ولخرجی‌های گروهک منافقین برای کسب حمایت ترامپ

سازمان تروریستی منافقین، باز هم سر کیسه را شل کرده و این‌بار کابینه و نزدیکان ترامپ از حاتم‌بخشی‌های آنها بهره‌ می‌برند. خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی افشاگرانه نوشته: «الین چائو»، وزیر حمل‌ونقل آمریکا، دو سال قبل برای یک سخنرانی پنج‌دقیقه‌ای از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ۵٠‌ هزار دلار پول گرفته است؛ او در آن همایش که در پاریس برگزار شد، روی صندلی کناری مریم رجوی نشسته بود.
 
به گزارش شرق، خانم چائو سال بعد نیز (۲۰۱۶) ۱۷‌هزارو ۵٠٠ دلار برای سخنرانی در همایشی در میسوری از شورای فرهنگی ایرانی- آمریکایی که با این سازمان تروریستی مرتبط است، دریافت کرد. 
 
براساس این گزارش، «رودی جولیانی»، مشاور ترامپ و شهردار سابق نیویورک نیز مبلغ نامشخصی از این سازمان پول گرفته است. او در لابی‌گری برای خروج نام سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا نیز نقش مؤثری ایفا کرده بود و آن‌طور‌ که پایگاه تحلیلی آمریکایی پلیتیکو در گزارشی نوشته است‌… برای این کار ٢٠‌ هزار دلار پول گرفته‌اند. براساس افشاگری نیویورک‌تایمز، جولیانی فقط در یک سال، ١٢۴ بار در نشست‌های این گروه حاضر شده و بابت آن ١١,۴‌ میلیون دلار دریافت کرده است. «جان بولتون»، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل که اکنون گزینه‌ای برای قائم‌مقامی وزارت امور خارجه به حساب می‌آید نیز در این مسیر با جولیانی همسو بوده است.

از پرداخت پول تا نامه به ترامپ
 
آن‌طور که رادیو فرانسه گزارش داده است، جولیانی از سال ٢٠٠٨ به بعد گزارشی از مبالغ دریافتی خود به اداره مالیات نداده و به‌همین‌دلیل مشخص نیست این مخالف سرسخت جمهوری اسلامی تاکنون دقیقا چقدر از این گروه پول گرفته است.
 
گفته شده تعدادی از مقامات پیشین سنا و دولت ایالات متحده آمریکا از جمله «نیوت گینگریچ»، سخنگوی سابق کاخ سفید و مشاور کنونی ترامپ نیز برای این سازمان تروریستی سخنرانی کرده‌ و مبالغی را دریافت کرده‌اند. این سناتور جمهوری‌خواه که در سال‌های ١٩٩۵ تا ١٩٩٩ ریاست کنگره را بر عهده داشت، سال گذشته (٢٠١۶) در کنار ترکی فیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات سعودی، در نشست سالانه این گروه در پاریس شرکت کرده بود.
 
این افراد مدعی هستند کار غیرقانونی انجام نداده‌اند، زیرا هیچ قانونی در ایالات متحده آنها را از دریافت پول در ازای سخنرانی منع نمی‌کند؛ اما مسئله برای ما در ایران اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا سازمان پرداخت‌کننده این پول‌ها گروهی تروریستی است با سوابق روشن در دشمنی با دولت و ملت ایران. اینها همان کسانی هستند که علاوه بر ترورهای بسیار، در دوران جنگ، با صدام همراه شدند. بعدها نیز در سال ٢٠٠٢ با افشای فعالیت‌های هسته‌ای ایران، کشورمان را درگیر یک پرونده پیچیده کردند. در همه سال‌های گذشته از افزایش تحریم‌های اقتصادی علیه ایران استقبال کردند و همین چند وقت پیش، با نوشتن نامه‌ای خطاب به دونالد ترامپ خواسته بودند با شاخه سیاسی سازمان‌شان ارتباط برقرار کند. آنها به وعده‌های انتخاباتی ترامپ اشاره کرده و از او خواسته‌ بودند در این توافق بازنگری کند. محمد محدثین، مسئول کمیته مناسبات خارجی در شاخه سیاسی این گروه تروریستی، در گفت‌وگو با آسوشیتدپرس ضمن ابراز خوشحالی از وجود مهره‌هایی در دولت ترامپ که حامی تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران هستند، می‌گوید آنها بیش از هر چیز خواهان درپیش‌گرفتن سیاستی سختگیرانه‌تر در قبال ایران هستند.
 
چرا آمریکا به تروریست‌ها اعتماد می‌کند
 
در این معادله تکلیف سازمان تروریستی مجاهدین روشن است، آنها سال‌هاست برای فروپاشی جمهوری اسلامی می‌کوشند و از هر ابزاری برای رسیدن به این هدف استفاده می‌کنند؛ اما سؤال اینجاست که مقامات آمریکایی مرتبط با آنها چه منفعتی می‌برند و چطور به کسانی اعتماد می‌کنند که پیش از ترک ایران چندین عملیاتی تروریستی علیه آمریکا انجام داده بودند. گروهک تروریستی منافقین بمب‌گذاری و تیراندازی مستقیم به نظامیان آمریکایی مستقر در ایران، تلاش برای ربودن سفیر آمریکا در تهران، تلاش برای ترور یکی از فرماندهان آمریکایی در ایران و همچنین حمله به نمایندگی‌های جنرال‌موتورز، شل، پپسی و هواپیمایی پان‌امریکن را در کارنامه دارند.
 
به نظر می‌رسد پول نقش مهمی در پاک‌کردن این کارنامه از ذهن تندروهای آمریکایی داشته است. کریس مک‌گریل، خبرنگار روزنامه گاردین در واشنگتن (سپتامبر ۲۰۱۲) پیش از آنکه این سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی وزارت‌ خارجه آمریکا خارج شود، در مقاله‌ای به مبالغ هنگفت پولی اشاره کرد که مقامات آمریکایی در ازای حمایت از خروج این گروه از فهرست تروریستی دریافت کرده‌اند. او نوشته بود: «به چندین نفر از مقامات ارشد سابق بیش از ۴۰‌ هزار دلار پول داده‌اند تا از خروج سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی حمایت کنند. برخی از این مقامات عبارت‌اند از ژنرال هیوج شلتون، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا؛ لوییز فری، رئیس سابق سی‌ای‌ای و مایکل موکازی، دادستان کل سابق آمریکا. اد رندل، فرماندار سابق پنسیلوانیا، برای سخنرانی‌هایش در حمایت از خارج‌شدن مجاهدین از فهرست گروه‌های تروریستی بیش از ۱۵۰‌هزار دلار دستمزد دریافت کرده است. کلارنس پیج، ستون‌نویس روزنامه شیکاگو‌تریبون نیز برای سخنرانی در اجتماع حامیان خروج از فهرست گروه‌های تروریستی ۲۰‌ هزار دلار دریافت کرده است».
 
همان‌طور که در گزارش روزنامه انگلیسی گاردین آمده بود، این گروه توانستند از یک لابی گسترده در کنگره استفاده کرده و با پرداخت‌های کلان، رؤسای سابق سیا، اف‌بی‌آی، امنیت داخلی و ارتش آمریکا را برای حمایت از خواسته خود (خروج از فهرست گروه‌های تروریستی) هم‌نوا کنند. ژنرال شلتون، رئیس سابق ستاد مشترک آمریکا، لوئیز فره، مدیر سابق اف‌بی‌آی و مشکل موکاسی به‌عنوان دادستان کل بیشترین اثرگذاری را در این مسیر داشتند.
 
پول‌ها از کجا می‌آید
 
سازمان تروریستی مجاهدین در اروپا نیز با همین شدت فعال بودند، چنان‌که سایت کانون آوا (آوای منتقدین و جداشدگان از سازمان مجاهدین) دراین‌باره نوشت: «ماشین عظیم تبلیغاتی مجاهدین در عرض سه‌ماهه گذشته با شدت تمام به کار افتاده است. در کنفرانس‌ها و مراسمی که به طور منظم در اروپا برگزار می‌شود، شخصیت‌های معروف اسبق سیاسی و نظامی، با شرکت در آنها همبستگی خود را با اهداف آنها اعلام می‌کنند. طبق گزارش رسانه‌های آمریکایی، حامیان سازمان برای سخنرانی در این مراسم‌ها حدود ٣٠هزار دلار دستمزد دریافت می‌کنند».
 
این سایت همچنین نوشته سازمان در فاصله سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲، ۳۳۰‌هزار دلار به کمپین‌های انتخاباتی از جمله کمپین مک‌کین، منندز، رورا باچر و سناتور تروچلی پول دادند. وزارت خزانه‌داری آمریکا در تحقیقات و صدور احضاریه‌هایی سعی کرد اطلاعاتی درباره پول‌های پرداخت‌شده به شلتون، فره و موکاسی به دست آورده و منتشر کند.
 
در همین تحقیقات بود که مشخص شد ادوارد رندل، فرماندار سابق پنسیلوانیا، برای شرکت در کنفرانسی در حمایت از این سازمان تروریستی در آمریکا، فرانسه، سوئیس و بلژیک، ١۶٠‌هزار دلار پول گرفته است. او به واشنگتن‌تایمز گفته بود: «من ٣۴ سال است که در سیاستم و می‌توانم بگویم که هرگز تاکنون چنین مبلغی دریافت نکرده‌ام. اگر شما علیه من اعلام جرم کنید مجبورید علیه ۶٧ آمریکایی دیگر از جمله هفت ژنرال که آنها هم همین کار را انجام داده‌اند، کیفرخواست صادر کنید». سؤال وزارت خزانه‌داری آمریکا این بود که کمپین حامی این سازمان منابع مالی خود را چطور تأمین می‌کند. علی صفوی (از اعضای نشاندار سازمان) که هدایت کمپین مذکور را بر‌عهده داشت، مدعی بود که این بودجه ازسوی ایرانیان آمریکایی تأمین می‌شود.
 
به‌هرحال در جریان تحقیقات وزارت خزانه‌داری آمریکا، مدارکی کشف شد که به‌وضوح رابطه و طرق تغذیه مالی سازمان‌های تقلبی مرتبط با مجاهدین را با مراکز مالی پشت‌پرده این سازمان نشان می‌داد. مدارک مذکور همچنین نشان می‌داد که چگونه اعضای عالی‌رتبه این سازمان تروریستی از طریق تعدادی از همین سازمان‌های تقلبی و خودساخته حمایت‌های سیاسی از طریق پارلمان‌ها را جلب می‌کنند.


منبع: alef.ir

دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی با رهبر انقلاب

فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش با رهبر معظم انقلاب دیدار می‌کنند.

به گزارش الف، در سالروز بیعت تاریخی همافران با حضرت امام خمینی (ره) در ۱۹ بهمن ۵۷، فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی ارتش، صبح امروز با رهبر انقلاب اسلامی دیدار می‌کنند.

 


منبع: alef.ir

افزایش ذخایر طلایی اتمی ایران

چهارمین محموله از خرید کیک زرد توسط ایران امروز وارد کشور می شود تا با احتساب این ۱۴۹ تن خریداری شده، ذخایر طلایی و راهبردی اتمی کشورمان از این محصول مهم در چرخه سوخت به حدود ۴۰۰ تن برسد .

اینکه ایران توانسته است برای اولین بار پس از انقلاب، چنین خریدی از بازار محدود فروش کیک زرد دنیا انجام دهد ، شاید مهم ترین ویژگی این اقدام باشد. حالا جمهوری اسلامی ایران می تواند به راحتی ادعا کند در بازار هسته ای با تنوعی بالا حضور دارد و به خرید و فروش محصولات تولیدی و موردنیاز خود می پردازد؛ اتفاقی که در سایه برجام شکل گرفت .
 
خراسان در گزارش پیش رو به این موضوع که کیک زرد چیست و در رابطه با صنعت هسته ای ایران چه جایگاهی داشته و دارد، پرداخته است.

کیک زرد چیست؟
 یکی از معروف‌ترین محصولات میانی در چرخه سوخت‌، کیک زرد (U3O8) نام دارد که علی‌رغم رنگ تیره نزدیک به سیاه آن‌، در دنیا نیز به همین کیک زرد معروف شده است‌. فلسفه تولید چنین ماده ای ،عیار پایین‌ اورانیوم طبیعی در سنگ معدن است که باعث شده تا برای تولید خوراک اولیه کارخانه فراوری اورانیوم که به یو‌سی‌اف معروف است‌، سنگ معدن اورانیوم در کارخانه تولید کیک زرد، تغلیظ گردد‌. این کیک زرد در نهایت برای تولید گاز UF6 طبیعی که خوراک اولیه سایت های غنی سازی است به کار می رود . جالب است که از نام کیک زرد چنین برمی آید که باید دنبال ماده ای خوش رنگ و شبیه کیک با زردی به سان آفتاب باشیم اما آنچه خروجی اصلی این کارخانه به شمار می رود پودری تیره رنگ نزدیک به سبز بسیار تیره است و جالب تر آنکه این اصطلاح در دنیا نیز به کار می رود.

جایگاه در چرخه سوخت
 چرخه سوخت هسته ای شامل چند حلقه است که تولید کیک زرد یکی از حلقه‌های مهم آن به شمار می‌رود و با توجه به رابطه مستقیم معدن اورانیوم و کارخانه تغلیظ اورانیوم معمولا در دنیا معدن و این کارخانه نزدیک هم هستند. پس از استخراج سنگ معدن اورانیوم ،این ماده معدنی که به صورت ناخالص و تقریبا دارای عیار ۴۰۰گرم در تن است به کیک زرد با غنای طبیعی (۰/۷درصد ) تبدیل می شود. این ماده ارزشمند و راهبردی پس از تولید در ایران و یا خرید از کشوری دیگر، به مجتمع UCF اصفهان حمل می شود تا در یکی دیگر از حلقه های چرخه سوخت به گاز UF6(هگزا فلوئورید اورانیوم) با غنای طبیعی تبدیل شود. این گاز ماده اولیه مجتمع های غنی سازی (مثل نطنز) است تا با استفاده از روش سانتریفیوژگازی به غنای مورد نیاز برسد سپس این مواد غنی شده به اصفهان منتقل می شود تا سایر مراحل را طی نماید.

تولید کیک زرد در ایران
 در ایران تا سال‌های قبل کارخانه تولید کیک زرد در بندرعباس فعال بود و سنگ معدن آن نیز از معدن روباز گچین بندرعباس تامین می شد اما از ابتدای سال ۹۵کارخانه بزرگ‌تری به نام شهید بزرگوار هسته ای کشورمان “شهید‌رضایی نژاد” در اردکان استان یزد به راه اندازی آزمایشی رسید که از کارخانه بندرعباس مجهز تر و مدرن تر بوده و می‌تواند با ظرفیت بالاتری سنگ معدن استخراجی از معدن ساغند یزد را به کیک زرد مورد نیاز در یو سی اف اصفهان تبدیل کند.

سابقه خرید کیک زرد توسط ایران
 اورانیومی که از معدن ساغند یزد می آید حدود ۳۰۰تا ۴۰۰گرم در تن خلوص دارد و به عنوان یک سنگ معدن با عیاری متوسط محسوب می شود اما با توجه به برنامه غنی سازی صنعتی در کشورمان نیاز داریم تا ذخایر راهبردی خود از کیک زرد را با خریدهای خارجی افزایش دهیم.در همین رابطه قبل از انقلاب حدود ۵۰۰ تن کیک زرد از افریقای جنوبی خریداری کردیم. این آخرین خرید کیک زرد ما از خارج کشور بود زیرا در تمام این سالها هیچ تولید کننده خارجی به علت تحریم های مختلف علیه ایران حاضر به فروش کیک زرد نبود. کمی قبل از اجرای برجام، جمهوری اسلامی حدود ۱۱ تن اورانیوم غنی شده زیر۵ درصد خود را با ۲۲۰تن کیک زرد معاوضه نمود. اما در روزهای اخیر توانستیم برای اولین بار در ۴۰ سال گذشته کیک زرد را از یک کشور خارجی بخریم. در این اقدام ایران ۱۴۹ تن کیک زرد از روسیه خریداری و به مجتمع یو سی اف اصفهان منتقل کرد. با این خرید هم اکنون ایران علاوه بر ۴۰۰تن ذخیره استراتژیک گاز UF6طبیعی ، حدود ۴۰۰تن کیک زرد نیز در اختیار دارد.

اثر ذخایر کیک زرد و بازدارندگی
 ذخیره ۴۰۰تن کیک زرد به همراه ۴۰۰تن گاز UF6 موجود در ایران و ادامه تولید کیک زرد از منابع و معادن داخلی پیام محکم و جدی برای طرف مقابل دارد که در صورت هرگونه نقض عهد یا ایجاد مشکلی در اجرای برجام، ایران می تواند با شروع برق آسای غنی سازی در مجتمع های موجود و با سانتریفیوژهای نسل جدید، ذخایر غنی شده خود را به سرعت افزایش دهد.یادمان نرفته اولین نگرانی ها و لرزه ها بر دشمنان ایران را زمانی شاهد بودیم که در ابتدای دهه هشتاد اعلام شد ایران به فناوری تولید کیک زرد دست یافته است.


منبع: alef.ir

الویری: پس از ١٧ شهریور رفتن شاه را باور کردیم

انقلاب یا اصلاح؟ موضوعی که هنوز هم در ادبیات سیاسی کشورها در قرن ٢١، با پاسخ‌های متفاوتی مواجه می‌شود. آیا رژیم سابق ایران هم می‌توانست با لحاظ‌کردن فاکتورهایی که رضایت را در مردم ایجاد می‌کند، به بقای خود امید ببندد؟

در آستانه سی‌وهشتمین سال پیروزی انقلاب، مرتضی الویری از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب، با این محور به گفت‌وگو با «شرق» نشست که در ادامه می‌آید.
ورود به مبارزه، در زمانی رخ می‌دهد که یک فرد احساس می‌کند راهی جز استفاده از آخرین ابزارها برای رساندن صدای بخشی از جامعه وجود ندارد. رویکرد شما برای ورود به این حوزه چه بود؟

سال ۴۳ بود که وارد مبارزه شدم. پیش از من دوستان دیگری نظیر حزب ملل اسلامی حتی پیش از آغاز دهه ۴۰، فعالیت‌هایی در این حوزه داشتند که البته پیش از علنی‌شدن، لو رفته بود. بله هنوز هم وقتی به آن مقطع و اتفاقات آن دوران فکر می‌کنم می‌بینم هیچ افقی برای مبارزات دموکراتیک پیش‌روی ما قرار نداشت.

یعنی اصلاحات را انجام‌شدنی نمی‌دانستید؟

شاید امروز تصور آن برای شما که آن مقطع را تجربه نکرده‌اید، کمی دشوار باشد اما واقعا راه برای هر تغییر بسته شده بود. اگر بخواهم حوزه‌ها را به صورت تفکیک‌شده بررسی کنم، در حوزه اقتصاد ما شاهد تسلط «خانواده‌ هزار فامیل» بر این حوزه بودیم. تبعیض و اختلاف طبقاتی در اوج قرار داشت و فاصله بین افراد برخوردار و تهیدست، به بالاترین میزان رسیده بود. من برای اینکه مخاطبان بهتر این موضوع را درک کنند، آمار و ارقام اقتصادی برای آن مقطع ارائه می‌کنم. «ضریب جینی» به عنوان شاخص شکاف درآمدی، بالای ٠,۵ درصد بود و دهک بالای خانوار، ۲۸ برابر دهک پایین درآمد داشت.

اما در مقطعی، ما نفت ۴٠دلاری را تجربه کردیم.

اتفاقا بهای نفت خام، کارکرد معکوس داشت و وقتی چهار برابر شد و شاه اقدام به اصلاح برنامه پنجم توسعه کرد، هیچ توجهی به نظر کار‌شناسان سازمان برنامه و بودجه وقت نداشت.

او نوعی بدبینی ذاتی به کارشناسان این سازمان داشت.

بله، او معتقد بود آنها تحت‌تأثیر کمونیسم قرار دارند و دیدگاه‌های چپ اقتصادی دارند درحالی‌که خودش را یک لیبرال می‌دانست. او در آن مقطع، دلارهای نفتی را خرج واردات گسترده کالاهای مصرفی کرد و اولین تجربه تلخ «تورم توأم با رکود» و «بیماری هلندی» در آن مقطع در اقتصاد ایران دیده شد. کشتی‌های خارجی مرتب دیده می‌شوند که در بنادر خلیج‌فارس ایران پهلو می‌گیرند و معطل تخلیه کالا هستند. پس من به عنوان کسی که اطلاعات محدود اقتصادی داشتم، حس می‌کردم سیستم موجود پذیرای نظرات اصلاحی نیست. اگر به حوزه سیاسی بخواهم اشاره کنم، شاه حتی به مجلسی که با دخالت مستقیم دربار شکل داده می‌شد، اجازه دخالت در امور نمی‌داد.

اما به‌هرحال فعالیت‌های اقتصادی هم صورت گرفته بود که باعث رضایت نسبی طبقه متوسط و کارکنان دولت شده بود. شما نمی‌توانستید بر این حوزه‌ها متمرکز شوید و به اصلاح فکر کنید؟

باید سؤال را این‌طور پرسید. آیا سیاست‌های اقتصادی زمان شاه درست و در جهت توسعه متوازن و پایدار بود یا اینکه مشکلات اقتصادی موجب انقلاب شد؟ در پاسخ می‌گویم باید بین شاه و دولت، تفاوت قائل شد. اوج تقابل شاه با کارشناسان کشور در سال ۵٢ قابل مشاهده است. من با کارشناسان آن مقطع سازمان برنامه‌وبودجه صحبت کردم. ماجرا از این قرار بوده که شاه دوست داشت مثل سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد، دلارهای حاصل از ‌گران‌شدن نفت را بی‌برنامه به واردات کالاهای مصرفی اختصاص دهد و سازمان برنامه مخالف بود. البته آن موقع زور شاه نرسید که سازمان را منحل کند، اما صراحتا می‌گفت تعدادی کمونیست را در آنجا جمع کرده‌اید تا چوب لای چرخ مملکت بگذارید! به‌هرحال از سال ٣٨ تا ۵۶، پنج‌ برنامه توسعه اجرا و ٨٧ میلیارد دلار هزینه شد. نرخ بی‌کاری یک‌رقمی و نرخ رشد اقتصادی هم دورقمی بود. اینکه توزیع درآمدها متوازن بود یا نه، سرفصل دیگری است، اما آنچه مدنظر من است، این است که شخص شاه عمدتا مخالف برنامه‌ریزی بود و می‌خواست قلدرمآبانه دیدگاه‌های خود را تحمیل کند. اما درباره سؤال شما، آنچه مردم ایران بیش از جیب، زندگی و معیشت به آن اهمیت می‌دهند، حرمت شخص و احترام به انسان‌ها و آزادی‌های آنان است. بسیاری از مردم جامعه دیدند که در این حوزه به بازی گرفته شده‌اند. هنوز صدای جیغ‌ و ناله زندانیانی که تنها به این جرم شلاق می‌خوردند که چهارم آبان (تولد شاه) شکلات و بیسکویت اهدایی را نپذیرفته بودند، در گوش من است.

اما تصور شاه این بود که اکثریت جامعه به ‌دنبال رفاه اقتصادی و آزادی فرهنگی هستند و موضوع زندانیان سیاسی چندان مهم نیست.

تعدادی از مردم در بعد سیاسی به‌شکل ویژه فعال بودند، اما تعداد زیادی هم ارزش‌های مذهبی را ملاک می‌دانستند و در مراکز اجتماع، از وقایع مطلع می‌شدند. اتفاقا یادم هست در جامعه مذهبی، مساجد و محافل، شاه به عنوان چهره مذهبی تلقی نمی‌شد، بلکه تصور عکس وجود داشت. منتها می‌گفتند رضاشاه با قنداق تفنگ عمل می‌کرد و فرزندش، روش‌های جدید را دنبال می‌کند.

 با توجه به اینکه فضای نسبتا بازی در آن مقطع وجود داشت، این نباید باعث کنترل اعتراضات می‌شد؟

من می‌توانم جدا از حوزه سیاست و اقتصاد، به حوزه فرهنگ هم اشاره کنم که امید هیچ اصلاحی را باقی نمی‌گذاشت. بیشتر مردم ایران به آموزه‌های اسلامی پایبند هستند. وقتی در مراسم تاج‌گذاری، شاه و همسرش علنی شراب‌خواری می‌کنند یا در جشن «هنر شیراز»، آن رفتارهای زشت صورت می‌گیرد، جز تقابل با فرهنگ جامعه، چه تعبیری می‌توان از آن داشت؟ آیا این اقدامات مردم را به سمت مبارزه سیاسی و تغییر رژیم سوق نمی‌داد؟ شاه مجلس بیستم را منحل کرد چون فقط یک نفر – «اللهیار صالح» – به عنوان مستقل وارد آن شده بود. زندان‌ها هم پر بود از مخالفان شاه. در حوزه خارجی هم شاه تابع چند قدرت خاص بود و موضع مستقلی نداشت. همه اینها این پیام را می‌داد که هیچ راهی برای اصلاح از طریق رأی مردم وجود ندارد.

و شما براندازی مسلحانه را تنها راه باقی‌مانده می‌دانستید؟
الزاما براندازی، مترادف با مبارزه مسلحانه نیست. برخی این دو را لازم و ملزوم هم فرض می‌کردند. مبارزان زمان شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد به‌ویژه پس از دستگیری اعضای نهضت آزادی در سال ۴۳، تقریبا همه به این نتیجه رسیدند که مبارزه در چارچوب نظام موجود راه به جایی نمی‌برد و تنها روش براندازی جواب خواهد داد. در اینجا عده‌ای معتقد بودند این اقدام از طریق مسلحانه قابل انجام است و عده‌ای هم به دنبال کارهای سیاسی و فرهنگی بودند و هدف هر دو دسته، سرنگونی نظام پهلوی بود. برداشت من از صحبت‌های مرحوم آقای بازرگان در آن دادگاه معروف، لزوما رفتن به سمت حرکت مسلحانه نیست، بلکه ایشان اعلام کرد اصلاح ساختار دیگر غیرممکن است. ما (گروه فلاح از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) جزء گروه‌هایی بودیم که به این جمع‌بندی رسیدیم که مبارزه مسلحانه روش بهتری است. استدلال ما‌‌ همان استدلال «حزب ملل اسلامی» بود که وقتی رژیم با قنداق تفنگ، یک تجمع قانونی را سرکوب و برخوردهای خشن فیزیکی می‌کند، ما هم باید با‌‌ همان روش با این رژیم مواجه شویم، اما امروز که با شما حرف می‌زنم جمع‌بندی من این است که مبارزه مسلحانه نتوانست گام مؤثری برای شتاب‌دادن به مبارزات و سرنگونی باشد. چه‌بسا فضای امنیتی را تشدید کرد و اگر این نوع مبارزه اتفاق نمی‌افتاد، چه‌بسا شاه زود‌تر سقوط می‌کرد. من به ملاقاتی اشاره می‌کنم که تابستان سال ۵۶ در نجف خدمت امام رسیدم.

در گروه ما – فلاح – اختلافی ایجاد شد که برخی می‌گفتند روش براندازی، مسلحانه باشد و تعدادی آن را نادرست می‌دانستند. جمع‌بندی این شد که چون اکثرا مقلد امام خمینی بودیم نظر ایشان را جویا شویم. در آن دیدار، ایشان استدلال کردند که اگر بخواهیم توده مردم را داشته باشیم باید کار فرهنگی کنیم و ذهن مردم را برای مبارزه آماده کنیم و این به‌هیچ‌وجه از طریق مبارزه مسلحانه امکان‌پذیر نیست. البته در آن مقطع هم فضا باز‌تر شده بود و راه مبارزه سیاسی هموار‌تر بود و حداقل در یک بازه زمانی کوتاه، کمی کار سیاسی امکان‌پذیر بود. اگرچه خودم عضو این گروه‌ها بودم، اما امروز می‌بینم مبارزه مسلحانه ما الگوبرداری از کشورهایی بود که مبارزه «رهایی‌بخش» انجام می‌دادند، درحالی‌که کشور ما منطبق بر آن الگو نبود. کشوری که به وسیله نیروهای خارجی تصرف شده یا مستعمره است یک راه‌حل برای آزادی دارد و در کشوری که دیکتاتور حکومت می‌کند، راه‌حل‌های دیگری را باید جست‌وجو کرد.

فکر نمی‌کنید شاه تحت‌تأثیر فشار کارتر و فضای بازی که او از حکومت ایران می‌خواست، تغییر می‌کرد؟
البته این نکته تا حدی قابل‌قبول است. تا پیش از روی‌کارآمدن دموکرات‌ها در ایالات متحده، فشار روی زندانیان سیاسی به اندازه‌ای زیاد بود که هیچ‌گونه افق روشنی به چشم نمی‌خورد. من این خاطره را قبلا هم نقل کرده‌ام. برخی وقایع حتی باعث می‌شد ما در زندان، نسبت به تحولات جامعه هم ناامید شویم. همه زندانیان سیاسی پیش از انقلاب احتمالا با من هم‌نظر هستند که سیاه‌ترین دورانی که ما در زندان‌های ایران داشته‌ایم، سال‌های ۵۳ و ۵۴ است که حتی نمازجماعت‌خواندن در اکثر زندان‌ها ممنوع بود و اصطلاح «ملی‌کشی» باب شده بود؛ یعنی مدت زندان یک فعال سیاسی به پایان رسیده بود، اما او را آزاد نمی‌کردند.

باور اینکه فردی که حزب رستاخیز را به راه می‌اندازد و به‌صراحت می‌گوید: «هرکس به دنبال کار حزبی است باید در این حزب باشد، اگر‌نه از کشور برود» به فکر فضای باز و اصلاح خواهد افتاد، کمی دور از ذهن است. بله بعدها تحت فشار، شاه از تقاضای کارتر تبعیت کرد. دی‌ ۵۶ من زندان بودم و در داخل زندان برای اولین‌‌بار به ما روزنامه ارگان حزب رستاخیز را می‌دادند. من از خواندن سخنان شاه به‌شدت نگران شدم. گفته بود ما وارد دروازه‌های تمدن می‌شویم و چون در موضع قدرت هستیم به اپوزیسیون اجازه می‌دهیم فعالیت کند. با خود می‌گفتم شاه واقعا این‌قدر مقتدر شده که اندک فضای ایجادشده را هم دوباره ببندد. در آن شرایط اگر ما از بیرون از زندان هم باشیم نمی‌توان فعالیت خاصی انجام داد. بااین‌حال انگیزه‌های مذهبی باعث می‌شد به وظیفه خود فکر کنیم، نه نتیجه‌دادن یک فعالیت.

یعنی معتقد هستید متحدان خارجی شاه هم به این باور رسیده بودند که نمی‌توان انقلاب را به تأخیر انداخت؟
بله، مثالی دیگر می‌زنم. هفتم دی‌؛ یعنی ١٩ روز قبل از اینکه شاه در ٢۶ دی، ایران را ترک کند «تونیاتوسکی»، نماینده ژیسکار دستن، رئیس‌جمهور وقت فرانسه، با شاه ملاقات می‌کند. البته هدف وی از سفر به تهران، تهیه گزارشی از وضعیت کشور است. دولت فرانسه، گزارش سفیر این کشور را به‌تنهایی قابل‌اتکا نمی‌دانست. در گزارش فرستاده فرانسه نوشته شده که شاه کاملا ناامید شده و هیچ راهی برای او وجود ندارد و مترصد این است که آیا غرب ممکن است دست او را بگیرد یا نه؟ کنفرانس دوروزه گوادلوپ ۱۰ روز بعد تشکیل می‌شود و چهار کشور کلیدی جهان- آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان- تصمیم کلیدی خود را دو روز پس از آن به اطلاع شاه می‌رسانند که او باید ایران را ترک کند. بحث آنها این است که انقلاب ایران دو راه‌حل دارد؛ نخست سرکوب و دیگری خروج شاه. اینجاست که شاه با آن وضعیت اسفبار، کشور را ترک می‌کند. برداشت من این است که شاه وقتی گفت صدای مردم ایران را شنیدم، قصد زمان‌خریدن و آرام‌کردن مردم را داشت و می‌خواست به هر قیمت قدرت را حفظ کند. او وقتی کشور را ترک می‌کند که غرب از وی پشتیبانی نمی‌کند و در داخل هم تأکید می‌کرد که حتی دوستانش به وی پشت کرده‌اند. تونیاتوسکی گزارشی داده که در کنفرانس گوادلوپ ارائه شد.

او در گزارش، صحنه‌هایی را که دیده است، توضیح می‌دهد؛ اینکه شهر عملا دست شاه نیست و انقلابیون همه‌جا هستند. چگونه سفارت فرانسه و «ایرفرانس» و کشور فرانسه در داخل تهران و ایران از ناحیه انقلابیون پشتیبانی می‌شود؛ فقط به‌این‌دلیل که امام آنجا اقامت دارند. او ماجرای ملاقاتش با شاه را که بیانگر استیصال وی است، توضیح داده و جمع‌بندی‌ای ارائه می‌دهد که چند مورد آن مرتبط با سؤال شماست:

۱. نقطه اوج بحران خیلی نزدیک است.
۲. اگر ارتش را کنار بگذاریم، تقاضای برکناری شاه، عمومی است.
۳. تنها نیرو‌هایی که در صحنه حاضرند؛ یعنی مذهبی‌ها و ارتش، خصوصیات مشترکی دارند که ممکن است آنها را به تفاهم برساند.

اینها نشان‌دهنده این است که غرب احساس می‌کند ماندن شاه موضوعیت ندارد و حتی اگر از او پشتیبانی کنند، بی‌فایده است. او در بند دیگر می‌گوید: «آنچه در ایران جریان دارد، طرد یک ‌رژیم پلیسی و فاسد نیست؛ بلکه پایان جدال طولانی بین روحانیت شیعه و سلطنت به حساب می‌آید». بند‌ هفت ‌می‌گوید: «رویه آمریکا از آغاز بحران، فرمول شاه= ارتش = استقلال» بوده؛ اما امروز فرمول «مذهب = ارتش = استقلال» حاکم است».

چه زمانی باور کردید که شاه رفتنی است؟
برای همه نیروهای مبارز، فضای پس از ۱۷ شهریور ۵٧، این تلقی را ایجاد کرد که وضعیت شاه به‌ نوعی استیصال رسیده است. این مسئله را می‌توان در تغییر پیاپی نخست‌وزیران مشاهده کرد. شاه پیش از کنفرانس «گوادلوپ»، با «سولیوان»، سفیر وقت ایالات متحده در تهران، ملاقات می‌کند و از او می‌پرسد آیا آمریکا آمادگی دارد برای سرکوب کسانی که کشور را به آشوب کشیده‌اند، از من حمایت کند؟ اینجا اثری از رحم و تسلیم در او نمی‌بینیم؛ اگرچه کمی پیش‌از‌آن در تلویزیون ظاهر شده بود و با استیصال گفته بود صدای انقلاب مردم را شنیده؛ اما پسِ ذهنش این است که اگر می‌تواند دست به سرکوب بزند که البته از سولیوان، پاسخ مثبتی نمی‌شنود. اگر زیرپا‌گذاشتن قانون اساسی و نادیده‌گرفتن حقوق ملت رخ نمی‌داد، بدون‌تردید جامعه رشد متوازن داشت و شاه در حد اختیارات محدود، سلطنت و نه حکومت می‌کرد. روزی هم مردم، سلطنت را به جمهوری تبدیل می‌کردند و تبعات انقلاب، آسیبی به دنبال نداشت.

به نظر شما شاه از مذهبیون می‌ترسید؟
محمدرضا پهلوی نه در سال ۵۵ و نه سال ۴۵ نسبت به جریانات مذهبی، مذهب، اسلام و روحانیون احساس خطر نمی‌کرد؛ بنابراین دلیلی نداشت بخواهد تیشه به ریشه آنها بزند. گفتن این حرف به این معنا نیست که شاه مذهبی بود؛ حاشا و کلّا. آقای ژنرال «سیسی» در مصر با «اخوان» مبارزه می‌کند؛ چون آن را تهدید می‌داند؛ اما شاه، مذهب را تهدید برای رژیم خودش نمی‌دانست.

البته من معتقدم اشتباه فکر می‌کرد؛ اما خودمان را جای رژیم می‌گذاریم. این‌طور نبود که شاه احساس خطر کند. او نسبت به کسانی که رژیم او را به چالش می‌کشیدند، نگران بود. حالا این فرد یا جریان می‌توانست امام، دکتر شریعتی، سازمان مجاهدین خلق یا مجاهدین انقلاب یا مهندس مهدی بازرگان باشد. او همه را از بین برد، نهضت آزادی را تعطیل کرد، امام را تبعید کرد و سایر موارد. چرا؟ چون از این جریانات احساس ناامنی می‌کرد؛ زیرا آنها رسما گفته بودند تو را قبول نداریم و علیه تو مبارزه می‌کنیم. شاه از حزب‌ توده می‌ترسید و بعد از کودتای ٢٨ مرداد این حزب را سرکوب کرد؛ بعد هم انشعابات آن را از بین برد؛ اما بهترین و بالاترین دلیلی که درباره احساس خطر نکردن شاه از مذهب می‌توانم عنوان کنم، خود انقلاب اسلامی است. رژیم شاه در سال‌های اوایل ۵٠، اتفاقا رژیم سفت‌وسختی بود. او سال‌های ۵٢ و ۵٣ به ‌بعد اجازه نمی‌داد زندانیان سیاسی که محکومیت آنان به اتمام رسیده، آزاد شوند. ساواک معتقد بود دانشجوی دانشگاه تهران را می‌گیریم، دو سال زندان می‌رود و بعد که به بیرون از زندان بازگشت، می‌رود چریک فدایی خلق می‌شود، مسلح شده و مخفی می‌شود و حالا با مصیبت باید او را پیدا کرد. در بالا اشاره کردم که در اوین بند بزرگی درست کرده و آنهایی که دوران محکومیت خود را طی کرده بودند، به آنجا می‌بردند و به آنها «ملی‌کش» می‌گفتند.

ساواک به بهانه‌ای برای زندانیان سیاسی که دوره محکومیت خود را طی کرده بودند، قرار بازداشت صادر می‌کرد که مثلا در دوران زندان، فعالیت سیاسی علیه شاه داشتند؛ اما از نیمه ‌دوم سال ۵۵ شاه به‌ دلیل نداشتن شناخت از جامعه و تحت ‌تأثیر فضای باز سیاسی، هم آزادی‌های مطبوعاتی را افزایش داد و هم زندانیان سیاسی را آزاد کرد؛ به‌هرحال مبارزه با استبداد و مقابله با عاملی که زمانی که قدرت داشته، انسان‌ها را تحقیر کرده و همین‌طور ادامه داشته، موضوع اصلی انقلاب است.

و این مسئله به نظر شما اجتناب‌ناپذیر بود؟

اگر شاه صدای مردم را زودتر شنیده بود و جلوی هنجارشکنی‌ها و بی‌قانونی‌ها را می‌گرفت، ممکن بود اتفاقات دیگری رخ دهد. مجموعه دستگاه‌های دولتی، مجموعه‌ای از تجربه هستند که وقتی به عنوان انقلاب همگی کنار گذاشته شود و بخواهد از اول ساخته شود، سرمایه‌های انسانی و فیزیکی آسیب می‌بیند.

مقصر اصلی هم دیکتاتوری شاه بود که حاضر نشد به خواست مردم تن بدهد. امروز یکی از افرادی که باید از او تشکر کرد، «بن ‌علی» در تونس است. او وقتی حس کرد مردم تصمیم به تغییر حکومت دارند، به تقابل برنخاست و کشور را ترک کرد. اگر شاه زمانی که مرحوم بازرگان به او هشدار داد یا زمانی که مقاله «رشیدی‌مطلق» نوشته شد و به مرجع دینی مردم اهانت شد، دستور تجدیدنظر در روند اداره کشور را می‌داد، امکان داشت انقلاب به وقوع نپیوندد و خواست تاریخی مردم که عدالت و حذف تبعیض و ستم بود، با اصلاحات تحقق می‌یافت.


منبع: alef.ir

ترامپ، قانون بخواند!

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز نوشت:
 
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تازه کار آمریکا در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز، جمهوری اسلامی ایران را بزرگترین حامی تروریسم دانست و برای این ادعای خود، سه دلیل نیز آورد که عبارتند از نقض حقوق بشر، حمایت از دشمنان اسرائیل و تقویت بنیه موشکی خود.
 
آوردن این سه دلیل، روشن‌ترین نشانه ناشی بودن دونالد ترامپ در کار سیاست یا بی‌خبر بودن وی از واقعیات آمریکا و جهان است. اگر هیچیک از این دو نباشد باید گفت رئیس‌جمهور جدید آمریکا خود را به نادانی می‌زند و درصدد فریب افکار عمومی جهان است.
 
نقض حقوق بشر، چیزی است که بالاترین و آشکارترین نمونه‌اش را خود دونالد ترامپ در اولین هفته ورودش به کاخ سفید مرتکب شده است. او طی فرمانی دستور داد از ورود اتباع هفت کشور حتی با داشتن ویزای قانونی و معتبر آمریکا جلوگیری شود. این فرمان، آشکارا نقض حقوق کسانی است که در چارچوب قانون خود آمریکا از سفارتخانه‌های آن کشور ویزا دریافت نموده و مقدمات سفر به آمریکا را فراهم کرده‌اند. به همین دلیل، این اقدام ترامپ با واکنش قضات آمریکائی مواجه شد و آنها اعلام کردند رئیس‌جمهور حق ندارد چنین فرمانی صادر کند زیرا قانون بالاتر از همه کس و همه چیز است حتی از رئیس جمهور.
 
اگر علاوه بر ترامپ، به سابقه دولت آمریکا نیز مراجعه کنیم، با پرونده‌ای پر از نقض حقوق بشر مواجه خواهیم شد. از فاجعه استفاده از بمب اتمی در هیروشیما تا جنایات جنگی در ویتنام تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران تا دخالت‌هائی که دولت آمریکا در کشورهای آمریکای لاتین کرده تا زندان گوانتانامو و تا رفتار تبعیض آمیز و ضد بشری با رنگین پوستان در خود آمریکا همگی مصادیق روشن نقض حقوق بشر هستند که پرونده دولت آمریکا را سنگین و سیاه کرده‌اند. این دولت به ویژه رئیس جمهوری که در اولین روزهای زمامداری خود مرتکب آشکارترین نقض حقوق بشر شده حق ندارد به هیچ کشور دیگری اتهام نقض حقوق بشر بزند.
 
حمایت از دشمنان اسرائیل اگر با ادبیات سیاسی تفسیر شود یعنی حمایت از کسانی که در برابر غصب، نژادپرستی و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی مقاومت می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران از حزب‌الله لبنان و جنبش‌های مقاومت در فلسطین حمایت می‌کند زیرا آنها در برابر رژیم صهیونیستی که نامشروع و غاصب و جنایتکار است ایستادگی می‌کنند. پرونده این رژیم اشغالگر پر است از جنایات جنگی و تخلف از قطعنامه‌های سازمان ملل. به همین دلیل رژیم صهیونیستی، در راس تروریسم دولتی قرار دارد و دولت آمریکا به دلیل حمایت از چنین رژیمی، بزرگ‌ترین حامی تروریسم است.
 
تقویت بنیه موشکی جمهوری اسلامی ایران، حق ملت و دولت ایران است و این اقدام با هیچیک از مقررات بین‌المللی و توافق‌های چندجانبه از جمله برجام هیچ منافاتی ندارد. بنابراین، ایراد و اعتراض باید به آقای ترامپ شود که چرا برخورداری ایران از بنیه دفاعی را برنمی تابد درحالی که ایران داوطلبانه از سلاح اتمی فاصله گرفته و آمریکا برخلاف مقررات آژانس بین‌المللی اتمی دارای زرادخانه سلاح اتمی است و هنوز حاضر نشده به قطعنامه‌های آژانس گردن نهد و این سلاح‌های مخرب را نابود نماید.
 
بدین ترتیب، هیچیک از دلایل رئیس‌جمهور جدید آمریکا در مورد جمهوری اسلامی ایران قابل قبول و منطقی نیستند و بهتر است آقای ترامپ از این پس قبل از سخن گفتن در مورد مسائل بین‌المللی به ویژه جمهوری اسلامی ایران، اولاً به قوانین بین‌المللی مراجعه نماید و ثانیاً با افراد صاحبنظر و قانون دان که در آمریکا نیز کم نیستند مشورت نماید و قانون بخواند تا حرف‌هائی نزند که مورد تمسخر قرار گیرد.


منبع: alef.ir

سخن حسین موسویان با بزرگان نظام درمورد عصر ترامپ

سیدحسین موسویان – عضو اسبق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران و پژوهشگر ارشد دانشگاه پرینستون آمریکا – در روزنامه «ایران» نوشته است: تصمیمات ترامپ در روزهای آغازین تصدی صندلی کاخ سفید، موجب ایجاد جنجال‌های کم‌سابقه‌ای در آمریکا و جهان شده است. ترامپ در دوره مبارزات انتخاباتی تعهداتی داده که اکنون باید پاسخگو باشد. او عضویت آمریکا در قراردادهای بزرگ بین‌المللی و چندجانبه اقتصادی – امنیتی – نظامی – سیاسی آمریکا همچون نفتا، ناتو، ترانس پاسیفیک و برجام را به چالش کشیده تا جایی که موجب نگرانی و حتی وحشت شرکای آمریکا ازجمله اروپا و کانادا و استرالیا هم شده است.

طبیعتاً عاقبت این تحولات برای ایران مهم خواهد بود اما دغدغه کنونی ما باید تهدیدات احتمالی آنی تأثیر‌گذار برامنیت ملی و منافع ملی ایران باشد. من از چند ماه پیش مکرراً در مصاحبه‌ها و مقالات داخلی و خارجی گفتم که ترامپ برجام را پاره نخواهد کرد اما سناریوی خطرناک‌تری روی میز کاخ سفید قرار خواهد گرفت و آن‌هم اعمال تحریم‌های جدید در مورد سایر موضوعات اختلافی همچون تروریسم و حقوق بشر و موشک و منطقه خواهد بود.

اکنون اظهارات مقامات عالیه کاخ سفید و کنگره نشان می‌دهد که این سیاست آغازین عصر ترامپ در مورد ایران است. کاخ سفید و کنگره با مشورت و هماهنگی متحدین واشنگتن همچون اسرائیل و عربستان به این نتیجه رسیده‌اند که بدون نقض برجام، تحت پوشش موضوعات غیر هسته‌ای، فشارهای گسترده‌ای علیه ایران اعمال و با برخی اقدامات امنیتی ایذایی، عزم جزم خود را نشان دهند.

عرض من به بزرگان نظام این است که به دو دلیل شرایط را جدی بگیرند:

اول اینکه، ترامپ در عملیاتی کردن هرکدام از قول‌هایش همچون ناتو و نفتا، دیوار مکزیک، پیمان آب و هوا و حتی در مبارزه با داعش با چالش‌های جدی در داخل و خارج آمریکا مواجه خواهد شد. «ایران» تنها موضوعی است که او می‌تواند اجماع داخلی را با حداقل چالش به وجود آورد و کسری‌ها، شکست‌ها و عقب‌نشینی‌هایش در سایر موضوعات را جبران کند.

دوم اینکه، ترامپ غیرقابل‌پیش‌بینی و تأثیرپذیر است. قدرتمندترین افراد تیم اصلی سیاست خارجی و امنیت ملی او هم ژنرال ماتیس (رئیس پنتاگون)، ژنرال فلین (مشاور امنیت ملی) و مشاور ویژه او، استیو بنن از افسران سابق ارتش آمریکا هستند. ژنرال ماتیس و ژنرال فلین سال‌ها در منطقه ما همچون عراق و افغانستان مسئولیت‌های مهم نظامی به‌عهده داشته، ناچاراً با سپاه پاسداران ایران در چالش بوده‌اند و لذا همه چیز درمورد ایران را صرفاً از این زاویه می‌بینند. ضمن اینکه همه نیز ضد اسلامگرایی هستند و ایران را هم یک منبع و منشأ مهم این گرایش می‌دانند.

من در دوران اوباما ابایی نداشتم که بگویم و بنویسم که ترکیب اوباما – کری – مونیز – بایدن، فرصت برای ایران است اما به هرحال در داخل هم مخالفین جدی داشتیم و داریم. برخی در داخل مخالف برجام بودند و نرم‌خویی دولت اوباما را نشانه ضعف آمریکا می‌دانستند، ضمن اینکه مذاکرات فراهسته‌ای با آمریکا هم مجاز نبود. برخی مشتاق پیروزی ترامپ بودند و گمان می‌کردند که ترامپ علیه عربستان و شیخ‌نشین‌های عرب و اسرائیل اقدام خواهد کرد، نیروهای نظامی آمریکا را از منطقه خارج خواهد کرد و با ایران و روسیه برای بقای اسد همکاری خواهد کرد.

نهایتاً شرایط فعلی به‌گونه‌ای است که دولت ترامپ هر زمان که در داخل کم بیاورد، سعی خواهد کرد با استفاده از مسأله ایران، جبران و توجهات داخلی و خارجی را به سمت موضوعی منحرف کند که با کمترین مقاومت روبه‌رو نشود. همان‌طور که دیدید بعد از فرمان اجرایی منع ورود مسلمانان هفت کشور، زلزله سیاسی – رسانه‌ای علیه او در داخل آمریکا و در سطح جهان ایجاد شد اما او توانست با استفاده از موضوع تست موشکی ایران، به بزرگنمایی تهدید جمهوری اسلامی پرداخته، تحریم‌های جدید اعمال کند، افکار عمومی را منحرف کرده و با مخالفت داخلی و خارجی هم مواجه نشود.

برخی از تحلیلگران جهانی از احتمال وقوع جنگ بین ایران و آمریکا و تهاجم نظامی به منابع و مراکز حیاتی ایران هشدار داده‌اند. معتقدم چنین سناریویی ضمن اینکه غیرممکن نیست، اما فعلاً در دستور کار دولت ترامپ نیست و شامل تهدیدات آنی جمهوری اسلامی هم نیست. جنجال در مورد احتمال جنگ، بخشی از جنگ روانی است که همراه با اعمال تحریم‌ها، فضای بین‌المللی را برای همکاری‌های اساسی تکنولوژیک، سرمایه‌گذاری و تجاری با ایران تیره و تار می‌کند و این دقیقاً استراتژی طراحی شده جاری علیه ایران است. ترامپ در دوره انتخابات، عربستان را منشأ اصلی تروریسم جهان خواند و اخیراً ژنرال ماتیس ایران را تهدید اول تروریستی جهان خواند. روند جدید فشارهای کشنده علیه ایران اینگونه خواهد بود. دولت ترامپ به‌تدریج سوی اسلام‌هراسی را پایین و «ایران‌هراسی» را جایگزین خواهد کرد.

ایران نیازمند چهار تدبیر است: اول اینکه، بهانه به دست تندروهای دولت ترامپ برای اقدامات ضد ایرانی بیشتر ندهد. دوم اینکه، از اقدامات و شعارهای احساسی بی‌خاصیت بپرهیزد. سوم اینکه، در ایجاد فضای جنگی و جو التهاب بین‌المللی علیه ایران، با دولت ترامپ مسابقه نگذارد بلکه برعکس فضای ثبات و امن با حداقل ریسک به جهانیان عرضه کند، چهارم اینکه یک برنامه مؤثر و جامع برای مقابله با تهدیدات بیشتر دولت ترامپ داشته باشد که قطعاً استفاده از دیپلماسی نرم، بخشی از آن خواهد بود. هیچ نیازی به ترس، عقب‌نشینی، وادادگی یا واکنش از موضع ضعف نیست اما انتخاب مؤثرترین شیوه و تاکتیک برای مقابله با تهدید و استفاده از فرصت‌ها، ضرورتی آنی و حیاتی است.

راجع به زمینه دیپلماسی نرم، بد نیست دو نمونه عینی کوچک را که در دو روز اخیر برای خودم پیش آمده، ذکر کنم. صبح همسایه دندانپزشک آمریکایی من در منزل را زد. وقتی در را باز کردم گفت فقط آمده‌ام از شما و خانواده‌تان به خاطر توهین ترامپ به مسلمانان عذر خواهی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد، یک دسته گل به من داد و رفت. همسرم برای خرید به مغازه‌ای رفته بود. مغازه‌دار از او پرسیده بود شما محجبه‌اید؛ از کدام کشور هستید؟ همسرم پاسخ داده بود من ایرانی هستم. صاحب مغازه دست بر سینه گذاشته، به نشانه احترام در مقابل همسرم خم شده و به او گفته بود بدانید که خیلی از ما آمریکایی‌ها اکنون شرمنده شما و مسلمانان هستیم. این نمونه، قطره‌ای از فرصت‌هاست.


منبع: alef.ir

ناگفته‌های فرمانده همافران تاریخ‌ساز پس از ۳۸سال

فرمانده همافرانی که در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ با امام خمینی (ره) بیعت کردند و تاریخ‌ساز شدند، بعد از ۳۸ سال خاطرات آن روزها را مرور کرده است.

 روزنامه «خراسان» آورده است: متولد یکی از روستاهای خطه خراسان است، سرهنگ «احمد فرخنده‌زاد». به ۷۱ سالگی رسیده و سپیدی موهایش به چشم می‌آید، اما محکم، با ابهت و سرزنده سخن می‌گوید و صلابت ارتشی‌بودنش خودنمایی می‌کند، هر چند که در بین گفت‌وگویمان گاه قطره‌های اشک و صدای بغض‌آلودش است که تماشایی می‌شود.

۲۱ سال از بازنشستگی‌اش سپری شده و مدت‌هاست لباس نظامی را به تن نمی‌کند، اما وقتی از آن روزها سخن می‌گوید، دوباره شور و حال نظامی در چشم‌هایش دیده می‌شود. به‌ویژه وقتی برایم خاطره نوزدهم بهمن ماه سال ۱۳۵۷ را بازگو می‌کند، روز حضور جمعی از همافران در مدرسه رفاه و دیدار با امام خمینی(ره). سرهنگ فرخنده‌زاد آن روز از جلوداران بود، فرمانده رژه همافران در محضر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، رژه‌ای که از قبل برای آن برنامه‌ریزی نشده بود اما زمینه آن فراهم می‌شود و … حالا ۳۸ سال از آن روز گذشته است اما روایت سرهنگ فرخنده‌زاد از آن روز تاریخی، اتفاقات نوزدهم بهمن ۱۳۵۷ را زنده می‌کند. مردی که طی این ۳۸ سال کسی پای صحبت‌هایش ننشسته است و این خاطرات را اولین‌بار است که در گفت‌وگو با یک خبرنگار روایت می‌کند:

دوره نظامی در انگلیس، انتصاب به عنوان مسئول آمادگاه موشک‌ها
دیپلم را که گرفتم، برای کار راهی تهران شدم. بعد از این که خدمت سپاه دانش را در تهران انجام دادم، در نیروی هوایی استخدام شدم. از روزی که وارد نیروی هوایی شدم، مسئول آمادگاه موشک‌ها بودم. دوره آموزشی موشک‌های زمین به هوا را در انگلیس دیده بودم و وقتی به ایران برگشتم چون جزو اولین نفراتی بودم که این دوره آموزشی را گذرانده بودم، سرپرست آمادگاه موشک‌ها شدم. موشک هاگ، راپیل، سی‌کت، تایگرکت و توپ‌های ضد هوایی اورلیکن. نگهداری از این موشک‌ها با آمادگاه بود و من سرپرستی آن را بر عهده داشتم. البته قبل از آن، وظایف دیگری را هم بر عهده داشتم از جمله ارشد گروهان، گردان، هنگ و … . به همین خاطر تعداد زیادی از بچه‌های نیروی هوایی من را می‌شناختند و محبت زیادی داشتند، به حرفی که می‌زدم اعتماد می‌کردند. یکی از بخش‌های آمادگاه ما، شعبه بزرگ موشک‌های راپیل بود که حدود ۷۰-۸۰ نفر آنجا خدمت می‌کردند. آنجا برای ما فضایی بود که فعالیت‌های انقلاب را در آن دنبال می‌کردیم. سه در بزرگ داشت که برای رفت و آمد خودرو بود.

در طبقه بالا هم بالکنی داشتیم که محل ناهارخوری بچه‌ها بود. همیشه یک نگهبان روی راه‌پله ناهارخوری کشیک می‌داد تا اگر کسی از واحدهای امنیتی به مقر ما نزدیک شد، به سرعت شاسی زنگ را فشار دهد تا ما از درهای مختلف متفرق شویم و گیر نیفتیم. همبستگی بسیار خوبی داشتیم، پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها که خیلی‌ها به تفریح و گردش می‌رفتند، بچه‌های ما ماموریت مخفیانه داشتند و فعالیت‌های انقلاب را دنبال می‌کردند. در تهران ما از آیت‌الله نوری همدانی دستور می‌گرفتیم و اولین جرقه‌های انقلاب برای ما پای منبرهای ایشان در خیابان فرح‌آباد و میدان ژاله زده شد. من و همکارانم از پیشتازان و نفرات اولی بودیم که قبل از انقلاب هر فرمانی که امام(ره) از عراق و فرانسه صادر می‌کردند، مو به مو اجرا می‌کردیم، فعالیت‌های ما به طور مخفیانه و دور از چشم گارد رژیم ادامه داشت.


حضور همافران در مراسم استقبال از امام(ره)
روز دوازدهم بهمن که حضرت امام(ره) تشریف‌فرما شدند، ما هم تا بهشت زهرا(س) همراهشان بودیم. آن روز به عده زیادی از همافران که محل کارشان فرودگاه مهرآباد بود گفته بودیم همه با لباس نظامی به مهرآباد بروند و در مراسم استقبال با لباس حضور داشته باشند. رفتن همافران خدمت امام از ۱۷ بهمن شروع شد. آن روز خودم هم با لباس راهی مدرسه رفاه شدم. صبح هفدهم بهمن‌ماه، کمی دیرتر از معمول از خانه بیرون آمدم، حدود ساعت ۸ بود. به سمت پادگان رفتم اما قبل از آن با خودم گفتم چه بهتر که ابتدا برای دیدار با امام به مدرسه رفاه بروم و بعد راهی آمادگاه شوم. وارد مدرسه رفاه شدم، امام را زیارت کردم و راهی فرح‌آباد شدم. به میدان ژاله که رسیدم دیدم چهار نفر از دوستانم به این سمت می‌آیند. من را که دیدند پرسیدند «اینجا چه می‌کنی؟» گفتم از مدرسه رفاه می‌آیم. گفتند «تو چطور با لباس نظامی به آنجا رفتی؟» گفتم به راحتی رفتم و اگر شما هم می‌خواهید، بیایید، می‌توانیم یک‌بار دیگر با هم برویم. با خودم شدیم پنج نفر و دوباره سمت مدرسه رفاه آمدیم. بین راه هم دو نفر دیگر از همافران به ما اضافه شدند و شدیم هفت نفر و خدمت حضرت امام مشرف شدیم.

۱۷ بهمن ۵۷ و چهار بار حضور در مدرسه رفاه
مردم راه را برای ما باز می‌کردند، همافران آنچنان در قلب مردم جا گرفته بودند که در همه‌جا، ما را روی شانه‌هایشان می‌گذاشتند. امام هم از این همبستگی همافران و مردم خرسند می‌شدند. خدمت امام رسیدم، با ایشان دست دادیم، دستشان را بوسیدیم و مجدد از مدرسه خارج شدیم. در طول مسیر خیلی از مردم با تعجب به ما نگاه می‌کردند. طرفداران انقلاب هرچند چیزی به زبان نمی‌آوردند اما با نگاه‌هایشان ما را تحسین می‌کردند. آن‌هایی هم که موافق این کار نبودند دندان‌هایشان را به هم می‌فشردند و چهره‌هایشان عصبانی و ناراحت بود. به پادگان که برگشتیم، ماجرا را برای بقیه همافران تعریف کردم و گفتم که از صبح تا الان دوبار خدمت حضرت امام(ره) رسیده‌ام. همه افسوس خوردند و گفتند که «ای بی‌انصاف، خب چرا ما را نبردی؟» گفتم اگه می‌خواهید همین الان حاضر شوید تا به آنجا برویم. حدود ساعت ۱۱ یا ۱۱:۳۰ بود. برای سومین‌بار حدود ۱۸ یا ۱۹ نفر راهی مدرسه رفاه شدیم. بعد از ظهر هم یک بار دیگر این اتفاق افتاد…

نوزدهم بهمن؛ حدود ساعت ۱۰ صبح
فردای آن روز یعنی ۱۸ بهمن ماه، من سر کار بودم و با همراهی دوستانم مقدماتی را فراهم کردیم که فردا تعداد بیشتری از همافران را به دیدار امام(ره) ببریم. روز نوزدهم حدود ساعت ۱۰ صبح بود که ۳۰۰ نفر از همافران با لباس نظامی در مدرسه رفاه حاضر شدیم. ما ۳۰۰ نفر همه جزو کادر ثابت نیروی هوایی بودیم و تعداد دانشجویان بین ما خیلی کم بود. همه در مدرسه جمع شدیم، فضای آنجا بسیار کوچک بود و به همین خاطر از قبل تصمیمی برای رژه رفتن نداشتیم. فقط می‌خواستیم با امام دیدار داشته باشیم و حضورمان با لباس نظامی، خار چشم دشمنان شود. اما وقتی دیدیم این همه همافر با لباس نظامی و مرتب و منظم در مدرسه حضور یافته‌اند، تصمیم گرفتیم یک رژه نظامی هم داشته باشیم و رژه انجام شد.

دستور رژه را صادر کردم
من طبق معمول دستورات رژه را صادر کردم: «ایست، خبردار، به رژه، نظر به راست، گروهان قدم رو…» . تعدادمان بیشتر از دو گروهان بود اما چون مدرسه رفاه فضای کافی نداشت، در قالب یک گروهان رژه رفتیم. بعد از این که رژه تمام شد به عکاس‌ها گفتیم از زاویه پشت، طوری که چهره هیچ‌یک از همافران در عکس دیده نشود، عکاسی و فیلم‌برداری کنند. امام سخنرانی کردند و از همافران تشکر کردند. آن روز بود که لبخند امام راحل را از نزدیک دیدیم و لذت آن را احساس کردیم. بعد از صحبت‌های امام، چون دیدیم حضور مردم بیشتر شده و فضا هم محدود است، دیگر آنجا نماندیم و از مدرسه رفاه خارج شدیم.

تمام مدت خدمتمان، از روز اول با مشکلاتی شروع شده بود. پرسنل نیروی هوایی از اول به سختی تحت فشار بودند. اول به عنوان مهندس استخدام شده بودیم و بعد درجه‌ای به نام همافر برایمان تعیین کردند. همافران معلوماتشان از همه بیشتر بود و از هر نظر گل سرسبد نظامی‌ها بودند، منتها فرمانبر برخی افراد بی‌سواد بودند. این خیلی برایمان مشکل بود و همافران نتوانستند چنین شرایطی را تحمل کنند. در روزهای انقلاب همافران یاری بهتر از امام نیافتند و از روز اول انقلاب گوش به فرمانشان بودند.

شب بیستم بهمن ۵۷، یعنی شب همان روزی که ما همافران در محضر امام حضور یافتیم، مشکلاتی برای ما ایجاد شد. گارد به پادگان‌های نیروی هوایی و به‌ویژه به مرکز آموزش ما که حدود دو هزار دانشجو آنجا بود حمله کرد. بچه‌ها تجربه چندانی نداشتند و گاهی بدون هماهنگی و برنامه اقدام می‌کردند. همان شب تانکی وارد مرکز آموزش شد. بچه‌ها به سمت تانک حمله می کنند و شعار «الله‌اکبر» سر می‌دهند. تانک شلیک هوایی می‌کند، افسر نگهبان درخواست می‌کند که تانک از مرکز بیرون برده شود، تا این‌که با پیگیری‌های متعدد بالاخره نیروهای گارد از مرکز خارج شدند. با وجود این، دانشجوها و هنرآموزها از این کار نیروهای گارد به خشم آمده بودند و برای گرفتن اسلحه به سمت اسلحه‌خانه‌ها حرکت کردند. متاسفانه در راه یک یا دو شهید هم دادیم. گارد اسلحه‌خانه را خالی کرده بود و فقط چند اسلحه شکسته آنجا باقی مانده بود. تا این‌که صبح فردا بچه‌ها به اسلحه‌خانه حمله کردند و به طور کامل مسلح شدند. شب بیست و یکم بهمن بود که تیراندازی‌ها زیاد شد و شهیدان زیادی دادیم.

روز بیست و یکم بهمن شد، صبح آن روز حضرت امام سخنرانی مبسوطی کردند و چنین مضمونی را بیان کردند که «اگر مویی از سر همافران کم شود، من می‌دانم با شما». این صحبت امام مقداری التهاب ایجاد شده بین گارد و نیروهای هوایی را کاهش داد. روز بیست و یکم بهمن در چهارراه بی‌سیم در محدوده پل سیدخندان، رادیویی طراحی کردیم که قبلا رادیوی ارتش بود. از آنجا اعلامیه‌های امام را پخش می‌کردیم. ساعت ۴ عصر آن روز دستور حکومت نظامی دادند اما امام فرمودند هیچ‌کس به خانه‌ها نرود و مردم به خیابان‌ها بیایند. حضور مردم مانع از اجرای حکومت نظامی شد، جام‌جم را از چنگ رژیم درآوردند و همان شب، پیروزی انقلاب اسلامی اعلام شد.


منبع: alef.ir

اعتبار پسماند بیشتر ازبودجه آتش‌نشانی

با توجه به ابعاد و گستردگی حادثه تلخ پلاسکو در نشستی با حضور محمدمهدی تندگویان- عضو شورای شهر تهران، دکتر مهدی زارع- استاد پژوهشگاه زلزله شناسی و همچنین کوهی برادر شهید آتش نشان این حادثه،  ابعاد مختلف این حادثه را بررسی می کند  که بخش نخست آن را در ادامه می خوانید:  محمدمهدی تندگویان – عضو شورای شهر تهران با یادآوری آتش سوزی خیابان جمهوری که در سه سال پیش اتفاق افتاده بود، گفت: سه سال قبل هم شاهد فاجعه ای در خیابان جمهوری بودیم. از روزی که این اتفاق افتاد به صورت جدی موضوع تجهیزات آتش نشانی، آموزش و مدیریت صحنه را در شورای چهارم دنبال کردیم. مرگ سالانه ۱۸۰۰ تن در سوانح آتش‌سوزی او با بیان اینکه حدود ۱۸۰۰ نفر در سال بر اثر سوانح آتش سوزی فوت می شوند، گفت: این آمار بالاست و همینکه این تعداد در سال کشته می شوند و به آن توجه نمی شود، جای هشدار دارد. پس از حادثه خیابان جمهوری موضوع به روز نبودن و کمبود تجهیزات آتش نشانی به طور جدی در شورا پیگیری شد و مصوبه شورا در این زمینه وجود دارد. موضوع تجهیزات آتش نشانی شامل تجهیزات سبک و کلان می شود، در واقع از لباس آتش نشانان گرفته تا تجهیزات اطفای حریق مورد توجه است. متاسفانه در بحث تجهیزات آتش نشانی با مشکل مواجه هستیم. ۲۰ بالابر اطفای حریق در تهران داریم/ ۲۰۰ بالابر نیازمندیم تندگویان با اشاره به استاندارد بودن تجهیزات کلان اطفاء حریق نیز گفت: چند نکته درباره تجهیزات کلان آتش نشانی مورد توجه است. اینکه چقدر تجهیزات آتش نشانی نسبت به استانداردهای دنیا، نسبت به جمعیت تهران و حوادثی که روی می دهد با کمبود روبروست و به چه امکاناتی نیاز داریم مورد توجه است. در حال حاضر ۲۰ بالابر اطفای حریق در تهران داریم که ۵ بالابر بالای ۵۵ متر را جواب می دهد و مابقی آن ها کمتر از ۵۵ متر است، در حالی که برای کلانشهر تهران حدود ۲۰۰ بالابر نیاز داریم. هزینه خرید بالگرد اطفاء حریق در میان پروژه‌های شهری گم است او اضافه کرد: در تهران اطفاء هوایی حریق نداریم. نمی شود در کلانشهر تهران اصلا این موضوع را نداشته باشیم. خرید این تجهیزات برای شهرداری سنگین نیست و اعداد آن در دل پروژه های شهرداری گم است. خرید یک بالگرد اطفاء حریق با تجهیزاتی که نیاز است ۲۰ میلیارد تومان هزینه دارد که این عدد در پروژه های شهری رقمی نیست. مشکل استفاده از تجهیزات آتش نشانی در معابر تهران تندگویان در ادامه با بیان اینکه تجهیزات آتش نشانی در تهران به روز نیست، گفت: ما واقعا مشکل تجهیزات داریم. تجهیزات به روز نیست و علاوه بر آن تجهیزات آتش نشانی کم است. یکی از مشکلاتی که هم اکنون در تهران داریم مشکلی است که به دلیل شبکه دسترسی در تهران وجود دارد و منجر به این شده که نمی توانیم از تجهیزات استاندارد به خوبی استفاده کنیم. به این معنی که وقتی ماشین سنگین بخواهد نردبان بالای ۵۵ متر را حمل کند در بسیاری از معابر تهران مشکل تردد دارد زیرا کمتر معبری را داریم که ماشین سنگین بتواند وارد آن شود. ضمن اینکه تعداد ماشین های سنگین نیز کافی نیست. نایب رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران اضافه کرد: شاید اگر در حادثه پلاسکو تعداد ماشین ها بیشتر بود کمک بیشتری به اطفاء حریق می شد و شاید اگر نحوه امدادرسانی از روی پشت بام صورت می گرفت می توانستیم تعدادی از آتش نشان ها را نجات دهیم. اختصاص ۷۰۰ میلیاردتومان اعتبار برای تجهیزات آتش‌نشانی او تصریح کرد: متاسفانه مدیرعامل وقت سازمان آتش نشانی در زمانی که حادثه خیابان جمهوری رخ داد، اعلام کرد که تجهیزات آتش نشانی به روز است. یکی از موضوعاتی که به دنبال آن مطرح شد بحث انتصاب مدیران این سازمان است که چقدر به موضوع اشراف دارند و آیا در حوزه آتش نشانی تجربه کار دارند. در طول این دوره از شورای شهر، هر سال حدود ۲۰ درصد افزایش اعتبارات در بخش آتش نشانی داشتیم. در سال ۹۵ حدود ۷۰۰ میلیاردتومان اعتبار مخصوص آتش نشانی داشتیم اما آنچه که تخصیص می یابد خیلی کمتر از این است. تندگویان ادامه داد: در بحث دو درصد عوارض که باید به طور مستقیم به آتش نشانی اختصاص یابد اما کمتر از نصف آن پرداخت می شود. ۲۰ میلیارد تومان در سال ۹۵ برای افزایش تجهیزات آتش نشانی از این محل اختصاص پیدا کرد که رقم بسیار کمی است. از طرفی سازمان آتش نشانی و شهرداری نیز در ردیف بودجه ها اعتبارات مناسبی را به این منظور نمی بیند.  اعتبارات پسماند از بودجه آتش‌نشانی بیشتر است این عضو شورای شهر تهران با انتقاد از وضعیت اعتبارات تجهیزات حوزه آتش نشانی گفت: سرفصل اعتباری پسماند در بودجه، از اعتبارات سازمان آتش نشانی بیشتر است. آنچه هم که برای بودجه تصویب می شود تخصیص پیدا نکرده است. در این رابطه هیچ جوابی نه شهرداری و نه شخص شهردار تا این لحظه به ما نداده است که چرا اعتبارات مصوب تخصیص نمی‌یابد. لزوم حذف عوارض گمرکی در خرید تجهیزات آتش‌نشانی او همچنین به کمک دولت در بحث تجهیز امکانات آتش نشانی اشاره کرد و گفت: یکی از مشکلاتی که آتش نشانی با آن در بحث خرید تجهیزات مواجه است، عوارض گمرکی بالایی است که برای واردات تجهیزات دریافت می شود. دریافت عوارض برای ایمنی شهروندان بی معنی است. درخواست ما از دولت و مجلس این است که عوارض گمرک را برای خرید تجهیزات حذف کنند. دولت بودجه ای برای خرید تجهیزات آتش نشانی در نظر نمی گیرد اما می تواند آتش نشانی را از دریافت عوارض گمرکی معاف کند. کوتاهی وزارت کار در بهداشت ایمنی ساختمان پلاسکو تندگویان در ادامه با اشاره به نقش وزارت کار در حادثه پلاسکو نیز توضیح داد: وزارت کار در کنار شهرداری باید درباره ایمنی ساختمان پلاسکو ورود می کرد و مساله ایمنی و بهداشت کار را بر عهده می گرفت. مشکلی که از لحاظ قانونی وجود دارد این است که در کارگاه های زیر ۲۵ نفر ایمنی تعریف نشده است و اگر کارگاهی با ۹ نفر کار می کند وزارت کار ورود نمی کند و تذکر ایمنی نمی دهد، در کنار این موضوع، کوتاهی شهرداری نیز منجر به بروز این حادثه شده است. این عضو شورای شهر تهران همچنین با اشاره به ضعف بیمه ها نیز گفت: در دنیا موضوع بیمه ها به طور مشخص وجود دارد. در ابتدا باید بیمه اجباری باشد و اگر جایی بیمه نشد می بایست جلوی ادامه فعالیت آن گرفته شود. از طرفی باید برای بیمه ها نیز ضوابط و مقرراتی تدوین شود که طبق آن اگر مکانی استانداردهای لازم را رعایت نکرده باشد بیمه آنجا را تحت پوشش قرار ندهد. زارع: اطلاعات حادثه پلاسکو بدون سوءگیری مشخص شود همچنین در ادامه مهدی زارع استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله نیز با اشاره به حادثه پلاسکو توضیح داد: وقتی درباره موضوعی صحبت می شود باید اطلاعات دقیق و فنی نسبت به موضوع داشته باشیم. در حادثه پلاسکو نیز باید اطلاعات به صورت فنی، دقیق و علمی تبیین و ابعاد آن بدون سوء گیری مشخص شود، اما گزارشی غیر از گزارش هایی که بر اساس مشاهدات بوده یا سازمان های مربوطه ارائه دادند تا کنون ارائه نشده است. زارع با بیان اینکه آتش نشانی حوزه ای کاملا تخصصی است و متخصصان این حوزه باید جنبه های مختلف تحول در این بخش را توضیح دهند، گفت: افرادی که در این عرصه فعالیت می کنند، باید راجع به جنبه های تخصصی کار خود و تحولی که در حوزه آتش نشانی رخ داده، اظهارنظر کنند. از طرفی در سطح کلان تر درباره وضعیت تهران نیز نیازمند اطلاعات دقیق و فنی هستیم. ۲۵ درصد ساختمان‌های بلندمرتبه در بافت فرسوده هستند این عضو هیأت علمی پژوهشگاه زلزله شناسی ادامه داد: بر اساس آنچه وزارت راه و شهرسازی در سال ۱۳۹۵ اعلام کرده است، در تهران ۹۷۹ ساختمان بلندمرتبه وجود دارد که حدود ۴۸۰ ساختمان بلند مرتبه در دهه اخیر احداث شده است. بر اساس اعلام وزارت مذکور ۲۵ درصد از ۹۷۹ ساختمان در مناطق با بافت عمدتا فرسوده مانند منطقه ۱۲ هستند یعنی همان منطقه ای که ساختمان پلاسکو در آن وجود داشت و ممکن است از نظر دسترسی راه نیز مشکلی نداشته باشد. در عین حال ممکن است این حادثه در الهیه اتفاق بیفتد که یکی از مسایل اصلی در این منطقه دسترسی است در حالی که ساختمان پلاسکو در جوار دو خیابان اصلی و بزرگ جمهوری اسلامی و سعدی واقع شده بود. او در ادامه با بیان اینکه حدود یک سوم از ساختمان های بلندمرتبه در نزدیکی و یا بر روی پهنه های گسل شمال تهران واقع شده اند، گفت: در مطالعه ای که در سال گذشته انجام شده مشخص شد در منطقه مرکزی به ویژه در جنوب غرب و جنوب شرق تهران بالاترین ریسک را شاهد هستیم. به این معنی که حتی  اگر گسل های شمال یا منتهی الیه جنوب تهران زلزله مهمی را از خود نشان دهند، احتمال خسارت و خرابی بیشتر  در همین مناطق مرکزی، جنوبی، جنوب شرق و جنوب غرب تهران به خاطر وجود بافت فرسوده و جمعیت زیاد شاهد خواهیم بود. زارع اضافه کرد: با توجه به جمعیت زیاد و دسترسی محدود در مناطق مذکور، مشکلاتی در این مناطق ایجاد خواهد شد، البته این موضوع به این معنی نیست که در مناطق شمالی تهران هیچ مشکلی نداریم. درس اولیه ای که در حادثه پلاسکو از نظر مدیریت سانحه گرفتیم به باور من این بود که فروریختن یک ساختمان، مشکلات عدیده ای از جمله مشکلات اجتماعی، روانی و اقتصادی ایجاد می کند. این زلزله شناس در ادامه خاطرنشان کرد: در مورد لرزه خیزی تهران می توانیم از خطر زلزله گفتگو کنیم که به طبیعت و گسل فعال بستگی دارد و از سوی دیگر باید به ریسک زلزله بپردازیم که به اثرهای زلزله بر انسان و محیط زندگی او آسیب پذیری در مقابل خطر زلزله مربوط است. نگرانی از حوادث پس از زلزله در ۴ منطقه تهران این استاد دانشگاه افزود: با توجه به اینکه تمرکز ساختمان های بلندمرتبه در تهران که به ویژه در مناطق یک، دو، سه و چهار قرار دارند، چنین مناطقی با مسایل مختلفی در هنگام یک زلزله بعدی روبروست. مثلا در منطقه الهیه در شمال تهران علاوه بر دسترسی می توان به موضوع وجود “خاک نرم” و احتمال تشدید امواج لرزه ای در یک زلزله بعدی  اشاره کرد. از سوی دیگر مساله تشدید امواج به دلیل اثر خاک در جنوب تهران محسوس است به طوری که از محدوده میدان بهارستان به سمت میدان شوش و منطقه ۲۰ تهران موضوع تشدید امواج بر به دلیل شرایط خاک نرم در مطالعات مختلف ریز پهنه بندی لرزه ای نشان داده شده است.  تشدید توسعه ناپایدار در تهران طی ۵۰ سال اخیر او تصریح کرد: ساختمان های بلند مرتبه در شمال تهران در کنار کوچه های ۵ تا ۶ متری احداث شده که بدون حادثه هم در تردد با مشکل روبرو هستند چه برسد که در این کوچه ها حادثه ای رخ دهد. در واقع به نظر می رسد که توسعه به شدت ناپایدار در تهران اتفاق افتاده و این موضوع فقط به سال های اخیر در تهران مربوط نیست بلکه در ۵۰ سال اخیر توسعه در تهران به شدت “ناپایدار” دنبال شده است. زارع با بیان اینکه به عنوان اولین قدم برای کاهش ریسک این است که نباید اجازه داد ریسک جدیدتری در تهران ایجاد شود، گفت: وضعیت فعلی بدون چاره نیست و ابتدا باید از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کرد و اجازه نداد اشکالات جدید وارد سیستم شود. در واقع برای کاهش ریسک ابتدا نباید اجازه دهیم آسیب پذیری افزایش پیدا کند. طوری باید عمل کنیم که هزینه های مقابله با ریسک کاهش یابد. در ابتدا باید نسبت به بحران پیشگیرانه وارد موضوع شویم و پاسخ ، که در ایران معمولا به آن مقابله می گویند و به بعد از وقوع حادثه مربوط است، به صورت سیستماتیک و علمی باشد. کوهی: در تجهیزات آتش‌نشانان فقیر هستیم در ادامه این نشست موضوع تجهیزات و لباس آتش نشانانی که در حادثه پلاسکو حضور داشتند، مطرح شد که “کوهی”برادر شهید آتش نشان این حادثه گفت: بحث تجهیزات بسیار مهم است اما از آن مهم تر بحث مدیریت حادثه است. در واقع تجهیزات در درجه دوم اهمیت قرار دارد زیرا اگر بهترین تجهیزات را در اختیار داشته باشیم ولی مدیریت نداشته باشیم بازهم این اتفاق صورت می گرفت. کوهی افزود: در بحث امکانات و تجهیزات آتش نشانان بسیار فقیر هستیم. از حداقل ترین امکانات یک آتش نشان، نصب دوربین برروی کلاه آتش نشانان است که برای بررسی ابعاد حادثه نیز اهمیت دارد اما در حال حاضر امکانات ما در بحث تجهیزات آتش نشانان نزدیک به صفر است. مدیریت عقلانی در بحران وجود ندارد او ادامه داد: نبود مدیریت عقلانی در حوادث و سوانح باعث بحران می شود. چنانچه ما همه امکانات را هم در اختیار داشتیم اگر مدیریت نداشته باشیم فایده ندارد. برای اطفای ساختمان پلاسکو آب به مقدار زیاد زده شد. آیا رفتار سازه قبل از مدیریت اطفا در نظر گرفته شده است؟ آیا بررسی شده که وقتی آهن حرارت زیاد می بیند چه می شود؟ آیا مدیریت سر صحنه حادثه پلاسکو به بهترین شکل انجام شده است؟ بنابراین اگر بهترین امکانات را در اختیار داشته باشیم ولی مدیریت صحیح نداشته باشیم اقدامات ما تأثیر معکوس دارد. کوهی با تأکید بر اهمیت نقش مدیر عملیات در حادثه ساختمان پلاسکو گفت: ما در مدیریت بحران ضعیف هستیم. در برخی حوادث که می توانیم پیش بینی کنیم، آن را به بحران تبدیل می کنیم. حادثه پلاسکو حادثه ای منحصر به فرد بود. نقش مدیریت بحران در حادثه بسیار اهمیت دارد. ساختمان پلاسکو می‌توانست ۱۵۰ سال عمر کند همچنین محمدمهدی تندگویان- نایب رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر خاطرنشان کرد: همه موضوعات در سازه پلاسکو مشخص است.  هنگامی که پلاسکو احداث شده از بهترین مدل آهن آلات در آن بهره گرفته اند، از طرفی وقتی سازه ساخته می شد، تقریبا ۶۰ تا ۷۰ سال از صنعت فولاد ایران می گذشته لذا اینگونه نیست که بگوییم ساختمان پلاسکو از ابتدا سازه ای نامرغوب بوده است. ساختمان پلاسکو به عنوان اولین بلندمرتبه در کشور وجهه خاصی داشته و به بهترین شکل ساخته شده است. بررسی و برآوردها این بوده که حداقل عمر ۱۵۰ ساله را برای سازه در نظر گرفته اند، بنابراین می بینیم چقدر در مدیریت اشتباه کرده ایم. برق عامل ۴۵ درصد حریق‌ها/اطفاء حریق با آب برای سازه‌های فلزی شوک حرارتی ایجاد می‌کند تندگویان ادامه داد: وقتی بحث اطفاء با آب در ساختمان پلاسکو مطرح می شود، دو اتفاق صورت می گیرد که باعث افزایش وزن ساختمان می شود و دوم اینکه این ساختمان انبار کالایی بوده که جاذب آب بوده و منجر به افزایش وزن ساختمان شده است. از طرفی استاندارد اطفا با آب در سازه های فلزی ۹۰ دقیقه است و اگر بعد از ۹۰ دقیقه هر نوع حریقی طول کشید باید سازه را تخلیه کرد. آب برای سازه فلزی ایجاد شوک حرارتی می کند و بازدهی منفی می دهد. او افزود: آنچه که در ساختمان پلاسکو می بینیم این است که سازه به دلیل افزایش حرارت و واکنش به آب خود را ول کرده و ریزش طبقات شروع شده است. در ساختمان پلاسکو تعداد زیادی کولر گازی می بینیم. با چه استانداردی این همه کولر بر روی ساختمان نصب شده است. گفته می شود در این سازه اتصال برق رخ داده است. این در حالی است که تقریبا ۴۵ درصد حریق کل کشور مربوط به برق است و این آمار وحشتناک است که به آن در بحث ۲۲ ساختمان و نظارت بر موضوعات الکترونیکی سازه توجه نمی شود. این عضو شورای شهر تهران افزود: هیچ نهادی نبوده که نسبت به موضوع برق و تجهیزات در ساختمان پلاسکو تذکر دهد و ورود کند. در دنیا مانند ساختمان پلاسکو زیاد داریم که با توجه به پیشرفت و تکنولوژی های روز تجهیزات در ساختمان ها به روز رسانی می شود. در واقع این ساختمان ها از لحاظ استحکام، حریق و ایمنی پایش می شود. تجهیزات اطفاء و ایمنی ساختمان پلاسکو در برابر حریق به روزرسانی نشده بود او با بیان اینکه ساختمان پلاسکو از نظر تجهیزات ایمنی به روز رسانی نشده بود، گفت: در زمانی که عملیات اطفا در ساختمان پلاسکو شروع شده بود، مشکلی که وجود داشت این بود که آتش نشانان امکان خروج از ساختمان را نداشتند به خاطر اینکه پله ها خراب شده بود و نردبان ها کافی نبود. می بینیم آتش نشانانی که در طبقات پنجم و ششم هستند با جداره خروجی ساختمان بیرون می آیند اما افرادی که در طبقات نهم و دهم هستند و با اینکه می دانستند باید ساختمان را تخلیه کنند کاری از دستشان برنمی آید. این موضوعات را در ساختمان پلاسکو داشتیم و در این سختمان موضوعات مربوط به اطفا و مقاومت در برابر حریق وجود نداشته و در این سالها انجام نشده بود. سازه هم به گونه ای نبوده که انقدر از آب استفاده شود ولی استفاده شده است. اگر تجهیزات جدید وجود داشت می توانست به موضوع اطفا کمک کند. تندگویان در ادامه گفت: یکسری از افرادی که داخل ساختمان بودند قبل از اینکه سازه فرو ریزد از دست رفته بودند. افرادی که جزو آخرین نفراتی بودند که از ساختمان خارج شدند می گویند که دیدند آتش نشانان زیر آوار ماندند و در همان ساعات اولیه جان خود را از دست داده بودند. طبق گفته هیأت مدیره پلاسکو، شهرداری تنها یکبار تذکر کتبی داد او همچنین درخصوص تذکرات شهرداری به عدم ایمنی ساختمان پلاسکو نیز گفت: شهرداری تهران ادعا می کند ۱۴ بار درباره عدم ایمنی ساختمان پلاسکو تذکر داده است، در حالی که من از هیأت مدیره ساختمان جویا شدم. هیات مدیره فعلی می گوید که دو سال و نیم است در ساختمان پلاسکو در هیأت مدیره است و در این مدت فقط یکبار دریافت کتبی از شهرداری داشته است.   انتقاد از خنثی بودن مالک ساختمان پلاسکو وی با انتقاد از خنثی بودن مالک ساختمان پلاسکو در پی فروریختن این ساختمان و از دست رفتن جان تعدادی از مردم و آتش نشانان گفت: مالک ساختمان تا امروز هیچ جوابی نداده، نه ابراز ارادت می کند، نه تسلیت می گوید و نه عذرخواهی کرده است. این رفتار واقعا زشت است . مالک سازه باید از کسبه و خانواده ها عذرخواهی می کرد. به وجود آورنده این اتفاق مالک است چرا که به رغم تذکرات هیچ اقدامی نکرده است. البته ما از شهرداری درخواست کردیم که ۱۴ تذکری را که به ساختمان پلاسکو داده است را ابلاغ کند و رسید آن را در اختیار شورا قرار دهد. قالیباف از قانون جهت سلب مسئولیت استفاده می‌کند تندگویان در ادامه خاطرنشان کرد: یکی از مشکلاتی که در بحث مدیریت اجرایی وجود دارد استفاده از قانون برای فرار از مسئولیت است. من به عنوان یک مدیر اجرایی می توانم با استفاده از قانون مسئولیت خود را بسنجم و بر اساس قانون پاسخگو باشم. یک مدل برخورد هم که آقای قالیباف دنبال می کند این است که قانون را می بیند و در جهت سلب مسئولیت از خود استفاده می کند. آیا قانون در کشور برای این تولید می شود که مسئولان از زاویه دید سازمانی خود قانون های مربوطه را بررسی کنند و از خود رفع  مسئولیت کنند. واقعا درست است که آقای قالیباف بگوید چون قانون صراحت ندارد ما نتوانستیم کاری کنیم؟ در حالی که شهرداری برای یک سازه کوچک تر تذکر کتبی هم نداده ولی پلمب می شود. وی همچنین به ساختمان تجارت جهانی فردوسی اشاره کرد و گفت: موضوعاتی در شهرداری داریم مانند مجتمع تجارت جهانی فردوسی که شهرداری و شورا ورود کرد. در این مجتمع با یک مالک طرف بودیم و این ساختمان نوساز بود ،باید گفت ما نگران سازه های نوساز در شهر تهران هم هستیم. تشخیص دادیم مجتمع تجارت جهانی فردوسی از لحاظ سازه ای ایمن نیست و نیوجرسی  جلوی ساختمان گذاشته شد ، اما مالک از قوه قضائیه، حکم جلب شهردار منطقه را گرفت، بنابراین در موضوعات اینچنینی فقط نهاد شهرداری مقصر نیست، این کلاف سردرگمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. وحدت رویه میان نهادهای بالادستی وجود ندارد تندگویان اضافه کرد: همچنین در بحث پاساژ علاءالدین، شورا و شهرداری درکنار هم هنوز نتوانستند یک طبقه را تخریب کنند چرا که نهادهای دیگری وجود دارد که اجازه نمی دهند. تا وقتی این وحدت رویه وجود نداشته باشد این مشکلات را داریم. از طرفی موضوع زلزله در بحث های ساخت و ساز در نظر گرفته می شود اما موضوع ایمنی و حریق اصلا دیده نمی شود. در سازه های زیر ۶ طبقه اعمال نمی شود و ساختمان هایی با طبقات زیاد، با ورود شرکت های پیمانکار موضوع حریق و ایمنی حل می شود. همچنین یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که هر کسی با هر تخصصی کار ساخت و ساز را انجام می دهد. بنابراین باید به سمت حضور شرکت های استاندارد در بحث ساخت و ساز برویم. این عضو شورای شهر تهران اضافه کرد: در کشورهای توسعه یافته کار ساخت و ساز توسط یک فرد یا یک شرکت انجام نمی شود بلکه شرکت های تخصصی مختلفی وجود دارد که در مراحل مختلف کار ساخت و ساز را انجام می دهند. اما متأسفانه ما در این مسیر وحدت رویه نداریم. لذا در ساختمان پلاسکو نه می توان گفت شهرداری به طور صد درصد خطا کرده و نه می توان گفت که بی تقصیر است. شهرداری حداقل می توانست در این ساختمان مانند سازه های دیگر یک بار پلمب کند و مانع ادامه فعالیت شود. حداقل تبعات اجتماعی این کار به نفع شهرداری بود و در صورت اقدام شاهد بسیاری از انگ زنی ها و اتهاماتی که به سوی شهرداری و شورا نبودیم. چرا شهرداری ساختمان را پلمب نکرد که بعدا جواب خوبی برای مردم داشته باشیم . قوه قضائیه حقوق مالکان را به حقوق شهر ترجیح می‌دهد او اضافه کرد: شهرداری، نظام مهندسی و قوه قضائیه باید در کنار هم باشند. ما دیگر در کشور نیاز به تدوین قانون و مقررات نداریم. به قدری قانون داریم که تراکم آنها  مشکل ساز شده و اختلاف ایجاد کرده است. مشکل ما در اجرا و ضمانت اجرایی قوانین است. قوانین مصوب ساخت و ساز را داریم از طرفی دیگر قوانین شورا و شهرداری را نیز داریم اما در اجرا مشکل داریم و هیچ ضمانتی برای اجرا وجود ندارد. ساماندهی این موضوع باید با وحدت رویه بین نهادهای مجری انجام شود اما مشکل اساسی ما این است که در قوه قضائیه، حقوق مالکان و افراد به حقوق ایمنی شهر ارجحیت داده می شود. نایب رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران تصریح کرد: در موضوعات تخلفات سازه ای و شهری یکی از مشکلاتی که وجود دارد، عدم کمک حوزه قضائی است. وقتی کسی تخلفات سازه ای انجام می دهد نه قبحی برای آن وجود دارد نه با فرد خاطی برخورد مناسبی می شود.


منبع: baharnews.ir

آغاز ثبت نام کنکور ۹۶ از ساعت ۱۷

دکتر حسین توکلی در گفت و گو با ایسنا با اعلام این مطلب اظهار کرد: آزمون سراسری سال ۹۶ به منظور پذیرش دانشجو برای دوره های روزانه، نوبت دوم (شبانه)، نیمه حضوری، مجازی و پردیس‌های خودگردان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، دانشگاه پیام نور، دانشگاه‌های غیرانتفاعی، پردیس‌های دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و همچنین کد رشته‌های با آزمون دانشگاه آزاد اسلامی برگزار می‌شود. وی در ادامه تصریح کرد: ثبت نام برای شرکت در آزمون سراسری سال ۹۶ از ساعت ۱۷ امروز سه شنبه ۱۹ بهمن ماه ۹۵ از طریق شبکه اینترنتی سازمان سنجش آموزش کشور به نشانی www.sanjesh.org آغاز و در روز پنجشنبه ۲۸ بهمن ماه ۹۵ پایان می پذیرد. دکتر توکلی گفت: دفترچه راهنمای ثبت نام (دفترچه شماره ۱) آزمون سراسری سال ۹۶ به همراه اطلاعیه ثبت نام این سازمان نیز از ساعت ۱۴ امروز سه شنبه ۱۹ بهمن همزمان با آغاز ثبت نام بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده می شود. بنابراین هر یک از داوطلبان برای ثبت نام در آزمون سراسری سال ۹۶ ضرورت دارد در این مهلت به سایت سازمان سنجش مراجعه و ضمن مطالعه دقیق دفترچه ثبت نام و اطلاعیه منتشره، در صورت واجد شرایط بودن نسبت به ثبت نام اقدام کنند.وی همچنین افزود: آزمون سراسری سال ۹۶ در روزهای پنجشنبه پانزدهم و جمعه شانزدهم تیرماه ۹۶ در حوزه های امتحانی سراسر کشور برگزار خواهد شد. مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور در پایان گفت: کارت شرکت در آزمون سراسری سال ۹۶ تمامی داوطلبان گروه های آزمایشی پنج گانه از روز یکشنبه ۱۱ تیرماه ۹۶ بر روی سایت سازمان سنجش قرار می گیرد و داوطلبان از یکشنبه یازدهم تا چهارشنبه چهاردهم تیرماه می‌توانند با مراجعه به سایت سازمان سنجش، نسبت به دریافت پرینت کارت شرکت در آزمون اقدام کنند.


منبع: baharnews.ir

توافق اصلاح‌طلبان درباره روحانی

صادق زیباکلام درباره وضعیت اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات سال۹۶ اظهار کرد: با توجه به اجماع و توافق در میان اصلاح‌طلبان، اگر آقای روحانی مجددا خواهان نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری باشد به روی او اتفاق‌نظر و اجماع وجود دارد. خیلی بعید به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان بخواهند روی فرد دیگری غیر از آقای روحانی به اجماع برسند. به گزارش آفتاب‌نیوز؛ وی در ادامه با اشاره به فضای رقابتی در انتخابات آتی گفت: انتخابات آتی خیلی رقابتی نیست زیرا خیلی فرقی نمی‌کند که اصولگرایان به دلیل عدم محبوبتی که در سطح جامعه دارند به روی نامزد واحدی به توافق برسند. دیگر حصول یا عدم حصول توافق آنان تغییری در نتایج انتخابات آینده ایجاد نخواهد کرد. تنها نامزدی که می‌توانست در اردوگاه اصولگرایان رقابت را برای اصلاح‌طلبان و روحانی جدی کند «احمدی‌نژاد» بود که با ورودش به رقابت‌های انتخاباتی مخالفت شد. انتخابات اردیبهشت ماه، انتخاباتی یک قطبی خواهد بود و دوقطبی نخواهد شد. رقابت چندانی هم در آن به وجود نخواهد آمد و روحانی با دست و پای بسته هم رقبایش را شکست خواهد داد. هاشمی توانست اعتدال و میانه‌روی را به یک جریان و گفتمان سیاسی جدی در ایران تبدیل کنداین فعال سیاسی درباره تأثیر فقدان آیت‌الله هاشمی بر جریان اعتدال و رقابت‌های انتخاباتی گفت: قطعا فقدان آیت‌الله هاشمی‌‌رفسنجانی برای اردوگاه اصلاح‌طلبان و میانه‌روها یک خلأ جدی و ضایعه‌ای بزرگ است اما نباید تشییع شگفت‌انگیز پیکر او را فراموش کرد. اینکه بسیاری از جوانان در تشییع پیکر وی حضور پیدا کردند نشان داد که وی توانسته با تحمل مخالفت‌ها، توهین‌ها و بی‌مهری‌ها در یک دهه پایانی عمر خویش، اعتدال و میانه‌روی را به یک جریان و گفتمان سیاسی جدی در ایران تبدیل کند. این گفتمان تکلیف انتخابات پیش رو را با وجود فقدان آیت الله هاشمی روشن خواهد کرد. اگرچه وی خود حضور ندارد اما گفتمانی را که نهادینه کرد حضور خواهد داشت و سرنوشت انتخابات را در اردیبهشت ماه آتی رقم خواهد زد. همچنان که دیدیم این گفتمان سرنوشت انتخابات سال ۹۴ را هم تعیین کرد. در واقع به نظر من، آینده جمهوری اسلامی متأثر از گفتمانی خواهد بود که هاشمی در یک دهه پایانی عمر خود آن را نهادینه کرد. وی افزود: گفتمان اعتدال و اصلاحات به صورت یک گفتمان سیاسی جاافتاده در ایران شده است. آینده جمهوری اسلامی ایران هم تا حدود زیادی متاثر از عملکرد این گفتمان خواهد بود. ناطق‌نوری می‌تواند تا حدود زیادی جای خالی آیت‌الله هاشمی را پر کند زیباکلام با بیان اینکه «ناطق نوری می‌تواند جای خالی آیت‌الله هاشمی را پرکند» اظهار کرد: نزدیک‌ترین فردی که بتوان از او نام برد «علی اکبر ناطق نوری» است. امروزه بسیاری از اصلاح‌طلبان معتدل و میانه‌رو از موضع‌گیری‌های تند خود در دهه ۷۰ فاصله زیادی گرفتند. من تصور می‌کنم ناطق نوری می‌تواند تا حدود زیادی جای خالی آیت‌الله هاشمی را پر کند. نباید فراموش کنیم که افرادی نظیر «حسن روحانی» و «عبدالله نوری» و در راس آنها رئیس دولت اصلاحات هم هستند که می‌توانند خلأ حضور آیت‌الله هاشمی را تا حدود زیادی پرکنند. ضمن اینکه حضور افراد غیرروحانی همچون علی مطهری و محمدرضا عارف که موضع‌گیری‌هایشان باعث می‌شود پس از آقای هاشمی خلأ ایشان تا حدودی پرشود نیز می‌تواند مؤثر باشد. وی با ارائه توضیحات بیشتری درباره روند تغییر میان شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی گفت: روندی که طی این سال‌ها، ناطق نوری را به اصلاح‌طلبان و میانه‌روها نزدیک‌تر کرده سیری تدریجی دارد. بسیاری از اصلاح‌طلبان در دهه ۶۰ همانند «جبهه پایداری» و تندروها فکر می‌کردند، اما گذشت ۴۰ سال از انقلاب کافی بود تا جریانات سیاسی در ایران به یک نوع رشد و پختگی برسند. هم دیگر آقای ناطق‌نوری، ناطق‌نوری دهه ۶۰ نیست و هم بسیاری از اصلاح‌طلبان به دنبال آن افکار و عقاید تند و رادیکال ضد‌غربی خود در اوایل انقلاب نیستند. هم ناطق‌نوری و هم اصلاح‌طلبان در طی این چهار دهه به این نتیجه رسیدند که مسائلی بسیار مهمتر از آمریکاستیزی مانندحاکمیت قانون، استقلال قوه قضاییه، انتخابات آزاد، آزادی بیان و مطبوعات وجود دارد. آنها دریافتند که این موضوعات اهمیتی بالاتر نسبت به شعارهای آمریکاستیزانه دارد.


منبع: baharnews.ir

جهانگیری: به‌توافقات بین‌المللی پایبندیم

به گزارش ایرنا، اسحاق جهانگیری در آیین افتتاح فاز دو پتروشیمی کارون ضمن تبریک پیروزی انقلاب اسلامی اظهار کرد: انقلاب اسلامی ایران به تعبیر امام راحل انفجار نور بود که موفق شد رژیم حاکم را با وجود حمایت قدرت های بزرگ با روش های مسالمت آمیز به رهبری امام در این دوره از تاریخ به پیروزی برساند و پیامی جدید در دنیای امروز مطرح کند. وی افزود: با ایستادگی مردم ایران و هدایت امام راحل و مقام معظم رهبری تلاش وسیعی انجام شده تا آرمان های این نظام طراحی شده و یکی پس از دیگری محقق شود؛ البته هنوز با آرمان های خود فاصله بسیاری داریم و باید کار کنیم تا آزادی و استقلال در نظام جمهوری اسلامی که هم حاکمیت مردم و اسلام در آن باشد، به دست بیاید. جهانگیری با بیان این که گام های بلندی در پیشرفت ایران اسلامی برداشته شده است توضیح داد: در منطقه ای که کشور در آن واقع شده، امنیت یکی از مهم ترین خواسته های مردم است و کارهای زیادی توسط قدرت های غربی انجام شده است تا در منطقه ناامنی ایجاد کنند و شاید هدف اصلی آنها ایران بود که امروز مفتخریم در این منطقه نا امن جمهوری اسلامی امن ترین و باثبات ترین کشور در منطقه است.وی اظهار کرد: با شکست های پی در پی که در سیاست های منطقه ای کشورهای بزرگ اتفاق افتاده است تلاش دارند دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران را با طرح شعارهای دروغین به طرفداری تروریست محکوم کنند به طوری که اگر بپرسید بزرگترین ترورسیت ها چه کسانی هستند پاسخشان داعش ، القاعده و .. است و اگر از نیروهای تروریستی بپرسید دشمن اصلی شما کیست و چه کسی مانع پیشرفت شما در منطقه است حتما می گویند جمهوری اسلامی ایران است. جهانگیری اضافه کرد: شعارها برای این است تا ما را از روش های عقلایی و انتخاب تعامل با دنیا منحرف کنند بنابراین باید دقت کنیم تا در زمانی که تندروی و افراطی گری در منطقه و غرب حاکم است، گرفتار این شعارهای تند نشویم و راه عقلانی و مدبرانه را برای پیشرفت جمهوری اسلامی پیش بگیریم. وی تاکید کرد: جمهوری اسلامی به توافقات بین المللی با کشورهای دنیا پایبند است و از اصول خودش نیز عقب نشینی نمی کند و نه از تهدید دشمنان می ترسد و نه به لبخند آنها خوشبین است.جهانگیری با اشاره به چالش های کشور در مسیر توسعه اقتصادی افزود: امروز یکی از اصلی ترین مسایل پیش روی ایران مساله بیکاری جوانان تحصیل کرده است که سرمایه های کشور هستند. وی اظهار کرد: ایجاد شغل نیازمند تولید و سرمایه گذاری است به همین دلیل باید شرایطی را در کشور ایجاد کنیم که میلیاردها دلار در کشور سرمایه گذاری شود.معاون اول رئیس جمهوری لازمه سرمایه گذاری در کشور را نیازمند سیاست های اقتصادی دقیق دانست و گفت: خوشبختانه سیاست های اقتصاد مقاومتی نسخه ای است که دولت و مجموعه نظام از جمله مجلس، قوه قضاییه ، نیرو های مسلح و همه به دلیل اینکه با مشورت مجمع تشخیص مصلحت نظام تهیه شده، قبول دارند که آنها را اجرا کنند. وی با ارایه چند نکته پیرامون اقتصاد مقاومتی اظهار کرد: اقتصاد باید درون زا و برون نگر باشد به این معنی که از تمام ظرفیت هایی که در داخل کشور وجود دارد در اقتصاد بهره ببریم و در تعامل جدی با دنیا باشیم. به گفته وی تعامل با دنیا به این معنی است که بازار صادراتی با ثبات در دنیا پیدا کنیم و از دنیا تکنولوژی و منابع خارجی مورد نیازمان را تامین کنیم.جهانگیری با بیان اینکه اقتصاد بیش از اینکه به روش های سنتی اداره شود باید به فکر و اندیشه دانشمندان کشور متکی باشد اظهار کرد: باید به بخش خصوصی توجه شود و مردم باید در اقتصاد نقش کلیدی را ایفا کنند. وی همچنین صنعت پتروشیمی را دارای همه ویژگی های کارآفرینی و اقتصادی دانست و افزود: یکی از مهمترین ظرفیت هایی که یاید به آن توجه شود نیروهای فنی و مهندسی و مدیران برجسته است که به وفور وجود دارد و این مهمترین سرمایه است.  جهانگیری تاکید کرد: نیازمند استفاده از منابع طبیعی کشور با ارزش افزوده بالا هستیم تا این منابع به صورت خام صادر نشوند و یکی از رشته هایی که بیشترین امکان ارزش افزوده را در کشور ایجاد کرده و از خام فروشی جلوگیری شده، صنعت پتروشیمی است.وی افزود: در پتروشیمی کارون و پتروشیمی تخت جمشید از دانش فنی و مهندسی کشور استفاده شده و بخش عمده تجهیزات به کار رفته در آن در کشور ساخته شده است که علاوه بر این در صنعت پتروشیمی به دلیل برون گرا بودن امکان صادرات همه محصولات وجود دارد و در همین راستا سال گذشته ۱۹میلیون تن محصولات پتروشیمی به ارزش ۱۲ میلیارد دلار به خارج صادر شد و این در حالیست که در برخی مواقع در کشور حداکثر درآمد نفت به ۱۰ میلیارد دلار می رسید.جهانگیری با اشاره به فعالیت بخش خصوصی در صنعت پتروشیمی گفت: اگر به بخش خصوصی میدان داده شود و مزاحمتی برای آن ایجاد نشود و امنیت و اعتبارش به خطر نیفتد قادر است با روش کاری موردنظر خود ما را از خیلی از موانع اقتصادی عبور بدهد بنابراین هنر مدیران کشور باید رفع موانع باشد.وی با بیان اینکه بسیاری از بانک های خارجی علاقه مند به سرمایه گذاری در بخش های مختلف از جمله صنعت نفت، پتروشمی هستند، اظهار کرد: ایران قادر است در مقطع کنونی برای دنیا یک کانون توسعه باشد که بسیاری از مشکلات اقتصادی دنیا را حل کند.وی گفت: البته اگر مزاحمت ها از پیش روی ایران برداشته شود و ایرانی ها میدان کار را پیدا کنند هر چند مدیران دولتی باید قدر مدیران فعال اقتصادی را بدانند و زمینه را برای آنها فراهم کنند. جهانگیری با اشاره به اینکه ایران قادر است در سالهای آینده میلیاردها دلار طرح در کشور اجرا کند، گفت: در روزهایی که بحث برجام مطرح بود وزیر نفت اعلام کرد در بخش نفت و گاز ۲۲۰میلیارد تومان طرح های آماده سرمایه گذاری دارد.وی اظهار کرد: از جمله طرح های اقتصاد مقاومتی که۱۲۰ طرح اعلام شده راه اندازی ۱۲ پتروشیمی بود با هدف تولید ۹ میلیون تن محصول به ارزش بیش از ۶ میلیارد دلار بوده است. معاون اول رئیس جمهوری و وزیران نفت، نیرو، جهاد کشاورزی و صنعت، معدن و تجارت روز دوشنبه برای افتتاح چند طرح مهم اقتصادی به استان خوزستان سفر کرده اند.


منبع: baharnews.ir

در ایجاد محدودیت و سلب آزادی‌ها، در حال نوآوری هستیم!

به گزارش «جماران»، مصطفی معین چهره‌ای است که به‌واسطه فعالیت شش ساله خود در وزارت علوم دولت اصلاحات از موقعیت خاصی بین جوانان و قشر دانشجو برخودار است و علت اصلی کاندیدا شدن خود در انتخابات سال ۸۴ را مطالبات این قشر و شرکت آن‌ها در انتخابات می‌داند.او در حال حاضر نیز معتقد است وظیفه اصلی آگاهی‌رسانی و امیدبخشی به جامعه برای گذار به دموکراسی بر دوش نخبگان و دانشجویان است و نخبگان باید از فرصت انتخابات نهایت استفاده را برای آگاهی‌رسانی به مردم ببرند. معین با تجربیاتی که از انتخابات سال ۸۴ اندوخته است نیروهای اصلاح‌طلب و اعتدالی را به ایجاد حداکثر همفکری، اعتمادسازی و تفاهم بین نیروها برای تقسیم نشدن آراء دعوت می‌کند و می‌گوید اصلاح‌طلبان همه رأی‌شان را به سبد روحانی می‌ریزند.وی همچنین در مورد شایعات رد صلاحیت روحانی معتقد است اجازه رد صلاحیت روحانی به شورای نگهبان داده نخواهد شد و تخریب روحانی موجب آگاهی بیشتر مردم می‌شود. دکتر معین، مشکل پایگاه اجتماعی جناح رقیب اصلاح‌طلبان را نوع نگاه سنتی آن‌ها به جامعه می‌داند و می‌گوید تاکتیک معرفی کاندیداهای متعدد نقطه ضعف اصولگرایان است.وزیر علوم دولت اصلاحات محدودیت‌هایی ایجاد شده برای سران اصلاحات را فاقد تدبیر و بدون توجیه قانونی، اخلاقی و مدیریتی می‌خواند و با اشاره به میراث آیت‌الله هاشمی یعنی دعوت به اعتدال، نفی افراطی‌گری و حفظ وحدت ملی، از نیروهای فعال در کشور می‌خواهد قدردان این میراث باشند. مشروح گفت‌وگوی جماران با دکتر مصطفی معین در ادامه می‌آید: جنابعالی مسئولیت‌های مختلفی را در سالهای گذشته بر عهده داشته‌ و همیشه در عرصه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فعال بوده‌اید. با تجربیاتی که از این سال‌ها مخصوصاً از فضای انتخاباتی سال ۸۴ دارید، چه پیشنهاداتی به اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری  پیش رو دارید؟ با نگاه کوتاه‌مدت اولویت فعلی، انتخابات ریاست جمهوری و شورای های سال ۹۶ است. ایجاد حداکثر همفکری، اعتمادسازی و تفاهم بین نیروها برای تقسیم نشدن آراء ضروری است. در عین‌ حال از همین فرصت برای آگاهی دادن به مردم استفاده شود. در کل، انتخابات می‌تواند  فرصتی باشد برای توسعه سیاسی، منتها آن چیزی که اهمیت بیشتری دارد نگاه بلندمدت است که در آن، خود اصلاحات و راهبردهای آن موردبحث و تبادل‌نظر قرار بگیرد و زمینه ایجاد احزاب فراگیر و تأثیرگذار درصحنه سیاسی و اجتماعی کشور فراهم شود. طبیعی است که در این مقطع اصلاح‌طلبان و نیروهای اعتدالی باید هر چه سریع‌تر برنامه‌ریزی کنند که هم باعث شرکت هر چه بیشتر مردم در انتخابات شوند و هم این‌که کاری کنند که آرا تقسیم نشود. به‌طور نسبی فردی که در حال حاضر اصلح است آقای روحانی است و اصلاح‌طلبان هم‌آرای خودشان را به سبد ایشان می‌ریزند. صحبت‌هایی در میان است که اصلاح‌طلبان قصد دارند اشخاص دیگری را نیز برای ایجاد حاشیه امن به‌عنوان نامزد معرفی کنند که در صورت رد صلاحیت شدن آقای روحانی دستشان خالی نباشد. در درجه اول احتمال رد صلاحیت آقای روحانی را چه قدر می‌دانید و این تاکتیک را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ من احتمال این امر (رد صلاحیت روحانی) را اصلاً جدی نمی‌بینم. اگر عقل سلیمی حاکم باشد که نباید سرمایه‌های کشور را به این صورت بسوزانند و باعث سرخوردگی عمومی و تفرق جامعه شود، فکر می‌کنم که چنین اجازه‌ای داده نخواهد شد. بنابراین ایجاد حاشیه امن، خیلی منطق جدی پشت سرخود ندارد. فکر نمی‌کنم که جریان اصلاحات قصد کاندیدا کردن افراد دیگری به‌غیراز آقای روحانی را داشته باشد. البته این حرف‌ها یک مقداری هم می‌تواند فضاسازی روانی باشد. ما تجربه انتخابات ۹۲ را داریم و در این انتخابات با وجود این‌که همه فکر می‌کردند آیت‌الله هاشمی تأیید صلاحیت شود اما ایشان رد صلاحیت شد و اگر قبل از این اتفاق آقایان روحانی و عارف کنار کشیده بودند عملاً دست جریان اصلاحات و اعتدال‌گرا خالی می‌ماند. آیا اصلاح طلبان به فکر این کار هستند که برای امنیت خاطر بیشتر، کاندیدای دیگری را هم داشته باشند؟ وقتی در سال ۸۳ پیشنهاد کاندیداتوری به من شد، این حدس را می‌زدم که من را تأیید صلاحیت نکنند ولی همان زمان هم گفتم که البته چنین اجازه‌ای به آن‌ها داده نخواهد شد تا چنین تصمیمی بگیرند. من همین حرف را در حال حاضر در مورد آقای روحانی می‌زنم، فکر نمی‌کنم چنین اجازه‌ای داده شود تا فردی که در حال حاضر در این شرایط ویژه سیاسی اقتصادی، اجتماعی، منطقه‌ای و جهانی رئیس‌جمهور است رد صلاحیت و کشور وارد بحران جدیدی شود. فکر نمی‌کنید دلایل تأیید صلاحیت شما در آن مقطع یک مقدار متفاوت با این انتخابات و تأیید یا رد آقای روحانی است؟ این‌ها تحلیل‌هایی بود که  یک عده بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات سال ۸۴  انجام دادند و تائید صلاحیت من را با انگیزه تقسیم شدن رای نامزدان اصلاح طلب و اعتدالی دانستند. اما این تحلیل‌ها معلوم نیست که مبتنی بر واقعیت باشد؛ من با این تحلیل موافق نیستم. فکر می‌کنم در آن زمان بیشتر برای این‌که صحنه انتخابات صحنه پرشوری باشد و مردم و دانشگاهیان حضور پر شوری در انتخابات داشته باشند، تأیید صلاحیت شدم. چرا که کنار کشیدن دانشگاه‌ها و به تبع آنها نخبگان جامعه از انتخابات، می‌توانست به ‌طورجدی فضا را تحت تأثیر قرار دهد. فضای سیاسی کشور را در آستانه انتخابات ۹۶ چگونه ارزیابی می‌کنید و احتمال ریاست جمهوری مجدد آقای روحانی را چه قدر می‌بینید؟ من احتمال رأی آوری آقای روحانی را کمتر از سال ۹۲ نمی‌بینیم. چون آقای روحانی در دور اول خود در سیاست خارجی عملکرد موفقی داشته‌ وتا حدودی توانسته است فسادهای اقتصادی و اداری گذشته را کنترل و در این زمینه روشنگری انجام دهند. هرچند که برای توده مردم هنوز مسائل اقتصادی و معیشتی وجود دارد اما فکر می‌کنم روندی که طی شده است یک روند تدریجی و رو به بهبود بوده است. ممکن است ریزش آرایی هم وجود داشته باشد اما از طرف مقابل این‌گونه تخریب‌های دولت و آقای روحانی و کارشکنی‌هایی که صورت می‌گیرد باعث آگاهی بیشتر مردم می‌شود و چه بسا یک عده‌ای که در سال ۹۲ رأی نداده باشند به خاطر همین چالش‌ها و بحران سازی‌ها به حقانیت این دولت بیشتر پی  ببرند و به‌پای صندوق بیایند و به آقای روحانی رأی بدهند؛ یا حداقل به خاطر شرایط کشور و تهدیدهایی که خواه یا ناخواه می‌تواند در صورت رأی نیاوردن روحانی و رأی آوردن یک فرد غیر متعادل و افراطی متوجه کشور شود و احساس خطری که مردم از این لحاظ می‌کنند، درصدی به آرای آقای روحانی اضافه شود. اما در کل آقای روحانی مشکل چندانی نخواهد داشت. گفتید ممکن است که آقای روحانی با تبلیغات منفی که علیه او صورت می‌گیرد با ریزش آرایی هم مواجه شود. این ریزش به چه صورت خواهد بود؟ آیا کسانی که به آقای روحانی رأی نمی‌دهند رأیشان را به سبد رقیبان ایشان می‌ریزند؟ نه فکر نمی‌کنم، این آراء پخش می‌شود و کسی از آن بهره‌ای نخواهد برد. ممکن است از مشارکت کلی کاسته و آرای آقای روحانی کم شود اما این آرا به سبد فرد دیگری ریخته نمی‌شود. کاسته شدن رأی آقای روحانی هم بیشتر به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی است که میراث دولت قبل است. ولی چون این قضیه برای مردم ملموس است و به ‌صورت مستقیم با آن درگیر هستند و با تبلیغات منفی که علیه دولت صورت می‌گیرد ممکن است یک عده‌ای به این علت ناامید شوند. مانند فراگیری آسیب‌های اجتماعی که ریشه‌ها و منشأ اصلی آن از دولت قبل است منتها عواقبش دامن‌گیر این دولت شده است. در ابتدای صحبت‌هایتان انتخابات را فرصتی برای توسعه سیاسی دانستید. دولت اصلاحات با شعار توسعه سیاسی بر سرکار آمد و در پایان کارنامه موفقی در این زمینه و دیگر جنبه‌های توسعه از خود بر جای گذاشت؛ آیا فعالیت دولت آقای روحانی تابه‌حال در راستای این روند بوده است؟ در هرصورت ما در یک دوره گذار تاریخی به سمت فرهنگ دموکراسی و حاکم شدن ملت بر سرنوشت خودشان هستیم. انتخابات مختلف زمینه‌ساز آگاهی هر چه بیشتر مردم برای عبور از این گذار است. هرکدام از این مراحل اگر طی شود و ما در آن‌ها به‌صورت نسبی عملکرد موفقی داشته باشیم به دموکراسی نزدیک‌تر خواهیم شد. به نظر من اگر آقای روحانی در یک انتخابات سالم و آزاد  در سال آینده رئیس‌جمهور شود و بتواند در شرایطی عادلانه  کابینه خود را به مجلس معرفی کند ، باید یک کابینه  کارآمدتر، منسجم‌تر و توانمندتری را تشکیل دهد تا بتواند به خیلی از وعده‌هایی که حتی در دوره اول به مردم داده است جامه عمل بپوشاند. من این را امکان‌پذیر می‌دانم چون وضعیت مجلس ما هم نسبت به قبل متعادل‌تر شده است و انتظارات اجتماعی بالا رفته است. بنابراین فکر می‌کنم که دولت آینده  می‌تواند قدم مؤثری در این جهت بردارد و در جهت توسعه همه‌جانبه حرکت کند. به نظر می‌رسد فعالین جناح اصولگرا نیز برنامه‌هایی برای این انتخابات داشته باشند و بحث‌هایی مانند تعدد کاندیداها برای تقسیم رأی‌های آقای روحانی را مطرح است. وضعیت اصولگرایان را در این انتخابات چگونه می‌بینید؟ اصولگرایان هر مقدار کاندیدای بیشتری معرفی کنند آرای خودشان بیشتر تقسیم می‌شود و این موضوع لطمه‌ای به رأی جریان اصلاحات و آقای روحانی وارد نخواهد کرد. تاکتیک معرفی کاندیداهای متعدد نمی‌تواند نقطه قوت تلقی شود بلکه بیشتر یک نقطه‌ضعف است. این نشان‌دهنده آن است که اصولگرایان نمی‌توانند بین نیروهایشان همگرایی و وحدت نظر به وجود بیاورند و با یک کاندیدای واحد به میدان بیایند. چرا جریان اصولگرا نتوانسته است در طول این سال‌ها پایگاه خود را تقویت کند و به گفته برخی بزرگان این جناح، همیشه از این ضعف رنج برده‌اند؟ بله، این‌یک واقعیت است که برخی در این جناح یا منتسب به این جناح به‌جای پایگاه مردمی،  بیشتر از رانت قدرت برخوردار و همیشه در شرایط نابرابر مسئولیت‌ها را تصاحب کرده‌اند. ولی دلیل نداشتن پایگاه مردمی‌شان این است که آن‌ها بیشتر یک نگاه سنتی به جامعه و دنیای امروز دارند. اساساً خود واژه محافظه‌کار به همین معنی است، یعنی خواهان حفظ وضع موجود. درحالی‌که دنیا به خاطر پیشرفت  پرشتاب علم و تکنولوژی در حال تغییر است و ما شاهد تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جدی در سطح جوامع  مختلف هستیم. اگر کسی نگاهش به آینده و اصلاح وضع موجود نباشد و تغییرات و اصلاحات  متناسب با پیشرفت و تغییرات جامعه را مدنظر نداشته باشد، طبیعی است که فرصت‌ها را از دست می‌دهد و برای نسل جدید جاذبه‌ای نخواهد داشت و آن‌وقت است که پایگاهش از دست می‌رود. نگاه و بینش نسبت به جامعه و حقوق انسان‌ها خیلی تعیین‌کننده است؛ وقتی شما در قرن ۲۱ انسان را یک انسان مطیع و فقط موظف ببینید و اختیار و آزادی برای بیان فکر و اندیشه  او قائل نباشید، راه به‌جایی نخواهید برد. چرا که در فرآیند جهانی این موضوع در حال تحول و رو به اصلاح است. بنابراین حل این ضعف نیاز به‌نوعی بازبینی و تجدیدنظر در نوع نگاه و بینش این دوستان دارد. مسائل دیگری هم وجود دارد که مبتلابه کل جامعه است و آن ضعف مسائل و ارزش‌های  اخلاقی است. در رأس آسیب‌های اجتماعی جامعه ما، ضعف اخلاق است و متأسفانه در همه حوزه‌ها این ضعف مشاهده می شود. به‌عنوان‌مثال متأسفانه در ۸ سال دولت نهم و دهم آلوده شدن علم و آموزش عالی به برخی از آلودگی‌ها مانع رشد و پیشرفت کیفی دانشگاه ها شد. به نظرمی رسد که از این نظر ما باید به خودمان برگردیم. ما پیرو دینی هستیم که پیامبرش رسالت خود را  به کمال رساندن ارزش‌های اخلاقی و معنوی معرفی می‌کند. ما باید ببینیم که در داشتن مؤلفه‌های اخلاقی مانند صداقت نه دروغ و فریب، تلاش جدی نه کم‌کاری، وحدت نظر و اتحاد نه تفرقه و اختلاف، امانت‌داری و نه خیانت در امانت و … در کجا ایستاده‌ایم. این مسائل مهم اخلاقی است که به نظر من در کشور ما هنوز آن‌گونه که باید سامان پیدا نکرده است و منشأ بسیاری از فسادهای که ما در حوزه‌های مختلف شاهد آن هستیم  همین مشکل عدم توجه به اخلاق است. انقلاب اسلامی ایران انقلابی بود که بر اساس تفکرات اسلامی و اخلاق‌مداری بنا شد. چرا بااین‌وجود ما بعد از گذشت ۳۸ سال از انقلاب، امروز دچار انواع و اقسام فسادها که به گفته شما ریشه همه آن‌ها در بی‌اخلاقی است، شده‌ایم؟ همان‌گونه که اشاره کردید انقلاب ما یک انقلاب مردمی، معنوی، اخلاقی و فرهنگی بود اما ما در ادامه به خاطر حوادثی که در همان سال های اول انقلاب بر کشور تحمیل شد؛ -از ترورها و درگیری‌های اول انقلاب تا حمله عراق به کشور و شروع جنگ تحمیلی و درگیری ۸ ساله- نتوانستیم پایه‌های خیلی از مسائل را محکم کنیم به همین خاطر بسیاری از مشکلاتی که امروز از آن‌ها رنج می‌بریم تبعات آن سال هاست  و بعد هم دچار یک سری مشکلات مدیریتی شدیم. یعنی این اتفاقات باعث شد که ما در اوایل انقلاب کل انرژی‌مان را در جهت حفاظت از تمامیت ارضی و برگرداندن شرایط به حالت عادی به کار ببندیم و نتوانیم زیربنای خیلی از مسائل را پی ریزی کنیم. البته این را هم بگویم که اگر هرکسی به‌ غیر از امام(س) بود نمی‌توانست آن دوره بحرانی ده ساله را مدیریت کند. در هر صورت ما از این اتفاقات عبور کردیم؛ منتها بعد از این دوره هم باید در مدیریت‌های کلان خود یک نوع ثبات برقرار می‌کردیم که این اتفاق رخ نداد و به خاطر مشکلات سیاسی در حوزه‌های مختلف نتوانستیم تداوم و ثبات مدیریت داشته باشیم که این درواقع به روند توسعه و پیشرفت آسیب وارد کرده است. از طرفی هم هر چه جلوتر آمدیم ارزش‌های اولیه انقلاب، یعنی آن خلوص و نگاه مردمی در نزد مسئولان و محرومیت‌زدایی اوایل انقلاب کمرنگ­ تر و دنیادوستی جایگزین آن شد و در واقع جای هدف و وسیله تغییر کرد. پیامبر ما(ص) فرمودند: «حب الدنیا رأس کل خطیئه» یعنی مجذوب دنیا شدن در راس همه گناهان است. قرار بود جامعه ما  جامعه آگاهی باشد که به کمالات انسانی در زمینه های فکری اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، رفاه و عزت  برسد و قاعدتاً دین، علم و سیاست باید در خدمت این آرمان ها قرار می گرفت. اما عملاً عکس این اتفاق افتاد و قدرت هدف شد و این مسائل وسیله ای برای رسیدن به قدرت، در حالی که از دیدگاه اعتقادی ما، به هیچ وجه قدرت چه از نوع  سیاسی و یا اقتصادی هدف نبوده است بلکه همه این ها وسیله ای برای کمال و پیشرفت جامعه هستند. در این شرایط بیشترین هزینه را مردمی خواهند داد که در حال حاضر وسیله اند و نه هدف. شاید خیلی‌ها معتقد باشند این ضعف‌های اخلاقی و مشکلاتی مانند آسیب‌های اجتماعی و فسادهای گوناگون به سیستم آموزشی یک جامعه مرتبط است. شما به‌عنوان کسی که سال‌ها و در دوره‌های مختلف در رأس آموزش عالی جمهوری اسلامی بوده‌اید، تأثیر این موضوع را بر مشکلات بیان‌شده چگونه می‌بینید؟ از نظر رتبه‌های جهانی در زمینهٔ مواردی که باعث آسیب‌های اجتماعی می‌شود مانند نرخ بیکاری و فسادهای اقتصادی، ما جزء رتبه‌های  بالای جهانی هستیم. اما یکی از موفق‌ترین بخش‌ها به لحاظ شاخص‌های جهانی در ایران، اتفاقاً بخش آموزش است. به لحاظ “توسعه انسانی” این بخش در ایران موفق‌ترین بخش بوده است و آن چیزی که باعث این آسیب‌ها می‌شود نوع نگاه غلط به جامعه است نه سیستم آموزشی. نگاه قرآنی ما این است که ما انسان را جانشین خدا بر روی زمین و حاکم بر سرنوشت خویش می‌دانیم. این حقوقی که ما آن را حقوق طبیعی، سرشتی و اساسی انسان‌ها می‌نامیم، مانند حق اندیشه، انتخاب سرنوشت، انتخاب شغل و محل زندگی، آزادی بیان و آزادی اجتماعات و حق برخورداری یک زندگی کاملاً سالم به لحاظ بهداشتی و اخلاقی، وقتی به رسمیت شناخته شود و به عمل درآید، جامعه رشد می‌کند اما وقتی  نوع نگاه به انسان، نگاهی ابزاری باشد و قدرت هدف باشد، جامعه دچار آسیب می‌شود. یادم است که در دوره مجلس اول وقتی‌که اختلافی بین مجلس و شورای نگهبان پیش آمده بود، نمایندگان مجلس خدمت امام رسیدند. در آن جلسه امام فرمودند: اگر همه پیامبران الهی هم در یک‌زمان و مکان جمع باشند و یک کار مشترک انجام دهند باهم، هیچ‌وقت اختلاف نخواهند داشت چرا که همه آن‌ها هدفشان یکی است و آن کار برای خدا و دعوت به خدا است. بنابراین اگر در جامعه‌ای که قرار است همه برای خدا کار کنند دعوایی پیش آمد، معلوم است که برای خدا کار نمی‌کنند. به نظر من مشکلات و چالش‌هایی که ما در حال حاضر در حوزه‌های مدیریتی مختلف با آن‌ها روبرو هستیم از چالش‌های اصولی و منطقی نشئات نمی‌گیرد بلکه ایراد از نوع نگاه به انسان، خدا و جامعه است و راهکار آن این است که نوع نگاه باید تغییر کند. وقتی ما مردم را صاحب همه‌چیز و خودمان را در خدمت آن‌ها بدانیم، کار دیگر به دعوا و اختلاف نخواهد رسید. البته ما بدون تردید معتقدیم که مدیریت باید با نگاه علمی باشد. مدیریتی که تنها کارش گذران امور و اداره  روزمره کشور باشد و اصل را بر مسائل کوتاه ‌مدت سیاسی وحفظ  قدرت‌ قرار دهد موفق نخواهد بود. شما با نگاه علمی به آینده‌های دور نظر دارید و با آسیب‌شناسی  وضعیت موجود ریشه‌های مشکلات را پیدا می‌کنید، نقاط ضعف و قوت را می‌بینید و سعی می‌کنید از نقاط قوت و فرصت‌ها بهترین استفاده‌ها را بکنید تا به هدف برسد. پس شما معتقدید که ما در آموزش نسبت به دیگر حوزه‌ها، کارنامه موفقی داریم اما مشکل، عملیاتی و کاربردی نشدن این آموزش‌ها در سطوح مختلف مدیریتی است؟ مشکل ما مشکل مدیریتی است، یعنی آن انسجام و هماهنگی که باید در ساختار اداره کشور در حوزه‌های مختلف از دانشگاه تا دولت، از دولت تا نخبگان و از نخبگان تا توده مردم وجود داشته باشد، وجود ندارد یا حداقل ضعیف است. در حال حاضر سرمایه اجتماعی در کشور ما خیلی پایین است؛ سرمایه اجتماعی مبتنی بر چه چیزی است؟ سرمایه اجتماعی داشتن حسن ظن و اعتماد عمومی بین بخش‌های مختلف جامعه به‌جای شکاف و گسست است. ما در حال حاضر با شکاف‌های مختلفی در حوزه‌های مختلف روبرو هستیم، شکاف‌های بین دولت و جامعه، نخبگان و توده مردم، دانشگاه و صنعت، بین نسل‌های مختلف، شکاف‌های جنسیتی و… ما در این زمینه‌ها نیاز به انسجام و اتحاد داریم. قرآن ما را به وحدت و همبستگی دعوت می‌کند و نه سوءظن و اختلاف. از این نظر کشور ما با سرمایه اجتماعی پایینی که دارد نمی‌تواند به اهداف توسعه خود دست پیدا کند، چراکه یکی از مهم‌ترین عوامل پیشرفت و توسعه کشور داشتن سرمایه اجتماعی بالا است. این شکاف دانشگاه با دولت و جامعه به‌صورت خاص در دوره‌هایی که شما در آموزش عالی کشور مسئولیت داشتید  در دولت سازندگی و اصلاحات به چه صورت بود و در حال حاضر تا چه حد است؟ در دولت سازندگی ما دوران پسا جنگ را سپری می‌کردیم اما بااین‌وجود وضعیت اجتماعی خوبی را داشتیم چراکه مردم از همان اتحادی که در دوره دفاع مقدس ایجادشده بود کماکان برخوردار بودند و بین توده مردم با دولت و دانشگاهیان شکاف جدی وجود نداشت. البته شکافی مانند شکاف دانشگاه و صنعت وجود داشت که بیشتر یک مشکل ساختاری و مدیریتی بود. یا در زمان آقای خاتمی با آن حماسه‌ای که در دوم خرداد ۷۶ رخ داد باز یک نوع انسجام و همبستگی بالایی بین مردم و دولت و روشنفکران شکل گرفت. البته متأسفانه همان دوره طلایی هم به خاطر بحران‌هایی – که به بحران‌های هر ۹ روز یک‌بار معروف است – تحت تاثیر قرار گرفت؛ کما این‌که تا آخر دوره یک نوع  سرخوردگی بین جامعه به وجود آمده بود. البته نه از عملکرد دولت به‌طور خاص، بلکه بیشتر از بحران‌ها و چالش‌هایی که تحمیلی بود. در دولت فعلی نیز در سال ۹۲ بعد از سپری کردن یک دوره ۸ ساله بحرانی، جوانه‌های امیدی در مردم و نسل جوان به وجود آمد. به‌حق هم‌اسم این دولت را تدبیر و امید گذاشتند چون ما در آن زمان نیاز مبرمی هم به تدبیر در مدیریت و هم احتیاج به امید و انگیزه داشتیم. به عبارتی اگر می‌خواهیم مدیریت درست داشته باشیم باید سعی کنیم که جامعه ما جامعه‌ای پرنشاط، پویا و سرشار از امید باشد. یک جامعه افسرده و جدا از هم، ضد توسعه است. این مسیر در دولت تدبیر و امید شروع شد و دو سال بعد باز خودش را در انتخابات مجلس نشان داد. در حال حاضر نیز علی‌رغم همه مشکلات به ارث رسیده از گذشته، امیدواریم در سال ۹۶ نیز باز این فرآیند ادامه داشته باشد. منتها خواه، ناخواه این سنگ‌اندازی‌هایی که صورت می‌گیرد و چالش‌هایی که در گفتار و برخوردهای  مسئولان کشور خود را نشان می دهد، مردم را سرخورده می‌کند و این  نوعی آفت است. همان‌گونه که گفتید نیرویی به‌عمد یا غیر عمد سعی دارد نوعی سرخوردگی را به مردم القا کند و از این وضعیت سود خودش را ببرد. چه باید کرد که مردم در انتخابات پیش رو و انتخابات آینده دچار این ناامیدی و سرخوردگی نشوند؟ به نظرم مسئولیت نخبگان کشور در این زمینه بسیار مسئولیت سنگینی است، چون حاکمیت که شامل قوای سه‌گانه می‌شود درگیر مسائل کاری خود و فی‌مابینی است. دولت که بار اصلی اداره کشور را بر دوش می‌کشد و باید برای خدمت بیشتر مجال پیدا کند، خواسته یا ناخواسته  دچار این چالش‌ها و درگیری‌ها شده و ممکن است نتواند خیلی به مسئولیت خود در قبال رشد فرهنگ دموکراسی، ارزش‌های اخلاقی و آگاهی‌های سیاسی مردم عمل کند. گر چه بنده معتقدم که آقای روحانی و دولت باید ضعف‌های رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی خود را به‌طورجدی ترمیم کند و ترکیب دولت یک ترکیب کارآمدتر و منسجم‌تری باشد. ولی نخبگان کشور که مرجعیت بیشتری در بین مردم دارند مسئولیت مضاعفی برای بالا بردن سطح آگاهی مردم دارند. ما در حال حاضر در عصر ارتباطات هستیم و معجزه‌ای به نام اینترنت و شبکه‌های اجتماعی وجود دارد که فرصت‌های مناسبی را برای آگاهی‌رسانی و پیشرفت جامعه فراهم کرده است. اما سؤال اصلی این است که ماچه قدر از این فضا استفاده مفید می‌کنیم؟ اگر نخبگان کشور احساس مسئولیت کنند و به‌عنوان یک وظیفه اخلاقی و انسانی و بدون هیچ چشم‌داشت سیاسی در فضای مجازی و عرصه‌های اطلاع‌رسانی فعال باشند، چه اتفاقی می‌افتد؟ ما در حال حاضر ۵ میلیون دانشجو و حداقل سه برابر این تعداد، دانش‌آموخته دانشگاهی داریم. این سرمایه و راهبرد بزرگی است که  تک‌تک این نخبگان در برابر جامعه و مشکلاتی که دامن‌گیر جامعه شده است، باید در قبال آن احساس مسئولیت کنند و اولین اولویتشان آموختن و آموزش دادن در حوزه  تخصصی خودشان به جامعه باشد و از فضاهای مجازی به‌درستی استفاده کنند و افکار خود را با دیگران تبادل کنند و تمرین بیشتری برای گفت‌وگو، تبادل‌نظر و نقادی داشته باشند.  در آن صورت از جنبه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی  و اخلاقی، دیر یا زود وضع کشور تغییر خواهد کرد. یعنی اگر افکار عمومی حول یک موضوعی بر پایه آگاهی و آموزش شکل بگیرد و حقوق خودش را مطالبه کند؛ احساس مسئولیت و پاسخگویی مسئولان نیز بیشتر می‌شود و این موضوع اثرات خودش را در رخدادهای مختلف نشان خواهد داد. در حال حاضر شاید آگاهی‌رسانی از طریق فضای مجازی به‌واسطه آگاهی مردم  از برخی حقایق تلخی مانند فسادهای کلان اقتصادی، آسیب‌های اجتماعی و … بیشتر باعث ناامیدی مردم شده است؟ یکی از مؤلفه‌های اصلاحات و اصلاح‌طلبی این است که ما انتقاد را از خودمان شروع کنیم نه از دیگران، یا اگر حتی می‌خواهیم تخطئه کنیم در درجه اول عملکرد خودمان را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم. در این حوزه من فکر می‌کنم که ضعف بیشتر به نخبگان بازمی‌گردد تا دولت‌ها، دولت مشکلات خودش را دارد، به‌خصوص که این مشکلات از دولت قبل برجای‌مانده است. یک نخبه که نباید ناامید شود، فردی که عنوان نخبه دارد باید به جامعه خودش امید دهد. ما باید تزمان این باشد که هر مقدار که شرایط دشوارتر باشد به همان نسبت و بیشتر باید به امید و انگیزه ما اضافه شود. در حال حاضر یک‌سوم از جامعه ما تحصیل‌کرده دانشگاهی هستند و این آمار کمی نیست؛ ما هیچ‌گاه در طول تاریخ چنین وضعی نداشته‌ایم. این تعداد دانش‌آموخته باید علاوه بر آگاهی‌رسانی به مردم،  نقاط ضعف دولت را در چهارچوب سازمان‌های مردم‌نهاد و جامعه مدنی تذکر دهند و به دولت ها در برطرف کردن آن‌ ضعف ها کمک کنند، نه این‌که خودشان منفعل شوند و ناامیدی را به جامعه منتقل کنند. نگاه من این‌گونه است که جامعه مدنی و نخبگان قادرند به نحو موثری به بهبود وضعیت جامعه کمک کنند. من در این ۱۰، ۱۲ سال اخیر چندین سازمان مردم نهاد یا همان N.G.O تشکیل داده‌ام. در حال حاضر آسیب‌های اجتماعی دامن‌گیر شده است. ما در سال ۸۵ بعد از ۲ سال کارشناسی موسسه رحمان را تأسیس کردیم که از آن زمان در مورد آسیب‌های اجتماعی در حال کار تحقیقاتی است. مهم‌ترین مطالعات و گزارش‌های اجتماعی از وضعیت آسیب‌های اقشار مختلف آسیب ‌دیده  و آسیب پذیر ایران مانند زنان و کودکان و وضعیت عمومی جامعه را این موسسه انجام داده و به چاپ رسانده است. یا مثلاً در اواخر سال ۸۲ انجمن ایرانی اخلاق در امور فناوری تأسیس‌شد که بر روی اخلاق حرفه‌ای در همه حوزه‌ها کار می‌کند و در سال آتی نخستین کنگره بین‌المللی اخلاق در علوم و فناوری را با شعار “اخلاق برای همه، علم برای توسعه” برگزار خواهد کرد. انتظار این است که افرادی که از دسترنج این مردم به‌واسطه مالیات‌هایی که می‌دهند یا پول نفتی که متعلق به همه آن‌ها است، استفاده کرده و از تحصیلات عالی برخوردار شده‌اند، خودشان را مدیون این مردم بدانند و نسبت به آن‌ها ادای دین کنند. ادای دینشان هم به این صورت باشد که نسبت به رفع مشکلات و  تنگناهایی که جامعه دچار آن است ایفای نقش کنند. همه این‌ها هم مسایل سیاسی نیست شاید ۱۰ درصد آن سیاسی باشد. ما مشکلات زیست‌محیطی داریم، از آلودگی شهرها بگیرید تا از بین رفتن و تخریب جنگل‌ها و مراتع و کمبود آب، فساد و آسیب‌های اجتماعی مشکلاتی است که با آن‌ها درگیریم. چه کسانی باید به داد مردم برسند؟ آیا همه ما باید منتظر دولت باشیم؟ نقش دولت در جامعه امروز جهان روزبه‌روز کمتر می‌شود و مردم به خاطر رشد و آگاهی و احساس مسئولیت بیشتر در نهادهای مدنی، «ان جی او»های مختلف و فضاهای مجازی در حال ایفای نقش و کمک به دولت هستند. جوامع  مدنی نوپایی مانند جامعه مدنی ایران در ابتدا نیازمند حمایت‌های دولتی است. شما عملکرد دولت آقای روحانی را در این حوزه چگونه ارزیابی می‌کنید؟ من مفیدترین نقش آقای روحانی را در مدتی که از دولتشان گذشته، رویکرد حقوقی ایشان نسبت به مشکلات و مسائل کشور می‌دانم. ایشان همان‌گونه که در شعارهایشان گفتند منشور حقوق شهروندی را تدوین کرده‌اند. همان‌گونه که در مناظره‌های انتخاباتی خود مطرح کردند که من به‌عنوان یک حقوق‌دان صحبت می‌کنم، در ادامه هم مانند یک حقوق‌دان عمل  کردند و نه مثل دبیر یا رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور. ایشان پیش‌نویس حقوق شهروندی را به نظرخواهی صاحب‌نظران گذاشتند و چند هفته پیش از آن رونمایی کردند. این‌ها قدم‌های مؤثری است. بعضی‌ها انتقاد کردند که این حقوق چه تضمین اجرایی دارد؟ من در فضای مجازی نوشتم، نه ‌تنها آقای روحانی بلکه مجموعه دولت او هم به‌تنهایی نه می‌تواند و نه امکان آن را دارند که تک‌تک این حقوق را احیا کنند، اما این به آن معنی نیست که این قدم برداشته نشود. اتفاقاً رونمایی از منشور حقوق شهروندی قدم مؤثر و مهمی در جهت افزایش آگاهی مردم است  که بتوانند به حقوق شهروندی خودشان در این جامعه به‌عنوان یک انسان و شهروند پی ببرند. وقتی این آگاهی حاصل شد مردم حقوق خود را پیگیری و مطالبه خواهند کرد. یعنی مهم‌ترین تضمین تحقق این حقوق، آگاهی مردم نسبت به حقوق خودشان از طریق نخبگان کشور است. نظرتان در مورد حصر یا محدودیت‌هایی که برای رئیس دولت اصلاحات ایجادشده است چیست؟ چگونه باید این موارد را رفع کرد؟ ما به‌جای این‌که در زمینه‌های دیگر نوآوری، ابداع و اختراع داشته باشیم، در روش‌های ایجاد محدودیت و سلب آزادی‌ها نوآوری داریم. ما کم می‌شنویم که این روش‌های عجیب‌ و غریب در تاریخ گذشته یا در کشورهای دیگر انجام‌شده باشد. بنابراین این کاری که با آقای خاتمی انجام می‌دهند نه از لحاظ سیاسی و اخلاقی توجیه دارد، نه توجیه قانونی و حقوقی دارد و نه حتی توجیه مدیریتی. این محدودیت‌ها حتی او را محبوب‌تر کرده است. این اقدامات آقای خاتمی را در هاله‌ای از مظلومیت قرار داده و با توجه به این‌که مردم ما مدافع مظلوم هستند، محبوبیت ایشان دوچندان شده است. بنابراین این اقدام به نظر من یک تصمیم غیرمدبرانه است. ما باید با یک مقدار عقلانیت بیشتر این نوع شیوه‌ها را منسوخ اعلام کنیم. در مورد حصر هم همین‌گونه است. در حصر نگاه‌داشتن، چه وجه قانونی به لحاظ قانون اساسی و قوانین عادی دارد؟ این موضوع از چه وجه اخلاقی برخوردار است؟ چه تدبیری است که به این نتیجه می‌رسد که باید یک فرد را از آزادی‌های خدادادی‌اش محروم کنند و او را در حصر قرار دهند؟ به‌خصوص که من هیچ‌گاه ندیدم که آقای مهندس موسوی چه در دوران مسئولیتش چه قضایای سال ۸۸ دروغ گفته، به کسی توهینی کرده یا تهمتی زده باشد. ایشان از اخلاقی‌ترین مسئولان و شخصیت‌های انقلاب ما هستند. در ثانی شما اگر در حال حاضر به صحبت‌های انتخاباتی ایشان درباره فسادهای اقتصادی یا سیاسی در مناظره‌ها و تبلیغات توجه کنید می‌بینید که خیلی از صحبت‌ها و پیش‌بینی‌های ایشان اتفاق افتاده و حقایق نمایان شده است. حضرت حافظ می‌فرمایند: بی‌گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق/ یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است آقای دکتر! در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ کاندیدا نمی‌شوید؟! من برای خودم در این مقطع زمانی چنین وظیفه‌ای نمی‌بینم. در سال ۸۴ هم که من کاندیدا شدم در ابتدا خودم نظرم این نبود که پیش‌قدم شوم، منتها وقتی از طرف اصلی‌ترین احزاب اصلاح‌طلب به من پیشنهاد کاندیداتوری شد نتوانستم پاسخ رد بدهم، به این دلیل که احساس خطر می‌کردم؛ احساس خطر من به دو دلیل بود. یک این‌که در سال‌های پایانی دولت آقای خاتمی به دلیل آن بحران‌های ۹ روزه و دوم به دلیل رد آن دو لایحه اختیارات ریاست جمهوری و انتخابات، مردم و به‌خصوص دانشگاهیان  دچار یک نوع سرخوردگی شدند. من در آن مقطع دو خطر را احساس می‌کردم یکی این‌که انتخابات به‌صورت پرشور برگزار نشود و یکی هم این‌که صدای پای فاشیسم و افراطی‌گری را می‌شنیدم. صدایی که نه به قانون اهمیتی می‌دهد نه به مردم اعتقادی دارد و بیشتر با برخوردهای عوام فریبانه می‌خواهد کشور را در دست بگیرد و تاوانش را مردم و نسل جوان بپردازند. حس ششم من به‌ نوعی شرایط آینده را پیش‌بینی می‌کرد. ممکن است که  شواهد علمی  دقیقی نبود، اما کسی که  سال‌های مدید در مسئولیت‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی  بوده می‌تواند بر اساس قرائن حتی پیش‌بینی هم بکند. به دلیل احساس خطری که خودم داشتم، نتوانستم به این دعوت ها جواب منفی بدهم. حس خطری که بعد از انتخابات به حقیقت تبدیل شد. اما در حال حاضر فکر می‌کنم که در همین عرصه عمومی و عرصه‌های دانشگاهی و فرهنگی فعالیت داشته باشم، برای آینده کشور جنبه زیرساختی و موثرتری خواهد داشت. درعین‌حال واقعیت هم این است که فرض بفرمایید من کاندیدا هم بشوم، در این سیستم انتخاب استصوابی مگر من را تأیید صلاحیت می‌کنند؟ مگرسال قبل من برای مجلس شورای اسلامی از شهر شیراز کاندیدا نشدم؟ شیراز شهری بود که من همه دوران جوانیم را در آنجا بودم، در این شهر مسئولیت داشته‌ام، در دوره اول مجلس نماینده این شهر در مجلس بوده‌ام و نسبت به آن مردم احساس دین می‌کنم، به‌خصوص که نماینده‌های قبلی هم به‌نوعی همه از یک جناح بودند. فکر می‌کردم که اگر کاندیدا شوم می‌توانم در این شهر تغییر و موجی به وجود بیاورم که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد و نمایندگان اصلاح‌طلب اکثریت آرا را به دست آوردند. آقای معین! حدود یک ماه قبل آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از دنیا رفتند؛ میراث سیاسی ایشان را چه می دانید و فقدان ایشان در روند اعتدالی و اصلاح طلبی چه تأثیری خواهد داشت؟ میراث گرانقدر جناب آقای هاشمی رفسنجانی، دعوت به اعتدال و نفی افراطی گری، نفی دروغ و فریب، حفظ وحدت ملّی، تنش زدایی با جهان، ارائه چهره ای جذاب و غیر خرافی از اسلام و سرمایه گذاری جدی برای رشد و پیشرفت کشور و رفاه مردم است. امیدوارم که نخبگان و دانشگاهیان، احزاب و گروه های سیاسی و به ویژه جبهه اصلاحات و نیز دولت تدبیر و امید و مجلس، قدردان و ادامه دهنده آن میراث ارزشمند باشند و بتوانند تا حدودی فقدان ایشان را جبران کنند.


منبع: baharnews.ir

کاغذ ساندویچ سمی است

به گزارش ایران خبر،بر اساس جدیدترین تحقیقات پژوهشگران دانشگاه “روتردام” هلند که نتایج آن در مجله “انجمن شیمی” به چاپ رسید، پوشش بسته بندی که برای جلوگیری از پخش شدن روغن و سس در خورکی های آماده چون پیتزا و همبرگر مورد استفاده قرار می گیرد، حاوی مواد سمی است و می تواند سبب ابتلا به بیماری هایی چون سرطان شود. پوششی که دور پیتزا و همبرگر قرار داده می شود حاوی فلوئور است که ماده ای بسیار سمی و کاربرد اصلی آن در ظروف تفلون برای جلوگیری از چسبیدن مواد غذایی به دیواره ظرف است.  همچنین فلوئور در وسایل آتش‌نشانی به عنوان یک عایق حرارتی و پوشش ضد آتش مورد استفاده قرار می گیرد. وجود این ماده به عنوان پوشش که می تواند ترکیبات سمی خود را به غذا وارد کند، می تواند باعث کندی رشد در کودکان، مشکلات باروری در زنان و مردان و حتی بروز انواع سرطان شود. کارشناسان این نتایج را با بررسی بر روی بیش از ۴۰۰ نمونه انواع بسته بندی های بکار رفته در رستوران ها و غذاخوری ها در ایالات متحده بدست آورده اند که در تمامی  آنها برای بسته بندی انواع فست فود ها بویژه پیتزا، همبرگر، کلوچه ها و سیب زمینی سرخ کرده از کاغذ و مقواهای حاوی فلوئوراستفاده می شده است. بر این اساس کارشناسان توصیه می کنند افراد تا حد امکان از مصرف خوراکی های فست فود خودداری کنند  واگر تمایل به خوردن همبرگر و پیتزا دارند آن را در خانه درست کنند  وهر گز از پوشش های حاوی مواد شیمیایی برای بسته بندی فست فود های خود استفاده نکنند. همچنین در خارج از خانه نیز از رستوران هایی خرید کنند که در آنها حداقل  از کاغذ مومی یا ورق آلومینیوم برای بسته بندی خوراکی ها استفاده می شود.


منبع: irankhabar.ir

ثبت نام کنکور ۹۶ از امروز آغاز می شود

به گزارش ایران خبر، دکتر حسین توکلی در گفت و گویی با اعلام این مطلب اظهار کرد: آزمون سراسری سال ۹۶ به منظور پذیرش دانشجو برای دوره های روزانه، نوبت دوم (شبانه)، نیمه حضوری، مجازی و پردیس‌های خودگردان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، دانشگاه پیام نور، دانشگاه‌های غیرانتفاعی، پردیس‌های دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و همچنین کد رشته‌های با آزمون دانشگاه آزاد اسلامی برگزار می‌شود.
 
وی در ادامه تصریح کرد: ثبت نام برای شرکت در آزمون سراسری سال ۹۶ از امروز سه شنبه ۱۹ بهمن ماه ۹۵ از طریق شبکه اینترنتی سازمان سنجش آموزش کشور به نشانی www.sanjesh.org آغاز و در روز پنجشنبه ۲۸ بهمن ماه ۹۵ پایان می پذیرد.
 
دکتر توکلی گفت: دفترچه راهنمای ثبت نام (دفترچه شماره ۱) آزمون سراسری سال ۹۶ به همراه اطلاعیه ثبت نام این سازمان نیز از امروز سه شنبه ۱۹ بهمن همزمان با آغاز ثبت نام بر روی سایت سازمان سنجش قرار داده می شود. بنابراین هر یک از داوطلبان برای ثبت نام در آزمون سراسری سال ۹۶ ضرورت دارد در این مهلت به سایت سازمان سنجش مراجعه و ضمن مطالعه دقیق دفترچه ثبت نام و اطلاعیه منتشره، در صورت واجد شرایط بودن نسبت به ثبت نام اقدام کنند.
 
وی همچنین افزود: آزمون سراسری سال ۹۶ در روزهای پنجشنبه پانزدهم و جمعه شانزدهم تیرماه ۹۶ در حوزه های امتحانی سراسر کشور برگزار خواهد شد.
 
مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور در پایان گفت: کارت شرکت در آزمون سراسری سال ۹۶ تمامی داوطلبان گروه های آزمایشی پنج گانه از روز یکشنبه ۱۱ تیرماه ۹۶ بر روی سایت سازمان سنجش قرار می گیرد و داوطلبان از یکشنبه یازدهم تا چهارشنبه چهاردهم تیرماه می‌توانند با مراجعه به سایت سازمان سنجش، نسبت به دریافت پرینت کارت شرکت در آزمون اقدام کنند.


 


منبع: irankhabar.ir

انتقاد سندرز از ترامپ؛ زنان و مردان ما برای یک جامعه خودکامه نجنگیدند

به گزارش ایران خبر، وی این توییت را دقایقی پیش در واکنش به اقدامات و تصمیمات ترامپ منتشر کرد.سندرز روز یکشنبه به سی ان ان گفت که دونالد ترامپ یک متقلب است و با وال استریت همکاری می کند، چنانچه درصدد کاستن از قدرت مقررات بانکی است.وی از ترامپ به دلیل انتصاب میلیاردرها در کابینه اش انتقاد کرد و گفت که ترامپ در جریان کارزار انتخابی اش گفت که از امنیت اجتماعی و بیمه های درمانی چیزی کم نمی کند، اما کسانی را انتخاب کرده است که دقیقا در این مسیر گام بر می دارند.دونالد ترامپ پس از روی کار آمدن تصمیمات عجیب و غریبی به ویژه در ارتباط با ممنوعیت ورود شهروندان هفت کشور مسلمان به آمریکا اتخاذ کرده که این مساله با واکنش ها و انتقادهای داخلی و خارجی همراه بوده است.


منبع: irankhabar.ir

مرد دوزنه، قتل همسر صیغه‌ای‌اش را گردن نگرفت

سال گذشته فردی با پلیس آگاهی تماس گرفت و از کشته‌شدن زنی جوان در آپارتمانی در تهران خبر داد. مأموران آگاهی پس از شنیدن این خبر به‌سرعت خود را به محل وقوع حادثه رساندند و پس از تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول زنی جوان به نام مارال است که به دلیل مسمومیت با متادون جان خود را از دست داده است.

به گزارش شرق، کاوه، شوهر مارال، روز حادثه را برای مأموران توضیح داد و گفت: «مدتی بود که با همسر اولم اختلاف داشتیم همیشه با یکدیگر دعوا می‌کردیم، اما به خاطر فرزندمان نمی‌خواستم از او جدا شوم، به ‌همین ‌خاطر تصمیم گرفتم با زن دیگری ازدواج کنم. پس از مدتی با مارال آشنا شدم. از او خوشم آمد. مارال می‌دانست من زن و بچه دارم. اما مشکلی با این شرایط نداشت مدتی از آشنایی‌مان گذشته بود که او را به صیغه خودم درآوردم. همسر اولم در طبقه اول آپارتمان زندگی می‌کرد و مارال در طبقه دوم ساختمان. آنها یکدیگر را نمی‌دیدند و هرکدامشان زندگی خود را داشتند. با مارال زندگی خوبی داشتم. ما هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم.

آن روز مثل همیشه بعد از اینکه کارم تمام شد، به خانه برگشتم. در را باز کردم، اما مارال را ندیدم. خانه تاریک بود. چراغ‌ها را روشن کردم و مارال را صدا زدم؛ اما جوابی نشنیدم با تلفن همراهش تماس گرفتم صدای تلفن از اتاق خواب‌مان بلند شد. خواستم در اتاق خواب‌مان را باز کنم، ولی در قفل شده بود. از آشپزخانه چاقویی آوردم و در را باز کردم. مارال را دیدم که روی زمین افتاده است. فکر کردم بیهوش شده است. سریع خودم را به آشپزخانه رساندم و لیوان آبی آوردم و به صورتش آب پاشیدم. اما بی‌حرکت بود. خیلی ترسیده بودم.

نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است. تلفن را برداشتم و با اورژانس تماس گرفتم. زمانی که آنها خود را به اینجا رساندند. مارال مرده بود.

به‌این‌ترتیب، مأموران آگاهی ابتدا به سپیده همسر اول کاوه مظنون شدند و برای تحقیقات بیشتر او را به اداره آگاهی بردند و مورد بازجویی قرار دادند. اما سپیده اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت من آن روز از خانه پایم را بیرون نگذاشتم. ما اصلا باهم رفت و آمدم نداشتیم. تابه‌حال هم به خانه او نرفته‌ام. با توجه به گفته‌های سپیده و شاهدانی که او را در خانه دیده بودند. مأموران مدرکی دال بر گناهکاربودن سپیده پیدا نکردند و او را آزاد کردند.

با توجه به لیوان حاوی متادون کنار مقتول و نظریه پزشکی دال بر اینکه مقتول با مصرف ماده‌ای به نام متادون جان خود را از دست داده است و آثار کبودی دور دهان و بدن مارال، مأموران آگاهی احتمال خودکشی را رد کردند و بار دیگر تحقیقات خود را آغاز کردند. با توجه به گفته شاهدان و مدارک به‌دست‌آمده، مأموران کاوه را بازداشت کردند.

کاوه به مأموران گفت: سپیده خودکشی کرده است و من او را نکشته‌ام. ما باهم زندگی خوبی داشتیم. دلیلی نداشت او را بکشم. سپیده مشکلات روحی داشت. او گاهی بدون دلیل در خانه گریه می‌کرد. تا روز آخر هم با هم مشکلی نداشتیم. دلیل خودکشی‌کردنش را نمی‌دانم. من سعی داشتم زندگی آرامی برای خودمان بسازم. برای همین منزل همسرهایم را از هم جدا کردم تا آنها یکدیگر را نبینند.

به‌این‌ترتیب، با توجه به گفته‌های کاوه و سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم، کیفر‌خواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. پس از انجام تشریفات قانونی بار دیگر اولیای دم در برابر قضات خواست خود را مبنی بر قصاص متهم خواستار شدند.

یکی از اولیای دم در برابر قضات گفت:‌ «دلیلی نداشت که دختر من دست به خودکشی بزند. کاوه مارال را به قتل رسانده است. مارال تا روز آخر هم حرفی از خودکشی یا خسته‌شدن از زندگی نزده بود».

متهم بار دیگر در دادگاه حرف‌های خود را تکرار کرد و مدعی شد مارال را دوست داشته و او را نکشته است. «ما تازه با هم ازدواج کرده بودیم و من از زندگی با مارال راضی بودم. مارال مشکلات روحی داشت. او قبلا هم دست به خودکشی زده بود. من مارال را نکشته‌ام او خودکشی کرده است. برادران مارال مواد مخدر مصرف می‌کنند. دفعه قبلی هم مارال با متادون دست به خودکشی زده بود، اما خانواده‌اش زود متوجه این کار می‌شوند و مارال را نجات می‌دهند. شاید این بار هم به دلیل مشکلات روحی دست به این کار زده باشد».

با توجه به اینکه همسر اول متهم و شاهدان در دادگاه حضور پیدا نکردند، هیئت قضات جلسه را برای شنیدن حرف آنها تجدید کرد.


منبع: alef.ir

زائری: شرایط را برای ازدواج موقت فراهم کنید

حجت السلام زائری در صبح نو نوشت: ازدواج موقت یک نیاز طبیعی است مثل رستوران در زندگی امروز و همان طور که غذای سریع و مراکز تهیه غذا حتى از زیرزمین مساجد سر درآورده‌اند، باید برای تسهیل ازدواج موقت هم فکر کرد.
 
البته ازدواج دائم اصل است (همان طور که هیچ چیزی جای آشپزی خانگی را نمی‌گیرد) اما همان طور که الآن به هزار و یک دلیل نمی‌شود روی آشپزی خانگی اصرار کرد، به همان ترتیب نمی‌توان انحصاراً روی ازدواج دائم اصرار داشت.  اقتضای جهانی شدن و سرعت و تحولات اجتماعی و … این است و اگر برایش چاره جویی و تدبیر نکنیم ازدواج سفید و روابط بی ضابطه رایج می‌شود. کسی که حابس بول است نمازش کراهت دارد چون نمی‌فهمد چه می‌گوید: “لاتقربوا الصلوه و أنتم سکارى” و نمی‌شود پیام دین را به کسی که آرامش و استقرار روانی و جنسی ندارد منتقل کرد بلکه بالاتر از این احساس رضایت از خدا نمی‌کند و با خود فکر می‌کند این چه خدایی است که فشار جنسی را بر او تحمیل کرده ولی می‌گوید به راست و چپ نگاه نکن، از سر جایت تکان نخور، خودارضایی نکن ! در حالی که خدا نگفته و ما داریم می گوییم!
 
بر عکس، خدا گفته چون حلالش را برایت به اندازه رفع نیاز گذاشته‌ام به محدوده حرام وارد نشو، چون خودت زن داری به نامحرم نگاه نکن!
 
مثل این که می‌گوید:”کلوا من الطیبات” چون اصل برجواز و حلیت است و حلالش را داری پس سراغ حرام نرو ! اگر اسلام را پذیرفته‌ایم، باید همه چیزش را بپذیریم و اگر نظام غرب را، همه چیزش را! غرب یک نظام یکپارچه است بر اساس لیبرالیسم که مبنای فکری و پیشینه تمدنی دارد، روابط جنسی آزاد دارد و…اگر هم اسلام را می‌پذیریم، ازدواج موقت دارد و … یعنی نمی‌شود هم راه ازدواج موقت را ببندیم و هم زمینه ازدواج دائم نباشد!
 
ما وظیفه داریم زمینه حلال را چنان فراهم کنیم که جز اندکی به سراغ حرام نروند.وقتی عواملی چون تبلیغات بازرگانی تلویزیون سطح توقع مردم را چنان بالا ببرد و ازدواج را آن قدر سخت کند که هیچ کس نتواند زن بگیرد و از طرف دیگر زمینه ازدواج موقت را این گونه محدود کنیم، جوانان که مخاطب اصلی دین هستند نسبت به کارآمدی دین مشکل پیدا می‌کنند و فاصله می‌گیرند و از روحانیتی که واقعیت‌های زندگی را درک نکند و از فضای غیر عینی و نامحسوس حرف بزند، بیزار می‌شوند.
 
یادمان باشد گزینه مقابل ازدواج موقت، ازدواج دائم نیست که اگر چنین باشد هر عاقلی قطعاً ازدواج دائم را ترجیح می‌دهد. متأسفانه گزینه مقابل ازدواج موقت، فحشا و فساد است که روز به روز بیشتر و گسترده‌تر، فراگیر می‌شود!


منبع: alef.ir

بودجه‌ای که عدد شد/«نه» به توقف خدمات سلامت

رئیس مرکز بودجه و پایش عملکرد وزارت بهداشت با اشاره به اینکه بیمه‌ها ۱۱ هزار میلیارد تومان به بیمارستانها و دانشگاههای علوم پزشکی بدهکارند، گفت: در سال ۹۵ پولی از محل اعتبارت هدفمندی یارانه‌ها تحویل نگرفتیم.

به گزارش تسنیم، مسعود ابوالحلاج با اشاره به اینکه دولت یازدهم وقتی وزارت بهداشت را تحویل گرفت ۶ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان کسری بودجه داشت و در بحث پرداخت حقوق‌ها با مشکل مواجه بود و بیمارستانها نیز به شدت مشکل داشتند، اظهار داشت: دولت تا پایان سال ۹۲ فقط ۱۸۰۰ میلیارد تومان تامین کرد ضمن اینکه بار و ماموریت جدیدی نیز به وزارت بهداشت محول شده بود.

وی تصریح کرد: کسانی که در بخش دولتی کار می‌کنند به خوبی واقفند که اعدادی که در بودجه‌ها مطرح هست فقط عدد است و آنچه در عملکرد اتفاق می‌افتد همیشه بحث متفاوتی است.

رئیس مرکز بودجه و پایش عملکرد وزارت بهداشت گفت: در دولت یازدهم ماموریت‌های زیادی به ما ابلاغ شد که بزرگترین آن اجرای طرح تحول سلامت بود ضمن اینکه ما متعهد شده بودیم که بیمارستانهای نیمه تمام را به اتمام رسانده و و راه اندازی کنیم و برای تحقق این هدف نیز با مشکلات اعتباری مواجه بودیم.

رئیس مرکز بودجه و پایش عملکرد وزارت بهداشت با بیان اینکه آنچه در کاغذها به عنوان بودجه حوزه سلامت به این حوزه تخصیص می‌یابد تنها عدد است و با آنچه در عمل تحقق می‌یابد متفاوت است، به ذکر چند نمونه در این رابطه پرداخت و گفت: از محل درآمدهای هدفمندی یارانه‌ها که ۴۸۰۰ میلیارد تومان بود در سال اول فقط ۳۵۰۰ میلیارد تومان تحویل گرفتیم. در سال ۹۴ فقط ۸۰۰ میلیارد تومان و در سال ۹۵ اساساً پولی تحویل نگرفتیم.

ابوالحلاج همچنین به موضوع درآمدهای اختصاصی که به صورت غیرواقعی از زبان منتقدین مطرح شده بود، اشاره کرد و افزود: آنچه در دانشگاههای علوم پزشکی به آن درآمد اختصاصی می‌گوییم همان پولی است که بیمه‌ها باید پرداخت کنند و بیمه‌ها عملا در پرداخت‌ها همکاری نداشتند خصوصا در حوزه بیمه سلامت پیش بینی لازم برای جبران هزینه‌های بیمه سلامت در قانون بودجه دیده نشد به نحوی که برای رفع این مشکل مجلس مصوب کرد که ۸ هزار میلیارد تومات تحت عنوان اوراق قرضه برای سازمان بیمه سلامت تامین کنند که تا الان از این مبلغ تنها ۱۲۵۰ میلیارد تومان دریافت شده است کما اینکه سازمان تامین اجتماعی ۱۰ ماه در پرداخت‌ها عقب است.

رئیس مرکز بودجه و پایش عملکرد وزارت بهداشت افزود: بدیهی است که با اجرای طرح تحول سلامت، حجم مراجعات مردم به مراکز درمانی خیلی بیشتر شده است و طبیعی است که به همان نسبت هزینه‌ها نیز افزایش می‌یابد.

وی گفت: وقتی که فرانشیز را کاهش می‌دهیم و قرار است آن را از طرح تحول سلامت جبران کنیم در واقع این هزینه‌ها را با بخشی از محل درآمد اختصاصی خود جبران کنیم که همان بدهی بیمه‌هاست.

ابوالحلاج گفت: بنده به عنوان مدیری که با وزرای مختلف و در دولت‌های قبل مسئولیت داشتم می‌گویم؛ آنچه به عنوان مصوبه در قانون بودجه امسال آمده است شاید نسبت به سال ۹۰ تغییرات قابل توجهی داشته باشد ولی آنچه در عمل محقق شده به قیمت ثابت به دو برابر هم نمی‌رسد ضمن اینکه ماموریت‌ها و خدمات بسیاری هم به وزارت بهداشت در این دولت محول شده است.

وی با اشاره به موضوع تورم در سالهای مختلف افزود: اگر قیمت ثابت پولی را که در سال ۹۴ به حوزه سلامت اختصاص دادند را با سال ۹۱ مقایسه کنیم در واقع پولی که ما الان داریم تحویل می‌گیریم به اندازه پول سال ۹۱ است بنابراین اعداد سال ۹۴ لزوماً به معنای حجم بیشتر پول نیست و کارایی بیشتر از سال ۹۱ را هم ندارد و البته این درحالی است که ماموریت‌های ما نیز در سالهای اخیر به شدت افزایش پیدا کرده و تعهدات ما نیز خیلی بیشتر از گذشته شده است.

رئیس مرکز بودجه و پایش عملکرد وزارت بهداشت بهداشت در پایان خاطرنشان کرد: در حال حاضر بیمه‌ها ۱۱ هزار میلیارد تومان به بیمارستانها و دانشگاههای علوم پزشکی بدهکارند و نگران انجام تعهدات خود به خدمت رسانها و حتی شرکت‌های دارویی و تجهیزات پزشکی هستیم گرچه می‌دانیم همکارانمان تلاش خواهند کرد که خدمت رسانی به مردم متوقف نشود.


منبع: alef.ir

چرا داعش اقدام به جذب نیرو از شهروندان کشورهای آسیای میانه کرده است؟

بر اساس گزارشی که به تازگی در یک مجله ی امریکایی منتشر شده است، اگر دولت های کشورهای آسیای میانه همچنان وضعیت اسفبار شهروندان خود را نادیده بگیرند ، باید شاهد پیوستن روز افزون آنها به صفوف داعش باشند.

بر اساس گزارشی که به تازگی در یک مجله ی امریکایی منتشر شده است، اگر دولت های کشورهای آسیای میانه همچنان وضعیت اسفبار شهروندان خود را نادیده بگیرند ، باید شاهد پیوستن روز افزون آنها به صفوف داعش باشند.

 مجله ی “The National Interest”، در گزارش خود آورده است: مشارکت شهروندانی از کشورهای آسیای میانه، بویژه ازبکستان و قرقیزستان، در حملات تروریستی استانبول، مانند حمله به فرودگاه آتاتورک و کلوپ شبانه در ابتدای سال نو میلادی، بیانگر وضعیت فوق است.

این مجله در گزارش خود به این نکته اشاره می کند که در حال حاضر تعیین شمار شهروندان قرقیزستان وازبکستان ودیگر کشورهای منطقه، که به داعش پیوسته وهمراه آنها در عراق می جنگند، امر مشکلی است، که بر اساس خبر سایت ” The Diplomat”” این افراد دراصل به عنوان بمب های انفجاری در اعمال انتحاری تروریستی؛ به کار گرفته می شوند.

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: داعش با جذب نیرو از شهروندان ازبکی و قرقیزی برای اجرای حملات تروریستی درترکیه، از برگ برنده ی اشتراکات زبانی و فرهنگی این افراد که دارای اصالت ترکی نیز بوده و تشخیص آنها از شهروندان ترکیه بر خلاف شهروندان عرب، مشکل است، نهایت بهره برداری را انجام می دهد.

این گزراش آورده است، از آنجا که کشورهای آسیای میانه بعد از دوران فروپاشی شوروی شاهد  ناآرامی وتنش های پی در پی بوده است، زمینه ای مناسب برای فعالیت وجذب نیرو توسط داعش به وجود آمده است.

به باور این مجله، فروپاشی اتحادیه ی جماهیر شوروی در شروع جنگ داخلی در افغانستان و شروع کشمکش در تاجیکستان سهم بسزایی داشته است. اقدامات نظامی طالبان و جنبش اسلامی ازبکستان ( سازمان غیر معروف) و اقدامات نهاد های موجود در این کشورها، که گفته شده بر اثر وضعیت نابسامان معیشتی و از بین رفتن خدمات اساسی بویژه آموزش، تشدید شده است، راه را برای بروز تنش در این کشورها هموار کرده است.

این گزارش تاکید می کند: طفره رفتن کشورهای آسیای میانه از اجرای اصلاحات سیاسی واقتصادی، وعدم تمایل به کاهش تنش ها با احزاب اسلامی، می تواند در تقویت منازعه به راه انداخته شده توسط داعش در منطقه و افزایش تلفات حملات تروریستی توسط شهروندان این کشورها در خارج ، سهم بسزایی داشته باشد.

بر این اساس، حوادث اخیر استانبول بیانگر این نکته است که شهروندانی که از کشورهای آسیای میانه به داعش پیوسته اند، برای جنگ در سوریه و اقدامات خرابکارانه در ترکیه، از این مناطق به آنجا منتقل شده اند.

بخش پایانی گزارش مجله بر این  نکته تاکید دارد که با ادامه روند فعلی اوضاع نابسامان در کشورهای آسیای میانه، مسیر جذب نیروی بیشتر توسط داعش در این مناطق را هموار می کند.

این مجله گزارش خود را به مقاله ای که احمد رشید در ۱۷ سال پیش نوشته بود مستند کرده است. احمد رشید در آن مقاله آورده است: ” آینده ی آسیای میانه می تواند در آینده ی سایر کشورهای دنیا تاثیر گذار باشد.” این مجله به این نکته اشاره دارد که این گفته در حال حاضر بیشتر از هر زمان دیگر به حقیقت پیوسته که برای درک آن می توان از شهروندان ترکیه این موضوع را جویا شد.   
منبع: صحیفه روسیا الیوم


منبع: alef.ir

وزارت دادگستری آمریکا: منع ورود مهاجران، اعمال قدرت ترامپ است

وزارت دادگستری آمریکا، فرمان اجرایی «دونالد ترامپ» درباره منع ورود مهاجران به آمریکا را «اعمال اختیار قانونی» رئیس‌جمهوری این کشور خواند.

به گزارش فارس، وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد، قانون منع ورود مهاجران به این کشور «اعمال قدرت قانونی» «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا به حساب می‌آید.

بنا بر گزارش خبرگزاری «اسپوتنیک»، وزارت دادگستری آمریکا در سن‌فرانسیسکو خلاصه دفاعیات خود از فرمان اجرایی اخیر ترامپ را ارائه کرده است.

بر اساس این گزارش، یک دادگاه استیناف آمریکا دوشنبه شب تصمیم گرفت تا به دفاعیات شفاهی دولت آمریکا را در خصوص اعمال محدودیت بر ورود مهاجران و اتباع هفت کشور با اکثریت مسلمان به آمریکا بشنود.

این جلسه دادگاه قرار است سه‌شنبه شب به وقت تهران برگزار شود.

بنا بر این گزارش، قرار است ساعت ۶ عصر روز سه‌شنبه به وقت آمریکا وکلای حقوقی جلسه‌ای را در خصوص قانونی بودن فرمان اجرایی اخیر رئیس‌جمهوری آمریکا در خصوص منع ورود مهاجران به این کشور برگزار کنند.

یک قاضی فدرال که توسط «جرج دابلیو بوش»‌ در واشنگتن منصوب شده بود، چند روز پیش این فرمان اجرایی را به حالت تعلیق درآورده است.
 


منبع: alef.ir