ایجاد مرکز جاسوسی جدید آمریکا علیه ایران / مدیر ترور عماد مغنیه و شکار بن لادن، مسوول عملیات ایران در سیا شد

نیویورک تایمز اضافه کرد: این انتصاب نشانه ملموسی است که دولت ترامپ به دنبال اجرای برنامه سختگیرانه علیه ایران است.

دولت آمریکا مرکز اطلاعاتی امنیتی جدیدی برای کار درباره ایران ایجاد کرده است.

به گزارش عصرایران، روزنامه وال استریت ژورنال نوشت که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) مرکز جدیدی را برای ایران ایجاد کرده است.
وظیفه این مرکز جمع آوری اطلاعات امنیتی درباره ایران و تحلیل و پردازش آنها و انجام عملیات های مربوط به این کشور است.

ایجاد
این مرکز در راستای اجرای تصمیم دونالد ترامپ رئیس ایالات متحده آمریکا درباره
هدف گذاری ایران به عنوان اولویت بالا برای جاسوس های آمریکاست.

ایجاد مرکز جاسوسی جدید آمریکا علیه ایران / مدیر شکار بن لادن و ترور عماد مغنیه، مسوول عملیات ایران در سیا شد

به گفته منابع رسانه ای، این اقدام در چارچوب برنامه کاخ سفید برای بهبود فعالیت های اطلاعاتی امنیتی دولت آمریکاست.

این
مرکز جدید اطلاعاتی امنیتی در آمریکا قرار است با گردآوری تحلیلگران،
کارکنان و کارشناسانی از بخش های مختلف سیا، قدرت آنها را در زمینه های
گوناگون به ویژه عملیات های سری و محرمانه درباره ایران افزایش دهد.

دولت آمریکا در ماه می گذشته نیز مرکز مشابهی را برای کره شمالی ایجاد کرده بود.
سازمان سیا هنوز به صورت رسمی این خبر را اعلام نکرده است.

مدیر شکار بن لادن و ترور عماد مغنیه، مسوول عملیات ایران در سیا شد

روزنامه
نیویورک تایمز هم به نقل از مقامات آمریکایی نوشت که سازمان سیا “مایکل
دیآندریا” را به عنوان مسوول همه عملیات هایش درباره ایران منصوب کرد.

این عضو ارشد سیا به دلیل تسلط بالا به مسائل خاورمیانه و ایران به “آیت الله مایک” یا “شاهزاده سیا” معروف شده است.
 او از سال ۲۰۰۶ تاکنون مدیر عملیات مبارزه با تروریسم در سیا بود.

وی همچنین مدیر عملیات شکار بن لادن رهبر القاعده بود که در عملیات نظامی در سال ۲۰۱۱ در پاکستان کشف و کشته شد.

“دیآندریا” همچنین برنامه ویژه استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه اعضای القاعده در پاکستان و یمن را مدیریت می کرد.
به نوشته نیویورک تایمز، بسیاری از کارکنان سیا “آیت الله مایک” در تضعیف القاعده، نقش محوری داشت.

دیآندریا
همچنین مدیر برنامه ترور عماد مغنیه مدیر عملیات خارجی حزب الله لبنان در
سال ۲۰۰۸ در سوریه بود. به نوشته نیویورک تایمز، این ترور به وسیله خودروی بمب گذاری شده توسط تیمی
از سیا تحت مدیریت مایک و با همکاری موساد اسرائیل انجام شد.

علاوه
بر این دیآندریا به شکل عمیق در تهیه برنامه بازداشت و بازجویی شدید و
استفاده از ابزارهای شکنجه بعد از حمله ۱۱ سپتامبر نقش داشت. این برنامه به عنوان اقدامات غیرانسانی توصیف شده است.

نیویورک تایمز اضافه کرد: این انتصاب نشانه ملموسی است که دولت ترامپ به دنبال اجرای برنامه سختگیرانه علیه ایران است.


منبع: عصرایران

سخنان رییس بانک مرکزی درباره سپرده های مردم در موسات مالی اعتباری

رئیس کل بانک مرکزی تاکید کرد: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران حامی بانک‌ها و موسسات اعتباری مجاز و حافظ منافع سپرده‌گذاران است.

به گزارش ایسنا، ولی‌الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی، در پیامی، بر حمایت بانک مرکزی از بانک‌ها و موسسات اعتباری مجاز و حفاظت از منافع سپرده‌گذاران تاکید کرد.

متن پیام رئیس کل بانک مرکزی بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

‎بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران حامی بانک‌ها و موسسات اعتباری مجاز و حافظ منافع سپرده‌گذاران است.

موضوع ساماندهی بازار غیرمتشکل پولی از مسائلی است که همواره محل ابهام برای هموطنان گرامی بوده و مدام این پرسش مطرح می‌شود که چرا بانک مرکزی به کار غیرمجازها در بازار پول پایان نمی‌دهد؟

‎طی سال‌های گذشته همواره بانک مرکزی در این مسیر تلاش کرده و بالغ بر یکصد تعاونی غیرمجاز را ساماندهی کرده و صدها تعاونی و صندوق غیرمجاز را تعطیل نموده است. برخی محدودیت‌ها ازجمله محدودیت‌های قانونی موجب شد فرآیند ساماندهی به طول انجامد.

‎در اواخر سال ۱۳۸۳ بود که قانون تنظیم بازار غیرمتشکل پولی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. این قانون بر ساماندهی بازار غیرمتشکل پولی با محوریت بانک مرکزی تأکید کرد. در اواخر سال ٩۵ تصویب قوانینی از جمله “قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه کشور” و “قانون برنامه پنج‌ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران” اختیارات قابل توجهی به بانک مرکزی داد و با این اختیارات، بانک مرکزی می‌تواند با اقتدار بیشتر، از فعالیت غیرمجازها و ایجاد مؤسسات غیرمجاز جدید جلوگیری کند.

‎با اتکاء به این پشتوانه قانونی، بانک مرکزی با هدف سلامت مالی و پایداری هرچه بیشتر شبکه بانکی کشور، بهبود روش‌های بانکداری، نظارت دقیق‌تر بازار پول و در نهایت صیانت از سپرده‌های هموطنان، موضوع را با جدیت پیگیری کرده و خواهد کرد.

‎همچنین در حال حاضر همکاری و همراهی  مناسبی از سوی قوه قضاییه، نیروی انتظامی و سایر نهادهای مسئول با بانک مرکزی در این خصوص وجود دارد که جا دارد از این همراهی تشکر کنم.

‎باید خاطرنشان شود، در این مسیر بانک مرکزی همواره خود را نماینده سپرده‌گذاران می‌داند و برای احقاق حقوق قانونی آن‌ها، حداکثر تلاش خود را اعمال می‌کند. بنابراین هموطنان گرامی می‌توانند بدون نگرانی در مورد سپرده‌های خود با بانک‌های دولتی، غیر دولتی و خصوصی و همچنین مؤسسات اعتباری مجاز همکاری داشته باشند.

‎ در مورد اتفاقات اخیر که به موضوع تعاونی‌های غیرمجاز از جمله تعاونی اعتبار غیرمجاز و منحله فرشتگان مربوط می‌شود، بانک مرکزی با هدف حفظ منافع سپرده‌گذاران، با همراهی قوه قضاییه تمهیداتی اندیشیده است که از آن جمله شناسایی و ارزیابی دارایی‌های این تعاونی و اختصاص خط اعتباری به موسسه اعتباری کاسپین به اندازه دارایی‌های شناسایی شده است تا امکان تعیین تکلیف و یا پرداخت سپرده‌های مردم فراهم شود و آن‌ها منتظر وصول تسهیلات یا فروش دارایی‌ها نشوند. بر این اساس، حین و بعد از انتقال دارایی‌های تعاونی اعتبار منحله فرشتگان به مؤسسه اعتباری کاسپین، از سپرده‌گذاران برای مراجعه به شعب و تعیین تکلیف سپرده‌های‌شان دعوت به عمل آمد.

‎بانک مرکزی مستمرا و با حداکثر سرعت فرآیند ساماندهی و تعیین تکلیف سپرده‌گذاران را به پیش می‌برد و امیدوارم ظرف چند ماه آینده مسائل مربوط به این تعاونی با همراهی سپرده‌گذاران محترم  به طور کامل، حل و فصل شود.

‎پس از اتمام شناسایی و ارزیابی دارایی‌های تعاونی اعتبار غیرمجاز و منحله فرشتگان، در صورت وجود کسری برای پرداخت سپرده سپرده‌گذاران، تامین هر میزان کسری برعهده مؤسسین و مدیران است و باید آن را از محل دارایی‌های شخصی تامین کنند و هرگونه دارایی و اموالی را که به نفع خود از تعاونی  برداشت کرده باشند، عودت دهند تا سپرده‌گذاران به حقوق خود دست یابند.

‎ساماندهی مؤسسه‌های غیرمجاز، ارتباطی با بانک‌ها و مؤسسات اعتباری مجاز که اسامی آن‌ها در وب‌سایت بانک مرکزی وجود دارد، نخواهد داشت و فعالیت شبکه بانکی مجاز کشور با انضباط و سلامت ادامه دارد.

‎مجددا به هموطنان عزیز توصیه و تاکید می‌کنم فقط به بانک‌ها و مؤسسات مجاز مراجعه کنند و اطمینان داشته باشند که آن‌ها تحت پوشش و نظارت بانک‌مرکزی، از سلامت و استحکام مناسبی برخوردار بوده و علاوه بر آن بر اساس ضوابط، تحت پوشش صندوق ضمانت  سپرده‌ها قرار دارند.

‎در پایان از همه مردم عزیز و مسئولان محترم انتظار دارم با صبر و شکیبایی، ما را در مسیر ساماندهی مؤسسات غیرمجاز و احقاق حقوق قانونی سپرده‌گذاران یاری کنند تا ان‌شاءالله در سال ۱۳۹۶ بتوانیم به فعالیت‌های مخرب این‌گونه مؤسسات در بازار پولی کشور پایان دهیم. بمَنِّهِ و عونِه

ولی‌الله سیف


منبع: عصرایران

شب های شهر را آزاد کنید/ اشتغالزایی شبانه بدون یک ریال بودجه دولتی

اتفاقاً اگر اجازه کسب و کار شبانه به اصناف داده شود، خود کسبه برای ارتقای امنیت خودشان هم که شده، تمهیداتی می اندیشند و به اشتغالزایی کمک بیشتری می کنند. مثلاً چند واحد صنفی می توانند مجتمعاٌ به استخدام نگهبان بپردازند و بدین ترتیب، اشتغالزایی در شرکت هایی که خدمات نگهبانی ارائه می دهند نیز افزایش می یابد.

 عصر ایران – یکی از وظایف همه دولت ها که در رقابت های انتخاباتی نیز همواره مورد توجه و وعده قرار می گیرد، ایجاد شغل است.
واقعیت این است که اشتغالزایی در سطح کلان، فقط با جذب سرمایه گذاری خارجی میسر می شود چرا که منابع درآمدی حاصل از فروش نفت و دریافت مالیات، تقریباً صرف امور جاری مانند دستمزدها و یارانه می شود و تنها با بهبود روابط خارجی و به تبع آن، ورود سرمایه به کشور می توان اشتغالزایی گسترده و مؤثر ایجاد کرد.

اما ایجاد شغل توسط دولت و با هزینه های گزاف، تنها راه اشتغالزایی نیست، بلکه با برخی اصلاحات در داخل نیز می توان با بهره گیری از توانمندی های بخش خصوصی و صاحبان کسب و کارهای کوچک، تعداد پرشماری شغل ایجاد کرد.

یکی از این راه ها که تقریباً بار مالی خاصی هم بر دوش دولت نمی گذارد، آزادسازی فضای کسب و کار در شب است.

هم اکنون سال هاست که اکثر شهرهای کشور، کسبه حق ندارند بعد از ساعت ۲۴ ، فعالیت کنند. این در حالی است که بسیاری از شهروندان به بهره گیری از خدمات برخی از اصناف در ساعات بعد از نیمه شب هم نیاز دارند.
جلوگیری از فعالیت اصناف در ساعات بعد از نیمه شب، نه تنها مردم را در مضیقه قرار می دهد بلکه اشتغالزایی حاصل از فعالیت شبانه صنوف را نیز حذف می کند.

شب های شهر را آزاد کنید/ اشتغالزایی شبانه بدون یک ریال بودجه دولتی

بر آوردها حاکی از آن است که ۳٫۵ میلیون نفر به عنوان فروشنده در صنوف مختلف مشغول کار هستند. از آنجا که بسیاری از صنوف، بیش از یک فروشنده را در اختیار دارند (مانند رستوران ها، نانوایی ها، تعمیرگاه ها، سوپرمارکت ها، گل فروشی ها و میوه فروشی های متوسط و بزرگ) تعداد فعالان صنفی به ۷ میلیون نفر هم می رسد.

اگر ممنوعیت فعالیت شبانه اصناف برداشته شود، چند اتفاق می افتد:

۱ – کسبه ای که مشتری بعد از ساعت ۲۴ دارند، به فعالیت خود ادامه می دهند و باقی کسبه، قبل از این ساعت، تعطیل می کنند. در واقع، آنچه حکم می کند، منطق داد و ستد است، نه نیروی قهری پلیس.

۲ – کسبه ای که در ساعات بعد از نیمه شب فعال می مانند، ناگزیر از استخدام یک یا چند نفر خواهند بود چرا که نیروهای روز، نمی توانند شب ها نیز کار کنند. در چنین وجهی، بی آن که دولت، ریالی هزینه کند، مردم با هزینه خودشان اشتغالزایی می کنند.

۳ – بر خلاف دیدگاه رسمی که فعالیت شبانه اصناف را مخل امنیت شهرها می داند، تجربه ثابت کرده است که اگر شب ها مغازه ها فعال باشند و مردم به آنها مراجعه کنند، سطح امنیت بالا می رود. هم اکنون که ماه رمضان است و موقتا تا پایان ماه برخی اصناف حق فعالیت شبانه دارند، آیا امنیت شبانه شهر با حضور مردم و کسبه بیشتر نشده است؟ یا در برخی شهرها مانند اهواز که اجازه داده اند حتی در غیر ماه رمضان هم بازار شبانه ایجاد شود، اخلالی در امنیت به وجود آمده است؟

اتفاقاً اگر اجازه کسب و کار شبانه به اصناف داده شود، خود کسبه برای ارتقای امنیت خودشان هم که شده، تمهیداتی می اندیشند و به اشتغالزایی کمک بیشتری می کنند. مثلاً چند واحد صنفی می توانند مجتمعاٌ به استخدام نگهبان بپردازند و بدین ترتیب، اشتغالزایی در شرکت هایی که خدمات نگهبانی ارائه می دهند نیز افزایش می یابد.

زمان آن رسیده است که نگاه پادگانی به شهر، پایان یابد؛ شهر، مغازه ها و خانه های آن، پادگان نیستند که رأس ساعت خاصی، دستور خاموشی برسد.


منبع: عصرایران

واکنش متفاوت قطری‌ها به حضور رفیعی در السد

با این تفاسیر و ادعایی که استاد الدوحه و سایر رسانه های قطری منتشر کردند می توان این گونه برداشت کرد که سروش رفیعی شانس چندانی برای پیوستن به السد ندارد مگر این که یکی از این چهار بازیکن خارجی از فهرست السد خارج و جای خود را به این هافبک ایرانی بدهد که تنها امید سروش می تواند به حضور پورعلی گنجی در تیمی اروپایی برای فصل آتی باشد.

رسانه های قطری واکنش های متفاوتی به خبر حضور احتمالی هافبک پرسپولیس در السد نشان داده و با شرایط حاکم بر فهرست این تیم این انتقال را بعید تلقی کردند.

به گزارش “ورزش سه”، به محض این که  برخی رسانه های ایرانی از حضور قریب الوقوع سروش رفیعی در باشگاه السد خبر دادند و مدعی شدند این بازیکن مذاکرات جدی با سران باشگاه در دوحه داشته است واکنش های متفاوتی از سوی رسانه های قطری به این موضوع صورت گرفت که مهمترین واکنش برمی گشت به سایت استاد الدوحه که با پیش کشیدن موضوع چهار سهمیه خارجی السد حضور سروش رفیعی در دوحه را بعید دانست.

استاد الدوحه در همین ارتباط نوشت:« برخی رسانه های ایرانی از پیوستن سروش رفیعی به السد خبر می دهند که این موضوع به تایید هیچ کدام از مسئولان باشگاه نرسیده است. نکته ای که در این میان می توان به آن اشاره کرد این است که السد از مدت ها قبل هر چهار سهمیه خارجی خود را پر کرده و با حضور پورعلی گنجی از ایران، ژاوی از اسپانیا، حمرون و بونجاح از الجزایر دیگر سهمیه ای برای بازیکن خارجی جدید ندارد».

علاوه بر استاد الدوحه سایر رسانه های مطرح قطر از جمله روزنامه الرایه و الوطن نیز به این خبر اشاره کردند و هر یک نظرات خود در خصوص احتمال انجام شدن این انتقال را به مخاطبان القا کردند اما متفق القول روی این موضوع تاکید داشتند سروش رفیعی تنها در صورتی شانس پوشیدن پیراهن السد را پیدا خواهد کرد که یکی از خارجی های السد چمدان های خود را برای ترک اردوی این تیم ببندد.

با این تفاسیر و ادعایی که استاد الدوحه و سایر رسانه های قطری منتشر کردند می توان این گونه برداشت کرد که سروش رفیعی شانس چندانی برای پیوستن به السد ندارد مگر این که یکی از این چهار بازیکن خارجی از فهرست السد خارج و جای خود را به این هافبک ایرانی بدهد که تنها امید سروش می تواند به حضور پورعلی گنجی در تیمی اروپایی برای فصل آتی باشد.


منبع: عصرایران

کی‌روش و تومباکویچ مقابل خبرنگاران مونته نگرو

بنا به اعلام فدراسیون فوتبال مونته نگرو عصر امروز کنفرانس مطبوعاتی مربیان دو تیم در کمپ تیم های ملی مونته نگرو در شهر پودگوریتسا برگزار می شود تا کارلوس کی روش و لوبیسا تومباکویچ پاسخگوی سوالات خبرنگاران پیرامون شرایط دو تیم و این بازی باشند.

در فاصله یک روز تا بازی دوستانه ایران با مونته نگرو مربیان دو تیم عصر امروز پاسخگوی سوالات خبرنگاران مونته نگرویی خواهند بود.

به گزارش “ورزش سه”، تیم های ملی ایران و مونته نگرو فردا شب از ساعت ۲۳ به وقت تهران مقابل هم صف آرایی می کنند تا دومین بازی دوستانه خود طی سال های گذشته را برگزارکنند. اولین بار دو تیم قبل از جام جهانی ۲۰۱۴ در اتریش به مصاف هم رفتند که این بازی بدون گل به پایان رسید. 

بنا به اعلام فدراسیون فوتبال مونته نگرو عصر امروز کنفرانس مطبوعاتی مربیان دو تیم در کمپ تیم های ملی مونته نگرو در شهر پودگوریتسا برگزار می شود تا کارلوس کی روش و لوبیسا تومباکویچ پاسخگوی سوالات خبرنگاران پیرامون شرایط دو تیم و این بازی باشند.


منبع: عصرایران

نامه رئیس سازمان سینمایی به وزیر ارشاد

در پی نامه اخیر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و تعیین فرصت دو ماهه برای رفع موانع نمایش فیلم‌هایی که مشکل نمایش داشته‌اند، رئیس سازمان سینمایی با نگارش نامه‌ای از نگاه حمایتی صالحی‌امیری نسبت به سینمای ایران تشکر کرد.

به گزارش روابط عمومی سازمان سینمایی، متن نامه محمدمهدی حیدریان خطاب به صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به شرح ذیل است:

«جناب آقای صالحی امیری، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

نگاه دغدغه‌مند شما در حل مشکل فیلم‌های سینمایی که به دلایل مختلف نتوانسته‌اند پروانه نمایش دریافت دارند، راهبردی است که حقوق سینماگران را در نگاه حداکثری مد نظر دارد.

پیش از این به دستور جناب‌عالی کمیته‌ای مسوولیت بررسی وضعیت اینگونه فیلم‌ها را برای رسیدن به چارچوبی قابل قبول و منطبق بر قوانین آغاز کرده و لازم به تاکید است؛ این روند، در چارچوب ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر فرهنگ ایرانی اسلامی آغاز شده، که امیدوارم پیش از ضرب‌الاجل تعیین شده، تصمیمات مناسبی را اعلام کند.

سیاست صیانت از حقوق هنرمندان و سینماگران در چارچوب قوانین می‌تواند، افق‌های روشنی را در گسترش فرهنگ دینی ملی در پی داشته باشد.

همدلی و هم‌آوایی آنان، مسیر متعالی، کسب سهم سینما و تصویر ایران در بازار جهانی را در پی خواهد داشت.

اکنون که سهم ایران از بازار جهانی تصویر نیازمند محتوا و تولیدات متناسب و جهانی است ، برماست به عنوان مدیران سینمایی علاوه بر سیاست‌های نظارتی با حمایت مجدانه از تولید محتوا در راه‌اندازی نهضت تولید محتوا کوشا باشیم.

سینماگران ایرانی نیز چون همیشه در کنارمردم و دولت دراین مسیر خواهند بود.

از جنابعالی برای پیگیری مجدانه حقوق سینماگران سپاسگذارم.»


منبع: عصرایران

«دنی، قهرمان جهان» به ایران رسید

«دنی، قهرمان جهان» را نشر افق در ۲۰۰۰ نسخه و به قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر کرده است.

«دنی، قهرمان جهان» عنوان رمانی از رولد دال، نویسنده مطرح انگلیسی برای نوجوانان است که با ترجمه محبوبه نجف خانی و از سوی نشر افق منتشر شده است.

به گزارش مهر، این رمان، ماجرای پسربچه‌ای به نام دنی را روایت می‌کند که با پدرش، توی کاروانی شبیه گاری کولی‌ها زندگی می‌کنند. پدر دنی، ایستگاه پمپ بنزین و تعمیرگاه ماشین دارد. ایستگاه پمپ بنزین، خیلی کوچک بود و کنار جاده باریکی قرار داشت و دورتادورش تا چشم کار می‌کرد کشتزار و تپه‌های پر دار و درخت بود.

دنی که در کودکی مادرش را از دست داده، پدرش را خیلی دوست دارد و می‌داند او مرد مهربان و بامزه‌ای است و همیشه فکرهای معرکه‌ای در سر دارد.

دنی و پدرش، زندگی آرامی دارند تا این که یک شب پدر، از خانه بیرون می‌رود و نزدیک صبح برمی‌گردد و از آن به بعد زندگی دنی و پدرش از این رو به آن رو می‌شود.

«دنی، قهرمان جهان»، عنوان داستانی از رولد دال است که بهترین نویسنده مرد انگلستان لقب گرفته؛ کوئنتین بلیک، برنده جایزه هانس کرستین اندرسن، این رمان را تصویرگری و محبوبه نجف‌خانی به فارسی برگردانده است.

این رمان را نشر افق در ۲۰۰۰ نسخه و به قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر کرده است.


منبع: عصرایران

تبدیل کتاب های قدیمی به مجسمه (+عکس)

تابناک با تو – این مجسمه ها به داستان های مورد علاقه ی او زندگی می بخشند و به مردم برای فهم مضمون آنها کمک می کنند.

یک هنرمند آمریکایی مجموعه ای از کتاب های قدیمی را به مجسمه های کاغذی عجیب و زیبا تبدیل کرده است. این مجسمه ها داستان های کلاسیک را به شیوه ای نو و جالب برای ما روایت می کنند.
 
“جودی هاروی براون” از ایالت پنسیلوانیای آمریکا علاقه ی زیادی به کتاب ها و داستان های قدیمی دارد. این مجسمه ها به داستان های مورد علاقه ی او زندگی می بخشند و به مردم برای فهم مضمون آنها کمک می کنند.


منبع: عصرایران

شاگردان کی‌ روش به ایران برمی‌گردند

خبرآنلاین:  تیم‌ملی ایران خودش را برای رویارویی با ازبکستان آماده می‌کند.

 تیم‌ملی ایران بعد از اتمام بازی‌های آسیایی، ملی‌پوشان شاغل خودش در تیم‌های نماینده را هم در اختیار گرفت و حالا با قوای هر چه بیشتر در کشور مونته‌نگرو برای جدال حساس با ازبکستان آماده می‌شود.

در حالیکه پیش‌بینی می‌شد تیم‌ملی بعد از دو اردوی اتریش و مونته‌نگرو به دبی برود، اما برنامه تمرینی شاگردان کی‌روش تغییر کرده و آنها پس از انجام بازی دوستانه‌شان در کشور مونته‌نگرو، راهی ایران خواهند شد.

به احتمال بسیار زیاد تیم‌ملی روز دوشنبه را استراحت کند و از روز سه‌شنبه با اضافه شدن دیگر بازیکنان برای مصاف با ازبک‌ها آماده شود.


منبع: برترینها

جهانبخش به استقلال نرفت که رحمانی شود!

خبرآنلاین: امید جهانبخش با وجود تمایل استقلالی‌ها به جذبش از صنعت نفت آبادان سر درآورد.

حضور امید جهانبخش در صنعت نفت برای استقلالی ها کمی تعجب آور بود. دو هفته قبل پندار توفیقی با مدیر برنامه های این بازیکن تماس گرفت و گفت در لیست خرید استقلال است و پس از بازی العین، مذاکرات جدی می کنند.

جهانبخش اما به صنعت نفت رفت تا نشان دهد خیلی رنگ آبی وسوسه اش نکرده است. اما شنیده می شود این انتقال دو دلیل داشته است.

اول اینکه باشگاه صنعت حاضر بوده پول بهتری نسبت به استقلال بدهد و دوم اینکه جهانبخش از سرنوشتی که بختیار رحمانی در جمع آبی ها داشت، ترسید.

او تصور می کرد مبادا اتفاقی که برای این بازیکن رخ داده ، برای او هم تکرار شود به همین دلیل تصمیم گرفت به استقلال نرود.


منبع: برترینها

شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟

ماهنامه همشهری خردنامه پایداری – سیدمحمد سادات اخوی: سابقه شکنجه شاید قسمتی به اندازه تاریخ داشته باشد؛ مصریان باستان به وحشتناک ترین شیوه ها، مخالفان شان را شکنجه می دادند و آنها را می کشتند؛ مثلا آنها را درون نیل می گذاشتند، روی صورت شان شیر و عسل می ریختند تا حشرات آنها را بخورند و همه بدن قربانیان عفونت کند. شیوه های بدتر را می شود در تاریخ قرون وسطی پیدا کرد که به بهانه های مختلف پوست بدن افراد را زنده زنده می کندند.

به مرور زمان و با وضع قوانین حقوق بشری، این نوع شکنجه ها کمرنگ شد اما از بین نرفت و شمایل تازه ای به خود گرفت که در دوره شاهنشاهی توسط ساواک روی انقلابیون اجرا می شد. وقتی پای صحبت های انقلابیون می نشینید، حرف های زیادی درباره شکنجه ها دارند و هر کدام به نوعی آن را تجربه کرده اند. در اینجا به برخی از انواع شکنجه های ساواک اشاره می کنیم تا ببینیم گام های انقلاب در چه مسیر ناهموار و خشنی برداشته شده و امروز به ثمر نشسته است.

شلاق زدن یک شکنجه معمولی بود

کریم حسین زاده یکی از زندانیانی است که دوران شاه به خاطر فعالیت های سیاسی نزدیک به ۱۸ ماه را در زندان گذرانده. او که در این مدت انواع شکنجه ها را تحمل کرده، درباره اقدامات ساواک می گوید: «یکی از معمولی ترین شکنجه های ساواک که در ابتدای ورود به زندان صورت می گرفت، شلاق زدن بود.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟
البته من از مشت و لگدهایی که از ابتدای دستگیری خوراک زندانیان می شد صرف نظر کردم. معمولا از ترکه های نازک درختانی مانند بید، انار و گلابی یا ترکه های بافته شده از ساقه های گندم و جو و کتان و لیف خرما و کنف و نخ های بافته به هم از لیف و کتان و ابریشم و چرم و پوست تا سیم های نازک مسی و سربی تا کابل برق چند لایه و تاب داده یا افشان استفاده می شد.»

این طور که آقای حسین زاده می گوید، برای دردناک تر شدن، سر شلاق ها را سرب می بستند که در اثر برخورد با کمر زخم های عمیقی ایجاد کند. او این طور ادامه می دهد: «بعضی وقت ها هم فقط به شلاق زدن اکتفا نمی کردند. برای مثال یک تخت فلزی را به آرامی داغ می کردند و ما را روی آن می خواباندند، بعد شروع می کردند به شلاق زدن. از طرف دیگر برای آزار ما روی زخم ها را هم نمک یا آب لیمو ترش می ریختند که این باعث می شد سر زخم تا مدتی طولانی باز بماند.»

شکنجه های روحی علیه زندانیان زن

یکی از وحشیانه ترین برخوردهای ساواک با زنان زندانی بوده است. ساواک معمولا در برخوردهایش با زنان تلاش می کرده تا ابتدا آنها را شکنجه روحی دهد. صدیقه اعلایی از زندانیان ساواک در این باره می گوید: «شکنجه های روحی ساواک واقعا شرم آور بود. با کلمات بسیار ناشایست با ما صحبت می کردند.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟
یک بار که بازجوهای ساواک سراغم آمدند، یکی شان سیگارش را روی سر من خاموش کرد؛ هیچ موقع دردی را که آن روز کشیدم فراموش نمی کنم. از دیگر شکنجه های مرسوم در ساواک، آویزان کردن بود؛ یعنی کف پای ما را شلاق می زدند و دو سه روز همین طور از دست آویزان می کردند تا خون کف پای مان جمع شود. دوباره شلاق می زدند و پای ورم کرده ما پر از خون می شد. بعد از آن هم ما را دور زندان بدو می بردند.»

او اگرچه با اکراه ولی در توضیح بیشتر می گوید: «تهدید به تجاوز هم یکی از رایج ترین مسائل در بازجویی ها بوده است. در کلانتری ها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیک ترین کلمات تهدید می کرد. بدون تردید اگر نبود آرمان های اصیل و آموزه های انقلابی و قرآنی، هیچ کس تاب و تحمل آن شرایط را نداشت.»ن

از آتش تا گیره

یکی از منابع خوبی که درباره شکنجه های ساواک موجود است، خاطرات منصور رفیع زاده رئیس شعبه ساواک در آمریکاست. او درباره آتش زدن زندانی ها به عنوان یکی از معروف ترین شکنجه های این طور می گوید: «در میان روزنامه نگاران دوره ملی شدن صنعت نفت کریم پورشیرازی سردبیر روزنامه شوش به دلیل حملات گسترده و بی باکانه اش به خانواده پهلوی به ویژه شخص شاه و اشرف پهلوی، بیش از همه مورد خشم ملوکانه قرار گرفت. بعد روزنامه ها خبر مرگ تصادفی شیرازی را در یک آتش سوزی در زندان منتشر کردند.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟

سال ها بعد هنگامی که برای تعطیلات در تهران بودم یکی از بدنام ترین این افراد در مقابلم سبز شد. او می دانست که من چه کاره هستم و خواهش کرد سفارش او را به تیمسار سفیری بکنم. من بی درنگ او را شناختم. وی در زمان اعتراض های دانشجویی زندانبان من بود. او با افتخار از کارهای خود و شرکت در قتل شیرازی سخن گفت. هنگامی که برای دانستن جزییات پافشاری کردم، وی با گستاخی در مورد شب آتش سوزی در سال ۱۳۳۱ گفت من فردی بودم که در حالی که چند نفر شیرازی را گرفته بودند، نفت بر سر و بدن او ریختم.

چون لباس های خودم نیز نفتی شده بود نمی توانستم او را آتش بزنم چون ممکن بود لباس های خودم هم آتش بگیرد. یکی دیگر از ماموران زندان، کهنه ای را آتش زد و به طرف او پرتاب کرد. ما نیز به سرعت از سلول او دور شدیم.»

در خاطرات زندانیان دوره شاه چیزی که زیاد به چشم می خورد، استفاده از گیره است. در این نوع شکنجه سر متهم را میان دو گیره قرار می دادند و کم کم فشار آن را زیاد می کردند که در برخی گزارش های ساواک آمده که جمجمه بعضی از این زندانیان بر اثر فشار زیاد له می شد. در کنار این گیره کلاه خودهایی هم وجود داشت که روی سر زندانی قرار می دادند و تقریبا به شیوه گیره کار می کرد با این تفاوت که زندانی در آن شرایط احساس خفگی می کرده است و در عین حال فشار را هم تحمل می کرد.»

سلولی پر از خشم

متهمان در حالت کلی در زندان های ساواک حضور داشتند اما برای سخت تر کردن کار و همین طور گرفتن اعتراف از آنها گاهی چند ماه شخص را در سلول انفرادی زندانی می کردند. وقتی هم کسی در زندان انفرادی می رفت شکنجه های مخصوص به آن محیط را رویش اجرا می کردند. حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان ساواک درباره شکنجه های سلول انفرادی توضیح می دهد: «معمولا اتاق ها یک در یک بود.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟

باز دو نوع اتاق وجود داشت که گاهی می شد زندانیان را در آنها جابجا کرد. اتاقی بسیار تاریک و اتاقی کاملا سفید که تمام مدت چراغی با ولتاژ بالا در آن روشن بود تا زندانی نتواند بخوابد. زندانبان ها برای این که شخص را اذیت کنند در فواصل مختلف زندانی را از جا بلند می کردند و از او می خواستند خودش را معرفی کند.

معمولا هم این اتفاق زمانی می افتاد که زندانی خواب بود. با این کار روحیه زندانی را به هم می ریختند. حالا تصور کنید در چنین اتاقی و چنین شرایطی بخواهند شما را شکنجه هم بدهند. مثلا خیلی وقت ها در را برای دستشویی رفتن باز نمی کردند و ما مجبور بودیم همانجا قضای حاجت کنیم یا گاهی از طرف آنها بود. مثلا بازجو به اتاق می آمد و شروع می کرد روی ما یا در اطراف غذای ما ادرار کردن.»

او از دیگر شکنجه های زندان می گوید، از شکنجه کشیدن ناخن هایش: «یک بار که در انفرادی بودم دو سه نفر از شکنجه گرهای ساواک داخل سلول ریختند. من هم در اتاق سفید بودم. ابتدا تا جایی که می شد با شوکر مرا اذیت کردند. بعد یکی از آنها برای این که درباره بقیه دوستانم اعتراف کنم، شروع کرد به کشیدن ناخن های دستم.

ابتدا ناخن های دست راستم را کشید و بعد دست چپ را. یادم هست کف اتاق سفید کاملا قرمز شده بود و من از درد زیاد بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم که مرا به تختی بسته اند. بعد دوباره شروع کردند به شکنجه دادن. یکی از شکنجه گرها خودکار لای انگشت هایم گذاشت و دیگری انگشتانم را شکست. آن موقع اسم این کار را اشکلک گذاشته بودند.»


منبع: برترینها

بله کار روحانی از کار معدن سخت تر است

روزنامه تماشاگران امروز – سیامک رحمانی: حجت الاسلام خدابخشی، یک شب تبدیل به سوژه اصلی توییتر و فضای مجازی شد. خودش می گوید شیطنت بوده اما نوشته خودش هم کم گزک دست مردم نداد. او که کار روحانیت را سخت ترین کار دنیا دانسته بود و حتی آن را با کار در معدن مقایسه کرده بود، حالا می گوید مردم توجه نکرده اند که منظورش سختی روانی کار بوده است. می گوید کار طلبگی بسیار سخت است و مردم آخوندها را مفت خور خطاب می کنند و از مخاطرات و فشارهای کارشان خبر ندارند.

با این طلبه به روز در توییتر قرار گذاشتیم و در تلگرام و به شکل چت مصاحبه کردیم. او در فضای مجازی به شدت فعال است و البته از حامیان سرسخت رییسی و اصولگرایان هم هست و از هر پستی که در انتقاد از دولت باشد استقبال می کند. موضوعی که معتقد است در سوژه شدن مطلبش نقش اساسی داشته است.

بله کار روحانی از کار معدن سخت تر است

اول می خوام خواهش کنم خودتون رو معرفی کنید. اینکه اهل کجایید و چند سالتونه و تحصیلاتتون چیه.

من علی اکبر خدابخشی اهل شاهرود ساکن قم ۳۶ ساله تحصیلاتم سطح ۲ حوزه ست یعنی کارشناسی.

کارتون روحانیتِ و تبلیغ؟

در حال حاضر بله.

کار جنبی ندارید؟ هیچ وقت شغل دیگه ای غیر از تدریس و تبلیغ داشتید؟

ضمن اینکه عضو رسمی موسسه حجامت ایران هم هستم و خیلی ها بنده رو به حجامت و طب سنتی می شناسند و مقاله ای از بنده در حال حاضر در سایت تبیان هست.

خودتون حجامت می کنید یعنی؟ یا آموزش می دید؟

خودم حجامت می کنم، اما زیاد گسترده نیست چون از کار اصلیم که طلبگی باشه ممکنه دورم بکنه.

کارم بیشتر پژوهش بوده و تی مدتی برای «دکتر روازاده» کتب خطی قرن هفتم هشتم رو ترجمه می کردم.

طب سنتی رو بیرون از حوزه و در دانشگاه هم تحصیل کردید؟ یا تحصیلاتتون حوزویِ؟

طب روز زیر نظر «دکتر سید عبدالله خلیلی» از بزرگان طب سنتی که مرحوم شدند و موسسه حجامت ایران به مدیریت استاد خیراندیش به صورت فشرده فرا گرفتم و بقیش به صورت مطالعه کتب مرجع مثل کتاب منافع الاغذیه ذکریای رازی و… بوده. البته طب رو فقط در باب حجامت و تغذیه کار کردم و درمانگری نکرده و نمی کنم.

شما گویا تجربه ای هم داشتید از حضور در معدن و کنار معدنچی ها. که در توییتر هم نوشته بودید. می تونید از این تجربه برامون بگید؟ کی بود و چقدر طول کشید و با چه مسائلی مواجه شدید؟

ببینید یک گروه جهادی تبلیغی هست به نام بلاغ المبین به مدیریت حجت الاسلام حسن مرادی، که اتفاقات مستند حضور این گروه در مناطق محروم چهارمحال و بختیاری به کرات در اخبار سراسری پخش شده بنده توفیق داشتم حدود ۴ سال با این گروه همکاری داشتم و در مناسبات مختلف دهه فاطمیه محرم دهه آخر صفر تابستان و… به این مناطق می رفتیم. یادمِ در سال ۸۸ دهه فاطمیه در روزهای ابتدایی خرداد بود و وقتی ما با سابقه چندساله به منطقه اندیکا واقع در مسجد سلیمان رفتیم ما رو متهم به تبلیغ برای احمدی نژاد کردند که بنده شخصا به شدت ناراحت شدم.

کار معدن از اینجا شروع شد که یکی از معادن با حاج آقا مرادی تماس گرفته بود و گفته بود به دلیل سختی کار یعنی دوری از شهر و خانواده و روحیه پایین پرسنل معدن که اون موقع حدود ۷۰۰ نفر بود نیاز به یک طلبه جهادی داریم. طلبه جهادی در معدن رو کسانی می فهمند که نقش روحیه دهی طلاب در ۸ سال دفاع مقدس و اردوهای جهادی فعلی رو بدانند. بنده از برج اسفند سال ۱۳۹۰ همکاریم رو با اون معدن شروع کردم در حالی که منزلم قم بود ۱۴ روز رو در محل معدن بودم و ۷ روز رو مرخصی میاومدم.

چه مدت طول کشید این همکاری؟

بنده تا برج آبان ۹۴ در معدن بودم به عنوان امام جماعت و مشاور و دبیر فرهنگی.

داخل معدن که نمی رفتید؟

ببینید معدن یه قسمت روباز داره و یک قسمت زیرزمینی. قسمت روباز که روباز بود و حدود ۵۰۰ یا ۶۰۰ متر با کانکس بنده فاصله داشت. قسمت زیرزمینی از اونجا که قانونش بود باید به همراه کادر HSE می رفتم شایدم مدیریت دستور داده بود چون بیمه نبودم تنها تو معدن زیرزمینی نرم در حد سالی یک بار یا دو بار می رفتم. ساعت کاری کارگردان حدود ۶ ساعت بود. البته همگی در اونجا اقماری بودیم و کسی نبود که روزانه به منزل بره.

حقوقی که می گرفتید تناسبی با این کار سخت و دوری از شهر و منزل داشت؟

من عرض کردم طلبه جهادی بودم که بسیاری سفرهای جهادی رو بدون چشمداشت حق الزحمه می رفتیم؛ اما عرض کنم در سال ۹۰ میزان حقوق بالنسبه خوب بود ولی جالبِ بدونید من در سال ۹۴ با ۲۵ درصد رشد نسبت به سال ۹۰ از معدن جدا شدم. حقوق تناسب نداشت چون بیمه نبودم و اگر مبلغ بیمه رو ازش کم می کردم به یک حق الزحمه معمولی در حد امام جماعت یک روستا تبدیل می شد و در حقیقت هم همین بود یعنی حق الزحمه در حد امام جماعت یک روستا.

یعنی این حضور در مدن شغل شما بود و از حقوقش امرار معاش می کردید؟

بله البته در کنارش حجامت هم انجام می دادم و مجموع اینها می شد شغل و درآمد بنده. آدم متوقعی نبوده و نیستم و بنده هنوز هم با سه تا فرزند مستاجر هستم.

و چند ساله که در توییتر فعالیت دارید؟

فکر می کنم از سال ۲۰۱۴ البته شروعش خیلی جدی نبود و اصلا صرفا خواننده پست دیگران بودم و حتی آدم های معمولی هم در توییتر زیاد نبودند بیشتر در فیس بوک فعالیت داشتم.

بیشتر برای کار تبلیغی آمدید یا برای تجربه این فضا و ارتباط با دیگر کاربران؟

عرض کردم حضور بیشتر تعامل و در امتداد حضور در فیسبوک ولی با مد شدن تلگرام فیسبوک بسیار خلوت شد و ترجیح دادم در توییتر بیشتر حضور داشته باشم.

تا اینکه یک پست شما حسابی مورد توجه قرار گرفت و بازخورد زیادی داشت.

به دلایل گرایشات سیاسی بنده، وحید آنلاین شیطنت کرد و به نوعی به تمسخر بنده به عنوان عضوی از حامیان جناب آقای رییسی و عوضی از اصولگرایان پرداخت. بله خب هر چیز که بشه در بین برخی به تمسخرش پرداخت حتما بازخورد پیدا می کنه.

پست شما این بود که «کار طلبگی سخت تر از کار معدن است» درست می گویم؟

عرض کرده بودم از لحاظ روانی. گویا شما هم به این قسمتش توجه نداشتید. حالا منظور از روانی رو اگر مایلید براتون توضیح بدم. فشار روانی یعنی همون که عرض کردم دهه فاطمیه بری مناطق محروم و متهم به تبلیغ برای احمدی نژاد بشید. فشار روانی یعنی کارگر معدن فکرکنه آدم نونش تو روغنه و وقتی بهش بگی که  من طلبه بدون بیمه در کنار اونهام تعجب کنه! فشار روانی یعنی جوان مملکت فکر کنه شیر نفت تو جیب ماهاست.

فشار روانی یعنی شنیدن فحش رکیک ناموسی در خیابان در کنار همسر و فرزند دختر فقط به دلیل معمم بودن. فشار روانی یعنی متهم شدن به مفت خوری در حالی که برخی از دوستان بنده شب و روز برای کمک رسانی و تبلیغ دین مبین اسلام در مناطق محروم زحمت می کشند.

«همه مون راه رو اشتباه رفتیم ظاهرا سخت ترین کار دنیا با اختلاف فاحش آخوند بودنِ نه کار تو معدن». البته این پست مستقل نبود در جواب یک پست بود که فردی پرسیده بود بهترین آخوندها از نظر شما کیان عده ای جواب های واقعا وقحیانه ای داده بودند. یکی گفته بود آخوند خوب آخوند مرده ست. کامنت ها رو که خوندم این مطلب رو نوشتم.

خب شاید مقایسه کردن کار معدن با طلبگی به نظر مردم جالب اومده. چون شما داشتید درباره بعد روانی مسئله صحبت می کردید بعد از معدن صحبت کردید. یه کم عجیبِ خب.

چه عرض کنم معتقدم هیچ کس به لفظ روانی توجه نکرد یا براشون بهتر بود توجه نکنند تا بتونند بهتر مورد تمسخر قرار بدن. بنده مقایسه نکردم. حقیقتا بدترین شغل دنیاست. اگر اجازه بدید بدترین خاطره ام از معدن رو بگم.

بله. حتما

بدترین خاطره ام بر می گرده به حدودا سال ۹۲ که در اثر ریزش معدن سه نفر از کارگران متاسفانه جانشون رو از دست دادند. اون موقع بنده در مرخصی بودم و با بنده تماس گرفتند که باید بیای برای مراسمات اینها آماده بشیم. اولا باید مراسمی در خود معدن می گرفتیم. ثانیا باید سه تیم می شدیم.

چون کشته شده ها از سه شهر مختلف بودند و برای مراسم تدفین اینها به نمایندگی از مدیریت معدن می رفتیم. این سه عزیز دوتاشون بسیار جوان بودند با فرزند خردسال و مسن ترینشون حدود ۴۱ یا ۴۲ سال داشت که دختر عقد کرده تو خونه داشت. البته بماند که روزی نبود ما حادثه نداشته باشیم. حادثه های ریز و درشت که شکستگی دست و پا و جراحات عمیق کمترینش بود.

شما رئالی و فوتبالی هم هستید ظاهرا. خیلی هم افراطی.

نه به دلیل ارتباط با جوون ها ترجیح میدم اطلاعات فوتبالی داشته باشم روش جذب بنده در دنیای حقیقی یکیش همین اطلاعات بالای بنده از لیگ های اروپاست. بعلاوه تسلط به نرم افزار سیستم عامل اندروید و ویندوز و کلا برخی به شوخی بنده رو IT MAN صدا میزدن.

دوباره می خواهم بپرسم. فکر نمی کنید برای بیان سخت بودن کار روحانیون که بیشتر سختی روانی دارد، می شد مثال های بهتری زد و آن را نباید با کار در معدن که از نظر فیزیکی بسیار سخت و مرگبار است مقایسه می کردید؟

بنده قسمی نخوردم که حتما دقیق گفتم و غیر از این نیست بالاخره احساس خودم رو گفته بودم. یادمِ چند شب پیش مهران مدیری در دورهمی در مورد سخت بودن شغل بازیگری بعد از کار معدن به شدت موضع گرفت و منکوبش کرد. خلاصه بیان احساس بود.

خلاصه اینکه مقایسه جالبی نبود و خیلی ها هم واکنش نشان دادند. شما هم فکر می کنید بیشتر شیطنت است و به خاطر مواضع اصولگرایانه شماست و اینکه حامی رییسی بودید؟

چه عرض کنم!


منبع: برترینها

«زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟

هفته نامه همشهری جوان – محمدرضا کاظمی: سریال «زیر پای مادر» تقریبا اولین سریالی بود که از چند هفته پیش پخش آن در شبکه اول سیما قطعی شد؛ سریالی که بعد از مدتی کش و قوس نهایتا با همین نام آماده پخش شد و در فاصله چند روز مانده به پخش، مراحل تدوین قسمت های پایانی اش را می گذراند. در روزهایی که بهرنگ توفیقی، کارگردان این سریال سخت مشغول کار تدوین بود، با او گفت و گو کردیم؛ گفت و گویی از حال و هوای سریال جدیدش و این که آیا قرار است «زیر پای مادر» یک اتفاق در تلویزیون ما باشد یا مثل سریال های مناسبتی چند سال اخیر بعد از مدتی از یاد همه مان می رود؟

«زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟

این برای اولین بار است که بهرنگ توفیقی یک سریال مناسبتی آن هم برای ماه مبارک رمضان ساخته است. سریال های مخصوص این ماه معمولا باید چند ویژگی خاص داشته باشند و حال و هوای آن ها به شب های خاص این ماه نزدیک باشد.

اتفاقی که البته در چند سال اخیر خیلی مد نیست و بعضا کارهایی روی آنتن رفتند که از لحاظ محتوایی و ساختاری هیچ شباهتی به ماه رمضان نداشتند و مطابق انتظار، با انتقاد هم رو به رو شدند اما توفیقی اعتقاد دارد که فضای کار جدیدش از فضای ماه رمضان دور نیست و ماهیت کار بی ربط به این شب ها نیست: «این سریال از ابتدا برای پخش در ماه مبارک رمضان ساخته نشده بود و قصد بر این نبود که به عنوان یک سریال مناسبتی در این ماه پخش شود، اما نکاتی که به لحاظ معنوی در این کار وجود دارد و تاکید ما بر خصایل انسانی، اخلاقی و مواردی مثل تکریم خانواده، احترام به والدین، جایگاه مادر و… فکر می کنم فضای معنوی مورد نیاز آن را به وجود آورده است، به طور کلی فضایی که یک سریال برای پخش در ماه مبارک رمضان نیاز دارد، به اتمسفر سریال ما بی ربط نیست و فکر می کنم که این ماه برای پخش سریال «زیر پای مادر» زمان مناسبی است.»

«زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟

وقتی همه خوابند

۲۰ ثانیه وقت دارید فکر کنید که بهترین سریال ماه رمضان سال گذشته چه بود؟ دو سال قبل چطور؟ یا سال ۹۳؟ بله حق دارید یادتان نباشد، چون در طول چند سال اخیر سریال هایی که برای پخش در ایام ماه رمضان روی آنتن رفتند، به اندازه کارهای قدیمی تر و سریالهای دهه ۸۰ ماندگار نشدند و سریال های مخصوص این ماه به نوعی حکم پرکردن جدول پخش را داشتند.

کارگردان سریال «زیر پای مادر» برای ماه رمضان امسال اعتقاد دارد که کار اگر خوب باشد دیده می شود، چه در ماه رمضان پخش شود و چه در ایام دیگر: «پخش یک اثر در ماه رمضان اتفاقی ویژه برای آن سریال محسوب می شود و من هم معتقدم که در سال های کمی دورتر سریال های مناسبتی جذاب تری از تلویزیون پخش می شد، اما دلیل آن که در چند سال اخیر سریال ها مثل گذشته پرطرفدار و ماندگار نمی شوند، یکی دو تا نیست که بتوان آن ها را به راحتی نام برد و دلایل مختلفی داشته است اما من معتقدم کار خوب حتما دیده می شود، کارهای استانداردی که در سال های اخیر ساخته شدند و به صورت پراکنده روی آنتن رفتند، به خوبی دیده شدند و جواب شان را نیز از مخاطب گرفتند.»

ما و خیلی از مخاطبان تلویزیون امیدواریم که امسال سریال بهرنگ توفیقی این طلسم را بشکند و خودش را به عنوان یک اثر موفق و نه آنتن پرکن جا بیندازد و در پس ذهن همه ماندگار شود.

«البته ماجرای دیده نشدن سریال ها را مثل یک طلسم نمی بینم اما دیده شدن توسط مخاطب گسترده تلویزیون برایم جذابیت فراوانی دارد. به طور کلی کارکردن در این مدیوم را خیلی دوست دارم و می دانم که در ماه رمضان مخاطب گسترده تر هم خواهدشد و اساس جذابیت برایم چند برابر می شود. ما تلاش مان را کردیم که کار خوبی بسازیم و آرزویم این است که سریال مان مخاطب خوبی داشته باشد و رضایت تمام مخاطبانش را جلب کند.»

و باز هم نعمت الله

این دومین همکاری بهرنگ توفیقی با سعید نعمت الله بعد از سریال «پشت بام تهران» است. سریالی که در زمان روی آنتن بودنش هم طرفداران زیادی است و هم بعضی ها منتقد سرسخت آن بودند. حالا همکاری مجدد این دو نفر به «زیر پای مادر» انجامیده، سریالی که در ابتدا تیم بازیگرانش نظر هر بیننده ای را جلب می کند، تیمی پر از ستاره های تلویزیون که البته خیلی از آن ها در کارهای قبلی نعمت الله و توفیقی حضور داشتند و برای این اثر هم به صورت خرد جمعی انتخاب شدند: «تقریبا می توانم بگویم که خیلی کم پیش آمد که در مورد بازیگران اتفاق نظر نداشته باشیم. در انتخاب بازیگران اصلی که با یکدیگر هم نظر بودیم و بازیگران دیگر را نیز با هم انتخاب کردیم.

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟

به طور کلی چینش بازیگران در این سریال سلیقه من، سعید نعمت الله و البته تهیه کننده است، ما هیچ وقت تک روی نکرده و آرای هم را نیز وتو نکردیم.» یکی از ویژگی های آثاری که نعمت الله می نویسد شخصیت پردازی اوست، یعنی کاراکترها در کارهایش به قدری پررنگ می شوند که گاهی روی همه چیز حتی کارگردانی هم سایه می اندازد. اتفاقی که در «پشت بام تهران» نیز رخ داد و شخصیت ها که بعضی رفتارهایشان اگزجره به نظر می رسید، خیلی در کار پررنگ بودند.

طبق نظر بهرنگ توفیقی، شخصیت پردازی خوب و پررنگ شدن کاراکترها به تنها تاثیر منفی بر کار او ندارد، بلکه کارگردان را هم رو به جلو حرکت می دهد: «به نظرم دلیل این که شخصیت ها در کارهایی که سعید نعمت الله می نویسد پررنگ هستند، به آن دلیل است که شخصیت پردازی درستی داشته اند، یعنی کاراکترها شناسنامه دارند، با آن شناخته می شوند و به معنای واقعی کلمه تبدیل به یک کاراکتر شده اند. اتفاق من این پررنگ بودن شخصیت در سریال را جزء ویژگی های مثبت اثر می دانم چون اساس و پایه اصلی یک کار فیلمنامه آن است.

وقتی فیلمنامه محکم باشد تو به عنوان کارگردان سعی می کنی عناصر دیگر کارت را هم به همان میزان قدرت برسانی و سعی کنی آنچه را شایسته فیلمنامه است، به اجرا دربیاوری.»

این کارگردان اصولا چنین فیلمنامه هایی را بیشتر می پسندد: «من همیشه این اتفاق را دوست دارم، وقتی شما یک فیلمنامه قرص و محکم به دستت می رسد که کاراکترها به درستی در آن تعریف شده اند، قصه قوی ای دارد و… شما نیز به همان میزان سعی می کنی به هجای فرار کردن، فکر کنی، چون ممکن است کارگردانی ات تحت تاثیر فیلمنامه و زیر سایه آن قرار بگیرد، پس تو هم بالاجبار همان قدر درست و محکم به پیش می روی.»

امضای کارگردان

بهرنگ توفیقی با آثاری همچون «مسیر انحرافی»، «امین»، «انقلاب زیبا» و «پشت بام تهران» نشان داده کارگردانی تلویزیون را به خوبی می شناسد و به خوبی گلیمش را از آب بیرون می کشد. البته او در کارنامه اش (چه به عنوان کارگردان و چه به عنوان دستیار اول) کارهای نه چندان خوبی هم دارد، اما معمولا آثارش کفی از استاندارد را دارند و به مرور به سمت بهتر شدن در حال پیشرفت است.

او برای سریال جدیدش خیلی تلاش کرده که شبیه به آثار قبلی نباشد و یک اثر جدید ارائه بدهد: «اساس من از این که بخواهم به لحاظ تکنیکی کاری را شبیه به کار دیگری بسازم، فرار می کنم. البته یک مدت زمان می برد و آزمون و خطاهایی در روزهای ابتدایی کار وجود دارد تا به آن ساختار و استخوان بندی نهایی برسی.

من در سریال «زیر پای مادر» واقعا سعی می کردم که حتی از تکنیک های مورد علاقه ام نیز اجتناب کنم، کارهایی که در سریال قبلی از آن استفاده کردم. مثلا خیلی جاها دوست داشتم کات هایی بزنم اما در چهارچوبی که به لحاظ فنی و تکنیکی برای این کار تعیین کرده بودم، نمی گنجید و من برخلاف میلم این کار را نکردم. این ممانعت به نظرم سخت تر از اجرای آن تکنیک است.»

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟

از چیزی که کارگردان «زیر پای مادر» به ما گفت این طور به نظر می رسد که ما قرار است یک اثر خاص را در ایام ماه رمضان ببینیم. اثری که شبیه به یک رمان است: «سعید نعمت الله بعد از قسمت سوم کار به من گفت که «زیر پای مادر» شبیه به یک رمان است.

این خیلی برایم جالب بود تا این که چند روز پیش وقت داشتم قسمت بیستم را تدوین می کردم یکی از همکاران که داشت این کار را می دید هم به این موضوع اشاره کرد و گفت بعضی از لحظات کار، حال و هوای سریال تو را به زمان هایی که مشغول خواندن یک رمان هستی، می برد و من خیلی خوشحالم که توانستم آن چیزی را که سعید روی کاغذ آورده بود، به تصویر بکشم و به شکل نمایشی شبیه به یک رمان بسازم. سعی ام را کردم که در این چهارچوب بمانم و امیدوارم که مخاطبان هم وقتی که این کار را دیدند با من موافق باشند.»

حالا دیگر دست شماست، اگر واقعا چیزی که از این سریال دیدید چیزی شبیه به یک رمان بود، بدانید و آگاه باشید که تیم توفیقی، نعمت الله در این سریال موفق عمل کرده است و توانسته به آن چیزی که می خواهد برسد.

تیتراژ پایانی این سریال هم نکات جالبی دارد

با صدای زند وکیلی

بهرنگ توفیقی و تیم این سریال روی انتخاب تیتراژ پایانی هم حساسیت زیادی به خرج داده اند و به قول خود کارگردان، به شدت روی این قضیه وقت، فکر و انرژی گذاشتند. بعد از این همه تفکر و تعقل هم «علی زند وکیلی» به عنوان خواننده این سریال انتخاب شد، هنرمندی که در چند سال اخیر تجربه خواندن تیتراژ سریال هایی همچون «دزد و پلیس»، «پژمان» و «شاهگوش» را در کارنامه اش داشته است.

زند وکیلی در یکی دو سال گذشته با انتشار چهار، پنج آلبوم حضور پررنگی در دنیای موسیقی داشت و حسابی نامش را سر زبان ها انداخت و حالا با این سریال مناسبتی، بینندگان میلیونی تلویزیون هر شب صدای او را پس از اتمام سریال «زیر پای مادر» خواهند شنید، اتفاقی که بدون شک تاثیر بالایی در بیشتر شنیده شدن کال کارهای این خواننده شیرازی دارد.

علی زند وکیلی در این تک آهنگ، فرزین قره گوزلو را به عنوان آهنگساز در کنار خود دارد، آهنگی که سازندگان سریال به دیده و شنیده شدن آن خیلی امیدوار هستند و قبل از پخش شدن آن توقع ما را زا این اثر هم بالا بردند. امیدواریم این توقع نابجا نباشد و زند وکیلی که در کارنامه هنری اش کارهای خوب زیادی دارد، در این جا هم خوش بدرخشد و یک قطعه ماندگار از خودش به یادگار بگذارد، البته در روزی که ما خبر این آهنگ را گرفته بودیم هنوز همه چیز نهایی نشده بود.

در سریال «زیر پای مادر» با چه شخصیت هایی رو به رو می شویم

در این جا تعدادی از شخصیت های مهم این سریال را تا حدودی معرفی کرده ایم البته برای این که قصه سریال لو نرود. چندان کلی وارد جزییات زندگی آن ها و گره های اصلی قصه نشدیم، البته در لیست بازیگران این سریال چهره های دیگری همچون آتیلا پسیانی و مجید واشقانی هم بودند که باز کردن شخصیت هایشان ممکن بود قصه را لو بدهد. پس آن ها را خودتان بشناسید بهتر است!

کامبیز دیرباز

کاراکتر: خلیل کبابی

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟
درباره نقش: خلیل یکی از چلوکبابی داران قدیمی مشهد است و مغازه ای نزدیک به حرم امام رضا (ع) دارد. او عاشق شغلش است و از آن مغازه دارهای باانصاف است و معمولا آخر هفته ها از رستورانش به زائران امام رضا (ع) نذری می دهد. خلیل یک پسر به نام اشکان دارد که با هم زندگی می کنند. او خودش به تنهایی اشکان را بزرگ کرده است و به هیچ وجه دوست ندارد که پسرش، چیزی راجع به مادرش که از دوران کودکی او را ندیده، بداند.

مهدی سلطانی

کاراکتر: اسماعیل نفر

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟
درباره نقش: آقای نفر یکی دیگر از شخصیت های خاص و البته مهم این سریال است. کاراکتری به شدت تنها که در انبار لباس هایش زندگی می کند. زن و بچه او به خاطر رفتار کردارش سال هاست که اسماعیل را ترک کرده اند و جدا از او زندگی می کنند. معمولا در کارهای نعمت الله شخصیتی با اسمی خاص وجود دارد. (مثل آهی در پشت بام تهران) شخصیتی که تاثیرگذار است و روی اسمش هم دائم تاکید می شود. به نظر می رسد نفر چنین نقشی در داستان این سریال داشته باشد.

بهناز جعفری

کاراکتر: آتنه

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟
درباره نقش: از معدود دفعاتی است که بهناز جعفری نقش یک دختر مظلوم و بیگناه را بازی نمی کند. آتنه در این سریال دختر ناخلف خانواده است که چند سال پیش به دلیل به وجود آوردن مشکلاتی عجیب و غریب مجبور به ترک خانه و خانواده شده اما حالا بعد از چند سال به آغوش گرم خانواده برگشته و آن ها نیز او را طرد نکرده و به نوعی به او پناه داده اند تا در کنارشان بماند. آتنه با یکی از شخصیت های اصلی داستان ارتباطی عجیب پیدا می کند.

بهزاد فراهانی

کاراکتر: پدر آتنه

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟
درباره نقش: کاراکتری خاص و لوطی منش دارد و به خانواده و کنار هم نگه داشتن اعضای خانواده اش به شدت علاقه مند است. او یک مغازه دار است و به دلیل منش های خاصی که دارد زیر بال و پر بچه هایش را گرفته است و همیشه هوایشان را دارد. آتنه و صدرا بچه های او هستند که البته آتنه به دلیل گذشته نه چندان روشنش، حاشیه هایی را هم وارد زندگی آن ها کرده است، حاشیه هایی که حالا امیدوارند که تمام شده باشد.

علیرضا آرا

کاراکتر: صدرا

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟
درباره نقش: پسری که به شدت به خانواده اش علاقه مند است و می خواهد عصای دست پدرش باشد. صدرا از آن پسرهایی است که پدر و مادرها همیشه دوستشان دارند، چالش اصلی او نیز بعد از برگشتن خواهرش به خانه، اتفاقی است که در گذشته برای او رخ داده است و حالا باید سعی کنند که همگی آن ها را از یاد ببرند.

پریوش نظریه

کاراکتر: رخساره

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟
درباره نقش: رخساره کاراکتری تاثیرگذار در این سریال است. زنی که قبل از این که بخواهد ازدواج کند، مادر شده است. آن هم به این صورت که با فوت خواهر و شوهرخواهرش، بچه های آن ها را به فرزندی قبول کرده و بزرگ می کند. ما او را جایی در قصه می بینیم که شوهرش فوت کرده است و به تنهایی روزگار می گذراند.

مجید نوروزی

کاراکتر: اشکان

 «زیر پای مادر» چه جور سریالی است؟

درباره نقش: پسر آقاخلیل و یکی از شخصیت های اصلی داستان «زیر پای مادر» است. اشکان پدرش را خیلی دوست دارد چون همیشه هوایش را داشته و به تنهایی بزرگش کرده است. طبق صحبت های خلیل، مادر اشکان مرده و به همین دلیل آقاخلیل کبابی به قول قدیمی ها هم برای اشکان پدر بوده و هم مادر! این دو نفر از همان قسمت های ابتدایی با هم چالش های ریز و درشتی دارند. چالش هایی که تا پایان قصه وجود دارد.


منبع: برترینها

شورای امنیت، تحریم های کره شمالی را افزایش داد

بعد از چندین آزمایش موشکی کره شمالی، شورای امنیت سازمان ملل متحد بامداد شنبه با تصویب قطعنامه‌ای تحریم‌های هدفمند علیه این کشور را گسترش داد. بعد از روی کار آمدن «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهوری آمریکا این اولین قطعنامه‌ای است که با موافقت واشنگتن در شورای امنیت به تصویب می‌رسد. دولت ترامپ، چین را برای اتخاذ سیاست‌هایی جهت مهار کره شمالی تحت فشار قرار داده است. واشنگتن هشدار داده در صورتی که پیونگ یانگ توسعه برنامه موشکی و هسته‌ای خود را ادامه بدهد، همه گزینه‌ها علیه این کشور روی میز است.

اضافه کردن نام اشخاص و شرکت‌ها به فهرست سیاه سازمان ملل که باعث ایجاد محدودیت‌هایی مانند منع سفر و توقیف دارایی‌ها می‌شود حداقل اقدام مورد انتظار از شورای امنیت بعد از پنج هفته مذاکره میان واشنگتن و پکن بود. قطعنامه جدید که بامداد شنبه به اتفاق آرا به تصویب رسید، چهار شرکت و ۱۴ شخص را هدف تحریم‌های جدید قرار می‌دهد. فرمانده عملیات جاسوسی برون‌مرزی پیونگ‌یانگ از جمله کسانی است که تحریم شده است.

خبرگزاری رویترز گزارش داده مصوبه بامداد شنبه ممکن بود با موافقت کمیته تحریم‌های کره شمالی پشت درهای بسته به تصویب برسد اما واشنگتن چین را متقاعد کرد تا از رأی‌گیری علنی درباره آن حمایت کند. کره شمالی بر سر برنامه‌های هسته‌ای و موشکی خود هدف تحریم‌های بین‌المللی گسترده‌ای قرار گرفته است اما این تحریم‌ها در تلاش‌های پیونگ‌یانگ برای توسعه توان هسته‌ای و موشکی خود – که آن را وسیله‌ای بازدارنده در برابر تجاوز احتمالی آمریکا می‌داند – خللی وارد نکرده است.

وزارت خزانه داری آمریکا هم روز پنجشنبه تحریم هایی علیه ۹ شرکت و نهاد دولتی و سه شخص حقیقی به دلیل ارتباط با برنامه موشکی و هسته‌ای کره شمالی اعمال کرد. تحریم‌های وزارت خزانه داری آمریکا علاوه بر افراد و شرکت های کره شمالی همچنین شامل دو شرکت روسی و یک شهروند این کشور نیز می شود.


منبع: بهارنیوز

ترامپ به درایت جامعه بین‌الملل پشت کرد

به گزارش ایرنا، به رغم چنین اقدامی از سوی آمریکا ژاپن اما تاکید کرده است که در چارچوب مسایل مرتبط با تحولات اقلیمی با واشنگتن و دیگر کشورها همکاری نزدیکی خواهد داشت. فومیو کیشیدا وزیر امور خارجه ژاپن در مصاحبه ای تصمیم آمریکا را مایه تاسف دانست اما یادآور شد که با واشنگتن همچنان برای مقابله با این پدیده همکاری شود.وی تاکید کرد: ما امیدواری های زیادی داشتیم که در چارچوب پیمان پاریس با یکدیگر همکاری داشته باشیم اما خروج آمریکا از آن کارها را سخت کرد و این باعث تاسف است. وزیر امور خارجه ژاپن همچنین تصریح کرد: کشورهای دیگر نباید سستی نشان دهند و توکیو به شدت برای مهار پدیده تغییرات آب و هوایی با کشورهای عضو توافقنامه پاریس همکاری خواهد کرد.یوشیهیدا سوگا سخنگوی ارشد دولت ژاپن نیز در سخنانی، توافق اقلیمی پاریس را یک پیمان بین المللی بسیار مهم توصیف کرد که بدون مشارکت دیگر کشورها به درستی اجرا نخواهد شد. وی افزود: در مساله تحولات اقلیمی کشورهای توسعه یافته نقش بسزایی دارند و باید به کشورهای دیگر نیز در این راستا کمک کرده و هدایت کارها را در اختیار داشته باشند.او گفت که کشورهای دیگر بدون آمریکا هم به توافق پایبند خواهند بود اما لازم است که واشنگتن به همه تعهداتش در ارتباط با تحولات اقلیمی پایبندی نشان دهد.تارنمای چاینا ارگ چین نیز در گزاشی اعلام کرد که علاوه بر ژاپن بسیاری از کشورهای دیگر جهان هم اقدام آمریکا را تقبیح کرده و آن را بی توجهی و پشت کردن به درایت جامعه بشری و تعهدات بین المللی توصیف کرده اند.


منبع: بهارنیوز

کری: دنیا به ترامپ می‌گرید و می‌خندد!

به گزارش  ایرنا، سی ان ان در این زمینه گزارش داد: وزیرخارجه سابق آمریکا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما دست از انتقاد کردن از تصمیم دونالد ترامپ مبنی بر خروج آمریکا از توافق پاریس برنداشت.جان کری گفت: می خواهم از دونالد ترامپ بپرسم، آیا وی فکر می کند که آیا رئیس جمهوری چین، فرانسه، نخست وزیر انگلیس و صدر اعظم آلمان را احمق فرض کرده و خواسته سربه سر آنها بگذارد؟ نمی داند آنها درباره چه حرف می زنند؟سی ان ان گزارش داد: ترامپ پیشتر گفته بود که گرم شدن هوا یک حقه بازی است که توسط چینی ها برای لطمه زدن به تولیدات آمریکا صورت گرفته است. وی روز پنجشنبه (بامداد جمعه به وقت تهران) از توافق تغییرات اقلیمی که به امضای ۱۹۵ کشور جهان رسیده بود، خارج شد.به گزارش ایرنا، جان کری به سی ان ان گفت: این یکی از خودخواهانه ترین و بی خردانه ترین و گامی خود تخریبی است که در تمام طول عمر خود شاهد آن بوده ام.

وزیر خارجه پیشین آمریکا که خود از فعالان حوزه محیط زیست است، دراین مصاحبه همچنین افزود که ‘اسکات پریت’ (Scott Pruitt)رئیس آژانس حفاظت از محیط زیست دولت ترامپ نیز فردی است که به علوم تغییر آب و هوایی بدگمان است. وی فردی افراطی است که معتقد است تغییر آب و هوایی وجود ندارد. جان کری روز گذشته (جمعه) در واکنش به تصمیم دونالد ترامپ مبنی بر خروج از توافق پاریس که ۱۹۵کشور جهان آن را امضا کرده اند، در صفحه فیس بوک خود آن را اشتباه بزرگ رئیس جمهوری آمریکا خواند.کری در صفحه اجتماعی فیس بوک خود نوشت: افکار من درباره اشتباه بزرگی است که امروز رئیس جمهور ترامپ، آمریکا را به عقب برد، رئیس جمهوری که وعده «اول آمریکا» را داده است، گامی «خود تخریبی» را برداشت که به موجب آن کشور ما را عقب انداخت.

دونالد ترامپ رئیس جمهوری بامداد روز جمعه با این توجیه که عضویت در توافق آب و هوایی پاریس به ضرر اقتصاد کشورش خواهد بود و قادر به دستیابی به اهداف این توافق نیز نخواهد بود، خروج آمریکا را از این توافق اعلام کرد و گفت: از همین امروز کشورش اجرای مفاد این توافق را متوقف خواهد کرد.
اعلام این تصمیم از سوی رئیس جمهوری آمریکا با سیلی از انتقادهای داخلی و بین المللی مواجه شد.توافق پاریس ۱۲ دسامبر سال ۲۰۱۵ در چارچوب کنوانسیون تغییر اقلیم سازمان ملل متحد با هدف جلوگیری از افزایش دمای زمین بیش از ۲ درجه سانتیگراد در قرن جاری و تلاش برای محدودیت افزایش دما به زیر ۱٫۵ درجه سانتیگراد نسبت به سطح آن پیش از صنعتی شدن، تهیه و تدوین شد که ۱۹۵ کشور جهان آن را به امضا رسانده اند.جان کری وزیر امور خارجه سابق آمریکا که بعنوان نماینده ایالات متحده توافق پاریس را امضا کرد، هنگام امضای توافق، نوه اش را در آغوش گرفته بود که این اقدام سمبولیک را به نشانه اهمیت این توافق برای نسل های آینده انجام داد.


منبع: بهارنیوز

اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد؛ سه شنبه

مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور از اعلام نتایج اولیه آزمون کارشناسی ارشد ۹۶ در روز سه‌شنبه (۱۶ خرداد) خبر داد.

دکتر حسین توکلی در گفت‌وگو با ایسنا با اعلام این مطلب، اظهار کرد: بر اساس ضوابط، تعداد ۸۷۸ هزار و ۲۵۳ داوطلب برای شرکت در آزمون ورودی دوره‌های کارشناسی ارشد ناپیوسته دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی از جمله دانشگاه آزاد اسلامی ثبت‌نام کرده‌اند که از این تعداد ۴۳۰ هزار و ۴۹۱ نفر زن و مابقی مرد هستند.

وی در ادامه تصریح کرد: از تعداد ۸۷۸ هزار و ۲۵۳ داوطلب ثبت‌نام‌کننده در آزمون فوق تعداد ۷۱ هزار و ۷۲۵ داوطلب علاقه‌مندی خود را برای شرکت در آزمون کد رشته امتحانی دوم نیز اعلام کرده‌اند که از این تعداد ۳۲ هزار و ۵۴۹ نفر زن و مابقی مرد هستند.

مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور همچنین خاطرنشان کرد:‌ با توجه به آمار داوطلبان ثبت‌نام‌ کننده یعنی تعداد ۸۷۸ هزار و ۲۵۳ داوطلب و آمار علاقه‌مندان به شرکت در کد رشته امتحانی دوم یعنی تعداد ۷۱ هزار و ۷۲۵ داوطلب، لذا برای برگزاری آزمون فوق تعداد ۹۴۹ هزار و ۹۷۸ کارت ورود به جلسه آزمون صادر شد که از این تعداد ۴۶۳ هزار و ۴۰ کارت برای زنان و مابقی برای مردان صادر شده است.

توکلی تاکید کرد: آزمون دوره‌های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۹۶ در ۱۳۲ کد رشته امتحانی صبح و بعدازظهر روزهای پنج‌شنبه ۷ و جمعه ۸ اردیبهشت ۹۶ در ۶۸ شهرستان و ۱۸۵ حوزه امتحانی برگزار شد.

به گفته وی، از تعداد ۸۷۸ هزار و ۲۵۳ داوطلب ثبت‌نام کننده، تعداد ۷۰۷ هزار و ۶۳ داوطلب در جلسه آزمون حاضر و ۱۷۱ هزار و ۱۹۰ داوطلب نیز غایب بودند. به عبارت دیگر ۸۱٫۵۱ درصد داوطلبان آزمون در جلسه امتحانی حاضر شدند.

مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور گفت: از تعداد داوطلبان حاضر در جلسه آزمون، تعداد ۵۶ هزار و ۸۸۴ داوطلب برای شرکت در آزمون کد رشته امتحانی نیز حاضر بودند که از این تعداد ۲۵ هزار و ۸۸۴ نفر زن و مابقی مرد بودند.

توکلی با تاکید بر اینکه نتایج اولیه آزمون کارشناسی ارشد ۹۶ روز سه شنبه ۱۶ خرداد ماه جاری اعلام می شود، خاطرنشان کرد: اطلاعات لازم در خصوص نحوه انتخاب رشته و غیره نیز همزمان با اعلام نتایج بر روی سایت سازمان سنجش آموزش کشور به نشانی www.sanjesh.org قرار می‌گیرد.

مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور به ظرفیت پذیرش در آزمون کارشناسی ارشد ۹۶ اشاره کرد و گفت: تعداد ۱۶۲ هزار و ۵۱۶ داوطلب در آزمون کارشناسی ارشد سال ۹۶ پذیرفته خواهند شد.

وی ادامه داد: بر اساس برنامه زمانی پیش‌بینی شده نتیجه اولیه آزمون کارشناسی ارشد ۹۶ به صورت کارنامه تنظیم می‌شود و کارنامه مذکور اوایل نیمه دوم خرداد بر روی سایت سازمان سنجش قرار خواهد گرفت؛ بنابراین آن دسته از داوطلبانی که بر اساس مفاد کارنامه مجاز به انتخاب رشته هستند، ضرورت دارد بر اساس اطلاعیه‌ای که روز شنبه، ۲۰ خرداد ۹۶ بر روی سایت این سازمان قرار داده می‌شود، نسبت به انتخاب کد رشته‌ محل‌های تحصیلی خود از کد رشته محل‌های امتحانی مجاز اقدام کنند.

مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور در پایان گفت: داوطلبانی که در آزمون کارشناسی ارشد ۹۶ مجاز به انتخاب رشته شدند و علاقه‌مند به انتخاب رشته در دانشگاه آزاد اسلامی نیز هستند، ضرورت دارد بر اساس اطلاعیه‌ای که این دانشگاه به نحو مقتضی به اطلاع داوطلبان ذیربط خواهد رساند، در مهلت مشخص شده به سایت این دانشگاه مراجعه و بر اساس اطلاعیه‌ها و دفترچه راهنمای انتخاب رشته در سایت آن دانشگاه نسبت به انتخاب کد رشته محل‌های تحصیلی مورد علاقه خود اقدام کنند.


منبع: الف

امام رفت؛ روایتی از رحلت امام خمینی(ره)

رضا امیرخانی نویسنده و داستان نویس خوب کشورمان در کتاب «ارمیا» با قلم کم نظیر خودش، تصویرهایی مکتوب از رحلت امام را به ثبت رسانده است که بخشی از آن را برای شما انتخاب کرده ایم.

امام رفت. سیل انسان‌ها به سمت بهشت زهرا (س) در حرکت بودند. جمعیت از در و دیوار می‌جوشید. آنقدر تعداد آدم‌ها زیاد بود که از هر طیف و گروهی می‌شد نمونه‌ای پیدا کرد. زن‌ها، مرد‌ها و بچه‌ها، همه و همه به سمت بهشت زهرا می‌رفتند؛ هر کس با هر وسیله‌ای که داشت، در وانت‌ها و کامیون‌ها آنقدر آدم سوار شده بود که از آنها فقط یک حجم انسانی در حال حرکت پیدا بود. از اندازه این حجم انسانی معلوم می‌شد که وسیله نقلیه، اتومبیل سواری است یا وانت است و یا کامیونت.

البته این حجم انسانی با همان سرعتی جلو می‌رفت که سایر آدم‌ها پیاده می‌رفتند. قیافه‌ها متنوع بودند. از هر قماش و دسته‌ای. زنی با چادری مشکی که لکه‌های قوه‌ای خاک روی چادرش مشخص بود. جوانی که هنوز مو به صورت نداشت. با پیراهنی مشکی و شالی سبز. پیرمردی که به یک دستش عصا بود و با دست دیگرش به سختی عکس اما مرا بالا گرفته بود. کودکی کوچک که انگار پدر و مادرش را گم کرده بود. بی‌خیال و بدون توجه به جمعیت، و جمعیت هم بی توجه نسبت به او. کودک می‌خندید و در عرض جمعیت راه می‌رفت. سه چهار جوان با لباس سربازی. سرباز اولی به سرباز دومی چیزی گفت و خندید. دومی جوابش را نداد. خیره نگاه می‌کرد.

مردی روی ویلچر نشسته بود. احتمالا از جانبازان جنگ بود. ضجه می‌زد. انگار نه انگار که این همه آدم او را نگاه می‌کنند. پیرزنی چادر نمازش را به کمرش گره زده بود. به ترکی بلند بلند چیزی را فریاد می‌زد و می‌رفت. لحنش به دعوا می‌زد. مردی بلند‌قامت و موقر، حدوداً پنجاه ساله، کت و شلوار سیاه، پیراهن تمیز سفید، کروات سیاه، دست در دست زنش که مانتوی سیاه پوشیده بود؛ زنش عینک آفتابی زده بود. مانتوی سیاه زن، گلی شده بود.

چند مرد نزدیک به سی سال، پیرمردی هم با آنها بود. از بقیه تندتر راه می‌رفتند. دست هم را گرفته بودند و می‌دویدند. انگار تلوتلو می‌خوردند. دوتاشان لباس فرم سیاه پوشیده بودند. همه‌شان دور گردن چفیه انداخته بودند. مردی جوان با همسر و کودکش. کودک می‌خندید و منتظر نگاه محبت‌آمیز پدر و مادر بود. اما پدر و مادر حتی برای خنده کودک هم می‌گریستند. موتور‌سواران خیلی سریع از بین مردم می‌گذشتند. بی‌توجه به شلوغی و احتمال برخورد با آدم‌ها. دو ترکه یا سه ترکه. اگر کسی یک نفری سوار موتور بود، اولین نفری که او را می‌دید به سرعت پشت موتور می‌پرید. صاحب موتور اعتراضی نمی‌کرد. هیچ کس احساس مالکیت نسبت به چیزی نداشت. راه برای اتومبیل‌ها بسته شده بود. مردمی که اتومبیلش جلو صف اتومبیل‌ها بود، از ماشین پیاده شد. صورت گوشت‌آلودی داشت. سر کچلش سرخ شده بود. عرق کرده بود. با آن سبیل‌های پرش، قیافه‌اش به کاسب‌ها می‌خورد.

از ماشین پیاده شد. بدون توجه به بوق ماشین‌های پشتی، شروع کرد به دویدن میان جمعیت، انگار می‌خواست قبل از همه به بهشت زهرا برسد. هراسان بود. چند نفر ماشینش را به طرف کنار خیابان هل دادند. کسی پشت فرمان ننشسته بود. ماشین در جوی آب کنار خیابان افتاد و متوقف شد. هلی‌کوپتر‌ها آنقدر زیاد شده بودند که پروازشان مثل پرواز دسته‌های کلاغ، برای مردم عادی بود. گاهی در ارتفاع پایین پرواز می‌کردند. به نظر می‌آمد که به درخت‌های اطراف خیابان گیر می‌کنند. یکی در این میانه بستنی می‌فروخت. مردم برای بچه‌هایشان بستنی می‌خریدند. بچه‌ها خیلی کیف می‌کردند. در این گرما بستنی می‌چسبید. بچه‌هایی که به سن عقل رسیده بودند، بستنی را می‌خوردند اما رضایت‌شان را مخفی می‌کردند. خانه‌هایی که اطراف خیابان بودند، درهای‌شان باز بود. از بیشتر خانه‌ها شلنگ‌های آب را بیرون آورده بودند. کودکان و گاهی هم بزرگتر‌ها، آب را به سمت بالا می‌پاشیدند. آب مثل قطرات ریز باران روی سر مردم فرود می‌آمد. هوا گرم بود. انگار از هرم گرمایی بود که از نفس جمعیت بیرون می‌زد.

بوی گلاب و دود و خاک با هم مخلوط شده بود. سر و صدا زیاد بود. اما کسی به آن توجهی نداشت. گاه‌گاهی برخلاف مسیر جمعیت، آمبولانسی با چراغ‌های روشن می‌آمد. حتی صدای گوش‌خراش آژیرش، مردم را از جلو راهش دور نمی‌کرد. انگار جلوتر که شلوغ‌تر می‌شد، بعضی غش می‌کردند یا زیر دست و پا می‌ماندند. روی موتور آمبولانس یکی با روپوش سفید هلال احمر نشسته بود.

_ داداش برو کنار! برو کنار! مریض داریم، آقا برو کنار!

تا سپر آمبولانس ضربه‌ای آرام به مردم نمی‌زد، کسی از سر راهش کنار نمی‌رفت. راننده آمبولانس چیزی نمی‌دید. مردی جوان با روپوش هلال احمر روی موتور نشسته بود و جلو چشمانش را گرفته بود؛ البته اگر چیزی هم می‌دید، فرق زیادی نمی‌کرد. آمبولانس فشار می‌آورد. جنگ تکنولوژی با آدم‌ها. آدم‌ها موفق‌تر بودند. اگر لطف نمی‌کردند و کنار نمی‌رفتند، زور آمبولانس به آنها نمی‌رسید.

یک هواپیمای سم‌پاشی در مخزنش آب ریخته بود و روی خیابان‌های پهن منتهی به بهشت زهرا آب می‌پاشید. این یکی را خیلی‌ها با دست نشان می‌دادند. قیافه‌ها غریب بود. نوعی بهت در چهره‌ها بود که جلو نمایش اندوه را گرفته بود. با خودشان حرف می‌زدند. بعضی‌ها هم ساکت می‌دویدند. خیلی‌ها انگار جلو با کسی قرار داشته باشند، می‌دویدند. وقتی تنه‌شان به تنه جلویی می‌خورد، جلویی به آنها راه می‌داد. می‌دانستند بعضی عجله بیشتری دارند. جوانی به سرش گل زده بود. رنگ قهوه‌ای روشن روی موهای سیاه. بعضی‌ها پرچم و کتل‌های محرم را به دست گرفته بودند. سیاه و سبز و قرمز. سر و صداها زیاد بود. یکی از پشت بلند‌گوی ماشین دولتی شعار می‌داد. کسی حال نداشت جواب بدهد. شعار عینیت یافته بود. هیچ کس به حرف دیگری گوش نمی‌داد.

_ ایران در به در شده، بسیجی بی‌پدر شده.

_ امام رفت.

_ آقا حالا چی می‌شود؟ کسی می‌آید رو کار؟ نظام چی می‌شود؟

_ خدا بزرگ است. این انقلاب نمی‌خورد زمین.

_ خدا خودش نگه دارد.

_ هیچ کس نمی‌تواند جای امام را بگیرد.

_ ما هر چه داشتیم، از امام داشتیم.

_ عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، خمینی بت‌شکن پیش خداست امروز،

مهدی صاحب‌زمان صاحب عزاست امروز.

_ آقا کوچولو، بابا مامانت کجا هستند؟ برو دستشان را بگیر.

_ بابام شهید شده آقا! من خودم بزرگم.

_ خمینی من سه تا پسر داده بودم برایت. حالا کجا رفتی؟ خمینی من را هم با خودت ببر.

_ بی‌پدر شدیم. من بابام پانزده خردادی بود. الان ۶۸ آن موقع ۴۲ بوده. ۲۵ سال. من هم ۲۵ سالم است. من بابام را ندیده بودم. مردم! تو این مدت من به همه می‌گفتم، من بابا دارم. حالا بابای من هم مرده، دوباره مرده!

_ آی آقا موا…

حرفش را خورد. پای مصنوعی جانبازی جدا شده بود. جوانی کمک کرد تا از میان جمعیت پار را بردارد.

_ آقا این اطراف، دور همین بهشت زهرا که آقا را خاک می‌کنند، الان آدم بیاید زمین بخرد. بعداً کافه بزند و رستوران و چه می‌دانم… بازار، اینجا زیارتی می‌شود عزیز دلم. این جا گنبد و بارگاه درست می‌کنند. حالا ببین. همین زمین‌های شخم خورده، حالا می‌شود خدا تومن. کسی که در کنارش بود حتی سری هم تکان نداد.

_ یک دقیقه بایست، بگذار من این را بکشم کنار. د بابا صبر کن. مذهب داشته باش. غش کرده. بایست!

_ ای امام. من نمی‌گذارم خاکت کنند. امام نمرده. امام نمی‌میرد بی‌ناموس‌ها! از دهان جوان غش کرده کف می‌ریخت.

_ یا ایتها‌النفس المطمئنه. ارجعی الی ربک راضیه مرضیه …

لند کروز سپاه که از بلندگویش صدای قرآن می‌آمد، به سختی عبور کرد.

_ خودت گذاشتی رفتی، نگفتی چه به سر ما می‌آید؟

_ نترس برادر، هستند. این انقلاب مال اسلام است. خود خدا نگهش می‌دارد. مگر می‌شود خون این همه شهید از بین برود؟

_ خدا خودش نگه دارد.

_ بی‌بی‌سی امروز صبح گفت تو ایران جنگ قدرت است. تو جماران جنگ است الان.

_ بی‌بی‌سی غلط کرد با تو! کدام جنگ؟ قدرت چیست دیگر؟ این همه آدم این جاست. جنگ اگر بشود، به اسم علی قسم، جرشان می‌دهم. اصلاً کی با کی جنگ می‌کند؟

_ نه بابا، جنگ که نه. از قبل فکرها شده بوده. ببین اصلاً انگاری‌ جای دفن هم مشخص شده بود. الان رهبر تعیین کردند. آقای خامنه‌ای مثل شیر ایستاده.

_ حالا می‌بینیم!

_ بایست ببین.

_ حالا اما مرا چه جوری می‌آورند؟

_ یک ماشین‌هایی بود تو مصلا، کامیون مانند. با آن می‌آورند جنازه را.

_ از کجا رد می‌شود؟ دو تا راه که بیشتر نیست، هر دو تاش …

_ نه آقا با هلی‌کوپتر می‌آورند.

_ پس تشییع چی می‌شود؟ بالاخره سنت است، مستحب است.

_ پس این همه آدم آمدند تشییع عمه من؟ ثوابش می‌‌رسد به آقا.

_ اصلاً نمی‌شود تشییع کرد.

سه‌شنبه ۱۶ خرداد ۶۸ بود. هوا گرم بود. از بالا، فقط ساختمان‌ها معلوم بودند، درخت‌ها و تیرهای برق، بقیه زمین همه جا سیاه بود. جاده‌هایی که به بهشت زهرا منتهی می‌شد، مثل یک نوار سیاه مشخص بودند. قرار بود او را در بهشت زهرا دفن کنند. زمینی را در شرق بهشت زهرا برای دفن امام آماده کرده بودند.

زمین خاکی بود. هنوز هیچ تأسیساتی در زمین مستقر نشده بود. ضلع غربی زمین به بهشت زهرا می‌خورد. ضلع شمالی‌اش هم ابتدای اتوبان تهران قم بود.

زمین وسیع بود و خاکی. اینکه یک شبه این زمین را به نوعی محصور کنند و دورش دیواری درست کنند، کار ساده‌ای نبود. دورتادور محلی را که قرار بود امام دفن شود، با کانتینر و اتاقک‌های پیش‌ساخته محصور کرده بودند. چهار جرثقیل بزرگ از شب تا صبح کانتینرها را دور هم قرار می‌داده‌اند. منطقه‌ای به اندازه یک هکتار را محصور کرده بودند. تنها راه ورودی، فاصله‌ای بود بین دو کانتینر، تقریبا به طول یک کانتینر. حدود ده دوازده متر. کانتینرها را دو تا دو تا روی هم گذشته بودند تا جمعیت نتوانند روی کانتینر بیایند. در حقیقت با کانتینر‌ها دیواری دو طبقه ساخته بودند. کانتینرها بدون درز به هم چسبیده بودند.

کانتینر‌ البته هیچ جای دستی برای بالا رفتن ندارد. ولی روی کانتینر‌ها مملو از جمعیت بود. سقف چند تا از کانتینرها بریده بود. سقف کانتینر تحمل بار ندارد. هرچقدر کف کانتینر را محکم می‌سازند، سقفش را سبک‌تر می‌گیرند. تراکم زیاد انسان‌ها روی دیوار این منطقه محصور شده، روی سقف کانتینرها، سقف را که از جنس ورق آهن بود، مثل کاغذ پاره کرده بود. آدم‌ها مثل اشیایی بی‌جان به داخل کانتینر ریخته بودند. داخل منطقه محصور شده که احتمالا قرار بود خلوت باشد، تا مراسم تدفین در آرامش انجام شود، از جمعیت پر بود.

مامورانی که برای حفظ نظم و جلوگیری از هجوم جمعیت، زنجیری انسانی تشکیل داده بودند، خودشان از همه زودتر این زنجیر را پاره کردند. همان دوازده متر راه ورودی کافی بود تا سیل جمعیت به داخل منطقه محصور شده بیایند. سیل جمعیت به عرض شاید صدها متر می‌خواستند از این ده متر به داخل منطقه محصور شده راه پیدا کنند. همه به دلیل نامعلوم می‌خواستند به داخل این منطقه بیایند.

حسی غریب در مردم، آنها را مجبور می‌‌کرد که از دفن امام جلوگیری کنند. هلی‌کوپتر حامل تابوت روی سر جمعیت آنقدر پایین می‌آمد که به نظر می‌رسید ملخ دمش با سر و دست مردم برخورد می‌کند. هلی‌کوپتر سعی می‌کرد جمعیت را بترساند و فراری دهد. اما جمعیتی که سال‌ها با جنگ و موشک و هواپیما مثل یک واقعه طبیعی برخورد کرده بود، از یک هلی‌کوپتر نمی‌ترسید. جمعیت مانع فرود هلی‌کوپتر می‌شدند.

هلی‌کوپتر شاید تا یک متری به زمین نزدیک می‌شد. مردم خم می‌شدند. روی زمین دراز می‌کشیدند. اما اجازه نمی‌دادند تا هلی‌کوپتر روی زمین بنشیند. این صحنه چندین بار تکرار شد. شاید هیچ کس دلیل عقلانی برای این ممانعت نداشت! اما همه کارها عقلانی نیستند. اعداد وقتی از مقادیر محسوسی بیشتر می‌شوند، دیگر هیچ مفهومی را منتقل نمی‌کنند. صدها هزار نفر آدم با یک میلیون با ده میلیون خیلی تفاوت ندارند. هیچ کس اندازه دریا را بر حسب تعداد قطره‌ها نمی‌گوید. دریایی از آدم. اگرچه دریا را از ماهی‌ها گرفته بودند. ماهی‌ها خود دریا شده بودند. دریا موجی غریب داشت. بلند و توفنده. آدم‌ها را به دیواره کانتینر‌ها می‌زد. بعضی روی زمین می‌افتادند. آدم‌های دیگر بلافاصله روی شان را پر می‌کردند.

نزدیک بهشت زهرا خاک‌ها مثل خاک‌های جنوب می‌شوند. خاک‌های بهشت زهرا مثل خاک‌های جنوب‌اند. این شاید به خاطر به خاک سپردن بعضی آدم‌ها در بهشت زهرا باشد. آدم‌هایی که گوشت و پوست و استخوان‌شان از خاک‌های جنوب ساخته شده است! بوی خاک‌های جنوب را همه حس می‌کردند. خاصه آنهایی که لباس‌های خاکی و سبز تنشان بود. خاصه آنهایی که با ویلچیر آمده بودند. آدم‌ها آنقدر به هم فشرده شده بودند که جایی برای عبور ویلچیر نبود.

سر و صدای ملخ هلی‌کوپتری که در ارتفاع پایین پرواز می‌کرد، همه را به خود آورد. نگاه‌ها به سمت هلی‌کوپتر که از دور می‌آمد جلب شد. جنازه امام! جنازه را با هلی‌کوپتر می‌آورند. هلی‌کوپتر آنقدر نزدیک زمین بود که گردبادی از خاک را به هوا بلند کرد. انگار طوفانی از خاک‌های جنوب همه جا را تیره و تار کرده بود. هلی‌کوپتر به داخل محدوده محصور شده رفت. دیگر فقط صدایش به گوش می‌رسید. طوفان خاک‌های جنوب وقتی فروکش می‌کند، اثری از جنوبی‌ها باقی نمی‌ماند. جمعیت در حرکتی بی‌امان به سمت دیواره حرکت کرد.

انگار همه یک بدن داشتند. عرق بدن‌ها با هم آمیخته بود. اشک و عرق، گلاب و آبی که توسط شلنگ‌های آتش نشانی پاشیده می‌شد، لباس‌ها را سنگین کرده بود، انگار همه لباس‌های چرمی پوشیده بودند. جوانی به نام “ارمیا ” به دو دست برای خود راه باز می‌کرد. از بین دو نفر جلویی، صف به صف جلو می‌رفت. هر صف را که می‌شکست، فشار چند برابر می‌شد. دو دستش را روی شانه های دو نفر جلویی گذاشت. با یک خیز خودش را بلند کرد. نقطه‌ای اتکایی روی زمین نداشت. پایش در بین پاهای دو نفر عقبی از مچ‌ گیر کرده بود. به پایش فشار می‌آورد اما بی‌فایده بود. برای پاهای دو نفر عقبی آنقدر جا نبود که بتوانند با تکانی پایش را خلاص کنند.

هلی‌کوپتر بالا رفت. جمعیت می‌خواست جای خالی محل فرود آن را پر کند. دو نفر جلویی مثل بقیه آدم‌ها دویدند. دست ارمیا از روی شانه‌های آنها رها شد. با صورت روی زمین افتاد. پایش هنوز در بین پاهای عقبی قفل شده بود. جمعیت به سمت جلو هجوم می‌آورد. آرام اما با فشار زیاد، بعضی‌ها احساس می‌کردند زمین زیر پای‌شان مثل بدن آدمی‌زاد نرم شده است. اما هیچ کدام فرصت فکر کردن نداشت.

ارمیا، دمر روی زمین افتاده بود. تلاش می‌کرد که بلند شود. تا نیمه بلند شد. دو دستش را ستون کرد. جمعیت به چپ و راست حرکت می‌کرد. پاهای تنومندی از چپ به صورت ارمیا فشار آورد. دست راست ارمیا تحمل نکرد. دردی از ناحیه آرنج. دستش تا شد. غلت زد. طاق باز روی زمین افتاده بود. یکی روی استخوان پایش ایستاده بود. پای دیگر با پوتین پایش را حول مچ چرخاند. برای اینکه مچ پایش در نرود همراه با مچ پایش چرخید. پایی دیگر روی پهلویش رفت. دنده‌اش با صدایی مثل چوب خشک شکست.

استخوان‌هایش مثل نان خشک وقتی خرد می‌شدند، صدا می‌کردند. دیگر احساس درد نداشت. انگار مشت و مالش می‌دادند تا خستگی‌اش در برود. نیمرخ صورتش روی خاک فشار می‌آورد. انگار کفشش زمستانی بود. تخته‌اش صاف نبود. پاشنه کوچکی داشت. صورت ارمیا را روی خاک می‌فشرد. خاک‌های جنوب تصویر کنده‌کاری شده همه جنوبی‌ها هستند!

احساس درد نداشت. به نظر نمی‌آمد ماهی وقت‌ جان دادن درد بکشد ماهی وقت جان دادن خودکشی می‌کند.

_ «لاتقلوا بایدیکم الی التهلکه» تهلکه بیرون است، مهلکه بیرون است. بیرون آدم هلاک می‌شود. من داشتم آن جا می‌مردم… زنده زنده. تازه ما که با دست خودمان، خودمان را نینداختیم. مگر ندیدی؟ فکرش را هم نمی‌کردم. زیر پای عاشقانش… لگد‌مال هم عجب لغتی است! دستت درد نکند خدا. چقدر دیگر باید می‌ماندم؟ این جوری خیلی بهتر است. نمی‌شد شهید شد. ولی این جوری بد نیست. خیلی خوب است. داشتم زنده زنده می‌مردم.

وقتی آب نیست، ماهی حتی اگر روی خاک‌های جنوب هم باشد، می‌میرد. بعضی ماهی‌گیر‌ها روی بدن ماهی سنگ می‌گذارند. ماهی زیر سنگ کمتر تکان می‌خورد. در جمعیت بودند آدم‌هایی که احساس می‌کردند زمین نرم زیر پایشان، آرام شده است. هلی‌کوپتر حامل جنازه امام به زمین نشست.

_ اشهد ان لا‌اله الا انت.

منبع: «ارمیا» نوشته رضا امیرخانی


منبع: الف

انتقاد ابتکار به قالیباف و چمران: هرکس هرجا که دلش ساخت برج ساخت

معاون رییس جمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با ابراز نگرانی نسبت به وضعیت محیط زیستی پایتخت گفت: متاسفانه بساز بفروش‌هایی در تهران هستند که می‌توانند به راحتی پول‌های زیادی جابجا کنند و مجوز ساخت‌وساز بگیرند، در حالی که تهران توان این همه ساخت‌وساز را ندارد.

به گزارش ایلنا، معصومه ابتکار؛ رئیس سازمان حفاظت محیط زیست درباره وضعیت محیط زیستی پایتخت گفت: بساز بفروش‌هایی در تهران هستند که می‌توانند به راحتی  پول‌های زیادی جابجا کنند و مجوز ساخت‌وساز بگیرند، در حالی که تهران کشش این همه ساخت‌ساز را ندارد. برای مثال مال‌های عظیمی در جنوب پارک نیاوران و در خیابان مقدس اردبیلی ساخته شده‌اند که وحشت‌آور است و ترافیک زیادی ایجاد کرده اند. در حقیقت با ساخت‌وسازهای غیراصولی مناطق را به یک میدان جنگ تبدیل کرده اند.

وی خاطرنشان کرد: اگرچه بیشترین مسوولیت سازمان حفاظت محیط زیست در خارج از شهرها و محدوده‌های طبیعی است، اما در مواردی نسبت به ساخت‌وسازهایی که محیط زیست تهران را بحرانی کرده است، تذکر داده‌ایم و حتی برخورد قانونی نیز کرده‌‌ایم.

ابتکار با اشاره به اینکه در کانون‌های شمال تهران با توجه به ارزش زمین سرعت تغییر کاربری باغات بسیار بالا بوده است، ادامه داد: بارها از قالیباف خواستیم، گزارشی درباره سیاست‌ها و ضوابط‌های بلندمرتبه‌سازی ارائه دهد و حتی چند بار به آقای چمران در این باره تذکر دادم و درخواست کردم؛ تحلیلی در مورد بلند مرتبه‌سازی و تغییر کاربری باغات تهران ارائه دهد، اما توجهی نشد.

عضو شورای سوم شهر تهران در ادامه به اقدامات دولت دهم در راستای دامن زدن به مشکلات شهر تهران اشاره کرد و افزود: در اوخر عمر دولت دهم در آخرین جلسه شورای عالی شهرسازی و معماری و با دستور احمدی‌نژاد اجازه ساخت یک طبقه اضافه افزون بر آنچه در طرح تفصیلی شهر تهران آمده، صادر شد. به علاوه مجوز ۲۰۰ هزار واحد جدید مسکن مهر در پردیس و در نقاط دیگر شهر تهران را صادر کردند.

ابتکار با تاکید براینکه این دو مصوبه سیاست‌های جمعیتی و تراکمی شهر تهران را مختل کرد، افزود: جالب است که حتی شورا در جریان این مصوبه نبود. ما به طور اتفاقی در فروردین یا اردیبهشت متوجه این ماجرا شدیم و در شورای سوم هرچه مخالفت کردیم، راه به جایی نبردیم، چرا که از نظر سیاسی در اقلیت بودیم و خیلی از اعضای شورای شهر با ما همراه نبودند.

رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با تاکید بر اینکه بر اساس مطالعات علمی، احداث برج‌های بلندمرتبه در منطقه ۲۲، جابجایی و حرکت هوا در سطح شهر را کاملا تغییر داده است، گفت: اولین مبحثی که در دولت یازدهم با آقای آخوندی دنبال کردیم، اصلاح مصوبات شورای عالی شهرسازی در تهران بود. هیچ ضابطه‌ای در زمینه برج سازی وجود نداشت و هرکس در هرکجا که دلش می‌خواست، می‌توانست برج‌سازی کند.

ابتکار در پاسخ به این سوال که چرا با وجود مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری تخلفات در زمینه بلندمرتبه‌سازی کماکان ادامه دارد، گفت: تا وقتی که درآمد شهرداری‌ها از محل فروش تراکم و پروانه تامین شود، این بحران ادامه خواهد یافت و نتیجه شهرفروشی هم ساخت‌وساز بی‌رویه، تخریب باغات، بهم خوردن تعادل اکولوژیک و سر ریز جمعیت است.

رییس سازمان حفاظت محیط زیست در ادامه با اشاره به پروژه‌های تصویب شده فاقد ارزیابی زیست محیطی در دولت نهم و دهم گفت: ۱۶۷ پروژه در دولت احمدی‌نژاد کلید خورد که فاقد مطالعات زیست‌محیطی بودند، این در حالی است که براساس قانون هر طرح و پروژه بزرگ باید در مرحله امکان‌سنجی از نظر زیست محیطی ارزیابی شود.

وی ادامه داد: در دولت قبل این ارزیابی‌ فقط یک روند فرمالیته بود و ۹۹ درصد طرح‌ها مجوز می‌گرفتند. بعد از آغاز به کار دولت یازدهم برخی پروژه‌هایی که هنوز شروع نشده بودند را متوقف کردیم، برای مثال ساخت ۱۵ سد متوقف شد. بعضی پروژه‌ها نیز نیاز به اصلاح و بازنگری داشتند. نکته جالب اینجا بود که در نقاطی که اصلا آب وجود نداشت، درخواست احداث سد کرده بودند.

ابتکار همچنین به دلایل افزایش کانون‌های گرد و غبار در کشور اشاره کرد و افزود: چرای بیش از اندازه دام‌ها در مراتع یکی از مشکلات جدی در این زمینه است، زیرا وقتی دام بیش از توان مرتع چرا کند، مرتع به درجه دو و سه و بعد هم به بیابان تبدیل می‌شود و در نهایت کانون‌های گرد و غبار افزایش می‌یابد.

وی ادامه داد: یکی دیگر از دلایل افزایش کانون های گرد و غبار بحث تغییرات اقلیمی است، چرا که متاسفانه شاهد افزایش تدریجی دما، کاهش بارندگی و خشکسالی هستیم.

رئیس سازمان حفاظت محیط زیست حفر چاه‌های غیرمجاز را از دیگر دلایل ایجاد کانون گردو غبار دانست و تصریح کرد: بخش کشاورزی مصرف کننده اصلی منابع آب کشور است، بطوریکه ۹۶ درصد آب کشور را بخش کشاورزی مصرف می‌کند. این میزان آب باید بهینه مصرف شود، چرا که مثل قبل منابع آب تجدیدپذیر نداریم. متاسفانه در یک دوره از سفره‌های آب زیرزمینی بیش از حد برداشته شد و حفر صد هزار چاه در حاشیه تالاب‌ها و دریاچه‌ها، شیره جان آنها را کشید.


منبع: الف

محدودیت ترافیکی کرج-چالوس در ۱۵ خرداد

رئیس مرکز فرماندهی کنترل و ترافیک پلیس راه البرز اعلام کرد که روز دوشنبه ۱۵ خرداد ماه محدودیت ترافیکی در جاده کرج – چالوس اعمال می شود.

سروان علی بابازاده روز شنبه در گفت وگو با ایرنا افزود: با توجه به تعطیلات پیش رو این محدودیت ترافیکی از ساعت ۱۴ روز دوشنبه از میدان امیرکبیر کرج به سمت شمال تا ساعت ۲۴ همان روز اعمال خواهد شد.

وی ادامه داد: از ساعت ۱۷ تا ۲۴ همان روز تردد وسایل نقلیه از مرزن آباد به سمت کرج یک طرفه است.

بابازاده خاطرنشان کرد: با توجه به برگزاری آئین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) تیم های پلیس در محورهای ارتباطی کرج – چالوس ، کرج – قزوین و کرج – تهران افزایش یافته است.

وی گفت: مرکز کنترل ترافیک پلیس راه ناجا با شماره تلفن ۸۸۲۵۵۵۵۵ به صورت شبانه روز پاسخگوی وضعیت راه های کشور و آماده امدادرسانی به حادثه دیدگان احتمالی است.

استان البرز دارای یکهزارو ۴۵۰ کیلومتر آزادراه، بزرگراه، راه اصلی و فرعی است.


منبع: الف