قائم مقام ستاد رئیسی: رئیسی کنار نمی‌رود

ما به دنبال احیا ظرفیت‌های از دست رفته طی یک برنامه ۴ ساله هستیم که به فضل الهی طی یک برنامه ۴ ساله در هر سال ۲۵ درصد این کارخانه‌های تعطیل شده قابل بازگشت است.

قائم مقام ستاد رئیسی در خراسان رضوی گفت: رئیسی آمده‌ که بماند و کنار نمی‌رود.

به گزارش ایسنا، عبدالله ارجاعی در نشست خبری که عصر امروز برگزار شد، اساس توسعه و پیشرفت در هر نظام را حاکم بر چند اصل دانست و گفت: یکی از مواردی که اساس پیشرفت بر پایه آن قرار دارد فرهنگ است، دوم اقتصاد و سوم سرمایه انسانی است.
 
وی افزود: موارد دیگری را هم بعضی‌ها می‌شمارند مانند توسعه و پیشرفت سیاسی و نظامی که این دو را می‌توان معلول سه علت اول دانست؛ یعنی اگر کشوری در حوزه اقتصاد و نیروی انسانی پیشرفت کرد، به تبع آن توسعه در زمینه نظامی هم به دست می‌آورد.
 
قائم‌مقام ستاد انتخاباتی رئیسی در خراسان رضوی، با بیان اینکه مردم به نسبت هزینه‌هایی که برای انقلاب کرده‌اند چیزی عایدشان نشده، تصریح کرد: اگر سه ضلع برای پیروزی انقلاب در نظر بگیریم، یک ضلع آن رهبری یا امامت بود، ضلع دوم مردم یا به عبارت بهتر امت بود و ضلع سوم ایدئولوژی و تفکر حاکم که در کشور ما اسلام است. رهبر در انقلاب‌های دیگر هم داشتیم اما وقتی نگاه می‌کنیم به طور مثال در بیداری اسلامی و کشورهای همسایه، انقلابشان بعضا رهبر داشت ولی امام نداشت و دلیل شکستشان همین بود.
 
وی با بیان اینکه مردم نشان داده‌اند پای انقلاب هستند افزود: در ۸ ماه فتنه که برخی خسارات آن را برابر با ۸ سال دفاع مقدس می‌دانند، مردم تمام‌کننده کار بودند. در سازندگی و اساس انقلاب محوریت با مردم بود و در فشارهای تحریم و موفقیت‌های بزرگ نظام این مردم بودند که نقش‌آفرین بودند.
 
قائم‌مقام ستاد انتخاباتی رئیسی در خراسان رضوی با بیان اینکه هیچ‌کس از وضعیت کنونی جامعه راضی نیست و با تاکید بر اینکه جامعه نیازمند تغییر است خاطرنشان کرد: یکی از شعارهای حجتالاسلام رئیسی تغییر به نفع مردم است که این تغییر باید هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه فرهنگی و سیاسی اتفاق بیفتد، ما در هر سه حوزه نیازمند تغییر در رویکرد و تغییر در اجرا هستیم.
 
وی در خصوص رابطه رئیسی و جمنا با اشاره به بیانیه ابتدایی ایشان اظهار کرد: ورود آقای رئیسی فراتر از جناح‌بندی‌های سیاسی در کشور است.
 
ارجاعی در پاسخ به این سوال که آیا بین آقای قالیباف و رئیسی کسی کناره‌گیری می‌کند به نقل از تولیت آستان قدس تاکید کرد: حجه‌الاسلام رئیسی آمده‌اند که بمانند و کنار نمی‌روند.
 
وی در واکنش به سوال خبرنگاری در خصوص سوابق اجرایی رئیسی، با بررسی سوابق رئیس‌جمهورهای پیشین کشورمان مدعی شد: آقای رئیسی سابقه اجرایی فوق‌العاده‌ قوی و پشتوانه فوق‌العاده‌ای دارند و هیچکدام از رئیس‌جمهورهای اخیر چنین سابقه اجرایی نداشتند. چه کسی می‌گوید ایشان دارای سابقه اجرایی نیستند، آقای روحانی وقتی رئیس جمهور شدند چه سابقه‌ای داشتند، خاتمی مدیر یک وزارت‌خانه بودند، یک وزیر سابقه اجرایی بیشتری دارد یا ۱۰ سال رئیس سازمان بازرسی کشور بودن که تمام وزارت‌خانه‌ها زیر نظرش هستند؟ حجت السلام رئیسی دو دوره معاون اول قوه قضائیه بودند.
 
قائم‌مقام ستاد انتخاباتی رئیسی در خراسان رضوی در خصوص برنامه اقتصادی این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری عنوان کرد: ما به دنبال احیا ظرفیت‌های از دست رفته طی یک برنامه ۴ ساله هستیم که به فضل الهی طی یک برنامه ۴ ساله در هر سال ۲۵ درصد این کارخانه‌های تعطیل شده قابل بازگشت است. محور اقتصاد مقاومتی و ایجاد شغل برای جوانان و ریشه‌کن کردن بیکاری است.
 
ارجاعی در واکنش به مطرح شدن بحث کنسرت توسط یکی از خبرنگاران، این موضوع را جزو اولویت‌های مردم مشهد ندانست و مدعی شد: برنامه ما رسیدگی به اولویت‌ها است. در مشهد بیکاری و بیش از ۳۰۰۰ کارتن خوابش و کشف‌رود و آسیب‌های اجتماعی در اولویت هستند. از چند مشهدی سوال کنیم در ۱۰ اولویت اولش کنسرت را مطرح می‌کند؟
 
وی با مطرح کردن بحث نشاط جوانان افزود: وقتی پدر یک خانواده مشکل معیشت دارد آن خانواده شاد است؟ برای شادی و نشاط باید حداقل‌ها فراهم باشد؛ وقتی حداقلی وجود ندارد بیاییم حواس جوان را با چنین مسائلی پرت کنیم.

قائم مقام ستاد رئیسی در خراسان رضوی خاطرنشان کرد: نگاه ما به انتخابات، امتحانات است؛ هم برای کاندیدها، هم مجریان و هم برای مردم.


منبع: عصرایران

ماجرای تجلیل روحانی از بابک زنجانی

رئیس کمیسیون توسعه صادرات اتاق بازرگانی ایران گفت: منصفانه نیست که عده ای جایزه گرفتن بابک زنجانی را تبدیل به پیراهن عثمان کنند، چراکه رئیس جمهور هیچ مسئولیتی درباره انتخاب کارآفرینان و صادرکنندگان نمونه ندارد.

به گزارش ایسنا، سید رضی حاجی آقا میری درباره جایزه گرفتن بابک زنجانی به عنوان فعال اقتصادی نمونه در چند سال پیش توضیح داد: بنده چنین چیزی را به یاد ندارم که آقای بابک زنجانی در جایی به عنوان صادر کننده نمونه جایزه گرفته باشد.

وی افزود: اگرچه بنده تقریبا هر سال در تمام جلسات ۲۹ مهر که روز ملی صادرات است حضور داشته ام اما به یاد ندارم از بابک زنجانی به عنوان صادرکننده نمونه تجلیل شده باشد. البته به طور قطعی هم نمی توانم بگویم که از این فرد تجلیلی صورت نگرفته است.

رئیس کمیسیون توسعه صادرات اتاق بازرگانی ایران تصریح کرد:  ولی به فرض اگر چنین چیزی هم وجود داشته دلیل بر اثبات موضوعی نیست. وی افزود: من حرفی که آقای روحانی در مناظره زدند را تایید می کنم. رئیس جمهور شناخت دقیقی از افرادی که جایزه می‌گیرند ندارد بلکه گروهی در سازمان توسعه تجارت صلاحیت‌ صادرکنندگان نمونه را بررسی و بر اساس معیارهای تعیین شده افراد را انتخاب می کنند.

میری با بیان اینکه انتقاد به خود معیارها و شاخص های انتخاب صادرکنندگان نمونه بر می گردد گفت: خود من به عنوان کسی که در بخش خصوصی سوابق و تجاربی دارم نسبت به متر و معیار های انتخاب افراد انتقاداتی دارم، چراکه با معیارهای فعلی ممکن است افرادی انتخاب شوند که صلاحیت لازم را نداشته باشند. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد، بنابراین نمی توان رئیس جمهور را برای این موضوع مواخذه کرد.

عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران ادامه داد: اگر هم همین معیارهای فعلی وجود داشته باشد حتی رئیس سازمان توسعه تجارت را هم نمی‌توان مقصر دانست.

وی با بیان این که این معیارها و شاخص ها هستند که قابل انتقادند و باید با دقت بیشتری نسبت به انتخاب صادرکنندگان و کارآفرینان نمونه اقدام شود گفت: برای این کار لازم است که از تشکل‌های تخصصی کمک گرفته شود. باید از اتاق بازرگانی و تشکل‌های تخصصی در کمیته انتخاب حضور داشته باشند و آن ها صاحب رای باشند.

وی یادآور شد: یادم است در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی  می‌خواستند از شهرام جزایری به عنوان صادرکننده نمونه تجلیل کنند. من در آن زمان عضو هیات رئیسه اتحادیه صادرکنندگان و تولیدکنندگان فرش بودم. این موضوع به اتحادیه ما گفته شد و ما به اتفاق در اتحادیه مخالف بودیم که از وی تجلیل شود و نامبرده را تایید نکردیم، چرا که او را به عنوان فعال فرش شناسایی نکرده بودیم اما اصرار زیادی بود که ایشان انتخاب شود. حتی به یاد دارم که قبل از مراسم، روزنامه ها هم اسم او را به عنوان صادرکننده نمونه مطرح کرده بودند اما با پافشاری اتحادیه برای شهرام جزایری کارتی از طرف اتحادیه ما که ضروری بود صادر نشد و هر چقدر هم که به ما فشار آوردند نپذیرفتیم و اسم وی از لیست صادرکنندگان نمونه حذف شد.

رئیس کمیسیون توسعه صادرات اتاق بازرگانی ایران افزود: پس از آن رسوایی که در مورد جزایری پیش آمد و مشخص شد که چه کارهایی انجام داده است، مسئولان دولتی آن زمان بسیار از اقدام اتحادیه ما خوشحال شدند.

وی ادامه داد: بنابراین تشکل ها می توانند چنین نقش سازنده ای در شناسایی افراد ناصالحی که می‌خواهند این جایگاه ها را اشغال کنند داشته باشند.

میری تصریح کرد: در مورد موضوع آقای بابک زنجانی هم ما نمی خواهیم این موضوع را با رویکرد انتخاباتی نگاه کنیم یا بدون ادله قانع کننده حمایت کنیم اما این منصفانه نیست که عده ای بخواهند جایزه گرفتن بابک زنجانی را تبدیل به پیراهن عثمان کنند و آن را علیه کسی که تقصیری در این مورد نداشته است به کار گیرند.


منبع: عصرایران

سیچلو: صددرصد برای قهرمانی می جنگیم

خبرگزاری فارس: به نقل از روابط عمومی فدراسیون والیبال، سرمربی تیم ایران درباره آمادگی بازیکنان گفت: تیم ما به خوب آماده شده است. ایران تیم جنگنده‌ای است و می‌توانم به شما این قول را بدهم که برای هر توپ می‌جنگد.

سیچلو درخصوص حریفان در این مسابقات بیان داشت: بازی اول با پاکستان است و قطعا بعد از این بازی دو بازی حساس با استرالیا و چین خواهیم داشت. ژاپن هم همیشه در مسابقات از شرق آسیا برای ما حریف خوبی بوده علاوه بر این چین و تایلند هم می‌توانند به عنوان سورپرایز این دوره از مسابقات مطرح شوند.

وی درباره انتخاب نفرات اصلی تیم نیز توضیح داد: انتخاب ۱۲ بازیکن اصلی برای این تورنمنت خیلی سخت بود چون در ایران بازیکنان خوب و قابل توجهی داریم ولی ما با هدفی که بتوانیم از این رقابت‌ها برای مسابقات جهانی انتخاب شویم بهترین گزینه‌ها را برای انتخاب بازیکنان درنظر گرفتیم.

سیچلو در پاسخ به این‌که چند درصد احتمال قهرمانی ایران وجود دارد، گفت: در مورد درصد باید بگویم شاید. ولی چیزی که می‌توانم قول دهم این است که برای قهرمانی این مسابقات صددرصد تلاش می کنیم.

سرمربی تیم زیر ۲۳ سال در پاسخ به این‌که اردوهای تیم از چه زمانی آغاز شد، بیان داشت: شروع بخش اصلی اردوی ما بعد از نوروز بود ولی با بعضی از بازیکنان دو هفته قبل از نوروز کار را شروع کردیم به طور کل می‌توان گفت یک ماه و نیم مشغول تمرین بودیم. اعتقاد دارم خیلی از بازیکنانی که در این تیم هستند می‌توانند در آینده در تیم ملی بزرگسالان بازی کنند. من دنبال ایده پیشرفت و تقویت کردن این بازیکنان هستم ولی چیزی که می‌بینم این بازیکنان پتانسیل این را دارند که در آینده در تیم ملی بزرگسالان بازی کنند.

سیچلو درخصوص انتخاب بازیکن از لیگ دسته یک نیز اظهار کرد: من بازی‌های لیگ دسته یک را دیدم و یک بازیکن پشت خط زن را هم دعوت کردم که با ما تمرین کرد. دو حالت وجود دارد یکی این که تمرین کنند و احتمال رشد و ترقی داشته باشند و دوم این‌که در تیم ملی جا داشته باشند چون همه مردم ایران می‌خواهند والیبال ایران برنده باشد تلاش ما این است که برنده باشیم. ما تمام بازیکنان ایران را جست و جو می‌کنیم. من به رویاها اعتقاد دارم و بنابراین از او خواستم یک روز با تیم ملی تمرین کند. امیدوارم در این رقابت‌ها برای مسابقات جهانی انتخاب شویم و امکان این باشد و اردوهایمان شروع شود و این امکان باشد بازیکنی از اردبیل به ما اضافه شود.

سرمربی ایران درباره حضور تماشاگران نیر عنوان کرد: امیدوارم سالن مسابقه زمانی که ایران مسابقه دارد، پر از تماشاچی شود چون تماشاچیان ایرانی از بهترین‌های دنیا هستند. فکر می‌کنم فضای سالن هنگام مسابقه پر از شور و اشتیاق باشد نه تنها به ما کمک می‌کند و بازیکنان ما را برانگیخته می‌کند بلکه می‌تواند تیم مقابل را هم تحت فشار قرار دهد. امیدوارم اردبیل در این زمینه هم به ما کمک کند و همه سالن هم پر از تماشاچی شود.


منبع: برترینها

۶ نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

روزنامه هفت صبح: اگر یکی از کسانی هستید که می گویید تن آدمی به جان آدمیت شریف است و لباس زیبا نشانه آن نیست این مطلب را نخوانید ولی اگر اعتقاد دارید که لباس، یکی از عناصر مهم در شکل گیری شخصیت یک فرد است با ما در ادامه این گزارش همراه باشید.

گزارشی که می خواهد شش نامزد انتخابات ریاست جمهوری را از این حیث مورد ارزیابی قرار دهد و ببیند که حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، ابراهیم رئیسی، محمدباقر قالیباف، مصطفی میرسلیم و مصطفی هاشمی طبا چه می پوشند و حتی از چه انگشترهایی برای زینت دست خود استفاده می کنند.

مطلب را با حسن روحانی آغاز کردیم. رئیس جمهوری که به لباس های آبی تیره و راه راه علاقه دارد و دو انگشتر خاص دارد. حرز جواد برای دفع بلا و دُرّ حسینی که گفته می شود خاصیت آرامش بخش دارد. او البته گاهی هم یک فیروزه آبی خاص در دست دارد. بعد از آن لباس ابراهیم رئیسی و تغییر از قبا به لباده را بررسی کردیم و البته عقیق یمن و فیروزه نیشابوری که به دست می کند: کلاسیک و سنتی. به اسحاق جهانگیری پرداختیم که کت و شلوار تیره با یقه دیپلمات را امتحان می کند و یک انگشتر مشکی به نام شبه یا اونیکس برای شهامت و نترسی به دست چپ می کند و یک عقیق یمن به دست راست.

6 نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

به قالیباف هم پرداختیم که دیگر از آن شور و شرش برای لباس های متفاوت به سبک سال ۱۳۸۴ خبری نیست ولی هنوز تنها کاندیدایی است که حلقه ازدواج در دست چپ می کند و البته یک عقیق به دست راست. در کنار اینها به کت و شلوار مانویی مصطفی میرسلیم و البته کت و شلوار معمولی هاشمی طبا هم پرداختیم. کاندیداهایی که اعتقاد چندانی به انگشتر ندارند.

۲۹ اردیبهشت کدام دست به نشانه پیروزی بالا خواهد رفت؟

حسن روحانی

منصوره مصطفی زاده مطلفبی نوشته در سایت «چی» و چند نکته درباره لباس آقای رئیس جمهور گفته است. یکی این که بیشتر سفارش لباس های حسن روحانی در مایه های آبی، سرمه ای و آبی نفتی است. دوم این که او لباده هایی که از پارچه راه راه عمودی دوخته شده اند و اتفاقا بین روحانیت هم مد شده اند می پوشد.

به عقیده نویسنده «این انتخاب برای دکتر روحانی بسیار مناسب است، چون خیلی نامحسوس اندامش را کشیده تر نشان می دهد…» از سوی دیگر «رئیس جمهور برای مجالس رسمی و بین المللی بیشتر سراغ رنگ هایی از خانواده خاکستری می رود. لباده طوسی با عبای مشکی و عمامه ای که فقط سفید می تواند باشد، این جور وقت ها ترکیب رنگ شیک و مناسبی هستند.»

 
اما نکته جالب دیگری که هم در این مطلب و هم در مطالب دیگر به آن اشاره شده این است که روحانی لباده می پوشد و نه قبا. به نوشته سایت نامه نیوز «قبا و لباده هر دو همان لباس های بلندی هستند که روحانیون از زیر عبا می پوشند (اما) فرق لباده و قبا در مدل دوخت آنهاست. اگر دقت کنید بعضی از این لباس ها یقه های گشادتری دارند که به صورت عدد ۷ دوخته شده اند، اینها «قبا» هستند اما بعضی دیگر یقه کیپ تری نسبت به قبا دارند، اینها «لباده»اند.» به تعبیر سایت چی و به عبارت ساده تر «لباده شق و رق تر است و یقه اش با یک پله اضافی، گرد است.»

6 نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

شاید جالب باشد بدانید که خیاط اختصاصی آقای رئیس جمهور و البته بسیاری از روحانیون بلندپایه دیگر همین سال گذشته از دنیا رفت. او ابوالفضل عرب پور بود که مغازه خیاطی اش در قم بود. به نوشته سایت چی قیمت های عرب پور کمی گران بوده است: «لباده ۲۸۰ هزار تومان، قبا ۱۶۰ هزار تومان، جلیقه فرم لباده ۱۵۰ هزار تومان، جلیقه ۱۰ هزار تومان، دشداشه ۶۰ هزار تومان، شلوار ۴۰ هزار تومان، پیراهن ۳۰ هزار تومان و آستری ۴۰ هزار تومان.

پیراهن ۳۰ هزار تومان و آستری ۴۰ هزار تومان و قیمت عبا هم از ۵۰ هزار تومان هست تا یک میلیون تومان!» به این ترتیب «اگر نرخ عبا را حدود ۱۵۰ هزار تومان بگیریم و لباس روحانی را ترکیبی از لباده، شلوار، پیراهن و عبا بدانیم (بدون عمامه) روحانی مجموعا ۵۰۰ هزار تومان برای هر دست لباس باید بدهد که به نسبت یک دست کت و شلوار مج-لسی، خیلی هم ارزان تر تمام می شود!»

ریش حسن روحانی هم البته به خصوص در ابتدای دولت روحانی مورد بحث بوده است. هفته نامه «تماشاگران امروز» در آن زمان در مصاحبه با حمید جاوید یکی از آرایشگران معروف از او درباره ریش روحانی نظر خواست و اینگونه شنید: «من آرایشگر آقای روحانی را نمی شناسم اما اگر به تجربه من احتیاج داشته باشند، حتما کمک می کنم. مشکل اصلی این است که رنگ ریش ایشان بعضی وقت ها تم آبی دارد.

تا حالا کسی را ندیده ام از این رنگ استفاده کند. این مشتقات رنگ غیرعادی است. بعضی وقت ها هم رنگ ریش شان زرد می شود. اکسیده کردن ممکن است این تاثیر را روی رنگ ریشش بگذارد. تلفیق رنگ با شوینده ها یا مواد دیگر هم ممکن است یک واکنش رنگی دیگری بدهد.»

انگشترهای حسن روحانی هم یکی، حرزجواد است که آن را معمولا در انگشت کوچک دست چپ می اندازد و یکی هم دُر حسینی با رکاب چهار چنگ نجفی که در دست راست می اندازد.

سید ابراهیم رئیسی

6 نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

ابراهیم رئیسی عمامه و معمولا عبای نازک مشکی دارد اما تا پیش از اینکه در سمت آستان قدس رضوی و نیز کاندیداتوری ریاست جمهوری قرار بگیرد معمولا از قبا استفاده می کرد ولی مدتی است که او را با لباده می بینیم. لباده های رئیسی معمولا به صورت توأمان با لباس او روشن است اما برخی اوقات مخصوصا در این اواخر هم او از لباده تیره استفاده می کند. بنابراین می توان گفت که رئیسی از وقتی کاندیدای ریاست جمهوری شده، محکم تر لباس می پوشد. هم لباس هایش شق و رق تر شده و هم از رنگ های تیره استفاده می کند. رئیسی یک انگشتر عقیق سرخ و یک فیروزه آبی هم دارد که در دست راستش می اندازد.

مصطفی میرسلیم

مصطفی میرسلیم در روز ثبت نام خود با لباسی خاص یعنی لباس کارگران ایران خودرو در ستاد انتخابات حاضر شد ولی او همان کسی است که طی سال های طولانی لباسی بسیار شبیه لباس مائو رهبر چین کمونیستی را به تن می کرد. سرویس جهانی بی بی سی در مطلبی درباره این موضوع نوشته:

روز اول اکتبر ۱۹۴۹ مائو تسه دونگ، در میدان تیانامن شهر پکن تاسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد. در آن مناسبت تاریخی که زندگی میلیون ها نفر را در دهه های بعد تغییر داد، رهبر انقلاب چین یک تونیک گشاد دکمه دار با یقه های کشیشی و شلواری گشاد به تن داشت. این لباس به سرعت در سراسر جهان به «کت مانویی» شهرت پیدا کرد. با عمومیت پیدا کردن این لباس در میان مقامات حزب کمونیست و بعدها در میان بخش وسیعی از مردم کشور بر شهرت آن افزوده شد.

 6 نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

اما حقیقت این است که این لباس را که در خود چین کت و شلوار «رونگشان» نامیده می شود، اولین بار سون بات سن، رهبر انقلاب ملی چین، پوشیده و معرفی کرده بود. این لباس جایگزینی بود در مقابل کت و شلوارهای فرنگی و لباس های عباگونه و بسیار پرتجملی که آخرین امپراتور چین به تن می کرد. اما کت مائو برخلاف آ«، یک لباس ساده و کاری بود که قصد داشت قدرت جدید چین را به نمایش بگذارد.

با ترکیبی از عناصر غربی و چینی این لباس در عین حال شکل و شمایل نظامی داشت و معمولا به رنگ خاکستری، سبز و یا آبی کم رنگ بود. عناصری نمادین از فرهنگ باستانی چین در طراحی این لباس در نظر گرفته شده بود. گفته می شود که چهار جیب این کت نماد چهار اصلی ئی چینگ (کتاب دگرگونی ها) است.

یعنی مالکیت، عدالت، صداقت و نجابت. در سال ۱۹۶۶ و آغاز دوران فاجعه بار موسوم به انقلاب فرهنگی کت و شلوارهای به سبک مائو جزو معدود لباس هایی بود که مردم چین اجازه داشتند بپوشند. در این دوران سبک های دیگر لباس به عنوان انحراف های بورژوایی محکوم می شد و اگر کسی آن را می پوشید مورد حمله قرار می گرفت. بنابراین پوشیدن کت مائویی راحت ترین و بی دردسرترین گزینه بود.

محمدباقر قالیباف

شهردار تهران در اولین دوره ای که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود، حسابی روی لباسش سرمایه گذاری کرد و رنگ های خاص کت و شلوار را امتحان کرد و حتی با لباس یکدست سفید به وزارت کشور رفت تا در انتخابات ثبت نام کند. این مسائل البته در آن انتخابات برای او حاشیه ساز هم شد و کار به جایی رسید که او مجبور شد در مورد لباس هایش توضیح دهد.

این خبر ایسنا است در ۱۶ خرداد ۱۳۸۴: «محمدباقر قالیباف در جمع دانشجویان دانشگاه باهنر کرمان در پاسخ به سوالی مبنی بر این که به چه دلیل شما لباس های رنگی می پوشید و به چه میزان خرج لباس های خود می کنید؟ اظهار داشت: «از دیدگاه من خوش پوشی و تمیز بودن اسراف نیست، اسراف این است که فرد لباس های گرانبها بپوشد. کل لباس های من هزینه اش ۴۷ هزار تومان است.»

6 نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

با این حال در این دو دوره ظاهرا قالیباف چندان توجهی به لباس های خود ندارد. او از کت و شلوارهای یکسان معمولا سرمه ای با پیراهن آبی استفاده می کند که حس امنیت و آرامش را به بیننده می دهد اما در این میان نباید از پیراهن پوشی های قالیباف هم غافل شد.

او معمولا در مراسم غیررسمی مثل وقتی که به سفر اربعین رفته بود با حضورش در برخی اردوهای جهانی یک پیراهن دو جیب می پوشد و آن را روی شلوار می اندازد که تیپش را به مدل حزب اللهی های دهه شصت نزدیک می کند. قالیباف تنها کاندیدایی است که حلقه ازدواج به دست چپ خود می اندازد و البته یک انگشتر عقیق هم در دست راست خود دارد.

جهانگیری و هاشمی طبا

6 نامزد ریاست جمهوری چه می پوشند؟

این دو نفر معمولی ترین لباس ها را می پوشند. لباس های متعادل نرم مسئولین کشور ما. البته هاشمی طبا معمولا کت و شلوارهای روشن و یقه مردانه می پوشد و جهانگیری، کت و شلوار تیره با پیراهن سفید یقه دیپلمات. هاشمی طبا گاهی هم بدون کت و شلوار و با پیراهن در برخی مصاحبه ها حاضر شده است و آن طور که از عکس ها بر می آید اهل انگشتر نیست ولی جهانگیری یک شبه یا اونیکس در دست چپ دارد و یک عقیق یمنی در دست راست.


منبع: برترینها

این تروریست های بی گناه

هفته نامه جامعه پویا: چند دهه پیش در بحبوحه جنگ های داخلی بعضی از کشورهای آفریقایی مسئله کودکان سرباز توجه فعالان حوزه حقوق کودکان را به خود جلب کرد.

گزارش های موجود نشان می دهد در ۲۰ سال اخیر، تعداد این کودکان در نقاط مختلف دنیا و در نبردهای گوناگون بیشتر شده است. به دلیل پاسخگو نبودن دولت ها و دسترسی نداشتن به اطلاعات دقیق در کشورهای جنگ زده نمی توان آمار دقیقی از این کودکان در سراسر دنیا منتشر کرد؛ با این حال فعالان این حوزه تعداد این کودکان را هزاران نفر برآورد می کنند. در این میان حتی حضور کودکان زیر ۱۰ سال نیز در میادین جنگی گزارش شده است. گفته می شود حدود ۴۰ درصد از این کودکان را دختران تشکیل می دهند که آسیب های وارد شده به آنها در مقایسه با پسران به مراتب بیشتر است.

این تروریست های بی گناه

سایه بوکوحرام بر سر کودکان

دقیقا سه سال پیش و در همین روزها بود که ۲۷۰ دانش آموز دختر در شهر چیبوک در شمال شرقی نیجریه به دست تروریست های بوکوحرام دزدیده شدند. این اتفاق جهان را در شوک فرو برد و جنبشی بین المللی با هشتگ «دختران ما را بازگردانید» شروع به کار کرد اما پس از گذشت چند ماه، از تب و تاب این جنبش نیز کاسته شد و به این موضوع توجه نشد که کودکان بیشتری ممکن است به چنین سرنوشتی دچار شوند.

از آن زمان تاکنون دست کم ۱٫۳ میلیون کودک توسط بوکوحرام از چهار کشور منطقه «دریاچه چاد» (کامرون، چاد، نیجر و نیجریه) ربوده شده اند. شاید کودکان آفریقایی این منطقه این روزها منتظر به راه افتادن کمپینی با نام «کودکی ما را بازگردانید» باشند.

بی شک اگر اقدامات لازم در این زمینه اندیشه می شد، شاهد گزارش دردناک و هشدارگونه اخیر یونیسف در این زمینه نبودی؛ یونیسف در گزارش خود اعلام کرد بوکوحرام استفاده از این کودکان به عنوان بمب گذاران انتحاری را افزایش داده است؛ بر اساس این گزارش در سه ماه گذشته از سال جاری ۲۷ کودک ربوده شده از سوی بوکوحرام در بمب گذاری های انتحاری نقش داشته اند و این در حالی است که این آمار در تمام سال گذشته میلادی حدود ۳۰ کودک بود.

نکته تاسف بارتر این است که عامل ۸۰ درصد از این بمب گذاری های انتحاری، دختران زیر ۱۵ سال بوده اند. در میان این کشورها، کامرون را می توان رکورددار در این زمینه دانست، چرا که در دو سال اخیر ۲۷ کودک در این کشور عملیات انتحاری انجام داده اند. حتی دختران و پسرانی هشت ساله نیز در میان این بمب گذاران دیده شده اند. «ماری پیئر پوری» از مدیران ارشد یونیسف با بیان این که این روزها حضور دختران و پسران کم سن و سال در بازارهای شلوغ و ایستگاه های بازرسی این چهار کشور یک تهدید محسوب می شود، می گوید فقط می توان این افراد را قربانی تلقی کرد.

این تروریست های بی گناه

بخش هایی از این گزارش به چنین آمار و ارقام تلخی اشاره می کند؛ اما حقیقت موجود نشان می دهد بوکوحرام برای دزدیدن و استفاده از این کودکان برای انجام عملیات خود ساختار و سیستم بسیار دقیقی را دنبال می کند. ربودن دختران در چیبوک را می توان فقط یک مورد از ده ها نمونه ای دانست که تا به امروز نیز ادامه دارد. گزارش ها نشان می دهد ربودن این کودکان با برنامه ریزی بسیار دقیق انجام شده و با نهادینه کردن ترس در وجود این کودکان، از آنها به عنوان نیروهایی کاملا مطیع استفاده می کنند.

نیروها و اعضای این گروه تروریستی، معمولا دختران کم سن و سال را در محل های شلوغ و بازارها نشان می کنند و با انجام حملات شبانه آنها را با خشونت تمام از تخت خواب های شان می ربایند. در برخی از موارد، تروریست ها برای ترساندن هر چه بیشتر این کودکان، والدین آنها را مقابل چشمان شان به رگبار می بندند. پس از این مرحله، مسافرت طولانی کودکان از میان جنگل ها و کوه ها شروع می شود تا به مقرهای نظامی بوکوحرام برسند. دختران در آنجا یا به اجبار به ازدواج اعضای بوکوحرام در می آیند یا عنوان برده را پیدا می کنند. در برخی از موارد پسران نیز مورد اذیت و آزار جنسی قرار گرفته اند.

نکته دردآور این است که حتی برخی از این کودکان با گذراندن دوره های آموزشی مجبور می شوند مسئولیت ربایش کودکان دیگر از آغوش مادران را بر عهده بگیرند. در حالی که ارتش چهار کشور در حال مبارزه با بوکوحرام هستند، این تروریست ها برای جبران کمبودهای لجستیک و پر کردن خلأ نیروهای خود، از کودکان استفاده می کنند.

گزارش ها و روایت کودکانی که توانسته اند از دست تروریست ها فرار کنند، نشان می دهد آنها برای چند هفته یا چند ماه در اسارت منفعلانه بوده اند؛ یعنی به آنها آب و غذای کافی داده می شد و تحت نظارت نیروهای نظامی و دور از میدان نبرد بوده اند. پس از این دوره انتقالی، آنها مجبور هستند نقش و مسئولیت خود را در بوکوحرام تعیین کنند. کار بیشتر آنها آشپزی، نظافت و جمع آوری هیزم است.

به برخی از پسرها نیز رانندگی آموزش داده می شود تا حمل و نقل نیروهای نظامی را بر عهده داشته باشند. تعدادی نیز که جثه بزرگ تری دارند، مسئولیت نظارت بر کودکان کم سن و سال تر بر عهده شان گذاشته می شود. برای دختران این گزینه بسیار محدودتر است و فرصت چندانی برای فرار آنها به وجود نمی آید؛ ازدواج اجباری سرنوشت محتوم و تلخ بسیاری از آنها به شمار می رود. بسیاری از آنها در سنین زیر ۱۵ سال باردار می شوند و در نبود مراقبت های بهداشتی و درمانی، وضع حمل می کنند. آنها در بیشتر مواقع از سوی شوهر یا محافظان خود به شدت کودک می خورند.

این تروریست های بی گناه

این کودکان و به ویژه دختران تصور می کنند فرار از دست تروریست ها به معنای پایان یافتن تمام مشکلات آنها است؛ اما به دلیل فضای اجتماعی حاکم بر این کشورها و همچنین بدنامی اسارت و ازدواج با اعضای بوکوحرام، شرایط مساعدی برای آنها رقم نمی خورد.

خدیجه دختر ۱۷ ساله کامرونی که حدود یک سال پیش توسط بوکوحرام ربوده شد، با وجود فرار از دست تروریست ها، این روزها حال و اوضاع مناسبی ندارد. او در حالی موفق به فرار شد که ازدواج اجباری با یکی از اعضای بوکوحرام، باعث باردار شدن او شده بود. خدیچه پس از ورود به کمپ آوارگان و مشاهده رفتار زنان پیرامون خود به سرعت متوجه شد روزهای خوبی در انتظارش نیست. او بارها از سوی این افراد کتک خورده و به دلیل ازدواج با یکی از تروریست های بوکوحرام مجبور است بخش های زیادی از کمپ را تمیز کند.

حمله های بوکوحرام و ربودن کودکان در این کشورها، تاثیرهای مخربی نیز بر مسئله آموزش داشته است. بنا به اطلاعات موجود، در چند سال اخیر در چهار کشور یاد شده بیش از هزار و ۸۰۰ مدرسه بسته یا به طور کلی تخریب شده است. ۶۷۰ هزار کودک از ادامه تحصیل محروم شده اند. با انجام برخی از تلاش ها تعدادی از این مدارس بازگشایی شده اما والدین از ترس حمله های انتقامی بوکوحرام راضی به فرستادن کودکان خود به این مدارس نیستند.

سوءاستفاده داعش از کودکان

سال ۲۰۱۴ که تروریست های داعش به موصل حمله کردند و دومین شهر بزرگ عراق را به تصرف خود در آوردند، کرم خالد ۱۸ ساله بود و در تنها یتیم خانه این شهر فعالیت می کرد. هنوز چند روز از اشغال این شهر نگذشته بود که تروریست ها به این مرکز حمله کردند و تمام کتاب های کودکان و نوجوانان را آتش زدند. آنها کودکان را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند و در نهایت این افراد کم سن و سال را وارد برنامه های افراطی خود کردند.

خالد که سال گذشته از موصل فرار کرد و این روزها در کمپ آوارگان در منطقه خودمختار کردستان عراق زندگی می کند، درباره آن روزها می گوید: «ترس تمام وجود کودکان را گرفته بود و همین موجب شد کاملا مطیع دستورات تروریست ها باشند.» خالد درباره نحوه آموزش این کودکان می افزاید: «اعضای داعش این کودکان را مجبور می کردند که خشونت آنها را مشاهده کنند و به کودکان بالای هشت سال نیز استفاده از سلاح را آموزش می دادند. آنها مجبور شدند لباس هایی همچون افغان ها بپوشند. تماشای تلویزیون نیز برای تمام آنها ممنوع و قدغن شد.»

خالد می گوید در تمام مدتی که در موصل بود، تلاش می کرد با تاثیر آموزش های داعش بر این کودکان مقابله کند. او به کودکان می گفت در صورتی که دستورات داعشی ها را پیروی کرده و مرگ انسان دیگری را رقم بزنند، در آینده کودکان بیشتری همچون آنها یتیم می شوند. او صحبت هایش را اینگونه ادامه می دهد: «به آنها می گفتم روزی را به یاد آورید که برای نخستین بار به این یتیم خانه آمدید و بسیار تنها بودید. شما به خوبی معنای تراژدی را حس می کنید. نباید اجازه دهید افراد دیگر نیز این تجربه تلخ را پشت سر بگذارند.»

این تروریست های بی گناه (اسلایدشو - ناقص)

با وجود تمام تلاش ها و التماس های خالد، ماشین تبلیغاتی داعش قوی تر بود و در نتیجه بسیاری از آنها به کودکان سرباز تبدیل شدند. این روزها که نیروهای عراقی محاصره شهر موصل را تنگ تر کرده اند و جنگنده های ائتلاف آمریکایی مواضع تروریست های داعش در این شهر را هدف قرار می دهد، خالد این ترس و نگرانی را دارد که شاگردان سابقش و دیگر کودکان سرباز در این نبرد خونین جان خود را از دست بدهند.

بنابر اعلام منابع خبری و سازمان های حقوق بشری، از زمان آغاز عملیات برای آزادسازی موصل حداقل ۳۰۰ کودک در این درگیری ها کشته شده اند. این کودکان در واقع بخشی از آن چیزی هستند که داعش آن را «شیربچه های خلافت» می نامد. از زمان اشغال موصل و برخی دیگر از شهرهای عراق، داعش سعی کرده تعداد زیادی از کودکان عراقی را وارد فعالیت های نظامی کند. این گروه تروریستی در بسیاری از ویدئوهای تبلیغاتی خود که مخاطبان اصلی آن غربی ها هستند، از کودکان استفاده کرده است. در این ویدئوها کودکان در حال اعدام جاسوسان خارجی یا راندن خودروهایی مملو از مواد منفجره نشان داده شده اند.

سال گذشته سازمان ملل در فیلمی مستند نشان داد که نیروهای داعش چگونه به مدارس در منطقه حی الثمین در شرق موصل حمله کرده و پس از ربودن تعداد زیادی از دانش آموزان، آنها را برای گذراندن دوره های آموزش نظامی به تلعفر در غرب عراق و شهر رقه در سوریه فرستاده اند. گزارش سازمان ها و نهادهای تحقیقاتی نشان می دهد که تروریست ها به دنبال این هستند که با آموزش این کودکان از آنها به عنوان اعضای نسل آتی خود استفاده کنند. افرادی که با این کودکان سروکار داشته اند، هنوز نگران آینده آنها پس از آزادی از دست تروریست ها هستند.

ابویوسف، روان شناس مقیم اربیل که از موصل گریخته و این روزها با کودکانی که توسط داعش شستشوی مغزی شده اند فعالیت می کند، در این زمینه می گوید: «کودکانی که ناز دست داعش آزاد می شوند، به شدت از لحاظ روحی و روانی در وضعیت اسفناکی هستند. به این دلیل که آنها بارها شاهد کشتار، شکنجه ها و تجاوز بوده اند. کودکانی که با آنها کار می کنم در برخی از مواقع بسیار خشن و عصبی و در واقع مثل یک بمب ساعتی در جامعه هستند.» بر همین اساس، تحلیلگران بر این باورند که حتی اگر داعش هم شکست بخورد، نیروهای جوان و کم سن و سال آن که می توان آنها را «نسل گمشده» نامید، قادر خواهند بود به اقدامات افراط گرایانه خود ادامه داده و خلافتی خونین از خود بر جای بگذارند.

این تروریست های بی گناه (اسلایدشو - ناقص)

ابوعمر، یکی از ماموران اطلاعاتی عراق می گوید: «داعش طی سه سال اخیر به قدری روی این کودکان کار کرده که این روزها از آنها به عنوان عامل انتحاری در اطراف موصل استفاده می کند.» عمر اعتقاد دارد که استفاده داعش از این کودکان در عملیات انتحاری، نشانه استیصال و درماندگی تروریست هاست.

در این میان به نظر می رسد اوضاع کودکان در سوریه به مراتب وخیم تر از عراق باشد. منابع اطلاعاتی تخمین می زنند که داعش از هزاران کودک در سوریه به عنوان سرباز استفاده کرده است. در این میان فرماندهان داعش برای ساختن نسل بعدی خود حساب ویژه ای روی مردان و زنانی باز کرده اند که از دیگر کشورهای خارجی به مناطق تحت کنترل داعش آمده اند. یورویل (نهاد اطلاعاتی و امنیتی اتحادیه اروپا) اخیرا در گزارشی اعلام کرد که این خانواده های خارجی داعش تهدیدی بالقوه برای کشورهای اروپایی به حساب می آیند؛ زیرا این افراد در صورت شکست داعش به سرعت به سمت کشورهای خود باز می گردند.

در حالی که نیروهای عراقی هر روز به پیشروی خود در اطراف موصل ادامه می دهند، خالد در اربیل احساس گناه می کند که چرا بسیاری از کودکان تحت سرپرستی خود را تنها گذاشت. او در بیشتر مواقع شبی را به یاد می آورد که داعش به موصل حمله کرد و علاوه بر او و یکی از دوستانش، دیگر مسئولان آن یتیم خانه فرار کردند. او فقط امیدوار است که روزی این کودکان را به دور از هرگونه نشانه ای از جنگ و خشونت ببیند.


منبع: برترینها

سیف‌الله صمدیان: انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

وب سایت هنر وتجربه – بهزاد وفاخواه: «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» که در نامش اشاره‌ای به ۷۶ سال و ۱۵ روز زندگی کیارستمی دارد، مستندی است که سیف‌الله صمدیان، عکاس و فیلم‌بردار و همکار کیارستمی درباره دوست درگذشته‌اش ساخته است.

 «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» که در نامش اشاره‌ای به ۷۶ سال و ۱۵ روز زندگی کیارستمی دارد، مستندی است که سیف‌الله صمدیان، عکاس و فیلم‌بردار و همکار کیارستمی درباره دوست درگذشته‌اش ساخته است. مستندی که به درخواست احمد کیارستمی پسر بزرگ آن مرحوم آلبرتو باربرا مدیر جشنواره ونیز برای نمایش در افتتاحیه این جشنواره آماده شد. این ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه تصویر، از بین ده‌ها ساعت تصاویری که صمدیان در طول سال‌ها از زندگی روزمره و سفر و دوستی با کیارستمی گرفته انتخاب شده است.

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند 

تصاویری که کیارستمی را در حال سفر در جاده‌های برفی بیرون شهر برای عکاسی، پشت صحنه فیلم «پنج»، کیارستمی در حال صداگذاری این فیلم با روش‌های ابتکاری، شعرخواندن او در طول پرواز، ساختن تیتراژ «سربازان جمعه» و رفاقتش با مسعود کیمیایی، عکس گرفتن از پشت پنجره ماشین در یک روز بارانی و نشان دادن عکس‌ها به صمدیان، سفر شمال با خانواده پناهی، انتخاب لوکیشن برای علیرضا رییسیان و لحظاتی شخصی نشان می‌دهد. در طول فیلم سیف‌الله صمدیان همیشه پشت دوربین است و کیارستمی روبه‌روی دوربین.

لحظاتی شخصی از یک رفاقت. کیارستمی او را «صمدآقا» خطاب می‌کند و گاه با لهجه ترکی سر به سر او می‌گذارد. پایان فیلم اما حیرت‌انگیز است. پایانی که در لوکیشن سکانس پایانی «زیر درختان زیتون» اتفاق می‌افتد و بسیار غیرمنتظره است. پایانی که باید روی پرده ببینید، آن هم بعد از از دیدن هفتادوچنددقیقه تصاویر بی‌واسطه از عباس کیارستمی و از یک دوستی.این فیلم که در یادمان‌های عباس کیارستمی در جشنواره‌های متعددی به نمایش ‎درآمده‌،این روزها در گروه هنروتجربه در حال اکران است.

یکی از ویژگی‌های فیلم شما این است که اصلا فیلم غمگینی نیست، در حالی که در یادبود یک دوست و هنرمندی که ازدنیارفته ساخته شده است.

این سوال اصلا بحث دیگری را باز می‌کند. پس باید کمی از قبل‌تر شروع کنیم. ما، یعنی من و عباس کیارستمی، سال ۲۰۰۰ از طرف سازمان ملل و مجموعه ایفاد که مسئولیت حمایت از بچه‌‌های یتیم باقی‌مانده از پدر و مادرهایی که براثر ایدز از دنیا رفته‌اند را برعهده دارد به اوگاندا دعوت شدیم. کشوری که دو میلیون نفر در آن از ایدز مرده بودند. آقای کیارستمی گفت صمدآقا بیا با هم برویم. رفتیم و البته در کنار ما آقای رامین رفیع رزم که در همان ایفاد کار می‌کرد و محمد رازدشت عکاس و مستندساز و سهند پسر من هم به عنوان دستیار تدوین حضور داشتند. از این گروه چهارپنج نفره سه نفرشان فوت کرده‌اند.

هرسه نفر جز من و سهند. ولی حاصل کار این سه نفری که حالا به سوی مرگ رفته‌اند، هدیه‌ای به نفع زندگی بود و در نهایت شد فیلم «ABC  آفریقا». قرار بود راجع به ایدز و مرگ و بچه‌های یتیم فیلم بسازیم ولی نتیجه فیلمی شد از درون بسیار شاداب و سرشار از لحظاتی که هم ما و هم بچه‌های جلوی دوربین سرخوش بودیم. سال بعد که فیلم در بخش اصلی جشنواره کن پذیرفته شد (و شاید اولین فیلم کن بود که با هندی‌کم گرفته شده بود) مارتین اسکورسیزی که از به واسطه داوری در بخش سینه‌فونداسیون کن با کیارستمی آشنایی داشت، آن‌جا به کیارستمی گفته بود حسرت به دل ماندم در سینما لذتی را که شماها با دو دوربین از پروسه فیلم‌سازی برده‌اید، تجربه کنم، اما می‎دانم هیچ‌وقت به آن نمی‌رسم؛چون صنعت فیلم‌سازی و حاکمیت پول بر سینما نمی‌گذارد به آن رهایی برسیم که در کار شما است.

این‌ها را در ادامه همین سوال می‌گویم. با دو دوربین و برخورد کشف و شهودی با لحظه‌ها، بدون دکوپاژ و بدون سناریو رفتیم وسط یک ماجرایی و نتیجه چیزی شد که اسکورسیزی می‌گفت دوست داشته به این رهایی برسد و می‌گفت ما در سینما در یک کادر بسته اول همه زندگی را می‌کُشیم و بعد می‌خواهیم باورپذیری صحنه را به همه بقبولانیم اما دوربین شما سیصد‌وشصت درجه در این فیلم می‌چرخد و خودتان می‌آیید داخل کادر و می‌روید بیرون و انگار جزو لاینفک این اتفاق بوده‌اید. در سینمای ما اصلا این کار امکان‌پذیر هم نیست.

در مسترکلاس مراکش هم که فیلم دیگری درباره آن ساخته‌اید و در هنروتجربه هم اکران شد، مشابه همین جملات را مارتین اسکورسیزی نسبت به سینمای کیارستمی بیان می‌کند. شما کلا چندبار سفر کردید با آقای کیارستمی؟

تعدادش آنقدر زیاد بوده که نمی‌توانم بشمرم. انگار بگویی چندبار نفس کشیده‌ای…

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

اولین بار اصلا چطور با ایشان آشنا شدید؟

این را جایی تعریف نکرده بودم. البته آشنا شدن فرق دارد با دوستی و اولین دیدار هم فرق دارد با آشنایی. همه این‌ اولین‌ها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در خیابان جم نزدیک همان بیمارستانی که خاطره بدی برای ما به جا گذاشت، اتفاق افتاد. من سال ۵۷ فیلمی ساخته بودم از روزهای انقلاب در ایران و راهپیمایی اربعین که یک‌سرش میدان فوزیه سابق بود که الان شده امام حسین و سر دیگرش تا میدان شهیاد که آزادی شده. اسم فیلم را از روی شعری که سیاوش کسرایی داشت گذاشته بودم «راه دراز رنج تا رستاخیز». آن موقع‌ها برای ما رنج معنای خاصی داشت.

این فیلم سوپرهشت در تدوین حدود بیست دقیقه شد. نورالدین زرین کلک عزیز مسئول بخش سینمایی کانون، فیلم سوپرهشت من را دید و خوشش آمد و خواستند بخرند که درنهایت هم به مبلغ پنجاه و چهارهزارتومان خریدند و با آن پول یک رنو خریدم. فیلم را در استودیو فیلم‌ساز به شانزده میلی‌متری ریورسال تبدیل کردند، بنده که رفتم امضای نهایی قرارداد را بگیرم گفتند برو اتاق آقای کیارستمی در طبقه بالا. من در اتاقی تاریک با مردی با عینکی تیره مواجه شدم، برای اولین‌بار.

پس این شد اولین رودررویی شما دونفر. ولی سال‌ها طول کشید تا در یک فیلم با همدیگر همکاری کنید. اولین همکاری شما در ABC آفریقا بود؟

ما با هم برای بازبینی و انتخاب لوکیشن فیلم «باد ما را خواهد برد» سفری سه‌نفره داشتیم با آقای کیارستمی و بهمن قبادی که آن زمان دستیارش بود و قرار بود لوکیشن‌های آن منطقه را به ما نشان بدهد. سفر بسیار عجیبی بود و من کلی تصویر خاطره‌انگیز  گرفتم که هم از نظر سینمایی و هم از نظر رفاقت جالب بودند. هیچ‌کدام از آن تصویرها را در فیلم «۷۶ دقیقه…» نگذاشتم. آن سفر باعث شد که کیارستمی بیشتر با دوربین من و نوع کارم آشنا بشود.

شما همیشه دوربین‌دست‌تان است. یکی دوساعت پیش در اتاق فرمان سالن خانه هنرمندان [این گفت‌گو در هفته آخر اسفند وبعد از مراسم یادبود مسعود معصومی انجام شده است] هم داشتید فیلم می‌گرفتید و در دفتر هنروتجربه هم خیلی مواقع شما را با دوربین روشنِ موبایل‌تان دیده‌ایم. چقدر فیلم داشتید که این ۷۶ دقیقه را از آن درآوردید؟

سوال‌های سخت نکن! اول برگردیم به ABC آفریقا! همه چیز تبدیل شد به شوروشوق زندگی و بچه‌هایی که می‌آمدند و خودشان را مهمان دوربین می‌کردند اما نمی‌دانستند که این‌ها میزبانان اصلی فیلم هستند. یکی از همین بچه‌های بازمانده از ایدز دختری به نام «پاسکازیا» بود که یک راهبه در گوشه خیابان پیدایش کرده بود. ما در هتل شرایتون کامپالا یک روز صبحانه می‌خوردیم که دیدیم یک بچه سیاهپوست خیلی خوشگل با تیشرتی که رویش ABC نوشته بود لای جمعیت راه می‌رود. دوربینم روشن شد و دنبال این بچه راه افتادم. دیدم که این بچه رفت بغل دوتا غربی. خیلی تعجب کردیم. عباس آقا گفت برویم با این‌ها صحبت کنیم. رفتیم و صحبت کردیم و تبدیل شد به آخرین سکانس فیلم که دارند بچه را از اوگاندا می‌برند و به فرزندخواندگی می‌پذیرند. مادر خانواده یک معلم بود و پدر یک ارتوپد و چقدر این دونفر انسان بودند.

ده سال بعد هم در اتریش دنبال آن‌ها رفتم. چون در ادامه آن فیلم یک کاری دارم می‌کنم و دیدم یک بچه دیگر هم آورده‌اند و گفتند سرپرستی دورادور چند بچه دیگر را هم پذیرفته‌ایم و هزینه‌های‌شان را می‌پردازیم. یاد بگیرند ایرانی‌هایی که فکر می‌کنند باید حتما بچه از خودشان باشد تا مورد لطف و مهربانی قرار بگیرد و محبت را از این همه بچه مشتاق محبت دریغ می‌کنند. خلاصه این بچه از آفریقا خوار شد و به سمت خوشبختی رفت اما به قول آقای کیارستمی باید دید آیا اگر می‌ماند احساس خوشبختی بیشتری می‌کرد یا حالا که رفت.

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

چه سوال عجیبی هم هست. بچه‌ها در این فیلم در اوگاندا واقعا شادند.

باید دید که به دپرسیون اروپا دچار می‌شود یا آن جوش و خروش درونی‌شده آفریقایی‌اش را آن‌جا میخ می‌زند به جامعه اکثرا سرد اروپا. باید منتظر ماند و دید.

وقتی سوال کردم چندبار با هم سفر کرده‌اید، تعداد این سفرها مهم نبود. برایم جالب بود ببینم عباس کیارستمی در سفر چگونه بوده است. لحظاتی از شعرخواندن او در هواپیما در فیلم هست که از لحظات خوب فیلم محسوب می‌شود.

این فیلم یک آموزش برای خود من هم بود که برگردم به داشته‌هایم. در مراسمی که بعد از فوت ایشان در خانه شعر پاریس گرفتند و ژیل ژاکوب و مارین کارمیتز از MK2 و خیلی از بزرگان آن‌جا بودند، احمد [پسر بزرگ عباس کیارستمی] گفت یک ماه بعد جشنواره ونیز شروع می‌شود و می‌خواهند برای پدرم بزرگداشت بگیرند و جز متریال تو چیزی به ذهنم نرسید عمو صمد! خواهش می‌کنم فیلمی بساز که آن‌جا نمایش دهیم.

گفتم آخر فقط یک ماه مانده و فیلم ساختن در یک ماه از لحاظ حرفه‌ای و حسی بیشتر شبیه جوک است. تا این‌که خود آلبرتو باربرا زنگ زد و حرفی زد که من را تحریک غیرتی و اخلاقی کرد. گفت برای اولین بار می‌خواهم ریسکی در مقام مدیر یک جشنواره الف جهانی کنم که اسم فیلمی را که هنوز ساخته نشده در کاتالوگ چاپ کنم به شرطی که تو قول بدهی این کار را می‌کنی. حالا حساب کنید در یک ماه نمی‌شود حتی صدای یک فیلم را درست کرد. آن هم با این همه فیلمی که من داشتم!

که نگفتید هم چندساعت است!

کیارستمی در ورک‌شاپ مراکش به من اشاره کرد و گفت این صمدآقا را می‌بینید؟ اگر بعضی‌ها روزی چهار پنج پاکت سیگار می‌کشند، صمدآقای ما روزی چهار پنج کاست فیلم می‌گیرد! وقتی فیلم‌ها را تدوین‌شده می‌دیدم، آموزش هم بود برای من. خلوت و لحظات شخصی یا محدوده شخصی یک آدم خیلی خیلی مقدس است و ما حق نداریم با دوربین دریده و بی‌ملاحظه وارد لحظات خصوصی آدم‌ها شویم و این امنیتی که احمد آن‌جا در مراسم پاریس از آن صحبت کرد، نشانش آن‌جاست. احمد در پاریس گفت پدرم سی سال مقابل دوربین عمو صمد من، آرام، مطمئن و خیالش راحت بود که او دارد کار خودش را می‌کند و اگر هم من در کادرش هستم قرار نیست، سواستفاده‌ای شود.

وقتی فیلم‌ها را دیدم احساس کردم که دوربین، بدون ریا و تعارفات ایرانی ما، خیلی نجیب در صحنه حضور دارد. این نجابت بدون قصد و غرض بوده. انواع مختلفی از بیننده‌ها فیلم را می‌بینند و امکان ندارد بتوانی بدون صداقت باشی و سر همه را کلاه بگذاری. اینقدر بی‌محابا این روزها در مهمانی‌ها و مجالس فیلم و عکس می‌گیرند و بدون این‌که شان آن محیط حفظ شود دوثانیه بعد در فضای مجازی دست به دست می‌چرخد. این کار زشت‌ترین خیانتی است که به محضر تصویر می‌شود.

انگار عباس کیارستمی دارد با من زندگی می‌کند

تعریف‌های زیادی در مصاحبه‌ها خوانده‌ایم از سفرهایی که برای پیدا کردن لوکیشن انجام می‌شده. خیلی‌ها گفته‌اند این سفرها بهترین خاطرات‌شان از کیارستمی بوده‌ است. در فیلم شما هم تصاویری از سفرها هست و در یکی از همین‌هاست که کیارستمی لوکیشن را Look-eishen نام‌گذاری می‌کند.

بله یعنی نگاه کن و عیش کن! این سفر سه نفره را برای فیلم «ایستگاه متروک» با علیرضا رییسیان رفته بودیم. جایی بود که سه دهه قبل در همان‌جا با آراپیک باغداساریان برای کانون فیلمی ساخته بودند. خاطرات من گفتاری نیست، تصویری است. انگار وقتی دوربینم را روشن می‌کنم، حافظه‌ام پاک می‌شود و چیزی یادم نمی‌آید. ولی وقتی اولین فریم یک خاطره تصویری را می‌بینم، حتی حرکت دوربین چندثانیه بعدش برایم زنده می‌شود. ما جداگانه کار خودمان را می‌کردیم و هرکس مشغول خلق خودش بود و از با هم بودن لذت می‌بردیم.

اکثر مواقع ما در ماشین مشاعره می‌کردیم. یک مصرع را ایشان شروع می‌کرد و من ادامه می‌دادم و ناگهان می‌دیدی یک ساعت است ما داریم همین‌طور منظوم با هم حرف می‌زنیم با خنده یا طنزهایی که پیش می‌آمد… حیلی هم حسرت می‌خورم. حرف‌هایی می‌زد که به خاطر حفظ همان خلوت در فیلم نیاوردم. جاهایی دوربین روشن بود که خود موقعیت و طبیعت به من تحمیل می‌کرد. قرار هم نبود در همه لحظات سفر دوربین روشن باشد. ولی باورت نمی‌شود در تمام لحظاتی که دوربین روشن بود استعداد به حافظه سپردن را از دست می‌دادم. از طرفی به خاطر مسائل فنی و اندازه کادر، در این فیلم از راش‌های مینی‌دی‌وی اوایل دوران دیجیتال استفاده شد که هنوز اچ‌دی نیامده بود و با راش‌های ماتریال‌های دیگر می‌شد فیلم‌های دیگری هم ساخت. از فیلم‌های خارج از کشور، از نمایشگاه‌ها… از همه این‌ها می‌توان فیلم‌های دیگری ساخت.

در واقع انتخاب ۷۶ دقیقه از بین این همه راش باید خیلی سخت باشد.

خیلی سخت بود ولی دوتا پلان من را نجات داد. یکی سکانس آخر که فهمیدم اگر خدا قرار بود معجزه‌ای در دامن من قرار بدهد، از این درست‌تر نمی‌شد. به قول امیر نادری که در جشنواره بوسان می‌گفت با من چه کردی تو… در ونیز هم در یکی از نقدها نوشته بودند پایان‌بندی این مستند یکی از به یادماندنی‌ترین پایان‌های پنجاه سال اخیر سینمای جهان است. این را نمی‌گویم چون دوربین من ثبتش کرده است، واقعا اگر کاری که کیارستمی در این صحنه انجام می‌دهد و آن کنش که از آن روح همیشه جوان سر زد، نبود، این پایان‌بندی به عقل هیچ تنابنده‌ای نمی‌رسید. آن صحنه من را نجات داد.

یک صحنه دیگر هم اول فیلم که در جاده برفی داشتیم می‌رفتیم فیلم «جاده‌ها» را کار کنیم. عکاسی از سگ را آگاهانه گذاشتم که آدرس بدهم این کدام سفر است. البته هزارتا ریزه‌کاری داشت درباره صحنه‌ها و آدم‌هایی که در فیلم هستند و این چالش که چه‌کار کنم بت‌سازی نکنیم و فیلمی در تایید صرف یک انسان نسازیم.

که این کار را نکردید.

من هم اگر خواستم در عمل چنین فیلمی از کار در نیامده. هرکس دیده گفته فیلمی کاملا بی‌طرف است. نتیجه چیز غریبی شد. آدم‌هایی که از سر بدبینی‌های سیاسی و فرهنگی با کیارستمی بد بودند که این‌ها غرب‌زده‌اند یا به میل اجنبی‌ها فیلم جشنواره‌ای می‌سازند و کشورشان را دوست ندارند… خیلی از همین‌ها بعد از نمایش فیلم آمدند پیش من و می‌گفتند می‌خواهیم حلالیت بطلبیم. در این فیلم شیوه ساختن یک پرتره سینمایی کاملا متفاوت است. یک پرتره اطلاعات لازم دارد اما این فیلم بدون این‌که با کسی مصاحبه کند یا خود کاراکتر در مورد خودش صحبت کند یا من از او حرف بزنم، ۷۶ دقیقه پیش می‌رود.

فیلم یک‌ماهه تمام شد اما واقعیت این است که یک ماه در طول زمان طول کشید و ۲۵ سال در عمق زمان. و فقط انرژی خود عباس کیارستمی این تدوین را پیش برد و لحظه لحظه فیلم داد می‌زند که با من باشید با من بیایید با من حال کنید و با من لحظات غیرقابل لمس را لمس کنید. آن تلفن احمد و جشنواره ونیز باعث شد بفهمم چقدر لازم بود این فیلم ساخته شود. از کشورهای مختلف آدم‌های مختلف آمدند پیش من و گفتند برای ما دیدن این وجه از وجوهات ذهنی و انسانی و این‌جهانی کیارستمی، با این فیلم بازتر شد و شناخت دقیق‌تری نسبت به او پیدا کردیم. الان دیگر نه تنها از دیدن فیلم ناراحت نمی‌شوم،  بلکه عادت کرده‌ام به دیدن آن. انگار الان عباس کیارستمی با من دارد، زندگی می‌کند.


منبع: برترینها

تئاتر «بی پدر»، یک مهمانی در حمام خـون

– دکتر شهرام خرازی‌ها: محمد مساوات، نمایشنامه نویس و کارگردان جسور،غیرقابل‌پیش‌بینی و مبتکری است.با مرورکارنامه هنری او اصلا نمی توان به وحدت سبک و محتوای مشخص و ثابتی رسید.مساوات بارها حیطه‌های مختلف نمایشی را بی آنکه متوسل به روش آزمون و خطا شود،پشت سر گذاشته و تجربه کرده‌است.او با هر اجرا علاقه‌مندان‌نمایش‌های صحنه‌ای را شگفت‌زده‌کرده‌است.اجراهای مساوات، آن‌قدر مبتکرانه هستند که به جرات می توان‌گفت به هیچ‌کدام از نمایش های ایرانی شبیه نیستند.

مهمانی در حمام خـون

تاثیرگذاری مستقیم و عمیق بر تماشاگر، مهم‌ترین امتیاز نمایش «بی پدر» است.این تاثیرگذاری نشات‌گرفته از کارگردانی حرفه ای، بازی های‌کنترل شده،موسیقی مناسب و طراحی صحنه و دکور هدفمندوصحیح است.اجزای نمایش «بی پدر» همچون ذرات برف گرد یکدیگر جمع و در پایان به بهمنی تبدیل می‌شوند که پنداشت ها و برداشت های کلیشه ای تماشاگران را ویران می کند.

«بی پدر»؛ روایت شنگول و منگول

مساوات در «بی پدر» به سراغ قصه معروف «شنگول‌و منگول» رفته و این قصه را از بیخ و بن دگرگون‌کرده‌است.قصه از جایی آغاز می‌شود که مامان بزی و آقا گرگه با هم ازدواج می کنند و به اتفاق فرزندان‌شان(گرگک،شنگول،منگول‌وحبه انگور) در خانه مامان بزی ساکن می شوند.دیری نمی پاید که غریزه گرسنگی به سراغ گرگک آمده و وی را وا می‌دارد تا دست حبه انگور را به قصد خوردن بکند.کشمکش بین بچه بزها و گرگک به‌تدریج بالا می‌گیرد اما هر‌بار با وساطت مامان بزی و آقا گرگه قضیه فیصله می یابد.گرگ ها، تمرین بزشدن و بزها، تمرین گرگ شدن می‌کنند تا اینکه پیدا شدن جسد خونین شنگول که سمبل روشنفکری و وجدان بیدار است،بار دیگر تنش بین جمع را دامن زده و آرامش را از خانواده نامتجانس می ستاند.

سرانجام بزها و گرگ‌ها گرسنگی را تاب نیاورده و برای سیر کردن شکم‌شان به سوی جسد شنگول هجوم آورده و گوشت تنش را دریده و می‌خورند.قصه شیرین و شاد شنگول و منگول در نمایش محمد مساوات تبدیل به قصه ای تلخ و به شدت تکان‌دهنده شده است.نمایشنامه نویس در تلاش بوده تا با آشنایی‌زدایی از یک قصه قدیمی آشنا، تلنگری بر اذهان‌خفته بزند و تماشاگر را به اندیشه ورزی درباره جهان پیرامونش وا دارد.

او برای رسیدن به مقصود،قراردادها و اصول پذیرفته شده اجتماعی را به هم ریخته و با قرارداد و اصول خودش،مخاطب را وارد لابیرنتی هولناک می‌کند که خلاصی از آن حتی پس از پایان نمایش ممکن نیست.از این لحاظ «بی‌پدر» بیشترین نزدیکی را با نمایش دیگر مساوات یعنی «خانه‌واده» دارد.شنگول در واقع همان پسر بزرگ نمایش «خانه وا ده» است که به شک رسیده و با ویرانی خود، تفکرات قالبی خانواده را به چالش می کشد.«بی پدر» واجد پیام های بسیاری برای مخاطبین خود است.متن، سرشار از ریزه‌کاری های فراوان برای انتقال غیرمستقیم این پیام ها با زبان نمایش است.سیطره نفسگیر غریزه بر تک‌تک رخدادهای نمایش غیرقابل‌انکار است.

اگرچه نمایشنامه‌نویس برای اسارت‌بشر در چنگال غریزه،گرسنگی را انتخاب کرده اما در لایه های زیرین متن به همه یا بیشتر غرایز به‌ویژه غریزه جنسی نیز پرداخته است.آنچه که زیگموند فروید، لیبیدو(میل جنسی) می نامید، در بسیاری از ماجراهای «بی پدر» به صورت کاملا پنهان و خزنده حضور دارد.تهاجم گرگ ها به بزها و جابه‌جایی مکرر قدرت نه تنها واجد معانی،پیام ها و کنایه های نمادین و فرامتنی سیاسی است بلکه همچون فیلم های پازولینی از اشارات جنسی نیز تهی نیست.تهاجم در این نمایش با تجاوز تقریبا برابر است و بسیاری از ریشه ها و پیامدهای این تجاوز قابل تعمیم به آسیب های اجتماعی جهان معاصر است.

نمایش گروتسک

انتخاب شیوه گروتسک و سبک پست مدرن از جانب مساوات، چه در مقام نویسنده متن چه به عنوان کارگردان،انتخاب بسیار درست و هدفمندی است زیرا متن محتوای کلیشه گریز و بنیانی ساختارشکنانه دارد.بر جهان مالیخولیایی و تارانتینویی «بی پدر» قواعد منطق گریزی حاکم است که مخاطب را بر جای خود میخکوب می کند.قصه هر چه پیش می رود، قواعد عرفی بیشتری نادیده گرفته و شکسته می شود.این همان مسیری است که مساوات قبلا در نمایشنامه «خانه وا ده» وهمچنین در چند اثر دیگرش نیز انتخاب کرده بود.

مهمانی در حمام خـون
نمایش از همان بخش افتتاحیه پیش‌فرض های مخاطب خود را به هم می ریزد؛صحنه خالی از بازیگر روشن می شود و در سکوتی کشدار و طولانی‌تر از حد انتظار،هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد.تماشاگران در مواجهه با این افتتاحیه دور از انتظار می خندند.همین خنده بر ساختارشکنی،نشان از آن دارد که شنا کردن بر خلاف جهت آب همیشه جالب توجه است.ارزش کار مساوات و مهارت حرفه ای اش زمانی بیشتر به چشم می آید که به این نکته دقت کنیم که او بعد از افتتاحیه در تمام اپیزودهای نمایش، همین غافلگیری و شگفت زده کردن تماشاگر را در دستور کار خود نگه می دارد و اصل شنای خلاف جهت آب را به فراموشی نمی سپارد.

پرده های در هم تنیده

هر پرده از نمایش همچون حلقه های زنجیر به پرده‌های دیگر اتصال دراماتیک دارد به عنوان مثال معنی مکث طولانی سرشار از سکوت افتتاحیه،زمانی قابل درک است که تماشاگر به اختتامیه شلوغ،پر سر و صدا و تنش آلود نمایش می رسد.پارادوکس بین این دو پرده،بهترین پایان برای نمایشی است که تماشاگرش را یک لحظه نیز رها نمی‌کند؛آرامش مرموز حاکم بر خانه در پایان جای خود را به آنارشی افسارگسیخته و مهارناپذیر حمام خون می دهد که تداعی گر آخرالزمانی هولناک است.تماشاگر برای رسیدن به این آخرالزمان،ناگزیر به عبور از تونل وحشتی است که بزنگاه های هراسناکش با پرده های نمایش پر می شود.

کل نمایش بر پایه چند موقعیت جفنگ(همخانه شدن گرگ ها با بزها،گوشتخواری بزها،گیاهخواری گرگ ها و…) و شخصیت پردازی سمبلیک(انسان نمایی حیوانات مشابه نمایش های «شهر قصه»،«شاپرک خانم» و…) شکل گرفته که به شدت به کمدی راه می دهد اما مساوات، عامدانه از این قابلیت صرف نظر کرده و از کمدی فقط به عنوان یک زرورق بی رنگ سود جسته است.یکی از ارزش‌های مترتب بر کار نمایشنامه نویس، جاری کردن رگه های طنز در متن و فضای گروتسک نمایش است.در نمایشی اینچنین تکان‌دهنده و ترس آور، مجال دادن به طنز کاری است بس دشوار که البته محمد مساوات به خوبی اما نه به قدرت نمایشنامه و نمایش «خانه وا ده»،از پس آن برآمده است.یکی از اقدامات شایسته تحسین عوامل نمایش «بی پدر» در همین راستا،تبلیغ ضد سیگار حین اجرا و در بروشور نمایش است.نمایش یکی از بهترین و تاثیرگذارترین رسانه ها و وسایل ارتباطی برای مبارزه با دخانیات است.

سمبل سازی، نیاز متن

متن سمبلیک مساوات نیازمند اجرایی دقیق و تمرین‌شده و صحنه‌پردازی همخوان با محتوا ست.مساوات، این متن پر ماجرا و پیچیده را فقط در یک دکور واحد و بدون تغییر اجرا کرده است.کل دکور،پاگرد پلکان یک خانه است که محل وقوع حوادث و رفت و آمد کاراکترهاست وعدم تغییر دکور به واسطه وقوع رخدادهای متوالی،خسته کننده نیست.مسیر حرکات بازیگران در سن بسیار محدود نمایش، به درستی تنظیم شده است.تنها در پرده پایانی، محدودیت‌مکانی صحنه به عنوان یک نقص جلوه می‌کند زیرا بازیگران حین هجوم بردن به سوی جسد خونین شنگول،فضای کافی برای حرکت ندارند.مساوات با ترفندهای مختلف مدام در اجرا، به تکمیل،نمایشی‌کردن و تعمیق متن کمک می کند؛ یک نمونه کاملا تاثیرگذار از این ترفندها،بیرون زدن خون از دیوارهای خانه است که جنبه بصری و نمایشی اجرا را تقویت‌کرده است.تمهید دیگر،استفاده گام به گام از موسیقی با تم های کاملا متنوع برای تک تک ماجراهاست.منکر نقش کلیدی صدا و موسیقی به عنوان یکی از ارکان نمایش «بی پدر»،در فضاسازی و تهییج مخاطبان نمی‌توان شد.

مهمانی در حمام خـون

طراحی لباس نمایش چندان قابل دفاع نیست.کت‌وشلوار پوشاندن بر تن بازیگرانی که نقش گرگ یا بز را ایفا می کنند،دم دست‌ترین تمهید ممکن برای انسان‌نمایی است.انتخاب کت و شلوار مردانه برای مامان بزی و حبه انگور که تنها کاراکترهای مونث نمایش هستند نیز، قابل توجیه نیست؛ حتی رنگ کت،شلوار و جلیقه بازیگران درست انتخاب نشده است.ضعف طراحی پوشش ها در نمایش خوبی مثل «بی پدر» که روی همه عناصر ساختاری و اجزایش به دقت فکر شده،آزاردهنده است و توی چشم می‌زند.طراحی گریم نمایش کامل نیست.به نظر می رسد در ظاهرآرایی کاراکترها بیشتر بر وجه انسانی آن ها تاکیدشده و وجه حیوانی و جنسیت شان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

 روی چهره،سر و اندام بازیگران بیش از این ها می شد کار کرد.نورپردازی نمایش، جای کار بیشتری داشت.استفاده از نور قرمز به عنوان نماد خشونت و یک المان رنگی، تداعی گر خون و خونریزی و قابل پیش بینی است و تقریبا به ذهن هر نورپرداز و طراح نور ممکن است برسد؛مهم اجرای درست نورپردازی با رنگ قرمز است که خوشبختانه در پرده آخر، آنجا که از دیوار خون جاری می شود،به ثمر رسیده است.در این پرده نور عادی صحنه به مرور جای خود را به نور تک‌رنگ قرمز می دهد تا خشونت قصه به اوج برسد.

چالش نقش ها و بازیگر

نقش حیوان انسان نما، از آن دست نقش های دشواری است که چالش های زیادی را برای بازیگر پدید می آورد زیرا هنرپیشه حین ایفای نقش حیوان باید مراقب باشد تا وجوه انسانی نقش نیز کمرنگ نگردد.بازیگران نمایش «بی‌پدر» به طور استثنایی از پس نقش های محوله برآمده اند.کوروش شاهونه در نقش شنگول، خوش درخشیده و بهترین بازیگر نمایش نیز هست. او بیان و صدای بسیار خوبی دارد و روی حرکات هدف‌دار چشمهایش کاملا مسلط است.حسین‌منفرد لازم بود در نیمه نخست نمایش نقش گرگ را با صلابت بیشتری بازی کند.در نمایش «بی پدر»،مردها نقش زن ها را بازی می کنند! از این لحاظ ابراهیم نائیج، در نقش مامان بزی و میلاد آریافر در نقش حبه انگور طبعا وظیفه دشوارتری نسبت به همکاران خود داشته اند.نائیج جنسیت متفاوت نقش را در بازی خود لحاظ کرده است اما آریافر و البته مساوات، حین اجرا توجه چندانی به این تضاد نداشته اند.

حبه انگور این نمایش می‌توانست مثل برادرانش،شنگول‌و منگول،پسر باشد نه دختر!علیرضا گلدهی در نقش منگول، بازی قابل قبولی دارد.علی حسین‌زاده در نقش گرگک با بازی حساب شده اش به طنز مستتر در نمایش رنگ و جلای تازه و البته خاصی بخشیده و در برخی لحظات موفق شده تا تمام تمرکز تماشاگر را متوجه خود کند.«بی پدر» همچون دیگر کارهای محمد مساوات یک نمایش به شدت غافلگیرکننده است و البته بسیار تاثیرگذار و از آن دست نمایش هایی که طبق نظر آنتونن‌آرتو، نمونه مشخصی است از Theatre of cruelty یا همان نمایش شقاوت( یعنی نمایشی که مخاطب خود را زیر و رو می کند و تاثیر دیرپایی بر ذهن و احساسات او می گذارد).نمایش که پایان‌می‌یابد،تصویر جسد خونین شنگول و هجوم مادر به جنازه فرزند برای خوردن گوشت او همچنان در ذهن تماشاگر زنده می ماند.قدرت بی پایان نمایش در نمایش «بی پدر» جاریست.


منبع: برترینها

جنگ بی رحمانه خروس ها در ایران

مجله همشهری سرنخ: گزارشی از شرط بندی روی جنگ بی رحمانه خروس ها که به شکل مخفیانه و غیرقانونی انجام می شود و به این حیوانات آسیب های زیادی وارد می کند.

شش دانگ، شگرددار، خارزن، نسل دار، چوب سنگین، بد چوب، میدان زده، دو دم یوغ، بغل زن، کاسه زن، بی دست زدن، بدقهر، یوغ گیر، دو ور جنگ و … اصطلاحاتی هستند که فروشندگان و صاحبان خروس های جنگی برای بازارگرمی خروس های شان به کار می برند. اصطلاحات تخصصی که معانی جالبی دارند.

امسال سال خروس است و از آنجا که شرط بندی و جنگ انداختن این حیوان در بعضی از شهرها به شکل پنهانی و غیرقانونی انجام می شود، گزارشی تهیه کرده ایم از نحوه جنگ، قیمت خروس ها، مقداری که روی آنها شرط بندی می شود و … جنگ بی رحمانه خروس ها غم انگیز است. این حیوان های کوچک و معصوم معمولا در جنگی که انسان ها راه می اندازند و سرش شرط می بندند کشته می شوند و معمولا به میدان دوم نمی رسند.

جنگ بی رحمانه خروس ها در ایران

سرفراز آقا اهل زاهدان است، ۳۲ سال دارد، شغلش پرورش جوجه های جنگی است و معمولا حیاط خانه اش را برای جنگ خروس ها به صاحبان آنها اجاره می دهد و شریک این جدال عجیب و غمگین می شود.

بعد از به تصویر کشیدن جنگ خروس ها و اتفاقاتی که در میدان می افتد، به سوالات ما در خصوص جنگ گلادیاتورهای کوچک پاسخ می دهد. قبل از شروع جنگ همه جا ساکت است. تماشاچیانی که خیلی های شان روی خروس های جنگجو شرط بسته اند روی پنجه های شان کنار زمین خاکی نشسته اند و چشم دوخته اند به خروسی که قرار است با به خطر انداختن جان خودش برای آنها چند صد هزار تومانی کاسب درآمد کند.

از آنجا که خروس ها برعکس سگ ها و گاوها که جنگ شان پر خطر است و امکان دارد به انسان ها کشیده شود، جنگ پر خطری ندارند و فقط به خودشان آسیب می زنند، تماشاچیانی که برای دیدن مسابقه خروس ها آمده اند خیلی بیشتر از علاقه مندان به ورزاجنگ هستند. تماشاچیان همگی موبایل به دست خودشان را برای تماشای مبارزه خروس ها آماده کرده اند.

برعکس مردم که روی زمین های خاکی نشسته اند، دو تخته فرش کهنه برای مبارزان کوچک تدارک دیده شده چون این جدال طولانی روی خاک و سنگریزه برای حیوانی مانند خروس با جثه ریز و پاهای آسیب پذیری که دارند، امکان پذیر نیست. «گلادیاتورهای کوچک» که مدت ها برای این مسابقه آموزش دیده و تمرین کرده اند، برای وارد شدن به رینگ مسابقه آماده می شوند. یکی از خروس ها نژاد «تاج میل» است و آن یکی «تاج تبر».

آنها قبل از ورود به میدان، سینه شان را جلو می دهند، پرهای شان را به اصطلاح باد می کنند و مانند کسی که چند دوره قهرمانی المپیک دارد وارد رینگ مسابقه می شوند. در این مبارزه، خروس ها تنها نیستند. صاحبان شان بعد از آنها وارد میدان می شوند تا اگر مبارزه به جاهای باریک کشیده شد، مداخله کنند و جان حیوان را نجات دهند. البته خیلی وقت ها آنها رضایت نمی دهند و می گذارند حیوان تا حد مرگ بجنگد.

اولین کاری که خروس ها برای شروع جنگ انجام می دهند «منقار» به «منقار» شدن است. انگار این کار نشان دادن زور به حریف و محک زدن میزان قدرت اوست. چشم توی چشم شدن خروس ها که تمام شد آنها شروع می کنند به نوک زدن به بال و بر هم. کسانی که برای دیدن جنگ آمده اند لحظه ای دست از تشویق بر نمی دارند و در دل صاحبان خروس ها بلوایی به پاست که نکند خروس شان که مدت زیادی صرف پرورشش کرده اند، در این میدان از بین برود.

جنگ بی رحمانه خروس ها در ایران

با اطلاع از جزییات این جدال بی رحمانه متوجه می شوم بال، منقار و پاهای عضلانی، اعضای مهم بدن این موجودات هستند که در جنگ، پیروزی یا شکست خروس را مشخص می کنند.

حروس ها با منقارشان محکم به سر و صورت هم ضربه می زنند. تاج میل، گردن لاری نژاد تاج تبر را می گیرد و او را به سمت زمین خاکی هل می دهد و چند ثانیه در آن حالت نگهش می دارد تا حسابی تحت فشار قرار بگیرد و انجام بقیه مبارزه برایش سخت شود.

جدال بی رحمانه

بعد از استراحت چند دقیقه ای برای آبگیری و رفع خستگی، مبارزه دوباره شروع می شود و انگار از آسمان بارانی از پر به زمین می بارد. با هر پری که روی هوا می رقصد صدای ناله خروس به گوش می رسد. تمام سعی تاج تبر این است که انتقام آن حرکت را از تاج میل بگیرد. «بدقهر» بودن جزو خصوصیات تاج تبر است. یعنی او تا کاری را تلافی نکند راحت نمی نشیند و این خصیصه هر بار در میدان جنگ، صاحب او را خوشحال می کند.

«تاج تبر» تمام توانش را به کار می گیرد تا حریفش را از ناحیه چشم و سر به شدت مجروح کند. در این لحظات که این دو درگیر جدال با هم هستند، تماشاچیان که برای شرط بندی یا به قول خودشان گروبندی، پول وسط گذاشته اند یک لحظه چشم از میدان بر نمی دارند تا مبادا هیجان این مبارزه را از دست بدهند. بعد از ۲۰ دقیقه مبارزه، خصلت «بدقهری» تاج تبر به کمکش می آید و باعث می شود او برنده شود و بلایی را که تاج میل در ابتدای کار بر سرش آورد تلافی کند.

شرط بر سر نفس حیوان

بعد از جمع شدن بساط مسابقه و رد و بدل شدن شرط هایی که تماشاچیان بسته اند، سرافراز وقت پیدا می کند تا در کنار خروس هایی که برای جنگ پرورش داده می شود با من صحبت کند. اولین چیزی که دوست دارم بدانم، شرط بندی های عجیبی است که روی جنگ این حیوان انجام می شود. سرافراز در این خصوص می گوید هر قدر خروس در میدان های مختلف برنده شده باشد، شرطی که روی آن بسته می شود، بالاتر می رود و گاهی ممکن است روی خروس حتی شرط پنج میلیون تومانی هم ببندند.

مردم بیشتر برای سرگرمی این کار را انجام می دهند و در کنار آن پولی هم به جیب می زنند، شرط بندی در بازی خروس ها این طور نیست که ابتدای مسابقه رقمی  اعلام شود و تا انتها نتوانند آن را تغییر دهند. زمانی که خروس ها در حال جنگیدن هستند، کسانی که دور رینگ مسابقه نشسته اند، با توجه به مدل جنگیدن خروس ها، رقم هایی که شرط بسته اند را بالا و پایین می برند. جالب است بدانید در جنگ خروس ها اگر دو خروس با هم مساوی کنند و صاحبان شان به مساوی رضایت دهند، کسانی که شرط بندی کرده اند باید یک چهارم مبلغ توافقی شان را پرداخت کنند که به این مقدار شرط بندی «چارک دادن» می گویند.»

ظلم به خروس ها

شنیده ام بعضی از کسانی که جنگ خروس راه می اندازند، به این حیوان خون می دهند تا بهتر بجنگد. سرافراز در این مورد می گوید: «بعضی از کسانی که خروس های لاری جنگی دارند، به آنها خون می دهند و در قفس های تاریک حبس شان می کنند تا جنگجوتر و عصبی تر شوند. این خروس ها زمانی که به میدان می روند به شکل کاملا عصبی شروع می کنند به جنگیدن و در اصل به قصد کشتن حریف شان راهی میدان می شوند. البته ما این کار را انجام نمی دهیم و خروس ها را با ورزش کردن و تمرینات فشرده برای جنگ آماده می کنیم. یک خروس عصبی شاید دو بار در میدان برنده شود اما نمی شود خیلی روی او حساب کرد اما خروس ورزیده می تواند نقطه امنی برای صاحبش باشد.»

جنگ بی رحمانه خروس ها در ایران

خارهای تیز

نگهداری مرغ و خروس در شرایط نامناسب ظالمانه است. حالا شما فکرش را بکنید قرار است این موجودات را وارد جنگی کنند که احتمالا مرگ انتظارشان را می کشد. در آگهی هایی که برای فروش خروس های لاری منتشر می کنند اولین چیزی که روی آن تاکید دارند شگردهای خاص حیوان است.

اگر خروسی شگردت خاص و نتیجه داری برای جنگ کردن داشته باشد، قیمت بالاتری خواهد داشت. یکی از شگردهای جنگی مهم برای کسانی که بین خروس ها جنگ برگزار می کنند، شگرد جنگی خار زدن است. خروس در این شگرد با استفاده از خاری که به پایش می بندند، باید حریفش را حسابی زخمی کند و اگر این شگرد را به خوبی یاد گرفته باشد، قیمتش بالاتر می رود.

این خار یک شیء فلزی تیز است که معمولا با نخ های محکم، چسب یا قیر به پای حیوان بسته می شود تا بتواند ضربات محکمی به پای حریفش وارد و او را از میدان به در کند. استفاده از این ترفند کار را برای طرف مقابل سخت می کند و جراحت های زیاد به خروس وارد می کند.

خروس هایی که چند جنگ را برده اند، بین خروس بازها مشهور هستند و نوک های قوی و تیزی دارند. معمولا قیمت شان بالاتر است. از نظر جثه هم اگر خروس قد و هیکل متوسط داشته باشد، قیمتش نسبت به خروس بلندتر و چاق تر بیشتر است. معمولا به این خروس ها شش دانگ می گویند. این خروس ها که جثه شان متوسط است برای این که حریف شان را به خاک بیندازند، قدرت مانور بیشتری دارند.

ساق و پاشنه پای خروس ها هم در قیمت گذاری آنها نقش بسیار مهمی دارد، خروسی که ساق هایش عضلانی و سبزرنگ است و زیر پایش میخچه یا میخک ندارد، قطعا خروس گران تری است. البته به منقار هم توجه زیادی می شود. خروس هایی که منقار جمع و جورتری دارند معمولا در جنگ بهتر عمل می کنند و معمولا برنده میدان هستند.»

جنگ در زمستان

ورزا جنگ یا همان جنگ گاوها معمولا در بهار و تابستان انجام می شود و زمستان ها خبری از مسابقه و جنگ نیست اما درباره خروس ها همه چیز فرق می کند. از آنجا که این پرندگان تابستان ها پرریزی دارند، معمولا به جنگ نمی روند و دوره اصلی جنگ آنها زمستان است، زمانی که پرهای شان در آمده و آماده نبرد هستند.

تمرین های سخت و نفسگیر

صاحبان خروس ها برای آن که آنها در جنگ پیروز شوند به این حیوان بسیار سخت می گیرند و رسیدن به بدن عضلانی و آمادگی برای انجام شگردهای مختلف باعث می شود این پرندگان مانند ورزشکاران حرفه ای مدام در حال تمرین باشند. بعضی از پرورش دهندگان برای این که خروس شان به خوبی ورزیده شود برایش تردمیل های مخصوصی تهیه می کنند تا خروس روزانه در چند نوبت پنج دقیقه ای روی آن بدود و بدنش را بسازد.

اما ماجرای بدنسازی این حیوانات به همین جا ختم نمی شود: «ماساژ دادن روزانه حیوان جزو برنامه های ورزشی اوست. برای این که ساق پا و بال حیوان ورزیده شود هر روز آن را با روغن های گیاهی مانند روغن نارگیل و زیتون ماساژ می دهم و شب های قبل از مسابقه برای حیوان معجونی آماده می کنم تا به او قدرت بدهد. برای همین قیمت خروس های جنگی، چندین برابر خروس های دیگر است.»

جنگ بی رحمانه خروس ها در ایران

مرگ در نبرد خروس ها واژه بسیار نزدیک و قابل لمسی است. زمانی که حریف شروع به نوک زدن و خار زدن می کند، اگر جثه طرف مقابلش کوچک باشد، شاید در همان دقایق اول از نفس بیفتد: «معمولا خروس ها زمانی که شروع به جنگ می کنند تا چند دقیقه جلوی هم دوام می آورند و بعد از آن مشخص می شود کدام یک برنده میدان هستند. در آن وضعیت اگر صاحب حیوان رضایت بدهد، جنگ به نفع حریف به پایان می رسد اما اگر این کار را نکند ممکن است خروس در جنگ کشته شود.»

ما پرورش دهنده نیستیم

«خروس های لاری اصیل ایران، یک ویژگی بارز دارند. جنگندگی صفت اصلی شان است و هر کسی دنبال جنگ خروس ها باشد، حتما خروسی از نژاد لاری انتخاب می کند.»

سرفراز با این توضیحات وارد حوزه پرورش خاص خروس های لاری می شود: «افرادی که خروس ها را برای جنگ پرورش می دهند، پرورش دهندگان حرفه ای نیستند. ما تنها به پرورش خروس برای جنگ مشغول هستیم. طرفداران جنگ خروس ها معمولا در شهرهایی مانند اهواز، لرستان، گیلان، کرمانشاه و … بیشتر هستند.»

اما این افراد را نباید در حیطه کسانی قرار داد که به شکل قانونی و همراه با مجوزها در حال پرورش خروس هستند. یکی از نکات عجیب دیگر که در این جنگ به چشم می خورد رقم های نجومی است که طرفداران جنگ خروس برای خرید این حیوان پرداخت می کنند: «خروس های بالغ که به جنگ رفته اند معمولا قیمت شان از ۵۰۰ هزار تومان شروع می شود و به چند میلیون هم می رسد. قیمتی که روی یک خروس گذاشته می شود بر اساس ظاهر مناسب و موفقیت هایی است که در جنگ کسب کرده است.»

پلیس در کمین ماست

قبل از پیدا کردن آقا سرفراز، با ادمین یکی از گروه های بزرگ فروش خروس های لاری صحبت کردم و زمانی که پیشنهاد مصاحبه را دریافت کرد، جواب منفی داد و گفت: «پلیس این روزها روی ما خیلی زوم کرده، ما مصاحبه نمی کنیم. مدت زیادی است که جنگ های ما معمولا با دخالت پلیس به پایان می رسند یا حتی انجام نمی شوند.»

اما سرفراز واهمه ای از دادن اطلاعات درباره جنگ خروس ها ندارد: «این کار، سرگرمی عده خاصی است که آن را به شکل کاملا پنهانی انجام می دهند چون این حیوان ها کوچک هستند ممکن است در حیاط خانه هم جنگ برگزار شود.»

جنگ بی رحمانه خروس ها در ایران

سرافراز انگار که مربی تیم خروس های جنگجو باشد شروع می کند به صحبت کردن درباره این که چطور این جوجه ها را برای جنگ آماده می کنند و واقعا عجیب و گیج کننده است چطور آدم ها این قدر وقت و پول را صرف جنگ حیوانات کوچک می کنند: «معمولا افرادی مانند من وقت زیادی صرف خروس شان می کنند.

اگر تغذیه آنها به خوبی انجام نشود، خروس قدرت لازم برای جنگندگی را پیدا نمی کند. خروس ها زمانی که به هفت ماهگی می رسند می توانند در میدان های جنگ حاضر شوند و عمر مفیدشان معمولا بین دو تا سه سال و نیم است. خروس هایی که قرار است در آینده به جنگ بروند معمولا جدا از خروس های دیگر نگهداری می شوند، غذای شان فرق دارد و باید تمرینات متعددی انجام بدهند تا برای جنگ ورزیده شوند.»


منبع: برترنها

امکانات مدرنی که آشپزخانه شما کم دارد!

نمی‌دانم آشپزخانه شما کوچک است یا بزرگ؟ باز است یا بسته؟ هر آشپزخانه‌ای امکانات و ویژگی‌هایی دارد که ممکن است آشپزخانه دیگر فاقد آنها باشد. بدون شک فراهم کردن همه امکانات و تجهیزات لازم آشپزخانه امکان‌پذیر نیست اما بد نیست بدانید حضور کدام امکانات در دکوراسیون آشپزخانه، آنجا را به فضایی راحت‌تر و مناسب‌تری برای انجام کارهای آشپزی تبدیل می‌کند.

۱٫ بیشترین امکانات در کمترین فضا

بزرگ‌تر بودن همیشه به معنای بهتر بودن نیست. بسیاری از ما خانم‌های ایرانی عاشق آشپزخانه‌های بزرگ هستیم اما اگر درست بیندیشیم آیا واقعا این بزرگی به معنای زحمت و هزینه بیشتر نیست؟ درصورتی‌ که آشپزخانه‌ای مانند تصویر که تمام امکانات لازم را دارد، نیاز ما را برآورده می‌کند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۲٫ دسترسی مستقیم به فضای بیرونی

آشپزخانه‌ای که به بالکن، بهارخواب یا حیاط متصل است، نه‌تنها فضایی برای استراحت فراهم می‌آورد، بلکه از نظر بصری نیز دل‌بازتر است. اگر این فضای بیرونی به اندازه کافی بزرگ باشد که یک ست ناهارخوری در خود جای دهد، می‌تواند محیط بسیار جذابی برای صرف شام در کنار خانواده و دوستان محسوب شود؛ ضمن اینکه این ارتباط با بیرون، می‌تواند بهترین تهویه برای محیط آشپزخانه باشد.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۳٫ دو سینک جدا

یک پیشنهاد دیگر برای خانواده‌های شلوغ یا پر رفت‌وآمد، نصب دو سینک بزرگ به صورت جدا از هم در آشپزخانه است. این سیستم فضای بیشتری را می‌گیرد اما کار شما را بسیار آسان‌تر می‌کند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

سینک ظرفشویی دوقلو

اگر بیشتر ظرف‌ها را با دست‌تان می‌شویید، سینک دوقلو از ضروریات آشپزخانه شماست و اگر از ماشین ظرفشویی استفاده می‌کنید، سینک تک‌قلو کارتان را راه می‌اندازد اما نباید فراموش کنید سینک دوقلو برای کارهایی غیر از شستن ظروف، مانند شستن میوه و سبزیجات نیز بسیار لازم  است.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

سینک آماده‌سازی

اگر امکان این را داشته باشید که علاوه بر سینک ظرفشویی، یک سینک برای شستن میوه‌ها و سبزیجات در جزیره یا کانتر آشپزخانه‌تان نصب کنید، انجام کارها بسیار آسان‌تر خواهد شد؛ مخصوصا اگر دو نفر همزمان در حال کار در آشپزخانه باشند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۴٫ نورگیر سقفی

حضور نور طبیعی در آشپزخانه هم از لحاظ عملکردی و تأمین روشنایی و هم از نظر بهداشتی از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر آشپزخانه شما چنین امکانی ندارد، با نورگیر سقفی می‌توانید آن را جبران کنید.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۵٫ پریزها و سیم‌های پنهان

بسیاری از شما برای داشتن یک دیوارپوش زیبا و جذاب در بین کابینت‌ها هزینه‌ زیادی می‌پردازید اما حضور پریزها و سیم‌کشی‌ها ممکن است از جذابیت ظاهریشان بکاهد. یکی از راه‌حل‌های ارزان و درعین‌ حال بسیار هوشمندانه و کاربردی، استفاده از کانال‌های خطی در زیر کابینت و تعبیه سیم‌کشی‌ها و پریزها در آن است.

۶٫ بلندگوهای توکار

یک پیشنهاد شگفت‌انگیز برای آشپزخانه نصب سیستم صوتی است؛ زیرا هیچ چیزی مانند یک موسیقی آرام‌بخش هنگام آشپزی لذت‌بخش نیست. شما می‌توانید اسپیکرها را در سقف کاذب یا کابینت‌ها کار بگذارید.

۷٫ نورپردازی زیر کابینت

علاوه بر نور طبیعی، نور مصنوعی نیز از دیگر امکانات لازم آشپزخانه است. یکی از انواع نورپردازی‌هایی که در آشپزخانه به کار می‌رود، نورپردازی زیر کابینت است که هم نور محیطی مناسب و هم نور موضعی لازم برای انجام کارهای روزانه را فراهم می‌کند؛ ضمن اینکه این نوع نورپردازی، زیبایی دکوراسیون آشپزخانه شما را دوچندان می‌کند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۸٫  کابینت سطل زباله و سطل بازیافت توکار

به جای استفاده از سطل زباله‌های معمولی تعبیه سطل‌های توکار در کابینت آشپزخانه می‌تواند فرآیند جمع‌آوری زباله‌ها و خارج کردن آنها را بسیار آسان کند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۹٫  یخچال کم‌عمق

بسیاری از ما نگران جا دادن لوازم‌خانگی‌های بزرگ در دکوراسیون آشپزخانه‌ هستیم. یکی از این لوازم یخچال است که خوشبختانه امروزه نمونه‌های کم‌عمق ولی عریض‌تر یا بلندتر آن تولید می‌شود که می‌تواند با ابعاد استاندارد کابینت آشپزخانه شما مطابقت داده شود و ظاهر یکدست‌تری ایجاد کند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۱۰٫ دو ماشین ظرفشویی

یکی دیگر از تجهیزات مدرن آشپزخانه که به صورت جفتی مناسب‌تر است، ماشین ظرفشویی است. این تجهیزات برای خانه‌های شلوغ باعث صرفه‌جویی زیادی در وقت می‌شود. اگر فضای آشپزخانه‌تان اجازه تعبیه دو ماشین ظرفشویی را نمی‌دهد، یک کشوی اضافی به ماشین ظرفشویی کامل خود اضافه کنید.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۱۱٫ فر بخار

این نوع فرها غذا را با گرمای بخار می‌پزند. این فرها طرفداران بسیاری پیدا کرده‌اند؛ چراکه رطوبت غذا را هنگام پختن حفظ می‌کنند و از طرف دیگر روش پخت سالم‌تری ارائه می‌دهند؛ زیرا ویتامین غذا در پخت بخارپز نسبت به پخت خشک بیشتر حفظ می‌شود. با این حال نباید فر بخار جایگزین فر معمولی شود؛ زیرا برخی از غذاها نیاز به پخت خشک یا سرخ شدن دارند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۱۲٫ شلف و کتابخانه

یک کتابخانه دیواری پر از کتاب می‌تواند جلوه‌ای متفاوت در دکوراسیون آشپزخانه شما ایجاد کند. نگران آلوده شدن کتاب‌ها نباشید؛ با یک سیستم تهویه و هود باکیفیت می‌توانید کتاب‌ها را از فرسودگی و آلودگی حفظ کنید.

۱۳٫ کشوی گرم‌کن

یکی از امکانات آشپزخانه‌های مدرن، کشوی گرم‌کن است که می‌تواند در بالا یا زیر فر قرار گیرد. این  وسیله غذای شما را به‌سرعت گرم می‌کند و هنگام انتظار برای صرف وعده می‌تواند غذای شما را گرم نگه دارد.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۱۴٫ اجاق رومیزی برقی

اجاق رومیزی برقی از طریق رشته‌های مغناطیسی گرما را به قابلمه‌ها و ماهی‌تابه‌ها‌ می‌رساند. صفحه این نوع اجاق‌ها مثل اجاق‌های سنتی یا معمولی برقی داغ نمی‌شود؛ بنابراین برای خانواده‌هایی با فرزندان کوچک یا برای اقلیم‌های گرم‌تر مناسب‌ است. در ضمن از نظر مصرف انرژی نیز از اجاق‌های دیگر بهینه‌تر بوده و تمیز کردنش آسان است.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۱۵٫ یخ‌ساز توکار

یخ‌ساز یخچال و فریزرها چندان فضای زیادی ندارند. اگر مصرف یخ‌تان زیاد است و فضای کافی در اختیار دارید، پیشنهاد می‌کنیم یک یخ‌ساز مستقل به آشپزخانه خود بیفزایید.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)

۱۶٫ کابینت لوازم برقی کوچک

یکی از تجهیزاتی که علاوه بر دسترسی آسان شما به لوازم برقی کوچک‌تان در آشپزخانه، آنها را از دید دور نگه می‌دارد و باعث می‌شود آشپزخانه شلوغ به نظر نرسد، کابینت‌هایی است که در سطح کانتر تعبیه می‌شوند. فقط هنگام طراحی کابینت آشپزخانه به ابعاد وسایل برقی‌تان توجه کنید.

۱۷٫ آب‌سردکن و آب‌گرم‌کن

اگر زیاد اهل چای و قهوه هستید و همیشه نیاز به آب جوش دارید، آب‌گرم‌کن یکی از تجهیزات مدرن دکوراسیون آشپزخانه مناسب برای شماست. آب‌سردکن‌ها و تصفیه‌کننده‌های آب نیز می‌توانند بنا به نیاز شما در آشپزخانه و حتی در قسمت سینک با شیرآلات استاندارد تعبیه شوند.

۱۸٫ بالابر کشویی در کابینت

برای برخی از وسایل برقی سنگین مانند مخلوط‌کن‌های حجیم، نصب بالابرهای کشویی در کابینت آشپزخانه می‌تواند بسیار کمک کننده باشد و درعین‌حال در مواقع غیر لازم آنها را از دید پنهان کند.

آشپزخانه آخرین سیستم! (مرداد)


منبع: برترینها

چگونه کسب و کار پررونق داشته باشیم؟

۷ اصل بنیادی برای ایجاد یک کسب و کار پر رونق


business meeting

رونق یک کسب و کار نیازمند برنامه ریزی دقیق است و کار راحتی نیست اما اگر میخواهید تمام تلاشتان را بکنید بهتر است اصول کلیدی زیر را هم در نظر داشته باشید.

به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ اگر قرار باشد به طور خلاصه درباره اصل بنیادی برای ایجاد یک کسب و کار سخن بگوییم باید گفت که ابتدا یک ایده مطرح می‌شود، بعد کمی پیگیری و پشتکار، و در حالت ایده‌آل، شما صاحب یک کسب و کار خواهید شد. اما در این نوشتار با ما همراه باشید تا ۷ اصل بنیادی برای ایجاد یک کسب و کار پررونق و عالی را برای شما مطرح کنیم. حتم داریم این بهترین درس کسب و کار این روزهای شما خواهد شد. با ما همراه باشید.

اگر کار یک شرکت رونق پیدا کند، به این دلیل نیست که موسس آن تمام تشریفات اداری را درست انجام داده، یک صندوق پستی تعبیه کرده، و طرح کارت ویزیت‌ها را سفارش داده است. برای ایجاد یک کسب و کار موفق چیزهای بیشتری از این کارهای اولیه مطرح هستند.

در واقع، برای محتمل‌تر کردن رشد پایدار، کسب و کارهای کوچک به یک برنامه‌ی دقیق و راهبردی احتیاج دارند. چه یک شرکت در مراحل نوپایی خود باشد یا سال‌ها از تاسیس آن گذشته باشد، چند چیز وجود دارد که مالک هر کسب و کار کوچکی باید به ذهن بسپارد.

در ادامه ۷ اصل بنیادی برای ایجاد یک کسب و کار پر رونق را با هم مرور میکنیم

۱. مشتریان تان را شناسایی کنید

هنگام شروع کار و در حین رشد و توسعه، به منظور حفظ پایگاه مشتریان مهم است که پیام کسب و کارتان را با آن‌ها به اشتراک بگذارید. اما به جای یک شیوه‌ی پر شاخ و برگ و پراکنده، چیزی را امتحان کنید که کمی متمرکزتر و راهبردی‌تر است و ریشه در تحقیقات دارد. در تحقیقات بازار سرمایه‌گذاری کنید- که می‌توانید مشاورانی را برای انجام آن استخدام کنید یا خودتان به صورت غیررسمی انجامش دهید- تا به بهترین شکل مشتریان‌تان را شناسایی کنید، آن وقت آن داده‌ها را با این اطلاعات که دوست دارید مشتریان‌تان چه کسانی باشند مقایسه کنید. از این طریق، می‌توانید درباره‌ی این که کجا و چگونه به آن‌ها دسترسی پیدا کنید یک تصمیم آگاهانه بگیرید و با شانس بیشتری در کسب بازده از سرمایه‌‌گذاری‌تان یک طرح بازاریابی را شروع کنید.

۲. مطمئن شوید که دفتردارتان یک آدم حرفه ای است

اگر فکر می‌کنید که آدم اهل حساب و کتاب نیستید، برای‌تان سخت خواهد بود که یک کارآفرین واقعا موفق باشید. اگر خودتان برای دفترداری شرکت‌تان واجد شرایط نیستید(اگر انتظار هر نوع رشد چشمگیری را دارید، باید از یک سابقه‌ی حسابداری برخوردار باشید)، لازم است که حداقل اصول بسیار پایه‌ای حسابداری را بلد باشید تا بتوانید کسی را استخدام کنید که برای تصدی این کار ماهر و مناسب باشد.

۳. یک فرهنگ سازمانی خوب را رواج دهید

حفظ استعدادها به دلایل زیادی حائز اهمیت است. تعلیم کارمندان جدید (به لحاظ زمانی و مالی) هزینه دارد، و از دست دادن یک کارمند که پروژ‌های زیادی را برای شرکت‌تان انجام داده است بار سنگینی بر دوشتان خواهد گذاشت. یکی از بهترین راه‌های حفظ افراد تحت استخدام، و جذب نیروهای جدید، پرورش یک فرهنگ سازمانی قوی است. شما نوع مکانی را که آدم‌ها دوست دارند به آن‌جا بیایند می‌شناسید. به عنوان مالک یک کسب و کار کوچک، ایجاد چنین محیط گرم، دوستانه، جالب، و پر باری به خودتان بستگی دارد.

۴. در اصول اولیه سرمایه گذاری کنید

کارشناسان بارها گفته‌اند که موفقیت یک کسب و کار نهایتا به افراد آن برمی‌گردد. برای صرف زمان و انرژی لازم جهت امتحان، ثبت‌نام، استخدام و تعلیم کارکنانی که نه تنها واجد شرایط هستند بلکه شایستگی حضور در سازمان شما را هم دارند آماده باشید. این یعنی با نگاهی به آینده ببینید که در چه موقعیت‌های شغلی نیاز به استخدام نیرو دارید، و همچنین تشکیل شبکه‌ای برای یافتن بهترین نامزدها. در گذشته یک عنصر اساسی دیگر برای موفقیت یک شرکت وب‌گاه آن بوده است. حضور آنلاین غیرحرفه‌ای داشتن به اعتبار شما آسیب خواهد زد و آدم‌ها را به سمت رقبای‌تان که محتوای وب آن‌ها حاوی مطالب شسته رفته‌تری است سوق خواهد داد. داشتن یک وب‌گاه خوب هزینه‌بردار است، اما بازپرداختی که از آن می‌گیریم ارزشش را دارد.

۵. گوش کنید، بخصوص وقتی که مخالف هستید

شما یک کسب و کار را شروع کردید چون ایده و دیدگاه داشتید. اما کسب و کارتان فقط در صورتی رشد خواهد کرد که به سهامدارن و مشتریان‌تان توجه دقیق‌تری بکنید.

هیئت مدیره، سرمایه‌گذاران، همکاران و مشتریان‌تان هر یک می‌توانند به شما بینشی ارزشمند بدهند، چه در رابطه با کارهای داخلی شرکت‌تان باشد یا چشم‌اندازی بیرونی درمورد عملکرد و خدمات آن. این نکته بالاخص حائز اهمیت است که وقتی مخالف هستید، مثلا اگر یکی از اعضای هیئت مدیره از روش‌های شما انتقاد می‌کند یا یکی از مشتریان‌تان ناراضی است، به آن‌ها گوش بدهید. این همان جایی است که به بهترین شکل می‌توانید درباره‌ی نقایص‌تان و چگونگی بر طرف کردن آن‌ها آگاه شوید(ترجمه: این همان جایی است که یاد می‌گیرید چگونه موفق بمانید).

۶. محتاطانه برنامه ریزی کنید

یک اصل بنیادی برای ایجاد یک کسب و کار این است که هر کاری که می‌توانید انجام دهید تا وقتی به اهداف مالی‌تان نرسیدید غافلگیر نشوید. انتظارات واقع‌بینانه‌ای مقرر کنید و برنامه‌ای واضح برای چگونگی رسیدن به آن‌ها داشته باشید. پایین‌تر گرفتن برآوردهای درآمدی‌تان کمک خواهد کرد اطمینان حاصل کنید که برنامه‌های‌تان، که مبتنی بر میزان پولی است که از کسب و کار‌تان به دست می‌آید، شرکت‌تان را از مسیر خود منحرف نخواهد کرد. اگر اهداف بالا تعیین کنید و در رسیدن به حدود مورد انتظار ناکام بمانید، این می‌تواند برای شرکت‌تان خطرناک باشد.

۷. یک مشاور پیدا کنید

در جامعه‌ی شما آدم‌های حرفه‌ای، کارآفرینان و کارشناسان صنعت وجود دارند که قبلا فرایند ایجاد کسب و کار را طی کرده‌اند. از آن‌ها یاد بگیرید. آن‌ها پیشنهاداتی برای به اشتراک گذاشتن دارند و اشتباهاتی که از آن‌ها درس گرفته‌اند که به نوبه‌ی خود می‌توانند از رنج و زحمت شما و از بهای تکرار همان اشتباهات توسط خودتان کم کنند. داشتن یک مشاور باتجربه و قابل اعتماد برای بررسی ایده‌های‌تان و کمک به تعیین موقعیت‌تان جهت پیشرفت و رسیدن به موفقیت بسیار ارزشمند است.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : بازده


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا


راهنمای سفر و گردش
جاذبه گردشگری انتخاب هتل و تور مسافرتی



به آسانی لاغر شوید
رژیم لاغری سریع


تور آنتالیا نوروز ۹۶
تور آنتالیا



هاشور ابرو ، تاتو ابرو، قیمت هاشور ابرو،نمونه هاشور ابرو
هاشور ابرو


سفرمی؛ خرید آنلاین بلیط هواپیما
بلیط هواپیما


کترینگ کلاسیک
تهیه غذای روزانه شرکتی


نیازمندی های آنلاین
درج آگهی رایگان


الماس نشان، مجری تور ترکیه
تور کوش آداسی


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا

ارسال نظر


منبع: آلامتو

خواستگار شکست‌خورده، پدر دختر را با بنزین به آتش کشید

ایران نوشت:خواستگار کینه توز وقتی از خانواده دختر مورد علاقه‌اش جواب رد شنید هنگام درگیری با پدر دختر یک بطری بنزین روی سر و رویش پاشید و او را به آتش کشید، این مرد چند روز پس از انتقال به بیمارستان سوانح و سوختگی تهران به علت شدت صدمات وارده جان سپرد.

 به‌دنبال این جنایت که دوم اردیبهشت سال ۹۳ اتفاق افتاد، مرد ۷۵ ساله‌ای به‌نام «غلامحسین» جان باخت و جوان کینه جو به‌نام «رضا»- ۲۲ ساله- نیز به اتهام قتل دستگیر شد.

او در بازجویی‌ها به کارآگاهان گفت: از مدت‌ها پیش خواستگار دختر آن مرحوم بودم اما آنها هربار به من جواب رد می‌دادند.روز حادثه هم سر همین موضوع با برادران دختر مورد علاقه‌ام درگیر شدیم و وقتی پدر «بهار» خواست ما را از هم جدا کند من ناخواسته بطری بنزین را که در گوشه حیاط بود روی سر و صورتش پاشیدم و بعد هم از شدت عصبانیت با فندکی که داشتم او را به آتش کشیدم.

پس‌از این اعتراف‌ها و پایان تحقیقات، خواستگار جنایتکار صبح دیروز از زندان به شعبه دهم دادگاه کیفری تهران انتقال یافت و در این دادگاه که به ریاست قاضی قربانزاده و قاضی ملکی و غفاری- مستشاران دادگاه- تشکیل جلسه داده‌ بود. محاکمه شد.

در آغاز جلسه نماینده دادستان برای متهم خواستار اشد مجازات شد و سپس فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند.آنگاه متهم پای میز محاکمه ایستاد و گفت: «من ناخواسته مرتکب این قتل شدم چون خانواده بهار بدون هیچ بهانه‌ای به من که خواستگار دخترشان بودم جواب رد داده بودند. آن روز مادرم قبل از من برای گرفتن پاسخ خواستگاری‌ام به خانه‌شان در شهرک ولیعصر رفت و من بی‌صبرانه منتظر شنیدن جواب بودم و هزاران نقشه برای زندگی آینده‌ام داشتم. سرکوچه آنها منتظر بودم که دیدم مادرم با چهره‌ای آشفته از خانه‌شان بیرون آمد و متوجه شدم که خانواده «بهار» بازهم جواب رد داده‌اند. از شنیدن این خبر بشدت عصبانی شدم و به درخانه آنها رفتم تا علت را جویا شوم. زنگ در را زدم اما کسی جواب نمی‌داد در حالی که خونم به‌جوش آمده بود شیشه‌های خانه را شکستم که بلافاصله برادران بهار به حیاط آمدند و با هم درگیر شدیم، در جریان این نزاع پدر بهار به طرفم حمله کرد و من هم با بطری بنزین که در گوشه حیاط بود او را به آتش کشیدم. ولی پس از مرگش بشدت پشیمان هستم. چون پدر بهار بی‌گناه جان باخت و من نباید این کار را انجام می‌دادم! حالا هم از اولیای دم طلب عفو و بخشش دارم.»

پس از پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شدند تا حکم شان را صادر کنند.

گفتنی است که به تشخیص پزشکان، پدر بهار در این حادثه دچار ۱۳ درصد سوختگی شد و بیشترین علت مرگ نیز به‌خاطر دیابت و بیماری قلبی بوده است.

گفت‌وگو با متهم

چه شغلی داشتی؟ در آهنگری مشغول بودم.

چند کلاس درس خوانده‌ای؟ دیپلم فنی دارم.

چند وقت بود که با بهار آشنا شده بودی؟چند ماهی بود. او دخترخوب و باوقاری بود و من بیشتر کار می‌کردم و به فکر آینده بودم.

چرا پس از شنیدن جواب رد سعی نکردی با روش مسالمت‌آمیز خانواده بهار را راضی کنی؟نمی‌دانم. آن لحظه آنقدر عصبانی شده‌بودم که نمی‌دانستم چه‌کار می‌کنم.

فکر می‌کنی اولیای دم از حق قصاص می‌گذرند؟نمی‌دانم اما از آنها می‌خواهم مرا به‌خاطر جوانی‌ام ببخشند.


منبع: الف

پسرجوان شیشه ای، پدرش را با چاقو کشت

اعتماد نوشت:در ساعت ٠٩:١۵ صبح چهارم اردیبهشت‌ماه یک فقره فوت مشکوک از بیمارستان الغدیر به کلانتری ١٣۶ فرجام اعلام شد.برابر گزارش تیم پزشکی بیمارستان، فردی به نام «علیرضا. ط» (۵۶ ساله) که از ناحیه سینه و پشت سر، به علت اصابت ضربات جسم تیز مجروح و توسط اعضای خانواده‌اش به بیمارستان منتقل شده بود، با وجود انجام اقدامات درمانی و به علت شدت جراحات در بیمارستان فوت کرد.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه ٢٧ تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

در ساعت ٧ صبح روز دهم اردیبهشت رضا به همراه برادر کوچک خود و دامادشان به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ مراجعه و خودش را تسلیم کرد. رضا گفت: «روز حادثه در حال کشیدن شیشه بودم که ناگهان پدرم بالای سرم آمد، ابتدا با صحبت قصد نصیحتم را داشت اما من بدون توجه به حرف‌هایش کار خودم را می‌کردم. ناگهان پدرم در حالی که بسیار عصبانی شده بود، با یک چاقو به سمت من آمد اما من چاقو را گرفتم و به سمتش پرتاب کردم. بعد از شدت ترس از خانه خارج شدم و برای مخفی شدن، نزد دوستانم رفتم تا نهایتا امروز خودم را به پلیس معرفی کردم.

سرهنگ کارآگاه حمید مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، گفت: متهم با قرار بازداشت موقت در اختیار پلیس است.


منبع: الف

حکم شرور معروف به شاه مازندران صادر شد + عکس

بنابر این حکم قطعی، متهم پرونده به ۱۶ سال حبس محکوم و به حکم تسلیم شده است.

به گزارش میزان،  اوایل بهمن ماه سال ۹۴ در پی انتشار فیلمی ویدیوئی از یکی از اراذل و اوباش شهرستان بابل به نام «محمود طالبی» که در آن، وی ضمن ربودن یکی از اوباش منطقه «گتاب» به ایجاد رعب و وحشت اقدام می‌کند، دادستان بابل این فرد را به اتهام محاربه و افساد فی الارض تحت تعقیب قضایی قرار داد. 

این فرد که خود را به سبب مرتکب شدن جرائم مختلف و آزار و اذیت مردم خود را شاه منطقه معرفی می‌کرد، پس از انتشار این کلیپ متواری شد.

دادستان بابل در این رابطه با جرائم این فرد به خبرگزاری میزان گفت: این فرد با ربودن یکی از اوباش منطقه جویبار با زدن قمه به وی اقدام به قدرت نمایی کرده است و با انتشار فیلم آن موجبات ناامنی و ایجاد رعب و وحشت در منطقه را کرده است.



وی با تاکید بر برخورد قاطع دستگاه قضایی با مخلان نظم و امنیت در جامعه بیان کرد: پس از انتشار این کلیپ دادستانی بلافاصله وارد عمل شد و دستور جلب و ورود به مخفی گاه این فرد صادر شد.

مرادی همچنین گفت: محمود طالبی یک ماه پیش از زندان آزاد شده است و پیش از این در زندان سیستان و بلوچستان به صورت تبعیدی بوده است و ۶ سال حکم برایش صادر شده بود که با رضایت شاکی خصوصی از زندان آزاد شد.



دادستان بابل در ادامه افزود: متهم به اتهام محاربه و افساد فی الارض تحت تعقیب قضایی قرار دارد. 



چند روز پس از این ماجرا بود که دادستان بابل از دستگیری این متهم خبر داد و گفت: با تلاش شبانه روزی ماموران نیروی انتطامی و دستگاه قضایی استان مازندران این فرد  در ۱۲ بهمن ماه ۹۴  ساعت ۳ صبح در یکی از روستاهای بابل در  مخفیگاهش دستگیر شد و پرونده وی مورد رسیدگی قرار گرفت.


منبع: الف

بارش باران در ۱۸ استان کشور تا روز پنج شنبه/ موج جدید بارشی

 کارشناس سازمان هواشناسی گفت: با ورود موج جدید بارشی و فعالیت سامانه حاضر در کشور در ۱۸ استان بارش های خوبی را تا آخر هفته شاهد خواهیم بود.

مرتضی ضرابی در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان، در مورد آخرین وضعیت جوی کشور گفت: امروز برای استان های تهران، البرز،قزوین، گیلان، مازندران، گلستان،کرمان، اصفهان، سمنان، کهگیلویه و یزد بارش باران همراه با صاعقه پیش بینی می شود. 

وی ادامه داد: شدت بارش ها در یزد امروز منجر به آبگرفتگی معابر می شود. 

به گفته کارشناس سازمان هواشناسی،فردا با ورود موج جدید بارشی از غرب کشور شاهد فراگیری بارش در بیشتر استان های کشور خواهیم بود. بر این اساس در استان های آذربایجان شرقی، غربی، کردستان، کرمانشاه،لرستان، همدان، ایلام، اردبیل،مازندران، گلستان، گیلان،البرز،تهران، قزوین و کرمان  از فردا بارش ها آغاز می شود. 

ضرابی افزود: بارش در کشور روز چهارشنبه هم ادامه داشته و به تدریج از اواخر وقت چهارشنبه از شدت بارش ها کاسته می شود. 

وی با هشدار در مورد سیلابی شدن رودخانه ها، آبگرفتگی معابر و وقوع صاعقه در کوهپایه ها، تاکید کرد: بهتر از عشایر برای کوچ، دامداران برای چرای دام و مردم برای توقف در حاشیه های رودخانه ها و مسیل ها توجه داشته باشند چرا که در این چند روز شاهد سیلابی شدن رودخانه ها و مسیل های استان هایی که دارای بارش هستند، خواهیم بود.


منبع: الف

تولید پلیمر مورد نیاز صنایع نفت وخودروسازی از سوی محققان کشور

رییس پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی از تولید نمونه صنعتی نوعی پلیمر با همکاری بخش خصوصی خبر داد و گفت: این پلیمر در صنایع نفت و گاز و خودرو سازی کاربرد دارد.

دکتر مهدی نکومنش در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با بیان اینکه پژوهشگاه پلیمر در صنعت پلیمر سی‌امین سال را پشت سر گذاشته است، افزود: این در حالی است که متاسفانه کمتر شاهد این هستیم که نیازهای خود را از طریق ما رفع کنند.

وی نوع رفتار بخش‌های صنعتی با بخش‌های پژوهشی را در حد «نوشتن نسخه» دانست و اظهار کرد: صنایع ما را در تامین نیازهای اساسی خود سهیم نمی‌‎کنند و به عنوان مراکزی که می‌توانند مشکلی از آنها را رفع کنند، نگاه نمی‌کنند. در حالی که بسیاری از مراکز تحقیقاتی، توانمندی‌های خود را به اثبات رسانده‌اند.

نکومنش با تاکید بر اینکه علل این رویکرد صنایع را ریشه‌یابی کردیم، یادآور شد: در این مطالعات متوجه شدیم برای اینکه بتوانیم کارهای عمیق انجام دهیم لازم است ضمن آنکه جوابگوی نیازهای صنایع باشیم، باید به سمت ایجاد صنایعی حرکت کنیم که تا ۵ سال آینده صنعت ما نیازمند خدمات آنها است.

رییس پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی، از اجرای پروژه‌هایی در این زمینه خبر داد و یادآور شد: در این راستا چند طرح در حوزه پتروشیمی و بایو را در این پژوهشگاه اجرایی کرده و با برخی از شرکت‌ها وارد مذاکره شدیم.

به گفته وی، مذاکرات با دو شرکت منجر به انعقاد قرارداد شد و اگر این حرکت ادامه یابد، کشور به نقاط بسیار روشنی در فناوری پلیمری خواهد رسید.

نکومنش با تاکید بر اینکه ایران در دانش پلیمری جزو ۱۰ کشور اول دنیا است، یادآور شد: سهم پژوهشگاه در کسب این رتبه بیش از ۴۰ درصد است. با توجه به اینکه اقتصاد مقاومتی به ما می‌گوید که باید اقتصاد را تقویت کنیم، از این رو تولید فناوری را در دستور کارهای خود قرار داده‌ایم.

وی با اشاره به جزئیات این قراردادها توضیح داد: یکی از این قراردادها در زمینه تولید یک محصول پلیمری است که در کشور وجود ندارد و کشور به شدت به آن نیاز دارد. در حال حاضر دانش فنی این محصول تولید شده است.

نکومنش اضافه کرد: با این همکاری قرار است نمونه صنعتی (دمو پلنت) این محصول با هزینه مشترک تولید شود؛ ضمن آنکه بخش آزمایشگاهی از سوی پژوهشگاه و بخش مهندسی از سوی بخش خصوصی انجام می‌شود.

وی با بیان اینکه نمونه صنعتی این محصول در پژوهشگاه به تولید خواهد رسید، اضافه کرد: تا سال آینده نمونه صنعتی عرضه خواهد شد.

نکومنش این محصول را پلیمری دانست که در صنایع پتروشیمی و خودروسازی کاربردی بوده و تولید آن ارزش افزوده زیادی برای کشور به همراه دارد.


منبع: الف

ساده‌سازی ارایه خدمات در مراکز مخابراتی/ شرایط تغییر نام تلفن بدون حضور مالک اولیه

نخستین مرحله اصلاح دستورالعمل اجرایی « آیین‌نامه تقاضا و اشتراک تلفن ثابت و خدمات مخابراتی» به منظور ساده سازی ارائه خدمات، برای یک دوره شش ماهه به تمامی مدیران مناطق در سراسر کشور ابلاغ شده است.

به گزارش ایسنا، دستورالعمل اجرایی «آیین‌نامه تقاضا و اشتراک تلفن ثابت و خدمات مخابراتی» با هدف جلب رضایت حداکثری مشتریان و رعایت مصوبات سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، به منظور ساده‌سازی ارائه خدمات به مشترکان و تکریم ارباب رجوع، تدوین شده است.

در این دستورالعمل نحوه ثبت نام، تغییر نام و تغییر مکان تلفن ثابت، شرایط قطع و تخلیه تلفن‌های مشترکین بدهکار، ثبت نام و درخواست اینترنت پرسرعت، خدمات و محصولات جدید مخابراتی و سایر موارد مورد توجه قرار گرفته است.

به عنوان نمونه برای تغییر نام تلفن ثابت نیازی به حضور مالک در مراکز مخابراتی نیست و تمامی مراکز موظفند با دریافت مدارک قانونی از قبیل وکالت نامه و هر سند قانونی که به خریدار اجازه انتقال خط تلفن را داده باشد، نسبت به درخواست مذکور اقدام کنند.

بنا بر اعلام اصل و کپی کارت ملی خریدار و اصل و کپی هر سند قانونی که به نحوی صاحب یا مالک تلفن، اقرار به فروش خط تلفن خود همراه با مکان نصب تلفن یا به صورت جداگانه کرده باشد، برای انتقال تلفن به نام مالک جدید کفایت می کند.

در صورت عدم وجود مدارک فوق الذکر فقط با ارایه سند مکان مورد نظر (جایی که تلفن ثابت نصب است) تغییر نام انجام می شود، اما از خریدار تعهد گرفته شود که چنانچه مالک تلفن درخواست خط تلفن به نام خود را داشته باشد، خط تلفن به ایشان بازگردانده شود.

همچنین درخصوص تغییر نام تلفن‌های مالکان حقوقی هم اصل و یا کپی روزنامه رسمی یا آگهی آخرین تغییرات یا ارایه گواهی اداره ثبت شرکتها و معرفی نامه برای اشخاص حقوقی در سربرگ شرکت با مهر شرکت مدارک مورد نیاز نقل و انتقال این دسته از مشترکان است.

چنانچه مالک یا نماینده قانونی او و خریدار در دفاتر امور مشترکین یا دفاتر خدمات مشترکین حضور پیدا کنند، انتقال خط تلفن فقط با اخذ کپی کارت ملی خریدار انجام می شود.

ثبت نام تلفن ثابت فقط با کارت ملی

متقاضیان تلفن ثابت با تکمیل فرم ثبت نام و ارائه کارت ملی می توانند صاحب تلفن شوند و متقاضیان حقوقی نیز کافی است یکی از مدارک ثبت شرکت را برای ثبت نام به همراه داشته باشند.

اشخاص حقوقی دولتی و موسسات عام المنفعه نیز برای ثبت نام تلفن باید تقاضای کتبی و معرفی نماینده با مهر و امضای یکی از مقامات اجرایی (مدیر عامل، مدیر، معاون مدیر یا مدیر کل و سمت‌های قانونی و حقوقی)، اصل و کپی کارت ملی نماینده معرفی شده و تکمیل فرم ثبت نام را ارایه کنند.

تغییرمکان تلفن ثابت با احراز هویت

همچنین در زمینه تغییرمکان تلفن، مشترکین باید درخواست خود را به همراه ارایه اصل وکپی کارت ملی و تکمیل فرم درخواست بررسی امکانات ارایه کنند تا تغییر مکان تلفن ثابت صورت گیرد.

تخلیه تلفن های مشترکین بدهکار با رضایت مشترک

اما شرایط قطع و تخلیه تلفن‌های مشترکین بدهکار چگونه است؟ مخابرات اعلام کرده که برنامه در شرکت مخابرات ایران حفظ و تکریم مشتریان است و بنا ندارد تلفنی را تخلیه کند، بر همین اساس تلاش بر این است تا قبل از هرگونه اقدامی با مشترک ارتباط برقرار شود و بعد از تایید یا اقرار به رضایت از تخلیه، این کار صورت گیرد.

در زمینه قطع یک یا دو طرفه تلفن‌های بدهکار بر اساس مصوبه سازمان تنظیم عمل می شود، اما به مخابراتی‌ها در سراسر کشور اعلام شده با اطلاع رسانی از مشترکان بخواهند نسبت به پرداخت قبوض در زمان مقرر اقدام کنند.

ثبت نام اینترنت پرسرعت مثل تلفن

اما برای ثبت نام و درخواست اینترنت پرسرعت، اشخاص حقیقی، اصل و کپی کارت ملی، تکمیل فرم ثبت نام ضروری است؛ چنانچه متقاضی مالک تلفن نباشد، حتی الامکان سرویس پیش پرداخت دایر شود، در غیر اینصورت ارائه اجاره نامه که نام مالک و مستاجر و شماره تلفن در آن ذکر شده باشد، یا هر مدرک دیگری که اجازه بهره برداری از تلفن به مستاجر داده شده باشد قابل قبول است.

اشخاص حقوقی خصوصی نیز برای ثبت نام ودرخواست اینترنت پرسرعت باید اصل و کپی آگهی مندرج در روزنامه رسمی یا آگهی آخرین تغییرات یا ارایه گواهی اداره ثبت شرکتها، اصل و کپی کارت ملی نماینده معرفی شده شرکت، تکمیل فرم ثبت نام را ارایه دهن.

اشخاص حقوقی دولتی و موسسات عام المنفعه، همچنین در این زمینه باید تقاضای سازمان مربوطه را با امضاءرسمی (مدیر، مدیرعامل، معاون و…، ) به همراه معرفی نماینده و تکمیل فرم ثبت نام را ارسال کنند.

ثبت نام و درخواست سایر خدمات و محصولات مخابراتی

درباره ثبت نام و درخواست سایرخدمات و محصولات برای مشترکین هم به این صورت است که با ارایه سایر سرویس های مخابراتی به مشترکینی که دارای پرونده در مراکز مخابراتی هستند صرفا با تکمیل فرم ثبت نام انجام خواهد شد.

پاسخگویی سریع در اولین مراجعه به مشترکین

بنا بر تاکید مسوولان، مشترکینی که برای دریافت سرویس و خدمات مراجعه می کنند، باید پاسخگویی سریع صورت گیرد و در اولین مراجعه باید امکان یا عدم امکان واگذاری سرویس اعلام شود؛ در غیر این صورت با مراجعه به سایت مرکز تماس و یا پیامک اطلاع رسانی صورت گیرد.

تغییر مکان و ثبت نام به طور برابر در اولویت دایری تلفن ثابت و اینترنت پر سرعت قرار دارد، در ثبت نام های تلفنی، الکترونیکی و فروش ویژه (غیر حضوری) با هدف عدم نیاز به مراجعه حضوری مشتری، احراز هویت و اخذ مدرک در محل مشترک و توسط نماینده شرکت مخابرات ایران / منطقه صورت خواهد گرفت.

فروش محصولات و خدمات پیش پرداخت به مستاجرین و افراد غیر مالک به صورت حضوری و غیر حضوری بدون نیاز به دریافت مدارک مالک خط تلفن انجام می شود و به گفته مسوولان مخابراتی همه مردم باید با ساده ترین روش به امکانات مخابراتی دسترسی داشته باشند.

همچنین تمامی هزینه‌ها طبق تعرفه مصوب سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی محاسبه و دریافت می شود؛ هزینه های خدمات ارزش افزوده در اولین صورتحساب تلفن مشترک منظور می شود.

ارایه خدمات به صورت غیر حضوری در اولویت بوده و در ثبت نام های جدید نام کاربری و رمز عبور به مشتریان ارایه می شود و مدارک لازم باید با مراجعه به محل کار یا منزل مسکونی مشترک دریافت شود.

ارایه خدمات جدید به مشترکان بدهکار، با توجه به سوابق، عملکرد و… با نظر مدیران مناطق بلا مانع است و از سوی مخابرات به مدیران امور مشترکین، مناطق و مراکز اختیار داده شده که بر اساس شرایط برای ارایه خدمات تصمیم گیری کنند و در صورتی که مشترک خدمات تلفنی، متقاضی خدمات ارزش افزوده یا سایر خدمات مخابراتی بوده و برای سرویس پیشین مدارک خود را تحویل داده باشد جهت بر قراری سرویس های جدید تنها تکمیل فرم در خواست خدمات کفایت می کند.


منبع: الف

اجرای رجیستری موبایل از تیرماه/حذف گوشیهای قاچاق از شبکه مخابراتی

قاسم خورشیدی در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه پروژه ثبت و شناسه دار کردن گوشی های موبایل (رجیستری) با هدف ساماندهی بازار تلفن همراه کشور در ۳ حوزه گمرک، وزارت صنعت و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در حال پیگیری است، اظهار داشت: زیرساختهای فنی اجرای این پروژه از سوی وزارت ارتباطات آماده شده است و این وزارتخانه اجرای پروژه را از طریق برگزاری مناقصه، برونسپاری کرده است.

وی با بیان اینکه هم اکنون شرکتهایی که قرار است این پروژه را اجرا و پشتیبانی فنی کنند مشخص شده اند، ادامه داد: قرارداد وزارت ارتباطات با این شرکتها، نهایی شده و براساس پیش بینی صورت گرفته مطابق با قول وزیر ارتباطات، این پروژه از تیرماه امسال به صورت کامل و سراسری در کشور اجرایی می شود.

خورشیدی با اشاره به اینکه این پروژه از لحاظ فنی به شرکتهای نرم افزاری و خدمات الکترونیک سپرده شده است، افزود: مجموع پروژه رجیستری گوشی های موبایل در ۳ سامانه مستقل گمرک، وزارت صنعت و وزارت ارتباطات پیگیری می شود که هریک از این سامانه ها باید در شرایط ایده آل قرار گیرند تا امکان اجرای پروژه به صورت کامل وجود داشته باشد.

سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا، گفت: هر یک از این سامانه ها براساس یک کد مشترک، در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند و این موضوع باعث می شود از اول تیرماه، گوشی هایی که وارد شبکه ارتباطی کشور می شود در صورتی که به صورت قاچاق وارد شده و در سامانه گمرک ثبت نشده باشند، امکان دریافت خدمات سیم کارت از اپراتورهای موبایل را نداشته باشند.

وی با اشاره به اینکه واردکنندگان گوشی های موبایل از آذرماه سال ۹۴ مکلف شده اند که شماره سریال گوشی هایی که وارد کشور می شود را در سایت مربوط به گمرک به ثبت برسانند، اضافه کرد: چنانچه شماره سریال گوشی هایی که وارد کشور می شود در سامانه گمرک ثبت نشده باشد، قاچاق تلقی می شود و امکان فعالسازی در شبکه مخابراتی کشور را نخواهند داشت.

خورشیدی با بیان اینکه این طرح شامل گوشی هایی که هم اکنون در اختیار مشترکان قرار دارد و در حال استفاده است، نمی شود، تصریح کرد: در این طرح، تنها گوشی هایی مدنظر قرار گرفته است که از تیرماه برای نخستین بار، سیم کارت در آنها قرار بگیرد.

سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا گفت: در عین حال برای گوشی هایی که به صورت قاچاق وارد بازار شده اند هم یک فرصت درنظر گرفته شده است که در صورت تمایل می توانند با پرداخت حقوق و عوارض در سامانه رجیستری کشور، ثبت شوند.

وی با اشاره به ارتباط ایجاد شده میان سامانه گمرک و سامانه وزارت صنعت و معدن با سامانه رگولاتوری، اظهار داشت: تمامی اطلاعات و دیتای مربوط به گمرک و معاملات گوشی های موبایل، در سامانه وزارت صنعت ثبت می شود و در صورتی که هر گوشی بخواهد در شبکه مخابراتی کشور فعال شود، به صورت الکترونیکی و در کسری از ثانیه از سوی سامانه رگولاتوری از سامانه وزارت صنعت، استعلام می شود.

خورشیدی با تاکید براینکه در این پروژه با وجود نرم افزارهای رمز شده، امکان هل و جعل شناسه های گوشی به صفر رسیده است، افزود: برای هر گوشی ۳ شناسه با قابلیت یک کد یکتا، تعریف شده است که امکان جعل شناسه را غیرممکن می کند. این امکان سبب می شود مشکلی که پیش از این برای رجیستری گوشی های موبایل اتفاق افتاده و شناسه گوشی قابل جعل بود، برطرف شود.

 


منبع: الف

واحد پیکسل گوگل یتیم شد

به گزارش خبرآنلاین، قائم‌مقام توسعه محصولات سخت‌افزاری ۶ ماهی بود از آمازون به گوگل آمده بود و مسئول توسعه گوگل پیکسل و همچنین اسپیکر خانگی شده بود.

وی اکتبر ۲۰۱۶ و حول‌وحوش رونمایی از گوشی پیکسل، سکان مدیریت را بر عهده گرفت و به «ریک اوسترلو» مدیر سابق موتورولا که وی نیز سال گذشته به گوگل پیوست، گزارش مستقیم می‌داد.

فاستر زمانی که در آمازون بود، مسئول توسعه اسپیکرهوشمند «اکو» و تبلت کیندل بود و قبل از آن نیز در اپل و آی بی ام کارکرده بود.

سخنگوی گوگل رفتن فاستر را تأیید کرد بدون اینکه دلیل آن را بگوید.

بلومبرگ گزارش داده است گوگل فرد جایگزین برای وی ندارد و علی‌رغم این تغییر، همچنان دو گوشی جدید از سری پیکسل در پاییز ۲۰۱۷ راهی بازار خواهد شد.

گفتنی است گوگل گوشی سومی را همراه با اسپیکر جدید هوشمند نیز تا پایان سال بدون حضور فاستر و با مدیریت جدید رونمایی خواهد کرد.

 


منبع: الف

واکنش هاشمی‌نسب به نشان دادن پول به پرسپولیسی‌ها: با من هم همین رفتار را کردند اما جا نزدم

روز شنبه و در جریان دیدار پرسپولیس و ذوب‌آهن اتفاقاتی افتاد که همه را یاد روزهای دور فوتبال ایران انداخت.

به گزارش خبرآنلاین، نشان دان پول به بازیکنان پرسپولیس در بازی با ذوب آهن نا خود آگاه آدم را یاد سال های قبل می اندازد.فصل ۷۹ – ۸۰ در رقابت های لیگ فوتبال ایران.همان سالی که مهدی هاشمی نسب یکی از تاریخی ترین نقل و انتقالات فوتبال ایران را رقم زد و با رفتن از پرسپولیس به استقلال تاریخ را برای این دو باشگاه از نو نوشت.آن سال و در نخستین دربی هواداران پرسپولیس اسکناس های خودشان را از جیب درآوردند با شعار”مهدی بیا پول بگیر”حسابی از خجالت این بازیکن در آمدند.

۱۶ سال بعد و در بازی پرسپولیس مقابل ذوب آهن.این بار خطاب هواداران مهدی طارمی بود.شاید ترکش هایی به بقیه بازیکنان هم خورد اما بیشتر طارمی مورد توجه بود.بازیکنی که برای دومین بار توانست عنوان آقای گلی را هم از آن خودش کند.به همین بهانه به سراغ مهدی هاشمی نسب رفتیم تا از او در این باره سوال کنیم.هاشمی نسب در ابتدا گفت:«ما کجای فوتبال هستیم که داریم این کارها را می کنیم.یک روز طارمی می رود بد می شود،یک روز چیپ می زند خوب است،نمی زند بد است.همین بلا هم سر رامین رضاییان آمد.بازیکن چه گناهی کرده است؟می خواهید بگویید حقش را نگیرد؟کدام باشگاهی در خارج از ایران می آیند به بازیکن توهین می کنند؟مگر خرج تیم را هوادار می دهد؟مگر نان تیم را می دهند؟آنها باید بیایند،بازی ها را تماشا کنند و بروند.مگر پرسپولیس یا استقلال ارث پدری آنهاست که طلب دارند؟»

هاشمی نسب این را گفت و ادامه داد:«بازیکن قرارداد بسته و حقش را می خواهد.گاهی این حق را با اعتصاب می گیرد و گاهی از هر طریقی که خودش بلد است می گیرد.جالب اینجاست که آقایان می نشینند و دو پهلو حرف می زنند.یک جا می گویند بازیکن حقش را می خواهد و در جایی دیگر می گویند بازیکنی بزرگتر از استقلال و پرسپولیس نیست.نزنید این حرف ها را.چرا واقعیت را نمی گویید؟چرا آن چیزی که درست است را نمی گویید؟چرا مدام به فکر منفعت خودتان هستید؟حرف نزنید یا اگر حرف می زنید درست بزنید.بازیکن حقش را می خواهد و باید حق او را بدهید.»

مهدی که سابقه بازی در استقلال و پرسپولیس را دارد ادامه داد:«نمی توانید تیم داری کنید،در آن را تخته کنید برود پی کارش اما حق بازیکن را بدهید.شما خودتان اگر روزنامه پولتان را ندهد می روی سر کار؟به عشق مدیرمسئول می روی سر کار؟من تعجبم از فوتبالی ها است که می گویند این کار،کار درستی نیست.چون پرسپولیس طرفدار دارد نباید بازیکن به حقش برسد؟»
بازیکن سابق تیم ملی که زمانی هواداران برای او در ورزشگاه پول آتش زدند ادامه می دهد:«هر کسی یک خصوصیت اخلاقی دارد.در بازی با ذوب آهن این بلا را سر طارمی آوردند.من می توانم درباره مسائل فنی او نظر بدهم اما کاری به اخلاقش ندارم.هر چه از دهان شان در آمد آن سال به من گفتند.سرم پول ریختند و حتی با من درگیری فیزیکی پیدا کردند.اما هیچ وقت جا نزدم.هنوز هم که هنوز است اگر ترکشی بخورد می روم توی دل ماجرا.اجازه نمی دهم برایم تصمیم بگیرند.سرم درد می کند برای این کار.برای اینکه حق من است.من آدمی نیستم که اگر تصمیمی بگیرم آن را انجام ندهم.رفتم استقلال خودم هم انتخاب کردم.تا انتهایش هم رفتم.»

او در پایان گفت:«من تعجب می کنم از بازیکنانی که از لحاظ فنی قوی هستند اما می ترسند.بابا یک کم دل و جگر داشته باشید.همیشه این فوتبال نیست.همیشه زندگی بر وفق مراد نیست.من آنقدر که با این خاطرات اینچنینی در زندگی ام خوشحالم با خاطرات فوتبالی ام خوشحال نیستم.تو دهنی محکمی به خیلی ها زدم.خدا هم کمک کرد و توانستم موفق شوم.»


منبع: الف