وصی آیت الله: امام «آشیخ اکبر» صدایش می کرد
سالنامه شرق – مرجان توحیدی: محسن هاشمی در روزهایی درخواست گفت و گوی ما را پذیرفت که درگیر برگزاری مراسم اربعین پدر بود؛ در دفتر کارش در دانشگاه علوم، تحقیقات و فناوری. تمام طور مسیر هنوز پلاکاردهای تسلیت به مناسبت درگذشت آیت الله به چشم می خورد. وارد دفتر شدم. هنوز پیراهن مشکی به تن داشت.
در مقابلم پوشه ای هم قرار داشت که مطالب روزنامه ها و مجلات درباره درگذشت آیت الله را جمع آوری کرده بودند. درباره چند و چون پاسخ به سوال ها حرف زدیم. همچنان که با من صحبت می کرد، برخی جملات مصاحبه را هم اصلاح یا تکمیل می کرد. محسن اکنون وصی پدر شده و در این گفت و گو، اندکی درباره خصوصی های زندگی خانوادگی شان صحبت کرده است…

شما به عنوان پسر بزرگ آیت الله احتمالا یادمانده های بسیاری از دوران مبارزه پدر پیش از انقلاب دارید. آیا نخستین بازداشت ایشان را به خاطر دارید؟ کی و کجا بود؟ چگونه رخ داد و شما در آن زمان چند ساله بودید؟ چه می کردید؟ سایر اعضای خانواده چطور؟
از زمانی که ایشان در زندان بودند، چه مواردی را به یاد دارید؟ به ویژه از ملاقات ها و نحوه ارتباطات شان با خانواده و سایر زندانیان.
وقتی سه ساله بودم، به مادرم خبر دادند پدرم تحت شکنجه شدید است. من و فاطمه آن زمان کودک بودیم و متوجه نمی شدیم، اما مادرم واقعا ناراحت بود، خواهرم به بیماری فلج اطفال دچار شد و نمی توانست راه برود، فقط صحنه ای که از پدرم در آن دوره به یادم مانده است؛ ملاقاتی بود که در زندان داشتیم، پدرم نمی توانست روی پایش بایستد، روی صندلی نشست و من را در بغل او گذاشتند، زود می خواستند من را از او جدا کنند که سخت ترین شرایط برای یک کودک است.
در سال های بعدی، ایشان چند بار به صورت کوتاه مدت به زندان رفت، اما زمانی که زندانی طولانی ایشان در سال ۱۳۵۴ اتفاق افتاد من نوجوان بودم و به صورت هفتگی و مرتب به ملاقات ایشان می رفتیم. در مجموع رفتار ماموران با زندانیان خانواده هایشان محترمانه بود. آیت الله هاشمی در این دوره بخش عمده کار بزرگ تفسیر قرآنش را انجام داد.
آقای هاشمی پس از آزادی از زندان چیزی تعریف می کرد؟ از شکنجه و فشارها چیزی می گفت یا از مسائل درون زندان؟
ایشان درباره شکنجه و مشکلات خودش چیزی نمی گفت. ولی از دیگر زندانیان مرتب حرف می زد و از صبر و استقامت آنها یاد می کرد، به ویژه دوستان نزدیکش مانند مرحوم لاهوتی، منتظری و طالقانی. ما معمولا مطالب مربوط به شکنجه و فشار به ایشان را از دیگران می پرسیدیم.

روز آزادی ایشان را به خاطر دارید؟
ایشان قبل از انقلاب در منزل درباره اما مطلبی می گفتند؟
ظاهرا قبل از انقلاب هم خانه مشترکی با خانواده آیت الله خامنه ای داشتند؛ چیزی در این مورد به یاد دارید؟
از روزهای پیروزی انقلاب چیزی به خاطر دارید؟ پدر شما ناگهان از یک مخالف سیاسی به یکی از ستون های حکومت تبدیل شده بود. این موضوع چه تاثیری در زندگی شما و رفتار پدرتان داشت؟
مرحوم آقای هاشمی حکم مرحوم آقای بازرگان را قرائت کردند. آن موقع شما کجا بویدد، آیا ایشان بعدا درباره آن صحبتی نکردند؟
در آن روز آقای هاشمی، اولین ماموریت را به من داد. آن زمان ۱۷ ساله بودم. به دلیل اینکه تلویزیون آن مراسم را پخش نمی کرد، قرار شد به وسیله تیمی که همراه امام از فرانسه آمده بودند، تصاویر مراسم تنفیذ حکم نخست وزیری آقای بازرگان در دولت موقت به صورت منطقه ای از فرستنده پخش شود و من به همراه تعدادی از دوستانم این کار را هماهنگ کردیم و مردم تا حدود میدان ژاله، توانستند این مراسم را از تلویزیون ببینند.

گفته شده برخی از اعضای خانواده احمدی نژاد از جمله خواهر او، یعنی پروین، مراوداتی با خانواده شما داشته اند؛ آیا صحیح است؟ این مراودات چکونه بوده است؟
شما پس از انقلاب تبدیل به یکی از فرزندان مسئولان اصلی نظام شدید این احتمالا با آغاز تحصیل شما در دانشگاه همراه شده بود چطور انتخاب رشته کردید؟ ماجرای سفر شما برای ادامه تحصیل به خارج از کشور چگونه بود و کشور مقصد اکه اگر اشتباه نکنم، بلژیک بود چطور انتخاب شد؟
چه زمانی از تحصیل بازگشتید؟ در دوران دفاع مقدس کجا بودید؟
در خاطرات آقای هاشمی گفته شده مرحوم آیت الله منتظری با شما درباره ازدواجتان صحبت کردند و پس از آن شما ازدواج کردید. نحوه ازدواج و انتخاب همسر شما چگونه بود؟ مرحوم هاشمی در این رابطه و ازدواج سایر فرزندان شان چه رفتاری داشتند؟
یک بار در فرصت تعطیلات دانشگاه به تهران آمده بودم. به همراه پدر به دیدار آیت الله منتظری رفتیم و ایشان از من پرسیدند که ازدواج کرده ام یا خیر؛ وقتی فهمیدند که هنوز مجردم، سفارش کردند که حتما ازدواج کنم و همین توصیه موجب انگیزه من برای ازدواج شد.
از رابطه نزدیک و صمیمی امام و آقای هاشمی زیاد گفته شده است. با توجه به انیکه خانه های شما نزدیک به هم بود، خاطره ای در این زمینه دارید؟
در میانه جنگ بود که آقای هاشمی آن خطبه معروف درباره مترو را دارد و بعد هم شما مدیرعامل شرکت مترو شدید، چطور شد به این سمت گرایش پیدا کردید؟
آقای هاشمی از قبل از انقلاب، به مشکلات و عقب ماندگی های کشور آگاهی کامل داشت و راه حل ها را هم از طریق مطالعه و مشاهده کشورهای توسعه یافته پیدا کرده بود. برای همین در سال ۱۳۶۳ و در اوج جنگ، ایشان برای اینکه سازندگی در کشور تعطیل نشود و بعد از جنگ، تهران به بحران دچار نشود، خطبه مترو را خواند و با همه مشکلات، شرکت مترو را که افراد سطحی بعد از انقلاب به عنوان یک پروژه لوکس تعطیل کرده بودند، احیا کرد.
در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، آقای نوری- وزیر کشور وقت- از من خواست که برای تکمیل و بهره برداری از آن که مقداری فرسایش شده بود، مدیریت مترو را بپذیرم و من با مشورت پدر، قبول کردم و در ۱۳ سالی که مسئولیت مترو را برعهده داشتم آمار مسافران این شرکت به دو و نیم میلیون در روز رسید.

شخص شما در جنگ و دفاع مقدس حضور داشتید؟ مهدی و یاسر ظاهرا به دفعات به جبهه اعزام شدند و مجروح هم شدند. نظر مرحوم هاشمی درباره این اعزام شدن ها و جنگ و مجروح شدن بچه ها چه بود؟
به تازگی فایل سخنرانی آقای هاشمی در سال ۶۳ در جمع فرماندهان ارشد منتشر شده است که در آن درباره خاتمه جنگ مطالبی را بیان کرده اند. اساسا از چه زمانی ایشان به خاتمه جنگ فکر می کرد و تا چه اندازه برای زودتر پایان یافتن جنگ تلاش کرد؟
شما بعد از ریاست بازرسی ویژه رییس جمهوری، حدودا یک سال آخر دوره ریاست جمهوری آیت الله هاشمی به عنوان رییس دفتر مشغول به کار بودید. آقای هاشمی چکونه با موارد تخلف برخورد می کرد؟
نگاه آیت الله هاشمی به مدیریت و اداره دولت، نگاه اجرایی بود و هیچ گاه دنبال مچ گیری از مدیران نبود. وظیفه ای که ایشان برای بازرسی ویژه تعیین کردند، پیگیری و بررسی مشکلاتی بود که در حوزه تولید و خدمت دهی دولت ایجاد می شود که آن فعالیت های سازنده تسهیل و مشکلات مردم حل شود.
ایشان گفته بودند بازرسی ویژه، فقط در مواردی که دستور کتبی بدهند وارد شود و همیشه هم در جهت حل مشکلات و رفع بوروکراسی دست و پاگیر دستور بررسی و پیگیری می دادند و تخلفی اگر بود، به مراجع ذی ربط ارجاع می شد، نه بازرسی ویژه. خاطرم هست حتی چند بار وزارت اطلاعات درخواست کرد که با بازرسی ویژه، پروژه های مشترک را پیگیری کند که با توجه به خط مشی و دیدگاه رییس جمهوری، ما نپذیرفتیم.

در سال های ریاست جمهوری پدر شما که هم او و هم شما به اشرافی گری متهم شدید، پدرتان اعلام کرد دو بار فهرست اموال خود را به رییس قوه قضاییه وقت و رییس صدا و سیما ارائه کرده تا اعلام عمومی شود؛ چرا این اتفاق رخ نداد؟
در برخوردهایی که زمان ریاست جمهوری پدر شما با منتقدان شد، آیا درباره این برخوردها صحبتی با ایشان می شد؟
روزی که پدر شما مرحوم شدند، شما کجا بودید و چطور مطلع شدید؟
در بیمارستان چه گذشت؟
آقای هاشمی وصیت نامه جدید دارند؟
وصیت نامه دست نویس آیا سیاسی است یا خصوصی و خانوادگی؟ گفته شده شما به عنوان وصی ایشان برگزیده شده اید؟
وصیت نامه دست نویس است و در یک صفحه و جنبه شرعی دارد. ایشان من را به عنوان وصی خود تعیین کرده اند.
منبع: برترینها