تقاضای یاسر هاشمی از احمدی‌نژاد!

گروه سیاسی: یاسر هاشمی در واکنش به تقاضای احمدی نژاد برای دفاع از خود در صداوسیما به خانه احزاب گفت:هنوز درخواست آیت‌الله هاشمی و خانواده ایشان برای فرصت پاسخگویی به اتهاماتی که وی در مناظرات سال ۸۸ زد، روی میز صداوسیماست و احتمالا هنوز در دست بررسی است!فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی(ره) ضمن تاکید بر لزوم دادن فرصت پاسخگویی به تمام افرادی که در تمام سال‌های اخیر در صداوسیما مورد تهمت و تخریب قرار گرفته‌اند، افزود: از آقای احمدی نژاد تقاضا می‌کنم که اگر موفق شد، وقتی را برای پاسخگویی از صداوسیما بگیرد، تقاضای ۸ ساله خانواده آیت ‌الله هاشمی نسبت به اتهامات حضرتعالی که بر روی میز صداوسیما است پیگیری کند و فرصتی هم برای پاسخگویی ما بگیرد.


منبع: بهارنیوز

حضور مردم،خطرات را از کشور دور می‌کند

به گزارش ایسنا، علی لاریجانی که به قم سفر کرده است، روز پنجشنبه، در جشن بزرگ اعیاد شعبانیه روستای انجیله اظهار کرد: به این منطقه می توان به عنوان منطقه ای مناسب گردشگری نگاه شود تا سبب ایجاد توسعه و اشتغال برای مردم شود که در این زمینه اگر طرح هایی ارائه شود. منجر به آبادانی منطقه خواهد شد.نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی بیان کرد: آغوش باز برای استقبال از سرمایه گذاران در استان قم وجود دارد، زیرا لازم است از مهاجرت فراوان روستاییان به شهرها جلوگیری شود.
وی افزود: تمام تلاش کشور بر این است که زمینه کارآفرینی ایجاد شود و مقام معظم رهبری نیز در ایجاد زمینه اشتغال تاکید دارند.رئیس نهاد قانونگذاری کشورمان خطاب به مردم گفت: انتخابات را جدی بگیرید و تلاش کنید تا انتخاباتی پرشور برگزار شود، زیرا یک رکن واقعی در جمهوری اسلامی ایران انتخابات است و هر چه حضور مردم پررنگ تر باشد، سرنوشت کشور نیز بهتر رقم می خورد.
لاریجانی ادامه داد: انتخابات ایران زیر دوربین های فراوانی قرار گرفته، زیرا همگان به دنبال این هستند که نقش مردم ایران در تعیین سرنوشت خود را با توجه به ناآرامی های منطقه مشاهده کنند.وی افزود: حضور مردم در انتخابات برای تعیین سرنوشت کشور لازم است و سبب می شود، پایداری امنیتی کشور ایجاد شود.
رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه در منطقه کمتر حکومت دموکراتیکی وجود دارد و اغلب سلطنتی هستند، گفت: کشورهای بزرگ با توجه به این شرایط توجه ویژه ای به حضور مردم ایران در انتخابات دارند، زیرا حضور گسترده مردم در انتخابات خطرات را از کشور دفع می کند.
روستاها بر اساس برنامه ششم باید به مراکز تولیدی تبدیل شوند
علی لاریجانی همچنین در آیین کلنگ زنی آغاز عملیات گازرسانی به روستاهای دهستان قاهان قم گفت: از سال ها پیش دغدغه گازرسانی به دهستان قاهان وجود داشت ولی به دلیل فاصله طولانی این منطقه با شهر که هزینه های بالایی را ایجاد می کرد، با توجه به منابع مالی محدود، امکان گازرسانی وجود نداشت.نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی بیان کرد: علت این موضوع کمبود منابع عمرانی بود، خوشبختانه بعد از بررسی ها مقرر شد تا پروژه گازرسانی به اعتبار ۲۶ میلیارد تومان انجام شود که البته حدود ۳ میلیارد آن را مردم و مابقی را دولت پرداخت می کند.
لاریجانی با بیان اینکه این پروژه نمونه ای از تلاش جمهوری اسلامی ایران برای آبادانی کشور است، گفت: همیشه نگرانم که خدمات جمهوری اسلامی ایران که در این چهار دهه انجام شده در افکار عمومی معرفی نشود، باید توجه داشت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای آبادانی روستاها اقدامات فراوانی انجام شده است.
رئیس مجلس  با بیان اینکه رویکرد عدالتخواهانه جمهوری اسلامی ایران بسیار ارزشمند است، تصریح کرد: در مجلس شورای اسلامی برای بودجه سلامت سهم سنگینی کنار گذاشته شده است تا برای مردم آرامشی مناسب ایجاد شود.وی با بیان اینکه مقام معظم رهبری در سخنرانی ابتدای سال، آمارهایی از خدمات انجام شده توسط جمهوری اسلامی ایران بیان کردند که افتخارآمیز بود، اظهار کرد: برنامه ششم توسعه، برنامه ای جامع است که در همه زمینه ها چشم اندازها را مشخص کرده و دولت آینده نیز باید در چارچوب این برنامه ها فعالیت کند.
لاریجانی افزود: اگر با همدلی فعالیت شود فضای کشور تغییر می یابد و زمینه برای کار و تلاش مهیا می شود. همچنین امکان سرمایه گذاری سهم آبادانی نیز افزایش می یابد و انگیزه مردم نیز بیشتر خواهد شد.نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه در برنامه پنجساله ششم به وضعیت روستاها تمرکز شده تا از وضعیت اقتصادی مطلوبی برخوردار شوند، گفت: امکانات خوبی در روستاها وجود دارد، ولی علی‌رغم آن شاهد مهاجرت ها از روستاها به شهرها هستیم، زیرا درآمدی ندارند، به همین جهت در برنامه ششم، روستاها به عنوان مراکز تولیدی دیده شده اند.
وی افزود: در استان قم کار اختصاصی صورت گرفته تا سرمایه گذاری در روستاها توسط ستاد اجرایی فرمان امام خمینی (ره)، بنیاد مستضعفان و بانک ها انجام شود و زمینه کار و تلاش به این صورت مهیا شود.رئیس مجلس خطاب به جوانان گفت: به فکر کارآفرینی باشید و ما نیز کمک می کنیم تا شما امکان تولید را به دست آورید.


منبع: بهارنیوز

این انتخابات سرنوشت‌ساز است

به گزارش ایسنا، منطقه کهگیلویه و بویراحمد هدایت آقایی در نشست دانشجویان و جوانان حامی حسن روحانی در یاسوج افزود: جوانان از مسئولان کشور چه می‌خواهند؟ جوانان دنبال آشوب و بهم ریختن نیستند و کشورشان را دوست دارند پس چرا باید محدود شوند، بنابراین باید فضا را برای آنها مناسب کرد تا در صحنه باشند و تصمیم بگیرند. در تشکیل دولت، دولتهای نهم و دهم شعارهای انقلابی و انقلابی گری را مطرح کردند و در انتخابات اردیبهشت ماه ۹۶ نیز دم از انقلابی بودن، انقلابی گری و انقلابی عمل کردن می زنند. امروز دیگر آن زمان نیست که هر کسی بتواند از این شعارها بهره برداری جانبدارانه و به نفع خود کند.  

وی بیان کرد: در معیارهای انقلابی باید منافع ملی، بین المللی و موضع مستضعفان را شناسایی کنیم. آن کشورهایی که دشمنی دارند جای خودشان را دارند اما در حرف های به اصطلاح انقلابی باید مواظب باشیم که کلاه سرمان نرود و دقت شود که حرف های انقلابی می تواند کلاه‌های گشادی باشند که به سر مردم می رود بنابراین باید در انتخاب خود دقت بیشتری داشته باشیم.این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران ایران با اشاره به صحبت های یکی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری مبنی بر اینکه  با دو میلیون تن پتروشیمی ۶۰۰هزار نفر اشتغالزایی ایجاد می کند، افزود: این در حالی است که زیر ۱۰۰۰نفر در یک مجتمع پتروشیمی مشغول بکار می شوند بنابراین مردم باید مواظب حرف های هیجانی برخی ها باشند.

آقایی تصریح کرد: دولت یازدهم مستمری سه دهک پایین جامعه را سه برابر کرده است که باید برای دانستن جامعه اطلاع رسانی بیشتر شود. برخی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری اعلام کردند که می خواهند در صورت رئیس جمهور شدن یارانه ها را سه برابر کنند که این مساله عاقلانه نیست.این فعال سیاسی اصلاح طلب عنوان کرد: داریم روز به روز به مشی اصلاح طلبی معتقدتر می شویم، یکی از ارکان مشی اصلاح طلبی عبارت است از حضور کسانی که نسبت به آب و خاک خود احساس مسئولیت می کنند و رکن دیگر آن آگاهی دادن، آگاهی بخشیدن و آگاه شدن است بنابراین به برکت پیشرفت هایی که در دنیا وجود دارد و ما هم از آن بهره مند هستیم البته ممکن است که اختلال برایش ایجاد کنند اما کسی هم نمی تواند جلویش را بگیرد.

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران ایران خاطرنشان کرد: در سال ۹۴ با وجود اینکه حدود ۶ هزار نفر در انتخابات رد صلاحیت شدند، مجلسی متعادل تشکیل شد که یک گام بلند به جلو بود و نباید این حرکت را شُل کرد بلکه باید با تمام توان تکرار کنیم.آقایی با اشاره به حضور پرشورتر از گذشته در انتخابات ۲۹ اردیبهشت گفت: دور دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت ساز است تا نگذاریم زحمات کشیده شده برای برجام، ایجاد فضای آرام و هزینه های داده شد به راحتی از دستمان بروند پس باید لحظه به لحظه این روزهای باقی مانده تا انتخابات همه با مردم صحبت کنیم تا در انتخابات حضور یابند. مردم را باید آگاه و روشن کرد که یارانه ۴۵ هزار تومانی، تورم ۴۰ درصدی را در پی داشت حالا چطور می خواهند یارانه ها را سه برابر کنند. جلوی تندروی ها و سرکوب گری ها باید ایستاد پس لازمه آن این است که همه در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها حضور پیدا کنند.


منبع: بهارنیوز

قالیباف زیر منگنه روزافزون اصولگرایان

روزنامه بهار: شاید در کمتر کشوری یک سیاست‌مدار پس از دو بار شکست، فرصت پیدا کند برای بار سوم نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود یا چنین نامزدی پس از دو بار شکست، در نوبت سوم نامزدی نیز یکی از کاندیداهای صاحب شانس شناخته شود. این حکایت محمدباقر قالیباف، شهردار دوازده ساله‌‌ تهران و یکی از نامزد‌های اصولگرایان در انتخابات پیش رو است.زمستان گذشته از محمد باقر قالیباف نقل شد که تنها در صورتی در انتخابات حاضر خواهد بود که اصول‌گرایان روی او «اجماع» کنند.

او پیش از انتخاب نامزدهای نهایی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی نیز اعلام کرد «قصدی برای نامزدی نداشته و ندارم»، اما در نهایت  برای سومین بار وارد عرصه‌ رقابت‌های انتخاباتی شد و به تمام گفته‌های خود هم پشت پا زد. با آمدن و اصرار بر ماندن قالیباف در کنار دیگر نامزد‌های اصولگرا تا پایان رقابت‌ها، تشتت در این جریان بیش از همیشه رخ نمایی می‌کند. اصول‌گرایان در چهار سال گذشته بارها گفته‌‌اند که دلیل شکست آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ همین تعدد حضور نامزدها بوده.  شاید به همین دلیل قالیباف پیش از انتخابات گفته بود که تنها در صورت «اجماع» وارد صحنه‌ی انتخابات می‌شود. اتفاقی که به نظر می‌رسد به شکل مورد علاقه  قالیباف پیش نخواهد رفت. به این دلیل که بخش عظیمی از جریان اصولگرا  از او روی گردان است.

البته این روز‌ها هر دو کاندیدای اصلی اصولگرا در برابر انتقاد‌های جدی‌ای از سوی جریان سیاسی خود مواجه هستند که البته تیغ تیز تند انتقاد‌ها بیشتر به سوی محمد باقر قالیباف است.  در یکی از این انتقاد‌ها به وعده‌های نجومی قالیباف، محمد‌رضا باهنر نائب رئیس سابق مجلس شورای اسلامی نیز با بیان اینکه ایجاد شغل ماندگار که باعث تولید و رونق اقتصادی شود بیش از ۱میلیارد ریال سرمایه نیاز دارد گفت: طرح موضوع ایجاد یک میلیون شغل در سال و افزایش ۳ برابری یارانه‌های پرداختی از سوی برخی نامزدهای انتخابات، تنها یک شعار تبلیغاتی است.

یکی دیگر از کاندیداهای اصولگرا‌ی انتخابات  ریاست جمهوری نیز  به جمع منتقدان پیوست و با بیان اینکه وعده چند برابر کردن یارانه‌ها غیرعلمی است، گفته است: به جرات می‌گویم که این تنها یک شعار برای به دست آوردن رای عامه مردم است. سید‌مصطفی میرسلیم تاکید کرده است: برخی برای اینکه رای عوام را جمع کنند این گونه شعارها را مطرح می‌کنند و کاری به تحقق آن هم ندارند. وی یادآور شد: شعار و قول و قرار بیخودی به چه درد می‌خورد؟ به مردم بگویید با اتکا به چه چیزی و بر اساس کدام عملکردتان این قول‌ها را می‌دهید؟  عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی هم گفته است: مردم می‌فهمند که حرف‌های رئیسی و قالیباف همه شعار است و آنها حتی برنامه هم ندارند، از کجا می‌خواهند یارانه را سه برابر کنند یا ۲۵۰ هزار تومان کارانه بدهند. اسدالله عسگر اولادی ادامه داد: افرادی که این شعارها را می‌دهند چه برنامه‌ای برای سرمایه گذاری دارند که اینطور بیان می‌کنند ما ۵ میلیون شغل ایجاد می‌کنیم؟ شغل به این راحتی ایجاد نمی‌شود پس بهتر است بی‌خودی با شعاردادن وقت مردم را نگیرند. بهتر است با مردم صادق باشیم.

فوقش شهردار است
اما یکی از جدی‌ترین حمله‌ها به شهردار فعلی تهران روز گذشته از سوی علیرضا پناهیان بود که که به منظور حمایت از  رئیسی در قم حضور یافته بود و کنایه‌هایی را خطاب به قالیباف مطرح کرد.
پناهیان گفت: «تا حالا هیچ کاندیدای ریاست جمهوری نبوده که موقع کاندید شدن این قدر مسئولیت‎های کلان داشته باشد. کاندیداهای دیگر را بگویید. فوقش شهردار یک شهر کلان بودند. چه پست‎هایی داشتند؟ » او در جایی دیگر به انتقادهای درونی که در محافل خصوصی به حامیان رئیسی مطرح می‌شود پاسخ داده و می‌گوید: «بعضی سوال می‎کنند ایشان چه سابقه مدیریت اجرایی داشتند. رئیس‎جمهور که نباید مدیریت پروژه کرده باشد. باید مدیر کلان نظام باشد. بدون شک منظور این چهره نزدیک به آیت الله مصباح یزدی از «فوقش شهردار بوده» و یا «مدیرپروژه» محمدباقر قالیباف است.

پناهیان همچنین در پاسخ به انتقاد کسانی که می‌گویند رئیسی در مناظره‌ها باید بیشتر خودش را نشان دهد می‌گوید: «اینکه ایشان بخواهند حرّاف باشد و در مناظره شلاقی برخورد کند و انتخابات را ببرد و مردم را با کلماتشان فریب بدهد، او چنین کاری را بلد نیست. یعنی در سبک صحبت و نحوه سخنرانی‎هایشان اینگونه است. اگر مردم دوست دارند به کسی که با زبان دیگران را بازی می‎دهد، رأی دهند، طبیعتاً باید دنبال کس دیگری بگردند. ولی اگر دنبال کسی هستند که بخواهد کار کند، ایشان همان شخص است.» گفتنی است چند روز قبل حتی سعید حدادیان از مداحان مشهور تهران که بعد از حمایت‌های قاطع از احمدی‌نژاد در ۸۴ و ۸۸ بر سر ماجرای مشایی دچار اختلاف شدند، از آقای رئیسی خواسته بود در مناظره‌ها انقلابی‌تر ظاهر شود.احتمالا در مناظره بعدی که با موضوع سیاسی برگزار می‌شود، رئیسی تغییر موضع داده و تندتر ظاهر می‌شود. اما با این همه، آن بخش از اظهارات پناهیان که برای توجیه عملکرد رئیسی در مناظره‌ها بیان شده بود و از «برخوردهای شلاقی» سخن گفته، به قالیباف باز می‌گردد. هواداران قالیباف پس از مناظره جمعه، خواستار کناره‌گیری آقای رئیسی به نفع قالیباف شدند و تیم پایداری و جلیلی قصد دارند مانع از این کار شوند.

قالیباف برای همیشه خواهد سوخت
در ادامه این حمله‌ها معاون هماهنگی اقشار ستاد رئیسی نیز در اینستاگرامش نوشت: «امان از محبت‌های خاله خرسی که ظرفیت قالیباف را برای سومین بار و برای همیشه خواهد سوزاند.» فرج جعفری در این یادداشت آورد: «دلم برایشان می‌سوزد؛ هر دو به دست یک باند سوختند. قالیباف یکی از ظرفیت‌های این نظام بود همانطور که احمدی نژاد بود. یکی به‌خاطر محبت بیش از حد یک باند چهارنفره سوخت و یکی به خاطر کینه همان باند چهارنفره سوخت. قالیباف از سال ۸۴ تا الان در نظرسنجی‌ها حدود بیست درصد رای دارد و هرکاری در طول این سالیان کرد و هر اقدامی کرد رای منفی‌اش بیشتر شد و این درصد هیچ‌گاه بالا نیامد و  نخواهد آمد دلیلش ساده است. جماعتی که این دور قالیباف را آوردند در حقش خیانت کردند اگر او چند سال بی سر و صدا کناری می‌ماند ممکن بود بتواند در آینده نزدیک، طلسم بیست درصد نظرسنجی‌هایش را باطل کند. امان از محبت‌های خاله خرسی که ظرفیت قالیباف را برای سومین بار و برای همیشه خواهد سوزاند و او را برای همیشه تمام خواهد کرد. همانطور که ظرفیت احمدی نژاد محبوبترین دولت از مشروطه تاکنون را سوزاند. بازی نظرسنجی‌ها و نظرسازی‌ها معادلات واقعی کف صحنه را تغییر نخواهد داد و حیف ظرفیت‌های بزرگ اصولگرایی که سوختند و امروز به نقطه صفر خود نزدیک می‌شوند؛ در حالی‌که جریان مقابل هیچ کدام از ظرفیت‌های خودش را نابود نکرد. حرف‌ها و اقدام انقلابی هم بماند برای بعد از انتخابات که یک سینه سخن موج می‌زند در درون ما.»

قالیباف این بار بعد از «حلقه ازدواج» و «انگشتر عقیق» ، انگشتر سومی ساخته است تا شاید با آن طلسم نرسیدنش به پاستور را بشکند. فارغ از این که شاید دلیل ناکامی‌اش دقیقا این آش شله‌قلمکار با طعمی گاه متناقض باشد که در مواضعش به چشم می‌خورد. او این بار در رقابت با زوج روحانی‌جهانگیری و البته رقیب درون جناحی به اسم رئیسی کاری سخت‌تر از پیش دارد و شکست سوم می‌تواند پایان قمار بزرگ سیاسی‌ای باشد که او را به پایان عمر سیاسی‌اش می‌رساند.


منبع: بهارنیوز

درخواست محاکمه ظریف و اعدام خاتمی توسط حامیان رییسی!

گروه سیاسی: مسعود میرکاظمی وزیر دولت احمدی نژاد یکی از اعضای ارشد ستاد رییسی از جمله سخنرانان همایش حامیان این کاندیدا با عنوان «عدالت در سلامت» بود. او درسخنان خود خواستار محاکمه ظریف شد و گفت: وزیر امور خارجه گفته بود اگر توافق نشود، دیگر رأی نمی‌آوریم. باید این فرد محاکمه شود که منافع ملی را به منافع حزبی می‌فروشند!!

به نوشته ایلنا، پیش از حضور رییسی در جایگاه برای سخنرانی، مجری برنامه در هنگام دعوت از او در سخنانی با گریه‌ گفت: ما جوان‌ها و بچه بسیجی‌ها واقعا خسته شده ایم!! فضای این جلسه سنگین و بسیار جدی بود. عدم حضور پررنگ جوانان در این مراسم نیز ازجمله دیگر دلائل ایجاد جو سنگین و غیردوستانه در مراسم بود. در این میان برخی از شرکت کنندگان کودکان خردسالشان را به این میتینگ سیاسی آورده بودند و صدای گریه این کودکان خردسال بعضا منجر به بروز بی نظمی‌هایی در طول مراسم شد.

از سوی دیگر، فرد مرموزی به نام حسن عباسی که خود را با سخنرانی‌های شعاری در محافل اصولگرایان تندرو جا زده و حالا از حامیان رییسی شده گفته است: موسوی، کروبی و خاتمی در آینده‌ای نزدیک محاکمه و اعدام می‌شوند! وی همچنین مدعی شد تا آمریکا را جمهوری اسلامی و کاخ سفید را حسینیه نکنیم دست‌بردار نیستیم!! وی که اصولا معلوم نیست چه مسوولیتی در کشور دارد و خود را رییس یک مرکز خودخوانده به نام دکترینال!! معرفی می‌کند از حامیان دوآتشه احمدی‌نژاد در سال های ۸۴ و ۸۸ بود و حالا در نقش حامی رییسی ایفای نقش نموده و در سخنرانی‌هایش از تعابیر و الفاظ توهین‌آمیز و تهدید به اعدام و قتل و … استفاده می‌کند…! بسیاری از تحلیلگران سیاسی اصولگرا او را فردی مرموز می‌دانند که از عنوان اصولگرایی برای مطرح کردن خود سواستفاده می‌کند.
 


 


منبع: بهارنیوز

«رول لازانیای پپرونی» با این پنیرهای متنوع

ماهنامه سفره ایرانی – مارال کرمانی: در این مطلب شکل جدیدی از لازانیا را به شما آموزش داده ایم. لازانیای رول شده که در آن از انواع پنیرهای خوشمزه اسفاده شده است.

 
•    مدت زمانی آماده سازی: ۳۰ دقیقه
•    مدت زمان پخت: یک ساعت

مواد لازم:

  • لازانیا: ۱۰ ورقه
  • تخم مرغ (کمی زده شده): یک عدد
  • پنیر ریکوتا: یک و یک چهارم پیمانه
  • پنیر ماتزرلا (رنده شده): سه چهارم پیمانه
  • پنیر پارمزان (رنده شده): سه چهارم پیمانه
  • جعفری تازه (خرد شده): یک چهارم پیمانه
  • فلفل سیاه (پودر شده): یک چهارم قاشق چای خوری
  • پپرونی (اسلایس شده): ۸۵ گرم

 رول لازانیای پپرونی

مواد لازم برای سس:

  • کره: یک ق س
  • روغن زیتون: یک ق چ
  • سیر (ریز خرد شده): ۲ حبه
  • پیاز (نگینی خرد شده): نصف یک عدد
  • گوجه فرنگی (نگینی خرد شده): ۸۰۰ گرم
  • رب گوجه فرنگی: ۸۵ گرم
  • ریحان (خشک): یک ق چ
  • ارگانوی خشک: یک دوم ق چ
  • شکر: یک دوم ق چ
  • فلفل قرمز (پودر شده): به میزان لازم
  • نمک: به میزان لازم
  • فلفل سیاه (پودر شده): به میزان لازم

روش تهیه:

۱٫    ابتدا برای تهیه سس، کره و روغن زیتون را در ظرف مناسبی روی حرارت گرم کنید تا کره ذوب شود. سیر و پیاز را اضافه کرده و حدود ۵ دقیقه تفت دهید. گوجه فرنگی، رب گوجه فرنگی، ریحان، ارگانو، شکر و فلفل قرمز پودر شده را اضافه و مخلوط کنید. پس از اینکه مواد به جوش آمد، حرارت را کم کنید و در ظرف را بگذارید تا حدود ۱۵ دقیقه به آرامی بجوشند. ظرف را از روی حرارت بردارید و پس از خنک شدن سس را در مخلوط کن ریخته و به خوبی ترکیب کنید تا به صورت صاف و یکدست درآید.

۲٫    دمای فر را روی ۱۸۰ درجه سانتی گراد (۳۵۰ درجه فارنهایت) قرار دهید. ورقه های لازانیا را مطابق دستورالعمل روی بسته آنها پخته و آبکشی کنید. حدود یک دوم پیمانه سس در کف ظرف فر پخش کنید و کنار بگذارید.

۳٫    تخم مرغ، پنیر ریکوتا، یک پیمانه پنیر ماتزرلا، یک دوم پیمانه پنیر پارمزان، جعفری و فلفل سیاه پودر شده را در ظرف مناسبی به خوبی با هم مخلوط کنید. ورقه های لازانیا را روی سطح کار قرار داده و حدود ۲ قاشق سوپ خوری از مخلوط پنیر را روی هر یک پخش کنید و ۵ الی ۶ برش پپرونی روی مخلوط پنیر قرار دهید.

۴٫    هر ورقه لازانیا را رول کنید.

۵٫    رول های لازانیا را در ظرف فر قرار دهید، طوری که قسمت انتهایی رول رو به پایین باشد.
۶٫    حدود یک و یک دوم پیمانه سس روی رول ها بریزید.

۷٫    پنیر ماتزرلا و پنیر پارمزان باقی مانده را روی مواد بپاشید.

۸٫    روی ظرف فر را با فویل بپوشانید و به مدت ۴۵ الی ۵۰ دقیقه در فر قرار دهید تا پنیر ذوب شود (۱۰ الی ۱۵ دقیقه آخر پخت فویل را بردارید.)


منبع: برترینها

نامه سرگشاده به کاندیداهای ریاست جمهوری: به سازمان های غیردولتی هم بپردازید

بیش از ۱۵۰ تشکل در نامه اعتراضی خود خواستار جبران بی توجهی کاندیداها به سازمان های غیر دولتی شدند. 

به گزارش پایگاه خبری سازمان های غیر دولتی ایران (وطن) در متن این درخواست آمده است :

به نام خدا 

مشارکت اجتماعی مردم مادر توسعه است 

با سکوت کلیه کاندیداها درباره  فعالیت های تاثیر گذار سازمان های مردم نهاد در مناظره اجتماعی، سازمان های مردم نهاد امضاء کننده ذیل این نامه، در نامه ای  به وزارت کشور درخواست نمودند که امکان شنیدن نقطه نظرات کاندیداهای محترم ریاست جمهوری را در نشست مشترکی فراهم آورد. در این نشست تشکل های اجتماعی فرصت آنرا خواهند یافت مطالبات سازمان های مردم نهاد را که بخشی از مطالبات برحق مردم شریف ایران در حوزه اجتماعی است اطلاع رسانی نمایند.  

موج اول حمایت سازمان های مردم نهاد از این درخواست با ۱۰۵ امضاء اطلاع رسانی شد . به پیشنهاد همکاران ارجمند موج دوم را شروع می کنیم تا صدایمان شنیده شود. 

آیا در مناظره جمعه (۱۵ اردیبهشت )  کاندبداهای محترم ریاست  این بی توجهی مهم به حوزه سازمان های مردم نهاد و جامعه مدنی را جبران خواهند نمود؟

۱-  کانون هموفیلی ایران  ( و ۲۸ دفتر نمایندگی آن در استانهای کشور )

۲-  انجمن دیستروفی ایران 

۳-  انجمن آلزایمر ایران 

۴-  انجمن اتیسم ایران 

۵-  انجمن مقابله با گرسنگی

۶-  انجمن استعداد های برتر ایران 

۷-  انجمن فیزیک دانان جوان ایران 

۸-  موسسه مطالعه و مبارزه با دخانیات

۹-  انجمن سلامت خانواده ایران

۱۰-  موسسه ندای امید معلولان 

۱۱-  موسسه و انجمن بین المللی انسان طبیعت حیات وحش

۱۲-   انجمن دفاع از حقوق زنان معلول(مهرآفرین)

۱۳-  موسسه و انجمن بین المللی انسان طبیعت حیات وحش

۱۴-  انجمن مدرسه بیمارستان مهرآئین 

۱۵-  موسسه ایده پردازان مشارکت های اجتماعی

۱۶-  سلام خیریه ریحانه النبی حمایت اززنان بی سرپرست

۱۷-  انجمن سبز بوم زیست آریا

۱۸-  شورای هماهنگی همایش های سازمان های غیر دولتی ایران 

۱۹-  انجمن مهار دیابت پارس

۲۰-  انجمن هادی اخلاق زیبا

۲۱-  انجمن تالاسمی ایران 

۲۲-  انجمن تالاسمی شوش

۲۳-  انجمن احبا ( حمایت از بیماران اسکیزوفرنی ایران ) 

۲۴-  موسسه مردم نهاد طلوع مهرودوستی ( حامی کودکان کار اصفهان)

۲۵-  انجمن کودکان مهرهستی

۲۶-  موسسه خیریه محسنین زاهدان

۲۷-  انجمن بانوان توتیا کرمانشاه

۲۸-  سازمان مردم نهاد فرزندان ایران زمین.

۲۹-  موسسه توسعه پایدار اردیبهشت

۳۰-  موسسه سلامت و روان همیاران مینودر

۳۱-  انجمن پژوهشگران همیار

۳۲-  جمعیت زنان نو اندیش آذربایجان غربی

۳۳-  انجمن پیشگامان تندرستی و نشاط

۳۴-  موسسه خیریه و کار آفرینی پیوند گل نرگس

۳۵-  مجتمع خدمات بهزیستی غیر دولتی ارمغان

۳۶-  جمعیت مردم نهاد معراج همدلی شهرکرد

۳۷-  نجمن افلاک اندیش آینده سبز

۳۸-  انجمن کودکان ایدز(اکا)

۳۹-  گروه ورزش خانواده

۴۰-  – کمیته فعالیتهای زیست محیطی

۴۱-  – کمیته ورزشکاران حامی محیط زیست

۴۲-  تشکل مردم نهاد فردای نوین زنان اردبیل

۴۳-   تشکل مردم نهاد نسیم مهر اردبیل

۴۴-  موسسه بین المللی سلامت پروفسور سمیعی

۴۵-  موسسه کاهش آسیب سیمای سبز رهایی

۴۶-  انجمن فرهنگی افراز( تهران)

۴۷-  خانه معماری و گردشگری الیپی( کرمانشاه)

۴۸-  جبهه نجات کرمانشاه(انجمن حامی حقوق کودک)

۴۹-  انجمن پیشگیری و مهار دیابت استان مازندران

۵۰-  انجمن جامعه ایمن ایران

۵۱-  انجمن سازندگان طبیعت پاک

۵۲-  موسسه احیا فروغ اندیشه نیک

۵۳-  -جمعیت خیراندیشان زهرای اطهر(س)استان سیستان وبلوچستان

۵۴-  کنشکران اجتماعی سیستان و بلوچستان 

۵۵-  تلاش گران جامعه هدف ( سیستان و بلوچستان ) 

۵۶-   انجمن شمس  ( سیستان و بلوچستان ) 

۵۷-  -یاس نبی  ( سیستان و بلوچستان )

۵۸-  انجمن بهارافرین شرق( سیستان و بلوچستان )

۵۹-   جامعه معلولین ( سیستان و بلوچستان )

۶۰-  انجمن تالاسمی ( سیستان و بلوچستان )

۶۱-  -انجمن ام اس ( سیستان و بلوچستان )

۶۲-  انجمن بیماران دیالیزی  ( سیستان و بلوچستان )

۶۳-  انجمن تالاسمی مهر بهبهان

۶۴-  انجمن باور

۶۵-  شبکه تشکل های نابینایان و کم بینایان کشور  ( چاووش ) 

۶۶-  انجمن زنان کارآفرین توانمند ابتکار

۶۷-  موسسه مردم نهاد صبح آفرینش

۶۸-  کانون دانشگران فردا

۶۹-  انجمن سازندگان طبیعت پاک

۷۰-  موسسه احیای فروغ اندیشه نیک

۷۱-  انجمن سلامت روان اردبیل

۷۲-  کانون فرهنگی اجتماعی بانوان گل نرگس آذر شهر

۷۳-  انجمن بانوان به بان سنندج

۷۴-  انجمن یاریگران خورشید

۷۵-  موسسه مدیران جوان خدمت و تلاش از استان اردبیل

۷۶-  انجمن آوای سلامت سبلان از استان اردبیل

۷۷-  خانه کارآفرینان امید فردا از استان اردبیل

۷۸-  انجمن pku خوزستان

۷۹-  موسسه آرمان سلامت سبز

۸۰-  انجمن نیکوکاری رهروان قائم ال محمد (عج ) 

۸۱-  انجمن تلاشگران استثنایی

۸۲-  موسسه خیریه خادمین کتیج سیستان وبلوچستان.

۸۳-  مرکزحمایت از ایثارگران و جانبازان انصار

۸۴-  موسسه خیریه پیام سیدمحمدحسین رضوی

۸۵-  مجمع مدیران کارآفرین

۸۶-  جمعیت خیریه نیک اندیش

۸۷-  موسسه توانمندسازی فرهیخته ( اردبیل )

۸۸-  موسسه سازندگی رضوان

۸۹-  موسسه مدیران جوان خدمت و تلاش از استان اردبیل

۹۰-  انجمن اوج سبز شهرستان ازنا

۹۱-  کانون حمایتی نور سبحان

۹۲-  جمعیت زنان وکودکان حامی محیط زیست وتوسعه پایدار

۹۳-  جامعه معلولین استان هرمزگان

۹۴-  انجمن دیابت استان خوزستان

۹۵-  جامعه همیاران منابع طبیعی وابخیزداری استان مرکزی

۹۶-  مرکزحمایتی آموزشی آرامش کودکان افتاب (حمایت ازکودکان کاروخیابان )

۹۷-  -کانون حمایتگران زرندیه 

۹۸-  موسسه زیست محیطی جهان سبز

۹۹-  موسسه زیست محیطی احیاگران طبیعت

۱۰۰-  انجمن حمایت ازبیماران لوپوس

۱۰۱-  انجمن حمایت ازورزشکاران

۱۰۲-  ماهنامه سمن یار (اولین ماهنامه سراسری سازمانهای مردم نهاد(

۱۰۳-  موسسه پایان کارتن خوابی

۱۰۴-  جمعیت همیاران  سلامت روان  اجتماعی اصفهان  ( اندیشه)

۱۰۵-  انجمن ققنوس(جمعیت حمایت از بیماران سوخته ) 

۱۰۶-  کانون همیاری همسران جانبازان اعصاب و روان

۱۰۷-  موسسه خیریه معراج امام حسن مجتبی (ع)

۱۰۸-  موسسه زیست محیطی جهان سبز شازند

۱۰۹-  موسسه توانگران اگاه اراک

۱۱۰-   موسسه حمایت ازبیماران مبتلابه صرع استان مرکزی

۱۱۱-  موسسه خیریه حامی یار مهر ماندگار – مرکزی

۱۱۲-  موسسه نیک اندیشان آیین های کهن استان مرکزی

۱۱۳-  موسسه خیریه لبخند استان مرکزی

۱۱۴-  موسسه حامیان آوای زیست دلیجان 

۱۱۵-  موسسه زیست محیطی کیمیای سبز مرکزی

۱۱۶-  انجمن نهضت درختکاری محلات

۱۱۷-  موسسه نسیم سبز مرکزی

۱۱۸-  دوستداران منابع طبیعی ویدر (زرندیه)

۱۱۹-  -کانوان بانوان شازند

۱۲۰-  انجمن زنان نیکوکاران الزهرا(مازندران)

۱۲۱-  موسسه خیریه بیت المهدی

۱۲۲-  جمعیت حما یت از سلامت بهداشت و روان جامعه

۱۲۳-  جمعیت جوانان شهر آینده

۱۲۴-  کانون فرهنگی تربیتی فرصت

۱۲۵-   دوستاران آوای طبیعیت استان تهران

۱۲۶-  مرکز اموزش انجمن پرستاری استان البرز 

۱۲۷-  موسسه نیلوفران سبز سلامت استان البرز

۱۲۸-  خانه خیرین ایران

۱۲۹-  دوستاران آوای طبیعیت استان تهران

۱۳۰-  بنیاد بیماریهای نادر ایران

۱۳۱-   انجمن ایکتیوز 

۱۳۲-  انجمن آلوپسی 

۱۳۳-   انجمن نوروفیبروماتوز 

۱۳۴-   انجمن فنیل کتونوری 

۱۳۵-   انجمن آر پی 

۱۳۶-  انجمن سیستینوزیس

۱۳۷-   انجمن نقص ایمنی

۱۳۸-  موسسه مردم نهاد طلوع مهر و دوستی(اصفهان )

۱۳۹-  سازمان مردم نهاد جوانان وارث زمین(مازندران)

۱۴۰-  بنیاد نیکوکاری رهروان معرفت نقش جهان

۱۴۱-  موسسه خیریه اسوی زانیاران کردستان

۱۴۲-  مرکز پیشرفت و توسعه پایدار ملل

۱۴۳-  خیریه معراج امام حسن مجتبی ( ع )

۱۴۴-  انجمن فرهنگی گردشگری تموکن دوردگاه ( برازجان، بوشهر )

۱۴۵-  انجمن فرهنگی گردشگری تموکن درودگاه

۱۴۶-  انجمن مطالعات خانواده هزاره(تهران)

۱۴۷-  انجمن آشتی با زمین

۱۴۸-  سازمان مردم نهاد توسعه فرآگیر سلامت اداری و مبارزه با فساد

۱۴۹-  انجمن هفت وادی هوشیاری

۱۵۰-  خیریه نذراشتغال امام حسین (ع)  – اصفهان 

۱۵۱-  انجمن  زیست محیطی شهر و طبیعت

۱۵۲-  انجمن غنچه های گل یاس  ( ساری )

۱۵۳-  سازمان مردم نهاد ملی خیریه ابشار عاطفه ها


منبع: عصرایران

صعود ساحلی‌ بازان ایران به نیمه نهایی

تیم ملی فوتبال ساحلی ایران با برتری مقابل سوییس توانست به مرحله بعد جام جهانی فوتبال ساحلی صعود کند.

در یکی از دیدارهای مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی فوتبال ساحلی ۲۰۱۷ که در کشور باهاما برگزار می‌شود، تیم‌های ملی ایران و سوییس از ساعت ۳ بامداد مقابل هم قرار گرفتند که یوزهای ایرانی موفق شدند با نتیجه چهار بر سه حریف خود را شکست دهند و به مرحله نیمه نهایی صعود کنند.

این دیدار در سه وقت ۱۲ دقیقه‌ای برگزار شد و سفیدپوشان ایران توانستند وقت اول را با تک گل محمد احمدزاده به سود خود خاتمه دهند.

 در وقت دوم  سوییس عملکرد بهتری داشت و توانست با نتیجه سه بر دو پیش بیفتد. گل دوم ایران را در وقت دوم، باز هم محمد احمدزاده وارد دروازه نایب قهرمان اروپا کرد.

در آخرین دقیقه وقت سوم و در حالی که تنها ۵۷ ثانیه به پایان بازی مانده بود، این سیدعلی ناظم بود که توانست گل سوم و تساوی‌بخش ایران را به ثمر برساند تا بازی به وقت‌های اضافه کشیده شود.

در وقت اضافه نیز، درخشش پیمان حسینی با گل محمدعلی مختاری همراه شد تا ملی‌پوشان فوتبال ساحلی بتوانند با نتیجه ۴ بر ۳ نایب قهرمان اروپا را شکست دهند و حریف تاهیتی در نیمه نهایی جام جهانی فوتبال ساحلی ۲۰۱۷ شوند.
در دیگر دیدار این مرحله تیم ملی برزیل به مصاف برنده سنگال و ایتالیا خواهد رفت.
منبع: برترینها

برای بهبود رابطه تان، این کارها را بکنید

برترین ها: اختلاف نظر در رابطه عاطفی طبیعی است و هر رابطه ای ممکن است دچار مشکل شود اما آنچه اهمیت دارد، طریقه حل کردن آن است. شما چگونه مشکلات رابطه عاطفی خود را حل می کنید؟ اگر دوست دارید که ترفندهای بهبود یک رابطه عاشقانه را بدانید، با ما همراه باشید.

برای صحبت کردن برنامه ریزی کنید

 چگونه یک رابطه عاطفی بدون مشکل داشته باشیم؟

زمانی که مشکلات آغاز می شوند، برقراری ارتباط با طرف مقابل سخت می شود. از آنجا که شما و شریک زندگی تان از هم دلگیرید، تمایلی نیز به حرف زدن با یکدیگر ندارید اما گفتگو در این زمان یکی از اساسی ترین کارهایی است که باید در اولویت زندگی تان قرار دهید. بنابراین به موارد زیر توجه کنید.

• به عنوان مثال هر روز صبح ۱۵ دقیقه را به صحبت کردن در مورد برنامه هایی که در طول روز دارید، اختصاص دهید یا در اواسط روز، به شریک زندگی تان زنگ بزنید و اوضاع کارش را جویا شوید.

• خالی کردن زمانی مناسب برای صحبت کردن در مورد مشکلات نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. در این شرایط بسیاری از استرس های شما از میان می رود و راه برای رسیدن به یک نقطه نظر مشترک، باز می شود. 

• سعی کنید شرایط صحبت کردن را آسان کنید. به عنوان مثال اگر شریک زندگی تان استرس کاری دارد، اول به او نشان دهید که حامی اش هستید، سپس در شرایط که هر دوی شما احساس آرامش دارید، گفتگو را آغاز کنید.

در مکان های عمومی با هم صحبت کنید

اگر احساس می کنید که ممکن است در طول مکالمه هایتان عصبانی شوید و فریاد بکشید، بهتر است که مکانی عمومی مانند پارک، رستوران یا کافی شاپ را برای صحبت کردن انتخاب کنید. در این شرایط آرامش تان را بهتر حفظ خواهید کرد.

شنونده خوبی باشید

اگر یکی از طرفین رابطه احساس کند که حرف هایش شنیده نمی شود، مشکلی بر مشکلات شما اضافه خواهد شد. برای جلوگیری از این مسئله، بهتر است که شنیدن را تمرین کنید. به علاوه:

• هنگام صحبت کردن، به چشم های طرف مقابل تان خیره شوید. از نگاه کردن  به اطراف، گوشی موبایل یا هر چیز دیگر، زمانی که شریک زندگی تان در حال صحبت کردن است، خودداری کنید.

• حرف های طرف مقابل تان را با جملاتی مانند «بله»، «می دانم» یا «خوبه، ادامه بده» تاکید کنید. این کار به او انگیزه لازم را برای ادامه مکالمه می دهد.

از اول شخص مفرد، یا همان «من»، استفاده کنید

اگر در صحبت هایتان مدام از کلمه تو استفاده کنید، این احساس را به طرف مقابل تان منتقل می کنید که تمام تقصیرها گردن اوست. به بیان دیگر، این طور به نظر می رسد که در حال سرزنش او هستید. بنابراین تا جای ممکن سعی کنید به جای «تو»، از «من» استفاده کنید. به عنوان مثال به جای «تو هیچوقت تختت را جمع نمی کنی» این جمله را بیان کنید: «من ممنون ات می شوم اگر تختت را جمع کنی.»

عشق تان را نشان دهید

اگر شریک زندگی تان احساس کند که شما او و کارهایش را ستایش نمی کنید، از شما دلسرد می شود و همین موضوع مشکلات بیشتری را به همراه خواهد داشت. به همین دلیل بیان جمله های تشکرآمیز مانند «متشکرم» یا «من به تو افتخار می کنم» در هر رابطه ای واجب است. به عنوان مثال اگر همسرتان پس از صرف غذا، ظرف ها را شست و آشپزخانه را تمییز کرد، از او تشکر کنید تا بدانید که قدردان محبت هایش هستید. با این کار، او نیز رفتاری متقابل نشان خواهد داد.

قبل از صحبت کردن، فکر کنید

ممکن است گاهی به دلیل مشکلات به وجود آمده، زود از کوره در روید و جملاتی را به زبان آورید که بعدها برایتان پشیمانی به همراه آورد یا این که احساس بدی را به همسرتان منتقل کند که غیرقابل جبران باشد، در این شرایط بهتر است قبل از این که کلامی را به زبان آورید، خوب به عواقبش فکر کنید.

قبل تمام شدن صحبت های شریک زندگی تان، حرف نزنید

قطع کردن صحبت های طرف مقابل و توضیح دادن در جواب حرف های او خود یکی از دلایل بروز مشکلات است. اگر عادت دارید که وسط حرف های همسرتان بپرید، بهتر است که همین حالا این عادت را رها کنید و به اجازه دهید که تمام حرف هایش را قبل از پاسخ شما، تمام کند. این کار نه تنها به او این احساس را منتقل می کند که حرف هایش اهمیت دارد بلکه شما نیز منظور او را به خوبی درک خواهید کرد.

اگر مقصر شمایید، معذرت خواهی کنید

 چگونه یک رابطه عاطفی بدون مشکل داشته باشیم؟

گاهی اوقات، برای این که یک رابطه پیش رود، معذرت خواهی لازم است. بنابراین سعی کنید که با طرف مقابل تان صادق باشید و در جایی که لازم است پشیمانی خود را نشان دهید. پس از معذرت خواهی نیز به فکر جبران کاری که کرده اید باشید. به عنوان مثال بگویید: «من واقعا از تو به علت این که دیر به خانه آمدم، معذرت می خواهم. از این پس حتما تو را در جریان قرار می دهم.»

به دنبال راه حل باشید

اولین قدم برای حل کردن مشکلات، شناسایی آنهاست. واقعا مشکل شما کجاست؟ به عنوان مثال اگر شما و همسرتان اخیرا بگومگوهای زیادی با هم داشته اید، به دنبال دلیل آن باشید. شاید مشکلی که شما با آن دست و پنجه نرم می کنید با مشکل شریک زندگی تان تفاوت داشته باشد. شاید شما از این که همسرتان در کارهای خانه به شما کمک نمی کند ناراحت و دلگیرید، در حالی که همسرتان شما را فردی پرتوقع می داند. پس زمانی را به بررسی مشکلات و علت وقوع آنها اختصاص دهید.

از نیازهایتان بگویید

پس از این که علت مشکل را شناسایی کردید، باید به دنبال راهی برای ابراز احساسات تان باشید. برای این منظور بهتر است که از «من» به جای «تو» استفاده کنید. هر چه در دلتان است را به زبان بیاورید تا شریک زندگی تان نیازها و کمبودهایی را که شما احساس می کنید، بشناسد. به عنوان مثال بگویید: «کارهای خانه آنقدر زیاد است که روی سرم تلمبار شده است، من دوست دارم که گاهی از تو کمک بگیرم.»

به قول تان وفادار باشید

 چگونه یک رابطه عاطفی بدون مشکل داشته باشیم؟

بعد از این که مکالمه با شریک زندگی تان را به نتیجه رساندید و برای بهبود آن تصمیماتی گرفتید، مهم است که به تمام آنها پایبند باشید، در غیر این صورت همان مشکلات قبل، حتی به شکل بدتر، تکرار خواهند شد. به عنوان مثال اگر به همسرتان قول داده اید که زباله ها را هر شب به بیرون از خانه ببرید، در انجام این کار کوتاهی نکنید. با زیر قول زدن تان تمام اعتماد و ارزش حرف هایتان را به زیر سوال خواهید برد.

با هم خوش بگذرانید

تقسیم کردن لحظات خوش با شریک زندگی تان، صمیمیت شما را بیشتر خواهد کرد. به همین دلیل سعی کنید که گاهی از روزمرگی به دور و اوقات فراغت خود را با شریک زندگی تان به اشتراک بگذارید. اگر در طول هفته زمان زیادی برای این کار ندارید، نگران نشوید، آنچه مهم است کیفیت است نه کمیت. بنابراین زمان تان را هر چند کوتاه، به بهترین شکل ممکن سپری کنید. با هم فیلم مورد علاقه تان را ببینید یا برای بازدید از مکانی دیدنی به بیرون از شهر بروید و…

تماس بدنی داشته باشید

تماس بدنی در یک رابطه عاطفی اهمیت بسیاری دارد. ممکن است شما تمام مشکلات را حل کرده باشید اما اگر به صورت فیزیکی علاقه و حمایت خود را به همسرتان نشان ندهید، کار شما نیمه تمام خواهد ماند. رابطه جنسی، گرفتن دست در مکان های عمومی، در آغوش کشیدن، بوسیدن و… از جمله راههایی است که حمایت شما را به همسرتان ثابت می کند، پس آن را دریغ نکنید.

به یکدیگر فضا دهید

گاهی اوقات لازم است که به شریک زندگی تان زمان دهید تا به تنهایی یا با دوستانش روزش را بگذراند. فضا دادن، رابطه شما را شاداب نگه خواهد داشت. وابستگی خوب است اما شما باید زندگی خود را داشته باشید و بتوانید در نبود عشق زندگی تان هم نیازهایتان را برآورده کنید. بنابراین هر چند وقت یک بار به شریک زندگی تان اجازه دهید تا بدون حضور شما برای زندگی اش تصمیم بگیرد.


منبع: برترینها

رواج هیپی گری در ایران

روزنامه اطلاعات به تاریخ٣٠ فروردین ١٣٣۵ در خبری با تیتر «ژیگلوهایی که دستگیر شدند» درباره مزاحمت‌های خیابانی کسانی گزارش داد که پیدایش آن‌ها در کنار دیگر گروه‌های و دسته‌های اجتماعی، از ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی ایران دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی به شمار می‌آید «دیروز عصر سه نفر ژیگولو را در فرمانداری نظامی سر تراشیدند.

دو نفر از این ژیگلوها در مقابل دبیرستان ژاندارک و یکی دیگر را در «میعادگاه» پشت سفارت انگلیس به تور مامورین افتاد. امروز از فرمانداری نظامی کسب اطلاع شد که تصمیم اتخاذ شده است از این پس کسانی را که به وسیله تلفن مزاحم مردم شوند بلافاصله پس از دستگیری کردن به جزیره خارک تبعید نمایند. همچنین مامورینی معین شده‌اند که با لباس مبدل در جلوی مدارس دخترانه مترصد باشند و چنانچه ژیگولوها قصد مزاحمت داشته باشند آن را جلب نمایند».

لمپن‌ها، فکلی‌ها، ژیگول‌ها 

ناگهان دروازه‌های تمدن غرب گشوده شدند

کوشش برای غربی‌سازی جامعه ایران در دوره پهلوی دوم شتاب و شدتی افزون یافت. دگرگونی‌هایی فراوان بدین‌ترتیب در زندگی ایرانی به ویژه در شهرها پدیدار شد. گسترش کوچ روستاییان به شهر و افزایش جمعیت شهرنشین در این دوران، دگرگونی‌هایی در شیوه زندگی، ساختار و گروه‌بندی‌های اجتماعی شهری در پی آورد. این دگرگونی‌ها با افزایش درآمدهای نفتی به ویژه از دهه چهل خورشیدی رفته‌رفته نمای شهرها و شهرنشینی را زیرورو کرد. بوتیک‌ها، شعبه‌های بانک‌های خارجی، رستوران‌ها، هتل‌ها و کافه‌ها، بافت سنتی شهرهای بزرگ را دگرگون کردند. بسیاری از خیابان‌ها و میدان‌ها نام‌هایی تازه همچون الیزابت دوم و روزولت بر خود می‌دیدند که نشانه‌هایی ظاهری از شیوه تازه اجتماعی زندگی در ایران به شمار می‌آمدند. این تغییرهای گسترده و نمادین اما در همه بخش‌های شهرها رخ نداده بودند؛ این تنها یک روی سکه به شمار می‌آمد.

حلبی‌آبادها و مفت‌آبادهایی در منطقه‌ها فقیرنشین و حاشیه شهرها در کنار مصرف‌گرایی و ظواهر پرزرق‌وبرق زندگی غربی در محله‌های برخوردار شکل گرفتند. ساکنان منطقه‌های فقیرنشین و حاشیه شهرها با کم‌ترین امکانات و درآمد ناچیز روزگار می‌گذراندند و تامین خورد و خوراک مهم‌ترین دغدغه آن‌ها بود.

این توسعه ناهمگون در مناطق شهری و به پیروی از آن، نابرابری در دسترسی به امکانات و امتیازها برای قشرهای گوناگون جامعه، گونه‌ای رویارویی طبقاتی و دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی در شهرها به ویژه در تهران پدید آورد. پیدایش این دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی، یکی از ویژگی‌های مهم جامعه در روزگار پهلوی به شمار می‌آید که ریشه‌های به آغاز شکل‌گیری این حکومت بازمی‌گردد. سینا علوی در کتاب «موریانه ترس» روایتی جذاب درباره نمودی از این رویارویی‌ها ارایه داده است « از پدرم پرسید: پسرت مدرسه میرود؟ پدرم گفت: کلاس چهارم است و به دبستان مهرگان میرود.

پرسید: مگر در دبستانهای ما درس نمیخواند؟! پاسخ پدرم منفی بود. وی گفت: از شما بعید است … شما چرا؟ شما که آخوندزاده‌اید چرا فرزندتان را در مدارس کافرها بگذارید؟ اینها به بچه‌ها جز بی‌ایمانی چیزی یاد نمیدهند. آن هم این دولت فاسد. بگذاریدش مدارس دینی خودمان، تا یک قدمی برای آخرتتان برداشته باشید. و با عصبانیت حکم کرد: فردا بچه را بیاور تا بگویم اسمش را بنویسند. اگر دنیا را میخواهی بچه‌ات را در همین کافرستان بگذار بماند تا یک قرتی از آب دربیاید و اگر دین و آخرت و خدا و پیغمبر را میخواهی بگذار مدارس دینیه».

جوان شیفته، پیران انگشت بر دهان!

دوگانگی‌های فرهنگی و اجتماعی در زمان پهلوی دوم از راه گسترش نظام آموزش و پرورش، پخش برنامه‌های رادیویی در سراسر ایران و سیاست‌های پخش در تلویزیون و سینما شدت یافت. برنامه‌های رسانه‌ای حکومت با بهره‌گیری از ابزارهای نوین همچون تلویزیون به ویژه پیش از آن رادیو، نقشی فراوان در ترویج فرهنگ غربی مورد نظر حاکمیت در ایران داشت. حوزه نفوذ این برنامه‌ها تا کوچک‌ترین و دورافتاده‌ترین روستاها را نیز دربرمی‌گرفت و آن‌ها را از خود متاثر می‌ساخت.

تلویزیون ملی ایران در هر هفته ساعت‌ها فیلم‌های خارجی به ویژه امریکایی پخش می‌کرد. صحنه‌هایی از زندگی عاشقانه به شیوه غربی، باغچه‌آرایی، پوشش ویژه زنان، شیوه سکونت و زندگی در خانه در این فیلم‌ها به نمایش درمی‌آمد که نمایی کلی، جذاب و فریبنده از دنیای غرب پیش روی جامعه سنتی ایران می‌گذارد. این‌ها گرچه با جامعه سنتی ایران چندان هماهنگ نبود اما به ویژه در میان جوانان تقلید از مدل‌های آرایش مو، پوشش و لباس و رفتارهای هنرپیشگان غربی را رواج می‌داد. چنانچه کودکان و نوجوانان در روستاهایی دورافتاده نیز در پی تقلید از آن شیوه زندگی برمی‌آمدند، چنانکه در این روایت از یک جوان روستایی در آن روزگار به روشنی دیده می‌شود «تغییر در رفتار انسان‌ها بخصوص در جوانان بسیار مشهود بود و به اصطلاح پیران نوعی قرتی‌بازی تلقی می‌شد.

جوانان تازه ازدواج‌کرده گاه نوعروسان خود را سوار دوچرخه می‌کردند و از روستایی به روستای دیگر می‌بردند. این حرکت برای جوانان و نوجوانان رشک‌برانگیز بود اما پیران انگشت به دهان می‌بردند و آن را تقبیح می‌کردند. بچه‌هایی مثل من عاشق رادیو بودیم و چون نداشتیم خودمان ادای آن را درمی‌آوردیم … آواز می‌خواندم و مثل دیوانه‌ها حرف می‌زدم. برای خودم اخبار می‌گفتم، گزارش می‌دادم و ساعت‌ها خودم و سایر دوستانم را سرگرم می‌کردم.

در ادامه این قرتی‌بازی‌ها یک بار نمی‌دانم با چه جراتی ساعت مچی شوهرخاله‌ام را از فرح‌آباد دزدیده بودم … یک بار من این ساعت را روی مچم بستم و سر جوی آب جلوی مسجد مشغول آرایش و پیرایش خودم شد. با آب موهایم را خیس کرده و به آنها فرم دادم. شانه‌ای را که نمی‌دانم از کجا کش رفته بودم برداشته و با آن داشتم موهایم را تاب می‌دادم. به نظرم دکمه‌های یقه‌ام را بسته بودم تا درست عین یک آقای فکل‌کراواتی شیک شوم».

دوگانه متحجر- فناتیک  

غرب‌زده- قرتی

حکومت پهلوی با افزایش درآمدهای نفتی در دهه‌ها چهل و پنجاه خورشیدی، برای غربی‌سازی جامعه ایران بسیار می‌کوشید. بخشی از این تلاش‌ها اما ظاهری و سطحی بود و تنها به قشر و طبقه‌ای ویژه در جامعه منحصر می‌شد، به همین دلیل در شهرهای بزرگ همچون تهران ناهمگونی‌های شدید در پی آورد. این ناهمگونی به نوشته دلال عباس در نوشتار «‌زن در جامعه معاصر ایرانی» در پوشش ظاهری افراد نمودی فراوان داشت «چادرهایی سیاه یا رنگی در مناطق فقیرنشین که اغلب جامعه ایرانی را تشکیل می‌داد، و بی‌حجابی تا مرز برهنگی در مناطق مرفه‌نشین همراه با آرایش بیش از حد و بی‌دینی آشکار». پشتیبانی حکومت پهلوی دوم از غربی‌سازی جامعه ایران به ویژه در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی، تضادهای اجتماعی و شکاف‌های فرهنگی پدیدار ساخت؛ افراد و گروه‌هایی نیز در برابر تلاش‌های دولت و وابستگان آن، به رویارویی با غرب‌زدگی و مظاهر آن در جامعه برخاستند.

جامعه ایرانی به روزگار یادشده در یک بخش‌بندی کلی، میانه دو قطب یک طیف ناهماهنگ و دوگانه سرگردان بود؛ یک، گروهی که به ظاهر غربی و پیروی از مدهای اروپایی فخر فروخته، دیگرانی را که آنگونه نبودند متحجر و فناتیک می‌نامیدند و دو، آن بخش از جامعه که به سنت‌ها و ارزش‌های دینی پایبند بوده، افرادی را که ظاهر غربی داشتند، غرب‌زده و قرتی خطاب می‌کردند. جلال آل احمد در کتاب «غرب‌زدگی»‌ درباره انسان غرب‌زده، وضعیت جامعه ایرانی در آن روزگار را از دریچه یک منتقد چنین روایت کرده است «آدم غرب‌زده، قرتی است. به خودش خیلی می‌رسد، با سر و پزش خیلی ور می‌رود همیشه انگار از لای زرورق باز شده است یا از فلان مزون فرنگی آمده است».

طبقه متوسط و مرفه، پرچم‌دار غرب‌گرایی

شکل‌گیری طبقه متوسطِ نزدیک به اندیشه‌های غالب حکومت، در زمان پهلوی دوم گسترش یافت. نسلِ پیشین طبقه‌ متوسط که از میانه‌های دوره قاجار در ایران پدید آمده بود، پیوندی فراوان با فرهنگ سنتی داشت اما نسلِ پس از دوره پهلوی اول، متاثر از فرهنگ غرب از فرهنگ سنتی رفته‌رفته دوری جست. طبقه جدید متوسط، از گونه‌ای فرهنگ غربی و غیر ایرانی برآمده بود و می‌کوشید ارزش‌هایی تازه به ویژه از راه مد، لباس غربی و مصرف‌گرایی در جامعه ترویج کند.

رفتن به سینما برای دیدن آخرین آثار سینمای غرب، بهره‌گیری از مجله‌های مد و ژورنال‌های اروپایی و امریکایی، رفتن به بارها و کازینوها، کنسرت‌های خوانندگان، کلوپ‌ها و قمارخانه‌ها، تفریح‌ها و سرگرمی‌هایی نو به شمار می‌آمد که در میان طبقه متوسط فریبندگی و رواج بسیار داشت. مدهای روز جهان در این دوران در میان قشرهای متوسط و ثروتمند متداول بود و بسیاری از جوانان می‌کوشیدند همانند هنرپیشه‌های اتوکشیده اروپایی و امریکایی شوند. این جنبش‌ها و کنش‌های تازه، از جنبه‌های فرهنگی با سنت‌های جامعه ایرانی چندان سازگاری نداشت و رفته‌رفته دودستگی و شکاف را در جامعه متلاطم ایران در پی آورد.

فکل‌کراواتی‌ها

قانون متحدالشکل شدن لباس در ایران در دوره پهلوی اول تصویب شد و حکومت برنامه‌ای گسترده در این زمینه اجرا کرد. همه وابستگان و حقوق‌بگیران دولتی در آغاز ناگزیر شدند از لباس متحدالشکل و کلاه ویژه پهلوی بهره بگیرند. یک یونیفورم خاکی‌رنگ نیز برای پوشش دانش‌آموزان در نظر گرفته شد. دولت رفته‌رفته پوشیدن لباس متحدالشکل را به دیگر قشرهای جامعه نیز تکلیف کرد. همه مردان در شهرها بدین‌ترتیب موظف شدند کت‌وشلوار بپوشند. سیدحسن مدرس، منتقد و مخالف پرآوازه اقدامات پهلوی اول به ویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی، در انتقاد از یکسان‌سازی پوشش در جامعه ایرانی به تقلید از غربی‌ها، به روایت حسین مکی در کتاب«مدرس قهرمان آزادی» چنین گفته بود «در رژیم نوی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کرده‌اند، نوعی از تجدد به ما داده می‌شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه، تقدیم نسل‌های آینده خواهند نمود … قریبا چوپان‌های قریه‌های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات در خیابانهای تهران خودنمائی می‌کنند».

پهلوی دوم نیز سیاست یکسان‌سازی و غربی‌سازی پوشش افراد در جامعه ایرانی را به گونه‌ای دیگر پی گرفت. گروه‌هایی اجتماعی از کارمندان، هنرپیشه‌ها، سیاست‌مداران، تاجران و فرهنگیان، حتی برخی قشرها و گروه‌های ویژه همچون جاهل‌ها و کلاه‌مخملی‌ها نیز به پوشیدن کت‌وشلوار روی آوردند. شکل‌هایی دیگر از کت‌وشلوار همچون مدل‌های اسپرت افزون بر مدل‌های کلاسیک آرام‌آرام با تغییر شرایط اجتماعی و گسترش برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی در میان طبقه‌های متوسط و بالای شهری رواج یافت.

مهم‌ترین عامل تمایز فکل‌کراواتی‌ها با دیگران، در نوع و رنگ کت‌وشلوار و ملزوماتی دیگر بود که بهره می‌گرفتند. کراوات، یک‌دستی یا دو رنگی کت‌و شلوار، دستمال گردن، سنجاق، کمربند، کلاه، جلیقه، پیراهن و نوع یقه آن، دوخت و جنس پارچه و نوع یقه کت، از جمله این تفاوت‌ها و تمایزها به شمار می‌آمدند. کت‌وشلوار و اجزای وابسته آن بدین‌ترتیب به اشیایی نمادین بدل شدند که در سال‌های بعد خود را در قالب سرچشمه تنش میان سبک‌های گوناگون زندگی نمایان ساختند. فکل‌کراواتی‌ها در کنش‌ها و رفتارهای خود به شدت تمایل داشتند خود را از دیگر گروه‌های اجتماعی متمایز سازند؛ به‌کارگیری واژگان غربی، استناد به کشورهای اروپایی و امریکایی و نویسندگان و روشنفکران آن‌ها از وی‍ژگی‌های به شمار می‌آمد.

لمپن‌ها، فکلی‌ها، ژیگول‌ها 
لمپن‌ها و جاهل‌ها رخ می‌نمایاند

گسترش تاسیسات شهری، شبکه‌های ارتباطی و افزایش درآمد فروش نفت از دهه چهل خورشیدی رونق و توسعه شهرها به ویژه پایتخت را در پی آورد. بسیاری از ساکنان مناطق محروم و روستاها در جست‌وجوی کار به شهرهای بزرگ راهی شدند. این افراد درآمدی چندان نداشتند و در حاشیه شهرها و محله‌ها ساکن می‌شدند. محله‌های نو پیرامون   سینما، زمین فوتبال و دیگر پاتوق‌ها شکل گرفته، نسل‌های پی‌درپی اینان در یک رفت‌وآمد مشخص، جای خود را به نسل بعدی می‌دادند. ساکنان این منطقه‌ها و محله‌ها، بدون هرگونه مهارت و تخصص بودند، بدین‌ترتیب به کارهایی چون کارگری، کار در خانه‌ها، سرایداری، آبدارچی‌گری، دوره‌گردی و فروشندگی اشتغال می‌یافتند.

پس از شکل‌گیری این منطقه‌ها و محله‌های حاشیه‌ای و حلبی‌آباد‌ها، تعریف‌ها و عبارت‌های «پایین شهر» و «بالای شهر» که بر اختلاف‌های طبقاتی در شهرها مبتنی بود، نمودی بیش‌تر یافت. محیط ویژه اجتماعی رایج در این مناطق، فقر اقتصادی خانواده‌ها و کمبود امکانات موجب می‌شد ساکنان این مناطق از سواد و دانش‌های گوناگون زمانه بی‌بهره باشند. پاره‌ای دسته‌های ویژه اجتماعی همچون لمپن‌ها و جاهل‌ها در چنین بسترهایی پرورش می‌یافتند. این گروه‌ها به گونه‌ای طبقه‌ مازاد در جامعه به شمار آمده، در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و تاریک پایین شهر از تحصیل و ثروت بی‌بهره بودند و می‌کوشیدند با تکیه بر زور بازوی خود سری میان سرها درآورند. دسته «لمپن‌ها» یا «جاهل‌ها» فرهنگ ویژه خود را داشتند. لباس رسمی آنان کت‌وشلوارهایى با کلاه مخمل هم‌رنگ و کفش سیاه پاشنه‌خوابیده تمام میخ و پیراهن یقه‌باز بود.

این‌ها از وسیله‌هایی چون کراوات، بارانى و چتر بهره نمی‌برد، اینگونه کارها را ژیگول‌بازى می‌پنداشتند. جاهل‌ها در محله‌ها میدان‌داری می‌کردند؛ زورگیری، باج‌خواهی حتی قمه‌کشی از کارهای رایج آنان به شمار می‌آمد. همچنین با توجه به نفوذی که داشتند در محله‌ها دارای اعتبار بودند، از همین‌رو پاره‌ای ز جوانان در پی تقلید از آنان برمی‌آمدند «بعضی‌ها واقعا جاهل بودن، ولی بعضی‌ها هم ادای جاهلا را درمی‌آوردند- پاشنه کفششونو میخوابوندن، کتشونو مینداختن رو شونه‌شون، عربده میکشیدن- تیزکی میکشیدن و از این کارا دیگه … ولی همین آدم‌ها، کسایی بودن که مردم ناموسشونو بهشون می‌سپردن و طرف چند ماه می‌رفت زیارت».

رواج هیپی‌گری در ایران

طرح‌های گوناگون لباس همچون یقه انگلیسی، شلوار جین و جلیقه که بیش‌ترشان از لباس‌های اروپایی و آمریکایی برگرفته شده بود، با افزایش ارتباطات و گسترش رسانه‌ها در این دوره در جامعه به ویژه میان جوانان رواج گسترده یافت. افراد با پوشش‌هایی بسیار متفاوت، از دخترکانی با ظاهر کاملا غربی تا زنان چادری، بدین‌ترتیب در جامعه به چشم می‌آمدند. این درهم آمیختگی اجتماعی به رواج مدهایی گوناگون انجامید. هیپی‌گری در همین حال و هوا در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خورشیدی، برگرفته از دگرگونی اجتماعی جامعه‌های اروپایی و آمریکایی، در ایران رواج یافت. هیپی‌گری از جنبش‌های ضد جنگ ایالات متحده در دهه‌های ۶٠ تا ٨٠ سده بیستم میلادی برآمده بود و پیروان آن مدل‌های ویژه لباس، موسیقی و سر و وضع و آرایشی منحصر به خود داشتند. سبک لباس، رفتار و ارزش‌های هیپی‌ها تاثیری بسیار بر فرهنگ جهان از راه موسیقی، تلویزیون، فیلم، ادبیات و هنر گذاشت. موی ژولیده در ایران اما نماد هیپی‌گری به شمار می‌آمد. هیپی‌های ایرانی از جهان‌بینی و فلسفه آن جنبش آگاهی چندان نداشتند و به پیروی از گروه‌های موسیقی همچون بیتلز و فیلم‌های سینمایی، اداها، ژست‌ها و مدل لباس پوشیدن‌شان را تقلید می‌کردند.

گروه موسیقی بیتلز همراه با شکل‌گیری جنبش هیپی، کار خود را آغاز کرد. جریان‌های فرهنگی دهه شصت میلادی در غرب در پیدایش این گروه تاثیرگذار بودند. ترانه‌های این گروه میان جوانان ایرانی هوادارانی بسیار داشت و در گسترش هیپی‌گری به ویژه در ظاهر و لباس جوانان‌ تاثیرگذار بود.

این سبک از پوشش در دانشگاه‌ها نیز رواج یافت. برخی از دانشجویان آن روزگار، ظاهر دانشجویان هم‌دوره خویش را چنین توصیف می‌کردند «دانشجویان فنی عموما ظاهری ساده دارند با شلوار جین و موهای کوتاه و دخترها با ظاهری ساده‌تر و بدون آرایش. در مقابل فنی هنرها هستند با ظاهری غربی‌تر به سبک بیتل‌ها و هیپی‌ها که آن‌ها را در مقابل بچه‌های فنی قرار می‌دهد». این سبک زندگی و پوشش البته در لایه‌هایی از جامعه ایران آن روزگار چندان مناسب پنداشته نمی‌شد.

استقبال جوانان از اینگونه پوشش را به گونه‌ای از اعتراض و نارضایتی آن‌ها از شرایط اجتماعی زمانه را می‌توان متاثر دانست. چون اینگونه سبک زندگی و پوشش با غربی‌سازی رسمی- دولتی با سنت‌ها و ارزش‌های پذیرفته‌شده ایرانی در سده‌های پیش‌تر هماهنگی و همراهی نداشت، از سوی خانواده‌های ایرانی نیز پذیرفته نمی‌شد. پوشش تازه گرچه از غرب برآمده بود و در میان برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت می‌توانست جای گیرد، اما در پاره‌ای موارد با برخوردهایی رسمی روبه‌رو می‌شود.

نیروهای انتظامی گاه برخوردهایی با اینگونه پوشش‌ها انجام داده، موی بلند جوانان را در خیابان‌ها می‌تراشیدند. خبرها و گزارش‌هایی که در این‌باره در روزنامه‌های آن دوره منتشر می‌شد، شاید با کارهای نامناسب پیوند می‌یافت که آنگونه کسان انجام می‌دادند. روزنامه اطلاعات به تاریخ ٧ مهر ١٣۴٩ در خبری با تیتر «بیتل‌هایی که دختران را به هیپی‌گری تشویق می‌کردند» در این‌باره نوشت «یک بازپرس دادسرای تهران دیروز چهار بیتل را که در خیابان دردشت نارمک مزاحم دخترها می‌شدند و آنان را تشویق به هیپی‌گری می‌کردند بازداشت کردند. بیتل‌ها جمشید، کاظم، کمال و هوشنگ نام دارند. دیروز پدر یکی از دخترها نزد این چهار نفر رفت و به آنان اعتراض کرد که او را کتک زدند.

طبق گزارش خبرنگار ما این چهار نفر جوان که قیافه‌ای شبیه دختر ها داشتند از مدت‌ها قبل در خیابان دردشت نارمک می‌ایستادند و مزاحم دختران محل می‌شدند و می‌خواستند که به جرگه هیپی‌ها بپیوندند و این امر موجب ناراحتی دختران می‌شد. دیروز یک دختر … جریان را به پدر خود اطلاع داد و وی به عنوان اعتراض نزد بیتل‌ها رفت. آنها پدر دختر را به باد تمسخر گرفتند و گفتند که «قدیمی» فکر می‌کند. پدر دختر نیز متقابلا بیتل‌ها را «به درد نخور» خطاب کرد که بر سر او ریختند … واقعه به مامورین پاسگاه ژاندارمری نارمک، شماره ٢ اطلاع داده شد … و بازپرس دادسرای تهران پس از تحقیق از بیتل‌ها آن‌ها را زندانی ساخت».


منبع: برترینها

خلق نوآوری در شرکت­‌های بزرگ

شرکت فورد به‌تازگی تبلیغاتی منتشر کرده که در آن­ به تلاش­ها و تحقیقات این شرکت برای حل مشکلات حمل‌ونقل مردم پرداخته شده است. این روزها بسیاری شرکت­های قدیمی و بزرگ برای نشان دادن پیش‌گام بودنشان و در رقابت با استارت­آپ های نوظهور در بازار مانند واتس­اپ، اسلک و اسنپ‌چت دست به تحقیقات و اقدامات مشابه فورد می­زنند. ابداعات و نوآوری­های این شرکت­ها به‌ویژه در عرصه­هایی است که تحقیقات و برنامه­های توسعه داخلی به قدر کافی پاسخ‌گو نیستند.

با توجه به موج پیش­رونده تاکتیک­های نوظهور این شرکت­ها، جرمیا اویانگ و جیمی زیمانسکی به مطالعه عملکرد این شرکت­ها و چگونگی تنظیم تاکتیک­های اجرایی­شان بر اساس برنامه­های طولانی­مدت ابداع و نوآوری پرداختند. تاکنون گزارش­های زیادی درباره ابداعات شرکت­های مختلف منتشر شده است. اما در این مطالعه اویانگ و همکارانش تلاش کردند نشان دهند که آن­ها چگونه و با چه روش­هایی به این نوآوری­ها دست پیدا می­کنند، و هم‌چنین نقاط قوت و ضعف هر یک از این روش­ها چیست. اویانگ به همراه تیم خود ۴۰ شرکت بزرگ را در طول شش ماه بررسی کرده تا بفهمند اولا ابداع و نوآوری چطور در این شرکت­ها تعریف می­شود، و ثانیا آن­ها چطور تلاش می­کنند تا تاثیر و کارآمدی خود را نشان دهند. در نتیجه این مطالعات آن‌ها به ۱۰ روش اصلی­ مورد استفاده این شرکت­ها برای نوآوری و ابداع و تقویت سیستم­هایشان برای جلوگیری از ورشکستگی دست یافتند.

همه مدل‌های خلق نوآوری در شرکت­‌های بزرگ 

تیمی از متخصصان نوآوری

اولین و پرطرفدارترین روش که رویکردی درون‌سازمانی دارد و حدود ۷۹ درصد از مشارکت­کنندگان آن را جزو سه برنامه اول خود برای نوآوری اعلام کرده­اند، گرد هم آوردن متخصصان تمام­وقت یا پاره­وقت برای پرورش استراتژی­های جدید و نظارت بر ابداعات است. طبیعی است که هرکسی نمی­تواند عضو این تیم باشد. لازم است این افراد علاوه بر تخصص در زمینه ارتباطات داخلی شرکت، سابقه درخشانی در زمینه ابداع و نوآوری داشته باشند، چراکه تاثیر بر روند فکری یک شرکت کار ساده­ای نیست.

اویانگ خاطرنشان می­کند که تیم­های تخصصی نوآوری،‌ بهتر از روش­های سنتی تحقیق و توسعه زمینه­های همکاری درون‌سازمانی را رصد می­کنند و درنتیجه می­توانند نوآوری را در بخش­های دیگری مانند بخش اجرایی، رضایت مشتری و حتی ایجاد کسب­و­کار جدید نیز گسترش دهند. با این وجود، نقطه ضعف این گروه­ها فقدان هماهنگی لازم با ساختار کلی شرکت­هاست،‌ به‌خصوص وقتی که پای تصمیم­گیری­های مهم در میان باشد. از این‌رو مدیران بخش نوآوری شرکت­های بزرگ عمدتا نه تازه فارغ­التحصیلان دانشگاهی، بلکه افراد با میانگین حدود ۱۸٫۶ سال سابقه کار هستند، که باعث می­شود بتوانند به‌خوبی اذهان و بخش­های مختلف را با تغییرات جدید سازگار و هم‌تراز کنند.

مرکزی برای نوآوری

شرکت­هایی که به دنبال برنامه جامع­تری هستند، یک مرکز نوآوری ممتاز (CoE) راه­اندازی می­کنند که بخش­های مختلف شرکت از قبیل بازاریابی، ارتباط عمومی، منابع انسانی، فناوری اطلاعات و تولید را گرد هم می­آورد. اعضای این گروه مدیران ارشد هر بخش هستند. هدف اصلی این مرکز، استانداردسازی و برقراری موازنه و تعادل در نوآوری بخش­های مختلف است. برخورداری از این گروه باعث می­شود تمام واحدهای کاری به صورت یکسان و هم­تراز دست به یک تغییر بزرگ بزنند. نقطه ضعف این روش نیز این است که هریک از اعضای این گروه مسئولیت سنگینی در بخش خود دارند و نمی­توانند خود را کاملا وقف این کار کنند. با وجود دشواری هماهنگی شغلی اعضای این مرکز، هم‌چنان این روش برای حدود ۶۱٫۴ درصد شرکت­های مورد مطالعه در اولویت بهره­برداری قرار دارد.

برنامه کارآفرینی

کارآفرینی یکی دیگر از روش­های درون‌سازمانی است که شرکت­ها از آن استفاده می­کنند. حدود ۶۰ درصد از شرکت­های حاضر در نظرسنجی اویانگ از این روش به‌عنوان یکی از سه اولویت نخستشان یاد کردند. آن­ها در این روش به سراغ سرمایه­گذاری روی افرادی می­روند که از قبل در شرکت مشغول به فعالیت بوده و راه­کارهایی برای ارتقای سطح محصولات و رضایت مشتریان یا سایر مشکلات شرکت یافته­اند. اگرچه این نوع کارآفرینی درونی، موثر و مقرون‌به‌صرفه است و باعث اجرایی شدن ایده­های نو و گسترش و به اشتراک­گذاری کسب­و­کار می­شود، ولی شرکت­ها به‌راحتی حاضر نمی­شوند ریسک شکست را بپذیرند و به این کارمندان اعتماد کنند تا منابع مورد نیاز برای اجرایی شدن ایده­هایشان را در اختیار آن­ها قرار دهند.

نوآوری باز

روش­هایی که تاکنون مطرح شد، همگی رویکردی درون‌سازمانی دارند و از شرکای بیرونی کمک می­گیرند. حال به روش­هایی می­پردازیم که از این رویکرد جدا شده‌اند و از شرکای بیرونی کمک می­گیرند. اولین روش نوآوری باز است که در آن شرکت­ها از استارت­آپ­ها دعوت می­کنند تا با شرکتشان همکاری کرده و با تامین بودجه و سایر منابع از این کارآفرینان حمایت می­کنند. استفاده از هکاتون نیز از همین قبیل است. مثلا شرکت­هایی مانند گوگل، تویلیو،‌ توییتر و فیس­بوک هکرها را گرد هم می­آورند تا از تخصصشان برای رفع مشکلات نرم­افزاری خود استفاده کنند.

نوآوری باز باعث می­شود شرکت­ها به ایده­های اولیه زیادی دست پیدا کنند؛ چراکه تیم­های درونی ممکن است به یک روش خاص عادت کنند و نتوانند به‌راحتی راه‌کارهای جدیدی بیابند. نوآوری باز درواقع یک روش برد برد است. برندها بودجه اولیه استارت­آپ­ها را تامین می­کنند و درعوض در مدت زمان کوتاهی اطلاعات زیادی در آن زمینه کاری به دست می­آورند. این روش هم‌چنین باعث می­شود محصولات جدید سریع­تر وارد بازار شوند. با وجود دستاوردهایش، نوآوری باز ممکن است از دستور کار نوآوری در سایر بخش­های شرکت جدا مانده و با آن هم­خوانی نداشته باشد. به‌علاوه این روش نیازمند همکاری طولانی­مدت است و می­تواند هزینه زیادی داشته باشد.

تور نوآوری

به جای وارد کردن استارت­آپ­ها به داخل شرکت، شرکت­ها می­توانند به یک گردش و تور نوآوری بروند. در این روش مدیران یک شرکت از استارت­آپ­ها و کسب­و­کارهای جدید که در زمینه خود موفق بوده­اند، دیدن کرده و در همایش­های آن­ها شرکت می­کنند. از این طریق آن­ها به‌راحتی می­توانند اطلاعات زیادی کسب کنند، ایده­های جدیدی به دست آوردند و حتی شرکای جدیدی برای تجارت خود پیدا کنند. مسئله این است که انگیزه ایجادشده توسط این گردش­ها زودگذر است و اگر بلافاصله بعد از آن اقدام جدی صورت نگیرد، ممکن است همه چیز به حالت اول خود برگردد.

پست دیده ­ور نوآوری

نوآوری لزوما در نزدیکی پایگاه یک شرکت روی نمی­دهد. به همین دلیل بسیاری شرکت­ها در مناطق دوردست مانند سیلیکون ولی،‌ نیویورک، لندن و آسیا پست­های دیده­وری تاسیس کرده­ اند تا بتوانند اتفاقات جدید در حال وقوع در این مناطق را به‌خوبی رصد کنند. این دفاتر حتی می­توانند برای استارت­آپ­ها و کسب­و­کارهای موفق این مناطق گردهمایی ترتیب دهند و از اطلاعات آن­ها استفاده کنند. نکته منفی این پست­ها علاوه بر هزینه­ بر بودن این است که شرکت­ها به‌راحتی نمی­توانند شرایط و موقعیت مناطق دوردست را درک کنند.

مشارکت دانشگاهی

استارت­آپ­ها تنها منبع الهام­بخش شرکت­ها نیستند. برخی سازمان­ها برای دست­یابی به ایده‌­های نو از فضای آکادمیک و سایر مراکز آموزشی استفاده می­کنند. این روش در میان روش­های برون­سازمانی بیشترین کاربرد را داشته و حدود ۵۴٫۴ درصد شرکت­های مورد مصاحبه آن را جزو اولویت­های خود دانسته­اند. با این روش، شرکت­ها می­توانند به جدیدترین موفقیت­های تکنولوژیک دست پیدا کرده، یا حتی نیروهای بااستعداد مناسب برای استخدام در شرکتشان را پیدا کنند. تنها مشکل این روش این است که مالکیت معنوی این ایده­ های جدید متعلق به دانشگاه است و نه خود شرکت­ها.

مشارکت با شتاب­دهنده‌­ها

هر شرکتی می­تواند یک شتاب­دهنده باشد و از ایده­های جدید و استارت­آپ­ها حمایت کند. مسئله مهم این است که کدام ایده یا استارت­آپ باید مورد حمایت و سرمایه­گذاری قرارد گیرد که بتواند تاثیر مثبتی روی فعالیت­های شرکت داشته باشد. به همین منظور شرکت­ها از شتاب­دهنده­های بزرگی مانند تک­استارز (TechStars) یا اورنج­فب (Orange Fab) کمک می­گیرند؛ شتاب­دهنده­هایی که تمامی ایده­ های نو و استارت­آپ­ها را رصد کرده و بهترین آن­ها را برای حمایت و همکاری انتخاب می­کنند.

سرمایه‌­گذاری در استارت­آپ

یکی از راه­های مناسب برای فهم نوآوری­ها، مشارکت در شرکت­هایی با فعالیت­های هم‌سو است. بسیاری از شرکت­ها از سرمایه­گذاری در استارت­آپ­ها به‌عنوان راهی برای جمع­آوری اطلاعات و تحقیق و توسعه استفاده می­کنند. به کمک این روش می­توان فناوری­ها، محصولات یا خدمات جدید را طوری هدایت کرد که درنهایت بتوانند به تولیدات شرکت اضافه شوند. بااین‌حال، هزینه­بر بودن این روش و ریسک بالای استارت­آپ­ها باعث می­شود شرکت­های زیادی به این روش تمایل نداشته باشند.

مالکیت کامل یک استارت­آپ­

یکی از روش­ها نیز می­تواند مالکیت استارت­آپ­ها باشد. برخی شرکت­ها معتقد­ند وارد کردن کامل یک استارت­آپ به شرکتشان برای ایجاد نوآوری و تغییر سبک کفایت می­کند. این روش نشان می­دهد که شرکت قصد دارد روی محصولات، خدمات یا روش خاصی برای ارتباط با مشتریان تمرکز کند. اما این روش علاوه بر هزینه زیاد، ممکن است با مشکلاتی از قبیل تفاوت زیاد و ناسازگاری یک استارت­آپ با ساختار فعلی شرکت روبه‌رو شود. دیگر این‌که هرچه یک استارت­آپ خوش‌نام­تر و دارای موقعیت بهتری باشد، ادغام آن با شرکت دشوارتر است.

امواج دائمی تکنولوژی­های جدید شرکت­های بزرگ را بر آن داشته تا برای اجتناب از واکنش­های ناگهانی و ناخودآگاه برنامه­های اختصاصی برای نوآوری و ابداع داشته باشند و در ساختار درونی­شان تجدید نظر کرده و خود را با این امواج هماهنگ کنند. الگوی مشترکی که بسیاری از شرکت­ها برای پاسخ به این امواج  به آن دست یافته­اند، این است: «انجام کاری که نیازهای مشتریان را برآورده کرده و مشکلاتشان را رفع می­کند، حتی اگر این کار با فعالیت­های کنونی شرکت ناسازگار باشد.» اما با وجود تمامی تلاش­های این شرکت­ها برای هم‌گام بودن با جدیدترین تکنولوژی­ها، چالش واقعی آن‌ها هم‌چنان به فرهنگ و روش درونی­شان مربوط می­شود.

به‌طوری‌که نتایج مطالعات نشان می­دهد مهم­ترین چالش­هایی که این شرکت­های بزرگ برای نوآوری با آن مواجه هستند، عبارت­اند از: پرورش فرهنگ و روحیه آزمایش و نوآوری در فضای درونی شرکت (%۵۷)، هماهنگ­سازی دستورات کار و اهداف داخلی شرکت که با هم توازن ندارند (%۵۶)، غلبه بر مدیران زیردست که در برابر تغییرات مقاومت می­کنند (%۴۵) و حرکت به جلو و اجرایی کردن نوآوری­ها با وجود تصمیمات پیشین متفاوت و زمان ازدست­رفته (%۳۳). بنابراین روش مهم و متمایزکننده شرکت­های موفق این است که قبل از انجام سرمایه­گذاری­های بزرگ و بدون منابع و هدف مشخص، روی فراهم آوردن یک فضا و بستر مناسب با افراد و نیروهای مناسب و مدیریت و توانمندسازی آن­ها تمرکز ­کنند.


منبع: برترینها

پی یر امیدیار و ایده میلیارد دلاری اش

هفته نامه صدا – امیرحسین محمدباقری: بسیاری از ایده های جهان در ابتدای کار خود دنیا را متحول می کنند و حس پیشرفت و موفقیت را برای تمامی مردم جهان به همراه دارند. ایده هایی که به زندگی راحت تر و ساده تر مردم توجه می کنند و از طرفی نیز مردم جهان نیز از آنها استقبال بسیار خوبی می کنند و رضایت کافی دارند. یکی از این ایده ها که توسط یک ایرانی مطرح شد و در سطح جهان ایده های ثانویه ای را ایجاد کرد سایت e-bay بود که پی یر امیدیار آن را ابداع کرد و تجارت الکترونیک را کلید زد.

رشد سرسام آور اینترنت و شرکت های نوپای اینترنتی حتی نوعی فرهنگ جدید را بین مدیران و فعالان اقتصادی ایجاد کرد. این فرهنگ از پوشش و لباس گرفته تا نحوه حرف زدن و فکر کردن را تحت تاثیر خود قرار می داد.

به عنوان مثال در بسیاری از شرکت های نوین و نوپا لباس رسمی از کت و شلوار و کراوات به یک تی شرت و شلوار ساده بدل شد. مدیران شرکت های اینترنتی که یک شبه ثروتمند شده بودند، معتقد بودند بین فضای سنتی خانه و محیط شرکت نباید مرزی گذاشت و لباس خانه و محل کار باید تا حد ممکن نزدیک به هم باشد تا بدین ترتیب مرز میان کار و «بقیه زندگی» از میان رفته و مرزهای کار و اداره از میان بروند.

 پی یر امیدیار و ایده میلیارد دلاری
در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون رشد بسیار بالا و بی سابقه بورس این تحول را مضاعف کرد. اما اکنون خبر چندانی از آن سر و صداها و جار و جنجال های خیره کننده نیست. با این حال پی یر امیدیار بیش از هر کس دیگری باعث می شود تا تصور گذشت از اقتصاد نوین حفظ شود. این مرد ایرانی الاصل با بنیان نهادن سایت حراج اینترنتی Ebay به یکی از سردمداران اقتصاد نوین بدل شده است.

شروع یک ایده

همانند بسیاری از داستان های موفقیت آمیز در رشته اینترنت داستان سایت Ebay هم در یک اتاق نشیمن آغاز شد. پی یر امیدیار که تخصص وی در زمینه برنامه سازی رایانه ای است در اوقات فراغت خویش و در اتاق نشیمن خانه اش چند سایت اینترنتی را تحت یک مجموعه واحد و با آدرس www.ebay.com گرد آورده و اداره می کرد. یک بار وقتی که تعطیلات آخر هفته اش طولانی شد تصمیم گرفت جایی را برای برگزاری حراج در اینترنت شکل دهد. وی این کار را انجام داد و حاصل کارش را «حراج شبکه» نامید.

برای آن که کارایی سایت خود را امتحان کند یک دستگاه سوراخ کن لیزری را که ایراد فنی هم داشت به حراج گذاشت. دو هفته بعد این دستگاه به قیمت ۱۴ دلار حراج شد. بدین ترتیب اولین کالا در این سایت حراج شد و رسما سایت مذکور آغاز به کار کرد. این اتفاق در سال ۱۹۹۵ روی داد و از آن به بعد چنان رشدی در Ebay پدید آمد که وضعیت فعلی آن با شرایط سال ۱۹۹۵ اصلا قابل مقایسه نیست.

سایت مذکور پس از شکل گیری در سال ۱۹۹۵ تا مدتی با همان نام «حراج شبکه» فعالیت می کرد. پس از مدتی امیدیار نامش را تغییر داد و آن را Ebay نامید. ایده تشکیل این سایت به گفته خود امیدیار خیلی ساده و البته ایده آلیستی بود: «از طریق اینترنت می توان بازاری کامل و جامع ایجاد کرد که در آن وضعیت عرضه و تقاضا برای همگان شفاف و روشن باشد.»

اخیرا امیدیار با یادآوری آن دوران می گوید: «می خواستم چیزی متفاوت انجام داده باشم تا هر فرد خود به تنهایی بتواند هم تولیدکننده و هم مصرف کننده باشد.» به تازگی هم یک نویسنده آمریکایی به نام آدام کوهن کتابی را با نام ایی بی (Ebay) منتشر ساخت که در آن به رموز موفقیت امیدیار و سایتش پرداخته است.

 پی یر امیدیار و ایده میلیارد دلاری
به اعتقاد کوهن، امیدیار خیلی زود دریافت که ایده ساده اش یعنی همان چیزی که چند سطر بالاتر از آن یاد کردیم می تواند بسیار موفقیت آمیز باشد و ثروت کلانی را نصیب وی سازد. او ابتدا کارش را برای تفریح و سپری  کردن اوقات فراغت انجام می داد اما همین سرگرمی بدل به شرکتی با رشد فوق العاده بالا شد. دو سال بعد از ان که اولین حراج در سال ۱۹۹۵ صورت گرفت شرکت به حدی رشد کرده بود که روزانه بیش از یک میلیون نفر از سایت Ebay بازدید می کردند.

فروشگاهی به وسعت جهان

رشد این شرکت اینترنتی و سایت آن به حدی بالا است که امروز دیگر هیچ فروشگاهی را چه در میان سایت های حراج اینترنتی و چه در میان لیست بزرگترین فروشگاه ها و سوپر مارکت های جهان نمی توان با آن مقایسه کرد. هیچ فروشگاهی را نمی توان در دنیا پیدا کرد که میزان خرید و فروش کالا در آن به اندازه این سایت اینترنتی باشد.

امروز به طور متوسط روزانه ۱۲ میلیون عدد کالا در سایت EBAY به فروش می رود. تعداد مشتریان ثبت شده Ebay هم ۱۴۴ میلیون نفر است. به عبارت دیگر ۱۴۴ میلیون نفر از مردم کره زمین مشتریان رسمی و دائم آن محسوب می شوند. یکی از بهترین سال های امیدیار و سایتش سال ۱۹۹۷ بود که در آن سال بالاترین رشد این فروشگاه اینترنتی به دست آمد. در آن سال همچنین اولین مدیران شرکت منصوب شدند.

امیدیار در همین سال هم تصمیم گرفت که برای تداوم رشد شرکتش مدیران باتجربه را وارد Ebay کرده و خود نقش مشاور و «رییس در سایه» را برعهده گیرد. او در تاسیس شرکت یک شریک زیرک هم داشت: جف اسکول. اسکول نیز این دیدگاه امیدیار را قبول داشت که اگرچه ایده وی بسیار خوب بوده اما آنها خود به تنهایی نمی توانند در اقتصاد پررقابت امروز هر کاری را انجام دهند.

این دو مدیری را به ریاست شرکت خویش برگزیدند که هنوز هم ریاست Ebay را برعهده دارد. وی که مگ ویتمن نام دارد اندکی پس از آغاز ریاست خود توانست در سال ۱۹۹۸ Ebay را با موفقیت وارد بورس می سازد. حضور موفق Ebay در بورس ثروت بنیانگذار آن یعنی امیدیار را چندبرابر کرد. در آن زمان دیگر ایده ساده مرد جوان موجب پدید آمدن بزرگ ترین فروشگاه و مرکز حراج دنیا شده بود.

آدام کوهن که برای نوشتن کتاب خود اجازه یافته بود تمامی سوراخ ها و گوشه های نادیده شرکت را مورد بررسی قرار دهد، در کتاب خود مصاحبه های متعددی با امیدیار و تعداد زیادی از پرسنل شرکت انجام داده و حتی نظرات سرمایه گذاران را هم جویا شده است. وی در پایان تمامی این اقدامات نتیجه می گیرد که در میان شرکت های بزرگ دنیا، نهاد اداره کننده سایت Ebay یکی از کم تنش ترین های آنهاست. او یکی از دلایل این امر را نوع نگاه و رفتار مدیریتی امیدیار می داند.

وی خود نیز طی مدت تحقیقات خویش به یکی از شیفتگان و طرفداران سرسخت امیدیار و سایت وی بدل شده است. لذا تقریبا تمام کتابش که بیش از ۳۰۰ صفحه است صرف تعریف و تمجید از مرد جوان شده است.

پی یر امیدیار و ایده میلیارد دلاری

بیل گیتس ایرانی

بسیاری معتقدند آن کاری که امیدیار انجام می دهد نمونه مشابهی است با عملکرد غول نرم افزارسازی دنیا یعنی بیل گیتس و شرکت وی- مایکروسافت. هر دوی اینها در عالم رایانه سیر می کنند و هر دو نیز انحصارگرند. گیتس در رشته نرم افزارسازی قدرت بلامنازع دنیاست و اواز این جایگاه نیز به هر وسیله ای که شده دفاع می کند- ولو با شیوه های نه چندان اخلاقی. مخالفان سایت Ebay و شخصی امیدیار هم می گویند همه چیز آن پول و مسائل مادی است و آنقدر بر این امر اصرار می شود که حتی حاضرند برخی موضوعات و پیش شرط های لازم را نادیده بگیرند.

در حال حاضر می توان گفت Ebay تنها سایت جدی حراج در اینترنت است و سایرین در مقابل آن به هیچ وجه مجالی برای فعالیت ندارند. امیدیار در مقابل این مخالفان بارها کوشیده با یک عبارت خاص و کلی جواب بدهد: «انسان اساسا موجود خوبی است اگر به او فرصت خوب عمل کردن داده شود عموما رفتارش نیز خوب خواهدبود.» در بسیاری از صفحات اینترنتی مرتبط با Ebay وی همین عبارت را هم به صورت یک پند اخلاقی در گوشه ای از صفحه آورده است.

زندگی شخصی

امیدیار به رغم مشابهت در رفتار به بیل گیتس برخی ویژگی های جالب دارد. غالبا لباس ساده به تن دارد و در اغلب عکس هایی که از وی به چاپ می رسد کراوات و کت و شوار نپوشیده است. پیراهن معمولی و کاپشن چرمی ظاهرا لباس های محبوبش هستند- درست مثل مدیران اقتصاد نوین.

در سایت اینترنتی شخصی خویش که در آن با مخاطبان و علاقه مندان پیغام رد و بدل می کند، خودش را چنین معرفی کرده است: «من بیشتر عمرم فردی طرفدار تکنولوژی بوده ام. اگرچه شهرتم به واسطه ابداع Ebay است اما سعی ام بر آن است که دنیا را به مکانی بهتر بدل کنیم.»

امیدیار در حال حاضر یکی از ثروتمندترین ایرانی آمریکایی های ساکن آمریکاست که در لیست ثروتمندترین ها در رتبه بیست و هفتم قرار دارد. البته به رغم بحث ایرانی بودن وی، تنها یکی از والدینش ایرانی است و خودش هم در پاریس به دنیا آمده.

 پی یر امیدیار و ایده میلیارد دلاری

در سال ۱۹۶۷ یعینز مانی که خانواده اش در پاریس زندگی می کردند، به دنیا آمد. پس از آن پدرش برای تحصیل در رشته فیزیک عازم مریلند آمریکا شد تا در دانشگاه جان هاپکینز رشته محبوبش را دنبال کند.

پی یر امیدیار که به همراه پدر و مادرش به آمریکا رفته بود طی دوران دبیرستان عاشق رایانه شد. بالاخره هم توانست در سال ۱۹۸۸ در رشته یارانه از دانشگاه «تافتس» فارغ التحصیل شود. پس از فارغ التحصیلی در شرکت اپل (Apple)- سازنده رایانه- مشغول به کار شد. طی همین دوران با خانمی به نام پاملا آشنا شد و مدتی بعد هم با وی ازدواج کرد. جالب است بدانید که خانم پاملا نیز فامیل خود را به امیدیار تغییر داده است.

این زوج همانند بیل گیتس و همسرش اعلام کرده اند که قصد دارند طی سال های آینده بخش عمده ثروت خود را خرج کنند. آنها گفته اند که تا بیست سال آینده به جز یک  درصد از ثروتشان، بقیه آن را خرج می کنند.

امیدیار چندان علاقه ای به موضوعات سیاسی ندارد و معمولا در مورد ایران نیز اظهارنظر چندانی نمی کند. او چند سال قبل بخشی از ثروت خود را در سایت گوگل که بزرگترین موتور جست و جوی دنیاست سرمایه گذاری کرد. چند ماه قبل ورود موفق گوگل به بورس باعث شد تا از این رهگذر نیز مبلغ کلان دیگری نصیبش شده و باز هم بر ثروتش افزوده شود.


منبع: برترینها

فضایی گرم و صمیمی در آپارتمانی به سبک اسکاندیناوی

در معماری داخلی، سبک اسکاندیناوی می تواند عناصر پویا و متنوعی را شامل شود و با  طراحی دکوراسیونی با این سبک، نتیجه نهایی خانه ای پر انرژی ،شیک و دارای فضایی گرم و دلنشین است.

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

 
طراحی این آپارتمان به خوبی نشان از سبک اسکاندیناوی داشته و اتاق نشیمن مثال کاملی از راحتی و زیبایی نهفته در این سبک است.

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

همانطور که می دانید یکی از مهم ترین قسمت های هر خانه، مبلمان است. مبلمان به شکل گیری فضا و نوع چیدمان و سبک فضا کمک بسیار زیادی کرده و در نهایت تصمیم گیرنده نهایی برای دلنشین یا مطلوب نبودن فضا است. استفاده از مبلمان در سبک اسکاندیناوی، ساده، مینیمالیستی و کاربردی است و این دقیقا چیزی است که هر خانواده ای به آن نیاز دارد.

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 
معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 
معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

از عناصر مهم دیگر در دکوراسیون فضا، رنگ است. انتخاب رنگ مناسب، عاملی است که بسیار تاثیرگذار بوده و سبب ایجاد یا سلب آرامش فضا خواهد شد و تاثیر آن به حدی است که می تواند در کنار بهترین مبلمان دکوراسیونی نا زیبا خلق کند و بر عکس می توان با انتخاب رنگی مناسب فضایی گرم و روشن و سبب آسایش انسان چه از نظر کاربردی و چه از نظر زیبا شناسی خلق و طراحی نمود.   

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

در طراحی  این آپارتمان قفسه کتابی به فضا افزوده شده و با افزودن قسمت های رنگی به آن فضای جذاب تری ایجاد کرده است.

پنجره بزرگی در نشیمن سبب ورود نور طبیعی و روشن شدن فضا شده است که نور طبیعی تمامی قسمت های منزل را تحت تاثیر قرار می دهد.

 خطوط سیاه به کار رفته در فضا در زمینه روشن و سفید آپارتمان،  سبب اضافه کردن جدیت به اتاق شده وسبب می شود تا فضا کمتر یکنواخت و کسل کننده جلوه کند.

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

اما از دیگر عناصر سبک اسکاندیناوی گیاهان هستند که در آشپزخانه این آپارتمان مانند باغ گلی علاوه بر آفرینش زیبایی و طراوت می تواند بر سلامتی افراد نیز تاثیرگذار باشد.

رنگ های استفاده شده در آپارتمان رنگ های درخشان از تن گرم چوبی، سفید و خاکستری به عنوان یک تم رنگی پایه بوده که روشنی و جذابیت خیره کننده ای به فضا اهدا کرده است.

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

چراغ های آویز خاکستری به عنوان تنها منبع نور به صورت آویز، نور فضا را دوچندان کرده و از ویژگی های طراحی آنها تطابق رنگ و هارمونی با رنگ های دیگر به کار رفته در فضا است.

قرارگیری کابینت های آشپزخانه به صورت کاملا متمرکز بوده که به افراد اجازه رفت و آمد و حرکت های آزادانه را داده و در عین حال با  به کار بردن صندلی هایی زیبا، فضایی اسکاندیناوی را با سبکی شیک ایجاد کرده است.

معماری داخلی آپارتمانی با سبک اسکاندیناوی شیک و راحت ! 

 
همینطور با به کارگیری پانل های چوبی در کف فضا دلنشین تر و گرم به نظر می رسد و طراحی ساده در این فضا  سبب احساس امنیت شده و امکان بازی و سرگرمی را برای کودکان نیز مهیا می سازد.

از نکات دیگر قابل توجه در این آپارتمان استفاده از رنگ های  زرد و قرمز  سبک اسکاندیناوی است که در این فضا در قسمت های مختلف به چشم می خورد.


منبع: برترینها

اطلاعاتی درباره شش گیاه پیچکیِ آپارتمانی

گلدان کوچک کنار پنجره را هر روز رصد می‌کردم. روز به روز بزرگ‌تر می‌شد، رشد می‌کرد و قد می‌کشید. یک روز دست‌های سبز لطیفی را دیدم که از کاشی‌های روی دیوار در حال بالا رفتن بودند. چه تلاشی داشت گیاه کوچک ظریفم! به دنبال کشف دنیای اطراف خود راه افتاده بود و چیزی هم جلودارش نبود. آن‌قدر پرجنب و جوش و با شادی پیش می‌رفت که نمی‌شد راهنمایش نبود و برای زندگی بهتر کمکش نکرد.

گیاهان خانگی بالارونده دسته‌ای از گیاهان هستند که رشد طولی خوبی دارند و ارتفاع آنها به سرعت زیاد شود. با توجه به اینکه گیاهان بالارونده رشد سریعی دارند، نمی‌توان آنها را به حال خود رها کرد. این گیاهان با استفاده از قیم و هدایت‌کننده‌ها می‌توانند سطح مورد نظر شما را بپوشانند یا از دیوار یا ستون خاصی بالا روند. راحت‌ترین راه این است که به کمک نخ و با سوزن یا میخ‌ های کوچک ساقه‌های رونده آنها را روی دیوار یا ستونی در خانه نگه‌ دارید.

پاپیتال English Ivy

گیاهان بالا رونده آپارتمانی، 6 گیاه پیچکی!

  •     شکل ظاهری: این نوع از گیاهان برگ‌های سبز یا ابلق دارند و ارزان‌قیمت هستند.
  •     نور: نور کامل و غیرمستقیم/ واریته‌های ابلق به نور بیشتری نیاز دارند.
  •     دما: در زمستان ۸ درجه و در تابستان ۱۸ درجه سانتی‌گراد/ در هوای گرم‌تر از حد معمول، غبارپاشی شود.
  •     آبیاری: تابستان ۲ بار در هفته با غبارپاشی هر روزه و زمستان یک‌بار در هفته
  •     تغذیه: کوددهی محلول در آب هر ۲ هفته
  •     خاک: خاک کمپوست لیمونی و پیت
  •     تکثیر: قلمه ساقه در بهار و تابستان


پوتوس Pothos

گیاهان بالا رونده آپارتمانی، 6 گیاه پیچکی!

  •     شکل ظاهری: گل رونده پوتوس دارای برگ هایی از رنگ سبز تا ابلق با لکه‌های زرد و سفید تغییر می‌کند. ارزان‌قیمت و کم‌توقع است و رطوبت کم را تحمل می‌کند.
  •     نور: نیم‌سایه و غیر مستقیم/ رنگ ابلق نور بیشتری می‌خواهد.
  •     دما: زمستان ۱۶ درجه و تابستان ۲۴ درجه سانتی‌گراد
  •     آبیاری: تابستان ۴ روز یک‌بار و زمستان هفته‌ای یک‌بار، خاک گلدان بین ۲ آبیاری خشک شود./ غبارپاشی ۳،۲ روز یک‌بار انجام شود.
  •     تغذیه: کوددهی محلول در آب هر ماه طبق دستور و نصف میزان توصیه شده
  •     خاک: سبک و لیمونی
  •     تکثیر: قلمه ساقه از اواخر بهار تا اواسط تابستان


موچسب Chestnut Vine

 گیاهان بالا رونده آپارتمانی، 6 گیاه پیچکی!

  •     شکل ظاهری: گیاه موچسب،ساقه‌های فنرمانند زیبایی دارد. آبیاری بیش از اندازه باعث پوسیدگی ریشه‌ها می‌شود.
  •     نور: تابستان نیم‌سایه و زمستان نور کامل
  •     دما: زمستان ۱۰ درجه و تابستان درجه حرارت طبیعی اتاق/ حرارت بالا غبارپاشی نیاز دارد.
  •     آبیاری: تابستان ۲ بار در هفته و زمستان ۱۰ روز یک‌بار و خاک گلدان بین ۲ آبیاری خشک شود. غبارپاشی را ۲ بار در هفته در تابستان و در زمستان ۲ هفته یک‌بار انجام دهید.
  •     تغذیه: در فصل رشد هر ۱۰ روز یک‌بار با کود شیمیایی مخصوص گیاهان زینتی طبق دستورالعمل    خاک: لیمونی و خاک‌برگ و زهکش مناسب
  •     تکثیر: قلمه ساقه در بهار


گل ساعتیPassion Flower

 گیاهان بالا رونده آپارتمانی، 6 گیاه پیچکی!
 

  •     شکل ظاهری: از جمله گل های رونده دیواری می توان گل‌های ساعتی را نام برد که این گل در اوایل تابستان ظاهر می‌شود و تا اواسط پاییز گل دارد.
  •     نور: زیاد و آفتاب کامل/ در نور کم گل نمی‌دهد.
  •     دما: بهار و تابستان ۲۴ درجه و پاییز و زمستان ۱۵ درجه سانتی‌گراد
  •     آبیاری: تابستان آبیاری ۲ روز یک‌بار و زمستان زمان خشکی خاک (هر ۱۰ روز یک‌بار)/ غبارپاشی در تابستان ۲ تا ۳ بار در هفته
  •     تغذیه: بهار و تابستان کود محلول در آب هر هفته نصف میزان توصیه شده فروشنده
  •     تکثیر: قلمه چوب نرم در تابستان، کاشت بذر


سیسوسKangroo Vine

گیاهان بالا رونده آپارتمانی، 6 گیاه پیچکی!

  •     شکل ظاهری: این گیاه بالا رونده دارای برگ‌های براق، مقاوم به سایه است.
  •     نور: فراوان و غیر مستقیم و نزدیک پنجره
  •     دما: زمستان ۱۵ درجه و تابستان ۲۰ درجه سانتی‌گراد، دمای بالاتر غبارپاشی نیاز دارد.
  •     آبیاری: خاک گلدان بین ۲ آبیاری خشک شود؛ در تابستان هفته‌ای ۲ بار و در زمستان هر ۲ هفته یک‌بار/ غبارپاشی در شرایط مناسب هفته‌ای یک‌بار
  •     تغذیه: کود محلول در آب مخصوص گیاهان زینتی هر ۲ هفته یک‌بار
  •     خاک: مخلوط خاک باغچه و خاک‌برگ
  •     تکثیر: قلمه ساقه در تابستان


فیلودندرون بالارونده Climbing Philodendron

گیاهان بالا رونده آپارتمانی، 6 گیاه پیچکی!

  •     شکل ظاهری: دارای برگ سبز تیره و در قسمت زیرین متمایل به ارغوانی می باشد.
  •     نور: غیرمستقیم نیم‌سایه و نیم‌آفتاب، کنار پنجره
  •     دما: در تابستان ۲۴ و در زمستان حداقل ۱۳ درجه سانتی‌گراد
  •     آبیاری: تابستان هفته‌ای ۲ بار و زمستان هفته‌ای یک‌بار، خاک گلدان بین۲ آبیاری خشک شود./ غبارپاشی هفته‌ای ۲ بار نیاز است.
  •     تغذیه: ۲هفته یک‌بار با کود محلول در آب طبق دستورالعمل
  •     خاک: سبک همراه کمپوست
  •     تکثیر: قلمه ساقه در تابستان


منبع: برترینها

زنان رؤسای جمهور ایران

: سریال خانه پوشالی را اگر دیده باشید، مفهوم بانوی اول و تلاش فردی و جداگانه یک زن برای استقلال و اثرگذاری بر سیاست‌های کشور را متوجه خواهید شد؛ سیاستی که در کشورهای آمریکایی و اروپایی وجود دارد. کشورهایی که همسران رؤسای جمهور نیز در مرکز توجه رسانه‌ای و حتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند. زنانی که می‌توانند بر تصمیمات کشوری به طور مستقل اثرگذار باشند.

اما در ایران موازنه‌ها متفاوت است. اینجا قدرت به کسی که رأی آورده منتقل می‌شود و وابستگان او در حاشیه قرار دارند، مادامی که خود نخواهند به عرصه وارد شوند. ضمن آنکه زنان، در ایران اسلامی، همچنان از جلب‌توجه و مرکز اخبار بودن گریزانند و تمایلی برای علنی و خبری شدن مناسبات فردی و خانوادگی‌شان ندارند. از این رو است که به‌رغم فرزندان، همسران رؤسای جمهور عمدتاً ناشناخته‌ترین افرادند.در آستانه انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری، نگاهی داریم بر نقش همسران رؤسای جمهور در ایران اسلامی.

عذرا حسینی/ ابوالحسن بنی صدر

 
عذرا حسینی، همسر اولین رییس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران و تنها رییس‌جمهور برکنار شده؛ چنانچه خود بنی‌صدر در مصاحبه‌های اخیرش گفته است، دخالتی در امور سیاسی نداشت: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد».به طوری‌که حتی بعد از فرار بنی‌صدر، زمانی که عذرا حسینی توسط نهادهای امنیتی کشور بازداشت شد، به خواست شهید بهشتی که گفت بر فرض مجرم دانستن بنی‌صدر، هیچ‌کس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد؛ آزاد شد.دوره کوتاه ریاست‌جمهوری بنی‌صدر و بی‌علاقگی همسرش به فعالیت‌های سیاسی موجب شد تا نکته و حرکتی از عذرا حسینی در حافظه تاریخی ملت ایران به یاد نمانده باشد.

پوران رجایی/ شهید رجایی

بانوی اول 
دوران ریاست‌جمهوری شهید رجایی به قدری کوتاه بود که فرصتی برای بررسی حضور و همراهی خانم پوران رجایی با او باقی نگذارد؛ اما نام مستعار عاتقه صدیقی نشان از همراهی و هم‌رزمی او در مبارزات سیاسی قبل از انقلاب با شهید دارد. پوران رجایی، تنها همسر رییس‌جمهوری است که شاید به مدد فعالیت‌های پیش از انقلاب، بعد از شهادت شهید رجایی، به طور جدی وارد عرصه سیاست شد و سه دوره نماینده مجلس شورای اسلامی بود. زنی که برخلاف فعالیت‌های سیاسی خود معتقد بود، برای حفظ خانواده قصد ندارد که دخترانش را به همسری آقازادگان در آورد.

منصوره خجسته باقرزاده/ آیت‌الله خامنه‌ای

فعالیت‌های پیش از انقلاب رهبر امروز انقلاب، بی‌شک مرهون همراهی‌ها و مجاهدت‌های همسری است که خانه را امن و گرم نگاه داشته بود؛ چنانچه خود تعریف می‌کند: «فکر می‌کنم بزرگ‌ترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینه‌های مختلف نظیر پخش اعلامیه‌ها، حمل پیام‌ها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر می‌کنم اصلاً قابل ذکر نیستند؛ در آخرین ماه‌های مبارزه در رابطه با پیام‌های تلفنی امام خمینی ؟ره؟ از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال می‌نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع‌آوری نموده و به پاریس مخابره می‌کردم.»اما بعد از انقلاب و در دوران ریاست‌جمهوری و حتی تا امروز، هیچ رد و نشانی از ایشان در نقطه‌ای از سیاست و فرهنگ و… دیده نمی‌شود؛ هرچند دیدارهای گاه و بی‌گاه با خانواده شهدا و همراهی با ایشان یکی از برنامه‌هایی است که خانم شهره پیرانی، همسر شهید هسته‌ای، داریوش رضایی‌نژاد بدان اشاره می‌کند.

عفت مرعشی/ هاشمی رفسنجانی

 
بانوی اول 

هرچند فعالیت‌های انقلابی مرحوم هاشمی رفسنجانی با همراهی همسر شکل گرفت اما بیشترین نقش و مؤثرترین حضور خانم عفت مرعشی را می‌توان در دوران پس از انقلاب دید. زمانی که در سال ۱۳۵۸ شجاعانه سپر همسر می‌شود و او را از تیررس گلوله منافقین نجات می‌دهد.

با این وجود در دوران هشت‌ساله ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی، اثری از حضور عفت مرعشی دیده نمی‌شود و اولین حضور رسمی و رسانه‌ای او در سال ۱۳۶۰ و در سفری است که همراه هاشمی به کره شمالی داشتند. اما در لابه‌لای خاطرات منتشر شده هاشمی، در سال‌های پس از ریاست‌جمهوری، می‌توان به نقش پشت پرده، مشاوره‌ها و حتی راهنمایی‌های او در اتفاقات و جریان‌های تمام آن دوران پی برد. عفت مرعشی امروز و بعد از وفات هاشمی نیز همچنان یکی از کانون‌های مهم خبری است؛ دیدارهای او، سفرهایش، صحبت‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی و حتی خانوادگی او مورد توجه رسانه‌های مختلف است و این اتفاقی است که در مورد زنان دیگری مصداق نداشته است.

زهره صادقی/ سید محمد خاتمی

در میان همسران رؤسای جمهور ایران اسلامی، خانم زهره صادقی با وجود خانواده‌ای سیاسی و فرهنگی که داشت می‌توانست نقش مهم و تأثیرگذاری را در عرصه سیاست داشته باشد. او خواهرزاده امام موسی صدر است و دخترخاله خانم فاطمه طباطبایی (همسر سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی. با این وجود هیچ‌گاه به طور جدی وارد عرصه سیاست نشد و تنها در برخی از سفرها به اقتضای جایگاه همسرش، با وی همراهی می‌کرد. شاید بتوان سیاسی‌ترین اقدام زهره صادقی را پاسخ به نامه همسر امیر وقت قطر و درخواست فراخوان دولت‌ها و ملت‌ها برای حمایت از مردم فلسطین، دانست.

صادقی ترجیح داده که به جای سیاست در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد و از این رو به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، در سال ۱۳۷۸، مؤسسه خیریه «به‌آفرین فردا» را تأسیس کرد؛ مؤسسه‌ای که مختص دانش‌آموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویت‌های اصلی آن.بعد از اتمام دوران ریاست‌جمهوری خاتمی و با وجود فعالیت‌های گسترده خاتمی، خصوصاً در سال ۸۸، هیچ خبری از صادقی نبود و به نظر می‌رسد او به زندگی آرام سابق و به دور از هیاهوی سیاست خود بازگشته است.

اعظم‌السادات فراحی/ محمود احمدی‌نژاد

روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد و همراهی خانم اعظم‌السادات فراحی با او، در دوره اول ریاست‌جمهوری همانند سایر رؤسای جمهور بود؛ فراحی نیز حضور قابل‌تأملی در رسانه‌ها نداشت و تنها در برخی سفرها با همسر خود همراهی داشت و در سفرهای استانی نیز از برخی مؤسسات خیریه و بهزیستی بازدیدهایی داشت. مهم‌ترین اقدام فراحی در این دوره، نوشتن نامه به سوزان مبارک همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال ۱۳۸۷ با هدف کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی بود.با این وجود روند در حاشیه بودن، از دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد تا حدودی تغییر کرد. فراحی هم‌پای فضای انتخاباتی ایجاد شده توسط سایر کاندیداها و حضور همسران آنها در کنارشان در ایام تبلیغات، تلاش کرد تا نقش بیشتری داشته باشد و از این رو در برخی از برنامه‌های تبلیغاتی در کنار همسر خود حضور یافت.

 بانوی اول

در ادامه روند تازه شکل‌گرفته، در آذرماه سال ۸۸، اعظم‌سادات فراحی در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع «امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود شرکت و سخنرانی کرد و در حاشیه این نشست نیز با همسران رؤسای جمهور برخی کشورها مانند سنگال، عراق، پاکستان و… دیدار داشت.حضور سیاسی پررنگ فراحی در این دوره را می‌توان در دعوت از او برای شرکت در جلسات شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به پیشنهاد خانم منیره نوبخت، مسوول این شورا نیز دید.اعظم‌السادات فراحی در تابستان ۹۱ میزبان همسران برخی از مقامات شرکت‌کننده در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها بود.

او در کنار پذیرایی ناهار و بازدید از نمایشگاه صنایع دستی برج میلاد، با برخی از این بانوان نیز دیدارهای دوجانبه‌ای داشت.تغییر نوع حضور و فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی فراحی، در کنار حضور تقریباً مستمر او در مراسمات مختلف مربوط به بانوان به همراه محمود احمدی‌نژاد و تعریف‌های رییس‌جمهور از همسر خود، اعظم‌السادات فراحی را در سال ۱۳۹۰به عنوان یکی از خبرسازترین بانوان کشور از سوی خبرگزاری وفا، معرفی کرد.در این میان برخی گمانه‌زنی‌ها حکایت از آن دارد که انتخاب خانم مرضیه وحیددستجردی به وزرات بهداشت و پیشنهاد تعدادی زن دیگر برای برخی وزارتخانه‌های دیگر، نشان از نقش اثرگذار فراحی در اقناع همسر خود برای تابوشکنی سی و چندساله در جمهوری‌اسلامی ایران دارد.پایان‌بخش این حضور متفاوت، لوح تقدیری بود که در پایان دولت دهم از طرف محمود احمدی‌نژاد و به نمایندگی همه اعضای کابینه، به پاس قدردانی از تلاش‌ها و حمایت‌های فراحی از دولت و رییس‌جمهور، به وی اهدا شد.

موسوی، عارف، قالیباف

تغییر رویه‌ای که از ایام انتخابات سال ۸۸ کلید خورده بود و با نقش‌آفرینی فراحی در دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد پررنگ‌تر شده بود، در انتخابات ۹۲ نیز خود را نشان داد. حضور کاندیداها به همراه همسرانشان یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی بود که می‌توانست جلب‌توجه کند. در این دوره، بعد از همراهی زهرا رهنورد در سال ۸۸ با میرحسین موسوی، شاهد همراهی خانم حمیده مروج با محمدرضا عارف بودیم.

در کنار این حضور خانم زهرا مشیر، همسر محمدباقر قالیباف در دوران ریاست قالیباف بر شهرداری تهران به عنوان مشاور و مدیرکل امور بانوان شهرداری مشغول به فعالیت بود.

مجموعه اتفاقاتی که نشان از تغییراتی اساسی در سیستم سیاسی کشور داشت.

صاحبه روحانی/ حسن روحانی

با وجود تمام اتفاقات بیان شده، انتخاب حسن روحانی به نوعی بازگشت به عقب تلقی می‌شد.صاحبه عربی (روحانی)، همسر حسن روحانی، زنی است که در تمام سال‌های حضور روحانی در فضای سیاسی کشور، تنها و تنها در قامت یک زن خانه‌دار حضور داشته است و تا همین اواخر نیز عکسی از او در رسانه وجود نداشت. شاید تنها حضور و فعالیت پررنگی که از صاحبه روحانی در دوران ریاست‌جمهوری قابل یادکردن است، ضیافت او برای زنان در کاخ سعدآباد به مناسبت روز زن است. ضیافت زنانه‌ای که با حضور همسران وزرا، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و با حواشی فراوانی همراه شد.

بانوی اول 

حاشیه‌هایی مانند رقص لزگی دختران، کنسرت بانوان، شوی لباس گران‌قیمت، اهدای سکه، لباس‌های قابل تأمل میزبانان و… در روز میلاد حضرت زهرا ؟سها؟ که همگی باعث شد با وجود جوابیه نهاد ریاست‌جمهوری، صاحبه روحانی از نقش‌آفرینی‌های این‌چنینی چشم‌پوشی کند.شاید بتوان آخرین خبری را که در مورد صاحبه روحانی در رسانه‌ها منتشر شد عیادت وی از آیت‌الله مرحوم مهدوی‌کنی، رییس مجلس خبرگان رهبری دانست.


منبع: برترینها

سالار عقیلی از موسیقی، آواز و شهرت می گوید

ماهنامه سروش – کوروش شیرازیان: نام موسیقی سنتی و اصیل ایرانی در حوزه آوازی دست کم از دهه ۶۰ به بعد با نام های بزرگی گره خورده است که هر یک سهمی ویژه در تاریخ موسیقی کشور دارند، اما در یک دهه اخیر صدایی از نسل نو توانسته است بار دیگر نگاه ها را به سمت موسیقی اصیل ایرانی جلب کند.

سالار عقیلی، خواننده ۳۹ ساله آواز ایرانی با اجرای آثاری ماندگار که هم رنگ و بوی موسیقی اصیل این مرز و بوم را داشت و هم نیاز مخاطب جوان را برآورده می کرد، به سرعت جای خود را میان مردم باز کرد و توانست از هر طیف و طبقه ای برای خود مخاطب جذب کند. قطعه «ایران جوان» به محبوبیت زیادی میان مردم دست پیدا کرد و بارها و بارها از رادیو و تلویزیون پخش شد.

سالار عقیلی با تیتراژ مجموعه «پریدخت» به شهرت رسید و «دل به غم سپرده ام در عبور سال ها» در کوچه و خیابان زمزمه شد. سالار عقیلی که دانش آموخته تئاتر است به روند صعودی خود در اجرای تیتراژ سریال های تلویزیونی ادامه دارد و آثار ماندگار دیگری مانند «حاشا مکن دل را عاشق تر از ما نیست»، «وطنم ای شکوه پابرجا» و… را اجرا کرد و حالا نیز با تیتراژ مجموعه «معمای شاه» در کانون توجهات قرار دارد.

او ردیف های آوازی را نزد استاد صدیق تعریف سپری کرد و با اجرای تصانیفی ساخته استاد ارشد تهماسبی قدم به دنیای حرفه ای موسیقی گذاشت. سالار عقیقی در آستانه ۴۰ سالگی، یکی از موفق ترین خوانندگان ایرانی است که حتی می توان میزان محبوبیت او را با چهره های  شاخص موسیقی پاپ مقایسه کرد. این خواننده آواز ایرانی می گوید که تنها به عشق مردمش می خواند، از روزهای ۷۰ سالگی حرف می زند و تدریس آواز شاید در آینده! گفت و گوی مفصل و جذاب با سالار عقیلی را در ادامه می خوانید:

بدترین اتفاق مرگ هنر پیش از هنرمند است

می خواهیم از روزهایی آغاز کنیم که سالار عقیلی به استعدادهای ذاتی خود در زمینه آواز پی برد. چه شد که به صورت جدی به سمت موسیقی کشیده شدید؟

سال ۱۳۷۲ زمانی که ۱۶ سالم بود، خانواده ام به دلیل عشق و علاقه و استعدادی که در من دیدند، مرا به هنرستان موسیقی فرستادند. در آنجا با استادان بزرگی مثل استاد امیر بیداریان، استاد تنبک و ضرب، استاد درویش رضا منطمی، استاد صالح عظیمی و استادان آواز مثل محمد رئوف قنبری، استاد جهانگیر مهرپرور، استاد رضا مهدوی، آقای موسوی و بسیاری دیگر مثل استاد شاپور توکلی و استاد رضا رضایی پایور آشنا شدم که همه از استادان ما در هنرستان بودند.

همگی چهره های شناخته شده ای در آن دوره بودند. به نظر می رسد کلاس های جالبی داشتید…

بله، این ماجرا مربوط به بیش از ۲۳ سال پیش است و درواقع هنوز زیاد دور نیست. به هر حال با این استادان بزرگ آشنا شدیم و آن ها باعث شدند این جرقه در من شعله بکشد و این عشق بیشتر شود. در آن زمان وقتی وارد هنرستان شدم، به آواز سنتی علاقه پیدا کردم. تا آن زمان نمی دانستم اصلا آواز چیست. من بیشتر کارهای خوانندگان غیرسنتی را گوش داده بودم و می خواندم. وقتی که به هنرستان رفتم تازه فهمیدم آواز سنتی و ایرانی چیست. به موسیقی ایرانی علاقه پیدا کردم و گذشته از هنرستان موسیقی، وارد کلاس های استاد صدیق تعریف شدم. رفتم آنجا خدمت ایشان تست دادم و خوشبختانه قبول شدم و ایشان، من را پذیرفتند.

دوشنبه ها ساعت ۳ بعد از ظهر به کلاس ایشان می رفتم. جالب اینجاست که کلاس های ایشان دقیقا به هنرستان موسیقی ما چسبیده بود. این خودش یک شانس برای من بود. شاید ۳۰ ثانیه از دم در مدرسه تا خانه استاد صدیق تعریف زمان می برد تا به کلاس ایشان برسم. شاید خودش یکی از عواملی بود که باعث شد موسیقی را به صورت جدی ادامه دهم.

خدا هم برای شما می خواست!

دقیقا… اتفاقا چند روز پیش از جلوی هنرستان رد شدم و خاطره ها برایم زنده شد. دیدم که منزل استاد را کوبیده و یک ساختمان چند طبقه در آن مکان ساخته اند و ایشان هم از آنجا تشریف برده اند. به هر صورت آدم آنجا را که می بیند، یک حالی پیدا می کند. بهترین دوران ما هم همان دوران بود؛ هم دوران شکوفایی و درخشش هنری ما و هم دوران خاطرات خیلی جالب.

به هر حال می گویند بهترین دوران، دوران دبیرستان است. اینکه دوستانی که داری برایت می مانند. در دوران دبستان و راهنمایی شاید بچه ها دوستانی داشته باشند اما باز آن اعتماد را ندارند، ولی دوستان دبیرستان به خاطر اینکه انسان ها یک مقدار بالغ تر و عاقل تر می شوند، بیشتر می توانند با همدیگر اُخت شوند و با هم جوش بخورند، به همین دلیل می گویند دوستان دوران دبیرستان یا هنرستان بیشتر برای همدیگر می مانند.

و از دوستان دانشگاه هم ماندنی تر هستند. به این دلیل که در آن دوران هنوز آن پاکی و صداقت در بچه ها زیادتر است و اتصال بهتر اتفاق می افتد.

اتفاقا همین چند روز پیش با سه نفر از بچه های هنرستان، ناهار بیرون رفته بودیم و از مقابل درِ هنرستان هم رد شدیم. خیلی برای ما جالب بود. یکی از بچه ها کنار هنرستان، رستوران زده و ما را هم دعوت کرده بود. این خیلی جالب است که بچه ها هنوز آن منطقه را دوست دارند. (خنده)

اتفاق ویژه ای است؛ کلاس صدیق تعریف، رفقای دوران هنرستان و…

بله، به هر حال من وارد کلاس های استاد تعریف شدم. دوشنبه ها ساعت ۳ بعد از ظهر به مدت ۶ یا ۷ سال پیاپی هر هفته به کلاس می رفتم و پیگیر بودم. شاید در ۷ سالی که خدمت ایشان تلمذ کردم، کلا ۵ جلسه کلاسم لغو شد که نرفتم چون واقعا برایم خیلی مهم بود حتما بروم. دوست نداشتم بین کلاس هایم وقفه بیفتد. من ردیف های آوازی استاد دوامی را خدمت استاد صدیق تعریف هم خواندم و هم دوره  کردم. از سال ۱۳۷۲ تا نزدکی به سال ۱۳۷۸، ۱۳۷۹ ردیف ها را خدمت ایشان تلمذ می کردم. تا اینکه سال ۱۳۷۹ استاد ارشد تهماسبی پیشنهاد کار «عشق ماند» را به من دادند.

چگونه با استاد ارشد تهماسبی آشنا شدید؟

از طریق برادر خانمم با ایشان آشنا شدم. برادر همسرم جزو بهترین شاگردان آقای تهماسبی بودند. ایشان پزشک هستند ولی آن زمان تار هم می نواختند و خدمت آقای تهماسبی می رفتند. آقای تهماسبی می خواست یک سی دی بیرون بدهد و از یک خواننده ناشناس استفاده کند. ایشان به برادر خانم من گفته بودند که: «من شنیده ام داماد شما آواز می خواند.»

به هر حال من با همسرم کنسرت هایی برگزار کرده بودیم. شما حتما می دانید که سال ۱۳۷۴ یا ۱۳۷۵ با همسرم به یاد استاد بنان، کنسرتی را در فرهنگسرای شفق برگزار کردیم. این کنسرت جزو اولین کنسرت های رسمی زندگی من بود که بلیت فروشی هم انجام شد. همه کارهایش را هم همسرم انجام داد.

در آنجا ما استاد همایون خرم، سرکار خانم پریسا واعظی، همسر مرحوم بنان، آقای کیوان ساکت و تعدادی از استادان را دعوت کردیم. سعی کردم برنامه خوبی اجرا کنم چون به هر حال در آن برنامه بین اساتید شناخته شدم. اگر اشتباه نکنم ۱۸ سالم بود و آن کنسرت، سکوی پرتاب و یک پله ترقی خوب برای من شد. همان کنسرت باعث شد من و آقای کیوان ساکت با همدیگر کار کنیم. بعد خانم بنان روی صحنه آمدند و راجع به من صحبت کردند. به اضافه اینکه این موارد به گوش استاد تهماسبی رسیده بود.

 بدترین اتفاق مرگ هنر پیش از هنرمند است

ایشان بعدا به برادرخانم من گفته بودند که: «داماد شما آواز می خواند؟» گفته بود: «بله، کار موسیقی آوازی انجام می دهد.» استاد تهماسبی گفته بود: «من یک سی دی دارم. می خواهم یک خواننده آن را بخواند که جدید و ناشناس باشد. نمی خواهم این کارها را یک خواننده شناخته شده بخواند.» برادر خانمم شماره تلفن من را داده بود.

وقتی استاد زنگ زد، من خیلی خوشحال شدم. قرار گذاشتیم و رفتیم در ماشین استاد ارشاد تهماسبی نشستیم و کار «عشق ماند» را با هم گوش دادیم. خیلی سریع و باصراحت به من گفتند: «این کار را من ساختم ۷، ۸ تصنیف دارد و آواز هم ندارد. این ها را شما می خوانی یا نه؟» من همان زمان هم دوست داشتم آواز بخوانم. با این حال چون دیدم این موقعیت ممکن است از دست برود، گفتم که با کمال میل، این کار را انجام می دهم. البته آواز نخواندم و اگر دقت کرده باشید، همه کارها تصنیف است.

سال ۱۳۷۹ این کار را ضبط کردیم و سال ۱۳۸۰ تحت عنوان «عشق ماند» منتشر شد که اولین کار رسمی من در سی دی بود؛ البته آن موقع هنوز سی دی نبود و کاست بود. سال ۱۳۸۰ سی دی تازه آمده بود و سی دی این کار به فاصله ۶ ماه تا یک سال بعد بیرون آمد. «عشق ماند» اولین کارم بود که باعث شد من به جامه موسیقی و به مردم شناسانده شوم. آن کار خیلی هم در زمان خودش بُرد کرد و با استقبال خوبی همراه بود. درواقع سالار عقیلی با آن کار شناخته شد.

شما خیلی زود ازدواج کردید…

همان طور که گفتم سال ۱۳۷۲ وارد هنرستان شدم. سال ۱۳۷۳ از طرف هنرستان موسیقی به جشنواره موسیقی فجر رفتم. دیدم یک روز می گویند: «شما بروید فلان روز کنسرت بدهید.» گفتیم: «چرا؟» گفتند: «باید به بخش مسابقه جشنواره موسیقی در تالار رودکی بروید.» ما با گروه هنرستان در جشنواره شرکت کردیم. یادم هست که «سه گاه» خواندم. همسرم هم با خانواده اش در آن برنامه به عنوان بیننده حاضر بودند، مانند بقیه مردم پیگیری می کردند و می آمدند.

آنجا یک «سه گاه» خواندم که خیلی مورد توجه قرار گرفت و خانواده همسرم هم من را تشویق کردند. شماره تلفن من را گرفتند. از طرفی همسرم پیانو می زد. به هر حال ما چندین بار با خانواده همسرم رفت و آمد کردیم تا اینکه این رفت و آمدها منجر به ایجاد علاقه و بعد ازدواج شد.

در دوران کودکی بنیه مالی خانواده شما به حدی مناسب بود که شما را به کلاس هنری بفرستند؟

مادرم کارمند دولت بود و با یک حقوق نه چندان زیاد و درواقع با همان حقوق بخور و نمیری که داشت، من را به کلاس های مختلف موسیقی می فرستاد. او خیلی به موسیقی علاقه مند بود و حمایتم می کرد. خانواده پدری ام و نه خود پدرم، زیاد راغب نبودند که من کلا در موسیقی باشم.

خود پدرتان چه؟ راغب به فعالیت شما در حوزه موسیقی بودند؟

پدرم کم و بیش به موسیقی علاقه داشتند. ایشان وکیل دادگستری بودند و به جهت شغل و موقعیت شان خیلی گرفتار بودند. فرصت نمی کردند که خیلی به این موضوع فکر کنند. بیشتر مادرم مرا در این کلاس ها گذاشت و با همان حقوق کارمندی حمایت کرد. یادم هست همان موقع که به کلاس استاد تعریف می رفتم، یعنی ۲۳ سال پیش، شهریه کلاس شان برای سه ماه ۷۵۰۰ تومان بود که می شد ماهی ۲۵۰۰ تومان. بست و سه سال پیش برای کلاس آوازم ماهی ۲۵۰۰ تومان می دادم.

در حال حاضر فرزندم ماهور در جشنواره «نوای خرم» جزو برگزیدگان بود. حمایت ها از من در کودکی در ساحت هنر یک جانبه بود و کوششی هم خودم داشتم؛ دیدم که این بستر هنری برای فرزند در کودکی بهتر شکل می گیرد. منظورم حمایت مالی نیست بلکه رشد یافتن هنر در کودک، احتمالا می تواند کمک کند که زندگی اش در آینده هم بهتر شود و هم هنرشناس باشد.

خیلی هم ارزان نبوده است…

نه، همین مبلغ را هم خیلی ها نمی توانستند بدهند.

اولین همکاری شما با رادیو و تلویزیون به این معنا که برای یک مجموعه خاص یا یک برنامه خاص بخوانید، چه زمانی شروع شد؟

اولین کارم مجموعه «پریدخت» بود.

تجربه جالبی بود. از یک سو برای کسانی که مخاطب موسیقی ایرانی نیستند و نمی روند سی دی آلبوم های موسیقی را بخرند و تنها مخاطب تلویزیون هستند، معرفی یک چهره جدید محسوب می شد. در عین حال این چهره جدید ویژگی های خاصی را از خود نشان می داد…

اتفاقا پریدخت برای من خاطرات بسیار جالبی دارد. یک روز برفی و سرماخوردگی من! آقای آریا عظیمی نژاد که از آهنگسازان و موزیسین های خوب کشورمان هستند، یک روز به من زنگ زدند و گفتند که: «یک  کار خیلی مهم عجله ای است و باید پخش شود و وقت کمی داریم.» کلا سه، چهار روز وقت داشتند که این موسیقی را به تلویزیون بدهند تا پخش شود. بعد از اینکه با همدیگر صحبت  کردیم، گفتند تماس می گیرند تا من بروم این کار را بخوانم. کار را در استودیوی خودشان در منزل ضبط کردیم.

یادم هست ایشان که زنگ زد حالم خوب بود اما فردای آن روز که تماسی گرفته نشد، دیدم گلویم سوزش دارد. گفتم ای داد بیداد! این کار باید در همین دو، سه روزه ضبط شود و من هم گلویم سوزش دارد و حالت سرماخوردگی دارم. چون همیشه قبل از اینکه سرما بخورم، می فهمیدم.

وقتی گلویم می سوخت، می دانستم فردا، پس فردا صدایم نابود می شود. زنگ زدم به آقای عظیمی نژاد، گفتم: «من احساس سرماخوردگی می کنم، اگر ممکن است بیایم زودتر بخوانم.» گفت: «باشد.» قرار گذاشتیم، برف می آمد، دی یا بهمن بود، برف شدیدی باریده بود، تا حدی که ما رفتیم و در کوچه منزل ایشان گیر کردیم. آن سال این قدر برف آمده بود که ماشین حرکت نمی کرد. منزل ایشان هم در ولنجک بود. یکی از شاگردانم، من را تا منزل آقای عظیمی نژاد رساند.

یادم هست بخش اعظمی از مسیر را پیاده رفتم. از برف ها رد شدم و به منزل ایشان رسیدم. با نیمچه گلویی که می سوخت و قرار بود سرما بخورد، سعی کردیم این کار را به نحو احسن اجرا کنیم. کار تمام شد و رفت که خیلی هم خوب شد. من به خانه رفتم و خوابیدم. فردا دیدم صدایم به هم ریخت. سرمای زیادی شدیدی خوردم و بعد دیگر گفتم: «خدا را شکر که این کار بالاخره ضبط شد. اگر یک روز عقب می افتاد، من نمی توانستم بخوانم.»

دیدم آقای عظیمی نژاد زنگ زد و گفت که: «سالار جان، یک قسمت از شعر کار عوض شده و باید دوباره بیایی بخوانی!» گفتم: «آقا من سرما خوردم و نمی توانم. اصلا عملی نیست.» گفت: «نه، این کار باید اصلا عوض شود چون فردا قرار است پخش شود.» با همان صدای سرماخورده، رفتم یک تکه در حد پنج، شش ثانیه را با صدای سرماخورده ضبط کردم. اگر به کار دقت کنید مشخص است. البته اجازه ندادم آن قدر نشان داده شود. در آن قسمت که می گویم: «نیش ها و نوش ها چشیده ام.» (خنده) صدایم سرما خورده بود.

بدترین اتفاق مرگ هنر پیش از هنرمند است

پریدخت اصلا چطور به شما پیشنهاد شد؟ شما آقای عظیمی نژاد را می شناختید؟

ما از طریق یکی از دوستان به نام آقای مهدی باقری که کمانچه می زدند و الان به آمریکا رفته اند، آشنا شدیم. ایشان کمانچه کارهای آقای عظیمی نژاد را می زد. چند جلسه ای همدیگر را دیده بودیم و بیشتر ارتباط ما از طریق آقای باقری بود.

به هر حال این کار از شبکه دو پخش می شد و بازیگران خوبی هم داشت. کامبیز دیرباز آن زمان خیلی طرف دار داشت. لیلا حاتمی و… هم در این سریال حضور داشتند. زمانی که به شما پیشنهاد دادند تیتراژ این کار را بخوانید، در تنهایی خودتان احساس نکردید که دارد اتفاقات خوبی می افتد؟

همان طور که می دانید من کار سریال زیاد انجام داده ام. هر کدام از این کارها یک درِ جدید به روی من باز می کرد. در هر کار، من این فکری که شما می گویید را می کردم که الان به هر حال موقعیتم بهتر و شهرتم و محبوبیتم بیشتر می شود. من فقط این کارها را برای مردم اجرا می کردم. همیشه دوست داشتم یک کار ماندگار برای مردم اجرا کنم. حالا یک سریال است به کنار. به هر حال ارزش خودش سر جایش است ولی همیشه به مردم فکر می کردم و دوست داشتم یک کاری انجام دهم که مردم لذت ببرند. تا آخرین کار که معمای شاه بوده، تفکرم همین بوده است.

شما نگاه کنید، من کلاه پهلوی، شیخ بهایی، شهریار، پریدخت، معمای شاه، تبریز در مه، سال های مشروطه، هانیه، دختری به نام آهو، چرخ فلک و خیلی های  دیگر… را اجرا کرده ام. «پریدخت» در زمان خودش هم سریالی زیبا بود و مردم آن را نگاه می کردند. یعنی هم دیده شد و هم اینکه موسیقی خیلی خوب روی آن نشسته بود.

آقای عظیمی نژاد واقعا خوب کار کرده بود. من هم سعی کردم خوب اجرا کنم که موردپسند مردم قرار بگیرد. در آن دوره خیلی دیده شد و یادم هست که از موبایل خیلی ها شنیده می شد و حتی در آن موقع، زنگ موبایل ها شده بود که برایم خیلی جالب بود. وقتی هنرمند کاری را انجام می دهد و آن کار دیده می شود، خستگی آن زحمات از تنش در می رود.

آقای سیروس الوند در برنامه دورهمی، حرف خوبی زد و گفت: «سالن خالی تئاتر برای کارگردان و بازیگر، وقتی مردم حمایت نکنند، بی حرمتی به آن بازیگر و کارگردان است…» وقتی آدم می بیند کنسرتی هست و سالن پر می شود یا یک کاری انجام می دهد که دیده می شود یا سی دی می دهد و فروخته می شود، لذت می برد و برای کار بعدی آماده می شود. آقای الوند حرف خوب دیگری هم زد و گفت «وقتی یک فیلم ما می فروشد، فیلم بعدی شروع می شود.».

یعنی وقتی فیلم قبلی فروش نکند، فیلم جدیدی هم در کار نخواهدبود. دقیقا مثل سی دی آلبوم است. اگر سی دی ما فروش برود، پایه ای برای سی دی بعدی می شود. شرکت به دنبال ما می آید یا فلان کارگردان برای موسیقی فیلم بعدی خود. به هر حال اینها به همدیگر مرتبط است. چیزی که هست، آقای عظیمی نژاد آن سال خیلی زحمت کشید. وقتی خودم توی خیابان می رفتم، به من می گفتند: «آقا این کار پریدخت خیلی خوب است.» یک دفعه در شیرینی فروشی بودم که موبایل کنار دستی ام زنگ خورد، دیدم صدای من است! تا همین چند سال پیش هم چنین شرایطی بود.

ولی آن زمان شما را نمی شناختند. آیا حس جالبی است که بگویند: «این کار را شنیده ای؟» بعد در دلت بگویی: «صدای خودم است!»

آن زمان اوایل دورانی بود که داشتم تا این حد شناخته می شدم. ببینید در هر رشته ای، باید خاک بخورید تا شما را بشناسند. شما یک مغازه یا رستوران هم که باز می کنید باید ۲۵، ۳۰ سال تلاش کنید. یک رستوران اگر الان باز شود، ۲۰ سال دیگر معروف می شود. این است که در هر کاری که مخصوصا هنر، آدم باید خاک بخورد. شاید شما ۱۰ سال کار کنی و نوار بدهی ولی هیچ یک از کارهایتان نگیرد اما یک دفعه جرقه ای باعث شود یک کار شما گل کند و تمام دنیا آن را بشنوند.

اجازه بدهید یکی یکی جلو برویم. مجید انتظامی کار شیخ بهایی را چگونه به شما پیشنهاد داد؟

بعد از کار پریدخت، فکر می کنم کار شیخ بهایی را با استاد مجید انتظامی کار کردم که هم تیتراژ اول و هم آخرش را خواندم. بعد از آن سریال استاد شهریار برای کمال تبریزی را کار کردم که موسیقی آن متعلق به استاد فرهاد فخرالدینی است. من خیلی کارهای آقای انتظامی را دوست داشتم. دیدم که تلفنم زنگ خورد و گفتند: «من مجید انتظامی هستم.» خیلی خوشحال شدم. راجع به همین کار شیخ بهایی با من صحبت کردند و قرار شد این کار را بشنوم و بخوانم. دیگر رفتم. کار را خواندم و خیلی هم خوب شد.

زمانی که مجموعه ها را به شما پیشنهاد می دادند، چه آن زمان و چه حالا که پیشنهادها بیشتر شده، به عوامل مجموعه و بازیگران هم دقت می کردید که فیلم در چه سطحی است یا موسیقی را یک چیز جدا می دیدید؟

چهار معیار برای من خیلی مهم است. یکی موضوع و داستان آن فیلم یا سریال، یکی کارگردان اثر، یکی بازیگرانی که در آن بازی کرده اند و چهارمی آهنگسازی که کار را ساخته است. فخامت کلام هم که هست، بارها شده ما مجموعه هایی را کار کرده ایم که شعرهایش کمی قابل تغییر بوده است. من گفته ام که تغییرش بدهند.

این کار را براساس سلیقه خودم انجام داده ام. شاعر آمده با همدیگر نشسته ایم، همفکری کرده ایم و آن را تغییر داده ایم. یک کار دیگری هم کرده ام که نزدیک بود جا بماند به نام «ظل السلطان» یا سایه سلطان که کار آقای مرتضی آتش زمزم بود. آهنگساز کار هم بهنود یخچالی بود. ایشان هم از جوان های با استعداد در موسیقی و آهنگسازی هستند.

بدترین اتفاق مرگ هنر پیش از هنرمند است

با کنار هم قرار دادن کارهای تلویزیونی تان باید بپذیریم حضور استادان شناخته شده ای همچون مجید انتظامی و بعد فرهاد فخرالدینی موقعیت بسیار خوبی را برایتان رقم زد…

خوشبختانه این کارها آن طور که مردم می گویند ماندگار هم شد. کار شهریار خیلی ماندگار شد. یادم هست در آن دوره خیلی از مردم، آن کار و حتی شعر استاد شهریار که بنان هم خوانده بود یعنی «آمدی جانم به قربانت ولی حالا را» را زمزمه می کردند.  این کار را استاد فخرالدینی تنظیم کردند و من خواندم. بعد از آن فکر می کنم«تبریز در مه» را کار کردم.

با کمال تبریزی هم جلسه ای داشتید یا اینجا فقط دوگانه فخرالدینی- عقیلی بود، به اضافه آن آشنایی که قبلا با استاد فخرالدینی داشتید؟

من سال ها خواننده ارکستر ملی بودم. سالیان سال با استاد مراودات زیادی داشتیم و داریم. هنوز هم رفت و آمد خانوادگی داریم. من خیلی به استاد فخرالدینی علاقه مند هستم. کارهای ایشان رادوست دارم. همیشه دوست شان داشتم، دارم و خواهم داشت. استاد فخرالدینی بسیار باسواد و باوقار هستند. به هر حال این کار هم انجام شد و به «تبریز در مه» رسیدیم. من یک نکته را می گویم چون جدیدا سعی می کنم واقعیات را بگویم. آقای ستار اورکی با من تماس گرفتند و گفتند که یک مجموعه ای را می خواهیم کار کنیم که اثر آقای محمدرضا ورزی است.

حقیقتش من آقای ورزی را نمی شناختم. ایشان گفتند که آقای ورزی کارگردان «عمارت فرنگی» هستند. گفتم: «من نمی شناسم» چون زیاد تلویزیون نگاه نمی کردم. بعد از اینکه تتیراژ سریال ها را خواندم، زیاد تلویزیون نگاه کردم! (خنده) به خاطر اینکه خودم خوانده بودم، سریال ها رامی دیدم. یک قرار با آقای اورکی گذاشتیم تا برویم سر ضبط «سال های مشروطه». آن هم آهنگی جالبی بود با شعر «تازه تر کن داغ ما را». آن کار را هم آقای اورکی به خوبی ساخته بودند. کارهای ایشان را هم خیلی دوست دارم. من با هر آهنگسازی که کار کردم، جالب است که همکاری ما به سه و چهار کشیده است. به طور مثال سه کار با آقای اورکی داشته ام.

همکاری با ستار اورکی چگونه شکل گرفت و به تتیراژ مجموعه های محمدرضا ورزی ختم شد؟

رفتیم و در استودیو قرار گذاشتیم که من کار «سال های مشروطه» را بخوانم. آقای ورزی هم تشریف آورده بودند و در استودیو حضور داشتند و آنجا با ایشان آشنا شدم. نکته ای را که می خواستم بگویم اینجاست؛ ظاهرا آقای ورزی قبل از «سال های مشروطه» کاری داشتند به نام «عمارت فرنگی» ایشان دلشان می خواسته این کار را من بخوانم. آن شب به من گفتند که «خیلی وقت است دنبال شما هستیم و می خواستیم کار عمارت فرنگی را هم شما بخوانید.

متاسفانه شما در آن دوره که من عمارت فرنگی را ساختم از نظر تلویزیون، ممنوع الکار بودید.»
حالا نمی دانم به چه دلیلی. خودم هم خبر نداشتم که ممنوع الکار بوده ام! این خیلی جالب است چون هیچ ابلاغی هم نبود. من آن کار را نخواندم و از دست دادم تا اینکه «سال های مشروطه» را ضبط کردیم. کار خوبی از آب درآمد و به «تبریز در مه» منجر شد. در کار بعدی آقای بابک زرین به آقای ورزی معرفی شده بودند. ایشان هم من را به آقای زرین معرفی کرد.

با آقای زرین آشنا شدیم و این آشنایی، اتفاق خیلی خوبی بود و به خیلی کارها منجر شد. بعد با آقای دکتر افشین یداللهی شاعر آشنا شدم که ایشان هم واقعا تفکر بسیار زیبایی در شعر داشتند. به هر حال کار «تبریز در مه» را هم انجام دادیم. آن هم کار آقای بابک زرین بود که خیلی در میان مردم گل کرد. خودتان دارید می بینید و هنوز که هنوز است در کنسرت ها، آن را از ما می خواهند و در کنسرت ها برای مردم اجرا می کنیم.

بعد از «تبریز در مه» چه تتیراژی را خواندید؟

«دختری به نام آهو» که با آقای اورکی کار کردیم و از شبکه ۵ پخش شد. یک روز آقای اورکی به من زنگ زد و گفت: «یک کار دیگر دارم مثل سال های مشروطه، در همان فضاست. کار می کنی؟» گفتم: «بله.» به هر حال کارهای ایشان را دوست دارم. از سریال و بازیگرانش پرسیدم که دیدم بازیگران خوبی مثل بهزاد فراهانی حضور دارند. من با آقای انتظامی سه، چهار سریال کار کردم، با آقای زرین دو سریال و با آقای اورکی هم سه سریال داشته ام. البته این موضوع خط فکری آهنگسازها را هم نشان می دهد چون می دانید که در زمان سابق هنرمندان تنها با یک نفر کار می کردند و از این شاخه به آن شاخه نمی پریدند. مثلا استاد روح الله خالقی را که در نظر بگیرید، می بینید تمام کارهای او را بنان خوانده است.

شما عموم سریال هایی که تیتراژشان را خوانده اید، می بینید؟

بله، مگر اینکه در سفر بوده باشم.

کار بعدی شما بعد از «دختری به نام آهو» چه بود؟

فکر می کنم ظل السلطان را کار کردم یا همان سایه سلطان.

با یک آهنگساز بسیار جوان…

بله، با بهنود یخچالی… آقای آتش زمزم، کارگردان مجموعه به من زنگ زدند و گفتند: «یک مجموعه تاریخی در مورد تاریخ اصفهان است.» خاطرم هست مدت ها در اصفهان، این قطعه تیتراژ برنامه «زنده رود» هم بود که خیلی جالب بود. بعد «کلاه پهلوی» را با کارگردانی آقای ضیاءالدین درّی اجرا کردم. ایشان انسان بسیار نجیب و عزیز و وارسته ای هستند.

شما در کدام فصل این سریال حضور داشتید؟

من در فصل دوم حضور داشتم. در فصل اول آقای فریدون شهبازیان موسیقی کار را بر عهده داشتند و کار، خواننده نداشت. در فصل دوم آقای انتظامی آمدند و من کار را خواندم. سه، چهار تصنیف در آن خواندم که واقعا دوستشان دارم. هیچ وقت هم متاسفانه آن تصانیف به دستم نرسید. خودم فقط یک بار در استودیو گوش کردم ولی دیگر هیچ وقت نتوانستم کارها را پیدا کنم و به دستم نرسید. امیدوارم یک روز سی دی هایش به دستم برسد. خیلی دوست دارم کارهایم در «کلاه پهلوی» را داشته باشم.

 بدترین اتفاق مرگ هنر پیش از هنرمند است

«معمای شاه» تا اینجا آخرین کار شما در تلویزیون است؟

نه، آخرین کارم «چرخ فلک» بود. این کار در تابستان پخش شد و هم زمان دو کار از من در شبکه های یک و دو روی آنتن بود. تیتراژ سریال «هشت و نیم دقیقه» را هم قرار بود من بخوانم که متاسفانه به توافق نرسیدیم.

اگر بخواهیم عملکرد تلویزیون را در حوزه موسیقی تحلیل کنیم به نظر شما می توان دوره های مشخصی را برای تحلیل آن در نظر گرفت؟

دقیقا از سال ۱۳۷۲ موسیقی پاپ وارد تلویزیون شد. به نظرم تا قبل از سال ۱۳۷۲ به موسیقی اصیل بیشتر پرداخته می شد. از سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۸۶ در تلویزیون خیلی به موسیقی پاپ بها داده شد. از سال ۱۳۸۶ به این سو کلا موسیقی چه سنتی، چه پاپ در تلویزیون کم رنگ شد. البته این نظر من است.

می خواهیم دوباره به خودتان برگردیم. به روزهای بازنشستگی فکر می کنید؟ آیا کار دیگری هم دارید؟

نه، هیچ کاری به غیر از موسیقی در حال حاضر ندارم. کار دیگری داشتم که تعطیل کردم. اما معتقدم یک هنرمند باید طوری به فکر آینده خود باشد که اگر نتوانست بنوازد یا بخواند، درآمد همان زمان خود را با درایت داشته باشد. چون در سطحی، زندگی کرده است که اگر پایین بیاید، دچار افسردگی می شود. به همین دلیل من در فکر کارهایی برای آینده هستم. البته از ۶۰، ۷۰ سالگی به بعد؛ الان نه. در حال حاضر کار من تنها موسیقی است. آموزشگاه موسیقی هم داشتم که حدود سه ماه پیش تعطیل کردم. دیگر در بخش کار آموزشی هم هیچ کاری نمی کنم ولی به تدریس آواز در سن ۶۵ سالگی به بالا فکر می کنم. احتمال دارد از ۶۵ سالگی کلاس آواز بگذارم.

می توانید چشم های تان را ببندید و سالار عقیلی ۷۰ ساله را تصور کنید که چه می کند؟

با این هوای آلوده و دود و دمی که وجود دارد، اگر به ۷۰ سالگی برسیم خیلی خوب است! اگر به آن سن برسیم خیلی هنر کرده ایم، ولی به نظر من تا آدم جوان است و می تواند، باید کار کند. کار کند برای روزهایی که نمی تواند. چون باعث افسردگی می شود. بدترین چیز این است که هنرِ هنرمند زودتر از خودش بمیرد.

موضوع دیگر شهرت و محبوبیت است. به هر حال الان سالار عقیلی وقتی در خیابان راه می رود همه از او امضا می خواهند. ممکن است در ۷۰ سالگی او، خواننده هایی بیایند که چهره روز باشند. به این فکر کردید که اگر محبوبیت بماند ولی شهرت پایین بیاید، افسرده می شوید یا خیر؟

در مورد من نه، من این طوری نیستم. من زیاد به شهرت و محبوبیت فکر نمی کنم. به هر حال یک مقدار ممکن است آدم لذت ببرد. برای مثال مردم وقتی آقای ناصر ملک مطیعی را در خیابان می بینند، هنوز از او امضا می خواهند یا با او عکس می گیرند یا خیلی بازیگران و خوانندگان قدیمی دیگر.

ولی خدا را شکر مردم ایران، هنردوست و هنرمند دوست اند. اجازه نمی دهند هنرمندان شان فراموش شوند. یک هنرمند در ذهن مردم ایران هیچ گاه فراموش نمی شود حتی اگر صد هنرمند جدیدی بیایند، آن ها همیشه احترام پیش کسوت را دارند. همین احترام به پیش کسوت است که انرژی می دهد و باعث می شود که آن هنرمند دچار افسردگی نشود. وگرنه ببینید چقدر بازیگر جدید آمده اند ولی هنوز عزت الله انتظامی، عزت سینمای ایران است.

جمشید مشایخی هنوز جمشید مشایخی است. محمدعلی کشاورز همین طور. زنده یاد داوود رشیدی همچنین و همین طور علی نصیریان پرویز پرستویی هم در مقیاس دیگری هنوز پرویز پرستویی است. چقدر جوان وارد سینما شده اند ولی هنوز مردم به آن عده احترام می گذارند. چیزی که اصالت و ریشه داشته باشد هیچ وقت از بین نمی رود.

به جوایزتان برسیم. شما در برنامه تلویزیونی «سه ستاره» به عنوان دومین خواننده محبوب سال انتخاب شدید…

بله، یک بار هم در سال ۱۳۹۲ یا ۱۳۹۳ در رشته موسیقی در جشنوراه تلویزیونی اول شدم. باید بگویم این جوایز بیشتر ارزش معنوی دارند. آدم وقتی می بیند دارد زحمت می کشد و به آن بها می دهند خوشحال می شود ولی اگر بها ندهند، ناراحت می شود. این یک اصل است. من برای حدود ۱۰ سریال بزرگ این تلویزیون خوانده ام که حداقل هفت، هشت مورد آن ها خیلی بزرگ و پروژه عظیمی بوده اند مثل کلاه پهلوی، سال های مشروطه، تبریز در مه، معمای شاه، شهریار، شیخ بهایی و… که فیلم برداری هر کدام دو، سه سال طول کشیده است. وقتی ببینید این کارها را کرده اید و به آن بها نمی دهند، ناراحت می شوید اما وقتی دیدم که مورد توجه قرار گرفته، خوشحال شدم. خستگی آدم در می رود.

من سه بار جایزه گرفتم. یک بار در سال ۱۳۹۲ یا ۱۳۹۳ در جشنواره فرهنگی سیما اول شدم. یک بار هم همین چند وقت پیش نزدیک عید نوروز در برنامه «سه ستاره» انتخاب شدم. سومین بار هم زمانی بود که دانشگاه می رفتم و بین دانشجویان موسیقی دانشگاه های آزاد کل ایران اول شدم. در «جشن حافظ» هم مقام آوردیم و کارمان برگزیده شد. کار «ایران» در معمای شاه مقام آورد.

تحصیلات شما در چه رشته ای بوده است؟

لیسانس رشته بازیگری تئاتر دارم.

چرا از هنرستان موسیقی به تئاتر رفتید و چرا هیچ وقت بازیگری را تجربه نکردید؟

دیپلم من موسیقی و در رشته سنتور است و از هنرستان موسیقی فارغ التحصیل شم. عاشق آواز بودم اما دانشکده رشته آواز نداشت. من دوست نداشتم آهنگساز شوم چون کسی که رشته موسیقی می خواهند یا باید آهنگساز شود یا نوازنده خیلی چیره دست که آن هم نیازی به تحصیل موسیقی ندارد. شما اگر کلاس آزاد بروید تمرین کنید خیلی بهتر یاد می گیرید تا در دانشکده. البته این نظر من است. من دلم می خواست که خواننده شوم و در رشته موسیقی هم تحقیق کردم ولی چنین رشته ای را در دانشگاه آزاد ندیدم. در دانشگاه های موسیقی کل کشور هم متاسفانه رشته آواز را تاحالا ندیده ام.

بدترین اتفاق مرگ هنر پیش از هنرمند است

چرا تئاتر را انتخاب کردید؟

من از بچگی زمینه تئاتر داشتم. در مدرسه و همان دورانی که تک خوان گروه سرود بودم، تئاتر هم کار می کردم. دیدم که در موسیقی نمی توانم به رشته آواز بروم. گفتم تئاتر را امتحان بدهم که قبول شدم و ادامه دادم. در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد درس خواندم. البته اول در اراک بودم و بعد انتقالی گرفتم و به تهران آمدم. در این مدت سه کار بازیگری از سه کارگردان به من پیشنهاد شد که یکی از آنها تئاتر و دو کار دیگر سینمایی بود. یکی از آنها داستان زندگی شخصی بود که می خواهد موسیقی کار کند ولی پدرش روحانی است و اجازه نمی دهد. من قبول نکردم ولی الان اعلام می کنم اگر کارگردانی پیدا شود که بخواهد زندگی واقعی سالار عقیلی را برای مردم به تصویر بکشد، حاضرم نقش خودم را بازی کنم.

پس بازیگری را نمی خواهید به آن معنا تجربه کنید؟

نه، آخرین پیشنهاد را یکی از کارگردان های خوب تئاتر داد ولی من قبول نکردم. احساس کردم شاید به کار موسیقی من صدمه بزند چون روی موسیقی بیشتر از تئاتر فکر می کنم.

آخرین سوال ما در مورد حاشیه ها و شایعاتی است که پشت سر شما در همه حوزه ها وجود دارد…

این بحث خیلی مهم است. اصولا هنرمند الگوی جامعه است. مردم مخصوصا نسل جوان یا شاگردان ما یا کسانی که طرف دار ما هستند، ما را الگوی خودشان می دانند. اگر کوچک ترین خطایی کنیم، اول آنها ناراحت می شوند. من روزی از یک خبرنگار پرسیدم: «چرا روی ما حساس هستید؟ چرا به محض اینکه خطای کوچکی از ما سر می زند، واکنش نشان می دهید؟» گفت: «چون شما را دوست داریم و شما خواننده مورد علاقه و توجه ما هستید. نمی خواهیم شما خراب شوید و حرفی پشت سرتان باشد.»

این است که هنرمند هم الگو است و هم اینکه زندگی هنری او، زندگی سختی است. یک شعری برایتان می خوانم: «گر چون تو زشت و بی هنر بودم/ ایمن از فتنه بشر بودم.» کسی که هنری ندارد، با تو کاری ندارد. یک نفر سوپرمارکت دارد و صبح تا شب انواع لبنیات و مواد مختلف را می فروشد اما کسی با او کاری ندارد.

هر خطایی از او سر بزند، کسی با او کاری ندارد اما هنرمند به این جهت که الگو است، در چشم است. کوچک ترین خطا می تواند برای او حاشیه سازی کند. از زمانی که فضای مجازی آمده شرایط ملتهب شده است. متاسفام از اینکه افرادی که من اسم شان را «مردم» نمی گذارم، اقدامات ناراحت کننده ای انجام می دهند. مردم خوب هستند، مخاطبان ما خوب هستند اما متاسفانه عده ای هستند که در فضای مجازی به هنرمندان اهانت و توهین می کنند که این خیلی بد است.

هنرمندی ۲۰ سال، ۳۰ سال و حتی ۵۰ سال در هنر زحمت کشیده اما یک دفعه یک چیز کوچک را «بزرگ نمایی» می کنند و ناسزا می گویند و فحاشی می کنند. به نظرم این کار باید توسط دولت یا پلیس فتا کنترل شود. خودم واقعا ناراحتی می شوم. در حال حاضر می خواهم بگویم اگر یک هنرمند آوازی می خواند و کاری برای مردم اجرا می کند، از این آهنگ برداشت های مختلف ممکن است، صورت بگیرد. هر شخصی، هر قشری، هر جایی، هر سازمانی ممکن است برداشت خاصی از یک آهنگ داشته باشد.

این مسئله به آن هنرمند مربوط نمی شود. از یک شعر حافظ هم ممکن است ۱۰ برداشت انجام شود. برداشت هاش شخصی افراد از این کار به هنرمند و به خالق آن اثر هیچ ارتباطی ندارد. مردم نباید روی این اتفاقات قضاوت کنند. چون هر کسی ممکن است از کارهای ما برداشتی داشته باشد. من آهنگی راجع به «وطن» خوانده ام و ممکن است در هر جایی و هر زمان خاصی استفاده شود. این مسائل را مردم نباید از چشم آن هنرمند ببینند.


منبع: برترینها

این روزها همه از روی پل معلق رد می شوند، شما چطور؟

روزنامه هفت صبح – محمد جواد ترابی: ماه اردیبهشت که در ایران فرا می رسد، باید روی نقشه ایران تاس بیندازی تا بین این همه دشت گل و فرصت برای گردشگری در هوای معتدل بهاری یک جای مناسب انتخاب کنی. عرض جغرافیایی ایران که در ناحیه ای نه چندان سرد و نه چندان گرم واقع شده است، سبب می شود که بهاری دل انگیز را رقم بزند.

به همین سبب است که در این سال ها چه در شبکه های اجتماعی و چه در خروجی سرویس عکس خبرگزاری ها چه بسیار تصاویری بهشتی از طبیعت این سرزمین می توان یافت. به هر حال، دامنه های البرز و دامنه های رشته کوه زاگرس عموم مقصد اصلی گردشگران نیمه اردیبهشت است. علاوه بر دشت های گل زیبا. حال چند سالی است که تهدیدهای این ارتفاعات دور از مرکز تبدیل به فرصت شده اند.

 این روزها همه از روی پل معلق رد می شوند، شما چطور؟

به طور مثال «جره سواری» که به عبور با قرقره از روی کابلی مقاوم گفته می شود و به یادگار مانده از کوچ عشایر است، این روزها کم طرفدار ندارد. نمونه معروف این جره سواری را می توان در ارتفاعات چهارمحال و بختیاری و رود خروشان بازفت آن هم در ارتفاع حدود ۸۰ متری از سطح زمین یافت.

هیجان این تفریحات، که البته با تجهیزاتی مثل هارنس (لباس ویژه سنگ نوردی) با ضریب اطمینان بیشتری صورت می گیرد، آنقدر زیاد است که طرفداران سبک خود را پیدا کرده است. در این روزها اما ترند یا همان گرایش ویژه گردشگران به عبور از روی پل های معلقی است که رفته رفته در ایران شناخته می شوند؛ اما این پل ها از کجا ظهور پیدا کردند؟ برای پاسخ به این پرسش راهی منطقه ای شدم که چندی پیش عکس هایی از آن را روی خروجی سرویس عکس خبرگزاری میزان دیدم.

این روزها همه از روی پل معلق رد می شوند، شما چطور؟

مگر می شود ماه اردیبهشت بیاید و دست کم یک چند باری عکس های زیبای مسیر اسالم به خلخال را نبینیم اما این بار ما از مسیری نزدیک تر یعنی پونل (قبل از اسالم) راهی خلخال شدیم. طبیعتی به غایت زیبا داشت.

با این حال گویی که تام توجه ها به سوی مسیر اسالم به خلخال سوق یافته و سطح تخریب ها در این منطقه که عموما کارخانه هایی در حال برداشت از دل این طبیعت بودند، غیرقابل چشم پوشی است. به ارتفاعات بین استان گیلان و اردبیل که رسیدیم روستایی به نام زندانه آنجا قرار داشت؛ روستایی که از یک سو به طبیعت سرسبز منطقه نزدیک بود و از سویی دیگر به دیواره ای از برف در این فصل از سال بر می خوردیم. مستقیم از آنجا به خلخال رفتیم و از خلخال راهی هشتجین شدیم.

خوشبختانه پیش از آن که از پوشش اینترنت موبایل خارج شویم، مسیر دقیق را در آوردیم و با گردش به سه راه فیروزآباد، بین تونل ۹ و ۱۰ ناگاه، چشمم افتاد به سوی چپ جاده، ناخودآگاه بلند گفتم «پل! پل معلق» دیدن پلی معلق روی یک رود خروشان به نام قزل اوزن، آن هم بین دو دیواره کوه، زیبایی منطقه را دو چندان می کرد.

به یک قهوه خانه بین راهی رسیدیم و از جاده خاکی کنار آ« به سوی رود رفتیم و با گذشت از بلوک های بتنی که نقش پل را ایفا می کردند، از پل گذشتیم و خودرو را پارک کردیم. هر بار از خودمان می پرسیدیم که آخر این پل را چه کسی اینجا زده است؟ شاید باورتان نشود که به نزدیکی پل که رسیدیم تابلویی از شرکت توسعه صنایع آب نیروی ایران زیرمجموعه وزارت نیرو دیدیم که نوشته بود «ورود و تردد روی پل کابلی…» و بخش اکیدا ممنوع آن مخدوش شده بود.

این پل را گویا وزارت نیرو برای پیاده سازی طرح سد و نیروگاه قزل اوزن (پیرتقی) ساخته بود. به کناره پل که رسیدیم پر از گردشگر بود؛ پلی با ارتفاع ۶۰ متر، که ۱۶۵ متر درازا دارد، حال پس از عملیات عمرانی به سوژه یک گردشگری منطقه بدل شده است.

این روزها همه از روی پل معلق رد می شوند، شما چطور؟

تجربه گذر از این پل بارها به یادمان آورد که طبیعت ایران چه پتانسیل بالایی برای جذب گردشگر دارد. پلی که نمی شود دست کم چند باری از آن نگذشت. با همه اینها بهتر است سازمان گردشگری منطقه با همکاری وزارت نیرو برای نگهداری از این پل معلق و نحوه بهره برداری درست از آن، تدبیری ویژه بیندیشند تا خدای ناکرده این پل زیبا مستهلک و غیرقابل استفاده نشود.

در راه این پل که بودیم تابلوی گردشگری روستای کزج را دیده بودیم. به این روستا در همان نزدیکی مراجعه کردیم. متوجه شدیم که یکی دو ماهی است که اهالی این روستا عزم ویژه ای کرده اند برای جذب گردشگر. برخورد بسیار خوبی داشتند و بسیار مهمان نواز بودند. شب را در اقامتگاه بوم کردی کزج که بسیار دل انگیز بود سپری کردیم؛ فردای آن روز متوجه شدیم که پس از توریست های بلژیکی ما اولین گردشگرانی بودیم که برای شب مانی در اقامتگاه بوم گردی این روستای پلکانی زیبا، شب مانی کردیم. طبیعت ایران به واقع پر از شگفتی است.


منبع: برترینها

وزارت بهداشت: معدن یورت آزادشهر در دادگاه محکوم شده است/ میزان گاز در کارگاه استخراج، بالاتر از استاندارد بود

رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت و درمان گفت: معدن زمستان یورت آزدشهر چندین‎ بار مورد بازرسی قرار گرفته و یک‌بار نیز به دادگاه معرفی و محکوم شده است.

به گزارش تسنیم، خسرو صادق نیت دیشب در محل حادثه معدن یورت آزادشهر در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار داشت: این معدن بیش از ۴۰۰ کارگر داشته که در هنگام وقوع این حادثه و با اقدام صحیح عوامل امدای هلال احمر،  اورژانس و تیم پزشکی ۶۸ نفر نجات پیدا کردند.

وی با بیان اینکه این حادثه ۸۱ نفرمجروح در پی داشته، افزود: خوشبختانه بخش عمده‎ای از این افراد از بیمارستان مرخص شدند و چند نفر حال عمومی خوبی نداشتند که تحت مراقبت‎های ویژه بیمارستان قرار گرفتند.

رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت و درمان گفت: متاسفانه این حادثه تعدادی کشته به همراه داشته و می‌شد از این حادثه نیز پیشگیری کرد.

صادق‎نیت افزود: این معدن چندین‎ بار مورد بازرسی قرار گرفته و یک بار نیز به دادگاه معرفی و محکوم شده است.

وی با باین اینکه میزان گاز موجود در کارگاه استخراج ذغال سنگ بیش از حد استاندارد بوده است، خاطر نشان کرد: چندین بار بازرسان بهداشت و محیط این معدن را مورد بازرسی قرار داده و اخطار دریافت کرده است.

رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت و درمان افزود: در بررسی‎ها خطای انسانی و کارگر به عنوان علل وقوع این حادثه اعلام شده اماباید اذعان کنم که کارگر باید آموزش لازم را توسط کارفرما می‎دید و شرایط ایمنی کار باید  به گونه‎ای فراهم می‎شد که خطای انسانی منجر به فاجعه نشود.

صادق‎نیت با بیان اینکه شرایط ایمنی‎ کار باید خطای انسانی را پوشش می‎داد، افزود: کارفرمایان به مسائل ایمنی در محیط کارشان باید توجه داشته باشند.


منبع: الف

قاضی پور: استاندار گلستان عمدی بودن حادثه معدن ذغال سنگ را تایید می‌کند

نایب رئیس فراکسیون کارگری مجلس با بیان اینکه استاندار گلستان عمدی بودن حادثه فرو ریختن معدن ذغال سنگ ازادشهر را تایید می‌کند، گفت: ایا سزاوار نبود که دولت بعد از کشته شدن تعدادی از کارگران این معدن عزای عمومی اعلام کند.

نادر قاضی‌پور نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با فارس، با اشاره به حادثه فرو ریختن معدن ذغال سنگ آزادشهر گفت: دهها کارگر زنده زنده به دلیل بی‌کفایتی دولت کشته شدند. آیا سزاوار نبود دولت برای کارگران کشته شده در این معدن عزای عمومی اعلام می‌کرد.

وی افزود: آیا کارگران عزیز نیستند و جانشان شیرین نیست طبق گفته استاندار گلستان اتفاق عمدی و ساختگی بوده است. آیا نباید وزیر صنعت و معدن در این باره واکنشی نشان داده و یا حتی استعفا می‌داد.

نایب رئیس فراکسیون کارگری مجلس اظهار داشت: از ابتدای دولت یازدهم یک آجر روی آجر برای مسکن کارگران گذاشته نشده آقای روحانی به شما می‌گویم از خدا بترس.


منبع: الف

تسلیت کانادا به خانواده‌های جان‌باختگان حادثه معدن آزادشهر

دولت کانادا در پیامی با خانواده‌های جان‌باختگان حادثه معدن آزادشهر استان گلستان اظهار همدردی کرد.

 در این پیام آمده است:

« ‏انفجار معدن زغال‌سنگ گلستان ایران باعث اندوه بسیار ما شد.

دولت کانادا این واقعه دلخراش را به خانواده های جان‌باختگان تسلیت می گوید.»


منبع: الف