آیا «شهروند خبرنگاران»، روزنامه نگاران را بیکار می کنند؟ (۲)

سالنامه شرق – نگار حسینی: این
روزها شهروندخبرنگارها بنا به ویژگی های شان همه جا هستند. کمتر خبری می
توان یافت که در لحظات نخستین رخداد، در یک شبکه اجتماعی درج نشود. با این
وصف این تصور به وجود می آید که آیا دوران روزنامه نگاری و خبررسانی حرفه
ای و رسمی به سر رسیده و این شکل روزنامه نگاری به خصوص با رواج توییتر،
جایگاه خود را از دست داده است؟

با حسن نمکدوست تهرانی، روزنامه
نگار و مدرس روزنامه نگاری، در این باره گفتگو کرده ایم. نمکدوست معتقد است
که شهروندخبرنگارها و شبکه های اجتماعی دو رویداد مثبت رسانه ای متاخر
هستند که با روزنامه نگاری جریان اصلی در یک شرایط بسامان به خوبی می
توانند تعامل و به زبان ساده تر «پاسکاری» کنند. یعنی به امکانات روزنامه
نگاری جریان اصلی بیفزایند و از آن بهره بگیرند و برعکس؛ اما هیچ کدام نمی
توانند جای دیگری را بگیرند و بر دیگری سیطره یابند.

آیا «شهروند خبرنگاران»، روزنامه نگاران را بیکار می کنند؟ (2)

وضعیت رسانه
های رسمی در جامعه ایران و در روزگاری که شبکه های اجتماعی و
شهروندخبرنگارها در فضای خبری حضوری فعال دارند، چگونه است؟ در سایر نقاط
دنیا چطور؟

– ساختار و مناسبات رسانه های رسمی ایران قبل و بعد از
پدیدار شدن روزنامه نگاری شهروندی و شبکه های اجتماعی در سطح کلان و کلی
تفاوت معناداری نکرده است. کماکان بازیگر اصلی در فضای رسانه ای کشور حکومت
است و کماکان نیز نمی توان تغییری جدی را در رفتار رسانه های اصلی که
فراگیرترین شان رادیو و تلویزیون است دید. منطق حاکم بر این رسانه ها هم
نظریه تزریقی و تلقی از رسانه ها به منزله دستگاه تبلیغاتی است، این تصور
که رسانه قدرتمند است و مردم در برابر رسانه ها بی دفاع هستند و به سادگی
پیام های رسانه های بزرگ را می پذیرند و بنابراین از آنها می توان برای پیش
بردن هدف ها و برنامه ها به خوبی بهره گرفت.

جالب است این رویکرد و ساختار
در وضعیتی همچنان نگاه و شیوه مسلط است که همه به بی حاصلی آن پی برده اند
و بطالت آن را در تجربه واقعی به دفعات مشاهده کرده اند. واقعیت را
بخواهید یکی از پرسش های عجیب برای من همین است: همه می دانیم حکومتی بودن
ساختار رسانه ای کشور و تصور درباره رسانه به منزله دستگاه پروپاگاندا و
تبلیغات شکست خورده است و همچنان همه گرفتار این وضعیت هستیم.

این
تصوری اشتباه است که گمان کنیم شبکه های اجتماعی و شهروندخبرنگارها در فضای
خبری سیطره دارند، چنین نیست. آنچه در ساحت روزنامه نگاری شهروندی و شبکه
های اجتماعی به لحاظ خبری رخ می دهد، در عین فواید فراوانی که در جامعه
دارد، جایگزین رفتار حرفه ای روزنامه نگاری که در رسانه های جریان اصلی رخ
می دهد. نیست. قرار نیست بشود و نخواهد شد. صد البته به شرط اینکه رسانه
های جریان اصلی بتوانند به استانداردها و معیارهای حرفه ای روزنامه نگار
پایبند بمانند و عمل کنند.

خبرنگارشهروندها و شبکه های اجتماعی دو
رویداد مثبت رسانه ای متاخر هستند که با روزنامه نگاری جریان اصلی در شرایط
بسامان به خوبی می توانند تعامل و به زبان ساده تر «پاسکاری» کنند، یعنی
به امکانات روزنامه نگاری جریان اصلی بیفزایند و از آن بهره بگیرند و
برعکس؛ اما هیچ کدام نمی توانند جای دیگری را بگیرند و بر دیگری سیطره
اعمال کنند، چون از یک جنس نیستند، ماموریتی یکسان ندارند، ملاک ها و
معیارهای شان متفاوت است و مقصد و مقصودشان فرق می کند.

شبکه های
اجتماعی و خبرنگارشهروندی امتداد طبیعی رفتار ارتباطی شهروندان هستند و
روزنامه نگاری حرفه ای امتداد طبیعی رفتار کسانی که شغل و تعلق خاطرشان
رسانه گری حرفه ای است. یکی علاقه اش پرداختن غیر مستمر و غیر سازمان یافته
به برخی موضوع های مورد توجه و دیگری حرفه و زندگی اش پیگیری بی وقفه و
سازمان یافته به موضوع های مهم و ارائه خبرآگاهی و پیرامون آنهاست. تاکید
می کنم این توضیح به هیچ وجه به معنای کم اهمیت بودن پدیده های شهروند
خبرنگار و شبکه های اجتماعی نیست. اساسا اتفاق های شهروندبنیانی که از
ابتدای پیدایش اینترنت در ساحت خبر رخ داد، پدیده های مثبت و راهگشا بودند و
به ما روزنامه نگاران در پرداختن عمیق تر و مسئولانه تر به خبرها بسیار
کمک کردند.

آیا «شهروند خبرنگاران»، روزنامه نگاران را بیکار می کنند؟ (2)

برخی معتقدند با وجود رسانه هایی مانند توییتر به
روزنامه و خبرگزاری کمتر نیاز دارند. البته واقعیت این است که این روزها
اخبار خبرگزاری و روزنامه گویی خبر سوخته هستند. به اعتقاد شما آیا ممکن
است رسانه های کوچک، رسانه های بزرگ را از صحنه اثرگذاری خارج کنند؟ مقصودم
از رسانه های کوچک، شبکه های اجتماعی هستند.

– نه. اساسا سرشت
رسانه ها ملازم همزیستی است. از اختراع چاپ و کتاب های چاپی نزدیک به ۶۰۰
سال می گذرد اما هنوز چیزی جای کتاب را نگرفته. ۱۰۰ سال است که رادیو جزء
لاینفک زندگی ماست و باز چیزی جای آن را نگرفته است، کما اینکه چیزی جای
تلویزیون، عکاسی، سینما و روزنامه نگاری را نگرفته.

درباره روزنامه نگاری،
مهم دانستن رابطه وثیق آن با فناوری های ارتباطی و رسانه ای است؛ رابطه ای
بسیار پویا و جذاب. طبعا در ابتدا روزنامه نگاری با چاپ پیوند داشت که
همچنان دارد. به محض اینکه تلگراف پا به عرصه وجود گذاشت، روزنامه نگاری به
غایت از آن بهره گرفت. همین قصه درباره عکاسی و سینما هم صادق است. عکاسی
به روزنامه نگاری وجه شگفت انگیز تازه ای بخشید.

کما اینکه سینما به
روزنامه نگاری فرصت داد که نخستین فیلم های خبری خود را در سالن های سینما
در برابر چشمان مردم قرار دهد. قصه رادیو و تلویزیون و خبر هم که فوق
العاده روشن است. اینترنت هم که از راه رسید، روزنامه نگاری داستان زندگی
خود را با آن تازه کرد. بنابراین اساسا روزنامه نگاری در ارتباط روزآمدش با
فناوری معنا می شود.

اما این که خبرهای خبرگزاری ها سوخته است،
خیلی اغراق آمیز است. اصلا این طور نیست. ما حتی با وجود این که معتقدیم
مطبوعات دیگر زمینه اصلی ارائه خبر دست اول نیستند، اما هنوز شاهدیم که
برخی خبرهای اختصاصی، نخست در روزنامه های خوب دنیا مطرح می شوند و سپس
خبرگزاری ها و رادیو و تلویزیون ها به آن پوشش می دهند.

البته همه می دانیم
که تعداد این نوع خبرها زیاد نیست اما نکته این است که هنوز خبر اختصاصی
در روزنامه نمرده است، چه رسد به خبرگزاری ها و شبکه های پخش ۲۴ ساعته خبر.
همان طور که گفتم طبیعی است که سازمان های خبری از همه امکانات فناورانه
برای انتشار خبرهای خود بهره می گیرند از جمله توییتر و فیسبوک و
اینستاگرام. در عین حال بسیاری از روزنامه نگارها در این فضا عموما بر اساس
دستورالعمل های راهنمای رسانه ای، که به کار در آن مشغول هستند، بهره می
گیرند.

بسیاری از مشاهیر هم چنین می کنند و ما هم به عنوان آدم های معمولی
در این فضاها حضور داریم اما آمدن خبر به روایت یک شهروند غیرمتخصص و غیر
حرفه ای در این فضاها یک قصه است و پرداختن حرفه ای و بنا بر اصول و موازین
روزنامه نگاری در آن یک داستان مفصل دیگر.

ما در روزنامه نگاری با
اصول بنیادین و بدیهی همچون درستی، دقت، سرعت، جامعیت، جذابیت، روشنی،
انصاف، توازن، بی طرفی، مسئولیت، اخلاق، پیگیری و … در انتخاب و روایت
خبر سروکار داریم حال آن که شبکه های اجتماعی و شهروندخبرنگارها به طور
معمول نسبتی با این مفاهیم ندارند. لازم نیست و نباید هم داشته باشند. آنها
شهروندان معمولی هستند و ما روزنامه نگاران حرفه ای، قرار نیست این جایگاه
عوض شود.

آیا «شهروند خبرنگاران»، روزنامه نگاران را بیکار می کنند؟ (2)

یکی از مهم ترین مواردی که در مورد خبررسانی از طریق شبکه
های اجتماعی و رسانه های غیررسمی وجود دارد، صحت و سقم خبر و نوشته است.
بدیهی است در مقایسه با روزنامه ها و خبرگزاری ها – بنا به این که از سوی
افراد آموزش دیده و مسئول در این زمینه مدیریت می شوند – رسانه های غیررسمی
کمتر قابل اطمینان اند. آیا این موضوع می تواند همچنان عاملی باشد که
افکار عمومی مطالب منتشر شده در رسانه های رسمی را به رسانه های غیررسمی
ارجح بدانند؟

– همان طور که گفتم اصلا قرار نیست ما تصورمان از
شهروندخبرنگارها همان تلقی مان از روزنامه نگارهای حرفه ای باشد. طبیعی است
که آدم های معمولی در روایت خبر، دقت یک روزنامه نگار را نداشته باشند، یا
همانند یک روزنامه نگار حرفه ای بنا بر آداب و کتاب های خبرنویسی خبر
بنویسند یا این که به اخلاق حرفه و مسئولیت اجتماعی همانند شما که یک
روزنامه نگار هستید، پایبند بمانند. در عین حال آنها ظرفیتی را دراند که
هیچ رسانه ای در دنیا به تنهایی از آن برخوردار نیست.

همین شهروندان معمولی
در همه ساعات شبانه روز در همه نقاط عالم حضور دارند و می توانند شاهد
عینی انواع رویدادها باشند و به کمک ساده ترین فناوری های امروزه این
رویدادها را ثبت و ضبط و منتشر کنند. این یعنی یک توانایی فوق العاده و رشک
برانگیز که همه سرانه های حرفه ای خواستار بهره گیری از آن هستند. طبیعی
است، اما مسئولیت این بهره گیری و پیامدهای آن بر عهده رسانه های جریان
اصلی است. اگر من تصویری را برای روزنامه شما بفرستم، طبیعی است که وقتی
سردبیرتان تصمیم به انتشار آن تصویر می گیرد، خود به خود مسئولیت محتوای آن
را نیز بر عهده می گیرد.

بنابراین اوست که باید وجود یا نبود ملاک ها و
معیارهای حرفه ای روزنامه نگاری را در گزارش آن شهروند احصا یا ایجاد کند
،نه شهروندی که تصویر را در اختیار قرار داده است. هر قدر چنین رابطه ای
میان خبرنگار شهروندها و رسانه های جریان اصلی عمیق تر و وسیع تر باشد،
طبعا حاصل کار هم قابل اتکاتر است.

وقتی کار صرفا در حیطه رفتار یک
شهروند معمولی است طبعا احتمال حب و بغض، سوگیری، در آمیختن خبر با نظر یا
خبر با شایعه، رعایت نکردن اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری و ده ها ملاک و
معیار دیگر به میان می آید اما این به خودی خود یک گناه نابخشودنی یا یک
ضعف بزرگ شبکه های اجتماعی و روزنامه نگاری شهروندی نیست. همان طور که گفتم
شبکه های اجتماعی، یا آنچه اساسا به تسامح به آن فضای مجازی می گویند،
امتداد بخشی از زندگی، باز به تسامح، واقعی ماست.

تسامح به این معنا که
واقعا مرزی بین این دو فضا دست کم دیگر وجود ندارد. رفتار ما در شبکه های
اجتماعی ادامه رفتار ما در بیرون از این فضاست. یک شهروند طبیعی است که در
جریان زندگی روزمره خود، روایتگر حرفه ای رویدادهای خبری – و لاجرم ملتزم
به ملاک ها و معیارهای آن – نباشد و این به هیچ وجه یک گناه و خطا نیست.
بارها گفته ام اتفاقا خطا آنجاست که تصور کنیم شهروندان معمولی باید ملاک و
معیارهای روزنامه نگاران حرفه ای را رعایت کنند. ای کاش می شد اما آخر
شدنی نیست.

آخرین نکته در این بحث هر قدر حرفه ای بتوانند مستقل تر،
متکثرتر، آزادانه تر، عمیق تر و وسیع تر به شرح و توضیح رویدادهای خبری
بپردزاند و آگاهی درباره آن ارائه کنند، جامعه بهتر می تواند تصمیم بگیرد.
امروزه شبکه های اجتماعی و خبرنگارشهروندها نقش و سهم مهمی در این که ما
کارمان را درست انجام بدهیم دارند و کمک بسیار بزرگی در این راه هستند.

آیا «شهروند خبرنگاران»، روزنامه نگاران را بیکار می کنند؟ (2)

ظاهرا
در حال حاضر در جامعه ایران، به دلیل گسترش رسانه های کوچک، صدا و سیما تا
حد زیادی از جریان خبررسانی کنار گذاشته شده است، به اعتقاد شما این روند
تا کجا ادامه می یابد؟ چه آینده ای برای خبرگزاری ها و روزنامه ها در ایران
متصورید؟

– این که شما از توجه کمتر مردم به خبرهای صداوسیما به
منزله کنار گذاشتن آن یاد می کنید، موضوعی تازه نیست. این مشکل سال هاست که
گریبان صداوسیما را گرفته است. اساسا وقتی ما با فراگیرترین رسانه
اجتماعی، به عنوان یک دستگاه انحصاری عریض و طویل پروپاگاندا و تبلیغات
سیاسی و جناحی رفتار می کنیم، تیشه به ریشه اش می زنیم. صداوسیما حتی قبل
از پدیداری اینترنت هم نقش آگاهی بخش و خبری خود را تا حدود قابل ملاحظه ای
از دست داده بود، امروزه که دیگر وضعیت بسیار اسفناک و خطرناک است. این
معضل تنها متوجه صداوسیما نیست. در ابتدای صحبت گفتم که دولتی بودن رویکرد و
ساختار رسانه ای کشور معضل جدی امروز ایران است. تا زمانی که فکری به حال
این معضل نشود، مسیرمان قهقرایی خواهد بود.


منبع: برترینها

قدرت گرفتن اینترنت و همه آثار منفی سیاسی آن

ماهنامه اندیشه پویا:

ظهور دنیای پساحقیقت

فرانسیس
فوکویاما، نظریه پرداز سیاست آمریکایی: یکی از تکان دهنده ترین تحولات و
نامتعارف ترین سیاست ها در سالی که گذشت ظهور یک دنیای «پساحقیقت» بوه است؛
دنیایی که در آن همه منابع معتبر اطلاعات با تردید مواجه شده اند و با
چالش اطلاعات مشکوکِ برآمده از منابع نامعتبر رو به رو هستند. ظهور اینترنت
و شبکه گسترده جهانی وب در دهه ۱۹۹۰ لحظه رهایی و موهبتی برای دموکراسی
های سراسر جهان تلقی می شد.

اطلاعات، نوعی
قدرت در خود داشت، و از آن جا که اطلاعات مدام ارزان تر می شد و دسترسی به
آن بیش تر، مردم کشورهای دموکراتیک می توانستند در حوزه هایی وارد شوند و
مشارکت کنند که پیش از این راه به آن ها نداشتند. ایجاد رسانه های اجتماعی
در اوایل دهه ۲۰۰۰ ظاهرا این روند را تسهیل و تسریع کرد، چرا که اجازه بسیج
عمومی ای را می داد که به چندین و چند تحویل دموکراتیک در سراسر جهان، از
اوکراین گرفته تا برمه تا مصر، انجامید. حالا دیگر می شد، در این جهان
ارتباطیِ نظیر به نظیر، دروازه بانان قدیم اطلاعات را که عمدتا حکومت های
اقتدارگرای سرکوبگر تلقی می شدند دور زد.

 قدرت گرفتن اینترنت و همه آثار منفی سیاسی آن

البته
در برابر این اتفاق، همزمان، اتفاق تلخ دیگری هم رخ داد. نیروهای
اقتدارگرای قدیم به شکل دیالکتیکی آموختند که چطور اینترنت را به کنترل
خویش درآورند و، چنان که در چین می بینیم، از طریق ده ها هزار سانسورچی، و
آن طور که در روسیه دیده ایم، با رها کردن ربات هایی حامل اطلاعات غلط و
ساختگی در رسانه های اجتماعی، افسار اینترنت را در جهتی که می خواهند
بکشند. این روندها در سال گذشته به اوج جلوه گری خویش رسیدند.

دولت
روسیه اخبار دروغ جنجال سازی در فضای مجازی منتشر می کند، مثل این «حقیقت»
که ملی گرایان اوکراین کودکان خردسال را به صلیب می کشند، یا نیروهای دولت
اوکراین در سال ۲۰۱۴ هواپیمای مسافربری پرواز شماره هفده هواپیمایی مالزی
را سرنگون کردند. همین منابع نشر اکاذیب در بحث و جدل های مربوط به استقلال
اسکاتلند، برکسیت و همه پرسی هلند درباره پیمان همکاری اتحادیه اروپا با
اوکراین، دست به کار شدند و هر خبر مشکوکی را که می توانست موضع اتحادیه
اروپا را تضعیف کند پررنگ جلوه دادند.

این
که از اطلاعات کذب سلاح ساخته شود به قدر کافی ناخوشایند و خطرناک است، و
این کار تا رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری در امریکا ریشته دوانده است.
همه سیاستمداران دروغ می گویند، یا اگر زیاد سخت نگیریم، حقیقت را به نفع
خویش دست کاری می کنند؛ ولی دروغ گویی های ترامپ بی سابقه بوده است.

کار
او از چندین سال پیش با تبلیغ «شک در تبار اوباما» آغاز شد؛ ادعایی که
ترامپ حتی پس از آنکه اوباما گواهی تولدش را نشان داد، از آن دست برداشت.
در مناظره های انتخاباتی، ترامپ تاکید می کرد که هرگز از جنگ عراق حمایت
نکرده است و هرگز تغییرات جوّی را شوخی نخوانده است.

پس
از انتخابات، گفت اگر در انتخابات تقلب نمی شد حتی رای مردم را هم از
کلینتون می برد (رای او دو میلیون کم تر از کلینتون بود). این ها تعبیری
دیگر از حقیقت نیستند، بلکه دروغ های فاحشی هستند که به ر احتی می توان کذب
بودن آن ها را نشان داد. این که او این اکاذیب را به زبان می آورد به قدر
کافی بد و شرم آور است؛ اما بدتر از آن این است که دروغ های مکرر و فاش او
باعث نشد رای دهندگان جمهوری خواه از او روی برگردانند.

علاج
سنتی اطلاعات کذب، به اعتقاد مدافعان آزادی اطلاعات، این است که اطلاعات
درست را منتشر کنیم، همین و بس، و این اطلاعات در بازار ایده ها و اخبار بر
اطلاعات کذب غلبه خواهندکرد. متاسفانه این راه حل در دنیای ربات های رسانه
های اجتماعی تاثیر چندانی ندارد تخمین زده می شود که یک سوم تا یک چهارم
کاربران توییتر ربات هستند. قرار بر این بود که اینترنت ما را از شرّ
دروازه بانان خلاص کند؛ و اکنون اطلاعات به راستی، از هر منبع ممکن به ما
می رسند و همه با اعتباری یکسان و غیرقابل تمیز. دیگر نمی توان یقین داشت
که اطلاعات درست بر اطلاعات کذب غالبه خواهدکرد.

 قدرت گرفتن اینترنت و همه آثار منفی سیاسی آن

مشکل
صرفا دروغ گویی افراد و تاثیرشان بر نتیجه انتخابات نیست، مشکل این است که
چرا اعتبار حقیقتی را باور کنیم وقتی کم تر کسی می تواند اعتبار حقیقت ها
را بسنجد؟ ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی اش گفته بود که خزانه داری
امریکا، تحت ریاست جَنت یلن، برای کارزار هیلاری کلینتون کار می کند، و این
که انتخابات ناعادلانه و یک طرفه است و منابع رسمی عمدا در آمارهای جرم و
جنایت دست کاری می کنند تا جرم و جنایت را کم تر جلوه دهند، و نیز این که
خودداری اف. بی. آی. در اقامه دعوی علیه کلینتون نشان داد که رییس اف. بی.
آی، جیمز کومی، فاسد است و از کارزار انتخاباتی کلینتون رشوه گرفته است. او
همچنین از پذیرش رای سرویس اطلاعاتی امریکا که می گفتند روسیه کامپیوترهای
کمیته ملی حزب دموکراتیک را هک کرده است، سر باز زده بود. و البته این را
هم در نظر بگیرید که ترامپ و هواداران او بر همه گزارش های «رسانه های
بزرگ» انگ تحریف شده می زدند.

ناتوانی در
تواق بر سر اساسی ترین و روشن ترین حقایق، نتیجه مستقیم حمله بی پرده به
نهادهای دموکراتیک در سراسر جهان است. این جاست که دموکراسی ها به مشکل بر
خواهند خورد. در امریکا به راستی شاهد زوال نهادها بوده ایم، و نتیجه اش
این است که حالا دیگر رفتار ناشایست و نادرست به همان اندازه که قانونی
است، شایع شده است.

وقتی رشوه خواری بی
پرده شایع است، اگر مسئولان برگزاری انتخابات تایید کنند که نامزد محبوب
شما پیروز میدان نیست، حکما کاسه ای زیر نیم کاسه و توطئه ای برای تغییر
نتیجه در کار است. باور به فسادپذیری همه نهادها به بن بست بی اعتمادی
همگانی می انجامد. هیچ دموکراسی ای نمی تواند از بلای فقدان باور به امکان
وجود نهادهای بی طرف، جان سالم به در برد.

باور کنید که توهین جرم است

بیان آزاد و اخبار کذب

پیتر
سینگر، فیلسوف اخلاق استرالیایی : تقریبا یک هفته پیش از انتخابات ریاست
جمهوری امریکا کسی در توییتر نوشت که هیلاری کلینتون در راس یک شبکه آزار
جنسی کودکان است. این شایعه در رسانه های اجتماعی دست به دست چرخید و یک
مجری تلویزیونی راست گرا، به نام الکس جونز، چند بار این ادعا را مطرح کرد
که هیلاری کلینتون در سوءاستفاده از کودکان دست دارد و رییس کارزار
انتخاباتی او، جان پودستا، در مراسم شیطان پرستان شرکت می کند.

جونز
در ویدیویی در شبکه یوتیوب (که بعدها از آن جا حذف شد) به «همه کودکانی که
هیلاری کلینتون با دست خودش کشته، مثله شان کرده و به آن ها تجاوز کرده»
اشاره می کرد. این ویدیو، که چند روز پیش از انتخابات در یوتیوب قرار گرفت،
بیش از چهارصد هزار بار دیده شد. متن ایمیل هایی که ویکی لیکس منتشر کرده
بود نشان می داد که جان پودستان هر از گاه در یک پیتزا فروشی در واشینگتن
به نام کامت پینگ پانگ غذا می خورد. ظاهرا به همین علت شایعه شبکه آزار
جنسی کودکان بر این پیتزافروشی متمرکز شد و هشتگ پیتزاگیت ساخته شد.

ربات
های اینترنتی- برنامه هایی که به طور خودکار پیام های خاصی را منتشر می
کنند- این شایعات را مدام توییت و بازتوییت کردند؛ تا این تصور به وجود آید
که خیلی ها «پیتزاگیت» را جدی گرفته اند. عجیب این که ژنرال مایکل فلین
هم، که کمی بعد مشاور امنیت ملی ترامپ شد، این شایعات را در توییترش به
اشتراک می گذاشت.

 قدرت گرفتن اینترنت و همه آثار منفی سیاسی آن

حتی
پس از انتخاب ترامپ- و به رغم این که نیویورک تایمز و واشینگتن پُست پرده
از کذب بودن این شایعات برداشتند- ماجرا همچنان دهان به دهان می چرخد و آن
پیتزافروشی در واشینگتن بارها با تماس های تلفنی توهین آمیز و اغلب
تهدیدآمیز مواجه شده است. و وقتی دست به دامان پلیس واشینگتن شد، به او
گفته بودند که شایعات هم به موجب قانون آزادی بیان قابل پیگرد قانونی
نیستند.

ادگار ولش، مسیحی ایکه پشت گردنش
آیه هایی از کتاب مقدس خالکوبی کرده، از مخاطبان جونز بود. اور زو چهارم
دسامبر، مسلح به یک تفنگ چنگی، یک هفت تیر و یک چاقو، سوار خودروی خویش شد و
فاصله ۳۵۰ مایلی خانه اش در کارولینای شمالی تا رستوران کامت پینگ پانگ را
راند. در رستوران، وقتی داشت دنبال کودکان به بردگی گرفته شده در تونل های
مخفی می گشت، اجازه داد مهمانان و کارکنان رستوران بیرون بروند. دست کم یک
بار برای بازکردن یک درِ قفل شده گلوله ای شلیک کرد و پس از آن که کودکی
نیافت، خودش را تسلیم پلیس کرد.

اخبار کذب-
«نشر عمدی اکاذیب» که جامه اعتباری دروغین بر آن پوشانده شده تا چنین به
نظر برسد که از منبع خبری جدی ای برآمده است- تهدیدی برای نهادهای
دموکراتیک است. مثال های دیگری هم از این قضیه وجود داشته است که این قدر
مضحک نبوده اند، از جمله گزارش کذب تهدید هسته ای وزیر دفاع اسراییل که
همتای پاکستانی اش را واداشت توییت کذبِ تهدید را بازنشر کند و به اسراییل
هشدار دهد که اکستان هم سلاح هسته ای دارد.

صرف
نظر از این که اخبار کذب موجب شکست کلینتون در رقابت انتخابات شدند یا نه،
به وضوح پیداست که این اخبار «می توانستند» موجب شکست یک نامزد انتخاباتی و
بر هم زدن روابط بین المل شوند. این پدیده یکی از پیش شرط های اساسی
دموکراسی را هم تهدید می کند: این که رای دهندگان می تواند آگاهانه میان
نامزدهای رقیب دست به انتخاب بزنند. پس بدیل ما چیست؟ ادعاهای جونز علیه
کلینتون قطعا مصداق توهین و افترا بودنأ، و کلینتون می توانست علیه او
اقامه دعوی کند؛ ولی این کار هزینه بر و زمان بر است، و احتمالا چند سالی
آن ها را اسیر دادگاه ها می کند و در هر حال شکایت افترا فقط در برابر کسی
فایده دارد که چیزی برای از دست دادن و اموالی برای پرداخت جریمه داشته
باشد.

در بریتانیا «توهین افتراآمیز» قرن ها
جرم محسوب می شد اما آن قدر از آن سوءاستفاده شد که در نهایت این قانون در
سال ۲۰۱۰ برچیده شد. در امریکا توهین مجرمانه جرم فدرال محسوب نمی شود. در
برخی ایالت ها جرم است، ولی موارد اندکی از این قضیه به دادگاه ها می آید.
اما این که در جریان رقابت انتخابات، یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری را
به قتل کودکان متهم کنید اصلا بی اهمیت نیست، و در حقوق عرفی مربوط به
موارد توهین هیچ علاج کافی ای برای آن وجود ندارد. در عصر اینترنت، آیا وقت
آن نرسیده است که پاندول حقوق را به سمت جرم شناختن توهین برگردانیم؟

گسستن از قید و بندها در فضای آنلاین آیا همان قدر که به نظر می رسد رهایی بخش است؟

افلاطون اگر بود چه توییت می کرد؟

فرمین
دوبراباندر، استاد فلسفه کالج هنرهای مریلند: در رفتار بسیاری از ما در
فضای آنلاین تناقضی شناخته شده وجود دارد: مدام از شرّ نظارت و شنودهای
گوگل و حکومت شکایت داریم ولی به نظر می رسد روز به روز در مواجهه با
فراوانی آلات دیجیتال تسلیم این احساس سرگیجه آور می شویم که حریم حصوصی
احمقانه و بی معنی است. رسانه های دیجیتال درک ما از روابط خصوصی و شرم را
به شدت متحول ساخته اند. مثلا من مدام از نبود حریم خصوصی گلایه می کنم، و
با این حال مرتبا حاضرم آن را در ازای آسودگی و راحت خیال واگذارم.

دیگر
لازم نیست نگران تاخیرهای ناخواسته در وسایل نقلیه عمومی باشم؛ گوگل مپس
سریع ترین مسیر را به من نشان می دهد و در یک چشم به هم زدن، یک تاکسی اوبر
از کوچه پس کوچه ها و میان برهای ناشناخته من را به مقصدم می رساند.

دیگر
لازم نیست تاریخ تولد دوستانم را به یاد داشته باشم؛ فیس بوک وقتش که رسید
به یادم خواهدآورد. و برای دسترسی به این ها فقط کافی است اطلاعات مکان،
عادات و باورهایم را بی پرده به شرکت های مادر این برنامه ها و شبکه ها
بسپارم. چه اتفاقی دارد می افتد؟

میشل فوکو،
فیلسوف فرانسوی، در کتاب «انضباط و مجازات: تولد زندان» (۱۹۷۵)۱ نوشته
بود، «عیان بودن یک دام است.» منظور فوکو این بود که خود را در معرض دید
گذاشتن، و آموختن شیوه پاییدن دیگران، هم وسوسه کننده است و هم خطرناک.

 قدرت گرفتن اینترنت و همه آثار منفی سیاسی آن

او
می گوید در حضور چشم سراسربین همیشه ناظر، دیگر احتیاجی به توسل به اعمال
زور فیزیکی نیست. مردم پلیس خودشان می شوند. آنان هرگز نمی دانند که ناظران
چه چیزی  را ثبت می کنند، دقیقا به دنبال چه چیزی هستند، یا چه مجازاتی
برای نافرمانی در نظر گرفته اند. ولی تصور وجود این نظارت موجب می شود نرم و
مطیع قواعد شوند. در این شرایط، به ادعای فوکو، معماری نظارت به طرز زیان
آوری ظریف و بی نقص می شود، آن قدر «سبک» و ملایم که به ندرت به چشم می
آید.

افراد جامعه نه تنها این قسم انضباط
را می پذیرند، بلکه دیری نمی گذرد که این نظام از جشم آن ها پنهان می شود، و
ایشان خودخواسته آن را جاودانه می سازند. به این ترتیب، در نگاه فوکو،
قدرت بیش تر از آن که تهدید اعمال خشونتی از بالا به پایین باشد، «شبکه ای
از روابط» خواهدبود که رضایت و تبعیت به وجود می آورد.

تعریف
فوکو از قدرت به توصیف فروید، در کتاب «تمدن و ملالت های آن» (۱۹۳۰)، به
نقش «فارمن» (Super- ego) در روان انسان شباهت دارد: یک عامل محدودکننده و
موعظه گر که تمدن در تک تک افراد تعبیه می کند، «چونان پادگانی در یک شهر
تسخیرشده». پس اگر فوکو منظره رسانه های دیجیتال امروز را می دید چه می
گفت؟

برنارد هارکورت، نظریه پرداز امریکایی،
در کتاب «عریان: میل و نافرمانی در عصر دیجیتال» (۲۰۱۵) می نویسد که «دولت
ناظر» دیگر گویای وضع موجود نیست. ترجیح او «الیگارشی شاخکی» است؛ مفهومی
که شرکت هایی را هم که از دیدبانی های متعدد ما را تحت نظر گرفته اند، شامل
می شود.

به این مجموعه باید فالورهای
مخاطب را هم افزود که طیف وسیعی را، از همکاران نزدیکان گرفته تاکل مردم،
در بر می گیرد. ادعای اصلی فوکو این است که همچو نظارتی نگران کننده است،
نه فقط به سبب کاری که شرکت ها و دولت ها ممکن است با اطلاعات ما بکنند،
بلکه همچنین به خاطر این که علم «دیدبانی» به خودی خود قسمیت ویرانگر از
اعمال قدرت است. این اعمال قدرت می تواند بر رفتار تاثیر بگذارد و فرد را
مجبور به هم رنگی و هم دستی کند، آن هم بی آن که بداند. اما یک جای کار می
لنگد!

اینترنت مرکزی ندارد؛ لازم نیست مدرک
مستدل بی چون و چرایی دال بر توطئه مشترک شرکت ها و دولت ها داشته باشیم
که بدانیم در فضای آنلاین دیده می شویم. به نظر می رسید که از همه جا و هیچ
کجا تحت نظر هستیم، ولی با این حال همچنان به خودنمایی ادامه می دهیم. آیا
آن قدر منضبط شده ایم که نگهبان ها برج دیدبانی را جمع کرده اند، یا ساز و
کار دیگری در کار است؟

تا همین چندی پیش
به نظر می رسید که اینترنت شاید بتواند عرصه عمومی نویی برای قرن بیست و
یکم بسازد- یک شهر (Polis) دیجیتال پررونق که جایگزین ساختمان های فیزیکی
زهوار دررفته و محیط های زیست شهری چندپاره شود.

فوکو
می گفت که نظارت همگانی می تواند بیان و اندیشه آزاد را خفه کند و فرمان
برداری کسانی را که تحت نظر هستند تضمین کند. ولی شاید رسانه های اجتماعی
مردم را از این اجبار و اعمال زور مصون بدارند. ما شاید همان شهروندان
دموکراتیکی باشیم که فلاسفه از زمان سقراط تاکنون در پی تحقق اش بوده اند:
مردمی که آماده اند همه چیزشان را عریان کنند و به بحث و جدل بگذراند،
مردمی که برای شان هیچ چیز پنهان یا خارج از قاعده و عرف نیست.

در
همین حال، رسانه های اجتماعی عرصه عمومی ای می سازند که اغلب اوقات بیش تر
به یک گردهمایی خصوصی می ماند، که در آن خیلی ها هر چه می خواهند بیان می
کنند و نشان می دهند، با علم به این که ناظران با آن ها موافق خواهندبود-
یا، به ویژه در مورد ترول (Troll)های اینترنتی، معتقدند که آن چه در فضای
آنلاین می گویند عواقبی برای شان در پی ندارد، گویی فناوری میانجی ای است
که آن ها را از این عواقب ناگوار مصون می دارد. داشتن یک گوشی هوشمند و
دسترسی به اینترنت به خودی خود ابزار لازم برای همکاری، مذاکره، و بیان
موثر و محترمانه را به ما نمی دهد، یعنی چیزهایی که دموکراسی مستلزم آن
هاست.

اما افلاطون هم اگر بود حتما از وضعیت
کنونی فقدان شرم در فضای آنلاین ابراز نگرانی می کرد. او معتقد بود که شرم
احساس بسیار مهمی است، و برای فلسفیدن و کردار اخلاق مدار ضروری است. در
گفت و گوهای مشهور افلاطون، شخصیت سقراط همواره از سوی کسانی که اعتراض می
کردند. خرد او مایه شرم ساری آن هاست. آزار و اذیت می دید، شرمی که به محض
نفوذ استدلال های او درجان ایشان بروز می کرد.

در
جایی از «ضیافت»، آلکیبیادس مست از عشق غم افزایش به این فیلسوف می گوید:
«چه می دانم که از پاسخگویی او به او عاجزم و نمی توانم از فرمان او سرپیچی
کنم. اما چون از او دور می شوم بی دغدغه به خاطر تسلیم جاه و مقام و شهرت
می شوم.»۲ احساس شرم گویای این است که از ما انتظاری غیر از این می رفت ولی
با وجود این، قواعد را زیر پا گذاشته ایم.

نکته
افلاطون درباره شناخت اخلاقی دقیقا همین است: ما می دانیم که شیوه درست
زیستن عادلانه و رضایت بخش چیست، ولی مدام از آن هدف شریف منحرف می شویم.
بنابرین شرم از منظر افلاطون نیرویی است که به ما کمک می کند با خودمان
روراست باشیم و به شناخت اخلاقی نهفته در درون مان توجه کنیم. افلاطون می
گوید مرد فاقد شرم بنده میل است- میل به کالاهای مادی، قدرت، شهرت و
احترام. همچو میلی استبدادآفرین است، چرا که به حکم طبیعتش، هرگز نمی شود
ارضایش کرد.

تایید جمعیت حاضران در فضای
دیجیتال، جایگزین آن ندای درون وجدان اخلاقی سقراط شده است. مردم به این
امید خودشان را برابر چشم فالورهای شان عریان می کنند که نیازهای شان به
رسمیت شناخته شود، آرای شان تصدیق شود، و خصوصیات شان به نحو دلپذیری
پذیرفته شود. نتیجه هم رنگی فزاینده در جمع های مختلف است، و نیز فروریختن
فضای مشترک درک متقابل و گفت و گو میان آن جمع ها.

یادداشت ها:

۱٫    این کتاب با عنوان «مراقبت و تنبیه» در ایران ترجمه شده است.
۲٫    پنج رساله، ترجمه محمود صناعی، ص ۲۵۷٫


منبع: برترینها

ویژگی‌های یک وب‌ سایت درونگرا

در مرحله جذب باید با طراحی و محتوای درست بتوانید مخاطب را حفظ کنید تا مرحله تبدیل شروع شود. رفتار سایت شما باید مثل زمانی باشد که با یک مشتری ملاقات می‌کنید.

 ویژگی‌های یک وب‌سایت درونگرا (1)

تعریف

اگر بخواهیم تعریفی کوتاه از یک وب‌سایت درونگرا داشته باشیم، باید بگوییم:

محتوای درست، در زمان درست برای مخاطب هدف

درواقع اگر شما گام‌های پرسونا و سفر مشتری را درست پیموده باشید، حال باید سایت بتواند به‌عنوان یک ابزار کارآمد، شما را در ارائه محتوای مناسب یاری کند.

دسته‌بندی مخاطبان

سایت شما باید بتواند مخاطبان را براساس ملاک‌های زیر دسته‌بندی کند:

• محل جغرافیایی: در صورتی که شما در استان یا کشورهای مختلف خدمات متنوعی را ارائه می‌دهید.
• دستگاه مورد استفاده: برای نمایش اطلاعات باید بدانید که فرد از تبلت، تلفن همراه یا رایانه استفاده می‌کند.
•کانال آشنایی با سایت: اگر شما تبلیغات یا محتوای متنوعی را در کانال‌های مختلف منتشر کرده‌اید باید بدانید مخاطب از کجا وارد سایت شما شده است.
• در چه مرحله‌ای از فرآیند ۴ مرحله‌ای بازاریابی درونگرا به سر می‌برد تا بتوانید با محتوای مورد نیاز تجربه مناسبی را برای او طراحی کنید.

نکاتی برای تمامی صفحات هدف

هر صفحه؛ یک هدف. قبل از ساخت هر صفحه بدانید علت ایجاد آن صفحه چیست و تمام طراحی گرافیکی و محتوایی را برای رسیدن به آن هدف انجام دهید. تنها نکته این است که باید سبک نوشتاری یکپارچه‌ای را در تمام سایت داشته باشید.

تست چشمک

مخاطب در سه تا پنج ثانیه ابتدایی تصمیم می‌گیرد که آیا در صفحه شما بماند یا خیر. طراحی خود را به صورتی انجام دهید که در یک نگاه، مخاطب راهنمایی شود که قدم بعدی چیست.

استفاده از تصاویر

طبق تحقیقات، پردازش تصویر ۶۰٫۰۰۰ برابر سریع‌تر از متن است. استفاده از تصویر مناسب را حتما در دستور کار قرار دهید.

ارائه مسیر به کاربر

شما باید با طراحی هدر و فوتر مناسب در سایت خود، مخاطب را راهنمایی کنید تا پس از مطالعه مقاله یا شناخت محصول بتواند به‌راحتی قدم بعدی را تشخیص دهد. برای هر محتوای خود عنوان و آدرسی  مرتبط  انتخاب کنید تا مخاطب دقیقا بداند در کجا قرار دارد.

راه‌های متنوع ارتباط

شما باید انواع راه‌های ارتباط با شرکت را براساس پرسونای مشتری در اختیار او قرار دهید. شبکه‌های مجازی مورد استفاده، گزینه درخواست قرار حضوری یا تلفنی، ارسال ایمیل و گزینه‌ای برای دنبال کردن وبلاگ شما، نمونه‌ای از این موارد هستند.

تجربه موبایل

حداقل ۵۰ درصد از مخاطبان شما از تلفن همراه استفاده می‌کنند. طراحی سایت شما باید حتما با تلفن همراه سازگار باشد. از دست دادن نیمی از مخاطبان شبیه یک فاجعه است.


منبع: برترینها

عاداتی که تغییر در آنها باعث افزایش بهره وری می‌شود

بهره وری در جهان پرسرعت امروزی از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است. بسیاری از افراد با اضافه کردن فعالیت های مختلف به روتین روزانه‌ی خود تلاش می‌کنند تا کارهای بیشتری را به سرانجام برسانند؛ اما قبل از اینکه این روش به نتایج خوب، قابل اندازه گیری و افزایش بهره وری منجر شود، به زمان نیاز دارد.

در اکثر موارد، تنها کاری که باید برای افزایش بهره وری خود انجام دهید این است که برخی کارها را حذف کنید؛ با این روش، تقریبا به سرعت متوجه می‌شوید که چه تفاوتی ایجاد شده است. حذف کردن کارهایی که زمان زیادی را به خود اختصاص می‌دهند باعث می‌شود که زمان بیشتری برای کارهای مهم تر باقی بماند. شاید کمی غیر معمول به نظر برسد، اما حذف کردن برخی کارهای کوچک، منطقی تر است؛ پس از آن می‌توانید سیستم ها و روش های جدید را در زندگی خود اعمال کنید.

 معرفی ۵ عادتی که تغییر در آنها باعث افزایش بهره وری می‌شود

اگر نمی دانید که باید از کجا شروع کنید، پیشنهاد می‌کنیم چگونگی سپری شدن زمان هایتان را در نظر گرفته و روی حذف کردن ۵ عادتی که در ادامه معرفی می‌کنیم، متمرکز شوید. در ادامه با ما همراه شوید:

۱. برنامه ریزی برای تمامی دقایق روز، بدون در نظر گرفتن اوقات استراحت به منظور افزایش بهره وری

شاید کمی غیر منتظره باشد، اما اگر به افزایش بهره وری فکر می‌کنید، نباید برای تمامی لحظه های روز خود برنامه ریزی کنید. مردم اغلب از تنظیم کردن تقویم ها و احساس آرامشی که از انجام دادن کارهای برنامه ریزی شده روی تقویم به وجود می آید لذت می‌برند. اما به یاد داشته باشید که اگر بیش از اندازه برنامه ریزی کنید، در نهایت از این روزهای کاری متنفر می‌شوید.

علاوه بر این، زمانی که یک کار ضروری داشته باشید و یا اینکه انرژی لازم برای انجام دادن کارهای باقی مانده را نداشته باشید، روند کار در باقی روز را نیز از دست خواهید داد. این روند در نهایت به یک آشفتگی منجر شده و اجازه نمی دهد کارهایی که برای آن برنامه ریزی کرده اید را به طور کل انجام دهید.

اما راه حل چیست؟ یک روش ساده را به کار بگیرید. برای مثال می توانید ۶ کار مهمی که باید قبل از خواب انجام دهید را انتخاب کنید. زمانی که از خواب بیدار می‌شوید، یک روش ساده برای انجام دادن کارهایی که انتخاب کرده اید را اعمال کنید، اما مطمئن شوید که برنامه‌ی انعطاف پذیری را تهیه می‌کنید.

به حرف های بدن خود گوش کنید. روی مهم ترین کارها متمرکز شوید و هرگز صبحانه خوردن را فراموش نکنید.

۲. تلاش برای موفقیت در چندین کار به صورت همزمان

این دقیقا همان چیزی است که باعث از دست رفتن تمرکز می‌شود. همه ی ما تمایل داریم که در چندین زمینه‌ی مختلف به موفقیت برسیم؛ برای مثال، راه اندازی کسب و کارهای مختلف در چندین بازار، ورزشکار شدن، سفر به نقاط مختلف جهان و غیره.

اگر بخواهید به صورت همزمان، چندین کار یا فرصت را پیگیری کنید، باید بگوییم که درواقع خودتان را برای شکست آماده می‌کنید. حتی اگر به موفقیت نیز دست پیدا کنید، با توجه به قانون توزیع، باید بگوییم که موفقیت های کوچکی خواهید داشت که رضایت اندکی را به همراه دارند.

بهتر است کاری را انتخاب کنید که در دست یافتن به سایر اهداف نیز موثر باشد و تمامی انرژی خود را روی آن متمرکز کنید. زمانی که به موفقیت دست پیدا کردید، مدت زمانی که برای آن کار اختصاص می دهید را کاهش داده و ساعت ها یا دقایق باقیمانده را برای کارهای دیگر صرف کنید.

بهترین بخش این روش چیست؟ شما می‌توانید از موفقیت اولیه خود برای رسیدن به نقاط عطف بیشتر استفاده کنید. برای مثال اگر کسب و کار مورد نظر خود را با موفقیت راه اندازی کرده و سود مستمری را از آن دریافت می‌کنید، می‌توانید از این موفقیت استفاده کرده و روی کارهای دیگر سرمایه گذاری کنید. این کار باعث می‌شود کسب و کارهای دیگری که راه اندازی می‌کنید، با سرعت بیشتری به موفقیت برسند. حتی می‌توانید با درآمد اضافی که برای خود ایجاد کرده اید، به نقاط مختلف جهان سفر کنید و نگران آینده‌ی کسب و کارتان نباشید.

۳. کمال گرا بودن

احتمالا با احساس درونی شکوه و شکایتی که در زمان راه اندازی یک پروژه به وجود می آید آشنا هستید. اگر چنین احساسی را تجربه کرده اید، پس حتما ساعت ها و حتی روزهای زیادی را برای کمال گرایی صرف می‌کنید. برای مثال زمانی که در حال تعمیر کردن یک وسیله هستید، متوجه می‌شوید که موارد دیگری نیز وجود دارند که باید روی آنها کار کنید؛ این چرخه تا زمانی ادامه پیدا می‌کند که دیگر انرژی لازم برای انجام دادن کار اصلی خود را ندارید. همین کار در نهایت به یک تاخیر همیشگی منجر می‌شود.

یک حقیقت تلخ و شیرین این است که هیچ کس متوجه نقص های شما نمی‌شود. حتی اگر در برخی موارد به چند جزئیات مختلف توجه کنند، باز هم شکست های شما به شکلی که تصور می کنید نخواهد بود. فراموش نکنید که در صورت شکست هم می‌توانید چیزهای مختلفی را یاد بگیرید.

پیشنهاد ما این است که برای افزایش بهره وری هرچه بیشتر، تمامی کارها را با کیفیت ۹۰ درصد انجام دهید؛ چراکه در آینده می‌توانید به کارهای خود ادامه داده و تغییراتی را در آنها اعمال کنید.

۴. حذف زمان های استراحت برای انجام دادن کارهای بیشتر

حتما تصور می کنید که با بیشتر کار کردن، کار بیشتری را نیز به سرانجام می رسانید؛ اینطور نیست؟ کاملا در اشتباه هستید.

همانطور که کال نیوپورت در کتاب Deep Work: Rules for Focused Success in a Distracted World (کار عمیق: قوانین موفقیت متمرکز در یک جهان پریشان) می نویسد، کارهایی که انجام داده اید برابر است با زمانی که سپری کرده اید، منهای شدت کار.

بنابراین اگر ۱۰ ساعت را برای کاری اختصاص داده اید که شدت آن معادل ۲ است، نتیجه ی آن برابر خواهد بود با کاری که در مدت ۲ ساعت با شدت ۱۰ انجام می‌شود. این مفهوم کمی حیرت آور است. شما در یک چهارم از زمان، همان نتیجه را دریافت می‌کنید. کلید دستیابی به چیزهای بیشتر این است که شدت آن را افزایش دهید.

برای اعمال این روش می‌توانید از تکنیک پومودورو استفاده کنید. به مدت ۲۵ دقیقه روی انجام دادن یک کار بخصوص متمرکز شوید و بی وقفه آن را انجام دهید، سپس به مدت ۵ دقیقه استراحت کنید. بعد از ۴ چرخه می‌توانید طول مدت استراحت را بیشتر کنید.

۵. حذف پاداش و جایزه

پاداش دادن به خود چطور می‌تواند به افزایش بهره وری منجر شود؟ این کار باعث می‌شود درجه ای از شدتی که برای خود در نظر گرفته اید را حفظ کنید و اگر می‌خواهید کار بیشتری را انجام دهید، باید پاداش های بیشتری را برای خودتان در نظر بگیرید.

زمانی که کار پرفشار و دشواری را در عرض ۲ ساعت به سرانجام رساندید، با یک چیز ساده به خودتان پاداش دهید، مثل شکلات. حتی می‌توانید زمان هایی برای استراحت در نظر بگیرید تا از این پاداش ها لذت ببرید.

شاید برایتان غیر قابل باور باشد، اما باید بدانید که این لحظه ها از اهمیت بالایی برخوردار هستند. اگر خودتان را از پاداش ها محروم کنید، به سرعت با کاهش انرژی مواجه می شوید. درنظر گرفتن پاداش، نه تنها باعث می شود که به نقطه ی برنامه ریزی شده دست پیدا کنید، بلکه در تمرکز بیشتر نیز موثر است که در نهایت به افزایش بهره وری منجر می‌شود. شما می‌دانید که باید مدت زمان بخصوصی را برای یک کار مشخص سپری کنید و می‌دانید که پس از آن می‌توانید از یک جایزه ی خوب بهره مند شوید.


منبع: برترینها

جسیکا کاکس، عجیب‌ترین زن خلبان جهان

قبل از توضیح در مورد جسیکا کاکس با اراده ترین زن خلبان بدون دست جهان باید گفت که در دنیای آدم ها هیچ وقت معلولیت نتوانسته است که برای بیشتر این افراد در مسیر موفیقیت محدودیت ایجاد کند، چرا که خیلی از افراد معلوم، با اراده و توانایی خاصی که دارند توانسته اند از عهده کارهایی بر آیند که افراد سالم از انجام آن عاجز بوده و حتی به عنوان الگویی خاص مورد توجه رسانه ها و شبکه های اجتماعی نیز قرار گرفته بگیرند. در ادامه با میهن پست همراه شوید.

در این میان جسیکا کاکس که اکنون کمربند مشکی انجمن تکواندوی امریکا را نیز دریافت کرده است مادرزادی بدون دست متولد شده و حالا در ۳۲ سالگی به یکی از موفق ترین زنان امریکا تبدیل شده است.

جسیکا در سن ۱۴سالگی به این نتیجه می رسد که با توانایی که دارد می تواند از دست‌های مصنوعی استفاده نکند و به جای آن از پاهایش برای انجام کارهایش کمک بگیرد بنابراین نتیجه اراده ی او حالا انجام کارهایی همانند رانندگی ، غواصی ، تایپ با کامپیوتر ، نواختن پیانو است که البته جالب است بدانید که وی حتی با پاهایش می تواند لنزهای مصنوعی چشمش را بگذارد.این خانم خلبان در سال ۲۰۰۸ پس از سه سال آموزش موفق به دریافت گواهینامه خلبانی شد و نامش در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رسید، ازدواج کرده و حتی در روز عروسی اش توانست قطعه‌ای کیک در دهان همسرش بگذارد.

جسیکا در صدد است که درباره معلولان و شرایط و محدودیت‌هایشان آگاهی‌رسانی کند و اخیرا برای انجام این کار در اجرای بهتر کنوانسیون سازمان ملل در زمینه حقوق افراد معلول رایزنی کرده است. کنوانسیونی که براساس قانون شهروندی امریکا برای معلولان است اما حقوق شهروندی را به افراد معلول در جهان تسری می‌بخشد که او به نمایندگی از معلولان تاکنون به ۲۰ کشور دنیا برای ترویج کنوانسیون سفر کرده و به والدین افراد معلول و فرزندانشان نیز کمک می‌کند.

جسیکا با وجود موفقیت های چشم گیرش، هنوز مشکلات بسیاری برای زندگی کردن دارد اما تصمیم گرفته است که مثبت بیندیشد. جیسکا معتقد است: می‌توانستم به خاطر شرایطم خشمگین باشم که در بچگی همینطور هم بود. اما آموختم که می‌توانم قدردان باشم آموخته‌ام که سپاسگزار بودن احساس بهتری دارد.

بنابراین قرار است با توجه به شرایط سختی که جسیکا توانسته است بدون توجه به معلولیت این همه موفق باشد فیلمی مستند ساخته شود که سال‌های سخت زندگی او را ثبت کند.

در این میان گروهی که تصمیم دارند هر چه سریعتر ساخت فیلم مستند زندگی جسیکا را شروع کنند، بخصوص تهیه کننده آن بر این باورند است که داستان زندگی جسیکا کاکس می‌تواند انسان‌های زیادی را که با شرایط سخت دست و پنجه نرم‌ می‌کنند، به فکر بیاندازد. تلاش جسیکا برای غلبه بر حس از خودبیگانگی و نفرت همان چیزی است که انسان‌های سالم و توانا مخصوصا دختران نوجوان می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.


منبع: برترنها

برای «هاشمی»، انقلاب عزیزتر از فرزندانش بود…

اقتضای ادب این است که وقتی عزیزی از دست رفت، آشکارا حرفش را با نزدیکانش نگویی. یا اگر گفتی خوبی بگویی و بگذاری صاحب عزا خودش را پیش تو خالی کند. ما دومی را انتخاب کردیم. به‌خاطر تمام این‌ها بود که با فرزندان مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به گپ و گفت مفصلی نشستیم.

خانواده‌ای که از خیل آن‌ها مهدی و فائزه طبیعتا شرایط و البته رغبت گفت‌وگو ندارند و محسن آن‌ها هم نمی‌رسد که همراهی‌ات کند. فاطمه و یاسر هاشمی به نمایندگی از دیگر اعضای خانواده، در منزل مرحوم آقای هاشمی میزبان چلچراغ بودند. علی، پسر فاطمه هاشمی بنا بر تاکید شخصی خود مبنی بر رعایت تمام و کمال ادب و سخن نگفتن از پدربزرگ یا مسائل روز پیش بزرگ‌ترهایش صحبت چندانی نمی‌کند، اما مادر و دایی او، جورش را می‌کشند تا کمی تاریخ بگویند، خاطره‌بازی کنند، اشک‌ها را از روی صورت کنار بزنند و خند‌ه‌هایشان را در مشت ما هم بریزند. لابه‌لای این اشک‌ها و لبخند‌ها، یکی از بزرگ‌ترین مهره‌های سیاسی تاریخ معاصر این کشور چهره‌ای نمایان‌تر به خود می‌گیرد. چهره‌ای که با سینه‌ای لبریز از اسرار شاید حالا دیگر همیشه سربه‌مهر همواره از کلیدی‌ترین مهره‌های انقلاب به شمار می‌آمد و اکثر قریب به اتفاق موافقان و مخالفانش، برای مدتی هم که شده سپر انداختند. پیش از آن‌که کارزار تازه‌ای برپا شود، باید تاریخ را جست‌وجو کرد.

برای هاشمی انقلاب عزیزتر از فرزندانش بود…

جوانان همیشه محور مهمی در تعیین صلاح‌دیدهای سیاسی بودند و هستند. آقای هاشمی به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین سیاسیون ایران چه اصالتی برای جوانان قائل بودند؟

فاطمه: ایشان اصلا در تمام زمینه‌ها جوانان را محور می‌دانستند و اعتقادشان بر این بود که جوان‌ها باید راه گذشتگان را ادامه دهند و به شکلی حرکت کنند که حرکت انقلابی که بر مبنای استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی شکل گرفت، ادامه دهند. شعاری که متاسفانه در زمان‌هایی دچار مشکل و آسیب اساسی شد. ایشان می‌گفتند جوان‌ها به واسطه این‌که در تمام حوزه‌های جامعه حضور دارند و با مسائل و مشکلات در ارتباط هستند، می‌توانند فعالیت گسترده‌ای داشته باشند و جریانی را در کشور به‌خصوص در دانشگاه‌ها راه بیندازند که از انقلاب محافظت کند.

به‌هرحال ما اولین تجربه دنیا درخصوص تشکیل حکومت اسلامی هستیم و باید حواشی بد آن را کنترل کنیم. شما اگر به تاریخ اوایل انقلاب نگاه کنید، زمانی که آقای بنی‌صدر رئیس جمهور شده بودند و مشکلاتی پیش آمده بود، ایشان صریحا مطالب را به امام انتقال دادند. می‌گفتند ما هرجا ببینیم اشکالی وجود دارد، وظیفه‌مان هست که تذکر دهیم. خاطرم هست زمانی که ایشان در زمان

جنگ جانشین فرمانده کل قوا شدند، از ایشان پرسیدم شما اصلا روحیه‌تان با جنگ سازگاری دارد؟ گفتند البته که نه، اما زمانی که امام به من پیشنهاد دادند، گفتم من دارم به پایان جنگ فکر می‌کنم نه به ادامه آن.

این دیدگاه را در خانه هم دنبال می‌کردند؟ یعنی همان نگاه به جوانان در فضای خانوادگی ایشان هم رواج داشت؟

فاطمه: این را یاسر باید بگوید که جوان‌تر است. من هم‌سن خود حاج آقا بودم! [می‌خندد]

یاسر: آره واقعا. من فکر می‌کنم دیدگاه ایشان به‌شدت دیدگاهی عمل‌گرایانه بود. خب جوان چیزی که نسبت به پیر ندارد، تجربه است! وگرنه دانش و مطالعات و خلاقیت و جرئت و چیزهایی را که شاید حتی پیرها نداشته باشند، دارد. ایشان می‌گفتنند برای جلو بردن فضای جامعه نباید جلوی جوانان را گرفت. ما جوان‌تر‌های خانواده هم خب اگر درس می‌خواندیم، کار می‌کردیم، یا هر دغدغه‌ای که داشتیم، ایشان با توجهی که داشتند، با مشورت‌هایی که می‌دادند، مانند موتور پیش‌برنده حرکت ما جوان‌ها بود. هیچ‌وقت ما مانعی از ایشان برای اهداف خودمان یا باقی جوان‌ها نمی‌دیدیم.

بگذارید کمی به عقب‌تر برگردیم. خیلی‌ها معتقدند سیر حضور آقای هاشمی در جریان انقلاب تا درگذشتشان را که نگاه می‌کنیم، به نظر می‌رسد که ایشان تغییر کردند. درواقع این سوال پیش می‌آید که آقای هاشمی از شکل‌دهندگان اصلی فضای سیاسی بودند، یا خودشان هم فرآورده پیشامدهای سیاسی بودند؟ این تغییر را چطور تحلیل می‌کنید؟

فاطمه: آن‌هایی که واقعا آقای هاشمی را می‌شناختند و انسان‌های منصفی بودند و دیدگاه‌های قبل و بعد از انقلاب او را می‌دانستند، جور دیگری نگاه می‌کنند. اصل حرف آقای هاشمی این بود که در کشوری زندگی کنیم که ظلم و دیکتاتوری نباشد. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن. و موضوع بعدی که خیلی روی آن تاکید داشت، رفاه اجتماعی بود. معتقد بودند ما در کشور امکانات و ظرفیت‌های فراوانی داریم، سرمایه و نیروی انسانی مطلوبی داریم، بنابراین باید از این سرمایه‌های خدادادی با مدیریت و تدبیر درست کشور را اداره کنیم تا هیچ‌کس در رنج و مشقت نباشد. شاید شما یادتان نباشد؛ در همان اوایل انقلاب یک سخنرانی از ایشان پخش شد که ایشان در مقابل نظر مجاهدین خلق که در پی جامعه بی‌طبقه توحیدی بودند، این‌طور بیان کردند که ما انقلاب کردیم که مثلا تهران دو قسمت زعفرانیه و حلبی‌آباد نباشد، بلکه همه جا بشود زعفرانیه؛ نه این‌که زعفرانیه بشود جنوب شهر. درواقع ایشان معتقد بودند که باید خلق ثروت بکنیم و ثروت را در راه خدمت به مردم صرف کنیم.

برای ما گفتید که نگاه آیت‌الله به جوانان چطور بود. طبیعتا ایشان به لحاظ تاثیرگذاری سهم مهمی در نظام داشتند. به لحاظ رفتار سیاسی اگر همان‌طور که شما گفتید بپذیریم که آیت‌الله تغییری نکرد، شاید بشود این‌طور نگاه کرد که زمانی مردم آقای هاشمی را طور دیگری تحلیل کردند که ارتباط جوانان با ایشان شکل تازه‌ای گرفت. حدودا از اواسط دهه ۸۰٫ پس طبیعتا ایشان باید برای تعامل با جوانان یک ظرفیتی در فضای سیاسی جامعه ایجاد کرده باشند. این فضا بعد از ایشان چطور می‌شود؟ یا اصلا ایشان چه ذهنیتی نسبت به فضای به‌وجودآمده داشتند؟

یاسر: اجازه بدهید من یک مقدمه‌ای بگویم. اگر به جوان توجه نشود، شاید عملا هیچ پیشرفتی در جامعه به دست نیاید. خب مثلا آقای هاشمی همیشه نگاه می‌کردند که یک جوان چه می‌خواهد. مثلا تحصیل همیشه دغدغه مهمی برای جوانان بوده و هست؛ که خب می‌بینید دانشگاه آزادی تاسیس می‌شود و فقط همین دانشگاه آزاد نزدیک به هفت میلیون دانشجو و فارغ التحصیل دارد. خب این یک توجه جدی در حوزه جوان است. دغدغه دیگر جوان بحث اشتغال و کسب ثروت است که خب می‌بینیم نگاه آقای هاشمی همواره نگاه تولید و سازندگی و رشد بود که با دغدغه جوانان هم‌خوانی دارد. پس وقتی جوان ببیند یک‌چنین حمایتی وجود دارد، یک رابطه‌ای میان او و حامی‌اش شکل می‌گیرد. لذا می‌خواهم این‌طور بگویم که در عمل ایشان کارهایی انجام داد و دیدگاه‌هایی اتخاذ کرد که همیشه دغدغه جوانان بود.

یعنی فقط به‌خاطر همین دو مقوله کلی این ارتباط شکل گرفت؟

یاسر: خب قطعا نه. همان‌طور که گفته شد، جوان همیشه یک ریسک‌پذیری بالاتری دارد. عموما انسان‌های مسن‌تر این ریسک‌پذیری را ندارند، اما شما می‌بینید که اقای هاشمی جسارت داشت و ریسک پذیر بود. درواقع ایشان با وجود مسن بودن خصلت جوانان را هم داشت. حتی در زندگی شخصی‌ترشان همیشه ورزش می‌کرد. از نظر فکری خودش را به‌روز نگه می‌داشت. من فکر می‌کنم چون خودش ویژگی، نگاه و خصلت جوان را داشت، این ارتباط را شکل داد.

فاطمه: من برای تکمیل صحبت‌های یاسر این نکته را هم اضافه کنم که تفکری که آقای هاشمی در مورد جوانان و هم‌چنین ساختن و مدیریت کشور داشت، با خیلی از مسئولان فرق می‌کرد. حتی می‌توانم بگویم این تفکری که می‌گویم، درمجموع در کس دیگری وجود نداشت. ایشان همیشه سعی می‌کرد تمام جوانب یک مسئله را در نظر بگیرد. مثلا می‌گفتند وقتی ما حرف دین جوان را می‌زنیم، باید فکر زندگی‌اش هم باشیم، دانشگاه و تفریحش را هم ببینیم. بنابراین من فکر می‌کنم بعد از ایشان یک مقدار کار برای جوانان مشکل شود. از طرفی ایشان معتقد بود که انسان برای رسیدن به هر هدفی باید هزینه بدهد. مردم و جوانان باید مسئولانشان را خودشان بسازند و باید فشار بیاورند تا مسئولان تصمیم درست را بگیرند. برداشت شخصی من این است که راهی که امروز در کشور طی می‌شود، این منش و دیدگاه آقای هاشمی نیست.

یعنی آقای هاشمی یک استثنا بود؟

فاطمه: شاید بیش از ۷۰ درصد مردم هنوز آقای هاشمی را درست نشناخته‌اند. من با تمام رفت‌وآمدی که از کودکی با دیگر بزرگان نظام داشتیم، در دین‌داری مانند ایشان ندیدم. در رعایت اخلاق دینی همیشه بزرگ‌ترین مسئله‌شان دوری از ریا بود. معتقد بودند که متاسفانه زهدفروشی و ریا بسیار گسترده شده. زندگی آقای هاشمی اندرونی و بیرونی نداشت؛ یک جور زندگی می‌کرد. اصلا زهد یعنی همه چیز داشته باشی، ولی به آن دل‌بسته نباشی و به‌راحتی بتوانی اموال و اولاد و هرچه را داری، هزینه کنی. پدر من قبل انقلاب خیلی زندگی خوبی داشت. حتی در یکی از اسناد شاه آمده بود که ما نمی‌دانیم این آخوندی که این‌قدر وضعش خوب است، برای چه دارد مبارزه می‌کند! اما او همیشه برای مبارزه هزینه می‌کرد و ذره‌ای به سرمایه‌اش دل‌بستگی نداشت. زهد یعنی این؛ و اگر نه کسی که چیزی ندارد، از چه می‌خواهد بگذرد؟! از طرفی صبر ایشان مثال‌زدنی بود. مثلا در میان مسئولان همیشه باب بوده که اگر حرفی در موردشان زده می‌شد، بلافاصله در تریبون‌های دولتی از خودشان دفاع می‌کردند. اما تا به حال کسی دیده آقای هاشمی با آن همه تهمت و دروغی که به او نسبت دادند، یک بار از خودش یا خانواده‌اش دفاع کند؟ آن هم از تریبون دولتی. هم‌چنین ایشان همیشه دیدگاه بلند و جلوتر از زمانه‌ای داشت.

همین اخیرا کلیپی دست به دست می‌شد که ایشان در مورد مترو به مردم توضیح می‌داد. خب هیچ‌کس مترو نمی‌شناخت و ایشان باید تشریح می‌کرد که مترو چه هست. یک بار از آقای کروبی و هم‌چنین پدرشوهرم آقای لاهوتی شنیدم که خاطره‌ای جالب از زندان نقل می‌کردند. می‌گفتند همه حکم‌های ابد و اعدام گرفته بودند. همه گوشه زندان کز کرده بودند و فقط آقای هاشمی یک نقشه ایران پیش رویشان باز کرده بودند. ما پرسیدیم که چه کار می‌کنی؟! آقای هاشمی گفته دارم فکر می‌کنم اگر زمانی رئیس جمهور ایران شدم، ببینم کجاها می‌شود سد ساخت برای آب‌های سطحی! یا همین دانشگاه آزاد که با تمام مخالفت‌ها ایشان بسیار زودتر از بقیه متوجه شد می‌تواند چه نقشی در به صحنه آوردن و آگاهی بخشیدن به جوانان داشته باشد. الان در بسیاری از شهرها و روستاها یک دانشگاه آزاد وجود دارد و این از نگاه آقای هاشمی است. تاکید ایشان بر افزایش آگاهی، از دست ندادن فرصت، داشتن اطلاعات درست و سنجیده صحبت کردن و مثال‌هایی از این دست میراثی است که از آقای هاشمی باقی می‌ماند.

من که دیگر خودم سخنرانی کردم! [می‌خندد]

برای هاشمی انقلاب عزیزتر از فرزندانش بود…

حالا که حرف از ابعاد مختلف شخصیت آقای هاشمی شد، سکوت ایشان چه بخشی از شخصیت سیاسی و غیرسیاسی‌شان بود؟ فکر می‌کنم خواه ناخواه این سوال برای مجموعه جوانان وجود دارد که چرا با تمام اتفاقاتی که در یک دهه گذشته اتفاق افتاد، از مقطعی به بعد ایشان سکوت کردند.

فاطمه: اتفاقا که من خودم چنین سوالی از ایشان داشتم. ایشان سکوت نکرد. شاید در ظاهر این‌طور به نظر می‌رسید که ایشان سکوت کرده‌اند، ولی ایشان به من گفت که من تمام مشکلاتی را که به نظرم می‌رسد، برای رهبری بازگو می‌کنم. پدر تعریف می‌کرد وقتی آقای احمدی‌نژاد روی کار آمد، خدمت رهبری گفتم که با آمدن ایشان چنین و چنان می‌شود. اما ایشان به من گفتند که آقای احمدی‌نژاد جوان است؛ شما اجازه بدهید دو سال بگذرد، کار یاد می‌گیرند. یک روز دیگر هم که چنین بحثی بین من و پدر پیش آمد، به من گفتند زندگی حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) را خواندی؟ گفتم بله. آقای هاشمی گفت وقتی به حضرت علی (علیه‌السلام) اعتراض می‌شود که شما گوشه خانه ماندی و در مقابل میراث پیامبر هیچ اعتراضی به شرایط پیش‌آمده نمی‌کنی، ایشان چیزی نمی‌گویند. اما ظهر که می‌شود و صدای اذان به گوش می‌رسد، ایشان این‌طور پاسخ می‌دهند که سکوت من برای باقی ماندن این صدای اذان است.

درواقع سکوت آقای هاشمی هم برای حفظ جمهوری اسلامی بود. ایشان می‌گفت مسائل زیادی هست که شرایط اصلاحش وجود ندارد و در برابرش مقاومت می‌شود. پس بیان کردن آن موجب به‌هم‌ریختگی اوضاع کشور می‌شود؛ هدف من این است که مشکلات را مرتب تذکر بدهم و در جهت اصلاحش حرکت کنم. خب اصلاح شرایط برای یک سیاستمدار شکل‌های متفاوتی دارد. مثلا شرکت ایشان در انتخابات سال ۸۴، صحبت‌های ایشان با مقام معظم رهبری در سال ۸۸ که در کتاب خاطراتشان نوشته‌اند و به وقت خودش منتشر می‌شود و به‌طور مشخص آن نامه معروفی که در همان سال ایشان نوشتند، یا حتی ورود ایشان به انتخابات سال ۹۲ همه از مصادیق همان تلاش‌های ایشان است. ایشان حتی با رد صلاحیت شدنش جریانی را به وجود آورد. حمایت از فهرست امید و انتشار آن، همه و همه از روحیه آرام و همراه با تعقل و عمل‌گرایی ایشان نشئت می‌گیرد که نمی‌شود به آن سکوت گفت.

برای هاشمی انقلاب عزیزتر از فرزندانش بود…

پس شاید بشود این‌طور نگاه کرد که در تمام این سال‌ها، می‌شد از آقای هاشمی الگو گرفت، یا با جریان‌سازی‌های او جلو آمد. اما امروز ما اولین انتخابات مهم، سیاسی و البته بدون آقای هاشمی را در پیش داریم. این اولین انتخابات بدون آیت‌الله هاشمی را چطور می‌بینید؟ جوان‌ترهایی که حرفشان را زدیم، این‌بار چطور پیش می‌روند؟

فاطمه: پدر همیشه به من می‌گفت توی مصاحبه‌هایت خیلی روده‌درازی می‌کنی! برای همین بگذارید یاسر جواب این سوال را بدهد.

یاسر: یکی دیگر از ویژگی‌های آقای هاشمی که شباهت به جوانان داشت، امید بود. جوان‌ها نباید به‌خاطر ناملایمات و اتفاقاتی که می‌بینند، امیدشان را از دست بدهند. در بدترین شرایط آقای هاشمی پیام امید می‌داد. در زمان جنگ که همه نگران و آسیب‌دیده بودند، کسی که در خطبه‌های نماز جمعه به مردم امید می‌داد و شرایط را ترسیم می‌کرد، شاید آقای هاشمی بود. در اوضاع بحران‌های اقتصادی ایشان سخنرانی‌هایی می‌کرد که امید را نشر می‌داد و در عمل رونق به وجود می‌آورد. من فکر می‌کنم حتی فقدان آقای هاشمی، از جهت حضور منسجم و یک‌پارچه مردم در زمان تشییع ایشان، خودش حامل پیغام امید بود. خب صحبت‌های ایشان در تمام حوزه‌ها به‌عنوان سند قابل دسترسی است. به اضافه این‌که به‌هرحال به گفته ایشان آینده برای برداشت آیندگان است و لذا با وجود سختی‌ها جوانان باید به سمتی حرکت کنند که آینده بهتری رقم بخورد.

با توجه به ویژگی‌هایی که آقای هاشمی داشتند، حتما خودشان بیشتر از همه به زمانی که در میان ما نباشند، فکر کرده بودند. در مورد ایران بدون خودشان بیشتر نگران چه بودند؟ از دست رفتن یا به وجود آمدن چه چیزی دغدغه‌شان بود؟ در این‌باره حرفی پیش آمده بود؟

یاسر: من فکر می‌کنم مهم‌ترین دغدغه ایشان رفاه مردم بود. از طرفی ایشان همواره در این خصوص دغدغه‌مند بودند که انقلابی که تشیع [و اسلام] را حاکم کرده بود، در مقابل دنیا چه شرایطی پیدا می‌کند. حرکات تند و همراه با تحجری که پیشامد می‌کرد و موجب آسیب رسیدن به این مفهوم می‌شد، ایشان را بسیار آزرده‌خاطر می‌کرد و همیشه از موفقیت در هر حوزه مدیریتی به همین دلایل خوشحال می‌شد.

شما متولد سال ۱۳۵۰هستید آقا یاسر. می‌شود گفت که هم‌سن و همراه روزهای اصلی شکل‌گیری و به ثمر نشستن انقلاب و پیش آمدن آن تا امروز، و به‌طور خاص شاهد تمام فعالیت‌های پدر در این مسیر بودید. در این ۴۵ سال بیشترین زمانی که یأس و ناراحتی را در پدر دیدید، کی بود؟

یاسر: می‌خواهم سخنرانی نکنم و خیلی واقعی به شما جواب بدهم. من خودم خاطرات سال ۶۰ حاج آقا را به چاپ رساندم. کتابی که با عنوان عبور از بحران منتشر شد و از اولین دست‌نوشته‌های پدر است. آن سال، خیلی سال عجیبی بوده؛ اوایل جنگ است. ترورهای عجیبی توسط منافقین و عناصر بیرونی انجام می‌شود. مانند ترور هفت‌تیر، ترور مقام معظم رهبری، شهید شدن باهنر و رجایی…

آقای قدوسی…

یاسر: بله، شهدای محراب، ترور برخی از نمایندگان مجلس، حضور منافقین در خانه‌های تیمی، و خیلی بحران‌های عجیب و غریب دیگر. من زمانی که این کتاب را تدوین می‌کردم، فکر می‌کردم خب سخت‌ترین سال برای کشور و البته آقای هاشمی همین سال است. بعد از تدوین کتاب یک بار در همین رابطه به ایشان گفتم واقعا هیچ دورانی آن دوران نمی‌شود. ایشان گفت نه، و نظر من را رد کرد. ایشان چند سال آخر دوران ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد را که تحریم‌ها و مسائل دیگر داخلی و خارجی در جریان بود، به‌عنوان پاسخ من مطرح کردند. درواقع معتقد بودند که در سال ۶۰ با تمام مشکلاتی که بود، کشور در ریل خودش حرکت کرد و ایشان احساس می‌کرد در دوران اخیر کشور از ریل خودش خارج شد. درواقع ایشان مشکلات را نه بر اساس خود مشکلات، که بر مبنای مسیر حرکت نگاه می‌کرد. حالا من نمی‌خواهم شاخصه‌هایی را که به خاطرش ایشان این احساس را داشت، بیان کنم. اما خب از اخلاقی که مرده بود، ظلم‌هایی که شد، یا حالا مسائل دیگری که نمی‌خواهم تک‌تک مطرح کنم، همه تاثیرگذار بود. من احساس می‌کنم که با انتخاب آقای روحانی ایشان احساس کرد که کشور دوباره به ریل خودش برگشته و در مصاحبه‌هایی از ایشان همین منظور را دیدید.

برای هاشمی انقلاب عزیزتر از فرزندانش بود…

پس درمجموع می‌شود این‌طور گفت که در تمام سال‌های انقلاب آقای هاشمی یک جا ایستاده بود. هرچند که فضای اطراف ایشان تغییر می‌کرد. یک زمانی به ایشان می‌گفتند راست، زمانی ایشان را اعتدال‌گرا می‌خواندند و در برهه‌ای هم مانند اصلاح‌طلبان با ایشان برخورد می‌شد. اما این‌طور به نظر می‌رسید که آقای هاشمی یک جا ایستاده بود و رفقای قدیم، آیت‌الله را تنها گذاشتند. این فضا را چطور باید دید؟ باید گفت کسی مانند آقای هاشمی تاب ایستادگی در برابر عهد و پیمانش را نداشت، یا خاصیت سیاست این است؟ اصلا خود آقای هاشمی در این‌باره حرفی نمی‌زد یا ابراز دل‌گیری نمی‌کرد؟

فاطمه: این اختلافات برمی‌گردد به همان سال‌های اولیه انقلاب؛ زمانی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد و در آن دو گروه شکل گرفت. گروهی که راست سنتی بودند و گروهی که بیشتر نظراتشان مبنای اقتصادی داشت و طرفدار اقتصاد دولتی بودند. اما آقای هاشمی مسائل را بر اساس همان مشی اعتدالی خود مطرح می‌کرد. اگر بخواهیم از این جهتی که شما پرسیدید، تاریخ انقلاب را به سه دهه تقسیم کنیم، دهه اول را ضدانقلاب و مجاهدین خلق و گروه‌هایی که قدرتشان را از دست داده بودند، مخالف آقای هاشمی شدند. وقتی ایشان دولت سازندگی را تاسیس می‌کنند، هم مورد توجه چپ‌های اعتدال‌گرا بودند و هم راست‌های اعتدال‌گرا. همه می‌خواستند کابینه آقای هاشمی به سمت آن‌ها سنگینی کند و هر دو طرف هم معتقد بودند کابینه آقای هاشمی دست رقیبشان است. آقای هاشمی می‌گفتند من از منتهاالیه چپ تا منتهاالیه راست افرادی را انتخاب کردم که اهل کار باشند. از همان موقع اختلاف این‌چنینی با ایشان شروع شد، چون دوست داشتند ایشان از آن‌ها حمایت کند. این درگیری‌ها شدت پیدا کرد. چرا؟ چون دیگر دین حاکم نبود؛ جنگ قدرت پیش آمده بود. درواقع اخلاق ماکیاولی؛ هدف وسیله را توجیه می‌کند که شعار مجاهدین خلق هم بود و یک‌سری افراد هم با این دیدگاه علیه آقای هاشمی موضع می‌گرفتند.

من خاطرم است که سال ۸۸ یک روز پدرم همه ما را در اتاق ناهارخوری جمع کرد. آن روزها تظاهرات خیابانی و آشوب‌هایی که بود پیشامد کرده بود. ایشان به ما گفت بچه‌ها ببینید که دارد اتفاقاتی در کشور می‌افتد و من باید به شما بگویم تا آمادگی داشته باشید. جناح اصول‌گرا خیلی علاقه دارد من با آن‌ها باشم و اگر من آن‌ها و حرکاتشان را تایید کنم و تعریف و تمجید کنم، شما بهترین زندگی را خواهید داشت. کسی با شما کاری ندارد و من هم مورد توجه همه خواهم بود. ولی من باید در کنار مردم باشم. ولی این تصمیمی که دارم می‌گیرم، برای شما سختی‌هایی خواهد داشت. از کار بی‌کارتان می‌کنند و …، مانع درس خواندن بچه‌هایتان می‌شوند و… ما هم گفتیم قبول داریم، همراه شماییم. پس درواقع در دهه اول انقلاب ضدانقلاب مخالف ایشان شدند. در دهه دوم اصلاح‌طلبان با ایشان برخوردهای تندی کردند و در دهه سوم هم اصول‌گرایان. برای من این جالب بود که بعد از فوت آقای هاشمی، افرادی برای تسلیت می‌آمدند و کلماتی مانند «بی‌نظیر» و «ستون انقلاب» و «خیمه انقلاب» به کار می‌بردند که قبل از آن چیزهای دیگری می‌گفتند.

چرا؟ این تناقضات از کجا می‌آید؟

فاطمه: این‌ها برای این است که اصلا به آن حرف‌ها اعتقاد ندارند و تنها می‌خواهند قدرت خودشان را حفظ کنند.

آقا یاسر شما در مورد همین رفقای نیمه‌راه بگویید.

یاسر: من به عبارت رفقای نیمه‌راه اعتقادی ندارم. شرایط رفتار سیاسی خب اقتضای خودش را دارد. اما در مورد این‌که ایشان یک زمان راست بودند و یک زمان چپ، اعتقاد من چیز دیگری است. من فکر می‌کنم که چپ‌ها خودشان راست شدند، راست‌ها چپ شدند. آن‌هایی که اقتصاد آزاد می‌گفتند، طرفدار اقتصاد دولتی شدند و برعکس. آن‌هایی که سفارت آمریکا را تسخیر کردند، مخالف تسخیر سفارت عربستان‌اند و موافقان حمله به سفارت عربستان آن موقع مخالف تسخیر سفارت بودند. هم‌چنین در مورد مذاکره با آمریکا! من فکر می‌کنم آقای هاشمی در افکار خودشان تعادل را حفظ کردند و اگر هم تغییری بود، دو دلیل دارد. اولا که طبیعتا آدم در شرایط زمان و مکان لازم است رفتاری مناسب همان فضا را ارائه دهد.

فاطمه: یعنی روش و تاکتیک متفاوت می‌شود.

یاسر: دو هم این‌که من از حاج آقا به نقل از امام(ره) شنیدم که ایشان گفتند حرف مرد دوتاست! یعنی مرد کسی است که جرئت کند اگر خطایی کرد بگوید اشتباه کرده و حرف دوم را بزند. ایشان هم اگر جایی می‌دید که نیاز به اصلاح خطا هست، انجام می‌داد. اما در سیر کلی زندگی، به نظرم ایشان یک اصول‌گرای اصلاح‌طلب بود و در هیچ‌کدام مطلق نبود. درواقع ایشان عامل تعادل در فضای سیاسی بود و اصلا کینه‌ای نبود. اهداف، نظام و انقلاب برایش از همه چیز مهم‌تر بود و به اعتقاد من تغییر رفتار رفقا اصلا برای ایشان مهم نبود.

اتفاق عجیبی که بعد از درگذشت ایشان رخ داد، این بود که در تلویزیون خیلی از ایشان صحبت شد. اما به صورت کاملا تک بعدی. اما مشخصه آقای هاشمی دوری از ریاکاری بود. کما این‌که برای این مسئله هزینه هم پرداختند. با وجود تمام حرف‌ها ارتباط ایشان با رهبری همیشه عجیب بود. در همین تابستانی که گذشت، ایشان عنوان کردند که هنوز هم نزدیک‌ترین شخص به رهبری منم. این ارتباط دقیقا چطور بود؟

فاطمه: این را باید از دو بعد نگاه کنیم. یکی بعد قانونی و اعتقاد به اصل ولایت فقیه. ایشان همیشه بسیار قانون‌مدار بودند. تا جایی که اخیرا پشت پول‌ها را امضا نمی‌کردند و می‌گفتند ممنوع شده است! ایشان از این منظر همواره به قانون اساسی و ولایت فقیه التزام داشت. بعد دیگر اما دوستی با رهبری است. ایشان سال‌ها با آیت‌الله خامنه‌ای دوست بودند. ایشان بسیار در مورد رفقایشان بامعرفت بودند، اما مثلا دیدیم که دوستانی مانند آقای شجونی در مورد ایشان چه چیزهایی که نگفت. اما آقای هاشمی چون در گذشته با ایشان دوست بودند، سکوت می‌کردند و حتی اولین کسی که برای آقای شجونی تسلیت گفت، ایشان بود. با این‌که می‌دانست آقای شجونی چه دروغ‌هایی نسبت به ایشان گفت. بنابراین پدر با مقام معظم رهبری بسیار دوست بودند، ارتباط خانوادگی داشتند، مسائل خانوادگی را می‌گفتند. ایشان هیچ‌وقت دوستی‌هایشان را زیر پا نمی‌گذاشتند. از منظر ولایت فقیه هم به امام و هم به آیت‌الله خامنه‌ای می‌گفتند که وقتی شما تکلیف کنید، من انجام می‌دهم. از بعد ولایت فقیه و مسائل حکومتی. ولی من می‌روم بحث می‌کنم، نظرم را منتقل می‌کنم، حرفم را می‌زنم. اگر تکلیف نکردند، من کار خودم را انجام می‌دهم، ولی اگر تکلیف کردند، مسئولیت با ولی فقیه بود.

یاسر: حال من یک بعد دیگر را بگویم. اگر تاریخ ارتباط آقای هاشمی با امام را مرور کنید، قطعا شخصیتی صمیمی‌تر و نزدیک‌تر، باوفاتر و امین‌تر از آقای هاشمی برای امام نمی‌توانید پیدا کنید. جملاتی که امام برای آقای هاشمی گفتند، برای هیچ‌کس بیان نکردند. یا احکامی که امام به آقای هاشمی دادند، از اطمینان به آقای هاشمی بود. ولی اگر این خناسانی که امروز هستند، آن موقع هم جولان امروزشان را داشتند، بدترین رابطه بین امام و آقای هاشمی را ترسیم می‌کردند. چون آقای هاشمی بسیار صریح بودند. مثلا نامه‌ای که در مورد اوضاع بنی صدر به امام نوشت. یا در مواردی که ایشان سر آقای منتظری با امام به بحث نشستند. یا مثلا در جنگ و مسائلی که بود، صریح و بی‌پرده با امام صحبت می‌کردند. درواقع اگر این خناسان آن موقع هم بودند، همین کار را و بدتر از این را انجام می‌دادند. چراکه این افراد منفعتشان در این است و امروز فریادشان از همه بلندتر است.

فاطمه: این نامه‌ای که یاسر گفت، در کتاب خاطرات آقای ناطق نوری موجود است؛ نقل شده که ظاهرا امام(ره) از بنی‌صدر دفاع می‌کرد و شرایط خوبی نبوده. پدر من رفتند پیش امام و گفتند این مشکلات هست. امام به ایشان فرمودند بروید به فکر آخرتتان باشید. آقای هاشمی هم جواب دادند نمی‌شود که همه‌اش ما به فکر آخرتمان باشیم، شما هم یک مقدار به فکر آخرتتان باشید.

می‌شود این‌طور گفت که بین مردم و مناصب سیاسی که وجود دارد، همیشه یک پلی هست به نام مطبوعات و رسانه. نگاه آقای هاشمی به رسانه‌ها چطور بود؟ یعنی به جز سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها که خب اقتضای شرایط سیاسی‌شان بود. نگاه رسانه‌ای آیت‌الله چه سمت و سویی داشت؟

یاسر: یکی از نقاط مهم فعالیت سیاسی آقای هاشمی در قبل از انقلاب سال‌نامه و بعدتر فصل‌نامه «مکتب تشیع» بود که ایشان در حوزه آن را شروع کرد. یک کار مجله‌ای بود که آن زمان ۱۰ هزار تیراژ داشت. و پول مقالات را هم خودشان می‌دادند. یک سیستم رسانه‌ای، تولیدی و حتی توزیع کاملا درست در سراسر کشور که بعدها همین شد یک مبنای ارتباطی برای انقلاب؛ که اعلامیه‌ها را از همین طریق و از کانال دفاتری که بود، توزیع کنند.

یعنی شبکه رسانه‌ای داشتند.

یاسر: دقیقا. نویسنده‌های قهاری را کنار هم جمع کرده بودند و به اسم مکتب تشیع جلسات سیاسی خودشان را می‌گذاشتند. لذا اولین فعالیت قوی آقای هاشمی در رسانه آن مجله بود. بعد از انقلاب هم خب نوع ارتباط ایشان طبیعی بود که مدام نشست‌های مطبوعاتی و مصاحبه‌ها باشد که البته از اهم برنامه‌های ایشان بود و برایش وقت می‌گذاشتند. ارتباط با خبرنگاران و رسانه‌ها برایشان بسیار مهم بود و بخش عمده اطلاعاتش را از رسانه‌هایی که در اختیار عموم بود، به دست می‌آورد. درواقع به اعتقاد من ایشان با رسانه زندگی می‌کرد.

فاطمه: اولین رادیو را هم ایشان خرید. امام یک مبلغی به ایشان دادند که برو رادیو بخر و برای من خبرها را بیاور. چیزی که در سال‌های اخیر برای آقای هاشمی خوشحال‌کننده بود، این بود که می‌گفت با شکل گرفتن فضای مجازی دیگر هیچ‌کس نمی‌تواند چیزی را از مردم پنهان کند و حقایق در این فضای مجازی روشن خواهد شد.

یاسر: کلا دیدگاه آقای هاشمی به ظهور تکنولوژی‌های جدید دیدگاهی مثبت و فایده‌بر بود. مثلا ماهواره را ایشان حمایت می‌کرد و رفتارهای منعی را قبول نداشت. در بحث اینترنت ایشان بسیار موافق بود و تنها می‌گفت که بخش‌های غیرسازنده هم دارد، اما قسمت‌های سازنده‌اش مهم‌تر است و تقریبا هم همیشه حامی تکنولوژی‌های جدید بود.

فاطمه: حتی اول انقلاب در هیئت دولتی که آقای خاتمی وزیر ارشاد بود، بحث ممنوعیت ویدیو پیش آمده بود که ایشان مخالفت کرده بود و حرفشان این بود که با تکنولوژی نمی‌شود مخالفت کرد. و حتی قبل‌تر، فکر می‌کنم سال ۵۲ بود که ایشان تلویزیون خرید. آن موقع در خانواده‌های مذهبی این اتفاق نمی‌افتاد. اگر هم فیلمی را می‌خواستیم ببینیم که آن موقع چند سریال هفتگی مانند مراد برقی بیشتر نبود، یا منزل دایی‌مان می‌دیدیم، یا خانه یکی از همسایه‌ها. پدرم که تلویزیون را آورد، به ما گفت تلویزیون بد نیست؛ استفاده از آن باید درست باشد. مثلا موسیقی‌هایی را که پخش می‌شد، نمی‌دیدیم. حتی چه پدر و مادرمان خانه بودند و چه نه، فائزه ما مسئول کم کردن صدای موسیقی تلویزیون بود. آن موقع حتی مارش اخبار هم گوش نمی‌دادیم. یکی دو تا سریال، اخبار و کارتون‌های تلویزیون را تماشا می‌کردیم. بعد از انقلاب هم می‌گفتند ما نمی‌توانیم به‌زور به مردم بگوییم تو دین‌دار باش. بلکه باید آن‌قدر بستر را خوب بسازیم و درست مردم را تربیت کنیم که خودش انتخاب کند.

چقدر قائل به این نکته هستید که آقای هاشمی بخشی از تاریخ معاصر ایران را با خودشان بردند؟ و احتمالا اگر شما میراث‌دار آن تاریخ هستید، آیا یک روز مکشوف خواهد شد؟

فاطمه: من مطمئنم که اسراری را نگفتند. خاطرم هست که سال ۷۹ تصادف کرده بودم و چهار ماه در همین منزل پدر و مادرم بودم. به ایشان گفتم خب شما خیلی مسائل را نگفتید. من از شما فیلم‌برداری می‌کنم، شما آن‌جا بگو. ایشان که قبول کرد، دوربین را آوردم و شروع کردیم مصاحبه کردن، اما دیدم مثل گفت‌وگوی در تلویزیون حرف می‌زند. گفتم قرار بود چیزهایی را بگویید که نمی‌شود در صدا و سیما بگویید. ایشان گفت خب جلوی تو نمی‌شود! گفتم خب من دوربین را می‌گذارم خودم می‌روم بیرون. ایشان خندید گفت این‌طوری نمی‌شود. بعد از مدتی من به ایشان یک دفترچه دادم و گفتم من اصلا این را باز نمی‌کنم، فقط شما بنویسید. که خودشان می‌گفتند بعد از مرگ من باید بازش کنید. و من مطمئنم که بااین‌حال باز خیلی چیز‌ها را ننوشتند.

خب این دفترچه‌ها چه زمانی قرار است باز شود؟

فاطمه: خب فعلا که باز نمی‌شود قطعا. اما بالاخره یک زمانی وقتش می‌رسد. بااین‌حال ایشان خیلی بیشتر از آن چه را که نوشت، با خودش برد. خیلی از حرف‌ها را من هم در دفترچه خودم می‌نوشتم.

پس شما برنامه‌ای برای این دفترچه‌ها ندارید؟

فاطمه: شاید تا زنده‌ایم نه.

حالا بیایید از این فضا بگذریم. یک‌سری جملات کلیشه‌ای در مورد خانواده هاشمی هست که قطعا خودتان هم شنیدید. مثلا این‌که آقای هاشمی یک زمین دارد که ایران هم در آن است. یا مثلا فکر کنم هر کدامتان یک اتوبان در کانادا دارید!

فاطمه: یکی هم نه چندتا. بیشتر هم فائزه که اصلا پایش به کانادا نرسیده.

 
اما خب بعد از فوت آیت‌الله کمی نگاه‌ها تغییر کرد. آن حرف‌ها از کی شروع شد؟

فاطمه: از قبل از انقلاب. اصلا مجاهدین خلق شروع‌کننده این حرف‌ها بودند. پدرم در دوران مبارزه، بالاخره مانند بسیاری از روحانیون دیگر ازجمله آقایان منتظری، طالقانی، لاهوتی و غیره به مجاهدین کمک مالی و مشورتی می‌دادند. حتی برخی مجاهدین این‌ها را لو دادند که به زندان افتادند. مذهبیون مجاهدین که کشته شدند، در داخل مجموعه کودتایی رخ داد و متاخرینی که نگاه کمونیستی داشتند، مانند آرام و افراخته علیه شریف امامی و آن گروه اقداماتی را انجام دادند. یک روز یکی از این‌ها اعتراض کرده بود که چرا دیگر به ما کمک نمی‌کنید. آقای هاشمی هم جواب داده بود ما و شما راهمان در براندازی شاه مشترک است، اما ما می‌خواهیم علی را جای شاه بیاوریم شما دنبال لنین هستید. ظاهرا از همان جا بی‌احترامی‌ها شروع شد و من که در مدرسه رفاه درس می‌خواندم و هم‌کلاسی‌هایم بچه‌های برخی از آن‌ها بودند، دیگر این حرف‌ها را می‌شنیدیم که فلانی آخوند فئودال است، باغ پسته دارد و غیره. البته وضعمان بد نبود و قبل‌تر هم گفتم، یک زمین دوهزار متری در محدوده دزاشیب داشتیم که می‌خواستیم آن را بسازیم، اما به‌خاطر مبارزات اتفاق نیفتاد و همان‌جا ایشان تیر خورد. بعدها حتی خارج از کشور هم این حرف‌ها را برای تخریب گفتند. مثلا مجله فوربس نوشت که هاشمی پنجمین فرد ثروتمند جهان است. چون می‌دانستند ایشان کسی است که می‌تواند انقلاب را به جای خوبی برساند.

شاید در فضای سیاسی ایران یک خانواده باشد که این‌طور همه از آن حرف بزنند و با اسم کوچک خطاب شوند. حتی این‌جا ما هم می‌گوییم آقای هاشمی یا خانم هاشمی، اما بیرون به اسم کوچک صدا می‌کنیم! این برای شما چه حسی دارد، چه پیامی دارد؟

فاطمه: این‌که خیلی هم خوب است. دلیلش این است که کنار مردمیم. آن مردم اسمشان را نمی‌برند، عکسشان را نمی‌اندازند، آن‌ها که یواشکی می‌روند سفر خارج و برمی‌گردند، این‌ها همه ریا می‌کنند و ما هم توی آن‌ها بودیم بالاخره و دیدیم. تفریحاتشان را می‌دانیم، سفرهایشان را می‌دانیم. اما تنها بچه‌های آقای هاشمی بودند که هر کاری می‌کردند، نوشته می‌شد و صدتا دروغ هم بهشان اضافه می‌شد. و این دلیلش در کنار مردم بودن است.

آقا یاسر یک سوال صریح و بی‌پرده که من فقط نقل قول می‌کنم. در فضای تندروها می‌گویند که آقای هاشمی هزینه فرزندانش شد.

فاطمه: اتفاقا فرزندانش هزینه او شدند!

من فقط نقل قول می‌کنم، اما خب حتما شما هم شنیدید که می‌گویند آقای هاشمی را فرزندانش خراب کردند. این‌ها چه مبنایی بود؟

فاطمه: بر مبنای حسادت‌ها.

یاسر: حالا این‌که می‌گویند آقای هاشمی هزینه فرزندانش شد، می‌تواند حرف درستی هم باشد. ما که تجربه رفتاری سیاسی آقای هاشمی را نداشتیم. شاید باید در یک جاهایی دقت بیشتری می‌کردیم تا آن‌ها نتوانند برای تخریب از این طریق اقدام کنند. اما خوش‌بختانه امروز معلوم شد که ما آن غولی که ساخته بودند نیستیم. اعم از ثروت یا شایعات دیگری که گفته می‌شد. لذا اگر دقت ما بود، شاید بهتر می‌شد. اما خب شیوه دشمن همین است. درخصوص مهدی ما اعتقاد داریم که نمی‌توانستند آقای هاشمی را بعد از آن آخرین خطبه نماز جمعه مستقیما کاری داشته باشند، بنابراین از طریق مهدی وارد شدند که طبعا فرزند عزیز پدر است و اگر عزیزترین چیز فرد را بگیری، می‌توانی روی او تاثیر بگذاری. اما این‌ها نفهمیدند که برای آقای هاشمی، انقلاب عزیزتر از مهدی بود. پس این فشار باعث نشد آقای هاشمی از عقاید خودش کوتاه بیاید.

دورهمی‌های خانواده آقای هاشمی حال فرق کرده. صحبت از نبود ایشان گریزناپذیر است. نبود ایشان را چطور می‌گذرانید.

فاطمه: با غصه. با خاطراتشان، با عکس‌ها و فیلم‌هایشان.

یاسر: من رئیس دفتر حاج آقا در مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد بودم. به جز مسائل خانوادگی در مسائل کاری هم می‌توانم بگویم یک پشتوانه خیلی بزرگی را از دست دادیم. واقعیت ماجرا این است که تا همین الان که ما با شما نشستیم، هنوز نفهمیدیم. به خاطر همین حضور مردم و تسلیت‌ها و رفت‌وآمد و شلوغی‌هایی که هست، شاید هنوز باورمان نشد و درک نکردیم که ایشان نیست. بااین‌حال نگرانیم برای خانواده که پشتوانه، انیس، همراه و نقطه صبرمان را از دست دادیم.

بیشتر برای ایران بدون آیت‌الله ناراحتید یا خانواده بدون آقای هاشمی؟

فاطمه: راستش را بگویم من برای خودم بیشتر ناراحتم. فقط برای دیدنش.

یاسر: خب این خانواده ظرف چند لحظه بی‌پدر شد. هیچ آمادگی نداشتیم. اما خب کشور هم همین‌طور بود. ظرف چند لحظه کشور بی‌هاشمی شد. کسی که شاید پیداکردن جایگزین برای او سخت باشد یا اصلا وجود نداشته باشد.

فاطمه: تمام این‌ها که یاسر می‌گوید درست است اما من واقعا برای این که دیگر نخواهم دیدش بیشتر غصه می‌خورم. به‌خصوص که من با پدر راحت‌تر از همه بودم.


منبع: برترینها

محبوب‌‌ترین نام پسران ایرانی/ نام علی بی رقیب است

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور گفت: امیرعلی همچنان محبوبترین نام پسران ایرانی است.

به گزارش ایرنا، سیف الله ابوترابی امروز (سه شنبه) با تبریک میلاد با سعادت مولود کعبه و روز پدر افزود: هشت درصد اسامی که ایرانیان در حدود ۱۰۰ سال گذشته انتخاب کرده اند، شامل نام ها یا القاب مبارک حضرت امیر بوده است.

وی در خصوص فراوانی این نامها نیز گفت : بیش از ۸۵ درصد این اسامی، نامهایی است که شامل نام مبارک علی است.
 
سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور ادامه داد: سهم نام مرتضی ۵ درصد، امیر، ۴ درصد، حیدر ۱٫۵ درصد و سایر القاب حضرت شامل اسدالله، سیف الله، ابوالحسن، ابوالحسین، ابوتراب و ولی الله حدود ۴٫۵ درصد است.
 
سخنگوی سازمان ثبت احوال تصریح کرد:این نام امسال نیز محبوب ترین است. نکته جالب توجه آن که نام امیرعلی از نام های قدیمی مورد استفاده مردم است.
 
وی اضافه کرد: نخستین کسی که نام امیرعلی برای وی در ثبت احوال به ثبت رسیده متولد سال ۱۲۰۰ در زنجان بوده است.
 
ابوترابی گفت: نام مبارک علی نیز همچنان محبوب است. از ابتدای سال ۱۳۹۶ تا کنون ۲۶۹۶ کودک به نام مبارک علی و امیر علی مزین شده اند.
 
وی خاطرنشان کرد: ایلیا در اصل نام حضرت امیر به سریانی است. در فروردین جاری، برای ۳۳۶ کودک به این نام شناسنامه صادر شده است.
 
ابوترابی تاکید کرد: یکی از نامهای دیگر علیسان است که در این مدت که از سال ۹۶ گذشته به عنوان نام ۶۶ نوزاد تازه متولد شده انتخاب شده است.


منبع: الف

هدی از شکنجه شیطانی ۲ جوان در خانه مادربزرگ گفت

دو پسر جوان وقتی به راز زندگی دختر ۱۳ساله پی بردند وی را از تهران ربودند و در قزوین آزار دادند.

متهمان که از طریق دوربین های مداربسته یک داروخانه شناسایی و ردیابی شده بودند دختر نوجوان را تهدید کردند اگر از آنها شکایت کند راز زندگی اش را در برملا و آبرویش را می برند.
 
اوایل اسفند ماه سال گذشته دختر ۱۳ساله ای به نام هدی به تنهایی به پلیس آگاهی رفت و از دو پسر آزاگر شکایت کرد.
 
دختر تنها گفت: از چند سال پیش که پدر و مادرم از هم جدا شدند زندگی ام تغییر کرد. پدرم که معتاد بود مرا رها کرد و ناچار شدم با مادرم زندگی کنم. اما مادرم هم زندگی خوبی نداشت. او هر روز به بهانه ای مرا از خانه بیرون می انداخت تا همراه دوستان غریبه اش مواد بکشد.
 
وی ادامه داد: چند روز قبل مادر بار دیگر با من دعوا کرد و مرا از خانه بیرون انداخت. بی هدف در کوچه پس کوچه های محله مان راه می رفتم که دو پسر جوان با موتور راهم را بستند. آنها گفتند از ماجرای زندگی ام باخبر هستند و راز زندگی من و مادرم را می دانند .آنها که می گفتند قصد کمک کردن به مرا دارند از من خواستند تا همراهشان بروم. من هم چون جایی برای ماندن نداشتم و از رفتارهای مادرم خسته شده بودم سوار موتور آنها شدم اما آنها به سمت جاده ای ناشناس رفتند. وقتی اعتراض کردم مرا کتک زدند و بدون توجه به فریادهای کمک خواهی ام مرا در یک خانه متروک آزار دادند. آنها تهدیدم کردند اگر ماجرا را به کسی بگویم رازهای زندگی خودم و مادرم را در محل پخش می کنند و آبرویم را می برند.
 
به دنبال شکایت دختر نوجوان تلاش پلیس برای ردیابی پسران آزارگر آغاز شد. دختر نوجوان در ادامه گفت: پسران جوان بعد از آزار و شکنجه وقتی دیدند حالم خوب نیست به یک داروخانه رفتند تا برایم دارو تهیه کنند. با نشانی هایی که این دختر به پلیس داد دوربین های مداربسته داروخانه مورد بازبینی قرار گرفت و دو پسر جوان شناسایی شدند.
 
یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که دو پسر ۲۵ساله در جنوب تهران بازداشت شدند و دختر نوجوان در مواجهه حضوری آنها را شناسایی کرد. دو پسر جوان ربودن و آزار دختر نوجوان را انکار کردند.
 
یکی از آنها گفت: هدی از شرایط سخت زندگی اش خسته شده بود به همین خاطر همراه من و دوستم به خانه مادربزرگم آمد و شب را آنجا ماند. او وقتی به خانه اش برگشت از ترس مادرش گفت که مورد آزار قرار گرفته است. به همین خاطر هم به تنهایی پیش پلیس رفت و شکایت کرد.من و دوستم او را آزار نداده ایم.
 
دو متهم جوان در حالی روانه بازداشتگاه شده اند که قرار است به زودی غیرعلنی و پشت درهای بسته در دادگاه کیفری محاکمه شوند.
 
منبع:رکنا
 


منبع: الف

کلاه پلیس راهنمایی رانندگی با دستگاه قضایی مشهد توی هم رفت

اعتماد نوشت:معاون حقوقی پلیس راهور با انتقاد شدید از نحوه اطلاع‌رسانی در مورد پرونده فرماندهی پلیس راه خراسان رضوی در حادثه تصادف زنجیره‌ای گفت: هیچ مورد قصوری از سوی پلیس در این حادثه وجود نداشته و آنچه که تحت عنوان اظهارات منتسب به فرمانده پلیس راه بیان شده، غلط است. 

سرهنگ محمد ترحمی با اشاره به تصادف زنجیره‌ای رخ داده در آزادراه شهید شوشتری مشهد و حواشی پس از آن‌که بازپرس پرونده، فرمانده پلیس راه استان خراسان رضوی را به عنوان مقصر حادثه اعلام کرده بود، گفت: در این روز ٧٨ هزار وسیله نقلیه از این مسیر تردد کردند و از این ٧٨ هزار وسیله نقلیه تنها ۴٣ دستگاه با یکدیگر تصادف کردند که ٢٣ نفرشان مقصر حادثه بودند.

 وی با اشاره به اتهاماتی که از سوی مقام قضایی به رییس پلیس راه استان خراسان رضوی وارد شده، گفت: اتهام عدم اطلاع‌رسانی و عدم نصب علایم به فرماندهی پلیس راه مطرح است این در حالی است که اطلاع‌رسانی به موقع از سوی پلیس راه و بر اساس شواهد موجود انجام و گشت‌زنی خودروها نیز در طول مسیر انجام شده بود.

ضمن اینکه نصب علایم به هیچ عنوان وظیفه پلیس نیست و راهداری مسوول آن است و البته در این محور نیز علائم نصب شده و همان‌طور که گفتم دو تابلوی هوشمند در قسمت ابتدا و انتهای بزرگراه که مه‌گرفتگی در آن بسیار رخ می‌دهد، نصب شده که سرعت مطمئنه و شرایط رانندگی در این محور را اعلام کرده بود.

ترحمی با تاکید بر اینکه برابر ماده ۶١۵ آیین دادرسی کیفری باید احضار فرمانده پلیس راه خراسان رضوی با اطلاع مافوقش یعنی فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی انجام می‌شد، گفت: متاسفانه نخستین اقدام خلاف در این زمینه همین موضوع بود چرا که احضار فرمانده پلیس راه بدون اطلاع فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی انجام شده و ایشان از طریق رسانه‌ها متوجه این موضوع شدند.

وی با بیان اینکه پلیس راهور با احضار فرمانده پلیس راه استان مشکلی نداشته و همواره از مشخص شدن سهم دستگاه‌های مختلف در بروز حوادث استقبال کرده است، گفت: اما مشکل اینجاست که طبق قانون تحقیقات مقدماتی باید محرمانه باشد، اما در این مورد این اتفاق رخ نداده و حتی در شرایطی که تحقیقات اولیه در حال انجام بود، نام فرمانده پلیس راه نیز به عنوان متهم از سوی مقام قضایی مطرح شد.

معاون حقوقی پلیس راهور ناجا با بیان اینکه به عنوان وکیل رییس پلیس راه خراسان رضوی نیز در تمام مراحل قضایی او را همراهی کرده‌ام، گفت: اتهاماتی که در مصاحبه‌ها مطرح شده و آنچه که تحت عنوان اقرار به فرمانده پلیس راه استان خراسان رضوی منتسب شده به هیچ عنوان صحیح نیست و این سخنان از سوی این فرد مطرح نشده است. پلیس در این حادثه و برابر آنچه که قانون برایش مشخص کرده کوتاهی نداشته و حتی اقداماتی را بیشتر از وظایفش انجام داده که از جمله آن اسکان درراه‌ماندگان و… بوده است.

ترحمی با تاکید بر اینکه پلیس نیز همچون دیگر شهروندان باید از حقوق شهروندی برخوردار باشد، گفت: در بسیاری از پرونده‌ها که اتهام نیز به نوعی ثابت شده نام متهم را با عنوان اختصاری بیان می‌کنند اما متاسفانه در این پرونده شاهد آن هستیم که پیش از ارسال پرونده به دادگاه و محرز شدن حکم، از فرمانده پلیس راه به عنوان متهم یاد کرده و حتی اظهاراتی را به خلاف به وی منتسب کرده‌اند.

وی با اشاره به شکایت پلیس از بازپرس پرونده اظهار کرد: این شکایت در دستگاه قضایی ثبت شده و در حال رسیدگی است.

 ترحمی با تاکید بر اینکه هیچ بازداشتی در کار نبوده و با قرار کفالت پرونده فرمانده پلیس راه در حال رسیدگی است، گفت: هیچ کوتاهی نیز به پلیس منتسب نیست، کارشناسان ما سوگند یاد کرده‌اند که همواره حقیقت را بیان کنند و طبق گزارش کارشناسان دادگستری و کارشناسان پلیس هیچ قصوری متوجه پلیس و وزارت راه در این حادثه نبوده است.

معاون حقوقی پلیس راهور ناجا در پایان از شیوه اطلاع‌رسانی این موضوع به‌شدت انتقاد کرد و گفت: اینکه بیان کنند فرمانده پلیس راه یک استان بازداشت شده و مطالبی خلاف واقع را نیز به وی نسبت دهند، اقدامی نامتعارف است و به نظرم این شیوه‌ها برای تحقیر متهم و تشویش اذهان عمومی کاربرد دارد.


منبع: الف

پرتاب محیط‌زیست از چاله ریاست جمهوری به چاه وزارتخانه

طرح تشکیل وزارت محیط‌زیست و منابع طبیعی در جلسه علنی روز سه‌شنبه مورخ ۲۶ بهمن‌ماه ۹۵، در سکوت رسانه‌ای، توسط برخی از نمایندگان، به هیئت‌رئیسه مجلس شورای اسلامی تسلیم شد تا در دستور کار بررسی و تصویب قرار گیرد.

در صورت تصویب چنین طرحی که جزئیاتی زیادی از آن منتشرنشده است، سازمان نظارتی حفاظت محیط‌زیست ذیل ریاست جمهوری با ادغام سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری به دستگاهی با اختیارات اجرایی به سطح یک وزارتخانه تنزل خواهد یافت. در این یادداشت دلایلی مبنی بر عدم افزایش کارایی این سازمان در جلوگیری از روند تخریب محیط‌زیست در صورت تبدیل‌شدن به وزارتخانه بیان خواهد شد.

●مسئله اساسی محیط‌زیست با ایجاد وزارتخانه حل خواهد شد 
مسئله اصلی ناکارآمدی سازمان حفاظت محیط‌زیست نوع گفتمان حاکم بر فضای مسئولان آن است که ضد پیشرفت اقتصادی می‌باشد؛ بدین معنا که سازمان حفاظت محیط‌زیست، به‌جای اتخاذ راهبرد بهره‌برداری صیانتی از منابع طبیعی، صرفاً از طرح‌های توسعه‌ای ممانعت می‌کند.
 با توجه به مشکلات متعدد پیش‌آمده در کشور طی سال‌های اخیر از قبیل ریزگردها، فرسایش خاک و کاهش سطح جنگل‌ها و مراتع، این رویکرد کارایی چندانی نشان نداده است. سازمان حفاظت محیط‌زیست با هرگونه طرح اقتصادی، از پروژه‌های شیرین سازی آب دریاگرفته تا معدن‌کاوی مناطق کویری کشور، با این توجیه که برای محیط‌زیست خطرآفرین است، اساساً مخالفت می‌کند. نتیجه این مخالفت‌های تک‌بعدی تا امروز، چیزی جز کشمکش لفظی وزرا با سازمان و یا توسعه بی‌ضابطه و بعضاً مخفیانه فعالیت‌های اقتصادی در پی نداشته است که همگی این موارد، شأن سازمان را نزد متخصصان تنزل داده و در نگاه مردم، سازمان حفاظت محیط‌زیست تبدیل به سازمان مانع کسب‌وکار و تولیدشده است.

به‌عنوان نمونه اخیراً وزیر صنعت، معدن و تجارت از رویکرد سلبی سازمان حفاظت محیط‌زیست انتقاد کرد و اظهار داشت: «محیط‌زیست به علت عبور چهار گورخر (در منطقه بهرام گور) به روی آن منطقه دست گذاشته و اجازه کار (معدن‌کاوی مس) در آنجا را به ما نمی‌دهد». وی افزود: «می‌گوییم اینجا را بدهید به معدن کار. معدن کار، گورخرها را هم تکثیر می‌کند تا جایی که کشور پر از گورخر شود؛ اما سازمان حفاظت محیط‌زیست مخالفت می‌کند و می‌گوید بخش خصوصی گورخرهای ما را از بین می‌برد!».

رفتارهای سلبی ازاین‌دست در برابر دستگاه‌های اجرایی که ماهیتاً به دنبال توسعه اقتصادی هستند، منجر شده است که سازمان حفاظت محیط‌زیست و وظایف نظارتی آن در دولت به حاشیه رفته و نهایتاً تخریب عرصه‌های طبیعی در پهنه کشور افزایش یابد.

سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌بایست «رویکرد سلبی» خود در تعامل با بنگاه‌ها و دستگاه‌های اقتصادی را اصلاح نماید؛ زیرا یکی از اهداف هر حکومتی‌، ایجاد اشتغال، تولید و توسعه پایدار به‌وسیله بهره‌برداری از منابع طبیعی است.

حفظ و احیای منابع طبیعی و محیط‌زیست نیز درگرو بهره‌برداری صیانتی از آن است. مضافاً اینکه به دلیل وسعت عرصه‌های منابع طبیعی، بودجه و توان مدیریت دولتی کفاف هزینه‌های نظارت و مراقبت را نخواهد داد. لذا باید مردم را با سازوکارهای مصونیت بخش به صحنه آورد به‌گونه‌ای که رفتار آن‌ها آسیب‌زا نباشد نه اینکه با رویکرد پلیسی مردم را از انجام کاری منع نمود.

ضرورت تغییر نگرش سازمان محیط زیست از رویکرد سلبی به ایجابی
 پیشنهاد سیاستی به قانون‌گذار این است که به‌جای اتخاذ رویکرد پرهزینه و ناکارآمد «نهادسازی دولتی» سازوکارهای قانونی به نحوی اصلاح شود که هرکدام از بنگاه‌های اقتصادی بتوانند به نسبت احیای منابع طبیعی از آن بهره‌برداری نمایند؛ یا اینکه به ازای حجم ناگزیر تخریب منابع طبیعی در اثر فعالیت‌های اجرایی، به همان نسبت به اقدامات اصلاحی مبادرت کنند.

لازمه اجرای هر چه مؤثرتر این سازوکار، در اختیار نهادن «ابزارهای مناسب» برای سازمان حفاظت محیط‌زیست است که مجلس می‌بایست آن‌ها را در قالب قوانین موضوعه کشور مصوب نماید. به‌عنوان‌مثال در ایالات‌متحده امریکا پرورش‌دهندگان آبزیان غیربومی می‌بایست به‌منظور اخذ مجوز فعالیت، مبلغ بالایی را به‌صورت وثیقه در اختیار دولت قرار دهند که در صورت بروز هر مشکلی در زیستبوم آبزیان، این مبلغ از تمامی تولیدکنندگان آن منطقه قابل وصول خواهد بود. دولت این هزینه را صرف انجام اقدامات اصلاحی می‌کند، ضمن آنکه این امکان برای دولت وجود دارد که رتبه اعتباری افراد متخلف را تنزل داده و آن‌ها را به‌شدت تنبیه کند.

 به‌این‌ترتیب سازمان حفاظت محیط‌زیست امریکا در قبال بهره‌برداری‌های صورت گرفته از منابع طبیعی به‌جای مقابله صرف با فعالیت‌های ناگزیر اقتصادی، با اتخاذ چنین سیاستی بهره‌برداران را به حفظ و احیای منابع طبیعی تشویق خواهد کرد. ضمن اینکه هزینه خسارات وارده به محیط‌زیست طی بهره‌برداری از منابع، با لحاظ ضمانت‌های اجرایی لازم توسط بهره‌برداران پرداخته خواهد شد.

●ناکارآمدی ادغام دو دستگاه اجرایی و نظارتی با مأموریت های متفاوت 
یکی دیگر از معایب تشکیل وزارت محیط‌زیست و منابع طبیعی، ادغام دو سازمانی است که ازنظر مأموریت تفاوت ماهوی دارند؛ زیرا سازمان منابع طبیعی وظیفه دارد منابع لازم برای تولید کشاورزی را به این بخش تخصیص دهد، درحالی‌که سازمان حفاظت محیط‌زیست شأن نظارتی بر حسن بهره‌برداری از منابع و جلوگیری از تخریب آن‌ها را بر عهده دارد. لذا در بهترین شرایط یکی از دو مأموریت قربانی دیگری خواهد شد. کما اینکه پیش‌تر در ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیت‌بدنی و تشکیل وزارت ورزش و جوانان، مشکلات حوزه جوانان نه‌تنها مرتفع نشد، بلکه به حاشیه رانده شد.

●چاقوی دولبه نظارت پذیری سازمان ناظر 
تبدیل سازمان به وزارتخانه گرچه امکان نظارت بیشتر نمایندگان محترم مجلس را بر دستگاه‌های دولتی افزایش می‌دهد، اما به همان میزان امکان اعمال فشار برخی نمایندگان را در اتخاذ تصمیمات دستگاه ناظر محیط‌ زیست در حوزه انتخابیه خود بیشتر می‌کند. برای مثال افراط در پروژه‌های سدسازی پس از انقلاب، ماحصل نوعی رقابت منفی بین نمایندگان برای اعمال فشار به وزارت نیروست.

در پایان پیشنهاد می‌شود نمایندگان محترمی که پیگیر تصویب قانون تشکیل وزارتخانه محیط‌زیست هستند قبل از تصویب قانون جدید، بر ساماندهی و اصلاح قوانین انبوه پیشین تمرکز کرده و در جهت تغییر رویکرد سلبی به ایجابی و تقویت سازوکارهای تنبیهی مؤثر برای تخریب گران منابع طبیعی گام بردارند.


منبع: الف

وکیل جوان به دست دوست قدیمی اش کشته شد/ مقتول، وکالت قاتل را در پرونده طلاق همسرش برعهده داشت

ایران نوشت:دو روز بعد از اعلام خبر ناپدید شدن یک وکیل دادگستری در کرج، عامل جنایت خبرقتل احمد را به خانواده‌اش داد.

خانواده مقتول سه روز پیش در پی گمشدن رضا، از پلیس برای یافتن او درخواست کمک کردند تا اینکه با گذشت دو روز از ناپدید شدن وی، ناگهان مردی درتماس با خانواده‌اش، خبرقتل وکیل جوان را اعلام کرد.

خانواده رضا نیز بلافاصله پلیس را در جریان قرارداده و با شروع تحقیقات پلیسی، دستورشناسایی ودستگیری قاتل صادر شد. این مرد پس ازدستگیری وبازجویی‌های جنایی، محل دفن جسد و چگونگی قتل را تشریح کرد.بعد هم مأموران را به حوالی فرودگاه پیام در ماهدشت برد ومحل دفن جسد مقتول را نشان داد.

متهم به قتل که مردی ۳۵ ساله است به کارآگاهان گفت: با مقتول از دوران بچگی در یک محل زندگی می‌کردیم و با هم دوستی دیرینه و خانوادگی داشتیم. روز حادثه به بهانه‌ای سوار ماشین‌اش شدم.وقتی دربین راه گفت که سردرد دارد من که از قبل قرص تهیه کرده وبه دنبال فرصت مناسبی بودم آن را به اوخوراندم که پس از مدتی هشیاری‌اش را از دست داد. در همان وضعیت او را خفه کردم. پس از اینکه جسدش را دفن کردم کارت بانکی‌اش را برداشته و ۶ میلیون تومان از حسابش به حساب خودم واریزکردم. سپس ماشینش را همانجا رها کردم ورفتم.

ابراهیم مرادی بازپرس جنایی دادسرای کرج در این باره  گفت: قاتل که دریک شرکت خصوصی کار می‌کرد؛ فردی تحصیلکرده است که با همسرش اختلاف داشته و در حال طلاق بودند.به همین خاطربه دلیل آشنایی دیرینه‌ای که با مقتول داشت او را به‌عنوان وکیل پرونده‌اش انتخاب کرده بود.او در بازجویی‌ها اعتراف کرد که در ماجرای قتل وکیل همدستی نیز داشته که اونیز دستگیرشده است. متهم به قتل در بازجویی‌ها گفت: «وکیلم به نفع من کار نمی‌کرد و از دستش عصبانی بودم وبه همین خاطراوراکشتم.»

اما با وجود مدارک و اعترافات ضد و نقیض‌اش احتمال می‌رود انگیزه قتل به خاطرمسائل دیگری باشد که این جنایت ازابعاد مختلف در دست بررسی است. همچنین از پزشکی قانونی خواسته شده که وضعیت روانی قاتل و همدستش و نقش هر کدام در این جنایت مشخص شود.


منبع: الف

ابهام در پرداخت افزایش مستمری مددجویان نهادهای حمایتی

در شرایطی که بر اساس مصوبه مجلس، باید از ابتدای سال ۹۶ افزایش مستمری مددجویان نهادهای حمایتی بر مبنای ۲۰ درصد حداقل دستمزد اجرایی شود، پرداخت رقم جدید مستمری ها در هاله ای از ابهام قرار دارد.

به گزارش میزان، روز ۱۸ دی ماه ۹۵، نمایندگان مجلس شورای اسلامی دولت را موظف کردند تا حداقل مستمری مددجویان کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی را علاوه بر یارانه ای که اکنون دریافت می کنند به میزان ۲۰ درصد حداقل دستمزد مصوب شورایعالی کار افزایش دهند.

مقرر شده بود اعتبارات این افزایش از محل منبع هدفمند سازی یارانه‌ ها و حذف خانواده ‌های پردرآمد تامین شود.

مصوبه مجلس، با ۱۸۳ رای موافق به تصویب رسید.

بر اساس آمار، بیش از یک میلیون و ۶۲۰ هزار خانواده از کمیته امداد امام خمینی (ره) مستمری ماهیانه دریافت می کنند و ۴۵۰ هزار خانوار نیز مستمری بگیر سازمان بهزیستی کشور هستند.

در شرایطی که پیش از این اعلام شده بود، مصوبه افزایش مستمری ها از تاریخ اول فروردین ماه سال ۹۶ اجرایی خواهد شد اما در حال حاضر اجرای این افزایش ها در هاله ای از ابهام قرار دارد.

گفته می شود تاکنون احکام مرتبط با افزایش مستمری ها صادر نشده و همین موضوع نیز اما و اگرهایی را در رابطه با افزایش مستمری مددجویان نهادهای حمایتی در سال ۹۶ ایجاد کرده است.

پیش از این نیز در برنامه چهارم توسعه به موضوع افزایش ۴۰ درصدی مستمری ها اشاره شده بود اما مصوب نشد و زمانی که مصوبه مجلس به تصویب رسید، گمان می شد که افزایش ها باید انجام شود.

سید پرویز فتاح، رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) پیش از این در رابطه با مصوبه افزایش مستمری مددجویان این نهاد حمایتی گفته بود: با توجه به رقم ۹۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومانی حداقل حقوق پایه برای سال ۹۶، به طور متوسط ۱۸۰ هزار تومان برای مددجویان خواهد بود.

وی با اشاره به تعداد قابل توجه مستمری بگیران سرپرست خانوار کمیته امداد گفت: ۶۰ درصد از جمعیت یک میلیون ۶۲۰ هزار خانواده مستمری بگیر کمیته امداد را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند و مستمری ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومانی کفاف زندگی و هزینه های آنها را نمی دهد.

انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کشور نیز در رابطه با افزایش مستمری ها گفته بود: مستمری پرداخت شده به معلولان با هزینه های آنها هم خوانی ندارد و ما بارها درخواست افزایش مستمری را مطرح کرده بودیم.

وی با اشاره به الزام دولت به افزایش مستمری مددجویان دستگاه های حمایتی تصریح کرد: با توجه به تصویب مصوبه افزایش مستمری ها در مجلس، دولت ملزم به افزایش مستمری مددجویان سازمان بهزیستی و کمیته امداد شده است و امیدوار هستیم این مصوبه هر چه سریع تر اجرایی شود.

در صورتی که وعده افزایش مستمری ها به خانواده های مددجوی تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی کشور ارائه شده است این طور به نظر می رسد که اجرای مصوبه مجلس مشمول زمان شود.

همایون هاشمی، رئیس سابق سازمان بهزیستی و عضو کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی نیز در رابطه با مصوبه افزایش مستمری مددجویان کمیته امداد به خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان گفت: افزایش مستمری مددجویان کمیته امداد و سازمان بهزیستی یک الزام بود و خوشبختانه با مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی مشکل همیشگی مددجویان نهادهای حمایتی برطرف خواهد شد.

وی افزود: افزایش مستمری ها علاوه بر اینکه سبب کاهش آسیب های اجتماعی می شود، ارتقا سطح زندگی مددجویان را نیز در پی دارد و این خواسته همیشگی مسئولان کمیته امداد و سازمان بهزیستی بوده است. امیدوار هستیم افزایش مستمری ها هر چه سریع تر اجرایی شده تا برخی از مشکلات جامعه مددجویی به این طریق برطرف شود.

در شرایطی که تنها چند روز تا زمان دریافت مستمری سال جدد مددجویان نهادهای حمایتی فرصت باقی است، باید دید اعتبارات مرتبط با افزایش مستمری ها تامین شده است یا خیر و آیا دولت می تواند از ابتدای ماه افزایش مستمری ها را اعمال کند یا خیر.


منبع: الف

دست‌های بسته مددکاری اجتماعی در ایران

روزنامه وقایع اتفاقیه در گفت وگویی با ژاله سرشار مددکار اجتماعی و فعال حقوق کودک آورد: در صورت مساعد بودن سایر عوامل زمینه‌ای، مددکاری اجتماعی می‌تواند از وقوع بسیاری از جرایم پیشگیری کند. پیشگیری از وقوع جرم توسط مددکار اجتماعی به‌تنهایی امکان‌پذیر نیست به‌همین‌دلیل پیشگیری از وقوع جرم به‌ویژه در کودکان در معرض آسیب، نیازمند کمک و همکاری همه نهادها اعم از قضایی و انتظامی است.

در ادامه این گفت وگو می خوانیم: «اواسط دهه ۵۰ زمانی که در کانون اصلاح و تربیت مشغول به کار بودم، مشکل خاصی برای یکی از بچه‌های کانون پیش آمد که در نتیجه آن، دوستانش را تهدید کرد اقدام به خودسوزی می‌کند. دور بدنش را با لباس‌هایش پوشانده بود و چون قصدش سوزاندن خودش نبود و فقط می‌خواست حرکتش حالت تهدید‌آمیز پیدا کند، فکر می‌کرد اگر نفت بریزد روی خودش، لباس‌ها مانع سوختن بدنش می‌شوند.

می‌ایستد کنار استخری که داخل حیاط کانون بود و وقتی کبریت را می‌کشد، تازه یکی از مراقبان کانون متوجه ماجرا می‌شود و این پسربچه را به داخل استخر پرتاب می‌کند تا به‌وسیله آب، آتش را خاموش کند. این بچه با ۷۰ تا ۸۰ درصد سوختگی، مدتی در بیمارستان بستری شد و سپس به‌ دلیل شدت جراحاتی که به او وارد شده بود از دنیا رفت. مدتی که در بیمارستان بستری بود، چندباری به ملاقاتش رفتم. در یکی از این ملاقات‌ها از وضع زندگی‌اش و دلیل اینکه چندین‌بار کارش به کانون کشیده شده بود، برایم گفت. می‌گفت خانم سرشار فکر می‌کنید در آن محیطی که من زندگی می‌کردم که همه یا دزد هستند یا قاچاقچی یا درگیر هزار‌ویک جرم، دیگر می‌توانستم جور دیگری زندگی کنم. می‌گفت اگر قرار بود جوری غیر‌ از اینکه هستم، باشم به من می‌گفتند سوسول! فهمیدم پدرش معتاد بوده و درنهایت هم زندگی‌اش را با خودسوزی خاتمه داده… سرانجام این پسر ۱۵ ساله مرگ زودهنگام بود که ناشی از بی‌توجهی جامعه به شرایط کودکانی است که در مناطق آسیب‌پذیر زندگی می‌کنند زیرا رفتارهایشان تابعی از شرایط محیطی، ارث و پدر و مادری بوده که با آنها رشد کرده و جامعه‌پذیر شده است.»

اینها بخشی از صحبت‌های یکی از باسابقه‌ترین مددکاران اجتماعی و یکی از پایه‌گذاران کانون اصلاح و تربیت در ایران است. ژاله سرشار، مددکار اجتماعی و فعال حقوق کودک در گفت‌وگو با «وقایع‌اتفاقیه» از تجربیاتی می‌گوید که در سال‌ها فعالیتش از تعامل با کودکان بزهکار حاضر در کانون به‌دست آورده است. به گفته او، درصورتی‌که همه عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر در وضعیت زندگی کودکان بزهکار مساعد باشد و ریسک بازگشت کودک به محیط پرخطر کاهش یابد، مددکار اجتماعی می‌تواند شرایط اصلاح و پرورش کودک را در مسیر اخلاقی- اجتماعی فراهم کند.

** مددکاران کانون اصلاح و تربیت و پیشگیری از تکرار جرم
شنیدن تجربیات مددکاران اجتماعی که سال‌ها در کانون‌های اصلاح و تربیت با کودکان زیر ۱۸ سال درگیر جرم کار کرده‌اند، یکی از حلقه‌های مفقوده حوزه رسانه‌ای است. گاهی انعکاس تجربیات همین افراد می‌تواند ساختار فعلی مددکاری اجتماعی، وظایف و مسئولیت‌هایی که برعهده مددکاران اجتماعی است و موانعی که بر سر راه فعالیت و اثربخشی آنها قرار دارد را بیش‌ازپیش روشن کند.

ژاله سرشار، مددکار ارشد اجتماعی، دانش‌آموخته مدیریت خدمات اجتماعی و فعال حقوق کودک است که سال‌ها در کانون اصلاح و تربیت مشغول به کار بوده؛ او درباره نقش ویژه مددکاران اجتماعی در پیشگیری از جرم می‌گوید: این بحث خیلی گسترده است و نیازمند این است که همه عوامل اجتماعی برای مهار جرم بسیج شوند. دراین‌میان اگر یک کودک، درگیر جرم یا بزه شده باشد، موضوع حساس‌تر هم می‌شود. تجربه ما در کانون‌های اصلاح و تربیت نشان می‌داد برخی کودکان حتی وقتی پس از پایان دوره محکومیتشان از کانون خارج می‌شدند، به‌ دلیل بازگشت به محیط نامناسب برای دفعات متعدد مرتکب جرم می‌شدند و در نتیجه دوباره به کانون بازمی‌گشتند. دلیل این امر این است که مددکاران اجتماعی به‌تنهایی قادر نیستند محیط را برای دوربودن کودک از جرم آماده یا برایش زندگی بهتری فراهم کنند. ما قادر نبودیم زندگی کودکی که مادری روسپی دارد را تغییر دهیم. ما قادر نبودیم همان کودک را از تحت تکفل‌بودن پدری که درگیر اعتیاد است، نجات دهیم و این ناشی از محدودیت‌های کار مددکاری در کشورهایی با شرایط مشابه ماست.

این فعال اجتماعی درباره نقش مددکاران اجتماعی در فرایند کاهش جرم می‌گوید: اگر مددکار اجتماعی، آدم باسوادی باشد و به تئوری‌های این رشته مجهز باشد و نیازهای یک کودک و حقوق او را بشناسد، قطعا می‌تواند در کاهش و تخفیف مجازات کودک و بازگرداندن او به جامعه موفق عمل کند ولی در این فرایند باید سایر عوامل اجتماعی همراه او باشند.

به گفته او، برای نوجوانی که به ‌دلیل شرایط محیطی، شخصیت اجتماعی در او شکل نگرفته باید امکاناتی را در نظر گرفت تا بتواند توانمند شود و مجددا به جامعه بازگردد. سرشار می‌گوید: ما نوجوانان بزهکاری را در سال‌های دور در کانون اصلاح و تربیت داشتیم که به ‌دلیل توانمندسازی‌ای که روی آنها انجام گرفته بود، بعدها انسان‌های موفقی شدند. «یکی، دو نفر از بچه‌ها را دیدم در دوره‌ای که مرتکب قتل شده بودند و به‌همین‌دلیل در کانون بودند، بعدها فهمیدم یکی از آن دو نفر خلبان موفق و سرشناسی شده است. همین مسئله نشان می‌دهد اصلاح و تربیت اگر اثربخش باشد و مددکار امکان انجام وظایفش را به بهترین نحو داشته باشد، کانون به محلی برای اصلاح و تربیت تبدیل می‌شود و کودکی که به‌ دلیل فشارهای اجتماعی مرتکب جرمی شده، می‌تواند با آموزش‌های جدیدی که دیده به جامعه بازگردد؛ البته شرط لازم چنین فرایندی این است که کودک به محیط نامساعد قبلی که زمینه‌های جرم‌زایی را ایجاد کرده، برنگردد و شرایط اقتصادی و معیشتی خانواده و محله‌ای که او در آنجا رشد کرده، بهبود یابد.»

براین‌اساس، باید نتیجه گرفت که پیشگیری از وقوع جرم توسط مددکار اجتماعی به‌تنهایی امکان‌پذیر نیست و او نمی‌تواند تمام موانع محیطی موجود را برای دورشدن کودک از رفتار مجرمانه و محیطی که او را به سمت جرم هدایت می‌کند، برطرف کند. به‌همین‌دلیل پیشگیری از وقوع جرم به‌ویژه در کودکان در معرض آسیب، نیازمند کمک و همکاری همه نهادها اعم از قضایی و انتظامی و از همه مهم‌تر زمینه‌سازی برای بهبود شرایط اقتصادی کودکان خانواده‌های فرودست و در معرض خطر است.

** جای خالی مددکاری در اولویت سیاست‌گذاری‌های اجتماعی
به گفته این دانش‌آموخته مدیریت خدمات اجتماعی، امکانات یک مددکار اجتماعی برای تغییر شرایط اجتماعی محدود است و به‌همین‌دلیل نمی‌تواند در شرایطی که جامعه از خلأ‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عوامل اثرگذار دیگر با چالش‌های مختلفی روبه‌رو است، اثرگذار باشد. «انتظار زیادی است در شرایط فعلی که آمار بیکاری هنوز بالاست، یک مددکار اجتماعی بتواند به‌تنهایی مسائل اجتماعی را حل کند. بااین‌حال، باید دست مددکار اجتماعی هم برای حل‌وفصل آسیب‌های اجتماعی باز باشد.»

ژاله سرشار می‌گوید: علاوه‌بر اثرگذاربودن سایر عوامل اجتماعی در کندشدن روند اثرگذاری فعالیت مددکاران اجتماعی باید این مسئله را هم در نظر بگیریم که در بسیاری از موارد خدماتی که مددکاران اجتماعی می‌توانند ارائه دهند در اولویت سیاست‌گذاری‌های اجتماعی قرار نمی‌گیرد. به گفته این مددکار اجتماعی، فقط در شرایطی که جامعه در مواجهه با آسیب‌ها در معرض هشدار قرار می‌گیرد، آماده پذیرش برخی واقعیت‌ها و اولویت‌گذاری در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی می‌شود. او در ادامه می‌گوید: نمونه جالبش برمی‌گردد به سال‌های نه‌چندان دوری که مرتب از لزوم آموزش همگانی ایدز حرف می‌زدیم و گوش مسئولان، بدهکار نبود تا اینکه شیوع ایدز به مرز هشدار رسید و ریسک خطرپذیری جنسی افزایش پیدا کرد؛ آن‌وقت بود که تازه احساس خطر کردند و به فکر آموزش روش‌های پیشگیری از ایدز و اطلاع‌رسانی درباره آن افتادند. یعنی تا مسئله‌ای به مرز هشدار نرسد، جدی گرفته نمی‌شود، درحالی‌که در سیاست‌گذاری‌های اجتماعی باید نظرات کارشناسی صاحب‌نظران مورد توجه قرار گیرد و اطلاع‌رسانی و لزوم پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی در اولویت برنامه‌ها باشد.

این فعال حقوق کودک درباره وظایف مددکاران اجتماعی در کانون‌های اصلاح و تربیت می‌گوید: اساس کانون‌های اصلاح و تربیت بر اصلاح کودکانی است که درگیر جرم شده‌اند. دسترسی به تفریحات فرهنگی مثل تئاتر، سینما، تفریحات ورزشی و امکان دسترسی به آموزش‌های درسی، بهداشتی و آشنایی با امور مذهبی و مواردی از این دست، حق کودکان است که باید به آن دسترسی داشته باشند.

به گفته این فعال اجتماعی، در کودکان درگیر جرایم مختلف، اغلب شخصیت اجتماعی و اخلاقی شکل نگرفته است و به‌همین‌دلیل این کودکان، زمانی که در شرایط اصلاح قرار می‌گیرند، این امکان را توسط مددکاران اجتماعی پیدا می‌کنند تا از حق دسترسی به آموزش‌های اجتماعی و حقوقی بهره‌مند شوند. به عبارت بهتر، مددکاران اجتماعی در کانون‌های اصلاح و تربیت در صورتی که بتوانند وظایفشان را به‌درستی انجام دهند، می‌توانند در روند دادرسی اطفال به دلیل گزارش‌های موثقی که درباره شرایط خاص کودک به دادگاه ارائه می‌کنند، اثرگذار باشند. یکی از وظایف مددکارانی که در شرایط آزادانه در کانون‌های اصلاح و تربیت فعالیت حرفه‌ای می‌کنند، این است که شرایطی را برای کودکان فراهم کنند تا شخصیت اجتماعی اخلاقی در آنها شکل بگیرد و به این شکل، یک افسار اخلاقی و قانونی جلوی ارتکاب جرم دوباره را هم در آنها بگیرد.

** رشد صعودی آسیب‌ها و دست‌های بسته مددکاری
درحال‌حاضر، گزارش موثقی از شیوه فعالیت مددکاران اجتماعی در کانون‌های اصلاح و تربیت در دست نیست. ضعف اطلاع‌رسانی درباره خدمات ارائه‌شده در این کانون‌ها باعث شده شیوه فعالیت این مددکاران مورد رصد مستقیم رسانه‌ها قرار نگیرد.

سرشار می‌گوید، به ‌دلیل عدم فعالیت مستقیم در کانون‌های اصلاح و تربیت، گزارش تازه‌ای از روند بازگشت مجدد اطفالی که درگیر جرم شده‌اند، به کانون‌های اصلاح و تربیت ندارد اما به گفته او، رشد آسیب‌های اجتماعی در ایران نشان می‌دهد در سایر موارد همچون بازگشت دوباره افراد درگیر اعتیاد به مراکز بازپروری، به ‌دلیل شرایط نامساعد محیطی، مددکاران اجتماعی نیز نتوانسته‌اند جلوی بازگشت مجدد افراد آسیب‌پذیر به حوزه آسیب را بگیرند؛ بنابراین این افراد در بسیاری از موارد به‌ دلیل عدم تداوم حمایت‌های اجتماعی رها شده و به محض خروج از بازپروری یا کانون‌های اصلاح و تربیت به محیط پرخطر خود برمی‌گردند.

** کار ویژه مددکاری اجتماعی در ایران امروز
سرشار، دایره تعریف مددکاری اجتماعی تخصص‌محور را محدود توصیف می‌کند و می‌گوید: به‌ دلیل کلمه لغوی «مددکار» یعنی کسی که مدد می‌رساند، خیلی‌ها این اسم را یدک می‌کشند اما باید توجه کنیم که همه افرادی که به این اسم کار می‌کنند، مددکار اجتماعی نیستند و به‌صورت حرفه‌ای با کودک درگیر جرم‌شده مواجه نمی‌شوند. در ارتباط با کودکی که درگیر جرم شده، نباید عادی‌سازی جرم صورت بگیرد چون این مسئله موجب انحراف آموزش کودک ‌می‌شود و به‌همین‌دلیل باید مراقب باشیم تا کودک ضمن اینکه متوجه عواقب جرمی که مرتکب شده، می‌شود، حقوق و حمایت‌هایی که باید از آن برخوردار شود به او آموزش داده شود.

او تأکید می‌کند: رمز موفقیت مددکاری اجتماعی، فعالیت مجدانه و عاشقانه برای کودکانی است که درگیر بزه هستند؛ آنها باید با استفاده از همه ابزارهایی که در اختیار دارند، جامعه و ساختار اجتماعی اقتصادی و سیاسی را همراه با مشکلات کودکانی کنند که به هر دلیل درگیر جرم شده‌اند.


منبع: الف

ترافیک روان در اغلب جاده‌های کشور/ محدودیت تردد کامیون در محورهای هراز و کندوان‌

تردد انواع تریلر، کامیون و کامیونت از محور کندوان کماکان ممنوع است، در محور هراز نیز تردد‌ کامیون‌ها و کامیونت‌ها غیر از حاملین مواد سوختی و فاسد‌شدنی از ساعات ۱۲ تا ۲۴ امروز و ۸ تا ۲۴ روزهای پنجشنبه و جمعه ‌هفته جاری، ممنوع‌ است.

به گزارش فارس، بر اساس‌ اطلاعات دوربین‌های نظارت تصویری و سامانه‌ هوشمند تردد شمار بر‌خط‌ ‌در حال حاضر غیر از محورهای مسدود و ممنوع ذکر شده در این گزارش، بقیه محورهای مواصلاتی کشور باز است و تردد در آنها به‌ روال عادی ‌جریان دارد.

کل تردد ثبت‌شده در شبانه‌روز گذشته‌ براساس‌ اطلاعات‌‌‌‌‌‌ دریافتی از ۱۹۱۱ دستگاه تردد‌شمار فعال در محورهای برون‌ شهری، نسبت به روز قبل ۷٫۲ درصد کاهش‌ نشان می‌دهد؛ در همین مدت همچنین سهم وسایل نقلیه سنگین در ترافیک راه‌ها ۱۵٫۲ درصد‌، اوج تردد بین ساعات ۱۸ الی ۱۹ و کمترین تردد بین ساعات ۴ الی ۵ صبح صورت پذیرفته که هموطنان‌ با آگاهی از این موضوع می‌توانند ساعات مناسب‌تری را برای سفر انتخاب کنند.

پرترددترین جاده‌های کشور

آزادراه کرج-تهران، آزادراه تهران-کرج‌، آزادراه ‌‌کرج‌-قزوین، آزادراه ‌قزوین‌-کرج، ‌آزادراه‌ ‌‌‌تهران-قم‌‌‌، ‌‌آزادراه ‌قم-تهران‌‌، آزادراه زنجان – قزوین، محور تهران-شهریار و شهریار-تهران‌‌‌‌، محور ساوه-تهران و تهران-ساوه، مسیر کرج-ماهدشت‌، محور اراک-قم و محور تهران-پاکدشت در ۲۴ ساعت گذشته بیشترین ترافیک را داشته‌اند‌.‌‌‌‌‌‌‌‌

محدودیت‌ ترافیکی جاده‌ها تا روز شنبه ‌۲۶ فروردین‌ماه ۹۶

‌تردد موتور‌سیکلت از ساعت ۱۲:۰۰ ظهر روز چهارشنبه مورخ ۹۶/۰۱/۲۳ الی ساعت ۰۶:۰۰ روز شنبه مورخ ۹۶/۰۱/۲۶ از محورهای کرج-چالوس‌، هراز، ‌فیروزکوه و محور تهران-سمنان-مشهد و بالعکس ممنوع ‌است؛ تردد موتور سیکلت های انتظامی و امدادی برای انجام ماموریت‌های ضروری در مسیر مجاز جریان ترافیک بلامانع خواهد بود.

در محور کندوان تردد انواع وسایل نقلیه از ساعت ۱۴:۰۰ الی ۲۳:۰۰ روز جمعه مورخ ۹۶/۰۱/۲۵ از کرج به سمت مرزن آباد ممنوع است، با اعلام مأموران پلیس راه درمحل، تردد انواع وسایل نقلیه از ساعت ۱۷:۰۰ الی ۲۳:۰۰ روز جمعه مورخ ۹۶/۰۱/۲۵ از مرزن آباد به سمت کرج به‌صورت یک‌طرفه خواهد بود.

‌تردد انواع تریلر، کامیون و کامیونت از محور کرج – چالوس و بالعکس کماکان ممنوع است.

در محور هراز تردد تریلرها کماکان ممنوع است همچنین تردد‌ کامیون‌ها و کامیونت‌ها به استثنای حاملین مواد سوختی و فاسد‌شدنی از ساعت ۱۲:۰۰ الی ۲۴:۰۰ روز چهارشنبه هفته جاری و همچنین از ساعت ۰۸:۰۰ الی ۲۴:۰۰ روزهای پنجشنبه و جمعه ‌هفته جاری ممنوع‌ است.

در محور فیروزکوه تردد تریلرها به استثنای حاملین مواد سوختی و فاسدشدنی از ساعت ۱۲:۰۰ الی ۲۴:۰۰ روز جمعه هفته جاری از تهران به قائم‌شهر و بالعکس‌، ممنوع ‌است.

ممنوعیت تردد به دلیل مداخلات جوی و شرایط نامناسب فیزیکی راه

محور شمشک-دیزین و بالعکس ‌واقع در استان‌های تهران و البرز‌ از مورخ ۵ آبان ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل بارش برف و نبود ایمنی کافی‌ مسدود ‌است.

محور رامیان – اولنگ – شاهرود ‌واقع در استان‌های گلستان و سمنان‌ به دلیل نبود ایمنی کافی، فعلاً مسدود ‌است.

محور پونل- خلخال (‌حد فاصل زندیان تا الماس‌)‌ واقع در استان‌های گیلان‌ و اردبیل، از مورخ ۱ آذر ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل بارش شدید برف‌، کولاک و نبود ایمنی کافی مسدود‌ است.

محور سروآباد – پاوه‌ محدوده گردنه تته‌ واقع در استان کردستان‌ از مورخ ۱۱ آذر ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل بارش شدید برف‌، کولاک و نبود ایمنی کافی مسدود است.

‌محور گنجنامه – تویسرکان‌، واقع در استان همدان‌، از مورخ ۲۵ آذر ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل نبود ایمنی کافی مسدود است.

محور بستک – خمیر‌، واقع در استان هرمزگان، از مورخ ۲۳ بهمن ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل نبود ایمنی کافی مسدود است و تردد از مسیر جایگزین بستک – چاه سرمه – بندرعباس انجام می‌شود.‌​

محور فرعی رودبار – قلعه گنج، واقع در استان کرمان، از مورخ ۲۶ بهمن ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل نبود ایمنی کافی مسدود است.

‌محور فرعی رودبار – کهنوج، واقع در جنوب استان کرمان، از مورخ ۲۶ بهمن ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل نبود ایمنی کافی مسدود‌ است.

محور قدیم فسا – داراب، واقع در استان فارس از مورخ ۶ فروردین ۹۶ تا اطلاع بعدی به دلیل آبگرفتگی مسدود است.

محور جدید استهبان – نی‌ریز (‌مسیر رفت‌)، واقع در استان فارس، از مورخ ۷ اسفند ۹۵ تا اطلاع بعدی به دلیل رانش زمین و نبود ایمنی کافی مسدود و تردد از مسیر جایگزین محور قدیم استهبان – نی‌ریز انجام می‌شود.

محور کوثر – خلخال، واقع در استان اردبیل، از مورخ ۱۶ فروردین ۹۶ تا اطلاع بعدی به دلیل نبود ایمنی کافی مسدود است و تردد از مسیر جایگزین خلخال – فیروزآباد انجام می‌شود.

‌محدودیت تردد به دلیل عملیات کارگاه جاده‌ای

محور محمدیار – نقده، واقع در استان آذربایجان غربی، از ۱۷ فروردین تا ۳۰ اردیبهشت ماه ۹۶ ساعت ۷:۳۰ الی ۱۸:۳۰ به‌ دلیل اجرای عملیات احداث تقاطع راه‌آهن‌، حدفاصل کیلومتر ۶ تا ۳۵۰+۷ مسدود بوده و تردد از مسیر جایگزین لاین رفت نقده به محمدیار انجام می‌شود.

مسافران می‌توانند برای دریافت اطلاعات تفصیلی راه‌ها و خلاصه آخرین وضعیت جاده‌ها، عدد ۱۴۱ را به شماره ۱۰۰۰۱۴۱ پیامک کنند و یا با شماره‌های ۱۴۱ و ۸۸۹۲۵۲۵۲ تماس بگیرند.

پیام‌های آموزشی و توصیه‌‌های ایمنی در رانندگی

ایمنی رفت و آمد در جاده و خیابان‌ها یک نیاز ملی است.

رانندگی‌ کاری دقیق و آگاهانه است، اگر تعداد سرنشینان اتومبیل زیاد باشد، نه تنها به سیستم فنی وسیله نقلیه آسیب می‌رساند، بلکه گاهی اوقات مانع دید راننده شده و از واکنش‌های سریع و به‌ موقع جلوگیری می‌کند.

سنگ بنای مهارت و آموزش‌ ترافیکی را باید از مهد کودک گذاشت‌، مربیان‌ مهد کودک می‌توانند شخصیت ترافیکی بچه‌ها را شکل داده و خطراتی که در کمین کودکان است، را کاهش دهند.

تلاش کنیم، با آموزش صحیح فرزندان‌مان را به آگاهی و مهارت در زمینه ترافیک برسانیم و اگر از این آموزش‌ها یک آسیب‌دیده هم کمتر شود، کار بزرگی انجام شده است.

تابلوهای راهنمایی و رانندگی پیام آوران نظم و قانون هستند؛ رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی ‌نشانگر شخصیت و فرهنگ اجتماعی ما است.

به فرامین و توصیه‌های علائم و چراغ‌های راهنمایی توجه و از آنها پیروی کنید، توجه به این تابلوها که نشانه‌های نمادین قوانین و مقررات عبور و مرور هستند، الزامی است، این علائم‌ دستورالعمل رانندگی صحیح را نشان می‌دهند، مطمئن شوید، مفهوم همه علائم را می‌دانید.

آرامش در حین رانندگی موقعیت‌های خطرناک سانحه‌ساز را برطرف می‌سازد.

استفاده از تلفن همراه در هنگام رانندگی بسیار خطرناک است، در صـورت ضرورت پاسخ گویی، خودرو را به منتهی‌الیه سمـت راست خیابان هدایت کرده و سپس به گفت‌‌وگو بپردازید‌، طبق آخرین بررسی‌ها‌ تلفن همراه عامل بسیاری از تصادفات رانندگی است.

شما باید بتوانید شماره خودروها را از فاصله ۲۰ متری بخوانید، اگر در دید خود مشکل دارید، حتما باید در مواقع رانندگی از عینک استفاده کنید.

توصیه می‌شود‌، رانندگان همیشه در داخل خودرو یک دستگاه کپسول آتش‌نشانی استاندارد به منظور خاموش کردن آتش و مـهار ابعاد آن به همراه داشته باشند.

داشتن حس مسئولیت و عدم توجه به منافع شخصی، مهمترین عامل برقراری ایمنی و جلوگیری از بروز سوانح دلخراش رانندگی است؛ اگر جاده و خودرو به گونه‌ای ایمن و صحیح ساخته شوند و در کنار آن کاربران نیز از قوانین تبعیت کنند، مشکلی در رانندگی به وجود نخواهد آمد.

‌گذشت در رانندگی اولین قدم در نظم دادن به ترافیک است

سرعت زیاد در رانندگی‌، شتاب برای رسیدن به حوادث است؛ رانندگان دقت داشته باشند که‌ کمبود زمان خود را با سرعت زیاد‌ جبران نکنند.

‌رانندگان با رعایت اصول ایمنی، سفری‌ مطمئن خواهند داشت؛ مدت زمان تردد در جاده‌ها از مبدأ تا رسیدن به مقصد هم بخشی از سفر است، بهتر است مسافران از این زمان هم برای بهره‌مندی سفر خود استفاده کنند و فقط به رسیدن به مقصد نیندیشند.

طبق آمار بسیاری از تصادفات رانندگی ‌در فاصله ۳۰ کیلومتری شهرها رخ می‌دهد، راکبان موتورسیکلت‌ در صورت الزام تردد در حاشیه راه‌‌ها، همه قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کرده و احتیاط را در دستور کار خود قرار دهند‌.

مقررات ترافیکی فقط مخصوص رانندگان نیست، رهگذران پیاده هم باید به آن توجه کنند.

از عابران پیاده‌ در حاشیه شهرها تقاضا می‌شود، تا حد امکان در حاشیه جاده تردد نکنند و عبور عرضی از جاده نداشته باشند‌.

بیشترین تصادفات رانندگی که در ۳۰ کیلومتری شهرها رخ می‌دهد، مربوط به راکبان موتورسیکلت و عابران پیاده است؛ از رانندگان وسایل نقلیه خودرویی تقاضا می‌شود، احتیاط را بسیار بیشتر در این مسیر‌ها در دستور کار خود قرار دهند.

رانندگان عدم تخطی از سرعت مطمئنه و تردد با سرعت مجاز را همیشه در دستور کار خود قرار دهند، بیش از ۵۰ درصد تصادفات رانندگی به دلیل تخطی از سرعت مطمئنه و سبقت غیرمجاز رخ می‌دهد.

‌در بسیاری از تصادفات رانندگی که در سرعت بالای ۵۰ کیلومتر در ساعت رخ می‌دهد، بر اثر برخورد سـر راننده به شیشه جلو و قفسه سینه با فرمان اتومبیل ضربات مرگ‌آوری بر سرنشینان جلو وسیله نقلیه وارد می‌‌شود.

ضربات وارده به ناحیه سر و گردن علت اصلی بیش از ۷۰ درصد تصادفات منجر به فوت است، به همین دلیل بستن کمربند ایمنی برای راننده و سرنشینان ردیف اول وسایل نقلیه در حال حرکت در بزرگراه‌های درون شهری، کمربندی‌ها و جاده‌های بین شهری الزامی است.

طبق مطالعات انجام شده تـوسط سازمان بهداشت جهانی استفاده صحیح از کمربند ایمنی احتمال مرگ و میر ناشی از تصادفات رانندگی را تا ۶۰ درصد کاهش می‌دهد.

هنگام رانندگی در بزرگراه‌ها همواره از سمت راست حرکت کنید، مگر آنکه قصد سبقت داشته باشید‌، تغییر خط عبوری باید با احتیاط و با استفاده از چراغ راهنما انجام شود.

مسافران‌ و رانندگان طول مسیر مبدأ تا مقصد را هم بخشی از سفر بدانند و عجله‌ای برای رسیدن به مقصد نداشته باشند، در طول مسیر استراحتی هر چند کوتاه داشته باشند، تا خواب‌آلودگی رفع شود، بسیاری از تصادفات رانندگی در فواصل ۳۰ کیلومتری مانده به مقصد رخ داده است.

هنگام سفر اطمینان حاصل کنید که شیشه‌های اتومبیل و چراغ‌های جلو و عقب و همچنین چراغ‌های ترمز‌ تمیز و ‌سالم باشد؛ از نور پایین استفاده کنید و در صورتی که نمی‌توانید بیشتر از صد متر مقابل خود را ببینید، چراغ‌های مه‌شکن خود را روشن ‌کنید.

چنانچه قصد دارید سـرعت خود را کاهـش دهید به آرامی از تـرمزها استفاده کنید تا با روشن شدن چراغ‌های ترمز، رانندگانی که پشت سر شما حــرکت می‌کنند، از کم شدن سرعت شما آگاه شوند.

در سفر، از وسایل هشدار دهنده خودرو نظیر‌ بوق، فلا‌شر، چـراغ‌های راهنما و غیره ‌‌بازدید کنید ‌و از سالم بودن آنها مطمئن شوید.

اگر در جاده مه غلیظ و شدید شد، به آهستگی به منتهی‌الیه سمت راست سواره‌رو رفته و توقف کنید، سپس‌ فلاشر ماشین را ‌فعال کنید.

‌به یاد داشته باشید در روزهای بارانی و برفی باید با دقت بیشتری رانندگی کرد‌، زیرا سطح اصطکاک چرخ‌های اتومبیل با آسفالت سطح سواره‌رو در چنین مواقعی کاهش می‌یابد.


منبع: الف

کیفیت هوای پایتخت همچنان سالم/ پیش بینی وزش باد شدید

براساس نتایج پیش بینی کیفیت هوا، شرایط کیفی هوای تهران، در روز چهارشنبه سالم بوده و پیش بینی می شود این شرایط مطلوب کیفی هوا تا روز پنجشنبه تداوم داشته باشد.

 به گزارش ایسنا، بر اساس نتایج پارامترهای هواشناسی پیش بینی شده برای ایستگاه مهرآباد، با حاکمیت شرایط جوی ناپایدار در روز جاری (چهارشنبه)، وزش باد شدید (بزرگی بین ۸ تا ۱۳ متربرثانیه) از سمت نواحی غربی و بارش باران طی برخی ساعات به ویژه در شبانگاه انتظار می رود.

با کاهش میزان ناپایداری جوی در روز پنجشنبه، وزش باد موثر (بزرگی بین ۳ تا ۵ متر بر ثانیه) طی برخی ساعات پیش بینی می شود. این شرایط در روز جمعه همچنان ادامه داشته و با افزایش تدریجی میزان ناپایداری جوی طی این روز، وزش باد شدید طی برخی ساعات بعدازظهر و بارش پراکنده و خفیف دور از انتظار نیست. همچنین دما طی روزهای پایانی هفته افزایش نسبی خواهد یافت.

براساس گزارش شرکت کنترل کیفیت هوا، شاخص کیفی هوا در ۲۴ ساعت گذشته منتهی به ساعت ۸ صبح امروز با عدد ۸۵ در شرایط سالم قرار دارد.


منبع: الف

نخستین اختراع حوزه علوم انسانی کشور به ثبت رسید

اولین اختراع حوزه علوم انسانی کشور از سوی یکی از اعضای هیات علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه تربیت مدرس به ثبت رسید.

به گزارش ایرنا از دانشگاه تربیت مدرس، این اختراع در رشته تکنولوژی آموزشی کیت تشخیص و مبدل طیف رنگ به کد CMYK (یک ابزار آموزشی) از سوی دکتر جواد حاتمی عضو هیات علمی دانشگاه طراحی و به تأیید نهایی سازمان پژوهش های علمی و صنعتی ایران رسید.

این ایده ۴ سال پیش ثبت مالکیت فکری شده بود و ساخت نمونه آزمایشی و برنامه نویسی کامپیوتری آن ۴ سال به طول انجامیده و ٨٠ میلیون ریال برای آن هزینه شده است.

گفتنی است این اختراع به صورت مشترک از سوی دکتر جواد حاتمی و سید محمد تقی طباطبایی بافقی از دانشجویان وی انجام شده و با همکاری دانشگاه تربیت مدرس و شرکت دانش بنیان آینده آموزان آتا در حال تجاری سازی است.


منبع: الف

همه لحظات جنجالی دیدارهای بایرن مونیخ و رئال مادرید + عکس

به گزارش ایسنا، بایرن مونیخ و رئال مادرید دوباره در لیگ قهرمانان اروپا به هم رسیدند. این دو تیم امشب (چهارشنبه) در دیدار رفت مرحله یک چهارم نهایی در آلیانس آره‌نا به مصاف هم می‌روند. بایرن برای مادرید به یک کابوس در رقابت‌های اروپایی تبدیل شده است. از دهه هفتاد جدال‌های این دو تیم با حواشی زیادی همراه بوده است. خشونت در برخی از این بازی‌ها تا حدی بوده که بعضی از بازیکنان راهی بیمارستان شدند. این لحظات نقطه تاریک تاریخ دو تیم در رقابت‌های اروپایی است. در ادامه به این اتفاق ها اشاره می شود.
 


مادرید و بایرن در سی و یکم مارس ۱۹۷۶ در نیمه نهایی به مصاف هم رفتند. مادرید میزبان بازی بود و جو متشنجی در این دیدار حکمفرما بود که ناگهان تماشاگری به سمت لین‌مایر داور اتریشی بازی رفت و او را کتک زد. این اتفاق باعث شد این تماشاگر را دیوانه برنابئو بنامند.


در این بازی روبرتو مارتنیس مادرید را یک بر صفر پیش انداخت اما ضربه میر باعث شد بازیکن اسپانیایی بینی‌اش بشکند.


دو هفته بعد بازی برگشت برگزار و بایرن با دو گل پیروز این دیدار شد. آمانسیو که آخرین بازی اروپایی‌اش را تجربه می‌کرد با دریافت کارت زرد دوم در دقیقه ۸۹ از زمین اخراج شد.


مادرید و بایرن در پنجم آگوست سال ۱۹۸۰ در بازی دوستانه برابر هم قرار گرفتند. این دیدار با نتیجه عجیب ۹ بر یک به نفع تیم آلمانی به پایان رسید. مادرید به خاطر مسائل اقتصادی این بازی را قبول کرد، در حالی که در تابستان تنها سه بار تمرین کرده بود. این شرایط باعث شد بایرن نیمه اول را هفت بر صفر به نفع خود به پایان برساند.


دو تیم دوباره در نیمه نهایی سال ۱۹۸۷ برابر هم قرار گرفتند. والنتین، داور بازی پس از این که یک پنالتی به نفع بایرن گرفت باعث عصبانیت بازیکنان شد. ماتیوس خطا شدیدی روی چندو انجام داد و خوانیتو با پا به سر بازیکن آلمانی ضربه زد. او پس از بازی از ماتیوس عذرخواهی کرد.


در دیدار برگشت جو وحشتناکی بر بازی حکمفرما بود، تا جایی که ادو لاتک ( سرمربی بایرن مونیخ) با داور صحبت کرد و گفت اگر تماشاگران به پرتاب اشیا ادامه دهند بازی نخواهند کرد. کلاوس اوگن‌تالر با ضربه زدن به اوگو سانچس از بازی اخراج شد و این حرکت زشت را انجام داد.


این دو تیم در فینال لیگ قهرمان سال ۲۰۰۰ دوباره با هم رو به رو شدند. بحث رائول گونسالس و الیور کان به جنجالی ترین لحظه بازی تبدیل شد.


دو سال بعد در تقابل تیم آلمانی و اسپانیایی یکی از بازیکنان به خاطر پرتاب اشیا آسیب دید. او کسی نبود جز اشتفان افنبرگ.


دیدار رفت مرحله یک هشتم نهایی در سال ۲۰۰۴ درگیری میان روبرتو کارلوس و دمیکلیس در جریان بازی اتفاق افتاد.


بایرن در سال ۲۰۰۷ دو بر یک مادرید را شکست داد. سرخیو راموس در دقایق آخر دروازه بایرن را باز کرد اما داور آن را مردود دانست. این موضوع باعث شد مادرید از صعود باز بماند. مدافع اسپانیایی با بینی شکسته مونیخ را ترک کرد.


راموس پنج سال بعد در نیمه نهایی و در ضربات پنالتی، پنالتی تعیین کننده ای را از دست داد. بایرن در نهایت سه بر یک پیروز این دیدار شد.


منبع: الف

ترس استقلالی‌ها از دزدان در تاشکند!

به گزارش خبرآنلاین؛ استقلال در ازبکستان موفق شد با لوکوموتیو تاشکند مساوی کند. در سفر به این کشور اما استقلالی ها دو دستی ساک و چمدان های خود را چسبیده بودند.

قبلا یک بار دزد به کاروان استقلال زد و پول پژمان منتظری و فتح الله زاده را دزدیدند. در سفر سال گذشته تیم ملی به تاشکند هم استوک و ساک چند بازیکن را به غارت بردند. به همین دلیل این بار استقلالی ها خیلی مراقب بودند.


منبع: الف

طارمی دم دست‌ترین قربانی برای پرسپولیس

مهدی طارمی روزهایی سخت را سپری می‌کند.

به گزارش خبرآنلاین، کلا فوتبال مان عجیب است و آدم هایی که پیگیرش شده اند از خود فوتبال مان عجیب تر. بیایید مروری کنیم روی شرایط این روزهای مهدی طارمی. الان او بدترین روزها را سپری می کند. تقریبا یک هفته بعد از اوج خوشی بازی با پیکان و زمانی که گلش تقریبا قهرمانی تیم را قطعی کرده بود. جرمش از دست دادن یک پنالتی مهم است. البته مهدی کم پنالتی خراب نکرده و کم برای تیمش دردسر این شکلی نساخته. حالا سر او هوار شده اند و به او می تازند. حالا همه یادشان افتاده که او فکرش به چیزهای زیادی مشغول است که اجازه نمی دهد روی فوتبال تمرکز داشته باشد. از این می گویند که چرا این قدر در فضای مجازی وقت می گذارد و چرا دارد نمایش می دهد.

گیرشان روی چیپ زدن اوست و حالا گناه حذف پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا قرار است گردن او باشد . طارمی بی شک خیلی از این تقصیرها را دارد اما مهمتر از او سرمربی تیم است که حالا خودش را کنار کشیده. او بوده که باید پنالتی زن تیمش را معرفی می کرده اما نکرده است.

پرسپولیس بی شک غیر از آن پنالتی سوخته ،شانس های زیاد دیگری هم داشت که به درستی استفاده نشدند. پرسپولیس تیمی است متکی بر ۱۵ بازیکن با نیمکتی خالی. همه این ها بی شک نکاتی هستند که سرمربی درباره آنها پاسخ بدهد. ولی حالا که همه مشکلات سر طارمی خراب شده است.


منبع: الف

اقدام جالب باشگاه موناکو

باشگاه موناکو پول بلیت و یک شب اقامت هواداران خود در آلمان را بعد از تعویق دیدار برابر بوروسیا دورتموند پرداخت خواهد کرد.

به‌ گزارش ‌ایسنا ‌و ‌به نقل از اسکای اسپورت، دیدار موناکو برابر بوروسیا دورتموند در دور رفت یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا به خاطر انفجار بمب برابر اتوبوس تیم آلمانی به تعویق افتاد و بازی امشب (چهارشنبه) برگزار خواهد شد.

باشگاه موناکو در اقدامی جالب اعلام کرد به همه هواداران این تیم که برای این دیدار حساس به آلمان رفتند پول یک شب اقامت در هتل را که ۸۰ یورو است پرداخت خواهد کرد تا آنها دچار ضرر و زیان نشوند.

همچنین باشگاه موناکو اعلام کرد که پول بلیت این بازی هم به تماشاگران برگردانده می‌شود  که این هم در نوع خود جالب بود.


منبع: الف