زنگنه مجلس را قانع کرد

در جلسه علنی امروز مجلس حمیدرضا حاجی دلیگانی و ۱۳ نفر از نمایندگان مجلس از بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت در خصوص قراردادهای جدید نفتی و تضاد آن با سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی سوال کردند که زنگنه توانست با پاسخ های خود مجلس را قانع کند.

به گزارش ایسنا، ۱۴ نفر از نمایندگان مجلس در سوالی خطاب به وزیر نفت از وی پرسیدند چرا با وجود عدم اصلاح ایرادات اصلی در الگوی پیشنهادی قراردادهای جدید نفتی و تضاد آن با سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی و سایر قوانین و طی نشدن تشریفات قانونی و در نظر نگرفتن منافع ملی، وزارت نفت در پی اجرایی کردن این قراردادها است.

وزیر نفت هم در پاسخ به این سوال با تشریح روند مشورت‌خواهی‌ها و مذاکرات انجام شده در خصوص این قراردادها، گفت: ساختار قراردادهای جدید نفتی به گونه‌ای است که بیشتر از ۷۰ درصد ظرفیت صنعت نفت در اختیار شرکت‌های ایرانی قرار می‌گیرد و اگر به سرعت عمل شود بیش از ۸۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب تولید و اشتغال کشور می‌شود.

پس از توضیحات وزیر نفت وارد بودن سوال توسط مسعود پزشکیان به رأی گذشته شد که از ۲۲۵ نماینده حاضر در جلسه ۵۶ نماینده سوال را وارد دانسته و ۱۲۵ نفر این سوال را وارد ندانستند. بدین ترتیب مجلس شورای اسلامی توضیحات وزیر نفت را قانع کننده تشخیص داد.


منبع: عصرایران

امام جمعه فقید قزوین؛ خبری که ۳۰ سال قبل رسانه ای کرد

اول بار آیت الله باریک بین بود که در نماز جمعه قزوین خبری داد که روز بعد روزنامه صبح با تیتر درشت و سبز منتشر کرد…

عصر ایران؛ مهرداد خدیر – نام امام جمعه فقید قزوین که دیروز درگذشت با دو واقعه مهم سیاسی در تاریخ معاصر ایران گره خورده است و به این بهانه می توان به این دو موضوع اشاره کرد.

آیت الله هادی باریک بین البته جدای این دو رخداد هم در زمره بقیه السیف چهره های شاخص روحانیت انقلابی شناخته می شد و در ردیف امامان جمعه ای بود که غالب آنها به عنوان «شهید محراب» شهرت یافتند.

 او عضو مجلس خبرگان قانون اساسی هم بود و از این حیث نیز در ردیف نخست به حساب می آمد و نام او در کنار آیات طاهری، صدوقی، مدنی، دستغیب و جمی و چند تن دیگر قرار داشت که به عنوان نسل اول امامان جمعه رابطه نزدیک تری با مردم داشتند و تنها صدای حکومت نبودند و در انتخابات هم در معرض رأی قرار می گرفتند و به خبرگان راه می یافتند.

آن دو واقعه اما یکی استان شدن قزوین در تیر ۶۷ بود که البته در پی یک تنش رخ داد و با این حال آیت الله باریک بین در زمره حامیان استان شدن قزوین به حساب می آمد. پیش از آن قزوین به رغم سابقه تمدنی و پایتختی شهری از استان زنجان بود و پس از آن قزوین نام استانی جدید شد و شهر قزوین هم مرکز استان.

واقعه دیگر که شاید از خاطره ها رفته اما اعلام عمومی و اصطلاحا رسانه ای کردن مصوبه مجلس خبرگان در انتخاب آیت الله حسینعلی منتظری به قائم مقامی رهبری بود.

پس از آن که مجلس خبرگان اول در سال ۱۳۶۴ آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب کرد اول بار آقای شیخ هادی باریک بین بود که در نماز جمعه قزوین این تصمیم را علنی کرد و روزنامه صبح آزادگان نیز روز بعد با تیتر درشت و سبز رنگ این نقل قول را در صفحه اول انعکاس داد. قبل از ان زمزمه های شنیده می شد اما اعلام آن از زبان امام جمعه به خبر رسمیت داد.

این اول بار بود که روزنامه ای در «تیتر یک» خود از رنگ سبز استفاده می کرد و بعدتر نیز در این رنگ و اندازه تکرار نشد.

در قانون اساسی البته عنوان «قائم مقام رهبری» لحاظ نشده و تصمیم یا مصوبه خبرگان در واقع برای غافل گیر نشدن در روز مبادا بود و چه بسا نباید هم رسانه ای می شد اما آقای باریک بین در نماز جمعه خبر داد و روز بعد نیز چنان که گفته شد به عنوان تیتر اول روزنامه و با رنگ متفاوت در صفحه نخست «صبح آزادگان» نشست.

 روزنامه ای که هر چند از امکانات روزنامه آیندگان سابق استفاده می کرد اما نه مانند کیهان و اطلاعات «عمومی» بود و نه مثل روزنامه جمهوری اسلامی به حاکمیت منتسب بود و شکلی از روزنامه خصوصی به حساب می آمد.

پس از آن بیش از ۲۰۰ نماینده مجلس شورای اسلامی در ۱۷ آذر ۱۳۶۴ در نامه ای این انتخاب را تبریک گفتند و صدا و سیما هم در بخش های خبری رسمی عنوان «قائم مقام رهبری» را به کار می برد و کسی یادآور نشد این عنوان اساسا در قانون اساسی وجود خارجی ندارد و «قائم مقام» درغیاب معنی دارد و چه بسا اگر در سال ۶۴ رسانه ای و فاش نشده بود چه بسا در فروردین سال ۶۸ که آیت الله منتظری استعفا کرد یا کنار گذاشته شد یا توصیه شد استعفا کند دیگر نیاز نبود این استعفا یا برکناری رسانه ای شود.


منبع: عصرایران

کشف نوع جدیدی از عنکبوت های غول پیکر در معدن های متروکه مکزیک (+عکس)

علت نامگذاری نزدیکی محل کشف به رشته کوه های «Sierra Cacachilas» بوده است. دو دانشمند یاد شده ده ها عدد از آن ها را در محل مذکور کشف کرده و هشت عدد از عنکبوت ها را برای مطالعه بیشتر همراه خود آورده اند.

روزیاتو – عنکبوت ها در نظر عده زیادی از مردم، موجوداتی چندش آور و ترسناک هستند. بیشتر افراد هنگامی که آن ها را مشاهده می کنند، پا به فرار گذاشته و یا آنکه سریعا نسبت به کشتن شان اقدام می نمایند. حال تصور کنید که همین موجودات اندازه ای چند برابری داشته باشند و به سمت شما بیایند.

دو حشره شناس به نام های «مایکل وال» و «جیم بریان» که در موزه تاریخ طبیعی سن دیگو فعالیت دارند، با همکاری یک متخصص عنکبوت به نام «ماریا خیمنز» گونه ای جدید از این بند پایان را در غارها و حفره های معدن متروکه «Baja California» در مکزیک کشف نمودند.

کشف نوع جدیدی از عنکبوت های غول پیکر در معدن های متروکه مکزیک (+عکس)

این گونه جدید که با نام « Califorctenus cacachilensis» شناخته می شود، چندان سمی نیست. هشت عدد چشم، دندان های نیش و شکم قهوه ای رنگ از ویژگی های ظاهری جانور به شمار می روند. طول پا تا پای عنکبوت جدید بیش از ۱۰ سانتیمتر است و علی رغم آنکه از نظر اندازه شبیه به رتیل ها جلوه می کند، نمی توان آن را در دسته آن ها قرار داد.

علت نامگذاری نزدیکی محل کشف به رشته کوه های «Sierra Cacachilas» بوده است. دو دانشمند یاد شده ده ها عدد از آن ها را در محل مذکور کشف کرده و هشت عدد از عنکبوت ها را برای مطالعه بیشتر همراه خود آورده اند. آقای وال آن ها را موجوداتی پرگوشت می داند و اظهار داشته که شناسایی چنین عنکبوت های غول پیکری کار چندان سختی نیست.

پس از مطالعات و مشورت های اولیه، پژوهشگران دریافتند که گونه جدید شباهت زیادی به عنکبوت سرگردان برزیلی دارد، اما به اندازه آن سمی نیست. آقای بریان که پس از ۲۰ سال برای نخستین بار از سوی یک عنکبوت گزیده شده، نیش آن را همانند برخورد کاکتوس با دست می داند.


منبع: عصرایران

سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

تام واندربیت، نویسنده کتاب «ترافیک: آنچه رانندگی درمورد شخصیت ما می‌گوید» در کتاب خود می‌نویسد، «باتوجه به اینکه خیلی از ما زمان بسیار زیادی را در ترافیک می‌گذرانیم تا در کنار خانواده و صرف غذا، ارزشش را دارد که کمی عمیق‌تر به این تجربه نگاه کنیم.»

من واقعاً از رانندگی لذت می‌برم.

سفر کردن با ماشین در جاده‌های مختلف درکنار دوستان و خانواده برای من بسیار لذت‌بخش است و حتی رانندگی به تنهایی هم به خالی کردن ذهنم خیلی کمک می‌کند. ولی بعنوان کسی که واقعاً خیلی دوست دارد پشت‌فرمان باشد، برایم جالب بود وقتی شنیدم سبک رانندگی می‌تواند نشاندهنده شخصیت باشد.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید
تام واندربیت، نویسنده کتاب «ترافیک: آنچه رانندگی درمورد شخصیت ما می‌گوید» در کتاب خود می‌نویسد، «باتوجه به اینکه خیلی از ما زمان بسیار زیادی را در ترافیک می‌گذرانیم تا در کنار خانواده و صرف غذا، ارزشش را دارد که کمی عمیق‌تر به این تجربه نگاه کنیم.»

البته من هیچوقت آنقدر به طرز گرفتن فرمان در دستانم توجه نمی‌کنم. این تقریباً مسئله‌ای که برای اکثر ما به صورت ناخودآگاه انجام می‌شود. ولی دوست دارم بدانم رانندگی ناخودآگاه من چه درمورد شخضیتم می‌گوید. وقتی نتیجه این تست شخصیت را خواندم واقعاً باورم نمی‌شد تا چه اندازه می‌تواند درست باشد.

اگر شما هم دوست دارید درمورد آنچه سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیتتان می‌گوید بیشتر بدانید، نگاهی به این تست بیندازید.

کدامیک از این سبک‌های گرفتن فرمان در دست سبک شما در رانندگی است؟

سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

ایدآل‌گرا

در کلاس‌رانندگی به شما یاد داده‌اند که دست‌هایتان را باید روی عقربه ۱۰ و ۲ ساعت قرار دهید و شما هم دوست دارید همه کار را به طرز درست آن انجام دهید. شما توجه زیادی به جزییات دارید و کاملاً مراقبید که به همه قوانین عمل کنید.شما شدیداً باور دارید که هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشد، ارزش درست انجام شدن دارد. شخصیت ایدآل‌گرای شما احتمالاً موفقیت‌های زیادی را در زندگی برایتان به ارمغان آورده است. در زمینه کار، مُد، عشق و دوستی، همه دوست دارند مثل شما باشند!

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

بچه باحال

شما زندگی را چندان جدی نمی‌گیرید و با موقعیت‌های مختلف با آرامش و خونسردی برخورد می‌کنید. اغلب به نظر می‌رسد که اصلاً هیچ اهمیتی به دنیا نمی‌دهید. حتی در شرایط سخت، دوست دارید بااعتماد‌به‌نفس و بی‌تفاوت باشید. هر روزتان را طوری زندگی می‌کنید انگار در مسافرت و تعطیلات هستید. دوستان و خانواده‌تان هر زمان به دنبال تفریح هستند سراغ شما می‌آیند.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

مینیمالیست

شما دوست دارید زندگی را تا حد ممکن ساده نگه دارید. به دنبال حاشیه نیستید و دوستانی را ترجیح می‌دهید که با شما روراست و صادق هستند. به جای جمع کردن انبوهی از دوست برای خودتان، ترجیح می‌دهید تعداد کمی دوست خوب داشته باشید. وقتی می‌خواهید برای خودتان لباس انتخاب کنید، یک لباس ساده مشکی را برمی‌دارید. فقط بخاطر اینکه زندگی‌تان ساده است به این معنی نیست که فرد کسل‌کننده‌ای هستید. دیگران همیشه سلیقه مینیمالیست و ساده‌دوست شما را تحسین می‌کنند.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

ماجراجو

شما واقعاً اهل خطر کردن هستید. نه تنها دوست دارید زندگی سرشار از خطر و غیرمعمولی داشته باشید، بلکه می‌خواهد از هر لحظه آن نهایت استفاده را ببرید. اگر هم تابحال فعالیت‌های پرخطر و ترسناکی مثل بانجی‌جامپینگ و اسکای‌دایوینگ را امتحان نکرده باشید، مطمئناً از آنها لذت خواهید برد. وقتی صحبت از عشق می‌شود، از وارد شدن به آن واهمه‌ای ندارید. بااینکه دوستانتان معمولاً از شما ترسوتر و مخافظه‌کارتر هستند، ولی به سلیقه ریسک‌پذیر شما بسیار احترام می‌گذارند.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

رئیس

شما یک رهبر بالفطره هستید. توانایی بالایی برای قبول مسئولیت موقعیت‌های مختلف به طریقی قاطع و شفاف دارید. همه برای راهنمایی و نصیحت پیش شما می‌ایند. آنها به شما اعتماد دارند که البته بیشتر آن بخاطر این است که شما به توانایی‌های خودتان به شدت مطمئنید. در محل‌کار، معمولاً بخاطر مهارت‌هایی که در رهبری دارید مورد تشویق قرار می‌گیرید. در عشق، کمی برای پیدا کردن کسی که ذات «درجه یک» شما را تحسین کند دچار مشکل هستید ولی وقتی آن فرد را پیدا کردید، مطمئناً ارزش صبر کردن را داشته است.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

پشتیبان

مردم عاشق شما هستند. شما یک حمایت‌کننده واقعی برای دوستان و خانواده‌تان هستید. وقتی دیگران موفق می‌شوند از ته قلب خوشحال می‌شوید و از ابراز حمایت خودتان به صورت کلامی واهمه ندارید. شما شنونده‌ای عالی هستید که برای دوستانی که به دنبال دردودل کردن و نظر گرفتن هستند هدفی فوق‌العاده به شمار می‌روید. از اینکه گاهی در زندگی عقب بنشینید تا دیگران رهبری را بر عهده گیرند خوشحال می‌شوید. دوست دارید زندگی‌تان را با رویکردی دوستانه و مثبت جلو ببرید.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

صلح‌جو

شما در بین دوستان و خانواده حکم کشور «سوئیس» را دارید. اصلاً دوست ندارید وارد مشاجرات شوید چون باعث ناراحتی‌تان می‌شود. اگر یکبار در زندگی صدایتان را بالا ببرید، اطرافیانتان به شدت متعجب می‌شوند و می‌فهمند که واقعاً مسئله جدی است. به هیچ عنوان تحمل دشمنی بین دیگران را ندارید، به همین خاطر همیشه نقش حلال مشکلات و آورده صلح و دوستی بین آنها هستید.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

دلقک کلاس

مغز شما به طریقی مخالف با دوستان و خانواده‌تان عمل می‌کند چون همیشه به دنبال شوخی و طنز در هر موقعیتی هستید. خیلی بامزه‌اید و ترجیح می‌دهید زندگی‌تان را با شوخ‌طبعی و مسخره‌بازی جلو ببرید. ذهن خلاقتان، شما را به سمت تلاش‌های هنرمندانه‌تری می‌کشاند. شوخ‌طبعی شما آنقدر لذت‌بخش است که در جمع‌ها همه را به ذور و برتان می‌کشاند.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

مضطرب

همیشه در جنگ با اضطرابتان هستید. دوست دارید برای اطمینان از همه جوانب کار، همه کارهایتان را دوباره و سه‌باره چک کنید. معمولاً به سراغ فعالیت‌های با ریسک بالا نمی‌روید و ترجیح می‌دهید کارهایی را انجام دهید که مقدار قابل‌اطمینانی لذت و سرگرمی را برای شما به همراه داشته باشند. دوستان و خانواده‌تان عمیقاً مراقب شما هستند و برای کمک به بیرون آوردن شما از لاک دفاعی‌تان آماده‌اند. بااینکه همیشه سرتان را از لاک‌تان بیرون نمی‌آورید ولی کسانی که شما را می‌شناسند می‌دانند که چه انسان فوق‌العاده‌ای هستید.

 سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید

بلدوزر

دنیا، مراقب باش! بلدوزر دارد می‌آید. شما فرد پرمشغله‌ای هستید و برای کسانی که سر راهتان قرار می‌گیرند وقت ندارید. به جای اینکه وقتتان را برای حل مشکل تلف کنید، ترجیح می‌دهید مثل بلدوزر آنها را از سر راهتان بردارید. دیگران قاطعیت شما را تحسین می‌کنند و می‌دانند که برای انجام کارهایشان می‌توانند روی شما حساب کنند. شما هدف‌گرا و عمل‌گرا هستید که هر دو این خصوصیات باعث پیشرفت فوق‌العاده شما در زندگی می‌شود.

سبک رانندگی‌تان درمورد شخصیت شما چه می‌گوید 


منبع: برترینها

عشق، خواهر مرگ است

هفته نامه کرگدن – مریم گودرزی:

عشق چیست؟

قدیمی ترین و مهم ترین اثر فلسفی که تلاش کرده به این سوال جواب دهد رساله مهمانی افلاطون است که در آن فیلسوفان مشهور عصر سقراط خطابه های خود را راجع به عشق ایراد می کنند و به بحث درباره آن می پردازند. از عصر این خطابه ها که حدود ۲۴۰۰ سال از آن می گذرد تا امروز عشق مهم ترین مبحث فلسفی بوده و کمتر فیلسوف نظریه پردازی را می شناسیم که درباره آن سخن نگفته باشد.

در هر عصری بنا بر نگرش و فضای آن عصر، فیلسوفان به تحلیل و بازتعریف عشق پرداخته اند و تلاش کرده اند این سوال مهم را پاسخ دهند که «عشق چیست؟» ظاهرا این سوال هرگز تکراری نمی شود و هر زمان و هر جایی به مقتضای حال و مقال می توان آن را تکرار کرد و درباره اش به شیرینی گفت و شنید، آن چنان که حافظ گفته است: «یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است».

آرش نراقی را به این دلیل برای گفت و گویی در باب عشق انتخاب کرده ایم که کتاب بسیار خواندنی «درباره عشق» را ترجمه کرده است. این کتاب که مجموعه ای از مقالات فلسفی است تلاش دارد نگاهی نو به مفهوم عشق داشته باشد و به بازتعریف عشق رمانتیک بپردازد. آرش نراقی که اکنون در پنسیلوانیای امریکا سکونت دارد، در دانشگاه موراویان فلسفه دین و معرفت شناسی تدریس می کند. او با همه مشغله اش، با خوشرویی پذیرفت که بیش از یک ساعت درباره عشق حرف بزنیم.

عشق، خواهر مرگ است

عشق چیست؟ آیا عشق تعریف پذیر است و می توانید برای آن تعریفی معین ارائه دهید؟

در این باره بحث زیاد است که آیا اساسا می شود از عشق تعریفی ارائه کرد یا نه. نکته اول این است که عشق انواع مختلف دارد. لزومی ندارد که همه این انواع از تعریف واحدی پیروی کنند. عشق به وطن، عشق به فرزند، عشق رمانتیک، اشکال مختلف عشق هستند.

در اغلب موارد وقتی از عشق صحبت می کنیم منظورمان عشق رمانتیک است. یعنی عشقی که برای مثال میان یک زن و یک مرد دست می دهد. اگر منظور شما از عشق، عشق های رمانتیک باشد در آن صورت یکی از مهم ترین ویژگی های عشق رمانتیک همان است که در سخنان آریستوفان در رساله مشهور «مهمانی» اثر افلاطون آمده است.

در رساله مهمانی، آریستوفان داستان اسطوره ای نقل می کند که مطابق آن، ما در ابتدای خلقت موجودات مدوری بودیم با چهار دست و چهار پا و یک سر واحد با دو صورت بر آن، خدایان از قدرت این موجود به واهمه افتادند و خدای خدایان، زئوس، این موجود را به دو نیم کرد و هر نیمه را به سویی افکند. از آن روزگار، این نیمه ها، سرگردان این سو و آن سو می دوند و با اشتیاقی سوزان در پی یافتن نیمه گمشده خود هستند تا آن را بیابند، به او بپیوندند و دوباره به کلی واحد بدل شوند.

به نظرم این اسطوره ماهیت تجربه های عشق آمیز رمانتیک را نشان می دهد. نکته اصلی داستان این است که در عشق های رمانتیک دو «من» متفاوت به یکدیگر چندان نزدیک می شوند و در هم می آمیزند که گویی یک هویت تازه از میان آن دو «من» سر بر می آورد هویتی که می توان آن را یک «ما» نامید.

این هویت تازه که از امتزاج این دو «من» بر می آید، مهم ترین ویژگی عشق رمانتیک است. بنابراین عشق یک تجربه ویژه در مناسبات بیناانسانی است که در آن دو «من» در هم می آمیزند و یک هویت تازه، یک «ما» تشکیل می دهند. افراد خود را در متن این «ما» فراخ تر و کامل ترین می یابند و در دل این تجربه نوعی گشودگی، کمال و آرامش عمیق وجودی را تجربه می کنند.

آیا چنین چیزی در زندگی واقعی عملا امکان پذیر است یا این فقط یک تمثیل است؟

به اعتقاد آریستوفان هر انسانی یک نیمه گمشده از پیش محقق و معین دارد و هر کس لاجرم باید چندان در این عالم بگردد تا سرانجام نیمه گمشده خود را بیابد و در وصالش کمال از کف رفته اش را بازبیابد. اما واقعیت این است که یافتن چنان نیمه ای در این عالم کار بسیار دشواری است. اصلا هیچ معلوم نیست آن نیمه کجاست؛ آیا در همان شهر و زمان و تاریخی است که من زندگی می کنم؟ اگر چنان نیمه ای به واقع وجود داشته باشد، یافتن آن بسیار نامحتلم است و این با واقعیت زندگی ما و تجربه های عاشقانه مان چندان سازگار به نظر نمی رسد.

به نظرم آریستوفان راست می گفت که تجربه های عاشقانه تا حد زیادی در گرو نوعی تناسب و تجانس میان انسان هاست و انسان ها به کمند آن تناسب و تجانس به سوی هم کشیده می شوند.  

برخلاف آریستوفان این به آن معنا نیست که آدم ها از پیش نیمه گمشده حاضر و آماده ای دارند و تا آن را یافتند خود را با آن جفت و جور می یابند. حقیقت این است که انسان ها پس از آن که به کمند آن جاذبه اولیه به سوی هم کشیده شدند، در طول معاشرت و مؤانست با یکدیگر رفته رفته با هم تناسب بیشتر و بیشتری می یابند. یعنی در تعامل و همکنشی ممتد رفته رفته به شکل و تناسب یکدیگر در می آیند و نیمه متناسب یکدیگر می شوند.

درواقع طی یک فرایند پرتلاش و خلاقانه است که رفته رفته آرایش «من»های طرفین تغییر می کند و افراد احساس می کنند می توانند در کنار هم خوش بنشینند و هم کمال و قرار یابند. البته در بسیاری مواقع هم این اتفاق رخ نمی دهد. یعنی شکل گیری آن «ما» امر تضمین شده ای نیست، بلکه دانش و مهارت و شکیبایی می طلبد.

آیا به این کمال رسیدن در کنار یکدیگر بیشتر در قالب دوستی نمی گنجد؟ به نظر می سد عشق آن قدر آتشین است که به این تکامل تدریجی مجال نمی دهد ولی در دوستی این فرصت بیشتر دست می دهد.

در مورد دوستی ارسطو به نکته خوبی اشاره می کند. ارسطو می گوید بنیاد دوستی این است که آدم ها با هم کارهای مشترکی انجام می دهند. مثلا دوستان با هم سفر می روند، تفریح می کنند، کارهای خیریه انجام می دهند، پروژه های علمی را پیش می برند و غیره. بنابراین شرط لازم دوستی انجام فعالیت های مشترکی است و شکل بخشیدن به یک هویت مشترک شرط لازم است آن نیست.

دوستان در عین نزدیکی عاطفی هویت مشترکی نمی سازند. این در تجربه های عاشقانه است که نزدیکی «من»ها به تشکیل یک هویت مشترک و تازه می انجامد. در تجربه های عاشقانه، عاشق و معشوق چندان به هم نزدیک و درهم آمیخته می شوند که غم و شادی یکی عین غم و شادی دیگری می شود. سعادت و ناکامی محبوب عین سعادت و ناکامی محب است؛ یعنی آنچه بر دیگری رخ می دهد واقعه ای نیست که بر «دیگری» رخ داده است، واقعه ای است که بر «من» هم واقع شده است. اما در تجربه های دوستانه، دوستان گرچه مشفق ودلسوز یکدیگرند و از غم و شادی هم اندوهناک یا فرحناک می شوند، اما وقایع خوب یا بد وقایعی است که بر «دیگری» رخ داده است، هر چند حس همدردی ما را عمیقا بر می انگیزد.

بگذارید مثالی بزنم. مادری را در نظر بگیرید که دست فرزندش شکسته است. احساس مادر این است که انگار دست خود او شکسته است و بلکه ترجیح می داد که ای کاش دست خودش می شکست، نه دست فرزندش. یعنی درد فرزند برای او به مراتب دردناک تر از دردی است که بر خود او دست می دهد. اما یک دوست ولو آن که از شکسته شدن آن دست بسیار متاسف و اندوهناک می شود، آن تجربه را نمی تواند به عمق و نزدیکی آن مادر احساس کند. تفاوت دوستی و عشق در تفاوت میان این دو تجربه آشکار می شود.

در بسیاری مواقع دوستی ها هم به ازدواج منجر می شود و این خود تشکیل یک هویت تازه و «ما»ی واحد است. این طور نیست؟

ازدواج امر کاملا متفاوتی است و لزوما ربطی به عشق ندارد. این در دوره های بسیار متاخر است که عشق شرط لازم ازدواج تلقی می شود. درواقع با شروع نهضت رومانتیسم در اروپا و گسترش صنعت چاپ و مردمگیر شدن رمان های عاشقانه، مثل آثار جین آستین و برونته ها بود که مفهوم عشق رومانتیک وارد طبقه متوسط شد و رفته رفته عشق پیش را پیش شرط ازدواج تلقی کرده اند. بنابراین پیوند عشق و ازدواج بخش کوچکی از تاریخ بلند نهاد ازدواج را در بر می گیرد. نهاد ازدواج لزوما بهترین و موثرترین راه برای حفظ و تداوم عشق نیست. و از قضا در اغلب مورد، ازدواج می تواند به سرعت شعله های عشق را فروکش کند. یعنی یا عشق را از میان ببرد یا آن را به مرور زمان به تجربه ای ملایم تر از جنس همکاری دوستانه بدل کند.

به هرحال، مرد و زنی که صاحب فرزند می شوند پروژه مشترکی می یابند که باید با شکیبایی و ملاطفت آن را با کمک هم به انجام برسانند. این کار مشترک درعین آن که می تواند به تعمیق روابط عاطفی میان شرکای زندگی بینجامد، اما لزوما حافظ و تداوم بخش عشق نیست. البته این به آن معنا نیست که در متن ازدواج هرگز نمی توان شعله های عشق را فروزان نگه داشت. سخن من این است که آن نهاد لزوما برای این مقصود طراحی نشده است، هر چند گهگاه می تواند این مقصود را هم در کنار اهداف اصلی اش تامین کند.

عشق، خواهر مرگ است

پس وصال و یکی شدن هویت در گفته آریستوفان چه معنایی دارد؟ آیا فقط یک وصال موقت است و تداوم ندارد؟

در تمثیل آریستوفان وصال با ازدواج یکی نیست. در این تمثیل وصال به معنای با هم بودن است. امادر همان تمثیل آریستوفان هم نکته ای وجود دارد که به پرسش ما مربوط است. مطابق داستان آریستوفان، حتی وقتی که نیمه های گمشده به هم می رسند، باز هم از خار خار چیزی پنهان آزرده و ناآرام هستند. یعنی گویی حتی در نهایت وصال هم چیزی کم است.

گویی عشق در ذات خود سوگناک و تراژیک است. عشق همیشه تراژیک است. عشق خواهر مرگ است. شما برجسته ترین عاشقانه های جهان را ببینید: از ویس و رامین گرفته تا لیلی و مجنون و رومئو و ژولیت. تمام این عاشقانه ها به تراژدی ختم می شود. انگار کالبد جهان بر روح عاشقی تنگی می کند. انگار در تجربه های عاشقانه همیشه چیزی کم است و عطش شورمندانه ما هرگز به طور کامل سیراب نمی شود. البته در میان اهل نظر بحث است که آن عنصر مفقود کدام است. سقراط معتقد بود که وصال در صورتی می یابد که از حد وصال جسمانی فراتر رود و به نوعی اتصال روحانی بینجامد.

به اعتقاد او، عشق باید از حد و مرز جسم بگذرد و به روح و روان برسد تا معنا پیدا کند. همان نظری که بعدها در ادبیات عرفانی ما طنین انداز شد: «عشق هایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود/ عشق آن زنده گزین کو باقی است/ کز شراب جان فزایت ساقی است.»

در فلسفه معاصر که بحث از عشق های زمینی بیشتر است چه دیدگاه هایی درباره این تراژیک بودن عشق وجود دارد؟

از منظر فیلسوفان اگزیستانسیال تراژدی عشق در این جاست که ما در تجربه های عاشقانه مان می خواهیم با دیگری یکی شویم، فاصله مان را با معشوق به صفر برسانیم، اما هرچه فاصله های میان دو «من» کمتر و کمتر می شود، افراد احساس می کنند که موانع میان یکی شدنشان ستبرتر و ستبرتر می شود. گویی دیواری که حدود «من» را تعیین می کند درنوردیدنی نیست. این «من» درونی است که هسته سخت هویت ما را تشکیل می دهد، ما را از دیگران جدا می کند، ما را در پیله اتم خودگرفتار می کند و وقتی که اتم های من و تو به هم نزدیک و تزدیک تر می شوند حضور این غشای نامرئی که ما را از هم جدا می کنند قوی تر و قوی تر احساس می شود.

شما وقتی که از دیگری دورید، آن غشای نامرئی را نمی بینید، حس نمی کنید. بنابراین به این توهم دچار می شوید که می توانید با دیگری یکی شوید. اما وقتی که به شریک عشقی خود نزدیک می شوید تازه حضور آن دیوار نامرئی را در می یابید. آدم ها وقتی به هم بسیار نزدیک می شوند در می یابند که چقدر از هم فاصله دارند. هر چقدر که هسته های مرکزی «من»های ما به هم نزدیک تر می شود، نیروی رانش میان آن ها بیشتر و بیشتر حس می شود.

کسانی مثل کانت، تلاش می کردند رابطه عشق را بر مبنای رابطه نزدیکی مبتنی بر فاصله تعریف کنند. از نظر کانت، عشق عبارت است از تمایل مفرط ما به نزدیک شدن و کم کردن فاصله با دیگری. یعنی شرایط یک عشق سالم و شکوفاننده این است که فرد بداند به رغم تمایل شدیدش به نزدیک شدن به دیگری و درنوردیدن فاصله های میانشان، باید فاصله ای را در میانه رعایت کند و این یعنی احترام نهادن به دیگری.

احترام مستلزم حفظ فاصله است. بنابراین، عشق سالم و متوازن نزدیکی در عین حفظ فاصله است. و این همان پارادوکس عشق است: عشق ذاتا محو فاصله ها را می طلبد، اما محو فاصله ها عشق را ویران و نابود می کند. فرد باید نقطه طلایی میان این نزدیکی و آن فاصله را بیابد. به همین دلیل است که هنر عشق ورزی فقط هنر نزدیک شدن به دیگری نیست، هنر رعایت فاصله ها هم هست.

بنابراین توضیحات شما و با توجه به اشاره ای که به رابطه مادر و فرزند کردید و این اشاره هر جا صحبت از عشق می شود وجود دارد. به نظر می رسد استفاده از مثال مادر و فرزند برای عشق های رمانتیک کار کاملا صحیحی نیست، زیرا مادر و فرزند از ابتدا یکی هستند و «من» آن ها یکی است. بعد که از لحاظ جسمانی از هم جدا می شوند همچنان مادر این «من» گسترده را دارد. در حالی که در عشق های دیگر هرگز چنین«من» واحدی به دست نمی آید. آیا این تفاوت وجود دارد؟

نکته بسیار هوشمندانه و درستی را دیده اید که از قضا هم کمتر به آن توجه شده است. بله کاملا درست است. در اوان طفولیت میان طفل و مادر فاصله ای نیست. مادر طفل را پاره ای از خود می داند و طفل هم خود را بخشی از مادر می پندارد. در طول زمان است که رفته رفته «من» طفل شکل می گیرد و می کوشد خود را مستقل از مادر تعریف کند. در عشق های رمانتیک ماجرا معکوس است. دو «من» کاملا مستقل می خواهند به هم بپیوندند و با هم درآمیزند.

در ادبیات مربوط به عشق برای بیان این تفاوت معمولا گفته می شود که عشق مادرانه غریزی است (عناصر غریزی در آن قوی و غالب است) ولی عشق های رمانتیک مستلزم نوعی اراده و اختیار است.

در ادبیات دینی هم در بسیاری مواقع عشق خداوند به انسان به عشق مادر به فرزند تشبیه شده است. برای مثال در ادبیات غربی عشق الهی از جنس «آگاپه» است، همان که گاه در ادبیات عرفانی به آن «کرم» می گویند؛ «کرم بخشش بدون چشمداشت است. یعنی فرد عشق خود را بدون توجه به استحقاق دیگری نثار او می کند.

آگاپه یا عشق الهی یا عشق مادرانه عشق فارغ از استحقاق است. مثل باران یا آفتاب که بی دریغ بر پاک و ناپاک نثار می شود، اما عشق های رمانتیک فارغ از استحقاق است. مثل باران یا آفتاب که بی دریغ بر پاک و ناپاک نثار می شود، اما عشق های رمانتیک فارغ از استحقاق نیست. البته عاشقی محصول استدلال و حسابگری نیست، یعنی این طور نیست که شما بنشینید و حساب و کتاب کنید که آیا امتیازهای آین آدم بر نقاط منفی اش می چربد یا نه و اگر چربید تصمیمی بگیرید که در فلان روز و فلان ساعت عاشق او شوید!

عشق بشیاری مواقع بیرون از اختیار فرد اتفاق می افتد، اما وقتی که رخ داد، شما باید بتوانید از عشقتان دفاع کنید. یعنی اگر کسی از شما پرسید چرا عاشق این فرد شده اید، باید بتوانید عشق خود را بر مبنای ویژگی های خود و محبوبتان توضیح بدهید، یا اگر از جایی به بعد معشوق شما ثابت کرد که آن فرد شایسته ای نیست که شما گمان می کردید، باید بتوانید رفته رفته از عشق به آن فرد درگذرید. یعنی در تجربه های عاشقانه دلایل نقش اول و اصلی ندارند، اما عقل هم یکسره تعطیل نمی شود.

تجربه عاشقانه محصول دلایل نیست، اما دفاع عقلانی از آن باید علی الاصول ممکن باشد. بنابراین در عشق های رمانتیک میان عاشق و معشوق، در قیاس با عشق غریزی مادر به فرزند، عنصر اختیار و اراده نقش برجسته تری دارد. علاوه بر آن که در عشق های رومانتیک عناصر تنانه هم مهم است؛ عنصری که در روابط مهرآمیز میان والدین و فرزندان حاضر نیست.

آیا به نظر شما عشق رمانتیک توام با خودخواهی و حس مالکیت و تصاحب نیست و آن گسترش «من» که در برخی تعاریف عشق به آن اشاره شده، با این خودخواهی در تضاد  نیست؟

ما دو نوع حس تملک و به تعبیر قدما «غیرت» داریم. یکی غیرت ناموجه است و یکی هم غیرت به نظر من موجه و قابل دفاع. هویت ما آدم ها تا حد زیادی در چشم دیگران تعریف می شود. یعنی مثلا من خودم نمی توانم ادعا کنم که بهترین نویسنده دنیا هستم. دیگران، یعنی مثلا جامعه نویسندگان و اهل فن، باید من را به عنوان یک نویسنده خوب و برجسته بشناسند. بنابراین دست کم بخشی از هویت ما در گرو نگاه دیگران است.

حال اگر شما بخواهید زمام هویت خود را به دست بگیرید، یعنی خود، هویت خود را تعریف کنید، ظاهرا چاره ای ندارید جز آن که نگاه دیگری را تحت تسلط خود درآورید. بنابراین ما می کوشیم از طریق تسخیر نگاه دیگری بر هویت خودمان تسلط بیابیم.

هویت من در نگاه تو شکل می گیرد. بنابراین آزادی من در گرو تسخیر نگاه توست. به محض آن که من نگاه تو را به سلطه خود درآورم، می توانم هویت خود را از طریق نگاه تو به همان نحو که خود می خواهم شکل بخشم. خصوصا اگر شما عاشق کسی باشید مایلید که او شما را در عالی ترین صورت ممکن ببیند. یعنی شما را  چنان ببیند که می خواهید. اما من چگونه می توانم نگاه تو را به تسخیر خودم درآورم؟

یکی از شیوه های مهم برای تسخیر نگاه دیگری نوعی تجربه «عاشقی» است. یعنی دیگری را به کمند جاذبه ها مفتون و شیفته خود کنید. فردی که شیفته من شده است، اراده اش را در من می بازد و به من اجازه می دهد که خودم را در چشم او چنان بنمایانم که خود می خواهم. در این جا من حضور هیچ غیری را نمی پذیرم. هر حضور بیگانه ای می تواند تسلط بلامنازع من را بر نگاه تو به چالش بکشد و از این راه هویت من را به مخاطره بیندازد. این همان غیرت ورزی ناموجه است.

در این نوع غیرت ورزی، فرد می کوشد دیگری را به یک ابزار در جهت منافع و مقاصد خود فروبکاهد. این نوع غیرت ورزی و غیرپراکنی ناشی از نداشتن اعتماد به نفس است. از نوعی بی اعتمادی عمیق به خود و دیگری بر می خیزد و بیش از هر چیز نشانه ضعف شخصیت فرد است. البته این نوع غیرت ورزی که درواقع نوعی رابطه «شبه عاشقانه» و مبتنی بر سلطه است، در بن خود مرگ خود را می پروراند، زیرا به محض آن که من ولو به کمند جاذبه نگاه دیگری را مقهور و مسخر خود کردم، نگاه او و داوری اش ارزش خود را از کف می دهد. آن نگاهی ارزشمند است که مختارانه من را خوب ببیند. نگاه آزادگان ارزشمند است، نه نگاه بردگان.

بنابراین اعمال سلطه از طریق تجربه عاشقی «شخص» را به «شیء» بدل می کند و این فرایند ارزش سرنوشت ساز نگاه و نظر دیگری را منتفی می کند. یک نوع غیرت مداری دیگر هم وجود دارد که به نظر من مثبت و موجه است. شما وقتی وارد رابطه ای عاشقانه می شوید بسیار آسیب پذیرند. اصلا یکی از ویژگی های عشق این است که شما را نسبت به محبوبتان آسیب پذیر می کند. عاشق نقاب هایش را فرو می نهد. حصارهای دفاعی روحش را پایین می آورد و بنابراین هر تیری که از سوی محبوب به سوی او روانه شود به عمق و ژرفای روح او می نشیند و او را عمیقا مجروح می کند.

رنج دل شکستگی در عشق عین رنج از کف دادن عزیز است. بنابراین رابطه عاشقانه در صورتی پایدار و امنیت آور است که طرف مقابل هم کمابیش به اندازه شما در این رابطه گشوده و آسیب پذیر باشد.اگر شما نقاط حساس روح خود را در برابر محبوبتان عریان می کنید و در معرض می گذارید، او هم باید متقابلا روح خود را در برابر شما عریان و آسیب پذیر کند. این آسیب پذیری متقابل زمینه ای برای اعتماد متقابل فراهم می کند و به طرفین اجازه می دهد که با آرامش نسبت به یکدیگر گشوده بمانند.

 عشق، خواهر مرگ است

این گشودگی بخش مهمی از تجربه عاشقی است. اما این گشودگی و آسیب پذیری اقتضای نوعی غیرت است: یعنی شما در صورتی می توانید به دیگری اتکا کنید که او هم وجودش متکی بر شما باشد. اگر او شخص سومی را وارد رابطه کند، دست کم دو اتفاق می افتد؛ نخست آن که به همان میزان که اتکایش به دیگری است از تو مستقل است. بنابراین به همان اندازه نسبت به تو آسیب پذیری کمتری دارد. دوم آن که با به میان آوردن دیگری بر احتمال آسیب پذیری کمتر دارد.

دوم آن که با به میان آوردن دیگری بر احتمال آسیب پذیری تو می افزاید، چرا که چه بسادر بسیاری موارد مجبور است که برای دل دیگری کاری کند که دل حساس تو را مجروح می کند. یعنی وقتی که تعداد طرفین درگیر در یک رابطه عاطفی افزوده می شود، احتمال آسیب پذیری افراد به نحو تصاعدی بالا می رود. به همین دلیل است که افراد در تجربه های عاشقانه انحصارطلب هستند. یعنی ترجیح می دهند که وجود خود را فقط متکی به یک فرد کنند؛ فردی که خود به همان اندازه وجودش متکی به ماست.

این رابطه اتکای متقابل انحصاری در عین آن که مجالی برای گشودگی و آسیب پذیری طرفین رابطه می گشاید، به طرفین اطمینان می دهد که از آسیب پذیریشان سوءاستفاده نخواهدشد. بنابراین این نوع غیرت و غیرناپسندی تا حد زیادی ناشی از ماهیت خود تجربه عاشقی است و فضای امنی برای شکوفایی و تداوم یک رابطه عاشقانه سالم می آفریند.

با این همه انحصارطلبی و خودخواهی که در رابطه عاشقانه وجود دارد، با این همه رسوایی ها و تباهی هایی که در طول تاریخ به وجود آورده و سرنوشت های تراژیکی که رقم زده و همان طور که گفتید این سرنوشت تراژیک جزو جدایی  ناپذیر رابطه عاشقانه است، فضیلت عشق رمانتیک آن گونه که رابرت سالومون در مقاله «فضیلت عشق»* بر آن اصرار دارد چیست؟

در همان رساله مهمان یکی از مهمانان اشاره می کند که ما دو نوع عشق داریم: عشق خوب یا سالم و عشق بد یا بیمارگونه. بنابراین از همان ابتدا عشق شناسان می دانستند که تجربه های عاشقانه تحت هر شرایطی شکوفاننده و فضیلت آمیز نیست. به نظر من یکی از مهمترین ویژگی های عشق سالم شکوفاننده و فضیلت آمیز آن است که متقابل و متقارن باشد.

«متقابل» بودن به این معناست که طرفین رابطه هر دو یکدیگر را دوست داشته باشند. یعنی عشق یکطرفه نباشد. «متقارن» بودن به این معناست که هر دو طرف یکدیگر را به نحو واحد دوست داشته باشند، یعنی اگر یکی به دیگری عشق رمانتیک می ورزد، دیگری هم به او عشق رمانتیک بورزد نه آن که مثلا او را به مثابه برادر خود دوست داشته باشد!

عشق های سالم معمولا میان انسان های برابر رخ می دهد. نابرابری آفت عشق است. عشق هایی که میان افراد ناهمتراز دست می دهد معمولا به سرعت به رابطه ای سلطه گرانه ناامن بدل می شود. عشق های ناسالم، یعنی نامتقابل و غیرمتقارن، نوعی بیماری از جنس اعتیاد است.

یعنی فرد می فهمد که در باتلاق رابطه با این فرد روز به روز بیشتر فرو می رود، اما نمی تواند خود را از چنبره این رابطه خلاص کند. مثل یک فرد معتاد گرفتار اعتیادش شده است، می بیند که زندگی اش در حال نابودی است، اما نمی تواند خود را از چنگ مواد مخدر برهاند. این عشق های ناسالم هیچ فضیلتی ندارند و کسانی که گرفتار آن می شوند حتما باید به کمک روان شناسان و پزشکان حاذق خود را از بلای این بیماری درمان کنند.

آیا این همه دشواری و پیچیدگی در روابط عاشقانه دلیلی نیست برای حذف عشق از روابط جاری جوامع امروزی؟ آیا جوانان امروز با در نظر گرفتن این همه دشواری حق ندارند از عشق گریزان باشند و در پی روابط سطحی و زودگذر باشند؟

تجربه عاشقانه در روزگار ما با بحران هایی رو به رو است. یکی از ریشه های این بحران به نظرم شتاب زدگی در جوامع مدرن است. تجربه عاشقانه مستلزم آهستگی و تامل است، توجه و مراقبت و مراقبه می طلبد، اما در جوامع مدرن شتاب زندگی کمتر به ما مجال تامل و تعمق در مناسبات انسانی را می دهد. دیگر آن که، درست است که روابط عاشقانه با مناسبات جنسی نسبت عمیقی دارند، اما نباید مناسبات عاشقانه را به تمنیات جنسی فروکاست. بسیاری افراد عشق را با روابط جنسی یکی می گیرند.

البته در روزگار مدرن کسانی مثل فروید و شوپنهاور بر این باور بودند که عشق چیزی نیست جز نیاز جنسی برنیامده و سرکوب شده و عشق هم در نهایت فریب طبیعت است برای آن که ما را به تولید مثل برانگیزد تا ژن های ما بتوانند به بقایشان ادامه دهند. عشق چیزی جز بازی فریب آمیز مغز و دستگاه روانی ما برای تولید مثل نیست. در نتیجه در چشم بسیاری از این افراد فضایل منتسب به عشق محل تردید است. فروکاستن عشق به مناسبات جنسی البته فضاهای مذهبی را هم به عشق های زمینی بدگمان کرده است.

به نظر من در عین حال که نباید رابطه نزدیک میان عشق و مناسبات جنسی را نادیده یا دست کم گرفت، نباید عشق را به مناسبات جنسی فروکاست. عشق پدیده ای به مراتب پیچیده تر از صرف کشش و مناسبات جنسی است. اما دقیقا به همین دلیل است که تولد و تکون عشق در مناسبات انسانی کاری خلاقانه، زمانبر و مستلزم صرف انرژی روحی و عاطفی زیاد است.

تجربه عشقی مثل خلق یک اثر هنری است، محصول آن زیبا از کار در نمی آید مگر آن که فرد دل و جان به کار دهد. تکامل عاشقی مستلزم مدیریت است و مدیریت کامیاب محصول دانش و مهارت های ویژه است. به همین دلیل است که در جهان سرعت افراد کمتر مجال یا رغبتی برای عاشقی دارند. افراد رفته رفته به لذت های آسان و آسان یاب متمایل می شوند.

برخلاف عشق، مناسبات جنسی به سرعت به لذتی سریع و شدید می انجامد، گرفتاری و مخاطرات آن کمتر است و صبوری و دانش و مهارت زیادی هم نمی طلبد. مدیریت یک مناسبات جنسی موفق بسیار آسان تر از مدیریت یک رابطه عاشقانه موفق است و ناکامی در یک رابطه جنسی ناموفق به مراتب کم هزینه تر از شکست در یک رابطه عشقی ناکام است. بنابراین افراد رفته رفته ترجیح می دهند که خود را گرفتار عشق و مخاطرات فراوان آن نکنند. خصوصا آن که ما از ادب و اخلاق عاشقی هم چندان سررشته نداریم.

اگر بشر امروز به این نتیجه رسیده که بدون عشق آسوده تر زندگی می کند و به آن نیاز ندارد، چه اشکالی دارد این روند را ادامه دهد؟ به عبارت دیگر عشق چه مشکلاتی از بشر امروز را می تواند حل کند؟

رابرت سالومون در مقاله مشهورش درباره فضیلیت عشق اروتیک نکته های خوبی را درباره فضائل عشق می گوید. اگر انسان ها شکیبابیی و خطرپذیری لازم را در تجربه های عاشقانه شان به خرج دهند، می توانند یکی از عمیق ترین تجربه های انسانی را بیازمایند، تجربه ای که عمیقا می تواند به شکوفایی و پختگی شخصیت و روان ایشان بینجامد. عشق مجال فراخی برای بیان و آشکارگی به روح ما می بخشد و لذتی عمیق و ماندگار در روح ما بر می انگیزد.

تجربه عاشقی از جهاتی مثل تجربه پدرشدن یا مادر شدن است. به نظر من هیچ کاری نامعقول تر و پرزحمت تراز فرزنداری نیست. پروراندن فرزند یکی از دشوارترین مسئولیت هایی است که یک انسان می تواند در زندگی اش بر دوش بگیرد. در عین حال تمام کسانی که صاحب فرزند شده اند اذعان می کنند که این تجربه یکی از عمیق ترین و استحاله بخش ترین تجربه های زندگی ایشان بوده است. یعنی به رغم تمام دشواری ها، مخاطرات و زحمات پایان ناپذیر فرزندداری، والدین با دل و جان به این کار می پردازند و در نهایت خود را به واسطه این تجربه پخته تر، عمیق تر و شاداب تر می یابند.

این تجربه درک ایشان را از خود و از جهانی که در آن زیست می کنند  متحول می کند، اصلا نگاهشان به جهان را عوض می کند، به ایشان امید و گرما می بخشد. جهان خاکستری را برایشان رنگی می کند. تجربه های عاشقانه هم کمابیش از همین جنسند. تجربه هایی عمیقا پرزحمت، پرافت و خیز و پردرد و رنجند اما به رغم آن، وقتی فرد درگیر آن می شود احساس می کند شخصیت و هویتش تحول یافته است، چیزهایی را می بیند که پیش تر به چشمش نمی آمد، دنیایش روشن تر و رنگین تر شده است، زندگی اش معنا و طراوت یافته است.

عشق به زندگی معنا و نشاط می بخشد، شکوفایی و پختگی می آورد. به نظر من یکی از مهمترین ریشه های بحران معنا در جهان معاصر بحران در تجربه های عاشقی است. تجربه عشق سالم می تواند به زندگی انسان امروز معنا بدهد و عمیق ترین اضطراب ها و ملال های وجود او را آرامش ببخشد. زندگی با عشق سرشار از امید و معناست.

* پی نوشت:

ر. ک مجموعه مقاله «درباره عشق»، ترجمه آرش نراقی، نشر نی، چاپ ششم ۱۳۹۵٫


منبع: برترینها

بهترین شهرها برای توریست های دوستدارِ تکنولوژی (۱)

هنگامیکه نام تکنولوژی می آید، سان فرانسیسکو احتمالا اولین شهری است که به ذهن شما خطور میکند. اما هزینه های سرسام آور اجاره و سطح زندگی در این شهر باعث شده است که طبق بررسی شرکت مشاور املاک جهانی Savills، این شهر شماره یک لیست نباشد. چندین معیار برای تعیین بهترین ها در زمینه فناوری در سال ۲۰۱۷ بررسی شد، مانند میزان استارتاپ ها در شهر، میانگین رفت و آمد کارکنارن در مناطق کلیدی تکنولوژی. در ادامه با هم نگاهی میاندازیم به ۲۱ شهر برتر در زمینه تکنولوژی.

۲۱٫ کیپ تاون، آفریقای جنوبی

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
یکی از محبوب ترین شهرهای آفریقایی برای توریست ها است که در حال حاضر از داغ ترین ها در زمینه تکنولوژی نیز به حساب می آید. کیپ غربی با نام دروازه دیجیتال آفریقا شناخته می شود. این شهر ۴ دانشگاه برتر دارد و ۵۹ درصد از استارتاپ های آفریقای جنوبی در آنجا برگزار می شود.

جمعیت شهر: ۳٫۷ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۸,۷۳۵ دلار

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۱۳ دلار

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۸۴۰ دلار

هزینه یک فنجان قهوه: ۱٫۷۸ دلار

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۱

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۳۵ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۰٫۷۷ دلار

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۹٫۷ میلیون


۲۰٫ بوئنوس آیرس، آرژانتین

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
استارتاپ ها در بوئنوس آیرس بسیار پررونق است و در بسیاری از دانشگاه ها بودجه به آن اختصاص داده می شود. با وجود اقتصاد نامساعد آرژانتین و وضعیت سیاسی، این شهر یک مهره کلیدی در انرژی های تجدید پذیر و فناوری هوافضا به حساب می آید.

جمعیت شهر: ۲٫۹ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۱۵,۲۸۵

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۲۸

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۳۷۴

هزینه یک فنجان قهوه: ۲٫۵۰

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۲

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۳۸ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۰٫۴۳

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۸٫۶ میلیون


۱۹٫ بنگلور، هند

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
بنگلور در سال ۱۹۷۰ زمانی که یک پارک صنعتی ۳۳۰ هکتاری کارخانه الکترونیک در شهر احداث کرد، به عنوان شهر پیشرو هند در زمینه تکنولوژی تبدیل شد. این سنت ادامه پیدا کرد و در حدود دو پنجم از نرم افزار و ابزار IT هند از بنگلور صادر می شود. هزینه نیروی کار کم و استعدادهای فنی ارزشمند است به همین جهت شهری مناسب برای سرمایه گذاری به حساب می آید.

جمعیت شهر: ۹٫۸ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۴,۳۶۸

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۱۲

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۹۱۱

هزینه یک فنجان قهوه: ۱٫۳۵

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۴

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۴۷ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۰٫۳۱

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۱۸٫۱ میلیون


۱۸٫ سانتیاگو، شیلی

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
سانتیگو اکوسیستم نسبتاً جدید اما به سرعت در حال توسعه ای با نام ‘Chilecon Valley’ (نامی شبیه به “سیلیکون ولی” در سان فرانسیسکو) دارد که کمک هایی از جانب دولت شیلی دریافت میکند. شیلی به دنبال کاهش وابستگی خود به معدن مس است . سانتیاگو به این کشور کمک میکند تا مرکز فناوری قدرتمندی در آمریکای جنوبی تشکیل دهد.

جمعیت شهر: ۶٫۲ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۱۵,۸۸۰

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۲۶

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۵۸۴

هزینه یک فنجان قهوه: ۲٫۵۵

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۱

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۳۱ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۱٫۰۷

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۱۷٫۳ میلیون


۱۷٫ توکیو، ژاپن

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
توکیو یکی از قدرتمندترین شهرها در تکنولوژی روز بوده که در طول سالهای اخیر رو به افول بوده است، اما همچنان بازیکن توانمندی در دنیای الکترونیک و نرم افزار است.

جمعیت شهر: ۱۳٫۶

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۳۴,۹۵۹

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۱۲۵

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۲,۶۶۱

هزینه یک فنجان قهوه: ۴٫۰۲

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۰۴

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۲۴ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۱٫۸۷

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۱۱۰٫۱ میلیون


۱۶٫ هنگ کنگ

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
اکوسیستم استارتاپ در هنگ کنگ نوپا اما در حال رشد است و باعث شده از که بودجه از دولت به آن اختصاص پیدا کند. شهر در حدود ۱۵۰۰ استارتاپ خارجی و داخلی دارد. درحالیکه شهرت این شهر به فعالیت در زمینه اعتبار مالی است، هنگ کنگ در تجارت الکترونیک و فناوری اطلاعات سعی میکند خود را ارتقا بخشد.

جمعیت شهر: ۷٫۳ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۴۴,۵۶۲

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۹۹

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۲,۱۵۰

هزینه یک فنجان قهوه: ۴٫۵۱

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۲

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۴۶ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۱٫۲۹

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۹۸٫۵ میلیون


۱۵٫ سئول، کره جنوبی

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش اول
سئول لقب “معجزه در روخانه هان” را برای پیشرفت سریع و تبدیل شدن به یک مرکز اقتصادی جهانی بدست آورده است. فناوری در رگ ختی این شهر جاری است و ساکنین شهر با به روزترین امکانات به ویژه موبایل در جهان پیشگامند. کره جنوبی پرقدرت ترین کشور در زمینه R&D (تحقیق و توسعه) با بالاترین میزان اختراع ثبت شده سالانه در جهان است.

جمعیت شهر: ۱۰٫۳ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۳۳,۱۵۶

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۳۸

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۶۰۰

هزینه یک فنجان قهوه: ۴٫۵۰

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۰۴

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۴۰ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۱٫۰۹

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۷۲٫۴ میلیون

…ادامه دارد.


منبع: برترینها

تیلرسون: اولویت اصلی داعش است

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری فرانسه، رکس تیلرسون در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی‌.بی.اس که خلاصه‌ای از آن پخش شد، افزود، شکست داعش و خلافت خودخوانده آن نه تنها باعث از بین رفتن تهدیدی علیه آمریکا می‌شود، بلکه به ثبات کلی در منطقه کمک خواهد کرد.وی در این مصاحبه تصریح کرد: مهم است که ما اولویت‌هایمان را مشخص کنیم. ما معتقدیم اولویت نخست، شکست داعش است. من فکر می‌کنم زمانی که تهدید داعش کاهش یابد یا از بین برود، ما می‌توانیم توجه خودمان را بر تثبیت اوضاع در سوریه متمرکز کنیم.

تیلرسون گفت: ما امیدواریم بتوانیم از ادامه این جنگ جلوگیری کنیم و طرف‌های درگیر را برای آغاز روند گفت‌وگوهای سیاسی بر سر میز بیاوریم.این مدیر سابق شرکت اکسون موبیل یادآور شد، برگزاری چنین مذاکراتی نیازمند مشارکت دولت بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه به همراه متحدانش است.وزیر امور خارجه آمریکا به روسیه پرداخت و گفت: امیدواریم روسیه ازطریق مذاکرات آستانه و در نهایت از طریق مذاکرات ژنو تصمیم به ایفای نقشی سازنده در حمایت از آتش‌بس بگیرد.

تیلرسون افزود: اگر بتوانیم در مناطق ثبات یافته به آتش‌بس دست یابیم، قادر خواهیم بود شرایط را برای آغاز یک روند سیاسی موثر فراهم کنیم.وی تاکید کرد: هیچ نگرانی در مورد اقدام تلافی‌جویانه روسیه در واکنش به حمله موشکی آمریکا به یک پایگاه هوایی در سوریه ندارد زیرا روس ها هرگز هدف این حمله نبوده‌اند.تیلرسون گفت، این یک حمله کاملا حساب شده، متناسب و هدفمند در واکنش به حملات شیمیایی در سوریه بود و روسیه هرگز بخشی از این هدف نبود.


منبع: بهارنیوز

نیکی هیلی: عزل اسد اولویت آمریکاست

نیکی هیلی، طی مصاحبه‌ای با برنامه “وضعیت کشور” شبکه سی ان ان گفت: شکست تروریست‌های داعش، کاهش نفوذ ایران در سوریه و عزل بشار اسد، از اولویت‌های واشنگتن است. نیکی هیلی در این مصاحبه که شب گذشته پخش شد، گفت: نمی‌توانیم یک سوریه مسالمت آمیز را با حضور اسد متصور باشیم.

نیکی هیلی در این مصاحبه‌، گفته است تا زمانی که بشار اسد در سوریه در راس قدرت است، پیدا کردن راه‌حل سیاسی برای این کشور جنگ‌زده ممکن نخواهد بود. او افزوده است، در عین حال باید داعش را در هم کوبید و به نفوذ ایران خاتمه داد. خانم هیلی گفته است «در حالی‌که اسد در راس حکومت است، هیچ راهی نیست که بتوان به یک راه‌حل سیاسی در سوریه دست پیدا کرد». نماینده ارشد ایالات متحده در سازمان ملل، می‌گوید «با نگاهی به اقدامات او، تصور [ایجاد] یک دولت آرام و باثبات، سخت است».

او گفته «در حال حاضر چندین اولویت مطرح است… خارج کردن اسد از قدرت، تنها اولویت نیست. آن‌چه ما قطعا در تلاش برای انجامش هستیم، نابودی داعش است. دوم، ما ایجاد یک سوریه آرام را با حضور اسد، دست‌یافتنی نمی‌دانیم. سوم، باید به نفوذ ایران خاتمه داد و در نهایت به‌سوی یک راه‌حل سیاسی رفت؛ چرا‌که در نهایت این وضعیت (در سوریه) وضعیتی پیچیده است». این سخنان یک روز پس از آن بیان شده که نیکی هیلی تاکید کرده بود: ایالات متحده آماده است دست به اقدامات بیشتری علیه حکومت مرکزی سوریه بزند؛ هرچند امیدوار است که نیازی به چنین چیزی نباشد.

سخنان هیلی در حالیست که رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا موضع محتاطانه‌ای در قبال اسد در پیش گرفته و شنبه تاکید کرد، اولویت اول واشنگتن شکست داعش است. او در برنامه رودررو با ملت سی بی اس تاکید کرد: به محض اینکه تهدید داعش کاهش و یا حذف شود آن زمان می‌توانیم نگاه خودمان را مستقیما به تثبیت وضعیت سوریه متمرکز کنیم. تیلرسون همچنین گفت: ایالات متحده امیدوار است بتواند طرفین را متقاعد کند تا روند تدوین راه حل سیاسی را آغاز کند.او گفت: چنانچه بتوانیم به آتش‌بس در مناطق ثبات در سوریه دست یابیم پس از آن گمان می‌کنم به شرایطی دست یابیم که بشود روند سیاسی مثمر ثمر را شروع کرد.


منبع: بهارنیوز

بمباران خونین روس‌ها در ادلب سوریه

به گزارش ایسنا، دیده‌بان حقوق بشر سوریه که مقر آن در لندن قرار دارد و از منابع نزدیک به مخالفان سوری است اعلام کرد، جنگنده‌هایی که احتمال می‌رود روسی باشند حمله‌ای را به روستای “اورم الجوز” در حومه جنوبی ادلب انجام دادند که به کشته شدن ۱۸ تن از جمله چهار کودک منجر شد. دیده‌بان حقوق بشر سوریه اعلام کرد که تعداد کشته شدگان رو به افزایش است؛ چراکه تعدادی از زخمی‌ها حالشان وخیم گزارش شده است. مخالفان اسد، کنترل استان ادلب را در دست دارند.

سه‌شنبه گذشته یک حمله شیمیایی به شهرک خان شیخون در ادلب انجام شد که به کشته شدن ۸۷ غیرنظامی از جمله ۳۱ کودک منجر شد. آمریکا و غرب نظام سوریه را به انجام این حمله متهم می‌کنند. آمریکا به بهانه تلافی این حمله روز جمعه پایگاه نظامی الشعیرات در استان حمص را هدف قرار داد. از سوی دیگر دیده‌بان حقوق بشر سوریه از کشته شدن ۱۵ تن از جمله چهار کودک و یک زن در حملات هوایی به روستای “هنیده” در حومه غربی رقه که احتمال می‌رود از سوی ائتلاف آمریکا صورت گرفته باشد، خبر داد.


منبع: بهارنیوز

تاثیر ایوانکا ترامپ در حمله موشکی

گروه بین‌الملل: برخی منابع یک روزنامه انگلیسی مدعی شدند که تصمیم دونالد ترامپ برای هدف قرار دادن پایگاه هوایی سوریه با ۵۹ موشک توماهاوک، از “دل شکستگی” ایوانکا ترامپ درباره حمله‌ای شیمیایی در سوریه که به بشار اسد نسبت می‌دهند،‌ نشات گرفت.



 

به گزارش ایسنا، به نوشته روزنامه اکسپرس انگلیس، دونالد ترامپ هم زمانی که به عنوان شهروند از مداخله باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا در منطقه انتقاد می‌کرد و هم به عنوان رئیس‌جمهوری همواره مخالف مداخله نظامی در سوریه بوده است. اما یک منبع جمهوری‌خواه معتقد است که این چرخش ناگهانی پس از آن ایجاد شد که ترامپ از واکنش مهیج ایوانکا ترامپ به حمله شیمیایی سه‌شنبه گذشته (۴ آوریل) در سوریه متقاعد شد.

 

یک منبع نزدیک به خانواده ترامپ گفت: ایوانکا به صورت روز افزون روی پدرش نفوذ بیشتر و بیشتری پیدا می‌کند. او گاها به پدرش مشورت می‌دهد و کاملا واضح بود که باید اقدامی به هر شکلی علیه اسد انجام شود. ایوانکا خشمگین بود که چرا فورا پس از حمله سوریه پاسخ مستقیمی داده نشده است. ایوانکا ترامپ، دختر ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا پس از حمله شیمیایی سوریه در توئیتی نوشت: “با دیدن تصاویری از سوریه پس از حمله شیمیایی بی‌رحمانه دل شکسته و خشمگین شدم!” 

 

پس از اظهارات ایوانکا، موضع رئیس‌جمهوری آمریکا درباره یک واکنش نظامی سریعا تغییر کرد و او فورا مدعی شد که این حمله “توهین به بشریت” بود. ترامپ همچنین ساعاتی پیش از حمله به پایگاه هوایی الشعیرات گفت: “آنچه اسد انجام داد،‌ وحشتناک است. گمان می‌کنم آنچه در سوریه رخ داد، «مایه شرم بشریت» است و او آنجاست و گمان می‌کنم که او اوضاع را در دست دارد. بنابراین باید کاری انجام شود.”

 

پس از حمله موشکی آمریکا به الشعیرات، ایوانکا در پیام توئیتری دیگری نوشت: “شرایطی که ما در آن زندگی می‌کنیم، نیازمند اتخاذ تصمیم‌های سخت است. به پدرم افتخار می‌کنم که این جرایم وحشتناک علیه بشریت را نپذیرفت.” به گفته منبع آگاه مذکور، ایوانکا نظرات خاص خودش را دارد و با آن توئیت‌ها به وضوح توانست به تغییر دیدگاه‌ پدرش در مورد سوریه کمک کند.

دختر دونالد ترامپ، پس از موشکباران پایگاه هوایی حکوت سوریه در حساب توییتر خود نوشت: “در دورانی زندگی می‌کنیم که نیاز به تصمیم‌های دشوار دارد. به پدرم افتخار می‌کنم که این جنایات هولناک علیه بشریت را نپذیرفت.”


منبع: بهارنیوز

گلایه‌ خانواده «دهقان فداکار» از شایعات

پسر ریزعلی خواجوی می‌گوید: شایعات فضای مجازی، ما را ناراحت می‌کند و مجبور می‌شویم هر چند وقت یک‌بار شایعه فوت پدرم را تکذیب کنیم.صراط: پسر ریزعلی خواجوی می‌گوید: شایعات فضای مجازی، ما را ناراحت می‌کند و مجبور می‌شویم هر چند وقت یک‌بار شایعه فوت پدرم را تکذیب کنیم.

به گزارش فارس، ریزعلی خواجوی سال ۱۳۴۱ در حالی که ۳۲ سال داشت، شب هنگام متوجه ریزش کوه بر روی ریل قطار و تهدید جان مسافران شد و با آتش زدن لباسش، راهبر قطار را از این اتفاق آگاه کرد و جان مسافران را نجات داد.

دهقان فداکار سال‌هاست مَثَل فداکاری و از جان‌گذشتگی در میان مردم ایران است و درسی تحت همین عنوان، در کتاب‌های درسی پایه سوم دبستان برای دانش‌آموزان تدریس می‌شود.

این روزها، برخی افراد در فضای مجازی برای افزایش مخاطب در صفحات مجازی و اجتماعی با انتشار شایعاتی درباره افراد مختلف می‌پردازند. از تصادف و مرگ هنرمندان و افراد خاص گرفته تا ارائه نسخه انواع و اقسام معجون‌های سلامت. 

یکی از این افراد که همواره در ماه‌های اخیر مورد حملات این گروه صفحات مجازی قرار گرفته، دهقان فداکار است که هر چند وقت یکبار شایعات درباره وخامت حالش و مرگ او منتشر می‌شود.

یونس خواجوی پسر ریزعلی خواجوی ضمن تکذیب شایعات پیرامون وخامت حال پدرش گفت: پدرم مشکل فشار خون دارد و به همین دلیل مدتی در بیمارستانی در شهر میانه بستری بود.

وی با اعلام خبر صحت سلامت پدرش ادامه داد: اکنون رفع کسالت صورت گرفته و او از بیمارستان مرخص شده و در منزل در کنار ما هستند.

خواجوی افزود: شایعات فضای مجازی ما را ناراحت می‌کند و مجبور می‌شویم هر چند وقت یک‌بار فوت پدرم را تکذیب کنیم.

۱۶ فروردین امسال ریزعلی خواجوی به دلیل عارضه فشارخون در بیمارستان بستری شده بود و برخی رسانه‌ها در فضای مجازی خبر فوت او را منتشر کرده بودند.


منبع: الف

ترافیک سنگین در آزادراه کرج ـ تهران/ بارش باران در محورهای آذربایجان شرقی و غربی

رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک راهور ناجا با بیان اینکه ترافیک در آزادراه کرج ـ تهران سنگین است، از بارش باران در محورهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی خبر داد.

سرهنگ نادر رحمانی رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک راهور ناجا در گفت‌وگو با فارس، در مورد آخرین وضعیت جوی و ترافیکی محورهای مواصلاتی کشور اظهار داشت: در حال حاضر در محورهای اهر ـ تبریز و تبریز ـ آذرشهر در استان آذربایجان شرقی و همچنین محورهای پیرانشهر ـ سردشت و پیرانشهر ـ تمرچین در استان آذربایجان غربی، بارش باران جریان دارد.

وی گفت‌: در محور مهاباد ـ سردشت در استان آذربایجان غربی مه‌گرفتگی و کاهش دید گزارش شده است.

رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک راهور ناجا با بیان این مطلب که هم اکنون ترافیک در آزادراه کرج ـ‌ تهران سنگین است، به وضعیت ترافیک در دیگر جاده‌ها پرداخت و تصریح کرد: هم اکنون ترافیک در آزادراه‌های قزوین ـ‌ کرج، تهران ـ قم، قم ـ تهران، ساوه ـ تهران و تهران ـ ساوه نیمه‌سنگین است.

سرهنگ رحمانی خاطرنشان کرد: سایر محورهای مواصلاتی کشور از جوی آرام و ترافیکی روان برخوردار هستند.


منبع: الف

پرونده فرار عروس ایرانی در ۳ کشور

به دنبال فرار عروس یک خانواده ایرانی از آلمان به لوکزامبورگ پرونده‌هایی در دادگاه‌های ایران و دو کشور اروپایی تشکیل شده تا قضات این سه کشور درباره اختلاف‌های عمیق زن و شوهر ایرانی تصمیم بگیرند.

به گزارش ایران، «بهزاد» که برای گذراندن تعطیلات نوروزی و دیدن پدر و مادرش از آلمان به تهران سفر کرده است، چند روز بعد از تعطیلات عید به شعبه ۲۶۱ مجتمع قضایی ونک رفت تا از روند پرونده‌ای که وکیل همسرش علیه او تشکیل داده مطلع شود.

مرد میانسال که موهای بلند جوگندمی داشت و لباس‌های شیک پوشیده بود، پس ازمراجعه به دادگاه پی برد همسرش دادخواست «مطالبه مهریه» داده است. البته او هم در دو کشور خارجی پرونده‌‌هایی برای بازداشت همسرش و ملاقات با فرزند خردسالش تشکیل داده بود. پشت اتاق دادگاه روی نیمکت نشسته بود و وقتی از پسرش حرف می‌زد، بغض راه گلویش را می‌بست و سکوت می‌کرد…

بهزاد چند روز دیگر باید به شـــــــهر کلن بازمی گشت. نخستین بار که برای ادامه تحصیل به آلمان رفت فقط ۱۶ سال داشت. اما چند سال بعد با اصرار مادرش به تهران بازگشت و از دریافت اقامت انصراف داد. با این حال وقتی به ایران آمد بعد از چند ترم تحصیل، رشته مدیریت بازرگانی را رها کرد تا به پدرش در رستوران‌شان کمک کند. او نوازنده گیتار بود و خیلی دلش می‌خواست فعالیت‌های هنری‌اش را ادامه دهد برای همین موسیقی را دنبال کرد و حتی به کلاس‌های خوانندگی رفت. 

دلش می‌خواست خواننده مشهوری شود، برای همین رستوران را هم رها کرد و در ۳۰ سالگی به آلمان بازگشت. پسر جوان بسرعت در یکی از رستوران‌های کلن شروع به خوانندگی و نواختن گیتار کرد. یکی دو سال بعد از آن در جمع ایرانی‌های مقیم آلمان به شهرت رسید و حتی در جشن‌های عروسی هم با استقبال مخاطبان روبه‌رو شد.

درست ۱۰ سال از مهاجرت بهزاد به آلمان می‌گذشت که به فکر تشکیل خانواده افتاد. در شب تولد چهل سالگی‌اش بود که موضوع را با دوستانش در میان گذاشت. فردای همان روز هم سفارش یک قاب عکس بزرگ برای فرزند آینده‌اش داد تا سال بعد در جشن تولد چهل و یک سالگی‌اش به آن قاب عکس پرشده خیره شود و به یادگار فیلمی ضبط کند.

نخستین انتخاب بهزاد برای زندگی جدید، «سپیده» خواهر یکی از دوستانش بود، دختری که با مدرک دیپلم در یک شرکت خصوصی در کشور لوکزامبورگ به‌عنوان منشی کار می‌کرد که البته تنها انتخاب بهزاد هم باقی ماند. چرا که او دوست داشت همسر آینده‌اش دختری با فرهنگ و آداب ایرانی و از همه مهمتر اهل زندگی باشد. از برادر سپیده بدی ندیده بود و خواهر آنها هم بیست سال عاشقانه با شوهرش زندگی کرده بود. 

به همین دلیل با موافقت دو خانواده سپیده چند روزی به کلن رفت تا دختر و پسر جوان بیشتر با هم آشنا شوند. همه چیز برای آغاز یک زندگی مشترک مهیا بود تا اینکه بهزاد فهمید همسر آینده‌اش پیش از این با یک مرد آفریقایی تبار اهل لوکزامبورگ ازدواج مصلحتی کرده تا اقامت آن کشور را اخذ کند. با این حال بهزاد اهمیتی به مسأله ازدواج صوری سپیده نداد و آن را موضوعی عادی در کشوری اروپایی دانست. چند ماه بعد از آشنایی هر دو به تهران آمدند و جشن عروسی مفصلی برگزارکردند. بعد هم قرارشد طبق برنامه قبلی برای ادامه زندگی مشترک به آلمان بروند. 

اما نخستین اختلاف جدی بهزاد و سپیده، درست روزبعد از عروسی پیش آمد. پدر عروس یک چک ۲۰ میلیون تومانی بابت تهیه جهیزیه به دخترش هدیه داد، اما بهزاد پیشنهاد داد با همان وسایل موجود، زندگی‌شان را ادامه دهند. بعد هم پیشنهاد کرد ۳۰ میلیون تومان هم خودش بدهد تا آپارتمانی را به‌صورت شریکی بخرند تا پشتوانه مالی فرزند آینده‌شان در ایران باشد. اما سپیده همانجا گفت به بهزاد اعتماد ندارد و نمی‌تواند چک پدرش را به او دهد. بهزاد از این برخورد همسرش ناراحت شد، اما برای اینکه دلخوری پیش نیاید موضوع را به روی خودش نیاورد و ترجیح داد زندگی‌اش را با آرامش ادامه دهد. اما این آرامش تنها چند ماه دوام آورد وهمزمان با اعلام خبربارداری ازسوی همسرش، اختلاف‌های تازه‌شان شروع شد. 

سپیده اصرار می‌کرد فرزندشان در لوکزامبورگ به دنیا بیاید تا بتوانند از کمک ۲۰ هزار یورویی دولت آنجا بهره‌مند شوند. ولی بهزاد اصرار داشت فرزندشان درهمان آلمان متولد شود. با این حال این بار هم بهزاد به عشق فرزند آینده‌اش، سختی رفت و آمد به یک کشور دیگر را تحمل کرد و هزینه‌های مالی زیادی بابت مسافرت‌های متعدد پرداخت. هنوز خانواده آنها سه نفره نشده بود که سپیده با اصرار از شوهرش خواست از شغل خوانندگی در رستوران‌ها و جشن‌ها دست بکشد و بیشتر به او و فرزندی که در راه داشتند فکرکند. 

بهزاد این بارهم به خواسته همسرش احترام گذاشت. بعد هم تصمیم گرفت برای سلامتی فرزند آینده‌اش و تأمین آرامش زندگی‌شان یک رستوران باز کند و خوانندگی را کنار بگذارد. چندی بعد هم پسرشان به دنیا آمد اما مشکلات آنها تمامی نداشت. چرا که سپیده تمام ۲۰ هزار یورو کمک هزینه دریافتی ازدولت لوکزامبورگ را به حساب خودش ریخت و از هزینه ماهانه ۳۵۰ یورویی دولت لوکزامبورگ هم حرفی به میان نیاورد. این اختلاف‌ها و بحث‌ها تا زمانی که پدر و مادر بهزاد برای دیدن نوه‌شان به آلمان رفتند ادامه داشت و در نهایت با دعوای عروس و مادرشوهر به اوج خود رسید. گرچه اختلاف میان مادر و همسر بهزاد موضوع مهمی نبود، اما سه هفته بعد بهزاد وقتی از بدرقه پدر و مادرش در فرودگاه بازگشت، نه اثری از همسرش دید و نه پسر چند ماهه‌اش.

از روزی که سپیده با پسرش به لوکزامبورگ فرار کرد تا روزی که بهزاد به دادگاه خانواده تهران مراجعه کرده بود، بیش از دو سال می‌گذشت و او حتی دراین مدت موفق نشده بود حتی یکبار پسرش را در آغوش گیرد. او تلاش کرد از طریق برادرزنش و ایرانی‌های دیگر مقیم آلمان همسرش را به زندگی خانوادگی‌اش بازگرداند، اما موفق نشد که هیچ، حتی همسرش اجازه نداد فرزندشان را هم ببیند. از آن پس بهزاد ازهمسرش به جرم سرقت پول و طلاهایشان در دادگاه آلمان شکایت و او را محکوم کرد، اما در دادگاه لوکزامبورگ نتوانست از شکایت خود درباره فرار همسرش از آلمان و پنهان کردن فرزندشان نتیجه بگیرد. 

در عوض همسرش با استخدام وکیل تلاش کرد مهریه ۳۱۲ سکه طلایش را از بهزاد در دادگاه خانواده تهران مطالبه کند.بهزاد در همان حال که روی نیمکت راهروی مجتمع قضایی ونک نشسته بود، به فرجام زندگی‌شان فکرمی کرد و به مدارک چند هزار یورو پولی که در مقاطع مختلف به همسرش بابت مهریه پرداخت کرده بود نگاه می‌کرد. برای او نه اقامت آلمان و لوکزامبورگ اهمیتی داشت و نه پول‌هایی که از دست داده بود. حتی خوانندگی را به‌عنوان عشق اصلی زندگی‌اش فراموش کرده بود و تنها به این فکر می‌کرد که چگونه می‌تواند به پسرش برسد و…
 


منبع: الف

«لاله‌ها»ی این خیابان بوی «بنگ» دارند

«ملک‌آباد» هم شبیه «نصیرآباد» (جایی که روایت گورخواب‌ها رقم خورد) خیلی‌ها را به هوای جنس ارزان و مفت، به اینجا کشانده است! مشتری هایشان هم کم نیست.

به گزارش ایران، اهالی می‌گویند، قاچاق فروش ها کارشان را بلدند. مامور هم که بیاید، تا بخواهند لو بروند اجناس شان را داخل چاه اسید نابود می‌کنند. این اتفاق البته آنقدر به ندرت رخ داده که هیچ کدام از ملک‌آبادی‌ها، صحنه بگیر و ببندهای پلیسیرا یادشان نیست!

ملک‌آباد تنها یک پاسگاه دارد که آن هم متعلق به بخش مرکزی منتهی به هشتگرد است. اما همین یک واحد هم اهالی را راضی نگه نداشته، می‌گویند بیشتر آمدن‌ها و رفتن‌هایشان نمایشی است، زورشان هم به مصرف‌کننده‌ای می‌رسد که برایش فرقی نمی‌کند، گوشه خرابه بخوابد یا گوشه زندان! وگرنه اهالی حتی پلاک خانه‌های قاچاقچیان را هم از برند!
بخش «بالانشین‌ها» و بخش «پایین‌نشین‌ها»… برای همین از این شهر که خارج می‌شوید، حال و هوایتان با زمانی که وارد می‌شوید، فرق می‌کند، حتی دیوارهای بلند قزل‌حصار همیشه ایستاده هم نمی‌تواند از دلگیری غروب‌های «اینجا» کم کند. ملک‌آباد همیشه چیزی به نام «شهریت» کم دارد، حتی اگر نامش را بخواهند از «ملک‌آباد» به «حافظیه» تغییر دهند!

«خط» این گزارش با یک «سرنخ» شروع شد، سرنخی که ما را به هوای دیدن خانواده‌های زندانیان «قزل حصار» به «ملک‌آباد» کشاند. پیش از آنکه به اینجا وارد شویم شنیده بودیم که دورتا دور زندان قزل حصار که حالا به زندان کرج تغییر نام داده، پر از بساط بی‌خانمان‌هایی است که پیشترها سرپرستی به نام «پدر» خرجی‌شان را فراهم می‌کرد. آنهایی که دست روزگار از سر نداری، به اجبار، اطراف زندان را برایشان جای خانه کرده بود، اما پایمان که به «ملک‌آباد» رسید، خبری از هیچ کدام از این حرف‌ها نبود. 

دور تا دور زندان را که چرخیدیم، جز تعداد انگشت‌شماری ملاقاتی، کسی برای بی‌خانمانی، آواره نبود! دیوارهای زندان را که پشت‌سر گذاشتیم به شهری رسیدیم که شهرتش را بیشتر از آنکه مدیون زندان پر حاشیه‌ای همچون «قزل حصار» باشد، وامدار حال و روز آدم‌های بخت‌برگشته‌ای بود که به هوای جنس ارزان‌تر!، کیلومترها راه را تا اینجا آمده بودند!
«ملک‌آباد » که این روزها اسم و رسمش با «شهر» شناخته می‌شود، پیشتر‌ها روی پیشانی‌اش روستا خورده بود. قصه شهری شدنش، به روزگاری بر می‌گردد که خیلی‌ها به بهانه خرید خانه‌های ارزان، بار و بنه‌شان را جمع کردند و به اینجا آمدند. پیدا کردن خانه‌های ارزان زیر ۱۸ میلیون تومان در ملک‌آباد بقدری راحت است که بخواهید در تهران یک عابربانک پیدا کنید. سرو ته خیابان‌های لوکسش را به چشم که نه به قول اهالی دید بزنید، می‌رسید به سایرخانه‌های ۲۰-۳۰ متری ۱۵-۱۶ میلیون تومانی که دلیل خیلی‌ها برای مهاجرت به این نقطه بوده است. آنقدرها که خیلی‌ها اعتراف می‌کنند آنچه امروز «ملک‌آباد» را «ملک‌آباد» کرده، همین یک دلیل ساده، یعنی پیدا کردن یک چاردیواری ارزان و بی‌دغدغه است!

دلیلی که البته چند سال نگذشته به بلای جانشان تبدیل می‌شود، مثل ریسمانی به دورپایشان می‌پیچد و وادارشان می‌کند تا عطای «ارزانی» را به لقای «حفظ جانشان» ببخشند. شبیه غلام، کارگر ساده (کارخانه…. در ۲ کیلومتری ملک‌آباد) که ۵ سال پیش از شهرک ابریشم (چهار کیلومتری زندان قزال حصار) به «اینجا» آمده تا بلکه سرنوشتش را کمی راست و ریس کند اما اوضاعش که بسامان نشده، هیچ! همان داشته‌هایش را هم پای نداشته‌های دیگران ریخته است. خودش می‌گوید همان زمان یک خانه ۵۷ متری حوالی خیابان‌های «میثم» خریده، اما چند سال نگذشته، از رفت و آمدهای مشکوک چند زن و مرد، دستش لرزیده، طبقه بالای ساختمان را در ظاهر یک زن، ماهی ۲۰۰ هزار تومان اجاره کرده، اما در باطن آنچه می‌دیده چیزی فراتر از رفت و آمدهای ساده بوده است.: «اسمش این بود که یک زن اجاره کرده، اما شبی، حداقل ۱۰ مرد با سرو وضعی که داد می‌زد، چکاره‌اند میهمانش می‌شدند، کم کم فهمیدیم که خودش تنها نیست، خانه را با یونولیت تقسیم‌‌بندی کرده و هر قسمتش را به یک زن و مرد اجاره داده است، اصلاً کارش همین بود نه اینکه مخفی کاری کند، نه! همه می‌دانستند. اصلاً خیلی‌ها مشتری شماره‌دارش بودند، وقت می‌گرفتند و ماهی یکی دوشب، کوپن می‌خریدند!»

حرف‌های غلام البته فراتر از همه این حرف‌ها بود، دلش پر بود از همه آن چیزهایی که دیده و شنیده، از شبی که به زور کتک، یکی از عربده‌کش‌های زبان نفهم را از خانه بیرون کرده است. از همه آن شب‌هایی که شیفت شبش را به زور با یکی دیگر طاق زده تا فکر و خیالش از بابت زن و دخترش راحت شود، اما نشده که نشده، دست آخر هم، خانه را زیرقیمت فروخته و رفته است. حالا خانه‌اش شده پاتوق همان عده‌ای که یک روز جای خوابشان، جلوی راهروی درهای ورودی بود. همان‌ها که حالا درها و شیشه‌ها را شکسته و یک گوشه‌ دنج جا خوش کرده‌اند. غلام می‌گوید حال و روز خیلی‌ها شبیه اوست.

خیلی‌ها که به ناچار از ترس جان و ناموس شان، خانه‌های چند ده متری نقلی‌شان را رها کرده و رفته‌اند، نه مشتری پایش خوابیده و نه مستأجری که حال و روز آشکارشان را نداند، برای همین تنها راه چاره را فرار دیده‌اند، تا شاید هر از مدتی روزی مثل امروزراهشان را کج کنند و خانه‌شان را از دور دید بزنند.

روبه‌روی کمر ‌بندی ملک‌آباد، آنجا که تا چشم کار می‌کند زمین کشاورزی دیده می‌شود و باغ‌های اعیان نشین‌ها، روایت خانه‌ها بازهم شبیه همین جاست. برای همین ساعت که به نیمه‌های غروب نزدیک می‌شود هیچ کس، حتی آنها که زمین شان آن دوربرهاست، جرأت نمی‌کنند کلاهشان افتاد بردارند. روایت این قسمت شبیه خیابان‌های «میثم» و «لاله» است. اهالی می‌گویند، خانه‌های خالی پاتوق همیشگی شان است، دورهم زن و مرد گعده می‌گیرند و مصرف می‌کنند. خانه‌های خالی کمربندی جای مصرفشان شده و خانه‌های آجری نه چندان روبراه خیابان‌های مشهور هم جای خرید اجناس ارزان قیمت.

«ملک‌آباد» هم شبیه «نصیرآباد» (جایی که روایت گورخواب‌ها رقم خورد) خیلی‌ها را به هوای جنس ارزان و مفت، به اینجا کشانده است! مشتری هایشان هم کم نیست. اهالی می‌گویند، قاچاق فروش ها کارشان را بلدند. مامور هم که بیاید، تا بخواهند لو بروند اجناس شان را داخل چاه اسید نابود می‌کنند. این اتفاق البته آنقدر به ندرت رخ داده که هیچ کدام از ملک‌آبادی‌ها، صحنه بگیر و ببندهای پلیسی را یادشان نیست!

اقتصاد شهر روی مدار «شیشه» می‌چرخد

«شیشه» جنس غالب این روزهای مصرف‌کننده هاست. برای همین از خیابان‌های اصلی که می‌گذرید، چهره‌های تکیده ژولیده بی‌رنگ و روی دست به عصا، یادتان می‌اندازد که اینجا «اقتصادش» روی چه مداری می‌چرخد! فرقی هم ندارد هم زن می‌بینید و هم مرد! اما کودک بین شان به ندرت دیده می‌شود، گرچه حال و روز «قرعه عرب‌آباد»، جایی در دور دست‌های جاده کمربندی، حتی با خود کمربندی هم زمین تا آسمان توفیر دارد.

مجید که ۴ سال پیش از کرج به ملک‌آباد آمده و حالا صاحب یک تعمیرگاه به نسبت روبراه است درباره این قسمت، حرف‌های عجیبی می‌زند. خودش می‌گوید که اینجا روایت مصرف‌کننده‌ها، آشکارتر از همه جاست. یک کارتن یخچال یا ملحفه‌هایی که از سطل‌های زباله به دست آمده، حکایت چاردیواری برخی از آدم‌های آنجاست. خیلی هایشان هم مشتری‌های پروپا قرص «محله هرندی» بوده‌اند که ۱۲۰ کیلومتر از تهران تا اینجا دویده‌اند تا پاتوقی که روزی به لطف شهردار تهران از دست داده‌اند، کمی دورترها دوباره از نو به پا کنند! برای همین بیابان‌های اطراف قرعه عرب‌آباد، مملو از آدم‌هایی است که داخل چاردیواری جا خوش کرده‌اند. 

اینها همان‌هایی هستند که شب‌ها، داخل زمین‌های مزروعی آتش روشن می‌کنند و روزها از هرکجا که دست شان برسد جنسی برای دود کردن پیدا می‌کنند! کارو بارشان سکه نیست، اما به گفته اهالی، بد هم نیست. روزی‌شان بیشتر از وسایل داخل خودروها و ویلاهای اطراف جور می‌شود، یعنی شغل اصلی اغلب شان خرده دزدی است؛بهارها، محصولات کشاورزی می‌دزدند و زمستان‌ها هم از زور سرما، ویلاها را خالی می‌کنند. ویلادارهایی که زورشان می‌رسد. مجید می‌گوید که دزدی خودروها آنقدر رایج است که «مالخری» این روزها یکی از شغل‌های پر درآمد ملک‌آباد است.

حرف‌های او البته دروغ نیست. به میدان اصلی شهر که می‌روید چشم تان تا کار می‌کند، ضایعاتی می‌بینید. اسمشان «ضایعاتی» است، اما شغل اصلی شان «مالخری» است. اصلاً ۸۰ درصد ضایعاتی‌های اینجا، کارشان مالخری است! بیشترشان هم در خیابان طالقانی مغازه دارند. چندتایشان البته با شکایت اهالی پلمب شده‌اند، اما چند روز نگذشته دوباره روز از نو روزی از نو! سیم‌های برق، آلومینیوم، پست‌های برق و تلفن، شیرآلات ساختمانی، هر چه و هر چه که فکرش را بکنید در بساط ضایعاتی‌ها جا خوش کرده، قیمت‌شان هم متغیر است، اما دنبال جورکردن جنست که باشی با تو راه می‌آیند، اصلاً دست و دلبازی شان به نرخی بستگی دارد که پای جنس شان داده‌اند. اهالی اینجا، اما دل خوشی از ضایعاتی‌ها ندارند، می‌گویند تا وقتی هستند، اعتیاد و دزدی و فحشا هم هست!

مجید می‌گوید ترسوها کارشان «زباله گردی» است. هم دردسرش کمتر است و هم پولش بیشتر! اصلاً همین که جنس موادشان جور شود، کافی است. با راضیه وقتی آشنا می‌شوم که تا نیمه‌های تنش، توی یک سطل زباله روبه‌روی تنها شلتر زنانه شهر، خم شده، صورتش سیاه و چروک خورده است، اما لباس‌های تنش چز پالتوی سبزرنگ پشمی پاره‌ای که پوشیده، بد نیست. خودش می‌گوید ۳۰ ساله است، اما شبیه همه هم دوره ای هایش نیست. روزها لای زباله‌ها چرخ می‌زند و شب‌ها در شلتر زنانه می‌خوابد. قبل از جمع کردن ضایعات، تن فروشی می‌کرده! اما از وقتی پایش را داخل شلتر گذاشته، گذشته‌اش را هم گذاشته پشت در «مجبور که باشی به هر کاری تن می‌دهی، پشت همین کمربندی، خیلی وقت‌ها برای ۱۰ هزار تومن، هزار کار کرده‌ام. 

زورم به دزدی نمی‌رسد، اما وقتی درد خماری میزند به کله‌ات، تنت که هیچ، بچه‌ات را هم می‌فروشی، خدا را شکر، با اینکه تعداد رابطه‌ها را یادم نیست، اما وقتی شلتر آمدم، آزمایشاتم همه منفی بود، نه ایدز داشتم و نه هپاتیت. باز من وضع بهتری دارم.» با دستش اشاره می‌کند به «مریمی» که دوان دوان در حال آمدن به سمت شلتر است. می‌گوید الان وقت ناهار است و کم کم سر و کله زن‌ها پیدا می‌شود.

راضیه می‌گوید، این زن را ببین! معلوم نیست چند بار چند بچه سقط کرده، و آخرین بار همین ۸ ماه پیش، توی یکی از همین زمین‌های کشاورزی، لای سبزی‌ها، زایمان کرد، مردم دورش جمع شده بودند و او هم فقط جیغ می‌زد، اما نه آمبولانسی در کار بود و نه بیمارستانی، تا چند ساعت بعد که بردنش به یک درمانگاه نزدیک شهر، بعد فهمیدیم که بچه‌اش را گرفته‌اند و برده‌اند بهزیستی! چقدرش راست است با خودش!

راضیه ۱۰ سال است که هرویین و شیشه مصرف می‌کند. از ضایعات فروشی، روزی ۴ تا ۱۰ هزار تومان درآمد دارد. هرویین را گرمی ۲۰ هزار تومان جور می‌کند و از «فردیس کرج» به هوای جای امن‌تر به اینجا آمده. اما ترس‌های شبانه و خفت‌گیری‌های نیمه شب، تا همین چند وقت همیشه همراهش بوده! تا اینکه چند ماه پیش به این مرکز معرفی شده و حالا هم وعده‌های غذایی گرم دریافت می‌کند و هم جای خواب دارد و هر موقع هم مشکلی داشت، یک نفر به دادش می‌رسد. می‌گوید اینجا دکتر و دوایش هم رایگان است. راضیه که تا قبل از این، لای‌به‌لای مردها، پشت خرابه‌های کمربندی می‌خوابیده، می‌گوید بعضی وقت‌ها، ۷-۸ نفری دوره‌اش می‌کردند و مجبور بوده به خواسته‌شان تن بدهد.

کمی دورتر از شلتر زنانه، چند کوچه پایین‌تر، شلتر مردانه است که روزانه حداقل ۲۰ تا ۲۵ نفر را پذیرش می‌کند. یک مرکز ترک اعتیاد هم وجود دارد که کارش با آنها فرق می‌کند. به نزدیکی‌های ظهر که نزدیک می‌شویم، مردها هم کم کم راهشان را به سمت شلتر کج می‌کنند. غذای اینجا البته باب میل خیلی‌ها نیست، اما مشتری‌هایش را راضی نگه می‌دارد. اصلاً خیلی از اهالی خودشان هم داوطلبانه کمک می‌کنند! اما در آن سو، برخی اهالی دل خوشی از این مراکز ندارند. مثل «آمنه» که تا ضبط من را می‌بیند با چهره معذبی جلو می‌آید و می‌خواهد که درد دلش را بشنوم. شوهرش کارگر کارخانه چوب‌بری در همین اطراف است و روزگارشان هم بد نیست، اما حرفش با صحنه‌هایی است که این روزها کم ندیده است. 

«چند وقت پیش پسر ۹ ساله‌ام یک وسیله دستش گرفته بود که نمی‌دانست چیست، با بچه‌ها وقت برگشتن از مدرسه، از کنار زمین کشاورزی پیدا کرده بودند. وقتی دیدم، دست و دلم لرزید، یک وسیله پیشگیری از بارداری بود! متأسفانه این جور چیزها کم نیست، مرکز به معتادان می‌دهد و آنها هم همین دور و برها استفاده می‌کنند و می‌اندازند گوشه‌ای! یعضی وقت‌ها می‌مانم که به بچه‌ام چه جوابی بدهم»

اهالی پلاک خانه قاچاقچیان را هم ازبرند

اهالی ملک‌آباد جز قومیت‌هایی که از غرب و شمال غربی کشور آمده‌اند، اهل افغانستان هم هستند. آنها البته بیشتر روی زمین‌های اجاره‌ای، کشاورزی و صیفی کاری می‌کنند. یعنی تهرانی‌ها زمین می‌خرند و آنها هم روی زمین، سبزی می‌کارند.

ملک‌آباد تنها یک پاسگاه دارد که آن هم متعلق به بخش مرکزی منتهی به هشتگرد است. اما همین یک واحد هم اهالی را راضی نگه نداشته، می‌گویند بیشتر آمدن‌ها و رفتن‌هایشان نمایشی است، زورشان هم به مصرف‌کننده‌ای می‌رسد که برایش فرقی نمی‌کند، گوشه خرابه بخوابد یا گوشه زندان! وگرنه اهالی حتی پلاک خانه‌های قاچاقچیان را هم از برند! اما اسم خیابان «لاله‌ها» که می‌آید (آنجا که بیشتر قاچاقچیان ساکنند) اهالی تنشان می‌لرزد. می‌گویند اینجا جایی شبیه خاک سفید تهران است. اینجا برخی‌ها که دستشان به دهانشان می‌رسد، روی خانه‌هایشان دوربین بسته‌اند. شغل بیشتر ملک‌آبادی‌ها، کارگری است. اطراف ملک‌آباد پر از کارخانه‌هایی است که کارگر می‌خواهند. اما بعضی‌هایشان هم شبیه «نور محمد» چوپانند. 

با او زمانی برخورد می‌کنیم که لای زمین‌های کشاورزی، دنبال مصرف‌کننده می‌گردیم. آتشی که برای گرم کردن سیخ تریاکش روشن کرده توجه ما را جلب می‌کند. ۷۰ رأس گوسفند آورده تا لای زمین‌ها بچرند. خودش بی‌پول و بی‌مایه است، اما از چوپانی ماهی ۶۰۰ -۷۰۰ هزار تومن درآمد دارد. ما را که می‌بیند، کتری‌اش را به هوای رد گم کنی روی منقل می‌گذارد، اما آشناتر که می‌شویم، می‌گوید هر گرم را ۳ هزار و ۵۰۰ تومن می‌خرد. 

ظاهرا قیمتش نسبت به جاهای دیگر، مفت مفت است. نورمحمد در ملک‌آباد خانه دارد و یک سر عائله! برادر کوچکش، نگهبان یکی از همین ویلاهای روبه‌روست. می‌گوید پولی نمی‌گیرد، فقط نگهبانی می‌دهد تا از سرما جایی تلف نشود. خانه ۵۰ متری‌اش را چند سال پیش، متری ۱۰۰ هزار تومن، معامله کرده، حالا هم ناراضی نیست. خودش می‌داند با آدم‌های اینجا چطور کنار بیاید.

روایت بالانشین‌ها و پایین نشین‌های ملک‌آباد

می‌گوید اینجا گرمخانه ندارد، شلترها هم یک سالی می‌شود که راه افتاده‌اند. تا پیش از این خیلی‌ها، روی زمین‌های کشاورزی، می‌خوابیدند و بلند می‌شدند، اما الان خانه‌های خالی هم به جای خوابشان اضافه شده. ورودی ملک‌آباد البته با توصیفاتی که خوانده‌اید، متفاوت است.

آنجا نه خبری از «مصرف‌کنندگان تابلودار بلاتکلیف» است و نه خبری از «مالخرهای همیشه در صحنه!» جاده آسفالتی منتهی به میدان اصلی، پر است از تالارها و باغ‌های مجلل عروسی و تشریفات که معلوم نیست چرا رد پایشان، پشت میدان اصلی شهر، متوقف شده…. اهالی می‌گویند سرمایه‌دارها، اعتنایی به شهر ندارند، همین که حال باغ و ویلاهایشان روبه‌راه باشد، برایشان کافی است.

اصلاً همین صحنه‌ها، چهره «ملک‌آباد» را به دو بخش تقسیم کرده است. بخش «بالانشین‌ها» و بخش «پایین‌نشین‌ها»… برای همین از این شهر که خارج می‌شوید، حال و هوایتان با زمانی که وارد می‌شوید، فرق می‌کند، حتی دیوارهای بلند قزل‌حصار همیشه ایستاده هم نمی‌تواند از دلگیری غروب‌های «اینجا» کم کند. ملک‌آباد همیشه چیزی به نام «شهریت» کم دارد، حتی اگر نامش را بخواهند از «ملک‌آباد» به «حافظیه» تغییر دهند!
 


منبع: الف

جرئیات برگزاری امتحانات نهایی دانش آموزان در ماه مبارک رمضان

رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش از جزئیات برگزاری امتحانات نهایی دانش آموزان در خرداد ماه و تقارن آن با ماه مبارک رمضان خبر داد.

عبدالرسول عمادی، رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش در گفت و گو با میزان با اشاره به جزئیات زمان برگزاری امتحانات نهایی دانش آموزان در خرداد ماه اظهار داشت: امتحانات نهایی دانش آموزان از دوم خرداد ماه آغاز می شود و تا ۲۵ خرداد ادامه دارد.

وی افزود: در شرایطی که امتحانات با ماه مبارک رمضان تقارن دارد اما زمان امتحانات تغییر پیدا نمی کند.

رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش در خصوص زمان انتشار کارنامه دانش آموزان اظهارکرد: کارنامه دانش آموزان بعد از اتمام امتحانات و تا تیرماه به دست خانواده های آنها خواهد رسید. 

عمادی بیان داشت: سوالات آزمون ها در حال حاضر طراحی شده است و سوالات به صورت امنیتی و الکترونیکی به استان ها ابلاغ می شود.
 


منبع: الف

برخورد مرگ بار یک تانکر با وانت نیسان/ خواب آلودگی، عامل مرگ هر ۲ راننده

برخورد یک دستگاه تانکر با وانت نیسان در میدان لاله اصفهان دو کشته برجای گذاشت.

به گزارش میزان، سرهنگ رضا رضایی، رئیس پلیس راهور استان اصفهان از حادثه دلخراش تصادف امروز صبح در میدان لاله اصفهان خبر داد و گفت: ساعت ۶ صبح امروز یک دستگاه تانکر که از مسیر شرق به غرب اصفهان در حال عبور بود، در زیرگذر میدان لاله بر اثر خواب آلودگی به باند مخالف رفت و با یک دستگاه وانت که در مسیر خود از سمت اتوبان چمران به میدان لاله در حال حرکت بود، به شدت برخورد کرد.

وی افزود: بر اثر این حادثه، هر دو راننده تریلر و وانت در دم جان خود را از دست دادند.

رئیس پلیس راهور استان اصفهان اظهارکرد: خواب آلودگی و خستگی نخستین علت تصادفات است و رانندگان در صورتی که احساس خواب‌آلودگی و خستگی کردند باید در نزدیک‌ترین مکان استراحت کنند تا جان خود و دیگران را به خطر نیندازند.


منبع: الف

فیبر نوری در منازل؛ دیربازده اما پرکاربرد

پروژه رساندن فیبر نوری به در منازل و جایگزینی آن با کابل مسی با توجه به افزایش سرعت ارتباطات اینترنتی، در سال‌های اخیر مورد توجه مسوولان وزارت ارتباطات قرار گرفته و اگرچه در ابتدا اپراتور چهارمی به عنوان مجری این پروژه در نظر گرفته شده بود.

به گزارش تسنیم، با اجرای پروژه «فیبر نوری به منازل»، به جای کابل مسی، فیبر نوری به کاربران خانگی، ادارات و موسسات ارائه می‌شود. طرح اتصال فیبر نوری که سرعت ارتباط را در حد چشمگیری افزایش می‌دهد، در کشورهای مختلف دنیا انجام شده است. اما جایگزینی فیبرنوری به جای کابل مسی زمانی مقرون به صرفه خواهد بود که محتوای دیجیتال بسیار زیادی برروی شبکه‌ها تعریف شود و کاربران نیاز به داشتن سرعت بالا را احساس کنند.

اتصالات پهن باند فیبر به خانه یا همان اتصالات پهن باند FTTH ، معرف اتصالات کابل فیبرنوری برای اماکن به صورت اختصاصی است. این سیستم‌ها که براساس نور هستند، توان انتقال انبوهی از اطلاعات به شکل کارآمدتری از قبیل تلفن، ویدئو، داده و غیره را در مقایسه با شیوه سنتی کابل‌های مسی دارا هستند.

این فناوری به سرعت رو به گسترش است زیرا برتری‌هایی نسبت به فناوری‌های کنونی دارد که امکان اتصال پرسرعت‌تر و ظرفیت برد بیشتر نسبت به زوج‌های پیچیده رسانا و خطوط DSL از جمله آنها است.
ایرانیان‌نت، اپراتور مجری پروژه فیبر نوری در کشور، سابقه بیش از پنج سال فعالیت در این زمینه دارد و وزارت ارتباطات نیز بر لزوم تسریع روند امور در این زمینه اصرار می‌کند. پیش از این وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات درباره زیرساخت‌های ارتباطی کشور، علت تاخیرهای پیش آمده در روند فعالیت این شرکت را وجود برخی مشکلات مالی دانست. علاوه بر آن واعظی معتقد است که هم اکنون ایران و کشورهای منطقه نیازمند کارخانه ساخت فیبر نوری هستند.

اما باقری چناری -مدیر عامل اپراتور فیبر نوری- پیش از این با بیان اینکه پروژه اتصال فیبر نوری به منازل و سازمان‌ها حداقل به طور متوسط به پنج میلیارد دلار سرمایه احتیاج دارد، گفته بود: اگر پروژه ایرانیان نت، هشت سال به طول بیانجامد به طور متوسط سالانه به ۷۰۰ میلیون دلار (۳۰۰۰ میلیارد تومان) سرمایه‌گذاری نیاز دارد.

وی همچنین درباره منابع سرمایه خارجی ایرانیان‌نت اظهار کرده بود: یکی از منابع سرمایه‌گذاری خارجی این شرکت بانک سایناشور چین است که دریافت سرمایه از این بانک مورد موافقت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و وزارت امور اقتصادی و دارایی قرار گرفته و هم اکنون در بانک عامل مشغول تکمیل پرونده هستیم. در مرحله دوم این همکاری قرار است خط اعتبار به ارزش یک میلیارد دلار برای حدود یک میلیون پورت FTTH در اختیار کشور قرار داده شود.

باقری در پاسخ به این سوال که شرکت ایرانیان نت چگونه بازگشت سرمایه سرمایه‌گذاران را تضمین می‌کند؟ گفته بود: برای هر پروژه پیش از سرمایه‌گذاری، یک طرح تجاری تهیه می‌شود که این نقشه شامل آینده سرمایه‌گذاری هم هست. در این طرح تجاری مشخص می‌شود که هر میزان سرمایه‌گذاری طی بازه زمانی مشخص، چقدر بازگشت سرمایه خواهد داشت و درحال حاضر طرح تجاری بسیاری از شهرهای ایران تهیه شده و این نقشه‌ها با حضور یک مشاور خارجی برای بانک‌های خارجی نیز در حال تهیه‌ است.

او آن زمان درباره زمان بهره‌برداری نهایی از کابل‌های فیبر نوری به صورت FTTH وFTTC  اظهار کرده بود: بحث ارائه دسترسی فیبر نوری به شرکتها در سال آینده قطعی است و در زمینه دسترسی فیبر نوری به منازل هم در سال آینده نزدیک به ۵۰۰ هزار شماره پورت در برنامه اجرایی شرکت قرار دارد که نیمی از آن باید تا پایان سال آینده فعال شود.

ناکامی اپراتور چهارم در اجرای پروژه

با وجود این با گذشت بیش از یک سال از زمانی که از طرف این اپراتور وعده داده شده بود، محمود واعظی درباره آخرین وضعیت اپراتور چهارم ارتباطی و دلایل ناکامی اپراتور فیبر نوری در تحقق وظایفش اظهار کرد: متاسفانه طبق آنچه در پروانه اپراتور چهارم مورد اشاره قرار گرفته، شرکت ایرانیان نت تاکنون موفق نبوده است. افرادی که این پروانه را گرفتند، فکر نمی‌کردند برای ایجاد شبکه فیبر نوری در کشور چنین سرمایه‌گذاری عظیمی لازم باشد. سرمایه اجرای این طرح در داخل کشور برای شرکت مربوطه وجود نداشت و در دوره تحریم هم این امکان نبود که اپراتور چهارم بتواند از حضور سرمایه‌گذاران خارجی بهره بگیرد.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان این‌که ایرانیان نت پس از پایان تحریم‌ها مذاکراتی را در خصوص جذب سرمایه‌گذار خارجی انجام داده، عنوان کرد: اکنون حدود ۹۰ تا ۹۵ درصد مذاکرات این شرکت با یک شریک خارجی انجام شده و ممکن است ظرف یک ماه آینده قراردادی بین آنها امضاء شود. براساس امضای این قرارداد هشت کلانشهر کشور تحت پوشش شبکه فیبر نوری قرار خواهند گرفت.

 از سوی دیگر محمدجواد آذری جهرمی – مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت – گفت: ۲۳ هزار کیلومتر فیبر نوری در کشور کشیده شده که در مجموع ۴۰ درصد سرمایه‌گذاری‌هایی که برای توسعه زیرساخت‌ها انجام شده از منابع داخلی بوده است .همچنین طبق آخرین آمار ظرفیت کابل فیبر نوری بین شهری در ایران به ۶۱ هزار کیلومتر رسیده است.

سرمایه‌گذاری دیربازده

جهرمی همچنین در آخرین اظهارات خود درباره فیبر نوری اظهار کرده است: باید توجه داشت که در بحث FTTX انحصاری در کشور وجود ندارد، چرا که شرکت‌های FCP مجوز فعالیت در بخش FTTC را دارا هستند و در نهایت تنها یک بخش FTTH است که در انحصار شرکت ایرانیان نت قرار دارد.

وی ادامه داد: در این میان نکته مهم آنکه این طرح نیاز به سرمایه‌گذاری عظیم دارد و نوع سرمایه‌گذاری آن از جنس دیربازده است. اما اکنون آنچه شاهدیم آنکه اکثر شرکت‌ها از مخابرات گرفته تا شرکت‌های FCP با وجود ادعاهای متعددی که در حوزه سرمایه‌گذاری دارند، طی یک سال اخیر سرمایه‌گذاری‌ عمده‌ای انجام نداده‌اند. شرکت ایرانیان نت در همین شرایط قرار دارد در حالی که مطلوب آن است که برای اجرای این پروژه سرمایه‌گذاری و نقدینگی لازم تامین شود.

مدیر عامل ارتباطات زیرساخت در ادامه با بیان این‌که اکنون یک شرکت خارجی برای سرمایه‌گذاری در این بخش اعلام آمادگی کرده، گفت: به هر صورت شرکت‌ها زمانی که سرمایه‌گذاری انجام می‌دهند نیاز به تضمین سرمایه‌ خود دارند، اکنون نیز در حوزه اپراتور فیبر نوری به نظر می‌رسد آنچه مشکل‌ساز شده بحث نقدینگی نیست بلکه بیشتر موضوع دیربازده بودن این سرمایه‌گذاری است که مشکل ایجاد می‌کند.در هر حال ظاهرا سرمایه‌گذار خارجی نیز اکنون این حضور را امری پرریسک می‌داند و بر این تاکید دارد که اگر بازگشت این سرمایه‌گذاری تضمین نشود، قادر به فعالیت نخواهد بود. به هر صورت این موارد باید در کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات به طور دقیق بررسی شوند تا در نهایت با در نظر گرفتن شرایط رقابتی بازار مشخص شود که وضعیت سرمایه‌گذار خارجی این طرح چه خواهد شد.


منبع: الف

آخرین وضعیت تالاب بین المللی هامون/ ممانعت افغانستان از ورود آب

مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان آخرین وضعیت تالاب‌های بین‌المللی هامون را تشریح کرد و گفت: طبق آخرین بررسی‌های انجام شده، همچنان آب از محل هامون هیرمند وارد کشور می‌شود.

به گزارش گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی سازمان محیط زیست، نیره پورملایی با بیان این مطلب گفت: آب از این محل ازطریق افضل آباد به کوه خواجه می‌رسد که تاکنون بخش قابل توجهی از اطراف کوه پرآب شده؛ به طوری که بر اثر افزایش حجم آب مقداری از آن به گودی سنگل و بخشی به سمت جاده زابل- نهبندان درحرکت و حدود ۵۰ درصد اطراف کوه خواجه با عمق متوسط ۱۵۰ سانتیمتر دارای آب است.

وی افزود: شاخه دیگری از آب ورودی هیرمند از طریق لورگ باغ به صابری وارد می‌شود.

مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان ادامه داد: طبق گزارشات محلی و بررسی تصاویر ماهواره‌ای هامون پوزک افغانستان آبدار شده اما هنوز آبی وارد پوزک ایران نشده است که بنا به گزارشات محلی در خارج مرز ایران موانعی از جمله دایک برای جلوگیری از پیشروی آب توسط کشور افغانستان احداث شده که البته نیازمند بررسی برون مرزی است. درنتیجه هنوز از دایک مرزی در محل پوزک هیچ آبی به کشور وارد نشده است.

پورملایی گفت: از شاخه فراه رود هم به میزان بسیار قابل توجه به کشور آب وارد می‌شود و موجب آبگیری بیش از ۴۰درصد صابری با عمق متوسط ۱۵۰ سانتی متر شده، این درحالیست که از کانال شیردل وکانال نیاتک نیز به بخش‌های دیگر صابری در قسمت چنگ سرخ آب وارد می‌شود و در صورت ورود آب از پوزک و حجم خوب آب در سال جاری، احتمال اتصال سه بخش تالاب یعنی پوزک به صابری و هیرمند دور از ذهن نخواهد بود.


منبع: الف

غافلگیری مایکروسافت برای کاربران

باشگاه خبرنگاران جوان، شرکت مایکروسافت که در دنیای فناوری به یک غول مشهور است این روزها به اقدامات عجیب و جالبی برای دوربین های آیفون دست می زند، اولین اقدام این شرکت نرم افزار سلفی مایکروسافت بود،

 

مایکروسافت در اقدام بعدی خود به سراغ pix رفت، اپلیکیشن دوربین عکاسی که با هوش مصنوعی طراحی شده آن می توانید بهترین عکس ها را دریافت کنید.

 


 

 


 
اما آنچه امروز کاربران دنیای مجازی را شگفت زده کرده است سرمایه گذاری این غول فناوری بر روی نرم افزاری به نام Sprinkles است، این نرم افزار برای شما شرایطی را فراهم خواهد کرد که به عکس های سلفی خود متن ها و استیکرها مختلف را اضافه کنید.
البته این اپلیکیشن برای منحصر به فرد بودن قابلیت های خود از امکانات و نرم افزارهای تشخیص چهره و هوش مصنوعی مایکروسافت بهره می گیرد و قابلیت های ارائه شده ذهن کاربران را به مست کپی برداری از اپلیکیشن اسنپ چت برده است.

 

 

در قابلیت های ارائه شده در اپلیکیشن Sprinkles با توجه به عکسی که گرفته می شود پیشنهاداتی به شما خواهد داد، این نرم افزار قادر است سن شما را نیز تخمین بزند و عکس شما با چهره افراد مشهور تطبیق دهد، در این اپلیکیشن با توجه به محتوای عکس پیشنهاداتی برای ثبت موقعیت جغرافیایی و و تاریخ نیز خواهید داشت.
البته برای سفارشی کردن عکس خود می توانید متن دلخواهتان را با فونت و رنگ های مختلف و استیکرهای متفاوت به عکس اضافه کنید، در این نرم افزار با توجه به هوش مصنوعی راحی شده به راحتی می توانید استیکرهای متناسب با عکس تان را پیدا کنید.


منبع: الف

هدست واقعیت مجازی ارزان قیمت

به گزارش خبرگزاری مهر، مایکروسافت و ایسوس به منظور حل این مشکل به طور مشترک یک هدست واقعیت مجازی طراحی کرده اند که حدود ۳۰۰ دلار قیمت دارد و لذا حدود ۲۰۰ دلار ارزان قیمت تر از هدست های مشابه واقعیت مجازی است که در بازارهای جهانی عرضه می شوند.

این هدست که قرار است قبل از پایان سال ۲۰۱۷ و احتمالا در فصل پاییز روانه بازار شود با رایانه های تولیدی لنووو و ایسر نیز سازگاری دارد و برای استفاده از آن نیازی به خرید رایانه های قدرتمند و پرهزینه نیست.

کاربران برای استفاده از این هدست حتما باید تازه ترین نسخه از ویندوز ۱۰ که قرار است با به روزرسانی های متنوع در پاییز عرضه شود را بر روی رایانه های خود نصب کنند و لذا با احتساب صرف هزینه برای خرید یک رایانه شخصی ۲۰۰ دلاری استفاده از این هدست در مجموع ۵۰۰ دلار خرج روی دست علاقمندان می گذارد.

کاربرانی که از نمونه های اولیه این هدست استفاده کرده اند، آن را ارزان قیمت و سبک توصیف کرده اند و می گویند قابلیت مشاهده تصاویر به صورت سه بعدی از این طریق به طور مناسبی وجود دارد. همچنین امکان اتصال کابل های HDMI  و  USB ۳ به این هدست وجود دارد.

 


منبع: الف