سرانجام نامگذاری خیابانی به نام آیت الله هاشمی چه شد؟

تنها چند روز پس از ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی اعضای شورای شهر تهران پیشنهاد کردند که خیابان یا میدانی به نام یار دیرین امام و رهبری گذاشته شود که بر همین اساس طرحی با قید دوفوریت با امضاء اکثریت آراء به هیات رئیسه تقدیم شد که به قید فوریت معبری به نام آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نامگذاری شود که نهایتا پس از هفته‌ها بررسی اعلام شد که میدان سرو به نام این عالم نامگذاری شده است.

به گزارش ایسنا، با وجود آنکه خیابان سرو به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی نامگذاری شد و معصومه آباد در صحن علنی از رضایت خانواده هاشمی برای این نامگذاری خبر داد اما این نامگذاری حواشی زیادی در بر داشت به گونه‌ای که نهایتا این نامگذاری مسکوت ماند و تا کنون نیز مسکوت مانده است هر چند رئیس کمیسیون نامگذاری شورای شهر می‌گوید که شورای چهارم این مهم یعنی نامگذاری خیابانی به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی را انجام خواهد داد.

مجتبی شاکری در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه پس از ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی پیشنهادات مختلفی را برای نامگذاری و تغییر نام یکی از خیابان‌های شهر به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی پیشنهاد کردند، گفت: نهایتا یکی از اعضای شورای شهر اعلام کرد که طی هماهنگی با خانواده آیت الله هاشمی آنها نیز مایل هستند خیابان سرو اعم از سرو شرقی و غربی که از میدان فرهنگ تا کتاب ادامه دارد به نام این بزرگوار تغییر کند که اعضای شورای شهر نیز این مهم را پذیرفتند اما همان روز خانواده هاشمی دخالت در این نامگذاری را رد کرده و این پیشنهاد نیز مسکوت ماند.

وی با بیان اینکه حتی پیشنهاداتی مبنی بر تغییر نام خیابان رسالت و بلوار کشاورز به نام آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز داده شده است، گفت: ما پیشنهاد کردیم که جلسه‌ای با حضور محسن هاشمی فرزند آیت الله هاشمی گذاشته شود تا در خصوص جانمایی خیابانی به نام ایشان به نتیجه برسیم که هنوز این مهم محقق نشده است.

شاکری با بیان اینکه طی هماهنگی با فرزند آیت الله هاشمی این نامگذاری انجام خواهد شد، گفت: قطعا قبل از پایان کار شورای شهر چهارم این مهم محقق می‌شود.


منبع: عصرایران

« نه» مردم به بازگشت جلیلی به جای ظریف

مردم ایران اعلام کردند خواهان تداوم برجام با مدیریت روحانی و ظریف هستد. آنها می‌خواهند در ۴ سال دوم روحانی، برجام به سرانجام نهایی خود برسد

عصر ایران؛ مصطفی داننده- سه ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در
مطلبی با عنوان « کمی صبر کنید، مردم
از میان برجامیان و نابرجامیان یکی را انتخاب می‌‎کنند» نوشتیم که اجازه بدهید مردم گفتمان سیاسی
آینده ایران را انتخاب کنند.

در آن زمان هر دو جریان سیاسی خود را نماینده
مردم معرفی می‌کردند. بعد از توافق هسته‌ای،
برخی از جریان‌ها خود را دلواپس نامیدند و به نمایندگی مردم مخالفت خود را با اقدامات
روحانی در زمینه هسته‌ای ابراز کردند. آنها بر این باور بودند که توافق هسته‌ای تمام عزت
ایران را زیر سوال برده است. دلواپسان مهم‌ترین منتقدان دیدارهای دو جانبه ظریف و جان
کری وزیر خارجه وقت آمریکا بودند.

از آن سو هم روحانی و حامیانش
از برجام به عنوان مهم‌ترین دستاورد دولت یازدهم یاد می‌کردند. آنها می‌گویند برجام
در این یک سال برخی از مشکلات را حل و در چهار سال آینده بسیاری از مشکلات کشور را
حل خواهد کرد.

مردم در اردیبهشت ۹۶ و در انتخابات ریاست جمهوری
گفتند که از میان این دو تفکر، حامی برجام و توافق هسته‌ای هستند. در ستاد ابراهیم
رییسی افرادی حضور داشتند که از مخالفین جدی برجام بودند. جلیلی، زاکانی، رسایی و

مردم برجام را انتخاب کردند

مردم دیدند اگر این افراد بازهم به قدرت برسند
ایران به گذشته باز خواهد گشت. به دورانی که تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران تنها
و تنها در مذاکرات خطابه می‌خواند و هیچ دستاورد دیگری نداشت. سعید جلیلی در جریان
مذاکرات هسته‌ای بیشتر به دنبال «هدایت» طرف مقابل بود تا اینکه به یک نقطه نظر
مشترک برسند.

بسیاری از تحریم‌های ایران در زمان سعید جلیلی
بر کشور حاکم شد. تحریم‌هایی که محمود احمدی نژاد در آخرین‌ماه‌های ریاست جمهوری‌اش
بر تاثیر منفی آن بر اقتصاد ایران اعتراف کرد.

اگر سید ابراهیم رییسی به قدرت می‌رسید پرونده
هسته‌ای از ظریف به جلیلی منتقل می‌شد. مردم با رای خود جلوی این انتقال را گرفتند.

مردم ایران اعلام کردند خواهان تداوم برجام با
مدیریت روحانی و ظریف هستد. آنها می‌خواهند در ۴ سال دوم روحانی، برجام به سرانجام
نهایی خود برسد و مشکلات اقتصادی حاصل از تحریم‌ها برداشته شود.

مردم در ۴ سال گذشته تجربه ثبات را داشته‌اند.
مردم در ۴ سال گذشته دیدند که درهای ایران به سوی کشورهای جهان باز شده است و دیگر
کسی هنگام سخنرانی نماینده ملت ایران نشست سازمان ملل را ترک نمی‌کند. مردم ایران
دیدند که با وجود تمام مشکلات برجام گشایش‌های فراوانی در زمینه اقتصادی و سیاسی
برای ایران داشته است.

مردم در روز انتخاب به حسن روحانی رای دادند و
گفتند او نماینده ماست. مردم هم در خرداد ۹۲ و هم در اردیبهشت ۹۶ نشان دادند
خواهان گفتمان صلح و دیپلماسی هستند و نمی‌خواهند بار دیگر ابر تحریم بر سر ایران
سایه بگستراند.

مردم ایران دوست نداشتند حالا که در ینگه دنیا،
انسان غیر قابل پیش بینی به نام ترامپ به قدرت رسیده است، فردی در ایران به قدرت برسد که سیاست‌هایش زمینه تنش با دنیا
را فراهم کند.

با رای مردم در اردیبهشت بهتر است برخی خود را نماینده همه مردم معرفی نکنند. چون مردم نظر قطعی خود را در مورد برجام و حامیان و مخالفان
آن به صورت قطعی اعلام کرده‌اند.


منبع: عصرایران

رضایت قطری ها از تساوی لخویا برابر پرسپولیس

ایسنا: جدال حساس تیم فوتبال پرسپولیس برابر لخویا در دور رفت یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا برنده نداشت و بازی با تساوی بدون گل به پایان رسید. در این دیدار، تیم فوتبال پرسپولیس چند موقعیت خوب گلزنی را از دست داد که مهم ترین آنها ضربه پنالتی‌ مهدی طارمی بود که قاسم برهان آن را به خوبی مهار کرد.

قطری‌ها از نتیجه‌ای که لخویا برابر تیم فوتبال پرسپولیس در آزادی به دست آورد خوشحال هستند. روزنامه الرایه در این باره نوشت: “لخویا در قلب آزادی پرسپولیس را متوقف کرد و یک تساوی ارزشمند به دست آورد”.

در ادامه‌  گزارش این سایت قطری آمده است: سطح کیفی این دیدار متوسط بود و دو تیم چند فرصت خوب گلزنی را روی دروازه‌ها خلق کردند. در نیمه نخست بخت با لخویا یار نبود چرا که ضربه لوئیز مارتین به تیر دروازه‌ خورد. در نیمه دوم قاسم برهان درخشید و توانست به خوبی ضربه پنالتی مهدی طارمی را مهار کند. لخویا این فرصت را دارد که در دیدار برگشت با حمایت هواداران خود پرسپولیس را شکست دهد و به دور بعد صعود کند. البته باید مراقب حریف قوی خود باشد و اجازه ندهد تا پرسپولیس در دیدار برگشت گلزنی کند.

در ادامه‌ گزارش این سایت قطری آمده است: لخویا تساوی ارزشمندی را در ورزشگاه آزادی به دست آورد. آنها این فرصت را دارند که در دیدار برگشت با حمایت هواداران خود به دور بعد راه پیدا کنند.

روزنامه الشرق قطر هم این گونه تیتر زد “تساوی به طعم پیروزی در آزادی” و در ادامه گزارش خود نوشت: لخویا تساوی ارزشمندی را به دست آورد و با توجه به این که دیدار برگشت در قطر برگزار می‌شود شانس بالایی برای صعود به دور بعد دارد.

روزنامه العرب هم نوشت: قاسم برهان با درخشش خود در دیدار برابر تیم فوتبال پرسپولیس به روند شکست ناپذیریی لخویا ادامه داد و باعث شد تا این تیم یک تساوی ارزشمند را به دست آورد. لخویا هم از نظر هجومی و هم از نظر دفاعی عملکرد خوبی از خود نشان داد و امید زیادی برای صعود به دور بعد دارد.


منبع: برترینها

رویاهایتان در مورد شما چه می گویند؟

برترین ها: خیالبافی نه تنها برای کودکان بلکه برای بزرگسالان نیز مفید است. با خیالپردازی بسیاری از دردهای ما تسکین می یابند، برای بسیاری از مشکلات راه حل می یابیم و قوه خلاقیت ما نیز تقویت می شود. اگر خیالپردازی نبود، کودکان خلاق و کنجکاو نبودند. به همین دلیل واجب است که به ذهن تان اجازه دهید تا به هر کجا که دوست دارد سرک کشد.

هر کس رویاهای متفاوتی را در سر می پروراند اما این رویاها نشان از چه دارند؟ اگر می خواهید از طریق رویاهای هر فرد به شخصیت او پی ببرید، با ما همراه باشید. در اینجا برخی از رایج ترین خیالپردازی ها و  تعبیرات شان را برایتان آورده ایم.

رویاهایتان در مورد شما چه می گویند؟ 

*رویا: شما به همراه خانواده یا دوستان تان بر ساحلی دراز کشیده اید

تعبیر: دراز کشیدن در ساحل دریا بدین معنی است که شما زندگی آرام و شادی دارید. به دوستان و اقوام خود وابسته اید و دوست دارید که زمان زیادی را با آنها سپری کنید. از آنجا که نزدیکان زندگی تان سرمایه های شما هستند، خدا را همیشه بابت داشتن شان شکر می کنید. 

*رویا: شما برنده یک جایزه در مسابقه ای معروف شده اید

تعبیر: شما فرد به شدت خلاقی هستید و خیالپردازی نیز برایتان لذت بخش است. افرادی که عاشق هیجان، خوشگذرانی و رقابت اند، افرادی با روحیه خلاقانه بالا هستند که می توانند در هر رقابتی پیروز شوند.

 رویاهایتان در مورد شما چه می گویند؟

*رویا: به مدیرتان می گویید که دیگر به سر کار نخواهید آمد.

تعبیر: شما در حال حاضر با مشکلی دست و پنجه نرم می کنید و به دنبال راه حلی برای آن هستید. اما قبل از اینکه وارد عمل شوید خوب جوانب مختلف آن را بررسی می کنید. مدام این سوال ها را از خودتان می پرسید که فواید این کار چیست؟ آیا نتیجه مثبتی به همراه خواهد داشت؟ با این اوصاف شما می توانید بهترین تصمیم را بگیرید.

*رویا: یکی از عزیزان از دست رفته تان را ملاقات می کنید

تعبیر: شما در حال تسکین قلب خود هستید. دوست دارید که یکی از عزیزان از دست رفته تان را در مکانی آرام بار دیگر ملاقات کنید یا که دلتان می خواهد خاطرات خوب گذشته بار دیگر برایتان زنده شود. در هر صورت فکر کردن به عزیزان زندگی تان انرژی مثبتی را به شما منتقل می کند.

*رویا: شما یک فرد مشهور شده اید

تعبیر: شما دوست دارید که دیگران را تحت کنترل خود در آورید. زمانی که شما خود را در موقعیتی بالا و قدرتمند می بینید، نشاندهنده آن است که دوست دارید از تمام روزمرگی هایتان رها شوید. دیگر مجبور نیستید که ظرف ها را بشویید یا اتاق تان را مرتب کنید، دیگران برای شما این کار را انجام خواهند داد.

*رویا: شما در حال فرار هستید، می خواهید دور دنیا را بگردید

تعبیر: شما به تغییری در زندگی تان احتیاج دارید. باید کاری متفاوت را آغاز کنید. به این فکر کنید که چه کاری برایتان جذاب است؟ بازدید از یک مکان جدید یا تغییر شغل؟ البته این تغییر شما نباید مانند قبل برایتان سنگین باشد یا طوری باشد که از آن فرار کنید، شاید تغییر ساده دکوراسیون خانه نیز حالتان را خوب کند.

*رویا: شما یک رابطه جدید عاشقانه را آغاز کرده اید

تعبیر: تصور داشتن یک رابطه عاشقانه آرزوی هر کسی است. حتی اگر شما در یک رابطه عاطفی به سر می برید، این تصور خیانت محسوب نمی شود بلکه می تواند انگیزه ای برای بهبود رابطه تان باشد. چیزی که مهم است این است که شما در رابطه ای که ایده آل تان باشد به سر نمی برید و باید برای به دست آوردن آن تلاش کنید.

 رویاهایتان در مورد شما چه می گویند؟

*رویا: در حال حمله به فردی هستید که به شما بدی کرده است

تعبیر: شما از زخمی در زندگی تان رنج می برید و در تلاش برای بهبود آن هستید. خیالپردازی زیاد در مورد جنگیدن با دیگری می تواند به شما آسیب برساند و تمرکز شما را برهم زند. اگر نمی توانید مشکلتان را با دیگران حل کنید، از یک مشاور یا روان پزشک کمک بگیرید.


منبع: برترینها

درباره روزهای دفاع، سقوط و آزادسازی خرمشهر…

روزنامه شرق – محمد حسن نجفی: گفت‌وگو با امیر سرتیپ «عبدالحسین مفید» یک بعدازظهر در منزلش انجام شد و تا شب ادامه داشت.نظم نظامی را همچنان می‌توان در رفتارش مشاهده کرد. او در جریان هشت سال دفاع مقدس با درجه سرهنگی، مسئول اطلاعات-عملیات ارتش بود. او که متولد ١٣١۵ است، حضورش در ارتش از دانشکده افسری در سال ١٣٣۶ آغاز شده؛ تا پیش از انقلاب در دانشگاه عالی جنگ مشغول فعالیت بوده؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم مدتی فرمانده قرارگاه نیروی زمین ارتش در لویزان بود و پس از آن شش ماه هم فرمانده لشکر یک ارتش. امیر «مفید» که دوهزارو ۵۵۵ روز در جبهه‌ها حضور مستمر داشته، الان در پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس مشغول فعالیت است. او از سوم مهر ١٣۵٩ تا پایان جنگ در سال ١٣۶٧ در جبهه‌ها حاضر بوده و اول بهمن همان سال بازنشسته شد. حاصل حدود دو ساعت گفت‌وگو با افسر اطلاعات قرارگاه کربلا، در سالروز آزادسازی خرمشهر در ادامه می‌آید.

پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، نه صلاح بود، نه ممکن

‌با توجه به اینکه شما جزء افرادی هستید که قبل و بعد از انقلاب اسلامی از افسران و فرماندهان ارشد ارتش بودید و شاهد تحولات ارتش بودید، چقدر احتمال وقوع جنگ می‌دادید؟

پس از انقلاب اسلامی، تعداد زیادی از لشکرها و در کل سازمان ارتش دچار نوسان و تغییر شد. برخی لشکرها منحل شدند؛ مثلا یکی از لشکرها به نام لشکر «گارد» منحل شد که اثر مستقیمی روی انسجام لشکر و تمام واحدها گذاشت. مسئولان تصمیم بر منحل‌کردن این لشکر گرفتند و این امر دقیقا در زمانی رخ داد که جنگ قریب‌الوقوع بود؛ تمام قراین مبنی بر شروع جنگ بود. عراق در تاریخ ١۶ شهریور، ١۴روز پیش از شروع جنگ، به «زین‌الکش» (به قول عراقی‌ها زین‌القوس) در جنوب قصر شیرین که یکی از مناطق اختلاف‌برانگیز ما و عراق بود، حمله کرد. سه روز بعد با حمله به میمک در شمال مهران توانست آن ارتفاعات را اشغال کند. باید اضافه کنم مناطق اختلاف‌برانگیز ما با عراق، نقاط «میمک»، «زین‌الکش» و «اروندرود» بود. عراق با حمله به میمک به صورت علنی به ایران لشکر‌کشی کرد و تمام قراین مبنی بر حمله عراق به ایران بود؛ از‌جمله تحرکات، روزنامه‌ها و تحریکات مرزی بیانگر شروع جنگ بود. در آن زمان آنها لشکر را بنا به دلایل نام گارد و … منحل کردند و با لشکر سابق مرکز ادغام کردند و با نام لشکر ٢١ حمزه در تاریخ دوازدهم شهریور سال ۵٩ (١٨روز قبل از جنگ) تأسیس شد.

 این دو لشکر بر روی قطارها و اتوبوس‌ها مشغول سازماندهی بودند و من این لشکر را در تاریخ دوازدهم شهریور به جناب سرهنگ «ورشو‌ساز» که فرمانده دوم لشکر بود، تحویل دادم و بعد از ١٩ ماه کار شبانه‌روزی بعد از انقلاب، به مرخصی رفتم و زمانی که برگشتم، فرودگاه مهرآباد تهران بمباران شده بود. آقای بنی‌صدر و سایر مسئولان پیش از شروع جنگ احتمال شروع جنگ را باور نکردند. با مطالعه کتاب خاطرات جناب رفسنجانی و روزنامه‌های وقت، به این جمع‌بندی خواهید رسید که مسئولان وقت به این جمع‌بندی نرسیدند. حتی یک هفته پیش از شروع جنگ سرهنگ کتیبه، رئیس اداره دوم ارتش، به اتفاق مرحوم فلاحی و ظهیرنژاد با نقشه‌های آماده نزد آقای بنی‌صدر، فرمانده کل وقت، رفتند. ایشان در ابتدا باور نکردند و گفتند: نزد آقای هاشمی بروید. جناب هاشمی نیز پس از دیدن نقشه‌های ما درخواست بیان این موضوع در صحن علنی مجلس را داشتند… زمانی که شهید فلاحی، رئیس ستاد مشترک، متوجه پذیرانبودن حرفش شد، بنا بر تعصب وجدانی و کاری خود، بلافاصله پس از شروع جنگ تنها به جبهه آمد.

‌پس از آغاز حمله عراق، اوضاع خوزستان به چه شکلی بود؟

اوضاع به‌‌ویژه در خوزستان بسیار به‌هم‌ریخته بود. واحدها از نظر جغرافیایی در خوزستان به سه قسمت تقسیم می‌شوند. در ابتدا غرب دزفول، دوم دشت آزادگان و سوم غرب و جنوب اهواز و خرمشهر. هرکدام از این مناطق نابسامانی خاص خود را داشت. سقوط هواپیمای C-١٣٠ و شهادت فرماندهان «نامجو»، «کلاهدوز»، «جهان‌آرا» و «فلاحی» پیش آمد و مرحوم صیادشیرازی فرمانده نیروهای زمینی شد. صیادشیرازی و سپاه شناخت خوبی از همدیگر داشتند و با هم به‌خوبی کار می‌کردند. او تیمی توانا از استادان دانشگاه جنگ را برگزید. ما به خوزستان رفتیم و تا آخر جنگ نیز بودیم. با حضور صیادشیرازی و همکاری با سپاه قرارگاهی با نام کربلا به فرماندهی شهید صیادشیرازی و محسن رضایی تشکیل شد. من و آقای قویدل نیز در اطلاعات و عملیات آن حضور داشتیم. بچه‌های دانشگاه جنگ نیز بدون حق امضا به عنوان مشاور همراهمان بودند. در این جمع جناب قویدل افسر عملیات و من به عنوان افسر اطلاعات با مرحوم صیاد همکاری می‌کردیم. قرارگاه کربلا، قرارگاهی ادغامی بود؛ در نتیجه تفکرات و طرح‌ریزی و انتخاب مأموریت‌مان با هم بود و عملیات‌های خوبی مانند فتح‌المبین، بیت‌المقدس و طریق‌القدس را انجام دادیم که اوج شکوفایی رزمندگان در جنگ بود.

‌تکاوران نیروی دریایی و افسران دانشکده افسری در ٣۵ روز استقامت خرمشهر چقدر نقش داشتند؟

من از سوم مهر به همراه مرحوم فلاحی با چند هواپیمای C-١٣٠ و حدود ٧٠٠ دانشجو به سمت جنوب حرکت کردیم. جناب فلاحی رئیس ستاد بودند (رئیس ستاد، نقش فرماندهی ندارد) و سرتیپ ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی هم مسئولیت سرزمینی را داشتند. در همان اهواز و خوزستان نیز بین مسئولان اختلاف عقیده وجود داشت. خرمشهر و جزیره آبادان نیز به دلیل هدف‌بودن اوضاع خاصی داشتند و عراق این مناطق را متعلق به خاک خود می‌دانست و اگر می‌توانست خرمشهر و آبادان را از طریق بهمن‌شیر تصرف کند، می‌توانست اروندرود را هم اشغال کند. همان‌طور که می‌دانید فاصله شلمچه تا خرمشهر حدود ١۵ کیلومتر است و این منطقه از لحاظ نظامی کاملا بی‌دفاع بود. دو گردان از تیپ یک لشکر ٩٢ در منطقه مستقر شده بودند؛ اما با‌وجود‌این عراق تمام توانش را برای این امر به کار گرفته بود و تقریبا یک لشکر در منطقه مستقر کرده بود. لب مرز عزیزان نتوانستند مقاومت کنند؛ البته از شلمچه تا نهر عرایض حدود هشت روز مقاومت کردند؛ ولی فاصله بسیار کم بود. آنجا بود که مردم بومی منطقه در کنار سپاه خرمشهر و سپاه آبادان به کمک آمدند و در مرحله بعد از شهرهای اطراف نیروهای سپاه دزفول و مسجد‌سلیمان، بهبهان و در مرحله آخر از تمام ایران به کمک برادران ارتشی خود، از‌جمله تکاوران نیروی دریایی آمدند. در آن دوره ما نه فرماندهی منسجم داشتیم و نه ستاد کارآمد؛ به عبارتی واحدهای مناسبی که مقابل نوک پیکان حمله عراق دفاع کند، نداشتیم. با این اوصاف توانستیم ٣۵ روز مقاومت کنیم. اینجا باید به نقش تکاوران که رنجرهای آموزش‌دیده هستند، نیز اشاره کنم. جنگ شهری جنگی بسیار مشکل و از عهده سرباز معمولی خارج است. برای این امر باید سربازان حتما مورد آموزش‌های خاص قرار گرفته باشند. گردان‌های تکاور بسیار کاربلد و حرفه‌ای بودند اما مشکل اصلی زیر آتش توپ و بمباران بودن خرمشهر بود.

پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، نه صلاح بود، نه ممکن

ضمن اینکه نیروی زمینی نیز در خرمشهر، محور اهواز، محور سوسنگرد و محور غرب دزفول درگیر بود و توان بیشتری نداشت. به همین دلیل از دانشکده افسری در منطقه استفاده شد. در تاریخ هفدهم مهر سال ۵٩ وقتی عراق از کارون عبور کرد و به شرق کارون (بعدا به منطقه ثامن‌الائمه معروف شد) رسید، کسی جلویش نبود. ژاندارمری هم تمام نیروهای خود را به خدمت گرفته بود که البته ژاندارمری وظیفه جنگ را عهده‌دار نیست. باید بگویم مردم و مدافعان خرمشهر در همان هفته اول سرنوشت جنگ را تغییر دادند. البته لشکر٣ ارتش عراق هم لشکری نبود وگرنه یک‌روزه می‌توانست بیاید و خودش را به کارون برساند. ما می‌بینیم این لشکر، ١٩ روز در منطقه شمال خرمشهر و پلیس راه درگیر بودند؛ چون مردم خرمشهر اجازه رسیدن عراقی‌ها را به کارون نمی‌دادند. عراق باید از شلمچه مستقیم به سمت شرق و خرمشهر حرکت می‌کرد و سپس مستقیم به سمت کارون و بعد از آن به سمت بهمنشیر برود تا جزیره آبادان را اشغال کند. مسیر عراق همین بود و هدف مشخصی داشت. اما مدافعان خرمشهر اجازه این امر را نمی‌دادند و از پهلو حمله می‌کردند. ارتش عراق که به گفته خودش قصد انجام یک‌هفته‌ای عملیات را داشت، همین‌جا زمین‌گیر شد.

اولا ساختاری که ارتش عراق برای تصرف خرمشهر اعمال کرده بود، واحد زرهی بود که اشتباه بود و نیازمند حضور تکاور و همکاری سربازان پیاده دارد و واحد زرهی جواب‌گو نیست، آنچنان که دو الی سه واحد آنها نیز منهدم شد. به‌هر‌حال سرنوشت جنگ عوض شد. اگر هفته اول به سمت کارون می‌رفتند و سپس به جزیره آبادان می‌رسیدند، بازپس‌گیری آن بسیار مشکل بود. زیرا در جنوب آن دریا، در سمت دیگر خود عراق و شمال آن به تصرف عراق در‌می‌آمد و سمتی دیگر رودخانه بهمن‌شیر واقع است. پس از زمین‌گیرشدن عراق بود که ارتش خودش را پیدا کرد و مردم به کمک آمدند؛ لشکر یک و دو تبدیل به لشکر ٢١ و در طول راه سازماندهی شد و ظرف حدود ١۵ روز به منطقه رسید. لشکر ١۶ زرهی نیز از روزهای اول راه افتاد اما پس از ١۵ روز به منطقه رسید. مرحوم فلاحی برای حوزه دفاعی یک تقسیم‌بندی انجام داد و غرب دزفول را به لشکر ٢١ سپرد و نیز قرارگاهی در ماهشهر تأسیس شد با نام «اروند» که جناب سرهنگ «حسن فروزان» فرمانده آن شد. منطقه اهواز به لشکر ٩٢ به فرماندهی جناب «قاسمی‌نو» سپرده شد. به‌مرور لشکر ١۶ به سمت پایین حرکت کرد و دفاع شکل گرفت.

‌پس از سقوط خرمشهر تا عملیات بیت‌المقدس در اردیبهشت ۶١ قصد عملیات دیگری نبود؟

پس از سقوط خرمشهر، ارتش عراق در هفدهم آبان سال ۵٩ یک دستورالعمل دفاعی به سپاه٣ خود در خوزستان ابلاغ کرد؛ لشکر ١٠ و یک عراق در غرب دزفول و لشکر۵ در مقابل اهواز مشغول دفاع شوند. ولی دو نکته را در راستای اهداف اولیه فراموش نکردند، ابتدا خرمشهر و دیگری سوسنگرد و بستان بود. خیز اول را در همان چهارم تا ششم مهرماه از محور چزابه، سوسنگرد، بستان و حمیدیه برداشت که با عملیات چریکی شهید «غیوراصلی» مواجه شد. می‌دانید شهید «غیوراصلی» استوار تکاور نیروی زمینی بود که مسئول آموزش نیروهای عملیاتی سپاه اهواز بود. او با حدود ٣٠ نفر، کمینی برای یک تیپ از لشکر ٩ عراق گذاشت و این تیپ در روز نهم مهرماه تا «چزابه» و «بستان» عقب رفت و سپس مردم و نیروها توانستند سوسنگرد را بازپس گیرند. این امر تا بیست‌و‌دوم و بیست‌وچهارم آبان‌ماه ادامه داشت که پس از آن دوباره حمله لشکر ٩ با نیروهای تازه‌نفس‌ شروع شد. شهید چمران، شهید فلاحی، تیپ دوم لشکر ٩٢ و سپاه سوسنگرد و اهواز به مقابله رفتند و دوباره توانستند تا بستان و شرق «هور‌العظیم»، ارتش عراق را عقب برانند. در محور خرمشهر نیروهای عراقی از کارون عبور و به بهمن‌شیر حمله می‌کنند و جریان کوی «ذوالفقاری» آبادان رخ می‌دهد.

ماجرا از این قرار بود که یک تعمیرکار دوچرخه به نام «دریاقلی» متوجه عبور عراق از بهمن‌شیر می‌شود و بلافاصله خبر را می‌رساند؛ پس از آن نیروها سریعا عراقی‌ها را پس زدند و نیروهای عراق در شرق کارون مستقر شدند. پس از زمین‌گیرشدن ارتش عراق، شرق کارون و در شمال آبادان، غرب اهواز تا ٢٠ کیلومتری، جنوب کرخه کور، جنوب سوسنگرد و امتداد هویزه تا هورالعظیم را در تصرف خود داشت. جنوب برای ما به‌دلیل حساسیت‌های اقتصادی و منابع انرژی و البته بنادر خرمشهر و بوشهر بسیار اهمیت داشت. حال خرمشهر در تصرف عراق بود ولی بوشهر محل صادرات و واردات نفت ما بود. بنابراین ابتدا تصمیم به بازپس‌گیری جنوب کشور گرفته شد. نیروی زمینی در بدو امر به دلیل شرایط پس از انقلاب، توانایی سابق را نداشت. همان‌طور در اسناد آمده، در تاریخ ٢٢ تیرماه سال ۵٩ دقیقا دوروز پس از کودتای نوژه، مجلس، شهید چمران را برای توضیحات درباره ارتش و کودتای نوژه به صحن علنی فرامی‌خواند. او در آن روز می‌گوید: «حدود ١٢هزارنفر را تاکنون در ارتش تسویه کردند و هم‌اکنون سه گروه دیگر مشغول تسویه‌اند». خب افسرهای رده‌بالای ما در ارتش تسویه شدند نه سربازهای معمولی که این امر بر نیروی زمینی تأثیرگذار بود.

پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، نه صلاح بود، نه ممکن

ظرف یک‌سال که نیروی زمینی در منطقه مسئولیت داشت، علاوه بر شکل‌دهی و ساماندهی، برخی عملیات‌ها تحت عنوان «حمله محدود» ازجمله در شرق کارون (منطقه ثامن‌الائمه)، دو عملیات با استعداد بسیار کم توسط قرارگاه «اروند» به فرماندهی سرهنگ «فروزان» با دو گردان پیاده و ژاندارمری به مصاف یک تیپ زرهی که در سنگر دفاع می‌کرد، رفتند که ناموفق بود. هدف، جلوگیری از دسترسی عراق به بهمن‌شیر بود زیرا قرار بر ورود گردان ١۵٣ مشهد به آبادان بود، اگر مسیر بهمن‌شیر به دست عراق می‌افتاد، دیگر امکان حضور لشکر مشهد در آبادان وجود نداشت. از این حرکات که صرفا برای جلوگیری از تحرک عراق باشد، در تاریخ جنگ بسیار است. دراین‌بین سپاه نیز کم‌کم حالت نظامی پیدا کرد و الحق در کنار ارتش به‌خوبی فعالیت می‌کردند. پس از کناررفتن بنی‌صدر، اولین عملیاتی که انجام شد، عملیات فرماندهی کل قوا بود که در شمال دارخوین بود که با برادران سپاه و استعداد کم به‌خوبی انجام شد. پس از آن عملیات ثامن‌الائمه در شرق کارون بود. بعد از آن باید در جایی عملیات می‌کردیم که زمین به ما اجازه دهد و پس از پیروزی حداقل نیروها را در آنجا مستقر کنیم و بتوانیم اکثریت نیروها را برای عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس به کار بگیریم. مناطق بستان و چزابه بهترین موقعیت را داشتند- عملیات طریق‌القدس که موفق هم بود- در نهم آذر سال ۶٠ شکل گرفت. پس از آن در سپاه تیپ‌ها شکل گرفت و ما نیز کارآزموده شدیم و تجربه پیدا کردیم. حداقل نیروی ممکن را در چزابه به کار گرفتیم. عملیات فتح‌المبین هم در غرب دزفول طرح‌ریزی و اجرا شد که بسیار موفق بود.

‌چند گروه به طرح‌ریزی عملیات می‌پرداختید؟

هریک از دو نیروی ارتش و سپاه، به صورت جداگانه به طراحی می‌پرداختیم و در جلسات مشترک به جمع‌بندی نهایی می‌رسیدیم؛ چون نیروها باید با هم به کار برده می‌شدند. به‌کارگیری نیروهای سپاهی، زمینی و هوایی. اگر لزومی وجود داشت از نیروی دریایی و هوانیروز نیز استفاده می‌شد که نیازمند هماهنگی بود.

‌فرماندهی اصلی بر عهده ارتش بود؟

خیر؛ مشترک بود، در این مسائل بحث ادغام رده‌‌های پایین (گروهان، گردان و حتی تیم) مطرح بود، اما ادغام ما شبیه ادغام آب و روغن بود. با اینکه با هم بودیم، اما هر یک با فرماندهی خودش به فعالیت می‌پرداخت و این نقطه ضعف ما بود که وحدت فرماندهی وجود نداشت. اما ارتش عراق هم ارتش نبود و ارتش نشد. من افسر اطلاعات بودم و ارتش عراق را به‌خوبی می‌شناختم.

بعد از فتح‌المبین بلافاصله در عملیاتی که بعدها بیت‌المقدس نام گرفت، متوجه جنوب و غرب اهواز شدیم. ما در طرح‌ریزی‌ها واقعا عالمانه عمل کردیم. باید از نقاط ضعف عراق استفاده می‌کردیم، اما عراق هم غیرمستقیم از برنامه‌‌هایمان باخبر می‌شد. با این آگاهی‌ها و فرماندهی منسجم صدام، عراق با حالت دفاعی باید جلوی ما را می‌گرفت، ولی با طرح‌ریزی موفق ما، این اجازه به عراق داده نشد و توانستیم غافلگیرشان کنیم. غافلگیری ما نه از زمان و منطقه حمله، بلکه از چگونگی حمله بود. همان‌طوری که در جریان عملیات فتح‌المبین عمل کردیم؛ یکی در منطقه «عین‌الخوش» بود که از آن طریق، عقبه لشکر ١٠ را تحت فشار قرار دادیم و دیگری منطقه «رقابیه» که عقبه منطقه یک و سه را تحت فشار قرار دادیم. در اصطلاح نظامی واژه‌ای داریم به نام «حمله مختل‌کننده»؛ برای مثال زمانی که متوجه حمله واحدی می‌شویم، اگر بتوانیم، با حمله مختل‌کننده سازمان و انسجام حمله دشمن را به هم می‌زنیم.

پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، نه صلاح بود، نه ممکن

صدام هم متوجه حمله ما در منطقه فتح‌المبین شد و دو شب قبل به دو نقطه حساس حمله کرد که زمان حمله ما را مختل کرد. در قرارگاه کربلا آماده بودیم که روز اول فروردین سال ۶١ عملیات فتح‌المبین را اجرا کنیم، پس از به‌هم‌ریختن سازمان حمله ما ازسوی ارتش عراق، لازم به کسب دستور از خود امام شدیم. زمان بسیار کم بود و با ماشین و قطار امکان سفر وجود نداشت و هواپیماها نیز شب قادر به پرواز نبودند. یک افسر نیروی هوایی به نام شهید حق‌شناس در قرارگاه ما بود. او با شنیدن این مکالمات گفت حاضر است یکی از عزیزان یا محسن رضایی یا شهید صیاد را بر خلاف دستورات، با یک هواپیمای اف۵ دو کابینه یک‌ساعته نزد امام ببرد و بازگرداند. قرار بر رفتن جناب محسن رضایی شد. آقای رضایی نزد امام رسید و امام فرمودند تصمیم‌گیری با شماست و حتی درخواست جناب رضایی برای استخاره‌گرفتن را نپذیرفتند و آقای رضایی شبانه به دزفول بازگشتند و استخاره گرفتند. آقای محمدزاده، عضو وقت سپاه، قرآن را باز کردند تا استخاره بگیرند. همان زمان آیه فتح آمد و همه خوشحال شدیم و عملیات را انجام دادیم و موفق شدیم.

در عملیات بیت‌المقدس نیز همین روال بود. من مسئول اطلاعات بودم. برای تصمیم‌گیری در راستای مأموریت، چهار عامل باید دیده شود؛ اول، باید هدف مأموریت مشخص باشد؛ دوم وضعیت زمین و اثرگذاری آن؛ سوم، وضعیت دشمن و چهارم، وضعیت نیروهای خودی است. باید این چهار فاکتور ارزیابی و سپس تصمیم‌گیری شود. از این چهار مورد، دو مورد زمین و شناسایی دشمن، برعهده افسر اطلاعات است. گرفتن اطلاعات از دشمن نیاز به برنامه‌ریزی دارد. زمین و… در اختیار دشمن است و سعی در حفط تمام اطلاعات می‌کند و گاهی نیز سعی در فریب دارد. اینجا نقش افسر اطلاعات مشخص می‌شود و باید از بین این اوضاع، به یک جمع‌بندی قطعی در رابطه با دشمن و ساختار دفاع و نوع دفاعش برسد. ضمن اینکه نتیجه این اطلاعات باید سریعا به دست فرماندهان برسد. به همین دلیل مسئولیت من و همکارم شهید «حمید معینیان» از سپاه بسیار حساس بود. باید تلاش‌های اطلاعاتی‌مان هرچه سریع‌تر به سمت هدفمان که غرب اهواز و سپاه سه عراق بود، هدایت شوند.

‌آنها را شنود هم می‌کردید؟

یکی از کوچک‌ترین راه‌ها شنود بود. سوابق اطلاعاتی، شناسایی‌ها و شنود، ازجمله این راهکارهاست؛ برای مثال یک سرهنگ معمولی را اگر به عنوان رأس اطلاعات سازمانی قرار دهند که نه عراق را می‌شناسد و نه منطقه را قطعا توانایی تحلیل ندارد و بلکه این کار نیازمند فردی مسلط است. یک متخصص، وقتی به عکس‌های هوایی نگاه می‌کند، از روی ساختار چیدمان دشمن و محل استقرار نیروهای پیاده، زرهی، توپخانه، مواضع، موانع و نحوه قراردادن نیروهای زرهی و احتیاط‌ها متوجه معانی تصاویر می‌شود. روز ششم فروردین سال ۶١ که هنوز فتح‌المبین به اتمام نرسیده بود و درگیر شکست عراق در فتح‌المبین بودیم، به سمت جنوب متوجه شدیم و تلاش‌هایمان را بر منطقه‌ای که نیازمند آن بودیم (غرب اهواز و شمال خرمشهر) متمرکز کردیم. عکس‌های دیگری در بیست‌وششم فرودین و ششم اردیبهشت گرفتیم.

‌این عکس‌های هوایی از چه طریقی گرفته می‌شد؟

با فانتوم‌های شناسایی؛ این تصاویری که از بالا گرفته می‌شود توسط متخصصین اطلاعاتی ابتدا خوانده و سپس تفسیر می‌شود، مثلا وقتی که از بالا نگاه می‌کنید یک نوار سیاه روی زمین می‌بینید، نمی‌دانید آیا جاده آسفالت است یا خاکی، رودخانه است یا نهر آب، یک موضع توپ یا تانک است یا یک موضع نفربر. اینجاست که فقط مفسران عکس که آموزش این کار را دیده‌اند و تجربه دارند، قادر به شناسایی صحیح هستند. آنها در گروه‌های پشتیبانی اطلاعات رزمی و ارکان دوم سازمان یافته بودند، استفاده می‌کردیم. خب زمین را می‌شناختیم؛ منطقه عملیات بیت‌المقدس در غرب اهواز از امتداد رودخانه کرخه کور شروع می‌شود، بعد از هویزه به سمت هورالعظیم می‌رود. ما حدود ١٨٠کیلومتر خط تماس با دشمن داشتیم و دفاع عراق در این ١٨٠کیلومتر برای ما مشخص بود. ما در فتح‌المبین و طریق‌القدس خیلی اسیر گرفته بودیم و آنها را هم تخلیه اطلاعاتی کرده بودیم؛ برای مثال «ناظم گدار»، سرهنگ‌دو زرهی، که افسر رکن سوم لشکر سه زرهی در منطقه غرب اهواز و شمال خرمشهر مستقر بود و در فتح‌المبین اسیر شد، افسر شیعه بود و با ما همکاری کرد. ایشان را بردیم در دارخوین که دکل بلندی داشتیم، دقیقا تمام منطقه را از بالا برای ما تشریح کرد. ما این‌گونه اطلاعات به‌دست می‌آوردیم، عکس‌های هوایی نیز بیشتر به دانش و علم ما و بچه‌های اطلاعاتی درباره عملکرد و اصول و قواعد رزم ارتش عراق کمک می‌کرد.

پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، نه صلاح بود، نه ممکن

همه این عوامل به یک تحلیل کمک می‌کرد؛ فهمیدیم که ارتش عراق از حمله ما با خبر است و چگونه و در کجا و با چه استعدادی دفاع خواهد کرد. سپاه سه عراق در امتداد «کرخه‌کور»، خط دفاعی‌اش را به‌شدت مجهز کرده بود، در خرمشهر نیز همین‌طور؛ بسیار مصمم به دفاع در منطقه خرمشهر بود. ضمن اینکه از ترس هوابرد ما نیز در منطقه پلیس‌راه خرمشهر هرچیزی از قبیل ماشین قراضه، تیرآهن، میله چراغ‌برق را که گیر آورده بودند به زمین فروکرده بودند، که چترباز نتواند پیاده شود. تنها جایی که می‌ماند، از حدود دارخوین تا نزدیک اهواز بود، ضمن اینکه آب‌گرفتگی نیز از همان منطقه شمال کرخه‌کور آمده، از غرب اهواز گذشته و تا کیلومتر ۶٠ جنوب اهواز را آب فراگرفته بود پس این منطقه، منطقه‌ای مناسب بود که می‌شد در آن عمل کرد. عراق برای دفاع از این منطقه، نیرو نداشت؛ بنابراین زمانی که نیرویی ندارد، یعنی نیروی پیاده برای این‌کار، اتکایش به عکس‌العمل واحدهای زرهی‌اش خواهد بود. اولا نیروهای محدودی، حدود سه تا پنج گردان، به‌عنوان نیروی تأمین در منطقه حدود ۵٠ تا۶٠ کیلومتر گذاشته بود تا ببینند و گزارش دهند و آرایش ما را به هم بزنند. خط اصلی دفاعیشان نیز جاده اهواز- خرمشهر بود که از اهواز به سمت خرمشهر خاکریزهای بلندی درست کرده بودند تا جاده معلوم نشود و پشت این رفت‌وآمد می‌کردند، به همین خاطر موضع اصلیشان این منطقه شده بود. نیروهای احتیاط و عکس‌العمل عراق که از لشکر سه و ٩ زرهی بودند، بین جاده تا خط مرز در منطقه گرمدشت مستقر شده بودند و علاوه‌براین ادوات زرهی لشکر پنج و شش زرهی هم بودند که در سه نقطه گرمدشت در جنوب منطقه جفیر و منطقه حمید، تا بتوانند در یک سمت اصلی کرخه کور و در امتداد کارون عکس‌العمل نشان دهند. امیدشان به این واحدهای زرهی بود که وقتی ما از کارون عبور می‌کنیم و نیروی پیاده ما خسته است، صبح روز بعد به ما پاتک بزند. این طرح منطقی بود، اما مسئله این است که این نیروی ضربت و پاتک باید در زمان مناسب به‌کار برده شوند، اگر زودتر وارد عمل شوند کارایی ندارد، چون ما با توان بیشتری وارد می‌شویم. اگر مکانی که قصد انجام پاتک را در آن دارند درست انتخاب نکرده باشند و درست نوک حمله ما نباشد، به جای اینکه ما را هدف قرار دهد، ما جای اصلی آنها را زده‌ایم. پس اگر ما بتوانیم این امتیاز زرهی عراق را که تنها امیدشان بود و در سه نقطه متمرکز کرده بودند از آنها بگیریم، غافلگیرشان کرده‌ایم؛ این پیشنهاد افسر اطلاعات بود.

‌چطور؟

به این شیوه که اولا نگذاریم دشمن متوجه نوک پیکان ما شود، دوم اینکه اجازه ندهیم در زمان لازم وارد عمل شود. واحد زرهی از موضع تجمعشان که می‌آیند تا آرایش بگیرند و هماهنگ شوند و سپس حمله کنند، زمان می‌برد. مسافت نیز اینجا جایگاه ویژه‌ای دارد که افسر اطلاعات این کار را انجام می‌دهد، که من انجامش دادم، اگر این زمان نیز که معمولا دو تا سه ساعت برآورد کردیم، از آنان بگیریم، ما برنده خواهیم شد. ما این مسئله را به فرماندهانمان و ستاد طرح‌ریزی ارائه دادیم تا این امتیاز را از عراق بگیریم و غافلگیرش کنیم. عراق محل ما را فهمیده بود، زمانش را نیز شاید فهمیده بود اما از توانایی ما قطعا بی‌اطلاع بود. اینجا بحثی سر انتخاب منطقه سرپل پیش آمد، این رودخانه کارون است و ما می‌خواهیم به سمت دیگر آن برویم و سرپل یا به عبارت دیگر جای پایی به دست آوریم. پس باید نیروهایمان را شبانه یا در فرصتی مناسب، از کارون به منطقه‌ای به نام سرپل ببریم. بعد از گرفتن سرپل‌ها، با نیروهایمان به سمت جاده اهواز- خرمشهر حمله کنیم. حال باید تصمیم می‌گرفتیم که سرپل کوچک بگیریم یا بزرگ؟ سرپل کوچک حدود ٢٠کیلومتر بود؛ خب ما با حدود چهار لشکر در این منطقه عمل می‌کردیم. سخت‌ترین عملیات نظامی عبور از رودخانه است و تصور این را داشته باشید که ما پنج پل نظامی با عرض حدود ٢٠۵ تا ٣٢۵ متر در نقاط عبور از روی رودخانه کارون زدیم، پنج پل «پی‌ام‌پی» شناور شبانه می‌زدیم که شبانه روانه ‌کردیم و روزها برای حفاظت از بمباران آنها را جمع می‌کردیم. شب اول ما صد گردان عبور دادیم.

خب اگر این صدگردان در منطقه کمی وارد عمل شوند، نوک پیکان آنها زودتر برای دشمن روشن می‌شود ولی منطقه بزرگ حسنی دارد که تا دشمن متوجه نوک پیکان ما نمی‌شود، زمان تصمیم‌گیری دشمن برای واردعمل‌کردن زرهی‌ها طول می‌کشد تا به خودش بیاید، ما به جاده رسیده‌ایم. اگر سرپل بزرگ بگیریم، ظرف دو، سه ساعت توانایی تصمیم‌گیری را نخواهد داشت. اگر عرض کم باشد، سریع‌تر تصمیم می‌گیرند. بنابراین تصمیم بر اتخاذ سرپل بزرگ شد پس سرپل را روی ۴٠کیلومتر گرفتیم و شبانه نیروهایمان را عبور دادیم و طوری عمل کردیم که فردا صبح که پاتک‌ها شروع شد، پاتک‌هایشان را دفع کردیم، این امتیازی بود که ما از آنها گرفتیم و نگذاشتیم پاتک‌هایشان مانند رمضان مؤثر واقع شود، چون ما به خاکریز چسبیده بودیم و پاتک‌هایشان از هر سمت می‌آمد، ثمربخش نبودند. این ویژگی نقش افسر اطلاعات بود در استفاده فرماندهان و طراحان از اطلاعاتی که ما به آنها ارائه کرده بودیم. عبور ما از کارون و مرحله اول عملیات برابر طرح، شش روز طول کشید.

پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، نه صلاح بود، نه ممکن

 از دهم اردیبهشت تا شانزدهم، خودمان را به سر جاده رساندیم که مرحله اول عملیات بود. بنا بر طرح موجود، مرحله دوم، رفتن به سمت خط مرز و رسیدن به خط مرزی بود و پس از آن مرحله سوم، ورود به خاک عراق و رسیدن به اروندرود از القرنه تا بصره و مرحله چهارم دفاع در همان منطقه. این طرح عملیات بیت‌المقدس بود. ما شش روز اول جایگاهمان را محکم کردیم و آماده رفتن به خط مرز شدیم. حالا عراق در امتداد کرخه‌کور به زمین چسبیده، دو لشکر و هفت تیپ پیاده در منطقه جفیر و پادگان حمید مستقرند. ما باید به سمت پشت اینها می‌رفتیم. چون نمی‌توانستند در دو جهت بجنگند. باید اسیر یا منهدم شوند یا عقب‌نشینی کنند که همین هم شد. به خاطر دارم صبح روز هفدهم اردیبهشت سرهنگ لطفی فرمانده لشکر١۶ بودند که در قرارگاه قدس در امتداد کرخه‌کور عمل می‌کرد، با من تماس گرفت و گفت عراق عقب‌نشینی اختیاری کرده و حتی یک قوطی کنسرو خالی هم جا نگذاشته و نیروهایش را به پشت خط مرز منتقل کرده است. خط تماس ١٨٠کیلومتر از خرمشهر- غرب کارون- غرب اهواز- کرخه‌کور آورد به ٩٠ کیلومتر، ٣٠ کیلومتر از طلاییه تا کوشک و ۶٠کیلومتر از کوشک تا شلمچه؛ یعنی توانش دو برابر شد. ما که رفتیم به سمت خط مرز در خط مرزی جلویمان را گرفتند، چون منطقه کوچک‌تر شده بود، بنابراین ما نتوانستیم مرحله سوم را برابر طرح‌ریزی اولی‌مان انجام دهیم و به سمت شط‌العرب برویم. خب خسته هم شده بودیم ٢۴، ٢۵ روز در منطقه درگیر بودیم. یکی از ویژگی‌های عملیات بیت‌المقدس انعطاف در طرح‌ریزی بود. بلافاصله تصمیم گرفته شد مرحله‌ سوم را همان‌جا رها کنیم و به سمت خرمشهر برویم و حداقل خرمشهر را بگیریم و جواب مردم را بدهیم. همین شد که سمت جهت حمله‌ها را عوض کردیم و به جای حمله به سمت غرب، به سمت خرمشهر رفتیم که منجر به پیشروی و موفقیت شد. اینجا مسئله‌ای را باید بگویم؛ عراق وقتی متوجه رسیدن ما به شلمچه شد و با دیدن بسته‌شدن جاده شلمچه و خرمشهر و احتمال اسیرشدن نیروهایش در خرمشهر، قوت گرفت، یک پل هوایی روی جزیره «بوارین»، نهر خیّن و از سمتی دیگر ابوالخضیب عراق زد، تا نیروهایش را خارج کند یا در آینده بتواند باز هم نیروی کمکی بیاورد که نیروی هوایی ما آن را نابود کرد. روز سوم یا چهارم خرداد که خرمشهر آزاد شد. عده‌ای به آب زدند، کنار ساحل خرمشهر، مقدار زیادی پوتین و کلاه آهنی ریخته بود؛ تعدادی از نیروهای عراقی را آب برد. ما درمجموع در عملیات بیت‌المقدس بیش از ١٩هزار اسیر گرفتیم که ١٣هزار نفر آنها فقط در خرمشهر بودند که در بین آنها، بیش از ٢۶٠ نفر افسر بودند.

‌پس با این اوصاف، طرح عملیات بیت‌المقدس از ابتدا با هدف خرمشهر نبود؟

بله ما هدفمان ورود به خرمشهر نبود، گفتم جنگ شهری، جنگ مشکلی است. ارتش عراق دو طرفش که کارون بود و قسمت شمالی و غربی را کاملا محکم کرده بود، بنابراین ما آمدیم گلویش را بگیریم تا راه عقب‌روی را ببندیم و خرمشهر را کاملا در محاصره بگیریم. ما جاده خرمشهر- شلمچه را گرفتیم. روز آخر، قرارگاه نصر، فتح و قدس وارد عمل شدند اما نیرو کم داشتند که دو جیپ ارتشی و سپاهی از منطقه فتح‌المبین آوردیم و به عنوان قرارگاه فجر تشکیل دادیم و وارد عمل کردیم. تقریبا با چهار قرارگاه ادامه یافت سپس منطقه را در حدود ١۵کیلومتر آزاد کردیم و خواه‌ناخواه  نیروی‌های عراقی در خرمشهر تسلیم شدند.

‌پس از فتح خرمشهر دیگر پاتکی نداشتند؟

خیر؛ در مناطق جنوب کاملا در لاک دفاعی فرورفتند.

‌تبعات بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر چه بود؟ چه تغییراتی در میدان جنگ ایجاد شد؟

پیش از فتح خرمشهر و در طول یک‌سال قبلش با عملیات‌های فتح‌المبین، طریق‌القدس و ثامن‌الائمه با ضرباتی که وارد کردیم، جان عراق را گرفته بودیم. درکل نصف توان ارتش عراق در این مدت گرفته شد. متوجه شدیم دیگر عراق در مرحله شکست‌خوردن است و نظام بین‌الملل هم نمی‌خواهد عراق شکست بخورد؛ یعنی ایران نباید برنده شود. این استراتژی‌شان تا بعد از فاو بود. ایران به لحاظ نظامی تازه در حال سرحال‌شدن بود اما استراتژی نظام بین‌الملل عوض شد. درباره چگونگی پیروزنشدن ایران و چگونگی شکست‌نخوردن عراق، آمارهای دقیقی از تاریخ‌های ورود مهمات و تجهیزات از بنادر «ینبع» در اردن، «عقبه» از عربستان سعودی و «احمدی» کویت، موجود است.


منبع: برترینها

بهترین فیلم‌های برنده نخل طلا در جشنواره های کن

– ترجمه از امین مبینی: جشنواره کن امسال به هفتادمین دوره خود رسیده است و به همین مناسبت، وب‌سایت ایندی‌وایر با نظرسنجی از منتقدین بنگاه‌های مختلف، به بررسی بهترین فیلم‌های برنده نخل طلا در ادوار کن پرداخته است.

منتقدان به سوال اصلی این سایت پاسخ داده‌اند: به افتخار هفتادمین دوره جشنواره‌ی کن، بهترین فیلم برنده نخل طلای کن از نظر شما کدام است؟ پاسخ‌ها را بخوانید:

ارین ویتنی، اسکرین کراش

پاسخ به این سوال غیرممکن است؛ چرا که مشخصا تمام ۴۰ فیلم برنده نخل طلا (اشاره به اینکه نام جایزه بهترین فیلم کن از سال ۱۹۷۵ به نخل طلا تغییر کرد) را ندیده‌ام (البته قسم می‌خورم که در لیستم هست ببینمشان!) اما به سادگی می‌توانم به «پاریس، تگزاس»، «راننده تاکسی»، «عشق»، یا حتی «پالپ فیکشن» اشاره کنم. اما از آن‌جا که این یک سوال شخصی است، باید به «درخت زندگی» اشاره کنم. هیچ فیلمی به اندازه این فیلم ترنس مالیک مرا تکان نداده است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

شاید منتقدان ترنس مالیک مرا مسخره کنند، اما به نظرم این شاهکار فیلمسازی روحانی است که ما را با سوالات ریز و درشتی درباره وجود مواجه می‌کند. نقطه بارزی از امتزاج سبک فیلمسازی پیشروتر مالیک که در ادامه کارهای قبلی اوست، و تجربه‌گرایی که معرف کارنامه خلوت اوست. این از آن فیلم‌هاست که بارها و بارها به آن رجوع می‌کنید؛ نه‌تنها برای امتحان کردن و فهم بیشتر، بلکه برای این‌که به‌ وسیله‌ی آن، خود را بشناسید. اگر این‌ چیزها ارزش نخل طلا ندارند، پس چه چیزی دارد؟


کریستوفر کمپبل، فیلم اسکول ریجکتز

نمی‌خواهم از بهترین اسم ببرم، چرا که اساسا غیرممکن است بخواهید «رقصنده در تاریکی» را با «مکالمه» مقایسه کرد. (دو فیلم محبوب من که البته فقط دومی در دوره «نخل طلا» بهترین فیلم شده است) بنابراین از این سوال گذر می‌کنم و به سوال دیگری پاسخ می‌دهم. به نظرم مهم‌ترین برنده نخل طلا، «جهان خاموش» است؛ اولین و یکی از دو فیلم مستند برنده این جایزه در تاریخ.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

کن همیشه در تشخیص مستندها به عنوان آثار شاخص سینمایی موفق نبوده است و متاسفانه فیلم دوم – «فارنهایت ۱۱/۹» – بهترین ارائه از این نوع فیلم‌ها نیست. از ابتدای برگزاری این جشنواره حدود ۳۰ مستند به بخش مسابقه راه یافته‌اند، درحالی‌که بیشتر آن‌ها مربوط به سال‌های اولیه برگزاری جشنواره می‌شوند و اغلب یا ساخته فیلمسازان کن-پسندی چون لویی مال هستند یا سوژه خود را زندگی هنرمندان قرار داده‌اند. بسیار خوشحال خواهم شد بیشتر مستند ببینم و مایه مسرت فراوان است اگر یک مستند مهم دیگر بتواند برنده جایزه اصلی شود؛ همانند فیلم‌های لویی مال یا این اثر مورداشاره از ژاک کوستو که ۶۱ سال قبل به چنین موفقیتی رسید.


میریام بیل، روزنامه‌نگار آزاد

ممنون از پرسشتان. نمی‌دانم چرا شاهکارهای تمام عیار کمتر برنده نخل طلا شده‌اند. بهترین‌شان احتمالا «طعم گیلاس» است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

اگرچه می‌توان به نمونه‌های عجیب و غریب‌تری چون «سرود نارایاما» یا «از ته دل وحشی» اشاره کرد. فکر می‌کنم قدرت یک فستیوال در جلب توجه جهانی به فیلم‌های عجیب و غریب است.


تامریس لافلی، فیلم ژورنال اینترنشنال

صدالبته انتخاب بهترین برنده نخل طلای تاریخ غیرممکن است. اما بین آن‌هایی که دیده‌ام، «پیانو» جین کمپیون یکی از آثار محبوب من است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

هرلحظه‌ی پیانو، شعرِ خالص است؛ از آن دست فیلم‌هایی که کارگردان در آن درحال تالیف است و می‌توان تاثیر نگاه او را در ریزترین جزئیات احساس کرد.


کریستین بلوولت، سرویس فرهنگی بی‌بی‌سی

با نگاهی به لیست برندگان نخل طلا، کاملا شگفت زده می‌شود که چه تعداد فیلم بد تا به‌حال برنده جایزه اصلی شده‌اند (خداوکیلی ببینید: «مارتی» دلبرت مان در سال ۱۹۵۵ جایزه اصلی را برده است) و چه‌تعداد فیلم معمولی انتخاب شده‌اند؛ صرفا به این دلیل که “مهم” تلقی شده‌اند، تا اینکه ازکمال هنری برخوردار باشند. به‌عنوان مکمل این لیست، توصیه می‌کنم لیستی تحت عنوان «فیلم‌هایی که در کن هو شدند» نیز تهیه شود. حیرت‌انگیز است: «ماجرا»، «تویین پیکز: با من بر آتش برو»، «گرترود»، «خریدار شخصی» و مشخصا تعدادی فیلم دیگر که هم برنده نخل طلا شدند، و هم هو شدند! مثل «راننده تاکسی»، «پالپ فیکشن» و «درخت زندگی».

هرچند، انتخاب من برای بهترین برنده نخل طلای همه زمان‌ها، «بارتون فینک» است. چشم‌انداز رویاگونه‌ی برادران کوئن از هالیوود و ناخشنودی‌هایشان به اندازه یک نسخه به‌روز شده از آثار بونوئل، سوررئال است. جدای از پیچیدگی‌های لحن شوخی-جدی، ارزش سرگرم‌کنندگی بارتون فینک است که بیش از هرچیز لبخند به لب تماشاگری چون من می‌آورد. فیلمی کاملا دیدنی و عمیق، که بخشی از آن برمی‌گردد به این‌که انگار برادران کوئن این فیلم را طوری ساختند که خودشان هم از تماشایش لذت ببرند. فیلم یک جور ابراز عقیده شخصی درباره گونه محبوب سرخوشی است. همچنین از نظر تاریخی در اوج آن سه‌سالی است که فیلم‌های مستقل آمریکایی پشت سرهم برنده نخل طلا شدند: سه فیلم «جنسیت، دروغ و نوار ویدئویی»، «از ته دل وحشی» و «بارتون فینک» که طی سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ این جایزه را به خانه بردند.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

پیش از این سه‌گانه مستقل، به‌نظر می‌رسید که کن نخل طلا را به آثار می‌دهد که در کنار سبک و فرم، برپایه یک نگاه و مرام جدی ساخته شده‌اند. حتی فیلم‌هایی مثل «چترهای شربورگ» هم که به‌نظر مملو از شادی‌های سطحی است را می‌توان همان‌قدر به‌عنوان فیلمی با نگاه تراژیک، بازنگرانه و نقادانه جدی به موزیکال‌های آمریکایی، مهم تلقی کرد.

«اینک آخرالزمان» قطعا شاهکار است، اما انصافا اعطای نخل طلا چقدر به‌واسطه سرخوشی و لذت غریب موجود در ضرباهنگ و لحن فیلم بود، و چه ‌میزان به‌واسطه این‌که تماشاگران فیلم او را یک “فتوای جدی علیه جنگ ویتنام” تلقی کردند؟ به‌همین خاطر است که بارتون فینک، به‌عنوان نقطه اوج نسبت به دو فیلم مستقل سال‌های قبل، متمایز می‌شود. فیلمی که بازیگوشانه و شوخ‌طبعانه است؛ فیلمی که خاطره‌تان از به‌صدا درآمدن زنگوله لابی هتلش می‌تواند تا مدت‌ها پس از خروج از سینما پشت‌تان را بلرزاند. این پیروزی نهایی تئوری «هنر موریانه» مانی فاربر در برابر «هنر فیل سفید» است که تا مدت‌ها معرف برندگان جایزه اصلی کن بود. «بارتون فینک» چیزی نیست مگر دریچه‌ای مستقیم به ذهن خالقانش. هزینه پذیرش این نکته نیز آن خواهد بود که وقتی تیتراژ بالا می‌آید، آن‌ها نیز گوشه‌ای از ذهن شما را به استعمار خود درآورده باشند!


ارین کوهن، ایندی وایر

سخت است که بخواهیم بهترین برنده نخل طلا را معرفی کنیم؛ چرا که فیلم‌های فراوانی هستند که از امتحان زمان نیز سربلند بیرون آمده‌اند.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

اما من می‌خواهم به «عمو بونمی که خاطرات گذشته‌اش را به خاطر می‌آورد» اشاره کنم، تا حدی به‌خاطر اینکه مثال بسیار کاملی است از اینکه چگونه این فستیوال جهانی توانایی کشف یک فیلمساز منحصر به‌فرد و پراحساس و پرتاپ منجنیق‌وار او به عرصه جهانی را دارد. ناگهان تصویری رویاوار و مرموز از تاریخ و اساطیر تایلند توانست به فرهنگ مردمی وارد شود. عاشق آن لحظه‌ام که آپیچاتپونگ ویراستاکول جایزه نخل طلا را از دستان تیم برتون گرفت و به او گفت: «عاشق مدل موهاتم.»


ریچارد برودی، نیویورکر

کن تقریبا و بدون وقفه، همیشه از زمانه عقب بوده است. لیست برندگان نخل طلا را برانداز کنید؛ حتی نام یکی از طلایه‌داران سینمای فرانسه که آن‌ را به سمت مدرنیته سوق دادند، نیست. نه گدار و تروفو و ریوت، و نه رومر و شابرول و واردا (که فقط این آخری سال ۲۰۱۵ جایزه افتخاری گرفت). بدون این نام‌ها، سینمای فرانسه کم‌وبیش چیزی بود شبیه سینمای امروز ایتالیا؛ پر از داستان‌های محلی روایت شده با فرم و سبک عاریتی و بدون دستاورد برجسته جهانی. به‌علاوه، حتی یک کارگردان از آفریقای جنوب صحرای بزرگ یا جماعت یهودیان آفریقا برنده جایزه نشده است. همچنین، گرچه «جنسیت، دروغ و نوار ویدئویی» فیلم بسیار خوبی است، اما این مساله که نخل طلا را بالاتر از «کار درست را انجام بده» برد، در کنار بقیه نکات، نشان می‌دهد که در کن، کلاسیسیم شل و خنک بسیار بیشتر از مدرنیته (امثال اسپایک لی) تحویل گرفته می‌شود.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟!

همچون بسیاری از بنیادهای اعطای جایزه، کن تقریبا همیشه اشتباه کرده است. یک پاسخ چندوجهی برای یک مساله چندوجهی. در سال ۱۹۴۶ در اولین دوره پس از جنگ جهانی، کن جایزه بزرگ خود را مثل نقل و نبات به یازده فیلم داد؛ درحالی که یکی از آن‌ها بهترین فیلمی است که برنده شده: «رم، شهر بی دفاع» روسولینی. اما آن جایزه رقیق شده را کمتر کسی جزو افتخارات فیلم برمی‌شمرد.

هرچند چهار جایزه دیگر در تاریخ به فیلم‌های ستودنی و نمونه اعطا شد: «تراژدی اتللو» از اورسون ولز (۱۹۵۲)، «راننده تاکسی» (۱۹۷۶)، «طعم گیلاس» (۱۹۹۷) و «درخت زندگی» (۲۰۱۱). جایزه‌هایی که در هنگام اعطای آن‌ها، فستیوال به آینده سینما چشم داشت.


چارلز برامسکو، خبرنگار آزاد و همکار با گاردین، وولچر و نایلون

نمی‌خواهم فقط به این‌دلیل به «زندگی شیرین» فلینی اشاره کنم که یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های عمرم است، بلکه از آن‌جا که جایزه‌ی نخل است که بیش از همه روح کن و سیستم ارزشگذاری فستیوال را در خود دارد.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

فیلمی که آشکارا به روح روبه‌زوال اروپایی می‌پردازد؛ یک منظر انتقادی از ذات توخالی جشن و زرق وبرق. فیلمی که همچنین لحظه لحظه‌اش می‌تواند بازتاب ساختارشکنانه‌ای از تکه‌های مسموم موجود در اتمسفر کن باشد.


جردن هافمن، خبرنگار آزاد و همکار با گاردین و وَنیتی فِیر

پاسخ من «درناها پرواز می‌کنند» است.

«طعم گیلاس»، «پالپ فیکشن» یا «درخت زندگی»؟! 

انتخابی که کاملا برمی‌گردد به زمان و مکان و فرد همراهم موقع تماشا؛ که نمی‌خواهم اینجا افشایش کنم.


منبع: برترینها

فیلم های آل پاچینو، این لعنتی های دوست داشتنی

هفته نامه همشهری جوان – آیدا تدین: ۷۷ سال پیش در نیویورک آمریکا، نابغه ای به نام «آلفردو جیمز آل پاچینو» متولد شد؛ نابغه ای که با ظهور روی پرده سینما و نقش آفرینی های متفاوت و جذابش، بارها و بارها تماشاگران را روی صندلی هایشان میخکوب کرد.

بازیگر برنده اسکار یک نقل قول معروف دارد که می گوید: «چشم راحت گول می خورد اما فریب دادن دل کار آسونی نیست» و انگار خودش در تمام عصر مصداق بارز همین یک جمله بوده است؛ پاچینو نه فقط چشم ها را روی پرده فریب داد بلکه دل عشاق سینما را هم سال هاست برده! به مناسبت سالگرد تولد اسطوره نگاهی انداخته ایم به ۱۰ نقش آفرینی ماندگارش در حافظه تاریخ سینما.

۱٫ بعد از ظهر سگی

  • محصول سال ۱۹۷۵
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بودجه ساخت: ۱٫۸ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۵۰ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: سونی ورتزیک

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«سونی ورتزیک» نقشی که پاچینو در «بعد از ظهر سگی» ایفا کرد، سکوی پرتابش در دنیا سینما شد اما او به جای چسبیدن به ژانر فیلم های مافیایی ترجیح داد دست به تجربه هایی جدید بزند و تا جای ممکن به ورطه تکرار «ایکل کرولئونه» نیفتد. بعد از بازی در نقش بچه مثبت قانون در فیلم «سرپیکو» پاچینو دوباره با دارم سینمایی برنده اسکار «سیدنی لومت» به دنیای جرم و جنایت برگشت. سونی ورتزیک، مردی مایوس و سرگردان است که در یک حرکت فداکارانه برای کمک به دوستش تلاش می کند دست به سرقت از بانک بزند.

با در نظر گرفتن نرخ تورم، محصول «برادران وارنر» چهارمین فیلم پرفروش کارنامه بازیگری پاچینو محسوب می شود (۲۱۵ میلیون دلار). اگر کسی به تماشای «بعد از ظهر سگی» نشسته باشد، بعید است صحنه تماس تلفنی سونی با لئون (کریس ساراندن) را از خاطر ببرد؛ آن چهره عصبی و خیس از عرق و چشم هایی که دو دو می زند و دیالوگ تودماغی و فراموش نشدنی «من نمی دونم، تو چی؟» گویای همه چیز است.


۲٫ گلن گری راس

  • محصول سال: ۱۹۹۲
  • کارگردان: جیمز فولی
  • بودجه ساخت: ۱۲٫۵ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۰٫۵ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: ریکی روما
 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«ریکی روما» در حالی که پاچینو اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی را در سال ۱۹۹۲ برای بازی در فیلم به یادماندنی «بوی خوش زن» به دست آورد اما- به عقیده بعضی منتقدان- نامزدی همزمانش در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل برای بازی در «گلن گری گلن راس» بیش از همه سزاوار دریافت جایزه آکادمی بود. پاچینو با ایفای نقش «ریکی روما» در کنار تیمی از ستاره های سینما از جمله «الک بالدوین»، «جم لمون»، «اد هریس» و «کوین اسپیسی» خوش درخشید.

داستان فیلم که براساس نمایشنامه معروف «دیوید ممت» نوشته شده، در دنیای فروش و تجارت می گذرد. ریکی رومای پاچینو خاصیتی دارد که بقیه همپالکی هایش از آن محروم اند: او یک موجود رذل اما رمانتیک است که لاف نمی زند و شخصیت فیک ندارد. خود خودش است. دیالوگ او با یکی از مشتریانش (جاناتان پرایس) نقطه عطف فیلم است: «جهنم همین جا رو زمینه… ولی من خودمو می کشم بیرون».


۳٫ بی خوابی

  • محصول سال: ۲۰۰۲
  • کارگردان: کریستوفر نولان
  • بودجه ساخت: ۴۶ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۱۳٫۷ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: کارآگاه ویل دومر
 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«کارآگاه ویل دومر» از یک جایی به بعد، نقش آفرینی های اسطوره به دلیل این که معمولا در کنترل تناژ صدایش ناتوان بود، بیش از حد اغراق شده و باور ناپذیر به نظر می رسد. تا این که در سال ۲۰۰۲ همکاری با کارگردانی که می رفت در سال های بعد سه گانه «بتمن» را خلق کند، یکی از ماندگارترین نقش های کارنامه پاچینو را برایش رقم زد.

کارآگاه دورمر یک موجود مفلوک است که با عذاب وجدان و کابوس بی خوابی دست به گریبان است و همزمان با این مصائب، مشغول کار روی پرونده تعقیب قاتلی سریالی (با بازی «رابین ویلیامر») در آلاسکاست. درواقع «بی خوابی» بازسازی فیلمی نروژی با عنوانی مشابه بود که پاچینو را به روزهای اوجش برگرداند، تا جایی که منتقد «نیوزویک» در ستایش اسطوره نوشت: «او در بدترین حالت هم جذاب و گیرا بازی می کند؛ یعنی همان قدر که می تواند از درون منفجر شود، آن بیرون هم می ترکاند» استقبال از فیلم نولان به حدی بود که ۹۳ درصد از منتقدان در وب سایت «راتن تومیتوز» به «بی خوابی» رای مثبت دادند.


۴٫ سرپیکو

  • محصول سال: ۱۹۷۳
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بودجه ساخت: ۳ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۲۹٫۸ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: فرانک سرپیکو

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«فرانک سرپیکو» نقشی که درست یک سال بعد از پدرخوانده- در ۱۹۷۴- دومین نامزدی اسکار پاچینو را برایش به ارمغان آورد. منتها این بار در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی. سرپیکوی پاچینو در این فیلم یک پلیس صاف و صادق نیویورکی است که با افشاگری درباره فسادی که در محل کارش جریان دارد، حسابی برای خودش دشمن تراشی می کند.

جایی در فیلم بالاخره بغض سرپیکو می ترکد و این جاست که اسطوره شمایلی به یادماندنی از موقعیت تلخ و ناگوار یک قهرمان شکست خورده خلق می کند؛ سکانسی طلایی که ناامیدی قهرمان را نسبت به اصلاح ناپذیری دستگاه فاسدی که در آن مشغول به کار است، به تصویر می کشد.

بیایید یکی از دیالوگ های بامزه فیلم را با هم مرور کنیم: – دختر همسایه: من از گلدون های شما خوشم میاد- سرپیکو: گلدون های منو دوست داری؟ دختر همسایه: خب آره. گلدوناتونو دوست دارم- سرپیکو: میدونی در این باره چی می گن؟- دختر همسایه: نه، چی می گن؟- سرپیکو: اگه زنی گلدون های مردی رو دوست داشته باشه، حتما خودشم دوست داره!


۵٫ مخمصه

  • محصول سال: ۱۹۹۵
  • کارگردان: مایکل مان
  • بودجه ساخت: ۶۰ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۸۷٫۴ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: کارآگاه وینسنت هانا

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«کارآگاه وینسنت هانا» اولین نقش آفرینی پاچینو و «رابرت دنیرو» در مقابل هم به بخش دوم سه گانه پدرخوانده بر می گشت. وقتی قرار شد فیلم «مایکل مان» مقابل دوربین برود، موجی از شور و هیجان درباره سرنوشت دومین همکاری دو ستاره به راه افتاد و این در حالی است که پاچینو و دنیرو تقریبا هیچ سکانس مشترکی در فیلم مان ندارند. در تمام طول فیلم «نیل مک کالی» «دنیرو» و «هانا» جداگانه در پیشبرد خط اصلی داستان نقش دارند تا این که در صحنه پرتنش ملاقات در رستوران، بالاخره بعد از نزدیک به دو دهه، هر دو ستاره را در کنار هم روی پرده سینما می بینیم.

۱۳ سال بعد، دنیرو و پاچینو تصمیم گرفتند این رویارویی درخشان را در فیلم «قتل عادلانه» به کارگردانی «جان اونت» بسط و گسترش بدهند و در نتیجه کل فیلم در کنار هم بودند که البته موقع تماشای فیلم، خیلی ها آرزو کردند ای کاش این دو نفر هیچ وقت همدیگر را ملاقات نکرده بودند.


۶٫ صورت زخمی

  • محصول سال: ۱۹۸۳
  • کارگردان: برایان دی پالما
  • بودجه ساخت: ۲۵ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۶۵٫۹ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: تونی مونتانا

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«تونی مونتانا» این نقش به منبع الهام انواع و اقسام ارجاعات و جنبش های فرهنگ عامه تبدیل شد. نکته جالب این جاست که شخصیت تونی مونتانا به عنوان فردی شکنجه شده در یادها باقی مانده و این در حالی است که او در نوع خودش یک خشن تمام عیار است.

بعضی منتقدان «صورت زخمی» را از بعضی جهات با پدرخوانده مقایسه کرده اند، به ویژه از این حیث که فیلم «دی پالما» مایل است با نشان دادن نق های شخصیت شرور داستان به او اجازه انسان بودن بدهد و چه بسا بازی آل پیچنو در هر دو نقش مونتانا و مایکل کورلئونه به هیچ وجه اتفاقی نبوده است. مونتانا اهل کوباست و سکانس آغازین فیلم زمانی را نشان می دهد که پناهجویان کوبایی در سال ۱۹۲۱ اجازه ورودی به آمریکا را پیدا کردند.

ما مونتانا را در حالی می بینیم که سعی دارد در صحبت با نماینده پلیس فدرال آمریکا بلوف بزند و این دقیقا همان کاری است که در تمام طول فیلم انجام می دهد.


۷٫ بوی خوش

  • محصول سال: ۱۹۹۲
  • کارگردان: مارتین برست
  • بودجه ساخت: ۳۱ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۳۴٫۱ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: کلنل فرانک اسلید

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«کلنل فرانک اسلید» نهمین فیلم پرفروش کارنامه آل پاچینو، بالاخره بعد از هفت نامزدی در رشته بازیگری، جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد. نقشی که چند ماه قبل تر، جایزه گلدن گلوب را هم به فهرست افتخاراتش اضافه کرده بود و امروز از آن، به عنوان یکی از ماندگارترین نقش آفرینی های تاریخ سینما یاد می شود.

از همه معرف تر و تحسین شده تر، سکانس  رقص آل پاچینو در نقش سرهنگ نابینا و بازنشسته ارتش آمریکاست. در این درام آمریکایی که بازسازی یک فیلم ایتالیایی با همین نام به کارگردانی «دینوریسی» است و با اقتباس از رمان ایتالیایی «تاریکی و عسل» مقابل دوربین رفته، «کریس اودانل» و «فیلیپ سیمورهافمن» در کنار پاچینو ایفای نقش کرده اند. فیلم روایتگر ماجرای یک دانشجوی کالج است که برای جبران هزینه تحصیل خود به دنبال کار می گردد و عاقبت، پرستاری آخر هفته از یک افسر نابینای ارتش آمریکا به نام سرهنگ فرانک اسلید را عهده دار می شود.


۸٫ وکیل مدافع شیطان

  • محصول سال: ۱۹۹۷
  • کارگردان: تیلور هکفورد
  • بودجه ساخت: ۵۷ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۱۵۲٫۹ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: جان میلتون

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«جان میلتون/ شیطان» فیلم براساس رمان معروف «اندرونایدرمن» ساخته و به یکی از آثار شاخص کارنامه دهه ۱۹۹۰ پاچینو تبدیل شد. «راجر ایبرت» منتقد فقید آمریکایی که از چهار ستاره، دو و نیم ستاره به فیلم امتیاز دارد. در نقدی که همان زمان منتشر کرد به یک نکته اساسی اشاره می کند: «وکیل مدافع شیطان» اولین فیلمی است که شیطان دیالوگ های بیشتری نسبت به شخصیت وکیل مدافع دارد.

«دارن بیگنل» منتقد امپایر هم می نویسد: شاید با یک اثر هنری فاخر رو به رو نباشید و صد البته که نباید وعده «بهشت گمشده» را هم به خودتان بدهد اما قطعا با یک فیلم سینمایی سرگرم کننده و خوش ساخت رو به رو هستید.

آل پاچینو نقش شیطان را با چاشنی طنز و سرخوشی اجرا می کند. کیانو ریوز در مقابل، جدی و متین است و به این ترتیب، تقابلی جذاب در فیلم شکل گرفته که دست کم یکی از محبوب ترین نقش آفرینی های اسطوره را برای هوادارانش رقم زده است پاچینو در یکی از دیالوگ های طلایی اش در فیلم می گوید: «من شاید واپسین انسان باشم. تمام قرن بیستم در اختیار من بود. چه سرخوشم من!»


۹٫ و… عدالت برای همه

  • محصول سال: ۱۹۷۹
  • کارگردان: نورمن جویسن
  • بودجه ساخت: ۴ میلیون دلار
  • گیشه آمریکا: ۳۳ میلیون دلار
  • نقش ماندگار: آرتور کرکلند

 فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

«آرتور کرکلند» پاچینو نزدیک ۲۰ سال قبل از این که در فیلم وکیل مدافع شیطان تبدیل به خود شیطان بشود، در فیلم «نورمن جویسن» در نقش وکیل مدافعی به نام «آرتور کرکلند» وادار به دافع از یک قاضی بی آبرو می شود. دفاع از یک قاضی متهم به هتک حرمت او را بر سر دوراهی های اخلاقی و قانونی قار می دهد، به ویژه این که در گذشته با موکلش خرده حسابی شخصی داشته است.

از همه مهم تر، بازی در نقش وکیل مدافع، پنجمین نامزدی اسکار کارنامه اش در رشته بهترین بازیگر نقش اصلی را برایش به ارمغان آورد. احتمالا خیلی ها داد و فریادهای فراموش نشدنی آقای بازیگر بر سر موکلش را به یاد دارند: «تو تاریخ مصرفت تموم شده! یه آدم بی مصرفی! کل این دادگاه بی مصرفه» بعید است وکیلی بعد از تماشای «عدالت برای همه» شیفته بازی پاچینو و هم ذات پنداری با او نشده باشد. بس که استاد نقش اش را درست و بجا و بی نقص اجرا کرده است.


۱۰٫ پدرخوانده

  • شاه نقش آقای بازیگر

تماشای پاچینوی سی و یک ساله با اعتماد به نفس و قدرتی جادویی در نقش «مایک کورلئونه» آن هم در حالی که سومین نقش آفرینی بلندش مقابل دوربین سینما را تجربه می کرد، از آن لحظات تکرار نشدنی در خاطر هر عشق فیلمی است؛ نقشی که نام او را به عنوان نابغه بازیگری در ذهن ها حک کرد. همزمان با تولد او و سالگرد اکران «پدرخوانده» بر پرده، عوامل و ستاره های تراز اول این شاهکار سینمایی از خود کاپولا و پاچینو گرفته تا «دنیرو»، «رابرت دووال» و «دایان کیتن» در جشنواره ترایبکای امسال درو هم جمع شدند و از خاطرات جذابشان درباره بهترین فیلم مافیایی دوران گفتند.

فیلم های آل پاچینو، این لعنتی دوست داشتنی

آلرژی «پارامونت» به پروژه های مافیایی

«هکفورد» اول از همه به این نکته اشاره کرد که روسای استودیوی «پارامونت» با وجود خریداری امتیاز رمان «پدرخوانده» در آن زمان، چندان به موفقیت ها فیلم های مافیایی امیدوار نبودند.

«کاپولا» هم صحبت های هکفورد را با یادآوری این مطلب ادامه داد که پیش از امضای قرارداد برای ساخت نسخه اقتباسی، کتاب «پدرخوانده» را مطالعه کرده بود: «جذب داستانش شدم، چون فکر می کردم تالیف یک نویسنده خارجی بود و علاوه بر آن، روایتی هوشمندانه درباره قدرت بود.»

از استودیو اصرار، از کاپولا انکار

اما فیلمساز کهنه کار که در زمان تولید «پدرخوانده» کارگردانی سی و یک ساله بود، ابتدا تمایلی به ساخت نسخه سینمایی کتاب نداشت؛ «اولین بار که کتاب را خواندم ناامید شدم، چون به نظرم خیلی طولانی بود. بخش اعظم کتاب- حدود یک سوم- در وصف لوسی مانیچینی است.»

ملاقات سرنوشت ساز

کاپولا همین طور از روند پرچالش انتخاب پاچینو در نقش مایکل کورلئونه گفت. او با پاچینو در سان فرانسیسکو ملاقات کرد و همکاری با این بازیگر بااستعداد به دغدغه ای دائمی برای کاپولا تبدیل شد: «درست همان لحظه که چهره اش را دیدم. به محض این که کسی را در نقشی تصور می کنید، بسیار دشوار خواهدبود که بخواهید او را از کله تان بیرون کنید.» اما تنها حمایت کارگردان کافی نبود. پاچینو از «بی شمار» تست مقابل دوربین گفت: «به نظر می رسید قرار است من همیشه در حال تست دادن باشم. حتی وقتی نقش را گرفته بودم باز هم انگار مشغول تست دادن بودم.»

یک شاهکار تصادفی

پاچینو از علاقه اش به ایفای نقش «سانی» هم گفت: «تصورم این بود که مایکل نقش چندان خوبی نیست.» بازیگر برنده اسکار در ادامه شبی را به یاد آورد که بعد از پایان فیلمبرداری، درگیر مشاجره ای سخت با «دایان کیتن» شد. به گفته پاچینو، آن زمان تصورش این بود: «به باد رفتیم. همه چیز تمام شد. این افتضاح ترین فیلمی خواهدبود که تا به حال ساخته شده است.»


منبع: برترینها

بازاریابان نسل هزاره، چگونه کار می کنند؟

مجله پنجره خلاقیت: زمانی که بحث بازاریابی پیش می آید، آیا به بازاریاب های نسل هزاره (متولدان ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰) هم فکر می کنید؟ اگر پاسخ تان منفی است، اشتباه می کنید. موسسه Magisto به تازگی از بیش از ۵۰۰ مالک کسب و کارهای کوچک نظرسنجی کرده و متوجه شده که بازاریاب های نسل هزاره موفقیت خیلی بیشتری نسبت به نسل قبلی خود دارند و این به خاطر استفاده زیاد آنها از اینترنت است. در ادامه به پنج موردی اشاره می کنیم که این موسسه در این نظرسنجی به آنها پی برده  و به شما می گوییم که این موارد چه نقشی برای کسب و کارتان دارند.

۱٫ همه چیز دیجیتالی شده است

طبیعی است که نسل هزاره به دلیل متولد شدن در دنیای دات کام، در زمینه بازاریابی هم در وهله اول به روش های دیجیتالی آن فکر می کند. به طور میانگین بازاریاب های نسل هزاره ای که در این نظرسنجی شرکت کرده اند، ۵۸ درصد از بودجه بازاریابی شان را صرف شبکه های دیجیتالی می کنند؛ این موضوع را می توان با این مقایسه کرد که نسل ایکس تنها ۱۴ درصد از بودجه بازاریابی شان را به رسانه های دیجیتال اختصاص می دهند.

این که شما هم از بازاریابی دیجیتالی استفاده می کنید، دلیل آن نمی شود که رویکردی مبتنی بر امور دیجیتالی دارید. اگر سن شما بیشتر از سن میانگین نسل هزاره باشد، احتمالا بازاریابی دیجیتالی را به عنوان گزینه ای مازاد برای شیوه های قدیمی بازاریابی مانند بروشورها یا تراکت های چاپی می دانید. به عبارت دیگر حتی اگر به شدت درگیر بازاریابی اینترنتی باشید، ممکن است در ابتدا با تبلیغات چاپی شروع کرده و سپس آن را به فرمت مناسب اینترنتی تبدیل کرده باشید. این رویکرد ممکن است شما را از قافله عقب نگه دارد.

بازاریابان نسل هزاره، چگونه کار می کنند؟

۲٫ تبلیغات مبتنی بر گوشی تلفن همراه را فراموش نکنید

نه تنها بازاریاب های نسل هزاره دیجیتال محور هستند، بلکه علاقه زیادی به تبلیغات موبایلی دارند. تقریبا نیمی (۴۱ درصد) از هزاره ها بخش اعظمی از بودجه بازاریابی شان را صرف رسانه های موبایلی می کنند؛ در حالی که این رقم برای بازاریاب های نسل ایکس کمتر از ۱۰ درصد است. باز هم این شیوه رایج و معمول بازاریاب های نسل هزاره است که بستگی زیادی به گوشی هوشمندشان دارند. تعداد زیادی از جستجوهای اینترنتی امروزه در گوشی های هوشمند انجام می شود که شما به عنوان بازاریاب باید از این موضوع بهره برده و در جایی حضور پیدا کنید که مشتریان تان آنجا هستند.

۳٫ رسانه های اجتماعی شروع مسیر فروش شما هستند

جالب است که رسانه های اجتماعی جایی است که نسل ایکس علاقه بیشتری به آن دارند. بیش از یک چهارم (۲۷ درصد) نسل ایکس از تبلیغات رسانه اجتماعی استفاده می کنند تا در مورد برندشان آگاهی بخشی کرده و درآمد بیشتری کسب کنند. با این حال این رقم نسبت به بازاریاب های نسل هزاره خیلی کمتر است؛ بیش از ۶۰ درصد هزاره ای ها برای تبلیغات دیجیتالی خود از رسانه های اجتماعی بهره می برند.

بازاریاب های نسل هزاره بر این باورند که شیوه خرید مشتریان تغییر کرده است. مسیر خرید مشتریان دیگر اغلب از شبکه های اجتماعی آغاز می شود زیرا دوستان، خانواده و شبکه های تبلیغاتی موجود در صفحات اجتماعی، مصرف کنندگان را نسبت به خرید محصولات جدید وسوسه مین کنند اما روز به روز تعداد خریدهای صورت گرفته در شبکه های اجتماعی بیشتر و بیشتر می شود.

۴٫ استقبال از محتوای ویدئویی

اگر شما متعلق به نسل ایکس باشید، احتمالا با خواندن این تیتر به یاد تبلیغات ویدئویی گران قیمت تلویزیون می افتد اما این موضوع برای بازاریاب های نسل هزاره فرق می کند. ویدئوهای آنلاین چیزی است که آنها با آن بزرگ شده اند؛ پس تعجبی ندارد که ۸۸ درصد از بازاریاب های هزاره از تبلیغات آنلاین ویدئویی استفاده می کنند و ۴۵ درصد از آنها بیش از یک چهارم بودجه بازاریابی شان را به آن اختصاص داده اند.

بازاریابی ویدئویی، حتی آن چیزی که در تلویزیون می بینید، ارزان تر از چیزی است که فکرش را می کنید. شما می توانید محتوای ویدئویی مناسبی ایجاد کرده و آن را هم در تلویزیون و هم در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید. وقتی می خواهید محتوای ویدئویی ایجاد کنید از مفاهیمی بهره ببرید که بتوانید آن را به روش های متنوعی استفاده کنید.

۵٫ آزمایش، آزمایش

یکی از ارزشمندترین جوانب تبلیغات اینترنتی، خواه تبلیغات کلیکی، خواه تبلیغات بنری در یک وب سایت میزبان و خواه ویدئوی آنلاین، این است که به سادگی می توانید نتایج را بررسی کرده و بازخورد مناسبی در مورد کارایی تبلیغات خود دریافت کنید. این سنجش پذیری در مقایسه با تبلیغات چاپی قدیمی، مزیت بزرگی به شمار می آید.

بازاریاب های نسل هزاره به خوبی این موضوع را می دانند: حدود ۶۰ درصد از آنها تبلیغات دیجیتال خود را مورد آزمایش قرار می دهند. این رقم نزد بازاریاب های نسل ایکس حدود ۱۳ درصد است.

تبلیغات دیجیتالی باید پایه و اساس برنامه بازاریابی شما باشد. دیگر انواع تبلیغات حول محور این نوع تبلیغات قرار می گیرد. شاید این موضوع زیاد به مذاق نسل ایکس خوش نیاید اما باید بدانید که برای باقی ماندن در عرصه رقابت، چاره ای جز پذیرفتن این نوع تبلیغات نیست.


منبع: برترینها

۱۰ شغل پر درآمد دنیای شبکه در ۱۰ سال آینده

اگر تصور می‌کنید فقط مشاغل سنتی و غیردیجیتالی در حال نابودی هستند و مهارت‌هایی که در یک یا دو دهه گذشته فرا گرفتید، پایدار و همیشه پردرآمدند و در بازار متقاضی دارند، سخت در اشتباه هستید. مفاهیمی مانند مجازی‌سازی، کلان داده، شبکه‌های نرم‌افزارمحور (SDN)، مراکز داده نرم‌افزارمحور (SDDC)، اینترنت اشیا، واقعیت مجازی، یادگیری ماشینی، کلاود و ارتباطات بی‌سیم به‌طور اساسی دنیای شبکه و مراکز داده را دگرگون کرده یا خواهند کرد.

 اگر در پیکربندی سوییچ‌های سنتی سیسکو به مهارت‌های بالایی رسیدید، خوب است ولی به‌زودی این سوییچ‌ها از رده خارج می‌شوند. اگر در پیاده‌سازی و اجرای مراکز داده سنتی مبتنی بر شبکه‌های ۱۰ گیگابیتی یک متخصص هستید، خود را برای پیاده‌سازی مراکز داده ۴۰ یا ۱۰۰ گیگابیتی آماده کنید. در ادامه می‌خواهیم به‌سراغ ده مهارت یا شغل پردرآمد و پرمتقاضی در ده سال آینده صنعت شبکه و مراکز داده برویم. دانستن این مهارت‌ها می‌تواند به ما چشم‌اندازی از مسیر حرکت بازار و نیازهای نیروی انسانی بدهد. اگر تمایل دارید در صنعت شبکه و مراکز داده فعالیت کنید، خیلی زود به‌سراغ آموزش یکی از این مهارت‌ها بروید.

 ده شغل پردرآمد دنیای شبکه در ده سال آینده

 مدیر شبکه (Network Administrator)

پست سازمانی مدیر شبکه از سال ۲۰۱۰ وارد باشگاه پردرآمدترین مشاغل دنیا شد و تاکنون رشدی ۲۸ درصدی را در هر سال تجربه می‌کند. برآورد می‌شود طی ده سال آینده نزدیک به صد هزار مدیر شبکه در سراسر دنیا نیاز باشد و درآمد متوسط این مدیران شبکه حدود ۶۹ هزار دلار در ماه است. روزانه به تجهیزات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری شرکت‌های کوچک و متوسط و البته سازمان‌های بزرگ افزوده می‌شود و نیاز مبرمی به مدیران شبکه دارند تا بهره‌وری و مزیت‌های رقابتی بسازند. مدیران شبکه باید بتوانند زیرساخت و کل سیستم فناوری اطلاعات سازمان‌ها را به‌روز و امن نگه‌ دارند و دامنه وسیعی از نوآوری‌ها، فناوری‌های جدید و ظرفیت‌های بیشتر برای توسعه خدمات و محصولات یک کسب ‌و کار فراهم کنند. مدیران شبکه نیاز دارند هر سال به‌سراغ مهارت‌های جدیدتری بروند و در ابتدا خود را به‌روز نگه دارند تا بتوانند کل سیستم را مطابق اهداف شرکت به‌ جلو هدایت کنند.

 مهندس کلان داده (Big Data Engineer)

همه‌ ما درباره کلان‌ داده‌ها چیزهایی شنیده‌ایم، ولی قضیه جدی‌تر از این حرف‌ها است و دیر یا زود تمام شرکت‌ها و کسب ‌و کارها درگیر پارامترهای این موج جدید دنیای فناوری می‌شوند. کسب ‌و کارها و سازمان‌هایی که با حجم انبوهی از اطلاعات روبه‌رو هستند، ناگزیرند مهندسان کلان داده را استخدام کنند تا با جمع‌آوری اطلاعات در گام اول و تجزیه و تحلیل علمی اطلاعات در مراحل بعدی بتوانند نتایج مفید و پیش‌برنده کسب ‌و کار خود را استخراج کنند. مهندسان کلان داده باید راهکارهای کلان داده را در سازمان‌ها ساخته، نگهداری و تست کنند. سیستم‌هایی با قدرت‌های محاسباتی بسیار سنگین بسازند و بدانند اطلاعات باید چگونه ذخیره و پردازش شوند. بدون مهندسان کلان داده، دیگر بخش‌های یک سازمان نمی‌دانند چگونه باید از اطلاعات ذخیره شده بهره‌برداری کنند. پیش‌بینی می‌شود مهندسان کلان داده درآمدی ۱۳۰ تا ۱۸۴ هزار دلاری داشته باشند.

اینترنت اشیا مفهوم وسیع و پیچیده‌ای است که شاخه‌های بسیار زیادی مانند خانه‌های هوشمند، شهر هوشمند، ارتباطات بین خودرو M2M، سلامتی هوشمند، بیمارستان‌های هوشمند و راهکارهای امنیتی را شامل می‌شود.

 معمار شبکه (Network Architects)

افرادی که شبکه‌ها و سیستم‌های ارتباطی میان کامپیوترهای مختلف را طراحی و پیاده‌سازی می‌کنند، به معمار شبکه معروف‌ هستند. شاید سؤال کنید، از ابتدای پیدایش شبکه‌ها در چند دهه گذشته، این شغل وجود داشت است. اما جواب این است که یک معمار شبکه در دهه ۲۰۲۰ بسیار متفاوت از یک معمار شبکه در دهه ۱۹۹۰ است. شبکه‌های کامپیوتری به‌شدت پیچیده و چندوجهی شدند، تجهیزات ارتباطی بی‌سیم و دستگاه‌های موبایل و همراه به شبکه افزوده شدند، ویدیو و پادکست بخش عظیمی از ترافیک اینترنت را تشکیل می‌دهند و همه‌چیز به اینترنت وصل می‌شود. یک معماری شبکه درآمدی ۱۲۰ تا ۱۷۰ هزار دلاری خواهد داشت. معمارهای شبکه در دنیای جدید باید بتوانند راهکارهایی برای کاهش مصرف انرژی بدهند و به سیستم‌های الکتریکی تسلط کامل داشته باشند و البته از امنیت چیزهایی بدانند.

معمار اینترنت اشیا (Internet of Things Architect)

آیا کسی می‌داند چه تعداد دستگاه به اینترنت وصل هستند؟ یک میلیارد، دو میلیارد یا بیشتر. تا سال ۲۰۲۰ چه تعداد دستگاه به اینترنت وصل خواهند بود؟ برخی کارشناسان صحبت از ۶ تا ۷ میلیارد دستگاه می‌زنند؛ یعنی یک صنعت بزرگ، پول‌ساز و جریان‌ساز. پس طبیعی است شرکت‌ها به‌سوی اینترنت اشیا هجوم بیاورند و مهارت‌های مرتبط با استانداردها و معماری اینترنت اشیا ارج و قرب یابند. اینترنت اشیا مفهوم وسیع و پیچیده‌ای است که شاخه‌های بسیار زیادی مانند خانه‌های هوشمند، شهر هوشمند، ارتباطات بین خودرو M2M، سلامتی هوشمند، بیمارستان‌های هوشمند و راهکارهای امنیتی را شامل می‌شود. یک معمار اینترنت اشیا باید به سخت‌افزار، نرم‌افزار، امنیت و علم اطلاعات در اینترنت اشیا تسلط داشته باشد.

    کلاود در کنار اینترنت اشیا یک صنعت بزرگ جریان‌ساز است که برای هر فرد علاقه‌مند در دنیای آی‌تی درآمدزایی خواهد داشت. کلاود یکی از مشاغل داغ سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ بوده و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۰ جزء پردرآمدترین مشاغل نه‌تنها در دنیای شبکه بلکه در کل دنیای آی‌تی باشد.

مهندس محاسبات شناختی/ یادگیری ماشینی (Cognitive Computing Engineer)

اگر در آگهی‌های شرکت‌های شبکه‌ای و سازنده‌های مراکز داده، مهندس محاسبات شناختی یا مهندس یادگیری ماشینی دیدید، اصلاً تعجب نکنید. بی‌‌شک، یک دهه آینده متعلق به یادگیری ماشینی و ابزارهای مرتبط با آن است. گوگل، آی‌بی‌ام، اینتل، مایکروسافت، اپل، فیسبوک و ده‌ها شرکت بزرگ دنیای فناوری از ابزارهای یادگیری ماشینی استفاده می‌کنند. صدها استارت‌آپ در سراسر دنیا در حال آموزش و پرورش شبکه‌های عصبی برای کارهای خاص هستند. مهارت‌های شبکه‌های عصبی و یادگیری ماشینی فقط منوط به کاربردهای سطح بالا نیست و اکنون در تبلیغات و بازاریابی، بهینه‌سازی مصرف انرژی، خدمات پشتیبانی، خدمات مسافرتی، تحلیل اطلاعات و تهدیدات امنیتی به کار گرفته شده‌اند. مراکز داده به ابزارهای یادگیری ماشینی مجهز می‌شوند و بسیاری از کارخانه‌ها و کارگاه‌ها با استفاده از این ابزارها به‌سوی خودکارسازی فرآیندها حرکت کردند. کارآفرینان می‌توانند روی حوزه محاسبات شناختی حساب ویژه‌ای باز کنند و برای هر صنعتی، ابزارها و نرم‌افزارهای خاص آن صنعت را بسازند و به بازار عرضه کنند. محاسبات شناختی و یادگیری ماشینی حوزه‌ای کاملاً جدید اما پول‌ساز در آینده است.

 معمار/ مهندس کلاود (Cloud Architects/Integration)

کسب‌ و کارهای مبتنی بر کلاود هر ساله رشدی ۳۳ درصدی را تجربه می‌کنند. چه ارائه‌دهند‌گان خدمات کلاود و چه مصرف‌کنندگان خدمات کلاود به مهارت‌ها و نیروهای انسانی جدید آموزش‌دیده نیاز دارند. مهندسان و معمارن کلاود باید بتوانند برای کسب ‌و کارهای مختلف، کلاودهای عمومی، خصوصی و ترکیبی را راه‌اندازی و با دیگر سرویس‌ها ادغام و مجتمع‌سازی کنند. امن‌سازی بسترهای خدمات کلاود نیز چالش اصلی تمام شرکت‌هایی است که می‌خواهند به‌سوی پلتفرم‌های ابری حرکت کنند.
در این میان به برنامه‌های کاربردی بسیار زیاد و متنوعی نیاز است که شرکت‌های نوپا و صاحب دانش و ایده باید طراحی و توسعه دهند. کلاود در کنار اینترنت اشیا یک صنعت بزرگ جریان‌ساز است که برای هر فرد علاقه‌مند در دنیای آی‌تی درآمدزایی خواهد داشت. کلاود یکی از مشاغل داغ سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ بوده و پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۰ جزء پردرآمدترین مشاغل نه‌تنها در دنیای شبکه بلکه در کل دنیایآی‌تی باشد.

 مهندس اس‌دی‌ان (SDN Engineer)

شبکه‌های نرم‌افزارمحور رویکرد غالب صنعت شبکه در همه حوزه‌ها طی چند سال اخیر بوده است و به گفته کارشناسان بزرگ‌ترین تحول این صنعت در چهار دهه اخیر محسوب می‌شود. تجهیزات SDN دو تا سه سال است که وارد بازار شده‌اند، ولی شاهد رشد قابل توجه و حرکت گسترده شرکت‌ها به‌سوی این فناوری هستیم. بنابراین، پیش‌بینی می‌شود تا چند سال آینده نیاز به مهندسان SDN در صدر مشاغل حوزه آی‌تی و شبکه قرار بگیرد. مهندسان شبکه SDN باید بتوانند از میان انواع استانداردها، معماری‌ها، راهکارها و تجهیزات در بازار بهترین راهکار را برای هر کسب‌ و کار انتخاب و در اجرا و پیاده‌سازی نظارت داشته باشند. مهندس SDN نیاز دارد به زمینه‌های مختلفی مانند مجازی‌سازی، کلاود، ذخیره‌سازی و شبکه‌سازی تسلط داشته باشد و بتواند نقشه راهی برای حرکت از شبکه‌های سنتی به‌سوی شبکه‌های نرم‌افزارمحور طراحی و پیاده‌سازی کند. افرادی که می‌خواهند در این حوزه کار کنند، باید توانایی کار با کنترلرهای SDN از جمله OpenFlow را داشته باشند و تاحدودی از برنامه‌نویسی API سمت برنامه‌های کاربردی سردر بیاورند. (ماهنامه شبکه کتاب «آشنایی با SDN» را در سال ۱۳۹۱ منتشر کرده است که علاقمندان می توانند با مراجعه به سایت شبکه آن را تهیه نمایند.)

۵G فقط محدود و محصور به گوشی‌های موبایل نیست و بسیاری از بخش‌های دیگر مانند روبات‌ها، خودران‌ها، پهپادها، ارتباطات ماشین به ماشین و اینترنت اشیا را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد.

 مهندس واقعیت مجازی (VR Engineer)

برآورد می‌شود تا سال ۲۰۲۰، صنعت واقعیت مجازی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار برسد. چنین صنعتی روی دیگر صنایع و از جمله صنعت شبکه تأثیرگذار خواهد بود. مهندسان واقعیت مجازی باید بتوانند بسترهای ارتباطی و شبکه‌ای برای انتقال حجم عظیمی از اطلاعات ویدیویی آن هم به‌صورت زنده و بی‌درنگ فراهم کنند. تمام بازی‌های المپیک ۲۰۲۰ توکیو به‌صورت واقعیت مجازی برای سراسر جهان پخش خواهد شد که نیازمند بسترها و زیرساخت‌های پیچیده ذخیره‌سازی و انتقال اطلاعات است. مراکز داده و سیستم‌های با قدرت‌های محاسباتی بسیار بالا باید وارد این کارزار شوند و بار ترافیکی جدیدی را تجربه کنند. بنابراین، بخشی از بازار واقعیت مجازی و واقعیت افزوده به بسترهای شبکه و سرور مرتبط و وابسته خواهد بود. ایجاد پلتفرم‌های VR و توسعه آن‌ها یکی از چالش‌های جذاب سال‌های آینده است. وقتی در یک صنعت، شرکت‌هایی مانند گوگل، فیسبوک، مایکروسافت، اپل، سونی، اچ‌تی‌سی و دیگران چشم طمع داشته باشند و با یکدیگر به رقابت بپردازند، بهتر است شما هم خود را آماده کنید. البته واقعیت مجازی یک صنعت بسیار تازه‌وارد است و شاید هنوز هیچ‌گونه گواهی یا دوره‌های مدونی برای آن استانداردسازی نشده باشد، اما می‌تواند یک هدف بزرگ برای آینده باشد.

 توسعه‌دهنده شبکه‌های بی‌سیم و موبایل (Development Wireless and Mobile Network)

رشد شبکه‌های بی‌سیم و موبایل بسیار بیشتر از شبکه‌های کابلی است. ۵G موج جدید دنیای ارتباطات و مخابرات است و تمام توجه‌ها را به خود جلب کرده است. کارشناسان برآورد می‌کنند فناوری ۵G بتواند میلیون‌ها کار جدید در دنیای فناوری اطلاعات ایجاد کند. ۵G فقط محدود و محصور به گوشی‌های موبایل نیست و بسیاری از بخش‌های دیگر مانند روبات‌ها، خودران‌ها، پهپادها، ارتباطات ماشین به ماشین و اینترنت اشیا را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد. مهندسان شبکه‌های بی‌سیم نیاز دارند مهارت‌های خود را بر اساس تجهیزات و فناوری‌های جدید به‌روزرسانی کنند تا بتوانند انواع سیستم‌ها و زیرساخت‌های مخابراتی را اجرا و پیاده‌سازی کنند. بهبود ارتباطات بی‌سیم در چند سال اخیر بسیار مورد توجه و اهمیت شرکت‌ها قرار گرفته است و سازمان‌های بزرگ دوست دارند مشکلات شبکه‌های بی‌سیم از جمله محدودیت پوشش‌دهی و آنتن‌دهی، امنیت و سرعت را از میان بردارند. در حال حاضر، مهارت‌های مربوط به شبکه‌های مخابراتی و بی‌سیم بزرگ در صدر بهترین مشاغل دنیای آی‌تی قرار دارند و پیش‌بینی می‌شود با ورود فناوری و تجهیزات ۵G این وضعیت بهتر هم بشود.

 مدیریت زیرساخت مرکز داده (Data Center Infrastructure Management)

یکی از اصلی‌ترین فرصت‌های شغلی در چند سال اخیر مهندسی DCIM بوده است و انتظار می‌رود تا سال ۲۰۲۰ این روند ادامه داشته باشد. هر سازمان یا کسب ‌و کاری که می‌خواهد یک مرکز داده مستقل داشته باشد، به چند مهندس DCIM نیاز دارد. مهندس DCIM به تمام تجهیزات و امکانات مرکز داده نظارت و کنترل دارد و باید پارامترهایی مانند PUE، CUE، DCeP و مصرف انرژی سرورها و تجهیزات، بهینه‌سازی مصرف انرژی کل مرکز داده، سیستم‌های خنک‌کننده و مسائل امنیتی و بازیابی بحرانی را مدیریت کند. این افراد باید درک و آشنایی کاملی با مجازی‌سازی و پردازش‌های ابری داشته باشند و در مسائلی مانند آپ‌تایم، دسترس‌پذیری، مدیریت چرخه زندگی و قابلیت اعتماد مهارت‌های ویژه‌ای را کسب کرده باشند. مراکز داده کنونی از زیرساخت‌های پیچیده‌ای بهره می‌برند که مدیران عمومی فناوری اطلاعات و گاهی مدیران شبکه قادر به درک آن‌ها نیستند.

به‌همین خاطر، مهندسان DCIM باید بتوانند روند حرکتی و توسعه مراکز داده را به اهداف سازمان‌ها و کسب ‌و کارها منطبق کنند و ظرفیت‌های مراکز داده را در خدمت توسعه کسب ‌و کارها به کار بگیرند و از سوی دیگر میان هزینه‌ها، مصرف انرژی، توسعه ظرفیت‌های جدید و به‌کارگیری فناوری‌های نوین تعادل ایجاد کنند.


منبع: برترینها

طنز؛ کلاغ دم‌سیاه، بی‌خیال ما شو!

جابرحسین‌زاده در نوشت:

مامان مطمئن است زمانی که من را حامله بوده، کلاغ سفیدی با دم سیاه را چهار ماهِ تمام هر روز روی کابل برق روبه‌روی پنجره آشپزخانه می‌دیده و از جایی بهش الهام شده که کلاغ، منتظر به دنیا آمدن من بوده. هیچ‌کس توی فامیل داستان مامان را که روایتی هیچکاکی از ماجرای معروف لک‌لک نوزادآور است، باور نمی‌کند به جز خودم. کلاغ، آن‌طور که مامان می‌گوید، توی تمام مناسبت‌های مهم زندگی‌ام حضور داشته و خودش را نشان داده: موقع دندان درآوردن، قورت دادن کلید اتاق خواب، نخستین روز مدرسه، نخستین سیگار قاچاقی، روز کنکور، انتخاب رشته و… در روایتی دیوید لینچی، مادربزرگم اصرار دارد که من بعد از چهارتا بچه که قبل از زایمان تلف شدند و مادرم نتوانست به دنیا بیاوردشان، پا گذاشتم به این دنیا ولی منابع محلی تعداد دقیق بچه‌های از دست رفته را دوتا اعلام می‌کنند.

منابع محلی همیشه احترام مادربزرگ را نگه می‌دارند و حتی وقتی مغز مادربزرگ قفل می‌کند و تعداد فوتی‌ها را بیشتر از قبل اعلام می‌کند هم بهش چیزی نمی‌گویند. حتی روزی که رفته بودیم خواستگاری و نتوانسته بودیم پیرزن را قال بگذاریم، جلو روی همسر آینده‌ام و پدر و مادرش برگشت گفت: «این توله‌سگ رو می‌بینین؟ هفت‌بار این زن… همین زن خواست اینو بزاد و نتونست. هفتاد‌تا جون داره. این… هفت‌بار تا دم در دنیا اومده و گفته نه! نمیام. رفته و باز این زنیکه به زور آوردتش… قدر این جوون رو بدونین. بدین این دختره رو ببره.» آن روز توی راهِ خواستگاری هم مامان توی ماشین یک‌دفعه داد زده بود و دستش را کرده بود از پنجره بیرون و چیزی را آن بالا روی کابل‌های فشار قوی وسط اتوبان نشانمان داده بود.

ما که چیزی ندیدیم ولی کلاغ دم‌سیاه ظاهرا داشت برای امر خیر تعقیبمان می‌کرد. برای همین، تا دو‌سال بعد از ازدواج هم یک وقت‌هایی زنم درحالی‌که داشت ظرف می‌شست و می‌دید که نه پرده اتاق‌خواب را کنده‌ام بدهم خشکشویی، نه باتری خریده‌ام برای کنترل تلویزیون و نه کفش کتانی‌اش را برده‌ام بدهم به استاد کفاشِ پلاس سر کوچه؛ وسط چرخاندن اسکاج توی لیوان می‌گفت: «حالا خوبه هفت‌بار مُردی و باز پا شدی اومدی. تو دیگه چه آویزونی هستی والا! اومدی چیکار کنی؟ مثل خرس قطبی بیفتی جلوی تلویزیون کانالا رو عوض کنی؟ می‌موندی همون‌جا دیگه. کجا بودی؟ می‌موندی همون‌جا. منم بدبخت نمی‌کردی.»

پارسال اواخر فروردین روبه‌روی پارک ملت داشتم راه می‌رفتم و کیف سر کارم را تاب می‌دادم توی هوا که یک چیزی محکم خورد پس کله‌ام. تا برگردم ببینم کدام آشنای قدیمی و خزی نبوغ به خرج داده؛ صدای قارقار کلاغی درشت و چرک و پَرریخته پیچید توی سرم و بلافاصله صدای‌ هارهار خندیدن مردم. کلاغ بی‌شعور خواسته بود اوج بگیرد و بپرد برود هوا ولی نتوانسته بود سرعت بال زدن و زاویه اوج گرفتنش را تنظیم کند و محکم خورده بود به من. شاید هم اصلا برایش مهم نبوده که آدمیزاد دارد راه می‌رود آنجا. همان روز وقتی رسیدم خانه، دیدم تمام چراغ‌ها خاموش است و دور تا دور سالن پذیرایی با شمع‌های کوچک روشن شده و از دم درِ ورودی گلبرگ‌های پرپر شده رز ریخته‌اند روی زمین و یک راه رمانتیک درست کرده‌اند تا در توالت. کیف و کفش‌هام را گذاشتم کنار در و مسیر گل‌ها را رفتم تا توی دستشویی. جلوی سنگ توالت یک چیز پلاستیکی افتاده بود روی دسته‌ای از رز قرمز و تا خم شدم برش دارم زنم از پشت سر جیغ کشید و برای مسخره‌بازی داد زد: «مو حامیلَه‌یوم» حالا، این روزها وقتی زنم حواسش نیست توی گوش دخترم زمزمه می‌کنم: «روزی که تو به دنیا اومدی، یه کلاغ خوشگل یکدست سیاه، اومد نشست دم پنجره و به جای قارقار کردن گفت باهار… باهار…»


منبع: برترنها

افشای راز مرگ زن جوان در پزشکی قانونی/ مسمومیت یا خفگی عمدی؟

ایران نوشت: ظهر یکشنبه ۳۱ اردیبهشت امسال، بازپرس کشیک قتل پایتخت در تماس پرسنل بیمارستان مهدیه در جریان مرگ زن جوانی قرار گرفت. تحقیقات نشان می‌داد لحظاتی قبل این زن ۲۷ ساله با همسرش در وضعیتی وخیم به بیمارستان منتقل شده بودند اما تلاش پزشکان برای نجات زن جوان بی‌ثمر بود و او تسلیم مرگ شد.

در تحقیقات اولیه همسراین زن به بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران گفت: شب قبل به همراه همسر و دو پسر یکساله و چهار ساله‌ام از بیرون شام گرفتیم. بعد از خوردن غذا حال من و همسرم بد شد و دیگر چیزی متوجه نشدیم. صبح که مادر زنم برای دیدن دخترش به خانه ما آمده بود از موضوع با خبر شد و ما را به بیمارستان برد.

به دستور بازپرس جنایی، جسد زن جوان برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد و متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کردند. با مشخص شدن علت مرگ زن جوان، بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر در این خصوص را صادر کرد.
 


منبع: الف

خط و نشان محیط زیست برای بیمارستان‌های متخلف پایتخت

رییس اداره محیط زیست شهر تهران با اشاره به اینکه ۳۰ بیمارستان پایتخت مشکل مدیریت پسماند دارند، گفت: اولین ناظر درحوزه مدیریت پسماندها و پساب‌های بیمارستانی وزارت بهداشت است.

محمدحسین بازگیر در گفت و گو با ایسنا با بیان اینکه ۱۵۸ بیمارستان در شهر تهران داریم، گفت: از این تعداد ۳۰ مورد مشکل مدیریت پسماند دارند که اخطاریه های لازم را برایشان صادر کرده و به آن‌ها مهلت داده‌ایم که مشکل خود را برطرف کنند همچنین چند پرونده برای رسیدگی به مراجع قضایی فرستاده‌ایم ودر حال پیگیری آن‌ها هستیم.

وی افزود: چنانچه بیمارستان‌ها ظرف مهلت تعیین شده مشکل خود را برطرف نکنند به مراجع قضایی معرفی خواهند شد. هشت بیمارستان نیز اشکالاتی در حوزه مدیریت پساب دارند که آن‌ها نیز اخطاریه‌های لازم را دریافت کرده‌اند ومنتظر هستیم تا مشکلات خود را برطرف کنند.

بازگیر با اشاره به مسوولیت وزارت بهداشت درحوزه مدیریت پسماندها و پساب‌های بیمارستانی گفت: از وزارت بهداشت توقع داریم پیش از اداره محیط زیست،این موضوعات را پیگیری کند و برخوردهای لازم را انجام دهند البته درحال حاضر وزارت بهداشت پیگیر مدیریت صحیح پسماندها و پساب‌های بیمارستانی است اما امیدواریم که این کار تداوم بیشتری داشته باشد و با جدیت پیگیری شود.

رییس اداره محیط زیست شهر تهران در پایان اظهارکرد: اداره محیط زیست شهر تهران ناگزیر است که پایش‌های بیمارستانی را انجام دهد و و هر جا که به مشکلی برخورد، اقدامات لازم را در دستور کار قرار دهد. هدف ما از تمام پیگیری‌ها و برخوردها حل مشکلات زیست محیطی است تا بتوانیم شهری پاک داشته باشیم. به‌طور قطع تعطیلی و یا جریمه واحدهای متخلف برای محیط زیست منفعتی ندارد.


منبع: الف

درباره "مد" و سنخیت آن با دین

چندی پیش هفته‌ی مد را در دنیا پشت سر گذاشتیم. هفته‌ی مد به ترتیب در چهار شهر نیویوک، لندن، میلان و پاریس، چها رخداد مهم دنیای هنر وفرهنگ را در امتداد هم رقم می زند. البته در سایر کشورها و شهرهای دنیا هم سال‌هاست چنین هفته‌ای برگزار می‌شود حتی در کشورهایی مسلمان نشین.

اما هفته‌ی مد ۲۰۱۷ اتفاق بزرگی رخ داد و آن هم اینکه طرح‌های اسلامی «انیسه حسبیون» اندونزیایی به معرض تماشا گذاشته شد. کل مانکن‌ها در ۱۷ مدل مختلف طرح‌های وی با حجاب وارد صحنه شدند.

و اما اینکه حجاب در مد و مد در اندیشه‌های اسلامی چه جایگاهی دارند مبحث مفصلی را می‌طلبد. ابتدا بپردازیم به اینکه اصولاً تعریف کلی و عمومی مد چه است.

خانم سینتیا دورکانین Cynthia Durcanin در مقاله خود در مجله‌ی Elle می‌گوید:
مد پدیده‌ای است که ما هر روز با آن سر و کار داریم. حتی افرادی که مدعی هستند که آنچه می‌پوشند برایشان اهمیتی ندارد،‌ هر روز صبح لباسهایی را انتخاب کرده و به تن می‌کنند که گویای حال و هوای آن روز آنها است.

یکی از مسائل حتمی در دنیای مد، «تغییر» است. ایده‌های تازه‌ی مد، بطور مداوم ما را از طرق مختلفی چون موسیقی، ماهواره، کتاب‌ها و تلویزیون، بمباران می‌کنند. همچنین فیلم‌ها، بر پوشش مردم تاثیرات عظیمی دارند.

آنچه ما می‌پوشیم هم متأثر از دست اندرکاران موسیقی و آیکون‌های دیگر فرهنگی بوده است، و هم نشات گرفته از شخصیت‌های سیاسی و اشرافی گری ها می‌باشد. مد برملا کننده است. لباس‌ها مشخص می‌کنند که ما جزو کدام گروه‌ها هستیم.

شیوه‌های پوشیدن لباس مشخص می‌کنند که ما که هستیم اما همچنین میان گروه‌ها و دسته‌ها، تفاوت و فاصله ایجاد می‌کنند. مد زبانی است که داستان پوشاننده‌ی خود را بیان می‌کند.

لباس‌ها، نوعی روابط بدون کلامی را تولید می‌کنند که همه‌ی ما متوجه آن می‌شویم.
دلایل زیادی برای انتخاب‌های ما در زمینه لباس‌هایی که می‌پوشیم وجود دارد:

حفاظت خود از برف و باران و سرما
جلب توجه
احساسات: ما وقتی حالمان خوب است، خوب و پر انرژی لباس می‌پوشیم و وقتی حال نداریم هم بی توجه لباس بر تن می‌کنیم.

دلایل و توجیهات مذهبی
موقعیت‌ها و رسوم: برای مثال قضات یونیفورم خاص خود را دارند، سربازان لباس جنگ بر تن دارند و عروس‌ها لباس سفید بلند می‌پوشند.مد یک تجارت عظیم است. افراد، بیش از هر تجارت دیگری در دنیا، درگیر تولید، خرید و فروش لباس، هستند.

مدها به محض اینکه توسط عموم شناسایی و استفاده می‌شوند، تغییر می‌کنند.

مد یک وضعیت خاص ذهنی است. یک روح است و یک انرژی ساطع از وجود خود. مد حرف می زند، ‌می‌تواند یک نجوای کوتاه باشد، ‌یک جیغ پر انرژی و بلند باشد و یا یک لبخند آشنا. بیش از هر چیز، مد در ارتباط با راحت بودن با خود و خود باوری است و اعتماد به نفس را به یک تیپ مخصوص شخص ترجمه می‌کند.

مد شیوه‌ای از بیان خود است که اجازه می‌دهد فرد در طول زندگی نقش‌های متعددی را برای خود تعریف کند. روشی است برای جشن گرفتن گوناگونی دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم.

مد درباره‌ی تغییر است؛ تغییر، که از ضروریات جالب و جذاب نگاه داشتن زندگی می‌باشد. در عین حال مد را نباید خیلی جدی گرفت وگرنه اهمیت و جایگاه آن کمرنگ می‌شود.

البته اگر از یک دانشجوی هنر یا یک شیفته‌ی مد در ارتباط با چیستی آن سؤال کنیم احتمالاً پاسخ‌های متفاوتی خواهیم گرفت: «مد راهی است برای نمایان کردن خود» یا «مد یک شکلی از هنر است» و «مد بازی کردن و زیر پا گذاشتن قوانین لباس پوشیدن رایج است».
 
جایگاه مد در جامعه اسلامی
به گفته‌ی حمید قبادی، دبیر کارگاه مد و لباس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نمایشگاه لباس عاشورایی،‌ یکی از کارکردهای لباس، نمایان کردن اندیشه‌های دینی است. همچنین اقلیم باید در لباس جایگاه خود را داشته باشد. نوع لباس پوشیدن ما بسیاری از درونیاتمان را فاش می‌سازد. از جمله فکر و اعتقادات و اندیشه‌های مذهبی‌مان را، لذا نشان دهنده هویت ماست. هر جامعه‌ای اندیشه‌ای خاص خود را دارد و یک جامعه اسلامی که نگاهی معنوی و معناگرا دارد باید آنرا در پوشش خود هم انعکاس دهد.

مد در اندیشه‌های اسلامی
همانطور که می دانیم رسالت اسلام بعنوان کامالترین مکتب الهی، پاسخگویی کامل و صحیح به تمام خواسته‌های فطری و نیازهای اصیل انسان است.

مهم‌ترین علت مدگرایی، فطرت و ذات انسان‌هاست. گرایش به مد در فطرت انسان بخاطر حس زیبایی دوستی، کمال جویی و تنوع طلبی است. البته همه استعدادهای فطری اگر از حالت طبیعی و معقول خود خارج شوند جنبه انحرافی پیدا می‌کنند. این گرایش هم صورت افراطی دارد که تبدیل به مدپرستی می‌شود و نتیجه جهل افراد، ضعف ارزش‌های معنوی و تبلیغات وسیع نظام‌های سرمایه داری است.

اسلام،‌ امروزی شدن و نوگرایی در سبک لباس پوشیدن را در کل پذیرفته است. آیاتی در قران آمده است که طبق آن‌ها خداوند به پیامبر صلوات الله علیه می‌فرماید که مردم طبق عرف و زمانه خویش حرکت کنند و رفتارهایی مطابق هنجارهای جامعه داشته باشند. به عبارتی فرزند زمان خویش باشند. اما بدیهی است که دین مبین اسلام قضیه را به همین جا ختم نکرده است و طبیعتاً چهارچوب‌ها و قوانینی در این راستا دارد.

رعایت این چهارچوب‌ها باعث می‌شود که فرد هویت فرهنگی خود را تباه نکند. برای مثال لباس پوشیدن نباید منجر به اسراف و تجمل گرایی شود، نباید منافاتی با عقل سلیم داشته باشد، ‌نباید به سبب تفاخر باشد و نباید شباهت به پوشش کفار داشته باشد. در حالیکه قرار است نوع لباس پوشیدن گویا هویت ملی و مذهبی فرد و جامعه باشد، تقلید و پیروی از بیگانگان در این امر منجر به عدم استقلال می‌شود و نهایتاً وابستگی مسلمانان لذا حس خود کم بینی در آنان تشدید یافته و آنان را دچار بحران هویت می‌کند. متاسفانه در مدگرایی امروزی جامعه ما هم رگه‌هایی از ازخودبیگانگی دیده می‌شود. تشابه پوشش و خوراک به کفار و مشرکین سبب تغییر تدریجی سبک زندگی و همرنگی‌های دیگر در سایر شئون زندگی می‌شود. طبق اسلام وسیله خودآرایی و محیط آرایی باید از راه حلال و مشروع بدست آمده باشد، اسراف در سرمایه‌ها و استعدادها نداشته باشد، باعث تحریک میل جنسی و هواهای نفسانی نشود و تقلید کورکورانه هم در آن نباشد. مطلوب اسلام این است که زنان و مردان مسلمان در حین فعالیت‌های اجتماعی خود و به هنگام رویارویی با نامحرم، با جنبه‌های انسانی خود حضور یابند نه با جنبه‌های حیوانی و شهوانی که به مرور زمان موجب انحطاط فرد، خانواده و جامعه می‌شود. اسلام زینت و جمال و خودآرایی را نه تنها در ظاهر بلکه در باطن و بعنوان زینت معنوی و آراستگی در فضایل اخلاقی می‌داند. این مکتب، پوشش مناسب را از آن شخصیت‌های موفق می‌داند.

از دیدگاه اسلام شکل گیری و تغییر پوشش و آرایش فرد به متغیرهای متعددی بستگی دارد، از جمله: مقتضیات زمان، موقعیت خاص فرد،‌ وضعیت مئیشتی و جایگاه اجتماعی وی، مقتضیات سنی، مطابقت با عرف جامعه،‌ مطابقت پوشش و آرایش با جنسیت، رعایت عفاف و حیا، پرهیز از خودنمایی و فخر فروشی،‌ منع از انگشت نما شدن و همانطور که پیش از این آمد، پرهیز از مشابهت به کفار.

ادبیات مربوط به حجاب و مد، عمدتاً سبب پیدایش مد اسلامی از درون پوشش اعتراضی اسلامی شد. در اوایل قرن بیستم رفته رفته مدهای لباس اروپایی در جهان اسلام گسترش یافت.

در همان سال‌ها یعنی از اوایل ۱۹۹۰ نمایشگاه‌های مد اسلامی به سرعت رواج یافت و فروشگاه‌های اینترنتی لباس‌های اسلامی نیز افزایش یافت که خصوصاً در کشورهای اروپایی و غیر مسلمان از آن‌ها استقبال گسترده‌ای شد. سپس بدنبال مصرفی و بازاری شدن گسترده پوشش اسلامی در دنیا، بازار جهانی مد اسلامی بوجود آمد.

***
منابع
ایکنا- خبرگزاری بین المللی قرآن
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
هنر آنلاین
نشریه الکترونیکی پرسمان
نشریه الکترونیکی «آل»


منبع: الف

بارش باران در ۳ استان کشور/ احتمال وقوع سیلاب در مناطق کوهپایه‌ای

کارشناس سازمان هواشناسی از احتمال وقوع سیلاب در مناطق کوهپایه‌ای کشور خبرداد.

محمد اصغری در گفت و گو با میزان گفت: امروز چهارشنبه، سوم خرداد ماه شاهد وقوع رگبارهای پراکنده باران و تگرگ در مناطق کوهپایه‌ای کشور خواهیم بود.
 
وی افزود: وضعیت به گونه‌ای است که پیش بینی می‌شود در این مناطق سیلاب نیز رخ دهد. 

کارشناس سازمان هواشناسی از افزایش رطوبت در برخی از شهرهای کشور خبرداد و تصریح کرد: در برخی از نقاط کشور به خصوص در شهرهای جنوب شرقی ایران، امروز شاهد افزایش رطوبت هوا خواهیم بود. 

اصغری از بارش باران در ۳ استان کشور خبرداد و خاطرنشان کرد: از بعد از ظهر امروز شاهد بارش باران در استان‌های اردبیل، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی خواهیم بود. 

وی با اشاره به کاهش نسبتی دما در برخی از نقاط کشور اذعان کرد: در برخی از نقاط کشور از جمله سواحل دریای خزر، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و اردبیل شاهد کاهش نسبی دما خواهیم بود.


منبع: الف

شوراهای پنجم چه زمانی آغاز به کار می‌کنند؟

ایسنا نوشت: در حالی که چهارمین دوره شورای شهر تهران ۱۳ مردادماه سال ۱۳۹۲ کار خود را آغاز کرد، بر اساس مصوبه جدید مجلس در مردادماه سال جاری کار چهارمین دوره شورا به پایان رسیده و پنجمین دوره شورای اسلامی شهر تهران،ری و تجریش کار خود را آغاز خواهد کرد.

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در بهمن ماه سال ۹۵ در جریان بررسی طرح اصلاح موادی از قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران اصلاحاتی را در این قانون اعمال کردند به شکلی که در ماده ۳ قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران مقرر شد دوره فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا از تاریخ تشکیل، چهار سال می‌باشد که یک ماه پس از برگزاری انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا شروع می شود و چهار سال بعد خاتمه می‌یابد.

اما این مصوبه مورد مخالفت شورای نگهبان قرار گرفت چرا که اگر یک ماه پس از انتخابات پنجمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا، شوراهای جدید شروع به کار کنند، دوره ۴ ساله شورای چهارم به طور کامل پایان نمی‌یابد.

در پی این مخالفت شورای نگهبان نمایندگان مجلس شورای اسلامی در فروردین ماه سال ۹۶ جهت تأمین نظر شورای نگهبان ماده ۳ قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران را اصلاح کردند و در قانون مقرر شد: دوره فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا ۴ سال می‌باشد که از ۱۴ مرداد ماه شروع و در ۱۳ مرداد ماه ۴ سال بعد خاتمه می‌یابد و در تبصره ذیل این ماده آمده است که دوره چهارم شوراهای اسلامی شهر و روستا در ۱۳ مرداد ماه ۱۳۹۶ خاتمه یافته و دوره پنجم این شوراها از ۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۶ آغاز می‌گردد.

به این ترتیب بنابر اصلاحی که مجلس شورای اسلامی در قانون مذکور انجام داده، روز ۱۴ مرداد ماه سال جاری، پنجمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا آغاز به کار می‌کنند که باز هم این مصوبه اصلاحی نیازمند تأیید شورای نگهبان است.

مهدی چمران، رییس شورای اسلامی شهر تهران درباره زمان آغاز به کار شورای اسلامی شهر تهران، ری و تجریش گفت: برابر قانون شهریورماه باید اعضای شورای شهر در دوره جدید کار خود را آغاز کنند اما طبق مصوبه جدید مجلس ۱۴ مرداد پنجمین دوره شورا باید کار خود را آغاز کند که این مصوبه مجلس هنوز مورد موافقت شورای نگهبان قرار نگرفته است که اگر این موافقت انجام شود می تواند در این تاریخ ، شورا در دوره جدید کار خود را آغاز کند.

وی درخصوص اجرای مصوبات دوره های پیشین شورای شهر تهران توسط پنجمین دوره شورای اسلامی شهر تهران،ری و تجریش گفت: مصوباتی که در هر دوره شورای شهر تهران تصویب شده اند همانند قوانین مجلس هستند و باید اجرا شوند و اگر شورای جدید قصد تغییر آنها را داشته باشد باید روند قانونی تغییر و تصویب مصوبه جدید را طی کنند.

این درحالیست که احمد علیرضابیگی عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور در مجلس شورای اسلامی پیش از این در مصاحبه‌ای با اشاره به زمان آغاز پنجمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا، اظهار داشت: ابتدا مجلس شورای اسلامی زمان آغاز به کار پنجمین دوره شوراها را ۲۹ خردادماه تعیین کرد ولی پس از آن نمایندگان به منظور پایان یافتن دوره ۴ ساله شورای چهارم، ۱۴ مرداد ماه ۹۶ را زمان آغاز به کار شورای پنجم تعیین کردند.

با توجه به اینکه ۱۴ مردادماه سال ۱۳۹۶ روز شنبه است آخرین جلسه شورای شهر تهران در دوره چهارم سه شنبه ۱۰ مردادماه سال جاری خواهد بود و به این ترتیب با قانونی شدن مصوبه مجلس شورای اسلامی پرونده این دوره شورا در روز سه شنبه بسته خواهد شد.


منبع: الف

اقدام تحسین‌برانگیز یک نامزد شورای شهر

«پدیده این دوره از انتخابات شوراهای شهر یک جوان تحصیلکرده جوانرودی است که با داشتن مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه لندن، لباس پاکبانی به تن کرد تا تبلیغات انتخاباتی‌اش را از سطح شهر جمع‌آوری کرده و به مخازن زباله بریزد.»

روزنامه ایران نوشت: «پنجمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا، این روزها با شگفتی‌ها و پدیده‌های خبرساز زیادی مواجه شده است. از کسب کرسی نخست شورای شهر در «خرم آباد» و «بیجار» توسط یک «جوان روشندل» و یک «دستفروش» گرفته تا ورود ۴۱۵ زن به شوراهای شهر و روستا در استان محروم سیستان و بلوچستان و نیز پاکبانی که موفق به ورود به شورای شهر رشت شد اما این بار پدیده این دوره از انتخابات شوراهای شهر یک جوان تحصیلکرده جوانرودی است که با داشتن مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه لندن، لباس پاکبانی به تن کرد تا تبلیغات انتخاباتی‌اش را از سطح شهر جمع‌آوری کرده و به مخازن زباله بریزد.

اقدام نمادین و زیبای این نامزد شورای شهر که اتفاقاً موفق به کسب کرسی شورای شهر هم نشده، روز گذشته بازتاب گسترده‌ای در بین کاربران شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها یافت؛ چرا که بدون تردید او نخستین نامزد انتخاباتی در ایران است که یک روز بعد از پایان رقابت‌ها، آن هم در شرایطی که بسیاری از شهرهای کشورمان به صحنه‌های  آشفته پوسترهای تبلیغاتی بدل شده و رنج و زحمت پاکبانان را صدچندان ساخته، حالا به منظور حفظ محیط‌ زیست شهری و رعایت حقوق شهروندی همشهریانش و پاکبانان مسئولیت پاکسازی پوسترهای تبلیغاتی‌اش در شهر را بر عهده گرفته و خودش شخصاً با پوشیدن لباس نارنجی دست به کار شده است.

لقمان بهروزی، کاندیدای ۲۹ ساله ‌شورای شهر جوانرود که عشق به خدمتگزاری در وطن چند ماه قبل او را از فنلاند به ایران کشانده تا با کسب کرسی شورای شهر بتواند شرایط زندگی را برای مردم شهر جوانرود بهبود بخشد، در گفت‌وگو با ایران در توضیح این اقدام خود می‌گوید: ۷ نفر موفق به ورود به شورای شهر جوانرود شدند و من با اختلاف ۴۰۰ رأی و کسب ۳۹۳۶ رأی، نفر نهم شدم و اتفاقاً یکی از برنامه‌ها و اهداف من مسائل فرهنگی بود. یعنی به مردم شهر وعده داده بودم که اگر به شورا راه پیدا کنم، برنامه‌ای تدارک می‌بینم تا شهردار و همه اعضای شورای شهر ماهی یک بار لباس پاکبانی به تن کرده و خیابان‌ها را پاکسازی کنند. این کار هم باعث می‌شود مردم بدانند که ما مدیران و مسئولان پشت میز نشین نیستیم و هم این که باعث می‌شود مردم نیز در پاکسازی شهر و حفظ محیط زیست شهری‌شان مشارکت بیشتری داشته باشند تا بار سنگین پاکیزه کردن شهر حداقل تا حدی از روی دوش پاکبانان زحمتکش برداشته شود اما متأسفانه فضا برای رقابت در اینجا اصلاً مناسب نبود و تا حدی مسموم به نظر می‌رسید یا بهتر بگویم بسیاری از اقداماتی که توسط برخی کاندیداها انجام شد تا رأی جمع کنند، من انجام ندادم چون برای من خط قرمز بود و هنوز هم هست چون من به سیستم اروپا عمل کردم. مثلاً این که برخی از کاندیداها اقوام خود را از روستاها آوردند تا به آنها رأی دهند. از طرف دیگر من تبلیغات کاغذی نداشتم تا چهره شهر زشت شود و از بنر استفاده کردم. اما طبق قانون که اعلام کردند، بنرها یک متر در ۷۰ سانتیمتر باشد، من ۶۰۰ بنر به همین اندازه تدارک دیدم ولی کاندیداهای دیگر بنرهایشان گاه تا ۱۰ الی ۲۰ متر هم می‌رسید!

اگر موقعیتی برای خدمت در ایران باشد، می‌مانم

لقمان بهروزی در پاسخ به این پرسش که چرا به کشور برگشت، گفت: همیشه این حس در من بود حالا که به جایی رسیدم پس باید برگردم و به مردم شهر و کشورم خدمت کنم، من همیشه عاشق ایران بودم و هستم. با این که الان اینجا هیچ شغلی ندارم اما همه تلاشم را می‌کنم تا شغلی پیدا کنم تا این میل به خدمتگزاری در من از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود؛ حالا چه جوانرود باشد چه هر گوشه دیگری از ایران عزیز. امیدوارم بتوانم در گوشه ای از ایران خدمت کنم ولی اگر شغلی پیدا نکنم مجبورم بر خلاف میل باطنی‌ام دوباره به فنلاند برگردم.

بهروزی خاطرنشان می‌کند: من ۵- ۶ سال است که در خارج از کشور زندگی می‌کنم. ابتدا لیسانسم را در رشته حقوق در دانشگاه پیام نور گرفتم و بعد در رشته حقوق بین‌الملل موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس از دانشگاه لندن شدم و بلافاصله در رشته علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در همین دانشگاه برای مقطع دکترا پذیرفته شدم و تا چند وقت دیگر هم دفاع می‌کنم اما در فنلاند زندگی می‌کردم. شهر «توکو» که من در آنجا زندگی می‌کردم، حدود ۱۸۰ هزار نفر جمعیت داشت. به دلیل ارتباطاتی که با شهرداری شهر توکو داشتم بارها به من پیشنهاد شد که برای عضویت در شورای شهر توکو کاندیدا شوم اما چون عاشق ایران و شهرم جوانرود بودم، به اتفاق همسر و فرزندم تصمیم گرفتم به ایران بازگردیم. این در حالی است که هر دوی ما آنجا خیلی موقعیت‌های اجتماعی و شغلی مناسبی داشتیم.

او افزود: همسرم با این که ۱۸ سال است در فنلاند زندگی کرده و همانجا بزرگ شده و آنجا نیز در شغل پرستاری مشغول به کار بود اما به احترام من، مخالفتی نکرد و آن همه امکانات و توسعه‌یافتگی در کشوری اروپایی همچون فنلاند را رها کرد تا به جوانرود بیاید و اینجا زندگی کند. جوانرود یک شهر کوچک در نقطه صفر مرزی است که متأسفانه من خجالت می‌کشم بگویم از حداقل امکانات شهری هم برخوردار نیست، فضای سبزش در حد زیر خط فقر است و سیستم جمع‌آوری و دفع پسماندش کاملاً غیر اصولی و به شیوه سنتی است و در این شهر تنها یک بازارچه مرزی وجود دارد که مردم خودشان با تلاش خودشان آن را به وجود آورده‌اند. برای همین من برنامه‌هایم را برای ۴ سال کاری در شورای شهر در ۴ محور «توسعه فضای سبز»، «ساماندهی بازارچه»، «ساماندهی پایانه حمل و نقل» و «ترافیک» تدارک دیدم. از سوی دیگر در برنامه‌هایم اعلام کردم با توجه به این که ارتباطات خوبی با شهرداری و شورای شهر توکو در فنلاند دارم، تلاش می‌کنم که با جلب سرمایه خارجی وضعیت شهر را بهبود ببخشم و حتی ارتباط خواهرخواندگی یکی از شهرهای فنلاند با شهر جوانرود را فراهم کنم تا از طریق تقویت مناسبات و روابط خارجی بین مدیران دو شهر بتوانیم برای توسعه زیرساخت‌ها در شهر جوانرود گامی مثبت برداریم.

بهروزی در ادامه گفت: برای همین شعار انتخاباتی‌ام را «این تاریخ کهن، نگاهی نو می‌طلبد» انتخاب کردم تا بتوانم وضعیت شهر را از این نابسمانی نجات دهم.

بهروزی ادامه داد: اما به هر حال این امکان به دلایلی که گفتم مهیا نشد ولی اگر هر جای دیگری از ایران این موقعیت برای خدمت مهیا شود، در ایران می‌مانم. در غیر این صورت مجبورم ترک وطن کنم.

او همچنین یادآور شد: «روزی که تصمیم گرفتم بنرهای تبلیغاتی‌ام را از سطح شهر جمع کنم راستش اصلاً فکر نمی‌کردم این موضوع این قدر ابعاد رسانه‌ای پیدا کند چون به نظرم این ابتدایی‌ترین وظیفه شهروندی ماست که هر کس باید بداند و بپذیرد شهری را که خودش زشت و کثیف کرده خودش هم پاکسازی کند.»

اقدام محیط زیستی این نامزد شورای شهر اگر چه در نوع خود بی‌نظیر بود اما از نگاهی دیگر هم حائز اهمیت است. این که این روزها، گویی کردها در مسیر حفظ محیط زیست گوی سبقت را از دیگر مناطق ایران ربوده و پیشقراول بسیاری از اقدامات و تحرکات اجتماعی و زیست محیطی شده‌اند. از نهضت شکستن اسلحه‌های شکاری و حمایت از حیات وحش در اکثر شهرهای کردنشین گرفته تا نجات جنگل و اطفای حریق تا سر حد مرگ و سوختگی تا مرز ۷۵ درصد و نیز برگزاری عروسی‌های سبز و محیط زیستی! کاش این رفتار مترقی و مسئولانه این جوان کرد در بین همه نامزدهای انتخاباتی بعد از این نهادینه شود.»


منبع: الف

اختلاف خانوادگی در صدر تماس با اورژانس‌ اجتماعی

رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی بهزیستی کشور از ۱۷۳ هزار مورد تماس با خط ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی) طی سال گذشته خبر داد و گفت: مسایل و اختلافات خانوادگی در صدر تماسها با اورژانس اجتماعی بوده است که تماس‌گیرندگا ن خواهان حمایتهای مادی و معنوی از بهزیستی و دستگاه‌های ذیربط برای رفع مشکلات خود هستند.

به گزارش ایسنا، حسین اسدبیگی خدمات ارائه شده از سوی این مرکز را در سال ۹۵ تشریح و اظهار کرد: اورژانس اجتماعی در چهار قالب مراکز ثابت مداخله در بحران، تیم های سیار، پایگاه خدمات اجتماعی و همچنین مرکز تلفنی ۱۲۳ به ارائه خدمات فوریت های اجتماعی می پردازد.

وی افزود: در سال گذشته حدود ۴۰۰۰ نفر در ۱۹۷ مرکز مداخله بحران پذیرش شدند. ۹۰ هزار نفر از تیم های سیار که شامل ۲۹۷ خودرو هستند خدمات گرفتند و شمار تماس‌های مرتبط با خط ۱۲۳ در سراسر کشور به حدود ۱۷۳ هزار مورد رسید.

رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی بهزیستی کشور درباره گزارشات واصله پیرامون “خودکشی” گفت: در مجموع ۵۲۲۵ مورد خودکشی گزارش شد که از این تعداد ۸۸۶ مورد به مراکز ثابت مداخله در بحران ما مراجعه کردند. تیم سیار به ۲۰۱۷ مورد مراجعه کرد و ۲۳۲۲ مورد نیز با خط ۱۲۳ تماس گرفتند.

اسدبیگی ادامه داد: «کودک آزاری» نیز از جمله فوریت های اجتماعی است که آمار ۲۶هزار و ۵۰۰ مورد را در سال ۹۵ به نام خود ثبت کرد. از این تعداد  ۲۷۰۰ نفر به مراکز ثابت مداخله در بحران مراجعه کردند، بیش از ۱۰ هزار مورد خدمات سیار داشتیم و ۱۳ هزار و ۷۰۰ مورد تماس تلفنی با خط ۱۲۳ داشتیم.

وی درباره آمار “همسرآزاری” نیز گفت:  جمعا حدود ۱۳ هزار و ۳۷۰ مورد «همسرآزاری» گزارش شد که بیش از ۲۰۰۰ مورد به مراکز مداخله مراجعه کرده بودند، بیش از ۳۰۰۰ مورد خدمات سیار دریافت کردند و ۸۲۰۰ مورد  با خط ۱۲۳ تماس گرفتند.

رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی بهزیستی کشور ادامه داد: آمار «فرار از منزل» نیز  حدود ۴۸۰۰ مورد بوده که ۱۲۰۰ مورد به مرکز مداخله مراجعه کردند. بیش از ۱۰۰۰ مورد  خدمات سیار داشتیم و حدود ۲۶۰۰ مورد با ۱۲۳ تماس گرفته و مشاوره تلفنی گرفتند.

اسدبیگی با بیان اینکه حوادث اجتماعی از منابع مختلفی به ما گزارش می شود گفت: همسایگان، اقوام، مدرسه، مردم رهگذر، نیروی انتظامی، سازمان های مردم نهاد و بیمارستان ها و مراکز درمانی  از جمله مراجعی هستند که فوریت های اجتماعی بویژه کودک آزاری ها را به ما گزارش می کنند.

وی افزود: در مواردی با خط ۱۲۳ تماس گرفته می شود و همکاران ما در صورت نیاز توصیه ها و راهنمایی های لازم را انجام می دهند، اما اگر مورد وخیم بود تیم سیار به محل اعزام می شود و بررسی می کند. در نهایت اگر موردی شدید و حاد بوده و نیاز باشد کودک تحت آزار از خانواده خارج شود به دنبال اقدامات قضایی می رویم.

رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی بهزیستی کشور ادامه داد: اگر لازم شد کارشناسان ما از قاضی حکم می گیرند و با حضوران ماموران کودک تحت آزار به طور موقت از خانواده گرفته می شود و تا زمانی که خانواده صلاحیت نداشته باشد این کودک با حکم قاضی به مراکز بهزستی ارجاع می شود. متاسفانه برخی خانواده ها شایستگی سرپرستی کودک خود را ندارند.

اسدبیگی با بیان اینکه در اورژانس های اجتماعی سراسرکشور حدود ۲۰۰۰ نیرو مشغول به کار هستند گفت: ۱۹۷ مرکز مداخله بحران و ۳۰۰ خودروی ارائه خدمات سیار داریم. در ابتدای سال جاری ۲۴ مرکز مداخله دیگر افتتاح شد و طبق مصوبه مجلس و برنامه ششم توسعه مکلف شدیم در سال ۹۶ ،  ۱۴۰ مرکز جدید اورژانس در شهرهای با جمعیت بالاتر از  ۵۰ هزارنفر دایر کنیم.

وی در خاتمه گفت: لازم است در همینجا از مسئولان قوه قضاییه و دادسراها و ماموران نیروی انتظامی قدردانی کنیم زیرا همکاری خوبی با کارشناسان ما دارند.


منبع: الف

کشور وارد مرحله‌ نخست سالمندی شد

رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور گفت: هم‌ اکنون بیش از ۹درصد جمعیت کشور سالمند است که با این وضعیت، هم اکنون وارد مرحله‌ نخست سالمندی، یعنی جمعیت بین ۷ تا ۱۴ درصد سالمند شده‌ایم.

به گزارش فارس، محسن سلمان نژاد؛ رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور گفت: سالمندی، پدیده‌ای است که در کشورهای توسعه‌یافته، در یک دوره ۵۰ ساله اتفاق می‌افتد اما در کشور ما این شاخص، بعد از انفجار جمعیتی دهه ۶۰، به یکباره شروع ‌به‌ پدیده‌شدن کرد.

وی افزود: در واقع، انفجار جمعیتی دهه ۶۰ و کاهش مرگ‌و‌میر باعث شده تا سالمندی در کشور ما با شیب تندتری شکل بگیرد.

سلمان‌نژاد گفت: کشور با میانگین سالمندی ۷۴ سال، در حال ورود به پدیده سالمندی است و با این روند، کشورمان در برنامه ششم توسعه عملاً به سمت جمعیت سالمند تغییر رویه خواهد داد.

وی افزود: هم‌ اکنون بیش از ۹درصد جمعیت کشور سالمند است در حالی که این آمار ۸٫۲۶ درصد بوده یعنی دودهه دیگر به ۱۴ درصد افزایش خواهد یافت و این یعنی جمعیت واقعی سالمندی.

رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور افزود: بنابراین کشور با این جمعیت، هم اکنون وارد مرحله‌  نخست سالمندی، یعنی جمعیت بین ۷ تا ۱۴ درصد سالمند شده است.

وی تصریح کرد: اکنون ۸ میلیون نفر سالمند داریم ولی تا سال ۱۴۱۰ به ۱۱ میلیون نفر خواهد رسید و شیب تند سالمندی را تجربه می کنیم.

سلمان نژاد گفت: بعید می دانم حتی طی یکی دوبرنامه توسعه دیگر وقت داشته باشیم تا قدم های خوبی به سمت شاخص های جهانی سالمندی برداریم.
 


منبع: الف

ترافیک سنگین در آزادراه کرج – تهران/ وضعیت جوی جاده ها

رئیس پلیس مرکز کنترل ترافیک راه‌های کشور، ضمن تشریح آخرین وضعیت راه‌های مواصلاتی از ترافیک پر حجم در آزاد راه کرج – تهران خبر داد.

به گزارش مهر، سرهنگ نادر رحمانی گفت: بر اساس آخرین گزارش‌های دریافتی از مرکز کنترل ترافیک راه‌های کشور هم اکنون در باند جنوبی آزادراه کرج- تهران از پل فردیس تا پل کلاک ترافیک پر حجم گزارش شده است.

وی افزود: در سایر جاده‌ها و معابر کشور وضعیت ترافیکی عادی و روان گزارش شده است.

سرهنگ رحمانی در پایان گفت: در تمامی راه‌ها و محورهای مواصلاتی کشور وضعیت جوی آرام گزارش شده است.


منبع: الف

۱۳ کشته و مصدوم در حادثه رانندگی محور تایباد به خواف

رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان تایباد گفت:برخورد تریلی با دو خودروی پراید در محور تایباد به خواف منجر به به مصدومیت ۸نفر وفوت پنج نفر دیگر شد.

به گزارش مهر، غلامرضا صیادی در خصوص جزئیات این حادثه اظهارکرد: شب گذشته در کیلومتر ۳۰ محور تایباد به خواف، فرعی روستای کرات به کوه آباد یک دستگاه خودروی تریلی با دو خودروی پراید برخورد کرد که  متاسفانه منجر به مصدومیت ۸نفر وفوت پنج تن(سه مردودو زن) در صحنه حادثه تصادف گردید.

وی افزود:پس از اعلام موضوع بلافاصله یک دستگاه خودروی ست نجات وخودروی کمک دار از پایگاه امداد جاده ای شهید تکلو هلال احمرتایباد به محل حادثه اعزام شدند و عملیات رهاسازی ونجات مصدومین به سرعت انجام شد.

رئیس جمعیت هلال احمر  شهرستان تایباد بیان کرد: مصدومان حادثه توسط عوامل اورژانس به بیمارستان خاتم انبیاء(ص) تایباد منتقل شدند وعلت وقوع  این حادثه  نیز در دست بررسی است.


منبع: الف