ساخت دستگاهی برای ذخیره اطلاعات قلبی بیمار

دستگاه همچنین علاوه بر ثبت رکورد، دارای قابلیت پرینت نیز هست و می تواند اطلاعات را روی کارت حافظه ذخیره کند؛ در این صورت پزشک می تواند اطلاعات را در مطب خود بازبینی کند.

محققان در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران موفق به ساخت دستگاه الکتروکاردیو گراف کوچک با قابلیت ذخیره اطلاعات قلبی بیمار شدند.

به گزارش مهر، علی حیدرنژاد، مدیر واحد تحقیق و توسعه شرکت تولید کننده دستگاه الکتروکاردیو گرافی در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران اظهار داشت: الکتروکاردیوگراف از جمله دستگاه های بسیار رایج پزشکی است که تغییرات پتانسیل الکتریکی قلب را ثبت و در تشخیص و ارزیابی فعالیت الکتریکی عضله های قلب، به کار می رود.

وی افزود: این محصول با ساختار شبیه دستگاه POS علاوه بر کاربردهای معمول در مراکز درمانی، می تواند ابزار مفیدی برای پزشک خانواده یا تیم های پزشکی در ماموریت به مناطق صعب العبور یا فاقد امکانات باشد.

حیدرنژاد با بیان اینکه دستگاه الکتروکاردیوگراف تک کاناله قابلیت حمل به مناطق مختلف و همچنین ذخیره سازی اطلاعات مربوط به تغییرات پتانسیل الکرتیکی قلب بیمار را دارد، گفت: الکتروکاردیو گراف های متداول در بازار که معمولا در بیمارستانها استفاده می شود به سختی جابجا می شوند اما این دستگاهی که طراحی کرده ایم به راحتی جابجا می شود.

مدیر واحد تحقیق و توسعه این شرکت عنوان کرد: در واقع این دستگاه را می توان در مواقع اضطراری همانند بلایای طبیعی،جنگ و … برای امدادرسانی به راحتی استفاده کرد.

وی گفت: حافظه داخلی این الکتروکاردیوگراف، ظرفیت ذخیره سازی حداکثر ۱۰۰ رکورد به همراه اطلاعات بیمار را دارد و می توان در یک نقطه دیگر، سیگنال ها را بازخوانی کرد.

حیدرنژاد عنوان کرد: دستگاه همچنین علاوه بر ثبت رکورد، دارای قابلیت پرینت نیز هست و می تواند اطلاعات را روی کارت حافظه ذخیره کند؛ در این صورت پزشک می تواند اطلاعات را در مطب خود بازبینی کند.

وی گفت: در حال حاضر مجوز ها و استانداردهای تولید این سیستم اخذ شده و امسال به بازار وارد می شود.

حیدرنژاد  با بیان اینکه این دستگاه اطلاعات بیمار را به صورت دیجیتال ذخیره می کند، گفت: این دستگاه می تواند اطلاعات بیمار شامل نام، قد، سن، وزن، شماره مشخصه، جنسیت، گروه خونی و ضربان قلب و ID را ثبت کند.

به گفته وی، سرعت رکوردگیری دستگاه الکتروکاردیوگرافی برابر با ۶.۲۵، ۱۲.۵، ۲۵ و ۵۰ میلی متر بر ثانیه و فرکانس نمونه برداری هم هزار نمونه بر ثانیه است


منبع: عصرایران

سریع ترین دوربین جهان ساخته شد

 محققان سوئدی دوربینی ساختند که قابلیت تهیه ۵ تریلیون تصویر را در هر ثانیه دارد. این دوربین برای عکسبرداری از فرآیندهای فوق‌العاده سریع در علوم شیمی، فیزیک، زیست‌شناسی و زیست دارو کاربرد دارد.

به گزارش ایرنا از ساینس دیلی، محققان از دوربین جدید خود برای عکسبرداری از حرکت فوتون‌ها در مسافتی به اندازه قطر یک برگ کاغذ استفاده کردند. در دنیای واقعی، این فرآیند به اندازه یک پیکوثانیه یعنی یک تریلیونیوم ثانیه طول می‌کشد. اما با استفاده از این دوربین جدید می‌توان فرآیند مذکور را با ضریب یک تریلیون کندتر کرده و آن را به یک فرآیند قابل مشاهده تبدیل کرد.

این دوربین به جای این که از یک پدیده در فواصل زمانی عکسبرداری کند، چندین تصویر را به طورهمزمان تهیه می‌کند و سپس با استفاده از یک الگوریتم خاص آن‌ها را به شکل مجموعه‌ای از سکانس‌های تصویربرداری شده از پدیده مرتب می‌کند.

بسیاری از پدیده‌های طبیعی به قدری سریع‌هستند که امکان تصویربرداری از آن‌ها با دوربین‌های فیلمبرداری وجود ندارد و تنها می‌توان از طریق عکاسی آن‌ها را به ثبت رساند. اما در حال حاضر سریع‌ترین دوربین‌های عکاسی جهان قادرند ۱۰۰ هزار عکس در هر ثانیه بگیرند. سپس این تصاویر ویرایش می‌شوند تا به صورت یک فیلم درآیند. با استفاده از این روش لازم است یک آزمایش چندین بار تکرار شده و از آن عکاسی شود تا تصاویر قابل مشاهده‌ای از آن به دست آید. اما اشکال کار در اینجاست که با هربار تکرار یک پدیده، ممکن است ویژگی‌های آن با آزمایش قبلی کاملا یکسان نباشد.

دوربین محققان سوئدی امکان تصویربرداری از پدیده‌هایی مانند انفجار، تابش‌های پلاسمایی، احتراق آشفته، فعالیت مغز حیوانات و واکنش‌های شیمیایی را بدون نیاز به تکرار این پدیده‌ها فراهم می‌کند.


منبع: عصرایران

کنترل اشتها به روش طبیعی!

یک رژیم غذایی سرشار از پروتئین نشان داده است که به سرکوب هورمون گرلین و پیشگیری از احساس گرسنگی زیاد کمک می کند.

چاقی یکی از مشکلات شایع در
جهان امروز محسوب می شود که سلامت افراد بسیاری را تهدید می کند. در همین راستا،
جریان های مختلف غذایی که کاهش وزن و مدیریت وزن سالم را تشویق می کنند نیز از
محبوبیت بالایی برخوردار شده اند و مواد غذایی مختلفی که برچسب رژیمی را یدک می
کشند و کاهش وزن را وعده می دهند در دسترس قرار دارند.

سرکوب کننده‌های طبیعی اشتها

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “ایزی هلث آپشنز”، اما سرکوب کننده های تجاری اشتها می توانند
خطرناک نیز باشند. افراد ممکن است با عوارض جانبی مانند سکته مغزی، حمله قلبی و در
برخی موارد حتی مرگ مواجه شوند. متاسفانه، فشار خون بالا یک اثر مشترک برای بسیاری
از این سرکوب کننده های اشتها است.

از دیگر آثار شایع سرکوب
کننده های اشتها می توان به خشکی دهان – خطر افزایش یافته پوسیدگی دندان و بیماری
لثه (در حال حاضر با سرطان مری مرتبط است) را در پی دارد – و وابستگی های روانی یا
جسمانی اشاره کرد.

آیا روش بهتری برای کاهش
اشتها وجود دارد؟ پاسخ مثبت است. در ادامه با چند سرکوب کننده طبیعی اشتها که می
توانند به صورت امن و موثر اشتها را کاهش دهند، بیشتر آشنا می شویم.

توت ها

سرکوب کننده‌های طبیعی اشتها

توت ها یکی از بهترین مواد
غذایی برای کاهش اشتها هستند، که شاید بیشتر افرادی که رژیم دارند کمتر به آنها
توجه می کنند. فرقی ندارد کدام نوع از توت ها را ترجیح می دهید – توت فرنگی، تمشک،
شاه توت، بلوبری – زیرا این میوه های شگفت انگیز از محتوای مواد مغذی بالایی سود
می برند و شایسته قرار گرفتن در برنامه های وعده غذایی اصلی و میان وعده هستند.

مطالعه ای که توسط پژوهشگران
دانشگاه لافبرو انجام شد، نشان داد که مصرف توت ها در بعد از ظهر می تواند به طور
قابل توجهی کاهش مصرف غذا را به همراه داشته باشد. در این مطالعه، پژوهشگران
دریافتند افرادی که از توت ها به عنوان میان وعده استفاده کردند نسبت به افرادی که
کلوچه یا دیگر میان وعده های شیرینی مانند مصرف کرده بودند، در وعده های اصلی غذای
کمتری مصرف کردند.

سیب زمینی شیرین

سرکوب کننده‌های طبیعی اشتها

اگر قصد آماده کردن سیب
زمینی شیرین را دارید باید از یک مساله آگاه باشید: آب پز کردن سیب زمینی شیرین به
جای پخت آن در فر موجب آزاد شدن پپتیدی می شود که می تواند کلسترول را کاهش داده و
به کاهش وزن کمک کند.

پژوهشگران بر این باورند که
پپتید سیب زمینی شیرین برای کاهش دور کمر و سلامت انسان مفید است زیرا به بدن در
گوارش کارآمدتر چربی و کاهش اشتها کمک می کند.

پس دفعه آینده که سیب زمینی
شیرین را آب پز کردید، آب آن را دور نریزید زیرا بهترین منبع برای پپتیدهای سیب
زمینی شیرین است. از این آب می توانید برای تهیه اسموتی ها، سوپ ها و سس ها، و یا
پختن برنج استفاده کنید. شما می توانید آب سیب زمینی شیرین را برای چند روز در
یخچال نگهداری کنید. سیب زمینی های شیرین ارگانیک را خریداری کنید زیرا در این صورت
اطمینان حاصل می کنید مایعی حاوی آفت کش ها را مصرف نمی کنید.

پروتئین

سرکوب کننده‌های طبیعی اشتها

هورمون هایی در بدن انسان
ترشح می شوند که مسئولیت اعلام این که گرسنه یا سیر هستید را بر عهده دارند. در
صورتی که به آنها توجه داشته باشید می توانید وزن خود را مدیریت کنید.

گرلین هورمون تحریک کننده
اشتها است. این هورمون به شما اعلام می کند زمان غذا خوردن فرا رسیده است. سطوح
هورمون گرلین پیش از هر وعده غذایی افزایش می یابد و بلافاصله پس از غذا خوردن افت
می کند.

لپتین هورمونی است که با
گرلین مقابله می کند و اعلام می کند که به میزان کافی غذا مصرف کرده و سیر شده
اید.

یک رژیم غذایی سرشار از
پروتئین نشان داده است که به سرکوب هورمون گرلین و پیشگیری از احساس گرسنگی زیاد
کمک می کند. آغاز روز با یک صبحانه سرشار از پروتئین نیز ایده خوبی محسوب می شود.
این کار تاثیر مثبتی بر هورمون لپتین دارد و احساس سیری در مدت زمانی طولانی‌تر را
تجربه می کنید.

اینولین

سرکوب کننده‌های طبیعی اشتها

اینولین صدها سال است که به
عنوان روشی طبیعی برای بهبود عملکرد اجابت مزاج، گوارش و سلامت دستگاه گوارش و
همچنین کنترل اشتها و پشتیبانی از سلامت قلب مورد استفاده قرار می گیرد.

طی حرکت از معده به روده
کوچک، اینولین با آب ترکیب می شود و تحت فرآیند تخمیر قرار می گیرد که آن را به
استات، پروپیونات و بوتیرات تبدیل می کند، که اسیدهای چرب زنجیره کوتاه دخیل در
تولید قند هستند.

اسیدهای چرب زنجیره کوتاه
تشکیل شده در روده بزرگ، به ویژه پروپیونات، بر مناطقی از مغز تاثیر می گذارند که
مسئول پاداش مرتبط با غذا هستند. در نتیجه، افراد ممکن است تمایل کمتری به مصرف
غذاهای با کالری بالا نشان داده و دریافت کالری خود را کاهش دهند.

البته همواره کنترل آن چه از
طریق رژیم غذایی دریافت می کنید، آسان نیست. برای حصول اطمینان از دریافت کافی
اینولین، پس از مشورت با پزشک می توانید استفاده از مکمل ها را مد نظر قرار دهید.

آب

سرکوب کننده‌های طبیعی اشتها

مصرف آب می تواند بر کاهش
کالری دریافتی روزانه شما تاثیرگذار باشد. همچنین، آب می تواند به کاهش مصرف چربی
اشباع، قند، سدیم و کلسترول نیز کمک کند.

اگر به میزان کافی در روز آب
می نوشید، در مسیر درست حرکت می کنید. نوشیدن یک یا دو لیوان آب اضافی در روز نیز می
تواند به کاهش انرژی دریافتی شما تا ۲۰۵ کالری و مصرف قند تا ۱۸ گرم کمک کند. همچنین،
این آب اضافی می تواند به کاهش اشتها کمک کند.


منبع: عصرایران

۸ دلیل شایع کم بینایی

انحطاط ماکولا یک بیماری چشمی است که به صورت مستقیم شبکیه چشم، قسمتی از چشم که نور را تشخیص می دهد و به فوکوس تصاویر و تشخیص آسان‌تر آنها کمک می کند، را هدف قرار می دهد.

مشکلات بینایی جدی هر ساله
افراد بسیاری را در نقاط مختلف جهان از گروه های سنی مختلف تحت تاثیر قرار می
دهند. از جمله این مشکلات کم بینایی می توان به تاری دید، نقاط کور، دید تونلی، و نابینایی
جزئی یا کامل اشاره کرد. در برخی موارد، این مشکلات به واسطه استفاده عینک، لنزهای
تماسی، عمل جراحی لیزر، یا حتی مصرف دارو قابل اصلاح هستند.

8 دلیل شایع کم بینایی

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “اکتیو بیت”، متاسفانه تمامی مشکلات بینایی با کمک چنین روش
های قابل درمان نیستند. افرادی که دارای اختلال بینایی هستند که با کمک عینک،
لنزهای تماسی، عمل جراحی یا مصرف دارو درمان نمی شوند به نام کم بینا شناخته می
شوند. اما چه چیزی موجب کاهش دید و کم بینایی می شود؟

انحطاط ماکولا

انحطاط ماکولا یک بیماری
چشمی است که به صورت مستقیم شبکیه چشم، قسمتی از چشم که نور را تشخیص می دهد و به
فوکوس تصاویر و تشخیص آسان‌تر آنها کمک می کند، را هدف قرار می دهد. هنگامی که
شبکیه چشم به واسطه انحطاط ماکولا رو به زوال می رود، بیمار از تاری دید رنج می
برد و خواندن و تشخیص اشیا برای وی دشوارتر خواهد شد. همچنین، انحطاط ماکولا ممکن
است به شکل گیری نقطه کور منجر شود.

انحطاط ماکولا اغلب با سن در
ارتباط است، اگرچه همواره این گونه نیست. دو نوع انحطاط ماکولا شامل خشک و مرطوب
وجود دارند. در حالت خشک، از دست دادن بینایی کندتر است و به بیمار این اجازه را
می دهد تا با همکاری پزشک پیشرفت بیماری را متوقف کند. اما نوع مرطوب شرایطی
پیچیده‌تر دارد و به واسطه رشد غیر طبیعی رگ های خونی زیر ماکولا شکل می گیرد.
سرعت پیشرفت این نوع بیشتر است و به از دست دادن قدرت بینایی جدی‌تر منجر می شود.
برای کاهش احتمال ابتلا به انحطاط ماکولا باید از سیگار کشیدن پرهیز کنید و یک
رژیم غذایی سالم را دنبال کنید.

رتینوپاتی دیابتی

دیابت یکی بیماری ویرانگر
است، چه در زمان تولد همراه شما باشد (نوع ۱) و یا در ادامه زندگی به آن مبتلا
شوید (نوع ۲). در هر صورت، دیابت می تواند تاثیر منفی چشمگیری روی بخش های مختلف
بدن از جمله چشم ها داشته باشد. در برخی موارد، افراد مبتلا به دیابت با رتینوپاتی
دیابتی مواجه می شوند که تغییرات روزانه را در بینایی آنها ایجاد می کند.

رتینوپاتی دیابتی موجب بروز
نشت در رگ های خونی می شود که شبکیه چشم را تغذیه می کنند و مشکلات بینایی قابل
توجه را به همراه دارد و در گذر زمان آسیب بلند مدت به شبکیه چشم را موجب می شود. اگرچه
اثر آن می تواند از طریق عمل های جراحی کاهش یابد، نظارت دقیق بر قند خون مهم‌ترین
بخش زیر کنترل نگه داشتن رتینوپاتی دیابتی محسوب می شود.

رتینیت پیگمنتوزا

هنگامی که قدرت بینایی انسان
رو به افول می رود، اغلب شب هنگام متوجه مشکل می شویم. رتینیت پیگمنتوزا گروهی از
بیماری ها است که به طور خاص بدتر شدن بینایی در شب را شامل می شود. اگر درمان
نشود، رتینیت پیگمنتوزا می تواند به از دست دادن بخشی ار بینایی یا کل آن منجر
شود.

رتینیت پیگمنتوزا به طور
معمول حالت ارثی دارد. بر خلاف برخی دیگر از مشکلات بینایی، رتینیت پیگمنتوزا به
آرامی توسعه می یابد، اما می تواند به نابینایی کامل منجر شود. رتینیت پیگمنتوزا
زمانی رخ می دهد که شبکیه چشم به طور معمول از طریق زوال تدریجی به شدت آسیب دیده
است. همچنین، بر خلاف بسیاری از بیماری هایی که کم بینایی را موجب می شوند، رتینیت
پیگمنتوزا اغلب در سال های اولیه زندگی، شاید در دوران کودکی یا نوجوانی، پدیدار
می شود.

تنبلی چشم

در بیشتر موارد از دست دادن
بینایی با افزایش سن و در بزرگسالی آغاز می شود. به عنوان مثال، انحطاط ماکولا و
رتینوپاتی دیابتی در گذر زمان شکل می گیرند و بیشتر در میانسالی یا سال های پس از
آن فرد را تحت تاثیر قرار می دهند.

اما این مساله برای تنبلی
چشم صدق نمی کند. تنبلی چشم را به سختی می توان با استفاده از عینک، لنزهای تماسی
یا حتی جراحی اصلاح کرد. نتیجه ابتلا به تنبلی چشم می تواند تاری دید باشد که در
طول زندگی همراه فرد خواهد بود.

8 دلیل شایع کم بینایی

رتینوپاتی نوزادان نارس

رتینوپاتی نوزادان نارس (ROP) همان گونه که مشخص است
در نوزادانی که پیش از موعد به دنیا آمده اند، شکل می گیرد. رتینوپاتی نوزادان
نارس زمانی رخ می دهد که نوزادان نارس در انکیباتور قرار دارند، که سطوح اکسیژن در
آن بالا است. مشکل به طور معمول طی این مرحله حیاتی برای نوزادان پدیدار می شود.

از نظر فنی، رتینوپاتی
نوزادان نارس به واسطه سطوح بالای اکسیژن رخ می دهد که به رشد رگ های خونی غیر
طبیعی در شبکیه چشم منجر می شود. در برخی موارد، رتینوپاتی نوزادان نارس می تواند
به جدا شدن کامل شبکیه منجر شود و نابینایی نوزاد را به همراه داشته باشد.

جداشدگی شبکیه

جداشدگی شبکیه یکی از جدی‌ترین
دلایل کم بینایی است که می تواند در زمان وجود حفره هایی در شبکیه، هنگامی که چشم
از تروما شدید رنج می برد (به عنوان مثال، در نتیجه تصادف با خودرو یا آسیب های
ورزشی)، هنگامی که چشم به شدت عفونت کرده است، در زمان رشد یک تومور، یا هنگامی که
یک اختلال رگ خونی وجود دارد، رخ دهد.

خبر بد این است که جداشدگی
شبکیه می تواند به از دست دادن کامل بینایی در چشم تحت تاثیر قرار گرفته منجر شود.
خبر خوب این است که اگر این شرایط به موقع تشخیص داده شود، پزشک می تواند جداشدگی را
از طریق عمل جراحی اصلاح کند و بینایی نسبی یا کامل را به بیمار بازگرداند.

آب مروارید

آب مروارید به طور معمول در
نتیجه افزایش سن شکل می گیرد و می تواند با آسیب ناشی از مواجهه بلند مدت با
خورشید یا نوعی جراحت مرتبط باشد.

درمان آب مروارید به سلامت
کلی چشم بستگی دارد. در بیماران جوان، چشم به طور معمول کاملا سالم است و از این
رو، آب مروارید می تواند معمولا از طریق عمل جراحی برطرف شود. اما در شرایطی که
چشم از سلامت کامل برخوردار نیست، شانس موفقیت عمل جراحی ممکن است بالا نباشد و
بیمار مجبور به استفاده از اشکال دیگر توانبخشی شود.

آب سیاه

آب سیاه یک مشکل بینایی رایج
است که در نتیجه ایجاد فشار در چشم شکل می گیرد. همچنین، آب سیاه ممکن است در
نتیجه فشار ناکافی در چشم یا اگر چیزی مانع جریان خون مناسب به عصب بینایی شود،
شکل بگیرد.

تشخیص زودهنگام آب سیاه می
تواند دشوار باشد زیرا نشانه های اولیه قابل توجهی ندارد و به مواردی مانند مشکلات
دید محیطی و بینایی در شب محدود می شود. بر همین اساس، مراجعه منظم به اپتومتریست اهمیت
دارد زیرا وی می تواند با آزمایش چشم به تشخیص آب سیاه کمک کند. در صورتی که آب
سیاه در مراحل اولیه تشخیص داده شود از طریق دارو یا عمل جراحی قابل مدیریت است.


منبع: عصرایران

مناظره ها در صفحه اول روزنامه ها (عکس)

کنسرت‎هایی که این هفته برگزار می‎شود (+جدول/ سبک) منع فعالیت انتخاباتی معلمان در مدارس سریع ترین دوربین جهان ساخته شد ساخت دستگاهی برای ذخیره اطلاعات قلبی بیمار کشته شدن ۴۵ داعشی در عملیات ارتش افغانستان مقام آمریکایی: رهبر کره شمالی را ترور کنید برنامه امروز کاندیداها در تلویزیون کشف محموله ۲۰۰ کیلویی تریاک در بار پشم بارش باران در ۲۰ استان کشور در ۳ روز آینده کره‌شمالی یک موشک بالستیک آزمایش کرد

وعده ها توخالی است/ ونزوئلا گواهی است…  (۶۲ نظر)

چه کسی نادرست گفت؟ آنان که زبان فارسی می دانند و انصاف دارند قضاوت کنند  (۵۱ نظر)

شورش باهنر علیه اصول‌گرایان  (۲۳ نظر)

شهادت ۱۰ نیروی مرزبانی ایران در سیستان وبلوچستان (+اسامی)/ ناجا: پاکستان باید پاسخگو باشد  (۱۹ نظر)

مناظره برای انتخاب رئیس‌جمهور یا مسابقه تلویزیونی «از کی بپرسم»؟!  (۸ نظر)

با نهمین قدرت نظامی جهان آشنا شوید(+عکس)  (۵ نظر)

وقتی یارانه مردم را فقیر کند!  (۵ نظر)

تفاوت مسکن مهر صنعتی و معمولی/
ساخت مسکن مهر روی تپه و دامنه کوه اشتباه بود  (۵ نظر)


منبع: عصرایران

برنامه امروز کاندیداها در تلویزیون

حسن روحانی، مصطفی میرسلیم، اسحاق جهانگیری و مصطفی هاشمی طبا، شنبه (۹ اردیبهشت ماه) درباره برنامه‌هایشان با مخاطبان در تلویزیون و رادیو به گفت‌گو می‌نشینند.

به گزارش ایسنا، طبق جدول پخش برنامه‌های تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری، اسحاق جهانگیری، نامزد شماره ۱۶ در گفت وگوی ویژه خبری شبکه «دوسیما» که ساعت ۲۲:۴۵ دقیقه، به روی آنتن می‌رود، به مدت ۴۵ دقیقه فرصت تبلیغاتی دارد و این گفت وگوی زنده، همزمان از شبکه رادیویی «ایران» برای مخاطبان پخش خواهد شد.

سخنان ضبط شده حسن روحانی نامزد شماره ۱۵، نیز از شبکه «یک سیما» ساعت ۲۲ به روی آنتن خواهد رفت. این برنامه با عنوان «متکلم وحده» بدون حضور مجری به مدت ۴۵ دقیقه پخش خواهد شد.

شبکه «خبر» گفت‌وگوی ضبط شده مصطفی هاشمی‌طبا، نامزد شماره ۱۱ را ساعت ۲۱:۳۰ پخش خواهد کرد.

مصطفی میرسلیم، نامزد شماره ۱۴ نیز به پرسش‌های ایرانیان خارج از کشور در شبکه «جام جم» پاسخ خواهد داد. این برنامه ساعت ۳۰ دقیقه بامداد به روی آنتن می‌رود.

رادیو «ایران» نیز گفت‌وگوی ضبط شده مصطفی میرسلیم را پخش می‌کند. این برنامه با عنوان «متکلم وحده» ساعت ۱۷:۳۰ به روی آنتن می‌رود.


منبع: عصرایران

این همه کار فرهنگی بی ثمر در ایران، چرا؟

ماهنامه همشهری ماه – محمد امیر خوش صحبتیان: به گفته خودشان این نخستین رویارویی و همکلامی شان بود. محمد علی ابطحی چند سالی است روزگار را در دفتر کوچکش در چند قدمی مصلای تهران می گذراند و پای کار خوبی برای شبکه های اجتماعی و نقل تاریخ شفاهی و تحلیل های روز است. حسن بنیانیان نیز پس از خداحافظی از حوزه هنری به آغوش شورای عالی انقلاب فرهنگی بازگشته است و مصمم در تدریس برای به ثمر نشاندن سیاست گذاری فرهنگی تلاش می کند.

هر دوی میهمانان ما روزگار دیرینی را در عرصه فرهنگ سپری کرده اند و اندوخته ای از تجربیات و نکته ها در این باره دارند. این چنین شد که به بهانه فرا رسیدن ماه های پایانی دولت یازدهم و با نگاهی به اوضاع فرهنگ در این دوران به پای گپ و گفت این دو صاحب نظر فرهنگی از دو طیف متفاوت فکری نشستیم، جریان میزگرد ما بنا به ترجیح تیم همشهری ماه و ترجیح مهمانان، مبتنی بر دیالوگ کامل بین آقایان ابطحی و بنیانان است.

برای شروع بحث را از بنیان شروع می کنم. از نظر شما متصدی امر فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی ایران کدام نهاد است؟

– ابطحی: من اعتقاد ندارم که فرهنگ جامعه نتیجه فعالیت های یک نهاد یا دو نهاد یا هر چند نهاد است. فرهنگ درون یک جامعه شکل می گیرد. همیشه حساسیت روی فرهنگ وجودت داشته است. به یاد دارم سال های ۶۹ و ۷۰ و سال های ابتدای رهبری رهبر انقلاب، شاید اولین موضوعی که ایشان پرونده آن را خیلی وسیع باز کردند، مسئله تهاجم فرهنگی بود. در آن زمان ما در ارشاد بودیم. از ابتدا هم درباره تهاجم فرهنگی اختلاف نظر وجود داشت.

این همه کار فرهنگی بی ثمر در ایران، چرا؟ (اسلایدشو - انتشار همین روزها)

آرای مختلف در این برهه از این قرار بود که آیا بعد از جنگ، فضای فرهنگی باید بازتر شود یا بسته تر؟ طبیعی این بود که وقتی جنگ رخ می دهد فضا خیلی بسته تر می شود و قوانین جنگی و نظامی همواره در زمان جنگ بسته تر است. بعد از دوران جنگ باید این فضا بازتر شود. این یک سوی ماجرا بود که عمدتا آقای خاتمی به عنوان وزیر ارشاد در این طرف قضیه قرار داشت.

یک سوی دیگر این بحث بود که الان به دلیل این که معنویت های جاری در فضای فرهنگی دوران جنگ تمام شده است، باید مراقبت بیشتری از چفت و بست های جامعه کرد. طبیعتا چون نظر رهبری در این سمت جریان بود، این دیدگاه مدیریت فرهنگی را عهده دار شد. آقای خاتمی از وزارت ارشاد استعفا داد و رادیو و تلویزیون در اختیار آقای لاریجانی قرار گرفت. این تغییرات هم در راستای همان اختلاف دیدگاهی بود که عرض کردم.

این نمونه تاریخی یک شاهد از این است که می گویم یک جناح یا نهاد تنها سیاستگذار فرهنگ در کشور نیست. وزارت ارشاد در این ۲۰ سال گذشته همه نوع وزیری را به خود دیده است. هیچ جناحی نبوده است که در وزارت ارشاد نماینده ای نداشته باشد. از آقای معادیخواه و خاتمی و جنتی و صالحی امیری تا لاریجانی و میرسلیم و صفار هرندی و حسینی. اگر این طیف را بررسی کنید، می بینید همه طیفی آنجا بوده اند. البته عمده این طیف ها، افرادی بودند که بعدها نام آنها اصولگرا شد. رادیو و تلویزیون نیز که همواره از موثرترین تریبون ها بوده، همیشه در اختیار این جریان بوده است.

حوزه تاثیرگذار دیگر منبرها و حوزه های علمیه و مراکز فرهنگی است؛ ارگان هایی مثل سازمان تبلیغات که بودجه زیادی در اختیار دارند. من یقین دارم که در حال حاضر مسئولان کلان نظام نه فقط رهبری، از وضعیت فرهنگی کشور راضی نیستند. وضعیت فعلی جامعه به صورتی نیست که با آرمان های اولیه نظام جمهوری اسلامی منطبق باشد. چه شد که چنین شد؟ چه کسی باید پاسخگو باشد؟

مرحله اولیه این است که چه کسی باید پاسخگو باشد؟ من فکر می کنم همه باید پاسخگو باشند. پاسخ هم نمی توانند بدهند چون همه امکانات در اختیار اینها بوده است و نتوانسته اند کاری انجام دهند. علی رغم این که این افراد آدم های بدی هم نبوده اند که بگوییم مغرض بوده اند یا وابسته به اجنبی و نفوذی بوده اند.

نکته دیگری که می خواهم عرض کنم و شاید با آقای بنیانیان در این زمینه اختلاف نظر جدی تری داشته باشم، این است که عناصر تشکیل دهنده و سازنده فرهنگ عناصر مستقیمی نیستند که از مراکز فرهنگی دستور بگیرند. مجموعه ای از عناصر جانبی هستند که فرهنگ سازی می کنند.

مثل تحولات ارتباطات که در سالیان اخیر اتفاق افتاده و تاثیر زیادی بر فرهنگ گذاشته است. نکته دیگر این که وقتی حکومت خود را متولی فرهنگ می داند، جامعه اعتراضات خود را به این عرصه نیز تسری می دهد. به این معنا که وقتی جامعه دچار بحران های غیر فرهنگی است، عکس العمل فرهنگی نشان می دهد. مثلا اگر بدحجابی در فرهنگ عام حکومتی یک عمل ضد انقلابانه پنداشته شود، هر کسی که با حکومت مشکل دارد، قدری روسری خود را عقب می کشد. خلاصه این که معتقدم فرهنگ را نهادهای مشخصی مدر کشور نمی توانند تنظیم کنند. همه باید پاسخگو باشند به خصوص اگر مدعی فرهنگ باشند.

آقای ابطحی، جان کلام شما این است که تصدی گری در امر فرهنگ، نتیجه بخش نیست. آقای بنیانیان درباره این مسئله نظر بدهید و بگویید دولت به عنوان مهم ترین بازوی فرهنگ، چه نقشی دارد؟

– بنیانیان: طبق تعریفی یکه ما در شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین کرده ایم، فرهنگ نظام واره ای از باورها و مفروضات اساسی و ارزش ها و هنجارها، الگوهای رفتاری ریشه دار و دیرپا، نمادها و مصنوعات است که ادراکات و روابط جامعه را جهت می دهد و هویت ما را می سازد. چرا این تعریف را از فرهنگ داریم؟ برای این که مخاطبین مختلف و متفاوت تلقی های گوناگون، کوچک و بزرگی از فرهنگ دارند.

ممکن است وزارت صنایع، معادن و بازرگانی با سیاست گذاری های خود و با ورود یک کالا رفتاری را وارد جامعه ما کند که ارزش های جامعه و به تدریج باورها را تغییر می دهد. ممکن است وزارت راه و شهرسازی با شکل ساختن مسکن نوع دیگری از روابط را به خانواده ها تحمیل کند و آن روابط ارزش ها را تغییر دهد و منجر به تغییر باورها شود. یک جایی همانند سازمان تبلیغات روحانیت و ارشاد و مربیان تربیتی در آموزش و پرورش با دادن دانش به افراد، آگاهی و باورهای آنها را دستکاری می کنند.

برخی از این نهادها به صورت مستقیم ماموریت دارند. وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و روحانیت از این دسته هستند. برخی نهادهای دیگر غیرمستقیم مداخله می کنند. گاهی این مداخلات غیرمستقیم ابعادش بزرگ تر از کارکرد دستگاه های مستقل است. مثلا در چند سال اخیر وزارت ارتباطات میزان تاثیرش در تحولات فرهنگی شاید بیشتر از وزارت ارشاد بوده است.

اما این تقسیم بندی ها در تحلیل های ما لحاظ نمی شود زیرا ما همواره سنتی فکر کرده ایم و به نهادسازی در این راستا فکر نکرده ایم. خلاصه بحث من این است که در فرهنگ به دنبال یک مسئول نهایی نگردید. همه انسان ها در درون یک جامعه و به تبع آن همه سازمان ها در تحولات فرهنگی مداخله دارند اما میزان مداخله متفاوت است. امام و رهبری نیز به این جمع بندی رسیدند که شورای عالی انقلاب را راه اندازی کنیم؛ شورایی که در رأس آن رییس جمهور باشد و روسای قوا و مدیران فرهنگی و نخبگان در میان اعضای آن حضور داشته باشند. وظیفه آنان نیز سیاست گذاری و به تعبیر رهبری مهندسی فرهنگی در کشور است.

این همه کار فرهنگی بی ثمر در ایران، چرا؟

شش سال پیش بود که رهبری خواستند برای هر طرح مهمی، پیوست فرهنگی تهیه شود. یعنی از دید رهبری وقتی می خواهید یارانه مستقیم به امری اختصاص دهید، باید پیامدهای فرهنگی آن را در نظر داشته باشید.

این نوع نگاه ذیل یک بحث اساسی در نظام جمهوری اسلامی تحلیل می شود، آن هم این که وقتی شما نظام جمهوری اسلامی تشکیل می دهید و کلمه مقدس را به کار می برید، این تقدس از حیث اتوبان سازی نیست.

خیلی از حکومت ها در دنیا اتوبان می سازند. برای انرژی هسته ای نیست؛ چون خیلی کشورها انرژی هسته ای می سازند. برای این است که شما بتوانید ارتقای اخلاق و معنویت و رشد انسانیت جامعه را به دست بیاورید و این حتما مدیریت می خواهد. این مدیریت نیز بیشتر نرم افزاری است. نقطه شروع آن نیز رفتار روزمره مدیران است. بخشی مهمی از احیای مسئولیت همگانی بر عهده روحانیت است؛ ذیل همان بحث امر به معروف و نهی از منکر.

بنابراین هیچ روحانی نمی تواند بگوید ما در دانشگاه ها تنها با دین سروکار داریم و دانشگاه دانش را به عهده اساتید بگذارد، چنین روحانی سکولار است و از دین درک درستی ندارد. او باید به رئیس دانشگاه کمک کند که در این ساختار دانشگاه انسان مهذب تربیت شود. تربیت دانشجو از رفتار تک تک افراد دانشگاه آغاز می شود.

– ابطحی: و آزادی اجتماعی البته در این راستا بسیار مهم است.

– بنیانیان: آزادی جزء لاینفک ادامه حیات نظام جمهوری اسلامی است. با ترس و جایزه هم می توان رفتار را ایجاد کرد. با قول نمره دانشجویان و دانش آموزان را به صف مسجد می کشانند، بعد مدیران مدرسه یا دانشکده به ما زنگ می زنند که برخی از بچه ها در سجده با هم حرف می زنند؛ چه کنیم؟ می گویم این کار فرهنگی نیست. شما می خواهید برای مدیر بالادست خود کارنامه درست کنید.

– ابطحی: این روش های غلطی که شما به آن اشاره کردید، چهل سال است که درباره اش صحبت می شود. انصافا هم تلاش های زیادی در این باره شده اما خروجی نداشته است. زمان این نیست که فکر کنیم اساسا این نوع فرهنگی که از جامعه توقع داریم فرهنگی نیست که در این جامعه قابل اجرا باشد؟ من معتقدم مسیر جامعه این است. این مسیری را که ما می خواهیم نمی پذیرد.

– بنیانیان: این بحث سیاسی نیست و بحث فرهنگی است.

– ابطحی: صحبت من سیاسی نبود. خروجی در جامعه تعیین کننده است که موفق بوده ایم یا خیر.

– بنیانیان: باید بپذیریم این نظام ماموریت متفاوتی از سایر نظام ها دارد. چرا این اتفاق نیفتاده است؟ سه عامل بیرونی و سه عامل داخلی دارد. این عوامل را باید تحلیل کنیم تا دریابیم علی رغم تلاش هایی که شده چرا نتیجه نگرفته ایم.

۲۰۰ سال است که به ما مفهوم غلطی را القا کرده اند، از زمان ناصرالدین شاه که وزارتخانه فرهنگ تاسیس شد، تلقی مردم طوری جهت دهی شده که گویی تنها وزیر فرهنگ در این باره مقصر است. در جمع مسئولینی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند، شما نمی توانید او را تنها مقصر جلسه بدانید. او شاید مسئولین را به موقع بیدار نکرده باشد.

– ابطحی: اگر بیدار می کرد، جامعه تغییر می کرد؟

– بنیانیان: اگر بیدار می کردند، برآیند این امر بهتر از اکنون بود.

– ابطحی: ۴۰ سال است این اتفاق رخ نداده است.

– بنیانیان: چرا نشده است؟ اینجا باید وارد عالم سیاست شد. بوروکراسی ناقصی داریم که باعث می شود افراد یک بار مصرف باشند. برای دوره کوتاه مدت چهار ساله به عنوان وزیر می آیند و در این چهار سال دو سال تلاش می کنند مجلس را همراه خود داشته باشند تا بتوانند کار کنند.

– ابطحی: همه حرف های شما درست است اما این جامعه چه تقصیری دارد؟

– بنیانیان: می خواهیم آسیب شناسی کنیم. من همه حرفم این است که دخالت در فرهنگ دست کسی نیست. رئیس جمهور و معاون او و وزیر اره و شهرسازی تصمیمات روزمره شان را که می گیرند، دخالت در فرهنگ است.

– ابطحی: مردم متاثر از اینها نیستند.

– بنیانیان: مردم تاثیر می پذیرند. بسته به فرهنگی که از گذشته و حال پیدا کرده اند یا موضوع را اصلاح می کنند و یا خراب می کنند.

– ابطحی: شما قبول دارید که جامعه تحت تاثیر عناوین مثبتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف کرده است، نیست؟

– بنیانیان: مطلق نمی توان گفت.

– ابطحی: به طور عمومی نیست.

– بنیانیان: انتظاری که داشتند برآورده نشده است.

این همه کار فرهنگی بی ثمر در ایران، چرا؟

– ابطحی: ۴۰ سال از انقلاب گذشته است. من می گویم این امر به جامعه ربطی ندارد. من می گویم عوامل دیگری در شکل گیری فرهنگ دخیل بوده اند.

– بنیانیان: آنها را هم بگویید.

– ابطحی: در داخل و خارج هستند.

– بنیانیان: دولت بازیگر بزرگی در فرهنگ بود؛ اگر نقش او اصلاح شود یک قدم بلند برداشته است. روحانیت در فرهنگ نقش بزرگی دارد. اینها باید اصلاح شود.

– ابطحی: عواملی که مد نظر من است دولت و مدیریت ها نیستند. مثلا در سیستم جدید شاید وزارت ارتباطات و شبکه مجازی خیلی بیشتر از وزارت ارشاد و صدا و سیما بر فرهنگ عمومی موثر باشد. ما سال های زیادی است که هشدار می دهیم این شهر ممکن است در مسیر سیل قرار بگیرد. هشدارها خوب بود. این سیل در اختیار ما و دیگری نبوده است. این سیل را اختراعی به نام انقلاب ارتباطات به وجود آورده است و در مسیر سیل چیزهای زیادی خراب شده است. ما دست خود را قبلا جلوی آب های کوچک می گرفتیم و الان روبروی این سیل مقاومت مان اثری ندارد. ما بر اساس این که سیل آمده و بعضی جاها را خراب کرده است، باید نقشه جدیدی تعریف کنیم که در آن بتوانیم شهر جدید بسازیم. ما هنوز مقاومت می کنیم که شهر قدیمی را که بر اساس آرمان های مان بود نگه داریم.

– بنیانیان: این ضعف دانش ماست.

– ابطحی: همه حرفم این است که بر اساس وضعیت موجود باید شهر خود را بنا کنیم. این شهر سرعت می خواهد. اگر ما بنا نکنیم خود جامعه آن را بنا می کند.

پس معتقد به مدیریت بنا در این راستا هستید؟

– ابطحی: بله! سیاست گذاری باید به سمتی برود که کمتر در رفتار این جامعه مداخله کنیم.

– بنیانیان: من گمان می کنم آقای ابطحی نگاه ناخودآگاه و حداقلی به فرهنگ دارند. کلمه ناخودآگاه را می گویم که قدری روی این فکر کنند. دید انقلاب این است که دین حداکثری شود.

– ابطحی: نشده است.

– بنیانیان: می دانم نشده است و باید تحلیل کنیم که چرا نشده است.

– ابطحی: وقتی ۴۰ سال نشده است، ۱۰۰ سال دیگر هم نخواهد شد.

– بنیانیان: ۱۰۰ سال دیگر آماده نشوید که دانش علمی مدیران ارتقا یابد و ما سر جای اول خود باشیم. یک آموزش و پرورش دارید که زیر نظر دولت است و ۱۲۰ هزار مدرسه دارید و ۹۰۰ هزار معلم روزانه در اختیار دارید که همانند سلسله اعصاب در همه اقشار کشور وجود دارند و ۱۳۰ میلیون جلد کتاب نیز در سال چاپ می کنند. توان و عرضه این که این بازوی قدرتمند را در خدمت تربیت بچه های خود دربیاوریم نداریم.

– ابطحی: چرا بعد از این داشته باشیم؟

– بنیانیان: اگر یک روزی از این دام نجات یافتیم، رئیس جمهور چون در یک زمینه توانایی دارد، باید مشاورین قوی دور او باشند.

– ابطحی: چه اتفاقی ممکن است رخ دهد که بعد از این اتفاقات گذشته رخ ندهد؟

– بنیانیان: بعد از این ممکن است نخبگان تملق و سکوت مطلقی را که دارند، کنار بگذارند. چرا باید در جلسات هیئت دولت هفت یا هشت ساعت درباره قیمت گوشت و مرغ صحبت شود اما سخنی از وضعیت فرهنگی مردم به میان آورده نشود.

– ابطحی: این را به شورای انقلاب فرهنگی سپردند. حرفم این است که اگر در فرهنگ واقع بینی نکنیم…

– بنیانیان: واقع بینی یعنی چه کنیم؟

– ابطحی: این که باید ببینیم در این جامعه باید چه کرد که حداقل اگر نماز نمی خوانند، اخلاق داشته باشند. این یک قدم پیشرفت است.

– بنیانیان: تسلیم وضع موجود شویم؟

این همه کار فرهنگی بی ثمر در ایران، چرا؟

– ابطحی: خیر؛ من می گویم لااقل اخلاق را در جامعه نجات می دهیم.

– بنیانیان: آرام آرام اخلاق نسبی می شود.

– ابطحی: میزان موفقیت رادیو و تلویزیون ایران را با میزان بودجه و امکاناتی که دارند یا میزان روحانیت و بودجه مستقیمی را که سازمان تبلیغات می گیرد کنار هم بگذارید. چند درصد از آرمان هایی را که آقای بنیانیان اذعان دارند و همه دوست داریم در جامعه اجرا شود در زندگی خود اجرا شده می بینید؟

من می گویم ۴۰ سال نتوانستیم؛ اما حالا با توجه به واقعیت های جامعه خود برنامه ریزی فرهنگی بکنیم. نتیجه این است که چیزهایی را از خط قرمز محدودیت بیرون کنیم و چیزهایی را کار نداشته باشیم و به چیزهایی از سر لجبازی وارد نشویم. یعنی وقتی امام خمینی موسیقی را قبول دارد نباید یک امام جمعه بگوید موسیقی در شهر من نباشد. بسیاری از جوانان آن شهر ممکن است در حوزه فرهنگ هم از دین بازگردند و هم از فرهنگی که در جامعه سالم است. آنها شاید به سمت موسیقی بروند که اساسا موسیقی معمولی نیست.

– بنیانیان: کشورداری لوازمی دارد. فقط مشکلات فرهنگ نیست. وقتی وزیر نیرو مسئولیت قبلی اش سرپرستی یک سد بوده، می تواند در این راستا درست عمل کند؟ وقتی وزیر راه و شهرسازی ما مسئولیت قبلی اش در حوزه دیگری بوده است با رأی مجلس یک شبه وزیر می شود؟ ما نظام آموزش مدیریت مناسب با این پیچیدگی ها را در اختیار نداریم که این افراد وقتی رأی آوردند یک دوره سه ماهه غیرمستقیم ببینند تا بیاموزند وقتی وزیر شدند نباید تنهایی تصمیم بگیرند.

ما بعد از انقلاب هنوز نفهمیدیم مدیریت توسعه ای چه لوازمی دارد. سازمان امور اداری را دایر می کنیم، بعد از مدتی تعطیل می شود. اولین جایی که تعطیل می شود مرکز آموزش مدیریت دولتی است؛ همان آموزشی که برای وزیر باید بگذاریم.

– ابطحی: من می گویم ۴۰ سال است نمی گذاریم. نه برای وزیر و نه برای کس دیگری نمی گذاریم. پس برای فرهنگ جامعه باید از مسیر دیگری برویم.

– بنیانیان: راه حل ذهن شما این است که خود را کنار بکشیم و مردم را رها کنیم. در شرایطی که تهاجم فرهنگی و جهانی سازی و جهانی شدن در اطراف ما باورها و ارزش های جدیدی القا می کند، دست خود را بالا کنیم و بگوییم اشتباه شده است. اگر همین تلاش های بعد از انقلاب نبود که بحران ما صدها برابر این وضعیت بود.

– ابطحی: من برعکس این را معتقدم. اگر این حرف ها را به حرف دین نزده بودیم و این محدودیت ها را ایجاد نکرده بودیم و به جامعه جوان احترام گذاشته بودیم و …

– بنیانیان: این از سخنانی است که رئیس جمهورها نزدیک انتخابات می گویند. با این حرف ها منکر علم می شوند. همان زمان که آقای احمدی نژاد بازی مشاورین جوان را راه انداخت، من فریاد کشیدم که دکان راه نیندازید. مشاور برای آدمی است که ۵۰ سال زحمت کشیده است و حالا جسم او نمی کشد، اما عقل او می کشد و باید استفاده شود. مشاور جوان شعار بود و می خواست با آن رأی وزرا را جمع کند.

– ابطحی: من می گویم در این جامعه وقتی به جوان ما فشارهایی به نام دین وارد کردند و از موضع حکومت هم بود و روی آن اقتدار نشان دادیم اگر اینها نبود قطعا ادعا دارم که جامعه ایرانی اخلاقی تر و دینی تر از الان بود.

– بنیانیان: غلط است. علمایی داریم که با مشی فرهنگی خود جوانان را متدین می کنند. عالمان سیاسی هم داریم که به زور می خواهند افراد را متدین کنند. اینها خراب کردند و آن عالم با تقوا که با اخلاق بود، درست کرده است.

– ابطحی: اما می بینیم که از مدار حکومت جدا شده است.

– بنیانیان: شاید جدا شده باشد و اگر جدا شده باشد سکولاریسم در ذهن او بازگشته است. مسائل را نتوانسته است حل کند.

– ابطحی: فکر می کند در حاکمیت نمی تواند دینداری داشته باشد.

– بنیانیان: این یعنی دین را از سیاست جدا کنید. پس جمهوری اسلامی را جمع کنیم.

– ابطحی: من چنین چیزی نگفتم.

– بنیانیان: فراموش کردید که حکومت، تجلی فقه در تمام عرصه های اقتصادی، سیاسی و غیره است.

– ابطحی: من معتقدم اگر فقه باشد، این ظرفیت را دارد که بتواند زمان و مکان را دخالت دهد، همچنان که خود امام مدعی این امر بود.

– بنیانیان: ما معتقدیم در حوزه فرهنگ به کلی گویی بسنده کردیم. امروز دو سال است که در دانشگاه های خود دکترای سیاست گذاری فرهنگی گذاشته ایم و استاد کافی برای تدریس هم نداریم. در حالی که از صبح بعد از پیروزی انقلاب، این کارها باید آغاز می شد.

– ابطحی: حرف من این است که در چنین شرایطی شورای عالی انقلاب فرهنگی یا هر نهاد مرتبط دیگری، باید برای برون رفت از وضعیت موجود اعتماد خود را به این نسل افزایش دهد. این را بپذیرد که نمی تواند جلوی این را بگیرد.

– بنیانیان: دخالت های خود را باید در کیفیت فرهنگی بپذیرد. دخالت نکردن یک بحث است و این که به این کیفیت دخالت دهیم، بحث دیگری است. خط فاصلی بین دولت و مردم به این راحتی که ما می کشیم نمی توان کشید. امروز فردی اینجا مدیر و معلوم دولتی است و فردا در پیاده رو یک شهروند عادی است و شب در بنگاه معاملاتی عنصر مردمی است. این جا مثل غرب نیست.

– ابطحی: فوری تهمت غرب زدگی زدید.

– بنیانیان: تهمت غرب زدگی نیست. کلماتی در غرب عنوان می شود و در کتاب ها تکرار می شود که دولت واگذار کند. من می گویم دولتی که ۴٫۵ کارمند دارد و با خانواده ها ۱۰ ۲۰ میلیون می شوند، این یعنی خود مردم همزمان دولت هستند. به این نکته توجه کنید. دولت ما دست خودش نیست که از فرهنگ بیرون برود. چاره ای جز ظرفیت سازی ندارد. به کارمند اداری دولت باید فهماند که وقتی مردم را اذیت می کنید نسبت به حکومت دینی بدبین می شوند.

– ابطحی: می گوید به جهنم!

این همه کار فرهنگی بی ثمر در ایران، چرا؟

– بنیانیان: این که او را به اینجا رسانده ایم به این دلیل است که در مردم سالاری توقعات شان را بالا بردیم تا رأی جمع کنیم.

– ابطحی: من می خواهم بگویم باید فکر کنیم این است که ۴۰ سال کردیم و نشد.

– بنیانیان: ظرفیت علمی و مداخله خود را در فرهنگ عالمانه کنیم که بازدهی ما بهتر شود. شما می گویید مردم را رها کنیم تا بهتر بمانند. این دو نگاه متفاوت است که ما مدعی هستیم در شرایط موجود رها کردن با توجه به تهاجم فرهنگی و جهانی شدن قضیه را از دست ما خارج می کند.

– ابطحی: رها نکردن هم همین نتیجه را خواهد داشت. این لوازمی دارد و یکی از لوازم این است که شما بپذیرید این وضعیتی که دارید با توجه به فشاری که حاکمیت داشت، نتیجه ورود حکومت است. باید بپذیریم هیچ گاه حکومت در این سال ها بی ورود نبوده است.

– بنیانیان: ما ۲۵۰۰ سال است که استبدادزده هستیم. استبدادزدگی در رفتار همه ما وجود دارد. چون استبدادزده هستیم نمی خواهیم با روش فرهنگی رفتار مخاطب خود را اصلاح کنیم. همیشه با جریمه و مجازات و اخراج می خواهیم رفتار را درست کنیم.

– ابطحی: این فرمایش شما متین است.

– بنیانیان: این استثنا ندارد. امروز به رییس دانشگاه می گویند وضعیت حجاب دانشجویان دختر غلط است و او باید بداند این بد بودن حجاب ۵۰ درصد تقصیر پسران دانشگاه است، چون در این بدحجابی تعامل دختر و پسر شکل می گیرد و باید کار فرهنگی غیر محسوس در دانشگاه کنید، نه این که حراست را صدا بزنید. ما از این خرابکاری ها می کنیم و نتیجه می گیریم در فرهنگ مداخله نکنیم.

– ابطحی: ما می گوییم اینها در جامعه نیست.

– بنیانیان: وقتی فردی استاد دانشگاه است و یکباره حکم می دهند رئیس دانشگاه شود، طبیعی است که ناتوانی او در مهارت های فرهنگی این وضعیت را سبب شود. وظیفه ما مشارکت دادن مردم است. این اصل رشد آدم هاست ولی در جمهوری اسلامی جا نیفتاده است. دلیلش هم این است که مدل حکومت ما متفاوت شده است ولی نمی خواهیم آموزش مدیریت متفاوت هم بدهیم.

چقدر روشن می بینید که این اتفاق بیفتد؟

– بنیانیان: نسل جدید درباره این موضوعات ما را محاکمه می کنند. ما باید صادقانه بگوییم اشتباهات مان کجا بود. ما باید تجربه این اشتباهات را به آنها انتقال دهیم تا مدیریت صحیح را بیاموزند.


منبع: برترینها

کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

روزنامه هفت صبح: نوروز و ماه رمضان گل سرسبد پخش سریال محسوب می شوند. آنچه در این بازه زمانی روی آنتن می رود بیش از دیگر ایام سال مورد توجه قرار می گیرد و به همین خاطر مسئولان تلویزیون سعی می کنند بهترین ها را در کنداکتور قرار دهند. البته این ارزش کنداکتور مابقی ایام سال را نفی نمی کند اما خب حساب نوروز و ماه رمضان سوا است.

در این گزارش ۹ کارگردان که بیشترین سریال را برای نوروز و رمضان ساخته اند سوژه هستند و عملکردشان محکم خورده است. نگاهی گذرا به کلیت کارنامه شان هم داشته ایم. سیروس مقدم، مهران مدیری و رضا عطاران کارنامه موفق تری نسبت به دیگران دارند.

سیروس مقدم

چه سریال هایی ساخته؟ سیروس مقدم ۲۹ سریال کارگردانی کرده است که رکوردی رشک برانگیز محسوب می شود. او اولین بار سال ۶۶ پشت دوربین ایستاد و سه دهه در اوج است.

پرسر و صداترین سریال: تا ثریا با اختلاف پرحاشیه ترین سریال مقدم است. مهم ترین مسئله حاشیه ساز سریال، نوع حجاب ثربا بود. از طرف دیگر بحث تلخ بودن سریال هم مزید بر علت شد و در نتیجه ۱۲ قسمت از سریال قیچی خورد و بخش های جنجالی دیگری مثل حامله بودن ثریا یا فاش شدن راز صیغه محرمیتش با یک مرد دیگر، به طور کامل بیرون آمد. دیگر سریال جنجالی مقدم سری پایتخت ها است که از سوی برخی مسئولان مازندران رسانه ای شد اما اثر منفی بر کیفیت سریال نداشته است.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

سریال های مناسبتی: پیامک از دیار باقی، چاردیواری، پایتخت ۱، چک برگشتی، پایتخت ۲، پایتخت ۳ و علی البدل (نوروزی)، عروج، اغما، روز حسرت، مدینه، پایتخت ۴ (ماه رمضان).

ارزیابی کلی کارنامه: مقدم کارنامه ای پر و پیمان دارد. او در ژانرهای مختلف سریال ساخته و غالبا موفق بوده. توفیق او به طور مشخص از سریال نرگس شروع شد.


سعید سلطانی

چه سریال هایی ساخته؟ معیاد در سپیده دم، پس از باران، جوانی، خانه ای در تاریکی، مامور بدرقه، ستایش، فراموشی، ستایش ۲، سر به راه و…

پرسر و صداترین سریال: پس از باران در زمان پخش با استقبال بالا مواجه شد و خیلی ها را پای گیرنده ها نشاند. دو فصل ستایش هم پربیننده بودند اما حواشی فصل دوم بر متن می چربید. داستان کند سریال صدای اعتراض خیلی ها را بلند کرد و حتی شایعه توقیفش به گوش رسید که خیلی زود تکذیب شد. بازیگران هم منتقد سریال بودند و همین بر حواشی آن افزود. مثلا امیرمحمد زند گفته بود: «هر اثری که قرار است ساخته شود باید براساس اصول باشد؛ نمی توان یک بنای ۵۰ طبقه را روی فونداسیون ساختمانی ۵ طبقه قرار داد.»

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

حدیث میرامینی هم در گفت و گویی بلند حضور در این سریال را اشتباهی حرفه ای عنوان کرده بود: سری دوم ستایش کار خوبی نشده، چون قصه ندارد. ما فقط یک سری دیالوگ می شنویم!»

سریال های مناسبتی: شکرانه، رسم عاشقی، مامور بدرقه (رمضانی). فراموشی (نوروز).

ارزیابی کلی کارنامه: سلطانی کارگردان متوسطی محسوب می شود که در سال های اخیر وزن ساخته هایش کم و کمتر می شوند.


محمدحسین لطیفی

چه سریال هایی ساخته؟ کت جادویی، همسایه ها، سفر سبز، فرار بزرگ، وفا، صاحبدلان، نردبام آسمان، دودکش، زمانی برای عاشقی، تنهایی لیلا، پادری و سریال های شبکه خانگی قلب یخی و ساخت ایران

پرسر و صداترین سریال: وفا و صاحبدلان موفق ترین سریال های لطیفی هستند. صاحبدلان که داستانش را از قصه های قرآنی وام گرفته بود، روایتی پرپیچ و خم داشت. فیلمنامه سریال را علیرضا طالب زاده نوشته بود و لطیفی توانست با کارگردانی کم نقص خود، سریالی جذاب به کارنامه اش اضافه کند و یکی از بهترین سریال های ماه رمضان را به نام خود بزند.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

داستان جاسوسی وفا با مایه های عاشقانه خالی از اشکال نیست اما منطبق با  ذائقه عامه مخاطب ساخته شد و در زمان پخش با سر و صدا همراه بود.

سریال های مناسبتی: وفا (نوروز)، نردبام آسمان، دودکش و پادری (رمضان)، زمانی برای عاشقی (محرم)

ارزیابی کلی کارنامه: لطیفی تا پیش از ساخت نردبام آسمان کارگردانی موفق بود و اتفاق ساخته هایش مورد توجه قرار می گرفت. سیر نزولی لطیفی از زمانی شروع شد که او راهش را از تلویزیون کج کرد و به سمت شبکه نمایش خانگی رفت. شکست های پی در پی اش در شبکه نمایش خانگی و سینما وزن کارنامه اش را پایین آورده است.


مهران مدیری

چه سریال هایی ساخته؟ مهران مدیری ۱۷ سریال برای تلویزیون ساخته و پنج سریال در شبکه نمایش خانگی کارگردانی کرده است.

پرسر و صداترین سریال: به دلیل کنایه های تندی که در ساخته های مهران مدیری وجود دارد، غالب سریال هایش در جامعه سر و صدا بپا کرده اند. در این میان چند سریال بیش از بقیه واکنش داشتند که سرآغاز آن سریال نقطه چین بود که همزمان با اعتراض نمایندگان اصلاح مطلب مجلس ششم به رد صلاحیت نمایندگان این جناح در انتخابات مجلس بر می گردد، مدیری در نقطه چین سر شوخی را با این مسئله باز کرد.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

در شب های برره، اعتراض ها از جنبه های مختلف وارد بود تا جایی که تلویزیون هم ترجیح  داد ادامه آن ساخته نشود. اعتراضات به سریال قهوه تلخ فرامتن بود و فصل اول سریال در حاشیه با اعتراض پزشکان به یکی از پرسر و صداترین ساخته های او تبدیل شد.

سریال های مناسبتی: فرار بزرگ، مرد هزار چهره، مرد دو هزار چهره و فصل اول در حاشیه سریال های نوروزی مهران مدیری هستند.

ارزیابی کلی کارنامه: مدیری سلطان کمدی است و غالب ساخته هایش در جلب توجه مردم موفق بوده اند.


رضا عطاران

چه سریال هایی ساخته؟ سیب خنده، مجید دلبندم، قطار ابدی، خانه به دوش، متهم گریخت، کوچه اقاقیا، ترش و شیرین و بزنگاه

پرسر و صداترین سریال: بزنگاه پرحاشیه ترین سریال عطاران است که حتی باعث شد قید تلویزیون را بزند. هنوز پنج قسمت از پخش بزنگاه نگذشته بود که صدای اعتراض مجلسی ها درآمد. پس از آن شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما در نامه ای تمسخر غیرمستقیم مراسم عزاداری و نیز سوگواری پیشوایان اسلامی، لوث کردن آیین و مراسم تشییع جنازه و عزاداری مسلمانان، نمایش تصویری مذموم از بانوان چادری، نمایش چهره ای مذموم و زشت از طبقات متوسط و پایین اقتصادی را از اشکالات اساسی سریال بزنگاه دانست.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

سریال های مناسبتی: خانه به دوش، متهم گریخت و بزنگاه (رمضان)، ترش و شیرین (نوروز)

ارزیابی کلی کارنامه: رضا عطاران با خانه به دوش و پس از آن متهم گریخت، مدل تازه ای از سریال سازی را پیشنهاد کرد که مبتنی است بر اتفاقات واقعی و ملموس دور و بر. سیب خنده، مجید دلبندم و قطار ابدی دیگر سریال های موفق و پربیننده عطاران هستند. ترش و شیرین و بزنگاه موفقیت چندانی نداشتند.


سعید آقاخانی

چه سریال هایی ساخته؟ عید امسال، زن بابا، راه در رو، خوش نشین ها، نقطه سرخط، دزد و پلیس، خروس، روزهای بد به در و بیمار استاندارد

پرسر و صداترین سریال: در کارنامه سعید آقاخانی سریال پرسر و صدا دیده نمی شود. ساخته هایش نه حاشیه پررنگی داشته اند و نه کیفیت شان به حدی بوده که هیت شوند. در این میان دزد و پلیس به خاطر استفاده از زوج کمدی هومن برق نورد و بهنام تشکر، بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفت.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

سریال های مناسبتی: عید امسال، زن بابا، راه در رو، خروس، روزهای بد به در، بیمار استاندارد (نوروزی)

ارزیابی کلی کارنامه: سعید آقاخانی تا سال ۱۳۸۵ تنها به عنوان بازیگر در سریال های کمدی فعالیت می کرد. در همین سال سریال روزگار خوش حبیب آقا را همراه با مهدی مظلومی کارگردانی کرد. در سال ۸۸ اولین سریالش را با عنوان عید امسال به طور مستقل کارگردانی کرد. هر چند این سریال در جذب مخاطب موفق نبود اما او توانست سال ۸۹ با ساخت سریال زن بابا، نام خود را به عنوان کارگردان نسبتا موفق ثبت کند. نمره کارنامه او متوسط رو به بالا است اما سال پیش با بیمار استاندارد عقب گرد داشت و باید دید در آینده چه می کند.


حسین سهیلی زاده

چه سریال هایی ساخته؟ رانت خوار کوچک، رستوران خانوادگی، عشق گمشده، پیله های پرواز، روزهای اعتراض، آخرین گناه، ترانه مادری، گیلعاد، آخرین دعوت، دلنوازان، فاصله ها، سراب، سه پنج دو، دختران حوا، آخرین بازی، آوای باران، نیاز، پریا و مرز خوشبختی

پرسر و صداترین سریال: آوای باران در زمان پخش به خاطر پرداختن به کودکان کار سر و صدا ایجاد کرد.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

سریال های مناسبتی: رانت خوار کوچک، آخرین گناه (رمضان) آخرین دعوت، روزهای اعتراض (محرم)

ارزیابی کلی کارنامه: سهیلی زاده کار خود را با دستیاری فیلم های سینمایی شروع کرد اما از وقتی کارگردان هرگز به سیما برنگشت. او اولین سریالش را در سال ۸۱ ساخت اما در سال ۸۵ با سریال آخرین گناه توانست نام خود را به عنوان کارگردان مطرح کند. حسین سهیلی زاده بالا و پایین زیاد داشته اما وزن سریال های ضعیفش بیش از سریال های موفق است. در این میان سریال های روزهای اعتراض، ترانه مادری، دلنوازان، آوای باران و پریا بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته اند که این تعداد آثار موفق در کارنامه بلندبالای سهیلی زاده یعنی او کارگردان موفقی به حساب نمی آید. مرز خوشبختی او که نوروز پخش شد عقب گرد دوباره ای است برای او.


جواد افشار

چه سریال هایی ساخته؟ سایه سکوت، پول کثیف، جابر بن حیان، روز رفتن، گل یا پوچ، روزهای زیبا، لبه آتش، سی امین روز، مادرانه، کیمیا و برادر

پرسر و صداترین سریال: سریال کیمیا نه تنها پرسر و صداترین اثر کارنامه جواد افشار است که جزو پرحاشیه ترین سریال های تلویزیون محسوب می شود. کیمیا همان طور که رکورد ساخت سریال های طویل المدت را زد، رکورددار شوخی، انتقاد و گاف هم شد. ظاهر ماجرا شوخی است و مطایبه، اما در دل آن می توان پی به نیش تیز و زهرآگین انتقادها برد. انتقادهایی که توسط رسانه ها و مردم در قالب گاف به اشتراک گذاشته می شد. از گریم گرفته تا طراحی صحنه و وجود عناصر مربوط به دهه نود در سال های دهه سی و چهل.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

سی امین روز هم یک حاشیه تلخ داشت: خودکشی یک پسر یزدی به تقلید از کاراکتر سریال، حاشیه های آن را دوچندان کرد.

سریال های مناسبتی: سی امین روز، مادرانه، برادر (رمضان)

ارزیابی کلی کارنامه: افشار از کارگردان های متوسط تلویزیون است که به رغم انتقاد به ساخته های او همچنان پرکار است. او برای ماه رمضان سال پیش برادر را ساخت که اثری گل درشت بود و مورد انتقاد اهالی فن قرار گرفت.


قاسم جعفری

چه سریال هایی ساخته؟ همسفر، خط قرمز، شب آفتابی، مسافری از هند، عشق گمشده، کمکم کن، غریبانه، از نفس افتاده

پرسر و صداترین سریال: مسافری از هند به خاطر تقابل دو فرهنگ و وجود عشق پرکشش بیننده های زیادی را با خود همراه کرد. جعفری همچنان دلبسته این سریال است و ظاهرا قصد دارد در بازگشت مجددش به تلویزیون به سراغ پرمخاطب ترین سریالش یعنی مسافری از هند برود و فصل دوم این سریال را با حضور همان بازیگران بسازد. این پروژه در حال حاضر در حد پیشنهاد است.

 کارگردان های رکورددار در نوروز و ماه رمضان

سریال های مناسبتی: جعفری برای ماه رمضان کمکم کن را ساخته که نقطه عطف سریال های موسوم به ماورایی است. جعفری با ایجاد فضای عرفانی و روحانی در این مجموعه موجب تولید آثار دیگری در مورد عالم پس از مرگ و رنج و ماجراهای پس از آن توسط دیگران شد. او غریبانه را برای محرم کارگردانی کرده. در کارنامه جعفری یک سریال با نام عشق گمشده هم دیده می شود که برای ایام دهه فجر ساخته شد.

ارزیابی کلی کارنامه: قاسم جعفری در سریال سازی کارنامه قابل دفاعی دارد.


منبع: برترینها

آندری وایدا، تصویرگرِ ماهر بی رحمی و خیانت

ماهنامه تجربه – کریم نیکونظر: درست مثل بهرام بیضایی، برای آندری وایدا «خاطره» و «تاریخ» دلمشغولی های مهمی بوده است. هر دو چنان شیفته کشف معنای حقیقی هویت ملی اند که هر اتفاق و ماجرا و داستانی را بدل به جست و جویی دقیق (و گاه حتی بی رحمانه) می کنند.

مدام سوال می پرسند و گذشته ملت و قوم را پیش رویشان می گذارند. برای آن ها تاریخ همیشه محل منازعه بوده و مکرر به آن رجوع کرده اند. شاید چون هر آن چه را که امروز می بینند نتیجه یک گذشته مبهم و رازآلود می دانند. تاریخ برای هر دوی این فیلمسازها ثبت رویداد و واقعه نگاری نیست؛ هر دو از تاریخ رسمی و ثبت شده می گذرند و به دنبال تاریخی مردمی تر (که در اذهان مخفی شده) می گردند.

بنابراین خود تاریخ تبدیل به پژوهشی شگرف می شود. هر دو راوی شکست اند، به خلاف تصور بسیاری که معتقدند تاریخ را الزاما پیروزها و برنده ها می نویسند آن ها از حرف ها و پندارهای مردمی که احساس شکست می کنند تاریخ را بیرون می کشند. تاریخ اصیل، اگر محقق واقعا معتقد به مردم باشد، در پستوهای ذهن آن ها و میان ناگفته ها و سطرهای ناپدید شده و نانوشته تاریخ و ادبیات و روح و روان و رفتار مردم کشف می شود و این کاری بوده که بیضایی و وایدا بی پروا و بدون توقف انجام داده اند. مدام به گذشته رفته اند تا ریشه ها را بیابند و هر بار با سوال های بیشتری برگشته اند.

 آندری وایدا، تصویرگرِ ماهر بی رحمی و خیانت

هر چقدر که بهرام بیضایی در کشور خودش قدرنادیده باقی مانده، آندری وایدا به خاطر همین پژوهش های بی رحمانه اش ستایش شده است. او با فروتنی، متعهدانه به کارش، تا همین چند ماه پیش که درگذشت، ادامه داد. زمانی روزنامه نگاری از او پرسید که چرا مثل بیشتر فیلمسازان مشهور لهستانی، همه چیز را برای همیشه رها نمی کند تا در (مثلا) فرانسه فیلم های دلخواهش را با خیال راحت بسازد.

پاسخ او ساده بود: او «مجبور» است در لهستان بماند و فیلم هایی بسازد که دیگران نمی سازند یا نمی خواهند بسازند. شاید چون مطمئن بود که شهرتش مانع از این می شود تا آسیبی ببیند، شاید چون آن قدر احترام داشت که هیچ حزب و گروهی، صریح و واضح علیه او موضع نگیرد. ولی خود او احساس تعهد می کرد: اول به خودش و بعد به جامعه ای که به او پر و بال داده بود.

وایدا ۱۶ ساله بود که پدرش را در حادثه جنگل کاتین از دست داد، آن هم در روزهایی که نازی ها کشور را اشغال کرده بودند و لهستانی ها به روس ها کمک می کردند. سوال او این بود: چرا نیروهای شوروی لهستانی ها را قتل عام کردند؟ چرا وقتی هر دو یک دشمن مشترک داشتند استالین حکم به اعدام داد؟ هرچه گذشت این سوال شخصی، بزرگ تر و عمومی تر شد. سوال لهستان هم همین بود: نازیسم یا کمونیسم؟ دوستی یا دشمنی با این دو ایدئولوژی؟ و این که لهستان چه باید بکند تا شبیه خودش باشد؟ چطور می تواند از زیر سایه کشورهای دیگر دربیاید و آزاد، رها و مستقل شود؟ چه چیزی این کشور را، مردم را، آزار می دهد؟

سوال های وایدا به مرور بزرگ تر و کمی بعد سوال های ملت های دیگر (اروپای شرقی، آفریقایی و آسیایی) هم شد. مسئله وایدا مدام گسترده تر شد: چطور یک جامعه مسخ می شود و دیگر نمی تواند خودش را به یاد بیاورد؟ چطور هویت مردم از بین می رود و چه باید کرد که این هویت دوباره کشف شود؟ وایدا بارها دوره جنگ را به عصر حاضر فراخواند، نگاه او، به خصوص به جوانان، رمانتیک بود. ولی فهم او از تاریخ بسیار عاطفی بود: در کشف حقیقت بی رحم بود (به «کاتین» نگاه کنید) اما تلاش می کرد خونسرد و واقع بین باشد و هیجان زده، چیزی را نفی و تایید نکند.

در جوانی مثل یک مرد میان سال بود. شاید جنگ، او را هم مثل همه جوان های گروه های مقاومت زودتر از موعد پیر کرده بود. ولی آن چه که حالا میراث ویداست مواجهه اش با تاریخ است: در دو فیلم اولش (یک نسل و کانال)، مسئله جنگ و مقاومت و آرزوهای جوانان را در برابر نیروی مسلط نازی ها مطرح کرد. جوان های این فیلم ها با ترجبه هایی که از سر می گذرانند زودتر از مردم عادی از زندگی آرمانی دل زده می شوند. ناامیدی، تلخی و تلاش برای رهایی از زیر فشار و اضطراب در این فیلم ها هر جوان متعلق به اروپای شرقی را به شور واداشت.

 آندری وایدا، تصویرگرِ ماهر بی رحمی و خیانت

ولی فیلم سوم، خاکسترها و الماس ها، شگفت انگیز بود: حاوی تئوری جنگ با خودی و مرگ انقلابیون به دست انقلابی ها بود. تصور وایدا از درگیری نیروهای انقلابی واقع بینانه، دقیق و حیرت انگیز بود و برای مردم همه جای جهان که تجربه انقلاب را پشت سر گذاشته اند قابل فهم.

«خاکسترها و الماس ها»، داستان دو گروه مبارز متحد بود که بعد جنگ دشمن واحدی پیدا نمی کنند و هر کدام برای رهایی ملت وعده هایی می دهند و کم کم دشمن هم می شوند. وایدا زمانی گفته بود که در هر روند سیاسی نیازی به از میان برداشتن رقیب وجود دارد. او دوره گذار بعد جنگ را نه دوره وحدت، که دوره جنگ میان گروه ها می دید که هر کدام با آرمان تازه ای سعی می کردند مردم را بفریبند.

تصویر وایدا البته محدود به طرح این تئوری نبود. او اصولا یک اگزیستانسیالیست بود و حتی در زیرزمین های کابوس گونه «کانال» هم درباره بشر حرف می زد. بنابراین در «خاکسترها و الماس ها» تمرکز او بیشتر روی آدم های آرمان گرایی بود که در روزگار آزادی، درگیر مبارزه ای پوچ می شوند و باید هم رزمانشان را بدون این که دلیلش را بدانند، به قتل برسانند. این جا چیزی جز خود بشر مهم بود و آن، ایدئولوژی بود که قرار بود آدمی را رستگار کند. ولی حالا ممد حیات بلای جان او شده بود.

داستان فیلم فراتر از یک رویداد تاریخی بود: این حکایت هر انقلابی بود که قبل و بعد آن اتفاق افتاد و وایدا مهربانانه هشدار داد که نتیجه این درگیری ها نه آزادی، که اسارت و مرگ و نابودی تدریجی است. این همان نگاهی است که در «دانتون» هم موج می زند: دانتون و روبسپیر، دو انقلابی بزرگ، رو در روی هم قرار می گیرند و مسئله، باز حذف یک جریان است. وقتی دانتون در انتهای فیلم سمت گیوتین می رود رو به روبسپیر فریاد می زند که تو هم تا چند روز دیگر به این جا می آیی، انگار سرنوشت او را واضح می بیند!

«دانتون» داستان کشتار مردم انقلابی به اسم حفظ انقلاب فرانسه است، داستان تلخ شوریدگی. زمانی که وایدا «دانتون» را ساخت فرانسوی ها او را متهم به تحریف تاریخ کردند. ولی مسئله او نه فرانسه، که لهستان بود؛ لهستان اسیر کودتای ژنرال وویچخ یاروزلسکی که به کمک شوروری در کشور حکومت نظامی به راه انداخته بود. او داشت تقابل لخ والسا و یاروزلسکی را نشان می داد؟ بی تردید همین بود و البته، هر انقلابی که خودش به ضدانقلاب بدل می شود.

سوال این بود: انقلاب فرزندن خود را می خورد؟ جواب وایدا، در خودش یک سوال دیگر داشت: «چه چیز باعث می شود که انقلاب فرزندانش را بخورد؟» فیلم های او، دست کم در سال های مختلف، جست و جو برای کشف جواب این سوال سخت بود. او در این راه متوجه شد که مهم ترین دلیل نابودی آرمان نسل ها بی توجهی به ارزش ها در دوران گذار است: دوره انتقالی جنگ تا آرامش بعد جنگ، دوره تغییر جامعه از نظام فئودالی به سرمایه داری صنعتی، دوره گذار بین کودتا و دموکراسی. دوره تغییر، دوره ای بود که آرمان ها تغییر می کنند و هیچ چیز جای خودش نیست. دورانی که هر آن چه استوار است دود می شود و به هوا می رود، چون هیچ کس به هیچ چیز یقین ندارد. رقابت بر سر ارزش های تازه است و آن چه که بر باقی مسلط می شود. بنابراین وایدا هوشمندانه به این دوران پرداخت.

«چشم انداز پس از جنگ» با نمای آغازینش که آزادی زندانیان بازداشت گاه های جنگ جهانی دوم بود بیش از هر چیز سرگشتگی آدم ها را در روزهای بعد جنگ، بدون پشتوانه و آینده ای مطمئن عیان کرد. «سرزمین موعود» داستان سه لهستانی بود که شهری (لودز) با هزینه گزاف از نو می سازند، انگار که لهستان کهنه و نو این بار محل منازعه و این داستان کشوری بود که می خواست از نو ساخته شود، آن هم با قربانی کردن آدم های بسیار.

 آندری وایدا، تصویرگرِ ماهر بی رحمی و خیانت

مرد مرمرین

کم کم وایدا صریح تر شد: وقتی فیلم «مرد مرمرین» را درباره ماتئوش بیر کوت، کارگر نمونه سال ۱۹۵۰، ساخت به شکلی جدی به مقابله با تاریخ رسمی و تحریف و ریاکاری نیروهای کمونیست حاکم بر لهستان برخاست. فیلم، نماد هنری اروپای شرقی و سمبل مبارزه شد و فارغ از مضمونش، به دلیل تغییر سبک بصری وایدا (از جلوه گری باروک به سمت مستندنمایی و بازسازی فیلم های خبری) به عنوان «همشهری کین» اروپای شرقی شهرتی به هم زد. و این یک شروع بود: «مرد آهنین» با حضور لخ والسا، رهبر کارگران، ادامه انتقاد صریح و بی واسطه از حزب حاکم بود و «رهبر ارکستر» با همه دید استعاری اش، اعتراض نه چندان صریح ولی قاطعی به وضع موجود بود.

وایدا بعدها، فیلم «والسا، مرد امید» را ساخت؛ تنها به این دلیل که کسی یادش نرود والسا چه نقشی در تاریخ لهستان داشته است. فراموشی مصیبتی بود که خودش را بر وایدا هم عرضه کرد. در دوره قدرت نمایی زیبایی شناسی کریشتف کیشلوفسکی، تعهد اجتماعی وایدا ظاهرا کم رمق بود و اروپای غربی نادیده اش می گرفت ولی برای خود لهستان، تجربیات عمیق او مهم تر از هر نوع مکاشفه زیبایی شناسانه بود.

«انگشتری با نقاب تاج دار» در سال ۱۹۹۲ مثل یک هشدار بود: باز فیلمساز به قیام ورشو ارجاع می داد و شبیه به فیلم «کانال» از مردم، بعد از پشت سرگذاشتن یک دوره سخت، حرف می زد. شاید از پایان عصر کمونیسم و احساس آزادی می گفت، از این که حالا چه باید کرد و این که در این خوشی، غمی هم هست و باید مراقب بود.

شم وایدا قوی بود و تجربه زیستن در عصر نازی ها و کمونیست ها، در کنار تجربه زندگی در اروپای غربی و درک این نکته که در پایان عصر روایت های کلان، آدمی شاید، احساس ناخوشایندِ بی پناهی داشته باشد کمک  می کرد تا مدام با قصه هایش آگاهی تازه ای به مخاطبانش بدهد.

 آندری وایدا، تصویرگرِ ماهر بی رحمی و خیانت

خاکسترها و الماس ها

«پان تادئوش» که بر مبنای شعری حماسی از «آدما میکیه ویچ» ساخته شده بود مناسب ترین فیلم برای بازگرداندن قدرت به ملت خسته و زخمی بود که دست کم ۵۰ ساله عمرش را پای مبارزه با بیگانه ها گذاشته و خودش را فراموش کرده بود. آندری وایدا این فیلم را نه مثل فیلم های دیگرش تلخ و بدبینانه، که کاملا شاعرانه و لطیف و مهربان ساخت. ملت این حس را می خواست و او بی محابا بهشان عرضه کرد. اما گفتیم که، مردم گاه فراموش کارند، به خصوص که دوست دارند خاطره های بد را از یاد ببرند و به امید آینده، گذشته را فراموش کنند. ولی وایدا شیفته خاطره و تاریخ بود و اصلا سوال هایش از یک رویداد تاریخی آغاز شده بود: از جنگلی که پدرش را به همراه ۲۲ هزار لهستانی دیگر در آن قتل عام کرده بودند و سال های سال، نازی ها را مقصر این کار قلمداد می کردند.

«کاتین» مرثیه نبود، دادخواستی بود برای بازگشایی یک پرونده قدیمی و کشف رازها و دروغ ها. تراژدی یک ملت بود که بعد کشتاری چنین بی رحمانه به تبلیغات و دروغ ها گوش داده بود ولی فراموش نکرده بود.

آنتونی لین، منتقد مجله «نیویورکر» درباره «کاتین» نوشت: «بدون این که چیزی از کشتار بدانید به دیدنش می روید و وقتی بیرون می آیید می خواهید همه چیز را درباره اش بدانید.» برای او این پرونده، بخشی از هویت جمعی بود، بخشی از یک تحقیر تاریخی و دروغی بزرگ.

بعد ۵۰ سال به دنبال محاکمه نبود، همان طور که در گفت و گوهایش از رابطه با روسیه عصر پوتین ابراز خوشحالی کرده بود. می خواست مردم کشورش (و شاید همه کشورها) بدانند که هیچ دوستی در خارج از مرزها ندارند و هرچه هست در همان محدوده علایق گروهی شان است. او ناسیونالیست بود؟ فیلم هایش حسی از برتری نژادی نداشت و وایدا همیشه تلقی تلخی از واقعیت داشت. ولی همواره با احترام با مسائل مواجه می شد و برای همین «لهستانی ترین فیلمساز لهستان» بود. حالا که به کارنامه او نگاه می کنیم چیزی جز سوال ها، حسرت ها، هشدارها و نگرانی ها نمی بینیم.

ولی اهمیت آندری وایدا تنها در جنبه های روانکاوانه یا مضمون فیلم هایش خلاصه نمی شود. روش خلاقانه او در برخورد با تاریخ، نگاه رمانتیک به سرنوشت آدمی، جنبه های بصری فیلم هایش که یادآور هنر باروک بود و بر جزییات بیش از حد تاکید می کرد فیلم های او را به نمونه های درجه یکی از اصالت در اروپای شرقی بدل کرده بود.

سال ها کار در تئاتر و اقتباس از رمان های مشهور (مرشد و مارگریتا، ابله) و گاه ملی به او کیفیتی منحصر به فرد بخشیده بود. این وایدایی بود که فروتنانه فیلم می ساخت و «با سینما» و «در سینما» تجربه می کرد. او کسی بود که به همه ما یاد داد سوال از جواب مهم تر است و از ما خواست برای اطمینان قلبی پرسشی طرح کنیم. او واقعا انقلابی بود، بیشتر از دانتون و روبسپیر، حتی شاید بیشتر از لخ والسا…


منبع: برترینها

طردشدن های دوست داشتنی؛ موفقیت میلیاردر ۲۶ ساله

ماهنامه آینده روشن: بی شک سم آونز (Sam Ovens) یکی از موفق ترین کارآفرینان جوان در زمینه مشاوره کسب و کار است. برخلاف بسیاری از کارآفرینان، او به سرعت دریافت که مشاغل کارمندی و روتین ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر سرنوشتی نیست که برای زندگی اش رقم خورده است؛ او چیز بیشتری در زندگی می خواست.

در سال ۲۰۱۲ میلادی و در حالی که تنها سه ماه از نخستین شغلش پس از پایان کالج می گذشت، سم از شرکتی که در آنجا مشغول به کار بود استعفا کرد و به خانه پدر و مادرش در نیوزیلند بازگشت. او همان جا تصمیم گرفت در پارکینگ منزل والدینش کسب و کار تازه ای برای خود آغاز کند.

پس از کار و تلاش بسیار و هزینه کردن تمامی پس اندازش، اولین تجارت سم به شکل بدی شکست خورد. یک سال کار و تلاش شبانه روزی دیگر کار او را به آنجا کشاند که همه چیزش را از دست بدهد، قرض و بدهی بسیاری بالا بیاورد و اسم دو شرکت ناموفق و شکست خورده دیگر را نیز با خود یدک بکشد. خودش بعدها در جایی می نویسد که آن دوران یکی از ناامیدکننده ترین و در عین حال تعیین کننده ترین مراحل زندگی اش بوده است. اما سم به جای آنکه ناامید شود و دوباره به محیط کارمندی بازگردد، تصمیم گرفت به شکست های خود به دیده فرصت بنگرد و از آن ها درس بگیرد.

 طردشدن های دوست داشتنی

سوالات بسیاری در ذهن او وجود داشت، مثل اینکه چرا ایده های بزرگ او نتوانسته بود مشتریان زیادی را به خود جلب کند یا اینکه کجای کارش اشتباه بوده است؟ او اشتباهاتی را که به شکستش انجامیده بودند بررسی کرد و نقاط ضعف و قوت کسب و کارهایش را یافت. ارزیابی سم تمایل و اشتیاق او برای یادگیری و رشد و نگرش هایش او را واداشت یک بار دیگر بخت خود را در زمینه کارآفرینی امتحان کند و تصمیم بگیرد چهارمین شرکت خود را در زمینه مشاوره کسب و کار راه اندازی کند. تلاش های سم این بار به نتیجه رسید.

او در مدت کوتاهی شرکت مشاروه ای خود را راه اندازی کرد. پارکینگ خانه پدری را ترک کرد و به منهتن بازگشت. او در ۲۶ سالگی و در زمان کوتاهی موفق شد ارزش کسب و کارش را به ۱۰ میلیون دلار برساند.

سم در حال حاضر یکی از کارشناسان برجسته در زمینه کارآفرینی و ارائه مشاوره برای آغاز کسب و کارهای جدید است. در حال حاضر، روش های سم آونز را بسیاری از مشاوران برجسته در سراسر جهان استفاده می کنند و او نخستین کسی است که شرکت ها و صنایع زمانی که به دنبال جذب مشتریان جدید هستند با او تماس می گیرند.

سم در ابتدای آغاز به کار شرکت مشاوره ای به تنهایی خدمات را به مشتریان ارائه می داد، اما پس از مدتی ارائه مشاوره را آغاز کرد و اکنون نیز شیوه ها و استراتژی ها و تاکتیک های کاری اش با یکدیگر ترکیب شده است و در قالب یک برنامه آموزشی آنلاین در اخیار همه و به خصوص کسانی که به دنبال ایجاد کسب و کار جدید و سودآوری هستند قرار می گیرد. برنامه های آموزشی سم جزو برنامه های پیشرو در صنعت مشاوره شغلی محسوب می شود که موفقیت های بسیاری را نیز با خود به همراه داشته است.

در حقیقت، سم با آموزش ها و مشاوره های خود به هزاران نفر در سراسر جهان کمک کرد بر ترس های خود غلبه کرده، مشاغل روتین و کارمندی خود را رها کنند و با آغاز کسب و کارهای جدید درآمدهای بهتر و زندگی آزادانه تری داشته باشند. او معتقد است شیوه های نستی و عقل سلیم و متعارف در دنیای امروزی راه به جایی نمی برند و اگر از آن ها پیروی و تبعیت کنید، به جایی خواهید رسید که دیگران رسیده اند.

سم معتقد است هر کسی می تواند کسب و کار مورد نظر خود را آغاز کند و از این طریق به آزادی و زندگی پرمعناتر و درآمد بیشتر دست یابد، اما مشکل اینجاست که بیشتر این افراد نمی دانند که کار را باید از کجا آغاز و چه مسیری را دنبال کنند، اما سم این نقشه را ایجاد کرده است و تلاش می کند آن را با مردم سراسر جهان به اشتراک بگذارد.

 طردشدن های دوست داشتنی
در ادامه این مقاله قصد دارم چهار نکته طلایی در موفقیت کسب و کار را از دیدگاه این میلیونر جوان مطرح کنم. سم این چهار نکته طلایی را مهم ترین و باارزش ترین درس هایی می داند که طی فرایند کارآفرینی و تلاش، از طریق آزمون و خطا کسب کرده است. او بر این باور است که دانستن این نکات برای تمامی کسانی که در فکر راه اندازی کسب و کار جدیدی هستند لازم و ضروری است.

نکته طلایی اول: هرچه زودتر برند تحت نام خود را بسازید و اعتمادسازی کنید

ساختن برند اختصاصی برای کارآفرینان چندین فایده را به همراه دارد. نخست آنکه داشتن یک برند شخصی معتبر به کسب و کار جدید شما اعتبار بالایی خواهدداد. سم می گوید اگر مردم برند تحت نام شما را بشناسند و به آن اعتماد کنند، به احتمال زیاد به کسب و کار جدید شما نیز اعتماد خواهندکرد. او معتقد است ایجاد برند شخصی یکی از ابزارهای ضروری برای موفقیت در کسب و کار است.

دوم آنکه هرچه مخاطبان شما بیشتر باشند، مشتریان بالقوه بیشتری در آینده جذب خواهید کرد. او می گوید: «تلاش کنید از طریق شیوه های تبلیغی برند خود را به همه بشناسانید. از تمامی ابزارهای موجود استفاده کنید صدای خود و شرکت تان را به گوش افراد بیشتری برسانید. استفاده از قدرت نفوذ رسانه های اجتماعی امروزی تنها بخشی از امکانات گسترده برای جذب مخاطب است؛ پس به سرعت دست به کار شوید و کار خود را در شبکه های اجتماعی آغاز کنید. تمامی فرصت های موجود در این شبکه ها یا حتی پُست هایی که در آن ها منتشر می کنید این ظرفیت را دارند که یک مشتری جدید را به سوی شما بکشاند.»

نکته طلایی دوم: از شبکه اشنایان خود کسب درآمد کنید

سم می گوید: «بیشتر کارآفرینان در اطراف خود شبکه ای از ارتباطات فردی و مخاطبان دارند، اما متاسفانه از آن ها و ظرفیت های موجود آنان درک درست و کاملی ندارند؛ پس در هنگام شروع کسب و کار جدید آشنایان و دوستان و اطرافیان خود را فراموش نکنید؛ حتی تصور هم نمی توانید کنید که در میان همین افراد چه مشتریان بالقوه ای می توانید برای خود پیدا کنید. با این کار اطرافیان تان کسب و کار شما را در سطوح دیگر نیز منتشر می کنند. هر یک از اطرافیان شما شبکه ای از دوستان و آشنایان دارند که لزوما شما را نمی شناسند.»

 طردشدن های دوست داشتنی
یکی از دلایل شکست کسب و کارهای جدید هدف قرار دادن افراد غریبه در همان گام های نخست است. دوستان و خانواده و دوستانِ دوستان شما، همگی، نیازهایی دارند. نزدیک شدن به افرادی که هم شما و هم کسب و کار جدیدتان را می شناسند از نزدیک شدن به افراد کاملا غریبه ای که از شما و کارتان هیچ شناختی ندارند بسیار آسان تر است.

نکته طلایی سوم: هرگز آموختن را متوقف نکنید

هیچ اهمیتی ندارد چه زمانی و در چه مقطعی از زندگی کسب و کار جدید خود را آغاز می کنید؛ در راهی که در آن قدم گذاشته اید همیشه مطلب جدید برای یادگیری وجود دارد. شاید شما به کسب و کاری که در آن مشغول هستید اشراف کامل داشته یا از تمامی شاخصه ها و مولفه های یک کارافرین موفق آگاهی داشته باشید، اما باید بدانید که به عنوان یک کارافرین هموراه در این مسیر با چالش های جدید و تغییرات و موانع دیگری رو به رو خواهیدشد که تاکنون به آن ها برنخورده بودید و برای رویارویی به آن ها برنخورده بودید و برای رویارویی با آن ها به آموختن نیازمندید.

سم در این باره می گوید: «به لطف دسترسی به منابع عظیم اطلاعاتی در این دوران، هر کارآفرینی قادر است در هر زمینه و موضوعی اطلاعات جدیدی کسب کند. در طول این سال ها صدها کتاب خوانده و مطالب بسیار مفیدی را در مورد بازاریابی، فروش، حسابداری، استراتژی ها و حتی روش های ارتقای شخصیتی آموخته ام. می دانستم که اگر بخواهم کسب و کار جدیدم به سرانجام خوبی رسد، باید تمامی این مطالب را بدانم و به خوبی درک کنم».

نکته طلای چهارم: بر طردشدن غلبه کنید

سم می گوید: «بزرگ ترین ترس و نگرانی من در آغاز کسب و کار رویارویی با پذیرفته نشدن از سوی دیگران بود. به عنوان یک انسان درون گرا، تماس گرفتن با مردم، پیدا کردن مشتریان بالقوه و معرفی سرویس و محصولات کسب و کارم همیشه بزرگ ترین چالش پیش رویم بود و من را وادار می کرد از کُنج شخصی خود بیرون بروم، اما پس از مدتی متوجه شدم خروج از این کنج شخصی از اهمیت بسیاری برخوردار است و از آن پس تصمیم گرفتم بر این ترس خود غلبه کنم و یاد بگیرم چگونه با پذیرفته نشدن از سوی دیگران رو به رو شوم.

 طردشدن های دوست داشتنی

صحبت با افراد غریبه در مورد کسب و کارم را آغاز کردم و پس از مدتی دریافتم که پذیرفته نشدن از سوی مشتریان امری شخصی نیست و به هیچ وجه به ویژگی های شخصیتی من باز نمی گردد. این تجربه یکی از بزرگ ترین درس هایی بود که در نتیجه بیرون آمدن از محیط راحتی و رویارویی با چالش های واقعی دنیای کسب و کار آموختم.»

جاناتن لانگ
دبیر فورچن


منبع: برترینها

شخصیت هایی که درس نخوانده ثروتمند شدند

افراد بسیاری در دنیا وجود دارند که ثابت کرده‌اند بدون درس خواندن هم می‌توان موفق و میلیاردر شد. یکی از این افراد، استیو جابز بود که تنها یک ترم در کالج درس خواند و چندی بعد یکی از بزرگ‌ترین برندهای جهان را تاسیس کرد.

در این مطلب قصد داریم ۱۵ مورد از شخصیت‌ های برتر جهان را معرفی کنیم که بدون درس خواندن، توانستند به موفقیت‌های بسیاری دست پیدا کنند و دنیا را تغییر دهند.

 

۱٫ جان دیویس راکفلر (John Davis Rockefeller)

جان دیویس راکفلر در سال ۱۸۳۹ در نیویورک متولد شد و یکی از ثروتمندترین آمریکایی‌های تاریخ است. او یکی از شخصیت‌ های برتر جهان و از پایه‌گذاران پالایشگاه نفتی در این کشور بود که شرکت نفتی استاندارد اویل (Standard Oil) را تاسیس کرد. راکفلر در سال ۱۹۳۷ درگذشت و ثروت ۳۴۰ میلیارد دلاری را از خود بر جای گذاشت.

وی تنها در دبیرستان درس خواند و مدت بسیار کوتاهی را در کالج گذراند و در سن ۱۶ سالگی شروع به کار کرد. این میلیاردر آمریکایی در سال ۱۹۱۶ با دستیابی به ثروت یک میلیارد دلاری، اولین میلیاردر آمریکایی شناخته شد.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۲٫ هنری فورد (Henry Ford)

هنری فورد، کارآفرین و مخترع آمریکایی، در سال ۱۸۳۶ متولد شد و یکی از شخصیت‌ های برتر جهان در صنعت خودروسازی به شمار می‌رود. او در ۱۶ سالگی مزرعه خانوادگی را ترک کرد و به دیترویت رفت.

فورد در ابتدا به عنوان کارآموز، کار کردن با ماشین‌های صنعتی را یاد گرفت و چند سال بعد مهندس ارشد شرکت «ادیسون ایلومینیتینگ» (Edison Illuminating) شد. وی در سال ۱۸۹۶ نخستین خودروی خود را ساخت و سپس ایده تولید وسیله‌ی متحرک بر روی چرخ را اجرا کرد و انقلابی را در صنعت خودروسازی به وجود آورد. هنری فورد در سال ۱۹۰۳ کارخانه فورد را تاسیس کرد و دارایی ۱۹۹ میلیارد دلاری از او بر جای مانده است. فورد در سال ۱۹۴۷ میلادی درگذشت.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۳٫ آمانسیو اورتگا (Amancio Ortega)

آمانسیو اورتگا متولد سال ۱۹۳۶ میلادی، یک تاجر اسپانیایی موفق در صنعت مد و پوشاک و موسس شرکت ایندیتکس (Inditex) است. او در ۱۴ سالگی ترک تحصیل کرد و در یک مغازه فروش پیراهن مردانه مشغول به کار شد. اورتگا در سال ۱۹۷۵ تولیدی پوشاک «زارا» (Zara) را تاسیس کرد و امروزه به عنوان یکی از ثروتمندترین افراد جهان با دارایی ۷۸ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار شناخته می‌شود.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۴٫ لی کاشینگ (Li Ka-shing)

لی کاشینگ ثروتمندترین مرد قاره آسیاست و میزان دارایی‌های او حدود ۳۱ میلیارد دلار برآورد شده است. این تاجر هنگ‌کنگی، در سال ۱۹۲۸ در گوانگ دونگ چین متولد شد و اکنون در ۵۲ کشور جهان سرمایه‌گذاری کرده و حدود ۲۶۰ هزار کارمند دارد. او پیش از رسیدن به این موفقیت، زندگی راحتی نداشته است و پس از مرگ پدرش در ۱۵ سالگی مجبور به ترک مدرسه و کار کردن در یک کارخانه شد. لی کاشینگ رئیس هیئت‌مدیره شرکت‌های هاتچینسون وامپو (Hutchinson Whampoa) و چونگ کونگ هولدینگز (Cheung Kong Holdings) است و در رتبه هشتمین مرد ثروتمند جهان قرار گرفته است.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۵٫ مایکل دل (Michael Saul Dell)

مایکل دل یکی از معروف‌ترین میلیاردرها و شخصیت‌ های برتر جهان است. او در سال ۱۹۶۵ در هیوستون آمریکا به دنیا آمد و با سرمایه‌ی ۱۶ میلیارد دلار به عنوان بیست و پنجمین فرد ثروتمند دنیا شناخته می‌شود. دل در دوران دانشجویی و زمانی که تنها ۱۹ سال سن داشت در اتاق خوابگاهش، شرکت رایانه‌ای «دل» را تاسیس کرد و مدتی بعد تحصیلاتش را رها کرد تا به صورت تمام وقت به امور شرکتش برسد.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۶٫ فرانسوا پینو (Francois Pinault)

این کارآفرین و بازرگان فرانسوی در سال ۱۹۳۶ زاده شد و صاحب برندهای معروفی چون گوچی (Gucci)، ایو سن لوران (Yves Saint Laurant) و پوما (Puma) از زیرمجموعه‌های شرکت کرینگ (Kering) است. وی در سن ۱۶ سالگی به دلیل فقر خانوادگی و مورد تمسخر قرار گفتن از سوی همکلاس‌هایش، درس و مدرسه را رها کرد. پینو اکنون بیش از ۱۳ میلیارد دلار سرمایه داشته و دو هزار اثر هنری ارزشمند در کلکسیون شخصی‌اش دارد.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۷٫ استیو جابز (Steven Paul Jobs)

استیو جابز از شخصیت‌ های برتر جهان و موسس برند اپل در سال ۱۹۵۵ در سان‌فرانسیسکو به دنیا آمد و به علت سرطان لوزالمعده در سال ۲۰۱۱ درگذشت. جابز یکی دیگر از میلیاردرهایی بود که تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد. او تنها یک ترم در کالج درس خواند و در سال ۱۹۷۶ به همراه دوستانش کمپانی اپل را تاسیس کرد. دارایی استیو جابز حدود ۱۱ میلیارد دلار برآورد شده است.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۸٫ رومن آبراموویچ (Roman Abramovich)

تاجر یهودی روسی به نام رومن آبراموویچ در سال ۱۹۶۶ متولد شد و در ۱۷ سالگی ترک تحصیل کرد. او در نوجوانی با فروش اردک‌های پلاستیکی در مسکو پول درمی‌آورد. وی به دلیل رابطه‌ی خوب با مقامات دولتی روسیه توانست بزرگ‌ترین کمپانی نفتی روسیه را بخرد و چندی بعد نیز مالکیت باشگاه فوتبال چلسی انگلیس را بر عهده گرفت. دارایی‌های این تاجر روسی ۸ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار تخمین زده می‌شود.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۹٫ لارنس گراف (Laurence Graff)

لارنس گراف یکی از امپراتوران تجارت الماس است. او در ۱۴ سالگی مدرسه را رها کرد و در یک جواهرفروشی به عنوان پادو مشغول به کار شد. گراف در سال ۱۹۶۰ شرکت الماس خود را تاسیس کرد و در ۲۴ سالگی دو مغازه جواهرفروشی را به عنوان اولین مغازه‌هایش در لندن باز کرد. این تاجر ۷۵ ساله نزدیک به ۵ میلیارد دلار سرمایه دارد.

15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند! 

۱۰٫ ریچارد چارلز نیکولاس برانسون (Sir Richard Charles Nicholas Branson)

این کارآفرین و سرمایه‌گذار بریتانیایی در سال ۱۹۵۰ به دنیا آمد و به دلیل بیماری خوانش پریشی (Dyslexia) مدرسه را رها کرد. وی در سال‌های پس از مدرسه به ثروت میلیاردی دست یافت. برانسون در سال ۱۹۷۰ اولین شرکتش را به نام «ویرجین رکوردز» (Virgin Records) تاسیس کرد و بعدها شرکت هوایی «ویرجین آتلانتیک» (Virgin Atlantic)، «ویرجین موبایل» (Virgin Mobile) و «ویرجین ترین» (Virgin Train) را نیز ایجاد کرد. ثروت او ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار عنوان شده است.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۱۱٫ کرک کرکوریان (Kirk Kerkorian)

کرک کرکوریان، سرمایه‌دار آمریکایی ارمنی تبار در سال ۱۹۱۷ به دنیا آمد و در سال ۲۰۱۵ نیز درگذشت. او در کلاس هشتم مدرسه را رها کرد و به عنوان یک بوکسور آماتور و خلبان هواپیما در جنگ جهانی دوم زندگی خود را سپری می‌کرد. وی در سال ۱۹۶۲ قطعه زمینی را در لاس‌وگاس خرید و چند سال بعد صاحب چندین هتل در این منطقه شد. کرکوریان از شخصیت های برتر جهان در صنعت سینما و خودروسازی نیز به شمار می‌رود و در هنگام مرگ سرمایه ۴ میلیارد دلاری را از خود بر جای گذاشت.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۱۲٫ دیوید اچ مرداک (David H.Murdock)

این بازرگان و کارآفرین آمریکایی در سال ۱۹۲۳ متولد شد و در کلاس هشتم تحصیل را رها کرد. او سپس به ارتش آمریکا پیوست و در یک پمپ بنزین نیز مشغول به کار شد. دیوید هاوارد مرداک پس از بازگشت از جنگ در دیترویت یک رستوران خرید و در سال ۱۹۸۵ نیز شرکت املاک Castle & Cook را خریداری نمود. شرکت غذایی Dole نیز یکی از زیرمجموعه‌های این شرکت محسوب می‌شد و اکنون بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی میوه و سبزیجات در جهان است. دارایی مرداک ۳ میلیارد دلار تخمین زده شده است.

15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند! 

۱۳٫ ریچارد دزموند (Richard Desmond)

ریچارد دزموند یک میلیاردر بریتانیایی و رئیس شرکت رسانه‌ای Northern & Shell است. روزنامه های دیلی استار و شبکه تلویزیونی Channel 5 از جمله دارایی‌های وی محسوب می‌شود. او در ۱۶ سالگی درس را رها کرد و در سال ۱۹۷۴ اولین روزنامه‌اش را منتشر نمود. سرمایه‌ی دزموند یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار برآورد شده است.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۱۴٫ کارل لیندنر جونیور (Carl Lindner Jr)

کارل لیندنر نیز یکی از شخصیت‌ های برتر جهان است که در ۱۴ سالگی مدرسه را ترک کرد و به عنوان توزیع‌کننده‌ی شیر در شرکت خانوادگی مشغول به کار شد. او به همراه برادرانش یک مغازه بستنی‌فروشی را راه‌اندازی کرد و بعدها یک بستنی‌فروشی زنجیره‌ای به نام United Dairy Farmers با حدود ۲۰۰ شعبه به وجود آورد. لیندنر در سال ۱۹۹۹ به عنوان سهام‌دار و رئیس هیئت مدیره باشگاه بیسبال Cincinnati Reds انتخاب شد و در سال ۲۰۱۱ در حالی که ۱٫۷ میلیارد دلار سرمایه داشت درگذشت.

 15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند!

۱۵٫ لو لویف (Lev Leviev)

لو لویف در سال ۱۹۷۱ همراه با خانواده‌ی خود از ازبکستان به اسرائیل مهاجرت کرد و به دلیل فقر در ۱۶ سالگی ترک تحصیل نمود و پس از آن به یکی از شخصیت‌ های برتر جهان تبدیل شد که درس نخواند و موفق شد. او به عنوان کارآموز تراش دهنده‌ی الماس مشغول به کار شد و بعدها برای پیدا کردن الماس‌های قیمتی به سراسر جهان سفر کرد. همین امر موجب شد تا لویف یک امپراتوری الماس را تاسیس کند و ثروت یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلاری را به دست آورد.

15 مورد از شخصیت‌ های برتر جهان که درس نخوانده ثروتمند شدند! 


منبع: برترینها

طنز؛ پا توی کفش اهالی سیاست

قالیباف: جناب آقای روحانی این مردم نه صبر ایوب دارند و نه عمر نوح.

شهرونگ: جناب شهردار لطفا بفرمایید حافظه چی؟ حافظه دارند؟ حافظه تاریخی که می‌دانیم، ندارند اما حافظه کوتاه‌مدت‌شان تا همین سه، چهارماه پیش را جواب می‌دهد؟ یعنی خلاصه زمستان شهرداری را یادشان مانده یا نه؟

جلیلی: برخی ازنامزدهای حاضر درعرصه رقابت‌های ریاست‌جمهوری توفیقی دراین عرصه نخواهند داشت، چون رویکرد آنها قدیمی است، واقع‌بین نیستید و رمانتیک عمل می‌کنند.

شهرونگ: با عرض معذرت می‌شود دقیقا بفرمایید کدام عزیزان رویکرد رمانتیک دارند؟ اگر رویکرد رمانتیک این است، رویکرد خشن را با ترسیم شکل توضیح می‌فرمایید ببینیم چقدر بیشتر از رویکرد رمانتیک درد دارد؟

صادق زیباکلام: در زمینه توسعه سیاسی و جامعه مدنی به روحانی نمره ۱۱ را هم نداده و ردش می‌کنم و می‌گویم برو شهریور بیا و دوباره امتحان بده، چون از وی انتظاراتی داشتم.

شهرونگ: ما هم نمره خوبی نمی‌دهیم اما دوست داریم نمرات قالیباف، رئیسی و میرسلیم را هم پیش‌بینی بفرمایید. درست است دیکته ننوشته غلط ندارد، اما بالاخره دوستان جاهای دیگری انشا نوشته‌اند که! نقاشی هم کرده‌اند. درس جبر را هم گذرانده‌اند. نه؟

قالیباف: درحوزه فرهنگ هنرمندان ناراضی هستند.

شهرونگ: راضی به زحمت شما و دوستانتان هم البته نیستند!

دانشمندان: ۶۸‌درصد جهان احتمالا وجود خارجی ندارد.

شهرونگ: این ۶۸‌درصد احتمالا همان قسمت از جهانی نیست که قالیباف و رئیسی درصورت انتخاب‌شدن وعده‌اش را می‌دهند؟

محمدرضا باهنر: دولت فعلی مانند درشکه‌ای است که ۴ اسب به آن بسته‌ایم و اسب‌ها هرکدام راه خودشان را می‌روند و در ۴ جهت مختلف حرکت می‌کنند.

شهرونگ: این درجازدن بهتر از این نیست که یک درشکه‌ای بیاید که چهارنعل و بکوب ما را به قرون قبلی ببرد؟

ابراهیم رئیسی: نقدها به‌عنوان یک فرصت برای دولت است نه تهدید.

شهرونگ: جناب مدیرمسئول خبر بعدی لطفا. ما با بعضی دوستان شوخی هم نمی‌توانیم بکنیم. نقد و اینها که سرمان را بخورد!

قالیباف: علت اصلی اختلاف طبقاتی و فاصله فقر و غنا که درکشور هست، به خاطر این است که ۴‌درصد درکشور به ۹۶‌درصد اجازه فعالیت ندادند.

شهرونگ: بالاغیرتا شما جزو آن ۴‌درصدی یا آن ٩۶درصد؟

محمدرضا باهنر: دربرجام قرار بود ١٠ گل بزنیم و هیچ گل نخوریم ولی توانستیم ٧ گل بزنیم و ٣ گل هم خوردیم.

شهرونگ: برای همین هم باید سرمربی را عوض کنیم. برانکو باید برود و امانوئل ژوزه بشود سرمربی. حالا ژوزه هم نشد، حمید درخشان بشود. او هم نشد استیلی. اصلا برانکو برود سرمربی نداشتیم هم نداشتیم. دورهمی تیم را جمع می‌کنیم.

عارف: زنان ۵۰‌درصد جامعه هستند و ما نمی‌توانیم از این سرمایه غافل باشیم.

شهرونگ: جناب قالیباف که بیایند مثل شهرداری برای زنان برنامه ویژه دارند. تفکیک جنسیتی اعمال می‌کنند تا ما هر روز بتوانیم درمورد حقوق زنان صحبت کنیم.


منبع: برترنها

مفهوم معماری وایرال و بررسی نمونه‌ای از آن

مفهوم معماری وایرال و بررسی نمونه ای از آن 
مفهوم معماری وایرال و بررسی نمونه ای از آن 

مشتریان و افراد عادی توانایی و قدرت بیشتری در معماری نسبت به قبل بدست آورده اند. معماری وایرال  در مورد معمار نیست، بلکه در درجه اول در مورد مشتریان، که به نظر می رسد که پتانسیل توده معماری را به رسمیت شناخته اند و به عنوان یک ابزار بازاریابی از آن استفاده می کنند. این موضوع مانند کنگره جهانی موبایل ۲۰۱۶، به عنوان تبلیغاتی برای یک رویداد و یا موسسه به کار می رود، و هر کس بخواهد می تواند با برنامه های مانند Snapchat یک وایرال بسازد، و به مردم اجازه داده شده تا از خانه های خود فیلم بسازند برای اینکه دیگران بتوانند مشاهده کنند.

 
معماری وایرال چگونه ایجاد می شود؟

مفهوم معماری وایرال و بررسی نمونه ای از آن

دقیقا چیزی که باعث شد پروژه casa brutale پدیده ای وایرال شود چه بود؟

پاسخ سوال در نحوه استفاده مردم از اینترنت نهفته است: به عنوان الگوهای رفتاری وایرال، رفتن از صفحات وب به pinterest boards  و اینستاگرام است و پروژه پیچیده را تبدیل میکند به تصویری پررنگ هرچند محتوای بسیار دیگری موجود است ولی تصویر اصلی فقط شانس، توجه و دیده شدن توسط بیننده است. با توجه و دقت بیشتر ۵ دلیل واضح یافت میشود که چرا casa brutale در مواردی که دیگران شکست خوردند موفق شد.

 مفهوم معماری وایرال و بررسی نمونه ای از آن

١- مفهوم ساده، جسورانه:

در دنیایی که سرعت مرور اینترنت بسیار بالاست بسیاری از اطلاعات رقابتی زمان کمی برای ارایه نکات دقیق و ظریف دارند؛ برای این منظور باید به یک پروژه کاملا متفاوت نگاه کنید که به راحتی قابل درک باشد. این پدیده را می توان در شرکت های بزرگ معماری ملاحظه کرد که در آن هر پروژه همراه با یک آیکون از پیش تعیین شده و با نام مستعار دیده می شود. مفهوم casa brutale (خانه ای در لبه صخره) کاملا مشخص و روشن است.
 
٢-خارق العاده ، سایتی که هنوز نامشخص است:

پروژه Casa brutale تنها می تواند محلی بر روی صخره داشته باشد اما دقیقا کجای جهان؟ از ده نفر مختلف، محلی که می تواند باشد را بپرسید و شما به احتمال زیاد پاسخ های مختلفی را دریافت خواهید کرد. این مطلب به مردم اجازه می دهد که این موضوع را پیش بینی کنند و حتی در فانتزی خود خانه را در محیط مد نظر تصورشان بسازند، در این مورد برای طرح اصلی سایتی در یونان پیشنهاد شده اما در نهایت ساختمان در لبنان ساخته شد.

٣-تضاد بصری و حسی:

یکی از ویژگیهای کلیدی casa brutale استخری است که در پشت بام قرار دارد در محلی که توسط زمین های خشک و بایر احاطه شده است. این ترفند می تواند اغوا کند، از نظر بصری با نشان دادن رنگ آبی دریا در مقابل رنگ قهوه ای باعث می شود حس رفع تشنگی ناگهانی به بیننده القا شود. بعلاوه همه آرزو دارند روزی استخر خصوصی داشته باشند.
 
۴-نترسیدن از قضاوت جنجالی:

آیا این پروژه می تواند به عنوان بروتالیسم طبقه بندی شود یا خیر؟ بدون شک به عنوان سبکی سرد ارایه شده که جزو استایل محاسبه می شود. جای شگفتی نیست که بسیاری از نویسندگان به شباهت آن به لانه خرگوش اشاره کرده اند. در حالیکه این قطعه به عنوان خانه سرد (بی روح) واکنش های منفی بسیاری در میان نظرات در سایت های خبری ایجاد کرد ولی به عنوان کسی که نظرات زیاد و مهمی را بخواند می داند که مردم به احتمال زیاد با کلیک کردن بر روی یک مقاله نظر خود را از منفی به مثبت تغییر می دهند.

۵-اعتماد به احساس خود

 آنچه که محبوب و همواره در حال تغییر است، وایرال شدن آنی است. پروژه هایی که وایرال به نظر می رسند توجه به روح عمومی (احساسات عمومی) در راهی منحصر به فرد دارند که از طریق استفاده از مواد جدید یا شاهکاری مهندسی امکانپذیر است. برای وایرال شدن یک پروژه باید از پاسخ ها و نکات محبوب یاد بگیرید و استفاده کنید. آنچه باقی می ماند تشخیص قدرت زیاد کاربران غیر متخصص اینترنت برای ساخت چیزی بدست معمار است، اما به عنوان معمار باید با روند روز تکامل پیدا کند و معماران باید از هر ابزاری که در دسترس است برای دیده شدن استفاده کنند. Casa brutale یک نمونه از پروژه ای مفهومی است که از طریق موفقیت در محیطی بکر (وایرال شدن در اینترنت) به آن دست یافت.
 
تنها سوال این است : وایرال بعدی چه خواهد بود؟


منبع: برترینها

اصول نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری چیست؟

امروزه کمتر کسی است که نسبت به اهمیت ویژه و بالای نورپردازی داخلی ساختمان بی اطلاع باشد. نورپردازی امری است که از یک طرف خودش باعث زیبایی فضا می شود، از طرف دیگر باعث می شود که به سبب نورش طراحی داخلی و لوازم داخلی فضا بیشتر و بهتر و زیباتر به چشم بیایند.

: امروزه کمتر کسی است که نسبت به اهمیت ویژه و بالای نورپردازی داخلی ساختمان بی اطلاع باشد. نورپردازی امری است که از یک طرف خودش باعث زیبایی فضا می شود، از طرف دیگر باعث می شود که به سبب نورش طراحی داخلی و لوازم داخلی فضا بیشتر و بهتر و زیباتر به چشم بیایند. در این میان فضاهای غذاخوری و آشپزخانه دارای اهمیت ویژه تری می باشند. چرا که هم به لحاظ روانشناسی و هم به لحاظ زیبایی بصری تاثیر زیادی بر روی سلامت بدن می گذارد. با ما باشید تا با نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری در خدمت شما باشیم.

اصول کلی نورپردازی داخلی آشپزخانه

نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری، اصولش چیست؟

برای آنکه آشپزخانه ای بهترین کارآیی را در طول روز از خود نشان داده و پذیرای تمامی فعالیت هایی که در این مکان انجام می شود، باشد وظیفه ی خطیری بر عهده دارد. به معنای دقیق کلمه، “آشپزخانه” اتاقی بزرگ و پرحجم است که می توان در آن از طیف گسترده ای از ابزار نورپردازی استفاده کرد. نکته کلیدی نورپردازی پس زمینه است، چرا که آشپرخانه یک محیط کاری است که داشتن سطح مناسب نور عمومی در آن ضروری است. در آشپرخانه های معاصر چنین نوری اغلب به شکل مناسب به وسیله ی نورهای پایین تاب توکار تامین می شود.

از چیدمان منظم و شبکه ای نورهای پایین تاب بپرهیزید، و اطمینان حاصل کنید که نورهای پایین تاب را بالای مسیرهای رفت و آمد قرار نداده و پیشخان آشپزخانه در تاریکی رها نشده است. در این فضا به سطوحی که دارای اختلاف سطح هستند و نورپردازی هر یک توجه کنید. بهترین راه حل در یک خط قرار دادن نورهای پایین تاب در کابینت ها و هدایت نور به سطح آنهاست، که نور انعکاسی و لطیفی پدید آورند.

نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری، اصولش چیست؟

نورپردازی آشپرخانه، چند نکته کلیدی

چند نکته ی اصلی برای نورپردازی آشپزخانه ضروری می باشد. این نکات عبارتند از:

نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری، اصولش چیست؟

  •     نورپردازی موردی در آشپرخانه ضروری است. با استفاده از ابزار پایین تاب کم ولتاژ بر بخش زیرین کابینت ها سطوح کاری زیر آنها را نورپردازی کنید.
  •     در آشپزخانه ای با سقف مرتفع، می توان از پیشخان کابینت ها برای نصب نورهای بالاتاب و تولبد نور عمومی استفاده کرد. این کار در عین حال به کاسته شدن از تعداد منابع پایین تاب مورد نیاز می انجامد.
  •     اگر قفسه های آشپزخانه پایه آزاد باشند و پاخور پایه نداشته باشند، می توان با نصب رشته های ال. ای. دی. و منابع کلیک ستریپ در زیرشان، آنها را چنان نمایاند که گویی شناورند.
نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری، اصولش چیست؟

  •     در ذهن داشته باشید که تمامی ادوات نورپردازی غیر توکار چرک و چربی حاصل از پخت و پز را به خود جذب می کنند. پس در صورت امکان ابزار توکار انتخاب کنید.
  •     اگر سقف آشپزخانه شما تیرهای حمال داشته باشد، از آنها برای پنهان ساختن منابع نقطه ای کم ولتاژ استفاده کنید، منابع نور را بین تیرها توکار کنید، و یا بر سطح سف نصب کنید.
  •     منابع نور نقطه ای را درون قاب پنجره ی بالای سینک به شکل توکار نصب کنید، یا آنها را بالای کابینت ها پنهان سازید و پرتوهای نور را بر سراسر سینک هدایت کنید، تا بدرخشد.
  •     با روشن کردن تمام فرورفتگی ها و طبقات بر هیجان فضا بیافزایید، به ویژه اگر طبقات از شیشه باشند. اگر پنهان کردن منابع نور عملی نباشد، از نورهای نقطه ای سقف کوب استفاده کنید.

نورپردازی ناهارخوری

نورپردازی آشپزخانه و غذاخوری، اصولش چیست؟

هر نوع اتاقی داشته باشید نکته کلیدی متمرکز کردن نور بر مرکز میز است -بر ظروف نقره یا گلهای روی میز-. اما نور هیچ گاه نباید میستقیما بر سر افراد دور میز بتابد. ساده ترین راه برای انجام این کار استفاده از نورهای پایین تاب کم ولتاژ و کم درخشش با لامپ پرتو باریک درجه ی ۱۰ و در صورت نیاز یک کرکره ی شانه عسلی است. می توان از یک لوستر یا چلچراغ به عنوان نقطه ی تمرکز بصری استفاده کرد و برخی طراحی ها را می توان با افزودن یک نور پایین تاب بر مداری جداگانه، یا نور پایین تابی که در هر دو سمت قابل استفاده باشد، هماهنگ کرد.

نکات کلیدی نورپردازی ناهارخوری

  •     بالای میز ناهار خوری، یک جفت منبع پرتو باریک تعبیه کنبد تا تابشی لطیف و پر حس و حال بر مرکز آن داشته باشید.
  •     اگر یک چراغ کریستال مرکزی دارید، مطمئن شوید که مدار مخصوص به خود را داشته باشد، چرا که می توان شدت آن را تا حد تابشی دکوراتیف تغییر داد.


منبع: برترینها

زلزله ۷.۲ ریشتری فیلیپین را لرزاند

زمین‌لرزه‌ای با قدرت ۷.۲ ریشتر بخش جنوبی مجمع‌الجزایر فیلیپین را لرزاند.

به گزارش ایلنا به نقل از رویترز،یک زمین لرزه پرقدرت به بزرگی۷.۲ درجه به مقیاس ریشتر، امروز- شنبه- در آب‌های جزیره «میندانائو» در فیلیپین به‌وقوع پیوست.

موسسه آتشفشان و لرزه‌نگاری فیلیپین می‌گوید که این زمین لرزه ۷.۲ ریشتری حدود ۵۷ کیلومتری جنوب غرب سارانگانی رخ داده است.

مرکز هشدار سونامی اقیانوس آرام نیز اعلام کرد که احتمال وقوع امواج بزرگ سونامی تا اندونزی وجود دارد. موسسه لرزه‌نگاری آمریکا بزرگی این زمین لرزه را ۶.۸ ریشتر اعلام کرده است.

این زمین لرزه در بیشتر مناطق میندانائو، بزرگترین جزیره در جنوب مجمع‌الجزایر فیلیپین احساس شده است.

درمورد تلفات جانی یا خسارات مالی ناشی از این زمین‌لرزه هنوز خبری منتشر نشده است


منبع: الف

پایان تلخ دوستی تلگرامی ۳نوجوان آملی

دوئل‌های چند نوجوان وقتی از فضای مجازی به خیابان‌های شهر کشیده شد رنگ خون گرفت. در جریان این درگیری خونین، نوجوان ۱۵ ساله‌ای با ضربات کارد دو نوجوان دیگر راهی بیمارستان شد و سرانجام در آغوش مرگ آرام گرفت.

 «ایران» در ادامه آورده است: چند روز قبل مأموران پلیس بخش امامزاده عبدالله در شهرستان آمل از درگیری بین سه نوجوان در روستای «اسکومحله» با خبرشده وخود را به آنجا رساندند.

آنها در بررسی‌های مقدماتی دریافتند، سه نوجوان به دلیل اختلاف و مشاجره شدید در فضای مجازی با یکدیگر قرار ملاقات حضوری گذاشته و پس از درگیری شدید، یکی از آنها به نام «رضا» از سوی نوجوان دیگر به نام «علی» با ضربات چاقو بشدت مصدوم و پس از انتقال به بیمارستان جان باخته است.

این درحالی بود که مأموران دریافتند عامل جنایت از محل گریخته و در مکان نامعلومی مخفی شده است. بنابراین پس از تشکیل اکیپ ویژه از کارآگاهان پلیس آگاهی و پلیس امنیت، موضوع در دستور کار قرار گرفت تا اینکه سرانجام با تلاش شبانه‌روزی کارآگاهان پلیس، مخفیگاه عامل قتل شناسایی و او در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد.

متهم در تحقیقات ضمن اعتراف به قتل گفت: «ما در تلگرام باهم دوست شده بودیم. تا اینکه به خاطر مسائلی با هم جروبحث‌های مجازی می‌کردیم و برای گفت‌و‌گوی حضوری با هم قرار ملاقات گذاشتیم. اما آنجا بین ما جروبحث شدیدی درگرفت و این اتفاق افتاد.»

سرهنگ «ولی‌الله گنجیان مقدم» فرمانده انتظامی شهرستان آمل ضمن اعلام این خبر و با بیان اینکه اغلب این رفتار‌های پرخطر و پرخاشگرانه نوجوانان نتیجه بازی‌های خشن رایانه‌ای و فیلم‌های ماهواره‌ای و استفاده نامناسب از فضای مجازی است، خاطرنشان کرد: پرخاشگری و خشونت از جمله موضوع های اساسی مطرح شده در بازی‌های رایانه‌ای و فیلم‌های ماهواره‌ای است. ضمن اینکه پرسه زدن نوجوان‌ها و جوان‌ها در شبکه‌های مجازی می‌تواند عوارض جدی و جبران‌ناپذیری داشته باشد. به همین خاطر والدین باید همواره مراقب فرزندانشان و خطراتی که در کمینشان نشسته‌اند باشند تا شاهد این اتفاقات هولناک نباشیم


منبع: الف

رازهای زندگی خفاش شب گیلان از زبان همسرش

همسر سابق عامل قتل‌های سریالی زنان گیلانی که در ۱۳ سالگی با این فرد پای سفره عقد نشسته و پس از گذراندن چهار سال زندگی جهنمی از او جدا شده است، ضمن تشریح ویژگی‌های شخصیتی فرزاد، جزئیات تازه‌ای از زندگی مشترک با قاتل سریالی و خصوصیات این جنایتکار را تشریح کرد.

روزنامه «ایران» می‌افزاید: حالا ۱۰ سال و دو ماه از آخرین‌بار که صدای فرزاد را از پشت گوشی تلفن شنید می‌گذرد. آن روز که گفته بود برای همیشه همسر و فرزند هفت‌ماهه‌اش را ترک می‌کند. زمانی که فرزاد نامه‌ای برای خداحافظی از همسر و خانواده‌اش نوشت، با اینکه مدت‌ها از آن زمان گذشته، اما زمانی که پس از دستگیری فرزاد و اعتراف‌های هولناکش به قتل زنان، از پریچهر خواسته شد به اداره آگاهی برود و درصورت تمایل، همسر سابقش را ببیند ترس و وحشت سراسر وجودش را فراگرفت.

تمام سختی‌های چهار سال زندگی با فرزاد برایش زنده شد و تلاش او برای فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته بی‌فایده ماند. آزارهای فرزاد و ستم‌هایی که در حق او و نوزادشان کرده بود حالا مثل یک فیلم سینمایی از مقابل چشم‌هایش رژه می‌رفتند و او نمی‌دانست باید چه تصمیمی بگیرد. مرد جنایتکار را ملاقات کند یا…

پریچهر که حالا ۲۹ سال دارد، ۱۵ سال قبل، زمانی که فقط ۱۳ ساله بود با فرزاد ازدواج کرد. زن جوان در گفت‌و‌گو با خبرنگار روزنامه «ایران»، از زندگی گذشته خود، علت طلاقش و خصوصیات مردی گفت که حالا به قتل سریالی هفت زن اعتراف کرده است.

با فرزاد چطور آشنا شدی؟

آن زمان فرزاد در بندرعباس روی کشتی کار می‌کرد به همین خاطر برای دیدن خانواده‌اش باید از شهر ما عبور می‌کرد. از طرف دیگر پدرم مغازه‌ای داشت که آن را به دوست فرزاد اجاره داده بود. او هم هر زمان که به خانه‌شان می‌رفت، سری هم به دوستش می‌زد. من هم غافل از دغدغه‌های زندگی در سن ۱۳ سالگی سرگرم درس خواندن در مدرسه بودم. تا اینکه یک روز در بازار محلی که مسیر مشترک تردد من و فرزاد بود همدیگر را برای نخستین بار دیدیم و همین دیدار آغازی برای آشنایی ما والبته سیاه بختی‌ام شد. فرزاد که می‌گفت عاشقم شده، خیلی زود به خواستگاری‌ام آمد. پدرم هم پس ازکمی تحقیق گفت، پسری که برای کسب روزی روی کشتی در گرمای بندرعباس کار می‌کند، آدم خوبی است و اگر دستش را بگیریم موفق می‌شود. ضمن اینکه وضع مالی پدرم خوب بود و می‌توانست از ما بخوبی حمایت کند. البته پدرم در تحقیق از همسایه‌های محل زندگی فرزاد، اطلاعات خاصی درباره‌اش به‌دست نیاورد چراکه کسی او را به‌خوبی نمی‌شناخت. اما بالاخره با این ازدواج موافقت کردیم و من با مردی ۲۴ ساله که تا دوم راهنمایی درس خوانده بود نامزد کردم. نامزدی‌مان ۲۰ روز طول کشید اما من درهمین مدت کوتاه به این نتیجه رسیدم که ازدواج دراین سن برایم خیلی زود است.به همین خاطرمخالفتم با ازدواج را به پدرم و فرزاد اعلام کردم. اما او پس ازشنیدن جواب رد من آنقدر گریه و التماس کرد که بالاخره سر سفره عقد نشستم.

بعد از ازدواج شما رفتید بندرعباس؟

نه، پدرم دو تا خانه داشت و یکی از آنها را به ما داد تا زندگی کنیم. یک نیسان هم خرید وآن‌را داد به فرزاد تا برایش کار کند. آن زمان تمام مخارج زندگی ما را پدرم می‌داد و به اضافه تمام اینها درحدود ماهی ۵۰۰ هزار تومان هم به‌عنوان حقوق به فرزاد می‌داد. این ماجرا برای سال ۸۱ بود؛ اوایل فرزاد خوب بود اما همه چیزخیلی زود تغییر کرد.

چه تغییری؟

شب‌ها به خانه نمی‌آمد، دست بزن داشت. بد اخلاق بود. بعد هم کم کم متوجه شدم که با زنان زیادی در ارتباط است. تماس‌های مخفیانه فرزاد، حس کنجکاوی مرا برانگیخت تا اینکه متوجه شدم او به من خیانت می‌کند. در مدتی که با او زندگی می‌کردم زنی را ندیدم اما صدای ۴ یا ۵ نفر از زنانی که با او درارتباط بودند را شنیدم و با آنها حرف زدم. بعدها دوستانش گفتند که فرزاد با زنان زیادی در ارتباط بوده است. او حتی زمانی که مرا برای وضع حمل به بیمارستان بردند، غیبش زد وناپدید شد که بعدها متوجه شدم با زنی به شهرستان فومن رفته بود و علت رها کردن من در بیمارستان هم همین بود.

در برابر این رفتارهای شوهرسابق‌ات چه عکس‌العملی نشان می‌دادی؟

هیچ ، البته چاره‌ای نداشتم، چون  دلم می‌خواست زندگی کنم.هم به خاطر خودم وهم بچه‌ام. اما فرزاد مرد زندگی نبود ودائم به دنبال هوسرانی‌هایش می‌رفت.

چه شد که از او جدا شدی؟

۵ اسفند سال ۸۵ من در خانه خواهرش که ساکن یکی از شهرهای گیلان است میهمان بودم. همان روز بود که فرزاد تلفنی تماس گرفت و گفت که مرا برای همیشه ترک می‌کند و دیگر نمی‌خواهد با من زندگی کند. او گفت یک نامه در خانه گذاشته و همه چیز را در آن توضیح داده است. اصلاً باورم نمی‌شد. از آنجا که فاصله من با خانه زیاد بود، با پدرم تماس گرفتم و از او خواستم به خانه برود که اوهم نامه را پیداکرد.

داخل نامه چه نوشته بود؟

نامه را هنوز دارم، مضمون نامه انتقامگیری از افرادی بود که ظاهراً به او بد کرده بودند و اینکه بعد از انتقام گرفتن خودش را معرفی کرده یا خودکشی می‌کند. و اینکه رفتن او به خاطر مشکلات با همسرش نبوده است.

بعد از رفتن فرزاد به دنبالش نرفتید؟

به دنبالش رفتم، اما خانواده‌اش گفتند از او خبری ندارند. به تلفن همراهش هم که زنگ زدم یک زن جواب داد و خیلی علنی کاری کرد که دیگر با او تماس نگیرم.

چطور از او جدا شدید؟

دو سالی طول کشید تا توانستم به صورت غیابی و طبق حکم دادگاه طلاقم را بگیرم. او حتی برای دیدن بچه‌اش هم نیامد. برای گرفتن حضانت دخترم حتی چندین بار در روزنامه‌ها آگهی چاپ کردیم و چون خبری از او نشد، حضانت او را هم به صورت غیابی گرفتم.

از نظر شخصیتی چه خصوصیاتی داشت؟

مردی تودار و درون ریز و درعین حال خائن. اگر دستش رو می‌شد جنجال به پا می‌کرد.

چطور متوجه شدی که فرزاد مرتکب قتل‌های سریالی شده است؟

اواخر فروردین بود که یکی از اقوامش با من تماس گرفت و این ماجرا را فاش کرد.اول که این خبررا شنیدم باور نکردم و شوکه شدم. اما خیلی زود شایعه‌اش در تمام شهر پیچید و بعد از آن هم در کانال‌های تلگرامی و فضای مجازی ماجرای قتل‌ها را خواندم.تا اینکه روزپنجشنبه، از اداره آگاهی تماس گرفتند وازمن خواستند به آنجا بروم.بعد هم در رابطه با فرزاد و گذشته‌اش سؤالاتی مطرح شد که جواب‌های لازم را دادم.

در اداره آگاهی او را ندیدید؟

راستش را بخواهید تمام گذشته وحشتناک زندگی با اومثل یک فیلم از جلوی چشم‌هایم گذشت. تازه آن موقع بود که متوجه شدم تلاش چندین ساله‌ام برای فراموش کردن آنچه به سر من و بچه‌ام آمده بی‌فایده بوده است. از من خواسته شد که او را ببینم اما خودم قبول نکردم. ولی از زمانی که به خانه آمده‌ام تا الان در جدال با خودم هستم.

چه جدالی؟

می‌ترسم سؤالاتی که در دلم هست تا آخر عمر با من باشد. او انگشت تهمتش را به سمت من دراز کرده است. برای همین دوست دارم از او بپرسم که من عامل این کار بودم یا خودت. تو خجالت نمی‌کشی چنین حرف‌هایی را می زنی. فرزاد اول مرا وبعد هم بچه‌ام را کشت. درحقیقت نخستین قربانیان قتل‌های او ما بودیم هرچند که به ظاهر زنده‌ایم. آن زمان من یک بچه بودم و کاری که فرزاد کرد آینده من و دخترم را تباه کرد. از طرفی می‌ترسم او را ببینم، می‌ترسم دیدارمان هرگز از ذهنم پاک نشود و نتوانم چهره او و اتفاقاتی که در این دیدار می‌افتد را فراموش کنم.

آیا می‌دانی انگیزه‌اش از این جنایت‌ها چه بوده است؟

می گوید که زن‌ها را به خاطر من کشته است.ولی آن موقع من ۱۳ سالم بود. حتی بلد نبودم کنار خیابان بایستم و ماشین بگیرم. ضمن اینکه اگر فرزاد بعد از جدایی زندگی خوبی را در پیش می‌گرفت می‌گفتم شاید من در این ماجرا و رفتن ناگهانی‌اش مقصر بوده‌ام. اما وضعیت او هر روز بدتر می‌شد. این سؤال هم مطرح  است که اگر به خاطر من دست به جنایت زده چرا از زن صیغه‌ای‌اش انتقام نگرفته و با او چندین سال زندگی کرده است.

از زمانی که این ماجرا برملا شده است، هیچ وقت به این موضوع فکر نمی‌کنی شاید تو هم می‌توانستی یکی از قربانیان این جنایات باشی؟

راستش اواخر زندگی‌مان که از رفتارهای بدش گلایه‌مند بودم تهدیدم می‌کرد. آن زمان خانه‌ای در حال ساخت داشتیم و همیشه می‌گفت اگر با من و کارهایم مخالفت کنی تو را می‌کشم و می‌اندازم داخل چاه. من هم حرف‌هایش را به شوخی می‌گرفتم اما فرزاد آدمی عصبی بود و می‌توانست این کار را انجام دهد.چراکه این را بعد ازچند سال زندگی با او دریافته بودم!

آیا فکر می‌کردید که همسر سابقتان، قاتل سریالی باشد؟

آن زمان فکر نمی‌کردم که او قاتل انسان‌ها باشد اما مطمئن بودم که قاتل من و بچه‌ام است. با کاری که کرد هم من مُردم و هم فرزندم.با اینکه سال‌هاست طلاق گرفته‌ام اما اطرافیانم بارها پرسیده‌اند که چرا ازدواج نمی‌کنم؟! پاسخ من هم این بوده که پدر بچه‌ام برای دخترش پدری نکرد چطور از یک غریبه انتظار پدری داشته باشم و…

قتل‌های سریالی به خاطر لذت

هادی مصطفایی – سرهنگ بازنشسته ومعاون سابق پلیس جنایی کشور

بررسی‌های جرم‌شناسانه همواره نشان داده عاملان قتل‌های سریالی، از ارتکاب قتل‌ها لذت می‌برند، چراکه اگر لذتی در کار نبود، تکراری صورت نمی‌گرفت که البته این موضوع به مسائل روانی و آشفتگی‌های روحی وروانی جنایتکاران این قبیل پرونده‌ها نیز بازمی‌گردد. زمانی که قاتل سریالی بازداشت می‌شود، در نخستین گام به دنبال توجیه کارهایش است. او متهم به قتل چندین نفر است و می‌داند که از دیدگاه جامعه طرد شده است، در نتیجه تلاش می‌کند تا چهره‌ای موجه از خود نشان دهد. درست مثل قتل‌های سریالی مشهد که توسط سعید حنایی صورت گرفت. او که ۱۶ زن را کشت، مدعی بود که زن‌های مشکل‌دار را به قتل رسانده و به خاطر تفکرات و باورهایش این کار را انجام داده است. اما سؤالی که در این میان مطرح می‌شود این است که اگر جنایت به خاطر جنبه اعتقادی بوده است، پس چرا به قربانی‌ها تعرض شده بود؟ این سری رفتارهای نامعقول در موارد دیگر نیز وجود دارد. در تمام پرونده‌های مشابه، عاملان قتل‌های سریالی می‌خواهند کارشان را موجه جلوه دهند و از چهره منفور در میان جامعه، خود را تبدیل به یک قهرمان کنند تا نفرت جامعه از آنها کمتر شود غافل از اینکه افکارعمومی دست این جنایتکاران را به‌خوبی می‌خواند. درباره قاتل سریالی گیلان نیز باید گفت با توجه به اینکه این جنایتکار به‌تازگی دستگیرشده و تحقیقات تخصصی همچنان ادامه دارد؛ پس باید منتظر تکمیل تحقیقات بود. پس از آن می‌توان به روشنی درباره این جنایتکار و انگیزه‌هایش اظهارنظر کارشناسی کرد.

نامه خداحافظی فرزاد از همسر و فرزندش

اینجانب فرزاد… فرزند… مورخ ۸۵.۱۲.۵ تصمیم گرفتم تمامی کسانی که به نحوی در ویران کردن زندگی من به نوعی نقش داشته و الان دارند خودشان راحت و بدون دردسر زندگی می‌کنند همان کاری را با آنها بکنم که آنها با من کردند و بعد خودم را معرفی خواهم کرد یا خودکشی خواهم کرد. این چند خط را نوشتم که بعد از این وقایع خانواده من فکر نکنند که به خاطر مشکلات با خانم خودم بوده است فقط به خاطر ندانم‌کاری و اعتماد بیش از حد به دیگران بوده است. الان چون که من به مشکل برخوردم کسانی که از من چک به صورت امانت گرفته بودن چون خودشان چک نداشتن از من گرفتن به خاطر حل کردن مشکلشان آنها هم چک‌ها را آوردن و می‌گویند که من باید پرداخت کنم؛ لذا چون وضعیت مالی من بد جوری به خاطر خرج خانه خراب شده است هر کی هر چیزی که بگوید او راست می‌گوید و تو دروغ. البته این طرز فکر او به خاطر این به وجود آمده است چون قبلاً با او راست نبودم به خاطر اینکه راست هم می‌گفتم قسم می‌خوردم می‌گفت تو دروغ می‌گویی همین باعث شد طرز فکرش نسبت به من عوض شود من هم دیگر خسته شدم دردم به استخوانم رسیده است چاره‌ای دیگر ندارم از همه کسانی که به نحوی آنها را اذیت کردم معذرت می‌خوام. امیدوارم مرا ببخشند و حلالم کنند بخصوص همسرم… خیلی اذیتش کردم خدا هم مرا ببخشد. چون زندگی را او می‌دهد او هم باید جان بگیرد. بعداً در یک کاغذ دیگر بدهکاری خودم را می‌نویسم و در صندوق پست می‌اندازم. مواظب دخترم هم باشید و امیدوارم که او هم مرا ببخشد. بخاطر اینکه با زندگی او و مادرش بازی کردم. من آدم بسیار حیوان و آشغالی هستم و از حد و مرز گذشته.

ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه روز سه‌شنبه … مورخ ۵/۱۲/۸۵/ فرزاد…»


منبع: الف

زن مطلقه به بهانه دلتنگی،شوهرسابقش را به خانه کشاند و اور ا با ضربات چاقو کشت

ایران نوشت:عصر پنجشنبه یکی از ساکنان ساختمانی در خیابان پیروزی، زن همسایه را دید که با سختی زیاد در حال حمل یک کیسه بود. او که بشدت مشکوک شده بود، ناگهان در راه‌پله‌ها با قطره‌های خون روبه‌رو شد و با سر و صدا، همسایه‌ها را خبر کرد. همان موقع چند تن از ساکنان سراسیمه بیرون دویده و سد راه زن همسایه شدند و راز جنایت هولناکش فاش شد.

دقایقی بعد، مأموران کلانتری ۱۲۸ تهران‌نو خود را به محل حادثه رساندند و پس از مشاهده جسد خونین، موضوع را به بازپرس کشیک جنایی اطلاع دادند. ساعتی بعد بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران همراه با تیم جنایی وارد عمل شدند و بررسی‌هایی را در این خصوص آغاز کردند.

زن همسایه در تحقیقات مقدماتی گفت: از آپارتمانم که خارج شدم، متوجه قطره‌های خونی شدم که روی زمین ریخته بود. این قطره‌های خون تازه بود و بسرعت خودم را به زن همسایه‌مان رساندم  که داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. همان موقع دیدم از پتویی که دور چیزی پیچیده بود و با خود حمل می‌کرد، خون روی زمین می‌چکد. شروع به سر و صدا کردم که همسایه‌های دیگر هم متوجه حادثه شدند. در همین موقع یک راننده تاکسی که در مقابل در ساختمان ایستاده بود تا زن همسایه را سوار کند، فرار کرد. در حقیقت منتظر بود این زن جسد شوهرش را که در پتویی پیچیده بود پایین ببرد تا در صندوق عقب تاکسی جای بدهند و به نقطه دیگری منتقل کنند. بعد هم با پلیس تماس گرفتیم و از مأموران کمک خواستیم.

مأموران ضمن گشودن پتو با جسد مردی حدود ۴۵ ساله روبه‌رو شدند و زن جوان که هنگام انتقال جسد شوهر خود دستش رو شده بود، به قتل این مرد اعتراف کرد و به بازپرس جنایی گفت: حدود ۱۷ سال قبل با همسرم ازدواج کردم که حاصل این زندگی دختری ۱۵ ساله است. از مدت‌ها پیش با شوهرم اختلاف داشتم و به خاطر همین مسأله از یک سال پیش جدا از هم زندگی می‌کردیم و به خاطر کینه‌ای که از او داشتم تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. به همین خاطر، ساعتی قبل و به بهانه دلتنگی با همسرم تماس گرفتم و او را به خانه‌ام کشاندم. موقع خوردن غذا در لیوان نوشیدنی‌اش داروی بی‌هوشی ریختم و بعد از اینکه شوهرم بی‌هوش شد، او را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندم. بعد جسدش را داخل پتو پیچیدم و قصد داشتم آن را از خانه خارج کنم که همسایه‌ها متوجه شدند و لو رفتم. من تنها نگران هستم که مبادا دخترم متوجه ماجرا شود. دوست ندارم او بداند که من قتلی مرتکب شده‌ام.

در پایان بازجویی، بازپرس جنایی دستور انتقال جسد را به پزشکی قانونی داد و قرار شد کارآگاهان جنایی درباره این زن و شوهر تحقیقات بیشتری انجام دهند


منبع: الف

نوجوان ۱۳ ساله قربانی تست مواد برای برادر معتاد!

نوجوان ۱۳ساله ای که مجبور بود موادمخدر صنعتی برادرش را قبل از مصرف او، تست کند، بر اثر عوارض ناشی از مسمومیت با موادمخدر جان سپرد و برادر معتاد وی به اتهام قتل عمد، روانه زندان شد.

نوجوان ۱۳ساله ای که مجبور بود موادمخدر صنعتی برادرش را قبل از مصرف او، تست کند، بر اثر عوارض ناشی از مسمومیت با موادمخدر جان سپرد و برادر معتاد وی به اتهام قتل عمد، روانه زندان شد.
 
پرونده مرگ مشکوک نوجوان ۱۳ساله از مرداد سال گذشته، زمانی در دستور کار پلیس قرار گرفت که زن میانسالی در تماس با اورژانس عنوان کرد فرزند ۱۳ساله ام حال مناسبی ندارد و از دهانش کف خارج می شود.

با گزارش این حادثه، بلافاصله مأموران اورژانس ۱۱۵ عازم بولوارصبا در منطقه سیدی مشهد شدند و نوجوان مذکور را که «شروین» نام داشت، به بخش مسمومین بیمارستان امام رضا(ع) انتقال دادند، اما تلاش پزشکان برای نجات وی به نتیجه نرسید و او در حالی جان سپرد که علت مرگش در پرده ابهام قرار داشت.

به دستور قاضی احمدی نژاد(قاضی ویژه قتل عمد) جسد این نوجوان به پزشکی قانونی منتقل شد اما هیچ گونه علایم ظاهری ناشی از وقوع جنایت بر پیکر جسد مشخص نبود. به همین دلیل آزمایش های تخصصی و سم شناسی باید علت مرگ وی را نمایان می کرد. انجام آزمایش های مذکور مدتی به طول انجامید تا آن که چهارماه بعد، پرونده مرگ مشکوک شروین با اعلام نظر پزشکی قانونی در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گرفت. براساس نظر پزشکان متخصص، نوجوان ۱۳ساله بر اثر عوارض ناشی از موادمخدر جان باخته بود اما هیچ علایمی از اعتیاد  در این نوجوان وجود نداشت.
 
با پیچیده تر شدن ماجرای مرگ «شروین» و به دستور سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) گروهی از کارآگاهان دایره رسیدگی به «مرگ های مشکوک» وارد عمل شدند تا گره کور این کلاف سردرگم را پیدا کنند. این بود که کارآگاهان در اولین مرحله از عملیات های اطلاعاتی – پلیسی به تحقیق غیرمحسوس در اطراف زندگی شروین و خانواده اش پرداختند.بررسی های میدانی کارآگاهان که با نظارت مستقیم مقام قضایی همراه بود، نشان می داد که مادر شروین چند سال قبل در حالی از همسرش طلاق گرفته که حضانت شروین و برادر بزرگ تر او که شهریار نام دارد را عهده دار شده است.
 
او مدتی بعد، با مرد دیگری که راننده تریلر بود ازدواج کرد تا سایه مردی روی سر دو فرزند پسرش باشد، اما ازدواج دوم او نیز با مشکلاتی مواجه شد و در حالی که دختری دوساله را در آغوش می فشرد، دیگر خبری از همسرش نشد. به همین خاطر زن میانسال برای پرداخت اجاره  و هزینه های زندگی مجبور شد در خانه های مردم کارگری کند، ولی شهریار که دیگر حدود ۲۱سال سن داشت، به سوی مصرف موادمخدر کشیده شده بود و شروین هم بعد از تعطیلی مدرسه در یک نانوایی کار می کرد تا کمک خرج مادرش باشد.
 
شوهر سابق این زن، گاهی به آن ها سر می زد ولی هیچ گاه به داخل خانه آن ها نیامده بود.اطلاعات دریافتی پلیس حاکی از آن بود که شهریار به موادمخدر صنعتی اعتیاد شدیدی پیدا کرده است ولی به خاطر این که برای تهیه مواد دچار مشکلات مالی بود، قاچاقچیان به او موادمخدر ناخالص می دادند. او هم برای آن که جانش به خطر نیفتد، برادر کوچک ترش را با توسل به زور مجبور می کرد تا موادمخدر مصرفی او را قبل از آغاز مصرف، تست کند. این بود که همسایگان به کارآگاهانی که چندین شبانه روز در حال تحقیق بودند، گفتند که چند وقت قبل نیز حال شروین در حالی که روی چمن های وسط بولوار دراز کشیده بود، رو به وخامت گذاشت و اورژانس او را به بیمارستان رساند که مدتی بعد بهبود یافت و دوباره به منزلشان بازگشت.

این اطلاعات، سرنخ پرونده را به سوی «شهریار» کشاند اما مادر شهریار گفت :روز حادثه و قبل از آن که حال شروین وخیم شود، شوهر اولم به دنبال پسرش آمد تا چند روزی او را سر کار خودش ببرد ولی بعد از رفتن آن ها حال پسر کوچکم خراب شد.

با این وجود، کارآگاهان متوجه شدند که «شهریار» به همراه پدرش به تهران گریخته است، تا این که آن ها با هماهنگی های قضایی و راهنمایی های سرهنگ کارآگاه رزمخواه، موفق شدند او را به مشهد بکشانند و برای انجام بازجویی به پلیس آگاهی هدایت کنند. این جوان ۲۱ساله که ابتدا همه چیز را انکار می کرد، وقتی مقابل مستندات و دلایل انکارناپذیر کارآگاهان قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و گفت: برادرم را مجبور می کردم از موادمخدری که می خریدم استفاده کند چرا که شنیده بودم موادمخدرهای مذکور دارای ناخالصی زیادی هستند و از سوی دیگر هم می خواستم او را معتاد کنم  تا کارهای مرا به پدرم گزارش نکند.
 
روز حادثه هم قرار بود که پدرم دنبالم بیاید و من باید مواد مصرف می کردم، به همین خاطر وقتی مادرم صبح برای شست و شوی لباس ها داخل حمام رفت، من هم از فرصت استفاده کردم و مقداری کراک را آماده کردم. چند دود به برادرم دادم و بقیه را خودم کشیدم که احساس کردم حالم خوب نیست، با این وجود پدرم به دنبالم آمده بود و من با او رفتم که بعد شنیدم برادرم فوت کرده است. از ترس به تهران رفتم و در یک مجتمع مسکونی به عنوان نگهبان مشغول کار شدم…
 
بنابراین گزارش، شهریار پس از اعترافات تکان دهنده اش و به دستور قاضی احمدی نژاد، روانه زندان شد تا تحقیقات بیشتری درباره زوایای پنهان مرگ مشکوک «شروین» انجام شود.  
 
منبع:روزنامه خراسان


منبع: الف

اسکن آسان اسناد با دانلود CamScanner برای اندروید و ios

باشگاه خبرنگاران جوان؛ در دنیای امروز که استفاده از کاغذ کمتر و کمتر شده و اسناد به صورت دیجیتال نگهداری می‌شود احتمالا همه نیاز دارند یک نسخه دیجیتال از اسناد خود داشته باشند.
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که برای کاری اداری مجبور شده باشید ده‌ها برگه کاغذ را به همراه خود از این سو به آن سو ببرید، یا اینکه در کاری اداری  برای حفظ یک نسخه از اسنادتان مجبور باشید مکرر به دفتر نشر آن اداره برای کپی از هر سند مراجعه کنید.

تنها با نصب نرم افزار camscanner به راحتی و در هر لحظه یک اسکن با کیفیت از اسناد خود بگیرید و به همراه داشته باشید. این برنامه، گوشی یا تبلت شما را به اسکنری برای تصویربرداری و مدیریت اسناد تبدیل می‌کند و دیگر نیازی به اسکنرهای بزرگ و هزینه‌های آن نیست.

امکانات این برنامه:

        دسترسی به اسناد اسکن شده و مدیریت آن ها از طریق اینترنت و مراجعه به سایت مخصوص برنامه
        اسکن رسیدها ، یادداشت ها، فاکتورها، کارت های کسب و کار و گواهینامه ها
        امکان جست و جویی دقیق و سریع در متون اسناد پی دی اف برای صرفه جویی در وقت
        امکان اضافه کردن آسان یادداشت ها ، حاشیه نویسی و تغییر نام اسناد اسکن شده
        امکان مرتب سازی اسناد بر اساس تاریخ، برچسب، تصویر بند انگشتی و غیره
        امکان قرار دادن رمزعبور برروی اسناد پی دی اف محرمانه توسط کاربر
        امکان تهیه ی نسخه ی پشتیبان از اسناد و مدیریت آن ها
        امکان ارسال مدارک اسکن شده، ذخیره سازی در فضای ابری، فکس و تبادل بین دستگاه های تلفن همراه و کامپیوتر
        رایگان بودن ، محیط کاربری ساده و کلاسیک + نصب سریع و آسان

تغییرات نسخه جدید:

    بهینه سازی پیش نمایش اسناد
    بهینه سازی حالت سیاه و سفید برای انواع اسناد


این نرم افزار برای سیستم عامل‌های اندروید، آی او اس (اپل) ارائه شده است. و امتیاز خوب ۴٫۵ از ۵ را توسط کاربران گوگل پلی دریافت کرده است.

شما می‌توانید نسخه اندروید  و ios این نرم افزار را در زیر دانلود کنید.

 
برای دریافت اندروید اینجا را کلیک کنید

برای دریافت آی او اس اینجا را کلیک کنید


منبع: الف