای تصمیم گرفتم هرگز خودم را به عنوان یک قربانی نبینم. تصمیم گرفتم وارد آتش بشوم و هرگز منتظر مردم نمانم که پیش من بیایند. من تست بازیگری نمی دهم؛ در کل زندگی ام پنج تست بازیگری داده ام. اگر من با کسی ملاقات کنم، با هم ارتباط برقرار می کنیم و یک پروژه پیدا می کنیم. بنابراین من تا حدود خیلی زیادی موتور محرک خودم هستم.»

نشانی هم از متوقف شدن او به چشم نمی خورد و این بازیگر تا تابستان آینده برنامه کاری کاملا پری دارد. علاوه بر فیلم «روشن» دیوید آیر و «استکلهم» که در آن او کنار اتان هاوک نقش آفرینی می کند، او برای یک فیلم بیوگرافیکی در مورد ماریا کالاس ساخته نیکی کارو کارگردان «نهنگ سوار» به دریا می زند.

او می خندد و چهره اش روشن می شود. می گوید «من معتاد هستم. بازیگری مواد من است. بهترین حرفه دنیاست.»


منبع: برترینها

گزیده سخنرانی «آیدین آغداشلو» در تورنتوی کانادا

: آیدین آغداشلو اخیراً در تورنتوی کانادا، در گالری آرتا متعلق به همسرش، درباره‌ی ادبیات معاصر ایران سخنرانی‌ای داشت. به گفته‌ی همسرش، این هنرمند سه ماهی است که در تورنتو به سر می‌برد. همسر این هنرمند می‌گوید: آیدین آغداشلو نقاش و نویسنده است. اولین مقاله‌اش را در ۲۳ سالگی در مجله‌ی اندیشه و هنر منتشر می‌کند، و مقاله‌نویسی او هم‌چنان ادامه دارد. او در حدود ۶۰۰ مقاله نوشته، و چاپ کرده. مجموعه‌ی مقالاتش به صورت مجموعه‌‌ای ۸ جلدی اخیراً تجدید چاپ شد.

مقالات آیدین در خصوص فیلم، سینما، سفرنامه‌، نقد کتاب‌های داستان، و تجلیل و تحلیل و ستایش از آثار هنری شرقی و غربی است. آیدین دوست و رفیقِ بسیاری از شاعران و نویسندگان بزرگ ایران بوده و هست، و از نزدیک شاهد شکل‌گیری آثارشان بوده. برای همین فکر می‌کنم که آیدین و نگاه او به عنوان یک منتقد و شاهد معاصر بتواند تحولات ادبی ایران را که در سال‌های اخیر شکل گرفته را برای ما تشریح کند.

شاعر گمنامی به‌نامِ «بیژن الهی‌» به شدت در حال کشف است

 در زیر اهمّ گفته‌های آیدین آغداشلو را می‌خوانیم:

شخصی در اینستاگرامم نوشته بود که چه معنی دارد یک نقاش درباره‌ی ادبیات صحبت کند. من هم در مقام جواب این هشت جلد کتابم را با خود به اینجا آوردم تا معلوم شود که من فقط نقاش نیستم. این کتاب‌ها توضیح می‌دهد که من نویسنده‌ام، و دوست دارم که نویسنده باشم.

مبحث سخنرانی امروز را به این جهت انتخاب کردم که بگویم چرا ادبیات معاصر ایران، دوره‌ی دشوار و بحرانی‌ای را دارد از سر می‌گذارند. ادبیاتی که من از آن سخن می‌گویم، معطوف به نثر است، و عمدتاً قصه‌نویسی است؛ و الّا شعر اقیانوس عظیمی است که مبحث خودش را می‌طلبد. نثر فارسی فراز و فرودهای زیادی داشته و بسیاری از انواع ادبی را هم می‌توان در آن سراغ گرفت: از سفرنامه تا حکمت و اندرزنامه‌ و … . فقط کافی است به نثر ابوالفضل بیهقی نگاهی بیاندازیم، تا ببینیم چه آتش‌بازی باشکوه و بی‌نظیری در نثر تاریخ بیهقی هست. چیزی که امروز مهم است و من می‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم، ادبیات به مفهوم قصه‌نویسی است. خب ایرانی‌ها در قدیم، انواع دیگر ادبیات را داشته‌اند: مثلِ سفرنامه‌. آل‌احمد همیشه می‌گفت: من اگر از جایی تأثیر گرفته‌ام از نثر سفرنامه‌ی ناصرخسرو بوده.

این سیر طی می‌شود ولی این بخشی که من می‌خواهم به آن بپردازم، یعنی قصه نویسی؛ چندان پررنگ نیست… قصه‌نویسی جهان غرب، مسیر فوق‌العاده‌ای را طی می‌کند. در قرن هجدهم و مخصوصاً قرن نوزدهم، درخشان‌ترین نمونه‌های قصه‌نویسی را در ادبیات جهان غرب می‌توانیم سراغ بگیریم، و این عمر پربرکت و طولانی، روزبه‌روز تا زمان حال، رو به صعود است. نویسندگان بزرگی ظهور می‌کنند که یکی دوتا هم نیستند… امّا قصه‌نویسی ما چنین قدمتی را ندارد. شاید اگر قرار باشد ما معادلی برای دن‌کیشوت سروانتس از حیث قالب پیدا کنیم، شاید هزار و یک شب معادل مناسبی باشد… در حقیقت عمر واقعی ادبیات معاصر ایران، به دوران خیلی نزدیک‌تری برمی‌گردد.

شاید اگر ما بخواهیم جایی برای قصه‌نویسی به عنوان نقطه‌ی عزیمت پیدا کنیم، سید محمدعلی جمال‌زاده است و مخصوصاً قصه‌ی «یکی بود یکی نبود» که در سال ۱۳۰۰ منتشر شد. البته باز هم تکرار می‌کنم؛ منظور من قصه‌نویسی به معنای صرف قصه است؛ و الّا اگر بخواهیم به مقاله‌نویسی اشاره کنیم، به دوره‌ی پیش از جمال‌زاده بر‌می‌گردد. یعنی «چرند و پرند» دهخدا، که طنزها و مقالات درخشانی است، ولی قصه محسوب نمی‌شود. ما اگر به همین «یکی بود یکی نبود» دقت کنیم، می‌بینیم که به طرز شایسته‌ای به ناهنجاری‌های زمان خودش توجه کرده.

از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۵ ما شاهد یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های آسمان ادبیات ایران یعنی صادق هدایت هستیم. هدایت بوف‌کور را در ۱۳۱۵ نوشت و در ۱۰۰ نسخه چاپ کرد. وقتی از او پرسیدند که چرا انقد کم؟ جواب داد: من فکر می‌کنم تعداد افرادی که می‌توانند این کتاب را بخوانند از ۵۰ نفر هم تجاوز نمی‌کنند. این حرف به نوعی اوضاع و شرایط آن زمان ایران را می‌رساند. اما هدایت بیکار ننشست. او مدام کار کرد و مخاطب خودش را خلق کرد و ساخت… به نظر من بوف کور درباره‌ی تاریخ ایران است. این کتاب می‌گوید که چطور، هر چیزی در طول تاریخ به زمان هدایت که می‌رسد مچاله می‌شود، کنف می‌شود و می‌گندد. آن پیرمرد خنزرپنزری بوف کور، تجلی این تفکر است…

از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، دوره‌ی شکوفایی روشن‌فکری ایرانی است. این دوره‌، دوره‌ی خیلی مشخص و تعیین‌کننده‌ای است. در این دوره، همین طور نویسنده به وجود می‌آید و همین‌طور می‌نویسند. اغلب این‌ نوشته‌ها سیاسی و اجتماعی است. به همه چیز اشاره می‌کنند و قصه هم گه‌گاهی در این میان وجود دارد. نویسنده‌های این دوره، نویسنده‌های بزرگی هستند که اغلب هم از یاد می‌روند. نویسنده‌ای مثل محمد حجازی، نویسنده‌ی بسیار قابل توجهی است و کتاب‌هایش خیلی مهم‌اند. یا حسین‌قلی مستعان. مستعان به خاطر اینکه پاورقی‌ می‌نوشت مورد بغض روشنفکران متعددی در دوره‌های بعد قرار گرفت. امّا این‌ها اصلاً مهم نیست. هر کس که کاری انجام داده، جایگاهش ثابت و محفوظ است و از یاد نخواهد رفت.

یک‌بار صحبت مقایسه فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی بود. من در مقاله‌ای برای اینکه ادای دینی به پروین اعتصامی کرده باشم، اشاره کردم که اهمیت او در چیست. توضیح دادم که پروین اعتصامی شاعر بزرگی است. تمام عمرش را در خانه‌اش زندگی کرده. ازدواجش، سه چهار روز بیشتر طول نکشیده، و بقیه‌اش را باز در خانه‌ی پدرش گذرانده. خب آدمی که در خانه است چه می‌کند؟ به دور و برش نگاه می‌کند. در نتیجه شعرهایش گفتگوی بین نخود و لوبیا، یا بادیه و ماهی‌تابه است. در نتیجه این مقایسه‌ها همه از نادانی و بی‌خبری می‌آید.

نسل بعدی نویسندگان، پایه‌اش با نویسنده‌ی بزرگی مثل ابراهیم گلستان ریخته می‌شود. این یک ادبیات جدی است. ادبیات ژورنالیستی نیست دیگر. مثل کارهای حسین‌قلی‌خان مستعان هم نیست که آدم‌ها به شرور و درستکار تقسیم‌بندی شوند. در ادبیات ابراهیم گلستان ما با قصه‌نویسی به معنای معاصرش آشنا می‌شویم. او نویسنده‌ای است که حرف عمده‌ای برای گفتن دارد و نگاهش فوق‌العاده نافذ و درخشان است. نثر فوق‌‌العاده‌ای هم دارد. هرچند نمی‌توانم از این بگذرم که در این‌ سال‌ها، نثرش بسیار بسیار پیچیده‌تر و برای من هم که دوستارش بودم، نامفهوم شده است. ولی این اصلاً از اهمیت جایگاه او کم نمی‌کند. من هنوز هم فکر نمی‌کنم ابراهیم گلستان در طولِ هفتاد و چند سالی که از اولین قصه‌ای که نوشته، می‌گذرد؛ هنوز بتوانم معادل و نظیری با این کمال و این جامعیت برایش پیدا کنم.

شاعر گمنامی به‌نامِ «بیژن الهی‌» به شدت در حال کشف است

در نسل بعد از ابراهیم گلستان، مخصوصاً از دهه‌ی ۴۰ به بعد، ما شاهد طلوع نویسنده‌های متعددی هستیم. به تعداد اشاره می‌کنم، به کیفیت کار ندارم. از صادق چوبک که به معنای واقعی کلمه، قصه‌نویس بود، تا کسانی که راه خودشان را آرام آرام پیدا کردند مثل هوشنگ گلشیری، و خیلی‌های دیگر. این‌ها از سال ۱۳۴۰ به بعد به علت فراهم شدن نوعی فضای امکان دهنده، قابلیتی را که داشتند شکل دادند تا آن چیزی که از ادبیات جهانی می‌شناسیم را تولید کنند. از دهه‌ی چهل نویسندگان تازه‌ای ظهور می‌کنند. مثل آل‌احمد که قبل‌تر هم می‌نوشت ولی دوره‌ی شکوفایی‌اش در همین دهه است.

غلامحسین ساعدی و چوبک در همین دوره ظهور می‌کنند، و گلستان هم‌چنان می‌نویسد. در کنار این‌ها نسلی از نویسندگان متعهد چپی هم می‌نویسند. دهه‌ی چهل، در همه‌ی زمینه‌ها دهه‌ی درخشان و باشکوهی است. از هنرهای تجسمی بگیرید تا شعر، تا نثر و قصه‌نویسی.

در این دوره، هر اتفاقی افتاد به دوره‌های بعدی و به دوره‌ی انقلاب کشیده شد. سال‌های آغازین انقلاب، سال‌هایی بود که هر آدم بااستعدادی داشت می‌گشت و سراغ می‌کرد تا ببیند ادبیات ماقبلش چه بوده. در این دوره، نسل بسیار درخشانی از جوانان طراز اولی را داریم که هر چیزی که در گذشته‌ی بلافصل‌شان بوده را دارند می‌کاوند و جست‌وجو می‌کنند. شاعر درخشان گم‌نامی مثل بیژن الهی، که در دوره‌ی حیاتش هم خیلی شناخته نبود، امروز به شدت دارد کشف می‌شود. درباره‌اش مقاله‌ و کتاب می‌نویسند. می‌خواهند ببینند بیژن الهی کی بوده. می‌خواهند ببینند بهرام اردبیلی کی بوده؟ تک تک این‌ها را دارند جست‌وجو می‌کنند. پس این حرکت تا به امروز ادامه دارد.

در فاصله‌ی دهه‌ی چهل، یک نویسنده‌ی خیلی خاص، تعداد انگشت‌شماری داستان کوتاه می‌نویسد که من افتخار همراهی‌اش را در مجله‌ی اندیشه و هنر داشتم؛ یعنی شمیم بهار. تعداد قصه‌های شمیم بهار از ۱۵ تا تجاوز نمی‌کند. اما قصه‌های درخشانی دارد. نکته‌ی اصلی این است که به نظر من، سه تا از مهم‌ترین رمان‌هایی که در زبان فارسی نوشته شده، شمیم بهار در دوره‌ی بعد از انقلاب نوشته، و چون به طور همه‌جانبه‌ای، خودش را منزوی کرده، این‌ها را چاپ نمی‌کند، و نخواهد هم کرد.

نمی‌شد امروز درباره‌ی ادبیات معاصر ایران صحبت کنم بدون اشاره‌ به این جایگاه، و بدون اینکه اشاره‌ای بکنم به اینکه چه نویسنده‌های طراز اولی داریم که کم نوشته‌اند و کم کار کرده‌اند و کم‌ خودشان را ظاهر ساخته‌اند. در نتیجه وقتی این کارنامه را نگاه می‌کنیم، نباید تنها به نمونه‌های اصلیِ شناخته شده توجه کنیم. فراوان و متعددند نمونه‌هایی که جای کار، و جای بحث و جست‌وجو و کشف دارند.

درباره‌ی آل‌احمد هیچ‌‌وقت این تعهد را کنار نگذاشتم که بعد از افولِ جایگاه‌اش بعد از انقلاب، درباره‌اش صحبت نکنم. بسیار درباره‌اش صحبت کرده‌ام و سعی کرده‌ام توضیح بدهم که چرا چند قصه‌ی درخشان نوشته؛ قصه‌هایی که ماندگارند. یعنی قصه‌‌های سنگی بر گوری و قصه‌ی خیلی قدیمی‌اش، مدیر مدرسه. هر دو این‌ها از جذاب‌ترین نمونه‌های ادبیات معاصر ایران هستند.

جنبش چپ، آرام آرام، بعد از اشاعه‌ی همه‌ی پیام‌های اصلی‌‌اش، مطرح کردن مستقیم مسائل گوناگون را کنار گذاشت. روشنفکری ایران از زمان مشروطیت به بعد، یک روشنفکری چپ بود، و هر کسی که در این عرصه کار کرده چپ است. یعنی تمام نام‌هایی که تا الان اسم بردم به جز شمیم بهار و بیژن الهی، به نوعی چپ بودند. بعد از انقلاب این اشاره‌ی مستقیمِ نظرات فروکش کرد. نسل بعدی‌ای که آمد، نسلی بود که سعی کرد، عبور کند و طور دیگری نگاه کند. در نتیجه به گذشته نگاه کرد. بهرام بیضایی در بعضی از کارهای نمایش‌نامه‌‌ایش، به نثر قدیم‌تری برمی‌گردد و  با نثر عجیبی که خودش خلق می‌کند، می‌آمیزد. مثل کارنامه‌ی بُندارِ بیدَخش. در این کتاب، به زبان خاصی صحبت می‌کند که آمیزه‌ای است از زبان امروز و دیروز، که درخشان است…

در تمام عمرم به «هنر، باید»ها اعتراض کرده‌ام

اگر به فرهنگ بعد از انقلاب ایران نگاه کنیم، بخشِ سلطه‌جویی را درش پیدا می‌کنیم که بخش هنرمندانی است که به حوزه‌ی اندیشه تعلق دارند. آن‌هایی که از وظیفه‌ی هنر تعریفی دارند، مثل چپ‌ها. «هنر، باید» را من نمی‌فهمم. یعنی چه «هنر، باید»؟ در تمام عمرم اعتراض کردم از اینکه بگویم «هنر، باید». «هنر، باید»، سمی است که هر بوته‌ای را می‌خشکاند. «هنر، باید» سعی می‌کند هنر را برکشد، منظم کند، و آن را پیرایش دهد ولی این اتفاق نمی‌افتد. برعکس، هنر را می پژمراند. این «هنر، باید»ها در وجوه مختلفی ظاهر شده‌اند.

در زمینه‌ی ادبیات، ادبیات جنگ به وجود آمد. ادبیات دینی به وجود آمد. ادبیات مذهبی و ادبیات شهادت به وجود آمد. و البته نمونه‌های قابل توجهی در میان‌شان پیدا شد. فکر نکنید این‌ها را می‌گویم که رشوه‌ای به کسی یا چیزی بدهم. یا این‌ها عین نظرم نیست. نه! من نمونه‌های بسیار جالبی را دیده‌ام که چطور، با یک تصور بسیار احساساتی و معنوی، شکل و قالب خودش را پیدا کرده بود.

من در دوره‌ی معاصر، هم‌چنان شعرهای حسین منزوی را دوست دارم. شعری که در مورد امام حسین گفته را خیلی دوست دارم. فکر می‌کنم این شعر، یک شاهکار ادبیات است. ولی این‌‌ها، دوره‌بندی‌ای را شکل نمی‌دهند که دوره یا نحله‌‌ای فکری را به نحله‌های دیگر ترجیح دهد.

شاید اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، به این می‌رسیم که این جریانی که آغاز شده بود، با همه‌ی امید و نیرو و با همه‌ی خرجی که برایش شد، و با همه‌ی مراقبت و حفاظتی که ازش شد، الان دوره‌ی فرود خودش را می‌گذراند و همه تکرار زمینه‌های قبلی‌ است. امروز  جوهر و اسانسی که شدت احساسات را در  آثار هنری، به آدم منتقل می‌کرد، و امروزه دیگر خشک شده است، و من به شخصه نمونه‌ی فوق‌العاده درخشانی را دیگر نمی‌بینم. ادبیات معاصر ایران راه خودش را، در قالب تعدادی نویسنده‌ی جوان ادامه داده است. ما بعد از گلشیری، نسلی از قصه‌نویس‌هایی را داشتیم که کلاس قصه‌نویسی می‌گذاشتند و تدریس می‌کردند تا معنا روی زمین نماند و معوق نشود.

الان کسی نمی‌تواند از راه قلم‌اش زندگی کند. شرایط الان طوری است که هر کتاب در ۸۰۰، ۸۵۰ نسخه چاپ می‌شود. چه کسی با این‌ها می‌تواند زندگی‌اش را تأمین کند. دوستانی را داشته‌ام و دارم، که برای مستقل ماندن، زیاد نوشتند و زیاد چاپ کردند. اما کیفیت کارشان نزول کرد. فقط به این خاطر که زیاد می‌نوشتند تا زندگی‌شان را تأمین کنند.

 سانسور: چالشِ نفس‌گیرِ ادبیات معاصر ایران

چالش ادبیات معاصر در ایران، چالش بسیار بسیار خطیری است که اصلاً شوخی ندارد. هر نویسنده‌ای ناچار می‌شود هر قدر هم بخواهد اعلام استقلال کند، به نوعی در کانال‌های متعدد و مشخصی که کنده شده، قدم بزند. بسیاری‌شان شاید نمی‌دانند که در کانالی راه می‌روند که از پیش برایشان کنده شده. این یک مسئله‌ی جهانی است که بعد از انقلاب تحصیل شد. این مسئله‌ی دولت و نظام و حکومت نیست. آرام آرام این کانال‌ها کنده شدند، و نویسنده‌ها و قصه‌نویس‌های ما ناگزیر شدند که در این کانال‌ها حرکت کنند. این یک مشکل بزرگ بود.

مشکل معادل دیگری که ادبیات معاصر ایران را، به نظر من از نفس و جوهر انداخته، مسئله‌ی سانسور است. نمی‌دانم امروزه با این سانسور‌ها اصلاً چطور می‌شود یک قصه‌ی تمام و کمال را نقش داد. به همین دلیل است که من بسیار کم، و خیلی با احتیاط می‌خوانم. یعنی هنگام مطالعه، همیشه پیش خودم این پیش فرض را دارم که حتماً یک بخش مفقود‌ و حذف‌شده‌ای وجود دارد. سانسور فقط مسئله‌ی اخلاق و مقررات اجتماعی نیست. سانسور یک معنای خیلی خاصی دارد و این معنای خاص است که ادبیات معاصر ایران را از نفس انداخته. آن معنای خاص این است که: «من بهتر می‌دانم که تو این‌طوری فکر کنی». چه کسی می‌خواهد به من توصیه کند که من بهتر است طوری که او می‌گوید فکر کنم؟

شاعر گمنامی به‌نامِ «بیژن الهی‌» به شدت در حال کشف است

از اینجا نوعی ریاکاری و نوعی کلک زدن شروع می‌شود. دکتر ناصر وثوقی -آن بزرگواری که دیگر در میان ما نیست- در مجله‌ی اندیشه و هنر مقالاتی می‌نوشت که نثر خیلی عجیب و غریبی داشت. پر از لغات فارسی بود. یکبار من به شوخی ازش پرسیدم که آقای دکتر این چه زبان عجیبی است که در بعضی از مقالات شما هست؟ گفت من می‌خواهم طوری بنویسم که مردم بفهمند ولی ساواک نفهمد. در نتیجه راهی وجود ندارد. با سانسور، یا آدم فرمالیست می‌شود یا حقه‌باز. در نتیجه، این معضل، یک معضل اساسی است.

من نمی‌توانم مطمئن باشم که نسخه‌ای که به دست من رسیده، همانی است که نویسنده می‌خواسته برای منِ خواننده بنویسد. اصلاً خوب یا بد. هنرمندانه یا غیرهنرمندانه. فرقی برای من نمی‌کند. من الان در اصالت هر نسخه‌ای که به من می‌رسد تردید می‌کنم. سلیقه‌ای که من جایگاه و چند و چونش را نمی‌دانم، دارد از راه‌های پیچیده‌ و غیرمستقیمی به من زور می‌گوید. من نمی‌دانم چطور می‌شود سانسور را نظام‌مند و قانون‌مند کرد. در هر جای دنیا به هر حال چیزهایی هست که نمایش داده نمی‌شوند و قابلِ بازگو نیست.

اما آن فاجعه‌ای که در ایران اتفاق افتاده این است که نه‌تنها خود سانسور را مشکل می‌شود نظام‌مند کرد و نظام سلیقه‌ی آن آدمی است که در سن ۲۴ سالگی (که در سن درخشانی هم هست)، جایگاهی به او تفهیم می‌شود که برای همه‌ی آدم‌هایی که از معانی مختلفی می‌آیند تعیین تکلیف می‌کند. در نتیجه، ادبیات محکوم به رعایتِ سلیقه‌های فردیِ اغلب امتحان‌پس‌نداده و اغلب ابتدایی است، که ناچار می‌شود راه‌حل‌هایی را پیدا کند که این راه‌حل‌ها، همه مماشات، و همه تقلب است. چرا باید فکر کنند که هنرمند در جامعه‌اش زندگی نمی‌کند؟ هنرمند در جامعه‌اش زندگی می‌کند و بخشی از جامعه‌اش است.

ولی آن هنرمندِ بعداً بزرگ را بدهیم به دست کسانی که مطلق بر اساس احساسات‌شان فکر می‌کنند و این هنرمندان را محکوم کنیم به اینکه مطیع آن‌ها شوند. البته می‌توانیم چنین کاری کنیم، اما چه چیزی از آن حاصل می‌شود؟ از آن همان چیزی حاصل می‌شود که امروز در ایران شاهد آن هستیم.

من هر بار که صحبت کرده‌ام، از نسل جدیدِ نابغه‌های شگفت‌انگیز ایران معاصر گفته‌ام، و اشاره کرده‌ام که این‌ها چه جایگاهی دارند، و اینکه این نسل چقدر در همه‌ی زمینه‌ها درخشان‌ است. الان تئاتر ایران، تئاتر قابل توجهی است. پر از تجربه‌های شگفت‌انگیز است. تجربه‌هایی که  شما حتی در در دهه‌ی ۷۰ میلادی هم نمونه‌هایش را نمی‌توانید پیدا کنید. سینمای ایران نمونه‌ها و نظایر بسیاری دارد. اما نتیجه‌ای که من از ادبیات ایران می‌گیرم، برای خودم نتیجه‌ی تلخی است. یعنی فکر می‌کنم که ادبیات معاصر ایران، در کنار همه‌ی نوابغ درخشانی که حتی قبل از دهه‌ی ۳۰ عمرشان دارند زندگی می‌کنند، نفس‌گیر و نفس‌بُر است.

آن‌ها با مخاطب‌شان نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. نمی‌توانند مخاطب خودشان را بپرورانند. در نتیجه خودشان را به در و دیوار می‌زنند. البته اشکالی ندارد. هنرمند خودش را به در و دیوار می‌زند؛ مسئله‌ای نیست. اما خسته می‌شود. از نفس می‌افتد. عمر فعالش از یک دهه نمی‌گذرد. جوان‌مرگ می‌شود. بالاخره هر هنرمندی باید دایره‌ی مخاطبین خودش را جور کند. ولی وقتی دایره‌ی مخاطبینش‌ به این محدودی انتخاب می‌‌شود، آن‌وقت جامعه‌ی فرهنگی تبدیل به مجمع‌الجزایر می‌شود. مجمع‌الجزایری که هر جزیره‌ای، با جزیره‌ی نزدیکش فاصله دارد، و پلی نیست که از این جزیره به آن جزیره رفت. پس پخش و پراکنده می‌شوند.

ما گول نخوریم از اینکه تعداد عنوان‌ قصه‌هایی که در سال گذشته، در ایران چاپ شد، به اندازه‌ی تمام قصه‌هایی بود که از ابتدا تا به امروز چاپ شده است. چی چاپ شده؟ چطور چاپ شده؟ چقدر از حقیقت معنای هنرمند، به مخاطبین‌اش رسیده؟ مخاطبین محدود، ولی جدای از هم و دور از هم. این از نفس افتادگی را در هیچ جا اگر من سراغ نکنم، بیشتر از همه در ادبیات معاصر ایران سراغ دارم. من عمر طولانی‌ای کرده‌ام ولی خودم را در مقامی نمی‌دانم که راه‌حلی را عنوان کنم. فکر می‌کنم ما به یک بن‌بست بسیار مشخص و واضح رسیده‌ایم و این بن‌بستی است میان هنرمند و مخاطبش، میان هنرمند و سانسور، میان هنرمند و هنرمند. این مجمع‌الجزایر گسترده و وسیع، به تعداد عنوان‌ کتاب‌هایی که الان چاپ می‌شود، خبر از پراکندگی می‌دهد.

در ادامه‌‌ی سخنرانی، آغداشلو به سؤالات مخاطبین‌اش پاسخ داد.

در بابِ خاطره‌نویسی و مقاله‌نویسی

من خودم راجع‌به مقالاتم فکر کرده‌ام. بعضی از مقالات من قصه‌های کوتاه‌اند. ولی به هرحال من خودم را همیشه مقاله‌نویس دانسته‌ام. در مورد آل‌احمد هم همین‌طور است. آل‌احمد همیشه مقاله‌نویس بود. خاطره‌نویسی همیشه یک خطر اساسی داشته، و آن اینکه دروغ است. کسی که خاطره می‌نویسد، دروغ می‌نویسد. از سیمون‌دوبووار بگیرید، تا هر کس دیگری. اما دروغ مطبوع و دلپذیری است. من همیشه فکر می‌کردم اعترافات روسو، چه چیز هیجان‌انگیزی است. اما اعترافات چنین چیزی نبود.

در بابِ سینمای ایران و تمهیدات فیلم‌سازان در مقابل سانسور

تمهیدی که فیلم‌سازهای ایرانی پیدا کردند تا بتوانند کار کنند، در مورد هرکدام‌شان فرق می‌کند. یک‌ وقتی بهرام بیضایی می‌گفت که یکی از راه‌هایی که شما می‌توانید کارتان را انجام دهید این است که همه‌ی صحنه‌ها را خارجی بگیرید، تا یک‌وقت کسی ناچار نشود که در یک صحنه‌ی داخلی، به شکلی که در زندگی واقعی‌اش هست، ظاهر شود. در نتیجه فیلم‌سازان ایرانی، تمهیدشان را پیدا کرده‌اند. در جایی هم که تمهیدش را پیدا نکردند، فیلم‌شان اجازه‌ی اکران پیدا نکرد. مثل فیلم ۱۰ عباس کیارستمی. نمونه‌های موفق، همان‌هایی است که تهمیدشان را پیدا می‌کنند. نکته‌ی دوم تثبیت سینمای ایران، در سینمای جهان است. سینمای ایران در سطح بین‌المللی تثبیت شده است. به غلط یا به درست. این فرق می‌کند با ادبیات ما که بسیار کم معرفی، و ترجمه شده است. پس مسائل ادبیات معاصر ایران، به صورت مشکلات درونی درآمده، و حمایت جامعه‌ی جهانی را پشت سر خودش ندارد.

به سینمای قبل از ۵۷، شاید بیشتر با یک نگاه نوستالژیک نگاه می‌شود. ولی بدنه‌ی آن سینما، در اصل بدنه‌ی بدی بود. البته تعدادی نابغه بودند که داشتند کار خودشان را می‌کردند. داریوش مهرجویی تعریف می‌کرد  که وقتی داشته فیلم گاو را می‌ساخته، ناچار شده به خاطر تحمیل نظر رئیس ژاندارمری تمام خانه‌ها را با دوغاب سفید کند. چون معتقد بودند که سیاه‌نمایی است. چیزی که من می‌توانم بگویم بحث درباره‌ی سیستم و نابغه است. ما وقتی سیستم‌ها را مقایسه می‌کنیم، این سیستم‌ها هرکدام‌شان یک‌سری ویژگی‌‌‌هایی دارند.

در زمان شاه، شما اگر به مقام اعلی‌حضرت کاری نداشتید، بقیه‌ی کارها اشکال نداشت. بنابراین یک قالب تعریف‌شده وجود داشت که همه‌ی فیلم‌سازان خودشان را با آن تطبیق می‌دادند. ولی وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید که بعضی از مهم‌ترین هنرمندان سینماگر آن دوره در حقیقت، میراث‌رسانِ دوره‌ی بعد از انقلاب شدند. بعد از انقلاب چند فیلم‌ساز به وجود آمد. در این تردیدی نیست.

یک‌وقتی آقای سیدمحمد بهشتی به من گفت که ما آمدیم بنیاد فارابی را تأسیس کردیم تا سینمای مبتذل را از بین ببریم. من اخیراً شنیدم که یکی از مدیران فرهنگی آن دوره، از طرف مدیران رسمی بعد، مورد اعتراض قرار گرفته بود که تو به چه حقی این همه فیلم را سوزاندی؟ یعنی خروارها فیلم را آتش زدند. من به شوخی، به آقای بهشتی عنوان کردم که بله، شما فارابی را به وجود آوردید که سینمای مبتذل را از بین ببرید، اما فیلم‌فارسی که از بین نرفت.

این فیلم‌هایی که الان دارند می‌سازند و مجوز می‌گیرند، مبتذل‌ترین چیزهای تاریخ بشریت است. پس نوع ابتذال فرق کرده. جسارت است که این را بگویم ولی الان حتی درمورد بعضی از مهم‌ترین فیلم‌های جایزه‌برِ بعد از دوران انقلاب، من می‌توانم بگویم که این‌ها در حقیقت دارند سریال تلویزیونی را به صورت تک فیلم می‌سازند. در هر دو دوره نوابغی وجود دارند. من فکر می‌کنم تعداد نوابغ سینمای ایران، از سال ۴۰ تا ۵۷، ده‌ها برابر تعداد نوابغ فیلم‌سازِ امروز است.


منبع: برترینها

طرح یک کمربند – یک جاده چین چیست؟

هفته نامه تجارت فردا – مونا مشهدی رجبی: اقتصاد چین در سال‌های اخیر با سرعت بالایی رشد کرد و هم‌اکنون این کشور پهناور آسیایی را می‌توان یکی از قطب‌های مهم اقتصادی و تجاری در دنیا دانست ولی به نظر می‌رسد سران چین همچنان درصدد تحکیم وضعیت خود در عرصه تجارت و اقتصاد دنیا هستند و می‌خواهند با تکرار تجربه جاده ابریشم به قطب تجارت دنیا تبدیل شوند.

 طرح یک کمربند - یک جاده چین چیست؟

ایده «یک کمربند-‌ یک جاده» طرحی است که می‌تواند ساختار تجاری دنیا را تغییر دهد و باعث افزایش حجم و ارزش تجارت در دنیا شود و چین اصلی‌ترین و مهم‌ترین حامی این طرح است. این طرح دارای دو بخش است که یک بخش آن راه فیزیکی است و یک بخش آن را راه دریایی تشکیل می‌دهد. راه فیزیکی از چین شروع می‌شود و به قاره اروپا ختم می‌شود و کشورهای قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، ایران، ترکیه، اوکراین، لهستان، بلژیک، فرانسه و در نهایت ایتالیا را در‌بر می‌گیرد.

کشورهای مذکور سرمایه‌گذاری زیادی برای توسعه زیرساخت‌های صنعتی و شهری خواهند کرد و ساخت جاده‌ها و پل‌ها و بزرگراه‌ها و مسیرهای حمل‌ونقل ریلی پرسرعت بخشی از این طرح خواهد بود. بخش دوم این طرح را می‌توان راه ابریشم دریایی دانست که باز هم از بنادر چین شروع می‌شود و به بنادر ایتالیا ختم می‌شود و محصولات تولیدشده در چین و کشورهای واقع در این مسیر را به بازار اروپا می‌رساند.

کشورهایی که در مسیر این راه آبی قرار دارند عبارتند از کشورهای ویتنام و مالزی و اندونزی و سریلانکا و پاکستان و کنیا و ترکیه و یونان و ایتالیا. در واقع از طریق این مسیر آبی محصولات تولیدشده در آسیا به اروپا و آفریقا صادر می‌شود که بازار بسیار بزرگی است و ارزش اقتصادی بسیار بالایی خواهد داشت.

کشورهایی که در مسیر این طرح قرار دارند ۶۵ درصد از جمعیت دنیا را در خود جای داده‌اند و به همین دلیل بازار بسیار بزرگی برای محصولات تولیدشده در چین محسوب می‌شوند و اجرا شدن این طرح می‌تواند بازار بسیار بزرگ‌تری را در اختیار تولیدکنندگان چینی قرار دهد و به قدرت چین به عنوان یک اقتصاد بزرگ و یک کشور بزرگ صادرکننده در دنیا بیفزاید. از سوی دیگر منافع اقتصادی ناشی از اجرای این طرح باعث می‌شود کشورهای واقع در این مسیر با هم رابطه سیاسی بهتری برقرار کنند و این رابطه گرم‌تر برای کشورهای قاره آسیا بسیار مطلوب است.

انتظار می‌رود راه‌اندازی این طرح زمینه‌ساز توسعه اقتصادی آسیا و افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی آن در دنیا شود. ولی سوال اصلی این است که آیا امکان اجرای این طرح وسیع وجود دارد یا خیر؟ آیا منابع مالی این طرح را می‌توان تامین کرد و آیا دولت‌های کشورهای مختلف برای اجرای این طرح اهتمام می‌ورزند؟ باید در نظر داشت که تامین منابع مالی برای این طرح بسیار دشوار است ولی با توجه به حمایت‌های زیاد چین از این طرح امکان‌پذیر است ولی در مورد اینکه چه مدت زمان طول می‌کشد تا چنین طرحی اجرا شود نمی‌توان نظر دقیقی ارائه داد. تنها می‌توان گفت که اجرا شدن این طرح ساختار تجاری دنیا را تغییر خواهد داد.

 طرح یک کمربند - یک جاده چین چیست؟

کمربند رونق؛ چرا چین طرح یک کمربند – یک جاده را پیشنهاد داد؟

بیش از دو هزار سال قبل امپراتوری چین به ایجاد جاده ابریشم کمک و شبکه‌ای از مسیرهای تجاری را راه‌اندازی کردکه چین را به کشورهای آسیای مرکزی و جهان عرب وصل می‌کرد. درآن زمان اصلی‌ترین کالای صادراتی چین ابریشم بود و به همین دلیل این مسیر تجاری که چین حمایت از ساخت آن را بر عهده داشت جاده ابریشم نامگذاری شد و قرن‌ها به عنوان اصلی‌ترین و مهم‌ترین مسیر تجاری دنیا بود. اما از نتایج اصلی ساخت این جاده را می‌توان توسعه اقتصادی و زیرساختی کشورهایی دانست که در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند.

این روند توسعه برای بیش از ۱۰۰ سال در آسیا ادامه داشت و تقویت جایگاه اقتصادی آسیا در سطح بین‌المللی و تقویت قدرت سیاسی این قاره در تصمیم‌‌گیری‌های دنیا هم در نتیجه توسعه این جاده و سهم بزرگان در تجارت جهانی بود. اما با توسعه روش‌های ارتباطی به خصوص حمل‌ونقل دریایی و هوایی دیگر جاده ابریشم کارایی خود را از دست داد ولی خاطره موفقیت‌آمیزی که این طرح برای چینی‌ها داشت باعث شد تا مقامات این کشور بازهم طرحی مشابه را پیشنهاد دهند و تلاش کنند به مرکز تجارت دنیا باز‌گردند.

طرح در سال ۲۰۱۳ پیشنهاد شد

در سال ۲۰۱۳ رئیس‌جمهوری وقت چین طرحی مشابه جاده ابریشم ولی با توجه به نیازها و امکانات امروز دنیا را پیشنهاد داد. او اعلام کرد با ساخت شبکه‌ای از راه‌های ریلی، جاده‌ها، خطوط لوله و مسیرهای حمل‌ونقل دریایی چین را به کشورهای آسیای مرکزی، آسیای غربی و بخشی از جنوب آسیا وصل می‌کند و حتی با توسعه این مسیر بازار اروپا و بخشی از آفریقا را هم به این شبکه اضافه می‌کند.

حتی اگر کشورهای اروپایی به مسیر جاده ابریشم مدرن اضافه نشوند ولی دسترسی به بازار این کشورها از طریق جاده ابریشم مدرن امکان‌پذیر می‌شود و فرصت‌های اقتصادی و تجاری زیادی را در اختیار کشورهایی قرار می‌دهد که در مسیر طرح یک کمربند-یک جاده قرار دارند. در طرحی که اخیراً پیشنهاد شده است کشورهای بلژیک، فرانسه، اوکراین، ایتالیا، یونان و ترکیه که در قاره اروپا واقع شده‌اند هم در مسیر جاده ابریشم مدرن قرار دارند و کنیا در قاره آفریقا هم کشوری است که کالاهای تولید‌شده و وارد‌شده به مسیر تجاری در قاره آسیا را جذب و به بازار مصرف آفریقا عرضه می‌کند.

 طرح یک کمربند - یک جاده چین چیست؟

طرحی با هدف توسعه تجارت

طرح یک کمربند-یک جاده در نگاه اول یک مسیر برای توسعه تجارت است ولی در واقع می‌تواند باعث نزدیکی بیشتر کشورهای آسیایی شود و زمینه را برای همکاری‌های مشترک در عرصه اقتصادی و تجادی و فرهنگی و حتی اجتماعی فراهم کند. این دوستی می‌تواند باعث افزایش قدرت سیاسی آسیا در سطح بین‌المللی شود و به آنها کمک کند تا در تصمیم‌‌گیری‌های جهانی یکپارچه‌تر حضور داشته باشند زیرا در اغلب موارد منافع اقتصادی در تصمیم‌‌گیری‌های سیاسی تاثیر زیادی دارد.

طرح یک کمربند-یک جاده، ایجاد‌کننده بزرگ‌ترین پلت‌فورم دنیا برای همکاری‌های اقتصادی است و این همکاری‌ها شامل همکاری در عرصه سیاستگذاری اقتصادی، همکاری‌های تجاری و همکاری در زمینه تامین مالی، همکاری‌های اجتماعی و فرهنگی است که منافع آن نصیب تمامی کشورهایی می‌شود که در مسیر این پلت‌فورم قرار دارند.

در سال‌های اخیر سازمان‌های بین‌المللی زیادی برای کمک به اجرای این طرح اعلام آمادگی کردند و چین هم از طریق ایجاد صندوق و بانک توسعه زیر‌ساخت آسیا تلاش کرد تا بخشی از منابع مالی مورد نیاز طرح را تامین کند ولی آنچه تضمین‌کننده اجرای این طرح است حمایت چین از آن و تلاش چین برای اجرای این طرح تا مرحله پایانی است.

چین دومین اقتصاد دنیاست و هم‌اکنون بخش اعظم کالاهای مصرفی دنیا در این کشور تولید می‌شود. بنابراین حمایتش از یک مسیر تجاری دیگر که منافعش نه‌تنها به خود چین بلکه به تمامی کشورهای واقع در این مسیر می‌رسد اهمیت زیادی دارد. از طرف دیگر باید در نظر گرفت اغلب کشورهای واقع در این مسیر تجاری مدرن کشورهای در حال توسعه و بازارهای در حال گذار هستند و در نتیجه این طرح می‌تواند سرمایه مورد نیاز برای توسعه زیر‌ساخت‌های صنعتی را تامین کند. در نتیجه توسعه زیر‌ساخت‌ها فرصت رشد اقتصادی و ایجاد فرصت‌های شغلی در این کشورها فراهم خواهد شد که منافع زیادی برای آنها دارد.

بخش‌های اصلی این طرح

در سال ۲۰۱۵ میلادی اعلام شد که طرح یک کمربند-یک جاده دارای دو بخش اصلی است که یکی از آنها به توسعه شبکه ارتباطی روی زمین اختصاص دارد و بخش دوم شبکه ارتباطی دریایی است و با توجه به روش‌های مختلف تجاری در دنیا هر دو مسیر برای تجارت دنیا اهمیت زیادی دارد.

این دو بخش اصلی و مهم عبارتند از: اول کمربند اقتصادی ابریشم و دوم راه ابریشم دریایی قرن بیست و یکم میلادی. کمربند ابریشم اقتصادی شامل سه مسیر مهم می‌شود که یک مسیر از چین شروع می‌شود و تا اروپا ادامه دارد و این مسیر از آسیای مرکزی می‌گذرد.

دومین مسیر از خلیج فارس شروع می‌شود و تا مدیترانه ادامه دارد و از آسیای غربی می‌گذرد و سومین مسیر از طریق کشورهای جنوب آسیا به اقیانوس هند می‌رسد. جاده ابریشم دریایی قرن بیست و یکم میلادی باعث اتصال راه‌های دریایی منطقه‌ای می‌شود و بیش از ۶۰ کشور دنیا را که ارزش تولید ناخالص داخلی آنها بالغ بر ۲۱ هزار میلیارد دلار است به هم وصل می‌کند.

پیشرفت‌هایی که در اجرای پروژه ایجاد شد

 تلاش چین برای اجرای این پروژه باعث شد تا توجه جهانیان به این طرح جلب شود. در سال‌های اخیر چین چندین توافق دو‌جانبه با کشورهای مجارستان و مغولستان و روسیه و تاجیکستان و ترکیه امضا کرد که هر یک به جنبه‌ای از این طرح می‌پردازد. پروژه‌های دیگری هم از سوی مقامات چینی پیشنهاد شده است که مطالعات اقتصادی و اجرایی آن در حال انجام است.

 طرح یک کمربند - یک جاده چین چیست؟
این پروژه‌ها شامل ساخت خطوط ارتباطی قطار بین بخش شرقی چین و ایران می‌شود و احتمال توسعه این خط تا اروپا هم وجود دارد. همچنین ساخت خطوط ارتباط ریلی میان چین با کشورهای لائوس و تایلند و ساخت خطوط ریلی پر‌سرعت در اندونزی هم بخش دیگری از این طرح است. این طرح به اندازه‌ای وسیع و بزرگ است که بیش از ۲۰۰ شرکت پیمانکاری بزرگ و کوچک برای اجرای بخش‌های مختلف آن توافقنامه‌ها و قراردادهایی را با شرکت‌های چینی امضا کرده‌اند و شمار دیگری از توافقنامه‌ها هم در ماه‌های آینده نهایی می‌شود.

شش کریدور اصلی این پروژه

در سال ۲۰۱۴ میلادی چین صندوق راه ابریشم را راه‌اندازی کرد که ارزش منابع مالی موجود در این صندوق برابر با ۴۰ میلیارد دلار اعلام شد و این صندوق در پروژه‌های کلیدی مختلفی سرمایه‌گذاری کرده است. تاکنون فازهای اولیه پروژه راه ابریشم در چین اجرا شده و برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری روی پروژه‌های جزئی‌تر آغاز نشده است.

قرار بر این است که در طول اجرای این پروژه شش کریدور اقتصادی اصلی راه‌اندازی شود که این کریدورهای اقتصادی عبارتند از: ۱- چین، مغولستان و روسیه ۲-چین، ‌آسیای مرکزی و‌ آسیای غربی ۳- هند و چین ۴- چین، پاکستان  ۵-بنگلادش، چین و هند-میانمار ۶- پل زمینی اروپایی و آسیایی.

این کریدورها محور و مرکز اصلی فعالیت‌های صنعتی و فعالیت‌های اقتصادی در حوزه انرژی هستند و این همکاری‌های اقتصادی و انرژی از طریق استفاده از جاده‌ها، خطوط ریلی، آبراه‌ها، خطوط هوایی، خطوط لوله و بزرگراه‌های اطلاعاتی انجام می‌شود. افزایش سطح ارتباط میان کشورهایی که در این مسیر قرار دارند و ارتقای راندمان کشورهایی که در مسیر جاده ابریشم تازه هستند می‌تواند باعث تقویت دوستی‌ها و همکاری‌های کشورها شود و منافع زیادی در زمینه اقتصادی و تجاری به تمامی کشورها برساند.

 به هر حال این طرح تازه شروع شده است و تا اجرای کامل آن سال‌های زیادی مورد نیاز است ولی نکته مهم تاثیرات اقتصادی مثبتی است که اجرای آن در اقتصادهای آسیایی دارد و به همین دلیل حمایت بخش زیادی از فعالان اقتصادی و سران دولتی کشورها را دارد. اجرای طرح مذکور آینده اقتصادی و سیاسی آسیا را تغییر می‌دهد و کشورهایی ایجاد می‌کند که با سرعت بالایی در مسیر توسعه اقتصادی و صنعتی حرکت می‌کنند. 


منبع: برترینها

گام‌های اساسی در فرآیند مشتری‌یابی

چگونه مشتری یابی می‌کنید؟ این یک سوال ساده است و تعداد خیلی کمی از شرکت‌هایی که می‌شناسیم، پاسخ قطعی برای این سوال دارند. اغلب شرکت‌ها، هیچ فرآیندی برای مشتری یابی، از پیدا کردن سرنخ‌های بازاریابی تا فروش ندارند و اگر هم فرآیندی دارند، یک فرآیند دستی و ناکارآمد است. در ادامه ده گام اساسی که در فرآیند مشتری یابی یا به اصطلاح لید جنریشن باید طی کنید، آورده شده است.

چگونه مشتری یابی می‌کنید؟ این یک سوال ساده است و تعداد خیلی کمی از شرکت‌هایی که می‌شناسیم، پاسخ قطعی برای این سوال دارند. اغلب شرکت‌ها، هیچ فرآیندی برای مشتری یابی، از پیدا کردن سرنخ‌های بازاریابی تا فروش ندارند و اگر هم فرآیندی دارند، یک فرآیند دستی و ناکارآمد است. در ادامه ده گام اساسی که در فرآیند مشتری یابی یا به اصطلاح لید جنریشن باید طی کنید، آورده شده است.

 گام‌های اساسی در فرآیند مشتری‌یابی
هماهنگی‌های مابین تیم فروش، بازاریابی، خدمات به مشتری و توسعه محصول

یک جلسه برای همه‌ی اعضای تیم خود (فروش، بازاریابی، خدمات به مشتری و توسعه محصول) تدارک ببینید. از آن‌ها بخواهید تا در مورد موارد زیر با هم به توافق برسند.

  •     توافق در مورد معیارهایی که باید در نظر گرفته شوند.
  •     توافق در مورد ۱۰ موردی که در این لیست مطرح خواهد شد.
  •     تهیه KPIها، اهداف ماهانه، سه ماهه و سالانه برای فروش، بازاریابی و خدمات به مشتری
  •     داشبور گزارش و گزارش‌های قوی ماهانه برای هر تیم و نحوه انتقال آن‌ها به ذی‌نفعان

اتوماسیون بازاریابی، فروش و مدیریت ارتباط با مشتری

تیم فروش و بازاریابی شما نیاز دارد از برخی تکنولوژی‌ها برای مدیریت کارهای خودشان استفاده کنند. به عنوان بخشی از روند هماهنگی، تیم‌های فروش و بازاریابی شما باید در مورد این ابزارها به توافق برسند.

  •     سیستم مدیریت محتوای وب‌سایت
  •     ایجاد و ترویج محتوا (وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی)
  •     تبدیل بازدیدکنندگان به مشتری(صفحات فرود، فرم‌ها)
  •     اتوماسیون بازاریابی(بازاریابی ایمیلی، لیست ایمیل، گردش کار مدیریت سرنخ‎‌های بازاریابی)
  •     یکپارچه‌سازی برنامه‌ها (سرویس‌های خدمات به مشتری، تجارت الکترونیک، سیستم‌های اطلاعاتی کسب‌وکار)

جذب سرنخ‌های بازاریابی

  • جذب کاربر برای فروش با استفاده از محتوای باکیفیت بالا و هدفمند.
  • بازاریابی درونی: وبلاگ‌نویسی، وبلاگ‌نویسی مهمان، بروزرسانی شبکه‌های اجتماعی، بهینه‌سازی موتورهای جستجو، صفحات فرود و … .
  • پرداخت به ازای تقاضا: تبلیغات در رسانه‌های اجتماعی، تبلیغات بنری، بازاریابی ایمیلی، تبلیغات چاپی، تبلیغات رسانه‌ای و … .

 

جمع‌آوری اطلاعات سرنخ‌های بازاریابی

شما باید اطلاعات هر کسی را که تاکنون به شما یا وب‌سایت‌تان مراجعه کرده است را داشته باشید. اگر تاکنون این کار را نکرده‌اید هر چه سریع‌تر به طراحی یک استراتژی صحیح برای جمع‌آوری این اطلاعات بپردازید.

به این فکر کنید که از چه طریقی می‌توانید بیشترین و بهترین اطلاعات را جمع‌آوری کنید؟

چگونه می‌توانید آن کار را انجام دهید و به چه ابزارهایی نیاز خواهید داشت؟

بخش‌بندی سرنخ‌های بازاریابی

تقسیم بندی و بخش‌بندی سرنخ‌های بازاریابی یکی از مهم‌‌ترین کارهایی است که باید صورت گیرد.

شما برای این‌که بتوانید شخصی‌سازی انجام دهید و پیام‌های مرتبط با هر کسی را به وی بفرستید، مجبور به بخش‌بندی و لیست‌بندی سرنخ‌های بازاریابی هستید.

به عبارت ساده‌تر شما باید افرادی را که اطلاعات آن‌ها را جمع‌آوری کرده‌اید، براساس ویژگی‎‌های مشترک دسته‌بندی کنید.

امتیازدهی به سرنخ‌های بازاریابی

به هر سرنخ بازاریابی از لحاظ قوی یا ضعیف بودن امتیاز بدهید.

مطمئنا آن سرنخ بازاریابی که امتیاز بیشتری گرفته است، احتمال بیشتری برای تبدیل شدن به مشتری دارد.

به عنوان مثال، شما می‌توانید عواملی هم‌چون صنعت، درآمد، تعداد دفعات بازگشت به سایت، مشتری رقیب و … را در نظر بگیرید.

دنبال کردن سرنخ‌بازاریابی که یافته‌اید

تنها هدف قرار دادن مشتری و جمع‌آوری اطلاعاتش کافی نیست.

شما باید بتوانید مشتریی را که یافته‌اید، دنبال کنید، برای او ارزش آفرینی کنید و او را به سمت خود جلب کنید.

به عنوان مثال، اگر شما از بازاریابی ایمیلی استفاده می‌کنید، تنها به ارسال یک ایمیل اولیه اکتفا نکنید.

بلکه بعد از ارسال ایمیل اول حدود ۵ تا ۶ بار ایمیل دیگر هم بزنید.

البته این به این معنا نیست که اسپم باشید.

فروش و تجزیه تحلیل نتایج

بعد از این‌که شما با سرنخ‌های بازاریابی ارتباط برقرار کردید و به آن‌ها پیشنهادی ارزشمند دادید، به احتمال زیادی فروش صورت خواهد گرفت. در این مرحله یعنی بعد از این‌که مشتری یابی را انجام دادید، نوبت به تجزیه و تحلیل می‌رسد.

آن‌چه که در این‌جا اهمیت دارد اینست که شما با کمترین تلاش به بیشترین نتایج دست پیدا کنید. بنابراین تجزیه تحلیل نتایج به شما کمک خواهد کرد تا بهترین فرصت‌ها را کسب کنید.


منبع: برترینها

طنز؛ خوردن ِ من فریاد من است

محمدامین فرشادمهر در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

هفته قبل شاهد عرض اندام و حاشیه‌سازی چند گلابی در عرصه سیاسی کشور بودیم. ماجرا مربوط می‌شود به گلابی خوردن یکی از نمایندگان عزیز در صحن علنی مجلس که حواشی زیادی را ایجاد کرد. ایشان در توضیح ماجرای پیش آمده و با حالتی اعتراضی گفت:‌«میوه مجلسی‌هاش رو رییس روسا میخورن، ما چندتا گلابی نمیتونیم بخوریم؟!

زمانی که گلابی خوردم میدونستم فضول‌ها [عکاسان و خبرنگاران اسبق] اینجا هستن و عکس می‌اندازن». ما با کمی تحقیق متوجه شدیم حرف ایشان صحت دارد و با علم به حضور عکاسان دو کیلو گلابی را خورده‌اند.

ایشان همچنین چون می‌دانستند بعدها یک فضول بی ادبِ کم کاپاسیتی (بنده) هم در ستون طنزش این مساله را سوژه می‌کند، سه کیلوی دیگر گلابی خورد. در ادامه هم وی درحالی‌که زیر بار این مسئولیت خطیر به عرق‌ریزی افتاده بود برای سلامتی سایر اقشار فضول جامعه از جمله منتقدان، فعالان سیاسی، متخصصان داخلی و گوارش، علی آقا کریمی، آقا مهدوی‌کیا، زندانی‌های تو زندون و میوه‌فروش‌های تو میدون، باقی یک خاور گلابی را نوش جان نمود.

وی همچنین با نگاه به دوربین و پردازش این فکر در ذهنش که «یعنی الان چند نفر از حوزه رای‌گیری من دارن برنامه رو نگاه میکنن؟» صدایش را بالاتر برد و افزود: «اصلا خوردم که خوردم. از این بیشترش رو هم می‌خورم. من طرفدار کشاورزها هستم. همون کشاورزهای نازنینی که قراره سری بعدی هم رای بدن، عمو (نان استاپ) نماینده ببینه». وی در پایان صحبت‌هایش نیز گفت من گلابی خوردم که به وضعیت وزارت جهاد کشاورزی و واردات میوه اعتراض کنم».

بدین ترتیب امروزه شاهد هستیم که «خوردن» یکی از موثرترین روش‌های مبارزه در عرصه‌های مختلف کشور است. کما اینکه قبلا هم مبارزان و فعالان اقتصادی زیادی را دیده‌ایم که به عشق این مردم و با مشقت، اسکناس‌ها را لوله کرده و خورده‌اند. یا دلسوزان عرصه مدیریت شهری، روستایی و محیط‌زیست که زمین‌ها، جنگل‌ها و کوه‌ها را خورده‌اند. یا برخی مسئولان و چهره‌های شناخته شده که برای حل مشکلات صورت مساله را (به انضمام خبرنگار و میکروفن و رسانه) خورده‌اند. یا برخی نمایندگانی که برای اعتراض به واردات گوشی‌های تلفن همراه، گول می‌خورند (و سلفی می‌گیرند).

به هرحال دو مساله جای شکر دارد. اول اینکه در این سال‌ها قدم‌های بزرگی در جهت رفع تبعیض برداشته‌ایم؛ یعنی گلابی‌ای که سال‌ها به‌دلیل عدم شایسته‌سالاری از اسم خودش هم شرمگین بود امروزه تیتر یک اخبار می‌شود. مساله دوم هم این است که در این سبک اعتراضی مذکور (بخور بخور)، اوضاع وزارت بهداشت‌مان بسامان است.


منبع: برترنها

رنگ شناسی برای دکوراسیون منزل در تابستان

ماهنامه آویشن: آشنایی با تاثیر رنگ ها و استفاده از آن در جای مناسب، یکی از اصلی ترین نکات در دکوراسیون داخلی است. مهم ترین نقش را در طراحی و دکوراسیون داخلی، رنگ ها برعهده دارند؛ زیرا هر چیزی که می بینیم دارای رنگ است.

رنگ ها باعث می شوند چیزها را احساس کنیم و به همین دلیل می توان گفت خودشان نیز دارای احساسند!

رنگ ها معنی دار هستند و نوع احساس ما را منعکس می کنند. هر یک از رنگ های قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، بنفش، سیاه، سفید، خاکستری و قهوه ای معنی خاصی دارند؛ بنابراین استفاده از چرخه رنگ و تلفیق آنها، شما را به ایده ای که در نظر دارید، نزدیک می کند. برای تغییر فضایی که در آن قرار دارید و انجام دکوراسیون، باید بتوانید رنگ ها را به درستی، انتخاب و تلفیق کنید.

قرمز

غیر از قرمز چه رنگ دیگری را سراغ دارید که بتواند به اندازه تمام دنیا شما را به وجد بیاورد؟ قرمز رنگ تابستان است.

رنگ قرمز نشانه جشن، شانس، لوکس و جدید بودن، علاقه و آتش است. قرمز، رنگ گل های رز در روزهای به یادماندنی است. قرمز، رنگ هیجان است. اگر با پوشیدن لباس قرمز در یک جلسه تجاری مورد توجه قرار گرفته اید، نه تنها به خاطر شجاعت شما در انتخاب رنگ بوده بلکه به دلیل احساس قدرتی بوده که قرمز ایجاد می کند. قرمز، رنگ شجاعت است و خوش شانسی است و در کشورهای آسیایی پیشرفته، معمول است.

 خانه ای به رنگ تابستان

اما چطور از رنگ قرمز در خانه استفاده کنیم؟ اگر می خواهید همه جا را قرمز کنید، کمی احتیاط کنید! بهتر است قرمز را به صورت پراکنده در جاهای مختلف به کار ببرید. برای ایجاد یک اتاق گرم و نرم، دیوارها را قرمز کنید. با این کار محیط، بسته تر شده و حس صمیمیت ایجاد می شود.

قرمز، رنگ مناسبی برای اتاق خواب نیست چون میزان تنفس را زیاد و خواب و آرامش را کم می کند. در طرح های تجاری، استفاده از مبلمان چرمی قرمز در فضایی کاملا سفید همراه با آویزهای قرمز  آنچنان تماشایی ست که هرکسی را وادار به نشستن می کند؛ سپس فرد، محو لوسترها می شود و این به دلیل مرکز توجه بودن رنگ قرمر است. اما اگر نمی خواهید در خانه خود تا این حد رمانتیک باشید، از این رنگ در جاهایی که برایتان اهمیت بیشتری دارد، استفاده کنید و قسمت های خاص را مورد توجه قرار دهید.

استفاده از رنگ قرمز در اطراف شومینه- حتی اگر خاموش باشد- گرما را تداعی می کند و به کاربردن آن در ورودی خانه، استطاعت مالی را می رساند. از رنگ قرمز در محل آرایش و اتاق پرو خود استفاده کنید. قرمز در اتاق ناهارخوری شگفت انگیز است و در اتاق پذیرایی بازخورد زیادی دارد. رنگ قرمز تیره، خود یک سبک را ایجاد می کند و اعتماد به نفس را می رساند.

 خانه ای به رنگ تابستان

قرمز، پرحرارت، رمانتیک، نشانه خطر و توقف است و هیجان، نشاط، پیشرفت، توانگری، قدرت و شجاعت را می رساند؛ موجب افزایش فشار خون، بالارفتن تنفس، افزایش مقاومت و خشم می شود؛ در حالی که رنگ پوست را خوب منعکس می کند.


بنفش

بنفش، یکی از رنگ هایی است که ترکیب شان با نقره ای و خاکستری، نتیجه فوق العاده زیبایی دارد.

 خانه ای به رنگ تابستان

با اینکه بنفش، رنگ باشکوهی است، در دکوراسیون داخلی کمتر دیده می شود و بیشتر در طیف های کمرنگ یا یاسی به کار می رود. بنفش به خاطر ملایم و آرام بخش بودن برای اتاق خواب دخترها بسیار مناسب است؛ ضمنا رنگ خلاقیت آفرینی است و در محیط های کار و آموزش هم کارایی زیادی دارد. اگر در کنار زرد قرار بگیرد، جلوه خاصی خواهدداشت و حس قوی ای ایجاد می کند. استفاده از پارچه بنفش برای مبلمان ناهارخوری هم خیره کننده است.

بنفش، رنگی موزون، سلطنتی و باشکوه است و باعث کاهش فشار خون و کم شدن ترشح غدد بسیار فعال می شود؛ رنگی که ظرافت، رویای روزانه و معنویات را القا و به ایجاد صلح و آرامش، برتری، ملایمت، احترام و کاهش سر و صدا کمک می کند.

 خانه ای به رنگ تابستان


سبز

شاید نیازی نباشد که درباره رنگ سبز توضیح زیادی بدهیم. اگر می خواهید پای طبیعت را به خانه هایتان باز کنید، این رنگ را فراموش نکنید.

 خانه ای به رنگ تابستان

رنگ سبز به دلیل خنثی بودن، برای دکوراسیون داخلی فوق العاده است. سبز در همه جای طبیعت وجود دارد، با هر کدام از رنگ های رنگین کمان همنشین می شود و ظاهر فوق العاده ای به خود می گیرد؛ رنگی که به دلیل آرام بخش بودن، مناسب اتاق خواب و سرویس های بهداشتی است.

سبز اگر در کنار طیف بنفش و نقره ای قرار بگیرد، زیباتر می شود و رفاه و غنی بودن را می رساند.

 خانه ای به رنگ تابستان

رنگ سبز را می توان با صورتی بررنگ، زرشکی، آبی روشن، زرد و بنفش استفاده کرد. سبز، آرامش، آسایش، خنکی، رفع خستگی، اعتدال، احتیاط، امنیت، هماهنگی، تعادل و آرامش اعصاب را القا می کند و نشانه ثروت، رشد، تولد، تجدید حیات، غبطه خوردن و همدردی است؛ ضمن اینکه بیانگر اجتماعی بودن، مرسوم بودن، ظرافت، پیچیدگی، سنت و عادی و گران بودن هم هست.


زرد

بهترین رنگی که دیدم، رنگ زرد کهربایی

چه کسی گفته زرد، رنگ نفرت است؟ اگر پیش تر به این موضوع اعتقاد داشته اید، پس از خواندن نکته های ما، همه چیز را فراموش می کنید.

 خانه ای به رنگ تابستان

زرد را همراه با رنگ های دیگر به کار ببرید. به کاربردن رنگ زرد- البته نه خیلی تند؛ مثلا طلایی- در اتاق ناهارخوری اشتهاآور است. کرم نباتی، شاد و مناسب اتاق نوزاد است. رنگ زرد روشن در اتاق ملاقات، اثری مثبت و خلاقیت انگیز دارد.

زرد، رنگ مثبتی است که می تواند برای اتاق نوجوانان بسیار مناسب باشد و حافظه را تقویت و به مطالعه مفید کمک کند. این رنگ برای محیط های کوچک فوق العاده است، جلب نظر می کند و حالت خوشامدگویی دارد اما چون به کاربردن یکدست آن در یک محیط، ممکن است باعث تندمزاجی و بدخلقی شود، سعی کنید آن را با رنگ های دیگر به کار ببرید.

 خانه ای به رنگ تابستان

آبی و زرد، کنار دریابودن را تداعی می کنند و زرد و سفید محیط را تمیز نشان می دهند.

رنگ زرد، می تواند گرما و آفتاب، درخشندگی، نور، مثبت بودن، شادی، گیرایی، امیدواری و خلاقیت را به خوبی القا کند و علاوه بر اینکه حافظه را تقویت می کند، به فرد جرات می دهد و موجب درون نگری می شود.

زرد، نشانه توجه، ارتباط، مناظره و حکمت است اما در عین حال مراقب باشید چون استفاده بیش از اندازه از آن، تحریک پذیری، خصومت و تبعیض را افزایش می دهد.


منبع: برترینها

مروری بر زندگی و فعالیت‌های سیاسی «ابراهیم یزدی»

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی: ابراهیم یزدی در این سال‌های تحصیل در دوره دبیرستان در محافل سیاسی حاضر می‌شد. چنانکه خود می‌گوید: «ابتدا به کمک چند نفر از همکلاسی‌ها و هم‌سن و سال‌های خودم در دارالفنون و دبیرستان‌های دیگر، مجله دانش‌آموزان را منتشر ساختیم.

ابراهیم یزدی در سوم مهرماه ۱۳۱۰ در محله‌ای معروف به بازارچه آقا معصوم در قزوین به دنیا آمد. پدرش صادق نام داشت. اجداد پدری وی اصالتا اهل یزد بودند. چنانکه ابراهیم یزدی در کتاب خاطرات خود که عنوان آن ۶۰ سال صبوری و شکوری است می‌نویسد: «یکی از اجداد پدریمان معروف به حاج محمدرضا یزدی در حالی که حدود ۲۰ تا ۲۴ سال داشت در زمان فتنه اشرف افغان به همراه دو تن از دوستانش از یزد به قزوین مهاجرت می‌کنند. حاج محمدرضا در یزد به شغل جمع‌آوری و بسته‌بندی حنای معروف یزد مشغول بود و در محله کلاهدوز نزدیک میدان چخماق سکونت داشت… حاج محمدحسین، پدربزرگ ما و نوه حاج محمدرضا در قزوین به دنیا آمد.»

ورود ابراهیم یزدی به عرصه سیاست با نهضت خداپرستان سوسیالیست / از حضور در نوفل‌لوشاتو تا ورود به ایران

ابراهیم یزدی از طرف مادر به مرتضوی‌‌های قزوین منتسب می‌شود. منزل خانواده مادری وی در نزدیکی‌های دروازه رشت قزوین قرار داشت و به گفته ابراهیم یزدی، زمانی که آیت‌الله کاشانی به قزوین تبعید شده بود مدتی در آنجا اقامت کرده بود.

ابراهیم یزدی ﺩﺭ ۶ سالگی بهﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ (پدر، مادر، دو برادر به نام‌های کاظم و اسماعیل و دو خواهر به نام‌های مهین و نصرت) از قزوین ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ رفت و در نزدیکی میدان اعدام ساکن شدند. او ﺗﺤﺼﻴﻼﺕ سال اول ﺍﺑﺘﺪﺍیی ﺭﺍ ﺩﺭ دبستان‌ ﻣﻮﻟﻮی واقع در گذر بازارچه معیر گذراند و از کلاس دو تا ششم را در دبستان ﺍﺩﺏ سپری کرد. وی در این‌باره می‌گوید: «پدرم، برادرم اسماعیل آقا و مرا به دبستان ادب برد و نام برادرم را در کلاس چهارم و مرا در کلاس دوم ثبت کرد.»

او سپس برای گذراندن ﺗﺤﺼﻴﻼﺕ ﻣﺘﻮﺳطه راهی ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍﻟﻔﻨﻮﻥ شد. چنانکه خود می‌گوید: «در سال‌های دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ دبیرستان دارالفنون از جمله معروف‌ترین و بهترین دبیرستان‌های تهران محسوب می‌شد. برادرم کاظم قبلا دانش‌آموز آنجا بود و دوره شش ساله دبیرستان را در آنجا طی کرد. برادر دیگرم اسماعیل نیز که دو سال از من جلوتر بود در آنجا مشغول به تحصیل شد. به طور طبیعی من هم در دارالفنون ثبت نام کردم… وقتی سال سوم دبیرستان را تمام کردم پدرم مصرانه از من خواست تا ترک تحصیل کنم و یک‌سره به کمک او در کار مغازه بپردازم… من مجبور شدم با پدر اینگونه صلح و توافق کنم که من کار او را در هر حال انجام دهم و او هم کاری به درس خواندن من نداشته باشد.»

ﻭی ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۳۲ از دانشکده‌ ﺩﺍﺭﻭﺳﺎﺯی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ فارغ‌التحصیل شد. به گفته خودش در دوران دانشجویی علاوه بر عضویت در شورای انجمن اسلامی دانشجویان، در سازمان دانشجویان نیز فعالیت می‌کرد. وی یک سال بعد و در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ با خانم سرور طلیعه ازدواج کرد.

 ورود به عرصه فعالیت‌های سیاسی

 ورود ابراهیم یزدی به عرصه سیاست با نهضت خداپرستان سوسیالیست / از حضور در نوفل‌لوشاتو تا ورود به ایران
ابراهیم یزدی در این سال‌های تحصیل در دوره دبیرستان در محافل سیاسی حاضر می‌شد. چنانکه خود می‌گوید: «ابتدا به کمک چند نفر از همکلاسی‌ها و هم‌سن و سال‌های خودم در دارالفنون و دبیرستان‌های دیگر، مجله دانش‌آموزان را منتشر ساختیم و به نهضت خداپرستان سوسیالیست، جمعیت تعاونی خداپرستان و انجمن اسلامی دانشجویان، سپس در سال‌های بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی دوم پیوستم.»

وی در این سال‌ها طعم اولین بازداشت را نیز چشید و در ۲۱ آبان ۱۳۳۲ به هنگام محاکمه مصدق دستگیر و روانه بازداشتگاه شد.

طی سال‌های بعد او به عضویت یک گروه نیمه مخفی به ﻧﺎﻡ متاع – ﻣﻜﺘﺐ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎعی ﻋﻤلی- درآمد. این گروه در سال ۳۵ توسط مهدی بازرگان پی ریزی شد که ابراهیم یزدی در شاخه انجمن اسلامی پزشکان بود. به گفته یزدی: «فکر تشکیل متاع در واقع محصول تجربه فعالیت سیاسی مهندس بازرگان بعد از کودتای ۲۸ مرداد در نهضت مقاومت ملی ایران بود… تاسیس انجمن‌های اسلامی پزشکان، مهندسین، معلمین، شرکت انتشار از گام‌های اولیه بود که برداشته شد… انجمن اسلامی مهندسین با همت مهندس بازرگان، مهندس سحابی، مهندس کتیرایی، مهندس معین‌فر، مهندس طاهری و … تاسیس شد. در همان سال ۳۶ انجمن اسلامی پزشکان با تلاش دکتر کاظم یزدی، دکتر عباس حائری، دکتر عالی و من شکل گرفت.» همکاری او با متاع تا سال ۱۳۳۹ که از ایران خارج شد ادامه داشت.

 عزیمت به امریکا در سال ۱۳۳۹

ابراهیم یزدی در شهریور ۱۳۳۹ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺭﻓﺖ و در آنجا به ﻋﻀﻮیت ﻫﻴﺎﺕ ﺍﺟﺮﺍیی ﺟﺒﻬﻪ ملی ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ درآمد. در سال ۴۱ هم که ﺷﺎﺧﻪ ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩی ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻛﺸﻮﺭ تاسیس شد، ابراهیم یزدی به عنوان رئیس شورای مرکزی نهضت آزادی در خارج از کشور انتخاب شد و مسئولیت انتشار ماهنامه “پیام مجاهد” را برعهده گرفت. وی دو سال بعد یعنی در ﺳﺎﻝ ۴۳ ﺩﺭ ﺗأﺳﻴﺲ ﺍنجمن ﺍﺳﻼمی ﺩﺍﻧشجوﻳﺎﻥ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻭ ﻛﺎﻧﺎﺩﺍ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻛﺮﺩ.

ورود ابراهیم یزدی به عرصه سیاست با نهضت خداپرستان سوسیالیست / از حضور در نوفل‌لوشاتو تا ورود به ایران
فعالیت‌های ابراهیم یزدی در چارچوب انجمن‌های اسلامی و در قالب سمینارها و همایش‌های مختلف ادامه یافت که یکی از آنها سمینار اقتصاد اسلامی بود. او به همراه افراد دیگری نظیر محمد هاشمی و شهید چمران در تابستان ۱۳۴۹ سمینار اقتصاد اسلامی را در دانشگاه کالیفرنیا برگزار کردند.

در همین دوران اختلافاتی بین برخی از اعضای این تشکل به وجود آمد که اغلب ریشه در نوع تفکر نهضتی‌ها و ابراهیم یزدی داشت. محمد هاشمی در کتاب خاطرات خود به این اختلاف‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «در آن زمان نهضت آزادی معتقد بود که مبارزه سه بعد دارد: بعد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی، آقای یزدی براساس این تز می‌گفت که انجمن‌های اسلامی در بعد ایدئولوژیک فعال هستند و کسی که می‌خواهد کار ایدئولوژیک بکند، خودسازی می‌کند و جای او در انجمن اسلامی است.

کسی که می‌خواهد کار سیاسی انجام دهد به سازمان سیاسی برود و کسی که می‌خواهد بالاتر کار کند، عضو سازمان نظامی بشود. آقای یزدی می‌گفت انجمن اسلامی بعد ایدئولوژیک، نهضت آزادی بعد سیاسی و مجاهدین خلق بعد نظامی هستند. او معتقد بود چون انجمن در بعد ایدئولوژیک است پس نباید در آن کار سیاسی انجام شود. کسی که می‌خواهد کار سیاسی کند باید به عضویت نهضت در بیاید. این تز مبنای اختلاف ما و دکتر یزدی و یا به عبارتی اختلاف انجمن اسلامی و نهضت آزادی شد…»

این اختلافات کم‌کم دامنه وسیع‌تری پیدا کرد و هیئت مدیره را نیز درگیر خود کرد. چنانکه محمد هاشمی می‌گوید: «اختلاف در هیئت مدیره عمدتا حول دو جریان نهضت آزادی و جبهه ملی بود. بعضی از جبهه ملی سوم دفاع می‌کردند و بعضی از نهضت آزادی و گروهی فارغ از گروه‌بندی خاصی برای حفظ استقلال انجمن تلاش می‌کردند. اختلافات گروه مستقل انجمن با نهضتی‌ها و به ویژه دکتر یزدی، اختلافات مبنایی بود.»

به گفته هاشمی یکی دیگر از این اختلافات بحث مرجعیت بود؛ در حالی که اعضای مستقل، امام خمینی را مرجع می‌دانستند، ابراهیم یزدی و اطرافیان او معتقد به مرجعیت سیدکاظم شریعتمداری بودند.

در بحث نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران نیز اختلاف‌هایی در بین اعضا وجود داشت. به گفته محمد هاشمی: «ما در بحث‌های داخلی انجمن اسلامی، امام را بر حق می‌دانستیم و پیرو ایشان بودیم و معتقد بودیم که تمام مبارزات تاریخ ایران از نهضت تنباکو به این طرف که در ایران به راه افتاد عمدتا رهبری آنها با روحانیت بوده است و هر وقت روحانیت از صحنه سیاسی خارج شده نهضت منحرف شده یا شکست خورده است. ما برای مرحوم آیت‌الله بروجردی هم به عنوان اینکه مرجع عالیقدر شیعه بود احترام زیادی قائل بودیم اما این نوع برداشت بین نهضتی‌ها و ملیون وجود نداشت و آنا در سمینارها و تجمع‌ها و بحث‌ها بعضا به روحانیت می‌تاختند. این موارد از اختلافات مبنایی و ریشه‌ای بین ما و نهضتی‌ها بود. البته بعدها در سال‌های ۱۳۵۴ که دکتر یزدی به عراق رفت و با امام دیدار کرد نظرش عوض شد.»

 ابراهیم یزدی و موضوع “درگذشت” شریعتی

در خرداد ۵۶ و همزمان با درگذشت دکتر علی شریعتی، مسئله “درگذشت” یا “شهادت” وی مطرح شد که در این جریان نیز شاهد تحرکات ابراهیم یزدی هستیم. به گفته حجت‌الاسلام ناطق نوری: «آقای فرودسی‌پور، از دوستان ما که در آن زمان در معیت امام در نجف بود، یک بار به من و عده‌ای دیگر گفت: عده‌ای مثل دکتر یزدی و دعایی تلاش زیادی کردند تا از امام درباره فوت شریعتی نامه بگیرند ولی امام موافقت نکرد.»

علی جنتی هم که آن زمان از فعالان دانشجویی خارج از کشور بود این ماجرا را اینگونه روایت می‌کند: «بعد از مدتی دکتر یزدی از امریکا به عراق رفت تا پیامی از طرف امام به مناسبت مرگ شریعتی بگیرد. امام هم خطاب به اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان اروپا و امریکا نامه‌ای نوشتند که در آن به “فقدان” شریعتی اشاره کرده بودند. دکتر یزدی از اینکه امام از مرگ شریعتی به عنوان شهادت یاد نکرده بود بسیار ناراحت شده بود. حتی گفته بود اگر پیام این گونه باشد، آن را با خودم نمی‌برم. چهار پنج روز هم در نجف مانده بود؛ اما وقتی دیده بود امام تغییری در رأی خود نمی‌دهد پیام را برده، در نشریات ارگان دانشجویی چاپ می‌نماید.»

از سوی دیگر محمد هاشمی که دبیر کل وقت انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا بود درباره ماجرای درگذشت شریعتی و اختلاف با ابراهیم یزدی می‌گوید: «در جریان فوت دکتر شریعتی آقای دکتر یزدی و دوستان نهضتی به شدت به دنبال این قضیه بودند که فوت شریعتی را به عنوان شهادت مطرح کنند.

ورود ابراهیم یزدی به عرصه سیاست با نهضت خداپرستان سوسیالیست / از حضور در نوفل‌لوشاتو تا ورود به ایران 

انجمن‌های اسلامی را هم بسیج می‌کرند که به امام تلگراف بزنند و شهادت آقای شریعتی را به ایشان تبریک بگویند. آن زمان من دبیر تشکیلات انجمن بودم و با دوستان درباره این قضیه به بحث نشستیم و حوادث را بررسی و تجزیه و تحلیل کردیم و با استناد به اطلاعاتی که از نجف و ایران داشتیم، متوجه شدیم که درگذشت شریعتی را نمی‌توان شهادت قلمداد کرد. گفتم به امام تسلیت می‌گوییم اما نمی‌گوییم ماجرای درگذشت شریعتی شهادت بوده است.

امام هم بالاخره چیزی خواهند گفت. اما آقای یزدی گفت نخیر! ما باید بگوییم شهادت. تعدادی از انجمن‌ها تلگرافی خدمت امام زدند و شریعتی را شهید اعلام کردند، اما تسلیت‌های ما در تلگراف به امام مضمون شهادت نداشت. در این قضیه ما دو دل بودیم و نمی‌دانستیم امام فوت را تأیید می‌کنند یا شهادت را. می‌گفتیم اگر بگوییم شریعتی را به شهادت رسانده‌اند و امام شهادت او را تأیید نکنند این موضوع در ذهن دانشجویی که به واژه “شهید” حساس شده اثر منفی می‌گذارد. به هرحال جواب امام رسید. ایشان در جواب‌هایشان موضوع “فقدان” شریعتی ‌را مطرح کردند، نه شهادت را. جملاتشان هم خالی از شور و هیجان و یک پاسخ معمولی بود. همین واژه‌ “فقدان” روی عده‌ای تاثیر گذاشته بود که چرا اما شریعتی را شهید قلمداد نکردند.»

حضور در نوفل‌لوشاتو

در مهرماه ۵۷ که صحبت از هجرت امام از عراق پیش آمد، در ابتدا قرار بود ایشان به کویت بروند اما با موانعی که پیش آمد، پاریس به عنوان محل اقامت امام مطرح شد. در این هنگام ابراهیم یزدی نیز از جمله همراهان امام بود. اما علی رغم ادعای محمود دعایی مبنی بر اینکه ابراهیم یزدی شب قبل از هجرت از تصمیم امام اطلاع پیدا کرده و خود را به عراق رسانده بود، به گفته مرحوم حاج احمد خمینی، ابراهیم یزدی بدون اطلاع از این جریان و برای انجام کار دیگری که با حضرت امام داشت به عراق آمده بود.

حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی می‌گوید: «زمانی که می‌خواستیم سوار ماشین شویم، در تاریکی مردی غیره معمم نظرم را جلب کرد؛ دقیق شدم ، آقای دکتر یزدی بود. او برای گرفتن پیامی از امام برای انجمن‌های اسلامی ایران در کانادا و آمریکا آمده بود که مواجه با این وضع شد. تا آن لحظه به هیچ وجه از جریان مهاجرت امام اطلاع نداشت. دکتر هم سوار یکی از آن دو ماشین شد.»

بدین ترتیب پس از لغو سفر امام به کویت ابراهیم یزدی همراه با امام خمینی به فرانسه آمد. او در خاطرات خود درباره روزهای اولیه ورود به پاریس می‌گوید: « آپارتمان آقای دکتر غضنفرپور ، محل اقامت آقای [امام] خمینی، در طبقه چهارم ساختمانی در حومه پاریس به نام کشان واقع بود و از همان روز اول ورود و مراجعات و دید و بازدیدها شروع شد. تردد و سروصدای این افراد در راهروها موجب اعتراض همسایگان گردید.»

بعد از انتقال امام به دهکده نوفل‌لوشاتو محل سکونت امام سر و سامان بهتری یافت که یزدی در خاطرات خود از نقش شهید عراقی در این موضوع یاد می‌کند و می‌گوید: «با آمدن حاج مهدی عراقی به پاریس وضع اداره منزل سر و سامان تازه‌ای به خود گرفت. تا آن روز از مراجعان و مهمانان کسی پذیرایی نمی‌کرد. اما با آمدن ایشان پذیرایی با چای و ظهرها با نان و پنیر و گاهی اوقات تخم‌مرغ و یا آش برقرار شد.»

یزدی که در آن زمان همسرش هم در کنار خانم مرضیه دباغ به برخی امور خانه در نوفل‌لوشاتو می‌پرداخت روایت‌های گوناگونی از جزئیات و حوادث آن دوران دارد. از نحوه اداره امور تا مصاحبه‌ها، پیام‌ها و تصمیمات امام. به این جهت که ابراهیم یزدی بیشتر به خاطر تسلطش بر زبان انگلیسی وظیفه ترجمه بیانات امام در مصاحبه‌ با خبرنگاران را به عهده داشت. اما گاهی این روند طوری پیش می‌رفت که در مقام سخنگویی امام خمینی ظاهر می‌شد. به طوری که علی جنتی از خاطرات خود در نوفل‌لوشاتو می‌گوید: «عده‌ای از آقایان مثل قطب‌زاده و یزدی با خبرنگارها مصاحبه می‌کردند و درباره همه مسائل از زبان امام صحبت می‌کردند. امام یک بار مصاحبه‌ای انجام دادند و فرمودند من هیچ نماینده، یا سخنگویی ندارم. این مصاحبه به این دلیل بود که در بعضی محافل خبری مطرح شده بود که آقای قطب‌زاده سخنگوی امام است.»

 بازگشت به ایران در ۱۲ بهمن ۵۷

با بازگشت امام خمینی به ایران در ۱۲ بهمن ۵۷، ابراهیم یزدی نیز همراه ایشان وارد کشور شد. به شهادت خاطرات و روایات افراد مختلف حاضر در صحنه، نهضتی‌ها در این جریان بسیار فعال بودند و می‌کوشیدند تا به طرق مختلف خود را به امام خمینی نزدیک کنند. ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان بسیار فعال بودند و می‌خواستند در اتومبیل حامل امام نیز حضور داشته باشند اما با مخالفت امام مواجه شدند.

ورود ابراهیم یزدی به عرصه سیاست با نهضت خداپرستان سوسیالیست / از حضور در نوفل‌لوشاتو تا ورود به ایران 

حجت‌الاسلام فردوسی‌پور که در هنگام بازگشت امام همراه ایشان بود ذکر می‌کنند که امام به هیچ کسی جز حاج احمد آقا اجازه حضور در ماشین حامل خود را ندادند و با دستور امام، ابراهیم یزدی که در اتومبیل نشسته بود پیاده شد. وی می‌گوید: «ماشینی که آماده بود بنز سبز رنگی بود… امام بزرگوار سوار شدند و ماشین حرکت کرد. در این میانآقای رفیق‌دوست با یک بلیزر رسید و گفت: این ماشین امام است. اشاره کردیم بنز ایستاد و خودم را رساندم و عرض کردم: آقا ماشین شما این است.

فرمودند: حالا که سوار شده‌ایم. گفتم: آن ماشین را برای شما آورده‌اند. امام امت فورا توجه فرمودند، پیاده شدند و به طرف ماشین به راه افتادند. در این فاصله متوجه شدم که دکتر یزدی داخل بلیزر نشسته است… هنگامی که حضرت امام سوار می‌شدند، مهندس صباغیان که همراه آقای رفیق‌دوست آمده بود از امام پرسید: آقای یزدی هم با این ماشین هستند، سوار شوند؟ حضرت امام با دست اشاره کردند و فرمودند: خیر. غیر از احمد کسی سوار نشود.»

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با تشکیل دولت موقت، ابراهیم یزدی ابتدا به عنوان معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب انتخاب شد و سپس به وازرت امور خارجه رسید و تا ۱۳ آبان ۵۸ که همزمان با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود در این سمت باقی ماند. حوادث دوران مسئولیت ابراهیم یزدی در وزارت خارجه و حیات سیاسی او پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارای فراز و نشیب‌هایی است که خود مجال دیگری برای نقد و بررسی می‌طلبد.


منبع: برترینها

دارا خسروشاهی؛ دشمن درجه یک ترامپ و مدیرعامل جدید «اوبر»

چندین خبرگزاری معتبر از انتخاب مدیرعامل جدید اوبر پس از نشست پایان هفته هیئت مدیره خبر دادند و جالب اینجا است که ظاهرا یک ایرانی به نام «دارا خسروشاهی» به عنوان مدیرعامل جدید اوبر و جانشین تراویس کالانیک معرفی می‌شود.

یک ایرانی بر مسند مدیرعاملی اوبر نشست؛ با دارا خسروشاهی بیشتر آشنا شویم

دارا خسروشاهی مدیرعامل شرکت اکسپدیا است. این شرکت اصالتا امریکایی یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های مسافرتی جهان محسوب می‌شود و به عنوان هلدینگ برای چندین شرکت و برند دیگر مطرح است. فعالیت اصلی شرکت اکسپدیا در حوزه گردشگری است. دارا خسروشاهی از سال ۲۰۰۵ تا کنون مدیرعامل این شرکت بوده است. از دیگر فعالیت‌های خشروشاهی می‌توان به مدیریت IAC، مدیریت BET و عضویت در هیئت مدیره نیویورک تایمز اشاره کرد.

یک ایرانی بر مسند مدیرعاملی اوبر نشست؛ با دارا خسروشاهی بیشتر آشنا شویم 
خبرهای شنیده شده از اوبر می‌گوید دارا خسروشاهی به طور خصوصی به کارمندان این شرکت معرفی خواهد شد ولی فعلا به طور عمومی و رسمی معرفی نمی‌شود. خسروشاهی در حالی دارد سکان هدایت اوبر را به دست می‌گیرد که این شرکت بزرگ بین‌المللی سفرهای آنلاین، در وضعیت نابسامانی قرار دارد و درگیر بحران‌های مختلفی مانند بحران سرقت فناروی‌های ویمو گوگل است.

چندی پیش؛ «تراویس کالانیک» یکی از موسسان اوبر تحت فشارهای هیئت مدیره استعفا کرد و از سمت خود کنار رفت. گزینه‌های زیادی در این مدت برای جانشینی تراویس کالانیک مطرح بودند که برخی از آن‌ها سرشناس و با سابقه و تجربه بسیار زیادی در دره سیلیکون به شمار می‌رفتند. از جمله کاندیداهای مدیرعاملی اوبر می‌توان به «مگ وایتمن» مدیر HP و «جفری ایملت» مدیر GE اشاره کرد اما به یک باره نام دارا خسروشاهی به عنوان مدیرعامل اوبر معرفی شد. خشروشاهی جزو کاندیداهای مدیرعاملی اوبر نبود.

دارا خسروشاهی متولد سال ۱۳۴۸ در تهران است. خانواده خسروشاهی یکی از معروف‌ترین و متمول‌ترین خانواده‌های ایرانی و صاحب چندین کارخانه داروسازی از جمله «تولید دارو» و «تولی‌پرس هستند. خانواده خسروشاهی سال‌ها پیش و بعد از انقلاب به امریکا مهاجرت و در شهر نیویورک ساکن شدند.

یک ایرانی بر مسند مدیرعاملی اوبر نشست؛ با دارا خسروشاهی بیشتر آشنا شویم

خشروشاهی در سال ۱۹۹۱ میلادی از دانشگاه براون با مدرک کارشناسی مهندسی برق فارغ‌التحصیل شد و در بین سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ در شرکت سرمایه گذاری «Allen & Company» مشغول به کار بود و از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۸ هم مدیریت این شرکت را بر عهده داشت.

در کارنامه خسروشاهی؛ مدیریت غول رسانه‌ای IAC نیز دیده می‌شود. خسروشاهی یکی از مدیران ارشد IAC بود که در سال ۲۰۰۳ توسط شرکت اکسپدیا خریداری شد. پس از این خرید؛ خسروشاهی مدیرعامل اکسپدیا شد و این مدیریت تا کنون ادامه داشت.

در سال ۲۰۱۶؛ خسروشاهی با درآمد حقوق سالیانه ۹۶ میلیون دلار یکی از پردرآمدترین مدیران امریکا محسوب شد و حتا رتبه نخست را در میان مدیران بخش فناوری کسب کرد.

یک ایرانی بر مسند مدیرعاملی اوبر نشست؛ با دارا خسروشاهی بیشتر آشنا شویم 
اوبر چالش‌های ریز و درشت بسیاری پیش‌رو دارد و در حوزه‌های مختلفی با مخالفان و موانع حقوقی روبرو است. بسیاری از مدیران برجسته دره سیلیکون‌ولی در این برهه زمانی ترجیح دادند مدیرعاملی اوبر را نپذیرند چون اوضاع اصلا روبراه نیست. حالا باید دید دارا خسروشاهی تا چه اندازه می‌تواند در سمت جدید خود موفق باشد و آیا می‌تواند موفقیت‌ها و رشد مالی اکسپدیا را تکرار کند؟


منبع: برترینها

رستوران های ایرانی در استانبول

استانبول، این شهر وسیع، پرهیاهو و مجموعه جالب توجهی از بناهای تاریخی و باستانی، هر ساله گردشگران بسیاری را به سوی خود می خواند.

بسیاری مجذوب ساختمان های قدیمی، مساجد باشکوه عثمانی و یا کاخ های سلطنتی آن می شوند و بسیاری فریفته شلوغی خیابان ها و تفریحات جالب انگیز و مراکز خرید جذابش می شوند.

با این حال هر کس با هر سلیقه ای راهی استانبول می شود و همین شده که این شهر به پنجمین شهر محبوب گردشگران بدل شده است.

 
با هر علاقه و روحیه ای که وارد استانبول شوی، دست آخر برای رفع گرسنگی و یا شروع یک گردش خوشمزه می روید سراغ رستوران ها و کافه های شهر. شما چه سبک رستوران و با چه هزینه ای را می پسندید؟ ترجیح می دهید حالا که در سفری خارجی به سر می برید، سنگ تمام بگذارید و بروید سراغ لوکس ترین رستوران های استانبول ؟

یا برای شما فرقی نداشته باشد و به هر حال ترجیح می دهید هوای جیب تان را داشته باشید و گزینه انتخابی شما رستوران هایی با هزینه متوسط باشد؟ شاید هم شما از آن دست آدم هایید که وسوسه امتحان کردن غذاهای خیابانی دست از سر شما بر نمی دارد و می روید سراغ رستوران های ارزان قیمت استانبول.

در این مطلب به معرفی رستوران های ایرانی این شهر پرداخته ایم.

۱- رستوران ریحون ( Reyhun Iran Restaurant)

رستوران ایرانی ریحون در نزدیکی خیابان استقلال و میدان تکسیم قرار دارد.
وقتی وارد رستوران می شوید با دکوراسیونی جالب توجه و طراحی ایرانی رو به
رو خواهید شد. همچنین عکس های بسیاری از ایران بر روی دیوارها جلب توجه می
کنند. می توانید غذاهای ایرانی را باکیفیت و حجمی مناسب در رستوران ریحون
استانبول صرف کنید. در این رستوران امکان رزرو و غذای بیرون بر وجود دارد.

 رستوران های ایرانی در  استانبول
 رستوران های ایرانی استانبول

 رستوران های ایرانی استانبول
 سبک منو : غذاهای ایرانی، حلال، استیک، آسیای میانه

ارزیابی هزینه : مناسب، متوسط قیمت بین ۲۱ تا ۵۰ لیر

وعده : ناهار و شام

ساعات سرو غذا:  ۱۲ تا ۲۳

آدرس: ترکیه، استانبول، خیابان ینی کارسی شماره ۸، محله توم توم

Address: Tomtom Mahallesi, Yeni Carsi Caddesi No:۸/A, Istanbul ۳۴۴۳۴, Turkey


۲- رستوران آسمان ( Asuman)

 رستوران آسمان یکی از رستوران های باکیفیت ایرانی در استانبول است که اگر
در استانبول دلتان هوای غذای وطنی کرد، مکان خوبی برای بازیابی لحظاتی
ایرانی است.
رستوران های ایرانی استانبول
رستوران های ایرانی استانبول 
 سبک منو : غذاهای ایرانی

 ارزیابی هزینه : مناسب، متوسط قیمت بین ۲۱ تا ۵۰ لیر

 وعده : ناهار و شام

ساعات سرو غذا:  ۱۲ تا ۲۱

آدرس: ترکیه، استانبول، فاتح، آکسارای، بلوار آتاتورک، شماره ۱۵۸

Address: Ataturk Bulv. No:۱۵۸ | Aksaray, Fatih, Istanbul, Turkey


۳- رستوران نایب (Nayeb Restaurant)

رستوران ایرانی نایب یکی دیگر از گزینه هایی است که در استانبول پیش روی
شما قرار دارد. این رستوران با ۱۲۰ نفر گنجایش و پخش موسیقی زنده در محله
فاتح قرار دارد و گزینه مناسبی برای صرف غذا ایرانی است.  
 رستوران های ایرانی استانبول
رستوران های ایرانی استانبول

   

سبک منو : غذاهای ایرانی

ارزیابی هزینه : مناسب، ببین ۳۰ تا ۷۰ هزار تومان

وعده : صبحانه و شام

ساعات سرو غذا:  ۹ تا ۲۴

آدرس: ترکیه، استانبول، فاتح، آکسارای، میدان فندک زاده، خیابان ملت

Address: Millet Cad. Findikzade Meydani | Aksaray, Fatih, Istanbul, Turkey


۴- رستوران شهرزاد (Restaurant Shahrzad)

 رستوران ایرانی شهرزاد، محیطی آرام و دوست داشتنی با امکانات مناسب است که می توانید صرف غذای باکیفیت ایرانی را در آن تجربه کنید.

 رستوران های ایرانی استانبول
رستوران های ایرانی استانبول
رستوران های ایرانی استانبول 
 سبک منو : غذاهای ایرانی، آسیای میانه

ارزیابی هزینه : مناسب، متوسط قیمت بین ۲۱ تا ۵۰ لیر

 وعده : نهار و شام

ساعات سرو غذا:  ۹ تا ۲۴

آدرس: ترکیه، استانبول، تقسیم شماره ۲۴

Address: Sehit Muhtar Mah. Taksim Akarcasi Sok | No: ۲۴ Taksim, Istanbul ۳۴۴۳۵, Turkey


۵- رستوران شیراز ( Şiraz Restaurant)

رستوران شیراز مکانی دنج و دوستانه برای سرو غذایی اصیل و ایرانی در خیابان های استانبول است.  
 رستوران های ایرانی استانبول
رستوران های ایرانی استانبول 
سبک منو : غذاهای ایرانی، ترکی

ارزیابی هزینه : متوسط، متوسط قیمت بین ۵۱ تا ۱۲۰ لیر

 وعده : نهار و شام

ساعات سرو غذا:  ۱۵ تا ۲۴

آدرس: ترکیه، استانبول، خیابان علی صراف شماره ۷، خیابان مودا

Address: Moda Cad. Sarraf Ali Sokak No.۷A, Istanbul ۳۴۲۰۰, Turkey


۶- کافه زعفران | Saffran cafe

 کافه زعفران، کافه ای کوچک با غذاها و دسرهای ایرانی است که در محله
کادیکوی استانبول قرار دارد. از جمله امکانات رستوران می توان به وایفای و
صندلی در فضای باز کافه رستوران اشاره کرد.

 رستوران های ایرانی استانبول
 رستوران های ایرانی استانبول
 رستوران های ایرانی استانبول
  سبک منو : غذاهای ایرانی

  ارزیابی هزینه : مناسب، متوسط قیمت بین ۵۰ لیر

  وعده : صبحانه، ناهار، شام

ساعات سرو غذا:  ۱۰ تا ۲۰

آدرس: ترکیه، استانبول، کادیکوی، خیابان امام رمیز، محله صحراییسدیت

Address: Sahrayıcedit Mahallesi, İmam Ramiz Sokak, Demirli Nezirağa Blokları, No ۶/B, Kadıköy, İstanbul


۷- کافه میسا (Misa Cafe)

کافه میسا، مکانی دوست داشتنی با موزیک ملایم و غذاهای دلپذیر ایرانی است.  
رستوران های ایرانی استانبول

 

 رستوران های ایرانی استانبول
 رستوران های ایرانی استانبول
سبک منو : غذاهای ایرانی

 ارزیابی هزینه : متوسط

وعده : نهار و شام

ساعات سرو غذا:  ۹:۳۰ تا ۲۲:۳۰

آدرس: ترکیه، استانبول، خیابان ساکیز گولو ۲۱

Address: Sakiz Gulu Sokagi ۲۱, Istanbul, Turkey


منبع: برترینها

داروخانه‌ها اجازه دارو فروشی اینترنتی دارند؟

دبیر انجمن داروسازان تهران به این پرسش که آیا داروخانه‌ها می‌توانند به صورت اینترنتی داروهایشان را به فروش رسانند؟ پاسخ داد.

دکتر محمدرضا دری در گفت‌وگو با ایسنا، درباره موضوع داروخانه‌های اینترنتی، گفت: مقوله داروخانه‌های اینترنتی با عرضه دارو به صورت اینترنتی دو مبحث جداگانه است؛ طبق قانون، عرضه دارو و مکمل‌ها به صورت اینترنتی ممنوع است. یعنی هیچ داروخانه‌ای حق ندارد دارویش را به شکل اینترنتی به مصرف کننده عرضه کند، اما آنچه که امروزه باب شده این است که برخی داروخانه‌ها برای فروش اقلام آرایشی و بهداشتی‌شان، مبادرت به اخذ مجوزهای لازم از سازمان‌های مربوطه مانند پلیس الکترونیک و سازمان غذا و دارو می‌کنند تا با استفاده از سایت‌های اینترنتی بتوانند کالاهای آرایشی و بهداشتی خود را بفروشند.

وی با بیان اینکه بنابراین هر داروخانه‌ای که به فروش دارو به صورت اینترنتی مبادرت کند، تخلف کرده و طبق ضوابط کار غیرقانونی کرده است، افزود: باید توجه کرد همه کسانی که در سایت‌های غیر قانونی و شبکه‌های مجازی و غیررسمی که بعضا هم در خارج از کشور طراحی می‌شوند و از همانجا هم داروها را عرضه می‌کنند و نوعی عرضه یکطرفه دارند، دارو و مکمل‌هایی را به صورت اینترنتی به فروش می‌رسانند که همه آنها تبلیغاتی بعضا نادرست و گمراه کننده هستند و می‌تواند برای مردم مخاطره‌آمیز باشند و سلامت مردم را تهدید کرده و خطراتی را ایجاد کند که حتی جان مردم را هم به خطر اندازد.

دری با بیان اینکه اصولا شبکه‌های اینچنینی بر روی مسایلی دست می‌گذارند که هر جامعه‌ای به آن علاقه‌مند است، افزود: به عنوان مثال یکی از این مواردی که در این شبکه‌ها و سایت‌ها به وفور دیده می‌شود، موضوعاتی چون چاقی یا لاغری و یا تبلیغ مکمل‌های ورزشی برای جوانان و… است.

دبیر انجمن داروسازان تهران تاکید کرد: این درحالیست که این داروها، موادی هستند که به شدت سلامت مردم را تهدید می‌کنند. بنابراین مردم به هیچ وجه برای تهیه داروهای مورد نیازشان به این سایت‌ها مراجعه نکنند و حتما داروهایشان را از طریق داروخانه‌ها تهیه کنند؛ چراکه داروخانه تنها جایگاهی است که همه کالاهایش از فیلتر سازمان غذا و دارو می‌گذرد و اصولا تمامی داروها بویژه داروهای وارداتی دارای لیبل و برچسب‌هایی هستند که بیانگر اصالت و سلامتی دارو هستند.


منبع: الف

انتقاد از برگزار نشدن شورای ساماندهی پایتخت

عضو ناظر مجلس در شورای ساماندهی مرکز سیاسی و اداری کشور از تشکیل نشدن جلسات این شورا که ریاست آن بر عهده رئیس‌جمهور است، انتقاد کرد.

ابوالفضل ابوترابی عضو ناظر مجلس در شورای ساماندهی مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکز زدایی از تهران در گفت‌وگو با تسنیم، با بیان اینکه این شورا در یک سال و نیم گذشته تشکیل جلسه نداده است، گفت: طرح سوال از عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی که دبیر این شوراست در پارلمان کلید خورده است.

وی ادامه داد: طرح سوال از وزیر راه و شهرسازی در نوبت صحن علنی مجلس قرار دارد و در روزهای آینده آقای آخوندی باید در صحن مجلس به این سوال نمایندگان پاسخ دهد.

نماینده مردم نجف‌آباد در مجلس اضافه کرد: در صورتی که پاسخ‌های آقای آخوندی وزیر راه و شهرسازی در صحن علنی مجلس نمایندگان را قانع نکند، اعضای ناظر مجلس در شورای ساماندهی پایتخت تقاضای اجرای بند ۲۳۶ آئین‌نامه داخلی مجلس را خواهند داشت.

ابوترابی ادامه داد: ریاست شورای ساماندهی مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران بر عهده رئیس‌جمهور است.


منبع: الف

نمره مردودی دولت در نوسازی بافت فرسوده

عضو انجمن انبوه سازان استان تهران فعالیت انبوه سازان را مطابق با ضوابط و مقررات شهرداری ها و شورایعالی معماری و شهرسازی اعلام کرد و گفت: دولت ها در ۱۰سال اخیر عملکرد نامناسبی در نوسازی بافت های فرسوده داشته اند.

حسن محتشم در گفت‌وگو با تسنیم، در واکنش به اظهارات مدیرعامل شرکت عمران و بهسازی شهری ایران اظهار کرد: انبوه‌سازان به عنوان یک مجموعه حرفه‌ای در مباحث مربوط به ساختمان سازی خودشان در طراحی، ساخت و ساز،  فروش و…را انجام می دهند. این‌که انبوه سازان کجا اقدام به ساخت و ساز می کنند به ضوابط شهرداری برمی گردد که مطابق با آن مجوز می دهند.

وی ادامه داد: شهرداری ها هم قائدتا در این زمینه با شورایعالی معماری و شهرسازی هماهنگ بوده و ساخت و سازها را با طرح  های تفصیلی تطبیق می دهند.

وی با اشاره به سخنان معاون آخوندی درباره ساخت وساز انبوه سازان در باغات تصریح کرد:در هر اقتصاد آزادی مردم در جهت منافع اقتصادی خودش حرکت می کنند، وقتی  ساخت و سازها به سمت نقاط خوب و تراکم فروشی هدایت می شود طبیعی است عده‌ای از این مسئله استقبال  کرده و برای ساخت و ساز مجوز می‌گیرند.

عضو انجمن انبوه سازان با طرح این پرسش  که مشکل عدم نوسازی بافت های فرسوده کجا بوده، اظهار  کرد: مشکل بافت های فرسوده در عدم ورود ما (انبوه سازان) به این حوزه نیست، مشکل بافت های فرسوده  عدم تصمیم‌گیری دولت در این بخش  طی ۱۰ سال اخیر است.

محتشم با یادآوری اینکه بر اساس مصوبه  مجلس باید سالانه ۱۰درصد بافت های فرسوده نوسازی می شد، افزود: چنانچه دولت مطابق این مصوبه انجام می شد، این میزان یافت فرسوده در کشور نداشتیم.

وی با تاکید بر این کا عملکرد نامناسب دولت و عدم تصمیم‌گیری برای نوسازی این بافت‌ها باعث شده تا کل نوسازی بافت فرسوده حدود ۱۰ درصد طی ۱۰سال اخیر باشد، گفت: متاسفانه در مدت مذکور بیشتر از  ۱۰ درصد بافت فرسوده در کشور  ایجاد شده است.

 عضو انجمن انبوه سازان تهران با اشاره به ایجاد ستاد توسعه بازآفرینی شهری متشکل از  اکثر وزارتخانه، بانک مرکزی و مقامات بلند پایه مملکتی، بیان کرد: در عمل می‌بینیم این ستاد در حیات دو ساله خود در حال حل شدن در بروکراسی اداری است و فقط یک صندوق تشکیل شده و با سرمایه ۱۰ میلیارد تومان تشکیل شده که این میزان سرمایه کارایی ندارد.


منبع: الف

وزیر ارتباطات خبر داد: آمادگی ایران برای مذاکره با شبکه های مجازی فیلتر شده

وزیر ارتباطات، در حاشیه مراسم معارفه خود در رابطه با شبکه های اجتماعی خارجی فیلتر شده، رویکرد شورای عالی فضای مجازی را بیان کرد.

به گزارش تسنیم، محمد جواد آذری جهرمی درباره رویکرد شورای عالی فضای مجازی در موضوع فعالیت سرویس های فیلتر شده در ایران گفت: شورای عالی به این مسئله نگاه سلبی ندارد و به حقوق شهروندان برای دسترسی به این سرویس ها احترام می گذارد اما لازمه اجرای این امر، احترام آن ها (شبکه های اجتماعی) به مقرارات ما می باشد و نمی توانیم به شبکه ای اجازه فعالیت دهیم که سرویس های خود را با ایجاد معضلاتی در جامعه، ارائه دهد.

وی همچنین در رابطه با سرویس هایی مانند یوتیوب افزود: همانطور که یوتیوب موارد غیراخلاقی را بلاک می کند، باید این سیاست را برای کاربران ایرانی، متناسب با فرهنگ ما، به صورت محلی اجرا کند. در این صورت ما در دولت و مجموعه نظام برای برداشتن این محدودیت ها آمادگی داریم.

جهرمی در رابطه با مذاکرات با این شبکه ها اضافه کرد: به صورت خاص، توئیتر درخواست مذاکره کرده اما هنوز مذاکره ای آغاز نشده است. درباره باقی سرویس ها نیز، طبق مصوبه شورای عالی فضای مجازی، برای مذاکره اعلام آمادگی کرده ایم و منتظر پاسخ آن ها هستیم.


منبع: الف

شرایط تعطیلی شنبه های دانشگاه آزاد/ تسهیلات برای دانشجویان کارمند

سخنگوی دانشگاه آزاد گفت: بخشنامه نحوه برگزاری کلاس های درس دانشگاه آزاد یک امکان است و در واقع نوعی انعطاف پذیری برای رفاه حال دانشجویان بشمار می رود.

مجتبی علوی فاضل در گفتگو با مهر در تشریح بخشنامه جدید نحوه برگزاری کلاس های درس دانشجویان دانشگاه آزاد گفت: تعداد زیادی از دانشجویان این دانشگاه کارمند هستند که امکان حضور در ساعات و روزهای اداری برای ادامه تحصیل را ندارند و این درحالی است که ادامه تحصیل این افراد نیاز است و مورد توافق محل اشتغال آنها قرار گرفته است.

وی افزود: بخشنامه جدید نحوه برگزاری کلاس های درس دانشجویان دانشگاه آزاد با هدف ارائه خدمات بهتر به دانشجویان تصویب و ابلاغ شده است.

سخنگوی دانشگاه آزاد عنوان کرد: تحصیل در دانشگاه آزاد یک تحصیل حضوری است بنابراین برای رفع مشکل ادامه تحصیل دانشجویان از جمله دانشجویان کارمند در بخشنامه جدید دانشگاه این امکان فراهم شد تا در روزهای پنجشنبه که جز روزهای تعطیل دانشگاه بشمار می رود کلاس های درس دایر شود.

علوی فاضل با بیان اینکه حضور دانشجو در دانشگاه نیازمند ارائه خدمات آموزشی، پژوهشی، دانشجویی و رفاهی است، خاطرنشان کرد: براساس بخشنامه جدید این دانشگاه کارمندان واحدها به نوعی مدیریت می شوند که در صورت برگزاری کلاس های درس کارمندان واحدها در روزهای پنجشنبه در محیط کار حضور داشته باشند و روز شنبه به عنوان تعطیلات آنها بشمار رود.

وی اظهار داشت: اجرای این بخشنامه به معنای تعطیل شدن ستاد مرکزی دانشگاه در روز شنبه نیست. سخنگوی دانشگاه آزاد عنوان کرد: واحدهایی که تقاضای برگزاری کلاس درس در روزهای پنجشنبه را دارند با مجوز رئیس استانی دانشگاه مجوز لازم صادر می شود. علوی فاضل خاطرنشان کرد: یک روز واحد را برای جابه جایی تعطیلات کارمندان تعیین شد تا رویه یکپارچه در کل دانشگاه صورت گیرد.

وی گفت: براساس این بخشنامه اگر واحدی به نحوی برنامه ریزی کند که تمامی فعالیت های خود را تا روز پنجشنبه انجام دهد این واحد می تواند در روز شنبه فعالیت نداشته باشد و در صورتی که تعدادی از کارمندان در روز پنجشنبه در واحد حضور داشته باشند فعالیت این واحد در روز شنبه نیز ادامه خواهد داشت. سخنگوی دانشگاه آزاد اظهار داشت: این بخشنامه یک امکان است و اجباری برای اجرای آن وجود ندارد و در واقع نوعی انعطاف پذیری برای رفاه حال دانشجویان بشمار می رود.

علوی فاضل در خصوص برگزاری کلاس های درس واحدهای این دانشگاه در روزهای جمعه نیز گفت: از گذشته برخی از واحدهای این دانشگاه اقدام به برگزاری کلاس در روز جمعه با رعایت شرایط خاص می کردند. وی افزود: در روزهای جمعه کلاس های درس نباید در ساعت های ۱۱ صبح تا ۱۴ بعدازظهر برگزار شود چراکه همزمان با اقامه نماز جمعه است.

سخنگوی دانشگاه آزاد تاکید کرد: باتوجه به اینکه جمعه روز تعطیل است دانشجویان و اساتید استقبال زیادی از برگزاری کلاس های درس نمی کنند اما اگر واحدی درخواست داشته باشد، درخواست آن واحد بررسی خواهد شد.


منبع: الف

تعویض ۱۰ میلیون کارت پایان خدمت قدیمی/ صدور ۳۲۰ هزار کارت معافیت

فرمانده نیروی انتظامی گفت: تاکنون بیش از ۱۰ میلیون کارت پایان خدمت قدیمی تعویض شده است.

به گزارش مهر، سردار حسین اشتری‌ در حاشیه نشست معاونان و مدیران سازمان وظیفه عمومی ناجا در جمع خبرنگاران اظهار کرد: امروز همایش یک روزه مدیران و معاونان سازمان وظیفه عمومی برگزار شد که در این همایش آخرین برنامه ها و تدابیری که از طریق ستاد کل نیروهای مسلح ابلاغ شده ، به اطلاع همکاران رسید و انشاءالله در راستای خدمت به سربازان وظیفه فعالتر از گذشته عمل کنیم.

وی با اشاره به برنامه های پیش روی نیروی انتظامی در سازمان وظیفه عمومی افزود: پس از هفته ناجا در سال جاری ، مشمولان عزیزی که درخواست خروج از کشور برای سفرهای زیارتی و یا غیره را دارند همچنین مشمولانی که در حال تحصیل در دانشگاه ها و یا دیگر مراکز علمی کشور هستند، می توانند بدون حضور مستقیم در مراکز و از طریق سامانه اینترنتی درخواست خود را اعلام کنند.

فرمانده نیروی انتظامی در خصوص مشمولان در حال تحصیل، ادامه داد: پس از ثبت و اعلام درخواست این گروه از جوانان ، اطلاعات توسط سازمان وظیفه عمومی برداشت و بعد از پایش اولیه به دانشگاه ها ارسال می شود. در ادامه این روند دانشگاه ها مورد نظر پس از بررسی اطلاعات ارسالی سازمان وظیفه عمومی ، تأییدیه و گواهی تحصیل صادر می کند که این گواهی برای ما کفایت می کند.

وی خاطر نشان کرد: تمامی فرایند ها در راستای تسهیل و تسریع در امور و خدمات انتظامی است، ضمن اینکه در رویکردهای جدید علاوه بر سرعت ، دقت بیشتری نیز وجود دارد. سردار اشتری در ادامه در پاسخ به سوالی در خصوص وضعیت مشمولان غایب اظهار کرد: افرادی که مرتکب ۳ و ۶ ماه غیبت شدند بنابر تدبیر مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا و همچنین ابلاغ ستاد کل نیروهای مسلح اگر تا ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۹۶ به مراکز وظیفه عمومی ناجا مراجعه کنند و آماده خدمت شوند ، این غیبت حذف خواهد شد و اضافه خدمت شامل این گروه نمی شود که فرصت خوبی برای این افراد است.

وی ادامه داد: طبق قانون کسانی که ۸ سال از زمان معرفی شان گذشته است مطابق قانون مصوب مجلس و ابلاغ ستاد کل نیروهای مسلح می توانند به مراکز سازمان وظیفه عمومی مراجعه و در خصوص خدمت خریدشان اقدام کنند که البته  این قانون در خصوص افراد با شرایط تحصیلی مختلف ، متفاوت است. فرایند خرید خدمت برای این گروه از افراد نیز می تواند به صورت تقسیطی باشد .

فرمانده نیروی انتظامی بیان کرد: تأکید ما به جوانان عزیز این است که در زمان مقرر برای معرفی خود به سازمان وظیفه عمومی ناجا اقدام کنند و دوره مقدس سربازی را سپری کنند ولی با کسانی که به هر دلیلی مراجعه نمی کنند و طبق قانون ، “غایب” محسوب می شوند نیز برابر ضوابط برخورد می شود که البته این گروه از افراد از یکسری خدمات اجتماعی مانند صدور مجوز خروج از کشور ، استخدام در دستگاه های دولتی و … محروم می شوند.

اشتری تأکید کرد: در مجموع بهترین راه این است که جوانان عزیز در موعد مقرر دوران مقدس خدمت سربازی را طی کنند که البته استقبال جوانان در این خصوص همیشه مطلوب بوده است.

وی در خصوص مشمولان غایب خارج از کشور نیز عنوان کرد: اگر کسانی باشند که تا قبل از ۲۲ بهمن ماه خودشان را معرفی کنند حتما شامل قانون بخشودگی غیبت خواهند شد.

فرمانده نیروی انتظامی همچنین در بخش دیگری از سخنانش در خصوص صدور کارت معافیت اظهار کرد: ۵۳۰ هزار نفر برای صدور کارت معافیت ثبت نام کرده اند که تاکنون برای ۳۲۰ هزار نفر کارت معافیت صادر شده است. وی همچنین از تعویض بیش از ۱۰ میلیون کارت پایان خدمت قدیمی خبر داد وگفت: برای آنان ۱۰ میلیون کارت جدید صادر شده است.

اشتری ادامه داد: اگر کسانی هستند که هنوز برای صدور و دریافت کارت جدید خدمت وظیفه اقدام و مراجعه نکرده اند لازم است هر چه سریع تر اقدام کنند چرا که در آینده ارائه کارت خدمت جدید در تسهیل بسیاری امور کارگشا است. ضمن اینکه  اعتبار کارت های قدیمی به پایان رسیده است.


منبع: الف

بچه‌های معلول درس نخوانند، بهتر است!

روزنامه ایران در گزاشی از مشکلات دانش‌آموزان معلول و خانواده‌ها برای ثبت‌نام در مدارس نوشت:
 
«نه خانم! مسئولیتش زیاد است، ما نمی‌توانیم بچه شما را ثبت‌نام کنیم.» این جمله برای آنها که فرزند معلول دارند، آشناست. یک مدرسه، ۱۰ مدرسه باید بروند، به این در و آن در بزنند و آخر سر از آموزش و پرورش نامه بگیرند تا فرزندشان را جایی ثبت‌نام کنند. ثبت‌نام اما تازه اول راه است. می‌گویند نمی‌دانید روزهای مدرسه رفتن‌شان چه بر خانواده می‌گذرد.
 
«ما می‌خواهیم بچه‌های‌مان هم مثل بقیه راحت زندگی کنند، مدرسه بروند، درس بخوانند، تفریح کنند. نه اینکه توی مدرسه زندانی شوند.» این مهم‌ترین خواسته سه مادری است که فرزند معلول دارند. نازنین و فاطمه معلول جسمی- حرکتی هستند و علیرضا کم بینا. پای حرف مادرها که می‌نشینی تقریباً خواسته‌ها و مشکلات‌شان شبیه هم است.»
 
هر چند آموزش و پرورش رسماً اعلام نکرده، ثبت‌نام بچه‌های معلول در مدارس همگانی ممنوع است اما عملاً بیشتر مدارس از پذیرفتن‌شان خودداری می‌کنند. به خاطر نبود امکانات یا نیرویی که بخواهد مسئولیت نگهداری و جابه‌جایی این دانش‌آموزان را برعهده بگیرد. اما ثبت‌نام همه ماجرا نیست و والدین این بچه‌ها بعد از ثبت‌نام هم مشکلات زیادی دارند.
 
سهیلا بیات مادر نازنین ۷ ساله از خرداد ماه برای ثبت‌نام دخترش به این در و آن در زده. نازنین ضایعه نخاعی دارد و ویلچرنشین است: «تا می‌دیدند بچه روی ویلچر نشسته، می‌گفتند جا نداریم، همون اولش. می‌دونی چند تا مدرسه رفتم؟ می‌گفتند ما نمی‌توانیم توی مدرسه جا به جاش کنیم. بچه‌ها از پله هلش بدهند ما مسئولیت قبول نمی‌کنیم. مدرسه غیر انتفاعی راحت قبول می‌کند اما ما که توانایی‌اش را نداریم. کار درمانی هم نمی‌توانیم بچه را ببریم، چه برسه به غیرانتفاعی. بالاخره نامه آوردم از آموزش و پرورش. قرار شد خودم جابه جاش کنم. کلاسش طبقه بالاست. پارسال هم که می‌رفت پیش‌دبستانی کارم همین بود. می‌ماندم توی مدرسه بچه را جابه جا می‌کردم. دلش می‌گرفت توی کلاس. زنگ تفریح‌ هم خودم می‌آوردمش پایین. مدرسه است زندان که نیست.»
 
مادر نازنین امسال هم تصمیم گرفته تمام مدت در مدرسه بماند، با اینکه دو فرزند دیگر هم دارد. همین موضوع باعث شد به مسئولان مدرسه پیشنهاد بدهد او را به‌ عنوان نیروی خدماتی بپذیرند تا هم حضورش در مدرسه بی‌دلیل نباشد و هم برای درمان نازنین کمک خرج باشد. فقط هزینه پوشک نازنین در ماه ۱۵۰ هزار تومان است: «مسئولان مدرسه قبول نکردند، گفتند باید لیسانس داشته باشی تا قبولت کنیم.۶ ماهه برای همین مشکلات اقتصادی کار درمانی نمی‌ره. پاهاش خشک شده. تعادل نشستنش به هم می‌خوره و حتی نمی‌تونه قشنگ دراز بکشه؛ توی نوشتنش هم تأثیر گذاشته؛ کند و کمرنگ می‌نویسه. نمی‌تونه مداد رو محکم بگیره تو دستش.» هزینه هر جلسه کار درمانی نازنین ۳۵ هزار تومان در هفته است و اینها را اضافه کنید به هزینه‌های رفت وآمد. این درحالی است که تنها کمکی که خانواده می‌گیرد، مستمری ماهانه ۵۳ هزار تومانی بهزیستی است.
 
«می‌دونی ما هیچ حمایتی نمی‌شویم. این از ثبت‌نام مدرسه بچه‌هامون و این هم از بقیه مشکلات‌مون. دوتا بچه دیگه‌ام دست کم یک وعده غذای گرم می‌خوان، من مجبورم همه وقتم رو برای این یکی بذارم؛ یعنی نباید مسئولان یک کمک و حمایتی از ما بکنن؟ معلم‌های مدرسه هم که هیچی از وضع بچه‌های ما نمی‌دونن. اصلاً یک جور برخورد می‌کنند انگار ما از مریخ اومدیم.» نازنین چون مشکل ذهنی ندارد، مادرش ترجیح می‌دهد او به مدرسه همگانی برود و نه استثنایی.
 
 فاطمه ۱۱ ساله امسال کلاس چهارم می‌شود. او هم ضایعه نخاعی دارد و همه بارش روی دوش مادرش. مادرش می‌گوید: «کلاسش ۱۸ پله دارد، می‌گذارم روی کولم می‌برمش و میارم. آنقدر این کارو کردم، همه رگ‌های قلب خودم آسیب دیده. تازه خونه خودمون هم توی زیرزمینه. خونه هم ۸ تا پله داره، نفسم بریده. پدرش هم دیسک کمر داره و من دست تنها.»
 
 مادر فاطمه بارها موقع حرف زدن بغض می‌کند: «آدم از بچه‌اش سیر نمی‌شه هیچ‌وقت، اما خسته و شرمنده می‌شه! شرمندگی آدم رو بیشتر خسته می‌کنه. دلم می‌خواد هر چی دوست داره براش فراهم کنم اما افسوس، شرمنده‌اش هستیم. ما هیچ‌کس رو نداریم. هیچ دلسوز و حمایتگری. باورت می‌شه هنوز برای ثبت‌نامش نرفتم؟ همین مدرسه شاید ثبت‌نامش کنه، اما بالا و پایین آوردنش خیلی سخته. مدرسه دیگه‌ای هم نزدیک‌مون نیست. بچه‌ام همه زنگ تفریح‌ها تو کلاسه. گاهی به فراش مدرسه می‌گم کمکم کن، اما اون هم میگه کمرم درد می‌کنه.» مادر فاطمه به خاطر مشکلات اقتصادی مدت‌هاست او را کاردرمانی نبرده: «شوهرم کارگره و دو تا بچه دیگه هم داریم. از بس کار درمانی نرفته، پاهاش پیچیده به هم. کمر درد داره. فقط ۹۵ هزار تومان کمک بهزیستی هست که کفاف پول پوشکش رو هم نمی‌ده.»
 
علیرضا ۱۰ ساله امسال قرار است در کلاس چهارم ثبت‌نام کند. علیرضا کم بیناست، ساکن سقز. خانواده‌اش هنوز نتوانسته‌اند مدرسه‌ای برای ثبت‌نامش پیدا کنند. سحر سعیدپور مادر علیرضا می‌گوید: «این دو سال هم همین‌طور گذشت، یک ماه از سال گذشته بود، همه بچه‌ها مدرسه رفته بودن اما بچه من بلاتکلیف مونده بود توی خونه. آخرش توی یک مدرسه دخترونه به این سه چهار نفر که هر کدوم یک نوع معلولیت داشتن، یک کلاس دادن اما خیلی ناراحت بود. اصلاً باعث شد از درس زده بشه. روش نمی‌شد زنگ تفریح‌ها از کلاس بیاد بیرون. سال سوم هم رفت استثنایی. بیشتری‌ها مشکل ذهنی داشتن. گفت دیگه نمی‌رم. موقع زنگ تفریح از کلاس پاش رو نمی‌ذاشت بیرون. الان هم که نامه دکتر رو بردیم مدرسه‌اش؛ اینکه باید خیلی مراقبش باشن چون اگه بهش ضربه بخوره بینایی‌اش رو کامل از دست می‌ده. میگن اصلاً ثبت‌نامش نمی‌کنیم. موندیم بلاتکلیف. من فقط می‌خوام بچه‌ام مثل بقیه بچه‌ها مدرسه بره، بازی کنه، موقع زنگ تفریح زندونی نباشه. همه خواسته ما اینه.»
 
ناصر سرگران، حقوقدان و استاد دانشگاه که خود نابیناست، در گفت‌و‌گو با ما درباره مسائل دانش‌آموزان معلول بیشتر می‌گوید: «طبق ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت که ایران هم آن را پذیرفته، این بچه‌ها باید بتوانند در مدارس همگانی ثبت‌نام کنند. در این ماده، تأکید شده آموزش فراگیر برای همه دانش‌آموزان ضروری است و امکانات در مدارس سراسر کشور باید به گونه‌ای فراهم شود که دانش‌آموزان معلول و غیرمعلول بتوانند از محیط آن استفاده کنند. الان ما یک دوره‌گذار بدون برنامه‌ریزی را پشت سر می‌گذاریم. دانش‌آموزان معلول را یا ثبت‌نام نمی‌کنند یا به سختی می‌پذیرند و این در حالی است که مدارس ویژه یا استثنایی هم مشکلات عدیده‌ای دارند.
 
برای همین است که خیلی از خانواده‌ها تمایل ندارند فرزندشان را در مدارس استثنایی ثبت‌نام کنند. چرا که خیلی اوقات بدون توجه به تفکیک مناسب این دانش‌آموزان و تنوع معلولیت‌شان آنها را در یک کلاس می‌گذارند. درحالی‌که این اشتباه است که یک معلول ذهنی را با یک معلول جسمی و حرکتی در یک کلاس بگذاریم. چون آنها اساساً نیازمند آموزش‌های متفاوتند.»
 
 او تأکید می‌کند: «در این مدارس نه تنها فضای مناسبی نیست که حتی فرهنگ مواجهه با معلولان و تعامل با آنها را هم نیاموخته‌اند. متأسفانه این مسأله فقط مختص دانش‌آموزان نیست و معلمان را هم شامل می‌شود. لازم است در واحدهای درسی این موارد گنجانده شود. خود من در دوره راهنمایی وارد مدرسه همگانی شدم و معلمم مدام درباره وضعیت بینایی‌ام و اینکه چگونه درس می‌خوانم از من سؤال می‌کرد. اینها همه نشان می‌داد که او هیچ چیز از وضعیت یک نابینا نمی‌داند. طرح این سؤال‌ها برای من که آن زمان نوجوان بودم در محیط عمومی واقعاً آزاردهنده بود و از نظر روحی مرا تحت فشار قرار می‌داد.» به گفته سرگران در این دوره‌گذار آموزش معلمان، تغییر محتواهای کتاب‌های درسی و ترویج شناخت فرهنگ معلولیت و مناسب‌سازی فضای مدارس ضروری است. چون یک شبه نمی‌توانیم همه اینها را طی کنیم و به آموزش همگانی مناسب برای همه برسیم.
 
 او همچنین پیشنهاد می‌دهد: «می‌دانم مناسب‌سازی همه مدارس کشور الان مقدور نیست ولی شاید بتوان در هر شهر یک مدرسه را در هر مقطع تحصیلی مناسب‌سازی کرد. البته ضروری است مسئولان وضعیت بحرانی کودکان معلول در روستاها را هم در نظر بگیرند.»

یک مدرسه، ۱۰ مدرسه… شاید دست آخر مدرسه‌ای ثبت‌نامشان کند، اما این تازه شروع کاراست. آنها فقط یک خواسته دارند یک زندگی عادی به‌دور از نگاه‌های سنگین و پرسش‌های آزاردهنده؛ پرسش‌هایی که نشان می‌دهد هیچ تصویری از زندگی یک معلول ندارند.


منبع: الف

انتقاد نژادبهرام از استخدام‌های دقیقه ۹۰ در شهرداری

عضو هیات رییسه شورای شهر تهران از ابلاغ دستورالعمل استخدام در روزهای اخیر انتقاد کرد.

به گزارش ایسنا، زهرا نژادبهرام صبح امروز در تذکر پیش از دستور خود با اشاره به ازدیاد مگس‌های سفید در شهر تهران گفت: این مگس‌های سفید به قدری شیوع پیدا کرده‌اند که زندگی را برای مردم سخت کرده‌اند و باید شهرداری تهران اقدامی در این زمینه انجام دهد.

عضو هیات رییسه شورای شهر تهران در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه سه روز پیش تشکری‌هاشمی معاون منابع انسانی شهرداری تهران به برخی مناطق نامه زده که استخدام هایی در قالب جذب نیرو در شرکت راهیان شهر انجام دهند، گفت: هیچ‌گونه قرارداد استخدامی نباید انعقاد شود اما این اتفاق در حال رخ دادن است و باید شهردار جدید به این مساله ورود کند.


منبع: الف

رتبه تهران در وقت‌کشی شهروندان در ترافیک

تهران در رتبه‌بندی ۲۱۲ شهر جهان با «شاخص ترافیک»، جزو شهرهای دارای «بدترین نمره» قرار گرفت و از آخر، هشتم شد.
 
به گزارش دنیای اقتصاد، یک بررسی بین‌المللی درباره «کارآمدی شبکه حمل‌ونقل‌ شهری» نشان می‌دهد متوسط زمان یک سفر به محل کار یا تحصیل در تهران، از ۵۵ دقیقه گذشته اما در شهرهای «کم‌ترافیک» با بهترین نمره، حدود ۲۰ دقیقه است. «وقت‌کشی» در معابر پایتخت، به مسیر اشتباه مدیریت ترافیک تهران در مقایسه با الگوی جهانی برمی‌گردد. پادزهر ترافیک شامل ۵ طرح اقدام همچون «حذف یارانه پنهان به خودروهای شخصی با دریافت عوارض سوخت» است.

تهران در رده‌بندی جهانی شهرها با شاخص «ترافیک»، به دلیل مسیر اشتباه توسعه شبکه حمل و نقل، جزو ۱۰ شهر دارای «بدترین جایگاه» در سال ۲۰۱۷ میلادی شناخته شد. یک موسسه بین‌المللی داده‌سنجی تحت عنوان «نامبئو» که همه ساله، کشورها و شهرهای مختلف دنیا را بر اساس شاخص‌های ترافیکی مرتبط با مسافرت‌های درون‌شهری رتبه‌بندی می‌کند، در جدیدترین سنجش خود که اواسط سال جاری میلادی انجام شده، «ایران» را از بین ۵۸ کشور به‌عنوان «بدترین کشور» به لحاظ «بیشترین وقت‌کشی» ترافیکی در مسیر خانه به محل کار یا خانه به محل تحصیل، معرفی کرده است. این سنجش همچنین با بررسی اوضاع ترافیکی ۲۱۲ شهر جهان، «تهران» را با همان معیار «وقت‌کشی در مسافرت‌های درون‌شهری شهروندان»، در رده ۱۰ شهر پرترافیک دنیا نشان می‌دهد به‌طوری که نمره پایین پایتخت در شاخص جهانی کارآمدی شبکه حمل و نقل، این کلان‌شهر –تهران- را از آخر فهرست، در جایگاه هشتم قرار داده است.

مهم‌ترین پارامتر در محاسبه شاخص کارآمدی شبکه حمل و نقل شهرهای جهان، «مدت زمان یک سفر درون‌شهری» است که برای برآورد آن، دو نوع اصلی مسافرت‌های درون شهری –سفرهای کاری و تحصیلی- ملاک عمل سنجش موسسه نامبئو قرار گرفته است. نتایج رتبه‌بندی حکایت از آن دارد که میانگین زمان یک سفر درون شهری در ایران،‌ ۵۰ دقیقه و ۱۷ ثانیه و در تهران،‌ ۵۵ دقیقه و ۷ ثانیه است. ساکنان بهترین‌ شهرها در شاخص «ترافیک»، به‌طور متوسط ظرف ۲۰ دقیقه، از منزل به محل کار یا تحصیل مراجعه می‌کنند. بازل در سوئیس، بهترین شهر معرفی شده است.

بررسی «دنیای اقتصاد» درباره راز شهرهای «کم‌ترافیک» و آنچه باعث شده «تهران» به لحاظ «وقت‌کشی»، در رتبه‌بندی جهانی ترافیک شهری، خبرساز شود -و در عین حال نظر اعضای کانال‌های تلگرامی در ایران را به خود جلب کند- حاکی است: مسیر ناصحیح مدیریت شبکه حمل و نقل کلان‌شهر تهران طی سال‌های گذشته در مقایسه با الگوی مدیریت ترافیک غالب شهرهای جهان، به‌عنوان منشا تبدیل پایتخت به شهر «پرترافیک» مطرح است. در شرایط فعلی با توجه به پوست‌اندازی مدیریت شهری –شروع دوره پنجم شورا و استقرار شهردار جدید در کابینه شهری تهران- بازگشت به راه اصلی مدیریت ترافیک تهران، از ۵ مسیر امکان‌پذیر است. الگوی شهرهای موفق جهان در حمل و نقل درون شهری روان و کم‌ترافیک، بر «مدیریت تقاضای سفر» از طریق «افزایش هزینه تردد و استفاده از خودروی شخصی» از یکسو و «جذاب‌سازی وسایل حمل و نقل عمومی» از سوی دیگر، استوار است اما در تهران، مدل دهه ۶۰ میلادی توسعه شبکه حمل و نقل که در بزرگراه‌سازی و تشویق به استفاده از خودروی شخصی خلاصه می‌شود، همچنان در اولویت مدیران شهری قرار دارد.

تجربه روز دنیا در حوزه ترافیک شهری نشان می‌دهد: سرمایه‌گذاری در شبکه حمل و نقل با محوریت عرضه، به دلیل محدودیت منابع، در مقایسه با مدیریت تقاضامحور، کم‌بازده است، از همین رو مدیران شهری در شهرهای «کم‌ترافیک» موفق شده‌اند با «اخذ عوارض سوخت یا همان مالیات سبز» که به «عوارض تردد» نیز معروف است، در کنار «محدودیت توسعه پارکینگ‌های مسکونی و عمومی»، هزینه و ریسک استفاده از خودروی شخصی را افزایش دهند. اما در ایران و به‌خصوص در شهر تهران، یارانه پنهان قیمت بنزین به مولدهای آلاینده هوا –خودروهای شخصی- باعث شده هزینه استفاده از خودروی شخصی، به جای افزایش، با کاهش چشمگیر طی دست کم دو سال اخیر مواجه شود. در حال حاضر قیمت بنزین در ایران کمتر از ۳۰ سنت است که نه تنها از قیمت جهانی بنزین -۰۷/ ۱ دلار- پایین‌تر است که از بهای تمام شده بنزین –حدود ۷۰ سنت- نیز کمتر است. ارزانی نسبی قیمت بنزین در تهران ناشی از تثبیت مصنوعی قیمت و عدم واقعی‌سازی آن متناسب با نرخ تورم و بهای تمام شده تولید و واردات بنزین است که موجب شده میانگین مصرف روزانه بنزین در تهران از حدود ۱۳ میلیون لیتر در سال ۹۲ به ۶/ ۱۶ میلیون لیتر در تابستان سال جاری افزایش پیدا کند.

یک بررسی توسط گروهی از کارشناسان ترافیکی که نتایج آن در مرکز مطالعات شهرداری تهران منتشر شده، نشان می‌دهد: افزایش قیمت سوخت، اثر آنی بر رفتار ترافیکی شهروندان یک شهر از بابت میزان استفاده از خودروی شخصی دارد به‌طوری که یک درصد افزایش قیمت سوخت، ۵/ ۰ درصد میزان تردد با خودرو را کاهش می‌دهد. در ایران به دلیل خلأ عوارض سوخت و مقاومت در واقعی‌سازی قیمت بنزین، طی ۹ دهه گذشته، میزان مصرف بنزین هر ۱۰ سال یکبار، دو برابر شده است در حالی که، در سایر کشورها، به‌طور متوسط هر ۵۰ سال میزان مصرف سوخت خودروها دو برابر می‌شود که این موضوع، نشان از شدت مصرف بنزین معادل ۵ برابر متوسط جهانی دارد. کارشناسان شهری در معرفی پادزهر ترافیک تهران، اولین مسیر برای مهار «وقت‌کشی» در جریان سفرهای درون‌شهری را «اخذ عوارض سوخت» عنوان می‌کنند. عوارض سوخت دست‌کم در ۹ کشور توسعه‌یافته یا در حال توسعه جهان از رانندگان خودروهای شخصی دریافت می‌شود و نرخ آن از ۱۰ تا ۶۰ درصد قیمت فروش بنزین، متغیر است. در آمریکا و کانادا، نرخ عوارض سوخت ۱۰ تا ۱۱ درصد برآورد می‌شود و در کشورهای اروپایی، این نرخ از ۵۰ درصد نیز فراتر می‌رود. شهرداری‌ها با درآمد حاصل از عوارض سوخت، منابع لازم برای توسعه «مترو» را تامین می‌کنند. این عوارض با عناوین مختلف در آمریکا، انگلیس، آلمان، هلند،‌کانادا، سوئد، نروژ و… دریافت می‌شود.

دومین مسیر کاهش بار ترافیک و زمان سفر درون شهری در تهران، «ممنوعیت ساخت بزرگراه» و اولویت دادن به «توسعه پیاده‌راه‌ها» به‌خصوص در مناطق مرکزی شهر است. مسیر سوم برای خلاصی از «اتلاف وقت» در مسافرت‌های درون شهری مطابق الگوی روز شهرهای جهان، «مدیریت زمانی و مکانی» ترافیک در خیابان‌ها با دریافت عوارض تردد یا همان «قیمت‌گذاری معابر در زمان‌های خاص و مکان‌های خاص شهر» است. از اواخر قرن بیستم تا کنون، «قیمت‌گذاری معابر مناطق مرکزی برای تردد خودروهای شخصی»، به شیوه مرسوم شهرداران در بسیاری از شهرهای جهان تبدیل شده است. برای اجرای این الگو در تهران، باید ابتدا «مدل کهنه طرح ترافیک» در تهران که از ۳۷ سال پیش تا کنون، متناسب با تحولات جمعیتی در پایتخت، تغییرات شدید کالبدی در شهر و از آن مهمتر، دگرگونی در سبک زندگی شهری، به‌روز نشده است، مورد بازنگری اساسی قرار بگیرد.

کارشناسان ترافیکی، شیوه فعلی مدیریت ترافیک در محدوده مرکزی شهری تهران که در قالب اجرای طرح ترافیک انجام می‌شود را حاوی ۴ اشکال بزرگ می‌دانند که مهم‌ترین آن، خلأ مدیریت زمانی و مکانی ترافیک معابر در لحظه است. الگوی مدیریت تقاضای سفر در شهرهای کم‌ترافیک، به شکل تعیین عوارض شناور در معابر مختلف و در روزهای متفاوت است به این معنا که متناسب با حجم بار ترافیک در معابر و همچنین روزهای پرترافیک، میزان عوارض افزایش پیدا می‌کند. «طرح ترافیک» در تهران لازم است به‌صورت تعیین عوارض متغیر در روزهای هفته و همچنین در معابر مختلف، اجرا شود و در عین حال، میزان عوارض در روزهایی از سال که شاخص آلودگی هوا از حد مجاز فراتر می‌رود، بالاترین میزان نرخ عوارض تردد در معابر وضع شود. در حال حاضر پالایش متقاضیان واجد شرایط طرح ترافیک، با ابهاماتی روبه‌رو است و برای افراد با ترددهای متفاوت در محدوده طرح، مبالغ تقریبا یکسان، بابت مجوز طرح ترافیک تعیین می‌شود. این در حالی است که نرخ عوارض تردد یا مجوز طرح ترافیک برای خودرو سواری که بیشترین تردد در محدوده را دارد، به مراتب بیش از ترددهای موردی باشد. اشکال بعدی نیز به منافذ محدوده برای ورود بدون آرم، برمی‌گردد که امکان ورود غیرمجاز بدون رهگیری متخلفان را فراهم کرده است.

کارشناسان، بازنگری در ضوابط قدیمی طرح ترافیک را شامل «اخذ عوارض تردد شناور»، «اجرای طرح LEZ» و همچنین «حذف طرح کم‌خاصیت زوج و فرد» عنوان می‌کنند. طرح زوج و فرد اواسط دهه ۸۰ با هدف کنترل آلودگی هوا به‌صورت روزهای خاص در نیمه دوم سال به اجرا درآمد اما سال‌هاست اجرای این طرح دائمی شده و باعث افزایش ترافیک در معابر بیرونی مجاور محدوده طرح ترافیک شده است. طرح LEZ در حال حاضر در ابرشهرهای جهان در حال اجرا است و بر اساس آن، متناسب با میزان آلایندگی موتور خودروها و مصرف سوخت آنها، «محدودیت تردد» در مناطق مرکزی اعمال می‌شود. این در حالی است که در طرح زوج و فرد،‌ ملاک محدودیت، شماره پلاک خودروها است نه «آلایندگی خودروها»!

چهارمین مسیر مقابله با ترافیک وقت‌کش در تهران، پایان دادن به موازی کاری در شهرداری برای مدیریت ترافیک است. در شهرداری، دو معاونت به‌صورت موازی، برای مدیریت ترافیک تهران، فعالیت دارند که یکی از آنها، برای بزرگراه‌سازی، برنامه‌ریزی می‌کند و دیگری، برای توسعه مترو و شبکه حمل و نقل عمومی!

کارشناسان، یکی از اقدامات فوری شهردار جدید تهران برای کنترل ترافیک را ادغام این دو معاونت و انتقال همه بودجه‌های توسعه بزرگراه‌ها به سمت توسعه ناوگان مترو و اتوبوس می‌دانند. مسیر پنجم نیز به «افزایش ریسک استفاده از خودروی شخصی از طریق افزایش بهای پارکینگ‌های حاشیه خیابان‌ها» خلاصه می‌شود. در پایتخت‌های توسعه یافته جهان، امکان پارک خودرو در خیابان‌های پر رفت و آمد مرکز شهر، تقریبا وجود ندارد و جریمه پارک خودرو در حاشیه خیابان، فوق‌العاده بالا و بازدارنده تخلف است. مدیریت جدید تهران بنا دارد سهم واقعی حمل و نقل عمومی در پوشش مسافرت‌های درون شهری را از حدود ۵۰ درصد به دست کم ۷۰ درصد افزایش دهد. سهم مترو در حال حاضر مطابق اعلام رئیس جدید شورای شهر، زیر ۱۵ درصد است اما باید به ۲۵درصد برسد.

نسخه پادزهر ترافیک تهران، ابتدا توسعه ناوگان مترو و اتوبوس را به مدیران شهری توصیه می‌کند تا بعد از افزایش هزینه سفر با خودروی شخصی – مدیریت تقاضای سفر- عملا امکان سرویس‌دهی شبکه حمل و نقل عمومی در شهر وجود داشته باشد. شهرهای موفق در زمینه کنترل ترافیک درون شهری، شهرهایی هستند که حمل و نقل عمومی به‌خصوص «مترو» در آنها، با سرمایه‌گذاری مستقیم یا مشارکت بخش خصوصی، توسعه پیدا کرده است. در هنگ‌کنگ –کشوری که رتبه اول به لحاظ بهترین شاخص کارآمدی ترافیک در بین سایر کشورها را کسب کرده است- بر قراری امکان مشارکت بخش خصوصی در توسعه مترو سبب شده بهره‌بردار مترو در پایتخت آن، از چالش زیان‌ده ‌بودن شرکت‌های بهره‌برداری مترو در کشورهای مختلف، نجات پیدا کند. در توکیو نیز این مدل پیاده شده است.

ایران، در جایگاه نخست هدررفت زمان در ترافیک
این روزها حل معضل ترافیک در همه کلان‌شهرهای جهان در دستور کار مسوولان و مقامات شهری قرار دارد و شهرهای موفق در این زمینه مورد شناسایی قرار می‌گیرند تا از روش‌های موفق آنها در حل این معضل الگوبرداری شود. سایت نامبئو که یک پایگاه داده‌های جهانی است و آمار کشورهای جهان در زمینه‌های مختلف را منتشر می‌کند، ایران را در جدول هدررفت زمان در ترافیک در رتبه نخست قرار داده است. گر چه در جدول دیگری که همین سایت به تفکیک شهرها منتشر کرد، شهر تهران در جایگاه هشتمین شهر گرفتار در مشکل هدررفت زمان در ترافیک قرار دارد، اما وقتی این رتبه‌بندی در قالب کشورها در نظر گرفته می‌شود، ایران بدترین جایگاه را در این رتبه‌بندی به‌خود اختصاص می‌دهد. بهترین وضعیت را در این میان شهر بازل سوئیس با پایین‌ترین شاخص ترافیک به خود اختصاص داده است و پس از آن شهر وین اتریش قرار دارد. بر این اساس، تهران از میان ۲۱۲ کشور رتبه ۲۰۵ را به خود اختصاص داده است و یکی از بیشترین هدررفت‌های زمان در ترافیک را دارد. مطالعه وضعیت شهرهایی که در این رتبه‌بندی در جایگاه‌های برتر قرار گرفته‌اند، دلیل حضور آنها در این رتبه‌های برتر را توضیح می‌دهدو گروه اقتصاد بین‌الملل روزنامه «دنیای اقتصاد» در یک بررسی به وضعیت این شهرهای موفق پرداخته است.

 تجربه بازل سوئیس
با داشتن جمعیتی ۱۹۵ هزار نفری، بازل – پس از شهرهای زوریخ و ژنو – سومین شهر پرجمعیت سوئیس به‌شمار می‌رود. این شهر مرزی در نزدیکی سوئیس، فرانسه و آلمان واقع شده است. شما می‌توانید در این شهر به یکی از توسعه‌یافته‌ترین شبکه‌های حمل‌ونقل عمومی دنیا دسترسی داشته باشید که شامل اتوبوس‌ و متروهای برقی (تراموا) است. در واقع بازل و نواحی اطراف این شهر یکی از بهترین شبکه‌های حمل‌ونقل عمومی را دارا هستند و شبکه خطوط اتوبوس و متروهای برقی (تراموا) تمامی نقاط شهری و حومه آن را پوشش می‌دهند. از آنجایی که بازل از جمله شهرهایی است که بیشترین استفاده را از وسایل حمل‌ونقل عمومی دارد به شهر تراموایی مشهور است. مدیریت شبکه حمل‌ونقلی این شهر که به نظم و وقت‌شناسی، کمترین میزان اتلاف وقت و داشتن وسایل نقلیه مدرن مشهور است را «شرکت باسلر (BVB)» بر عهده دارد. شهر بازل دارای ۱۲ خط متروی برقی و ۱۴ خط اتوبوس است. طی روزهای کاری هفته، اتوبوس‌ها و قطارهای برقی هر ۷ دقیقه و در آخر هفته‌ها نیز هر ۱۵-۱۰ دقیقه خدمت‌رسانی می‌کنند. بر اساس آمارها تا سال ۲۰۱۳ حدود ۵۵ درصد از خانوارهای بازلی مالک هیچ نوع خودرویی نبودند. در این رابطه مسوولان شهری بازل در سال ۲۰۱۰ طرحی را به تصویب رساندند که بر اساس آن قرار شد حجم ترافیک وسایل نقلیه موتوری شخصی برای ۱۰ سال بعد – سال ۲۰۲۰ – حدود ۱۰ درصد کاهش یابد. در واقع بر اساس برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته قرار شد به‌جای استفاده از خودروی شخصی – گرچه درصد مالکیت و استفاده از خودروی شخصی در بازل بسیار پایین است – تشویق به استفاده از وسایل حمل‌ونقل عمومی، دوچرخه‌سواری و پیاده‌روی شود. در این رابطه حدود ۵۳ درصد از خیابان‌ها و معابر شهری بازل قابل استفاده برای وسایل نقلیه موتوری نیست. بر اساس آمارها شهروندان بازلی در رفت‌وآمدهای روزانه خود ۳۷ درصد از پیاده‌روی، ۲۷ درصد از شبکه حمل‌ونقل عمومی، ۱۶ درصد از دوچرخه و ۱۷ درصد از خودروی شخصی استفاده می‌کنند. همچنین لازم به ذکر است قیمت بنزین در این شهر ۴۹/ ۱ دلار برای هر لیتر است.

اقدامات وین اتریش
شهر وین در کشور اتریش در رتبه‌بندی شاخص ترافیک شهری که توسط سایت نامبئو منتشر شده، پس از بازل سوئیس رتبه دوم را به خود اختصاص داده و به‌عنوان شهری شناخته شده که توانسته است با کنترل صحیح ترافیک از هدررفت زمان مردم در ترافیک و از میزان آلودگی هوا بکاهد. این شهر به وسایل حمل و نقل عمومی متنوعی مجهز است؛ از مترو گرفته تا تراموا و اتوبوس. نکته متفاوتی که در این شهر به‌چشم می‌خورد این است که این سیستم حمل و نقل درون شهری بر پایه صداقت طراحی شده و در مسیر سوار شدن مسافران به این وسائط نقلیه هیچ مانعی برای کنترل بلیت‌ها مشاهده نمی‌شود. فرض بر این است که همه مسافران بلیت تهیه می‌کنند البته تهیه بلیت نیز بسیار سهل است و افراد می‌توانند با تهیه فقط یک کارت موسوم به کارت شهری با قیمت بسیار ارزان از همه انواع وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند. اعتبار کارت‌های شهری وین متفاوت است و ۲۴ ساعته، ۴۸ ساعته و ۷۲ ساعته آن موجود است. قیمت هر لیتر بنزین در این شهر ۳۷/ ۱ دلار آمریکاست و با توجه به هزینه‌های بالای نگهداری خودرو، پارکینگ و محدودیت‌های ترافیکی در سطح شهر اکثر مسافران درون‌شهری که بخش اعظم آنان را کارمندان و افراد شاغل تشکیل می‌دهند، استفاده از وسایل نقلیه عمومی را به استفاده از خودروهای شخصی ترجیح دهند.

عملکرد هنگ‌کنگ
شهر هنگ‌کنگ در کشور هنگ‌کنگ، در رتبه‌بندی شاخص ترافیک شهری که توسط سایت نامبئو منتشر شده، جایگاه ۹۷ را به خود اختصاص داده است و به همین دلیل جزو یکی از شهرهای مورد توجه کارشناسان در حوزه ترافیک درون‌شهری محسوب می‌شود. یکی از مزایای این شهر، قطار پرسرعت آن است که مشتمل بر ده خط قطار دورن شهری است. این شهر همچنین به یک سیستم تراموا برای توریست‌ها مجهز است.

اتوبوس‌های درون‌شهری هم برای جابه‌جایی مسافران وجود دارد اما به دلیل کارآیی و قیمت مناسب، وسیله نقلیه عمومی که با اقبال بیشتری در این شهر مواجه شده، همان قطار پرسرعت است که به‌طور میانگین بیش از ۴ میلیون سفر را در هفته جابه‌جا می‌کند. قیمت بلیت تک سفره این قطارها بین ۵/ ۳ تا ۵۵ دلار هنگ‌کنگ است که بسته به مسافت سفر تعیین می‌شود. استفاده از کارت‌هایی خاص همچون «اختاپوس کارت» می‌تواند مسافران را در تهیه این بلیت‌ها از تخفیف بهره‌مند کند. این قطارها هر روز هفته از صبح زود تا آخر شب کار می‌کنند و حتی در ساعات اوج شلوغی یعنی بین ساعت ۸:۳۰ تا ۹ و ۱۸ تا ۱۹ حداکثر یک تا دو دقیقه تاخیر خواهند داشت.

هزینه‌های نگهداری خودروی شخصی در هنگ‌کنگ بالاست به این دلیل که پارکینگ منازل مسکونی بسیار کمیاب است و در صورت موجود بودن هزینه‌های سرسام‌آوری را به خانوارها تحمیل می‌کنند. در یک رکورد تاریخی، یک پارکینگ در یکی از ساختمان‌های مسکونی هنگ‌کنگ به قیمت ۱۸/ ۵ میلیون دلار هنگ‌کنگ معادل ۶۶۴،۲۵۰ دلار آمریکا در ماه مه امسال فروخته شد. بالاترین رکورد برای پارکینگ فروخته شده در هنگ‌کنگ در سال گذشته قیمت ۵۳۶ هزار دلار را به ثبت رسانده بود. آمارهای جهانی نشان می‌دهد این شهر بالاترین قیمت پارکینگ منازل مسکونی در جهان را به خود اختصاص داده است. دولت هنگ‌کنگ مشوق‌های زیادی برای خرید خودروهای برقی به مشتریان ارائه می‌کند و این کشور یکی از مشتریان خودروهای برقی تسلاست. با این وجود هنوز تنها یک درصد از کل خودروهای شخصی در این شهر برقی هستند. این در شرایطی است که قیمت هر لیتر بنزین در هنگ‌کنگ ۹۳/ ۱ دلار آمریکاست. همه این عوامل دست به‌دست هم می‌دهند تا استفاده از وسایل نقلیه عمومی نه‌تنها مقرون به صرفه‌تر بلکه مطلوب‌تر به‌نظر برسد.


منبع: الف

هدررفت ۳۰ درصدی آب شرب در لوله‌های توزیع آب

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران گفت: میزان هدررفت آب در لوله‌های توزیع آب شرب بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است.

به گزارش ایسنا، ناصر مهردادی در برنامه تهران ۲۰ ضمن تبریک هفته دولت درباره وضعیت محیط زیست استان تهران اظهار کرد: با توجه به اهمیتی که محیط زیست کشور بخصوص استان تهران دارد این سوال وجود دارد که جایگاه استان تهران در محیط زیست کجاست؟

وی با اشاره به اینکه نزدیک به ۱۸ درصد از کل مساحت استان تهران را مناطق چهارگانه محیط زیست تشکیل می‌دهد، تصریح کرد: این مناطق چهارگانه عبارتند از پارک‌های ملی، مناطق حفاظت شده، آثار طبیعی ملی و مناطق شکار ممنوع که با توجه به اقدامات حفاظتی مناسبی که در این مناطق چهارگانه انجام شده است، مشکلات زیست‌محیطی در این مناطق کاهش پیدا کرده است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران ادامه داد: استان تهران نسبت به استان‌های دیگر کشور شرایطی دارد که همیشه بحث‌های زیادی در محیط زیست انسانی مانند آلودگی هوا یا آب دارد ولی به مسائل محیط طبیعی در استان کمتر توجه می‌شود. با وجود این گونه‌های گیاهی و جانوری در مناطق مختلف استان تهران تنوع زیادی دارد به طوری که براساس سرشماری حیات وحش در سال گذشته ۱۷ هزار راس حیات وحش در مناطق چهارگانه محیط زیست سرشماری شده است.

مهردادی در ادامه با بیان اینکه بوی بد اطراف فرودگاه امام خمینی(ره) طی چند سال اخیر کاهش یافته است، گفت: براساس پیگیری‌هایی که اداره محیط زیست انجام داده است مشخص شد که ۲۴ کانون آلایندگی در اطراف منطقه فرودگاه امام خمینی(ره) وجود دارد که سبب ایجاد بوی بد می‌شوند. این ۲۴ کانون به سه دسته اصلی تقسیم می‌شوند که یکی از آنها فاضلاب شهری اسلامشهر و شهر واوان است که در داخل جوی‌ها و نهرها رها می‌شدند.

وی ادامه داد: منشأ دیگر این بوی بد در اطراف فرودگاه امام خمینی(ره) دامداری‌های اطراف منطقه بوده‌اند که براساس پایش‌های اداره محیط‌زیست مشخص شد که این دامداری‌ها نیاز به سیستم تصفیه فاضلاب و امکانات اولیه زیست‌محیطی دارند. سومین منشأ نیز در ارتباط با بوی بد فرودگاه امام خمینی(ره) مرکز ساماندهی زباله کهریزک بود.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان تهران با اشاره به اینکه اقداماتی در جهت تصفیه فاضلاب اسلامشهر و واوان صورت گرفته است، گفت: این اقدام سبب شد که بوی بد اطراف این فرودگاه کاهش پیدا کند. همچنین سیستم تصفیه فاضلاب فرودگاه امام خمینی (ره) نیز ساماندهی شد و اخطاریه‌هایی که برای دامداری‌های اطراف فرودگاه صادر شد به رعایت تمهیدات زیست محیطی در دامداری‌ها کمک کرد و خوشبختانه تاکنون نتیجه مثبت بوده و این بوی بد اطراف فرودگاه کاهش پیدا کرده است.

مهردادی در ادامه درباره وضعیت آب شهر تهران توضیح داد: آب شهر تهران از دو مرکز تامین می‌شود که همکاران ما در شرکت آب منطقه‌ای روی آن نظارت دارند. منابع تامین آب در شهر تهران مشخص است و تصفیه آنها نیز با کنترل خاصی انجام می‌شود و در حال حاضر شرایط به‌گونه‌ای است که آب کیفیت مطلوبی دارد.

وی در پایان با تاکید بر اینکه در بعضی مناطق شهر تهران لوله‌های توزیع آب نیاز به بازسازی دارند، گفت: از رودخانه‌هایی که آب تهران را تامین می‌کنند مرتبط نمونه‌برداری می‌شود اما متاسفانه میزان هدررفت آب در لوله‌های توزیع آب شرب بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است.


منبع: الف

جزئیات طرح پیشگیری و مقابله با حوادث فضای مجازی

دبیر شورای عالی فضای مجازی درباره نظام پیشگیری حوادث در فضای مجازی که به بررسی و پیش‌بینی جرایم، کلاهبرداری‌ها و حوادثی که باعث اختلال در فعالیت فضای مجازی می‌شود و نیز حملات و آسیب‌های سیستمی که کارکردهای شبکه‌های ارتباطی و سامانه‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را دچار اختلال می‌کند می‌پردازد، توضیح داد.

ابوالحسن فیروزآبادی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به روند نظام پیشگیری حوادث در فضای مجازی که توسط شورای عالی به مرکز ملی فضای مجازی واگذار شده است، اظهار کرد: برای جلوگیری از توسعه کلاهبرداری، طرح برخورد با حوادثی که در فضای مجازی اتفاق می‌افتد را داریم که یکی از مصادیق آن می‌تواند اخاذی باشد. برای این حوادث تقسیم کار می‌کنیم تا مشخص شود چه کسی مسوول هر نوع حادثه‌ای در سطح ملی است.

مرکز ملی فضای مجازی کشور طرح نظام ملی پیشگیری و مقابله با حوادث در فضای مجازی را برای تصویب نهایی به شورای عالی فضای مجازی ارائه کرده است. در این سند وظایف تمامی دستگاه‌ها و مراکز تقسیم‌بندی و حوادث در آن دسته‌بندی شده و برای هر حادثه، مسئول، نحوه هماهنگی، محوریت اجرا و مراحل همکاری تعیین شده است.

فیروزآبادی همچنین با بیان اینکه به دلیل خاصیت‌هایی که در شبکه وجود دارد فاصله‌های زمانی و مکانی از بین می‌رود، یک کلاهبرداری می‌تواند به سرعت در کشور گسترش یابد، افزود: اکنون اگر اخاذی از شهروندان، چه شخصیت‌های حقیقی و چه شرکت‌های حقوقی بخش خصوصی، اتفاق بیفتد، این کار برعهده نیروی انتظامی است که با آن برخورد کند.

دبیر شورای عالی فضای مجازی پیش از این نیز درباره طرح نظام پیشگیری و مقابله با حوادث فضای مجازی اظهار کرده بود: در فضای مجازی شاهد حوادث زیادی برای شهروندان و شرکت‌ها از جمله کلاهبرداری‌ها و اخاذی‌ها هستیم که باید متولیان آن شناسایی شده تا این‌گونه موارد توسعه پیدا نکند. برای جلوگیری از توسعه این کلاهبرداری‌ها در شبکه، طرحی وجود دارد که امیدواریم در شورای عالی به بحث گذاشته شده و تصویب شود.

فیروزآبادی همچنین توضیح داده بود: ما در فضای مجازی شاهد حوادث زیادی برای شهروندان خود و شرکت‌های خصوصی هستیم. کلاهبرداری‌ها و اخاذی‌ها و جعل‌هایی صورت می‌گیرد. به دلیل خاصیت‌هایی که در شبکه ارتباطات وجود دارد و فاصله‌های زمانی و مکانی از بین می‌رود، یک کلاهبرداری می‌تواند به سرعت در کشور گسترش یابد. برای جلوگیری از توسعه یک کلاهبرداری در شبکه، چه در سطح شهروند و چه شرکت‌های خصوصی، طرحی وجود دارد که امیدواریم در شورای عالی به بحث گذاشته شده و تصویب شود.

وی ادامه داد: این طرح  هر نوع حادثه‌ای که باعث اختلال در فعالیت در این فضا می‌شود که ناشی از حمله‌ها، آسیب‌های سیستم‌هاست و موجب شده کارکرد شبکه‌های ICT و سامانه‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دچار اختلال شود، را شامل می‌شود. برخی از این حوادث هم منجر به جرم می‌شود. با این طرح قصد داریم مدیریت حوادث را در برنامه داشته باشیم. نظامی که باید در سازمان‌ها برای مقابله وجود داشته باشد، اصولی که شرکت‌ها باید رعایت کنند و اینکه چه شرکت‌هایی صلاحیت این کار را دارند، در این طرح بررسی می‌شود.

وی با بیان اینکه در این طرح مدیریت حوادث در حوزه فضای مجازی مد نظر قرار گرفته، توضیح داده بود: این نظام پیش از جرایم دیده شده است، چرا که ممکن است برخی از حوادث منجر به جرم شود؛ به همین دلیل مباحث فنی و نحوه مقابله سازمان‌ها با آن را دیده‌ایم تا در صورتی که شرکت و یا شهروندان دچار حادثه شوند، تکلیفشان مشخص باشد و بدانند باید به کجا مراجعه کنند.

به گفته فیروزآبادی، هر نوع جرم، کلاهبرداری و حادثه‌ای که باعث اختلال در فعالیت فضای مجازی می‌شود و نیز حملات و آسیب‌های سیستمی که کارکردهای شبکه‌های ارتباطی و سامانه‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را دچار اختلال می‌کند، در این نظام آمده و برای رسیدگی به آن پیش‌بینی‌هایی صورت گرفته است.


منبع: الف