مولاوردی و بازنشستگی زودهنگام زنان

شهیندخت مولاوردی در گفت و گو با ایسنا افزود: موضوعاتی مانند اصلاح و تغییر سن بازنشستگی زنان را در چهارچوب اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری پیگیری و بررسی کردیم و نظرات خود را ارایه داده ایم و با توجه به اینکه متن لایحه اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری هنوز نهایی نشده است پس  امکان گنجاندن پیشنهادات مرتبط در آن وجود دارد.وی گفت: اجرای آزمایشی قانون مدیریت خدمات کشوری اسفندماه به پایان می‌رسد، سپس  پیشنهادات قبلی برای اصلاح این قانون مرور و این لایحه به مجلس ارسال می‌شود.مولاوردی در پایان با اشاره اختیاری بودن بازنشستگی زنان پس از ۲۰ سال خدمت بر اساس قانون برنامه ششم توسعه تصریح کرد: اکنون منتظر اعلام نظر شورای نگهبان در خصوص این مصوبه هستیم. نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی لایحه برنامه ششم توسعه و در جریان بررسی پیشنهاد الحاقی نمایندگان به کل لایحه برنامه ششم توسعه با الحاق ماده‌ای درمورد بازنشستگی زنان شاغل موافقت کردند و به موجب آن همه سازمانها و دستگاه‌های زیر مجموعه صندوق بازنشستگی کشوری و تامین اجتماعی را موظف کردند تا با درخواست بازنشستگی کارمندان زن شاغل در دستگاه‌های دولتی و بیمه شدگان زن تامین اجتماعی در صورت داشتن ۲۰ سال سابقه کار بدون محدودیت سنی موافقت کنند. بر اساس این مصوبه میزان محاسبه مستمری بازنشستگان مشمول قانون بازنشستگی پیش از موعد بر مبنای پرداخت حق بیمه‌ متقاضیان خواهد بود.


منبع: baharnews.ir

سقوط مرگبار چراغ اتاق عمل در زاهدان

به گزارش«شهروند» با این مقدمه نوشت: ماجرا از اول دی‌ماه شروع شد. به توصیه پزشکان بیمار باید صبر می‌کرد تا آب مرواریدش برسد. دیگر وقتش شده بود. آن روز صبح از خانه بیرون زد. رفت کلینیک تا برای همیشه از شر آب مروارید چشمش خلاص شود و دوباره شفاف و خوب ببیند اما خبر نداشت که حادثه بدی در اتاق عمل انتظارش را می‌کشد؛ حادثه‌ای که هنوز هم معلوم نیست تقصیر کیست. روی تخت، چشم به سقف دوخته بود و هر از گاهی با چشمانش حرکت پرسنل اتاق عمل را دنبال می‌کرد. با آن ماسک‌های سبزی که همه آنها بر دهان داشتند، تشخیص پزشک معالج برایش سخت بود اما مهم نبود؛ یک جراحی ٣٠ دقیقه‌ای که دیگر این حرف‌ها را ندارد. پزشک جراح بالای سرش آمد که کمی با او صحبت کند اما یک‌دفعه چراغ اتاق عمل افتاد روی شکمش. چراغ با آن وزنش از سقف سقوط کرد و به پایین افتاد. بر اثر این سانحه و بر اثر شدت ضربه از حال رفت اما با اقدامات پرسنل اتاق عمل، هوشیاری خود را به‌ دست آورد. اتفاق عجیب در این مرکز درمانی به همین جا ختم نشد چراکه بنا بر اظهارات فرزند این بیمار، وقتی او به دلیل جراحت و درد شکم درخواست توقف جراحی را داشت، پزشک جراح برخلاف میل بیمار او را بیهوش کرد و جراحی چشم را انجام داد. «همراه پدر من بیمار دیگری هم در همان مرکز درمانی برای درمان آب مروارید تحت عمل جراحی قرار گرفت و پس از حدود ٢٠ تا ٣٠ دقیقه عملش به پایان رسید ولی پدر من حدود ۴ ساعت و ٣٠ دقیقه در اتاق عمل بود. طبق بررسی‌هایی که ما داشتیم مدت معمول جراحی آب مروارید حدود ٣٠ دقیقه است و مدت طولانی حضور پدر من در اتاق عمل غیر عادی است که جای سوال دارد.» اینها روایت پسر این بیمار است از اتفاقات آن روز؛ اتفاقی که پشت درهای بسته اتاق عمل افتاد. کسی به جز پرسنل حاضر در اتاق عمل به درستی از جزئیات آن حادثه خبر ندارد و البته بیماری که حالا دیگر در این دنیا نیست اما او پس از خارج‌شدن از اتاق عمل همه اتفاقات را برای اعضای خانواده و پسرش جزء به جزء تعریف کرده است. با گذشت چند هفته از آن حادثه، پسر این بیمار که حالا چند روزی است پدرش را به دلیل همین حادثه از دست داده است، درباره جزئیات ماجرا می‌گوید: «پدرم پس از انجام عمل وقتی به هوش آمد ما را از این حادثه مطلع کرد و گفت که شکمش خیلی درد می‌کند اما پرسنل کلینیک این اتفاق را تکذیب کردند و گفتند که اینها هذیان است. پس از چند ساعت که پدرم به‌طور کامل به هوش آمد، آثار ضربه روی بدن و شکم او را دیدم و آن‌وقت بود که پرسنل کلینیک به وقوع حادثه سقوط چراغ اعتراف کردند.» او ادامه می‌دهد: «پدرم از ناحیه شکم احساس درد می‌کرد، به همین دلیل در همان مرکز برای پدرم سونوگرافی انجام شد که به ما گفتند مشکلی ندارد و همان شب هم از بیمارستان مرخص شد. بعد از آن هم از چند نفر از مسئولان کلینیک و صاحبان شرکت وارد‌کننده چراغ اتاق عمل برای عیادت پدرم و دلجویی به منزل ما آمدند.» او صحبت‌هایش را این‌گونه ادامه می‌دهد: «پس از چند روز درد شکم پدرم بیشتر شد و به پزشک متخصص مراجعه کرد. پس از انجام معاینات مشخص شد که روده کوچکش عفونت کرده است. پدرم بلافاصله در بیمارستان امام علی (ع) بستری شد و به دلیل وخامت حال و تنگی نفس شدید همان شب به اتاق عمل رفت. بعد از جراحی در بخش آی‌سی‌یو این بیمارستان بستری شد اما حالش هر روز بدتر می‌شد. عفونت وارد شکمش شده بود. کلیه‌هایش از کار افتاد، بعد هم ریه‌اش دچار مشکل شد تا جایی که با دستگاه نفس می‌کشید. علایم حیاتی او هر لحظه ضعیف‌تر می‌شد. تقریبا از هوش رفته بود. پزشکان زاهدان از پدرم قطع امید کردند اما ما هنوز امید داشتیم. پدرم را به بیمارستان پیامبران تهران آوردیم. فشار خونش خیلی پایین آمده بود. بعد از ٢ ساعت از بستری شدنش در همین بیمارستان از دنیا رفت.» او اضافه می‌کند: «پدرم از اول دی‌ماه که این اتفاق افتاد تا ٢۵ دی‌ماه که از دنیا رفت خیلی اذیت شد. چند روز آخر که سطح هوشیاری‌اش خیلی پایین آمده بود. تقریبا ١٢ روز در کما بود.» این پسر جوان حرف‌های دیگری هم درباره این حادثه دارد: «ما می‌خواهیم از کلینیک و شرکت واردکننده این تجهیزات  شکایت کنیم اما چیزی که مهم است تکرارنشدن حوادثی از این دست است. تا جایی که ما اطلاع داریم شرکت واردکننده و نصاب این نوع چراغ اتاق عمل از کشور آلمان است. علت حادثه هم جدا شدن قسمت پرس‌شده این چراغ بوده است؛ یعنی چراغ‌ها درست نصب شده است. مشکل از خود چراغ‌هاست. شرکت واردکننده این چراغ‌ها به ما گفته ٨٠ تا از این چراغ‌ها را در کلینیک‌های مختلف در سطح کشور نصب و راه‌اندازی کرده است و هر لحظه ممکن است این حادثه تلخ برای دیگر هموطنان تکرار شود.» این صحبت‌ها در حالی از سوی پسر متوفی مطرح می‌شود که محمودرضا میری رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در خصوص جزئیات این حادثه می‌گوید: «تاکنون شکایتی در خصوص این حادثه مطرح نشده است. هرچند این حادثه در یک کلینیک خصوصی رخ داده اما پرونده آن در شورای انتظامی نظام پزشکی سیستان ‌و بلوچستان و دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در حال پیگیری است. علاوه بر آن از پزشکی قانونی درخواست شده تا علت دقیق مرگ را به ما اعلام کند. همچنین بررسی علت سقوط چراغ سقفی اتاق عمل (چراغ سیالتیک) به عهده دفتر فنی دانشگاه علوم پزشکی گذاشته شده و نتایج این بررسی‌ها به‌زودی اعلام می‌شود.» او درباره اقدامات انجام‌شده از سوی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در خصوص این حادثه هم گفت: «این چراغ در میان پزشکان به اسم چراغ «سیالتیک» شناخته می‌شود. بررسی‌های ما نشان می‌دهد که حادثه سقوط چراغ و برخورد آن با قسمتی از شکم بیمار پیش از آغاز عمل جراحی بیمار رخ داده و در پی آن متخصص جراح عمومی که در اتاق عمل حضور داشته بیمار را معاینه می‌کند تا مطمئن شود آسیب داخلی به مریض وارد نشده باشد. با توجه به اینکه در پی بررسی پزشک، بیمار در آن شرایط زمانی علایم حادی نداشته و علایم حیاتی وی طبیعی بوده، تصمیم به شروع روند جراحی چشم بیمار گرفته شده و این عمل پس از بیهوشی بیمار انجام شده است.» او درباره علت طولانی‌شدن حضور بیمار در اتاق عمل هم گفت: «به نظر می‌رسد معاینه و بررسی شرایط بیمار جهت حصول اطمینان از وضعیت جسمی مساعد وی سبب طولانی‌شدن حضور بیمار در اتاق عمل شده که البته بررسی‌ها در این زمینه همچنان ادامه دارد.» رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان درباره علت مرگ بیمار هم توضیح داده است: «بیمار به دلیل احساس ناراحتی از ناحیه شکم به پزشک مراجعه می‌کند که پزشک مربوطه متوجه وجود علایم غیرطبیعی در شکم وی شده و در نهایت بیمار را مورد عمل جراحی قرار می‌دهد. متخصص جراحی عمومی مربوطه که از جراحان بسیار باتجربه استان است، هنگام انجام جراحی متوجه می‌شود بخشی از روده بیمار «میکروزه» یعنی جریان خون آن مختل شده، فاقد علایم حیاتی بوده و از بین رفته و طبق قوانین، جراح آن قسمت را برداشته است اما عفونت وارد بدن بیمار شده بود و پس از انتقال به بیمارستانی در تهران فوت می‌کند.»


منبع: baharnews.ir

قتل مرد مزاحم با شلیک گلوله

این اظهارات مردی است که مرد دیگری را به قتل رسانده و پس از ۱۰ سال فرار به تازگی دستگیر شده است. او نزد بازپرس پرونده جزئیات بیشتری از این جنایت را شرح داد.شامگاه یکی از روزهای سال ۸۵خانواده مردی به پلیس آگاهی رفتند و از ناپدید شدن او خبر دادند.این مرد صبح آن روز سوار بر خودرواش از خانه بیرون رفته و دیگر هیچکس وی را ندیده بود. با این حال تلاشها برای یافتن وی ادامه یافت تا اینکه چند روز بعد کارآگاهان توانستند به نخستین سرنخ دست یابند. شواهد بهدست آمده حاکی از آن بود که مرد گمشده با فردی چند مرتبه تماس گرفته و ممکن است او از سرنوشت وی باخبر باشد. در چنین شرایطی این مرد تحت نظر گرفته شد و درحالیکه چند روز از ناپدیدشدن مرد جوان میگذشت، ماموران توانستند به سرنخ هایی برسند که حکایت از این داشت نامبرده به قتل رسیده است در نهایت با انجام تحقیقات گسترده جسد قربانی در حالی که با اصابت گلوله به قتل رسیده بود کشف شد. بدین ترتیب مسیر تحقیقات ماموران وارد مرحله تازه ای شد.در ادامه تحقیقات برای شناسایی و دستگیری قاتل ادامه داشت تا اینکه ماموران باخبر شدند متهم پس از ارتکاب جنایت به کوههای اطراف جهرم گریخته است در حالی که اقدامات پلیس برای دستگیری وی ادامه داشت ماموران با گذشت ۱۰ سال از وقوع این جنایت توانستند مخفیگاه وی را شناسایی و برای دستگیری وی وارد عمل شوند. روز دستگیری متهم که متوجه موضوع شده بود از مخفیگاه خود با وجود هشدارهای پلیس برای تسلیم شدن به سوی ماموران تیراندازی کرد و این موضوع باعث درگیری ماموران با این شرور شد و در نهایت پس از چندین ساعت درگیری متهم به دام افتاد.وی در همان تحقیقات مقدماتی اعتراف کرد که مرد جوان را به قتل رسانده و جسدش را درگوشه ای رها  کرده است.با آغاز بازجویی ها از متهم، معلوم شد نقشه این جنایت را از مدتی قبل طراحی کرده بود. مرد جوان گفت: : من و مقتول همدیگر را از مدتها قبل می شناختیم. نمی دانم که چرا فکر می کردم او برای مادرم مزاحمت ایجاد کرده است. به خاطر همین عصبانی بودم و تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. به همین دلیل روز حادثه با قصد و نیبت قبلی با کلت کمری به سمتش شلیک کرده و پس از اطمینان از قتل متواری شدم.این متهم هم اکنون در بازداشت بسر می برد و تحقیقات در خصوص زوایای پنهان این جنایت ادامه دارد.


منبع: baharnews.ir

تشییع آتش‌نشانان؛ قیام سپاس

می‌گل هشترودی روزنامه بهاردوشنبه ۱۱ بهمن ماه سال ۱۳۹۵ تهران رنگ دیگری داشت. اندوه بیش از هر چیزی در این شهر موج می‌زد. اندوه از فراق قهرمانانی که جای خالیشان را هیچ کس نمی‌تواند پر کند. آتش‌گرفتن این قهرمانان آتش به دل تمام مردم ایران انداخت اما دریغ و درد که این پایان ماجرا نیست و با گذشت ۱۱ روز از حادثه خونین پلاسکو هنوز هم مسببین اصلی آن مجازات نشده اند. *** ساعت هشت صبح متروی بهشتی جمعیت به قدری زیاد است که اجازه حرکت را سلب می‌کند. همه‌ مردم به عشق وداع با یاران پاک و با وفا آمده اند، جمعیت فراتر از حد انتظار است. در خروجی مترو مامورانی با لباس آتش نشانی ایستاده‌اند و مردم را به سمت مصلی هدایت می‌کنند. همگی به سمت درب شماره ۳ مصلی هدایت می‌شوند. با وارد شدن به مصلی اولین چیزی که جلب توجه می‌کند نیروهای سپاه هستند که با نظم سوار بر خودرویی نشسته بودند و مارش نظامی می‌نواختند. کمی جلوتر دوربین صدا و سیما در حال مصاحبه با مادری است که اشک‌ریزان می‌گوید: «من خاک پای همه مردمی هستم که به اینجا آمده‌اند، به خدا که پسر من پسر همه‌ مردم ایران بود.» مردم در کنار این مادر ایستاده‌اند و همراه با او اشک می‌ریزند. در این بین خانمی به سمت او می‌رود و در آغوشش می‌گیرد و همراه با گریه گل گلایل سفید رنگی را که در دست دارد به او تقدیم می‌کند و می‌گوید: «پسرت نه تنها قهرمان این مردم بود بلکه پسر همه‌ ما هم هست.» صدای گریه‌ مردم در صدای نوحه خوانان گم می‌شود اما غمی که در چهره دارند همراه با صورت اشک‌آلودشان اوج ناراحتی این مردم را نشان می‌دهد. ساعت نه صبح روبه روی شبستان، مصلی تهران عده‌ای از مردم به داخل شبستان هدایت شده‌اند اما ازدحام آنقدر زیاد است که عده‌ی کثیری مجبورند بیرون از شبستان روی پله‌ها بنشینند. به‌رغم دریافت مشخصات خبرنگاران توسط شهرداری تهران برای حضور در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان طی روز گذشته، امروز خبرنگاران پشت درهای بسته مانده‌ و اعلام شد جایگاه ویژه‌ای برای آنها وجود ندارد. خبر‌ها حاکی از آن است که اسحاق جهانگیری (معاون اول رئیس‌جمهور)، محمدباقر قالیباف (شهردار تهران)، حجت‌الاسلام محمدجعفر منتظری (دادستان کل کشور)، عبدالرضا رحمانی‌فضلی (وزیر کشور)، مصطفی پورمحمدی (وزیر دادگستری) و جمعی از شخصیت‌های سیاسی در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان حضور یافته‌اند. صدای قرآن همه جا پیچیده است. مردم به احترام سکوت کرده‌اند. عده‌ای پرچم به دست در حال نزدیک‌شدن هستند. گویا همان بچه‌های هیات پیروزی هستند که در هفته گذشته ساعت ۳ نصفه شب به سمت پلاسکو رفته بودند و همراه با آتش‌نشانان برای برادرانشان که آتش را به جان خریده‌اند عزاداری کرده بودند. این بار هم برای عزاداری با خانواده‌های آن‌ها آمده بودند. پرچم‌شان را که نقشی از یا ابوالفضل روی آن حک بود یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشتند. قرآن تمام می‌شود و نوحه‌خوانی آغاز می‌شود. مردم ایستاده یا نشسته اشک از چشمانشان جاری‌است. در این بین صدایی به گوش می‌رسد. صدای ضجه‌ای که خبر از دل داغدار مادری می‌دهد. جمعیت به سمت صدا بر می‌گردند. زنی با چادر مشکی که صورتش را با آن پوشانده، رو به روی در اصلی شبستان بر زمین نشسته و ضجه می‌زند. «پسرم، رضای من، رضا جان مادر چرا تنهام گذاشتی. رضای من نمی‌خواست بره بالا» در این بین مردی که لباس آتش‌نشانان را بر تن داشت زن را در آغوش گرفت و مانع صحبت‌کردن او شد. مردم همصدا با او اشک می‌ریختند و او در آغوش مرد ناله می‌کرد و پسرش را صدا می‌کرد. ساعت ده صبح درب اصلی شبستان سوره الرحمن در میکروفن پخش می‌شود. مردم حاضر اشک می‌ریزند و سوره را برای تسلی دل بازماندگان زمزمه می‌کنند. گویی مردان  بی‌ادعایی که آتش به جان از بین ما رفتند پسران کل ایران هستند. مادران  برای از دست دادن پسرانشان گریه می‌کنند، مگر داغی از این عظیم‌تر هم وجود دارد؟ سوره الرحمن تمام می‌شود و نوحه خوانی دیگر میکروفن را به دست می‌گیرد. نوای «کجایید‌ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی» گویی آتش به دل مردم می‌اندازد. مردان و زنان همصدا با هم همراه با نوحه خوان این بیت را زمزمه می‌کنند اشک‌هایشان روان است. پس از اتمام عزاداری آیت‌الله امامی کاشانی نماز میت را اقامه می‌کند. مردم در داخل شبستان و بیرون از آن ایستاده شروع به خواندن نماز میت می‌کنند. نماز میتی که اشک و ناله در آن تمامی ندارد. پس از اتمام نماز از مردم خواسته می‌شود که از درب شماره ۱۲ مصلی خارج شوند. ازدحام به اوج می‌رسد. بی‌نظمی در این سیل جمعیت حکم فرماست و فشار جمعیت تمامی ندارد. اما زمزمه‌  مردم هنوز هم همان بیت است. «کجایید ‌ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی.» ساعت دوازده صبح خیابان بهشتی انبوه جمعیت در خیابان بهشتی به سمت مفتح ازدحام کرده اند. بلندگوها اعلام کردند شهدا در حال تشییع هستند. همه مردم آمده بودند تا وداع کنند و در این بین بیش از همه شعار «قالیباف استعفا»  به گوش می‌رسد. بنرهایی با همین مضمون بیش از هر چیز دیگری در دست مردم خودنمایی می‌کند. به راستی چرا مسببین هنوز هم مجازات نشده‌اند و به جای مجازات آن‌ها باز هم بازی‌های سیاسی جناح‌بندی هارا اولویت قرار داده‌اند؟ شعار «قالیباف استعفا» لحظه‌ای قطع نمی‎‌شود. مردم علاوه بر وداع آمده‌اند مطالبه کنند و بگویند مسئول اصلی این فاجعه باید مجازات شود و این بار بر گناه او چشم نخواهند بست. شعارها ادامه دارد و در این بین خانواده‌های شهدای آتش‌نشان با در دست داشتن عکس پسرشان منتظر تشییع پیکر‌ها هستند و این سکوتشان بیش از هر چیزی دل ملت را از مظلومیت این عزیزان می‌سوزاند. ساعت دوازده ظهر خیابان بهشتی مردم حاضر در خیابان مفتح و شهید بهشتی به شدت از روند مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان ابراز نارضایتی می‌کنند و از مسئولان و ماموران حاضر می‌خواهند راه را برای عبور و مرور باز کنند. افرادی که قصد شرکت در مراسم را نداشتند در میان جمعیت مقابل مصلی امام خمینی (ره) گرفتار شده‌اند و به نبود فضایی برای عبور، اعتراض می‌کنند. ناگهان  صدای نوحه‌ای از بین شعار‌ها به گوش می‌رسد: «منم باید برم، آره سرم باید بره» نگاه‌ها به سمت آن جلب می‌شود. بالاخره رسید. کاروان شهدای آتش‌نشان که برای بار آخر هم بر ماشین‌های آتش نشانی سوارند نزدیک می‌شوند. فریاد «لااله‌الا الله» بلند می‌شود. زن و مرد یکصدا همراه با اشک تکرار می‌کنند. آتش نشانان ما برای بار آخر سوار بر ماشین آتش نشانی ره سپار دیار باقی هستند. ضجه‌ها تمامی ندارد. ماشین‌ها در بین انبوه جمعیت راه خود را باز کرده و همراه با خود دل جمعیتی را به سوی قطعه ۵۰ بهشت زهرا جایگاه همیشگی قهرمانان وطن می‌برند. خبر‌ها حاکی از این است، در حالی که پیکر این شهیدان در مصلی امام خمینی در حال تشییع است  صدها نفر از مردم در جوار قبور منتظر رسیدن پیکر این عزیزان هستند و با توجه به سرماى هوا و برگزارى این مراسم در روز کارى، حضور مردم  بسیار چشمگیر است. آسوده بخوابین بزرگ مردان بی‌ادعا که هیچ کس جای شما را نخواهد گرفت. ساعت یک ظهر مترو تهران متروهای بهشتی و مصلی مسدود است،‌ترافیک در اتوبان‌ها به قدری زیاد است که خودرو‌ها مجبور به ایستادن هستند. هیچ ماشین و تاکسی‌ای در خیابان بهشتی به چشم نمی‌خورد. اتوبوس‌ها و بی آر‌تی‌ها اکثرا خالی هستند و در ایستگاهی نمی‌ایستند. مردم غمگین و ماتم زده دنبال مسیر و خودرویی برای رفتن از سمتی به سمت دیگر می‌روند. ساعت یک و سی دقیقه بهشت زهرا تمام اطراف جایگاهی که برای دفن شهدا در نظر گرفته شده غرق در گل است. در فاصله میان مردم تا محل دفن شهدا راهرویی دورتا دور قبرها با داربست ایجاد شده است که اقوام شهدا در آن منطقه قرار دارند و مردم در پشت داربست‌های فلزی هستند. مردم آرام آرام این مصراع را زمزمه می‌کنند «این گل پرپر به کجا می‌رود» و برخی نیز دسته‌گل‌هایی را که آورده‌اند، پر پر کرده و از اطراف به سمت قبور شهدا پرتاب می‌کنند. صدای شیون و گریه مردم علاوه بر شیون و گریه خانواده شهدا از هر طرف به گوش می‌رسد. شهدا در جایگاه همیشگی‌شان به خاک سپرده می‌شوند.


منبع: baharnews.ir

جلوگیری ازسونامی باشلیک امواج صوتی

به گزارش ایسنا به نقل از ساینس دیلی، دکتر اوساما کادری از دانشگاه کاردیف بریتانیا بر این باور است که اگر به توده عظیم جریان آب در حال حرکت به ساحل، امواج گرانش صوتی موسوم به AGW شلیک شود امکان مهار انرژی سونامی ناشی از زلزله، رانش زمین و حتی انفجار وجود دارد.امواج گرانش صوتی یا AGW به طور طبیعی در اعماق اقیانوس تشکیل  و با سرعت صوت در آب پراکنده می‌شوند.امواج گرانش صوتی از فاصله چند صد کیلومتری از محل تشکیل قابل شناسایی و اندازه‌گیری هستند، به‌طوری‌که برخی از جانوران ریز آبزی مثل پلانکتون‌ها قادر به حرکت مخالف جهت این امواج نیستند. کادری معتقد است مرحله اول برای مهار سونامی شناسایی راهکار تولید و کنترل این امواج صوتی است، در صورت تولید این فناوری امکان کنترل سونامی با شلیک مخالف در جهت حرکت جریان آب وجود دارد.شلیک امواج قدرتمند صوتی نه تنها انرژی توده‌ آب را مهار می‌کند، بلکه ارتفاع امواج را نیز به مراتب کاهش می‌دهد.تقریبا همه دانشمندان در مورد نظریه تاثیر مستقیم کاهش ارتفاع امواج آب و خسارات ناشی از آن اتفاق نظر دارند، بنابراین بهترین روش برای مهار سونامی یا حداقل کاهش خسارات مرگبار آن جلوگیری از تشکیل امواج بلند و سنگین آب در نزدیکی خط ساحلی است.


منبع: baharnews.ir

عوامل شیوع آنفلوانزا را بشناسید

محمود سروش رئیس اداره مراقبت بیماری های واگیر وزارت بهداشت اظهار داشت: ما در انتظار موج جدیدی از آنفولانزا در کشور هستیم و امیدواریم این موج از بیماری به هیچ وجه شیوع پیدا نکند. وی افزود:شیوع و بروز  آنفلوانزا به چند عامل بستگی دارد که از جمله این عوامل می توان به برودت و سرمای شدید هوا،عدم دقت و بی توجهی گروه آسیب پذیر  و همچنین عدم خود مراقبتی اشاره کرد. رئیس اداره مراقبت بیماری های واگیر وزارت بهداشت در ادامه با اشاره به عامل برودت هوا در بروز موج آنفولانزا گفت: فصل سرما باعث می شود تا ویروس ها تکثیر پیدا کنند.سروش با بیان اینکه اوایل شهریور و مهر ماه زمان مناسبی برای ایمن سازی سیستم بدن است بیان داشت: توصیه می شود بیماران دیابتی، قلبی، کلیوی، تنفسی، عضو پیوندی، بیماران تحت شیمی درمانی، افراد چاق، زنان باردار، افرادی که از ضعف ایمنی بدن برخوردار و آسیب پذیر هستند و همچنین سن بیش از ۶۵ سال   در این فصل ها مراقبت های بیشتری از خود داشته باشند.وی در ادامه با اشاره به اصول حفاظت و خود مراقبتی افراد آسیب پذیر اظهار داشت:این افراد بهتر است مصرف مایعات را فراموش نکنند.همچنین استراحت کافی داشته باشند و در جمعیت متراکم وارد نشوند.همچنین یکی از اصول خود مراقبتی برای همه افراد زدن واکسن آنفولانزا است.


منبع: baharnews.ir

جویدن طولانی غذا برای سلامت مفیدست

به گزارش مهر، رژیم غذایی مدیترانه ای، سالم ترین رژیم غذایی دنیا محسوب می شود. این رژیم غذایی به کنترل وزن، حفاظت از قلب، کاهش ریسک ابتلا به دیابت، و بهبود حافظه و همچنین سایر توانایی های شناختی کمک می کند. از جمله فواید این رژیم غذایی برای مغز در ادامه شرح داده می شود.کاهش استرساسترس تاثیر چشمگیری بر سلامت و آرامش عمومی بدن دارد. نه تنها در اضافه وزن و بدخوابی تاثیر دارد بلکه بر حافظه هم تاثیر می گذارد. در مطالعه محققان، ارتباط بین استرس و از بین رفتن حافظه مشخص شده است. دانشمندان دانشگاه آیووا دریافته اند افزایش میزان هورمون استرس موسوم به کورتیزول، با بالارفتن سن موجب زوال حافظه می شود. پیش بینی می شود مقادیر بالای کورتیزول با نابودی تدریجی سیناپس ها در قشر جلویی مغز، منطقه مغزی مسئول حافظه کوتاه مدت، مرتبط است.یکی از فواید متعدد رژیم غذایی مدیترانه ای مدیریت استرس است. در مطالعه دیگری توسط محققان استرالیایی، مشخص شد افراد پیروی کننده از رژیم غذایی مدیترانه ای، شادتر و بااسترس کمتر هستند و در مقایسه با افراد دیگر از کیفیت زندگی بهتری برخوردار هستند.میوه و سبزیجات حافظه را تقویت می کننداین رژیم غذایی محدودکننده نیست و به شما اجازه می دهد یکبار در هفته وعده های کوچک گوشت مصرف کنید، اما عمدتاً مبتنی بر مصرف بالای میوه و سبزیجات است. این مواد خوراکی سرشار از ویتامین، مواد معدنی، آنتی اکسیدان ها، و سایر موادمغذی حیاتی برای عملکرد مناسب بدن هستند و حافظه هم از این امر مستثنی نیست.طبق نتایج یک مطالعه، مصرف میوه و سبزیجات به شدت با حافظه کلامی مرتبط است درحالیکه تحقیق دیگری هم نشان می دهد که مصرف بالای این مواد خوراکی از زوال عقل پیشگیری می کند.اسیدهای چرب اُمگا۳ ضروری برای حافظهاز آنجائیکه رژیم غذایی مدیترانه ایی متشکل از ماهی و غذاهای دریایی است، از اینرو سرشار از اسیدهای چرب اُمگا۳ است که برای سلامت عمومی بدن ضروری هستند. خواص اسیدهای چرب اُمگا-۳ بسیار متعدد بوده و شامل بهبود سیستم ایمنی و رشد مغز و بهبود حافظه است.طبق نتایج یک مطالعه، افراد جوان سالم می توانند با افزایش مصرف اسیدهای چرب اُمگا-۳، حافظه کاری شان را بهبود بخشند.


منبع: baharnews.ir

دختران بسکتبالیست ایران امیدوار شدند

به گزارش ایسنا، فدراسیون جهانی بسکتبال از سال ۲۰۱۴ یک مهلت دو ساله را به کشورهای مسلمان داده بود تا نظر فیبا را برای گرفتن مجوز قطعی حجاب برای شرکت در رقابت‌های بین‌المللی جلب کنند. اکنون و پس از پایان یافتن مهلت دو ساله، فیبا در تازه‌ترین تصمیم اعلام کرده که طبق گزارش‌های ارسال‌شده از تاثیر ۲ سال طرح آزمایشی‌اش، تصمیم گرفته قوانین خود را برای پوشش سر بانوان بسکتبالیست تغییر دهد و از کمیته فنی درخواست کرده تا پیشنهادهای را برای استفاده از پوشش سر ارائه دهد، به نحوی که سلامت ورزشکاران حفظ شود.کمیته فنی باید تا ماه می (اردیبهشت ۹۶) پیشنهاد خود را به فیبا اعلام کند.قوانین گذشته فیبا اینگونه بود که بانوان نمی‌توانستند از پوشش سر در مسابقات رسمی استفاده کنند. اکنون با این تصمیم فیبا، بانوان بسکتبالیست ایرانی یک گام دیگر به حضور در رقابت‌های رسمی با حجاب اسلامی نزدیک‌تر می‌شوند.


منبع: baharnews.ir

نرخ بیکاری فارغ التحصیلان ۱۸ درصد شد

به گزارش ایسنا، علاء الدین ازوجی با بیان اینکه در جهت تحقق اهداف اشتغال باید انسجامی فراتر از دولت ایجاد شود، گفت: دولت، مجلس، بخش خصوصی و همه دستگاه‌ها در این زمینه باید بسیج شوند و برنامه ویژه‌ای ترتیب داده شود.وی پیش‌بینی مهارتهای آموزشی برای فارغ التحصیلان دانشگاهها را مورد تاکید قرار داد و گفت: سالانه بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار دانش‌آموخته و فارغ التحصیل دانشگاهی متقاضی شغل هستند و حدود ۲۰۰ هزار نفر غیر از فارغ التحصیلان نیز به جمعیت بیکار کشور افزوده می‌شود و این تصویر کلی از متقاضیان جدید الورود به بازار کار است. فارغ از آن با نیروی انباشت بیکار از سالهای گذشته روبه رو هستیم که به جمعیت متقاضی شغل اضافه شده و همین امر پدیده بیکاری را جدی کرده است. ازوجی تصریح کرد: دولت تا جایی که می‌تواند باید برای اشتغال هزینه کند و بسته‌های حمایتی برای بیکاران در نظر بگیرد. معمولا دولت یک درصد تولید ناخالص ملی را در راه اشتغال هزینه می‌کند، اما در کشورهای توسعه یافته بیش از ۲ تا ۳ درصد  تولید ناخالص ملی هزینه می‌شود. مدیر کل سیاستگذاری و توسعه اشتغال وزارت کار که در یک برنامه تلویزیونی سخن می‌گفت، با بیان اینکه ۲۰ درصد بیکاران در روستاها ساکن هستند، خاطرنشان کرد: در حال حاضر بحث استفاده از منابع صندوق توسعه ملی در مجلس مطرح شده که می‌تواند در جلوگیری از مهاجرت روستاییان موثر باشد. وی همچنین از  افزایش ۲۷ درصدی مالیات در بودجه سال ۱۳۹۶ خبر داد و گفت: بر اساس آمارها، دولت با ۲۰ درصد فرار مالیاتی مواجه است و تلاش دارد به هر نحوی جلوی آن را بگیرد.هادی موسوی نیک ـ کارشناس حوزه اشتغال نیز در ادامه اشتغال را موضوعی مهم دانست که در کوتاه مدت جواب نمی‌دهد و تاکید کرد: موضوع اشتغال نیازمند سیاستگذاری در سطح کلان و خرد است، هر شهری هم نیازمندی های خاص خودش را دارد بنابر این اشتغال مقوله‌ای است که برای رسیدن به نتیجه مورد انتظار به تدبیر درازمدت نیاز دارد. وی ادامه داد: سیاستگذاری اشتغال موضوع پیچیده ای است و این دغدغه کل دنیا است که تلاش شده تا برای آن راه حلی ایجاد شود. در حال حاضر باید نهادی را به عنوان نهاد متولی داشته باشیم که شورای عالی اشتغال باید این مسئولیت را برعهده بگیرد ولی متاسفانه در حال حاضر هیچ نهادی مسئولیت این امر را برعهده نگرفته است.این کارشناس حوزه اشتغال افزود: سازمان فنی و حرفه ای متولی آموزشهای مهارتی است، ولی این سازمان تا چه اندازه توانسته مهارت‌های لازم را به جوانان بیاموزد و اگر هم کاربردی نیست چرا روال آن تغییری پیدا نمی‌کند. به اعتقاد موسوی نیک، ساختار سیستم بانکی کشور به گونه‌ای است که برخی طبقات اجتماع نادیده گرفته شده است مثلا در مورد دریافت تسهیلات بانکی، پرداخت وام غالبا به افراد کارمند و تضمین داشتن سند ملک صورت می‌گیرد در صورتی که تامین چنین وثیقه‌ای برای بسیاری از افراد عملا ممکن نیست.


منبع: baharnews.ir

هشدار مدیر عامل خودروسازی فورد

به گزارش مهر به نقل از بلومبرگ، فورد ارزیابی خود را پس از ملاقاتی که روز سه شنبه گذشته بین ترامپ و بزرگان صنعت خودروسازی برگزار شد ارایه داد.مارک فیلدز به همراه مری بارا از جنرال موتورز و سرجیو مارچیونه از فیات کرایسلر خاطر نشان کردند که به دنبال حذف استانداردهای مصرف سوخت نیستند اما با توجه به اینکه آژانس حفاظت از محیط زیست اخیراً قوانین جدیدی را برای خودروها به ثبت رسانده، تقاضای انعطاف پذیری بیشتری را در این استانداردها دارند.   این سه مدیرعامل از رئیس جمهور آمریکا تقاضا کرده اند که مجموعه ای از قوانین متفاوت دولتی را در نظر بگیرد و اطمینان داشته باشد که میزان تقاضای مصرف کنندگان نیز مد نظر قرار داده می شود.فیلدز اشاره کرد که در واپسین روزهای ریاست جمهوری اوباما، استانداردهای جدیدی در خصوص میزان تولید گازهای گلخانه ای و مقدار مسافت پیموده شده مورد تصویب قرار گرفت.   خودروسازان آمریکایی به این قوانین اعتراض کرده و ادعا کرده بودند که این قوانین قیمت خودروها را افزایش می دهد که می تواند مشاغل زیادی را به مخاطره بیاندازد.فیلدز اشاره کرد که آنها امکان وضع استانداردهای ملی سوخت را به جای چندین استاندارد متفاوت که توسط دو آژانس فدرال و ایالت کالیفرنیا صادر می شوند مورد بحث قرار داده اند.  آنها همچنین معتقدند که باید بین حفاظت از محیط زیست، استطاعت مشتریان و شغل های کارخانه ای تعادلی منطقی برقرار شود.


منبع: baharnews.ir

وقتی صنعت مادر به طنز تبدیل می‌شود

محمود سعیدروزنامه بهارصنعت بیمه یکی از پدیده‌هایی است که وسعت زیادی دارد و همین گستردگی حوزه کاری بر کیفیت کار در بخش‌های مختلف تاثیرگذار است. برحسب این گزاره حوزه‌های خاصی در صنعت بیمه جزو ضروریات زندگی افراد و بخش‌هایی هم نادیده انگاشته می‌شود و بعضا برخی از بیمه‌ها نیز حالت لوکس به خود می‌گیرند و گاه حتی به طنز نیز تبدیل می‌شوند!با انقلاب مشروطه مظاهر مدرن رفته رفته در شکل زیست ایرانیان تغییراتی ایجاد کرد و فعالیت بیمه‌ای نیز بعد از ظهور مشروطیت در ایران آغاز شد. در سال ۱۲۸۹ دو موسسه روسی در ایران با رویکرد بیمه‌گذاری شروع به فعالیت کردند اما ۲۵ سال طول کشید که اولین شرکت بیمه ایرانی تاسیس شود. یعنی در آبان ۱۵ آبان ماه ۱۳۱۴ شرکت سهامی بیمه ایران با دو میلیون تومان سرمایه به عنوان اولین شرکت بیمه ایرانی تاسیس شد و علی‌اکبر داور، وزیر مالیه وقت اولین فردی بود که در همان روز منزل خود را تحت پوشش بیمه آتش‌سوزی قرار داد. اما آنچه که امروزه در کشور ما تحت عنوان صنعت بیمه یاد می‌شود، با مشکلات و مسائل زیادی رودررو بوده است که این چالش‌ها در حوزه‌های مختلف و با مختصات کلان و خرد اقتضائات خاصی را در پی داشته است.باز هم رنج خصولتی! قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی، در مقام اجرا با مصائب زیادی مواجه بوده است که از آن با عنوان رنج خصولتی‌شدن نام می‌برند و صنعت بیمه به عنوان یکی از بخش‌های اقتصاد نیز از این معضل رنج می‌برد. در این رابطه مسعود حجاریان، مدیرعامل انجمن حرف‌های صنعت بیمه معتقد است: «در اجرای قانون اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی، دولت یک اقدام اساسی را در صنعت بیمه برنامه‌ریزی ولی به‌صورت ناقص اجرا کرد. دولت بخش کوچکی از سهام سه شرکت را به‌صورت خرد در بورس اوراق بهادار به مردم عرضه کرد و بقیه را در ازای مطالبات خود به صندوق‌های بازنشستگی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری سهام عدالت واگذار کرد تا مدیریت آنها کماکان در دست دولت باقی بماند. در واقع دولت به جای خصوصی‌سازی شرکت‌های بیمه دولتی آنها را خصولتی کرد.» علاوه بر این موضوع در قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی، شرکت‌های بیمه دولتی از برخی امتیازات برخوردارند که شرکت‌های بیمه خصوصی موظف به اجرای آنها هستند. مثلا در تبصره سه ماده ۱۳ فصل چهارم این قانون افتتاح و تداوم فعالیت دفاتر و شعب خارج از کشور برای بانک‌ها و بیمه‌های دولتی خارج از قید و بندهای خاص دولتی است. انحصار ۵۰ درصدی بیمه در رابطه با مشکل دولتی بودن صنعت بیمه در کشور علیرضا ابراهیم‌پور، مدیر عامل بیمه ملت در نشست خبری خود در دوم آذر ماه سال جاری بیان کرده بود: «صنعت بیمه کمی خاص است و در این حوزه مشکلات عدیده‌ای وجود دارد. مقداری از این مشکلات ساختاری اصست، چرا که ساختار عملکردی بیمه خود یک مشکل است. هنوز در صنعت بیمه انحصار داریم و ۵۰ درصد این صنعت در انحصار یک شرکت بیمه دولتی است. علاوه بر این متاسفانه در ساختار آموزشی‌مان به بحث بیمه نپرداخته‌ایم و در قوانین و مقررات بیمه ضعف‌هایی وجود دارد.» همچنین ماده ۳ قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ اعلام می‌کند که دولت باید در فعالیت‌های گروه دو موضوع ماده دو به گونه‌ای سرمایه‌گذاری کند که سهم دولت از بازار بیش از ۲۰ درصد نباشد؛ اما دولت با یک تفسیر به رای از قانون، فروش خود را در بازار بیمه افزایش می‌دهد. تمامی شاخص‌های اقتصادی بازار بیمه نشانگر تمرکز و  انحصار بازار توسط شرکت‌های دولتی است. این در شرایطی است که قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی دولت را به ایجاد رقابت در بازارها و صنایع مختلف مکلف کرده است اما رفتار عمومی دولت در این حوزه در تضاد با آن قرار دارد. مشکل بازاریابی یکی از برجسته‌ترین معضلات صنعت بیمه در کشور مشکل بازاریابی و فروش است. سیستم بازاریابی در بیمه‌های اجتماعی و غیربازرگانی مبتنی بر درخواست شخصی فرد با توجه به سازمان تابعه محل فعالیت خود است و در بیمه‌های بازرگانی تقریبا بازاریابی توسط نمایندگان و کارگزاران فروش انجام می‌شود. در تعریفی حقوقی که برای نمایندگان و کارگزاران شده است نمایندگان فروش و بازاریابی در حکم نمایندگان شرکت‌های بیمه و کارگزاران به عنوان نمایندگان بیمه‌گذاران محسوب می‌شوند. تحلیل نظام بازاریابی بیمه در هر منطقه‌ای از کشور تابع الگوی خاص آن منطقه است. استفاده از معاملات بازاریابی بدون توجه به تمامی مولفه‌های حاکم بر بازار بیمه ایران ممکن است چندان اثربخش نباشد. از سوی دیگر، استفاده از تجارب بازاریابی که هم‌اکنون تحت عنوان علم بازاریابی از آن صحبت می‌شود نیز در پیشبرد نفوذ به بازار بیمه بسیار موثر خواهد بود. بنابراین تلفیق اصول بازاریابی با اصول واقعی حاکم بر بازار بیمه در هر کشور از مشکلترین و در عین حال تنها راه موثر برای ارتقای سطح بازاریابی بیمه خواهد بود. برای ایجاد تحول در بازاریابی سنتی بیمه به سمت برقراری نظام بازاریابی نوین و علمی مطابق با شرایط روز بازار، نیاز به تحلیل دقیق و همزمان تمامی مولفه‌های حاکم بر بازار بیمه هستیم. ضعف فرهنگی و حقوقی یکی از مسائلی که در کشور وجود دارد، ضعف اطلاعات وثیق از مبانی حقوقی و قانونی کشور است که این موضوع در بخش حقوقی و قانونی صنعت بیمه کشور نیز رسوخ کرده است. در واقع بیمه‌گرها اطلاع دقیقی از شرایط شرکت‌های بیمه ندارند و این مشکل خصوصا در مورد بیمه‌هایی که کاربرد زیادی در کشور دارند باعث بروز برخوردهایی بین بیمه‌گذار و بیمه‌گر می‌شود. با وجود آنکه صنعت بیمه جهانی مدام در حال پوست انداختن است و هیچ‌ عرصه‌ای از تغییر آن در امان نبوده، صنعت بیمه ایران به رغم سابقه طولانی خود حتی در مقام مقایسه با کشور چین که بیمه را از سال ۱۹۸۰ آغاز کرده است، توسعه‌نیافته به نظر نمی‌رسد به صورتی که بخش زیادی از شهروندان ایرانی هنوز ضروری نمی‌دانند که همه عرصه‌های زندگی خود از تولد فرزندان تا سالخوردگی، بیماری و مرگ را می‌توانند به بیمه پیوند بزنند. البته باید دانست که این چالش مختص افراد حقیقی جامعه نبوده و در بخش‌های گوناگون و با سابقه اقتصادی کشور چون نفت و گاز و پتروشیمی، برق، صادرات و واردات، تسهیلات بانکی و پروژه‌های عمرانی دولتی و خصوصی نیز جاری و ساری است. به‌طوری که بخش  اعظمی از جابه‌جایی‌های مالی در کشور تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرد. بیمه کشاورزی به بار نمی‌نشیند! مشکلات صنعت بیمه در بخش کشاورزی فارغ از مشکلات خود بخش کشاورزی نیست. طی دهه اخیر متاسفانه رونق بخش کشاورزی رفته رفته کمتر شده است که بخشی از این کاهش نیز به مباحث اقتصادی و حتی بیمه‌ای محصولات کشاورزی مربوط می‌شود. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران که در خرداد ماه سال جاری منتشر شد بیشترین درصد شاغلان در بخش خدمات و کمترین درصد شاغلان در بخش کشاورزی مشغول به کار بوده‌اند، به‌طوری که سهم شاغلان ١٠ ساله و بیشتر در بخش خدمات حدود ۵١ درصد، در بخش صنعت ۳۲ درصد و در بخش کشاورزی نیز حدود ۱۶درصد بوده است. براساس نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در سال ٨۴ بخش کشاورزی ٢۴,٧درصد از سهم اشتغال در کشور را به خود اختصاص داده بود که این شاخص در سال ٨۵ به حدود ٢۳ درصد، سال ٩٠ به ۱۹درصد و سال ٩٣ به ١۸درصد کاهش یافته است. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی که طی دی ماه سال جاری درباره مشکلات بیمه کشاورزی در ایران منتشر کرده تأکید دارد که مشکلات بیمه کشاورزان، محصول شرایط خاص حاکم بر بخش کشاورزی کشور است از این رو ضرورت دارد که ابتدا نسبت به اصلاح آن شرایط، اقدامات سلبی و ایجابی مناسب انجام شود. هزینه ریسک برعهده بیمه! یکی از مشکلات اساسی در بیمه محصولات کشاورزی عدم هماهنگی مخارج و دریافتی‌های صندوق بیمه کشاورزی ایران است که بر این اساس پرداخت‌های صندوق‌های مذکور نمی‌تواند در بلندمدت تداوم داشته باشد و ضرورت دارد که هم اقدامات کارآمدی در زمینه کاهش مخارج (غرامت و مخارج اجرایی) صورت پذیرد و هم به افزایش و کسب به‌هنگام دریافتی‌ها از سوی نهادهای قانونگذار، ناظر و مجری بیمه کشاورزی توجه لازم انجام شود. در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس درباره مشکلات بیمه کشاورزی به منظور جلوگیری از انباشت مطالبات بانک کشاورزی از صندوق بیمه کشاورزی و پرداخت سالانه یارانه حق بیمه کشاورزی، پیشنهاد شده است که ردیف بودجه مشخصی با عنوان یارانه حق بیمه کشاورزی در بودجه‌های سالانه تعریف شود. از دیگر نکاتی که در زمینه بیمه محصولات کشاورزی وجود دارد کانالیزه‌کردن تمام هزینه ریسک بخش کشاورزی برعهده بیمه است. در این رابطه مهر ماه سال جاری مرتضی شهیدزاده، رئیس هیات مدیره و مدیرعامل بانک کشاورزی گفته بود: «این دیدگاه که بیمه کشاورزی را تنها ابزاری برای مدیریت ریسک بخش کشاورزی  می‌داند نگاهی ناصواب است زیرا نقش سازمان‌ها و نهادهای مسئول در بخش کشاورزی و سایر بخش‌ها را که عملکرد آنها می‌تواند بر بروز ریسک در بخش تاثیر بسیار داشته باشد نادیده می‌گیرد.» مشکلات مالی صنعت بیمه یکی دیگر از دغدغه‌های موجود در عرصه صنعت بیمه کشور، وضعیت مالی شرکت‌های بیمه است. وقتی در تیرماه سال جاری مجتمع پتروشیمی بوعلی سینا ماهشهر دچار حریق شد، به گفته مدیرکنترل تولید شرکت ملی صنایع پتروشیمی میزان خسارت را حدود ۱۰۰ میلیون دلار عنوان کرد.در رابطه با پرداخت غرامت بیمه فقط پنج درصد از سهم بیمه برای یک شرکت بیمه خصوصی و مابقی مربوط به یک شرکت بیمه دولتی بود که مدیر عامل آن شرکت بیمه خصوصی نیز بیان کرده بود رقم غرامت خیلی سنگین است و «اگر مخزن دوم این پتروشیمی هم آتش می‌گرفت کل سرمایه صنعت بیمه را هم می‌گذاشتیم نمی‌توانستیم خسارت آن را پرداخت کنیم.» چندی پیش در رابطه فشار مالی شرکت‌های عبدالناصر همتی، رئیس کل بیمه مرکزی گفته بود: «رشد خسارت در رشته‌های اتومبیل و درمان در سال‌های اخیر فشار زیادی به صورت‌های مالی شرکت‌های بیمه آورده است؛ به‌طوری‌که در طول هفت سال گذشته فقط ۳۵۰۰ میلیارد تومان زیان شخص ثالث بوده است.» به هر حال در شرایطی که اخیرا مجتمع تجاری پلاسکو نیز با دارا بودن بیش از ۵۶۰ واحد تجاری فروریخت به نظر می‌رسد بازنگری جامعی در مورد مسائل مالی و حقوقی شرکت‌های بیمه الزامی است تا دیگر نه سیخ بسوزد نه کباب!


منبع: baharnews.ir

شرط واگذاری مغازه به‌مستاجران پلاسکو

به گزارش ایسنا، به گفته رئیس اتاق اصناف، تقریبا همه پلاسکونشینان صاحب سرقفلی بوده‌اند و آنهایی که مستاجر بوده‌اند نیز قراردادشان با مالک مغازه برجاست و اکنون به مجتمع “نور” منتقل می‌شوند.پس از فروریختن ساختمان پلاسکو به عنوان دومین ساختمان بلند تجاری پایتخت، در نظر گرفتن ساختمان‌ها و پاساژهای مختلف برای اسکان کسبه آسیب‌دیده و نهایی شدن مجتمع تجاری “نور”، این سوال مطرح می‌شود که این آسیب دیدگان آیا صاحب سرقفلی بوده‌اند یا مستاجر سرقفلی داران؟ و نهایتا اینکه پلاسکوی جدید مغازه‌هایش در این میان به چه کسانی تعلق می‌گیرد؛ مستاجران یا سرقفلی‌داران؟علی فاضلی – رئیس اتاق اصناف – در این باره اعلام کرد که تقریبا همه کسبه ساختمان پلاسکو یعنی حدود ۹۹ درصدشان مستاجر بنیاد مستضعفان و صاحب سرقفلی بوده‌اند و در این میان تعداد اندکی نیز مستاجر صاحبان سرقفلی بوده‌اند که البته به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده که مغازه‌ها و واحدهای تجاری مجتمع “نور” طوری واگذار شود که آسیب دیدگان بتوانند از آن‌ها استفاده کنند.وی افزود: واحدهای جدید در نظر گرفته شده به صاحبان سرقفلی داده می‌شود که نهایتا به مستاجران و کسانی که در ساختمان پلاسکو مستقر بوده اند و آسیب دیده‌اند خواهد رسید، چرا که قرارداد فی ما بین سرقفلی‌دار و مستاجر بر جای خود مانند قرارداد بین مالک (بنیاد مستضعفان) و صاحبان سرقفلی باقی است و با فروریختن ساختمان پلاسکو از بین نمی رود.فاضلی اظهار کرد:‌ برنامه‌ریزی به گونه ای انجام شده تا از کسبه آسیب دیده ساختمان حمایت شود و بر این اساس و با توجه به قوانین موجود، صاحب سر قفلی بدون اذن مستاجر نمی تواند واحد خود را به شخص دیگری واگذار کند اما شرایط واگذاری و چگونگی واحدهای مجتمع تجاری “نور” به زودی به اتحادیه‌های مرتبط اعلام می‌شود.


منبع: baharnews.ir

​حسن حبیبی به روایت ​همسرش

به نوشته روزنامه «شرق»، حبیبی در این ٣۴ سال مشاغلی چون عضویت در شورای انقلاب، وزیر فرهنگ و آموزش عالی دولت شورای انقلاب، عضو حقوق‌دان و سخنگوی شورای نگهبان، نماینده مردم تهران در مجلس اول، وزیر دادگستری دولت مهندس موسوی، عضو شورای بازنگری قانون اساسی در سال ۶٨، معاون‌اولی دولت‌های سازندگی و اصلاحات، ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو ستاد انقلاب فرهنگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضویت در  شورای انقلاب فرهنگی را برعهده داشت. گفت‌وگو با «شفیقه رهیده» همسر آن مرحوم را می‌خوانید: * بفرمایید چطور با دکتر حبیبی آشنا شدید؟ من با ایشان در فرانسه آشنا شدم. زمانی، ایشان برای گروه‌های مختلف سیاسی که در پاریس بودند در خانه ایران، واقع در شهرک دانشگاهی پاریس سخنرانی می‌کردند. در این سخنرانی‌ها، همه اقشار حضور داشتند. اولین‌بار که ایشان را دیدم در جریان یک سخنرانی بود که دکتر حبیبی در رابطه با «مولوی، شاعر متعهد عصر خود» صحبت می‌کرد و با توجه به ازدحام جمعیت، من که دیر رسیده بودم، ناگزیر، در انتهای سالن ایستاده گوش می‌کردم. احتمالا سال ۴٩ یا ۵٠ بود. * شما در پاریس تحصیل می‌کردید؟ من در مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی که وابسته به دانشگاه سوربن بود در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی درس می‌خواندم. * چه سالی ازدواج کردید؟ اواسط سال ۵٠ ازدواج کردیم. * علت اینکه دکتر حبیبی به فرانسه مهاجرت کردند چه بود؟ او در ایران تحت نظر بود و ظاهرا به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی‌ای که داشتند، یک یا دوبار ساواک به منزل پدری ایشان آمده بود. ایشان در انتشار پیام دانشجو در دانشگاه تهران نقش داشت و ضمنا مکاتباتی نیز با دکتر مصدق داشت که موجود است. * مهاجرت ایشان قانونی بود یا غیرقانونی؟ قانونی بود ولی به‌ هر حال تحت نظر بودند. * در ایران تا فوق‌لیسانس خوانده بودند؟ بله، دوره دکترای حقوق خود را در پاریس گذراندند. البته آن زمان فوق‌لیسانس نبود، از لیسانس به دکترا می‌رفتند که البته دو سال از دکترا را در ایران طی کرده بودند و ضمنا هم‌زمان دانشکده ادبیات هم می‌رفتند. * شنیده‌ایم که دکتر شریعتی در دوران اقامت خود در پاریس در منزل شما سکونت داشته است. دکتر شریعتی قبل از فوت پیش ما آمدند و مدتی را در منزل ما اقامت داشتند که این مربوط به سال ۵۶ است. دکتر شریعتی با اسم علی مزینانی از ایران بیرون رفت و به‌همین‌دلیل متوجه خروج ایشان نشدند. دختران ایشان، سوسن و سارا نیز با نام مزینانی از ایران بیرون آمدند و باز هم متوجه نشدند. وقتی مشخص شد که دکتر شریعتی از ایران رفته، همسر و دختر کوچکش مونا که خواستند از مرز عبور کنند، مانع خروج آنها شدند. دکتر شریعتی ابتدا به پاریس رفت و از آنجا به منزل ما در جنوب فرانسه آمد. ایشان حدود ١١ روز منزل ما بودند و برنامه‌ریزی می‌کردند که به صورت دائم در آن شهر زندگی کنند. این برنامه‌ریزی را با آقای دکتر حبیبی انجام می‌دادند و شب تا صبح نیز در اتاقی که کتابخانه دکتر بود می‌نشستند و کتاب می‌خواندند. ما یک خانه کوچک ۶٠ یا ٧٠ متری داشتیم ولی یک اتاق آن کتابخانه آقای دکتر بود که دکتر شریعتی همان‌جا می‌خوابید و همان‌جا نیز از کتاب‌ها استفاده می‌کرد. در این مدت شاهد سیگارکشیدن زیاد او بودیم، طوری که کبریت نداشت و سیگار را با سیگار روشن می‌کرد. * از قبل هماهنگ شده بود که دکتر شریعتی می‌خواهد پیش شما بیاید؟ من خبر نداشتم اما احتمالا آمدن دکتر شریعتی به فرانسه را به دکتر حبیبی اطلاع داده بودند، ولی او به من نگفته بود، زیرا عادت به حرف‌زدن درباره این موارد نداشت. حتی در مورد آمدن امام هم اطلاعی نداشتم. در همه زمینه‌ها کم اطلاعات می‌داد و همیشه همین‌طور بود. * خودتان دکتر شریعتی را می‌شناختید؟ دکتر شریعتی را از روی نوارها و کتاب‌های ایشان می‌شناختم. دوستی هم داشتم که شاگرد دکتر بود و نوارهای دکتر را به من داده بود. من با صدای ایشان و نوع مطالب و طرز تفکر ایشان آشنایی داشتم. * آدرس شما را از کجا پیدا کرده بودند؟ آدرس ما را از دوست مشترکمان در پاریس گرفته بود. ما آن زمان در منزلمان دو چیز نداشتیم که یکی تلفن بود و یکی تلویزیون. همسایه روبه‌رویی آپارتمان ما خانم مسنی بود که در موارد ضروری از تلفن او استفاده می‌کردیم و شماره ایشان را به تعدادی از دوستان داده بودیم. این خانم یک روز خبر داد که کسی تماس گرفته و با زبان عجیبی دارد حرف می‌زند و فکر می‌کنم مربوط به شماست. تلفن را جواب دادم و گفتند با دکتر شریعتی کار داریم. بعد از صحبت، دکتر شریعتی خیلی حالشان بد شد. پرسیدیم چه شده، گفت در فرودگاه مانع آمدن همسرش و مونا شده‌اند و از آن به‌بعد وضعیت روحی ایشان به‌ هم ریخت. بعد از آن بود که نزد بقیه فرزندانش به انگلستان رفت تا ببیند در خصوص همسر و دختر کوچک‌ترش چه‌کاری می‌تواند بکند و متأسفانه همان‌جا فوت کرد. * شما چه زمانی خبر فوت دکتر شریعتی را شنیدید؟ دو روز بعد از رفتن ایشان به ما گفتند که دکتر شریعتی فوت کرده. من خیلی متأثر شدم. به همراه دکتر حبیبی و دکتر طباطبایی و خانم ایشان و دخترش که با دختر من هم‌سن‌و‌سال بود، به لندن رفتیم. همه کسانی که دوستان دکتر بودند، در منزل یکی از اشخاص که فکر می‌کنم حاج آقا تحریریان بود، جمع شدند. * برای دفن دکتر شریعتی شما و دکتر حبیبی به سوریه رفتید؟ خیر، آقای قطب‌زاده و چند نفر دیگر رفتند. * وقتی امام به پاریس رفتند، شما هم در فرانسه ساکن بودید. از آن دوران بگویید. تا جایی که به یاد دارم، در زمان آمدن امام به پاریس، رابط اصلی آقای دکتر بود. خیلی‌ها به اشتباه فکر می‌کنند که امام خمینی وارد خانه ما شدند در‌ حالی‌که ما در پاریس زندگی نمی‌کردیم و در یکی از شهرهای جنوب فرانسه بودیم که تقریبا ٩٠٠ کیلومتر با پاریس فاصله دارد. آقای دکتر به‌عنوان امین امام مطرح بودند و امام ایشان را از قبل می‌شناختند و با هم در ارتباط بودند. دکتر حبیبی، دکتر یزدی و بنی‌صدر مطلع بودند ولی چندان کسی متوجه نشد که امام وارد فرانسه شده‌اند. ایشان مدت کوتاهی در پاریس اقامت داشتند و همسایه‌ها بر اثر رفت‌وآمد متوجه موضوع شدند. خانم آقای غضنفرپور که فرانسوی بود و زبان فارسی را خوب می‌دانست و معلم بود، یک خانه پدری در نوفل‌لوشاتو داشت که در واقع منزل ییلاقی ایشان در نزدیکی پاریس بود. آن خانه را در اختیار امام و همراهانشان گذاشتند اما بعدها آرام آرام جمعیت آنقدر زیاد شد که خانه روبه‌رویی را نیز اجاره کردند. * از روزی که امام وارد پاریس شدند، خاطره‌ای دارید؟ من بعدا رفتم، همان‌طور که گفتم ما ٩٠٠ کیلومتر از پاریس فاصله داشتیم. یک شب تا صبح یا صبح تا شب باید این مسیر را با قطار می‌رفتیم. بنابراین یک آپارتمان کوچک در منطقه‌ای نزدیک نوفل‌لوشاتو اجاره می‌کردیم و با مترو و اتوبوس خود را به نوفل‌لوشاتو می‌رساندیم. صبح تا غروب در نوفل‌لوشاتو بودیم و غروب به آن آپارتمان برمی‌گشتیم. من هم بیشتر با بیت امام در ارتباط بودم؛ یعنی از وقتی که آمدند، با خانم امام و همین‌طور خانم حاج احمد آقا. * اولین‌بار کی امام را دیدید؟ تقریبا همان روزی که آنجا وارد شدیم و قبلا ایشان را ندیده بودم. آن زمان حدود ١٠ یا ١۵ نفر بیشتر آنجا نبودند. * این ١٠ یا ١۵ نفر چه کسانی بودند؟ یک‌عده را من نمی‌شناختم ولی در آن موقع بنی‌صدر، دکتر یزدی و یکی دو نفر که از آمریکا خود را رسانده بودند، حضور داشتند. من چون در اندرونی بودم امام را کم می‌دیدم البته از کنار ایشان رد می‌شدیم و سلام می‌دادیم یا موقع نماز، پشت ‌سر ایشان نماز می‌خواندیم. * همسر امام آنجا حضور نداشتند؟ چرا ایشان هم آمده بودند. امام در یک اتاق بودند و ما خانم‌ها هم در اتاق دیگری بودیم. * کارهای مربوط به خانه امام در پاریس – مثلا خرید – را چه کسی انجام می‌داد؟ اوایل آقای دکتر بود، در واقع چند روز اول. * شما هم با پرواز ١٢ بهمن برگشتید؟ در آن هواپیما هیچ خانمی نبود. امام اجازه ندادند هیچ خانمی سوار آن هواپیما شود؛ گفتند ممکن است این هواپیما را بزنند. در نتیجه فقط آقایان سوار شوند و انتخاب کردند. آخرین خاطره من از امام در پاریس مربوط به همان شبی است که امام به سمت فرودگاه حرکت کردند و در آنجا سپردند که از خانواده امام، خانم‌ها همه می‌مانند و آقای اشراقی هم ماند. همه خانم‌ها بعدا آمدند. آقای اشراقی که داماد امام بود، به دستور ایشان ماند برای رتق‌وفتق امور. * هواپیما را صادق قطب‌زاده تهیه کرده بود؟ خیلی از برنامه‌ریزی‌ها با او بود. * در هواپیما مرحوم صادق قطب‌زاده، دکتر حبیبی، دکتر یزدی و بنی‌صدر بودند؟ بله، این چهار نفر در هواپیما بودند. * شما کی به ایران برگشتید؟ خیلی بعد از ١٢ بهمن چون دخترم به مدرسه می‌رفت. * شما نگران نبودید که اتفاقی برای دکتر حبیبی بیفتد؟ آن روز که به ما گفتند شما نمی‌توانید سوار هواپیما شوید، ما فاتحه همه چیز را خواندیم و تقریبا اینها وصیت خود را نوشتند. * چقدر بعد به ایران آمدید؟ سال ۵٨ به ایران آمدم. * زمان رفراندوم به ایران آمدید؟ خیر، زمان رفراندوم در پاریس بودم و در آنجا رأی دادم. * بعد از انقلاب دکتر حبیبی وارد عرصه سیاسی شدند، عضو شورای انقلاب، وزیر علوم در دولت شورای انقلاب و نامزد انتخابات اولین دوره ریاست‌جمهوری بودند … . خود آقای دکتر خیلی اهل پست و منصب و این چیزها نبود ولی به‌ هر حال ارتباطاتی با امام داشتند. هرازگاهی نزد امام می‌رفتند و یکی دو بار هم امام شماتت کردند که چرا ایشان وارد کارهای اجرایی نمی‌شود. یک ‌بار دکتر خیلی ناراحت بود و به من گفت من نزد امام رفتم و ایشان با عصبانیت به من گفت معلوم هست شما کجا هستی؟ این مربوط به همان دوره‌ای است که بنا بر دستور امام شروع به نوشتن قانون اساسی کردند و آقای دکتر یک ارتباط عاطفی با امام پیدا کرده بودند. تقریبا هر روز با امام چندساعتی را می‌گذراندند زیرا امام متن را اصلاح می‌کرد. * از دوران وزارت دادگستری و آموزش عالی ایشان چیزی به خاطرتان مانده؟ ما ایشان را خیلی نمی‌دیدیم که چیزی بیان کنند و اصولا در این موارد صحبت چندانی نمی‌کردند ولی زمانی که وزیر دادگستری بودند، یکی از بزرگ‌ترین کتابخانه‌ها را در وزارت دادگستری تجهیز کردند. از جمله، کتاب‌هایی به زبان فرانسه و نیز هر نوع کتاب مهمی که در رابطه با حقوق و مسائل مرتبط بود فراهم کردند. * بعد از انقلاب ارتباط دکتر حبیبی با برخی از دوستان سابق خود مثل مرحوم مهندس بازرگان و همفکرانش قطع شد. می‌دانید چرا این اتفاق افتاد؟ آقای دکتر به آن معنا با کسی دوست نبود که بخواهد این دوستی را قطع کند. به اعتبار موقعیت و شرایط با آنها ارتباط سیاسی داشت. در واقع براساس مسائل مشترک، با هم ارتباط داشتند و رفاقتی نبود که به ‌تبع آن رفت‌وآمد خانوادگی یا دوستی باشد که در اثر ورود به حاکمیت با آنها آن رابطه را قطع کنند. * شنیده‌ام دکتر حبیبی در مجلس دوم در مقام دفاع از خود برای وزارت دادگستری وقتی نماینده‌ای می‌گوید شما عضو جبهه ملی یا نهضت آزادی بودی گفته‌اند گاهی آدم شاید پایش در لجن برود. آیا این جمله را ایشان گفته است؟ من نشنیده‌ام. دکتر حبیبی شخص آرامی بود و ممکن بود با یک جریان همراهی کند و در جاهایی هم فاصله بگیرد. نکته این بود که دکتر از هر افراطی پرهیز می‌کرد. تا جایی که ایشان هم از سیر بدشان می‌آمد و هم از پیاز و می‌گفت این هم افراط است و از هر نوع افراطی بدش می‌آمد. در عین اینکه ایران را دوست داشت، به‌شدت مخالف این بود که دین را کنار بگذارند و به جریاناتی بچسبند که فقط ملیت را در نظر بگیرند. * در دوران ریاست‌جمهوری مرحوم آیت الله هاشمی و معاون‌اولی دکتر حبیبی، نامه معروف ٩٠‌ امضایی به آقای هاشمی نوشته می‌شود. واکنش دکتر حبیبی چه بوده است؟ آقای دکتر، علی‌الاصول هیچ‌گاه خود را مطرح نمی‌کرد و حتی در نوفل‌لوشاتو، از زمانی که سمت گذاشتند او خود را کنار کشید. یکی از خصوصیات آقای دکتر آشتی‌دادن بین همگان بود و تمام مدت تلاشش بر این بود که مبادا جدایی‌ها موجب ازهم‌پاشیدن کل ایران شود و به‌شدت نگران چنددستگی‌ها بودند. به‌خصوص این اواخر مرتب راه می‌رفت و اشک در چشم داشت از اینکه مبادا اتفاق ناهنجاری بیفتد. دیگر اینکه رایزنی‌هایی را انجام می‌داد ولی خیلی خصوصی. مثلا آقای هاشمی با ایشان رفاقت داشت. اگر هم موردی بوده، احتمال دارد با آقای هاشمی خصوصی صحبت کرده باشند کمااینکه برای برخی از افراد می‌کرد. * به صورت مصداقی نام ببرید. نمی‌توانم اسم ببرم. ایشان هیچ‌وقت خاطرات نمی‌نوشت. اما رایزنی می‌کرد و پیش آقای هاشمی خیلی درددل می‌کرد و ارتباطش با آقای هاشمی خیلی نزدیک بود و به ‌طور مرتب آقای هاشمی را می‌دید به غیر از این اواخر که مریض‌احوال بود. * خاطراتی از دوران معاون‌اولی ایشان دارید که برای خواننده جذاب باشد؟ نمی‌دانم خواننده چقدر می‌تواند باور کند. آقای دکتر خیلی امانت‌دار بود و نسبت به این مسئله وسواس داشت ولی تظاهر هم نمی‌کرد که فلان چیز مال مردم است و مال ملت یا دولت است ولی بسیار وسواس داشت که مبادا کسی به اموال ملی و مملکتی تعرضی بکند. یکی از این موارد را آقای مرعشی، رئیس دفتر آقای هاشمی به من گفت که چند روز پیش نیز ایشان را در حسینیه دیدم. آقای مرعشی می‌گفت ایشان زمانی گفته بود الان هشت سال است نتوانسته‌ام برای زیارت آقا امام رضا (ع) به مشهد بروم. گفتند چرا؟ جواب داده بودند برای اینکه وقتی من می‌خواهم بروم که تنها نمی‌توانم بروم هشت نفر پشت‌ سر من می‌آیند؛ از راننده و محافظان. این چه زیارتی است که من از پول دولت بخواهم هزینه هشت یا ١٠ نفر دیگر را که هیچ ربطی به زیارت من ندارند، بدهم که می‌خواهم به زیارت امام رضا (ع) بروم؟ اسم این زیارت نیست. در نتیجه نمی‌رفت. برای اینکه از اموال دولت هزینه نکند، نمی‌رفت. آقای مرعشی می‌گفت تا اینکه موضوع خط راه‌آهن ترکمنستان پیش آمد و گفتند رئیس‌جمهور ترکمنستان برای افتتاح آن خط به مشهد می‌آید. آقای هاشمی خیلی فرصت نداشت و برنامه‌های دیگری داشت و از من خواست به دکتر بگویم که او برود چون معاون‌اول و قائم‌مقام رئیس‌جمهور بود. خودم شخصا رفتم و تلفنی نگفتم و گفتم آقای دکتر باید بروید مشهد. آقای دکتر گفته بود برای چه باید به مشهد بروم؟ گفتند برای افتتاح خط راه‌آهن. چون آقای هاشمی نمی‌توانند بروند و خواستند شما بروید. آقای مرعشی می‌گفت آن موقع گل از گل دکتر شکفت و خیلی خوشحال شد. آقای مرعشی پرسیده بود بالاخره مشهد می‌روید که دکتر گفته بود بله، این معنی می‌دهد و مأموریت دولت است و باید بروم کاری را انجام دهم که از آنجا می‌توانم پیاده هم که شده به زیارت بروم. به‌هرحال این تنها حالتی بود که آقای دکتر پذیرفت به مشهد برود و می‌گفت من بعد از سال‌ها زیارت امام رضا رفتم. یکی این ‌طور وسواس به خرج می‌داد و برخی دیگر … حتی در مورد سفر خارجی وقتی به او فهرست افراد همراه را می‌دادند، خود آقای دکتر یکی‌یکی چک می‌کرد و اگر مثلا ١٢ نفر بودند ممکن بود آنها را برساند به پنج نفر. هرگز هم برای سفرهای داخلی از هواپیماهای خصوصی استفاده نکرد. همیشه مانند بقیه مردم می‌گفت چند صندلی که باید بگیریم، بگیرید، بقیه را مردم سوار شوند. چه زمانی که معاون‌اول بود و چه زمانی که مناصب دیگری داشت، ما نه در سفرهای داخلی و نه در سفرهای خارجی، هرگز به صورت خانوادگی همراه او نمی‌رفتیم. یک مسافرت که همان ابتدا که به ایران آمده بودیم انجام شد که با ماشین خودم رفتیم به دیدن دو سه خانواده که فامیل ما بودند و با ماشین هم برگشتیم و من راننده بودم. دیگر هیچ‌جا با آقای دکتر نرفتیم، سفر خارجی هم که هرگز. * علائق شخصی دکتر حبیبی چه بود؟ قرآن، کتاب و موسیقی. * چه کتاب‌هایی؟ همه نوع کتابی را هر جا می‌دید، ورق می‌زد. همین‌طور در فرانسه که بودیم امکانات مادی محدودی داشتیم. به‌راحتی از ایران نمی‌توانستند برای دکتر پول بفرستند. خود ایشان یک‌سری کتاب ترجمه می‌کرد و براساس ترجمه‌هایش پول به او می‌دادند. ولی هرچه بود، اگر در پاریس بودیم به کتاب‌فروشی‌های کنار رود سن که کتاب‌های دستِ‌دوم می‌فروشند، می‌رفت و بخش عمده‌ای از کتاب‌های فرانسه ما متعلق به آنجاست. یعنی ما یک کتابخانه داریم که حاوی کتاب‌های دست‌ِدوم دست‌فروش‌های کنار رودخانه سن است. پول نداشت اما دو یا سه یا پنج فرانک می‌داد و یک کتاب می‌خرید. موسیقی هم به‌طور اخص نبود، بلکه کنار خانواده می‌نشست و گوش می‌کرد. خیلی از موزیک‌های کلاسیک را دوست داشت و گوش می‌کرد. * غیر از موسیقی و کتاب علاقه شخصی دیگری نداشت؟ قرآن را خیلی دوست داشت و صوت‌های بسیاری از قاری‌ها را می‌شناخت. چاپ‌های مختلف قرآن‌ها را می‌شناخت که با خط چه کسی نوشته شده است و این موارد را تعقیب می‌کرد که خود قرآن چاپ کجاست. تعداد زیادی قرآن نیز داشت و مجموعه قرآنش موجود است. * در عالم سیاست به چه کسی بیشتر نزدیک بود؟ آقای هاشمی را خیلی دوست داشت اما امام را یک‌جور خاص‌تری می‌دید. یعنی اگر می‌خواست با احترام از کسی صحبت کند و کسی می‌خواست برای او یک الگو باشد خود امام بود ولی رفاقتی، آقای هاشمی را دوست داشت. * به‌غیر از آقای هاشمی با شخص دیگری در عالم سیاست رفیق نبود؟ نه خیلی، به‌ هر حال، با اشخاص دیگری رفاقت‌های غیرسیاسی هم داشت. آقای دکتر عضو هیچ گروهی نبود. در واقع با همه بود و با همه همکاری می‌کرد اما عضو رسمی نبود. * اما گفته می‌شود دکتر حبیبی عضو نهضت آزادی خارج از کشور بوده است. خیر، ایشان عضو نهضت آزادی نبودند تا آنجا که من مطلع هستم. * به‌ هر حال، نامزد نهضت آزادی در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره اول بود. بله اما گروه‌های دیگر مثل حزب جمهوری و حوزه علمیه قم هم ایشان را کاندیدا کرده بودند. * رابطه دکتر حبیبی با دوستانی که خارج کشور بودند مانند قطب‌زاده، مرحوم دکتر صادق طباطبایی، دکتر ابراهیم یزدی و بنی‌صدر چطور بود و با کدام‌یک بیشتر صمیمی بود؟ زمانی که خارج از کشور بودند با افرادی که در فرانسه بودند ارتباط داشتند که از جمله آنها قطب‌زاده و بنی‌صدر بودند و با صادق طباطبایی کمتر زیرا آقای طباطبایی آلمان بود. بعد از بازگشت به ایران وضعیت تغییر کرد. * دوست سابق قطب‌زاده بود، برای ایشان وساطت نکرد؟ آن‌موقع من ایران نبودم و مکه بودم وقتی این را شنیدم و حال‌ و هوای دکتر را نمی‌دانم چگونه بود. * بعد از این جریانات با دوستان سابق خود مانند دکتر یزدی ارتباط داشت؟ خیلی کم، ولی آنها رفاقت و هرچه که داشتند در پاریس ماند. وقتی به ایران آمدند اینقدر درگیر کارهای سیاست شدند که همه از هم جدا شدند. اوایل انقلاب، دکتر به مهندس سحابی سر می‌زد که یکی دو بار من هم بودم. * بعد از دولت موقت، رابطه‌اش با مهندس بازرگان چطور بود؟ اینکه فکر می‌کنید اینها همه با هم خیلی صمیمی بودند، این‌طور نبوده. مثلا مهندس بازرگان سن‌ و سالی داشت که دکتر به احترام آن سن‌ و سال در جمع‌های مختلف به او احترام می‌گذاشت و در جلسات آنها شرکت می‌کرد اما اینکه به دیدنشان برود، خیر. ممکن است بابت کارهای دولتی به دیدن ایشان می‌رفتند ولی به‌طور شخصی به نظرم خیلی بعید است، خیر، دیدن هیچ کسی نمی‌رفت. * گفتید دکتر حبیبی با تندروی مخالف بود. پس چرا علیه تندروی‌ها موضع‌گیری نمی‌کرد؟ دکتر اهل موضع‌گیری نبود و روح لطیفی داشت. شاعر بود. می‌گویند اقتضای انقلاب چیزهایی هست که خوشت بیاید یا نه، این اتفاقات می‌افتد. اصلا آقای هاشمی ایشان را انتخاب کرده بود به‌عنوان رابط بین همه وزارتخانه‌ها و افراد و رایزنی‌ها را برای نزدیک‌کردن آدم‌ها انجام می‌داد. دو نفر از وزیران را چند وقت پیش دیدم؛ از وزیران دولت‌های قبل که الان یکی از آنها هنوز وزیر است. خاطره‌ای تعریف می‌کرد و می‌گفت من با وزیر دیگری سر یک زمین دعوا داشتیم و هر کدام از وزارتخانه‌ها خود را مالک آن می‌دانست. بالاخره موضوع به آقای هاشمی رسید و آقای هاشمی آقای دکتر را حکم گذاشت که بنشینید و مشکل را حل کنید. آقای دکتر ما دو نفر را صدا کرد و از هر دو نفر پرسید بگویید مشکل چیست و یک وقت به یکی از وزیران داد تا صحبت‌هایش را کرد و یک وقت به من داد و من هم صحبت‌هایم را کردم و بعد دوباره وقت جواب داد و یک‌دفعه دیدیم چهار ساعت گذشته و نتیجه‌ای حاصل نشده و دکتر گفت من جلسه دارم و فردا همین ساعت بیایید و بعد هم بلند شد رفت، ما ماندیم چه کنیم. جلسه بعد باز همین‌طور گذشت و ادامه به جلسه دیگر موکول شد و روز سوم شد و دیدیم آقای دکتر رها نمی‌کند. وقتی آقای دکتر گفت من جلسه دارم می‌روم فردا دوباره بیایید، من با آن آقای وزیر نشستیم گفتم این‌طور نمی‌شود بیا دو تایی با هم به یک نتیجه برسیم. خلاصه خودمان توافق کردیم و تمام شد. از دفتر آقای دکتر تماس گرفتند که فلان ساعت اتاق من باشند؛ گفتیم به ایشان بگویید که ما مسئله را حل کردیم. * نظر دکتر حبیبی درباره موضوعاتی مثل حجاب یا موسیقی چه بود؟ اولا آقای دکتر حبیبی موسیقی را خوب می‌شناخت و به خیلی از کنسرت‌ها می‌رفت و کنسرتی نبود که او را دعوت کنند و نرود؛ جزء محالات بود. با آقای چکناواریان دوست بود و هر وقت به ایران می‌آمد، حتما او را می‌دید. هم موسیقی کلاسیک را می‌شناخت و هم موسیقی اصیل ایرانی و هم موسیقی فعلی را. راجع به شاهنامه هر جا برنامه بود، می‌رفت؛ از این چیزها پرهیز نداشت. درباره حجاب نیز تندروی نداشت. یکی از خصوصیات آقای دکتر این بود؛ چیزهایی را که داخل دولت می‌گذشت نمی‌گفت و ما هیچ‌گاه نمی‌فهمیدیم چه گذشته و هرگز نمی‌فهمیدیم ایشان کجا به مسافرت می‌رود. راننده‌اش به ما می‌گفت چمدان دکتر را آماده کنید و از حرف‌های راننده دکتر می‌فهمیدیم که مثلا دارند به برزیل می‌روند. آقای دکتر راجع به مسائلی که به دولت ارتباط داشت، حرف نمی‌زد. در هر حال شخص تندی نبود در هیچ زمینه‌ای و از هر نوع افراطی متنفر بود و بدش می‌آمد. حجاب را می‌گفت رعایت کنید ولی نوعش را تعیین نمی‌کرد. * این توداری دکتر ناشی از چه بود؟ بعد از انقلاب این‌طور شد یا کلا این‌طور بودند؟ ایشان بسیار شخص باحیایی بود و هرگز در جمعی شروع به حرف‌زدن نمی‌کرد. اگر سؤالی از او می‌کردند کوتاه جواب می‌داد. دلیلش هم این بود که می‌گفت طولانی‌شدن این صحبت‌ها آخر به غیبت و بدگویی یا خوب‌گفتن می‌کشد. یا آن فرد خوب هست که صحبت‌کردن ندارد و بدگویی هم ترجیح این است که بد کسی را در جمع نگویید. ولی در کل فرد ساکتی بود و در خانه هم همین‌طور بود. یک‌ بار من گفتم فلان جا فلان سؤال را از تو پرسیدند، چرا درست جواب ندادی؛ گفت درست جواب دادن نداشت، چون بعدش می‌خواست چیز دیگری بگوید و من باید ادامه می‌دادم در نتیجه همان جا قطع کردم که دیگر ادامه ندهد چون ادامه‌اش به این کشیده می‌شد که بله؛ من می‌دانم این آدم چقدر آدم بی‌ربطی است. * می‌گویند پیش‌نویس قانون اساسی اول را دکتر حبیبی نوشته، درست است؟ بله، دکتر حبیبی آن را در پاریس نوشته بود. دکتر از ١٠ کتاب یا بیشتر استفاده کرده بود و به‌علاوه مشاوران دیگری هم بودند که همه خوانده و کم و زیاد کرده بودند. مهم‌تر از همه اینکه امام متن را می‌خواند، برخی چیزها را به آن اضافه یا برخی چیزها را حذف می‌کرد. متنی که چند حقوق‌دان نوشتند و براساس حقوق کشورهای مختلف تهیه شده که همه را تلفیق کردند، چیز خوبی بود که برای شروع یک جریان می‌توانست بهترین روش باشد. ضمن اینکه حقوق همه افراد در آن دیده شده بود. * زمان معاون‌اولی ایشان نشریه گل‌آقا خیلی ایشان را سوژه طنز قرار می‌‌داد. نظر ایشان چه بود؟ آقای دکتر با گل‌آقا (آقای صابری‌فومنی) دوست بودند و از ابتدا برنامه رواج‌دادن نقد دولت را با هم هماهنگ کردند. آقای دکتر خیلی به رواج نقد در مطبوعات اعتقاد داشت. به‌همین‌دلیل گل‌آقا کاریکاتور آقای دکتر را می‌کشید و برای او می‌فرستاد. بعدها دکتر می‌گفت نفرست؛ به من بگویی راجع به چیست، کافی است. با هم روابط صمیمانه و دوستانه داشتند. از این کار هدف داشتند و این نبود که بی‌هدف این کار را انجام دهند. دکتر می‌خواست آزادی مطبوعات و نقد دولت شروع شود و بنابراین از خود شروع کرد. * شنیده‌ایم دکتر حبیبی هیچ‌وقت از دولت حقوق نمی‌گرفت؛ درست است؟ نه، می‌گرفت. پس با چه زندگی می‌کرد؟ نصف خرج خانه را من می‌دادم و نصف خرج خانه را آقای دکتر می‌داد. * زمان معاون‌اولی آقای دکتر کجا زندگی می‌کردید و الان کجا زندگی می‌کنید؟ همان محله‌هایی که قبلا در آنها زندگی می‌کردیم. از خارج که آمدیم خانه شخصی نداشتیم و ٢۵ سال تمام مستأجر بودیم. به هر حال من امکانات مالی خانوادگی خود را داشتم و این ٢۵ سال مستأجری با عذاب خانواده من همراه بود. البته بالاخره در زمان حیات خود دکتر خانه‌دار شدیم. ولی آقای دکتر همواره با حقوق خودش زندگی کرد و من هم با حقوق خودم زندگی کردم. * آقای دکتر خواهر و برادر دارد؟ بله اما در سیاست نیستند. یکی از آنها دانشگاهی بود که بازنشسته شده، یکی هم کارمند وزارت نفت بود که او هم بازنشسته شده و یکی‌شان هم فوت کرده که ایشان هم کارمند وزارت نفت بود. یک خواهر هم دارند. * چطور شد که خود شما وارد کارهای دولتی شدید؟ من هرگز وارد هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نشدم. روزهای اول که آمدم به وزارت علوم رفتم و بعد از چند ماه به وزارت خارجه رفتم و آنجا رئیس اداره مراجعات عمومی بودم. هم‌زمان به مجروحان انقلاب رسیدگی می‌کردیم. شرکت‌های دارویی در آن زمان بسته شده بودند و مردم دارو می‌خواستند و ما هم از طریق وزارت خارجه داروهای خاص را وارد می‌کردیم. بعد وزارت خارجه به این کار اعتراض کرد و ناچار شدم محل دیگری را پیدا کنم. بنابراین داوطلب جمعیت هلال‌احمر شدم و به صورت داوطلبانه مدتی می‌رفتم آنجا و بقیه ساعات هم در وزارت خارجه بودم. تا اینکه جنگ شروع شد و بیشتر به هلال‌احمر می‌رفتم. بنابراین در هلال‌احمر ماندم و تعدادی مؤسسه راه‌اندازی کردم که بتوانند کمک‌رسان به منطقه جنگی باشند. این کمک‌ها شامل مواد غذایی و دارو بود. البته این جریان خیلی طولانی و مفصل است. در واقع هشت سال را در خدمت جنگ بودم. حتی به اعتبار ارتباطی که با شهید چمران داشتیم رفت‌وآمد در منطقه جنگی و دیدن شهید چمران اتفاق می‌افتاد. با خانم ایشان هم مراوده داشتم. در دوره آقای هاشمی بعد از اتمام جنگ، داستان این خریدها را برای ایشان گفتم و گزارش دادم و بعد به من مجوز دادند که نهایتا چند کارخانه تولید دارو و تجهیزات پزشکی را برای هلال‌احمر بسازم که خوشبختانه موفق به انجام این کار شدم. * درباره بنیاد امیرکبیر بگویید. آقای دکتر تصمیم گرفتند تمام آنچه از پدرشان به ایشان رسیده بود – چه کتاب‌های خطی و چاپ سنگی و چه مواردی را که خود تهیه کرده بود – به‌علاوه هدایایی که از داخل یا خارج کشور به او داده‌اند جمع‌آوری کند و در اختیار بنیاد فرهنگی عام‌المنفعه‌ای به نام بنیاد امیرکبیر قرار دهد؛ اساسنامه‌ای هم برای آن نوشت. قرار شد که هم کتاب‌های پدر را و هم اجناسی که خود در دوره دانشجویی و بعد از آن تهیه کرده بود از جمله دوره‌ای که معاون‌اول رئیس‌جمهور بود یا وزیر بود در آنجا بگذارد. یک بعد آن هم این بود که فرهنگ مربوط به صنایع دستی و زمینه‌های دیگر همچنان ادامه پیدا کند و زنده بماند؛ برای مثال با گذاشتن کارگاه یا کلاس‌های متفرقه و دعوت از استادان و دانشجویان و انتشار کتاب و کنفرانس و از این قبیل امور که البته هنوز موفق به انجام این کار نشدیم. * دکتر درس طلبگی هم می‌خوانده؟ بله، خوانده بود ولی سطحش را نمی‌دانم. * علت فوت دکتر حبیبی چه بود؟ ایشان قند داشت که البته مقداری کنترل می‌شد. یک روز به او گفته بودند روزه نمی‌توانی بگیری و این مطلب ایشان را به‌شدت ناراحت کرد. روز شهادت حضرت علی (ع) در ماه رمضان ما برای شرکت در مراسم شب قدر بیرون بودیم. وقتی آمدیم دیدیم نیامده چیزی بخورد. متوجه شدم مشکلی پیش آمده. به دفترشان سر زدم، دیدم روی زمین افتاده و از هوش رفته که احتمال دارد به خاطر افت قند بوده باشد. به ایشان که رسیدگی کردیم مشخص شد عفونت خونی پیدا شده و از همان‌جا شروع شد و چهار سال‌ و نیم دچار بیماری بودند. اول در حالتی مانند کما رفتند و با تلاش گروه پزشکان که دکتر لاریجانی گرد آوردند و از جمله با حضور دکتر فاضل، از کما بیرون آمد. بعد از آن مشکلات مختلفی داشتند از جمله اینکه کلیه ایشان از کار افتاد؛ البته در مجموع دوباره به امور بنیاد ایران‌شناسی رسیدگی می‌کردند و می‌توان گفت بیماری جدی‌ای که ایشان را زمین‌گیر کند نداشتند. در نهایت در اواخر عمرشان – شاید مدت یک هفته – ضعف بیشتری پیدا کردند و تقریبا بستری بودند و نهایتا دچار ایست قلبی شدند. بعد از حوادث سال ٨٨ افسرده‌تر شده بودند اما ایشان هیچ‌وقت بیان نمی‌کرد و یکی از خصوصیات ایشان این بود که هیچ‌گاه مشکل یا دردی را بیان نمی‌کرد. * ارتباطات خانواده‌ شما بیشتر با کدام‌یک از خانواده‌های مطرح سیاسی بوده و هست؟ مثلا با خانواده‌هایی مثل خانواده آقای هاشمی یا امام (ره) یا آقای خاتمی رفت‌وآمد دارید؟ ارتباطات خانوادگی ما با همه این بزرگواران بوده و هست ولی جنبه سیاسی ندارد. * دکتر حبیبی چند فرزند دارند و فرزندانشان به چه کاری مشغول هستند؟ یک دختر دارند که تخصص او بیوشیمی است و در حال‌ حاضر در پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی تهران عضو هیئت‌ علمی است.


منبع: baharnews.ir

فرانسه خود را ملزم به دفاع از برجام دانست

به گزارش ایرنا، اسکای نیوز در گزارشی اعلام کرد که وزیر امور خارجه فرانسه روز دوشنبه در حالی وارد تهران شد که کشورش را ملتزم به دفاع از توافق هسته ای با تهران دانست و گفت: ضرورت دارد که ایران نیز تماما به بندهای توافق متعهد بماند.وزیر خارجه فرانسه افزود: نگرانی هایی حقیقی درباره موضع دولت آمریکا در خصوص این توافق داریم.وی تصریح کرد: به عنوان مدافع برجام وارد ایران شدم اما با احتیاط و ایرانی ها هم باید موضعی غیرقابل انتقاد داشته باشند.اسکای نیوز در گزارش خود افزود: وزیر خارجه فرانسه برای اطمینان بخشی به تهران درباره حمایت فرانسه و اتحادیه اروپا از برجام به ایران سفر کرده است.وزیرخارجه فرانسه دراین سفر دو روزه با رییس جمهوری، رییس مجلس شورای اسلامی، وزیر امور خارجه و دبیر شورای عالی امنیت ملی دیدار خواهد کرد.برگزاری نشست کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور در محل وزارت امورخارجه از برنامه های اصلی ژان مارک آیرو وزیر امور خارجه فرانسه در تهران است. مدیران خاورمیانه و آفریقای شمالی وزارت خارجه فرانسه، مدیرمؤسسات کارآفرینی و اقتصاد بین المللی، مسئولین بخش ایران در وزارت خارجه، رییس هیات همکاری بین المللی اداره کل دارایی دولت فرانسه، رؤسای دفتر اداره کل خزانه، برخی مقامات دولتی، نمایندگان حدود ۶٠ شرکت فرانسوی، و چند تن از روزنامه نگاران رسانه های فرانسوی ژان مارک آیرو را در این سفر همراهی می کنند.


منبع: baharnews.ir

دولت جدیدآمریکا در مراحل کارورزی است!

به گزارش ایسنا، محمدباقر نوبخت در حاشیه جلسه شورای برنامه‌ریزی استان مرکزی در خصوص اقدامات رییس‌جمهور جدید آمریکا گفت: دولت آمریکا یا سایر دولت‌ها اگر نسبت به مصالح و منافع جمهوری اسلامی ایران اقدامات خصمانه‌ای انجام دهند یا منافع ما را تهدید کنند، ملت ایران این حق را به دولتش چه دولت فعلی و چه دولت قبلی می‌دهد که متقابلا اقدام کند.وی در ادامه در خصوص بودجه استان مرکزی گفت: برای سال جاری استان مرکزی طبق قانون بودجه، حدود ۲۴۶ میلیارد تومان اعتبار جهت طرح های عمرانی در نظر گرفته شد. همچنین در سفر رییس جمهور به این استان ۹۲۹ میلیارد تومان اعتبار برای سال ۹۵ و ۹۶ در قالب ۵۵ طرح و پروژه در نظر گرفته شد. وی با بیان اینکه از این رقم حدود ۴۰۰ میلیارد تومان بودجه برای سال جاری و مابقی برای سال آینده در نظر گرفته شده است، افزود: از رقم مربوط به سال جاری حدود ۸۹ درصد تخصیص داده شده و پیش بینی می شود تا پایان سال همه این اعتبارات باقی مانده تا سقف صد در صد تخصیص داده شود.نوبخت گفت: در سال آینده هم بیش از ۵۰۰ میلیارد تومان اعتبارات از  محل مصوبات سفر بعلاوه رشد متناسبی نسبت به ۲۴۶ میلیارد تومان در نظر گرفته خواهد شد . این ارقام به عنوان سرمایه گذاری در طرح های عمرانی است و غیر از این برای توسعه نیازمند مشارکت بخش خصوصی هستیم. رییس سازمان برنامه و بودجه با اشاره به بازدید از دو واحد صنعتی هپکو و واگن پارس در اراک، عنوان کرد: این دو واحد صنعتی مشهور ظرفیت قابل توجهی در تولید دارند. امروز مشکلات این واحدها مورد بررسی قرار گرفت و نسبت به در نظر گرفتن تسهیلات بیشتر جهت این واحدها مساعدت لازم صورت خواهد گرفت تا شاهد حل مشکلات واحدهای صنعتی مذکور باشیم.نوبخت ادامه داد: همچنین در استان مرکزی حدود ۵۰۰ میلیارد تومان تسهیلات بانکی به حدود ۷۰۳ واحد تولیدی کوچک و توسط جهت حل مشکلات و توسعه واحدها تخصیص داده شده است که با مجموعه این اقدامات بتوانیم از طریق تقویت واحدهای تولیدی بخش خصوصی و اجرای طرح های عمرانی بخش دولتی برآیند مثبت این دو مولفه را در کشور ببینیم. وی در بخشی دیگر از سخنانش در خصوص رشد اقتصادی کشور گفت: رشد اقتصادی کشور در ۶ ماهه اول امسال حدود ۶٫۵ درصد با در نظر گرفتن نفت و ۴٫۵ درصد بدون نفت بوده است. برای رشد اقتصاد کشور و بهبود هرچه بیشتر شرایط در چارچوب اقتصاد مقاومتی از تمامی ظرفیت های داخلی برای مصون کردن اقتصاد نسبت به نوسان های بین المللی و بی نیاز کردن اقتصاد ملی بهره خواهیم برد.معاون رییس جمهور با اشاره به ارجاع لایحه بودجه سال آینده کشور به مبلغ هزار و ۸۴ هزار میلیارد تومان به مجلس عنوان کرد: در این بودجه ۳۷۱ هزار میلیارد تومان بودجه عمومی و ۷۵۷ هزار میلیارد تومان بودجه شرکت ها، بانک ها و موسسه های انتفاعی وابسته به دولت است. نوبخت ادامه داد: از این ۳۷۱ هزار میلیارد تومان میزان ۵۱ هزار میلیارد تومان درآمدهای اختصاصی است که ۳۲۰ میلیارد تومان آن اعتبارات و بودجه عمومی است. درخصوص منابع ۳۲۰ میلیارد تومانی که ۱۶۰ هزار میلیارد تومان آن به عنوان درآمد از محل مالیات و حقوق گمرک تامین می شود و حدود ۱۱۶ هزار میلیارد تومان آن از طریق واگذاری دارایی های سرمایه ای که حدود ۱۱۱ هزار میلیارد تومان آن مربوط به نفت است و مابقی آن از طریق واگذاری اسناد و اوراق مالی تامین می شود.وی افزود: از این رقم حدود ۶۲ هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان اعتبارات عمرانی در نظر گرفته شده که از این رقم بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان فقط برای چهار اولویت برنامه و بودجه سال آینده اختصاص خواهد یافت که این چهار اولویت شامل آب، فاضلاب، محیط زیست و گسترش شبکه حمل و نقل ریلی است. رییس سازمان برنامه و بودجه کشور با بیان اینکه تا پایان کار این دولت پنج مرکز استان به شبکه حمل و نقل ریلی سراسری متصل می شوند، عنوان کرد: این پنج شبکه شامل مسیرهای تهران به ساوه و همدان و سنندج، مسیر دیگر اراک به ملایر و فیروزان و کرمانشاه، مسیر بعدی از  میانه به بستان آباد و تبریز، مسیر بعدی از تهران به قزوین و رشت تا آستارا و مسیر دیگر مراغه به ارومیه است که برای توسعه حمل و نقل ریلی در نظر گرفته شده است.وی در خصوص میزان وابستگی بودجه به نفت گفت: در سال های ۹۴ و ۹۵ هم با تحریم و هم با محدودیتی که از طرف اپک برای تولید و صادرات نفت موجود بود مواجه بودیم که خوشبختانه پس از برجام این موانع برداشته شد و در ماه گذشته بیش از دو میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه نفت و میعانات گازی صادر کردیم و برای سال ۱۳۹۶ هم تلاش بر این است که از این ظرفیت چه به صورت صادرات فراودره های نفتی و چه برخورداری از سهمیه ایران استفاده کرده و از این ظرفیت در کنار ظرفیت مالیاتی برخوردار شویم و به رشد اقتصادی کشور شتاب بیشتری بدهیم. نوبخت همچنین در ادامه سفر خود به استان مرکزی در نشست مشترک ستاد راهبری اقتصاد مقاومتی و توسعه و برنامه‌ریزی استان در استانداری مرکزی گفت: حضور در جلسات شورای برنامه‌ریزی استان فرصت مغتنمی برای مدیران استان و مسئولان ملی است تا در یک گفت‌وشنود متقابل همه موانع و مشکلات در کنار ظرفیت‌هایی که در استان‌ها وجود دارد بازگویی شده و مورد توجه قرار گیرد، همچنین مدیران استان‌ها از سیاست‌های ملی جهت توسعه مطلع شوند.وی افزود: امروز اگر همه اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران را در یک هدف خلاصه کنیم، قطعا این هدف توسعه است. به همین جهت در عالی ترین سند فرادستی نظام بعد از قانون اساسی که چشم انداز ۲۰ ساله به شمار می‌رود، نخستین هدف راهبردی توسعه یافتگی در افق ۱۴۰۴ در کنار قرار گرفتن در جایگاه نخست اقتصادی علم و فناوری در منطقه است. معاون رئیس جمهور تصریح کرد: توسعه در سال ۱۳۹۵ که یک سال مفصل بین برنامه پنجم و ششم توسعه است برای دولت از دو مسیر دنبال می‌شود که این دو مسیر در دهم فروردین ماه ۹۵ در یک برنامه تلویزیونی از جایگاه سخنگویی دولت به اطلاع مردم رسانده شد.نوبخت ادامه داد: توسعه از طریق رفع موانع تولید در واحدهای بخش غیردولتی و توسعه از طریق کمک و تسریع در تکمیل طرح‌های عمرانی دولتی مدنظر است. وی اظهار کرد: برای رفع موانع در مسیر کمک به واحدهای تولیدی حداقل هفت هزار و ۵۰۰ واحد را که با همه ظرفیت‌ کار نمی‌کنند و برخی از آنها نیز راکد هستند در کشور شناسایی کردیم تا بتوانیم ۱۶ هزار میلیارد تومان تسهیلات جهت فعالسازی آنها در اختیارشان قرار دهیم، از آنجاکه این واحدها مربوط به بخش غیردولتی هستند تسهیلات بانکی به عنوان سرمایه در گردش و سرمایه ثابت مد نظر قرار گرفت و اعطای این تسهیلات در حال انجام است. سخنگوی دولت گفت: براساس گزارش استاندار مرکزی سهم استان از این مجموعه ملی رقمی در حد ۵۰۰ میلیارد تومان است که حدود ۷۰۳ واحد تولیدی که مستقیما از مسیر بانک عمل کردند یا فرآیند رونق را از طریق ستاد طی کردند، از آن برخوردار شدند.وی تصریح کرد: در سطح ملی نیز حدود ۱۳ هزار واحد از این تسهیلات استفاده کردند، اما این اقدام جهت سرعت بخشی به رونق تولید بسیار ناکافی است. نوبخت با اشاره به بازدید امروز از دو واحد صنعتی هپکو و واگن‌پارس اراک گفت: این واحدها می‌توانند نمادی از سایر واحدهای تولیدی استان باشد، علیرغم اینکه این واحدها دارای ظرفیت‌های بسیاری هستند، اما متاسفانه در شرایطی که نیازمند رشد اقتصادی پویا هستیم، هر دوی این واحدها با ظرفیت‌های زیر ۴۰ درصد فعالیت می‌کنند که زیبنده نیست. رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور بیان کرد: نسبت به سال گذشته که قیمت نفت به زیر ۳۰ دلار هم تقلیل پیدا کرده بود، شرایط تغییر کرده و در حال حاضر نفت را به قیمت بالای ۵۰ دلار می‌فروشیم و متوسط فروش امسال ما حدود ۴۲ دلار است. مقدار فروش هم به برکت رفع تحریم‌ها پس از برجام افزایش یافته است.  نوبخت اظهار کرد: البته اوپک قصد داشت مانع دیگری را نیز علیه کشور ایجاد کند. از سویی از تحریم‌ها فرار کرده بودیم و حالا اینجا باید در تحریم دیگری قرار می گرفتیم و برای اینکه قیمت نفت بالا برود کشورهای تولیدکننده قصد داشتند تولید نفت را کاهش دهند، اما مقاومت جمهوری اسلامی در این رابطه بسیار درست بود. وی ادامه داد: ایران در خصوص مسئله مذکور اعلام کرد که درست است مقدار تولید باید کاهش یابد، اما نه برای ایران، چراکه ما از ظرفیت قبلی نیز بسیار پایینتر هستیم و تحریم‌ها به تازگی برداشته شده است. ایران اعلام کرد که کشورهایی که در این فاصله از این سهمیه استفاده کرده‌اند باید بیشتر تقلیل تولید بدهند که در نهایت این مقاومت‌ها به پیروزی انجامید و ایران از تقلیل تولید مستثنا شد.سخنگوی دولت گفت: گزارش وزیر نفت در ماه گذشته نشانگر صدور دو میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه نفت و میعانات گازی بود، گرچه این رقم دائمی نیست، اما به طور متوسط در رقمی بالای دو میلیون قرار داریم.نوبخت با بیان اینکه چهار سال پیش در همین کشور میزان درآمدهای ما ۱۱۹ میلیارد دلار بود و امروز با یک سوم این رقم در حال اداره کشور هستیم، افزود: همه کارخانه‌ها باید در همین دوره از فعالیت دولت فعال شوند. وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به وقایعی همچون سیل در سیستان و بلوچستان ادامه داد: مجبوریم خسارت قابل توجه این حادثه را جبران کنیم. استان‌های شمالی هم دچار خسارات چند میلیون تنی مرکبات ناشی از سرمازدگی شده‌اند، همچنین شیوع آنفلوآنزای مرغی خساراتی را بر کشور تحمیل کرده است که همه این مسائل را دولت باید با صبر و حوصله پیگیری کند.نوبخت اظهار کرد: ما معتقد هستیم که ارزش کار دولت به این است که با منابع محدود تخصیص بهینه انجام دهد تا بتوان کشور را اداره کرد. اساسا بودجه ریزی به معنای تخصیص بهینه منابع است. رئیس برنامه و بودجه کشور با مثبت بشمردن فعالیت‌های نماینده ولی فقیه در استان گفت: این مقام مسئول پایه توسعه را در عرصه فرهنگ در کنار ابعاد دیگر توسعه دیده و مد نظر قرار داده است.نوبخت تصریح کرد: از سال ۱۹۹۰ به بعد مفهوم بزرگتری از توسعه و ابعاد دیگر توسعه مطرح شده است. برای توسعه ایران براساس الگوی مدنظر مقام معظم رهبری حداقل ۶ بعد از ابعاد توسعه را می‌شناسیم و در این میان فرهنگ هم زیرساخت و هم از ابعاد توسعه است. وی افزود: بسیار خرسند شدم که در استان مرکزی در کنار صنعت؛ عرصه فرهنگ، دین و مذهب با جایگاهی مطلوب توسط آیت‌الله دری نجف آبادی مورد توجه قرار گرفته و دنبال می‌شود.نوبخت در ادامه با بیان اینکه باید از نماینده عالی دولت در استان تقدیر شود که با جدیت همه امور و مشکلات را پیگیری می‌کند، افزود: همه مسائل مطرح شده را جزو تصمیمات شورای برنامه‌ریزی امروز می‌دانیم مخصوصا در مورد واگن پارس و هپکو اراک به گونه‌ای برنامه‌ریزی خواهیم کرد که بخشی از مطالبات کارگران قبل از عید پرداخت شود و حتما تسهیلات لازم را برای فعال کردن واحد غیرفعال پرداخت خواهیم کرد. وی اضافه کرد: در آینده نزدیک بازهم در استان حضور پیدا خواهم کرد. در جلسه بعدی شورای برنامه‌ریزی استان انتظار می‌رود که مدیران اجرایی که بازوان دولت در استان هستند گزارشاتی از حوزه خود ارائه دهند.سخنگوی دولت گفت: امید است با به بهره‌برداری رسیدن مجموعه طرح‌ها شاهد توسعه در کنار استمرار توسعه فرهنگ و دین باشیم.


منبع: baharnews.ir

ذکر خیر هاشمی به قلم وزیر خاتمی

گروه سیاسی_رسانه‌ها: احمد خرم طی یادداشتی در روزنامه «اعتماد» با عنوان «اولین فجر بدون هاشمی»، پس از این مقدمه نوشت: همیشه باید در نظر بگیریم که آیت‌الله هاشمی یک فرد عادی نبوده است. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب که قدرت به دست نیروهای انقلابی افتاد و جریانات مختلف سیاسی تشکیل شد، آقای هاشمی همواره فرد شماره دو نظام جمهوری اسلامی بود. هم در زمان امام (ره) و هم در زمان مقام معظم رهبری ایشان همواره فرد شماره دو کشور بودند. حالا که ایشان در میان ما نیست باید این را بدانیم که در انقلاب، ما از این دست ضایعات زیاد داشتیم. در سال‌های ابتدایی انقلاب، ما چهره‌هایی همچون شهید بهشتی و شهید باهنر را از دست دادیم. در طول ٨ سال جنگ شهدای بسیاری داشتیم. واقعا هم کسی نتوانست جای شهید بهشتی یا شهید باهنر را پر کند اما باید این نکته را بدانیم که از دست رفتن انسان‌های موثر و کارگشا در جامعه هر چند که جامعه را دچار تاسف و تالم می‌کند اما از یک طرف در جامعه انرژی ذخیره می‌کند تا به سمت حل مشکلات قدم‌ برداریم. خوب است که بدانیم هاشمی چه مشیی را دنبال می‌کرد و از چه نگران بود؟ یکی از مواردی که آیت‌الله هاشمی همواره به آن اعتقاد داشت، اصلاح امور از طریق راه‌های مسالمت‌آمیز، غیر خشن و غیر رادیکال بود. در تمام سال‌های پس از انقلاب هم ایشان توانستند یک بالانس مناسبی را در کشور ایجاد کنند. نقش‌هایی همچون بالانس، ارتباط با معتدلین انقلاب و ایستادن جلوی افراطی‌گری همواره مشی آقای هاشمی بود؛ نقشی بسیار موثر که حتی مخالفانش هم قبولش داشتند و می‌دانستند که خطی که هاشمی آن را دنبال می‌کند خط اعتدال است. زمانی که انقلاب‌ها به نظام تبدیل می‌شوند دیگر آن روحیه قوی انقلابی در میان مردم افت می‌کند و مسائلی پیش می‌آید که انسان‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ تاثیراتی که ممکن است مثبت باشند یا منفی. برخی مسائل همچون جایگاه‌های سیاسی، پول و برنامه‌های اقتصادی نظام انقلابی را کم‌کم با مشکل و گاهی با بحران مواجه می‌کند اما ستون‌های انقلاب و افراد استخوان‌دار با تئوری‌های جدید حکومت‌داری و رویکردهای عقلی‌شان باعث می‌شوند که برخورد کردن با جریانات به تاخیر بیفتد. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی هم نقش مهمی در این برخوردهای عقلانی داشت. دیگر خصیصه اصلی اخلاقی آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی این بود که همراه با حرکت بدنه اجتماعی بود. هر زمان بدنه اجتماعی به کارکرد ارکان نظام معترض بود ایشان هم معترض می‌شد و همراه با مردم قدم برمی‌داشت. مساله اصلی این است که بدنه اجتماعی همواره از جریانات تند و رادیکال پرهیز می‌کند. مردم دنبال خشونت نمی‌آیند و می‌خواهند همه‌چیز به خصوص در این زمان با گفت‌وگو، مذاکره و تاکتیک‌های صلح‌آمیز حل شود. آقای هاشمی هم چند سالی بود که از اتفاقاتی که در کشور می‌افتاد دل‌نگران بود. از گزارش‌هایی که در مورد ناهنجاری‌های اجتماعی می‌شنید ناراحت بود. شاهد هستیم که در سال‌های اخیر اخلاق انسانی و حرفه‌ای افول پیدا کرده و این مساله آقای هاشمی را رنج می‌داد. کارکرد مدیران جامعه، کارکرد قابل قبولی نیست یعنی آن انگیزه‌هایی که در دهه‌های اول و دوم انقلاب در مدیران و کارشناسان بود رو به افول رفت و همه بزرگان نظام را به فکر واداشته است. آیت‌الله هم از این مساله رنج می‌برد. می‌دانست که ما برای اهداف متعالی انقلاب کردیم اما حالا با ناهنجاری‌های اجتماعی و فسادهای اقتصادی مواجه هستیم که دیگر در جامعه اپیدمی شده است. این روزها همه از فساد رنج می‌برند و این مساله مهمی است. مجموعه اینها مسائلی بود که هاشمی را رنج می‌داد و امیدواریم اراده واحدی در کشور باشد که در خلاء ایشان به خود بیاییم و فساد، افول اخلاقی و ناهنجاری‌های اجتماعی را سامان دهیم.


منبع: baharnews.ir

دوست مشترک احمدی‌نژاد و ترامپ

به نوشته روزنامه قانون، ترامپ فکر می‌کند ناجی آمریکاست و آمده تا «عظمت» و «عزت» آمریکا را دوباره به این کشور بازگرداند. او نه فقط در رویاها، شعارهای پوپولیستی و عوام‌زدگی، بلکه در عملکرد‌ها نیز شباهت بسیاری به احمدی‌نژاد دارد و عجیب‌تر اینکه هر دوی این افراد مورد حمایت نژادپرستان افراطی آمریکا قرار گرفته‌اند. فراحزبی‌های همگن!ترامپ با حزب دموکرات رقابت کرد، اما درعین حال خود را مطلق، منتسب به جمهوری‌خواهان هم نمی دانست. درست مانند احمدی نژاد که معتقد بود فراتر از اصلاح طلبان و اصولگرایان است. ترامپ آمده تا «بنیادگرایی آمریکایی» را بنا کند. بنیادگرایی‌ای که معتقد است نژاد آمریکایی، نژاد برتر است. او نگاهی ناسیونالیستی برآمده از پروتستانتیسم مذهبی را به هم درآمیخته است. بودجه حمایت از سقط جنین را حذف می کند و انتقادات برایش اهمیتی ندارد. در ایران اما حامیان احمدی نژاد کار او را یک «تصمیم اخلاقی» می خوانند. او پدیده ای درست مانند مدل ایرانی ضدسیستماتیک و ضدساختار است. ترامپ در جریان رقابت های انتخاباتی چهره ای «آنارشیست – پوپولیست» از خود ترسیم کرد. حال نیز با سیاست هایی سخت تر، مانند دیوار کشیدن در مرز مکزیک و گذاشتن دیواری بلندتر از آن، در فرودگاه ها برای ممانعت از ورود اتباع هفت کشور، به سخنگو و رهبر بنیادگرایان آمریکایی تبدیل شده است. اگرچه شعارهای ناسیونالیستی می‌دهد اما فقط به دنبال اصلاح امور داخلی در آمریکا نیست. او می‌خواهد بار دیگر آمریکا را به غول بزرگ جهان تبدیل کند. ترامپ از منطقه ضعف جمهوری‌خواهان برخاست که نتوانستند در رقابت های درون حزبی، او را مهار کنند. درست مانند احمدی نژاد در سال ۸۴ که به قول و قرارهایش با اصولگرایان پایبند نماند و برخلاف قرارها حاضر نشد به نفع کسی که در نظرسنجی ها بیشترین رای را دارد کنار برود. بعد از رسیدن به قدرت، هر دوی آن‌ها خود را فراتر از احزاب و جریان‌ها دانستند. سرنخ اتصال دو همفکراگر در گذشته، فقیران سیاه پوست آمریکایی محل توجه نامزدهای ریاست جمهوری بودند، حال این طبقه محروم سفیدپوست آمریکایی است که به رهبری ترامپ می خواهد خودش را برقله اوج بنشاند. او محور اقداماتش را یک «آمریکای خالص واصیل» قرار داده که برای آن، رسالتی «الهی» و «جهانی» قائل است.از سوی دیگر، بخش مهمی از شباهت ترامپ و احمدی نژاد را می توان در حمایت های یک «فرد» هم جستجو کرد. فردی که رهبر پیشین نژادپرستان آمریکایی به حساب می‌آید و از شهرت جهانی برخوردار است. در جریان رقابت‌های انتخاباتی «دیوید دوک» رهبر پیشین گروه نژادپرست «کوکلوس‌کلان‌ها» در آمریکا، در یک پیام تبلیغاتی مردم را دعوت کرد تا به ترامپ رای بدهند. گروه نژادپرستان «کوکلوس‌کلان» در سال ۱۸۶۵ در ایالات متحده شکل گرفت و سفیدپوستان را نژاد ‌برتر می‌داند و بیش از هر چیز با سیاه‌پوستان مقابله می‌کند. این گروه مهاجران، یهودیان و همجنس‌گرایان را نیز طرد می‌کند و از همین رو از سیاست های ترامپ مانند دیوارکشیدن دور آمریکا حمایت می کند. دیوید دوک ۶۶ ساله است و «مهاجرت انبوه»، «مالیات بالا» و «افزایش شمار بیکاران» را عواملی هشدار دهنده عنوان می کند که باعث شده تا «آمریکا از دست برود» و معتقداست باید با آن‌ها مقابله کرد و این مانند اعتقاداتی‌ست که ترامپ دارد. علاقه یک نژادپرست به احمدی نژادنکته جالب اینجاست که رهبر پیشین «کوکلوس کلان‌ها» همان‌طور که به ترامپ نگاه تحسین برانگیزی دارد، به احمدی نژاد هم همین حس را داشت. او کسی بود که ۲۰ آذر ۸۵ به دعوت دولت احمدی نژاد به تهران آمد تا در کنفرانس جنجالی «هولوکاست» شرکت کند. پس از آن بود که در مورد احمدی نژاد گفت: «محمود احمدی‌نژاد مرد دلیری است که درباره این موضوع (هولوکاست) سخن می‌گوید». پس از اتمام این کنفرانس، انتقادها به دعوت چهره هایی مانند او، تمام رسانه های جهان را پر کرد. رسانه ها اعلام کردند که دولت ایران از یک نژادپرست و چهره ‌نزدیک به نازی ها برای حضور در این کنفرانس دعوت کرده است. اما حسینی، سخنگوی وقت وزارت‌خارجه در خصوص دعوت از «دیوید دوک» که گفته می‌شد یک نژادپرست است به بیان همین جملات بسنده کرد: «درباره او برخی مطالب مطرح شده است، دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه در حال بررسی است که ویژگی‌هایی که به او نسبت داده شده صحت دارد یا خیر». (ایسنا، ۲۶/۹/۸۶)اما نتیجه این بررسی ها هیچ‌گاه منتشر نشد. قدم‌نهادن ترامپ در مسیر احمدی نژاداگرچه احمدی‌نژاد را نمی‌توان یک نژاد پرست (به مانند ترامپ) دانست، اما دفاع «دیوید دوک» از هر دوی آن‌ها جای تامل دارد. ترامپ به دنبال عصر‌آمریکایی است، همان‌طور که احمدی‌نژاد به دنبال ایران‌گرایی بود. از همین رو شباهت‌های بسیاری به هم دارند.با این همه باید گفت ترامپ همان راهی را خواهد رفت که احمدی نژاد رفت. واکنش های جهانی نسبت به تصمیمات ترامپ در همین چند روز حکمرانی‌اش، نشان می دهد که آمریکا می تواند در همان انزوایی فرو برود که احمدی نژاد ایران را به آن وادی کشاند.


منبع: baharnews.ir

اعتراض به ترامپ به سبک وایبر!

مدیران ژاپنی وایبر(کمپانی Rakuten) در اعتراض به دستور جدید ترامپ مبنی بر منع ورود مسلمانان ۷ کشور ازجمله ایران، هرگونه تماس بین آمریکا و این کشورها را رایگان کردند.بدین ترتیب مردم این ۷ کشور می‌توانند با هر نوع تلفن ثابت یا موبایل به‌صورت رایگان با دوستان و هم‌وطنان خود در امریکا تماس رایگان تلفنی برقرار کنند.اعتراض به دستور جدید ترامپ در میان مدیران آی.تی آمریکا همچنان ادامه دارد و از مارک زاکربرگ گرفته تا سرگئی برین گوگل، ساتیا نادلای مایکروسافت و مدیر تاکسی انلاین اوبر از مهاجران و پناهندگان در برابر ترامپ حمایت کرده‌اند. توئیت هیروشی میکیتانی مدیر اجرایی وایبر به شرح زیر است:


منبع: itna.ir

جزئیاتی از سقوط مرگبار چراغ اتاق عمل در زاهدان

سقوط چراغ اتاق عمل به قیمت از دست دادن جان پدر ۶٣ ساله تمام شد. این مرد برای درمان آب مروارید چشم زیر تیغ جراحی رفته بود اما پس از این سقوط، ١٢ روز به کما رفت و جان خود را از دست داد. چراغ اتاق عمل دقایقی پیش از جراحی روی شکم این فرد افتاد و باعث عفونت روده‌های بیمار شد.

 

به گزارش«شهروند» با این مقدمه نوشت: ماجرا از اول دی‌ماه شروع شد. به توصیه پزشکان بیمار باید صبر می‌کرد تا آب مرواریدش برسد. دیگر وقتش شده بود. آن روز صبح از خانه بیرون زد. رفت کلینیک تا برای همیشه از شر آب مروارید چشمش خلاص شود و دوباره شفاف و خوب ببیند اما خبر نداشت که حادثه بدی در اتاق عمل انتظارش را می‌کشد؛ حادثه‌ای که هنوز هم معلوم نیست تقصیر کیست. روی تخت، چشم به سقف دوخته بود و هر از گاهی با چشمانش حرکت پرسنل اتاق عمل را دنبال می‌کرد. با آن ماسک‌های سبزی که همه آنها بر دهان داشتند، تشخیص پزشک معالج برایش سخت بود اما مهم نبود؛ یک جراحی ٣٠ دقیقه‌ای که دیگر این حرف‌ها را ندارد.

 

پزشک جراح بالای سرش آمد که کمی با او صحبت کند اما یک‌دفعه چراغ اتاق عمل افتاد روی شکمش. چراغ با آن وزنش از سقف سقوط کرد و به پایین افتاد. بر اثر این سانحه و بر اثر شدت ضربه از حال رفت اما با اقدامات پرسنل اتاق عمل، هوشیاری خود را به‌ دست آورد. اتفاق عجیب در این مرکز درمانی به همین جا ختم نشد چراکه بنا بر اظهارات فرزند این بیمار، وقتی او به دلیل جراحت و درد شکم درخواست توقف جراحی را داشت، پزشک جراح برخلاف میل بیمار او را بیهوش کرد و جراحی چشم را انجام داد.

 

«همراه پدر من بیمار دیگری هم در همان مرکز درمانی برای درمان آب مروارید تحت عمل جراحی قرار گرفت و پس از حدود ٢٠ تا ٣٠ دقیقه عملش به پایان رسید ولی پدر من حدود ۴ ساعت و ٣٠ دقیقه در اتاق عمل بود. طبق بررسی‌هایی که ما داشتیم مدت معمول جراحی آب مروارید حدود ٣٠ دقیقه است و مدت طولانی حضور پدر من در اتاق عمل غیر عادی است که جای سوال دارد.» اینها روایت پسر این بیمار است از اتفاقات آن روز؛ اتفاقی که پشت درهای بسته اتاق عمل افتاد. کسی به جز پرسنل حاضر در اتاق عمل به درستی از جزئیات آن حادثه خبر ندارد و البته بیماری که حالا دیگر در این دنیا نیست اما او پس از خارج‌شدن از اتاق عمل همه اتفاقات را برای اعضای خانواده و پسرش جزء به جزء تعریف کرده است.

 

با گذشت چند هفته از آن حادثه، پسر این بیمار که حالا چند روزی است پدرش را به دلیل همین حادثه از دست داده است، درباره جزئیات ماجرا می‌گوید: «پدرم پس از انجام عمل وقتی به هوش آمد ما را از این حادثه مطلع کرد و گفت که شکمش خیلی درد می‌کند اما پرسنل کلینیک این اتفاق را تکذیب کردند و گفتند که اینها هذیان است. پس از چند ساعت که پدرم به‌طور کامل به هوش آمد، آثار ضربه روی بدن و شکم او را دیدم و آن‌وقت بود که پرسنل کلینیک به وقوع حادثه سقوط چراغ اعتراف کردند.»

 

او ادامه می‌دهد: «پدرم از ناحیه شکم احساس درد می‌کرد، به همین دلیل در همان مرکز برای پدرم سونوگرافی انجام شد که به ما گفتند مشکلی ندارد و همان شب هم از بیمارستان مرخص شد. بعد از آن هم از چند نفر از مسئولان کلینیک و صاحبان شرکت وارد‌کننده چراغ اتاق عمل برای عیادت پدرم و دلجویی به منزل ما آمدند.»

 

او صحبت‌هایش را این‌گونه ادامه می‌دهد: «پس از چند روز درد شکم پدرم بیشتر شد و به پزشک متخصص مراجعه کرد. پس از انجام معاینات مشخص شد که روده کوچکش عفونت کرده است. پدرم بلافاصله در بیمارستان امام علی (ع) بستری شد و به دلیل وخامت حال و تنگی نفس شدید همان شب به اتاق عمل رفت. بعد از جراحی در بخش آی‌سی‌یو این بیمارستان بستری شد اما حالش هر روز بدتر می‌شد. عفونت وارد شکمش شده بود. کلیه‌هایش از کار افتاد، بعد هم ریه‌اش دچار مشکل شد تا جایی که با دستگاه نفس می‌کشید. علایم حیاتی او هر لحظه ضعیف‌تر می‌شد. تقریبا از هوش رفته بود. پزشکان زاهدان از پدرم قطع امید کردند اما ما هنوز امید داشتیم. پدرم را به بیمارستان پیامبران تهران آوردیم. فشار خونش خیلی پایین آمده بود. بعد از ٢ ساعت از بستری شدنش در همین بیمارستان از دنیا رفت.»

 

او اضافه می‌کند: «پدرم از اول دی‌ماه که این اتفاق افتاد تا ٢۵ دی‌ماه که از دنیا رفت خیلی اذیت شد. چند روز آخر که سطح هوشیاری‌اش خیلی پایین آمده بود. تقریبا ١٢ روز در کما بود.»

 

این پسر جوان حرف‌های دیگری هم درباره این حادثه دارد: «ما می‌خواهیم از کلینیک و شرکت واردکننده این تجهیزات  شکایت کنیم اما چیزی که مهم است تکرارنشدن حوادثی از این دست است. تا جایی که ما اطلاع داریم شرکت واردکننده و نصاب این نوع چراغ اتاق عمل از کشور آلمان است. علت حادثه هم جدا شدن قسمت پرس‌شده این چراغ بوده است؛ یعنی چراغ‌ها درست نصب شده است. مشکل از خود چراغ‌هاست. شرکت واردکننده این چراغ‌ها به ما گفته ٨٠ تا از این چراغ‌ها را در کلینیک‌های مختلف در سطح کشور نصب و راه‌اندازی کرده است و هر لحظه ممکن است این حادثه تلخ برای دیگر هموطنان تکرار شود.»

 

این صحبت‌ها در حالی از سوی پسر متوفی مطرح می‌شود که محمودرضا میری رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در خصوص جزئیات این حادثه می‌گوید: «تاکنون شکایتی در خصوص این حادثه مطرح نشده است. هرچند این حادثه در یک کلینیک خصوصی رخ داده اما پرونده آن در شورای انتظامی نظام پزشکی سیستان ‌و بلوچستان و دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در حال پیگیری است. علاوه بر آن از پزشکی قانونی درخواست شده تا علت دقیق مرگ را به ما اعلام کند. همچنین بررسی علت سقوط چراغ سقفی اتاق عمل (چراغ سیالتیک) به عهده دفتر فنی دانشگاه علوم پزشکی گذاشته شده و نتایج این بررسی‌ها به‌زودی اعلام می‌شود.»

 

او درباره اقدامات انجام‌شده از سوی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در خصوص این حادثه هم گفت: «این چراغ در میان پزشکان به اسم چراغ «سیالتیک» شناخته می‌شود. بررسی‌های ما نشان می‌دهد که حادثه سقوط چراغ و برخورد آن با قسمتی از شکم بیمار پیش از آغاز عمل جراحی بیمار رخ داده و در پی آن متخصص جراح عمومی که در اتاق عمل حضور داشته بیمار را معاینه می‌کند تا مطمئن شود آسیب داخلی به مریض وارد نشده باشد. با توجه به اینکه در پی بررسی پزشک، بیمار در آن شرایط زمانی علایم حادی نداشته و علایم حیاتی وی طبیعی بوده، تصمیم به شروع روند جراحی چشم بیمار گرفته شده و این عمل پس از بیهوشی بیمار انجام شده است.»

 

او درباره علت طولانی‌شدن حضور بیمار در اتاق عمل هم گفت: «به نظر می‌رسد معاینه و بررسی شرایط بیمار جهت حصول اطمینان از وضعیت جسمی مساعد وی سبب طولانی‌شدن حضور بیمار در اتاق عمل شده که البته بررسی‌ها در این زمینه همچنان ادامه دارد.»

 

رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان درباره علت مرگ بیمار هم توضیح داده است: «بیمار به دلیل احساس ناراحتی از ناحیه شکم به پزشک مراجعه می‌کند که پزشک مربوطه متوجه وجود علایم غیرطبیعی در شکم وی شده و در نهایت بیمار را مورد عمل جراحی قرار می‌دهد. متخصص جراحی عمومی مربوطه که از جراحان بسیار باتجربه استان است، هنگام انجام جراحی متوجه می‌شود بخشی از روده بیمار «میکروزه» یعنی جریان خون آن مختل شده، فاقد علایم حیاتی بوده و از بین رفته و طبق قوانین، جراح آن قسمت را برداشته است اما عفونت وارد بدن بیمار شده بود و پس از انتقال به بیمارستانی در تهران فوت می‌کند.»


منبع: irankhabar.ir

١۴ساعت عملیات برای نجات کولبران

وضعیت کولبرانی که زیر آوار بهمن گیر کرده بودند و زنده ماندند، به گفته اهالی منطقه چندان مساعد نیست و یخ‌زدگی جان برخی از آنها را تهدید می‌کند. به گزارش ایران خبر، ریزش بهمن شنبه‌شب از طریق بلندگوی مسجد به اهالی محل گزارش و از آنها خواسته شد برای کمک به منطقه بروند. آن‌طور که اهالی گفته‌اند، بعد از دیدن حجم عظیم بهمن و برفی که روی کولبران را گرفته بود، همه از پیداکردن کولبرانی که زیر بهمن مانده بودند ناامید شدند تا اینکه بعد از ساعت‌ها جست‌وجو پای یکی از آنها در سفیدی برف پیدا شد.آمار دقیقی از کولبرهای گرفتار نداشتیمبراساس گزارش‌های رسیده، بیش از دو هزار نفر از  اهالی منطقه برای نجات به محل حادثه رفته بودند، همچنین گزارش شده از میان ١۶ کولبری که در بهمن گرفتار بودند، چهار نفر کشته شدند؛ دو نفر در کما هستند و مابقی، زخمی‌هایی هستند که در بیمارستان بستری شده‌اند.هر لحظه امکان داشت دوباره بهمن بیایدخضر مولایی، یکی از اهالی روستای بیوران که در عملیات امداد که به صورت خودجوش به راه افتاده بود شرکت داشت، دراین‌باره می‌گوید: حدود ساعت ٨:٣٠ شب در خانه نشسته بودم که از بلندگوی مسجد اعلام کردند کولبران زیر بهمن‌ گیر افتاده‌اند. به‌سرعت لباس‌هایم را پوشیدم تا به کمکشان بروم. پایم را که از خانه بیرون گذاشتم با تعداد زیادی از مردم روستا روبه‌رو شدم، درِ خانه‌ها یکی پس از دیگری باز و به جمعیت حاضر افزوده می‌شد. به سمت محل حادثه رفتیم.از همه روستاهای اطراف آمده بودند. نیشکولان، کانی زرد، دوله‌گرم، درمان‌آباد، باوی، کونه‌مشکه، زوران، بیوران سفلی و بیوران علیا اینها روستاهای نزدیک به محل حادثه بودند که مردم زودتر از بقیه توانسته بودند خود را به آنجا برسانند، بعد از آن مردم دهستان آلان، دولکان، سنجوی، بیتوش و شهرهای سردشت و خود سردشت نیز به ما پیوستند. تعداد زیادی از مردم آمده بودند؛ شاید بتوان گفت نزدیک دو هزار نفر بودیم. لحظه اول که خودمان را به کوه رساندیم نمی‌دانستیم دقیقا کجا این اتفاق افتاده است. نزدیک به هشت الی ١٠ بار در آن مکان بهمن ریزش کرده بود. هوا بسیار سرد بود و باد سردی می‌وزید تمام صورتم یخ زده بود. برف ریش و سبیل مردهایی را که برای کمک آمده بودند پوشانده بود. دو ساعت از جست‌وجو در برف و بوران گذشته بود تا آن زمان نتوانستیم کسی را پیدا کنیم. کم‌کم داشتیم ناامید می‌شدیم که چشممان به پای یکی از کولبران افتاد که از برف بیرون زده بود. تمام بدنش در برف مدفون شده بود. با تمام قدرت برف‌ها را از رویش کنار زدیم و جسم بی‌جانش را از لابه‌لای برف‌ها بیرون کشیدیم. تلاش کردیم جسم یخ‌بسته‌اش را با ماساژدادن گرم کنیم، اما مرده بود. کمی پس از آن یکی دیگر از کولبران زیر لایه قطور و سفیدی از برف و یخ پیدا کردیم که خوشبختانه نفس می‌کشید و توانستیم او را زنده از زیر برف بیرون بکشیم. آمار دقیقی از کولبران‌گیر‌افتاده زیر بهمن در دستمان نبود. مردم روستای ما تا ساعت دو صبح توانستند سه نفر دیگر را از زیر برف بیرون بکشند که فقط یک نفر از آنها زنده مانده بود. تقریبا تا ساعت سه صبح در حال برف‌کوبی بودیم. تلفن‌های همراه آنتن نمی‌دادند با بیسیم به ما خبر دادند دیگر کسی زیر برف نیست و همه را بیرون آورده‌اند. به سمت خانه به راه افتادیم در میان راه بودیم که خبر رسید دو نفر دیگر از خانواده‌ها اعلام مفقودی کرده‌اند. به محل برگشتیم تا آنها را پیدا کنیم. نزدیک‌ ساعت ۵:٣٠ صبح بود. هیچ آمار دقیقی در دست نبود. یکی از بچه‌های مهاباد خبر آورد که یکی دیگر از خانواده‌های مهاباد نیز اعلام مفقودی کرده ‌است. صبح باز هم به بالای کوه رفتیم. این آماری است که من دارم اما الان هم به ما اعلام کردند بازم هم دو نفر دیگر مفقود هستند. می‌ترسیدیم دوباره بهمن بیاید اما مجبور بودیم نمی‌توانستیم آنها را همین‌طور رها کنیم. همه آمده بودند؛ پیر و جوان حتی مردانی در جمع حضور داشتند که ٧٠ سال داشتند، جوانان‌ها همه آمده بودند. میلگرد، چوب و هر چیزی که دم دستمان بود را در برف‌ها فرو می‌کردیم اگر به جسمی برخورد می‌کرد با بیل برف‌ها را کنار می‌زدیم. او می‌گوید: تقریبا همه مردم اینجا کولبری می‌کنند تقریبا ١۵٠ کولبر از ١٢٠خانه‌ای که در اینجا زندگی می‌کنند از این راه امرار معاش می‌کنند. درست است که راه خطرناک است اما وقتی نانی برای خوردن نداشته باشیم از اجبار رو به کولبری می‌آوریم. شش ماه از سال برف و بوران جانمان را تهدید می‌کند و شش ماه دیگر انفجار مین و سایر اتفاقات. او که خودش هم کولبر است، می‌گوید: ریزش بهمن خیلی بد است. وقتی کولبری در این سرما و برف بیرون می‌رود با توجه به شرایط آب‌وهوایی می‌داند حتما بهمنی ریزش خواهد کرد. مثل ویرانی محض می‌ماند اما چاره‌ای نیست. راستش این اولین‌بار نیست که این‌طور ما کولبرها به داد هم می‌رسیم همیشه همین‌طور بوده است. بلندگوی مسجد برای ما حکم اخبار را دارد. وقتی اعلام می‌کند اتفاقی افتاده است همه می‌آیند. در زمستان می‌توان گفت همه مردها همیشه منتظر چنین اتفاقاتی هستند. وقتی بهمن روی فردی ریزش می‌کند زیر برف و یخ‌ماندن یک‌طرف، سرمازدگی یک طرف دیگر. خیلی‌ها از سرمازدگی می‌میرند، الان هم تعدادی در بیمارستان بستری شده‌اند که گفته می‌شود سرمازده شده‌اند و حال خوبی ندارند. نجات از سرمازدگی خیلی سخت است. امیدوارم خداوند آنها را به خانواده‌هایشان ببخشد. خضر مولایی درباره اینکه نگران نبود برای خودش هم مشکلی به وجود بیاید، می‌گوید: راستش نگران که بودم چون هر لحظه امکان داشت بهمن دوباره ریزش کند و ما هم زیر بهمن بمانیم. برف هنوز تازه و سبک و احتمال اینکه حرکت کند زیاد بود. خدا کمکمان کرد که بهمن دوباره‌ای نیامد. اما نمی‌شد کولبرهایی که زیر آوار مانده بودند، را هم رها کنیم. آنها هم زن و بچه داشتند. مجبور بودیم خطر را به جان بخریم. ضمن اینکه ما خودمان کولبر هستیم، مسیر را خوب می‌شناسیم و پیچ‌وخم‌ها را می‌دانیم؛ اینکه زمستان کولبر از کدام سمت می‌رود و تابستان از کدام مسیر، بنابراین ما خودمان باید کار را دستمان می‌گرفتیم. کولبر نجات یافته: هرچه جلوتر می‌رفتیم کولاک سنگین‌تر  می‌شدهمچنین رزگار علیزاده، یکی از نجات‌یافتگان حادثه بهمن سردشت که شغل خودش هم کولبری است و ٢۵ سال دارد، برای خبرنگار ما آن لحظات را که روی خط مرگ یا زندگی قرار داشت، توضیح داد: تقریبا ساعت چهار عصر بود، سه دسته از کولبران دور هم جمع شده بودند و درباره بار پارچه و سیگاری که آن طرف مرز بود حرف می‌زدند. گفتند برویم و آن را بیاوریم؛ چند روزی است که کار نکرده‌ایم و دستمان خالی است. هوا خیلی بد بود؛ اما در نهایت کولبران تصمیم گرفتند برای کار به برف و بوران تن بدهند. از روستای بیوران علیا، پیاده به طرف کوه و دره‌های مرز ایران و عراق به حرکت درآمدیم. یکی از دسته‌ها در میان راه پشیمان شدند و تصمیم گرفتند به روستا برگردند. به ما هم گفتند برگردیم؛ اما بسیاری از کولبران گفتند ما آمده‌ایم برای زن و بچه‌هایمان پول دربیاوریم و کار کنیم، نمی‌توانیم دست خالی به خانه برگردیم. تعدادی از کولبران به روستا بازگشتند؛ اما بقیه به راه خود ادامه دادند. کولبرانی که باقی مانده بودند اهل روستاهای اطراف بودند و با راه کامل آشنا نبودند. تنها کسی که با راه آشنایی داشت، من بودم. به آنها گفتم هوا بد است؛ هنوز بالای کوه نرسیده‌ایم هوا این‌طور است، به بالای کوه برسیم دیگر نمی‌توانیم جلوی پایمان را هم ببینیم. از آنها خواستم به روستاهایشان برگردند. در پاسخ گفتند مجبوریم؛ اگر این کار را نکنیم چه کسی نان زن و بچه ما را می‌دهد. نمی‌دانستم چه کار کنم می‌دانستم هرچه جلوتر برویم، باد و کولاک سنگین‌تر می‌شود؛ اما نتوانستم آنها را تنها بگذارم و به خانه برگردم. به خودم گفتم تنها کسی که راه را بلد است، من هستم؛ بهتر است با آنها بروم، هر اتفاقی هم افتاد اشکال ندارد بگذار سر من هم بیاید. به راه ادامه دادیم. تقریبا به آخرین نقطه مرزی رسیده بودیم. برف و کولاک شدت پیدا کرده بود. باد بعضی از کولبران را به زمین زد. به‌سختی جلوی پایمان را می‌دیدیم. ناگهان صدای دسته‌ای دیگر از کولبران به گوشم رسید، آنها متوجه ما شده بودند و فریاد زدند که به آنها کمک کنیم. چراغ‌ قوه را روشن کردم، به دسته کولبرانی که با من بودند، گفتم شما اینجا بمانید من به کمکشان می‌روم. خودم را به دسته‌ای ۴٠ نفری از کولبران رساندم. راهشان را گم‌کرده بودند و ساعت‌ها در برف و کولاک دنبال راه بازگشت بودند. وی ادامه داد: راه را به آنها نشان دادم و به گروه خودمان پیوستم. ١٢ نفر از کولبران به روستا برگشته بودند، هشت نفر دیگر هم مانده بودند تا با من به روستا برگردند. تنها راه رسیدن به روستا، گذشتن از دره «نه ق لقه» بود. سه نفر از پشت سر از کنار من به‌سرعت به طرف پایین حرکت کردند. از آنها خواستم یواش‌تر حرکت کنند؛ چون احتمال بهمن وجود دارد. چند ثانیه از حرف من نگذشته بود که بهمن آمد و آنها را بلعید. به‌سرعت به طرف آنها حرکت کردم؛ فقط دستشان از برف بیرون مانده بود. با دست، برف‌ها را کنار زدیم تا آنها را بیرون بیاوریم. دست‌هایمان یخ زده بود و تقریبا دیگر حس نداشت؛ اما توانستیم آنها را نجات دهیم. به راه خود ادامه دادیم که ناگهان صدایی آمد، سرم را که برگرداندم، دیگر نفهمیدم چه شد فقط سرم از برف بیرون مانده بود. نمی‌توانستم حرکت کنم. دو نفر از کولبران توانسته بودند خود را نجات دهند، از آنها خواستم جلو نیایند، ممکن است باز هم بهمن بیاید؛ اما نتوانستند تحمل کنند و من را نجات دادند. خوشبختانه بهمن هم نیامد. پاها و قفسه سینه‌ام آسیب دیده بود، نمی‌توانستم نفس بکشم، دو تا از کولبران من را تا پایین همراهی کردند. چندین بهمن دره را پوشانده بود. تقریبا به پایین دره رسیدیم؛ اما هیچ‌کس را در راه ندیدیم. پاهایم سست شده با برادر بزرگم تماس گرفتم و از او خواستم به دادمان برسد، کولبران زیر بهمن‌گیر افتاده‌اند.  این نجات یافته ادامه می‌دهد: او هم به بقیه خبر داد تا برای کمک خود را به ما برسانند. آنهایی که با ما بودند، هیچ‌کدام بالای ٣٠ سال نداشتند. یکی از کولبرانی که جان خود را از دست داد، فقط ١٨ سال داشت. شیرزاد یک فرزند فلج در خانه داشت. از سر نداری زن و بچه‌اش را رها کرد و خودش را به برف و کولاک زد. در نهایت جانش را در این راه از دست داد. رئیس هلال‌احمر سردشت: مردم راهنمای ما بودندفایق عبداله‌زاده، رئیس جمعیت هلال‌احمر شهرستان سردشت می‌گوید: روز شنبه ساعت ٢٠:۴٠ سقوط بهمن در کوه و دره‌های سردشت اتفاق می‌افتد که ساعت ٢٠:۵٨ به ما اطلاع داده شد و در فراخوانی که به ما اعلام شد دو تیم امدادی به منطقه اعزام کردیم تعدادی از کوه‌نوردان داوطلب نیز برای کمک به تیم ما پیوستند. ساعت ٢١:١٠ نیروها خود را به محل رساندند و عملیات امدادی اول از آن ساعت تا ۵:٣٠ ادامه پیدا کرد. در مرحله دوم طی جلسه‌ای که شورای هماهنگی بحران برگزار کرد باز نیرو‌ها به محل اعزام شدند و تا ساعت ١٢:۴٠ عملیات ادامه داشت. درکل ١۶ نفر حادثه‌دیده داشت که سه نفر از آنها سالم بودند. سه نفر دیگر نیز به صورت سرپایی مداوا شدند و چهار نفر فوتی داشتیم و شش نفر دیگر به بیمارستان امام‌خمینی انتقال داده شدند و تحت درمان هستند. سرچمه‌قردان به سمت مرز در محدوده روستای بیوران علیا است. فراخوانی داده شد که اگر فردی از خانواده‌ای به خانه بازنگشته و مفقود شده به ما اعلام کنند. با پلیس ١١٠ تماس بگیرند یا به شورای هماهنگی بحران مراجعه کنند. تاکنون شخصی مراجعه نکرده فقط یکی از کولبران یافت نشده بود که صبح او را پیدا کردند که متأسفانه جان خود را از دست داد. عملیات ساعت ١٢:۴٠ ظهر یکشنبه پایان یافت. باز عوامل خود را نیز به محل فرستادیم که به برای اطمینان بیشتر به محل بروند. تیم پشتیبانی که از نقده به محل اعزام شده‌اند به صورت تخصصی این کار را انجام می‌دهند و درحال‌حاضر در محل هستند. احتمال اینکه شخص دیگری زیر برف مانده باشد بسیار ضعیف است. بیش از‌ هزار نفر از مردم برای جست‌وجو در محل حضور پیدا کردند. حضور مردم هم کارساز بود هم مشکل‌ساز. حضور مردم بسیار به سرعت عملیات و نجات کولبران کمک کرد اما چون مردم امکانات و تجهیزات لازم در شرایط ریزش بهمن را نداشتند و هر لحظه امکان سقوط بهمن وجود داشت، این ترس را در ما ایجاد کرد که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. مردم هم راهنمای ما بودند چون با منطقه کاملا آشنا بودند، راهی که می‌رفتیم راه اصلی نبود یک راه فرعی بود. اکثر حادثه‌دیده‌ها جوان بودند کم‌سن‌ترینشان ١٧ سال داشت و مسن‌ترینشان ٣٧. سن افرادی که جان خود را در این حادثه از دست دادند بین ١٨تا ٢٧ سال بود. شهرهای مرزی همه مطلع شده‌اند اگر کسی باشد به ما اعلام می‌کنند. باز اگر به ما اعلام شود، عملیات را شروع خواهیم کرد. اما حالا نیز افراد ما در آنجا مستقر هستند. تا پایان عملیات تیم سردشت بود بعد از آن تیم تخصصی از نقده اعزام شد. براساس آخرین گزارش‌ها، علی محمدنژاد، ۱۹ساله، شیرزاد عبدالهی ۲۷ساله و اهل سردشت، هیوا ابراهیمی‌نیا، ۲۲ساله و اهل بانه و محمد حمزه‌زاده، ۲۱ساله و اهل مهاباد در ریزش این بهمن کشته شده‌اند و احتمال می‌رود افراد دیگری نیز زیر بهمن باشند. اسامی مجروحان حادثه ریزش بهمنجعفر احمدیان ۲۷ساله، غریب علیزاده ۳۷‌ساله، آریا شیخ‌پور ۱۷‌ساله، رزگار علیزاده ۲۵‌ساله، قاسم محمدخدر ۳۱‌ساله، هِدی ظاهری ۲۴‌ساله،


منبع: irankhabar.ir