گفتگو با رابرت دنیروی تکرار ناپذیر
اریک هاینس؛ فیلم کامنت، می و ژوئن ۲۰۱۷
اولین چیزی که با ورود به دفتر رابرت دنیرو در محله ترایبکای نیویورک توجه تان را جلب می کند، تبری است که روی دیوار کنار در نصب شده. دیدن آن بیشتر آزاردهنده است تا خنده دار. یا شاید بیشتر حالتی ابزورد دارد تا جدی. این تبر که در تضاد با محیط دوستانه اتاق قرار دارد- اتاقی که با عکس های خانوادگی و مبل های راحتی پرشده- به خوبی نشان دهنده هنرمندی است که انگیزه هایش را همیشه به گونه ای پررمز و راز نشان داده است. همان طور که از فیلم های کمدی اخیرش می توان فهمید، دنیرو خیلی مشتاق بازی در نقش های کمدی است. با این حال، این مصاحبه ثابت کرد که او با این که تمام مدت خوش برخورد است و خیلی باملاحظه جوا می دهد، هیچ وقت سعی نمی کند بامزه بازی دربیاورد.

هنوز هم از آموزه های سال های اولیه بازیگری تان و دوران «اکتورز استودیو» بهره می برید یا این که این آموزه ها الان دیگر به قدری درونتان نهادینه شده اند که مستقیما از آنها استفاده نمی کنید؟
می توانید در آنِ واحد هم در نقش فرو بروید و هم آن را از بیرون ببینید و درباره تاثیر یک صحنه یا یک دیالوگ فکر کنید؟
شما تغییر مسیر جالب توجهی به سمت فیلم های کندی داشته ای دودر چند دهه اخیر بیشتر از یک دوجین فیلم کمدی بازی کرده اید. ولی درواقع می توان گفت که از همان ابتدا هم به نحوی کمدی کار کرده اید. مثلا در رفقای خوب کلا یک اجرای کمدی به نمایش گذاشته اید.
و در خیابان های پایین شهر انگار نقش آدم بذله گو را در مقابل کاراکتر خشک و عصا قورت داده هاروی کایتل بازی می کنید.
این حرفتان مرا یاد فیلم هایی انداخت که با بن استیلر بازی کرده ام. فیلم های «ملاقات با والدین» که در آن بن حتی فقط وقتی همین جوری دارد به آدم نگاه می کند و حرفش را گوش می دهد هم بامزه است. او در این فیلم ها به نوعی نقش آن آدم خشک را بازی کرده، کسی که خیلی رک و مستقیم جوابتان را می دهد. ولی خب مستقیما خشک و جدی نیست، حرف هایش پر از طعنه و نکات بامزه است.
چطور شد به فکر این افتادید که در فیلم های کمدی بیشتری بازی کنید؟
که کمتر جدی اش بگیرند.
قبل ترها، من جی براون را در محل تولدم استیتن آیلند دیدم. و در لحظه ای که شما در فیلم کشته شدید، پسری که پشت سرم نشسته بود گفت: «مسخره کردین مارو؟ دنیرو می میره؟ این دیگه چه مزخرفیه؟» و بعد از سینما رفت بیرون. در ذهن او شما همیشه آن آدم سرسخته هستید.
همیشه دست بالا را دارید. شما دنیرویید؛ هیچ وقت کسی نمی تواند حذفتان کند. آن اتفاق به نظرم یک تغییر مسیر در حرفه تان بود. فرصتی برای شما تا آن روایت همیشگی را در مورد خودتان عوض کنید، و نقش یک آدم سرسخت را بازی کنید که فریب خورده است.
[می خندد] عجب کاراکتری بود، نه؟ کوئنتین [تارانتینو] خیلی خوب می نویسد. هم زمان، هم خشونت در کارهایش هست و هم شوخی و کمدی. من «۱۵ دقیقه» را هم بازی کردم که در آنجا آن قدر شکنجه ام می کنند تا بمیرم.

مطمئنم آن یارو در استیتن آیلند از این فیلم هم خوشش نیامده.
یا این که نمی خواهند نقش آدم بدها را بازی کنند. ولی شما از همان اول نقش ضدقهرمان ها را هم بازی می کردید. برای مثال یکی از آنها کاراکتر جیک لاموتا در گاو خشمگین بود. در آن زمان همه صحبت ها سر این بود که چطور آن همه وزن اضافه کردید، که نمود ظاهری کارتان بود. ولی به نظر می رسد که اصل این تغییر فیزیکی به خاطر این بود که رویکرد ذهنی شما نسبت به این کاراکتر تغییر کند.
آیا این افزایش وزنتان باعث شد درکی که از خودتان دارید تحت تاثیر خاصی قرار بگیرد؟
از بحث قابلیت های فیزیکی برویم سمت قابلیت های کلامی. من به تازگی «بابابزرگ کثیف» را دیدم و به نظرم شما در آن اجرای کلامی شگفت انگیزی ارائه می دهید.
یک شتاب و دقتی در دیالوگ گویی شما وجود دارد که باعث می شود همه آن بددهنی ها را ندید بگیریم.
به فیلم شناسی شما که نگاه می کردم دیدم تنها سال هایی که فیلمی بازی نکردید ۲۰۰۳ و ۱۹۸۳ بود و یکی- دو سال در دهه ۷۰٫ کارنامه خیلی باثبات و پیوسته ای است.
آره. اگرچه امروز داشتم با خودم فکر می کردم که یک سالی می شود سر فیلمی نرفته ام. یعنی فیلمی نبوده که دلم بخواهد کار کنم. و کلی کارهای دیگر هم دارم که درگیرش هستم. و خب همین است که هست.

ولی درواقع منظورم برعکس این بود. این فوق العاده است که به ندرت یک سال بدون فیلم می گذرانید.
ما داریم پیرتر می شویم. خیلی وقت زیادی برایمان باقی نمانده. کسی هم خبر ندارد فردا قرار است چه بشود. برای همین اعتقاد من این است که باید قدر موقعیت ها را دانست و آنها را عملی کرد. به بچه هایم فکر می کنم و این که آنها را به تعطیلات ببرم. ولی می بینم می توانم این کار را وقتی سر فیلمبرداری هم هستم انجام دهم. می توانم ببرمشان این ور و آن ور. مخصوصا سر این فیلم جدیدی که من و ماری قرار است کار کنیم؛ «مرد ایرلندی». بعدش هم قرار است یک کار برای دیوید اُ. راسل بازی کنم. باید کارهایمان را انجام دهیم دیگر.
وقتی با بازیگران دیگر کار می کنید، اگر آنها هم توانایی ها و آموزش های شما را داشته باشند و خط فکری شان با شما یکی باشد، کار راحت تر پیش می رود؟
آیا هیچ وقت خودتان را درگیر بازی بقیه بازیگران می کنید؟ این که مثلا راهنمایی شان کنید یا به یک بازیگر جوان تر درس بدهید.
من همیشه فکر می کردم کسانی که درباره فیلم ها مقاله یا نقد می نویسند، نمی دانند چطور باید درباره بازیگری مطلبی بنویسند. آیا شما هم چنین حسی دارید؟
نه؛ نمی دانم. فکر کنم یک دوره ای منتقدانی بودند که با بازیگران بی رحمانه برخورد می کردند. منتقدانی مثل جان سایمون که به چیزهایی شخصی و خصوصی ایراد می گرفت که بازیگر کنترلی رویشان ندارد. به نظرم در مورد بازیگری، منتقدان درباره این که بازیگران با چه قصد و نیتی چه کاری را انجام می دهند دچار سوءبرداشت می شوند. ولی در کل فکر می کنم در زمینه نقد بازیگری هم کارشان خوب است.
به نظرم الان همه حساس تر از قبل شده اند. چون خیلی سخت تر شده مردم را برای آمدن به سینما ترغیب کنیم.
فیلم ساختن کار سختی است. آدم ها همه انرژی و توان و احساسشان را سر ساخت فیلم می گذارند و بعد کارشان را همه می بیند، و کسی برایش مهم نیست چقدر برایش زحمت کشیده اند و ممکن است نتیجه کارشان را هم پس بزنند. این یکی از بدی های این حرفه است. شما کلی انرژی و زمان روی کارتان می گذارید، ولی کسی درکش نمی کند و کسی اهمیتی هم نمی دهد.

فیلم یا اجرایی بوده که فکر کنید آن طور که انتظارش را داشتید دیده نشده؟
شما یک ستاره هستید. خیلی فیلم ها فقط چون شما در آن بازی می کنید ساخته می شود. ولی هیچ وقت نگذاشتید این موقعیت تاثیری روی کارتان بگذارد. انتظارات زیادی از یک فیلم با حضور رابرت دنیرو وجود دارد، ولی به نظرم می رسد همیشه رویکردتان به نسبت موقعیت و نوع فیلم تغییر می کند. تلاشتان برای خود داستان و فیلم است.
رابرت دنیرو در یک نگاه
متولد: ۱۷ اگوست ۱۹۴۳، نیویورک
مشهورترین دیالوگ: یکی از معروف ترین دیالوگ های تاریخ سینما جمله ای است که دنیرو در «راننده تاکسی» رو به خودش در آینه می گوید: «داری با من حرف می زنی؟ من تنها آدمِ این اتاقم. فکرکردی با کی طرفی، هان؟» جالب است که این دیالوگ در فیلمنامه نبود و دنیرو آن را به صورت بداهه مقابل دوربین اسکورسیزی اجرا کرد.
تجربه های متفاوت: دنیرو در کنار بازیگری سراغ کارگردانی هم رفته است. «یک قصه برانکسی» و «چوپان خوب» دو فیلمی هستند که به کارگردانی دنیرو به نمایش درآمده اند و تجربه های نسبتا آبرومندی شده اند.
ویژگی بازیگری: شیوه بازیگری اش مطابق آموزه های متد اکتینگ است. او برای نزدیک شدن به نقش ها از روش های علمی و ذهنی حساب شده ای استفاده می کند. به همین دلیل قبل از بازی در «راننده تاکسی» مدتی به عنوان راننده تاکسی در خیابان های نیویورک مسافرکشی می کرد و حاضر شد برای بازی در «تسخیرناپذیران» به تغییراتی اساسی در ظاهرش تن بدهد.
نقش هایی که رد کرده: دنیرو در دوران بازیگری اش در کنار بازی در نقش های مهم به پیشنهادهای جذابی هم جواب منفی داده است. از جمله نقش بیل قصاب در «دار و دسته نیویورکی» و نقش فرانک کاستلو در «رفتگان» که اولی را دنیل دی لوییس بازی کرد و دومی را جک نیکلسون.
بیشترین همکاری: دنیرو در هشت فیلم با مارتین اسکورسیزی همکاری کرده است. هر دوی آنها در محله گرینویچ منهتن بزرگ شده اند و رگ و ریشه ایتالیایی دارند. در حاشیه یک مهمانی در سال ۱۹۷۲ با هم آشنا شدند و تا الان دوستان نزدیکی باقی مانده اند.
راه و رسم زندگی: فاقد تحصیلات دانشگاهی و با تحصیلات ناتمام در دبیرستان. به جایش در هفده سالگی در کلاس های بازیگری استاد آدلر ثبت نام کرد و تصمیم گرفت بازیگری را تا جایی که می تواند جدی بگیرد. اولین بار در فیلمی به نام «جشن عروسی» در سال ۱۹۶۳ بازی کرد که تا سال ۱۹۶۹ به نمایش عمومی درنیامد. او همچنین از طرفداران دوآتشه حزب دموکرات و مخالف سرسخت جمهوری خواهان است. اصلا هم دوست ندارد پای زندگی خصوصی اش به رسانه ها باز شود.
تکنیک های دیوانه وار: برای این که نقشش در «تنگه وحشت» باورپذیر از کار دربیاید پنج هزار دلار به دندان پزشک داد تا دندان هایش را بدترکیب کند و بعد از فیلم مبلغ بیست هزار دلار برای ترمیم آنها هزینه کرد. برای بازی در دوران سال خوردگی نقش جیک لاموتا در «گاو خشمگین» هم حدود ۲۸ کیلوگرم به وزن خودش اضافه کرد. گفته می شود با خوردن مقدار زیادی اسپاگتی و بستنی به این اضافه وزن رسید.
بازیگران محبوب: مونتگمری کلیفت، رابرت میچم و مارلون براندو از بازیگران محبوبش بوده اند. اما در مصاحبه هایش ارادت ویژه ای به کیفیت بازیگری مریل استریپ نشان داده و همیشه برای بازی در کنارش اظهار آمادگی کرده است. دنیرو و استریپ در فیلم های «شکارچی گوزن»، «اتاق ماروین» و «عاشق شدن» هم بازی بوده اند.
منبع: برترینها