سوریه در ۲ نامه به سازمان ملل و شورای امنیت مواضع اردن را زیر سوال برد

وزارت خارجه سوریه دو نامه به دبیرکل سازمان ملل و رئیس شورای امنیت در خصوص تجاوزات تروریست‌ها به مناطق مسکونی در دمشق و درعا فرستاد و اعلام کرد، اردن از گروه‌های مسلح که اخیرا دست به حملاتی در مناطق مسکونی در درعا زدند، حمایت می‌کند.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)، وزارت خارجه سوریه در این دو نامه اعلام کرد: مثل همیشه این بمب گذاری‌ها در آستانه برگزاری نشست آستانه در چهارم و پنجم ژوئیه و ژنو در دهم ژوئیه و قبل از  تهدیدات اخیر آمریکا اتفاق افتاد.

وزارت خارجه سوریه تاکید کرد: ادعاهای دروغین و بی‌پایه آمریکا در مورد قصد سوریه در استفاده از سلاح شیمیایی زمینه‌ساز شرایط مناسب جهت انجام چنین اقدامات غیر اخلاقی است.

این وزارتخانه افزود: محله‌های شهر درعا از جمله محله الکاشف طی روزهای اخیر شاهد تجاوزات گروه‌های تروریستی مورد حمایت انگلیس، آمریکا و اردن بود که ۴۰ کشته و بیش از ۱۰۰ زخمی برجای گذاشت.

وزارت خارجه سوریه ادامه داد: اینکه کشورهایی که مدعی‌اند نگران جان و مال سوری‌ها هستند حتی یک جمله هم در محکومیت چنین تجاوزاتی بیانیه ندادند، جای تعجب ندارد. حتی استفاد دی‌میستورا، فرستاده سازمان ملل به سوریه هم این تجاوزارت را محکوم نکرد و این برای ما عجیب نیست.

دمشق خواهان مجازات کشورها و طرف‌هایی شد که علنا در حمایت از تروریسم دست دارند.

وزارتخانه مذکور عنوان داشت: جامعه بین‌الملل بایستی در جنگ علیه تروریسم متحد شود و نباید چشمانش را  به روی  کشورهای حامی تروریسم ببندد.

وزارت خارجه سوریه تاکید کرد: سرپوش گذاری بر اقدامات تروریست‌ها و حامیان آنان، نقض آشکار منشور سازمان ملل متحد، تهدیدی مستقیم بر امنیت و صلح بین‌المللی و نقض تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت در زمینه مبارزه با تروریسم است.


منبع: الف

وزیر خارجه آلمان بر لزوم "مذاکرات جدی" برای حل بحران قطر تاکید کرد

وزیر امور خارجه آلمان که امروز (دوشنبه) تور سفر به چندین کشوری عربی را آغاز می‌کند، خواستار “مذاکرات جدی” برای پایان یافتن بحران قطر شد.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری فرانسه،‌ زیگمار گابریل،‌ وزیر امور خارجه آلمان در بیانیه‌ای گفت: چندین هفته است که کشورهای برادر و همسایه در شبه جزیره عربی در بحرانی افتاده‌اند که نگرانی‌هایی را ایجاد کرده است. نگرانیم که این بی‌اعتمادی و عدم وحدت طرفین درگیر و نیز کل این شبه جزیره را ضعیف کند.  

زیگمار گابریل که قرار است به عربستان، امارات و قطر سفر کند، خواستار “مذاکرات جدی میان طرفین” برای حل این بحران شد و افزود، گرچه برلین در این درگیری از هیچ طرفی طرفداری نمی‌کند اما این مساله بر آنها و منافع آنها اثر می‌گذارد.

رئیس دستگاه دیپلماسی آلمان تاکید کرد: این مساله درباره مبارزه با داعش و نیز ایجاد ثبات منطقه‌ای که درگیر بحران‌ها، تنش‌ها و جنگ است، صدق می‌کند.

عربستان، امارات، بحرین و مصر از پنجم ژوئن روابط خودشان را با قطر قطع کردند که بدترین بحران دیپلماتیک در این منطقه را طی چندین دهه گذشته رقم زد. آنها دوحه را به حمایت از افراطگرایی و نزدیکی بیش از حد به ایران متهم می‌کنند؛ اتهامی که قطر قویا تکذیب می‌کند.


منبع: الف

تیراندازی به سمت نمازگزاران در نزدیکی مسجدی در فرانسه ۸ مجروح برجا گذاشت

روزنامه دیلی میرور از تیراندازی ۲ فرد مظنون به سمت نمازگزاران در نزدیکی مسجدی در جنوب فرانسه خبر داد.

به گزارش فارس، روزنامه دیلی میرور از تیراندازی به سمت جمعیت در نزدیکی مسجد آبراهام در شهر آویگدون در جنوب فرانسه خبر داد.

روزنامه دیلی میل گزارش داد که این تیراندازی به سمت نمازگزارانی صورت گرفته که در حال ترک مسجد بودند.

براساس آمارهای اولیه، ۸ نفر مجروح شده‌اند اما از شرایط آنها جزئیات بیشتری منتشر نشده است. 

پلیس در جستجوی ۲ مظنون نقاب دار این تیراندازی است که از صحنه گریخته‌اند. 

گفته می‌شود یکی از مظنونان دارای اسلحه و نفر دوم یک کلت حمل می‌کرده است.


منبع: الف

گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

ماهنامه همشهری ۲۴: پرکار خواندن یک بازیگر می تواند معنایی تحقیرآمیز داشته باشد. با این فرض که طرف روی کیفیت کارهایش حساسیت و کنترلی ندارد. اگر بگویید فلان بازیگر بیشتر برای فیلم های هنری ارزشمند انتخاب می شود ممکن است حرف مان مدح شبیه به ذم به نظر برسد و اگر بگوییم اجراهایش خونسرد و زیرپوستی است، ممکن است بهانه دست بعضی ها بدهیم تا بگویند طرف احساس ندارد.

همه این سوءتفاهم های سهل انگارانه در مورد ایزابل هوپر وجود دارد اما او با وجود این همچنان به عنوان یک بازیگر می درخشد چرا که هیچ چیز نمی تواند اهمیت و هوشمندی و پویایی و شور و شوق هنرمندی مثل او را خدشه دار کند. بازیگر دیگری را به یاد نمی آورم که مانند هوپر بدون تلاش خاصی در طول چند دهه توجه ها را به خود جلب کرده باشد. او با برجسته ترین اسامی که به ذهن آدم می آید کار کرده است: کلود شابرول، کلر دنی، ژان لوک گدار، میشائیل هانه، هال هارتلی، موریس پیالا، فرانسوا ازون، دیوید آ. راسل، آندره وایدا، برادران تاویانی، کاترین بریا، هونگ سانگ سو، میا هنسن لوو و خیلی های دیگر.

گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

می توانید او را بانوی بزرگ سینمای جهان بدانید، با چهره ای پیشرو در سینمای فرانسه که آغوش بازی برای کارگردان های بزرگ خارجی دارد. اما این گستره بزرگ از نقش ها و کارگردان ها بیش از هر چیز نشانگر کنجکاوی سیری ناپذیری برای کندوکاو در موقعیت های ناشناخته است. این نیاز برای روبرویی با چالش ها و روحیه سیاحتگرانه و پرهیز از تکیه کردن بر جذابیت های ساده به دست آمده و شیرین و مطلوب ظاهر شدن، او را در ادامه سنتی قرار می دهد که کسانی چون ژان مورو و اینگرید برگمن دنباله رویش بوده اند.

بعضی ها می گفتند او حضوری مرعوب کننده دارد و بعضی دیگر رفتارش را دوستانه می دانستند. در فضای شهر موره لیا – که به خاطر جشنواره بین المللی فیلم مورلیای مکزیک به آنجا آمده بود – چیزی جز محبت و دلگرمی از او ندیدم. آدم از جثه کوچکش انتظار این همه اعتماد به نفس و حاضر جوابی و تیزبینی را ندارد. خیلی زود می فهمید از آن دست آدم هاست که هر لحظه اراده کند می تواند روی صحنه برود. میا هنس لوو به درستی درباره هوپر می گوید: «در خودش هم زنانگی و ظرافت دارد و هم کاریزما، جذبه و اقتدار و حتی یک جور معنویت».

در کودکی چطور برای اولین بار با سینما روبرو شدید؟

– اولین فیلمی که دیدم، یک فیلم خیلی معروف روسی بود. برنده نخل طلای جشنواره کن در سال ۱۹۵۸٫ «درناها پرواز می کنند» ساخته میخائیل کالاتزوف. البته سال ها بعد دوباره فیلم را در تلویزیون دیدم اما بازیگر زن فیلم، تانیانا سامویلووا به وضوح در ذهنم مانده بود. فیلم سیاه و سفیدی بود که حرکات دوربین بی نظیری داشت. قصه اش درباره جنگ بود و آخر فیلم تانیانا وارد سکوی قطار می شود و می خواهد عاشقش را که از جنگ بر می گردد، ببیند، اما مرد مرده و او این را نمی داند.

زن لباس سفیدی پوشیده و به سمت قطار می رود و سربازهای دیگر از کنارش می گذرند. آنجاست که یک آن متوجه می شود ممکن است مرد مرده باشد و برنگردد. اولش لبخند به لب دارد اما بعد کم کم شروع به گریه می کند.

این صحنه مدام در ذهنم تکرار می شود. این صحنه در ذهنم زنده مانده چون تصویری بود که بهم نشان داد خنده و گریه می توانند هم زمان باشند و معنای سینما همین است. یک جایی پیرمردی به زن می گوید: «باید بروی، باید بروی» و این برای همیشه در حافظه من حک شد و اولین تصویری است که از سینما دارم.

وقتی برای اولین بار تصمیم به بازیگر شدن گرفتید، به سینما فکر می کردید یا تئاتر؟

– سوال خوبی است. راستش نمی دانم. صرفا به بازیگری فکر می کردم. برایم فرقی نمی کرد روی صحنه تئاتر باشم یا در سینما کار کنم. همیشه پیش خودم فکر می کردم می توانم از مرزی که بین خودم و شخصیتم هست عبور کنم و حین بازی خود واقعی ام بمانم. شاید انجام دادن این کار روی صحنه سخت تر باشد چون ایده شخصیت پردازی در تئاتر خیلی پررنگ تر از سینماست.

البته در تئاتر هم حضوری موفق داشته ام. برای همین با وجود این که دو کار کاملا از هم مجزا هستند چندان تفاوتی برایم ندارند. تجربه بازی جلوی مردم با تجربه بازی جلوی دوربین کاملا با هم فرق دارند اما برایم هر دو از یک جنس اند. البته من کارم را به عنوان یک بازیگر سینما آغاز کردم.

گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

بافنده (The Lacemaker، ۱۹۷۷) از فیلم های مهم اولیه تان بود، به نظر من «لولو» (۱۹۸۰) ساخته موریس پیالا هم اهمیت مشابهی دارد و اولین فیلمی هم بود که من ازتان دیدم اما شما در فیلم جنجالی دروازه بهشت (۱۹۸۰) هم بازی کرده اید. به نظرتان کدام یک از اینها شما را وارد دنیای بازیگری کرد؟

– بدون شک بافنده؛ چون یکی از آن بزنگاه های میان نقش و بازیگر بود که در کل زندگی به ندرت برای مردم پیش می آید. آن نقش انگار برای خود من نوشته شده بود و بدون شک مهم ترین نقشی بود که تا آن زمان بازی کردم چون این فرصت را به عنوان یک بازیگر خیلی جوان در اختیارم قرار داد که چیزی خیلی درونی از خودم را بیان کنم. چنین نقش هایی کم گیرِ آدم می آید. اغلب از تو می خواهند صرفا زیبا باشی.

اگر می توانستید خود آن موقع تان را ملاقات کنید، نصیحتی داشتید که به او بگویید؟

– نه، دقیقا همان طور عمل می کردم. به نظر خودم کارم خیلی خوب بود و در نتیجه چیزی را تغییر نمی دادم. البته که شوخی می کنم.

حرف «لولو» شد. شما با ژرار دوپاردیو در «جاهایی برای رفتن» (Going Places، ۱۹۷۴) بازی کرده اید و حالا دوباره در «دره عشق» با او همبازی شده اید. بعد از این همه سال، همکاری دوباره با دوپاردیو چه حسی دارد؟

– راستش احساسات ما آن قدرها که آدم ها انتظارش را دارند پرشور نیست. ما این درک از زمان را که مخاطب ها دارند، نداریم. نمی گویم زمان زیادی نگذشته است. منظورم این است که ما زمان را این طور نمی بینیم. حس خوبی دارد اما مثل این می ماند که همدیگر را دو هفته پیش دیده باشیم، چون در این فاصله به هر حال در ارتباط بوده ایم و این طور نبوده که اصلا از همدیگر خبر نداشته باشیم.

تمرین کردن و آماده شدن برای نقش را دوست دارید؟

– نه، راستش ازش متنفرم. در سینما کار بداهه مهم است و تمرین ها باعث می شوند چیزی را از دست بدهید. موریس پیالا همیشه می گفت: «باعث تاسف است که بهترین فیلم ها دیده نمی شوند. بهترین فیلم ها مال قبل از گفتن «حرکت» و بعد از گفتن «کات»اند.» حرف چندان دلگرم کننده ای نیست اما منظورش را کاملا می فهمم.

برای همین هم هست که تمام سعی اش را می کرد تا مناسکی را که بین گفتن «حرکت» تا گفتن «کات» هست کمتر کند، چون همین که می گویید حرکت، بازیگرها توی نقش می روند و بازی می کنند در حالی که توی زندگی واقعی کسی بازی نمی کند، صرفا زندگی تان را می کنید. برای همین هم باید نقش بازی کردن را هر چه می شود کمتر کرد.

گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

پیالا روش خاصی برای قوت قلب دادن به شما داشت؟

– بله، روش او در فیلمبرداری صحنه ها خیلی منحصر به فرد بود. مثلا در «لولو» که ژرار هم در آن بازی می کرد، بعضی وقت ها ما دوتا در کافه ای می نشستیم و شروع به حرف زدن می کردیم، بعد یک جایی پیالا شروع می کرد به راه انداختن دوربین و زندگی واقعی کم کم وارد جهان داستانی می شد. یک جور بازی کردنِ بدون نقش بازی کردن.

می توانید از کارگردان دیگری مثال بزنید که روش کاملا متفاوتی داشت؟ و این که مثلا چطور در روش های دیگر به بازی تشویق می شدید؟

– هر کارگردان بزرگی روش خاص خودش را دارد، اما کار کردن با کارگردان های واقعا بزرگ از همه آسان تر است. کار کردن با کسی که فیلمی را که می خواهد بسازد کامل در ذهنش دارد راحت است چون می داند چرا از شما خواسته در فیلم بازی کنید و سعی می کند تا جایی که می شود موقعیتی نزدیک به زندگی طبیعی برای تان ایجاد کند.

اهل حرف زدن با فیلمنامه نویس ها هم هستید؟

– اوه نه، نه. من فقط یک بازیگرم. گاهی می توانید نظراتی بدهید اما فیلمنامه صرفا نقش میانجی دارد؛ واسطه ای است بین وقتی که تصمیم به بازی در فیلم می گیرید تا وقتی که در آن بازی می کنید. روند ساختن فیلم از فیلمنامه اولیه خیلی دور است. نمی گویم به فیلمنامه نیازی ندارید، چون فیلمنامه اهمیت زیادی دارد.

اگرچه در فیلم هایی هم بوده ام که فیلمنامه نداشته اند اما در کل مسئله بیشتر مجموعه ای از اطلاعات است که به آن نیاز دارید. مثل مکان ها، دیالوگ ها، موقعیت ها و شخصیت ها. البته که فیلمنامه هایی داریم که شاهکارند و بعضی های شان افتضاح اما ساختن فیلم در لحظه صورت می گیرد و با حرف زدن و کار کردن روی فیلمنامه نمی توانید انتظار خاصی داشته باشید.

گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

شما آن قدر پر کار و سخت کوشید که آدم از خودش می پرسد چطور تعادل زندگی تان را حفظ می کنید. البته آدم کاری را که دوست دارد به هر قیمتی شده انجام می دهد، اما می شود کمی بیشتر درباره زندگی تان که با سینما گره خورده برای مان بگویید؟ چه چیزهایی را از زندگی سر صحنه دوست دارید و چه چیزهایی برای تان اذیت کننده اند؟

– گمانم برای من همان چیزی سر صحنه جذاب است که برای باقی بازیگرها هم هست، که چیزی غیرقابل توصیف هم هست. وقتی دوربین شروع به کار می کند حسی در وجودتان زنده می شود، فقط این را می توانم بگویم که حس خوبی است. لحظه های قبلش را چندان دوست ندارم، چون خب سخت است که پشت هم همین طور معجزه کنید و بعضی وقت ها که پشت هم همین طور معجزه کنید و بعضی وقت ها آدم خیلی عصبی و مضطرب می شود دل تان می خواهد برداشت ها همین طور بدون توقف ادامه پیدا کنند. قبلش تمرکز زیادی لازم است اما وقتی آن لحظه بالاخره از راه می رسد، واقعا لحظه دوست داشتنی است.

البته یک دلیل دیگرش این است که بالاخره کارگردانی و صحنه پردازی کارگردان را می بینید. قبل از این که روی صحنه کار کنید کلی سوال توی ذهن تان هست و بعد در صحنه در واقع گفتگوی تان با کارگردان واقعی می شود. البته منظور گفتگوی زبانی نیست، یعنی الزاما نباید این طور باشد. گفتگویی صامت میان شما و کارگردان و حرکات دوربین شکل می گیرد. این جایگاه و حرکات دوربین است که به شما می گوید از چه فاصله ای فیلمبرداری می شوید، صحنه کلوزآپ است یا نمای باز یا نمای از کنار. در واقع می فهمید که شخصیت تان چطور چطور روایت می شود و چطور باید جزیی ترین احساسات را بروز دهید. این طوری است که یک کارگردان بزرگ را می شناسید.

حرف کارگردان های بزرگ شد. یاد کلود شابرول افتادم. خیلی از بهترین نقش های تان در فیلم های شابرول بوده مثل فیلم «تشریفات» (۱۹۹۵) یا «از شکلات شما متشکرم» (۲۰۰۰) می شود کمی از تجربه کار کردن با او برای مان بگویید؟

– کار کردن با شابرول را خیلی دوست داشتم چون دقیقا همان چیزی که سعی می کردم به عنوان رابطه ایده آل با کارگردان توصیف کنم بین من و شابرول در جریان بود. خیلی هم آدم بامزه و خوش مشربی بود و همیشه می گفت: «پیدا کردن جای درست دوربین کار سختی نیست، یک جا که بیشتر ندارد!» در واقع همین حرف من را می زد. در کارگردانی فقط یک جای درست برای حسی که می خواهید در آن لحظه خاص بیان کنید وجود دارد.

من و کلود زیاد حرف نمی زدیم. بهم می گفت که می خواهد فلان فیلم را بسازد و بعد فیلمنامه اش را برایم می فرستاد و کار را شروع می کردیم. هرگز چیز بیشتری بهم نمی گفت. گمانم در کل این سال ها و در شش فیلمی که با هم کار کردیم حتی یک کلمه هم برای کارگردانی شخصیت به من نگفت.

به گمانم کار کردن با شابرول تجربه لذت بخش و آرامی برایتان بوده.

– کاملا همین طور است، اما نه آن طوری که بعضی ها فکر می کنند. منظورم این نیست که همه اش مشغول خوش گذرانی بودیم. به هر حال داشتیم فیلم می ساختیم اما خب تجربه لذت بخشی بود چون کلود هم باهوش بود و هم مهربان. آدم بزرگی بود. یک انسان دوست بوده است.

 گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

 فیلم راهبه

یکی دیگر از کارگردان هایی که زیاد با او کار کرده اید بنوآ ژاکو بوده. گمانم در فیلم های او با رویکرد کمی متفاوتی به سینما روبرو بوده اید. درست است؟

– نه آن قدرها. همه این کارگردان ها چون در مکان های محدودی فیلمبرداری می کنند و حرکات دوربین شان محدود است، تفاوت چندانی با هم ندارند. بنوآ ژاکو و کلود شابرول دقیقا می دانستند چرا دارند از یک نفر فیلم می گیرند و سعی هم نمی کردند به یک جنبه فرد به نسبت دیگر جنبه هایش ارجحیت بدهند. سعی می کردند از خود واقعی آدم فیلم بگیرند، که به عنوان یک بازیگر خیلی حس خوبی داشت. چون فکر نمی کردید مجبورید یک جنبه شخصیتی تان را پر رنگ کنید.

یکی از چیزهایی که درباره شما می گویند این است که بیشتر نقش آدم باحال های روشنفکر را بازی می کنید، اما خوب که نگاه می کنی می بینی نقش های کمدی زیادی هم بازی کرده اید.

– روشنفکری منافاتی با خوش گذرانی ندارد اما من گمان نمی کنم نقش های روشنفکری بازی کرده باشم. اصلا نمی دانم معنای این حرف چیست. به نظرم دلیل این حرف دیدن من در فیلم های خاصی است که عمق بخصوصی دارند و به نوعی تأملات و دید خاصی نسبت به جهان دارند. این باعث می شود بازیگر را مثل کارگردان در نظر بیاورید. مثلا من معلم پیانو (در فیلم میشائیل هانکه) را شخصیت روشنفکری نمی دانم. برایم سخت است که بین شخصیت های روشنفکر یا غیر روشنفکر تفاوتی در نظر بگیرم اما خب بله، بین درام و کمدی فرق هست.

داشتم به فیلم «راهبه» (۲۰۱۳) فکر می کردم؛ به نقش تان به عنوان مادر روحانی. به نظر می آمد واقعا دارید از آن نقش لذت می برید.

– من معمولا خودم را مجبور نمی کنم که متن ادبی را که فیلم بر اساسش ساخته شده بخوانم. مثلا «معلم پیانو»ی الفریده یلنیک را نخواندم چون میشائیل هانکه ازم خواست نخوانمش. اما اگر «راهبه»ی دنی دیدرو را بخوانید می بینید که آن بخش هایی که درباره شخصیت من است واقعا خنده دار و دیوانه وار است. برای همین کتاب ایده اش را درباره این شخصیت به ذهن من القا کرد و نتیجه این شد که بازی کردن این نقش به من خوش گذشت.

یکی از محبوب ترین فیلم های تان برای من «ماده سفید» (۲۰۰۹) است. کار کردن با کلر دنی چطور بود؟

– بعضی فیلم ها تاثیر زیادی از محیطی که در آن فیلمبرداری می شوند می گیرند. اینجا هم مثل «دره عشق» موقعیتی است که به خاطر مناظر بی نظیر «دره مرگ» اهمیت و وزن بیشتری پیدا کرد. «ماده سفید» را در کامرون فیلمبرداری کردیم و کار کردن در چنین موقعیت هایی ویژگی های خاص خودش را دارد. فیلم «اسیر» (۲۰۱۲) که با بریانته مندوزا در فیلیپین گرفتیم هم همین طور بود. جغرافیا و آب و هوایی که در آن، این جور فیلم ها را فیلمبرداری می کنید خیلی تعیین کننده اند.

 گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

 ماده سفید

این در روش کار کلر دنی و استعداد بی اندازه زیادش هم تاثیر داشت. سراغ کلر دنی رفتم چون می خواستم ایده ساخت فیلمی بر اساس «چمنزار آواز می خواند»، اولین کتاب دوریس لسینگ را بدهم. کتاب را که می خوانی باورت نمی شود لسینگ این کتاب را زمانی نوشته که فقط ۲۷ سال داشته؛ درست بلافاصله بعد از این که از آفریقا به انگلستان بر می گردد. کتاب بی نظیر است.

دنی مدتی هم روی ایده فکر کرد اما بعد به نظرش رسید که شخصیت کتاب به زمان ما نمی خورد و موقعیت آفریقا دیگر مثل قدیم نیست. سیستم آپارتایدی که در کتاب لسینگ توصیف شده تغییر کرده. او ایده زن سفیدپوست در آفریقا را نگه داشت اما شخصیت به جای این که قربانی باشد، یک مبارز است، چون به نظر دنی بعد از این همه سال، ذهنیت ها تغییر کرده و شخصیت را حالا می شود توی فضایی مثل کتاب های جی.ام. کوتزی، نویسنده بزرگ آفریقای جنوبی دید. به هر حال اساس همکاری مان برای این فیلم، کتاب دوریس لسینگ بود.

پیش تر گفتید در فیلم هایی هم بوده اید که فیلمنامه نداشته اند؛ کنجکاو شدم که بدانم چه فیلم هایی بوده اند.

– اولویتش با گدار بود. فیلمنامه در واقع مجموعه ای از اطلاعات بود. برای همین گدار از راه های دیگری مثل نقاشی، موسیقی و یادداشت های کوتاه به تخیل مان پر و بال می داد. یک خط داستانی ساده داشت؛ اگر اصلا می شد چنین اسمی رویش گذاشت اما فیلمنامه ای در کار نبود. بعد از آن هم تجربه مشابهی در «حرکت آهسته (هر که به فکر خودش، ۱۹۸۰)» داشتم، یا «عشق» (۱۹۸۲) که آن هم با گدار بود و در «کشور دیگر» هونگ سانگ سو به کره رفتم و هونگ سانگ سو به من گفت قرار است نقش سه شخصیت را بازی کنم.

خیلی خوشحال و هیجان زده بودم. ازم خواست یکسری لباس خاص هم ببرم که بردم. هر شب صحنه ها را می نوشت و ما روز بعدش خبردار می شدیم. باید سریع حفظ می کردم. از بداهه پردازی هم خبری نبود، مگر برای چند صحنه. چیز شگفت انگیز این بود که فیلم را در نُه روز گرفتیم. قرار بود دو هفته آنجا بمانم اما بعد از نُه روز کارمان تمام شده بود.

شما در «دروازه بهشت»، فیلم بلندپروازانه مایکل چیمپنو هم بازی کردید؛ فیلمی که با هزینه بالایی ساخته شد اما نتوانست سود داشته باشد و با این که آن سال ها شکست مفتضحانه ای به حساب می آمد، بعدتر ارزشش شناخته شد و آن را فیلم بزرگی دانستند. فیلم یکی از اولین تجربه های بازی شما به زبان انگلیسی بود. می توانید از تجربه اش برای ما بگویید؟

– خب خیلی ها از سرنوشت آن فیلم باخبرند. از نظر من «دروازه بهشت» فیلم بزرگی بود، یک فیلم عظیم و دیوانه وار. دیوانگی در خودش داشت که فیلم را شگفت انگیز می کرد. زمانی که اکران شد، خیلی با قواعد روایی سینمای آمریکا فاصله داشت و شوک بزرگی به حساب می آمد. نمی توانستند بپذیرند که فیلمی می تواند این قدر هزینه داشته باشد. فیلمی که به گفته مود چیمینو می توانست مثل یک رؤیا باشد.

  گفتگو با ایزابل هوپر درباره سینما، بازیگری و زندگی

 دروازه بهشت

اما رؤیاها بیشتر وقت ها معقول نیستند و داستان شان ممکن است چندان معنا ندهد. می شود در رؤیا برای همیشه به یک چهره زل زد. حالا فیلم را به عنوان شاهکار پذیرفته اند. یاد فیلمبرداری کار می افتم. قرار بود دو ماه سر صحنه باشیم اما در نهایت کار نزدیک به شش – هفت ماه طول کشید.

تا به حال شده نوع تصمیم گیری تان در انتخاب فیلم ها را تغییر دهید؟ حالا دیگر کاملا آزادانه تصمیم می گیرید که با چه کسی کار کنید؟

– آدم نمی تواند انتخاب کند که با چه کسی کار کند. این که با بهترین کارگردان های جهان کار کنید یک موقعیت ایده آل است اما همیشه ممکن نمی شود. آدم رؤیایش را در سر می پروراند و بعضی وقت ها هم ممکن می شود. مثلا تازگی «او» را با پل ور هوفمن کار کردم که هرگز فکر نمی کردم فرصت کار کردن با او را پیدا کنم.

اولین بار ور هوفمن را با «میوه ترکی» (۱۹۷۳) شناختم. بعد از این همه سال او سراغم آمد و خواست باهاش کار کنم، چیزی که فقط در بهترین رؤیاها ممکن بود ببینم. اگر بازیگر باشید زندگی تان پر از مواجهه های غیرمنتظره هم هست. مثلا مواجهه با کارگردان هایی که اسم شان را هم قبلا نشنیده اید و اصلا زیبایی این کار در همین است. خیلی خسته کننده می شد اگر قرار بود فقط چیزی را که می خواهید به دست بیاورید.

بگذارید سوالم را جور دیگری مطرح کنم. مسیر حرفه ای شما نشان داده که برخلاف خیلی از بازیگرهای دیگر کنجکاوید در موقعیت های مختلف کار کنید. بازیگرهای کمی هستند که برای کار به کره بروند یا با این همه کارگردان بی نظیر کار کرده باشند. در واقع از کنجکاوی تان حرف می زنم. آیا حس می کنید به تغییر مداوم نیاز دارید؟

– مسئله فراتر از بازیگری است؛ همان طور که خودتان هم اشاره کردید یک کنجکاوی شخصی است. دلم می خواهد تمام مدت با چیزهای جدید روبرو شوم. سفر کردن را دوست دارم. دلم می خواهد از کشور خارج شوم. خود سینما هم مثل سفر کردن در وجود خودتان یا در دنیای دیگران است. سفری چندگانه است، سفری درونی، سفری در جهان کارگردان و سفری به جاهای دیگر دنیا. من عاشق همین هستم.

دوست دارید خودتان را محک بزنید؟

– نه. گمان نکنم مسئله محک زدن شخصی باشد. اگر این طور بود سراغ این کارها نمی رفتم. در واقع در موقعیت های سخت آدم خودش را پیدا می کند. مثلا «اسیر» به لحاظ فیزیکی یکی از سخت ترین نقش هایم بود. هیچ نقشی به خودی خود سخت نیست، اما بعضی موقعیت های فیزیکی از بقیه سخت ترند. شاید اگر از قبل از سختی اش خبر داشتم، هرگز سراغش نمی رفتم.

به تازگی در ویژه نامه سایت اند ساوند درباره صد فیلم نادیده گرفته شده از کارگردان های زن مطلب زیبایی درباره «واندا» (۱۹۷۰) ساخته باربارا لودن نوشتید. می خواهید درباره اش حرف بزنید؟

– آن ویژه نامه ایده فوق العاده ای بود. این که از این همه بازیگر بخواهید درباره فیلم های فراموش شده بنویسند. «واندا» البته دیگر در فرانسه آن قدرها ناشناخته نیست، چند سال پیش دیدم که فیلم دوباره اکران شده بود. حتی در همان اکران اولیه اش هم کسانی مثل مارگریت دوراس فیلم را تحسین کرده بودند. دوراس متنی هم درباره فیلم در «کایه دو سینما» نوشت. من عاشق این فیلم و باربارا لودن شده بودم.

او، هم فیلم را کارگردانی و هم در آن بازی کرده بود. لودن زن الیا کازان بود و فقط همین یک فیلم را ساخته که مثل یک جواهر کوچک است. می شود دید که او در فیلم یک قربانی است، اما در نهایت مقاومت زیادی می کند و مقاومتش شکل ویژه ای دارد. مثل یک مبارز و با اسلحه های مردانه مقاومت نمی کند، بلکه راهش انعطاف پذیرتر است و آخرش عاشق شخصیتش می شوید.

نیک جیمز | سایت اند ساوند، سپتامبر ۲۰۱۶ ترجمه عاطفه احمدی 


منبع: برترینها

سهراب سپهری؛ وسیع، سر به‌ زیر و سخت

– حسین پارسا: معدود هنرمندانی در تاریخ معاصر ما به جایگاهی رسیده‌اند که در بود و نبودشان جدل بیافرینند و خود بَری از هر حرف و حدیث باشند. چه آن‌که وقتی هنرمند خلق می‌کند، دیده می‌شود و لاجرم در معرض قضاوت قرار می‌گیرد. گاه این قضاوت از افکار عمومی است که خوب را می‌پسندد و بد را فراموش می‌کند، اما نقد منتقد و کاربلد، برنده‌تر و بی‌رحم‌تر است و چالش می‌آفریند. یکی از اندک هنرمندان اینچنینی، که در طی ۵٠‌سال بسیاری را به ستایش و تمجید واداشته و بعضی را به نقد و غضب، سهراب سپهری است.

وسیع و سربه‌زیر و سخت 

شاعر و نقاش و عکاس کاشانی که در همه سال‌هایی که نیست بیشتر از زمان حیات مورد توجه قرار گرفت و قضاوت شد. قضاوت تاریخ اما اگرچه معتدل است و همه جانبه، اما دشواری روبه‌روشدن با قضاوت بزرگانی است که خود نام و نشانی داشتند و در کلام، صریح و در قلم تند بودند. اینچنین بود که جدل شاملو و بسیاری از روشنفکران با دنیای سپهری و دفاع فروغ از دوست قدیمی خود، همچنان پابرجاست و این راز ماندگاری سپهری است، فراتر از روزگار خود و تا امروز.

نادیده‌گرفتن سهراب سپهری، در زمانه‌ای که در عصر زوال هنرمندان بزرگ سیر می‌کنیم، کاری بیهوده است. هر چند شاملو یقین داشت که سپهری در بیراهه است و اخوان شعر و نگاهش به دنیا را بیش‌ازحد «نازکانه» می‌دید، اما بازهم نمی‌توان از او به‌راحتی گذر کرد و با زبان روشنفکران بعد از کودتای ٢٨مرداد او را تکذیب کرد. چه آن‌که سپهری دنیایی دارد که تحلیل آن به‌وضوح دشوار است؛ درواقع با هنرمندی طرف هستیم که کاراکتر هنری مشخصی ندارد و درهم‌تنیدگی‌های روحی‌اش باعث شده که برای ارضای آنها، نقاشی بکشد، شعر بگوید و عکس بگیرد.

این موضوع از آن‌جا مهم است که فراموش نکنیم چرا شاملو، قدرتمند در کلام و بی‌رحم در نقد، سپهری را انتخاب می‌کند که درباره‌اش حرف بزند و نمی‌تواند نادیده‌اش بگیرد. چون  شاعر کاشانی تنها یک شاعر نیست و توانسته در جامعه هنری و روشنفکری دهه‌های ۴٠ و ۵٠ ایران فضایی را خلق کند که کارش اگرچه نه مستقیم، ولی بی‌اعتنایی به دنیایی است که عموم شاعرانش در هوایی چپ خلق کرده‌اند و روی کاغذ، سر ستیز با وضع موجود دارند.

شعر سبز و زبان نرم

سپهری در یکی از بزرگترین و زیباترین باغ‌های کاشان متولد شد و قسمت زیادی از زندگی کوتاهش را در این باغ گذراند. اگر بپذیریم این ایده فروید را که شخصیت هر فرد در بزرگسالی ناشی از تجربیات و احساسات کودکی‌اش است، قابل درک خواهد بود که چنین طبع لطیفی، در همان زمانه‌ای که شاملو دشنه در دیس می‌بیند و از مرگ قناری حرف می‌زند، چگونه شکل گرفته است.

سهراب سپهری در ٢٣سالگی نخستین مجموعه شعر خود به نام «مرگ رنگ» را منتشر کرد. این کتاب ٢٣شعر داشت که به وضوح نیمایی سروده شده بودند. اگرچه در آن روزگار تاثیرپذیری از نیما، ناگزیر همه شاعران جوان بود، اما سپهری در نیما نماند و بعدها متاثر از فروغ شد. دهه ۴٠ اوج کار سپهری در شعر بود، آن‌جا که در ١٠‌سال ۶ کتاب چاپ کرد که درواقع هسته اصلی شخصیتی او را نشان می‌داد: وسیع و تنها و سربه زیر و سخت.

وسیع و سربه‌زیر و سخت 
سپهری در آن سال‌ها مفهوم «حجم سبز» را خلق کرد. عنوانی که نام آخرین کتاب او در دهه ۴٠ خورشیدی بود و درواقع فضایی انتزاعی را نشان می‌داد که از ذهن سپهری ناشی می‌شد. ذهنی آغشته به انگیزه‌های انسانی برای نگاه به زندگی، طبیعت‌گرایی شرقی و تنهایی. مفهوم حجم سبز تا همیشه با شخصیت سپهری همراه شد، در شعر او موج می‌زد و در نقاشی‌اش ظهور می‌کرد. حضور همزمان رنگ‌های خاکستری و نخودی آثار او را با دیگران متمایز کرده بود و بیش از آن، نشان از شخصیتی می‌داد که عمیقا یگانه بود. سبکی که او در پیش گرفت خلق مکاشفه‌هایی عاشقانه با زبانی انتزاعی بود که سال‌ها بعد از مرگ، ارزش و اعتبار آنان بیش از قبل دریافت شد.

قله شعر نو

در برابر چنین منتقدان بزرگی، سپهری اما مدافعان خوبی هم داشت و دارد. شاملو می‌گفت شعر سپهری، تحت تأثیر فروغ بود، اگرچه فروغ عصیانگری‌های زنانه خود را داشت، در حالی که سهراب در حجم سبز خود غرق بود که به قول اخوان، پیام اجتماعی شعر را اصلا به حساب نمی‌آورد. فروغ ولی همواره از دوست قدیمی خود دفاع می‌کرد: «سپهری با همه فرق دارد. دنیای فکری و حسی او برای من جالب‌ترین دنیاهاست.

او از شهر و زمان و مردم خاصی صحبت نمی‌کند. او از انسان و زندگی حرف می‌زند و به همین دلیل وسیع است. اگر تمام نیروهایش را صرف شعر می‌کرد آن‌وقت می‌دیدید که به کجا خوهد رسید».
از شعرای حاضر شاید بزرگترین مدافع سپهری، شمس لنگرودی باشد. این شاعر، سهراب را قله شعر نو می‌داند: «سهراب سپهری توانسته است علیرغم همه انتقادهای غیرهنری با ایستادگی، صبر و هوشیاری به قله شعر نو دست یابد. در جامعه‌ای که نقد هنر بستگی مستقیم به ناتوانی و توانایی‌های غیرهنری خالق اثر هنری دارد، لازمه ایستادگی و دوام در برابر تخطئه‌ها و تنگ‌نظری‌ها و بی‌اعتنایی‌ها، فقط خلق آثاری نیرومند است و سپهری از چنین قدرت مسحورکننده‌ای برخوردار بود.»

منتقدان به صف می‌شوند

اما سپهری جز شاملو منتقدان دیگری هم داشت، همچون مهدی اخوان ثالت. برای شاعر مشهدی، دلباخته ایدئولوژی فرهنگی- تاریخی خراسان، جایی برای این سطح از لطافت وجود نداشت، آن‌هم در روزگار تباهی. اخوان معتقد بود نقاشی‌های سهراب از شعرهایش بهتر است: «از کل کارهای سپهری در این ٨کتاب، چهار پنج شعرش بدک نیست، بسیار نازکانه و لطیف است. فقط این چند شعر اخیر است که می‌تواند پیامی ابلاغ کند.

در اشعار قبلی‌اش بیهوده به آن‌طرف و این‌طرف می‌گشت ولی چون اصالتا نجیب بود دوباره به‌جای اول خود برمی‌گشت، متاسفانه اجل مهلتش نداد که بیشتر کار کند.» محل نقد دقیقا همین بود و هست که اخوان می‌گفت: «شعر باید پیام داشته باشد» و این پارادایم برای سپهری که نگاه عارفانه‌ای به هستی داشت، قطعا بی‌معنی بود. در ساده‌ترین اشعار سهراب، آن‌جا که از گل‌نکردن آب حرف می‌زد، برخلاف تفاسیر مدرسه‌ای، رویکردی عرفانی به زندگی داشت و این نمی‌توانست آن پیامی باشد که اخوان دوست می‌داشت.

وسیع و سربه‌زیر و سخت 

برای شاعر همواره خوشایند خواهد بود که آثارش نقد محتوایی شوند و فضای شعری او به باد انتقاد گرفته شود، اما وقتی نقد بر فرم و شکل کار هم باشد، باید که بیشتر ایستاد و تامل کرد. وقتی شعر سپهری توسط شاملو و اخوان نقد می‌شد، حرف از فضا و ذهنیت و پیام بود، اما در مراحلی فراتر و سال‌ها بعد، فرم شعر او هم زیر ذره‌بین رفت و ضعیف پنداشته شد. محمدرضا شفیعی‌کدکنی از کسانی بود که سبک و ساخت شعر سهراب را به باد انتقاد گرفت: «شعر او در کل زنجیره‌ای است از مصراع‌های مستقل که عامل وزن، بدون قافیه آنها را به هم پیوند می‌دهد و به‌ندرت دارای ساخت شعری (Structure) است…

به همین مناسبت دورترین کس است از نیما و اخوان و شاملو… و به نظرم می‌توان گفت نوعی شعر سبک هندی جدید است که مجازهای زبانی بیشترین سهم را در ایجاد آن دارند… سپهری تمام عمرش بیش از آن‌که صرف شعر گفتن شود، صرف کوشیدن در راه رسیدن به سبک شعری شد و با «صدای پای آب» به سبک شعری موفقی رسید و همان سبک در «ما هیچ ما نگاه» بلای جان او شد و مشتش را در برابر خواننده هوشیار باز کرد».

نقدها اما به این‌جا ختم نشد. رضا براهنی یکی دیگر از منتقدان سهراب او را به پشت‌کردن به جهان متهم کرد: «ما باید شاعر این دنیای آشفته به‌هم‌ریخته باشیم. پشت‌کردن به این دنیا کار درستی نیست و متاسفانه سپهری به این دنیای آشفته پشت کرده است. در یکی از شعرهایش به نام مسافر، سپهری از بادهای همواره خواسته است که «حضورِ هیچِ ملایم» را به او نشان بدهند. ولی این جهان آنچنان به خباثت آلوده است که هرگز نمی‌توان حضور هیچِ ملایم را به سپهری نشان داد… موقعی که جهان بدل به چیزی خفقان‌آور شده است و دوسوم دنیا گرسنه است و ملتی ساده‌لوح جهانی را به مسلسل بسته است، هیچِ ملایم به چه درد من و امثال من می‌خورد؟»

رنگ سفر در نقش و تلفیق

در کنار شعر و رنگ، سفر؛ معشوق دیگر سپهری بود. او قویا به فرهنگ مشرق‌زمین علاقه داشت و به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین سفر کرد. مدتی در ژاپن زندگی کرد و حکاکی روی چوب را فرا گرفت. بعد از راه زمینی به پاریس و لندن رفت. در این سفرها بود که سهراب سپهری نهایی، آنچه امروز ما می‌شناسیم و از آثارش پیداست، شکل گرفت و کم‌همتا شد. سیمین دانشور، همکار قدیمی سهراب در اداره هنرهای زیبا درباره او و تأثیر سفر بر روحیاتش می‌گفت: «سهراب طبعی شهودی داشت و این طبع بی‌این‌که او را متوجه گنجینه گسترده عرفان ایران بکند، به خاور دور و ژاپن کشاند. رهاورد این سفر هم در نقاشی و هم در شعر او اثر گذاشت. برایم گفت که نقاشی‌های پیروان فرقه «ذن بودیسم» را دیده و ترجمه شعرهایش را به فرانسه خوانده…

البته طبیعی است که باید در ابتدا کار سهراب هنر غربی باشد، اما بعد به‌نظر من تلفیقی کرد میان هنر شرق و غرب و با الهام‌گرفتن از محیط پیرامونش یعنی ایران و زادگاه کویری‌اش کاشان.» این ویژگی که نقاشی‌های سپهری در عین دارابودن عناصر و مفاهیم غربی و شرقی، ایرانی هستند و مفهومی غریبه را بسط نمی‌دهند، مدتی انگیزه نقد بسیاری از بزرگان نقاشی بود. پاسخ آنها را آیدین آغداشلو این‌گونه می‌داد: «می‌دانم کار شعر و نقاشی سپهری چقدر خالص ایرانی است. با دوستداران سینه‌چاک آثارش مخالفتی ندارم، مخصوصا که دوستدار آثار او بودن رسم روز است. اما می‌دانم به آب و خاکش تعلق داشت و سعی کرد تصویرگر این سرزمین باشد.

نیازی نیافت ابروهای کمانی و بته جقه نقاشی کند تا کارش ملی و محلی‌نما شود. آن دیوارهای نرم و کاهگلی و آن خاک مخملی بسیط و ممتد را که می‌بینی درمی‌یابی که کجا را می‌گوید. هر هنرمندی اگر هنرمند باشد گواهی است بر زمانه‌اش و دارد حدیث سرزمین و آداب و فرهنگش را نقل می‌کند و معنای وجودش و حاصل‌بودنش را منتقل می‌کند.»

سپهری دیروز، سپهری امروز

سهراب در اول اردیبهشت‌ سال ۵٩ با سرطان خون از دنیا رفت و هیچگاه ندید بعد از سه دهه نام و آثارش باز هم محل مجادله باشد و چالش بیافریند. چالش جدید اما نه دیگر کار شاملو بود که با کسی تعارف نداشت و نه اخوان که «نازکانه»بودن کلام او را نمی‌پسندید و نه دیگر روشنفکران رشد یافته در روزگار بعد از کودتا. سال‌ها بعد از مرگ سهراب، فروش نقاشی‌های او در حراج‌های داخلی و خارجی یک بار دیگر نام او را زنده کرد. چند‌سال پیش بود که برای نخستین‌بار صحبت از فروش نقاشی‌های سپهری در حراجی در تهران بود. آن روز کسی فکر نمی‌کرد شاعری که روزی نماد سادگی بود در جمع سرمایه و هنر، رول اول را بازی کند و مراسم را به هم بریزد. اما شد آنچه شد و تا امروز نقاشی‌های سهراب سپهری گل سرسبد همه چنین حراج‌هایی هستند.

وسیع و سربه‌زیر و سخت
 

سه‌سال قبل در سومین حراج تهران، ویژه آثار هنر مدرن و معاصر ایران، بالاترین رکورد فروش اول و دوم به دو نقاشی از سهراب سپهری تعلق گرفت. بالاترین قیمت برای نقاشی بدون عنوان سپهری از مجموعه تنه درختان بود که یک‌میلیاردو٨٠٠‌میلیون تومان به فروش رفت. این تابلو را یک خریدار کانادایی از طریق تلفن سه برابر قیمت اولیه خرید. دومین رکورد هم به تابلوی انتزاعی سهراب اختصاص داشت که یک‌میلیاردو۶٠٠‌میلیون تومان به فروش رسید. در چهارمین حراج تهران باز هم نقاشی سپهری به بالاترین قیمت فروخته شد.

این بار هم نقاشی از سری تنه درختان سهراب سپهری با رقم قابل‌توجه ٢‌میلیاردو٨٠٠‌میلیون تومان به فروش رفت. در آخرین حراج رسمی داخلی در‌ سال گذشته همچنان سپهری گران‌ترین بود، این بار با ٣‌میلیارد تومان. پول‌سازی نقاشی‌های او اما به داخل کشور محدود نشد. حراج کریستی خاورمیانه سالانه دوبار توسط خانه حراج کریستی در دوبی برگزار شده و عمدتا آثاری از هنر معاصر کشورهای خاورمیانه در آن عرضه می‌شود. دو‌سال قبل اثری از سهراب در این حراج ١۶٠‌هزار دلار فروخته شد تا مشخص شود نقاشی سهراب زبانی همه‌گیر دارد.

این پرسش که بعد از وقفه‌ای چند دهه‌ای چرا سپهری و آثارش به اقبالی اینچنین دست پیدا کرده‌اند، پاسخی پیچیده دارد. شاید اگر شاملو امروز زنده بود می‌توانست در ذم هم‌آغوشی سرمایه و هنر و زوالِ تعهد حرف‌های بسیار داشته باشد، اگر خود تا امروز، غرق آن نشده بود.سپهری در ‌سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان ‌سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب اول اردیبهشت‌ سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت اما، این جدال قدیمی بین نگاه‌های مختلف در عرصه هنر اجتماعی و هنر فردی، هنوز هم ادامه دارد. جدالی که نه با شاملو و سپهری آغاز شده و نه بدون آنها خاتمه می‌یابد. در انتها می‌ماند قضاوت تاریخ درباره فردی که فراتر از شعر و نقاشی، عمیقا تنها بود و اندوهگین.

شاعر آب و تیغ تند شاملو

کودتای ٢٨مرداد اگرچه اصولا رخدادی سیاسی بود، اما درنهایت تاثیرات آن به فرهنگ و هنر هم رسید و دورانی را شکل داد که در تاریخ روشنفکری ایران کم‌همتاست. قرار بود حکومتی ملی و دموکراتیک روی کار باشد و در پس آن فضا برای روشنفکر و هنرمند باز شود. اما درنهایت نشد و استثمار به میدان آمد و استبداد قدرت گرفت و بسیاری از هنرمندان به زندان رفته یا گوشه‌گیر شدند. چند‌سال بعد وقتی شاخه‌های بریده‌شده دوباره جوانه زدند، رنگ گل‌هاشان عوض شده بود و میوه‌های جدید دادند. مبارزه به شعر و نقاشی و داستان کشیده شد و هنر، ناگزیر از ایدئولوژی، باید در مسیر مفهوم کلی و انتزاعی «رهایی» حرکت می‌کرد. در چنین فضایی شاملو با زبانی مطنطن، تلخ و گزنده نماینده روشنفکرانی بود که با زمانه ستیز داشتند و در این مسیر نه از نقد سنت هراسی داشتند و نه از جدل با دیگرانی که اعتنایی به جریان قالب روشنفکری و هم‌جهت‌شدن با آن نداشتند.

در طی دو دهه نوک پیکان نقد گاه به سمت نادر نادرپور بود و گاه فریدون مشیری و بیشتر از همه سهراب سپهری. چه آن‌که شاملو و روشنفکران همفکر او زبان و نگاه سپهری به دنیا و مافیها را ناشی از عرفانی می‌دانستند که نه خاصیتی دارد و نه نفعی برای جامعه و نه در مسیر رهایی از بندها، یاری‌ای می‌رساند. این چالش البته در همه سال‌های بعد از مرگ سهراب هم، بزرگترین جدال دنیای او با دیگر هنرمندان ایران بود. شاملو می‌گفت:‌ «سر آدم‌های بی‌گناهی را می‌برند و من دو قدم پایین‌تر بایستم و توصیه کنم آب را گل نکنید! تصورم این بود که یکی از ما، یا من یا سپهری از مرحله پرت هستیم.»

وسیع و سربه‌زیر و سخت

همین چند جمله نشان می‌داد چرا بسیاری، شاعر کاشانی را دوست نداشتند. سپهری دلباخته عرفان شرقی بود و همین قضاوت مخالفان درباره او را راحت‌تر می‌کرد. شاملو از روزگاری حرف می‌زد که بعد از کودتا یأس و خشم فراگیر بود و او نمی‌توانست رابطه این عرفان با دنیای ویران پیش رویش را درک کند: «من دنیای او را درک نمی‌کنم. بهشت او اصلا از جنس جهنم من نیست. تو حتی وقتی که تا خرخره لمبانده باشی هم می‌توانی معنی حرف مرا که می‌گویم «گرسنه‌ام» بفهمی. چون سیری تو و گرسنگی من از یک جنس است منتها در دو جهت. من اگر غذای کافی بخورم حالت الان تو را درک می‌کنم و تو اگر تا چند ساعت دیگر چیزی نخوری معنی حرف مرا. اما من اگر خودم را تکه پاره هم بکنم نمی‌فهمم جغرافیای شعر سپهری کجا است.»

این نقد تا همیشه سهراب سپهری را درگیر کرد. در دنیای سیاه شاعر بعد از کودتای آن‌روزها، که استعمار و استثمار و استحمار حکمفرماست، از جوی آب روان و کوچه‌باغ و عطر سیب حرف‌زدن، باید هم گیج‌کننده باشد. ولی این‌ها همه دنیای سپهری بودند و او هیچ‌وقت تلاش نکرد خودش را آن‌طور نشان دهد که نبود. شاملو می‌گفت: «باید فرصتی پیدا کنم یکبار دیگر شعرهایش را بخوانم، شاید نظرم درباره کارهایش تغییر کند. یعنی شاید بازخوانی‌اش بتواند آن عرفانی را که در شرایط اجتماعی سال‌های پس از کودتا در نظرم نامربوط جلوه می‌کرد، امروز به صورتی توجیه کند». 

در چنین حرف‌های صریح و در عین‌حال صادقانه شاملو، فراتر از نقد نکته دیگری هم نهفته است:این‌که شاملوی بزرگ نمی‌توانست سپهری را نادیده بگیرد و حتی خود را به بازخوانی سپهری دعوت می‌کند که شاید با خاک‌گرفتن زخم‌های کودتا، شعرو عرفانش به نحوی دیگر قابل تفسیر باشد.

شاملو در آخرین حرف‌هایش درباره سپهری هم شعر او را متاثر از فروغ می‌داند و اگرچه نقدهایی لطیف‌تر از قبل ، اما همچنان دنیا را متفاوت از سهراب می‌بیند: «سپهری هم از لحاظ وزن مثل فروغ است گیرم حرف سپهری حرف دیگری است. انگار صدایش از دنیایی می‌آید که در آن آپارتاید وجود ندارد و گرفتاری‌ها فقط در حول‌وحوش این دغدغه است که برگ درخت سبز هست یا نه. من دست‌کم حالا دیگر فرمان صادر نمی‌کنم که  آن که می‌خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است،  چون به این اعتقاد رسیده‌ام که جنایتکاران و خونخواران تنها از میان کسانی بیرون می‌آیند که از نعمت خندیدن بی‌بهره‌اند.»

دفاعیات سهراب و گسست فکری روشنفکران

از سهراب سپهری، کم‌حاشیه و سربه‌زیر، کمتری پاسخی ثبت‌شده به این حجم از انتقاد، اما معدود حرف‌های سهراب درباره نگاهش به دنیا، به شکل شگفت‌آوری فلسفی و عمیق است: «دنیا پر از بدی است. و من شقایق تماشا می‌کنم. روی زمین میلیون‌ها گرسنه است. کاش نبود. ولی وجود گرسنگی، شقایق را شدیدتر می‌کند… وقتی که پدرم مرد، نوشتم: پاسبان‌ها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود و گرنه من می‌دانستم و می‌دانم که پاسبان‌ها شاعر نیستند.

در تاریکی آن‌قدر مانده‌ام که از روشنی حرف بزنم… من هزارها گرسنه در خاک هند دیده‌ام و هیچ وقت از گرسنگی حرف نزده‌ام. نه، هیچ وقت. ولی هر وقت رفته‌ام از گلی حرف بزنم دهانم گس شده است. گرسنگی هندی سَبک دهانم را عوض کرده است و من دِین ِ خود را ادا کرده‌ام.» چنین دفاعی که در آن بیش از پاسخ، جهان‌بینی موج می‌زند، درواقع نشانه‌ای از گسستی است که روشنفکری ایران سال‌ها با آن دست به گریبان بود: جدال بر سر مفهوم وظیفه هنر و نقش هنرمند. دعوایی که در دهه ۴٠ آغاز شد و آتش آن بیش از همه دامن سپهری را می‌گرفت. چه آن‌که او بیش از دیگران نماد بی‌توجهی به جریان غالب روشنفکری بود که هنر را جز در خدمت جامعه، متعهد نمی‌دانست.


منبع: برترینها

۳ تاکتیک شخصی سازی ایمیل برای تقویت ایمیل مارکتینگ شما

لزوم و ضرورت استفاده از ایمیل مارکتینگ به عنوان بخشی از کمپین های بازاریابی بر هیچ کس پوشیده نیست. با این وجود، به مانند سایر کانال های بازاریابی، باید راهی پیدا کنید تا صدای شما در میان این بازار شلوغ به گوش مخاطب هدف تان برسد. به این منظور، می توانید از شخصی سازی شروع کنید. با ما در بخش آموزش ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی همراه باشید.


امروزه مشاهده یک اینباکس مملو از ایمیل های تبلیغاتی چیز عجیبی به نظر نمی رسد. بنابراین، اینکه ایمیل همچنان یکی از موثرترین ابزارهای بازاریابی برای کسب و کارها است بر خلاف انتظار است. به علاوه، ایمیل مارکتینگ برخلاف برخی از تاکتیک های دیگر، در میان همه بخش ها و گروه های جامعه و حتی جوانان نیز پرطرفدار و تاثیرگذار است. علیرغم اینکه بسیاری شکوِه می کنند که ایمیل های بازاریابی زیاد شده یا ایمیل مارکتینگ دیگر محبوبیت ندارد، تحقیق ادوبی (Adobe) در ایالات متحده حاکی از اعتیاد آمریکایی ها به ایمیل است. بسیاری از ما به خصوص به خاطر امور کاری مان همیشه و در همه جا ایمیل خود را چک می کنیم.

شاید رسانه های اجتماعی تبدیل به نور چشمی بازاریاب ها شده باشند، اما ایمیل ابزار مورد علاقه مصرف کنندگان برای ارتباط با شرکت ها است. به علاوه، بازاریابی ایمیلی به خصوص برای فراتر رفتن از یک رابطه سطحی و ایجاد روابط عمیقتر با مشتری، از بازاریابی رسانه های اجتماعی موثرتر است. در واقع، بیش از نیمی از بازاریاب های دیجیتال شرکت کننده در یک تحقیق اعلام کردند که ایمیل، موثرترین ابزار بازاریابی آنها است و در مجموع، همگی آن را جزو یکی از تاکتیک های اصلی بازاریابی خود ذکر کردند.

بنابراین، تبدیل شدن ایمیل به پای ثابت استراتژی های بازاریابی از اوجب واجبات است، مخصوصاً اگر برای کانال های مختلفی محتوا تولید می کنید و می خواهید اطمینان پیدا کنید که مخاطبان علاقمند شما از آن محتوا استفاده می کنند. با این حال، به مانند همه کانال های بازاریابی دیگر -از مجلات و تلویزیون گرفته تا پیامک یا اس ام اس- باید راهی پیدا کنید تا به واسطه آن صدای خود را به گوش مخاطب برسانید.

با شخصی سازی شروع کنید، اما این فقط به معنی اضافه کردن اسم کوچک مخاطب در ابتدای ایمیل نیست. همه انواع بازاریابی محتوایی، حول درک کامل مشتری و اولویت قائل شدن برای نیازهای وی -از محتوا و قالب گرفته تا زمان و تناوب ارسال ایمیل- می چرخند. ارتباط و ارسال محتوا از طریق ایمیل مارکتینگ نیز همینطور است.

آنچه در ادامه می آید سه مورد از مواردی است که در راستای ارسال ایمیل های شخصی سازی شده موثر باید به آنها توجه کنید:

  1. سکان را به دست آنها بسپارید: با توجه به حجم انبوه اطلاعات موجود در اینترنت، تمایل مردم نسبت به اینکه نقشی در انتخاب چیزی که می خوانند داشته باشند جای تعجبی ندارد. با استفاده از یک رویکرد هوشمندانه، می توانید کنترل محتوای ایمیل را با ارائه مجموعه ای از کلمات کلیدی در قالب دسته بندی های مختلف برای انتخاب مخاطب، به دست وی بسپارید. اگر کار خود را به تازگی شروع کرده اید یا امکانات تان محدود است، خبرنامه هایی را ارسال کنید که برای بخش بندی های مختلف فهرست ایمیل مارکتینگ شما بهینه سازی شده اند.

از میان گزینه های دیگری که می توانید امکان انتخاب آنها را برای مخاطب خود فراهم کنید، می توان به کنترل بر تناوب (روزانه، هفتگی) یا بهترین زمان روز برای دریافت ایمیل اشاره کرد. این گزینه ها را در فرم اولیه ثبت نام بگنجانید و در هر ایمیل نیز روشهای شخصی سازی را به مشترکان خود یادآوری کنید. این به نوبه خود می تواند روش موثری برای حفظ اشتراک آنها باشد.

  1. شناخت بهتری نسبت به آنها پیدا کنید: یکی از عواملی که باعث می شود که شخصی سازی ایمیل مارکتینگ به یک چالش تبدیل شود، کمبود اطلاعات درباره مشترکان است. شاید فهرستی از گذشته دارید که فقط حاوی آدرس ایمیل است و اطلاعات شخصی یا هیچ آگاهی نسبت به علاقمندی های مشترکان خود ندارید. ایجاد فرصت هایی برای مشترکان در جهت پرکردن خلأهای اطلاعاتی درباره خودشان به شما کمک می کند تا آنها و آنچه که از برندتان می خواهند را درک کنید. این کار را می توانید از طریق ارائه اطلاعات سودمند یا تخفیف در قبال ارائه مقداری جزئیات شخصی، مانند عنوان یا حوزه فعالیت شغلی به دست بیاورید.

به علاوه، از طریق رفتارهای مخاطبان خود نیز می توانید اطلاعات زیادی را درباره آنها کسب کنید. تست های دوبخشی (A/B) و تجزیه و تحلیل می تواند نسبت به علاقمندی های آنها به شما ایده بدهد. ببینید که روی کدام لینک های ایمیل کلیک می کنند، یا آیا برای دریافت یکی از پیشنهادهای ویژه شما ثبت نام می کنند یا خیر. این اطلاعات به شما کمک می کند تا فهرست خود را بخش بندی کنید تا ارتباطات آینده شما هدفمندتر و ارزشمندتر باشند.

  1. انسان باشید: اگر غیر از خودتان کس دیگری هم در شرکت تان کار می کند، در اینصورت به احتمال زیاد به جای یک فرد، با عنوان یک برند شناخته می شوید. به مانند رسانه های اجتماعی، برقراری ارتباط تحت عنوان برند در دنیای ارتباطات دوسویه با خود چالش هایی را به همراه دارد. با استفاده از اطلاعات خود درباره علاقمندی های مخاطبان و ایجاد فضایی مبنی بر ارزشهای مشترک، می توانید در تعاملات خود تا حدی بر این مشکل غلبه کنید.

در صورت امکان فردی که واسطه ارتباطات برند است را از طریق اطلاعات تماس درون ایمیل و نشانی ایمیل در دسترس مخاطب قرار دهید. استفاده از لحن محاوره ای و کلماتی مانند «من» و «ما» را مد نظر قرار دهید. نشان دادن یک موجودیت مجزا از برند در ارتباطات مبتنی بر محتوا فایده چندانی نخواهد داشت.


تحقیقات نشان داده است که مردم نه تنها به شدت به کنترل علاقمندند، بلکه از اطلاعات مفرط نیز رویگردان هستند (مخصوصا اگر ربطی به آنها نداشته باشد). شخصی سازی روشی را برای مدیریت هر دوی این مسائل فراهم می کند. به علاوه باید به خاطر داشته باشید که شخصی سازی چیزی بیش از یک ابزار برای افزایش نرخ بازشدن و کلیک ایمیل است. شخصی سازی چیزی است که بازاریابی ایمیلی را سودمند می کند، و محتوای سودمند چیزی است که رابطه های معنادار و هدفمندی را به وجود می آورد که در بلندمدت، باعث موفقیت شما خواهند شد.


منبع: گویا آی‌تی

دلایل سوء هاضمه در کودکان و درمان آن

سوء هاضمه کودکان

سوء هاضمه در کودکان اکثرا بعد از وعده های غذایی خود را نشان می دهند. البته در بیشتر مواقع این سوء هاضمه ها جدی نیستند و معمولا بدون استفاده از دارو می شود آن را درمان کرد. در این مقاله از دکتر سلام علل ایجاد سوء هاضمه در کودکان و راه درمان آن را ذکر کرده ایم. با ما همراه شوید.

سوء هاضمه مرتبط با درد و ناراحتی در شکم یا سوزش در اطراف استخوان سینه می باشد ( سوزش سر دل).در اکثر موارد، سوء هاضمه بعد از وعده های غذایی خود را نشان می دهد. البته در اکثر موارد، سوء هاضمه جدی نمی باشد و معمولا بدون مداخله دارویی درمان می شود.

علت های سوء هاضمه در کودکان

۱٫ استفاده از داروهای خاص

یکی از علت های سوء هاضمه در کودکان می تواند مصرف داروهای خاص باشد. ممکن است کودک شما دارویی که مصرف می کند باعث سوزش سر دل او می شود. داروهایی که حاوی نیترات می باشند موجب سوزش سر دل می شوند.

۲٫ چاقی

سبک زندگی مدرن و عادت های نادرست غذایی موجب چاقی می شود که خود چاقی باعث سوء هاضمه می شود. وقتی کودک شما چاق است احتمالا فشار به داخل شکمش افزایش یافته است. این افزایش فشار فورا موجب رفلوکس اسید بعد از وعده غذایی می شود.

۳٫ استرس و اضطراب

هر کودکی ممکن است با استرس مواجه شود. استرس باعث می شود که کودکان بیشتر غذا بخورند که موجب سوء هاضمه می شود.

۴٫ فتق هیاتوس

فتق هیاتوس زمانی اتفاق می افتد که قسمتی از شکم به دیافراگم فشار وارد می کند. همین امر موجب رفلوکس اسید می شود و در نتیجه سوء هاضمه به وجود می آید.

علائم سوء هاضمه در کودکان

رایج ترین علائم سوء هاضمه در کودکان، درد در ناحیه فوقانی شکم می باشد. نکته ای که باید مورد مورد توجه قرار گیرد این می باشد که این درد ها بلافاصله بعد از خوردن غذا بروز می کند. سوزش سر دل یکی از رایج ترین علائم می باشد، علاوه بر این ، کودک شما ممکن است علائم زیر را داشته باشد:

  1. احساس نفخ
  2. آروغ زدن پی در پی
  3. افزایش رفلوکس اسید
  4. حالت تهوع بیش از حد
  5. استفراغ بیش از حد

در اکثر موارد، سوء هاضمه بسیار ملایم می باشد که فقط زمانی خود را نشان می دهد که کودک غذاهای غیر سالمی مصرف کرده باشد مانند هله هوله ها و یا غذاهای پر چرب. در این موارد ممکن است کودک شما به مداخله پزشکی نیازی نداشته باشد. اما اگر کودک شما پس از هر وعده غذایی با مشکل سوء هاضمه روبرو می شود، بهتر است در اولین فرصت با پزشک مشورت کنید.

سوء هاضمه کودکان

علائمی که در صورت دیده شدن در کودکان باید جدی گرفته شوند:

  1. وزن کودک کاهش یافته است و یا اشتهای قبلی را ندارد.
  2. کودک در بلعیدن غذا مشکل دارد.
  3. کودک به سختی نفس می کشد.
  4. به صورت پی در پی استفراغ می کند.
  5. کودک دچار کمخونی یا کمبود آهن شده است.
  6. در استفراغ یا مدفوع او خون دیده می شود.

درمان سوء هاضمه

خیلی مواقع سوء هاضمه به مداخله پزشک نیازی ندارد، اما اگر کودک شما درد شدید در ناحیه شکم دارد، باید با پزشک مشورت کنید. پزشک ممکن است داروهای ضد اسیدی تجویز کند. اگر کودک شما در شب یا قبل از رفتن به رختخواب دچار سوء هاضمه می شود، سعی کنید آخرین وعده غذایی او سه یا چهار ساعت قبل از خواب باشد. ممکن است کودک شما به خاطر استرس دچار سوء هاضمه شده باشد، بهتر است استرس و اضطراب را از او دور کنید.

پیشگیری از سوء هاضمه در کودکان

برخی کودکان نسبت به کودکان دیگر بیشتر مستعد ابتلا به سوء هاضمه می باشند. برخی کودکان تقریبا هر چیزی را می خورند اما رگز دچار سوء هاضمه نیم شوند، اما برخی دیگر اگر چیزی بخورند که در برنامه غذایی آنها وجود نداشته است، فورا دچار سوء هاضمه می شوند. کودکانی که سیستم گوارشی حساسی دارند، باید از غذاهای چرب و روغنی دوری کنند. در اینجا به برخی از نکات پیشگیری از سوء هاضمه در کودکان اشاره می کنیم:

  1. از دادن غذاهایی که حاوی نقدار زیادی روغن می باشد خودداری کنید
  2. شکلات ممنوع
  3. به کودک خود یاد بدهید غذا را آرام بخورد
  4. به دنبال روش هایی باشید که کودک با انجام آنها شاد می شود
  5. بهتر است کودک بعد از خوردن وعده غذایی خود استراحت کند و از انجام حرکات جسمانی خودداری کند.

درمان های خانگی برای سوء هاضمه در کودکان

شاید سوء هاضمه در کودک چندان جدی نمی باشد و با درمان های خانگی برطرف می شود. در اینجا به برخی از درمان های خانگی اشاره می کنیم که ممکن است برای کودک شما مناسب باشد:

  1. به کودک یاد دهید به طور منظم آب بنوشد. آب به کاهش رفلوکس اسید کمک می کند.
  2. زنجبیل نیز درمان خانگی دیگری می باشد.
  3. میوه ها منبع فوق العاده ای از فیبر محسوب می شوند.

نمونه ها


منبع: دکتر سلام

راهکارهای مؤثر برای درمان آنفولانزا در کودکان

سرماخوردگی کودکان

کودکان بخاطر اینکه سیستم ایمنی ضعیفی دارند خیلی زود دچار سرماخوردگی و آنفولانزا می شوند. سرماخوردگی هم یک عفونت جزئی و خفیف در بینی و گلو می باشد. در این مقاله از دکتر سلام راه های ساده و موثر در درمان آنفولانزا و سرماخوردگی در کودکان را آماده کرده ایم. با ما همراه شوید.

همانطور که می‌دانید سرماخوردگی معمولا یکی از ۲۰۰ ویروس موجود باعث ایجاد آن می‌شود. در چنین شرایطی می‌توانید از قطرات سالین استفاده کنید. در حالیکه سیستم ایمنی بدن کودک شما در حال رشد و بالغ شدن است، ممکن است در هر سال ۷ بار به سرماخوردگی مبتلا شود. اولین سرماخوردگی کودک به نظر بسیار وحشتناک می‌رسد. ممکن است بینی کودک گرفته شود و تنفس بسیار دشوار گردد. استفاده از روغن اکالیپتوس در دستگاه مرطوب کننده می‌تواند تنفس را بهتر کند.

با پزشک تماس بگیرید: سرماخوردگی شرایط خطرناک و جدی نیست اما زمانی که کودک شما کمتر از سه ماه سن دارد، سرماخوردگی می‌تواند به سرعت به شرایط بدتری همچون ذات الریه تبدیل شود. نشانه‌های موجود را بررسی کنید و با یک پزشک تماس بگیرید. اگر کودک شما کمتر از ۴ هفته سن دارد و نشانه‌هایی همچون تب در او دیده می‌شود بهتر است با یک پزشک مشورت کنید. در این سن، کودک سریع‌تر بیمار می‌شود زیرا سیستم ایمنی بدن او هنوز به اندازه کافی رشد نیافته است. پزشک می تواند با کمک روش‌هایی مطمئن شود که کودک شما عفونت باکتریایی همچون مننژیت را دارد یا خیر. اگر کودک شما تب بالایی دارد و نشانه‌هایی همچون درد در گوش، قرمزی چشم یا ترشح در آن دیده می‌شود یا اگر نمی‌تواند به طور طبیعی غذا بخورد یا ادرار کند، بهتر است بدانید که چیزی بیشتر از یک سرماخوردگی ساده در او وجود دارد. در چنین شرایطی حتما با یک پزشک تماس بگیرید.

آنفولانزا در کودکان:

آنفولانزا

این نوع بیماری معمولا همانند یک سرماخوردگی بد به همراه تب بالاست (معمولا مواردی همچون اسهال و استفراغ نیز در آن دیده می‌شود) که به طور ناگهانی خود را نشان می‌دهد. کودکانی که مبتلا به آنفلونزا هستند معمولا برای چیزهای جزئی داد و بیداد می‌کنند زیرا شرایط جسمی خوبی ندارد.

چه اتفاقی رخ می‌دهد: باید این عفونت تنفسی را جدی بگیرید. در میان کودکان، آن‌هایی که کمتر از ۶ ماه سن دارند معمولا در خطر بیشتری برای بستری شدن در بیمارستان خواهند بود. در این کودکان خطر مرگ در اثر بیماری آنفلونزا بیشتر از سایر گروه‌های سنی است. این موضوع عمدتا به خاطر سیستم ایمنی ضعیف در این کودکان است. در چنین کودکانی سیستم ایمنی به طور کامل رشد نکرده است و نمی تواند با چنین شرایطی دست و پنجه نرم کند. با اینحال اگر در زمان بارداری واکسینه شده باشید، آنتی بادی‌های شما خطر ابتلا به بیماری آنفلونزا در کودکان را تا ۴۱ درصد کاهش می‌دهد. باید سایر افراد خانواده نیز در برابر این بیماری مصون شده باشند. تنها روش برای ابتلای کودک به آنفلونزا، سرایت آن از طریق سایر اعضای خانواده است. پس اگر کودک کم سن و سال دارید مراقب خودتان باشید تا به چنین شرایطی مبتلا نشوید.

با پزشک تماس بگیرید: اگر در فصل سرد سال قرار دارید که احتمال ابتلا به آنفلونزا در آن بیشتر است، بهتر است برخی نشانه‌ها را جدی بگیرید. اگر کودک شما تب دارد به یک پزشک مراجعه کنید. یک آزمایش ساده می‌تواند وجود آنفلونزا را تشخیص دهد. پزشک ممکن است داروهایی همچون تامیفلو را تجویز نماید. این دارو معمولا برای درمان آنفلونزا و بهبود شرایط مورد استفاده قرار می‌گیرد. تامیفلو برای کودکانی که کمتر از ۱۲ ماه سن دارند توصیه نمی‌شود. اما اگر بیماری کودک شدید باشد می‌توان با دستور پزشک از چنین مواردی استفاده کرد زیرا هرچقدر سن کودک کمتر باشد خطر پیچیده تر شدن شرایط نیز وجود دارد. یکی از این شرایط پیچیده سینه پهلو (ذات الریه یا همان پنومونی) است که به هنگام مهاجرت ویروس آنفلونزا به داخل ریه از طریق بینی و گلو رخ می‌دهد. همچنین این بیماری زمانی توسعه پیدا می‌کند که عفونت باکتریایی به اندازه کافی گسترده شده باشد. پنومونی ویروسی را می‌توان با استراحت و برخی اقدامات خاص درمان کرد. اگر پنومونی باکتریایی باشد باید با دستور پزشک از آنتی بیوتیک‌ها استفاده گردد.

خروسک یا کروپ در کودکان:

خروسک یا کروپ به التهاب حلق، نای، برونش‌های اصلی اطلاق می‌شود.خروسک معمولا بعد از نیمه شب ایجاد می‌شود. این عفونت موجب بروز التهاب در داخل گلو می‌گردد، سپس منجر به مشکلات تنفسی و علائمی مانند سرفه به شکل «پارس سگ»، صدای خس‌خس و گرفتگی صدا خواهد شد. علائم خروسک ممکن است خفیف، متوسط یا شدید باشد و معمولاً در هنگام شب تشدید می‌شود. اگر علایم موجود را برای پزشک توضیح دهید می‌تواند وجود چنین بیماری را تشخیص دهد.

چه اتفاقی روی می‌دهد: کودکان زمانی به خروسک مبتلا می‌شوند که ویروس باعث تورم حنجره، تارهای صوتی و نای گردد. در ابتدا نای باریک‌تر می شود و سپس تارهای صوتی متورم خواهد شد و به هم نزدیک تر می‌شوند. زمانی که حال کودک بد می شود و شروع به گریه کردن می‌کند، جریان هوا به هنگام تنفس از طریق حنجره عبور می‌کند. همین امر موجب ایجاد صدای بد در آن‌ها می‌شود.

با یک پزشک تماس بگیرید: زمانی که کودک شما در حال استراحت است و به هنگام تنفس صدای غیر عادی همچون سوت را می‌دهد و به سرعت نفس می‌کشد باید با یک پزشک تماس بگیرید.در چنین شرایطی استفاده از مرطوب کننده ممکن است پاسخگو باشد. اگر استفاده از این مورد نیز کارساز نبود حتما با یک پزشک مشورت کنید. کودک شما ممکن است به استروئید یا اپی نفرین برای کاهش التهاب نیاز داشته باشد.

برونشیولیت در کودکان:

این بیماری با علایمی همچون سرفه، خس خس سینه،تنگی نفس و مدفوع رقیق(شل) همراه است.

چه اتفاقی می‌افتد: این بیماری به التهاب نایژک‌ها گفته می‌شود. زمانی بیماری برونشیولیت در کودکان رخ می‌دهد که یک ویروس(به خصوص ویروس سنسیشیال) تنفسی باعث التهاب این لوله‌های ریز در ریه می‌گردد و باعث می‌شود با مخاط احاطه گردد و مسیر آن بسته شود. برای بیشتر کودکان کم سن و سال این تنها یک عفونت خفیف است. اگر قبل از شروع علایم، کودک شما سالم بوده است، بهتر است نگران نباشید.

با یک پزشک تماس بگیرید: اگر کودک شما تمایلی به خوردن غذا ندارد بهتر است با یک پزشک صحبت کنید. در چنین شرایطی کودک ممکن است نتواند نفس بکشد و غذا بخورد. تنفس سریع، کشیده شدن پره‌های بینی ، سرفه، تب نیز از نشانه‌های دیگر این بیماری است. اگر تنفس کودک شما در یک دقیقه بیشتر از ۸۰ بار است بهتر است به یک پزشک مراجعه کنید. پزشک سعی می کند با تجویز داروهایی مسیر هوایی را باز کند. همچنین ممکن است نیاز به بستری شدن کودک در بیمارستان وجود داشته باشد تا اکسیژن مورد نیاز تامین گردد و از دست رفتن آب بدن جلوگیری شود.

سرماخوردگی کودکان

۵ درمان ساده سرماخوردگی کودکان:

از قطره سالین استفاده کنید:

ممکن است کودک شما در چنین شرایطی نتواند از طریق بینی یا دهان به خوبی نفس بکشد. زمانی که بینی گرفته شده باشد باید مسیر آن پاکسازی گردد تا تنفس کودک دوباره به حالت طبیعی باز گردد. به همین منظور بهتر است یک چهارم قاشق چایخوری نمک را در یک پیمانه آب ولرم ترکیب کنید تا بتوانید یک محلول سالین(محلول آب نمک) ایجاد کنید. همچنین شما می توانید این محلول را به صورت آماده از داروخانه‌ها تهیه نمایید. کودک را روی زمین بگذارید و اجازه دهید دراز بکشد. چند قطره از آن را در بینی او بریزید و چند دقیقه صبر کنید. حالا با استفاده از یک دستگاه مکش بینی او را تمیز کنید.

دوش آب گرم:

دوش گرفتن در آب گرم می‌تواند به پاکسازی ریه و مسیر بینی کمک کند.

هوای خنک:

هنوز مشخص نیست چرا این گزینه می‌تواند مفید و کارساز باشد اما برخی از پزشکان بر این باورند که هوای خنک به بهبود شرایط کمک می‌کند.

مرطوب کننده با بخار سرد:

هوای مرطوب به کودک کمک می‌کند راحت تر نفس بکشد.

استامینوفن:

اگر بیماری کودک شما به همراه تب است می‌توانید از این گزینه برای پایین آوردن تب استفاده کنید. فقط به خاطر داشته باشید که تب نشان دهنده مبارزه بدن با بیماری‌های موجود است. به همین خاطر نباید آن را سرکوب کنید. کافیست کمی آن را پایین بیاورید. در چنین شرایطی بهتر است در ابتدا با یک پزشک متخصص تماس بگیرید و از راهنمایی‌های او استفاده کنید.

منبع: مجله سلامت


منبع: دکتر سلام

روستاهای بالای ۱۰ خانوار به اینترنت مجهز می‌شوند

رضایی گفت: قرار است ۱۵۰ هزار کارورز در ادارات کشور بکار گیری شود که سهم وزارت ارتباطات ۴۰۰۰ نفر است که به تبع استانها سهم اردبیل نیز مشخص خواهد بطوریکه این افراد بعد از دوره کارورزی در دستگاها بکار گرفته خواهد شد.

روستاهای بالای 10 خانوار به اینترنت مجهز می‌شوندپول‌نیوز – مدیرکل هماهنگی امور استان‌های وزارت ارتباطات با اشاره به توسعه سه برابری فیبر نوری در زمان دولت تدبیر و امید، خاطرنشان کرد: تمامی روستاهای بالای ۱۰ خانوار به اینترنت مجهز می‌شوند.
مرتضی رضایی با اشاره به اجرای طرح تکاپو و کارورزی در سال جاری یادآور شد: قرار است ۱۵۰ هزار کارورز در ادارات کشور بکار گیری شود که سهم وزارت ارتباطات ۴۰۰۰ نفر است که به تبع استانها سهم اردبیل نیز مشخص خواهد بطوریکه این افراد بعد از دوره کارورزی در دستگاها بکار گرفته خواهد شد.  
 
مدیرکل هماهنگی امور استان‌های وزارت ارتباطات که در نشست توسعه اشتغال و کسب‌وکار در بستر دولت الکترونیک سخن می‌گفت، با بیان اینکه در زمان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید تعداد مشترکان اینترنت در اردبیل ۶۰۰۰ نفر بود، افزود: این رقم در  سال گذشته به ۶۰۰ هزار نفر رسیده است. در سال ۱۳۹۲ نیز تنها ۷۲ روستا به اینترنت پرسرعت دسترسی داشتند و این رقم در دولت یازدهم به ۹۳۴ روستا رسیده است.  

به گفته وی از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم پهنای باند اینترنت از هشت گیگ به ۸۰ گیگ در سال ۱۳۹۵ رسیده و شبکه انتقال نیز از ۳.۲ گیگا بایت به ۱۵ گیگابایت افزایش یافته است.  
 
رضایی با اشاره به اینکه تمامی روستاهای بالای ۱۰ خانوار به اینترنت مجهز می‌شود، اضافه کرد: در سال ۱۳۹۲ تنها دو شهر در استان اردبیل اینترنت پنج باند داشتند که این رقم در سال گذشته به ۱۲ شهر رسیده است.


منبع: پول نیوز

رد پای هکرها در سایت‌های بورسی/ ۲۰۰ وب‌سایت ایرانی هک شد

رد پای هکرها در سایت‌های بورسی/ 200 وب‌سایت ایرانی هک شدپول‌نیوز – تیم سیستم دی. زید (Team System DZ) منتسب به گروه تروریستی داعش طی روز گذشته ۲۰۰ سایت ایرانی را هک کرده که نام چندین صندوق سرمایه‌گذاری و کارگزاری در آن دیده می‌شود.
یک گروه که خود را تیم سیستم دی. زید (Team System DZ) می‌خواند، روز شنبه ۱۰ تیر ماه به دلیل آسیب پذیری و ضعف سرور به بیش از ۲۰۰ سایت ایرانی حمله هکری کرد و بعضاً ظاهر برخی از این سایت‌ها را تغییر داده است.

در میان این وب‌سایت‌های هک شده که همچنان رو به افزایش است، نام چندین صندوق سرمایه‌گذاری مشترک و کارگزاری نیز دیده می‌شود که دیروز دو سایت بورسی را به طور کامل از کار انداخت.

گروه تیم سیستم دی. زید که گفته می‌شود به گروه های داعش منتسب است، پیش از این نیز بسیاری از وبسایت‌های دولتی کشور های مختلف دنیا از جمله در کشور های چین و امریکا را نیز هک کرده است.

از جمله آنها می‌توان به هک کردن وب سایت جان کاسیچ (John Kasich) گورنر جمهوری خواه ایالت اوهایو اشاره کرد که در آن با انتشار پیامی، رییس جمهور این کشور را به دلیل ریختن خون مسلمانان تهدید کرده بود.

سازمان بورس اوراق بهادار و شرکت مدیریت فناوری بورس تا کنون در خصوص تایید و یا رد دست داشتن هکر های «Team System DZ» در حمله سایبری به سایت‌های برخی کارگزاری‌ها و صندوق های سرمایه‌گذاری اظهار نظری نکرده‌اند.

در ادامه نام چند وبسایت بورسی هک شده آمده است:


منبع: پول نیوز

وزیر جنگ اسرائیل: نمی‌گذاریم ایران و حزب‌الله نزدیک مرزهای ما باشند

وزیر جنگ اسرائیل: نمی‌گذاریم ایران و حزب‌الله نزدیک مرزهای ما باشندپول‌نیوز -وزیر جنگ رژیم اسرائیل: تصمیمی برای ورود به درگیری نداریم، اما به همسایگان خود توصیه می‌کنیم ما را نیازمایند.

حضور اسد در قدرت در راستای منافع امنیتی ما نیست. تا زمانی که او در قدرت است، ایران و حزب‌الله در سوریه خواهند بود.

حضور ایران در مرزهایمان را تحمل نکرده و به اقدام علیه آن ادامه خواهیم داد.

گزارش‌ها در مورد تولید موشک در لبنان را جدی گرفته و هرچه لازم باشد انجام می‌دهیم.

موشک‌های دقیق یک چالش هستند و می‌توانند به عمق اسرائیل برسند.


منبع: پول نیوز

ضربه محکم ترامپ به شبکه سی ان ان

پول‌نیوز – «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا در صفحه توئیتر خود، بدون درج هیچ پیامی ویدئوی ساختگی و ویرایش شده از درگیری خودش با شبکه «سی ان ان» را منتشر نمود.

وی تنها از هشتگ «خبرگزاری تقلبی سی ان ان» استفاده کرده است.

این ویدئو، ویرایشی از فیلم مسابقه بوکس در سال ۲۰۰۷ می باشد که ترامپ با ضربات مشت خود بر سر «وینس مک ماهون» با وی درگیر می شود. ترامپ در این ویدئو کمی دستکاری کرده است و به جای سر رقیب خود، از آرم کانال تلوزیونی سی ان ان استفاده کرده است.


منبع: پول نیوز

بندر تاریخی لافت (+عکس)

پول‌نیوز -بندر تاریخی لافت یکی از روستاهای جزیره قشم است و بارز ترین خصیصه معماری این روستا بادگیر های فراوان آن است. بناهای روستا خیلی نزدیک بهم و کوچه های آن نیز بسیار باریک است. در بافت روستا که مینگری منظره ای اخرایی رنگ با بافتی فشرده جلب توجه میکند.

منبع: پول نیوز

آنوریسم مغزی چیست و چه علائمی دارد؟

با «آنوریسم مغزی»، نشانه ها و دلایل ابتلا به آن آشنا شوید

برخی از بیماری ها شاید حتی اسم آنها نیز غریب باشد اما از انجایی که در شرایط خاصی ممکن است هرکسی به آنها مبتلا شود آشنا شدن با برخی از بیماری ها میتواند مفید باشد.
به گزارش آلامتو و به نقل از روزیاتو؛ همه ما به خوبی از اهمیت محافظت از سر آگاهی داریم و در زمان مشاهده هر نوع مخاطره ای، ناخودآگاه، با دست از سر محافظت می کنیم. این مطلب بر آن است تا شما را با عارضه ای به نام «آنوریسم مغزی» آشنا سازد چراکه عدم درمان این عارضه گاهی منجر به خونریزی های کشنده مغزی می شود. بنابراین شما را با نشانه ها و دلایل آن آشنا خواهیم ساخت که در صورت برخورد با چنین معضلی، بلافاصله قادر به تشخیص و درمان سریع آن باشید.
«آنوریسم مغزی» چیست؟
این عارضه زمانی به وقوع می پیوند که در رگ های خونی تضعیف شده، تحدبی به وجود آمده باشد. معمولا، «آنوریسم مغزی» تنها در مواقعی نشانه های بارز خود را نمایان می سازد که رگ ها دچار پارگی شده باشند که این امر به مسئله جدی به نام «خونریزی زیر عنکبوتیه» یا «خونریزی ساب آراکنوئید» می انجامد. (خونریزی مغزی)
اگر «آنوریسم مغزی» به خونریزی بیانجامد، می تواند در عرض دو هفته، از هر ۵ نفر، ۳ نفر را به کام مرگ بکشاند.
نشانه های «آنوریسم مغزی» که به پاره شدن رگ ها می انجامد چیستند؟
بر اساس داده های «سرویس سلامت همگانی» (ان‌اچ‌اس)، این نشانه ها از قرار ذیل هستند:
درد بسیار شدید در ناحیه سر
گرفتگی گردن
حالت تهوع و استفراغ
احساس درد در هنگام نگاه کردن به نور
عدم پارگی عروق نیز می تواند نشانه هایی را به دنبال داشته باشد:
این نشانه ها عبارتند از:
از دست دادن دید و یا دوبینی
درد در بالا یا اطراف چشم ها
احساس خستگی و بی حسی در یک سمت صورت
سردرد
عدم تعادل
مشکلات تمرکز یا اختلالاتی در حافظه کوتاه مدت
چه عواملی سبب «آنوریسم مغزی» می شوند؟
اگرچه علت دقیقی برای این عارضه برشمرده نشده، اما برخی از ریسک فاکتورها مورد بررسی و شناسایی قرار گرفته اند. این عوامل از قرار ذیل هستند:
سیگار کشیدن
فشار خون بالا
تاریخچه وجود چنین عارضه ای در یکی از اعضای خانواده
برای ابتلا به «آنوریسم مغزی» نمی توان سن مشخص و ثابتی را در نظر گرفت اما این عارضه بیشتر در میان زنان و در سنین بالای ۴۰ سال اتفاق می افتد. بهترین راهکار برای بدور ماندن از آن نیز پرهیز از کلیه فعالیت هایی است که به آسیب رگ های خونی می انجامد.
این عوامل از قرار ذیل هستند:
خوردن غذایی هایی که چربی بسیار زیادی دارند
عدم کنترل فشار خون
افزایش وزن یا چاقی
وب سایت سرویس سلامت همگانی (ان‌اچ‌اس)، هشدار می دهد در صورتی که مشکوک به خونریزی مغزی حاصل از عارضه «آنوریسم مغزی» هستید، هر چه سریع تر از طریق آمبولانس بیمار خود را به نزدیک ترین مرکز درمانی انتقال دهید.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح
۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

مطالب مشابه:

تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : روزیاتو, سلامت مغز, علائم بیماری


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا


مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری


هاشور ابرو ، تاتو ابرو، قیمت هاشور ابرو،نمونه هاشور ابرو
هاشور ابرو


سفرمی؛ خرید آنلاین بلیط هواپیما
بلیط هواپیما


انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


یک عروسی باشکوه داشته باشید
تشریفات عروسی


مجله اینترنتی تک موج
عکس بازیگران

ارسال نظر


منبع: آلامتو

وارسی عوامل غیر روانی بوجود آورنده ی اضطراب

آیا عوامل دیگری هم در اضطراب شما نقش دارند ؟ برای مثال :
* شرایط بدنی، شامل تناسب اندام.
* تاثیرات جانبی ،داروها
* مصرف مواد، شامل مصرف کافئین (بیش از پنج فنجان در روز)، الکل (بیش از دو نوبت در روز)، الکل (بیش از دو نوبت در روز) و داروهای روان گردان.
* عوامل محیطی سبک زندگی، مثلاً مشکلات ارتباطی، انزوای اجتماعی، دل و دماغ نداشتنو سرگرمی نداشتن یا بی هدفی.
اگر این عوامل در اضطراب شما نقش دارند، گام هایی به طرف خود درمانی خویش بیفزایید تا به آنها نیز رسیدگی کنید. در صورت لزوم از یک متخصص کمک بگیرید.
فنون جمع آوری اطلاعات
ثبت دوره های اضطراب برای مدت کوتاهی (مثلاً برای یک یا دو هفته) جهت روشن کردن نشانه ها و خط پایه کافی است. ولی می توانید در طول خود درمانی، نشانه ها را در دفتر خاطرات تان ثبت کنید.
یکی از این دفترهای خاطرات، دفتر ثبت دوره است که در آن وقوع نشانه ها را ثبت می کنید. در دفتر ثبت دوره، این اطلاعات را ثبت کنید :
* چه اتفاقی افتاد.
* چه موقع و کجا اتفاق افتاد و چه کسی آنجا بود
* به کدام جنبه وضعیت پاسخ دادید.
* شدت (بر مبنای یک مقیاس ۱۰ درجه ای) و مدت نشانه ها.
* برای کم کردن نشانه ها چه کار کرده اید.
از تصویرسازی ذهنی هم می توانید استفاده کنید. وضعیتی را که در آن مضطرب می شوید تجسم کرده و وقایع آن را ثبت کنید. به این ترتیب اطلاعات مفیدی درباره محتوای ترس های خود به دست می آورید. صحنه را در ذهن خود تجسم کنید؛ جای خود، سایرین، آن چه در حالی وقوع است، صداها، بوها و احساسات خود را تجسم کنید.

برنامه خود را طراحی کنید
مرحله بعد این است که طرحی عملی برای خود درمانی تهیه کنید. این طرح معمولا شامل تعیین اهداف، تصمیم گیری درباره راهبردها یا اهداف فرعی و انتخاب فنون مناسب برای اجرای راهبردها است.
منبع: مه شو

مشخص کردن هدف تان از خود درمانی

می خواهید در احساس و رفتارتان چه تغییری ایجاد کنید؟ اهداف تان را ملموس و مشخص کنید تا قابل اندازه گیری شوند. به عنوان نمونه، هدف «احساس بهتر»، خیلی کلی و مبهم است.
تعیین راهبردهای درمان
راهبردها، خطی مشی های اصلی هستند که روش ها و فنون را مشخص می کنند. راهبردها به برداشت شما از مشکل و اهداف تان در درمان بستگی دارند. هدف بعضی از راهبردها، مبارزه با شیوه های حفاظتی قدیمی است.
برای مثال :
* وقتی از حضور در وضعیت های اضطراب آور اجتناب می کنید، راهبرد شما می تواند «مواجهه با چیزی که از آن می ترسید باشد.»
* اگر چیزها را بارها وارسی می کنید، یک راهبرد مفید این است که آنها را «فقط یک بار وارسی کنید.»
* اگر هجوم اضطراب باعث می شود خشک تان بزند (یعنی به شدت عصبی شوید) راهبردتان می تواند «بی خیالی» باشد.
تعیین فنون اصلی در مبارزه با اضطراب
فنونی را انتخاب کنید که بیشتر احتمال دارد شما را به اهداف تان برسانند :
* مواجهه و سایرفنون رفتاری به شما کمک می کنند راهبرد «رویای رویی با چیزی که از آن می ترسید» را اجرا کنید.
* پیشگیری از پاسخ به شما کمک می کند «چیزها را یک بار وارسی کنید.»
* آرمیدگی آموزی ،یا کنترل تنفس ،یه شما کمک می کند «بی خیال باشید.»
مشخص کردن موانع اجرای طرح تان
مشکلات موجود در راه اجرای برنامه خود درمانی را مشخص کنید.
آماده شدن برای اجرای برنامه خود درمانی
دانش تان درباره اضطراب را بیشتر کنید
آشنایی با اضطراب به معنای کلی آن و آشنایی با اضطراب مشکل ساز به چند شکل به شما را بیشتر می کند. نخست این که انگیزه شما برای غلبه بر ناراحت کننده بودن تغییر را بیشتر می کند زیرا اولاً نشان می دهد مواجهه با اضطراب، بخش الزامی و واجب درمان است و ثانیاً بهتر شدن تا حد زیادی به تلاش خودتان بستگی دارد. همچنین این سوء تفاهم رایج را بر طرف می کند که اضطراب یعنی «ضعف» و «دیوانگی»؛ زیرا نشان می دهد اضطراب شدید، ترکیبی از عوامل وراثتی، یادگیری و عوامل محیطی است و با روان پریشی فرق دارد.
برای آن که از خود درمانی حداکثر بهره را ببرید، این نکات را به یاد داشته باشید :
* اضطراب، هیجان عادی و مفید است.
* اضطراب، شما را متوجه خطر می کند.
* اضطراب شدید، ناخوشایند است – بنابراین توجه را جلب می کند و باعث می شود روی آن کار کنیم.
* انگیختگی بیش از حد یا تفکر ناکارآمد به این معنا هستند که «هشدار داده شده اغراق آمیز است.»
انگیزه خود برای تغییر کردن را بیفزایید
غلبه کردن بر اضطراب سخت است و اضطراب را موقتا بیشتر می کند. اگر می خواهید برنامه خود درمانی را رها نکنید، مشخص کنید چرا می خواهید روی خودتان کار کنید و زحمت کنار آمدن با اضطراب را به جان بخرید. به این ترتیب فواید به جان خریدن این زحمت را بیشتر درک خواهید کرد. با استفاده از فن محاسبه سودها فهرستی از سودها و زیان های کار روی خودتان و ایجاد تغییر ماندگار تهیه کنید.

با مشکلات هیجانی ثانویه خود کنار بیایید
اگر «با مشکل تان مشکل دارید» بهتر است ابتدا این مشکل رابر طرف کنید چون تعهد شما به تغییر دادن خودتان را تحت الشعاع قرار می دهد. برای مثال، تحقیر کردن خود باعث می‌شود اعتماد به نفس تان کم شود و سست شوید.
منبع: مه شو

افکارتان را چگونه تحلیل کنید

‏شما می توانید احساساتان را عوض کنید و هیجانات تان را چنان مهارکنید که دیگر شما را ناراحت و عاجز نکنند. اما چه طور می می توانید باورهایی را که سال ها با آنها زندگی کرده اید و در برابر تغییرمقاومت کرده اند،کنار بگذارید؟ چیزی که نیاز دارید، ساختار یا فرایندی است نه به شما کمک کند بفهمید وقتی مضطرب می شب یا چه چیزی در ذهن شما می گذرد.
‏این ساختار، همان خود تحلیلی عقلانی است. با خود تحلیلی عقلانی می توانید افکارتان، را هنگام ناراحتی و ناکامی بشناسید و تغییر بدهید. تحلیل تفکر، دو فایده دارد. نفت این که ناراحتی شما را کم می کند. ثانیا و از آن بهتر، احتمال تکرار شدن واکنش شما راکم می کند.
چگونه خود تحلیلی کنید
‏وقتی خیلی مضطرب هستید یا درگیر رفتار اجتناب شده اید لحظه ای صبر کنید. این روال را قطع کنید. فکرتان را روی مشکل متمرکز کنید. یک تکه کاغد بردارید و موارد زیر را به ترتیب روی آن بنویسید :
۱- رویداد فهال کننده (A) – یا چکاننده وقایع – را مشخ کنید.
۲- پیامد (C) – یا واکنش، احساس و رفتار – را مشخص کنید.
۳- باورها (B) یا حرف هایی که در مورد رویداد فعال کننده زده اید را مشخص کنید.
۴- اثر (E) جید یا احساس و رفتاری را که می خواهید داشته باشید – معین کنید.
۵- باورهای خود ناکام کن را زیر سوال ببرید (D) و کنار بگذارید.
۶- برای تقویت تفکر جدید خود، اقدام بعدی (F) را انجام دهید.
اجازه بدهید این مراحل را باز کنم.
رویداد فعال کننده یا چکاننده وقایع – را مشخص کنید.
* به چه چیزی واکنش نشان دادید ؟ توجه داشته باشید که رویداد فعال کننده می تواند یک رویداد بیرونی (مثلاً ورود به یک اتاق شلوغ یا دیدن یک سگ بزرگ) یا یک رویداد درونی (مثلاً تغییر ضربان قلب یا یک درد ناگهانی) باشد.
* جواب خلاصه باشد و فقط رویداد فعال کننده را مشخص کنید.
پیامد – یا واکنش، احساس و رفتار – رامشخص کنید.
* چه احساسی داشتید (پاسخ هیجانی شما چه بوده است) ؟
* چه کار کردید (پاسخ رفتاری شما چه بود) ؟
باورها را مشخص کنید. درباره رویداد فعال کننده چه چیزی به خودتان گفتید که چنین واکنش یا پیامدی را به دنبال داشت ؟
* اشتباهات استنباطی خودتان در مورد واقعیت را مشخص کنید – اشتباهاتی مثل تفکر سفید و سیاه، از صافی گذراندن، تعمیم افراطی، فکر خوانی، پیشگویی، استدلال هیجانی و شخصی کردن.
* مهم تر این که ارزیابی های خود را مشخص کنید. دنبال چهار نوع ارزیابی فصل چهارم بگردید. از خودتان بپرسید :
* آیا برای خودم باید (یا نباید) می گذارم ؟ (توقع)
* چه چیز آن «وحشتناک» است ؟ (افتضاح سازی).
* چه چیز آن «غیر قابل تحمل» است ؟ (نمی توانم تحملش کنم).
* چه برچسبی به خودم می زنم ؟ (درجه بندی خود).
و مهم ترین نکته این که باورهای اصلی خود را مشخص کنید. در فصل چهارم، نگرش های خود ناکام کن را توضیح دادم ی توانید از آن فهرست استفاده کنید.
اثر جدید یا بهتر را مشخص کنید. ترجیح می دادید چه احساسی داشتید و چه رفتاری انجام می دادید ؟
* می خواهید هیجان یا رفتار مناسبی را جایگزین یک واکنش خود ناکام کن کنید.
* مطمئن شوید هیجان جدیدی که خواهان آن هستید، واقع بینانه باشد. به جای آن که یک هیجان به شدت مثبت را جایگزین یک هیجان به شدت منفی کنید برای مثال، به جای آن که «آرمیدگی» را جایگزین «وحشتزدگی» کنید – هیجان منفی خفیف تری – مثل ناراحتی – را جایگزین آن کنید. اگر مضطرب هستید سعی نکنید «احساسی عالی» که غیر واقع بینانه است، داشته باشید. در این مورد بهتر است «نگران بودن» را هدف قرار بدهید. نگرانی اگرچه منفی است ولی با رویداد فعال کننده تناسب بیشتری دارد و کمتر از اضطراب، عذاب آور است.
منبع: مه شو

باورهای خود را برای مبارزه با اضطراب زیر سوال ببرید

پیش از آن که باور جدیدی را کسب کنید باید باور قدیمی خود را به طور کامل زیر سوا ببرید و متقاعد شوید باور قدیمی شما نامعقول بوده است. در مورد باورهای خود، این سه سوال را بپرسید :
۱- آیا فایده دارد ؟ «آیا این باور کمک می کند اثر بخش باشم، به اهدافم برسم و خوشحال باشم؟ یا در روابطم با دیگران مشکل ایجاد می کند و نمی گذارد به اهدافم برسم ؟
۲- شواهد چه می گویند ؟ «شواهدم کجا است ؟ چه مدرکی دارم ؟ آیا قانون طبیعت است؟ یا حقایق، نتیجه دیگری را گوشزد می کنند؟»
۳- آیا منطقی است ؟ «آیا چون ناخوشایند است، اشتباه کرده ام و… باعث می شود افتضاح باشد، شکست خورده باشم و غیره ؟»
بعد از زیر سوال بردن هر باور، یک جایگزین عقلانی جدید پیدا کنید. مطمئن شوید جایگزین عقلانی جدید، نقیض باور قدیمی می باشد و واقع بینانه است. (منظور من «مثبت اندیشی» یا «تصدیق» بیهوده نیست.)
بالاخره اقدام بعد از انجام بدهید.
ببینید برای آن که آن فکر یا واکنش را مثل سابق تکرار نکنید چه کار می توانید بکنید؟
سه نوع اقدام می توانید انجام بدهید. حداقل یکی از این سه اقدام را امتحان کنید :
* باز آموزی – برای مثال، خواندن فصلی از این کتاب که به مشکل شما می پردازد، مطالعه در اینترنت راجع به مشکل تان و گوش دادن به کاست های خودیاری.
* بازنگری – تقویت باورهای جدید با فنونی مثل نوشتن آنها روی کارت و روزانه هشت تا ده بار خواندن آنها به مدت چند هفته.
* اقدام رفتاری – انجام دادن اعمال جدید با هدف پرورش رفتارهای مفید و کارآمد در خود؛ مثل وارد شدن در وضعیتی که معمولاً از آن اجتناب می کنید.
منبع: مه شو

پیشنهاداتی برای شناسایی باورها

«چه طور؟» و «چه؟» را جایگزین «چرا؟» کنید
آیا گاهی اوقات غرق سوالاتی می شوید که با چرا شروع می شوند؛ برای مثال، «چرا مضطرب هستم ؟»، «چرا این را دوست دارم ؟» و غیره. جستجوی «چرا؟» نمی گذارد بفهمید واکنش های تان را چطور ایجاد می کنید و ادامه می دهید و نمی گذارد اقدامی برای رفع واکنش های نامطلوب انجام بدهید. راه حلش این است که به جای «چرا من این را دوست ندارم ؟» بپرسید «به خود چه می گویم که مرا مضطرب و افسرده می کند ؟» به این ترتیب بیشتر احتمال خواهد داشت این سوال مهم را بپرسید که : «چه کار کنم؟»
ببینید بیشتر کدام نوع ناراحتی را دارید
در مرحله اولیه پیدا کردن باورها، ببینید باورهای شما «حال و هوای» اضطراب خود انگاره دارند یا اضطراب ناراحتی. به این ترتیب می توانید بفهمید باید دنبال چه چیزی بگردید.
برای مثال اگر فهمیدید افکارتان بیشتر در رابطه با تایید نشدن هستند، برای بیرون کشیدن اضطراب خودانگاره، یک سوال جهت دار بپرسید؛ برای مثال از خودتان بپرسید «اگر مرا طرد کنند و تیید نکنند، طرد شدن و تایید نشدن چه چیزی را در مورد من نشان می دهد ؟» اما اگر به افکار مربوط به حمله قلبی رسیدید، احتمالا دچار اضطراب ناراحتی هستید. در این حالت در مورد درد و محدودیت سبک زندگی سوالاتی بپرسید.
برای تشخیص افکار از تصویر سازی ذهنی استفاده کنید
به دو شیوه می توانید از تصویر سازی ذهنی برای شناسایی افکارتان استفاده کنید. در تصویر سازی ذهنی گذشته، با تجسم رویداد ترسناک در گذشته، به آن فکر می کنید. در تصویر سازی ذهنی آینده، با تجسم رویداد ترسناک در آینده، به آن فکر می کنید. در هر دو حالت وقتی هیجانات مرتبط با آن رویداد را حس کردید، آنچه در ذهن تان گذشت را بنویسید.

اظهارات مستقیم را جایگزین سوالات کنید
معمولاً هنگام ثبت افکار، سوالات را می نویسید؛ برای مثال می نویسید «آیا می توانم با آن کنار بیایم ؟» یا «آیا دارم دیوانه می شوم؟» این نوع سوالات در واقع اظهاراتی هستند که به صورت سوال در آمده اند. برای موثر واقع شدن زنجیره استنباط و زیر سوال بردن باید، این نوع سوالات را رو کنید و اظهارات پشت آنها را بیابید؛ برای مثال اظهارات پشت سوال فرق ای است که «ممکن است دیوانه شوم.» یک راه این است که به هر سوال جواب بدهید. راه دیگر این است که از خودتان بپرسید چه اظهار نظری در پشت این سوال است.
دفتر ثبت ABC را کماکان پر کنید.
یکی دیگ از راه های بیرون کشیدن باورها این است که رویدادهای فعال کننده، باورها و پیامدها (فصل هفتم) را در دفتری ثبت کنید. این موارد را یک یا چند هفته ثبت کنید. اگر به حافظه خود اعتماد دارید می توانید واکنش های ناخوشایند را حفظ کنید.
منبع: مه شو

فکرتان را چگونه عوض کنید

پس از شناسایی افکارتان، نوبت به این می رسد که افکار خود ناکام کن را زیر سوال ببرید و تغییر بدهید. اما چرا باور قدیمی را زیر سوال ببرید ؟ چرا آن را کنار نگذارید و به باور جدیدی نرسید ؟ به دو دلیل نخست این که اگر باور قدیمی را با دقت و به طور کامل کنار نگذارید، به احتمال زیاد فعال خواهد ماند. ثانیا وقتی متقاعد شوید باور قدیمی برای شما بد است، بیشتر احتمال دارد آن را کنار بگذارید. پس آن باور قدیمی را با صبر و تحمل زیر سوال ببرید و بعد به سراغ باور جدید بروید.
زیر سوال بردن به این معنا است که در مورد باور مورد نظر چون و چرا کنید، برای رد کردن آن دلیل بیاورید و باور کارآمدتر و مفیدتری را جایگزین باور قدیمی کنید.
سه سوال
اجازه بدهید بحث خدو را با سه مورد از موثرترین روش های وارسی باورها که سه سوال اساسی هستند شروع کنم.
۱- آیا مفید است ؟ (سوال عمل گرایانه)
۲- آیا شواهد از آن حمایت می کنند ؟ (سوال تجربی)
۳- آیا منطقی است ؟ (سوال منطقی)
سوال عمل گرایانه : «آیا این باور مفید است؟»
زیر سوال بردن عمل گرایانه، بر مفید بودن باور متمرکز ا ست. هدف از طرح چنین سوالی آن است که ببینیم آن باور مفید است یا بی فایده و مضر. پیامدهای منفی دارد یا پیامدهای مثبت ؟ از خودتان این سوال را بپرسید :
* گفتن این که «همیشه باید موفق باشم» چه فایده ای دارد ؟
* آیا اگر به خودم بگویم «در هر کاری باید موفق شوم» به من کمک می کند با ترس هایم مواجه شوم ؟
این سوالات معمولاً به این نتیجه گیری منتهی می شوند که باور مورد نظر غلط است. در ضمن به شما می فهمانند طبق کدام دلیل نیمه هشیارانه آن باور را رها نمی کنید.
* از خودتان بپرسید آیا دلیلی دارد که نمی توانم این باور را که «من باید در هر کاری موفق شوم»، کنار بگذارم ؟
* آیا اگر بگویم «باید»، انگیزه ام بیشتر میشود و بدون آن تنبل می شوم؟
سوال عمل گرایانه، مهم ترین سوال است. شما وقتی باور را کنار می گذارید که ببینید برای شما ضرر دارد و فایده ای ندارند یا فایده اش کم است. موثرترین روش آن است که ابتدا سوال بردن عمل گرایانه را انجام بدهید و کمی روی آن وقت بگذارید؛ سپس سراغ دو سوال بعدی بروید.
سوال تجربی : آیا شواهد از این باور حمایت می کنند ؟
هدف از طرح این سوال آن است که آیا باور با واقعیت همخوانی دارد و کدام شواهد تجربی برای رد یا اتایید آن وجود دارد؛ یعنی آیا مشاهدات و تجربه آن را نشان می دهند یا حدس می زنید چنین است.
* از خودتان بپرسید طبق چه شواهدی «همیشه باید موفق باشم؟»
* «کجا نوشته اند که همیشه باید موفق باشم ؟»
* «چه شواهدی در رد باورم وجود دارد؟»
با این فنون می توانید تحلیل تجربی خود را دقیق تر کنید :
۱- توضیحات دیگری پیدا کنید، گاهی اوقات اضطراب باعث می شود وقایع را درست تفسیر نکنید. تفسیرهای مختلفی را که از باورهای تان دارید روی هم بریزید.
۲- فرضیه های خود را بیازمایید. ترس های خود را در یک دفترچه یا کتابچه یادداشت کنید. سپس هر هرفته آنها را مرور کنید تا ببینید کدام یک از آنها عملاً رخ داده اند. یا به اقدام مستقیم متوسل شوید. برای مثال، با سلام و احوالپرسی با یک غریبه به مدت یک هفته، این باور را که «نمی توانم با غریبه ها سلام و احوالپرسی کنم، باطل کنید.»

سوال منطقی : «آیا این باور منطقی است ؟»
با این سوال می خواهید ببینید آیا باورتان بر گرفته از حقایق است یا خیر.اگرچه تجربی گرایی در مورد خود حقایق است، منطق گرایی در مورد کنار هم چیدن حقایق و نتیجه گرفتن از آن هاست. این سوالات را از خودتان بپرسید :
* «آیا چون می خواهم موفق شوم باید موفق شوم؟»
* «آیا این نتیجه گیری عجولانه ای است که باید موفق شوم؟»
چه چیزی را زیر سوال ببرید
روی کدام باورها باید تمرکز کنید؟ درمراحل اولیه خود درمانی بهتراست استنباط تان را زیر سوال ببرید. همین طور که با تجربه تر می شوید می توانید با ارزیابی های تان در افتید و به تدریج سراغ باورهای اصلی خود بروید. کار روی باورهای زیر بنایی، تعمیم یافته و باورهای اصلی، فواید کوتاه مدت و بلند مدت دارد.
منبع: مه شو