بررسی بحران دانشگاههای ایران

به گزارش ایران خبر، روزگاری مراد از دانشگاه، مجموعه‌های بزرگ و محصور و متمرکزی چون دانشگاه‌های تهران و پلی‌تکنیک و شهید بهشتی و شیراز و صنعتی سهند تبریز و فردوسی مشهد و صنعتی اصفهان و صنعتی شریف و علم و صنعت و تربیت معلم و… بود که در آنها دانشجویان تازه جوانانی معمولا بین ١٩ تا ٢۵ ساله بودند و استادان، مردان و زنانی میانسال و کهنسال با ظاهری رسمی و جاافتاده.

دانشگاه ایرانی تغییر کرده است و برای فهم آن باید عینک‌های مفهومی را عوض کرد. روزگاری  زندگی دانشجویی معنای مشخصی داشت که برخی سریال‌های تلویزیونی مثل روزگار جوانی و در پناه تو، کوشیده بودند تصویری کلیشه‌ای از آن ارایه کنند و در برخی فیلم‌های سینمایی مثل متولد ماه مهر، جنبه‌های اعتراضی آن به نمایش در آمده بود. راه یافتن به این دانشگاه‌های متمرکز و دولتی، کار ساده‌ای نبود، باید از سد سکندری به نام کنکور می‌گذشتی، به همین دلیل موسسات بزرگ آموزشی-تجاری پدید آمده بود تا نوجوانان را با هزینه‌های بالا برای عبور از آن یاری کنند. راه‌حل ساده‌تر دانشگاه آزاد بود، موسسه‌ای دولتی با ویژگی‌های یک نهاد خصوصی که از سال‌های آغازین دهه ١٣۶٠ به تدریج آغاز به کار کرد و در سال‌های بعد از جنگ گسترشی بی‌سابقه یافت. این افزایش کمی موسسات آموزش عالی اما به همین جا ختم نشد. غیر از دانشگاه پیام نور که قدمتی دیرین داشت، دانشگاه‌های علمی-کاربردی و انواع و اقسام دانشگاه‌های خصوصی تنها بعضی از موسسات آموزش عالی بودند که در این سال‌ها دانشجو می‌پذیرفتند و لیسانس و بعدا فوق لیسانس و در سال‌های اخیر دکترا تولید می‌کردند. این گسترش کمی پیامدهای کیفی نیز در پی داشته است، تا جایی که پژوهشگرانی چون عباس کاظمی معتقدند «مفهوم دانشگاه تغییر کرده است». این تغییر اما در کدام سو بوده است؟ مثبت یا منفی؟ چه تاثیری در زندگی دانشجویی داشته است؟ رابطه استاد و دانشجو را دچار چه تحولی ساخته؟ آیا بر حیات استادان دانشگاه نیز تاثیری داشته است؟ این تاثیر چگونه بوده است؟ در سالروز ١۶ آذر، روز دانشجو به جای پرداختن به موضوع کلیشه‌ای جنبش دانشجویی، این‌بار به خود دانشگاه پرداختیم و تحولاتی که از سر گذرانده. تغییر و دگرگونی‌ای که حتی مفهوم جنبش دانشجویی را نیز دگرگون کرده است. عباس کاظمی، استاد پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی از محققانی است که یکی از دغدغه‌های اصلی او دانشگاه است. این استاد علوم اجتماعی را با آثاری درباره مطالعه زندگی روزمره هم چون پرسه زنی و زندگی روزمره و امر روزمره در جامعه پساانقلابی می‌شناسیم.

کاظمی در گفت‌وگوی مفصل پیش رو از تغییر صورت‌بندی در زندگی دانشگاهی ایران هم در سطح اساتید، هم در سطح دانشجویان و هم در سطح نظام اداری دانشگاه سخن می‌گوید و از پیامدهای آن حرف می‌زند. دکتر کاظمی از بحران در دانشگاه‌های ایرانی سخن می‌گوید و معتقد است «در روزگار ما دانشگاه محل دانشگاه یک کلیتی است که دیگر معصوم نیست، بلکه شبکه نابرابری را تولید و بازتولید می‌کند جلوس شده است». به نظر او دانشگاه‌های ما ترک برداشته‌اند و بررسی دقیق آنها نشانگر گسل‌هایی است که در حال فعال شدن هستند و خیلی زود باید در ترمیم آنها کوشید:

برخی صاحبنظران حوزه دانشگاه این روزها از مفاهیمی چون دانشگاه توده‌ای بر خلاف دانشگاه نخبه‌گرا یاد می‌کنند و می‌گویند در دانشگاه‌های امروز برخلاف گذشته همه اقشار می‌توانند حضور یابند و جنبه‌های مثبت این تحول را برمی‌شمارند، مثل گسترش نگرش دموکراتیک و اینکه همه اقشار امکان حضور در دانشگاه‌ها را دارند. شما نیز با تعبیری دیگر از این تحول یاد می‌کنید و از شکل‌بندی‌های جدید در نظام دانشگاهی سخن می‌گویید. نخست بفرمایید منظورتان از اصطلاح شکل‌بندی (formation) یا صورت‌بندی چیست؟

اول به بحث آغازین می‌پردازم. من هم معتقدم که بی‌شک مفهوم دانشگاه تغییر کرده است. وقتی از شکل‌بندی جدید در دانشگاه سخن می‌گویم نیز بخشی از این تحول و تغییر را دربرمی‌گیرد. با این تفاوت که باید دقت کنیم هم معنای مثبت و هم معنای منفی آن را مدنظر داشت. معنای مثبت آن است که دانشگاه در دسترس مردم قرار گرفته است و تنها در اختیار نخبگان نیست به گونه‌ای که هر کسی می‌تواند وارد دانشگاه شود اما در دسترس قرار گرفتن دانشگاه، پیامدهای نامطلوبی هم داشته است از جمله تقلیل دانشگاه به مزه و ذایقه که من آن را در ایده مک‌دونالدی شدن آموزش عالی پیش از این شرح دادم که بر مبنای آن علم دستمایه روزمرّگی قرار گرفته است که یکی از پیامدهای آن را می‌توان در پدیده به ابتذال کشاندن پایان نامه و مقاله و کتاب‌های دانشگاهی دید. بخش مهمی از دانشجویانی که به این پدیده گرایش یافته‌اند اساسا محصول همین دگردیسی دانشگاه‌ها و پدیده روزمره شده دانشگاه‌های ایران هستند.

به بحث شکل‌بندی جدید دانشگاه باز گردیم.
بله، برای فهم بهتر شکل بندی‌ها یا فرماسیون‌های جدید در دانشگاه لازم است دو نکته را از پیش متذکر شوم. نخست باید تاکید کنم که بحث‌های من راجع به تحولات دانشگاه مربوط به دو دهه گذشته است، یعنی تحولاتی که از اواخر دهه ٨٠ شروع می‌شود. تا دو دهه قبل جامعه به این شیوه قابل فهم بود که برای ارتقای جایگاه اجتماعی، فرد یا منابع ثروت و قدرت را در اختیار داشت یا به نحوی سرمایه ارتباطی داشت که می‌توانست بدون داشتن قدرت و ثروت جایگاه خودش را متحول کند. مفهوم «پارتی» در فرهنگ ما، یکی از عناصر مفهوم عام‌تر سرمایه ارتباطاتی است.

اما در کنار این سه راه (قدرت، ثروت و سرمایه رابطه‌ای) تنها روشی که برای فرودستانی که به این سه منبع متصل نبودند، متصور بود تا بتوانند جایگاه خود را تحول ببخشند و قدرت و ثروت و شبکه ارتباطاتی را شکل دهند، دانشگاه و تحصیل بود. به عبارت صریح تحصیل در دانشگاه به مثابه نردبانی بود که جایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد را متحول می‌کرد و او را ارتقای طبقاتی و منزلتی می‌داد و برایش تحرک اجتماعی را ممکن می‌ساخت. نکته دومی که باید عرض کنم این است که، تا دو دهه پیش با پدیده «پشت کنکوری ها» مواجه بودیم. پدیده‌ای عمدتا نوجوانانه که به نوجوانانی ارجاع داشت که در حال پایان تحصیل در دبیرستان بودند و می‌خواستند سربازی نروند و وارد دانشگاه شوند یا برای دختران دبیرستانی دانشگاه با فرصت رهایی از ساختار تنگ خانوادگی و ساختن آینده جدید گره خورده بود. میانگین سنی دانشجویان (از آنجا که تمرکز آموزش عالی ما در مقطع فوق دیپلم و لیسانس بود) بین ۱۸ تا ۲۲ سال بود.

در این دو دهه چه اتفاقی در این دو زمینه‌ای که گفتید رخ می‌دهد؟
اولا دیگر دانشگاه به مثابه نردبان عمل نمی‌کند بلکه بیشتر به مثابه بخشی از فضای زندگی روزمره شده است. ثانیا پدیده پشت کنکوری‌ها نیز به مدد روزمره شدن دانشگاه و عمومی (popular) شدن آن نیز تقلیل یافته است. روزگاری پشت کنکوری و جمعیتی که پشت درهای دانشگاه می‌ماندند پدیده‌ای قابل مطالعه بود اما اکنون آنچه پدیده است جمعیتی است که درون دانشگاه‌ها سکنی گزیده‌اند. پشت کنکوری اکنون پدیده‌ای لاغر شده است و دانشجو پدیده‌ای فربه و چند معنا. به لحاظ سنی با تغییر سیاستگذاری آموزش عالی، جهت‌گیری به سمت تحصیلات تکمیلی رفته است و جمعیت دانشگاه‌های ما در حال بزرگسال شدن هستند.

اینکه به تعبیر شما دانشگاه فربه و همه جایی می‌شود، چرا رخ داده است؟
جمعیت دانشگاه از تعداد ٣٠٠ هزار نفر در سال‌های ۶٨- ١٣۶٧ به جمعیتی در حدود ۴ میلیون و ٧٠٠، ٨٠٠ هزار نفر در سال ١٣٩۵ رسیده است. این افزایش جمعیت به ما می‌گوید دیگر دانشگاه نمی‌تواند کارکرد پیشینش به مثابه نردبان را انجام بدهد و چنین نیست که هر کس که وارد دانشگاه می‌شود، موقعیتی به دست می‌آورد که کسی که وارد دانشگاه نشده، آن را نمی‌تواند به دست آورد. تا دو دهه پیش فردی که وارد دانشگاه می‌شد، به واسطه دانشگاه، مهندس و پزشک و کارمند و وکیل و روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه و… می‌شد و از نظام شغلی خانواده‌اش اگر از طبقات فرودست‌تر برمی‌خاست، ارتقا می‌یافت. الان چنین نیست، زیرا حجم وسیعی از دانشجو، وارد دانشگاه‌ها شده‌اند و در نتیجه امکان تحرک طبقاتی از طریق دانشگاه ضعیف شده است. بیکاری دانشگاهی امروز بر بیکاری غیردانشگاهی سبقت گرفته است، یعنی تحصیلکرده بیکار از غیرتحصیلکرده بیکار بیشتر شده است. این نشان می‌دهد که این امید که با دانشگاه تحرک طبقاتی صورت می‌گیرد، از دست رفته است اگرچه همچنان دانشگاه به مثابه منزلت نقش خود را ایفا می‌کند. بنابراین تحولی که رخ داده تغییر دانشگاه به مثابه نردبان به دانشگاه به مثابه جایی برای ماندن است. امروز پدیده ماندن در دانشگاه موضوعیت پیدا کرده است، ما به دانشگاه می‌رویم که آنجا بمانیم، هیچ جایی بهتر از دانشگاه نیست.

ماندن در دانشگاه به چه انگیزه و دلیلی صورت می‌گیرد.
این پدیده خودش می‌تواند انگیزه‌ها و دلایل متفاوتی میان افراد مختلف داشته باشد. من سه شکل از ماندن در دانشگاه را از یکدیگر تمییز می‌دهم: نخست مفهوم ادامه تحصیل است. یکی از راه‌ها و تاکتیک‌ها برای کسانی که وارد دانشگاه می‌شوند و نمی‌توانند تحرک طبقاتی داشته باشند و در بازار کار پیدا کنند، ادامه تحصیل است، یعنی مدام درس می‌خوانند چون اگر از دانشگاه خارج شوند از دانشجو به بیکار تغییر هویت می‌دهند. دانشجویان بدین‌ترتیب نسبت به خرید و تمدید هویت دانشجویی خود اقدام می‌کنند.
دومین راه ماندن در دانشگاه به شکل آرزوی استخدام در دانشگاه خود را نشان داده است. زمانی آرزوی ورود به دانشگاه همگانی بود، الان دکتر شدن آرزوی همگانی شده است، منظور من از دکتر شدن، دکترای تخصصی (Ph.D) است. علت نیز آن است که آمال این افراد این است که در دانشگاه استخدام شوند. شیوه سوم برای ماندن در دانشگاه که بینابین دو شیوه مذکور است، حق‌التدریسی است. این افراد می‌خواهند در دانشگاه بمانند، اما به شیوه حق‌التدریسی یا «حق‌الپژوهشی» در دانشگاه خود را حفظ می‌کنند. این سه شیوه نشان می‌دهد که در روزگار ما دانشگاه محل جلوس شده است، تحولی که رخ می‌دهد و ما از آن به عنوان شکل‌بندی جدید دانشگاه سخن می‌گوییم از اینجا شروع می‌شود.

یعنی تا پیش از این دانشگاه محل گذار و حالا محل ماندن است.
بله، چارچوب نظری‌ای که فکر می‌کنم باید با آن دانشگاه را فهم کرد این است که مفهوم دانشگاه به این معنا تغییر پیدا کرده است. یعنی الان در دانشگاه ماندن، امن‌ترین کار است. از یکی از فارغ‌التحصیلان دکترای دانشگاه تربیت مدرس که از شهرستان آمده بود، پرسیدم که چرا اینجا مانده‌ای؟ پاسخ داد من اگر به شهرستانم برگردم، همه به من می‌گویند تو دکترایت را گرفته‌ای و بیکاری و باز می‌خواهی به خانواده‌ات وابسته باشی؟! برای آنکه از دست آن نوع نگاه رهایی پیدا کنم، در تهران می‌مانم و بعد سعی می‌کنم در دانشگاه بمانم. حالا این ماندن یا با درس خواندن است، یا با دستیار پژوهشی شدن یا به مفهومی که پیش‌تر درباره‌اش بحث کردیم، تبدیل شدن به پرولتاریای پژوهشی است. یعنی فرد به کارهایی که در حاشیه دانشگاه پدید آمده، مشغول می‌شود.

علت این تحول اساسی که شما در دانشگاه به آن اشاره کردید، آیا صرفا افزایش کمی دانشگاه‌ها است یا عوامل دیگری نیز حضور داشته است؟
قطعا عوامل دیگری نیز حضور دارد. به طور کلی دو دسته عوامل می‌توان برشمرد. یک دسته از عوامل به ساختارهای اقتصادی بیمار ما بازمی‌گردد. امروز حجم جمعیتی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود با حجم جمعیتی که می‌تواند وارد بازار کار شود، بسیار فاصله دارد. بخش دیگری نیز به نحوه توزیع آن مقدار منابع شغلی باز می‌گردد. آن هم به نظر من عادلانه توزیع نمی‌شود. یعنی یک نظام برابر برای همه فارغ‌التحصیلان وجود ندارد. به عبارت دیگر ممکن است بگوییم که امروزه دانشگاه در دسترس بسیاری از آدم‌ها قرار گرفته است، اما مشاغلی که از دل نظام دانشگاهی برمی‌آید، هم محدود است و هم برابر توزیع نمی‌شود و در دسترس همه نیست. اینجاست که شکل‌بندی دانشگاه تغییر یافته است. نزدیکی به قدرت، در اختیار داشتن ثروت و سرمایه ارتباطاتی، در اینکه چه کسی بعد از دانشگاه به شغل دست بیابد، تعیین‌کننده شده است. یعنی دوباره دانشگاه درگیر این مسائل شده است. یک زمانی فرقی نمی‌کرد که کسی که وارد دانشگاه شده، چگونه فکر می‌کند. اما الان به دلیل اینکه منابع محدود است و جمعیت فارغ‌التحصیلان زیاد است، معیارهایی برای استخدام پدید آمده که عادلانه و برابر نیست، مثلا معیارهای ایدئولوژیک یا معیار ثروت داشتن یا ارتباط داشتن. البته امروز بحث من درباره این نیست که کسانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند، چه اتفاقی برای‌شان می‌افتد، بحث من متمرکز بر خود دانشگاه است و معتقدم امروز دانشگاه خودش مساله شده است. یعنی زمانی دانشگاهی داشتیم و بیرونی داشتیم. افراد وارد دانشگاه می‌شدند و مسائلی بیرون از آن رخ می‌داد، کار پیدا نمی‌کردند، نظام نابرابری بود و… اما امروز مساله این است که این نابرابری به داخل خود دانشگاه آمده است و خود دانشگاه یک کلیتی است که دیگر معصوم نیست، بلکه شبکه نابرابری را تولید و بازتولید می‌کند.

این فرماسیون جدید در خود دانشگاه چه چیزی را نشان می‌دهد؟
این فرماسیون جدید به ما نشان می‌دهد که یک نظام قشربندی جدید در داخل دانشگاه ایجاد شده است و این قشربندی به ما توضیح می‌دهد که نوعی نابرابری درون اجتماع دانشجویی، نوعی نابرابری درون نظام استادان و بعد در نظام اداری و مدیریتی دانشگاه شکل گرفته است. می‌شود گفت دانشگاه ترک برداشته است. شکاف‌های عمیقی که به ما می‌گوید تا یک دهه بعد جنبش‌ها و اعتراضاتی از درون دانشگاه، برای خود دانشگاه ایجاد می‌شود. تا یکی، دو دهه قبل، دانشگاه اعتراض می‌کرد و جنبش‌های دانشجویی ایجاد می‌شدند، برای مسائلی که بیرون از دانشگاه در جامعه وجود داشت، اما حالا دانشگاه شدیدا مشغول خودش است و درگیر این است که این ترک‌ها را چطور رفو و آن را نقد کند. یعنی دانشگاه به خودش مشغول شده است، به نحوی که پیش‌بینی من چنین است که دولت و جامعه نیز بیشتر از این به دانشگاه مشغول خواهند شد، به جای آنکه دانشگاه به دولت مشغول شود. یعنی دلمشغولی دولت این خواهد شد که این شکاف‌های دانشگاه را چطور پر کند.

این شکاف‌ها یا بحران‌ها کدامند؟
من می‌توانم برخی از این بحران‌ها را برای شما فهرست کنم اما در علوم اجتماعی پدیده‌ها و مسائل اجتماعی مستمرا تغییر شکل می‌دهند و ما می‌توانیم همواره منتظر پدیده‌های جدیدتری بمانیم که پیش از این انتظارش را نمی‌کشیدیم برخی از این بحران‌هایی که هم اینک نشانه‌های‌شان بروز کرده است عبارتند از بحران بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، بحران فارغ‌التحصیلان بی‌مهارت، بحران صندلی‌های خالی دانشگاه، بحران استادان بی‌مهارت در تدریس و آموزش دانشجویان، بحران کیفیت دانشگاه‌ها، بحران حق‌التدریسی‌ها در دانشگاه‌ها، بحران تنش میان سلسله‌مراتبی که در نظام استادی و ارتقا ایجاد شده است. مثل اینکه یکی می‌گوید من ١۵ سال است اینجا درس می‌دهم، اما باید همیشه حق‌التدریس باشم، اما دیگری به سادگی می‌آید و همه امتیازات را می‌بلعد! علت این بحران‌ها نیز ناشی از شکل‌بندی‌های جدیدی است که در سه سطح اجتماع دانشجویی، اجتماع اساتید و نظام اداری دانشگاه رخ داده است.

شما از پدیده «ماندن در دانشگاه» یاد می‌کنید. اما این کسانی که ١۵،١٠ سال در دانشگاه می‌مانند، از کجا ارتزاق می‌کنند؟ چون بخش کوچکی از آنها استخدام می‌شوند و بخشی نیز به پرولتاریای آموزشی یا پژوهشی بدل می‌شوند، اما شمار زیادی کماکان دانشجو باقی می‌مانند و ادامه تحصیل می‌دهند.
این سوال باعث می‌شود که به بحث سلسله‌مراتبی نظام استادان و دانشجویان برسم. آمار وزارت علوم از آموزش عالی در سال ١٣٩۴ کل جمعیت استادان را ٣١۴ هزار نفر برآورد کرده است. طبیعتا به دلیل اشکالاتی که در ثبت ارقام در ایران وجود دارد، شمار واقعی بیشتر از این است. یکی از اشکال‌ها این است که حق‌التدریسی‌ها به طور کامل در این آمار محاسبه نمی‌شوند و نوع خاصی از آنها لحاظ می‌شوند. در این گزارش آماری که توسط وزارت علوم اعلام می‌شود استادان تمام‌وقت و پاره‌وقت آمده است و یک بخش هم تحت عنوان«سایر» آمده است.

نکته جالب اینکه به نظر می‌رسد این «سایر» همان حق‌التدریسی‌هایی هستند که مستمر درس می‌دهند و کسانی که به طور گذرا حق‌التدریسی می‌کنند، در این آمار لحاظ نمی‌شوند. به هر حال از ٣٠٠ هزار نفر اعلام شده، تنها ۵ هزار نفر، استاد تمام رسمی هستند، یعنی هم استخدام رسمی هستند و هم پروفسور دانشگاه هستند. اینکه از به وجود آمدن نوعی نابرابری، شکاف و تنش حرف می‌زنم، یک نمودش را می‌توان در میان رده‌بندی و آماری که ذکر می‌کنم، مشاهده کرد. قبلا مفهومی داشتیم تحت عنوان «استاد دانشگاه»، اما امروزه این مفهوم استاد دانشگاه ترک برداشته است و به طیف متنوعی از موقعیت‌ها؛ استاد تمام، استادیار، مربی، حق‌التدریسی از یک سو و از دیگر سو استاد رسمی، پیمانی، قراردادی و استاد بدون قرارداد و صرفا حق‌التدریسی اشاره دارد. بالاترین قشر در اساتید، استادان قدیمی و تمام وقتی هستند که تنها ۵ هزار نفر را شامل می‌شوند، یعنی کمتر از ٢ درصد از کل اساتید دانشگاه‌های کشور را دربرمی‌گیرند. این گروه دو درصدی‌های خوشبخت هستند که حلقه قدرت محدودی را برای خود ایجاد کرده‌اند. به خصوص در دانشگاه آزاد از حضور و ورود استادان جوان در کرسی‌های رسمی ممانعت می‌کنند.

این یک، دو درصدی‌ها چه کار می‌کنند؟
نظام ارتقا در میان اساتید در دست این گروه است و آنها به استادان جوان نمره می‌دهند که بالا بیایند یا خیر. غالبا نیز سد راه می‌شوند و با وسواس زیاد اجازه می‌دهند که یک استادیار به درجه دانشیار برسد. از سوی دیگر با فربه‌تر شدن بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه‌های کشور مساله پایان‌نامه‌ها در واقع نبرد بر سر منافع است. اینکه چه کسی به این منافع دست یابد بر عهده همین استادان است.

بسیاری موارد نیز معیارهای غیرعلمی در این امر دخیل می‌شود.
بله، همواره معیارهای غیرعلمی در محیط‌های علمی فعال بوده است. این معیارهای غیرعلمی هم توسط دولت و هم توسط گروه‌های قدرتمند استادان در دانشگاه‌ها اجرا می‌شود.

خیلی وقت‌ها همان استادان تمام‌وقت نیز با معیارهایی غیرعلمی کسانی را ارتقا می‌دهند یا اجازه ورود می‌دهند.
بله، چنین است. گاهی نیز روابط خاص این ارتقا یا جلوگیری از آن را ممکن می‌کند. به هر حال این نابرابری وجود دارد. اما گروه دوم در میان اساتید دانشگاه، نوکیسگان دانشگاهی هستند. مفهوم نوکیسه، شناخته شده است. در ٣-٢ دهه اخیر میزان استادان دانشگاه رشد قابل توجهی داشته است. این نوکیسگان دانشگاهی در همین بازه زمانی به خصوص رشد قابل توجهی داشتند.

به بسیاری از این افراد اگر بنگرید، می‌بینید که منش استادی ندارند و اهل کتاب خواندن و تحقیق و پژوهش نیستند، هنجارهای علمی دانشگاهی را نه می‌شناسند و نه باور دارند و مهم‌تر از همه سعی می‌کنند از شیوه‌های غیرعلمی معیارهای علمی ارتقای استادی را طی کنند. این افراد یک معلم معمولی و ساده هستند که با یک جزوه وارد کلاس می‌شوند. در عین حال موقعیت استادی پیدا کرده‌اند و غالبا نیز به استاد تمام‌وقت بدل می‌شوند و کرسی‌های دانشگاهی را اشغال می‌کنند که در شرایط عادی جای ایشان نبوده است. یکی دیگر از دلایل نوکیسه خواندن این افراد آن است که به سادگی وارد نظام استادی شده‌اند و آن نظام سخت ارتقا در مراحل استادی را طی نکرده‌اند. یک گروه دیگر از اساتید نیز پیمانی‌ها هستند که حدود ۵٠ هزار نفر از جمعیت استادان دانشگاه را شکل می‌دهند. این استادان پیمانی غالبا استادیارند و هنوز به مرحله بالاتر دانشیاری ارتقا نیافته‌اند.

ویژگی پیمانی‌ها در نگاه شما چیست؟
پیمانی‌ها گروهی هستند که همیشه شرایط متزلزلی دارند. قاعده پیمانی آن است که هر سال تمدید می‌شود. یعنی فرد ظاهرا استخدام دانشگاه است و خیلی از حقوق استادان دانشگاه را دارد، اما یکسری از حقوق آنها را ندارد. مثلا درآمد و میزان مرخصی‌هایش کمتر است و به سختی می‌تواند فرصت مطالعاتی برود یا اصلا نمی‌تواند برود و بعد هر سال باید قراردادش تمدید شود. در حالی که استادان رسمی از این مراحل گذشته‌اند. این «پیمانی بودن» همچون یک ابزار کنترل از سوی وزارت علوم و دانشگاه کار می‌کند، چون به سادگی و بدون دلیل و توضیح می‌توان قرارداد یک استاد پیمانی را برای سال بعد تمدید نکرد. بگذریم که همین سنخ پیمانی بعد از دولت احمدی‌نژاد متنوع‌تر شده است، ما قراردادهای شش ماهه استادان هم داریم، پیمانی مشروط داریم و نظایر آن.
این نوعی ناعدالتی است که از بالا بر استادان اعمال می‌شود. همان استادان قدیمی در اینکه چه کسی پیمانی شود و چه کسی از پیمانی به قراردادی بدل شود، نقش ایفا می‌کنند. غیر از اینها (استادان تمام‌وقت، نوکیسگان دانشگاهی و پیمانی‌ها)، پرولتاریای دانشگاهی را داریم که حق‌التدریسی هستند. تخمین زده می‌شود که تعداد آنها حدود ١٧٠ هزار نفر است، یعنی تقریبا ۵٠ درصد کل استادان را تشکیل می‌دهند. پرولتاریای دانشگاهی کسانی هستند که یا پاره‌وقت هستند یا اساسا پاره‌وقت نیز نیستند و به شکل تمام‌وقت اما غیررسمی تدریس می‌کنند، اما هیچ مزایایی حتی مزایای پیمانی‌ها را نیز ندارند.

آیا گروه دیگری نیز باقی می‌ماند؟
بله، من اسم این گروه را پیش از این پرولتاریای پژوهشی گذاشته‌ام اما می‌توان آنها را under class‌های دانشگاهی هم فرض کرد. اینها حتی سطح پرولتاریای دانشگاهی که حق‌التدریسی هستند را نیز ندارند. این گروه در اصل دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستند یا به تازگی دکترا گرفته‌اند که موقعیت جذب در دانشگاه‌ها را ندارند در بیرون از دانشگاه نیز فرصت شغلی مناسبی برای آنها نیست و به عنوان دستیار کلاس‌ها و دستیار تحقیقاتی عمل می‌کنند. بخشی از این گروه نامریی که بین نظام استادان و دانشجویان قرار می‌گیرند درگیر نوشتن مقاله و کتاب برای ارتقای استادان هستند و برخی نیز پایان‌نامه‌ها و مقالات و تکالیف کلاسی را برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی می‌نویسند.

در طول دو دهه گذشته، میزان استادان تمام وقت، تنها سه برابر شده است، در حالی که استادان پاره‌وقت و حق‌التدریسی‌ها، ١٧ برابر شده‌اند. این نشان می‌دهد که رشد جمعیت استادان دانشگاه به سمت استادان پاره‌وقت و حق‌التدریسی می‌رود، نه استادان تمام‌وقت. این بر مبنای همان منطق سرمایه‌داری نیز جور در می‌آید، زیرا استاد تمام‌وقت خدمات بیشتری می‌خواهد، اما استاد حق‌التدریسی و پاره‌وقت هزینه کمتری برای دانشگاه‌ها دارد. بخش قابل توجهی از این استادان در پیام نور و دانشگاه آزاد و دانشگاه‌های غیرانتفاعی هستند. تعداد آنها بیشتر نیز می‌شود. یعنی جمعیت استادان دانشگاه با توجه به سیاست‌ها، به سمت استخدام رسمی نمی‌رود. این خودش یک شکاف و نابرابری جدیدی را در دانشگاه ایجاد می‌کند و تنشی میان کسانی که حق‌التدریسی و پاره‌وقت هستند، در حالی که همان استعداد و توانمندی را دارند و هیچگاه امید آنکه بتوانند موقعیت‌های تثبیت‌یافته را پیدا کنند، نمی‌یابند.

این شکاف چطور خودش را بروز می‌دهد؟ یعنی چه اتفاقی ممکن است در نتیجه این شکاف رخ دهد؟
من از بحران سخن گفتم و از تنش به معنای اعتراض و جنبش اعتراضی در میان استادان حرف نزدم. بحث من این است که با یک جامعه‌ای از استادان دانشگاهی مواجه می‌شویم که بخش قابل توجهی از استادان آن، حق‌التدریسی و پاره وقت هستند. این امر بر کیفیت دانشگاه تاثیر می‌گذارد و دانشجویان بی‌کیفیت‌تر تربیت می‌یابند. همچنین این ناعدالتی موجب نوعی مخاصمه و خصومت میان استادان می‌شود و هنجارهای علمی ضعیف‌تر می‌شود. متاسفانه این امر در ایران رایج است که استادان پشت سر هم بد می‌گویند، به هم اعتماد ندارد، با یکدیگر تعامل علمی ندارند و ارجاع (reference) نمی‌دهند و… همچنین این بحران موجب می‌شود که استاد برای آنکه موقعیت تثبیت شده بیابد، مقاله‌سازی و کتابسازی کند و به استادهای ممتاز بیگاری دهد. همچنین این وضعیت نوعی رانت ایجاد و فساد را در دانشگاه بیشتر نهادینه می‌کند.

یعنی دانشگاه را از کارکرد اصلی‌اش تهی می‌کند. این آیا با آن ایده ماندن در دانشگاه منافاتی ندارد؟ یعنی آیا تداوم روندی که به ناکارآمدی دانشگاه منجر می‌شود موجب نمی‌شود که ماندن در دانشگاه نیز عملا بلاموضوع و بی‌فایده شود؟
امروزه دانشگاه اساسا کارکردی برای بیرون ندارد. جالب است بدانید که بیشترین فارغ‌التحصیلان بیکار مهندس‌ها هستند! قبلا گفته می‌شد که علوم انسانی بازار کار ندارد و مهندسی دارد. اما امروز وقتی می‌بینید که مهندسان بیکار هستند، این نشان می‌دهد که دانشگاه درواقع دانشجویان این رشته‌ها را توانمند نمی‌کند و فقط به اینها مدرک می‌دهد. دولت فرصتی ایجاد می‌کند که این افراد وارد دانشگاه شوند و ادامه تحصیل دهند تا جامعه دچار بحران نشود. در حالی که این بحران امروز وارد خود دانشگاه شده است.

زمانی که این جمعیت کثیر در سطح لیسانس بودند، ما با بحران‌های جنبش دانشجویی مواجه بودیم و دانشگاه سیاسی شده بود. اما وقتی این قشر عظیم وارد تحصیلات تکمیلی می‌شوند، بحران دیگری پدید می‌آید که صنفی است. با تحصیلات تکمیلی شدن آموزش عالی شکل بحران‌های دانشگاه نیز تغییر کرده است. زمانی دولت فرصت داشت جمعیت پشت کنکوری را وارد دانشگاه کند. یعنی می‌توانست در فاصله زمانی ١۵- ١٠ سالی که این جمعیت در دانشگاه هستند، نظام اشتغال در جامعه را با رشد اقتصادی و افزایش شاخص‌ها در جامعه اصلاح کند. اما دولت‌های مختلف در ایجاد فرصت‌های شغلی ناتوان بودند و در نتیجه این بحران وارد خود دانشگاه شد و الان ما فرصت کوتاهی داریم که دانشگاه را ترمیم و این دانشجویان را توانمند کنیم و فضای کار بیرون دانشگاه را درست کنیم و به سرعت برای این افراد کار ایجاد کنیم. باید معیار برای ما کارآفرینی و توانمندسازی باشد و این طور نباشد که کسی که فارغ‌التحصیل می‌شود، بگوید آیا کار من آماده است یا خیر بلکه به دنبال این باشد که کار تولید کند. اگر دانشگاه و وزارت علوم دنبال این اهداف نباشد، دانشگاه از درون تخریب می‌شود (اگر خوشبین باشیم و بگوییم هنوز ویران نشده است) و در نهایت این ویرانی دانشگاه به کلیت جامعه صدمه می‌زند.

به تحول و تغییر شکل‌بندی در نظام اساتید اشاره کردید. این تغییر شکل‌بندی در میان دانشجویان به چه صورت است؟
قبل از پاسخ به این سوال مایلم این نکته را اضافه کنم که در نابرابری‌هایی که به آن اشاره شد، نابرابری جنسیتی و قومیتی و مذهبی و ایدئولوژیکی میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه برای ماندن در دانشگاه بین استادان بیشتر می‌شود. یعنی چنان که گفته شد، تعداد استادان تمام وقت سه برابر و تعداد استادان دیگر ١٧ برابر شده است، اما تنها یک چهارم استادان تمام وقت ما زن هستند. این در حالی است که تعداد تحصیلکردگان زن در دانشگاه‌های ما بسیار افزایش پیدا کرده است و در بدترین حالت تعداد آنها با مردان برابر هستند در حالی که نظام اشتغالی که برای زنان ایجاد شده، برابر نیست. همانطور که مشاهده می‌کنید مسائل قومیتی، جنسیتی و مذهبی وقتی با هم ادغام می‌شوند تنش‌هایی بزرگ‌تر و غیرقابل پیش‌بینی را موجب می‌شوند.

اما در نظام دانشجویی؟
وقتی به نظام دانشجویی وارد می‌شویم، مفهوم تحول شکل‌بندی به این معناست که دانشجو دیگر آن مفهوم دو-سه دهه پیش را ندارد. دانشجو پیش‌تر جوانی بود که از دبیرستان به دانشگاه می‌آمد، به این امید که لیسانس و فوق لیسانس بگیرد و آینده خودش را بسازد و وارد بازار کار شود. الان این مفهوم پیشین دانشجو، بخش قلیلی از جمعیت کثیر دانشجویان (تقریبا ۵ میلیونی) را شکل می‌دهد. امروزه ما چند دسته دانشجو داریم. یک دسته بیکاران دانشجو هستند که با دانشجویان بیکار متفاوتند. اینها بیکارانی هستند که مثلا لیسانس‌شان را گرفته‌اند و کار ندارند و بار دیگر ادامه تحصیل می‌دهند یا فردی که دیپلمش را گرفته و ابتدا جذب بازار کار شده، اما کارش را از دست داده و تصمیم می‌گیرد درس بخواند. به اینها بیکاران دانشجو می‌گویند. گروه دوم شاغلان دانشجو هستند. این پدیده شاغلان دانشجو پیش‌تر تعدادشان بسیار اندک بود. یک زمانی بیش از ٨٠- ٧٠ درصد دانشجویان ما غیرشاغل بودند و کمتر از ٢٠ درصد دانشجویان شاغل بودند. اما امروز تعداد شاغلان دانشجو بسیار افزایش یافته است، کسانی که کارمند و معلم و مدیر هستند و تصمیم می‌گیرند درس بخوانند. این افراد برای شغلی درس نمی‌خوانند، بلکه شاغلند. این پدیده افراد ماهیت دانشگاه را تغییر می‌دهد.

به خاطر دارم وقتی در سال ١٣٨۴ دانشجوی کارشناسی ارشد شدم، دانشگاه از اینکه همزمان با درس خواندن کار کنیم، ممانعت می‌کرد و اشتغال دانشجو یک ویژگی منفی محسوب می‌شد و اگر متولیان دانشگاه این موضوع را می‌فهمیدند، دانشجویان را شماتت می‌کردند. حتی می‌گفتند دانشجو حق ندارد همزمان با تحصیل کار کند. در حالی که الان دانشگاه به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کند که شاغلان به دانشگاه بیایند.
این به خاطر آن است که الان برای دانشگاه پول مهم است. الان در مقطع فوق‌لیسانس دانشگاه علم و فرهنگ که دانشگاهی غیرانتفاعی است و من در آنجا تدریس می‌کنم، ٨٠ درصد دانشجویان شاغل هستند و دانشگاه طوری برنامه‌ریزی کرده که دانشجویان بیش از دو روز در دانشگاه نباشند و بقیه وقت را سر کار باشند. برخی دانشگاه‌ها کلاس‌ها را یک روزه برنامه‌ریزی می‌کنند. بعضی از دانشگاه‌های آزاد نیز کلاس‌ها را پنجشنبه- جمعه‌ها تشکیل می‌دهند تا فرد کل هفته کار کند. این نشان می‌دهد که الان شاغل بودن اولویت دارد. به این دلیل از شاغلان دانشجو صحبت می‌کنم. این فرد در وهله نخست شاغل است و دانشجو بودن هویت فرعی او محسوب می‌شود. کسی که یک یا دو روز وارد دانشگاه می‌شود نمی‌تواند هویت دانشجویی‌اش را مقدم بر هویت شغلی‌اش کند. اما سومین تیپ یا قشر دانشجو، محصلان دانشجو هستند. یعنی کسانی که به طور طبیعی در مدارس و دبیرستان‌ها درس خوانده‌اند و وارد دانشگاه می‌شوند و هویت دانشجویی دارند. ایشان غالبا بیکار هستند که در دانشگاه‌های مقطع لیسانس و دانشگاه‌های دولتی بسیار بیشتر نمود دارند. اما چهارمین گروه شامل بازنشسته‌ها و زنان خانه‌دار می‌شود. این دسته شاغل هم نیستند و نمی‌خواهند شغل پیدا کنند. برخی از سر رفع کسالت و برخی برای ماجراجویی به دانشگاه می‌آیند.

این تیپولوژی (گونه‌شناسی) دانشجویان چه چیزی را نشان می‌دهد؟
از دل گروه اول یعنی بیکاران دانشجو، پرولتاریای پژوهشی دانشجویی در می‌آید که ایشان چنان که گفتیم، حلقه وصل دانشجویان و استادان هستند. این گروه همان تحصیلکرده بیکار دانشگاهی را شکل می‌دهد. طبق آماری که دو سال پیش وزارت علوم ارایه کرده ما ٣ هزار فارغ‌التحصیل دکترا و ۵٢ هزار فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد بیکار داریم. الان باید بیشتر شده باشد.

در گزارشی به نام trading economy در سال ٢٠١۶ آمده است که ٢۵ درصد جوانان ایران بیکار هستند. اما وقتی از این مقدار به میان تحصیلکرده‌ها می‌رویم آمار از این هم بالاتر می‌رود. طبق تحقیقات پیمایشی انجام شده بیش از ۷۰ درصد دانشجویان کشور امیدی برای آینده شغلی خود ندارند. بنابراین کار نقطه وصل همه تنش‌هایی خواهد بود که دانشگاه را درگیر خود خواهد کرد اما در سطوح بعد غیر از کار مولفه‌های دیگری نیز با آن ترکیب خواهند شد و تضادهای درون دانشگاهی را توسعه خواهند داد.

چرا خودشان را بیکار فرض می‌کنند؟
چون دانشجویان نسبت به شرایط بازار کار آگاهند و دولت اگر هم تمام توان خود را به‌کار گیرد و با رشد ۸ درصدی جامعه را جلو ببرد در بهترین حالت همین وضعیت بیکاری حفظ خواهد شد اما ضمن آگاهی از این وضعیت به این دلیل وارد دانشگاه شدند که راهی دیگر برای خود تصور نمی‌کنند. نظام آموزش و پرورش و مدارس ما آنها را برای ورود به دانشگاه آماده کرده و نه برای ورود به بازار کار. به همین خاطر است که گفتیم تا دو دهه قبل ادامه تحصیل به مثابه نردبان بود و حالا ادامه تحصیل به معنای بقا و دوام آوردن و زنده بودن است. عاقلانه‌ترین راهی که برای حفظ هویت برای جوانان ما باقی مانده، ماندن در دانشگاه است تا راهی برای مهاجرت یا بازار کار برای‌شان پیدا شود اما همین فرهنگ انتظار خود می‌تواند زمینه ایدئولوژهای‌ جدید اعتراض در دانشگاه شود.

به پیامدهای تیپولوژی جدید نظام اساتید اشاره کردید. این تیپولوژی در سطح دانشجویی چه پیامدهایی دارد؟
این گونه‌شناسی بار دیگر موجب شده که سه مفهوم قدرت، ثروت و ارتباط وارد دانشگاه شود. جمعیت دانشجویی وسیعی پدید آمده و در نتیجه مهم نیست که فرد دانشجو باشد تا کار پیدا کند یا فارغ‌التحصیل شود و کار پیدا کند، بلکه مهم این است که به این منابع دسترسی داشته باشد. بنابراین نوعی نظام نابرابری جدید در داخل دانشگاه ایجاد می‌شود. دقت کنید که بحث من تکرار این بحث بوردیویی نیست که می‌گوید نظام آموزش عالی، نابرابری در جامعه را بازتولید می‌کند، بلکه بحث من این است که این نظام نابرابر در خود دانشگاه شکل می‌گیرد، زیرا دانشگاه‌های ما فربه شده است. جمعیت دانشگاهی ما تقریبا به اندازه جمعیت یک کشور اروپایی شمالی یا بعضی کشورهای عربی مثل امارات و قطر است. بنابراین می‌توان سلسله مراتب و ساختار نابرابر قدرت را در دانشگاه‌ها مشاهده کرد.

در شکل‌بندی نظام اساتید، به ساختار عمودی میان قشرها اشاره کردید. آیا در شکل‌بندی دانشجویی نیز نوعی ساختار عمودی قابل مشاهده هست؟ یعنی آیا گروه‌هایی از دانشجویان هستند که به دلیل ربط شان به منابع قدرت، ثروت و روابط جایگاه بالاتری داشته باشند؟
بله، خود اینکه برخی از افرادی که وارد دانشگاه می‌شوند، شاغل هستند، نابرابری ایجاد می‌کند میان کسانی که از پیش شغل دارند و کسی که از پیش شغل ندارد. این یک شکل از نابرابری است. نابرابری دیگر به سرمایه ارتباطی ربط دارد که من مناسبات ایدئولوژیک را نیز ذیل آن دسته‌بندی می‌کنم. فرد از پیش می‌داند که به یک قومیت یا مذهب خاص تعلق دارد و ارتباطات خوبی با شبکه‌هایی که اشتغال را به جامعه تزریق می‌کنند، ندارد؛ در چنین شرایطی انگیزه‌ای برای درس خواندن ندارد. بنابراین نابرابری‌ها در بیشتر موارد پیش از آنکه در روابط اجتماعی متجلی شود، در ذهنیت‌ها و بین الاذهان مشهود است. الان در بین الاذهان دانشجویان این نابرابری مشهود است. عمومی‌شدن دانشگاه‌ها و البته سیاست‌هایی چون سیاست پردیس و شبانه باعث شده تا پول برای ورود به دانشگاه نقش مهم‌تری از خلاقیت و استعداد بازی کند. در چنین شرایطی شما با دانشجویانی مواجه می‌شوید که به لحاظ ثروت و گاه دسترسی به منابع قدرت از استادان دانشگاه هم فراتر می‌روند و می‌توانند در تصمیم‌گیری‌های دانشگاهی نیز تاثیر بگذارند. همکار خوب من دکتر محدثی روی این بخش از فساد دانشگاهی کار بیشتری کرده‌اند.

گفتید پیامد منفی نظام سلسله مراتبی اساتید، از دست رفتن کارکرد اصلی دانشگاه است. اما این شکل‌بندی جدید نظام دانشجویی آیا می‌تواند به اعتراضات و جنبش‌های دانشجویی منجر شود؟ قبلا جنبش دانشجویی واکنشی به تحولاتی بود که بیرون از دانشگاه رخ می‌دهد، اما حالا آیا این شکاف‌های جدید به ایجاد شکل‌های تازه‌ای از جنبش دانشجویی ختم نمی‌شود؟ این اعتراضات نیز ممکن است به شکل‌های گوناگون صورت بگیرد، از شکل سنتی که تجمعات و میتینگ‌ها بود تا شکل‌های جدیدتر که در شبکه‌های مجازی و… رخ می‌دهد.
همین الان هم نشانه‌های این شکل از اعتراضات دانشجویی مشهود است.
بله چنان که پیش از این گفتم شکل جنبش‌های دانشجویی عوض می‌شود. یعنی جنبش دانشجویی واکنشی به آنچه در جامعه رخ می‌دهد، نیست، بلکه واکنشی به آنچه در دانشگاه رخ می‌دهد، مثل اعتراض نسبت به نظام نابرابر در میان استادان، واکنش به بی‌کیفیتی آموزش یا اعتراض به شهریه‌ها. به طور کلی می‌توان پیش‌بینی کرد که اعتراضات دانشجویی حول مسائلی چون بی‌کیفیتی دانشگاه‌ها، نابرابری امکان اشتغال و… صورت‌بندی شود.

اما اینکه دقیقا چطور این مطالبات مختلف قرار است به هم گره بخورد را دقیق نمی‌دانیم. باید دید که در یک بزنگاه تاریخی این صورت‌بندی به چه شکل خواهد بود، یعنی کدام مطالبات کنار هم جمع می‌شوند و کجا خودشان را نشان می‌دهد؟ میان دانشجویان لیسانس یا تحصیلات تکمیلی؟ بین استادان جوان و استادان تمام وقت؟ یا در میان پرولتاریای دانشگاهی؟ حتی ممکن است برخی از این شکاف‌ها با یکدیگر وحدت ایجاد کنند و مفصل‌بندی (articulate) جدیدی را ایجاد کنند. این را نمی‌دانیم، اما می‌دانیم که این تنش‌ها مثل خطوط گسلی که در زمین‌شناسی می‌گویند، وجود دارد. ما فقط تشخیص می‌دهیم که این خطوط گسل وجود دارد. نمی‌توانیم بگوییم که این زلزله کی رخ می‌دهد و اندازه‌اش چقدر است. آموزش عالی در کنار این شکاف‌هایی که ایجاد کرده عناصر کمی برای رفو کردن خلق کرده است یکی از این عناصر که ساختاری فرمالیستی پیدا کرده روزمه است. بر اساس این سیستم دانشجویان تحصیلات تکمیلی و استادان در مسابقه‌ای درگیر می‌شوند که گاهی برای ارتقا و فربه کردن آن با هم همکاری و گاهی رقابت می‌کنند.

این سیستم آیا پیامد منفی نداشته است؟
چرا. این سیستم هم به پدیده رزومه‌سازی منجر شده است که در آن هم استادان و هم دانشجویان در حال سبقت گرفتن از یکدیگرند. همین امروز که با شما صحبت می‌کنم برخی دانشجویان فوق‌لیسانس تعداد مقالات علمی پژوهشی‌شان از من بیشتر است. حالا کمیت و رزومه داشتن نشانه باسواد بودن و نخبه بودن شده است. در برخی موارد، استادان می‌خواهند از طریق تلاش دانشجویان ارتقا بگیرند و دانشجویان می‌خواهند از جایگاه و موقعیت استادان خودشان را بالا بکشند. این رزومه‌سازی دولبه است. استاد برای آنکه از استادیاری به دانشیاری و از دانشیاری به استاد تمامی برسد، نیاز به کار زیاد دارد. شما زیاد می‌بینید استادانی که چندین پست مدیریتی دارند و همزمان مقالات و تحقیقات زیادی نوشته‌اند. این از طریق بیگاری دانشجویان تحصیلات تکمیلی فراهم می‌شود و از طریق پایان‌نامه‌هایی که استادان وقت زیادی برای آنها نمی‌گذارند. از سوی دیگر دانشجویان نیز می‌خواهند که از طریق موقعیت استاد مقالات بی‌کیفیت و با کیفیت خود را به سرعت چاپ کنند.

چون یک بازی برد- برد است. هم استاد و هم دانشجو از این موضوع منتفع می‌شوند. چاپ مقاله در ایران تبدیل به امری صوری و ظاهری شده است که دست‌کم از نظر ما ارزش ندارد، اما از نظر نظام آموزش عالی همچنان ارزش دارد که یک دانشجو ١۵ مقاله علمی-پژوهشی داشته باشد و در نتیجه می‌تواند استخدام شود، در حالی که کسی که ٢ مقاله علمی-پژوهشی با کیفیت داشته باشد، نمی‌تواند. در نتیجه سیستم رزومه این مسابقه فاسد را در تحصیلات تکمیلی ایجاد کرده است. مسابقه‌ای که در آن استادان و دانشجویان به توافق نسبی مبتنی بر فسادی رسیده‌اند که با هم همکاری کنند و به هم سرویس دهند.

عمده بحث شما البته به دانشجویان تحصیلات تکمیلی اختصاص دارد، در حالی‌که هنوز در دانشگاه‌ها، عمده دانشجویان همان دانشجویانی هستند که هویت دانشجویی سابق را دارند، یعنی کسانی که از دبیرستان مستقیم به دانشگاه آمده‌اند و همان امیدها و آرزوها را دارند.
شما بیشتر در این نگاه دانشگاه‌های بزرگ را مد نظر دارید، مثل دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، فردوسی مشهد، تبریز و… در حالی که ما الان ٢۶۴٠ دانشگاه داریم. دانشگاه‌هایی که شما از آنها صحبت می‌کنید، حدود ١٣٠ دانشگاه است که دولتی هستند و به وزارت علوم اختصاص دارند، بنابراین این دو قابل مقایسه نیستند. اما نکته دیگر اینکه وقتی شما وارد دانشگاه‌های علمی-کاربردی، پیام نور و آزاد و غیرانتفاعی می‌شوید، با فضای متفاوتی از آنچه گفتید، مواجه می‌شوید. درست است که هنوز لیسانس‌های دانشگاه‌های بزرگ زیاد هستند، اما وقتی هرم جمعیت به سمت تحصیلات تکمیلی می‌رود، آن سوی قضیه نیز مهم می‌شود و در عین حال وقتی وارد دانشگاه آزاد و علمی-کاربردی می‌شوید، کلا با فضای متفاوتی مواجه می‌شوید. بنابراین وقتی راجع به دانشگاه بحث می‌کنیم، باید ذهنیت‌مان را عوض کنیم. منظورمان از دانشگاه امروز دیگر تهران و امیرکبیر و شیراز و صنعتی اصفهان و شریف و… نیست. امروزه دانشگاه‌هایی داریم که اسمش را نیز نشنیده‌اید.

تا الان درباره شکل‌بندی‌های جدید در میان استادان و دانشجویان بحث شد. اما شما از شکل‌بندی تازه در نظام مدیریتی دانشگاه نیز صحبت کردید. این به چه معناست؟
این شکل‌بندی میان اداره‌کنندگان دانشگاه‌ها است یعنی نوعی تضاد میان استادان دانشگاه و بعد مدیریتی (administrative) دانشگاه وجود دارد. زمانی چنین تصور می‌شد تضادی میان استاد و دانشجو وجود دارد، یعنی استاد دارای قدرت است و باید نمره دهد و دانشجو فاقد قدرت است. الان اما دیدیم که در میان خود استادان و خود دانشجویان چقدر تنش وجود دارد. در عین حال باید دید که اداره‌کنندگان دانشگاه گروه مستقل دیگری را تشکیل می‌دهند. بنجامین گینسبرگ در سال ٢٠١١ کتابی تحت عنوان افول اعضای هیات علمی و ظهور اعضای اداره دانشگاه‌ها (The Fall of the Faculty: The Rise of the All-Administrative University and Why It Matters) نگاشته است. او مفهوم Administrative University را برساخته و نشان می‌دهد که دانشگاه به یک اداره و بازار تقلیل یافته است. امروزه اینکه مثلا در دانشکده‌ها کلاس‌ها و تالارها و رستوران‌ها به چه کسی اجاره داده شود، چگونه اداره شود، چه تعداد دانشجوی شبانه بپذیرد و… به عهده استادان دانشگاه نیست. یعنی استادان دانشگاه دیگر قدرتی در اداره دانشگاه ندارند. این بحث جدیدی است و اداره‌کنندگان دانشگاه بر مبنای درآمد و سودی که می‌تواند به دست ‌آید تصمیم می‌گیرند که چه رشته‌هایی را افزایش دهند و چه رشته‌هایی را حذف کنند و چه تعداد دانشجو بگیرند و… بنابراین تقابل سنتی استاد-دانشجو را باید کنار گذاشت و این دو را در کنار گروه اداری دانشگاه فهم کرد. ایشان تعیین می‌کنند که چه کسی استاد و چه کسی دانشجو شود و چه رشته‌هایی باشد و چه تعداد دانشجو استخدام کنیم و کل کلاس‌ها را اجاره دهیم یا تعطیل کنیم یا… این مساله‌ای است که می‌گوییم استاد و دانشجو قدرت‌شان را هرچه بیشتر از دست می‌دهند. در جوامعی مثل ما چون مدیریت دانشگاه متمرکز بوده، هیچ‌وقت استاد دانشگاه آن قدرت مطلق را برای اداره دانشگاه نداشت و دانشگاه‌ها شورایی اداره نمی‌شد. (جز در موارد محدود و استثنایی) یعنی استادان نبودند که تصمیم می‌گرفتند که برای اداره دانشگاه چه باید کرد. فاجعه‌آمیز‌تر اینکه بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد، دانشگاه‌ها حتی توسط وزارت علوم نیز اداره نمی‌شوند. سیاست‌های اداره دانشگاه‌ها در بخشی خارج از وزارت علوم اتخاذ می‌شود و این خود تنشی و خط گسلی در بدنه دانشگاه ایجاد کرده است که در دانشگاه درس می‌خواند یا درس می‌دهد، چنین می‌اندیشد که در این دانشگاه نقشی ندارد. این تضاد جدی‌ای است. این با دانشگاه‌های غربی متفاوت است که از سویی برای اداره خودشان شهریه‌شان را افزایش می‌دهند و از سوی دیگر اجازه دارند، استادان ممتاز استخدام کنند و گزینش علمی برای دانشجویان برتر داشته باشند.

اینکه می‌گویید اجازه دارند، منظورتان کیست؟ چه کسی اجازه دارد؟
اداره‌کنندگان دانشگاه‌ها در غرب مستقل هستند.

اما این اداره‌کنندگان، اساتید نیستند.
بخشی از این اداره‌کنندگان می‌توانند اساتید باشند و برخی نیز می‌توانند از بیرون دانشگاه باشند. اما وقتی وارد این مجموعه اداره‌کنندگان می‌شوند، تصمیم‌گیری بر اساس نظر اساتید اعمال نمی‌شود. بر مبنای آن گروهی اعمال می‌شود که دانشگاه را اداره می‌کنند، اعم از آنکه در میان آنها اعضای هیات علمی دانشگاه باشند یا نباشند. در ایران که حتی همین گروه اداره‌کنندگان نیز وجود ندارد و تصمیم از بیرون دانشگاه اتخاذ می‌شود. تفاوت عمده در این است که گروه اداره‌کننده دانشگاه در غرب مصالح دانشگاه را در نظر می‌گیرد، اما اینجا مصالح وزارت علوم در اولویت قرار دارد و مصالح را وزارت علوم و سایر نهادهای حکومتی تعیین می‌کنند.

البته کسانی که از عمومی یا دولتی بودن دانشگاه‌ها دفاع می‌کنند و مخالف خصوصی‌سازی آموزش به معنای عام و آموزش عالی به طور خاص هستند، از این امر دفاع می‌کنند زیرا معتقدند دولتی بودن موجب دفاع از منافع عامه است.
اولا مفهوم دولتی در ایران با همین مفهوم در غرب فرق می‌کند. مفهوم دانشگاه دولتی در امریکا معنای مثبتی دارد، زیرا نشان می‌دهد که دانشگاه ارزان‌تر است و خدمات رایگان بیشتری ارایه می‌کند. دولتی اما به طور کلی به معنای عمومی بودن و مردمی بودن (public) است و دولت تنها نماینده مردم است. اما دولتی نزد ما به معنای متمرکز بودن و نقش پدرانه داشتن دولت است. نکته دیگر اینکه به کسانی که مخالف خصوصی‌سازی هستند، باید گفت که ما در ایران هم نیازمند دانشگاه خصوصی و هم دانشگاه دولتی هستیم. اما دانشگاه‌های فعلی ما نه دولتی‌اند و نه خصوصی بلکه یک پدیده خاص و متفاوتی هستند که نام گذاشتن روی آن دشوار است. از یکسو در زمینه منابع مالی باید همانند  دانشگاه‌های خصوصی عمل کنند و از دیگرسو در زمینه سیاستگذاری باید متمرکز و دولتی باشند.

اما ما هم به دانشگاه دولتی و هم به دانشگاه خصوصی نیاز داریم. دانشگاه دولتی به این معنا که رایگان باشد یا با هزینه‌های بسیار اندک در اختیار اقشار آسیب‌پذیر و فرودست باشد. این دانشگاه‌ها ترمیم‌کننده نظام نابرابری است که دانشگاه‌های خصوصی ایجاد می‌کنند. اما فایده دانشگاه‌های خصوصی این است که رقابت و کیفیت ایجاد می‌کند، زیرا پول بیشتری می‌گیرد و در نتیجه می‌تواند بهترین دانشجویان و استادان را جذب کند. این دانشگاه به دلیل اینکه پول دارد، می‌تواند تاسیسات، آزمایشگاه‌ها و کتابخانه‌های بهتری ایجاد کند و در نهایت به سود دانشگاه دولتی است زیرا هر دو سیستم آفاتی دارند. وقتی دو سیستم مستقل از یکدیگر باشند، می‌توانند آفات یکدیگر را کمتر کنند.

اما همین آیا موجب شکاف نمی‌شود؟ زیرا کسانی که توانمندی‌های بیشتری دارند، به دانشگاه‌های خصوصی می‌روند و دانشگاه نیز ایشان را توانمندتر می‌کند، در حالی که کسانی که به دانشگاه‌های عمومی می‌روند، امکان اشغال آن مناصب بهتر را ندارند.
در امریکا ممکن است این شکاف معنادار باشد، اما در ایران چنین نیست زیرا هنوز دانشگاه‌های دولتی وضعیت بهتری از دانشگاه‌های خصوصی دارند. دانشگاه‌های خصوصی حتی استاد و کتابخانه‌های کافی ندارند. دانشگاه آزاد ما شبیه مدرسه است و دانشگاه نیست. اما اگر به آنها اجازه دهند که مستقل شوند، می‌توانند کیفیت خودشان را افزایش دهند. امروز در ایران بر عکس همه جاست: دولتی‌ها با کیفیت‌تر و خصوصی‌ها بی‌کیفیت‌تر هستند. اگر بتوانیم کیفیت دانشگاه‌های دولتی را با این کیفیت فعلی نگه داریم و فشار خصوصی‌سازی را از روی آنها برداریم و اجازه دهیم که دانشگاه‌های آزاد به معنای واقعی کلمه خصوصی شوند، هر دو ارتقا می‌یابند. اگر دانشگاه‌های دولتی به هیچ‌وجه پولی نشوند و دانشجوی زیادی نگیرند می‌توانند در کاستن نابرابری‌ها سودمند باشند. دانشگاه‌های خصوصی نیز برای ایجاد رقابت نیاز به اعطای بورس دارند بدین‌ترتیب کیفیت خود را در جذب دانشجویان نخبه و استادان ممتاز حفظ می‌کنند. اما حفظ کیفیت وقتی ممکن می‌شود که دانشگاه‌ها خودمختار باشند و ما راهی بس طولانی در پیش داریم برای اعطای خودمختاری به دانشگاه‌ها و حذف نظام متمرکز از دوش آنان.


منبع: irankhabar.ir

امروز عجیب ترین جلسه شورای شهر برگزار شد

به گزارش ایران خبر، قدیمی صبح امروز با حضور در صحن علنی شورای شهر تهران با ارائه گزارشی از وضعیت منطقه ۲۲ با اشاره به اینکه سومین مرتبه است که برای ارائه گزارش مشکلات این منطقه به شورا می‌آیم اما همچنان مشکلات به قوت خود باقی است، گفت: منطقه ۲۲ مترو ندارد و این موضوع مشکلات عدیده‌ای را ایجاد کرده است و بر همین اساس پیشنهاد می‌شود که خط‌های تازه تاسیس مترو نیز از منطقه ۲۲ عبور کنند.

وی ضمن انتقاد شدید از اداره آموزش و پرورش شهر تهران با بیان اینکه نبود مدرسه در محلات این منطقه نگرانی بسیاری برای خانواده‌ها ایجاد کرده است، گفت: بسیاری از محلات منطقه ۲۲ فاقد مدرسه هستند به گونه‌ای که براساس بررسی‌های انجام شده، منطقه ۲۲ به ۶۰ مدرسه احتیاج دارد که متاسفانه آموزش و پرورش درخصوص تامین مدارس این منطقه هیچ‌کاری انجام نداده و حتی اداره آموزش و پرورش در منطقه ۲۲ تشکیل نشده و آموزش کودکان ما زیر نظر منطقه ۵ است.

دبیر دبیران شورایاری منطقه ۲۲ با انتقاد از وضعیت کیفیت آب شرب در این منطقه گفت: متاسفانه آب شرب این منطقه از استاندارد لازم برخوردار نیست به طوری که مردم مجبورند به دلیل عدم تسویه مناسب آب، از آب معدنی استفاده کنند.

قدیمی با انتقاد از وضعیت امنیت در این منطقه، گفت: بسیاری از محلات این منطقه کانکس نیروی انتظامی و حتی کلانتری ندارند که باید مدیریت شهری برای این موضوع هرچه زودتر فکری بکند.

وی با انتقاد از عدم ساخت ادامه بزرگراه حکیم گفت: رها شدن ساخت ادامه بزرگراه حکیم معضلات زیادی را به منطقه هدیه کرده است و این در حالیست که نبود روشنایی لازم موجب شده که عمده مردم در تاریکی در معابر تردد کنند.

دبیر دبیران شورایاری منطقه ۲۲ با بیان اینکه قرار بود منطقه ۲۲ به قطب گردشگری بدل شود، گفت: این چه قطب گردشگری است که مشکلات زیادی را یدک می‌کشد و حتی از ابتدایی‌ترین امکانات نیز برخوردار نیست.


منبع: irankhabar.ir

روسیه باز هم قطعنامه آتش‌بس در سوریه را وتو کرد

به گزارش رویترز، روسیه و چین پیش‌نویس این قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد را در حالی وتو کردند که ۱۱ عضو دائم و دوره‌ای دیگر این شورا به تصویب این پیش‌نویس رأی مثبت دادند. روسیه اعلام کرده که تصویب چنین قطعنامه‌ای باعث می‌شود که زمینه برای تقویت گروه‌های شورشی فراهم آید.این ششمین باری است که روسیه از سال ۲۰۱۱ بدین‌ سو در شورای امنیت قطعنامه‌های مرتبط سوریه را وتو می‌کند و چین نیز در همین بازه زمانی، سابقه پنج وتو را در پرونده دارد. در همین حال ونزوئلا نیز که در حال حاضر عضو دوره‌ای شورای امنیت است، به پیش‌نویس این قطعنامه که توسط نیوزیلند، مصر و اسپانیا تدوین شده بود، رأی منفی داد و نماینده آنگولا نیز در جریان رأی‌گیری ترجیح داد رأی ممتنع دهد.ابراز تاسف پاریس از وتوی روسیه علیه قطعنامه حلبوزارت خارجه فرانسه نسبت به استفاده روسیه از حق وتو علیه پیش نویس قطعنامه پیشنهادی مصر، نیوزیلند و اسپانیا درباره حلب ابراز تاسف کرد. ژان مارک آیرو، وزیر خارجه فرانسه در بیانیه‌ای ضمن ابراز تاسف نسبت به استفاده روسیه از حق وتو در شورای امنیت علیه پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی مبنی بر توقف درگیری‌ها در شهر حلب گفت: وتوی جدید روسیه مانع از آن می‌شود که شورای امنیت پیش نویس قطعنامه را تصویب کند که هدف از آن آتش بس و از سرگیری فوری و بدون مانع کمک‌های بشردوستانه به حلب است.آیرو اظهار داشت: فرانسه با توجه به وخامت اوضاع انسانی در سوریه به ویژه در شهر حلب بدون هیچ تردیدی از این پیش نویس حمایت کرد اما متاسفانه شورای امنیت با “مانع تراشی” روسیه نتوانست به مسئولیت‌های خود در قبال غیرنظامیان ساکن سوریه عمل کند. وزیر خارجه فرانسه افزود: از آغاز بحران سوریه پاریس همواره راه حل سیاسی را تنها راه برقراری صلح و ثبات در سوریه دانسته و براین باور است که تنش‌های نظامی می‌توانند این بحران را به بست برده و موجب رنج و سختی بیشتر مردم این کشور و تقویت جبهه تروریسم شوند.رئیس دستگاه دیپلماسی فرانسه با تاکید بر لزوم فراهم کردن شرایط لازم برای از سرگیری مذاکرات جهت انتقال سیاسی قدرت در سوریه گفت: پاریس قصد دارد همچنان به تلاش‌های مشترک خود با شرکایش جهت پایان دادن به مشکلات مردم حلب ادامه دهد و بر همین اساس در تاریخ دهم دسامبر جاری میزبان نشست وزرای کشورهایی خواهد بود که درباره حل سیاسی بحران سوریه اتفاق نظر دارند.


منبع: baharnews.ir

مسکو: رفتار اتحادیه اروپا دور از منطق است

ولادیمیر چیژوف، نماینده دائم روسیه در اتحادیه اروپا گفت، عدم تمایل این اتحادیه برای همکاری با مسکو در راستای مقابله با تهدید مشترک تروریسم نمونه‌ای از رفتارهای غیرمنطقی این نهاد اروپایی است.وی در ادامه خاطرنشان کرد: مواضعی که اتحادیه اروپا درباره عملیات‌های هوایی روسیه در سوریه اتخاذ می‌کند، با توجه به این که این عملیات‌ها با هدف مقابله و از میان بردن تروریسم است، دور از منطق به نظر می‌رسد.چیژوف تأکید کرد: ما یک بار دیگر شاهد رفتار غیرمنطقی اتحادیه اروپا هستیم و این رفتار مربوط به زمانی می‌شود که آن‌ها از مقابله با تروریسم به عنوان دشمنی مشترک سرباز می‌زنند. این مقام روسی خاطرنشان کرد: تهدیدی که تروریسم برای همه ایجاد می‌کند، مشکل مشترکی است که باید با راهکاری مشترک حل شود.وی اضافه کرد: در شرایط کنونی تنها راهی که ما می‌توانیم به طور موثر مشکلات پیش روی خود را حل و فصل کنیم، در کنار هم گذاشتن ظرفیت‌ها و تلاش‌های تمامی جناح‌های مسئول در روابط بین‌المللی است.نماینده دائم روسیه در اتحادیه اروپا تأکید کرد: آزادسازی شهر حلب از کنترل گروه‌های تروریستی امری است که می‌تواند به احیای فرآیندهای سیاسی در سوریه منتهی شود.او در بخش دیگری از اظهاراتش با اشاره به وضعیت بحرانی در شرق اوکراین، خاطرنشان کرد: مسکو و اتحادیه اروپا خواهان تحقق دولتی دموکراتیک و پایدار در اوکراین هستند.


منبع: baharnews.ir

تجمع جمعی کارگزاران بیمه کشاورزی مقابل مجلس

جمعی از کارگزاران بیمه کشاورزی صبح امروز مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.

به گزارش ایسنا، این تجمع‌کنندگان ضمن پیگیری مطالبات خود از مسئولان معتقد بودند اگر قوانین جدید در مورد بیمه کشاورزی مصوب شود جمع زیادی از این کارگزاران بیکار خواهند شد.

آنها با تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی درخواست داشتند که به وضعیت آنها رسیدگی شود.


منبع: alef.ir

معافیت قضات باتجربه از شرکت در آزمون وکالت، تقویت یا تضعیف نظام قضایی؟

معافیت در نظر گرفته شده در لایحه جامع وکالت برای صدور مجوز وکالت به افراد واجد سابقه قضایی بدون شرکت در آزمون، تبعات منفی مانند تهی شدن تدریجی نظام قضایی از قضات باتجربه و مستمسک شدن کرسی قضاوت برای دستیابی به رانت را به دنبال خواهد داشت.

                                                 ***
در ماه های اخیر، لایحه جامع وکالت در کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی تحت بررسی است. یکی از بخش های مهم و جنجال برانگیز این لایحه، ماده ۵۰ آن است. براساس این ماده از لایحه مذکور، به افراد دارای سابقه کار در دستگاه قضایی اجازه وکالت داده شود یعنی افراد دارای حداقل ۱۰ سابقه قضاوت می‌توانند بدون شرکت در آزمون وکالت و دوره کارآموزی پروانه وکالت دریافت کنند.
 
فراهم کردن فرصت وکالت در این لایحه برای این گروه از قضات، در قوانین مرتبط گذشته نیز وجود داشته است و هم در قانون وکالت مصوب سال ۱۳۱۵ و هم در قانون استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب ۱۳۳۳، امکان صدور پروانه وکالت برای افراد دارای سابقه خدمات قضایی، پیش‌بینی شده بود.
 
اما معافیت درنظر گرفته شده برای این گروه از قضات در لایحه جامع وکالت که امتیاز ویژه ای برای ورود این افراد به عرصه وکالت محسوب می شود، با انتقاد شدید وکلای دادگستری روبرو شده است. وکلا معتقدند که این موضوع تبعات مختلفی دارد که باید مدنظر قانون گذار قرار گیرد.
 
محمد کاظمی، نائب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در پاسخ به این انتقادات بیان کرده است که اعطای پروانه وکالت به قضات بازنشسته رانتی برای آن‌ها ایجاد نخواهد کرد و آسیبی به حیثیت قوه قضاییه وارد نمی‌کند. ضمن اینکه کسی که ۳۰ سال قاضی بوده و تخصصی دارد باید در مسیر کار تخصصی خود قدم بردارد و اتفاقا شایسته ترین فرد برای این کار است (خبرگزاری ایسنا/۹  مردادماه ۱۳۹۵). درباره این موضوع نکات زیر قابل ذکر است:
 
با توجه به رقابتی بودن ورود به عرصه وکالت، لازم است که افراد متقاضی وکالت در موقعیت برابر قرار گیرند ولی ۱۰ سال سابقه خدمت قضایی به عنوان شرط معافیت از آزمون وکالت، یکی از مصادیق نقض این قاعده است. یکی از استدلال‏های  مدافعان این معافیت این است که ۱۰ سال سابقه قضایی «قرینه» ای بر دانش و تجربه مُکفی قضات است و در نتیجه، نیازی به ارزیابی مجدد آن از طریق شرکت در آزمون وکالت نیست. در پاسخ به استدلال این افراد این سوال مطرح می شود که نقش آزمون وکالت در فرایند ورود افراد به عرصه وکالت چیست؟ آیا آزمون وکالت صرفاً ابزاری برای ارزیابی دانش حقوقی متقاضیان است یا نقش تعدیل کننده جریان ورودی به عرصه وکالت را دارد و ابزاری برای انتخاب بهترین افراد برای  حضور در این عرضه است؟ 

سوال دیگری که احتمالا برای خوانندگان  این متن پیش می آید، این است که شغل قضاوت مهم تر و سخت تر است یا وکالت؟ اشتباه  قضات تبعات  بیشتری دارد یا اشتباه وکلا؟ پاسخ این سوالات مشخص است: قضات. در دنیا افراد جهت تصدی پست قضاوت لازم است چندین سال وکالت کنند و با مسائل آشنا شوند و بعد وارد عرصه قضاوت شوند اما در کشور ما ماجرا بر عکس است و قضاوت عرصه ای برای کسب تجربه جهت وکالت است که این خود باعث بروز مشکلات عدیده ای در نظام قضایی از جمله پایین بودن کیفیت آرای صادره شده است. 

 بدون تردید، ایجاد جذابیت برای  متصدیان امر قضا در خروج از دستگاه قضایی و امکان اشتغال به وکالت بدون شرکت در آزمون و دوره کارآموزی و اختبار، می تواند موجب تضعیف منابع انسانی دستگاه قضایی در درازمدت شود و تجربیات فعلی هم حاکی از همین امر است. بسیاری از قضات فاضل و شریف در موقعیت هایی نظیر خستگی یا تردید یا نیاز مالی و … انبوهی از تجربه و دانش خود را که در فرآیند رشد سازمانی به دست آورده اند و باید منطقاً خرج سازمان کنند، با خود به بیرون منتقل می کنند و در موقعیت شخصی به بهره برداری از آن می پردازند. 

نکته مهم دیگر در این زمینه، فسادهای ناشی از ورود قضات به عرصه وکالت است. با توجه به روابط شکل گرفته بین قضات و سایر ارکان قضایی،  حضور یک قاضی در  جایگاه وکالت منجر به شکل گیری نوعی رانت و فساد خواهد شد. 

لبته برخی افراد استدلال می کنند که قضات ما پاک دست و با تقوا هستند و همین موضوع از بروز فساد جلوگیری می کند. در پاسخ به این استدلال و ضمن احترام به قضات،  باید گفت که یکی از اصول مدیریت این موضوع است که در راه های بروز فساد با سیاستگذاری  مناسب مسدود  گردد و نباید مبنا را بر تقوای افراد قرار بدهیم. 

در زمان تدون قانون وکالت در سال ۱۳۱۵، به دلیل کمبود ظرفیت آموزشی در دانشگاه ها و نیاز شدید به افزایش تعداد وکلا، تلاش شده بود که از افرادی که به هر نحوی تجربه ای در عرصه حقوق دارند به عنوان وکیل استفاده شود. به عبارت دیگر، فلسفه اصلی ارائه این امتیاز به قضات در قانون مذکور، کمبود وکیل و پایین بودن ظرفیت آموزشی بوده است. مشکلی که امروزه برطرف شده است و لذا تداوم ارائه این امتیازات به افراد دارای سابقه قضایی محل بحث است.
 
با توجه به نکات فوق، لازم است با هدف ارائه موقعیت برابر برای متقاضیان ورود به عرصه وکالت و جلوگیری از ریزش نیروی انسانی از دستگاه قضایی، معافیت قضات از آزمون و اختبار و …، حداقل تا بعد از ۱۰ سال انتزاع از دستگاه قضایی از لایحه جامع وکالت حذف گردد.
 
علاوه بر این به منظور جلوگیری از فساد محتمل ناشی از حضور قضات در جایگاه وکالت ، لازم است امکان وکالت آنها را در لایحه جامع وکالت از بین برد. از طرف دیگر، به منظور توسعه نظام قضایی، کاهش بار  ورودی قوه قضاییه و استفاده از تجربه و تخصص قضات بازنشسته، بهترین راه ورود این گروه از قضات به عرصه داوری است و مناسب است تدابیری برای هدایت قضات بازنشسته  به سمت داوری در این لایحه درنظر گرفته شود.
 
 امید است اعضای محترم کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس  در اصلاح و تصویب لایحه جامع وکالت به نکات اشاره شده توجه داشته باشند تا زمینه کمک به توسعه نظام قضایی کشور فراهم گردد و از اعمال نفوذ در  این نظام جلوگیری شود.
 
 


منبع: alef.ir

۳۲ میلیون هکتار از اراضی ایران بیابانی هستند

مدیرکل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور گفت: ۳۲ میلیون هکتار از اراضی ایران بیابانی هستند و با توجه به بحران آب ممکن است این رقم به ۸۰ میلیون هکتار برسد.

محمد عقیقی در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: نوار ساحلی کوه‌های زاگرس و استان‌های جنوبی و شمالی با تولید ریزگردها مواجه شده‌اند.

وی با اشاره به میزان بارندگی در ایران، تصریح کرد: میزان بارندگی کشور ۴۰۰ میلیارد متر مکعب است که معادل یک سوم متوسط جهانی است. از این میزان بارندگی حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد آن تبخیر می‌شود، بنابراین مقوله بیابانی‌شدن در کشور ما شتاب بیشتری خواهد داشت.

عقیقی، ایجاد کانون ریزگردها را به دلیل کمبود بارش و برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی دانست و گفت: تالاب جازموریان در کرمان، سواحل دریاچه ارومیه و خوزستان کانون اصلی ریزگردها در کشور هستند.

عقیقی با اشاره به مطالعات جامع برای بررسی عوامل اثرگذار در بیابانی شدن کشور، تصریح کرد: همواره برای جلوگیری از ایجاد اراضی بیابانی راهکارهایی ارائه می‌شود به گونه‌ای که طی برنامه پنجم توسعه در سه میلیون هکتار از اراضی کشور عملیات آبخیزداری و طرح‌های مرتعی اجرا شده است.

وی اظهار کرد: به منظور جلوگیری از ایجاد اراضی بیابانی باید از چرای بی‌رویه، جلوگیری و پوشش گیاهی منطقه را با کاشت گونه‌های بیابانی تقویت کرد.مدیرکل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور خاطرنشان کرد: به دلیل بارندگی‌های اخیر در کشور، استقرار پوشش گیاهی با مشکل روبه رو شده است و لازم است عملیات بیولوژیکی و مرتع‌داری در کشور اجرا شود.


منبع: alef.ir

زور باران به ذرات معلق نرسید/ هوای تهران ناسالم است

هوای تهران برای گروههای حساس ناسالم است.

به گزارش خبرآنلاین، گرچه ساعات ابتدایی شب گذشته، آسمان پایتخت بارانی‌ است، اما براساس اعلام مرکز کنترل کیفیت هوای تهران، امروز هوای پایتخت با قرار گرفتن شاخص ها روی عدد ۱۱۲ در شرایط ناسالم برای گروههای حساس قرار گرفت.

گروههای حساس شامل زنان باردار،افراد مسن،بیماران قلبی و ریوی و کودکان در صورت امکان از تردد در سطح شهر خودداری کنند.



 


منبع: alef.ir

آقای وزیر! دست مریزاد اما با «رسانه‌های نیابتی» چه می‌کنید؟

 خبرگزاری فارس، وزیر محترم ارتباطات اعلام کردند که همه کانال های خبری پرکاربر در شبکه های اجتماعی (دارای بالای ۵ هزار عضو) باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز فعالیت دریافت کنند.

قطعا” شناسنامه دار کردن سامانه های خبری و مسئولیت پذیر و پاسخگو کردن فعالان شبکه های مجازی، یکی از امور مهمی است که تاکنون مغفول مانده و اهتمام به این امر از سوی مسئولان دولتی را باید ستود. اما در کنار این تقدیر و تشکر، نکته مهم دیگری وجود دارد که اگر به آن توجه نشود، اقدام اول، ابتر و کم ثمر خواهد بود.

یکی از ویژگی های فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، امکان فعالیت در آن بدون توجه به مرزهای جغرافیایی و نیز انتخاب هویت های جعلی است. بر این اساس، هر قدر هم که در درون مرزهای جغرافیایی، فعالان مجازی شناخته شده تحت سیطره قواعد و قوانین و آیین نامه ها دربیایند؛ اگر بر فعالان رسانه ای و مجازی جعلی و بی هویت و احتمالا” خارج از مرزهای جغرافیایی کشور کنترلی وجود نداشته باشد، توفیق چندانی حاصل نخواهد شد. بویژه آنکه شوربختانه برخی مسئولین دولتی، صدور مجوز و شناسنامه دار کردن رسانه ها و فعالیت های دنیای مجازی را صرفاً ابزاری برای ایجاد محدودیت و اعمال فشار بر منتقدان خود تلقی می کنند و بدون آنکه شناسنامه دار بودن و پاسخگو بودن مزیتی برای رسانه های داخلی داشته باشد، همین امر به ابزاری برای اعمال فشارهای حقوقی و سیاسی و مالی به رسانه ها تبدیل می شود. عملکرد معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در دولت کنونی نمونه بارزی از وضعیت توصیف شده است.

شکایت های حقوقی و پرونده سازی های متعددی که مسئولان دولتی برای رسانه های رسمی و غیررسمی داخل کشور انجام می دهند مثال روشن دیگری در این باره است تا آنجا که آقای حسین فریدون برادر رئیس جمهور محترم حتی از یک کانال تلگرامی ۲ هزار نفره نیز نمی گذرد و از آن به دادگاه شکایت می کند!

در مقابل اما، مسئولان محترم دولتی در قبال برخی رسانه های بی هویت و کانال های تلگرامی که گردانندگان آنان ظاهراً در خارج از کشور به سر می برند نه تنها هیچ نگرانی و دغدغه و برخوردی ندارند بلکه بده بستان های سیاسی و رسانه ای و رویکرد حمایتی این کانال ها و شبکه ها از دولت و جریان سیاسی اصلاح طلب، این موضوع را به ذهن متبادر می کند که این رسانه ها و کانال ها جعلی در حقیقت «رسانه های نیابتی» هستند که گردانندگان آنها در خارج از کشور، ارتباط وثیقی با داخل داشته و برای یک طیف سیاسی خاص در داخل کشور چتر حمایتی ایجاد می کنند.

طی ماه های اخیر این «کانال های نیابتی» در کنار شبکه های ماهواره ای حجم عظیمی از اخبار جعلی و کذب و جریان سازی های مجازی علیه شعائر مذهبی، باورهای انقلابی، ارکان نظام و شخصیت های دینی تولید کرده و می کنند و در مقابل، به صراحت از سیاست های دولت و اصلاح طلبان دفاع نموده و با رویکرد مثبت، اخبار و مواضع آنان را پوشش می دهند. البته طیف سیاسی مورد حمایت در داخل نیز هیچ گاه مرزبندی روشن و مشخصی با این رسانه ها و کانال های نیابتی نداشته و ندارند.

علی القاعده بهانه عدم برخورد مسئولان دولتی و دستگاه های امنیتی با این کانال های نیابتی، عدم حضور گردانندگان آنان در داخل مرزهای جغرافیایی است و البته هیچ تلاش قابل توجهی برای شناسایی مرتبطین داخلی این کانال ها نیز صورت نگرفته است و جولان آنان همچنان ادامه دارد.

ادعای فیلترینگ هوشمند که قبلاً از سوی وزیر ارتباطات مطرح شده بود نیز، در همان حد ادعا باقی ماند و آثار این اقدام ادعایی تاکنون در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی برای هیچ کس مشخص شده است و سیلاب تولیدات مستهجن و مخرب همچنان در این فضا جاری است.

علی ایحال، به رغم آنکه شناسنامه دار و مسئولیت پذیر کردن فعالان شبکه های اجتماعی و کانال های خبری طبیعتاً یک امر معقول و پسندیده است، اما اگر این اقدام اولاً در شناساندن فعالان مجازی منتقد دولت و قرار دادن آنها در تیررس اعمال فشار و برخورد مسئولان دولتی خلاصه شود و ثانیاً دولت برای برخورد با «رسانه ها و کانال های نیابتی» نیز برنامه اقدام روشن و شفافی ارائه ندهد؛ چنین اقدام و رویکردی نتیجه عملی چندانی نخواهد داشت و این گمانه منفی همچنان وجود خواهد داشت که طرح جدید برای مجوزدار کردن شبکه های اجتماعی و کانال های خبری صرفاً در جهت اعمال فشار بیشتر بر منتقدین دولت طراحی شده است.


منبع: alef.ir

مراقب شارژرهای جعلی اپل باشید

 ایسنا به نقل از تک‌تایمز، یک موسسه خبره در تعیین استانداردهای تجاری در انگلستان یک سری آزمایشات انجام داده تا مشخص کند شارژرهای جعلی اپل چقدر امن هستند و نتایج این آزمایشات هشداردهنده است. شرکت متخصص ایمنی جهانی به نام UL  که در آمریکا قرار دارد، آزمایش‌هایی را روی شارژرهای آنلاین خریداری‌شده از هشت کشور مختلف از جمله چین، آمریکا و استرالیا انجام داده است.

با توجه به تحقیقات جدید، عظیم ۹۹ درصد از شارژرهای جعلی اپل که برای خرید آنلاین در دسترس هستند، در آزمون ایمنی عمومی شکست می‌خورند. این آزمون ولتاژ بالا را روی شارژرهای جعلی اپل آزمایش کرد و از میان ۴۰۰ شارژر تنها سه مورد ثابت کردند که عایق کافی برای ارائه محافظت در برابر شوک الکتریکی هستند.

مراقب آنچه می‌خرید باشید


شارژرهای تقلبی اپل ممکن است به طور قابل توجهی ارزان‌تر از نمونه‌های اصلی باشند، اما آنها خطرات زیادی دارند و ممکن است در نهایت به دستگاه و خانه شما آسیب رسانده و حتی باعث آسیب‌های فیزیکی شوند.

بنابراین به شدت توصیه می‌شود که محصولات الکتریکی از جمله شارژر یا موارد دیگر، تنها از منابع قابل اعتماد که محصولات باکیفیت ارائه می‌کنند خریداری شود.

کالاهای تقلبی که به صورت آنلاین به فروش می‌رسند در حال تبدیل شدن به یک موضوع فزاینده و هشداردهنده هستند و حتی  سایت‌های خرده‌فروشی مانند آمازون در حال تلاش برای سرکوب محصولات تقلبی است.

خود اپل نیز در ماه اکتبر هشدار داد که ۹۰ درصد از شارژرهای اپل فروخته شده در آمازون جعلی هستند و از کاربران خواست تا قبل از خرید درباره این موضوع فکر کنند.

چگونه می‌توانیم محصولات تقلبی را از واقعی تشخیص دهیم؟


محصولات الکتریکی جعلی معمولا کیفیت پایین دارند و ناامن هستند، اما ممکن است تشخیص اینکه کدام محصولات واقعی هستند و کدام تقلبی دشوار باشد. برای این کار توصیه می‌شود از علائم موجود استفاده کرده و مثلا به آرم‌های متفاوت و یا نام‌های تجاری، غلط املائی و یا علائم ایمنی مختلف نگاه کنید.

همچنین مراقب باشید که دستگاهتان را بیش از اندازه شارژ نکنید، زمانی که در حال شارژ شدن هستند آنها را نپوشانید و هرگز از شارژر با یک کابل آسیب‌دیده استفاده نکنید.

در نهایت، اگر قیمت شارژر بیش از حد خوب بود که بتواند درست باشد و بسیار کمتر از آن قیمت داشت که معمولا برای خرده فروشی استفاده می‌کنند، بهتر است بدانید که به احتمال زیاد یک محصول تقلبی است.


منبع: alef.ir

حسگر تصویری چشم جغد ساخته شد

 مهر به نقل از ستاد ویژه توسعه فناوری نانو، شرکت نوپای پیکسالیز (PYXALIS) با همکاری مؤسسه فرانسوی لتی (Leti) اقدام به ارائه فناوری حسگری جدیدی کرده که در آن میزان نویز حسگر تصویر تا نیم نویز الکترونی کاهش یافته است. با این کار قابلیت حسگری تصویر در نور کم بهبود می‌یابد.

این فناوری جدید به «چشم جغد» شهرت یافته است که فناوری‌ آن به صورت پتنتی برای این مؤسسه به ثبت رسیده است. معماری سامانه الکتریکی آن به گونه‌ای است که می‌توان آن را با حسگرهای تصویر مختلف ادغام کرد. این فناوری در پاسخ به تقاضای رو به رشد در بخش حسگرهای تصویر CMOS حساس ارائه شده است. این شرکت قرار است نسل جدیدی از حسگرهای تصویری را ارائه کند.

ماریا سمریا، مدیرعامل مؤسسه لتی، بیان کرد: در این پروژه مشترک، ما فناوری تصویری با نویز پایین ارائه کردیم که می‌تواند پیشرفت‌های قابل توجهی در نسل جدید ادوات تصویربرداری ایجاد کند. این ادوات مبتنی بر CMOS قابلیت استفاده در فناوری‌های مختلف را دارند. این، نمونه‌ای از خلاقیت محققان ما در این پروژه مشترک با صنعت است.

فیلیپ رومویوکس، مدیرعامل شرکت پیکسالیز،  اظهار داشت: این فناوری چشم جغد با بهبود قابل توجهی در میزان نویز تصویر به دست آمده است. این فناوری در صورت ترکیب شدن با دیگر ظرفیت‌های ما منجر به ارائه حسگرهای پیشرفته می‌شود که استانداردهای جدیدی در بخش حسگر تصویر به وجود آید تا به تقاضای رو به رشد بازار پاسخ دهد.

مؤسسه لتی پیش از این فناوری‌های متعدد دیگری را نیز برای حسگر توسعه داده بود. این مؤسسه فناوری چشم جغد را در نمایشگاه اشتوتگارت آلمان در نوامبر سال ۲۰۱۶ به علاقه‌مندان عرضه کرد.

مؤسسه لتی در حوزه فناوری‌ نانو فعالیت دارد و محصولات و دستاوردهای متعددی در این حوزه ارائه کرده است. این مؤسسه ۲۸۰۰ پتنت با همکاری شرکت‌ها، SMEs و استارت‌آپ‌های مختلف به ثبت رسانده است.

پیکسالیز یک شرکت پیشرو در حوزه حسگرهای تصویری CMOS است که محصولاتی با حساسیت و سرعت بالا تولید می‌کند.

 


منبع: alef.ir

استفاده از فضای مجازی برای تبلیغ کتاب

این نویسنده کودکان و نوجوانان  اظهار کرد:  در حال حاضر فضای مجازی می‌تواند خلأ وجود ویترین‌های فروشگاهی را تامین کند. بسیاری از ویترین‌های فروشگاهی امروزه از طریق گوشی‌های تلفن قابل دسترسی است و افراد به طور غیرمستقیم  از آن‌ها خرید می‌کنند. درباره کتاب هم از همین روش می‌توان استفاده کرد و بدین ترتیب کمبود ویترین کتاب کودک و نوجوان را جبران کرد.حسن‌زاده در ادامه تاکید کرد: بحث کمبود ویترین برای کتاب‌فروشان به‌ویژه کتاب‌فروشی‌های کوچک موضوعی است که پیوسته وجود داشته است. اگر چه امروز با حضور کتاب‌فروشی‌های جدید مثل شهر کتاب تلاش شده است فضاهای تازه‌ای برای دیده شدن کتاب‌های کودک و نوجوان طراحی شود اما جا دارد مراکز دولتی و شهرداری‌ها با در نظر گرفتن مکان‌های ویژه برای عرضه کتاب‌های کتاب‌فروشی‌ها با تخفیف‌های قابل توجه به موضوع دیده‌ شدن کتاب‌های کودک و نوجوان کمک کنند. این عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان گفت: نشر فعالیتی اقتصادی است که فعالان آن با سرمایه‌گذاری بر روی کالای خود یعنی کتاب در پی بازگشت‌ سرمایه‌شان هستند. اما در میان ناشران هم کسانی هستند که وجه فرهنگی کار برای‌شان مهمتر است. این عده معمولا ناشرانی هستند که کتاب‌های باکیفیت، پرمحتواتر با تصاویری خیال‌انگیز و …. تولید می‌کنند و در جشنواره‌ها و داوری‌ها اغلب به آن‌ها توجه می‌شود. از سوی دیگر ناشرانی هم در حوزه کتاب کودک و نوجوان وجود دارند که بحث فرهنگی برای‌شان در درجه دوم اهمیت قرار دارد و سود و سودآوری در رتبه‌ اول. این گروه از ناشران دغدغه کودکان را ندارند در نتیجه کتاب‌های بی‌کیفیت تولید می‌کند و در تولیدات‌شان غلط‌های املایی دیده می‌شود، همچنین تصاویرشان اگر چه پررنگ و لعاب است اما تخیل‌برانگیز نیست. فرهاد حسن‌زاده درباره محتوای کتاب‌های کودک و نوجوان و تاثیر آن در نشر گفت: من فکر می‌کنم در سال‌های اخیر  وضعیت محتوای کتاب کودک ما بهتر شده است اگر چه همیشه بحث تقابل ترجمه با تالیف مطرح بوده و این‌طور تصور می‌شود که ترجمه‌ها به لحاظ محتوایی بر تالیف‌ها ارجحیت دارند؛ اما به شخصه معتقدم با توجه به این‌که ترجمه‌ها از میان آثار برتر جهان انتخاب می‌شوند مقایسه ادبیات تالیفی ما با این ادبیات بی‌انصافی در حق نویسندگان داخلی است.


منبع: baharnews.ir

مجری مراسم اسکار ۲۰۱۷ معرفی شد

این چهره تلویزیونی پیش از این اجرای چندین مراسم مهم از جمله جوایز امی در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۶ را بر عهده داشته و پنج‌بار نیز مجری مراسم جوایز موسیقی آمریکا بوده است.این اولین‌بار است که «جیمی کیمل» به عنوان مجری مراسم جوایز سینمایی اسکار انتخاب شده است.سال گذشته «کریس راک» مجری مهمترین جوایز سینمایی جهان بود که البته اجرای او با انتقاداتی نیز مواجه شد.مراسم اعطای جوایز هشتادونهمین دوره جوایز سینمایی اسکار روز ۲۶ فوریه ۲۰۱۷ (یکشنبه ۸ اسفندماه) در دالبی تئاتر لس‌آنجلس برگزار می‌شود و قرار است این رویداد سینمایی در بیش از ۲۲۵ کشور جهان به صورت زنده به روی آنتن برود.


منبع: baharnews.ir

ساختمان​فیلمخانه ملی،​آیینه دق​شده​است

حجت‌الله ایوبی درباره بودجه سال ۹۶ و رقم کلی حدود ۲۰۰ میلیارد تومانی سازمان سینمایی بیان کرد: پیشنهاد ما برای بودجه سال آینده سینما خیلی بیشتر از رقم فعلی و فکر می‌کنم حدود ۳۵۰ میلیارد تومان بود. با این حال برای همین میزان هم تشکر می‌کنم چون وضع دولت را کاملاً درک می‌کنیم و اگر افزایش‌ بودجه ها در دولت و وزارت فرهنگ به لحاظ نسبت و درصد بررسی شود می‌بینیم که سینما را کمی ویژه‌تر از جاهای دیگر دیده‌اند.وی افزود: با این حال امیدوارم با همین افزایش رقم بودجه در سال آینده، در بخش زیرساخت‌ها بتوانیم کاری جدی را نجام دهیم.ایوبی تأکید کرد که اولویت سازمان سینمایی برای سال آینده همچنان موضوع زیرساخت‌ها در سینما است. وی در پاسخ به این که آیا با این بودجه می‌توان انتظار داشت که مسئله ساختمان جدید فیلمخانه ملی ایران و انتقال به محل جدید که برای غنی‌سازی آرشیو آن سه میلیارد تومان در لایحه بودجه پیش‌بینی شده است، حل شود، گفت: فیلمخانه ملی سالیان سال است که در این وضعیت فعلی باقی مانده و آیینه دق ما شده است. البته بودجه آن در اختیار سازمان سینمایی نیست، بلکه بخش بازسازی پروژه‌های نیمه‌تمام در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیت آن را برعهده دارد؛ اما بودجه‌هایشان آنقدر ناچیز است که عملاً اتفاقی نمی‌افتد و در دو سه سال گذشته هم هر سال قرار بوده بودجه قابل توجهی تزریق شود، ولی هنوز ساختمان به طور کامل آماده نشده و از تجهیزات هم دور هستیم به همین دلیل نمی‌دانم سال آینده چه می‌شود و با این بودجه بعید می‌دانم کار به جایی برسد. رئیس سازمان سینمایی درباره برگزاری جشنواره فیلم مستند در پردیس سینمایی چارسو آن هم با توجه به گله تماشاگرانی که برای دیدن برخی فیلم‌ها از شدت شلوغی نتوانستند وارد سالن نمایش شوند، بیان کرد: برای مکان جشنواره انتخاب فضا را برعهده برگزارکنندگان، دبیران و شورای جشنواره گذاشتیم چون خودشان بهتر از همه ما می‌دانند که به چه چیزهایی نیاز دارند. همکاران ما در جشنواره سینما حقیقت هم امسال با توجه به تجربه سال‌های قبل این مکان را ترجیح دادند.«ایوبی» درباره جلساتی که درباره سینما با وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته است هم گفت: جلسات کاری مختلفی تاکنون داشته‌ایم و ایشان برای کمک به سینما آماده هستند، ضمن اینکه افزایش قابل قبول بودجه هم مدیون حمایت شخص وزیر فرهنگ است. وی درباره اینکه آیا با توجه به حضور وزیر جدید مشکل برخی فیلم‌های سینمایی قابل حل است پاسخ داد: ایشان جریان عمومی سینما را قابل قبول می‌داند و از آن حمایت می‌کند، اما تاکنون به طور مشخص در این باره بحثی مطرح نشده است.ایوبی در پایان درباره مجوزهایی که برای فیلم‌سازان اول صادر می‌شود و تعداد کمّی آن‌ها و نیز بررسی صلاحیت‌شان با توجه به استمرار پیدا نکردن فعالیت‌شان در سینمای حرفه‌ای اعتراضاتی را در برداشته است، گفت: فکر می‌کنم با نتیجه کار می‌توان این موضوع را ارزیابی کرد و الان پس از گذشت سه چهار سال این مسئله قابل بررسی دقیق است، هرچند در موضوع فیلمسازی اول اتفاقاتی رخ داده و به نظر فرایندی که بوده تاحدودی جواب داده است، اما به نظرم باید آمار به طور دقیق بررسی شود چرا که معلوم نیست اگر روند دیگری وجود داشت حتما اتفاق بهتری دیگری رخ می‌داد.


منبع: baharnews.ir

سلطانی‌فر: موضوع دختران بسکتبالیست را همچنان پیگیرم

وزیر ورزش و جوانان گفت که همچنان پیگیر موضوع حضور بین المللی دختران بسکتبالیست در رقابت‌های رسمی است.

به گزارش ایسنا، مسعود سلطانی فر درباره دختران بسکتبالیست گفت: موضوع حضور بین المللی زنان ایران با حجاب اسلامی  در مسابقات بسکتبال را همچنان پیگیر هستم.

وی ادامه داد: به رئیس فدراسیون گفته‌ام در تهران یک بازی نمادین با حضور دختران ملی‌پوش و در حضور میهمانان ما از مجامع و  دفاتر بین‌المللی مستقر در تهران برگزار کند. خودم هم حاضر خواهم شد تا به شکلی صدای دختران مسلمان باشیم. سلطانی فر تاکید کرد: امیدوارم در پایان ماه دسامبر که جلسه کمیته فنی فیباست تصمیم خوبی برای حضور زنان محجبه و علاقه‌مند بسکتبال ایران و کشورهای اسلامی گرفته شود.


منبع: alef.ir

رحمتی: محروم کنند، خداحافظی می‌کنم

به گزارش “ورزش سه”، سید مهدی رحمتی در گفت‌وگوی تلفنی با برنامه نود پیرامون شایعه محرومیتش گفت: من ۱۹-۱۸ سال است در فوتبال ایران هستم و حدود ۱۵ سال در خدمت تیم ملی ایران بودم؛ اردوهای مختلفی با تیم‌های متفاوت رفتم و سعی کردم شئونات را رعایت کنم ولی امروز حرف‌هایی شنیدم که برایم جالب بود.

او ادامه داد: تیرماه امسال با استقلال به ارمنستان رفتیم که وقتی برای خرید از هتل خارج شدیم، یک هوادار مقابل هتل خواست تا با او عکس بگیریم که من و سه بازیکن دیگر با او عکس گرفتیم؛ هر تیمی از کشور خارج می‌شود نماینده حراست وزارت ورزش همراه آن است که آن لحظه ایشان آنجا بود تا از اتفاقات احتمالی جلوگیری کند؛ وقتی ما این عکس را گرفتیم و پنج ماه هم تمام شده این موضوعات مطرح می‌شود.

دروازه‌بان استقلال تهران اضافه کرد: من به همه آقایان فدراسیون فوتبال و آقای تورک احترام قائل هستم؛ ایشان هم قطعا با من مشکلی ندارند ولی سوالی در ذهن من است که از آقای تاج رئیس فدراسیون فوتبال می‌پرسم؛ چرا من و سه بازیکن دیگر استقلال در عکس هستیم، فقط آقای تورک می‌گوید پرونده مهدی رحمتی؟ باید دزدی، اختلاسی چیزی اتفاق افتاده باشد تا این حرف را بزنند و فقط یک نفر را عنوان کنند.

رحمتی با بیان اینکه برای من جای سوال است چرا می‌گویند پرونده رحمتی؟، گفت:  این مسئله شبهه‌برانگیز است و نشان می‌دهد مشکل بنده هستم؛ این حرف‌ها خوب نیست؛ اگر مشکل من هستم بگویند؛ در چند سال گذشته کدام یک از بازیکنان فوتبال بخاطر عکس با هوادار فوتبال محروم شدند؟؛ عکس‌هایی به مراتب بدتر از عکس بنده برای ملی پوشان در فضای مجازی است ولی اسم مهدی رحمتی می‌آید قانون‌های نانوشته دیده می‌شود؛ آقای تاج این مسائل چندگانه را مشخص کند؛ اگر وزارت، دولت یا هرکسی می‌گوید آن را مشخص کند؛ اینطور باشد هر تیمی خارج از کشور می‌رود باید مامور همراه‌شان باشد.

او تصریح کرد: آقای تاج یا آقای کفاشیان به جلسات خارج از کشور می‌روند خانم بی‌حجاب آنجا نیست؟؛ مسؤولان دولت می‌روند این اتفاق نمی‌افتد؟ از سوی دیگر چرا در پنج ماه اخیر این حرف را مطرح نکردند ولی سه روز مانده به مسابقه ما با تراکتورسازی چنین مسئله‌ای را عنوان و ذهن من و کادر فنی را مشغول می‌کنند؛ من ۱۵ سال با تیم ملی به خارج از کشور رفتم، چرا این اتفاقات پیش نیامد؟ فکر می‌کنم کسانی که در فدراسیون فعلی و قبلی هستند…؛ من را هم از تیم ملی دور کردند.

کاپیتان استقلال عنوان کرد: آقای تاج به عنوان متولی فوتبال باید این چندگانگی را مشخص کند و بگوید عکس با خانم بی‌حجاب در خارج از کشور درست است یا خیر؛ فقط یک بار روز درگذشت منصورخان به بنده گفتند نامه‌ای از کمیته انضباطی آمده ولی آقای عبداللهی گفتند می‌خواهیم تاریخ را عقب بیاندازیم؛ مگر جرم کردم که می‌گویند سه بار بنده را احضار کردیم و نیامده است؟؛ یک سری مشکلات با شخص مهدی رحمتی است و این مسائل به تیم استقلال و طرفداران ضربه می‌زند.

رحمتی ادامه داد: این حرف‌ها و مشکلات بنده هستم بگویند تا خداحافظی کنم تا به فوتبال استقلال ضرر نرسد؛ من کاری نکردم تا محروم شوم؛ اگر من را بخواهند محروم کنند ترجیه می‌دهم آن را قبول نکرده و از فوتبال خداحافظی کنم.

او اضافه کرد: من از آن شخص فاصله دارم. چرا وقتی سه نفر دیگر هستند می‌گویند مهدی رحمتی؟؛ ضمنا یک بار بیشتر به بنده نگفتند به کمیته اخلاق احضار شدم که آن هم روز درگذشت منصورخان بود ولی آقای عبداللهی گفت تاریخ را عقب انداختیم؛ من به آقای تورک احترام قائل هستم ولی اگر به ما ابلاغ می‌کردند می‌توانستند بگویند مجازات می‌کنیم؛ واقعا به چه گناهی این حرف‌ها را به من می‌زنند.

رحمتی تاکید کرد: اگر به خاطر یک عکس من را محروم می‌کنند، نه اعتراضی خواهم کرد و نه چیزی می‌گویم اما خواهم گفت فوتبال خداحافظ، خداحافظ و خداحافظ چون اگر نزدیک آن خانم بودم، دستم به ایشان می‌خورد یا هر حرف دیگری، آنها درست می‌گفتند.


منبع: alef.ir

عنایتی محروم شد، بازیکن استقلال جریمه

کمیته انضباطی آرای خود را در مورد تیم‌های لیگ برتری و بازی استقلال و صبای قم صادر کرد.

به گزارش سایت رسمی فدراسیون، دیدار تیم‌های صبای قم و استقلال تهران برگزار شد و از سوی تماشاگران تیم صبای قم تخلفاتی مبنی بر فحاشی صورت گرفت. این تیم طبق بند ۳ ماده ۷۹ به ۳۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد.
رضا عنایتی بازیکن تیم صبای قم به دلیل تهمت زدن به داور مسابقه طبق ماده ۶۶ آیین نامه انضباطی به یک جلسه محرومیت از همراهی تیم خود و پرداخت ۴۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم است.
گفتنی است، مسعود حق جو بازیکن تیم صبای قم نیز به دلیل رفتار غیر ورزشی نسبت به بازیکنان تیم مقابل به مدت یک جلسه از همراهی تیم خود محروم است و باید ۲۰ میلیون ریال جریمه نقدی پرداخت کند.
یعقوب کریمی بازیکن تیم استقلال تهران نیز به دلیل رفتار غیر ورزشی  به پرداخت ۳۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد.
آرای فوق قطعی است.
 


منبع: alef.ir

گلزنی در پرسپولیس نباید محدود به طارمی باشد

سرمربی پیشین تیم فوتبال پرسپولیس با اشاره به دلایل ناکامی مهاجم این تیم در گلزنی، گفت: «باید فشار از روی مهدی طارمی برداشته شود و گلزنی در این تیم فقط به او محدود نشود.»

به گزارش نامه نیوز ، حمید درخشان در رابطه با دیدار پرسپولیس برابر ماشین سازی که با پیروزی یک بر صفر سرخپوشان همراه بود، اظهار داشت: «پرسپولیس شرایط خوبی دارد اما کمی به خاطر تعطیلات لیگ افت داشت. مطمئنا در بازی های آتی شرایط بهتر خواهد شد زیرا لیگ در انجام مسابقات تداوم پیدا خواهد کرد.»
 
وی افزود: «پرسپولیس در این مسابقه به یک گل اکتفا کرد موضوعی که ممکن بود به ضرر این تیم تمام شود اما همانطور که گفتم در مسابقات آتی شرایط بهتر خواهد شد.»
 
سرمربی پیشین پرسپولیس در رابطه با ناکامی مهاجمان پرسپولیس در گلزنی عنوان کرد: «فشار روی مهدی طارمی زیاد است. نباید در تیمی مانند پرسپولیس گلزنی محدود به طارمی باشد و باید سایر بازیکنان نیز برای گلزنی تلاش کنند. باید مربیان فشار را از روی طارمی بردارند و همچنین تمرینات چارچوب شناسی را برای وی در نظر بگیرند زیرا آقای گلی سال گذشته انتظارات را از طارمی بالا برده است.»
 
درخشان در رابطه با عملکرد خط دفاع پرسپولیس نیز خاطرنشان کرد: «در این که خط دفاع عملکرد خوبی داشتند شکی نیست اما باید این را نیز در نظر داشت که مهاجمان چندان مطرح و خوبی مقابل این خط دفاع قرار نگرفته. خط دفاع پرسپولیس نیاز به ترمیم دارد و باید در آسیا یک مدافع خوب و استاندارد نیز در کنار سید جلال حسینی در قلب خط دفاع قرار بگیرد زیرا در آسیا مهاجمان خوبی حضور دارند.»
 
وی در پایان در رابطه با شایعه حضورش در ماشین سازی تبریز تصریح کرد: «می‌دانم که نامم در بین گزینه های هدایت این تیم قرار دارد اما هنوز هیچ یک از مسئولان ماشین سازی با من صحبتی نداشته اند.»
 


منبع: alef.ir

ابلاغیه حذف کارت سوخت چه زمانی به جایگاه‌ها می‌رسد؟

در حالی که مجلس در اصلاحیه بودجه ۹۵ رای به حذف کارت سوخت داده و سخنگوی دولت در مهرماه از ابلاغیه آن خبر داده است، پیگیری‌ها نشان از آن دارد که تا به این لحظه ابلاغیه به دست شرکت پخش نرسیده و همچنان کارت سوخت کلید نازل‌های بنزین است.

به گزارش میزان، لایحه بودجه سال ۹۶ یکشنبه به مجلس رفت و این دومین لایحه پیشنهادی دولت در سالجاری به حساب می‌آید زیرا دولت در چند ماه گذشته اصلاحیه بودجه سال ۹۵ را به مجلس برده بود و در آن دولت به حذف کارت سوخت اشاره داشته بود.

نمایندگان مجلس با بررسی‌های بسیار در نهایت رای به حذف کارت سوخت دادند و لاریجانی رئیس مجلس به روحانی رئیس جمهوری ابلاغیه حذف کارت سوخت و دیگر موارد تائید شده اصلاحیه بودجه ۹۵ را ارسال کرد.

در تاریخ ۱۳ مهرماه سالجاری محمد باقر نوبخت در قامت سخنگوی دولت در نشست هفتگی خود با خبرنگاران در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه سرنوشت کارت‌های سوخت و حذف آن به کجا رسیده است، گفت:‌ این موضوع در اصلاح بودجه ۹۵ صورت گرفت و وقتی از طرف مجلس و شورای نگهبان تائید شد رئیس جمهور آن را ابلاغ کرد.

این گفته نوبخت نشان از آن دارد که دولت دستور حذف کارت سوخت را ابلاغ کرده و لازم الاجرا است.

اما با گذشت حدود دو ماه از این گفته سخنگوی هیات دولت، اتفاقی در حذف کارت سوخت رخ نداده و حتی نمایندگان مجلس با تصویب یک طرح یک فوریتی خواهان بررسی بازگشت کارت سوخت شده‌اند.

پیگیری‌های میزان از شرکت پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی که مسئولیت تولید و توزیع بنزین و دیگر فرآورده‌های نفتی برعهده آن است، نشان می‌دهد که تا به امروز ابلاغیه‌ای در رابطه با حذف کارت سوخت به دست آن‌ها نرسیده است و این در حالی است که شرکت ملی پخش نیز چنین ادعایی مبنی بر دریافت نکردن ابلاغیه حذف کارت سوخت را مطرح می‌کنند.

مسئولین در این دو شرکت زیرمجموعه وزارت نفت معتقدند در صورت دریافت ابلاغیه حذف کارت سوخت، این دستور سریعا به مرحله اجرا می‌رسد زیرا قانون و دستور هیات دولت است.

تمام این موارد در حالی مطرح می‌شود که ریاحی مدیرعامل شرکت ملی پخش، در اوایل آبان ماه در نشست خبری خود با اشاره به سامانه هوشمند کارت سوخت، اظهار کرد: در این زمینه هنوز هیچ چیز مشخص نیست و ما هم به عنوان نیروی اجرایی منتظر ابلاغیه هستیم و همه چیز طبق روال سابق ادامه دارد. البته در این زمینه سناریوهای متفاوتی دیده شده است از جمله این‌که کارت سوخت و سامانه هر دو حذف شود یا کارت سوخت حذف شود و سامانه حفظ شود. پلن همه سناریوها تهیه شده و منتظر دستور مجلس شورای اسلامی هستیم.

وی با بیان این که هر تصمیمی که گرفته شود زمان‌بر و هزینه‌بر است، گفت: چنانچه قصد داشته باشیم بحث موجود را ادامه دهیم نیاز به ۴۰ میلیارد تومان سرمایه داریم و اگر بخواهیم سامانه‌های موجود را احیاء و نوسازی کنیم نیازمند ۸۰ تا ۹۰ میلیارد تومان سرمایه هستیم. حذف کارت‌های سوخت هزینه دارد که بسیار کم است. البته سامانه‌ها در بخش عرضه نفت گاز حذف نمی‌شود. 

در حال حاضر نفت گاز با یارانه بسیار بالا عرضه می‌شود که باید در دوره چهار تا پنج ساله به قیمت‌های جهانی نزدیک‌تر شویم.

با این تفاسیر به نظر می‌رسد که ابلاغیه حذف کارت سوخت در دولت یا وزارت نفت مانده است و همچنان باید منتظر ماند و دید که چه زمانی حذف کارت سوخت اجرایی می‌شود، البته برخی خبرها حکایت از آن دارد که مجلس اختیار حذف یا حفظ کارت سوخت را به دولت سپرده و دولت تا به این لحظه تصمیم بر حذف آن نگرفته است.

لازم به ذکر است که بیژن زنگنه، وزیر نفت در جمع خبرنگاران اعلام کرده بود که دولت تصمیم بر آن دارد که کارت سوخت بنزین حذف شود اما کارت سوخت گازوئیل را حفظ کند.
 


منبع: alef.ir

برخلاف بازار آزاد، دلار ارزان شد + جدول قیمت

برخلاف روند روز گذشته بازار آزاد ارزش دلار روند صعودی به خود گرفته و این در حالی است که ارزش ۲۲ ارز روند صعودی را در دستور کار قرار داده‌اند.

به گزارش میزان، ارزش ۳۹ ارز در بازار بین بانکی در حالی از سوی بانک مرکزی اعلام شده است که ارزش دلار برخلاف بازار آزاد که به واسطه افت یورو رشد کرده، روند نزولی به خود گرفته است.

در کنار دلار که روند کاهشی را برای خود انتخاب کرده است ارزش ۸ ارز دیگر کاهش قیمت داشته است، همچنین ارزش ۲۲ ارز همچون پوند انگلیس و یورو روند نزولی و ارزش ۸ همچون درهم امارات بدون تغییر قیمت نسبت به روز گذشته داد و ستد می‌شود.

همانطور که گفته شده یورو در بازار آزاد روند کاهشی را در پی استعفا نخست وزیر ایتالیا انتخاب کرده و این در حالی است که ارزش این ارز در بازار بین بانکی روند صعودی به خود گرفته است.


 


منبع: alef.ir