منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

ماهنامه نسیم بیداری – سعید شمس: قانون انتخابات ایران با وجود اینکه در این سی و هشت سال، سی و چند انتخابات برگزار شده است، هنوز هم محل بحث و تبادل نظر و اختلافات سلیقه ای است و به همین دلیل سوال های زیادی را موجب شده است. اینکه نظام به همین شکل فعلی اداره شود یا سیستم پارلمانی اعمال شود، اینکه صلاحیت ها با چه متر و معیاری تعیین شوند و اینکه چطور از رای های ریخته شده در صندوق های رای صیانت شود و… این روزها دغدغه خاص و حتی عام است.

مصطفی تاج زاده که در مقام معاون وزیر کشور سابقه اجرایی در انتخابات را در کارنامه اش می بیند، با گفتن اینکه «یکی از مشکلات انتخابات ایران همین نوع  رفتاری است که شورای نگهبان قانون اساسی در تایید یا رد صلاحیت نامزدها انجام می دهد و موجب این می شود تا لایه های مختلف جامعه نگران شوند و به قول شما استرس این را داشته باشند که آیا کاندیدا یا کاندیداهای مورد نظرشان مجوز حضور در انتخابات را به دست می آورند یا نه؟

البته فلسفه تشکیل شورای نگهبان این بود که مانع تخلف های احتمالی دولت شود تا دولتی که مامور به برگزاری انتخابات است، این فرصت را نداشته باشد که مخالفین خود را رد کند و همچنین ابزار تخلف و تقلب هم از قوه مجریه گرفته شود متاسفانه این وظیفه قانونی به اهرمی برای فشار به یک گروه خاصی تبدیل شده است و چون تشخیص اینکه چه کسانی می توانند در انتخابات باشند، با ضابطه و حساب و کتاب معلومی نیست، طبیعی است که مردم ناراضی شوند.» به پرسش های ما پاسخ می گوید:

منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

بحث ما درباره نکته های منفی و مثبت قانون انتخابات در جمهوری اسلامی است.

قانون در ایران ۴ نوع انتخابات را پیش بینی کرده است که هرکدام مستقل از دیگری برگزار می شود. دقیقا به همین دلیل این احتمال که کشور شاهد حاکمیت انحصاری یک سلیقه و جناح باشد، به حداقل ممکن خود می رسد.

ممنون می شوم اگر شفاف تر توضیح بدهید.

فرض کنید اگر مثل کشور انگلیس انتخابات پارلمان را برگزار می کردیم و هر حزبی که رای اکثریت را دست می آورد، قوه مجریه را هم دست می گرفت. به این ترتیب و در یک انتخابات مردم تکلیف دو قوه را روشن می کنند. اما در ایران ممکن است مجلس اکثریتش در اختیار جناحی باشد که رییس جمهور هم سو با آن نیست به علت اینکه انتخابات هر قوه مستقل برگزار می شود. همینطور در شورای شهر و مجلس خبرگان رهبری هم احتمال اینکه جناحی کاملا حذف بشود، تقریبا منتفی است.

این حالت هم جنبه های مثبت دارد و هم ابعاد منفی. نکته مثبت این احتمال حضور سلیقه های مختلف است و نکته منفی هم احتمال رویارویی و به وجود آمدن تنش و چالش است که ناگفته پیداست، هم آرامش را تهدید می کند و هم احتمال اجرای برنامه های در نظر گرفته شده را کاهش می دهد حال آن که مجلس انگلستان مجلسی است که دولت را به چالش نمی کشد، برای اینکه دولت منتخب خودش است.

به این نکته می توان اینطور هم نگاه کرد که ضعف های احتمالی دولت در این حالت جدی گرفته نمی شوند و در این حالت طبیعی است که راه کارهایی برای برطرف شدنشان در نظر گرفته نخواهدشد.

به هر حال این قانون هم نقاط مثبت دارد و هم نکته هایی منفی. نکته دیگر این است که برخی از انتخابات در ایران یک مرحله ای است و برخی دو مرحله ای است. در بعضی از انتخابات ها لازم است «حداقل»ی از آراء کسب شود تا فرد به نمایندگی مجلس یا ریاست جمهوری برسد. اما در انتخابات شوراها یا مجلس خبرگان هر کاندیدایی با هر درصد رایی که آورد، موفق می شود.

حالا ممکن است بپرسید، این دو حالت چه تفاوتی دارند، معمولا در دنیا سعی می کنند نظام انتخاباتی شان با نظام حزبی شان با هم سازگار باشد. یعنی اگر نظام سیاسی دو حزبی باشد، انتخابات یک مرحله ای می شود. اگر نظام سیاسی چندحزبی باشد و اینجور نباشد که قدرت دائما بین دو حزب بچرخد و هرکدام ۵۰ درصد به اضافه یک را در انتخابات به دست بیاورند، انتخابات را دومرحله ای می کنند. علتش هم این است که وقتی انتخابات یک مرحله ای باشد، ضریب ریسک خیلی بالا می رود و کمترین خطایی موجب حذف احزاب و گروه ها می شود. چون کافی است رقیب شما ۱۰ درصد رای بیاورد و طیف شما که مثلا ۴۰ درصد رای دارید، ببازید و او با همان ۱۰ درصد ببرد.

 منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران
مثلا فرض کنید ۲۰ تا رقیب هر کدام یک درصد مشخص رای بیاورد و نفر اول ۱۰ درصد بیاورد و نفر دوم ۹ درصد. چون ریسک بالا هست، مجبورند از قبل از انتخابات با هم ائتلاف بکنند. اما در انتخابات دو مرحله ای این ریسک به حداقل ممکن می رسد، برای اینکه می گوییم ما در مرحله اول رقابت می کنیم زیرا هیچ کس با ۱۰ درصد و حتی با ۲۰ درصد آرا انتخاب نمی شود. باید در انتخابات مجلس ۲۵ درصد و در ریاست جمهوری ۵۰ درصد رای بیاورد. بنابراین نامزدها و احزاب حامیشان می گویند که در مرحله اول وزنمان و جایگاهمان را معلوم می کنیم.

و احتمال ائتلاف را به مرحله دوم می گذارند؟

احسنت! همانطور که گفتید، ائتلاف را در مرحله دوم انجام می دهند. ولی اگر انتخابات یک مرحله ای باشد، مجبور هستند در همان مرحله اول ائتلاف کنند. یعنی دو تا بلوک قوی تشکیل بدهند و با هم رقابت کنند که شکست تک تک احزاب به حداقل ممکن برسد. به هر رو در همه جای دنیا نسبتی بین انتخابات یک مرحله ای و دو مرحله ای با نظام دو حزبی و چند حزبی در نظر گرفته شده است. حال آن که در ایران بعضی انتخابات یک مرحله ای و بعضی دو مرحله ای است.

چرا؟ اشکال در  قانون است؟

بله. درواقع وقتی قانون گذاشتند، به این مساله توجه نداشتند و این را بعدها فهمیدیم. آن زمان متوجه نبودیم که اینها با هم نسبت دارند و بنابراین به آن توجهی نشد. البته این متوجه نبودن ها با توجه به سابقه کم کشورداری امری طبیعی بود و مقتضای یک سیستم تازه روی کارآمده محسوب می شد. به همین دلیل برخی از انتخابات را دو مرحله ای و بعضی ها را یک مرحله ای در نظر گرفتند. و البته الان می توان قانون بگذارند که مثلا انتخابات شوراها هم دومرحله ای برگزار شود.

نکته سوم درباره انتخابات این است که هیچ تناسبی بین قانون انتخابات با احزاب وجود ندارد. یعنی ما در انتخابات تکیه مان به افراد است. در صورتی که اگر بخواهیم احزابمان تقویت بشود باید نسبتی بین قانون و احزاب برقرار کنیم. مثلا اعلام شود که نامزدها را فقط احزاب باید معرفی بکنند که در این حالت همه مجبور به تاسیس حزب می شوند و هیچکس نمی تواند بدون عضویت در یک حزب نامزد شود. این گام مهمی به سمت حزب شدن قلمداد می شود. یا قانون بگذرانیم که مردم در کنار اینکه به افراد رای می دهند، به احزاب هم رای بدهند. درواقع مثلا به جای اینکه در تهران به ۳۰ کاندیدا رای بدهند، به ۱۵ یا ۲۰ نفر رای بدهند و یک رای هم به حزب بدهند.

تا حزب برنده ۱۵ نفر دیگر را انتخاب کند. درست است؟

دقیقا! در این حالت احزاب به تعداد سهمیه ای که به دست می آورند، نماینده های خود را تعیین می کنند. در این حالت این فرصت را دارند که قوی ترین نیروهای خود را انتخاب کنند. یا مثلا قانون بگویند ما به احزاب یارانه می دهیم برای انتخابات، یا تبلیغات شان در صدا و سیما مجانی است تا فرقی بین احزاب و غیراحزاب باشد و از این طریق سیاست ورزان تشویق به کار جمعی و حزبی شوند. متاسفانه با وجود نقش و اهمیت احزاب قوانین موجود به احزاب توجه کمی دارد.

منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

البته به نظر می سد این بی توجهی عمدی است و اراده ای برای تحزب گرایی وجود ندارد؟

من اسم این را کج سلیقگی می گذارم. جالب تر آن در قانون درباره حضور احزاب در انتخابات آمده است که صدا و سیما باید به گروه های مختلف سیاسی وقت برابر برای مصاحبه یا ارایه برنامه های خود بدهد که رسانه به اصطلاح ملی همین یک مورد را هم انجام نمی دهد. نکته چهارم این است که اجمالا سنت بر این قرار گرفته که انتخابات را دولت با کمک مدارس و مساجد برگزار کند و درواقع برگزارکنندگان  مردم اند حدود ۵۰۰ هزار نفر به طور مستقیم در برگزاری انتخابات کمک کار دولت هستند.

لازم است که قانون هرچه زودتر تکلیف نهادهای مدنی در فضای انتخاباتی را مشخص کند و به آنها هم اختیاراتی بدهد تا کاندیداها این احساس را داشته باشند که در مراحل یک انتخابات نماینده مشخص خود را به عنوان ناظر دارند.

به نظر می رسید این مساله قابل دسترس است. اگر در سال ۸۸ در هر ۴۰ هزار پایگاه رای کاندیداها نماینده داشتند و صورت جلسه را در پایان به ستاد خود تحویل می دادند، قطعا آن همه حرف و حدیث پیش نمی آمد.

این را باید قانون در انتخابات تصریح کند.

شاید هم قانون گذار بنا به دلیلی تمایلی به انجام چنین طرح هایی ندارد.

ما باید آرام آرام به جایی برسیم که ضعف ها اقلی شود، همچنین باید قانون بررسی مجدد شود تا ببینیم کجاها مشکل داریم. پیش بینی من این است که احتمالا رای گیری مان الکترال خواهدشد. یعنی از قبل مشخص می شود که چه  کسی می خواهد رای بدهد و چه کسی نمی خواهد. مورد دیگر این است که علی القاعده دیر یا زود انتخابات به صورت الکترونیکی برگزار خواهدشد.

منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

اما شورای نگهبان سفت و سخت جلوی انتخابات الکترونیکی ایستادگی می کند.

شورای نگهبان و در کل هر نهاد دیگری تا یک جایی می تواند با اراده عمومی و تحولات تکنولوژیک بستیزد و بالاخره مجبور می شود که این کار را دنبال بکند و به این ترتیب ما یک گام به جلو برخواهیم داشت.

احساس این است که دستگاه هایی که باید بدانند، این ضعف ها را می دانند و صلاح را در این می بینند که روند فعلی که به زعم شما اشکال های زیادی دارد، بماند بهتر است.

به هر حال دستگاه هایی هستند که نظر و هدف خود را دارند. به عنوان مثال هر جای دنیا که نظامی ها در انتخابات فعلا شوند، علی القاعده دلشان نمی خواهد احزاب خیلی قدرت بگیرند برای اینکه رقیب حزب پادگانی می شوند و حزب پادگانی تمایلی ندارد که با حزب مدنی رقابت کند. اما آنچه رخ داده و می دهد، این است که جناح های مختلف به این نتیجه رسیده اند که لازم است روند فعلی تغییراتی را به خود ببیند.

به عنوان مثال در حال حاضر هم اصول گرایان و هم گروه های اصلاح طلب و اعتدالگرا به این نتیجه رسیده اند که تحزب دست آوردهای مهمی می تواند داشته باشند و به همین دلیل اصولگرایان دیگر شعار نمی دهند که مسجد یا پایگاه های بسیج احزاب ما هستند و به این آگاهی رسیده اند که اداره کشور نیاز به احزاب و برنامه های مشخص دارند و مساجد کار خودشان را می کنند، سینما کار خودش را می کند، مطبوعات کار خودش را می کند و هیچکدام از اینها کار همدیگر را نمی توانند انجام بدهند و اصلا قرار هم نیست در امور هم دخالت کنند، چرا که در این صورت مرتکب خطایی هزینه ساز می شوند و از مسیر اصلی خودشان منحرف می شوند. البته من به اندازه شما بدبین نیستم و اعتقاد دارم که کم کم یاد می گیریم به سمتی برویم که انتخاباتی آزاد و عادلانه به معنای واقعی برگزار کنیم.

منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

«کم کم» یعنی چقدر محدوده زمانی؟

نباید عجله کرد. انقلاب ما در دهه چهارم خودش است و هنوز وقت داریم تا به اصلاح امور برسیم. ما اگر با روش های اصولی جلو برویم و همچنین تصمیم به واقع بینی بگیریم، می توانیم آرمان شهر را هدف محقق ببنیم.

یعنی حدود ۴۰ سال کافی نبود تا بسیاری از این مشکلات برطرف شود؟

فکر نکنید که ۴۰ سال زمان خیلی زیادی است. در سال ۱۳۷۱ در انتخابات پارلمان فرانسه جناح راست که در آن برهه حدود ۵۶ درصد حمایت عمومی را داشت و جناح چپ و دیگران حدود ۴۴ درصد، با این وجود ۸۵ درصد کرسی ها به جناح راست اختصاص پیدا کرد. علت این بود که حوزه هایی که چپ ها رای آورده بودند با حداکثر فاصله رای برنده شده بودند و در حوزه هایی که راست ها پیشتاز بودند، با فاصله کمی نسبت به جناح چپ رای آورده بودند.

این اتفاق در حالی رخ داد که ۲۰۰ سال از انقلاب کبیر فرانسه می گذشت و در این مدت حداقل ۱۰۰ سال به طور دائم انتخابات برگزار کرده بودند. تازه به این فکر افتادند که مشکل را رفع کنند، حتی برنده ها هم معترض بودند، چون بیم این را داشتند که در انتخابات بعدی خودشان با چنین فرجامی روبرو شوند. گفتند باید این مشکل را حل بکنیم چون فکر می کردند ممکن است دور بعد عکس این اتفاق بیفتد که تا الان هم راهی پیدا نکرده اند که بتوانند ساختار انتخاباتی را به گونه ای تنظیم کنند که تناسبی بین افکار عمومی و تعداد کرسی های مجلس برقرار باشد.

مثلا فرض کنید اگر ۵۶ درصد جامعه از یک حزب یا یک ائتلافی حمایت می کند ۵۰ تا ۶۰ درصد کرسی ها را بتواند در دست بگیرد، نه اینکه ۵۶ درصد افکار را حامی خود ببیند و ۸۵ درصد کرسی ها را در دست بگیرد. این با روح دموکراسی سازگار نیست، این مثال را از این جهت زدم که بگویم برای رسیدن به ایده آل ۴۰ سال زیاد نیست، درواقع وقتی پس از ۲۰۰ سال از انقلاب کبیر فرانسه تازه ابعاد تازه ای از انتخابات برایشان روشن شود یا وقتی در آمریکا هیلاری کلینتون با وجود ۳ میلیون رای بیشتر رقابت را به دونالد ترامپ واگذار می کند، این با روح دموکراسی سازگار نیست.

 منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

الان انتخابات ریاست جمهوری انگلیس و ایران و آمریکا به سه شکل مختلف برگزار می شود. کدام برای جامعه ایران مناسب تر است؟

به نظرم این سیستمی که در ایران داریم، در مجموع مناسب تر از هر شکل دیگری از انتخابات است. اینجا البته دو بحث مطرح است. اول نوع انتخابات و ساز و کاری که برای آن در نظر گرفته می شود و دیگر این که آیا اصلا لازم است برای برگزاری انتخابات نهاد مشخصی تاسیس شود یا نه. مثلا در آمریکا مثل ایران و فرانسه، انتخابات ریاست جمهوری مستقل از انتخابات مجلس برگزار می شود و همیشه این احتمال وجود دارد که مجلس و دولت با حضور اکثریت دو طیف رقیب تشکیل شوند.

در فرانسه هم همین طور، ممکن است رییس جمهور سوسیالیست باشد و مجلسی ها دست راستی باشند. در انگلیس اصلا رییس جمهور ندارند و یک انتخابات برگزار می کنند به نام مجلس، هر گروهی انتخاب شود، دولت را هم عملا تشکیل می دهد اما اگر بخواهیم همان طرحی که چند سال پیش رهبری پیشنهاد کرد، یعنی پست ریاست جمهوری را حذف بکنیم تا مجلس نخست وزیر تعیین کنند به یک مشکل بزرگ برخورد می کنیم. در این حالت عمر دولت ها کمتر از یکسال به سر می آید. چون با اولین مشکل مجلس اقدام به عزل رییس دولت و معرفی نخست وزیر جدید می کند. یعنی اشکالی که در زمان شاه هم بود دوباره تکرار می شود.

این با همسویی مجلس با نخست وزیر منافات ندارد؟

چنین روندی برای مجلس حتی در فضای هم سویی با نخست وزیر به دلیل اینکه بر اساس انتخاباتی حزبی تشکیل نشده است، دور از ذهن نیست. حتی در همسویی مطلق هم می توانند بگویند چه اشکالی دارد. حسن را بر می داریم و حسین را می گذاریم. که این اتفاق خوبی نیست و ثبات را از ما می گیرد. حسن شرایط فعلی این است که تقریبا همه پذیرفته اند که دولت ۴ سال زمان دارد. یعنی سیستم مدیریتی کشور ثبات لازم را دارد.

یعنی ثبات داشتن تا به این حد ارزش دارد و تاثیرگذار است؟

اگر قرار باشد هر سال یک دولت تشکیل شود، نمی تواند آن طور که باید موثر واقع شود. به عنوان مثال وزیر باید بداند وقتی می آید، به طور طبیعی ۴ سال زمان دارد تا برنامه ها و ایده هایش را آنطور که می خواهد، اجرا کند و بتواند به قول معروف کارهای حوزه وزارتی اش را به پیش ببرد. به خصوص اینکه جامعه ما حزبی نیست، اگر حزبی بود برنامه مشترک بود و خیلی اهمیت نداشت که حسن وزیر باشد یا حسین. البته حتی در جوامعی که حزبی هستند هم سعی شان بر این است که ثبات را تا آنجایی که شرایط اجازه می دهد، حفظ کنند.

منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

از این بحث بگذریم. جدا از سیاسیون و نخبگان، مردم عادی هم نگران رابطه شورای نگهبان و انتخابات هستند. این نگرانی چقدر می تواند صحیح و براساس واقعیات باشد و باید چه کار کرد؟ بالاخره یک جایی باید این دغدغه رفع شود، چون معضل بزرگی است و مردم همیشه این نگرانی را دارند که آیا کاندیدای شان می تواند مجوز حضور در انتخابات را بگیرد یا اینکه رد صلاحیت خواهدشد.

یکی از مشکلات انتخابات ایران همین نوع رفتاری است که شورای نگهبان قانون اساسی در تایید یا رد صلاحیت نامزدها انجام می دهد و موجب این می شود تا لایه های مختلف جامعه نگران شوند و به قول شما استرس داشته باشند که آیا کاندیدا یا کاندیداهای مورد نظرشان مجوز حضور در انتخابات را به دست می آورند یا نه؟

البته فلسفه تشکیل شورای نگهبان این بود که مانع تخلف های احتمالی دولت شود تا دولتی که مامور برگزاری انتخابات است، این فرصت را نداشته باشد که مخالفین خود را رد کند و همچنین ابزار تخلف  تقلب هم از قوه مجریه گرفته شود. متاسفانه این وظیفه قانونی به اهرمی برای فشار به منتقدان تک صدایی تبدیل شده است و چون تشخیص اینکه چه کسانی می توانند در انتخابات نامزد شوند با ضابطه و حساب و کتاب معلومی نیست، طبیعی است که مردم ناراضی شوند.

البته کار از نارضایتی گذشته و به نگرانی ای جدی رسیده است.

خب! حق دارند. وقتی در این سیستم کسی مثل آقای فلاحیان برای پست ریاست جمهوری تایید صلاحیت می شود و صلاحیت چهره ای چون آیت الله هاشمی رد می شود، معلوم است که موجب نگرانی عمیق رای دهندگان می گردد. سوال من این است که دلیل رد صلاحیت اشخاصی چون سیدحسن خمینی و موسوی بجنوردی واقعا چه بود و آیا رد صلاحیت کنندگان نمی دانند رد صلاحیت چهره هایی که هرکدام بنا به دلایلی مورد توجه خاص مردم قرار دارند، چه هزینه هایی برای فضای سیاسی و چه تبعاتی به طور مشخص برای فضای انتخابات دارد. همین مسایل است که چنین تصمیم هایی را قابل تامل و تعجب می کند.

چاره چیست؟ نمی شود که نشست و دست روی دست گذاشت.

تنها راه مقابله با چنین تفکری و تحرکی این است که آگاهی مردم به قدری بالا رود که با رفتار خود اثر محدودیت ها را کم و آن را به ضد خود تبدیل کنند. مثل همان کاری که در هفتم اسفند و در روز تعیین نمایندگان مجلس دهم شورای اسلامی انجام دادند. مردم با رای خود به لیست امید، کاری کردند که قرار بود با حضور چهره های شاخص انجام بگیرد.

اگر اتفاق مجلس دهم در چند انتخابات تکرار شود، حتما تحدیدکنندگان را به این نتیجه خواهندرساند که «تاریخ مصرف رد صلاحیت کردن به پایان رسیده است» درواقع با عکس العمل مدنی به رد صلاحیت های سلیقه ای، به آنها ثابت می شود که با رد صلاحیت نمی توانند گروهی را از حضور در متن مناسبات قدرت محروم کنند، همانطور که در مجلس دهم چنین نتیجه ای را شاهد بودیم و اگر باز هم به رد صلاحیت گسترده اصرار داشته باشند، در انتخابات آتی هم شاهد خواهیم بود.

منفی و مثبت های قانون انتخابات در ایران

البته ۷ اسفند ۹۴ به نوعی تداوم ۲۴ خرداد ۹۷ بود.

دقیقا! آقایان مرحوم هاشمی را رد صلاحیت کردند تا طیف خاصی بتواند دولت را بر دست بگیرد، اما همانطور که دیدید، حماسه ای شکل گرفت و مردم به عرصه آمدند و حسن روحانی که شابه الناس به آیت الله بود، برنده انتخابات شد. در هنگام رد صلاحیت آیت الله هاشمی کسی تصور نمی کرد که نزدیکترین کاندیدا به ایشان بتواند برنده انتخابات شود.

انتقادات هم درباره رویکرد انتخاباتی صدا و سیما هم انگار اصلا گوش شنوایی ندارد!

رفتارهایی که صدا و سیما در فضای انتخاباتی انجام می دهد و در خدمت یکی از جریان های سیاسی قرار می گیرد، به قدری واضح است که نیازی به اثبات ندارد و به همین دلیل موجی از نگرانی و البته نارضایتی را مخصوصا در روزهای منتهی به انتخابات بر می انگیزد.

کدام مرجع باید به این مساله رسیدگی کند؟

به طور مشخص قوه قضاییه باید دنبال رفع این نقیصه باشد. مسئولان دستگاه قضایی طبق قانون باید به این مساله بپردازند و به صدا و سیما و هیچ دستگاه دیگری اجازه ندهند تا در روزهای انتخاباتی اموال و فرصت های عمومی را در اختیار یکی از گروه های حاضر در انتخابات قرار بدهند و همه سلیقه های سیاسی در شرایطی برابر بتوانند خود را در معرض رای ملت قرار بدهند.

برای سوال پایان طرح می کنم. این بد نیست که بعد از ۴۰ سال هنوز نتوانسته ایم ذهنیتی امن را درباره انتخابات خود به وجود بیاوریم؟

مهم، این است که ما بدانیم چه مطالباتی را داریم و همچنین راه های محقق شدن اهداف خود را به درستی تشخیص دهیم. تکرار می کنم پیروزی لیست امید در انتخابات مجلس نشان داد که حتی می توانیم موانعی را که با برنامه ریزی پیش ما گذاشته می شوند با تدبیر از پیش رو برداریم و با استفاده از ظرفیت های موجود توفیق هایی را در راستای خدمت به کشور و مردم کسب کنیم. تاکیدم این است که مردم را اگر به آگاهی بالایی برسانیم، هیچ نهاد و هیچ اراده ای نمی تواند نظرش را بر آنچه جامعه مطالبه می کند، تحمیل کند.


منبع: برترینها

افسانۀ مردان ثروتمند و زنان زیبا

اگر می‌خواهید بدانید ازدواج از نظر مردم چطور کار می‌کند، گویاترین مثالی که این‌روزها پیدا می‌کنید، مورد دونالد و ملانی ترامپ است. مردی میانسال و میلیاردر که با زنی جوان و بسیار زیبا ازدواج می‌کند. اما این اسطورۀ ازدواج موفق، مثلِ بسیاری از دیگر چیزهایی که به ترامپ مربوط می‌شود، افسانه است. تحقیقات متعددی در این زمینه نشان می‌دهد که ملاک‌های انتخاب همسر میان مردم، الگوهایی پیچیده و چندوجهی دارد.

 

 افسانۀ مردان ثروتمند و زنان زیبا

جورج کلونی و همسرش امل کلونی. منبع: اینترنشنال بیزینس تایمز

 

آتلانتیک — دو روان‌‌‌‌شناس، دیوید باس و مایکل بارنس، در سال ۱۹۸۶ برای رده‌‌بندی ۷۶ خصیصه در پژوهشی معروف دربارۀ عشق، با عنوان «گزینش جنسی انسان۱»، این پرسش را از مردم پرسیدند: «در همسر احتمالی‌تان چه چیزی بیشترین ارزش را برای شما دارد؟»

نه زیبایی و نه ثروت، هیچ‌کدام در صدر قرار نگرفتند. «مهربانی و تفاهم» رتبۀ اول را به دست آوردند و «شخصیت هیجان‌‌انگیز» و بعد «ذکاوت» در رده‌‌‌‌های بعدی جای گرفتند. مردها گفتند که بیش از زن‌‌ها برای ظاهر ارزش قائل هستند و زن‌‌ها به «قابلیت کسب درآمد خوب» بیش از مردها اهمیت دادند، اما هیچ‌کدام مقیاس‌‌های جذابیت فیزیکی یا منزلت اجتماعی‌اقتصادی را در رده‌‌های بالای ملاحظات خود قرار ندادند.

ولی مردم دروغ می‌‌گویند. آزمایش‌‌هایی که معمولاً بر خوداظهاری اتکا ندارند نشان می‌‌دهند که جذابیت فیزیکی به‌نحوی ممتاز و گاهی غیرقابل‌‌‌قیاس اهمیت دارد، هم برای زنان و هم مردان. منزلت (به هر شکل بخواهید آن را بسنجید: برحسب درآمد، تحصیلات رسمی یا چیزهای دیگر) اغلب اوقات چندان از جذابیت فیزیکی عقب نیست. در مطالعات مربوط به روابط واقعی، که به نیات حقیقی بیشتر نزدیک می‌‌شوند، جذابیت فیزیکی و توان کسب درآمد قویاً وقوع رابطه‌ای رمانتیک را نوید می‌‌دهند.

درحالی‌که‌‌ فرد، از نظر صفاتی مثل مذهبی یا صرفه‌‌جوبودن،کسی مشابه خود را ترجیح می‌‌دهد، وقتی نوبت به زیبایی و درآمد می‌‌رسد، تقریباً همیشه مقدارِ «بیشتر» را ترجیح می‌‌دهد. درمورد این نوع صفات توافقی، به نظر می‌‌رسد آدمْ مشتاق داشتن شریکی است که در رده‌‌هایی بالاتر از خودش قرار بگیرد. مردم اینجا چندان دنبال شباهت صددرصد نمی‌‌گردند.

الگوی کلیشه‌‌ایِ این وضعیت در جامعه‌‌شناسی به «دادوستد زیبایی-‌منزلت۲» معروف است: فرد جذاب با فرد ثروتمند یا به‌هرروی قدرتمند ازدواج می‌‌کند. در این صورت هر دو برنده هستند. این همان داستان کلاسیک پیرمردِ عاقل و میلیاردر است که بر صورتش آثار آفتاب‌سوختگی‌های قدیمی دارد و با مدل خوش‌اندامی ازدواج می‌‌کند که نمی‌‌تواند پاریس را روی نقشه پیدا کند، ولی از ته دل می‌‌خواهد به آنجا برود چون مسافرت به پاریس رمانتیک است.

بنا به این تصور، تنها چیزی که لازم دارید پول است یا قدرت. در این صورت، معشوق زیبا خود را به شما عرضه می‌‌‌‌کند تا تصاحبش کنید.

وقتی هومر سیمپسون یکباره پانصد پوند شکر عایدش می‌‌شود، حس غریزی وی می‌گوید این شانس را به خوش‌بختی و رونق جنسی تبدیل کند. بعد از یک شب نگهبانی از تل شکر در حیاط خانه‌‌اش، خواب‌‌آلود زیر لب می‌‌گوید: «در آمریکا اول شکر گیر بیاور، بعد قدرت عایدت می‌‌شود و بعد به زن‌‌ها می‌‌رسی.» این جمله ادای احترامی است به صورت‌‌زخمی (توی فیلم به‌جای «شکر» در این نقل‌قول، «پول» آمده بود). این همان جایی است که هم سیمپسون و هم تونی مونتانا دچار گمراهی فاحشی می‌‌شوند.

الیزابت مک‌‌کلینتوک، جامعه‌‌شناسی از دانشگاه نوتردام، پژوهش جامعی دربارۀ نظریۀ دادوستدِ صفات انجام داده است. کار او داده‌‌های حاصل از ۱۵۰۷ زوج در مراحل مختلف رابطه را بررسی می‌‌کند: از آشنایی گرفته تا زندگی مشترک و ازدواج. این پژوهش ماه گذشته در امریکن سوسیولوجیکال ریویو۳ منتشر شد. مک‌‌کلینتوک می‌‌نویسد:

«دادوستدِ زیبایی‌-منزلت، با مفهوم عامیانۀ همسرگزینیِ رمانتیک به‌مثابۀ یک فرایندِ رقابتیِ بازار، همخوانی دارد، مفهومی که به‌طور وسیع هم در حوزۀ فرهنگ مردمی و هم دانشگاهی پذیرفته شده است.» وی به‌خصوص به روایتی جنسیتی اشاره می‌‌کند که براساس آن معمولاً «یک مرد موفق در عرصۀ اقتصادْ زنی زیبا را برمی‌‌گزیند تا ’نشان پیروزی‘ و افتخار او باشد.»

اما مک‌‌کلینتوک دریافت که، به‌جز قدرتمندانِ اقتصادیِ بیمار و دونالد ترامپ، در عالم واقع اساساً این مسئله وجود خارجی ندارد و هرجا این اتفاق بیفتد دوام نمی‌آورد. نیروی غالب در امر ‌‌جفت‌‌یابی همخوانی۴ است.

مک‌‌کلینتوک می‌‌نویسد آنچه، در ظاهر، دادوستد زیبایی با منزلت اجتماعی‌اقتصادی است اغلب اوقات عملاً دادوستد نیست، بلکه مجموعه‌‌ای از فضایل همخوان است. زنان موفق به‌لحاظ اقتصادیْ مردان موفقِ اقتصادی را برمی‌گزینند، و زنان دارای جذابیت فیزیکی نیز مردان دارای جذابیت فیزیکی را.

مک‌‌کلینتوک به من گفت: «گاهی می‌‌شنوید که مردانِ خیلی خوبْ زنانی نصیبشان می‌شود که جذابیت جنسی بالایی دارند، اما من دریافتم که مردانِ خیلی خوب به دخترانِ خیلی خوب می‌‌رسند. خوب‌بودن عملاً در قلمروِ جذابیت هیچ امتیازی برای شما به ارمغان نمی‌‌آورد. به همین ترتیب، اگر مردی از نظر جنسی جذاب باشد، مطمئناً می‌‌تواند دختری را به دست بیاورد که جذابیت جنسی دارد».

چون افراد رده‌بالای اجتماعی‌اقتصادی، در قیاس با افراد رده‌پایین، به‌طور متوسط، به‌لحاظ جذابیت فیزیکی، بالاتر رده‌‌بندی می‌‌شوند، بسیاری از همبستگی‌‌ها بین ظاهر یک طرف و منزلت طرف دیگر کاذب هستند و اشتباه تفسیر می‌‌شوند.

مک‌‌کلینتوک می‌‌گوید: «زنان در مقایسه با مردان وقت بسیار بیشتری را صرفِ داشتن ظاهرِ خوب می‌کنند. این موضوع باعث ایجاد آشفتگی زیادی در این داده‌‌ها می‌‌شود. اگر این نکته را در نظر نداشته باشید، درنتیجه عملاً درمی‌‌یابید که همسرِ تعداد زیادی از این مردانْ ظاهر بهتری از آن‌ها دارند، فقط چون زنان به‌طور متوسط بهتر به نظر می‌‌آیند. مردها شریکی با جذابیت بیشتر برمی‌‌گزینند و بیش از زنان درآمد دارند. شکاف دستمزد چنان است که زنانْ هفتاددرصدِ مردان مزد می‌گیرند. پس زنان با مردانِ پردرآمدتر ازدواج می‌‌کنند. پیش از گرفتن این نتیجه که زنانْ زیبایی را با پول معامله می‌‌کنند باید این نکات را در نظر داشته باشید.»

این پژوهش نتیجه می‌‌گیرد که در عالمِ واقع زنان دنبال مردانی نیستند که از لحاظ ثروت برتر از خودشان باشند و مردان نیز دنبال زنانی نمی‌‌گردند که از لحاظ زیبایی از خودشان پیشی بگیرند. امیدبخش اینکه مردم به‌واقع در جست‌وجوی … سازگاری و همراهی هستند. تطبیق و همخوانیِ نقاط قوت فرد با خصوصیات شریکی که از موهبت‌‌هایی مشابه برخوردار است پشتوانه و عامل محرک برای یافتن سازگاری و همراهی است، نه تلاش برای مبادلۀ مهربانی با جذابیتِ جنسی بیشتر، شوخ‌‌طبعی با درست‌کاری، ذکاوت فرهنگی با همه‌‌فن‌حریف‌بودن، یا مدارج تحصیلی با مهارت‌‌های بازارپسند.

چون، دست‌کم تاحدی، روزگار به‌طور کلی با افرادِ دارای جذابیت فیزیکی برخورد ممتازتر و تبعیض‌‌آمیزی می‌‌کند، آن‌ها از کارآیی تحصیلی بیشتر، موفقیت شغلی بزرگ‌‌تر و درآمدهای بالاتری بهره می‌‌برند. پس این متغیرها را به‌سختی می‌توان از جهان خارج مجزا ساخت.

افسانۀ مردان ثروتمند و زنان زیبا 
مک‌‌کلینتوک می‌‌گوید: «خیلی سخت می‌توان طبقه و جذابیت را از هم مجزا ساخت، چون این‌ها از اساس با ظرافت به هم پیوند خورده‌‌اند. من نمی‌‌توانم تأثیر این عامل را جداگانه در نظر بگیرم و نمی‌‌دانم چطور کسی توانسته این کار را بکند.»

برطبق نوشتۀ مک‌‌کلینتوک در این مقاله، پژوهش‌‌های‌‌ قبلی نشان داده‌‌اند که جذابیت فیزیکی و تحصیلات، هر دو، «به یک زن کمک می‌‌کنند از طریق ازدواج (با مردی که نسبت‌به پدر آن زن در سطح شغلی بالاتری قرار دارد) امکان پیشرفت پیدا کند. همچنین به وی کمک می‌‌کنند تا با مردی با موقعیت شغلی بالا، به‌معنای مطلق کلمه، ازدواج کند». اما این مطالعات معمولاً جذابیت فیزیکی مرد را در نظر نگرفته‌‌اند و درنتیجه این واقعیت ساده را مورد توجه قرار نداده‌‌اند که شاید فقط دو فرد جذاب، در لباس‌‌هایی جذاب و در یک محل جذاب، که وضعیتِ خواب درست و درمانی داشته‌اند، جذب یکدیگر شده‌‌اند و هر نوع «دادوستد» صرفاً توهم است.

مک‌‌کلینتوک همچنین دریافته است که ظاهراً این روندِ فراگیر، که طی آن افراد با منزلت و موقعیت بالاتر در ردۀ افراد جذاب‌‌تر قرار می‌گیرند، خود را قوت و تداوم می‌‌بخشد. وی می‌‌گوید: «به همین دلیل این تمایل وجود دارد که زنانی که خودشان در موقعیت‌‌های بالا قرار دارند و با مردان بلندپایه ازدواج کرده‌‌اند، در رده‌‌های بالاترِ جذابیت قرار داده شوند. این امر به ایجاد چرخه‌ای خودتأییدگر می‌‌انجامد که در آن حتی لحظه‌ای مکث نمی‌کنیم تا بپرسیم که آیا آن مرد را زیبا قلمداد می‌‌کنیم یا خیر. ما فقط می‌‌گوییم آن زن زیباست، آن مرد موقعیت بالایی دارد، و بخشی از علت زیبایی آن زن این است که این زوج موقعیت بالایی دارند.»

الی فینکل، روان‌‌شناسی از دانشگاه نورث‌‌وسترن، با ستایش کار مک‌‌کلینتوک به مجلۀ نیویورک می‌‌گوید: «فرض اینکه اهمیت زیبایی و منزلتْ امری جنسیتی است ممکن است باعث شود محققانْ جذابیت مرد و منزلت اجتماعی‌اقتصادی زن را نادیده بگیرند.» بدین طریق است که آن‌ها همخوانی را با دادوستد اشتباه می‌‌گیرند.

فینکل مدعی می‌‌شود: «دانشمندان هم انسان هستند. این احتمال وجود دارد که اعتقادات ما دربارۀ نحوۀ کارکرد جهان ناخواسته چشمان ما را ببندند. مطالعاتی که فقط به درآمد مردان و نه زنان، و فقط به جذابیت زنان و نه مردان نگاه می‌‌کنند به همین خاطر مشکل‌‌ساز می‌‌شوند و اینْ روند داوریِ مقالات توسط افراد هم‌‌رده است که امکان انتشار مقالات ناقصِ مشابهِ این را فراهم ساخته است.»

مک‌‌کلینتوک می‌‌نویسد: «درنظرداشتن جذابیت فیزیکیِ هر دو طرف شاید رابطۀ بین زیبایی زن و منزلت مرد را حذف نکند، اما دست‌کم باید اهمیت این رابطه را به‌شدت کاهش دهد.»

مک‌‌کلینتوک می‌‌گوید، حتی هم‌زمان با افول فراگیریِ این نگرش در فرهنگ عمومی، الگوی دادوستد زیبایی‌-منزلت به چندین شیوۀ آزاردهنده زیان‌‌بار است. «این نگرشْ شغل زنان را از منظر جامعه کم‌اهمیت جلوه می‌‌دهد: به زنان می‌‌گوید ظاهر شماست که اهمیت دارد و موفقیت‌‌ها و توانایی‌‌های دیگرِ شما در بازارِ همسریابی بی‌‌اهمیت است. حقیقت این است که مردم هم زنان را برحسب آنچه به نظر می‌آیند ارزیابی می‌‌کنند و هم مردان را. وقتی نوبت به ظاهر می‌‌رسد، زنان به‌اندازۀ مردان سطحی هستند و باید بر موفقیت‌‌های خودشان تمرکز کنند. اگر زن خواستار مردی موفق باشد، این خواسته باید با موفقیت خودش همراه باشد.»

پس ظاهراً این هم یکی دیگر از آن جاهایی است که ترقی روبه‌بالا در آن افسانه است. اما، در این مورد، عشقی از دست نرفته است. در چارچوب الگوی جنسیتی دادوستدِ زیبایی-‌منزلت، آن‌طور که مک‌‌کلینتوک می‌‌نویسد، جذابیت فیزیکی «شاید امکان پیشرفت طبقاتی را برای زنان فراهم بیاورد». بله درست است، اما نه بدون قطعی‌شدن وابستگی اقتصادی زن به شوهر و زیرپاگذاشتن نابهنگام ارزیابی خودش از جذابیت فیزیکی شوهر.

مک‌‌کلینتوک می‌‌گوید: «این نگاه همچنین ازدواج را نوعی مزدوری تعریف می‌‌کند که با برداشت معمول ما از آن، یعنی اینکه تاحدی همسر خودمان را دوست داریم و کسی را می‌‌خواهیم که با او صمیمی و نزدیک باشیم، منافات دارد. ازدواج دقیقاً به‌معنای معاوضۀ پول مرد با زیبایی زن نیست و قرار نیست مَرد، به‌محض ظهور اولین چروک اطراف چشم زن، او را رها کند.»


منبع: برترینها

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

روزنامه تماشاگران امروز – فاطمه پاقلعه نژاد: بهروز چاهل از سلام بمبئی ۲، کار مشترک بعدی ایران و هند و پروژه نیمه تمام «قصه های تبیان» می گوید.

اگر بخواهیم درباره همکاری های ایران با سینمای هند چیزی بنویسیم قطعا بدون نام بهروز چاهل نمی شود. چاهل پدری هندی و مادری ایرانی دارد. او سال ها در هند زندگی کرده و کارت تهیه کنندگی سینمای هندوستان را دارد. روز گذشته چاهل در صفحه شخصی اش از پروژه ای نوشت که به تهیه کنندگی مرحوم سلحشور و کارگردانی مهدی فرخ پور در هند ساخته شده است و بهروز چاهل، هم بازیگر نقش اصلی آن بوده و هم مجری طرح پروژه ای که یک اپیزود از پروژه چند قسمتی «قصه های تبیان» بوده و به نوعی آخرین کار مرحوم سلحشور محسوب می شده اما این اپیزود که برای تلویزیون آماده شده بوده پشت سد ممیزی رسانه ملی گیر کرده و هیچ گاه پخش نشده است. با چاهل درباره این پروژه و همه همکاری های مشترک ایران و هند صحبت کرده ایم.

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

پروژه «ماه شب چهلم» چه بود؟

– زمانی که مرحوم سلحشور در تبیان فیلم بودند برنامه ای به اسم «قصه های خدا» که بعد به «قصه های تبیان» تغییر نام داد، می ساختند. این «ماه شب چهلم» هم یک اپیزود از آن برنامه است. پیش از این که من «سلام بمبئی» را شروع کنم به هند رفتیم و این فیلم را برای تلویزیون ساختیم. متاسفانه بعد از این که کار تمام شد و یکسری از اپیزودهای این مجموعه پخش شد، قسمت «ماه شب چهلم» در ممیزی گیر کرد به این دلیل که یک مقدار آواز داشت که آن هم مختص داستان این مستند بود.

داستان چه بود؟

– داستان یک مداح معروف بود که وقتی در سن جوانی در ایران بوده، مداحی می کرده. او به هند که می رود برای این که بتواند خرج خودش را در بیاورد، خوانندگی می کند و روی استیج هم می رود. بعد یکی از برنامه هایش به اربعین می خورد. اعضای انجمن اسلامی هند از او می خواهند به خاطر اربعین، کنسرتش را عقب بیندازد و …

بر اساس داستان واقعی است؟

– بله.

آن مداح معروف چه کسی است؟

– نمی توانم اسمش را بگویم. من به عنوان مجری طرح و بازیگر اصلی این قسمت بودم. می شود گفت بعد از انقلاب اولین فیلمی که با سینمای هند کار شد، این فیلم بود که البته چون سینمایی نبود و جایی هم پخش نشد، خیلی سروصدا نکرد و «سلام بمبئی» بعد از آن بیشتر بولد شد. البته کیفیت «سلام بمبئی» هم خیلی بالاتر بود چون ما با رقم بسیار پایینی این فیلم را ساختیم. رقمی که در ایران هم نمی توانی با آن یک فیلم را جمع کنی.

کارگردان چه کسی بود؟

– مهدی فرخ پور که در سریال یوسف پیامبر دستیار کارگردان بودند.

شما غیر از این فیلم و «سلام بمبئی» پروژه های مشترک دیگری هم با هند دارید؟

– من ۱۲ کار داخل ایران داشته ام. در یکسری کارها هم در هند، پشت صحنه بوده ام ولی همچنان در کارهای مشترک پیش قدم هستم و این کارها را انجام می دهم.

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

در کار آقای مجید مجیدی هم هستید؟

– زمانی که هند بودم تا یک جایی با ایشان همکاری کردم ولی دیگر از آن پروژه بیرون آمدم چون یکسری کار اینجا داشتم. مثلا الان آبان ماه یک پروژه دارم که سینمایی است و با بازیگری که سوپراستار ایران است قرارداد بسته ام.

این طور که می گویید و با توجه به سابقه همکاری شما با پروژه «سلام بمبئی» اسم آقای گلزار به ذهن می رسد.

– نه ایشان نیست. من در آن کار تهیه کننده و مجری هستم. غیر از آن پروژه شاید یک پروژه همکاری مشترک ایران و هند هم برای آخر سال داشته باشم.

کار مشترک بین ایرانی ها و هندی ها با تفاوت هایی که در سینمای شان وجود دارد، سخت نیست؟

– کلا سینما کار سختی است اما خب این را هم بدانید که وقتی شما دوتا فرهنگ را دارید به هم نزدیک می کنید یک کار رضایت بخش کرده اید چون ماندگار می شود. زمانی که «سلام بمبئی» را شروع کردیم، فقط من و قربان محمدپور بودیم و بعد که با محمدرضا گلزار قرارداد بستیم از اسم ایشان و خودشان استفاده کردیم و عوامل دیگر را آوردیم. ما واقعا سه سال و نیم برای این پروژه زمان گذاشتیم تا توانستیم آن را به نمایش برسانیم اما به هر حال عرصه باز شد. این کارها خودش زحمت زیادی داشت که خب ارزشش را هم داشت.

چیزی که درباره سینمای هند می دانیم این است که برخلاف سینمای ایران واقعا صنعت است و پول های کلانی در آن جریان دارد و بازیگرهایش واقعا حرفه ای هستند.

– دقیقا همین طور است. همان طور که گفتید در هند سینما واقعا صنعت محسوب می شود. آنجا وقتی با یک بازیگر قرارداد می بندید انگار با یک برند قرارداد بسته اید. این برند گریمور و طراح لباس خودش را دارد و حتی پول بنزین ماشینش که با آن به سر صحنه می آید را هم از شما می گیرد. آنها دستمزدهای خیلی کلان می گیرند. هر چقدر بازیگر مطرح تر باشد دستمزد بالاتری می گیرد و برخی هم از فروش فیلم سهم می گیرند. اینقدر این رقم ها بالاست که اصلا عنوان کردنش هم خنده دار است. با پولی که یک بازیگر هندی می گیرد شاید بشود در ایران ۱۵ فیلم سینمایی ساخت.

ولی در خود هند بازگشت سرمایه دارد.

– دلیلش این است که بیش از شش هزار و ۷۰۰ سالن سینما در هند داریم. آخرین روزی که من از هند بر می گشتم، آخرین فیلمی که آنجا فروش کرده بود به پول ما بالای ۱۱۵ میلیارد تومان فروخته بود. شما نمی توانی این رقم ها را با رقم فیلم هایی که در ایران با یک میلیارد فروش یا حتی کمتر از پرده برداشته می شوند مقایسه کنی.

آخرین کار سلحشور در بن بست ممیزی سیما!

شما برای «سلام بمبئی» با بازیگران هندی تماس گرفتید؛ سینمای ایران را می شناختند؟

– بازیگرهای درجه یک هندی مثل آقای شاهرخ خان و بازیگرهای صاحب نام دیگری که در این مدت با آنها در تماس بودیم سینمای ایران را خوب می شناختند. «بچه های آسمان» مجید مجیدی یا «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و بعضی کارهای مرحوم کیارستمی که جایزه جهانی برده را دیده بودند و می شناختند. بازیگران هندی، سینمای ایران را سینمای توانمندی می دانند که با هزینه های کم، جایزه های کن و برلین و اسکار را درو می کند و ارزش زیادی برای آن قائل هستند. اولین نکته ای هم که برای شان مهم بود این بود که کارگردان کار چه کسی است و بازیگرهای ایرانی آن چه کسانی هستند. آنها تیمی دارند که درباره بازیگرهای اصلی در ایران برای شان تحقیق می کند و بعد برای قرارداد پیش می آیند.

فکر می کنید «سلام بمبئی» در هند چقدر بفروشد؟

– سینما مثل هندوانه دربسته است و برای فروش یک فیلم در سینمای هند چند فاکتور لازم است. یکی هنرپیشه مرد خوب است و دیگری رقص و آواز و سوم طرز لباس پوشیدنی که در فیلم وجود دارد. «سلام بمبئی» چون کار مشترک ایران و هند است، جذابیت هایی برای سینمای هند دارد و به هر حال داستانی که با موضوع فرهنگ های مختلف دو کشور ساخته می شود هم در جذابیت و فروش فیلم موثر است. شاید «سلام بمبئی» یک نگاه تازه باشد. ما امیدواریم که خوب بفروشد.

دستمزد دیامیرزا و گلشن را در می آورد؟

– ان شاءالله!

از «سلام بمبئی ۲» چه خبر؟

– صحبت های اولیه اش انجام شده. البته من در آن پروژه نیستم. بخشی از تیم «سلام بمبئی ۱» قرار است در آن حضور داشته باشند. به هر حال وقتی زمینه ای باشد، ارتباطات بیشتر می شود و کارها بهتر انجام می شود. فعلا که در حال طی کردن روند پروانه ساخت است.

از کار آقای مجیدی چه خبر؟

– آخرین باری که با یکی از دوستان در این پروژه صحبت کردم گفتند یک هفته دیگر به پایان می رسد. فکر می کنم همین روزها به پایان رسیده است. شنیده ام فیلم خیلی خوبی شده، سعی کرده اند از بازیگرهایی استفاده کنند که خیلی مطرح نیستند.


منبع: برترینها

«Doctor Strange»، ورود شایسته یک ابرقهرمان

مارول در چهاردهمین پروژه از پروسۀ فیلم‌سازی‌اش به سراغ یکی از ابرقهرمان های – تقریبا – فراموش شده‌ای رفته است که روال کاری‌اش تاحدودی با دیگر ابرقهرمانان کمیک‌های این شرکت متفاوت است. این تفاوت را حتی در جدیدترین فیلم ساختۀ مارول نیز می‌توان به وضوح دید.

این ابرقهرمان دوست داشتنی که دکتر استرنج نام دارد، فرصتی بسیار خوب پیدا کرده تا خود را وارد میدان رقابت ابرقهرمانان دنیای سینما بکند و پای خود را فراتر از کتاب‌های مصوری بگذارد که حتی مدت هاست در آنها تقریبا به فراموشی سپرده شده و به نوعی می‌توان گفت در مقایسه با دیگر ابرقهرمانان مطرح مارول همانند کاپیتان امریکا، مرد عنکبوتی و مرد آهنی و … در کانون توجهات قرار ندارد و بالاخره وقت آن رسیده که به آن بهایی داده شود تا شاید مخاطبان بتوانند با آشنایی از ویژگی های منحصر به فرد آن، به طرفداران آن تبدیل شوند. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به فیلم دکتر استرنج که به خوبی توانسته انتظار همه را از یک فیلم ابرقهرمانی نوآورانه و جدید برآورده کند.

یک ورود شایسته

دکتر استرنج برای نخستین بار در دهۀ ۶۰ میلادی پا به دنیای کمیک‌ها گذاشت. درست است که هریک از ابرقهرمانان دنیای مارول ویژگی‌ها و قدرت‌های متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند اما سبک و سیاق قدرت‌های دکتر استرنج را می‌توان کاملا مستقل از آنان دانست. قدرت هایی که لقب بهترین ساحرۀ زمین را به او اهدا کرده‌اند و به او اجازه می‌دهند تا بتواند به راحتی پا به درون جهان موازی در این جهان بگذارد و از زاویۀ جدیدی به دنیای اطرافش نگاه بیندازد. تمرکز اصلی تمام فیلم‌های ابرقهرمانانۀ مارول تا بدین جای کار تنها به مبارزات هیجان انگیزی معطوف می‌شد که واقعا نیز جذاب به نظر می‌رسیدند و محبوب خیل عظیمی از طرفداران بودند؛ اما اینبار به لطف دکتر استرنج قادر خواهیم بود تا علاوه بر مبارزات، وارد فلاسفۀ شناخت درونی انسان و مفاهیم اخلاقی شویم و از استدلال‌ها و فلسفه‌های آن لذت بسیار زیادی ببریم. استدلال‌ها و فلسفه‌هایی که علی رغم صحنه‌های اکشن و مبارزات طولانی، پس از اتمام فیلم نیز همچنان مغز بیننده را به خود درگیر می‌کنند و باری دیگر رابطۀ علم و تخیل را به چالش می‌کشند.

بندیکت کامبریج را می‌توان اصلی‌ترین رکن فیلم و مهرۀ مهم موفقیت آن به حساب آورد که نقش آفرینی شخصیت اصلی فیلم یعنی خود دکتر استرنج را برعهده گرفته است. استفن استرنج (نام دکتر استرنج پیش از تبدیل شدن او به یک ابرقهرمان) یک انسان مغرور و خودبین است که دست برقضا، دست نازکی در علم پزشکی دارد و یک متخصص جراح بسیار حرفه‌ای و کارکشته به حساب می‌آید که خود را از سخت‌ترین چالش‌های پزشکی با موفقیت خارج می‌کند و از همین رو نیز تا حد خیلی زیادی به خود می‌بالد و مدام به فخر فروشی در مقابل دیگر همکاران خود می‌پردازد.

اما شرایط تا همیشه وفق مراد استرنج پیش نمی‌رود و طی یک سانحۀ رانندگی بسیار سهمگین، عصب دستانش دچار آسیب بسیار جدی می‌شوند و به هر دری می‌زند تا بتواند آن‌ها را معالجه کند تا باری دیگر بتواند به عرصۀ پزشکی خود بازگردد و حتی در این راه هزینه‌های بسیار هنگفتی را نیز متقبل می‌شود. اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد تا اینکه در اوج ناامیدی متوجه یک گروه در شرق می‌شود که گویا از پس معالجۀ وی بر می‌آیند. اما نه از راه جراحی و علم پزشکی؛ بلکه از راه درمان روحی و روانی و روابط معنوی که منجر به درک انسان از مفاهیمی عمیق و بسیار مرموزانه می‌شوند.

مفاهیمی که حقیقت وجود انسان و جایگاه جهان موازی را تداعی‌گر می‌شوند و روحیۀ بی‌نهایت طلبی انسان را بیش از پیش فعال‌تر می‌کنند. استرنج که علاوه بر غرور، دارای هوش و زکاوت بسیار بالایی است، به زیرکانه ترین شکل ممکن در طول درمان خود پا فرا تر از آموزه‌های استادش (با هنرپیشگی تیلدا سوئینتن) می‌گذارد و مهارت‌های بسیار مفیدی کسب می‌کند و به یک جادوگر قدرتمند و توانا تبدیل می‌شود که در ادامۀ داستان هم رکاب با استاد و شاگرد استادش موردو ( با هنرپیشگی چیوتر اجیوفر) با خطری که گروه آنها و حتی دنیا را تهدید می‌کند، رو‌ به رو می‌شود.

یک ورود شایسته

آنتاگونیست یا همان ضدقهرمان فیلم کالسلیوس نام دارد که واقعا می‌توان گفت به دلیل کم‌کاری فیلم‌نامه نویسان در زمینۀ شخصیت پردازی او، هنرنمایی بازیگری توانمند نظیر مدس میکلسن را حیف و میل کرده‌اند. از آنجایی که تمرکز اصلی سازندگان در این فیلم به هیچ وجه بر روی مبارزات نیست، فرصتی برای شخصیت پردازی کامل آنتاگونیست آن صرف نشده و شاهد کالسلیوس هستیم که در حد لازم داستان فیلم را تحت شعاع خود قرار نمی‌دهد و به نوعی می‌توان گفت حضور یا غیبتش در حوادث فیلم هیچ فرقی نمی‌کرد. البته این را هم باید در نظر گرفت که هدف اصلی فیلم دکتر استرنج معرفی این ابرقهرمان و آشنایی مخاطبان سینما با وی است تا در آینده به راحتی بتوان از او در فیلم‌های پیش رو استفاده کرد. برای مثال حضور این شخصیت در فیلم انتقام جویان: جنگ بی‌نهایت که توسط خود بندیکت کامبربچ نیز به تایید رسید. این فیلم به بهترین شکل ممکن از پس رسیدن به هدف اصلی خود که آشنا کردن ما با دکتر استرنج بود، بر می‌آید و هیچ ضعف اساسی دیگری ندارد که باعث شکست احتمالی آن شود. موفقیت آن حتی در زمینۀ فروش نیز ثابت کنندۀ این امر است.

استفاده از ویژگی‌های بصری سه بعدی و مطلوب، یکی دیگر از فرمول‌های استفاده شده در فیلم است که واقعا در پیش‌برد آن در مسیر موفقیت سهم بسیار زیادی دارد. در هیچ یک از سکانس‌های فیلم هیچ‌گاه استفادۀ زیاد از ویژگی‌های بصری غیرطبیعی و کامپیوتری توی ذوق نمی‌زند و تنها در حد نیاز استفاده شده است. هرچند باید در نظر گرفت که دکتر استرنج فیلمی است که نیاز زیادی به این دسته از موارد دارد. تنها با تماشای یک تریلر از فیلم به این موضوع پی بردیم که فیلم دارای تمی بسیار گیرا و جذاب است که تخیل و علم را با یکدیگر ادغام کرده است و در لابه‌لای آن نیز جادوگری‌های مبارزان مختلف را به تصویر می‌کشد. همانطور که گفته شد وجود جهان موازی با این جهان، یکی از ارکان مهم فیلم است که خیلی‌ها را کنجکاوانه به سمت فیلم جذب کرده است.

یک ورود شایسته 
عده‌ای بر این عقیده‌اند که سکانس‌های مربوط به جهان موازی که در آن ساختمان‌های شهر در هم فرو می‌روند و شاهد معکوس شدن قسمتی از شهر بر روی قسمت دیگر آن هستیم، با تقلید از ساختۀ کریستوفر نولان یعنی اینسپشن خلق شده‌اند. اما با در نظر گرفتن چند نکتۀ ساده به راحتی می‌توان این فرضیه را تکذیب کرد. مهم‌تر از همه اینکه ایدۀ جهان موازی و تغییر ساختار ساختمان ها در آن، سال‌ها پیش و حتی بسیار قبل‌تر از فیلم کریستوفر نولان در کمیک‌ها به تصویر کشیده شده است و از آنجایی که حالا این فیلم قرار است با اقتباس از روی آن ساخته شود، حق دارد تا از ایده‌های اولیۀ خود به طور تمام و کمال بهره ببرد. از طرفی دیگر تغییر شکل دادن محیط یکی از قدرت های کالسلیوس و بعدها خود دکتر استرنج است. به غیر از این سکانس‌هایی که در فیلم قرار گرفته‌اند، واقعا از چه روش دیگری می‌توانستند این قدرت را به تصویر بکشند؟ پس نمی‌توان فیلم اینسپشن را منبع تقلیدی برای دکتر استرنج در نظر گرفت. هرچند که اینسپشن در زمان اکران خود نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و واقعا نیز فیلم بسیار خوبی به حساب می‌آید.

اسکات دریکسون به نحو احسن توانمندی خود در ساخت فیلم ابرقهرمانانه را ثابت کرده است و دکتر استرنج نیز فیلمی است که سال‌های سال از یاد نمی‌رود و حتی پس از یک بار تماشا، ارزش صرف دوبارۀ وقت برای دیدن را دارد و مهم‌تر از آن اینکه آنقدر ویژگی‌های بصری آن جذاب‌اند و بازیگرانش نیز به خوبی ایفای نقش کرده‌اند که به سختی پیش می‌آید رنگ و لعاب تکراری بودن را به خود بگیرد. نکتۀ جالب در رابطه با هنرنمایی بندیکت کامبربچ این است که علاوه بر نقش دکتر استرنج، در قالب شخصیت دورمادو نیز ایفای نقش کرده است. مبارزۀ پایانی فیلم که البته بدون مبارزه به انتها می‌رسد (!) و در آن دکتر استرنج با زیرکی هرچه تمام دورمادو را به چالش می‌کشد، قسمتی است که بندیکت کامبربچ در مقابل خود قرار می‌گیرد.

یک ورود شایسته

از دیگر نقاط عطف این فیلم می‌توان به موسیقی‌های گوش‌نواز آن اشاره کرد که کاملا درخور تم داستانی و فضاسازی های فیلم هستند و خرده‌ای نمی‌توان از آن گرفت. در هر صورت دکتر استرنج پس از مدت‌ها انتظار به اکران رسیده است و این ابرقهرمان دوست داشتنی را وارد دنیای سینما کرده است. از آن مهم‌تر اینکه به لطف پرترۀ مغرور و مرموز بندیکت کامبربچ و بازی بسیار خوب و استادانۀ آن، دکتر استرنج ظاهر سینمایی بسیار خوب و زیبایی به خود گرفته است و به خوبی هرچه تمام‌تر خود را در دل طرفداران جا کرده است. بیش از این حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند و بهتر است تا اسفندماه سال جاری خورشیدی صبر کنیم تا با انتشار نسخه های فیزیکی آن از تماشای آن در شرایط عدم وجود سینما بهره ببریم. دکتر استرنج هم‌اکنون با وجود انتشار بلاک‌باستر‌های بسیار بزرگ و مورد انتظار سینمایی، دهمین فیلم پرفروش در سال ۲۰۱۶ به حساب می‌آید و البته همچنان به فروش خود ادامه می‌دهد.


منبع: برترینها

سرگدشت معتاد کارتن خوابِ ایرانی، که میلیاردر شد

روزنامه ایران: میلیاردر ایرانی‌الاصل که تا ۳۲ سالگی یک کارتن‌خواب معتاد به هروئین بود و ۹ بار تا یک قدمی مرگ رفته بود، امروز یکی از برندهای معروف آبمیوه در ایالات متحده را اداره می‌کند.

 خلیل رفعتی، مردی سقوط کرده از لبه پرتگاه زوال، به یکباره اعتیاد به هروئین را ترک و زندگی متفاوتی را آغاز می‌کند. او حالا با لبخند دوباره به زندگی، به یکی از افراد بسیار موفق و ثروتمند فعال در صنعت نوشیدنی و آبمیوه‌های ارگانیک در آمریکا تبدیل شده است. شرکت زنجیره‌ای او در حال حاضر یکی از معتبرترین برندهای صنایع غذایی آمریکاست.

خلیل رفعتی، نه برای بار نخست که وقتی برای نهمین‌بار در آستانه مرگ قرار گرفت، تصمیم گرفت اعتیاد سنگین خود را به هروئین ترک کند و با نگاهی تازه به دنیا، زندگی کاملاً جدیدی برای خود بسازد. حالا، او یک مرد بسیار موفق است.

خلیل معتادی خیابانی بود که شب‌ها را روی سنگفرش‌های سرد و زمخت خیابان‌های لس‌آنجلس به صبح می‌رساند. آخرین باری که تنها یک نفس با مرگ فاصله داشت، شوک الکتریکی تیم پزشکی بود که او را به زندگی بازگرداند؛ و این بار تصمیم گرفت که برای همیشه تغییر کند.این اتفاق در سال ۲۰۰۳ رخ داد، وقتی که او ۳۳ ساله بود. او به هیچ ماده مخدری نه نمی‌گفت. علاوه بر هروئین به کوکائین هم اعتیاد داشت و اواخر وزنش به ۵۰ کیلو هم نمی‌رسید. پوستی بود بر استخوان، که همین پوست نیز پُر از زخم بود و قیافه‌ای شبیه مرده‌ها داشت.

خلیل به خبرنگار بی‌بی‌سی می‌گوید: «آن قدر برای جرایم مربوط به مواد مخدر دستگیر شدم که تعدادش را به خاطر نمی‌آورم. من کاملاً نابود شده بودم… همیشه آن قدر درد داشتم که نمی‌توانستم بخوابم. زندگی من با درد عجین شده بود.»

او چندین بار تلاش کرده بود تا از اعتیاد نجات پیدا کند، اما هر بار شکست خورده بود. در آخرین اوردوز، چیزی درونش تکان خورده بود که او را به سمت بلند شدن هدایت کرد. نور امید در قلبش روشن شده بود. در نتیجه در مرکز بازپروری بستری شد و چهار ماه تحت درمان بود. از آن روز تا به امروز، خلیل کاملاً پاک است و هرگز به سمت موادمخدر برنگشته است.

حالا خلیل در زندگی سالمی غوطه‌ور است. او به دنبال بازسازی زندگی‌اش رفت و به یکی از افراد موفق در صنایع غذایی و صنعت تولید آبمیوه‌های سالم و ارگانیک آمریکا تبدیل شد. مرد میلیونری که فعل خواستن را عملی کرد. درآمد سالانه شرکت او بیش از ۶ میلیون دلار است. شرکت او در حال گسترش است و قرار است نمایندگی‌هایی را در ۱۶ ایالت آمریکا و حتی کشور ژاپن باز کند.خلیل حالا ۴۶ ساله است و با جت اختصاصی‌اش به نقاط مختلف جهان سفر می‌کند و از سالم زندگی کردن لذت می‌برد. او عاشق سفر است. داستان زندگی خلیل، می‌تواند فیلمنامه خوبی برای ساخت یک فیلم سینمایی تأثیرگذار باشد.

او در اوهایو متولد شده است. خلیل دانش‌آموزی مشکل ساز بود که هیچ گاه نتوانست مدرسه را تمام کند و مدرک دیپلمش را بگیرد. او بارها به جرم ایجاد اختلال، خرابکاری و دزدی از مغازه‌های مختلف دستگیر شد، اما هر بار بدتر و بدتر می‌شد. در سال ۱۹۹۲، او پسری ۲۱ ساله بود که با آرزوی تبدیل شدن به ستاره سینمایی راهی شهر لس آنجلس شد. او نتواست در حرفه بازیگری به موفقیتی دست پیدا کند و همه تلاش‌هایش با شکست رو به رو شد. اما توانست با شستن ماشین‌های آدم‌های مشهوری چون الیزابت تیلور، زندگی خوبی برای خودش دست و پا کند.

با این حال، این پسر خیلی زود به ورطه مواد مخدر افتاد و کنترل زندگی از دستش خارج شد. پس از مدتی، این جوان سرحال به کارتنخوابی تبدیل شد که شب‌ها را کنار آشغال‌ها سپری می‌کرد و برای در آوردن خرج موادش به فروش و حمل و نقل آنها روی آورد. سیاهچاله اعتیاد در حال بلعیدن او بود.اما آن روز که مرگ برای نهمین بار سراغش آمد، خلیل تصمیمی واقعی گرفت تا از اعتیاد رها شود. او تصمیم گرفت پوست‌اندازی کند و دوباره متولد شود. او تصمیم گرفت خلیلی بشود که دوست دارد. او تصمیم گرفت این بار که خودش را در آینه دید، لبخند رضایت بر لب‌هایش باشد. پس راهی مرکز بازپروری شد. پس از گذراندن دوره درمان، شروع به انجام کارهای مختلف کرد. از باغبانی و ماشین شستن گرفته تا بردن سگ‌ها به پیاده روی. علاوه بر این، او در دو مرکز بازپروری معتادان کار می‌کرد و به افرادی مثل خودش کمک می‌کرد تا غول اعتیاد را شکست بدهند و دوباره زندگی کنند.

«وقتی تازه اعتیاد را ترک کرده بودم، بدنم نیازش را حس می‌کرد و دلش تنگ شده بود. برای نجات جسم و جان، چندین ماه زمان نیاز است. باید علاوه بر تقویت جسم، روح نیز تقویت شود تا دوباره به دام اعتیاد نیفتد. اما من معتقدم اگر کسی واقعاً بخواهد تغییر کند و مصمم باشد حتماً موفق می‌شود و اصلاً کار سخت و پیچیده‌ای نیست. ما فقط دوست داریم شرایط را پیچیده کنیم و نتیجه این پیچیدگی، چیزی جز شکست نیست. من معتقدم خواستن، توانستن است. پس برای رسیدن به هدف هایتان از اعماق قلب‌تان تغییر را بخواهید تا نتیجه‌اش را ببینید.»او در ادامه به خبرنگار بی‌بی‌سی می‌گوید: «من توانستم کمی از پولم را پس‌انداز کنم. سخت کار می‌کردم. هفته‌ای هفت روز و روزی شانزده ساعت کار می‌کردم.»

پس از ملاقات با یکی از دوستانش، ایده تهیه آبمیوه و آب سبزیجات ارگانیک به ذهن‌اش خطور کرد. ایده‌ای که حسابی بهش فکر کرد تا آن را اجرایی کند.

خلیل به خبرنگار ما گفت: «دوستم اهل ورزش بود و به من درباره ویتامین‌ها، غذاهای ارگانیک و خوراکی‌های سالم گفت. در آن زمان، هر کسی به من راه حلی برای بهتر شدن زندگی می‌داد، با روی باز به استقبالش می‌رفتم.» در سال ۲۰۰۷، خلیل مرکز بازپروری خودش را باز کرد و افراد با هزینه ماهانه ۱۰هزار دلار می‌توانستند در آنجا تحت درمان قرار بگیرند. او در آنجا آبمیوه‌های دست ساز مخصوص خودش را به معتادان تحت درمان می‌داد، آبمیوه‌هایی که با انواع مختلف میوه و ویتامین‌های مختلف آماده می‌شد و بسیار مقوی و مغذی بودند. شهرت این آبمیوه‌ها آن قدر زیاد شد که مردم برای خرید به او سفارش می‌دادند. خلیل وقتی مطمئن شد که می‌تواند کسب و کار خصوصی خود را در زمینه آبمیوه راه‌اندازی کند، همراه بهترین دوستش شرکت سانلایف ارگانیک را تأسیس کرد.او این کسب و کار را با پس‌انداز شخصی‌اش راه‌اندازی کرد. اما از چیزی می‌ترسید و آن پول در نیاوردن نبود. «می‌ترسیدم شکست بخورم. می‌ترسیدم این شکست باعث شود دوباره ناامید شوم. می‌ترسیدم دوباره سراغ مواد مخدر بروم.» اما او آن قدر در کارش موفق شد که شرکت در سال اول به یک میلیون دلار درآمد رسید و این واقعاً شگفت‌انگیز بود.

امروز شرکت او بالغ بر دویست کارمند دارد که علاوه بر آبمیوه‌های ارگانیک، لباس و خوراکی‌های مختلف هم می‌فروشد.

راب نازارا، یکی از تحلیلگران بانک دویچه در نیویورک، به خبرنگار بی‌بی‌سی می‌گوید: «مهم نیست که پیشینه شخصی چه باشد. اینکه قبلاً خلافکار بوده یا اصلاً تحصیلاتی ندارد. موفقیت یک کارآفرین بسته به تلاش، هوش، پشتکار و صبر او دارد. داستان خلیل رفعتی، قدرت شخصیتی او را نشان می‌دهد. او واقعاً شگفت‌انگیز است.»

خلیل رفعتی، این کارآفرین موفق، داستان زندگی‌اش را در کتابی با نام «من مُردن را فراموش کردم» در سال ۲۰۱۵ به چاپ رساند تا داستان زندگی‌اش الهام‌بخش آدم‌هایی شود که از زندگی ناامید هستند. «من معتقدم مردم دوست دارند زندگی آدم‌هایی را که شکست خورده‌اند، اما امیدشان را از دست نداده‌اند بشوند. زندگی آدم‌هایی که جز سیاهی چیزی نداشتند، اما نور امید در قلب‌شان زنده بود. امروز آدم‌های زیادی در جهان آسیب می‌بینند و زندگی شان نابود می‌شود.

هر روز از این داستان‌های غمگین می‌خوانیم، اما داستان بذرهایی که با تلاش از زیر خاک سر بر می‌آورند و رشد می‌کنند هم شنیدنی است.» او گاهی اوقات به سایت‌هایی مثل آمازون که کتابش را می‌فروشند سر می‌زند و نظرات مردم را می‌خواند. «وقتی نظرات مردم و امید دادن‌هایشان و تحت تأثیر قرار گرفتن هایشان را می‌خوانم، اشک در چشم‌هایم حلقه می‌زند و می‌فهمم مسیر درستی را انتخاب کرده‌ام.»


منبع: برترینها

موفقیتِ مدیران در صنعت ساختمان

۱٫ اجازه دهید تا شور و شوق شما بدرخشد

سعی کنید شور و شوق‌تان در کار را بروز دهید. شما ممکن است مدیر بازاریابی باشید، اینکه در کارتان انگیزه داشته باشید مثل یک بیماری مسری فراگیر می‌شود. این باعث می‌شود که همکاران شما نیز به وجد آمده و پرانرژی‌تر کار کنند.

 10 نکته ضروری برای موفقیت یک مدیر بازاریابی و فروش در صنعت ساختمان

 
۲٫ در کارتان متعادل باشید

شما برای دو نهاد کار می‌کنید، از یک سو تیم اجرایی خود که از شما انتظار کمک برای رسیدن به اهداف مالی را دارند و از سوی دیگر مشتریان که انتظار دارند تحت‌تاثیر شما قرار بگیرند و از محصولات و خدمات شما راضی باشند. این دو نهاد در تلاش برای هم زیستی با هم‌ هستند و در این میان نیروهای مخالف شما را به چالش می‌کشند اما اگر شما بتوانید تعادل را برقرار کنید یک مدیر بازاریابی برجسته خواهید بود.

۳٫ با افراد ارتباط خوب برقرار کنید

شما برای هر برنامه بازاریابی خود با افراد متفاوتی از جمله مدیران کسب‌وکار، مشتریان، نمایندگان فروش، کارکنان خلاق، متخصصان فناوری، مدیران تولید و… در ارتباط خواهید بود. این افراد شخصیت‌های مختلفی دارند و از اصول متفاوتی پیروی می‌کنند. بنابراین شما باید بتوانید ارتباط و همکاری خود با آنها را به بهترین شکل حفظ کنید.

۴٫ درباره فروش اطلاعات خود را افزایش دهید

همکاری شما با تیم فروش‌تان یکی از مهم‌ترین اصول است، به‌طوری که بازاریابی و فروش حرفه‌ای زمانی موفق می‌شوند که دست در دست هم کار کنند.

۵٫ اهرم اینترنت را جدی بگیرید

از آن جایی که بازاریابی به سمت دنیای دیجیتال می‌رود، درک گسترده‌ای از استراتژی‌های بازاریابی مبتنی بر اینترنت ضروری خواهد بود. شرکت‌ها از شما انتظار دارند بتوانید با مشتریان آنلاین ارتباط برقرار کنید با استفاده از رسانه‌های اجتماعی و وبلاگ‌نویسی و استراتژی‌های پرداخت و…

۶٫ زندگی را برای همه آسان کنید

برخی از موثر‌ترین برنامه‌های بازاریابی ساده، روشن هستند. پیام بازاریابی شما زمانی که آن را در ساده‌ترین فرم، آسان برای هضم ارائه دهید در همه جا پخش خواهد شد و مشتریان‌تان درک بهتری از ویژگی‌های محصول شما و سودمندی آن به دست می‌آورند.

۷٫ به خودتان اعتماد کنید

شما در کارتان از حمایت و کمک بسیاری از افراد استفاده می‌کنید و در هر سطح از مشارکت بسیاری از نظرات و پیشنهادات وجود دارند که به شما کمک می‌کنند اما شما همچنین نیاز دارید تا با اعتمادبه‌نفس و اقتدار برای شرکت‌تان تصمیم‌گیری کنید. استراتژی‌های بازاریابی و تیم بازاریابی شما، تنها با هدایت و رهبری شما پیش می‌روند.

۸٫ نخستین نفری باشید که با مشتریان خود تعامل می‌کنید

به عنوان یک مدیر بازاریابی فوق‌العاده زرنگ و دانا آینده‌نگری و روش‌های نوآورانه به شما کمک می‌کنند تا محصولات یا خدمات‌تان را توسعه و ترویج دهید. شما راهنمای دیگران خواهید بود به جای اینکه به‌طور مداوم ایده‌های دیگران را تکرار کنید.

۹٫ وظایف و فعالیت‌ها را اداره کنید

به عنوان یک مدیر بازاریابی، مردم و پروژه‌های مختلفی شما را در فضای کاری، دفتر و بازار احاطه می‌کنند که برای برقراری تعادل و مدیریت زیاد به نظر می‌رسند و از شما انتظار می‌رود که بتوانید کارتان را در زمان معین با بودجه مناسب تکمیل کنید.

۱۰٫ خودتان را در دسترس کارکنان تان قرار دهید

به عنوان کسی که می‌تواند بازخورد یا مشاوره دهد به کارکنان‌تان کمک کنید.


منبع: برترینها

قاتل، جسد مقتول را در فریزر مخفی‌کرده بود

مردی که با انگیزه تصاحب خانه زنی سالخورده او را به قتل رسانده و جسدش را ۲‌ ماه در فریزر خانه‌اش نگه داشته بود درحالی‌که از سوی دادگاه به قصاص محکوم شده بود توانست با جلب رضایت اولیای دم از چوبه دار نجات پیدا کند.

تحقیقات پلیس در این‌باره از روز ۲۲تیرماه سال ۹۱آغاز شد. آن روز مردی به پلیس آگاهی رفت و مدعی شد که یکی از اقوامش که زنی سالخورده و تنها است مفقود شده است. او به مأموران گفت: این زن در خانه‌ای در شمال تهران زندگی می‌کرد و گاهی اوقات به او سر می‌زدم اما از چند روز پیش، اثری از وی نیست و نمی‌دانم چه بلایی سرش آمده است. با اظهارات این مرد تحقیقات مأموران شروع شد و آنها بعد از چند روز متوجه شدند که خانه این زن توسط مرد جوانی فروخته شده است.

کشف جسد در فریزر
به گزارش همشهری، تحقیقات برای دستگیری فروشنده خانه در حالی ادامه داشت که مأموران حدس می‌زدند او با انگیزه تصاحب خانه زن سالخورده، وی را به قتل رسانده است. با وجود این هیچ ردی از وی به‌دست نیامده بود تا اینکه زنی با پلیس تماس گرفت و در اظهاراتی عجیب گفت در فریزری که در انباری خانه‌شان قرار دارد جسد یخ زده زنی را دیده و وحشت کرده است.

ماموران به خانه این زن رفتند و همانطور که او گفته بود در فریزر خانه‌اش با یک جسد مواجه شدند. زن جوان به مأموران گفت: حدود ۲‌ماه قبل شوهرم فریزری خرید و در انباری خانه مان گذاشت. هرچه درباره علت خرید این فریزر از او سؤال کردم توضیحی نداد. در این مدت هیچ وقت به انباری نرفته بودم تا اینکه وقتی برای برداشتن وسیله‌ای به آنجا رفتم در فریزر را باز کردم و جنازه را در آن دیدم.

شواهد به‌دست آمده حاکی از آن بود که جسد متعلق به همان زنی است که مفقود شده بود. از سویی بررسی‌ها نشان می‌داد صاحبخانه از اقوام مقتول و همان مردی است که خانه او را فروخته است. به این ترتیب وی بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد. متهم در بازجویی‌ها گفت: زن سالخورده از اقوامم بود و به تنهایی زندگی می‌کرد.

به همین دلیل تصمیم گرفتم خانه‌اش را بفروشم. در جریان رفت‌وآمد به خانه او توانستم اسناد و مدارک خانه‌اش را سرقت کنم و مدتی بعد خانه را فروختم. اما روز حادثه وقتی برای دیدنش به خانه‌اش رفته بودم او همه‌‌چیز را فهمید و شروع به داد و فریاد کرد. من هم با او درگیر شدم و وی را به قتل رساندم. چند روز جسد همانجا مانده بود اما چون باید خانه تخلیه می‌شد فکری به ذهنم رسید. ابتدا یک فریزر خریدم و در انباری خانه‌ام گذاشتم. سپس جسد را به انباری خانه خودم بردم و در فریزر قرار دادم. فکر نمی‌کردم هیچ‌کس از این ماجرا بویی ببرد اما همسرم سراغ فریزر رفت و همه‌‌چیز لو رفت.

در دادگاه
متهم به قتل در ادامه صحنه جنایت را بازسازی کرد و در نهایت پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه ۷۱دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. چون همه اولیای دم در خارج از کشور ساکن هستند در آن جلسه وکیل مدافع‌شان برای متهم درخواست مجازات قصاص کرد.

سپس متهم در دفاع از خودش گفت: روز حادثه وقتی به خانه مقتول رفتم، جسد او روی زمین افتاده بود و برای اینکه قتل وی به گردن من نیفتد، آن را داخل فریزر گذاشتم و ۲‌ماه از آن نگهداری کردم و منتظر پیدا کردن جای مناسبی برای دفنش بودم. قبول دارم خانه را پس از دزدیدن سند فروختم اما من قاتل نیستم. با وجود این اظهارات قضات دادگاه پس از شور متهم را به قصاص محکوم کردند.

بخشش، ۵سال پس از جنایت
متهم تلاش می‌کرد هر طور شده از قصاص نجات پیدا کند. او در نخستین اقدام به رأی دادگاه اعتراض کرد وپرونده در دیوان‌عالی کشور بار دیگر مورد بررسی قرار گرفت اما قضات دیوان نیز رأی دادگاه را تأیید کردند و متهم به چوبه دار نزدیک‌تر شد. با وجود این او تلاش کرد رضایت اولیای دم را جلب کند.

رایزنی‌ها با خانواده مقتول ۵سال طول کشید تا اینکه سرانجام آنها حاضر شدند در قبال دریافت دیه، مرد قاتل را ببخشند. به این ترتیب چند روز قبل او از لحاظ جنبه عمومی جرم بار دیگر محاکمه شد. در این جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد متهم گفت: طمع تصاحب خانه مقتول زندگی‌ام را تباه کرد.

نیت من فقط به‌دست آوردن خانه بود اما ناخواسته مرتکب قتل شدم و به دردسر بزرگی افتادم و حتی تا یک قدمی چوبه دار پیش رفتم اما اولیای دم با بزرگواری حاضر شدند با دریافت دیه من را ببخشند. حالا هم از کاری که کرده‌ام پشیمانم از قضات دادگاه می‌خواهم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.با پایان دفاعیات متهم قضات دادگاه وارد شور شدند و وی را به تحمل ۱۰سال حبس با محاسبه ایام بازداشت محکوم کردند.


منبع: الف

سالی ۲۰۰ ساعت «عمر» تهرانی‌ها در ترافیک تلف می‌شود

رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران با اعلام اینکه ازدحام و شلوغی، نه تنها باعث افزایش ترافیک، تشدید آلودگی هوا، به مخاطره افتادن محیط زیست شهر تهران، ورود خسارات مالی و صدمات جانی به شهروندان شده بلکه موجب تلف شدن بخش قابل توجهی از وقت تهرانی‌ها در ترددهای روزانه شده است.

محمد حقانی در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه جمعیت ثابت شهر تهران حدود ۹ میلیون نفر و تعداد سفرهای روزانه نیز بالغ بر ۱۸ میلیون سفر است، گفت: با احتساب ۲۰ دقیقه معطلی به ازای هر سفر در ترافیک، روزانه ۶ میلیون ساعت وقت تهرانی‌ها در ترافیک تلف می‌شود.

وی با بیان اینکه اگر این ۶ میلیون اتلاف وقت را بر ۹ میلیون جمعیت شهر تهران تقسیم کنیم سهم هر تهرانی در شبانه روز ۴۰ دقیقه می‌شود ادامه داد: اگر ایام کاری سال را بدون احتساب روزهای جمعه و ایام تعطیل ۳۰۰ روز کاری در نظر بگیریم، در هر سال ۱۲ هزار دقیقه و به عبارتی ۲۰۰ ساعت وقت شهروندان در ترافیک تلف می‌شود.

حقانی با بیان اینکه تراکم ترافیک تهران در نیمه دوم سال نسبت به نیمه اول بیشتر است و با توجه به افزایش ترافیک و تشدید آلودگی هوا، زندگی در این کلانشهر در فصول پاییز و زمستان از بهار و تابستان دشوارتر می‌شود اظهار کرد: متاسفانه  بدلیل تردد انبوه وسایل نقلیه شخصی ناشی از ناکارآمدی ناوگان حمل و نقل عمومی و مسائل و مشکلات ناشی از آن به معضلات زندگی در پایتخت دامن زده می‌شود.

وی با اشاره به اینکه اگر جمعیت شناوری که هر روز برای اشتغال و تحصیل وارد تهران می‌شوند و نیز مهاجران فصلی که در زمان و فصول مشخص از سال در تهران برای کار می‌آیند را به آمار جمعیت ثابت پایتخت اضافه کنیم این آمار به مراتب افزایش می‌یابد گفت: جمعیت تهران در ایام وسط هفته به  ۱۲ میلیون تردد در روز می‌رسد و این در حالی است که شهرهای دور و نزدیک در جهان از استانبول، کراچی و … تا پکن و مسکو با مشکل ترافیک و اتلاف وقت شهروندان خود مواجه هستند اما واقعیت این است که در کمتر شهری در جهان عمر مردم به اندازه تهران تلف می‌شود. به عنوان نمونه در شهر لس آنجلس که به ترافیک سنگین معروف است مردم سالانه ۹۰ ساعت از عمر خود را در ترافیک تلف می‌کنند.

رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر در پایان افزود: با تاکید بر اینکه این روزها ازدحام و شلوغی تهران به ترافیک صبحگاهی و عصرگاهی محدود نمی‌شود و تقریبا از ساعت اولیه روز تا نزدیک نیمه شب شاهد ترافیک در معابر بزرگراهی و شریانی تهران هستیم و بدون تردید اگر این کلانشهر از سیستم حمل و نقل شهری پاسخگو و کارآمد برخوردار بود هرگز شاهد حضور این حجم از خودروهای شخصی در پایتخت نبودیم.


منبع: الف

نجات معجزه آسای مردی که آدم رباها گلویش را بریدند و در بیابان رها کردند

ایران نوشت:چندی قبل راننده یک کامیون هنگام عبوراز جاده‌ای درمرکزکشور، ناگهان با پیکرخونین و نیمه جان مرد جوانی روبه‌روشد واورا با عجله به بیمارستان رساند.

 با توجه به وضعیت بیمار، مسئولان بیمارستان بلافاصله پلیس را خبر کردند و راننده میانسال کامیون تحت بازجویی قرار گرفت. او به کارآگاهان گفت: «در حال عبور از جاده‌ای در خارج از شهر بودم که چشمم به این جوان مجروح افتاد به خاطررضای خدا او را به بیمارستان آوردم. وقتی من رسیدم او تنها بود و به دلیل خونریزی زیاد نیمه بیهوش بود.»

پس ازنخستین معاینات وبررسی‌ها مشخص شد عامل یا عاملان این حمله وحشیانه با اصابت ضربات متعدد چاقو به بدن وبریدن گلوی مرد جوان، قصد کشتن او را داشتند که با رسیدن بموقع راننده کامیون، او از مرگ حتمی نجات یافت. پس از بهبود نسبی مرد جوان وتحقیق ازاو، پرونده این ماجرای هولناک برای رسیدگی به شعبه نهم دادسرای جنایی تهران منتقل شد.

 «پژمان»وقتی در برابر بازپرس سهرابی ایستاد گفت: «روز حادثه چند مرد ناشناس زنگ خانه‌ام را زدند و به بهانه اینکه خودروی مدل بالایم را جای بدی پارک کرده‌ام مرا از خانه بیرون کشیدند. وقتی پایین رفتم و خواستم سوار خودرویم شوم ناگهان آنها با چاقو و قمه به من حمله کردند و با تهدید مرا داخل خودرو انداخته و بسرعت حرکت کردند. در راه دست و پایم را بستند و با اینکه یک چک ۲۰۰ میلیونی به آنها دادم اما بی‌توجه به حرف‌های من و بدون هیچ توضیحی به نقطه‌ای نامعلوم می‌رفتند. در راه تلفن یکی از آنها زنگ خورد و وقتی شنیدم که می‌گفت: «قبر را آماده کردی؟» تازه فهمیدم قصد کشتنم را دارند.در میانه‌های راه، راننده‌ای که پشت فرمان نشسته بود پیاده شد و یکی دیگر از مردان خشن جای او نشست. وقتی به بیابان رسیدیم آنها پیاده‌ام کردند و با چاقو چند ضربه به بدن و یک ضربه به گلویم زدند و سواربر خودروی گران قیمتم وبه تصوراینکه جان سپرده‌ام دور شدند. درحالی که خون زیادی از من می‌رفت و نیمه جان شده بودم یک بار از هوش رفتم اما بار دوم که به هوش آمدم سعی کردم خودم را به جاده برسانم.وقتی به نزدیک جاده رسیدم با دیدن کامیون ودراوج ناامیدی برایش دست بالا بردم اما همان موقع از هوش رفتم.وقتی هم چشم بازکردم خودم را در بیمارستان دیدم.»

پس از این اظهارات، بازپرس جنایی دستورتحقیق برای شناسایی و دستگیری آدم ربایان فراری را صادر کرد.این درحالی بود که خودروی شاسی بلند سرقتی نیز درغرب کشور پیدا شد.

در ادامه تحقیقات، کارآگاهان با اقدامات فنی و اطلاعاتی، هویت مردان ناشناس را شناسایی و یکی از آنها را در عملیاتی ویژه دستگیرکردند. متهم در جریان بازجویی‌ها به آدم ربایی اعتراف کرد اما مدعی شد تنها در آدم ربایی شرکت داشته و در بین راه از همدستانش جدا شده است؛ ادعایی که از سوی شاکی پرونده نیز تأیید شد.درحال حاضرردیابی‌ها برای دستگیری سایر آدم ربایان ادامه دارد.


منبع: الف

افزایش خانوارهای تک‌نفره در ایران/ سالمندی بحران خواهد شد

معاون مرکز آمار ایران از افزایش خانوارهای تک نفره به دلیل بالارفتن تعداد افراد مجرد در کشور خبر داد و گفت: طی ۳۰ سال آینده جمعیت سالمند ایران رو به افزایش بوده و به بحران تبدیل می‌شود.

علیرضا زاهدیان در گفتگو با مهر گفت: مطابق سرشماری سال ۹۰ در ایران، بعد خانوار ۳.۵ بوده که در حال حاضر به ۳.۳ رسیده که در عین حال، جمعیت کشور نیز ۷۹ میلیون و ۹۶۲ هزار و ۲۷۰ نفر ثبت شده است که بر این اساس، نرخ رشد جمعیت  از ۲۹.۱ درصد سرشماری سال ۹۰ به ۲۴.۱ درصد در سرشماری سال ۹۵ رسید.

معاون طرح‌های آماری و آمارهای ثبتی مرکز آمار ایران افزود: در این میان، نسبت جنسی از ۱۰۲ به ۱۰۳ رسید و تعداد خانوارهای کشور نیز از ۲۱ میلیون و ۱۸۵ هزار و ۶۴۷ به ۲۴ میلیون و ۱۹۶ هزار و ۳۵ رسیده است که بر این اساس، بالاترین نرخ رشد جمعیت مربوط به استان خراسان جنوبی با عدد ۳.۰۲ درصد و کمترین مربوط به استان همدان با رقم ۰.۲۱- درصد بوده است.

وی تصریح کرد: به طور متوسط سالانه ۹۵۵ هزار و ۲۳۰ نفر به جمعیت کشور اضافه شده و سهم جمعیت ۶۵ ساله و بیشتر نیز از ۵.۷ درصد به ۶.۱ درصد رسیده؛ ضمن اینکه میانگین سنی جمعیت از ۲۹.۸ سال به ۳۱.۱ سال افزایش یافته است.

زاهدیان سهم استان تهران از جمعیت کشور را ۱۶.۶ درصد عنوان و خاطرنشان کرد: سهم استان تهران در سرشماری سال ۹۰ رقمی معادل ۱۶.۲۱ درصد به ثبت رسیده که اکنون به ۱۶.۶ درصد کاهش یافته است؛ ضمن اینکه متوسط بعد خانوار نیز از ۳.۳  به ۳.۵ کاهش یافته است.

معاون مرکز آمار در تشریح دلایل کاهش بعد خانوار در ۵ سال گذشته، خاطرنشان کرد: افزایش ازدواج، افزایش طلاق، کاهش فرزندآوری، افزایش مرگ و میر و موارد مشابه می‌تواند دلیل کاهش بعد خانوار در سرشماری سال ۹۵ باشد؛ اما برای قضاوت دقیق باید سهم هر یک از این عوامل در پژوهش‌های آتی تعیین شود.

وی  نرخ رشد جمعیت را ۱.۲۴ درصد دانست و خاطرنشان کرد: در سرشماری سال ۹۰ نرخ رشد جمعیت ۱.۲۹ درصد به ثبت رسیده بود،   این در حالی است که این نرخ در سرشماری ۱۳۸۵ برابر با ۱.۶ درصد بوده که اگر روند کاهشی به همان شدت قبل ادامه پیدا می‌کرد؛ باید به نرخ کمتر از ۱ درصد می‌رسیدیم؛ بنابراین آهنگ کاهش نرخ رشد جمعیت کند شده است.

زاهدیان تصریح کرد: البته در حال حاضر نرخ رشد جمعیت بالاتر از ۱ درصد است و سالانه بیش از ۹۵۵ هزار نفر به جمعیت کشور اضافه شده است؛ بر این اساس وضعیت فعلی جمعیت قابل قبول است و اگر همین وضعیت را حفظ کنیم، در آینده با بحران جمعیت مواجه نخواهیم شد؛ ولی باید گفت حفظ وضع موجود، بدون برنامه‌ریزی جمعیتی میسر نخواهد بود.

معاون مرکز آمار ایران گفت: هرم سنی جمعیت نشان می‌دهد متولدین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ به سن ۳۰ تا ۳۵ سالگی رسیده‌اند و اکثراً ازدواج کرده‌اند؛ البته اکثر آن‌ها در سنی بالاتر از ۲۷ سالگی بوده که باید گفت دیر است؛ در عین حال، افزایش خانوارهای تک نفره هم به دلیل افزایش افراد مجرد است که به تنهایی زندگی می‌کنند و هم به دلیل افزایش سالمندانی است که همسران خود را از دست داده‌اند و در هر دو گروه سهم زنان رو به افزایش است.

وی ادامه داد: سهم جمعیت هرگز ازدواج نکرده برای زنان از ۳۰.۲ درصد به ۲۶.۲ درصد کاهش یافته است و درمورد مردان نیز، این آمار از ۳۸ درصد به ۳۴.۴ درصد رسیده است؛ البته این کاهش به دلیل بهبود الگوی سن ازدواج در کشور نیست و بیشتر ناشی از کاهش سهم جمعیت ۱۵ تا ۳۰ سال است؛ ولی به هر حال این ارقام نشان می‌دهد برخلاف بسیاری از کشورهای غربی، علاقه به ازدواج در کشور مناسب است؛ ولی جوانان دیر ازدواج می‌کنند.

زاهدیان سهم مردان بی‌همسر بر اثر طلاق برای مردان را در دوره ۵ ساله ۹۰ تا ۹۵ حدود ۱.۲ درصد عنوان کرد و گفت: این رقم در سرشماری قبلی ۰.۷ درصد بوده؛ ضمن اینکه برای زنان نیز در سرشماری سال ۹۵ عدد ۲.۲ درصد به ثبت رسیده که در سرشماری قبلی ۱.۴ درصد بوده است. البته این ارقام نشان می‌دهد همچنان تعداد طلاق در کشور رو به افزایش است که برای قضاوت بهتر، باید تعداد طلاق‌های سال ۱۳۹۵ را به جمعیت متاهلین سال ۱۳۹۵ تقسیم کنیم که شاخص به زودی اعلام خواهد شد.این مقام مسئول در مرکز آمار ایران خاطرنشان کرد: سهم جمعیت ۶۵ ساله و بیشتر از ۵.۷ درصد به ۶.۱ درصد رسیده و طی ۳۰ سال آینده، جمیت سالمند ایران همچنان رو به افزایش خواهد بود و هنگامی که متولدین سال‌های ۶۰ تا ۶۵ از این مرز سنی عبور کنند، سالمندی به بحران تبدیل خواهد شد؛ بنابراین برای جلوگیری از این بحران باید از هم اکنون به فکر باشیم؛ در غیر این صورت حتماً با ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی و سایر پیامدهای سخت مواجه خواهیم شد


منبع: الف

آغاز رقابت کنکور ارشد از پنجشنبه/ توزیع کارت از ۴ اردیبهشت

آزمون‌ کارشناسی‌ ارشد ناپیوسته‌ سال‌ ۱۳۹۶ در روزهای پنجشنبه و جمعه ۷ و ۸ اردیبهشت ماه برگزار می شود و داوطلبان از دوشنبه ۴ اردیبهشت می توانند کارت خود را به صورت اینترنتی دریافت کنند.دکتر حسین توکلی – مشاور عالی سازمان سنجش در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: برای شرکت در آزمون ورودی دوره های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۹۶ دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی از جمله دانشگاه آزاد اسلامی و همچنین بیست و دومین المپیاد علمی دانشجویی تعداد ۸۷۸ هزار و ۳۸۸ داوطلب ثبت نام کردند.

وی افزود: از این میان، تعداد ۴۳۰ هزار و ۶۶ نفر زن و ۴۴۸ هزار و ۳۲۲ نفر مرد هستند. همچنین تعداد ۵۳۳ هزار و ۵۵۱ داوطلب در گروه علوم انسانی، تعداد ۴۵ هزار و ۲۲۸ داوطلب در گروه علوم پایه، تعداد ۲۰۰ هزار و ۱۹۴ داوطلب در گروه فنی و مهندسی، تعداد ۲۷ هزار و ۹۱۵ داوطلب در گروه کشاورزی و منابع طبیعی، تعداد ۶۹ هزار و ۳۴۳ داوطلب در گروه هنر و تعداد ۲ هزار و ۱۵۷ داوطلب در گروه دامپزشکی ثبت نام کردند.

مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور خاطرنشان کرد: از تعداد ۸۷۸ هزار و ۳۸۸ داوطلب، تعداد ۷۱ هزار و ۷۷۴ داوطلب علاوه بر انتخاب کدرشته امتحانی اول، علاقمندی خود را نیز به کد رشته امتحانی دوم اعلام کرده اند. با توجه به اینکه هر یک از آزمون ها جداگانه برگزار می شود و هر یک از داوطلبان باید برای ورود به جلسه آزمون کارت آزمون خود را به طور جداگانه دریافت کنند، در مجموع برای داوطلبان ثبت نام کننده و علاقمندان به کدرشته امتحانی دوم ۹۵۰ هزار و ۱۶۲ کارت صادر شده است.

وی افزود: از تعداد ۹۵۰ هزار و ۱۶۲ کارت صادره، تعداد ۴۶۲ هزار و ۵۶۵ کارت برای داوطلبان زن و ۴۸۷ هزار و ۵۹۷ کارت برای داوطلبان مرد صادر می شود.

توکلی یادآور شد: آزمون ورودی دوره های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۹۶ دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی از جمله دانشگاه آزاد اسلامی و همچنین اولین مرحله بیست و دومین المپیاد علمی دانشجویی برای داوطلبان ۱۳۲ کدر شته امتحانی در روزهای ۷ و ۸ اردیبهشت در ۶۸ شهرستان و ۱۸۵ حوزه امتحانی برای ۶ گروه آموزشی برگزار می شود.

وی افزود: اولین مرحله آزمون بیست و دومین دوره المپیاد علمی دانشجویی کشور همزمان با برگزاری آزمون ورودی دوره‌های کارشناسی ارشد ناپیوسته سال ۱۳۹۶، در ۲۲ رشته برگزار می شود.

مشاور عالی سازمان سنجش یادآور شد: رشته‌های زبان و ادبیات فارسی، علوم جغرافیایی، علوم اقتصادی، الهیات و معارف اسلامی – علوم قرآنی، علوم تربیتی، حقوق، علوم زمین، شیمی، فیزیک، زیست شناسی سلولی ملکولی، آمار، ریاضی، زیست شناسی گیاهی، زیست شناسی جانوری، مهندسی برق، مهندسی شیمی، مهندسی عمران، مهندسی مکانیک، مهندسی مواد و متالورژی، مهندسی کامپیوتر، زراعت و اصلاح نباتات و طراحی صنعتی از جمله رشته های المپیاد علمی است.

وی اظهار داشت: شروع فرآیند برگزاری آزمون صبحها از ساعت ۷:۳۰ و بعدازظهرها از ساعت ۱۴:۳۰ (دو و نیم بعدازظهر) است. درب حوزه‌های امتحانی صبح ها راس ساعت ۷:۰۰ و بعد از ظهرها راس ساعت ۱۴:۰۰ (دو بعدازظهر) بسته خواهد شد. لذا پس از بسته شدن در سالنهای امتحانی از ورود داوطلبان به حوزه امتحانی، ممانعت بعمل خواهد آمد.

توکلی یادآور شد: پس‌ از برگزاری‌ آزمون‌ و تصحیح‌ اوراق‌، کارنامه کلیه‌ داوطلبان‌ شرکت‌ کننده‌ در آزمون‌ هر یک‌ از کدرشته‌های‌ امتحانی‌، به نحو مقتضی و در نیمه دوم خرداد ماه سال ۱۳۹۶ از طریق سایت سازمان سنجش آموزش کشور در اختیار داوطلبان قرار داده‌ خواهد شد.

وی افزود: داوطلبانیکه مجاز به انتخاب رشته می‌شوند، ضرورت دارد بر اساس دستورالعمل‌هائی که متعاقباً اعلام می شود نسبت به انتخاب کد رشته محلهای تحصیلی مورد علاقه خود از کد رشته امتحانی یا کد رشته‌های امتحانی مجاز اقدام و از طریق اینترنت نسبت به تکمیل فرم انتخاب رشته مربوط اقدام کنند.

مشاور عالی سازمان سنجش خاطرنشان کرد: دفترچه های آزمون دارای تنوع و شخصی سازی شده است و شماره داوطلبی، نام خانوادگی و نام هر داوطلب بر روی جلد دفترچه آزمون وی درج شده است. این دفترچه ها دارای تنوع بوده و در انواع A، B ، C ، D ، E و F تقسیم می شوند. پاسخنامه و دفترچه سوال داوطلبان در یک بسته نایلونی و در کدرشته هایی که دارای دو دفترچه سوال هستند تحت عنوان دفترچه شماره ۲ در یک بسته نایلونی جداگانه، تحویل داوطلبان خواهد شد.

وی با اشاره به امکان استفاده از امکانات بیشتر برای داوطلبان کم بینا گفت: علاوه بر چاپ معمولی، دفترچه سوالات به خط بریل برای ایندسته از داوطلبان نابینا تهیه شده است. ضمناً برای کلیه داوطلبان کم بینا در تمامی کدرشته ها دفترچه خط درشت تهیه شده است.

توکلی افزود: داوطلبان کم بینا می توانند برای قرائت سوالات در جلسه آزمون از ذره بین و یا دستگاه بهدید استفاده کنند.همراه داشتن ذره بین و دستگاه بهدید (بزرگ نما) بدون حافظه و استفاده آن در جلسه آزمون توسط داوطلبان کم بینا مجاز است.


منبع: الف

اعلام شهریه مدارس غیردولتی شهر تهران تا پایان هفته جاری

مشاور عالی رئیس سازمان مدارس غیردولتی گفت: تلاش می‌کنیم تا پایان هفته جاری شهریه مدارس غیردولتی پایتخت را تصویب و به مدارس ابلاغ کنیم.

به گزارش ایسنا، صدیقی در جمع خبرنگاران درباره آخرین وضعیت اجرای قانون تاسیس دائمی شدن مدارس غیردولتی اظهار کرد: ۱۳ آیین نامه با دستورالعمل پس از تصویب قانون باید تدوین شده و به تصویب هیات دولت یا شورای عالی برسد.

وی افزود: امور مقدماتی از سه ماه گذشته برای تدوین آیین نامه‌های اجرایی شروع شده است و ظرف هفته جاری تقدیم هیات دولت می‌شود. برای برخی آیین نامه‌های دیگر نیز طی سه تا شش ماه آینده عمل می‌کنیم.

مشاور عالی رئیس سازمان مدارس غیردولتی با بیان اینکه شکل‌گیری صندوق حمایت از موسسان مدارس غیردولتی در قالب قانون تاسیس مدارس غیردولتی را به صورت جدی دنبال می‌کنیم اظهار کرد: ویرایش پیش‌نویس اولِ شکل‌گیری این صندوق انجام شده و امیدواریم با راه‌اندازی این صندوق حمایت جدی براساس قانون از موسسان مدارس غیردولتی به عمل آییم. رایزنی‌هایی با بانک مرکزی برای دریافت برخی تسهیلات مالی نیز آغاز شده است.

وی در ادامه با اشاره به تدوین الگوی شهریه مدارس غیردولتی اظهار کرد: اجرای الگوی شهریه در شهرستان‌ها بهتر انجام می‌شود و مشکلات کمتری پیرامون آن داریم اما بحث جدی عمدتاً مربوط به شهر تهران است. طی دو سه سال اخیر تلاش کردیم به سمت واقعی کردن شهریه مدارس غیردولتی پیش برویم.

صدیقی ادامه داد: ماده ۱۵ قانون مدارس غیردولتی هفت آیتم برای تعیین الگوی شهریه مدارس غیردولتی مشخص کرده است که ما براساس آن عمل می‌کنیم.

وی با بیان اینکه برای امسال نیز الگوی شهریه به تصویب شورای سیاست‌گذاری مرکزی رسیده و ابلاغ شده است گفت: موسسان در حال تکمیل اطلاعات هستند و امیدواریم با طی مراحل لازم تا پایان هفته جاری شهریه مدارس غیردولتی شهر تهران را متناسب با الگو و پس از تایید شورای نظارت استان و بررسی نهایی در ستاد مرکزی اعلام و پس از آن به مدارس ابلاغ کنیم.


منبع: الف

استفاده از مواد بازیافتی برای تولید وسایل هوشمند

باشگاه خبرنگاران جوان؛ کمپانی اپل گزارش سالیانه مسئولیت‌پذیری محیط‌زیستی خود را منتشر کرد. در این گزارش اپل رسماً متعهد شده است که در آینده محصولات خود اعم از گوشی‌های هوشمند، تبلت و لپ‌تاپ را از مواد بازیافتی تولید کند و تکیه به مواد خامی را که در حال حاضر سهم عمده‌ای در تولید محصولات دارد کاهش دهد. در عین حال به گفته مسئولان اپل، این طرح هنوز به اجرا نرسیده و در مرحله ایده پردازی می‌باشد.

لیسا جکسون، نائب رئیس واحد محیط زیست، سیاست‌گذاری و نوآوری‌های اپل می‌گوید: “ما در حال کار روی پروژه‌ای هستیم که تاکنون هیچ کمپانی انجام نداده است. در واقع ما هدف‌گذاری را انجام داده‌ایم و به دنبال راهکارهای مناسب در جهت عملی کردن آن هستیم. از نظر ما این مسئله بسیار بااهمیت می‌باشد و معتقدیم تمامی حوزه‌ها در زمینه فناوری باید به این سمت حرکت کنند.”

طبق گزارش اپل این شرکت در ۱۲ ماه گذشته ردپای کربن را تا ۲۳% در محصولات خود کاهش داده است. همچنین اتکای این شرکت به مواد معدنی همچون روی، مِس، تنکستن و کبالت تا حدی کمتر شده است. آن‌گونه که در گزارش سالیانه اپل ادعا شده، ۹۶ درصد از انرژی تأسیسات در سراسر جهان اپل از منابع انرژی پاک تأمین می‌شود. به این ترتیب استخراج مواد معدنی از زمین کاهش خواهد یافت و این کمک شایانی به حفظ محیط زیست خواهد کرد. به گفته “لیسا جکسون” شرکت اپل در حال حاضر هفت تأمین‌کننده دارد که آنها نیز به بهره‌گیری از انرژی‌های تجدید پذیر متعهد شده‌اند. او همچنین می‌گوید “اپل در حال برنامه‌ریزی است تا سال ۲۰۲۰، میزان انرژی تجدید پذیر را به ۴ گیگاوات برساند”.

اپل همچنین از سه سال پیش با سرمایه‌گذاری روی ربات‌های Liam، گام‌های جدی در این زمینه حفظ محیط زیست برداشت؛ این ربات‌ها با جدا کردن موادی مانند آلومینیوم، مس، تنگستن، کُبالت، طلا و نقره به چرخه بازیافت کمک کنند. سیستم Liam که از ۲۹ بازوی رباتیک ساخته شده در پایگاه‌های اپل در کوپرتینو نصب شده است. اپل در فکر ساخت ربات دیگری است تا کمک بیشتری به این روند بکند.

گزارش‌ها نشان می‌دهد در پنج سال گذشته حدود ۱۳ میلیون دستگاه رایانه دور انداخته شده است.


منبع: الف

دانلود TTpod برای اندروید ؛ پخش کننده موسیقی بسیار زیبا و پرطرفدار

 باشگاه خبرنگاران جوان؛ TTPod یکی از بهترین نرم افزارهای پخش موسیقی  با بیش از ۱۰ میلیون دانلود از مارکت اندروید بعنوان یکی از پرطرفدارترین برنامه های پلیر معرفی شده است و با آن قادر خواهید بود آهنگ های خود را در محیطی زیبا پخش کنید .

این نرم افزار  دارای پوسته های متعددی است که می توانید از آن ها استفاده کنید و از ویژگی های آن می توان پشتیبانی از فرمت های  mp3، mp4/m4a، WMA، FLAC و APE و دارا بودن جلوه های گرافیکی زیبا و باکیفیت بالا را نام برد .

برخی از قابلیت ها و امکانات TTPod :

     جستجو و دانلود اتوماتیک لیریک با توجه به اسم خواننده و آهنگ
    بهترین در نمایش لیریک آهنگ های خارجی
     صدها پوسته ی زیبا با امکان دانلود از برنامه
    هوشمند در تشخیص فولدرهای موزیک
    ویجت زیبا با قابلیت نمایش لیریک در هوم اسکرین
    رقص نور گرافیکی زیبا در حالت landscape
    دارا بودن لاک اسکرین با قابلیت کنترل آهنگ
    کنترل پخش آهنگ به صورت ریموت توسط هدست
     امکان ویرایش تگ های موسیقی

 
برای دریافت اینجا را کلیک کنید


منبع: الف

موبایل قابل فشردن ساخته شد!

 به گزارش خبرگزاری مهر، پرچمدار جدید HTC تلفنی قابل فشردن است. این شرکت تایوانی در قاب تلفن هوشمند جدید HTC U حسگرهایی قرار داده که کاربر با فشردن آنها می تواند قابلیت های مختلف را در دستگاه فعال کند.

شرکت سازنده به تازگی ویدئویی از قابلیت های جدید پرچمدار خود را در حساب کاربری توییتر نشان داده است.

 HTC U در ۱۶ می سال جاری در تایوان رونمایی می شود. این ویژگی جدید که Edge Sense نام گرفته به کاربر اجازه می دهد تا اپلیکیشن های مختلف یا دوربین را فقط با فشردن موبایل فعال کنند.

 طبق گزارش های منتشر شده این تلفن هوشمند صفحه نمایش ۵.۵ اینچی(حدود ۱۴ سانتیمتر)   و دوربین ۱۲ مگاپیکسلی خواهد داشت. جالب آنکه HTC U نیز مانند آیفون خروجی برای هدفون ندارد.

 


منبع: الف

چگونه گوشی موبایل قاچاق را تشخیص بدهیم؟

 به گزارش خبرآنلاین، اگر می خواهید بدانید که گوشی موبایل شما به صورت قاچاق وارد  کشور شده است یا قانونی،به اطلاعیه گمرک توجه کنید.

در این اطلاعیه سه روش برای شناسایی گوشی قاچاق ارایه شده است:

گام اول:  #۰۶#*  را شماره گیری کنید تا کد ۱۵ رقمی گوشی تلفن همراه مخصوص خود (IMEI) را دریافت کنید.

گام دوم: کد پانزده رقمی (IMEI) خود را به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۸۸۸۷ ارسال کنید یا در لینک زیر آن را وارد کنید. https://epl.irica.ir/ImeiInfoView?0

گام سوم: پیامی در رابطه با ثبت یا عدم ثبت شناسه استعلام شده از پنجره واحد تجاری گمرک برای شما ارسال می‌شود که کد شناسه گوشی شما در گمرک ثبت شده است یا خیر. در صورتی که ثبت نشده گوشی شما به صورت قاچاق وارد کشور شده است.


منبع: الف

اضافه شدن قابلیت Photo mode به نسخه جدید تلگرام

به گزارش کلیک، گروه تلگرام اخیراً از جدید ترین قابلیت ها و امکانات این پیام رسان در نسخه مربوط به گوشی های مجهز به سیستم عامل ویندوز رو نمایی کرده است. نسخه جدید تلگرام که مناسب گوشی های مجهز به سیستم عامل ویندوز است ۲٫۰٫۳٫۰ نام دارد که به گفته تیم برنامه نویس اپلیکیشن تلگرام قابلیت های جدیدی را در اختیار کاربران قرار می دهد. البته این قابلیت ها در حال حاضر در حال آزمایش توسط این تیم تحقیقاتی هستند. این تیم تحقیقاتی در حال بررسی این قابلیت ها بر روی نسخه قدیمی اپلیکیشن پیام رسان تلگرام است و قرار است به زودی این قابلیت ها را به صورت عمومی در اختیار کاربران قرار می دهد.

یکی از این قابلیت ها افزوده شدن گزینه Photo Mode یا همان حالت عکس است. قابلیت افزوده شده دیگر نیز مربوط به ارسال تصاویر است که همان طور که گفته شد در حال حاضر این قابلیت ها توسط تیم طراح و برنامه نویس اپلیکیشن تلگرام در حال بررسی بر روی نسخه قدیمی این پیام رسان پر طرفدار است. با استفاده از قابلیت افزوده شده بر روی ارسال تصاویر کاربر با صفحه جدید مواجه می شود که به وی امکان ارسال چندین عکس هم زمان را بدون خارج شدن از اپلیکیشن تلگرام و ورود به گالری تصاویر را خواهد داد.

این قابلیت جدید در واقع به کاربران برای صرفه جویی در زمان بسیار کمک خواهد کرد. تا پیش از این کاربران تنها قادر بودند در هر بار ارسال عکس یک عکس را برای مخاطب خود ارسال نمایند. اعضای تیم تلگرام در گزارشات خود بر این نکته ذکر کرده اند که امکانات و قابلیت های افزوده شده جدید بر روی اپلیکیشن تحت سیستم عامل ویندوز تلگرام باعث شده است تا کار با این پیام رسان برای کاربران بسیار ساده و آسان باشد.

 


منبع: الف

۶۰ نفر در فیس‌بوک کار می‌کنند تا بتوانند افکار شما را بخوانند

به گزارش خبرآنلاین، در کنفرانس موسوم به F8 «رجینا دوگان» از مدیران فیس‌بوک و مسوول تیم موسوم به Building 8 گفت ۶۰ نفر در فیس‌بوک از متخصص شبکه‌های عصبی گرفته تا کارشناسان «یادگیری ماشین» استخدام‌شده‌اند تا بتوانند سیستمی را خلق کنند تا بتواند در یک دقیقه ۱۰۰ کلمه (۵ برابر سریع‌تر از انسان) تایپ کند.

فیس‌بوک قصد دارد تا با توسعه سنسورهای غیرتهاجمی صدها فعالیت مغزی را در کسری از ثانیه انجام دهد و سیگنال‌های مغزی را با زبان مخصوص خوانش کرده و در آنِ واحد پاسخ‌دهی مناسب کند. در حال حاضر چنین فناوری‌ای وجود ندارد.

در این پروژه می‌خواهند از تصویربرداری نوری با کمک لیزر استفاده کنند و سیگنال‌هایی که باعث می‌شوند تا ما بخوانیم را کپچر کرده و در سکوت از فردی به فرد دیگری منتقل شود. اگر این عملیات با موفقیت انجام شود، درواقع خواندن فکر دیگران محقق شده و پاسخ مناسب به آن از سوی ماشین انجام خواهد شد.

دوگان تأکید کرد که آنها فقط قصد خواندن افکاری را دارند که فرد می‌خواهد بر زبان جاری کند و کاربران نباید واهمه به دل راه دهند.

به‌زودی بدون اینکه گوشی را در دست‌گیرید، به دوستتان پیام فرستاده و از اینکه در پارتی نمی‌توانید حضورداشته باشید، معذرت‌خواهی می‌کنید! و این کاری است که این ۶۰ نفر می‌خواهند آن را به واقعیت تبدیل کنند.


منبع: الف

پیش‌فروش گلکسی S8 از مرز ۱ میلیون گذشت

به گزارش کلیک، گلکسی S8 و S8 پلاس در حالت پیش فروش قرار دارند و هنوز به صورت رسمی به بازار عرضه نشده اند. اما در حالت پیش فروش نیز این گوشی های هوشمند با استقبال بسیار خوبی مواجه شده اند و حتی در حالت پیش فروش، گلکسی S8 از گلکسی S7 و S7 edge نیز در زمان خودشان، پیشی گرفته است.

اگر بخواهیم پیش فروش S8 را با سال گذشته و با گوشی های هوشمند S7 و S7 edge مقایسه کنیم، هر دو این گوشی های هوشمند تنها حدود ۲۰۰۰۰۰ عدد پیش فروش شدند و نوت ۷ نیز در زمان پیش فروش چیزی حدود ۴۰۰۰۰۰ عدد پیش فروش شد.

شاید دلیل این موفقیت سامسونگ را در وهله اول بتوان ارتقا سیستم گوشی های هوشمند نام برد. گلکسی S8 و S8 پلاس دارای رم ۶ گیگابایتی و ۱۲۸ گیگابایت حافظه است.

با توجه به این موضوع که پیش فروش این پرچم داران بسیار موفق بوده است، باید این سؤال را پرسید که سامسونگ در عرضه گوشی های هوشمند در بازار دچار مشکل نمی شود. سامسونگ در اولین مصاحبه های خود به این موضوع اشاره کرده بود که در سال ۲۰۱۷ چیزی حدود ۴۰ میلیون نسخه از گلکسی S8 و S8 پلاس عرضه می شود. با توجه به این میزان پیش خرید، شاید سامسونگ مجبور باشد میزان تولید خود را در سال ۲۰۱۷ کمی بالاتر ببرد.


منبع: الف