واکنش بشار اسد به ورود نیروهای آمریکایی به خاک سوریه

رئیس جمهور سوریه به ورود نیروهای نظامی آمریکا و ترکیه به خاک این کشور واکنش نشان داد.

به گزارش میزان، بشار اسد در مصاحبه با شبکه چینی فینیکس گفت: هر نیروی خارجی که بدون درخواست و اجازه دمشق وارد سوریه شود خواه نیروی آمریکایی باشد و خواه نیروی ترکیه ای، متجاوز محسوب می شود.

وی با اشاره به اینکه حل بحران سوریه باید از طریق دو مسیر مبارزه با تروریسم و گفت و گو حل و فصل شود اظهار داشت: وظیفه ما در دولت این است که از سوی ها دفاع کرده و از هر وسیله ای برای نابودی تروریست ها که دست به کشتار و تخریب در سوریه زدند استفاده کنیم.

اسد در بخش دیگری با بیان اینکه هیچ ارتباط رسمی میان سوریه و آمریکا نیست تصریح کرد: حملات هوایی آمریکا به مواضع داعش بدون همکاری و رایزنی با ارتش و دولت سوریه است؛ اقدامات آمریکا در سوریه غیرقانونی است.

رئیس جمهور سوریه در پاسخ به سوالی با این عنوان که آیا نیروهای آمریکایی با چراغ سبز دولت سوریه وارد شهر منبج شده اند؛ گفت: خیر ما این اقدام را انجام نداده ایم چرا که حضور نیروهای خارجی در سوریه خواه نیروهای ترکیه و آمریکا و خواه نیروهای دیگر کشورها نیروهای متجاوز به شمار می روند که مفید نخواهند بود


منبع: الف

۲۲ اسفند؛ اعلام رسمی کاندیدای اصلاح‌طلبان برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶

دبیر شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان گفت: دستور کار این هفته شورا اعلام کاندیدای اصلاح‌طلبان برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶ است.

ژاله فرامرزیان دبیر شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان در گفت‌وگو با تسنیم، با بیان اینکه روز یکشنبه ۲۲ اسفندماه نامزد رسمی اصلاح‌طلبان برای انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام می‌شود، گفت:  شاخص‌های شورای سیاست‌گذاری برای انتخابات شوراها نیز نهایی شده است.

فرامرزیان با بیان اینکه قبل از پایان سال نشستی با شوراهای استانی اصلاح‌طلبان خواهیم داشت، گفت: برنامه دیدار کل اعضای شورا با آقای روحانی نیز در دستور کار است که هنوز تاریخ دقیق آن مشخص نیست.

وی درباره انتشار لیستی تحت عنوان «گام سوم» برای انتخابات شوراها، اظهار کرد: لیست گام سوم جعلی است و ما کانال یا شعاری به نام «گام سوم» انتخاب نکرده‌ایم. بعد از ثبت‌نام‌ها، افرادی که می‌خواهند کاندیدای ما باشند را براساس شاخص‌ها ارزیابی کرده و در نهایت به جمع‌بندی می‌رسیم.


منبع: الف

نادران: در دور دوم روحانی مردم باید برای کار به افغانستان و بنگلادش بروند

نماینده سابق مجلس شورای اسلامی معتقد است اگر روحانی برای دور دوم رئیس‌جمهور شود، باید یک راهی پیدا کنیم برای آن مردمی که نمی‌توانند یک جوری هماهنگ کنند خودشان را با شرایط، بروند بنگلادشی، افغانستانی، جایی یک کاری برای خودشان دست و پا کنند. اینجا دیگر نمی‌توانند.

به گزارش مشرق، الیاس نادران از آن دست سیاسیونی است که مصاحبه گرفتن با او ارزش دیگری دارد. مردی فعال که اطلاعات با ارزشی دارد و اقدامات مهمی انجام می‌دهد، اما معمولاً خیلی اهل رسانه‌ای کردن آن‌ها و مصاحبه و این‌ها نیست. مصاحبه پیش رو آن‌قدر تیتر داشت که گزینش چند تیتر از میان آن‌ها واقعاً سخت بود. از مواجهه او با حلقه خیابان فاطمی و تهدیدش به مرگ تا نگاهش به دولت روحانی و اعتقادش بر پیوند نامبارکی که در این دولت بین صاحب‌منصبان با شبکه‌ها و باندهای فساد برقرارشده است تا چشم‌انداز تاریکی که از اقتصاد به‌شرط تداوم وضع فعلی ارائه می‌دهد، مصاحبه‌ای خواندنی شده که توجه خوانندگان را به آن جلب می‌کنیم.

********

چگونه آقای دکتر نادران تبدیل به فردی شد که در عرصه سیاست ورزی، تیغ تند انتقاداتش حتی جریان و گروهی را که او منتسب به آن‌هاست، در برمی‌گیرد؟

ببینید نماینده‌ای که از مردم رأی می‌گیرد، وظیفه ذاتی‌اش این است که از منافع مردم، منافع ملی و مصالح کلی کشور دفاع و حراست کند؛ چه در قانون‌گذاری و چه در بحث رأی اعتماد و نظارت بر عملکرد وزرا و نظارت بر رفتار نهادهای حکومتی. این استثناپذیر هم نیست.

در مجلس هفتم ما سر تحقیق و تفحص از قوه قضائیه خیلی کلنجار رفتیم. حتی بعدازاینکه این طرح تصویب شد و باید عملیاتی می‌شد، مخالفت‌ها خیلی زیاد بود. ولی این تکلیف قانونی نمایندگان است. کسی که مسئولیتی را می‌پذیرد، باید تبعات و اقتضائات آن مسئولیت را هم بپذیرد.

اوایل کار دولت نهم، بعد از معرفی وزرای آقای احمدی‌نژاد، علیرغم اینکه ما هم در رأی آوری و هم در دفاع از مواضع اصولی که بیان می‌شد و هم اعلام مواضع و اعلام‌خطری که نسبت به بازگشت لیبرالیسم اقتصادی به صحنه سیاسی کشور احساس می‌شد، وظیفه داشتیم که موقع معرفی وزرا واقعاً دفاع کنیم از حقوق مردم، من اما آنجا هم مخالفت داشتم با بعضی وزرا و هم موافقت داشتم با بعضی دیگر از وزرا که به دلیل آشنایی بود که با سوابق این افراد داشتم و بعضی از آن‌ها را برای منصب معرفی‌شده مناسب می‌دانستم و بعضی را نه.

آنجا این اتفاقات افتاد و ما وظیفه داشتیم این کار را کنیم.

بعدش هم همین‌طور؛ یعنی در نظارت بر رفتار وزرا و نهادهای حکومتی هم باوجوداینکه ما رأی داده بودیم و با سپردن مسئولیت به بعضی از وزرا موافقت کرده بودیم، اما نافی این نبود که در نظارت‌ها جدی باشیم و مراقبت کنیم و الحمدالله این کار را هم تا آنجا که در ظرفیت ما بود، تعقیب کردیم. اتفاقاً در نظارت بر وزرایی که به نظر می‌آمد با ما قرابت بیشتری داشته باشند، به لحاظ فکری جدیت ما بیشتر هم بود.

آنچه آن زمان در رفتار شما شاخص بود، افشاگری علیه حلقه فاطمی بود. اطلاعات این موضوع از کجا به شما رسید؟ پشت‌صحنه آنچه بود؟

از ابتدای مجلس هفتم این مسئله در محافل خصوصی مطرح شد. یکی از نهادهای نظارتی که روی مسائل امنیت ملی هم کار می‌کرد، آمد گزارشی داد که خیلی نگران‌کننده بود. آن موقع آقای رحیمی رئیس دیوان محاسبات بود. مجلس هم به دلیل حساسیتی که نسبت به مسئله پیدا کرده بود خیلی پیگیر بود. کمیته منتخب کمیسیون برنامه‌وبودجه مجلس، بیش از ۱۳ جلسه با ایشان گذاشت درباره رفتارهایی که در دیوان محاسبات داشت و بسیاری از آن‌ها فراتر از قانون بود. بسیاری از آن‌ها ورود کردن در مسائل شخصی افراد بود و منشأ مفسده‌هایی که بعداً علنی شد هم آنجا کلید خورده بود.

در دیوان محاسبات؟

بله؛ یعنی اگر آن دغدغه‌ها جدی گرفته می‌شد و مجلس پیگیر می‌شد و با دوستانی که پیگیری کرده بودند همراهی می‌شد، شاید کار به آنجا که کشیده شد، کشیده نمی‌شد.

 راست سنتی با آقای رحیمی موافق بودند یا مخالف؟

موافق بودند.

مخالفان آقای رحیمی چه کسانی بودند؟ ایثارگران و این‌ها بودند؟

مخالفان دوستان ما بودند. اصولگرایان تحول‌خواه.

اصلاح‌طلبان چه موضعی داشتند؟

آن‌ها اولاً تعیین‌کننده نبودند در مجموعه آرای مجلس. بعد هم سوابقشان نشان می‌داد آن‌هایی که در مجلس بودند راحت توافق می‌کردند سر این چیزها. خیلی برایشان کار سختی نبود.

بعد از قضایای افشای حلقه ساختمان فاطمی از طرف دولت شما تحت فشار قرار نگرفتید؟

اجازه دهید اول یک نکته را من بگویم. وقتی آقای رحیمی نامزد رئیس دیوان محاسبات بود، ما از مسیر مجلس پیگیری و تعقیب می‌کردیم که ایشان رأی عدم اعتماد بگیرد و موضوع در مسیر و شرایط بی تنش‌تری حل‌وفصل شود که اگر می‌شد بالاخره وضعیت روشن‌تر می‌شد؛ اما نشد. با لابی‌هایی که صورت گرفت، نگذاشتند این‌طور بشود.

ایشان تا آن سفر سوریه که داشت و آمد و با روحیه‌ای که داشت در تمجید از مقامات کشور، آمد آن جمله معروف را از قول آن عرب در حضور آقای احمدی‌نژاد نقل کرد و بلافاصله شد معاون پارلمانی احمدی‌نژاد؛ یعنی رئیس دیوان که این همه گزارش‌های نظارتی ضد دولت داده بود یک‌باره با یک جمله می‌شود معاون پارلمانی رئیس‌جمهوری.

یک مدت که دو شغله بود، یعنی هم رئیس دیوان محاسبات بود و هم معاون پارلمانی. بعد دیگر با تغییر مجلس و آمدن مجلس هشتم این مشکل مرتفع شد و فرد جدیدی به ریاست دیوان محاسبات منصوب شد. بعد که ایشان معاون اول شد، خوب ما خطر را خیلی جدی‌تر نسبت به قبل احساس کردیم؛ یعنی با آن سابقه زد و بندهای مالی و آن سابقه مدیریتی و چسبیدن به قدرت و مقامات و این‌ها، حضور ایشان در جایگاه معاون اول رئیس‌جمهور به نظر ما فوق‌العاده خطرناک بود. معاون اولی که برابر قانون اساسی می‌تواند جای رئیس‌جمهوری تصمیم بگیرد و در شرایط نبود رئیس‌جمهوری وظایف رئیس‌جمهوری به عهده او می‌افتد. در وضعیت جدید کار دیگر خیلی حساس و پیچیده شد. درست از آن موقع بود که ما دیگر دست زدیم به برخورد رسانه‌ای و اعمال فشار از طریق افکار عمومی و این‌ها که منجر شد به این اتفاقاتی که افتاد.

بعضاً می‌پرسند چرا شما از وقتی که آقای رحیمی در دیوان بود و این مشکلات را داشت، مسائل را رسانه‌ای نکردید؟ به نظرم آن موقع لازم نبود. یک جایی لازم شد که دیگر چاره‌ای جز رسانه‌ای کردن موضوع برای حل مسئله باقی نماینده بود. این زمانی بود که احساس کردیم دیگر مسئله از کانال‌های مجلس و دولت و این‌ها قابل حل‌وفصل نبود.

این رویکرد شما نشان داد در دولتی که همسو با شما بوده است هم از نقد و پیگیری‌هایتان در مبارزه با فساد کوتاه نیامدید؟

اجازه دهید درباره سؤال قبلی‌تان این را هم بگویم. آقای رحیمی بعدازاینکه من قصه حلقه خانه فاطمی را بر اساس پرونده‌ای که به ما گزارش‌شده بود و اینکه چه اتفاقاتی افتاده و این شبکه چه‌کارهایی کرده است رسانه‌ای کردم …

وارد معامله شدند با شما؟

خیلی فراتر از معامله بود. در موضوع حلقه فاطمی، سه جریان بودند که هر سه جریان مالی فاسد وصل می‌شدند به آقای رحیمی. بیمه ایران، استانداری تهران و آن آقای سرخوش که از او پول گرفته بودند. این‌ها سه جریان مالی کاملاً متمایز بودند، منتها حلقه مرتبط همه این‌ها آقای رحیمی بود و آدم‌های دم دستش که آن‌ها را هم گرفتند و محاکمه کردند.

از آن موقع ایشان شروع کرد علیه ما پرونده سازی کردن. خیلی تلاش کرد علیه ما و حتی وزارت اطلاعات را به کار گرفتند. ناجا را فعال کردند و حتی در جاهایی که ما بودیم و سکونت داشتیم، رفته بودند تحقیقات محلی کرده بودند تا یک چیزی علیه ما گیر بیاورند و ما را ساکت کنند. نشد، چون چیزی گیرشان نیامد که بتوانند ما را ساکت کنند.

به وکیل من زنگ زده بودند که بیا ما با هم صحبت کنیم. ایشان به من گفت بروم، گفتم برو مانعی ندارد، صحبت و گفتگو که مشکلی ندارد اگر منجر به این شود که ایشان استعفا بدهد و از این سمت و پست کنار برود و بالاخره حاضر شود که محاکمه شود. خوب ما غیر از این که چیزی نمی‌خواهیم.

وکیل ما رفته بود حدود ۲ ساعت با این‌ها گفتگو کرده بود. آورده بودند مثلاً پرونده‌هایی را که علیه ما درست کرده بودند که چه هست و چه نیست به ایشان نشان داده بودند. ایشان یک کلمه گفته بود که اشکالی ندارد اگر این‌طور است که شما می‌گویید و معتقدید ایشان مرتکب جرم شده، این‌ها را بفرستید قوه قضائیه، دادستانی علیه ایشان به‌عنوان مدعی‌العموم شکایت می‌کند و پرونده می‌رود در روند قضایی و به آن رسیدگی می‌شود. این‌ها را که لازم نیست به من بگویید.

دیده بودند از این مسیرها نمی‌شود بعد دیگر شروع کرده بودند به تهدید کردن. گفته بودند به وکیل من که اگر کار این‌گونه پیش برود فلانی را می‌کشیم. وکیل من گفته بود که من یک وکیل دادگستری هستم و بر اساس این اقرار شما در مقابل من، اگر بلایی سر موکل من بیاید بعداً می‌روم علیه شما شهادت می‌دهم که شما اقرار کردید به این که او را می‌کشید. حواستان باشد.

ابایی نداشتند از اینکه متوسل به تهدید شوند. حالا برای ما که خیلی مهم نبود. در همان قصه مخالفت با آقای پورمحمدی یکی از دوستانی که سابقه در وزارت اطلاعات داشت، یک شبهه تهدید این‌گونه کرده بود که چرا با آقای پورمحمدی مخالفت می‌کنید برای رأی اعتماد.

یعنی آقای پورمحمدی این‌قدر رابطه‌اش با بدنه و مجموعه وزارت اطلاعات هنوز قوی بود که دوستانش برای رأی اعتماد ایشان این‌گونه تلاش می‌کردند و پیگیر بودند؟

بله. دوستان وزارت اطلاعات خیلی برای رأی آوردنش تلاش می‌کردند. حتی آن‌ها که نماینده مجلس بودند. این‌ها خیلی پیگیر بودند.

من آنجا به آن‌ها گفتم که من شب عاشورای سال ۵۷ باید می‌رفتم. از آن موقع تا الآن دارم زیادی نفس می‌کشم و لازم نیست نگران زندگی من باشند، هر چه بگذرد از شب عاشورای سال ۵۷ من عمر زیادی کرده‌ام.

دلیل مخالفت شما با آقای پورمحمدی چه بود؟

آقای پورمحمدی یک عنصر اطلاعاتی بود و در محیطی که کار کرده بود بر اساس اقتضائات کارش، همه آدم‌های اطرافش را متهم می‌دید؛ یعنی چاره‌ای هم نداشت. افرادی که در وزارت اطلاعات کار می‌کنند سوظن نسبت به دیگران پیدا می‌کنند. این در پستی که اقتضائش مراوده با مردم و ملاحظه مردم است و اینکه باید مردم داری بکند و حرف مردم را بشوند و اجازه دهد مردم بیایند مشکلات و گرفتاری‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی‌شان را با او مطرح بکنند، سازگاری نداشت.

به خاطر همین ما آن موقع با اینکه ایشان وزیر کشور شود، موافق نبودیم. البته همان‌جا هم من عرض کردم که اگر ایشان وزیر اطلاعات شود، وزیر خوبی خواهد شد.

کسانی که شما را تهدید کردند در ماجرای رأی اعتماد به آقای پورمحمدی از رده‌های مدیریتی وزارت اطلاعات بودند یا از عوامل کارشناسی و این‌ها؟

نه دوستان مجلس که سابقه اطلاعاتی داشتند گفتند.

پیغام دادند؟

نه. به خود من گفتند. صراحتاً.

بالاخره آقای احمدی‌نژاد دولتشان تمام شد و آقای روحانی آمدند. سوابق قبلی آقای روحانی را که نگاه می‌کنیم عضو شورای مرکزی جامعه مبارز روحانیت بودند و در مجلس هم نائب رئیس آقای ناطق بودند و سابقه‌شان بیشتر در جریان راست بود. بعد موقعی که ایشان آمدند برخی‌ها در توصیف حضور ایشان به‌عنوان کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان نوشتند؛ “بلند شدن راست از دنده چپ”. حالا شما فکر می‌کنید آقای روحانی یک راست است که از دنده چپ بلند شده یا اینکه واقعاً اصلاح طلب بوده و تفکراتش را در سال‌های قبل طور دیگری نشان می‌داده است؟

مجموعه متصل به آقای روحانی به لحاظ سیاسی نه در اردوگاه راست تعریف می‌شوند نه در اردوگاه چپ. نه اردوگاه اصولگرایان نه اصلاح‌طلبان. مجموعه‌ای از مدیرانی هستند که با نگاه اشرافی به حکومت و نگاه اعلی‌حضرتی به رعیت می‌خواهند کشور را اداره کنند. اصلاً برایشان خیلی گرایش سیاسی موضوعیت ندارد.

این طیفی که به تصور شما اشرافی هستند، وسط آرمان‌های انقلاب اسلامی و جوشش و پیروزی انقلاب، ریشه این‌ها از کجا جوشیده و پا گرفته است؟

اصلاً و حتماً ریشه این‌ها در دوران سازندگی است. تردید نکنید. این‌ها همه میوه دولت آقای هاشمی هستند. اصلاً در این تردید نکنید. دولتی بود که رانت را برای مدیران منع نمی‌کرد و پدیده نامیمونی نمی‌شمرد. حالا مدیرانی که در آن دولت پرورش یافته‌اند، این‌ها اگر بخواهند ادعا کنند که می‌خواهند با فساد مبارزه کنند، خیلی پذیرفته نیست؛ یعنی مدیر پرورش یافته در یک محیط رانتی که اعتقاد داشته به آن سیستم و خودش از قبال آن سیستم میلیاردها تومان منفعت برده، این نمی‌تواند پیشتاز در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و حمایت از محرومین و دفاع از مقاومت در سطح منطقه و این‌ها باشد. این اصلاً سازگاری ندارد. این‌ها با این رویکرد زندگی و رشد کردند. الآن که بدتر از آن را هم می‌گویند. چون کارکردشان را بعدازاین سه سال و خورده‌ای دیده‌ام، حرفم این است که اساساً شعار مبارزه با فساد برای دولتی که وزیرش علنی از قاچاقچی حمایت می‌کند و در دولت با او هیچ برخورد سلبی و تنبیهی نمی‌شود و حتی تذکری هم به او داده نمی‌شود که این چه موضعی است که شما این‌جوری علنی از قاچاقچی حمایت می‌کنید، اصلاً بحث مبارزه با فساد و شعار و ادعای مبارزه با فساد در این دولت به مضحکه شبیه است؛ یعنی این دیگر اصلاً به شوخی شبیه است تا یک تصمیم جدی. مدیران دولت در این فضا تربیت شده و رشد کردند.

شما این بحث حقوق نجومی که علنی شد را ببینید. این وجود داشت از خیلی قبل‌تر و حالا علنی شد. شما این‌ها را ببینید. همراهی آقای لاریجانی و رفقای آقای لاریجانی را ببینید. این‌گونه نیست که این‌ها یک اتفاق باشد. حتی به نظرم این نیست که این‌ها ناخواسته وارد این ماجرا شده باشند. اصلاً برنامه ریزی شده است. پیام دارند می‌دهند.

پیامشان چیست؟

می‌خواهند بگویند ما پرورش دهنده مدیرانی هستیم که برای گرفتن این سقف از حقوق و مزایا از بیت‌المال منعی برایشان وجود ندارد. دارند پیام می‌دهند. ممکن است این کار در آستانه انتخابات عده‌ای را عصبانی کند، عده‌ای دلخور شوند، ممکن است عمومیتی از مردم ناراضی شوند. ولی اهمیتی ندارد. برای دولتی که به لحاظ درآمدی جایگاهش در طبقه اشراف و بالای جامعه است، دلخوری و نگرانی آن‌ها موضوعیت ندارد.

من دیدم آقای لاریجانی جمله‌ای گفت، درست نفهمیدم که منظورش چه بود. گفت اشتباهی رخ داده است در این ۲۴ میلیون تومان.

گفت که منظور این قانون مدیران دولت نبوده است.

منظور را به قانون که نمی‌چسبانند. ایشان در موضع تفسیر قانون که نیست. کسی ایشان را به قانون منضم نمی‌کند. قانون می‌گوید مدیران می‌توانند با مصوبه شورای عالی حقوق و دستمزد ۲۴ میلیون تومان حقوق دریافت کنند.

اصلاً این دارد پیام می‌دهد. چرا می‌گویم این اشتباه نیست؟ چرا معتقدم تعمداً این کار را می‌کنند؟ برای اینکه کمتر از ۶ ماه قبل رئیس دیوان محاسبات آمده بود مجلس. آنجا گفت در موضوع دریافتی‌های سال ۹۴، آقای لاریجانی به ما گفته است حقوق زیر ۲۰ میلیون تومان را نجومی تلقی نکنید؛ یعنی از نظر آقای لاریجانی مدیران بدون استثنا، فارغ از مدیران مناطق محروم و غیر محروم و این‌ها، هر مدیری که زیر ۲۰ میلیون گرفته، مدیر نجومی تلقی نمی‌شود.

ایشان قانون‌گذار است؟ قانون است؟ فراتر از قانون است؟ مفسر قانون است؟ مجری قانون است؟ موضعش چیست؟ یک رئیس مجلسی است و مثل دیگر نماینده‌ها باید یک رأی بدهد. چه کسی به ایشان چنین حقی را داده است که بگوید شما حقوق زیر ۲۰ میلیون تومان را نجومی تلقی نکنید. ما قانون داریم. ماده ۷۴ قانون مدیریت خدمات کشوری سقف مشخص کرده است. ماده ۸۴ مقررات مالی دولت، سقف مشخص کرده است. برابر قانون، سقف دریافتی مدیران، حداکثر ۷ برابر کف دریافتی حقوق و مزایای پرسنل دولت است آن هم با مصوبه شورای عالی حقوق و دستمزد. خوب این را محاسبه کنید، بر اساس آنچه اتفاق افتاده بوده است، می‌شود بین ۷ تا ۸ میلیون تومان.

با این وصف آقای لاریجانی از کجا و بر اساس چه منطق و اختیاری حقوق تا ۲۰ میلیون تومان را از شمول حقوق نجومی خارج کرده است. این اصلاً همانی است که بنده گفتم دارد علامت می‌دهد به مدیران. اصلاً تعمداً می‌خواهند بگویند که ما نگاهمان این‌جوری است و می‌خواهند تمایز قائل شوند و نگران هم نیستند که مردم چه می‌خواهند پشت سرشان بگویند. به خاطر همین است که دولتی‌ها جسارت پیدا می‌کنند و می‌آیند می‌گویند که این مدیران نجومی، ذخایر انقلاب هستند.

آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی گفتند که می‌خواهند کاری کنند که در کنار چرخیدن سانتریفیوژها، چرخ زندگی مردم هم بچرخد. حالا شما به‌عنوان یک اقتصاددان که فضای اقتصادی کشور را رصد می‌کنید، فکر می‌کنید غیر از چرخ زندگی مدیران نجومی، آیا چرخ زندگی مردم هم چرخیده است؟

حالا من نمی‌دانم ایشان چطوری می‌خواسته بچرخاند. شاید می‌خواسته دنده عقب بگیرد بچرخاند، معلوم نیست که حتماً می‌خواسته رو به پیشرفت باشد. خوب این چرخ به هر دو طرف می‌چرخد دیگر.

آقای روحانی و تیم همراهش در نیاوران، در دوران دولت آقای احمدی‌نژاد مدعی بودند که ۱۵ درصد مشکلات اقتصادی کشور که آن زمان در شرایط بحرانی واقعی هم بودیم، ما در سال‌های ۹۰ و ۹۱ در بحرانی‌ترین شرایط اقتصادی کشور بعد از سال‌های ۷۳ و ۷۴ بودیم، گفتند که ۱۵ درصد این مشکلات ناشی از تحریم‌هاست و ۸۵ درصد ناشی از سو مدیریت دولت. اگر این ادعاها متکی به یک پیمایش علمی و تحقیقات درست بوده باشد، امروز باید ایشان در برابر وضعیت موجود جواب دهد.

اگر حتی فرض بگیریم که اصلاً تحریم‌ها تا امروز هم ادامه پیدا کرده است که البته آقای روحانی و تیم همراهش مدعی هستند ادامه پیدا نکرده است، تأثیر تحریم‌ها بر وضعیت اقتصاد کشور بنا بر ادعای خودشان، ۱۵ درصد است. بنابراین رکود حاکم بر اقتصاد کشور ناشی از چیست؟ برابر گزارش بانک مرکزی در سال‌های ۹۲، ۹۳ و ۹۴ ما مواجه با نرخ رشد منفی یا نزدیک به صفر بودیم. بانک مرکزی جرئت و جسارت نداشت این آمار را منتشر کند، ولی رد این آمار در محاسباتش موجود است. دلیل موجود بودنش هم این است که وقتی بانک مرکزی می‌آید نرخ رشد شش‌ماهه اول سال ۹۵ را اعلام می‌کند، این مبنا می‌خواهد. مبنا را نسبت به کجا گرفته است؟ وقتی می‌آید می‌گوید در شش‌ماهه اول سال ۹۵، نرخ رشد ۷.۴ درصد بوده است، این بر چه مبنایی است؟ این حتماً مبنایش آمار سال ۹۴ بوده است. پس آمار سال ۹۴ را دارند و بر اساس گزارش‌هایی که ما داریم خودشان گفتند که این نزدیک به صفر است. نرخ رشد سال ۹۴ زیر صفر بوده و ما اساساً نرخ رشدی نداشتیم.

همین بانک مرکزی می‌آید می‌گوید در نیمه اول سال ۹۵ نرخ رشد ۰.۹ درصد است؛ یعنی آن ۷.۴ درصد که گفته شد، ۶.۵ درصدش مربوط به نفت است. با توجه به وزن نفت در اقتصاد ملی و رشد درآمدهای نفتی ناشی از آزادسازی فروش نفت، به‌یک‌باره یک رشد ۵۰ درصدی در حوزه صادرات و درآمدهای نفتی ایجاد می‌شود و با توجه به سهمش، نرخ رشد را در آمار و روی کاغذ به ۷.۴ درصد می‌رساند. ولی این نه در اقتصاد ما نفوذ می‌کند، نه منجر به افزایش اشتغال می‌شود و نه صنعت را از رکود خارج می‌کند. هیچ اتفاق مهمی نمی‌افتد.

به همین دلیل است که شما نگاه می‌کنید می‌بینید امسال دولت بخش قابل توجهی از هزینه‌های خودش را دارد از محل اوراق مشارکت، اسناد خزانه و این نحو تأمین منابع مالی کسری بودجه دارد تأمین می‌کند. در این شرایط قبول اینکه چرخ اقتصاد کشور دارد می‌چرخد، برای خود دولتی‌ها هم کار مشکلی است. این دوگانگی‌هایی که شما می‌بینید، مثلاً وزیر صنایع یک‌باره عصبانی می‌شود، رئیس بانک مرکزی می‌آید اقرار می‌کند، این‌ها ناشی از همین مواجهه با واقعیت است.

نماد دو بانک را از مجموعه بانک‌های کشور در بورس باز کردند، یک‌باره ۳ تا چهار هزار میلیارد تومان ارزش آن سقوط می‌کند. این‌ها نشان می‌دهد که کار به این سادگی نیست که این‌ها به مردم گزارش می‌کنند. چون مردم در زندگی عادی خودشان دارند می‌بینند. تنها چیزی که الآن برای دولت مهم هست، این است که به هر قیمتی که شده مدیران کشور را راضی نگاه دارند تا شبکه مدیران کشور بتوانند در حمایت از آقای روحانی سال بعد بیایند وارد میدان شوند و به ایشان کمک کنند.

یکی از چیزهایی که در دولت قبل خیلی پیکان اتهام به سمتش بود، با بالا پایین کردن قیمت ارز و طلا برای جبران کسری بودجه بود. با توجه به نوسان‌های چند وقت گذشته قیمت ارز، آیا ردپای این موضوع را دولت یازدهم هم می‌شود دید؟

در دولت آقای احمدی‌نژاد به نظر من بحران‌های ارزی خیلی آسیب زد. البته تمایلات دولت نبود که تغییرات نرخ ارز را ایجاد می‌کرد. در دولت آقای روحانی تفاوتی که دارد این قضیه این است که حداقل دولت مدعی است که مانعی برای نقل‌وانتقال منابع ارزی‌اش وجود ندارد. درآمدهای نفتی دولت نیز در سال ۹۵ نسبت به سال ۹۴ افزایش پیدا کرده است. ذخایر بانک مرکزی هم افزایش یافته است؛ بنابراین جهش قیمت ارز که از سه هزار و ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومان رسید تا ۴ هزار و ۲۰۰ تومان که ۲۰ درصد قیمت‌ها را افزایش داد، این افزایش، یک افزایش طبیعی بر اساس مؤلفه‌ها و اهرم‌های اقتصادی کشور نبود.

ناشی از چه بود؟

ناشی از تصمیم دولت بود به اعتقادم.

برای جبران کسری بودجه بود؟

لزوماً برای جبران کسری بودجه نیست.

برای چه بود پس؟

این می‌تواند حمایت از صادرات کشور باشد. می‌تواند در راستای حمایت از گروه‌های ذینفعی که مدافع و پشتیبان دولت هستند، باشد. می‌تواند برای صندوق دولت یک منبع تأمین مالی باشد. ولی فراتر از این‌ها این است که یک شبکه‌ای از فعالان اقتصادی که تمرکزشان بر تجارت است و نه تولید و در تجارت هم تجارت خارجی و آن هم در امر صادرات و واردات دارند فعالیت می‌کنند، ذینفع این قصه هستند. نفع بردند از این قضیه، واقعاً نفع بردند.

حالا من نکته‌ای فراتر از این‌ها را بگویم خدمتتان. سال گذشته معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات بودجه‌اش از ۲۰ میلیارد تومان رسید به ۲۰۰ میلیارد تومان. ۱۰ برابر شد. دلیلی که برای ما آوردند در کمیسیون وقتی ما صحبت کردیم با آن‌ها، این بود که می‌خواهیم در امر مبارزه با قاچاق کالا و ارز، ابزارها و تجهیزات نوین را به کار بگیریم. از این‌ها خواستیم که بیایند توضیح بدهند درباره افزایش ۱۰ برابری بودجه‌شان. چون نرخ رشد بودجه در سرفصل‌های مختلف ۱۰ الی ۱۲ درصد بود. گفتند ما تجهیزات و امکانات می‌خواهیم و می‌خواهیم در مبارزه با قاچاق کالا و ارز فعالیت کنیم و به این دلیل باید بودجه‌مان را تا ۲۰۰ میلیارد تومان افزایش دهیم.

ما آنجا برای اینکه اطمینان پیدا کنیم، نوشتیم که این بودجه برای خرید تجهیزات و امکانات فنی و این‌ها دارد داده می‌شود؛ یعنی بودجه عمرانی است، نه بودجه جاری؛ اما شنیدم امسال باز همان کار را با بودجه ۲۰۰ میلیارد تومانی کردند.

یعنی ۲۰۰ میلیاردی را هم ۱۰ برابر کرده‌اند؟

نه. همان ۲۰۰ میلیارد تومان را تمدید کردند؛ یعنی برای سال ۹۶ دوباره تقاضای ۲۰۰ میلیارد تومان کردند.

امسال هم همان قید خرید تجهیزات را در بودجه درخواستی آن‌ها لحاظ کرده‌اند؟

ندیدم متن را. فقط رقم را دوستان به من اطلاع دادند که در بودجه چه کرده‌اند. حالا سؤالم این است که این دولت با این تجهیزات و با این حجم نفرات و بااین‌همه امکانات چقدر در امر مبارزه با قاچاق کالا و ارز توانسته موفق باشد؟ وزیری که از قاچاقچی حمایت می‌کند و علنی می‌آید می‌گوید که این ۳ هزار میلیارد تومانی که دولت بابت عدم پرداخت حقوق دولتی در واردات فلان شرکت دریافت نکرده، نگیرید …

کدام وزیر بوده است؟

وزیر صنعت معدن تجارت. خیلی صریح می‌گوید. پنهانی نیست. این رفتارها نه منع می‌شود، نه توبیخ می‌شود، نه موضعی علیه آن گرفته می‌شود، نه کسی می‌آید بگوید شما چرا این حرف را زدید؟ حالا به نظر شما این دولت اهل مبارزه با قاچاق است.

الآن تمام کانتینرهای ورودی به کشور از کشور مبدأ کدهای یونیک دارند. به فرض اینکه آنجا تبانی صورت نگرفته باشد و جنس قاچاق در داخل کارتن‌ها زده نشده باشد، پس همه کالاهای وارداتی به کشور حساب و کتاب دارد. الآن یک اختلاف عدد قابل توجه و معنی داری وجود دارد بین کانتینرهای وارداتی با کدهایی که داشتند و آنچه وارد کشور شده است. این فاصله را دولت چطور پر می‌کند؟ یعنی چه جوابی برای مردم دارد که مثلاً چند ۱۰ هزار کانتینری که کد یونیک داشته و برابر گزارش نهادهای کشور به حوزه سرزمینی ما وارد شده است، چطور از این طرف هیچ گزارشی نداریم که وارد شده و چه وارد شده است؟ این فاصله عددی چه اتفاقی برایش افتاده است؟

این در مناطق آزاد گم شده است؟ در مناطق ویژه گم شده است؟ در گمرک کشور رسوب کرده است؟ از بین رفته؟ آفت زده؟ چه بلایی سرش آمده است؟

اگر اراده برای مبارزه با قاچاق کالا و ارز باشد، شرایط فراهم است. قانون هم وجود دارد. قانونش را ما خودمان نوشتیم ولی یک وزیر این کشور آمد گفت که این قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز قابل اجرا نیست. فقط با همین یک جمله الآن سال‌هاست که هنوز آیین‌نامه‌های اجرایی قانون را ننوشتند و عملیاتی‌اش نمی‌کنند.

بحث سامانه تجارت و پنجره واحد گمرک به چه سرانجامی رسید؟

آنچه که گمرک کشور طراحی و عملیاتی کرده یک بخش قصه است. اتفاقاً در آن سالی که این سامانه عملیاتی شد، درآمدهای گمرک کشور دو برابر شد. بدون اینکه حتی نسبت به قاچاق کالا و ارز کسی تعرضی داشته باشد. فقط با به روز رسانی اطلاعات مشکل را حل کرد. امروز اما صحبت این است که مسئله فقط به روز رسانی اطلاعات نیست. مسئله شبکه‌های قاچاق کالا و ارز هستند که در هیچ دولتی نه کشف می‌شوند، نه شناسایی و نه محاکمه می‌شوند و نه حقوق مردم از آن‌ها ستانده می‌شود.

آن بودجه ۲۰۰ میلیاردی پس کجا می‌رود؟

این را باید دولت جواب بدهد. این را به نظر من وزارت اطلاعات باید بیاید جواب دهد. این را باید مسئولین وزارت اطلاعات بگویند که با این ۲۰۰ میلیارد سال ۹۵ و آن ۲۰۰ میلیارد سال ۹۶ چه کرده و چه می‌خواهند بکنند و چقدر توانسته‌اند بازدارنده باشند.

ببینید اینکه یک نهاد دولتی مثل ستاد مبارزه با قاچاق کالاو ارز، خودش از خودش آمار تولید کند، هیچ‌وقت باورپذیری نخواهد داشت. برای اینکه خودش در موضع اتهام است که چرا با قاچاق کالا و ارز مبارزه جدی نمی‌کند. این را باید نهادهای مستقل پژوهشی و تحقیقاتی بیایند گزارش دهند. این نهادهای مستقل می‌گویند حجم قاچاق سالیانه بین ۲۵ تا ۳۰ میلیارد دلار است. خوب یک اقتصادی که تمام وارداتش در طول سال ۵۰ میلیارد دلار نیست، وقتی ۲۵ تا ۳۰ میلیاردش می‌شود قاچاق، دیگر چه از این اقتصاد باقی می‌ماند؟

الآن شیوه‌های متعدد هم به کار می‌گیرند. پنهان هم نیست. یک بخش‌هایی را رسانه‌ای می‌کنند و یک بخش‌هایی را هم رسانه‌ای نمی‌کنند. شما بی تردید هواپیماهایی که از ترکیه می‌آیند فرودگاه امام می‌نشینند و بلافاصله از فرودگاه امام می‌آیند فرودگاه مهرآباد باید به آن‌ها مظنون باشید که این‌ها چه دارند که می‌آیند فرودگاه مهرآباد؟

برای این تردد داخلی از فرودگاه امام به فرودگاه مهرآباد مجوز دارند؟

بله. شما باید ببینید این‌ها در فرودگاه مهرآباد چه تخلیه می‌کنند؟ که نه گمرک وجود دارد نه بازرسی وجود دارد.

این هواپیماها برای کیست و از کجا می‌آید؟

مال همین شبکه‌های قاچاق کالاهای ترک به کشور.

یعنی منظورتان این است که یک اسپانسر و حمایت کننده دولتی پشت این قضیه است؟

اصلاً محال است کسی قاچاق در این کشور به صورت سازمان یافته بکند و دست مقامات دولتی و مدیران دولتی در آن شراکت نداشته باشد. محال است. حتماً با او برخورد می‌کنند. وزیری که در ابتدای این دولت تعرفه واردات منسوجات از ترکیه را ۳۰ درصد ترجیحاً کاهش داد، این‌ها به دنبال این‌طور روشها هستند برای تأمین مالی. این‌ها باید پاسخگو باشند. بعد شما وضع بازار کشور را ببینید، چه در تولید منسوجات، چه در کارگاههای تولیدی و چه کسانی که از این راه داشتند امرار معاش می‌کردند، می‌بینید به چه روزگاری افتاده‌اند؟

وضعیت بانکه‌ا چطور است؟

وضعیت بانکها هم مثل وضعیت سانتریفیوژهاست. مثل وضعیت صنعت است، مثل وضعیت دولت است. مثل بقیه جاهاست. شما توقع دارید چطور باشد؟

آقای روحانی گفتند منتقدان دائم آب شور می‌خورند، شما آب شیرین هم می‌خورید این حرفها را می‌زنید؟

من این اتفاقی که افتاد و وزیر بهداشت به آن فرماندار بنده خدا توهین کرد، یک نگرانی برایم پیدا شد که سطح توهین کردن مدیران از روسای قوا دارد تنزل می‌کند به مدیریتهای پایین. نگرانیم فردا این استانداران و فرمانداران و بخشداران اگر مردم یک مقدار با آن‌ها بحث کنند شروع کنند از همین ادبیات استفاده کردن و این خیلی جای نگرانی دارد.

من برای حوزه مدیریت کشور واقعاً به شدت نگرانم و آن طرف هم مجلسی که با دولت همراه است، مصوبه داده که اصلاً در جلسات کسی حق ندارد سؤال کند، سوالی که جلب توجه کند و این شش ماه تا ۲ سال زندانی دارد.

من نمی‌دانم بستن دهان منتقدین و …

نه نمی‌خواهند ببندند، گفتند آب شیرین بخورید اشکالی ندارد، آب شور فقط نخورید.

نه. مملکتی که دارد آبکی اداره می‌شود خیلی شور و شیرینش فرقی ندارد.

این را بگویم. من یک نگرانی دارم. با توجه به سابقه امنیتی آقای رئیس‌جمهور و با توجه به سوابق امنیتی وزرای مؤثر دولت و با توجه به نفوذ نیروهای امنیتی در ستاد ریاست جمهوری و این‌ها، یک نگرانی جدی در افکار عمومی هست که این ادبیات نهایتاً منجر به این شود که یک فضای بسته سیاسی فراهم شود. کما اینکه شما دیدید سخنگوی دولت آمد صدا و سیما را تهدید کرد که معنی ندارد شما بخواهید علیه دولت حرف بزنید. صدا و سیما هم متاسفانه در بسیاری مواقع یکجانبه افراد را برای گزارش دادن دعوت می‌کند. حالا بهانه آقای عراقچی این بود که در سالگرد توافق هسته‌ای من با منتقدین نمی‌توانم بنشینم مناظره کنم، چون دارم گزارش عملکرد می‌دهم؛ سَلَّمنا. شما دارید گزارش عملکرد می‌دهید و نمی‌توانید با کسی که نسبت به رفتار شما انتقاد دارد بنشینید مناظره کنید. فردا شبش چه، پس فردا شبش چه؟ دو ماه دیگر و سه ماه دیگرش چه؟ دائم دارید گزارش می‌دهید؟ یعنی هر وقت می‌روید تلویزیون فقط برای گزارش دادن است. خوب یک بار هم به افکار عمومی احترام بگذارید. به مردم احترام بگذارید؛ یعنی قبول کنید که باید پاسخگو باشید نسبت به کارهایی که کردید. نسبت به کاستی‌هایتان باید پاسخگو باشید. پس کی و کجا قرار است مردم از شما بپرسند؟

آقای رئیس‌جمهور در طول این نزدیک به ۴ سال دوره مدیریتش در موضع ریاست جمهوری، کلاً ۹ بار با مردم جلسه گذاشته و حرف زده است؛ یعنی هر دو فصلی یکبار. تازه حالا من کار به محتوا و نحوه چیدمان سؤالات ندارم. کار به اینکه دخالت در این می‌کنند که کی بیاید سؤال بپرسد و کی نیاید بپرسد. سؤالات را چطور تنظیم می‌کنند که چطور پرسیده شود و چطور پاسخ داده شود. جواب‌هایی که داده می‌شود را هم کاری ندارم. بعدازاینکه بانک مرکزی آمده گفته نرخ رشد غیرنفتی ما در شش‌ماهه اول سال ۰.۹ درصد بوده، هنوز آقای رئیس‌جمهور هر جا می‌نشیند می‌گوید که ما نرخ رشد ۷.۴ درصدی داشتیم. این باورپذیری مردم نسبت به ادعاهای دولت را خیلی تضعیف می‌کند؛ یعنی اینکه مردم باور نمی‌کنند، برای اینکه می‌بینند این خیلی با واقعیتها فاصله دارد. خوب کجا باید بنشینند این را با هم صحبت کنند.

من قائل به تضعیف، توهین و جسارت کردن نیستم. بحث منطقی عقلایی. روی زمین حرف بزنیم. شما مرتب بیایید بگویید تورم تک رقمی شد، تورم چقدر شد و چجوری شد. سبد مصرفی طبقات پایین درآمدی مردم، نرخ رشد قیمت محصولات و کالاهایی که آن‌ها مصرف می‌کنند، این‌ها بین ۳۰ تا ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده است. حالا شما مرتب بگویید تورم تک رقمی شد. به این ارتباطی ندارد. کسی که دارد نان می‌خورد، سیب زمینی و پیاز می‌خورد و حداقل کالاهای مصرفی را برای امرار معاش و زنده ماندن مصرف می‌کند و بعد می‌بیند که این‌ها نرخ رشد بالایی داشته قیمتشان، این‌ها برایش مهم است. والا اینکه خودروهای لوکس کشور گران شد یا نشد برای عامه مردم اصلاً مهم نیست. اینکه نرخ بلیط هواپیما گران شد یا نشد برایشان مهم نیست.

شما باید با سبد مصرفی خانوار با خانوار حرف بزنید. با طبقات محروم جامعه باید نسبت به سطح درآمدی‌شان با آن‌ها حرف بزنید. نسبت به قدرت خریدشان باید با آن‌ها حرف بزنید. نه با نرخ‌های متوسطی که دستگاههای دولتی می‌سازند، برای اینکه بیایند مردم را متقاعد کنند که وضعیت خیلی فاجعه آمیز نیست.

ولی واقعاً ما در صنعت، ساختمان و بسیاری از حوزه‌های فعالیت‌های اقتصادی کشور که پایه اقتصاد ملی ما مبتنی بر آن‌هاست، دچار کاستی‌ها و عقب ماندگی‌های جدی هستیم. اصلاً عقب گرد است، رکود نیست؛ یعنی داریم به نقاطی می‌رسیم که ملت آرزو کنند که مثلاً کاش برسیم به سطح رفاه سال ۹۰. این خیلی بد است و وضع خیلی بد است.

گزارش‌هایی که مسئولین به مردم می‌دهند خوب عکس اینهاست که شما می‌گویید. آیا نسبت به این وضعیت آگاهی ندارند یا اینکه تعمدی در کار است که مثلاً موضوع را ۱۸۰ درجه خلاف واقعیت گزارش می‌کنند؟

نه. باور نمی‌کنم که این‌ها واقعاً مسئله را نمی‌فهمند. ببینید دولت اگر می‌خواهد ببیند واکنش بازار به رفتارش چگونه است، اگر می‌خواهد ببیند که واقعیتهای بازار سرمایه کشور چگونه است، نماد بانکهایی را که در بورس سهام دارند و عرضه شدند، باز کند. این خیلی کار ساده‌ای است. نماد بنگاه‌های بزرگ دولتی و غیردولتی و شبه دولتی که مدیریت آن‌ها با اشاره دولت دارد انجام می‌شود، آن‌ها را بیاید باز کند. تا بعد ببینیم وضعیت بورس و سهام این شرکتها چگونه می‌شود. نمی‌شود که ما نرخ رشد ۷.۴ درصدی اعلام کنیم و بعد ببینیم که در سالیان متمادی نرخ ذخیره سرمایه در کشور منفی بوده است. از کجا پس این منابع آمده که این نرخ رشد ادعایی دولت را درست کرده است؟ چگونه ما ادعا می‌کنیم از رکود خارج شدیم در حالی که هر سال وضعیت سرمایه گذاری کشور در شرایط بحرانی است. چرا دولت شرایطی فراهم نکرد که سرمایه‌های مردم را در فعال کردن منابع به کار بگیرد؟ چرا امروز شهرکهای صنعتی نماد رکود و بیکاری در کشور شدند؟ در صورتی که این‌ها باید نماد توسعه و پیشرفت می‌شدند.

در صورت به کارگیری ظرفیت‌های اقتصادی کشور، امروز این همه بیکار نداشتیم. چرا این ظرفیتها به کارگیری نمی‌شوند؟ برای اینکه به اعتقاد من اشرافیت حاکم بر مدیران دولتی اجازه نمی‌دهد در این عرصه‌ها فکر کنند که می‌توانند ظرفیتهای مردم را در عرصه‌های مختلف به کار بگیرند. اساساً اعتقادی به این مسئله نزد مدیران دولتی وجود ندارد.

یکی از دغدغه‌هایی که برای مردم ایجاد شده این است که مؤسسات مالی که در کشور فعالیت می‌کنند و مردم سرمایه‌شان را به آن‌ها می‌سپارند، یک‌باره تعطیل می‌شوند. طرف از کار افتاده یا بازنشسته است، نمی‌تواند کار کند، پولش را برده سرمایه گذاری کرده تا درآمدی داشته باشد. مثل مؤسسات ثامن الحجج و میزان و این‌ها. یا همان بحث بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان. مردم قبلاً بالاخره یک اعتمادی داشتند به بانکها و مؤسسات مالی و اینکه بالاخره یک ضمانتی داشت سپرده‌هایشان در بانکها اما الآن وضعیت چگونه است؟

زمانی که آقای طیب نیا می‌خواست رأی اعتماد بگیرد از مجلس، گفت یکی از برنامه‌هایش این است که نظام یکپارچه اطلاعات بانکی افراد را ایجاد کند. خود آقای روحانی هم در وعده‌های انتخاباتی‌اش گفت که من بلافاصله بعد از تشکیل دولت، دو لایحه به مجلس می‌برم و مصوب می‌کنم و قانون می‌کنم و آیین‌نامه‌هایش را می‌نویسم و به سرعت عملیاتی‌شان می‌کنم؛ یکی قانون بهبود فضای کسب و کار بود که قبل از دولت ایشان تصویب شده بود که ایشان بنا داشت بیاید آن را اجرا کند و یکی هم شفاف سازی گردش مالی کشور و پیاده سازی نظام یکپارچه اطلاعات مالی و بانکی افراد. خوب ایشان چکار کرد؟

ما در مجلس نهم، سر بحث یارانه‌ها گفتیم که شما به اطلاعات بانکی افراد دسترسی دارید، افرادی که گردش مالی بالا دارند، شما یارانه‌شان را قطع کنید. آقای رئیس‌جمهوری آمد در یکی از این مصاحبه‌های شش ماه یکبار تلویزیونی‌اش برگشت گفت که ما چرا باید سرک بکشیم در حسابهای مردم. کانه از موضع اپوزیسیون دارد حرف می زند، نه یک حاکم، یک مسئول و یک پاسخگو. اگر نهادهای نظارتی کشور تسلط بر گردش مالی افراد نداشته باشند، چطور پولشویی را تشخیص دهند و چطور میزان بدهی مالیاتی افراد را تشخیص دهند. چطور جرائم بانکی را بتوانند تشخیص دهند. چطور تخلفات نظام بانکی کشور را بتوانند کشف کنند. نتیجه‌اش همین بلایی می‌شود که امروز بر سر کشور آمده است؛ یعنی ما یک بانک مرکزی داریم که باید دائم گردش مالی بانکها و افراد را در سیستم بانکی کشور رصد کند، اما می‌نشیند، بحران که درست شد، تازه می‌خواهد برود حل کند. کاسپین با مجوز بانک مرکزی کاسپین شد؛ یعنی بانک مرکزی وظیفه داشت از حقوق سپرده گزاران و صاحبان سپرده و سرمایه در آنجا و سهامداران حمایت کند. چه کرد؟ مجوز دادن که کافی نیست.

بانک‌های مرکزی در اکثر کشورها برای جلوگیری از ورشکسته اعلام شدن بانکها تراز آن بانک را هر روز در آخر وقت کاری مثبت می‌کنند تا این ورشکستگی برای مردم عیان نشود. این اتفاق در سیستم بانکی ما هم می‌افتد؟

سیستم بانکی ما به نظر من خیلی فشل تر از این حرفهاست که بشود با این درمانها آن را سرپا نگاه داشت. سیستم بانکی ما دچار یک عارضه‌ای شده است و آن هم این است که یک مجموعه متصل به قدرت سیاسی توانسته‌اند از نظام بانکی وامهای کلانی را بگیرند که با گردن کلفتی و قلدری و زد و بندهایی که با مدیران بانکی و سیاسی کشور داشته‌اند، هیچ ردی از خودشان برای پاسخگویی نگذاشته‌اند؛ و الزام کرده‌اند شبکه بانکی را که دنبال آن‌ها برود. به همین خاطر مشکل بانکی ما با تزریق پول و حساب سازی و حل‌وفصل جزئی مسائل حل شدنی نیست. نظام بانکی ما باید از بنگاه داری دست بردارد. نظام بانکی ما باید از عملیات در بازار واقعی بیاید بیرون. بازار پول کشور باید شفاف شود. سهم مدیران بانک و سهم کارکنان بانک و عامه مردم از منابع بانکی باید روشن باشد. اگر این شد، اگر بانک مرکزی توانست رصد و پیگیری کند و ببیند چه گردش مالی در کشور دارد اتفاق می‌افتد، آن موقع می‌تواند مشکل را حل کند. عارضه پولی و مالی کشور پنهان کردنی نیست. هر چه درمان این عارضه به تأخیر بیفتد، مثل زخم چرکینی می‌ماند که بعد ناچار از قطع عضو خواهند شد و دیگر با دوا درمان و جراحی مشکلش حل نخواهد شد. نظام بانکی ما به این وضع افتاده است.

در دولت قبل خیلی حول و حوش آن فساد ۳ هزار میلیاردی در فضای رسانه‌ای و افکار عمومی مانور داده شد. شما که سابقه برخورد با حلقه فاطمی را دارید، در این دولت هم بحث حلقه سرخه‌ای‌ها مطرح شده و بانک ملت و مباحث اینچنینی. در این زمینه چه فعالیتی کرده‌اید؟

ما در قضیه فساد ۳ هزار میلیارد تومانی هم وزیر استیضاح کردیم.

من فکر می‌کنم کار فراتر از بحث حلقه سرخه‌ای‌هاست. وقتی یک اقتصاد رانتی در کشور شکل می‌گیرد، یعنی شما بدون زحمت به منابع ارزشمند ارزی فراوان دست پیدا می‌کنید، ساختار قدرت سیاسی بر مدار این اقتصاد رانتی شکل می‌گیرد. افرادی که دنبال رانت خواری و استفاده از این منابع هستند و می‌خواهند جیب خودشان و دیگران را از این منابع پر کنند، می‌آیند به این شبکه قدرت سیاسی متصل می‌شوند. دلیل اینکه قاچاقچیان بزرگ در این کشور هرگز شناخته نشده و کشف نشدند و هرگز کسی آن‌ها را پای میز محاکمه نیاورد، این است که آن‌ها متصل به این شبکه‌های قدرت هستند. با تغییر دولت‌ها و جابجا شدن مدیران خیلی اتفاق مهمی نمی‌افتد. آن شبکه کار خودش را می‌کند.

این شبکه‌ها از کی تشکیل شده‌اند؟ از ابتدای انقلاب بوده‌اند؟

نه از ابتدای انقلاب، اما حداقل از زمان دولت سازندگی به شکل جدی ایجاد شده و با رشد سرطانی توسعه پیدا کرده و کار می‌کنند.

شما به‌عنوان یک نماینده که چند دوره در مجلس بوده‌اید، چرا درباره آن‌ها افشاگری نکردید؟

نه. افشاگری کار ما نیست. ما باید قانون‌گذاری کنیم و بستر این تخلفات را بخشکانیم. قانون اصل ۴۴ را نوشتیم. قانون مالیات بر ارزش افزوده را نوشتیم. قانون بهبود فضای کسب و کار را نوشتیم. قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز را نوشتیم.

چرا پس تاثیری نداشت؟

برای اینکه عملیاتی نشد. چون اراده‌ای در دولت‌ها برای انجامش نبود. دولت‌ها ذینفع هستند در این قضایا.

وقتی شما قانون‌گذاری کردید و اجرا نشد، چرا نیامدید برای مردم این مسائل را به‌صراحت تبیین کنید؟

بیان کردیم. ما وزیر استیضاح کردیم، سؤال کردیم، دیگر چکار باید می‌کردیم. تذکر دادیم. فقط مانده بود خودمان را آتش بزنیم.

کالاهای قاچاق را که آتش نزدند شما تلافی می‌خواستید کنید؟ با خنده

این پورشه‌ها و ماشین‌های خارجی را یادتان هست. آن مثلی بود که می‌گفتند حیف است، حیف است، حیف است. این ماشین‌ها را گذاشتند جلویشان و هی گفتند حیف است و حیف است و آخرش هم آن‌ها را آتش نزدند.

ببینید اتفاقی که در دولت آقای روحانی افتاده است در این وضعیت اقتصاد رانتی، این است که مدیران سیاسی کشور هم مبتلا به رانت خواری و شراکت در رانتها شدند و این خطری جدی است. مدیران ما تا آن موقع شاید با کمک به شبکه‌های فساد و قاچاق عده‌ای را میلیاردر می‌کردند و امتیازهایی می‌دادند، اما خودشان خیلی ذینفع مالی نمی‌شدند. ولی در دولت آقای روحانی به‌صراحت مدیران چند صد میلیاردی می‌آیند از رانت خواری دفاع می‌کنند؛ یعنی آقای وزیر صنعت لابی می‌کند، کمک می‌کند. چون بخش اعظم پتروشیمی کشور دست ایشان است، لایحه می‌برد مجلس تا قیمت گاز خوراک پتروشیمی‌ها تقریباً مفت بشود. ببینید دیگر کار از پنهان کاری گذشته است. از امتیاز دادن به رانت خواران در شبکه …

مجلس هم تصویب می‌کند این‌ها را؟

نه. مجلس تصویب نکرد. دلیل اینکه مجلس تصویب نکرد این بود که آقای زنگنه رفت آنجا مخالفت کرد. مخالفت آقای زنگنه هم برای رضای خدا نبود البته. ایشان آمد گفت منافع بخش نفت دارد آسیب می‌بیند. شما دارید با این کار درآمدهای بخش نفت را کم می‌کنید. یک دعوای بخشی بین وزرا شد؛ یعنی کانه یکسری جزایری که به صورت ملوک الطوایفی دارد اداره می‌شود و هر کسی ملک حوزه خودش است و اصلاً کاری به حوزه کناری خودش ندارد.

یعنی اگر در دوره بعد آقای روحانی رأی نیاورد و دوستی از جناح شما که نزدیک به تفکرات شماست رأی بیاورد، این بساط‌ها جمع می‌شود؟

ببینید من به جناح‌ها خیلی اعتقادی ندارم. کسی که می‌خواهد بیاید مدیریت اجرایی کشور را بر عهده بگیرد، باید فهم این مسئله را داشته باشد که اقتصاد کشور باید از نظامات درهم تنیده اقتصاد رانتی به سمت یک اقتصاد کارآفرین برود؛ یعنی کار باید به عامه مردم سپرده شود. نه به یک بخش خصوصی محدود و یک تعداد مشخص، به همه مردم؛ یعنی از زن و مرد روستایی تا حاشیه نشین های شهرهای کوچک و بزرگ، همه مردم باید در اقتصاد ملی ما نقش آفرینی کنند. هم از محل سرمایه‌شان و هم از محل کارشان؛ و این شدنی است و دولت‌ها هم باید از محل مالیات ستانی آن‌ها کشور را اداره کنند، نه از محل رانت‌هایی که به دستشان می‌آید.

و تا آن موقع و قبل از اصلاح ساختارهای اقتصاد کشور لازم است اقشار کم درآمد جامعه لااقل به اندازه اقشار پردرآمد جامعه از رانتهای نفتی و سیاسی و اطلاعاتی برخوردار شوند. ما چرا آن‌ها را محروم می‌کنیم. این فاجعه است که یک دولتی اجازه دهد مدیرانش حقوق چند ده میلیون تومانی بگیرند ولی برای پرداخت ۴۵ هزار تومان یارانه به مردم و اقشار پایین دست جامعه بگوید ما عزا گرفتیم و واقعاً هم عزا بگیرند. چرا باید عزا بگیرند؟ رانت‌های نفتی اطلاعاتی و سیاسی کجا دارد می‌رود؟ چرا باید یک نفر به خودش اجازه دهد با پشتیبانی یک مقام عالی رتبه اجرایی کشور هزاران میلیارد تومان منابع این کشور را بردارد ببرد خارج از کشور و آقایان عزا نگیرند؟

کی بوده است این آقا؟

همین آقایی که رفت پناهنده شد و اسمش هم آمد در شبکه‌ها. حالا من متعرض افراد نمی‌شوم. من می‌گویم آقایان چرا اینجا عزا نمی‌گیرند؟

شاید گرفتند و اظهارش نکردند.

اگر عزا گرفته بودند حتماً می‌گفتند. آن‌ها منابعش را گرفتند اما عزایش را نگرفتند. این را تردید نکنید.

زایش این دولت در این زمینه زیاد است. ببینید در منابع صندوق ذخیره صحبت از این است که بین ۸ تا ۱۱ هزار میلیارد تومان منابع رفته است دست ۲۰ تا ۳۰ نفر آدم که پس هم نمی‌دهند. این نسبت به یارانه گرفتن کل کشور، یعنی ۸۰ میلیون نفر، یارانه چند ماه را می‌تواند تأمین کند؟ خوب بعد دولت آنجا عزا می‌گیرد و اینجا نمی‌گیرد. اینجا باید عزا بگیرد؛ یعنی آقای وزیر باید بگوید که ما عزاداریم چون نتوانستیم کشور را درست اداره کنیم و عده‌ای توانستند از محل منافذی که در سیستم مالی و نظارتی و مدیریتی ما بود، هزاران میلیارد تومان از منابع این مردم پابرهنه را در جیبشان بگذارند. اینجا باید عزا بگیرند.

ما در کشور هنوز یک شبکه اطلاعات درست و قابل اعتماد از بیکاران نداریم. اصلاً ثبت نمی‌کنیم. پرداخت حق بیمه بیکاری قدم بعدی است. اول باید شما قادر باشید بیکاران این کشور را بشناسید. بتوانید راستی آزمایی کنید. هر کسی می‌رود ادعا می‌کند که من بیکارم. دولت باید شبکه اطلاعاتی‌اش آنقدر قوی باشد، بستر اطلاعات و پایه اطلاعاتش آنقدر وسیع باشد که بتواند تشخیص دهد. دولت مکلف است بیکاران را مورد حمایت قرار دهد. اگر حمایت نکرد عوارض اجتماعی و ناهنجاری اجتماعی و عوارض فرهنگی خانمان سوز و طلاق و این همه مفسده در حوزه‌های مختلف که شما در عرصه جامعه می‌بینید، گریبانگیر کشور می‌شود و اعتیاد گسترش می‌یابد و سن ازدواج و نرخ طلاق بالا می‌رود.

با این تفاسیر که شما گفتید اگر آقای روحانی دوره بعد رأی بیاورد، فکر می‌کنید چشم‌انداز کشور به کجا کشیده می‌شود؟

فکر می‌کنم باید یک راهی پیدا کنیم برای آن مردمی که نمی‌توانند یک جوری هماهنگ کنند خودشان را با شرایط، بروند بنگلادشی، افغانستانی، جایی یک کاری برای خودشان دست و پا کنند. اینجا دیگر نمی‌توانند.

یک بحثی که در این دولت مطرح شد، بحث افزایش مناطق آزاد بود و بعضی‌ها معتقدند این یک نگاه انتخاباتی است و یکسری جاهایی که از لحاظ اقتصادی هیچ توجیهی ندارد، قرار است منطقه آزاد ایجاد شود، فقط برای اینکه رأی یک منطقه از کشور در انتخابات در سبد یک آدم خاص قرار گیرد. آیا اساساً درست است که این طرحها رویکرد انتخاباتی دارد تا رویکرد منطقی و اقتصادی و درآمدزایی؟

اگر شما ساختار اقتصاد رانتی را در کشور درست نکردید، اگر شفافیت در مبادلات مالی ایجاد نکردید، اگر آدم‌های سیاسی هزینه‌های مختلفی را که در مقاطع مختلف لازم است انجام شود به مردم گزارش نکردند، یعنی الزام نشد به اینکه گزارش دهی کنند و نهادهای نظارتی این‌ها را پیگیری نکردند، در این شرایط هر اصلاحی در کشور بخواهید در حوزه اقتصاد بکنید مثل این است که آب در کویر و ماسه زار و شوره زار بریزید. هیچ دستاوردی حاصل نخواهد شد.

مناطق آزاد در بسیاری از کشورها منشأ رشد و ترقی و جهش شدند. چون قبلش ساختار اقتصاد خودشان را مستحکم کرده بودند. ما مناطق آزاد را تبدیل کردیم به دروازه واردات غیررسمی و قاچاق کالا برای کشور و به نهادهای نظارتی ذیربط هم اجازه ورود و نظارت نمی‌دهیم.

اسکله قاچاق هم داریم؟

این‌قدر از بنادر رسمی و مناطق آزاد و ویژه قاچاق وارد کشور می‌شود که نیازی به اسکله‌های قاچاق نیست اصلاً.

درباره بحث خرید هواپیما نظرتان چه بود. از لحاظ اقتصادی توجیه داشت؟

وزارت مسکن و شهرسازی در جغرافیای اقتصادی کشور باید تکلیف خودش را روشن کند. استراتژی خودش را هم در لایه‌های مختلف مردم باید روشن کند. نظام حمل و نقل کشور باید به صورت جامع مشکلاتش حل‌وفصل شود؛ یعنی آن‌قدری که آقای وزیر دغدغه سلامت کردن ناوگان هوایی کشور را دارد که البته دغدغه درستی هم هست و باید درست شود، لااقل باید به همان اندازه نگران کشته‌های جاده‌ای ما که در اثر عدم برخورداری جاده‌ها از استانداردهای لازم، فقدان استاندارد خودروها و وسایل حمل و نقل و فقدان علایم درست در جاده‌ها برای نجات مردم از خطر مرگ، جانشان را از دست می‌دهند هم باشد.

در بحث ریلی هم به همین ترتیب. باید متوازن عمل کنیم. در این متوازن عمل کردن به اعتقاد باید به حوزه‌های فراگیری که عامه مردم مخاطب و نیازمندش هستند و باید اصلاح در آن‌ها صورت می‌گرفت که صورت نگرفته است، توجه بیشتری شود.

در حوزه ناوگان حمل ونقل هوایی اتفاقی که افتاده این است که امتیازادی که داده شده، برابر ادعایی که خارجی‌ها می‌کنند، ما از داخلی‌ها سندی ندیدیم که قرارداد یا نرخ یا مبالغ پیش پرداخت و تعهدات را نشان دهند، هیچ چیز را اعلام نکردند و لذا مجبوریم به حرفهای خارجی‌ها استناد کنیم. ما نهایتاً مواجه شدیم با یک هواپیمای مرجوعی که بعد از یکی دو پرواز نمایشی رفت آشیانه و هنوز اجازه پرواز ندارد و یک هواپیمای دیگر که تا قبل از انتخابات قرار است بیاید اینجا یک مانوری بدهد و نمی‌دانم چند پرواز می‌شود با آن انجام داد و باز باید آن هم برود در آشیانه تا اصلاحات و تعمیرات اساسی رویش انجام شود تا بتواند برگردد به کار.

مشکل صنعت هوایی کشور ما یکی دو هواپیما نیست. در سال‌های گذشته صدها هواپیما برای این کشور یا اجاره یا خریداری شد و بخش قابل توجهی از آن‌ها هم نو بود و این هم سر و صدا نداشت؛ یعنی حمل و نقل هوایی کشور امروز برخوردار از بسیاری از هواپیماهای سالم و قابل استفاده و به روز است. مهم این است که این وزیر نقشه راه خودش را در متوازن کردن رشد بخشهای مختلفی که او متکفل آن‌هاست، یعنی از مسکن گرفته تا راه و جاده‌های روستایی و بزرگراه‌ها و راه آهن و حمل و نقل هوایی، همه را باید با هم در قبالشان پاسخگو باشد. کسی که خودش متصدی شرکتهای ساختمانی بوده و ساخت و ساز می‌کرده است و امروز هم همان شرکتها دارند پیمانکار طرف قرارداد وزارت راه و شهرسازی می‌شوند و دارند پروژه می‌گیرند، این نمی‌تواند یک جانبه نگری نکند. نمی‌تواند بی طرف باشد. بالاخره یک طرف قضیه این شرکتها هستند که دارند کار می‌کنند.

نگرانی ما این است که سلامت امنیت و سلامت تردد مردم در جاده‌های کشور برای یک حرکتهای نمایشی فدا شود که ما داریم در ناوگان هوایی انجام می‌دهیم. والا هواپیمای نو، لوکوموتیو نو، سیستم حمل و نقل زمینی نو، خیلی هم خوب است و همه این‌ها به‌شرطی خوب است که منابعش باشد، میان آن‌ها متوازن برخورد شود و هدف گیری در اقشار مختلف مردم بخصوص طبقات پایین جامعه باشد؛ کسانی که ولی نعمت این مملکت و مدیران و نظام هستند؛ یعنی مدیران روی گرده آن‌ها به مدیریتهای عالی رسیدند.

آن‌ها خون دل خوردند، شهید دادند، زحمت کشیدند تا این‌ها آمدند. نباید آن‌ها را فراموش کنند و انتخابات را نباید بهانه قرار داد برای این دست اقدامات که می‌خواهد صورت گیرد.

 


منبع: الف

خاطرات تلخ یک کودک ایزدی/ آموزش سر بُریدن به کودکان در مدارس داعش

روزنامه تایمز گزارشی درباره آسیب های روانی کودکان در مناطق تحت کنترل داعش منتشر کرد.

به گزارش العالم، روزنامه تایمز در گزارشی به قلم ریچارد اسپنسر خبرنگار امور خاورمیانه نوشت: روانشناسان درباره کمبود متخصص روانپزشکی در خاورمیانه برای درمان آسیب های روانی کودکان کشورهای ناآرام نگران هستند.

تایمز افزود : جنگ سوریه آسیب های روانی شدیدی به کودکان زده است و ملت های دیگر کشورهای منطقه هم از ناآرامی ها و خشونت ها رنج می برند و گرفتار تبعات آن هستند.

” یان ایلهان کیزیلهان ” روانپزشک ایزدی تبار در آلمان، در مصاحبه با روزنامه تایمز گفت: یک کودک ایزدی هنگام فرار از دست داعش از ۵ ناحیه بدنش مجروح شده بود و وقتی به دام داعشی ها می افتد، مجبور می شود در مدرسه این گروه درس بخواهند و در همان مدرسه نحوۀ استفاده از اسلحه و بریدن سر قربانیان را آموزش می بیند.

کیزیلهان می گوید: این کودک می گوید که داعش در مدرسه یک قربانی را جلوی چشم دانش آموزان سر بُرید تا دانش آموزان نحوۀ سربُریدن قربانیان را یاد بگیرند.

این کودک پدر و خواهرانش را از دست داده بود و با عمویش زندگی می کرد و دچار مشکلات روحی و روانی است.

کیزیلهان که متولد ترکیه است، گفت: هزاران زن ایزدی به دست داعشی ها هتک حرمت شده اند و از مشکلات روحی رنج می برند.


منبع: الف

بی‌اطلاعی ترامپ از کار فلین برای ترکیه!

کاخ سفید اعلام کرد دونالد ترامپ نمی‌دانست مشاور امنیت ملی اسبق وی برای ترکیه کار می‌کرد.

به گزارش العالم به نقل از رویترز؛ کاخ سفید روز جمعه (دیروز) اعلام کرد دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا تا همین هفته (هفته گذشته) نمی‌دانست مایکل فلین، مشاور امنیت ملی اسبق وی برای ترکیه کار می‌کرد؛ گرچه این موضوع پیش از حضور ترامپ در کاخ سفید به اطلاع تیم وی رسیده بود.

نیویورک تایمز دیروز گزارش داد مایکل فلین سال گذشته در ازای دریافت بیش از ۵۰۰ هزار دلار، حفاظت از منافع دولت ترکیه را بر عهده داشت؛ حتی زمانی که به ترامپ مشاوره می‌داد.

شان اسپایسر، سخنگوی کاخ سفید در این خصوص به خبرنگاران گفت اقدامات فلین، شخصی و تجاری بوده و اطلاع‌رسانی در خصوص آن‌ها بر عهده خود وی بوده است.

وقتی از وی درباره آگاهی نداشتن ترامپ از فعالیت فلین – ژنرال بازنشسته – برای یک کشور خارجی پرسیده شد، وی گفت: «صحیح است… تا زمانی که خودش در این خصوص اطلاع‌رسانی نکرده بود، نمی‌توانستید آگاه شوید. او تا ۲ روز پیش، اطلاعات مرتبط با آن را ثبت نکرده بود.»

برخی از قانون‌گذاران آمریکایی پرسش‌هایی را در خصوص رابطه مایکل فلین با دولت رجب طیب اردوغان مطرح کرده اند.

روابط فلین با ترکیه پیش از برگزاری مراسم تحلیف ترامپ به طور مبسوط در رسانه‌ها منعکس شده بود. خود فلین نیز با انتشار مقاله‌ای از دولت آمریکا خواسته بود با اردوغان روابط بهتری داشته باشد.

ترامپ فلین را ماه گذشته و به دلیل مذاکرات وی با سفیر روسیه در واشینگتن درباره تحریم‌های آمریکا علیه مسکو پیش از مراسم تحلیف رئیس‌جمهور، برکنار کرد.


منبع: الف

روایت میرسلیم از دلیل ۲۰ سال سکوت سیاسی‌ و نامه‌ای که به رهبری نوشت

مهر نوشت: رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در اجلاس دبیران استانی این حزب گفت: برنامه ششم توسعه باید بدون رودربایستی و مطابق سیاست‌های کلی به صورت ایجابی اصلاح شود چراکه برنامه فعلی جوابگوی آن سیاست‌ها نیست.

سیدمصطفی میرسلیم اظهار داشت: امروز کسی نمی‌تواند حزب و تشکیلاتی را مثال بزند که همچون مؤتلفه اسلامی دارای چنین ابهت اعتقادی و سیاسی باشد.

وی افزود: بسیاری از احزاب و تشکل‌ها یا در ایام انتخابات شکل گرفته‌اند یا به وسیله دولت‌ها ایجاد شده‌اند؛ یعنی برخی از آن ها تشکیلاتی کاملا دولتی با اعضایی از بدنه دولت هستند.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه ما برای اداره کشور برنامه‌هایی مبتنی بر سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری تهیه و تدوین کرده‌ایم گفت: ما از همه بهتر معنای اقتصاد مقاومتی را می‌دانیم و بدان اعتقاد داریم.

میرسلیم با اشاره به طرح برخی مطالب از سوی رسانه‌ها و فعالان سیاسی مبنی بر چرایی سکوت خود دو دهه اخیر تصریح کرد: ۲۰ سال است که در همین سکوت و بدون تظاهر درباره مبانی سیاست‌های کلی نظام و مصادیق عملی اقتصاد مقاومتی فعالیت داشته و خودمان کار کرده‌ایم. آیا باید همه فعالیت‌های سیاسی توأم با خودنمایی باشد تا مقبول شود؟

رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی خاطرنشان کرد: من نامه‌ای خدمت رهبر معظم انقلاب نوشتم و گفتم اگر افرادی نزد شما آمدند و گفتند تحقق سیاست‌های اقتصاد مقاومتی میسر نیست، حضرتعالی گزارش کتبی بنده را درخصوص اجرای اقتصاد مقاومتی به آن ها ارائه بدهید. ما افتخار می کنیم که این سیاست‌ها را در مجموعه خود در صحنه عمل محقق کرده ایم و یقین داریم در کل کشور قابل تحقق است، اما به دست افرادی که بدان معتقد باشند.

وی اظهار کرد: ما در سال‌های به اصطلاح سکوت، مشغول کار مداوم و توأم با مرارت برای خدمت به این نظام مقدس بودیم و امروز به لطف خدا می‌توانیم نمونه‌های عملیاتی و تولیدی مشخصی را در این زمینه ارائه دهم. این ها نه شعار است و نه صرف ادعا و تبلیغات!

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه باید برای اجرا و تحقق سیاست‌های کلی ابلاغی مقام معظم رهبری سینه چاک باشیم گفت: برنامه ششم توسعه باید بدون رودربایستی و مطابق سیاست‌های کلی به صورت ایجابی اصلاح شود چراکه برنامه فعلی جوابگوی آن سیاست‌ها نیست و ما را به اهداف چشم انداز نمی‌رساند.

میرسلیم با تأکید بر اینکه ما در عمل تابع محض منویات ولی فقیه هستیم اظهار کرد: البته در این میان وظیفه خود می دانیم که دیدگاه ها و نظریات کارشناسی خود را به رهبر معظم انقلاب منتقل می‌کنیم. ما از ارائه مشورت دریغ نمی کنیم اما در نهایت از هر ابلاغیه ایشان بلادرنگ تبعیت می کنیم.

رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی در پایان ضمن ردّ انگیزه های قدرت طلبانه و سیاسی کارانه در ورود مستقیم مؤتلفه اسلامی به صحنه رقابت‌های انتخاباتی، خاطرنشان کرد: ما در موتلفه اسلامی تشخیص داده ایم که امید بستن به دیگران و کمک خیرخواهانه و غیر مستقیم به آن ها برای نیل به آرمان های قانون اساسی کافی نبوده است و ناگزیریم به صورت مستقیم وارد میدان خدمت بشویم و با گرو گذاشتن آبروی سیاسی پنجاه ساله خود مسئولیت بپذیریم و برای نجات انقلاب اسلامی و کشور از نابسامانی‌هایی که گریبانش را گرفته و مردم شریف ما را مستأصل کرده است اقدام کنیم.


منبع: الف

هلند اجازه فرود به هواپیمای وزیر خارجه ترکیه نداد

منابع خبری اعلام کردند هلند اجازه فرود به هواپیمای وزیر خارجه ترکیه نداد.

به گزارش تسنیم، شبکه خبری بی بی سی اعلام کرد هلند اجازه فرود به هواپیمای وزیر خارجه ترکیه نداده است.

احمد ابوطالب شهردار روتردام هلند تاکید کرده بود وزیر خارجه ترکیه اجازه شرکت در کمپین سیاسی طرفداران همه پرسی اصلاح قانون اساسی را ندارد.

وی افزود: وزیر خارجه ترکیه مصونیت سیاسی دارد و بنابر این با وی با احترام رفتار خواهیم کرد ولی ابزارهای دیگری در اختیار داریم که از وقوع اتفاقات در اماکن عمومی جلوگیری کنیم.

پیش از این چهار میتینگ سیاسی ترکیه در اتریش و یک راهپیمایی در سوییس نیز لغو شده است.


منبع: الف

زیباسازی چهره شهر یا بازپروری معتادان؟

احمد ابوالفتحی
روزنامه بهار
طــرح‌«جمــع‌آوری خرده‌‌فروشان و معتادان متجاهر ۱۲ استان کشور» از ۲۰ اسفند ماه  در استان‌های گردشگری ایام نوروز به  منظور پاک کردن چهره شهرهای مرکزی این ۱۲ استان تا پایان خرداد ماه ۹۶ اجرا خواهد شد.» این خبر را انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده است. به گفته بندپی: این طرح تنها در تهران از ۹ اسفندماه آغاز و تا امروز حدود هزار و ۱۰۰ نفر پذیرش شده‌اند؛ اما آغاز طرح در ۱۱ استان دیگر از جمعه است.

وی در ادامه با بیان آنکه ۴ تیم غربالگری شامل پزشک، روانشناس، مددکار و همیار به وضعیت این افراد رسیدگی می‌کنند، گفت: بهزیستی در این طرح با NGOها همکاری داشته و تیم‌های غربالگری و ارجاع به همراه تیم مجهز از ویژگی‌های مهم این طرح است که پس از جمع آوری افراد به مراکز NGOهای همکار در این طرح ارجاع داده خواهند شد.

به گفته بندپی مهم‌ترین ویژگی‌ این طرح انجام غربالگری و ارجاع واقعی است، زیرا در این طرح افراد کارتن خوابی که جمع‌آوری می‌شوند، به خدماتی غیر از ترک اعتیاد، پیشگیری یا توانمندسازی نیاز دارند، از همین رو برای گرفتن خدمات به موسسات مربوطه مانند بیمارستان‌ها ارجاع می‌شوند.
فقط معتادان مرد جمع‌آوری می‌شوند

رئیس سازمان بهزیستی کشور همچنین با بیان آنکه طبق بررسی‌ها در پایتخت حدود ۵ تا ۶ هزار معتاد متجاهر وجود دارد، گفت: در حال حاضر تمامی‌افراد جمع‌آوری شده در این طرح «مرد» هستند؛این درحالی است که حتی در نوبت قبلی اجرای این طرح که برخی مدعی بودند تعداد معتادین زن متجاهر زیاد است ۳۰۰ زن جمع آوری شد، به این ترتیب پیش بینی می‌شود در این نوبت تعداد زنان بسیار کم باشد.

طرح در کدام استان‌ها اجرا می‌شود؟
فارس، خراسان رضوی، تهران، البرز، اصفهان، لرستان، خوزستان، مازندران، گیلان، کرمان و یزد استان‌هایی هستند که این طرح در آن‌ها اجرا می‌شود. به گفته قائم مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر وجه مشترک این استان‌ها این است که مقاصد گردشگری هستند: چهره ۱۲ استان گردشگری کشور از جمله اصفهان طی سال آینده به‌طور کامل از معتادان متجاهر پاکسازی می‌شود. به گفته علی مویدی این طرح در مرحله نخست به‌صورت پایلوت (آزمایشی ) انجام خواهد شد و پس از ارزیابی، درباره استمرار یا ادامه یافتن آن تصمیم گیری می‌شود.

مویدی که روز سه‌شنبه در جلسه ستاد مبارزه با مواد مخدر سخن می‌گفته، افزوده است: براساس تصمیمی‌که در جلسه دو هفته گذشته ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور با حضور اعضای شورای هماهنگی ۱۲ استان پرخطر کشور اتخاذ شد، ساماندهی معتادان متجاهر در این استان‌ها به عنوان طرح ویژه‌ای در قالب شعار اقدام و عمل در دستور کار ستاد مبارزه با مواد مخدر این استان‌ها قرار گرفت. وی تاکید کرد: همه دستگاه‌ها مکلفند تا در اجرای این طرح و پاکسازی چهره ۱۲ استان کشور از معتادان متجاهر و خرده فروشان مواد مخدر کمک کنند.

ایجاد ظرفیت چند هزار نفری برای نگهداری معتادان متجاهر تا پایان سال ۹۵
پیش از این، در اوایل بهمن ماه، فرمانده ناجا از ایجاد ظرفیتی چند هزار نفری برای نگهداری معتادان متجاهر در تهران توسط دستگاه‌های مربوطه تا پایان امسال خبر داده بود. سردار اشتری در همایش سراسری پلیس موادمخدر گفته بود: نیروی انتظامی‌آمادگی جمع آوری این افراد را دارد و حتی آنها را شناسایی کرده‌ایم اما باید مکان‌هایی برای نگهداری آنها مشخص شود. قرار بود تا پایان سال ۹۵ ظرفیت خوبی برای نگهداری این افراد در تهران ایجاد شود که به نظر می‌رسد این اتفاق بیفتد و در صورت عملیاتی شدن این موضوع می‌توان چند هزار نفر از معتادان متجاهر را در تهران جمع آوری کرد بنابراین امیدواریم با آماده شدن این ظرفیت وضعیت‌مان بهتر شود.

گورخواب یا معتاد متجاهر؟
بحث درباره معتادان متجاهر پس از جنجالی که در دی ماه، بر سر معضل گورخوابی درگرفت جدی‌تر شد. در آن زمان، وزیر کشور بیان کرده بود، که گورخواب‌ها معتاد متجاهر هستند و پس از آن، دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر تهران بیان کرده بود، از میان ساکنان گورستان نصیرآباد شهریار، تنها یک نفر معتاد متجاهر بوده است. «مجید آذرنیا» در واکنش به اظهاراتی مبنی بر عملکرد ضعیف ستاد مبارزه با مواد مخدر در قبال ساماندهی گورخوابهای معتاد گفته بود: اقدامات لازم صورت پذیرفته است و وزیر و رئیس دفتر رئیس جمهور به همراه مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر بازدیدهایی داشتند و از نزدیک با مردم صحبت کرده و قرار شده مرکز گذری کاهش آسیب یا شلتری (سرپناه شبانه) دایر شود و مرکز اخوان برای  ساماندهی معتادان متجاهر غرب تهران مورد استفاده قرار بگیرد.
جمع‌آوری معتادان متجاهر به معنای حذف مشکل اعتیاد نیست

بحران نگهداری از معتادان متجاهر مربوط به امروز و دیروز نیست، پیش از این نیز، دادستان تهران صحبت‌های قابل توجهی بیان کرده بود. به گفته عباس جعفری دولت‌آبادی، جمع‌آوری معتادان متجاهر به معنای حل مشکل اعتیاد نیست. دادستان تهران با تاکید بر عدم تغییر سیاست قوه‌قضائیه در برخورد با قاچاقچیان عمده مواد مخدر، ضرورت تداوم برخورد قاطع با این موضوع را از سوی دادستانی تهران و پلیس مورد تاکید قرار داده بود. عباس جعفری دولت آبادی این سخنان را در جلسه آسیب‌های اجتماعی با موضوع مواد مخدر و روان‌گردان که با حضور قالیباف شهردار تهران، تعدادی از معاونان دادستان تهران، سردار زاهدیان فرمانده پلیس مواد مخدر، تعدادی از فرماندهان پلیس تهران و نمایندگان دستگاه‌های اجرایی به ریاست دادستان تهران در اوایل آبان‌ماه برگزار شد، بیان کرده بود.
در همین جلسه سردار کریمی، جانشین پلیس فاتب، مبارزه با مواد مخدر را یکی از مشکلات اجتماعی تهران دانست و گفت: یکی از مطالبات مردم، جمع‌آوری معتادان متجاهر است. وی اعلام کرده بود: در سال جدید برخی سازمان‌های ذی‌ربط به تعهدات خود در خصوص نگهداری معتادان متجاهر عمل ننمودند و همین امر موجب بازگشت ۸۰ درصد معتادان متجاهر به خیابان‌ها شد.

جانشین فرمانده پلیس تهران از جمع‌آوری تعداد ۵ هزار نفر معتاد متجاهر طی ۲ ماه گذشته خبر داده بود و اعلام کرده بود: این نگرانی همچنان وجود دارد که این افراد بدون اقدامات درمانی و حمایتی و توانمندسازی لازم مجدداً به خیابان‌ها باز گردند.کریمی‌با اعلام این که در تهران حدود پانزده هزار نفر معتاد متجاهر و دو هزار نفر کارتن خواب به ویژه در مناطق ۱، ۲ و ۱۲ شهرداری تهران حضور دارند، جمع‌آوری آنان را مستلزم همکاری تمام نهادهای ذی‌ربط دانسته بود.وی از دستگیری تعداد ۱۱ هزار نفر معتاد از ابتدای سال۹۵ تا پایان مهرماه در تهران خبر داده بود و با اشاره به تشکیل ۲۴ هزار پرونده کیفری امسال با موضوع مواد مخدر اظهار کرده بود: در این میان ۵۷۰ نفر تبعه کشورهای خارجی دستگیر و از کشور طرد شدند.

در پاسخ به این سخنان بود که دادستان تهران از ناکافی بودن جمع‌آوری معتادان متجاهر سخن گفت و شهردار تهران نیز با انتقاد از این روند، بر ضرورت بررسی و بازبینی استانداردها تاکید کرد و اعلام نمود که در دوره قبل هم تلاش شد نحوه فعالیت کمپ‌ها بررسی شود که این امر وجود مشکلات متعدد در کمپ‌ها را به اثبات رساند و بیانگر فرآیند معیوب در درمان معتادان است؛ چرا که اجرای این شیوه بار مالی کلانی دارد در حالی که خروجی آن اندک بوده و احتمال بازگشت مجدد معتادان متجاهر به جامعه زیاد است.

قالیباف در این جلسه از شکل‌گیری مراکز «بهاران» خبر داده بود و این مراکز را کانونی برای کارآفرینی و بازگشت معتادان به زندگی دانسته بود و اعلام کرده بود: تا شش‌ماه آینده در شهرداری تهران، ۶ هزار نفر معتاد در کمپ‌ها یا مراکز بهاران نگه‌داری خواهند شد. بر این مبنا، می‌توان نتیجه گرفت که طرح مورد اجرا، همان طرحی است که در سخنان چند ماه پیش قالیباف به آن اشاره شده است. اما گسترش طرح در سراسر کشور ابهاماتی را فراهم می‌کند

 ابهام در اهداف
تاکید بر استان‌های گردشگرپذیر به عنوان استان‌های هدف و آغاز طرح در آستانه نوروز ابهام‌زاست. آیا در همه استان‌ها کمپ‌های مناسب برای نگهداری معتادان فراهم است و آیا انجام ناقص طرح، بدون توجه به زیرساخت برای نگهداری، به آفتی که قالیباف به درستی به آن اشاره کرده بود منجر نمی‌شود؟ بازگشت مجدد معتادان متجاهر و تداوم دور معیوب.


منبع: بهارنیوز

برای تهیه کرایه‌ خانه سرقت می‌کردم

به گزارش خبرنگار ایلنا، وحید ۲۱ ساله که متاهل است، توسط ماموران آگاهی تهران به جرم کیف‌قاپی دستگیر شده است. او علت اصلی کیف قاپی را پرداخت کرایه خانه عنوان می‌کند و از اولین دقایقی که دستگیر شده است به این فکر می‌کند که همسرش در ادامه چه باید بکند؟ وحید که هیچ تصویری از زندان ندارد، می‌گوید؛ پس از آزادی دیگر نمی‌خواهد به سراغ کار خلاف برود. در ادامه گفت‌وگویی که با وحید انجام داده‌ایم را می‌خوانید.
خودت را برای ما معرفی کن؟
وحید هستم ۲۱ ساله و بچه جنوب شهر تهران
به چه جرمی دستگیر شدی؟
کیف‌قاپی با موتور و اکثر موارد مرکز و بالای شهر سرقت می‌کردم.
کیف‌های چه کسانی را می‌زدی؟
فرقی نداشت، نگاه می‌کردم و هر کس موقعیت بهتری داشت به سمتش حرکت می‌کردم.
از سرقت کیف چه چیزی به دست می‌آوردی؟
بیشتر مدارک شناسایی مانند گواهی‌نامه، شناسنامه و کارت ملی و بعضی مواقع هم گوشی موبایل و پول نقد. همیشه مدارک را داخل صندوق پست می‌انداختم تا به دست صاحبش برسد.
چند وقت است که سرقت می‌کنی؟
یک ماه است، در این یک ماه تنها ده کیف زدم. قبلا فروشنده لباس بودم و بعدش هم با موتور کار می‌کردم.
چقدر از کیف‌قاپی درآمد کسب کرده‌ای؟
در مجموع از این ده کیف، شاید نزدیک به ۵۰۰ هزار تومان درآوردم که اصلا کفایت وضعیتم را هم نمی‌داد. پنج ماه است که توبه کردم و در این پنج ماه هیچ سرقتی انجام ندادم. دوست نداشتم پول حرام به دست آورم، ولی از سر بیکاری و بدبختی دوباره به کیف زنی پرداختم.
فکر می‌کردی دستگیر شوی؟
همیشه استرس این موضوع را داشتم که یه روزی توسط پلیس دستگیر شوم.
فکر می‌کنی چه چیزی پیش رو داری؟
من تاکنون زندان نرفتم. یکی از دوستانم که تقریبا یک سال پیش به زندان افتاد، بعد از اینکه از زندان خارج شد، بیشتر از قبل به دنبال کار خلاف می‌رود.
هدفت از سرقت چه بود؟
اینکه بتوانم کرایه خانه‌ام را بپردازم، فقط همین موضوع باعث شد که سرقت کنم
مجردی یا متاهل؟
دو سال است که ازدواج کرده‌ام و هنوز بچه‌دار نشده‌ایم. حالا نمی‌دانم چه بلایی سر همسرم می‌آید. از ساعتی که دستگیر شدم تنها به این موضوع فکر می‌کنم که همسرم چه خواهد کرد؟


منبع: بهارنیوز

تیم ملی ساحلی قهرمان آسیا شد

گروه ورزشی: تیم ملی فوتبال ساحلی ایران، تیم ملی فوتبال ساحلی امارات را هفت بر دو شکست داد تا قهرمان رقابتهای قهرمانی فوتبال ساحلی آسیا شود. ملی پوشان فوتبال ساحلی با برتری کامل در این مسابقه، قدرت خود را به رخ اماراتی ها کشیدند. به این ترتیب تیمهای ایران، امارات و ژاپن توانستند سهیمه جام جهانی باهاما ۲۰۱۷ را کسب کنند.


منبع: بهارنیوز

سرنوشت رومینگ ملی چه می‌شود؟

علی‌اصغر عمیدیان در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: از سوی کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات رادیویی هیچ‌گونه محدودیت زمانی برای اجرای این طرح‌ها در نظر گرفته نشده حال ممکن است به منظور بهبود کیفی آنها دستورالعمل‌های تکمیلی در نظر گرفته شود، به این شکل نبوده که اما برای اجرای چنین طرح‌هایی مدت زمان در نظر گرفته شده باشد.معاون وزیر ارتباطات با تاکید بر این‌که مواردی چون رومینگ ملی یا ترابردپذیری جزو پروژه‌های ملی محسوب می‌شوند، آنها را مادام‌العمر دانست.
رییس سازمان تنظیم مقررات رادیویی در ادامه عنوان کرد: البته ممکن است در یک مقطع زمانی به منظور بهبود شرایط و با توجه به مشکلاتی که ممکن است در پیاده‌سازی این طرح‌ها برای مردم یا اپراتورها ایجاد شده، اصلاحاتی در آنها صورت گیرد، اما هیچ‌گاه اینگونه نیست که اجرای آنها به دست فراموشی سپرده شود.به گزارش ایسنا، پیش از این مدیرعامل همراه اول با اشاره به این‌که دوره انحصار رایتل از دو و نیم سال به حدود شش سال کشیده گفته بود: مدت اجرای رومینگ ملی هم قرار بود دو سال باشد، اما تا چندی دیگر اجرای این طرح وارد سومین سال خود می‌شود. به هر صورت برخی طرح‌های حمایتی دارای یک بازه زمانی هستند که اکنون شاید در برخی موارد این مدت زمان به سرآمده باشد.


منبع: بهارنیوز

بهبود اقتصادی ایران را خارجی‌ها می‌بینند، داخلی‌ها نمی‌بینند!

گروه اقتصادی: یکی از مهمترین معضلات پیش روی دولت روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، عدم پذیرش آمارهای اعلامی مراکز آماری کشور از سوی بخش قابل توجهی از مردم است. این عدم باورپذیری می‌تواند دلایل گوناگونی مانند عدم اعتماد مردم به ساختار قدرت، عدم وجود نهادهای مستقل آمارگیری، نبود ساز وکاری شفاف برای نظارت رسانه‌ها ونهاد‌های مستقل و. . . داشته باشد. یکی از راه‌هایی که می‌تواند حسن روحانی و تیم اقتصادی همراهش را از این موضوع بغرنج نجات دهد تکیه کردن بر ارزیابی هایی است که نهادهای بین المللی اقتصادی از اقتصاد ایران ارائه می‌دهند.

به این معنا که این گونه نهادها اصولا خارج از دولت‌ها تعریف شده و برایشان تفاوتی ندارد که چه دولتی بر سر کار باشد. این استقلال نسبی مراکزی مانند صندوق بین المللی پول باعث آن خواهد شد که مخاطبِ این گزارش‌ها این اطمینان را داشته باشد که فشاری از ناحیه فرد یا جریانی بر آن‌ها برای اعلام آماری موفقیت آمیز وارد نیامده است. در ادامه نگاهی به گزارش اخیر صندوق بین المللی پول خواهیم انداخت و بر اساس این مبنا که قاعدتا می‌تواند مبنایی مشترک برای ارزیابی باشد به بررسی کارنامه اقتصادی سه سال و نیم حضور روحانی و تیم اقتصادی همراهش در قوه مجریه خواهیم پرداخت.

یکی از مهمترین شاخص‌های اقتصادی هر کشوری که نشان دهنده وضعیت صنایع، کارخانجات و به شکل کلی کسب و کار است نرخ رشد اقتصادی است. با نگاهی به نرخ رشد اقتصادی در ایران در چهار دهه اخیر شاهد آن هستیم که این شاخص اقتصادی با مشکل عدم ثبات و نوسان بسیار روبه‌روست. اگر چند سالی از دولت اصلاحات را کنار بگذاریم اقتصاد ایران همواره شاهد نوسانات «سینوسی» در این شاخص مهم اقتصادی بوده است.

از اواخر دهه هشتاد تا تابستان ۹۲ نیز شاهد سقوط تدریجی نرخ رشد اقتصادی بوده‌ایم که در نهایت با تجربه کردن هشت فصل پیاپی نرخ رشد منفی به نرخ رشد اقتصادی اسفبار منفی هفت درصد رسیدیم. معنای چنین نرخ رشدی آن است که شاهد شکلی از رکود تعمیق یافته بوده‌ایم که معنایی جز ورشکستگی و فلج شدن کسب و کار در کشور نداشت. از تابستان ۹۲ به این سو با برخی اصلاحات اقتصادی و از آن مهمتر گشایش‌های حاصل از توافق مقدماتی هسته‌ای و در مرحله بعد برجام، شاهد عبور از وضعیت رکودی هستیم. صندوق بین المللی پول در گزارش اخیر خود در خصوص نرخ رشد اقتصادی کشور در سال ۹۵ بیان می‌دارد که: «رشد اقتصاد ایران به دلیل افزایش تولید نفت تقویت شد. رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) حقیقی در نیمه اول سال ۱۳۹۵  به ۴/۷ درصد رسید و اقتصاد ایران از وضعیت رکودی سال ۱۳۹۴ خارج شد.» در این بند از گزارش ما شاهد دو نکته بسیار مهم هستیم.

۱-   اتکای نرخ رشد به صادرات نفت
۲-   خروج از رکود
واقعیت آن است که علت اصلی افزایش نرخ رشد اقتصادی را بیش و پیش از هر موضوعی می‌بایست در افزایش فروش نفت جستجو کرد. زیرا اولا اصلاح و تغییر روندها در سایر حوزه‌ها چندان سریع انجام نشده است و ثانیا برای اثر گذاری این‌گونه تغییرات در حوزه هایی غیر از انرژی بر روی این شاخص اقتصادی نیاز به زمانی بیش از این هست. گروهی اقلیت که پرچم مخالفت با برجام و ثمرات حاصل از آن را بر دوش گرفته‌اند خوب است یکبار دیگر به این فراز از گزارش صندوق بین المللی پول دقت کنند و به یاد بیاورند که در صورت عدم وجود برجام یقینا نه تنها خبری از افزایش صادرات نفت و باز پس گیری جایگاه ایران در بازار نفت نمی‌بود بلکه شاهد  وضعیت اسفبار «نفت در برابر غذا» می‌بودیم.

نکته دوم که همان خروج از رکود است مسئله بسیار مهمی است که بسیاری از چهره‌های اقتصادی که برخی شان از جبنه سیاسی همراه دولت تعریف می‌شوند نیز به آن بی توجه‌اند چه برسد به جریانات مخالف دولت. این بار نه رییس جمهور یا فردی از تیم اقتصادی دولت بلکه یک نهاد بین المللی از خروج از رکود می‌گوید. در نتیجه چندان منطقی نیست که باز هم رکود ورد زبان عده‌ای شود و با این اصطلاح اقتصادی بازی سیاسی کنند. «خروج از رکود» که سخن مشترک مراکز رسمی آماری داخلی، نهادهای بین المللی و تیم اقتصادی دولت است همان «رونق اقتصادی» نیست اما قطعا به معنای وضعیتی بهتر از گذشته است و نشان دهنده توفیق دولت اعتدال در این زمینه. در بخش دیگری از گزارش صندوق بین المللی پول آمده است: «نرخ تورم تک‌رقمی شده و نرخ تورم نقطه‌به‌نقطه از نیمه سال ۲۰۱۶ در محدوده ۵/۹ درصد در نوسان بوده است.  انتظار می‌رود نرخ تورم نقطه‌به‌نقطه تا پایان سال ۱۳۹۶، به دلیل رشد بالای نقدینگی و آثار تورمی ناشی از افزایش‌های اخیر نرخ ارز، موقتاً به سطح ۹/۱۱ درصد افزایش پیدا کند؛ اما این نرخ در سال‌های بعد تحت تأثیر سیاست‌های محتاطانه مالی و پولی مجدداً تک‌رقمی خواهد شد.»

تک رقمی شدن نرخ تورم که یکی از بزرگترین موفقیت‌های اقتصادی دولت است همواره مورد طعن و کنایه مخالفان قرار گرفته است  که با ادعای عدم ملموس بودن آن همراه است. حال یک نهاد بین المللی از نرخ تورم تک رقمی در دوران دولت روحانی سخن به میان آورده است. عده‌ای با پذیرش این تورم تک رقمی معتقد بودند که این سیاست‌های باعث تعمیق رکود و کاهش شدید نرخ رشد اقتصادی خواهد شد، حال با نگاهی به گزارش صندوق بین المللی پول می‌توان به این نتیجه رسید که سیاست‌های اقتصادی دولت که به نرخ تورم تک رقمی منجر شده است نه تنها باعث کاهش نرخ رشد اقتصادی نشده است بلکه این شاخص اقتصادی را از منفی هفت درصد در ابتدای دولت به مثبت هفت درصد ارتقا داده است و بخش تلخ این گزارش که مربوط به بحران بیکاری است: «به دلیل حجم بالای عرضه نیروی کار و پایین بودن سرعت ایجاد فرصت‌های شغلی جدید، پیش‌بینی می‌شود نرخ بیکاری کماکان بالا بماند.»

نرخ بیکاری در اقتصاد ایران یکی از مهمترین مشکلات پیش روی کشور است. مشکلی که به دلیل تعمیق و گسترده‌تر شدن هر روزه آن باعث بروز بسیاری از آسیب‌ها در حوزه‌های دیگر نیز شده است.
آن‌ها که با عملکرد اقتصادی دولت پیشین در بین سال‌های ۸۴ تا ۹۲ در این حوزه آشنا هستند به سادگی می‌توانستند به وجود آمدن چنین بحرانی عظیمی را در این سال‌ها پیش بینی کنند. با نگاهی به آمارهای رسمی ارائه شده توسط همان دولت می‌توان به این نتیجه رسید که مجموع شغل خالص ایجاد شده در آن هشت سال به شکل میانگین کمتر از پنجاه هزار شغل در هر سال بوده است.  معنای دیگر این سخن آن است که بسیاری از مبالغ کلانی که در آن سال‌ها با عنوان کمک به «بنگاه‌های زود بازده» برای ایجاد اشتغال پرداخت شده است در جای درست خرج نشده اند. دیگر معضل فرار روی دولت در زمینه اشتغال لشکری از بیکاران تحصیل کرده است.

افزایش بی رویه مراکز آموزشی و عدم دقت کافی در برنامه ریزی برای آینده شغلی آن‌ها به علاوه ضربات مهلکی که دولت سابق بر اقتصاد کشور وارد آورده است فضایی را ایجاد کرده که با وجود هفتصد هزار شغل خالص ایجاد شده در امسال همچنان به جز دیگر افرادی که در بین بیکاران هستند نیمی از افرادی که امسال وارد بازار کار شده‌اند نیز از یافتن شغل باز بمانند. راه حل این بحران عظیم تلاش برای دست یافتن به نرخ رشد هشت درصدی برای چند سال پیاپی است. روحانی و تیم اقتصادی همراهش در این قریب به چهار سال نشان داده‌اند که مسیر درستی را برای بهبود شرایط اقتصادی کشور انتخاب کرده‌اند که نشانه مهم آن همین تورم تک رقمی و نرخ رشد بیش از هفت درصد اشاره شده در گزارش صندوق بین المللی پول است در نتیجه می‌توان امیدوار بود که با ادامه همین روند برای حل بحران بیکاری نیز در سال‌های آتی به راه حل هایی مناسب برسند. 

سخن آخر اشاره‌ای است به تقدیر این نهاد بین المللی از دولت یازدهم. درد بسیار بزرگی است که یک نهاد خارج از کشور تغییرات و اصلاحات اقتصادی را می‌بیند و از آن تقدیر و تشکر می‌کند اما افرادی در داخل که می‌بایست یار و همراه دولت باشند به واسطه بازی‌های کودکانه سیاسی یکسره تمام آمار‌های اقتصادی و چارچوب‌های علمی را به کناری نهاده‌اند و برای کسب چند رای بیشتر روی به عوام فریبی می‌آورند. گزارش صندوق بین المللی پول در ارزیابی از عملکرد اقتصادی دولت روحانی بیان می‌دارد: «مدیران صندوق از مسئولان ایرانی به دلیل بهبود مؤثر رشد اقتصادی پس از رفع محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها در سال ۲۰۱۶، دستیابی به تورم تک‌رقمی و ثبات در بازار ارز قدردانی می‌کنند.»


منبع: بهارنیوز

احمدی‌نژادی‌ها چه خواهند کرد؟

روزنامه بهار: با نگاهی به تحرکات سیاسی رخ‌داده در روزهای اخیر می‌توان به این نتیجه رسید که احمدی‌نژاد باوجود نهی صریح رهبری نظام مبنی بر عدم حضور او در فعالیت‌های انتخاباتی، عزم خود را برای حضور در انتخابات ۹۶ جزم کرده است. البته این حضور نه به شکل کاندیدایی در کنار سایر نامزدهای این انتخابات بلکه مانند یک حاشیه پررنگ‌تر از متن خواهد بود.

مراسم مضحک درختکاری سه‌نفره احمدی‌نژاد، بقایی و مشایی، چند بیانیه در پاسخ به نقدهای مطرح‌شده در این سه سال و نیم به عملکرد فاجعه‌بار اقتصادی دولت پیشین، ازسرگیری سخنرانی‌های انتخاباتی و… همه و همه نشان از آن دارد که رئیس‌جمهور پیشین برخلاف ادعایش مبنی بر «حفظ موضع سکوت» و «عدم‌حمایت از هیچ نامزدی» حضوری پررنگ را در انتخابات۹۶ برنامه‌ریزی کرده است. اما آنچه این طراحی احمدی‌نژاد و همراهانش را با چالش جدی مواجه خواهد کرد احتمال بالای رد صلاحیت کاندیدای این جریان است. جریانی که مدعی آن است که ذیل جریان اصولگرایی تعریف نمی‌شود و جریانی سوم است!

شورای نگهبان در همه این سال‌ها نشان داده است که در تعیین صلاحیت نامزدها به‌شدت با احتیاط عمل کرده و در بسیاری از مواقع با تصمیماتی حیرت‌انگیز باعث حذف خادمان کشور از گردونه رقابت‌های انتخاباتی شده است. شاید بتوان بارزترین نمونه از این نوع اقدامات هزینه‌ساز برای نظام را رد صلاحیت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات۹۲ دانست. رد صلاحیتی که به‌واسطه ابراز «دلواپسی» ‌های نابجا از سوی وزیر اطلاعات وقت رخ داد.

حال با چنین پیشینه‌ای از عملکرد شورای نگهبان که درست یا غلط ابایی از رد صلاحیت بزرگانی مانند مرحوم هاشمی هم ندارد چه برسد به امثال بقایی و مشایی پرسش اساسی آن است که احتمال تایید صلاحیت فردی که به گفته سخنگوی دستگاه قضایی پرونده‌ای مفتوح در قوه قضائیه دارد تا چه حد می‌تواند باشد؟  آن‌طور که از شواهد و قرائن برمی‌آید به‌علاوه سابقه‌ای  که از مواجه‌شدن شورای نگهبان با نامزدهایی مانند بقایی در ذهن وجود دارد این سؤال پیش روی ناظران عرصه سیاست است که «احمدی‌نژادی» ها در صورت مواجه ‌شدن با رد صلاحیت بقایی چه خواهند کرد؟

آن‌ها در انتخابات۹۲ نیز با چنین پدیده‌ای با رد صلاحیت مشایی مواجه شده بودند که در آن سال با سکوت از کنار آن عبور کردند. حال باید منتظر ماند و دید که عکس‌العمل این بارشان چه خواهد بود.   آن‌طور که از ظاهر امربر می‌آید، احمدی‌نژاد و گروه همراهش این باربر خلاف انتخابات۹۲ عزمشان برای کسب کرسی قدرت جزم شده است و درنتیجه شاید شاهد عکس‌العملی به‌غیراز سکوت از جانب آن‌ها باشیم. باید مدتی دیگر صبر کرد و دید جریان مشایی – احمدی‌نژاد که در توهمشان همچنان خود را بالاتر از دو جریان سیاسی عمده کشور می‌پندارند در مواجهه با رد صلاحیت محتمل حمید بقایی چه خواهند کرد.


منبع: بهارنیوز

گام‌های بلند برای کاهش آسیب‌های اجتماعی

روزنامه بهار: ارتحال آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در داخل کشور، یک سالگی برجام و اثرات این توافق مشترک با بزرگترین کشورهای دنیا، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و ورود دونالد‌ترامپ به کاخ سفید و تصمیمات تاثیرگذارش بر جوامعی از جمله ایران، از جمله مهم‌ترین رویدادهای سیاسی سال ۹۵ هستند که هر کدام تاثیراتی را با خود به همراه داشتند.

به همین خاطر «بهار» با اشرف بروجردی درباره حوادث تاثیرگذار سال ۹۵ به گفت‌وگو نشست. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب ارتحال آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را با توجه به اهمیتی که در همه مجموعه‌های مربوط به حاکمیت و مردم داشته است، بزرگترین حادثه سال ۹۵ می‌داند. او با بیان اینکه برجام یک پیروزی برای جمهوری اسلامی ایران است که پس از ۳۰ سال توانست از طریق گفت‌وگو  سهم و حق خود را در جامعه جهانی به اثبات برساند و زمینه را برای تعامل بیشتر با دنیا فراهم کند، معتقد است جامعه به این زودی درکی از تاثیرات عظیم این توافق نخواهد داشت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.
***

با توجه به اینکه به پایان سال نزدیک می‌شویم، تحلیل شما درباره حوادث سیاسی سال ۹۵ از جمله حوادث داخلی و همچنین حوادث بین‌المللی که در روابط ایران تاثیر داشته چیست؟
در حوادث داخلی برخی مربوط به عرصه سیاست است و برخی مربوط به اجتماع و فرهنگ و غیره و همچنین مباحث اقتصادی که جامعه نسبت به آنها حساسیت دارد و در زندگی مردم اثرگذار است. اما در حوادث سیاسی می‌توان گفت ارتحال آیت‌الله هاشمی بزرگترین حادثه بود که در سال ۹۵ رخ داد. این موضوع در همه مجموعه‌های مربوط به حاکمیت و مردم تاثیرگذار بود، از این جهت که احساس می‌شد ما بخش عمده‌ای از وجودی که توانسته بود در پیشبرد اهداف نظام اثرگذار باشد و شخصی با چنین شخصیتی را از دست دادیم که خیلی‌ها نسبت به این مساله احساس نگرانی، اضطراب و ناراحتی داشتند و دارند و همچنان هم فکر می‌کنند که جای خالی آقای هاشمی را هیچ‌کس نمی‌تواند برای مجموعه حاکمیت پر کند. به هر حال ایشان چهره شاخصی بودند که خیلی‌ می‌توانستند مفید باشند کما اینکه در تمام دوران انقلاب هم مفید بوده و حامی مردم و کسانی بودند که برای حفظ نظام تلاش می‌کردند. این موضوع بخش عمده‌ای بود که در عرصه سیاست مطرح است.

حوادثی در حوزه بین‌المللی نیز مطرح است که بر شرایط داخلی ایران اثرگذار بود. از جمله برجام و یا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. این حوادث را چطور تفسیر می‌کنید؟
 ما در سال ۹۵ در عرصه سیاست بین‌الملل موضوع برجام را داشتیم و انتخابات آمریکا که این‌ها هر دو اتفاقاتی است که می‌تواند در زندگی جامعه ما هم اثر بگذارد. خصوصا با دستورالعمل‌هایی که توسط‌ترامپ صادر شد و خیلی از مردم نسبت به آن واکنش دارند. به‌علاوه اینکه جامعه ما در عرصه اقتصادی نیاز به سرمایه‌گذار خارجی دارد. با توجه به سیاست‌هایی که آمریکا اتخاذ کرده، این مسائل به عنوان یک مانع و سد، پیش روی سرمایه‌گذاران قرار گرفته است، زیرا سرمایه‌گذار همیشه گزینه اولش برای سرمایه‌گذاری در یک جامعه، امنیت است، امنیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و اینکه باید احساس پشت گرمی و تاکید بر حفظ منافعش داشته باشد. اینها نیز از جمله مواردی است که می‌تواند به نحوی در زندگی جامعه ما تاثیر بگذارد.

یک سالگی برجام چه تاثیری داشت؟ درباره دستاوردها و تاثیراتی که یک ساله شدن این اقدام مشترک بین ایران و قدرت‌های بزرگ جهان در پی داشت توضیح بدهید.
برجام یک پیروزی برای جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌آید. اینکه بعد از ۳۰ سال ما برای اولین بار توانستیم از طریق گفت‌وگو سهم و حق خود را به اثبات برسانیم و و زمینه را برای تعامل بیشتر با دنیا فراهم کنیم. جامعه به این زودی این درک را پیدا نخواهد کرد که این توافق چقدر توانسته بر زندگی آنها اثر بگذارد. برجام واقعا یک تحول عظیم در عرصه اقتصاد بود، فروش نفت ما در این مدت دو برابر شده و زمینه و شرایط پذیرش تعاملات بین‌المللی ما اهمیت یافته است.
در عرصه سیاست منطقه هم کشورهایی هستند که در تعامل با ما قرار دارند و اینها همیشه سعی می‌کنند ارتباطات خود را با جمهوری اسلامی دچار خدشه نکنند و مصالح خود را با ایران رعایت کنند و اینکه هر نوع برخورد و ایجاد زحمت برای جمهوری اسلامی آنها را به محاق می‌برد و نهایتا ایران این توانایی را دارد که به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ منطقه حرفش را پیش ببرد. از همه مهم‌تر اینکه کشورهای منطقه امروز احساس می‌کنند که نمی‌توانند معارض ایران باشند و باید به نحوی رویه خود را بر اساس شرایط موجود در منطقه تغییر دهند.
 برخی هم البته مانند عربستان هستند. عربستان معمولا می‌خواهد با جنگ‌افزار و ابزارهای گرم خودش را نگه دارد و کشورش را حفظ کند که طبیعتا این رویه از لحاظ حقوق بشر برای دنیا پسندیده نیست. اما آنها نگران این هستند که مبادا ایران موقعیت برتری به دست آورد و چون با برجام، ایران توانسته خود را در جامعه جهانی تثبیت کند‌، این موضوع اهمیت زیادی در روند پیشبرد سیاست‌های جمهوری اسلامی دارد. بنابراین برجام نقطه بسیار خوبی بود و در یک سالگی این حادثه ما توانستیم ابهامات را برطرف کنیم و این نقطه قوتی برای جامعه ما بود.

آیا مسائل دیگری درباره حوادث پررنگ سال ۹۵ وجود دارد که بتوان به آنها اشاره کرد؟
در بحث مسائل اجتماعی هم ما در سال ۹۵ رویدادی داشتیم، آن هم این بود گزارشی از آسیب‌های اجتماعی به رهبری نظام داده شد و ایشان بسیار متاثر شدند. پس از آن گام‌های بلندی برداشته شد تا همه تلاش کنند که این آسیب‌ها کاهش پیدا کند و کاهش این آسیب‌ها به آرامش و امنیت مردم در جامعه کمک می‌کند. همچنین در حال حاضر دولت در حال برنامه‌ریزی برای پنج مورد از آسیب‌های جدی جامعه است از جمله طلاق، اعتیاد، آسیب‌های خشونتی و مباحثی که به قشر ضعیف جامعه آسیب می‌رساند. دولت برای این موارد سرمایه‌گذاری کرده و همچنین یک بسیج عمومی ایجاد شده است. ما در سال ۹۵ مشکل ریزگردها را هم در حوزه محیط زیست داشتیم که اقداماتی که دولت انجام داد به این سمت می‌رود که در آینده شرایط بهتری را تجربه کنیم.


منبع: بهارنیوز

فعالیت‌های ناجوانمردانه در آستانه انتخابات

سهیلا جلودارزاده- نماینده مجلس در یادداشتی در روزنامه بهار نوشت: با توجه به اینکه زمان تبلیغات برای انتخابات هنوز شروع نشده و کاندیداهای مورد نظر هم در حال حاضر هنوز به صورت رسمی آغاز به کار نکردند، با وجود این برخی از کاندیداها فعالیت‌هایی را در پیش گرفتند و به نظر می‌رسد اقداماتی که از سوی آنها انجام می‌شود رنگ و بوی تبلیغ دارد. اینکه این اقدامات از جمله فعالیت‌هایی به صورت مستقل صورت می‌گیرد و یا فعالیت‌هایی که ممکن است با حمله به دولت اتفاق بیفتد، با چه هدفی انجام می‌شود باید گفت بخشی از فعالیت‌هایی که با حمله به دولت همراه شده ناجوانمردانه است، دولت باید به این حملات پاسخ بدهد و مراجع قضایی هم باید به این موضوعات رسیدگی کنند. حوادث این چنینی که اتفاق می‌افتد ظلم به دولت است. البته انتقاد بحث دیگری است و جای خود را دارد و همه می‌توانند از اقدامات دولت انتقاد کنند، زمانی که زمینه و فضایی برای رشد دولت فراهم است، همه افراد این حق را دارند که از فعالیت‌های دولت انتقاد کرده و نظرات خود را ارائه دهند. اما اینکه در زمان نزدیکی به انتخابات برخی فعالیت‌هایی را آغاز می‌کنند در جهت تخریب دولت و نه انتقادی که سازنده باشد، صحیح نیست.

با وجود این، درباره سایر اقدامات و فعالیت‌هایی که کاندیداها برای معرفی خود انجام می‌دهند می‌توان گفت مردم باید نسبت به کاندیداها شناخت داشته باشند. همیشه هم روند همین‌طور بوده که پیش از انتخابات، کاندیداها به معرفی خود و دستاوردها و اقداماتی که انجام داده‌اند می‌پردازند. درواقع لازم هم هست که طبق موازین قانونی این اتفاق بیفتد و تنها اگر این فعالیت‌ها در راستای قانون انجام نشود مشکل دارد.

از طرفی اینکه رئیس دولت‌های نهم و دهم اعلام کرده است که از کاندیدایی حمایت نمی‌کند اما اقداماتی انجام می‌دهد صحیح نیست. فعالیت‌هایی که انجام می‌دهد از انتشار فیلم در کنار کاندیداها و یا اینکه بعد از گذشت سه سال از ریاست جمهوری روحانی با انتشار بیانیه، درصدد دفاع از عملکرد خود برآمده است، این اقدامات ادامه فعالیت‌هایی است که احمدی‌نژاد پیش از این هم در دولت خود پیش گرفته بود. تلف شدن پول نفت، اختلاف‌ها و پرونده‌هایی که آشکار شد همه کافی است برای اینکه مردم آنها را بشناسند و بخواهند تصمیم بگیرند. همچنین درباره‌تریبونی که در اختیار برخی از افراد قرار دارد و در سخنرانی‌های نماز جمعه و یا سایر مجالس سخنرانی می‌کنند و یا ممکن است به نظر برسد که به صورت مساوی در اختیار کاندیداها قرار نمی‌گیرد باید گفت استفاده از‌تریبون‌های مقدسی مانند نماز جمعه و سخنرانی‌های مساجد برای فعالیت‌های تخریبی علیه دولت صحیح نیست.

به علاوه در حال حاضر امکانات زیادی از جمله کانال‌هایی در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد که کاندیداها می‌توانند از آن طریق به تبلیغات بپردازند. این امکان باید در اختیار کاندیداها باشد که در زمان کافی به تبلیغات بپردازند اما تبلیغات باید در قالب قانونی خود باشد و ساماندهی شود تا کسانی که می‌خواهند به کاندیدای مورد نظر خود رای بدهند بتوانند آنها را شناسایی کرده و با فعالیت‌های آنان آشنا شوند. برای این شناخت هم لازم است که این فضا زودتر فراهم شود؛ با همان‌طور که در کشورهای دیگر، کاندیداها چندین ماه فرصت دارند اقدمات خود را تشریح کنند و به تبلیغات بپردازند.


منبع: بهارنیوز

گفتمان وزارت خارجه رهایی بخش است

روزنامه بهار
یک کارشناس مسائل سیاسی و بین‌المللی گفت: موضع‌گیری‌های شدید در دفاع از برجام و ورود سریع به دوران پسابرجام در ادبیات سیاسی بالطبع مسئولیت کل برجام را متوجه وزارت امور خارجه می‌کند و از طرفی فعالیت‌های وزارت امور خارجه کشورمان در موضع‌گیری‌های معقولانه که به عنوان مکمل موضع‌گیری‌های انقلابی در جای خود شایسته است مورد توجه قرار نگرفت و این ضعف رسانه‌ای دولت و ضعف دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه به عنوان بخشی از این دولت در جامعه ملی است.

علی مطهرنیا کارشناس مسائل سیاسی و بین‌المللی با تشبیه سیاست خارجی روحانی به عنوان ستون فقرات کمپین انتخاباتی او و برجام به عنوان مایه نخاعی این ستون فقرات، درباره عملکرد حوزه سیاست خارجی در گفت‌وگو با‌ بهار‌ اظهار می‌کند: برجام به عنوان یکی از میراث‌های حسن روحانی مطرح است. او در کمپین انتخاباتی خود به مردم وعده داد که تلاش خواهد کرد هزینه‌های دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز را کاهش دهد. دستگاه سیاست خارجی ایران در چارچوب اجرای برجام توسط نظام حکومتی در روندهای رو به تغییر موجود در نظام بین‌المللی به ویژه در ارتباط با نقل و انتقال قدرت در کاخ سفید قرار گرفت و تا حدود زیادی مساله برجام به عنوان یک مساله اساسی در حوزه سیاست خارجی کشور را به سمت و سوی بهره‌برداری‌های داخلی در حوزه سیاست داخلی کشاند.

او با اشاره به فعالیت‌های دیپلماسی و دیپلمات‌های برجسته‌ای مانند جواد ظریف به عنوان کنشگران فعال با‌تراز بین‌المللی در عرصه سیاست می‌گوید: دستگاه وزارت خارجه در سه سال و نیم اخیر با وجود اینکه شخصیت بزرگی مانند محمدجواد ظریف را دارد اما نتوانسته است به غیر از کنشگر ساختار را چندان تغییر دهد. ساختار وزارت امور خارجه کشور ما هنوز نیازمند بازنگری و فعال شدن در زمینه شکل‌دهی و به نوعی ساختار چابک‌تر و اثربخش‌تر در عرصه سیاست خارجی است. تنها خود ظریف و چند نفر از همکاران نزدیک او هستند که با وجود انتقادهای گزنده بسیار تخصصی و علمی تلاش می‌کنند با استفاده از تجربه قریب به سه دهه حضور خود در مراکز دیپلماتیک و بین‌المللی از فعالیت‌های موجود در رزومه‌کاری ‌شان بهره ببرند.

وی با بیان اینکه اهمیت برجام و آثار شوم تحریم‌های ناشی از پرونده هسته‌ای بر کل سیاست خارجی ایران سایه افکند، اظهار می‌کند: برجام در زمانه‌ای به انجام رسید که ایران در وضعیت جبری ناشی از گریز از تحریم‌هایی قرار گرفت که قبل از دولت روحانی آنها را کاغذپاره و موجب استقلال بیشتر سیاسی و اقتصادی کشور می‌دانستند. جهت‌گیری دولت روحانی در ارتباط با سیاست خارجی روی پرونده هسته‌ای متمرکز شد. اساسا روند ۱۲ ساله پرونده هسته‌ای و تحریم‌های ناشی از آن موجب شده بود که این همه وزن و ثقل اهمیت برای برجام به وجود بیاید. بعد از رسیدن به توافق سطح توقعات از برجام هم در ادبیات رئیس‌جمهور و دیپلمات‌های بالا رفت و زمینه ایجاد شد که دوران پسابرجام به سرعت شکل گیرد و برجام نه به صورت یک گفتمان حقوقی و سیاسی که به صورت یک گفتمان رهایی‌بخش خود را نشان دهد.

مطهرنیا با تاکید بر اینکه وزارت امور خارجه کشور ما در دوره روحانی بسیار معقولانه و خردورزانه با رویدادها و روندهای موجود در منطقه و نظام بین‌الملل روبه‌رو شده است، ادامه می‌دهد: موضع‌گیری‌های شدید در دفاع از برجام و ورود سریع به دوران پسابرجام در ادبیات سیاسی بالطبع مسئولیت کل برجام را متوجه وزارت امور خارجه می‌کند. از طرفی فعالیت‌های وزارت امور خارجه کشورمان در موضع‌گیری‌های معقولانه که به عنوان مکمل موضع‌گیری‌های انقلابی در جای خود شایسته است مورد توجه قرار نگرفت و این ضعف رسانه‌ای دولت و ضعف دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه به عنوان بخشی از این دولت در جامعه ملی است.


منبع: بهارنیوز

محسن چاووشی و عقده هایی که می خواند

هفته نامه صدا – سما بابایی: این همه عزلت نشینی و این همه حاشیه؟ می تواند عجیب باشد؛ اما مگر اصلا این همه عزلت نشینی برای یک خواننده پاپ عجیب نیست؟ مگر می شود شما خواننده پاپ باشید و این همه مخاطب داشته باشید و کنسرت نگذارید؟ می شود از این مجلس مهمانی به آن مجلس رونمایی نروید؟ به دنبال افزایش مخاطبان تان نباشید؟ کدام خواننده پاپی را در ایران یا اصلا هر کجای جهان می شناسید که چنین ویژگی هایی نداشته باشد؟

این روزها خواننده های سنتی هم از این سالن کنسرت به آن سالن می روند. شده است حتی چند برنامه را در یک شب اجرا کرده اند؛ عصر پرواز کرده اند و در فلان شهر کنسرت گذاشته اند و در تمام مدت کنسرت، دعا کرده اند که پرواز بعدی شان تاخیر نداشته باشد تا به شهر دیگری برسند برای برگزاری کنسرت بعدی.

«محسن چاووشی» اما از همان زمان ها، از همان روزی که بدون مجوز یا به قولِ ارشادی ها، «زیرزمینی» می خواند؛ آن زمان هم عکسی از او منتشر نمی شد و بعدها درباره اش گفت: «واقعا زیاد دنبال این چیزها نبودم. نمی دانم دلیلش واقعا چه بود ولی به قول شما شاید نه به اندازه خواننده ها و موزیسین های دیگر.

 محسن چاووشی و عقده هایی که می خواند
بیشتر دوست داشتم روی موزیکم تمرکز کنم. یعنی دوست داشتم در وهله اول مردم موزیکم را گوش بدهند تا اینکه بیایم مدام از خودم عکس منتشر کنم و با عکس هایم خودم را معرفی کنم تا به اصطلاح چهره ام مشهور شود. آلبوم من هم که مجاز نبود و نمی شد رویش عکس و جزییات منتشر کرد. برای جلد همین آلبوم هم «عابد بسطامی» طرح زد و داد چاپ کردند و با لیبل منتشر شد.

بعضی روزها بچه ها می رفتند تا خبری از وضع آلبوم بگیرند و خوشحال بر می گشتند و می گفتند که خیلی گرفته و مدام در حال تکثیر و پخش است و من هم خوشحال می شدم چون کارها دلی بود و پول وسط نبود. هر کاری که دوست داشتیم و در خلوت جمعی مان شکل می گرفت انجام می دادیم. مثلا بعضی شعرها را با دکلمه شاعر ضبط می کردیم که بیت هایی از شعر را با صدای خودش آخر ترانه می خواند.

خلاصه این طور کارها بستگی داشت که حال و هوا و فضای استودیو و کار چه باشد اما تقریبا همه اتفاقاتی که می افتاد بی برنامه و برآمده از ناخودآگاه جمعی مان بود. دوست داشتیم همه با هم خوشحال شویم و هر کس یک گوشه کار را می گرفت. شاید یکی از دلایل موفقیت آلبوم هم همین بود که همه بچه ها دلی کار کردند.»

او حالا سال هاست که مجاز است، تهیه کننده ها برای گرفتن آلبوم جدید از او صف می کشند و هر اثرش را چند صد میلیون تومان می خرند. بسیاری از آثارش هم جزو پرفروش ترین آلبوم های موسیقی پاپ بعد از انقلاب است؛ اما همچنان و همچنان خصوصیاتش را حفظ کرده است. همچنان اصرار به همان گوشه نشینی دارد.

او حتی در مجامع عمومی هم حاضر نمی شود. در همه این سال ها فقط یک بار سه سال پیش – در کنسرت مهدی یراحی حاضر شد که ویدیویی نیز از آن منتشر شد و واکنش های متعددی هم ایجاد کرد. البته دوستانش می گویند که چند باری به صورت آدم های ناشناس به دیدن تعدادی از کنسرت ها رفته است. راستش را بخواهید، اینها خیلی با هم جور در نمی آید. هر چیزی مختصات خاص خودش را دارد. نمی شود شما سردتان باشد و هم زمان کولرهای خانه یا ماشین تان را روشن کنید؛ اما انگار هیچ چیزِ خواننده جنوبی با هیچ چیز دیگرش جور در نمی آید. مثلا این که آنقدر کنسرت ندهد که همه فکر کنند آنچه در قطعاتش می شنویم، صداسازی است.

محسن چاووشی و عقده هایی که می خواند

این مسئله هر چند وقت یک بار تکرار می شود، مدتی هم سروصدا می کند و باز دوباره روز از نو می شود و روزگار هم. خودش هم چند باری به این مسئله اذعان کرده است که می خواهد کنسرت برگزار کند؛ اما راستش از این حرف ها زیاد زده است. مثلِ همان برنامه تلویزیونی که قول داده بود برود و نرفت و مجری نه چندان خوشنام تلویزیون روی آنتن زنده از مخاطبانش عذرخواهی کرد.

اردیبهشت ماه سال ۸۸ بود که او در نامه ای به هوادارانش اعلام کرد بعد از آن که «ژاکت» را منتشر کند، کنسرت خواهد داد؛ اتفاقی که تا حالا نیفتاده است و همین شائبه عدم توانایی او در خواندن را بیشتر کرده. مسئله ای که او خودش تکذیب کرده و به صورت تمرینی دو ترانه «زخم زبون» و «خاکستر» را به صورت زنده اجرا و ضبط کرده است اما او بار دیگر از هفته گذشته از برنامه ای که یکی از شبکه های ماهواره ای اجرا کردند و در پی اظهارنظر یکی از داوران خبرساز شد. اتهام بار دیگر تکرار شد.

گفتند او نمی تواند کنسرت برگزار کند و همین هم بهانه ای شد تا سیلِ طرفداران خواننده پاپ که باید اذعان داشت که طرفدارانی وفادار هستند، کامنت های گاه خشونت بارشان را بیان کنند و او بار دیگر چند لحظه ای را به صورت زنده بخواند و همچنان حاضر نشود کنسرت بدهد با این استدلال که: «نمی خواهم همانند سایرین باشم. دغدغه من چیز دیگری است و نمی خواهم بگویم که هدفم چیست و چرا کنسرت نمی دهم، چرا که هر چقدر هم توضیح بدهم باز می پرسند چرا کنسرت نمی دهی، پس فایده ای ندارد. همان بهتر که حرف نزنم.

بگذارید هر چه می خواهند بگویند. اینجا کنسرت بیشتر به جُنگ شادی می ماند تا کنسرت موسیقی. برف شادی بزنند و یکباره از توی جعبه دربیایند و روی سن ظاهر شوند. صدابردار خوب هم که نداریم، برای همین در اغلب کنسرت ها نه هارمونی وجود دارد نه آن صداهایی که لازم است مخاطب موسیقی از سازها بشنود و صدابرداری بشود. فقط یک کار باری به هر جهت، ارائه می شود که من اهلش نیستم.»

خودش می گوید درگیری هایش به اندازه ای زیاد است که حوصله توضیح دادن و جواب دادن به این چیزها را ندارد و دلش می خواهد تنها با موسیقی عقده گشایی کند؛ ضمن آنکه: «حوصله راست و ریست کردن کارها را ندارم. خیلی درگیر خودم شدم. بیشتر خلوت نشینم وگرنه اگر بخواهم کنسرت بدهم از همه موفق تر خواهم بود. نه تنها حوصله ندارم بلکه از کنسرت دادن بدم هم می آید.»

محسن چاووشی بچه جنگ است. یک بار در گفتگوی مفصلی که با ماهنامه تجربه داشت، به شکل مفصل در این خصوص حرف زد، از این که مجبور شدند تا خانه شان را در خرمشهر رها کنند، بروند در مشهد و بعد هم تهران.

محسن چاووشی و عقده هایی که می خواند

محسن چاووشی زندگی سختی داشته است؛ برای همین هم هست که می گوید موسیقی کار می کند، چون درد دارد و دردمند است و دردهایش را می خواند. می گوید حالا در دورانِ حیرانی است و سوال های زیادی دارد و نمی داند چه باید کند؟ می گوید سوال هایش هر روز بیشتر می شود؛ برای همین زده است به بی خیالی. اما هر چه هست، او مخاطبانش را راضی می کند. هر قطعه ای که بیرون می دهد، خیلی زود می شود زمزمه مردم کوچه و خیابان. دلیلش هم چیست، کسی نمی داند.

شعرهایش؟ خشِ صدایش؟ همین مرموز بودنش؟! اینکه شعرهایش معمولا غمگین است و از هجر می گوید و مردم ما غم را دوست دارند؟ اینها سوالاتی است که شاید خودش هم نتواند به آن جوابی بدهد: «یکسری چیزهاست که نمی توانم آنها را در قالب کلمه بریزم و به شما بگویم. دوست دارم ولی واقعا نمی توانم کلمه ای برایش پیدا کنم.

الان که فکر می کنم می بینم شاید یکی از دلایلش همان است که چند جای دیگر این گفتگو هم گفتم. من کلا آدم غمگینی هستم. هر طور که فکرش را می کنم می بینم آدمی مثل من طور دیگری نمی توانست بخواند. نمی توانستم با شکل و جنس دیگری عقده هایم را خالی کنم. عقده هایم را در این عاشقانه ها خالی می کردم.

حتما قبل از من هم خواننده ها و موزیسین هایی بوده اند که بیشتر موزیک های آرام و غمگین می خوانده اند اما شاید فرق من با آنها «حس» من بود. غم یا بهتر بگویم اندوهی که آن زمان در من وجود داشت را سر این ترانه ها خالی می کردم و این طور تخلیه می شدم اما در کنار اینها موسیقی و ذات موسیقی هم برایم بسیار مهم بود. این طور نبود که نسبت به کارم کم اطلاع باشم. نه. من می دانستم دقیقا دارم در چه مسیری حرکت می کنم. حتی اگر انتخاب این مسیر ناخودآگاه بود با این حال سعی می کردم که دانشم را هم در حوزه موسیقی و شعر و ادبیات بالاتر ببرم.

واقعا هنوز هم حریصانه در حال یادگیری و بهتر و بیشتر کردن اندوخته هایم هستم. با شعر و کلمات خیلی عجین می شوم و از همان ها ایده می گیرم و مضمون درونی را از آن کلمات بیرون می کشم، چرا که موسیقی من پاپ نیست و رنگ و بوی موسیقی کلاسیک دارد، برای همین بیان متفاوت از پاپ را در آن به کار می گیرم.»

روان شناس ها می گویند همه چیز را باید در کودکی افراد جستجو کرد. شاید اگر به زندگی او نگاه کنید، متوجه این همه گوشه نشینی او بشوید. او هشت مرداد سال ۱۳۵۸ در خرمشهر کوچه شاهین به دنیا آمد. نزدیک به شط. جنگ که شروع شد از خرمشهر بیرون آمد و جنگ زده این شهر و آن شهر شد. آن دوران به صورت کوتاه مدت و بلندمدت به شهرهای مختلفی پناهنده شد.

کرمانشاه، کرج، آبیک قزوین و تهران خیابان ولیعصر کوچه رشت. در نهایت سال ۶۳ رفتند مشهد و تا بیست سالگی ساکن شهرک شهید بهشتی این شهر شدند: «ساختمان ها یا به اصطلاح بلوک های این شهر پنج طبقه بودند و خانه ما بلوک ۱۶ آپارتمان ۴۵ بود. دقیقا آخرین خانه منتهی الیه بلوک. دقیقا بالای بالا. در هر طبقه ۹ واحد وجود داشت. شاید اولین تصورهایم به چهار سالگی برگردد و این چیزهایی که می گویم این شهرک نزدیک پادگان امام رضا بود و درست مشرف به فرودگاه. فرودگاه خیلی خیلی نزدیک بود.

 محسن چاووشی و عقده هایی که می خواند

یعنی پشت بام که می رفتم می توانستم به راحتی هواپیماها را ببینم. اولین چیزهایی که یادم می آید، غذاهای مانده سربازها بود که هر شب با ماشین می آوردند شهرک و همه کاسه به دست می رفتند غذا می گرفتند. همیشه از بالا این صحنه را نگاه می کردم. جنگ زدگی بود بالاخره. از بالا نگاه می کردم. این مراسم تقسیم غذا که واقعا شرایط و تصاویر خیلی خوبی نیستند. این اولین تصویرهایی است که در ذهن من شکل گرفت. خانواده ما هم که خانواده ای هشت نفره بود.

پدر و مادر و چهار پسر و دو دختر. من فرزند پنجم بودم و خواهر کوچکم که مشهد به دنیا آدم؛ فرزند ششم خانواده. ما ساکن آپارتمان بودیم، ولی چه آپارتمان نشینی ای! آنجا فرهنگ آپارتمان نشینی و این جور حرف ها وجود نداشت. آدم هایی بودند که از شرایطی به ناچار به شهر دیگر و شرایط دیگری مهاجرت کرده بودند و داستان مهاجرت در هیچ شکل و زمینه ای داستان ساده ای نیست.»

حالا دوباره هیاهوها بعد از یک هفته فروکش کرده است؛ اما مطمئن هستیم که او همچنان کنسرت نمی گذارد. دلیلش با خواندنِ این گزارش هم متوجه نخواهید شد؛ مگر این که به این جواب ساده اکتفا کنید که او کنسرت نمی گذارد چون دوست ندارد؛ به هر دلیلِ منطقی یا غیرمنطقی. اما همچنان محبوب می ماند و قطعاتش سر زبان ها، مثل همان قطعاتی که برای شهرزاد خواند.


منبع: برترینها

طنز؛ خاطرات یک رییس جمهور سابق

فاطمه محمدی در نوشت:

۱. از وقتی شغلم به پایان رسیده کارهام چند برابر شده. هر روز برای خرید از خونه‌مون می‌کوبم می‌رم سر کوچه رییس‌جمهور جدید تا از اونجا برای اهل و عیالم خرید کنم. فقط حیف که تریبونی دستم نیست که به مردم بگم از کجا خرید کنن.

۲. باید صبح تا شب مراقب همه باشم تا خطا مطا ازشون سر نزنه. کل کشورهای جهان رو باید زیر نظر بگیرم. هر روز دارم برای رییس‌جمهور یکی‌شون نامه می‌نویسم تا شاید بتونم خادم ملت‌های دیگه‌ام باشم! انقدر نامه نوشتم که دستام تاول زده، ولی کیه که قدر بدونه. نُو بادی لاوز می!

۳. بیست و چهار ساعته در حال یاد گیری زبان انگلیسی‌ام. آخه الان یاد گرفتنش برای من واجب‌تره.

بالاخره کم کسی که نیستم. دتس می! در ضمن رؤسای جمهور خرفت کشورهای دیگه هیچ به خودشون زحمت نمی‌دن فارسی یاد بگیرن تا بتونن نامه‌های منو بخونن، بنابراین من باید زبان یاد بگیرم. اوه مای گاد، از خودگذشتگی هنوز هم از ویژگی‌های برجسته بنده است!

۴. کاش روزها طولانی‌تر بودن، من که واقعا وقت کم میارم. علاوه بر یادگیری زبان بخش عمده‌ای از وقتم رو صرف یادگیری حضور در شبکه‌های اجتماعی می‌کنم. البته کمی سخته چون شکستن فیلترشون واقعا زمان بره. باز هم تکرار می‌کنم، دتس می!

۵. من تپه‌های زیادی رو گشتم و خدمات فراوانی رو انجام دادم اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم درخت کاشتن انقدر سخت باشه. هر چند که سالی یک بار این کار رو می‌کنم، (اهمیت دادن به محیط زیست هم از ویژگی‌های برجسته بنده است) اما هربار برام یه تجربه جدید می‌سازه.

امسال موفق شدم این کار رو گروهی انجام بدم و حالا کوله‌باری از تجربه‌ام اَند یو نُو (گاهی وقتا فکر می‌کنم زبان انگلیسی باعث شده دست و دلم به فارسی حرف زدن نره).

۶٫ شاید برخی فکر کنند شغل من به عنوان خادم ملت به پایان رسیده، اما باید بگم من از خدمت دست بردار نیستم.

آی دُنت گیو آپ! اخیرا دوست عزیزم تصمیم به خدمت صادقانه گرفته و من هم از این طریق می‌خواهم ملت را مستفیض کنم. وای، مثل اینکه واقعا کلی کار دارم که باید انجام بدهم. از فکرشون سر درد میشم اصلا. اُ لا لا، گاد هِلپ می!


منبع: برترینها

طنز؛ توپیتر

علیرضا کاردار در نوشت:

با کنترل تلویزیون ور می‌رفتم تا بلکه شبکه‌ای پیدا کنم که بتوان بیشتر از دو دقیقه برنامه‌هایش را تحمل کرد. همسرم یک کوه پرده توی بغلم انداخت و تلویزیون را خاموش کرد. مبهوت نگاهش کردم، گفت: «بیکار نشستی گیره این پرده‌ها رو بزن که بعدش نصبشون کنی، لطفاً!» خوب شد لطفاً آخرش را گفت، وگرنه کار بهم نمی‌چسبید.

گفتم: «داشتم می‌دیدم!» گفت: «چی داشت که می‌دیدی؟ صبر کن عید بریم مسافرت و برگردیم، اون وقت بشین از برنامه‌هاش لذت ببر.» تیزی گیره رفت توی دستم. گفتم: «آخ! به سلامتی قراره عید بریم مسافرت؟»

با طعنه گفت: «سالی یک هفته مسافرت رفتن آخ داره؟» حالا بیا و توضیح بده که دلیل آخ چه بود. بحث را عوض کردم و پرسیدم: «مسافرت ما چه ربطی به برنامه‌های تلویزیون داره؟» در حالی که سعی می‌کرد قفل گوشی‌ام را باز کند، گفت: «مگه نشنیدی مجلس قانونی تصویب کرده که ۵ درصد جریمه‌های رانندگی رو بدن به صدا و سیما تا برنامه بسازه؟

تو هم با تخصصت تو جریمه شدن، یک تنه می‌تونی واحد تأمین برنامه صدا و سیما رو بچرخونی! چرا رمز گوشیت رو عوض کردی؟»

رمزش را باز کردم و گفتم: «این جوریه. با اجازه‌تون هی عوض می‌کنم که حساسیت صفحه‌اش از بین نره.» خندید و گفت: «کاش این‌قدر که حواست به حساسیت گوشیت هست، برای چیزهای دیگه هم حساس بودی و احساسات به خرج می‌دادی!»

یعنی سیاست توی ژن هایش است، می‌تواند از آخ گفتن تا عوض کردن رمز گوشی را تفسیر به رأی خودش کند. گوشی را بهش برگرداندم و گفتم: «حالا چه امری دارین؟» گفت: «توییترت رو باز کن. بچه‌ها می‌گفتن احمدی‌نژاد اومده اونجا توییت زده.»

با تعجب پرسیدم: «توییت؟ مطمئنی؟ شاید اشتباه شنیدی، بچه‌ها گفتن «تو پیت» که منظورشون کاشت نهال توسط ایشون و دوستان گلکارشون توی پیت حلبی بوده؟» صفحه گوشی را جلوی صورتم گرفت و گفت: «بیا! این ویدئو هرگونه شک و شبهه‌ای رو از بین می‌بره.»

بلافاصله گوشی را گرفتم و اکانت توییترم را با ۱۰ سال سابقه دیلیت کردم. گفتم: «دم انتخاباته، حوصله دیدن استوری «دَتس می» و دعوت به چالش «من درختم» و لایک کردن «فلانی چقدر قشنگه» رو ندارم.

همه برنامه‌هامو دی‌اکتیو می‌کنم.» خندید و گفت: «نوکیا گوشی ۳۳۱۰ رو دوباره تولید کرده. یکی برات می‌گیرم که هم حساس نباشه، هم این‌قدر حرص نخوری! راستی سرچ کن ببین واقعیت داره که میزوگی رو عموی سوباسا کشته؟» اینم از این!


منبع: برترینها