سیستان و بلوچستان را آب برد ما را خواب!

روزنامه بهار: استان‌های مرزی کشور که اقلیت‌های قومی و مذهبی بسیاری در آن ساکن هستند از جمله مناطقی‌اند که هم از نظر امکانات رفاهی و هم از نظر توجه رسانه‌ای به شدت مظلوم واقع می‌شوند. به واسطه بافت جغرافیایی و انسانی این استان‌ها این اهمال کاری‌ها تاثیرات عمیق منفی را بر نوع نگاه مردم ساکن در آن جا به دولت (به معنای تمام نهادهای حاکمیتی) خواهد گذاشت. آن چه در چند روز اخیر در بخشی از سیستان و بلوچستان رخ داد و باعث گرفتاری هایی برای مردم آن دیار شد یک بار دیگر نشان داد که مسئولان و تصمیم گیران آن طور که باید و شاید هنوز به اهمیت توجه به این‌گونه مناطق پی نبرده اند. اگر وظایف عادی هر نهاد مسئولی در این زمینه‌ها را هم در نظر نگیریم برای بالا بردن ضریب امنیتی کشور و همچنین عدم سوء استفاده بدخواهان از چنین موضوعاتی تمام مسئولان کشور باید همه همّ و غمّ خود را صرف آبادانی و حل مشکلات استان هایی مثل سیستان و بلوچستان کنند. آنچه این واقعه اخیر را تلخ‌تر از موارد مشابه اش کرده است نوع مواجهه صداوسیما با آن است. مسئولان صداوسیما که در حرف همواره از بی توجهی برخی به نقاط دوردست کشور گلایه می‌کنند و معتقدند دولت تنها به فکر اقشار پردرآمد در کلانشهرهاست تا همین دیروز حتی یک خط خبر هم درباره سیل رخ داده در این استان منعکس نکرده بودند. و ‌ای کاش ماجرا به همین سکوت رسانه‌ای ختم می‌شد، صداوسیمایی‌ها با پخش چند گزارش از برخی شهرهای سیستان و بلوچستان از شادی مردم از بارش باران پس از سال‌ها خبر دادند، گزارش‌شان هم واقعی بود و برخی مناطق این استان شاد و راضی از بارش بوده‌اند اخیر اما فقط کافی بود دوربین صداوسیما به شهر مجاور سری بزند تا با مردمی که دچار سختی‌های بسیاری شده‌اند مواجه می‌شد. سکوت رسانه‌ای صداوسیما و عدم توجه کافی به مناطق سیل زده این استان تنها و تنها یک نمونه از بی توجهی‌های ما – همه ما –  به اقلیت‌های قومی و مذهبی و همچنین مردم دور از مرکز بوده است. به واقع بسیاری از مسئولان، اهالی رسانه، صداوسیما و حتی ما مردم کوچه و بازار آن طور که باید و شاید به هموطنان مان توجه نمی‌کنیم و گاه به کمترین حقوقشان هم احترام نمی‌گذاریم. آسیبهای ایجاد شده برای خواهران و برادران بلوچ ما به واسطه سیل اخیر قطعا آثار مخرب کمتری از این قبیل بی توجهی‌ها داشته است. فکری باید کرد، برای کم کردن این شکاف‌ها و جبران بی توجهی هایی که قدمتی به‌اندازه چند دهه دارد.


منبع: baharnews.ir

سرگذشت یک زن آشنا زیر پل سیدخندان

به نوشته روزنامه «شهروند»، این جمله را «شیرین خانم» می‌گوید که همه «مامان شیرین» صدایش ‌‌می‌زنند؛ زنی با قامت متوسط که روزگار بیش از آنچه در شناسنامه‌اش ثبت شده، گرد پیری را بر چهره او پاشیده. حالا سه‌ سال است هر روز ظهر، همراه همسرش با یک پراید سفید زیر پل سید خندان غذای خانگی ‌‌می‌فروشد.سه‌سال پیش، شوهر مامان شیرین، در کلاس درس، پای تخته، قلبش گرفت و سکته کرد. تکلمش دچار مشکل و مجبور شد کار را رها کند. حالا نوبت شیرین بود که در ۵٣ سالگی رانندگی یاد بگیرد تا فرمان ماشین را بگرداند، تا چرخ زندگی را بچرخاند: «داستان ما از مسافرکشی شروع شد». مامان شیرین در حالی‌که روسری خاکستری‌رنگ روی پیشانی‌اش را به جلو می‌کشد و پشتش را به همسرش می‌کند، می‌گوید: «البته من رانندگی نمی‌کردم، من کنارش ‌‌می‌نشستم، من دستش شدم چون دستش جانی نداشت برای عوض کردن دنده و گرفتن کرایه از مسافران.» این جمله‌ها را آنقدر آرام ‌‌می‌گوید که باید گوشت را تیز کنی تا صدایش را بشنوی. بعد از گذشت این سال‌ها هنوز هم مراقب است که مبادا یادآوری این خاطرات به گوش «حاج آقا» برسد. در آن روزهایی که مسیر مسافران، هر روز مامان شیرین و شوهرش را در خیابان‌های تهران، از تهرانپارس به سیدخندان ‌‌می‌کشاند و صدای اذان ظهر آنها را برای نماز به مسجد می‌کشاند، مامان شیرین با زنی در وضوخانه مسجد دوست شده بود. اصلا همان دوست، بعد از شنیدن قصه زندگی‌اش به او پیشنهاد کرد: «اگه ‌‌می‌تونی غذا درست کن و همین‌جا بفروش.» زیر پل، صدای بوق ماشین‌ها می‌آید، فریاد راننده‌ها شنیده ‌‌می‌شود: «ونک، ونک دونفر، ونک». آفتاب کم‌رمق زمستان به ردیف تاکسی‌های زردرنگ می‌تابد. زنی ایستاده با یک سبد؛ سبدی که ١۵ بسته غذا در آن چیده شده. ظرف‌های پایینی از فشار ظرف‌های بالایی درشان کمی شکسته. زنی که اینجا ایستاده، روزی در نهضت سوادآموزی به هم‌سن‌وسال‌هایش «بابا آب داد» یاد داده و حالا برای بچه‌هایش باید «مامان نان آورد» را هجی کند. زیر پل، هر لحظه از آدم‌ها پر و خالی می‌شود و زن همچنان ایستاده. «روز اول اصلا نمی‌دانستم چه کار باید بکنم، خجالت ‌‌می‌کشیدم …» همان روز زن رهگذری او را ‌‌دید که چگونه بی‌صدا، گوشه‌ای از پل ایستاده و می‌خواهد غذا بفروشد اما نمی‌داند چگونه: «دستم را گرفت و گفت خجالت ندارد. به طرف ماشین‌ها و راننده‌ها رفتیم. زن داد ‌‌می‌زد: غذا! غذای خانگی. نگاه به در شکسته ظرف‌ها نکنید، بخرید، غذای خوشمزه و به هر راننده‌ای که از من خرید می‌کرد می‌گفت فردا هم غذا ‌‌می‌آورد حتما از او بخرید.» فردا با ٢٠ غذا و پس‌فردا بیشتر و بیشتر، کار ادامه پیدا کرد. کاری که اوایل، پنهان از چشم فرزندان و خانواده بود: «دختر و پسر مجردم وقتی فهمیدند خیلی ناراحت شدند. ‌‌می‌گفتند با این کار آبروی ما را ‌‌می‌برید. این کار شما برای ازدواج ما در آینده دردسرساز ‌‌می‌شود. هر چند خیلی مقاومت کردند اما کم‌کم پذیرفتند. پسر بزرگ‌ترم که ازدواج کرده راحت‌تر این مسأله را پذیرفت تا جایی که خودش الان به ما کمک ‌‌می‌کند و خرید مواد اولیه را برایمان انجام ‌‌می‌دهد. هرچند هنوز هم آن دو مخالفند و ‌‌می‌گویند به فکر کار دیگری باشید.» مامان شیرین هر روز غذا می‌آورد و تقریبا مشتری‌هایش را پیدا کرده بود اما برای جذب مشتری‌های بیشتر از یک ترفند هم استفاده ‌‌می‌کرد. غذاهای شمالی مانند کشک بادمجان و میرزاقاسمی‌ را علاوه بر غذای اصلی در ظرف‌های کوچک به مشتری‌ها ‌‌می‌داد. این روزها غذاهای شمالی مامان شیرین مشتری‌های خودش را پیدا کرده که باید تا چهارشنبه‌ منتظرش بمانند: «اینجوری هم مشتری‌ها جذب ‌‌می‌شدند و هم مزه غذاهایم را ‌‌می‌چشیدند.» حالا هر روز او دست‌کم ١٢٠ غذای متنوع ‌‌می‌آورد و مشتری‌های او آدم‌هایی هستند به وسعت یک شهر. لیست غذاها را همراه با قیمتی بین ۵ تا ٧ ‌هزار تومان، روی شیشه عقب‌ ماشین چسبانده است. مشتری‌ها از روی همین فهرست، غذای مورد نظر را انتخاب ‌‌می‌کنند. مامان شیرین با سرعت سفارش را داخل کیسه پلاستیکی می‌گذارد و می‌پرسد: «نان هم ‌‌می‌خواهی؟» اگر جواب مثبت باشد دستش را درون کیسه نان می‌کند و بدون آنکه بشمارد دسته‌ای نان روی ظرف غذا ‌‌می‌گذارد. اغلب مشتری‌های ثابتش که رانندگان تاکسی‌اند خورش‌ها (قیمه، قورمه و کرفس) را ‌‌می‌پسندند. یکی از رانندگانی که از مامان شیرین غذا ‌‌می‌گیرد، ‌‌می‌گوید: «سه سالی است مامان شیرین اینجاست. من که دیگه از رستوران غذا نمی‌گیرم چون غذای مامان شیرین هم قیمتش مناسبه و هم کیفیت و طعمش عالی.» علاوه بر اینها زنان خانه‌داری که مامان شیرین را شناخته‌اند هم بعضی روزها برای ناهار ظهر یا شام شب از او غذا می‌خرند. یکی از این خانم‌ها می‌گوید: «زیر پل چند مرد غذا فروش دیگه هم هست که از آشپزخانه غذا میارن اما من ترجیح میدم از این خانم خرید کنم!» انتخاب خانم‌های خانه بیشتر غذاهای مخلوط است؛ مثل لوبیاپلو، عدس‌پلو و ماکارونی. دانشجوها، دانش‌آموزان و افراد گذری هم از دیگر مشتری‌های مامان شیرین هستند که بیشترشان جوجه‌کباب، کوبیده و کباب‌تابه‌ای را انتخاب ‌‌می‌کنند، چرا که دیر جنبیده‌اند و وقتی رسیدند دیگر غذاها تمام شده. مامان شیرین می‌گوید: «بیشتر روزها غذاها تا ساعت ٣ تموم ‌‌می‌شه. اگه هم چیزی بمونه که کیفیتش کم نشده باشه مثل خورش‌ها فردا دوباره گرم ‌‌می‌کنم و میارم. به مشتری‌ها هم ‌‌می‌گم که مال دیروزه، اگه بخوان‌ هزار تومنم کمتر. روزهای پنجشنبه هم هر چی بمونه خیرات ‌‌می‌کنم.» غذافروشی زیر پل سیدخندان به همین سادگی‌ها نیست و دردسرهای خاص خودش را دارد. برای اینکه همین جا بماند و هر روز غذاهای خانگی‌اش را به دست مردم، راننده‌ها و مشتری‌های ثابت و گاه گاهی برساند، بارها و بارها با ماموران شهرداری بحث کرده؛ مامورانی که گاه در پی اعتراض رستوران‌دار‌های اطراف پل آمده‌اند تا به مامان شیرین تذکر بدهند و گاهی هم از سر برخورد با همان چیزی که به آن می‌گویند دستفروشی و سد معبر. مامان شیرین اما برای گفتن حرف‌ها و دردهایش به شهردار در ملاقات‌های مردمی بارها پله‌های ساختمان شهرداری را دو تا یکی کرده است: «‌‌به من می‌گویند این کارتون غیرقانونیه اما کمی باهام راه می‌یان. من چاره‌ای و راهی غیر از این کار ندارم.» بعد از سر و کله زدن با ماموران شهرداری، نوبت به ماموران وزارت بهداشت ‌‌می‌رسد: «می‌یان می‌گن چرا زیر پل بدون مجوز غذا می‌فروشی؟ بارها گفته‌ام بیایین خونه من را که در آن غذا درست ‌‌می‌کنم، ببینید. همه شرایط بهداشتی برای پخت غذا فراهم است …» ماموران بهداشت اما هر چند وقت یکبار می‌آیند و تذکر می‌دهند که بساطش را جمع کند. خیلی از روزها ساعت ١٢ ظهر زیر پل سیدخندان، پراید سفید آنها با ظرف‌های پر از غذا ‌‌می‌شود مرکز جمعیت. همین که مشتری‌ها می‌آیند و دور ماشین را می‌گیرند، خیلی‌ها را به این فکر انداخته که ما هم دست به کار شویم! آنها هم ‌‌می‌آیند و بساط غذافروشی را زیر پل پهن ‌‌می‌کنند و نتیجه همه اینها ‌‌می‌شود فشار بیشتر ماموران شهرداری: «به همه تذکر ‌‌می‌دهند اما داستان من را ‌‌می‌دانند، من در شهرداری پرونده دارم اما به من هم تذکر ‌‌می‌دهند که ببین کار تو باعث میشه بقیه هم بیان اینجا غذا بفروشند.» در این سه‌ سال زنان و مردان زیادی مثل مامان شیرین برای فروش غذا زیر پل آمده‌اند اما ماندگار نبوده‌اند: «سال گذشته یک زن آمد از من اجازه گرفت که در کنارم اولویه بیاورد و بفروشد، من گفتم مشکلی ندارم اما فقط یک هفته آمد. مردم از غذای سرد زیاد استقبال نمی‌کنند.» علت ماندگاری مامان شیرین علاوه بر غذاهای خوشمزه و باکیفیت و قیمت پایین، شاید روی خندان و بدرقه مشتری‌هایش با گفتن «نوش جان مامان جون» باشد. این روزها دو مرد دیگر هم مشغول فروش غذا زیر پل هستند. آنها از آشپزخانه و رستوران غذا ‌‌می‌آورند اما مامان شیرین، آنقدر مشتری‌هایش به‌خصوص رانندگان را جلب خودش کرده که با حضور ادامه‌دار یک غریبه آن هم با دفتر و خودکار و یک دستگاه ضبط صدا در کنار ماشین مامان شیرین، یکی دو نفرشان به بهانه‌های مختلف سر و گوشی آب دهند که مبادا کسی مشکلی برای مامان شیرین ایجاد نکند. درست است که کار پر دردسری است اما ممکن است با یک حساب سرانگشتی به این فکر کنیم که این کار درآمد خوبی دارد: «آن اوایل شب‌ها موقع حساب و کتاب، پسرم ‌‌می‌خندید و می‌گفت به‌به باز پیرمرد و پیرزن پول کم آوردید.» در میان بساط مامان شیرین، خبری از گرفتن فیش و کارتخوان و ثبت پول‌های دریافتی نیست، پس وقتی یک مشتری ‌‌می‌آید، چند تا غذا ‌‌می‌گیرد و ‌‌می‌گوید «بروم از عابر بانک پول بگیرم»، ممکن است برنگردد: «یک بار مردی به ما یک چک پول صدهزار تومانی داد و بقیه پول و غذا را گرفت و رفت. ما بعدا فهمیدیم که پول تقلبی بوده. یا یک مشتری داشتیم که هر روز غذا می‌خرید و ۴٠‌ هزار تومانی به ما بدهکار بود. از یک روزی به بعد دیگر نیامد.» مامان شیرین اما در کنار سختی کار از درآمدش راضی است: «شکرخدا. از پس اجاره‌خانه و هزینه‌های زندگی برمی‌آییم. گاهی اوقات هم ‌‌می‌شود که کمی ‌پس‌انداز کنم اما جانم را سر این کار گذاشته‌ام. گاهی شب‌ها بعد از شام از خستگی بی‌هوش ‌‌می‌شوم و با فکر و استرس اینکه آیا همه چیز فراهمه؟ زرشکم آماده‌اس؟ سیب‌زمینی را سرخ کردم؟ شب را صبح ‌‌می‌کنم. تازه اینها که خوب است. آن اوایل که کم‌تجربه‌تر بودم گاهی برنجم نرم یا غذایم شور می‌شد. از مشتری‌ها عذرخواهی می‌کردم: مامان جون ببخشید امروز کمی برنجم نرم شده و آنها می‌گفتند اشکالی نداره و غذا را می‌خریدند.» بساط مامان شیرین و غذا‌هایش همه روزه به جز روزهای تعطیل برپاست. او هر روز در کنار دست‌وپنجه نرم کردن با دیگ و ملاقه و کفگیر، زبانش هم ‌‌می‌جنگد با فرزندانی که هنوز با این شغل کنار نیامده‌اند و دلش هم با دلهره اینکه «مبادا آشنایی ما را ببیند و آبرویمان چه می‌شود …». با چشمانش دایم تعداد ظرف‌ غذاهای مانده را می‌شمارد. روی صندلی عقب ماشین به تعداد انگشتان یک دست ظرف‌های یک‌بار مصرف غذا مانده. مامان شیرین نفس عمیقی می‌کشد و پتوی چهارخانه رنگی را تا می‌کند … .


منبع: baharnews.ir

تبریز؛ جولان گدایان در شهر بدون گدا

به گزارش ایسنا، تبریزی‌ها که به دیدن گدا عادت ندارند، این روزها شاهد وجود گداها و کودکان کار در معابر پرتردد شهر هستند؛ متأسفانه کم کم این معضل به تبریز هم نفوذ می‌کند. این روزها در تبریز کودکان کار با گلفروشی در چهارراه‌ها میگویند به دنبال کمک خرجی برای خانواده خود هستند؛ یکی می‌گوید پدرش از داربست ساختمان افتاده و قطع نخاع شده است، دیگری از اعتیاد پدر می‌گوید و آن دخترک گلفروش هم فوت پدر را علت اصلی روی‌آوردن به این کار بیان می‌کند. فعالیت گداهای غیربومی نیز از دیگر آسیب‌های اجتماعی است که این روزها، چهره‌ی شهر بدون گدا را تخریب می‌کند و مردم نیز با کمک به آنان راه را برای تدوام گدایی هموار می‌کنند. رحیم شهرتی‌فر، فرماندار تبریز در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: متأسفانه گدایان گذری و غیربومی در تبریز افزایش یافته‌ است؛ این افراد که بخش عمده‌ای از آن را گدایان غیربومی تشکیل‌ می‌دهند، گدایان حرفه‌ای هستند که از دلسوزی مردم سوء استفاده می‎کنند و مردم نیز با ناآگاهی و با کمک به این افراد، در ایجاد جذبه برای این شغل نقش پررنگی را ایفا می‌کنند و در این راستا نیز از مردم تقاضا داریم، به این گدایان حرفه‌ای کمک نکنند. وی تاکید می‌کند: در کمیته‌ی جمع‌آوری و سامان‌دهی متکدیان و با کمک و همکاری موسسه‌ی خیربه‌ی حمایت از مستمندان اقداماتی در راستای جمع‌آوری تکدی‎گران انجام شده است. شهرتی‌فر همچنین با اشاره به افزایش کودکان کار در سطح شهر تبریز، می‌گوید: کودکان کار توسط یکسری عوامل سازمان‌یافته و سودجو به کار گرفته شده‌اند؛ در این راستا نیز با کمک همین کمیته، کودکان کار را سازماندهی خواهیم کرد و سرشاخه‌‎ها نیز شناسایی شده و به طور جدی با آن‌ها برخورد خواهد شد. وی تأکید می‌کند: در صورتی که کودکان کار واقعاً نیازمند حمایت مالی باشند، به کمیته‌ی امداد و سازمان بهزیستی و یا سایر موسسات خیریه معرفی خواهند شد. محسن ارشدزاده، مدیر کل بهزیستی آذربایجان‌شرقی هم در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: کودکان زیر ۱۸ سال که به هر دلیلی مجبور به کار یا تکدی‌گری شده‌اند، کودکان کار نامیده می‌شوند و طبق قانون کار اشتغال کودکان زیر ۱۸ سال ممنوع است؛ اما در روزهای اخیر نیز شاهد افزایش آن در سطح شهر بوده‌ایم. وی می‌افزاید: بهزیستی با همکاری نیروی انتظامی و شهرداری سعی در برطرف ساختن این معظل اجتماعی دارد و اما در این میان کار اصلی بر عهده‌ی دو ارگان ذکر شده است که گام اول و اصلی را در این راستا بردارد و راه را برای مداخلات بعدی از جانب بهزیستی هموار کنند. وی تاکید می‌کند: بهزیستی استان با همکاری مددکاران و مشاوران خود سعی در ریشه‌یابی به کار گرفتن کودکان کار دارد و طی تفاهم‌نامه‌ای که با همکاری نیروی انتظامی و شهرداری تعیین منعقد شده است و طی این تفاهم‌نامه از خانواده‌های کودکان کار از طرف بهزیستی دعوت به عمل آمده و علل و انگیزه‌ی به کار گماشتن کودکان بررسی خواهد شد. ارشدزاده می‌افزاید: پس از ریشه‌یابی مشکلات و در صورتی که خانواده‌ها و یا کودکان کار نیازمند حمایت ویژه‌ای باشند، بهزیستی استان در صدد تحت پوشش قرار دادن این افراد اقدام خواهد کرد و حتی امکان اسکان موقت و یک ماهه برای کودکان کار امکان‌پذیر است. وی با اشاره به بررسی‌های به عمل آمده از کودکان کار می‌گوید: اکثر قریب به اتفاق کودکان کار در سطح شهر از سطح مالی متوسط و یا محروم برخوردار بوده و دارای سرپرست و خانواده می‌باشند و محرومیت مالی دلیل موجهی برای تکدی‌گری و یا کار در سنین کودکی نیست. وی عنوان می‌کند: میزان حقوق روزانه‌ی کودکان کار حدود ۴۰ الی ۱۵۰هزار تومان است و اینان اغلب افرادی هستند که با انگیزه‌ی کسب درآمد بالا و سودجویانه اقدام به این کار می‌کنند و همچنین این کودکان از نظر سلامتی نیز سالم هستند.


منبع: baharnews.ir

بورس تهران در سه سناریو

به نوشته دنیای اقتصاد، شاخص کل بورس تهران در ادامه روند روزهای قبل، دیروز نیز افت ۳۳۵ واحدی را به ثبت رساند. به این ترتیب از روز بازگشایی نماد بانک ملت (سه‌شنبه هفته گذشته) شاهد ریزش نزدیک به ۲ درصدی شاخص بورس تهران هستیم. «وبملت» در معاملات دیروز نیز در میان نمادهای با بیشترین اثر منفی قرار داشت. مدیران سازمان بورس پیش از این به بازگشایی دیگر نمادهای بانکی در هفته جاری و همچنین هفته‌های آتی اشاره کرده بودند. در این میان به نظر می‌رسد انتظار برای ریزش بیشتر شاخص با فشار نمادهای بانکی در روز بازگشایی، فضای معاملات بازار سهام را منفی کرده است. بر‌اساس محاسبات و با فرض ریزش نمادهای بانکی متناسب با ریزش قیمت بانک ملت در روز بازگشایی و در نظر گرفتن سایر عوامل حمایتی (مانند فاصله قیمت نمادهای بانک‌های صادرات و تجارت) از قیمت اسمی به نظر می‌رسد در نتیجه بازگشایی ۶ نماد بانکی باید در انتظار ریزش ۱۶۰۰ واحدی شاخص کل بود. البته این ریزش می‌تواند تحت تاثیر سایر عوامل مانند حمایت‌های پرقدرت حقوقی‌ها تعدیل شود یا اینکه بازار با مقایسه وضعیت بنیادی بانک‌ها با یکدیگر حتی ریزش بیش از سهام بانک ملت را در دیگر نمادهای این گروه رقم بزند. باید به این موضوع توجه داشت که بانک ملت برای سال جاری سود پیش‌بینی کرده است. این در حالی است که پیش‌بینی سایر بانک‌ها برای سال جاری تحقق زیان است. در گزارش پیش‌رو اثر ریزش نمادهای بانکی بر شاخص کل، فضای عمومی بورس و سایر نمادهای فعال در بازار و همچنین روند تغییرات نسبت قیمت به درآمد بازار پس از بازگشایی نمادهای بانکی بررسی شده است. در نهایت سه سناریو برای بازگشایی نمادهای بانکی مطرح می‌شود. به نظر می‌رسد با انتظار برای رشد سودآوری شرکت‌ها به خصوص شرکت‌های کالایی در نخستین پیش‌بینی سال مالی آینده و افت نسبت قیمت به درآمد بازار می‌توان در انتظار بازگشت رونق به بازار بود. البته احتمال کم‌نوسانی و همچنین حضور سایه رکود سنگین بر معاملات بورس نیز بررسی شده است.وزنه سنگین «وبملت» روی دماسنج بازارشاخص کل بورس تهران روز گذشته با افت ۴/ ۰ درصدی در سطح ۷۷ هزار و ۷۱۴ واحد متوقف شد. شاخص کل هم‌وزن اما با نوسانات اندکی در مدار مثبت معاملات دیروز را به پایان رساند. بر این اساس ریزش قیمتی نمادهای بزرگ در برابر استقبال بازار از کوچک‌تر‌های بازار از شاخص کل‌ هم‌وزن حمایت کرده است. بانک ملت سه‌شنبه هفته گذشته با افت ۳۸ درصدی قیمت به معاملات بورس تهران بازگشت. با وجود تمام کاستی‌ها در صورت‌های مالی بانک‌ها بر‌اساس الزامات بانک مرکزی، کمتر کارشناسی این‌چنین افتی را برای سهام بانک ملت متصور بود. در حالی‌که انتظار می‌رفت با حمایت‌های همه‌جانبه سهامداران حقوقی در روز بازگشایی همراه باشیم؛ اما بدون حمایت‌های بازارگردان‌ها، «وبملت» سقوط آزاد را پس از ۶ ماه دور بودن از فضای معاملاتی بورس تهران تجربه کرد. در این میان حتی سناریو تشدید تقاضا در قیمت‌های پایین بانک ملت نیز به وقوع نپیوست. گرچه در ساعت پایانی معاملات روز بازگشایی (سه‌شنبه) و همچنین در ابتدای معاملات چهار‌شنبه تقاضا برای سهام این بانک افزایش یافت؛ اما این تقاضا در برابر سیل عرضه دوام نیاورد. دیروز نیز سهام بانک ملت از ابتدای معاملات با فشار فروش مواجه شد و این نماد تا صف فروش پیش رفت. با این حال افزایش تقاضا از سوی معامله‌گران به‌خصوص حقوقی‌ها باعث شد صف فروش جمع‌آوری شود. به این ترتیب بار دیگر با معاملات پرشور بانک ملت در کف قیمتی روزانه شاهد صدرنشینی این نماد در جدول ارزش معاملات روزانه بورس تهران بودیم. به نظر می‌رسد حتی نشست خبری مدیرعامل بانک ملت که در روز پنج‌شنبه انجام شد و حاوی اخبار مثبتی از بهبود بخش غیرمشاع و اصلاح بخش مشاع درآمدها بود نیز در این راستا کارساز نبوده است. همچنین سیگنال خرید گروه مالی ملت که معمولا در نقش بازارگردان سهم به ایفای نقش می‌پرداخته نیز بی‌فایده بود؛ گروه مالی ملت در موج فروش روز چهارشنبه ۸ میلیون سهم «وبملت» را خریداری کرده است.بی‌اعتمادی بازار از کجا نشات می‌گیرد؟با وجود انتشار اخبار مثبتی از سوی مدیر عامل بانک ملت مانند افزایش درآمدهای ارزی و انتظار برای رشد بیش از پیش این درآمدها در ماه‌های آتی و همچنین عرضه سرمایه‌گذاری‌ها مانند به‌پرداخت ملت در بازار یا حمایت سهامداران درصدی ملت از سهام اما فشار فروش سنگینی روی نماد «وبملت» وجود دارد. گرچه فشار عوامل بنیادی در این نماد وجود دارد، به نظر می‌رسد هراس از روزهای آتی بازار و بازگشایی سایر نمادهای بانکی ادامه ریزش «وبملت» را رقم زده است. موضوعی که البته با شدت کمتری در کل بازار سهام مشاهده می‌شود. البته باید به این موضوع توجه داشت که پیش از بازگشایی نماد «وبملت» در بورس تهران نیز نشانه‌هایی از فضای منفی مشاهده می‌شد با این حال ریزش بانک ملت و انتظار برای ریزش دیگر نمادهای بانکی در روزهای آتی بهانه‌ای برای خودنمایی عوامل ضعف بورس تهران است.بررسی «دنیای اقتصاد» از اثر احتمالی بازگشایی دیگر نمادهای بانکی احتمال افت بیش از ۲۰ درصد شاخص گروه بانکی را نشان می‌دهد. با این ریزش شاخص گروه بانکی به کمترین مقدار از تابستان سال ۹۲ افت خواهد کرد. در این میان تخمین زده می‌شود که در روز بازگشایی ارزش بازار بانک‌های صادرات، تجارت، اقتصاد نوین،پارسیان، پست بانک و پاسارگاد افت نزدیک به ۶۷۰۰ میلیارد تومانی را تجربه کند. این افت شدید ارزش بازار می‌تواند افت ۱۶۰۰ واحدی شاخص کل را به دنبال داشته باشد. بر این اساس به نظر می‌رسد بیش از هر چیز دیگری فعالان بورس تهران به فضای حاکم بر بازار توجه دارند. آنچه در سال‌های اخیر نیز بارها مشاهده شده، حرکت معامله‌گران بر‌اساس موج‌های مثبت یا منفی در معاملات سهام است. علاوه بر نگرانی از تشدید زیان در روزهای آتی، موضوع دیگری که معامله‌گران را در موقعیت فروش قرار داده است، روند حرکتی قیمت سهام پیش از بازگشایی بانک ملت بود. پیش از این «دنیای اقتصاد» به موارد تردید مانند سیاست‌های جدید رئیس‌جمهوری آمریکا و اثر آن بر برجام، روند قیمتی دلار و بازار جهانی کالاها و حمایت‌‌های مصنوعی حقوقی‌ها اشاره کرده بود. در شرایط کنونی دلار در کانال ۳۸۰۰ تومانی نوسانات اندکی را تجربه می‌کند. گرچه توان شکستن سقف ۳۹۰۰ تومانی در دلار با توجه به سیاست‌های بازارگردان ارز مشاهده نمی‌شود، اما احتمال افت بیشتر دلار و شکستن کف ۳۸۰۰ تومانی نیز اندک به نظر می‌رسد. قیمت‌ها در بازار جهانی اما وضعیت نسبتا مناسبی را هفته گذشته پشت سر گذاشته‌اند. با وجود کم‌رمقی بازار چین در مواجهه با تعطیلات رسمی این کشور اما قیمت‌ها در بازارهای فلزات، پتروشیمی‌ها چندان ضعیف نشده و در سطوح بالا در حال نوسان است. در این خصوص هر تن روی هفته بازار جهانی را با ۲۷۳۰ دلار به پایان رساند. هر تن مس نیز در سطوح بیش از ۵۸۰۰ دلار قرار داشت. در این شرایط در کنار هراس از سرایت فضای منفی بانک‌ها به نظر می‌رسد باید به حمایت‌های نابجای حقوقی‌ها در هفته‌های گذشته نیز اشاره کرد.سرانجام حمایت‌های مصنوعی با یک شوکبا به راه افتادن موج اخبار از بازگشایی سهام بانک ملت بازار با فضای منفی مواجه شد. در این میان حقوقی‌ها در تلاش برای حمایت از شاخص برآمدند. این معامله‌گران به دنبال نگه داشتن سطوح روانی بودند. با این حال مطابق با انتظارات این حمایت‌ها نیز نه‌تنها به کمک رونق بازار نیامد بلکه با افزایش بی‌اعتمادی در بازار شاهد نزول شاخص هستیم. پیش از این بارها نیز از سوی کارشناسان عنوان شده که حمایت‌های چشم‌بسته و محسوس حقوقی‌ها در بازار نه‌تنها نمی‌تواند مانع از افت قیمت سهام و شاخص شود بلکه سیگنالی برای افت بیشتر قیمت سهام برای معامله‌گران بازار است. با این حال اثر سوء این حمایت‌های مصنوعی معمولا با یک شوک و با گذر زمان مشخص می‌شود. در شرایط کنونی نیز با غلبه فضای منفی بر بازار سهام و شوک ریزش قیمت بانک ملت در هفته گذشته شاهد خروج سهامداران از دیگر شرکت‌های بورس تهران هستیم.‌سه مسیر پس از پایان شوک بانک‌هاانتظار ریزش ۱۶۰۰ واحدی شاخص تحت تاثیر ریزش نمادهای بانکی متوقف وجود دارد. حال نکته مهم رفتار احتمالی بازار و روند شاخص‌های بازار سهام پس از فشار نمادهای بانکی است. ابتدا باید به این موضوع اشاره کرد که گرچه فضای منفی بازگشایی بانک‌ها در شرایط کنونی فلج‌کننده است، اما احتمال افزایش تقاضا و قدرت‌نمایی سطوح حمایتی در برابر قیمت سهام حتی در نماد بانک‌ها پیش از بازگشایی سایر نمادهای متوقف بانکی وجود دارد. در این خصوص می‌توان به تقاضای سنگین روز گذشته در بانک ملت و دیگر نمادهای اثرگذار بر شاخص به خصوص از سوی معامله‌گران حقوقی اشاره کرد. در شرایط کنونی فرض بر این است که شاخص تا زمان بازگشایی نمادهای بانکی در وضعیت کنونی درجا بزند. علاوه بر این اثر افت قیمت نمادهای متوقف بانکی در مجموع در نظر گرفته شده است. با افت نمادهای بانکی می‌توان انتظار افت نسبت قیمت به درآمد بازار تا سطح ۳/ ۷ را داشت. در این خصوص بانک صادرات همچنان پیش‌بینی سود خود را تغییر نداده است ولی به نظر می‌رسد با توجه به عملکرد ضعیف این بانک در نیمه نخست سال نباید انتظار شناسایی سود از سوی این بانک را داشت. علاوه بر این در محاسبه نسبت قیمت به درآمد بازار از لحاظ زیان شرکت‌ها در محاسبات خودداری شده است. در نتیجه با در نظر گرفتن افت ارزش بازار نمادهای بانکی و در عین حال ریزش سودآوری بانک‌ها نسبت قیمت به درآمد بازار از حدود ۵/ ۷ در شرایط کنونی به ۳/ ۷ افت پیدا می‌کند. بر این اساس می‌توان سه‌سناریو برای ادامه حرکت بازار بیان کرد.سناریوی نخست: بازگشت رونق در مواجهه با اولین پیش‌بینی‌هادر روزهای پس از شوک نمادهای بانکی باید به این موضوع توجه داشت که در آستانه انتشار نخستین پیش‌بینی‌های شرکت‌ها قرار می‌گیریم. از اواخر ماه جاری و همچنین از ابتدای اسفند به تدریج شرکت‌ها نخستین برآورد از سال مالی ۹۶ را به بازار ارائه می‌دهند. به نظر می‌رسد باید در انتظار تعدیل مثبت بیشتر شرکت‌ها به خصوص در حوزه کالایی بود. در این خصوص قیمت‌های جهانی اوره و متانول چندان میل به نزول ندارند و حتی قیمت در بازار جهانی در هفته گذشته روند صعودی داشته است. باید به این موضوع توجه داشت که پتروشیمی‌های اوره‌ساز و متانول‌ساز در نیمه نخست سال مالی با مشکلات شدید با توجه به افت شدید قیمت‌ها در بازار جهانی و همچنین نرخ پایین دلار مواجه بودند. با این حال نیمه دوم سال مالی این شرکت‌ها در مقایسه با نیمه نخست درخشان بود. حال درصورتی‌‌که نرخ‌های کنونی دلار و قیمت‌های جهانی مبنای پیش‌بینی برای سال مالی آینده قرار گیرد، باید در انتظار تعدیل مثبت این شرکت نسبت به آخرین بودجه ۹۵ بود. این موضوع درباره گروه فلزات اساسی نیز صدق می‌کند. گرچه از نظر کارشناسان رشد قیمت سهام ماه‌های اخیر تا حدودی اثر رشد سودآوری در سال آینده را پیش‌خور کرده است اما این موضوع در گروه کالایی می‌تواند با توجه به سهم بالای آنها در سودآوری بازار سهام نسبت قیمت به درآمد کل بازار را کم کند. علاوه بر این نمادهای بانکی نیز با اصلاح شدید قیمت مواجه شده‌اند و انتظار فشار قیمتی از سوی این نمادها بسیار اندک است. حتی احتمال استقبال بازار از این نمادها با انتظار برای خروج از وضعیت کنونی و بهبود سودآوری در سال آینده وجود دارد. این سناریو که چندان دور از انتظار نیست می‌تواند کف حمایتی قوی در برابر شاخص ایجاد کند و به تدریج سهام آماده ادامه رشد قیمتی باشد.کم‌نوسانی و رکود سنگیندو سناریوی دیگر که می‌توان پس از بازگشایی بانک‌ها انتظار داشت، روند کم‌نوسان در معاملات بورس در کوتاه‌مدت تا خودنمایی عوامل مثبت در ماه‌های آینده است. در این شرایط زیانی که سهامداران در این مدت تجربه کرده‌اند و همچنین هراس از حضور در بازار سهام می‌تواند مانع از حضور نقدینگی تازه در بازار شود، با این حال دلایلی که در سناریوی پیشین عنوان شد می‌تواند سدی در برابر افت شاخص ایجاد کند. سناریوی پایانی نیز ایجاد فضای رکودی در بازار سهام است. پیش از این نیز بورس تهران با وجود افت شدید نسبت قیمت به درآمد رکود سنگین را تجربه کرده است. در این شرایط نیز احتمال تشدید فضای منفی و خروج نقدینگی از بازار سهام وجود دارد. این موضوع می‌تواند افت بیشتر نسبت قیمت به درآمد بازار را به دنبال داشته باشد. در صورتی‌که وضعیت بازارهای جهانی و نرخ دلار مطابق با روند کنونی پیش برود و وضعیت اقتصادی کشور نیز به حرکت رو به بهبود خود ادامه دهد ریزش قیمتی شدید نسبت قیمت به درآمد با فشار افت قیمت در صورت کسر می‌تواند فضا را برای یک رشد هیجانی در میان‌مدت فراهم کند.


منبع: baharnews.ir

چگونه مصیبت میتواند برای سلامت روان ما مفید باشد؟

یک اتفاق ناگوار را هیچ کسی آرزو نمیکند اما نباید در صورت رخ دادن اتفاقات بد و مصیبت ها هم خودتان را ببازید و زندگی را به کام خود سخت کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ در این نکته تردید نیست که وقتی فرد یا افرادی در معرض فشارها و وقایع مصیبت‌بار قرار می‌گیرند و دچار بحران‌ها می‌شوند، عواقب و پیامدهای روان‌شناختی شدید و درازمدتی را تحمل می‌کنند. شدت و مدت این پیامدها به عوامل، شرایط و زمینه‌های مختلفی بستگی دارد. اینکه افراد در برخورد با این بحران‌ها چه می‌کنند و چگونه از پس آن‌ها بر می‌آیند یا با آن‌ها می‌سازند، نکته مهمی در روانشناسی است. این موضوع به ویژه درباره آن دسته از بحران‌ها که تحت عنوان مصیبت یا بلا از آن‌ها نام برده می‌شود، بیشتر در خور توجه است. اما آنچه که متخصصان از دریچه آن به موضوع می‌نگرند صرفاً نحوه مقابله یا انطباق و سازگاری با مصائب و بلایا نیست، بلکه یافتن فرصتی برای رشد و ارتقای شخصی و شخصیتی است. آن‌ها به این ارتقای شخصی می‌گویند رشد پس از ضربه‌ها یا بحران‌های روانی (post-traumatic growth). در این مطلب می‌خواهیم به این نوع از رشد روانی بپردازیم.
بحران اصلا چی هست؟
پیش از این که برویم سراغ اصل مطلب باید تکلیف خودمان را با چند نکته مشخص کنیم:
اول، بحران کوچک و بزرگ ندارد. هر چند که در روان‌شناسی ضربه روانی یا «تروما» تعریف خاص خود را دارد، به طور کلی هر نوع حادثه یا واقعه مشکل‌ساز، مثل طلاق، یا غم‌بار، مثل مرگ عزیزان، یا فاجعه، مثل سیل و زلزله و…، یا خشونت‌بار، مثل جنگ و ضرب‌و‌شتم و خشونت، می‌تواند پایه و مبنایی برای رشد باشد. بنابراین برای این که رشد و تحول مثبت داشته باشیم لازم نیست که حوادث حتماً مهیب و طولانی یا شدید باشند.
دوم، مصیبت به هر حال مصیبت است. هر واقعه و حادثه فشارآوری پیامدهای منفی و ناخواسته‌ای دارد. واکنش‌های جسمانی و بدنی، مشکلات روان‌شناختی و گاه اختلالات روانی، به‌هم‌ریختن الگوهای فکری و عاطفی و رفتاری و انجام رفتارهای نا‌به‌هنجار یا حداقل خارج از روال عادی در عده‌ای از افرادی که دچار وقایع ناگوار می‌شوند دیده می‌شود.
سوم، این کشف تازه نیست. مسئله رشد پس از بحران ابداع یا کشف روان‌شناسان معاصر نیست و بیشتر ادیان و مذاهب در این باره گفتنی دارند. آنچه روان‌شناسان در این میان به روشن‌سازی آن کمک کرده‌اند، بررسی سازوکارها و فرایندهای این رشد و عرضه تدابیری برای سریع‌تر‌کردن آن است.
کجای زندگی‌مان رشد می‌کند؟
بعد از این مقدمات وقت است ببینیم، رشد پس از بحران و مصیبت چیست؟ رشد پس از بحران بر تغییر تاکید دارد، تغییر در جنبه‌هایی از زندگی. نشان داده شده است که رشد پس از مصیبت‌ها و بحران‌ها در سه حیطه زندگی روی می‌دهد: تغییر در روابط با دیگران، تغییر در احساسی که فرد نسبت به خویشتن دارد یا پیدا می‌کند و تغییر در فلسفه زندگی.
۱. رابطه ما با دیگران بهتر می‌شود
بحران‌ها می‌توانند به روابط انسان‌ها آسیب وارد آورده یا آن‌ها را تخریب سازند. با این همه در تحقیقاتی که در این زمینه شده است مشخص گشته، عده زیادی از کسانی که دچار مصیبت یا بلا یا بحرانی شده‌اند، گفته‌اند که روابطشان با دیگران تقویت شده است؛ یعنی آن‌ها بعد از بحران احساس می‌کنند، صمیمیت و نزدیکی‌شان با دیگران زیادتر شده است. برای نمونه در تحقیقی بر روی مادران بچه‌هایی که به دلیل بیماری‌های صعب العلاج، مثل سرطان، تحت درمان‌های سخت و طاقت‌فرسا قرار داشتند، ۲۰درصد این مادران گفتند که روابط آنان با اعضای خانواده و بستگان قوی‌تر شده است. این نزدیک‌ترشدن با دیگران به دو دلیل اتفاق می‌افتد:
اول این که افراد به خاطر احساس صمیمیت، راحت‌تر درباره مصیبت‌هایشان حرف می‌زنند و رازگشایی می‌کنند. این رازگشایی خودش نزدیکی و صمیمیت بیشتری می‌آورد.
دوم این که در نتیجه بحران‌ها و زمانی که اطرافیان و خانواده و بستگان با فرد دچار مصیبت همدردی می‌کنند، او احساس می‌کند که تحت حمایت است و این حس حمایت‌شدن روابط را با دیگران مستحکم می‌سازد. اینکه در فرهنگ ما گفته می‌شود افراد در بحران‌ها و سختی‌هاست که دوست و دشمن خود را می‌شناسند شاید ناظر بر همین موضوع باشد؛ بنابراین یادتان باشد که اگر فردی در خانواده یا از دوستانتان دچار ناراحتی و ناگواری شد، او را تنها نگذارید، در کنارش بمانید و با او همدردی کنید تا زمینه‌ای برای رشد او فراهم شود. نکته جالب آن است که اگر فردی به خاطر حمایت‌ها و همدردی‌های دیگران راه رشد و ارتقای فردی را طی کرد، خودش بعداً با دیگر کسانی که دچار محنت و بلایی می‌شوند بیشتر یاری و همدردی می‌کند.
۲. احساسمان نسبت به خودمان بهتر می‌شود
یک موضوع مهم در پیامدها و عواقب ناشی از مصائب و بلایا آن است که پس از چنین وقایعی افراد دنیا را مکانی ناایمن در نظر می‌گیرند. این در حالی است که اکثر افراد تا قبل از وقوع بحران و بلا معتقدند که در دنیا برای آن‌ها حادثه بدی روی نمی‌دهد. در حقیقت انسان‌ها تا قبل از بروز هر نوع مصیبتی در فضایی از احساس آسیب‌ناپذیری زندگی می‌کنند؛ یعنی یا باور دارند که حادثه‌ای برای آن‌ها روی نمی‌دهد یا معتقدند که حتی اگر حادثه‌ای هم روی دهد تاثیری بر آن‌ها ندارد؛ ولی پس از وقوع بلا و بحران این عده کاملاً آسیب‌پذیر شده و احساس ناایمنی شدیدی می‌کنند. این تغییر در برداشت فرد از خود و جهان هم مثبت است و هم منفی. از یک سو تغییر فوق موجب می‌شود تا فرد دنیا را جایی خطرناک که هر لحظه احتمال دارد تا حادثه تازه‌ای روی دهد در نظر می‌گیرد. این وضعیت در او احساس اضطراب و ترس ایجاد می‌کند. از سوی دیگر این احساس آسیب‌پذیری پس از بلایا ممکن است یک شیوه اصلاحی مفید باشد؛ چون که ممکن است ادراک غیرواقعی که «حادثه‌ای برای من روی نمی‌دهد» را تغییر داده و اصلاح سازد.
همچنین بحران‌ها و وقایع ناگوار اتکای به نفس را کاملاً افزایش می‌دهند. این نکته در تحقیقاتی دیده شده که در آن‌ها زنان بیوه و زنان مطلقه شرکت داشتند. این زنان به محققان گفتند که از دست‌دادن شوهر و مسائل و مشکلات ناشی از آن نوعی حس توانایی برای مواجهه با مشکلات زندگی در آن‌ها ایجاد کرده است. این احساس توانایی اتکای به نفس را در آن‌ها افزایش داده و به رشد شخصی آنان کمک کرده است.
۳. فلسفه زندگی‌مان عوض می‌شود
وقتی که کسی با فشارهای روانی مهیب و شدید، مثل مرگ عزیزی یا یک بیماری صعب‌العلاج، روبرو می‌شود، باید با واقعیت مرگ دست‌و‌پنجه نرم کند. این تقابل با مرگ نوعی بهادادنِ بیشتر به امور روزمره به همراه دارد. شاید یکی از شایع‌ترین جنبه‌های رشد پس از بلایا و مصائب بهادادنِ بیشتر به خود زندگی باشد. این که گفته می‌شود قدر زندگی را کسانی بیشتر می‌دانند که تا مرحله مرگ و از دست‌دادن آن پیش رفته باشند به این موضوع اشاره دارد؛ برای نمونه افراد مبتلا به سرطان بهای بیشتری به زندگی‌دادن را در بازی با بچه‌ها، گوش‌دادن به نواهای مطلوب، احساس تماس عمیق با طلوع خورشید و وقت‌گذرانی بیشتر با دوستانشان می‌دانند. تغییر در نگاه به هستی و دنیا وجهی دیگر از تغییر در فلسفه زندگی است. بعضی افراد تغییرات مثبتی را از نظر ابعاد معنوی و وجودی پس از بلایا گزارش داده‌اند که بیشتر ناشی از همان تغییر در نگاه به هستی است.
روان‌شناس این وسط چه کاره است؟
و نهایت اینکه شاید پرسش شود که این رشد پس از بحران‌ها چگونه اتفاق می‌افتد و نقش روان‌شناسان در این زمینه چیست؟ اگر چه پاسخ به این سؤال نیازمند بحث مفصلی است، به اجمال می‌توان چنین گفت که این تغییر به شکل یک فرایند و نوعی جریان است. تغییر مذکور و سرعت آن به عوامل مختلفی و از جمله عوامل روانی و اجتماعی نظیر شخصیت افراد و سبک شناخت‌ها و افکار افراد بستگی دارد. روان‌شناس در این فرایند نقش فعالی دارد؛ ولی مهم‌ترین کار او تسهیل این رشد است.
The post چگونه مصیبت میتواند برای سلامت روان ما مفید باشد؟ appeared first on آلامتو.
منبع: alamto.com

هکرها دوربین‌های مداربسته پلیس واشنگتن را هک کردند

هکرها با نفوذ به شبکه دوربین‌های مداربسته شهر واشنگتن توانستند ۷۰ درصد از این دوربین‌ها را هک کرده و ضبط تصویر توسط آنها را متوقف کنند.به گزارش ایتنا از مهر به نقل از واشنگتن پست، این اتفاق هشت روز قبل از برگزاری مراسم تحلیف دونالد ترامپ رییس جمهور جدید ایالات متحده رخ داد و سه روز ادامه یافت.تداوم این وضعیت مقامات مسئول در این شهر را وادار به خاموش کردن تمامی دوربین‌های نظارتی و نصب مجدد نرم‌افزارهای مربوطه و سپس راه اندازی دوربین‌های مذکور کرد.مقامت مسئول می گویند این رویداد باعث شد تا دوربین‌های نظارتی پلیس از ۱۲ تا ۱۵ ژانویه قادر به ضبط هیچ تصویری نباشند. حمله سایبری مذکور ۱۲۳ دوربین از ۱۸۷ دوربین نظارتی شهر از کار انداخت و هکرها با نصب باج افزار بر روی آنها خواستار دریافت پول برای حل مشکل بودند که البته این درخواست مورد موافقت قرار نگرفت.نهادهای اطلاعاتی آمریکا مدعی هستند که این رویداد تاثیری بر امنیت عمومی شهر یا مردم نداشته است. همچنین این حمله منجر به نفوذ به شبکه های رایانه ای شهر واشنگتن نشده است. تحقیقات برای شناسایی عوامل حمله مذکور هنوز به نتیجه‌ای نرسیده است.این حمله اولین بار در ۱۲ ژانویه و زمانی شناسایی شد که چهار دوربین نظارتی در شهر واشنگتن از کار افتاد و دو نوع باج افزار بر روی این دوربین‌ها شناسایی شد.


منبع: itna.ir

حضور بی هدف ۳۵ درصد کاربران ایرانی در شبکه های اجتماعی

براساس ارزیابی صورت گرفته از تحلیل رفتار کاربران در شبکه‌های اجتماعی، مشخص شد که کاربران ایرانی روزانه ۵ تا ۹ ساعت درفضای مجازی حضور دارند و حضور ۳۵ درصد این افراد در این شبکه‌ها بی‌هدف است.به گزارش ایتنا از مهر ، دوره آموزشی پدافند سایبری و تحلیل شبکه‌های اجتماعی در دانشگاه فنی و حرفه‌ای استان همدان برگزار شد. این دوره آموزشی یک روزه، توسط رئیس و معاون پلیس فتای فرماندهی انتظامی استان همدان و یکی از اساتید دانشگاه با حضور پرسنل اداری و آموزشی آموزشکده‌های فنی و حرفه‌ای استان همدان (همدان، ملایر و نهاوند) برگزار شد.در این همایش از سوی پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا)، موضوع افرادی که در معرض خطر فضای سایبری هستند از جمله نوجوانان، جوانان، افراد بی اعتقاد و پایه‌های دینی ضعیف، زنان و خانواده، تشریح شد.همچنین درباره وضعیت کاربران اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در ایران و میزان اتلاف وقت در فضای مجازی، آمار ارائه شده نشان داد که روزانه کاربران ایرانی به صورت میانگین ۵ تا ۹ ساعت در فضای مجازی حضور دارند و ۵۳ درصد مردم ایران به طور کلی و ۷۲درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله عضو یکی از شبکه های اجتماعی هستند.درهمین حال در مورد اهداف و انگیزه‌های حضور کاربران در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی اعلام شد که ۳۵درصد کاربران بی هدف ، ۳۱ درصد کاربران برای دوستی اینترنتی ، ۲۷ درصد کاربران برای انگیزه های اخلاقی و ۷ درصد با انگیزه‌های علمی و پژوهشی در این شبکه ها حضور دارند.در این دوره آموزشی تهدیدات جهانی فضای سایبری شامل جرائم سازمان یافته، تروریسم بین‌المللی، تجارت جهانی مواد مخدر، قاچاق انسان، جرائم مالی و پول شویی و جرائم اخلاقی عنوان شد و مدرسان این دوره، بر لزوم ارتقاء سطح سواد رسانه‌ای والدین، معلمان و مربیان، متولیان محیط‌های فرهنگی ، آموزشی و دانشگاهی تاکید کردند.همچنین موضوع آسیب‌ها و تهدیدات آشکار و ریشه‌ای شبکه های اجتماعی و فضای مجازی در جهان و ایران و بازیهای رایانه‌ای در این دوره آموزشی تشریح شد. ماهیت شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، تلگرام ، وایبر، واتس‌اپ، اینستاگرام و سرمایه گذاران و مالکان این شبکه‌ها و نیز علل گرایش به این شبکه ها از دیگر موضوعات مورد بررسی قرار گرفته در این دوره آموزشی بود.در این دوره آموزشی، معاون پلیس فتا فرماندهی انتظامی استان همدان اظهار داشت: هیچ هویتی در فضای مجازی و دنیای سایبر پنهان نیست زیرا ورود هر کاربر اینترنتی به اینترنت با یک آدرس و ip انجام می‌شود و یافتن و پیدا کردن ip و آدرس اینترنتی نیز توسط متخصصین حوزه سایبر و فناوری در حداقل زمان ممکن امکان‌پذیر است.وی بر راهکارهای مقابله‌ای با فضای سایبری و شبکه‌های اجتماعی از جمله افزایش سواد رسانه‌ای، تقویت باورهای دینی و تکیه بر اصول مذهبی، استفاده از برنامه‌های جایگزین و تقویت محتوا و قدرت فنی و پشتیبانی سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی داخلی تاکید کرد.


منبع: itna.ir

خاکسپاری ۴ شهروند عادی پلاسکو در سکوت

نخستین مراسم‌های تشییع پیکر قربانیان ساختمان پلاسکو در روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه برگزار شد.

به گزارش ایران خبر، جسد حیدر روز پنجشنبه، جسد جواد روز جمعه و جسد حبیب هم روز شنبه از سوی خانواده‌ها و بستگانشان تشییع شد. حیدر و حبیب از کارگران باسابقه ساختمان پلاسکو بودند و هر دو در قسمت خدمات آنجا کار می‌کردند.

جواد هم پسر جوانی بود که چند سالی می‌شد که در مغازه لباس‌فروشی پدرش در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد. این سه نفر به همراه محمود محسنی چهار قربانی شهروند عادی بودند که جسدشان در طبقه منفی یک ساختمان پلاسکو کشف شد. به جز این چهار نفر، ۶ قربانی دیگر از شهروندان عادی هستند که با وجود پایان عملیات آواربرداری هنوز اجسادشان کشف نشده و خانواده‌های‌شان اطلاعی از سرنوشت آنها ندارند.

عمویم زنده بود
حیدر همان کارگری است که گفته می‌شد هنگام گرفتارشدن در موتورخانه ساختمان پلاسکو با همکارانش تماس گرفته و پیامک زده بود تا شاید بتواند خودش و بقیه را نجات دهد.

برادرزاده حیدر درباره عمویش چنین می‌گوید: «عمویم ۴۵‌ سال داشت و چهار سالی می‌شد که نیروی خدماتی  ساختمان پلاسکو بود. او یک دختر ۶ ساله و یک پسر ١٢ ساله به یادگار گذاشته است. رضا از وقتی که پدرش را از دست داده است،  مرتب اشک می‌ریزد و گریه می‌کند. رضا که هنوز باور ندارد پدرش قربانی آوار ساختمان پلاسکو شده باشد، مدام پدرش را می‌خواهد؛ اما ریحانه هنوز نمی‌داند دیگر پدری ندارد. همسر حیدر هم حال و روز خوشی ندارد. با وجودی که ١٠ روز از حادثه و ٢ روز از تشییع پیکر حیدر گذشته، اما حال و هوای خانه حیدر  مثل روز اول است. گریه‌هایشان یک لحظه قطع نمی‌شود. حیدر هم همانند دیگر کارگران ساختمان پلاسکو  بیمه اختیاری با ماهی ٨٠٠‌هزار تومان حقوق بود.»

او در ادامه می‌گوید: «روز حادثه ما از طریق تلویزیون و اخبار در جریان حادثه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو قرار گرفتیم. بلافاصله همسر حیدر با شوهرش تماس گرفت. حیدر جواب تلفنش را داد و زن عمویم با نگرانی گفت که ساختمان را ترک کن. حیدر به زن عمویم گفت که در حال برداشتن وسایلش از اتاق است و تا چند دقیقه دیگر ساختمان را ترک می‌کند؛ اما دیگر تلفنش را جواب نداد. هر چه با او تماس می‌گرفتیم، پاسخی نمی‌داد.

زن‌عمویم گریه می‌کرد و نگران بود. برای همین خود را به محل حادثه رساندیم. آنجا فهمیدیم که حیدر نیست. ناپدید شده بود. دوستش به نام حسین به ما گفت که من و حیدر داشتیم با هم از ساختمان خارج می‌شدیم، اما در لحظه آخر حیدر از من جدا شد و رفت که وسایلش را بردارد. هر چه به او اصرار کردم به داخل ساختمان برنگردد، فایده‌ای نداشت. بعد از این حرف‌ها دیگر مطمئن شدیم که او زیر آوار مانده است. چند ساعتی گذشت ناگهان خبری امیدوار‌کننده به ما رسید. ساعت یک ظهر بود که به ما گفتند حیدر از موتورخانه تماس گرفته و اعلام کرده که به همراه چند نفر دیگر آن‌جا زنده هستند و گیر افتاده‌ا‌ند. حیدر همچنین به یکی از سرکارگران آن‌جا نیز پیامک فرستاده و گفته که در موتور خانه گیر افتاده‌اند. همان لحظه امیدوار شدیم. ولی بی فایده بود. در آخر جسد ٣ فرد عادی را   یکشنبه شب بود که پیدا کردند، اما جسدها  سوخته بود به همین خاطر از رضا پسر حیدر  و دیگر خانواده‌های قربانیان پلاسکو آزمایش دی.ان.‌ای گرفتند تا هویت آنان را مشخص کنند. روز چهارشنبه بود که هویت ٣ جسد مشخص شد وقتی مشخص شد یکی از قربانیان پیدا شده عمویم است پیکرش را  تحویلمان دادند و او را صبح روز پنجشنبه تشییع کردیم و به خاک سپردیم.»

خانواده‌اش امیدوار بودند
در ادامه یکی دیگر از بستگان نزدیک حیدر نیز گفت:  «حیدر در شهرداری کار می‌کرد. او حتی پیش از این‌که به ساختمان پلاسکو بیاید نیز کارگر   شهرداری بود. بعد از این‌که در ساختمان پلاسکو مشغول به کار شد شب‌ها باز هم در شهرداری کار می‌کرد,۴ سالی بود که در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد. صبح‌ها تا ساعت ١٢ یک ظهر در ساختمان مشغول به کار بود و عصرها و شب‌ها در شهرداری منطقه ١١ کار می‌کرد.  آن روز همسرش درست بعد از شنیدن خبر آتش‌سوزی خیلی نگران حیدر شد. چند باری با او تماس گرفت. حیدر جواب می‌داد و خبر سلامتی‌اش را اعلام می‌کرد،اما درست وقتی که گفت می‌خواهد به اتاقش برود و وسایلش را بردارد دیگر جواب نداد. دنیا روی سر همسرش خراب شد. خانواده‌اش حسابی شوکه شدند، اما بعد از آن پیامک انگار امیدی دوباره یافتند. امیدی که باز هم ناامید شد. تا این‌که درنهایت جسد سوخته حیدر را تحویل ما دادند. روز پنجشنبه هم مراسم تشییع جنازه‌اش برگزار شد و خانواده‌اش ١٧‌میلیون  و ۵٠٠ هزارتومان  برای مراسم حیدر هزینه کردند که این پول  با کلی قرض و بدهی جور شد. چراکه خیلی از بستگان ما در شهرستان هستند و برای مراسم به تهران آمده‌اند. البته پول قبر و سنگ قبر دو‌میلیون و ششصدو چهل ‌هزار تومان شد. بعد از مراسم هم از شهرداری منطقه ١١ همانجایی که حیدر سال‌های ‌سال در آن‌جا کار می‌کرد، آمدند و با اهدای گل به ما ابراز همدردی کردند. همچنین مقداری مواد غذایی نیز برایمان آوردند. ٢٠ کیلو برنج و چند عدد روغن.»

پدرم خیلی سوخته بود
آخرین قربانی که جسدش به‌دلیل سوختگی دیرتر از بقیه شناسایی شد، حبیب بود. کارگر خدماتی ساختمان پلاسکو که جسدش به همراه حیدر، جواد و محسن پیدا شد. پسر حبیب می‌گوید: «پدرم ٨ سالی می‌شد که در ساختمان پلاسکو کار می‌کرد. پیش از این هم در ساختمان‌های دیگر به همین شغل مشغول بود. با وجودی که ۵۵‌سال داشت هنوز این شغل  سخت را داشت. ما دو برادر و دو خواهر هستیم که من فرزند بزرگ خانواده هستم. روز حادثه برای همه ما روز تلخی بود. وقتی خبر آتش‌سوزی را شنیدیم شوکه شدیم. بلافاصله با پدرم تماس گرفتیم. او جواب نمی‌داد. تا این‌که ساختمان فرو ریخت. نگرانی‌مان چند برابر شد. به محل حادثه رفتیم و گفتند که پدرمان زیر آوار مانده است. در این مدت فقط انتظار کشیدیم. انتظاری تلخ و وحشتناک که هر دقیقه‌اش برایمان پر از عذاب بود و درد؛ باور کردنی نبود. همه اینها برایمان مثل یک کابوس وحشتناک بود. تا این‌که بعد از ١٠ روز جسد سوخته پدرم را به ما تحویل دادند. پدرم آن‌قدر سوخته بود که دیرتر از بقیه هویتش شناسایی شد. از روی آزمایش DNA او را شناسایی کردند. برای همین روز شنبه صبح او را به بهشت‌زهرا بردیم. مراسم تشییع جنازه برگزار شد. نماز میت خوانده شد و ساعت   ٣٠:  ٠١ ظهر با یک آمبولانس او را به شهرستانمان در آذربایجان منتقل کردیم. قرار است پدرم در شهرستان خودش دفن شود. شهرستانی که به آن‌جا تعلق داشت.»

او در ادامه می‌گوید: «شهرداری قرار بود هزینه‌های تشییع جنازه را پرداخت کند که یک‌میلیون و ٨۶‌هزار تومان  را  پرداخت کرده است.»

باوجودی که ۴ قربانی حادثه پلاسکو که از افراد عادی بودند تشییع شده‌اند اما هنوز از سرنوشت ۶  مفقود شهروند عادی این حادثه خبری نیست. ۶ خانواده‌ای که تنها یکی از بازماندگان آن خانواده قاسم است. قاسم شجاعی که ١٢‌سال نگهبان ساختمان پلاسکو بوده است. او که یک نگهبان شیفتی بود حالا ١٠ روز است که پس از حادثه آوار پلاسکو ناپدید شده است. نه اسمش در لیست قربانیان ساختمان است نه در اسامی  نجات یافتگان و مصدومان. البته الان با پایان آواربرداری خانواده او به یقین رسیده‌اند که قاسم در آوار و آتش  پلاسکو  جان باخته است اما هیچ اثر و نشانی از او نیست.

خواهر قاسم می‌گوید:  در انتظار پیکر برادرم هستیم. برادری که سال‌های‌ سال در ساختمان ١٧ طبقه کار می‌کرد. ٢ کودک ٨ ماهه و ٨ ساله قاسم چشم‌انتظار او هستند. امیدواریم زودتر جسد برادرم را به ما تحویل دهند.»

البته تحقیقات خبرنگار ما نشان می‌دهد که یک کارگر جوان  در طبقه ١۴ پلاسکو هم در لیست مفقودان ساختمان است که هنوز جسد وی پیدا نشده است.


منبع: irankhabar.ir

نوبخت: افزایش ۱۲ درصدی پاداش‌ها قطعی است

سخنگوی دولت از قطعی بودن افزایش ۱۲ درصدی میزان پاداش‌ها خبر داد.
 
به گزارش ایران خبر، محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت درباره افزایش پاداش‌های آخر سال اظهار داشت: پیشنهاد این موضوع ان‌شاءالله در جلسه یکشنبه هیأت دولت مطرح خواهد شد.
 
وی در ادامه تأکید کرد: آنچه دراین باره قطعی است این بود که به رقم فعلی یعنی به رقم سال گذشته ۱۲ درصد اضافه خواهد شد.


منبع: irankhabar.ir

جزئیات قطع گاز مشترکان بدهکار

به گزارش ایران خبر، سعید مومنی درباره ساز و کار قطع گاز مشترکان بدهکار شرکت ملی گاز ایران، گفت: در  مرحله نخست در قبوض گاز مشترکان بدهکار در سه نوبت اخطاریه پرداخت بدهی گاز صادر خواهد شد.
 
مدیر گازرسانی شرکت ملی گاز ایران با تاکید بر اینکه چنانچه پس از صدور سه نوبت اخطاریه اقدامی در جهت پرداخت گازبها انجام نشود، اخطاریه جداگانه و کتبی قطع گاز برای مشترک بدهکار صادر خواهد شد، تصریح کرد: در نهایت در صورتی‌که مهلت پرداخت بدهی توسط مشترک به پایان برسد شرکت ملی گاز مجاز به قطع انشعاب گاز مشترک بدهکار خواهد بود.
 
این مقام مسئول با تاکید بر اینکه شرکت ملی گاز به ویژه در فصول سرد سال به دنبال قطع گاز مشترکان بدهکار خانگی نیست، اظهار داشت: در مجموع به دنبال فشار آوردن بر روی مشترکان نیستیم.
 
مومنی همچنین در خصوص میزان افزایش عوارض فروش گاز به مردم در سال ۹۶ هم توضیح داد: فعلا برنامه ای برای افزایش رقم عوارض فروش گاز به مشترکان خانگی در دستور کار نیست.
 
مدیر گازرسانی شرکت ملی گاز تثبیت نرخ فعلی و یا افزایش احتمالی عوارض فروش گاز را رد و یا تایید نکرد و با بیان اینکه هم اکنون ۱۰ درصد رقم گازبهای مشترکان به عنوان عوارض فروش گاز محاسبه می‌شود، افزود: درباره افزایش عوارض فروش گاز در سال ۹۶ باید در انتظار مصوبات مجلس شورای اسلامی بوده که طبق قانون به آن عمل خواهد شد.
 
در همین حال حمیدرضا عراقی مدیرعامل شرکت ملی گاز هفته گذشته در نشستی خبری با بیان اینکه حذف نظام پلکانی فروش گاز به مشترکان خانگی برای هشت ماهه نخست سال با مصوبه هیات دولت انجام شده است گفته بود: با اجرای این طرح بار مالی قبوض گاز به میزان قابل توجهی افزایش نیافت.
 
معاون وزیر نفت همچنین با تاکید بر اینکه تاکنون پیشنهادی برای افزایش قیمت گاز برای سال ۹۶ ارائه نشده است تصریح کرده بود: در صورت هرگونه تغییر در قیمت فروش گاز اطلاع رسانی لازم توسط شرکت گاز انجام می‌شود.


منبع: irankhabar.ir

مقایسه رفتار ترامپ با همسرش نسبت به اوباما

به گزارش ایران خبر، کاربران اینترنتی، رفتار باراک اوباما رییس جمهور سابق آمریکا با همسرش را با رفتار ترامپ مقایسه می کنند که اوباما چقدر مهربانانه به همسرش برای خروج از خودرو کمک می کند و در مناسبت های مختلف راه را برایش باز می نماید.

نکته دیگری که در آن مراسم بسیار مورد توجه بینندگان قرار گرفت، رفتار “بارون” پسر ده ساله ترامپ با نامادری خود ملانیا بود که وقتی می خواست دست او را بگیرد، دو بار به شدت دست خود را کشید و راضی به گرفتن دست همسر سوم پدرش نشد.

نسخه فرانسوی مجله گالا نوشت: ملانیا در مراسم ادای سوگند همسرش مانند ژاکلین همسر جان اف کندی ظاهر شد، اما ترامپ به هیچ عنوان اصول رفتاری اسلافش را انجام نداد.

این مجله افزود، به سختی می توان رفتار مهربانانه ای را که در خانواده اوباما در زمان ریاست جمهوری اش رایج بود، در خانواده ترامپ یافت.

گالا نوشت: ترامپ به همسرش برای پیاده شدن از خودرو برای دیدار با اوباما و همسرش کمک نکرد و او را تنها گذاشت تا خود این کار را انجام دهد… آیا زندگی بانوی اول آمریکا به عذاب تبدیل خواهد شد؟


منبع: irankhabar.ir

ممنوعیت ورود به آمریکا شامل «گرین کارت» هم می‌شود

سخنگوی وزارت امنیت داخلی آمریکا اعلام کرد فرمان ترامپ دارندگان اقامت دائم آمریکا (گرین کارت) را هم شامل می‌شود.
 
به گزارش ایران خبر، دولت آمریکا اعلام کرد قوانین مهاجرتی ترامپ علیه اتباع چند کشور از جمله ایران، دارندگان «کارت سبز» (گرین گارت) را هم شامل می شود.
 
این در حالی است که در متن اصلی فرمان اجرایی ترامپ، اشاره ای به سرنوشت این دسته نشده بود.


منبع: irankhabar.ir

قاضی‌فدرال فرمان‌مهاجرتی ترامپ را متوقف کرد

یک قاضی فدرال در نیویورک با صدور حکمی اضطراری “موقتا” دستور دونالد ترامپ مبنی بر منع ورود شهروندان هفت کشور به ایالات متحده را متوقف کرد. در شماری از فرودگاه‌های آمریکا نیز اعتراضاتی علیه حکم رییس جمهور رخ داده است.

 

به گزارش ایران خبر، وکلای شماری از سازمان‌های مهاجرتی و اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا از طرف دو مرد عراقی به دیوان فدرال در بروکلین واقع در نیویورک شکایت کردند.

 

یکی از آنها از کارمندان سابق دولت آمریکاست و یکی دیگر همسر یک مقاطعه‌کار امنیتی سابق آمریکاست.

 

قاضی “آن دانلی” در پاسخ به شکایت اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا از طرف آن دو شهروند عراقی که در فرودگاه بین‌المللی جان اف کندی بازداشت شده بودند، حکم داد. این بازداشت یک روز پس از صدور حکم دونالد ترامپ رییس‌جمهور جدید آمریکا درباره ممنوعیت ورود خارجی‌ها از هفت کشور خاورمیانه انجام شد.

 

دو فرد بازداشتی ویزای ورود به آمریکا داشتند اما جمعه شب پس از امضای حکم جنجالی مهاجرتی بازداشت شدند.

 

طبق این حکم، ورود افرادی از ایران، عراق، لیبی، سومالی، سودان، سوریه و یمن متوقف می‌شود.

 

این قاضی همچنین حکم داد که دولت آمریکا باید اسامی سایر افرادی که موقعیت شبیه این دو مرد عراقی را دارند، ارائه دهد.

 

اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا خواستار آزادی این دو مرد عراقی و متوقف شدن اجرای دستور ترامپ شده است.

 

طبق برآورد این اتحادیه، حدود ۲۰۰ فرد تحت تاثیر قرار گرفتند که موقعیتی مشابه این افراد را دارند.

 

طبق گزارش یک افسر امنیت داخلی آمریکا در ۲۳ ساعت اول اجرای دستور ترامپ، ۱۰۹ مسافر در بدو ورود به آمریکا بازداشت شدند اما وکلای دولتی هنوز این آمار را تایید نکرده‌اند.

 

دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا روز جمعه دستوری را با عنوان “حفاظت از آمریکا در مقابل حملات تروریستی” امضا کرد که بر اساس آن ورود پناهجویان به آمریکا به مدت چهار ماه معلق شد و بازدید شهروندان هفت کشور با اکثریت مسلمان به آمریکا در همین مدت زمان ممنوع شد.

 

تصمیم دادگاه در شرایطی صادر شده است که صدها شهروند آمریکا در چندین فرودگاه در ایالت‌های مختلف آمریکا علیه سیاست‌های مهاجرتی جدید ترامپ دست به تظاهرات زده بودند.

 

در برخی فرودگاه‌های بین‌المللی آمریکا از جمله فرودگاه نیویورک، لس‌آنجلس، سان‌فرانسیسکو و دالس (ویرجینیا) برخی از شهروندان تجمع‌هایی در حمایت از پناهندگان و مخالفت با فرمان اخیر ترامپ برگزار کرده‌اند و تعدادی از وکلای داوطلب هم گفته‌اند که برای پیگیری حقوقی وضعیت پناهجویانی که از این قانون آسیب می‌بینند در فرودگاه‌ها حضور پیدا می‌کنند.


منبع: irankhabar.ir

ترزا می سرانجام مجبور به اعلام مخالفت با سیاست ترامپ علیه مهاجران شد

به گزارش ایران خبر، «ترزا می»، نخست‌وزیر انگلیس که از محکوم کردن ممنوعیت ورود مسلمانان به آمریکا خودداری کرده بود سرانجام مجبور شد مخالفت خود را با آن اعلام کند. 
 
خانم «می» روز یکشنبه در نشست خبری مشترک با همتای ترکیه‌ای‌اش در پاسخ به این سوال که نظرش در مورد فرمان اجرایی جدید ترامپ چیست، تنها گفت از اینکه با ترامپ دیدار کرده، «بسیار خرسند» است.

نمایندگان هم‌حزبی نخست‌وزیر انگلیس در پارلمان این کشور، این اظهارات وی را مورد انتقاد قرار دادند. 

پس از شدت گرفتن انتقادات سحنگوی نخست‌وزیر انگلیس گفت: «سیاست‌های مهاجرتی در آمریکا مسئله‌ای مربوط به دولت آمریکا است، همان‌طور که سیاست‌های مهاجرتی در این کشور را باید دولت خود ما تعیین کند.»

وی افزود: «اما ما در کل با این رویکرد موافق نیستیم و روشی نیست که خودمان آن را پیش بگیریم. ما در حال بررسی این فرمان اجرایی و تلویحات و اثرات حقوقی آن هستیم.»


منبع: irankhabar.ir

جلسه چهارساعته و بی‌نتیجه مجلس با قالیباف

آتش پلاسکو فرونشسته و حالا سوالات درباره ابعاد این حادثه و مقصرین احتمالی آن سربرآورده‌اند. در مجلس کمیسیون عمران بیش از همه ماجرا را دنبال می‌کند و تا الان یک جلسه چهارساعته با مسوولان مرتبط با پلاسکو برگزار کرده است، جلسه‌ای که علیم یارمحمدی نایب‌رییس کمیسیون عمران آن را بی‌نتیجه می‌داند. به گزارش ایران خبر، آن‌طور که علیم یارمحمدی به ایلنا گفته است بعد از ماموریتی که علی لاریجانی، رییس مجلس به این کمیسیون داد آنها با مسوولان بنیاد مستضعفان، شهرداری تهران، مدیران آتش‌نشانی، وزیر کشور و معاونان او، وزیر کار و تعاون و معاونان او، دادستانی و مسوولان ستاد بحران و مسوولان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی جلسه‌ای برگزار کردند که ۴ ساعت طول کشیده اما به نتیجه‌ای نرسیده است. آنها قرار است فردا هم جلسه‌ای را با حضور همین افراد و در ادامه آن جلسه ۴ ساعته برگزار کنند. اما اعضای کمیسیون عمران در این جلسات به دنبال چه هستند؟ اگرچه به گفته یارمحمدی آنها در بررسی‌های‌شان به دنبال مقصر نمی‌گردند؛ اما در واقع با روندی که آنها طی می‌کنند می‌توان فهمید که هر دستگاه چه اندازه در بروز فاجعه پلاسکو سهم داشته است. چرا که قرار است هر دستگاه و نهاد مرتبط با ماجرای پلاسکو وظایف خودش را برای اعضای کمیسیون تشریح کند و اعضا مسوولیت هر دستگاه در بروز این سانحه را و اینکه هر کدام از آنها چقدر در انجام وظایف قبل و بعد از برروز حادثه کوتاهی داشته‌اند را مشخص می‌کند. کمیسیون عمران بعد از پایان این بررسی‌ها قرار است یافته‌های خودش را به رییس مجلس بدهد و بعد از آن هم آنها را در صحن علنی مجلس قرائت کند.اظهار بی‌اطلاعی بنیاد مستضعفان از تذکرهای کتبی شهرداریاما در همین جلسه چهارساعته و بر اساس توضیحاتی که هر کدام از مسوولان دستگاه‌های مرتبط به پلاسکو داده‌اند بنیاد مستضعفان مدعی شده از وجود تذکرات کتبی شهرداری بی‌اطلاع بوده است. به گفته یارمحمدی مالک ساختمان، بنیاد مستضعفان است اما سرقفلی این بنا به کسبه واگذار شده است و از بین کسبه این ساختمان یک هیات‌مدیره تشکیل شده است که گفته می‌شود تذکرات شهرداری به هیات‌مدیره ابلاغ شده است. طبق قانون رسیدگی به موارد جزیی مانند ایمن‌سازی ساختمان در برابر تهدیدات آتش‌سوزی بر عهده هیات‌مدیره است. بنیاد مدعی است که این هیات‌مدیره نماینده بنیاد مستضعفان در ساختمان است و بنیاد از وجود این چند تذکر کتبی شهرداری اظهار بی‌اطلاعی کرده است.هیات‌مدیره ساختمان گمان می‌کرده تذکرها به دست بنیاد می‌رسددر کنار این ادعای بنیاد مستضعفان، هیات‌مدیره ساختمان پلاسکو هم گفته‌اند تصورشان بر این بوده که تذکرات کتبی شهرداری به دست بنیاد مستضعفان رسیده است. در نهایت از میان این صحبت‌ها بنیاد مستضعفان گفته است به اندازه سهم جزیی خود موضوع را می‌پذیرد و پس از ساخت ساختمان جدید سرقفلی واحدها را به کسبه ساختمان پلاسکو مجددا واگذار می‌کند. اما نکته دیگری که یارمحمدی درباره مسوولیت ایمن‌سازی ساختمان گفته است این بوده که مالک ساختمان مدعی است کرایه یک واحد در این ساختمان در ماه ٢۴ میلیون است اما از این کسبه ماهیانه ٢۴ هزار تومان دریافت می‌کند. وظیفه ورود بنیاد مستضعفان در تصمیمات این ساختمان حد و اندازه تصمیماتی چون تخریب ساختمان است و نه این تغییرات جزیی. آن اشاره بنیاد مستضعفان به اینکه «بنیاد به اندازه سهم جزیی خود مسوولیت می‌پذیرد» اشاره به همین نکته دارد. البته او این را هم گفته که تمام این موارد بستگی به قرارداد منعقد شده بین مالک و کسبه این ساختمان و قرارداد سرقفلی دارد و باید قرارداد اولیه که در حدود ۴٠ سال گذشته منعقد شده مورد بررسی قرار بگیرد. بنابراین هنوز موارد مبهم زیادی برای بررسی باقی مانده است.شهردار تهران دفاعی از عملکرد خود نداشتبااین همه اما این ابهام چیزی از مسوولیت شهرداری در قبال این اتفاق کم نمی‌کند. چه آنکه طبق قانون شهرداری‌ها، شهردار تهران موظف بوده که تمهیدات ایمنی را در این ساختمان به اجرا دربیاورد و بعد خسارت را از مالک دریافت کند، اگر مالک تذکرات شهرداری مبنی بر رعایت مسائل فنی و ایمنی را رعایت نکرده اما خود شهرداری موظف به ایمن‌سازی بنا بوده است. اعضای کمیسیون عمران این موضوع را با شهردار تهران در جلسه مطرح کردند اما به گفته یارمحمدی شهردار تهران در برابر این موضوعات دفاعی از عملکرد خود نداشت. با این حال قرار است در جلسه روز دوشنبه این سوال از شهردار تهران پرسیده شود که چرا نسبت به انجام این وظیفه خود کوتاهی کرده است؟ با وجود این یارمحمدی گفته که هنوز تصمیمی درباره استیضاح یا برکناری شهردار تهران گرفته نشده است.حضور وزیر کشور و شهردار تهران در جلسه علنی امروز مجلس به تعویق افتاداما در همین حال با اینکه از هفته گذشته اعلام شده بود که قرار است امروز وزیر کشور و شهردار تهران در صحن علنی مجلس حاضر شوند و توضیحاتی درباره حادثه پلاسکو به نمایندگان مردم بدهند دیروز خبر رسید که حضور آنها در جلسه امروز منتفی است. بهروز نعمتی در گفت‌وگو با فارس از نامه شهردار تهران به هیات رییسه مجلس درباره مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان خبر داده و گفته به همین دلیل شهردار تهران و وزیر کشور در نشست علنی مجلس حضور نمی‌یابند. البته به گفته نعمتی بعد از برگزاری مراسم تشییع پیکر آتش‌نشانان شهید طی روزهای آینده مجلس شهردار و وزیر کشور در یکی از جلسات آینده حاضر خواهند شد.  این خبر در حالی بود که تا لحظه نگارش این گزارش هیچ خبر یا اعلامیه رسمی از برگزاری مراسم تشییع پیکر آتش‌نشانان در روز یکشنبه یعنی امروز منتشر نشده بود و در فضای رسانه‌ای از بی‌خبری که در این مورد وجود داشت انتقادات بسیاری شده بود. هرچه که هست جلسه حضور محمدباقر قالیباف در مجلس شورای اسلامی جهت ارایه گزارش به شرط علنی بودن جلسه بی‌شک جلسه مهم و پرباری خواهد بود. حضور قالیباف در حصن علنی مجلس در سال‌های گذشته آنچنان مسبوق به سابقه نبوده است و بیشتر حضور‌های او در مجلس در کمیسیون‌های تخصصی و بیشتر کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی بوده است.


منبع: irankhabar.ir

واکنش به‌تصویب طرح ضدتروریستی ترامپ

به گزارش ایرنا، شماری از آمریکایی ها با تجمع در فرودگاه جان‌اف‌.کندی نیویورک به فرمان تازه آقای ترامپ که شهروندان هفت کشور عمدتا مسلمان را علیرغم داشتن ویزا از ورود به آمریکا منع کرد، اعتراض کردند و خواهان آزادی پناهنده‌هایی شده‌اند که پس از ورود به آمریکا بازداشت شده‌اند.جری ندلر و نیدیا ولازکوز نمایندگان نیویورک در کنگره آمریکا، امروز با حضور در فرودگاه جان اف کندی به پیگیری وضعیت دو عراقی و ۱۱ پناهنده مسلمان دیگر پرداخته اند که در این فرودگاه بازداشت شده اند. در برخی فرودگاه‌های بین‌المللی دیگر آمریکا از جمله فرودگاه لس‌آنجلس، سن‌فرانسیسکو، دالس (ویرجینیا) نیز برخی از شهروندان تجمع‌هایی در حمایت از پناهندگان و مخالفت با فرمان اخیر دونالد ترامپ برگزار کرده‌اند و تعدادی از وکلای داوطلب هم گفته‌اند که برای پیگیری حقوقی وضعیت پناهجویانی که از این قانون آسیب می‌بینند در فرودگاه‌ها حضور پیدا می‌کنند.اریک اشنایدرمن دادستان نیویورک گفته است که از تمام قدرتش استفاده می‌کند تا به ‘کسانی که قربانی تبعیض‌ و فرمان‌های خطرناک آقای ترامپ شده‌اند’ کمک کند.*مغایر با قانون اساسیرسانه های غربی گزارش دادند که مارک داس، وکیل دو پناهنده عراقی که امروز با وجود داشتن ویزای آمریکا در فرودگاه نیویورک دستگیر شدند، با اشاره به دستور اخیر رئیس جمهوری آمریکا برای ایجاد ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور مسلمان به ایالات متحده گفت: این دستور مغایر قانون اساسی است و ما با آن مبارزه خواهیم کرد. داس در گفتگو با بنگاه خبر پراکنی انگلیس در فرودگاه نیویورک افزود: ننگ آور است که ما آسیب پذیرترین آدم های دنیا را برگردانیم و بدون دسترسی به وکیل در فرودگاه زندانی کنیم؛ کسانی که به کشور ما خدمت کرده اند، از آزار و تعقیب فرار کرده اند و دارای وضعیت اقامتی معتبر هستند. چند سازمان آمریکایی مدافع حقوق بشر، از جمله مرکز حقوقی مهاجرت ملی و اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا، به خاطر سیاست های مهاجرتی دونالد ترامپ، علیه او و جان کلی وزیر امنیت داخلی ایالات متحده اقامه دعوی کرده اند.*حتا گرین کارتی هامقام‌های بلندپایه آمریکایی اخیرا جزئیات بیشتری را از ممنوعیت سفر شهروندان هفت کشور مسلمان به آمریکا منتشر کرده‌ و گفته‌اند این محدودیت افرادی را هم که گرین کارت دارند، شامل می‌شود.با این حال رویترز به نقل از مقام‌های آمریکایی گزارش داده که ورود دارندگان گرین کارت به آمریکا از این هفت کشور ‘مورد به مورد’ بررسی خواهد شد. بر این اساس ممکن است شماری در طول سه ماه آینده اجازه ورود پیدا کنند. هرچند توضیحات و برداشت مقام‌های آمریکایی از این قانون به تدریج روشن‌تر می‌شود.پیش‌تر گیلیان کریستنسن، سخنگوی وزارت امنیت داخلی آمریکا گفته بود کسانی هم که کارت سبز یا گرین کارت دارند و شهروند هفت کشور مسلمان هستند، مشمول ممنوعیت جدید می‌شوند و ورود آنان به آمریکا برای سه ماه ممنوع است.*واکنش وزارت خارجه ایراناز صبح شنبه، ممنوعیت ورود شهروندان هفت کشور ایران، عراق، لیبی، سومالی، سودان، سوریه و یمن به آمریکا اجرا شد. تصمیمی که با اعتراض سازمان ملل و بعضی کشورهای اتحادیه اروپا روبه‌رو شده است.وزارت خارجه ایران در بیانیه‌ای این اقدام را محکوم کرده و گفته است که ‘برای حمایت از حقوق شهروندان خود تا زمان برطرف شدن محدودیت‌ های توهین‌آمیز ایالات متحده علیه اتباع ایران، اصل عمل متقابل را اجرا می‌کند.’*ممانعت از سفر از سوی آژانس های هوایی از ساعاتی بعد از اجرایی شدن فرمان، شرکت‌های هوایی، مسافرانی را که قصد داشتند با ویزا وارد آمریکا شوند، سوار هواپیما نکردند. وزارت امنیت داخلی آمریکا در تفسیر جدیدی از فرمان تازه دونالد ترامپ، دارندگان گرین کارت را هم به صورت ‘مورد به مورد’ به این محدودیت اضافه کرده است.صد ها نفز از شخصیت های علمی و پژوهشی ، برنده جایزه نوبل، شماری از مقام‌های کشورهای متحد آمریکا، از جمله کسانی هستند که به فرمان اجرایی رئیس‌جمهوری آمریکا برای منع ورود شماری از شهروندان به آن کشور، اعتراض کرده یا واکنش نشان داده‌اند.پژوهشگران و استادان دانشگاه در ایالات متحده، با امضای بیانیه‌ای گفته‌اند این فرمان اجرایی «تبیعض، علیه شمار بزرگی از مهاجران و ساکنان طولانی‌مدت در خاک آمریکا، برپایه کشور زادگاه آن‌ها است، که همه آن‌ کشورها اکثریتی مسلمان دارند». به گفته این پژوهشگران و چهره‌های علمی، این فرمان همچنین «ضربه‌ای شدید به سابقه و خوش‌نامی دانشگاهی آمریکا می‌زند».سناتور میچ مک‌کانل، رهبر اکثریت جمهوری‌خواه در سنای ایالات متحده نیز در برابر این فرمان اجرایی، سکوت کرده است.از سوی دیگر اما اعتراض‌ها و انتقادهایی به این فرمان اجرایی صورت گرفته و مقام‌های کشورهای متحد آمریکا در غرب نیز به آن واکنش‌هایی نشان داده‌اند.*واکنش متحدان غربیاما سخنگوی ترزا می نخست وزیر انگلیس در بیانیه‌ای که نهم بهمن ماه صادر شده، گفته است «سیاست‌های مهاجرتی در آمریکا، مسئله‌ای مربوط به دولت خود آن کشور است… اما ما با چنین رویکردی موافق نیستیم و دولت بریتانیا چنین رویکردی را در پی نمی‌گیرد. ما در حال تحقیق در مورد این فرمان اجرایی هستیم، تا ببینیم چه معنا و نیز چه تاثیرات قانونی خواهد داشت؛ به‌طور مشخص چه تاثیری بر شهروندان بریتانیا خواهد گذشت».به گزارش رویترز ندیم زهاوی، نماینده پارلمان انگلیس از حزب محافظه‌کار خانم ترزا می، گفته‌است او به خاطر اصلیت عراقی‌اش از ورود به آمریکا منع می‌شود.پیش‌تر وزیران خارجه آلمان و فرانسه نیز در واکنشی مشترک گفته بودند این فرمان اجرایی «باعث نگرانی» است و آن‌ها قصد دارند در این مورد با وزیر خارجه ایالات متحده گفت‌وگو کنند. رکس تیلرسون نامزد معرفی‌شده برای وزارت خارجه، در انتظار تائید کنگره برای هدایت این وزارت‌خانه‌ است.«رویترز» شنبه ۲۸ دسامبر در گزارشی خبر داد که به دلیل ابلاغ دستور دونالد ترامپ، ریاست‌جمهوری آمریکا برای ممنوعیت ۹۰ روزه ورود شهروندان هفت کشور عمدتاً مسلمان از جمله ایران، نظام مهاجرت امریکا «در آشوب فرو رفته‌است.» ابهام در این قانون باعث شده تا مرزبان‌ های آمریکایی نیز برخورد یکسانی با شهروندان این هفت کشور نداشته باشند و مقام‌های مسئول و کارشناسان حقوقی در مورد جزئیات آن سخنان متناقضی بر زبان آورند.*ممنوعیت ورود دوتابعیتی هاهمچنین وال‌استریت ژورنال به نقل از وزارت خارجه آمریکا خبر داد که دوتابعیتی‌ها نیز نمی‌توانند به واسطه پاسپورت دوم خود حتی از کشورهای غربی، ویزای آمریکا را به دست آورند. به گزارش رویترز، برخی از ساکنان دائمی آمریکا که زمان امضاشدن دستور در هواپیما در حال پرواز به سوی این کشور بودند، حین رسیدن در فرودگاه‌ها بازداشت شدند و سپس به کشور زادگاه خود یا در صورت داشتن تابعیت دوم، به کشور دیگر دپورت شدند. همچنین پناهندگان سیاسی و مربوط به اقلیت‌های دینی که در حال مهیاشدن برای سفر به آمریکا بودند، اکنون در تعلیق قرار دارند. وزیر مهاجرت کانادا نیز یک پناهجوی اهل سومالی بوده‌است. معلوم نیست که آیا او می‌تواند در این مدت به آمریکا سفر کند یا خیر.*واکنش هواپیمایی‌هاهواپیمایی ملی مصر در قاهره از پذیرفتن پنج مسافر عراقی و یمنی که به آمریکا پرواز می‌کردند، سرباز زد.هواپیمایی هلند (KLM) هم شنبه اعلام کرد که از سوارکردن هفت مسافر از هفت کشور ذکرشده در دستور ترامپ امتناع کرده‌است. سخنگوی این هواپیمایی حین اعلام خبر از دستور ترامپ انتقاد کرد.*اعتراض هامقام‌های ارشد بسیاری از کشورها از جمله متحدان ایالات متحده نیز نسبت به این دستور اعتراض کرده‌اند. آلمان و فرانسه ممنوعیت سفر شهروندان هفت کشور عمدتاً مسلمان به آمریکا را محکوم کردند.مادلین آلبرایت، رئیس‌ امور خارجه اسبق آمریکا فرمان ترامپ را به شدت محکوم کرد.مارک زوکربرگ، رئیس فیس‌بوک، ملاله یوسف‌زی، فعال نوجوان پاکستانی در زمینه حقوق دختران، ترانه علیدوستی و گلشیفته فراهانی بازیگران زن ایرانی نیز از این فرمان انتقاد کرده‌اند.خبرگزاری فرانسه گزارش داد که سربازان عراقی که از سوی آمریکایی‌ها آموزش داده شده‌اند، از دستور ترامپ به شدت انتقاد کرده‌اند. آنها که در خط مقدم جنگ علیه «تروریسم» می‌جنگند، گفته‌اند که این دستور امکان دیدار آنها با خانواده‌هایشان در آمریکا را از بین برده‌است.*واکنش های حقوق بشریسازمان‌های حقوق بشری، سیاستمداران و چهره‌های سرشناس بین‌المللی حکم اجرایی ترامپ برای ممانعت از ورود شهروندان برخی از کشورهای مسلمان‌نشین را محکوم کردند. یک سناتور آمریکایی گفت، مجمسه آزادی هم به گریه افتاده است. سازمان دیده‌بان حقوق بشر در بیانیه‌ای تاکید کرد، آمریکا در این دوران سخت که شمار پناهجویان در سراسر جهان افزایش یافته و آوارگان جنگی بیش از پیش به کمک نیاز دارند، از مسئولیت خود سر باز می‌زند. *برخورد یگانه با پناهجویان سازمان بین‌المللی مهاجرت و کمیساریای عالی پناهندگان وابسته به سازمان ملل متحد ، نیز در بیانیه مشترکی به حکم ترامپ انتقاد کردند. در این بیانیه ضمن تاکید بر اینکه برنامه ایالات متحده برای پذیرش پناهجویانی که از جنگ و سرکوب می‌گریزند ‘یکی از بهترین برنامه‌های جهان’ است ابراز امیدواری شده است که این کشور ‘سنت دیرینه’ خود در این زمینه را ادامه دهد. این دو نهاد در بیانیه خود همچنین خواستار آن شده‌اند که برخورد با پناهجویان باید یکسان باشد، «بدون در نظرگرفتن دین، ملیت یا نژاد آنها». بر اساس فرمان رئیس جمهور ایالات متحده، در زمینه پذیرش پناهجو و صدور روادید، اولویت با مسیحیان خواهد بود. چاک شومر، سناتور ایالت نیویورک نیز با انتشار بیانیه‌ای به فرمان ترامپ انتقاد کرد. او می‌نویسد: «امشب اشک از گونه‌های مجسمه آزادی روان شده است». به اعتقاد رهبر دمکرات اقلیت سنا، استقبال از مهاجران ‘یک سنت باشکوه’ ایالات متحده بوده که از بدو تاسیس این کشور وجود داشته است. شومر تاکید کرده که پذیرش مهاجران و پناهجویان علاوه بر اینکه اقدامی بشردوستانه به‌شمار می‌رود، در توسعه اقتصادی و ایجاد فرصت‌های شغلی در آمریکا نیز نقش مهمی داشته است. چاک شومر یکی از منتقدان توافقنامه هسته‌ای با ایران است. او گفته بود که در سنا به توافق با ایران رای منفی می‌دهد، زیرا به اعتقاد او جمهوری اسلامی از این اقدام برای «دنبال کردن اهداف اهریمنی» خود بهره خواهد برد.


منبع: baharnews.ir

محورهای گفتگوی تلفنی ترامپ و ​مرکل

به گزارش آسوشیتدپرس، آنگلا مرکل، صدراعظم‌ آلمان و دونالد ترامپ؛ رئیس‌جمهوری آمریکا با یکدیگر تلفنی گفت‌وگو کردند.در این گفت‌وگوی تلفنی دو طرف بر ضرورت و اهمیت ائتلاف نظامی ناتو تأکید کرده و نسبت به همکاری با یکدیگر در راستای مقابله با تروریسم و افراط‌گرایی متعهد شدند.بر اساس بیانیه‌ای که به طور مشترک از سوی آلمان و آمریکا صادر شد، دو طرف در گفت‌وگوی خود درباره وضعیت ناتو، آخرین تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا، روابط با روسیه و بحران در شرق اوکراین به رایزنی پرداختند. رهبران آلمان و آمریکا در این گفت‌وگو به این مسأله اشاره کرده‌اند که ناتو باید توانایی مقابله با چالش‌های قرن ۲۱ را داشته باشد.این دو اعلام کردند: توانایی دفاعی مشترک ما نیازمند سرمایه‌گذاری متناسب در حوزه توانمندی‌های نظامی است و در این راستا باید اطمینان حاصل شود که تمامی اعضای ائتلاف نظامی ناتو سهم عادلانه خود را در راستای تأمین امنیت جمعی ما می‌پردازند.در همین حال، ترامپ اعلام کرده که دعوت صدراعظم آلمان را برای شرکت در نشست سران گروه ۲۰ پذیرفته است؛ نشستی که در ماه ژوئیه در هامبورگ برگزار خواهد شد. بر اساس این بیانیه، در این گفت‌وگوی تلفنی درباره فرمان اجرایی چالش‌برانگیز اخیر ترامپ در خصوص سیاست‌های پناهجویان سخنی به میان نیامده است. بر اساس گزارش خبرگزاری اسپوتنیک، رئیس‌جمهوری آمریکا در این گفت‌وگوی تلفنی ضمن پذیرش دعوت مرکل برای شرکت در نشست سران گروه ۲۰، از صدراعظم آلمان برای سفر به واشنگتن دعوت به عمل آورده‌ است.


منبع: baharnews.ir

جان باختن ۴ نفر بر اثر برخورد مرگبار کامیون با پژو

مدیرعامل سازمان آتش نشانی دزفول گفت: در پی برخورد مرگبار یک دستگاه کامیون با پژو ۲۰۶ در دزفول چهار نفرجان باختند.

عبدالحسین معظم فردر گفت وگو با مهر اظهار کرد: در ساعت ۴۸ دقیقه بامداد یکشنبه در پی گزارش برخورد دو دستگاه خودروی سواری۲۰۶ و کامیون باری در حد فاصل شهر امام و میانرود از شهرهای اقماری دزفول، ستاد فرماندهی عملیات سریعا اکیپ امداد و نجات سازمان را به محل حادثه اعزام و بلافاصله اقدام به انجام عملیات نجات  کردند.

وی افزود: در این حادثه که علت آن توسط پلیس راهور در دست بررسی است، متاسفانه هر چهار سرنشین خودرو ۲۰۶ در دم جان باخته اند.مدیرعامل سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری دزفول تصریح کرد: از هویت و جنسیت سرنشینان فوت شده فعلا خبری در دست نیست


منبع: alef.ir

کابوس پلاسکو و هراس مردم از تردد در حوالی گلوبندک

ایران نوشت: «همه اینجا آنقدر مشغول کار و زندگی‌اند که جان هم بدهند، باز می‌مانند و کار می‌کنند، کار و کاسبی را هیچ کس حاضر نیست رها کند. شاید هم حق داشته باشند، اما من نگرانم، نگران! وضع اینجا خیلی خراب است.» سعید در یکی از حجره‌های بازار تهران این حرفها را می‌زند، در یکی از دالان‌های تاریخی که سقف گنبدی بلندی دارد. او سقف را نشانم می‌دهد که در بیشتر قسمت‌ها گله به گله نم گرفته است.

پس از حادثه هفته پیش، ساختمان پلاسکو خیلی از کسانی که در بافت قدیمی و ساختمان‌های فرسوده تهران کار و زندگی می‌کنند، نگرانند. درست مثل سعید و تعدادی از همکارانش. ساختمان ۱۶ طبقه پلاسکو کمر خم کرد، اما این حادثه هشداری شد برای خیلی‌ها. حالا چقدر این هشدارها جدی گرفته می‌شود و این نگرانی‌ها چقدر منجر به تغییر می‌شود، کسی نمی‌داند.

سعید مغازه محصولات آرایشی- بهداشتی دارد، چند قدمی بیرون می‌آید و انتهای راهرو را نشانم می‌دهد؛ داربست زده‌اند و گونی‌های آبی، دور تا دور داربست‌ها را پوشانده. نم سقف از همانجا که ایستاده‌ام کاملاً پیداست. عابران بی‌خیال از زیر داربست می‌گذرند. این قسمت بازار به قول کسبه‌ بیش از ۱۵۰ سال قدمت دارد؛ بازار حراج که همه جور کالایی در آن پیدا می‌کنی.

پسر جوان دیگری که خودش را حسین معرفی می‌کند، حالا به جمع ما اضافه شده تا درباره وضعیت به قول خودش افتضاح بازار بیشتر برایمان بگوید. پارچه فروشی دارد. مغازه‌اش از بالا تا پایین پر است از پارچه‌های کت و شلواری مردانه: «ته بازار، گونی و داربست زده‌اند که یک وقت نیاید پایین. این بار دوم است. یک بار قبلاً پایین آمده. هیچ‌کس هم مسئولیتش را گردن نمی‌گیرد؛ نه شهرداری نه هیچ جای دیگر. جالبش اینکه خودمان هم اگر بخواهیم بازسازی و ایمن‌سازی کنیم، نخستین کسی که جلویمان می‌ایستد همین شهرداری و میراث فرهنگی است. اگر بخواهیم توی مغازه خودمان یک دیوار‌«ام دی اف» بزنیم می‌آیند هزار جور جریمه می‌کنند. اگر بیایند خودشان بایستند بالای کار نظارت کنند، می‌بینند بیشتری‌ها خواهان ایمن سازی‌اند. همه می‌دانند یک جای پر خطر کار می‌کنند.»

سعید هم انگار کلافه است: «این موقع سال کی بازار اینجور خلوت بود؟ می‌دانی چند نفر همین روزها می‌گویند ما مگر بیکاریم بیاییم بازار؟ خانمم همه‌اش خواب می‌بیند اینجا آتش گرفته. مدام می‌گویم نترس اینجا ایمن است اما خودم هم خنده‌ام می‌گیرد از حرف خودم. معلوم است که اینجا ایمن نیست. اگر یک زلزله کوچک بیاید اینجا داغان می‌شود. همین گنبد را ببین!» گنبد نم گرفته است، مثل بیشتر قسمت‌های سقف.

باز هم جلوتر می‌روم. مغازه‌دارها بعضی‌هایشان حسابی مشغولند، بعضی‌ها حساب و کتاب‌شان را مرتب می‌کنند و تعدادی هم مشغول گفت‌و‌گو با مشتری‌ها هستند. پیرمرد سرش توی حساب و کتاب است: «خانم هیچ جای نگرانی ندارد، حادثه پیش می‌آید. خودم دیدم گاو صندوق‌ها ذوب شدند توی پلاسکو. اینجا ولی محکم است؛ ۱۰۰ سال قبل ساخته شده شوخی نیست. توکل به خدا کپسول هم داریم، بیمه هم هستیم. من که اصلاً نگرانی ندارم.»

می‌پرسم اما اگر خدای نکرده اینجا باشید و اتفاقی بیفتد چه؟ جان خودتان و این همه مردم؟ می‌گوید: «عمر دست خداست دخترم. البته اگر مجبورمان کنند، تعطیل می‌کنیم که درستش کنند.»

مرد میانسالی که ظرف و ظروف می‌فروشد، دلش حسابی پر است. ستون رو‌به رویش را نشانم می‌دهد؛ ستونی بین دو مغازه که چند بند انگشت قطر دارد: «این ستون‌ را می‌بینی! چند تا گذاشته بودند که این گنبدها را نگه دارد و نریزد. ببین همه را برداشته‌اند و جرزهای وسط را جایش گذاشته‌اند و بعد دورش دیوار کشیده‌اند. این یکی اتفاقی از دست‌شان در رفته. خود مغازه‌دارها این کار را کرده‌اند. البته اگر می‌خواستند اجازه ندهند نمی‌دادند، خانم این پول همه کاری می‌کند. قدرت پول همه را بدبخت کرده.»

مرد آدرس پاساژی را می‌دهد که به قول خودش یک بمب بالقوه در بازار است؛ ابتدای خیابان ناصر خسرو، همان جا که تا به حال دو بار هم آتش گرفته. می‌گوید، سقف گنبدی‌اش به خاطر آتش آسیب جدی دیده و کاملاً دود گرفته است، الان سقف کاذب زده‌اند.

دو چراغ سفید رنگ بزرگ ابتدای ورودی پاساژ نصب شده، پاساژ که نه، بهتر است بگویم راهرویی که تو را به محوطه بزرگ مربع شکلی می‌رساند که دور تا دورش مغازه است. کنار مغازه‌ها هم عده‌ای دیگر خرده فروشی می‌کنند. همان طور که مرد بازاری برایم توصیف کرده، سقف کاذب سفید رنگ همه جا را پوشانده. مرد زیپ فروشی می‌گوید قدمت پاساژ صدراعظم بیشتر از ۱۰۰ سال است: «بنای اینجا خشتی است، مثل پلاسکو نیست.»

مردی از راه می‌رسد و چانه زدن برای خرید زیپ ۲ هزار تومانی داغ می‌شود: «زیپ هزار تومانی هم بخوای داریم از این زیپ معمولی‌ها.»

زل می‌زند به من: «ما دو بار اینجا آتش گرفتیم، دیگر از نگرانی درآمده‌ایم! خدا را شکر کسی آسیبی ندید اما مالی، کلی ضرر کردیم. من خودم در ورودی کرکره‌ای را بعد از آتش‌سوزی دوم نصب کردم.»

همه از بازار کویتی‌ها می‌گویند، بازاری که خیلی‌ها معتقدند در خطر است. چندین بازار با عنوان کویتی‌ها در بازار تهران می‌بینیم. یکی از همین کویتی‌ها ورودی باریکی دارد، شاید

۲ متر با دیوارهای سیاه و تیره که آدم را به یک پاساژ قدیمی می‌رساند؛ بورس انواع تزئینات آشپزخانه و وسایل حمام و پارچه و پادری و خلاصه همه چیز.»

تا با مرد جوانی درباره ایمنی ساختمان حرف می‌زنم، می‌کوبد توی سرش: «ایمنی؟ دلت خوش است؟ کدام ایمنی؟ شبها تا صبح از ترس ریختن این ساختمان‌ها چند بار از خواب می‌پرم. تازه بیشتر جنس‌ها از مواد آتش‌زاست. دریغ هم از یک کپسول آتش‌نشانی. آنهایی هم که دارند دکوری گذاشته‌اند که یک وقت جریمه‌شان نکنند. شارژش نمی‌کنند.» همکارش با خنده رو به او می‌گوید: «اتفاق اگر بخواهد بیفتد، می‌افتد؛ حتی اگر خودت را داخل گاو صندوق قایم کنی؛ ربطی به این چیزها ندارد. پلاسکو هم بعد از ۵۰۰ سال یا چه می‌دانم ۱۰۰ سال افتاد. اتفاق می‌افتد دیگر! از گاو صندوق قوی‌تر دیده‌ای؟ توی عکس‌های پلاسکو نگاه کن؛ درش نیست. البته ما بالاها را خودمان ایمن‌سازی کرده‌ایم.»

لباس فروش نزدیک چهاراه گلوبندک، نگاهی می‌اندازد به سقف بالای سرش: «چند بار ریزش کرده، اما چکار کنم؟ من اینجا کارگرم. نه کپسول آتش‌نشانی داریم نه هیچ چیز دیگری. تازه اینجا فقط بحث آتش‌سوزی نیست، خیلی‌ها می‌گویند ممکن است یکهو زمین فرو برود. صاحبکارم ساختمان را بیمه کرده ولی ما را نه.»

روسری فروش پاساژ رضا از وضعیتش راضی است: «اینجا ۱۸ سال است ساخته شده. هم محکم است، هم ایمنی را یکسره کنترل می‌کنیم. ما راضی‌ایم اما داخل بازار خیلی وضع خراب است. به خدا اگر یک دیگ منفجر شود، کسی نمی‌تواند خاموشش کند. هیچ‌کس هم عین خیالش نیست. همه می‌خواهند همین طور روزها بگذرد و برود پی‌کارش. هر چند کسب و کار هم از رونق افتاده و این هم بی‌تأثیر نیست. همین دیروز دوستم می‌گفت کلاهم هم بیفتد سمت بازار نمی‌روم برش دارم. تازه اینجا اگر فاجعه اتفاق بیفتد با این همه جمعیت، خدا می‌داند چه می‌شود!»

در بازار بزرگ و قدیمی تهران که قدم بزنی درست همان بر خیابان، بدون اینکه وارد حجره‌ها شوی، می‌توانی مغازه‌های دودگرفته طبقه دوم را ببینی که انبار مغازه‌های پایینی‌اند. لباس، پر، خرت و پرت، لوازم بهداشتی و حتی مواد شیمیایی و… هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند در این کارگاه‌ها و انبارهای دود گرفته دقیقاً چه خبر است. به جمعیتی که گاه سیل می‌شود نگاه می‌کنم و تصور آتش‌سوزی، فرونشست، ریزش ساختمان و… این تصور از توان من خارج است. سعی می‌کنم حواسم را پرت کنم و مثل خیلی‌ها به حادثه‌ای که اتفاق نیفتاده، فکر نکنم.


منبع: alef.ir

روایت زوجی که معتاد بودند و حالا پای سفره عقد نشسته‌اند

روزنامه شرق نوشت: کارت عروسی‌شان از کارت‌های فانتزی این روزهاست؛ داماد زانو زده و وقتی نخ کنار کارت را می‌کشی، دسته‌گل عروس به سمت داماد پرت می‌شود؛ رنگی و شاد، بی‌خیال همه اتفاقاتی که مریم ١٧ ساله در تمام روزهای زندگی‌اش تجربه کرده.

تا عروسی‌شان چهار روز بیشتر باقی نمانده، اما دلشان خوش نیست و با اضطراب اینکه هنوز پول پیش خانه‌شان جور نشده، با اضطراب اینکه جهیزیه‌اش در خانه مادر شوهر مانده و هنوز شوق بازکردنش را تجربه نکرده، با ترس اینکه هیچ پولی برایشان نمانده و خیلی چیزهای دیگر روزها را شب می‌کنند… .

مریم، ١٧ ساله است با پوستی تیره و میانه بالا و ظریف، جزء دخترهایی است که می‌شود قشنگ صدایشان کرد، سرش پایین است و دست‌هایش را در هم گره کرده، آرایش ملیحی دارد؛ مثل همه تازه‌عروس‌ها. حلقه ساده‌ای هم توی دستش دارد و روسری یاسی‌اش را دور گردنش گره زده. همسرش هم طبقه اول مؤسسه طلوع بی‌نام و نشان‌ها منتظر است تا مریم حرف‌هایش را بزند و بروند. کارت را دستم می‌دهد و می‌گوید: «شما هم با عمو اکبر بیاین حتما، من و صابر خوشحال می‌شیم اگر پا به عروسی ما بذارید…»

از او می‌خواهم بدون سانسور از تمام روزهایش برایم تعریف کند. نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: «از روزی که یادم می‌یاد خانه‌مان در شهرکی انتهای جنوب تهران بود. دو سالم بود که پدرم فوت کرد، خواهرم، چهار سال از من بزرگ‌تر و دانشجو‌ست و منم تا اول دبیرستان درس خواندم و بعد هم ول کردم. راستش هیچ‌وقت علاقه‌ای به درس نداشتم. شاید چون توی مخم نمی‌رفت. اون‌موقع به گُل اعتیاد داشتم و مغزم داغون شده بود». می‌پرسم چطور به گل معتاد شده و می‌گوید: «اسم دوستم فرزانه بود، اون گل می‌کشید، می‌آمد دنبالم و بیرون می‌رفتیم و به من هم می‌داد، می‌خواستم ادای آدم بزرگ‌ها را در‌بیارم. گل می‌کشیدم… تو ماشین می‌کشیدیم، تو اتوبان، هرجا که می‌شد…».

مریم از ١٠‌سالگی گل می‌کشیده تا همین هفت ماه پیش… بعد درس را ول می‌کند و از همان‌جا زندگی‌اش عوض می‌شود. می‌گوید: «حتی یک شب هم از خونه بیرون نمونده بودم. سوم راهنمایی بودم که اولین اتفاق افتاد… یکی از دوستام اومد دنبالم و گفت بیا بریم تولد یکی از رفقام. من می‌دونستم مامانم نمی‌ذاره. قرار شد ساعت هشت شب برم و ٩ شب برگردم… ١٣ سالم بود و اصلا مغزم کار نمی‌کرد… برای اولین‌بار بود که آنجا عرق خوردم. آن‌قدر عرق خورده بودم که بیهوش افتادم و وقتی به خودم اومدم که ساعت دو نصفه شب بود. اونجا اولین‌بار بود که بهم تجاوز شد…». به او می‌گویم تجاوز معنا و مفهوم مشخصی دارد و او با قاطعیت می‌گوید: «من نمی‌خواستم اون اتفاق بیفته خیلی هم جیغ زدم…». بعد از مدتی سکوت می‌گوید: «برای اولین‌بار سه شب خانه نرفتم، خانه دوستم ماندم و همه‌چیز عوض شد…». مریم می‌گوید بعد از مردن پدرم وضع مالی‌مان خوب نبود، پدرم که مرد، خانواده‌اش به کلی رهایمان کردند و مادرم ماند و کلی قرض و بدهی و بچه‌ها. مادرم ١۴ سال آرایشگری کرد، ولی بعدش دکتر به او اجازه کار نداد و مجبور شد مغازه را جمع کند. بعد از آن تحت پوشش کمیته امداد رفتیم…». دوباره بعد از گفتن این خاطرات، برمی‌گردد به آن سه شب اولی که از خانه بیرون زده بود، مریم ادامه می‌دهد: «بعد از سه روز برگشتم خانه و بعد از یکی، دو روز، دوباره دوستم سراغم آمد. مامانم نبود و من رفتم سراغ کمد مادرم که داخلش یک کیف مشکی داشت که همه مدارکش داخلش بود، دیدم داخل کیف کلی پول گذاشته. کلی تراول چک که مال قسط و اجاره خونه بود، اصلا باورم نمی‌شد. هر روز یکی، دو تا تراول از توی کیف کش می‌رفتم، آن‌قدر پول برداشتم که تمام شد. پول‌ها را می‌بردم و خرج رفقایم می‌کردم. می‌رفتیم خرید می‌کردیم و همین‌جوری خرج شد. مامانم که نسبت به این کارها واکنش نشان می‌داد، عصبی‌بازی در‌می‌آوردم، شیشه‌های اتاق رو پایین می‌آوردم. این بساط من بود… یک روز صبح که بیدار شدم، دیدم یک خانم چادری بالای سرم ایستاده، هاج و واج نگاهش کردم که گفت پاشو جمع کن… حسابی ترسیده بودم و زن گفت لباس‌هات رو عوض کن. وقتی رفتن اتاق کناری دیدم مامانم دارد با یک پلیس حرف می‌زند، دستبند به دستم زدند و به مرکز امنیت محله رفتیم. درواقع با شکایت خانواده، میهمان کانون اصلاح و تربیت شدم… شش ماه کانون بودم، شهر زیبا را دیدم و بعد از صحبت‌های مددکارم با مادرم، او راضی شد بیاید دنبالم و به خانه برگردم…».

مریم پس از کمی مکث دوباره می‌گوید: «شهر زیبا هم زندان بود، کار خاصی نمی‌شد بکنم، تا اینکه دوباره برگشتم سراغ زندگی… با چندتا از بچه‌های کانون هم رفیق شدم و خوردیم به پست هم. دوباره خیابان‌ها را بالا و پایین می‌کردم، گل می‌کشیدم، زندگی عوض نشد. یادم میاد با این دوستم که از شهر زیبا آزاد شده بود با دو تا برادر دوقلو دوست شدیم که هر دو ساقی مواد مخدر بودند، برایمان گل می‌آوردند و فقط گل می‌کشیدم. مدتی هم گذشت و یک روز تولد یکی از دوستانم، به خانه‌اش رفتیم، همه مست بودیم و گل کشیده بودیم… بعد از یکی، دو ساعت، مأمورها ریختند، من فرار کردم و به خانه همسایه طبقه بالایی خانه دوستم رفتم. آنها هم به مادرم خبر دادند و من می‌دانستم مامانم دوباره تحویل پلیسم می‌دهد، به هر ترفندی بود فرار کردم و توی راه سوار اولین ماشینی شدم که جلویم ترمز کرد. او هم ساقی گل بود و قرار شد با هم برویم دماوند تا آنجا گل بفروشد. رفتیم دماوند و یک پلاستیک گل برایم آورد. این‌طور بود که مدت‌ها با او دوست شدم، اسمش هرمز بود، بعد از چند وقت پلیس ماشین هرمز را توقیف کرد و ما رفتیم سراغ دزدیدن ماشین‌های سبک و ارزان شبیه پراید. من هم دو، سه جا باهاش می‌رفتم. یادم می‌آید می‌رفتیم شمال و یک پراید رو نشون می‌کردیم، پراید درش راحت باز می‌شد. ماشین رو از شمال بر می‌داشتیم و می‌رفتیم تهرانپارس، توی تهران ولش می‌کردیم و یک ماشین از تهرانپارس برمی‌داشتیم و می‌رفتیم دماوند. ماشین‌ها را جز یک بار نفروختیم، ماشینی که فروختیم یک پراید مشکی بود که همه وسایل و مدارکش توی داشبورد بود، ماشین را فروختیم و پولش را خرج کردیم… . اما بیشتر وقت‌ها یک ماشین بیشتر از دو روز دستمان نمی‌ماند». اما ماجرا به همین منوال پیش نمی‌رود و مریم دوباره راهی زندان می‌شود، او ادامه می‌دهد: «هرمز با یک پیرمردی توی دماوند رفیق بود. بیشتر وقت‌ها برای گل‌کشیدن پیش او می‌رفتیم. یک بار که آنجا بودیم پیرمرده به هوای بیرون‌رفتن پلیس را خبر کرد، آن موقع‌ها تازه شروع کرده بودیم به شیشه و دوا (هروئین) کشیدن، اما خدا را شکر هیچ‌وقت معتاد به شیشه و دوا نشدم. خلاصه یک روز مشغول شیشه‌کشیدن بودیم پیرمرده پلیس را آورد بالای سرمان… ما را سوار ماشین پلیس کردند و رفتیم، دو تا دوستانم را که بردند فهمیدم پلیس عکسمان را دارد و فهمیده که ماشین می‌دزدیم، اما من زیر بار نرفتم. از اولش گفتم نمی‌دونستم ماشین‌ها دزدی است و هر بار با یک ماشین می‌آمدند سراغم، بعد قرار شد برم زندون، ازم پرسیدن چند سالته، من هم با خودم فکر کردم که خیلی خب، تو کانون رو دیدی، بگو ١٨‌ساله‌ای که زندان زنان رو هم ببینی. گفتم ١٨‌ساله‌ام، راهی زندان قرچک شدم که کاش نمی‌شدم… . وارد بند چهار شدم و دیدم که اصلا نمی‌تونم آنجا بمانم. رفتم به مدیر زندان گفتم که تو را به خدا نجاتم بدید، من ١۴‌ساله‌ام و نمی‌تونم اینجا بمونم…». مریم درباره جوّ زندان قرچک می‌گوید: «خیلی ترسناک بود، هر روز بزن بزن و کتک‌کاری.

مریم دوباره به شهر زیبا بازمی‌گردد و بعد از دو هفته مددکارش خبر می‌دهد که آزاد شده. اما این آزادی به معنای رفتن به خانه نبود. دیدم از طرف بهزیستی مریم را با خودشان بردند و او یک ماه هم بهزیستی بود تا بالاخره زمان دادگاهش رسید و تبرئه شد… یک هفته بعد مریم به خانه برمی‌گردد، اما دوباره روز از نو و روزی از نو… .

مریم می‌گوید: «دوباره شروع کردم به گل‌کشیدن، بعد از مدتی هم از طریق تلگرام رفقای قدیمی را در شمال پیدا کردم و آنجا با هم قرار گذشتیم. می‌دانی مغزم هنگ کرده بود، یک چیزهایی می‌کشیدم که اصلا الان یادش می‌افتم مغزم می‌ترکه. من یک ماده‌ای می‌کشیدم که اسمش بونز بود، بونز که می‌کشیدم کلا بعدش ٢٠ دقیقه اصلا توی این دنیا نبودم، بعد از ٢٠ دقیقه می‌آمدم پایین، الان اما می‌ترسم بونز رو توی دستم بگیرم، اسید می‌چسباندم به سقف و الان باورم نمی‌شه چه غلط‌هایی کردم. آن‌قدر مغزم سوت بود که بدون یک قرون پول دربست گرفتم و رفتم شمال، یک درصد احتمال نمی‌دادم پسره پول ماشینم رو حساب نکنه. خیلی تعطیل بودم…». دوباره کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «رفتم خانه یکی از پسرهایی که از قدیم می‌شناختم، دو شب آنجا بودم. راستش رو بخوای تا آن روز با من خیلی رفتارهای ناجور شده بود ولی آنجا که رفتم همه چیز فرق می‌کرد. کسی کاری به کارم نداشت. تا اینکه آخر شب پسر جوونی به ویلا اومد. صاحب ویلا بود و اومده بود ترکم بده. او برام تعریف کرد که معتاد بوده و از طریق مؤسسه طلوع ترک کرده. او برام تعریف کرد که همه چیز می‌کشیده از شیشه و دوا تا گل. بعد از یکی، دو روز آن‌قدر توی گوشم خواند که قلقلک شدم ترک کنم. او من رو به عمو محمد، از مسئولان کمپ طلوع معرفی کرد و من برگشتم تهران و مدتی در سرای مهر ماندم تا ترک کنم. بار اول طاقت نیاوردم و به عمو محمد بعد از ١١ روز گفتم می‌خوام برم و از مؤسسه بیرون زدم و زنگ زدم به عمو محمد، عمو هم من را برد خونه اش، پیش زن و بچه اش… یک هفته آنجا بودم و بعد از اون دوباره برگشتم سرا و دوره‌ام تموم شد و مامانم اومد دنبالم…».

مریم می‌گوید بعد از ترخیص و پایان دوره ترک دوباره برای مدتی گل می‌کشد تا با همسرش آشنا می‌شود، یکی از همان بچه‌محل‌ها. اسمش ایمان است، ٢٢‌ساله و کارگر یک تولیدی پوشاک. در پارک با مریم حرف می‌زند، مریم را ترک می‌دهد و حالا عروسی‌شان نزدیک است. عروسی‌ای که خانواده ایمان گرفته‌اند، یک عروسی جمع‌وجور، هرچند هنوز پول پیش خانه‌شان جور نشده… مریم می‌گوید: «مامانم که پول نداشت، واسه همین ایمان مجبور شد همه جهازم رو بخره. دیگه بریده، می‌ترسم عروسی‌مون به هم بخوره… ١٠‌میلیون باید به صاحب‌خونه پول بدیم تا بتونیم خونه رو بگیریم… میدونی همه چی ریخته به هم…».

مریم می‌گوید ایمان را دوست دارد، چشمانش برق می‌زند وقتی اسم ایمان می‌آید. می‌گویم ایمان در محل به خاطر گذشته مریم خجالت نمی‌کشد؟ او می‌گوید: «چرا بعضی وقت‌ها بهم می‌گه که من توی محل وقتی با تو راه می‌رم همه بهم چپ‌چپ نگاه می‌کنند، اما من پات وایمیستم… به نظرت می‌مونه؟».

سکوت کرده‌ایم… چهار روز تا عروسی‌اش باقی مانده، اما اضطراب رهایشان نمی‌کند. مریم ١٧‌ساله است و شاید برای ازدواج‌کردنش زود باشد، شاید برای مریم که بیش‌فعالی‌اش محرز است ازدواج بدون روانکاوی درست نباشد، اما حالا در همین روزهایی که شوق پوشیدن لباس عروسی دارد، ممکن است دوباره همه چیز به هم بریزد، ممکن است آنها نتوانند سر زندگی‌شان بروند و تضمینی وجود ندارد که مریم بتواند با این غم مبارزه کند. مریم می‌گوید تا آرزویش ١٠‌ میلیون فاصله دارد… کارت عروسی را در دستم می‌گذارد و می‌گوید: «اگر به هم نخورد، میای؟ بیا دیگه… می‌خوام بگم تو دوستمی، می‌خوام بگم یه دوست خبرنگار دارم که قبولم داره…».


منبع: alef.ir