روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

ماهنامه تجربه – بهمن بابازاده: یک گفت و گوی کاملا سیاسی؛ این بهترین لفظ برای این گفت و گوی مفصل است که در آن سعی شده است بی هیچ حجابی درباره تمام مسائلی پرسیده شود که یکی از مهم ترین و پرمخاطب ترین خوانندگان ایرانی را به جایگاه کنونی اش کشاند. شاید به همین خاطر بود که این گفت و گو بارها تا آستانه نیمه تمام ماندن، قطع شد و با جدال لفظی پیش رفت؛ ولی ادامه پیدا کرد و در انتها حرف هایی در آن مطرح شد که «علیرضا افتخاری» تاکنون هرگز درباره آنها حرفی نزده بود.

«علیرضا افتخاری» در زمینه تعداد انتشار آلبوم در میان خوانندگان ایرانی رکورددار است، خیلی ها ممکن است این مساله را برنتابند؛ اما هیچ کس نمی تواند منکر این شود که او صدایی بی مانند در حوزه موسیقی ایران بود و یکی از محبوب ترین خوانندگان موسیقی ایران که همچنان آثارش با فروش بالایی همراه است.

اما با گذشت سال ها فعالیت و انتشار حدود ۷۰ آلبوم (آمار دقیقی از تعداد آثار ایشان در دست نیست!)، در سال های اخیر با حواشی بسیاری رو به رو شد؛ حواشی عجیب و گاه حتی باورنکردنی، از ماجرای کنسرت «پلی بک» این خواننده که با اعتراض حاضران در صحنه رو به رو شد تا رقص پرحاشیه و جنجالی اش در کنسرت شهرستان بُناب و اتفاقات مشابه و پرسر و صدای دیگری که باعث شده، منتقدین موسیقی در یک جمله حسرت و اندوه شان را در قبال این صدای بی مانند این گونه عنوان کنند: «حیف این صدا…»، با همه اینها او به هر صورتی که بود می خواند و مردم گوش می دادند؛ اما یک اتفاق برای همیشه زندگی او را تحت تاثیر قرار دارد؛ در اوج آن اتفاقات عجیب و غریب سال ۸۸ او با در آغوش کشیدن «محمود احمدی نژاد» به یک باره به چهره خبرساز آن سال تبدیل شد. خیلی از طرفداران او با بهت به این اتفاق نگاه می کردند، خیلی ها به او حملات بی سابقه ای کردند و البته خیلی های دیگر هم افسوس خوردند.

 روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

آن زمان اما بهترین تعبیر را خسروی آواز ایران داشت؛ آنجا که گفت: «موسیقی باعث آشنایی است، اما تنها علت نیست و توسط موسیقی با مردم ارتباط برقرار می شود و مردم آدم را می شناسند، بعد رفتار و گفتار و کردار هم در اینجا خواهدآمد. یکی از هنرمندان ما که صدای خوبی داشت و خوب می خواند و شهرت خوبی داشت، یک اشتباه اجتماعی کرد که به نظرم از سر سادگی و ندانم کاری اش بود.

یک دفعه مردم او را کنار گذاشتند. پس این موسیقی نیست. این رفتار و کردار و گفتار است. به همین دلیل هنرمندان در رفتار و کردار و گفتار باید خیلی دقت کنند. جامعه آگاه است، وجدان جامعه بیدار است، جامعه مو را از ماست می کشد، کوچک ترین اشتباهی زیر پروژکتور جامعه قرار می گیرد. نمی توانید اشتباه کنید. جامعه کوچک ترین اشتباه و ریاکاری را بزرگ می کند و دروغ گویی و اشتباه را نشان می دهد. من سعی کردم اشتباه نکنم و با مردم باشم، چون موسیقی را برای مردم ارائه می کنم، نه برای وزیر و برای وکیل و برای رییس جمهور، آنها هم اگر جزو مردم باشند گوش می کنند. ولی موسیقی برای مردم است، برای انسان ها. باید انسان ها را در اولویت قرار داد و موسیقی را برای آنها ارائه کرد. موسیقی برای انسانیت است.»

با «علیرضا افتخاری» درباره تمام این مسایل صحبت کرده ایم:

از ارکستر ملی شروع کنیم. شما سال گذشته به عنوان خواننده در ارکستر ملی فعالیت داشتید و به رهبری فریدون شهبازیان برنامه های زیادی را در تهران و شهرستان روی صحنه بردید. اکثر بینندگان و شنوندگان این کنسرت ها معتقد بودند که افتخاری با روزهای اوج صدایش فاصله زیادی دارد و حتی نوع خوانش او هم در مواقعی خارج از نت است.

این موضوعات همیشه و در همه سال های فعالیت من به شکل های گوناگون مطرح شده است؛ اما این مباحث دیگر به قدری تکرار شده که واقعا خودم هم خسته شده ام. اگر چنین چیزی که شما می گویید وجود داشت، مگر آقای شهبازیان با من تعارف داشت؟ ایشان موزیسین بسیار سخت گیری است و در کارش با هیچ کس شوخی ندارد؛ پس من اگر فالش می خواندم خیلی راحت این موضوع را به من انتقال می دادند و رسیدگی می کردند.

در بخش هایی از کنسرت شهر تهران ارکستر ملی این اتفاق افتاد و آقای شهبازیان با دست به شما اشاره می کرد که مثلا جای خواندن تان اینجاست و اینجا نباید بخوانید و از این قبیل اتفاقات.

در اجراهای ارکسترال، همیشه رهبر ارکستر و خواننده باید با هم در ارتباطی قوی و نت و نت باشند. این امری غیرطبیعی نیست، به همین خاطر است که می گویم این انتقادها همیشه نسبت به من وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد، انتقاداتی که خیلی هایش بی منطق است؛ اما علیرضا افتخاری کسی نیست که با این هجمه ها کوتاه بیاید.

احتمال ادامه همکاری شما با ارکستر ملی وجود دارد؟

همه چیز به تصمیمات گروهی بستگی دارد. ما هرگز به صورت شخصی و انفرادی تصمیم نمی گیریم. روال ما این است که به صورت دسته جمعی برای موضوعات مختلف تصمیم می گیریم و به نتیجه می رسیم.

خودتان با وجود انتقادهایی که به شما درباره حضور و اجرایتان در ارکستر ملی شده باز هم تمایل دارید در این ارکستر بخوانید؟

من هرگز و هرگز با انتقادها کاری ندارم و کار خودم را می کنم. من یک بار برای شادی دل یک سری کودک سرطانی در یک کنسرت حرکات سماع انجام دادم تا لبخند را به آنها هدیه کنم. یک کشور علیه من شورش کرد و من متهم شدم که حرکات موزون روی صحنه انجام داده ام. کجای من با این سبیل، شبیه محمد خردادیان است؟!

روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

آقای افتخاری ویدئوی آن اجرا و حرکات شما روی صحنه در کنسرت بُناب منتشر شده و همه جا دست به دست چرخید. طبیعی بود که واکنش هایی را هم در پی داشته باشد.

من واقعا چند سالی است که هم در تهران و هم شهرستان کمتر حاضر به اجرای برنامه می شوم و خیلی سخت می گیرم و عمدتا هم کنسرت نمی گذارم؛ ولی برای کنسرت بناب با تمام قلبم رفتم. در این برنامه قرار بود مدیر برنامه های من چند کودک سرطانی را به سالن بیاورد و من قول اخلاقی داده بودم که برای شادی دل آن ها این برنامه را اجرا کنم.

اعضای گروه با قطار رفتند و به من هم گفتند با قطار بروم. اما من گفتم در دل شب می خواهم تنهای تنها با خدای خودم خلوت کنم و تا بناب رانندگی کردم و اشک ریختم. من به خاطر این بچه های سرطانی معصوم به این برنامه رفتم و اگر کمی انصاف داشته باشیم، حتما متوجه این موضوع می شویم که رفتن من به این برنامه، به خاطر کنسرت و بلیت فروشی نبود. من واقعا نیازی به بُعد مالی این کنسرت نداشتم.

من خودم فرزند بیمار دارم و سال هاست که بیمارداری می کنم و می دانم خانواده این عزیزان چه حال و روزی دارند. همه وجودم را برای شادی آن ها روی صحنه گذاشتم و تا زمانی که لبخند آنها را ندیدم، از صحنه پایین نیامدم. تِم موسیقی در اواسط برنامه، تِم کردی بود و برای آن بچه های سرطانی پایکوبی کردم و به همان خدا قسم که به خودم قول داده بودم که تا لبخند آن ها را نبینم، حرکاتم را ادامه خواهم داد و همین موضوع هم اتفاق افتاد. آقایان دلواپس، گناه من چیست؟ لبخند آن کودکان برای من دنیایی بود و کمال احترام را هم مردم آن منطقه به من گذاشتند.

بعد از انتشار آن فیلم کار به جایی رسید که گفته شد شما شرایط عادی روی صحنه نداشتید.

من از همه آنها شکایت کردم و در حال پیگیری قضایی هستم. دلیلی ندارد بخواهم با همه گلاویز شوم. من کار دلم را انجام دادم و هرگز و هرگز قرار نیست با کسی دشمنی داشته باشم. من کاری می کنم که خداوند عالم از من راضی باشد. اینکه در مقاطع مختلف یک کشور علیه من شورش می کند، برایم مهم نیست. بعد از آن اتفاقات که در سال های گذشته برایم افتاد، به این نتیجه رسیدم که دیگر نباید سعی در پاسخ دادن به آدم ها و رسانه ها داشته باشم.

منظورتان دیدار و در آغوش کشیدن آقای احمدی نژاد است؟ از آن اتفاق همیشه روایت های مختلفی عنوان شده است…

بله، دقیقا سال ۸۸ در برنامه ای به مناسبت بزرگداشت شهدای خبرنگار حاضر شدم و روحم هم خبر نداشت که فلان آدم هم در این برنامه حضور دارد. اگر تاریخ به عقب برگردد، من هرگز آن کار را تکرار نمی کنم. اصلا اشتباه می کنم که بخواهم ایشان را در آغوش بگیرم. من امروز با بانگ بلند این حرف را می زنم و هیچ واهمه ای هم ندارم که اگر زمان به عقب برگردد، حتی سمت آقای احمدی نژاد هم نمی روم.

فکر نمی کنید الان برای این بانگ سر دادن ها کمی دیر شده؟

من بزرگ ترین ضربه ها را نه از مردم، که از رسانه ها خوردم. رسانه ها با علم به اینکه من توانایی مدیریت این موضوع را ندارم، برای من پرونده های مختلفی منتشر کردند و از آب گل آلود ماهی گرفتند. کاری کردند که زندگی شخصی من هم دچار معضلات پیچیده و عجیبی شد.

در مورد این موضوع مفصل حرف می زنیم، ولی می خواهم قبل از ورود به آن درباره نامه دختر شما به آقای عزت الله انتظامی بگویید. آن نامه در اوج انتقاد ها از شما به شدت خبرساز شد و تا حد زیادی مردم را آرام کرد.

کدام نام منظورتان است؟!

نامه ای که دختر شما- آوا افتخاری- پس از انتشار نامه افشاگرانه استاد عزت الله انتظامی درخصوص استفاده سیاسی «اسفندیار رحیم مشایی» از ایشان برای حضور در ستاد انتخابات کشور، منتشر کرد.

من در جریان آن نامه نبودم و خیلی کم درباره آن حضور ذهن دارم. زیاد اهل شبکه های اجتماعی نبوده و نیستم و آن زمان هم خیلی محدود درباره آن واکنش دخترم دیدم و شنیدم.

دختر شما از نحوه بهره برداری سیاسی از هنرمندان گلایه کرده بود و در بخش هایی از آن نامه جنجالی نوشته بود: «استاد، پدر من- علیرضا افتخاری- هم فریب این بازی ها را خورد و ندانسته در مراسمی شرکت کرد که از پیش طراحی شده بود. زمانی پدرم متوجه شد که دیگر دیر شده بود و زندگی ما متزلزل؛ نه بهتر است بگویم مضمحل. مادرم از یک طرف، من و خواهرانم از یک طرف و پدرم که چه عذابی که نکشید.

 روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

بگذریم که چه شد، همه خانواده من مورد جفا قرار گرفتند؛ به جرمی که خودمان هم هنوز نمی دانیم. نباید هنر را با سیاست گره زد. آنجا که سیاست کم می آورد به پیشگاه هنر زانو می زند. این زانو زدن از سر احترام نیست که از سر گدایی است. شما استاد بزرگ، خوب که نه، عالی جواب شان را دادید و باز هم به همه گوشزد کردید که راه نر با راه سیاست جداست و نباید با ترفندهای گوناگون هنرمندان را سیاسی کرد؛ بی آنکه خودشان باخبر باشند. استاد عزیز دست شما را می بوسم و به وجودتان افتخار می کنم.»

زندگی شخصی من در آن سال ها جوری بود که اصلا نمی توانستم از خانه خارج شوم. آن هجمه ها در همه این سال ها برای من تبعات زیادی داشت. آقای احمدی نژاد در این مدت حتی یک بار پیگیر احوال من نشدند. با صدای بلند به ایشان می گویم در مورد من بسیار انسان قدرنشناسی بودند. با صدای بلند این جملات را بر زبان می آورم و امیدوارم به گوش شان برسد.

شما را به جان مادرتان قسم می دهم که به من کمک کنید تا این حرف ها به گوش همه برسد. امروز به آگاهی و درک سیاسی درستی از این بازی ها رسیده ام و امیدوارم این موضوع به خوبی در رسانه ها انعکاس پیدا کند. به سمت من در حضور خانواده ام آب دهان می انداختند و با صدای بلند ناسزا می گفتند. حتی به خانواده من ناسزا می گفتند. اینها همه درد است. کسی نفهمید آن سال ها چه بر من گذشت. شاید این نامه باید با لحن تندتر و گزنده تری نوشته می شد. ولی از آنجایی که من هرگز رابطه قوی ای با رسانه ها نداشتم، هیچ وقت نشد که بتوانم اصل ماجرا و اتفاقات بعد آن را درست روایت کنم و به گوش مردم برسانم.

در این باره که شما رابطه خوبی با رسانه ها ندارید که شکی نیست، تقریبا همیشه و در هر تماس تلفنی که هر خبرنگاری با شما می گیرد، با یک جدال کلامی از طرف شما رو به رو می شود. این نوع رفتار از کجا نشأت گرفته است؟

از آنجایی که رسانه ها زندگی من را خراب کردند و باعث شدند تا آستانه خودکشی پیش بروم. آه مظلوم همیشه تاوان دارد. من آنهایی که زندگی من را به اینجا کشیدند هرگز نخواهم بخشید و روی حرفم ایستاده ام. رسانه ها هرگز از من حمایت نکردند و همیشه دوست داشتند کاری کنند که بیشتر و بیشتر زمین بخورم.

ولی خود شما هم بارها و بارها هیزم در این آتش حاشیه ها می ریختید. در ملتهب ترین شرایط سیاسی اثر جدیدتان را به نسرین ستوده تقدیم کردید و حتی به استاد شجریان هم نامه فدایت شوم نوشتید. در شرایطی که حتی خودتان هم می دانستید چقدر در آن شرایط اوضاع علیه شماست.

صبر کنید و با این سرعت حرفی را نزنید و سعی نکنید از آن به راحتی بگذرید. این موضوعات کاملا از ته دل بود و روایت های اشتباه از آنها شد.

خوب درباره تصنیف «گل نسرین» موضوع چه بود؟ رضا رشیدپور با نوشتن جملاتی از قول شما در فیس بوکش اعلام کرد که شما این اثر را به نسرین ستوده تقدیم کرده اید. متن کامل صحبت های رضا رشیدپور هم اینگونه بود: «بعد از ظهر، آقای علیرضا افتخاری با من تماس گرفتند و یک پیام متفاوت به من دادند و از من خواستند که آن را رسانه ای کنم.

فرمودند تصنیفی به نام گل نسرین با آهنگ جناب فضل الله توکل و شعر جناب حسین منزوی خوانده اند و تصمیم گرفته اند که آن را به بانو نسرین ستوده تقدیم کنند. متن فرمایش ایشان را بی هیچ کم و کاست و بدون هر پیش داوری و اظهارنظر به اطلاع مبارک شما رساندم که رسم حرفه ای آدم های رسانه ای امانتداری و اجتناب از قضاوت است.» واکنش بد و ادبیات تند شما پس از انتشار این متن از سوی آقای رشیدپور واقعا دور از شأن شما نبود؟

حرف من چیز دیگری است. من موضوعی را از ایشان خواسته بودم که در نهایت صداقت و از ته دل بود؛ ولی ایشان با آب و تاب ویژه ای به آن پرداختند و در آن وضعیت اتفاقا از این ماجرا علیه من استفاده شد.

آقای افتخاری، شما جواب توهین آمیز و بدی به رضا رشیدپور دادید و خطاب به ایشان نوشتید: «آقای رشیدپور حالا آمده و خبر هدیه دادن ما به نسرین ستوده را شکلی منتشر کرده که دردسرساز شود. یکی نیست به او بگوید از چه چیزی می ترسی؟ کتکت می زنند؟ شلاقت می زنند؟ اعدامت می کنند؟ مگر ما چه کردیم؟

یک قطعه ای را تقدیم کردیم به خانمی ایرانی که بسیار محترم است. مگر چه گناهی مرتکب شده ایم. از چیزی نمی ترسیم. این هدیه، پیشکشی من، زنده یاد حسین منزوی به عنوان ترانه سرا و فضل الله توکل به عنوان آهنگساز، به خانم ستوده است. من هدیه را به فرد مشخصی داده ام و حالا کس دیگری آن را باز کرده است.» طبیعی است که شما متهم به تناقض گویی شوید و هجمه ها علیه شما بیشتر شود.

جامعه ما به نوعی بیماری دچار است که اگر کسی خطایی کند تا ابد آن موضع علیه اش استفاده می شود. هر کاری هم بکنی نمی توانی از آن موضوع تبرئه شوی. من عذرخواهی کردم، به اشتباهم اقرار کردم، اگر شرایطش بود حتی حاضر بودم بگویم غلط کردم؛ ولی تمام این رفتارهای من بازی را بد و بدتر کرد. انگار دیگر راه بازگشتی برای من وجود نداشت. ولی می دانید دلم از کجا پر است؟ از همکاران و دوستانم. حتی یک نفر حاضر نشد در آن شرایط پشت من بایستد.

شما اگر جای دوستان و همکارانتان بودید حاضر بودید پشت کسی که مثل رفتار شما کرده و از نگاه اجتماع و جامعه به شدت مورد انتقاد بود، بایستید؟

جوری صحبت می کنید که انگار من چه کار کرده ام. من رییس جمهور مملکت را بغل کرده ام و با ایشان احوال پرسی کرده ام. در اینکه ایشان انسان محبوبی نبوده و نیستند شکی نیست و من هم بارها از این کارم ابراز پشیمانی کرده ام ولی اوضاع اصلا مناسب و خوب نیست. من ده سال از زندگی ام را به خاطر ایشان فحش خوردم.

روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

جواب سوال من را ندادید. شما حاضر بودید در چنین شرایطی از همکار یا خواننده دیگری دفاع کنید و سعی کنید نگاه جامعه را عوض کنید؟

شک نکن که تمام قد از همکار و هر فرد دیگری دفاع می کردم. چون شخصیت و زندگی شخصی آدم ها خیلی زیاد برایم اهمیت دارد و دوست دارم دل آدم ها را به دست بیاورم و به آرامش برسانم شان.

نامه شما به استاد شجریان هم با این ایدئولوژی نوشته شد؟ یعنی می خواستید دل ایشان را به دست آورید و آن را باید به نوعی سعی و تلاش برای آشتی با مردم تلقی کرد؟

درواقع این نامه اظهار محبت من به آقای شجریان بود. ما از یک خانواده ایم و طبعا من هم مانند افراد دیگر خانواده، آقای شجریان را دوست دارم. چرا نباید حالت دوستی و برادری داشته باشیم؟ بعضی ها می پرسند که تو از آقای شجریان دلخوری؟ من از ایشان دلخور نیستم. من از خودم دلخورم. همان زمان هم از خودم دلخور بودم و با صراحت بر زبان آوردم. چرا نباید استاد شجریان در ایران بخواند؟

ماهی گیرها و بناها و پیشه ورها هم با هم آواز می خوانند و کار می کنند. چرا نباید ما هم آواز باشیم؟ چرا شجریان نباید از حال من خبر داشته باشد؟ بیست سال است که من شجریان را ندیده ام و این واقعا خوشایند نیست. آقای شجریان ممنوع الکار نیست. چه کسی می تواند به ایشان بگوید کار نکن؟ چه کسی می تواند مجوز ایشان را صادر کند یا نکند؟ شجریان خودش کارهای خودش را امضا می کند. ایشان اگر بخواهند دوباره می توانند در ایران فعالیت کنند.

فکر می کنید چرا استاد شجریان جواب نامه شما را نداد؟

شاید اطرافیان شان باعث شدند. مشاورهایی که داشته و دارند، دلم شکست و به خاطر همین نخواستم مزاحم ایشان شوم.

فکر نمی کنید شدت واکنش های اجتماعی به دیدار شما با محمود احمدی نژاد باعث شد ایشان وارد این بازی نشوند؟

این شما رسانه ها هستید که باید حق را به حقدار برسانید. در حالی که هیچ یک جرات نداشتید وارد این مساله شوید، چون یک طرف قضیه شجریان ایستاده. پس از انتشار آن نامه، هیچ کس جرات نداشت بیاید به آقای شجریان بگوید چرا جواب آشتی طلبی افتخاری را ندادی؟ چرا هیچ کس به مظلومیت من اشاره ای نکرد؟ شماها همه تان جزو مافیایید- چه کسی جرات دارد به آقای شجریان بگوید بالای چشمت ابروست یا فلان کارت اشتباه است؟

ما آمدیم از در دوستی وارد شویم کلی واکنش دشمنانه دیدیم. مثلا یک آقای طنز نویس از قول آقای شجریان جواب نامه ما را نوشته بود- یعنی چی این طعنه ها و کنایه ها؟ مگر من نکته ای غیر از دوستی در آن نامه مطرح کرده بودم؟ جواب من این ها نبود. من نیازی نمی بینم جواب این واکنش ها را بدهم. ما هم خدایی داریم- البته یک روز آن کسی که نامه من را مسخره کرد و آن متن تمسخرآمیز را درباره من نوشت، می فهمد چه اشتباهی کرده است.

نامه شما به استاد شجریان در حالی منتشر شد که پیش از آن استاد شجریان در مصاحبه با «یورو نیوز» حمله تندی به شما کردند و گفتند: «یکی از هنرمندان ما که صدای خوبی داشت و خوب می خواند و شهرت خوبی داشت، یک اشتباه اجتماعی کرد که به نظرم از سر سادگی و ندانم کاری اش بود، یک دفعه مردم او را کنار گذاشتند. پس این موسیقی نیست. این رفتار و کردار و گفتار است.

به همین دلیل هنرمندان در رفتار و کردار و گفتار باید خیلی دقت کنند. جامعه آگاه است، وجدان جامعه بیدار است، جامعه مو را از ماست می کشد. کوچک ترین اشتباهی زیر پروژکتور جامعه قرار می گیرد. نمی توانید اشتباه کنید. جامعه کوچکترین اشتباه و ریاکاری را بزرگ می کند و دروغ گویی و اشتباه را نشان می دهد.» ولی شما در نامه خود برای ایشان نوشته بودید: «ما آجر نیستیم که بمانیم. عمری از ما گذشته است، باید هر کدام در نوای هم بخوانیم. ما یک جمع خانواده ایم. ما باید اسم همدیگر را صدا بزنیم.

ما باید همایون هم باشیم. ما نباید ورود را از هم بپوشانیم و اجازه گذر را به یکدیگر ببندیم، ما از همدیگر می ترسیم، ما در یک باغ هستیم، با افکار یک درخت پربار باید سرزنده و شاداب، از دور یکدیگر را صدا بزنیم. نزدیک هم بیاییم با محبت، چرا دستخط هامان برای هم خوانا نیست. صدا بزن مرا، نزدیک تر بیا». این تفاوت در ادبیات نامه ها به نظر خودتان نامانوس نبود؟

هنوز هم می گویم که استاد شجریان برای من مطلق اند. صحبت هایشان در آن گفت و گو مرا کمی رنجاند ولی به رسول ا… قسم همان زمان هم احساس می کردم که ایشان از بزرگواری و دلسوزی این جملات را درباره من استفاده کردند. ایشان می توانستند فتیله این ماجرا را پایین بکشند و با یک جمله اوضاع را به حالت اول برگردانند. ایشان پیشکسوتی بودند که من در آن دوره نیاز داشتم از من حمایت کنند و اصلا از من بپرسند که اصل اتفاق چه بوده؟ ما همه با هم بودیم و باید به حکم سعدی «بنی آدم اعضای یکدیگرند» در کنار هم می ماندیم. دل من از آن مصاحبه شکست.

روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

ولی شما سال نود در گفت و گو با یک رسانه تندرو اصولگرا درباره آقای شجریان گفته بودید: «بسیاری از دوستان می پندارند که من از شاگردان آقای شجریان هستم. در حالی که این طور نیست، چرا که من از شاگردان زنده یاد استاد تاج اصفهانی هستم که در جوانی به محضر ایشان برای یادگیری آواز رفتم. در مورد آقای شجریان هم باید بگویم که ایشان در زمانی از صدای من خوششان آمد و من مدتی با رفت و آمد در منزلشان با این هنرمند در ارتباط بودم.» این هم یک تناقض دیگر از نوع صحبت های شما در دوره های مختلف زمانی نیست؟

آن زمان من در شرایطی بودم که باید خیلی حسابگرانه حرف می زدم. نمی توانستم نسبت به هر چیزی به صورت واضح اظهارنظر کنم. ماجراهای دیدار من و آقای احمدی نژاد خیلی سر و صدا کرده و باعث شده بود در سخنانم خیلی محتاط باشم. به هر حال آقای احمدی نژاد آتشی در زندگی من انداخت که هنوز هم پشیمانم و در آن آتش می سوزم.

نکته ای که هست…

اجازه بدهید. آقای احمدی نژاد جوری خودش را به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گم گشته ایشان بودم. یک جوری به من چسبید و من را بوسید و پشت سر هم این اتفاقات را شکل دادند که… بابا بوسیدن یک بار، دو بار… جمله بعدی ام را امیدوارم جرات انتشارش را داشته باشید ولی من طناب خریده بودم خودکشی کنم. فشار بدی روی من و خانواده ام بود. فرزند کوچکم فهمید و گریه کرد و گفت: «بابا نکن».

گفتم نمی توانم و واقعا تاب این همه توهین و تهدید را ندارم. در ایران که هیچ کس حواسش به من نبود و درددل من را نمی شنید. در خارج از کشور هم یک روز چهره بد بودم و یک روز چهره زشت. منفور شده بودم و این برای یک هنرمند غیرقابل تحمل بود. سوپرمارکت محل به من جنس نمی فروخت! آرایشگر محل ما می گفت آقای وقتی شما روی این صندلی می نشینید دیگر هیچکس به مغازه من نمی آید و عذرخواهی می کرد و مودبانه می گفت دیگر نیایم. آژانس به من ماشین نمی داد.

مردم تا این حد تحت اثیر قرار گرفته بودند و امیدوارم این صحبت ها به درستی به گوش مردم برسد. حرف آخرم هم این است که آقای احمدی نژاد خیر نبینید و قطعا خیر نخواهنددید. در این موضوع شک ندارم. چون من حقم این نبود. من بعد از ۳۰ سال خواندن با تمام وجود، این حقم بود؟ بعد از سی و خرده ای سال این حق من و خانواده نبود.

اصلا شما از چه طریق به آن برنامه رفتید و دیدارتان با آقای احمدی نژاد چگونه اتفاق افتاد؟

از تلویزیون به من زنگ زدند و گفتند ۵ میلیون به شما می دهیم و شما برای برنامه بزرگداشت خبرنگاران بیاید و «پلی بک» اجرا کنید. من هم قبول کردم. من معمولا برای اجراها یا به صورت پلی بک قرارداد می نویسم، یا با گروه. آن روز قرار شد برای اجرای پلی بک به سالن بروم. ۵ میلیون به حساب من واریز شد و من هم رفتم به سالن. قبلش یک داستانی هم بود. دوستان در تلویزیون شعری از یکی از مسوولان به من داده بودند تا رویش آهنگ ساخته شود و من هم بخوانم. ما به هر آهنگ سازی این شعر را دادیم، زیر بار نرفت و کار را نساخت.

آقای ضرغامی کاملا در جریان این موضوع بودند. وقتی این آهنگ درست نشد و ساخته نشد، صدا و سیما کمی علیه من موضع پیدا کرد. همه اینها باعث شد روبوسی من با آقای احمدی نژاد بارها از تلویزیون پخش شود. مشخص بود همه چیز کاملا برنامه ریزی شده است. این همه آدم با آقای احمدی نژاد روبوسی کردند ولی کدام یک اندازه من تبعات داشت؟ آنقدر نشان دادند و پخش کردند تا بازی به شدت پیچیده شد و در آن اوضاع ملتهب، جامعه ایرانی علیه علیرضا افتخاری موضع بدی گرفت. آن اتفاق باعث شد خانواده من عذابی را تحمل کند که گفتن اش در کلمات نمی گنجد.

درباره آن لحظه حرف می زنید؟ اصلا چه شد با آقای احمدی نژاد رو به رو شدید؟

از صحنه که پایین می آمدم، به روح پدرم قسم، فردی قد کوتاه به سرعت سمت من آمد و گفت: «بدو بدو که آقای احمدی نژاد به خاطر شما ایستاده اند و معطل شما شده اند.» اسم شان یادم رفته که این فرد کوتاه قد چه کسی بودند. من اصلا قرار نبود سمت ایشان بروم. اتفاقا سخت گرفتار برخی کارها هم بودم و می خواستم بروم. ولی دور و بری های ایشان با این قبیل رفتارها باعث شدند این دیدار رخ دهد. تیم بادیگاردهای شخصی ایشان همیشه حواسشان هست که اصلا کسی نباید نزدیک آقای احمدی نژاد شود.

ولی درباره من اوضاع کاملا برعکس شد و من را برای مواجهه با ایشان هدایت کردند. خودشان من را به سمت ایشان هل دادند و در ادامه هم رسانه ای مثل تلویزیون این دیدار را پوشش داد و با قدرت و هدفمندی خاصی، آن را هر شب پخش کرد. برای چه؟ چرا؟ چون من نتوانسته بودم آهنگسازی را قانع کنم که آهنگ روی آن شعر را بسازد و روی آن کار بخوانم. همه این سناریو به نوعی به خاطر عمل نکردن من به خواسته آنها بود. همه اینها دست به دست هم داد تا این موضوع به سرعت در جامعه با نگاهی بد و منفی ترویج پیدا کند.

خودتان چه زمانی متوجه شدید که این اتفاق و در آغوش کشیدن آقای احمدی نزاد در رسانه ها خبرساز شده و تبعات اجتماعی اش گریبان شما را گرفته؟

حدود یک هفته بعد بود که همه چیز شروع شد و به مرور بد و بدتر شد. رسانه های خارج از ایران هم که اوضاع را خراب تر کردند و فکر می کردند من برای بوسیدن آقای احمدی نژاد وقت گرفته ام!

در آن لحظه چه دیالوگ هایی بین شما و آقای احمدی نژاد رد و بدل شد؟

من روی صحنه که بودم، گفتم: چشم شش میلیارد مردمی که روی زمین زندگی می کنند، به ماست. منظورم این بود که حواستان باشد آقای رییس جمهور، به حک یک شهروند ایرانی دلم می خواهد در برابر مردم دنیا روسفید باشم. اینها جملاتی بود که روی صحنه گفتم.

 روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

منظور من لحظه ای است که ایشان را از نزدیک دیدید و در آغوش گرفتید.

من تصنیف «از اوج آسمان ها» اثری از «عباس خوشدل» را روی صحنه «پلی بک» کردم و وقتی پایین آمدم و من را اطرافیان ایشان به سمت آقای رییس جمهور هل دادند، فقط به من گفتند: «ماشاالله».

و شما چه گفتید؟

من چیزی برای گفتن نداشتم. آن لحظه وقتی برای حرف زدن نبود. از تصاویر مشخص است. یک «متشکرم» به «ماشاالله» ایشان گفتم. بعد از همه این اتفاقات من به نظرم می آید اگر ایشان مثلا می گفتند که زنگ موبایل من صدای آقای افتخاری است و من به ایشان علاقه قلبی دارم، شاید کلیت این اتفاقات رخ نمی داد. ولی دریغ از حتی یک جمله که درباره من ذکر شود. آقای احمدی نژاد در این مدت حتی یک بار پیگیر احوال من نشدند.

و از آن لحظه شما وارد بازی ای شدید که به شدت برایتان دردسرساز شد و حتی خانواده شما هم زیر فشار بود.

یادم است که نوشته ای زیر در منزل شخصی من گذاشتند که اینجا بمب گذاری خواهدشد و هرچه سریع تر باید این منزل را تخلیه کنید. به قدری فشار و تهدیدها زیاد شد که مجبور شدیم از آن محل برویم. مدت ها کلاه می گذاشتم روی سرم و برای خرید این ور و آن ور می رفتم.

اگر هم کسی من را می شناخت، برخوردهای اهانت آمیز و زشتی می شد. خوب یادم هست وقتی در فرودگاه وارد سالن انتظار شدم و نشستم، حدفاصل ده متری من همه مردم از صندلی ها بلند شدند و اطرافم خالی شد. دوستان من دیگر من را به مهمانی های خودشان هم دعوت نمی کردند و می ترسیدند بلایی سر بچه هایشان بیاید. می گفتند علیرضا تو دوست بیست ساله ما هستی ولی واقعا بهتر است دیگر نباشی، چون مردم و آشنایان همسر و بچه های ما را مورد توهین قرار می دهند که چرا افتخاری را اینجا راه داده اید. می گفتند چرا با «رفیق احمدی نژاد» رفت و آمد می کنید!

پس از آن اتفاقات و این قبیل برخوردها، از طرف مسئولین فرهنگی دولت قبلی مورد حمایت قرار نگرفتید؟

موضوع همین است و اصلا من به خاطر همین ناراحتم و خشمگین. اگر تلویزیون اجازه می داد من ده دقیقه همین صحبت هایی که با شما داشتم را مطرح کنم، شاید تبعات آن اتفاقات این گونه زندگی من را تحت تاثیر قرار نمی داد. فرزند کوچک من دیگر دانشگاه نرفت و انصراف داد. می گفت به من توهین می کنند و به شدت فضای بدی علیه من در دانشگاه راه افتاده است. روی وایت برد عکس من را می کشیدند و دشنام های زشتی می نوشتند.

دخترم بارها با چشم گریان به خانه آمد. یکی از شبکه های ماهواره ای بیش از بیست بار من را چهره زشت و بد هفته انتخاب کرد و همین اتفاقات بازی را وحشتناک تر کرد. این در حالی بود که هیچ اظهارنظر یا حمایتی از سوی همین آقایان داخل کشور از من نشد و معلوم نبود با ادامه این روند چه بلایی سر فرزندان من قرار است بیاید. مادرم را در اصفهان در صف نانوایی هل داده بودند. خدا آدم را گیر نامرد نیندازد، دوست خوب من! این جملات را با سوز درونم می گویم به شما و امیدوارم حرف هایم را به دقت منتقل کنید.

علیرغم داشتن این تجربیات باز هم حواستان جمع نبود و سال گذشته در دیدار با آقای ظریف در حاشیه مراسم افتتاحیه پروژه خط دو متروی اصفهان روبوسی گرمی داشتید.

آقای ظریف که همشهری ماست. همیشه ارادت خاصی به ایشان داشته و داریم. ایشان بعد از سال ها لبخند را بر لبان مردم ایران نشانده اند و ایشان واقعا برکتی است برای این مملکت.

حرف خاصی بین شما رد و بدل شد؟

نه، من فقط چند آلبوم به ایشان اهدا کردم و از ایشان بابت زحمات شان تشکر کردم.

شما علیرغم اتفاقی که برایتان در این فضاها در سال های گذشته افتاده، باز هم نترسیدید و اجرا در این برنامه را با حضور سیاسیون قبول کردید. این ماجرا برایتان سخت نبود؟

من کارم همین است که بخوانم. در مراسم ها و برای مردم. به هر حال هرگز نمی شود جلوی حرف های خاله زنکی را گرفت.
خیلی وقت است آلبوم منتشر نکرده اید. مخاطبان موسیقی معمولا هر چند ماه یک بار منتظر آلبوم های شما هستند!
در حال کار کردن روی برخی آثار هستیم. هنوز به جمع بندی خاصی نرسیده ایم و به مرور اگر آلبومی آماده شد اطلاع رسانی می شود.

احساس نمی کنید در دوره حاضر موسیقی کشور دیگر در سیطره چهره های پاپ قرار گرفته و اهالی موسیقی سنتی و ایرانی دیگر آرام آرام در حال محو شدن هستند؟

در طول چندین دهه فعالیتی که در موسیقی داشتم تجربه هایی اندوختم که می توانست توشه خوبی برای هنرمندان جوان موسیقی باشد، اما آنچه تا به امروز دریافته ام عدم تمایلی است که هنرمندان جوان موسیقی نسبت به این اندوخته ها دارند؛ بنابراین ترجیح می دهم فعلا خانه نشینی را تجربه کنم و نوبت را به جوان هایی بدهم که تالارهای اجرا در تسخیر آنهاست.

روایت دردناک علیرضا افتخاری از عواقب آن آغوشِ سیاسی

این شما را اذیت نمی کند؟

نه، چرا باید اذیت شوم؟ من کار خودم را می کنم و آنها هم کار خودشان را می کنند.

قرار بود کتاب «تبهکاران موسیقی» را بنویسید و منتشر کنید. موضوع این کتاب از کجا شروع شد؟

دلم گرفته بود از همه بی مهری ها. همه جا سخن از من بود و می خواستند نابودم کنند. به قدری دلگیر و ناتوان شده بودم که هرکاری از من بعید نبود. همین باعث شد به فکر بزند که کتابی منتشر کنم و در آن همه این موضوعات را عنوان کنم.

حرفی مانده؟ آینده کاری شما قرار است در چه شرایطی پیش برود؟

اگر یک نفر هم از من دلخور باشد، من قطعا نمی توانم کارم را درست انجام دهم. این ناراحتی را که من مسببش نبودم، با این درد دل مفصل شرح دادم. حتی اگر یک نفر هم اصل موضوع را فهمیده باشد و برایش مشخص شود اوضاع از چه قرار بوده، باز هم برای من خوشایند است. امیدوارم وقتی مردم از قصد من برای خودکشی باخبر می شوند، قطره اشکی بریزند و فضای تلخ آن دوران را درک کنند.

اگر چهار نفر در محل به شما و خانواده تان توهین کنند، صبر و تحملش را ندارید. فکر کنید که یک ملت علیه من شده بودند و واقعا دیگر امیدی برای زندگی نداشتم. من اگر خودکشی می کردم، همه خوشحال می شدند؟ راهی جز خودکشی برای من مانده بود؟ من تا این تصمیم هم جلو رفتم. ولی بعد، فرزند بیمارم باعث شد از تصمیم صرف نظر کنم. امیدوارم مردم ایران که مبنای دل شان محبت است و صداقت، در جریان اصل اتفاقات قرار بگیرند.


منبع: برترینها

«حسین عرفانی»؛ راز جاذبه‌ی «بوگارت» و «براندو»

– علی اصغر کشانی: صاحب یکی از گرم‌ترین صداهای صنعت دوبله ایران مهمان ما است. شاید خیلی‌ها ندانند که بخش مهمی از جاذبه همفری بوگارت، هنرپیشه بزرگ قرن بیستم برای ایرانی‌ها به‌خاطر صدای سحرانگیز حسین عرفانی باشد یا اگر بارها و بارها دوست دارند نقش آفرینی‌های مارلون براندو و آرنولد شوارتزینگر را ببینند، بی‌گمان به‌خاطر صدای جاودانه عرفانی است.

عرفانی که استعداد شگفت انگیزش را با گفتن هفت نقش متفاوت در فیلم دی دی و ارثیه فامیلی به اثبات رساند، بارها و بارها روی بسیاری از بهترین شخصیت‌های سینمای ایران و جهان گویندگی کرده است. او که به بازیگری در تئاتر و سینما هم علاقه دارد، امسال با فیلم سینما نیمکت محمد رحمانیان در اکران سینماها حضور داشت. از استاد عرفانی از دنیای دوبله، از نقش آفرینی‌هایش در تئاتر و سینما و همچنین از زندگی با همسرش شهلا ناظریان که از بزرگان دوبله ایران است و از دخترش مهسا عرفانی که هنر خانواده را ادامه می‌دهد، پرسیدیم. گفت‌و‌گو با این صدای ماندگار سینما را از دست ندهید.

رفیق سینما

شما یکی از بهترین دوبلورهای ایران هستید. تنوع دوبله‌هایی که داشته‌اید، شما را به یکی از دوبلورهای تأثیرگذار فیلم در ایران تبدیل کرده‌است. به‌نظرتان دوبله فیلم در ایران چطور توانسته این اندازه تأثیرگذار باشد؟

دوبله گوینده‌های خودش را دارد. تمام زمینه‌ها برای کار در این زمینه وجود دارد، اما فقط هزینه و دستمزدی که برای دوبله درنظر گرفته شده‌ خیلی ناچیز است. وقتی پول کمی به دوبله اختصاص داده شود، طبیعتا دوبلور وقت کمتری برای کار می‌گذارد و در نتیجه دوبله لطمه می‌خورد.

شما دوره‌های مختلف و در واقع؛ نقاط عطف دوبله را در ایران دیده‌اید. چه چیزی باعث ایجاد رشد دوبله در ایران می‌شود؟

 آثاری که هزینه و وقت کافی برای آنها صرف بشود، آثار ارزشمندی از آب در می‌آیند.

دامنه صدایی وسیعی دارید؛ یک موقع صدای بسیار بم و موقعی هم صدای بسیار نازک و زیری از شما می‌شنویم.از این خاصیت صدای‌تان چطور استفاده می‌کنید؟

تکنیک خاصی نیست. از استعدادم و همچنین از زمینه آموزشی که طی کار به‌دست آورده‌ام بهره می‌برم. دوبله طی کار آموزش داده می‌شود ؛ یعنی گوینده بسیاری از آموزش‌ها را از خود فیلم می‌گیرد. همه اینها بستگی به استعداد گوینده دارد. برخی استعداد بالایی در این زمینه داشته‌اند و همین عامل باعث بالندگی‌شان شده است.

شما قابلیت تیپ‌سازی‌ خوبی دارید. تیپ‌سازی‌ در دوبله به چه چیزهایی بر‌می‌گردد؟

مهم‌ترین ویژگی تیپ‌سازی‌ نزدیکی هر چه بیشتر دوبلور به‌خود نقش است. هر چه صدای گوینده به‌صورت و چهره هنرپیشه نزدیک‌تر باشد، آن تیپ اثرگذار‌تر خواهد بود.

شما ازجمله شخصیت‌گوهای دوبله فیلم در ایران هم هستید. چه عناصری دست به‌دست هم می‌دهند تا صدای یک شخصیت خوب دربیاید؟

به گوینده برمی‌گردد. وقتی گوینده روی نقشی که حرف می‌زند، قابل پذیرش و درست از آب دربیاید، معنایش این است که همه‌‌چیز دست به‌دست هم داده تا یک اتفاق درست و منطقی و حسی بیفتد.

دوبلورهای بزرگ ایران از دوستان نزدیک شما بوده‌اند و کارشان را دنبال کرده‌اید. سطح کیفی دوبله ایران در چه جایگاهی است؟

دوبله ایران همیشه از بهترین دوبله‌ها در سطح جهان بوده‌است. بسیاری از جوانانی که به این عرصه وارد شده‌اند، لایق چنین جایگاهی هستند. به‌دلیل اینکه دوبله با صنعت سینما در هم تنیده شده دوبلورها خیلی دیر به حد مطلوب می‌رسند؛ یعنی گوینده‌ای داریم که با ۱۵، ۲۰سال سابقه کار، هم خودش و هم دیگران او را کارآموز می‌دانند.

رفیق سینما

از کار جوان‌ها راضی هستید؟

خوشبختانه جوان‌هایی که اکنون آمده‌اند، نگذاشته‌اند کیفیت دوبله افت کند.آن‌ها با استعداد و تکنیک خاصی که مختص دوبله است، سطح گویندگی را بالا نگه داشته‌اند.

 زمانی دوبله ایران دورانی طلایی داشت. هم‌اکنون نسبت به آن دوران در چه وضعیتی قرار داریم؟

فکر نمی‌کنم دوبله ایران هم‌اکنون و با آمدن این جوان‌ها از آن دوران طلایی چیزی کمتر داشته باشد.
دوبلور، پیش از هر چیز باید صبر داشته باشد و کارش را جدی بگیرد. جوانی که از ساعت نه صبح تا نه شب می‌آید و در یک اتاق تنها کار می‌کند، باید خیلی عاشق کار باشد تا بتواند موفق باشد.
یک دوبلور جوان به چه چیزهایی برای یادگیری و رشد نیاز دارد؟

 یک دوبلور چه آگاهی‌هایی باید داشته باشد؟

باید حتما تاریخ، سینما، موسیقی، روانشناسی، ادبیات، فرهنگ، جغرافیا و خیلی مسائل دیگر را بدانند. اینگونه مطالعات همان قدر بر دوبلور تأثیرگذارند که بر یک هنرپیشه یا بازیگر. ببینید! زمانی که کارگردان‌های فیلم‌های فارسی از دوبله استفاده کردند، دوبله جایگاه درستش را پیدا کرد. آنها به گردن دوبله ایران خیلی حق دارند. در واقع پا به پای سینمای فارسی، دوبله هم پیشرفت می‌کرد.

به‌نظرتان چه عاملی بیش از باقی عوامل به دوبله ایران اعتبار می‌بخشد؟

خود دوبلورها و مدیران دوبلاژ. آنها هستند که به دوبله ایران اعتبار می‌بخشند و این حرفه را به همراه جوانان به‌خوبی حفظ کرده‌اند.

این درست است که دوبلور گاه از خود هنرپیشه هم بیشتر نقش را درک می‌کند؟

اگر دوبلور بتواند نقش را در حد و اندازه بازی بازیگر در بیاورد موفق است و هنر خود را به مرحله اعلا رسانده است.

پس این درست است که بخش مهمی از شهرت و محبوبیت بازیگران به دوبله آنها بستگی دارد؟

بله! تک رل‌هایی بوده‌اند که نوع گویش گوینده آنها باعث شهرت بازیگر شده است.

صدای شما روی همفری بوگارت در کازابلانکا، شاهین مالت، داشتن و نداشتن، گذرگاه تاریک، گنج‌های سیرامادره بسیار شناخته‌شده‌است.بوگارت چه ویژگی‌هایی داشت که چنین صدایی روی چهره‌اش نشست؟

همه ویژگی‌ها منحصر به‌خود بوگارت بود. صدای من هم خوشبختانه تا اندازه‌ای روی چهره این هنرپیشه بزرگ نشست و کارهایی که شما اسم بردید خلق شد. بیشتر از آن کاری نکردم.

 قبل از شما کسان دیگری هم روی بوگارت صحبت کرده بودند. چه شد که سراغ شما آمدند؟

قبلا حرف زده بودند، اما در دوره‌ای در تلویزیون تصمیم گرفته شد که تمام فیلم‌های بوگارت دوبله شود و گوینده آن هم یک نفر باشد. این قرعه به نام من افتاد. از رل‌های سوم چهارمی که بازی کرده بود شروع کردم و به نقش‌های اصلی او رسیدم.

 چه تفاوت‌هایی در گویش او در فیلم‌های متفاوتی که بازی کرده‌بود، قائل می‌شدید؟

براساس لحن او حرکت می‌کردم؛ جایی که لحنش تغییر می‌کرد، من هم لحن خود را تغییر می‌دادم.

هم گوینده نقش‌های آرنولد بودید وگوینده نقش دیتر‌هالروردن که مردم در ایران او را به نام دی دی می‌شناسند. به طرز جالبی در فیلم دی دی و ارثیه فامیلی هفت نقش متفاوت از او را گفتید. صدای شما چطور دو لحن متفاوت دی دی و آرنولد را خلق کرده‌است؟

دوبلورهایی هستند که می‌دانند چگونه تیپ‌های گوناگون بگویند و می‌توانند خودشان را به شخصیت‌ها نزدیک کنند. من هم بر همین اساس حرکت کردم.

شما روی شخصیت توشیرو میفونه در فیلم‌هایی چون ریش قرمز و هفت سامورایی حرف زده‌اید. از نظر شما میفونه و بوگارت چه تفاوت‌هایی با هم داشتند؟

بوگارت و میفونه، هر یک دو اندازه بازی مشخص دارند. وقتی دوبلوری به این دو اندازه بازی وقوف پیدا کند بر همان اساس هم عمل می‌کند.

 شما از دوبلورهای مارلون براندو هم بوده اید؛ شخصیتی که دیگر دوبلورها هم او را دوبله کرده‌اند. انتخاب دوبلورهای متفاوت برای مارلون براندو براساس تیپ شخصیتی او در فیلم‌هایش بوده یا دلیل دیگری داشته‌است؛ مثلا شما روی نقش براندو در فیلم شورش در کشتی بونتنی و امتیاز صحبت کرده‌اید، اما دربارانداز را آقای جلیلوند حرف زده‌اند. وجوه تمایز اینها در چه چیزی است؟

آقای جلیلوند مارلون براندو را خیلی خوب و حساب شده حرف زده‌اند. مارلون براندو‌هایی که من گفتم در نبود این ۲۰ سالی که آقای جلیلوند در ایران تشریف نداشتند، اتفاق افتاد. اگر ایشان بودند، حرف نمی‌زدم.

چرا دوبله فیلم‌های ایرانی به‌خصوص در صحنه‌های دسته جمعی این قدر طبیعی، با حس و حال و خودمانی در می‌آید؟

اصولا در دوبله ایران چون همه با هم می‌گویند اتمسفر خاصی حین کار به‌وجود می‌آید. امتیاز این نوع دوبله در همین است. یک فیلم را به تکه‌های مختلف تقسیم می‌کنند؛ مثلا ۵۰ قسمت.این افراد در هر تکه بنا به صحنه‌ای که به فرض پنج یا شش یا هفت نفر در آن سکانس هستند، با هم می‌نشینند و آن تکه را می‌گویند. دوبلورها در دیگر جاهای دنیا با هم نمی‌توانند بگویند و تک گویی صورت می‌گیرد؛ مثلا شنیده‌ام در آمریکا گوینده نقش را در اتاقی می‌گوید و می‌رود. البته اینجا هم این اتفاق گاهی می‌افتد، اما وقتی با هم گفته می‌شود، خیلی طبیعی در می‌آید.به همین‌خاطر دوبله ایران امتیاز بالایی نسبت به دوبله کشورهای دیگر دارد. با هم گفتن با حس‌تر و نزدیک‌تر به فیلم است.

رفیق سینما

 نظر خارجی‌ها درباره این نوع اجرا چیست؟

زمانی عده‌ای از خارجی‌ها این روش را دیدند و خیلی به هیجان آمدند. آنها می‌گفتند، شما با این کار(دوبله) همزمان تئاتر بازی می‌کنید!

از بین هنرپیشه‌های خارجی که در ایران آمده بودند، موفق به دیدار با کدامیک از آنها شدید؟

خب! در گذشته خیلی از هنرپیشه‌ها به ایران می‌آمدند. خیلی جالب است بدانید که صدای نورمن ویزدوم به‌صورت طبیعی صدای خیلی بمی است ولی آقای زرندی دوبلور نورمن برای او صدای زیر و نازکی انتخاب کرد و خیلی هم به او می‌آمد و او را جذاب و بانمک می‌کرد.یادم است نورمن، نوروز یکی از همان سال‌ها به ایران آمده‌بود. وقتی روی صحنه می‌رفت، آقای زرندی پشت صحنه به جای او حرف می‌زد.در واقع؛ هر نوع هنرنمایی که نورمن می‌کرد، آقای زرندی جای او حرف می‌زد. صحنه جذابی شده بود.

 به‌نظرتان لازم است بین دوبلور و بازیگر مراوده‌ای باشد؟

وقتی هنرپیشه سناریو را دستش می‌گیرد، پیش از هر چیز جست‌وجو می‌کند و خود را به آن شخصیتی که سناریو خواسته نزدیک می‌کند. هنرپیشه زحمت اصلی را کشیده‌است. حالا وظیفه دوبلور این است که به بازی او هر چه بیشتر نزدیک بشود.

صدای فرامرز قریبیان در گوزن‌ها(کیمیایی)، بهمن مفید در داش آکل (کیمیایی) همایون در باباشمل(علی حاتمی) را دوبله کرده‌اید. شده بود نظر آنها را در مورد صدایتان بپرسید و یا اصلا نیازی به این کار می‌دیدید؟

زنده یاد علی حاتمی دوبله را خیلی دوست داشت. سر فیلم دلشدگان خیلی صحبت دوبله را می‌کرد و یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌هایش بود. آن موقع با ایشان مراوده داشتیم؛ یعنی او همان مقدار که برای راهنمایی بازیگر سر صحنه وقت می‌گذاشت، سر دوبله هم می‌آمد و کار را هدایت می‌کرد. آقای کیمیایی هم همینطور؛ ایشان هم خیلی وسواس داشت که همان چیزی را که می‌خواست از کار در بیاید.

معمولا اول فیلم ساخته می‌شود بعد دوبله می‌شود، اما چرا برای فیلم باباشمل علی حاتمی اول از شما خواستند که دوبله کنید و بعد فیلم را کلید زدند و فیلمبرداری شروع شد؟

ایشان فیلم حسن کچل را هم به این شیوه کار کرده بودند. روش‌شان اینگونه بود. قبل از فیلمبرداری به دوبلور توضیح می‌دادند که چه شخصیت یا تیپی قرار است بازی کند. آن وقت دوبلور می‌گفت و در نهایت صدای ضبط شده را در اختیار بازیگر قرار می‌دادند و براساس آن، بازی انجام می‌شد. در حقیقت تمام زحمت را دوبلور می‌کشید و هنرپیشه روی صدای گوینده بازی می‌کرد. در این روش، هنرپیشه‌ای که نزدیک‌تر به صدای دوبلور بود در نقش بهتر جا می‌افتاد.

شما شخصیت‌های انیمیشن هم حرف زده اید؛ از غلام تکثیر تا نقش جالی اسب جدی کارتون لوک خوش شانس. گویندگی شخصیت‌های کارتونی دشوارتراز شخصیت‌های واقعی و معمولی است؟

بله! گویندگی انیمیشن سخت‌تر است. روی انیمیشن قبلا یک گوینده خارجی حرف زده و شما باید بتوانید روی صدای گوینده قبلی حرف بزنید. این کار خیلی با ارزش‌تر از گفتار خام در گویندگی است و تبحر گوینده را می‌رساند.

یکی از کارتون‌های مورد علاقه همه ما لوک خوش‌شانس است.فکر می‌کنید که چرا و چگونه دوبله این کارتون خوب و درخشان از آب در آمد؟

تمام نقش‌های آن مجموعه خوب در آمدند. برای نمونه آقای والی‌زاده صدای لوک خوش شانس را خیلی درخشان گفتند. به‌نظرم مجموعه کاری که در ۲۶ قسمت اول این مجموعه صورت گرفت خوب درآمد. سری‌های بعدی به پای قسمت‌های اول نرسیدند. آقای خسروشاهی به‌عنوان مدیر دوبلاژ، روی ۲۶قسمت اول خیلی زحمت کشید.

در کارتون لوک خوش شانس صدای جالی، صدایی دلچسب است. به‌نظرتان چرا جالی با این صدا این قدر عاقل و مدبر نشان می‌دهد؟

به خاطر اینکه مغز متفکر آن گروه جالی است. حتی خود لوک خوش شانس هم براساس حرف‌های اسبش تصمیم می‌گیرد. اسب تیپ جدی کار است. بنابراین نمی‌خواستیم او را با صدا از این جدیت بیرون بیاوریم. وقتی چندصدا روی آن گذاشتیم، پی بردیم که همین صدا بهتر است. صدا، کاملا صدای خودم است و هیچ تغییری در آن ندادم.

رفیق سینما

یکی از مولفه‌های گویندگی آنونس گویی و حرف زدن روی تبلیغات یک فیلم است. چقدر به این عرصه علاقه‌مند بوده‌اید؟

زیاد آنونسن نگفتم. هم‌اکنون بهترین گوینده آنونس آقای ابوالحسن تهامی هستند. کارشان درخشان است. آقای جلیلوند هم همینطور البته هر کاری که آقای جلیلوند کرده‌اند، خوب بوده است.

مهم‌ترین ویژگی آنونسن گویی به‌نظرتان چیست؟

گوینده آنونس باید صدای بسیار خوب و گیرایی داشته باشد و بتواند متن‌های خوبی برای آنونس بنویسد. آنونس گویی فهم زیاد و سواد کافی می‌خواهد. هم‌اکنون آقای تهامی این متن‌هایی را که می‌گویند، خودشان می‌نویسند. جمله‌هایی که ایشان استفاده می‌کنند، درخشان است.

شما ازجمله دوبلورهای سینمای ایران هستید که به بازیگری هم علاقه‌مند بودید. دلیل گرایش‌تان به بازیگری چیست؟

از دوران مدرسه تئاتر کار می‌کردم.هم‌اکنون این اشتیاق بیشتر شده است.

بیشترین فعالیت‌تان در تئاتر مربوط به چه دوره‌ای از مدرسه بود؟

دوره دبیرستان بیشتر بود مدرسه کمالیه در چهارراه کالج درس می‌خواندم. بعدها اینگونه فعالیت‌ها را در خانه‌های جوانان ادامه دادیم. زنده یادان خسرو شکیبایی،‌هادی اسلامی هم بودند. بعدها آقای والی‌زاده هم آمدند. خود خانم ناظریان هم بودند. گروه خیلی خوبی داشتیم بعد‌ها به سمت دوبله گرایش نشان دادم. موقعی که تئاتر بازی می‌کردم دوبله را رها نکردم. هر وقت دل‌مان تنگ می‌شد یک پیس اجرا می‌کردیم و بعد دوباره سراغ دوبله می‌رفتیم.

گرایش‌تان به تئاتر نسبت به دوبله، هیچ وقت بیشتر نشد؟

از اوایل انقلاب با همسرم چهار سال به‌طور پی در پی تئاتر بازی می‌کردیم و تمام وقت‌مان را برای تئاتر گذاشتیم. آن موقع دوبله وضعیت مشخصی نداشت، اما به محض اینکه دوبله مقداری سر و سامان گرفت دوباره به سمت آن آمدیم.

برای بازیگری کلاس خاصی را هم گذراندید؟

آن موقع آقای سمندریان تازه از خارج آمده بودند و سر کلاس‌های ایشان می‌رفتم. مدتی که گذشت برخی از کارها را خودم کارگردانی کردم.

 این سال‌ها از شما بازی‌های مختلفی دیدیم. چه شد که در بیمار استاندارد سعید آقا خانی قبول کردید در نقش مدیر دوبلاژ بازی کنید؟

هم سعید آقاخانی و هم متنی را که نوشته بود، دوست داشتم. نقش مدیر دوبلاژی را بازی می‌کردم که اتفاقاتی برایش می‌افتاد؛ برایم جالب بود.

در فیلم سینما نیمکت محمد رحمانیان هم، باز نقش یک دوبلور را بازی کردید. برای آن نقش از ابتدا، شما مدنظر بودید یا فرقی نمی‌کرد این نقش را هر دوبلوری بازی کند؟

نقش را برای من نوشته بودند. کارهای آقای رحمانیان را خیلی دوست دارم؛ تئاترهای‌شان بی‌نظیر است.

خیلی از علاقه‌مندان شما و کارهایتان می‌دانند که همسر شما خانم شهلا ناظریان یکی از با سابقه‌ترین دوبلورهای ایران هستند.در طول همه سال از زندگی با گوینده‌ای با این جایگاه راضی هستید؟

خب! چون هر دو دوبلور بودیم همیشه به هم کمک می‌کردیم. از زمانی که با هم ازدواج کردیم همزمان کار می‌کردیم و درباره رل‌ها، ساعت‌ها صحبت می‌کردیم. هر دو نظر همدیگر را قبول داریم. بدون هیچ اغراقی؛ کسی نظیر خانم ناظریان در صنعت دوبله ایران نیست. البته استعداد خود ایشان بوده که تا این حد درخشان عمل کرده‌اند.

رفیق سینما

از بین دوبله‌هایی که ایشان کرده‌اند کدامیک را بیشتر دوست دارید؟

کارهای ایشان یکی ،دو تا نیست که بشود به همین راحتی از بین آنها یکی را انتخاب کرد، اما به‌نظرم ایشان سه ، چهار رل درخشان در تاریخ سینمای جهان گفته‌اند که ماندگار شده است. یکی از آنها فیلم کازابلانکاست که نقش اینگرید برگمن را گفته‌اند. البته نقش همفری بوگارت را هم من گفته‌ام.

 آن موقع که کازابلانکا را گفتید ازدواج کرده بودید؟

بله!

اگر اشتباه نکنم؛ واسطه آشنایی‌تان دوبله بوده است. درست می‌گویم؟

همینطور است.

خانم ناظریان، برادر‌زاده زنده یاد آقای ایرج ناظریان از بزرگان دوبله ایران هستند. کدامیک از نقش‌هایی را که زنده‌یاد ایرج ناظریان گفته‌اند، بیشتر دوست دارید؟

آقای ناظریان خیلی زود از دنیا رفتند. ایشان گوینده ممتاز و انسان خوب و شریفی بودند. نقش‌هایی که ایشان گفتند درخشان بوده مثلا در سریال هزاردستان جای زنده یاد آقای داوود رشیدی بسیار خوب حرف زدند.

دردوران جوانی می‌رفتید، دوبله‌های روز را دنبال می‌کردید؟

بله! هر گوینده‌ای باید فیلم‌های روز دنیا را دنبال کند و درمورد دوبله چیزهای فراوانی بداند. من هم به‌شدت اهل سینما رفتن بودم و همه این تحولات را دنبال می‌کردم؛ می‌دانستم چه نقش‌هایی بازی شده و چه بازیگرانی، چه بازی‌هایی ارائه داده‌اند.

 پیش از گام گذاشتن در مسیر گویندگی، چقدر به دوبله توجه نشان می‌دادید؟

همیشه جذب دوبله فیلم‌ها می‌شدم. خیلی علاقه داشتم که ببینم در یک استودیو چطور فیلم دوبله می‌شود. بعدهم که وارد دوبله شدم نقش‌های یک خطی، دو خطی را به من می‌دادند. خب! دوبله همین است دیگر؛ وقتی خوب بگویید ماندگار می‌شوید.

 دوست دارید چه اتفاق خوشحال کننده‌ای برای دوبله ایران بیفتد؟

امیدوارم دوبله ایران همچنان پا به پای سینمای ما پیشرفت کند.


منبع: برترینها

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: بوتان کشوری است پر از افسانه‌ها و اسطوره‌ها، با مناظری شگفت‌انگیز و کوهستان‌هایی باشکوه، که با بودای مهایانه شناخته می‌شود.

این کشور، امپراتوری کوچکی است که بین دو کشور بزرگ، هند و چین، در سایه‌های رشته کوه هیمالیا قرار گرفته است. کشوری با آیین بودایی، افسانه‌ها و اسطوره‌هایی که تحت حکومت پادشاهی دودمان وانگچوک اداره می‌شود. مناظر طبیعی بسیار شگفت‌انگیزی دارد و کوهستان‌های باشکوهی به همراه دره‌های عظیم و آبشارهای زیبا در آنجا وجود دارد.

مردم محلی بوتان هنوز لباس‌های سنتی و ملی خود را به عنوان پوشش روزانه با افتخار به تن می‌کنند و موفقیت در این کشور از طریق شاخص ناخالص ملی شادی اندازه‌گیری می‌شود چرا که در آنجا رفاه و سعادت مردم مهم‌تر از هر چیز دیگری است.

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

بوتان هیچگاه در صنعت توریسم موفق نبوده و پیشرفت کندی در این زمینه داشته است. اینترنت تنها در سال ۱۹۹۹ وارد این کشور شد و زیرساخت‌های آن هنوز راه زیادی برای بهبود دارد.

تیمفو – پایتخت بوتان

تیمفو پایتخت بوتان هیچ آسمان‌خراش یا ترافیکی ندارد که منظره شهر را خراب کند. میدان کوچک اصلی شهر، محلی از مجسمه‌های الهه‌ها است و به جای چراغ راهنمایی، پلیس‌ها به طور دستی ترافیک را کنترل می‌کنند.

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

نشانه‌هایی از مدرنیزه کم کم با وجود ساختمان‌های جدید به چشم می‌خورد ولی این موضوع به شدت توسط حکومت کنترل می‌شود تا با فرهنگ و سنت بوتانی سازگار باشد.

در تپه‌ای که نمای کلی شهر از آنجا دیده می‌شود، مجسمه غول‌پیکر دوردنما بودا به ارتفاع ۵۱٫۵ متری ساخته شده از برنز و تزئین شده با طلا همچون دیده‌بانی روحانی برای مردم می‌ماند. تزونگ‌ها (نوعی قلعه نظامی) که در همه جای کشور دیده می‌شود، در دوران باستان به عنوان قلعه و صومعه ساخته شدند. امروزه این مکان‌ها هم به عنوان صومعه و هم به عنوان ادارات دولتی مورد استفاده قرار می‌گیرند.


منطقه پوناخا – قلب بوتان

سفر به پوناخا، پایتخت قدیم و قلب بوتان، سفری از جاده‌ای ناتمام و سخت از میان کوهستان است. منظره آن، طبیعتی زیبا و خیره کننده است که در هر پیچ و خم جاده به چشم می‌آید. پرچم‌های دعا همه جا نصب شده‌اند تا نیروهای معنوی خود را به جهان ارسال کنند.

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

پوناخا تزونگ که به آن کاخ شادی بزرگ نیز گفته می‌شود، در سال ۱۶۳۷ به وسیله نگاوانگ نامگیال ساخته شد. او لامایی تبتی بود که که بوتان را به عنوان ملتی مستقل متحد کرد و هویت فرهنگی منحصربه‌فردی را به وجود آورد.

این قلعه باشکوه نقاشی‌های تمثیلی شگفت‌آور، آثار هنری زیبا و حکاکی‌ها و خانه‌های باستانی و مقدسی دارد که به نام رانجونگ کارساپانی شناخته می‌شود. جسد مومیایی شده ژابدرونگ نیز در آنجا قرار دارد.

رمزآلودترین معبد در منطقه پانوخا، معبد باروری چیمی لاخانگ است که به عنوان نمادی از باروری، زنان را به آنجا می‌کشاند تا برای بچه‌دار شدن عبادت کنند. در تمام فروشگاه‌ها و دیوارهای خانه‌ها، اثری از نماد این معبد دیده می‌شود.


دره فوبیجخا –  مهاجرت دُرناها

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

دره فوبیجخا چشم‌اندازی حیرت‌انگیز دارد که در آنجا دره‌های عمیق و گسترده توسط کوه‌های بلند احاطه شده است. این دره، منطقه مرطوبی است که هر ساله پذیرای مهاجرت زمستانی درنای گردن سیاه گونه‌ای نایاب و در خطر انقراض از درناها است به طوری که صدها دسته از آن‌ها از فلات تبت در اواخر اکتبر تا اواسط فوریه برای اقامت زمستانی خود مهاجرت می‌کنند.

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

این شگفتی طبیعی با فستیوال درنای گردن سیاه در نوامبر هر سال جشن گرفته می‌شود و رقص‌هایی به شکل درنا، آهنگ‌های محلی و نمایش‌های سنتی در صومعه گانگتی اجرا می‌شود. این صومعه باستانی در بالای دره قرار دارد و دارای مدرسه‌ای بودایی و پیکرنگاری‌های برجسته مذهبی است.

در اساطیر محلی گفته می‌شود که درناها در پرواز خود از بالای این صومعه پیش از اینکه به منطقه مرطوب برسند سه بار بالای آن دور می‌زنند و در هنگام بازگشت نیز همین کار را تکرار می‌کنند تا به صومعه گانگتی ادای احترام کنند.

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)


پیش به سوی بومتانگ

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

منطقه بومتانگ در مرکز بوتان، قسمت مذهبی اصلی این کشور است و برخی از قدیمی‌ترین معابد و تزونگ‌ها در آنجا قرار دارد. جاکار، منطقه مسکونی کوچکی که در طول دره‌ای عمیق قرار دارد محل قرارگیری جامبای لاخانگ، یکی از قدیمی‌ترین معابد در بوتان است که در قرن هفتم مخصوص میتریا بودا ساخته شد.


راهپیمایی به سمت آشیانه ببر

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

تاکتسانگ لاخانگ که با نام آشیانه ببر شناخته می‌شود، مقدس‌ترین مکان در بوتان است و بیشترین تعداد بازدیدکنندگان در بوتان از این محل دیدن می‌کنند. در افسانه‌ها آمده که گورو رینپوچه عابد مقدس و مورد احترام بوتان در قرن هفتم سوار بر ماده پلنگی آسمانی زمانی که این منطقه پر از اهریمن‌ها برای آسیب رساندن به مردم بود، به آنجا عزیمت کرد.

او برای سه سال و سه ماه و سه روز در غار عبادت کرد تا روح‌های اهریمنی که در غار زندگی می‌کردند را مطیع خود کند. معبدی مخصوص این مکان مقدس ابتدا در سال ۱۶۹۲ ساخته شد و از آن زمان به بعد تبدیل به محلی برای زیارت قدیس‌ها، راهبان، زاهدان و همچنین جاذبه توریستی مهمی شده است.

سفر به بوتان؛ کشور افسانه ها و اسطوره ها (حمید پاشایی)

ارتفاع این کوهستان بیش از ۳۱۲۰ متر است و معبد نیز ۹۰۰ متر از پارکینگ ماشین فاصله دارد. سرازیری مسیر در طول راه متغیر است و مناظر کوهستانی در آنجا بسیار زیباست. بعد از رستورانی که در میانه‌های راه قرار دارد، پله‌هایی طولانی قرار دارد که به پلی آهنی در کنار آبشار ختم می‌شود و مجدداً مسیری طولانی و طاقت‌فرسا از پله‌ها شما را به مجموعه معبد می‌رساند.

تمام طول مسیر با پرچم‌های دعا تزئین شده که با وزش باد به اهتزار درآمده‌اند. مثل همه تزونگ‌ها و معبد‌ها، در اینجا نیز پیش از ورد باید کفش‌ها را از پا درآورد و عکس انداختن به شدت ممنوع است. دوربین‌ها و گوشی‌های موبایل را باید به ایستگاه نگهبانی در ورودی معبد تحویل داد.

بوتان، سفری معنوی و راه‌پیمایی در طبیعتی خیره‌کننده است.


منبع: برترینها

شعار"مهریه را کی داده کی گرفته"دردسرساز شد/ درخواست۷۰۰۰سکه مهریه،۲۰سال بعد از طلاق

ایران نوشت: کارمند شرکت خصوصی که ۲۰ سال در فکر انتقام از همسر سابق و فراری‌اش بود، سرانجام با اجرا گذاشتن مهریه ۷ هزار سکه‌ای، و کشف ردپای شوهرسابقش که مدرس دانشگاه شده است، او را به زندان انداخت.

وقتی منشی شعبه ۲۴۴ طرفین پرونده را ساعت ۱۰  صدا زد، دو زن و یک مرد وارد دادگاه خانواده شدند. مرد میانسال «شهاب» نام داشت که همسر سابق «مینو» بود. او حالا برای پرداخت مهریه پس از۲۰ سال به دادگاه فراخوانده شده بود.

زن دیگری هم شهاب را همراهی می‌کرد که همسر فعلی‌اش بود. این زن ومرد با گذشت سال‌ها از طلاق‌شان، حالا هر یک زندگی مستقلی داشتند و از قضا هر کدام پدر و مادر دو فرزند نوجوان بودند. اما آنچه  آنها را پس از سال‌ها رو در روی هم قرار داده بود دادخواست مطالبه مهریه چند هزار سکه‌ای مینو بود.

بعد از ورودشان به دادگاه، قاضی «حمیدرضا رستمی» از زن ومرد خواست بنشینند. دقایقی بعد از بررسی پرونده رو به مرد گفت:«طبق مدارک، شما ۲۰ سال پیش حکم طلاق گرفته‌اید، اما گویا از این مهریه سنگین حتی یک سکه هم به همسر سابقتان پرداخت نکرده‌اید.

دلیل فرار شما از پرداخت بدهی‌تان چه بوده؟»

 مرد نگاهی به همسرش انداخت و جواب داد: «من از همه جا بی‌خبر بودم.آن سال‌ها وقتی دیدم همسراولم پیگیر مهریه‌اش نیست؛ تصور کردم حق وحقوقش را بخشیده. اما پس از سال‌ها و با اجرا گذاشتن مهریه‌اش موفق شده دستور جلبم را بگیرد. حالا هم با وثیقه آزاد هستم.»

مینو که تا آن لحظه سکوت کرده بود ناگهان با صدای بلند گفت:«خیر آقای قاضی. او فراری بود و چون درشمال زندگی می‌کرد نمی‌توانستم ابلاغ را به دستش برسانم. اقوام و خانواده‌اش هم همکاری نمی‌کردند. خوشبختانه با ثبت اسامی و مشخصات افراد در سامانه‌های معاملات موفق شدم ردش را بزنم و محل زندگی‌اش را شناسایی کنم. او فرد مسئولیت‌پذیری نبود و در طول دو سه سالی که با هم زندگی کردیم همیشه از پول خرج کردن شانه خالی می‌کرد و بهانه می‌آورد که دانشجو است و نباید تحت فشار قرار بگیرد. یادم هست یک روز که نامزد بودیم جلوی یک لباس فروشی ایستادم یک دامن زیبا را به او نشان دادم، اما به جای خریدن آن در خیابان داد و فریاد راه انداخت و آبروریزی کرد. هر وقت هم به او اعتراض می‌کردم که چرا حاضر نیست برای زندگی‌اش هزینه کند، سروصدا می‌کرد و با حالت قهر به خانه مادر یا خواهرش می‌رفت. متأسفانه بعد از یک سال فهمیدم که پدرش ورشکسته است در حالی که روز خواستگاری با ماشین گرانقیمت و لباس‌های شیک آمده بودند و خودشان را کارخانه دار معرفی می‌کردند. با این حال من همه سختی‌ها را تحمل کردم تا اینکه یک بار به بهانه‌ای کتکم زد و یک هفته در خانه حبسم کرد. بعد از آن دیگر دلسرد شدم و خواهش کردم طلاقم دهد.»

قاضی رستمی پرسید: «مهریه‌تان چقدر بود؟ چرا قاضی وقت فقط یک سوم حقوق ایشان را به‌عنوان اقساط در نظر گرفته‌اند؟»

 زن پاسخ داد: «مهریه من ۷۰۰۰ سکه بود که در روز دادگاه به‌طور توافقی از ۴۰۰۰ سکه گذشت کردم و چون همسرم هیچ چیزی به نام خودش نداشت، قرار شد یک سوم حقوقش را هر ماه به حساب من واریز کند. اما تا من به تهران آمدم خانه پدری‌اش را عوض کرد و دست من از دریافت مهریه‌ام کوتاه ماند. خوشبختانه همسر دومم مرد خوب و ثروتمندی است، خودم هم در یک شرکت مدیر هستم، اما حالا که پیدایش کرده‌ام می‌خواهم به تلافی آن روزهای سخت و سال‌ها فرار، تنبیهش کنم تا بداند که…»

همسر شهاب که تا آن لحظه فقط گوش می‌کرد، رو به قاضی گفت:«خدا را شکر که وضع مالی این خانم خوب است. اما شوهرم هیچ مالی ندارد و همین ماشین و خانه را هم با حقوق معلمی من خریده‌ایم که به نام او نیست. جای ثابتی هم کار نمی‌کند. بنابراین طی لایحه‌ای تقاضای اعسار در پرداخت مهریه نوشته‌ایم که تقدیم می‌کنم.»

قاضی از مرد پرسید:«در این ۲۰ سال هیچ اندوخته و پس‌اندازی نداشته‌ای؟»

 شهاب جواب داد:«متأسفانه چند بار کارهایی مثل پرورش بوقلمون، تولید قارچ و این نوع کارها را امتحان کردم که موفق نبودم. این اواخر هم شریکم صد میلیون سرمایه‌ام را برداشت و ناپدید شد. حالا فقط دلم به چند ساعت تدریس در دانشگاه خوش است. حالا تنبیه کردن من چه دردی ازهمسرسابقم دوا می‌کند نمی‌دانم؟»

 مینودراین هنگام حرف او را قطع کرد و گفت:«یادت هست وقتی که می‌خواستیم جدا شویم با پدرت دوره افتاده بودید در میان فامیل من داستان می‌بافتید و آبرو‌ریزی می‌کردید؟ یادت هست چه بلایی بر سر جهیزیه من آوردی؟ آن کارها چه دردی را دوا می‌کرد؟ حالا نوبت من است.»

قاضی سپس زن و مرد را به آرامش فراخواند و با توضیح اینکه مهریه دینی است که به هر حال باید پرداخته شود آنها را به سازش دعوت کرد. اما مینو و شهاب هر کدام روی حرف خودشان پافشاری می‌کردند. با پایان رسیدگی به پرونده قاضی اعلام کرد بزودی رأی خود را صادر خواهد کرد. زن و مرد میانسال هم از همان راهی که آمده بودند به خانه‌هایشان بازگشتند. شاید هر دو نفر به خاطره مشترک روز عقدشان فکر می‌کردند، به روزی که مهریه‌ای ۷۰۰۰ سکه‌ای در نظر گرفتند و در جواب پچ پچ دیگران می‌گفتند؛ «مهریه را کی داده و کی گرفته.»


منبع: الف

کدام ازدواج‌ها آسیب‌پذیرتر هستند؟

یک کارشناس ارشد روانشناسی گفت: اگر جوانان آمادگی مواجهه با تعارضات را نداشته باشند، زندگی مشترک موفقی را تجربه نمی‌کنند و در معرض آسیب‌های بعدی و طلاق قرار می‌گیرند.‌

عاطفه افشاری در گفت‌وگو با ایسنا، گفت: ازدواج به عنوان یکی از مهم‌ترین موضوعات خانوادگی باید در قالب و چارچوب خاص خود قرار گیرد و این که زمانه تغییر کرده و جوانان این دوره و زمانه با گذشته بسیار فرق کرده‌اند پاسخ منطقی و قابل قبولی نیست.

وی ادامه داد: جوانان امروزه درست در همان خانواده‌هایی رشد و پرورش یافته‌اند که جوانان سال‌های قبل بزرگ شده‌اند و تنها به سبب پیشرفت فناوری و گسترده شدن دامنه ارتباطات نباید جوانان را به حال خود گذاشت تا شریک زندگیشان را انتخاب کنند.

این کارشناس ارشد روانشناسی افزود: بعضی از خانواده‌ها به دلیل اینکه که جوانان هر کسی را که خودش انتخاب کند می‌پذیرد و اگر ما کسی را انتخاب کنیم مشکلات بعدی‌اش هم گریبانگیر ما می‌شود، در راهنمایی برای انتخاب شریک زندگی فرزندان خود کوتاهی می‌کنند.

افشاری گفت: پدر و مادر باید همراه و مشاور جوانان باشند و با استدلال و منطق آنها را قانع کنند که انتخابش درست یا نادرست است و بی گمان جوان نیز آن را می‌پذیرد.

وی با اشاره به اینکه ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است، تصریح کرد: با ازدواج دو زوج جوان، پایه‌های خانواده شکل می‌گیرد.

این کارشناس ارشد روانشناسی ادامه داد: زمانی که رابطه زوجین رابطه سالم و برپایه اصول صحیح شکل گیرد، خانواده رو به کمال می‌رود و از این رو جوان باید معنای خانواده را بداند نه این که فقط از نظر عاطفی و روحی با فرد موردنظر خود مشترکاتی داشته باشد.

افشاری با اشاره به اینکه زمانی که دختر و پسر ازدواج می‌کنند، با فضای جدید خانواده‌های یکدیگر روبه‌رو می‌شوند، تصریح کرد: پسر یا دختر در خانواده‌هایی متفاوت رشد کرده‌اند و ویژگی‌های آن خانواده را دارند و زمانی که آشنایی انجام می‌شود در کنار اشتراکات، بی گمان تفاوت‌هایی را مشاهده می‌کنند.

وی اظهارکرد: اگر جوانان آمادگی مواجهه با تعارضات را نداشته باشند، زندگی مشترک موفقی را تجربه نمی‌کنند و در معرض آسیب‌های بعدی و طلاق قرار می‌گیرند.

این کارشناس ارشد روانشناسی گفت: نگاهی به آمارهای طلاق و بررسی علل و عوامل این پدیده در جامعه کنونی ما نشان می‌دهد ازدواج‌هایی که در آن دختر و پسر پیوند مستحکمی با خانواده طرفین پیدا نکردند، بیشتر در معرض آسیب و طلاق قرار گرفتند.

افشاری با اشاره به اینکه قواعد و آداب و رسوم و ویژگی‌های خاص، خانواده‌ها را از هم متمایز می‌کند، تصریح کرد: وقتی ازدواج دو نفر بدون توجه به این قواعد انجام شود، طبیعی است ازدواج آسیب‌پذیر است.

وی ادامه داد: خانواده‌ها باید در بستر مشترکات مهمی که با هم دارند تصمیم به پیوند ازدواج فرزندانشان بگیرند اما گاهی اوقات پسر یا دختر نسبت به هم علاقه عاطفی پیدا می‌کنند و ازدواج خود را بی نیاز از مشورت و هماهنگی با خانواده‌ها می‌دانند.

این کارشناس ارشد روانشناسی افزود: دختر و پسر اغلب خارج از چارچوب خانواده عمل می‌کنند و با چانه‌زنی، تصمیم خود را برای ازدواج با یک فرد خاص اعلام و برخواسته خود پافشاری می‌کنند. در چنین مواردی والدین بر اساس هنجارها و تفاوت دیدگاه‌هایی که با جوان دارند، اغلب مخالفت می‌کنند و از سویی احساس می‌کنند ثمره تلاششان در زندگی از بین می‌رود.

افشاری اظهارکرد: مجموعه افکار، ایده‌ها، مصلحت‌ها و تجربیات متفاوت باعث می‌شود اغلب خانواده‌ها در برابر خواسته جوانان مقاومت کنند و تن به درخواست‌های آنان ندهند. اما مشکلی که هم اکنون در جامعه مشهود است، وجود موارد قابل توجهی از ازدواج‌ها خارج از فضای مشورت و توافق و همراهی خانواده‌ها است.

وی خاطرنشان کرد: پس از فروکش کردن احساسات عاطفی و هیجانی، عشاق دیروز تبدیل به کینه توزان امروز می‌شوند.
 


منبع: الف

ترافیک صبحگاهی در آزادراه کرج-تهران/ وضعیت جوی جاده ها

رئیس پلیس مرکز کنترل ترافیک راه‌های کشور از ترافیک نیمه سنگین در آزادراه کرج-تهران خبر داد.

به گزارش مهر، سرهنگ نادر رحمانی گفت: براساس آخرین گزارش‌های دریافتی از مرکز کنترل ترافیک راه‌های کشور، هم اکنون در باند جنوبی آزادراه کرج – قزوین از مهرویلا تا پل فردیس و در باند جنوبی آزادراه کرج- تهران از پل فردیس تا پل کلاک و گرمدره ترافیک نیمه سنگین گزارش شده است.

وی در ادامه افزود: در سایر جاده‌ها و معابر کشور وضعیت ترافیکی عادی و روان گزارش شده است.

سرهنگ رحمانی  گفت: در تمامی راه‌های و محورهای مواصلاتی کشور وضعیت جوی آرام است.
 


منبع: الف

امکان انتخاب رشته مجدد برای داوطلبان دانشگاه آزاد

امکان انتخاب رشته مجدد برای داوطلبان دانشگاه آزاد در روزهای ۳۰ و ۳۱ مردادماه فراهم شد.

به گزارش روابط عمومی مرکز سنجش و پذیرش دانشگاه آزاد، با توجه به درخواست‌های واصله از سوی داوطلبانی که به هر علتی موفق به انتخاب رشته و یا ویرایش ثبت‌نام خود نشده‌اند، سامانه انتخاب رشته آزمون سراسری سال ۹۶ دانشگاه آزاد اسلامی از ساعت ۹ صبح روز دوشنبه ۳۰ مردادماه به طور مجدد بازگشایی شده و داوطلبان تا ساعت ۲۴ روز سه شنبه ۳۱ مردادماه فرصت دارند تا با مراجعه به سامانه ثبت‌نام مرکز سنجش به نشانی www.azmoon.org برای اصلاح رشته محل‌های انتخابی یا انتخاب رشته جدید اقدام کنند.
براین اساس، با توجه به نامه شماره ۵۰۰/۵۳۲مورخ ۲۵ مرداد ماه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی درباره تغییراتی در پذیرش برخی از رشته‌/محل‌های گروه علوم پزشکی، داوطلبان می‌توانند حداکثر تا ساعت ۲۴ روز سه شنبه ۳۱ مردادماه با مراجعه به سامانه ثبت‌نام نسبت به اصلاح رشته/محل‌های انتخابی یا انتخاب رشته جدید اقدام کنند.

فهرست این دسته از رشته/محل‌ها از طریق سامانه ثبت‌نام در دسترس داوطلبان قرار داده شده است.
به اطلاع داوطلبان آزمون سراسری سال ۹۶ دانشگاه آزاد اسلامی می‌رساند که فرصت اعلام شده آخرین مهلت داوطلبان به منظور انتخاب رشته یا ویرایش رشته/محل‌های انتخابی بوده و تحت هیچ شرایطی تمدید نخواهد شد.


منبع: الف

نشانه‌های آلودگی به جاسوس‌افزارها

جاسوس‌افزارها اگرچه به تخریب اطلاعات کاربر اقدام نمی‌کنند، اما آنها را جمع‌آوری کرده و برای هکرها می‌فرستند. بنابراین لازم است با به‌روز نگه داشتن نرم‌افزارهای امنیتی و سیستم عامل و همچنین باز نکردن لینک‌های مشکوک، از نفوذ آنها جلوگیری شود.

به گزارش ایسنا، جاسوس‌افزار (spyware) مانند ویروس و کرم، نوعی بدافزار است، این نوع بدافزارها دارای ماهیت تخریبی نبوده بلکه تنها اقدام به جمع‌آوری اطلاعات از روی سیستم رایانه شما و ارسال آن برای نفوذگر می‌کند. درنهایت این اطلاعات برای مقاصد خاص فرستاده می‌شود تا از آنها جهت اهداف تجاری، تبلیغی، نظامی و نظارتی و… استفاده شود.

جاسوس‌افزار می‌تواند حریم خصوصی کاربران را به خطر بیندازد. این بدافزار بدون اجازه کاربر برروی سیستم کامپیوتری وی نصب شده، کنترل آن را از فرد می‌گیرد و پس از اجرا روی رایانه می‌تواند پیام‌های کاربر را خوانده، مکالمات را شنود کرده و وب‌کم را فعال کند و این اطلاعات شخصی را برای یک شخص ثالث می‌فرستد. در گزارشی که در وب‌سایت پلیس فتا آمده، شیوه نفوذ و راه‌های جلوگیری از نفوذ جاسوس‌افزارها و همچنین نحوه مقابله با آنها تشریح شده است.

نشانه‌های آلودگی به جاسوس‌افزارها

کندی در هنگام اجرای برنامه‌ها، مشاهده پیغام خطاهای نامفهوم، فعالیت‌های تایید هویت نشده در اشتراک‌های آنلاین از علائم احتمالی آلودگی به جاسوس‌افزارها هستند.

از آنجایی که جاسوس‌افزار یک برنامه‌ است، برای اجرا شدن به حافظه و پردازنده نیاز دارد و سرعت کامپیوتر را کاهش می‌دهد. همچنین جاسوس‌افزار برای این که به راحتی اطلاعات کاربر را برای شخص ثالث ارسال کند و تنظیمات سیستم کامپیوتری را تغییر دهد، اغلب بدون اطلاع کاربر دیوار آتش و ضدویروس را غیرفعال می‌کند تا به اهداف خود دست یابد.

ظاهر شدن مداوم پنجره‌های پاپ‌آپ نیز از علائم حضور یک جاسوس‌افزار است. بنابراین اگر فرد به صورت مکرر و مداوم با پنجره‌های پاپ آپ مواجه شود، امکان وجود جاسوس‌افزار در سیستم کامپیوتری وی زیاد است. از طرفی بعضی جاسوس افزارها طوری تنظیمات مرورگر را تغییر می‌دهند که برخلاف میل کاربر و بدون توجه به آدرس وارد شده در نوار آدرس و یا نوار جستجو صفحاتی را به وی نشان دهد که در جهت اهداف تبلیغاتی طراحان آن جاسوس‌افزار است.

برای محافظت از سیستم در برابر جاسوس‌افزارها راه‌های گوناگونی وجود دارد، از جمله اینکه باید اطمینان حاصل کنید نرم‌افزار امنیتی و سیستم عامل رایانه شما به‌روز است. زیرا بسیاری از نفوذهای امنیتی به دلیل به‌روز نبودن سیستم‌ها اتفاق می‌افتد. به علاوه لازم است مرورگر خود را به‌روز نگه دارید و آن را به گونه‌ای تنظیم کنید که در صورت باز شدن صفحه و یا دانلود به شما اطلاع‌رسانی کند.

باید هنگام وب‌گردی محتاط باشید و از کلیک کردن روی لینک‌های مشکوک خودداری کنید. همچنین هرگز رو لینک‌هایی که در ایمیل‌های ناشناس مشاهده می‌کنید، کلیک نکنید. بسیاری از هکرها لینک‌های مخرب را جاسازی می‌کنند و کاربرانی که به این موضوع توجه نداشته باشند، ناخواسته راه را برای هکرها و بدافزارها باز می‌کنند.

از جمله راهکارهای امنیتی دیگر این است که اطمینان حاصل کنید فایروال سیستم شما فعال است، برنامه‌های مورد نیاز خود را از منابع مطمئن دانلود کنید و همچنین وب‌کم رایانه خود را در زمانی که از آن استفاده نمی‌کنید بپوشانید.

در صورت آلوده شدن رایانه چه باید کرد؟

یک نرم‌افزار امنیتی نصب کنید. پس از این که از حذف شدن جاسوس‌افزار مطمئن شدید تمامی رمزهای عبور مربوط به اشتراکات آنلاین خود را تغییر دهید. همچنین با استفاده از نرم‌افزار امنیتی نصب‌شده تمام سیستم خود را اسکن کنید.در نهایت با توجه به راهی که این بدافزارها همواره برای دسترسی به اطلاعات کاربران در پیش می‌گیرند، اگر اقدامات امنیتی را رعایت نکنید، همچنان احتمال آلودگی به این نوع از بدافزارها وجود دارد. بنابراین از آنجایی که بهترین راه مقابله با آنها پیشگیری است، توصیه می‌شود در آینده بیشتر مواظب باشید و اقدامات ایمنی را بیشتر رعایت کنید


منبع: الف

دانلود ۳٫۹٫۶۳ SHAREit / انتقال سریع فایل‌ها بین گوشی و کامپیوتر

 باشگاه خبرنگاران جوان؛ کاربران دستگاه های هوشمند با ظهور نرم افزاری انتقال سریع فایل از طریق وای فای دیگر فناوری بلوتوث را برای انتقال فایل تقریبا کنار گذاشته اند. معروف ترین نرم افزار انتقال سریع فایل در بین ما ایرانی ها زاپیا است اما این نرم افزار همیشه سایه رقیب قدرتمندی را محصول شرکت معروف لنوو Lenovo بر سرخود حس کرده است که SHAREit نام دارد. نرم افزار SHAREit سریع ترین ابزار انتقال فایل چندسکویی (کراس پلت فرم) در جهان است.

ویژگی های اصلی برنامه SHAREit:

    ارسال سریع و آسان تمامی فایل ها از طریق وایرلس و بدون استفاده از اینترنت و بلوتوث
    ارسال و دریافت آسان هر فایلی نظیر عکس، ویدئو، موزیک، برنامه، بازی و غیره
    امکان ارسال فایل های حجیم مانند ویدیو با سرعتی ۴۰ برابر بیشتر از بلوتوث
    قابلیت انتقال فایل بین تبلت و گوشی ،گوشی و کامپیوتر ، تبلت و تبلت و …
    امکان ارسال گروهی و پشتیبانی تا ۵ دیوایس اندرویدی
    اینترفیس و رابط کاربری آسان و زیبا با دسترسی آسان

تغییرات نسخه جدید:

    اضافه شدن پخش کننده موسیقی
    اضافه شدن قسمت یادآوری فایل های ناقص منتقل شده
    بهینه سازی های جزئی دیگر


این نرم افزار با بیش از ۱۰۰ میلیون بار دانلود از گوگل پلی امتیاز عالی ۴٫۴ از ۵ را از کاربران دریافت کرده است. در ادامه میتوانید نسخه اندروید و IOS (آیفون و آیپاد) این نرم افزار را دانلود کنید.
 
برای دریافت اندروید اینجا را کلیک کنید

برای دریافت آی او اس اینجا را کلیک کنید

برای دریافت ویندوز اینجا را کلیک کنید


منبع: الف

شیائومی و گوگل موبایل می سازند

به گزارش خبرگزاری مهر، به نظر می رسد شیائومی مشغول همکاری با گوگل برای ساخت یک تلفن هوشمند اندرویدی جدید است. در همین راستا تصاویری از یک دستگاه موبایل منتشر شده که «شیائومی A۱» نام  گرفته است.

 طبق گزارش های رسیده این دستگاه دارای سیستم عامل  Android One است. این نرم افزار را گوگل طراحی کرده است. همچنین این دستگاه دارای دو دوربین، حافظه نامحدود در گوگل فوتوز و یک صفحه نمایش ۵.۵ اینچی فول اچ دی است. این ویژگی ها برای یک موبایل  Android One جالب است.

 پیش از این نیز شیائومی با گوگل همکاری کرده است. یکی از آنها پروژه اندروید تی وی است که در آمریکا فروخته می شود.

 به هرحال این موبایل اندرویدی قرار است در آمریکا عرضه شود اما احتمالا در بازار کشورهایی با اقتصاد درحال شکوفایی(مانند هند) محبوب شود.

طبق گزارش ها این موبایل اندروید وان براساس موبایل  Mi ۵X متعلق به همین شرکت ساخته می شود. البته خبر ساخت Mi ۵X  ماه گذشته اعلام شد. به هرحال طبق گزارش ها Mi ۵X دارای صفحه نمایش ۵.۵ اینچی فول اچ دی، پردازشگر اسنپ دراگون ۶۲۵، ۴ گیگابایت RAM، ۳۲ گیگابایت حافظه و باتری ۳۰۸۰ میلی آمپری است. علاوه بر آن دارای دو دوربین ۱۲ مگاپیکسلی در پشت دستگاه است که قاب فلزی خواهد داشت.
 


منبع: الف

تاریخ انتشار بازی Crackdown 3 بار دیگر تغییر کرد

به گزارش کلیک؛ بی شک عنوان Crackdown 3 یکی از بازی های مورد انتظار و انحصاری کنسول ایکس باکس وان به شمار می رود که استودیوی سومو دیجیتال وظیفه طراحی، ساخت و توسعه آن را برعهده دارد. متاسفانه از همان ابتدا مراحل توسعه بازی با مشکلات زیادی رو به رو بود و به همین خاطر سازندگان چندین بار نسبت به تغییر تاریخ انتشار بازی اقدام کردند. با این حال، شرکت مایکروسافت در کنفرانس رسمی نمایشگاه E3 سال میلادی جاری، پس از معرفی کنسول جدید ایکس باکس وان ایکس، رسما تایید کرد که بازی Crackdown 3 همزمان با عرضه جهانی Xbox One X یعنی ۷ نوامبر سال میلادی ۲۰۱۷ (۱۶ آبان ماه ۹۶) به دست طرفداران و بازی بازان خواهد رسید.

متاسفانه جدیدترین خبرهای دنیای گیم نشان می دهند که استودیوی سومو دیجیتال بار دیگر به زمان بیشتری برای توسعه بازی Crackdown 3 نیاز دارد. ساعاتی پیش، شانون لوفتیس (Shannon Loftis)، رئیس استودیوی شرکت مایکروسافت اعلام کرد که انتشار بازی «کرک دان ۳» تا بهار سال میلادی ۲۰۱۸ به تعویق افتاده است.

«شانون لوفتیس» در گفت و گو با رسانه معتبر Polygon، علت تاخیر دوباره بازی «کرک دان ۳» تشریح کرد. وی ادعا کرد بازی Crackdown 3 یک عنوان جاه طلبانه است که باید به بهترین شکل ممکن و در زمانی مناسب در بازار عرضه شود. ایشان در این زمینه می گوید: « ما برای عنوان Crackdown 3 بسیار هیجان زده هستیم و طرفداران زیادی نیز در انتظار انتشار آن هستند! البته تغییر تاریخ انتشار بازی کار بسیار سختی برای ما است. با این وجود، ناچارا بازی را در بهار سال میلادی ۲۰۱۸ عرضه خواهیم کرد.

ما می خواهیم اطمینان حاصل کنیم که بازی بسیار خوب، کامل و با کیفیتی را در زمان مناسب به دست طرفدارانمان می رسانیم. عنوان ویدیویی Crackdown 3 یک بازی بسیار جاه طلبانه است و ما می خواهیم مطمئن شویم که بهترین تجربه ممکن را برای بازیکنان و طرفداران به ارمغان بیاوریم و بازی از تمامی جوانب نظیر بخش داستانی، چند نفره (co-op) و چند نفره رقابتی آماده باشد. ایجاد تعادل میان این سه بخش بسیار حائز اهمیت است و به زمان بیشتری نیاز دارد و ما قصد داریم که به کمک زمان بیشتر، بیشتر از گذشته بر روی تعادل سازی سه بخش مذکور کار کنیم. در پایان، بازیکنان در بهار سال میلادی ۲۰۱۸ می تواند عنوان ویدیویی Crackdown 3 را تجربه کنند.»

بنابراین، عنوان «کرک دان ۳» در تاریخ نامشخصی از بهار سال آینده میلادی (۲۰۱۸) بر روی دو کنسول ایکس باکس وان و ایکس باکس وان ایکس عرضه خواهد شد. به علاوه، به لطف قابلیت Xbox Play Anywhere، کاربران پلتفرم ویندوز ۱۰ نیز می توانند بر روی رایانه شخصی خود این عنوان مورد انتظار را تجربه کنند.

هم اکنون پیش بینی می شود تغییر تاریخ انتشار بازی «کرک دان ۳» به فروش کنسول جدید خانواده ایکس باکس یعنی ایکس باکس وان ایکس تاثیر به سزایی بگذارد. همان طور که اطلاع دارید، یکی از بزرگترین و اساسی ترین مشکلات کنسول های نسل هشتم شرکت مایکروسافت، کمبود عناوین انحصاری AAA، قدرتمند و محبوب آن است. این در حالی است که شرکت ژاپنی سونی با عرضه عناوین ویدیویی انحصاری مختلف از جمله آنچارتد، هورایزن زیرو دان و… روز به روز باعث افزایش محبوبیت کنسول PlayStation 4 می شود.

در حال حاضر، تنها سه عنوان انحصاری به نام های Sea of Thieves، State of Decay 2 و «کرک دان ۳» در سال آینده میلادی بر روی کنسول ایکس باکس وان منتشر خواهند شد.


منبع: الف

توضیح خیابانی در مورد جمله حاشیه‌سازش: خجالت بکشید و با شهید حججی شوخی نکنید

«فدای سرت که سرم را می‌بری» این جمله یعنی اینکه من اصلا کاری که تو می‌کنی (داعش) برام مهم نیست. من اینجا آمده ام تا در دفاع از حریم و حرمت خاندان پیامبرم سر بدهم.

جواد خیابانی مجری و گزارشگر فوتبال ایران عقیده دارد که طبق معمول اظهاراتش درباره شهید محسن حججی بد فهمیده و منتقل شده است.

به گزارش میزان، جواد خیابانی مجری و گزارشگر فوتبال ایران عقیده دارد که طبق معمول اظهاراتش درباره شهید محسن حججی بد فهمیده و منتقل شده است. خیابانی روز پنجشنبه در برنامه فوتبال برتر دقایقی را به صحبت درباره مقام این شهید پرداخت و در میان حرف هایش گفت: فدای سرت که سرم را می‌بری. این جمله خیلی سریع در شبکه‌های اجتماعی مثل توییتر دست مایه انتقاد‌های تند شده است. خیابانی، اما در این باره می‌گوید: من فقط باید بگویم متاسفم، چون بد فهمیده شدن در این موضوع به خصوص اصلا محلی از اعراب ندارد. وقتی که ما درباره بزرگداشت یک شهید و مقام او صحبت می‌کنیم حتی اگر من اشتباه کنم، باید نگاه‌ها خطاپوش باشد چراکه پای یک شهید عزیز در میان است. 

خیابانی ادامه می‌دهد: منظور من واضح است من گفتم فدای سرت که سرم را می‌بری و منظورم این بود که شهید حججی باکی از بریده شدن سر مبارکش برای ایران نداشته است. من نمی‌دانم چه چیز عجیبی در این جمله من هست که دوباره باعث این صحبت‌ها شده. تازه من به جز این جمله حرف‌های دیگری هم زدم، شعری از سعدی خواندم و تلاشم را کردم که ادای احترام کاملی به مقام این شهید گرانقدر داشته باشم، اما متاسفانه باز هم جور دیگری از حرف‌های من برداشت می‌شود که البته خوشبختانه این مختص همه آدم‌ها نیست.

این گزارشگر قدیمی شبکه سوم سیما که در هفته‌های گذشته اجرای برنامه فوتبال برتر را برعهده گرفته، ادامه می‌دهد: من به عنوان آدمی که بیش از ۲۰ سال در این کار سابقه دارم باید یک گله کوچک از دوستان پیگیر و علاقمند به فوتبال داشته باشم. من همیشه از اینکه اشتباهاتم گوشزد شده یا با آن شوخی شده، استقبال کرده ام و همیشه خودم به ذکاوت و حس طنز دوستان خندیده ام، اما به خدا گاهی باید به خاطر حفظ حرمت‌ها برخی از کار‌ها را انجام ندهیم. به این فکر کنید که اگر به فرض من اشتباه کرده باشم بازتاب اشتباه من باعث آزار چه قشر عظیمی از جامعه می‌شود. من از همین جا بابت این سوءبرداشت از این عزیزان عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم فضای مجازی که باید روشنگر و کمک کننده ما باشد نسبت به این اصول اخلاقی هم پایبندی نشان دهد. 

خیابانی که به تازگی کتابی را در مورد پپ گواردیولا منتشر کرده در پاسخ به خبرنگار ما درباره میزان استقبال از کتاب هم می‌گوید: ان شاالله کتاب به زودی به چاپ دوم خواهد رسید.
 
آخرین بخش گفت: وگوی خیابانی هم درباره حادثه‌ای است که برای حمیدرضا صدر پیش آمده. خیابانی در این باره می‌گوید: من خودم سال‌های سال برای جمع کردن آرشیو درباره فوتبال ایران کار کرده ام و درک می‌کنم که سرقت ناگهانی دسترنج آقای صدر چقدر دردناک است. امیدوارم اتفاقی بیفتد که این اسناد باارزش به ایشان برگردد چراکه ما افراد زیادی نداریم که برای تاریخ نگاری در حوزه فوتبال ایران زحمت کشیده باشند.

جواد خیابانی یادداشت زیر را نیز در رابطه با به زبان آوردن جمله جنجالی به نگارش درآورد:
جملاتی که من در آن استرس و شروع مسابقه گفتم را اصلا اشتباه نمی‌دانم. این را از شناخت دقیق خودم از بسیج و بسیجیان و جوانان قدرتمند کشورم میدانم که هدفشان برایشان مهم است نه اتفاقی که برایشان می‌افتد. این جمله یعنی اینکه من اصلا کاری که تو می‌کنی (داعش) برام مهم نیست. من اینجا آمده ام تا در دفاع از حریم و حرمت خاندان پیامبرم سر بدهم. تو سرم را می‌بری؟ ببر. برام مهم نیست.
 این جمله نشان از قدرت این جوان شهید داشت نه اینکه با دشمن برابری کند. من مطمئنم آنکه هشیار است این جملات را می‌فهمد. جملاتی که بیش از ده دقیقه طول کشید از جمله اینکه گفتم به قول سعدی: دوستان در هوای صحبت یار، زر فشانند و ما سر افشانیم و محسن حججی سر خود را به آسمان‌ها سایید تا در دفاع از حریم و ناموس خود به عنوان قهرمان ملی معرفی شود. روی سخن من با مردم آگاه ایران نیست. آن‌ها خود بهترین قاضیان و با دانش‌ترین‌ها هستند، اما به آن‌هایی که ثانیه‌ها را می‌شمارند تا مثلا سوتی بگیرند می‌گویم که اگر با من مشکل دارید و در خفای خودتان به من می‌خندید … مهم نیست بخندید …، اما با این حرمت و این شهادت و این قدرتمندی جوانان سرزمین عشق و ایثار شوخی نکنید … کمی هم خجالت بکشید و با این شهید و این بزرگوار و این دلاور هم شوخی نکنید و بگذارید همه ما که از این شهادت مظلومانه به درد آغشته شده ایم در فقدان این دلاور بگرییم.
 


منبع: الف

کی‌روش تماشاگر ویژه بازی یاران آزمون در کازان

سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال ایران نظاره‌گر بازی روبین‌کازان و آنژی در هفته هفتم لیگ برتر روسیه بود.

به گزارش تسنیم، تیم‌ روبین‌کازان با در اختیار داشتن سردار آزمون، ملی‌پوش ایرانی امشب (شنبه) در ورزشگاه خانگی به مصاف آنژی رفت که نیمه‌اول این بازی با نتیجه ۳ بر صفر به سود روبین کازان پایان یافت.این بازی تماشاگر و میهمان ویژه‌ای نیز از ایران داشت.

کارلوس کی‌روش، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران که به همراه دستیاران ویژه‌اش جهت ارزیابی کمپ‌های تمرینی در کازان به سر می‌برند با حضور در ورزشگاه اختصاصی باشگاه روبین  نظاره‌گر دیدار یاران سردار آزمون در مصاف با تیم آنژی بود.


منبع: الف

پدر طارمی: مهدی آرزویش بازی در رئال بود و حالا به آن نزدیک است

پدر طارمی مصاحبه‌ای انجام داده که می‌تواند باعث به وجود آمدن حاشیه‌های جدید برای این بازیکن شود.

به گزارش خبرآنلاین؛ در این چند روز اخیر حواشی زیادی پیرامون آقای گل دو فصل اخیر لیگ ایران به وجود آمده است.

مهدی طارمی در بازی مقابل سیاه‌جامگان چند موقعیت خوب را از دست داد تا هواداران پرسپولیس در اعتراض به عملکرد او به تشویق منشا بپردازند. البته طارمی حالا آن بازی را فرموش کرده و به دنبال درخشش در بازی مقابل الاهلی عربستان است. با انگیزه‌ای که طارمی برای این بازی دارد گلزنی او دور از ذهن نیست.

حاشیه جدید برای این بازیکن را پدرش به وجود آورده است. پدر طارمی در مصاحبه‌‌ای که با یکی از روزنامه‌های ورزشی داشته گفته مهدی از بچه‌گی آرزو داشت در رئال بازی کند و اکنون به آرزویش نزدیک شده است! مشخص نیست پدر طارمی بر چه اساسی این حرف را زده است اما مطمئنا حضور در لالیگا و تیمی به اسم رئال مادرید به این راحتی‌ امکان پذیر نخواهد بود.


منبع: الف

الگویی که کی‌روش بنا گذاشت/ منصوریان و برانکو در راه ساختارسازی

پرسپولیس و استقلال در پایان هفته چهارم تنها دو گل دریافت کردند تا عنوان بهترین خط دفاعی را از آن خود کنند.

به گزارش خبرآنلاین؛ در پایان هفته چهارم لیگ برتر باشگاه‌های سرخابی پایتخت فقط دو گل دریافت کرده‌اند و بهترین خط دفاع‌های لیگ را در اختیار دارند. قابلیتی که اگر ادامه داشته و رو به رشد باشد نشان می‌دهد به زودی شاید دوباره شاهد رقابت استقلال و پرسپولیس در صدر جدول باشیم. اگر منصوریان بتواند چالش خط هجومی تیم‌اش را حل کند. البته پرسپولیس برانکو چند گام بلند از استقلال پیش است و هارمونی لازم را در نقاط مختلف زمین به دست آورده؛ در حالی که استقلال منصوریان به جز خط دفاع، در نقاط هافبک و حمله ضعف‌های مشهودی دارند که باعث شده سردرگمی در خطوط تهاجمی این تیم به وضوح دیده شود.

از مولفه‌های مهم موفقیت در فوتبال امروز دنیا انسجام دفاعی و گل‌های خورده هرچه کم‌تر است. استراتژی‌ای که در همین کشور خودمان تیم ملی را به راحتی راهی جام جهانی کرده؛ و پرسپولیس اقتصادی فصل گذشته را قهرمان لیگ برتر. بعد از نزدیک به ده سال. آن هم در شرایطی که تفاوت‌های پرسپولیس برانکو در لیگ شانزدهم و پانزدهم کاملا محسوس؛ و تعداد گل‌های خورده پرسپولیس نشان دهنده اساس قهرمانی سرخ‌ها بود. ۱۴ گل خورده فصل قبل؛ در برابر ۳۴ گل خورده دو فصل قبل. تکلیف تیم ملی هم که مشخص است. ما تنها تیم در قاره‌های مختلف هستیم که مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ را بدون گل خورده پیگیری می‌کنیم.

اما نکته مهم درباره این دو تیم، سرمربیانی هستند که برای این ساختارشکنی در فوتبال ایران و ساختارسازی پایه‌ای، وقت و انرژی فوق‌العاده‌؛ و توجه‌ای ویژه گذاشته‌اند و بعد از تلاش چند ساله، ثمره آنچه کاشته بودند را درو می‌کنند. طبیعتا انتظار می‌رفت با موفقیت‌های برانکو و کی‌روش، مربیان جوان داخلی نسبت به الگوبرداری از آن‌ها و روش‌های‌شان ترغیب شوند. طبیعی هم بوده که در لیگ جدید حداقل گام‌هایی رو به جلو برداشته شود. به خصوص درباره نقش انسجام دفاعی در موفقیت‌های نهایی پایان رقابت‌ها.

حالا در پایان هفته چهارم لیگ برتر نمی‌توان قضاوت قاطعی درباره عملکرد تیم‌ها و مربیان‌شان داشت؛ اما تعداد گل‌های خورده تیم‌ها و پیگیری مسیر توپ‌هایی که وارد دروازه‌شان شده می‌تواند کمک کننده درباره آینده‌شان هم باشد. استقلال فقط دو بار دروازه‌اش باز شده و آن هم هر دو از روی نقطه پنالتی. پرسپولیس هم مسیر فصل گذشته را ادامه می‌دهد و سخت‌تر از سخت به حریفان‌اش موقعیت می‌دهد و گل‌می‌خورد.


منبع: الف

ستایش الریاضیه عربستان از طارمی و امیری

روزنامه عربستانی قبل از دیدار پرسپولیس برابر الاهلی به ستایش از دو بازیکن سرخ پوش پرداخت.

به‌ گزارش ‌ایسنا، در یکی از حساس‌ترین دیدارهای دور رفت مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا، دو تیم فوتبال پرسپولیس و الاهلی سه شنبه همین هفته در عمان به مصاف هم خواهند رفت. روزنامه الریاضیه عربستان قبل از این دیدار حساس به ستایش از مهدی طارمی و وحید امیری دو ستاره تیم فوتبال پرسپولیس پرداخت و آنها را زوجی هماهنگ و خطرناک برای سرخ پوشان دانست.

این روزنامه عربستانی نوشت: امیری و طارمی از هماهنگی بالایی برخوردار هستند. آنها چه در لیگ قهرمانان آسیا و چه در لیگ ایران خوش درخشیده‌اند و توانایی هجومی بالایی دارند. طارمی شش گل به ثمر رسانده و این نشان از عملکرد خوب او می دهد.


منبع: الف

بازیکن الاهلی: عمان خانه ما است

بازیکن الاهلی از آمادگی بالایی تیمش برای رویارویی با تیم فوتبال پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا سخن به میان آورد.

به‌ گزارش ‌ایسنا، الاهلی عربستان خود را آماده دیدار حساس برابر تیم فوتبال پرسپولیس در دور رفت یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا می کند. این دیدار به خاطر تنش سیاسی بین ایران و عربستان در کشور ثالث برگزار می‌شود و پرسپولیس عمان را به عنوان میزبان خود انتخاب کرده است.

صالح العمری، بازیکن الاهلی عربستان درباره برگزاری دیدار در عمان، گفت: آماده دیدار حساس برابر تیم فوتبال پرسپولیس هستیم. عمان هم خانه ما است و انگار که در ورزشگاه خانگی خود به میدان می‌رویم. امیدواریم که بتوانیم در این دیدار نتیجه‌ خوبی به دست آوریم.

دیدار برگشت دو تیم به میزبانی الاهلی و در امارات برگزار می‌شود.


منبع: الف

برهانی هم از استقلال به AFC شکایت کرد

آرش برهانی اردیبهشت‌ماه به دفتر افتخاری رفت تا طلبش را از استقلال بگیرد اما تا به حال موفق به انجام این کار نشده است.

به گزارش خبرآنلاین؛ در اولین روزهای اردیبهشت که آرش برهانی به دفتر افتخاری رفت تا درباره گرفتن طلبش از باشگاه با مرد همه کاره استقلال صحبت کند، افتخاری قول داد که به زودی این مشکل را حل کند. اما برهانی هنوز به پول خود نرسیده است.

امروز روزنامه ایران ورزشی در صفحه اول خود خبر داده که آرش برهانی از استقلال به AFC شکایت کرده تا شاید با این روش بتواند ۱٫۵ میلیارد تومان پولش را زنده کند. پیش از او، آندرانیک تیموریان و کاوه رضایی هم از استقلال به کنفدراسیون فوتبال آسیا شکایت کرده بودند.البته مدتی قبل هم این خبر در رسانه ها منتشر شده بود که آن دفعه، خبر شکایت برهانی تکذیب شد اما به نظر می رسد این بار ماجرای شکایت جدی است.


منبع: الف

مقایسه خرید عراقی پرسپولیس با بازیکن گران قیمت الاهلی

روزنامه سعودی قبل از دیدار حساس تیم فوتبال پرسپولیس برابر الاهلی به مقایسه دو خرید جدید دو تیم پرداخت.

به‌ گزارش ‌ایسنا، در یکی از حساس ترین دیدارهای دور رفت مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا، دو تیم فوتبال پرسپولیس و الاهلی به مصاف هم می‌روند. روزنامه الریاضیه عربستان در گزارشی به مقایسه “بشار رسن” و “ده سوزا”، دو بازیکن خارجی تیم فوتبال پرسپولیس و الاهلی که قرار است در عمان از آنها رونمایی شود پرداخت.

این روزنامه عربستانی درباره بشار رسن نوشت: این بازیکن عراقی در ۱۱۴ بازی که برای نیروی هوایی عراق انجام داده توانسته ۶۲ گل به ثمر برساند. او در سال ۲۰۱۴ به تیم‌ ‌ملی بزرگسالان عراق دعوت شد اما هیچ بازی ملی در کارنامه ندارد. رسن در تابستان به تیم فوتبال پرسپولیس پیوست و هنوز در هیچ دیداری برای این تیم به میدان نرفته است.

روزنامه الریاضیه درباره “ده سوزا” خرید برزیلی الاهلی که چند روز پیش به این تیم پیوست نوشت: ده سوزا، این بازیکن برزیلی ۲۵ سال سن دارد. او سابقه بازی کردن در شاختار، انزا روسیه و پارتیزان بلگراد را در کارنامه دارد. ده سوزا در تیم پارتیزان بهترین عملکرد را داشت و توانست در یک سال ۴۲ گل به ثمر رساند. او با قراردادی دو ساله به الاهلی پیوسته است و امید زیادی به درخشش او می‌رود.


منبع: الف