خانواده هاشمی‌رفسنجانی به روایت وکیلی که از ۳۰سال پیش با آنهاست

روزنامه شرق با محمود علیزاده‌طباطبایی، وکیل تعدادی از اعضای خانواده هاشمی‌رفسنجانی گفتگوی مفصلی درباره پرونده مهدی، انتخابات، اصلاح‌طلبان و … داشته است؛
 
سابقه آشنایی شما با مرحوم آیت‌الله هاشمی به چه زمانی بازمی‌گردد؟

سابقه آشنایی و ارتباطم با آقای هاشمی به حضورم در مدرسه رفاه و کمیته استقبال از امام بازمی‌گردد. ارتباط نزدیک‌تر با او مربوط به زمانی است که من در نیروی هوایی بودم؛ سال ۶٠. آقای محمدی‌گلپایگانی رئیس عقیدتی سیاسی نیروی هوایی و بین بچه‌ها از محبوبیت زیادی برخوردار بودند. من هم از اعضای انجمن اسلامی نیروهای هوایی بودم. ایشان را سال ۶٠ از نیروی هوایی برکنار کردند. ما همه ناراحت شدیم و نزد آقای هاشمی رفتیم که سفارش کنند تا ایشان به نیروی هوایی بازگردد. آقای هاشمی آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بود. گفت یک دفتری در نیروی هوایی راه‌اندازی کنیم به نام دفتر مشاوره امام و ایشان هم مسئول آن دفتر شوند. بعد هم ابلاغیه‌ای دراین‌باره زدند؛ به عنوان مسئول دفتر مشاوره امام. به‌این‌ترتیب ارتباط دورادوری با آقای هاشمی داشتم تا سال ۶۴. در این سال از عنوان مسئول بودجه دفاعی نیروی هوایی به سازمان برنامه منتقل شدم. دعواهای ما با هاشمی از آنجا آغاز شد! چراکه ما با محدودیت‌های بودجه‌ای مواجه بودیم و نیروهای مسلح هم همواره خواستار بودجه بیشتر بودند. در سازمان برنامه ارتباطم با آقای هاشمی بیشتر شد. او به اظهارنظر‌های کارشناسانه بسیار توجه می‌کرد.

مسئولیت شما در سازمان برنامه چه بود؟

من مدیر عمومی و دفاعی بودم که بودجه‌های امنیتی، دفاعی، کمیته، شهربانی، اطلاعات، قوه قضائیه، ریاست‌جمهوری، اقتصاد و دارایی و ارتش و سپاه و جنگ با این مدیریت بود. من یک تیم قوی را با خود همراه کرده بودم و وقتی که پیشنهاد تشکیل ستاد کل را دادیم، همین نیروها با من همراه شدند و از اینجا به بعد باز هم ارتباط تنگاتنگی با هاشمی داشتیم. من جانشین معاونت طرح و برنامه ستاد کل بودم. این ارتباط تا سال ٧٢ برقرار بود. یک سال قبل از آن من در انتخابات مجلس چهارم شرکت کردم و از حوزه نطنز رأی آوردم. اما آن انتخابات باطل شد. بعد از آن ‌وقت گرفتم و به ملاقات آقای هاشمی رفتم و گفتم انتخابات را باطل کردند. گفت خب مگر فقط در مجلس می‌توان خدمت کرد؟ تو هرجا باشی می‌توانی خدمت کنی. من بعد از آن پس از حدود بیست‌ سال خدمت در سازمان برنامه به حالت دلخوری استعفا دادم و به آقای روغنی‌زنجانی، رئیس وقت سازمان برنامه، گفتم استعفا می‌دهم و بیرون می‌روم اما تا زمانی که شما بخواهید به عنوان مشاور در خدمت شما می‌مانم. آقای زنجانی به من گفت آقای هاشمی خواسته است که تو به ریاست‌جمهوری منتقل شوی. من قبول نکردم. استعفا دادم و بعد از آن پروانه وکالت خود را دریافت کردم. سال ٧۴ هاشمی به من ابلاغ کرد تا در ستاد مبارزه با مواد مخدر به عنوان نماینده رئیس‌جمهور حضور داشته باشم. از اینجا به بعد با خانواده آقای هاشمی هم ارتباط برقرار کردم. مهدی در زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی به عنوان رئیس سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت منصوب شد. از همان روز، حاشیه‌سازی‌ها علیه مهدی شروع شد. من به عنوان وکیل مهدی انتخاب شده بودم. تا قبل از قضایای سال ٨٨ ما هشت یا ٩ پرونده داشتیم که عموما براساس گزارش‌های بازرسی کل کشور مطرح شده بود. اتهاماتی مطرح می‌شد که یا در دادسرا منع تعقیب می‌خورد یا در دادگاه حکم برائت گرفته می‌شد. از اینجا ارتباطات بیشتر شده بود.

از این دوران موردی در ذهن‌تان باقی مانده که بخواهید بازگو کنید؟

مظلومیت آقای هاشمی را در جریان حمله به عبدالله نوری کامل احساس کردم. من شاهد ماجرا بودم و موضوع را به شورای عالی امنیت ملی اطلاع داده بودم که داستان مفصل دیگری است. فائزه اطلاع پیدا کرده و خبر مربوط به آن را در روزنامه زن کار کرده بود. از او شکایت شد و او گفته بود من شاهد دارم. با من تماس گرفتند. من گفتم دلیلی ندارد که برای شهادت حاضر شوم مگر اینکه حاج‌آقا بخواهند. بعد محسن تماس گرفت و گفت حاج‌آقا گفتند به دفتر ایشان بروم. رفتم و تعریف کردم که چه اتفاقی افتاد. هاشمی گفت اینها با فائزه مشکلی ندارند. من به رئیس دادگاه انقلاب، گفتم روزنامه زن را تعطیل کن قبل از اینکه دادگاهی تشکیل شود. چون مشکل اینها با من است. آنجا به هاشمی گفتم درباره فرزندان شما مطالب زیادی طرح می‌شود، چرا بر این فرزندان نظارت و کنترل بیشتری نداری. هاشمی گفت مثلا چه؟ گفتم مثلا گفته می‌شود آنها از رانت استفاده می‌کنند. هاشمی گفت بچه‌های من قبل از انقلاب از جمله فاطی، فائزه، یاسر و مهدی کوچک بودند. محسن هم قبل از انقلاب دیپلم گرفت و به دانشگاه رفت. ما زیر نظر ساواک بودیم. اگر چیزی بود که ساواک حتما افشا کرده بود. بعد از انقلاب هم از همان ابتدا بر خانواده ما حساسیت بوده است از جمله توده‌ای‌ها، چریک‌های فدایی و منافقین و بعد هم شما چپی‌ها. اگر چیزی بود، افشا می‌شد. به من هم خیلی‌ها گفته‌اند و من گفتم بروند بررسی کنند. حالا شما از جانب من وکیل باش و هر موردی که از بچه‌های من درباره موضوعات اقتصادی یا اخلاقی پیش آمد و برای تو ثابت شد، می‌توانی آن را رسانه‌ای کنی. من از آن روز به همه مقامات امنیتی اطلاع دادم و گفتم هرکسی هر مطلبی دراین‌باره دارد، به صورت مستند بیاورد تا من پیگیری کنم، تا امروز یک مورد ارائه نشده است. یک مطلب دیگر را هم هاشمی در آن جلسه گفت. به من گفت مدرک تحصیلی شما چیست؟ آن زمان هنوز دکترا نگرفته بودم، گفتم کارشناسی ارشد. گفت آخرین پست دولتی شما چه بود؟ گفتم مدیر امور دفاعی سازمان برنامه بودم. گفت محسن من هم فوق‌لیسانس مهندسی دارد و در صنایع دفاع مدیر است. گفت پدر تو چه‌کاره است؟ گفتم کشاورز است. گفت پدر محسن چه؟! هاشمی‌رفسنجانی است! این از رانت استفاده کرده است؟!

پس از سال ٧۴ وارد پرونده‌هایی شدید که برای فرزندان هاشمی طرح شد. در این فاصله آیا ملاقات‌های شما فقط به واسطه این پرونده‌ها بود یا آنکه رفت‌وآمد خانوادگی هم داشتید؟

وقتی پرونده مهدی مطرح شد ارتباطات نزدیک‌تر شد. من به اتفاق دامادم دکتر ابوالمعالی، وکالت پرونده را بر عهده گرفتیم. دخترم زهرا هم در کنار ما بود. کار عمیق و گسترده‌ای در این پرونده انجام شد. ما به طور مرتب گزارش پرونده را به آقای هاشمی ارائه می‌کردیم. بعضا هم آقای هاشمی تماس می‌گرفت و می‌خواست من را در رابطه با این پرونده ببیند. اوایل ملاقات‌ها در دفتر انجام می‌شد. اما از زمانی که مهدی بازداشت شد، بیشتر ملاقات‌های ما در منزل انجام می‌گرفت. معمولا بیش از یک ساعت یا دو ساعت صحبت می‌کردیم. این موضوع برای عفت‌خانم خیلی سنگین بود.

ماجرای پرونده مهدی؟

بله، یک شب که به منزل آنها رفته بودم، عفت‌خانم خیلی با تندی و عصبانیت رو به آقای هاشمی گفت چرا کاری نمی‌کنی؟! هرجلسه‌ای که می‌رفتم عفت‌خانم هم آنجا حاضر بود. اما در آن جلسه خیلی تند شد. هاشمی هم چنین تعبیری به کار برد که ما دنبال مسائل شخصی خودمان نیستیم. من که نمی‌توانم به خاطر مسائل شخصی اقدامی انجام دهم. من قسم جلاله می‌خورم که در طول رسیدگی به این پرونده، آقای هاشمی هیچ اقدامی نکرد. آقای هاشمی جز با آقایان محسنی‌اژه‌ای و صادق لاریجانی هیچ ارتباط دیگری با قوه قضائیه نداشت. بااین‌حال، غیرمنصفانه گفته شد در این پرونده نفوذ می‌شود. تنها ابزار نفوذ در پرونده من بودم و دکتر ابوالمعالی.

نظر آقای هاشمی نسبت به پرونده مهدی چه بود؟

قبل از اینکه پرونده دادگاه برود از محتوای پرونده اطلاع کامل داشتیم. آقای هاشمی به من گفت محتوای پرونده چیست. گفتم چیزی نیست. هاشمی تأکید داشت پرونده مهدی به‌طور منصفانه رسیدگی شود. ببینید در ماجرای ٨٨ همه متهمان اولیه را همان روز شنبه یا یکشنبه بعد از انتخابات بازداشت کردند. بقیه متهمان هم رفته‌رفته تا تیرماه دستگیر شدند. مهدی تا آخر مرداد تهران بود. نه احضار و نه متهم شد. هیچ مطلبی هم علیه او منتشر نشد. مهدی تصمیم گرفت برود و امکان ادامه تحصیل خود را بسنجد.

اما این سفر در آن مقطع سؤال‌برانگیز است.

خیر. ببینید، مهدی می‌گفت امکان فعالیت برای او در دولت احمدی‌نژاد به‌ویژه بعد از قضایای ٨٨ وجود ندارد. مهدی زمان ریاست‌جمهوری هاشمی، مدیر تأسیسات دریایی بود. زمان آقای خاتمی، مدیر سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت بود تا سال ٨۴. از سال ٨۴ از آن سمت استعفا داد و فقط مسئول دفتر آقای هاشمی در هیئت امنای دانشگاه آزاد بود. معتقد بود بعد از ٨٨ حتی امکان فعالیت در این دفتر را هم ندارد. می‌دانید در آن مقطع دانشگاه آزاد و سایت مربوط به آن هم متهم بودند. به‌همین‌دلیل مهدی تصمیم گرفت تا برای ادامه تحصیل برود. با هیچ ممنوعیتی هم مواجه نبود، نه ممنوع‌الخروج بود و نه از جایی تذکری دریافت کرده بود. به اسم بازرسی از شعب دانشگاه آزاد از کشور خارج شد. آنجا رفت و بررسی کرد و توانست از آکسفورد پذیرش بگیرد.

برای پذیرش از آکسفورد ظاهرا شرایط سختی وجود دارد و علاوه بر همه شرایطی که باید دارا بود، ظاهرا باید از کانالی هم وارد شد.

مهدی در میان فرزندان هاشمی از همه ناشناخته‌تر مانده است. مهدی نفر چهلم یا چهل‌وسوم کنکور سراسری بود. فارغ‌التحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران است. شبیه‌ترین بچه‌ها به خود آقای هاشمی هم همین مهدی است. مهدی رفت و یک دوره زبان هم گذراند و بعد هم به صورت طبیعی از آکسفورد پذیرش گرفت. بااین‌حال، مهدی به‌هرجهت پسر هاشمی‌رفسنجانی است و این بالاخره جزء شاخص‌هایی است که آنجا می‌خواهند پذیرش دهند. البته خیلی راحت هم نبود. بیش از شش یا هفت ماه طول کشید تا پذیرش گرفت.

پس هیچ احضاریه‌ای برای مهدی صادر نشده بود؟

اواخر سال ٨٨ بود، اسفند ٨٨ بود که به منزل مهدی احضاریه‌ای به نام مهدی هاشمی‌رفسنجانی فرزند علی‌اکبر آمد. درحالی که او مهدی هاشمی‌بهرمانی است و فرزند اکبر. این احضاریه ایراد داشت. من احضاریه را به زندان اوین و نزد بازپرس بردم. گفتم مهدی هاشمی با مجوز قانونی از کشور خارج شده و آدرس اقامتگاه قانونی او در لندن هم به همین آدرس است. طبق آیین دادرسی کیفری، اگر حضور او الزامی است شما از طریق معاونت بین‌الملل قوه قضائیه به وزارت خارجه اعلام کنید تا او احضار شود و بازگردد. به من گفت خیر اگر لازم بود به شما اطلاع می‌دهم.

بعد از آن هیچ احضاریه دیگری نیامد؟

خیر، نه‌تنها احضاریه نبود، بلکه برخی اصرار داشته که او بازنگردد. اما مهدی خودش اصرار داشت بازگردد. می‌گفت درس‌های کلاسیک من تمام شده است و فقط رساله‌ام مانده که در ایران هم می‌توانم انجام دهم. دلیلی ندارد بمانم و باید برگردم و محاکمه شوم.

آقای هاشمی چه نظری دراین‌باره داشتند؟

مهدی سه یا چهار بار از لندن به دوبی آمد و ما آنجا یکدیگر را ملاقات کردیم و آقای هاشمی می‌گفت که مهدی را قانع کن که بازنگردد… بعد آقای هاشمی رفت نزد آقا و گفت که مهدی اصرار دارد بازگردد و محاکمه شود. نظر ما هم این است که منصفانه به اتهامات او رسیدگی شود.

بعد از بازگشت مهدی به ایران، قبل از اینکه او بازداشت شود، آیا تلاشی از سوی خانواده هاشمی انجام شد؟

آقای هاشمی به من گفت که به من گفته‌اند مهدی را یک هفته در بازداشت نگه می‌داریم. هاشمی گفت من گفتم که نه یک هفته، بلکه چند ماه نگه دارید، اما ارتباطش با من قطع نشود. بنابراین ارتباط مهدی با هاشمی قطع نشده بود.

یعنی از داخل زندان با هم تماس داشتند؟

به‌طورمرتب با هم تماس داشتند. قاضی پرونده مهدی به من گفت. من گفتم این پرونده از منع تعقیب تا اعدام می‌تواند کیفرخواست داشته باشد. گفتم که اگر مهدی این اتهامات را نپذیرد، هیچ دلیل دیگری برای اقامه دعوا وجود ندارد. اما اگر مهدی بپذیرد، حتی به اتهام اخلال در نظام اقتصادی می‌تواند اعدام بگیرد.

در دادگاه فقط شما وکلا و مهدی حضور داشتید؟

بله، چون غیرعلنی بود و بیشترین دفاع را هم خود مهدی انجام داد. ما از روز اول درخواست دادیم که دادگاه علنی باشد. حتی بعد از پایان دادگاه درخواست دادیم که چون جلسات فیلم‌برداری‌شده است همه آن فیلم ها، مثل محاکمه کرباسچی از صدا‌وسیما منتشر شود یا اجازه انتشار آن در فضای مجازی داده شود. در فاصله‌ای که مهدی زندان بود، آقای هاشمی برای ملاقات رفت. چون می‌دانم که دیگر اعضای خانواده و همسر هاشمی هم برای ملاقات رفته بودند.
آقای هاشمی به من گفت که مهدی از زندان تماس گرفته و می‌خواهد من را ببیند. این درخواست مهدی با فاصله چند روزه از درخواست محمود احمدی‌نژاد بود که می‌خواست با رحیمی یا بقایی در زندان ملاقات کند و این در خواست رد شده بود. به هاشمی گفتم مهدی خواسته یا درخواست قوه قضائیه است؟ گفت مهدی به من زنگ زده است. این درخواست قبل از برگزاری دادگاه و در طول ٨٩ روز بازداشت مهدی برای بازجویی مطرح شده بود. هاشمی به من گفت که رفتم. گفت که سرپرست دادسرا به او گفته که به مهدی بگویید درخواست عفو بدهد. هاشمی هم گفته بود که خود مهدی باید این را به من بگوید تا بفهمم جریان چیست. هاشمی گفت، مهدی را آوردند. مهدی گفت من اینجا نمی‌توانم صحبت کنم، برویم در حیاط قدم بزنیم.

باران هم می‌آمد و چتری گرفتیم و قدم زدیم. مهدی گفت از من خواسته‌اند، تقاضای عفو بدهم، من هم گفته‌ام باید با پدرم مشورت کنم. من گفتم حالا نظر خودت چیست؟ گفت من کاری نکرده‌ام که تقاضای عفو بدهم. من می‌خواهم عادلانه به اتهاماتم رسیدگی شود. هاشمی گفت من گفتم که فردا می‌روم و این موضوع را با آقا مطرح می‌کنم. هاشمی گفت من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و موضوع را مطرح کردم.

آقا گفت نظر شما چیست؟ گفتم اگر درخواست عفو بدهیم اتهامات مهدی همیشه باقی خواهد ماند و می‌گویند که به خاطر دوستی با شما اعمال نفوذ شده است. اجازه بدهید که به اتهامات مهدی به صورت قانونی و منصفانه رسیدگی شود.

ملاقات کجا انجام شده بود؟

داخل زندان اوین.

بعد از اجرای حکم و زندان مهدی، دیگر ملاقاتی انجام نشد؟

آقای هاشمی نرفت.

نرفت یا اینکه نشد که برود؟

شأن آقای هاشمی نبود که برود. اما دیگر اعضای خانواده می‌رفتند. آنها هم داخل صف می‌ایستادند و می‌رفتند. باید چندین پله را بالا می‌رفتند که عفت خانم نمی‌توانست برود و به‌همین‌دلیل بعدا تمهیداتی در نظر گرفتند که از محل دیگری تردد کنند. خانواده زندانیان در آن فاصله با خانواده هاشمی ملاقات می‌کردند و بعضا هم گزارش‌هایی را از این ملاقات به آقای هاشمی ارائه می‌کردیم. بیشترین نگرانی هاشمی این بود و می‌گفت که نگرانم عملکرد ما به دین مردم آسیب بزند.

ملاقات‌های شما با مرحوم هاشمی موردی بود یا آنکه بعد از پرونده مهدی نظم خاصی گرفته بود؟

تقریبا هفته‌ای یک ‌بار برای ارائه گزارش از وضعیت پرونده، خدمت هاشمی می‌رفتم. بعد از اینکه حکم قطعی شد، ملاقات‌های من هم بیشتر شد. ما درخواست ایراد صلاحیت ارائه دادیم که در این صورت ابتدا باید به ایراد، رسیدگی شود و بعد حکم صادر شود. اما این اتفاق نیفتاد.

بعد از زندان مهدی، ملاقات‌های شما با هاشمی همچنان ادامه داشت؟

بله، ملاقات‌ها همچنان برقرار بود. روند پرونده و مسائلی را که به صورت جدید مطرح می‌شد، به صورت مستمر به هاشمی گزارش می‌دادم یا خود هاشمی می‌خواست که من دراین‌باره گزارش بدهم.

ملاقات‌های مرحوم هاشمی با مقام معظم رهبری همچنان ادامه داشت؟

ملاقات‌های آقای هاشمی به‌طورمرتب تا روز آخر انجام شد.

به صورت مرتب؟

به صورت مرتب! این هم براساس توصیه امام بود که به هر دو گفته بود تا از هم جدا نشوند. این مطلب را آقای هاشمی نقل کرده است و فکر کنم آقا هم نقل کرده‌اند. این ملاقات‌ها به‌طورمرتب انجام می‌شد.

قبل از انتخابات ٩٢ و ثبت‌نام، هاشمی را دیدید؟

خیلی‌ها به هاشمی گفتند ثبت‌نام کند. به‌ندرت ممکن بود کسی مانع شود. من تنها کسی را که دیدم می‌گفت هاشمی ثبت‌نام نکند و نامزد نشود، محمد عطریانفر بود. اما فشارها برای ثبت‌نام او زیاد بود. هاشمی گفت من یک‌بار موضوع را با آقا مطرح کردم و گفته است نظری نمی‌دهند. ولی ممکن است رأی نیاورید و برای خودتان خوب نیست. گفت من هم تصمیمی نگرفته بودم. روز آخر برای ثبت‌نام تصمیم می‌گیرد. آن روز صبح تماس می‌گیرد که با آقا ملاقات کند؛ اما دفتر ایشان می‌گویند آقا درحال استراحت هستند. ظهر از دفتر رهبری تماس می‌گیرند که هاشمی در حال استراحت بوده است. هاشمی بین ساعت دو تا چهار استراحت می‌کرد. وقتی که بیدار می‌شود، حرکت می‌کند به طرف وزارت کشور. بعد تلفنی با آقا صحبت می‌کنند که آقا می‌گویند این موضوعی نیست که تلفنی درباره آن صحبت شود. هاشمی در نهایت تصمیم به ثبت‌نام گرفت… .

بعد از ردصلاحیت او را دیدید؟

بعد از ردصلاحیت خدمت ایشان رفتم.

همان شب یا فردای آن؟

فردای آن روز رفتم. برای خودش خیلی طبیعی بود. گفت من یک تکلیفی داشتم و باید خودم را عرضه می‌کردم. قانون هم یک مکانیسمی دارد. وقتی شورای نگهبان رد کرد، دیگر تکلیف من هم انجام شده است.

ناراحت بود؟

نه.

جا نخورده بود؟

نه، به هیچ‌وجه. گفت یک تکلیفی از دوش من برداشته شد. راحت شدم. بعد من به او گفتم خیلی از اقشار، استادان و قضات که من را می‌بینند، می‌گویند حالا که این اتفاق افتاده، یک وقت از روحانی حمایت نکنید! هاشمی گفت بعد هم با ملاقاتی که با آقای خاتمی انجام داد، به این جمع‌بندی رسید که از روحانی حمایت کند. هاشمی می‌گفت من الان مانند دهه ٧٠ توان ندارم. می‌گفت آقای روحانی هم توانش از من بیشتر است و هم دیدگاه‌های او همان دیدگاه‌های من است.
با روحانی قبل از انتخابات جلسه داشت؟

رابطه روحانی با هاشمی نزدیک بود.

بعد از انتخابات چطور؟ دیدارهای مرتبی بین آن دو برگزار می‌شد؟

دیدار مرتب که خیر؛ اما بعضا نکاتی را به روحانی تذکر می‌داد. یک مورد همین مسئله لایحه جامع وکالت بود. لایحه‌ای را قوه قضائیه ارائه داده بود که کانون وکلا را زیر نظر خود ببرد. این لایحه در زمان احمدی‌نژاد به دولت ارائه نشده بود. یک دفعه باخبر شدیم که این لایحه در دولت روحانی در حال تصویب است. من که عضو هیئت‌مدیره کانون وکلا بودم با مجید انصاری و خانم امین‌زاده صحبت کردم. پیشنهاد دادم نزد آقای هاشمی برویم. بعد هم به اتفاق دو، سه نفر از اعضای هیئت‌مدیره و دو، سه نفر از وکلا خدمت هاشمی رفتیم. با توضیحاتی که دادم هاشمی گفت من در ماجرای پرونده مهدی، معنی استقلال وکیل را فهمیدم. حتما با آقای روحانی صحبت می‌کنم. با روحانی صحبت کرد. روحانی لایحه را بازگرداند و بیش از ٩٠ درصد خواسته‌های کانون برای استقلال لایحه تأمین شد. بعد هم که به مجلس رفت اختلافی پیش آمد و رئیس قوه قضائیه گفته بود این لایحه، قضائی است و لایحه ما نیست. مجلس تقریبا نظر قوه قضائیه را پذیرفته بود، اما دولت باز با توصیه آقای هاشمی مقاومت کرد و به شورای حل اختلاف رفت. در آنجا آقای هاشمی با آقای شاهرودی صحبت کرد و آقای شاهرودی به نفع دولت رأی داد و لایحه دولت به کمیسیون قضائی مجلس برده شد.

به چه مواردی در عملکرد دولت اعتراض داشت؟

به مسائل اقتصادی معترض بود و به موضوع سرمایه‌گذاری نقد داشت. هاشمی می‌گفت زمانی که من دولت را تحویل گرفتم، مسائل و مشکلات آن خیلی زیاد بود، ولی ما مسائل را حل کردیم.

این انتقادات را می‌گفت؟

قطعا می‌گفت. روحانی نظر خودش را دارد. خیلی جاها به نظر هاشمی عمل می‌کرد و خیلی جاها هم عمل نمی‌کرد. یکی از اختلافات بین هاشمی و روحانی که من دیدم درباره استقلال سازمان برنامه بود. هاشمی می‌گفت حرف آخر را در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی باید کارشناس بزند و نه آدم‌های سیاسی.

آخرین ملاقات شما با هاشمی قبل از فوت او، چه زمانی بود؟

دو، سه روز قبل از فوت، او را دیدم. روز شنبه هم مهدی به مرخصی آمده بود. من به دفتر آقای هاشمی رفتم. مهدی گفت حاج‌آقا گفته این موارد را بررسی کنی. می‌خواهی خودت با او صحبت کن. گفتم خیر. اجازه بده که من آن موارد را بررسی کنم و بعد گزارش را خدمت حاج‌آقا ارائه بدهم. مهدی گفت تا اینجا آمدی نمی‌خواهی حاج‌آقا را ببینی؟! گفتم شرمنده‌ام. الان دستم خالی است. قرار شد موارد را بررسی کنم.

درباره پرونده خودش بود؟

بله، مهدی گفت من چند ساعت مرخصی گرفتم. آمدم و بازمی‌گردم. شنبه آمده بود و همان شنبه هم بازگشت. به مهدی گفتم یکشنبه این موارد را بررسی می‌کنم و دوشنبه ساعت ١٠ خدمت حاج‌آقا هستم که نشد. دو، سه روز قبل از آن هم باز هاشمی را دیده بودم. از من توضیحاتی خواسته بودند.

در چه رابطه‌ای؟

در رابطه با پرونده مهدی. مواردی را به ایشان گفتم. چون پرونده هنوز در مرحله اعاده دادرسی است. کمی هم دیر رسیدم. او یک جلسه و ملاقاتی داشت. آقای هاشمی داشت وارد جلسه می‌شد که ١٠ دقیقه یا یک‌ربع با هم صحبت کردیم. من گفتم فلانی و فلانی این جور گفتند. من به منزل رفتم و دیدم آقای هاشمی خودش به موبایلم زنگ زد و گفت اسم آن دو نفر را بگو.

شما وکیل خانوادگی نیستید؟

نه، من حتی در یک مورد که کیهان علیه هاشمی پرده‌‌دری کرده بود، به آقای هاشمی گفتم که دیدید مطلب روزنامه را. گفت بله، دیدم. گفت شما آقای شریعتمداری را می‌بینید، بگویید که این حرف‌ها مصلحت نیست. دل چه کسی را می‌خواهی با ‌این حرف‌ها خوش کنی؟ این حرف را نگویید. آقای هاشمی هیچ‌وقت از کسی شکایت نکرد. یک ‌بار خودش تعریف کرد که بعد از شهادت بهشتی، امام از من خواستند مسئولیت قوه قضائیه را به‌عهده بگیرم. من گفتم که من خیلی دل‌رحم هستم و نمی‌خواهم کسی زندان برود و امام هم خندید!

ولی زمان ریاست‌جمهوری او بخشی از منتقدان زندان رفتند و…؟!

در‌این‌باره من قبلا هم با دکتر یزدی صحبت کردم.

و یا آقای عبدی… .

ببینید! هاشمی در یکی، دو وزارتخانه دخالتی نداشت که یکی از آنها هم اطلاعات بود. بزرگ‌ترین مشکلات برای هاشمی هم از همان ناحیه درست شد.

واکنش هاشمی به انتقاداتی که در دوره اصلاحات از او می‌شد، چه بود؟

بعد از اینکه ابطحی رفت زندان و آن مصاحبه را انجام داد، به هاشمی گفتم این صحبت‌ها را دیدید؟ گفت نه. ناراحت می‌شوم. هاشمی می‌گفت که من از چپ‌ها انتظاری ندارم. آنها اعتراض می‌کنند؛ اما از رفقای خودم انتظار داشتم تا از کارهایی که خودشان انجام دادند، دفاع کنند. گله داشت و انتظار داشت که دست‌کم دوستان خودش در کارگزاران در رسانه‌ها از عملکرد دولت سازندگی دفاع کنند.

روز یکشنبه شما کجا بودید و چطور خبردار شدید؟

من ساعت پنج آن روز با آقای عبدالله نوری قرار داشتم و در منزل او بودم. نماز را خواندیم و ساعت شش و ربع بود که از منزل او خارج شدم. سر قیطریه بودم در حال ورود به خیابان شریعتی که تلفنم زنگ زد. از سایت عماریون تماس گرفته بودند و به من گفتند که خبر دارید آقای هاشمی در بیمارستان بستری شده؟ گفتم نه، کدام بیمارستان؟ گفتند شهدای تجریش. سریع به سمت بیمارستان رفتم. آقای هاشمی را هم ١٠ دقیقه بود که به بیمارستان آورده بودند. آقای هاشمی را روی تخت خوابانده بودند و مشغول انجام عملیات احیا بودند. دکتر هاشمی وزیر بهداشت و دکتر طباطبایی آنجا بودند. من از آقای طباطبایی پرسیدم؛ گفت که ایشان تمام کرده است.

همه فرزندانش در بیمارستان بودند؟

بله، محسن و یاسر بودند. عماد (پسر محسن) و فاطی بودند. اما فائزه نبود. محمد هاشمی و حسین مرعشی هم بودند.

کدام قسمت بیمارستان بود؟

در اورژانس بودند و مردم هم تردد داشتند. همان‌جا من خیلی تلاش کردم مهدی هم بیاید. دکتر هاشمی گفت من تلفن آقای دولت‌آبادی (دادستان تهران) را دارم. بعد به او زنگ زد و آقای دولت‌آبادی با زندان هماهنگ کرد و مهدی هم آمد.

بعد از اینکه پیکر را به حسینیه جماران منتقل کردند، در حسینیه چه گذشت؟

آن شب سردار قاسم سلیمانی آمده بود. خب قاسم‌ سلیمانی خیلی به آقای هاشمی نزدیک بود… .

ظاهرا انگشتری هم به خانم عفت مرعشی داده‌اند؟

بله.

ماجرای آن انگشتر چه بود؟

از خودشان باید بپرسید! ولی قاسم‌ سلیمانی ارتباط نزدیکی با هاشمی داشت.

فیلمی از لحظه وداع با پیکر منتشر شده که دیالوگی بین فاطمه و سردار فیروزآبادی در می‌گیرد.

به فاطمه خیلی فشار آمد؛ چون فاطمه از همه به پدر نزدیک‌تر بود. من یک خاطره بگویم. روزی که دادگاه فاطمه بودم، از دادگاه برگشتیم. آقای ترابی به من زنگ زد که فورا خدمت حاج‌آقا برسم. جریان دادگاه را پرسید و من هم توضیح دادم و گفتم البته فاطمه بدش نمی‌آید که زندان برود. فاطمه می‌گوید که من تنها نگرانی‌ام از زندان، ملحفه‌های آن بود که فائزه گفته ملحفه‌ها را خودمان می‌شوییم و تمیز است! آقای هاشمی با یک حالت پدرانه‌ای گفت که من اصلا تحمل و طاقت زندان‌رفتن فاطمه را ندارم! فاطمه خیلی احساسی بود و درددل می‌کرد و گاهی حرف‌های تندی هم می‌زد که برادرها جلوی دهانش را می‌گرفتند که این حرف‌ها را نزن… .

در همان مراسم وداع در جماران؟

نه، در بیمارستان.

هنوز وصیت‌نامه جدید پیدا نشده است؟ در ملاقات‌هایی که با هاشمی داشتید، اصلا صحبتی درباره تنظیم وصیت‌نامه نشده بود؟

وصیت‌نامه مربوط به همان سال ٧٩ است. احتمالا به‌روزشده باشد و بعید می‌دانم وصیت‌نامه جدیدی باشد.

وصیت‌نامه دست‌نویس را دیده‌اید؟

نه، دست محسن است و هر وقت مصلحت بدانند، درباره‌اش صحبت می‌کنند.

برای دفن مرحوم هاشمی، چه رایزنی‌هایی انجام شد؟ چند مکان در نظر گرفته شده بود؛ از‌جمله قم و مشهد، چطور به حرم امام رسید؟

فاطمه اصرار داشت که هاشمی را در امامزاده صالح دفن کنند. می‌گفت می‌خواهم هر روز صبح که از خانه خارج می‌شوم، پدرم را ببینم. خودش به طور رسمی نگفته بود که من را کجا دفن کنید. سید‌مهدی طباطبایی گفته بود که یک ماه قبل از فوت که با او ملاقات داشتم، گفته بود که از اول زندگی‌ام علاقه داشتم در مشهد دفن بشوم؛ اما به‌تازگی به این جمع‌بندی رسیدم که قم دفن بشوم. بنا بود که در حرم حضرت معصومه دفن بشود؛ اما ظاهرا اصرار سید‌حسن‌آقا و جمع‌بندی خانواده این شد که در حرم باشد. به نظرم این خواست امام بود. همان‌طور که اول انقلاب می‌خواهد تا هاشمی در جماران و نزدیک ایشان ساکن شود. این منزلی را که هاشمی در جماران در آن ساکن است، امام اجاره کرده و اجاره آن را تا زمانی که زنده بود، شخصا پرداخت می‌کرد. بعد از آن هم هاشمی اجاره آن را پرداخت می‌کرد…‌. امام می‌خواست هاشمی کنار دست او باشد. برای دفن هم همه خانواده راضی بودند؛ اگرچه در ابتدا بعضی معترض بودند و اصرار داشتند در قم دفن بشود.

بچه‌ها اصرار داشتند که قم باشد؟

بله.

کدام‌ یکی؟

مهدی به من گفت که ما بیشتر مایل بودیم که قم باشد.

چرا؟

می‌خواستند در صحن حرم و در کنار دیگر علما باشد؛ ولی وقتی که در حرم امام دفن شد، همه راضی بودند.
 


منبع: alef.ir

دستگیری ۲ ایرانی در پاپوا گینه نو

به گزارش ایرنا، این دو پناهجو که در بازداشتگاه استرالیا در جزیره مانوس کشور پاپوا گینه نو نگهداری می شوند در شب سال نو میلادی توسط پلیس این کشور واقع در اقیانوس آرام مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شده بودند.تارنمای شبکه ‘ای.بی.سی’ استرالیا روز چهارشنبه اعلام کرد این دو نفر برای بار دوم توسط پلیس پاپوآ گینه نو دستگیر و به دادگاه منتقل شدند.پلیس ‘مهدی بهلولی’ و ‘محمد ربانی’ را که در بازداشتگاه دریایی استرالیا در جزیره مانوس نگهداری می شدند به دلیل عدم حضور در دادگاه در ۱۱ ژانویه (۲۲ دی ماه) به اتهام بی نظم بودن و مقاومت در برابر بازداشت، بار دیگر دستگیر کرد.قاضی دادگاه حکم جلب این دو نفر را صادر کرده است.این مردان پس از حضور نیافتن در دادگاه در تاریخ ۲۲ دی ماه بار دیگر باید امروز (چهارشنبه) در دادگاه حاضر می شدند.در همین حال، دفتر سازمان ملل متحد در پاپواگینه نو در مورد وضعیت این دو فرد که مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفته اند ابراز نگرانی کرده و خواستار رسیدگی به اقدامات پلیس شده است.دولت استرالیا در حال حاضر به دنبال یافتن کشور سوم برای اسکان مجدد پناهندگان مستقر در جزیره مانوس و نائورو است.براساس برخی آمارها حدود ۴۵۰ ایرانی در بازداشتگاه نائورو و مانوس بسر می برند و درخواست آنها برای پناهندگی رد شده است. این افراد اکنون در شرایط برزخ گونه گرفتار شده اند، چرا که از یک طرف دولت استرالیا قادر به بازگرداندن آنها به کشور نیست و از سوی دیگر هیچ آینده روشنی در خصوص آنکه به آنها اجازه اقامت دائم در استرالیا داده خواهد شد، وجود ندارد.افزایش آزار، سوء رفتار، کوتاهی و مخفی کاری در داخل سیستم های پردازش منطقه ای در مانوس و نائورو، انتقادهای گسترده ای از عملیات در این دو بازداشتگاه را به همراه داشته است.جمهوری اسلامی ایران در استرالیا پیش از این ‘نگرانی عمیق و اعتراض خود را نسبت به ادعاهای مربوط به نقض حقوق پناهجویان’ در بازداشتگاه های استرالیا در جزیره مانوس در پاپوا گینه نو و نائورو اعلام کرده است.


منبع: baharnews.ir

سیلی که برای مردم طلا به ارمغان آورد

به گزارش ایرنا، آبراهی در منطقه ‘بنگ شافان’ که مدت طولانی مرکز جذب جویندگان طلا بود، پس از سیل هفته گذشته که طلاهای رودخانه جابجا شدند بار دیگر مردم را جذب کرده تا در این بخش فعالیت خود را آغاز کنند.به نوشته روز چهارشنبه تارنمای روزنامه ‘بانکوک پست’، ‘تامبون رون تونگ’ در بخش جنوبی استان ‘پراچواپ خیری خان’ تایلند در گذشته منبعی برای جویندگان طلا بوده و اکنون به یک منبع خوب درآمد برای مردم محلی تبدیل شده است.مردم محلی اعتقاد دارند سیل اخیر باعث رنج مردم شده و اکنون این منبع طلا برای افرادی است که از بدبختی درپی سیل رنج می برند.گفته می شود طلا در طول پنج کیلومتر آبراه و این کانال که خلوص و کیفیت این طلا در منطقه مشهور است، پیدا شده است.پیداکردن طلا طی سال های اخیر در این کانال ها و منطقه بسیار سخت و دشوار شده بود و بسیاری از کارگران جستجوی طلا فعالیت خود را رها کرده و به دنبال کارهای دیگر رفته بودند.براساس این گزارش، اما پس از فروکش کردن سیل به طور ناگهانی طلای بیشتری در بستر آبراه ‘کلانگ’ کشف شد و بسیاری از مردم طلاهایی به ارزش بین سه هزار تا ۴۰ هزار بات (۸۵ تا بیش از یکهزار و ۱۰۰ دلار) در روز کشف کرده اند.این خبر به سرعت در منطقه جنوب تایلند پخش شده است و روستاییان تلاش دارند بخت و اقبال خود را در اطراف این آبراه آزمایش کنند. گردشگران کنجکاو نیز به آنها ملحق شده اند تا چگونگی یافتن طلا را تجربه کنند و امیدوار به کشف مقداری طلا هستند.


منبع: baharnews.ir

جوانان امروز به حال خود رها شده‌اند

مهدی نوری در گفت وگو با خبرنگار ایسنا توضیح داد: در اصل باید قبل از درمان به فکر پیشگیری بود اما متاسفانه باید اتفاقی به‌وقوع بپیوندد تا به فکر درمان آن باشیم.وی با بیان اینکه امروز رسانه‌ها نقش موثری در زندگی جوانان دارند، یادآور شد: متاسفانه در رسانه‌های کشورمان الگوسازی درستی نشده و بسیاری از برنامه‌ها برای کودکان و نوجوانان بدون نظارت کارشناسان دینی ساخته می‌شود که آثار آن نیز نامطلوب و مخرب است.بسیاری از مشکلات اعتقادی جوانان ریشه در خلل در آموزش دارد که مسئولیت آموزش و پرورش در این زمینه سنگین است. این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در بحث جوانان باید گفت که تاثیرپذیری آن‌ها از خانواده متفاوت است اما دوستان تاثیر زیادی در نوع رفتار و حتی اعتقادات یک جوان دارند، ادامه داد: بعد از دوستان می‌توان از دیگر معیارهای تاثیر گذار در اعتقاد و معنویت جوانان را رسانه‌ و فضای مجازی برشمرد.نوری با بیان اینکه وقتی وارد بحث جوانان می‌شویم، نقش خانواده کمرنگ‌تر می‌شود، گفت: کنترل جوان به شرطی است که خانواده از دوران کودکی به‌صورت کامل بر فرزند خود نظارت داشته و در دوران جوانی می‌تواند رابطه‌ای با جوان خود برقرار کند، اما اگر در دوران کودکی این نظارت وجود نداشته باشد نتیجه آن برخوردهای فیزیکی و خشن در دوران جوانی است که باعث دوری بیشتر جوان از خانواده و گرایش او به روابط دوستی می‌شود. این جامعه شناس خاطرنشان کرد: در حال حاضر فضای مجازی تاثیرگذارتر از تلویزیون است و باید فضا بازتر شود یعنی برای جوانان در مسائل فرهنگی و ورزشی، نهاد و فضاهای توسعه یافته‌ای احداث شود تا جوابگوی نیازهای جوانان و پر کردن وقت آزاد آن‌‎ها باشد.نوری معتقد است که جوانان به علت کنجکاوی‌هایی که در برخی از مسائل دارند از جامعه طرد می‌شوند که پیشنهاد می‌شود کانال‌هایی با مدیریت مناسب ایجاد شوند تا جوانان بتوانند پاسخ سوالات خود را در آن بیابند.


منبع: baharnews.ir

۲ کودک کار زنده در آتش سوختند

پدر پس از مدت ها برای خود کاری را دست و پا کرده بود. او در یک گاراژ که بخشی از آن به محلی برای جمع آوری ضایعات تبدیل شده، مشغول به کار می شود و در کنار آن، پسرهایش را نیز با خود همراه می کند. وظیفه ای که برای پسرها تعیین می شود، جمع کردن ضایعات است. دو پسر بچه ۷ و ۸ ساله اهل کشور افغانستان هم پای پدرشان مشغول به کار شده تا بتوانند هزینه های خانواده پر جمعیتشان را تامین کنند. خبری از مدرسه رفتن پسر بچه ها نیست. آنها برای رسیدن به رویاهایشان روز و شب، زباله ها را زیر و رو می کنند. انگار رویاهای این دو کودک با زباله گره خورده است. هر چه ضایعات بیشتری جمع کنند، پولی که نصیب پدر می شود بیشتر است.آنها هر روز پس از جمع کردن ضایعات از میان زباله ها، راهی گاراژی می شوند که پدر در آن مشغول به کار است. سپس ضایعات را تحویل داده و در اتاقی که یک بخاری گازی در آن قرار دارد، دستان یخ بسته شان را گرم می کنند.آن روز هم، پسر بچه ها همانند روزهای دیگر، صبح زود از خواب برخواسته و تا ساعت ۱۰ صبح، نوبت اول ضایعاتشان را جمع می کنند. پس از آن هم راهی گاراژی که پدر در آنجا مشغول به کار است، می شوند تا ضایعات را تحویل دهند.گاراژ در منطقه ” غنی آباد”، واقع در شرق تهران است. دو کودک، برای رسیدن به این محل، باید مسیر طولانی را به صورت پیاده طی کنند. در نهایت نیز زمانی که به گاراژ می رسند، وارد اتاقی می شوند که همیشه برای استراحت به آنجا می رفته اند.شعله بخاری را زیاد می کنند تا کمی گرم شوند اما به یکباره کپسول گازی که متصل به بخاری بوده، می ترکد و دو کودک جان خود را از دست می دهند.الناز زارعی، مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهرآفرین در رابطه با جزئیات این حادثه می گوید: ۲ کودک ۷ و ۸ ساله، اهل کشور افغانستان در گاراژی که پدرشان مشغول به فعالیت بوده، حضور پیدا کرده تا ضایعاتی که جمع آوری کرده اند را تحویل پدر دهند. آنها به نوعی کودک کار محسوب شده و از حق تحصیل محروم بوده اند.وی می افزاید: محلی که کودکان همیشه در آنجا به استراحت می پرداخته اند، اتاقی در یک گاراژ بوده که در روز حادثه نیز دو کودک در آن اتاق حضور داشته اند. این طور گزارش شده که در زمان حادثه، در اتاق به روی دو کودک قفل شده و آنها پس از انفجار کپسول گاز، نتوانسته اند از محل خارج شوند.این مددکار اجتماعی با اشاره به سوختگی پدر این دو کودک می گوید: پدر این دو کودک نیز برای نجات جان فرزندان خود تلاش می کند وارد اتاق شود و در نهایت نیز پس از ورود، دچار سوختگی ۵۰ درصد شده و در بیمارستان بستری می شود.زارعی با بیان اینکه ” این دو کودک با یکدیگر برادر ناتنی بوده اند” می گوید: پدر این دو کودک، دو همسر داشته که هر یک از این پسر بچه ها متعلق به یکی از همسران این مرد بوده است.وی از اعتیاد پدر و یکی از همسرانش خبر می دهد و می گوید: پدر دو کودک معتاد بوده و تاکنون ۲ بار ترک کرده است و مادر یکی از پسر بچه ها نیز معتاد است. زمانی که این حادثه رخ داد، مادر در کمپ ترک اعتیاد حضور داشت و پس از با خبر شدن از این اتفاق، از کمپ خارج شد.خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان برای پی بردن به جزئیات بیشتر این حادثه با حسن عباسی، سخنگوی اورژانس تهران گفت و گویی داشته است.وی در رابطه با این حادثه می گوید: روز ۲۳ دی ماه، در پی تماس با نیروهای اورژانس امدادگران ما ساعت ۱۰ و ۵۷ دقیقه در محل حاضر می شوند.عباسی می افزاید: در پی تماس با اورژانس اعلام می شود که یک انبار واقع در منطقه غنی آباد آتش گرفته و بلافاصله نیروهای اورژانس به همراه ۳ دستگاه آمبولانش در محل حاضر می شوند.سخنگوی اورژانس تهران با اشاره به فوت دو کودک در میان شعله های آتش می گوید: پس از خاموش شدن آتش از سوی نیروهای سازمان آتش نشانی، مشخص می شود ۲ کودک در حریق این انبار، زنده زنده سوخته و جان داده اند. پدر آنها نیز که برای کمک حاضر شده، دچار سوختگی شدید شده و اکنون در بیمارستان بررسی است.گفتنی است، با توجه به مشکوک بودن این حریق و اعلام موضوع به پلیس، بازپرس ویژه قتل تحقیقات خود را در این رابطه آغاز کرده و پرونده این آتش سوزی در دادسرای امور جنایی (ویژه قتل) در حال رسیدگی است.


منبع: baharnews.ir

قتل فجیع مرد طلافروش

به گزارش ایران، کارآگاهان در جریان بررسی‌ها دریافتند دزدان ناشناس به مغازه طلافروشی این مرد در بلوار ابوذر دستبرد زده‌اند و ضمن سرقت مقدار زیادی طلا و جواهر، دوربین مدار بسته مغازه را هم کنده و با خود برده‌اند و تمامی آثار و سرنخ‌های به جا مانده را هم نابودکرده‌اند.اما یک ساعت پیش از پیدا شدن جسد تکه‌تکه طلافروش میانسال، شاهدی دیده بود که چه کسی این جسد پیچیده در برزنت سیاه را در داخل سطل زباله انداخته است.این فرد یکی از رفتگران شهرداری بود که به‌عنوان شاهد در اداره آگاهی به مأموران پلیس گفت: ساعت چهار صبح (دوشنبه) در فلکه اول مقداد خیابان را جارو می‌کردم که مرد جوانی صدایم زد و از من خواست کمکش کنم. بعد هم مغازه طلافروشی را نشانم داد و گفت یک مقدار آشغال و وسایل بدرد نخور در مغازه دارد که می‌خواهد آنها را بیرون بیاورد و داخل سطل آشغال بیندازد. من هم کمکش کردم. بعد مرد جوان از داخل یک خودرو، چادر برزنت سیاهی را بیرون آورد و به داخل همان مغازه رفت. پس از چند دقیقه صدایم زد و خواست به داخل مغازه بروم. در آن سحرگاه داخل مغازه چنان تاریک بود که به زحمت جلوی پاهایم را می‌دیدم. اما متوجه شدم داخل چادر چیزهایی ریخته و آن را طناب پیچ کرده. من و او دو سر چادر را گرفتیم، از مغازه بیرون آوردیم و داخل سطل زباله انداختیم بی‌آنکه بدانم جسد تکه‌تکه شده مردی در آن پیچیده شده است.راز جنایت هولناکرفتگر شهرداری ادامه داد: پس از انداختن چادر سیاه در سطل زباله، آن مرد جوان، کرکره مغازه را پایین کشید و بسرعت با همان ماشین دور شد.تا اینکه یک ساعت بعد شنیدم همکاران هنگام تخلیه سطل زباله، چادر برزنتی را دیده‌‌اند و وقتی بازش کرده‌اند با جنازه تکه‌تکه مردی روبه‌رو شده‌اند.مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران در پی تحقیق از این رفتگر، راهی مغازه طلافروشی شدند و ضمن بررسی‌ها روشن شد جنایت داخل همین مغازه اتفاق افتاده و دزدان پس‌ از کشتن مرد طلافروش و مثله کردن جسدش، ضمن جمع‌آوری طلا و جواهرات همه آثار به جا مانده از خود را از بین برده‌اند. این در حالی بود که عصر شنبه ۲۵ دی ‌امسال یکی از پسران مرد طلافروش به کلانتری سلیمانیه رفته و خبر از گم‌شدن پدرش داده بود.او به مأموران گفت: صبح شنبه پدرم به مغازه طلافروشی‌اش در بلوار ابوذر رفت و تا ظهر آنجا بود. اما پس از آن خبری از او نداریم.پس از آن بود که کارآگاهان تحقیقات برای یافتن مرد طلافروش را آغاز کردند تا اینکه ساعت ۵ سحرگاه دوشنبه ۲۷ دی کارگران شهرداری جسدش را در داخل سطل زباله یافتند. در ادامه تحقیقات روشن شد که عامل جنایت یکی از افراد شرور منطقه است که چندی پیش از زندان آزاد شده بود. اکنون جست‌وجوهای پلیس برای دستگیری جنایتکار فراری ادامه دارد.


منبع: baharnews.ir

داغ اسید

به گزارش شهروند، او اسیدپاشی‌های سریالی اصفهان را رقم زده بود. از شهریور ماه ‌سال ٩٣ تا ٢۴ مهرماه ٩٣؛ همه چیز در یک ماه رخ داد؛ یک ماه جهنمی. متهمی که آخرین قربانی‌اش را در ٢۴ مهرماه ٩٣ گرفت و پا به فرار گذاشت. اما هنوز هیچ متهمی پیدا نشده است. حالا شده پرونده روز پلیس اصفهان. پرونده‌ای که هر روز صبح روی میز پلیس برای پیگیری و تحقیقات قرار می‌گیرد. اما به جز دو مظنونی که بعدا مشخص شد هیچ ارتباطی با این حادثه ندارند، هیچ‌کس دیگر دستگیر نشده است. سهیلا یکی از طعمه‌هایش بود. صورت و هر دو چشمانش را از دست داد، مرضیه یک چشمش را و سحر و مینا هم صورت و بدنشان را برای همیشه از دست دادند؛ اما هنوز هم نمی‌دانند چرا قربانی شده‌اند. دو سالی می‌شود که مرضیه دیگر مرضیه نیست. سهیلا رمقی برای تحمل تاریکی چشمش ندارد. سحر از نگاه‌های مردم خسته است و مینا هم زندگی خودش را نابود شده می‌بیند. سهیلا و مینا و مرضیه هرکدام با گذشت ٢٨ ماه از آن حادثه تلخ، خواسته‌هایی دارند. خواسته‌هایی که هنوز به آن نرسیده‌اند. درد‌و‌دل‌هایی که در میان اشک‌هایشان و در گفت‌وگو با «شهروند» آن را بیان کردند:بزرگترین آرزویم بینایی سهیلا جورکش استچشم چپش را از دست داده و هیچ امیدی برای به دست آوردن بینایی‌اش ندارد. تنها با یک چشم دنیا را می‌بیند و برای همین هم هر روز خدا را شکر می‌کند. با این حال دلش بدجوری پر است. مثل قربانیان دیگر درد‌و‌دل‌های زیادی دارد. شاید عجیب به نظر برسد، اما مرضیه ابراهیمی با این همه درد و مشکل، بزرگترین آرزویش بینایی سهیلا جورکش است.می‌گوید اگر چشم‌های بینای سهیلا را ببیند، انگار بهترین هدیه را از خداوند گرفته است. با این حال نمی‌تواند چشمش را روی درد و رنج‌هایی که خودش هم می‌کشد، ببندد. سعی می‌کند مثل بقیه زندگی کند؛ اما نمی‌شود؛ نمی‌تواند. دو سالی می‌شود که مرضیه دیگر آن مرضیه سابق نیست. زندگی‌اش تغییر کرده، تغییری تلخ و دردناک که هر لحظه او را به سمت ناامیدی می‌کشاند.مرضیه درباره رنج تمام‌نشدنی‌اش به «شهروند» می‌گوید: «دو ‌سال از آن روز تلخ می‌گذرد. روزی که دیگر نتوانستم مرضیه سابق شوم. دو‌ سال گذشت و در این مدت ٢۵ بار بیهوش شدم و عمل کردم. اما چشم چپم را نتوانستم به دست بیاورم؛ نتوانستم مثل بقیه آدم‌ها زندگی کنم؛ روحیه‌ام را باختم؛ سختی کشیدم؛ درد کشیدم؛ اما نتوانستم آرامش داشته باشم. نگاه مردم به از دست دادن نابینایی‌ام، ذره‌ذره آب شدن پدر و مادرم همه اینها آزارم می‌دهد. با این حال تحمل کردم و به خاطر زندگی‌ام تلاش کردم سر پا بایستم. الان سه ماهی است که سر کار می‌روم. پیش از آن حادثه ماما بودم و الان هم به درخواست محل کارم برگشتم تا شاید با کار کردن روحیه‌ام را به دست آورم. ولی دیگر به اتاق عمل نمی‌روم. در آزمایشگاه کار می‌کنم. چون در ماه دو هفته را باید مرخصی استعلاجی بگیرم و برای سیاه‌نشدن پوست صورتم لیزر کنم. خداروشکر محل کارم با این موضوع کنار آمده و به من مرخصی استعلاجی می‌دهد. از لحاظ هزینه درمانی هم دولت آن را تقبل کرده و در این مدت بیشتر هزینه‌ها را دولت پرداخت کرده است. با این حال خودمان هم هزینه‌های زیادی را در این مدت برای درمانم پرداخت کرده‌ایم. با این‌که دولت بیشتر هزینه‌ها را پرداخت کرده ولی در این مدت خودمان هم از لحاظ مالی با مشکلات زیادی مواجه شده‌ایم.»مرضیه در مورد پرداخت دیه‌اش می‌گوید: «در این مدت من و سهیلا و مینا و سحر پیگیری‌های زیادی را انجام داده‌ایم و تازه الان قول مساعد به ما داده‌اند. دیه به من تعلق می‌گیرد اما هنوز کارهایش مانده و زمان زیادی طول می‌کشد تا آن مبلغ را پرداخت کنند. از دستگیری اسیدپاش‌ها هم خبری نیست. فقط می‌دانم که در حال پیگیری هستند و همیشه به ما می‌گویند که پرونده شما پرونده روزمان است و هر روز روی میز پلیس برای پیگیری و تحقیقات قرار می‌گیرد. اما به جز دو مظنونی که بعدا مشخص شد هیچ ارتباطی با این حادثه ندارند، هیچ‌کس دیگر دستگیر نشده است.»او ادامه می‌دهد: «در این مدت با سهیلا و مینا و سحر در ارتباط بوده‌ام. خدارو شکر مینا و سحر چشمانشان سالم است؛ فقط کمی صورتشان سوخته که بیشتر آن هم با عمل جراحی بهتر شده است؛ ولی سهیلا از همه بیشتر در رنج و عذاب است. او هر دو چشمش را از دست داده و روحیه خوبی ندارد. خدا می‌داند که چقدر به فکر سهیلا هستم و برایش دعا می‌کنم. خداروشکر که شما نمی‌توانید ما را درک کنید، تنها کسی که می‌تواند سهیلا را درک کند، من هستم. چون می‌دانم ما با بقیه فرق داریم و نمی‌توانیم خود را جزو آدم‌های معمولی حساب کنیم. زندگی ما زندگی عادی نیست. هر روز وقتی سوار تاکسی می‌شوم، باید به سوالات راننده جواب بدهم. یک رستوران نمی‌توانم بروم. نگاه‌های مردم عذابم می‌دهد. از همه بدتر زندگی آینده‌ام است. آن زمانی که این اتفاق برایم افتاد، ٩ ماه بود که عقد کرده بودم. بعد از آن اتفاق خانواده شوهرم گفتند که اگر قرار است جدا شویم، بهتر است هرچه زودتر این اتفاق بیفتد تا این‌که شوهرم در نیمه راه رهایم کند. با این حال شوهرم در کنارم ماند و هنوز هم در کنارم است. زندگی مشترک ما به خاطر درمان‌های من هنوز شروع نشده است؛ ولی من نگران آینده‌ام هستم. این‌که در آینده به فرزندم چه باید بگویم. او چگونه با این مسأله کنار خواهد آمد. حتما از من می‌پرسد مامان تو چکار کردی که مجازاتت این‌قدر سنگین بود! همه این فکرها مرا دیوانه می‌کند.»مرضیه ادامه می‌دهد: «شاید فکر کنید شعار باشد، شاید کمی اغراق‌آمیز به نظر بیاید، اما در حال حاضر بزرگترین درخواست قلبی و آرزویم برگرداندن بینایی سهیلا است. اگر چشمان او ببیند انگار بزرگترین رویایم برآورده شده است. فقط می‌خواهم سهیلا ببیند و تنها درخواستم از مسئولان کمک‌کردن به سهیلا برای به دست آوردن بینایی‌اش است. یک درخواست دیگر هم دارم؛ می‌خواهم کاری کنند که تنها دغدغه من و سهیلا و امثال ما نداشتن زیبایی باشد. می‌خواهم فقط به صورتمان فکر کنیم و هیچ دغدغه دیگری نداشته باشیم. من از مسئولان و خداوند، آسایش و آرامش را می‌خواهم. این‌که مشکل مالی نداشته باشیم، این‌که چشمانمان ببیند، این‌که خانواده‌مان در آسایش زندگی کنند. می‌خواهم دغدغه دیگری در زندگی‌ام نداشته باشم تا بتوانم از این به بعد را کمی راحت‌تر زندگی کنم. پدر و مادرم پیر و رنجور شده‌اند و من به خاطر آنها سعی می‌کنم روحیه‌ام را شاد نشان دهم، ولی آن‌قدر گرفتاری است که گاهی اوقات نمی‌توانم.»می‌خواهم امید ناامیدان باشمبیشتر از همه آسیب‌ دیده است. صورت و دست‌هایش سوخته ولی فقط به چشمانش فکر می‌کند. سیاهی چشم‌هایش او را هر روز بیشتر از همیشه از زندگی ناامید می‌کند. حالا فقط آرزو دارد که ببیند. همین برایش کافی است که صبح‌ها وقتی چشمانش را باز می‌کند، روشنایی را ببیند تا بفهمد که واقعا از خواب بیدار شده است. در میان این همه رنج و درد، فقط چشم‌هایش را می‌خواهد. چشم‌هایی که ناعادلانه و بی‌رحمانه تاریک شدند. سهیلا جورکش در گفت‌وگو با «شهروند» رنج‌هایش را چنین بازگو می‌کند: «بیشتر از دو ‌سال است که بی‌رحمانه و ناعادلانه از دیدن زیبایی‌های دنیا محروم شده‌ام؛ یعنی محرومم کرده‌اند. بی‌هیچ گناهی مرا مستحق چنین عذابی دانسته‌اند. ٨٠ بار عمل کرده‌ام، ولی هنوز نتوانسته‌ام نور را ببینم. زجرهای زیادی کشیده‌ام. چه روزها که در بیمارستان از درد فریاد زدم و تنها دلخوشی‌ام به مورفین و مسکن‌های قوی بود که بتوانم بخوابم. ولی باز هم امیدم را از دست ندادم. هنوز هم فکر می‌کنم بتوانم با یکی از چشم‌هایم دنیا را ببینم. قرنیه‌ای که برای حفظ چشم در اسپانیا گذاشته شده بود در ایران برداشته شد. در این مدت هم شبکیه چشم راستم کاملا از بین رفت، ولی هنوز شبکیه چشم چپم از بین نرفته است. اما به خاطر قطره‌ها و درمان‌هایی که انجام دادم، آن هم درحال پاره شدن است که اگر برای عمل جراحی دیر اقدام کنم، همه چیز برایم تمام می‌شود و هیچ راهی برای بازگرداندن آن وجود ندارد. بعد از آن دیگر نمی‌توانم بینایی‌ام را به‌دست بیاورم. پزشکان گفته‌اند که چشمم قرنیه ندارد و همچنین نمی‌توانند شبکیه را با لیزر ترمیم کنند، به همین دلیل باید حتما اعزام شوم تا در خارج از کشور چشمم را عمل کنند. الان ۵٠ روز است که این شبکیه از دست رفته و لکه سیاه چشمم هر روز بیشتر می‌شود. وزیر بهداشت هم دستور اعزام مرا صادر کرده اما هنوز پزشک معالجم انتخاب نشده است. همه پزشکان می‌گویند اگر دیرتر جراحی شوم شبکیه کامل از دست می‌رود. در این مدت دکتر ظریف و آقای کشاورززاده خیلی به من کمک کردند و کارهای اعزام من انجام شد. آقای زرین‌کلاه نیز در واحد امنیت کشور کمک بسیار زیادی به من کردند که از همه آنها تشکر می‌کنم. ولی با این حال مراحل اعزام من با سنگ‌اندازی روبه‌رو شده و هنوز وقت دکتر گرفته نشده است. این چشم تنها امید من است و هرروز وضع بدتری نسبت به روز قبل پیدا می‌کنم. اگر عمل شوم ٨٠‌درصد امکان برگشت بینایی‌ام وجود دارد. برای همین دلشوره دارم و می‌ترسم که دیر شود. من آن‌قدر برای برگشت بینایی‌ام امید دارم که حتی برای راه رفتن عصا هم دستم نمی‌گیرم. به در و دیوار می‌خورم ولی دلم نمی‌خواهد با عصا راه بروم. به من می‌گویند خط بریل یاد بگیر ولی این کار را هم انجام ندادم، چون امیدوارم که ببینم. من قرار نیست تا آخر عمرم نابینا بمانم. وضع چشم من اورژانسی است. برای همین از تمام مسئولان کمک می‌خواهم که به داد من برسند تا به صورت اورژانسی به کشوری که پزشکان انتخاب می‌کنند، اعزام شوم. از طرف دیگر درخواست دارم با رئیس‌جمهوری ملاقاتی داشته باشم. می‌خواهم مشکلاتم را با او درمیان بگذارم. امیدوارم کمک کنند هرچه سریع‌تر اعزام شوم و روزی برسد که همه مسائل حل شود. هنوز دیه‌ام را نگرفته‌ام و با مشکلات مالی زیادی مواجه هستم. بعضی از هزینه‌ها را خودم پرداخت کرده‌ام و خانواده مجبور شده‌اند همه چیز را بفروشند. برای این موضوع شرمنده آنها هستم.»او درحالی‌که اشک می‌ریزد، ادامه می‌دهد: «روزگار سختی است. من عاشق طبیعتم، عاشق آسمان، دریا، کوه جنگل، اما دو‌سال است که دیگر نمی‌توانم این زیبایی‌ها را ببینم. هنوز هم نمی‌دانم چرا! در این مدت دیگر زیبایی صورتم از یادم رفته؛ حتی یک‌بار هم عمل زیبایی انجام نداده‌ام. هرچه بوده برای چشمانم بوده است. فقط می‌خواهم ببینم. این سیاهی به اجبار به من داده شد. من نمی‌خواهم آن را تا آخر عمرم تحمل کنم. هربار که فکر می‌کنم دیگر نمی‌توانم ببینم دلم می‌خواهد بمیرم. هر شب که می‌خوابم دوست دارم که دیگر بیدار نشوم. خودکشی نمی‌کنم چون دلم نمی‌خواهد بگویند قوی نبود. می‌خواهم امید ناامیدان باشم. می‌خواهم قدرت و اراده‌ام را به همه نشان دهم. اگر چشمانم خوب شود و بتوانم ببینم، آن‌قدر خوشحال می‌شوم که فکر می‌کنم این قدرت را داشته باشم که اگر اسیدپاش دستگیر شد او را ببخشم. اما اگر نبینم این کینه تا آخر عمر با من خواهد بود و راضی به بخشش نخواهم شد. من تک‌دختر خانواده هستم و برادرها و پدر و مادرم با دیدن نابینایی من رنج می‌کشند. هنوز نتوانسته‌ام بچه‌های برادرهایم را که تازه به دنیا آمده‌اند، ببینم. برای همین سعی می‌کنم از اتاقم بیرون نیایم تا بیشتر عذابشان ندهم. من به خاطر آنها هم که شده دوست دارم ببینم.»سهیلا می‌گوید: «در این مدت با قربانیان دیگر در ارتباط بودم و مرضیه ابراهیمی یکی از بهترین دوستانم است. آرزویم این است که در جشن عروسی او با چشم بینا شرکت کنم و بهترین هدیه را به دوستم و شوهرش تقدیم کنم. امیدوارم تا روز عروسی مرضیه بتوانم بالاخره دوستم را ببینم.»ما را فراموش کرده‌اندبا گذشت ٢٨ ماه هنوز هم داغ دلش تازه است. آن‌قدر تازه که انگار همین دیروز آن حادثه هولناک برایش اتفاق افتاده است. هنوز هم نتوانسته با این مسأله کنار بیاید. با این‌که صورتش نسبت به سهیلا و مرضیه کمتر آسیب دیده، ولی خود را جدا از آنها نمی‌بیند. روحش به اندازه همه قربانیان آسیب دیده؛ وضع سختی دارد و نمی‌تواند این تنهایی را تحمل کند. می‌گوید دیگر کسی از او یادی نمی‌کند و به‌طور کلی فراموش شده است. حادثه تلخ و بزرگ بود، ولی مینای ٣۴ساله تصور می‌کند که مثل یک حادثه کوچک و بی‌اهمیت با آن برخورد شده است. او که دل پری دارد، می‌گوید: «دو‌سال و ۴ ماه است که از آن روز می‌گذرد. در این مدت تمام زندگی‌ام را فروختم و خرج درمانم کردم. به من و سحر به خاطر این‌که صورتمان زیاد آسیب ندیده بود، از لحاظ مالی کمک چندانی نکردند. همه هزینه‌ها را خودمان پرداخت کردیم. من تا الان بیشتر از ٢٠‌میلیون تومان خرج عمل‌هایم کرده‌ام. تا چند ماه پیش روزی یک‌میلیون تومان پول پماد و کرم برای ترمیم پوستم می‌دادم که برای این کار خانه‌مان را فروختم. الان با پسر ١٣ساله‌ام در یک خانه اجاره‌ای زندگی می‌کنیم و روزگار سختی داریم. پسرم بیشتر از من آسیب دید و اذیت شد، چون با چشمانش می‌دید که مادرش درد می‌کشد و در رنج و عذاب است. پیش از این حادثه در شرف ازدواج مجددم بودم، اما این حادثه زندگی‌ام را به هم ریخت. بیشتر بدن من سوخته است. ولی به من می‌گویند برو خدا را شکر کن که صورتت خیلی نسوخته است. ولی من می‌خواهم آنها لحظه‌ای خودشان را جای من بگذارند. بدن من سوخته است. در تنهایی و بی‌پولی و به سختی دارم در کنار پسرم زندگی می‌کنم. کسی حتی یک حالی هم از من نمی‌پرسد. ما را فراموش کرده‌اند. وقتی سهیلا را می‌بینم که با چه سختی درحال مبارزه کردن است، واقعا ناراحتش می‌شوم و از خدا می‌خواهم هرچه زودتر چشم‌هایش شفا پیدا کند. ولی به‌جز سهیلا و مرضیه، به ما هیچ توجهی نمی‌کنند. هر روز افسرده‌تر می‌شوم تا جایی که به بیماری تشنج مبتلا شده‌ام. ناگهان تشنج می‌کنم و دست و پایم قفل می‌شود. پول دیه را هم گفته‌اند که قرار است از بیت‌المال پرداخت کنند، ولی هنوز خبری نشده است. برای همین درخواست من از مسئولان این است که به یاد ما هم باشند و پرونده ما را پیگیری کنند. ما بیگناه بودیم که زندگیمان این چنین نابود شد و هیچ‌کدام دیگر نتوانستیم زندگی سابقمان را به‌دست بیاوریم. همه درگیر درمان و بیمارستان و دارو هستیم و دیگر نمی‌توانیم مثل مردم عادی زندگی کنیم. برای همین درخواست پیگیری و رسیدگی بیشتر را دارم. این حادثه تلخ، هزینه‌های زیادی برای ما داشت. از مالی گرفته تا جسمی و روحی هر روز تاوان دادیم و انگار قرار نیست این بدبختی‌ها تمام شود.»


منبع: baharnews.ir

هفته آینده هوا سرد می‌شود

محمد اصغری اظهار داشت: در هفته آینده شاهد کاهش دما در شهرهای کشور هستیم و روزهای سردی را پیش رو داریم. براساس پیش بینی ها دمایذ استان های آذربایجان شرقی،غربی،اردبیل،گیلان،مازندران و گلستان بین ۳ تا ۶ درجه کاهش می یابد. همچنین دمای دو استان خراسان شمالی و رضوی نیز بین ۷ تا ۱۲ درجه کاهش یافته و پیک سرما در این مناطق است. وی ادامه داد: دمای هوای تهران، البرز،قزوین، سمنان و زنجان نیز بین ۳ تا ۶ درجه کاهش می یابد. همچنین استان های کرمان و اصفهان نیز شاهد کاهش ۴ تا ۸ درجه ای دما خواهند بود. براساس پیش بینی ها روزهای چهارشنبه و پنج شنبه هفته آینده سردترین روزهای هفته است. به گفته کارشناس سازمان هواشناسی،امروز و تا ظهر فردا در شهرهای صنعتی و کلانشهرها به علت سکون هوا شاهد افزایش آلاینده ها خواهیم بود. اصغری با اعلام اینکه هفته آینده روزهای پربارشی را پیش رو داریم، تاکید کرد:از عصر فردا موج جدید بارشی از شمال غرب کشور وارد شده و استان های ساحلی خزر را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین در جنوب شرق کشور نیز با ورود موج دریا به خشکی، از پنج شنبه شب به ترتیب در استان های سیستان و بلوچستان،خراسان جنوبی،هرمزگان و کرمان شاهد بارش باران هستیم. دامنه فعالیت این موج به فارس هم کشیده می شود.وی افزود: روز شنبه برای تهران هوای بارانی پیش بینی می شود.


منبع: baharnews.ir

مرگ ۹ کارتن خواب در تهران طی سه ماه

دکتر «محمد جواد هدایت شده» در گفت‌وگو با ایسنا درباره آمار تعداد جان‌باختگان بی‌مکان و بی‌سرپناه، اظهار کرد: از ابتدای آبان ماه تا روز دوشنبه در مجموع ۹ مورد فوتی در مرگ افراد بی‌سرپناه در مکان‌های عمومی به پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است.وی درباره اینکه آیا این افراد کارتن‌خواب بوده‌اند یا خیر، اظهار کرد: تشخیص کارتن‌خوابی منوط به تحقیقات قضایی است؛ اما آنچه قطعی است این است که این افراد بی‌سرپناه بوده و در اماکن عمومی جان خود را از دست داده‌اند.رئیس تالار تشریح مرکز تشخیص آزمایشگاهی پزشکی قانونی استان تهران درباره علت فوت این افراد نیز گفت: یک مورد به دلیل سرمازدگی و دو مورد به دلیل عفونت‌های داخلی و بیماری‌های عفونی جان خود را از دست داده بودند و علت مرگ شش نفر دیگر نیز در دست بررسی است.هدایت‌شده همچنین با بیان اینکه هر ۹ مورد فوتی مرد بوده‌اند افزود: حداقل سن این افراد ۳۵ و حداکثر سن نیز ۷۰ سال بوده است، ضمن اینکه پنج نفر از جان‌باختگان همچنان مجهول‌الهویه هستند و تحقیقات برای شناسایی هویت‌شان ادامه دارد.وی درباره مناطقی که این افراد در آنها فوت شده و به پزشکی قانونی ارجاع شده‌اند هم اظهار کرد: اجساد طی این مدت از نقاط مختلف استان تهران به پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده که به عنوان مثال از محدوده تجریش، اسلامشهر، مشیریه، خانی‌آباد نو، بازار، جوادیه، تهرانپارس و … مواردی به پزشکی قانونی ارجاع شده‌اند.رئیس تالار تشریح مرکز تشخیص آزمایشگاهی پزشکی قانونی استان تهران درباره فراوانی فوت‌شدگان در طول این سه ماه به ایسنا گفت: شش مورد از فوتی‌های ارجاع شده مربوط به دی ماه بوده، دو مورد مربوط به آذر و یک مورد نیز مربوط به آبان بوده است.هدایت‌شده همچنین با بیان اینکه جواز دفن برای این افراد صادر می‌شود گفت: نمونه‌های لازم از اجساد این افراد اخذ شده و تصاویر آنان نیز در بانک اطلاعات پزشکی قانونی موجود است.رئیس تالار تشریح مرکز تشخیص آزمایشگاهی پزشکی قانونی استان تهران درپاسخ به اینکه در سال گذشته چند فرد لامکان جان خود را از دست داده‌اند، گفت: در حال حاضر آماری در مورد تعداد جانباختگان در سال قبل در اختیار ندارم.


منبع: baharnews.ir

قائم مقام وزیر راه:برخی صداقت ندارند

اصغر فخریه کاشان در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، افزود: به نظر می رسد افرادی که این مسایل را مطرح می کنند، صداقت ندارند و از مسایل صنعت هوانوردی جهان نیز بی اطلاعند.وی به روند نهایی شدن قرارداد ایران ایر با شرکت ای.تی.آر(ATR) برای خرید ۲۰ فروند هواپیمای کوتاه برد ۷۰ نفره اشاره کرد و گفت: قرارداد ما برای امضا نهایی شده و بزودی منعقد می شود.این مقام مسئول با بیان اینکه اکنون قرارداد با ای.تی.آر در مراحل اخذ مجوزهای قانونی قرار دارد، گفت: همانطوری که قرارداد خرید ۱۸۰ فروند هواپیما با ایرباس و بوئینگ به امضا رسید، بزودی قرارداد ایران ایر با این شرکت نیز به امضا می رسد.قائم مقام وزیر راه وشهرسازی در امور بین الملل با اشاره به سقف قرارداد ایران ایر برای خرید ۲۰ فروند هواپیمای ای.تی.آر اظهارداشت: طبق قراردادی که به امضا خواهد رسید ارزش خرید این هواپیماها از این شرکت نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار است.وی درباره مبالغ اعلام شده برای خرید ۲۰۰ فروند هواپیما از شرکت های ایرباس، بوئینگ و ای.تی.آر یادآورشد: با توجه به نوع سفارش ایران ایر، مجموع ارزش این سه قرارداد برای خرید ۲۰۰ فروند هواپیما، کمتر از ۱۸ میلیارد دلار است. با ورود نخستین فروند ایرباس ۳۲۱، شرکت ایرباس متعهد شده تا پایان امسال ۲ فروند هواپیمای ۳۳۰ از ۱۰۰ فروند هواپیمای خریداری شده را به ایران ایر تحویل دهد و علاوه بر این شرکت هواپیماسازی ای.تی.آر (زیرمجموعه ایرباس) نیز چند فروند از این هواپیماهای ۷۰ نفره را به ایران ایر تحویل خواهد داد.مسئولان و متولیان صنعت هوانوردی ایران تاکید دراند که جایگاه کشورمان در این زمینه در منطقه با امضای قرارداد خرید بیش از ۲۰۰ فروند هواپیمای مسافری دور، متوسط و کوتاه برد و افزایش بیش از۵۰ هزار صندلی جدید ارتقا می یابد و فرصت های اشتغالزایی مستقیم را برای بیش از ۲۰ هزار نفر در داخل فراهم می کند.در این قراردادها افزون بر خرید هواپیما، موضوع های دیگری همچون آموزش خلبانان و تعمیر و نگهداری، حمایت از توسعه خدمات ناوبری هوایی (ای.تی.ام-ATM)، عملیات فرودگاهی و هواپیمایی، انتقال فناوری و هماهنگی مقررات رگولاتوری برای ایران ایر منظور شده است.خرید همه این هواپیماها به صورت اجاره به شرط تملیک است و ایران ۸۵ درصد منابع مالی آن را از منابع مالی خارجی و ۱۵ درصد آن را از منابع داخلی و تسهیلات صندوق توسعه ملی تامین می کند.


منبع: baharnews.ir

۱۱خودروی​داخلی در پایین‌ترین​سطح کیفی

به گزارش ایسنا، شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران هر ماهه کیفیت خودروهای در حال تولید در خودروسازان داخلی را ارزیابی کرده و گزارش رده‌بندی کیفی این محصولات را تهیه می‌کند.این گزارش‌ها از یک سو برای اطلاع وزارت صنعت، معدن و تجارت از نحوه عملکرد یکی از مهمترین بخش‌های صنعتی کشور به این وزارتخانه ارسال شده و از سوی دیگر نسخه‌ای از آن نیز برای آگاهی افکار عمومی و مصرف‌کنندگان از کیفیت خودروهای داخلی، در سایت این شرکت بازرسی منتشر می‌شود.در این زمینه براساس جدیدترین گزارش منتشر شده از وضعیت کیفی خودروهای سواری تولیدی در آذر ماه امسال، مشخص شده که ۱۱ مدل سواری در حال تولید در خودروسازان داخلی در پایین‌ترین سطوح کیفیت قرار داشته و تنها یک ستاره از پنج ستاره کیفی را دریافت کرده‌اند.این خودروها شامل سایپا ۱۱۱، سایپا ۱۳۲، سایپا ۱۳۱، تیبا، تیبا هاچ‌بک، ام‌وی‌امS ۱۱۰، پژو پارس، سمند، پژو ۴۰۵، لیفان X۶۰ و ام‌وی‌ام ۵۵۰ هستند.در مدل ارزیابی کیفیت خودروهای داخلی، این محصولات بسته به کیفیت خود یک تا پنج ستاره دریافت می‌کنند. یک ستاره پایین‌ترین سطح کیفی و پنج ستاره بالاترین سطح کیفی را نشان می‌دهد.


منبع: baharnews.ir

معاینه فنی خودروهای سنگین یکپارچه شد

سعید متصدی در گفت‌و گو با ایسنا گفت: متاسفانه تا چند ماه گذشته معاینه فنی خودروهای دیزلی بر اساس دید ظاهری و چشمی انجام می‌شد، به این معنا که اگر دودی از خروجی خودروهای دیزلی مشاهده می‌شد اعلام می‌کردیم که این خودرو آلوده است و شرایط لازم برای گرفتن معاینه فنی را ندارد.وی ادامه داد: سازمان حفاظت از محیط زیست برای قطعات خودروهای دیزلی حدود مجاز مشخص و این حدود مجاز را به مراکز معاینه فنی اعلام کرده است. در حال حاضر میزان تیرگی خروجی‌ خودروهای دیزلی ، مورد حد استاندارد قرار گرفته است. امیدواریم با اجرای این اقدامات معاینه فنی درست در مورد خودروهای دیزلی داشته باشیم. متصدی اظهار کرد: اگر یک خودروی دیزلی ۴۰ سال کار کرده باشد دیگر به هیچ وجه نمی‌تواند معاینه فنی بگیرد و حتی اصلا نباید در سطح شهر حرکت کند، ولی متاسفانه زمانیکه به این نوع خودروهای دیزلی در جاده‌ها اجازه حرکت داده نمی‌شود، به سمت شهرها حرکت کرده و تبدیل به سرویس‌های شهری یا اتوبوس شهری می‌شوند.معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست با بیان اینکه اخیرا معاونت جدیدی در وزارت راه به نام معاونت حمل و نقل ایجاد شده است افزود: هفته پیش با این معاونت هماهنگی‌هایی را در جهت ساماندهی خودروهای دیزلی انجام داده‌ایم.وی درپایان اظهار کرد: ساماندهی خودروهای دیزلی برعهده شهرداری است و باید در یک قالب مدیریت شده این اقدام صورت گیرد.


منبع: baharnews.ir

بازار آزاد ارز سه نرخی شد

به گزارش دنیای اقتصاد، نرخ‌های صرافی‌های بانکی در انتهای روز سه‌شنبه در مرز ۳هزار و ۸۰۰ تومان و در مقطعی حتی زیر این مرز قرار گرفت. بخشی از صرافی‌های غیربانکی نیز قیمت خود را نزدیک به سامانه سنا تنظیم کردند که ساعت ۳ بعدازظهر حدود ۳ هزار و ۸۴۰ تومان بود، حال آنکه عده دیگری نرخ خود را با پاساژ افشار تنظیم کردند. در پاساژ افشار که بخشی رسمی از بازار محسوب نمی‌شود، ولی معمولا نرخ‌های آن مبنای برخی صرافی‌ها قرار می‌گیرد، قیمت در حوالی ساعت ۳ بعدازظهر در محدوده ۳هزار و ۸۹۰ تومان بود. با وجود فاصله‌های قیمتی که نرخ‌های یاد شده با یکدیگر داشتند(فاصله کمینه و بیشینه قیمت حدود ۹۰ تومان بود)، هر سه قیمت زیر مرز ۳ هزار و ۹۰۰ تومان قرار داشت.دلیل کاهش قیمت دلار به زیر مرز ۳ هزار و ۹۰۰ تومان را می‌توان در دو بخش بررسی کرد: اول، عوامل انتظاری و دوم، تغییر حجم عرضه ارز. در ساعات انتهایی روز دوشنبه فضای انتظاری در بازار شکل گرفت که بیشتر معامله‌گران را در موقعیت فروش قرار داد. بخشی از شکل‌گیری این انتظارات کاهشی ناشی از صحبت‌های منتسب به وزیر اقتصاد بود. از وی در فضای مجازی صحبتی نقل شده بود که مضمون آن، این بود که دولت پیش از انتخابات قصد بالا بردن قیمت دلار را نخواهد داشت. معامله‌گران کاهشی این خبر را در در کانال‌های تلگرامی بسیار به اشتراک گذاشتند تا جو کاهشی را بیشتر کنند. در کنار این، عصر روز گذشته قرار بود جلسه مطبوعاتی رئیس‌جمهوری برگزار شود و این موضوع مزید بر علت شد که بخشی از معامله‌گران بازار به این قطعیت برسند که حداقل در روز سه‌شنبه امکان نوسان‌گیری وجود ندارد؛ چراکه بازارساز با قدرت در برابر سیگنال‌های افزایشی مقاومت خواهد کرد.اما در کنار این رویکرد انتظاری، تغییرات سمت عرضه و افزایش فروش ارز نیز به ریزش قیمت به کانال ۳هزار و ۸۰۰ تومان کمک کرد. به گفته شماری از معامله‌گران در ابتدای روز میزان فروش ارز ازسوی صرافی‌های بانکی بالا رفته بود و این موضوع موجب شد که قیمت با آسودگی بیشتری از مرز روانی پایین‌تر برود. آخرین بار دلار در اوایل دی ماه، در مرز یاد شده نوسان کرده بود. همسو با سقوط دلار به مرز ۳ هزار و ۸۰۰ تومان، سکه تمام بهار آزادی نیز راه کاهشی را در پیش گرفت و به کانال یک میلیون و ۱۸۰ هزار تومان وارد شد. روز سه‌شنبه، سکه تمام بهار آزادی ۶ هزار تومان از ارزش خود را از دست داد و به قیمت یک میلیون و ۱۸۴ هزار تومان رسید. کاهش بهای سکه تمام در حالی رقم خورد که طلای جهانی تا ساعت ۳ بعدازظهر تا قیمت هزار و ۲۱۷ دلار بالا رفته بود.رمزگشایی از سه نرخیروز سه‌شنبه می‌توان گفت بازار ارز به این اجماع رسیده بود که قیمت دلار از کانال ۳هزار و ۹۰۰تومان پایین رفته و وارد کانال ۳ هزار و ۸۰۰ تومان شده است. اما در اینکه کدام قیمت را برای روز سه‌شنبه مبنا قرار گیرد و نسبت به روز دوشنبه مقایسه شود، جای بحث وجود دارد. روز سه‌شنبه شایعه‌ای در بازار وجود داشت که برخی از فعالان بازار ارز، علت شکل‌گیری سه نرخی شدن دلار را ناشی از موضعی دانستند که بازارساز در برابر برخی صرافی‌های غیربانکی اتخاذ کرد. گفته می‌شود بازارساز از صرافی‌های غیربانکی خواسته است که قیمت اعلامی خود را نزدیک به سامانه سنا اعلام کند. البته در گذشته نیز این درخواست وجود داشت؛ ولی گویا به گفته فعالان در شرایط فعلی آن را با جدیت بیشتری دنبال کرده است. شنیده‌ها حاکی از آن است که استدلال بازارساز به این گونه است که چرا صرافی‌های غیربانکی دلاری را که با قیمت پایین‌تر از صرافی‌های بانکی تهیه می‌کنند، در قیمت‌های بالاتر به فروش می‌رسانند. در واقع، زمانی که قیمت فروش صرافی‌های بانکی برای عرضه ارز به صرافی‌های عادی حدود ۳ هزار و ۸۰۰ تومان است، به چه دلیلی، آنها قیمت خود را بالای ۳ هزار و ۸۵۰ تومان تنظیم کنند.در این شرایط، به گفته فعالان، بازارساز انتظار دارد، آنها باید برای شفافیت و هماهنگی معاملات نرخ‌های موجود در سامانه سنا را ملاک قرار دهند. نرخ‌های اعلام شده این سامانه بیانگر میانگین وزنی نرخ خرید و فروش ارز بر مبنای معاملات ثبت شده در سامانه نظارت ارز (سنا) از سوی صرافی‌های مجاز کل کشور است. با تمام این تفاسیر می‌توان روز سه‌شنبه صرافی‌های غیر‌بانکی را به دو دسته تقسیم کرد.صرافی‌هایی که با بازارساز تا حد زیادی همکاری کردند و صرافی‌هایی که اقدام به چنین کاری نکردند. صرافی‌هایی که تقریبا به بازارساز توجه داشتند، قیمت خود را در حوالی محدوده‌های ۳ هزار و ۸۳۰ تا ۳ هزار و ۸۴۰ تومان تنظیم کردند. این در شرایطی بود که صرافی‌های بانکی نیز قیمت خود را تا مرز ۳ هزار و ۸۰۰ تومان پایین آوردند و حتی قیمت‌های پایین‌تری نیز در مقاطعی ثبت شد. در این وضعیت، صرافی‌هایی که کمتر به بازارساز توجه کردند، قیمت خود را نزدیک به معامله‌گران پاساژ افشار تنظیم کردند و برخی دیگر عددی بین نرخ اعلام شده بازارساز و معامله‌گران غیررسمی را ثبت کردند.فضای افشار در روز ۳ نرخیروز سه‌شنبه، معاملات مانند روزهای گذشته همچنان در میدان روبه‌روی پاساژ افشار که محل تجمع دلالان غیررسمی بود، ادامه داشت. در ابتدای چهارمین روز هفته، بهای دلار در پاساژ افشار به زیر مرز ۳ هزار و ۹۰۰ تومان رسید. در این روز، دلار معاملات خود را در این منطقه با قیمت ۳ هزار و ۹۱۰ تومان آغاز کرد؛ ولی خیلی سریع به زیر مرز ۳ هزار و ۹۰۰ تومان رفت و با قیمت ۳ هزار و ۸۹۵ تومان معامله شد. این در حالی بود که تعدادی از معامله‌گران در شروع بازار سعی داشتند، دلار خود را با قیمت ۳ هزار و ۹۱۵ تومان به فروش برسانند، ولی هیچ فردی در بازار حاضر به خرید ارز در نقطه یادشده نشد و دلار به سرعت نزول کرد. با این حال، قیمت دلار در این محل از محدوده ۳ هزار و ۸۷۰ تومان پایین‌تر نرفت و توجه چندانی به نرخ‌های صرافی‌های بانکی نداشت. برخی فعالان، اعتقاد داشتند که علت این موضوع ناشی از آن بود که حجم عرضه ارز این صرافی‌ها به پاساژ افشار وارد نشد. این در حالی بود که بعضی‌ از کارشناسان معتقدند حجم معاملات انجام شده در پاساژ افشار بسیار محدود است و حتی در برخی مقاطع معاملاتی که در این محل به‌صورت فردایی صورت می‌گیرد، حالت صوری دارد که دلاری در آن جابه‌جا نمی‌شود.در واقع پاساژ افشار را می‌توان یک بورس غیررسمی برای بازار ارز دانست که معاملات بیشتر از آنکه با هدف پاسخ به تقاضای مصرفی انجام شود، به‌دلیل کسب سود و بالا بردن بازدهی از هر طریقی صورت می‌گیرد. با این حال، این بازار با وجود عمق کم و با توجه به حجم اندک معاملات در مقایسه با تقاضای ارزی کلان، همچنان یک شاخص برای قیمت ارز است. در این شرایط، بعضی از کانال‌ها و سایت‌ها هستند که بانک مرکزی آنها را تایید می‌کند و بسیاری از صرافی‌ها نیز از آن کانال‌ها، اعلام قیمت می‌کنند.این کانال‌ها روز سه‌شنبه قیمت دلار را ۳ هزار و ۸۹۰ تومان اعلام کردند که ۴۵ تومان پایین‌تر از روز دوشنبه بود. البته پس از ساعت ۳ بعدازظهر قیمت‌های پایین‌تری نیز در میان معامله‌گران غیررسمی ثبت شد. درواقع، پس از تسویه معاملات ارزی در ساعت ۲ بعدازظهر، به‌تدریج مقاومت معامله‌گران غیررسمی نیز کاهش یافت. «دنیای اقتصاد» مستقلا نمی‌تواند مشخص کند که کدام نرخ باید مبنا قرار بگیرد. ازآنجاکه برخی معامله‌گران اعلام کردند صرافی‌هایی که قیمت پایین‌تری را اعلام کردند، با آن نرخ اقدام به فروش نمی‌کردند. در واقع آن قیمت را که نزدیک بازارساز بود، در معاملات لحاظ نمی‌کردند. با این توضیحات، قیمتی که امروز در تابلوی «دنیای اقتصاد» برای دلار اعلام می‌شود، همان نرخی است که از سامانه مورد استفاده صراف‌ها اخذ شده است.


منبع: baharnews.ir

برجام نتیجه انتخابی شجاعانه

به گزارش ایرنا ، موگرینی در این یادداشت عنوان کرد: یک سال پیش، اتحادیه اروپا، چین، فرانسه، آلمان، روسیه، انگلستان، آمریکا و ایران اجرای «طرح اقدام جامع مشترک» درباره برنامه هسته‌ای ایران را آغاز کردند. این توافق نتیجه انتخاب شجاعانه، رهبری سیاسی، عزم همگانی و تلاش سخت بود. یک سال از این تاریخ ما می‌توانیم به‌وضوح اعلام کنیم که توافق با ایران موثر بوده و بایستی آن را حفظ کنیم.  وی خطاب به منتقدین این توافق نوشت: آن‌هایی که نسبت به این توافق، بندهای آن و یا اساساً توافق با ایران ابراز نگرانی می‌کنند اعلام می‌کنم که به واقعیت‌ها با دقت نگاه کنند. وی افزود: این توافق تاکنون سبب شده است تا ستیزه‌جویی‌ها و اختلاف‌نظر طولانی به شکل صلح‌آمیزی مرتفع گردد. اگر این توافق صورت نمی‌گرفت ممکن بود درگیر جنگی دیگر در منطقه‌ای بودیم که در حال حاضر به‌شدت ناپایدار است. توافق هسته‌ای یک سال پس از اجرایی شدنش، در حال ثمره دادن و از برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران اطمینان حاصل کرده است. موگرینی اضافه کرد: سازمان بین‌المللی انرژی اتمی تاکنون چهار گزارش در این خصوص منتشر کرده است که مرتباً تائید کرده است که ایران به تعهداتش در چارچوب برجام پایبند بوده است. این بدین معناست که برنامه هسته‌ای ایران دوباره بازتعریف و کوچک‌شده است و از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌شدت بازرسی می‌شود.  وی بیان داشت: کمیسیون مشترک برجام که مسئولیت آن بر عهده من است، مرتباً اجرای برجام را زیر نظر دارد و به ما اجازه می‌دهد تا هرگونه احتمال انحراف ایران از برجام را شناسایی و در صورت لزوم اقدامات اصلاحی اتخاذ کنیم. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تصریح کرد: توافق هسته‌ای ایران کارآمد بوده است. بسیاری از شرکت‌های بزرگ در زمینهٔ نفت، خودروسازی، صنعت هواپیمایی در این کشور سرمایه‌گذاری می‌کنند و قراردادهای قابل‌توجهی تاکنون به امضاء رسیده است. وی ادامه داد: صندوق بین‌المللی پول نیز نرخ رشد اقتصادی ایران در سال ۱۷-۲۰۱۶ را ۶٫۶ درصد پیش‌بینی کرده است. با این‌ حال کارهای بیشتری بایستی از جمله اصلاحات اقتصادی در ایران صورت گیرد تا مردم ایران به‌ویژه جوانان از نتیجه این اقدامات مثبت بهره‌مند شوند.موگرینی افزود: سطح روابط تجاری میان ایران و اتحادیه اروپا ۶۳ درصد که میزان چشم‌گیری است طی ۹ ماهه اول سال گذشته افزایش‌یافته است. پس از ۳۰ سال روابط سرد دیپلماتیک، ایران و اتحادیه اروپا هم اینک در حال گفت وگو در رابطه با موضوعات گسترده اقتصادی، زیست‌محیطی، مهاجرت و فرهنگی هستند. بنابراین این مهم است که به‌وضوح اعلام شود که توافق هسته‌ای با ایران موثر واقع‌ شده است. وی تصریح کرد: جای تردیدی نیست که اتحادیه اروپا بااراده قاطع از توافق هسته‌ای که تلاشی چندجانبه است حمایت می‌کند. هر چند این توافق ناشی از تلاش چند کشور ایران، انگلیس، آلمان، فرانسه، آمریکا، روسیه و چین صورت گرفته اما به دنبال تصویبش از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد، اکنون به جامعه جهانی تعلق دارد. بدون این توافق، اوضاع منطقه به‌مراتب هشداردهنده می‌شد و ما این فرصت تاریخی را از دست می‌دادیم تا فضایی تعاملی در منطقه ایجاد کنیم. مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا افزود: توافق هسته‌ای نمونه‌ای ممکن از تعامل در سطح بین‌المللی برای حل اختلافات در منطقه از طریق همکاری است.وی افزود: ما در اولین سالگرد اجرایی شدن برجام، می توانیم به وضوح بگوییم که این توافق کار می کند و این ناشی از تعهدات تمامی طرف ها بوده است.


منبع: baharnews.ir

«برجام» ضرورت تحقق اقتصاد مقاومتی

دکتر حمیدرضا طیبی به مناسبت سالگرد انعقاد برجام در گفت و گو با ایسنا در مورد روش تحقق‌پذیری اقتصاد مقاومتی و اثر برجام بر تسریع و یا تأثیر منفی بر محقق شدن آن، اظهار کرد: برای پاسخ به این سؤال ابتدا توضیح چند نکته ضروری است؛ از نظر من اقتصاد مقاومتی موردنظر مقام معظم رهبری اقتصاد متکی بر تولید ملی و تولید ملی متکی بر فناوری ملی است. پویایی و رقابت‌پذیری اقتصاد مقاومتی متکی بر کسب فناوری و روزآمد کردن پیوسته آن است. برای صاحب فناوری و بدنبال آن نوآوری شدن سه راه اساسی وجود دارد که به آنها و ضرورت‌های تحقق آنها اشاره می‌کنم.وی با بیان این‌که روش اول، تولید بومی فناوری است، ادامه داد: این روش به صورت طبیعی زمانبر بوده، به علت نداشتن آزمایشگاه‌های مرجع ملی در تأیید کیفیت فناوری‌های تولیدشده، جلب اعتماد جامعه و صنعت برای استفاده آن بسیار زمانبر خواهد بود. اما مشکل اصلی در جای دیگر است؛ در مراحل انجام پژوهش و ساخت نمونه‌های اولیه و در حالت حاکم بودن تحریم، به هر شکل ممکن از طریق واسطه‌ها، خرید قطعه، مواد اولیه، تجهیزات آزمایشگاهی و انتقال ارز حل می‌شود. سپس با هر مصیبتی به معنای واقعی آن، نظر کارفرما در استفاده از آن، جلب و قرارداد با تعهدات سنگین مثل ضمانتنامه‌های بانکی و جرائم تأخیر بسته می‌شود. دکتر طیبی یادآور شد: در مراحل تولید فناوری عموماً سازندگان و فناوران تعهد قراردادی ندارند و تأخیر در دریافت قطعه و ارسال ارز، به خود آنها لطمه می‌زند. ولی وقتی بر اساس قرارداد تأمین تجهیزات برای یک پروژه مهم کشور «تعهد تحویل به‌موقع» داده می‌شود، در عمل، تأمین قطعات و مواد اولیه و ارسال ارز به خارج کشور از طریق واسطه‌ها در شرایط تحریم با مشکلاتی نظیر «هزینه بالای خرید قطعات و مواد اولیه تحریمی از طریق واسطه‌ها برای دور زدن تحریم»، «هزینه و زمان ارسال پول از روش‌های غیربانکی»، «تأخیر در دریافت قطعات و مواد اولیه به خاطر روش واسطه‌ای تأمین آن» و «مشکلات دریافت ارز در قراردادهای ارزی که با کارفرما بسته می‌شود و هزینه و زمانبر بودن دریافت ارز در خارج از طریق صراف‌ها و یا واسطه‌ها و تبدیل آن به ریال و یا انتقال ارز به دیگر تأمین‌کنندگان خارجی» مواجه می‌شوند. رییس جهاد دانشگاهی افزود: چون قطعات و مواد اولیه موردنیاز ساخت دستگاه‌ها و تجهیزات با فناوری پیشرفته عموماً دارای کاربرد مضاعف است، بارها پیش آمده که مورد توقیف در برخی از کشورها قرار می‌گیرند.دکتر طیبی خاطرنشان کرد: اکنون تصور کنید که با این موانع حاصل از تحریم متعهد به تحویل به‌موقع تعهدات قراردادی خود هستید و به غیر از فشارهای کارفرما، فشارهای استانداران و نمایندگان را هم باید تحمل کنید که می‌خواهند پروژه‌ها زودتر راه‌اندازی شوند. وی افزود: از هزینه ‌گران تأمین منابع مالی از بانکهای داخلی به علت کم بودن میزان پیش‌پرداخت قراردادها که بگذریم، کسی هم نه هزینه اضافه حاصل از تحریم را در قیمت تمام شده در نظر می‌گیرد و نه زمان‌های از دست رفته به خاطر تدارکات خارجی و لذا همیشه هم با اتهام گران بودن قیمت تجهیزات ساخت داخل و هم تأخیر در تحویل مواجه هستیم.رییس جهاد دانشگاهی تصریح کرد: حالا اگر طرف‌های قرارداد، علاقه‌مندان به خریدهای خارجی و مزایای حاصل از آن باشند و بودن منابع ارزی ما در بانکهای خارجی و فاینانس چینی با پول‌های خودمان را بهانه کنند که دیگر صورت مساله مطرح‌شده پاک است و نیازهای تجهیزاتی پروژه‌ها به راحتی از خارج تأمین می‌شود؛ البته به همان دلایلی که ذکر شد، سازنده داخلی ابتدا مورد اتهام قرار می‌گیرد. دکتر طیبی با اشاره به روش دوم برای صاحب فناوری شدن، خاطرنشان کرد: روش دوم صاحب فناوری‌شدن برای تحقق اقتصاد مقاومتی بویژه در پروژه‌های تکرارپذیر ملی، خرید دانش فنی یا لیسانس طراحی و تولید یک محصول و یا یک فرایند است که در حالت تحریم شرکت‌های صاحب برند، فناوری را نمی‌فروشند. البته نه در قبل از انقلاب و نه در بعد انقلاب برنامه‌های مناسبی برای خرید دانش فنی برای پروژه‌های تکرارپذیر ملی نداشته‌ایم. در این حالت برای صاحب فناوری شدن باید فناوری را جذب کرده و سپس برای حفظ رقابت‌پذیری آن را ارتقاء داد. رییس جهاد دانشگاهی خاطرنشان کرد: روش سوم و قابل حصول‌تر، تجمیع خریدهای خارجی و انجام بخشی از آن از شرکت‌های معتبر خارجی در مقابل گرفتن امتیاز انتقال فناوری و ساخت داخل است. همه شرکت‌های مطرح بین‌المللی آماده اجرای این روش هستند. در تصمیم درست دولت یازدهم برای تجمیع خرید ۲۰۰۰ دستگاه واگن مترو شرکت‌های معتبر خارجی متعددی به خود ما اعلام آمادگی برای انتقال فناوری کردند. این مسیر بهترین و آسانترین روش برای صاحب تکنولوژی شدن است و چین حداکثر استفاده را از این روش و از شرکتهای صاحب‌نام غربی و شرقی برای کسب فناوری کرده است و ده‌ها مورد فناوری کسب شده را به کشور ما نیز صادر  کرده است، منتهی مساله همه این شرکتها برای اجرا، رفع تحریم است. رییس جهاد دانشگاهی با بیان اینکه خدمت رسانی به مردم به ویژه ایجاد اشتغال برای جوانان باید با سرعت بیشتری انجام شود، اضافه کرد: باید از هر سه روش گفته شده در کسب فناوری در اجرای سریع پروژه‌های توسعه ای کشور استفاده کرد و لذا برداشته شدن تحریم‌ها البته با رعایت شرایط عزت، حکمت و مصلحت جمهوری اسلامی ضرورت اجرای آنها است. دکتر طیبی معتقد است که ما در کشور توان تولید بیشتر فناوری های پیشرفته مورد نیاز را به صورت بومی داریم و دوران تحریم می توانست فرصت بسیار ارزنده‌تری برای تحقق اقتصاد مقاومتی باشد.در صورتی که می‌توانستیم مدیریت درست آن را در حمایت از تولید ملی انجام دهیم که ظاهرا دعواهای سیاسی مجالی را برای پرداختن به این امور نمی‌گذارد.وی ادامه داد: برجام اقدام بسیار ارزنده دولت تدبیر و امید برای رفع تحریم بود و هست و همه باید با اتحاد و یکپارچگی تلاش کنیم دشمن دیرینه ما به تعهداتش در برجام عمل کند؛ طبیعی است اگر دشمن ببیند عدم عمل به تعهدات باعث اختلاف شدید در کشور می‌شود و ابزار برای تسویه حسابهای سیاسی، حتماً از این ابزار خود استفاده می‌کند و چنانکه کرده است. باید نوک پیکان حمله خود را متوجه دشمن اصلی کنیم. رییس جهاد دانشگاهی در پایان تصریح کرد: تحقق اهداف برجام ضرورت تحقق اقتصاد مقاومتی است و ضروری است این نکته ذکر شود که ما عمل به تعهدات برجام را به معنای باز کردن درِ بی‌رویه کشور به روی محصولات و کالاهای خارجی نمی‌دانیم و اگر این کار خدای ناکرده اتفاق بیفتد، آخرین فرصت تحقق اقتصاد مقاومتی و پیشرفت دانش‌بنیان کشور نیز از دست خواهد رفت و یقیناً تبعات آن برای کشور سنگین خواهد بود.


منبع: baharnews.ir

پنج نکته‌ای که باید درباره برجام بدانیم

محمدرضا تابش – نایب رئیس فراکسیون امید – در روزنامه «شرق» نوشته است: هنگامی که تعامل با جامعه بین‌الملل و دورکردن کشور از سایه شوم جنگ به یک خواست ملی تبدیل شد، مردان کاردان و سیاست‌مداران هوشمند کشور با هدایت رهبری معظم و در سایه تدبیر رهبران عالی‌رتبه کشور همت گماشتند و با دقت تمام و دلسوزی بایسته و منطقی جهان‌پسند و با درپیش‌‌گرفتن روشی جدید که گفت‌وگو را جایگزین مخاصمه می‌کرد، به دستاوردی شگفت رسیدند و با کمترین هزینه ممکن، توافقی ماندگار را برای ایران و جهان رقم زدند. اینک در یک‌سالگی این توافق بزرگ، شایسته است برخی از دستاوردهای آن را مورد مداقه قرار دهیم. به گفته صاحب‌نظران ده‌ها دستاورد را می‌توان برشمرد، اما در این مجال کوتاه می‌توان به اهم آنها اشاره مختصری داشت: ١- خارج‌ کردن ایران از شمول قطعنامه‌های جنگ‌آفرین سازمان ملل و ابطال پشتوانه‌های حقوقی آن را که در نیم‌قرن اخیر بی‌سابقه بوده است، بدون تردید می‌توان مهم‌‌ترین دستاورد برجام قلمداد کرد. ٢- لغو عمده تحریم‌های خانمان‌سوز که مانند بهمنی سهمگین، اقتصاد و امنیت ملی را هدف قرار داده بود و بازسازی روابط تجاری و اقتصادی دوباره با بسیاری از کشورهای طراز‌اول جهان را باید در زمره دیگر دستاوردهای ملموس و مهم برجام دانست. بازگشت عزتمندانه ایران به بازار نفت و تأثیرگذاری آن در سیاست‌ها و تصمیم‌های مهم اوپک، اقبال به سرمایه‌گذاری خارجی در پروژه‌های بزرگ ملی و فروش هواپیماهای مدرن به ایران برای نخستین‌بار بعد از پیروزی انقلاب. ٣- بازسازی روابط بین‌الملل و تعامل سازنده با جامعه جهانی و بازآفرینی منزلت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران و اعتمادسازی مجدد همراه با احترام متقابل و شایسته در عرصه‌های جهانی و ارتقای جایگاه تأثیرگذار ایران در حل‌وفصل منازعات منطقه‌ای و حضور قدرتمندانه در مجامع بین‌المللی از دیگر دستاوردهای مهم برجام در یک سال گذشته است. ۴- در عرصه داخلی، آشکارشدن آثار ویرانگر تحریم‌ها بر اقتصاد و گسترش فساد در ساختار اقتصادی و اداری کشور در دوره مذکور که با برچیده‌‌شدن بسیاری از مجاری و گلوگاه‌های رانت‌آفرین بیش‌از‌پیش مشهود شد و آغاز مبارزه جدی با ابعاد فساد و آگاه‌شدن افکار عمومی از خسارت‌های هنگفت ناشی از تحریم‌ها را باید از دیگر دستاوردهای برجام دانست. ۵- اما آنچه شایسته توجه جدی است، اینکه بر همگان آشکار است جبران خسارت‌ها و بازسازی اقتصاد ویران‌شده در یک دوره تحریم هشت‌ساله، نیازمند صبر و زمانی بسیار فراتر از دوره تخریب و تحریم است و برای ملموس‌شدن آثار اقتصادی برجام و رسیدن آن به کف بازار باید با تدبیر و حوصله و برنامه‌ریزی جامع و البته ساختاری سالم، پیش رفت. همه می‌دانیم دردی که مانند سرطان همه ابعاد و پیکره کشور را فراگرفته بود، نیازمند دوره درمان طولانی است: از قدیم گفته‌اند «درد چون کوه می‌آید و موبه‌مو خارج می‌شود». به امید روزهای بهتر و آشکارترشدن آثار برجام. توصیه می‌شود منتقدان از سر انصاف، آن طرف قضیه را بنگرند که اگر توافق برجام حاصل نمی‌شد و تحریم‌ها شدت می‌گرفت و شبیه آنچه با برخی کشورهای منطقه کردند و تولید و صادرات نفت را به اندازه تأمین غذا و داروی مردم مجاز می‌دانستند، چه اتفاقی در کشور رخ می‌داد؟ شأن و عزت ایرانیان تمدن‌آفرین و تاریخ‌ساز ایجاب می‌کند ایران یک قدرت بلامنازع منطقه‌ای و کشور تأثیرگذار در معادلات بین‌المللی باشد؛ چنان‌که آثار این تحول تاریخ‌ساز هم‌اکنون هویداست. بی‌شک این از نتایج دیپلماسی هوشمندانه و تلاش‌های دیپلماتیک کادر ورزیده وزارت خارجه و حماسه‌آفرینی و شجاعت دلاورانی است که در عرصه مقاومت از جان و آبروی خویش می‌گذرند تا اسلام و ایران سرافراز بماند. قدردان این ملت و رهبری فرزانه انقلاب هستیم که با سرانگشت تدبیر ایشان، تحولات در عرصه مقاومت و دیپلماسی، هم‌زمان مدیریت می‌شود تا شایستگی‌های این ملت تجلی یابد.


منبع: baharnews.ir

خاطره‌ای از واکنش هاشمی به ردصلاحیتش

مسیح مهاجری در روزنامه «جمهوری اسلامی» می‌نویسد: خیزش عمومی مردم در تکریم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از لحظه انتشار خبر رحلت ایشان تا برگزاری مراسم تشییع و تدفین و برپایی مجالس بزرگداشت و ترحیم در سراسر کشور و حتی در خارج از کشور نشان داد حربه تهمت و تخریب، کارایی ندارد و هر قدر این حربه بیشتر بکار گرفته شود، مردم بیشتر به شخصی که مورد تخریب قرار می‌گیرد علاقه‌مند می‌شوند. همین واقعیت درباره سانسور و بایکوت خبری نیز صادق است کما اینکه دیدیم خودداری رسانه ملی و رسانه‌های مجازی مخالف آیت‌الله هاشمی رفسنجانی طی سال‌های متمادی از مطرح کردن ایشان و انتشار اخبار مربوط به ایشان و حتی اقدام به تبلیغات مسموم علیه ایشان، مردم را علاقمندتر کرد و آن همه عشق و علاقه که در مراسم تشییع و تدفین و مجالس ترحیم نشان دادند نشان‌دهنده همین عشق و علاقه بود. هنوز بسیاری از واقعیت‌هایی که در یک هفته گذشته در تکریم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رخ داده، در رسانه‌ها منعکس نشده است. مردم در ایران، نه فقط در شهرها بلکه حتی در روستاهای دورافتاده نیز برای آقای هاشمی رفسنجانی مجالس عزاداری برگزار و در تمام این مجالس جمع کثیری از مردم شرکت کردند. مهم‌تر اینکه در بسیاری از این مجالس، مردم غذا توزیع کردند و مانند مجالس عزاداری امام حسین(ع) از حاضران پذیرایی کردند. اینها کارهایی است که مردم معمولی با اندک بضاعتی که دارند انجام دادند و هرچه در بساط داشتند برای نشان دادن عشق و علاقه خود به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی خرج کردند. این، نتیجه صبری است که آقای هاشمی رفسنجانی برای حفظ انقلاب و نظام کردند. بسیار اتفاق می‌افتاد که افرادی به این کوه صبر و تحمل و استقامت می‌گفتند در برابر فلان جفایی که به شما شده موضع‌گیری کنید، سکوت خود را بشکنید و اقدامی به عمل بیاورید، ولی آقای هاشمی رفسنجانی می‌گفت به خاطر انقلاب و به خاطر حفظ نظام تحمل می‌کنم و صبر را بر هر اقدامی ترجیح می‌دهم. هنگامی که صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی برای نامزدی ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ رد شد، همه فکر می‌کردند ایشان فریاد بر می‌آورد، اعتراض می‌کند و با نفوذی که دارد، غوغائی برپا می‌کند. ولی در نهایت شگفتی دیدیم که حتی کوچک‌ترین شکوه‌ای نکرد، خم به ابرو نیاورد و به همه گفت با نظام جمهوری اسلامی نباید قهر کرد. به او گفتند انتخابات را تحریم کنید. گفت: انتخابات، آبروی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است و ما نه تنها نباید آن را تحریم کنیم بلکه باید فعالانه در آن حضور داشته باشیم. صاحب این قلم، بعد از انتشار خبر رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی به دیدار ایشان رفتم تا به خیال خودم ایشان را دلداری بدهم، ولی او به من دلداری داد. او را با چهره خندان‌تر از روزهای گذشته دیدم و هنگامی که پرسیدم با این بی‌انصافی چه خواهید کرد؟ گفت: من با احساس وظیفه به صحنه آمده بودم و حالا وظیفه را از من ساقط کرده‌اند، به همین دلیل خوشحالم و احساس راحتی می‌کنم. این، عشق به انقلاب و نظام و کشور و مردم بود که هاشمی رفسنجانی را به قلب مردم نفوذ داد و مردم با شنیدن خبر رحلت او عشق خود را به او اینگونه نشان دادند. این واقعه مهم تاریخی باید به موافقان و مخالفان آقای هاشمی رفسنجانی درس بزرگی بدهد. درسی که موافقان باید بگیرند این است که راه او را با عشق ورزیدن به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و ملت و کشور ادامه دهند، در برابر فشارها و ناملایمات صبر و تحمل خود را بالا ببرند تا بتوانند دین خود را به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ادا کنند. درسی که مخالفان می‌توانند بگیرند این است که با حربه تخریب و تهمت و دروغ برای همیشه خداحافظی کنند و از هر کس انتقاد می‌کنند، با رعایت انصاف و ضوابط دینی و اخلاقی انتقاد کنند. باب انتقاد نباید در این کشور انقلابی بسته شود، اما باید انتقادها در چارچوب دین و اخلاق باشد. همه باید با تخریب و تهمت و دروغ خداحافظی کنند و درباره دیگران با رعایت انصاف و ضوابط شرعی سخن بگویند یا بنویسند یا برنامه‌سازی کنند. این، یعنی درهای بداخلاقی را ببندید و درهای اخلاق را بگشائید. ما امروز دچار بحران اخلاقی هستیم. همه، به‌ویژه بزرگان کمک کنند بحران اخلاقی را پشت سر بگذاریم.


منبع: baharnews.ir

هاشمی: راضی نیستم بنویسید​«آیت‌الله»

«تاریخ ایرانی» متن کامل این مصاحبه را که در نهم خرداد در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، بازنشر کرده است: ماجرا را خودتان چگونه بررسی می‌کنید و به چه صورت اتفاق افتاد؟ بسم‌‌الله الرحمن الرحیم. عصر جمعه که تصادفا یکی از محافظان – که پاسدار من بود – منزل نبودند، حدود ساعت ۹ بود که با اف‌اف از بیرون گفتند که دو نفر بیرون خانه هستند و نامه‌ای از آقای ناطق نوری – یکی از دوستان ما – دارند. من گفتم بگویید بیایند داخل. بعد به من خبر دادند که داخل خانه آمدند. داخل اتاق پذیرایی نشستند. دو تا محافظ، قرار بود برای اینکه مردم بتوانند آزادانه حرف‌هایشان را بزنند، در ملاقات اشخاص سخت‌گیری نکنند. آن دو نفر داخل خانه آمدند. وقتی که داخل اتاق پذیرایی رفتم، دیدم که جوانی آنجا نشسته با پاسداری از خانه‌مان. بعد پاسدار بیرون رفت و آن جوان بود. من گفتم چون کار دارم زودتر نامه‌تان را بدهید ببینم چه‌ کار دارید تا وقت تلف نشود. وی بلند شد و جلوی صندلی که من نشسته بودم با نیم‌متر فاصله ایستاد. چیزی از داخل جیبش درآورد و گفت: «متاسفانه اشتباهی آوردم.» نامه را که رنگ ورقه‌هایش نشان می‌داد همان اعلامیه‌هایی بود که آورده بود بعد از اقدام پخش کند، ضمن اینکه این حرف را می‌زد من از پایین دیدم که دستش رفت و پیراهنش را بالا زد و به طرف اسلحه دست برد. خوب تقریبا برایم روشن شد که قصد سوئی دارد. فاصله‌ای هم نداشتیم، بلند شدم، آن دستش را که روی اسلحه بود گرفتم. من بلند شدم و او دفاع می‌کرد. مدتی کلنجار می‌رفتیم. آن رفیقش که با او آمده بود داخل حیاط منزل مانده بود و آنجا جلوی پاسدارها را می‌گرفت که داخل اتاق به کمک من نیایند. وقتی که دید رفیقش به تنهایی نمی‌تواند داخل اتاق کاری انجام بدهد، گیر افتاده و خانم به کمک من آمدند، پاسدارها را تهدید کرده بود و خودش آمد توی اتاق. موقعی که رسید اسلحه طرف دیگر دست من بود ولی با او هنوز کلنجار می‌رفتم. خب طبعا او یک مسلحی بود که دستش آزاد بود و ما هم گرفتار آن یکی بودیم. شلیک کرد و یک تیر به پشتم زد که از شکمم بیرون آمد. من دیگر قدرت مقاومت نداشتم و روی زمین نشستم و اینجا خانم و بچه‌ها کمک کردند و مانع او شدند که به سر من تیر بزند یا به جای حساس‌تر شلیک بکند. بعد به سرعت فرار کردند و اسلحه دست ما بود و من خودم بلند شدم آمدم، ماشین همسایه در خانه بود، سوار شدم و به بیمارستان آمدیم. آنجا آقایان با نهایت لطف سعی کردند و چون تیر به نقاط حساس اصابت نکرده بود با کمک آقایان خطر برطرف شد. شما اصولا چرا باید هدف سوءقصد قرار بگیرید؟ این را باید از آنها پرسید. ما که فکر می‌کنیم در طول زندگی به خاطر مردم و به خاطر مبارزه و به خاطر انقلاب تلاش کردیم و حالا هم می‌کنیم و بدون هیچ توقعی و حتی بدون گرفتن هیچ مزدی، اجرتی و حقوقی به عنوان یک وظیفه دینی انجام می‌دهیم. آن‌هایی که این کار را می‌کنند طبعا کسانی هستند که از این انقلاب اسلامی ما راضی نیستند. حضرت آیت‌الله شما در صحبت‌هایی که در مدرسه فیضیه قم داشتید اشاره کردید به اینکه مطمئن هستید که آیت‌الله مطهری موقعی که مورد اصابت گلوله قرار گرفتند جمله «فزت و رب‌الکعبه» را به زبان آوردند. شما هم این جمله را به زبان آوردید؟ به زبان نیاوردم ولی چنین احساسی داشتم یعنی موقعی که تیر خوردم احساس می‌کردم که به یکی از آرزوهایم در زندگی که شهادت بود، دارم نزدیک می‌شوم و احساس توفیقی برایم بود. توضیحی بدهم که کلمه آیت‌الله که شما می‌فرمایید یا روزنامه می‌نویسد از القاب بسیار بزرگ و اولین لقبی است که در سری لقب‌های اسلامی خودم را شایسته آن نمی‌دانم. من از روزنامه و رادیو انتظار دارم که حفظ حریم این‌گونه عنوان‌ها را بکنند. ما طلبه هستیم و خواهش من به طور جدی این است که روزنامه این را بنویسد که اگر این لقب را بنویسند من راضی نیستم، قطعا جدی می‌گویم. شما انتظار دارید بعد از اینکه ضاربین شما دستگیر شدند برای آن‌ها چه مجازات شرعی در نظر بگیرند؟ این را من نباید تعیین بکنم، دادگاه باید تعیین کند. از نظر شخصی شما چطور؟ من هیچ روحیه خاصی در این مورد ندارم یعنی حس انتقام‌جویی اصلا در خودم نمی‌بینم. به طور کلی من حالت رأفتم همیشه می‌چربد به همین دلیل به‌هیچ‌وجه در جریانات کارهای دولت – کارهایی که جنبه جزایی دارد – احساس می‌کنم نمی‌توانم شریک باشم. این روحیه من است، حالا عیب باشد یا حسن، نمی‌دانم؛ اما به هر حال از نظر شخص من هیچ چیز نیست، باید دادگاه تعیین بکند. شما بین ترورهای اخیر رابطه‌ای می‌بینید؟ از نظر شکل کار بله، چون افکار من با افکار آقای مطهری خیلی از هم فاصله نداشت و خب طبعا همه ما در خط امام خمینی حرکت می‌کردیم خیلی شبیه به هم است. فکر می‌کنید ابرقدرت‌ها هم در این کار دخالت دارند؟ ما هنوز به طور قاطع نمی‌توانیم اظهارنظر بکنیم اما احتمال آن از نظر ما منتفی است. حضرت حجت‌الاسلام رفسنجانی، از شما نقل‌قول شده که ضاربین خودتان را شناسایی کرده‌اید. نه من فقط قیافه‌هایشان به نظرم هست؛ یعنی من هیچ خاطرم نیست که قبلا آن‌ها را دیده باشم؛ چون قبلا با یکی از آن‌ها حرف زدم و آن یکی را دم در دیدم، موقعی که می‌خواست تیر بزند. یک مقدار قیافه‌هایشان را می‌دانم. شما تا چه حدودی با گروه فرقان آشنایی دارید. آیا شما فکر می‌کنید که این‌ها گروهی هستند که زیر این عنوان فعالیت می‌کنند یا اینکه این همان گروه فرقانی هست که قبلا هم در موردش بحث شده بود و اگر نیستند چرا آن‌ها تکذیب نمی‌کنند؟ بله، مسئله همین است که اگر نیستند چرا تکذیب نمی‌کنند. چیزی به نام فرقان بوده و نشریه‌هایی هم داشتند. افرادی هم از این‌ها هستند که به نام فرقان می‌شناسیم و اعلامیه هم به نام آن‌ها صادر شده، تکذیب هم نکردند. مسئله‌ای هست که یا باید مسئولیت را بپذیرند و یا باید رد کنند. ترور شما و تلاش برای سوءقصد به شما یک روز بعد از سخنرانی شما در میدان ۱۷ شهریور صورت گرفت. آیا میان این دو می‌تواند رابطه‌ای وجود داشته باشد؟ بعید نیست؛ اما به هر حال این یک توطئه است که حداقل باید ۳ الی ۴ روز حرکت مرا و خانه مرا تحت نظر گرفته باشند. از پیش هم تهدید می‌کردند؛ بنابراین نمی‌توانیم عامل واقعه را منحصر در آن بدانیم، اما ممکن است تسریع کرده باشد. خواهران و برادران دوست دارند که اثر این ترور ناجوانمردانه را از زبان خودتان بشنوند که این تا چه اندازه قابل رویت است؟ من واقعا اثر خاصی در روحیه خودم نمی‌بینم برای اینکه جریانی بود که قبلا برای دوستان ما اتفاق افتاد و احتمالش هم برای من و دیگران بود و هست و اصولا از روزی که ما وارد مبارزه شدیم این چنین انتظاری برایمان طبیعی بود. برای یک نفر آدمی که به طور جدی در بطن مبارزه باشد عمرش خیلی محدود است. معدل عمر یک مبارز جدی – حالا من نمی‌خواهم بگویم یک مبارز جدی هستم – شاید ۵ الی ۶ سال باشد. اگر این‌طور باشد؛ بنابراین برای من یک واقعه خلاف انتظاری نبود که حالت جدیدی در من به وجود بیاورد. من در حد قدرتم تا زنده باشم و هر مسلمان دیگری، تا زنده هستیم اگر کاری بتوانیم بکنیم باید برای هدف‌هایمان تلاش بکنیم. این مسئله در ملاقات‌های شما به شکل آزاد و آمدن شما بین مردم به شکل آزاد اثری می‌گذارد؟ ما دلمان می‌خواهد که اثر نگذارد؛ اما دوستان فشار خواهند آورد که قدری بیشتر محافظت بکنیم. اگر از کسانی که آشنا هستند بپرسید، در همین دو سه هفته گذشته فشار به ما خیلی آوردند که ملاقات‌هایمان را محدود بکنیم. افرادی که به ملاقات ما بیایند تفتیش بکنیم و یا ماشینی را که سوار می‌شویم محافظت‌شده باشد و جاهایی که می‌رویم قبلا تامین داشته باشد؛ ولی ما فکر می‌کردیم که از خصوصیات این انقلاب یکی این است که کسانی که دست‌اندرکار آن هستند باید با مردم رابطه داشته باشند، مستقیما درد دل مردم را بفهمند، گرفتاری‌های مردم را بفهمند و احتمالا یکی از خواسته‌های این افرادی که دست به این کارها می‌زنند همین است که مشکلی در رابطه مردم و دست‌اندرکاران مبارزه انقلاب به وجود بیاورند. سعی می‌کنیم کمتر بتوانند موفق بشوند؛ ولی نمی‌دانم در مقابل خواست دوستانمان چقدر می‌توانیم بایستیم. در آینده چه اقداماتی راجع به این موضوع می‌کنید؟ من نمی‌دانم، فن محافظت را ما که نمی‌دانیم. کسانی که مسئول محافظت بشوند می‌دانند. ممکن است بگویید با توجه به میزان سرعت عملی که ضارب به کار برد، می‌توانید تشخیص بدهید که یک تروریست حرفه‌ای بود یا نه؟ نه، اتفاقا به نظر من خیلی ابتدایی بود چون جلوی من ایستاد و آهسته آهسته دستش را به طرف اسلحه برد. فکر نمی‌کنید که فقط منظور یک تهدید بوده؟ نه اگر تهدید بود که دومی نمی‌آمد به من تیر بزند. چرا ضاربین افرادی را که شما به این صورت ابتدایی تصور می‌کنید – و ابتدایی هستند – برای این کار فرستادند؟ من نمی‌توانم جواب این را بدهم. شما می‌توانید از ضاربین بپرسید. شما با سوابقی که از آشنایی با اسلحه دارید و مردم از این آگاه هستند، چرا در این مدت خودتان اسلحه حمل نمی‌کنید؟ من اطلاع از اسلحه دارم چون سال ۴۰ ما را سربازی بردند و دو سال و دو ماه هم تعلیمات سربازی دیدم؛ ولی فکر می‌کردم خیلی نیاز ندارم. ما حداکثر دفاع را به عهده این‌هایی که مسئول پاسداری بودند می‌گذاشتیم. شما از اعضای حزب جمهوری اسلامی هستید. آیا حزب جمهوری اسلامی به مسئله ترور شما و یا حداقل در مورد خود شما فعالیت داشته و عکس‌العملی داشته یا نه؟ اعلامیه‌ای منتشر کردند که من در روزنامه خواندم. چه کسانی را به سوءقصد متهم می‌کنید؟ من نمی‌دانم. باید این را تحقیق بکنند و از تحقیق باید تعیین کنند. پیامی برای مردم ندارید؟ مهم‌ترین مسئله این است که اگر مردم احساس می‌کنند که این انقلاب به نفع کشورشان است، سعی کنند که وحدت کلمه را حفظ بکنند و اختلاف سلیقه‌ها و مسائل جزئی را بگذارند برای بعد، ما وقتی که تثبیت شدیم و مشکلات انتقال را حل کردیم، جای این مسائل بعد از این خواهد بود.


منبع: baharnews.ir

توضیحات​مطهری درباره توان​موشکی ایران

علی مطهری در مطلبی که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر کرد، نوشت:«من در مصاحبه‌ای که با سایت عصرایران داشتم “تلاش برای اجرا نشدن برجام از طریق موشک پرانی” را یکی از مصادیق تندروی دانسته بودم. گرچه مقصود روشن است اما برخی از ظنّ خود به آن پرداختند. بدیهی است که این سخن به معنی انکار ضرورت تقویت صنایع موشکی نیست و اصل “وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه‌ عَدُوَّ اللهِ” یک اصل ثابت و تغییر ناپذیر است اما مهم اجرای درست آن و قدرت نمایی به موقع ماست. اگر در حال عبور از گردنه سخت ماه‌های اول اجرای برجام هستیم این قدرت نمایی را با آن جمله منقوش روی موشک به بعد موکول کنیم، همچنان که در سال‌های گذشته بهتر بود مسئله هولوکاست-که معتقدیم با هدف اشغال فلسطین بزرگنمایی شده- به شکل دیگری و در جای خود مطرح می‌شد.سیره پیامبر اسلام هم این موضوع را تایید می‌کند. ایشان در دوره مدینه گاهی با دو گروه مخالف پیمان صلح می‌بست و به مصاف گروه سوم می‌رفت. نوع برخورد ایشان با دشمن نیز برای ما الگو و نمونه است. رسول اکرم هیچ گاه دشمن شکست خورده را تحقیر نکرد آنچنان که ما سرنشینان قایق آمریکایی را که به اشتباه وارد آبهای ما شده و به اسارت درآمده و خود را باخته بودند نه یک بار و دوبار- که طبیعی است- بلکه بارها و بارها از تلویزیون نمایش دادیم. علت آن این بود که پیغمبر اسلام به دنبال هدایت انسان‌ها بود نه انتقام گیری. به هر حال ما در برخورد با دشمنان انقلاب اسلامی که در راس آنها آمریکا و اسرائیل هستند باید زمان شناس بوده، محاسبه و تدبیر داشته باشیم و مروت و جوانمردی را رعایت کنیم. این گونه است که دنیا به سوی اسلام خواهد آمد.»


منبع: baharnews.ir