مذهب، پناهگاه ایرانیان در دهه پنجاه

ماهنامه اندیشه پویا:

محسن گودرزی، مولف کتاب «صدایی که شنیده نشد»

۱٫ بعد از گذشت چهل سال، شما و آقای عباس عبدی اقدام به بازنشر نظرسنجی ای کرده اید که در نیمه اول دهه ۱۳۵۰ تحت عنوان «طرح آینده نگری» در کشور صورت گرفته است. اهمیت این نظرسنجی، که بازچاپ و خوانش دوباره آن را مهم می کند، در چیست؟

این نظرسنجی به چند دلیل مهم است. اول این که این پژوهش تنها نظرسنجی ملی است که ما از آن دهه در دست داریم و تنها تحقیقی است که براساس آن می توانیم بدانیم مردم در دهه پنجاه به چه مسائلی فکر می کردند و فضای ذهنی و  ادراکی آنها چه بوده است؛ یعنی نظرسنجی ملی دیگری وجود ندارد که با مراجعه به مردم نظرات، گرایش ها، دغدغه ها و نگرانی های ایشان را مورد سنجش قرار داده باشد.

دوم اینکه این تحقیق در آستانه انقلاب صورت گرفته است و از این جهت می توان به این تحقیق از منظر پیش بینی پدیده ای که بعدا اتفاق افتاد، نگاه کرد. سوم این که این تحقیق برای امروز ما نیز، درس های خوبی در ساماندهی و مدیریت یک پروژه پژوهشی دارد. این که چگونه یک تحقیق مسئله محور (Problematic) تعریف می شود؛ چگونه منظومه ای از پژوهش ها سامان داده می شود؛ و چگونه نتایج تحقیقات به سیاست گذاران و مدیران جامعه ارائه می شود.

۲٫ در مقدمه ای که بر نظرسنجی انجام شده توسط دکتر اسدی و دکتر تهرانیان در نیمه اول دهه پنجاه نوشته اید، عنوان کرده اید نتایج این نظرسنجی تناقض ناشی از توسعه نامتوازن در کشور در دهه پنجاه را نشان می دهد. به طور مشخص کدام یافته ها و مولفه های این نظرسنجی این تناقض ها و شکاف های عمده را نشان می دهد؟

مفهوم توسعه نامتوازن را نه ما، بلکه محققان نظرسنجی در تحلیل نتایج آن به کار برده اند. بنا بر تحلیل ایشان، در نیمه اول دهه پنجاه، کشور شاهد رشد شتابان اقتصادی است و در نتیجه آن، جامعه از یک وضعیت سنتی مبتنی بر کشاورزی، در حال تبدیل شدن به یک جامعه شهری مبتنی بر صنعت است؛ به گونه ای که ارزش ها، نهادها و رویه های مدرن به جامعه عرضه می شود.

به باور محققان این تحقیق، تغییرات در سطح اقتصاد پرشتاب است اما نظام فرهنگی و اجتماعی، متناسب با سرعت رشد اقتصادی دگرگون نشده و دچار تاخر است. محققان معتقدند این روند توسعه نامتوازن است.

مذهب پناهگاه ایرانیان در دهه پنجاه 

تهرانیان در تحلیلی که درباره وضعتی جامعه آن روز می نویسند متذکر می شود که توسعه اقتصادی نسب ما را با زمان دگرگون کرده است؛ یعنی جامعه ای که به کلی از گذشته خود کنده شده و با دلهره به آینده می نگرد. به این معنا که افراد جامعه ناگهان در یک شرایط محیطی متفاوتی قرار گرفته اند. اما نه ارزش های جدید را می توانند پذیرا باشند و نه بر منبای ارزش های گذشته می توانند با مسائل خود مواجه شوند یا در دنیای تازه ای که شکل گرفته است، با چنین ارزش هایی زندگی کنند. در نتیجه افراد جامعه در شرایط تعلیق به سر می برند.

این تحلیل کلانی است که در این نظرسنجی مشاهده شده است. همین موضوع را می توان در سطوح خرد نیز مشاهده کرد. مثلا افرادی که برای زندگی بهتر به شهر مهاجرت می کنند، الگوهایی از رفتارها و هنجارها را می بینند که با آن ها نمی توانند احساس همدلی کنند و خود را با آن بیگانه می یابند. این دسته افراد که الگوهای جدید را دور از خود می بینند، احساس می کنند صداقت و پاکی در جامعه از بین رفته و در این شرایط فقط با نیرنگ است که می شود زندگی کرد و تنها ارزشی که در جامعه وجود دارد، پول است.

این افراد حس می کنند پدیده های مدرن با ارزش های دینی فاصله دارد. لذا از منظر و دریچه گناه با آن مواجه شده اند. رادیو نمی خرند، در برابر استفاده از تلویزیون مقاومت می کنند، سینما نمی روند، با کارکردن زنان شان موافق نیستند، نسبت به آموزش و مطالبی که آموخته می شود خوش بین نیستند و حتی برخی از مردم به دختران شان اجازه تحصیل نمی دهند.

در عین حال، مهم ترین هدف آنها رفع نیازهای مالی است چون آرزوهایی دارند که دستیابی به آنها منوط به تحرک اجتماعی و به دست آوردن پول است. درنتیجه، این قشر از جامعه به تعبیر این محققان به دنبال به دست آوردن پول ناگهانی و یک شبه هستند. اما ارزش هایی را هم از دست رفته می بینند و این دو را نمی توانند با یکدیگر تلفیق کنند. هر برخورداری ناشی از رشد اقتصادی را می خواهند و هم می خواهند ارزش های خود را در چنین جهانی حفظ کنند. در حالی که احساس می کنند این دو را نمی توانند با هم جمع کنند. حتی احساس می کنند ارزش های آنان تحقیر می شود و به عنوان عقب افتاده یا سنتی یا حتی دهاتی انکار می شود.

در فیلم ها و سریال ها اغلب شخصیت هایی که ارزش هایی مثل صداقت و پاکی و درست کاری را نمایندگی می کنند، ساده لوح ولی پاک تصویر می شوند. در آن شرایط افراد به دنبال پناه و ملجثی می گردند تا در آن بر این احساس دوگانگی و تعارض فائق آیند. جایی که افراد حس کنند که هم کسی هستند و اهمیت دارند و هم ارزش های شان مورد اعتنا و احترام است.

براساس یافته های تحقیق می توان گفت این پناهگاه نهاد مذهب است. گسترش مراکز مذهبی، بالا رفتن شمارگان کتب مذهبی و بالا رفتن شمار حجاج و زوار، از اقبال گسترده عامه مردم به مذهب خبر می دهد. موضوعی که امروز برای ما شاید عادی و معمولی باشد اما در آن دوره موجب تعجب محققان بوده است.

واکنش به این دوگانگی منحصر به مردم عادی نیست. از یک سو، گرایش مردم عادی به مذهب دیده می شود که نمونه های آن اقبالی است که مردم به فعالیت های مذهبی در سال های اولیه دهه پنجاه ابزار می کنند. رشد چشمگیر هیئت های مذهی و مساجد یا افزایش شمارگان کتاب های دینی مثل «مفاتیح الجنان» از این نمونه ها قلمداد می شوند.

در سطح نخبگان هم گرایشی به مذهب دیده می شود. اول این که جوانان شهری تحصیل کرده، آینده جامعه را به سمت مذهبی شدن می دانند. در حالی که مردم عادی چنین تصوری ندارند. احتمالا این بازتاب گرایش های گروه های جوان تحصیل کرده شهری است.

از طرف دیگر، در نظرآزمایی از نخبگان، آنان رشد فرهنگی در چارچوب هویت اسلامی متناسب با روز می بینند. مثلا وقتی از نخبگان درباره اولویت های توسعه سوال شده، آن ها بر اولویت فرهنگی تاکید کرده اند، اما وقتی که از آنها پرسیده می شود که معنای این اولویت فرهنگی چیست؟ الگویی را ارائه کرده اند که در آن اقبال به الگوی اسلامی و تقویت موقعیت ایران در جهان اسلام دیده می شود. این اقبال به خصوص از آن جهت حائز اهمیت است که این نخبگان قرار بوده پایگاه اصلی رژیم پهلوی باشند.

۳٫ مطابق یافته های این نظرخواهی، درخصوص شاخص های خرسندی از زندگی و آرزوها و نیازها، ۴۵ درصد شهروندان ایرانی از زندگی خویش رضایت داشته و ۴۲ درصد نیز مقداری رضایت داشته اند. همچنین اکثریت جامعه آماری این نظرسنجی، اعم از جوامع روستایی و شهری، نسبت به آینده خویش خوش بین بوده اند و با توجه به معیار ده پله ای در نظر گرفته شده در نظرسنجی، موقعیت خود و موقعیت کشور را در پله های رو به رشد، با شتابی بالا ارزیابی کرده اند. آیا این یافته ها، با تصویری که شما در مقدمه کتاب درباره این نظرسنجی داده اید تطابق دارد؟

مطابق این نظرسنجی تنها ۴۲ درصد از افراد جامعه از وضعیت زندگی خویش راضی هستند که در جوامع باثبات معمولا این عدد باید نزدیک به هفتاد درصد باشد. اما فارغ از این نکته، این آمارها توقعات فزاینده ای را نشان می دهد که در آن شرایط وجود داشته است. امید به بهبود وضعیت کشور به صورتی دیگر انتظارات فرد را هم نشان می دهد، زیرا انتظار دارند که این بهبود در وضعیت کلی کشور منجر به بهبود در وضعیت فردی آن شود. پس انتظار دارد که وضع او هم بهبود یابد.

مذهب پناهگاه ایرانیان در دهه پنجاه 

از طرف دیگر، افراد می بیینند کسانی که در رتبه های بالای اجتماعی قرار گرفته اند از دو عامل ثروت و تحصیلات برخوردارند. تحصیلات امکان کسب موقعیت مادی بهتر را فراهم می کند. پس انتظار بهبود وضعیت به معنای برخورداری هرچه بیش تر از دو عامل ثروت و تحصیلات است. مطابق با نتایج نظرسنجی، مردم از سطح تحصیلات و ثروت خود نارضایتی بالایی داشته اند.

براساس این یافته ها می توان محیط آن روز را تصویر کرد که از یک سو انتظار بهبود یا توقع بهبود وجود دارد، از طرف دیگر، گروهی از افراد از عواملی که امکان ارتقای اجتماعی را فراهم می کند، محروم اند و در نتیجه از این بُعد زندگی خود ناراضی اند و از جهت سوم هم خود را در محیطی بیگانه با ارزش های مطلوب می بینند و احساس می کنند ارزش های مطلوب آنان در معرض هجوم ارزش های تازه قرار گرفته است و در حال از میان رفتن است.

این سطوح نارضایتی، انتظارات و بیگانگی با محیط به هم پیوند می خورد و در نهاد مذهب به آن پاسخ داده می شود.در این شرایط وقتی در آستانه انقلاب نهادهای مذهبی، تامین بهبود زندگی مادی را همراه با محیط معنوی می دهند، گوش های بسیاری برای شنیدن آن آماده است.

۴٫ یکی از مهم ترین و شاید جالب توجه ترین نتایج این نظرسنجی، بازنمایی جامعه ایران به عنوان یک جامعه به شدت مذهبی است؛ جامعه ای که توجه به مذهب و مراکز مذهبی در آن حتی نسبت به دهه قبل، یعنی دهه چهل، نیز افزایش داشته است. حجم بالای جمعیت مسجدرو و تاکید بر شعایر مذهبی در پاسخ ها و مثلا اینکه اصلی ترین نگرانی مردم، درباره برنامه های سینما و تلویزیون، مذهبی نبودن است، نشانه بالا بودن حساسیت های مذهبی مردم است؛ امری که در دهه های چهل و پنجاه مورد بی توجهی طبقه سیاسی حاکم قرار گرفته بود.

با توجه به این که در کنار این حساسیت، مطابق این نظرسنجی، نگاه مردم نسبت به پیشرفت و آینده اقتصادی منفی نیست، و مشکلات سیاسی در میان مشکلاتی که بر حل آن تاکید می کنند، در مرتبه بسیار نازلی قرار دارد، آیا می توان به این نتیجه رسید که مذهب، گوهر اصیل حرکتی بوده است که در سال ۵۷ به انقلاب انجامید؟

آیا این نظرسنجی نشان نمی دهد که اصلی ترین و مهم ترین نقطه مقابله و مواجهه حکومت و مردم، مذهب بوده و مشکلات و عوامل دیگر، فرعی و حاشیه ای بوده اند؟

اگر بخواهم این سوال را محدود کنم، باید به این پرسش پاسخ بدهم که بنا بر نتایج کدام بخش های این نظرسنجی پدیده انقلاب را می توان توضیح داد؟ این تحقیق یک مجموعه یا Complex را به ما نشان می دهد. نکته مهم این است که خواسته های مادی به طور جدی در جامعه ایران در سال ۵۳ مشهود است. این خواسته ها را می توان در مجموعه آرزوها و نیازها دید. خواسته های مادی برای جامعه آن قدر مهم است که وقتی مفاهیم مذهبی را از آن ها می پرسند، معنای مفاهیم مذهبی را با مفاهیم اجتماعی و دنیوی توضیح می دهند؛ یعنی کار ثواب را با ارزش های مادی و دنیوی توضیح می دهند.

همان طور که اشاره کردید در همه بخش های نظرسنجی، خواسته های سیاسی جزو خواسته های اصلی نیست. خواسته های ملموس مردم، خواسته های اقتصادی است. این خواسته ملموس در رفتارهای سیاسی نیز بازتاب پیدا می کند و آنها از سیاستمداران درخواست حل خواسته های مادی را دارند.

از سوی دیگر، وضعیت تعلیقی که پیش تر توضیح داده شد جدی بود. این تعلیق در نظرسنجی های دیگر نیز هویداست؛ مثلا در نظرسنجی هایی که درباره برنامه های محبوب تلویزیونی صورت گرفته، برنامه هایی مورد اقبال عمومی در این دوره بوده اند که کاراکترهای محوری شان درگیر وضعیت تعلیق بوده اند.

به نظر من، عامل مذهب در آن دوره، هم برای وضعیت تعلیق و هم برای خواسته های مادی کارکرد داشته است؛ یعنی شبکه ای از روابط اجتماعی حول نهادهای مذهبی شکل گرفته است که برای افراد احساس حمایت و پشتیبانی ایجاد می کرده است. در آن روابط مذهبی است که هویت و موقعیت فرد به رسمیت شناخته می شود؛ آن هم در شرایطی که او از محیط خود جدا شده، به محیط بزرگی آمده و کسی را نمی شناسد. در این وضعیت مذهب پناهگاه افراد است. اما می توانم به سوال شما از جنبه ای دیگر هم پاسخ دهم و آن غیبت سیاست در این نظرسنجی است.

به طور مستقیم از مردم درباره گرایش های سیاسی شان سوال نمی شود. این نظرسنجی نمی گوید که چه بخش هایی از مردم از وضعیت سیاسی ناراضی بوده اند یا کدام سیاست های وقت را نمی پسندند. دلیل این غیبت برای ما آشناست. اصلا همین نبودن این متغیر نشان دهنده شکل حضور سیاست در جامعه آن وقت است شابد بتوان این کمبود را با نظرسنجی هایی جبران کرد که به صورت موردی درباره نگرش جوانان و دانشجویان انجام شده است. از گزارش تفصیلی این نظرسنجی ها خبر ندارم ولی تا حدی که در همایش شیراز به نتایج آن اشاره شده است، بیانگر نارضایتی جوانان و دانشجویان از وضعیت سیاسی است. می توان نتیجه گرفت که رشد اقتصادی شتابان در جریان است ولی نهادهای فرهنگی و سیاسی متناسب برای حل تنش های ناشی از آن شکل نگرفته اند.

۵٫ از جمله مهم ترین نکات این نظرسنجی جایگاهی است که مردم برای تحصیلات در پیشرفت شغلی و زندگی خود قائل اند. به اعتقاد اکثریت قابل توجه مردم، و با شناختی که از بوروکراسی حاکم دارند، اصلی ترین عامل پیشرفت، نه روابط خانوادگی و موقعیت هایی مانند آن، که تحصیلات است. چه تحلیل از این رای دارید؟

وقتی یافته های تحقیق را بررسی می کنیم، یکی از متغیرهای اصلی توضیح دهنده، عامل تحصیلات است. به اصطلاح فنی آن، تحصیلات متغیر مهمی است که واریانس پدیده ها را توضیح می دهد. در این تحقیق تقریبا هر جا که تفاوتی بین دیدگاه ها می بینید، می توانید این تفاوت را بین گروه های دارای تحصیلات متفاوت مشاهده کنید. حتی بین تحصیلات و ثروت هم رابطه وجود دارد، یعنی کسانی که در مراتب بالای ثروت هستند، تحصیلات بالاتری دارند.

این موضوع احتمالا به نقش موثر تحصیلات در آن شرایط بر می گردد. تحصیلات در آن دوره یکی از زمینه های اصلی تحرک اجتماعی بوده است؛ یعنی اگر فردی تحصیلات بالا می داشت، می توانست به موقعیت های بالاتر اجتماعی و اقتصادی دست پیدا کند. اگر ارزش های مسلط جامعه، تحرک اجتماعی برای به دست آوردن موقعیت بهتر باشد، اگر فرد خودش را در یک وضعیت مسابقه گونه برای پیشرفت احساس کند و مشاهده کند که بقیه افراد دارند به موقعیت های بهتری  می رسند و او در حال عقب ماندن از دیگران است، آن وقت میل برای به دست آوردن ثروت و تکمیل تحصیلات جهت تولید ثروت معنادار میشود.

مشخص است که در آن دوره موقعیت و ارزش های خانوادگی عامل مهمی در مقایسه با تحصیلات برای تحرک اجتماعی نبوده اند و در شرایطی که میان آدم های متجدد و سنتی تفکیک وجود داشته و آدم های سنتی با ارزش هایی تعریف می شده اند که از دید آن زمان عقب افتاده بوده است، تحصیلات یکی از زمینه هایی بوده که می توانسته امکان به دست آوردن ارزش های مدرن و جدید را فراهم کند.

از طریق تحصیلات فرد می توانست از عقب ماندگی فاصله بگیرد. ولی امروز در جامعه ما تحصیلات چنین نقشی را ندارد. عمومی شده و دسترسی به آن ساده تر شده است. رابطه تحصیلات در جامعه امروز با تحرک اجتماعی و ثروت اقتصادی و موقعیت اقتصادی دیگر روابط مستقیم پیشین نیست.

۶٫ در نظرسنجی سال ۵۳، ۴۹ درصد پرسش شوندگان به این سوال که بزرگ ترین مشکل مملکت را چه می دانند پاسخ نداده اند و ۲۱ درصد ایشان گفته اند کشور هیچ مشکلی ندارد. به نظر شما علت این حجم از بی اطلاعی یا عدم تمایل به پاسخ گویی به این سوال چه بوده است؟

می توان گفت مردم در سال های ابتدایی دهه پنجاه درگیر مسائل کلی کشور نبوده اند و برای آنان مسائل ملموس روزمره اهمیت بیش تری داشته است. وقتی درصد بالایی از مردم به سوالات سیاسی پاسخی نمی دهند، نشان می دهد که راجع به این مسائل فکر نمی کردهاند و آن را به بحث نمی گذاشته اند. از این نظر آگاهی جمعی در آن روزگار بیش تر معطوف به مسائل فردی و درگیری های زندگی روزمره است.

برای درک بهتر می توان این را با وضعیت امروز مقایسه کرد که مردم درباره بسیاری مسائل از سیاست خارجی گرفته تا محیط زیست نظر می دهند و درباره اثرات آن پدیده ها بر زندگی خود برداشت ها و تصوراتی دارند.

مذهب پناهگاه ایرانیان در دهه پنجاه

۷٫ گویا شما در سال ۸۳ این نظرسنجی را تکرار کرده اید و پرسش های آن را دوباره به کرا برده اید. مطالعه تطبیقی این دو نظرسنجی در سال های ۵۳ و ۸۳ چه نتایج و یافته هایی را به لحاظ جامعه شناختی در اختیار ما می گذارد؟ میزان مذهبی بودن، امید به آینده و پیشرفت، سطح اعتماد اجتماعی، توجه به تحصیلات و… در نظرسنجی دوم چگونه است؟

در سال ۸۳ در شورای فرهنگ عمومی این پیشنهاد را طرح کردم که خوب است در سی امین سالگرد تحقیق آینده نگری در سال ۵۳، تحقیق مشابهی انجام شود. خوشبختانه این شورا با پیشنهاد من موافقت کرد و نتایج این تحقیق در سه جلد توسط سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شد. سوالات تحقیق سال ۸۳ نسبت به تحقیق سال ۵۳ متنوع تر و متکثرتر است، اما برای نشان دادن تفاوت های نتایج این دو تحقیق برخی نقاط تفاوت کلی را بیان می کنم.

در نظرسنجی سال ۵۳، مردم هیچ شناختی درباره تکنیک های نظرسنجی نداشته اند، رسانه ها مانند سال ۸۳ گسترده نبوده اند و به همین دلیل بسیاری از موضوعات در زمره آگاهی جمعی مردم قرار نگرفته بوده است. در سال ۵۳ وقتی در این باره سوال می شود که آیا در آینده جامعه به سمت مذهبی شدن یا غیرمذهبی شدن پیش می رود، درصد بالایی از مردم به این سوال پاسخ نمی دهند. عامه مردم در عین این که مذهبی بوده اند تصوری در این خصوص نداشته اند. البته جوانان شهری با سطح تحصیلات بالادر سال ۵۳ برداشتی متفاوت با مردم عادی راجع به روند رو به افزایش مذهبی شدن جامعه داشته اند. اما در سال ۸۳ این موضوع در آگاهی جمعی مردم قرار گرفته  بوده است؛ یعنی تصور عمومی مثبت یا منفی درباره روند مذهبی شدن جامعه وجود داشته و مردم در این باره پاسخ مشخص داشته اند.

در سال ۸۳ پاسخ غالب از کمرنگ تر شدن شعائر حکایت می کرده و این نارضایتی اخلاقی جامعه را بازتاب می دهد. به عبارت دیگر، تصور می کنند ارزش های دینی و همراه آن ارزش های اخلاقی در حال سست شدن است. وقتی که درباره آینده از ایشان پرسش شده، آینده را بدبینانه می بینند.

دلیل آن مشکلات متعددی است که پیش آمده و مسائلی است که مردم با آن درگیر هستند. مردم این تصور را دارند که با افزایش اختلاف طبقاتی، جامعه غیراخلاقی و غیرمذهبی می شود و جرم و جنایت افزایش پیدا می کند، همچنین در تحقیق سال ۸۳ متغیر تحصیلات دیگر به اندازه سال ۵۳ نقش ندارد یا به بیان فنی، سهم آن در تبیین واریانس متغیرها کم تر شده است. در نظرسنجی سال ۸۳ از منظر اعتماد اجتماعی نیز با یک فرایند فرسایش اعتماد مواجه هستیم.

مجموعه پیمایش هایی که بعد از انقلاب انجام شده نشان می دهد که اعتماد عمومی، و اعتماد به مشاغل و گروه ها و حرفه های مختلف، در جامعه رو به کاهش است. از جهت ارزیابی اجتماعی هم خصلت های انتقادی و نگرش های بدبینانه نسبت به یکدیگر در جامعه غالب تر شده است.

در نظرسنجی سال ۵۳ نگرانی های مردم از وضعیت کلی کشور و خواسته های ایشان از سیاستمداران یا بی جواب مانده و یا با جواب های کلی چون «به فکر مردم بودن» یا رسیدگی به وضعیت آب و برق پاسخ داده شده است. اما در نظرسنجی سال ۸۳ دامنه موضوعاتی که مردم به عنوان مشکلات کشور عنوان می کنند بسیار بیش تر است.


منبع: برترینها

سریال «تاج»، سریال تاریخی که باید ببینید

ماهنامه همشهری ۲۴ – عطیه سالارمنش: آثار تصویری تاریخی همیشه جذاب هستند؛ شاید به این دلیل که آدم ها دوست دارند به زندگی افراد معروف سرک بکشند و خبری از زندگی آنها بگیرند. سریال های تاریخی هم زا این قاعده مستثنا نیستند. یک دلیلش هم بر می گردد به شگفتی های زندگی این آدم ها و رازهایی که زندگی های شان دارد و بیننده حس می کند با دیدن سریال یا فیلمی بر اساس زندگی آنها، از راز و رمزهای زندگی شان سر در می آورد.

در سال های گذشته ساخت سریال های تاریخی گسترش پیدا کرده؛ از سریالی تاریخی / فانتزی مثل بازی تاج و تخت بگیرید تا سریال سیاسی خانه پوشالی که با الهام از برخی واقعیت ها و اتفاقات پشت پرده سیاست آمریکا شکل گرفته. اکثرا هم در میان مخاطبان بحث برانگیز بوده اند و هم در میان منتقدان. سریال «تاج» هم یکی از جدیدترین سریال های تاریخی این روزهاست که در مراسم گلدن گلوب هم مورد توجه قرار گرفته و چند جایزه مهم برنده شده است. در این مطلب سراغ این سریال تاریخی می رویم که اتفاقا زمان رخدادهایش هم خیلی دور نیست.

خاموشی و فراموشی

ملکه الیزابت دوم کیست؟

الیزابت دوم با نام الیزابت الکساندرا مری در ۲۱ آوریل ۱۹۲۶ به دنیا آمد. او ملکه بریتانیا و دیگر کشورهای مشترک المنافع، کانادا، استرالیا و نیوزیلند است و تا پیش از استقلال جامائیکا، بارابادوس، باهاما، گرانا، پاپوآ گینه نو، جزایر سلیمان، تووالو، سنتلوسیاو … ملکه این کشورها هم بود. قبل از او رکورد طولانی ترین دوران ملکه بودن در دست ملکه ویکتوریا در قرن نوزدهم بود که الیزابت دوم رکوردش را شکست. او پس از مرگ پدرش پادشاه جرج ششم در سال ۱۹۵۲ به مقام ملکه بودن رسید، آن هم در ۲۵ سالگی و از آن زمان ملکه بریتانیا بوده.

در دوران ملکه بودن الیزابت دوم اتفاق های بسیاری افتاده؛ از پایان جیره بندی شکر، حادثه درگذشت هشت بازیکن منچستریونایتد در سقوط هواپیمای مونیخ، به ریاست جمهوری رسیدن کندی و ترور او، پایان اجرای حکم اعدام به جرم قتل، اعتصاب کارگران معدن، استعفای نیکسون، به قدرت رسیدن مارگارت تاچر، جنگ ویتنام، ظهور طالبان و به طور کلی بخش زیادی از تاریخ معاصر بریتانیا و دنیا. این زندگی پرتلاطم و جنب و جوش آغاز دور جدیدی از زندگی خانواده سلطنتی بود که در سریال «تاج» و در فصل اول آن روزهای ابتدایی ملکه شدن الیزابت دوم به تصویر کشیده شده است.

پیتر مورگان کیست؟

پیتر مورگان ۵۳ ساله یکی از مهم ترین نمایشنامه نویس ها و فیلمنامه نویس های بریتانیاست که از سال ۱۹۸۸ فعالیت نویسندگی خود را آغاز کرده است. مورگان کارش را برای تلویزیون شروع کرد و متن فیلم های تلویزیونی و سریال می نوشت. نوشتن کارهای تلویزیونی مثل «هیئت منصفه» و «هنری هشتم» نام او را مطرح کرد اما در سال ۲۰۰۶ نوشتن سه اثر باعث شدت مورگان به شهرت برسد؛ یکی نمایشنامه «فراست/ نیکسون» درباره یکی از مصاحبه های مهم نیکسون در زمان رسوایی اش، دیگری نوشتن فیلمنامه «ملکه» درباره زندگی ملکه الیزابت دوم در روزهایی که دیگر میانسالی را هم رد کرده بود؛ و در نهایت فیلمنامه «آخرین پادشاه اسکاتلند» درباره زندگی ایدی امین.

این سه متن باعث شدند نام مورگان به عنوان نویسنده ای متخصص در درام های تاریخی با محوریت شخصیت های تاریخی، بر سر زبان ها بیفتد. فراست/ نیکسون آن قدر روی صحنه تئاتر موفق بود که بعدا فیلم سینمایی اش هم ساخته شد. مورگان بعدش با نوشتن «یونایتد نفرین شده» جای پای خودش را در تسینما محکم کرد.

با نوشتن فیلمنامه «شتاب» درباره چهره های واقعی در روزهای اوج مسابقات اتومبیل رانی نشان داد که تخصص ویژه او در روایت های تاریخی زندگی سیاستمدارها نیست و چهره های دیگر – در اینجا ورزشی – هم برایش جذابیت دارند. هر چند «شتاب» خیلی تحویل گرفته نشد اما مورگان با دو فیلمنامه «فراست / نیکسون» و «ملکه» نامزد جایزه اسکار شد و برای دومی جایزه گلدن گلوب را به خانه برد.

مورگان چند بار هم جایزه بفتا را برای نویسندگی گرفته است؛ از جمله برای سریال «شرف از دست رفته کریستوفر جفریز» و «آخرین پادشاه اسکاتلند». مورگان نمایشنامه «مخاطب» را در سال ۲۰۱۳ نوشت که ماجرایش درباره دیدارهای هفتگی ملکه الیزابت دوم با نخست وزیرهای مختلف دورانش است. در اجراهای مختلف این نمایشنامه هلن میرن و کریستین اسکات تامس نقش ملکه را بازی کردند و همین نمایشنامه بود که ایده اولیه «تاج» را به ذهن مورگان رساند.

سریال «تاج» چطور ساخته شد؟

مورگان وقتی دید زندگی ملکه الیزابت دوم گوشه ها و زوایای جالبی برای بدل شدن به سریال دارد، مشغول نوشتن متن آن شد. پیشینه او و چند بار رفقتن سراغ زندگی ملکه باعث شده بود خیلی راحت تر بتواند مسئولان تلویزیونی را ترغیب به ساخت این سریال کند و مجموعه نت فلیکس هم خیلی زود با پروژه همراه شد.

استر زوکرمن – ای. وی. کلاب

کلر فوی ۳۲ ساله با بازی در سریال «تالار گرگ» به شهرت رسید و حالا با بازی در نقش ملکه الیزابت دوم در سریال «تاج» برنده جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر زن شده است. مت اسمیت، همبازی قوی در «تاج» در نقش فیلیپ ماونتباتن، همسر ملکه الیزابت، شهرتش را مدیون بازی در نقش دکتر هو در سریالی به همین نام است. او در سه فصل این سریال حضوری موفق داشت و نامزد جایزه بفتا شد. در گفتگوی زیر این دو بیشتر درباره نقش های خود در این سریال – زن و شوهر جوانی که در خانواده سلطنتی زندگی آرامی دارند که ناگهان با مرگ پادشاه، پایشان به زندگی پر پیچ و خم سلطنت باز می شود – صحبت می کنند.

قبل از این که به این پروژه ملحق شوید، درباره زندگی خانوادگی ملکه اطلاعاتی داشتید؟

– کلرفوی: راستش تا آنجا که یادم می آید هیچ چیزی درباره آنها نمی دانستم. نمی دانستم در چه شرایطی الیزابت و فیلیپ عاشق همدیگر شدند. نمی دانستم ازدواج آنها چه مشکلاتی داشته است. اصلا چیزی درباره روزهای اول ازدواج آنها نمی دانستم. نمی دانستم چطور پس از مرگ پدر الیزابت، او به تاج و تخت رسیده است. هیچ چیزی درباره این مسائل نمی دانستم. فکر می کردم او ملکه بوده و همیشه ملکه مانده و این کل اطلاعاتم درباره اش بود.

خاموشی و فراموشی (اسلایدشو)

از همان ابتدای سریال رابطه بین شما دو نفر را حس می کنیم. می بینیم که به هم محبت دارید اما مت، به نظر می رسد فیلیپ کمی نفرت در وجودش هست؛ درست است؟

– مت اسمیت: به نظرم داستان و فیلمنامه بخش زیادی از کار ما را انجام داده است اما این را بگویم که ما نمی خواستیم تصویری به شیرینی شکلات از این خانواده ترسیم کنیم. ما کل این مسئله و حقیقت آن را می بینیم. گاهی این رابطه برای فیلیپ و الیزابت دشوار هم می شود. به نظرم آن لحظاتی که زندگی این دو با مشکل روبرو می شود، در واقع تاثیرگذارترین لحظات زندگی آنها هم هست.

منظورتان چیست؟

– اسمیت: در مواقعی که آدم ها با مشکل روبرو می شوند…

– فوی: و باید آن را از پیش رو بردارند…

– اسمیت: این جور مواقع اهمیت آدم ها بیشتر به چشم می آید. منظورم را متوجه می شوید؟

– فوی: و عشق اهمیت پیدا می کند. این بسیار مهم است [مت اسمیت در این لحظه بخشی از ترانه «عشق تو چقدر عمیقه!» گروه بی جیز را می خواند. فوی هم او را همراهی می کند.]

خارج از بریتانیا و مثلا از نقطه نظر آمریکایی ما چیزهایی درباره الیزابت می دانیم اما فیلیپ یک جورهایی…

– اسمیت: معماست!

دقیقا! چطور این مسئله را در بازی خود به تصویر کشیدید؟

– فوی: من که نمی دانم!

– اسمیت: خب، برای الیزابت روزگار سختی است، مگر نه؟ برای کلر هم کار سختی بود چون اغلب آدم ها برداشت و شناختی از شخصیت او دارند. این شخصیت همیشه در خودآگاه ما بوده؛ درست است؟ و هلن میرن هم این نقش را بازی کرده و پیترمورگان، نویسنده همین سریال «تاج» هم متن فیلمی را که میرن بازی کرد نوشته. با توجه به این پیش زمینه ها من حس می کنم کلر کار دشوارتری داشته.

– فوی: خیلی کار سختی بود.

 خاموشی و فراموشی (اسلایدشو)

– اسمیت: و معرکه. کاملا معرکه. وقتی شما کل سریال را ببینید، کاملا متوجه رشد شخصیت او و بدل شدنش به ملکه می شوید. این که چطور ملکه بودن را شروع کرده و به اینجا رسیده. به نظرم ایده بسیار هوشمندانه ای بود که در سکانس های برگزاری مراسم ازدواج متوجه هوشمندی او می شویم.

– فوی: استیون دالدری [کارگردان دو قسمت اول سریال] در اجرای سکانس مراسم ازدواج کار فوق العاده ای انجام داد. هیچ تصویر ویدئویی آرشیوی از مراسم ازدواج وجود ندارد که عجیب هم نیست اما صدای این مراسم ضبط شده است و کل ایده های اجرای این سکانس از گوش دادن به همین صدا شکل گرفت. مثلا صدای فیلیپ موقعی که دارند سوگند ازدواج می خورند خیلی مضطرب و متفاوت است. وقتی هم نوبت به الیزابت می رسد او هم با صدای خیلی پایین حرف می زند. خیلی شکننده حرف می زند و انگار تا حالا صدای او را نشنیده باشیم. این شکل حرف زدن به ما این ایده را می دهد که او ترسیده است. کار ما در واقع همین است که رخدادهای واقعی را و این را که آدم ها چطور مواقعا رفتار کرده اند، به واقعیت بدل کنیم، درست است؟

فیلیپ چطور؟ وقتی او را می دیدم با خودم می گفتم این آدم انگار خیلی هم آدم نازنینی نیست.

– اسمیت: چه جالب. این که مردم چه دیدگاه هایی نسبت به فیلیپ دارند برایم جالب است. چرا این حرف را می زنی؟ به نظرت با الیزابت بدرفتاری می کند؟

ببخشید این طور می گویم اما حس می کنم یک زن ستیزی مردانه در وجودش دارد.

– فوی: همین است! او محصول زمانه ای است که در آن رشد کرده. به نظرم غیرمنصفانه است که با معیارهای امروزی او را قضاوت کنیم. به نظرم با توجه به دوره اش خیلی پیشرو بوده، به شدت آینده نگر بوده و رفتارش مدرن بوده، مخصوصا شیوه حمایت کردنش از همسرش. اما به هر حال در آن زمان، در سال های ۱۹۵۰، با توجه به آزادی که داشته کارهایش خیلی رادیکال بوده.

– اسمیت: حتما می دانید که او همیشه دو قدم پشت سر همسرش قدم بر می داشت. به تاریخ هم که نگاه کنید می بینید اقتضای زمانه مهم بوده. او در شرایط سختی بزرگ شده، با این حال وقتی می بینم آدم ها چنین واکنشی به شخصیتش نشان می دهند خوشحال می شوم. من این جنبه شخصیتش را دوست داشتم. وقتی بداخلاقی می کند بیشتر دوستش دارم.

– فوی: مت دقیقا همین کار را می کند. فیلیپ آدم کاملی نیست. هر شخصیتی یک جنبه زشت و ناپسند دارد. شخصیت من خیلی وقت ها با بدخلقی با او رفتار می کند و این را در خیلی از رفتارهایم می بینید. به نظرم درست نیست تصور کنید برخورد من به دلیل ملکه بودنم است.

بیشتر دلیلش به سرد بودن این ازدواج بر می گردد. از طرفی حس می کنم الزابت از روراست بودن ابایی ندارد. وقتی شما قرار است روراست باشید باید بخشی از جنبه زشت یک شخصیت را هم نشان دهید. همه ماها گاکهی چنین رفتارهایی از خودمان نشان می دهیم.

– اسمیت: فیلیپ کاملا برعکس الیزابت است. محافظه کار است. او خیلی خیلی آدم حساسی است.

کلر، تو پیش تر در سریال «تالار گرگ»، نقش آن بولین از خانواده سلطنتی را بازی کرده بودی اما فکر می کنم مت اولین بار است نقش یکی از اعضای خاندان سلطنتی را بازی می کند.

– اسمیت: درست است.

خاموشی و فراموشی (اسلایدشو)

انگار هر بازیگر بریتانیایی باید یک بار چنین نقشی را بازی کند!

– فوی: برای این کار به تو مدال می دهند.

– اسمیت: مدالی گردنت می اندازند و اشرافی می شوی.

– فوی: یک تاج کوچولو بهت می دهند.

– اسمیت: اما واقعیت این است که به من تاج نمی دهند.

– فوی: چرا، تو هم تاج داری؛ همان تاجی را که یک چیز مسخره بالایش بود بهت دادند؛ یادت رفته؟

– اسمیت: واقعا؟

– فوی: [با خنده] تاج گذاری تو بود، من باید یادم باشد؟!

بازی در نقش یک شخصیت اشرافی مدرن خیلی فرق دارد با بازی در نقش یک شخصیت اشرافی قدیمی؛ وقتی شما داشتید این نقش را بازی می کردید چه فشاری روی خودتان حس می کردید؟

– فوی: به نظرم فشار اصلی از اینجا می آید که نمی خواهید ملکه باشید. نمی خواهید شق و رق بنشینید و این لباس های زیبا را بپوشید و هیچ کاری نکنید. وقتی دارید کاری تاریخی انجام می دهید سعی می کنید شخصیت را زندگی کنید و آن را تجسم ببخشید. در واقع باید تلاش کنید برخلاف یک ملکه رفتار کنید وگرنه این حس القا می شود که شما خود ملکه هستید و این یعنی…

– اسمیت: یعنی مرگ!

– فوی: بله. وقتی شما مشخصا دارید بازی می کنید در واقع حکم مرگ خودتان را صادر کرده اید. باید نقش را باورپذیر کنید. آن را نفس بکشید.

در ابتدا به نظر می رسد الیزابت خیلی آرام و مضطرب است اما کم کم قدرت می گیرد؛ نمایش این تغییر چطور بود؟

– فوی: به نظرم بیشتر حس می کنیم او هم یک انسان است. آدم ها ابرقهرمان نیستند. اغلب آدم ها مثل او معمولی و ضعیف هستند. او هیچ وقت در زندگی اش این لحظه را نداشته که تصمیم بگیرد تشنه قدرت است و بخواهد به قدرت برسد. به نظرم اصلا منتظر چنین چیزی نبوده و باید یاد می گرفته چطور از قدرتش استفاده کند. طول می کشد تا یاد بگیری از قدرتت استفاده کنی و روی دیگران بدون این که متوجه شوند تاثیر بگذاری. به نظرم در سکوت قدرت بیشتری نهفته است تا شلوغ کاری کردن. در بین شخصیت های سریال هم آن کسی که از همه ساکت تر است از همه پلیدتر و شرورتر است. من تصمیم گرفتم برای این نقش و هر نقش دیگری، آن گزینه های بازیگری را استفاده کنم که از همه کمتر به ذهن دیگران می رسد.


منبع: برترینها

بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

هفته نامه همشهری جوان – محمدرضا جعفری: محمدرضا فروتن با انتشار آلبوم «می فهممت» به جمع بازیگران خواننده اضافه شد. در این سال ها کدام بازیگران وارد عرصه موسیقی شده اند و چقدر موفق بوده اند؟

آلبوم موسیقی «می فهممت» با صدای محمدرضا فروتن هفته گذشته منتشر شد و به یکی از پرفروش ترین آلبوم ها تبدیل شد. همین خبر کافی بود که باز هم حواشی حضور چهره ها در عرصه های غیرتخصصی بالا بگیرد و بازار نقد و نظرها حسابی داغ شود. انتقاداتی که فروتن پاسخی به آن ها نداده و به انتشار آلبوم در سکوت خبری بسنده کرده است. مدت ها بود که خبر تولید آلبوم «می فهممت» به گوش می رسید ولی گویا نتیجه کار، فروتن را راضی نمی کرده ولی بالاخره دل را به دریا زد و اولین آلبوم موسیقی اش را بدون سر و صدا و رونمایی منتشر کرد.

این آلبوم، اولین آلبومی نیست که یک بازیگر منتشر می کند و احتمالا آخرینش هم نخواهدبود. به بهانه انتشار این آلبوم سراغ آلبوم های شاخص این سال ها رفتیم که در آن ها بازیگران شناخته شده در مقام خواننده ظاهر شدند و هرکدام را به صورت اجمالی بررسی کردیم تا ببینیم چه ضعف ها و قوت هایی دارند و به سبک نمره دادن کیفی دبستان، کیفیت شان را تعیین کردیم.

آلبوم می فهممت؛ محمدرضا فروتن

  • سه ضلع کامل مربع
  • کیفیت: نیاز به تلاش بیشتر
  • شاه بیت: مث ابرم که تا آخر/ باید بارون بشم اما/ می خندم چون میون جمع/ می خوام پنهون بشم اما

 بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

با گذشت ۱۵ سال از اکران فیلم «شب یلدا» همچنان صدای گیرا و بغض آلود محمدرضا فروتن را در این فیلم به یاد داریم. فروتن وقتی در یکی از صحنه های تاثیرگذار فیلم می خواند: «عکس تو، تو قاب سینمه/ یاد تو همیشه با منه» دل مخاطب می لرزد و بغض گلویش را می گیرد. اتفاقی که در آلبوم «می فهممت» کمتر و شاید فقط در آهنگ «روزا مرگ عشق» رخ می دهد. آهنگی که پیشتر در فیلم «متروپل» مسعود کیمیایی شنیده بودیم. انگار تاثیرگذاری خوانندگی فروتن هم به فیلم ها وابسته است.

باید همین اول کار، تکلیف مان را روشن کنیم که از آلبوم موسیقی یک هنرپیشه چه توقعی داریم؟ فکر می کنم کسی از یک بازیگر- هر چقدر هم که قدرتمند باشد- توقع ندارد مانند یک خواننده درجه یک بخواند. همین که صدایش فالش و سازش ناکوک نباشد، نیمی از راه را رفته.

محمدرضا فروتن در نیمه اول راه موفق بوده است و چهار سال روی صدا و موسیقی اثرش تمرکز کرده تا آلبوم آبرومندی را منتشر کند. تمام هفت ترانه آلبوم را دکتر افشین یداللهی سروده، آهنگسازی کار توسط بابک زرین انجام شده است و سیروان خسروی، رضا تاجبخش، امیرمیلاد نیکزاد و بابک زرین تنظیم کار را برعهده داشته اند.

فروتن با کمک گرفتن از یک گروه کاملا حرفه ای، سه ضلع مربع را  کامل کرده تا از این زاویه مورد نقد قرار نگیرد. مسئله ای که بابک زرین آهنگساز کار هم به آن اعتقاد دارد؛ «محمدرضا به دلیل اتفاقات که برای سایر بازیگران در عرصه خوانندگی رخ داد، سعی کرد انتقاداتی را که به دیگران وارد می کردند، از کار خودش برطرف کند. روی خواندن خودش حساس شده بود و سعی کرد که مشکلات موجود در این قسمت را برطرف کند. حس می کنم این آلبوم نسبت به آثار سایر بازیگران در عرصه خوانندگی متفاوت است. به دلیل این که در زمینه تولید از چهره های موسیقی پاپ استفاده شده است. بازیگران ما یا از چهره ها استفاده نکرده اند یا از افرادی استفاده کرده اند که خیلی چهره نبودند.»


آلبوم روی دیگر؛ بهرام رادان

  • سرکشی علاقه ها
  • کیفیت: نیاز به تلاش بیشتر
  • شاه بیت: وقتی که خیال کنی دنیا دیگه تو مشتته/ اون لحظه تاریک ترینه، تو گم شدی تو عمق شب/ باختی زندگی رو زود، سرت تو برفه مثل کبک

 بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

چهار سال پیش همین موقع ها بود که بهرام رادان آلبوم موسیقی دو زبانه «روی دیگر» را منتشر کرد. آلبومی در سبک راک که حواشی زیادی به راه انداخت و منتقدان زیادی پیدا کرد. رادان در آلبوم «روی دیگر» ۹ قطعه به زبان فارسی خواند و سه قطعه را به زبان انگلیسی منتشر کرد تا روی دیگری از هنرمندی هایش را نشان بدهد. قرار بوده تمام قطعات به زبان انگلیسی خوانده شوند ولی برای این که بازار داخلی را از دست ندهند، قطعات فارسی هم به آلبوم اضافه شدند. کیوان هنرمند، آهنگساز فیلم های گاوخونی و چهارانگشتی در اولین تجربه آهنگسازی و تنظیم آلبومش با بهرام رادان همکاری کرد. این کم تجربگی و ناپختگی خواننده و آهنگساز در کلیت کار اثر منفی گذاشته.

حاشیه های خوانندگی رادان در این آلبوم، قبل از انتشارش شروع شد. صدای خش دار و بدون تحریر بازیگر خوش سیمای سینما، صدای خلی از منتقدها را درآورد. رادان برای کم شدن انتقادها، ویدئو کلیپی حرف ای و خوش ساخت منتشر کرد که مورد توجه هوادارانش قرار گرفت، ولی منتقدان را راضی نکرد. عبدالحسین مختاباد در نقد این آلبوم گفته بود که اگر رادان صدا داشت جای چاووشی لب نمی زند.

همین اتفاق باعث شد آقای خواننده که نقش تهیه کننده آلبوم را هم بر عهده دارد، در مقام پاسخگویی قرار بگیرد؛ «نه آوازخوان هستم و نه قصد آوازخوانی داشتم. اصلا اساس این که این اثر به وجود آمد، علاقه بود. هیچ کسی نمی تواند کس دیگری را از آن چیزی که علاقه اش است، منع کند. در مخالفان این آلبوم هیچ عقلی ندیدم، ذره ای سواد در مخالفت شان ندیدم که به دنبالش بروم، البته دو سه نقد دیدم که نقدهای خوبی بود که به دلم نشست، ولی ۹۵ درصد مخالفت ها از روی حسادت و بخل بود و این که طرف فکر می کرد چیزی از سفره او کم شده.»


برگ و باد، ماه می خنده؛ محمدرضا هدایتی

  • پسر شریف موسیقی
  • کیفیت: خوب
  • شاه بیت: «من با تو آرومم وقتی دستامو می گیری/ وقتی حالمو می پرسی، حتی وقتی ازم سیری»
 بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

شاید در جریان نباشید که محمدرضا هدایتی تا به حال دو آلبوم موسیقی و بیش از ۱۵ تک آهنگ منتشر کرده و در حال تهیه آلبوم بعدی اش است. صداپیشه عروسک پسرعمه زا از سال ۸۷ انتشار رسمی آلبوم موسیقایی اش را شروع کرد.

هدایتی، هشت سال پیش که کمی از فعالیت های بازیگری اش کم کرده بود، با خواندن هفت آهنگ، آلبوم «برگ و باد» را منتشر کرد تا رسما وارد عرصه موسیقی شود. آلبوم اول برای هدایتی بیشتر حالت دستگرمی داشت تا خودش را تثیبت کند. برای همین چهار سال بعد تمام تلاشش را کرد تا آلبوم «ماه می خنده» را با بالاترین کیفیت منتشر کند که تا حد زیادی هم موفق بود.آهنگسازی این آلبوم که از نه قطعه تشکیل شده هم بر عهده خودش بود. بعضی آهنگ های این آلبوم و تک آهنگ های هدایتی خیلی زود هیت شد و صدای گرم خواننده سیستانی همه جا شنیده می شد.

هدایتی در این سال ها روی استیج نمایشگاه بین المللی هم حاضر شده و مورد استقبال طرفدارانش قرار گرفته است. همین استقبال باعث شده که محمدرضا برای انتشار سومین البوم دست و دلش بلرزد و با وسواس بیشتری رویش کار کند. آلبوم سوم محمدرضا هدایتی «عشق پنهانی» است که نوید انتشارش از سال۹۳ به گوش می رسد؛ ولی هنوز که هنوز است منتشر نشده است. مثل اینکه آقای هدایتی مشغول صداپیشگی در مجموعه کلاه قرمزی است.


آلبوم از روی سادگی؛ مهران مدیری

  • حرفه: تیتراژخوان
  • کیفیت: خوب
  • شاه بیت: «آره بارون میومد خوب یادمه/ مثل آخرای قصه این که آدم می ره به رویا»

 بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

خیلی ها خوانندگی مدیری را با خواندن تیتراژ سریال های طنز خودش به یاد می آورند، اما مدیری چند سال قبل از این که تیتراژ بخواند، دو آلبوم موسیقی منتشر کرده بود. آقای طناز سال ۷۸ در آلبوم «دلتنگی ها» اشعار هاتف علیمردانی را دکلمه کرد و سال بعدش با آلبوم «از روی سادگی» رسما خوانندگی را تجربه کرد.

مدیری از طریق ساخت مجموعه های طنز تلویزیونی مورد توجه عموم مردم بود و همان سال مجموعه های «ببخشید شما» و «پلاک ۱۴» را روی آنتن تلویزیون داشت. همین محبوبیت باعث شد آلبوم دومش مورد توجه مردم قرار بگیرد. آن زمان که چندشغلگی هنرمندان مرسوم نبود، خیلی ها ترغیب شدند تا هشت آهنگی را که بابک بیات و فریدن خلعتبری برای این آلبوم پاپ ساخته اند، بشنوند.

بدون شک مهران مدیری صدای گرم و گوش نوازی دارد اما در مورد انتشار آلبوم موفق نبود و اگر همان سال ها از محبوبیت بازیگری اش برخوردار نبود، کار آن قدر جدی نمی شد که مدیری هوس برگزاری کنسرت به سرش بزند اما استاد خیلی زود به حرفه بازیگری و کارگردانی چسبید و قطعه هایی را برای تیتراژ سریال ها خواند.

تیتراژ فیلم «هم نفس» و مجموعه های تلویزیونی «مهر و ماه»، «شب های برره»، «باغ مظفر»، «دورهمی» و «زعفرانی» کارهای شنیدنی و قابل تامل مدیری هستند؛ اما آقای مجری- بازیگر- کارگردان به همین تیتراژخوانی ها بسنده نکرد و سال ۸۹ به گروه موسیقی دارکوب پیوست و در کنار حامد بهداد خوانندگی گروه را برعهده گرفت. همکاری مدیری با گروه خیلی دوام نداشت و دوباره به تیتراژخوانی اش برگشت.


ماه نی، خورشید، آژنگ؛ امیرحسین مدرس

  • مذهبی اصیل
  • کیفیت: قابل قبول
  • شاه بیت: توی این شهر شلوغ یه آشنا کنارم نیست/ حتی یه سرپناه واسه قلب بی قرارم نیست

 بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

امیرحسین مدرس که سال ها تجربه اجرا و بازیگری دارد، ۱۰ سال پیش اولین آلبوم موسیقی اش به اسم «ماه من» را منتشر کرد. این آلبوم که حال و هوای مذهبی دارد، حاصل خوانندگی مدرس و آهنگسازی حمیدرضا صدری است. در سال هایی که موسیقی مذهبی راهش را گم کرده بود و ریتم موسیقی لس آنجلسی هم در نوحه ها شنیده می شد، امیرحسین مدرس نوحه های اصیل و جان دار قدیمی و جدید را بازخوانی کرد و حسابی مورد توجه قرار گرفت.

استقبال از این آلبوم باعث شد تا مدرس که خودش پایه های مذهبی قوی ای دارد، پنج سال بعد آلبوم بعدی اش را هم در همین حال و هوا منتشر کند. آلبوم ۱۰ قطعه ای «خورشید» با تنظیم علیرضا صالحی نژاد کاملا فضایی عاشورایی دارد و از سازهای کوبه ای و زهی ای استفاده شده که عزاداری های محرمی را یادآور می شود. خوانندگی مدرس در این آلبوم با دکلمه هایی از امین تارخ همراه شد و مورد توجه مخاطبان مذهبی قرار گرفت.

آقای مجری در این سال ها چند تیتراژ خوانده که همراهی اش با رضا عطاران در سریال «متهم گریخت» حسابی هیت شد. امیرحسین مدرس سال ۹۱ سومین آلبومش را به نام «آژنگ» این بار در فضای موسیقی پاپ تولید کرد که با وجود جذابیت اثر با انتظار مخاطب همخوانی نداشت و موفقیت آمیز نبود.


از عشق گفتن، غوغا، کازابلانکا؛ رضا رویگری

  • هر دهه یک آلبوم
  • کیفیت: دیگه تلاش نکن
  • شاه بیت: «اسکارُ من می گیرم اما چه فرقی داره/ نقش سیاهی لشکر با یه اَبرستاره؟!»
 بازیگرانِ خواننده موفق و ناموفق

سال ۵۷ با خواندن یک سرود انقلابی کارش را شروع کرد. رویگری با خواندن آهنگ «ایران ایران» ره صدساله را یک شبه طی کرد و با گذشت ۳۸ سال از انقلاب، همچنان یکی از آهنگ های ثابت دهه فجر است. از بچگی قاری قرآن بوده، خوانندگی را هم دوست داشته ولی فرصتش پیش نمی آمده تا این که در دهه ۷۰ آلبوم «از عشق گفتن» را براساس آهنگ هایی ساخته خودش خواند که هیچ صدایی ازش بلند نشد.

رویگری ده سالی بی خیال خوانندگی شد و بازیگری را ادامه داد تا این که در دهه ۸۰ دوباره فیلش یاد هندوستان کرد و آلبوم «غوغا» را  باز هم با آهنگسازی خودش وارد بازار موسیقی کرد. این آلبوم رضا رویگری هم در سکوت خبری توزیع شد و مورد توجه قرا رنگرفت.باز هم یک ده هگذشت تا سومین آلبوم آماده انتشار شود. هر چقدر که دو آلبوم اول بی حاشیه بودند آلبوم سوم حسابی حاشیه ساز شد. کیفیت پایین آلبوم بخشی از ماجرا بود و پخش یکی از آهنگ های آلبوم در سریال «معراجی ها»ی مسعود ده نمکی بخش دیگر ماجرا.

یغما گلرویی یکی از ترانه سراهای اصلی آلبوم، از انتشار ترانه اش بدون نام گلایه کرد و تا توانست به رویگری تاخت و گفت ترانه را به خواننده های حرفه ای می دهد. رضا رویگری هم در پاسخ گفت که ۱۱۰ میلیون تومان برای آلبوم هزینه کرده است و می تواند هر کجا که دلش خواست، آهنگ ها را منتشر کند.

•    محمدرضا گلزار، شهاب حسینی، حامد بهداد، احسان کرمی، رضا عطاران، امین حیایی، برزو ارجمند، امیریل ارجمند، حمید گودرزی و فتحعلی اویسی دیگر بازیگرانی هستند که خوانندگی را تجربه کرده اند و حتی کنسرت هم برگزار کرده اند. محمدرضا گلزار یکی از سوپراستارهای سینماست که به تازگی اولین کنسرتش را در بندرعباس برگزار کرد.

•    حمیدرضا صدری کسی است که به جواد رضویان، رضا عطاران و امیرحسین مدرس پیشنهاد خواندن تیتراژ سریال ها را می دهند و از همه جالب تر این که به اصغر فرهادی هم اصرار می کند تیتراژ سریال «یادداشت های کودکی» را بخواند.

•    سحر قریشی، رویا نونهالی، نیکی کریمی، فاطمه معتمدآریا، لعیا زنگنه، اندیشه فولادوند، لاله اسکندری، هنگامه قاضیانی، بهنوش بختیاری، بهاره رهنما و بهناز جعفری خانم های بازیگری هستند که علاقه شان به موسیقی را با دکلمه اشعار و ترانه ها نشان داده اند.


منبع: برترینها

خاورخانم و قاشق سحرآمیز

ماهنامه زنان و زندگی – غزاله اصلان بیک زاده: طعم و مزه غذاهای شمالی همیشه تعریفی بوده. مرگ می شود اهل خوردن باشی و غذای شمالی را دوست نداشته باشی. به خصوص اگر غذای اصیل و خانگی باشد. در گوشه های بکر جنگل های شمال زنی با غذاهای خوشمزه گیلکی توانست توجه ها را طوری به خود جلب کند که آوازه غذاهایش تا شهرهای دیگر ایران برسد.

زنی روستایی بدون هیچ تحصیلات و امکاناتی با دست های خالی که توانست با غذاها جادو کند. حالا دیگر رستوران خاور خانم شهرتی برای خود دست و پا کرده و پای خیلی ها را به روستای سرولات باز کرده است تا فقط طعم غذای او را بچشند.

 خاورخانم و قاشق سحرآمیز

حتی اگر به رستوران او نرفته باشید حتما اسم او را زیاد شنیده اید. بعضی رستوران های شمال اسم های مشابه اسم خاور خانم را برای خود انتخاب کردند تا مشتری ها را با این اسم به سمت خود بکشند. اما رستوران خاور خانم فقط یک شعبه دارد با این آدرس: از رامسر که به سمت رشت می روی بعد از چابکسر سمت چپ جاده روستای سرولات است. جاده پرپیچ و خم را می روی بالا و به رستورانی می رسید که منظره دریا و جنگل را زیر پایش دارد و خانم شمالی زبر و زرنگی که پشت صندوق نشسته است و حساب و کتاب می کند.

خاور خانم تمام این سال ها توانسته میزبان خوبی برای آدم هایی باشد که به خاطر او پا به این منطقه گذاشته و حالا سرولات را به یک منطقه توریستی تبدیل کرده اند. عنوانی که اغراق نیست اگر بگوییم تنها به خاطر خاور خانم به این منطقه اعطا شده است.

مثل اینکه وارد بهشت می شوی. جاده جنگلی که از روستای کوچکی بالا می رود. هر چه بیشتر بالا می روی موفق می شوی منظره دریا را بهتر ببینی. در کنار جاده زن های روستایی هرکدام در گوشه ای بساطی برای خود پهن کرده اند، از شال و کلاه بافتنی و قلاب بافی گرفته تا ترشی و آبغوره. همه چیز در بساطشان پیدا می شود. از هر کسی هم که بپرسی، آدرس رستوران خاور خانم را نشانت می دهد. کمتر از نیم ساعت که از جاده بالا می روی حرکت ماشین ها آهسته می شود.

دیگر باید دنبال جای پارک باشی. شلوغی جمعیت توجهت را جلب می کند. همه این شلوغی برای رستوران خاور خانم است. اگر روز تعطیل باشد و تابستان، پیدا کردن جای پارک زمان زیادی می برد و حتی مجبور می شوی خیلی دورتر از رستوران پارک کنی. بعد از معضل جای پارک برای سفارش دادن غذا به صف بلندبالایی می رسی، صفی که در روزهای تعطیل به دو ساعت هم می رسد و خیلی ها را منصرف می کند.

روزهای تعطیل کمی بی نظمی و شلوغی این رستوران آزادهنده است. ممکن است غذا را سفارش بدهی اما جایی برای نشستن پیدا نکنیم. یعنی همانقدر که باید در صف سفارش غذا بایستی یک نفر هم باید جایی برای نشستن پیدا کند.

 خاورخانم و قاشق سحرآمیز

در کنار سالن اصلی چند بالکن هم وجود دارد که میز و صندلی دارد و بیشتر مشتری ها برای نشستن در بالکن سر و دست می شکنند. منظره بالکن ها بی نظیر است. جنگل و دریا زیر پایت خودنمایی می کند و مهی که در بیشتر سال وجود دارد ابرها را به تو نزدیک می کند. بازار سلفی در بالکن های رستوران داغ است و یکی از دلایل به غیر از غذاهای خوشمزه خاور خانم همین منظره زیبای رستوران است.

چند دختر جوان که از رشت آمده اند می گویند: «این صف بلندبالا آدم را کلافه می کند، اما وقتی اینجا می نشینی و غذا می خوری همه چیز را فراموش می کنی.»

همه چیز از یک خانواده تهرانی شروع شد

اما رستوران خاور خانم چگونه به وجود آمد. خاور خانم با همان لهجه دوست دشاتنی شمالی تعریف می کند: «من و همسرم در همین روستا کشاورزی می کردیم و یک خانه کوچک داشتیم که بالکن خوش منظره ای داشت. مقابل خانه کوچک ما یک میدان بزرگ قرار داشت و معمولا هر چند روز یک بار یک خودرو از شهر می آمد و دور آن چرخی می زد. سرنشینانش همان جا دور میدان چای و غذا می خوردند یا هندوانه و خربزه ای پاره می کردند. بالکن کوچک ما هم مشرف به جاده بود و من وقت بیکاری آنجا می نشستم و بیرون را تماشا می کردم.

حدودا سال ۷۴ بود، یک روز مثل همیشه یک خودرو به روستایمان آمد و چرخی دور میدان زد و راننده از من پرسید: «خانم اسم این روستا چیست؟» جوابش را دادم و کمی هم با هم صحبت کردیم. همان وقت باران نم نم شروع به باریدن کرد. سرنشینان خودرو پنج، شش نفر، اعضای یک خانواده بودند و پرسیدند که می شود غذایمان را روی بالکن شما بخوریم. قبول کردم و حتی برایشان چای هم دم کردم. آن ها هم روی بالکن غذا و چای خوردند و استراحتی کردند. آن ها می خواستند یک شب در روستا بمانند. پرسیدند کسی را سراغ دارید که خانه اش را امشب به ما اجاره دهد؟ آن زمان هیچ روستایی خانه اش را اجاره نمی داد، اصلا ذهنیت خوبی راجع به اجاره دادن خانه وجود نداشت و کار بدی به شمار می رفت.

من از همسرم اجزاه گرفتم و از آن ها خواستم شب را در خانه ما بمانند، یک اتاق هم که درش به بالکن باز می شد به آن ها دادیم. ما هنوز بچه نداشتیم، بنابراین زندگی آرام و تمیزی داشتیم که به دل آن ها هم نشست.»

بالکنی که دیگر جوابگوی مشتری ها نبود

خاور خانم تعریف می کند که چطور آن خانواده تهرانی باعث شروع کارش شدند و حسابی برای او تبلیغ کردند. او ادامه می دهد: «در واقع کار من از همان خانواده شروع شد. آن خانواده تهرانی بودند و دو سه هفته بعد از رفتن آن ها، یک گروه دیگر که فامیل آن ها و اصفهانی بودند، آمدند و درواقع خانواده اول، روستای سرولات و ما را به آن ها معرفی کرده بودند. آن ها هم آمدند، چند روزی ماندند.

 خاورخانم و قاشق سحرآمیز

از آن زمان به بعد هم خودشان و هم فامیل هایشان هر چند وقت یک بار به سرولات می آمدند. حتی گاهی از قبل خبر می دادند و من هم بدو بدو می رفتم مغازه و کلی خرید کرده و شروع می کردم به درست کردن انواع مربا، ترشی و میرزاقاسمی و باقلاقاتق و آن ها را در یخچال و فریزرمان جاسازی می کردم تا وقتی مهمان ها از راه می رسند من آمادگی پذیرایی داشته باشم. آن ها هم علاوه بر اقامت، کلی از ما مربا، ترشی و خوراکی های محلی می خردیدند، طوری که من و همسرم دیگر کار کشاورزی را رها کردیم و مشغول تهیه مربا و ترشی برای فروش به مهمانان و مشتریان شهریمان شدیم.

کم کم طوری شد که دیگر هر خودرویی سری به روستایمان می زد، خودمان صدایش می کردیم که بیاید یک چای با ما بخورد. دو، سه سال به همین صورت گذشت و هر یک یا دو ماه، چند گروه می آمد. ایام بهار و تابستان، تعطیلات آخر هفته یا تعطیلات خاص مثل ایام ۲۲ بهمن یا عاشورا، گروه های بیشتری می آمد. بالکن ما ابتدا حدود ده نفر بیشتر جا نداشت که آن را فرش کرده و یک میز و صندلی چهار نفره هم گذاشته بودیم و از مهمان ها با چای، صبحانه، ناهار و شام پذیرایی می کردیم، اما مهمان ها یا به عبارتی مشتری ها که بیشتر شدند، بالکنمان دیگر جوابگو نبود.

بنابراین آن را بزرگ تر کردیم و حدود ۳۰ تا ۴۰ صندلی هم روی آن گذاشتیم. کمی بعد بالکن را مسقف کردیم تا زمستان و هنگام بارش برف و باران مشتری ها اذیت نشوند. زیر بالکن هم یک سالن دیگر درست کردیم و تعدادی میز و صندلی هم آنجا گذاشتیم. در این زمان هنوز هیچ یک از اهالی روستا حاضر نبودند خانه شان را به مسافران کرایه بدهند، بنابراین اتاق های خانه خودمان را در اختیار مسافرانی که تمایل داشتند، شب را در روستا بمانند، قرار می دادیم.»

از گردشگران خارجی تا مصاحبه با مجلات مختلف

کم کم پای گردشگران خارجی هم به خانه خاور خانم باز شد و شهرت او بیشتر. بنابراین تصمیم می گیرد خانه اش را بزرگ تر کند. او ادامه داستانش را اینطور بیان می کند: «ده سال به همین صورت گذشت تا اینکه سر و کله خبرنگارها از روزنامه ها و مجلات مختلف و همین طور گردشگران خارجی پیدا شد. جایی که داشتیم خیلی کوچک بود، به طوری که گاهی جمعیت زیاد می شد و ما جا نداشتیم و من از این وضع گریه ام می گرفت. به همین دلیل کنار بالکن، یک آشپزخانه و یک سالن ۶۰-۵۰ نفری درست کردیم و اینطوری رستوران خاور خانم شکل گرفت.

 خاورخانم و قاشق سحرآمیز

این قضیه به حدود سال ۸۴ تا ۸۵ بر می گردد. از آن زمان به بعد دیگر اتاق کرایه ندادیم و فقط به ناها و شام دادن و گاهی صبحانه اکتفا کردیم، در عوض همسایه ها و سایر اهالی روستا که حالا دیگر مثل سابق فکر نمی کردند، اتاق هایشان را به مردم اجاره می دادند و آن ها هم صاحب درآمدی شده بودند. کار و بار ما هم سال به سال رونق بیشتری گرفت و از آنجا که بالکن، سالن بالا و سالن پایین جدا بود و در مجموع جالب به نظر نمی رسید، چند سال پیش تصمیم گرفتیم کل ساختمان را تخریب کرده و یک ساختمان و رستوران بزرگ چندطبقه در همین جا بسازیم. البته فعلا یک سالن را برای پذیرایی از مهمان ها نگه داشته ایم و در همین جا به مشتریانمان خدمات می دهیم.»

خاور خانم و همسرش هنوز هم از ۶ صبح مشغول کار هستند و بیشتر کارها با خودشان است: «ده سال اول را فقط خودم و همسرم کار می کردیم. سرمان که شلوغ تر شد، یکی از خواهرزاده هایم و چندی بعد خواهرزاده دیگرم به کمکمان آمدند، اما الان ده نفر نیروی ثابت دارم که بیمه هم هستند و در روزهای خلوت زمستان به نوبت از آن ها کمک می گیریم؛ ولی در ایام عید و تابستان و اوج ورود مسافر تا ۲۵ نیرو هم برایمان کار می کنند که البته بیشتر آن ها زن هستند. با این همه هنوز بیشتر کارها را خودم و همسرم انجام می دهیم. با اینکه وضعمان خوب شده و نشاخته شده هستیم، اما هنوز مثل سال های اول کار می کنیم. ساعت ۶ صبح بیدار می شویم و قبل از اینکه کارگران از راه برسند، نصف کارها را انجام داده ایم.»

سرولات برای من بهشت است

خاور خانم در پایان در مورد کارآفرینی که برای روستایش انجام داده است می گوید: «روستای ما اکنون یک روستای کاملا آباد و حتی آبادترین و شناخته شده ترین روستای گیلان است. حکایت مهاجرت به شهر به دلیل بیکاری اینجا معنا ندارد. جمعیت اینجا بیشتر شده که کمتر نشده است. روستای ما حتی یک آدم بیکار، معتاد و دزد ندارد. برای همه شغل ایجاد شده است، ربطی هم ندارد که برای من کار کنند.

 خاورخانم و قاشق سحرآمیز

مسافرانی که به خاطر رستوران خاور خانم می آیند، خیر و برکت را به تمام روستا آورده اند؛ از روستاییان خرید کرده و انه هایشان را اجاره می کنند؛ به همین دلیل تقریبا همه خانه های روستا هنگام شلوغی کرایه داده می شود و مردم بدون حسادت و دخالت در کار یکدیگر مشغول تهیه و فروش انواع مرباجات، ترشیجات، خشکبار، خوراکی های مجلی و صنایع دستی برای فروش به مسافران در حاشیه جاده و میدان روستا هستند. چند مغازه ترشی و مربا هم راه اندازی شده و قرر است چند رستوران دیگر هم به زودی افتتاح شود. روستای ما اکنون به بهشتی تبدیل شده است که اگر تمام دنیا را هم به من بدهند، حاضر نیستم با سرولات عوض کنم.


منبع: برترینها

طنز؛ تکان‌ های سیاسی

آیدین سیارسریع طنزنویس در نوشت؛

این روزها با توجه به نزدیک شدن به رویداد به شدت جذاب و دلنشین انتخابات همه چیز رنگ سیاست گرفته است. یعنی ما در مورد جرز دیوار هم مطلب بنویسیم احتمالا یک فرمانداری، بخشداری، چیزی می‌آید و به شیوه دولت دهمی می‌گوید دیواری که عکس فلان کاندیدا را روی خود داشت بر اثر زلزله فرو نریخت. یا اگر همین‌طور که داریم شبکه‌های تلویزیون را بالا و پایین می‌کنیم بگوییم «ای بابا، تلویزیون هم که هیچی نداره» احتمالا یکی پیدا می‌شود که بنویسد «شبکه پیچیده و مخوفی در قالب فعالیت رسانه‌ای در پی تخریب کاندیدای دلسوز جناب آقای عزت‌الله ضرغامی هستند.» برای همین ما نمی‌دانیم چه بگوییم که سیاسی و انتخاباتی برداشت نشود. درست مثل مهران مدیری که طفلک خودش هم نمی‌داند چی شده که یهو صداوسیما علاقه‌مند به نقادی و آزادی بیان شده. (ما گفتیم نمی‌دونه، شما هم بگید نمی‌دونه. خوبیت نداره) حالا که گریزی از سیاسی نوشتن نیست و شما هم اصرار می‌کنید … دیگه چیکار کنیم؟ بلند می‌شویم و یک تکانی می‌دهیم. (خوش‌رقصی عنصر معلوم‌الحال برای روزنامه دولتی + سند.) عرض شود ثبت‌نام کاندیداهای ریاست‌جمهوری دو روز است که شروع شده و افراد مختلف و متنوعی هم در رنگ‌بندی‌های مختلف (کراوات قرمز، کفن سفید، دمپایی قهوه‌ای) طبق معمول برای نجات ملت ایران و رساندن آنها به سعادت دنیوی و اخروی ثبت‌نام کرده‌اند.

از ظاهر و باطن این عزیزان این‌طور برمی‌آید که ما ایرانی‌ها همچنان در برابر مصرف داروهای اعصاب و روان مقاومت می‌کنیم و به روانپزشک هم اعتقادی نداریم. علاوه بر این ریاست هشت‌ساله مرد بزرگ بهاری هم نقش بسزایی در افزایش اعتمادبه‌نفس اقشار جامعه برای ثبت نام ریاست‌جمهوری داشت. بزرگوار این باور را در تک‌تک ما ایجاد کرد که دولت اداره کردن کاری ندارد. فقط چهار تا فیلم و سند و سی‌دی و عکس جهت رو کردن در مواقع ضروری نیاز دارد که از عهده هر کسی برمی‌آید. (واقعا نمی‌دانیم چرا هر کاری می‌کنیم خاطرات آن بزرگوار از یاد و خاطر و بقیه جاهایمان نمی‌رود.) بگذریم! در راستای انتخابات ٩۶ سخنگوی وزارت کشور گفته رسانه‌ها علیه نامزدهای انتخابات مطلب ننویسند. از آن‌جایی که ایشان در ادامه انتظار خود را رعایت مرز نقد و تخریب عنوان کرده، اعلام می‌کنیم از نوشتن هرگونه مطلب راجع به کاندیداهای ریاست‌جمهوری (حتی از کراوات قرمزه و کفن‌پوشه و کلاه ایمنی بر سره) تا اطلاع ثانوی معذوریم، چون شما هر چقدر هم که به‌زعم خودت نقد کنی، بالاخره لطافت پوست بعضی عزیزان باعث می‌شود که نقد را تخریب به حساب بیاورند و روی حساب تلافی جوری نگارنده را نقد کنند که هیچ خودپردازی را یارای آن نباشد! لذا در مورد کاندیداهای عزیز و حساس انتخابات بنده به ذکر «نامزد چقدر قشنگه، ایشالا مبارکش باد، حزبش خوش آب و رنگه، ایشالا مبارکش باد، شله شله شله شله …» بسنده می‌کنم. ان‌شاءالله که از این شعر کوتاه شائبه تخریب به وجود نیاید و باعث کدورت هیچ‌کدام از کاندیداهای عزیزمان نشود.

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست/ بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری/ مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

(قابل استفاده برای تمامی کاندیداها)
منبع: برترنها

فستیوال خطرناک انفجار با چکش

برترین ها: هر سال در ماه فوریه، ساکنان شهر کوچک سان خوان دلا وگا در مکزیک جنگ ۴۰۰ ساله ای که بین کشاورزان محلی و زمینداران ثروتمند بود را دوباره اجرا می کنند. طبق افسانه ها، کشاورزان توسط یک معدنچی و دامدار محلی که همنام شهر بود، پشتیبانی می شدند که درنوع خود یک رابین هود بود و از ثروتمندان دزدیده و به فقرا می بخشید. برخلاف آنچه در تاریخ اتفاق افتاد در این بازآفرینی یا فستیوال آن ها باید با چکش به ترقه های دست ساز کوبیده و آن ها را منفجر کنند. بسته های مواد منفجره از کود و گوگرد تشکیل شده اند. شرکت کنندگان در برابر آسیب های احتمالی از نوعی محافظ مثل عینک آفتابی، پیراهن آستین بلند، یک کلاه و شال گردن برای پوشاندن صورتشان استفاده می شود.

اما این ها به اندازه کافی در برابر شوک انفجار محافظت نمی کنند. شرکت کنندگان اغلب پایشان را از دست می دهند و چکش خارج از کنترلشان می چرخد. گاهی سنگ با صورتشان برخورد می کند و یا پرده گوششان پاره می شود. عکاس آمریکایی توماس پرایر از این فستیوال عکاسی کرده و درمورد مردی می گوید که یک قطعه فلز با سرش برخورد و پیشانی او را پاره کرد اما چند ساعت بعد بازگشت تا دوباره ضربه بزند.


منبع: برترنها

دکوراسیون آپارتمان ۶۰ متری در اکباتان تهران

تاثیری که رنگ در روحیات افراد می گذارد بر کسی پوشیده نیست. استفاده از رنگ های متنوع در دکوراسیون منزل هم به همان اندازه بر انرژی و حس و حال فضای داخلی تاثیرگذار بوده و می تواند رابطه افراد را نیز حتی بهبود ببخشد.

تاثیری که رنگ در روحیات افراد می گذارد بر کسی پوشیده نیست. استفاده از رنگ های متنوع در دکوراسیون منزل هم به همان اندازه بر انرژی و حس و حال فضای داخلی تاثیرگذار بوده و می تواند رابطه افراد را نیز حتی بهبود ببخشد. در این مطلببه خانه خانم شروین هاشمی و همسرش در محله اکباتان می رویم و دکوراسیون منزل خانواده مرزوقی به سبک تلفیقی را معرفی می کنیم، رنگ در این خانه غوغا می کند:

خانه شروین در یک نگاه

  •     تعداد افراد ساکن: ۲ نفر
  •     شغل خانم خانه: مدرس زبان انگلیسی/ شغل همسر: آزاد
  •     موقعیت شهر: تهران/ محله: اکباتان
  •     متراژ فضا: ۶۰ متر مربع
  •     سال ساخت: ۱۳۹۴
  •     طبقه: دوم
  •     ملک شخصی
  •     تعداد اتاق خواب: یک خوابه
  •     تعداد سرویس بهداشتی: یک حمام و یک دستشویی
  •     سبک دکوراسیون: تلفیقی
  •     رنگ های غالب: سفید، زرد و قرمز
  •     ویژگی برجسته طراحی: تعادل بین سبک مدرن و سبک کلاسیک
  •     طراح: خانم و آقای مرزوقی
  •     مدت زمان طراحی داخلی: به مرور زمان
طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

دکوراسیون منزل با استفاده از رنگ ها

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

من دوست دارم دکوراسیون منزل رنگی باشد. زمانی که زمینه طراحی داخلی به رنگ سفید باشد و رنگ های دیگری وارد شوند، تنوع خوبی بوجود می آید و به سادگی می توان در فواصل زمانی تغییر دکوراسیون انجام داد. من برای دکوراسیون داخلی خانه از طبقه مدرن فروشگاه اکسیر و همچنین برند ایکیا الهام گرفتم.

تراس خانه ما بسیار باصفاست

من تراس خانه را بسیار دوست دارم. خصوصا در بهار فضای بهتر و شلوغ تری دارد.

مبلمان و وسایل خانه: حدودا ۱۵ میلیون تومان

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

مبلمان منزل شامل سرویس خواب شامل تخت خواب و دراور به قیمت ۲.۵ میلیون تومان، مبلمان راحتی نیم ست به قیمت ۱.۵ میلیون تومان و دو صندلی کلاسیک به قیمت یک میلیون تومان را از محله یافت آباد و سرای سعدی خریداری کردیم. لوازم دکوری و وسایل تزیینی مانند جاشمعی و گلدان ها از فروشگاه اکسیر هستند. پرده خانه هم از برند ایکیا است.

توصیه شروین: بازی رنگ ها در طراحی داخلی را دست کم نگیرید

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

من به مخاطبین توصیه می کنم همه وسایل را با هم ست و هماهنگ نکنند، بازی رنگ ها در فضای داخلی خانه تاثیر بسیار خوبی می گذارد. وبسایت چیدانه کمک می کند و عکس منازل دیگر در تورهای خانه گردی برای چیدمان و طراحی ایده های مناسبی ارائه می کند خصوصا دکوراسیون های رنگارنگ که پیش از این معرفی شده اند. به طور کلی خوب است که در ته ذهنمان یک زمینه رنگی در نظر بگیریم و در کنار آن ترکیب رنگی را رعایت کنیم.

گیاهان آپارتمانی در خانه اکباتان

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

من گلدان ها را از گلخانه فکوری آزادی تهیه می کنم و نحوه مراقبت و نگهداری را از فروشنده می پرسم و البته نور برای سلامت گیاهان اهمیت زیادی دارد. گیاهان آپارتمانی حال ما را خوب می کنند. من آنها را آبیاری می کنم، برایشان شعر می خوانم و با آنها حرف می زنم.

گیاهانی مانند بنسای نارون، گیاه گوشتی به اسم ناز و انواع کاکتوس ها در خانه ما زندگی می کنند. کاکتوس نیاز به آب چندانی ندارد و خاک آن باید خشک باشد. گیاهان خانگی را هرس می کنم و قلمه می زنم. قلمه ها را درون آب قرار می دهم تا ریشه بدهد و پس از آن درون خاک می کارم.

دکوراسیون آشپزخانه کرم و قهوه ای

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

در دکوراسیون آشپزخانه اکباتان آنچه پیش از همه چیز به چشم می آید، ترکیب رنگی سفید، کرم و قهوه ای است. کابینت ام دی اف به رنگ کرم و قهوه ای فضای آرامی را در این بخش ایجاد کرده است که در کنار دیوارپوش های کاشی کاری شده در ابعاد مربعی کوچک فضا را تکمیل کرده است. پرده سفید رنگ طرح زبرا نور را به خوبی فیلتر می کند و روشنایی خوبی به دکوراسیون آشپزخانه کی بخشد. میز و صندلی غذاخوری چهار نفره کوچک وسط آشپزخانه وجود دارد که هیچ فضای اضافی را اشغال نکرده است و برای خوردن وعده های صمیمی بسیار مناسب است. پشت پنجره آشپزخانه گلدان های زیبا از گیاهان آپارتمانی قرار گرفته اند و دکوراسیون آشپزخانه را زیبا و شاداب کرده اند.

چوب و حصیر در دکوراسیون اتاق خواب

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

رنگ قهوه ای در دکوراسیون اتاق خواب حرف اول می زند. رنگ قرمز یکنواختی رنگ چوب را می شکند و جذابیت فضای داخلی را افزایش می دهد. استفاده از پرده حصیری برای پوشاندن و فیلتر کردن نور بسیار هوشمندانه بوده است؛ چرا که علاوه بر هماهنگی با سرویس خواب فضای اضافی را اشغال نکرده است.

دکوراسیون نشیمن با زمینه سفید

طراحی داخلی منزل ایرانی، خانه ۶۰ متری شروین در اکباتان!

استفاده از رنگ های سفید، زرد و قرمز همانطور که در قسمت اطلاعات خانه اکباتان گفته شد، در فضای نشیمن دیده می شود. کاناپه راحتی سفید رنگ در کنار دو مبل تک نفره طرحدار گل گلی فضای دنج صمیمی را خلق کرده است. میز تلویزیون، میز جلومبلی، قفسه های دکوری همه به رنگ سفید بوده و برای آپارتمان کوچک خانواده مرزوقی انتخاب مناسبی است.


منبع: برترینها

پری ملکی، آوازه خوانی که هرگز ایران را ترک نکرد!

– نسیم قاضی‌زاده: شال و مانتوی آبی به تن دارد که رویشان گل‌های بهاری نقش بسته‌اند. لبخند همیشگی‌اش را روی لب دارد؛ لبخندی که در این سال‌ها هرچند کمتر تبدیل به خنده‌ای از ته دل شده، اما هیچ‌وقت روی صورتش نماسیده است. با طمأنینه برای گفت‌وگو آماده است و انگار برخلاف نسل‌های بعد از خود، عجله‌ای برای هیچ‌چیز ندارد؛ با اینکه فردا عازم لندن است تا سال را کنار خانواده‌اش تحویل کند و تعطیلات نوروز را فارغ از کلاس‌های دائمی‌اش آنجا بگذراند. نه‌تنها از سن‌وسالش ابایی ندارد که باافتخار آن را اعلام می‌کند؛ وارد ۶۶ سالگی شده، اما خودش را از درون بیشتر از ۴٠ ساله نمی‌داند.

دلیلش هم واضح است. با اعتقاد به کار و فعالیتش، در ایران مانده، آواز خوانده، گروه تأسیس کرده، شاگردانش را تربیت کرده، باانرژی مانده و همچنان مصر است به راهی که برگزیده. پری ملکی است؛ از معدود بانوان آوازه‌خوانی که از پیش از انقلاب به صورت جدی در موسیقی ایرانی فعال بود و هم‌دوش مردان کارش را دنبال می‌کرد و بعد از انقلاب هم لحظه‌ای به مهاجرت فکر نکرد. برعکس، ماند و راه دیگری را برگزید. «خنیا» را ٢۴سال پیش تأسیس کرد و تا به امروز یکی از ماندگارترین گروه‌های موسیقی سنتی ایرانی مانده است؛ گروهی که ملکی با هم‌خوانی‌هایش در آن در کنار صدای آقایان توانست به فعالیت هنری‌اش زندگی ببخشد.

هزینه زیادی دادم، اما می‌ارزید 
  امسال و در آخرین ماه‌های سال او موفق به کسب نشان درجه‌یک هنری ارشاد شد؛ اتفاقی در سکوت کامل خبری، اما پیام این جایزه واضح بود، زحمات او نادیده گرفته نشد و بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب، هویت کاری او به‌عنوان یک بانوی آوازه‌خوان به رسمیت شناخته شد. در روزهای مانده به عید، در میان عطر سنبل‌ها و سبزه‌ها با او به گفت‌وگو نشستم و دلم می‌خواست بعد از سال‌ها از دلایل ماندنش بدانم.

الان که ۶٠سالگی را پشت‌سر گذاشته‌اید، از اینکه در این شرایط مانده‌ و کار کرده‌اید هیچ‌وقت پشیمان نشدید؟

هرگز. در جوانی مدتی در انگلستان زندگی کردم. شاید همان زمان ناراحت بودم که برگشتم، اما این تردید به پایان رسید و هرگز نخواستم که به جای دیگری بروم و الان فکر می‌کنم به‌هیچ‌وجه درست نیست که یک هنرمند از کشورش دور شود.

دلیل اصلی‌اش چیست؟

وقتی از کشورمان بیرون می‌رویم، هرچقدر هم که آدم مهمی باشیم، دست‌دوم هستیم. ریشه‌مان آنجا نیست. درست است که هرکسی از ایران می‌رود خوراک رادیو و تلویزیون‌ها می‌شود، اما بعد تمام می‌شود. تمام زحمتی که آدم اینجا کشیده و به‌عنوان یک هنرمند مطرح شده، با رفتن از وطن از بین می‌رود. آدم مثل بقیه آدم‌های آنجا می‌شود. چرخی که آنجا می‌چرخد، با اخلاق و فرهنگ و منش ما در این کشور اصلا جور نیست و اگر بخواهی به آن مرز برسی، باید خیلی چیزها را فراموش کنی وگرنه عقب می‌مانی. کمااینکه بسیاری از موزیسین‌های ما که رفته‌اند، هیچ کار فوق‌العاده‌ای نکرده‌اند.

متأسفانه طبیعی است که وقتی می‌روی باید پول داشته باشی و بتوانی گذران زندگی کنی. استفاده از خوراک‌های فرهنگی احتیاج به سرمایه دارد و این باعث می‌شود به هر کاری حتی سخیف تن بدهی تا پول دربیاوری و این در شأن هنرمند نیست. در کشورمان مشکلات هست، اما بااین‌حال می‌شود کار کرد، مطرح شد، می‌شود فرهنگی ماند و نسل جوان را تربیت کرد. این انصاف نیست که وقتی می‌توانم در کشوری که به دنیا آمده‌ام و به اشکال مختلف برایم سرمایه‌گذاری شده، برای خانم‌ها و جوان‌ها مفید باشم، بگذارم بروم تا شاید کمی راحت‌تر باشم.

این چیزی است که به شاگردانتان هم انتقال می‌دهید؟

بله همیشه. شاید اگر کسی کارش تحقیقات علمی و فیزیک و شیمی و ریاضی است برود، موفق‌تر باشد، اما کسی که کار فرهنگی و هنری می‌کند جایش در کشور خودش است. خیلی‌وقت‌ها به سفر می‌روم و بعد از اینکه کنسرت یا برنامه‌ای که داشته‌ام تمام شد، می‌بینم روزهاست که حتی دهانم به زمزمه باز نشده است. چون بسترش اصلا فراهم نیست. نمی‌توانی کنار رود راین دشتی بخوانی، اما اینجا همیشه موسیقی در آدم جاری است چون چیزهای فراوانی هست که این انگیزه را می‌دهد.

اما اینکه ساز شما حنجره‌تان است، کار را به‌عنوان یک خانم خواننده برایتان پیچیده می‌کند.

همین‌طور است. باید صبوری کرد. از طرفی باید به قوانین کشور احترام گذاشت. در حدی که مجاز هستم و شرایط خانم‌ها را در این زمینه به خطر نمی‌اندازم، پیش می‌روم. همین موقعیتی را که برای خانم‌ها تا اینجا فراهم شده و خودم هم در روشن‌شدن این کورسوی چراغ دخیل بودم، حاضر نیستم خاموش کنم و تهدید کنم.

هزینه زیادی دادم، اما می‌ارزید

شاگردان خیلی خوبی هم دارید از جمله خواهران وحدت.

شاگرد خوب زیاد دارم که در سرتاسر دنیا می‌خوانند و در ایران کار و تدریس می‌کنند.

مخالف این هستید که در ایران اجرای موسیقی برای خانم‌ها جدی نیست؟

باید جدی باشد. بستگی به این دارد که خود آدم هرکاری را جدی بگیرد. نمی‌شود باری‌به‌هرجهت زندگی کرد. از بچگی این راه را انتخاب و تمام زندگی‌ام را صرف آن کرده‌ام پس نمی‌توانم به‌راحتی آن را کنار بگذارم و بگویم حالا ببینم چه می‌شود. این کاری است که انتخاب کرده‌ام، باید لااقل به انتخابم احترام بگذارم. از سال ٧٢ برای خانم‌ها برنامه گذاشتم و بعد دیدم که می‌شود یک گام جلوتر گذاشت. برنامه همخوانی گذاشتم. شاید اگر بقیه خانم‌ها همراهم می‌آمدند، می‌توانستیم یک گام دیگر هم برداریم، اما به‌هرحال همین‌جا که هستیم هم بسیار خوب است.

همین که می‌توانم موسیقی که اجرا می‌کنم به گوش دیگران برسانم و مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، خیلی مهم است. حتی بعد از برنامه بانوان نمی‌توانیم یک عکس داشته باشیم، اما موسیقی‌ام شنیده می‌شود و درباره‌اش صحبت و نقد و بررسی می‌شود. همین باعث می‌شود متوجه شوم زحمتی که کشیده‌ام ثمری به همراه داشته. خواننده‌ای نیستم که کار سخیف انجام دهم تا مردم فقط شاد شوند یا وقتشان پر شود. موسیقی برایم دنیایی است که ‌هزاران نکته ناگفته دارد و می‌خواهم آنها را نشان دهم. این با چهار تصنیف ضربی و رِنگ حل نمی‌شود.

شاید دلیل اصلی اینکه چندین سال است کنسرت ویژه بانوان نمی‌گذارید هم همین باشد درست است؟

بله. نمی‌گویم اصلا اجرا نخواهم کرد. شاید نوعی کار باشد که احساس کنم در آن پژوهشی هست که بخواهم به گوش شنوندگان برسانم و آن موقع اجرا بگذارم. اما اینکه به ‌طور مداوم موسیقی بانوان اجرا کنم، فعلا هدفم نیست.

به این خاطر که فضای آن کنسرت‌ها تفریحی است؟

بله این فضای موسیقی بانوان را دوست ندارم. سلیقه‌ها متفاوت است. خیلی از خانم‌ها اجرا می‌کنند، به آنها احترام می‌گذارم، ولی انتخاب من نیست. اجرای مختلط و همخوانی خیلی سخت است. وقتی برنامه برای بانوان است، هیچ مشکلی نیست. جلسات تمرین می‌تواند در حداقل باشند و کسی هم خیلی جدی نمی‌گیرد و پیگیر ماجرا نیست. اما برای اجرای مختلط باید کار درست انجام و خوراک درست به مردم تحویل داد. هماهنگ‌کردن خواننده‌ها با هم سخت است، زحمت زیادی می‌برد، هزینه واقعا زیادی دارد و تلاشی فراوان می‌خواهد اما می‌ارزد.

بیشتر از ٢٠ سال است که این نوآوری را دنبال می‌کنید. نکته خوبش انتشار آلبوم است و این به نظر راه خیلی خوبی بوده است.

تأسیس گروه خنیا در سال ٧٣ اتفاق افتاد. اما آلبوم‌هایی را که هست هرگز منتشر نکرده‌ام، فقط به صورت خصوصی ضبط کرده‌ام و نگه داشته‌ام چون فکر می‌کنم حق بچه‌هایم است که وقتی نبودم حاصل تلاش‌هایم را داشته باشند.

اجراهای مختلط چطور؟

فیلم‌های آنها هم هست. نگه داشته‌ام، اما منتشر نکرده‌ام. دوست ندارم آلبوم همخوانی بیرون بدهم؛ چون در آلبوم همخوانی صدای خانم به یک زمزمه تبدیل می‌شود و صدای آقا چهار برابر قوی‌تر می‌شود. این برایم احساس توهین به وجود می‌آورد.

هزینه زیادی دادم، اما می‌ارزید

غیر از خودتان، بانویی در کشور نیست که آواز سنتی و دستگاهی کار کند، در داخل کشور حضور فعال داشته باشد، گروه، اجرا و تدریس هم داشته باشد. همکاران دیگرتان هم بیشتر وقتشان را صرف تدریس کرده‌اند. در این شرایط آینده آواز خانم‌ها را در ایران چطور می‌بینید؟

این خاص الان نیست. قبل از انقلاب هم گرفتار این معضل بودیم. اگر آواز آقایان در قبل از انقلاب را جمع‌آوری کنیم، به بیش از دویست ساعت آواز می‌رسیم، اما درباره خانم‌ها به ٢٠ ساعت هم نمی‌رسیم. علتش این است که بعد از دوران قمر و روح‌انگیز که به صورت جدی آواز می‌خواندند، از زمانی که کاباره‌ها باز شد، خواننده‌ها به کاباره‌ها کشیده شدند و آواز خانم‌ها عملا از بین رفت. تکه‌های کوچکی آواز در کار خوانندگان پاپ خانم دیده می‌شد اما کافی نبود. تا سال ۵٧ که آقای لطفی آمدند و جریان آواز خانم‌ها داشت شکل می‌گرفت که انقلاب شد و این روال متوقف شد. الان خواننده‌های خانم که ردیف می‌دانند کم نداریم، ولی همه فعال نیستند. خانم اخوان با گروهشان اجرا می‌کنند، خانم پورگرامی، هوروش خلیلی، خانم مهرعلی و خیلی خانم‌ها هستند که ردیف‌های آوازی را به‌طور حرفه‌ای بلدند، اما شاید کم‌کار هستند.

 فکر می‌کنید این روال به همین صورت ادامه پیدا خواهد کرد؟

ببینید خودم از همان اول ترجیح دادم یک گروه داشته باشم تا اینکه منتظر باشم گروهی از من دعوت به همکاری کند؛ چون این همیشه آدم را عقب می‌اندازد. گروه ما از موارد نادری است که این همه سال است تداوم پیدا کرده است. وقتی این گروه را تشکیل دادم می‌دانستم که خوراکشان را باید خودم به وجود بیاورم و مدیریت و رفتار خودم است که باعث می‌شود این گروه بماند و کار کند. من دستم بازتر بود چون خودم گروه داشتم. خیلی از خانم‌ها با این مشکل روبه‌رو بودند که گروه مستقل نداشتند و جذب جایی دیگر شدن هم سخت است.

الان وقتی خانم‌هایی می‌آیند و با من مشورت می‌کنند که چطور باید شروع و اجرا کنند، صادقانه راهنمایی‌شان می‌کنم و هر کمکی از دستم برمی‌آید انجام می‌دهم، اما به آنها می‌گویم که اصلا فکر نکنید به‌راحتی از پس این کار برمی‌آیید. اول ببینید توانش را دارید که ‌هزاران بار زمین بخورید و بلند شوید؟ تحملش را دارید که همه‌جور اذیت شوید و زندگی‌تان را در این راه بگذارید؟ اگر این‌طور است وارد شوید؛ چون واقعیت این است که من همین کار را کردم و همه زندگی‌ام را گذاشتم. اگر هر خانمی به دنبال میهمانی و خرید و سفر بود، من هیچ‌کدام از این کارها را نکردم. بسیاری از این کنسرت‌ها درآمدی ندارد و خودم هزینه می‌کنم. چون اسپانسر هم نمی‌توانیم داشته باشیم. کسی که شروع می‌کند باید ببیند این توان و تحمل را دارد؟ باید عاشق باشد و بخواهد.

در نسل جدید با شیوه نگاهی که الان برایمان خیلی آشناست و عجله دارد برای موفق‌شدن و به‌شهرت‌رسیدن، فکر می‌کنید کسی باشد که با این روحیه پیش برود؟

خیلی کم است، اما پیدا می‌شود. نمی‌شود در این راه شتاب‌زده عمل کرد. کمااینکه یکی، دو نفر از خانم‌هایی که شتاب‌زده عمل کردند و کارهایی انجام دادند و در فضای مجازی فعالیت‌هایی کردند که شبیه به شوآف بود، بیشتر به ما ضرر زدند. جریان موسیقی بانوان را در مواردی سال‌ها به عقب راندند. اگر کسی می‌خواهد زود به مقصد برسد، باید از اینجا برود. اگر کسی اینجا می‌ماند باید چراغ قرمزها و قوانین را رعایت کند.

از یک جریان صحبت می‌کنید. جلساتی شبیه به همفکری درباره ادامه راه‌ آوازهای زنان با همکاران تان دارید؟

متأسفانه نه. یادم هست یکی، دو سال پیش یکی از خانم‌های خبرنگار آمدند این حرکت را شروع کردند که بحث و تبادل‌نظر کنیم؛ اما هیچ‌کس نیامد و فقط من و خانم پورگرامی حضور پیدا کردیم. متأسفانه خانم‌ها این همت را نداشتند و ندارند که با هم حرکت کنند. زمانی که می‌خواستم شروع به این کار کنم، با خانم‌های خواننده آن زمان (سی‌وچند سال پیش) تماس گرفتم که بیایند با هم شروع کنیم. اما هر کدام یا جواب ندادند یا مسخره کردند یا بی‌محلی کردند تا اینکه من به‌تنهایی حرکت کردم. الان هم وضع همین است. این یکی از آرزوهایم است که خانم‌ها بتوانند یک صنف برای خودشان تشکیل بدهند، جمع شوند، با هم تبادل نظر کنند و به هم کمک کنند، اما نشد.

گرچه به نظر می‌آید نسل جدید آقایان انعطاف‌پذیری بیشتری دارند، اما در کل جامعه ما یک جامعه مردسالار محسوب می‌شود. به‌تازگی همسر محترم‌تان را که از پیش‌کسوتان عرصه روزنامه‌نگاری بودند از دست دادید. فکر می‌کنم ایشان هم با نگاه صادقانه و پاکی که به هنر شما داشتند، توانستند خیلی کمک کنند تا با عشق و عزم راسخ این راه را ادامه دهید. درست است؟

همین‌طور است. همسرم از ابتدای ازدواج همیشه مشوقم بود. تمام ایده‌آل و عشقم موسیقی بود. وقتی با هم آشنا شدیم از اعتقادات و علاقه‌ام خیلی خوشحال بودند و به‌همین‌خاطر حمایتم می‌کردند. ١٩ سالم بود که ازدواج کردم. مرتب کلاس می‌رفتم و کار می‌کردم تا با آقای تیمورتاش ترانه‌سرای کاربلد که از دوستان دبیرستان همسرم بودند رفت‌وآمد پیدا کردیم. همکاری‌مان به صورت جدی شروع شد تا زمانی که از ایران رفتیم. آنجا معلم انگلیسی داشتم، گیتار کلاسیک کار می‌کردم و ضمنا می‌خواندم. اواخر سال ۵٩ بعد از سه سال به ایران برگشتیم و از سال ۶٠ به ‌طور جدی موسیقی را ادامه دادم.

قبل از انقلاب پیش مرحوم کریمی در فرهنگ و هنر می‌رفتم، بعد به چاووش رفتم و نزد استاد ناصح‌پور کار کردم که دستشان را می‌بوسم. در چهار سال خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم و دوران خیلی خوبی بود. بعد با استاد جهاندار، همین‌طور با استاد پایور کار کردم. یک سال با آقای سماواتی ساز زدم، دوره کوتاهی با استاد لطفی و چندین سال با استاد شعاری کار کردم. تمام دوران زندگی‌ام را در این راه تلاش کردم و یاد گرفتم. هنوز هم طلبه هستم.

هزینه زیادی دادم، اما می‌ارزید 

آن موقعی که در کانون چاووش کار می‌کردید، حضور خانم‌ها چطور بود؟

تقریبا سر کلاس‌مان ١۵، ١۶ خانم بودند؛ اما از بین همه آنها خروجی چندانی حاصل نشد. الان هم خیلی خانم‌ها متقاضی یادگیری هستند، اما از بین همه، سه، چهار نفر حرفه‌ای کار می‌کنند. در شروع همه‌چیز جذاب است، اما کمی بعد می‌بینند که از پس سختی‌ها و مشکلاتش برنمی‌آیند.

این خیلی خوب است که در زندگی خانوادگی‌تان هم خیلی موفق عمل کردید.

بله، چون همسرم بسیار روشنفکر و به‌روز بود و به خانم‌ها احترام زیادی می‌گذاشت؛ بنابراین خیلی از درگیری‌ها و مشکلاتی که خانم‌های دیگر در زندگی خانوادگی داشتند من نداشتم. من هم تمام تلاشم را می‌کردم که چیزی را از قلم نیندازم. اعتقاد داشتم خودم باید به بچه‌هایم رسیدگی کنم. هرگز بچه‌هایم پیش کسی نماندند، چون من کار داشتم. همیشه کنارشان بودم. برای اینکه زندگی خانواده‌ام هم راحت‌تر باشد، بیشتر از وقت استراحت خودم می‌زدم.

نتیجه زحمت و تلاش‌تان در زمینه موسیقی ایرانی و موسیقی بانوان، منجر به دریافت نشان درجه‌یک هنری شد. در این باره توضیح دهید.

فکر می‌کنم الان هم برای این نشان دیر شده بود. اما همین که بالاخره به این نتیجه رسیدند که من لیاقت دریافت این درجه هنری را دارم، خوب است. این را یک موفقیت و یک گام بلند در جریان موسیقی بانوان می‌دانم؛ بنابراین وقتی این نشان را دریافت کردم، احساس کردم این موفقیت همه ما خانم‌هاست.

واقعیت است در اعطای نشان درجه‌یک هنری به یک خانم خواننده، خیلی حرف و نکته پنهان است.

بله شاید این اولین‌بار بود که این اتفاق می‌افتاد.

آن هم از طرف نهادهایی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد، معاونت ریاست‌جمهوری، فرهنگستان هنر خیلی ارزشمند است.

بله. خوشبختانه به ‌تبع آن آموزشگاهم الان درجه‌یک هنری است.

درحال‌حاضر بیشتر از ٢۴ سال است که گروه خنیا را که یکی از موفق‌ترین و سرشناس‌ترین گروه‌های موسیقی کشور است تشکیل داده‌اید. الان فعالیت‌های این گروه چطور است؟

تازه‌ترین کاری که داشتیم، کاری به اسم زمان‌ها و داستان‌ها بود که آثار استاد بنان را با یک گروه بزرگ متشکل از نوازنده‌های زهی و گروه سنتی خودم اجرا کردیم. دو شب در تالار وحدت اجرا کردیم که بسیار خوب بود. با تمام وجودم به استاد بنان احترام می‌گذارم و علاقه ویژه‌ای به ایشان احساس می‌کنم و می‌دانم کارهایی که ایشان در موسیقی انجام دادند شاهکار است.

در آموزشگاه خودم کلاسی به نام تصنیف‌خوانی داریم که شاگردها یاد می‌گیرند که تصنیف‌ها را از روی نت بخوانند، فواصل مختلف بخوانند، آنالیز کنند و کلاس بسیار جالبی است که آن را «هم‌آوایان خنیا» نامیده‌ایم. دو اجرا با این گروه داشتیم که بسیار خوب و موفق بود. الان هم تمرین‌هایمان برای برنامه بعدی از اردیبهشت شروع می‌شود. در این برنامه گروه خیلی کوچک‌تر است. آقای سامان احتشامی، سازهای کوبه‌ای و من و همخوان‌ها خواهیم بود.

چه آنسامبل متفاوتی! چطور شد که به این نوآوری رسیدید؟

همین‌طور است. از آنجایی که علاقه‌مندم شکل‌های مختلف موسیقی را تجربه کنم، دلم نمی‌خواهد از هر جایی که شروع کرده‌ام، همان جا بمانم. تعصب ندارم و دوست دارم در وجه‌های مختلف موسیقی فعالیت کنم و آنها را بشناسانم.

اجرایتان در چه زمانی خواهد بود؟

در شهریورماه، سه شب در تالار وحدت.


منبع: برترینها

رستوران‌داری چهره‌های ورزشی

روزنامه شهروند: «شغلی که در سال‌های اخیر به شدت در میان فوتبالی‌ها و البته ورزشکاران برخی رشته‌های دیگر درسال‌های اخیر مرسوم شده و هر روز به تعداد آن افزوده می‌شود، رستوران‌داری است. خیلی ازچهره‌های مطرح ورزش ایران که شاید ملاقات آنها از نزدیک برای خیلی ازمردم یک رویا محسوب می‌شود، در رستوران خود پذیرای مردم هستند و به نوعی از شهرتی که دارند، دراین راه استفاده می‌کنند.»

«در سال‌های اخیر یکی از بحث‌های روزمره میان علاقه‌مندان به فوتبال و مردمی که حتی خیلی فوتبال را دنبال نمی‌کنند، درآمد میلیاردی بازیکنان و مربیان فوتبال است. با این‌ که خیلی از بازیکنان شاغل در فوتبال ایران هر ساله قراردادهای نجومی می‌بندند و جزو قشر مرفه جامعه محسوب می‌شوند، جالب است بدانید آنها به فکر مشاغل دیگری خارج از زمین فوتبال هم هستند. شغلی که در سال‌های اخیر به شدت در میان فوتبالی‌ها و البته ورزشکاران برخی رشته‌های دیگر درسال‌های اخیر مرسوم شده و هر روز به تعداد آن افزوده می‌شود، رستوران‌داری است.

خیلی ازچهره‌های مطرح ورزش ایران که شاید ملاقات آنها از نزدیک برای خیلی ازمردم یک رویا محسوب می‌شود، در رستوران خود پذیرای مردم هستند و به نوعی از شهرتی که دارند، دراین راه استفاده می‌کنند. البته برخی چهره‌ها نیز بوده‌اند که در صنعت رستوران‌داری وارد شده اما در این پروژه شکست خوردند؛ اگر چه این روزها برخی اهالی فوتبال درآمد خوبی از این راه کسب می‌کنند و هر روز به تعداد شعبه‌های رستوران خود می‌افزایند.

فوتبالی‌هایی که ناکام شدند

در شرایطی که این روزها صنعت رستوران‌داری در میان اهالی فوتبال رونق گرفته، جالب است بدانید قبل از این نفراتی بوده‌اند که به این حوزه وارد شده اما ناکام مانده‌اند. مجتبی جباری، بازیکن سابق استقلال یکی از این دسته افراد بود که در یکی از مناطق شمالی تهران رستوران خود را افتتاح کرد اما بعد از مدتی به دلیل ناکامی در این حوزه تصمیم گرفت از این صنعت کنار بکشد. همچنین افشین پیروانی، کاپیتان سابق پرسپولیس و مدیر تیم‌ ملی فوتبال مدتی در منطقه فرحزاد تهران به رستوران‌داری مشغول شد و خیلی زود تصمیم به انصراف از این کار گرفت. یحیی گل‌محمدی دیگر فردی بود که می‌توان او را در لیست ناکام‌های بخش رستوران‌داری دانست. بازیکن سابق تیم‌ ملی نیز بعد از مدتی رستوران‌داری تصمیم گرفت انصرافش را اعلام کند.

امیر قلعه‌نویی؛ تجربه دوباره

موفق‌ترین مربی تاریخ لیگ برتر ایران که هم‌اکنون در تبریز فعالیت می‌کند، بعد از این‌ که یک‌ بار چند ‌سال قبل تصمیم گرفت رستوران خود را جمع کند، یکی، دو سالی است که رستوران جدیدی را افتتاح کرده و در زمان حضورش در تهران سعی می‌کند شخصا میزبان میهمانانش در این رستوران باشد. امیر قلعه‌نویی در این‌ باره به «شهروند» می‌گوید: «همیشه فوتبال را اولویت خودم قرار دادم و معمولا اقدامی نکردم که به فعالیت فوتبالی‌ام ضربه بزند. بحث افتتاح رستوران پیشنهاد پسرم، هوتن بود. خودم این پیشنهاد را بررسی و قبول کردم. الان هم اکثر کارهای رستوران را هوتن انجام می‌دهد؛ به‌ ویژه در این یک‌ سالی که به تراکتورسازی آمدم. زمانی که در استقلال بودم، برخی پسرم را اذیت کردند اما خوشحالم که الان خیلی خوب رستوران‌داری می‌کند و توانسته یک رستوران ایتالیایی هم برای خودش افتتاح کند. از مردم تشکر می‌کنم که در این چند وقت به خاطر من هم شده، به رستوران می‌آیند اما باید بدانند فقط بحث مالی برای من مد نظر نیست.»

 رستوران‌داری چهره‌های ورزشی
فلافلی؛ شغل عجیب فوتبالیست‌ها

شاید عجیب‌ترین اتفاق در میان تمام رستوران‌های لوکسی که ستاره‌های فعلی و قدیمی فوتبال در تهران و سایر شهرها افتتاح کرده‌اند، روی‌ آوردن برخی از ستاره‌های ناکام به مغازه‌های ساندویچی است. مشهورترین بازیکن در سال‌های گذشته که خودش فلافلی افتتاح کرده، سعید حلافی، بازیکن سابق پرسپولیس است. او در زمره بازیکنانی بود که کارت معافیت‌شان باطل شده و به همین دلیل خیلی زود از صحنه فوتبال محو شد و در غرب تهران به خاطر اصلیت آبادانی‌اش مغازه فلافلی افتتاح کرد. حلافی که در قهرمانی پرسپولیس در جام حذفی ‌سال ٨٩ نقش داشت، در این‌ باره می‌گوید: «بعد از اتفاقاتی که برای من رخ داد، تصمیم گرفتم در کنار برخی از دوستانم فلافلی داشته باشم. مردم در زمان حضورشان در مغازه به من لطف داشتند اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم از پرسپولیس به اینجا برسم.» بیژن کوشکی، بازیکن سابق استقلال دیگر چهره فوتبالی است که مغازه فلافلی افتتاح کرده و این روزها اثری از او در فوتبال دیده نمی‌شود.

احمدرضا عابدزاده؛ از تهران تا متل قو

یکی از بهترین دروازه‌بان‌های تاریخ فوتبال ایران که چند ‌سال قبل رستورانی در خیابان شریعتی تهران داشت و اغلب نیز خودش در مغازه برای پاسخگویی به مشتریانش حاضر بود، خیلی ناگهانی با وجود این‌ که خیل علاقه‌مندان به او هرشب در رستورانش تجمع می‌کردند، تصمیم به تعطیلی این مغازه گرفت. احمدرضا عابدزاده که تجربه مربیگری در چند باشگاه لیگ برتری مثل پرسپولیس و راه‌آهن را داشت، چند سالی است که از فوتبال فاصله گرفته و بار دیگر تصمیم گرفته رستوران‌داری را تجربه کند. فست‌فود عابدزاده این‌ بار در شمال کشور و در شهر متل قو افتتاح شد و هر روز میزبان علاقه‌مندان زیادی است. عابدزاده که در اکثر ماه‌های ‌سال ساعات زیادی را در رستورانش حضور دارد و به درخواست عکس یادگاری با مردم هم پاسخ منفی نمی‌دهد، درباره سابقه‌اش در رستوران‌داری از تهران تا شمال به «شهروند» می‌گوید: «زمانی که در تهران رستوران داشتم، می‌گفتند چرا رستورانت شلوغ می‌شود؟ چرا جلوی رستوران می‌ایستی و با همه عکس می‌گیری؟ من که نمی‌توانم بگویم چه کسی در رستوران بیاید و چه کسی نیاید. هر فردی هم که درخواست عکس می‌کند، وظیفه خودم می‌دانم این کار را انجام دهم. به خاطر همین قیدش را زدم که در تهران باشم و به شمال رفتم. الان خیلی راضی هستم و مردم خیلی به من محبت دارند. امسال هم از اوایل اسفند به متل قو آمدم و تا اواخر فروردین این‌جا می‌مانم چون محل زندگی و کارم شمال کشور است.»

 رستوران‌داری چهره‌های ورزشی
علیرضا حیدری؛ فعال در تجارت

قهرمان سابق کشتی یکی از چهره‌های غیر فوتبالی موفق در زمینه تجارت و صنعت است. او که اخیرا مسئولیت‌های زیادی در فدراسیون داخلی و بین‌المللی در بخش کشتی پهلوانی گرفته، در شهر کرج رستورانی را به نام خود افتتاح کرده است. علیرضا حیدری جدا از رستوران‌داری در زمینه‌های دیگر نیز به درآمدزایی خارج از ورزش هم می‌پردازد و جزو معدود چهره‌های سرشناس غیر فوتبالی است که به صنعت رستوران‌داری روی آورده است.

ساندویچی‌های دهه ٧٠

ورود بازیکنان فوتبال به صنعت غذایی از دهه ٧٠ با افتتاح چند مغازه ساندویچی توسط چند بازیکن پرسپولیس آغاز شد. بازیکنانی مثل فرشاد پیوس و هم‌نسلی‌های او در باشگاه پرسپولیس با توجه به قراردادهای نه‌ چندان خوب مالی وقت تصمیم گرفتند به صنعت غذایی روی بیاورند. فرشاد پیوس، پیشکسوت پرسپولیس در این‌ باره می‌گوید: «این مغازه را افتتاح کردم اما خیلی به آن رسیدگی نمی‌کردم. یعنی وقت چندانی در کنار فوتبال نداشتم که بخواهم رستوران‌داری کنم. الان هم چند سالی می‌شود که دیگر رستوران‌داری نمی‌کنم و مغازه‌ام را لوسترفروشی کردم.»

علیرضا منصوریان؛ چند شعبه درتهران

کاپیتان سابق و سرمربی فعلی استقلال از چند ‌سال قبل تصمیم گرفت رستوران‌های زنجیره‌ای خود را در تهران افتتاح کند. او در زمانی که سرمربی نفت تهران بود و شاید زمان بیشتری نسبت به حالا که سرمربی استقلال است و حاشیه‌های زیادی را پیرامون خود می‌بیند، داشت، تصمیم گرفت فست‌فودی را به نام خود در تهران افتتاح کند. با این‌ که قبل از او برخی از هم‌دوره‌ای‌هایش در این زمینه موفق نبودند اما منصوریان خیلی زود رستوران‌های زنجیره‌ای خود را گسترش داد و اخیرا نیز سومین شعبه آن را با مراسمی شکیل و با حضور اهالی فوتبال افتتاح کرد تا نشان دهد در کنار استعداد فوتبالی در زمینه رستوران‌داری نیز استعدادهای زیادی دارد. او گاهی با دعوت از بازیکنانش چه در نفت و چه در استقلال سعی می‌کند تبلیغی را برای رستورانش از این طریق انجام دهد. البته یکی دیگر از اتفاقات جالب پیرامون رستوران منصوریان حضور هواداران استقلال مقابل شعبه‌های مختلف بعد از موفقیت‌هایی نظیر برتری در داربی است که فضایی را شبیه استادیوم ایجاد می‌کند.

 رستوران‌داری چهره‌های ورزشی
سرخابی‌های سابق در شغل جدید

هادی شکوری و علیرضا محمد، بازیکنان سابق استقلال و پرسپولیس از جمله نفراتی هستند که بعد از کنار رفتن از تیم‌های بزرگ پایتخت و درآمدهای چند صد میلیونی این روزها به صنعت رستوران‌داری روی آورده‌اند. جالب است بدانید یکی از مشتریان رستوران علیرضا محمد، بازیکن سابق پرسپولیس، همین باشگاه است که برای بازیکنان در زمان ناهار غذا تهیه می‌کند. به نظر می‌رسد با ادامه این روند خیلی از بازیکنانی که سابقه بازی در تیم‌های بزرگ را دارند و نامی برای خود دست و پا کرده‌اند، وارد این صنعت خواهند شد.

محمد موسوی؛ کار در کنار ورزش حرفه‌ای

یکی از بهترین بازیکنان سال‌های اخیر والیبال ایران با این‌ که در طول ‌سال دایما درگیر مسابقات ملی و باشگاهی است، خیلی زود به فکر آینده افتاده و سعی کرده تا با افتتاح رستورانی در تهران از همین حالا شغل جدیدی برای روزهای بازنشستگی‌اش ایجاد کند. شاید موسوی یکی از معدود بازیکنانی باشد که در طول دوران حرفه‌ای به فکر درآمدزایی از راهی به جز ورزش افتاده‌اند. البته به نظر می‌رسد افتتاح رستوران از سوی فوتبالی‌ها انگیزه دوچندانی به مدافع قدرتمند والیبال ایران برای ورود به صنعت رستوران‌داری داده است. سیدمحمد موسوی که هنوز هم یکی از مهره‌های کلیدی والیبال ایران محسوب می‌شود، در این‌ باره به «شهروند» می‌گوید: «به هر حال هر کسی نیاز به درآمد دارد و از آنجایی که عمر ورزش حرفه‌ای ما هم کوتاه است، باید به فکر آینده باشیم و منبع درآمدی برای خود داشته باشیم. البته ورزش حرفه‌ای آن قدر وقت ما را می‌گیرد که نمی‌توانیم به مشاغل دیگر فکر کنیم. الان هم من خیلی، وقتی برای کار دوم خودم نمی‌گذارم و این رستوران توسط برخی از دوستانم اداره می‌شود.»

 رستوران‌داری چهره‌های ورزشی
محسن فروزان؛ پشیمانی زودهنگام

محسن فروزان که ٢‌سال قبل وظیفه حراست دروازه استقلال را بر عهده داشت، در این فصل کار خود را با باشگاه خونه به خونه در لیگ دسته اول آغاز کرد اما خیلی زود از این تیم جدا شد تا فکر رستوران‌داری که به گفته خودش از کودکی جزو اهداف او بوده، به سرش بزند. فروزان با همکاری همسرش در غرب تهران رستورانی را افتتاح کرد اما بعد از پیوستنش به صبای قم وقت کمتری برای شغل دوم خود داشت. این دروازه‌بان لیگ برتری درباره حضور همزمان در فوتبال و صنعت رستوران‌داری به «شهروند» می‌گوید: «قبل از این‌که رستوران افتتاح کنم، تصور می‌کردم کار راحتی است و درآمد زیادی دارد اما بعد از چند ماه فهمیدم برای کسی مثل من که فوتبال حرفه‌ای بازی می‌کند، مثل سم است.

الان دیگر خودم برای رستوران وقت کمتری می‌گذارم و برای آنجا مدیر گذاشته‌ام، حتی اگر روزی فوتبال را کنار بگذارم، متوجه شدم که رستوران‌داری کاری فوق‌العاده سخت است. این روزها طوری شده که هر کسی پول دارد، به سمت رستوران‌داری می‌رود. من از کودکی دوست داشتم یک رستوران بزرگ داشته باشم اما خدا را شکر که خیلی زود متوجه شدم من برای این کار ساخته نشدم و جلوی یک ضرر بزرگ را گرفتم. از انتخاب این شغل پشیمان هستم و به ‌زودی رستورانم را می‌فروشم.»

 رستوران‌داری چهره‌های ورزشی
علی دایی؛ با شیوه نوین

آقای گل فوتبال جهان که سال‌هاست در کنار فوتبال به تجارت در زمینه‌های مختلف می‌پردازد، اخیرا وارد صنعت رستوران‌داری هم شده و نوع جدیدی از این صنعت یعنی «فودکورت» را در تهران افتتاح کرد. علی دایی از دوران جوانی به تجارت موفق مشهور بوده و مشخصا بی‌دلیل به هیچ صنعتی روی نمی‌آورد. البته پیش از این سرمربی فعلی نفت تهران یکی از شعب رستوران خود را در شهر زادگاهش یعنی اردبیل افتتاح کرده بود.

 رستوران‌داری چهره‌های ورزشی
حرفه‌ای یا غیر حرفه‌ای؟

به هیچ عنوان نمی‌توانیم روی ورود چهره‌های مطرح ورزشی به‌ ویژه فوتبالیست‌ها به صنعت رستوران‌داری برچسب غیرحرفه‌ای بچسبانیم. در تمام دنیا ستاره‌های مشهور جدا از فعالیت ورزشی خود به دنبال تجارت دیگری خارج از زمین هم هستند. به‌ عنوان مثال لیونل مسی اخیرا رستورانی را به نام «کینگ» در شهر بارسلونا افتتاح کرده است. با این حال مشخص است که ورزشکاران مشهور با استفاده از شهرت خود مشتریان بیشتری را به سوی خود جذب می‌کنند و به دنبال درآمدزایی از این راه هستند. شاید حداقل برای بازیکنانی که در حال فعالیت در زمین هستند، خیلی جالب نباشد که تمرکز خود را روی فعالیت دیگری مثل رستوران‌داری بگذارند اما به ‌هر حال هیچ‌کس هم نمی‌تواند ایرادی از این فعالیت بگیرد که هر روز در میان اهالی ورزش و مخصوصا فوتبال گستره بیشتری پیدا می‌کند.»


منبع: برترینها

بهترین شهرها برای توریست های دوستدارِ تکنولوژی (۲)

در بخش اول این مطلب شما را با شهرهای پانزدهم تا بیست و یکم لیست آشنا کردیم. در بخش دوم این خبر با هفت شهری که در رتبه های ۱۴ تا ۸ قرار دارند آشنا خواهیم شد.

۱۴٫ ملبورن، استرالیا

بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم 
ملبورن شهری است که اغلب با سیدنی مقایسه می شود و هر دو شهر یک ادعای مناسب و معقول در زمینه شهرهای برتر استرالیا از نظر تکنولوژی دارند. با این حال هزینه زندگی و املاک و مستغلات در ملبورن پایین تر است و کیفیت زندگی خوب این شهر را برای استعدادهای تکنولوژی جای مناسبی کرده است. این جاذبه ها در دهه های آینده جمعیت ملبورن را از سیدنی بیشتر خواهد کرد.

جمعیت شهر: ۴٫۵ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۴۵۸۷۴$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۴۵$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۷۸۱$

هزینه یک فنجان قهوه: ۲٫۶۲$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۲

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۱۹ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۲٫۸۴$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۳۲٫۳ میلیون


۱۳٫ سیاتل، آمریکا

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم
به عنوام دفتر مرکزی شرکت های آمازون و مایکروسافت (در ردموند)، این منطقه حرف های زیادی برای گفتن دارد. گوگل، فیسبوک، توئیتر، دراپ باکس، اسپیس اکس و بسیاری دیگر در این شهر دفتر تأسیس کرده اند.

جمعیت شهر: ۶۸۴۰۰۰

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۸۷۷۳۴$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۴۱$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۱۳۱۶$

هزینه یک فنجان قهوه: ۳٫۴۹$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۳٫۱

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۴۱ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۲٫۷۴$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۴۲٫۳ میلیون


۱۲٫ دوبلین، ایرلند

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم
دوبلین نیروی جوان و کار بلد و آکاه به تکنولوژی را در خود جای داده و میزبان نام های بزرگی مانند AirBnb، فیسبوک و اپل است. محیط کاری دوستانه و مالیاتهای بازیکنان بزرگ را به این محیط کشانده است اما صحنه اجتماعی افسانه ای این شهر است که جایگاه آن را در بین بزرگان تکنولوژی تثبیت کرده است.  

جمعیت شهر: ۵۲۸۰۰۰

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۶۵۳۵۳$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۶۷$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۸۶۲$

هزینه یک فنجان قهوه: ۳٫۰۷$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۱٫۱

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۲۶ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۲٫۹۸$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۲۵ میلیون


۱۱٫ استکهلم، سوئد

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم
استکهلم برای توانایی عجیب خود در تولید میلیاردی پول به “تک شاخ” معروف است. اسپاتیفای، Mojang و TrueCaller تنها چند نام از این لیست هستند. سطح زندگی در این شهر بسیار بالا و تعادل مناسبی بین کار و زندگی وجود دارد.

جمعیت شهر: ۹۲۶۰۰۰

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۶۷۰۸۴$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۵۹$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۸۵۵$

هزینه یک فنجان قهوه: ۳٫۶۵$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۶

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۲۰ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۳٫۸$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۲۷٫۴ میلیون


۱۰٫ سنگاپور

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم
سنگاپور به سرعت در حال تبدیل شدن به یک رهبر در Big Data است، به ویژه بعد از آنکه دولت سنسورهایی در سطح شهر برای جمع آوری اطلاعات در مورد همه چیز از جنش ترافیک تا رفتار جمعیت نصب کرده است. بخش مالی توانمند شهر به شهرت سنگاپور به عنوان یک شهر مدرن کمک میکند.

جمعیت شهر: ۳٫۹ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۵۲۹۶۵$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۱۱۵$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۱۴۵۰$

هزینه یک فنجان قهوه: ۳٫۶۷$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۵

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۳۵ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی:  ۱٫۳۳$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۵۵٫۴ میلیون


۹٫ برلین، آلمان

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم
برلین مدت زمان طولانی لقب پایتخت هنری و شب زنده داری اروپا را داشت، در سال های اخیر به دلیل هزینه پایین املاک، هزینه معقول زندگی و رفاه استعدادهای تکنولوژی جایگاه برلین در زمینه تکنولوژی نیز پیشرفت کرده است. SoundCloud تنها یکی از موفق ترین شرکت های موجود در برلین است.

جمعیت شهر: ۳٫۶ میلیون

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۳۷۳۲۸$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۲۵$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۵٫۳$

هزینه یک فنجان قهوه: ۳٫۳۰$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۰٫۵

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۲۳ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۲٫۹۸$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۲۹٫۵ میلیون


۸٫ بوستون، آمریکا

 بهترین شهرهای جهان از نظر تکنولوژی: بخش دوم
کالیفرنیا ممکن است با شکوه ترین ایالت آمریکا باشد، اما زمانی که صحبت از تکنولوژی باشد ساحل شرقی آمریکا خیلی با آن فاصله ندارد. باوجود آنکه صنعت دارو و بیوتکنولوژی به طور سنتی در ماساچوست بالا است، تجارت الکترونیک، بازی و سفر نیز وضعیت خوبی دارد. بیل گیتس و مارک زاکربرگ دوران تحصیل خود را از بوستون آغاز کردند.

جمعیت شهر: ۶۶۷۰۰۰

سرانه تولید ناخالص داخلی شهر: ۸۷۳۰۸$

هزینه هفتگی اجاره واحد تجاری به ازای هر فوت مربع: ۷۲$

هزینه اولیه اجاره مسکن: ۱۴۰۰$

هزینه یک فنجان قهوه: ۳٫۳۷$

تعداد استارتاپ ها به ازای هر ۱۰۰۰ نفر: ۵٫۸

میانگین رفت و آمد کارکنان مناطق مهم تکنولوژی: ۳۵ دقیقه

هزینه یک سفر تک نفره با حمل و نقل عمومی: ۲٫۵۰$

تعداد مسافرین سالانه در سراسر فرودگاه های شهر: ۳۹٫۱ میلیون


منبع: برترینها

ریز مغذی های ضروری برای بدن

چقدر با ریز مغذی های ضروری برای بدن آشنا هستید؟ در این مقاله میخواهیم ۵ ریز مغذی ضروری برای بدن و اثرات کمبود هریک از آنها در بدن را بررسی کنیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از فیتامین؛ بیایید درباره اهمیت ریزمغذی ها و اشکالاتی که بر اثر کمبود آنها در رژیم روزانه به وجود می آید، کمی صحبت کنیم .
با افرایش محبوبیت رژیم های غذایی متغیر در میان افرادی که در زمینه تناسب اندام کار می کنند، استفاده از درشت مغذی ها یا ماکروها به یک بحث داغ تبدیل شده است. اما ظاهرا ریز مغذی ها به فراموشی سپرده شده اند.
در واقع، حتی علاقه مندان به تناسب اندام هم هیچ اطلاعی از این مساله ندارند که آیا میزان کافی ویتامین، مواد معدنی و اسیدهای چرب اصلی به بدن آنها می رسد یا نه.
با توجه به نتایج تحقیقاتی که توسط سازمان ملی سنجش سلامت و تغذیه انجام شده است، ما می دانیم که بیش از ۵۰ درصد از بزرگسالان در ایالات متحده، با کمبود پنج ریز مغذی مهم یعنی ویتامین دی، ای، آ، اسید چرب امگا۳ و منیزیم مواجه اند.
در اینجا به طور خلاصه، ریز مغذی های مهمی که اغلب مورد غفلت واقع می شوند و دلایل اهمیت آنها را بیان می کنیم؛ اینکه چگونه تشخیص دهیم دچار کمبود این مواد هستیم و اینکه بهترین منابع غذایی برای اینکه مطمین شویم میزان کافی از این مواد به بدن ما رسیده است، کدام است.

ویتامین دی بزرگترین مشکل است زیرا ۹۳ درصد از بزرگسالان بالای ۱۹ سال یا بیشتر در آمریکا، کمتر از میزان متوسط مورد نیاز آن که توسط سازمان بهداشت تعیین شده است را دریافت می کنند.
اما چرا این ویتامین اهمیت دارد؟
این ویتامین محلول در چربی، به جذب کلسیم در بدن شما کمک می کند، که یک ماده معدنی مهم است و استخوان های شما را محکم و سالم نگه می دارد. علاوه بر آن سلول های عصبی را فعال می سازد و نقش ایمن سازی دارد و سبب کاهش التهاب می شود. ویتامین دی حتی می تواند به حفظ وزن مناسب شما هم کمک کند.
نشانه های کمبود ویتامین دی:
کمبود ویتامین دی اغلب با استخوان درد و ضعف عضلانی مشخص می شود، اما نشانه های دیگری هم برای آن وجود دارد، از جمله افسردگی و مشکلات مزمن معده و روده.
منابع غذایی دارای ویتامین دی:
از معدود غذاهایی که دارای ویتامین دی هستند می توان ماهی های چرب، جگر گوساله، پنیر، زرده تخم مرغ، و غذاهای غنی شده (مثل غلات صبحانه، بعضی از برندهای شیر، شیر فرآوری شده، آب پرتقال و ماست را نام برد. همچنین نور مستقیم آفتاب، سنتز ویتامین دی در پوست را فعال می کند؛ اما در افرادی که پوست تیره تری دارند و نیز در افرادی که ساکن ارتفاعات شمالی هستند، به میزان کافی ویتامین دی ساخته نمی شود.
توصیه ها: از آنجا که فقط غذاهای معدودی دارای ویتامین دی هستند، توصیه می کنیم از مکمل های ویتامین دی ۲۰۰۰ الی ۴۰۰۰ واحد هم استفاده کنید تا مطمئن شوید میزان کافی ویتامین دی دریافت کرده اید. همچنین توصیه می کنیم حداقل ۱۵ درصد از کالری روزانه خود را با مصرف چربی ها تامین کنید تا به جذب ویتامین های محلول در چربی مانند ویتامین دی کمک کنید.

ویتامین ای

ویتامین ای با میزان ۹۰ درصد، در رتبه دوم کمبود ریز مغذی ها در بین بزرگسالان آمریکایی قرار دارد و میزان دریافت آن در آنها کمتر از میانگین مورد نیاز است.
چرا این ویتامین اهمیت دارد:
ویتامین ای یک ویتامین محلول در چربی است که هشت صورت شیمیایی مختلف دارد که از این میان، نوع آلفا توکوفرول به لحاظ بیولوژیکی از بقیه فعال تر است. این آنتی اکسیدان قوی در پیام رسانی سلولی، تفسیر ژن ها، عملکرد سیستم ایمنی بدن و ترمیم عضلات نقش دارد. همچنین این ویتامین در تولید مواد شبه هورمونی مانند پروستاگلاندین نقش دارد که خیلی چیزها از جمله فشار خون و انقباض عضلانی را کنترل می کند.
نشانه های کمبود ویتامین ای:
نشانه های بالینی کمبود ویتامین ای خیلی منحصر به فرد هستند؛ کمبود این ویتامین منجر به ضعف عضلات، از دست دادن توده عضلانی، حرکت های غیر عادی چشم، مشکلات بینایی و در نهایت مشکلات کبدی و کلیوی می شود. اگرچه، سطح پایین ویتامین ای هم بسیار شایع است و می تواند سبب مشکلات معده و روده، ریزش مو، ضعف عضلانی، کاهش سرعت بهبودی و گرفتگی عضلات پا شود.
منابع غذایی دارای ویتامین ای:
برخلاف ویتامین دی، خیلی از غذاها دارای ویتامین ای هستند. آجیل، دانه های روغنی و روغن های گیاهی از بهترین منابع آلفا توکوفرول هستند؛ همچنین میزان قابل توجهی از این ویتامین در سبزیجات سبز برگ و غلات غنی شده یافت می شود.
توصیه ها: مطمئن شوید که حداقل ۱۵ درصد از کالری روزانه خود را از چربی ها به ویژه آجیل، دانه های روغنی و روغن های گیاهی (مانند روغن نارگیل و کانولا) تامین می کنید.

اسیدهای چرب امگا ۳

طبق آمارهای کمیته مشورتی دستورالعمل های رژیمی در آمریکا، ۷۰ درصد از جمعیت بزرگسال آمریکا با کمبود اسیدهای چرب امگا ۳ مواجه هستند.
چرا این ویتامین اهمیت دارد؟
اسیدهای چرب امگا ۳ از اسیدهای چرب بسیار مهم هستند زیرا بدن ما بدون منابع غذایی خاص قادر به ساخت آن نیست. این گروه از اسیدهای چرب، بخش اصلی غشای سلولی را تشکیل می دهند و به تنظیم چربی خون، لخته شدن خون و اتساع عروق کمک می کنند. اسیدهای چرب امگا ۳، به میزان خیلی زیاد در مغز جمع شده اند و بر عملکرد شناختی و رفتاری ما تاثیر گذارند.
همچنین اسیدهای چرب امگا ۳ در ترکیبات بدن نقش دارند. اسیدهای چرب امگا ۳، به عنوان بخش اصلی غشای سلولی، می توانند حساسیت به انسولین را بهبود بخشند. همچنین این اسیدها می توانند به بدن کمک کنند که از کربوهیدرات ها برای تولید انرژی و ساخت عضلات، استفاده بهینه نماید. جالب است بدانید که تحقیقات نشان می دهد، هشت هفته استفاده از مکمل امگا ۳ (روزی ۴ گرم) با کاهش کورتیزول، سبب افزایش توده عضلانی شده و تولید پروتئین ها (رشد عضلانی) را از طریق مسیر ام-تور، به اندازه ۳۰ درصد افزایش می دهد.
نشانه های کمبود امگا ۳:
کمبود امگا ۳ می تواند سبب بروز خستگی، ضعف حافظه، خشکی پوست، مشکلات قلبی، نوسانات خلقی یا افسردگی و ضعف در گردش خون شود. البته همه افرادی که دچار کمبود امگا ۳ هستند، این علایم را نشان نمی دهند.
منابع غذایی حاوی امگا ۳:
سه نوع امگا ۳ داریم:
دی اچ ای (اسیددوکوزاهگزانوئیک)
ای پی ای (اسیدایکوزاپنتانوئیک)
ای ال ای (اسید آلفا لینولنیک).
نوع دی اچ ای و ای پی ای در غذاهای دریایی از قبیل ماهی آزاد، کاد، ماکرل، تون و جلبک های دریایی یافت می شود. همچنین این دو نوع اسید در تخم مرغ و گوشت مرغ محلی و نیز در گوشت گاوی که با علف تازه تغذیه شده است، یافت می شود.
نوع سوم اسید چرب یا ای ال ای، در سبزیجاتی که برگهای سبز تیره دارند، بذر کتان، بذر کنف، گردو و فندق و روغن های گیاهی مانند روغن آووکادو، روغن کانولا، روغن بذر کتان، روغن گردو و روغن زیتون یافت می شود. اسیدهای نوع دی اچ ای و ای پی ای از اسیدهای نوع ای ال ای مفیدتر هستند، چرا که اسیدهای نوع ال ای ای اول باید به یکی از دو نوع دیگر تبدیل شوند.
توصیه ها: سعی کنید هر هفته دو وعده از ماهی های چرب استفاده کنید و یا از مکمل های ۱۰۰۰ میلی گرمی و یا روغن ماهی با کیفیت بالا و حاوی حداقل ۳۰۰ میلی گرم دی اچ ای و ۲۰۰ میلی گرم ای پی ای استفاده کنید.
افراد گیاه خوار می توانند از روغن جلبک استفاده کنند. همچنین باید از غذاهایی که امگا ۶ بالایی دارند کمتر استفاده کنید؛ این نوع اسید بیشتر در غذاهای فرآوری شده، دانه ذرت، سویا، گلرنگ، آفتاب گردان و روغن های گیاهی مخلوط یافت می شود.

منیزیوم

کمبود منیزیوم با ۵۴ درصد در رده چهارم ریز مغذی ها قرار گرفته است؛ بزرگسالان آمریکایی این ریز مغذی را هم کمتر از میانگین مورد نیاز آن دریافت می کنند.
چرا استفاده از این ماده معدنی اهمیت دارد؟ منیزیوم، نقشی متفاوت و شگفت انگیز دارد. یکی از آنها این است که در بدن ما حدودا ۳۰۰ آنزیم وابسته به منیزیوم وجود دارد! این آنزیم ها همه چیز را در بدن کنترل می کنند، از فشار خون و قند خون گرفته تا کارکرد عضلات و اعصاب.
همچنین منیزیوم برای تولید انرژی در بدن (فسفوریلاسیون اکسیداتیو، گلیکولیز) سنتز دی ان ای و تولید بافت استخوانی و عضلانیمورد نیاز است. انقباض عضلات، ضربان قلب و حتی ارتباطات سیستم عصبی بدون منیزیوم امکان پذیر نیست.
علایم کمبود منیزیوم:
کمبود منیزیوم اغلب با کاهش اشتها، تهوع، استفراغ، خستگی و ضعف عضلانی مشخص می شود. گرچه، پیش از این علایم بالینی، می توان کمبود منیزیوم را با مشاهده اضطراب، بیش فعالی، مشکل خوابیدن، اسپاسم و گرفتگی عضلانی و وجود فیبروم تشخیص داد.
بعضی از عوارض بالا رفتن سن (کاهش توده عضلانی، افزایش فشار خون و کاهش عملکرد سیستم عصبی) را می توان تا اندازه ای به کمبود منیزیوم نسبت داد.
منابع غذایی حاوی منیزیوم:
منابع غذایی خوب برای منیزیوم شامل سبزیجات پهن برگ (اسفناج و چغندر)، آجیل ها (بادام، پسته)، دانه ها (کنجد و آفتاب گردان)، ماهی، خمیر سویا، حبوبات، غلات کامل (جو دوسر، کوینولا)، موز، میوه های خشک و شکلات تلخ (به به) هستند.
توصیه ها: منابع غذایی که دارای منیزیوم هستند، فراوانند؛ اما نکته کلیدی اینجاست که باید عواملی که سبب کم شدن منیزیوم می شوند، کاهش دهیم؛ چیزهایی مانند نوشابه های قندی، استرس بالا و مصرف داروهای مدر. من به بیشتر مردم استفاده از مکمل های منیزیوم (مانند سیترات منیزیوم) را به اندازه ۲۰۰ الی ۳۰۰ گرم در روز توصیه می کنم. اسپری های سولفات دومنیزی و روغن منیزیوم هم می توانند به صورت خارجی استعمال شوند.

ویتامین آ

در آخر، کمبود ویتامین آ، با ۴۵ درصد در میان بزرگسالان آمریکایی نگران کننده است. این افراد میزانی کمتر از میانگین مورد نیاز بدن از ویتامین آ را دریافت می کنند.
چرا این ویتامین برای بدن ضروری است؟
ویتامین آ، یک ویتامین محلول در چربی است که قوه بینایی را تقویت می کند، در عملکرد سیستم ایمنی بدن تاثیر گذار بوده و در تولید مثل و رشد جنین موثر است. همچنین ویتامین آ، در حفظ عملکرد قلب، شش ها، کلیه ها و سایر اندام های بدن نقش اساسی دارد.
علایم کمبود ویتامین آ:
کمبود ویتامین آ، می تواند سبب شب کوری، دو بینی، خشکی و حساسیت پوست، سردرد، سرگیجه، تهوع، درد عضلانی و مفصلی و از دست دادن تعادل شود.
منابع غذایی حاوی ویتامین آ:
غذاهایی که ویتامین آ فراوان دارند، شامل گوشت و جگر، ماهی آزاد و سایر ماهی های چرب، سبزیجات پهن برگ، پرتقال و میوه ها و سبزیجات زرد رنگ (مثل فلفل، هویج، کدو، طالبی، زردآلو، انبه)، محصولات لبنی و غلات غنی شده هستند.
توصیه ها: اغلب مردم نیازی به استفاده از مکمل ویتامین آ ندارند؛ بلکه تنها باید میوه جات و سبزی جات بیشتری مصرف کنند! دریافت بیش از حد ویتامین آ به شکل مکمل های دارویی می تواند مضر باشد؛ بنابراین بهتر است که بیشتر از منابع غذایی حاوی این ویتامین استفاده کنید.
ممکن است این اطلاعات اضافه به نظر برسد، اما نادیده گرفتن ریزمغذی ها به طور کامل اصلا کار عاقلانه ای نیست! این کار می تواند عوارض دراز مدت زیادی داشته باشد؛ از دیدگاه ورزشی، کمبود این مواد، مانع از دست دادن چربی و رشد عضلانی می شود.
اولین و مهمترین گام این است که رژیم غذایی انتخاب کنید که در آن همه انواع مواد غذایی موجود باشد. به این رژیم غذایی، مولتی ویتامین، روغن ماهی، ویتامین دی و مکمل منیزیوم هم اضافه کنید؛ در این صورت در مسیر صحیح تناسب اندام و سلامت در طول زندگی قرار خواهید گرفت.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها
برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

منبع: آلامتو

آدیسون چیست؟ بررسی کلی این بیماری و روش های درمان آن

وقتی که غده فوق کلیوی به اندازه کافی هورمون تولید نمی کند، بیماری آدیسون به وجود می آید.در این حالت مقدار کمی کورتیزول و آلدوسترون تولید می شود.دو نوع بیماری آدیسون یا ” نارسایی غدد فوق کلیوی” وجود دارد:

-نارسایی اولیه غده فوق کلیوی
-نارسایی ثانویه غده فوق کلیوی

نارسایی اولیه غده فوق کلیوی:
این نوع از بیماری آدیسون وقتی رخ می دهد که کورتکس غده فوق کلیه آسیب ببیند و به مقدار کافی هورمون تولید نکند.یکی از دلایل این نارسایی بیماری خود ایمنی می باشد.یعنی سیستم ایمنی بدن کورتکس غده فوق کلیه را نمی شناسد و در نتیجه به آن حمله می کند.
دلایل دیگر نارسایی غده فوق کلیوی عبارتند از:بیماری سل، عفونت های غده فوق کلیه، ایدز، انتشار سرطان و رسیدن به فوق کلیه و خونریزی در غده فوق کلیه.

نارسایی ثانویه غده فوق کلیه:
نارسایی غده فوق کلیوی می تواند در اثر بیماری غده هیپوفیز باشد.غده هیپوفیز هورمونی به نام آدرنوکورتیکوتروپیک (ACTH)ترشح می کند.این هورمون باعث تحریک کورتکس غده فوق کلیه و ساخت هورمون های این بخش می شود.لذا اگر به مقدار کافی ACTH تولید نشود، موجب تولید کم هورمون های غده فوق کلیه می گردد.حتی در مواردی که غده فوق کلیه سالم است، کمبود ترشح ACTH موجب نارسایی فوق کلیه می شود.به همین دلیل این عارضه را به نام نارسایی ثانویه غده فوق کلیوی نیز می نامند.
دلایل دیگر این نارسایی عبارتند از:افراد مصرف کننده کورتیکواستروئیدها مانند بیماران آسمی و آرتریتی .همین طور بیمارانی که به طور ناگهانی کورتیکواستروئید را قطع می کنند.

علائم بیماری آدیسون:
غالبا نشانه های این بیماری کند پیش می رود و ممکن است ماهها طول بکشد.این علائم عبارتند از:
ضعف عضلانی و خستگی
کاهش وزن و کاهش اشتها
تیره شدن پوست
تکه تکه شدن پوست
علاقه زیاد به خوردن نمک
کاهش قند خون(هیپوگلیسمی)
اسهال و استفراغ
درد عضلانی یا مفصلی
افسردگی
زود رنجی و تحریک پذیری

علائم نارسایی حاد غده فوق کلیوی :
برخی اوقات ممکن است علائم بیماری آدیسون ناگهانی ظاهر شوند.نشانه های نارسایی حاد عبارتند از:
درد پایین کمر، شکم و پاها
استفراغ و اسهال شدید
کاهش فشار خون
عدم تمرکز
افزایش پتاسیم بدن

چه زمانی باید به پزشک مراجعه نمود:
اگر دارای علائم زیر شدید حتما به پزشک مراجعه کنید:
تیره شدن پوست
خستگی بیش از حد
کاهش وزن غیر ارادی
مشکلات معدی روده ای مثل اسهال ، استفراغ و درد
سرگیجه و بیهوش شدن
میل زیاد به خوردن نمک
درد عضلانی یا درد مفصل

آزمایشات لازم برای تشخیص بیماری آدیسون
۱-آزمایش خون:برای اندازه گیری مقدار آنتی بادی ها، سدیم، پتاسیم، کورتیزول و ACTH
2-آزمایش تحریک ACTH:مقدار هورمون کورتیزول را قبل و بعد از تزریق ACTH مصنوعی اندازه می گیرند.اگر در این آزمایش مقدار کورتیزول کم بود یا اصلا وجود نداشت، نشان می دهد که غده فوق کلیه آسیب دیده است.
۳-آزمایش وابسته به انسولین:اگر پزشک شک کند که آیا غده هیپوفیز ، موجب نارسایی غده فوق کلیه شده یا نه، این آزمایش را درخواست می کند>انسولین را تزریق می کند و و در فواصل مختلفریا، قند خون و کورتیزول را محاسبه می کند.در افراد سالم ، مقدار قند کم و مقدار کورتیزول زیاد می باشد.
۴-سی تی اسکن شکم:برای نشان دادن اندازه غده فوق کلیه ، و دیگر مشکلات غیر عادی که ممکن است موجب نارسایی غده فوق کلیه گردند.
۵-MRI غده هیپوفیز:برای نشان دادن علت نارسایی غده فوق کلیه.

داروهای مورد نیاز برای بیماری آدیسون:
درمان این بیماران توسط هورمون درمانی انجام می شود.این درمان ها شامل :
۱-کورتیکواستروئید خوراکی شامل هیدروکورتیزون، پردنیزون، و یا استات کورتیزون می باشد.
۲-کورتیکواستروئید تزریقی:اگر استفراغ می کنید این نوع درمان بهتر است.
۳-آندروژن تعویضی:برای درمان کمبود آندروژن ، دهیدرو اپیناداسترون تجویز می شود.برخی برخی مطالعات نشان داده اند که این روش باعث بهبود رضایت و میل جنسی می شود.
۴-دریافت مقدار زیادی نمک:در مواقع ورزش کردن، هنگامی که هوا گرم است، و یا درد معده روده ای دارید، مقدار زیادی نمک تجویز می شود.همچنین در مواقعی مثل جراحی، عفونت و استرس مصرف زیاد نمک را تجویز می کنند.
۵-بحران آدیسون:یک خطر جدی برای سلامتی می باشد.چرا که فشار خون و قند خون پایین می آید و پتاسیم خون بالا می رود.این بحران را باید درمان کرد.این درمان شامل تزریق داخل وریدی هیدروکورتیزون، ، محلول سالین و شکر(دکستروز) می باشد.

مبع: تبیان


منبع: دکتر سلام

بارش های گسترده در غرب کشور

با پیش بینی سازمان هواشناسی طی ۲۴ ساعت آینده استان های غربی کشور تحت تاثیر بارش های گسترده قرار خواهند گرفت و این سامانه بارشی به تدریج نواحی در نواحی مرکزی ایران عامل بارندگی خواهد شد.

مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی از ورود سامانه بارشی جدید به کشور در روز جمعه خبر داد و وضعیت جوی متاثر از این سامانه را پیش بینی کرد.

احد وظیفه در تشریح وضعیت جوی کشور گفت: بر اساس تحلیل آخرین نقشه‌های هواشناسی، امروز و اوایل وقت روز جمعه ۲۵ فروردین، در سواحل دریای خزر، دمای هوا بین ۵ تا ۱۰ درجه افزایش می‌یابد که در سواحل غربی خزر و اردبیل گاهی با وزش باد جنوبی شدید همراه خواهد بود.

وی افزود: روز جمعه با ورود سامانه بارشی در شمال غرب و غرب کشور ابرناکی، رگبار باران، گاهی رعد و برق و وزش باد شدید موقتی پیش بینی می‌شود. این وضعیت روز شنبه ۲۶ فروردین علاوه بر مناطق ذکر شده، دامنه‌های زاگرس مرکزی، دامنه‌های جنوبی البرز و شمال شرق کشور را نیز فرا می‌گیرد.

مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی تاکید کرد: روز شنبه با نفوذ جریان‌های شمالی در سواحل دریای خزر نیز بارش باران، وزش باد و کاهش دما رخ خواهد داد.

وی در ادامه با اشاره به وضع هوای مناطق مختلف کشور متاثر از این سامانه طی روزهای جمعه و شنبه اظهار کرد: روز جمعه ۲۵ فروردین رگبار باران، گاهی با رعد و برق و وزش باد شدید موقتی در استان‌های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، کردستان و از بعد از ظهر در کرمانشاه، شمال ایلام و نیمه غربی زنجان پیش بینی می‌شود.

به گفته وظیفه، در روز شنبه ۲۶ فروردین رگبار باران، گاهی رعد و برق و وزش باد شدید موقتی در کرمانشاه، شمال ایلام، همدان و در بعد از ظهر این روز در لرستان، قزوین، البرز، تهران و دامنه‌های شمالی البرز در گیلان و نیمه غربی مازندران، مرکزی و شمال خوزستان پیش بینی می‌شود.

وی افزود: روز جمعه افزایش سرعت وزش باد در کشور عراق سبب تشکیل توده گرد و خاک و انتقال آن به مناطقی از غرب و جنوب غرب کشور می‌شود که روز شنبه بر غلظت گرد و خاک افزوده شده و سبب کاهش کیفیت هوا در این مناطق خواهد شد و باد و گرد و خاک در مناطقی از خوزستان و ایلام پیش بینی می‌شود.


منبع: دکتر سلام

شلیک بزرگترین بمب غیراتمی آمریکا در افغانستان/ تونل های داعش هدف "مادر بمب ها"

این بمب، که به آن لقب “مادر کل بمب‌ها” داده شده، حاوی ۱۱ تن مواد منفجره است.

ارتش آمریکا بزرگترین بمب غیرهسته ای خود را علیه افغانستان شلیک کرد.

به گزارش عصرایران به نقل از خبرگزاری ها، وزارت دفاع آمریکا گفته است که بزرگترین بمب غیراتمی خود را علیه اهدافی در افغانستان شلیک کرد. 

هدف بمب، تونل های داعش در ولایت ننگرهار است. از تلفات احتمالی هنوز گزارشی نرسیده است.

شلیک بزرگترین بمب غیراتمی آمریکا در افغانستان/ تونل های داعش هدف بمب 11 تنی

پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، اعلام کرد که در عملیاتی بزرگترین بمب غیراتمی خود را بر افغانستان انداخته است.

به گفته ادم ستامپ، سخنگوی پنتاگون، هدف این بمب مخفیگاه‌های زیرزمینی گروه تروریستی “خلافت اسلامی” (داعش) بوده است.

این بمب، که به آن لقب “مادر کل بمب‌ها” داده شده، حاوی ۱۱ تن مواد منفجره است.

عملیات شلیک این بمب در ساعت ۷ و نیم بعدازظهر در منطقه آچین، در ننگرها افغانستان، صورت گرفت. این مناطق در نزدیکی مرز پاکستان است.

هدف عملیات نیروی هوایی آمریکا نابود کردن غارها و تونل‌هایی بوده که گفته می‌شود شبه‌نظامیان داعش در آنها پنهان شده‌اند.

محل اصابت بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا به تونل های داعش در افغانستان/ رویترز

محل اصابت بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا به تونل های داعش در افغانستان/ رویترز

لحظه شلیک بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا علیه داعش در افغانستان/ رویترز

لحظه شلیک بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا علیه داعش در افغانستان/ رویترز

لحظه اصابت بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا به تونل های داعش در افغانستان/ رویترز

لحظه اصابت بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا به تونل های داعش در افغانستان/ رویترز

لحظه اصابت بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا به تونل های داعش در افغانستان/ رویترز

لحظه اصابت بزرگترین موشک غیراتمی آمریکا به تونل های داعش در افغانستان/ رویترز


منبع: عصرایران

پیوندی مبارک میان سینما و صنایع دستی

محمدعلی حسین‌نژاد، پژوهشگر سینما «طعم شیرین خیال» اثر کمال تبریزی را نمونه موفقی از پیوند سینما و صنایع دستی می‌داند.

محمدعلی حسین‌نژاد در حاشیه نمایشگاه صنایع دستی ایران در عمان گفت: «یکی از موضوعاتی که همواره در سینمای ایران به ویژه سینمای مستند مورد توجه سینماگران است، حوزه صنایع دستی و صنایع بومی است که تولیدکنندگان سینما در تولیدات خود به اشکال مختلف به آن می‌پردازند.»

این پژوهشگر حوزه سینما گفت: «در سینما و به ویژه فیلم‌های داستانی به نحوی غیرمستقیم همواره سعی می‌شود در صحنه‌آرایی و با توجه به وجوه زیبایی‌شناسی تصویر، از منابع صنایع دستی ایرانی استفاده شود. به عنوان نمونه در فیلم «طعم شیرین خیال» به کارگردانی کمال تبریزی در تمام صحنه‌های فیلم سعی کردیم صنایع بومی و دستی مربوط به منطقه کرمان را به کار گرفته و در جای جای فیلم استفاده کنیم. به این شکل می‌توان به صورت غیرمستقیم صنایع دستی را با زندگی روزمره مردم آشنا ساخت.»

این عضو شورای عالی تهیه‌کنندگان سینما افزود: «سینمای ایران برای مشارکت‌های متقابل و تقویت سینمای منطقه اعلام آمادگی کرده است. این همکاری‌ها راهی برای ایجاد پیوندهای دوستانه میان حوزه‌های فرهنگی کشورها بوده و بسیار حیاتی به نظر می‌رسد. سینمای ایران با تمام وجود هرگونه کمکی را برای تقویت حوزه فرهنگی در منطقه انجام می‌دهد.»


منبع: عصرایران

«مالاریا» چه زمانی اکران می‌شود؟

«مالاریا» ساخته پرویز شهبازی است که تا به این لحظه در ایران اکران نشده است.

مسعود ردایی تهیه‌کننده سینما در خصوص آخرین وضعیت اکران «مالاریا» در ایران به باشگاه خبرنگاران گفت: طبق قانون چون از اکران دی ماه سال گذشته انصراف دادیم، باید شش ماه از آن تاریخ بگذرد تا بتوانیم مجددا در چرخه اکران قرار دهیم و در گروه آزاد فیلم  را به نمایش درآوریم. با این روند به ماه مبارک رمضان می‌رسیم که ترجیح می‌دهم، پس از گذشت این ماه و در اکران عید فطر قرار بگیریم.
 
شایان ذکر است؛ فیلم سینمایی «مالاریا» به نویسندگی و کارگردانی پرویز شهبازی و تهیه‌کنندگی مسعود ردایی است که بازیگرانی چون ساعد سهیلی، ساغر قناعت، آزاده نامداری و آذرخش فراهانی در آن بازی می‌کنند.  
 
«مالاریا» داستان دختر و پسری است که در تهرانگردی‌های خود با مردی برخورد می‌کنند که مشکلی دارد. آنها سعی می‌کنند راه حلی برای این مشکل پیدا کنند.  
 
گفتنی است؛ «مالاریا» در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نامزد دریافت بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای آذرخش فراهانی شد.


منبع: عصرایران

روش هایی برای اینکه از شر کمر درد خلاص شوید

ماساژ کمر کمر درد کاهش کمر درد علل ابتلا به کمر درد راه های درمان کمر درد دیسک کمر درمان کمر درد

کمر درد از جمله اختلالاتی است که به تنهایی قادر است تا زندگی انسان را فلج کند! عوامل زیادی در بروز کمر درد دخیل هستند؛ از شکل نسشتن و سبک زندگی شما تا شغل و … برای کاهش درد ناشی از کمر درد روش های مختلفی پیشنهاد می شود اما موثر ترین راه را در ادامه به شما آموزش خواهیم داد. با دکتر سلام همراه باشید.

انجام ورزش می تواند به درمان کمر درد کمک کند و ورزش مداوم برای این کار بسیار موثر است.حرکاتی وجود دارند که مختص کمر درد هستند. می توانید در برنامه روزانه ورزش خود این حرکات را انجام دهید. ابتدا برای گرم کردن بدن از حرکات اسکات، پلانک و غیره استفاده کنید.

ورزش های مناسب کمر درد

  • دراز بکشید. دست ها را به طرفین دراز کنید. پای چپ را به سمت راست ببرید و سپس پای راست را به سمت چپ ببرید. این کار باعث می شود که فشار از روی پا و کمر برداشته شود. بسیاری از کمر درد ها به دلیل ضعیف شدن عضلات ایجاد می شوند. در انجام این حرکت باید زانوها کاملا صاف باشند و پاها را تا جایی به جهت های مختلف ببرید که در عضلات آن احساس کشش کنید.
  • بر روی زمین با یک پا زانو بزنید و زانو را بر روی یک جسم نرم قرار دهید. کمر را صاف نگه دارید. عضلات باسن را منقبض کنید و کمی قسمت لگن را به سمت جلو فشار دهید. در این حالت در عضلات لگن و چهار سر ران احساس کشش می کنید. در هر حالتی کمر را خم نکنید. این حرکت به منبسط شدن عضلات کمر و کاهش کمر درد کمک می کند.
  • بایستید پاها را به اندازه عرض شانه ها از هم فاصله دهید. یک کابل ورزشی را در دست نگه دارید. با دو دست این کابل را به سمت سینه بکشید و عضلات بالا تنه را منقبض کنید و سپس دست ها را جلو ببرید تا جایی که کاملا دست ها صاف شوند. هنگامی که کابل را به سمت بدن می کشید دو ثانیه صبر کنید.
  • بایستید و در هر دست یک وزنه کتل بل نگه داریم. کمر را صاف نگه دارید. از ناحیه لگن بدن را به سمت پایین خم کنید تا بالاتنه با زمین موازی شود. یک پا را بلند کنید و به سمت عقب دراز کنید. این حرکت به قدرتمند کردن عضلات پایینی کمر، همسترینگ، باسن و شکم کمک می کند.
  • پاها را به اندازه عرض شانه ها باز کنید. حرکت اسکات انجام دهید و در این حالت با هر دست یک وزنه در ناحیه سینه نگه دارید. در انجام این حرکت کمر را صاف نگه دارید.
  • بر روی یک نیمکت ورزشی دراز بکشید. طوری که پاها بر روی نیمکت باشد و بدنه خارج از آن قرار بگیرد. دست ها را در کنار گوش ها قرار دهید و از ناحیه لگن خم شوید و دوباره به بالا باز گردید. این حرکت باعث قدرتمند شدن عضلات کمر و کاهش کمر درد می شود.
  • در حالت پلانک قرار بگیرید. دست ها را یکی یکی به سمت جلو دراز کنید و دوباره آنها را روی زمین قرار دهید. این حرکت عضلات بالا تنها را قدرتمند می کند.
  • بایستید پاها را به اندازه عرض شانه ها باز کنید. وزنه های کتل بل را در کنار پاها بر روی زمین قرار دهید. به حالت اسکات پایین بروید وزنه ها را بلند کنید و دوباره حرکت را تکرار کنید. هنگامی که این حرکت را انجام می دهیم عضلات شکم و باسن را منقبض کنید.
  • جلوی یک نیمکت ورزشی بایستید. یک پا را از پشت بر روی نیمکت قرار دهید. در حالی که در هر دست یک وزنه نگه داشته اید به حالت اسکات پایین بروید و دوباره بالا بیایید. این حرکت را با جا به جا کردن پاها دوباره انجام دهید. انجام این حرکت باعث قدرتمند شدن بالا تنه و پاها می شود.

منبع: ایسنا


#درمان کمر درد#دیسک کمر#راه های درمان کمر درد#علل ابتلا به کمر درد#کاهش کمر درد#کمر درد#ماساژ کمر

ارسال شده در ۲۵ فروردین ۱۳۹۶ توسط آقای جوانبخت با موضوع فیزیوتراپی و ارتوپدی


منبع: دکتر سلام

افزایش بازده سلول‌های خورشیدی با کشف ماده جدید

پول‌نیوز – محققان موفق به کشف یک ماده جدید کریستالی شده اند که می تواند جایگزین سیلیکون در سلول های خورشیدی شود و بازده این سلول ها را بدون افزایش قابل ملاحظه هزینه ها، دو برابر کند.

مقدار انرژی خورشیدی که به زمین می رسد به اندازه ای است که می تواند تمام نیازهای انرژی این سیاره را بیش از چند بار تامین کند اما تسخیر این انرژی دشوار است؛ به طوری که در سال ۲۰۱۳ تنها حدود یک درصد از انرژی شبکه برق جهان از صفحات خورشیدی تولید شد.

بیشترین بازده سلول های معمولی خورشیدی یک سوم است که دانشمندان آن را به عنوان Shockley-Queisser Limit می شناسند.

اما این ماده جدید می تواند بازده سلول های خورشیدی را به حدی افزایش دهد که آنها دو سوم انرژی ناشی از نور خورشید را بدون هدردادن مقدار زیادی از آن به گرما، حمل کنند.

این ماده جدید یک ساختار کریستالی دارد که هم حاوی مواد غیرآلی (ید و سرب) و هم حاوی یک ماده آلی (متیل آمونیوم) است. 

این ماده که توسط محققان دانشگاه پوردو و آزمایشگاه ملی انرژی تجدیدپذیر در آمریکا شناسایی شده است، می تواند مقدار الکتریسته تولیدشده را بدون افزایش قابل ملاحظه هزینه، دو برابر کند.

همچنین لیبایا هوانگ استادیار شیمی در دانشگاه پوردو با اشاره به اینکه این ماده جدید یک hybrid perovskites نامیده می شود، گفت: سلول های خورشیدی که از این ماده جدید ساخته می شوند، نازکتر از سلول های معمولی سیلیکونی خورشیدی هستند.


منبع: پول نیوز