چرا به زبان فارسی افتخار نمی کنیم؟
همۀ اینها را در ذهن خود تصور کنید: غزل حافظ، نثر سهل و ممتنع سعدی، عاشقانههای نظامی و حماسهسراییهای فردوسی؛ حالا به زبان فارسی افتخار میکنید؟ نه؟ کاش پاسخ «بله» بود و کاش زبان فارسی را دوست داشتیم. کاش بهجای کلمۀ چهارحرفیِ «مرسی» که خودِ فرانسویها «مِقسی» تلفظش میکنند، میگفتیم «سپاس» یا «متشکرم» یا کاش از بهکاربردن کلمۀ «اوکی» احساس باکلاسی نمیکردیم. ما فارسیزبانها ۱۲۰۰ سال است که فارسی حرف میزنیم، فارسی مینویسیم و مادرانمان فارسی برایمان لالایی میخوانند.
زبان فارسیِ دوستداشتی

زبان فارسی بیش از ۱۲۰۰ سال سن دارد و با وجود این عمر بلند، ارتباط ما با متنهای کهن قطع نشده است و هنوز میتوانیم دیوان فردوسی و سعدی را در دست بگیریم و بخوانیم و بفهمیم. هنوز میتوانیم بهرسم قدیم به دیوان لسانالغیب تفأل بزنیم و کجدارومریز فالمان را بخوانیم. باقری دربارۀ این توان زبان فارسی میگوید: «ویژگی مثبت زبان ما این است که ما اگر متنهای هزار سال پیش را بخوانیم، آنها را میفهمیم و این ارتباط حفظ شده است. انگلیسیها متن شکسپیر را بخوانند، نمیفهمند و زبانشان دچار تغییرات زیادی در واژه و ساختار شده است.
قسمت منفی ماجرا آنجاست که واژگان و حتی ساختارهای بیگانۀ زیادی وارد فارسی شده است. البته اینجا تأکید میکنم که ورود واژههای بیگانه به زبان فارسی آنقدر خطرساز نیست که ورود ساختارهای دستوری زبانهای دیگر خطرساز است؛ یعنی خطر جملۀ «الیوم استعمال توتون و تنباکو بایّ نحوٍ کانَ در حکم محاربه با امامزمان است» کمتر است از جملۀ «گلدان توسط بچه شکسته شد»! حالا شما در جملۀ اول کلاً چند واژۀ فارسی میبینید؟
جملۀ اول پر از کلمههای عربی استٰ؛ اما ساختار آن به زبان فارسی است. جالب اینکه اگر این جمله را به یک عربزبان بگویید متوجه معنیاش نخواهد شد! یکسری کلمات پراکنده میشنود؛ چون زیرساخت و دستورش عربی نیست. در جملۀ دوم گرچه بیشترِ واژهها فارسیاند، زیرساخت دستوریاش انگلیسی است؛ چرا که در عمر ۱۲۰۰سالۀ زبان فارسی سابقه ندارد که فاعل را همراه فعل مجهول در جمله بیاوریم؛ چون مجهول تعریفش در فارسی به «نبودن فاعل» است. آقای نجفی دربارۀ مدخلِ «توسط» در کتاب «غلط ننویسیم» میگوید: «خودِ توسط غلط نیست.
کاربردش در این جایگاه غلط است.» در زبان انگلیسی وقتی میخواهند بگویند بچه گلدان را شکست، این جمله را با شروع میکنند؛ اما اگر بخواهند کلمۀ گلدان را ابتدای جمله بیاورند و در واقع بر آن تأکید کنند، با فاعل اشتباه میشود و زبانشان هیچ راهی به آنها نمیدهد! بهجز اینکه مفعول را با فاعل، در جملۀ مجهول بیاورند و کلمۀ by را هم بیفزایند؛ چون مفعولشان نشانه ندارد و آنها هم مثل خیلی زبانهای دنیا «را» ندارند.
زبانِ نشانهها هم ویرایش میخواهد؟

اولین گام برای حفاظت از زبان فارسی این است که درست بخوانیم، درست بنویسیم و معنای مدنظرمان را درست نشان دهیم. محمدمهدی باقری، سرویراستار ناشران معتبر کشور، میگوید: «هر نوع زبانی به ویرایش احتیاج دارد: زبان، انتقال معنا از ذهن فرستنده به ذهن مخاطب است. این انتقال پیام در چهار زبانِ موجود نیاز به اصلاح دارد: «زبان گفتار، زبان نوشتار، زبان بدن و زبان نشانهها. حتی نشانهها هم به ویرایش نیاز دارند. اگر تابلویی شما را به مقصد نرسانَد، نیاز به ویرایش دارد. ببینید صریحترین نشانهها کجا بهکار رفتهاند؟
زبان فارسی را ما عقیم کردهایم

زبان فارسی عقیم نیست. ما خودمان عقیمش کردهایم. ترکیبسازی در زبان فارسی خیلی جدی است: فقط ۶۰۰ واژه با «سَر» ساختهایم. بهراحتی میتوانیم با پیشوند و پسوندها واژهسازی کنیم.؛ اما به همان واژههای قبلی هم بیمهری میکنیم. خیلی از افعال ما در طول زمان دیگر در حال ازبینرفتن هستند. حتی بین افعال بسیط و مرکب (افعالی که با اسم + همکرد ساخته میشوند) ترجیح بر آن است که بسیطش را بیاوریم؛ اما اغلب نوع مرکبش را به کار میبریم و فکر میکنیم درستتر است. مثلاً ما در حالی که میتوانیم فعل بسیط نگریستن را به کار ببریم، اغلب از فعل مرکب نگاهکردن استفاده میکنیم.»
هیچ زبانی کاملتر از دیگری نیست
هر زبانی برای خودش محدودیتهایی دارد و امکاناتی. هیچوقت نمیتوان گفت که زبانی کاملتر از زبان دیگر است. حتی اگر بهلحاظ دستوری فکر کنیم یک زبان دچار محدودیت است، همین محدودیت میتواند یک امکان در اختیار ما قرار دهد. زبان فارسی هم، در دستور خود فاقد امکاناتی مثل جنسیت یا مُثنّی است؛ اما شاید این محدویت خیلی هم بد نباشد! باقری دراین باره میگوید: «اصلاً بد و خوبگذاریِ دستورزبانها درست نیست. هیچ زبانی بهلحاظ دستوری کاملتر از زبانهای دیگر نیست؛ اما از نظر واژه زبانها با هم رقابت میکنند.
مثلاً فارسی بهدلیل آهنگینبودن اختیار بیشتری برای ادیبانه فکرکردن به فرد میدهد و زبان آلمانی واژههای انتزاعی بیشتری بهویژه در بخش فلسفی دارد و بهخاطر این واژهها هر زبانی برای خودش محدودیتها و امکاناتی دارد.
«میباشد» غلط میباشد
و اما یکی دیگر از آفتهایی که زبان ما به آن دچار است، استفاده از فعلها و واژههایی مصنوعی است که نه در ادبیات کهن جایی دارند، نه در گپوگفتهای مردم بهکار میروند و فقط میان متنهای خشک یا اداری و رسمی جا خوش کرده اند: «برخی غلطها در گفتار فارسی هم آمدهاند، مثل سبزیجات که با نشانۀ عربیِ «ات» جمع بسته شده و بهنظر عدهای معنای نوعِ سبزی دارد. فراموش نکنید که زبان گفتار، زبان طبیعیِ هر ملتی است.
وقتی عربی زبان باکلاسها بود!

شاید باورش سخت باشد؛ اما هیچوقت در تاریخ خود، به زبانمان افتخار نکردهایم و همیشه چشممان به مرغ غازگونۀ همسایه بوده است! باقری که برای تدریس ویرایش و درستنویسی به ۱۱ شهر ایران رفته است، با بیان این مشکل میگوید: «هیچوقت زبان فارسی برای فارسیزبانها زبان باکلاسی نبوده است! تا قبل از مشروطه، زبان عربی زبان باکلاسی بود و زبان علم و تمدن و دقتورزی بهشمار میرفت.
شما تصور کنید بعد از مشروطه چاپ آمد و دیگر کل مردم میتوانستند بخوانند و بنویسند. آنوقت، نام روزنامه را میگذارند «وقایع اتفاقیه»، درحالیکه هم چاپ و هم روزنامهنگاری از غرب وارد شده است. چرا؟
وقتی «تندرو»، «بی آر تی» شد
در این اوضاعی که زبان در خطر است، شاید نوک پیکان بیشترِ انتقادها بهسمت فرهنگستان باشد. اما باید گفت فرهنگستان در مقاطعی در واژه سازی موفق بوده است و آنجایی دچار مشکل شده که خواسته عادت ذهنی مردم را از یک واژه تغییر دهد. این مدرسِ دورههای ویرایش و نگارش دراینباره چنین میگوید: «واژههای فرهنگستان بسیار عالیاند. فرهنگستان در حد وظیفه خودش، یعنی ساختن واژه، انصافاً خوب عمل میکند؛ اما عملکردش در بازاریابی و روابطعمومی بسیار ضعیف است.
اعتراض به فرهنگستان چیز تازهای نیست و از همان فرهنگستان اول که قبل از انقلاب به راه افتاد، اعتراضها به واژههای تولیدیاش مطرح میشد. جالب است بدانید قبلاً برای محصّل دبستان کلمۀ «طلبه» بهکار میرفت که فرهنگستانِ آن زمان کلمۀ «دانشآموز» را برایش انتخاب کرد. خیلیها مسخرهاش کردند و گفتند: «پس لابد تختهپاککن هم باید بشود دانشمال!» اما الان این واژه جاافتاده است.
خوششانسیِ برخی واژهها

گذشته از تمام واژههای بدشانسی که فرهنگستان نتوانست آنها را سرِ زبان مردم بیندازد، معدود واژههای سعادتمندی بودهاند که موفق شدهاند به زندگی روزمرۀ مردم راه پیدا کنند: هواپیما، فرودگاه، یخچال و دانشآموز واژههای خوشبخت فرهنگستان قدیماند و یارانه و احتمالاً پیامک از آخرینهای این گروه بهحساب میآیند. آقای باقری، ضمن تأیید این نکته، میگوید: «دربارۀ واژۀ «یارانه» آقای خرمشاهی در کتابِ «از واژه تا فرهنگ» میگوید: «آقای حبیبی، رئیس وقت فرهنگستان، به من گفت این دولت میخواهد سوبسیدها را هدفمند کند.
وقتی رسانه هم بی خیال زبان فارسی است

تقریباً هر کلمۀ بیگانهای که رواج پیدا کند، بهسختی با تغییر روبهرو خواهد شد. این قضیه الان با فراوانی رسانهها مشکلتر هم شده است. فقط یک راه برای تغییر و جایگزینیِ این واژه وجود دارد و آن همکاری تمامقدِ رسانههاست. بهنظر این ویراستار: «جایگزینکردن یک واژه کار سختی است؛ چون مردم قبول نمیکنند که دست از عادت ذهنیشان بکشند؛ همانطورکه قبلاً به واژۀ «دانشآموز» میخندیدند. برای همین، اگر بخواهید واژهای جا بیندازید، همۀ رسانهها باید همکاری کنند. خوششانسترین واژه برای تغییر «پیامک» بود. مهران رجبی قویترین کسی بود که «پیامک» را به تلویزیون آورد، به سریالی در ماه رمضان سالها پیش، بهگمانم «سهدرچهار».
در این سریال هیچکس تلفن همراه نداشت و موبایل یک پدیده بهحساب میآمد. وسط دعوا و درگیریِ فیلم، صدای دینگدینگِ گوشی او میآمد. میگفت: «یه پیامک اومده. یکی میخواست بره تونس. نتونس!» در هر قسمت ده بار کلمه پیامک را تکرار میکرد و… . گذشته از این، همۀ رسانهها از این واژه حمایت کردند و بهکارش بردند.
چطور از واژۀ «موشواره» خجالت نکشیم؟

درازآویز زینتی، دووَرپف و کشلقمه واژه هایی هستند که به اشتباه به فرهنگستان نسبت داده شدهاند و همین بهانهای شده است برای تمسخر و متهمکردن فرهنگستان به ساختن واژههای نامناسب. بهگفتۀ باقری: «واژههایی مثل دووَرپف و کشلقمه و… کار فرهنگستان نیست؛ اما به شما قول میدهم همین واژهها هم، اگر «بهموقع» آمده بودند، رایج میشدند و الان مردم به هم میگفتند: «بریم کشلقمه بخوریم.» الان فرهنگستان بهجای «سایدبایساید» واژۀ «همبر» را گذاشته که هم کوتاه است، هم فارسی، هم خوشآهنگ و هم معنی را منتقل میکند؛ اما واکنش مردم به این معادلسازی چیست؟ بعضی به فرهنگستان انتقاد میکنند که واژههای پیشنهادیاش دقیق نیست.
برخلاف ما، آغوش انگلیسیزبانها به روی واژههای جدید باز است؛ مثلاً یک محصول برای رایانه میسازند و چون شبیه موش است، نامش را «موس» میگذارند و مردم هم قبول میکنند. دقت کنید: خودِ «موس» را میگویند، صاف و رک! یعنی فارسیاش میشود: «موش.» اما میدانند که مردم نمیپذیرند. پس کمی جدیترش میکنند و میگذارند: «موشواره.» اما باز مردم قبول نمیکنند. یا شما فکرش را بکنید: محصولی آنجا تولید میشود و نامش «لپتاپ» میشود.
زبان فارسی دلسوز ندارد
حالا با اینهمه مانور واژهها و ساختهای بیگانه در زبان فارسی و هرچه بیشتر منزویشدن زبان فارسی، شاید بیش از هر زمانی لازم باشد که زبان پارسی را پاس بداریم. مدرس ویراستاری میگوید: «مشکل اینجاست که ما بازاریابی بلد نیستیم! بازاریابی بهمعنای عام کلمه. به آن معنی که وقتی از گاندی میپرسند تو چه کارهای؟ میگوید: «من بازاریاب هندم!» بازاریابی یعنی شما این هنر را بلد باشید که بتوانید خوبیهای چیزی را ارائه کنید و مردم را قانع کنید به آن اقبال نشان دهند.
الان از زبان فارسی چه قدرتها، امکانات، شگردها و زیباییهایی ارائه شده است؟ هیچ! برای همین است که ما به آن علاقهمند میشویم. ما بلد نیستیم زبانمان را جذاب ارائه کنیم. پذیرش مردم برای زبان فارسی کم است و باکلاسی، الان، در انگلیسی است. قبلاً اسم بیسکوئیت «مادر» بود، الان شده است «هایبای». زبان فارسی رها شده است و حتی بین مسئولان هم حمایتی از آن نمی شود. زبان فارسی برای مردم مهم نیست. برای مسئولان هم ما متنهای سخنرانیهای رؤسای جمهور ایران را بررسی کردیم.
منبع: برترینها