دختر دانشجو: پدرم بعد از کتک مفصلی که به مادرم زد، او را از بالکن به حیاط پرت کرد

ایران نوشت: ظهر ۲۱ فروردین امسال و درپی تماس مأموران انتظامی مستقردر بیمارستان لقمان از مرگ زن ۵٠ ساله‌ای خبردادند.

بدین ترتیب تحقیقات جنایی آغاز و مشخص شد دوم فروردین امسال زن جوان بر اثر سقوط از طبقه دوم به بیمارستان منتقل شده و پس از چند روز جدال با مرگ سرانجام تسلیم سرنوشت شوم شد. بدین‌ترتیب دستور بازداشت مرد میانسال صادر شد اما او قبل از دستگیری به کلانتری رفت و خودش را معرفی کرد.

وی دیروز پس از انتقال به دادسرای جنایی تهران از سوی بازپرس تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: «من هیچ نقشی درقتل همسرم نداشته‌ام. قبل از عید با همسرم برای خرید لباس عید بیرون رفته بودیم که او می‌خواست مانتو بخرد اما من مخالفت کردم. چرا که یک کارگر هستم و وضع مالی‌ام خوب نیست و توانایی خرید زیادی نداشتم. برای همین به همسرم گفتم از خرید مانتو منصرف شود که او ناراحت شد و قهرکرد و به خانه برگشتیم. دوم فروردین بود که دیدم همسرم به اتاق رفت و در را قفل کرد. در اتاق از چوب نازکی درست شده به همین خاطر درحالی که بشدت نگران شده بودم چند باری در را هل دادم که در شکست و وارد اتاق شدم. وقتی پرده بالکن را کنار زدم متوجه شدم همسرم خودش را از بالکن به پایین انداخته است.»

ازسوی دیگر دختر دانشجوی این زن و شوهر که تنها شاهد ماجرا بود، با اظهاراتی متفاوت، رسیدگی به پرونده را وارد مرحله تازه‌ای کرد.

او به بازپرس جنایی گفت: «مادرم به خاطر من و برادرم طلاق نگرفت پدرمان همیشه ما را کتک می‌زد ولی مادرم می‌گفت به خاطر شماها طلاق نمی‌گیرم. بیش از ۲۰ سال مادرمان سختی کشید و حرفی نزد. روز حادثه از صبح پدرم دعوا راه انداخته بود و بعدهم از خانه بیرون رفت. چند ساعت بعد که برگشت به مادرم گفت چرا خودت را گرفتی.باهمین حرف‌ها جنجال به پاکرد و مادرم را به باد کتک گرفت. طوری او را کتک زد که احساس کردم صدای خرد شدن دنده‌هایش را شنیدم. 

با دیدن این صحنه در دومین روزعید عصبی شدم و از اتاق بیرون رفتم. پدرم هم به دنبال من از اتاق بیرون آمد. مادرم درد می‌کشید و برای اینکه پدرم دوباره او را کتک نزند در اتاق را قفل کرد. زمانی که داخل اتاق بود از درد گریه می‌کرد. 

با این حال پدرم دوباره به طرف اتاق رفت و این‌بار با چند لگد در را شکست و وارد اتاق شد. مادرم در بالکن ایستاده بود که او به طرفش رفت و دستش را روی کمر مادرم گذاشت و او  را از طبقه دوم پایین انداخت. بعد رفت به پذیرایی و نشست تلویزیون نگاه کرد. به او گفتم او را کشتی، اما پدرم توجهی نکرد. سراسیمه به حیاط رفتم و با داد و بیداد از همسایه‌ها کمک خواستم و آنها با اورژانس تماس گرفتند. اگر حرف مرا باور ندارید از همسایه‌ها و برادرم بپرسید.»

به دنبال این اظهارت تکاندهنده، بازپرس جنایی دستور تحقیقات تخصصی درباره اظهارات دخترجوان و پدرش را صادرکرد.


منبع: عصرایران

بدن در مواجهه با هجوم آدرنالین

هجوم آدرنالین در حقیقت فعال سازی شدید سیستم عصبی در نتیجه ترشح هورمون آدرنالین از غدد آدرنال است.

برخی افراد هنگام هجوم
آدرنالین در بدن خود افزایش قدرت چشمگیر را تجربه می کنند که توانایی انجام
کارهایی شگفت انگیز مانند بلند کردن اجسام سنگین در موقعیت های خطرناک را به آنها
می دهد. ترشح قابل توجه آدرنالین را می توان به سادگی در باشگاه ورزشی نیز تجربه
کرد که به ناگاه در می یابید توانایی بلند کردن وزنه هایی سنگین‌تر از گذشته را
دارید. اما در شرایطی که ممکن است برخی از این نشانه ها را در یک رویداد ورزشی مهم
یا جلسه کاری بزرگ و یا هنگام مواجهه با خطر تجربه کنید، آیا به واقع می دانید
هجوم آدرنالین چیست؟

بدن در مواجهه با هجوم آدرنالین

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “ریدرز دایجست”، به گفته دکتر مارلا دیبلر، بنیانگذار و مدیر
مرکز سلامت عاطفی فیلادلفیا، هجوم آدرنالین در حقیقت فعال سازی شدید سیستم عصبی در
نتیجه ترشح هورمون آدرنالین از غدد آدرنال است. یک تهدید واقعی یا فرضی محرک هجوم
های آدرنالین می شود. البته همواره نباید با موقعیتی ترسناک مواجه باشیم تا هجوم
آدرنالین را تجربه کنیم و موضوعی استرس‌زا، هیجان انگیز، شگفت انگیز یا موارد دیگر
نیز می توانند محرک آن باشند.

هنگامی که با یک عامل استرس‌زا
مواجه می شویم، مغز ما موقعیت را ارزیابی می کند. اگر مغز عامل استرس‌زا را به
عنوان یک تهدید شناسایی کند، سیستم عصبی سمپاتیک را فعال می سازد. به عنوان مثال،
اگر هنگام پیاده روی در خیابان به ناگاه صدای واق واق بلند یک سگ به گوش ما برسد،
هیپوتالاموس، ناحیه ای کوچک در پایه مغز، زنگ هشداری را برای بدن به صدا در می
آورد. این زنگ هشدار غدد آدرنال که در بالای کلیه ها قرار دارند را تحریک می کند
تا ترشح مجموعه ای از هورمون ها مانند آدرنالین (به نام اپی نفرین نیز شناخته می
شود)، نورآدرنالین (به نام نوراپی نفرین نیز شناخته می شود) و کورتیزول را آغاز
کند. این هورمون ها شکل گیری آثاری در سراسر بدن از جمله مغز را موجب می شوند. به
این شرایط واکنش جنگ یا گریز گفته می شود که اساسا ذهن و بدن ما را برای مبارزه با
خطر یا گریز از آن آماده می کند.

همچنین، با ترشح مقدار زیاد
آدرنالین ممکن است کاهش درد موضعی را تجربه کنید. به عنوان مثال، اگر استخوانی در
بدن شما شکسته است، پیامدهای آن را بلافاصله احساس نمی کنید، چرا که بدن به واسطه
هجوم آدرنالین از شما در برابر درد محافظت می کند. ارتقا حواس نیز یک نشانه بزرگ
از هجوم آدرنالین است که به واسطه تقویت ناگهانی انرژی شکل می گیرد. ترشح گلوکز و
قند به صورت مستقیم در جریان خون توسط بدن موجب افزایش ناگهانی سطوح انرژی می شود.

هنگامی که تهدید از بین می
رود، بدن به عملکرد طبیعی خود باز می گردد. واکنش جنگ یا گریز به انجام کار خود
برای محافظت از ما ادامه خواهد داد، حتی اگر تهدیدی واقعی امنیت ما را در معرض خطر
قرار نداده باشد و تنها این گونه فرض شده باشد.

به دلیل این که ذهن و بدن ما
به هم پیوسته هستند، روشی که ذهن به ارزیابی و تفسیر موقعیت ها می پردازد نه تنها
بر افکار ما تاثیرگذار است، بلکه احساسات، رفتار و تجربیات جسمانی را نیز تحت
تاثیر قرار می دهد. از این رو، تمام تجربیاتی که داریم هم بر بدن و هم بر ذهن ما
تاثیرگذار هستند.


منبع: عصرایران

۷ نشانه خاموش که به نشت روده اشاره دارند!

آسیب دیواره روده و خروج ذرات غذایی بزرگتر از آن به نام سندرم روده نشت کننده شناخته می شود. ورود ذرات غذایی بزرگتر به جریان خون می تواند التهاب، نفخ، تغییرات در شرایط اجابت مزاج و خستگی را موجب شود.

روده انسان به طور طبیعی
متخلخل است و بر همین اساس است که بدن مواد مغذی را از طریق پوشش داخلی روده جذب
می کند. اما در صورت آسیب پوشش داخلی روده این امکان برای مولکول های بزرگتر که به
نام درشت مولکول یا ماکرومولکول شناخته می شوند، فراهم می شود تا از دستگاه گوارش
فرار کرده و وارد جریان خون شوند.

7 نشانه خاموش که به نشت روده اشاره دارند!

به گزارش گروه سلامت عصر ایران
به نقل از “ریدرز دایجست”، آسیب دیواره روده و خروج ذرات غذایی بزرگتر
از آن به نام سندرم روده نشت کننده شناخته می شود. ورود ذرات غذایی بزرگتر به
جریان خون می تواند التهاب، نفخ، تغییرات در شرایط اجابت مزاج و خستگی را موجب شود.
تشخیص سندرم روده نشت کننده می تواند دشوار باشد. در ادامه با برخی از نشانه های
بالقوه ابتلا به این شرایط بیشتر آشنا می شویم.

با حساسیت غذایی دست و پنجه
نرم می کنید

روده نشت کننده می تواند
محرک التهاب باشد، اما همچنین می تواند به واسطه التهاب در روده شکل بگیرد. حساسیت
های غذایی یکی از دلایل التهاب روده است. یکی از بهترین روش ها برای نزدیک‌تر شدن
به تشخیص بیماری حذف مواد غذایی است که بیشترین احتمال مشکل آفرینی را دارند. در
همین راستا، شش گزینه مورد توجه قرار می گیرند و از بیمار درخواست می شود دو تا سه
هفته از مصرف آنها پرهیز کند که شامل لبنیات، تخم مرغ، ذرت، گلوتن، مرکبات و سویا
می شوند.

با عدم تحمل گلوتن مواجه
هستید

در مورد نخست نیز به آن
اشاره شد، اما گلوتن یکی از مهم‌ترین محرک ها برای روده نشت کننده است و شایستگی
این را دارد به صورت جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد. اگر پس از مصرف نان، پاستا،
سریال، یا دیگر مواد غذایی حاوی گلوتن احساسی ناخوشایند در شما شکل می گیرد -
ناراحتی دستگاه گوارش، نفخ، بی حالی – بدن شما ممکن است از توانایی کافی برای گوارش
این پروتئین مشکل ساز برخوردار نباشد.

با درد مفاصل مواجه هستید

گاهی اوقات بیماران از یک
درد مفاصل کلی شکایت می کنند. پزشک آزمایشاتی را در راستای بررسی ابتلا به آرتریت
روماتوئید انجام می دهد و در صورت منفی بودن جواب ممکن است توجه پزشک به سمت روده
نشت کننده جلب شود. درد مفاصل می تواند از نشانه های سندرم روده نشت کننده باشد.
پژوهش ها نشان داده اند که این شرایط ممکن است ریشه در بیماری های خود ایمنی مانند
آرتریت روماتوئید داشته باشد.

با عملکرد ضعیف دستگاه گوارش
مواجه هستید

غذا می خورید و دچار نفخ می
شوید. یا ممکن است پس از مصرف مواد غذایی خاص نیاز فوری به استفاده از توالت را
احساس کنید. ایجاد تغییر در شرایط اجابت مزاج می تواند به شکل یبوست نیز شکل
بگیرد. همچنین، شما ممکن است از سوء هاضمه مزمن یا حالت تهوع رنج ببرید. این نشانه
ها ممکن است برای سال ها شکل بگیرند و از بین بروند. مشکل از آنجا ناشی می شود که
بیماران آنها را نادیده گرفته و یاد می گیرند که چگونه با آنها زندگی کنند.

با مشکلات پوستی مواجه هستید

در شرایطی که این پیوند
همچنان اندکی مبهم باقی مانده است، اما بنابر نتایج پژوهشی که در سال ۲۰۱۱ در
نشریه Gut Pathogens منتشر شد، امکان دارد روده نشت کننده یکی از دلایل ریشه ای پدیدار
شدن آکنه در برخی بیماران باشد. در حقیقت، بیماران مبتلا به آکنه به برخی شاخص های
التهابی روده نشت پذیر واکنش نشان می دهند. اگزما و سوریازیس از دیگر نشانه های
پوستی هستند.

با سطوح بالای قند خون مواجه
هستید

مطالعه انجام شده توسط
پژوهشگران سوئدی در سال ۲۰۱۷ نشان داد که روده نشت کننده می تواند موجب التهاب در
سراسر بدن شود و این شرایط می تواند مقاومت به انسولین را تحت تاثیر قرار دهد. از
آنجایی که انسولین برای مدیریت قند خون حیاتی است، مقاومت به انسولین می تواند به
افزایش قند خون منجر شود. این شرایط می تواند موجب انواع مختلف مشکلات سلامت شود.
قند خون افزایش یافته به همراه فشار خون بالا و تری گلیسیرید بالا می تواند در
نهایت افزایش خطر سندرم متابولیک، وضعیتی خطرناک که احتمال مواجهه با حمله قلبی،
سکته مغزی و دیابت را افزایش می دهد، را به همراه داشته باشد.

در شناسایی مشکل ناتوان
هستید

ممکن است به چند پزشک مراجعه
کرده باشید و درمان های مختلف کمکی به بهبود شرایط شما نکرده و همچنان با درد
مبارزه می کنید. بیماران ممکن است به پزشک خود مراجعه کنند و پس از انجام آزمایش
ها در راستای بررسی انواع مختلف بیماری ها به آنها گفته شود که جواب آزمایش ها
عادی هستند. در این زمان است که ابتلا به سندرم روده نشت کننده باید مورد توجه
قرار بگیرد.

آیا روده نشت کننده قابل
درمان است؟

پاسخ مثبت است. نخستین گام
حذف محرک بیماری است. سپس، بیماران مکمل گلوتامین دریافت می کنند. گلوتامین سوختی
برای سلول های پوشش دهنده روده است و به احیا سلول ها کمک می کند. بافت روده از
سرعت بالای بهبودی سود می برد. عامل کلیدی فراگیری چگونگی تامین نیازهای منحصر به
فرد بدن است.

از محرک های دیگر می توان به
قرص های مسکن مانند ایبوپروفن یا آسپرین و مصرف الکل اشاره کرد. زمان هایی که
احساس ناخوشی می کنید را ردیابی کرده و ببینید آیا می توانید الگویی مشخص را
شناسایی کنید. از این طریق می توانید به تشخیص سریع و حذف عوامل مشکل آفرین در مدت
زمانی کوتاه‌تر کمک کنید.


منبع: عصرایران

نام بانک بابک زنجانی در تاجیکستان تغییر کرد

با مجوز ریاست بانک ملی تاجیکستان، نام بانک بابک زنجانی تغییر کرد.

به گزارش تسنیم، مجموعه سهامی خصوصی بانک سرمایه‌گذاری “کانت” در تاجیکستان که به میلیاردر ایرانی بابک زنجانی منسوب و در ایران به اعدام محکوم شده است، نام خود را تغییر داد و اکنون این بانک «بانک آسیا» نام گرفت. بنابر اطلاعات دفتر مطبوعات بانک ملی تاجیکستان با مجوز ریاست بانک ملی تاجیکستان، به جمعیت سهامی پوشیده “بانک آسیا” برای انجام دادن عملیات بانکی با پول ملی و اسعار خارجی مجوز داده شد.

در بانک ملی تاجیکستان شرح دادند که در قرار ذکرشده تبدیل نام بانک «کانت» به «بانک آسیا» در نظر داشته شده، در جایاگاه ریاست بانک، ساختار و هیئت شخصی آن هیچ تغیری صورت نمی‌گیرد. قابل ذکر است که طی سال‌های اخیر بابک زنجانی یکی از سرمایه‌گذاران بیشتر مورد بحث در تاجیکستان قرار گرفت. او را سهامدار اول هولدینگ «کانت-گروپ تاجیکستان» می‌شمارند که شرکت‏های جداگانه‌ای چون «asian express terminal»، «کانت-تأمینات»، «کانت-توریست»، «asian express airline» و «کانت- ساختمان» را متحد می‌سازد.

به گزارش پایگاه خبری آسیاپلاس تاجیکستان، قادر قاسم، رئیس کمیته دولتی سرمایه‌گذاری و اداره اموال دولتی تاجیکستان در نشست خبری اول سال ۲۰۱۵ اظهار کرده بود که تاجر معروف ایرانی، بابک زنجانی در تاجیکستان هیچ اموالی ندارد و در مراسم افتتاح «asian express terminal» در دوشنبه نه به عنوان سرمایه‌گذار، بلکه مهمان افتخاری شرکت کرده است.

بابک زنجانی ۳۰ دسامبر سال ۲۰۱۳ در ایران بازداشت شد. حکومتداران ایران او را به تصاحب ۲ میلیارد و ۶۰ میلیون یورو که متعلق به وزارت نفت ایران است متهم می‌دانند. ماه مارس سال ۲۰۱۶ دادگاه ایران بابک زنجانی را به حکم اعدام محکوم کرد، اما اجرای حکم تاجر ۴۲ ساله ایرانی که دارایی‌اش ۱۴ میلیارد دلار ارزیابی می‌شد، به تأخیر گذاشته شد. حکم زنجانی بعد برگرداندن پول‌های دزدیده‌اش به دولت اجرا می‌شود.


منبع: عصرایران

روایت مهم عضو جبهه پایداری از رایزنی و مذاکره با احمدی‌نژاد/ شاید او هم به ابراهیم رئیسی کمک کند

نماینده نزدیک به جبهه پایداری می‌گوید نامزدهای جمنا تعهد داده و امضا کرده اند که در نهایت هرچه شورای مرکزی تصمیم بگیرد را بپذیرند و اگر نیاز بود از صحنه رقابت کنار بروند.

حسینعلی حاجی دلیگانی، نماینده مردم اصفهان در گفت و گو با نامه نیوز، درباره آرایش سیاسی انتخابات ۹۶، گفت:  نظام ایران، نظام مردم سالار است و قانون اساسی نیز شرایطی را فراهم کرده تا همه افرادی که احساس می‌کنند توانایی خدمت کردن به کشور را دارند بتوانند در انتخابات ثبت نام کنند؛ اما طبعا از آن سمت هم واحد اندازه گیری برای این موضوع از سوی شورای نگهبان وجود دارد. 

وی  با بیان اینکه موج عظیم ثبت نام ها نشان از نشاط سیاسی دارد، خاطرنشان کرد: این موضوع البته پیام دیگری هم دارد؛ به طور مثال زمانی که شما و عده ای در یک اتوبوس در حال حرکت هستید و متوجه می‌شوید که راننده اتوبوس به نوعی رانندگی می‌کند که ممکن است خطر آفرین باشد، طبیعتا همه افراد اتوبوس احساس می‌کنند که باید بیاییند و فرمان این اتوبوس را به دست بگیرند تا از سقوط آن جلوگیری کنند. به نظر می‌رسد تفکر و اعتقاد افرادی که برای کاندیداتوری آمدند، برداشتی از رانندگی اتوبوس کشور داشتند که توانایی لازم برای هدایت را ندارد. آمدن آقای جهانگیری و برخی دیگر در این عرصه نشان می‌دهد این افراد توانایی اداره کشور را در خود دیده‌اند؛ اما اینکه کدام یک از این افراد صلاحیت لازم را داشته باشند را مردم تعیین خواهند کرد. 

نماینده مردم اصفهان ادامه داد: مردم در این دوره باید به سراغ افرادی بروند که صداقت دارند و با مردم شفاف صحبت می‌‌کنند؛ زیرا بی اعتمادی و وعده‌های غیر واقع زیادی را شنیده‌اند. مردم سعی کنند فردی را برای ریاست‌جمهوری انتخاب کنند که مدیریتش به نحوی باشد که سایر کارشناسان و مدیران شایسته قبل را هم به کار بگیرد و دغدغه اولیه‌ی مردم از جمله اقتصاد و معیشت دغدغه اولیه او نیز باشد. 

این فعال سیاسی با اشاره به عدم سبقه اجرایی ابراهیم رئیسی، گفت: ایشان چندین سال به عنوان معاون قوه قضاییه بوده است و امروزه اداره قوه قضاییه کمتر از اداره قوه مجریه نیست! رئیسی در زمانی که در این قوه بوده عملکرد خوبی را داشته و نمره خوبی را هم کسب کرده است . به نظر می‌رسد که مدیریت در سطح ملی و قوه بیشتر از آنکه نیاز به تخصص داشته باشد نیازمند هدایت و مدیریت مباحث کلان عمومی است . 

حاجی دلیگانی ادامه داد: آقای رئیسی چهره سیاسی به معنای حزبی نیست اما با توجه به عملکردی که داشته معتقدم مورد توجه عامه مردم نیز قرار بگیرد. 

این فعال سیاسی با بیان اینکه اصولگرایان به سراغ رئیسی  نرفتند، خاطرنشان کرد: معتقدم آن‌ دسته از افرادی که بیشتر دغدغه انقلاب را داشتند با عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب از وی برای حضور در انتخابات درخواست کردند  و ایشان نیز حتی پا را فراتر از این گذاشتند و در اطلاعیه‌ای که دادند ضمن تشکر از نیروهای انقلاب ، اما خودشان را کاملا به این جمع وابسته ندانستند. 

دلیگانی در پاسخ به این سوال که ایا کاندیداهای جمنا به نفع دیگری از صحنه رقابت کنار می‌روند یا نه، گفت: نیروهای مردمی جبهه انقلاب از همان ابتدا ساز و کاری را ترتیب دادند و نامزدها نیز متعهد شدند آنچه که جمنا تصمیم بگیرد را بپذیرند، به همین دلیل از این بابت نگرانی نداریم و اگر جمنا تصمیم دیگری را بگیرد قطعا آقای رئیسی هم کمک خواهند کرد. 

این نماینده مجلس با اشاره به حضور برخی از نزدیکان احمدی نژاد در کنار ابراهیم رئیسی در زمان ثبت نام برای انتخابات، تصریح کرد: افراد دیگری هم در کنار رئیسی بودند، شخصیت ایشان شخصیتی خاکی، دقیق و زیرک است که فکر نمی‌کنم حضور این افراد در کنار آقای رئیسی بخواهد مشکلی را ایجاد کند.  

حاجی دلیگانی با اشاره به ثبت‌نام محمود احمدی‌نژاد در انتخابات گفت: معتقدم ایشان هم کمک خواهد کرد و با مذاکرات و رایزنی های که صورت گرفته و در حال انجام هست امیدواریم این موضوع نیز حل شود. احمدی نژاد اگر با برنامه و مشی اعتدال طلبی رئیسی اشنا شود مطمئن هستم او هم کمک خواهد  کرد. 


منبع: عصرایران

سنگ تمام «آنجلینا جولی» برای دختران افغانستان

ماهنامه زنان و زندگی – حسین صرافی: آنجلینا جولی با نقش آفرینی در هالیوود شناخته می شود؛ بازیگری که معمولا بالاترین دستمزد را می گیرد و تا به حال جوایز ارزنده- اسکار و گلدن گلوب- را دریافت کرده است. اما فعالیت های او به همین جا ختم نمی شوند. او نماینده ویژه کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان نیز هست. جولی که پیش از این بارها به افغانستان سفر کرده بود، تحت تاثیر وضعیت نا به سامان دختران افغان تصمیم گرفت تا در زمینه آموزش در این کشور اقداماتی را انجام دهد.

در سال ۲۰۱۳، جولی مصمم شد تا دبستانی را برای دختران در منطقه «قلعه گُدر»، در حاشیه شهر کابل، پایتخت افغانستان تاسیس کند. او برای تامین هزینه ساخت و تجهیز این مدرسه که هم اکنون ۳۰۰ دانش آموز را در خود جای داده است، یکی از ارزشمندترین جواهرات خود را به حراج گذاشت.

 مدرسه ای که آنجلینا جولی برای دختران افغانستان ساخت

قلعه گُدر که در نزدیکی کابل واقع شده است، معمولا به دلیل حجم زیاد پناهندگان در این محله شناخته می شود. این منطقه در فصل بهار پر از گل های صحرایی است و سبزی خیره کننده گندمزارهای آن چشم نواز می شود. با این وجود روستای واقع در این محل، در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی شاهد نزاع خونین بین طالبان و اتحاد شمالی بوده است و تا زمان سقوط طابان در سال ۲۰۰۱، این روند ادامه داشت.

جنگ و درگیری های مداوم، سبب شده بود که تقریبا تمام خانواده های این روستا به کشورهای همسایه پناه ببرند و درواقع چیزی از زیرساخت های این روستا باقی نمانده بود. تا پیش از سال ۲۰۱۳ و با وجود گذشت ۱۲ سال از سقوط طالبان، قلعه گدر مدرسه نداشت و کودکان و به ویژه دختران، قادر به سوادآموزی نبودند.

سرانجام با کمک کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، پناهندگانی که از خانه گریخته بودند، دوباره به آن بازگشتند. با وجود تخریب گسترده روستا، یکی از نخستین چیزهایی که آن ها درخواست کردند، مدرسه بود. با همین بهانه، آنجلینا جولی با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان برای تحقق بخشیدن به رویای کودکان دست به کار شد.

 مدرسه ای که آنجلینا جولی برای دختران افغانستان ساخت

جولی هزینه ساخت این مدرسه را از طریق برگزاری حراجی بر ارزشمندترین جواهر هالیوود تامین کرد. مدرسه سه سال قبل تکمیل شد و از آن تاریخ تاکنون دختران جوان ساکن قلعه گدر از امکانات آموزشی مناسب بهره مند شده اند. این مدرسه دو شیفت صبح و بعد از ظهر دارد و تنها ۹ معلم در محل حضور دارند تا آن هایی را که تشنه آموزش هستند، سیراب کنند.
لازم به توضیح است یکی از مواردی که طالبان و سایر گروه های جهادی همواره برای جلوگیری از آن کوشیده اند، آموزش دختران و زنان بوده است. در طی سال های گذشته دست کم ۲۰ کلاس درس در افغانستان بر اثر مسمومیت به طور موقت تعطیل شده و چند صد دختربچه برای رفع مسمومیت راهی بیمارستان شده اند.

عامل بروز این مسمومیت ها، معمولا طالبان بودند که با نشر گازهای سمی در کلاس های درس سعی در ارعاب کودکان و خانواده های آنان داشتند. همچنین «ملاله یوسف زی»، دختر جوانی که ۵ سال پیش از ناحیه سر هدف گلوله طالبان پاکستان قرار گرفته بود و امروز به عنوان فعال حق کودکان برای آموزش شناخته می شود، صرفا به دلیل فعالیت هایش در این زمینه هدف حمله وحشیانه طالبان قرار گفت. به نظر می رسد دشمنی با آموزش زنان، موضوعی کلیدی در تفکر متحجرانه گروه های جهادی است و به همین دلیل، بسیاری از خیرین، از ترس اینکه هدف حمله گروه های تروریستی قرار گیرند، از این کار سر باز می زنند. با تمام این اوصاف، اهمیت آموزش در جوامع توسعه نیافته، بر همگان واضح است.

علاوه بر این، آموزش دختران و توانمندسازی زنان یکی از اصلی ترین برنامه های سازمان ملل به طور عام و کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان  به طور خاص است. این سازمان از این رویه برای بازگردندان پناهندگان به خانه هایشان نیز بهره می برد. گفتنی است با اینکه فقط سه سال از تاسیس این دبستان در قلعه گدر گذشته است، چهره منطقه به کلی تغییر کرده و والدین ترجیح می دهند دخترانشان در مدرسه تحصیل کرده و از اجبار کردن آنان به ازدواج خودداری می کنند.

این اقدام جولی، تنها بخشی از مجموعه اقداماتی است که او در نظر دارد با فروش خیریه جواهرات خود، عملی سازد. او معتقد است در کنار ارتقای توانایی خود در ساخت جواهرات و لذت بردن از جنبه های هنری این کار، می تواند در بهبود شرایط زندگی برای دختران جوان در گوشه ای از دنیا نیز موثر باشد. مجموعه جواهرات جدید جولی که با نام «مدل جولی» شناخته می شود، مجموعه ای از گردنبندهایی از جنس طلاست که جواهرات اصل سیاه رنگی روی آن ها تعبیه شده است. این مجموعه، دستبند، انگشتر و گوشواره هایی مشابه نیز دارد که از طرف بسیاری از رسانه های مد در جهان، مورد استقبال قرار گرفته است.

 مدرسه ای که آنجلینا جولی برای دختران افغانستان ساخت

برنامه حراج این جواهرات بنا به درخواست آنجلینا جولی برگزار می شود. اما نخستین برنامه حراج که با تبلیغات گسترده همراه بود و بسیاری از بازیگران و افراد مشهور از سرتاسر آمریکا در آن حضور داشتند، در گالری «تویل» در شهر کانزاس آمریکا برگزارشد.

آنجلینا جولی اولین بازیگری نیست که فعالیت های بشردوستانه ای چون تاسیس مدرسه در نقاط فقیر و درگیر در جنگ جهان برای او در اولویت قرار دارد. «اپرا وینفری»، مجری و بنرامه ساز برجسته تلویزیونی که سال ها به دلیل فعالیت علیه نژادپرستی در آمریکا در رسانه ها فعال بوده نیز پیشتر در «آفریقای جنوبی»، مدرسه تاسیس کرده است. همچنین «مدونا»، خواننده مشهور آمریکایی نیز به انجام کارهای خیریه معروف است. او نیز در «مالاوی» که یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، مدرسه تاسیس کرده است.

آنجلینا جولی، بازیگر سینما و خیّر آمریکایی، پیش از این نیز به واسطه اقدامات بشردوستانه اش شناخته شده بود. او در حال حاضر ۳۰ خیریه فعال در سطح جهان، از جمله سازمان کمک رسانی افغانستان و بنیاد «یل هائیتی» را حمایت می کند. او از راه صرف وقت و با استفاده از شهرت و محبوبیت جهانی اش، سعی دارد زندگی بی بضاعتان را بهبود بخشد.

در حال حاضر، مدرسه آنجلینا جولی در افغانستان، به صدها دختر افغان کمک می کند تا به آموزشی که احتمالا آرزوی آن را داشته اند، دست یابند. او فقط سخن نمی گوید، جولی زن عمل است.

 مدرسه ای که آنجلینا جولی برای دختران افغانستان ساخت

آنجلینا جولی، متولد چهارم ژوئن ۱۹۷۵ است. او کار هنری را از سال ۱۹۸۲، وقتی که فقط ۷ سال داشت در کنار پدرش آغاز کرد. سپس در سال ۱۹۹۹، با نقش آفرینی در فیلم «دختر، از هم گسیخته» که محصول مشترک سینمای آمریکا و المان بود، جایزه بهترین هنرپیشه زن را در اسکار از آن خود کرد. سپس با بازی در فیلم اکشن «آقا و خانم اسمیت» خوش درخشید و دو سال قبل در فیلمی با ژانری متفاوت با نام «مالیفیسنت»، بیشترین درآمد را از طریق آگهی دریافت کرد.

موفقیت های جولی در زمینه فعالیت های خیریه نیز قابل تحسین است. او برای اقدامات بشردوستانه اش جایزه «جین هرشولت» را دریافت کرده است. جالب است که جولی در زندگی خصوصی اش نیز، همواره با تبعیض نژادی جنگیده است. او هم اکنون شش فرزند- سه کودک از کشورهای فقیر جهان به فرزندی پذیرفته شده اند- دارد.

آنجلینا جولی در سال گذشته میلادی از همسرش- برد پیت- جدا شد. این موضوع باعث شد رسانه ها به زندگی خصوصی اش توجه کنند. اما جولی، مصمم تر از هر زمان دیگری به فعالیت های خیرخواهانه اش ادامه می دهد.


منبع: برترینها

زمان، زمان سلبریتی‌هاست

– رضا آشفته: حمید مظفری، بازیگر، کارگردان، نویسنده و پژوهشگری است که شاید این روزها کمتر حضورش را در تئاتر شاهد باشیم. یک دلیلش می‌تواند مرگ فرزند دلبندشان باشد که به هر تقدیر برای هر پدری چنین داغی بسیار سنگین است و می‌تواند دلایل دیگری نیز داشته باشد که در این گفت‌وگو با مرور برخی از آثارش درخواهیم یافت. مظفری آخرین بار نمایش «اتللو» را در سال ٨٨ در تماشاخانه ایرانشهر کارگردانی کرده است و پیش از آن کارگردانی «بیتوس بیچاره»، «مدال درجه یک شجاعت»، «هوراتی هاوکوریاتی‌ها» و… را در کارنامه‌اش ثبت کرده است. اما بازی‌های او در تلویزیون و تئاتر بسیار است؛ مانند مختارنامه، پهلوانان نمی‌میرند، تله موش، معمای یک قتل، استنطاق، فردا دیر است، و… .

زمان، زمان سلبریتی‌هاست

می‌خواهیم بدانیم که امسال برنامه‌ای برای اجرا در تئاتر دارید؟

معلوم نیست… من خیلی سال هست که کار نکرده‌ام و البته این مدت مشکل داشته‌ام و نمی‌توانستم کار کنم. اما تصمیماتی گرفته‌ام.

آیا طرح مشخصی برای کارکردن دارید؟

به تشویق خانم پریسا مقتدی و به اهتمام و لطف آقای مهدی شفیعی، مدیرکل هنرهای نمایشی، کاری بر عهده‌ام گذاشته شده بود تا در طول یک سال گذشته براساس یک آیین گمنام به نام سخنوری، نمایش‌نامه‌ای را که سال‌ها پیش نسخه‌ای ١٠، ١۵دقیقه‌ای برای جشن بازیگر نوشته و کارکرده بودم، آماده کنم [و به دلایلی که برای آقای شفیعی شرح داده‌ام] ناتمام رها کرده‌ام.

اما همچنان پژوهشم درباره نمایش‌های شادی‌آور از دوره صفوی تا یکی، دو سال از دوره پهلوی اول برقرار است: راستش آقای بهرام بیضایی نخستین کسی هستند که به بهترین و علمی‌ترین شیوه هرچه را تا تاریخ نشر «مطالعه» خود [١٣۴۴] دیده و در اختیار داشته‌اند، شناسانده‌اند و هنوز کسی شاید به جز چند کلام یا چندبرگی بر آنچه ایشان به ما سپرده‌اند، نتوانسته اضافه کند. بنده به اقتفای ایشان همچنان در حال گردآوری منابع و مدارکی هستم که تاکنون در جایی مطرح نشده است.

این پژوهش کِی آماده چاپ و نشر می‌شود؟

نمی‌دانم چون هنوز دارم منابعی را پیدا و فیش‌برداری می‌کنم اما شاید به همان دلیل هنوز نمی‌توانم آماده‌اش کنم.

غیر از اینها؟

هفته‌ای یک‌بار به خانه تئاتر می‌روم اما در آنجا مسئولیتی را قبول نکرده‌ام هرچند در گذشته مدیر مسئول انتشارات و نشریات خانه تئاتر بودم. ولی در این دوره به دلایلی داخلی، فعلا جز حضور در نشست‌های هفتگی هیئت‌مدیره مسئولیتی نپذیرفته‌ام و این شاید تنها وظیفه جانبی‌ام در تئاتر باشد.

زمان، زمان سلبریتی‌هاست 

آیا متن خاصی را اگر قرار باشد دوباره کار کنید مدنظر گرفته‌اید؟

نه متن خاصی ندارم البته شاید دیگر دنبال متون خارجی نباشم، با آنکه بیشتر در زندگی‌ام متن خارجی به صحنه آورده‌ام. دلم می‌خواهد متنی از خودم روی صحنه ببرم. می‌خواهم یک کار ایرانی باشد که خودم آفریننده‌اش باشم.

شما سال‌ها پیش متنی درباره تاریخ ایران نوشته و قرار بود کار کنید، سرنوشت آن متن چه شد؟

آن متن حتی تا پای تولید هم پیش رفت اما نشد: چون نمی‌شود درباره تاریخ راست گفت و باید تاریخ را دگرگونه گفت؛ حقیقتش این است که من ترسیدم این حکایت را به صحنه بیاورم چون ترسیدم با آنکه راست می‌گویم مردم بنابر باور خودشان دورم را خالی که کنند هیچ، سنگ ملامت هم بزنندم؛ این بود که انصراف دادم. این قضیه مربوط است به سال ٨٧. سال بعد از آن قضیه بود که به‌عنوان جایگزین اتللو را با همان شکلی که دیدید کار کردم.

غیر از آن چه؟

من در همان سالی که هنوز حسین پارسایی مدیرکل مرکز بود و هنوز معاونت هنری یعنی آقای شاه‌آبادی آقای پارسایی را بر نداشته بود، طرحی به نام «کارگردان و بازیگر» ارائه کردم که بلافاصله حسین پارسایی رفت و جایش حسین مسافرآستانه آمد. بعد از چندی رفتم پیش پارسایی که گفت من دیگر کاره‌ای نیستم و باید مسافرآستانه جواب دهد. رفتم سراغ آستانه، اما گفت از هیچ‌چیز خبر ندارد. پس از مدتی دوباره رفتم پیش ایشان این‌بار دستم را گرفت و برد دفتر نظارت [البته در دوره حسین آقای پارسایی خانم وکیلی از دفتر نظارت تلفنی مرا در جریان وصول آن طرح گذاشته بودند بنابراین ثبت آن به‌عنوان یک سند دولتی اتفاق افتاده بود] اما این بار اشخاصی که تازه در آن دفتر مستقر شده بودند در حضور من و آقای آستانه، وصولش را انکار کردند و مسافرآستانه هم که از قضا همیشه خود را از محبان نشان داده بود به‌کنایه گفت ما دیگر اهل لابی‌کردن نیستیم و فقط سیاست‌گذاری می‌کنیم (!!) حالا انگار که بنده اهل لابی‌گری بوده و هستم! درحالی‌که من به یک نهاد دولتی طرحی داده بودم و حالا این مجموعه جدید باید [مثبت یا منفی] پاسخ‌گو باشد.

به آنها گفتم: بابا فقط مدیر عوض شده دنیا که عوض نشده!! آقای آشفته، جابه‌جایی مدیران مثل این باید باشد که ریل عوض شود اما قطار همچنان همان قطار باشد با همان مسافران. حالا اینجا، کنایه از قطار و مسافران، ما هستیم و کارهایمان که در کوپه‌ای، یک روزی، سوارمان کرده‌اند؛ مگر همچون چیزی امکان وقوع دارد که ما در کوپه‌های قطار باشیم با دفتر و دستک زیر بغلمان؛ اما به محض عوض‌شدن ریل یک‌هو نگاه به خودمان و زیربغلمان بکنیم ببینیم نه ما آن «مایی» که بودیم هستیم نه از اساس چیزی زیربغلمان هست؟؟!!! خب این‌جوری که خیلی هولناک است!! درست مثل «گرِگورسامسا»ی کافکا که در داستان مسخ یک روز صبح در رختخواب بیدار می‌شود می‌بیند به یک حشره غول‌پیکر تبدیل شده است! به‌هرحال کارکردن انگیزه می‌خواهد. ‌

چه انگیزه‌ای؟

بگذار اول طرحم را بگویم؛ یک کارگردان دارد نمایش‌نامه‌ای را کار می‌کند و ما فقط صدایش را می‌شنویم که دارد به بازیگرش اتوود می‌دهد و او هم انجام می‌دهد در دقایق اولیه همه‌چیز آرام است و به شوخی و خنده می‌گذرد و بازیگر طبق روال، از خودش هم خلاقیت بخرج می‌دهد اما کم‌کم صدای کارگردان درمی‌آید که آنچه من می‌گویم انجام بده و از خودت چیزی اضافه نکن و این دلیلی می‌شود برای اعتراض بازیگر و باقی داستان… ما فعلا گاهی غوره می‌خوریم سردی‌مان می‌شود و گاهی مویز می‌خوریم گرمی‌مان می‌شود. ما در این دایره سرگردانیم.

بنابراین شما ایده بسیار دارید و باید دست به کار شوید؟

بله، یک طرح دیگرم درباره نمایشی است که یک کارگردان همچنان که تماشاگران منتظر شروع اجرایند، پرده را کنار می‌زند تا با پوزش خواهی از آنها، به آنها بگوید چرا امشب نمی‌توانند نمایش‌شان را اجرا کنند. این نمایش در حضور تماشاگری باید اجرا شود که واقعا بلیت خریده و پا به سالن گذاشته است! هر دو نمایش را درواقع یک کارگردان دارد کارگردانی می‌کند، هم آنکه باید اجرا می‌شده اما به دلیلی جلوی اجرایش را گرفته‌اند و هم این نمایشی که با پوزش‌خواهی شروع شده! همچنین سفرهای سندباد را که باید به دو شیوه عروسکی و زنده اجرا شود، دارم که حتی ماشینری آن را هم طراحی کرده‌ام که مثلا چگونه کلاغش بیاید و روی شانه سندباد بنشیند. همچنین یک طرح با نام «شعبده‌باز» دارم که واقعا مقابل مردم شعبده‌بازی می‌کند و به دل تاریخ می‌رود… تا به جنگ دوم جهانی و هیتلر می‌رسد.

همچنین هواپیمای جنگنده‌ای که می‌آید و در صحنه می‌نشیند. من تا زمانی که در شیراز بودم همواره ایده‌هایم را عملی می‌کردم اما از وقتی آمده‌ام تهران مثل بچه‌ای خوب گوشه‌ای نشسته‌ام و به‌هرحال اگر توانستم، کار خودم را می‌کنم و من مجیز کسی را هم نمی‌گویم! اما این روزگار است که فضای تئاتر را تغییر داده و حالا تو باید در ابتدا به دنبال اسپانسر بروی و او هم انتظار دارد که از سلبریتی‌ها استفاده کنی تا صدای کار مثل توپ افطار همه جا بپیچد؛ این، کار را بر ما سخت می‌کند و فقط عده‌ای که برای این فضا تربیتشان کرده‌اند می‌توانند این‌گونه کار کنند که موفق هم هستند! این روزها اخلاق نیست.

زمان، زمان سلبریتی‌هاست 

زمانی که شما از ژان آنوی فرانسوی «بیتوس بیچاره» را اجرا کردید، هیاهوی بسیاری شد، علتش چه بود؟

نمایش در کلیت خود نقدی بر رفتار مردان انقلاب فرانسه و مردان هم‌عصر ژان آنویی است. به احتمال و همین، منتقدان را به احتمال به دو دسته تقسیم کرده بوده است. جوجه چپ‌ها چندان دل‌خوشی از موضوع نمایش نداشتند به همین دلیل هرجور می‌توانستند همین طور که نشریاتشان از کنار من رد می‌شد، ناغافل نیشگونی می‌گرفتند و اینها کسانی بودند که به احتمال در صندوق‌خانه منزلشان تی‌شرتی که عکس چه‌گوارا رویش چاپ شده بود آویزان می‌کردند یا یواشکی زیر پیراهن می‌پوشیدند. نمی‌دانم به نظرم می‌آید بعضی‌ها راضی نبودند که چرا آنویی [تازه بنده هم نه] بله آنویی، بیتوس را که خیلی هم وطن‌پرست بود ملعبه دست یک عده مرفه بی‌درد یعنی بورژوازی فرانسه معاصر خودش کرده. یا مثلا چرا به تاریخ انقلاب بزرگ فرانسه نقب زده و روبسپیر انقلابی را مورد مضحکه دانتون انقلابی زنباره بی‌بندبار که دوست و همرزم جون جونی روبسپیر هم بود، قرار داده.

به اعتقاد بنده، ژان آنویی هیچ تقصیری نداشت بنده‌خدا، خب آخر همین روبسپیر آن‌قدر سرِ هم‌رزمان خود را به گیوتین سپرده بود که حد نداشت و اصلا هم با مفهوم شعر معروف ناصرخسرو آشنا نبود که گفته: عیسا به رهی دید یکی کشته فتاده/ حیران شد و بگرفت به دندان سرانگشت/ گفتا که را کشتی تا کشته شدی زار؟ / تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت. خلاصه آقا داستان این بود که روبسپیر همه را یکی‌یکی از قطار کشید پایین و به گیوتین سپرد آخرش هم یکی دیگر خود او را به گیوتین سپرد. آقا دنیا عجب‌ دار مکافاتی است به خدا. بله حالا درست یادم نیست که کی از اعدام دانتون دل‌خور شده بود، کی از اعدام روبسپیر.

یکی دیگر از حرکت‌های شما در زمینه اجرای اتللوی شکسپیر منظوم‌کردن متن و اجرای موزیکال از آن بود، چرا این اجرا نیز نتوانست به وسیله خود شما سروشکل دیگری بیابد؟

آنچه از اتللو دیدید همان «سروشکل دیگری» بود که می‌خواستم پیدا کند! اگر سروشکلی دیگر، که کس دیگری در ذهن داشته یا دارد، او خودش باید آن را اجرا کند: شما که باید از بنده بهتر بدانید که هر هنرمندی موقعی اثری شناخته‌شده را برای کار برمی‌گزیند لامحاله همان می‌کند که از پیش سروشکلش در ذهنش منعقد شده. بنده ذهنیت خود را در همان زمان اجرا و در مناسبت یا مصاحبت‌هایی چند که فضای پرسش و پاسخ برایم اندکی آماده بود، داده‌ام؛ حالا هم با سپاسی ویژه برای شما که به صورتی ارزشمندتر از گذشته‌ها گستره‌ای برای حرف‌زدن دراین‌باره پهن کردید: فاش می‌گویم واز گفته خود دلشادم/ بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم. اگر بخواهم ترجمه درست‌تری از این فاش‌گویی تقدیم کنم، می‌گویم: همیشه کارهایی از شکسپیر هرگاه چه بر صحنه و به‌ویژه چه بر صفحه و پرده که می‌دیدم، این ذهنیت آزارم می‌داد که چرا نمی‌توانم با نثر ادبی و گاه منشیانه آنچه می‌دیدم و قرار بود موجب لذتم شود، کنار بیایم؟ الان هم درجا عرض می‌کنم اگر کسی پیدا شود و بگوید: نه، این‌طور نیست! ما خیلی هم با آن ترجمه‌ها و نثرها و انشاهای ادبی راحت بوده‌ایم و آسان هم کنار آمده‌ایم. به آنها می‌گویم این دیگر مشکلِ خودتان است و بنده هیچ کاری دراین‌باره برایتان جز همین که کرده‌ام، نمی‌توانم کرد.

به آنها عرض خواهم کرد: هر رسانه‌ای را برای کاری ساخته‌اند؛ برای مثال به آنها خواهم گفت: بیهقی اگر تاریخش را با مدیای دیگری [مثلا نظم] می‌گفت، می‌توانم به ضرس قاطع ادعا کنم آن‌طور که در روزگاران مانده و پیش آمده، نمی‌ماند و پیش نمی‌آمد. برعکس آن، اگر فردوسی شاهنامه را جز با مدیای شعر و نظم، با مدیای دیگری می‌گفت، سخت است تصورش که آیا همین شهرت را می‌داشت؟ می‌دانید که پیش از او شاهنامه را با نثر هم نوشته‌اند مانند: گرشاسب‌نامه از ابوالمؤید بلخی/ شاهنامه منصوری و… اما آنکه مانده، از آنِ فردوسی است. یا بازهم برای مثال در مقابل تاریخ بیهقی، ظفرنامه شرف‌الدین علی یزدی را داریم که به نظم و شعر سروده است اما مطمئنم از میان خوانندگان احتمالی این مصاحبه، کمتر کسی باشد که حتی نام ظفرنامه به گوشش رسیده باشد.

به دلایلی، از جمله: انتخاب نامناسب مدیای شعر، آن هم برای قربان‌صدقه‌رفتن اعمال تیمور و طایفه‌اش. حالا کمی به‌ظاهر از جوهر موضوع دور شدیم اما همه‌اش را به این خاطر اشاره کردم تا روشن کنم قصد نداشتم مطابق بخشنامه هنری روز، [که همه را موظف می‌کرد و می‌کند که هر کی آثار شکسپیر را کُلا درهم نریزد و از تویش یک‌چیز ناشناخته بیرون نیاورد خر است] پیروی کنم. می‌خواسنم [به زعم خودم، نه دیگران] در حوزه زبان‌آوری برای پاسخی شفادهنده به دغدغه دیرینم (همان ادبیات و انشاهای فاخر و قلمبه‌سلمبه‌گویی‌های مزاحم)(الف) – متن اتللو را در زبان فارسی، همان‌جایی قرار دهم که تصور می‌کردم متن اصلی قرار دارد.

(ب) – می‌دانیم که شکسپیر به شعر موزون اما بی‌قافیه درام‌های خود را آفریده است و می‌دانیم یکی از دغدغه‌های او این بوده که مردم عامی و نه‌فقط درباریان و نه‌فقط خواص [که بلیت لُژ می‌خریده‌اند] سخنش و درنتیجه، درامش را بفهمند. بنابراین از اینکه می‌دیدم و هنوز هم می‌بینم که مترجمان، با تلقی غلط، با استفاده از نثرهای متکلفانه و زبان‌آوری‌های گاه حیرت‌انگیز ادبی – که جایش در درام نیست- مثلا کاری کرده یا می‌کنند که آن نثرهای گاه پیچیده و دیریاب و دیرفهم یا نافهم را به جای شعرهای شکسپیر بنشانند آزار می‌دیدم. بنابراین بر آن شدم تا با استفاده از امکانات و ظرفیت‌های زبان مادری (فارسی – ایرانی)، همان کاری بکنم که گمان می‌کنم شکسپیر در زبان مادری خود کرده؛ حالا اگر این میان کسی معترض این تلقی و عمل بنده باشد، به قول هم‌وطنان یزدی‌مان: گَپی نی! می‌توان ساعت‌ها در این باب گفت‌وگو کرد.

(ج) – دیگر نمی‌پذیرم که اتللو یک شخصیت متفکر، فیلسوف ووو که در چنبره تقدیر و چرخ بازیگر یا شیطان‌صفتی یک موجود مانند خود اسیر باشد و از دستش هیچ کاری برنیاید. چنین آدمی الگوی درستی برای تأملات فلسفی نیست. برعکس، بَر و بازو و یال و کوپالی است که فقط بلد است خوب شمشیر بکشد و خوب مقاتله کند. نه، اتللو فقط در جوامع غربی است که از زوایای دیگر (همچنان که تابه‌حال) قابل مطالعه است. نه، در جامعه‌ای که هنوز که هنوز است یک برادر دبیرستانی به خود حق می‌دهد صرفا به خاطر حدس، گمان و سوءظن، خواهر معصوم یا گیریم گناهکار خود را مثل آب‌خوردن بکشد، اتللو الگوی نامناسبی است.

حتی خطرناک است. باید بر او دستبند زد و حال که فهمیده در حق زنی پاک و عاشق و ازخودگذشته، با جفای خود و نیرنگ یک بیگانه بیرون از دایره زناشویی‌شان جنایتی مهیب کرده، نباید گذاشت با کشتن خود، خود را آسوده کند. از سویی دیگر نیز نباید یاگو را یک محکوم به تمام معنا، مطلق دانست. باید به گذشته و کودکی‌اش بازگشت: کاری که خود در پایان قصه بنده خواست بکند اما ضابطان قضائی نگذاشتند سخنش تمام شود. او را هل دادند و بردند. (د) – می‌خواستم حضور اتللو در غرب و خدمتگزاری به ونیزیان و نیز جنگ‌ها را به امروز و بازی‌های سیاسی امروز بکشانم.

برای اجرائی‌کردن این منظور به‌تدریج و پله‌پله ماجرا را به امروزی که می‌شناسیم، کشاندم و برای آنکه این تصمیم در طول اجرا خلق‌الساعه و بی‌منطق دیده نشود، با طراحی و اجرای یک پیش‌نمایش، با تماشاگران قرارداد بستم که بدانند در ادامه با چه نشانه‌هایی روبه‌رو خواهند شد. آن پیش‌نیاز همان ورود دختری جوان و پرشروشور به صحنه است درحالی که یک هدست بر گوش دارد و دستمالی در ابعاد بزرگ با نقش توت‌فرنگی برآن بافته و با شیفتگی‌ای گنگ بر سروروی می‌مالد و می‌بوید و خواهیم دید همین دستمال بعدا چه نقشی در نابودی‌اش بازی می‌کند. اگر بخواهم بشمارم، از این نشانه‌ها در میزانسن من کم نیست و مجموعه آنچه برشمردم به اضافه آنچه نتوانستم برشمارم، سَروشکل کار مرا سروشکل داد.

نوای اسرار‌آمیز از جمله نمایش‌هایی است که در آن بازی کرده و برگزیده فجر هم شده‌اید، چرا پس از آن همچنان کمتر در صحنه در مقام بازیگر حضور داشته‌اید؟

بله، پس از نوای اسرارآمیز، به جز نقش راوی نقال کار خودم اتللو، بازی صحنه‌ای دیگری نداشته‌ام. بله در‌این‌باره کاملا حق با شماست: چرا دیگر بازی نداشته‌ام؟ آیا دیگر از بازی‌کردن سیر شده بوده‌ام و این سیرشدن را طی بیانیه‌ای به جامعه تئاتری اعلام و اعلان کرده بوده‌ام؟ آیا به کارگردان‌هایی که از نظر من سرشان به تن‌شان می‌ارزیده گفته بودم هیچ‌گاه به من برای بازی‌کردن نیندیشید؟ آیا بازی‌کردن و خوب بازی‌کردن را فراموش کرده بودم، به طوری که جامعه تئاتری تهران همه این را متوجه شده بودند؟ آیا در گروه‌هایی که تعدادشان از انگشتان یک دست هم کمتر است، بدقلقی و بداخلاقی کرده بوده‌ام. آیا روی صحنه بازی‌خوری می‌کرده‌ام؟ آیا…؟ آیا…؟ آیا…؟ …


منبع: برترینها

در شهرزاد ۲ چه می گذرد؟

روزنامه هفت صبح – مرجان فاطمی: انتشار اولین تیزر از فصل دوم سریال شهرزاد، شور و اشتیاق عجیبی میان علاقه مندان این سریال به وجود آورده است. در این بین تغییر شخصیت فرهاد و پاره شدن مرغ آمین، مهم ترین واکنش ها را به همراه دارد.

دیروز تکلیف فصل دوم شهرزاد مشخص شد و اولین تیزر این مجموعه در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخید. تیزر فصل دوم، یک دقیقه بیشتر نبود اما در همین مدت کوتاه، تکلیف مخاطبانش را با فضای ادامه داستان مشخص کرد. اولین نکته این بود که دیگر نباید منتظر فضای لطیف و عاشقانه فصل اول باشیم. به نظر می رسد آنقدر تنش و اتفاق در فصل دوم وجود دارد که احساسات و روابط عاشقانه را هم تحت تاثیر قرار می دهد.

حضور بازیگران جدید مثل رضا کیانیان، رویا نونهالی، امیر جعفری و آتنه فقیه نصیری، اتفاق مهم دیگری است که در فصل دوم با آن مواجه ایم؛ بازیگرانی که بعد از مرگ بزرگ آقا به میدان می آیند و وضعیت عمارت دیوان سالار را به هم می ریزند. از همه اینها گذشته، مهم ترین نکته ای که در تیزر فصل دوم نظر همه را جلب کرده، تغییر شخصیت فرهاد است؛ اتفاقی که باورش برای همه آنهایی که سریال را دنبال کرده اند، سخت است.

در شهرزاد 2 چه می گذرد؟

فرهاد چه می شود؟

در تیزر یک دقیقه ای فصل دوم شهرزاد، غیر از بخش های مرتبط با مراسم عقد و نزدیک به آن، دیگر از چهره معصوم و ساده فرهاد خبری نیست. موهایش را طور دیگری آرایش می کند، خیلی محکم و جدی راه می رود. از داخل کمرش اسلحه در می آورد، نگاه پر از خشمی به شهرزاد دارد و در جایی حتی گردنبند مرغ آمین شهرزاد را با حرص پاره می کند.

اتفاق هایی که حتی در بدترین شرایط هم نمی توانستیم از کاراکتری مثل فرهاد انتظار داشته باشیم. نمی توانیم از روی یک تیزر کوتاه، ماجرا را واکاوی کنیم و به علت این ماجرا پی ببریم اما قضیه هر چه که هست به فشار یا شرایط سختی مربوط است که زندگی فرهاد را از آن به بعد به هم می ریزد.

عصیان فرهاد از نگاه زمانی

سال گذشته مصطفی زمانی در یکی از مصاحبه های مفصل اش درباره شخصیت فرهاد سریال «شهرزاد» گفته بود که فرهاد یک موجود مستأصل است. کسی که تمام اتفاق های خوب زندگی اش را از دست می دهد و تمام بدبختی های عالم سرش هوار می شود: «این درد خیلی بزرگی برای کسی است که تمام ایده آل هایش را از دست می دهد. اجازه نمی دهند بنویسد، زندان می رود، عشقش را از او می گیرند و درست وقتی به این تن می دهد که با کسی دوست شود و ازدواج کند، حتی آن را هم از او می گیرند.»

زمانی تعریف کرده بود که شخصیت فرهاد باید به عنوان یک نویسنده روشنفکر کاملا نقطه مقابل قباد در می آمده تا مخاطبان به طور کامل تفاوت میان آنها را درک می کردند. حتی نگاه فرهاد به عشق با نگاه قباد به این مسئله فرق داشته. فرهاد عشق را در تمام پدیده ها جاری می داند و قباد خودخواهانه با عشق روبرو می شود. حالا شخصیتی مثل فرهاد با تمام این پیشینه و تفکر، در جایی قرار می گیرد که با قباد گلاویز می شود و او را کتک می زند؛ اتفاقی که به گفته این بازیگر نقطه اوج فصل اول است. حالا واقعا فرهاد در این وضعیت باقی می ماند؟

در شهرزاد 2 چه می گذرد؟

چرخش شخصیت و عصیان

مصطفی زمانی در همان مصاحبه از ایده آل هایش صحبت کرده بود. گفته بود خودش دلش می خواسته که شخصیت فرهاد از یک جایی به بعد با چرخش وحشتناکی روبرو شود. گفته بود: «من پیشنهادم این بود که فرهاد عصیان کند. از یک جایی به بعد بیاید از خودش انتقام بگیرد. من ترجیح می دادم به جای این استیصال، طغیان کند.

یا مثلا این جایگاه قباد و فرهاد برعکس شود. این پیشنهاد من است و خب قرار نیست اینطور پیش برود چون تیم سازنده از ابتدای ساخت سریال، سه تا سیزن را پشت سر هم دیده اند، طبیعتا با برنامه ریزی بلند مدت جلو رفته اند و یم دانند قرار است ماجرا به کجا کشیده شود.»

حالا دوتا وضعیت وجود دارد، اول این که زمانی طبق اطلاعی که از وضعیت فیلمنامه سه فصل داشته چنین اطلاعاتی را داده است و دوم این که خیلی اتفاقی ماجرا طبق پیشنهاد او جلو رفته. به هر حال آنطور که پیداست ماجرای عصیان فرهاد به طور کامل وجود دارد.

در شهرزاد 2 چه می گذرد؟

حذف روابط عاشقانه؟

یکی از نقاط قوت سریال «شهرزاد» که باعث شد در فصل اول خیلی مورد توجه قرار بگیرد و مخاطبان را هر هفته برای دنبال کردن آن منتظر بگذارد، روابط ظریف و احساسات عاشقانه میان شهرزاد و فرهاد و بعدها قباد و شهرزاد و نهایتا جذابیت مثلث عشقی میان آنها بود. این ظرافت و ابراز تدریجی و شاعرانه احساسات در سریال بود که در کنار صدای محسن چاوشی، آن را از تمام سریال های دیگر روی آنتن توزیع شده در شبکه نمایش خانگی متمایز می کرد.

آنطور که از تیزر فصل دوم بر می آید، از این صحنه های احساسی خاص در این فصل خبری نیست و همین مسئله می تواند تهدید بزرگی برای این فصل باشد. تهدید به این تعبیر که با تغییر شخصیت فرهاد و به عبارتی عصیانگری این کاراکتر، فضای فصل دوم به یک جور عرصه قدرتنمایی یا بن بست برسد و حال خوش فصل اول دیگر تکرار نشود.

البته این امکان هم وجود دارد که این چرخش شخصیتی به مرور در کاراکتر قباد هم به وجود بیاید و این کاراکتر به نسبت قبل، به لحاظ احساسی، آرام تر عمل کند و جای شخصیت لطیف فرهاد را در سریال بگیرد.

در شهرزاد 2 چه می گذرد؟

ادامه قصه از دیدگاه مردم

از زمانی که صفحه اینستاگرامی سریال شهرزاد، تیزر فصل دوم را انتشار داد، مخاطبان واکنش های متفاوتی نسبت به آن نشان داده اند. غیر از آنهایی که در نظرات شان از شروع پخش شهرزاد ابراز خوشحالی کرده اند، بیشتر نظرها راجع به پاره شدن مرغ آمین توسط فرهاد است. در واقع مهم ترین نکته ای که نظر مخاطبان را جلب کرده و آنها را به واکنش داشته، اختلاف میان فرهاد و شهرزاد سات.

نکته قابل توجه دیگر، رمزگشایی هایی است که مخاطبان از این تیزر انجام داده اند. یکی نوشته: «اونجا که مرغ آمین رو پاره می کنه یه قضاوت زود از شهرزاد داشته که بعدا رفع میشه. اینطوری چیدن کنار هم که فکر کنین شهرزاد میره طرف قباد.» یکی دیگر نوشته: «حتما توی دیدارهای هفتگی شهرزاد از بچه اش مسائلی پیش می آید که فرهاد دچار شک نسبت به شهرزاد و قباد می شود.» مخاطب دیگری نوشته: «به نظر میاد اونی که زندگی فرهاد و شهرزاد رو خراب میکنه بیشتر خود فرهاد باشه. انگار حالت هاش به مرور زمان تغییر می کنه.»

غعیر از ماجرای دعوا، یکسری از مخاطبان اینطوری رمزگشایی کرده اند که آخر عروسی شهرزاد و فرهاد، قباد می آید تو و عروسی را به هم می زند. یکسری نوشته اند که شیرین در فصل دوم خودکشی می کند. یکی نوشته علت این خودکشی ربطی به قصه ندارد و ظاهرا پریناز ایزدیار و تهیه کننده به توافق مالی نرسیده اند و کارگردان هم تصمیم گرفته شیرین را حذف کند!

در شهرزاد 2 چه می گذرد؟

حتی بعضی ها جلوتر رفته اند و اینطور نتیجه گرفته اند که قباد هم بعد از شیرین با اکرم ازدواج می کند. یکی دیگر از مخاطبان با دیدن انگشتر بزرگ آقا توی دست قباد، پیش بینی کرده قباد به زور می خواهد جای بزرگ آقا بنشیند. خیلی ها هم به انتشار این تیزر اعتراض کرده و نوشته اند که از حالا تا ۲۹ خرداد و زمان توزیع اولین قسمت این فصل، ذهن همه را درگیر خودش کرده است.


منبع: برترینها

پارادوکس هدف گذاری؛ بفروشیم یا نفروشیم

ماهنامه بازاریاب بازارساز – سارا مصطفوی: بحث هدف گذاری برای نیروهای فروش یکی از مهم ترین و چالشی ترین جنبه های کاری در سازمان هایی است که به نوعی با مسئله فروش درگیر هستند. هدف گذاری با پورسانت گره خورده است و همانطور که همه می دانیم پورسانت یکی از عوامل مهم ایجاد انگیزه در فروشندگان است اما در بررسی نحوه هدف گذاری که معمولا توسط دپارتمان بازاریابی یا توسعه بازار صورت می گیرد، متاسفانه گاه مشاهده می کنیم که اهداف به گونه ای تنظیم می شوند که انگیزه فروشندگان را می گیرند یا حتی باعث می شوند آنها دست از فروش بکشند و عمدا کمتر بفروشند.

قبل از پرداختن به این پارادوکس بزرگ لازم است در ابتدا نکاتی را در ارتباط با هدف گذاری فروش مطرح کنیم. هدف گذاری فروش مرحله ای است که پس از پیش بینی فروش به آن می رسیم. از آنجا که بحث پیش بینی فروش بسیار مفصل است در اینجا با این فرض سراغ هدف گذاری می رویم که پیش بینی فروش در مرحله قبل انجام شده است. هدف از هدف گذاری تعیین سهم یا وزن هر یک از عناصر سطح مربوطه از فروشی است که در مرحله قبل پیش بینی شده است. به عبارت دیگر، مجموع وزن اجزای هر سطح باید در نهایت ۱۰۰ درصد شود.

پارادوکس هدف گذاری؛ بروشیم یا نفروشیم

سهمیه بندی فروش می تواند برای هر بخش جغرافیایی (منطقه، استان، شهر و …) دوره های زمانی (فصل، ماه، هفته و …)، کانال توزیع (بنک دار، خرده فروش، کترینگ و …) و یا هر فروشنده صورت گیرد. در مورد آخر یعنی هدف گذاری برای هر یک از فروشندگان، پس از توجه به متغیرهایی همچون جمعیت، درآمد، مساحت منطقه، آب و هوا و …، هدف تیم فروش تعیین و سپس هدف هر فروشنده به او ابلاغ می شود.

تا اینجا همه چیز خوب و منطقی است زیرا هنوز به مرحله اجرا نرسیده ایم. زمانی که به اجرا می رسیم، مشکلات یکی یکی سر بر می آورند و اگر مدیر فروش کنترل خوبی روی اوضاع نداشته باشد، نه تنها اهداف محقق نمی شوند بلکه در نهایت تعدادی فروشنده بی انرژی و سرخورده و البته ناراضی خواهیم داشت.

یکی از سیاست های نادرست در شرکت های پخش و سازمان های فروش این است که اگر فروشنده نتواند به ۱۰۰ درصد اهدافش برسد هیچ پورسانتی دریافت نمی کند و فقط حقوق ثابتی که شرکت برایش در نظر گرفته به او پرداخت می شود. این مشکل بزرگی است اما از نظر من مشکل دومی که می خواهم عنوان کنم تاسف آورتر است. یکی از مدیران فروش در یک شرکت پخش صاحب نام عنوان می کرد که بزرگ ترین مشکل من با فروشندگانم این است که وقتی به اهداف شان نزدیک می شوند دست از تلاش بر می دارند تا در نهایت همان هدفی را که برای شان تعیین شده بزنند.

این مدیر فروش می گفت که مطمئن هستم فروشندگانم می توانند بیشتر بفروشند اما عمدا فروش را می خوابانند. زمانی که علت را از ایشان جویا شدم، اظهار کرد که زمانی که فروشندگان بیش از هدف می فروشند تا پورسانت بیشتری دریافت کنند، دپارتمان توسعه بازار اهداف فروش برای ماه یا فصل بعد را آنقدر بالا می گیرد که دسترسی به آن برای فروشندگان عملا امکان پذیر نیست. بنابراین فروشندگان از یک جا به بعد تصمیم می گیرند که نفروشند تا اهداف بازه زمانی بعدی نیز دچار تغییر نشود و بتوانند همان پورسانت معمول خود را دریافت کنند.

به عبارت دیگر فروشندگان چون می دانند فروش بیشتر به ضررشان تمام خواهد شد، قید پورسانت اضافی را می زنند. در اینجا هدف گذاری مانعی برای فروش بیشتر می شود و موجب ایجاد یک پارادوکس بزرگ می گردد: بفروشیم یا نفروشیم؟ در حقیقت دپارتمان توسعه بازار که قرار بوده به افزایش سهم بازار کمک کند به گلوگاهی برای فروش بیشتر تبدیل می شود.

چاره کار در تعامل بیشتر واحد فروش با واحد بازاریابی یا توسعه بازار است تا در نهایت اهداف به شکلی تعیین گردند که پیش برنده فروش باشند نه این که انگیزه فروش بیشتر را از نیروها بگیرند.

 
بدون شک توسعه بازار بدون افزایش فروش امکان پذیر نیست اما افزایش فروش تنها به بالا بردن غیرمنطقی اهداف خلاصه نمی شود. اگر می خواهیم سهم بیشتری از بازار داشته باشیم، باید کاری کنیم که نیروهای فروش نیز درآمد خود را حس کنند و بدانند هر چقدر بیشتر بفروشند، درآمد بیشتری نیز خواهند داشت.

اینکه فروشندگان ما نتوانند بفروشند خیلی ناراحت کننده است اما غم انگیزتر این است که بتوانند بفروشند ولی از ترس اهداف غیر منطقی این کار را نکنند.

پارادوکس هدف گذاری؛ بروشیم یا نفروشیم

پیشنهادات پایانی در مورد هدف گذاری

۱٫ روانشناسی هدف گذاری رد درک کنیم.

بسیاری از مدیران توسعه بازار هدف گذاری می کنند چون مجبور هستند این کار را انجام دهند و کمتر به این مسئله فکر می کنند که هدف گذاری به لحاظ روانشناسی چه معنایی دارد. مطالعات نشان می دهد که هدف گذاری تا ۳۰ درصد انگیزه و سطوح دستیابی را بالا می برد. از آنجا که این فرآیند تاثیرات روانی مهمی دارد لازم است خیلی بیشتر جدی گرفته شود.

۲٫ قبول کنیم اهداف فروش مانند سایر انواع اهداف هستند.

زمانی که هدف گذاری فروش انجام می دهید به این نکته فکر کنید که این کار دقیقا شبیه هدف گذاری شخصی است. در ابتدای سال که می خواهیم برای زندگی شخصی خود برنامه ریزی کنیم، قابلیت ها، استعدادها و امکانات خود را در نظر می گیریم و سپس اهدافی را تعیین می کنیم.

در هدف گذاری فروش نیز باید به تمام این موارد توجه و سپس اقدام به هدف گذاری کرد. درست است که جنس هدف گذاری از نوع پیش بینی است اما با توجه به عوامل و متغیرهای مشخصی می توان این پیش بینی را هر چه بیشتر به واقعیت نزدیک کرد.

۳٫ به فروشندگان فرصت ردیابی بدهیم.

یکی از معضلات هدف گذاری در سازمان ها این است که سطح دسترسی به میزان تحقق اهداف برای فروشندگان تعریف نمی شود. به عبارت دیگر، فروشندگان خبر ندارند چه میزان از اهداف خود را محقق ساخته اند. هر چقدر فروشندگان بیشتر درگیر این فرآیند باشند تلاش بیشتری برای موفقیت آن به خرج خواهند داد.

۴٫ پلان B داشته باشید

همیشه این آمادگی را داشته باشید که اهدافی که تعیین کرده اید، شکست بخورند. هدف گذاری مبنای سایر تصمیمات مدیریتی است و اگر تنها یک سناریو برای هدف گذاری تعیین کنیم، در صورت محقق نشدن آن تمام برنامه های اجرایی و راهبردی سازمان با مشکل مواجه خواهد شد. از این روز لازم است برای شرایط مختلف برنامه ریزی کنیم.


منبع: برترینها

۲۰ مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد و پاداش‌هایی که مدیرعامل‌ها یا مدیران ارشد اجرایی به واسطه فعالیت‌های کاری خود دریافت می‌کنند، در اغلب موارد توجه رسانه‌ها و مردم قرار دارد. مهم‌ترین عاملی که باعث کنجکاوی مردم می‌شود میزان دریافتی‌های بالای این مدیران است. به طوری که در بعضی موارد تصور دریافت چنین دستمزدهای بالایی ورای تصور است. در ادامه با تعدادی از این مدیرعامل‌ها و دستمزدهایی که درطول یک سال دریافت کرده‌اند، آشنا خواهیم شد.

پیش از آن‌که به معرفی این مدیران عامل بپردازیم، در ابتدا باید به این موضوع اشاره کنیم که مجموع دستمزد سالانه این مدیران با احتساب، حقوق پایه سالانه، پاداش، مزایا، ارزش سود تعلق گرفته از سهام شرکت و امتیاز خرید و فروش سهام بوده است.

مارک هود، مدیرعامل اوراکل

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه مدیرعامل اجرایی اوراکل با رشد ۴۱ درصدی در سال ۲۰۱۵ میلادی به رقم ۵۳٫۲ میلیون دلار رسید.


سفرا کتز، مدیرعامل اوراکل

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

اوراکل جزء معدود شرکت‌هایی است که به طور همزمان دو مدیرعامل دارد. سفرا کتز نیز همانند مدیرعامل دیگر اوراکل دستمزد سالانه ۵۳٫۲ میلیون دلاری را دریافت می‌کند. دستمزد او نیز در سال ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۳۷٫۷ میلیون دلار بود.


برایان رابرتز، مدیرعامل و عضو هییت مدیره شرکت کامکست

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

رابرتز در فهرست ما به لحاظ دریافت بیشترین حقوق (۲٫۹ میلیون دلار) و بالاترین پاداش (۹٫۸ میلیون دلار) در صدر قرار می‌گیرد. در مجموع کل دریافتی‌های رابرتز در سال ۲۰۱۵ به رقم ۳۶٫۲ میلیون دلار رسید. اگر میزان دریافتی‌های او را با نمونه مشابه سال ۲۰۱۴ میلادی که ۳۳ میلیون دلار بود مقایسه کنیم مشاهده می‌کنیم که میزان دریافتی‌های او به میزان ده درصد رشد داشته‌اند.


ماریسا مایر مدیرعامل اسبق یاهو

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مایر در سال ۲۰۱۵ بازهم موفق شد جایگاه خود را در میان مدیران ارشد اجرایی در حوزه فناوری که بیشترین دستمزد سالانه را در ایالات متحده دریافت کرده‌اند، تثبیت کند. مدیرعامل اسبق اجرایی یاهو در سال ۲۰۱۵ میلادی موفق شد ۳۶ میلیون دلار دستمزد سالانه دریافت کند که در مقایسه با دریافتی ۴۲٫۱ میلیون دلار سال ۲۰۱۴ میلادی یک تنزول ۱۵ درصدی را تجربه کرد.


مارک بنیوف، مدیرعامل و رییس Salesforce.com

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دریافتی‌های بنیوف در سال ۲۰۱۵ به رقم ۳۳٫۴ میلیون دلار در سال رسید که در مقایسه با سال ۲۰۱۴ میلادی که ۳۹٫۹ میلیون دلار دریافت کرده بود یک کاهش ۱۶ درصدی را نشان می‌دهد.


راندال استفنسون، مدیرعامل و رییس AT&T

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دریافتی‌های راندال در سال ۲۰۱۴ میلادی به رقم ۲۴ میلیون دلار رسید. اما میزان دریافتی‌های استفنسون در سال ۲۰۱۵ میلادی با ۵ درصد رشد به رقم ۲۵٫۱ میلیون دلار رسید.


ویرجینیا رومتی، مدیرعامل شرکت آی‌بی‌ام

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد مدیرعامل شرکت پر آوازه آی‌بی‌ام در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۹٫۸ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل یک رشد دو درصدی را نشان می‌دهد.


جان چمبرز، رییس اجرایی و مدیرعامل اسبق سیسکو

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

چمبرز در جولای ۲۰۱۵ میلادی از سمت مدیرعاملی سیسکو کنار رفت. مجموع دریافتی سالانه مدیرعامل اسبق سیسکو در سال ۲۰۱۴ به رقم ۱۶٫۵ میلیون دلار رسید که این رقم در سال ۲۰۱۵ به رقم ۱۹٫۶ میلیون دلاری افزایش پیدا کرد.


شانتانو ناراین، مدیرعامل ادوبی

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دستمزد سالانه ناراین با سه درصد رشد نسبت به نمونه مشابه سال قبل به رقم ۱۸٫۴ میلیون دلار رسید. (دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۴ در مجموع ۱۷٫۹ میلیون دلار بود.)


لاول مک آدام، مدیرعامل و رییس ورایزون

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دستمزد سالانه آدام معادل ۱۸٫۳ میلیون دلار بود که تقریبا مشابه با مجموع دستمزدی بود که در سال ۲۰۱۴ میلادی دریافت کرده بود.


ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دستمزد سالانه مدیرعامل مایکروسافت در سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۸٫۳ میلیون دلار بود. دستمزد ثابت نادلا در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱٫۲ میلیون دلار و سود سهام او ۱۲٫۸ میلیون دلار بود او همچنین موفق شد در طول یکسال پاداش ۴٫۳ میلیون دلاری را به پاس حضورش در مایکروسافت دریافت کند.


گری دیکرسون، مدیرعامل Applied Materials

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه دیکرسون در سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۸ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل رشد ده درصدی را نشان می‌دهد.


مگ ویتمن، مدیرعامل شرکت HP Enterprise

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه ویتمن در سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۷٫ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال ۲۰۱۳ با یک رشد منفی ۱۳ درصدی روبرو بود. دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۳ برابر با ۱۹٫۶ میلیون دلار بود.


جیم وایت هرست، مدیرعامل ردهت

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

میزان دستمزد دریافتی جیم وایت در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل از جهش خوبی برخوردار بود. دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۴ برابر با ۶٫۷ میلیون دلار بود، در حالی که در سال ۲۰۱۵ موفق شد دستمزد ۱۶٫۷ میلیون دلاری را دریافت کند. این رقم نشان می‌دهد که دستمزد او نسبت به نمونه مشابه سال قبل بیش از دو برابر روند صعودی داشته است.


توماس روتلج، مدیرعامل Charter Communications

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه روتلج در سال ۲۰۱۴ برابر با ۱۶٫۱ میلیون دلار بود که این رقم با دو درصد رشد در سال ۲۰۱۵ به رقم ۱۶٫۴ میلیون دلار رسید.


مایکل بروان، مدیرعامل اسبق سیمانتک

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

براون در سپتامبر سال ۲۰۱۴ میلادی به سمت مدیرعاملی سیمانتک منصوب شد. او تنها یک سال موفق شد سمت مدیرعاملی سیمانتک را از آن خود کند. دستمزد سالانه مدیرعامل اسبق سیمانتک در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۶٫۱ میلیون دلار بود.


برد اسمیت، مدیرعامل Intuit

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد اسمیت در سال گذشته میلادی (۲۰۱۵) برابر با ۱۶ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل رشد نزولی سه درصدی را تجربه کرد. دستمزد او در سال ۲۰۱۴ برابر با ۱۶٫۵ میلیون دلار بود.


مارک تمپلتون، مدیرعامل اسبق زیراکس

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

تمپلتون نزدیک به بیست سال در شرکت زیراکس به فعالیت اشتغال داشت تا این‌که در جولای ۲۰۱۶ اعلام کرد به دنبال بازنشستگی است. در حالی که دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۷٫۹ میلیون دلار بود اما در سال ۲۰۱۵ با یک رشد دو برابری به رقم ۱۵٫۸ میلیون دلار رسید.


مایک لاویر، مدیرعامل CSC

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه لاویر در سال ۲۰۱۴ میلادی به میزان ۱۴ درصد افزایش پیدا کرد. دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۵٫۵ میلیون دلار بود که در مقایسه با ۱۳٫۳ میلیون دلار سال ۲۰۱۴ یک رشد قابل توجه را تجربه کرد.


ریچ تمپلتون، مدیرعامل Texas Instruments

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالاته تمپلتون در سال گذشته میلادی (۲۰۱۵) برابر با ۱۴٫۹ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال ۲۰۱۴ میلادی که دستمزد ۱۵ میلیون دلاری را دریافت کرده بود با یک درصد کاهش همراه بود.


منبع: برترینها

طنز؛ این‌قدر فشارنیاورید

بیست‌و‌‌نهم فروردین ۹۶ را در حالی شروع می‌کنیم که خبرهای تلخ و عذاب‌آور قلب انسان را به درد می‌آورد. مهلک‌ترین و سهمگین‌ترین خبر این بود که آقای محسن رضایی اعلام کرد که امسال کاندیدا نخواهد شد. ایشان برای بیان این مهم، پیامی خطاب به مردم نوشته که این‌گونه شروع می‌شود: «از اینکه در مقابل فشارها و اصرارهای شما مقاومت کردم و برای ثبت‌نام به وزارت کشور نرفتم، عذر مرا بپذیرید.» مردم ما یک اخلاق بدی که دارند این است که دم انتخابات می‌چسبند به رجال سیاسی و هی فشار می‌آورند. اگر دقت کنید معمولا آن‌هایی که آمده‌اند، می‌گویند در اثر فشارها آمده‌ایم. آن‌هایی هم که نیامده‌اند در‌حالی‌که پهلوی‌شان را می‌مالند، می‌گویند در مقابل فشارها مقاومت کردیم و نیامدیم.

سوال من از مردم این است که آخه چرا فشار می‌آورید بی‌انصاف‌ها؟ چرا رجال ما را در تنگنای عذاب وجدان و احساس تکلیف قرار می‌دهید؟ حالا فشار خوب است، چند روز پیش اینجا هم نوشتیم که طرفدار یکی از کاندیداها می‌خواست نامزد مذکور را با ریسمان به وزارت کشور ببرد؛ یعنی مردم ما تا این حد در بحث تعیین اصلح جدی‌اند. بقیه نامزدها را با تهدید شاتگان و گروگانگیری زن و بچه و… بردند وزارت کشور وگرنه نمی‌آمدند که! با این شرایط ما بعد از تایید صلاحیت‌ها با جمعی از انسان‌های مجبور ناراضی روبه‌رو هستیم که در آخر یک نفر با اکراه اول می‌شود و می‌گوید والا ما راضی نبودیم ولی حالا که اصرار می‌کنید چهار سال ریاست می‌کنم؛ البته نه فقط در عرصه انتخابات، بلکه در بقیه جنبه‌های زندگی هم ما ایرانی‌ها آدم‌های مجبور و مُکرَهی هستیم.

برعکس همه ابنای بشر ما هیچ‌گونه میلی به زر و زور و قدرت و ثروت نداریم. اصلا همه مشکلات‌مان ریشه در همین خصیصه دارد؛ مثلا همین که ما چهار تا حزب قوی و منسجم نداریم و این همه سال است کارشناسان سیاسی پرپر می‌زنند و شرحه شرحه می‌شوند برای تحزب، به خاطر این است که موضوع حزب «تلاش برای کسب قدرت» است، ما هم که قدرت دوست نداریم و معتقدیم قدرت چیه؟ اه کثافت! به قول اندیشمند بزرگ و فرانسیس فوکویامای وطنی، استاد گران‌سنگ آقای امیرحسین مقصودلو (تتلو) «درست شدن حذب‌هاى مختلف و دو دستگى به ضرر کشور است».

برای همین همان‌هایی که وانمود می‌کنند هیچ میلی به رقابت بر سر قدرت ندارند، وقتی به قدرت می‌رسند جوری به این مقوله جذاب میل پیدا می‌کنند که اشتهای‌شان با بالون معده هم فروکش نمی‌کند! آن چیزی که ما مردم معمولا نمی‌دانیم و دوستان سیاستمدار پوپولیست هم زیاد تمایل ندارند که بدانیم، این است که باید برای اداره کشور قدرت داشت، استفاده از قدرت بد نیست، این سوءاستفاده از قدرت و عدم نظارت بر آن است که در همه جای دنیا مکروه و مذموم است. این هم از پیام اخلاقی این یادداشت! پی‌نوشت: ما دوست نداریم مطلب بنویسیم تا شما بخوانید، از لایک و کامنت و این‌ها هم متنفریم. روزنامه هم که خودش می‌داند که ما از پول بدمان می‌آید و نمی‌دهد. تنها و تنها به‌دلیل فشاری که هموطنان به ما وارد می‌کنند مطلب می‌نویسیم. به جان تنها بچه‌ام!


منبع: برترنها

اولین معلم فرشتگان که بود؟

فرشتگان به عنوان موجوداتی پاک و زلال و فرمانبر دستورات خداوند همواره در طول تاریخ بشریت نقش محوری در پیشبرد برنامه‎های الهی ایفا کرده‎اند؛ اما باید پرسید در کلاس کدام درس تعلیم و تربیت شده‎اند؟

به گزارش تسنیم، فرشتگان یا ملائک که به عنوان موجوداتی فرامادی و در عین حال پاک و منزه و فرمانبردار دستورات خداوند شناخته می‎شوند، همواره نقش مهمی در پیشبرد برنامه‎های الهی ایفا کرده‎اند و از سوی دیگر در هر شرایطی یاور مؤمنان بوده‎اند تا جایی که در روایات متعددی آنها را خادم مؤمنان معرفی کرده‎اند. اما این سؤال شاید برای ما ایجاد شود که ابتدای تعلیم و تربیت فرشتگان از کجا آغاز شد؟

پاسخ این سؤال را در روایتی از امام رضا(ع) که به نقل از امیر مؤمنان(ع) بیان فرمودند، می‎خوانیم. این روایت را شیخ صدوق در صفحه ۲۶۲ از کتاب «عیون اخبار رضا(ع)» نقل می‎کنند. یادآوریم می‎شویم کتاب «عیون اخبار رضا(ع)» از مهم‎ترین منابع روایی شیعیان است که در آن روایت‏هاى پیرامون امام رضا( ع) و مجموعه روایاتى که از آن حضرت روایت شده، جمع‏ آورى شده است.

عبدالسلام بن صالح از امام رضا(ع) از پدران بزرگوار خود از امیر المؤمنین(ع) روایت کرده است که حضرت رسول‎الله(ص) فرمودند: خداوند خلقى برتر از من و گرامى‏ تر از من- نزد خود- خلق نفرموده است، حضرت على(ع) فرمودند: من عرض کردم: شما برتر هستید یا جبرئیل؟ حضرت ضمن بیان فضایل و مناقبشان، فرمودند:

«یا علی، اگر ما نبودیم خداوند نه آدم(ع) و نه حواء را و نه بهشت و جهنّم و نه آسمان و زمین را خلق نمی‎کرد، پس چگونه از ملائکه افضل نباشیم؟ و حال آنکه ما پیش از آنان پروردگارمان را شناختیم و او را تسبیح و تقدیس کردیم و به یگانگى او شهادت دادیم، زیرا اولین چیزى که خداوند خلق کرد ارواح ما بود که آنها را به توحید و تمجید خود به نطق آورد و پس از آن ملائکه را خلق کرد که وقتى ارواح ما را به صورت یک نور واحد دیدند، این مسأله را بسیار بزرگ و عظیم یافتند و ما براى اینکه ملائکه بفهمند ما مخلوق هستیم و خداوند منزه و برتر از صفات ماست، او را تسبیح گفتیم و ملائکه نیز به پیروى از تسبیح ما، تسبیح گفتند و او را از صفات ما منزه دانستند.

و وقتى عظمت شأن ما را دیدند به وحدانیت خدا شهادت دادیم تا ملائکه بدانند معبودى نیست جز اللَّه و بدانند که ما (فقط) بندگان خدا هستیم و خدا نیستیم و نباید به تنهایى و یا به همراه خداوند پرستش شویم و گفتند: «لا إله إلّا اللَّه» و وقتى بزرگى مقام ما را دیدند، تکبیر (اللّه اکبر) گفتیم تا ملائکه بدانند که خداوند بزرگتر از آن است که بزرگى مقام از طریقى غیر از او به دست آید. و وقتى که عزت و قدرتى که خداوند به ما داده بود دیدند، گفتیم: «لا حول و لا قوّه إلّا باللَّه» تا ملائکه بدانند آنچه که ما قدرت و توان داریم از خداست، و وقتى نعمتى را که خدا به ما داده و بر ما واجب کرده است ـ یعنى وجوب اطاعت از ما ـ را دیدند، گفتیم: «الحمد للَّه» تا ملائکه حمد و ستایش را که در واقع، در مقابل نعمت‎های الهى، حقّ خداوند برگردن ماست را دریابند و ملائکه نیز گفتند: الحمد للَّه. پس در واقع به وسیله ما بود که به توحید و تسبیح و تهلیل (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ) وتحمید و تمجید الهى هدایت شدند.»

متن حدیث:
یَا عَلِیُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ ع وَ لَا الْحَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّهَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ فَکَیْفَ لَا نَکُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَهِ رَبِّنَا وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَقْدِیسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَمْجِیدِه‏ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَهَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِدا اسْتَعْظَمَتْ أَمْرَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَهُ بِتَسْبِیحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏  وَ أَنَّا عَبِیدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهه…


منبع: الف

واقعیت فیلم بیماری که در راهرو بیمارستان ناله می‌کرد

معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد درباره واقعیت فیلمی که در شبکه های اجتماعی که در آن بیماری در راهروی بیمارستانی دراز کشیده و ناله می‌کرد توضیحاتی داد، فردی که به گفته وی معتاد بود و دربرابر درمان به گونه ای مقاومت کرده بود که پلیس مجبور به مداخله شده است.

به گزارش ایسنا، دکتر درخشانی دراین باره گفت: این فرد، بیمار معتادی است که روز ۲۱ فروردین به دلیل بیماری فتق به بیمارستان شهرکرد مراجعه می کند، بلافاصله پذیرش می شود. مشاوره‌ها نهایتا به این تشخیص نیاز بیمار به عمل جراحی منجر می شود.
 
وی افزود: اما بیمار با کادر درمانی همکاری نمی کند و سه بار از تخت پایین می آید و انژیوکت ها را باز می کند، و در یک تبانی به همراهش می گوید فیلم بگیر. در همین حین به پرسنل بیمارستان فحاشی هم می کند.

وی گفت: با وجود تلاش پزشکان و پرستاران برای آماده شدن بیمار جهت جراحی، او مجدد از تخت پایین می آید و در راه‌رو بیمارستان دراز می کشد و فریاد می زند و فحاشی می کند. در ادامه کادر درمانی با کمک نیروی انتظامی، با زحمت این بیمار را به اتاق عمل می برند و پس از طی درمان، از بیمارستان مرخص می شود.

به گفته درخشانی، بخش عمده درد این بیمار، به دلیل سوءمصرف موادمخدر بود و آنچه در فیلم منتشر شده، آخرین باری است که از تخت پایین می آید و در مقابل ایستگاه پرستاری، دراز می کشد، کادر درمانی هم در همان هنگام و به ناچار، پیگیر هستند تا با کمک مامور نیروی انتظامی بیمار را به اتاق عمل ببرند.

او گفت: فیلم عدم همکاری بیمار و خروج از تخت و مداخله نیروی انتظامی که از طریق دوربین‌های مدار بسته ثبت شده، موجود است و در صورت لزوم تحویل مقام مسئول می‌شود.


منبع: الف

طرح مطهری برای تأسیس رادیو و تلویزیون خصوصی

نایب رئیس مجلس از تعیین تکلیف رادیو و تلویزیون خصوصی در طرح جدید نحوه اداره صدا و سیما خبر داد.
 
علی مطهری در گفت‌وگو با خانه ملت درخصوص طرح‌های مطرح‌ شده در مجلس درباره نحوه اداره و نظارت بر سازمان صدا و سیما، گفت: طرحی که چند سال پیش و در مجلس هشتم شورای اسلامی مطرح شد، از کارآیی مناسبی برخوردار نبود و به موضوعاتی مانند اختلافات صدا و سیما با وزارت ارتباطات، خط مشی این سازمان و غیره پرداخته بود در حالی به عنوان مثال در حوزه خط‌مشی رسانه ملی قانون وجود دارد و نیاز مجددی به طرح این موضوع نبود.
 
نماینده تهران در مجلس با بیان اینکه طرح جدید اداره سازمان صدا و سیما که از سوی خود او نیز مطرح شده، خلاصه‌تر و مفید‌تر از طرح قبلی است، اظهار کرد: طرح مذکور شامل اداره و نظارت بر صدا و سیما است و تکلیف رئیس رسانه ملی، شورای نظارت بر صدا و سیما، برخی روابط مالی، رادیو و تلویزیون خصوصی و غیره را مشخص کرده است.
 
وی تصریح کرد: برای تدوین طرح جدید اداره سازمان صدا و سیما با برخی رؤسای قبلی این سازمان مشورت شده و نظرات آنها اخذ شده است. نایب رئیس مجلس در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا به جای رفع ایرادات طرح قبلی مطرح شده در مجلس هشتم و پیگیری مجدد، اقدام به ارائه طرح جدید شده است، ادامه داد: اتفاقاً برخی مواد خوب طرح گذشته نیز در طرح جدید ذکر شده است؛ البته می‌توان در زمان بررسی طرح مذکور در کمیسیون موارد دیگری را در آن گنجاند.
 
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه بعد از بازنگری قانون اساسی، هم اکنون صدا و سیما برای اداره شدن قانون ندارد، خاطرنشان کرد: در گذشته برای اداره رسانه ملی شورای سرپرستی و مدیرعامل وجود داشت اما بعد از تغییر قانون اساسی این موضوع تبدیل به رئیس شد که از سوی رهبری تأیید می‌شود لذا باید اذعان کرد که بر اساس شرایط، قانونی در این عرصه وجود ندارد.
 


منبع: الف

اخذ گواهی‌نامه رانندگی بی‌نیاز از کارت پایان خدمت

عضو کمیسیون کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس پیرو تذکر شفاهی خود در مجلس گفت: طبق مصوبه وکلای ملت، صدور گواهی نامه رانندگی نیازی به تعیین تکلیف شرایط نظام وظیفه آقایان ندارد.

«حسینعلی حاجی دلیگانی» در گفتگو با جام جم آنلاین پیرامون مصوبه سال گذشته مجلس دال بر عدم نیاز صدور گواهی نامه به کارت پایان خدمت سربازی، گفت: قانونی در خرداد سال ۹۵ تصویب شده که بر مبنای آن افراد فاقد کارت پایان خدمت هم می توانند گواهینامه رانندگی اخذ کنند، لیکن این مصوبه مجلس در دستگاه های اجرایی کشور، همچنان مغفول مانده است.

وی در خصوص علت ایجاد طرح و تصویب این قانون در مجلس افزود: یکی از مشکلاتی که خانواده ها با آن درگیر هستند این است که، جوانان به خاطر مشکل سربازی امکان اخذ گواهینامه و نیز بیمه اتومیبل خود را نداشته و در موقع بروز تصادف روانه زندان می‌شوند که تعداد این موارد رو به افزایش است. از این رو وکلای ملت برای کاهش گرفتاری مردم، این مصوبه را به تصویب رسانده اند.

نماینده حوزهٔ انتخابیهٔ شاهین‌شهر، میمه و برخوار در استان اصفهان به تشریح قانون عدم نیاز کارت پایان خدمت برای اخذ گواهی نامه رانندگی پرداخت و گفت: در ذیل این مصوبه آمده ، هر کس علاقه‌مند به گرفتن گواهی نامه است نیازی به تعیین تکلیف شرایط نظام وظیفه نداشته و دارا بودن کارت پایان خدمت الزامی نیست.

وی تصریح کرد: این مصوبه به نظر شورای محترم نگهبان هم رسید و رأی این شورا ناظر بر «نبود مغایرت با قانون» بود و آن را تأیید کرد.

دلیگانی در پاسخ به این پرسش که پس چرا نهادهای ذیربط همچون راهنمایی و رانندگی از قانون تبعیت نمی‌کنند، خاطر نشان کرد: نیروی انتظامی به استناد قانون سازمان نظام وظیفه ابهامی مطرح کرد که طبق آن یکی از محدودیتهای نداشتن کارت پایان خدمت، ندادن مجوز برای اخذ مدرک رانندگی است .

وی ادامه داد: پیرو این ابهام این یگان نظامی از مجلس مطالبه نمود که آیا قانون جدید مجلس نقیض قانون قدیم نظام وظیفه نیست، از این رو با مشورتی که با معاونت حقوقی بهارستان داشتیم این رأی صادر شد که؛ «قانون اخیر الذکر ملاک عمل بوده و قانون قلبی را منحصرا در خصوص مورد فوق نقض نخواهد کرد»، لذا مانعی برای صدور گواهینامه وجود ندارد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در جواب این پرسش که در حال حاضر چه میزان از جوانان سربازی نرفته و یا به تعبیری چه تعداد بدون کارت پایان خدمت متقاضی گواهینامه در کشور هستند، یادآور شد: هم اکنون حدود ۳ میلیون نفر از جوانان در صف بهره مندی از مجوز رانندگی هستند که امیدواریم با مساعدت نیروی انتظامی محدودیت مذکور از متقاضیان برداشته شود.

وی در پایان افزود: بنده قبلا هم در مورد اجرای قانون فوق به وزیر کشور تذکر داده‌ام. بسیاری از جوانان به ویژه در شهرستان‌ها صاحب کامیون و سایر خودورها بوده و از این راه هم مشکل اشتغال آنها حل می‌شود و هم اینکه در زمان بروز حادثه، بیمه امکان تحت پوشش قرار دادن آنها را دارد.

گفتنی است حاجی دلیگانی در نشست علنی مجلس شورای اسلامی در تذکر شفاهی خود گفته بود: طبق بند ۱۱ ماده ۲۴ آیین نامه داخلی مجلس شأن مجلس باید حفظ شود، براساس قانون‌گذاری صورت گرفته در زمینه اخذ گواهینامه، نیازی به کارت پایان خدمت سربازی نیست اما قانون مذکور اجرایی نشده است.


منبع: الف

نمایش خونین مرد بازیگر قبل از طلاق

مرد میانسال که به توصیه قاضی دادگاه برای مصالحه با همسرش به مرکزمشاوره رفته بود، در زمان انتظار برای صدور مجوز طلاق با یک کلت سه گلوله به سر همسرش شلیک کرد

به گزارش ایران، پدر یک زن جوان که پس از شلیک‌های کینه توزانه همسرش، به شکلی معجزه آسا از مرگ حتمی گریخته است، پشت پرده تلخ زندگی دخترش و جزئیات تازه‌ای از این ماجرای هولناک را فاش کرد.

به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، شنبه ۲۶فروردین در ساختمان مشاوره خانواده شهر اراک صدای شلیک‌های چند گلوله همه را به وحشت انداخت. مرد میانسال که به توصیه قاضی دادگاه برای مصالحه با همسرش به مرکزمشاوره رفته بود، در زمان انتظار برای صدور مجوز طلاق با یک کلت سه گلوله به سر همسرش شلیک کرد و متواری شد. زن جوان که با سر و صورت خونین و پیکری نیمه جان روی زمین افتاده بود، بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت.ازسوی دیگر با رسیدن مأموران به محل، جست و جو برای دستگیری ضارب فراری آغاز شد و کارآگاهان در کمتر از سه ساعت، مرد مسلح را در مخفیگاهش دستگیر کردند.متهم درنخستین بازجویی‌ها تیراندازی به همسرش را پذیرفت و انگیزه خود را اختلافات خانوادگی عنوان کرد.

پدر زن جوان مصدوم که پس از این حادثه به طورمعجزه آسا با تلاش تیم درمانی ازمرگ نجات یافته است لحظه‌ای آرام وقرار ندارد و بیشترین ساعات شبانه، روز را در بیمارستان و در کنار تخت دخترش می‌گذراند، دل پردردی دارد. بغض سنگینی گلویش را گرفته است؛ بغضی که سال‌ها سر باز نکرده و حالا در قطرات کوچک اشک، دور از چشم خانواده روی گونه‌اش جاری است.مرد میانسال نمی‌داند از کجای زندگی دخترش بگوید. از روزی که دامادش، دختر باردارش را با صورت کبود در خیابان رها کرد یا از روزهایی که مرد جوان درحالت مستی دخترش را به باد کتک می‌گرفت و….با این حال اما خدا را شکر می‌کند که دخترش زنده مانده و می‌تواند برای نوه خردسالش مادری کند. اوکه پشت دراتاق دخترش دربیمارستان ایستاده، نگاهی به جگرگوشه‌اش روی تخت، انداخته و به ۸ سال قبل برمی گردد. آن روزها که دخترش پرانرژی و شاداب در داروخانه یکی از آشنایانشان کار می‌کرد.

او کمی مکث کرد و با صدای حزن آلود به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: «دامادم، دخترم را در داروخانه دیده و با چرب زبانی و فرستادن مادرش برای خواستگاری، قاپ دخترم را دزدیده بود. او لیسانس هنرپیشگی داشت و به قول خودش خوب بازی می‌کرد(!!!) آنقدر آمدند و رفتند تا اینکه دخترم رضایت داد و من هم که خوشبختی او را می‌خواستم به این ازدواج رضایت دادم. بعد از ازدواجشان، دخترم به خاطر سوءظن‌های شدید شوهرش دیگر سر کار نرفت و دامادم هم که بیکاربود در آژانس مشغول شده و گاهی هم در نقش کوتاهی در فیلم‌ها بازی می‌کرد. در تمام این سال‌ها خرج زندگی‌شان را من می‌دادم. دخترم زیاد از زندگی‌اش حرف نمی‌زد و همیشه می‌گفت همه چیز خوب است. تا اینکه باردار شد. خوب یادم هست که در یک نیمه شب، دخترم زنگ زد و گفت شوهرش او را کتک زده و از خانه بیرونش کرده است. فقط یک چادر سرش بود و نمی‌دانست کجا برود. به سرعت دنبالش رفتم و او را به خانه آوردم. تازه آنجا بود که فهمیدم دخترم در آن خانه چه زجری می‌کشد. خواستم سراغ دامادم بروم که دخترم اجازه نداد و گفت شوهرش مست است شاید بلایی سر من هم بیاورد.»

این مرد ادامه داد: «دامادم همان طور که می‌گفت بازیگر خوبی بود و طوری خود را نادم و پشیمان نشان می‌داد که هرگز نمی‌شد باور کرد او آدم خشنی است. هر بار هم معتمدی را واسطه می‌کرد و تعهد می‌داد که رفتار و نوع زندگی‌اش را اصلاح خواهد کرد. دخترم هم به خاطر فرزندش به خانه‌شان بازمی گشت. حتی یک بار که از او شکایت کردیم و دادگاه با تأییدیه پزشکی قانونی حکم به زندان دامادم داد، باز هم با ترفندهای همیشگی وفیلم بازی کردن رضایت دخترم را گرفت.اما رفتارهایش در خانه آنقدر خشن بود که حتی دختر ۶ ساله‌شان هم با دیدن پدرش رنگش می‌پرید و به وحشت می‌افتاد. آن طور که دخترم می‌گفت، شوهرش چند باری دخترکوچولویشان را ترسانده وکتکش زده بود.»

اول مهر سال ۹۵ بود که دخترم زنگ زد و گفت که شوهرش او را کتک زده و از ما کمک خواست.به همین خاطر دیگر نباید کوتاه می‌آمدیم پس به دادگاه رفتیم. در دادگاه دامادم ادعا کرده بود که دخترم غذا درست نمی‌کند و…  حتی برای اثبات تهمت هایش قسم خورده بود. برای اینکه بتوانیم حق دخترم را بگیریم وکیل گرفتیم و دخترم برای دریافت حضانت فرزندش همه حق و حقوقش را بخشید و قرار شد اگر جلسات مشاوره به نتیجه نرسید طلاق بگیرند. بعد از همان دعوای آخر فهمیدیم که دامادم بارها دخترم را تهدید کرده اما او از ترس اینکه به دخترش و ما آسیبی نرسد همیشه سکوت کرده بود. جلسات مشاوره شروع شده بود و چون تصمیم دخترم جدی بود، هر جلسه فقط یک قدم به طلاق نزدیکتر می‌شدند. البته دامادم در این مدت بیکار نمی‌نشست و شب‌ها ساعت ۱۱ شب با تعدادی از دوستانش جلوی خانه ما می‌آمدند تا به اصطلاح عذرخواهی کند. موضوع را به پلیس گفتیم و مأموران گفتند به هیچ عنوان در را باز نکنید چون احتمال هر خطری وجود دارد. این طوری هر شب را با ترس و وحشت به صبح می‌رسانیدم.«

مرد میانسال به این قسمت رنجنامه دخترش که رسید بغضش ترکید. با هر سختی اما به درد دل هایش با خبرنگار حوادث «ایران» ادامه داد: «آخرین جلسه مشاوره آنها روز شنبه ۲۶ فروردین بود. دخترم اصرار داشت که من در خانه نزد نوه‌ام بمانم. من هم که اصرار او را دیدم فقط به او تأکید کردم که سوار ماشین شوهرش یا خودروی عبوری نشود و فقط با تاکسی برود و برگردد. تازه فهمیدم که دامادم پیش از این جلسه با ارسال پیامکی دخترم را تهدید کرده بود و او از ترس نگذاشته بود همراهی‌اش کنم. ساعتی گذشته بود که دخترم تماس گرفت و گفت جلسه تمام شد و تا دو، سه ساعت دیگر کمیسیون مجوز طلاق را می‌دهد. من هم بعد از توصیه‌های دوباره به او تلفن را قطع کردم. اما ساعتی بعد مأموران پلیس به خانه ما آمده و خواستند به همراه نوه مان به کلانتری برویم. وقتی دلیل را پرسیدم موضوع شلیک به دخترم و فرار دامادمان را مطرح کردند و اعلام شد باید تحت مراقبت باشیم. آنجا بود که فهمیدم بعد از جلسه مشاوره، دامادم از دخترم می‌خواهد با هم قدم بزنند و پیش از طلاق حرف‌های آخرشان را بشنوند.اما دخترم که حرف‌های من در گوشش بود و احساس خطر کرده بود مخالفت کرده وگفته بود: «هر حرفی هست همین جا بگو» که او ناگهان کلتی ازلابلای لباس هایش بیرون کشیده و سه گلوله به سر دخترم سرش شلیک کرده بود. آن طور که دخترم می‌گفت وقتی دامادم، سرش را گرفته او از ترس اینکه نکند چاقویی در سرش فرو کند سعی کرده بود فرار کند و دامادم هم دستپاچه سه تیربه او شلیک کرده و متواری شده بود.

 او به قصد کشتن دخترم به سرش شلیک کرده بود اما خوشبختانه در آخرین لحظه آرامش‌اش به هم خورده و گلوله‌ها از کنار جمجمه دخترم رد شده و دو تا ازآنها در زیر فک و یکی در گردنش ماند. پزشکان می‌گویند نمی‌توانند درباره جراحی دخترم هنوز نظری بدهند. با چند پزشک مشورت کرده‌ایم اما جواب قطعی ندادند.

پس از این اتفاق، پلیس دامادم را در کمتر از سه ساعت دستگیر کرد که جا دارد از نیروی انتظامی ودادگستری تشکر کنم که با تحقیقات گسترده و ضربتی او را به دام انداختند و در این مدت هم به خوبی از ما حمایت کردند.اما امیدوارم دامادم به مجازات سنگینی محکوم شود.»


منبع: الف

گروگانگیری ۳ میلیاردی در باشگاه اسب‌سواری

مرد کینه‌توز که بر سر معامله ملک چند میلیاردی در شمال تهران، پیرمردی را با همدستی دو کارگر افغان ربوده بود، صبح دیروز همراه دو همدستش در شعبه ششم دادگاه کیفری تهران محاکمه شد.

به گزارش «ایران»، چهاردهم اسفند ۹۴ مردی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن پدر سالخورده‌اش در حوالی باشگاه سوارکاری خبر داد.

بدین‌ترتیب پرونده این ماجرای مرموز در اختیار کارآگاهان پلیس تهران قرار گرفت. آنها در تحقیقات دریافتند حیدر – گمشده ۸۰ ساله – از چندی قبل با مردی به نام «ناصر» – ۴۸ ساله – بر سر معامله یک ملک چند میلیاردی در خیابان فرشته اختلاف داشته است.

 تجسس‌ها در این‌باره ادامه داشت تا اینکه ۸ روز پس از ناپدید شدن پیرمرد ثروتمند، افراد ناشناسی از کشور افغانستان با خانواده‌اش تماس گرفتند و از ربوده شدن او خبر دادند و برای آزادی‌اش خواستار ۳ میلیارد تومان پول نقد شدند. کارآگاهان که در ادامه تحقیقات به ناصر ظنین شده بودند، او را تحت بازجویی قرار دادند تا اینکه اعتراف کرد پیرمرد گمشده را با کمک دو مرد افغان ربوده و در خانه‌ای واقع در جنوب تهران زندانی کرده است. بدین‌ترتیب مأموران حیدر را از اسارتگاه نجات دادند.

در پی اعتراف‌های ناصر، دو مرد افغان نیز که همدستش بودند، دستگیر شدند. آنها در بازجویی گفتند: ناصر به ما گفته بود مرد سالخورده پدرش است و هوش و حواس ندارد، اما بعد از اینکه پیرمرد را ربودیم، تازه متوجه نقشه آدم‌ربایی شدیم.

صبح دیروز هر ۳ متهم از زندان به شعبه ششم دادگاه کیفری انتقال یافتند و محاکمه آنان به ریاست دکتر شقاقی و با حضور قاضی رستم‌پور – مستشار دادگاه – آغاز شد.

در ابتدای جلسه رئیس دادگاه به بیان کیفرخواست پرداخت. آنگاه شاکی در جایگاه ایستاد و با طرح شکایت علیه عامل اصلی آدم‌ربایی، برایش درخواست اشد مجازات را کرد. سپس ناصر – متهم ردیف اول و طراح آدم‌ربایی -پای میز محاکمه ایستاد اما در دفاع از خود گفت: هیچ حرفی برای گفتن ندارم و در پاسخ به سؤالات سکوت کرد. «حبیب» و «غلام» نیز وقتی در برابر قضات ایستادند، در شرح ماجرا گفتند: «ما کارگر باشگاه اسب‌سواری بودیم. یک روز قبل از آدم‌ربایی ناصر به ما مراجعه کرد و گفت که «حیدر» پدرش است و از لحاظ ذهنی مشکل دارد. بعد ناصر از ما خواست او را سوار خودرو کنیم و به خانه‌ای در جنوب تهران ببریم که ما هم قبول کردیم.

پس از اینکه مرد سالخورده را سوار کردیم و بردیم، متوجه نقشه ناصر شدیم. او با پرداخت پول زیاد، ما را فریب داد تا با او همکاری کنیم. هشت روز بعد هم از یکی از دوستانمان در افغانستان خواستیم با خانواده «حیدر» تماس بگیرد و موضوع آدم‌ربایی را اعلام کند تا ما شناسایی نشویم. فردای همان روز بود که غافلگیر شدیم و پلیس دستگیرمان کرد.»

در پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند تا حکمشان را درباره هر سه متهم صادر کنند.


منبع: الف

ارائه وام‌های صفر تا هشت درصد برای روستاییان

معاون توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری گفت: دولت برای توسعه و ایجاد اشتغال روستاییان و مرزنشینان تسهیلات خوبی در نظر گرفته است که روستاییان می توانند از آنها بهره مند شوند.

به گزارش ایسنا، سیدابوالفضل رضوی در همایش تجلیل از فعالان برگزاری نمایشگاه توانمندیها و دستاوردهای روستاهای سیستان وبلوچستان در تهران، در روستای هریدوک لاشار شهرستان نیکشهر بیان کرد: وامهای از صفر تا هشت درصد برای روستائیان برنامه ریزی شده است تا روستاییان بتوانند از آن استفاده کنند.

وی با اشاره به اینکه دولت برای توسعه، آبادانی و ایجاد اشتغال روستاهای سیستان وبلوچستان برنامه اجرایی وعملی دارد افزود: سیستان وبلوچستان ظرفیت های بالایی در زمینه کشاورزی، معادن، گردشگری، تولید انواع صنایع دستی به ویژه سوزن دوزی دست دوز بلوچ و سکه دوزی و غیره دارد که توجه به این بخش موجب ایجاد اشتغال هزاران نفر می شود.

رضوی همچنین از ارائه آموزش برای دوخت انواع لباس محلی و بلوچی خبر داد.

معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیس جمهوری در ادامه با بیان اینکه در طول سالهای اخیر دولت تمام تلاش خود را برای ارتقای شاخص های توسعه انسانی در روستاها معطوف کرده است، خاطرنشان کرد: توسعه یافته ترین استان کشور بدون شک سیستان وبلوچستان است. توسعه یافتگی به داشتن امکانات فیزیکی نیست بلکه داشتن انسان هایی بزرگ، نجیب و وفادار هر منطقه را توسعه یافته می‌کند.

رضوی گفت: این استان با وجود داشتن ظرفیت های خدادادی هنوز برای ایرانیان ناشناخته مانده است.

وی بااشاره به تامین آب آشامیدنی در حوزه بخش لاشار و شهرستان نیکشهر گفت: مشکلات حوزه آب، راه، برق، مخابرات و اینترنت روستاها پیگیری خواهد شد.

روستای هریدوک در ۸۰ کیلومتری جاده ترانزیتی نیکشهر- ایرانشهر واقع شده است.


منبع: الف

آزادی ۹ هزار محکوم غیرعمد در سال ۹۵

نیکوکاران در سال ۹۵ با اعطای کمک‌های خود زمینه آزادی ۹ هزار و ۱۴۳ زندانی جرایم غیرعمد و غیرکلاهبرداری را فراهم کردند.

به گزارش روابط عمومی ستاد دیه کشور، از پنجم فروردین تا پایان اسفند سال ۹۵ تعداد یک هزار و ۳۴۰ بدهکار دیه و ۷ هزار و ۸۰۳ محکوم مالی (ناشی از صدور چک بلامحل و تعهدات مربوط به مهریه و نفقه) از زندان آزاد شده‌اند که برای استخلاص این افراد ریالی اعتبار دولتی پرداخت نشده است.

آزادی ۲۶۰ محکوم غیرعمد زن در سال گذشته

از مجموع ۹ هزار و ۱۴۳ مددجوی آزاد شده، ۸ هزار و ۸۸۳ نفر را مردان و ۲۶۰ محبوس را هم نسوان دربند شامل می‌شوند که هرچند رقم کل آزادی‌ها نسبت به سال قبل (۱۳۹۴) افزایش عددی داریم اما در مورد زنان کاهش ۱۸ نفری را شاهدیم.

اخذ گذشت ۳۶ درصدی از بدهی ۷ هزار میلیاردی

در فرآیند آزادی این دسته از زندانیان به همت گروه‌های مردمی صلح و سازش ضمن برگزاری جلسات متعددی با اولیاءدم و شکات خصوصی از مجموع بدهی ۷ هزار میلیارد و ۴۲۶ میلیون ریالی به میزان ۳۶ درصد گذشت رضایت‌مندانه اخذ شده است.

نقدینگی زندانیان برای آزادی فقط ۴ درصد است

زندانیانی که بعد از انجام تحقیقات چند مرحله‌ای دفاتر نمایندگی ستاددیه محرز برای دریافت تسهیلات شناخته می‌شوند دو مولفه «نداری» و «آبرومندی» وجه مشترک آن‌هاست، با این وجود ۴٫۳ درصد از کل بدهی آن‌هایی که سال گذشته طعم آزادی را چشیدند از سوی خانواده‌های‌شان پرداخت شده است.

بیشترین آزادی‌ها مربوط به بدهکاران چک است

در سالی که گذشت زندانیان چک با ۵ هزار و ۴۷۶ محبوس در صدر رها یافتگان از حبس قرار داشته و در مقابل بدهکاران نفقه با ۳۷۵ مددجو، طیفی هستند که در ذیل فهرست زندانیان حمایت شده از سوی ستاددیه قرار دارند.

فقط ۸ درصد بدهی‌ها از طریق بانک‌ پرداخت شد

علی‌رغم تصویب بودجه ۲۰۰ میلیارد تومانی نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای اعطای تسهیلات به زندانیان تحت حمایت ستاد دیه در سال گذشته اما متاسفانه به دلایل متعددی منجمله سخت‌گیری در ارایه تضامین بانکی تنها ۱۶ درصد از کل اعتبار مصوب جذب شده است که طبق آمار می‌شود گفت تنها ۸٫۳ از کل بدهی ۷۴۲ میلیارد تومانی زندانیان آزاد شده در سال ۹۵ از محل تسهیلات تبصره ۲۶ بانک‌های عامل پرداخت گردیده است.

آزادی یک‌پنجم زندانیان با طرح «بهار انقلاب تا بهار طبیعت»
دفاتر نمایندگی ستاد دیه از ۱۳ بهمن ماه تا ۲۸ اسفند سال گذشته در قالب طرحی با عنوان «بهار انقلاب تا بهار طبیعت» در صدد آزادی تمامی محکومان واجد شرایط تا سقف ۲۲ میلیون تومان برآمدند که این اقدام، آزادی ۱۲۰۰ مددجوی واجد شرایط را به دنبال داشت.


منبع: الف

مسافرکشان زورگیر میدان آزادی +عکس

دادستان عمومی و انقلاب شهرستان قدس از دستگیری و انهدام باند زورگیری حرفه‌ای دراین شهرستان خبرداد وگفت: ۵ نفر از اعضای این باند دستگیر و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.

مجید کاویانی در گفت‌وگو با میزان، از دستگیری و انهدام باند زورگیری حرفه‌ای در این شهرستان خبرداد و گفت: ۵ نفر از اعضای این باند دستگیر و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.

وی گفت: در پی شکایت جمعی از شهروندان مبنی بر زورگیری عده ای خلافکار در قالب راننده‌های مسافر کش از شهروندان در محدوده میدان آزادی موضوع در دستور کار قرار گرفت.

کاویانی افزود: این افراد با خودروی ۲۰۶ به مسافرکشی اقدام و با سوار کردن همدستانشان در فاصله کمتر از ۳۰ متر با سلاح سرد مسافر را تهدید و زورگیری می‌کردند و اگر هم مسافر پولی نداشت در تماس با خانواده آن‌ها، درخواست واریز مبلغی را به حساب خود داشته‌اند.

این مقام قضایی در شهرستان قدس در ادامه بیان کرد:سه نفر از اعضای این باند متواری هستند و ۵ نفر دیگر به اتهام سرقت مقرون به آزار و اذیت، سرقت مسلحانه و ایراد ضرب و جرح با چاقو با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.

وی اضافه کرد: متهمان این پرونده تا کنون به ۶ فقره سرقت مرقون به آزار و اذیت اعتراف کردند.

دادستان عمومی و انقلاب شهرستان قدس از شهروندان خواست تا زورگیران مسافرکش خیابان آزادی را شناسایی و با مراجعه به دادسرا، طرح شکایت کنند.


منبع: الف