«یک دقیقه و سیزده ثانیه» با زنان کارتن خواب

: این شب‌ها، سالن سمندریان مجموعه ایرانشهر، شاهد اجرای تئاتر دیدنی«یک دقیقه و سیزده ثانیه» است. این تئاتر را محمد چرمشیر، نویسنده کارکشته تئاتر نوشته و بازیگران نامداری مثل سیما تیرانداز، پانته‌آ بهرام و لادن مستوفی در آن بازی کرده‌اند‌ اما نکته جالب توجه، کارگردانی این تئاتر است. «یک دقیقه و سیزده ثانیه» را شهرام گیل‌آبادی کارگردانی می‌کند که مدیر مرکز ارتباطات و امور بین‌الملل شهرداری تهران هم هست.

داشتن همین سمت، باعث شده تا اثر به فضای واقعی نزدیک‌تر شود؛ چون او به واسطه همین شغل اداری‌اش، کاملا ملموس با این پدیده مواجه شده‌ است. گیل‌آبادی ۴۵ ساله است. او سال‌ها در حوزه نمایش و رسانه، فعالیت داشته و در ‌واقع؛ در تلفیق این تجربه هنری با فضای رسمی و اداری است که دست به خلق اثری مثل همین کار زده ‌است.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب 
گیل‌آبادی که لیسانس کارگردانی نمایش، فوق لیسانس کارگردانی و دکترای پژوهش هنر دارد، علاوه بر تدریس و نگارش بیشتر از ۴۰ کتاب، حدود ۵۰ اثر نمایشی تئاتری را نوشته یا کارگردانی کرده است. گیل‌آبادی برای اهالی رادیو هم آشناست؛ چون از پایه‌گذاران رادیو جوان و رئیس آن بوده است. با او بعد از یکی از نخستین اجراهایش به گفت‌وگو نشستیم؛ گفت‌و‌گویی مملو از اطلاعات و نکات عجیب درباره زنان کارتن‌خواب که تا نیمه‌های شب ادامه یافت.

به‌نظر می‌رسد این تئاتر و ایده آن نتیجه این چند سال حضور شما در شهرداری باشد.

سال ۵۷ در کانون پرورش خرم‌آباد استاد تئاتری داشتیم که تئاتر اجتماعی با ما کار می‌کرد به اسم اغنیا و فقرا. این کار را در محله‌های پایین شهر خرم‌آباد اجرا کردیم. تئاترهای ادیپ و پرومته را هم که کار کردم، به آنها از زاویه اجتماعی نگاه کردم. بنابراین دغدغه‌های جدی اجتماعی را همیشه در کارهایم داشتم. همه اینها باعث شده از کنار مصایب اجتماعی به راحتی عبور نکنم. همیشه ایستادم و دیدم و غور کردم. اگر هم می‌توانستم مشکلات اجتماعی را تبدیل به هنر نمایشی کنم، این کار را کردم.

سابقه رادیویی و تلویزیونی‌ام هم نشان می‌دهد که این مسیر را حتی در این عرصه‌ها هم دنبال کردم. در سال ۵۷ تئاتری هم که کار کردم این دغدغه وجود داشته ‌است. در واقع؛ موقعیت‌های اجتماعی به‌عنوان یک مدرس دانشگاه، برایم حکم فضای تئوریک را دارند. بنابراین فضاها و تجربه‌هایی را که دیده‌ام و از سر گذرانده‌ام، سر کلاس می‌برم و درباره‌شان بحث می‌کنم. سعی می‌کنم نحوه رسیدن به دغدغه‌ها را با دانشجویانم درمیان بگذارم. پس این شیوه کاری برایم حاوی چند وجه است.

یکی اینکه دغدغه‌های خودم را در آن می‌بینم، دوم اینکه با استفاده از مدل‌هایی که می‌شناسم به فضای اجتماعی اطرافم کمک می‌کنم، سوم تلاشم این است که خودم را وارد نقد جدی کنم و چهارم اینکه فضای اجتماعی را به سمتی ببرم که مردم بتوانند اعتراض مدنی خود را ابراز کنند. تنها محمل‌ این مساله تپش معنایی اجتماعی است که در آن قرار داریم؛ یعنی با کشف تپش اجتماعی که در آن هستیم، می‌توانیم با اثر هنری، جامعه را به سمتی ببریم که شاهد رشد و توسعه آن باشیم.

در این سال‌ها معمولا تئاتر پیشرو‌تر از هنرهای دیگر بوده و سریع‌تر نسبت به مسائل اجتماعی واکنش نشان داده‌ است. به‌نظر می‌رسد این بار هم نسبت به این معضل سریع‌تر و ملموس‌تر عمل کرده‌ است. به نظر شما ویژگی اصلی تئاتر چیست؟

تئاتر هنر بی‌واسطه است. مرور تاریخ دنیا نشان می‌دهد که بسیاری از تئاتر‌ها در موقعیت اجتماعی خودشان مؤثر بودند؛ حتی در برخی دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی و انقلاب‌ها نقش داشتند. تئاتر از سویی؛ زاویه‌ جدی به سمت نخبه‌گرایی دارد و از سویی دیگر؛ برای پیوند نخبه‌گرایان با جامعه تلاش می‌کند. تئاتر نوعی معرفت و شناخت است. پیوند تئاتر با فلسفه؛ یعنی هستی و وجود. همچنین تئاتر با مدل‌های ارتباطی، با فضاهای جامعه شناختی و روانشناختی پیوندهای فراوانی دارد. یک فرد تئاتری نمی‌تواند اهل ارتباطات نباشد.

در حال نگارش کتابی هستم با عنوان هنر ارتباطات تئاتر که در آن از مدل‌های گوناگون ارتباطی صحبت به میان آمده‌ است. برای نمونه در همین اثر تلاش‌مان بر این است که از مدل ارتباط آیینی استفاده کنیم و زاویه‌های آیین را در آن ببینیم. برای تأثیر بیشتر کار، صحنه نمایش و بازیگر را باهم پیوند دادیم. فاصله صحنه و تماشاگر را از بین می‌بریم تا این دو یکی بشوند.از این طریق، بازیگر نفس به نفس مقابل تماشاگر قرار می‌گیرد.

خب! می‌بینید که تئاتر به مثابه یک رسانه عمل می‌کند. به همین دلیل می‌تواند گاهی در سطح بماند و گاهی به عمق برود. بنابراین تئاتر معرفت، اندیشه و بیانی است که در پشتوانه خود، علومی را دارد که از آن به زبان یاد می‌کنیم. یک فرد تئاتری جزو خواص و نخبگان جامعه خودش است و انتظار جامعه از او بیشتر است. به همین‌خاطر باید بیانگر معضلات جامعه خودش باشد.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب

ارتباط شما با آقای چرمشیر چگونه بود؟ طراح و پژوهشگر خود شما بودید و کار را به نویسنده سفارش دادید؟

حدود دو سال وقت صرف تحقیقات این کار کرده‌ایم. ۵۳زن کارتن‌خواب را آورده‌ایم و با آنها صحبت کرده‌ایم. اینگونه بود که حدود ۵۳ قصه به‌دست آمد. پنج تا از این قصه‌ها انتخاب شدند که چهار مورد از آنها تبدیل به نمایشنامه گروهی شد.در نهایت از آقای چرمشیر خواستیم که این اثر را تبدیل به نمایشنامه کند.

یکی از این قصه‌ها هم قرار است تبدیل به فیلمنامه فیلم سینمایی بلند شود. جالب اینجا‌ست که آن پنج نفری را که سرگذشت‌شان را تبدیل به نمایشنامه کرده‌ بودیم، آوردیم و قصه‌ها را برای‌شان خواندیم. جالب بود که می‌گفتند؛ این‌ها قصه زندگی ماست‌ اما معلوم نیست مردم قصه زندگی ما را باور کنند یا نه!

    این زن‌ها از ماجرای قصه شدن زندگی‌شان اطلاع داشتند؟

بله! واقف به ماجرا بودند. ببینید! هیچ وقت فکر نکنید قصه کارتن‌خوابی مربوط به زن همسایه است و دامن ما و اطرافیان‌مان را نمی‌گیرد. یک روز ممکن است این مشکل در خانه ما را بزند. بین این کارتن‌خواب‌ها کسی را داشتیم که عضو هیأت علمی دانشگاه‌ بود. همین چند شب پیش در گشت شبانه دختر خانمی را دیدیم که فوق‌لیسانس نرم‌افزار داشت و کارتن‌خواب بود. آسیب اجتماعی مال همسایه نیست. دو سال روی این آسیب‌ها تحقیق کردیم. وقتی نمایشنامه آماده شد مدل اجرایی خاصی برایش انتخاب شد. قرار است اجرایی هم برای این خانم‌های کارتن‌خواب داشته باشیم.

در اثر شما مشکلات به‌خوبی و مستقیم گفته می‌شود‌ اما راه‌حل بنیادی برای آن ذکر نمی‌شود. چه هدفی از این کار داشتید؟

ما هنوز به فاجعه‌ای که در شهر و در اطراف ما رخ می‌دهد، توجه نداریم. نخستین مشکل این است که صورت دیانت ما زخمی است. اگر به دستورهای دین‌مان عمل کنیم نباید چنین اجتماعی داشته باشیم. به قول رسول اکرم (ص)؛ اگر هر کسی از ۴۰ همسایه‌اش باخبر باشد، مصیبت‌هایی از این قبیل اتفاق نمی‌افتد. این بی‌تفاوتی سه علت اساسی دارد. یکی اینکه بچه‌های ما از کودکی در نظام آموزشی توانمند بار نیامده‌اند.ببینید! ما سه دسته افراد داریم، سمعی، بصری و هیجانی. نظام آموزشی ما برای سمعی‌ها برنامه دارد‌ اما برای بصری‌ها و هیجانی‌ها هیچ برنامه‌ای ندارد.

کودکانی که آی‌کیوی ‌ بالایی دارند، اساسا در جامعه رها هستند. نکته دوم اینکه ما یاد نگرفته‌ایم مشکل یک نفر در جامعه مشکل همه ماست. سوم؛ سیاستگذاران و مسئولان ما اساسا به جای حل مشکلات، سر خود را زیر برف کرده‌اند و از موضوعات فرار می‌کنند. وقتی این سه موضوع کنار هم قرار بگیرند، اساسا دردگریزمی‌شویم و نمی‌خواهیم به چنین موضوعاتی نگاه کنیم. به‌نظرم اول باید دردنگاری کنیم و بعد رازگشایی. بعد از اینکه از موضوع رازگشایی کردیم، تماشاگر خود را مواجه با موضوع می‌بیند و با یک سؤال از سالن خارج می‌شود. همین برای ما کفایت می‌کند.

اگر تماشاگر را عاقل تصور کنیم- با عقلی که خداوند متعال به او داده است- خودش راه‌حل مشکل را پیدا می‌کند. بیشترین معضل در این است که از مشکلات شانه خالی می‌کنیم. نشان دادن اینکه بهترین دانشجوی موسیقی کارتن‌خواب شده یا اینکه کسی تبدیل به بچه سرراهی شده یا آدم کارتن‌خوابی که کارتن‌خوابی سبک زندگی‌اش شده… همه و همه فاجعه است. خب! چنین افرادی را جمع‌آوری می‌کنیم و در گرمخانه‌ها به آنها جا، لباس گرم، پزشک و دارو می‌دهیم اما فردا صبح می‌بینیم که همین افراد دوباره به سمت کارتن‌های‌شان می‌روند! با آنها که صحبت می‌کنیم، می‌گویند؛ چرا ما را به حال خودمان رها نمی‌کنید؟! از جان ما چه می‌خواهید؟! این یک فاجعه است.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب

 آیا می‌شد پایان‌بندی کار به سمت رستگاری ختم بشود؟

نه! اینطور نیست. من یک‌ شان علمی دارم، یک‌ شان اجرایی و یک ‌شان هنری. هیچگاه در شئونی که دارم، نمی‌توانم کار نادرست انجام بدهم. محدوده این اثر همین‌ جاست. اثر حاضر ماموریت دارد از این ماجرا راز‌گشایی کند. شاید اثر دیگری در موقعیت دیگری بخواهد به‌گونه‌ای دیگر عمل کند که نتیجه دیگری از آن حاصل شود. هر اثری شئونی دارد؛ از قبیل معنا، فرم، فضا، نشانه شناسی و شناخت شناسی که تعیین‌کننده محدوده آن است. تصورم بر این بود که این کار قرار است تماشاگر را با یک سؤال از سالن خارج کند.

چرا شیوه مونولوگ‌گویی را به جای دیالوگ‌گویی انتخاب کردید با توجه به زمان طولانی که نمایش دارد؟ آیا تأثیرش کمتر نیست؟

اتفاقا موضوع پایان‌نامه‌ام موضوع دیالوگ‌گویی بود. بر این نظرم که هر مونولوگی در دایره ارتباطی، یک دیالوگ است. وقتی حتی جلوی یک ساختمان هم می‌ایستید، شما یک «گفت» دارید و آن ساختمان یک «گو » دارد. تعامل شما و ساختمان، « گفت‌وگو» را شکل می‌دهد. بعدا ملهم از آن ساختمان پی خواهید برد که بنا مثلا مربوط به دوره گوتیک و یا قرن سوم یا دوم است. در اینجاست که درباره بنا اظهارنظر می‌کنیم. پس معنای تک‌گویی، دوری از دیالوگ گویی نیست. در‌واقع با این کار هدف دیگری را دنبال می‌کنید.

شاید دنبال آن هستید که یک گفت‌وگوی درونی را دنبال کنید. مونولوگ در تاریخ همیشه به‌دنبال این است که ذهن مخاطب را به ارجاعات درونی سوق دهد؛ یعنی مخاطب ذهنش را پرواز دهد به سمتی که معنا را دریافت کند. اساس ظاهر نیست. به یقین مخاطب در طول دیدن این کار، ارجاعات متعددی در ذهنش شکل خواهد گرفت، ازجمله اینکه آیا این ارجاعات با مکان‌ها و اشخاصی که پیشتر در زندگی خود دیده قرابت دارند یا نه. اگر اثر به شکل دیالوگ پیش می‌رفت، ممکن بود این فضا را از دست بدهیم. وقتی به سمت طراحی مونولوگ می‌رویم به سمت طراحی درونی رفته‌ایم.

وقتی این شیوه را انتخاب کردید باید بازیگرانی را انتخاب کنید که بتوانند این فرم و فضا را درک کرده و صحنه را بگردانند. در عین حال بازیگران وارد فضای مقایسه هم نشوند. چه شد که به این چیدمان رسیدید؟

این سه بازیگر کاملا جنس بازی متفاوتی دارند و به‌خاطر اینکه ریتم و تمپو حفظ شود اینگونه دست به انتخاب زدم. اگر هر سه بازیگر، بازی یکدستی داشتند و شبیه هم بودند، کار حوصله سر بر می‌شد و تماشاگر را جذب نمی‌کرد. خانم‌ها تیرانداز، بهرام و مستوفی، شیوه و جنس و قدرتی که در بازی دارند در شاخه‌های متفاوتی قرار دارد و هیچ ‌یک در دامنه قیاس با دیگری قرار نمی‌گیرند. از هرکدام توقع متفاوتی دارم. بنابراین خواستم که جنس بازی‌ها باهم متفاوت باشد و بازیگران به سمت بازی خودشان هدایت شوند.

زنان بیدار كارتن‌های ‌خواب

این کار زنانه است؛ زن‌ها آن را اجرا می‌کنند و موضوع هم زنانه است. این نگاه و کار را چطور در جامعه مرد سالار حل و فصل کردید؟

در فرهنگ ما زن جایگاه ویژه‌ای دارد. زن‌ها عزیز هستند؛ چون محور توسعه خانواده‌اند. مادر‌ها عمود خانواده‌ها هستند. اینکه درموقعیتی قرار بگیریم که زنان را در گوشه خیابان ببینیم، آسیب مهمی برای جامعه تلقی می‌شود. جالب است که یک زن کارتن‌خواب ۱۵ آسیب اجتماعی دارد و یک مرد کارتن خواب پنج آسیب اجتماعی. اکثر زن‌های کارتن‌خواب را مرد‌ها دچار اعتیاد کرده‌اند. در تحقیقاتی که داشتیم به این نکته رسیدیم. مثلا یک قهرمان کشتی بر اثر ضایعه‌ای که برایش پیش آمده مشکلی پیدا می‌کند و از ترس اینکه همسرش، رهایش نکند، او را معتاد می‌کند. وقتی به این موضوع ورود پیدا کردیم، به این نتیجه رسیدیم که با یک کار زنانه خودمان را مواجه ببینیم. با کارشناسان مختلفی صحبت کردیم و خواستیم ابعاد مساله روشن شود.

چه فکری برای مخاطب کردید؟ روی صحبت شما شاید با برخی از مسئولان باشد تا خانم‌های خانه. آیا در پی تعریف مخاطب بوده‌اید؟

مخاطب‌مان را براساس بازاریابی اجتماعی تحقیقاتی انجام دادیم و انتخاب کردیم. از این میان، عده‌ای متخصص تئاتر هستند و گروهی علاقه‌مند به تئاتر. عده‌ای هم در فضای عام سیر می‌کنند و گهگاه تئاتر می‌بینند. اینکه حتی خانم خانه‌دار هم در دایره مخاطبان ما باشد، خوب است. همین مساله جمع‌آوری غذا و بسته بندی آن به خانم‌های خانه‌دار مربوط می‌شود. اتفاقا نخستین چیزی که برای ما مطرح است همین دسته بندی مخاطب است؛ اینکه برای چه‌کسی کار می‌سازیم؟ چه‌کسی باید آن را ببیند؟

خدا را شکر تا الان از طریق سایت تیوال ۹ اجرای ما با ۲۸۰تماشاگر پر شده و فروش رفته است. حتما در این بین جامعه‌شناس و روانشناس و پزشک هم حضور دارند. به علاوه اینکه حتما در فضای ارتباطی، دعوتی از این افراد داریم. در پایان به تماشاگر فرصت داده می‌شود که حرف خودش را بزند. مردم با تمام وجود حرف می‌زنند. یکی از گمشده‌های انسان امروز، حرف زدن است و خیلی‌ها دوست دارند بگویند تا شنیده شوند. دست‌کم هر شب ۱۰تا ۱۵دقیقه به زمان تئاتر اضافه می‌شود.

غایت آرزوی شما از این اجرا‌ها چیست؟ بهترین نتیجه‌ای که می‌شود از این کار گرفت چیست؟

کار اثر هنری درگیری مخاطب است. از آنجایی که مخاطب نمی‌تواند با خودش صداقت نداشته باشد، بنابراین مواجهه با اثری هنری به یک فکر می‌انجامد. این مشغول شدن نقطه غایی ماست. آدم‌ها باهم متفاوتند. در نهایت این مهم است که کسی بدون سؤال از سالن خارج نشود. اینکه دغدغه افراد چه باشد به‌خودشان برمی‌گردد‌ اما مهم سوالی است که برای آنها ایجاد شده است.


منبع: برترینها