چالشی که روح برجام با آن روبهروست
گروه سیاسی: مهدی مطهرینیا کارشناس روابط بین الملل در یادداشتی در روزنامه بهار نوشت:
سفر روحانی به نیویورک در بافتی از زمان رخ میدهد که دومین دوره ریاست جمهوری روحانی و اولین دور ریاست جمهوری دونالدترامپ آغاز شده است. بنابراین با توجه به دور جدید اصطکاکها میان تهران و واشنگتن، با مرکزیت برجام و همچنین سیاستهای منطقهای قابل اصطکاک میان آمریکا و ایران در مناطق بحرانخیز آسیا به ویژه خاورمیانه یا هارتلند نو، به همراه آنچه که هماکنون در ارتباط با مسائل بینالمللیِ مورد مناظره میان ایران و آمریکا از جمله فعالیتهای موشکی در تهران و همچنین مساله حقوق بشر وجود دارد، از اهمیت به سزایی برخوردار شده است.
بحران کره شمالی به عنوان کاتالیزور و شتاببخش چنین جریانی به این مجموعه درهمتنیده اضافه شده و حساسیتها را در محافل گوناگون سیاسی افزایش داده است. از این رو باید گفت محافل سیاسی به ویژه محافلی که به تغییر و تحولات در جغرافیای هارتلند بزرگ شامل خاورمیانه عربی، ایران و فلات ایران و آسیای خاوری توجه دارند، به نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد و موضع گیری کشورهای مختلف به ویژه موضعگیری واشنگتن به عنوان یک ابرقدرت بینالمللی و ایران به عنوان یکی از برجستهترین قدرتهای منطقهای در حیاتیترین جغرافیای ژئواستراتژیک کنونی که حلقه واسطه میان شرق و غرب محسوب میشود، جذب شده است.
ایران از اهمیت بسیار مهم و کد ژئوپلتیک بالایی برخوردار است و در آیندهای نه چندان دور نشان خواهد داد که پل پیروزی میان شرق و غرب خواهد بود. بنابراین اهمیت ایران از منظر کد ژئوپلتیک و ژنوم ژئواستراتژیک است و موجب میشود تا حدود زیادی زمینهپرور ایجاد یک فضای معنادار و تعریفشده شود. از این جهت است که محافل گوناگون سیاسی و خبری در ساحتهای بینالمللی و منطقهای و داخلی، از سفر روحانی به ویژه در این مقطع زمان با وجود روی کار آمدن یک دولت پستنومحافظهکار در آمریکا و سخنرانی قریب الوقوعترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به ویژه در ارتباط با برجام به عنوان یکی از مهمترین مسائل قابل التفات میان تهران واشنگتن توجه جدی دارند.
اینکه سفر روحانی و ظریف چه تاثیری بر آینده خواهد داشت، باید گفت اگر ایران در چارچوب تعامل سازنده و موثر از وجه هستهای به وجوه دیگر گفتوگو با آمریکا تمایل خود را آشکار کند،ترامپ به این تمایل پاسخ مثبت میدهد اماترامپ یک بازیگر بینالمللی مبتنی بر نگارشهای اقتصادی است و نه سیاسی. به عبارت دیگرترامپ به مذاکره نه به عنوان عرصه تفاهم دیپلماتیک مانند اوباما، بلکه به آن به عنوان عرصه دستیابی به امتیازات فزونتر اقتصادی و ایجاد فضای فریب در جهت دستیابی به سرمایهگذاریهای بیشتر در منطقه نگاه میکند. باید توجه داشته باشیم که دریچه نگرش به مذاکره میان دو کشور بسیار متفاوت است. در حالی که در تهران هم بعضی از عناصر به مذاکره به عنوان وسیله اعلام مواضع و نه دستیابی به یک امتیاز سیاسی و رسیدن به یک تبادل چندجانبه برای ایجاد فضای سالم رقابتی سیاسی نگاه میکنند.
در این میان روحانی و ظریف کسانی هستند که به مذاکره به عنوان تخصصی کلمه و از منظر دریچه نگرش سیاسی مینگرند و تلاش خود را معطوف کردهاند تا زمینهساز ایجاد فضای مثبت مذاکره در حوزه بینالمللی و کاهش علتهای ایجاد هزینه برای کشور و حتی دیگر مولفههای قدرت منطقهای ایران باشند. از این رو کار ظریف و روحانی بسیار سخت است و از این رو این دوره از مسافرت ظریف و روحانی به نیویورک و نشست ها، مذاکرات و گفتگوهای آنان با رسانهها اهمیت پیدا میکند. به واسطه آنکه روحانی شیخ دیپلمات و ظریف از برجستهترین دیپلماتهای جهان محسوب میشود، دریچههای امیدی وجود دارد که مذاکرههای آنها در قالب نشستهای چندجانبه بتواند زمینههای درک عمومی بینالمللی درباره حقانیت دیپلماسی ایران در رسیدن به صلح بینالمللی را به نمایش بگذارد. بنابراین با وجود اینکه کار بسیار سخت است، اما توقعی که از ظریف و روحانی وجود دارد هم انجام کارهای سخت و ثقیل است. برجام شاید یکی از بزرگترین وجوه سایه انداخته بر حضور تیم ایرانی در نیویورک است، با این همه اما معتقدم توافقنامه برجام بین ایران و آمریکا به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک با چالش خاصی روبهرو نیست.
هم ایرانیها به برجام متعهد بودند و هم آمریکاییها. اما آنچه درباره برجام مورد مناقشه است، روح حاکم بر برجام است. از یک سو آمریکا در پی ایجاد فشارهای بیشتر بر ایران و تحرکات ضدایرانی در واشنگتن در چارچوب فرابرجام برای تحت فشار قرار دادن ایران در برجام است و از سوی دیگر در ایران هم واکنشهایی در ارتباط با مسائل موجود منطقه و نظام بینالملل دیده میشود که آمریکاییها آنها را خلاف روح برجام میدانند. بنابراین آنچه که به نظر میآید، این است که هر دو پایتخت به روح برجام اعتقادی ندارند اما از طرف دیگر همواره از روح آن سخن میگویند. این معضل اصلی است که میتواند هم به عنوان یک مساله میان ایران و آمریکا حل شود و هم استعداد تبدیل شدن از یک چالش به بحران را دارد، به گونهای که میتواند جسم برجام را بدون روح در تاریخ دیپلماسی جهان رها کند. بنابراین بهتر است تهران و واشنگتن به زودی به آنچه که پای میفشارند، یعنی تعهد به روح برجام وارد اقدام متقابل شوند.
منبع: بهارنیوز