نقش ویدئو در موفقیت کمپین های بازاریابی

چه باور داشته باشید یا نه، این موضوع یک حقیقت است که امروزه مردم زمان بسیار زیادی را برای تماشای ویدئو بصورت آنلاین اختصاص می‌دهند. در واقع بر اساس تحقیقی که توسط موسسه comScore منتشر شده است، بیش از ۱۰۰ میلیون نفر از کاربران اینترنت در دنیا عادت به دیدن ویدئوهای آنلاین دارند.

همچنین بر اساس اطلاعات منتشر شده از طرف شرکت مشاوره بازار Forrester Research تنها یک دقیقه محتوای ویدئویی ارزشی برابر با یک متن با  ۱٫۸ میلیون کلمه دارد – از همین یک مورد می توانید بخوبی به ارزش بسیار زیاد و قدرتمند یک ویدئو نسبت به متن پی ببرید. بسیاری از افراد پس از دیدن یک ویدئو کوتاه جذاب و گیرا حتی در حد ۳۰ ثانیه آنقدر توجیه می‌شوند که برای خواندن کتاب یا متنی به مدت ده دقیقه وقت بگذارند. به همین دلیل است که همواره تاکید بر قدرتمند بودن ویدئو داریم، چرا که ویدئو قادر است تا پیامی را در کمترین زمان و بصورت اثربخش‌ترین شکل به مخاطبین شما انتقال دهد.

به عنوان یک مالک یا مدیر کسب و کار، هرگز نمی‌توانید از پس هزینه‌ها و ضرر و زیان ایجاد شده در نتیجه عدم استفاده یا بی‌توجهی کردن به استفاده از ویدئو در فعالیت‌های بازاریابی خود بر‌آیید. در این رابطه فقط و فقط باید توجه داشته باشید به تعداد افرادی که روزانه به سایت‌های اشتراک‌گذاری آنلاین ویدئو سر می‌زنند.

سایت یوتیوب مهمترین و قدرتمند‌ترین این وبسایت‌ها است که بیش از یک میلیارد کاربر ثابت دارد –  به هیچ وجه نمی‌توانید این تعداد بازدید کننده از یک وبسایت را نادیده بگیرید – هر چند که این وبسایت و وبسایت های مشابه آن در حال حاضر در ایران فیلتر هستند، اما قرار نیست این فیلتر بودن ابدی باشد؛ پس باید از قبل برای آن روز برنامه ریزی داشت. وبسایت‌های دیگری هم مشابه با این وبسایت هست که آنها هم حجم بالایی از مخاطب را بصورت روزانه به سمت خود جذب می کنند، حتی نمونه هایی مثل آپارات را هم نباید در نبود امکان استفاده از بزرگان این بازار از قلم انداخت.

مزایای بسیار زیادی در استفاده از ویدئو در کمپین‌های بازاریابی آنلاین شما وجود دارد. از این طریق می‌توانید حضوری منحصر به فرد در فضای آنلاین داشته باشید، که کمک بسیار بزرگی به رتبه بندی وبسایت شما در نتایج موتورهای جستجو از قبیل گوگل می‌کند. همچنان که می‌دانید یوتیوب در اختیار گوگل است، پس هر قدر فعالیت بیشتری بر روی یوتیوب داشته باشید، موقعیت بهتر و بالاتری در نتایج جستجو گوگل نصیب شما می‌شود. همواره ویدئوهایی که از قدرت زیادی برخوردارند و به دفعات بیشتری بر روی یوتیوب دیده می‌شوند، برای کلمات کلیدی معرفی شده برای آنها در گوگل بهتر نشان داده شده و رتبه بهتری هم کسب می‌کنند.

نقش حیاتی که ویدئو در موفقیت کمپین‌های بازاریابی شما بازی می‌کند

استفاده از ویدئو همچنین تاثیر بسیار زیادی در میزان فروش و تبدیل شدن مشتری بالقوه یا بازدید کننده از وبسایت شما به مشتری نهایی برای شما دارد. ۶۴% از مصرف کننده‌ها عموماً پس از دیدن یک ویدئو در رابطه با محصول مورد نظر خودشان اقدام به خرید آن می کنند. ویدئوهایی که در رابطه با معرفی یک محصول یا خدمت به صفحه اصلی یک وبسایت اضافه می‌شوند، شگفتی های بسیار زیادی را در نرخ تبدیل بازدید کننده به مشتری ایجاد می کنند، از جمله افزایش ۲۰% آن.

استفاده از ویدئو موجب افزایش ارتباط و وابستگی مصرف کنندگان با محصولات و خدمات یک شرکت شده و موجب افزایش احتمال خرید توسط آنها می‌شود. بیش از ۶۵% مدیران اجرایی در سراسر دنیا عموماً اقدام به بازدید از وبسایت یک فروشنده می‌کنند، پس از اینکه ویدئویی را که توسط آن فروشنده در رابطه با محصول یا خدمت وی مشاهده می کنند و همچنین ۳۹% از آنها هم عموماً خودشان بطور مستقیم با فروشنده مورد نظر تماس تلفنی برقرار می‌کنند، اگر که از ویدئو منتشر شده خوششان آمده باشد.

بازاریابی ویدئویی یکی از موثرترین ابزارهای بازاریابی برای کسب و کارهای کوچک و متوسط است و به آنها کمک می‌کند تا سرنخ‌های خود را با سرعت و کیفیت بسیار بالاتری به مشتری نهایی تبدیل کنند.

اما یک حقیقت دیگر اینکه ۹۳% از بازاریابان آنلاین در حال حاضر از ابزار ویدئو برای بازاریابی و فروش و ارتباطات خود در فضای اینترنت استفاده می‌کنند. این عدد برای بازاریابانی که در حوزه صنعتی (بازاریابی صنعتی) فعالیت می‌کنند، نیز برابر با ۷۶% است که در عمل می‌توان گفت ویدئو بخش عمده‌ای از استراتژی‌های محتوا و سئو بازاریابی آنها را تشکیل می‌دهند.

شاید بتوانید از مزایای حاصل از ویدئو در بازاریابی خود چشم پوشی کنید، اما مطمئنا رقبای شما چنین نمی‌کنند و بهترین نتایج را از این ابزار از آن خود می‌کنند.

هوشمندانه اقدام کنید و همین امروز به فکر ایجاد یک مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود باشید و اجازه ندهید به راحتی از جلو بزنند.


منبع: برترینها

وقتی مُشت، بیشتر از پا پول سازی می کند

ماهنامه آینده روشن: برای قرار گرفتن در دسته ورزشکارهای ثروتمند دو راه پیش روی ورزشکارها وجود دارد؛ اولی تبدیل شدن به یکی از بهترین های رشته های انفرادی و دومی تبدیل شدن به یک فوتبالیست، با هر سطح و میزانی از توانایی.

در واقع ستاره های درخشان رشته هایی مانند بوکس، گلف، تنیس و غیره، در مقایسه با سرشناس ترین چهره های دنیای فوتبال، دستمزدهای بیشتری دریافت می کنند، اما این مقایسه میان همه ورزشکاران این رشته ها انجام  می شود، فوتبال با اختلافی نجومی در بالاترین رده دیده می شود؛ به همین سبب است که ورزشکاران ناکام مانده در راه تبدیل شدن به یکی از بهترین های رشته های مختلف، از انتخاب نکردن فوتبال به عنوان رشته ورزشی شان ابراز پشیمانی می کنند.

پردرآمدترین ها

هیاهوی مسابقه بوکس قرن کاری کرد که فلوید می ودر و مانی پاکیائو پردرآمدترین ورزشکاران سال لقب بگیرند. می ودر، به عنوان بوکسور پیروز این مسابقه، از همین دیدار صدمیلیون یورو پول به جیب زد و در طول سال نیز تنها از راه مسابقات به درآمد ۲۸۵ میلیون یورویی رسید. پاکیائو نیز توانست ۱۶۰ میلیون یورو درآمد کسب کند. مسی و رونالدو و فدرر و کوبه برایانت در رده های بعدی ورزشکاران پردرآمد سال قرار دارند.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

بهترین لیگ فوتبال

در بهترین لیگ فوتبال دنیا حقوق بازیکنان به صورت هفتگی پرداخت می شود. لیگ انگلیس در میان همه لیگ های فوتبالی جهان بیشترین حقوق را به بازیکنانش پرداخت می کند. هر فوتبالیست شاغل در رقابت های لیگ برتر، به صورت میانگین، سالانه ۲٫۳ میلیون پوند و در هفته ۴۳۷۱۷ پوند حقوق می گیرد. کمترین میزان حقوق سالانه میانگین بازیکنان در فوتبال اروپا حدود ۵۰ هزار پوند است.

ان بی اِی

لیگ حرفه ای بسکتبال آمریکا گران ترین لیگ ورزشی همه دنیا به شمار می رود و یکی از گران ترین بازیکنان آن کوبه برایانت است که درآمد یک فصل او در حدود ۲۵ میلیون یورو است و در این زمینه در وضعیت بهتری از همه فوتبالیست های دنیا قرار دارد. میانگین حقوق ها در این فصل بسکتبال آمریکا پیشرفت چشمگیری داشته است و هر بازیکن به طور متوسط ۶٫۵ میلیون دلار حقوق می گیرند. برای پی بردن به وضعیت تجاری ان بی اِی باید بدانیم که تنها سه درصد بازیکنان آموزش دیده در کالج ها فرصت بازی برای این لیگ را به دست می آورند.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

دو و میدانی

آیا دو ومیدانی را می توان به عنوان شغلی حرفه ای بررسی کرد؟ البته که برای امثال یوسین بولت این اتفاق امکان پذیر است، اما شاید این موضوع برای گروهی دیگر از ورزشکاران رشته های مختلف دو و میدانی صدق نکند. در این رشته میان حقوق ورزشکارها تضاد بسیار زیادی وجود دارد. جالب است بدانید ۵۰ درصد از ۱۰ ورزشکار اول هر یک از رشته های دو و میدانی در سال فقط ۱۵ هزار دلار درآمد دارند.

والیبال

بررسی هزار ورزشکار رشته والیبال در ۱۰ شهر والیبالی کره زمین نشان می دهد والیبالیست ها در ابتدای راه ورود به این رشته ورزشی دستمزد بسیار کمی دریافت می کنند. برای آن ها که در این رشته تثبیت شده تر هستند وضعیت مالی مناسب تری وجود دارد که البته نمی توان آن را با فوتبال مقایسه کرد. در پایان سال ۲۰۱۴ میانگین حقوق دریافتی والیبالی ها ۳۹۵۴۹ یورو بوده است.

هندبال

باشگاه هامبورگ به طور کلی وضعیت مالی درخشانی ندارد، اما به ستاره تیم هندبالش، هانس لیندبرگ، یازده میلیون یورو حقوق داده است. این حقوق از دریافتی همه فوتبالیست های این باشگاه بیشتر است؛ او خاص ترین بازیکن هندبال بوندس لیگاست و برای پی بردن به تفاوت دستمزدش با دیگران، باید به میانگین دستمزدها در این لیگ اشاره کنیم؛ بوندس لیگا، به عنوان بهترین لیگ هندبال جهان، به طور میانگین ۴۰۰ هزار یورو در سال به بازیکنانش حقوق می دهد.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

شنا

براساس اطلاعاتی که در آگوست ۲۰۱۵ منتشر شده، متوسط دریافتی ورزشکارها در رشته شنا ۳۹ هزار دلار در سال است؛ البته آن ها این بخت را دارند که مبالغ بیشتری را از رقابت های ملی به دست بیاورند، اما جدا از سطح ملی، میانگین دستمزد آن ها بسیار پایین به نظر می رسد.

تیراندازی

هزینه های رد و بدل شده در بهترین سطح رقابت های باشگاهی تیراندازی، به صورت میانگین، ۳۵ هزار دلار در سال نصب ورزشکاران این رشته ورزشی می کند. تیراندازی نیز همانند بسیاری از رشته های دیگر در سطح ملی جدی تر گرفته می شود و حامیان مالی به حضور در سطح باشگاهی آن علاقه ای ندارند.

وزنه برداری

۴۱ هزار دلار در سال حقوق دریافتی میانگین ورزشکارانی است که با میله و وزنه سر و کار دارند؛ البته که المپیکی ها یا افراد حاضر در مسابقه های جهانی از بازیکنان سطح باشگاهی وزنه برداری حقوق به مراتب بیشتری را دریافت می کنند. در این رشته حتی میان سبک وزن ها و سنگین وزن ها نیز اختلاف دستمزد وجود دارد و سنگین ترها بیشتر حقوق می گیرند.

تکواندو

متوسط حقوق دریافتی به تکواندوکارها در جهان در یک سال گذشته با افت چشمگیری همراه بوده و تقریبا نصف شده است. برخی این تغییر را به تغییر قانون های این رشته ورزشی مربوط می دانند. هر ورزشکار تکواندو در یک سال اخیر، به طور متوسط، ۲۰ هزار یورو حقوق دریافت کرده است.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

کاراته

اوضاع برای رشته ورزشی کاراته تا حدی بهتر از تکواندو بوده است؛ دلیل آن را شاید بتوان در چند لیگی جست و جو کرد که کاراته کارها در نقاط مختلف جهان برگزار می کنند. به هر حال نتیجه تحقیقات روی دستمزد کاراته بازها نشان از حقوق ۳۰ هزار یورویی آن ها برای یک سال گذشته دارد.

کشتی

بیشترین حقوق به کشتی گیرها برای رقابت بین المللی در کشتی آمریکا و روسیه پرداخت می شود؛ برای مثال، آمریکایی ها به دارندگان طلای المپیک ۲۵۰ هزار دلار پرداخت می کنند؛ اما در رده باشگاهی این لیگ کشتی ایران است که بیشترین حقوق را به کشتی گیران آزاد می پردازد. ۵۵ هزار دلار حقوق متوسط سالانه کشتی گیرها در جهان است.


منبع: برترینها

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

روش های برقراری ارتباط در ژاپن بسیار متنوع است. این روش ها گاهی حیرت انگیز هستند، برخی از آنها قابل قبول و برخی دیگر ناپذیرفتنی می نمایند.
 
در این گزارش با چند رفتار خاص مردم ژاپن آشنا خواهید شد که در میان سایر ملل ممکن است بی ادبانه محسوب شوند.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
غیر مستقیم حرفتان را بزنید و حاشیه بروید
 
ژاپنی ها به هیچ وجه دوست ندارند وارد چالش و درگیری شوند. به همین دلیل مشکلات را به طور مستقیم حل نمی کنند. آن ها برای بیان مشکل از رندانه ترین و پنهانی ترین روش ها استفاده می کنند. شما باید معنای نهفته در رفتار و گفتار یک ژاپنی را درک کنید. گاهی اوقات ژاپنی ها در ابراز نظرات خود مبالغه کرده و بزرگ نمایی می کنند. برای مثال اگر تسلّط شما به زبان ژاپنی در حد متوسط باشد، یک ژاپنی طوری نشان می دهد که گویی شما استاد مسلّم زبان ژاپنی هستید. البته این رفتار به معنای آن نیست که فرد ژاپنی شما را مسخره می کند، بلکه این کار فقط برای رعایت ادب است. همین ویژگی باعث چالش های فرهنگی فراوانی می شود. در حالی که طفره رفتن و غیر مستقیم به امور پرداختن امر نامطلوبی در بیشتر کشورهای دنیا به شمار می رود.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
قطع کردن صحبت دیگران
 
وقتی با یک ژاپنی صحبت می کنید اغلب در وسط حرف هایتان واژه هایی همچون Eh  و یا Souka به معنای (می فهمم) یا (می بینم) و یا Hontouin به معنای (واقعا) را می شنوید. در حالیکه قطع کردن حرف دیگران در سایر فرهنگ ها ناخوشایند است. اما در ژاپن کاربرد این کلمات به معنای توجه کامل به حرف های گوینده است و به این معنا است که شنونده تمایل زیادی به شنیدن بقیه حرف ها هم دارد.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
 باز نگه داشتن در برای دیگران ممنوع
 
در ژاپن به ندرت پیش میآید که فردی در را نگه دارد تا بقیه عبور کنند. در ژاپن چنین چیزی وجود ندارد که مردها در را برای خانم ها نگه دارند. البته این به معنای بی ادب بودن نیست، از نظر ژاپنی ها در را برای عبور دیگران باز کردن هیچ ارتباطی به جنتلمن بودن فرد مورد نظر ندارد.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
انعام دادن یک نوع توهین است
 
سیستم انعام دادن در ژاپن وجود ندارد، زیرا این کار مشتری و خدمات رسانان را به یک اندازه معذّب و آزرده می کند. بدون انعام احساس مساوات و برابری میان دو طرف معامله بیشتر است و مردم در این حالت احساس راحتی بیشتری دارند و بازدهی کار نیز افزایش می یابد. به همین دلیل گفته میشود ژاپن در زمینه ارائه خدمات از بهترین ها در جهان به شمار می رود.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند
تشکر از سر آشپز با هورت کشیدن غذا
 
وقتی یک ژاپنی نودل (رامن، سوبا، و یا أدون) میخورد باید حتما صدای هورت کشیدن غذا به گوش برسد، زیرا این کار نوعی احترام گذاشتن به سرآشپز و کسی است که غذا را آماده کرده است، این حرکت به معنای، من از غذا راضی هستم می باشد و یک رفتار کاملا طبیعی در میان ژاپنی ها به شمار می رود، البته عادت کردن به این امر برای خارجی ها کمی مشکل است. ژاپنی ها می گویند وقتی غذا را هورت می کشند و با صدای بلند میخورند مزه ی آن را بهتر احساس می کنند.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
هل دادن مردم برای ورود و خروج به داخل واگن های مترو
 
بعضی وقتها ازدحام زیادی در متروهای توکیو به چشم میخورد، آنقدر شلوغ می شود که دیگر نمیتوانی برای هربار که کسی را برای ورود یا خروج هل می دهی، عذر خواهی کنی.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

فریاد زدن در رستوران
 
 وقتی درخواستی از پیشخدمت دارید و میخواهید که به سر میزتان بیاید چه کار می کنید؟ در ژاپن میتوانید با صدای بلند فریاد بکشید و بگویید Sumimasen، به معنای ببخشید، در این وقت است که پیشخدمت در سریع ترین زمان ممکن خودش را سر میز شما می رساند و چنین تصویری در ژاپن اصلا عجیب نیست.


منبع: برترنها

طنز؛ شوی ثبت‌نام در بیابان برنامه

– آقای رئیسی برنامه شما برای اداره کشور چیه؟
– ‌ها؟
– برنامه‌تون برای اداره کشور؟
– برنامه می‌خواد مگه؟ همون آرد و اینا میشه برنامه؟ سختش می‌کنید چرا؟ احمدی‌نژاد مگر برنامه داشت؟ خود همین روحانی اون روزی که اومد ثبت‌نام مگر برنامه داشت؟! چرا من رو توی فشار قرار می‌دید؟! خوبه منم شما رو توی فشار قرار بدم؟!

– آقای احمدی‌نژاد، برنامه شما برای اداره کشور چیه؟ فقط نگید من از شما می‌پرسم، برنامه من برای اداره کشور چیه؟! خب؟!
– خب!
– خب! بگید دیگه! چرا دارید رو به من پلک می‌زنید و می‌خندید؟!
– من مخلص شما هم هستم!
– قربون آقا… برنامه‌تون… برنامه… برنامه‌تون برای اداره مملکت چیه؟
– من نوکر همه مردم ایران هم هستم!
– مردم نوکر و خدمتگزار نمیخوان، رئیس‌جمهوری میخوان! خدمتگزار رو میشه از توی آگهی همشهری هم پیدا کرد!

– آقای قالیباف، برنامه شما چیه؟
– برنامه‌ام اینه که رئیس‌جمهوری بشم!
– این رو که همه‌مون می‌دونیم، برنامه‌تون برای اداره کشور چیه؟!
– کلا می‌کوبیم دوباره می‌سازیم!
– کجا رو؟
– کلا، همه جا، هرجا شد، جنگل‌های شمال، دریاچه ارومیه، کیش، سمنان، عالی‌قاپو، وسط کویر، همه جا! برج می‌سازیم، بین‌شون هم جاده دوطبقه می‌سازیم، جاده تهران- مشهد رو که سه طبقه می‌سازیم، ببین راحتت کنم، برنامه جابه‌جایی‌های عظیم رو دیدی؟ من ساخت‌وساز عظیم‌شونم! دستم به کم نمیره! درآمد کشور و خودم و پیمانکارها و مدح‌کنندگان و همه‌رو حداقل ٢,۵ برابر می‌کنم!

– آقای روحانی، شما هم اگر برنامه‌ای دارید، بفرمایید
– به نام خدا! برنامه من فقط اینه که یک لایحه ببرم مجلس، سن ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری رو به سن رأی‌دادن دراین انتخابات برسونم! والسلام!
– خب برنامه دیگه‌ای برای مملکت ندارید؟!
– نه واللا، من دور قبلش هم خودم غافلگیر شدم! الانم معلوم نیست چی به چیه! آن‌قدر منفی‌بافی کردند که همه کارهایی که قرار بود توی ٨‌سال انجام بدیم، از ترسمون توی همین ‌سال آخر انجام دادیم!

– آقا؟
– بله؟ شما خبرنگارید؟ دیدم داشتید با آقایون مصاحبه می‌کردید
– بله ما از روزنامه شهروند هستیم!
– ایول، روزنامه همشهری؟!
– نه عزیز من شهروند، گورخواب‌ها!

– آهان! گورخوابید! ببین من فقط می‌خواستم به این کله‌گنده‌هایی که می‌خواهند کاندیدا بشوند بگویید، فکر مردم باشند، فکر مسئولان نباشند! حتی اگر فکر مردم نیستند، فکر حیوانات باشند، وسط خونه زندگی حیوانات جاده نزنند! برای بازنشسته‌ها، برای از کارافتاده‌ها، برای بیکارهای واقعی حقوق نجومی تعیین کنند! به جای آفتابه و لگن چینی، تکنولوژی خوب وارد کنند! دعوا نکنند! با هیچکی دعوا نکنند! با کشورهای همسایه، با کشورهای غیرهمسایه دعوا نکنند! با مردم دعوا نکنند! خودشون با خودشون هم دعوا نکنند! خسته‌ایم به خدا، همه دنیا داره میره جلو، ما هی داریم توی سروکله هم می‌زنیم برای نشستن سر سفره! برای برداشتن سهم‌مون از سفره! دعوا نکنیم! اول یه تیکه نون و یه پارچ آب سر سفره بیاریم، بعد دست ببریم توی سفره! همین! گفتی همشهری بودی؟!


منبع: برترنها

از این نشیمن های غیر ایرانی ایده بگیرید

طراحی نشیمن در خانه از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید توجه به سزایی به آن شود. چراکه این بخش از خانه در معرض دید همه قرار می گیرد و همچنین ساکنان اغلب اوقات در نشیمن گرد هم جمع می آیند. لذا اگر اطراف خانه مناظر و چشم انداز ویژه ای وجود دارد، بهتر است به نوعی منزل را طراحی کنیم تا تاثیر مثبت طبیعت را وارد خانه کنیم.

به این گونه که از پنجره های وسیع و سراتاسری در نشیمن یا فضاهای دیگر استفاده کنیم تا فضای داخلی و خارجی را باهم درگیر کنیم.

همچنین می تواند با طراحی یک محوطه و حیاط دلنشین و استخر، چشم انداز ویژه ای در داخل خانه ایجاد نماییم. زیرا انسان برای رهایی از استرس محیط، نیاز به یک حواس پرتی محیطی دارد؛ چرا که طبیعت دارویی سحرآمیز برای بهداشت روانی افراد به شمار می رود و با این ترفند طبیعت را به داخل خانه می کشانیم.

25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
 25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
 25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 
25 نمونه نشیمن با چشم انداز ویژه به مناظر 


منبع: برترینها

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

– هادی فتحی: قدیم‌ها سبک زندگی مردم بر تمام جوانب زیستی‌شان تأثیر می‌گذاشت مانند معماری و خانه‌سازی که در آن حریم‌ها رعایت می‌شد و اهل خانه آرامشی داشتند که در خانه‌های امروز اثری از آن نیست.

خانه‌های قدیمی و معماری بومی و اصیل بخشی از حافظه تاریخی یک شهرند. آن‌وقت‌ها که هنوز مردمان شهر در آهن و فولاد محصور نشده بودند، با خاک و سنگ، آب و آفتاب در بستر آگاهی و تجربه‌های دیرین، فضاهایی را سامان دادند که امروزه یادگارهای آن جزو میراث فرهنگی ما و آیندگان سرزمین است.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

باگذشت زمان ساختار معماری در محیط جغرافیایی استان‌ها تغییر کرده است درصورتی‌که سبک معماری بومی، اصیل و تاریخی خاص هر استان بر اساس اقلیم، مصالح بومی، فرهنگ و سبک زندگی مردم هر استان طراحی می‌شده است.

ما در مجموعه گزارش‌هایی در راستای تبیین رویکرد سند چشم‌انداز مبنی بر ترویج سبک زندگی و معماری ایرانی اسلامی به دنبال احیای مفهوم خانه در جامعه ایرانی از طریق کار رسانه‌ای بوده است و در این راستا سلسله گزارش‌هایی از استان‌های مختلف با عنوان «نقش خانه در سبک زندگی ایرانی – اسلامی» منتشرشده است.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

در این گزارش‌ها به نقشه، مصالح، المان‌ها، هویت عناصر، طراحی و سبک زندگی مردم هر استان در این خانه‌ها پرداخته‌شده و ضمن توصیف و تشریح ویژگی‌های خانه‌های تاریخی و معماری ایرانی- اسلامی با مسئولان مرتبط، اهل‌فن، اساتید دانشگاه، پژوهشگران حوزه معماری و شهرسازی و معماران نیز صحبت شده است.

در این گزارش به سراغ معماری اصیل استان فارس و شهر شیراز رفته‌ایم، جایی که پیش‌ازاین حوض و شمعدانی و نماهای آجری ساده منادی سبک معماری اصیل این منطقه بوده است.

«خانه» محل آرامش

یک درِ فیروزه‌ای یا قهوه‌ای سوخته با کلون‌های مجزا برای مردها و زن‌ها و دو پیر نشین در اطراف در، اجزایی هستند که مشخصه یک خانه با معماری ایرانی را تداعی می‌کند.

خانه‌هایی که به‌جای آیفون تصویری دو کلون مختص مردها و زن‌ها داشت تا با این روش مشخص شود چه کسی پشت در قرار دارد.

در تعریف خانه آمده است: «آنجایی که آدمی در آن سکنی می‌گزیند(۱)» و برای آن مترادف‌هایی مانند سرا و یا منزل نیز دیده‌شده است. قدیم ها «خانه» برای ایرانی‌ها مطابق با آداب، رسوم، فرهنگ و نوع زندگی کردنشان ساخته می‌شد، خصوصیت‌ها و عناصری که به خانه روح می‌بخشید، آرامش می‌داد و اهالی خانه در آن آسایش و شادابی داشتند.

در شیراز نیز مانند سایر نقاط  ایران مردم برای خانه‌هایشان عناصری به کار می‌بستند که مطابق با طرز زندگی‌شان باشد.

در شیراز خانه‌ها معماری و ویژگی‌های خاص خود را داشتند مانند اینکه نمای بیرونی خانه‌ها آجری و ساده است و تنها بخش تزئینی نمای بیرون سردرهاست. و یا اینکه حیاط‌ها در حدود یک متر از سطح زمین پایین‌ترند که علت‌های گوناگونی مثل بهره‌گیری از تعدیل حرارت زمین، استحکام در مقابل زلزله، بهره‌گیری از خاک زمین برای ساخت‌وساز خانه و دسترسی آسان به آب قنات را می توان برای آن برشمرد(۲).

 حیاط‌ها در جهت طولی زمین احداث‌شده‌اند و حوض و باغچه نیز به‌صورت عمود برهم و موازی محور طولی حیاط ساخته‌شده‌اند؛ یا اینکه از خانه‌های حیاط مرکزی و درون‌گرا بهره گرفته می‌شد.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

همه این خصوصیت‌ها از خانه‌های شیراز بناهایی می‌ساخت که محصول سبک زندگی خاص ایرانی‌ها و شیرازی‌ها بود.

رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی فارس در خصوص تأثیر سبک زندگی مردم شیراز بر خانه‌سازی و معماری قدیم به ما گفت: در این خانه‌ها باور مردم به «بایدها و نبایدها» و «حریم‌ها» به‌خوبی رعایت شده و این موضوع در  معماری آن دوران به‌خوبی نمود بیرونی داشته است.

مسعود منیعاتی با اشاره به اینکه در کنار در دو سکو با عنوان پیر نشین وجود داشت که کهن‌سالان هنگام عبور از کوچه می‌توانستند بنشینند و نفسی تازه کنند، بیان کرد:  وقتی فردی مقابل در ورودی خانه قرار می‌گیرد با یک محوطه هشتی شکل مواجه می‌شود که هیچ دیدی به درون حیاط ندارد و این معماری خاص باعث می‌شود که غریبه‌ها نتواند درون منزل را نظاره کنند.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

وی ادامه داد: بعد از ورود به منزل راه دسترسی میهمان به اتاق‌ها تفاوت داشت، برفرض مثال  میهمانی که نامحرم قلمداد می‌شود بدون اینکه وارد حریم خانه شود با یک راه دسترسی ویژه به اتاق میهمان یا همان «پنج‌دری» وارد می‌شد و اعضای خانه هم از یک‌ راه دسترسی دیگر وارد اتاق‌های خودشان می‌شدند که این یعنی توجه ویژه به حرائم که به‌خوبی در خانه‌سازی آن دوران موردتوجه قرار می‌گرفت.

این فعال میراث فرهنگی ادامه داد: نکته قابل توجه وضعیت مطبخ یا آشپزخانه بود، با توجه به اینکه غریبه‌ها نباید درون مطبخ را می‌دیدند، مطبخ از یک راه دسترسی دیگر برخوردار بود و برای اینکه اعضای خانه بیرون از مطبخ را مشاهده کنند  پنجره‌های سنگی قرار داشته که از داخل مطبخ، بیرون آن قابل‌مشاهده هست اما فردی که بیرون ایستاده درون مطبخ را نمی‌توانست مشاهده کند.

منیعاتی ادامه داد: مجموع این مشخصات فیزیکی، سبک زندگی خاصی را در دوره قاجاریه تشکیل داده که بر روی معماری خانه آن دوران تأثیرگذار بوده است که از آن به‌عنوان «بایدها و نبایدها» یاد می‌شود.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

اما اکنون خانه‌های جدید فاقد روح معماری شیراز هستند، معماری که با فرهنگ و اصالت مردم این سرزمین همخوانی ندارد و هرروز بر غلظت غربی شدنش افزوده می‌شود.

امروز دیگر از «پیر نشین» خبری نیست و جای آن را موانعی قرار داده‌ و  تهدید کرده‌اند که اگر در کنار خانه ماشین خود را پارک کنید خودروی تان را پنچر می‌کنیم، چنین می‌کنیم و چنان می‌کنیم!

امروز خبری از  هشتی نیست، مطبخ با پنجره‌های سنگی جدا نشده‌اند به‌جایش یک‌راست وارد پذیرایی خانه می‌شوید و آشپزخانه‌های اوپن هم از بیرون پیداست هم از داخل تا هیچ حریمی برای اهل خانه دیده نشود.

منیعاتی در خصوص اینکه چگونه می‌توان روح معماری قدیم را در خانه‌سازی‌های جدید جاری کرد هم گفت: در دوره قاجاریه مردم برای خانه‌هایشان اهمیت ویژه‌ای قائل و معتقد بودند، «منزل» که از واژه «منزلت» می‌آید-جایی برای آسایش روانی و روحی انسان- به همین منظور برای زیباسازی آن معماری ویژه‌ای داشتند.

وی گفت: یکی از ویژگی‌های خانه های شیراز برخورداری از آیینه‌کاری‌های بسیار زیبا بود که در هر خانه قاجاری بنا بر وضعیت مالی صاحب‌منزل وجود داشت و آن‌هایی که وضعیت مالی بهتری داشتند حتی یک تالار به نام تالار آیینه نیز ایجاد می‌کردند.

این فعال میراث فرهنگی فارس ادامه داد: این زیبایی‌های بصری، نقش خاصی در آرامش و نشاط اهالی خانه ایجاد می‌کرده است.

وی افزود: در معماری امروزی به‌جای اینکه از نورپردازی‌های گران‌قیمت و یا معماری غیربومی استفاده شود می‌توان از روش‌های قدیمی مثل آیینه‌کاری، شیشه‌های رنگی و ازاین‌دست بهره برد که نوعی آرامش‌دهنده روح انسان نیز به شمار می‌رود. ازاین‌رو در معماری جدید از تزئینات سنتی می‌توان به‌عنوان عنصر تطابق دهنده استفاده کرد که به‌مراتب هزینه‌های کمتری از تزئینات معماری جدید مانند نورپردازی ، سقف‌های کاذب و … دارد.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

یک عضو هیئت‌علمی دانشگاه شیراز نیز در رابطه با تأثیر سبک زندگی مردم بر روابط اجتماعی آن‌ها و همچنین نحوه معماری خانه‌ها در طول تاریخ بیان کرد: معماری با فرهنگ ارتباط متقابل دارد و فرهنگ هر شهری متأثر از معماری هست، درعین‌حال معماری هم متأثر از فرهنگ است.

مصطفی ندیم با اشاره به اینکه تغییر معماری در یک شهر به عوامل مختلفی بستگی دارد، افزود: مثلاً وقتی مصالح عوض می‌شود مطمئناً روی یک معماری تأثیر می‌گذارد همین اتفاق در شیراز طی یک قرن اخیر در اواخر دوره قاجار افتاد، وقتی استفاده از فلز بیشتر و به‌جای خشت از آجر استفاده شد، جرز و ضخامت دیوار کوچک و کم و درعین‌حال به فضای خانه اضافه شد.

وی از ورود خودرو به زندگی مردم به‌عنوان عاملی مهم در تغییر معماری خانه‌ها نیز یادکرد و گفت: به‌عنوان نمونه ورود ماشین، معماری را به‌شدت تحت تأثیر قرار دارد چون خانه باید به‌گونه‌ای طراحی می‌شد که فضایی برای ماشین تعبیه شود، درنتیجه این معماری و فضای حیاط که قبلاً چندضلعی بود الآن یک‌طرف خانه قرار دارد و طرف دیگر حیاط باغچه، درخت و جای ماشین پیش‌بینی شد و بدین سبب معماری دستخوش تغییرات شدید شد.

ندیم با اشاره به اینکه با تغییر شیوه زندگی مردم معماری هم خودبه‌خود عوض شد، افزود: همچنین روابط اجتماعی نیز با تحولات در طول دوران تغییر پیدا کرد و خانواده‌های تیره‌ای به خانواده هسته‌ای که مختص یک خانواده است تبدیل شد.

این استاد تاریخ دانشگاه شیراز دراین‌باره توضیح داد: قبلاً جمعیت بیشتری با خانواده‌های متعدد در خانه زندگی می‌کردند چون امنیت کم بود و هرچه خانواده‌های یک‌خانه بیشتر می‌شد مردم در امان‌تر بودند اما الآن با امنیت بیشتر خانواده هسته‌ای توسعه پیدا کرد.

ندیم گفت: هم‌زمان با این امر مشاغل اداری و دوایر دولتی بیشتر شد، افراد بیشتری به استخدام دولت درآمدند و درنهایت نقدینگی بیشتر  شد و پیامد همه آن ضربه خوردن خانواده تیره‌ای بود و در پی آن خانواده هسته‌ای شکل گرفت.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

وی با اشاره به اینکه محصول این رویدادها این بود که خانواده هسته‌ای و تک خانواده‌ای شکل گرفت و بر این اساس خانه‌های قدیمی که محل زیست چند خانواده بود کارکرد خودش را از دست داد، افزود: این تغییر و تحولات با ایجاد حمام در خانه‌ها نیز رقم خورد زیرا حمام‌های عمومی از بین رفتند و در پی آن روابط اجتماعی و همبستگی مردم نیز رو به ضعف گذاشت.

وی گفت: اینکه چگونه می‌توان در معماری امروزی تغییر ایجاد و فرهنگ گذشته را وارد معماری جدید کنیم باید گفت برخی چیزها را نمی‌توان تغییر داد یعنی نمی‌توان خانه‌ای ساخت که در آن پارکینگ نباشد چون ماشین نیاز جامعه امروز  است.

برقراری ارتباط بین معماری سنتی و مدرن

این استاد دانشگاه بیان کرد: اما می‌توانیم یکسری المان‌ها را در منازل به سمت فرهنگ سنتی و قدیمی پیش ببریم، در دکوراسیون تغییراتی ایجاد کنیم که با فرهنگ اصیل ایرانی خودمان همخوانی بیشتری داشته باشد نظیر اینکه حوضی در حیاط بسازیم و یا دکور را با سنت‌های ایرانی تزئین کنیم یا از آیینه‌کاری برای تزئین خانه بهره ببریم.

ندیم بیان کرد: با این کار هم هنرهای اصیل و سنتی را احیاء می‌کنیم و هم اینکه به‌نوعی تاریخ را وارد منازل کرده و فرهنگ غنی را به خانه‌ها بازمی‌گردانیم.

حوض و شمعدانی از خانه ایرانی‌ها رفت

در این رهگذر فریدون فعالی کارشناس میراث فرهنگی و مدیرکل سابق میراث فرهنگی استان فارس نیز در خصوص چگونگی برقراری ارتباط بین معماری سنتی و مدرن گفت: با برقراری پل ارتباطی بین معماری سنتی و مدرن می‌توان شیوه‌های منطقی برای آسایش و آرامش انسان‌ها را فراهم آورد.

وی گفت: به‌طور مسلم معماری سنتی ایرانی از نسل‌های معماری پایدار است که به‌کارگیری درست آن در کارکردهای مختلف می‌تواند بازتاب مناسبی بر معماری مدرن داشته باشد.

فعالی گفت: برای این منظور کافی است نگرش جامع و بوم گرایانه و با توجه به الگوی موجود در فضاهای سنتی هر منطقه طراحی و اثری نو پدید آورد که معرف هویت ایرانی  باشد.

وی ادامه داد: مسلماً در اجرای روش‌های طراحی ساختمان در شیوه‌های سنتی توجه به اقلیم و اکولوژی مورد تأکید بوده است ازاین‌رو طراحی ساختمان‌ها اگر امروزه با رویکردهای سنتی به بهره‌گیری از امکانات آب و هوایی و انرژی طبیعی همراه باشد می‌تواند مانند پل ارتباطی بین معماری سنتی و مدرن عمل کند.

وی گفت: استفاده از تزئینات سنتی در طراحی‌های مدرن مثل کاشی‌کاری و آیینه‌کاری، استفاده از سقف‌های سنتی و… می‌تواند نمونه مهمی از تلفیق معماری سنتی و  مدرن باشد.

 به‌هرروی چه بخواهیم و چه نخواهیم سبک زندگی در حال تغییر و تحول است اما باید به سمتی حرکت کنیم که فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی نیز از معماری خانه‌هایمان رخت برنبندد، معماری که در آن حوض بود و ماهی،  و گل‌های شمعدانی که دورتادور حوض چیده می‌شد تا حیاط خانه‌ها واقعاً یک حیاط ایرانی باشد.

پی نوشت:

۱-دهخدا

۲-افسر ،کرامت الله: ۱۳۵۳


منبع: برترینها

همه رقیبان روحانی

هفته نامه صدا:  ۱۰چهره معروف اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شدند و با روحانی به رقابت می پردازند.

۱٫ محمود احمدی نژاد

چه کسی فکرش را می کرد که احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند؟ چندین بار علی اکبر جوانفکر سخنانی را بیان کرده و گفته بود که ممکن است با توجه به شرایط جدید، توصیه رهبری منتفی شده باشد و امکان ثبت نام احمدی نژاد در انتخابات فراهم شود اما سخنان مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد بیشتر یک تحلیل و خواست درونی آنها تلقی می شد. با این حال در دومین روز ثبت نام کاندیداها، آن کسی که توانست بیشترین شوک را به همه وارد کند محمود احمدی نژاد بود.

همه رقیبان روحانی

پیش از اینها عبدالرضا داوری از نزدیکان احمدی نژاد گمانه هایی را مطرح کرده بود. او از شایعه بازداشت حمیدرضا بقایی سخن گفته و خبر داده بود که بقایی، احمدی نژاد و مشایی را به عنوان وکلای خود به ستاد انتخابات کشور معرفی کرده است تا آنها به نیابت از وی در انتخابات ثبت نام کنند.

او احتمالا خبرهایی داشته یا حدس هایی می زده است. هنگامی که احمدی نژاد به ستاد انتخابات کشور پا گذاشت، تصور اولیه این بود که او به همراه بقایی آمده تا او را برای ثبت نام همراهی کند اما وقتی شناسنامه خود را به متصدی امر داد، نه تنها خبرنگاران و عکاسان، بلکه متصدی ثبت نام نیز شوکه شدند.

تمام متصدیان ثبت نام کاندیداها و حتی نامزدهای ناشناخته، لحظه ای دست از کار کشیدند و به احمدی نژاد خیره شدند که پشت صندلی نشست و با لبخند همیشگی اش که بسیاری را عصبانی می کند، شناسنامه اش را داد و فرم ثبت نام را پر کرد. نفس ها چند دقیقه ای حبس شد و بعد یکمرتبه فلاش عکاسان روشن شد و تق تق تق کلیک پشت کلیک. خبرنگاران تلفنی و تلگرامی خبر را مخابره می کردند: «احمدی نژاد در انتخابات ثبت نام کرد.» خبر پر در می آورد و پرواز می کرد به جای جای شهر و کشور. هر کس می خواند شوکه می شد. مگر می شود؟

او همین چند ماه پیش به توصیه مقام معظم رهبری از شرکت در انتخابات نهی شده بود. ایشان در ابتدای یکی از جلسات خارج از فقه خود گفته بودند: «یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی دانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است.

انسان بایستی آن چیزی را که می بیند و می فهمد و فکر می کند که به نفع برادر مومن اش است باید به او بگوید. دیگر ما هم اوضاع کشور را خب، غالبا بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم ها هم، به خصوص آدم هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران می شناسیم. با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی توصیه می کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد می شود. دو قطبی در کشور مضر است به حال کشور. من صلاح نمی دانم شما وارد بشوید.»

بعد از این سخنان، عموم اصولگرایان بر نام احمدی نژاد خط قرمز کشیدند. بحث کاندیداتوری او منتفی شد و خود او نیز یکی دو روز بعد با انتشار نامه ای ضمن حمایت از سخنان رهبری اعلام کرد که قصد نامزدی در انتخابات را ندارد. او مدتی سفرهای استانی خود را لغو کرد اما در کمتر از یک ماه دوباره بی سروصدا آنها را از سر گرفت.

از احمدی نژاد خبری نبود تا این که بحث انتخابات ریاست جمهوری کم کم مطرح شد. فضا اصلا گرم نمی شد. اصولگرایان تشکلی به نام «جمنا» راه اندازی کردند تا از دل آن یک کاندیدا بیابند و او را مقابل روحانی بگذارند. هیچ یک از نامزدهایی که مطرح می شد در قواره روحانی نبود و امکان رقابت با او را نداشت.

آنها سراغ چهره هایی می رفتند که نسوخته باشند. به همین دلیل پرویز فتاح رئیس کمیته امداد را پیدا کردند اما او آنها را رد کرد. نام هر کسی برده می شد، چند روز بعد وی اعلام می کرد در انتخابات شرکت نمی کند تا این که نام ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس مطرح شد. به محض این که نام او مطرح شد، فضای انتخابات گرم شد. تحلیل ها راه افتاد و او را به دلیل آن که روحانی بود و سید بود، گزینه مناسبی مقابل حسن روحانی دانستند. فشارها برای این که او بپذیرد آغاز شد. خبرهایی منتشر شد که او کاندیداتوری را پذیرفته است اما بلافاصله از سوی آستان قدس این خبرها تکذیب شد.

با این حال فضا به سمت دو قطبی روحانی – رئیسی می رفت که اعلام شد حمیدرضا بقایی معاون احمدی نژاد در انتخابات شرکت می کند. اصولگرایان و اصلاح طلبان او را جدی نگرفتند. به پرونده های قضایی او اشاره می کردند و سخن از محکومیت او می گفتند و در تحلیل های خود می گفتند او رد صلاحیت خواهد شد.

کم کم احمدی نژاد رخ نشان داد و معلوم شد که او به همراه اسفندیار رحیم مشایی پشت بقایی ایستاده اند. بعد از عید اولین کنفرانس احمدی نژاد در حمایت از بقایی برگزار شد. او در این کنفرانس بیشتر از این که درباره بقایی و حمایت از او سخن بگوید در دفاع از خود و برنامه هایش سخن گفتم کنفرانس کاملا در اختیار احمدی نژاد بود. اگرچه خبرنگاران بر دوران ریاست جمهوری او خرده می گرفتند اما او مکررا یادآوری می کرد که بگیر و ببندها، بازداشت روزنامه نگاران و سیاستمداران، حصر، ممنوع التصویری و بستن مطبوعات دست او نبوده است و سوال کرد: «وزارت اطلاعات دست من بود؟ به این موضوع دقت کنید.»

همه رقیبان روحانی

با این حال تصور این که او بخواهد در انتخابات کاندیدا شود وجود نداشت. حتی در همان کنفرانس مطبوعاتی نیز گفت که در حمایت از بقایی آمده است اما هنگامی که از او پرسیده شد اگر بقایی را رد صلاحیت کنند او چه می کند، گفت برنامه هایی برای تایید صلاحیت بقایی دارد. آیا اکنون ثبت نام احمدی نژاد، یکی از برنامه های او برای تایید صلاحیت بقایی است؟

محمود احمدی نژاد دو دوره رئیس جمهور ایران بود. سال ۸۴ توانست در یک حرکت دو ضرب و با شکست هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران شود. در سال ۸۸ اصلاح طلبان بیشترین تلاش ها را انجام دادند که دوره ریاست جمهوری او یک دوره باشد. حتی رقبای او مانند محمد باقر قالیباف و علی لاریجانی و بسیاری دیگر از اصولگرایان نیز بی میل نبودند که احمدی نژاد رئیس جمهوری یک دوره ای باشد اما او توانست نتیجه انتخابات را در رقابت نفسگیری که با مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی داشت به نفع خود تغییر دهد.

بعد از انتخابات ریاست جمهوری، اختلافاتی پیش آمد و بازداشت های گسترده ای صورت گرفت و میرحسین موسوی و کروبی به حصر رفتند و سید محمد خاتمی ممنوع التصویر شد. اکنون بعد از ۸ سال از آن انتخابات و وقایعی که رخ داد، مصطفی میرسلیم یکی از کاندیداهای این دوره انتخابات می گوید: «آقای احمدی نژاد در ۸۸ توانست آرایی از مردم را با روشی که در آن زمان اتخاذ کرد به دست آورد اما دلایل مختلفی وجود دارد که نه به لحاظ عرفی و نه به لحاظ شرعی نمی توان به آن روش اتکا کرد… مردم حواس شان هست.»

با این حال اکنون به بهانه همراهی با احمدی نژاد به وزارت کشور آمده و به عنوان کاندیدای انتخابات ثبت نام کرده است. دو روز پیش از ثبت نام او، امیر محبیان از تحلیلگران سیاسی اصولگرا در تحلیل حضور رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری، احمدی نژاد را چهره موثر انتخابات خوانده و گفته بود: «فکر می کنم احمدی نژاد با موتور روشن شده فعلی اش فرصتی به رئیسی برای خودنمایی نخواهد داد.

پدیده این دوره انتخابات بر حسب وضعیت کنونی احمدی نژاد است زیرا او می کوشد تمام شبهاتی را که مانع یارگیری او از میان سبد اصلاح طلبان در انتخابات فعلی و ۱۴۰۰ است، پاسخ گوید. به نظر می رسد او حتی در پی آن است با سبزها هم تنش زدایی کند. با شناختی که از او دارم، او در هر هفته تا انتخابات یک فیل خبری هوا خواهد کرد. او گردوخاکی به پا خواهد کرد که رئیسی در آن دیده نشود. فراموش نکنید که در هر بازی دو قطبی که رخ دهد و احمدی نژاد در میدان باشد، حتما یک قطب اوست. این انتخابات با حضور تیم احمدی نژاد به فیلمی اکشن تبدیل شده که نمی دانم پایان کمدی خواهد داشت یا تراژدی!»

دو روز بعد از این اظهارات، احمدی نژاد اولین فیل خود را هوایی کرد. او کاندیدای انتخابات شد تا تمام تحلیل ها را با بازی سیاسی خود بر هم بزند. اصولگرایان در اولین قدم آچمز شدند و اصلاح طلبان حیرت زده وقایع را با بیم و امید دنبال کردند. اکنون این پرسش مطرح است که آیا او رد صلاحیت خواهد شد یا خیر؟

در اولین واکنش بعد از ثبت نام او، مهدی کوچک زاده که روزگاری در دفاع از احمدی نژاد در مجلس فریادها سر می داد، از وی اعلام برائت کرد و در مطلبی که خطاب به احمدی نژاد منتشر کرد نوشت: «حجت من در تمام سال هایی که در باربر سیل تهمت ها و توهین ها از سوی فتنه گران نابکار و حسودان بدسگال، از شما دفاع کردم این بود که شما را به اسلام ناب محمدی، اسلام پابرهنگان و مستضعفان پایبند می دانستم و شما را سرباز این جبهه می انگاشتم ولی با حرکت امروزتان، برخلاف صلاحدید امام مجروحان و مستضعفان و مجاهدان (ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری) این باور شکسته شد و شما به اندازه همه ظلم هایی که دیدید، ظلم کردید! آخرین توصیه ام به خودم و به شما، پناه بردن به خدای قادر متعال از شر وسواسان خناس و خودشیفتگی است.»

اما یاسر هاشمی رفسنجانی فرزند کوچک آیت الله هاشمی نیز در سخنی کوتاه ثبت نام احمدی نژاد در انتخابات را «سند بصیرت» پدرش خواند که روزگاری احمدی نژاد را فتنه خوانده بود اما واکنش الیاس نادران نیز جالب بود. او این ثبت نام را «پایان احمدی نژاد» خواند. سعید لیلاز روزنامه نگار و تحلیلگر اقتصادی نیز گفت: «احمدی نژاد بوریس یلتسین ایران می شود اگر تایید شود، بهتر است و بهترین انتخابات ریاست جمهوری رقم خواهد خورد. مشخص می شود چه گرایشی در کشور طرفداران بیشتری دارد.»

سعید حجاریان نیز در گفتگو با ایسنا به این موضوع پرداخت و گفت: «منع آقای احمدی نژاد برای عدم حضور در انتخابات از جانب رهبری منصوص العله بود. رهبری در گفتاری که در این زمینه داشتند، علت را بیان کردند و آن این بود که آمدن وی باعث دو قطبی شدن انتخابات می شود. اکنون با حضور آقای رئیسی عملا فضا دو قطبی شده است و دیگر آن توصیه وجهی ندارد که احمدی نژاد به انتخابات ورود نکند. فی الواقع آمدن احمدی نژاد فضا را از دو قطبی بودن خارج می کند و اتفاقا حرکت وی در جه۹ت منویات رهبری است. من گمان دارم که هم آقای احمدی نژاد و هم بقایی هر دو رد صلاحیت خواهند شد.

 همه رقیبان روحانی
احمدی نژاد نیرویی دارد که روز آخر ثبت نام خواهد کرد و وی قصد دارد که نقش آقای هاشمی در انتخابات ۹۴ را ایفا کند. یعنی بگوید که من را رد کردید اما رأی من برای فلان آقاست. در بین اطرافیان ایشان تنها فردی که می تواند از شورای نگهبان اجازه عبور بگیرد آقای ثمره هاشمی است و احتمال می دهم که این گروه چنین نقشه و برنامه ای در سر می پرورانند. اصول گرایان در این دوره همه تلاش شان را کردند که اشتقاقی میان شان اتفاق نیفتد ولی با این حال عملا به چند دسته تقسیم شدند. این امر به واسطه عدم کار تشکیلاتی منسجم و درازمدت میان این طیف اتفاق افتاد و با این که همه آنان هم پیاله هستند اما بر سر تقسیم کیک منازعه دارند و معلوم نیست که تا به کی این افتراق میان شان ادامه خواهد داشت.»

غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی نیز حرکت احمدی نژاد را یک ترفند تبلیغاتی خواند و گفت: «این موضوع آنقدر اهمیت ندارد که بخواهد روی آن صحبت شود. مرجع عالی رسیدگی به صلاحیت ها شورای نگهبان است. کسانی هستند که مطرح شدن و فراموش نشدن از ذهن جامعه را برای خود امری مهم تلقی می کنند و به هر قیمتی ولو به انجام عمل غیرعادی مانند تغییر موضع و رفتار و یا حتی ثبت نام چند نفری افراد از یک طیف منجر شود.»

واکنش ها همچنان ادامه داشت و دارد. کسی منتظر نشد تا یک روز بگذرد و بعد در روزنامه ای تحلیلی از این موضوع بخواند یا بنویسد. خبرگزاری فارس بیشترین تهمت ها را به احمدی نژاد زد. او را فردی «متناقض، مبتلا به دروغ، بی حیا، خودشیفته، خودرأی، نفرت آفرین، لجباز و …» خواند و اصولگرایان دیگر نیز یادآور شدند که او دیگر تمام شده است. با این حال همه در توئیت های کوتاه یا بلند به اظهار نظر پرداختند و نظریات خود را بیان کردند. اکنون باید منتظر تحولات ماند و دید که احمدی نژاد تا روز انتخابات چه بازی های دیگری دارد.

اما ثبت نام او با بازتاب های خارجی بسیاری همراه شد. ایسنا خبر داد که روزنامه عربی النهار در این باره نوشت: «محمد احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین ایران برای انتخابات ریاست جمهوری که قرار است ۱۹ می برگزار شود ثبت نام کرد و این اقدام احمدی نژاد مخالفت با دستور مقام معظم رهبری به شمار می رود.»

همچنین نشریه اسپوتنیک عربی نوشت: «محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین ایران به صورت غیرمنتظره به همراه حمید بقایی برای انتخابات آینده نام نویسی کرد و این اقدام احمدی نژاد بسیار غیرمنتظره بود زیرا بعد از نصیحت رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرده بود که در انتخابات شرکت نخواهد کرد.» اسپوتنیک عربی در ادامه نوشت: «مشارکت احمدی نژاد در انتخابات به تایید صلاحیت وی از جانب شورای نگهبان بستگی دارد.»

سی ان ان عربی نیز در این باره نوشت: «در زمان تنش ایران با ترامپ، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیشین ایران بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کرد.»


۲٫ ابراهیم رئیسی

سید ۵۷ ساله اصولگرایان شاید مهم ترین رقیب حسن روحانی باشد. سید ابراهیم رئیس السادات معروف به ابراهیم رئیسی که متولی کنونی آستان قدس رضوی است، تصمیم گرفته است پا در انتخابات ریاست جمهوری بگذارد؛ انتخاباتی که می تواند برای او سرنوشت ساز باشد. او در بیانیه خود از بیست سال فعالیت اجرایی سخن گفته است. بیشترین فعالیت او در حوزه قضایی بوده. وی اولین فعالیت قضایی خود را در ۲۰ سالگی به عنوان دادستان کرج آغاز کرد و بعدتر دادستانی همدان را نیز بر عهده گرفت. در سال ۱۳۶۹ به تهران منتقل شد و جانشین دادستان این شهر شد.

همه رقیبان روحانی

با این حال او از سال ۶۸ با حکم محمد یزدی رئیس وقت قوه قضاییه به عنوان دادستان تهران منصوب شد. در سال ۷۳ رئیسی به عنوان رئیس سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد و تا سال ۱۳۸۳ در این سمت بود. در دوره ای که آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه شد. رئیسی از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۳، معاون اول قوه قضاییه بود. در سال ۹۳ به مدت یک سال دادستان کل کشور شد. در اسفند ۱۳۹۴، رئیسی با حکم مقام معظم رهبری به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد. او پیش از آستان قدس، تولیت امامزاده صالح را بر عهده داشت. وی همچنین از سال ۱۳۸۵ نماینده خراسان جنوبی و عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان و از سال ۱۳۷۶ عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است.


۳٫ مسعود زریبافان

مسعود
زریبافان یکی دیگر از نزدیکان محمود احمدی نژاد است که در انتخابات ریاست
جمهوری شرکت کرد. زریبافان که قبل از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد عضو
شورای شهر تهران در دوره دوم بود، در زمان انتخابات نهم ریاست جمهوری در
سال ۱۳۸۴ مسئولیت ستاد مردمی حمایت از احمدی نژاد را بر عهده داشت. پس از
انتخابات ریاست جمهوری علاوه بر عضویت در شورای شهر تهران، به عنوان دبیر
هیئت دولت نیز منصوب شد. چندی بعد با مصوبه مجلس مبتنی بر ممنوعیت اشغال
چند پست توسط کارکنان دولت ناچار به استعفا شد و پس از شکست در انتخابات
دور سوم شوراها (که به عنوان کاندیدای ائتلاف رایحه خوش خدمت بود)، ریاست
مجمع باشگاه دولتی استقلال را در دست گرفت.

همه رقیبان روحانی

او
در طول ریاست جمهوری ۸ ساله احمدی نژاد در دولت وی نقش آفرین بود و در سال
های پایانی، ریاست بنیاد مستضعفان را بر عهده گرفت. مجلس اصولگرای نهم
دوره ریاست او بر بنیاد را زیر سوال برد و طرحی برای تحقیق و تفحص از آن
آماده کرد. زریبافان ادعای آنها را مبنی بر فساد در بنیاد شهید رد کرد و
گفت که به اندازه حبه ای قند تخلف ندارد.

او در روز ثبت نام برای
شرکت در انتخابات ریاست جمهوری طی سخنانی درباره تشکیلات اصولگرایان و
جمنا، ضمن انتقاد از «جمنا» و سازوکار آن گفت: «آیا این یک دموکراسی است که
یک عده ای سیاسی بنشینند و نظر دهند و با هم به یک نظر برسند و برای مردم
تعیین و تکلیف کنند؟»

رئیس بنیاد شهید در دولت احمدی نژاد افزود:
«مردم باید اجازه داشته باشند که از بین سلایق مختلف و در چارچوب قانون،
فرد مورد پسند خود را انتخاب کنند. این که همه گروه ها یک کاندیدا داشته
باشند، مردم را محدود می کند.» او با اشاره به «جمنا» گفت: «تلاش جناح های
مختلف برای انتخابات قابل احترام است اما ای جبهه ها از اول وجود نداشته و
دیگر وجود نخواهند داشت.»


۴٫ باقر قالیباف

بعد از محسن رضایی، معروف ترین کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است. او هم سن و سال پرویز فتاح است. قالیباف سال ۱۳۸۹ فرماندهی نیروی انتظامی را ترک کرد تا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. آوازه خوبی داشت. نیروی انتظامی را دگرگون کرده بود و سامانه ۱۱۰ او حسابی گل کرده بود. بخشی از اصولگرایان درصدد به دست گرفتن کاخ ریاست جمهوری بودند و دل خونی از اصلاح طلبان داشتند.

 همه رقیبان روحانی

با این که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی را راه انداخته بودند ولی نمی توانستند به جمع بندی برسند. علی اکبر ولایتی، علی لاریجانی، احمد توکلی، محسن رضایی، محمود احمدی نژاد و باقر قالیباف کاندیدای جناح اصولگرا بودند و هیچ کدام حاضر نبودند کناره گیری کنند. شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شکست خورد. کاندیدای آنها علی لاریجانی بود اما احمدی نژاد و قالیباف و محسن رضایی و ولایتی نیز اعلام کردند در انتخابات شرکت می کنند. تنها این احمد توکلی بود که از دور انتخابات کنار رفت.

با ورود هاشمی رفسنجانی و ثبت نام او، علی اکبر ولایتی نیز از دور انتخابات به احترام کنار رفت. بسیاری امیدوار بودند که قالیباف نامزد نهایی اصولگرایان است. در حالی که همه چیز به نفع او بود اما در لحظه و شب آخر ورق به کام احمدی نژاد برگشت. آرای او بالاتر از قالیباف قرار گرفت. مهدی کروبی به نتیجه انتخابات اعتراض کرد و معتقد بود که آرای وی را برای احمدی نژاد خوانده اند. این اعتراض اثبات نشد ولی احمدی نژاد و هاشمی به دور دوم رفتند. از همان زمان قالیباف با احمدی نژاد زاویه پیدا کرد چنان که کروبی نیز این زاویه را پیدا کرده بود.

قالیباف ۴ سال در شهرداری ماند. در سال ۸۸ ستادهای خود را فعال کرد تا با احمدی نژاد رقابت کند اما لایه های پیچیده ای از فشار به او و اطرافیانش وارد شد تا کناره گیری کند. آنها با دلخوری در سال ۸۸ کنار ماندند. سال ۹۲ رسید. سردار قالیباف دوباره عزم خود را برای رقابت جزم کرد اما با یک حرکت «گازنبری» از رقیب خود عقب افتاد و انتخابات به نفع روحانی تمام شد.

 جمنا او را در لیست کاندیداهای خود گذاشت ولی برخلاف انتظار آرای او در میان اصولگرایان کمتر از ابراهیم رئیسی، زاکانی و بذرپاش قرار گرفت. قالیباف البته آرای منفی بالایی نیز دارد که همین او را نگران کرده است. اکنون او برای سومین بار با ثبت نام در این دور انتخابات عزم خود را برای رقابت جزم کرده است.


۵٫ مصطفی میرسلیم

مصطفی میرسلیم تاکنون پیرترین سیاستمداری است که این دوره در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده است. تاکنون نامزدهای مهمی که خود را ثبت نام کرده اند همه از او جوان تر هستند. با این حال پیر موتلفه دانشمندی است که کمتر کسی یا درباره اش می داند یا درباره اش سخن می گویند. به محض این که نام میرسلیم می آید او را به دورانی که وزیر ارشاد بود سنجاق می کنند. دهه ۷۰ که روشنفکران و روزنامه نگاران و هنرمندان روزهای سختی را می گذراندند، علی فلاحیان وزیر اطلاعات بود و مصطفی میرسلیم وزیر ارشاد.

همه رقیبان روحانی 
آنچنان دوره سختی بود که میرسلیم بعد از دوم خرداد و پیروزی سید محمد خاتمی نتوانست از زیر آن دوره بیرون بیاید و خود را از آن سال ها جدا کند. اکنون او ۲۰ سال پس از آن دوران، به عرصه برگشته و می خواهد در قامت ریاست جمهوری خود را نشان دهد.

میرسلیم کاندیدای ۷۰ ساله موتلفه از سوی این حزب نامزد انتخابات شده است. موتلفه چند دوره بود که اصولگرایان را برای رسیدن به نامزد واحد همراهی می کرد اما هر بار جواب این همراهی را نمی گرفت. کاندیداها از منافع مالی و حتی سیاسی این حزب استفاده می کردند اما وقتی به موقعیت سیاسی می رسیدند، آنها را رها می کردند.

موتلفه در سال های ۸۹ و ۸۸ از احمدی نژاد حمایت کرد و حتی حاضر شد مقابل دوست و یار دیرینه خود هاشمی رفسنجانی بایستد، از هاشمی دست بکشد و به احمدی نژاد دل ببندد با این حال در این بازی باخت – باخت هیچ چیزی که به دست نیاورد، اعتبار خودشان را نیز از دست می دادند. اکنون بعد از چندین تجربه ناموفق، خودشان تصمیم گرفته اند نامزد مستقل معرفی کنند تا از این طریق راه جدیدی را در پیش بگیرند.

در یکی از جلسات شورای مرکزی موتلفه تصمیم گرفته شد که یکی از اعضای شورا کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود. با چند تن از اعضای شورا صحبت شد که هر کدام به دلایلی رد کردند. نهایتا بین اسداله بادامچیان و مصطفی مرسلیم رأی گیری شد و میرسلیم رأی بیشتری آورد.

بلافاصله محمد نبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه در اجلاس سراسری این حزب اعلام کرد که سید مصطفی میرسلیم کاندیدای نهایی حزب موتلفه اسلامی برای انتخابات ۹۶ است. بعد از آن میرسلیم اعلام کرد که در انتخابات حاضر خواهد شد. بادامچیان اعلام کرد آقای میرسلیم قطعا تا پایان مناظره های انتخاباتی خواهد ماند.

بعدتر تفسیرهای دیگری هم صورت گرفت و آن این که میرسلیم آمده است تا موتلفه سهم خود را از کاندیدای اصلی اصولگرایان بگیرد اما خود میرسلیم به این شبهه پایان داد. او اگرچه یکی از نامزدهای جمنا و ائتلاف اصولگرایان بود اما بعد از مدتی از شرکت در جلسات جمنا سر باز زد و در روز ثبت نام در انتخابات نیز گفت مکانیزم جمنا برای رسیدن به نامزد واحد مشکل دارد. او البته در روز ثبت نام خبر داد که اسدالله بادامچیان نیز ثبت نام خواهد کرد اما نامزد موتلفه نخواهد بود.

میرسلیم در ۱۹ خرداد ۱۳۲۶ در خانواده ای مذهبی در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطه خود را در سال ۱۳۴۴ در دبیرستان البرز به پایان رساند و در سال ۱۳۴۹ موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه پواتیه فرانسه شد. به دنبال آن، در سال ۱۳۵۱ از «مدرسه عالی مکانیک و آئروتکنیک»تخصص مهندسی در رشته موتورهای درونسوز را کسب کرد. او از سال ۱۳۶۸تا ۱۳۷۲ مشاور رئیس جمهور در امور تحقیقات و از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی بود و هم اینک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی است.


۶٫ رستم قاسمی

رستم قاسمی وزیر نفت دولت احمدی نژاد نیز عزم آن کرده است که در انتخابات ریاست جمهوری حاضر شود اما در انتخابات داخلی اصولگرایان او کمترین رأی را آورد. رتبه آخر در جمنا به محسن رضایی رسید اما او اعلام کرد تصمیمی برای شرکت در انتخابات ندارد و از تلویزیون و رسانه ها خواست که نامش را به عنوان نامزد مطرح نکنند. بدین ترتیب اکنون رستم قاسمی آخرین نامزد اصولگرایان است. پیش از او ۸ نامزد دیگر ایستاده اند و از نظر اصولگرایان صلاحیت و آرای آنها بیش از رستم قاسمی است.

همه رقیبان روحانی

با این حال گویا او عزم خود را جزم کرده که در انتخابات شرکت کند. یکی از مزایای شرکت در هر انتخاباتی این است که افراد می آیند و در سروصدایی که به پا شده سخنانی می گویند و می روند. ابهاماتی را که درباره آنها وجود دارد یکطرفه بیان می کنند. مثلا وقتی ماجرای ناپدید شدن دکل نفتی پیش آمد، رستم قاسمی سکوت کرد و هیچ نگفت؛ اتفاقی که در دوره او رخ داده بود اما وی بعد از این که تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند، در این خصوص نیز صحبت کرد.

وزیر نفت احمدی نژاد در یک برنامه تلویزیونی با اشاره به این که بحث دکل نفتی گم شده را پس از آن که از وزارت نفت بیرون آمدم در روزنامه ها متوجه شدم، گفت دکل نفتی گم شده ربطی به وزارت نفت نداشت بلکه این دکل توسط شرکت تاسیسات دریایی بود که صندوق بازنشستگی نفت و بنیاد تعاون ناجا سهامدار آن بودند.

بخشی از پول جهت خرید این دکل نفتی توسط شرکت تاسیسات دریایی پرداخت شده بود اما این شرکت در پرداخت مابقی مبلغ دچار مشکل می شود و نمی تواند آن را به موقع پرداخت کند. ضمن آن که واسطه های انجام این کار نیز در روند کار ایجاد مشکل کرده بودند (از آنجا که دکل را به شرکت ایرانی نمی فروختند واسطه هایی برای انجام این کار وجود داشتند) اما دیدیم که چه غوغایی بر سر این موضوع در کشور درست شد. بنابراین اگر از این دست اتفاق ها بیفتد فردا دیگر کسی از مدیران قدرت تصمیم گیری نخواهد داشت.

رستم قاسمی ۵۳ سال پیش در روستای سرگاه دهستان لاله در بخش اسیر از توابع شهرستان مهر، استان فارس زاده شد. وی دارای مدرک مهندسی عمران از دانشگاه صنعتی شریف است. قاسمی در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در جنگ ایران و عراق شرکت کرد و از جانبازان این جنگ نیز است. او پس از جنگ ایران و عراق به قرارگاه خاتم الانبیا پیوست. وی در سال ۱۳۸۶ پس از عبدالرضا عابد، به عنوان فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا منصوب شد. در مرداد ماه ۱۳۹۰ در پی برکناری مسعود میرکاظمی، توسط محمود احمدی نژاد برای تصدی پست وزارت نفت پیشنهاد شد و در ۱۲ مرداد به عنوان آخرین وزیر نفت دولت هم از مجلس رأی اعتماد دریافت کرد.

در سال ۲۰۱۳ نام «رستم قاسمی» به عنوان وزیر نفت ایران، در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان که هر ساله از سوی نشریه «فارن پالیسی» منتشر می شود قرار داشت. آن زمان نام رستم قاسمی به عنوان فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا در فهرست تحریم های شورای امنیت سازمان ملل، دولت فدرال ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و استرالیا قرار داشت که بعد از وزیر شدن، از فهرست تحریم های بین المللی خارج شد.


۷٫ محمد غرضی

این دومین دوره است که او کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری می شود. محمد غرضی سال ۹۲ نیز کانتدیدای انتخابات شد. او یک دوره طلایی در زندگی اش داشت و آن دوره ای بود که وزیر مخابرات دولت هاشمی بود. از آنجایی که دولت هاشمی دولت سازندگی نام گرفته بود و در تلاش بود زیرساخت های مخابراتی را توسعه دهد، همه چیز به نام غرضی ثبت شد. تا پیش از او مردم تهران برای دریافت یک خط تلفن کابلی سال های سال باید منتظر می ماندند، شاید حدود ده سال؛ در دوره او با افزایش و توسعه زیرساخت ها، ناگهان تلفن از یک وسیله لوکس در خانواده های اشراف به یک وسیله همگانی تبدیل شد. در پایان دوره او نیز آرام آرام موبایل از راه رسید.

همه رقیبان روحانی

با این حال بعد از دولت هاشمی، غرضی رفت که رفت. هیچ خبری از او نبود تا این که ۱۶ سال بعد در پایان دولت احمدی نژاد پا به عرصه سیاست گذاشت در حالی که شمایل او به کل تغییر کرده و پیری چشمگیری در چهره اش هویدا بود. او ۷۶ سال سن دارد و اگر کاندیدا شود، پیرترین نامزد انتخابات خواهد بود. در سال ۹۲ هیچ یک از احزاب و گروه ها از او حمایت نکردند. سخنانش اگرچه شیرین بود، اگرچه گاه تند و تیز بود اما از آنجایی که راهبردی نبود و بیشتر به توصیه های اخلاقی شبیه بود، نشنیده گرفته می شد.

با این حال او در سال ۹۲ با حضور در ساختمان وزارت کشور برای کاندیداتوری در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ثبت نام کرد. وی جزو ۸ فردی بود که صلاحیت آنها برای انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری، روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ از سوی شورای نگهبان تایید شد. غرضی تایید صلاحیت خودش را امری خدایی دانست و گفت که خدا را شکر می کند که جزو کسانی قرار نگرفته که آبرویش برود. وی همچنین مدعی شده بود که در این دوره ۵۵ میلیون رأی دارد اما نهایتا با کسب کمتر از پانصد هزار رأی در نتایج انتخابات نفر آخر شد. او مجموعا ۵۹ میلیون تومان برای انتخابات هزینه کرد.


۸٫ علیرضا زاکانی

زاکانی یکی از جدی ترین و سرسخت ترین مخالفان حسن روحانی و اصلاح طلبان است. تلاش بسیاری کرد که در مجلس نهم برجام تصویب نشود اما نتوانست جلوی اراده جمعی نمایندگان را بگیرد. او خاستگاه اصولگرایی دارد اما از مدافعان جدی احمدی نژاد بود. بعدتر خود را به عنوان یکی از نمایندگان ضد فساد معرفی کرد و تلاش کرد با گزارش ها و مصاحبه های مختلف به فساد در کشور بپردازد اما از آنجایی که یکطرفه به این موضوع می پرداخت و چشم خود را به انبوه فسادهای اقتصادی دولت احمدی نژاد و برخی دیگر از سازمان ها و نهادها بسته بود یا از کنار آنها می گذشت، چندان رفتارش مستقلانه و فراجناحی تعبیر نشد.

همه رقیبان روحانی

سیاستمدار ۵۲ ساله اصولگرایان در سال ۹۲ نیز کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شده بود اما تایید صلاحیت نشد و هنگامی که شورای نگهبان نام کاندیداهای احراز صلاحیت شده را منتشر کرد نامی از او نبود اما او از پای ننشست. در مجلس ساز مخالفت خود را برای زمین زدن دولت روحانی به کار بست. انتظار داشت بتواند آرای مردم تهران را در مجلس دهم کسب کند اما نتیجه سی بر صفر در انتخابات مجلس و پشت در ماندن تمام اصولگرایان همه را شگفت زده کرده بود.

زاکانی بعد از انتخابات مجلس، انتقاد از دولت اعتدال را رها نکرد. او جایی درباره اصلاح طلبان گفته بود سال ها طول می کشد تا خاطرات تلخ دوم خرداد را فراموش کنیم. همچنین گرفته بود: «کارگزاران و اصلاح طلبان غیرخودی و ضد انقلاب نیستند بلکه خودی های متاخر هستند که از قافله انقلاب عقب افتاده اند. ما عناصر فعالی در کشور داریم که یا خودی هستند یا غیرخودی.

غیرخودی ها ضد انقلابند اما برخی گروه ها نیز خودی هستند اما خودی متاخر هستند. این گروه سلطه پذیر بوده و به راحتی می گویند باید انقلابی گری را کنار گذاشت و خود را با نظم جهانی هماهنگ کرد. اینها نمی توانند پا به پای انقلاب حرکت کنند. بعضی از عناصر اصلاح طلب از انقلابی های قدیمی هستند اما حرف های امروز آنها با انقلاب و امام منافات دارد.» اکنون او با پرچم انتقاد از دولت روحانی خصوصا انتقاد از برجام و توافق هسته ای پا به میدان رقابت ها گذاشته است.

در تشکیلات جمنا آنقدر خوش شانس بود که نامش بعد از ابراهیم رئیسی قرار بگیرد و دومین نامزد ائتلاف اصولگرایان باشد. اگر به هر دلیلی جمنا از رئیسی حمایت نکند، طبق انتخابات درون سازمانی و حزبی خود باید زاکانی را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کند. او بالاتر از چهره هایی مانند قالیباف و فتاح و ضرغامی قرار گرفت و اکنون این شانس را دارد که نامزد واحد اصولگرایان در غیاب رئیسی باشد.

زاکانی از اعضای سابق سپاه پاسداران و بسیج است. او در جنگ ایران و عراق از ناحیه دست، پا و گردن مجروح شد. تحصیلات دانشگاهی وی، در دانشگاه تهران و در رشته پزشکی هسته ای بود. وی از منتقدین جدی مدیریت عبدالله جاسبی در دانشگاه آزاد اسلامی و عملکرد سعید مرتضوی و میدان دادن به اسفندیار رحیم مشایی بود. او به همراه جمعی از نیروهای اصولگرا که از سال های قبل در کنار یکدیگر به فعالیت سیاسی در راستای آرمان های انقلاب پرداخته بودند، در مهر ماه سال ۸۷، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی را به طور رسمی تاسیس کردند و پیش از آن عضو شورای مرکزی ۱۱ نفره جبهه متحد اصولگرایان بود؛ هم اکنون نیز برای حضور فعال در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ در قالب جبهه مردمی انقلاب اسلامی فعالیت خود را آغاز کرد.


۹٫ حمیدرضا حاجی بابایی

او یکی از وزرای احمدی نژاد بود. در مجلس هشتم بود که از سوی احمدی نژاد برای تصدی وزارت آموزش و پرورش انتخاب شد و به دولت رفت. حاجی بابایی سابق بر این یکی از اعضای حزب اعتدال و توسعه بود اما در آبان ۸۶، همزمان با ایام نام نویسی برای انتخابات مجلس هشتم، ۴ نفر از اعضای این حزب که حاجی بابایی نیز در بین آنها بود، اعضای حزب را به افول از آرمان های اولیه، خروج از مشی اعتدال و چرخش به سمت جریان های غیرمعتدل اصلاح طلبان متهم کرده و با انتشار بیانیه ای استعفای خود را از این حزب اعلام کردند.

همه رقیبان روحانی

دو خبر در دوره او جنجالی شد. دوره وزارت او در مهر ماه ۹۱ رخ داد. خودروی دانش آموزانی که از اردوی راهیان نور بر می گشتند تصادف کرد و ۲۲ دختر و ۴ همراه از کاروان چهارمحال و بختیاری کشته و ۱۴ نفر زخمی شدند.

همچنین در آذر ۹۱ نیز حادثه آتش سوزی در مدرسه شین آباد پیرانشهر اتفاق افتاد که طی آن سیران یگانه، دانش آموز ده ساله ای بر اثر شدت سوختگی در بیمارستان سینای تبریز جان سپرد. هر چند وی در مجلس از کله عذرخواهی استفاده کرد اما به دلیل به کار بردن عبارت «از الان تا قیامت بابت هر اتفاقی که در آموزش و پرورش می افتد عذرخواهی می کنم.» عده ای عذرخواهی اش را طعنه آمیز تصور کردند. وی همچنین به کار بردن جملاتی که از خبرگزاری مهر راجع به برخورد او با خبرنگاران منتشر شده بود را تکذیب کرد و تعهد داد امکانات لازم برای مداوای آنان را فراهم می کند. در پی این اتفاقات برخی از نمایندگان خواهان استعفای او شدند ولی وی از این امر خودداری کرد.

۱۰٫ حمیدرضا بقایی

یکی از کاندایداهایی است که هنوز او را هیچ کس جدی نگرفته است. حمیدرضا بقایی به محض این که اعلام کرد در انتخابات شرکت می کند همه از کنارش به سادگی گذشتند. باور داشتند که او رد صلاحیت می شود. دوران محکومیت او را بهانه می کردند و می گفتند که شورای نگهبان تاییدش نخواهد کرد. با این حال او آرام آرام و بی صدا کار خود را پیش برد. جز مصاحبه ای که با هفته نامه صدا داشت با هیچ یک از رسانه های دیگر گفتگو نکرد. در سایه احمدی نژاد قدم می زد و خود را وامدار او نشان می داد. گویی خود نیز پذیرفته بود که نه تنها نقش اصلی را ندارد بلکه نقش دوم نیز از آن او نیست.

همه رقیبان روحانی

محمود احمدی نژاد رسما از او حمایت کرد و اسفندیار رحیم مشایی تایید کرد او مهم ترین رقیب حسن روحانی است. حضور بقایی در انتخابات باعث شد طیف احمدی نژاد که پس از ماجرای نهی به حاشیه رفته بودند، جان دوباره ای بگیرند. همین حضور بود که این امکان را فراهم کرد تا آنها از احمدی نژاد بخواهند که خود او در انتخابات حاضر و کاندیدا شود.

حمیدرضا بقایی در سال های پایانی جنگ ایران و عراق در وزارت اطلاعات و در ستاد «مدیریت مناطق بحران» کار می کرد و سپس در معاونت ضد جاسوسی بخش مربوط به اسرائیل و عراق به عنوان رییس اداره بررسی اطلاعات مشغول به کار و در سال ۱۳۷۲ به وزارت کشور منتقل شد. وی در سازمان های دولتی مختلفی از جمله سازمان صداوسیما، شهرداری تهران، وزارت علوم و سازمان میراث فرهنگی دارای مسئولیت ها و سوابقی است. حمیدرضا بقایی پیش از این که معاون اجرایی شود، از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود و سپس دبیری «شورای عالی مناطق آزاد کشور و ویژه اقتصادی» را بر عهده گرفت. او دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس جغرافیای سیاسی است.


منبع: برترینها

یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیده‌اند

عده‌ای
که می‌کوشند شکل سفارشی بودن به همکاری من و پرستویی بدهند آب در هاون
می‌کوبند، درست مثل آن دسته که فریادِ وابیت‌المالا برداشته‌اند. درضمن
همین موسسه اوج پیش از این آثار زیادی با خوانندگانی مثلا احسان
خواجه‌امیری، محسن چاوشی، مازیار فلاحی، علی لهراسبی و فرزاد فرزین با
همکاری خیلی از ترانه‌سرایان انجام داده است.

 یغما
گلرویی، شاعر و ترانه‌سرای کشورمان که در سال‌های اخیر همواره درگیر
جریان‌های مختلف و انتشار مطالب و اتهاماتی در رسانه‌ها و مطبوعات بوده، طی
مصاحبه‌ای تفصیلی به ارائه توضیحاتی درباره انتشار دو اثرش با صدای پرویز
پرستویی و قراردادش با موسسه اوج، ماجرای انتشار اخبار مبنی بر بازی در دو
فیلم سینمایی و … پرداخت.

یغما گلرویی: مرا هتاک، معتاد، سارق و عامل خارجی نامیده‌اند 
برای
شروع این گفتگو از خبری شروع کنیم که نزدیک نوروز درباره یغما گلرویی
منتشر شد. خبر انتشار دو موزیک ویدیو از ترانه‌های شما به خوانندگی پرویز
پرستویی توسط موسسه فرهنگی «اوج» که حواشی زیادی به وجود آورد. ماجرای این
موزیک ویدئوها چیست؟

من از سال‌ها پیش فکر و آرزوی ضبطِ یک
آلبوم با صدای پرویز پرستویی گرامی – که پیش‌تر در چند آلبوم موسیقی با
دکلمه ایشان همکاری کرده بودیم- را داشتم اما هرگز مجال این اتفاق دست
نداده بود تا این‌که پاییز سال گذشته این کار شکل اجرایی پیدا کرد و این
افتخار را داشتم که دو کار با صدای ایشان ضبط کنم و کارهای دیگری هم در دست
تولید داریم و امیدوارم بتوانیم روزی به شکل آلبوم منتشرشان کنیم. دو کار
اول این مجموعه که ضبط شد، موسسه «اوج» اعلام آمادگی کرد که تهیه‌کنندگی
کلیپ‌هاشان را به عهده بگیرد و بعد از قرارداد و انتشار این خبر ماجراهایی
که به آن اشاره کردید پیش آمد.

چند سایت و روزنامه تندرو مطلب نوشتند، فلان شاعرکِ فرنگ‌نشین برای نشان
دادن علایم حیاتی تکه‌ای پراند، روزنامه‌های حامی دولت برای گرفتنِ انتقام
سلسه نقدهای من به بی‌کفایتی در بخش فرهنگی و ناتوانی ارشاد چیزهایی نوشتند
و «کیهان» هم که مثل همیشه آتش‌بیار معرکه شد. خلاصه دسته‌ها و جناح‌های
مختلف وامصیبتا سردادند و من هم به حرمتِ سکوتِ آقای پرستویی و خودِ کارها،
سکوت کردم تا گرد و خاک‌ها فرو بنشیند و بعد تکلیفم را با این رسانه‌نماها
روشن کنم.

«ممنوع باشی برایت نوحه می‌خوانند و مجاز شوی به
خودفروشی متهمت می‌کنند. حکایت هنرمند مستقل و مخاطب همان حکایت پیرمرد و
کودک الاغ با عابران درگذر است که گوش کردن به حرفشان سقوط در رودخانه را
به دنبال خواهد داشت»

اولا این دو قطعه سفارش هیچ ارگانی -ازجمله
موسسه اوج- نبوده‌اند و تنها ویدئو کلیپ‌هایشان به آن موسسه واگذار شده و
تیتر شیطنت‌آمیز «یغما گلرویی برای موسسه اوج، ترانه نوشت» و تیترهای مشابه
همه پَرت‌اند. من در چهل‌واندی سال عمرم ترانه‌ی سفارشی ننوشته‌ام و
مِن‌بعد هم نخواهم نوشت. دوم اینکه از دو فیلم «ایستاده در غبار» و
«بادیگارد» که تولید موسسه‌ی «اوج» هستند می‌شود فهمید که دستِ خالقانِ این
دو فیلم در ارائه دیدگاهشان توسط این موسسه باز گذاشته شده بوده، چراکه در
بسیاری موارد متفاوت با هم‌اند و پیداست از سمتِ تهیه‌کننده خط
نمی‌گرفته‌اند. در مورد این دو قطعه آهنگ هم خوشبختانه نه اعمال سلیقه‌ای
از طرف این موسسه شد و نه حذفی که اگر اینچنین بود قطعا خود آقای پرستویی
هم تن به این کار نمی‌دادند. حقِ انتشارِ آهنگ‌ها به شکلِ مستقل در آلبوم
موسیقی هم همچنان برای آقای پرستویی محفوظ است و تنها بخش تصویری به این
موسسه واگذار شده است.

موزیک ویدئوها هم قرار است با نظارت و پس از تایید ایشان منتشر شوند. یعنی
آن عده‌ای که می‌کوشند شکل سفارشی بودن به این کارها بدهند آب در هاون
می‌کوبند، درست مثل آن دسته که فریادِ وابیت‌المالا برداشته‌اند. درضمن
همین موسسه اوج پیش از این آثار زیادی با خوانندگانی مثلا احسان
خواجه‌امیری، محسن چاوشی، مازیار فلاحی، علی لهراسبی و فرزاد فرزین با
همکاری خیلی از ترانه‌سرایان انجام داده و تجربه‌ و سابقه‌ی این نوع
تولیدات را دارد.

بله؛ اتفاقا پیش از نوروز ویدیویی با نام «مرز»
از این موسسه درباره مدافعان حرم با صدای فرزاد فرزین و ترانه روزبه بمانی
منتشر شد. موضوع این دو قطعه ترانه شما در چه موردی هست؟

دقیقا.
این موسسه تولیدات مشابه زیادی دارد که اغلب آن‌ها هم سفارشی هستند اما
این دو آهنگ از آن دسته کارها نیست. یکی از این دو قطعه با نام «من تهرونمو
می‌خوام» درباره مشکلات و معضلاتِ اَبرشهر تهران است و قطعه «برادر» هم
درباره شهدای جنگ که بخشی از شعر آن در کتاب شعر «باران برای تو می‌بارد»
(چاپ ۱۳۸۸) هم آمده و کار جدیدی نیست.


من شعرهای زیادی با این موضوع در مجموعه‌های مختلفم دارم. مثل آهنگ
«داداشی» که شادمهر عقیلی حدود پانزده سال‌ پیش اجرا کرده. ترانه «برادر»
هم یکی از آن‌ شعرهاست. من کودکِ دوران جنگم و از همان آغاز با عواقب
دهشتناک آن در تماس بوده‌ام. سه تن از هم‌شاگردیان دبستان من در بمباران
خیابان «گیشا» کشته شدند و تصویر دسته‌گل‌هایی که به جایشان در نیمکت کلاس
گذاشته شده بود هرگز از خاطرم پاک نخواهد شد. آقای پرستویی هم برادرشان را
در آن جنگ از دست داده‌اند.

ما همه به نوعی درگیر جنگ و صدماتش بوده‌ایم و حق داریم آن را در آثارمان
بیاوریم. البته که نگاه من به جنگ با نگاهی که در این سال‌ها کوشیده شده به
موضوع جنگ حقنه شود؛ فرق دارد. معترضان به این ماجرا هم دو دسته‌اند: یکی
آنان که نوشتن از قهرمانان جنگ را کاری در هواداری حکومت به حساب میاورند
که حرجی بهشان نیست و خدا شفاشان بدهد، یکی هم کسانی که می‌خواهند جنگ
ایران و عراق را هم به نام خود سند بزنند و می‌بینید با آثار غلوآمیز
تولیدی این سا‌ل‌ها چقدر مخاطب را از این موضوعات دلزده کرده‌اند. حقیقت
این است که آن‌ها  از بازگشت من عصبانی هستند و دارند انتقام زخم‌های
قدیمی‌شان را می‌گیرند؛ بدون اینکه حتا ثانیه‌ای از این کارها را شنیده
باشند.

«بلد نیستم به ارشاد لبخند دروغین بزنم و برای مجوز دُم تکان
بدهم. اتفاقات سرزمین و جهان اطرافم را در آثارم منعکس کرده‌ام و همیشه
صدای بخش به سکوت کشانده شده بوده‌ام و این به مذاق متولیان خوش نمی‌آید.
آن‌ها هنرمند را برای قربانی کردن در انتخابات‌ می‌خواهند»

در هر حال با سابقه شما در همکاری با خوانندگان خارج از کشور و تولیدات قبلی موسسه «اوج» بخشی از این واکنش‌ها قابل پیش‌بینی بود.

بله.
در این حرفی نیست اما واکنش با افترا و دروغ بستن متفاوت است. اینکه ساختِ
ویدئوی آهنگی به موسسه‌ای واگذار شود یک موضوع است و سفارش گرفتن از یک
موسسه برای ساختِ ترانه و آهنگ موضوعی دیگر. مورد دوم اصلا اتفاق نیفتاده
اما خبرگزاری‌نماهای زیادی آن را تیتر کرده‌اند تا به وجهه من و این کارها
لطمه بزنند. در بسیاری از همین به اصطلاح واکنش‌ها مطالبی آمده که اگر من
وقت اضافه داشتم و صدایم به جایی می‌رسید می‌توانستم با استناد به آن‌ها
بسیاری از سایت‌های منتشر‌کننده‌شان را پای میزِ محاکمه بکشانم. درضمن من
پیش‌تر هم در این‌باره صحبت کرده‌ام که به دسته‌بندی خوانندگان به خارج و
داخل کشور اعتقاد ندارم. هرکس در هرکجای جهان به فارسی می‌خواند می‌تواند
صدای ترانه‌های من باشد.

این دسته‌بندی ایرانی‌زبانان به ما و آن‌ها فقط از ذهن‌های مسمومی سر
می‌زند که برای بقای خود پی جنجال می‌گردند. من با خوانندگانی کار کرده‌ام
که اغلب از مفاخر موسیقی مردمی ما هستند. شما فقط یک خواننده فعال در داخل
کشور در قد و قامت ابراهیم حامدی، یا سیاوش قمیشی به من معرفی کنید. منظور
من تنها توانایی‌های صدا نیست، بلکه پکیجی با این کارنامه و پیشینه و
توانایی و تجربه در انتقال کلام به مخاطب است. قطعا چنین کسی با چنین
دغدغه‌هایی وجود ندارد. من پای تمام آن کارها هم ایستاده‌ام. همان‌طور که
الان دارم پای این دو کار و انتشارشان می‌ایستم. این دسته‌بندی‌ها بماند
برای امثال کیهان‌ها. هنر مرز نمی‌شناسد.

پس می‌دانستید که نام موسسه «اوج» برای شما ایجاد حاشیه خواهد کرد.

بله.
احتمالش را می‌دادم اما اهمیتی برایم نداشت. من و آن موسسه هرکدام سابقه و
حاشیه‌های خود را داریم، اما با تیتر «یغما گلرویی برای موسسه اوج ترانه
نوشت» معرفی کردن دو ترانه و آهنگی که به هیچ وجه سفارشی نوشته نشده‌اند یک
دروغ بزرگ بود که عده‌ای خواستند با آن از آب گل‌آلود ماهیگیری کنند. تازه
در خبرِ کلیپ‌ها در مورد همین موسسه اوج نوشته‌اند «همان طراح بیلبوردهای
صداقت آمریکایی»، انگار که مثلا مچ گرفته باشند. حالا واقعا جدا از
جناح‌بازی‌های معمول حرف همان پوسترهای «صداقت آمریکایی» حرفِ غلطی بوده؟
ناصداقتی و عمل نکردن به بخشی از وعده‌ها از طرف آمریکا در ماجرای «برجام»
را که خودِ گروه گفتگوکننده هم که به آن اعتراف کرده‌اند! اما مگر می‌شود
این را در مغزِ ترامپیست‌های وطنی فرو کرد؟ خوشبختانه نگاه منتقدانه من به
آمریکا را سال‌هاست همه مخاطبین می‌دانند و این‌ها که می‌گویم حرف تازه‌ای
نیست که بتوانند به چیزی تعبیرش کنند.


من دیگر سال‌هاست با این حاشیه‌ها اخت شده‌ام و به آن‌ها عادت دارم. تازه
باید از این هوچی‌گران پرسید که کدام تهیه‌کننده را پیشنهاد می‌کنند؟ آیا
واقعا تهیه‌کننده‌ای مستقل و بدون وابستگی به جناح‌های سیاسی یا نهادهای
آشکار و پنهان وجود دارد؟ من می‌توانم همینجا برایتان از صد آلبوم موسیقی و
فیلم سینمایی خوانندگان و کارگردانان سرشناس که جوایز جشنواره‌های خارجی
را هم درو کرده‌اند نام ببرم که تهیه‌کنندگانی از همین دست داشته‌اند.

همینطور می‌شود لیستی از تهیه‌کنندگان و کنسرت‌گذاران موسیقی پاپ منتشر
کرد که همه به ارگان‌ها و سازمان‌هایی وابسته‌اند. حالا اگر ویدئوی این دو
کار به فلان شرکت که صاحبش مثلا به ارشاد یا جای دیگر وصل است واگذار
می‌شد، مشکلی نداشت؟ یکی‌شان در سایتش نوشته که «این آدم عوض نشده و برای
شعرهای قبلش اعلام برائت و توبه و عذرخواهی نکرده». مگر من قرار است به
خاطرآفرینش‌گری‌هایم از کسی عذرخواهی کنم. من به آثارم‌ می‌بالم.
ترانه‌هایی که چشم این دسته را درآورده از بهترین نمونه‌ ترانه‌های این چند
دهه و باعث افتخارم هستند. توبه و عذرخواهی را باید کسانی بکنند که نیمی
از دوران کاری مرا با اعمال ممنوعیت‌های کور مخدوش کرده‌اند.

در هر
کجای جهان هنرمندان را روی چشمشان می‌گذارند اما خودتان ببینید در این چند
ساله چه‌ها با من نکرده‌اند. هفته‌ای نبوده‌ که سایت و کانال و خبری چیزی
درباره من جعل نکنند. «صدا و سیما» چندین گزارش مخرب درباره من پخش کرده.
مرا فردی «هتاک»، «معتاد»، «سارق»، «عامل خارجی» و… نامیده‌اند چون مثل
بخشی از اهالی هنر بلد نیستم پشت‌ورو داشته باشم. بلد نیستم خود را به
ندیدن بزنم. بلد نیستم به ارشاد لبخند دروغین بزنم و برای مجوز دُم تکان
بدهم. اتفاقات سرزمین و جهان اطرافم را در آثارم منعکس کرده‌ام و همیشه
صدای بخش به سکوت کشانده شده بوده‌ام و این به مذاق متولیان خوش نمی‌آید.
آن‌ها هنرمند را برای قربانی کردن در انتخابات‌ می‌خواهند. شأن شعر من ورای
این حرف‌هاست. من مثل آن دسته نیستم که هر روز و بنا به مصلحت رنگ و جناح
عوض کنم. یک روز سبز بشوم، یک روز بنفش. یک روز مارکسیست باشم و یک روز
توبه کنم و برای «قلاده‌های طلا» کفِ منتقدانه بزنم.


خوشبختانه در همه عمرم اهل هیچ جناح و دسته‌ای نبوده‌ام. نه به اصلاحات
دلبسته بوده‌ام، نه میانه‌روها و نه جناح دیگری. در این سال‌ها هم اگر قصدِ
گربه‌رقصانی داشتم اسمم را عوض می‌کردم و مثل خیلی‌ها کاسبی راه
می‌انداختم. پای تمام کارهایم ایستاده‌ام و از آن‌ها دفاع می‌کنم آنچنان که
از این دو کار و انتشارشان. این دو اثر را هم برای حال حاضر جامعه لازم
می‌دانم و معتقدم آقای پرویز پرستویی با آن سابقه درخشان بهترین راوی برای
این کارها هستند. پس با وجود این هجمه مبتذل، در کنار آقای پرستویی و پای
این کارها و انتشارشان می‌ایستم.

این گفتگو را هم به قصدِ مبرا کردنِ خود، یا کتمانِ چیزی نپذیرفته‌ام.
تنها حرفم این است که این‌کارها به هیچ وجه سفارشی نبوده‌اند و حاصلِ خلوت و
همدلی دیرینِ من و پرویز پرستویی با همراهی اشکان دباغ هستند و سفارشی
دانستن‌شان توهین به حسِ همه ماست. موسسه «اوج» هم تا وقتی در ساخت این دو
ویدئو کلیپ به چهارچوب‌های ما و این آثار احترام می‌گذارد موردِ تایید من
است و این را هم بگویم که اتفاقا در خیلی موارد بهتر از آن تهیه‌کنندگان به
ظاهر مستقل و دست در کاسه نهادها و ارگان‌های پنهان است.

یعنی انتشار این آثار نباید به عوض شدن مواضع شما تعبیر شود؟

اول
این را روشن کنیم که کدام مواضع من لازم به تغییر دارد؟ نوشتن از معضلات
اجتماعی مثل کودکان‌ کار و  فقر و اعتیاد؟ نوشتن از مشکلات فرهنگی و
نابرابری اجتماعی و سانسور و نقد خرافه؟ بی‌تفاوت نبودن نسبت به تخریب
منابع طبیعی و خشکیدن دریاچه‌ها؟ نقدِ ناعدالتی‌ها در این سرزمین و هر کجای
جهان؟ پرسش‌هایم درباره اتفاقات بی‌پاسخ مانده‌ تاریخ معاصر؟ کدامشان
اسبابِ شرم است که حالا نیاز به عوض شدن داشته باشد؟ هنرمند بوقلمون نیست
که به چشم برهم زدنی رنگ عوض کند. من همچنان سمتِ بخش خاموشِ مردم را
می‌گیرم و مشکلاتِ اجتماعی را در آثارم منعکس می‌کنم.

همچنان
منتقدِ کاستی‌های فرهنگی و اجتماعی هستم. عده اندکی دارند این روزها با
تکرار کلمه «انقلاب» نان‌ می‌خورند و مجال نقد به احدی نمی‌دهند. از آلودگی
هوا و نابسامانی هوای خوزستان و عدم مدیریت درست شهرهای بزرگ و تخریب و
نابودی جنگل‌ها و مراتع و مشکلات اجتماعی هم اگر حرف بزنی، ضدانقلابی و
عامل بیگانه. از آن طرف هم دسته‌ای هستند که تا مثلا از قهرمانان جنگ بگویی
یا به اَبروی بالای چشم «آمریکا» اشاره کنی می‌گویند چقدر گرفته‌ای؟
جانوری مثل ترامپ که صدای خود مردم آمریکا را هم درآورده را اگر نقد کنی به
«دلواپس» بودن متهمت می‌کنند. مخاطبان هم که قهرمان فراموشی‌ هستند. با
همان دهان که برایت هورا می‌کشد، به چشم برهم زدنی ناسزایت می‌گوید.

مثل همان جماعت بی‌خبر که تا فریاد بزنی «آی دزد» تکرارش می‌کنند و دنبال
هرکسی در حال دویدن باشد می‌گذارند بی‌که بدانند و حتا مایل به دانستن این
باشند که آن فریاد از گلوی حقیقت درآمده، یا دروغ. تکرارکنندگانِ طوطی‌وار
شایعات مبتذل که دلخوشی ‌و افتخارشان فحش دادن به فلان چهره در صفحه
مجازیشان است و همیشه هم بهانه‌ای برایش دارند. از مثلا سقوط هواپیمای
مسافری ایران با موشک ناو آمریکایی بنویسی «عامل نظام» و «تفرقه‌افکن»
صدایت می‌زنند. ممنوع باشی برایت نوحه می‌خوانند و مجاز شوی به خودفروشی
متهمت می‌کنند. حکایت هنرمند مستقل و مخاطب همان حکایت پیرمرد و کودک الاغ
با عابران درگذر است که گوش کردن به حرفشان سقوط در رودخانه را به دنبال
خواهد داشت. همه این شرایط فضا را طوری کرده‌ که هنرمندان و چهره‌های
فرهنگی ما درباره آلودگی هوا هم با ترس و تردید نظر می‌دهند. آن اکثریت
نادان و اقلیت خاموش که چرچیل می‌گفت باید همین باشد.

در چنین بازار
مکاره‌ای هم لابد من و امثال من مغضوب و هتاک و دشمن شده و امثال
شریعتمداری‌ها و فراستی‌ها و افخمی‌ها می‌شوند چهره‌های موجه… چه
چهره‌های محبوبی! پس تا اطلاع ثانوی من «هتاک»، «سارق ادبی»، «مبتذل» و هر
چه بخواهند بگویند، هستم اما این در همیشه روی این پاشنه نمی‌گردد. بالاخره
یک روز معلوم خواهد شد چه کسانی واقعا نگران آینده این سرزمین بودند و چه
کسانی مشغول تاراج سرمایه و منابع ملی. مشت این دسته یک روز باز خواهد شد.
فعلا امثال من سیبل توهین و تحقیریم و گله‌ای هم نداریم. در هر حال این
دوکار منتشر شده‌اند و محتوایشان به غیرسفارشی بودنشان شهادت می‌دهد.

خبر
دیگر بازی در فیلم‌ دو کارگردان، مسعود کیمیایی و مازیار میری، هم جو
مشابهی رو برای شما به همراه داشت. این تغییر جهت از سمت شعر و ترانه به
سمت بازیگری از چه چیزی ناشی می‌شود؟

تغییر جهتی اتفاق نیفتاده؛
چراکه نوشتن همیشه برای من ادامه داشته و دارد و اگر مجال انتشار باشد به
گوش و هوش مخاطب هم خواهد رسید. من تازه بازی در فیلم را تجربه نکرده‌ام و
اوایل دهه هشتاد هم در یک فیلم سینمایی در نقش خودم بازی کرده بودم. در
فیلم آقای کیمیایی هم یک سکانس کوتاه هست که در نقش خودم هستم و از آنجایی
که فیلم را ندیده‌ام نمی‌دانم در تدوین نهایی باقی مانده یا نه. در فیلمی
مازیار میری عزیز هم به دلایلی امکان بازی پیدا نکردم. دو فیلم دیگر هم به
من پیشنهاد شده بود که دچار همین مشکل شدند و یکی‌شان در جشنواره سال گذشته
جایزه هم برد و البته از بردن اسم کارگردان‌ها معذورم. خلاصه اخباری که از
آن صحبت می‌کنید و تعبیر «تغییر جهت من به سمت بازیگری» از آن دارید هم
تغییر جهت نبوده و هم به فعلیت نرسیده.

یعنی به خاطر فشارهای بیرونی امکان بازی در فیلم آقای میری رو پیدا نکردید؟

بله.
به دلیل آنکه سایتی که پشتِ نام و عکس قهرمانانِ جنگ هویتِ اصلی خود را
پنهان می‌کند و دَیاری هم جلودارش نیست، مطلبی نوشته بود با تیتر: «وقتی
دستگاه‌ها امنیتی سکوت می‌کنند: حضور شاعر هتاک در فیلم سینمایی» و بعد از
انتشار آن، معاونت سینمایی واکنش نشان داد و من برای اینکه فیلم از همان
ابتدای تولید دچار حاشیه نشود و با وجود علاقه‌ام به فیلم‌نامه و «مازیار
میری» گرامی، از ایشان خواستم که اجازه بدهند از حضور در این پروژه معاف
بشم. چون شرایط آن‌قدر عجیب و ناپایدار هست که حتا اگه امروز هم اجازه بازی
می‌دادند، بعد و در زمان اکران ممکن بود دوباره سنگ‌اندازی کنند و به فیلم
لطمه بخورد.

شرایط فرهنگی جالبی داریم. یعنی عده‌ای که هیچ حق و
صلاحیت و سمتی در دولت و سیستم نظارتی ندارند با نوشتن چند خط می‌توانند
روی هر اتفاق هنری اثر بگذارند. سایت یاد شده در متن خبرش درباره من نوشته
بود: «ی- غ  شاعر هتاک شعرهای شاهین نجفی خواننده معاندی که به ساحت مقدس
امام هادی (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) توهین نموده بوده در یک فیلم
سینمایی حضور پیدا می‌کند. گفتنی است پروانه نمایش این فیلم‌های سینمایی
نیز صادر شده است و قرار است شاعر هتاک خواننده که در صحنه اجرا لخت شد در
این فیلم ها بازی کند. هنوز مشخص نیست که چگونه عوامل این فیلم‌های سینمایی
با حضور یک شاعر هتاک آن هم در ایام ماه محرم الحرام موافقت کرد‌ه‌اند.»
جالب اینکه عکس من هم بالای خبر گذاشتند اما اسمم را مخفف نوشتند! یعنی
گردانندگان بی‌سواد این سایت حتا اصول اولیه انتشار خبر را هم بلد نیستند و
نمی‌دانند مخففِ نام زمانی نوشته می‌شود که نخواهند هویت صاحب خبر را لو
بدهند، نه زمانی که عکس طرف بالای خبر هست! همان‌طور که می‌بینید طوری خبر
را تنظیم کردند که پنداری همه شعرهای آن خواننده نوشته من هستند، یا این
منم که روی صحنه لُخت شدم و اصلا شما چه ارتباطی بین ماه محرم و موافقت
عوامل با بازی من می‌بینید؟ یعنی اگر مثلا ماه محرم نبود مشکلی نداشت؟ فقط
اسمِ مقدسین و ماه محرم را در خبر آورده تا دروغ‌هایش را در مقابل نقد
واکسینه کند.

من هویت مستقل از خوانندگانی که با ایشان کار کرده‌ام
دارم. کارم ترانه بوده و با خوانندگان زیادی کار کرده‌ام اما کسی مرا مثلا
«ترانه‌سرای ناصر عبداللهی»، یا «رضا یزدانی»، یا حتا «سیاوش قمیشی» صدا
نمی‌زند. من که با آن‌ها دَه برابر بیشتر از این خواننده کار کرده‌ام. این
سایت با چنین عناوینی می‌خواهد من را شاعر تمام کارهای او جا بزند. یک
عبارت «هتاک» هم به دهانش خوش نشسته و درباره همه شاعران خرجش می‌کنند از
«یدالله رؤیایی» گرفته تا من. در حالی که منش و روش و نوع مطالبِ خود این
سایت و سایت‌های مشابه بیشتر با هتاکیت همسوست. حالا شما پیدا کنید
پرتقال‌فروش را. چاره من در این میان چیست؟ دهن به دهن گذاشتن با تشکیلات
دروغ‌پروری از این دست برای اثبات حقانیتِ خودم؟ اصلن اثبات حقانیت به کسی
که به منطق مسلح نیست چه فایده‌ای دارد؟

عواقب ماجرای همکاری با آن خواننده انگار حالا حالا می‌خواهد برای شما ادامه داشته باشد.

بله.
آخر اگر این ماجرا و ماجراهای اینگونه ادامه پیدا نکنند این سایت‌ها چه
خبری برای به هم زدن آرامش فضای فرهنگی داشته باشند؟ بقای این سایت‌ها در
انتشار همین مطالبِ کذب و تحریف اتفاقات است. ببینید… من و هشت نفر از
دوستان دیگر ترانه‌سرا و آهنگساز به خاطر همکاری‌هایی که با خوانندگان خارج
از کشور داشتیم دستگیر و بازپرسی شدیم و پرونده ما اول به دادگاه رسانه و
از آنجا به دادگاه انقلاب فرستاده شد و با حکم دادگاه به جریمه نقدی محکوم
شدیم و جریمه را پرداخت کردیم و پرونده هم بسته شد. (کپی حکم و قبض پرداخت
جریمه را هم به شما خواهم داد که پیوست گفت‌وگو کنید) یعنی از نظر قانونی
ما هزینه و مجازات جرمی که مرتکب شدیم را پرداخته‌ایم. دیگر حالا نفسِ جرم
بودن، یا نبودن چنین همکاری‌هایی بماند… ولی ما در هر حال جریمه مقرر را
پرداخت کردیم و خیلی از همان دوستان هم بعد از دادگاه خوشبختانه مجوز
گرفتند و الان دارند کار می‌کنند اما در مورد من مشکلات به دلیل همین
سنگ‌پرانی‌ها ادامه دارد. شاه بخشیده، شاهقلی نمی‌بخشد! یعنی شاهقلی‌ها
نمی‌بخشند!

در مورد آن خواننده هم باید بگویم که تنها پنج شش ترانه
از من را چند سال قبل خوانده و هیچ‌کدام از آن ترانه‌ها هم ترانه‌هایی که
باعث راه افتادن این جو در مقابلش شده نبوده‌اند. حتا چندتا از  ترانه‌هایی
که او اجرا کرده در کتاب‌های مجوزدار من منتشر شده بودند اما این سایت‌ها
دارند با این نوع انتشار خبر و «شاعر خواننده مرتد» نامیدن من تمامِ
ترانه‌های آن خواننده را به من نسبت می‌دهند. من پای سطر سطر ترانه‌های
خودم با صدای هر خواننده‌ای اجرا شده باشد ایستاده‌ام و همانطور که گفتم تا
دادگاه و پرداخت جریمه‌ش هم رفته‌ام اما برای آثار دیگرِ هر خواننده‌ای که
نباید پاسخگو باشم. خواننده‌‌ها مجری ترانه‌های من هستند و گفتار و
کردارشان خارج از فضای اثر من به خودشان مربوط است. اینکه می‌گویم یک اصل
قدیمی در آثار گروهی‌ست نه چیز دیگر، نمی‌خواهم خودم را از آن آثار مبرا
کنم. یک موزیسین بیاید با من بحث کند و ثابت کند آن آثار از نظر موسیقیایی
یا اجرا ضعیف‌اند. خب نیستند. مشکل این گروه عملکردهای بعدی مجری آن‌
آهنگ‌هاست که از دایره موضوع خارج است. من در چهارچوب آن‌چه اثرم بوده و به
اجرا درآمده پاسخگو بودم و هستم اما این‌ها دارند آهنگر شوشتری را گردن
می‌زنند.

آثار آن خواننده و خوانندگان مشابه هم تا جایی که نقد
اجتماعی را مطرح می‌کنند و بار هنری دارند ازنظر من قابل دفاعند اما به
شخصه نمی‌توانم همه کارهای هیچ کسی را تایید کنم. مثلا معتقدم شلوار روی
صحنه کنسرت درآوردن در دفاع از زندانیان سیاسی، اتفاقا توهین به همان
زندانیانی‌ست که برای عقیده و باور سیاسی حبسی را متحمل می‌شوند و با اینکه
خودم همیشه منتقد و مخالف خرافات بوده و هستم، باور دارم «نقد» و «توهین»
دوتاست.

ریشخند و
توهین مستقیم به باورهای عام مردم تنها اثر و خالق اثر را منزوی و منفور
می‌کند و با ذات تولید کار اجتماعی به قصد جلو بردن و آگاهی دادن به جامعه
منافات دارد، یا مثلا شعری که با تکرار یک شعار مستهلک آغاز شود و
«دانشجویان» و «معلمان» و «هنرمندان» که می‌توانند با تکیه به دانش و آگاهی
خود به حق‌خواهی طبقه فرودست برخیزند را کنار بگذارد و در آن گفته شود:
«خانه به دوشان جهان متحد شوید، فاحشگان بی‌نشان متحد شوید، کودکان خیابان
متحد شوید» و ادامه پیدا کند که «کار ننگ است، چاره تفنگ است» و «شعر پشم
است» قطعا مورد تایید و علاقه من نمی‌تواند باشد چون یک آنارش کور و بی‌عمق
را تبلیغ و دقیقا چهره‌ای از آنارشیسم معرفی می‌کند که مورد علاقه
حکومت‌های مستبد است و خود این حکومت‌ها می‌کوشند آنارشیست‌ها را اینگونه
معرفی کنند. عده‌ای آشوبگر که بانک آتش می‌زنند. تجویز «تفنگ» به عنوان
چاره -حتا در یک اثر موسیقیایی – فرقی با منش فلان گروه تندرو که با زبان
چماق سخن می‌گوید، ندارد. قیام کورِ فرودستان را هم که همیشه دیده‌ایم در
سرتاسر جهان به چه نتایج درخشانی انجامیده! این‌ها را مثال آوردم که بگویم
من با تمام آثار آن خواننده و هیچ خواننده دیگری همسو نیستم ولی این
ناهمسویی به آن معنا نیست که همکاری‌های خودم را پنهان، یا نفی کنم. گمان
هم نکنم به رسم دادگاه‌های دوران تفتیش عقاید لازم باشد این وسط کسی دیگری
را تکفیر، یا تایید کند و به گِرد، یا صاف بودن زمین شهادت بدهد چراکه زمین
با تایید و تکذیب کسی صاف نخواهد شد. در عالم هنر هر کسی چوب اثر خود را
می‌خورد و من و آن خواننده هم بعد از چند اثر مشترک هر کدام به راه
دل‌بخواه خود رفته‌ایم.

در نزدیک به بیست سال فعالیتم با حدود سیصد
خواننده کار کرده‌ام. فردا یکی از همین خواننده‌ها برود آدم بکشد، یا روی
صحنه بالا بیاورد من این‌جا باید برایش بازخواست شوم؟ متاسفانه کسانی در
این مورد اظهارنظر می‌کنند و فریاد وامصیبتا سر می‌دهند که نه از جزییات
ماجرا خبر دارند و نه حتا آن کارها را یکبار شنیده‌اند. فقط همین‌ حرف‌ها
را طوطی‌وار تکرار می‌کنند. من در کل دوران کاری‌ام در زمان هر سه
رییس‌جمهور با ممنوعیت‌های مقطعی مواجه بوده‌ام اما این دوره آخر دَه ساله
فقط مجوز انتشار دو کتاب در داخل ایران را به من دادند که در هر دو مورد هم
بعد از چند چاپ مجوز را پس گرفتند. اجازه فعالیت‌های دیگر را هم که
نمی‌دهند. حتا برای نمایشگاه عکس مسأله ایجاد کردند و گالری‌دار را
بازخواست کردند و حتا صدا و سیما گزارش پخش کرد که چرا اجازه داده‌اند این
فرد نمایشگاه عکس برگزار کند. من شهروند این مملکتم و بهتر از پی.دی.اف
کنندگان حقوق شهروندی به حقوقم آگاهم. بیش از پانزده سال است ترانه‌هایم با
صدای بسیاری از خوانندگان و در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی فراوانی
استفاده شده، عمرم را صرف تالیف و تصنیف کرده‌ام و الان این برخوردها را
می‌بینم. این هم از ماجرای سینما که شاهدش هستیم.

خب ما متاسفانه
دخالت نهادهای موازی در امور فرهنگی را همیشه داشته‌ایم و در این سال‌ها
شرایط بدتر هم شده و ارشاد هم از این دخالت‌ها مستثنا نیست.

بله.
من متوجه‌ام که روی دولت و ارشاد هم فشار هست اما به هر حال وقتی نهادی
اداره امری را به عهده می‌گیرد موظف به این کار است. یعنی باید به پشتوانه
قوه مجریه بودن به وظیفه‌اش عمل کند یعنی فضای فرهنگی اگر باز شود خود
هنرمندان از پس این نهادها و سایت‌های مخربشان برمی‌آیند. قدرت هنر و
ادبیات را دست کم نگیرید ولی پنداری دولت اصلا چنین وظیفه‌ای را برای خود
متصور نیست. در ماجرای لغو کنسرت‌ها و توقیف فیلم‌ها شاهد این اتفاق بودیم.
الان هم دارند برای دوره بعدی دورخیز می‌کنند. یکی از سایت‌ها نوشته‌ بود
«روحانی با شعار مبارزه با لغو کنسرت‌ها می‌آید». بدا به حال مملکتی که
شق‌القمر رییس‌جمهورش به جلوگیری از لغو چند کنسرت موسیقی تنزل کرده باشد.

من
دارم می‌گویم آن‌قدر سقف خواسته‌های هنرمندان را پایین کشیده‌اند که من
الان باید این‌جا بنشینم و با شما درباره اینکه چرا کسی نمی‌تواند جلوی
دروغ‌پراکنی سایت‌هایی از این دست را بگیرد، یا ارشاد چرا به وظیفه‌اش
درمورد صدور مجوز عمل نمی‌کند، حرف بزنم.

یعنی
سقف مطالبات ما به اینجا رسیده است. من حرف‌هایی را می‌زنم که اغلب اهل
هنر زیر لب می‌گویند اما از ترس قطع شدن آب‌باریکه مجوز عمومی‌اش نمی‌کنند.
همه از این شرایط سرخورده‌اند. وزیر ارشاد جدید هم که هنوز کاری انجام
نداده است. آن روز با افتخار اعلام فرمودند بعد از جلسه با چند وزیر دیگر
توانسته‌اند از فلان بازی رایانه‌ای رفع فیلتر کنند! پس رفع فیلتر فرهنگ و
موسیقی و ترانه کی قرار است اتفاق بیفتد؟ من همین الان بیشتر از ده عنوان
کتاب معطل مجوز در آن وزارت‌خانه دارم و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم.
مشکلات مالی و این هجمه افترا و توهین به جایی‌ام رسانده که عطای همه چیز
را به لقایش بخشیده‌ام.

تنها شرمنده خانواده‌ام هستم که این راه سخت را با من آمده‌اند. پیش خودم و
مخاطبم سربلندم که نان را به نرخ روز نخورده‌ام. الان هم همه به زمزمه
می‌گویند جای این حرف‌ها در خفا دامن یکی از کاندیداهای دوره بعد را بچسب
تا ممنوعیتت رفع شود اما لعنت به من اگر به طمع مجوز ملیجک این و آن شوم.
وقت و عمر اضافه هم ندارم که بازهم منتظر بمانم ببینم این و آن دولت در زد و
بندهای سیاسی برای بقای خود کی از من هم به عنوان یک برگ برنده برای رای
جمع کردن استفاده خواهد کرد. مثل کاری که سعی کردند با استاد شجریان بکنند و
ایشان هوشمندانه نپذیرفتند. حقیقت این است که تمام دولت‌های این چند دهه
هرگز دغدغه فرهنگی نداشته‌اند. همه هنرمند را تنها وسیله بقای خود
می‌خواهند.

اتفاقا معاونت سازمان «صداوسیما» هم موضوعی شبیه
درخواست آن سایت‌ها از شما را درباره استاد شجریان مطرح کرده بود. یعنی پخش
صدایشان از آن رسانه در مقابل اعلام برائت از مواضع قبلی.

بله
شرایط بامزه است در کل. تفتیش عقاید آن هم توسط سازمانی که خدا می‌داند در
این سال‌ها چه بودجه‌هایی را فقط در بخش تولیدات موسیقی‌اش کردند و حاصل
هزاران قطعه تولید شده است که حتا خود حضرات هم رویشان نمی‌شود از صداوسیما
پخش‌شان کنند. جالب که برای مثلا دستمزد گردانندگان برنامه «هفت»، یا
بودجه‌های نجومی سریالی به نام «معمای شاه» که تحریف‌های شاخدارش حتا اشک
بخشی از خود انقلابیون را هم درآورد کسی سوال نمی‌پرسد.

شاید
برایتان جالب باشد که پیشنهاد نوشتن پنج ترانه برای این سریال هم با رقمی
چشمگیر به من داده شد و نپذیرفتم چراکه از سابقه کارگردان در تاریخ‌سازی در
سریال‌های قبلی‌اش باخبر بودم و می‌دانستم این آشپز چه آشِ شوری خواهد
پخت. جدا از این حرف‌ها من گمان می‌کنم استاد شجریان حاضرند یک چیزی هم
دستی بدهند تا صدایشان از آن رسانه که سال‌هاست از ملی بودن فقط همان کلمه
«ملی» برایش مانده، پخش نشود.

به موضوع قبل برگردیم. پس طرف شما در مورد ماجرای مجوز وزارت ارشاد است؟

بله
چون از نظر قانون، ارشاد موظف است اجازه فعالیت بدهد. قانون این را
می‌گوید ولی شما اصلا صدایی از این وزارت‌خانه شنیده‌اید؟ یعنی میلی به
برقراری ارتباط با هنرمندان مغضوب از طرف دولت می‌بینید؟ این‌ها با آمریکا
سر میز مذاکره نشسته‌اند اما هنوز بلد نیستند با هنرمندان کشور خودشان وارد
گفتگو شوند. برجام فرهنگی برای ما واجب‌تر از آن برجام است. من و امثال من
روی فرهنگ آینده این سرزمین اثرگذار خواهیم بود. وزیرها و دولت‌ها و
حکومت‌ها آمده‌اند و رفته‌اند و این هنر است که ماندگار است.


همین الان که من دارم با شما صحبت می‌کنم ده‌ها ترانه‌سرا و موزیسین و
هنرمند ممنوع‌الفعالیت‌اند اما وزیر ارشاد سابق و سخنگویش مدام در نشست‌های
خبری این موضوع را کتمان می‌کردند. ترانه‌سرای خلاقی مثل «مونا برزویی»
چرا باید در بهترین دوران کاریِ خود سال‌ها و همچنان ممنوع‌الفعالیت باشد؟
اصلا در جهان امروز که من با همین گوشی تلفن همراه می‌توانم اثری را منتشر و
به گوش هم برسانم، چرخه هنرکُشِ مجوز چرا باید همچنان وجود داشته باشد؟ من
برای مجوز به احدی التماس نمی‌کنم. به آثارم افتخار می‌کنم و باید خوشحال
هم باشند که آن‌ها در داخل کشور منتشر شوند. این وزارت‌‌خانه اگر ادعای
خدمت دارد باید اجازه فعالیت به هنرمندان بدهد و باز شدن فضای فرهنگی را
فدای دعواهای جناحی و بقای خود نکند. فضای جامعه به قدر کافی سیاست‌زده
هست.

هنرمند هم تا
وقتی طرف جناحی را بگیرد و به دل‌بخواه آنان اثر تولید کند از آن سمت حمایت
می‌شود اما اگر بخواهد فارغ از این مرزبندی‌ها نگاه منتقدانه خود را داشته
باشد این عبارت را می‌شنود که «شعرتو بنویس، چرا درباره سیاست که
سررشته‌ای ازش نداری اظهارنظر می‌کنی؟»‌ دقت کنید کلمه «سیاست» در این جمله
تمام معضلات موجود جامعه از آلودگی هوا و محیط زیست، تا مثلا حقوق‌های
نجومی را شامل می‌شود. یعنی اگر از هنرمند از هر چیزی که به نفع جناح و
دسته‌ای نباشد انتقاد کند به سررشته نداشتن متهم می‌شود. انگار ناسلامتی
همه متولیان در این مملکت بنا به سررشته و دانش آکادمیک خود سر پست‌هاشان
نشسته‌اند که این وسط فقط هنرمند حق ندارد قبل از گرفتن دکترای علوم سیاسی
از موضوعی انتقاد کند. برای دانستن اینکه مثلا تهران با این شرایط نابسامان
ساخت و ساز و خشکیدن آب‌های زیرزمینی و آلودگی‌های مختلف حالت یک بمب
ساعتی روی گسل را دارد که دیگر لازم نیست کسی پروفسور شهرسازی باشد! هنرمند
لااقل از فلان کشتی‌گیر شورای شهر که آگاه‌تر است! ما بخواهیم و نخواهیم
نسلی سیاست‌زده‌ایم. خودتان ببینید حتا در همین هم گفتگو چقدر به شعر و
ترانه و چقدر به این مسائل پرداختیم.

از اتفاقات ناگوار آخرین
روزهای سال گذشته درگذشت افشین یداللهی بود. شما به همراه ایشان و چند
ترانه‌سرای دیگر از پایه‎گذاران «خانه ترانه» به عنوان اولین تشکل
ترانه‌سرایان در تاریخ موسیقی و ترانه بودید. برگزاری آن جلسات با درگذشت
زنده‌یاد یداللهی ادامه پیدا خواهد کرد؟ انگار شما پیشنهاد اهدای جایزه‌ای
به نام ایشان را داده بودید.

بله. به نظر من این بهترین راه
برای زنده نگه داشتن و یاد و خاطره دوست درگذشته‌ام افشین یداللهی‌ست. یعنی
اهدای سالانه‌ جایزه‌ای با نام او به ترانه‌سرایان نوپا و مستعد. درباره
جلسات «خانه ترانه» که از آن با عنوان «تشکل ترانه‌سرایان» یاد کردید باید
بگویم آنچه قرار بود در سال ۷۹ تشکل و صنف ترانه‌سرایان باشد و بتواند در
مقابل ممیزی اعمال شده از طرف ارشاد از آثار ترانه‌سرایان دفاع کند و با
همین پشتوانه نام «خانه ترانه» را هم بر خود داشته باشد به دلایل مختلف
هرگز مجال ثبت و رسمیت نیافت و به جلسات هفتگی ترانه‌خوانی تنزل پیدا کرد.
پس «تشکلی»- آنچنان که در پرسش شما بود – شکل نگرفت که حالا نگران ادامه
نیافتنش باشیم.

اما در
مورد جلساتِ ترانه‎خوانی‌ای که نام عاریه «خانه ترانه» همچنان بر آن ماند و
به همت و با زحمات چندین ساله افشین یداللهی عزیز دوام یافت و به محفلِ
خوبی برای معرفی بخشی از کارورزان و گردآمدن علاقه‌مندان ترانه بدل شد باید
بگویم که به شخصه امیدوارم با همتِ همان دوستانی که در این سال‌ها برای
اداره آن در کنار افشین بودند ادامه پیدا کند اما همچنان تاکید می‌کنم که
کلمه «خانه» در عنوان آن نباید باعث شود این جلسات را جلساتِ صنف
ترانه‌سرایان و نماینده آن‌ها به حساب بیاوریم. وجود جلسات ترانه‌خوانی از
این دست را به نفع رشد ترانه‌ می‌دانم و برای گرداندگانش آرزوی موفقیت
دارم. از نبود شدن افشین یداللهی غمگینم و جایش برای همیشه برایم خالی
خواهد ماند.

به‌عنوان سوال آخر اوضاع ترانه موسیقی باکلام و آینده کاری خود در ایران را چگونه می‌بینید؟

اگر
منظورتان از شرایط این موسیقی رسمی‌ست که از فیلتر دفتر موسیقی می‌گذرد
باید بگویم مثل همیشه تاسف‌آور است. این موسیقی گلخانه‌ای مرزبندی شده در
چهارچوب‌ها که از کلمه کلمه متنش، تا نت به نت آهنگ و نام و حتا عکس
خواننده‌اش باید از هزار فیلتر بگذرد در در تمام بخش‌ها به قهقرا افتاده.
این را در مورد اکثریت کارها می‌گویم وگرنه هر سال کارهای انگشت‌شماری هم
منتشر می‌شوند که حرفی برای گفتن دارند. کلیتِ این باتلاق محلِ جولان
میان‌مایه‌گان است.


سری‌دوزهایی که مثلا در بخش ترانه با کمترین استعداد و سوادی و بعد سال‌ها
کار حتا نه توانسته‌اند از دایره ترانه دهه پنجاه پا بیرون بگذارند و نه
حتا از آثار گذشته خود قدمی فراتر رفته‌اند. پس و پیش‌کنندگان کلمات با
داعیه مضحکِ سبک‌داری که مثل موش‌های آلوده به طاعون خود را در مخاطبان
نگون‌بختی که از بدِ حادثه پایشان به محضرشان باز شده، منتشر می‌کنند و از
آن‌جایی که شبیه‌سازی‌شان به کمترین درجه از استعداد و آگاهی نیاز دارد
خیلی زود توسط علاقه‌مندان نوپای ترانه تکرار می‌شوند و به شما قول می‌دهم
اگر اوضاع به همین روال پیش برود یک دهه بعد بسیاری از این که «ترانه‌سرا»
نامیده شوند اکراه خواهند داشت. در آبگیری که راهِ آبریزش سد و به مرداب
شبیه شده تنها پشه‌ها می‌توانن جولان بدهند.


این همه هم دستپخت متولیان فرهنگی ازجمله «دفتر موسیقی»‌ست که با ممنوع
کردن بخشی از بااستعدادترین کارورزان ترانه و موسیقی و خوانندگی و منزوی
کردن عده‌ای و فراری دادن عده‌ای دیگر فضا را برای مانور بی‌استعدادها
فراهم کرد. کسانی که در این چند ساله از لحاظ تعداد کارهای اجرا شده هر سال
رکورد خود را می‌شکنند اما در ترانه‌های منتشر شده این دَه ساله‌شان یک
سطر – تاکید می‌کنم – حتا یک سطر نوآورانه وجود ندارد. گود ترانه حالا لانه
این دسته است و ترانه پیشروی واقعی را باید در صفحات اجتماعی و وبلاگ‌ها و
موسیقی زیرزمینی جستجو کرد که اگرچه کمتر به گوش و هوش مخاطب می‌رسد اما
به زیباترین و نوآورانه‌ترین شکل مشغول آفرینشگری‌ست. من هم هیچ وقت آینده
روشنی پیش روی خودم نداشته‌ام به شکلی مستقل در تمام این دوره‌ها سعی
کرده‌ام نگاه خود را داشته باشم و با عینک خودم به جریانات جامعه‌ و کشورم
نگاه کنم. نه به عضویت در خانه موسیقی تن داده‌ام، نه عضو «کانون
نویسندگان» بوده‌ام، نه به دسته‌جات نیمه‌دولتی ادبیات پیوسته‌ام چون فکر
می‌کنم زیر مجموعه هر کدام از این دسته‌جات شدن استقلال مرا زیر سوال خواهد
برد.

موضوع این است
که حالا دیگر مسئله مجاز، یا غیرمجاز بودن در میان نیست، تمام این جریانات
دست به دست هم داده‌اند تا بستن راه انتشار آثار و هر فعالیتی مرا از این
کشور بیرون کنند اما به شخصه قصد رفتن ندارم و نمی‌روم. در خارج از ایران
نمی‌توانم کار کنم. با وجود شایعات و داستان‌های عجیب و غریبی که در این
یکی دو سال برایم ساخته شده ذره‌ای از باورم به کارم و هدفم کم نشده. همیشه
خود را به عنوان نویسنده‌ای مستقل، که نان هیچ جناحی را نخورده است موظف
به بیان کاستی‌ها و بازتاب درستی‌ها در آثارم دانسته‌ام‌. این استقلال حتا
گاهی نویسنده را رو رو در روی مخاطبش قرار می‌دهد ولی همرنگ شدن با توده
ناآگاه، از مغضوب آن‌ها شدن برای من آزار دهنده‌تر است. حالا هم به همین
کار مشغولم. می‌دانم که مستقل بودن در اینجا دشوار است اما من مخاطبانی
دارم که نگاهشان به من است و باورم دارند و نباید باورشان را فدای مناسبات و
منفعت روزمره کنم.

در
این مدت انواع و اقسام توهین‌ها و افتراها را تحمل کردم. شایعات شاخدار
عجیب و غریب و بی‌شرمانه‌ای برایم ساخته‌اند که از شنیدنش مغز آدم سوت
می‌کشد. شایعاتی که به شکلی جالب و سازماندهی شده از وبلاگ و پیج
اینستاگرام به سایت‌ها و روزنامه‌ها هم راه پیدا کرده‌. یعنی تمام این تشکل
شایعه‌ساز به هم مرتبط‌اند و عجیب نیست که فحش‌های فلان برنامه سلطنتی از
بهمان سایتِ ظاهرن متعلق به جناح تندرو سر درمیاورد. همه در اشاعه شایعه و
ناسزا با هم کورس گذاشته‌اند چراکه من به تمامشان نقد داشته‌ام. از پیج‌
متصدیان گورستان‌ خاک گرفته تاریخ که همچنان به افتخارات قرون گذشته
می‌نازند گرفته، تا فلان عامل دولتیِ فرنگنشین که خوش دارد نقش دزدگیر را
برای هنرمندان مستقل بازی کند و آن‌قدر بی‌سواد و صلاحیت است که پاسخ دادن
به مهملاتش درباره ترجمه‌ در شانِ من نیست، یا آنان که انقلاب و جنگ و
مملکت را ملک دربستِ خود می‌دانند.

جزییاتی
از ارتباط پیج‌ها و کانال‌های شایعه‌ساز داخلی و خارجی با همین سایت‌ها
وجود دارد که می‌تواند چهره واقعی‌شان را به مخاطب بشناساند. آینده کاری
نامشخص تمام عمر با من بوده. به اندازه کافی توهین و تحقیر دیده‌ام. این جو
شایعه و افترا را تحمل می‌کنم، کاری یدی می‌کنم، اما سرم پیش هیچ کس خم
نشده و نخواهد شد. شعرهایم روزی شرایط سخت این سال‌های مرا شهادت خواهند
داد.

یعنی منتظر شنیدن و خواندن آثار تازه شما باشیم؟

این
را البته باید از اداره ارشاد و وزیر تازه‌اش بپرسید. توپ الان در زمین
آن‌هاست. چند مجموعه نوشتاری و صوتی من مدتی‌ست توسط ناشر به وزارت ارشاد
سپرده شده و باید ببینیم بالاخره این طلسمِ چند ساله شکسته می‌شود، یا نه
ولی قطعا منتظر شنیده شدنشان باشید. من بیشتر از این برای گرفتن حق خودم با
کسی چانه نمی‌زنم. اگر همچنان این تزلزل در ارشاد ادامه داشته باشد از
راه‌های دیگر در این مورد اقدام خواهم کرد. سال‌ها صبر و سکوت کرده‌ام اما
دیگر در این‌باره سکوت نخواهم کرد.


منبع: برترینها

جنایتکار افغانی که بعد تجاوز و قتل دختر۲۳ساله، سرانجام دستگیر شد

ایران نوشت: بیست و هفتم اردیبهشت سال ۹۰ با پیدا شدن جسد دختر ۲۳ ساله‌ای به‌نام «آرزو» در یکی از باغ‌های دماوند، باز پرس کشیک قتل و تیم جنایی در محل جنایت حضور یافته و به تحقیق پرداختند تا اینکه روشن شد سرایدار باغ به‌نام «غلام» (۲۵ ساله) با دختر جوان رابطه داشته که پس‌از جنایت متواری شده است.

 یکی از همسایه‌ها به مأموران گفت: «من چندین بار دختر جوان – مقتول- را دیده بودم که به این باغ رفت و آمد داشت. کارآگاهان در جست‌وجوی قاتل بودند که پی بردند غلام از ایران گریخته و به افغانستان رفته است.
بازگشت عامل قتل

۳ سال از وقوع جنایت گذشته بود که غلام با گذرنامه جعلی و تغییر نام واقعی‌اش به ایران بازگشت اما در تهران شناسایی و دستگیر شد. او در نخستین بازجویی‌ها منکر قتل آرزو شد اما پس از چند مرحله تحقیق لب به سخن گشود.

سپس غلام به اتهام قتل روانه زندان شد تا اینکه صبح دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری که به‌ریاست قاضی‌زالی و با حضور قاضی دکتر اسلامی – مستشار- تشکیل جلسه داده بود تحت محاکمه قرار گرفت.

ابتدای جلسه، نماینده و دادستان کیفر خواست علیه متهم را خواند و او را به اتهام قتل، تعرض و آدم ربایی مجرم شناخت. بعد هم از قضات برای عامل قتل درخواست اشد مجازات داد. آنگاه اولیای دم (پدر و مادر مقتول) خواستار قصاص برای قاتل دخترشان شدند. سپس متهم پای میز محاکمه ایستاد تا از خود دفاع کند. جوان افغان ابتدا اتهاماتش را نپذیرفت و گفت: من قاتل نیستم و هرگز این دختر را نمی‌شناختم.

تا اینکه رئیس محکمه از او پرسید چرا پس از وقوع قتل فرار کردی و از ایران خارج شدی؟ او در پاسخ گفت: مادرم بیمار بود رفتم او را ببینم. رئیس دادگاه  پرسید چرا گذرنامه و هویت خود را جعل کرده بودی؟ متهم که دیگر پاسخی نداشت به ناچار جزئیات قتل را تشریح کرد.

قضات نیز پس از پایان جلسه وارد شور شدند تا رأی خود را درباره این جوان صادر کنند.
 


منبع: الف

جزئیات برگزاری آزمون کارشناسی ارشد امروز اعلام می‌شود

اطلاعیه سازمان سنجش درباره تاریخ، محل رفع نقص کارت و برگزاری آزمون ورودی دوره‌های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۹۶ امروز بر روی سایت سازمان سنجش قرار می‌گیرد.

به گزارش فارس، اطلاعیه سازمان سنجش درباره تاریخ، محل رفع نقص کارت و برگزاری آزمون ورودی دوره‌های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۹۶ امروز بر روی سایت این سازمان به نشانی اینترنتی www.sanjesh.org قرار می‌گیرد.

این اطلاعیه امروز و دوشنبه ۴ اردیبهشت در نشریه پیک سنجش منتشر می‌شود.

از تعداد ۸۷۸ هزار و ۳۸۸ داوطلب ثبت‌نام کننده برای شرکت در آزمون کارشناسی ارشد، تعداد ۷۱ هزار و ۷۷۴ داوطلب علاوه بر انتخاب کدرشته امتحانی اول، علاقمندی خود را برای انتخاب کدرشته امتحانی دوم نیز اعلام کردند،‌ با توجه به اینکه آزمون هر یک از کدرشته‌های امتحانی به طور جداگانه برگزار می‌شود بنابراین هر داوطلب باید پرینت کارت آزمون همان کد رشته را دریافت کند لذا با توجه به تعداد علاقمندان به کدرشته امتحانی دوم یعنی ۷۱ هزار و ۷۷۴ داوطلب و آمار کل ثبت‌نام کنندگان یعنی ۸۷۸ هزار  ۳۸۸ داوطلب، تعداد ۹۵۰ هزار و ۱۶۲ کارت آزمون صادر شده و آزمون برای این تعداد داوطلب برگزار می‌شود.

کارت شرکت در آزمون برای تمام داوطلبان در روز دوشنبه ۴ اردیبهشت بر روی سایت سازمان سنجش قرار می‌گیرد.


منبع: الف

محاکمه مردی که به خاطرعضویت همسرش در شبکه های مجازی او را کشت

ایران نوشت: مرد عصبانی که از علاقه شدید همسرش به شبکه‌های مجازی به خشم آمده بود و در غیاب فرزندانش، او را با ضربه‌های چاقو به قتل رسانده بود، در حالی پای میز محاکمه می‌رود که پسرانش از قصاص پدرشان گذشت کرده‌اند.

 اوایل دی ۹۴ پسر جوانی با مأموران کلانتری رسالت تماس گرفت و وحشتزده از قتل مادرش خبر داد: «من و برادرم امروز در خانه نبودیم اما وقتی برگشتیم، با جنازه خونین مادرمان در تختخواب روبه‌رو شدیم.»

مأموران پلیس پس از این تماس، با حضور در محل جنایت، دریافتند هیچ گونه آثار شکستگی روی قفل درها نیست و از خانه مقتول نیز سرقتی صورت نگرفته است.

پزشکی قانونی حاضر در صحنه جنایت نیز اعلام کرد مقتول هنگام قتل هیچ مقاومتی از خود نشان نداده است. بدین ترتیب فرضیه کشته شدن او از سوی یک آشنا قوت گرفت.

از آنجا که این زن با ۱۷ ضربه کارد از پا درآمده بود، تیم جنایی مطمئن شدند قاتل کینه عمیقی از قربانی داشته است. در حالی که تحقیقات ویژه جنایی ادامه داشت، کارآگاهان به همسر مقتول مظنون شده و او را تحت بازجویی قرار دادند اما او با اظهار بی‌اطلاعی از قتل همسرش، ادعا کرد زمانی که برای خرید از خانه خارج شده بود، همسرش به قتل رسیده است.

کارآگاهان که به دنبال سرنخی برای افشای جنایت بودند، وقتی پی بردند تلفن همراه مقتول از دو روز قبل از قتل در اختیار شوهرش بوده، بار دیگر تنها مظنون پرونده را تحت بازجویی قرار دادند.

  این بار «جهان» [۵۰ ساله] لب به اعتراف گشود و گفت: «همسرم در طول ۲۵ سال زندگی مشترک‌مان اهل زندگی و آرام و مطیع بود، اما از وقتی به تلگرام و شبکه‌های اجتماعی وابسته شد، متوجه تغییر رفتارش شدم. او دائم سرگرم بازی و کار با گوشی تلفنش بود و دیگر توجهی به من و فرزندان‌مان نداشت. بارها بر سر این موضوع جر و بحث کردیم اما فایده‌ای نداشت، به طوری که یک روز به او مشکوک شدم و از پسرم خواستم تلفن همراه مادرش را بررسی کند. او نیز همان روز گفت «بابا، بهتر است هر چه زودتر مادرمان را طلاق بدهی.» با شنیدن این حرف، مطمئن شدم او با پیامک و تلگرام با کسی ارتباط پنهانی دارد. بنابراین با عصبانیت تلفن همراهش را گرفتم تا زندگی‌ام را نجات دهم. دو روز بعد وقتی با هم در خانه تنها بودیم، از او خواستم به رابطه پنهانی‌اش اعتراف کند اما همسرم عصبانی شد و منکر چنین اتهامی شد. او که ادعا می‌کرد مورد بی‌احترامی و تهمت قرار گرفته، مرا تهدید به طلاق کرد. از آنجا که در سال‌های طولانی زندگی مشترک‌مان هیچ گاه روبه‌رویم قرار نگرفته بود، مطمئن شدم  تلگرام باعث بی‌پروایی‌اش شده و زندگی‌ام در حال نابودی است. به همین خاطر چاقویی برداشتم و او را به قتل رساندم. بعد هم با صحنه‌سازی، از خانه خارج شدم.
از سوی دیگر، فرزندان و پدر و مادر مقتول نیز در تحقیقات ضمن رد اظهارات عامل جنایت، او را گرفتار توهم دانسته و مقتول را زنی پاک و خانه‌دار معرفی کردند. آنها در عین حال تأکید کردند مقتول، قربانی سوء ظن شده است.

بدین ترتیب اظهارات «جهان» بی‌اساس و دروغ از آب درآمد. پس از بازسازی صحنه جنایت، متهم با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست در اختیار هیأت قضایی شعبه اول دادگاه کیفری (۱) کرج به ریاست قاضی «هدایت رنجبر» قرار گرفت. به دستور رئیس دادگاه عالی جنایی کرج، متهم برای بررسی وضعیت روحی هنگام ارتکاب قتل به پزشکی قانونی معرفی شد.

کمیسیون پزشکی قانونی هم اعلام کرد وی در زمان قتل همسرش دارای جنون از نوع اختلال دوقطبی بوده که می‌تواند اراده‌اش را سلب کند. کمیسیون تجدید نظر پزشکی قانونی نیز اعلام کرد ضروری است وی در یک بیمارستان روانپزشکی بستری شود. پس از بررسی‌های بالینی، نظر قطعی به جنون ادواری‌اش اعلام شد. با وجود این، پزشکی قانونی اظهار کرد: هرچند علائم جنون در عامل جنایت مشاهده می‌شود اما به نظر می‌رسد او هنگام جنایت تحت تأثیر جنون نبوده است، زیرا در تمام مراحل تحقیقات مقدماتی، جزئیات قتل را تشریح و بازسازی کرده و حتی پس از کشتن همسرش، با صحنه‌سازی از خانه خارج و از ماجرا اظهار بی‌اطلاعی کرده است.

پس از اعلام نظریه پزشکی قانونی، فرزندان مقتول به دادگاه مراجعه کرده و با اعلام رضایت بی‌قید و شرط، از مجازات پدرشان صرفنظر کرده و او را بخشیدند. با وجود این، پدر و مادر مقتول خواستار مجازات دامادشان شدند و نماینده دادستان کرج نیز در دفاع از کیفرخواست، مجازات قانونی متهم را خواست. قرار است بزودی این مرد از سوی سه قاضی شعبه اول دادگاه کیفری (۱) کرج محاکمه شود.
 


منبع: الف

وقوع سیل در ۸ استان کشور/ امدادرسانی به ۷۴۰۰ حادثه‌دیده/ افزایش شمار مفقودین

رئیس سازمان امداد و نجات با اشاره به وقوع سیل در ۸ استان کشور، گفت: ۲۸۴ واحد مسکونی تاکنون از آب تخلیه شده و ۴۴ خودرو از مسیل سیلاب رهاسازی شده است.

مرتضی سلیمی در گفت‌وگو با فارس، وقوع سیل طی ۳ روز گذشته در کشور تاکنون ۸ استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، قزوین، زنجان، لرستان و مازندران را درگیر کرده که نیروهای هلال‌احمر در ۹۱ شهر و روستا امدادرسانی به حادثه‌دیدگان را انجام داده‌اند.

وی با اشاره به اسکان اضطراری ۱۰۴۶ حادثه‌دیده افزود: ۷ هزار و ۴۰۰ نفر در این مدت امدادرسانی شده‌اند؛ ۴۰ نفر جان خود را از دست داده و ۶ نفر مفقود شده‌اند.

رئیس سازمان امداد و نجات از تخلیه ۲۸۴ واحد مسکونی از آب و رهاسازی ۴۴ خودرو از مسیر سیلاب خبر داد و اعلام کرد:‌ ۲۵۰۰ کیلوگرم اقلام امدادی طی ۱۵ سورتی پرواز به مناطق سیل‌زده منتقل شده است.

وی خاطر نشان کرد: تعداد زیادی چادر، پتو، موکت، کنسروجات، نان، آب، خرما و … میان حادثه‌دیدگان توزیع شده است و امدادرسانی در ۳ استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و مازندران ادامه دارد.


منبع: الف

سرقت خودروی شاسی بلند برای عروسی خاله

پسر جوان برای این‌که در جشن عروسی خاله‌اش خود را فردی پولدار نشان دهد، با ربودن زن جوان، خودروی شاسی بلند او را سرقت کرد. سارق جوان هنگام مزاحمت برای دختران دستگیر شد.

به گزارش جام‌جم، شامگاه ۲۱ فروردین امسال، زنی جوان با حضور در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران از مردی آدم‌ربا شکایت کرد.

شاکی به قاضی علی وسیله ایرد موسی گفت: بعد از خارج شدن از مطب پزشکی در تهرانپارس به سمت خودروی توسان خود رفتم. وقتی سوار ماشین شدم، مردی با چاقو سوار شد و تهدید کرد، جایم را با او عوض کنم. بعد هم پشت فرمان نشست و مرا با خودرو ربود. مرد آدم‌ربا مرا به مرگ تهدید می‌کرد. مرا به اطراف جاجرود برد. در آنجا گردنبند و دستبند طلایم را سرقت کرد و مرا از ماشین بیرون انداخت. متهم از صحنه سرقت و کتک زدن من عکس گرفت و تهدید کرد اگر از او شکایت کنم، این عکس را در تلگرام منتشر کرده و مرا به دردسر می‌اندازد.

همزمان با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات برای دستگیری آدم‌ربای سارق در دستور کار ماموران اداره پنجم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. ماموران مشخصات خودروی سرقتی و تصویر چهره‌نگاری شده متهم فراری را در اختیار گشت‌های انتظامی قرار دادند و جست‌وجو برای شناسایی و بازداشت او آغاز شد.

جست‌وجو‌ها دراین باره ادامه داشت تا این‌که ماموران شامگاه ۲۶ فروردین امسال هنگام گشتزنی در محله سعادت‌آباد متوجه دو سرنشین خودروی توسان شدند که مزاحم سرنشینان خودروی پژو ۲۰۶ شده بودند.

ماموران با اخطار به راننده مزاحم از او خواستند خودرو را متوقف کند که او توجهی به اخطارهای پلیسی نکرد و به فرارش ادامه داد. ماموران به تعقیب خودرو پرداختند و سرانجام آن را متوقف کردند. با دستگیری دو سرنشین خودرو، آنها اظهاراتی ضد و نقیض مطرح کردند تا این‌که ماموران با استعلام پلاک خودرو متوجه شدند این خودروسرقتی است.

متهمان برای تحقیقات به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران منتقل شدند. مرد آدم‌ربا به ربودن زن جوان و سرقت خودرویش اعتراف کرد و به افسر تحقیق گفت: اوایل اردیبهشت مراسم عروسی خاله‌ام است. دایی‌هایم مرا جدی نمی‌گرفتند. می‌خواستم به آنها نشان دهم آدم درستی هستم و خودروی مدل بالایی دارم و با آن به مراسم جشن ازدواج خاله‌ام بروم. شب سرقت در محله تهرانپارس متوجه زنی شدم که می‌خواست سوارخودروی توسان خود شود که همان موقع وسوسه شدم خودروی او را سرقت کنم. به همین خاطر با تهدید سوار خودرویش شده و آن را سرقت کردم. شب دستگیری‌ام نیز با دوستم مزاحم دو دختر شدیم که ماموران ما را دستگیر کردند.

دوستش هم مدعی شد، از سرقتی بودن خودرو اطلاعی نداشته است.

دو پسر جوان با قرار قانونی روانه بازداشتگاه پلیس آگاهی شدند.


منبع: الف

قتل آنلاین در شبکه فیسبوک / پلیس آمریکا به دنبال مظنون است

پلیس ایالت اوهایو آمریکا به دنبال مردی است که فیلمی از خود را در حال کشتن یک پیرمرد ۷۴ ساله، در شبکه فیسبوک منتشر کرده و مدعی است تعداد بیشتری را نیز به قتل رسانده است.

به گزارش مهر به نقل از بی بی سی، پلیس شهر «کلیولند» ایالت اوهایو در حالت آماده باش برای دستگیری مردی به نام «استیو استفنز» است که ویدئویی از خود را در حال به قتل رساندن پیرمردی ۷۴ ساله در شبکه اجتماعی فیسبوک منتشر کرده و در عین حال مدعی شده که در مجموع ۱۳ نفر را به ضرب گلوله از پای درآورده است.

به گفته پلیس اوهایو که در تمام سطح ایالت و حومه آن هشدار امنیتی اعلام کرده است، مرگ «رابرت گادوین» پیرمردی که در ویدئو نشان داده می شود، قابل تایید است حال آنکه شواهدی برای اثبات ادعای استفنز مبنی بر قتل بقیه افراد وجود ندارد.

فیسبوک به عنوان شبکه اجتماعی که ۱.۲ میلیارد کاربر در سراسر جهان دارد، اقدام استیفنز را محکوم کرده و می گوید اجازه پخش چنین محتویاتی را در این شبکه نخواهد داد.

البته این نخستین باری نیست که نمایش این قبیل محتویات ناخوشایند از راه فیسبوک به مردم عرضه می شود. در ماه ژانویه نیز چهار نفر تصویر حمله خود به نوجوانی معلول را در این شبکه اجتماعی منتشر کردند.


منبع: الف

نمره منفی باغ وحش‌های ایران

باغ وحش‌داری علمی است که در ایران به درستی اجرا نشده است و نتیجه آن ایجاد محیط‌های نامناسب برای نگهداری حیوانات است.

به گزارش تسنیم، باغ وحش‌داری علمی است که در ایران به درستی اجرا نشده است و نتیجه آن ایجاد محیط‌های نامناسب برای نگهداری حیوانات است. به اعتقاد کارشناسان، محیط‌هایی که در ایران به نام باغ وحش می‌شناسیم، حداقل استانداردهای لازم در زمینه نگهداری حیات وحش را ندارند و برای رسیدن به استانداردهای لازم نیز به نظر نمی‌رسد، تلاش خاصی انجام شود. نتیجه عدم رعایت استانداردها آن است که باغ‌وحش به جای آنکه محلی برای آموزش و حتی نگهداری از گونه‌های با ارزش باشد، به شکنجه‌گاهی تبدیل می‌شود که حتی به توسعه قاچاق حیات وحش هم دامن می‌زند. از نگاه کارشناسان، بخش اعظم باغ‌وحش‌های ایران، نمره قبولی دریافت نمی‌کنند اما سازمان حفاظت محیط‌زیست هم در برابر شرایط نامناسب باغ وحش‌ها، اقدام خاصی انجام نمی‌دهد.

بر اساس آمارها حدود ۷۰ مرکز نگهداری حیوانات، باغ پرندگان و باغ وحش در ۳۱ استان کشور وجود دارند. یعنی به طور میانگین در هر استان بیش از دو مرکز مربوط به نگهداری جانوران زنده وجود دارند؛ اما آیا در تمام مناطق جهان چنین وضعیتی مرسوم است؟ آقای شاهین سپنتا، دامپزشک و عضو انجمن حمایت از حقوق حیوانات اصفهان، در این رابطه  می‌گوید: معمولاً در دو تا سه شهر از کشورهای بزرگ دنیا باغ وحش وجود دارد. اینکه هر شهر و استانی در ایران یک یا دو باغ وحش ایجاد کند در هیچ جای دنیا مرسوم نیست. تمام شهرهای کوچک و بزرگ ایران باغ وحش دارند. حتی برخی از باغ وحش‌های کشور به دلیل آنچه عدم رعایت استانداردها اعلام شده است، مدتی تعطیل بوده‌اند اما سپنتا معتقد است که اساساً در ایران دانش فنی ایجاد باغ وحش را نداریم که بخواهیم بر اساس آن به رعایت استانداردها توجه کنیم.

وی بیان می‌کند: جانمایی بسیاری از باغ وحش‌های ایران درست انجام نشده است. نقشه‌ای که برای ایجاد بخشی از باغ وحش استفاده شده یا بدون در نظر گرفتن الگوهای متداول ترسیم شده یا اینکه با استانداردهای روز دنیا همخوانی ندارد. در واقع ایران دانش فنی و تکنولوژی ایجاد باغ وحش را در اختیار ندارد.

به اعتقاد این عضو انجمن حمایت از حیوانات اصفهان، اداره یک باغ وحش نیازمند کادری ورزیده است که روی تغذیه، بهداشت، اصلاح نژاد، رفتارشناسی حیوانات، بیولوژی حیات وحش و غیره تسلط کافی داشته باشند. در حالی که در ایران برای یک فرد آموزش ندیده حکم فعالیت در باغ وحش صادر می‌شود که این مسأله سبب ورود آسیب به حیوانات و مرگ آنها می‌شود. وی همچنین با اشاره به عدم استقرار دائم دامپزشک در باغ وحش‌ها، جیره‌نویسی ناقص برای حیات وحش را عاملی در راستای بحرانی شدن وضعیت باغ وحش‌های کشور معرفی می‌کند. اگرچه سپنتا معتقد است که استانداردهای لازم برای ایجاد باغ وحش‌ها در ایران رعایت نمی‌شود اما آقای علی تیموری، مدیر کل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید: استانداردهای لازم درباره باغ وحش‌ها روی سایت سازمان حفاظت محیط زیست قرار داده شده است. وی به این پرسش که چرا این استانداردها در باغ وحش‌های ایران به درستی اجرا نمی‌شوند، به بهانه اینکه خبرنگار ما را نمی‌شناسد و برای مصاحبه حتماً باید با روابط عمومی هماهنگ شود، پاسخ نمی‌دهد!

باغ وحش‌هایی که کارا نیستند

باغ وحش‌هایی که از نگاه دوستداران حیات وحش شکنجه‌گاه حیوانات است، کارکردهای دیگری در جهان دارد. سپنتا در این رابطه عنوان می‌کند: باغ وحش‌ها در دنیا بیشتر با هدف آموزش و انس مردم، دانش آموزان و دانشجویان با طبیعت و آموزش مباحث و مقوله‌های زیست شناختی و غیره در دنیا احداث می‌شوند.

وی اضافه می‌کند: حتی گونه‌های در معرض خطر دنیا در باغ وحش‌ها نگهداری می‌شوند و جمعیت سر ریز آنها به طبیعت رها می‌شود. زیر از نظر علمی چنین امکانی وجود دارد اما در نیم قرن اخیر هر باغ وحشی که در کشور ما ایجاد شده، در نهایت به ورشکستگی و از کار افتادگی منجر و به پروژه‌های شکست خورده تبدیل شده است.

این دامپزشک ادامه می‌دهد: در ایران به جای آنکه جمعیت مازاد باغ وحش به طبیعت منتقل شود و باغ وحش‌داری به طبیعت خدمت کند، کفه ترازو به سمتی رفته که گونه‌های حیوانات قاچاق شده، برای باغ وحش‌ها خریداری و در نهایت با بدترین شرایط از آنها نگهداری می‌شود. حیوانات در باغ وحش‌ها دچار مرگ زودرس می‌شوند و صاحبان این اماکن، ناگزیرند تعداد دیگری حیوان خریداری کنند.

وی یادآور می‌شود: در باغ وحشی که حیوانات بیمار و افسرده در آن وجود دارند، کارکردهای تفریحی و آموزشی باغ وحش هم از دست می‌رود زیرا مردم با صحنه‌هایی مواجه می‌شوند که روز خانواده را خراب می‌کند.

به اعتقاد این عضو انجمن حمایت از حقوق حیوانات اصفهان، هیچ یک از باغ‌وحش‌های ایران استاندارد نبوده و در بهترین شرایط فقط برای ۱۰ تا ۱۵ نفر شغل ایجاد می‌کنند. درآمدهای حاصل از فروش بلیت باغ وحش‌ها هم کفاف هزینه‌های سرسام‌آور آنها را نمی‌دهد.

استانداردهای متنوع برای باغ وحش‌ها

آقای اصغر محمدی فاضل، عضو هیأت علمی دانشکده محیط زیست، که تقریباً تمام باغ وحش‌های ایران را بازدید کرده نسبت به شاهین سپنتا نگاه مثبت‌تری به وضعیت استاندارد باغ وحش‌ها دارد. وی که زمانی معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست هم بوده، معتقد است که باغ وحش تهران اندکی به استانداردهای بین‌المللی نزدیک است اما هنوز هم ایراداتی دارد که باید رفع شود.

محمدی فاضل می‌گوید: برخی استانداردهای پذیرفته شده برای باغ وحش‌ها جهانی نیست. اتحادیه باغ وحش‌های اروپا، اتحادیه باغ وحش‌های آسیا و اقیانوسیه، انجمن بوم‌شناسی استرالیا یا انجمن حیات وحش آمریکا بعضاً استانداردهای متنوعی را برای استقرار باغ وحش‌ها معرفی می‌کنند اما باید به این نکته دقت داشت که باغ وحش تقاطع بین موجودات زنده، محل استقرار و تأسیس باغ وحش و مردمی است که قرار است از آنجا استفاده کنند. ضمناً یک ضلع مهم علمی، فنی و تخصصی محیط‌زیستی نیز در باغ وحش‌ها وجود دارد.

وی اضافه می‌کند: در موضوع تأسیس باغ وحش‌ها، سازمان حفاظت محیط زیست باید تمام مؤلفه‌ها را مورد توجه قرار دهد. بهترین استانداردی که می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد، استانداردهایی‌اند که به صورت بومی شده و تخصصی‌اند. محمدی فاضل تأکید می‌کند: باغ وحش یکی از حلقه‌های زنجیره حفاظت است. باغ وحش را نمی‌توان از حلقه حفاظت حذف کنیم. باید بپذیریم که در چند ده و چند صد ساله گذشته، باغ وحش‌ها در فرایندهای حفاظت علمی، تخصصی و مطالعاتی برای خودشان نقش‌هایی را ایفا کرده‌اند. 

وی ادامه می‌دهد: گاهی در ایران الگوهای ایجاد باغ وحش از یک منطقه سردسیر گرفته شده و این الگو در وسط یکی از شهرهای کوچک ایران که از نظر اقلیم، فرهنگ و غیره هیچ شباهتی به مبدأ الگوبرداری ندارند، استفاده می‌شود. در حالی که باید در موضوع ایجاد باغ وحش، با یک استاندارد مطلوب و منطقی وارد عمل شویم. این استاد دانشگاه نیز مشابه سپنتا به تعداد زیاد باغ وحش‌های ایران انتقاد کرده و می‌گوید: من یک نقد شخصی هم به باغ وحش دارم و همیشه به این نکته توجه داشته‌ام. هیچ لزومی ندارد که در تمام شهرها و استان‌های ما یک باغ‌وحش وجود داشته باشد تا مردم با فاصله پنج تا ۱۰ دقیقه‌ای به باغ وحش برسند. ما می‌توانیم در مناطق خاصی در کشور باغ وحش‌های استاندارد خاص داشته باشیم که توجیه فنی، زیست‌محیطی و اقتصادی داشته باشند زیرا باغ وحش باید مدل اقتصادی داشته باشد و خود را اداره کند.


منبع: الف

دانلود CyberLink PowerDirector برای اندروید/قدرتمندترین ویرایشگر ویدئو برای گوشی

باشگاه خبرنگاران جوان؛ شرکت سایبر لینک پس از حضور موفق خود در بازار نرم افزار سیستم عامل ویندوز، اکنون محصولات پر طرفدار خود مانند powerdvd و PowerDirector را برای سیستم عامل اندروید نیز عرضه کرده است.

بدون اغراق باید گفت این نرم افزار یکی از بهترین  و قدرتمندترین نرم افزارهای ویرایش فیلم است و  تمایز ویژه‌اش  نسبت به دیگر نرم افزارهای مشابه این است که حتی افراد مبتدی هم قادرند فیلم‌های زیبایی را با آن تدوین کنند.

این نرم افزار تنها ویرایشگری است که از فیلم‌های ۴k پشتیبانی می‌کند.

برخی از امکانات و قابلیت های برنامه CyberLink PowerDirector:

    انتخاب از میان ده ها افکت حرفه ای برای اعمال برروی ویدئوها
    امکان اضافه کردن عکس و آهنگ یه ویدئوهای خود
    در اختیار قرار دادن انواع ابزارهای حرفه ای در محیطی ساده
    امکان به اشتراک گذاری ویدئوهای خلق شده به روش های مختلف
    پشتیبانی از فرمت های صوتی WAV, MP3, MP4, M4A, AAC
    پشتیبانی از فرمت های تصویر JPEG, GIF, PNG, BMP, WebP
    پشتیبانی از فرمت های ویدئویی H.263 (.3GP, .MP4, .MKV), H.264 AVC (.3GP, .MP4, .MKV), MPEG-4 SP (.3GP, MP4, MKV), VP8 (.MKV)

تغییرات نسخه جدید:

    اضافه شدن استیکر های رایگان و غیر رایگان جدید
    اضافه شدن رنگ های پریست جدید
    اضافه شدن زبان پرتقالی و برزیلی
    بهبود عملکرد و بهینه سازی نرم افزار

این نرم افزار در گوگل پلی امتیاز خوب ۴٫۴ از ۵٫۰ را دریافت کرده است و تا کنون حدود ۵۰ میلیون بار دانلود شده است.
 
برای دریافت اینجا را کلیک کنید


منبع: الف

رفیعی بی‌خیال اروپا شد؟!

بازیکن تکنیکی پرسپولیس می‌خواهد ترانسفر شود.

به گزارش خبرآنلاین؛ سروش رفیعی هنوز به پرسپولیسی ها برای تمدید قرارداد پاسخ نهایی نداده و در همین حال شنیده می شود او با پیشنهادی از قطر روبرو شده است. انتقال به این کشور برای رفیعی پر سود خواهد بود به همین دلیل شنیده می شود عزم خود را برای انتقال به قطر جزم کرده است. رفیعی حتی در این باره با یکی دو بازیکن تیم ملی هم حرف زده و گویا تصمیمش این است که راهی لیگ ستارگان قطر شود.


منبع: الف

اولین واکنش کاپیتان پرسپولیس به قهرمانی قرمزها

سیدجلال حسینی می‌گوید قهرمانی پرسپولیس خیلی برای او خوب بوده است.

سیدجلال حسینی بدون شک این فصل یکی از مهم‌ترین عناصر قهرمانی پرسپولیس بوده است. حسینی ابتدای فصل توسط برانکو جذب شد تا خلاء دفاعی فصل گذشته تیم را برطرف کند. او دوباره بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را به دست بست و حالا هم روز چهارشنبه باید جام قهرمانی را بالای سر ببرد. سیدجلال درباره این قهرمانی به روزنامه پیروزی چاپ امروز گفته: ‹‹ این پنجمین قهرمانی‌ام بود و خیلی چسبید. ›› کاپیتان پرسپولیس پیش از این قهرمانی با سایپا و سپاهان هم قهرمان لیگ شده بود.


منبع: الف

واکنش امید ابراهیمی به یک جنجال؛ حنیف شرافتش را نفروخته!

عمران زاده با یک پنالتی و بعد اخراج در مقابل استقلال، جنجال‌ساز شد.

به گزارش خبرآنلاین؛ حنیف به خاطر اتفاقات بازی استقلال همچنان تحت فشار است و ترجیح می دهد سکوت کند. در همین حال امید ابراهیمی به دفاع از این بازیکن می پردازد و می گوید حرف هایی که درباره اش می زنند درست نیست.
ابراهیمی امروز در این باره به خبرورزشی گفته: «حنیف یک بازیکن با غیرت است. من فکر می کنم او اینقدر با شرافت هست که از این کارها نکند. حنیف شرافتش را نمی فروشد. اعتبار و آبرویش را نمی فروشد. اشتباه حنیف در بازی قطعا سهوی بوده است.»


منبع: الف