آغاز تعطیلات یک ماهه پادشاه عربستان در مراکش

پادشاه عربستان روز دوشنبه به منظور سپری کردن تعطیلات تابستانی در شهر “طنجه” وارد مراکش شد.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری آناتولی ترکیه، ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان روز دوشنبه وارد مراکش شد و سعدالدین العثمانی، نخست وزیر و شماری از شخصیت‌های رسمی این کشور در فرودگاه بین‌المللی “ابن بطوطه” در شهر “طنجه” از وی استقبال کردند.

ملک سلمان به همراه شماری از مسئولان برجسته عربستانی ساعت ۱۸:۳۰ به وقت محلی وارد فرودگاه ابن بطوطه شدند.

دفتر پادشاهی عربستان پیشتر اعلام کرده بود که ملک سلمان دستور داده تا محمد بن سلمان بن عبدالعزیز،‌ ولیعهد عربستان زمام امور کشور را در مدت زمان نبود ملک سلمان در کشور در دست بگیرد.

منابع پیش‌بینی می‌کنند که اقامت پادشاه عربستان در مراکش یک ماه به طول انجامد.

ملک سلمان بن عبدالعزیز در منطقه “کاب سبارطیل” یک منطقه توریستی و گردشگری در شهر طنجه که شامل ساحل و جنگل است، اقامت گزیده است.

شهر طنجه از هفته‌ها پیش در انتظار ورود پادشاه عربستان است و ملک سلمان برای سومین سال متوالی برای گذراندن تعطیلات تابستانی شهر معروف به “عروس شمال” را انتخاب کرده است.

در جریان این سفر صدها اتاق در بزرگترین هتل‌های شهر طنجه و نیز آپارتمان‌ها و ویلاها و صدها خودروی لوکس جهت استقبال از هیئت همراه پادشاه عربستان رزرو شد.


منبع: عصرایران

بخشودگی جرائم بیمه‌ای کارفرمایان ادامه دارد

معاون بیمه‌ای سازمان تامین اجتماعی با بیان اینکه بخشودگی جرائم بیمه‌ای کارفرمایان قانون دائمی است و این روال ادامه دارد گفت: از حالا به بعد هم اگر کارفرمای خوش حسابی که لیست حق بیمه‌اش را ارسال می‌کرده به دلایلی که قبلا بارها اعلام شده دچار مشکل شود و نتواند پرداختی داشته باشد و در نهایت جریمه شود، باز هم مشمول بخشودگی جرائم می شود.

محمدحسن زدا در گفت‌وگو با ایسنا، در پاسخ به اینکه با توجه به پایان یافتن مهلت بخشودگی جرائم بیمه‌ای کارفرمایان، برنامه دیگری برای بخشودگی جرائم جدید کارفرمایان لحاظ می‌شود؟ اظهار کرد: قبلا مهلتی تا ششم اردیبهشت ماه جاری به منظور مراجعه برای تقسیط و پرداخت بدهی‌های گذشته تعیین شده بود.

وی افزود: در بازه زمانی تعیین شده ۱۰۰۰ میلیارد تومان بخشیده و از اصل حق بیمه نیز ۳۰۰ میلیارد تومان دریافت شد. به این معنا که به ازای پرداخت ۳۰۰ میلیارد تومان از اصل حق بیمه،‌ ۱۰۰۰ میلیارد تومان بخشودگی اعمال شد.

معاون بیمه‌ای سازمان تامین اجتماعی با بیان اینکه جمع کل بخشودگی‌ها قبل از این ۳۸۰۰ تا ۴۰۰۰ میلیارد تومان بود گفت: بخشودگی جرائم بیمه‌ای کارفرمایان قانون دائمی است و از حالا به بعد هم اگر کارفرمای خوش حسابی که لیست حق بیمه‌اش را ارسال می‌کرده به دلایلی که قبلا بارها اعلام شده دچار مشکل شود و نتواند پرداختی داشته باشد و در نهایت جریمه شود، باز هم مشمول بخشودگی جرائم می شود.

به گزارش ایسنا، یکی از اقدامات سازمان تامین اجتماعی در راستای حمایت از تولید داخلی و خروج از رکود در بنگاه‌های اقتصادی اجرای بخشودگی جرائم بیمه‌ای کارفرمایان بود که از سال ۹۵ کلید خورد. بر این اساس ۵٠ تا ١٠٠ درصد جرائم کارفرمایان به علت دیرکرد در پرداخت حق‌بیمه کارکنان بخشیده شد.

قانون بخشودگی جرائم در رابطه با کارفرمایانی اجرا شد که حق‌بیمه کارگران تحت پوشش خود را به صورت منظم و مطابق با قانون به سازمان تامین‌اجتماعی پرداخت می‌کردند اما به دلیل بروز مشکلات ناخواسته ازجمله حوادث و بلایای طبیعی، تحریم‌های ظالمانه و نوسانات نرخ ارز با مشکل مواجه شده و از پرداخت حق‌بیمه و ایفای تعهدات خود در قبال نیروی کار بازمانده‌اند.


منبع: عصرایران

آیا پیدا کردن یک دکتر ظریف برای توسعه گردشگری ممکن است؟

مریم اطیابی*
 
« تغییر می‌دهم پس هستم» شاید آشکارترین پیام زهرا احمدی‌پور پیش از انتخاب کابینه دولت دوازدهم باشد. در حالی که هر روز نام‌های جدیدی به فهرست کاندیداهای احتمالی ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری افزوده می‌شود، عصر ۳۱ تیرماه در یک اقدام غیر منتظره “میرهادی قره‌سید رومیانی” از سوی زهرا احمدی‌پور به سرپرستی معاونت گردشگری منصوب شد تا این مسند از مرتضی رحمانی موحد به او واگذار شود. این خبر که در نوع خود شوک‌آور بود با واکنش‌های متعددی روبه رو شد از جمله این که رومیانی اصولگرا است و با چه سابقه‌ای برای چنین پستی انتخاب شده است.

فارغ از این که انتصاب رومیانی صحیح یا اشتباه است شاید نخستین پیام احمدی‌پور این بود که بر مسند ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باقی می‌ماند، و اجازه‌ی تغییر معاونین را پیدا کرده است. هرچند ممکن است تا آخرین لحظات هم در کابینه‌ی دولت تغییراتی ایجاد شود اما به نظر می‌رسد این انتصاب نوعی اعلام ماندگاری باشد.
 
رومیانی کیست؟
 
رومیانی نخستین کسی بود که از سوی احمدی‌پور در ۱۷ آذر ۹۵ به عنوان معاون امور مجلس، حقوقی و استان‌های سازمان میراث‌فرهنگی انتخاب شد. این اقدام در آن زمان با استقبال مواجه شد و امیدها به این سمت و سو رفت که حداقل کسی بر این مسند ننشسته که از روز نخست آرزوهای دیگری در سر می‌پرواند و این پست را سکوی پرشی برای دریافت مسندی مهم‌تر می‌بیند چرا که او پیش‌تر در دوره نهم نماینده‌ی مردم تبریز، اسکو و آذرشهر بوده است و نیازی به حاتم بخشی برای دریافت پستی بالاتر ندارد. افزون بر این سابقه حضور در مجلس هم می‌تواند برای او امتیاز محسوب شود چون قرار است تعامل بین مجلس و سازمان میراث فرهنگی را برقرار کند.
رومیانی در مجلس نهم به چهره‌ای اصولگرا شناخته می‌شد اما برای انتخابات مجلس دهم از حزب “صدای ملت” متعلق به جناح اصلاح‌طلب در انتخابات شرکت کرد و با مسعود پزشکیان، علیرضا منادی، زهرا ساعی، محمدحسین فرهنگی، عباس عباس‌زاده در فهرست حوزه انتخابیه تبریز به رقابت پرداخت. به گفته‌ی خبرنگاران فعال در حوزه‌ی مجلس رومیانی آدمی بی‌حاشیه در مجلس نهم بود و عضو کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس  بوده است.

هر چند انتخاب ناگهانی او بسیار عجیب بود اما هنوز چند ساعتی از انتخاب رومیانی به جای رحمانی موحد نگذشته بود که این اقدام با واکنش مثبت از سوی برخی بخش‌های خصوصی گردشگری مواجه شد تا آنجا که جامعه هتلداران ایران و انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ایران نخستین گروه‌هایی بودند که انتخاب او را تبریک گفتند. این تبریک زود هنگام برای انتخاب فردی نامتخصص و حقوقی بیش از آن که بیانگر خوشحالی بخش خصوصی برای انتخاب رومیانی باشد نشان از خشنودی آنها برای رفتن رحمانی موحد دارد.
 
چرا فردی حقوقی؟
 
البته این تبریکات پیام دیگری هم دارد از جمله این که رومیانی با دریافت حکم سرپرستی احتمالاً بیش از دو ماه بر این مسند ننشیند تا گزینه اصلی برای معاونت گردشگری انتخاب شود. او در پرونده کاری خود سابقه حضور در دادگستری را دارد و دانشجوی حقوق بین‌الملل در ترکیه است و از این رو طبیعی است که تخصصی در حوزه گردشگری نداشته باشد اما چرا او با حفظ سمت برای سرپرستی گردشگری انتخاب شده است ؟

نخست آن که از احوالات گردشگری چنین بر می‌آید که مسایل و تخلفاتی در حوزه گردشگری وجود دارد که باید هر چه سریع‌تر به آنها رسیدگی شود و با توجه به سبقه حقوقی – قضایی رومیانی ظاهراً تحقق رسیدگی به این مسایل با حضور او محقق می‌شود.

دوم آن که ساختار گردشگری کشور به شدت دچار آشفتگی حقوقی است. نوعی سرگردانی در تمام سالها در حوزه گردشگری وجود داشته که این پرسش را مطرح می‌کرده که آیا سازمان گردشگری دستگاهی سیاست‌گذار است یا اجرایی. و چون هرگز به این پرسش پاسخی شفافی داده نشد، سازمان گردشگری در امور اجرایی هم دخالت می‌کرد و این قضیه منتج به صدور آیین نامه‌ها، دستورالعمل‌ها و بخش‌نامه‌های عموماً بهم ریخته‌ی متناقض بعضاً متنافری بود که هزار تفسیر می‌توان از آنها کرد. در نهایت هم نمی‌شد از آنها راهکاری برای هماهنگی سایر دستگاه اجرایی جهت توسعه گردشگری بدست آورد.
 
اجرا یا نظارت مسأله این است
 
این درحالی است که بودجه‌‌ی درنظر گرفته شده برای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به جز بودجه‌ی حفاظتی، بودجه‌ای سیاستگذاری- نظارتی است نه اجرایی. به عبارتی اصلاً سازمان میراث فرهنگی- صنایع دستی و گردشگری در رده دستگاه‌های عمرانی- اجرایی دیده نشده که بودجه اینچنینی برایش تعریف شود. البته گردشگری در همه‌جای دنیا دستگاهی ناظر و سیاستگذار است و مجری نیست بنابراین در هیچ جای دنیا قرار نیست دستگاه گردشگری کشتی و هواپیما و قطار بخرد، لنگرگاه بسازد، ریل بکشد یا اقدامات اجرایی دیگری انجام دهد تا گردشگری رونق یابد بلکه سیاست‌های کلان را تدوین می‌کند و بر اجرا نظارت دارد.
در تمام این سالها اما گردشگری در داخل سازمان بیشتر نگاهی اجرایی داشت تا نظارتی کما این که پرونده کاری رحمانی موحد نشان از آن دارد که او معتقد به اجرایی کردن سازمان بود. هر چند این نوع نگاه برای سازمان منابع درآمدی و رانتی خوبی به همراه دارد اما در اصل منجر به تضعیف گردشگری می‌شود. مشکلی که همواره گلایه‌مندی بخش خصوصی در طول این سال‌ها را به دنبال داشته است.
 
برنامه ششم از گردشگری چه می‌خواهد
 
با این تفاسیر در حال حاضر گردشگری بیش از هر زمان دیگری نیازمند یکپارچگی قوانین است تا بتواند برنامه‌های چشم‌انداز را اجرایی کند. در برنامه ششم توسعه چند تکلیف برعهده سازمان است که بخش زیادی از آن به حوزه گردشگری مرتبط است و اجرایی شدن آنها نیازمند تغییرات قانونی در آیین‌نامه‌ها و بخش‌نامه‌ها است مانند واگذاری امور تصدی‌گری که در بند ث ماده ۱۰۰برنامه ششم بر آن تأکید شده و آمده است که در سال اول اجرای این برنامه، امور تصدی‌گری به بخش خصوصی واگذار شود. همچنین از سازمان خواسته شده که برنامه راهبردی گردشگری و برنامه توسعه گردشگری سواحل مُکران و جنگل‌های هیرکانی را در سال اول ارایه کند.
باید یادآور شد که بخشی از برنامه راهبردی گردشگری شامل یکپارچگی قوانین و رفع قوانین مزاحم و خلأهای قانونی است. به نظر می‌رسد این توان و تمایل در رحمانی موحد دیده نمی‌شد و او قایل به حرکت در چارچوب برنامه نبود. البته این رویه مختص به رحمانی موحد نیست و در طول سالیان متمادی افرادی که بر این مسند نشسته‌اند تقریباً هیچ گاه در چارچوب برنامه، مدیریت ‌نکردند. شاید تغییر «علی باقر نعمتی زرگران»، مدیر کل بازاریابی و تبلیغات گردشگری، هم از این رو انجام شده است. سفرهای بخش بازاریابی همیشه این پرسش را به همراه داشته و دارد که صرف رفتن مسوولان به یک سفر خارجی چه دستاوردی برای ایران در حوزه گردشگری می‌تواند داشته باشد؟

سالهاست که یک برنامه مدرن و به روزی در این حوزه وجود ندارد و در دولت یازدهم هم بازاریابی و تبلیغات به شیوه سنتی به راه خود ادامه داده است. چندان دور از ذهن نیست که دیگر هیچ کشوری با یک بروشور ساده راهی نمایشگاه‌های بین‌المللی نمی‌شود اما به گفته‌ی تعداد زیادی از کارشناسان، مسوولان سازمان گردشگری همچنان با بروشورهای طراحی شده‌ی دولت نهم راهی کشورهای مقصد می‌شدند و اساساَ هم فرقی نمی‌کرد که این نمایشگاه گردشگری ساحلی است یا گردشگری پزشکی، طبیعت‌گردی یا نمایشگاه فیتور اسپانیا، BIT میلان ایتالیا،ITB برلین،ATM دبی، EMITT ترکیه، COTTMچین، و… رویه یکی بود فارغ از این که استراتژی حضور ایران در این نمایشگاه‌ها چیست، در چه برنامه‌های جانبی باید شرکت کرد و یا با چه کسانی باید وارد شور شد!

در حکم انتصاب رومیانی به سرپرستی معاونت افزون بر این که بر گردشگری پایدار تأکید شده، از او خواسته شده سیاستگذاری علمی جهت فعالسازی کلیه ظرفیت‌های ملی، ایجاد هماهنگی بین‌ دستگاه‌های اجرایی در جهت برنامه راهبردی توسعه گردشگری کشور، توسعه بازار گردشگری در بعد داخلی و بین‌المللی با نگاه آینده‌نگرانه، ایجاد فرصت‌های جدید سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زایی، واگذاری‌ تصدی‌گری‌های حوزه گردشگری به بخش خصوصی، تسهیل فضای کسب‌وکار، توسعه بعد نظارتی، به‌کارگیری سیستم‌های نوین آماری و تقویت سامانه‌های گردشگری الکترونیک، با برنامه‌ریزی دقیق و سازماندهی مناسب و بهره‌گیری از توان تخصصی کارشناسان، فعالان بخش خصوصی، صاحب‌نظران و تعامل با سایر حوزه‌ها را مورد توجه قرار دهد.
رومیانی قطعاً نمی‌تواند به اموری که در تخصص او نیست جامه‌ی عمل بپوشاند اما می‌تواند ظرف دوماه به خواسته‌های بخش قانون‌گذاری، رفع موانع و رسیدگی به تخلفات حقوقی جامه‌ی عمل بپوشاند.
 
آیا بخش خصوصی تضمین می‌دهد؟
 
اما پس از آن، احمدی‌پور در صورت ماندگاری بر مسند ریاست با دو مشکل روبه رو است. او گرچه با انتخاب موقت رومیانی می‌تواند اهداف حقوقی گردشگری را تحقق بخشد اما نمی‌تواند تضمین دهد که واگذاری امور تصدی‌گری تا چه حد و اندازه‌ای برای سازمان گردشگری مثمر ثمر خواهد بود. بخش خصوصی همیشه  پیکان انتقادات را به سوی بخش دولتی گرفته است اما آیا خود حاضر به پذیرش انتقادات خواهد بود؟ در ایران اساساً همه خواهان اختیارات بیشترند اما آیا در ازای دریافت این اختیارات مسولیت‌پذیر هم خواهند بود؟ داشتن اختیار برای هرکدام از اصناف گردشگری مسوولیتی را بوجود می‌آورد. چه تضمینی وجود دارد که برون سپاری این امور به بخش خصوصی خود سرآغاز مفسده و رانتی جدید نباشد؟ از سویی در بین گروه‌های مختلف بخش خصوصی همیشه رقابت‌ وجود داشته تا آنجا که تقریباً تعداد قابل توجهی از این افراد هم صنفی‌های خود را قبول ندارند یا گروه‌ها، اصناف و انجمن‌هایی موازی یکدیگر تشکیل داده‌اند. در چنین وضعیتی صدور مجوز فلان و بهمان به کدام یک از این گروه‌های رقیب سپرده می‌شود و چگونه بین آنها آتش بس اعلام می‌شود؟ سازمان گردشگری با کدام ابزار نظارتی قوی می‌تواند صحت اجرای امور توسط بخش خصوصی را بررسی کند؟ چه قوانین بازدارنده‌ای در صورت بروز تخلف در نظر گرفته خواهد شد؟ این‌ها پرسش‌هایی در هاله ابهام است که احمدی‌پور در صورت ماندگاری باید پاسخگویشان باشد.
 
اما و اگرهای یک انتخاب
 
اما اگر فرض را بر این بگذاریم که احمدی‌پور بر مسند خود باقی بماند با چالش مهمی دیگری در حوزه گردشگری یعنی انتخاب معاون گردشگری رو به رو است. انتخاب سرپرست برای این حوزه نشان از آن دارد که او نتوانسته از بین نیروهای عمومی مدعی این مسند کسی را انتخاب کند. هستند کسانی که متخصص‌اند و تأیید نمی‌شوند، کسانی هم که تأیید می‌شوند هزار و یک مسأله‌ی مگو دارند.

احمدی‌پور به راحتی می‌توانست رانتی قایل شود و با سپردن این مسند به برخی افراد مطرح حوزه‌ی گردشگری که سودای رسیدن به این صندلی را دارند، بخشی از مخالفان را ساکت کند اما چنین نکرد. او نمی‌خواهد شخصی انتخاب شود که گردشگری را محفلی برای رسیدن به حداکثر منافع خود سازد. با این تفکر انتخاب بانوی رییس دشوارتر خواهد شد چرا که در حال حاضر گروه‌های گردشگری مختلفی در سازمان و بیرون از آن اعم از بخش اجرایی و دانشگاهی و دولتی وجود دارد که آزمودن دوباره‌ی آنها خطا است اما بیرون از این گردونه نیز به کسی فرصتی برای بالندگی داده نشده است اگر هم داده شده مانند رحمانی موحد نتوانسته مقبولیت کافی پیدا کند.

از سوی دیگر سیستم مدیریتی دولتی نشان داده که ما همیشه عکس عمل می‌کنیم. ابتدا فرد را انتخاب می‌کنیم و بعد برایش اهدافی را در نظر می‌گیریم. اکنون مهمترین پرسش این است که گردشگری ایران چه اهدافی دارد و می‌خواهد چگونه به آن‌ها دسترسی پیدا کند. وقتی هنوز هیچ سند و چشم‌انداز و برنامه‌ و آمار قابل استنادی در این زمینه وجود ندارد بر اساس کدام ملاک و معیار می‌خواهیم معاون انتخاب کنیم.

اما معاون گردشگری باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ یکی از ابتدایی‌ترین شاخصه‌های انتخاب معاون گردشگری آن است که به زبان انگلیسی مسلط باشد، با نگاهی به انتخاب معاونان قبلی گردشگری به جرأت می‌توان گفت تعداد قابل توجهی از آنها کوچکترین تسلطی بر زبان خارجی نداشتند. معاون گردشگری کشور باید تا حدود زیادی به دیپلماسی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تسلط داشته باشد تا بتواند گردشگری ایران را به عنوان یک صنعت به همتایان خود در سایر کشورها معرفی کند.

 او باید آداب مواجهه با سیاستگذاران گردشگری جهانی را بداند و بتواند برنامه‌های گردشگری ایران را در محافل خارجی و رسانه‌های بین‌المللی به خوبی معرفی کند و از احوالات گردشگری به روز دنیا آگاهی یابد و بر اساس اهداف گردشگری با جهان تعامل برقرار کند. باید بتواند با وزارت امورخارجه، وزارت اطلاعات، اتاق بازرگانی، وزارت راه و شهرسازی، نمایندگان مجلس، گمرک، نیروی انتظامی، محیط زیست و…ارتباط خوب، قوی، مستحکم و دو جانبه برقرار کند. آیا احمدی‌پور می‌تواند چنین شخصی را پیدا کند؟ در صورت یافتن چنین شخصِ توانایی، آیا او حاضر خواهد بود منصب معاونت گردشگری را بپذیرد؟ بدون اغراق شاید گردشگری نیازمند فردی شبیه محمد جواد ظریف البته در چارچوب گردشگری باشد، فردی آداب دان، خوش برخورد، مسلط به حوزه‌های فرهنگ، سیاست و اقتصاد، آگاه به دیپلماسی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، قاطع و شجاع. آیا یافتن چنین فردی از یک آرزو فراتر خواهد رفت و ورودش به دنیای گردشگری ایران محقق خواهد شد؟

* روزنامه نگار و کارشناس میراث فرهنگی


منبع: عصرایران

افزایش شمار مسمومین مشروبات الکلی سیرجان به ۱۲۱ نفر

مدیر مرکز فوریت‌های پزشکی کرمان گفت: از تاریخ ۲۹ تیرماه تا ساعت ۶ صبح امروز سوم مردادماه ۱۲۱ نفر به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند.

دکتر «سیدمحمد صابری» در گفت‌وگو با ایسنا، در خصوص آخرین شمار مسمومیت‌های الکلی سیرجان، گفت: از تاریخ ۲۹ تیرماه تا ساعت ۶ صبح امروز ۳ مرداد ماه ۱۲۱ نفر به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند که از این تعداد ۶۲ نفر تحت درمان دیالیز قرار گرفتند.

وی شمار جانباختگان ناشی از مسمومیت الکل متانول ۵ نفر برشمرد و افزود: هم‌اکنون از ۲۳ نفر مسموم ۴ نفر در بیمارستان ولی‌عصر(عج) شهر بابک، ۱۱ نفر در بیمارستان امام رضا(ع) و ۸ نفر در بیمارستان غرضی سیرجان بستری هستند.

مدیر مرکز فوریت‌های پزشکی کرمان یادآور شد: هم‌اکنون حال دو نفر از مسمومین به الکل متانول وخیم است و در ICU بستری هستند.


منبع: عصرایران

تاثیر کافئین بر مغز و بدن انسان

بسیاری از افراد نمی‌توانند روز خود را بدون مصرف مواد کافئین‌دار شروع کنند.

به گزارش ایسنا، نوشیدنی‌های مختلف حاوی کافئین به شکل‌های گوناگون بر سلامتی تاثیر می‌گذارند. نتایج یک آزمایش نشان می‌دهد قهوه موجب افزایش طول عمر می‌شود در حالی که بسیاری از نوشیدنی‌های انرژی‌زا دارای سطح بالایی از قند هستند.

کافئین خود ماده محرکی است که تاثیرات مثبت و منفی به دنبال دارد. مصرف آن باعث می‌شود بسیاری از افراد احساس هوشیاری و تمرکز بیشتر داشته و کمتر خواب آلود باشند. هرچند زیاده‌روی در مصرف آن نتیجه منفی به جا می‌گذارد.

همچنین مصرف کافئین بر فرآیندهای بدن همچون هضم غذا، متابولیسم و قدرت بینایی تاثیر می‌گذارد.

سایت “ساینس الرت” در مطلبی به بررسی تاثیرات مصرف کافئین بر بدن و مغز پرداخته که به شرح زیر است:

– کافئین متداول‌ترین داروی “فعال کننده روان” (سایکواکتیو) در جهان است

یکی از نادرترین مطالبی که در مورد کافئین مطرح شده دارو بودن آن است. در حقیقت، کافئین متداول‌ترین داروی “فعال کننده روان” در جهان است. کافئین دارای تاثیرات فعال کننده روان است و شیوه تعامل فرد با جهان اطراف را تغییر می‌دهد.

– کافئین حداقل برای مدتی فرد را هوشیار می‌سازد

طبیعی است که افراد در ساعت‌های میانی روز احساس خستگی کنند. مغز به طور طبیعی از زمانی که فرد از خواب بلند می‌شود تا زمان خواب مولکول بیشتری به نام “آدنوزین” تولید می‌کند. متخصصان معتقدند این مولکول به فرد کمک می‌کند تا شب به خواب برود.

کافئین از طریق مشابه سازی با آدنوزین در مغز این فرآیند طبیعی را مختل می‌کند. کافئین با متصل شدن به گیرنده‌های طراحی شده برای مولکول آدنوزین، آنها را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و در نتیجه فرد احساس هوشیاری می‌کند.

– خلق و خوی فرد را تقویت می‌کند

کافئین به عنوان عامل محرک سیستم عصب مرکزی نه تنها هوشیاری را تقویت می‌کند بلکه در خلق و خوی فرد هم تاثیر مثبت می‌گذارد. این اتفاق از تاثیر کافئین در مختل کردن فرآیند تولید مولکول آدنوزین و احساس هوشیاری در فرد ناشی می‌شود.

– کافئین سطح آدرنالین را افزایش داده و فرد را حساس می‌کند

کافئین سلول‌های مغز را تحریک می‌کند و این پیام را به غده هیپوفیز می‌رساند که وضعیت اضطراری پیش آمده است. غده هیپوفیز هم پیامی به غدد فوق کلیوی داده تا بدن را از آدرنالین سرشار کنند.

– کافئین حافظه را تقویت می‌کند

برخی مطالعات حاکی از آن است که کافئین انواع خاصی از حافظه به خصوص توانایی برای به یاد سپردن فهرست لغات را تقویت می‌کند.

– کافئین بازه زمانی توجه را افزایش می‌دهد

یکی از متداول‌ترین دلایلی که افراد از قهوه کافئین دار یا چای مصرف می‌کنند کمک به تمرکز هنگام انجام کارهایشان است.

– کافئین برای مدت کوتاهی از میزان اشتها می‌کاهد

مصرف یک فنجان قهوه حداقل برای مدت زمان کوتاهی میزان اشتها را سرکوب می‌کند هرچند شواهد کافی وجود ندارد که مصرف مرتب آن موجب کاهش وزن می‌شود.

– کافئین به تاثیرگذاری سریع‌تر داروها کمک می‌کند

افراد مبتلا به میگرن از داروی بدون نسخه “اکسدرین” مصرف می‌کنند. علاوه بر این داروهای دیگر همچون ایبوپروفن و استامینوفن هم حاوی کافئین هستند. به همین دلیل شواهد نشان می‌دهد کافئین به داروهای مسکن کمک می‌کند تاثیر سریع‌تر داشته باشند.

– کافئین موجب سوزش معده می‌شود

در حالی که یک فنجان قهوه خستگی را از بدن دور می‌کند کافئین موجب افزایش سطح اسید معده می‌شود و سوزش معده را به دنبال دارد.


منبع: عصرایران

کوپن سینما در «سیما»

ادامه حیات برنامه‌هایی از این دست به شیوه‌ای مدبرانه و با ارائه تعریفی اصولی از ژورنالیسم رسانه‌ای می‌تواند در ارتقای فرهنگی و حرفه‌ای سینما و جهت‌دهی بینش و درک بصری مخاطب، نقش بسیار مؤثری داشته باشد.

جواد طوسی در روزنامه شرق نوشت: این یک واقعیت انکارناپذیر است که سینما و رخدادها و مسائل مرتبط با آن در حوزه‌های رسانه‌ای، هواخواهان زیادی دارد. حالا این سؤال مطرح می‌شود که رسانه ملی نسبت به این طیف گسترده از مخاطبین، چه تعهدی دارد؟ آیا اولویت‌های اصلی در این رسانه سرگرمی‌سازی و خنداندن خلق‌الله در این روزگار ناخوش و… سخنرانی‌های قالبی و کلیشه‌ای است، یا فرهنگ‌سازی توأم با جاذبه‌های بصری و نمایشی و پرداختن به حوزه‌های تخصصی نیز می‌باید مطمح نظر قرار گیرد؟

درحال‌حاضر، سهم سینما از این زاویه در شبکه‌های تلویزیونی شامل برنامه «سینما یک» در پنجشنبه‌شب‌ها، برنامه چهارشنبه‌شب‌های «چشم شب روشن» با اجرای اکبر نبوی از شبکه چهار و برنامه «شهر فرنگ» در پنجشنبه‌شب‌ها با اجرای حمیدرضا مدقق از شبکه خبر است. برنامه «سینما یک» که اساسا به نقد و بررسی آثار برتر و موردعلاقه‌ منتقدین و دیگر اهالی سینما (اعم از ایرانی و خارجی) اختصاص دارد و همین‌جا لازم می‌دانم به اجرای خوب همکارمان غلامعباس فاضلی و توجهش به جزئیات و گرامر سینما اشاره کنم. اما دو برنامه دیگر در قالبی گفت‌وگومحور به مباحث روز سینمای ایران می‌پردازد. منتها جای خالی برنامه‌های متنوعی را که در آنها به اخبار سینمای ایران و موضوعات کلیدی مرتبط با آن و مسائل صنفی و نقد و بررسی فیلم‌های قابل بحث به نمایش عمومی درآمده و جایگاه پیش‌کسوتان سینما و جنبه‌های حرفه‌ای و تجربی سینما پرداخته شود، کاملا می‌توان احساس کرد.

از توقف برنامه «هفت» با اجرای بهروز افخمی، چندماهی است که می‌گذرد و با وجود اخبار گوناگون در مورد سری جدید این برنامه و مجری و منتقد ثابتش، هنوز رسما خبری در این زمینه اعلام نشده و زمان پخش آن نامعلوم است. در این فاصله سینمای ایران کانون رخدادهای مختلفی بود و فیلم‌های قابل اعتنایی اکران شد که جا داشت با نگاهی عمیق و کارشناسانه مورد بررسی قرار می‌گرفتند اما این فرصت‌ها از دست رفت و همچنان تولید بعدی این برنامه در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

برنامه تازه‌شکل‌گرفته «سینمادو» هم با فرارسیدن ماه مبارک رمضان متوقف شد و در مورد ادامه پخش آن حرف‌های ضدونقیضی مطرح می‌شود. این شیوه برخورد نشان می‌دهد که ماهیت وجودی این برنامه‌ها برای مدیران و برنامه‌ریزان سیما چندان اهمیت ندارد و به هر مناسبت یا موضع‌گیری بیرونی، ‌می‌توان از ادامه پخششان جلوگیری کرد. در صورتی که با درنظرگرفتن ابعاد رسانه‌ای سینما و حجم مخاطبانش، تداوم پخش این‌گونه برنامه‌ها (با همه جاذبه‌ها و دافعه‌هایشان)، از توقیف یکباره یا تعطیلی غیرهدفمند‌شان بهتر است. نباید این نکته را از نظر دور داشت که ادامه حیات برنامه‌هایی از این دست به شیوه‌ای مدبرانه و با ارائه تعریفی اصولی از ژورنالیسم رسانه‌ای می‌تواند در ارتقای فرهنگی و حرفه‌ای سینما و جهت‌دهی بینش و درک بصری مخاطب، نقش بسیار مؤثری داشته باشد.


منبع: عصرایران

انتشار «تیغ و ترنا»ی محموداستادمحمد

همزمان با چهارمین سالمرگ این نمایشنامه‌نویس از سوی بنیادی که به نام او نامگذاری شده، اعلام شده است که نخستین جلد از مجموعه آثار او روز سوم مردادماه منتشر می‌شود.

روزنامه اعتماد نوشت: چهار سال از کوچ بی‌بازگشت محمود استادمحمد می‌گذرد و حالا قرار است نخستین جلد از آثار این نمایشنامه‌نویس همزمان با سالمرگ او منتشر شود؛ کتابی که در آن نمایشنامه‌ای را می‌خوانیم که استادمحمد برای زنده‌یاد هادی اسلامی نوشته بود و پیش از این منتشر نشده است. سوم مرداد سال ١٣٩٢ محمود استادمحمد برای همیشه چشمانش را بر تئاتر و ترانه و باغچه همیشه عزیزش بست و دستانش را به فرشته مرگ سپرد تا شاید در جهانی دیگر بیارامد که در اینجا او را جای آرمیدن نبود.

حالا همزمان با چهارمین سالمرگ این نمایشنامه‌نویس از سوی بنیادی که به نام او نامگذاری شده، اعلام شده است که نخستین جلد از مجموعه آثار او روز سوم مردادماه منتشر می‌شود. پیش از این مجموعه نمایشنامه‌های استادمحمد از سوی نشر «قطره» و در قالب کتابی با نام «ای کاش که جای آرمیدن بودی» منتشر شده بود اما حالا قرار است مجموعه هفت جلدی آثار او از سوی نشر «چشمه» منتشر شود. مجموعه‌ای که شامل ١٧ نمایشنامه است و در فاصله تاریخ سالمرگ او در سوم مرداد تا سالروز تولدش در سوم آبان ماه به تدریج کامل خواهد شد. این کتاب که جلد نخست از این مجموعه است، دو نمایشنامه «آسید کاظم» و «تیغ و ترنا» را شامل می‌شود.

نمایشنامه «آسید کاظم» سال‌ها قبل منتشر شده است اما نمایشنامه «تیغ و ترنا» برای نخستین‌بار منتشر می‌شود. «تیغ و ترنا» نمایشنامه‌ای است که سال ١٣۶٠ به خواست زنده‌یاد هادی اسلامی و بر اساس روشی که در تئاترهای لاله‌زار آن دوره در اتود گرفتن از بازیگر مرسوم بوده، نوشته شده و به کارگردانی هادی اسلامی در تئاتر «البرز» و با یدالله شیر‌اندامی، عنایت شفیعی، رحیم بقایی، مسعود شهیدی، معصومه تقی‌پور و سیروس گرجستانی روی صحنه رفته است. متن این نمایشنامه نیز بر اساس نسخه پاکنویس شده به خط زنده‌یاد هادی اسلامی منتشر می‌شود. اعضای بنیاد استادمحمد تصمیم داشتند برای انتشار این کتاب آیین رونمایی برگزار کنند اما از آنجاکه در حال حاضر مدیا کاشیگر یکی از اعضای هیات‌مدیره این بنیاد، در بیمارستان بستری است، رونمایی از جلد اول این مجموعه را به زمانی دیگر موکول کردند. محمود استادمحمد ‌ که در طول زندگی پرفراز و نشیبش نمایشنامه‌هایی همچون «آسید کاظم»، «شب بیست و یکم»، «دیوان تئاترال»، «سپنج رنج و شکنج»، « تهرن»، «دقیانوس امپراتور شهر اقیانوس»، «خونیان وخوزیان»، « قصص القصر»، « عکس خانوادگی»، «آخرین بازی» و… را به نگارش درآورد و با هنرمندانی چون خسرو شکیبایی، هادی اسلامی، اصغر همت و… همکاری کرد. بچه دروازه دولاب تهران بود و در نوجوانی به سبب همکلاسی بودن با بهمن مفید با برادر بزرگش بیژن آشنا شد و همین آشنایی موجب ورود او به صحنه تئاتر شد.

در نمایش مشهور «شهر قصه» نقش «خر» را بازی کرد و با این نقش نه تنها در ذهن تماشاگران نسل‌های قبلی باقی ماند که نسل جدید بعدها نظاره‌گر این نقش‌آفرینی او در این کاراکتر شدند و او حتی با وجود برخی از دلگیری‌ها، ارادتمند بیژن مفید ماند. پیش از انقلاب مدتی در جنوب کشور بود و بعد از انقلاب نیز چند زمانی را در کانادا سپری کرد اما غربت را دوام نیاورد و دیگر بار به سرزمین مادری خویش بازگشت و دوباره البته با فاصله‌های طولانی تئاتر کار کرد. دو سه سال آخر زندگی بر او سخت گذشت و به ناچار با سرطان مبارزه کرد و از بد حادثه، نبود دارو در وضعیتی که کشور تحریم بود، کار را دشوارتر کرد و در نهایت، آرامش مرگ را به کشمکش زندگی ترجیح داد و سرانجام سحرگاه روز ٣ مرداد سال ٩٢، صحنه زندگی را ترک گفت. برای دوستدارانش چند نمایشنامه و تعدادی ترانه چاپ نشده به جای گذاشت و سنگ قبری در قطعه هنرمندان در کنار سعدی افشار همیشه عزیزش.


منبع: عصرایران

عامل انفجار دیشب زاهدان پیدا شد

مهر نوشت: فرمانده انتظامی زاهدان گفت: عامل انفجار در خیابان امیرالمونین (ع) زاهدان یک شی انفجاری دست ساز بوده است.

سرهنگ علی عارف نژاد در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: عامل انفجار در خیابان امیر المونین (ع) زاهدان یک شی انفجاری دست ساز بوده است.

فرمانده انتظامی شهرستان زاهدان افزود: با توجه به بررسی های اولیه این موضوع به هیچ وجه امنیتی نیست و در حال حاضر وضعیت در حالت عادی قرار دارد.

وی خاطر نشان کرد: اطلاعات تکمیلی پس از تحقیقات پلیس از طریق رسانه ها اطلاع رسانی می شود.


منبع: عصرایران

قطعه قطعه شدن جسد کودک رها شده در بیابان توسط حیوانات ولگرد

بررسی های پلیس نشان می دهد حیوانات ولگرد جسد رها شده کودک ۶ ماهه در بیان های دشتستان را قطعه قطعه کرده اند.

به گزارش میزان، در پی انتشار اخبار و تصویر مربوط به پیدا شدن جسد نوزادی در روستای پهلوان کشی شهرستان تنگستان در فضای مجازی، سرهنگ سهرابی رئیس پلیس شهرستان دشتستان گفت: بلافاصله پس از تماس اهالی محلی با مرکز فوریت های پلیسی۱۱۰ شخص رئیس پلیس آگاهی شهرستان به همراه تیم بررسی صحنه و  تشخیص هویت در محل حضور یافتند.

وی افزود: براساس بررسی های میدانی جسد پیدا شده معلق به نوزاد  ۴ تا ۶ ماهه بوده که اعضای بدنش توسط حیوانات ولگرد قطعه قطعه شده بود.

به گفته سهرابی جسد پس از انجام اقدامات لازم در اختیار پزشکی قانونی شهرستان بوشهر قرار گرفته و تلاش جهت شناسایی والدینش با جدیت ادامه دارد. همچنین پرونده قضایی این موضوع در بخش دلوار تشکیل و تیمی از ماموران پلیس آگاهی مشغول تحقیقات در این باره هستند. 


منبع: عصرایران

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

استفاده از کمپرس سرد یکی از موثرترین روش ها برای توقف خونریزی بینی است. سرما انقباض رگ های خونی را تحریک می کند و به کاهش جریان خون و توقف خونریزی کمک می کند.

خونریزی بینی که در اصلاح
پزشکی به نام Epistaxis شناخته می شود، یک مشکل شایع است. اگرچه در بیشتر موارد موضوعی
جدی نیستند، اما خونریزی بینی می تواند نشانه ای هشدار دهنده برای ابتلا به برخی
بیماری ها باشد.

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “استپ تو هلث”، بینی پر از رگ های خونی کوچک است. از آنجایی
که بینی منطقه ای بسیار حساس است، به راحتی تحریک می شود.

خونریزی بینی به صورت
خودبخود رخ می دهد، که گاهی اوقات در زمانی نامناسب این مساله شکل می گیرد.
خونریزی های بینی تقریبا همیشه زمانی رخ می دهند که غشا مخاطی خشک و سخت شده است.

افزون بر این، خونریزی های
بینی در میان بیمارانی که از داروهای ضد انعقاد خون استفاده می کنند و افراد مسن
که خون آنها مدت زمانی بیشتری طول می کشد تا لخته شود، شایع است.

برخی افراد حتی در واکنش به
مواد شیمیایی تحریک کننده، گرمای بیش از اندازه و عطسه مداوم دچار خونریزی بینی می
شوند.

خوشبختانه این شرایط با
استفاده از مواد طبیعی که هر فردی به آنها دسترسی دارد، به راحتی قابل کنترل است.
در ادامه با چند راه حل مقابله با خونریزی بینی بیشتر آشنا می شویم.

کمپرس سرد

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

استفاده از کمپرس سرد یکی از
موثرترین روش ها برای توقف خونریزی بینی است. سرما انقباض رگ های خونی را تحریک می
کند و به کاهش جریان خون و توقف خونریزی کمک می کند.

دستورالعمل:

مقداری یخ را درون یک کیسه
پلاستیکی ریخته و آن را در یک دستمال نرم بپیچید. سپس این کمپرس سرد را روی پل
بینی قرار دهید.

کمپرس سرد را به مدت ۵ تا ۱۰
دقیقه در همان جا نگه داشته و در صورت نیاز دوباره این کار را تکرار کنید.

استفاده از سرکه سیب

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

سرکه سیب یک محصول طبیعی است
که می تواند به توقف خونریزی بینی طی چند ثانیه کمک کند.

استفاده از سرکه سیب به مسدود
کردن دیواره رگ خونی آسیب دیده و کاهش جریان خون کمک می کند.

دستورالعمل

مقداری پنبه را در سرکه سیب
فرو برده و با دقت آن را روی سوراخ بینی قرار دهید.

پنبه را برای ۸ تا ۱۰ دقیقه
در آنجا نگه دارید.

این کار را هر زمان که دچار خونریزی
بینی شدید، تکرار کنید.

پیاز

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

گوگرد موجود در پیاز گزینه
ای ایده آل برای توقف جریان خون است، که توسط رگ خونی آسیب دیده در بینی تولید می
شود.

گازهای طبیعی آزاد شده به
تحریک ترمیم سلول ها کمک می کنند، در شرایطی که خون لخته می شود.

دستورالعمل:

یک پیاز را برش زده و آن را
اطراف سوراخ بینی قرار دهید تا گازهای منتشر شده را تنفس کنید.

همچنین، شما می توانید از
چند قطره آب پیاز استفاده کنید.

گزنه دو پایه

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

گزنه دو پایه یک درمان طبیعی
با فواید بسیار است که می تواند به کنترل خونریزی بینی نیز کمک کند. گزنه دو پایه
از خواص جمع کننده و ضد التهابی بهره می برد، که لخته شدن خون را تسهیل کرده و
جریان خون را متوقف می کند.

همچنین، گزینه دو پایه گزینه
ای ایده آل برای تقویت مویرگ ها و پیشگیری از آلرژی های تنفسی است.

مواد تشکیل دهنده:

۱ فنجان آب

۱ قاشق غذاخوری برگ های گزنه

دستورالعمل:

آب را گرم کنید و زمانی که
به جوش آمد، برگ های گزنه را به آن اضافه کرده و بخارات منتشر شده را برای چند
دقیقه تنفس کنید.

تهیه مقدار اندکی آب برگ
گزنه و ریختن دو تا سه قطره از آن به صورت مستقیم در بینی گزینه دیگر است.

وازلین

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

وازلین انتخابی عالی برای
جلوگیری از خونریزی بینی طی ماه های خشک سال یا در زمان تغییرات شدید آب و هوایی
است.

استفاده مستقیم از آن به حفظ
روانکاری سوراخ های بینی کمک می کند، که از آسیب دیدن رگ های خونی پیشگیری می کند.

دستورالعمل:

مقدار اندکی وازلین را به
آرامی در سوراخ بینی بمالید.

توجه داشته باشید مقدار بیش
از اندازه وازلین می تواند مسیر تنفس شما را مسدود کند.

آبلیمو

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

استفاده از آبلیمو درون
سوراخ بینی موجب کاهش جریان خون و تسریع احیای ناحیه تحریک شده می شود.

دستورالعمل:

دو قطره آبلیمو را درون
سوراخ بینی چکانده و سر خود را برای چند ثانیه به سمت عقب خم کنید.

این کار را در صورت نیاز
تکرار کنید.

فلفل کاین

راه حل‌های خانگی برای توقف خونریزی بینی

فلفل کاین دارای خواصی است
که فعالیت سلولی را تحریک کرده و فشار خون را کنترل می کند.

نوشیدن چای تهیه شده از این
ادویه روشی خوب برای کنترل خونریزی بینی است. خواص این چای خونریزی را کاهش می دهد
و روند انعقاد را تسریع می کند.

مواد تشکیل دهنده:

۱ قاشق چایخوری فلفل کاین

۱ فنجان آب

دستورالعمل:

یک قاشق چایخوری فلفل کاین
را به یک فنجان آب داغ اضافه کنید. اجازه دهید دم بکشد و سپس این چای را بنوشید.

همچنین، شما می توانید کپسول
های فلفل کاین را خریداری کرده و روزی سه بار مصرف کنید.

افزودن فلفل به نوشیدنی ها و
دستورالعمل های غذایی نیز روشی ساده است.

اگرچه روش های درمانی ارائه
شده در این مطلب به کاهش و توقف خونریزی بینی کمک می کنند، اما در صورت تداوم این
رویداد باید به پزشک مراجعه کنید تا شرایط به دقت بررسی شده و علت خونریزی مشخص
شود.


منبع: عصرایران

کافئین چه تاثیری بر مغز و بدن دارد؟

بسیاری از افراد نمی‌توانند روز خود را بدون مصرف مواد کافئین‌دار شروع کنند.

به گزارش ایسنا، نوشیدنی‌های مختلف حاوی کافئین به شکل‌های گوناگون بر سلامتی تاثیر می‌گذارند. نتایج یک آزمایش نشان می‌دهد قهوه موجب افزایش طول عمر می‌شود در حالی که بسیاری از نوشیدنی‌های انرژی‌زا دارای سطح بالایی از قند هستند.

کافئین خود ماده محرکی است که تاثیرات مثبت و منفی به دنبال دارد. مصرف آن باعث می‌شود بسیاری از افراد احساس هوشیاری و تمرکز بیشتر داشته و کمتر خواب آلود باشند. هرچند زیاده‌روی در مصرف آن نتیجه منفی به جا می‌گذارد.

همچنین مصرف کافئین بر فرآیندهای بدن همچون هضم غذا، متابولیسم و قدرت بینایی تاثیر می‌گذارد.

سایت “ساینس الرت” در مطلبی به بررسی تاثیرات مصرف کافئین بر بدن و مغز پرداخته که به شرح زیر است:

– کافئین متداول‌ترین داروی “فعال کننده روان” (سایکواکتیو) در جهان است

یکی از نادرترین مطالبی که در مورد کافئین مطرح شده دارو بودن آن است. در حقیقت، کافئین متداول‌ترین داروی “فعال کننده روان” در جهان است. کافئین دارای تاثیرات فعال کننده روان است و شیوه تعامل فرد با جهان اطراف را تغییر می‌دهد.

– کافئین حداقل برای مدتی فرد را هوشیار می‌سازد

طبیعی است که افراد در ساعت‌های میانی روز احساس خستگی کنند. مغز به طور طبیعی از زمانی که فرد از خواب بلند می‌شود تا زمان خواب مولکول بیشتری به نام “آدنوزین” تولید می‌کند. متخصصان معتقدند این مولکول به فرد کمک می‌کند تا شب به خواب برود.

کافئین از طریق مشابه سازی با آدنوزین در مغز این فرآیند طبیعی را مختل می‌کند. کافئین با متصل شدن به گیرنده‌های طراحی شده برای مولکول آدنوزین، آنها را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و در نتیجه فرد احساس هوشیاری می‌کند.

– خلق و خوی فرد را تقویت می‌کند

کافئین به عنوان عامل محرک سیستم عصب مرکزی نه تنها هوشیاری را تقویت می‌کند بلکه در خلق و خوی فرد هم تاثیر مثبت می‌گذارد. این اتفاق از تاثیر کافئین در مختل کردن فرآیند تولید مولکول آدنوزین و احساس هوشیاری در فرد ناشی می‌شود.

– کافئین سطح آدرنالین را افزایش داده و فرد را حساس می‌کند

کافئین سلول‌های مغز را تحریک می‌کند و این پیام را به غده هیپوفیز می‌رساند که وضعیت اضطراری پیش آمده است. غده هیپوفیز هم پیامی به غدد فوق کلیوی داده تا بدن را از آدرنالین سرشار کنند.

– کافئین حافظه را تقویت می‌کند

برخی مطالعات حاکی از آن است که کافئین انواع خاصی از حافظه به خصوص توانایی برای به یاد سپردن فهرست لغات را تقویت می‌کند.

– کافئین بازه زمانی توجه را افزایش می‌دهد

یکی از متداول‌ترین دلایلی که افراد از قهوه کافئین دار یا چای مصرف می‌کنند کمک به تمرکز هنگام انجام کارهایشان است.

– کافئین برای مدت کوتاهی از میزان اشتها می‌کاهد

مصرف یک فنجان قهوه حداقل برای مدت زمان کوتاهی میزان اشتها را سرکوب می‌کند هرچند شواهد کافی وجود ندارد که مصرف مرتب آن موجب کاهش وزن می‌شود.

– کافئین به تاثیرگذاری سریع‌تر داروها کمک می‌کند

افراد مبتلا به میگرن از داروی بدون نسخه “اکسدرین” مصرف می‌کنند. علاوه بر این داروهای دیگر همچون ایبوپروفن و استامینوفن هم حاوی کافئین هستند. به همین دلیل شواهد نشان می‌دهد کافئین به داروهای مسکن کمک می‌کند تاثیر سریع‌تر داشته باشند.

– کافئین موجب سوزش معده می‌شود

در حالی که یک فنجان قهوه خستگی را از بدن دور می‌کند کافئین موجب افزایش سطح اسید معده می‌شود و سوزش معده را به دنبال دارد.


منبع: عصرایران

روزنامه اعتماد: حتی اگر روحانی در انتخاب کاببنه،دست به معامله بزند باید از او حمایت کنیم

روزنامه اعتماد نوشت: ممکن است برخی تصور کنند که وقتی یک شخص یا جناح توانسته مثلا هفتاد درصد آرای مردم را جلب کند، چه نیازی است که کیک قدرت را با جریانات شکست‌خورده تقسیم کند؟

برای پاسخ به این پرسش کافی است که فاتحان انتخاباتی دو دهه اخیر کشورمان را به یاد بیاوریم که برخی از آنان با وجود برخورداری از اکثریت مطلق آرا، به دلیل ضعف در تعامل با جریان‌های دیگر، نتوانستند اهداف و برنامه‌های خود را محقق سازند.

امروز و با پایان رقابت‌های انتخاباتی و ایام چینش کابینه، با توجه به شناختی که از رییس‌جمهور و توانمندی‌های او داریم، ضروری است که همچون ایام انتخابات، باز هم به ایشان اعتماد کنیم و با تمام توان پای کابینه انتخابی بایستیم.

درست است که حسن روحانی اکنون یک پشتوانه بیست‌وچهار میلیونی پشت سر خود دارد، اما اگر این پشتوانه عظیم بخواهد بر سر انتخاب یا عدم انتخاب برخی افراد در کابینه آینده با ایشان وارد چالش شده یا بعضا سهم‌خواهی کند، تا حد زیادی از قدرت او پای میز مذاکره با سایر ارکان قدرت خواهد کاست.

بهتر است بپذیریم که درنهایت اگر معامله‌ای هم صورت بگیرد، هدفش پیشبرد شعارها و برنامه‌های انتخاباتی رییس‌جمهور است؛ حتی اگر طرف آن، جدی‌ترین مخالفان اصلاحات و اعتدال باشند. صدالبته باید به این نکته نیز توجه داشت که این تعامل و بده‌وبستان ابدا به‌معنای وادادگی و عدول از اصول اصلاحات نیست. یکی دیگر از بحث‌های فرعی مطرح‌شده در روزهای اخیر، اظهارنظر پیرامون حضور یا عدم حضور این شخص یا آن شخص در کابینه است. باید به‌یاد داشته باشیم که رسیدن چند شخص خاص به وزارت یا ریاست‌جمهوری، هدف غایی اصلاحات نیست. بلکه هدف اصلی، تحقق سازوکارهای دموکراتیک و جامعه مدنی قدرتمند است…

 کما اینکه شاید چندسال پیش هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که دکتر روحانی تا این حد بتواند بر برنامه‌ها و اهداف اصلی اصلاح‌طلبانه ایستادگی کند. به همین دلیل است که به‌جای تمرکز بر حضور افرادی خاص در دولت، باید بر پذیرش خواسته‌های بیست و چهار میلیون حامی رییس‌جمهور از سوی اعضای دولت اصرار و در چهارسال آینده نیز بر پایبندی آنان به این خواسته‌ها نظارت داشته باشیم.


منبع: عصرایران

روزنامه آفتاب یزد: شهردارشدن مرعشی و محسن هاشمی حاشیه ساز می شود/ نجفی هم پای کار نیست

 روزنامه آفتاب یزد نوشت:شنیده‌ها حاکی از آن است که در روزهای گذشته جلسه‌ای میان محمدعلی نجفی، حسین مرعشی و محسن هاشمی در منطقه سعادت‌آباد برگزار شده تا در خصوص شهرداری تهران بحث و تبادل‌نظری بیشتر صورت گیرد.

  خبری که در وهله اول می‌خواهد جا بیندازد که نجفی اصلی‌ترین گزینه برای شهرداری پایتخت به حساب می‌آید، اما می‌تواند نگرانی‌هایی را نیز با خود به‌دنبال داشته باشد.

کمتر کسی می‌تواند در خصوص توانایی‌ها و لیاقت محمدعلی نجفی برای نشستن بر کرسی مدیریت ساختمان بهشت تردیدی به خود راه دهد. 

با این همه نشست سه‌گانه کارگزارانی‌ها در سعادت‌آباد، با توجه به سوابق و کاراکتر هاشمی و مرعشی خالی از تامل نیست. جلسه‌ای که در بهترین شرایط می‌تواند خروجی‌اش تنها خود نجفی باشد و هیچ توافقی برای راهی‌کردن گزینه سابق وزارت آموزش و پرورش به دولت و روی کار آمدن حسین مرعشی صورت نگرفته باشد. نجفی شاید مقبول‌ترین و کارآمدترین چهره کارگزاران باشد که از قضا وجهه خوبی در میان دیگر طیف‌های اصلاح‌طلب داشته و مقبولیت عام و خاص را داراست.

حسین مرعشی اما علاوه بر محدودیت‌های قضایی که دارد ممکن است از سوی گروه‌ها و طیف‌های خاصی بیشتر از نجفی مورد هجمه‌های گسترده قرار گیرد که نه به سود خود اوست و نه برای آشفته روزی‌های تهران لطفی دارد. از سوی دیگر حواشی پیرامون عملکرد مرعشی و هاشمی که دو روی یک سکه‌اند می‌تواند شهرداری آتی را شروع نشده وارد حاشیه‌ها و شائبه‌های تازه‌ای کند. 

محمدعلی نجفی اما باید نکته‌ای را قبل از هر اتفاقی روشن کند. او که به‌خاطر عمل‌کردن به وظایف قانونی، انسانی و اصلاح‌طلبانه خود در زمان حضورش در شورای سوم شهر تهران از سوی نمایندگان مجلس عجیب دوره گذشته، تنها با اختلاف چند رای موفق به کسب کرسی وزارت آموزش و پرورش نشد، چندی بعد با حکم رئیس‌جمهوری به ریاست سازمان میراث فرهنگی منصوب شد. 

شرایطی که انتظار می‌رفت نجفی با توجه به کارآمدی و مقبولیتش از آن به بهترین شکل استفاده کرده و در آن دوران حساس و پرفشار بهترین کارنامه را از خود برجای بگذارد. روندی که البته با موفقیت‌های خوبی هم شروع شد، اما در ادامه، با توجه به آنچه مشکلات قلبی عنوان شد و البته نابسامانی شرایط میراث فرهنگی و ادامه فشارها بر نجفی، نیمه تمام ماند و مشاور اقتصادی فعلی حسن روحانی از سمتش در سازمان میراث فرهنگی استعفا داد. محمدعلی نجفی کارآمد، توانمند و قابل اعتماد برای به‌عهده گرفتن مسئولیت شهرداری است، اما اینبار باید به شورا و مردم تهران تضمین دهد در صورت انتخاب شدن که کار را در میانه راه رها نمی‌کند.

با در نظر گرفتن چنین سابقه‌ای، می‌شود اینطور به ماجرا نگاه کرد که بوی خوشی از جلسه سعادت‌آباد به مشام نمی‌رسد. اگر طراحی سناریوی کارگزاران بر این مبنا باشد که این بار نیز نجفی برای مدتی در مسند شهردار فعالیت کند و بعد از آن به بهانه عارضه قلبی یا هر مورد دیگری، با بازتولید داستان میراث فرهنگی، راه بهشت را برای حسین مرعشی یا محسن هاشمی باز کند، بدون شک می‌تواند حیات سیاسی نجفی و مقبولیت او را با صدماتی جدی مواجه سازد و جلسه سعادت‌آباد را برای همیشه تبدیل به نماد فرصت‌سوزی اصلاح‌طلبان کند. جلسه سعادت‌آباد می‌تواند آغاز حاشیه‌های تازه و بیهوده‌ای باشد که هم راه شورای شهر اصلاح‌طلب منتخب مردم تهران را به بیراهه ببرد و هم رنگ و بوی مدیریت قالیبافی را در شهرداری زنده نگه دارد.


منبع: عصرایران

خط قرمز درخشان روی نام دو بازیکن محبوب جادوگر

خبرآنلاین: همان روزی که علی کریمی سرمربی نفت تهران شد دو بازیکن بودند که بدون هیچ حرف و حدیثی راهی این تیم شدند تا به خاطر جادوگر فوتبال ایران با این تیم قرارداد امضا کنند. پیام صادفیان و حمید علی عسکر. با این حال و پس از اتفاقاتی که درون این باشگاه افتاد کریمی کار در نفت را رها کرد و به دلیل اینکه آنها به تعهدات مالی خودشان عمل نکرده بودند گفت :«می روم، چون به بازیکنانم قول داده بودم که مشکلی از این بابت وجود نخواهد داشت.» با این شرایط شب قبل از بازی در سوپرجام مقابل پرسپولیس بود که خبر رسید حمید درخشان هدایت نفت را برعهده گرفته است.

درخشانی که خودش سابقه هدایت پرسپولیس را در کارنامه دارد. این اتفاق در حالی افتاد که این مربی پس از نشستن روی نیمکت نفت اولین کاری که کرد این بود؛ خط کشیدن روی نام صادقیان و علی عسکر. درخشان زمانی که در پرسپولیس بود با صادقیان مشکلات اساسی داشت و به همین دلیل محتمل بود که به هیچ وجه حاضر به کار کردن با پیام نباشد. احتمالا او برای خط زدن علی عسکر هم دلایل خاص خودش را داشته است. با این حال صادقیان درباره این اتفاق می گوید: «کدام خط زدن؟ من که خودم گفته بودم علی کریمی برود من هم در این تیم نمی مانم.»


منبع: برترینها

جغرافیای توهین های سیاسی!

توهین‌های سیاسی همیشه وجود داشته‌اند. آن‌ها در نمایشنامه‌های یونان باستان بوده‌اند و حالا هم در توییتر و باقی شبکه‌های اجتماعی به فراوانی پیدا می‌شوند. تفاوتشان با قبل در این است که دیگر سیاستمداران مجبور نیستند از رسانه‌های رسمی برای بد و بیراه گفتن به هم استفاده کنند و کارشان با یک گوشی موبایل متصل به اینترنت هم راه می‌افتد.

آش این روزها به قدری شور شده که خیلی از تحلیلگران و مشاوران سیاسی آرزو می‌کنند که ای کاش بعضی از این مشاهیر عالم سیاست اصلا موبایل نداشتند و یا می‌شد گوشی را یکجوری از دستشان بیرون کشید تا بلکه عالم و آدم چند روزی راحت نفس بکشند. به بحران بین عربستان و قطر نگاه کنید! کاری با ریشه‌های واقعی و چندگانه‌اش ندارم. دعوا از آن‌جایی شروع شد که ریاض به دوحه گفت: «شما یه چیزایی روی اینترنت گذاشته بودین که ما دیدیم و پاک کردن و حاشا کردنش هم دیگه فایده‌ای نداره!»

در ادامه قصد دارم که چند خطی درباره تاریخچه توهین‌های سیاسی برای شما بنویسم گرچه ادب اجازه نمی‌دهد که همه چیزهایی را برایتان تعریف کنم که خوانده و شنیده‌ام.

ایتالیا

ایتالیایی‌ها به ترامپ می‌گویند «برلوسکونی آمریکایی»، خیلی هم بی‌راه نمی‌گویند. آن‌ها شباهت‌های زیادی به هم دارند. هر دوی آن‌ها تاجرند، ساخت‌وساز می‌کنند، نگاه ویژه‌ای به مقوله ازدواج دارند و از همه مهم‌تر طوری حرف می‌زنند که انگار پشت موتور نشسته‌اند و باد توی فکل‌های تابدارشان می‌پیچد، از یقه‌شان می‌رود تو و از پاچه‌شان می‌زند بیرون! برلوسکونی از منشی‌های ایتالیا گرفته تا غذاهای فنلاند را از دم تیغ زبانش گذراند و تنها جایی که شمشیرش به سنگ خورد و لب‌پر شد، دیوار کوچه خانم مرکل بود که اتفاقا یکی دو باری سر ترامپ را هم شکسته است.

 جغرافیای توهین

با این‌حال کاری که ایتالیایی‌های معاصر می‌کنند در مقایسه با دعواهای سیاسی پدرانشان بیشتر شبیه بازی یه‌قل دوقل جلوی پی‌اس‌فور است. زمین بازی سیاست در رم باستان یک رینگ گل‌آلود بود که کسی از آن تمیز بیرون نمی‌آمد. رمی‌ها تقریبا سالی یک‌بار انتخابات داشتند و حسابی از خجالت هم درمی‌آمدند. در فصل گرم انتخابات، هر رمی‌ می‌توانست یک وَر قبایش را روی دوشش بیاندازد، روی یک تکه سنگ بایستد و درحالی‌که بقیه مشتاقانه دور و برش نشسته بودند و تریک‌تریک تخمه گل آفتابگردان می‌شکستند، رقیبش را با ادویه فحش، طعم‌دار کند و روی آتش تهمت، تفت بدهد! گرچه توی چنین مناظراتی گفتن انواع بد و بیراه آزاد بود اما رمی‌ها بدشان نمی‌آمد که به اخلاق و ادب شناخته شوند و به همین خاطر روش‌های زیرکانه‌ای را برای زدن محترمانه زیرآب هم به کار می‌بردند.

برای مثال بعد از ترور سزار، سیسرو جلوی دوربین نشست و خطاب به ملت رم گفت که مارک آنتونی زندگی خوابگاهی چندان موجهی نداشته و معلوم نیست با رفقا پشت درهای بسته چه‌کار می‌کرده که یکی درمیان از پنجره‌شان کفتر پرشکسته بیرون می‌پریده و بوی اسپند و عنبرنسارا طبقه‌ را برداشته بوده است. سیسرو همه این حرف‌ها را با ژست یک معلم اخلاق زده و گفته که: «جوان! من به‌عنوان نجیبترین دشمنت حاضر نیستم چیزهایی را به تو نسبت بدهم که تو خودت در حق خودت مرتکب شده‌ای!»

انگلیس

اگر بدوبیراه گفتن‌ سیاسی یک رشته المپیکی بود، قطعا رکوددارش وینستون چرچیل می‌شد. چرچیل روی تخته سیاه در دسته خوب‌ها یا بدها جا نمی‌گرفت او رسما بی‌ادب بود و دسته خودش را داشت و ظاهرا از این خلق و خویش هم کیف می‌کرد. نمونه‌های تاریخی زیادی برای این ادعا وجود دارد. ۱۷۰ تا جزیره کوچک را تصور کنید که یک گوشه در اقیانوس آرام دسته به دسته با نظم و ترتیب یکجا نشسته‌اند. این نقطه‌چین، پادشاهی تونگاست و پایتختش هم تونگاتاپوست. حالا کاری نداریم که همین الان احتمالا در دانشگاه سلطنتی تونگاتاپو چندتایی ایرانی دارند دوره دکترایشان را می‌گذرانند، ولی در سال ۱۹۵۳ ملکه تونگا یعنی سلوته توپوی سوم در مراسم تاجگذاری ملکه الیزابت دوم حاضر شده بود و داشت از جلوی چرچیل رد می‌شد، درحالی‌که پسربچه‌ای هم همراهش بود. بغل دستی چرچیل با آرنج بهش زد و گفت: «این بچه کیه دنبال خودش راه انداخته؟» و چرچیل هم جواب داد: «ناهارشه» نه اشتباه نکنید! این قطعا هت‌تریک چرچیل نبوده است.

 جغرافیای توهین

«بسی برادوک» نماینده سوسیالیست پارلمان انگلیس بود. بنده خدا قیافه خیلی بدی هم نداشت. شبیه نانی، پیش‌خدمت کنت ایگور توی کارتون قلعه هزار اردک بود. برادوک یک بار به چرچیل گفت: «آقا شما حال طبیعی ندارین!» چرچیل هم جواب داد: «بسی تو زشتی. فردا که من از این حال دربیام تو زشت‌ترم به نظر میای!»

سنت توهین‌های سیاسی در انگلستان با چرچیل تمام نمی‌شود بلکه عملا شروع می‌شود و بعد از آن خیلی‌ها به همدیگر و حتی به خودشان تکه‌های سنگین سیاسی انداخته‌اند. یکی از پرچمداران این سنت، بوریس‌جانسون شهردار سابق لندن و وزیر امور خارجه فعلی انگلستان است که دست برقضا یکی از معماران جدایی این کشور از اتحادیه اروپا هم بوده و کمک کرده تا سنگ بزرگ را توی چاه بیندازند. جانسون درباره خودش گفته: «مردم از من می‌پرسن که بوریس تو یه مرد خیلی خیلی باهوشی که فقط ادای احمق‌ها رو درمیاره، نه؟ و منم بهشون جواب می‌دم که نه!» جانسون با بقیه هم به اندازه خودش مهربان بوده است مثلا در مورد هیلاری کلینتون گفته: «اون یه پرستار سادیستی تو یه بیمارستان روانیه» یا در مورد جرمی کوربن اصطلاحی را به کار برده که کلی آدم برای فهمیدنش دست به دیکشنری شده‌اند و من فقط با رسم شکل می‌توانم برای شما توضیحش بدهم؛ چیزی که در قرن نوزدهم به معنی آدم غیرسیاسی بوده و الان یادآور یکی از جانوران مجموعه هری‌پاتر است.

اوضاع برای مارگارت تاچر هم آسان نبوده است. بعضی‌ها بانوی آهنین خطابش می‌کردند و بعضی‌ها هم ترجیح می‌دادند که آتیلا مرغه، صدایش کنند. درست است که بعد از به قدرت رسیدن ترامپ، آمریکایی‌ها هستن که از این نظر سر زبان افتادند ولی استاد بزرگ این فن، بدون شک انگلیسی‌ها هستند و توهین‌های سیاسی آمریکایی‌ها در مقابل متلک‌های سیاسی متحد قدیمی‌شان در آن طرف اقیانوس اطلس به نظر آبکی و دم دستی می‌آید.

فرانسه

ناپلئون وقتی که شنید انگلیسی‌ها دنبال اشغال مستعمره‌های آن‌ها در آمریکا هستند برای این‌که نشان بدهد، عددی نیستند و عرضه این کارها را ندارند، صدایشان کرد: «مملکت دکان‌دارها!» منظورش هم این بود که یک مشت مغازه‌دار خرده‌پا از پس ارتش امپراطوریش برنمی‌آیند. بناپارت، چراغ اول را روشن کرد و بعد از آن هم سیاستمداران فرانسوی این راه را ادامه دادند. یکی از ستاره‌های این میدان نیکلاس سارکوزی است که گرچه به نظر می‌آید باید در دسته مگس وزن بازی کند اما دیده شده که در یک حرکت، سه حریف سنگین وزن را زده! سارکوزی در یک مهمانی نهار رسمی (سال ۲۰۰۹) درباره اوباما گفت: «خیلی کارایی نداره و تصمیم‌گیری‌هایش درست و درمان نیست.» درباره همتای اسپانیایی‌اش خوزه لوییس زاپاترو هم گفت که «احتمالا خیلی باهوش نیست» و ادامه داد که «مرکل هم فهم درستی از بحران مالی دنیا ندارد.» اگر فکر می‌کنید که سارکوزی را آن روز چیزخور کرده بودند کاملا در اشتباهید.

 جغرافیای توهین
نیکلاس قبل و بعد از آن واقعه هم ابایی از جنگ لفظی و گرفتن تیربار زبانش سمت رقبا نداشته است. آخرین انتخابات فرانسه هم که همین چند وقت پیش بین لوپن و ماکرون برگزار شد، پر بود از توهین‌ها و متلک‌هایی که بین رقبا رد و بد می‌شد به خصوص در آخرین مناظره که دو طرف برای هم سنگ تمام گذاشتند. خلاصه کنم، ماکرون به لوپن گفت که حرف‌های بی‌معنی می‌زند، یک مشت دروغ تحویل ملت می‌دهد و ترس می‌فروشد، لوپن هم جواب داد: «گستاخ!»

فیلیپین

فیلیپین تا قبل از این‌که رودریگو دوئرته در آن به قدرت برسد، در بین دولت‌هایی که توهین‌های سیاسی در آن‌ها باب است، جایی نداشت و دیده نمی‌شد. اما دوئرته مثل یک ابرقهرمان دست کشورش را گرفت، در صدر فهرست نشاند و مرزهای توهین سیاسی را طوری جابه‌جا کرد که بعید می‌دانم تا ۱۰۰ سال دیگر هم کسی رکوردش را بزند. شما تا به حال کسی را دیده‌اید که در یک کشور کاتولیک به پاپ، آن هم به این پاپ که مدام در حال شستن پای نیازمندان دنیاست فحش خیلی ناجور داده باشد؟ خب دوئرته داده است.

 جغرافیای توهین
دوئرته حقوق خوانده و قبل از این‌که با شعار انتخاباتی بکش تا زنده‌بمانی، رئیس‌جمهور فیلیپین بشود، وکیل و دادستان بوده است. همین شعار انتخاباتی باعث شد تا دو سه هزار نفر از قاچاقچیان و مواد فروشان خرده‌پای فیلیپینی در همان سه ماه اول ریاست‌جمهوریش در یک جنگ خیابانی تمام عیار کشته بشوند. مردمی که به او رای دادند معتقدند که دوئرته خاکی است و خودمانی حرف می‌زند. رودیگو هم انصافا طوری با رهبران دنیا پسرخاله شده که به بانکی‌مون گفت شیطان و با دستش حرکات زشتی برای اتحادیه اروپا درآورد که باعث سه جلسه محرومیت در فوتبال می‌شود و به اوباما هم چیز خیلی بدی گفت که چون خانواده نشسته، ابدا نمی‌شود تکرارش کرد.

آمریکا

وله سوینکا، نویسنده نیجریایی برنده جایزه نوبل ادبیات گفته بود که اگر ترامپ، رئیس جمهور آمریکا بشود، گرین‌کارتش را پاره می‌کند. اعتراض سوینکا به صحبت‌های نژادپرستانه ترامپ بود، اما اگر ترامپ نژادپرست هم نبود، جا داشت که سوینکا و چندتای دیگر از برندگان نوبل ادبیات به‌خاطر لحن حرف زدن و جملات بی‌سروتهش جایزه‌هایشان را توی دیوار بکوبند و نوبلشان را پس بدهند. ترامپ فقط توهین نمی‌کند، «کُن‌فِه‌فِه» می‌کند. می‌بینید آدم ناچار می‌شود برای توضیح دادن حرف‌های این بابا، پانوشت‌های درون متنی بدهد و کلی حاشیه بنویسد.

چند وقت پیش ترامپ نصف شب جمله‌ای را توییت کرده بود که معنی کلمه آخرش یعنی همین کن‌فه‌فه را هیچ‌کس نفهمید و به یک شوخی سیاسی در توییتر تبدیل شد. ترامپ از این کن‌فه‌فه‌ها زیاد دارد. مثلا مترجمان روزنامه ژاپنی جاپان‌تایمز چند وقت پیش دسته‌جمعی تحصن کرده بودند، چون حرف‌های ترامپ را اصلا نمی‌فهمیدند، چه برسد به این‌که بخواهند به ژاپنی هم ترجمه‌اش کنند و تهدید کرده بودند که اگر دونالد باز هم از این جملات به هیلاری کلینتون بگوید، ممکن است کار به‌هاراگیری بکشد. جمله مزبور این بود «شاید او، شاید او اجازه نداشته تا چیزی برای گفتن داشته باشد، شما به من بگویید، اما خیلی از مردم آن را نوشته‌اند.»

اوباما از نظر حرف زدن درست در نقطه مقابل ترامپ ایستاده است. او یک خطیب است، اما خطیبی که در طول هشت سال ریاست جمهوریش یک سیب روی کله‌اش گذاشته بودند تا جمهوری‌خواه‌ها به‌عنوان هدف تکه‌پرانی‌های سیاسی‌شان از آن استفاده کنند.

 جغرافیای توهین

مثلا کارل پالادینو، مشاور ترامپ و کاندیدای جمهوری‌خواه فرمانداری نیویورک گفته بود که ای کاش اوباما جنون گاوی می‌گرفت و می‌مرد و میشل اوباما هم یک جایی در افریقا گم‌و‌گور می‌شد! خود ترامپ هم در جریان مبارزات انتخاباتیش و بعد از آن هرچه می‌توانست نثار اوباما کرد. مثلا گفت که جاهل‌تر از اوباما در تاریخ آمریکا ندیده است. او افتضاح است و من خیلی بیشتر از این یارو، سیاست خارجی سرم می‌شود. لازم به ذکر است که مرغ‌های کنتاکی آمریکا توی روغن در حال جوش با شنیدن این جمله آخر از شدت خنده دوباره پرهایشان ریخته است!

بدزبانی، توهین و تهمت از همان اولین مبارزات انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا وجود داشته است. در جریان انتخابات سال ۱۸۲۸ میلادی بین جکسون و آدامز، طرفداران آدامز آن‌قدر در توهین به خانواده رقیب پیش رفتند که همسر جکسون گفت: «ترجیح می‌دهم که دربان یک کلیسا باشم تا در کاخ سفید زندگی کنم» و سه ماه قبل از مراسم تحلیف شوهرش هم سکته کرد و مرد. دزد، دروغ‌گو، متقلب، متعصب، بزدل، بی‌عاطفه و کثیف فقط چند نمونه از توهین‌هایی است که سیاسیون وقت، نثار آبراهام لینکلن یا به قول خودشان آبراهام آفریقایی اول می‌کردند.

در پایان باید بنویسم که بعضی‌ از رهبران سیاسی به عمد از ادبیات توهین‌آمیز استفاده می‌کنند تا با این کار رقبایشان را مجبور به دادن پاسخ و بازی در زمین کثیف خودشان کنند. به خاطر همین است که آنور آبی‌ها می‌گویند که هیچ وقت با یک خوک، کشتی نگیرید چون شما گلی می‌شوید، اما او از این کار لذت می‌برد.

جدال‌های لفظی توهین‌آمیز بین دو سیاستمدار به آسانی می‌تواند به یک مناقشه سیاسی و حتی یک جنگ تبدیل شود. این چیزی است که همسایگان کره شمالی به‌خوبی از آن اطلاع دارند و برای همین بیشتر وقت‌ها در مقابل حرفهایی که می‌شنوند، سکوت می‌کنند. بددهنی‌های سیاستمداران می‌تواند فضای کشور را به قدری آشفته و ناامن نشان بدهد که مانع جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی بشود، این اتفاقی است که در جریان انتخابات کشور غنا افتاده و یا طرفداران دوآتشه افراد را وادار کند تا در پاسخ به آن‌چه نسبت به شخصیت محبوبشان می‌شنوند دست به اسلحه شوند.

زبان سیاستمدارها می‌تواند آتشهایی را روشن کند که خود آن‌ها هم از پس خاموش‌کردنش برنمی‌آیند. حرف‌ها و حدیث‌هایی که در صفحات روزنامه‌ها باقی نمی‌ماند و کدورت‌هایی را پدید می‌آورد که به شکل مستقیم روی سیاست‌ها و سیاستگذاری‌ها تاثیر می‌گذارند.


منبع: برترینها

پژوهش هایی درباره‌ی خیانت؛ خیلی دور، خیلی نزدیک

ماهنامه سپیده دانایی – بهاره زارع، روانشناس: این مقاله پژوهش های تجربی دهه های گذشته از سراسر جهان را بررسی می کند تا آن چه پژوهشگران درباره مساله روزافزون خیانت انجام داده اند را ارزیابی کند و خلاهای موجود در متون را که برای پرکردن شان تحقیقات بیشتری لازم است، بیابد.

این پژوهش ها در هشت گروه دسته بندی شده اند:

•    انواع مختلف خیانت؛
•    تفاوت جنسیت در خیانت؛
•    میزان تحصیلات و خیانت؛
•    تاثیر ژنتیک بر خیانت؛
•    شخصیت و خیانت؛
•    دلایل خیانت؛
•    عواقب خیانت؛
•    خیانت و درمان ها.

دانش موجود در ارتباط با این هشت گروه مطالعه در این مقاله خلاصه خواهندشد.
 پژوهش ها درباره خیانت، خیلی دور، خیلی نزدیک

مقدمه

امروزه خیانت از دلایل مهم طلاق هاست. براساس گزارش پژوهش ها، ۹۰ درصد همه طلاق ها به خیانت مربوط می شوند.

یک دست ترین داده ها درباره خیانت از «پیمایش اجتماعی عمومی» به دست می آیند که «بنیاد ملی علوم امریکا» از سال ۱۹۷۲ برای پیگیری نظرات آمریکایی ها درباره رفتارهای اجتماعی آن را انجام می دهد. داده های این پیمایش نشان می دهد هر سال حدود ۱۰ درصد از زوج ها، ۱۲ درصد از مردان و ۷ درصد از زنان، رابطه جنسی بیرون از ازدواج داشته اند؛ اما تحلیل جزیی داده ها از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۶ تغییرات غافلگیرکننده ای را آشکار می کند.

پژوهشگران دانشگاه واشنگتن چنین یافته اند که میزان خیانت در طول زندگی بین مردان بالای ۶۰ سال از ۲۰ درصد در سال ۱۹۹۱ به ۲۸ درصد در سال ۲۰۰۶ افزایش یافته است. برای زنان بالای ۶۰ سال این میزان از ۵ درصد در سال ۱۹۹۱ به ۱۵ درصد در سال ۲۰۰۶ افزایش یافته است. (این افزایش ها در سراسر جهان مشهود است)

در نتیجه این موضوع، خیانت به مساله مهمی در متون روان شناسی تبدیل می شود که توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب می کند. خیانت همچنین از چشم اندازهای مختلف در متون روان شناسی بررسی شده، مانند دلایل، انواع، نشانه ها، میزان تحصیلات، تفاوت های جنسیتی، درمان، شخصیت زوج ها و… . هدف اصلی این مقاله خلاصه کردن این پژوهش ها در گروه های مشخص و ارائه مفهوم و دسته بندی پژوهش هایی است که در این باره انجام شده اند.

تعریف خیانت

خیانت اغلب به نقض توقع انحصار جنسی اشاره دارد. خیانت ممکن است رفتارهای مختلفی را شامل شود، از قبیل «داشتن رابطه بیرون از ازدواج»، «آمیزش جنسی»، «بوسه»، «نوازش بدنی»، «روابط احساسی فراتر از دوستی»، «دوستی»، «روابط اینترنتی»، «استفاده از هرزه نگاری» و نمونه های دیگر. در اغلب فرهنگ ها، در زمان رابطه های نزدیک و صمیمی، معمولا نوعی توقع ابرازشده یا ضمنی برای انحصار وجود دارد، مخصوصا در مسائل جنسی.

خیانت به عنوان بی وفایی از طریق اتکاناپذیربودن و پشت کردن به عهد به شریک رابطه به رغم تعهد و انحصار، تعریف شده است. خیانت جنسی توسط یکی از زوجین در ازدواج اغلب هرزگی و بی عفتی خوانده می شود. این که یک عمل خیانت آمیز شامل چه چیزی می شود درون فرهنگ ها تنوع دارد و به نوع رابطه موجود بین افراد وابسته است. حتی در یک رابطه باز، ممکن است خیانت اتفاق بیفتد، اگر یکی از زوجین رابطه خارج از مرزهای تفهیم شده رابطه عمل کند.

پژوهش های مختلف درباره خیانت انجام شده اند که می توان آن ها را به هشت گروه تقسیم کرد.

 پژوهش ها درباره خیانت، خیلی دور، خیلی نزدیک
انواع مختلف خیانت

یک گروه از پژوهش ها درباره خیانت روی انواع مختلف خیانت تمرکز دارد؛ شامل: روابط یک شبه، ارتباطات احساسی، روابط طولانی مدت و هرزه گردی، روابط بیرون از ازدواج، آمیزش جنسی، بوسه، نوازش، دوستی، روابط اینترنتی و استفاده از هرزه نگاری؛ اما بیشتر متون موجود خیانت را به  دسته های مشخص تری تقسیم می کنند، شامل خیانت جنسی، خیانت عاطفی، ترکیب خیانت عاطفی و جنسی و خیانت اینترنتی. علاوه بر این ها، در هر کدام از این دسته های کلی، زیرگروه های مختلف وجود دارند؛ برای مثال، خیانت عاطفی ممکن است شامل یک رابطه کاری یا تماس تلفنی از راه دور باشد.

خیانت جنسی ممکن است شامل استفاده از کارگران جنسی، روابط با همجنس و انواع مختلف رفتارهای جنسی باشد. «بئاتریس»، نوع دیگری از خیانت را بررسی می کند: خیانت آنلاین که به عنوان فرایندی تعریف می شود که در آن افرادی که در رابطه های متعهدانه طولانی مدت هستند، به دنبال تماس های رایانه ای آنلاین با جنس مخالف باشند.

«مکنزی» خیانت را به سه دسته تقسیم کرد: خیانت جنسی، خیانت عاطفی و خیانت با سرمایه گذاری کامل. طبق آنچه «مکنزی» می گوید، خیانت جنسی شکلی از رابطه با فردی خارج از ازدواج است که کاملا یا در وهله اول، ماهیت جنسی دارد و وابستگی احساسی کم است یا اصلا نیست.

درواقع، در پژوهش او خیانت جنسی صرفا محدود به آمیزش جنسی تعریف نشده و شامل هر نوع رفتار جنسی است که اعتماد انحصار جنسی در یک ازدواج را زیر پا می گذارد، از قبیل بوسه های رمانتیک و نوازش های شدید؛ همچنین شامل رفتارهایی است که در آن ها اصلا تماس فیزیکی وجود ندارد، مانند سکس تلفنی یا آنلاین، با توجه به این حقیقت که فرد متخلف، در حال خرج کردن تمایلات جنسی اش خارج از ازدواج است.

تفاوت های جنسیتی در خیانت

پژوهش ها در این زمینه به دو قسمت تقسیم می شوند: گروه اول روی تفاوت ها بین جنسیت ها، در نوع واکنش نشان دادن در مواجهه با خیانت زوج دیگر تمرکز می کنند.

این تفاوت های جنسیتی در واکنش به خیانت جنسی یا عاطفی زوج به خوبی مستند شده و فرضیه های تکاملی درباره شان مطرح شده است. با توجه به مساله تکاملی مربوط به عدم اطمینان از والد، مردان بیشتر از زنان از خیانت جنسی زوجشان ناراحت می شوند. همچنین، نگرانی انطباقی مربوط به سرمایه گذاری والدینی و انحراف منابع باعث می شود زنان بیشتر از مردان از خیانت عاطفی زوجشان احساس ناراحتی کنند.

بخش دیگری از متون مربوط به تفاوت های جنسیتی و خیانت به تفاوت میزان شرکت در خیانت بین زنان و مردان مربوط است. بعضی پژوهشگران با قدرت اعلام می کنند که مردان بیشتر درگیر خیانت می شوند تا زنان، به میزان قابل توجهی شرکای جنسی بیشتری خارج از رابطه اولیه شان دارند و گرایش آسان گیرتری به رابطه جنسی بیرون از ازدواج دارند و نیز میل شدیدی به خیانت دارند؛ در عین حال، دیگر پژوهش ها چنین مطرح می کنند که میزان خیانت در مردان و زنان به طور فزاینده ای به سمت برابری می رود و تفاوتی از نظر رفتار بینشان نیست.

پژوهش ها درباره خیانت، خیلی دور، خیلی نزدیک

میزان تحصیلات و خیانت

پژوهش های مختلف نتایج مختلفی درباره تاثیر میزان تحصیلات روی خیانت گزارش می کنند. «اتکینز» و همکارانش در سال ۲۰۰۱ چنین دریافتند که احتمال بیشتری وجود دارد که افراد با تحصیلات بالا درگیر روابط جنسی بیرون از ازدواج شوند. آن ها چنین نتیجه گرفتند که رابطه معناداری بین طلاق و میزان تحصیلات وجود دارد و همبستگی بین تحصیلات و خیانت صرفا برای زوج هایی که طلاق گرفته اند معنادار است.

در پژوهش ملی دیگری، «فورست» و «تنفر» نتیجه گرفتند که تحصیلات همبستگی معناداری با خیانت در زنان متاهلی دارد که از نظر سطح مدرک با زوج شان تفاوت دارند. به طور دقیق تر، آن ها دریافتند اگر یک زن متاهل تحصیلات بیشتری از همسرش داشته باشد، احتمال این که او در ازدواج وفادار نباشد بیشتر است، در مقایسه با زنی که میزان تحصیلات کم تری از همسرش دارد. در مجموع، داده های پژوهش های قبلی نشان داد که احتمال خیانت در افراد با تحصیلات بالا بیشتر است.

تاثیرات ژنتیک در خیانت

برخلاف حیوانات، تاثیر ژنتیک روی خیانت بین انسان ها مبهم است. «چارکاس» و «اولسنر» نشان دادند که خیانت و تعداد شرکای جنسی هر دو تحت تاثیر ژنتیک هستند.

به طور دقیق تر، خیانت (۴۱ درصد) و تعداد شرکای جنسی (۳۸ درصد) ارثی هستند. آن ها همچنین دریافتند که همبستگی بین این دو ویژگی شدیدا (۴۷ درصد) معکوس است.

رویکردها به خیانت توسط عوامل تاثیرگذار مشترک و منحصر بفرد محیطی، اما نه ژنتیکی، تعیین می شوند. این پژوهشگران در یک پژوهش در سطح ژنوم ها توانستند سه محدوده ارتباط ضمنی اما غیرمعنادار با خیانت و تعداد شرکای جنسی روی کروموزوم های ۳، ۷ و ۲۰ با امتیاز ماکزیمم ۲۴۶ بیابند.

نتیجه مربوط به ارث پذیری خیانت جنسی و تعداد شرکای جنسی در پژوهش «چارکاس» و همکارانش در سال ۲۰۰۴ نظریه تکاملی رفتار جنسی انسان را تقویت کرد. اغلب مباحث درباره خیانت نظری هستند اما چنین مطرح می کنند که تاثیر ژنتیک باید صفر باشد.

پژوهش ها درباره خیانت، خیلی دور، خیلی نزدیک

شخصیت و خیانت

پژوهش های بسیاری جنبه های شخصیتی خیانت را بررسی کرده اند. پژوهش های اولیه چنین گزارش دادند که تا سن ۴۰ سالگی، ۵۰ درصد از همه مردان متاهل و بیش از ۲۵ درصد از همه زنان متاهل در رفتارهای جنسی خارج از ازدواج شرکت داشته اند. بعد از سه دهه، همچنان تقریبا ۵۰ درصد از مردان در روابط عاطفی یا جنسی بیرون از ازدواج شرکت داشته اند، در حالی که ۴۰ درصد از زنان در چنین روابطی بوده اند.

«الگوی پنج عاملی» برای توصیف تعاملات در ازدواج به عنوان رابطی بین دو شخصیت به کار رفته است. شخصیت زوجین چگونه ممکن است انواع خیانت ها را پیش بینی کند؟

در یک فراتحلیل از ۴۵ پژوهش، عوامل شخصیتی که پایه رفتارهای پرخطر جنسی را شکل می دهند بررسی شد و نتیجه نشان داد که توافق پذیری بالا و وجدان بالا به طور قابل اتکایی با ریسک جنسی کم تر همبسته اند. توافق پذیری پایین همبستگی منفی با ریسک بیشتر جنسی، شامل چندین شریک جنسی برای وجدان پایین و همبستگی مثبت با رابطه جنسی بدون حفاظت داشت. خیانت ارتباط معناداری با توافق پذیری پایین و وجدان پایین دارد.

«اشمیت» و «باس» دریافتند که افراد دارای میزان بالای توافق پذیری و وجدان در انحصار رابطه هم بالاتر بودند، یعنی احتمال کم تری وجود داشت که وفادار نباشند.

اخیرا «شکلفورد» و «بیسر» الگویی را براساس پنج عامل بزرگ شخصیت ارائه کردند تا احتمال خودگزارش شده تجربه روابط بیرون از ازدواج را پیش بینی کند.

آن ها ۱۰۷ زوج را انتخاب کردند که حداکثر یک سال از ازدواج شان گذشته بود. آن ها نوعی تایید برای یک مدل تصادفی بین زوج هایی که به طور خاص توافق پذیری پایینی داشتند و زوج هایی که به طور خاص غیرقابل اتکا بودند، یعنی وجدان پایینی داشتند، یافتند که در آن ها امکان بالایی برای تجربه روابط بیرون از ازدواج در طول یک سال پیش رو تخمین زده شد.

دلایل خیانت

متون مربوط به خیانت نشان می دهد دلایل مختلفی برای عدم وفاداری وجود دارد، از قبیل میزان تحصیلات، شخصیت، فرصت، شیوه وابستگی، سطح درآمد و اشتغال، نژاد، فرهنگ، دین و رضایت زناشویی.

«دریگوتاس» و همکارانش این دلایل خیانت را به پنج دسته تقسیم کردند: تمایل جنسی، رضایت عاطفی، زمینه اجتماعی، گرایش ها و هنجارها و انتقام یا خصومت. پژوهش های مربوط به مسائل تمایلات جنسی روی نیاز به تنوع جنسی و میزان بهره وری ممکن از زوج، به عنوان دلایل مرسوم برای خیانت، متمرکز شده اند.

پژوهش های مربوط به رضایت عاطفی روی رضایت زناشویی تمرکز کرده اند. عوامل زمینه ای اجتماعی اغلب به میزان تحصیلات، شخصیت، فرصت، شیوه وابستگی، سطح درآمد و اشتغال، نژاد و فرهنگ مربوط بوده اند.

مرور متون نشان می دهد که پژوهش درباره نوع رویکرد به خیانت مشخص می کند، شریک جنسی با رویکردهای جنسی لیبرال، با احتمال بیشتری درگیر خیانت می شوند. سرانجام، خیانت به عنوان انتقام، به طور سنتی دلیلی مرسوم برای عدم وفاداری بین زوج هاست.

پژوهش ها درباره خیانت، خیلی دور، خیلی نزدیک

عواقب خیانت

بعضی پژوهش ها نشان داده اند که فقط درصد کمی از زوج هایی که تجربه خیانت دارند، می توانند رابطه شان را بعد از آن نجات دهند. همچنین همه ازدواج هایی که دچار خیانت می شوند، به طلاق منجر نمی شوند.

اغلب پژوهش ها درباره عواقب خیانت، نتایجی منفی نشان می دهند؛ مانند: خشم، از دست رفتن اعتماد، کاهش اعتماد به نفس شخصی و جنسی، صدمه به عزت نفس، ترس از طرد و افزایش شدید توجیهات برای ترک زوج.

«اسپنیر» و «مارگولیس» در سال ۱۹۸۳ و «هورویتز» در سال ۲۰۰۱ چنین نتیجه گرفتند که زوج هایی که به خاطر خیانت طلاق می گیرند، احساس افسردگی کم تری می کنند تا زوج هایی که به دلایل دیگر به ازدواج خود پایان می دهند. زوجی که خیانت کرده طلاق را آغاز کرده اما احتمال بیشتری وجود دارد که زوج وفادار دچار افسردگی شود. وقتی که فرد خیانت زوجش را کشف می کند، باید درباره بخشیدن او و کنار هم ماندن یا تمام کردن رابطه، تصمیم بگیرد.

«شکلفورد» و همکارانش دریافتند که زنان و مردان که با مسائل انطباقی متفاوتی در تاریخچه تکاملی خود در ارتباط با انواع مختلف خیانت مواجه بوده اند، واکنش های مختلفی به خیانت زوج خود داشته اند. بخشیدن خیانت جنسی برای مردان سخت تر از خیانت عاطفی است و احتمال بیشتری و جود دارد که آن ها بعد از خیانت جنسی زوج رابطه را بر هم بزنند.

خیانت و درمان

یک گروه از پژوهش ها درباره خیانت، به درمان می پردازد. از منظر بالینی، «اتکینز» و همکارانش در بررسی به این نکته پرداختند که فهمیدن خیانت در طول یک فرایند، به جای یک اتفاق لحظه ای، ممکن است به زوج ها کمک کند. آن ها دریافتند که زوج های بی وفا در طول درمان بیشتر از زوج های وفادار علائم بهبود نشان می دهند؛ در عین حال، آن ها نشان دادند زوج هایی که رابطه ای بیرون از ازدواج داشتند و آن را به عنوان یک راز نگه نداشتند، بهبود بیشتری در رضایت نسبت به دیگران داشتند.

همچنین، آن ها نتیجه گرفتند که طرف خیانت کار بیشتر از طرف مقابل که درگیر خیانت نبوده تحت فشار است و هر دو پیشرفت های مشابهی در روند درمان دارند.

در مقابل، «گوردون» و همکارانش چنین نتیجه گرفتند که طرفی که درگیر خیانت نبوده، در طول درمان بیشتر تحت فشار است و نیز در مقایسه با طرف درگیر در خیانت، بهره بیشتری از درمان می برد.

در پژوهش های اخیر درباره درمان و خیانت یک مطالعه مورد طراحی شد تا کارآمدی رویکرد قدم به قدم بر مبنای بخشش در کمک به زوج هایی که مشغول بازیابی خود پس از خیانت هستند را بیابد. در این رویکرد اولین قدم در بهبود، مواجهه با تاثیر و نفوذ خیانت است. قدم دوم به معنا و چارچوب خیانت می پردازد و قدم سوم به زوج کمک می کند بعد از خیانت، به زندگی ادامه دهند.

در پایان درمان، اغلب شرکت کننده ها سطح بالایی از بخشش در واکنش به خیانت داشتند. در یک پژوهش کاوشی دیگر، «اتکینز» و همکارانش درمان خیانت را با استفاده از زوج درمانی رفتاری سنتی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه آزمایش کردند. شرکت کننده هایشان ۱۹ زوج بودند که تجربه خیانت داشتند. آن ها سطح پریشانی و فشار و روند درمان را در زوج هایی که تجربه خیانت داشته اند، با زوج هایی که به دلایل دیگر برای درمان آمده بودند، مقایسه کردند. آن ها نتیجه گرفتند که در مرحله پیش از درمان، زوج هایی که تجربه خیانت داشته اند، رنج بیشتری می برند تا دیگر زوج ها. در پایان درمان، نتیجه در زوج های خیانت دیده با زوج های بدون خیانت یکسان بود.

«کیس» روی یک الگوی درمانی خیانت براساس فرایند چندبعدی عذرخواهی و بخشش تمرکز کرد که در آن همسر از طریق تکالیفی مشخص به سمت بازیابی اعتماد حرکت می کند. این پژوهش نتیجه گرفت که بسیاری از زوج ها بعد از تجربه خیانت در رابطه شان، به سمت متعادل کردن رابطه پیش می روند.

پژوهش ها درباره خیانت، خیلی دور، خیلی نزدیک

نتیجه گیری ها و پیشنهادات برای پژوهش های آینده

در متون روان شناسی خیانت از چشم اندازهای مختلف بررسی شده است. به نظر می رسد که مانند سایر سوژه های مطالعات انسانی، پژوهش های خیانت نیز سوالات بی پاسخ مانده ای دارند. با توجه به اهمیت این مساله برای زوج درمان ها و روان شناسان اجتماعی، پژوهش های بیشتری در آینده نیاز است تا دانش ما درباره خیانت بالا ببرد و کمک کند از مشکلات نابودکننده ازدواج پرهیز کنیم.

همسر مرد خیانت کار، ممکن است بخشی از منابع را به زنی دیگر ببازد. شوهر زن خیانت کار ممکن است ظرفیت تولید مثلی همسرش را لااقل برای یک چرخه فرزندآوری از دست بدهد. او همچنین با ریسک سرمایه گذاری بلند مدت در کسی که زاده رقیبش است، مواجه است.

با توجه به شیوع خیانت و هزینه های مربوط به خیانت و طلاق، یک مساله تجربی مهم این است که چه چیز بین زوج هایی که طلاق می گیرند و زوج هایی که بعد از خیانت با هم می مانند، تفاوت ایجاد می کند؛ بنابراین، پِژوهش بیشتری در روان شناسی اجتماعی درباره خیانت لازم است.

به طور کلی مشخص می شود که چندین خلا در بررسی متون مربوط به خیانت شناسایی شده و فرصت را برای پژوهش های آینده مهیا کرده است.

با توجه به نقش مهم خیانت در شکست ازدواج ها، باید پژوهش های بیشتری درباره دیگر حیطه هایی که ممکن است به احتمال خیانت مربوط باشد، انجام شود؛ برای مثال، پژوهش بیشتری برای بررسی تفاوت بین کسانی که در مقابل خیانت آسیب پذیرند و کسانی که درگیر خیانت نمی شوند باید انجام شود و بررسی شود کدام ویژگی های شخصیتی ممکن است به خیانت منجر شوید و از این طریق، قدمی در راه پیش بینی خیانت برداشته شود؛ در عین حال، پیش از بررسی ارتباط بین صفات شخصیتی و پیش بینی خیانت پژوهش بیشتری در این زمینه لازم است.

پژوهش های بین ملیتی مثل پژوهش در این باره که نارضایتی شغلی طور ممکن است با احتمال خیانت مربوط باشد، خلا دیگری در این متون است؛ بنابراین پژوهش بیشتری با تمرکز بیشتر بر نشانه های خیانت نیز پیشنهاد می شود.

فرد چگونه می تواند نشانه های احتمال وقوع خیانت را در همسرش شناسایی کند تا بتواند ازدواجش را نجات دهد؟ همچنین پژوهش های بیشتری درباره انواع مختلف خیانت مانند خیانت در محیط کار و راه های  مواجهه با آن ها و نیز این که چگونه خیانت عاطفی ممکن است به خیانت ترکیبی تبدیل شود، یعنی خیانت جنسی نیز به آن اضافه شود، پیشنهاد می شود. کارهای بیشتری نیز لازم است انجام شود تا مشخص شود آیا فرصت های خیانت برای دو جنس متفاوت است یا خیر؟

* دکتر زارع، دکترای خود را در رشته زوج درمانی از دانشگاه ملی مالزی دریافت کرده است. وی درباره آسیب های زندگی زناشویی از جمله خیانت و طلاق تحقیقات مختلفی را انجام داده است که برخی از آن ها در کنفرانس ها و مجلات معتبر بین المللی ارائه شده است. عضویت در هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی بخش دیگری از فعالیت های ایشان است.


منبع: برترینها

ادبیات معاصر، ادبیات نومیدی است

: ژان ماری گوستاو لوکلزیو، برنده نوبل ادبیات سال ٢٠٠٨ نخستین‌بار برای نوشتن داستانی درباره دریا در هفت‌سالگی قلم به دست گرفت. اما حرفه‌اش را وقتی شروع کرد که جوان کمروی ٢٣ساله‌ای بود و نماینده‌ای ادبی در اختیار نداشت؛ بنابراین داستان «صورت جلسه» را در پاکت می‌گذارد و برای معتبرترین ناشر فرانسه می‌فرستد. این داستان در سال ١٩۶٣ منتشر شد و جایزه رنودو را برای او به ارمغان آورد و نامش در فهرست نهایی نامزدهای جایزه گنکور دیده شد.

کتاب «صورتجلسه» داستان جوانی ناراضی را روایت می‌کند که در شهر کوچکی در جنوب فرانسه پرسه می‌زند و در نهایت راهش به بیمارستان روانی می‌رسد. این کتاب که به‌شدت تحت‌ تاثیر نویسنده‌های اگزیستانسیالیستی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو بود، لوکلزیو را به محبوب رسانه‌ها بدل کرد. از آن زمان تا به حال بیش از ۴٠ مقاله، رمان، داستان کوتاه و داستان‌هایی برای کودکان نوشته است.

اغلب آثار او درباره انسان‌های سرگردان است، مردمی که در جست‌وجوی معنا و در مبارزه با تاریخ ملی‌شان هستند. روایت «ستاره سرگردان» یکی از بازمانده‌های هولوکاست را با زن جوان فلسطینی در نخستین روزهای حکومت رژیم صهیونیستی هم‌مسیر می‌کند. در رمان «جوینده طلا» سیاست‌های مستعمراتی اروپا را درون داستانی درباره جست‌وجوی گنجی مدفون در جزیره‌ای در اقیانوس هند، پنهان می‌کند.

ادبيات معاصر، ادبيات نوميدي است

 

ژان ماری گوستاو لوکلزیو ‌زاده ١٩۴٠ در نیس است اما خودش را شهروندی جهانی معرفی می‌کند؛ ریشه‌های خانواده‌اش به موریس می‌رسد، در کودکی در آفریقا زندگی کرد، مدتی در دانشگاه بریستل انگلستان مشغول تحصیل شد، با کار در مکزیک و تایلند خدمت سربازی‌‌اش به فرانسه را کامل کرد. در دهه ١٩٧٠ سال‌ها با قبیله بومی سرخ‌پوستان امبرا در جنگل‌های پاناما زندگی کرد و شیفته فرهنگ آنها شد. به همین ترتیب آکادمی سوئد به هنگام معرفی لوکلزیو به عنوان برگزیده جایزه نوبل ادبیات، او را نویسنده‌ای کوچ‌نشین نامید و از اینکه او را نویسنده‌ای فرانسوی بداند خودداری کرد.

از زمانی که لوکلزیو جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد آثار داستانی او در ایران به همت مترجمان برگردانده و منتشر شد. سال گذشته دو کتاب «ستاره سرگردان» با ترجمه سجاد تبریزی از سوی انتشارات آموت و «کودک زیر پل» ترجمه مرضیه بلیغی از انتشارات یانار روانه قفسه‌های کتابفروشی‌ها شد. رمان‌های «دگرگونی‌ها»، «دیه‌گو و فریدا»، «خلسه مادی»، «آفریقایی» و… پیش از این به فارسی ترجمه شدند. در ادامه گفت‌وگوی مجله ادبی  Le Magazine Litteraire را پیش از اهدای جایزه نوبل به لوکلزیو می‌خوانید.

آثار شما عرفانی، فلسفی و محیط‌زیستی! توصیف شده‌اند. کار خودتان را با این توصیف‌ها یکی می‌دانید؟

سخت است خودت کارت را توصیف کنی. اگر قرار باشد کارهایم را ارزیابی کنم باید بگویم که کتاب‌هایم تنها چیزی هستند که بیشترین شباهت را به من دارند. به عبارتی دیگر، از نظر من این موضوع کمتر به بیان عقاید مربوط است و بیشتر بیان آنچه من هستم و آنچه به آن اعتقاد دارم، است. وقتی می‌نویسم در درجه اول سعی می‌کنم روابطم را به روزمره، به رویدادها ترجمه کنم. ما در دوره پردردسری زندگی می‌کنیم که مورد حمله آشفتگی عقاید و تصاویر قرار گرفته‌ایم. شاید نقش ادبیات در دنیای امروز این باشد که طنین‌انداز این آشفتگی باشد.

ادبیات می‌تواند این آشفتگی را تحت تاثیر قرار دهد، شکل آن را تغییر دهد؟

ما در این دوره و زمانه دیگر جسارت باور کردن نداریم، مثل دوره سارتر که یک رمان می‌توانست جهان را دگرگون کند. امروزه نویسنده‌ها فقط می‌توانند ضعف سیاسی خود را ثبت کنند. وقتی سارتر، کامو، دوس پاسوس یا اشتاین‌بک می‌خوانی، آشکارا می‌بینی که این نویسنده‌های متعهد بزرگ اعتماد به نفسی بی‌حدوحصر در آینده بشر و قدرت کلام مکتوب داشتند.

یادم می‌آید که وقتی هجده سال داشتم، سرمقاله‌های سارتر، کامو و موریاک در L’Express را می‌خواندم. آنها مقاله‌های متعهدانه‌ای بودند که راه را نشان می‌دادند. کسی امروزه می‌تواند به طور قابل‌قبولی تصور کند که سرمقاله روزنامه‌ای بتواند به حل مشکلات ویران‌کننده زندگی ما کمک کند؟ ادبیات معاصر ادبیات نومیدی است.

اگر مردم شما را نویسنده‌ای می‌شناسند که نمی‌توان او را در دسته‌بندی خاصی قرار داد، شاید به این خاطر است که فرانسه هرگز تنها منبع الهام شما نبوده است. رمان‌های شما بخشی از دنیای خیالی جهانی‌شده هستند. کمی شبیه به کارهای رمبو یا [ویکتور] سگالان، نویسنده‌هایی که منتقدان ادبی فرانسه سخت می‌توانند آنها را در دسته‌ای جای بدهند.

اول از همه بگویم جای نگرفتن در دسته‌بندی‌ها به هیچ‌وجه من را ناراحت نمی‌کند. فکر می‌کنم مهم‌ترین خصوصیت رمان این است که قابل دسته‌بندی نیست، به عبارتی دیگر ژانری با چندشکل است که بخشی از پیوند خوردن چند ژانر است، آمیزه‌ای از ایده‌ها که در نهایت انعکاسی از جهان چندقطبی ما است. من هم مثل شما فکر می‌کنم که می‌گویند بنیاد ادبی فرانسوی، جانشین به اصطلاح ایده‌های جهانی اعضای انجمن ادبی Encyclopedistes بود، با خواندن هر نوع ایده‌ای به نام «بیگانه» تمایل رقت‌انگیزی برای به حاشیه راندن آنها داشتند. رمبو و سگالان در دوره خود بهای این رفتار را پرداختند.

حتی امروزه، آثار نویسنده‌های اهل کشورهای جنوبی فقط در صورتی در اینجا چاپ می‌شوند که در دسته «بیگانه» طبقه‌بندی شوند. مثالی که به ذهنم می‌رسد نویسنده اهل موریس است به نام آناندا دوی که وقتی عضو هیات خوانندگان گالیمار بودم از اثر او دفاع کردم. پاسخ آنها این بود که نوشته او به اندازه کافی «بیگانه» نیست!

چرا شیفته فرهنگ‌ دیگر کشورها هستید؟

فرهنگ غربی به‌شدت یکدست شده است. ممکن‌ترین تاکید خود را بر جنبه شهری و تکنیکی‌اش می‌گذارد در نتیجه توسعه دیگر قالب‌های بیانی را مثل تعصب مذهبی و احساسات، متوقف می‌کند. تمام بخش نانشناخته انسان به نام «عقل‌گرایی» در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد. آگاهی من از این موضوع است که من را به سمت تمدن‌ها‌ سوق داده است.

در این مکان دیگر سراغ مکزیکی‌ها که به طور خاص و جهان سرخ‌پوستی که به طور عام مکانی غالب را ساکن شده‌اند، رفتید. چطور شد که سراغ مکزیک رفتید؟

برای خدمت به ارتش به مکزیک فرستاده شدم. طی دو سالی که در این کشور به سر بردم فرصت سفر کردن داشتم. به خصوص به پاناما جایی که امبرازها را دیدم، رفتم. چهار سال (١٩٧۴-١٩٧٠) را در جنگل مردم سرخپوست گذراندم. تجربه تکان‌دهنده‌ای بود چرا که شیوه‌ای از زندگی کردن را کشف کردم که هیچ نوع ارتباطی به آنچه در اروپا تجربه‌اش می‌کردم نداشت. آنها با طبیعت، با محیط زیست، با خودشان با هماهنگی زندگی می‌کردند بدون اینکه به مقامی دولتی یا مذهبی مراجعه کنند.

این رفتار آنها حیرت‌آور بود و وقتی می‌خواستم به نوبه خودم درباره همبستگی اجتماعی این جامعه صحبت کنم، منتقدان من را متهم به بی‌تجربگی، سادگی و کسی که در دام افسانه «وحشی‌گری اصیل» افتاده است، می‌کنند. گرچه اصلا منظور من این چیزها نبوده است. من هرگز نمی‌توانم به این مردمی که با آنها زندگی کرده‌ام بگویم وحشی یا بگویم اصیل. آنها با معیارهای دیگری زندگی می‌کنند، ارزش‌های دیگری دارند.

این روزها زندگی خود را میان البوکرکی در نیومکزیکو، موریس کشوری که خانواده‌تان اهل آنجاست و نیس جایی که کودکی‌تان را در آن گذراندید و جایی که هنوز مادرتان ساکن آنجاست، تقسیم کرده‌‌اید. شخصیت‌های داستان‌های‌تان هم مثل خودتان بین قاره‌ها در رفت‌وآمد هستند.

برای مثال داستان‌های مجموعه داستان کوتاه «دل‌شکستگی‌ها و چند عاشقانه دیگر» تقریبا در مکزیک روی می‌دهد. نخستین داستان در این مجموعه داستان دو زن جوان را شرح می‌دهد که کودکی خود را در این کشور گذرانده‌اند. دوران کودکی‌ که صدماتی به روان آنها وارد کرد. ظاهرا هر دوی آنها مدام در فکر گذشته‌شان هستند. می‌توان گفت که این دو خواهر قربانیان زندگی کوچ‌نشینی شدند؟

آنها قربانی تعلق داشتن به دو فرهنگ متفاوت در یک زمان شده‌اند. برای بچه‌ها خیلی دشوار است که درگیر دو فرهنگ متفاوت باشند؛ یکی فرهنگ مکزیک که فرهنگی ناشکیبا، خیابانی و بیرونی است و فرهنگ اروپایی که بر بنای خانه، مسائل درونی و قوانین مدرسه بنیان نهاده شده است. این تصادم فرهنگ‌ها است که می‌خواستم آن را شرح بدهم.

ادبيات معاصر، ادبيات نوميدي است

پس چرا «عاشقانه»؟

عاشقانه کلمه‌ای طعنه‌آمیز برای توصیف موقعیت‌های تراژیک است. کتاب شامل هفت داستان کوتاه سیاه می‌شود. در داستان‌های عاشقانه احساسات نسبت به حقیقت‌های جامعه‌شناختی در درجه اول اهمیت قرار می‌گیرد. فکر می‌کنم که نقش داستان این است که لغزش‌ مداوم میان احساس، جامعه، حقیقت و جهان را پررنگ‌تر کند. به عبارت دیگر، تمامی داستان‌های این مجموعه براساس رویدادهای حقیقی که آنها را اقتباس کرده‌ام، نوشته شده‌اند. بنابراین داستان‌هایی واقعی هستند. آنها دارای عنصر «احساساتی» هستند، عنصری که می‌توانید در صفحات «گزیده اخبار» روزنامه‌ها پیدا کنید.

در کتاب‌های شما مرزهای میان ژانرها محو شده‌اند. این کتاب‌ها از روایت‌های خیالی سنتی بسیار فاصله دارند. فکر می‌کنید که رمان، به عنوان ژانری که از قرن نوزدهم به ما به ارث رسیده است، هنوز هم با خاستگاه‌های طبقه متوسط نشانه‌گذاری می‌شود و به همین ترتیب نمی‌تواند پیچیدگی جهان پست‌مدرن و پسااستعماری را منعکس کند؟

رمان، ژانر طبقه متوسط است. طی قرن نوزدهم بخت‌ها و نااقبالی‌های جهان طبقه متوسط را به شکل تاثیرگذاری مجسم می‌کرد. بعد سینما از راه می‌رسد. نقش درخشان رمان را می‌دزدد و ثابت می‌کند در ارایه جهان روشی چشمگیرتر دارد. بنابراین نویسنده‌ها درصدد این هستند که با توسل به تبدیل رمان به جایی برای ابراز احساسات و عقاید، گستره ژانر رمان را افزایش دهند. بعد این نویسنده‌ها متوجه شدند این ژانر چقدر منعطف و شکل‌پذیر است، به آسانی خودش را با آزمایشات قالبی سازگار می‌کند. از آن زمان هر نسلی رمان را به قالبی تازه درآورده است و با بخشیدن عناصر تازه به آن دوباره آن را ابداع کرده است.

به نویسنده اهل موریس فکر می‌کنم، Abhimanyu Unnuth، که به تازگی او را با انتشار ترجمه کتابش «Lal Pasina» کشف کرده‌ام. این رمانی است که از چند جهت یادآور اوژن سو (نویسنده فرانسوی) است. این نویسنده اهل موریس از قالب سنتی رمان استفاده می‌کند اما بهتر بود با معرفی عناصر حماسی، ترانه‌ها و ریتمی که متعلق به شاعران هندی است، این قالب را واژگون کند. نتیجه «یهودی سرگردان» و «رازهای پاریس» (آثار اوژن سو) و «بازدید از رامایانا» می‌شود.

رمان‌های شما جنبه خودنگاره‌ای هم دارند. آیا این احساس را دارید که گردآورنده تاریخ [زندگی] خودتان و تجربیات زندگی‌تان هستید؟

محبوب‌ترین رمان‌نویس‌های من استیونسن و جویس هستند. آنها از نخستین سال‌های زندگی‌شان الهام گرفتند. از طریق نوشتن گذشته‌شان را به خاطر می‌آوردند و می‌کوشیدند «چرایی‌ها» و «چگونگی‌ها»ی آن را درک کنند. وقتی «اولیس» جویس را می‌خوانید، این احساس در شما به وجود می‌آید که جویس قصد مرتبط کردن داستان با لحظه کنونی را نداشت بلکه می‌خواست هر آنچه درونش است را ابراز کند، هر چیزی را که او را به فردی که بود، تبدیل کرده بود. او کوچک‌ترین صداهای خیابان، عباراتی از مکالمه‌ها را احیا می‌کرد همچنین تنبیه بدنی‌ای که در مدرسه شامل حالش شد و تا زمان نوشتن این کتاب دچار عقده‌ای روحی شد که دست از سرش برنمی‌داشت. ناپیل (نویسنده بریتانیایی) هم به تخیلات و خاطراتش از نخستین سال‌های تحصیلش بازمی‌گشت. ادبیات تنها به این خاطر قدرتمند است که از پس ابراز نخستین احساسات، نخستین تجربیات، نخستین ایده‌ها، نخستین نومیدی‌ها بربیاید.

وقتی کتاب شما را می‌خوانیم اغلب این احساس در ما به وجود می‌آید که شخصیت‌های داستانی شما، در تصورتان، در جست‌وجوی سرزمین مادری‌‌شان هستند؛ جست‌وجویی که فراتر از مفهوم سنتی و کوته‌بین ملی می‌شود. نویسنده‌ای رابطه تازه‌ای را که نویسنده تبعیدشده می‌کوشد با کشوری که از آن آمده بنا کند، «سرزمین‌های مادری خیالی» توصیف کرده بود. سرزمین مادری شما شبیه به چیست؟

من خودم را یک تبعیدی می‌دانم چرا که تمام اعضای خانواده‌ام اهل موریس هستند. نسل اندر نسل از افسانه‌های بومی، غذاها، اسطوره‌ها و فرهنگ موریس تغذیه کرده‌ایم. فرهنگی ترکیبی است، آمیزه‌ای از هند، آفریقا و اروپا است. من در فرانسه به دنیا آمدم و در فرانسه با فرهنگ این کشور بزرگ شده‌ام. وقتی بزرگ می‌شدم به خودم می‌گفتم که جایی روی زمین هست که سرزمین مادری واقعی من است. یک روز به آنجا می‌روم و می‌فهمم چه شکلی است. در نتیجه در فرانسه کمی خودم را یک «دیگری» می‌دانستم. از طرفی، عاشق زبان فرانسوی که شاید کشور واقعی من باشد، هستم! اما فکر کردن به فرانسه به عنوان یک ملت، باید بگویم به ندرت خودم را با اولویت‌های آن، یکی می‌دانم.

اجداد شما فرانسوی بودند؟

در واقع لوکلزیوها‌زاده موریبان واقع در بریتانی (ناحیه‌ای در فرانسه) بودند. در زمان انقلاب، یکی از اجداد من که از نام‌نویسی در ارتش انقلابی سر باز می‌زده است چون از او می‌خواستند موهای بلندش را کوتاه کند. بنابراین او مجبور به فرار از فرانسه می‌شود. او با تمامی اعضای خانواده‌اش با هدف رسیدن به هند سوار کشتی‌ای به نام «قاصدی به هند» می‌شود. اما وقتی کشتی مسافرانش را در موریس پیاده می‌کند، او پیاده می‌شود چرا که همسرش از این جزیره آمده بود و هنوز در اینجا قوم و خویش داشت.

اقوام موریسی خانواده لوکلزیو نوادگان این جد ماجراجو و شورشی هستند. در واقع او قهرمان رمان بعدی من است. این روزها مشغول نوشتن داستانی از چگونگی ساکن شدن او در موریس هستم. به این مرد که به آن طرف دنیا تبعید شد تا از چیزی فرار کند، احساس نزدیکی می‌کنم. احساس می‌کنم او را درک می‌کنم.

شما را یکی از قدرترین نامزدهای جایزه نوبل ادبیات می‌دانند. بگذارید تصور کنیم فردا جایزه نوبل را به شما اهدا کردند. دوست دارید در مراسم اهدای جایزه چی بگویید؟

این سوال خیلی فرضی است! برای جایزه نوبل نمی‌دانم اما می‌دانم دلم می‌خواهد در میان مردم صحبت کنم. دوست دارم درباره جنگ‌هایی حرف بزنم که جان کودکان را می‌گیرد. این مساله برای من، وحشتناک‌ترین موضوع زمانه‌مان است. ادبیات وسیله‌ای است برای یادآوری این تراژدی‌ها به مردم و آوردن آن به مرکز توجه. اخیرا برای محکوم کردن فقدان آزادی زنان افغانستان، روی مجسمه‌های زن در پاریس پارچه انداخته‌اند. خیلی خوب است. به همین شیوه باید همه مجسمه‌های کودکان را با دایره قرمز بزرگی روی سینه‌شان علامت‌گذاری کنیم تا یادآور باشیم که هر لحظه، جایی در فلسطین، شمال امریکا یا آفریقا، کودکی مورد اصابت گلوله‌ای قرار می‌گیرد. مردم هرگز در این باره حرف نمی‌زنند!


منبع: برترینها

۱۰ فیلم تاریخی برتر سینما که واقعیت را تحریف کرده اند

: بعضی اوقات فیلم هایی که از روی داستان های واقعی تاریخی ساخته می شوند چنان از واقعیت ماجرا دور می شوند که باید آن ها را فیلم های فانتزی دانست. اما در کمال ناباوری این فیلم ها چنان استادانه و زیبا ساخته می شوند که کسی به واقعیت داشتن یا نداشتن داستان تاریخی آن ها اعتنایی نکرده و فیلم با استقبال منتقدان و موفقیت تجاری روبرو می شود. فیلم های زیادی وجود دارند که علی رغم داشتن چنین گاف های تاریخی واضحی توانسته اند دل تماشاگران و منتقدان را به دست آورده و به فیلم های افسانه ای و موفقی تبدیل شوند. در ادامه ی ان مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلمی آشنا کنیم که بر اساس یک داستان تاریخی واقعی اما با دستکاری های تاریخی زیاد ساخته شده و اکثر آن ها موفق بوده اند.

۱- شجاع دل

تعداد فراوان دستکاری های تاریخی در فیلم معروف و پرفروش «شجاع دل» (Braveheart) که مل گیبسون در نقش کارگردان و بازیگر اصلی آن ظاهر شد آن را نه به یک فیلم با واقعیت تاریخی بلکه به یک فیلم فانتزی و افسانه ای تبدیل می کند. ویلیام والاس در این فیلم یک جنگاور خودساخته نبود بلکه در تاریخ اسکاتلند وی یک شوالیه بود که در خانواده ای آریستوکرات به دنیا آمد. شاید نبرد موسوم به «نبرد استرلینگ» را در این فیلم به یاد داشته باشید اما نکته ی جالب این که این نبرد به گفته ی تاریخدانان «نبرد پل استرلینگ» (Battle of Stirling Bridge) نام داشته است که در فیلم هیچ نشانی از این پل دیده نمی شود و در واقع رندال والاس، نویسنده ی فیلمنامه ی این فیلم، به دلایل سینمایی از وارد کردن آن در فیلمنامه خودداری کرد.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

در این فیلم آمده است که در آن دوران قانونی به نام «primae noctis» وجود داشت که بر اساس آن لردها،اربابان و افراد زمین دار می توانستند به دختران دوشیزه ی رعیت ها تجاوز کنند اما در واقع هیچ دلیل و مدرک تاریخی دال بر وجود و اجرای چنین قانون مخوفی وجود ندارد. ایزابلا اهل فرانسه که در این فیلم نقش معشوقه ی ویلیام والاس را بازی می کند در دوران شورش ویلیام والاس تنها ۴ سال سن داشته است و به همین دلیل رابطه ی عاشقانه ی او با ویلیام والاس و نقش آفرینی او در این فیلم تنها یک داستان ساختگی از طرف سازندگان فیلم «شجاع دل» به نظر می رسد.


۲- گلادیاتور

فیلم «گلادیاتور» (Gladiator) فیلم حماسی تاریخی ساخته ی ریدلی اسکات یک فیلم بسیار زیبا و موفق بود اما این فیلم نیز اشتباهات بسیاری در به تصویر کشیدن فضای سیاسی در دوران روم باستان داشت. علاوه بر این که شخصیتی به نام ماکسیموس دکسیموس مریدیوس هیچ گاه وجود خارجی نداشته است، شاید بیشترین تحریف در این فیلم در مورد شخصیت کومودوس صورت گرفته است. در واقع کومودوس بیش از ۱۲ سال بر روم حکومت کرد در حالی که در فیلم «گلادیاتور» این مدت به دو یا سه سال کاهش پیدا می کند.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

همچنین او از آن چه که در فیلم به نمایش درآمده جوان تر، ورزیده تر و شجاع تر بوده و در واقع دخالتی در مرگ پدرش،مارکوس اورلیوس نداشته است. در واقع مارکوس اورلیوس به خاطر بیماری طاعون درگذشت و کومودوس نیز در میدان مبارزه گلادیاتورها کشته نشد. واقعیت این است که وی در مبارزه با ماکسیموس تنها زخمی شده و سال ها بعد از ماجرای ماکسیموس در حمام توسط یکی از گلادیاتور به نام نارسیسوس خفه شد. در برخی از صحنه های فیلم سگ های نژاد شپرد آلمانی دیده می شود اما واقعیت این است که در آن زمان چنین نژاد سگی هنوز به وجود نیامده بود.

علاوه بر این در آن دوران در نبرده از منجنیق استفاده نمی شد زیرا بسیار سنگین بوده و انتقال آن از مکانی به مکان دیگر به سختی امکان پذیر بود. همچنین در صحنه ای از فیلم به کمانداران فرمان «آتش» (fire) داده می شود که با توجه به این که این واژه تنها برای شلیک سلاح های گرم به کار رفته و در آن دوره سلاح گرمی وجود نداشت،استفاده از چنین واژه ای برای پرتاب تیر بی معنی به نظر می رسد.


۳- ۱۰٫۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح

رولاند امریش کارگردان بزرگ و مشهوری است اما فیلم «۱۰٫۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح» (۱۰,۰۰۰ B.C.) ساخته ی او پر از اشتباهات فاحشی بود که البته نتوانستند مانع استقبال از این فیلم حماسی شوند. در این فیلم ماموت های پشم دار در یک بیابان گرم به تصویر کشیده می شوند که زندگی شادی دارند و همچنین اهرام ثلاثه ی مصر که در این فیلم به نمایش در می آیند نیز با توجه به این که این بناها ۸٫۰۰۰ سال پس از دوران فیلم ساخته شده اند نیز اشتباه فاحشی به شمار آمده و از نقاط ضعف فیلم نامه محسوب می شوند. برای توضیح این دو گاف تاریخی باید گفت که ماموت های پشم دار در چنین هوای گرمی گرما زده می شدند و عملاً امکان زندگی چنین موجودی در هوای گرم وجود نداشته است.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

همچنین در آن دوران این جانوران  عظیم الجثه در حال انقراض بودند چیزی که در فیلم کاملاً برعکس به تصویر کشیده می شود. علاوه بر این مصریان در حدود ۲٫۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شروع به ساخت اهرام ثلاثه کردند که این موضوع نیز از اشکالات تاریخی فیلم رولاند امریش محسوب می شود. نکته ی دیگر این که ببرهای دندان شمشیری و پرنده های بزرگ و عجیبی که شخصیت اصلی داستان با آن ها مواجه می شود در واقع قرن ها پیش از سال ۱۰٫۰۰۰ قبل از میلاد مسیح منقرض شده بودند. همچنین سازه های مصریان و زبانی که در فیلم صحبت می شود نیز کاملاً ساختگی و مضحک بوده و بسیار اشتباهات تاریخی دیگر که فیلم از آن ها رنج می برد.


۴- پوکاهانتس

انیمیشن معروف «پوکاهانتس» (Pocahontas) ساخته ی کمپانی دیزنی یک داستان رویایی را روایت می کند که در واقع با واقعیت تاریخی فاصله ی زیادی دارد. دختر سرخپوست زیبایی که در این انیمیشن «پوکاهانتس» نام دارد در واقع «ماتواکا» (Matoaka) نام داشت . پوکوهانتس لقب او به معنای «دختر ناقلا» بوده و قبیله ی او نیز در واقع «پوهاتانس» (Powhatans) نام داشت.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

کمپانی دیزنی رابطه ی عاشقانه ی او با یک مهاجر خوش چهره به نام جان اسمیت را تنها برای جذاب کردن ساخته است زیرا در دورانی که اولین مهاجران انگلیسی به سرزمین های سرخپوستان آمریکا وارد شدند، ماتواکا ۱۰ یا ۱۱ سال سن داشت و بدین ترتیب امکان رابطه ی عاشقانه ای بین او و جان اسمیت وجود نداشت. همچنین بر اساس گفته های کسانی که در کشتی مهاجران انگلیسی همراه جان اسمیت بودند وی مردی تند خو، خودخواه و بیرحم بوده است.


۵- پرل هاربر

باعث تاسف است که کارگردان خوشنام و معروفی مانند مایکل بی احساس کرده است که باید یکی از حملات هوایی واقعی و مرگبار در تاریخ ایالات متحده را هالیوودی کند. به دلیل فیلم نامه ی ضعیف رندال والاس و بی توجهی مایکل بی به تاریخ و حقیقت این واقعه، فیلم «پرل هاربر» (Pearl Harbor) به عنوان یکی از سوال برانگیز ترین فیلم های حماسی تاریخی سینما شناخته می شود. گاف های تاریخی این فیلم از قبل از شروع حمله آغاز می شود.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

شخصیت راف مک کاولی (با بازی بن افلک) در آن دوران نمی توانست به عضویت اسکادران نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا دربیاید زیرا قانون ارتش ایالات متحده اجازه نمی داد که افراد حاضر در ارتش این کشور به خدمت نیروهای یک کشور خارجی دربیایند. در جایی از فیلم مک کاولی و دنی واکر (با بازی جاش هارتنت) تهدید می شوند که به «بازداشتگاه» فرستاده خواهند شد. در این صحنه از واژه ی «brig» استفاده می شود که در واقع در ارتش هیچگاه از چنین کلمه ای استفاده نمی شود. همچنین پرستاران نیروی دریایی نمی توانستند در مورد مهیا بودن شرایط خلبانان برای پرواز نظر بدهند و به طور کلی در آن دوران ارتباط بسیار کمی بین این دو گروه وجود داشت.

همچنین بسیاری از هواپیماها و تجهیزات نظامی که در فیلم به نمایش در می آیند سال ها بعد ساخته شده بودند و دلیلی جز عدم مطالعه ی دقیق تاریخی را نمی توان برای چنین اشتباه فاحش تاریخی برشمرد. زمانی که هواپیماهای ژاپنی به بندر پرل هاربر حمله می کنند مایکل بی بسیاری از واقعیات تاریخی را نادیده می گیرد. به عنوان مثال در زمان حمله که صبح ۷ دسامبر سال ۱۹۴۱ بود، دریاسالار کیمل در میدان گلف نبود. رنگ هواپیماهای ژاپنی نیز سبز تیره نبوده و در منابع بسیاری عنوان شده که این هواپیماها رنگ خاکستری روشن داشتند. همچنین در زمان حمله به پرل هاربر، مک کاولی و واکر پرواز نکرده و با هواپیماهای ژاپنی درگیر نشدند در حالی که در فیلم این دو سوار هواپیماهای جنگنده ی خود شده و حتی ۷ جنگنده ی ژاپنی را ساقط می کنند. همچنین آن ها هیچ رابطه ی عاشقانه ای با پرستاران نیروی دریایی ایالات متحده نداشتند.


۶- جی اف کی

شاید بگویید که فیلم «جی اف کی» (JFK) در زمره ی فیلم های تاریخی حماسی قرار نمی گیرد اما بدون شک هر لیستی از فیلم های هالیوودی که اشتباهات تاریخی فاحشی دارند بدون این فیلم ناقص خواهد بود. الیور استون، کارگردان این فیلم که در مورد ترور جان اف کندی است را به دلیل تمامی تحریفات تاریخی که انجام داده باید نکوهش کرد. بخصوص در این مورد که الیور استون در این فیلم می گوید که لیندون جانسون در این دوران قصد داشته کودتایی را برای کنار زدن کندی و به دست گرفتن قدرت انجام داده و یا دستکم در آن دخالت داشته است که تفاوت بسیاری با مدارکی که در مورد این واقعه وجود دارد در آن دیده می شود.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

همچنین در این فیلم یکی از شخصیت های فیلم به نام «دیوید فری» که یکی از افراد مظنون حادثه بوده، در برابر دیوید گریسون، شخصیت اصلی داستان فیلم و کسی که به ماجرای قتل کندی رسیدگی می کند، اعتراف می کند که در این توطئه دخالت داشته است. اما در واقع فری کاملاً هر گونه شایعه ی خرابکاری و توطئه را رد کرده بود و حتی خواسته بود از دستگاه های دروغ سنج استفاده شود تا صداقت حرف های او مشخص گردد. اشتباهات فاحش دیگری نیز در همین سبک و سیاق در این فیلم دیده می شود. شهادت های گریسون که بر اساس شواهد تاریخی و مستدل در آن دوران شدیداً تحت تاثیر مواد مخدر بود توسط الیور استون کاملاً صادق و در حد کتاب مقدس انگاشته شده است.

بسیاری از تئوری های توطئه ساخته شده توسط گریسون نقشه هایی بسیار خنده دار و مضحک بوده و با اسناد تاریخی آن واقعه هیچ تطابقی ندارند. الیور استون به سختی تلاش کرده است که از طریق بازی کردن با واقعیات و تحریف آن ها تریلری هالیوودی و قابل قبول بسازد و اگر چه در این کار نسبتاً موفق بوده است اما نتیجه ی کار او یکی از نادرست جلوه دهنده ترین فیلم های هالیوودی در مورد اتفاقات تاریخ ایالات متحده به شمار می آید. استون در مقابل انتقادها گفته است که نباید به فیلمش به چشم یک فیلم زندگی نامه ای نگاه شود اما وقتی که فیلم عنوان «جی اف کی» را به خود می گیرد باید دانست که تماشاگران این انتظار را دارند که فیلمی در مورد زندگی جان اف کندی ببینند.

در این فیلم الیور استون تلاش می کند که همه ی افراد حاضر در کاخ سفید  و دولت ایالات متحده را در قتل جان اف کندی دخیل بداند و تنها کسی که در این قتل بیگناه جلوه می کند هاروی لی اوسوالد است، کسی که در واقع جان اف کندی را به قتل رساند.


۷- آخرالزمان

فیلم هایی که توسط مل گیبسون کارگردانی شده اند همواره با اشکالات تاریخی و تحریف هایی همراه بوده اند؛ از فیلم «مرد بدون چهره» (The Man Without a Face) گرفته تا «شجاع دل» (Braveheart)، «مصائب مسیح» (The Passion of the Christ) و در نهایت فیلم تاریخی حماسی «آخرالزمان» (Apocalypto). جالب این که این فیلم به اصطلاح در مورد تمدن مایا ساخته شده اما گاف های تاریخی بسیاری در آن دیده می شود. در این فیلم قهرمان داستان با نام «جگوار پاو» (Jaguar Paw)، با بازی رودی یانگ بلاد، یک شکارچی است که در دهکده ای در زمانی نامشخص در سال های رو به افول تمدن مایا زندگی می کند.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

همین موضوع کافی است تا فیلم را به خاطر چنین تحریف تاریخی بزرگی مورد انتقاد قرار دهیم زیرا بر اساس اسناد تاریخی مردم مایا عموماً کشاورز بودند و نه شکارچی. اما این تنها تحریف تاریخی فیلم نیست. این فیلم مایاها را قومی وحشی نشان می دهد که با خشونت و بی رحمی تمام اسیران را شکنجه کرده و انسان های زیادی را قربانی می کنند. هیچ مدرک و سند تاریخی دال بر این که جنگجویان مایا کسانی را از سرزمین های ناشناخته دستگیر کرده  و آن ها را قربانی کرده اند وجود ندارد. علاوه بر این مدارک مستدلی دال بر این که اقوام مایا در کل انسان ها را در مقیاس گسترده در مراسم مذهبی خود قربانی می کردند موجود نیست.

این مراسم و رفتارهای پر از کشت و کشتار معمولاً به قوم آزتک نسبت داده می شود و نه قوم مایا. همچنین در فیلم نشان داده می شود که مایاها در مقیاس گسترده ای برده داری می کردند و کلاً انسان های بی تمدن و وحشی بوده اند در حالی که ما امروزه می دانیم که قوم مایا  جامعه ی فوق العاده پیچیده ای داشته و در زمینه ی هنر و اختراعات پیشرفت های بسیاری را به جامعه ی بشری ارائه کرده بودند. از همه جالب تر صحنه ی نهایی فیلم است که کاشفان و فاتحان اسپانیایی را نشان می دهد که به سرزمین های تحت نفوذ قوم مایا نزدیک می شوند در حالی که در آن دوران چنین فاتحانی اصولاً وجود خارجی نداشتند. در واقع این فاتحان اسپانیایی ۴۰۰ سال پس از سقوط تمدن مایا وارد گواتمالا شدند و تاریخدانان بر سر این موضوع توافق دارند. آخرالزمان فیلم بسیار مهیج و پرحادثه ای است اما نباید اشتباهات و تحریفات تاریخی فیلم را نادیده گرفت.


۸- رابین هود

اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم باید بگوییم که ریدلی اسکات و برایان هلگلند، به ترتیب کارگردان و فیلمنامه نویس فیلم «رابین هود» (Robin Hood)، منابع تاریخی زیادی برای استناد در دست نداشتند و حتی بسیاری از تاریخ دانان وجود شخصی به نام رابین هود را کاملاً نفی کرده اند. برخلاف آن چه که در فیلم نشان داده می شود ریچارد شیردل که در واقع انگلیسی هم صحبت نمی کرد در هنگام شروع داستان در سال ۱۱۹۹ در خانه اش در هالی لند حضور نداشت. وی در آن زمان در یک سفر دریایی به سمت فرانسه به سر می برد و در واقع نبرد او برای بازگشت به هالی لند چندین سال قبل از این تاریخ انجام گرفته بود.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

دیگر این که زره های خاصی که سربازان به فیلم دارند بسیار سبک تر از زره های آن دوران هستند. زره های واقعی آن دوران بسیار سنگین و البته گران قیمت بوده به طوری که تنها افراد ثروتمند و شوالیه ها توانایی خرید آن را داشتند. همین موضوع در مورد جام هایی که سربازان با آن نوشیدنی هایشان را می نوشیدند نیز صدق می کند. نکته ی دیگر این که در این فیلم شعرها و ترانه هایی خوانده می شود که در واقع در دوران ریچارد شیردل هنوز ساخته نشده بودند. همچنین نبرد بزرگ و سختی که در پایان فیلم می بینید در واقع هیچگاه رخ نداده است.

در فیلم نشان داده می شود که فیلیپ آگوستوس، شاه فرانسه به سواحل انگلیس حمله می کند اما در واقع چنین نبوده و شاه فیلیپ بیشتر به فکر دفاع از سرزمین های خود بوده تا حمله به سرزمین های دیگران. جالب این که در واقعیت پس از مرگ ریچارد شیردل، شاه جان نیروهای انگلیسی را برای فتح فرانسه اعزام کرد و آن چه که در فیلم نمایش داده می شود دقیقاً برعکس این واقعیت تاریخی است. با این وجود بزرگ ترین اشکال تاریخی به منشور موسوم به «منشور بزرگ» (Magna Carta) مربوط می شود که در فیلم پدر رابین هود در نوشتن آن نقش دارد و این موضوع نقش مهمی در داستان فیلم ایفا می کند. اما یک اشکال جالب وجود دارد و آن این که منشور بزرگ بعد از سال ۱۲۱۵ نوشته شده است یعنی دستکم ۱۶ سال بعد از داستان های رابین هود.


۹- میهن پرست

با کمال تاسف و در عین ناباوری بار دیگر باید به سراغ فیلمی با دخالت مل گیبسون برویم. فیلم «میهن پرست» (The Patriot) یک فیلم تاریخی و افسانه ای در مورد جنگ های استقلال ایالات متحده از انگلستان است که رولاند امریش در نقش کارگردان و مل گیبسون در نقش شخصیت اول آن ظاهر می شود. در این فیلم گیبسون نقش قهرمان فیلم با نام بنجامین مارتین را بازی می کند که در واقع از یک شخصیت تاریخی به نام فرانسیس ماریون که فردی بسیار بیرحم و سنگدل و رهبر دسته ای از چریک های آمریکایی بود الهام گرفته شده است.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

در واقع ماریون آن طور که در فیلم نشان داده می شود یک سرباز جنگجو و ماهر نبوده که بتواند یک تنه چندین افسر کت قرمز انگلیسی را از پای دربیاورد. در اسناد تاریخی از ماریون به عنوان یک بیمار روانی که به برده هایش تجاوز می کرد و سرخپوستان را تنها برای لذت شکار می کرد یاد شده است، در صورتی که در این فیلم هیچ نشانی از برده های مارتین دیده نمی شود. شاید صحنه های نبرد «Guildford Court House» در انتهای فیلم از به یاد ماندنی ترین بخش های فیلم باشد اما تاریخدانان در این باره نظر متفاوتی دارند. در واقع آمریکایی ها در این نبرد به سختی شکست خوردند اما در فیلم دقیقاً عکس این موضوع نشان داده می شود.

در فیلم کت قرمزهای انگلیسی سربازانی بی رحم و روانی هستند اما اگر چه این فیلم حماسی قصد دارد رشادت های قهرمانان آمریکایی در راه استقلال را به تصویر بکشد اما این کار با ترور شخصیت غیرمنصفانه سربازان انگلیسی انجام می گیرد. در یکی از صحنه های فیلم، سربازان انگلیسی مردم یک شهر کوچک را به زور داخل کلیسا کرده و پس از بستن در کلیسا از پشت، آن را به آتش می کشند که در نتیجه ی آن تمامی افراد داخل کلیسا زنده زنده در آتش می سوزند. اما هیچ سند و مدرک تاریخی دال بر وجود چنین شقاوتی از جانب نیروهای انگلیسی یا دستکم جنایات مشابه وجود ندارد.


۱۰- ماری آنتوانت

کمدی درام «ماری آنتوانت» (Marie Antoinette) ساخته ی سوفیا کاپولا نیز اگر چه فیلم مسحور کننده و پر زرق و برقی است اما واقعیات تاریخی نیز در آن نادیده گرفته شده است. در طول تمامی داستان فیلم شخصیت ماری آنتوانت با بازی کریستن دانست به عنوان یک نجیب زاده ی فرانسوی دچار تغییر نمی شود در حالی که بیشتر تاریخ شناسان بر این باورند که وی تنها بین سنین ۱۵  تا ۳۳ سالگی زندگی خود را به خوردن شیرینی های مختلف و خوشگذرانی در کاخ ورسای می گذرانده و در سن ۳۳ سالگی از یک دختر بی تجریه و خام به زنی باهوش و البته خوش قلب، بخشنده و سخنور تبدیل می شود.

10فیلم حماسی تاریخی برتر سینما که در آن ها واقعیات در ابعاد گسترده تحریف شده اند

البته کودک انگاری ماری آنتوانت را باید نتیجه ی شایعات و شایعه سازانی دانست که در سال های منتهی به انقلاب فرانسه سعی در تخریب چهره ی او داشتند. فیلم سوفیا کاپولا در مورد شوهر ماری آنتوانت یعنی لویی شانزدهم نیز دچار اشتباه شده است. بر اساس واقعیات تاریخی وی از یک بیماری دستگاه تناسلی به نام «تنگی پوست ختنه گاه» (phimosis) رنج می برده اما در فیلم نشان داده می شود که وی اصولاً از روابط زناشویی ترس دارد. همچنین در فیلم لامپ، دود ناشی از حرکت هواپیما در آسمان، لنزهای تماسی روشن به تصویر کشیده شده و حتی نشان داده می شود که کفش های ماری آنتوانت راست و چپ دارند که در واقع هیچکدام در آن دوران هنوز ساخته نشده بودند. علاوه بر این فیلم در مورد تاریخ تولد و تعداد فرزندان او نیز دچار اشتباهاتی شده است.


منبع: برترینها

راز موفقیت در طراحی استراتژی تبلیغات پرفروش

برخی از بازاریابان زمان زیادی را صرف انتخاب استراتژی تبلیغات مناسب کرده‌اند تا به کسب و کارهای کوچک یاد دهند چگونه به درستی از شبکه‌های اجتماعی استفاده کنند. روی کدام شبکه‌ اجتماعی سرمایه گذاری کنند؟

چه میزان سرمایه گذاری کنند؟ بهتر است در چندین شبکه اجتماعی هم زمان تبلیغات داشته باشند یا توجه خود را بر روی یک یا دو بستر تبلیغاتی معطوف کنند؟ با توجه به این‌که تبلیغات کار هزینه‌بری است، پس یافتن پاسخ مناسب برای سوالاتی از این دست برای صاحبان کسب و کار حائز اهمیت است. از این رو با مشورت بازاریابان موفق در حوزه دیجیتال، نکات زیر را برای موفقیت استراتژی تبلیغات با شما به اشتراک می‌گذاریم.

توجه به تمامی فاکتورها برای تبلیغات موثر

در هر شرایط و موقعیت، ارتباطات اجتماعی فاکتور مهمی است که نیاز به آموزش دارد. برای مثال، ممکن است مفاهیمی مانند “کمک و مدیریت بیمار” وجود داشته باشد که مشتریان یا از وجود این مفاهیم اطلاعی نداشته باشند یا ندانند این گونه خدمات چگونه به آن‌ها کمک خواهد کرد. بنابراین انتشار مقالاتی نظیر اهداف این خدمات، مزایا و منافع آن و مواردی از این دست برای روشن شدن موضوع مورد نیاز می‌باشد. حال اگر بتوانید مشتریان را به سمت محصول یا خدمات خود جذب کنید، در قدم بعد مشتریان به سراغ فروشندگان دیگر خواهند رفت تا بتوانند بر اساس مقایسه محصولات انتخاب درستی داشته باشند.

در مقابل، اگر شما می‌خواهید محصولی را تبلیغ کنید که برای مشتریان شناخته شده است و مشتریان هدفتان نیز مشخص است، می‌توانید مستقیما به تبلیغ بپردازید.

راز موفقیت در طراحی استراتژی تبلیغات پرفروش

هنگامی که می‌خواهید از شبکه‌های اجتماعی برای تبلیغات استفاده کنید، باید به دو سوال ساده ولی اساسی پاسخ دهید: کجا می‌خواهید تبلیغات داشته باشید؟ چقدر می‌خواهید برای تبلیغات خود هزینه کنید؟ برای این که بتوانید تشخیص دهید تا چه میزان باید هزینه کرد. باید ببینید هر مشتری چقدر برای شما سود خواهد داشت و شما چه قدر باید هزینه کنید تا بتوانید او را جذب کنید.

حل این معادله بسیار مهم است. برای مثال، برای فروش محصول ۱۰۰ هزارتومانی با ۷۰ هزار تومان تولورانس، شما می‌توانید از ۴۰ تا ۱۴۰ هزارتومان بر اساس بودجه و اهداف اقتصادی خود هزینه کنید. این فاکتور را نیز باید در نظر بگیرید که آیا این مشتری می‌تواند در آینده خود به منبع درآمدی شما مبدل شود یا خیر.

برای کسب و کارهای کوچک، حل این معادله مهم‌تر است، زیرا باید بتواند موانع و محدودیت‌های اقتصادی شرکت را مدیریت کند. هم‌چنین، گاهی ممکن است هزینه‌ای که شما صرف تبلیغات می‌کنید بعد از چند ماه به شما باز گردد. پس باید فاکتور تاخیر زمانی را نیز مد نظر قرار دهید.

تحلیل و بررسی دقیق

در خریدهای اینترنتی، دنبال کردن این که بیشترین فروش از کدام کانال حاصل می‌شود، ممکن است دشوار و حتی گمراه کننده باشد. در بسیاری از موارد، خریداران اینترنتی الزاما اولین محصولی که به آن‌ها پیشنهاد می‌شود را خریداری نمی‌کنند. بلکه در مورد محصول پیشنهادی تحقیق کرده و آن را با محصولات موجود دیگر از نظر قیمت و کیفیت مقایسه می‌کنند.

بنابراین پس از مشاهده ۵ یا ۶ محصول اقدام به خرید می‌کنند. از این رو یک متخصص بازاریابی اینترنتی می‌تواند به شما کمک کند در این مقایسه پیروز شوید، البته به شرط آن که شما کانال ارتباطی خود با مشتری را به درستی انتخاب کرده باشید.

تمرکز کردن بر روی بسترهای تبلیغاتی مورد توجه مشتریان

یک استراتژی تبلیغات که می‌تواند به توسعه کسب و کارهای کوچک کمک کند، تصمیم گیری مناسب و صحیح در انتخاب بسترهای تبلیغاتی موجود است. از نظر بازاریاب‌های موفق، بهترین استراتژی برای تبلیغات این است که یک یا دو شبکه اجتماعی مناسب مانند گوگل و فیس بوک را انتخاب کرده و از انجام تبلیغات گسترده و پراکنده در چندین شبکه اجتماعی خودداری نماییم.

آن‌ها بر این باور هستند که هر کجا استراتژی موفقی داشتید، همانجا متمرکز شوید. برخی از کسب و کارها بوده‌اند که تنها در یک نقطه موفق شده و با گسترش همان بستر، به کسب و کار خود رونق بخشیده‌اند. به عبارت دیگر، هنگامی که استراتژی شما موفق شد، بر روی همان کانال تمرکز کنید و نگران از دست دادن دیگر بسترهای ارتباطی نباشید.

اگر بتوانید موفقیت خود را تثبیت کنید، فرصت‌های بیش‌تری به دست خواهید آورد. شاید در ابتدا این گونه به نظر برسد که شرکت‌های بزرگ به دلیل داشتن سرمایه‌های مالی بیش‌تر ممکن است بتوانند حاشیه خطای بیش‌تری داشته باشند، اما تحقیقات نشان داده است که در انتخاب استراتژی تبلیغات مناسب، شرکت‌های بزرگ و کوچک هر دو از یک قانون کلی پیروی می‌کنند. بنابراین تمام شرکت‌ها منابع محدودی برای تبلیغات داشته و حاشیه خطای نسبتا مشابهی دارند.

در استراتژی تبلیغات از چه چیزهایی پرهیز کنیم؟

یکی از عواملی که می‌تواند اعتبار برند شما را زیر سوال برده و از اعتماد مشتریان شما بکاهد، تلاش برای فریفتن الگوریتم‌های جستجو در گوگل است. نمونه‌ای از این کارها لینک کردن تبلیغات خود با نام چهره‎‌های مشهور و هدایت کاربران به سمت تبلیغات می‌باشد. به عنوان یک فعال حرفه‌ای از انجام این دست کارها جدا خودداری نمایید.

زیرا منجر به سلب اعتماد مشتریانتان خواهد شد. علاوه بر این، زمانی که بسترهای تبلیغاتی تغییر کند، ممکن است حقه شما نیز آشکار شود. در صورتی که اگر به درستی به تبلیغات بپردازید، این دسته از تبلیغات می‌تواند شما را به سمت فروش تضمین شده و قابل پیش بینی راهنمایی کند.

انتخاب روش‌های جدید و مناسب

رهبری فکری و ارزش کارهای تبلیغاتی می‌بایست همسو با تبلیغات فروش یک محصول باشد. اطلاعاتی که از نظر مشتری جذاب و مفید به نظر برسد، به مراتب بهتر از یک تبلیغ آنی می‌باشد که منجر به فروش شود. اولویت و روند دیگری که باید در تبلیغات مدنظر قرار گیرد، استفاده از محتوای ویدیویی می‌باشد.

تولید انبوه به تنهایی نمی‌تواند مشتریان را برای خرید مجاب کند، پس بودجه خود را ذخیره کنید. عامل مهم دیگر، مدت زمان تبلیغات ویدیویی است. گاهی یک فیلم ۶۰ ثانیه‌ای ممکن است مشتری را خسته و کسل کند، در حالی که یک فیلم چندین دقیقه‌ای برای مشتری جذاب باشد و آن را دنبال کند. پس، بیش‌تر از آن که به تعداد کلمات و مدت زمان فکر کنید، به جذاب بودن محتوای تبلیغات خود توجه کنید.


منبع: برترینها

چطور خانه‌مان را تابستانی کنیم؟

برترین ها: بهتر است فکری برای تابستانی کردن خانه تان در این روزهای گرم و بلند بکنید. از پرده‌های سفیدی که با نسیم حرکت می‌کنند، خوابیدن در ایوان، کلکسیون‌های صدف و گل‌های وحشی تا آب میوه تازه صبحگاهی، می‌توانند بخشی از برنامه شما برای این تابستان باشند. در اینجا ایده هایی سرگرم کننده و خلاقانه را با هم مرور می‌کنیم.

از پرده‌های بیرونی با رنگ‌های روشن استفاده کنید و از وزش نسیم ملایم تابستانی لذت ببرید. آن‌ها سایه و حریم خصوصی شما را نیز افزایش می‌دهند.

 چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟

صدف و ماسه را در یک گلدان شیشه‌ای بزرگ جمع کنید و حس ساحل را به خانه تان بیفزایید.

چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟ 

کوسن‌های رنگارنگ، یک مجموعه سفالی و یک گیتار می‌تواند فضا را برای استراحت در یک بعدازظهر تابستانی یا یک مهمانی خودمانی با دوستان لذتبخش‌تر کند.

چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟ 

فضای روی قفسه‌ها و کابینت‌های خود را خلوت کنید و بگذارید خانه کمی نفس بکشد و احساس کنید که در یک خانه ییلاقی آشپزی می کنید.

 چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟

با چوب‌های آب آورده با اشکال طبیعی که در کنار رودخانه یا ساحل پیدا کرده اید برای تزئین میز قهوه، کنسول یا قفسه کتابتان استفاده کنید.

 چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟

گل‌های وحشی و شاخه هایی که در محیط پیرامونتان پیدا می‌کنید را در یک شیشه قرار دهید و کمی حس عاشقانه به فضای خانه بدهید.

چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟ 

آبمیوه تازه صبحگاهی را فراموش نکنید. یک ظرف بزرگ میوه، یک آبمیوه گیری و یک ظرف شیشه‌ای را کنار هم روی میز گذارید و هرروز آبمیوه تازه و خنک بخورید.

چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟ 

ملحفه‌های سفید و آبی راه راه روی تخت‌ها حس ساحلی شیکی به خانه می‌دهد.

چطور خانه مان را تابستانی کنیم؟ 


منبع: برترینها