کتاب ایلیاد بخوانید، آقای کی‌روش!

سنت ادبی غرب با شعری در مورد خشم آغاز می‌شود. شروع داستان «ایلیاد»، قدیمی‌ترین داستان یونانی، سرودی است که از الهه شعر می‌خواهد برایشان داستان آشیل پسر پلئوس را تعریف کند و بگوید که چطور خشم او برای مردم درد و رنج فراوان به بار آورد و «آن‌همه نفوسِ مغرور و دلیر را به کام مرگ افکند.» داستان «ایلیاد» در واقع داستان خشم آشیل است. داستانی که در آن هرچقدر هم که به بزرگترین قهرمان یونان، آشیل حق بدهی و دلایل او را منطقی و موجه بدانی، باز هم نمی‌شود با خشم کور و ویرانگرش همدلی کرد. حتی خود هومر هم که یونانی و در جبهه مقابل تروایی‌هاست، چندان ستایشی از آشیل نمی‌کند و اتفاقا تصویری که در «ایلیاد» از هکتور، قهرمان سپاه تروا ارایه شده، خیلی همدلانه‌تر است.

حالا حکایت ماست و آقای کارلوس کی‌روش، با آن اسم حماسی‌اش (کارلوس در اسپانیولی به معنای مردی و مردانگی است). کی‌روش یک مربی معمولی نیست. او را نمی‌شود با هیچ مربی دیگری در تاریخ فوتبال ما مقایسه کرد. او شبیه تصویری که از مربیان فوتبال توی سرمان داریم نیست. به قول قصه‌نویس‌ها «تیپ» نیست، بلکه «کاراکتر» است. ویژگی دارد.

تشخص دارد. خصوصیات منحصر به خودش را دارد. او برای ما تیم ملی ساخت که بتواند در برابر آرژانتین با همه ستاره‌هایش، ۹۱ دقیقه مقاومت کند. آن هم با نوعی از بازی که نتایجش تا سالهای سال با ما خواهد ماند. او موجی از جوانگرایی در فوتبال ایران ایجاد کرد و همه ما را نسبت به آینده فوتبال ایران امیدوار نگاه داشت. او حتی در رفتارهای بیرون زمین هم درس حرفه‌ای‌گری به مربیان ما داد. در برابر تخلف انضباطی مهدی رحمتی ایستاد و کوتاه نیامد و هیچ وساطتی را قبول نکرد تا ریشه بی‌نظمی در تیم ملی را خشک کند. با این حال، نقطه ضعف این سرمربی بزرگ، دقیقا همان چیزی است که هومر یونانی، دوهزار و هشتصد سال پیش به مردمان غرب گوشزد کرده بود: خشم. کی‌روش زود عصبانی می‌شود. او در برابر کوچکترین سوت اشتباه داور یا وقت‌کشی بازیکن حریف هم واکنش نشان می‌دهد و کنار زمین مشتهای گره‌شده‌اش را نشان می‌دهد. اما این فقط یک روی سکه است.

مواقعی که خشم کی‌روش به سود فوتبال ملی ماست، عصبانیت او خیلی هم مفید و پیش‌برنده است. او با همین روش و زورگویی‌های خاص خودش، توانسته برای تیم ملی امکانات تمرینی و فنی تهیه کند. ولی همان‌طور که در داستان «ایلیاد» خشم آشیل دامن سپاه خودی را هم می‌گیرد، کیروش هم فقط در یک جهت عصبانی نمی‌شود. او بارها با اهالی فوتبال ایران درگیر شده است. گاهی حق با او بوده و قضاوت بین خیر و شر بسیار ساده، اما گاهی هم هست که مثل ماجراهای اخیر، نمی‌شود با خیال راحت حکم داد که او حق دارد یا برانکو؟ اینجاست که باید از خشم فزاینده کی‌روش ترسید.

خشمی که مدام شدیدتر می‌شود و از صدور بیانیه و طعنه زدن در کنفرانس خبری بعد از بازی، به اخراج بازیکن‌ها از اردوی تیم ملی می‌رسد. جایی که کیروش حاضر است اصول خودش را هم زیر پا بگذارد، اما کوتاه نیاید. تا پیش از این، اگر بازیکنی از طرف کی‌روش به تیم ملی دعوت نمی‌شد، دلایل فوتبالی داشت و همه بازیکن‌ها می‌دانستند که با پشتکار و تلاش و البته نداشتن مشکل انضباطی، از طرف کیروش دعوت خواهند شد. تا جایی که حتی بازیکن‌ها برای انتخاب تیم از او مشورت می‌گرفتند. اما با این اقدام اخیر، همه این ماجراها زیر سوال رفته است. کیروش هفت بازیکن را از اردوی تیم ملی اخراج کرده، چون با شخص دیگری مشکل دارد. کی‌روش این کار را کرده تا با خراب کردن روحیه ملی‌پوشان پرسپولیس، هم در روند تیمی پرسپولیس مشکل به وجود بیاورد و هم رابطه آنها را با برانکو به‌هم بزند. اما این کار، در واقع به رابطه فوتبالیستهای ایران با خود او لطمه خواهد زد. دیگر کدام بازیکن می‌تواند خیالش راحت باشد که اگر کی‌روش با کسی مشکل پیدا کرد، ترکشش به او اصابت نکند؟ کدام بازیکن، مربی را دوست خواهد داشت که برای ضربه زدن به دیگری، با روان او بازی می‌کند؟

اینجاست که باید از کی‌روش بخواهیم تا یکبار دیگر داستان «ایلیاد» را بخواند. در «ایلیاد» بجز آشیل که با خشمش دوستانش و خودش را هم به کشتن می‌دهد، یک قهرمان دیگر هم هست. مردی که با خونسردی و تدبیر یونانی‌ها را از جنگی ده ساله نجات می‌دهد: اودیسه. کاش کیروش در کنار همه آن ویژگی‌های عالی، درس ادبیاتش هم خوب بود.


منبع: alef.ir