روسیه کنترل مرزهای آبی را به روبات ها سپرد

روسیه با سواحل گسترده در ۱۰ دریا و اقیانوس و مرزهای آبی که می تواند برای فعالیت های تبهکارانه و همچنین در برخی مناطق محل نفوذهای دشمنان باشد، روبات های مرزبان با عمق رصد ۱۰۰ کیلومتر را بکار گرفته است.

به گزارش ایرنا، اطلاعات مربوط به بکارگیری روبات دریایی و مشخصات و ویژگی های فنی آن که در اختیار سازمان مرزبانی وابسته به سازمان امنیت فدرال روسیه قرار گرفته، فوق محرمانه شده است.

این روبات برای گشت ساحلی بکار گرفته می شود و می تواند محدوده های دریایی را تا فاصله یکصد کیلومتری خط ساحلی تحت نظارت داشته باشد و اطلاعات ردیابی را همزمان با کشف در اختیار مراکز ویژه نظارتی ناوها، زیردریایی ها و نیز مراکز زمینی قرار دهد.

روزنامه راسیسکایا گازتا چاپ مسکو روز یکشنبه نوشت: روبات دریایی روسیه که می تواند تا چند روز مستقل فعالیت و با مراکز مختلف ارتباط برقرار کند، مسیرهای از قبل تعیین شده و نیز مسیرهای مجاور آبی را زیر نظر دارد.

این دستگاه دریایی پیشرفته کار مرزبانی روسیه را آسان تر کرده است و در زمان حاضر هم توسط مرزبانان این کشور بکار گرفته می شود.

کنترل مرزهای روسیه بسیار دشوار است که با کاربرد، امکان مقابله کارآمدتر با پدیده هایی مانند قاچاق کالاها، سلاح و مواد مخدر و مقابله با تحرکات افراط گرایان و تروریست ها کمک می کند.


منبع: الف

یعالون: صلح با فلسطینی‌ها در آینده نزدیک دشوار است

وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی اذعان کرد که رسیدن به توافق سازش با فلسطینی‌ها در آینده نزدیک دشوار است.

به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه خبری العهد،‌ موشه یعالون، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی طی سخنرانی‌اش به مناسبت پنجاهمین سالگرد اشغال بخش شرقی قدس گفت: رسیدن به توافق سازش با فلسطینی‌ها در آینده نزدیک دشوار است.

وی افزود: ما باید طبق ‌آنچه که به نفعمان است عمل کنیم و آن جدایی است نه کشور دو قومیتی.


منبع: الف

تناقض مشارکت / اصولگراها بعد از شکست چه کنند؟

در چند انتخابات اخیر دچار تناقض مشارکت شدیم. از یک طرف استحکام نظام به مشارکت بیشتر مردم در انتخابات است و از سوی دیگر مشارکت بیشتر ظاهرا به شکست جریان انقلابی تر منجر شده است.

مساله این است که سیاست جریان مخالف از مدتها پیش تغییر کرده است و بجای تحریم انتخابات، به مشارکت در انتخابات دعوت می کنند. هدفشان نیز حضور حداکثری مخالفان و ساخت دوقطبی‌های نمادین است تا قدرت شان را به رخ بکشند. از سوی دیگر محرومین و حاشیه نشین های شهر ناامید از مسئولین اجرایی اند و با صندوق انتخابات قهرند و حاضر نیستند مشارکت کنند. نحوه مواجهه و انتقاد ما از دولت نیز به این ناامیدی ها از حاکمیت(و نه دولت) دامن زده است.

این یعنی مشارکت آرای سیاه زیاد و آرای خاکستری کم شده است.   

این تناقض را باید چه کسی حل کند؟ فارغ از نقش دولت ها، به نظر میرسد کلید حل این تناقض در دست انقلابی ترهاست. نباید نگران بود.  

اولا باید از تغییر سیاست مخالفین برای عبور از تحریم انتخابات استقبال کرد. سرجمع این اتفاق فارغ از برد و باخت، به نفع نظام است.
انقلابی واقعی کسی است که حاضر باشد یک نفر تحریمی را به انتخابات دعوت کند حال آنکه در نهایت به نامزد رقیب رای دهد.
اما مساله مهمتر تلاش برای امیدواری به صندوق رای است. آنچه برای اصولگراها رای می سازد توجه به حاشیه نشین ها و آرای مستضعفین است. این توجه منجر به امید و روشنی است. البته که حل مشکل این طبقه از جامعه با مدیران اجرایی است اما توجه کردن به این اقشار و خدمت به آنها خودش احساس کرامت و عزت می دهد و این یعنی امیدواری به صندوق.

از حالا باید برای آشتی دادن خاکستری ها با صندوق رای تلاش کنیم.

 اگر در ۴ سال پیشرو، گروه‌های جهادی شهری و روستایی چندین برابر شد، یعنی به خودآگاهی در این شکست رسیدیم.

اگر توانستیم با ادبیات رایج و مسلط طبقه متوسط، ارزش های انقلابی را دنبال کنیم یعنی حرکت بسمت پیروزی.

اگر نحوه افشاگری ها و انتقادمان از قدرت به ناامیدی از حاکمیت و صندوق منجر نشد یعنی رشد گفتمانی.

چه باید کرد؟

اما دقیقا برای رسیدن به پیروزی باید چه کرد؟  

چه ارتباطی بین کار اجتماعی و جهادی و خدمت رسانی با صندوق رای و آرای خاکستری وجود دارد؟

مساله این است که اصولگراها شکست خوردند چون نتوانستند خودشان را ثابت کنند. نتوانستند تصویر واقعی شان را به مردم منتقل کنند. این بدفهمی دو دلیل داشت.  

یکی تدلیس و وارونه نمایی و رقیب هراسی حریف و دیگری ناتوانی اصولگراها از معرفی خود به مردم. و البته مهمتر از همه فاصله گرفتن از مردم است که نتیجه اش بدفهمی اجتماعی و تدلیس و وارونه نمایی است.

 مساله این است که شب انتخابات تنها دو راه وجود دارد؛ یک حرف های هیجانی و شاخ دار و رقیب هراسی و سوار شدن بر “جهل مردم”. دوم صداقت در معرفی و بیان وعده ها و قول ها و قرارها.

“صداقت” وقتی در کوتاه مدت و صحنه اجتماع جواب می دهد که “اعتماد” باشد. اعتماد تنها و تنها زمانی ایجاد می شود که “علقه محبتی” با مردم شکل بگیرد.

 این علقه محبتی ایجاد نمی شود مگر با “کار اجتماعی” و “خدمت رسانی محسوس”.  

“هویت انقلابی” ما “خدمت رسانی به محرومین” و “توجه به مردم” است. مردم به ماهو مردم. طبقه متوسط نیز مردم است. بی حجاب و کم حجاب و … هم مردمند. هویت جوان انقلابی “دیدن و توجه” به مردم و فعالیت اجتماعی با چنین گستره ایست. یک گام فراتر نیز خادمی مردم مستضعف و پابرهنه است.  

این “کار اجتماعی” و “خادمی محرومین” علقه محبتی می سازد. اعتماد ایجاد می کند و در نهایت صداقت را باور می کنند و تاب مقابله با جهل پراکنی ها را خواهند داشت.  

اشتباه نکنیم؛ غرض صرفا انتخابات و قدرت نیست. برای دفاع از انقلاب به این اعتماد نیاز داریم.

۴ سال فرصت هست تا به هویت اصیلمان بازگردیم.


منبع: الف

جنگ لفظی شدید قطر و عربستان بر سر اخوان‌المسلمین

یک رسانه غربی با اشاره به اختلافات موجود میان ریاض و دوحه عنوان داشت که بعد از دیدار «ترامپ» از ریاض جنگ لفظی بین قطر و عربستان بار دیگر شدت پیدا کرد.

به گزارش مهر به نقل از دویچه وله، بعد از دیدار «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا از ریاض جنگ لفظی بین قطر و عربستان دوباره شدت پیدا کرد و قطر متهم به حمایت از اخوان‌المسلمین و گروه‌های افراطی شد و اکنون علاوه بر کشورهای حوزه خلیج فارس، آمریکا هم از قطر انتقاد می‌کند.

نشست ترامپ با رهبران کشورهای عرب در ریاض قرار بود اتحاد دنیای عرب و وحدت‌نظر رهبران آنها را به نمایش بگذارد، اما هنوز چند صباحی از این نشست نگذشته که شکاف عمیق بین قطر و عربستان به ویژه بر سر گروه اخوان المسلمین آشکار شده است.

درست ۲ روز بعد از نشست ترامپ با سران کشورهای عربی، دولت قطر ناگزیر شد بیانیه مطبوعاتی صادر کند و درباره اظهارات امیر این کشور توضیح دهد. «شیخ تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر در سخنرانی که ویدیوی آن در دنیای مجازی انتشار یافت، از گروه‌های حماس و حزب الله لبنان تمجید کرده است.

امیر قطر در این سخنرانی  گفته است، کسی حق ندارد نیرویی چون اخوان‌المسلمین را به عنوان گروهی تروریستی طبقه‌بندی کرده، قطر را به حمایت از تروریسم متهم کند و نقش مقاومت نیروهایی مانند حماس و حزب‌الله را منکر شود.

امیر قطر در این سخنرانی همچنین عنوان داشته که خطر واقعی از جانب برخی از دولت‌های منطقه است که به گفته او، خود عامل پدید آمدن تروریسم بوده‌اند و درک افراطی از اسلام دارند که با اسلام حقیقی انطباقی ندارد.

اظهارات دروغین یا واقعی

در افکار عمومی دنیای عرب کسی تردیدی ندارد که منظور امیر قطر عربستان سعودی بوده است. انتشار ویدیوی این اظهارات، امیر قطر را به دردسر انداخت. او اظهارات مطرح‌شده در این ویدیو را تکذیب کرد و انتشار چنین ویدیویی را به گردن هکرها انداخت.

روز چهارشنبه (۲۴ مه/۳ خرداد) صفحه توئیتری خبرگزاری رسمی قطر از رسانه‌ها خواست از اظهارات منتسب به امیر قطر که در این خبرگزاری منتشر شده، استفاده نکنند. در این اظهارات درباره جنبش حماس به عنوان نماینده قانونی فلسطین و از حزب الله نیز به عنوان نماینده مقاومت نام برده شده است.

دویچه وله در ادامه می نویسد: فارغ از اینکه این خبرها جعلی و یا واقعی بوده‌اند، بلافاصله پس از انتشار به بحث داغی در افکار عمومی عرب و به یک جنگ رسانه‌ای در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تبدیل شد. یک چیز در این بین مشخص شده است و آن اینکه ویدیوی سخنان شیخ تمیم، اختلافات عمیق میان قطر و عربستان بر سر نقش گروه اخوان المسلمین و جایگاه قطر در پیش و پس از تحولات موسوم به بیداری اسلامی را  آشکار کرد.

اختلاف بر سر چیست؟

«حافظ المیرازی» کارشناس رسانه‌ از مصر به دویچه وله می‌گوید، قطر با شبکه الجزیره از بیداری اسلامی حمایت کرده بود. رهبری قطر، این جربان را فرصتی برای افزایش نفوذ خود در منطقه می‌دانست. در همین راستا قطر با حمایت مستقیم و غیرمستقیم از جنبش‌های سکولار، مشروعیت رژیم‌های «تئوکرات» منطقه، از جمله عربستان سعودی را  زیر سئوال برد.

المیرازی معتقد است که آنچه که در ویدیو از قول امیر قطر نقل می‌شود با سیاست کنونی این کشور انطباق دارد.

یکی دیگر از اختلافات اساسی قطر با عربستان بر سر برخورد با گروه اخوان المسلمین است. قطر با حمایت از گروه اخوان المسلمین قصد دارد نفوذ خود در کشورهای سنی مذهب را افزایش دهد. عربستان ولی با آن به شدت مخالف است.

خود عربستان نیز در سال‌های دهه ۱۹۷۰ به تعداد زیادی از اعضای اخوان المسلمین پناه داده بود، اما به تدریج متوجه شد که این گروه یک تهدید جدی علیه نظام‌های سیاسی منطقه از جمله خود عربستان است.

انتقاد آمریکا از قطر

علاوه بر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، آمریکا هم از قطر انتقاد می‌کند. شبکه «ارم نیوز» وابسته به امارات متحده عربی از قول رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق آمریکا گزارش می‌دهد که قطر از گروه اخوان المسلمین همیشه حمایت کرده است.

گیتس این سخنان را در کنفرانس «قطر و مناسبات آن با اخوان المسلمین» در واشنگتن بیان کرده است.  وزیر دفاع سابق آمریکا انتقاد می‌کند که قطر تلاش دارد نفوذ سیاسی خود در منطقه را افزایش دهد و به گفته او پای خود را از گلیمش فراتر بگذارد، در حالی که تنها ۲ و نیم میلیون نفر جمعیت دارد.

نشریه سیاسی «فارین پالیسی» هم با انتشار مقاله‌ای گفته است که قطر شریک قابل اعتمادی برای آمریکا نیست.

به باور کریستیان کواتس اولریکسن، از مؤسسه سلطنتی روابط بین‌المللی «چتهام هاوس» (Chatham House) تشدید اختلاف قطر و عربستان با سفر ترامپ ارتباط دارد.

این کارشناس غربی می‌گوید با سفر ترامپ به ریاض، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اکنون احساس پیروزی می‌کنند و فکر می‌کنند که نقش برتری در منطقه پیدا کرده‌اند.

اما فقط عربستان و امارات متحده عربی نیستند که به قطر می‌تازند مصر هم قطر را به باد انتقاد گرفته و بلافاصله بعد از عربستان پرتال خبری الجزیره را مسدود کرد. سایت ‌اخوان‌المسلمین و نسخه عربی هافینگتون پست نیز در زمره پایگاه‌های فیلتر شده ‌قرار دارند. در این میان روز پنجشنبه از قول مقامات امنیتی مصر نقل شد که اتهام سایت‌های مسدود شده، حمایت از تروریسم، افراطی‌گری و دروغ‌پراکنی است.


منبع: الف

به پیچ تند نزدیک می‌شویم

حسام فوادی- روزنامه بهار:
هنگامی که به کارنامه اقتصادی چهار سال گذشته دولت اعتـــدال نگاهـی می‌اندازیم شاهد آن هستیم که می‌توان با خیالی راحت به این کارنامه نمره قبولی داد.ممکــن است عده‌ای به واسطه رقابت‌های سیاسی و یا ایده آل گرایی‌های مفرط کنار گود نشسته و از‌نیمه خالی لیوان‌سخن بگویند اما واقعیت آن است که اقتصاد ایران در ابتدای این دولت، اقتصادی نه در لبه پرتگاه بلکه افتاده در دره‌ای عمیق بود. بالاترین نرخ تورم در سطح جهان در آن روزها، نرخ رشد منفی اقتصادی برای چند فصل پیاپی، تلاطم غیرقابل کنترل در بازار ارز،‌تراز تجاری منفی و افزایش لجام گسیخته آن که نشانه‌ای از نسبت واردات با صادرات است، شکست پروژه خودکفایی گندم و واردات مجدد آن از سایر کشورها، تهدید جدی امنیت غذایی کشور، در هم ریختگی ساختارهای اقتصادی که در ابتدای دولت باعث حیرت تیم اقتصادی دولت یازدهم شده بود و… از جمله ویژگی‌های وضعیتی بود که در تابستان۹۲ به حسن روحانی و گروه اقتصادی همراهش تحویل شد.
دولت اعتدال با گذشت حدود چهار سال توانست اقتصاد ایران را از دره‌ای عمیق بیرون کشیده  و امروز شاهد کاهش نرخ تورم از چهل درصد به کمتر از هشت درصد، افزایش نرخ رشد اقتصادی از منفی هفت درصد به مثبت هفت درصد، ثبات ملموس در بازار ارز، مثبت شدن‌تراز تجاری کشور پس از شش دهه، صادرات گندم، بهبود ‌تراز تجاری کشاورزی به عنوان یک نشانه در خصوص افزایش امنیت غذایی کشور و بازگشت مجدد تصمیم گیری‌ها در اقتصاد (فارغ از کیفیت و ارزشگذاری آن) در سازوکار مرسوم آن هستیم.

مقایسه شاخص‌های مختلفی در اقتصاد ملی از چهار سال پیش تا امروز هر فرد منصفی را به این نتیجه خواهد رساند که تیم اقتصادی دولت یازدهم عملکردی قابل قبول از خود به جا گذاشته است. در کنار این کارنامه موفق، امروز دیگر باید نگاهی رو به جلو داشت. واقعیت آن است که با وجود وضعیت مطلوب اقتصاد کشور (نسبت به تابستان۹۲ و آغاز به کار دولت یازدهم) کار دولت دوم روحانی در حوزه اقتصاد اگر سخت‌تر از دولت یازدهم نباشد قطعا آسان‌تر هم نیست. برای توضیح بیشتر می‌بایست شاخص‌های اقتصادی را با وضعیت مطلوب مقایسه کنیم. موانع پیش روی دولت دوازدهم در بخش اقتصاد عبارت است از:
۱ـ تورم
 تورم هشت درصدی این روزها در قیاس با متوسط نرخ تورم در بسیاری از کشورهای جهان نرخ تورمی بالا و غیرقابل قبول است. و مشکل اساسی بر سر راه دولت برای کاهش بیش از پیش این تورم این دو نکته است:  
الف) رسیدن به پوسته سخت تورم
کاهش نرخ تورم از نرخ‌های تورم بالا به حدود ده درصد با وجود سختی‌های قابل ملاحظه‌ای که دارد و قابل کتمان نیست نسبت به حفظ تورم تک رقمی و عبور از پوسته سخت تورم که امروزه دولت با آن درگیر است کار سخت‌تری نخواهد بود در نتیجه یکی از معضلات پیش روی دولت در حوزه اقتصاد ادامه روند کاهشی نرخ تورم است.
ب) سیاست‌های انبساطی
از جمله روش‌های مرسوم برای مبارزه با رکود و ایجاد رونق اقتصادی در کشورهای مختلف جهان سیاست‌های انبساطی است. سیاست هایی که در صورت عدم دقت کافی در اجرای آن می‌تواند باعث افزایش نرخ تورم و بی‌ثباتی در بازار گردد. پروژه ‌بنگاه‌های زود بازده‌که در دولت پیشین اجرایی شد و باعث هدر رفت حجم قابل ملاحظه‌ای از منابع مالی کشور در آن زمان شد از جمله مواردی است که نشان می‌دهد چگونه اجرای غیر دقیق سیاست‌های انبساطی سبب ساز افزایش نرخ تورم و فشار بسیاری بر معیشت مردم می‌شود.
۲ـ رکود مسکن
دیگر مانع پیش روی دولت دوازدهم در حوزه اقتصاد نرخ رشد منفی در بخش مسکن است. رکود در بازار مسکن به عنوان امری که مورد توافق در بین تمامی آنان که اقتصاد ایران را پیگیری می‌کنند است می‌تواند باعث اثراتی منفی بر سایر بخش‌های اقتصادی نیز شود. از همین رو به نظر می‌رسد که وزارت راه و شهرسازی در دولت دوازدهم کاری بسیار سخت برای اجرایی کردن طرح‌های مطالعه شده در چهار سال اخیر خواهد داشت. شاید بتوان پایان پروژه مسکن مهر به عنوان پروژه‌ای که بخش عظیمی از وقت و منابع مالی این وزارت خانه را به خود اختصاص داده بود را خبری خوش برای مسئولان این بخش دانست، زیرا پس از پایان این پروژه دیگر می‌توان با فرصتی بیشتر طرح هایی کارآمدتر را به مرحله اجرا رسانید.
۳ـ حکمفرایی خصولتی ها
از ابتدای دولت یازدهم شاهد آن بودیم که رئیس‌جمهور و برخی از اعضای تیم اقتصادی دولت همواره نسبت به حضور نهادهایی در اقتصاد که دولتی نیستند، اما با بودجه عمومی و دولتی کشور مشغول فعالیت‌های اقتصادی هستند گلایه کرده اند. گلایه هایی که گهگاه در خفا و آشکار موجبا ت اعتراض‌های‌ خصولتی ها‌را هم فراهم آورده است. دولت در چهار سال پیش رو می‌بایست با اقتداری بیش از گذشته در برابر این نهادها که قاعدتا کارویژه اصلی شان اقتصاد نیست بایستد. چه آن‌ها که ذیل دولت تعریف می‌شوند مانند صندوق‌های بازنشتگی برخی وزارتخانه‌ها و چه سایر نهادها. اگر قرار باشد اقتصاد ملی به سامان برسد راهی جز توجهی ویژه به بخش خصوصی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد و از جمله پیش نیازهای این امر خارج کردن‌خصولتی ها‌از اقتصاد خواهد بود، زیرا هیچ بخش خصوصی توان و تمایلی برای رقابت با افرادی که به قول آقای رئیس‌جمهور از‌رانت اطلاعاتی، مالی و امنیتی‌برخوردارند نخواهد داشت.
۴ـ نرخ رشد مستمر
خروج اقتصاد کشور از رکود با تعاریف و مبانی علمی آن امری واقعی و غیرقابل انکار است اما مشکل تازه پیش روی دولتمردان در حوزه اقتصاد نگرانی از عدم استمرار نرخ رشد اقتصادی است. درصد قابل توجهی از افزایش نرخ رشد اقتصادی به فروش نفت باز می‌گردد و همین امر نگرانی‌هایی را درباره عدم استمرار آن در بین اقتصاددانان ایجاد کرده است. با نگاهی به جدول نرخ رشد اقتصادی در سال‌های گوناگون در چند دهه اخیر شاهد عدم استمرار نرخ‌های رشد اقتصادی کشور هستیم و همین تجربه تکرار شده در گذشته این دلواپسی‌ها در این حوزه را بیش از پیش پررنگ می‌کند. نرخ رشد اقتصادی حدود هفت درصدی در سال گذشته هنگامی می‌تواند باعث شکوفایی بخش‌های مختلف اقتصاد گردد که شاهد استمرار و ادامه یافتن آن باشیم. برنامه ریزی برای استمرار این نرخ رشد اقتصادی مناسب یکی از دل‌مشغولی‌های تیم اقتصادی دولت دوازدهم خواهد بود.
۵ـ بحران بیکاری
بحران بیکاری به جا مانده از عملکرد به شدت ضعیف دولت‌های نهم و دهم که در هشت سال تنها کمتر از ده هزار شغل خالص در سال را ایجاد کردند باعث آن شده است که بیکاری مانند دولت یازدهم همچنان بحرانی پیش روی دولت دوم روحانی هم باشد. ایجاد شغل پایدار در حوزه‌های گوناگون مانند گردشگری، فناوری اطلاعات و… از جمله مواردی است که باید در چهار سال آینده جزئی از برنامه‌های اقتصادی دولت دوازدهم برای مهار بیکاری باشد.
۶ـ جذب سرمایه گذاری خارجی
یکی از راه حل‌های معقول و تجربه شده برای ایجاد شغل پایدار و عبور از بحران بیکاری جذب سرمایه‌های خارجی است. برای جذب سرمایه‌های خارجی نیازمند حرکتی هماهنگ در حوزه‌های اقتصادی و سیاست خارجی کشور هستیم. به گونه‌ای که نمی‌توان از یک سو با رفتارهایی تنش زا به سیاست خارجی مدنظر دولت که زمینه ساز جذب سرمایه‌های خارجی است صدمه زد و از طرف دیگر نسبت به عدم حل معضل بیکاری گلایه مند بود.
۷ـ یارانه ها
اقدامات ناکافی دولت اعتدال در چهار سال گذشته در اصلاح پرداخت یارانه‌ها که سبب ادامه مسیر دولت دهم با اندکی اصلاح شد باعث آن شده است که همچنان شاهد وجود همان اشکالات گذشته در این بخش باشیم. به گونه‌ای که همچنان به طور ماهانه مقدار قابل توجهی از منابع مالی کشور که می‌بایست خرج زیرساخت ها، ایجاد اشتغال، رونق تولید و… گردد به طور ماهانه و مساوی بین همه مردم تقسیم می‌شود. اصلاح این روند غلط و غیرقانونی نیاز به عزمی جزم و همکاری تمامی نهادها و از آن مهمتر همیاری مردم دارد.
۸ـ تولید صادرات  محور
عملکرد دولت اول روحانی در حوزه واردات و صادرات که در‌تراز تجاری قابل رویت است نشان دهنده آن است که میزان صادرات در دو سال اخیر بیشتر از واردات بوده است و از این جهت می‌توان به دولت نمره قبولی داد اما برای چهار سال آینده می‌بایست توجهی بیش از پیش به تولیدات با قابلیت صادرات داشت و توجه کرد که آن چه کشور در حوزه واردات به آن نیازمند است کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای است و نباید ژست‌های حمایت از تولید ملی سبب دیوارکشی به دور کشور و ایجاد مدلی همچون کره شمالی در اقتصاد کشورمان شود.
۹ـ مقابله با تحریم‌ها
این نکته شاید در ظاهر بیشتر به تیم سیاست خارجی دولت مرتبط باشد اما از زاویه‌ای دیگر همراهان اقتصادی دولت دوازدهم نیز باید خود را برای مقابله با تحریم‌های احتمالی در حوزه هایی که فعلا امکان مذاکره در آن حوزه‌ها وجود ندارد آماده کرده تا مانند تحریم‌های هسته‌ای تصمیم گیران کشور دچار غافلگیری نشده و باعث ایجاد مشکلات فراوان و بی شماری در زندگی روزمره مردم نشود.
کلام آخر آن که برای عبور از موانع پیش‌روی دولت در راه سامان دادن به اقتصاد ملی که به بخشی از آن‌ها در این جا اشاره کرده‌ایم مسئولان تصمیم گیر در دولت دوازدهم می‌بایست سه نکته بسیار مهم را مد نظر خود قرار دهند.
الف) انتخاب تیمی کارآزموده که هم با یکدیگر و هم با اهداف و برنامه‌های اعلامی رئیس‌جمهور روحانی در موضوعات اقتصادی هماهنگ باشند.
ب) انتخاب الگویی مشخص و امتحان پس داده بر اساس تجارب جهانی و گرفتار نیامدن در الگوهای خودساخته که به نوعی‌اختراع چرخ از نو‌محسوب می‌شود.
ج) عدم محافظه کاری و‌ترس‌های نابجا در راه اصلاح اشکالات ساختاری اقتصاد کشور همچون موضوع یارانه‌ها یا بیرون راندن نهادهای شبه دولتی از اقتصاد و…


منبع: بهارنیوز

حذف مطهری، دهن‌کجی به رأی مردم است

جلال جلالی زاده، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و  نماینده مجلس ششم با بیان اینکه حمایتی که در این دوره از روحانی شد، نشان دهنده خواست ملی  و اراده همگانی برای هم سو کردن نمایندگان با دولت بود، اظهار کرد: «آقای مطهری هم نماد تغییر و تحول در وضعیت است و ایشان با اعلام مواضع خود نشان دادند که به دنبال تغییر و تحول اساسی در مناسبات موجود در بین قوای سه گانه هستند. بنابراین به نظرم هرگونه تلاش برای حذف مطهری از هیئت رئیسه مجلس یک نوع دهن کجی به مطالبات و خواسته های رای دهندگان به آقای روحانی است».

این نماینده مجلس ششم تاکید کرد که اعتدالگرایان یا اصولگرایان معتدل یا هر گروه و دسته ای نباید بنا را بر حذف مطهری از هیئت رئیسه مجلس بگذارند چراکه چنین امری بازتاب مثبتی در جامعه نخواهد داشت.

وی همچنین درباره اینکه برخی از کسانی که در این خصوص تلاش می کنند، خود با لیست امید وارد مجلس شده اند، اظهار کرد: «جدا از مسئله نمایندگی و کار حزبی، شکستن عهد و عمل نکردن به وعده و پیمان شکنی کاری ضداخلاقی و ضد دینی است و شایسته نماینده مجلس نیست که با حمایت و رای یک گروه و حزب و جناح خاص وارد مجلس شوند و درمقابل چشم همه ملت به عهد خود عمل نکند و با تخلف و عهدشکنی به دنبال منافع شخصی برود».

جلالی زاده با بیان اینکه چنین کاری ناپسند و مذموم است تاکید کرد: «این کار طبعا بازتاب بدی خواهد داشت و این نمایندگان باید بفهمند که نمایندگی مجلس تنها مختص این دوره نیست و در دوره های بعدی مردم با این پیمان شکنان به شدت برخورد خواهند کرد و جواب منفی دندان شکنی به آن ها خواهند داد». وی با بیان اینکه قدرت و مقام دنیوی ارزش پیمان شکنی را ندارد افزود: «در قرآن و متون دینی هم این موضوع به شدت محکوم شده است».

جلالی زاده در پایان با بیان اینکه کسی که به مقام آزادگی و شجاعت برسد، در هر جایگاهی کار خود را خواهد کرد گفت: «این مسئولیت ها و مقام ها نمی تواند شخص را از گفتن حق و دفاع از حقوق مردم باز بدارد. آقای مطهری هم با توجه به مسئولیتی که به ایشان واگذار شود، قطعا مسئولیتش در دفاع از مردم سنگین تر خواهد شد و در مقام هیئت رئیسه بیشتر می تواند از حقوق مردم دفاع کند».


منبع: بهارنیوز

رحیم شهریاری: می‌گفتند موسیقی آذربایجانی را به فنا می‌دهد!

خیلی به ندرت تن به گفت‌وگو می‌دهد و همین باعث شده در جستجوهای اینترنتی، تقریباً هیچ ردی از مصاحبه مفصلی با رحیم شهریاری موجود نباشد. خواننده پاپ آذربایجانی، با اصالتی تبریزی که معتقد است برای زنده نگه داشتن موسیقی آذربایجان زحمت زیادی کشیده و در این مسیر، سختی‌های فراوانی را هم متحمل شده است.

 
پدیده «رحیم شهریاری» هم‌زمان با شروع به کار نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاب، در ایران شروع به کار کرد و به مرور توانست به نمادی از موسیقی آذری در قلب پایتخت تبدیل شود. آثارش خیلی زود شنیده شد و توانست محبوبیت بالایی را به دست بیاورد و به مرور، این محبوبیت بیشتر و بیشتر شد و حالا با تولید بیش از ۱۷ آلبوم رسمی، جزء پرکارترین خواننده‌های پاپ بعد انقلاب است.
 
با رحیم شهریاری در عصری بهاری در دفتر سایت «موسیقی ما» گپ مفصلی زدیم و از هر دری با او سخن گفتیم؛ از سختی‌های این مسیر تا اتفاقاتی که درباره او خبرساز شده و موضوعاتی که تا کنون هرگز درباره آنها صحبتی به میان نیامده بود. متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
 

رحیم شهریاری: می‌گفتند رحیم شهریاری موسیقی آذربایجانی را به فنا می‌دهد! 
 شما در همه این سال‌ها با رسانه‌های رسمی کمتر مصاحبه مفصلی انجام داده‌اید. این عدم تمایل شما برای حضور در رسانه‌ها دلیل خاصی داشته؟

ابتدا باید عرض کنم که خوشحالم با شما گفت‌وگو می‌کنم و همیشه -چه در ایران باشم و چه خارج از کشور- اخبار موسیقی را از طریق «موسیقی ما» رصد می‌کنم. به شما تبریک می‌گویم که برنامه‌های متفاوتی گذاشته‌اید و در شناساندن هنرمندان موسیقی به مردم نقش پررنگی دارید. از بچگی این شعار همیشه در ذهن من بود: «دوصد گفته چون نیم‌کردار نیست.» خیلی از دوستان ما جلوی چشم بودن را دوست دارند و بیشتر از عمل کردن، به فکر مصاحبه کردن هستند. من بیشتر به فکر کار کردن‌ام و در این ۲۶-۲۷ سالی که کار کرده‌ام، فکر می‌کنم رکورد بیشترین آلبوم بین خواننده‌های پاپ در دست من است و ۱۷ آلبوم دارم.

هم‌دوره‌ای من محمد اصفهانی است و بعد از ما، احسان خواجه‌امیری، بنیامین، آریان، سعید شهروز، خشایار اعتمادی و شادمهر عقیلی آمدند و ما زمانی که موسیقی پاپ آغاز شد، با یکدیگر هم‌دوره بودیم. چند وقت پیش که آلبوم‌های این خواننده‌ها را ورق می‌زدم، می‌دیدم که تعداد بعضی از آن‌ها به ده آلبوم هم نرسیده است. کار من سخت‌تر است چون موسیقی آذربایجانی به دو علت از موسیقی پاپ ایرانی متفاوت است. اول اینکه موسیقی آذربایجانی ذاتاً موسیقی قوی و غنی است و بزرگان موسیقی پاپ آذربایجانی -از جمله رشید بهبوداُف- کارهای بسیار زیبایی در زمان خودشان انجام داده‌اند و دوم اینکه من در کشور خودم پیشرو نداشتم و هیچ‌وقت یک خواننده پاپ آذربایجانی در ایران نبوده که برای من الگو باشد و من از او الگو بگیرم.

در کشور ما کنسرت‌های پاپ آذربایجانی هم به صورت فراگیر نبوده و فقط ۲۰۰ تا ۵۰۰ نفر در فرهنگ‌سراهای بهمن و شفق و تالار رودکی برای شنیدن کنسرت پاپ آذری حضور داشتند. من هم یک سرباز مغرور جوان فارغ‌التحصیل دانشگاه تبریز عازم تهران بودم که فقط به خاطر جان دادن به موسیقی پاپ آذربایجانی آمدم و زمان و فرصتی نداشتم که با خبرگزاری‌ها مصاحبه کنم. اولین سالی که سرباز بودم و به تهران آمدم، در سال ۷۳ آلبوم «گلمدین» را با پیانوی شادروان استاد بیژن داداشی منتشر کردم.

 قبل از دوران سربازی فعالیت موسیقی نداشتید؟

قبل از آن در تبریز آکاردئون می‌زدم؛ ولی از بچگی می‌خواندم و در مسابقات قرائت قرآن و سرود فعال بودم، البته نه به صورت رسمی. فقط در یک دوره مدرسه ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان در استان اول و در کشور دوم شدم و از دست آقای هاشمی رفسنجانی جایزه گرفتم. از دست شادروان ملکوتی (امام‌جمعه وقت تبریز) هم جایزه گرفتم. من موسیقی رسمی را قبل از دوران خدمت از سال ۶۸ تا ۷۲ -که در تبریز دانشجو بودم- به صورت آکادمیک با ساز آکاردئون نزد استاد یوسف عبدالعظیم‌زاده شروع کردم. بعد از آن، آکاردئون به گارمون تبدیل شد. در آن زمان صدور ویزا برای باکویی‌ها آسان شد و از آن‌ها ساز گارمون را فرا گرفتیم و در سال ۷۳ که به تهران آمدم، یک آلبوم تک‌نوازی گارمون منتشر کردم و شاید جوان‌ترین موزیسین آذربایجان ایران بودم که جرأت کردم آلبوم بدهم.

بعد از آن، دو سال با گروه «سهند» همکاری کردم  و برای آنها آهنگ ساختم و به همت آقای مرداخانی یک کنسرت خارج از کشور هم رفتیم. من را در موسیقی آذربایجانی به نوعی آقای مرادخانی کشف کرد و به من بها داد و شاید چند صد متری من را به جلو راند و این شاید به دلیل رگ آذری ایشان است و اینکه گروه‌های آذربایجانی را دوست داشتند و تلاش من را می‌دید. در آن زمان با کمک‌های آقای مرادخانی و دکتر شعردوست (که زمانی رئیس انتشارات سروش صدا و سیما بودند)، توانستیم کنگره بزرگ و بین‌المللی ملامحمد فضولی را در درست بگیریم.

دکتر شعردوست گفتند ما از باکو، ایتالیا، ترکیه، عراق، تاجیکستان و خیلی کشورهای دیگر مهمان داریم و این کار جسارت زیادی می‌خواهد. من قول دادم که از این امتحان روسفید بیرون بیاییم و قرار شد با گروه «سهند» (به رهبری و سرپرستی آقای رشید وطن‌دوست) در جشنواره شرکت کنیم. دوستان از تبریز به تهران آمدند و در یک خانه کوچک در شهرک اکباتان با گروه تمرین می‌کردیم. حتی خودم برای اعضای گروه غذا درست می‌کردم؛ چون پای آبرویمان در میان بود. آهنگ‌ها را هم ساختیم و با بچه‌ها تمرین کردیم.
 

 رحیم شهریاری: می‌گفتند رحیم شهریاری موسیقی آذربایجانی را به فنا می‌دهد!
سمت آقای مرادخانی در آن سال‌ها چه بود؟

ایشان مدیر مرکز موسیقی بودند. شاید تا آن زمان موسیقی آذربایجانی به این شکل، تالار وحدت را ندیده بود! نه اینکه قبل از ما اساتید به خوبی کار نکرده باشند، ولی موسیقی آذربایجانی به جایگاه اصلی خود نرسیده بود. اثری از ملامحمد فضولی را ساختم که شعر معروفی در مورد وطن دارد و خیلی از بزرگان موسیقی برای آن آهنگ ساخته‌اند: «پنبه‌‌‌ی داغ جنون ایچره نهان دیر بدنیم/ دیری اولدوقجا لباسیم بودور، ئولسه‌م کفنیم». این کار استارت موفقیت من شد.

از شانس ما، وزیر فرهنگ و ارشاد آن زمان باکو، خواننده‌ای را با خود آورد که پسر بلبل معروف خواننده بود که هم‌تراز با رشید وطن‌دوست یا شاید چند پله بالاتر از ایشان بود. لطفیار ایمانوف، بهترین اپراخوان دنیای آذربایجان هم در آن کنگره بود ولی من واهمه‌ای نداشتم. یک آهنگ ۱۷دقیقه‌ای ساخته بودم و زمانی که پرده بالا رفت، همه انتظار داشتند یک گروه خارجی برنامه را شروع کند و دیدند که یک گروه ۱۵-۱۶ نفره ایرانی است. شکر خدا اجرای خیلی خوبی داشتیم و در زمان آنتراکت، لطفیار ایمانوف به پشت صحنه آمد و پرسید این آهنگ اثر کیست. من گفتم این کار از رحیم شهریاری است و گفت به سن شما نمی‌آید. من هم گفتم این اثر برخاسته از دل بود.

همان‌جا آقای مرادخانی پشت صحنه آمد و مرا مورد لطف خود قرار داد. لطفیار ایمانوف پارتیتور کار را از من خواست و گفت می‌خواهد با ارکستر سمفونیک آنکارا این آهنگ را اجرا کند و آن آهنگ به نظرش جالب آمد. از آن زمان به بعد من جسارت پیدا کردم و به صدا و سیما آهنگ دادم. شاید تا آن زمان کسی صدای فانتزی موسیقی آذربایجانی را از رادیو نشنیده بود. فکر می‌کنم سال ۷۴ بود و هنوز آلبوم رسمی من منتشر نشده بود. از کودکی ملودی‌هایی در ذهن من بود که با آمدن به تهران و کار کردن در گروه «سهند» جسارت پیدا کردم. همیشه احساس می‌کردم که این بازار موسیقی، یک گروه پاپ با صداهای جدید موسیقی آذربایجانی نیاز دارد. گروه‌های قبلی خوب بودند ولی کمتر عامه‌پسند بودند.

  موسیقی پاپ آذری به معنی پاپیولار و اجتماعی تا آن زمان وجود نداشت؟

نه. حتی هر چه از رادیو می‌شنیدیم هم سرود بود و نمی‌توان نام آهنگ آذربایجانی روی آن گذاشت. سرود با آهنگ تفاوت زیادی دارد. من کار «آنا» را با پیانو ساختم و برای شورا فرستادم که بررسی شود و اگر خوش‌شان آمد، به خواننده‌ای بدهند که مجوز صدا و سیما دارد. این کار در زمان آقای بیگلری بود که ایشان کار را گوش دادند و گفتند هم آهنگ مورد قبول است و هم من که در خانه کار را زده و خوانده بودم. نظر ایشان این بود که خودم کار را اجرا کنم و به خواننده آذربایجانی دیگری ندهم.

من گفتم که من خواننده نیستم و اگرچه هوس خواننده شدن را دارم، ولی هیچ‌وقت نخوانده‌ام و حتی تست صدا هم نداده‌ام. این آهنگ را به سید رضا رضوی (آهنگساز و تنظیم‌کننده) دادم و ارکستر بزرگ صدا و سیما را در اختیار ما قرار دادند. این آهنگ در سال ۷۴ در صدا و سیما ضبط و پخش شد. آن زمان رادیو پیام تازه افتتاح شده بود و از صبح تا شب، شاید ده بار این آهنگ پخش می‌شد. من هم تازه خدمت سربازی را تمام کرده بودم و مدام تلفنم زنگ می‌خورد که آهنگی برای پخش داری یا نه. همه می‌پرسیدند چگونه از رادیو صدای یک جوان که به تازگی از تبریز آمده و هنوز همه‌جای تهران را نمی‌شناسد، پخش می‌شود. این شروع خوبی برای من بود که احساس کردم دارم نتیجه می‌گیرم و باید کارهایم را با صدای خودم بخوانم.
 
در آن زمان موسیقی اصیل آذربایجانی از موسیقی باکو نشأت گرفته بود و عمده موزیسین‌های آذربایجان ایران تحت تأثیر آن بودند. شما در این مسیر از چه کسانی الگو گرفتید؟

زمانی که من ۵-۶ ساله بودم، پدربزرگ من از مهاجران باکو بود و یک ریشه موسیقیایی در خانواده ما وجود داشته است. آن زمان اینترنت و صدا و سیما به شکل امروزی وجود نداشت و ما با رادیوهای قدیمی هنگام ظهر رادیوی باکو را می‌گرفتیم و دو ساعت به موسیقی باکو گوش می‌دادیم. آن زمان امکان ضبط هم وجود نداشت و اگر استعداد دریافت موسیقی را داشتیم، می‌توانستیم آن کارها را تا چند روز تکرار کنیم وگرنه ایده‌ای به ما می‌داد و تمام می‌شد و دوباره چند روز بعد منتظر می‌شدیم تا برنامه تکرارشود و به آن گوش بدهیم.

در آن زمان دوره انقلاب و جنگ بود و صدا و سیما و رادیو خودمان، به آن صورت موسیقی پخش نمی‌کرد که از آن استفاده کنیم. در ایران، از بدو شروع کار، من پیشرویی نداشتیم که بتوانم برای خودم الگو قرار بدهم و راه او را بروم. زمانی که نواختن آکاردئون را یاد گرفتم، مرز باکو و ایران آزاد و زنجیرها برداشته شد. نوازنده‌هایی از باکو به تبریز سرازیر شدند و ما هم نوازنده‌ها را از نزدیک می‌دیدیم.

شاید یک نفر در خوانندگی من تأثیرگذار بود. استاد نوازنده گارمون من، «واقف اسدوف» به منزل ما آمد و ایشان به اکثر نوازنده‌های تبریز آموزش می‌دادند. صدای قشنگی داشتند که هم گارمون می‌زدند و هم می‌خواندند و جزء اولین نفرهایی در آذربایجان بودند که با گارمون می‌خواندند. در محله ما، محله شنبه غازان تبریز، ایشان در برنامه ها می‌رفتند و می‌زدند و می‌خواندند. من آن‌جا به این نتیجه رسیدم که هم به نوازندگی گارمون علاقه دارم و هم به خواندن. از سال ۷۶ به بعد به گروه «سهند» گفتم این کنسرت‌ها به درد من نمی‌خورد. محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی و خیلی‌های دیگر هم به این صورت بودند؛ ولی ما در فرهنگ‌سرای بهمن در نازی‌آباد یا نهایتاً فرهنگ‌سرای شفق متمرکز شده‌ایم و به جمعیت ۳۰۰ نفری اکتفا می‌کنیم. اکثر مخاطبین ما هم سن بالا بودند و من می‌دیدم اگر بخواهیم به همان صورت جلو برویم، موسیقی‌مان نابود می‌شود.
 
 ایده شروع یک گروه موسیقی پاپ آذری عامه‌پسند از همان‌جا آمد؟

بله. از همان زمان که جشنواره موسیقی پاپ راه افتاد و من هم همراه گروه «آراز» شرکت کردم و به عنوان پدیده آن جشنواره شناخته شدم. قبل از اینکه از گروه سهند جدا شوم، خیلی دوستانه و محترمانه گفتم این گروهی که ما داریم، آینده‌ای ندارد و باید آن را بسط بدهیم. آنها گفتند که اگر دوست داری جاز و گیتار و ساکسفون در گروه بیاوری، برای خودت دنبال گروهی باش و ما نمی‌توانیم ساختار گروه را تغییر بدهیم.
 
 همان حساسیت‌های سنتی اساتید که تمایلی برای تغییرات این‌چنین ندارند.

بله و هیچ‌وقت نپسندیدند. ایده آن‌ها برای من محترم بود و از گروه بیرون آمدم. همان زمان دیدم که جشنواره موسیقی پاپ در یک ماه آینده برگزار می‌شود. اوایل ماه رمضان بودیم و این جشنواره بعد از عید فطر شروع می‌شد.
 
 در چه سالی گروه آراز تشکیل شد؟

در همان سال ۷۶-۷۷ که موسیقی پاپ دوباره آغاز شد.
 
 قطعاتی که آن گروه در اولین سال‌های حضور رسمی اجرا می‌کرد، ساخته چه کسانی بود؟

۳-۴ تا از آهنگ‌ها ساخته من بود، مثل «آنا» که از رادیو پیام پخش می‌شد. چند قطعه هم مثل «هایدی سویله» بود که از موسیقی ترکیه گرفته بودیم و توسط خودم تنظیم شده بود و چند قطعه را هم آقای رضوی از دوستان خودم ساخته بودند. چند آهنگ هم از باکو و موسیقی سنتی فولکلور در قالب موسیقی پاپ بود.

  شاید بتوان دلیل موفقیت شما را آشنایی به گنجینه قطعات آذری و تنظیم ایرانی آنها دانست که نقطه پرتاب شما و گروه آراز شد.

دقیقاً همین‌طور است. با توجه به اینکه من موسیقی را از کودکی می‌شناختم و تحصیلات دانشگاهی داشتم، مردم‌شناسی خودم را با موسیقی ادغام کردم. ایرانیزه کردن موسیقی آذربایجانی یک سبک بود که با افتخار می‌گویم وقتی موسیقی آذربایجانی باکو را اجرا می‌کنم، خود باکویی‌ها می‌گویند که تسلیم‌اند و مثل من اجرا می‌کنند.
 

 رحیم شهریاری: می‌گفتند رحیم شهریاری موسیقی آذربایجانی را به فنا می‌دهد!
اَکت و حرارت شما در اجرا به حدی بالا است که حتی کسی که زبان ترکی هم بلد نباشد، در سالن انژی مثبت می‌گیرد.

ایرانی‌ها فقط موسیقی آذربایجانی را به «سکینه دایی‌قیزی» می‌شناختند! وقتی من می‌دیدم که موسیقی آذربایجانی قوی و غنی است، آن را در تهران می‌آوردم و در استودیوهای خوب ضبط می‌کردم و برای آن نوازنده‌های خوبی از باکو می‌آوردم. من به اندازه‌ای در آن سال‌ها دلار خرج کردم که می‌توانستم با آن در راه دیگری به موفقیت برسم. ولی عشق من به موسیقی آذربایجانی و اینکه آهنگی تولید می‌کردم که در همه ماشین‌های تبریز و اردبیل آن را گوش می‌دادند، به من انرژی می‌داد که همین راه را بروم و به فکر پس‌انداز و دلار نباشم. همیشه برای آلبوم‌هایم از نوازنده‌های خوب باکویی استفاده می‌کردم و حتی بعضی وقت‌ها به باکو می‌رفتم و کار را آن‌جا ضبط می‌کردم. الان هم برای ضبط بعضی کارها به باکو، ترکیه یا کانادا می‌روم. مردم آلبوم‌هایی که ما منتشر می‌کردیم را به راحتی در مراسم‌ها پلی می‌کردند و موسیقی آذربایجانی از ما شروع شد. در برنامه‌های مردم آذربایجان باید موسیقی زنده می‌زدند و آلبومی نبود که بخواهد عرض اندام کند.

  چرا آن زمان آلبومی به معنای واقعی از موسیقی پاپ آذربایجانی منتشر نشده بود؟

در همان دوره‌ای که من می‌خواستم گروه آراز را تشکیل بدهم، کنگره دوم جهانی در کالیفرنیا بود که آقای موذن به من سپردند که ۴-۵ نفر را جمع کن که به آمریکا برویم. من از ایشان پرسیدم که مطمئنید می‌خواهید با من بروید. ایشان گفتند بله، من با گروه سهند کار کرده‌ام و اکنون من هم از این گروه بیرون آمده‌ام و می‌خواهم با تو باشم. ما دونفری شروع کردیم و ۴-۵ نفر را جمع کردیم و به نام گروه «آراز» به امریکا رفتیم. آقای موذن هم از خواننده‌های اول گروه ما بود. یکی دو خواننده مهمان از تبریز داشتیم و خود من هم یکی دو آهنگ خواندم که یکی «آنا» و دیگری «هایدی سویله» بود. قبل از کنگره به من گفتند که شما چه‌جور جوان باغیرت آذری هستید؟ گفتم چه‌طور؟ گفتند ما وقتی در آمریکا به یک برنامه می‌رویم، یک آلبوم نداریم که پلِی کنند.

این حرف خیلی به من برخورد؛ چون در ایران یک آلبوم به نام «گلمدین» داده بودم. من گفتم اینجا در لس‌آنجلس که تجهیزات کامل است، یک استودیو به من بدهید تا در این‌جا آلبومی را ضبط کنیم، شاید کار خوبی در آمد. برای ما ۴ نفر در خیابان هالیوود یک استودیو گرفتند و صدابردار هم آمریکایی بود. ما ۴ نفری شاید به اندازه ۴۰ کلمه انگلیسی هم بلد نبودیم اما جسارت و اعتماد به نفس خوبی داشتیم. استودیو ساعت ۱۱ شب به ما وقت داد و ساعت ۱۱ شب شروع کردیم و ۴ صبح آلبوم را تمام کردیم. ۴ نفر در استودیو نشستیم و زنده کار را زدیم و یک دور دیگر هم پیانیست ما بعضی جاها را اضافه کرد و پس‌فردای آن روز، آلبوم به صورت سی‌دی آماده شد. به اندازه ۵هزار نسخه از آن تکثیر کردند و به نام آهنگ‌های آذری در کنگره به مردم کادو دادند که همین الان هم در اینترنت موجود است. هنوز کنگره تمام نشده بود که به ما زنگ زدند در میدان انقلاب تهران آلبوم در حال فروش است که ما از سرعت این کار تعجب کردیم!

  برداشت من از صحبت‌های شما این است که خلأی وجود داشت و کسی نبود که آهنگ‌های پاپ آذری را ایرانیزه کرده و به مردم ارائه کند.

بله، درست است. من برگشتم و با آقای رجب‌پور شرکت ترانه شرقی صحبت کردم و ایشان گفتند که آلبوم را می‌خواهند. این آلبوم، آلبومی است که در حال حاضر بعد از ۲۰ سال هنوز هم به فروش می‌رود و با پک ترانه شرقی منتشر شد و همه آهنگ‌های آن شاد است.
 

از چه زمانی حس کردید که کنسرت‌های شما در جامعه می‌تواند با استقبال مواجه شود؟ اولین اجراهای شما چه‌طور بود؟ اولین کنسرت تهران، تبریز، ارومیه، اردبیل چگونه شکل گرفت و استارت آن از کجا زده شد؟

سال ۷۷ یا ۷۸ که موسیقی پاپ دوباره آغاز شده بود، در جشنواره موسیقی هم موسیقی پاپ وجود داشت . آن زمان با چادر و داربست در پارک لاله یک سالن ۲هزار نفری زده بودند و اولین کنسرت‌های ما در آن‌جا شروع شد. یادم می‌آید ماه رمضان بود و چون بیشتر کارگرها همشهری ما بودند و از رادیو پیام آهنگ‌های ما را می‌شنیدند، ارشاد از ما خواست که برویم و برای کارگرها اجرا کنیم. چون با جان و دل کار می‌کردند تا سالن برای عید فطر آماده شود.

ما هم با خلیل علیاری که کارمند وزارت ارشاد بود، به آن‌جا رفتیم و تا سحر با بچه‌ها گفتیم و خندیدیم و آواز می‌خواندیم و در کنارش با گروه خودمان هم کار می‌کردیم. داخل پرانتز بگویم یک بار با فؤاد حجازی تماس گرفتم که بیاید و برای گروه ما ساکسفون بزند و ایشان با کمال میل قبول کردند و گفتند اگر بتوانند حتماً با ما همکاری می‌کنند. فؤاد عزیز آمد و تمرینات ما را دید و گفت خیلی دوست دارم کار کنم ولی این کار، کار من نیست و نمی‌توانم. بعضی از کارهای ما حتی تنظیمی مشخصی هم ندارد و احساسی است. بطن موسیقی فولکلور احساسی است ولی اگر به نت و منظم باشد خیلی بهتر می‌شود. گروه ما در حال جان گرفتن بود و عید فطر اجرا داشتیم.

خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی و خیلی‌های دیگر در این جشنواره حضور داشتند و ما به عنوان پدیده جشنواره انتخاب شدیم. دو سه شب بعد از جشنواره، ما برای مردم اجرا داشتیم و در همان اجراهای پارک لاله، من به عنوان یک خواننده به مردم معرفی شدم. گروه ما ساکسفون، کلارینت، گیتار، تار آذربایجانی، درامز، گارمون و کیبورد داشت و از همان زمان‌ها تخریب من توسط اساتید موسیقی شروع شد و می‌گفتند رحیم شهریاری موسیقی آذربایجانی را به فنا می‌دهد! وقتی در پارک لاله اجرا کردیم، مردم صدا می‌زدند که خودم آهنگ «آنا» را بخوانم و من هم با اجازه آقای موذن که خواننده رسمی گروه بود، کار را می‌خواندم. من برای اولین‌بار با گروه آراز در جشنواره ۲هزار نفر را دیدم که نیم‌خیز می‌شدند.
 
 کدام آلبومت باعث شد احساس کنی کارت گرفته؟

وقتی می‌خواستیم به آمریکا برویم، من در خانه خودم به کمک نوازنده‌ها یک استودیوی کوچک راه انداختیم و یک آلبوم ضبط کردم. من نه زورم می‌رسید و نه جسارت می‌کردم که در استودیو بخوانم. تار و گیتار و بقیه سازها را جمع کردیم و آکوستیک کردیم و آقایی به نام تفرشی -که خدا حفظش کند و صدابردار بود- سیستمش را به منزل ما آورد و ۸ قطعه ضبط کردیم. در آن زمان سی‌دی هم نبود و ما کار را تبدیل به نوار کاست کردیم و به آمریکا بردیم. مردم ایرانی و آذربایجانی مقیم کالیفرنیا ما را سوار ماشین می‌کردند و من یواشکی آلبوم را به راننده می‌دادم که کار را بگذارد و گوش کنیم.

همه کارها، کارهای آذری بودند که مردم با آنها خاطره زیادی داشتند؛ ولی با این شیوه تنظیم آنها را نشنیده بودند. صدای من صدای جدیدی بود که تاکنون نشنیده بودند و من همان‌جا احساس کردم که این کاست می‌گیرد. وقتی به ایران برگشتم، به صورت اساسی روی آن کار کردم و ۸ ترک را به استودیوی پژواک بردم و آن‌جا این آلبوم به نام «بیاض گجه‌لَر» نام گرفت و آقای رجب‌پور در استودیو به من گفتند که آلبوم را به آنها بدهم، به قیمت خیلی کمی که خرج آلبوم هم نمی‌شد.

ولی وقتی این آلبوم به بازار آمد، مردم فهمیدند که موسیقی آذربایجانی فقط سرودی نیست که از رادیو پخش می‌شود. قبل از من هم آقای نجفی آهنگ «گجه‌لر» را خوانده بودند که در نوع خودش بازار موسیقی آذری ایران را تکان داده بود. بعد از آن، آلبوم «بیاض گجه‌لَر» آمد که فروش خیلی متفاوتی داشت. بعد از آن آقای غلام علمشاهی، شرکت «آوای نکیسا» را افتتاح کرد و ما مرتب کار کردیم تا به امروز که به هفدهمین و هجدهمین آلبوم رسیده‌ایم.
 
 چه زمانی احساس کردید که این موج از تهران به آذربایجان رسیده است؟

من از خانواده‌ام دور شدم و این غربت را برای خودم پسندیدم. می‌دانستم که به خاطر زنده نگه داشتن موسیقی آذربایجانی، باید در پایتخت زندگی کرد. عموماً در شهر من تنگ‌نظری‌ها زیاد بود که اجازه نمی‌داد فقط یک کار پاپ خوانده شود و ارکستری و کنسرتی به آن صورت وجود نداشت.
 
 اینکه این موج از تهران شروع شود و به سمت تبریز برود، کاملاً آگاهانه بود؟

بله، چون همه مجوزها این‌جا صادر می‌شد. بنابراین باید نزدیک پایتخت بودی تا از ارشاد و کنسرت‌ها باخبر می‌شدی. ما در تبریز فقط در روزنامه می‌خواندیم که کنسرت آذربایجانی برگزار می‌شود، ولی در تهران! هابیل علی‌اف از باکو آمده بود و به جای اینکه به تبریز برود، در تهران اجرا داشت. خیلی از بزرگان موسیقی آذربایجانی که باید می‌آمدند در تبریز و مهد موسیقی آذربایجانی اجرا می‌کردند، در تهران کنسرت می‌گذاشتند. همین مسائل باعث شد که ما هم به پایتخت بیاییم و از این‌جا موسیقی را به شهر خودمان عرضه کنیم.
 
 مخالفت‌های اساتید سنت‌گرای موسیقی آذربایجان در مورد پدیده‌ای به اسم رحیم شهریاری در سال‌های ابتدایی فعالیت شما شدت می‌گرفت. از یک سو مردم از کار شما استقبال می‌کردند و از سوی دیگر، اساتید اعتقاد داشتند که موسیقی اصیل آذربایجان را به انحراف می‌کشانی یا حتی ممکن است تصور کنیم از محبوبیت رو به افزایش شما می‌ترسیدند.

من سوال شما را اصلاح می‌کنم. آن‌ها کم شدن محبوبیت‌شان را به خاطر من نمی‌دیدند و آن‌قدر برای زنده ماندن این هنر زحمت و زجر کشیده بودند که اصلاً به این فکر نبودند که رحیم شهریاری می‌آید و محبوب می‌شود و از محبوبیت آن‌ها می‌کاهد. واقعاً این‌گونه نبود. آن‌ها کاملاً دلسوزانه و از روی مشقت‌هایی که از گذشته کشیده بودند، می‌ترسیدند و دل‌شان نمی‌آمد کسی این زحمات را به باد بدهد. مثل اینکه بچه‌ای را در تبریز بزرگ کنی و به یک‌باره به پایتخت بفرستی و همیشه فکر کنی که خدای نکرده این بچه در پایتخت گم نشود و گمراه و از راه به در نشود. موسیقی آذربایجانی هم بچه آن‌ها بود. ما اصلاً نبودیم وقتی آن‌ها موسیقی آذربایجانی را در خانه‌ها می‌نواختند.

بزرگان موسیقی آذربایجان در این راه اذیت شده بودند و می‌ترسیدند محصول زحمات‌شان خراب شود و باعث و بانی این امر را رحیم شهریاری می‌دانستند. پس با آگاهی من و احترامی که همیشه برای آن‌ها قائل بودم، به مرور فهمیدند که من نه‌تنها موسیقی آذربایجانی را خراب نمی‌کنم بلکه سعی می‌کنم آن را همگانی کنم و از سالن‌های کوچک به سالن‌های بزرگ ببرم. اینکه می‌گویید چگونه کنسرت را به تبریز بردم، باید بگویم بعد از چند کنسرت که در تهران دادم، وقتی برای تبریز درخواست دادم، رد شد. ۳۰ شعر دادم و همه آن‌ها رد شد! در تهران سی‌دی‌های من در بازار بود ولی در تبریز رد می‌شد و اصلاً من را دوست نداشتند و از بیگانه، بیگانه‌تر می‌دیدند.
 
هیچ‌وقت با آنها هم‌کلام می‌شدید تا دلیلش را بدانید؟

بعضی وقت‌ها صحبت می‌کردیم ولی مدیران‌شان اجازه نمی‌دادند و واقعیت این است که من هم همیشه می‌گفتم زمان همه‌چیز را حل می‌کند و اصراری نداشتم که حتماً باید به تبریز بروم و کنسرت بگذارم.
 
 ولی غم بزرگی در دل‌تان بود.

بله، همیشه دوست داشتم مادرم و خانواده‌ام در تبریز به کنسرت‌مان بیایند و ببینند جوانی که در خانه با صدای آکاردئون، گوش آن‌ها را برده بود، الان به جایی رسیده که دوهزار نفر به کنسرتش می‌آیند. دوست داشتم مردم شهرم به کنسرت بیایند و مثل تهرانی‌ها لذت ببرند؛ ولی آن زمان اجازه نمی‌دادند و به من و موسیقی‌ام به چشم بیگانه نگاه می‌کردند. من موسیقی خودم را کار می‌کردم و خدا را شکر اکنون پیشانی‌ام باز است. موسیقی آذربایجانی مثل انسانی قوی بود که مریض شده و به یک «ب ۱۲» و «ب کمپلکس» نیاز داشت که شاید یکی از چاشنی‌های آن من بودم. کسی جرأت نمی‌کرد که در خانه گارمون بزند و به استودیو رفته و ضبط کند و به صورت رسمی به بازار بدهد. خداوند استاد رحمان اسداللهی را حفظ کند که اسطوره ما بود و همه به او نگاه می‌کردیم و اصلاً فکر نمی‌کردیم که ما هم یک روز به استودیو برویم.
 

 رحیم شهریاری: می‌گفتند رحیم شهریاری موسیقی آذربایجانی را به فنا می‌دهد!
 رویای اجرا در شهر خودتان چه زمانی محقق شد؟

دو سه سال بعد از اجراهای تهران فکر می‌کنم سال ۷۷ بود. خیلی با مشقت و همه‌چیز در چارچوب بود .الان خدا را شکر می‌کنم که مسئولین تبریز و کلاً آذربایجان با یک نگاه فرهنگی به موسیقی من باعث شده‌اند که بهترین اجراهایم را در شهر و خطه خودم داشته باشم و از آنها ممنونم.
 
واکنش مردم چگونه بود؟

آن زمان چون اینترنت و وسایل ارتباطی ضعیف بود، مردم به مرور من را شناختند. بعضی‌ها حتی اسم من را نشنیده بودند و خیلی سخت بود که در آن زمان بخواهی شناخته بشوی. در خیابان‌ها پوستر می‌زدیم. روز اول ۲۰۰ نفر، روز دوم ۳۰۰ نفر، روز سوم ۴۰۰ نفر آمدند. شش ماه بعد کنسرت گذاشتم. روز اول ۴۰۰ نفر، روز دوم ۵۰۰ نفر، روز سوم ۶۰۰ نفر آمدند و این‌گونه شروع شد تا به کنسرت‌های دوهزار نفری امروز رسیدیم. گارمون سازی بود که به مرور در ایران رسمیت یافت. در زمان ما نوازنده گارمون در تبریز کم بود و شاید فقط ۲۰ نفر در تبریز گارمون می‌زدیم ولی الان شاید ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر این ساز را بزنند.

  من یک سوال مهم از عالیم قاسم‌اف پرسیدم و جواب عجیبی به من داد. در یونسکو ساز تار (که ما آن را متعلق به ایران می‌دانیم) به نام باکو ثبت شد و خیلی‌ها منتظر بودند که شما واکنشی نشان بدهید. در آن زمان چه حسی داشتید؟

اولاً وقتی یونسکو تار را به رسمیت بشناسد، جای خوشحالی دارد. چه از طرف ایران باشد و چه از طرف باکو. مهم این است که یونسکو این ساز را به رسمیت شناخته است. فکر می‌کنم در زمان قاجار، «صادق‌جان» از باکو می‌آید و تار شیرازی را به باکو می‌برد. این تار متفاوت از تار امروزی ایرانی بوده و با پرده‌های عربی. می‌بینند که ساز خوبی است ولی با موسیقی کلاسیک سازگار نیست. چند نفر پرده‌شناس موسیقی آذربایجانی کمی شکل تار را عوض می‌کنند و کاسه تار را کمی کوچک و درازتر می‌کنند و برخلاف تار ایرانی، نوازنده این ساز را روی سینه می‌گذارد تا تپش قلب، نزدیکِ ساز و به حس نوازنده نزدیک‌تر باشد. ربع‌پرده را هم از آن حذف می‌کنند تا مثل ساز کلاسیک بتوانند از آن در اپراها و ارکسترهای بزرگ استفاده کنند. آنها روی این تار خیلی زحمت کشیدند ولی این ساز ریشه در موسیقی ایرانی دارد. واقعیتش این است که شاید از روی تعصب دوست داشتم این ساز به نام ایران ثبت می‌شد. آن زمان موزیسین‌های ایران ناراحت بودند ولی من می‌گفتم آن‌ها روی تار آذربایجانی خیلی زحمت کشیده بودند و می‌توانیم سازهای دیگری مثل کمانچه و سنتور را ثبت کنیم.
 
خطه آذربایجان علی‌رغم بهره‌مندی از موسیقی غنی در گذر تاریخ، در دوره کنونی هرگز نتوانسته به جز چند نفر پدیده یا چهره خاصی را به جامعه موسیقی معرفی کند. دلیل عدم موفقیت جوانان آذری‌زبان ایران در ستاره شدن را چه می‌دانید؟

سوال‌تان را باید این‌گونه پاسخ بدهم که چرا مثلاً در اردبیل دیگر هیچ‌کس مثل علی دایی نمی‌شود؟ زحماتی که در یک مقطع کشیده شده و ایدئولوژی و بینش هر فرد و اینکه بخواهد مسیری پرفراز و نشیب را طی کند، قطعاً در دوره‌های مختلف می‌تواند نتایج بهتری را داشته باشد. در موسیقی آذربایجان هم همین‌طور. اگر کسی بیاید و بخواهد که با همه مشکلات بجنگد، قطعاً چهره‌های جدید زیاد و مستعدی داریم که بتوانند تبدیل به یک موج و جریان شوند.
 
 خودتان صدایی را شنیده‌اید که قابلیت تبدیل شدن به یک ستاره موسیقی آذربایجان را داشته باشد؟

هفته‌ای یک خواننده را به من معرفی می‌کنند و از من می‌خواهند که حمایت‌شان کنم ولی واقعاً همه آثار شبیه هم است. خودشان تا حدودی توخالی هستند و آن ایدئولوژی اصلی در جریان فکری جوانان نسل جدید کمتر وجود دارد. ولی «افشین آذری» را تا حدی مستعد می‌بینم و استعداد خوبی دارد.
 
خیلی‌ها مدت‌ها است که منتظر اجراهایی مشترک از سوی شما به عنوان خواننده آذری ایران با مشاهیر موسیقی آذربایجان از قبیل عالیم قاسم‌اف و رامیز قلی‌اف بوده‌اند؛ ولی این اتفاق تا کنون رخ نداده. شرایط اجتماعی آذربایجان و ایران دلیل این موضوع بوده یا اصولاً تمایلی از دو طرف برای این قبیل همکاری‌ها وجود نداشته است؟

من الحمدالله با عالیم قاسم‌اف رابطه بسیار خوب و صمیمانه‌ای داشته و دارم. همیشه هم در کنسرت‌هایش در تهران با هم می‌نشینیم و حرف می‌زنیم. دوست داشتم با مرحوم «آقاخان» یک کنسرت مشترک پاپ سنتی در ایران برگزار کنم ولی فرصت نشد. روی همکاری با عالیم قاسم‌اف ولی هرگز ایده‌ای نداشته‌ام. چون شاید سبک اجرای ایشان (که بیشتر فضاهای فولکلور و سنتی است) به فضای اجرای من نمی‌خورد. ایشان جزء مشاهیر موسیقی آذری در فضای سنتی هستند و تفاوت مخاطب من و ایشان اصلی‌ترین دلیلی بوده که هرگز وارد پروسه اجرای مشترک نشده‌ایم. هرچند برخی موانع از سمت آذربایجان قبلاً بود که اجازه این قبیل برنامه‌ها را به ما نمی‌داد.
 
 محسن شریفیان در دیار خودش بوشهر، رحیم شهریاری در آذربایجان ایران و… ظاهراً زادگاه هنرمندان موسیقی بومی علاقه و رغبت چندانی برای پذیرایی از آثار آنها ندارد. چرا؟

برای من که الان اوضاع در بهترین حالت است و بهترین حمایت‌ها از من در تبریز می‌شود. صحبتم مربوط به بیش از ده سال پیش بود که برخی مدیران سخت‌گیر، اجازه برگزاری برنامه به ما نمی‌دادند. ولی شرایط کنونی بسیار خوب و قابل احترام است و از این بابت از همه همشهری‌هایم ممنونم. من در سال سه بار کنسرت برگزار می‌کنم. ولی تنگ‌نظری برخی هنرمندان آذربایجان ایران هنوز درباره من ادامه دارد و این در حالی‌ است که مردم در بهترین و محترم‌ترین حالت ممکن از من استقبال می‌کنند و همین برای من کافی است.


منبع: برترینها

دستانی که اولین کلیه را پیوند زد

سید محمد سنادی‌زاده ۸۳ ساله اولین کسی است که ۴۹ سال پیش اولین پیوند کلیه را در ایران انجام داد. پیوندی که در بیمارستان نمازی شیراز انجام شد و هرچند بنا به ‌دلایلی‌ چند سالی به تعویق افتاد اما سرآغاز فصل جدیدی در پزشکی ایران شد که طی ۴ دهه توانست ایران را به یکی از برترین و موفق‌ترین کشورهای جهان در زمینه پیوند کلیه قرار دهد.

داستان پیوند اعضا داستان دردناک و پرتناقضی است که هنوز آمارها می‌گوید باوجود تمام تلاش‌های سال‌های اخیر در فرهنگ‌سازی، فقط ۳۷ درصد خانواده‌ها به پیوند رضایت می‌دهند. سال ۸۴ آمار رضایت خانواده‌ها برای اهدای عضو ۵ درصد بود اما با تمام تلاش‌های انجام‌شده آمار کشوری ۳۷ درصد شده است.

در ایران سالانه حدود ۲۵۰۰ پیوند کلیه انجام می‌شود که دوسوم آن پیوند از زنده به زنده و یک‌سوم از مرگ مغزی است. همچنین حدود ۵۰۰ پیوند کبد در سال از مرگ مغزی انجام می‌شود. حدود ۸۰ پیوند قلب سالانه از مرگ مغزی انجام می‌شود. ۱۵ تا ۲۰ پیوند ریه در سال و نزدیک ۲۰ پیوند لوزالمعده سالانه در کشور ثبت می‌شود. نارسایی کلیه که درنهایت بیمار را محتاج پیوند می‌کند، روند رو به افزایشی دارد. در ایران آمار دقیقی از علل نارسایی کلیه نداریم ولی گفته می‌شود بیشترین علل ابتلا به این بیماری دیابت و فشارخون بالاست.

در سال ۱۳۷۷، آمار مبتلایان به نارسایی کلیه در ایران ۱۳۷ نفر به ازای هر ۱ ‌میلیون نفر بود ولی این عدد ۱۰ سال بعد به ۴۳۵ نفر به ازای هر ۱ ‌میلیون نفر رسید. افزایش ۵ درصدی بیماری‌های کلیوی در کشور فقط مربوط به بیماران کلیوی شناسایی‌شده و تحت درمان است. آمار پیوند کلیه در ایران نسبت به جهان بالاست که نشان‌دهنده پیشرفت خوب کشور در درمان این بیماری‌هاست. در حال حاضر ۴۸ درصد بیماران کلیوی در کشورمان پیوند کلیه می‌شوند ولی این رقم در جهان ۲۰ درصد است.

بنا به گفته وزیر بهداشت، تاکنون در کشور ۴۳ هزار پیوند کلیه، ۴ هزار پیوند کبد، ۸۰۰ پیوند قلب، ۱۳۳ پیوند ریه و بیش از ۸ هزار پیوند مغز استخوان داشته‌ایم. همچنین در حوزه چشم‌پزشکی سالانه ۵ هزار پیوند در کشور انجام می‌شود که باید از مراجعی که این فرصت را فراهم کرده‌اند، تشکر کرد.حالا ۴۹ سال از اولین پیوند در ایران می‌گذرد، راه پرفرازونشیبی که یکی از برگه‌های زرین و کارنامه قابل‌دفاعی برای جامعه پزشکی است. حالا پای صحبت‌های کسی نشسته‌ایم که جرات و جسارت و مسوولیت اولین پیوند کلیه را پذیرفت و باافتخار از راهی می‌گوید که افقی روشن دارد.

دستانی که اولین کلیه را پیوند زد 

 تمام دوران تحصیلتان دزفول بودید؟

در سال ۱۳۱۲ در شهر دزفول و در یک خانواده روحانی متولد شدم. پدربزرگم شاعر بود و طبع شعری در خانواده‌مان وجود داشت. دوران کودکی و نوجوانی را تا کلاس نهم در دزفول گذراندم و ادامه دوران تحصیلم در تهران گذشت. در سال ۱۳۳۳ هم از مدرسه دارالفنون در رشته طبیعی فارغ‌التحصیل شدم. همان سال هم در کنکور دانشکده پزشکی تهران قبول شدم.

 چطور شد که وارد مدرسه دارالفنون شدید؟

دزفول شهری نبود که امکانات کافی برای ادامه تحصیل داشته باشد. پدربزرگ من ساکن تهران بودند و پدرم این‌طور تصمیم گرفتند که من را برای ادامه تحصیل نزد ایشان بفرستند. من ۳ سال دوران دبیرستان را در مدرسه ری تحصیل کردم و سال آخر وارد مدرسه دارالفنون شدم. آن‌وقت‌ها این مدرسه بسیار معروف بود. ما هم که بچه درس‌خوان بودیم. بالاخره فضایی فراهم شد و امکان تحصیل در این مدرسه برای ما به وجود آمد.

 چند برادر و خواهر دارید؟

ما ۶ برادر و ۲ خواهر هستیم و من فرزند ارشد خانواده‌ام.

 همه بچه‌های خانواده اهل تحصیل بودند؟

بله، همه وارد دانشگاه شدیم.

 نقش پدر و مادرتان در اینکه تحصیلاتتان را ادامه دادید چقدر بود؟

زمانی که من کودک بودم، می‌گفتم که می‌خواهم طبیب شوم. پدرم همیشه به من می‌گفت: «تو نه‌تنها می‌توانی پزشک شوی، بلکه می‌توانی مهندس هم باشی. بالاخره ما خوزستانی هستیم و روی نفت زندگی می‌کنیم و می‌توانی وارد صنعت نفت بشوی و خیلی به کشورت کمک کنی. خودت را محدود به یک ‌رشته خاص نکن.»

 چرا پزشکی را دوست داشتید؟

درواقع از ابتدا این‌گونه نبود که حتما بخواهم پزشک بشوم. الان که نگاه می‌کنم، یکی از خاطراتی که در من ایجاد علاقه کرد که پزشک شوم، دوره‌ای بود که پدرم در تهران برای مداوای بیماران تراخمی چشم دیده بود. البته ایشان لیسانس معقول و منقول داشتند یا به عبارت امروزی لیسانس الهیات، اما خب این دوره را برای فرهنگیان گذاشته بودند چون به ‌شدت کمبود پزشک بود و این بیماری در خوزستان بیداد می‌کرد. ایشان که دوره را گذراندند و در شهر ما مشغول مداوای این بیماری شدند، من آرام‌آرام تحت‌تاثیر پدر به طب علاقه‌مند شدم.

 اینکه شما از یک شهر محروم مثل دزفول پزشکی تهران قبول شدید برای اطرافیانتان عجیب نبود؟

در شهرهای محروم امکاناتی که ذهن نوجوانان را به مسیری غیر از مسیر درس هدایت کند بسیار کم بود، مثلا سینما یا فعالیت‌های دیگر، حتی همین الان هم همین‌گونه است و بسیاری از دانشجوهای ما از روستا یا نقاط محروم هستند چون بالاخره روی درس تمرکز می‌کنند و درنهایت این تمرکز نتیجه‌بخش است. ما در شهر خودمان فقط گاهی فوتبال بازی می‌کردیم و دیگر هیچ برنامه‌ای برای اینکه ذهن ما از تحصیل منحرف شود، وجود نداشت.
خانواده ما هم از این قاعده مستثنا نبودند. یکی از برادرهایم مهندس مکانیک است، دیگری فیزیک خواند، یکی دیگر تجارت خواند، کوچک‌ترین برادرم هم پزشکی خواند و اتفاقا رزیدنت خود من بود. پدر و مادر نقش مهمی در خانواده ایفا می‌کنند و خدا را شکر در خانواده ما هم روزگار به ‌گونه‌ای رقم خورد که حمایت پدر و دعاهای مادرم ثمربخش بود. مادرم فرد بسیار متدینی بود که نماز شبش هیچ‌وقت ترک نشد و به اعتقاد من هر آنچه ما داریم از ثمره دعاهای ایشان است.

 دوران دانشجویی در شهر غریب چطور بود؟

سال ۱۳۳۳ وارد دانشکده پزشکی تهران شدم و سال ۱۳۳۹ فارغ‌التحصیل شدم. دوران تحصیل همچنان نزد پدربزرگ در تهران به سر می‌بردم. سال ششم پزشکی بود که برای دوره تخصص و ورود به دانشگاه پیتزبورگ آمریکا امتحان دادم و قبول شدم.

چطور شد که برگشتید ایران؟

من از لحظه‌ای که رفتم، همواره به فکر بازگشت به وطنم بودم. به ‌هر حال وجود ما برای وطن بیشتر مورد نیاز بود تا برای آمریکا. یک داستان برایتان بگویم؛ بعد از انقلاب موجی از مهاجرت انواع متخصصان به خارج از کشور شروع شد اما ما ماندیم و نرفتیم. من در کنفرانس‌های علمی که بیرون از کشور بود، شرکت می‌کردم و هر بار که قصد سفر می‌کردم، بیمارانم نگران می‌شدند که آقای دکتر آیا برمی‌گردید یا نه؟ به همین دلیل تابلویی در ورودی مطبم قراردادم با این مضمون که: «ایرانی هستم، خونم آریایی است، زبانم پارسی است، احساسم شرقی است، سفر را دوست دارم، کوچ را هرگز، می‌خواهم در ایران بمیرم.»

 هیچ‌وقت پشیمان نشدید که برگشتید یا مثلا همسر یا فرزندانتان اصراری برای مهاجرت نداشتند؟

هرگز، من چه می‌خواهم از این دنیا که به دست نیاورده باشم؟ هم شهرت بین‌المللی دارم، هم مقاله‌های بسیاری در این حوزه نوشته‌ام، هم کارهای مفیدی برای وطنم انجام داده‌ام. خوشبختانه همسرم کسی بود که در سخت‌ترین شرایط زندگی کنارم ایستاد. ایشان از خانواده ثروتمندی بودند اما با همه مشقت و تنگدستی‌ام در دوران تحصیلم ساختند و البته بگویم ایشان که با من در آمریکا زندگی می‌کردند از من وطن‌پرست‌تر بودند.

 آقای دکتر چند فرزند دارید و تحصیلاتشان چگونه است؟

۲ فرزند دارم؛ یکی دختر و دیگری پسر. پسرم دانشگاه کانزاس اقتصاد خواند و دخترم هم در همین دانشگاه آزاد ایران فوق‌لیسانس زبان انگلیسی خواند.

 چرا بچه‌ها راه پدر را ادامه ندادند؟

پسرم، فرهاد دانش‌آموز بسیار تیزهوشی بود و معدل درسی بالایی داشت، به‌طوری که می‌توانست در دانشگاه کانزاس در رشته پزشکی تحصیل کند. ابتدا وارد دانشگاه پزشکی شد اما ۱ ماه بعد با من تماس گرفت و گفت دارد از بین می‌رود. پرسیدم: «چرا؟» گفت: «یک مار دست ما دادند و می‌خواستند ما این مار را تشریح کنیم. من از اسم مار می‌ترسم چه رسد به تشریحش.» خلاصه پزشکی با روحیاتش جور نبود.

 چطور به پیوند کلیه علاقه‌مند شدید؟

زمانی که در بوستون بودم، دختربچه‌ای نیاز به پیوند کلیه داشت و در بخشی دیگر پسربچه‌ای با اتومبیل تصادف کرده و در اغما بود. من با مادر آن بچه صحبت کردم و گفتم: «اگر خدای‌نکرده نتوانستند برای پسرتان کاری انجام بدهند، لطفا اجازه پیوند کلیه ایشان را به ما بدهید.» مادر آن پسر حرف جالبی زدند، گفتند که مشکلی نیست. اگر پسرم از دست برود حداقل عضوی از بدنش این‌گونه زنده خواهد ماند و این عامل اصلی علاقه‌مندی من به اورولوژی و بحث پیوند شد. البته آن دوران من رزیدنت بودم و این ماجرا بسیار قدیمی است. ما شروع کردیم به پیوند کلیه روی سگ‌ها و پیوند پوست روی موش‌ها و دنبال راهی می‌گشتیم که این پیوندها پس‌زده نشوند که الان البته به آن «ژن‌درمانی» می‌گویند.

 چه زمانی به ایران برگشتید؟

برای بازگشت با بیمارستان نمازی شیراز قرارداد بستم چون این بیمارستان و دانشگاه شیراز وابسته به دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا بود و ما که فارغ‌التحصیل می‌شدیم، دانشگاه پنسیلوانیا نامه می‌نوشت برای ما و امکانات داخل ایران را برایمان توضیح می‌داد که یکی از این امکانات ادامه کار در بیمارستان نمازی بود. من سال ۱۳۴۷ با درجه استادیار وارد دانشگاه شیراز شدم.

 درباره اولین پیوند کلیه در ایران برایمان بگویید؛ اینکه چطور شد به این نتیجه رسیدید که این کار را با تمام خطر‌هایش بپذیرید؟

من اولین پیوند کلیه را آبان ماه ۱۳۴۷ انجام دادم. البته جو طوری بود که زیاد مورد استقبال قرار نمی‌گرفت. چند دلیل عمده داشت؛ یکی اینکه می‌گفتند بسیاری از کودکان ما در روستاها به‌دلیل دسترسی نداشتن به پزشک می‌میرند و حالا شما آمده‌اید در چنین جامعه‌ای و می‌خواهید پیوند کلیه انجام بدهید و از طرفی هم بحث شرعی و عرفی آن بود که باید حل می‌شد. خب اگر من شروع نمی‌کردم، پیوند کلیه هم شروع نمی‌شد.

 این زمان درست مصادف بود با سال بازگشت شما به ایران؟

بله، من ۱۳ هفته خدمت سربازی رفتم و در همان دوران گروه خودم را برای این پیوند تشکیل دادم. سربازی که در شرف پایان بود. من تقریبا تمام ‌مسیر و نحوه اجرای کار عمل پیوند را آماده کرده بودم. آن زمان ۳۳ ساله بودم و مجری تلویزیون بعد از عمل از من پرسید که چطور جرات چنین عملی را پیدا کردید. من در پاسخ گفتم که پشتوانه علمی من به من این جسارت را بخشید که منتظر معجزه نمانم و دست‌به‌کار شوم.

خاطره جالبی راجع به اولین پیوند دارید؟

بله، آن اوایل همیشه می‌خواستیم پیوندی را انجام دهیم که دهنده کلیه به بیمار از قوم‌وخویش درجه‌ ۱ بیمار باشد. بیشتر هم مادرها با فداکاری کلیه به فرزندشان می‌دادند اما خب پایدار نبود. گاهی ۹ ماه و گاهی ۲ یا ۳ سال کلیه کار می‌کرد و بعد از کار می‌افتاد اما خاطره جالب من مربوط به دهنده کلیه‌ای بود که این بیمار بر اثر تصادف مرگ مغزی شده بود و البته واقعا مغزی هم نمانده بود و کلا متلاشی‌شده و فوت کرده بود. ما به ‌سرعت کلیه ایشان را برداشتیم و پیوند زدیم به بیماری و این ماجرا برای اولین بار بود که عضوی از یک جسد به بیمار دیگری پیوند زده می‌شد و جالب اینکه این کلیه ۱۷ سال برای بیمارش کار کرد و این بیمار بعدها بر اثر یک بیماری دیگر از دنیا رفت، در حالی‌ که کلیه پیوندی همچنان مشغول به کار بود.

 اسامی اولین تیمی که پیوند کلیه را انجام دادید یادتان است؟

بله، تیم ما شامل خودم بود که پیوند انجام می‌دادم، دکتر مهربان سمیعی که کلیه را از بدن بیمار خارج می‌کرد، دکتر نوری قهرمان که دکتر داخلی بود و مرحوم دکتر لطفی که استاد بیهوشی بود.

 آمار دقیقی از پیوندهای کلیه در ایران وجود دارد؟

بله، حدودا ۳۰ هزار پیوند موفق کلیه در طول ۴۷ سال به ثبت رسیده که بیشتر به همت دانشجویانم برده که متعهد شدند این علم را از من فرابگیرند و بعد به دانشجویانشان منتقل کنند. در ایران اورولوژی پیشرفت آنچنانی نداشت، در حد یک عمل سنگ کلیه یا مثانه بود و اصلا چیزی به نام اورولوژی کودک وجود خارجی نداشت.

 آقای دکتر به گذشته که نگاه می‌کنید، از زندگی‌تان راضی هستید؟

خیلی زیاد، من اساسا آدم متخصصی در پزشکی هستم و از کارهای دیگر سررشته ندارم. از سیاست خوشم می‌آید ولی هیچ‌وقت سمتی را که به تخصصم مربوط نباشد، نپذیرفتم.

 کاری هست که از انجامش پشیمان شده باشید؟

خاطرم نیست.

 نقطه عطف زندگی‌تان کجا بوده؟

ازدواجم و تولد فرزندانم، به ‌اضافه اینکه ما پیوند کلیه را در ایران راه انداختیم که اگر این کار انجام نمی‌شد، معلوم نبود پیوند کلیه چه زمانی راه می‌افتاد.

یک نکته حاشیه‌ای درباره پیوند کلیه بگویم؛ اصولا پیوندهایی پایدار می‌ماند که دهنده و گیرنده هر دو قوم و خویش نزدیک باشند؛ یعنی آنهایی که با پول پیوند کلیه انجام می‌دهند و کلیه می‌خرند، کلیه برایشان دوامی نخواهد داشت.

 این نکته را از نظر اخلاقی می‌گویید یا به ‌صورت علمی هم ثابت‌ شده؟

یک بحث کاملا علمی و ثابت‌شده است. علاوه بر اینکه از نظر اخلاقی هم من از کسانی بودم که همیشه مخالف این‌گونه پیوندها بودم و هنوز هم هستم.

 دوران دانشجویی‌تان چگونه گذشت؟

سال ۱۳۳۳ وارد دانشکده پزشکی تهران شدم و سال ۱۳۳۹ فارغ‌التحصیل شدم. دوران تحصیل همچنان نزد پدربزرگ در تهران به سر می‌بردم. سال ششم پزشکی بود که برای دوره تخصص و ورود به دانشگاه پیتزبورگ آمریکا امتحان دادم و قبول شدم.

شرایط تحصیلی دانشگاه تهران آن سال‌ها چطور بود؟

اولا که دانشجوها همه بسیار درس‌خوان بودند و البته استادان بسیار مجربی هم مشغول به تدریس بودند که غالب آنها تحصیل‌کرده کشور فرانسه بودند. ظرفیت ورود به رشته پزشکی بسیار پایین بود. حدودا هر سال ۱۰۰ نفر پذیرفته می‌شدند، در حالی که همان سال برای این رشته ۵ هزار نفر متقاضی وجود داشت و نکته‌ای که مهم است بازگو شود، این است که انگیزه‌ها برای تحصیل در این رشته مادی نبود، بلکه متقاضی‌ها این رشته را برای خودش دوست داشتند و درآمد برایشان مطرح نبود.

کدام استاد بیشترین تاثیر را روی شما گذاشت؟

همه استادان عالی بودند. شاید نشود به صورت شاخص از یک استاد نام برد، اما سال سوم پزشکی استاد نظام مافی بیشترین تاثیر را روی من داشتند. ایشان متخصص داخلی و غدد بودند. ویژگی‌ای که باعث جذب من به ایشان شد، جدی بودنشان در کار و همچنین علاقه وافر ایشان به پزشکی بود. ایشان در دانشگاه پیتزبورگ پنسیلوانیا تحصیل کرده بودند و وقتی من این موضوع را با ایشان در میان گذاشتم که علاقه‌مندم برای تحصیل به آمریکا سفر کنم، انگیزه‌ای شدند که بیشتر درس بخوانم و راه و روش را به من نشان دادند. برای من یک توصیه‌نامه هم نوشتند و دوست ایشان هم که در آمریکا همکلاسی‌شان بود، بعدها کمک فراوانی به من کردند.

 مستقیم وارد دانشکده پزشکی شدید؟

طب آمریکا آن زمان این‌گونه بود که ۳ سال باید دروس پایه را می‌خواندیم و ۴ سال هم دروس پزشکی را بعد وارد دوره انترنی می‌شدیم. من می‌توانستم مستقیم وارد دوره تخصص شوم، اما ترجیح دادم دوباره از دوره انترنی شروع کنم. بعدها این تصمیم به نفعم تمام شد و هم دید گسترده‌تری در پزشکی به من داد و هم گزینه‌های پیش رو برای ادامه تحصیل را برایم بازتر کرد.

 چرا به اورولوژی علاقه‌مند شدید؟

زمانی که انترن بودم در جریان هستید که باید در بخش‌های مختلف دوره می‌گذراندیم. بخش اورولوژی برای من مثبت و جذاب بود. تنوع کارهایی که در این رشته می‌شد انجام داد در آمریکا بسیار بیشتر از ایران بود. خلاصه اینکه چند باری به بیمارستان اورولوژی اطفال رفتم و بعد هم به لِهی کلینیک بوستون نقل مکان کردم. آنجا بود که با دروس بنیادی پیوند کلیه آشنا شدم و وقت بسیاری را به این امر اختصاص دادم.

بعد که به ایران مراجعت کردم و همه رفتیم خدمت سربازی، آن دوران دوستانی کنارم حضور داشتند مثل دکتر ایرج فاضل، دکتر اکبر سمیعی، دکتر نوری قهرمان و بقیه همکاران که در دو گروهان مشغول خدمت شدیم. همان زمان به فکر راه‌اندازی پیوند کلیه در ایران بودم.

 تمام دوران تحصیلتان دزفول بودید؟

در سال ۱۳۱۲ در شهر دزفول و در یک خانواده روحانی متولد شدم. پدربزرگم شاعر بود و طبع شعری در خانواده‌مان وجود داشت. دوران کودکی و نوجوانی را تا کلاس نهم در دزفول گذراندم و ادامه دوران تحصیلم در تهران گذشت. در سال ۱۳۳۳ هم از مدرسه دارالفنون در رشته طبیعی فارغ‌التحصیل شدم. همان سال هم در کنکور دانشکده پزشکی تهران قبول شدم.

چطور شد که وارد مدرسه دارالفنون شدید؟

دزفول شهری نبود که امکانات کافی برای ادامه تحصیل داشته باشد. پدربزرگ من ساکن تهران بودند و پدرم این‌طور تصمیم گرفتند که من را برای ادامه تحصیل نزد ایشان بفرستند. من ۳ سال دوران دبیرستان را در مدرسه ری تحصیل کردم و سال آخر وارد مدرسه دارالفنون شدم. آن‌وقت‌ها این مدرسه بسیار معروف بود. ما هم که بچه درس‌خوان بودیم. بالاخره فضایی فراهم شد و امکان تحصیل در این مدرسه برای ما به وجود آمد.


منبع: برترینها

طنز؛ حرام اندر حلال

علیرضا لبش در نوشت:

بحث رای حلال و حرام این روز‌ها داغ است. ما به موارد دیگری که حلال و حرام دارد اشاره می‌کنیم.

فیلم و سریال حلال: فیلم و سریال حلال در صدا‌و‌سیما یا تولید می‌شود یا قلپی از یک جای دیگر برداشته می‌شود و پس از جرح و تعدیل توسط صدا‌و‌سیما پخش می‌شود. مثال خوب سریال حلال وطنی، معمای شاه است که ۲۰ میلیارد هزینه شد تا به مردم ثابت شود که رژیم پهلوی، خوب نبوده است و فاسد بوده و شاه و اطرافیانش به جای اینکه به فکر مردم باشند، مدام بیلیارد بازی می‌کنند، نتیجه‌ای که مردم سال ۵۷ به آن رسیده بودند که انقلاب کردند.

مثال خوب فیلم و سریال حلال خارجی، فیلم‌های هالیوودی است که بدون پرداخت کپی‌رایت یا حق مولف هر روز در عید و عزا با جرح و تعدیل از شبکه‌های داخلی پخش می‌شود؛ البته دوستان در تلویزیون آن‌قدر تغییرات در اصل سریال ایجاد می‌کنند که سازنده سریال هم دیگر سریال خودش را تشخیص نمی‌دهد و در بعضی مواقع سریال را دوباره به یک اسم دیگر به سازنده‌اش می‌فروشند که این حلال اندر حلال است.

موسیقی حلال: قطعا وقتی بحث از موسیقی حلال می‌شود، معیارش امیرحسین مقصودلو یا همان تتلوی خودمان است. موسیقی هی جیگیلی جیگیلی جیگیلی معیار شناخت موسیقی برتر است. هر چقدر موسیقی جیگیلی‌تر باشد، حلال‌تر است.

اخبار حلال: پیش از این خبرگزاری‌هایی که اخباری مبنی بر بیکاری و نابودی اقتصاد و بنیان‌های خانواده در غرب را مخابره می‌کردند، خبرگزاری‌های حلال بودند، اما این روز‌ها خبرگزاری‌هایی که اخباری مبنی بر بیکاری و گرانی و نابودی بنیان‌های اقتصادی و خانواده و مرگ بر کشور یونسکو را مخابره می‌کنند، جزو خبرگزاری‌های حلال هستند.

مسابقات ورزشی حلال: مسابقاتی حلال هستند که تماشاگر تلویزیونی صحنه رد شدن توپ از کنار دروازه یا تشویق یک تماشاگر تنهای بی‌مورد را هزاران‌بار در طول مسابقه مشاهده کند، طوری که کلا روند بازی از دستش در برود و به همه تماشاگران مورددار حاضر در ورزشگاه بد و بیراه بگوید.

پول کاسبی حلال: پول کاسبی حلال متعلق به ترامپ است که با آوردن زن و دخترش به عربستان و رقصیدن با پادشاه عربستان پول میلیاردی فروش اسلحه به عربستان را حلال کرد. پادشاه عربستان بعد از رقص شمشیر با دیدن دختر ترامپ گفت: حلالت باشه. نوش جونت.

پنالتی حلال: پنالتی‌ای حلال است که زننده آن مهدی طارمی باشد.


منبع: برترینها

کوهی که آدم می خورد!

برترین ها: در جنوب غربی بولیوی در بالای یکی از بلندترین شهرهای جهان، قله مخروطی شکل «کرو ریکو» به نام کوه غنی قرار دارد. این نام به دلیل مقادیر عظیم نقره موجود در آن به این کوه داده شده است. اسپانیایی ها فکر می کردند کل کوه از سنگ معدن نقره ساخته شده است. در سال ۱۵۴۵ یک شهر معدنی کوچک در پای این کوه به وجود آمد و حدود ۳ میلیون نفر از مردم بومی مجبور بودند در این معادن کار کنند و صدها هزار نفر تلف شدند یا از کار زیاد، گرسنگی و بیماری کشته شدند.

حدود پنج قرن بعد، به نظر می رسد شرایط کمی تغییر کرده است. ده ها مرد و پسرجوان هنوز در این معادن از فروریختن غارها می میرند. قرن ها استخراج و هزاران سوراخی که در این کوه به وجود آمده آن را ناپایدار کرده و این خطر جدی وجود دارد که کل پایین بیاید. گفته می شود حدود ۸ میلیون نفر از قرن ۱۶ تا به حال در کرو ریکو مرده اند. هرجند تعیین تعداد دقیق افرادی که در این کوه جان خود را از دست داده اند مشکل است اما بدون شک رقم بزرگی است و به همین دلیل لقب «کوهی که آدم می خورد» را به آن داده اند. درحالیکه بسیاری در اثر حوادث جان خود را از دست می دادند، بیشترین تلفات از بیماری سیلیکوزیس، یک بیماری ریوی ناشی از تنفس گرد و غبار جانشان را از دست می دادند. این بیماری علائم مزمن برونشیت، تب، درد قفسه سینه، کاهش وزن، ضعف و در نهایت مرگ به دنبال دارد. تعداد بسیار کمی تا ۴۰ سالگی زنده می مانند و تقریبا ۱۴ زن در هر ماه بیوه می شوند.

کوهی که آدم می خورد! 


منبع: برترینها

روزه گرفتن با بیماری التهاب روده همراه با خونریزی

ماه رمضان روزه گرفتن با مشکل گوارش روزه داری با بیماری التهاب روده بیماری التهاب روده همراه با خونریزی بیماری التهاب روده آیا مبتلایان به التهاب روده روزه بگیرند

برای حفظ سلامتی بیشتر در ماه رمضان باید مواظب دستگاه گوارش خود باشید. کسانی که دچار بیماری های گوارشی هستند، حتما باید تحت نظر پزشک به روزه داری بپردازند. افرادی که به بیماری التهاب روده دچارند، در صورتی که دچار خونریزی باشند، نیاز به مراقبت بیشتری دارند.

روزه داری با بیماری التهاب روده

دکتر آگاه، فوق تخصص بیماری های گوارشی و کبد در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه باشگاه خبرنگاران گفت: یکی از گروه های مهم از بیماری های گوارشی التهاب روده است.افرادی که مبتلا به التهاب روده هستند که در فاز خاص بیماری باشند به این معنی که بیماری آنها همراه با خونریزی و اسهال باشد روزه داری برای آنها مضر است و بیماری آنها را تشدید می کند.

وی افزود: بیمارانی که بیماری آنها تحت کنترل است می توانند روزه بگیرند و به این شرط که این افراد داروی خود را بین زمان افطار تا سحر مصرف کنند و اگر تغییر زمان مصرف دارو اسهال و خونریزی را تشدید نکند افراد می توانند روزه بگیرند.

این فوق تخصص در مورد سرطانهای گوارشی تصریح کرد: افراد مبتلا به سرطان های حاد که تحت درمان هستند مجاز به روزه داری نیستند چون آب بدن آنها کاهش می یابد ولی اگر بیماری تحت کنترل باشد فرد می تواند روزه بگیرد.

ماه رمضان روزه گرفتن با مشکل گوارش روزه داری با بیماری التهاب روده بیماری التهاب روده همراه با خونریزی بیماری التهاب روده آیا مبتلایان به التهاب روده روزه بگیرند   ماه رمضان روزه گرفتن با مشکل گوارش روزه داری با بیماری التهاب روده بیماری التهاب روده همراه با خونریزی بیماری التهاب روده آیا مبتلایان به التهاب روده روزه بگیرند   خبرنگاران جوان


#آیا مبتلایان به التهاب روده روزه بگیرند#بیماری التهاب روده#بیماری التهاب روده همراه با خونریزی#روزه داری با بیماری التهاب روده#روزه گرفتن با مشکل گوارش#ماه رمضان


۵
۱۰۰۰

ارسال شده در ۷ خرداد ۱۳۹۶ توسط خانم پاشایی با موضوع بیماری ها


منبع: دکتر سلام

روزه گرفتن مبتلایان به سردرد

ماه رمضان سردرد مرتبط با روزه داری روزه گرفتن با سردرد روزه داری با سردرد میگرنی روزه داری با سردرد تنشی روزه داری با سردرد

بیشتر افرادی که به بیماری های سردرد مبتلا هستند، می گویند در اثر روزه گرفتن، سردرد هایشان تشدید می شود. در این مطلب می خواهیم اصولی برای روزه داری این عزیزان ارائه کنیم که با رعایت کردن این نکات، تا حد زیادی از سردرد در آنها جلوگیری می شود. با دکتر سلام همراه باشید.

روزه داری با سردرد

به گفته کارشناسان بهداشتی و متخصصان مربوطه، سردرد می‌تواند علت‌های بسیاری داشته باشد اما دلیل اصلی سردردهای مرتبط با روزه داری، ناشی از گرسنگی و افت فشار خون، از دست دادن آب بدن، خواب ناکافی و قطع مصرف موادی مانند کافئین و نیکوتین است که وابستگی ایجاد می‌کنند.

روزه داری با سردرد میگرنی

سردردهای میگرنی نیز در ماه مبارک رمضان تشدید می‌شود چرا که در ماه رمضان علایمی مانند سردردهای عصبی، کاهش قند خون و کم آبی موجب افزایش اسیدهای چرب آزاد خون شده و این مواد به طور مستقیم اثر شدیدی روی آزادسازی عوامل ایجاد کننده میگرن دارد.

اما طبق اعلام نظر کارشناسان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، حتی این افراد نیز با راهنمایی و کمک پزشک معالج و ایجاد تغییرات مختصر در مصرف دارو می‌توانند روزه بگیرند.

نوشیدن آب و مایعات کافی، مصرف سبزی‌ها در وعده سحری، قرار نگرفتن در معرض نور خورشید و در صورت اجبار استفاده از عینک و کلاه، انجام ندادن فعالیت‌های شدید بدنی و ورزش در نور خورشید، ترک سیگار قبل از ماه رمضان یا به حداقل رساندن مصرف آن و کم کردن مصرف قهوه و چای پررنگ قبل از این ماه از جمله توصیه‌های کارشناسان وزارت بهداشت برای کاهش سردرد در ماه مبارک رمضان است.

گاهی نیز مصرف یک قرص مسکن مانند ‘استامینوفن’ در وعده سحری می‌تواند در کاهش سردردها، کمک کننده باشد؛ رها ساختن عضلات از تنش و سفتی با یک ماساژ ملایم نیز در جلوگیری و کاهش سردردها موثر است.

کارشناسان وزارت بهداشت توصیه می‌کنند چای سبز به جای چای و قهوه مورد استفاده قرار گیرد.

برخی از افراد مبتلا به میگرن در زمان گرسنگی دچار علایم شدید و سردردهای غیرقابل تحمل می‌شوند. در این موارد روزه داری توصیه نمی‌شود اما در صورت اصرار بر روزه گرفتن، این بیماران حتماً باید پیش از آغاز ماه رمضان با یک متخصص نورولوژی – مغز و اعصاب – مشورت کنند.

ماه رمضان سردرد مرتبط با روزه داری روزه گرفتن با سردرد روزه داری با سردرد میگرنی روزه داری با سردرد تنشی روزه داری با سردرد   ماه رمضان سردرد مرتبط با روزه داری روزه گرفتن با سردرد روزه داری با سردرد میگرنی روزه داری با سردرد تنشی روزه داری با سردرد

روزه داری با سردرد تنشی

یک متخصص مغز و اعصاب درباره اصول روزه داری برای مبتلایان به سردرد می‌گوید: سردردهای تنشی، شایع‌ترین نوع سردرد در میان افراد جامعه به شمار می‌رود.

دکتر ‘مجتبی عظیمیان’ در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می‌افزاید: مبتلایان به انواع سردردها اعم از سردردهای تنشی یا میگرنی باید در ماه مبارک رمضان، اصول و مسایلی را رعایت کنند.

سردرد مرتبط با روزه داری

دلیل اصلی سردردهای مرتبط با روزه داری، ناشی از گرسنگی و افت فشار خون، از دست دادن آب بدن، خواب ناکافی و قطع مصرف موادی مانند کافئین و نیکوتین است که وابستگی ایجاد می‌کنند.

وی خاطرنشان کرد این ‌گونه افراد حتماً باید وعده سحر و افطار را به طور کامل صرف کنند چرا که دیده شده است برخی افراد اقدام به حذف وعده سحر می‌کنند.

این استاد دانشگاه علوم بهزیستی تاکید می‌کند مبتلایان به سردرد در صورت حذف شدن وعده سحر، نباید روزه بگیرند در غیر این صورت سردرد آنان به دلیل افت قند خون تشدید می‌شود؛ این سردردها در مواقع بعدازظهر افزایش بیشتری می‌یابد.

عظیمیان می‌گوید: وعده‌های غذایی مبتلایان به سردرد باید متنوع باشد؛ آنان باید از مصرف سریع و با عجله مواد غذایی پرهیز و افطار خود را با مایعات گرم شروع کنند چرا که مصرف مایعات خنک موجب آغاز یا تشدید سردرد می‌شود.

وی خاطرنشان می‌کند همچنین مبتلایان به سردرد باید به تدریج مواد قندی را در وعده افطار مصرف کنند و بهترین ماده قندی نیز خرما است چرا که خرما، قند را به تدریج افزایش می‌دهد.

ماه رمضان سردرد مرتبط با روزه داری روزه گرفتن با سردرد روزه داری با سردرد میگرنی روزه داری با سردرد تنشی روزه داری با سردرد   ماه رمضان سردرد مرتبط با روزه داری روزه گرفتن با سردرد روزه داری با سردرد میگرنی روزه داری با سردرد تنشی روزه داری با سردرد   ماه رمضان سردرد مرتبط با روزه داری روزه گرفتن با سردرد روزه داری با سردرد میگرنی روزه داری با سردرد تنشی روزه داری با سردرد

این متخصص مغز و اعصاب نیز درباره میگرن می‌گوید: میگرن به ویژه در زنان شایع‌تر است؛ برخی از زنان برای روزه داری در ماه مبارک رمضان اقدام به مصرف قرص‌های ضدبارداری می‌کنند درحالی‌که مصرف این قرص‌ها، سردردها را تشدید می‌کند.

عظیمیان می‌افزاید: مبتلایان به میگرن باید مایعات به ویژه آب و شیر، زیاد مصرف کنند.

وی خاطرنشان می‌کند به طور کلی مبتلایان به سردرد به ویژه در ماه مبارک رمضان باید از قرار گرفتن در معرض گرما به ویژه از ساعت ۱۰ صبح تا چهار بعدازظهر، پرهیز کنند.

این متخصص مغز و اعصاب به مبتلایان به سردرد توصیه می‌کند تا حد ممکن از استرس‌ها دوری و داروهای تجویز شده پزشکان را به طور مرتب مصرف کنند.

عظیمیان تاکید می‌کند اگر مبتلایان به سردرد اصول بهداشتی را رعایت کنند، گرفتن روزه، هیچ مشکلی را برای آنان ایجاد نمی‌کند.

وی یادآور می‌شود عموماً داروهای مبتلایان به سردرد در یک یا دو دوز مصرف می‌شود که به راحتی می‌توانند آن‌ها را در سحر و افطار، مصرف کنند.


روزه گرفتن و بیماری های زنانه

روزه گرفتن بیماران کلیوی

روزه گرفتن زنان باردار


تبیان


منبع: دکتر سلام

ترامپ:جلوی فروش خودروهای آلمانی را می گیرم

ترامپ:جلوی فروش خودروهای آلمانی را می گیرمپول‌نیوز – «دونالد ترامپ» گفت: آلمان ها در تجارت بسیار بد هستند و جلوی فروش خودروهای آنها را در خاک آمریکا خواهم گرفت.
«گاری کوهن» رئیس شورای اقتصاد ملی آمریکا گفت: «دونالد ترامپ» اعلام کرده که آلمان ها در تجارت بسیار بد هستند که این اظهارنظر وی، به دنبال اشباع بازار خودروی آمریکا توسط اتومبیل های آلمانی مطرح شده است.  

وی تصریح کرد، «ترامپ» گفته که با آلمان مشکلی ندارم و با تجارت آلمان مشکل دارم.

همچنین روزنامه «در اسپیگل» آلمان در گزارش خود آورده که «دونالد ترامپ» در جلسه ای با مقامات اروپایی در «بروکسل» تهدید کرده که جلوی فروش خودروهای آلمانی را در آمریکا خواهد گرفت.

این روزنامه آلمانی به نقل از رئیس جمهور آمریکا می نویسد که آلمان ها بد و بسیار بد هستند.  

این روزنامه در مقاله خود به این نکته اشاره می کند که شرکت کنندگان در جلسه گفته اند، «ترامپ» با صراحت اعلام کرد که نگاه کنید به میلیون ها خودرو که آلمان ها در آمریکا می فروشند و ما جلوی آن را خواهیم گرفت.  

بر پایه این گزارش، مقامات اروپایی نسبت به عدم آگاهی آمریکایی ها از سیاست تجاری اروپا تا حدی نگران هستند.  

البته در ژانویه سال جاری میلادی، «دونالد ترامپ» خودروسازان آلمانی را تهدید به اعمال تعرفه وارات ۳۵ درصدی محصولات آنها به خاک آمریکا کرده بود.

همچنین رئیس جمهور ایالات متحده از شاخص مازاد تجارت آلمان با آمریکا که ۲۵۳ میلیارد یورو است، عصبانی است و گفت که این مسئله به ضرر آمریکا است.

بر همین اساس، کسر تجارت آمریکا در بخش کالا و خدمات در سال ۲۰۱۶ میلادی ۵۰۰ میلیارد دلار اعلام شده است.


منبع: پول نیوز

رویای نفت بیش از ۶۰ دلار پایان یافت

رویای نفت بیش از 60 دلار پایان یافتپول‌نیوز –  تحلیل‌گران معتقدند: نفت شیل آمریکا اکنون مانع بزرگ افزایش قیمت نفت به بیش از ۶۰ دلار است زیرا اگر قیمت بیشتر از این باشد تولید نفت شیل آمریکا بیشتر شده و سهم آنها را در بازار کم و قیمت دوباره افت خواهد کرد.
ابتدا آنها همدیگر را قبول نداشتند بعد به جنگ خاموش به سمت همدیگر رفتند و سرانجام الان با همدیگر مذاکره می‌‌کنند اگرچه هنوز برنامه مشترکی ندارند.

تاریخ ارتباط بین کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و صنعت نفت شیل آمریکا به زمانی برمی‌گردد که اوپک متوجه شد یک رقیب جدی و سرسختی در بازارهای اصلی برای وی پیدا شده است. این زمان تقریبا ۵ سال پیش بود.

بانکداران تولید کنندگان شیل آمریکا این هفته به وین آمده بودند و اوپک نیز قرار است سفری با مقامات بلندپایه به تگزاس داشته باشد تا به درک متقابلی برسند که آیا این دو صنعت بزرگ نفتی می‌توانند زندگی مسالمت‌آمیز با یکدیگر داشته باشند یا مجبورند همچنان با همدیگر جنگ کنند.

خالد الفالح وزیر انرژی عربستان در اجلاس اوپک گفت: «ما مجبور به همزیستی و داشتن ارتباط مسالمت‌آمیز هستیم.»

این مقام سعودی طرح کاهش تولید نفت را دنبال می‌کند که کشورش پیش از این استراتژی عرضه بیشتر نفت به بازار را برای کاهش قیمت نفت و بیرون راندن نفت شیل آمریکا دنبال می‌کرد.

کشورهای اوپک و غیراوپک روز پنج‌شنبه برای تمدید طرح کاهش تولید نفت تا ۹ ماه دیگر یعنی تا مارس ۲۰۱۸ موافقت کردند که این تمدید می‌تواند تنها دو درصد عرضه نفت بازار را کم کند.

با این وجود اوپک اکنون می‌داند کاهش عرضه و قیمت‌ بالا تنها باعث خواهد شد که صنعت نفت شیل سود بیشتری را کسب کند چرا که این صنعت توانسته قیمت تمام شده استخراج را با فناوری‌های جدید کاهش دهد. بنابراین آنها به دنبال قیمت میانه‌ای هستند تا از یکسو درآمد آنها بیش از اندازه کاهش نیابد از سوی دیگر منجر به تولید بیشتر نفت شیل نشود.

میدان نفتی باسین،‌ آمریکا، دیاموندبک و دیگر میادین نفتی با سرعت بیشتری نفت شیل تولید می‌کنند. آنها با بهره‌گیری از تکنولوژی‌های جدید و کم هزینه قیمت نفت را ثابت نگه داشته و در حقیقت منافع اوپکی‌ها را درو می‌کنند.

براساس آخرین محاسبات اوپکی‌ها به دنبال این هستند که رشد نفت خود را طوری تنظیم کنند تا قیمت نفت را در کمتر از بشکه‌ای ۶۰ دلار نگه دارند.

براساس گفته‌‌های نورالدین بوترافا (وزیر سابق الجزیره و کسی که اجلاس الجزیره را هدایت می‌کرد) قیمت مناسب برای نفت ۵۰ تا ۶۰ دلار در هر بشکه است که در این قیمت نفت آمریکا نمی‌تواند بیش از ۱۰ میلیون بشکه در روز باشد.

این سطحی است که بسیاری از تحلیل‌گران تخمین می‌زنند سال آینده تولید نفت آمریکا به آن خواهد رسید چرا که نفت آمریکا تا سال آینده یک میلیون بشکه در روز افزایش خواهد داشت.

افزایش‌های متناوب نفت آمریکا در فاصله سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ با ورشکستگی و اخراج هزاران کارگر این بخش انجام شد. چرا که جنگ قیمتی که با اوپکی‌ها راه انداخته بودند به ضرر آنها تمام  شده بود اما اکنون تولیدکنندگان نفت شیل توانسته‌اند با فناوری‌های جدید و کاهش هزینه به این مشکلات فائق آیند.

با این وجود حجم اضافی نفت در بازار ممکن است آن چیزی را که اوپکی‌ها به دنبالش هستند را تامین نکنند.

بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت ایران هم قبلا نفت بشکه‌ای ۵۵ تا ۶۰ دلار را مناسب دانسته بود. از نظر وی این سطح قیمت آنچنان بالا نیست تا تولیدکنندگان نفت شیل را به تولید بیشتر تشویق کند و این قیمتی است که برای هر دو طرف مناسب است.


منبع: پول نیوز

جاذبه های بینظیر شهر تالین استونی (+عکس)

این کلیسا که بر فراز تپه ی Toompea واقع شده، یک کلیسای ارتودکس بسیار زیبا می باشد. بنا در سال ۱۹۰۰ ساخته شده، زمانی که استونی همچنان بخشی از امپراطوری روسیه بوده است.

پول‌نیوز -شهر قرون وسطایی تالین جوی دعوت کننده داشته و با ویژگی های راز و رمزگونه ی خود موقعیت های مناسبی برای عکاسی فراهم می آورد. از شهر قدیمی آنقدر خوب نگهداری شده که جذابیت آن هر لحظه شما را تحت تاثیر قرار می دهد.

جاذبه های بینظیر شهر تالین استونی (+عکس)

چه شما قصد سپری کردن چند روز را در این شهر داشته باشید یا تالین را به عنوان توری یکروزه از هلسینکی انتخاب کرده باشید، از انجام ۱۰ موردی که در ادامه به شما ارائه می دهیم، غفلت نکنید.

جاذبه های بینظیر شهر تالین استونی (+عکس)

۱- گشت خود را از Market Square آغاز کنید.
این میدان به عنوان مرکز شهر قدیمی، مکانی فوق العاده برای آغاز گشت و گذار شما در خیابان های سنگفرش شده است. از اینجا می توانید متوجه سرزندگی شهر شده و در چرخشی ۳۶۰ درجه با پس زمینه ی سریال «بازی تاج و تخت» (البته بدون در نظر گرفتن توریست ها) مواجه شوید.

جاذبه های بینظیر شهر تالین استونی (+عکس)

۲- از Toompea چشم انداز شهر را نظاره گر باشید.
اگر به تالین سفر کنید همه به شما خواهند گفت که بهترین چشم انداز شهر از فراز Toompea قابل مشاهده است. البته اگر به مطالعه ی مطلب ادامه دهید متوجه می شوید که چشم اندازهای خیلی بهتری هم وجود دارند! Toompea محله ای است که به شهر قدیمی اشراف دارد و جایی است که شما می توانید از کلیسای جامع سنت الکساندر نوسکی نیز بازدید کنید.

۳-به داخل کلیسای سنت الکساندر نوسکی قدم بگذارید.
این کلیسا که بر فراز تپه ی Toompea واقع شده، یک کلیسای ارتودکس بسیار زیبا می باشد. بنا در سال ۱۹۰۰ ساخته شده، زمانی که استونی همچنان بخشی از امپراطوری روسیه بوده است.

جاذبه های بینظیر شهر تالین استونی (+عکس)

هرچند در داخل کلیسا اجازه ی عکسبرداری وجود ندارد، اما بهتر است قدم به درون آن گذاشته و معماری ظریف، موزاییک های زیبا و شمعدان های طلای آن را از نزدیک نظاره گر باشید. ( علاوه بر اینها ورود به این کلیسا رایگان است!)

۴-از کلیسای سنت اولاف شاهد بهترین منظره باشید.
شاید کمی عجیب به نظر رسد اما گردشگران معمولا برای رسیدن به بالاترین نقطه ی کلیسای سنت اولاف زحمت بالا رفتن از ۲۵۸ پله ی موجود را به خود نمی دهند و بدین ترتیب امکان لذت بردن از بهترین منظره ی شهر قدیمی را از خود سلب می کنند.

 برج کلیسا منسوب به سال ۱۲۶۷ بوده و قبلا برای دیده بانی کشتی های در حال نزدیک شدن به شهر مورد استفاده قرار می گرفته، هرچند امروز نیز این برج یکی از جاذبه های مهم شهر است که باید حتما آن را در برنامه ی خود بگنجانید. بازدید از این برج ۳ یورو ورودی داشته اما برای آن دسته از افرادی که علاقمند به شکار مناظر ناب و گرفتن عکس های بینظیر هستند حقیقتا این مبلغ هزینه ای ناچیز است.

۵-در خیابان های سنگفرش قدم بزنید.
یکی از لذت بخش ترین تجربیات شما در تالین گشت و گذار در خیابان های سنگفرش شده ی آن است. خیابان های قدیمی بسیار مناسب عکاسی هستند و این موضوع نیز مستقیم به ساختمان های رنگارنگ، اشکال خاص و درب های رنگی شهر تالین باز می گردد. از زیباترین خیابان های شهر می توان به Pikk (طولانی ترین خیابان در شهر قدیمی) و Katariina Käik اشاره نمود.

۶-سری به داروخانه ی قرن پانزدهمی شهر قدیمی بزنید!
یکی از زیبایی های تالین این است که می تواند شما را به سفر در زمان ببرد. داخل این داروخانه که در market square واقع شده می توانید انواعی از عجیب و غریب ترین اقلام را پیدا کنید که از آن جمله می توان به شاخ تک شاخ اشاره نمود! به باور عده ای، این داروخانه در اروپا رکورد دار طولانی ترین مدت فعالیت بوده و جالب است بدانید که مکان مورد علاقه ی تزارهای روسیه نیز بوده است. به یاد داشته باشید که داروخانه روزهای یکشنبه تعطیل است!

۷-از دیوارهای شهر قدیمی بازدید کنید.
یکی دیگر از چشم اندازهای محشری که می توان به شهر پیدا نمود از طریق راه رفتن در امتداد دیوارهای قرون وسطایی اطراف شهر قدیمی است.

وقتی که گشت شما در اطراف دیوار تمام شد به Kiek in de kök سری بزنید تا بتوانید در مورد تاریخ دفاعی تالین اطلاعات کسب کنید. حتی امروز نیز گلوله های توپی که در جنگ های لیوونی مورد استفاده بوده اند، پشت ایوان مخوف Ivan the Terrible قابل مشاهده هستند.

۸-خود را مهمان زیباترین شیرینی فروشی شهر کنید!
پس از سپری کردن یک روز طولانی گشت و گذار در خیابانها، به سمت جالب ترین شیرینی فروشی شهر (و همین طور خوشمزه ترین) به نام Rukis رهسپار شوید. این شیرینی فروشی در خیابان Viru قرار گرفته و اقلام وسوسه کننده ای هر کدام به قیمت ۲-۳ یورو در آن وجود دارند که نمی توان به آنها نه گفت!

۹-از قلعه ی Toompea دیدن کنید.
این قلعه درست مقابل کلیسای جامع سنت الکساندر نوسکی قرار گرفته و اکنون محل مجلس استونی به شمار می رود، اما این ساختمان زمانی جز قلعه های باستانی بوده که از قرن نهم مورد استفاده قرار می گرفته است.

۱۰-با قایق به هلسینکی بروید.
اگر قصد دارید قسمت های مختلفی از استونی را بازدید کنید و از هلسینکی نیز بازدید نکرده اید، یکی از بهترین گزینه های شما سفری یکروزه به هلسینکی است که تنها ۲ ساعت با تالین فاصله داشته و نقطه ی مقابل آن به حساب می آید.

 تجربه ی هلسینکی در مقایسه با تالین شهری تر بوده و به خصوص مناسب آن دسته از افرادی است که به طراحی علاقه داشته و عاشق رفتن به کافه های مختلف هستند.

منبع:کجارو


منبع: پول نیوز

سرقت عجیب کیف طلا

به‌دنبال سرقت کیف طلاهای مرد میانسال توسط موتورسواران ناشناس، تحقیقات پلیسی برای شناسایی ودستگیری دزدان فراری آغازشد.

به‌دنبال سرقت کیف طلاهای مرد میانسال توسط موتورسواران ناشناس، تحقیقات پلیسی برای شناسایی ودستگیری دزدان فراری آغازشد.

سرقت عجیب کیف طلا 

به گزارش ایران، عصر سه‌شنبه ۲ خرداد، دو مرد طلافروش با کیف حاوی طلا از شهرستان نقده دراستان آذربایجان غربی راهی تهران شدند.

طلافروش‌های کیفی، صبح چهارشنبه راهی بازار طلافروشان شدند و یکی از آنها که مرد ۵۰ ساله‌ای بود، یک کیلو و۲۰۰ گرم طلا خریداری کرد و آنها را داخل شالی قرار داد و دور کمرش بست.

اما همکارش که کمی جوان‌تر بود طلایی خریداری نکرد و تنها نمونه طلایی که با خود به همراه آورده بود را به زرگرها نشان داد و قیمت گرفت.

دو مرد طلافروش بعد ازپایان کارشان سوار برخودرو  کرایه‌ای، راهی هتل محل اقامت‌شان شدند.

این درحالی بود که به غیر از دو مرد طلافروش، زن و مرد جوان دیگری نیز مسافرخودرو بودند.

پس از طی مسافتی، راننده که مرد میانسالی بود کنارخیابانی توقف کرد و مدعی شد که خودرو پنچر شده و از دومرد طلافروش خواست به او در پنچرگیری کمک کنند.

اما همان موقع زن جوان که روی صندلی جلو نشسته بود به همراه مسافر دیگر پیاده شده و آنجا را ترک کردند. همان موقع دومرد طلافروش نیز به کمک راننده رفتند.

 آنها در حال پنچرگیری بودند که چهار موتورسوار با دو موتوسیکلت به سمت مردان طلافروش و راننده تاکسی هجوم برده و پس از مجروح کردن مردان طلافروش و راننده، طلاهای مرد میانسال را سرقت کردند.

به دنبال این سرقت، مرد میانسال به دادسرای ویژه سرقت رفت و از موتورسواران ناشناس، همکارش و راننده مسافربر شکایت کرد.

او به بازپرس پرونده گفت: «زمان سرقت، موتورسواران با آچار چرخ ضربه‌ای به سرم زدند که بیهوش نقش برزمین شدم وبعد ازآن چیزی متوجه نشدم.

وقتی به خودم آمدم متوجه سرقت شال حاوی طلاها شدم. اما سؤال اینجاست که اگر راننده و دوستم در این ماجرا نقشی نداشتند چرا طلاهای دوستم به سرقت نرفته است و چرا راننده تاکسی گفت خودرواش پنچر شده است؟

تصور می‌کنم تمام این‌ها صحنه‌سازی بوده تا یک کیلو و ۲۰۰ گرم طلاهایم به سرقت برود. حالا هم از آنها و موتورسواران شکایت دارم. از طرفی احتمال می‌دهم که زن و مردی که مسافر خودرو بودند نیز در این ماجرا نقش داشته باشند.

درحالی مرد طلافروش چنین ادعایی داشت، راننده خودرو و طلافروش جوان ضمن ابراز بی گناهی مدعی شدند که خودشان نیز در این سرقت غافلگیرشده و هیچ نقشی در سرقت نداشته‌اند.

با وجود این بازپرس پرونده دستورتحقیقات تخصصی برای افشای رازاین سرقت عجیب را صادرکرد.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

تلگرام جان یک نفر را نجات داد

دیروز خیران، اساتید دانشگاه و دانشجویان برای نجات این دانشجو مراسم گلریزان برپا کردند مبلغ ١۵٠‌میلیون تومان دیه تنها ازطریق یک گروه تلگرامی تأمین شد.

دیروز خیران، اساتید دانشگاه و دانشجویان برای نجات این دانشجو مراسم
گلریزان برپا کردند مبلغ ١۵٠‌میلیون تومان دیه تنها ازطریق یک گروه تلگرامی
تأمین شد. 

 
به گزارش شهروند، دیروز خیران، اساتید دانشگاه و دانشجویان برای نجات این دانشجو مراسم گلریزان برپا کردند مبلغ ١۵٠‌میلیون تومان دیه تنها ازطریق یک گروه تلگرامی تأمین شد. شاکی امروز یکشنبه با رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی ملاقات می‌کند
 
لابی دانشکده شلوغ است؛ دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران که قرار است مراسم گلریزانی به خود ببیند. گلریزان برای نجات علی از زندان.

«علی» دانشجوی برتر کارشناسی ارشد علوم سیاسی که از ٩، ٨سال پیش، گرفتار پرونده کیفری است. پرونده‌ای که علی را مکلف به پرداخت دو دیه کامل و ۴۵‌درصد دیه کامل کرده بود.
 
ساعت از ١١:٣٠ صبح گذشته بود که صندلی‌ها پُر شد، صندلی‌هایی که در لابی دانشکده در سه ردیف برای خیران، اساتید دانشگاه و دانشجویان چیده شده بود.

یک‌ساعت مانده به ظهر، خیلی‌ها دراطراف صندلی‌ها، ایستاده و منتظر شنیدن آخرین خبرها از پرونده «علی» بودند؛ کسانی که آمده بودند تا درگلریزان نجات دانشجوی برتر دانشگاه تهران و جزو استعدادهای درخشان سهیم شوند، برخی با کارت‌های بانکی و برخی با کیسه‌ها و کیف‌های پر از پول.

آنها پای صحبت‌های غلامحسین الهام، استاد حقوق جزای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران نشستند که در لابی دانشکده، میکروفن را دستش گرفته بود: «براساس قانون میزان دیه براساس میزان صدمه‌ای که به فرد وارد شده، محاسبه می‌شود. یعنی صدمه به هربخشی از بدن وارد شود، دیه همان عضو، حساب می‌شود. براین اساس، گاهی میزان دیه برای مصدومیت، از دیه کامل یک انسان هم بیشتر می‌شود و گاهی ممکن است دیه جراحت، از دیه فوتی هم بیشتر شود و گاهی هم دوبرابر دیه کامل انسان می‌شود.»
 
اینها توضیحات استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود. درپاسخ به ابهامی است که در ارتباط با میزان دیه شاکی ایجاد شده.
 
سه‌شنبه هفته گذشته بود که دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه تهران با خبر شدند، یکی از همکلاسی‌هایشان به دردسر افتاده.

ماجرا به ٨، ٩‌سال پیش برمی‌گردد، زمانی که «علی» دانش‌آموز یک مدرسه شبانه‌روزی درشهرشان بود و آن‌جا در غذاخوری با یکی از همکلاسی‌هایش درگیر می‌شود، چاقوی میوه‌خوری را برمی‌دارد و چندین ضربه به او می‌زند. همین هم شد تا همکلاسی به کما برود، خانواده شکایت کند و «علی» محکوم به پرداخت دو دیه کامل و ۴۵‌درصد دیه کامل شود.

آن زمان مبلغ دیه نزدیک به ١٧٠‌میلیون تومان می‌شد و حالا با گذشت بیش از ٨سال، دیه به نزدیک ۵٠٠‌میلیون تومان رسید. حالا شاکی از دو‌سال پیش، حکم جلب «علی» را گرفته و تقاضای تمام مبلغ دیه را کرده است.
 
همه اینها درحالی است که اواخر ‌سال گذشته، پس از ورود مددکاری دانشگاه تهران به ماجرا و مذاکره با شاکی، شاکی به پرداخت ١۵٠‌میلیون تومان ازسوی علی رضایت داد اما این شرط را هم گذاشت که این مبلغ، باید در دوماه تأمین شود.

حالا نزدیک به ۵ماه ازمهلت داده‌شده می‌گذرد و با راه‌اندازی یک گروه تلگرامی ازسوی همکلاسی‌های علی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی، به تازگی مبلغ تأمین شده اما شاکی پس از اطلاع از تأمین مبلغ ١۵٠‌میلیون تومان، همان دیه تعیین‌شده در دادگاه را می‌خواهد، یعنی همان ۵٠٠‌میلیون تومان.
 
شاکی با حکم جلبی که از «علی» دارد، باعث شده تا این دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی، ترم قبلی مرخصی بگیرد و این ترم هم سر کلاس‌های دانشگاه حاضر نشود.

به گفته حسام کریمی، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق و علوم سیاسی، اگر علی این ترم امتحان‌ها را ندهد، احتمال حذف‌شدنش وجود دارد.
 
صدای غلامحسین الهام استاد «علی» از لابی می‌آید: «سیستم دیه مثل سکه است و میزانش به نرخ روز حساب می‌شود، امسال نرخ دیه ٢١٠‌میلیون تومان است، اتفاقی که برای علی افتاده، مربوط به زمانی است که او ١۶سالش بود و حالا ٢۵ساله است. بنابراین مبلغ دیه بالا رفته.»

او معتقد است که تنها راه‌حل این ماجرا، مصالحه با شاکی است: «اگر علی نتواند دیه را پرداخت کند، به زندان می‌افتد و مدت زمان ماندن در زندان به پرداخت دیه بستگی دارد. یعنی تا زمانی که دیه را پرداخت کند، در زندان می‌ماند.»
 
وی ادامه می‌دهد: «با این وضعیتی که در زندان‌ها حاکم است، بهتر است که این اتفاق نیفتد، چراکه بیرون‌ماندن یک مجرم کم‌خطر، بهتر از به زندان‌افتادنش است.» و حرف‌هایش را اینطور تمام می‌کند: «علی و شاکی باید مصالحه کنند و برای توافقی که می‌کنند، صلح‌نامه‌ای هم تنظیم کنند، به هرحال، این پولی که برای دیه جمع شده، هم برای حمایت از شاکی است و هم از علی. باید کاری کرد که این دانشجو، به جای زندان، سر کلاس‌های دانشگاه بنشیند.»
 
در ادامه محمدجعفر جوادی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی میکروفن را می‌گیرد.

او همان استادی است که شاکی همراه با حراست دانشگاه سر کلاسش رفت تا «علی» را دستگیر کنند، اما موفق نشدند: «حدود دو‌سال است که از موضوع با خبر شدم و ازهمان موقع تلاش کردیم تا او را از این ماجرا بیرون آوریم، اما مسائل مختلفی پیش آمد و به دلیل ناتوانی مالی علی، گره‌ای درپرونده افتاده است.

درنهایت من با شاکی ملاقات کردم و دیدم که او واقعا در اثر آن اتفاق، دچار نقص عضو شده و باید دیه به او پرداخت شود.» او این را هم اضافه می‌کند که: «علی به دلیل پرونده‌اش و حکم جلب، نمی‌تواند سر کلاس‌ها حاضر شود.»
 
امروز شاکی به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران می‌رود
حالا همه درتلاش‌اند تا دیه شاکی تأمین شود و پرونده علی هم بسته. «فاطمه زکی»، مددکار بازنشسته دانشگاه تهران، مدت‌هاست که پرونده علی را پیگیری می‌کند.

درست از آن روزی که متوجه ماجرا شد. او چندین‌بار با شاکی جلسه برگزار کرده و از او خواسته تا به مبلغ کمتری رضایت دهد. پیش از این هم او را راضی به دریافت ١۵٠‌میلیون تومان کرده بود که به دلیل شفاهی‌بودن این رضایت، حالا شاکی زیربارش نمی‌رود.
 
او دیروز درمراسم گلریزان این خبر را می‌دهد که امروز، یکشنبه، با شاکی جلسه‌ای دارد: «امیدواریم شاکی مصالحه کند و با ١۵٠‌میلیون تومان راضی شود.» او درباره وضع شاکی هم این توضیح را می‌دهد: «شاکی الان هم سن علی و دهدار یکی از روستاهای جنوب‌غربی کشور است. پای شاکی در اثر آن حادثه آسیب دیده و او دنبال دیه‌اش است.»
 
تلگرام ما را به مراسم گلریزان آورد
ساعت از یک ظهر گذشته و دانشجویان پراکنده شده‌اند، خیرانی که برای مراسم گلریزان آمده‌اند، ازمسئولان برگزاری گلریزان می‌خواهند تا مبلغ مورد نیاز و شماره حساب اعلام شود.

یکی از آنها زن میانسالی است که لباس‌های روشنی تنش کرده: «پسر خودم دانشجوی همین دانشگاه بود و ازطریق مادرانی که دریک گروه تلگرامی هستیم، از ماجرا با خبر شدم. شاید یک‌ساعت است که خبردار شدم و سریع خودم را به مراسم رساندم تا کمکی کنم.»

او می‌گوید: بیشتر کسانی که برای کمک به این جوان دور هم جمع شده‌اند، ازطریق تلگرام از مراسم باخبر شده‌اند. چند قدم آن‌طرف‌تر، زنی با شال سبز، اسم‌اش را در دفتری وارد می‌کند.

تازه پولش را واریز کرده: «من سه روز پیش ازموضوع باخبر شدم، یکی در تلگرام به من پیغام داد و من هم عضو گروه شدم. همه آنهایی که درهفته گذشته ١۵٠‌میلیون تومان را تأمین کردند، ازطریق تلگرام جذب گروه شدند.»
 
مراسم درحال تمام‌شدن بود و خیران مشغول واریز پول یا پرداخت پول‌های نقدشان به مسئولان برگزاری گلریزان بودند، خیلی‌ها حتی تمایلی به ثبت‌شدن اسم‌شان در دفتر نداشتند: «یکی از دوستانم که در آمریکاست، به من پیغام داد چنین اتفاقی افتاده، من هم پیگیری کردم و متوجه ماجرا شدم. اطلاعات را از تلگرام گرفتم اما آن‌جا خیلی اعتماد نکردم کمکی کنم، به همین دلیل شخصا آمدم.» او خودش را دانشجوی قدیمی دانشگاه تهران معرفی می‌کند.
 
تمام آنها که برای شرکت درمراسم گلریزان آمده بودند یا ازطریق تلگرام زمان و مکان مراسم را فهمیده‌اند یا به همان گروه تلگرامی اعتماد کرده، کمک مالی‌شان را واریز کرده و حالا برای حمایت‌های بیشتر آمده‌اند: «خواهرم درگروه تلگرام کمک مالی کرد و حالا خودم آمدم از نزدیک مراسم گلریزان را ببینم و برای آزادی این جوان کمک کنم.» اسامی‌شان را می‌نویسند، پول و قبض‌ها را تحویل می‌دهند و برای رهایی «علی» دعا می‌کنند.
 
باورمان نمی‌شود از طریق تلگرام این همه پول جمع شد
حسام کریمی، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران که یکی از مسئولان برگزاری گلریزان برای «علی» است، به خیران وعده پیگیری ماجرای این دانشجو را می‌دهد و می‌گوید: «قرار است روی همان دیه ١۵٠‌میلیون تومانی با شاکی صحبت شود و مبلغ اضافه‌ای که ازسوی خیران جمع شده، برای دانشجویان نیازمند دانشگاه تهران هزینه شود.»
 
او می‌گوید: «برخی از دانشجویان هستند که به دلیل مشکلات مالی، توانایی پرداخت ١۵٠٠تومان پول غذا را ندارند، برخی کفش‌هایشان پاره است و پول خرید کفش ندارند، بین این دانشجویان، دانشجویان مقطع دکترا هم پیدا می‌شود.

تعدادی از دانشجویان نخبه هستند که منتظر یک وام ۵٠٠‌هزار تومانی‌اند. حالا قرار است مابقی پول جمع‌شده از خیران، زیرنظر مددکاری دانشگاه تهران برای این دانشجویان هزینه شود.»
 
این دانشجو به قدرت فضای مجازی برای جذب مشارکت‌های مردمی اشاره می‌کند: «واقعا انتظار نداشتیم که این مبلغ ازسوی مردم آن هم ازطریق یک گروه تلگرامی تأمین شود.

ما در ابتدا این گروه را با ٣٠، ۴٠ عضو که همه دانشجو بودند، راه انداختیم و تا روز سوم تعداد اعضا به بیش از سه‌هزار نفر رسید. ما درنهایت تصور می‌کردیم طی یک هفته بتوانیم ١٠‌میلیون تومان جمع کنیم اما باورمان نمی‌شد که این پول جمع شود.»
 
به گفته او، این گروه تلگرامی سه‌شنبه‌شب شروع به فعالیت کرد و پنجشنبه بعدازظهر فعالیتش متوقف شد: «تمام تلاش ما این است تا ٢٠ خرداد که زمان آغاز امتحانات است، مشکل علی را حل کنیم تا او بتواند امتحان‌هایش را بدهد. حالا قرار است شاکی امروز، یکشنبه با رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی ملاقات کند.»


منبع: فرادید

افشای هویت ۳ معتمد رهبر کره شمالی

افشای هویت ۳ معتمد رهبر کره شمالیبراساس تصاویر منتشر شده کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی معمولا در کنار سه نفر مشغول خنده و شادمانی است . سه فرد که معتمد وی به شمار می آیند.

به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اکسپرس، براساس تصاویر منتشر شده از رهبر کره شمالی از میان مقام‌های نزدیک به او سه نفر هستند که معتمدتر از بقیه بوده و نقش محوری در برنامه تسلیحاتی هسته‌ای – موشکی این کشور ایفا می‌کنند.

مقام‌های کره‌ جنوبی فاش کرده‌اند که این سه نفر چه کسانی هستند و چطور برنامه تسلیحاتی کره شمالی را به پیش می‌برند. این مقام‌ها می‌گویند کیم جونگ اون برخلاف پدرش کیم جونگ ایل اقدام به تشکیل یک تیم بلندپایه از نخبگان حاکم کره شمالی نکرده و به جای آن سه کارشناس سطح پایین‌تر سلسله مراتب را به عنوان نزدیک‌ترین هم‌پیمانش انتخاب کرده است.

همچنین رفتار صمیمی و پر از شوخی این سه نفر با رهبر کره شمالی متفاوت از رفتار همراه با احترام و تشریفات دیگر اعضای نخبگان این کشور است.

یک کارشناس کره شمالی به نام مایکل مادن گفت: اولین و برجسته‌ترین فرد این گروه سه نفره شخصی به نام ری پیونگ چول است که به او لقب “سیب زمینی بزرگ” داده شده است.

مادن می گوید: او از زمانی که کیم جونگ اون به طور جدی به عنوان رهبر آینده کره شمالی در زمان حکومت پدرش در نظر گرفته شد، مطرح شده است.

او ژنرال سابق ارتش است که در سال ۱۹۴۸ به دنیا آمده و در روسیه درس خوانده است. او در اوایل دهه ۲۰۰۰ ارتقا پیدا کرد و این درست همان زمانی بود که کیم جونگ اون به عنوان اصلی‌ترین گزینه رهبر آینده کره شمالی مطرح شد.این فرد امروز معاون مدیر سازمان صنایع مهمات حزب کارگران کره شمالی است. سازمانی که ناظر بر برنامه موشکی بالستیک این کشور بوده و در سال ۲۰۱۰ از سوی آمریکا تحریم شد.

نفر دوم، یک دانشمند موشکی به نام کیم جونگ سیک است که یک تکنیسین سابق علوم هوایی غیرنظامی بوده و به نظر می‌رسد امروز با ری مشغول همکاری در سازمان مهمات است. او توجه کیم جونگ اون را بعد از نخستین آزمایش موشکی موفقیت آمیز در سال ۲۰۱۲ جلب کرد. گفته شده که ری و کیم جونگ سیک هر دو جز معدود کسانی بودند که توانستند با هواپیمای شخصی رهبر کره شمالی به نام هواپیمای گوشاک – ۱ سفر کنند.

سومین و آخرین نفر از این گروه اسرارآمیزترین فرد است و نام او جانگ چانگ ها نام دارد. او رئیس دانشگاه علوم دفاع ملی کره شمالی است و بر گروهی متشکل از ۱۵ هزار نفر که در توسعه سیستم‌های تسلیحاتی کره شمالی از جمله تسلیحات موشکی و احتمالا هسته‌ای مشغول هستند، نظارت دارد.


منبع: عصرایران

تحلیل فرید زکریا: عربستان چگونه ترامپ را به بازی گرفته است

“بمب‌گذاری هفته گذشته در منچستر انگلیس، یکی دیگر از یادآوری‌های نفرت‌انگیز درباره تدوام تهدید جریان تروریسم افراط گرایی بود و سفر رییس‌جمهور آمریکا به عربستان سعودی و خاورمیانه بار دیگر نشان داد عربستان به عنوان مرکز اشاعه این تروریسم چگونه از هر مسئولیتی در این باره سر باز می‌زند و می‌گریزد. حقیقت این است که رییس‌جمهور آمریکا به عربستان دستانی باز و مسیری هموار در منطقه ارائه داده است.”

به گزارش ایسنا، فرید زکریا، روزنامه‌نگار و نویسنده برجسته هندی-آمریکایی در مقاله‌ای برای روزنامه واشنگتن‌پست در تحلیل روابط میان آمریکا و عربستان سعودی نوشته است: «حقایق به خوبی روشن است؛ حدود پنج دهه است که عربستان سعودی خوانش محدود، خشک و غیرقابل تحمل خود از اسلام را در سراسر جهان اسلام اشاعه می‌دهد؛ خوانشی که تقریبا در هیچ جای دیگری به آن عمل نمی‌شود. اسامه بن‌لادن یک سعودی بود همان طور که ۱۵ تن دیگر از عوامل حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر همگی سعودی بودند.

در این میان ما از خلال ای‌میل‌های افشا شده هیلاری کلینتون، وزیر خارجه اسبق آمریکا می‌دانیم که طی سال‌های اخیر، عربستان سعودی در کنار قطر به صورت مخفیانه از گروه تروریستی داعش و سایر گروه‌های سنی افراط گرا در منطقه حمایت مالی و لجستیکی می‌کند. علاوه بر این سعودی‌ها دومین گروه از شهروندان کشورهایی هستند که به داعش پیوسته‌اند در حالی که بر اساس برخی آمارها سعودی‌ها بیشترین اعضای داعش در عملیات آن در عراق هستند. در کنار همه این‌ها نمی‌توان چشم پوشید که ریاض اتحادی پنهانی دیگری نیز با القاعده در یمن دارد.

گروه تروریستی داعش باورهای خود را از خوانش وهابیت عربستان سعودی وام گرفته است. همان طور که مفتی سابق مسجد اعظم این پادشاهی سال گذشته اذعان کرده بود، داعش “از اصول ما برداشت کرده است؛ اصولی که در کتاب‌های ما یافت می‌شوند… ما از همان آموزه‌ها پیروی اما با ملاطفت بیشتری آن‌ها را اجرا می‌کنیم.” نکته قابل توجه این است که با وجود آنکه داعش می‌تواند کتاب‌های درسی خود را داشته باشد اما ترجیح داده است دوره و برنامه تحصیلی عربستان سعودی را برای خود برگزیند.

پول سعودی‌ها اکنون در حال ایجاد تغییر در اسلام اروپا هم است. گزارش‌های اطلاعاتی افشا شده آلمان نشان می‌دهند که خیریه‌های نزدیک با دفاتر دولتی سعودی، قطری و کویتی به مساجد، مدارس و ائمه جماعت کمک مالی می‌کنند تا خوانش بنیادگرایانه و متعصبانه این کشورها از اسلام را در سراسر آلمان اشاعه دهند.

در کوزوو آن چنان که روایت می‌شود سنت ۵۰۰ ساله اسلام میانه‌رو، رو به نابودی است. ائمه جماعتی که از سوی عربستان سعودی آموزش دیده‌اند از پایگاه‌های خود اصول وهابیت را تبلیغ می‌کنند: برتری قوانین شرع و ایده تکفیری خشونت‌طلب که اجازه قتل مسلمانانی را می‌دهد که از تفسیر آن‌ها از اسلام پیروی نمی‌کنند. حمایت‌های خیریه‌ای معمولا پیش‌شرط‌هایی دارند؛ خانواده‌های نیازمند به شرطی ماهیانه مبلغی را دریافت می‌کنند که در مراسم مساجد شرکت کنند و زنان و دخترانشان از نقاب برای پوشش استفاده کنند.

با این حال دولت عربستان سعودی از  سرعت بسیاری از اقدامات برجسته این چنینی خود کاسته است. این برنامه‌ها اکنون از سوی محمد بن سلمان، جانشین ولیعهد باهوش و جوان عربستانی مدیریت می‌شوند که به نظر می‌رسد عمل‌گرایی تازه نفس و مانند محمد بن راشد آل مکتوم، حاکم دوبی است. اما تاکنون اصلاحات عربستان سعودی بیشتر معطوف به بهبود سیاست‌های اقتصادی این پادشاهی و نه تغییر در ساختار مذهبی قدرتمند آن بوده است.

سخنرانی ترامپ درباره اسلام در سفر اخیرش به عربستان سعودی ضعیف و برای مسلمانانی که قربانی تروریسم افراطی هستند پوچ به نظر می‌رسید؛ مسلمانانی که براساس برخی برآوردها ۹۵ درصد مجموع این جامعه را تشکیل می‌دهند.

ترامپ با بیان این جمله که “هیچ مذاکره‌ای برای نابودی این تهدید تا زمان معرفی کشورهای حامی گروه‌های تروریستی کامل نخواهد بود؛ کشورهایی که به این گروه‌ها پناهگاهی امن، حمایت‌های مالی و شرایط اجتماعی لازم جهت عضوگیری را ارائه می‌دهند” این چنین نشان داد که توجه زیادی به این مسئله کرده است. اما ترامپ نه درباره عربستان سعودی، میزبان خود، بلکه درباره ایران سخن می‌گفت!

در حال حاضر شاید بتوان این ادعا را مطرح کرد که ایران با حمایت از برخی گروه‌ها در منطقه دستیابی به ثبات را دشوار کرده است اما این کاملا اشتباه است که ایران را منبع تروریسم افراطی دانست. براساس یکی از تحقیقات کالج کینگ لندن، بیش از ۹۴ درصد مرگ‌های ناشی از تروریسم از سال ۲۰۰۱ توسط گروه‌های تروریستی داعش، القاعده و سایر سنی‌های افراطی صورت گرفته است، در حالی که ایران در مبارزه با این گروه‌ها به سر می‌برد نه اینکه به آن‌ها کمک کند. علاوه بر این تقریبا تمامی حملات تروریستی در غرب با عربستان سعودی ارتباطی داشته است در حالی که هیچ یک به ایران مرتبط نبوده‌اند.

رییس‌جمهور آمریکا، خطوط سعودی‌ها برای تروریسم را پذیرفته است؛ خطوطی که این پادشاهی را از هر گونه تقصیری مبرا و آن‌ها را به ایران معطوف می‌کند!

سعودی‌ها مذاکره‌کنندگان بی‌تجربه دولت ترامپ را زیر سیل توجه، توافقات تسلیحاتی و کمک به صندوق بانک جهانی که ایوانکا ترامپ از آن دفاع می‌کند قرار دادند، به این ترتیب تمرکز و توجه آن‌ها را کاملا به خود معطوف کرده‌اند. این در حالی است که پیش از این و درجریان مبارزات انتخاباتی، ترامپ به عنوان نامزد جمهوری‌خواهان گفته بود، عربستان سعودی و بسیاری از کشورها که کمک‌های هنگفتی به بنیاد کلینتون کرده‌اند، زنان را به چشم برده می‌بینند و هیلاری باید تمامی پول‌هایی را که از این کشورها گرفته به آن‌ها بازگرداند. حالا به طور خلاصه و دقیق می‌توان گفت که سعودی‌ها ترامپ را هم بازی دادند.

رییس‌جمهور جدید آمریکا اکنون به سیاست خارجه عربستان سعودی متعهد شده است که می‌توان آن را مجموعه‌ای از جنگ‌های بی‌رحمانه علیه شیعیان و متحدان آن در سراسر خاورمیانه توصیف کرد. این مسئله پای واشنگتن را به جنگ قومی بی‌پایانی باز خواهد کرد که به بی‌ثباتی در منطقه و پیچیده شدن روابط آمریکا با کشورهایی چون عراق که خواهان روابط خوبی با هر دو طرف است، منجر می‌شود. اما مهم‌تر از تمامی این‌ها، چنین مسئله‌ای هیچ کمکی به آمریکا برای مقابله با تهدیدات موجود علیه آمریکایی‌ها از سوی تروریست‌های افراطی نمی‌کند. گمان می‌رفت که سیاست خارجه ترامپ قرار بود اولویت نخست خود را آمریکایی‌ها و نه سعودی‌ها قرار دهد.»


منبع: عصرایران

قیمت نفت به زیر ۶۰دلار خواهد رسید

اسدلله قره‌خانی تاکید کرد: چنانچه آمریکا با تولید نفت شل به بازار نفت صدمه ای وارد نکند استنباط ما از این بازار این است که قیمت نفت در آینده به زیر ۶۰ دلار هم خواهد رسید.

قیمت نفت به زیر 60دلار خواهد رسیدپول نیوز، وجیهه زمانی –
یکصد و هفتاد و دومین نشست سازمان کشورهای صادرکننده نفت روز پنجشنبه در
حالی برگزار شد که در این نشست توافق بر سر کاهش تولید نفت برای دومین بار و
برای ۹ماه  دیگر تمدید شد.
 با اعلام این توافق قیمت نفت کاهش پیدا
کرد. کارشناسان معتقدند علت کاهش قیمت این بوده که بازار توقع بیشتری را
از اوپک داشته است . یعنی علاوه بر تمدید ۹ ماهه  سطح تولید هم کاهش پیدا
کند.

به باور آنها این عکس العمل بازار در آینده برعکس خواهد شد و
قیمت نفت قوی تر می شود. اسدلله قره‌خانی، سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس در
این باره با بیان اینکه این کاهش قیمت نفت اثر روانی و کوتاه مدت بر بازار
نفت بوده به پول نیوز می گوید: «چنانچه آمریکا با تولید نفت شل به بازار
نفت صدمه ای وارد نکند استنباط ما از این بازار این است که قیمت نفت در
آینده  به زیر ۶۰ دلار هم خواهد رسید»

یکصد
و هفتاد و دومین نشست سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)  برگزار شد و
در این جلسه اعضا به اجماع نظر مبنی بر تمدید توافق در مدت زمان ۹ ماه 
دیگر رسیدند. تحلیل شما از این توافق چیست و با توجه به این تمدید آینده
بازار نفت را چگونه می بینید؟

نشستی که در روز پنجشنبه در
وین برگزار شد نشان می دهد همه اعضای اوپک به این نتیجه رسیده اند که باید
تصمیمات اوپک را جدی بگیرند و زمانی می توانند به منافع ملی خودشان برسند
که بر اساس تصمیمات کشورهای صادر کننده نفت تصمیمات عقلانی و علمی بگیرند.

اتفاق
نظری که در ۶ ماه قبل اتفاق افتاده بود و استمرار آن هم برای ۹ ماه دیگر
تمدید شد را در تاریخ اوپک به فال نیک می گیریم و فراتر از این موضوع اینکه
کشورهای غیر اوپک هم با کشورهای اوپک هماهنگ شده اند و پذیرفته اند که به
نوعی آنها هم ۶۰۰ هزار بشکه در روز کاهش تولید داشته باشند و آنها هم  این
توافق را تمدید کردند که بسیار مهم است.

ما کاهش تولید یک میلیون
۸۰۰هزار بشکه  از گذشته داشته ایم و این برای  ۹ماه دیگر تمدید شد که این
اتفاق مبارکی است. هم برای کشورهای اوپک و هم غیر اوپک و این پیام مثبتی
را  به همراه دارد. از این جهت که اوپک بر تصمیماتش مصمم است و از سویی
دیگر حاضر نیست نفت را مثل گذشته بشکه ای ۲۵دلار بفروشد که این سیگنال خوبی
بوده است. 

اما یک موضوع دیگر  در این میان وجود دارد و آنهم این
است که چنانچه آمریکا با تولید نفت شل به بازار نفت صدمه ای وارد نکند
استنباط ما از این بازار این است که قیمت نفت در آینده  به زیر ۶۰ دلار هم
خواهد رسید. شاید مرحله اول تصور کمپانی های بزرگ بر این بوده که این 
توافق مدت ۶ ماه است و زود به پایان می رسد و اتفاق نظر دیگری نخواهیم داشت
بنابراین اگر تحمل کنیم می توانیم قیمت ها را بشکنیم ولی دیدند ۹ ماهه
دیگر این توافق تمدید شد. بحثی که  اگر اوپک موفق نباشد دیگر منتفی است و
خود این پیام دیگری را به مصرف کنندگان و خریداران نفت خواهد داشت.

بعد
از اعلام توافق اوپک قیمت نفت کاهش پیدا کرد این در حالی است که انتظار می
رفت قیمت نفت با افزایش روبرو شود. به نظر شما علت این کاهش قیمت چه بوده
است؟

این کاهش قیمت دو پیام را خواهد داشت و نشان می دهد
ساختار و سازمان غیر رسمی در رابطه با پایین نگه داشتن قیمت نفت وجود دارد و
این سازمان هم بسیار قدرتمند است و می تواند مدیریت کند و اگر اوپک ضعیف
برخورد کند آنها می توانند واکنش های لازم را نشان بدهند. 

اما یک
بخشی از این پایین آمدن ناشی از این بوده که بخواهند اثر روانی این تصمیم
را کند کنند که یکباره قیمت نفت را کاهش دادند و همین موضوع باعث شد آن اثر
روانی آنچنان که باید مثل گذشته مسمر ثمر واقع نشود. اما این اثر کوتاه
مدت بوده و در حال حاضر قیمت نفت  به قیمت گذشته اش برگشته است .

اما
این حرکت آنها زمانی می توانست درست باشد که می توانستند قیمت نفت را در
همان سطح نگه دارند و این کاهش قیمت را استمرار بدهند.  اما دیدیم که
مقاومت آنها هم کوتاه مدت بود و مجددا قیمت  نفت به قیمت خودش بازگشت و این
برگشت قیمت می تواند در آینده یک رشد تدریجی را برای افزایش قیمت نفت 
داشته باشد. به ویژه اینکه در طول زمستان هم این کاهش تولید وجود خواهد
داشت و  این افزایش قیمت را به ارمغان می آورد.


منبع: عصرایران