واکنش سلیمینمین به گزارش روزنامه شرق از یک نشست
عباس سلیمینمین به گزارش روزنامه شرق از نشست «انقلاب فرهنگی؛ چرایی و چگونگی» که از سوی انجمن اندیشه و قلم برگزار شد، واکنش نشان داد.
به دنبال نشست «انقلاب فرهنگی؛ چرایی و چگونگی» که روز چهارشنبه، ۱۸ اسفندماه از سوی انجمن اندیشه و قلم برگزار شد و بازتاب آن در رسانهها، عباس سلیمینمین که از سخنرانان این نشست بود، به گزارش روزنامه شرق از این نشست معترض شده و جوابیهای به این گزارش و خطاب به رحمانیان، مدیرمسئول روزنامه شرق نوشت.
در این جوابیه آمده است:
«جناب آقای رحمانیان
مدیر محترم روزنامه شرق
با سلام، فرصت را مغتنم شمرده و پیشاپیش حلول سال نو را خدمت شما و خوانندگان گرامی تان تبریک عرض می کنم. هرچند مایل نیستم در فضای نو شدن ها گلایه ای را مطرح سازم، اما گاهی از سعه صدر نداشتن کسانی که به عالم و آدم منتقدند متحیر می شوم. بنده همواره از حرفه ای بودن گزارش های روزنامه تحت مدیریتتان به نیکی یاد کرده ام، اما خواهش می کنم گزارش خبرنگار محترمتان را که نامش مشخص نیست را با گزارش روزنامه اعتماد (تنظیم شده توسط محسن آزموده) از میزگرد انقلاب فرهنگی که در روز پنجشنبه مورخ ۲۱/۱۲/۹۵ انعکاس یافت مقایسه بفرمایید.
دفاع پررنگ خبرنگار شما از دو تن از حضار که مرتب بحث مرا به صورت غیر-اصولی قطع می کردند آیا کاری حرفه ای است؟ اگر این دو فرد گرایش دیگری داشتند و در صحبت های آقایان معادی خواه و عبدی اختلال ایجاد می کردند آیا بازهم از آنان با تعبیر “مخاطبان معترض” یاد می شد؟ جهت اطلاع شما، انجمن اندیشه و قلم که دارای گرایش مشخصی است میزگردی را ترتیب داده بود که حتی ترکیب مدعوین آن، دو به یک بود؛یعنی در حالی که برخی مخاطبین در مناظره دو نماینده برای بازگو کردن نظراتشان داشتند با کم تحملی عرایض مرا در چند نوبت قطع کردند. خبرنگار شما در گزارش خود به جای دعوت همفکرانش به تحمل دیدگاه های متفاوت، در مقام دفاع از کسانی برآمده است که حتی اصول اولیه را در مباحثه رعایت نمی کردند.
جناب آقای رحمانیان!
برخلاف آن چه خبرنگار شما می-خواهد ترسیم نماید همه پاسخ های بنده کاملاً مرتبط با سؤالاتی بود که مجری محترم جلسه مطرح می ساخت ودر این ارتباط هرگز از جانب ایشان تذکری مبنی منحرف شدن بحث دریافت نداشتم. حتی اگر چنین ادعای خلافی واقعیت داشت تشخیص آن را می بایست به مخاطب واگذاشت نه این که در مطلع گزارش، سعی در چنین القای غیرحرفه ای به مخاطب داشته باشیم. خواهشمند است برای جبران ظلمی که گزارشگر شما بر من روا داشته است (ظاهرا تنها جرمم آن بوده که مثل آقایان معادی خواه و عبدی سخن نگفته ام) گزارش روزنامه اعتماد را که کاملاً با شما همفکر است تجدید چاپ بفرمایید. پیشاپیش از عنایت و لطف شما سپاسگزارم.
عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
روزنامه شرق در شماره نوزدهم اسفند خود، گزارشی از نشست «انقلاب فرهنگی؛ چرایی و چگونگی» منتشر کرد که مشروح آن به شرح زیر است:
مجادله دو «عباس» بر سر انقلاب فرهنگی
شرق: نشست «چرایی و چگونگی انقلاب فرهنگی» به مجادلهای بر سر دفاع یا انتقاد از صادق زیباکلام بدل شد. انجمن اندیشه و قلم به مناسبت سالگرد حوادثی که منجر به تعطیلی دانشگاهها در سال ١٣۵٨ شد، میزگردی با حضور «عباس عبدی»، «مجید معادیخواه» و «عباس سلیمینمین» ترتیب داده بود؛ اما از اواسط میزگرد، بحث به سمت نقد یک استاد دانشگاه منحرف شد. مخاطبان معترض بودند و میگفتند ما آمدهایم اینجا درباره انقلاب فرهنگی بشنویم نه صادق زیباکلام و بهتر است که نقدهای شما به ایشان در زمانی و مکانی با حضور خود زیباکلام صورت بگیرد تا او هم بتواند به نقدهای شما پاسخ دهد؛ اما سلیمینمین معتقد بود اجباری به این مسئله نیست چون امکان نقد را محدود میکند.
اما چه شد که بحث انقلاب فرهنگی به نقد زیباکلام کشید؟ در اواسط بحث وقتی پای اخراج استادان دانشگاه در جریان انقلاب فرهنگی مطرح شد، سلیمینمین خواست نقبی بزند به آن دوران و اینکه علم تولید نمیشده است، برای همین مجله «صدا» را برداشت و به مقالهای در نقد کتابنویسی صادق زیباکلام اشاره کرد و گفت: «زیباکلام در کتابهایش رفرنس نمیدهد؛ اما فروش کتابهایش بهخاطر همبستگی خاصی است که او را در یک مسیر خاص قرار داده است. چون کتابهایش جزء منابع کارشناسی ارشد علوم سیاسی است و جهاد دانشگاهی به دانشجویان میگوید حتما باید این کتاب را بخوانید تا در دانشگاه قبول شوید. برای همین کتابهای او به تعداد زیاد چاپ میشود و به فروش میرسد». او افزود: «بدخواهان نمیخواهند تولید علم در دانشگاه صورت بگیرد». به سلیمینمین اعتراض شد که قرار بوده اینجا درباره انقلاب فرهنگی صحبت شود نه صادق زیباکلام؛ اما او گفت: «درباره زیباکلام شناخت دارم. اگر کسی آگاهانه سطح دانشگاه را به قصابی یا نانوایی تقلیل دهد، حتما هدفی دارد. نقد من به او براساس سند مجلهای است که وابسته به جناح خود اوست».
بحث تحول در دانشگاه از قبل مطرح نبود
سخنران اول نشست «عباس عبدی» بود که گفت: «بسیاری از اتفاقات تاریخی سیاسی را با توجه به منافع امروز نباید تحلیل کنیم». عبدی گفت: «ما باید کلمه انقلاب فرهنگی را کنار بگذاریم. وقتی آن ماجرا رخ داد، اصلا این کلمه وجود نداشت و برای اتفاق دیگری این اصطلاح ایجاد شد. بعد از انقلاب تداوم آن وضعیت در دانشگاهها ممکن نبود؛ گروههای مختلف سیاسی دانشگاه را پایگاه کرده بودند و اطلاعیههای عجیبی در دانشگاه منتشر میشد؛ مثلا محتوای یکی از این اطلاعیهها این بود که چند تا از جاشهای رژیم را در کردستان کشتهایم».او افزود: «عمده پایگاه گروههای چپ و مذهبی در دانشگاه بود برخلاف گروههای مذهبی که در جامعه هم پایگاههای خود را داشتند. این ماجرا باعث عدم توازن بین موقعیت جامعه و دانشگاه شده بود. بعد از اشغال سفارت آمریکا، دانشگاههای عمده در تهران بیشتر در دست گروههای چپ بود. گروههای مذهبی یا در سفارت بودند یا دانشگاه را رها کرده و رهسپار نقاط مختلف کشور شده بودند. ایدهای آن زمان خیلی طرفدار داشت مبنی بر اینکه باید در عرصه عمومی حضور داشته باشیم و بین مردم باشیم. همینها باعث شده بود نسبت دانشجویان مذهبی در مقابل دانشجویان چپ در دانشگاه کمتر شود».
عبدی افزود: «همه اینها با هم ترکیب شد و زمینهای شد تا دانشگاه بسته شود. اگرچه ما دانشجویانی که سفارت را اشغال کردیم موافق بستهشدن نبودیم و تاجاییکه اطلاع دارم امام هم موافق نبودند».عبدی با اشاره به اینکه باید بین بستن دانشگاه و انقلاب فرهنگی تمایز قائل شد، افزود: «برای بستن دانشگاه دلایلی نیاز بود، اینجا بود که بحث انقلاب فرهنگی مطرح شد، ریشه خاصی هم نداشت. من خاطرم نیست که در حوزه علوم انسانی، بحث تحول و اسلامیکردن آن از قبل از انقلاب مطرح بوده باشد، اصولا کسی مانع تدریس علوم انسانی اسلامی نمیشد. شهید مطهری از قبل از انقلاب هم تدریس میکرد. بحث تحول در علوم انسانی را عمدتا دانشجویانی که درگیر انقلاب فرهنگی بودند بر مسئله بار کردند، افرادی که بعدا هم از کل فرایند جنبش دانشجویی حذف شدند. من معتقدم بحث بستن دانشگاهها کلا یک ماجرای سیاسی بود، چون ادامه آن وضعیت به آن شکل ممکن نبود. وقتی دانشگاهها بسته شد مفهوم انقلاب فرهنگی هم به آن بار شد».
عباس سلیمینمین سخنران دیگر مراسم بود که گفت: «برای بررسی آن زمان باید به کتابها و نوشتههای آن روزگار مراجعه کرد. چریکها و گروههای چپ اعلام میکردند دست به سلاح بردهاند، روزنامههای پرتیراژ تهران هم بیانیههای آنها را منتشر میکردند». او افزود: «در همین راستا بود که دو رویکرد نسبت به دانشگاه ایجاد شد، مطالبه فرهیختگان جامعه تغییر بود؛ اما هدف توده توقف آن وضعیت بود، چون ساختار دانشگاه به شکلی نبود که به تولید فکر و علم منجر شود. مطالبه انقلاب فرهنگی در این راستا بود که دانشگاه بتواند برای تولید علم متناسب با نیاز جامعه متحول شود».
در این بخش نشست از سخنرانان مراسم پرسیده شد: «آیا برای تحول در دانشگاه به بازنشستهکردن پنج هزار استاد دانشگاه نیاز بود؟».
غلط بود
عبدالمجید معادیخواه بهعنوان یکی از سخنرانان دیگر این نشست در پاسخ گفت: «در اینکه این روشی که برای انقلاب فرهنگی پی گرفته شد کاملا غلط بود شکی ندارم». او سپس به ماجرای تندرویهای اوایل انقلاب اشاره کرد و گفت: «ما در ابتدای انقلاب تحت تأثیر گفتمان مارکسیستی بودیم، برخی هم چاشنی اسلامی داشتیم. آن زمان بحث اعدام انقلابی و قاطعیت انقلابی مطرح بود و کشتن ساواکیها را تشویق میکرد، درحالیکه همه اعضای شورای انقلاب در یک مطلب اتفاق نظر داشتند و اینکه متهم باید قانونی محاکمه شود. برای همین قانونی نوشتند که هیچوقت عملی نشد. این قانون به متهم ١۵ ساعت اجازه دفاع میداد؛ اما آن موج قاطعیت انقلابی باعث شد این قانون هیچوقت اجرا نشود. وقتی اعدامها اجرا شد، مردم کف میزدند».
او افزود: «شهید مهدی عراقی در زندان با عدهای آشنا شده بود که میگفت باید اینها حتما جذب انقلاب شوند. شهید عراقی مکرر به امام میگفت که این جوانها دارند مأیوس میشوند. امام شهید مهدی عراقی را آدمی خالص میدانست».
مجری مراسم از سخنرانان درباره اخراج افرادی مانند آغداشلو، شفیعیکدکنی و ناصر کاتوزیان بعد از انقلاب فرهنگی سؤال کرد و گفت که اخراج آنها چه نفع و تحولی در دانشگاههای ما ایجاد کرد؟ تاجاییکه چند سال بعد دوباره برخی مانند استاد کاتوزیان را دعوت به بازگشت به دانشگاه کردیم.
فراماسون جایی در دانشگاه ندارد
سلیمینمین پاسخ داد: «قضاوت احساسی نکنید؛ مثلا فروغی در عین اینکه فرهیخته و دانشمند بود؛ اما در وابستهبودنش کسی شکی نداشت. آیا اگر فروغی زنده بود، باید میگفتیم که برای تحول در دانشگاه باید او را حفظ میکردیم؟ فروغی عالم وابسته بود. اینکه کسی را به خاطر عالم و وارستهبودن از هر چیزی بری کنیم، درست نیست. شما از عقبه کار آقایانی که نام بردید، اطلاعی ندارید. بسیاری از شخصیتهای فرهنگی به بیگانگان خدمت میکردند». در این بخش نشست بین سلیمینمین و مخاطبان جدلی در گرفت و آنها از او میخواستند که مصداقی صحبت کند و بگوید که مثلا آن سهنفری که مجری نام برد، چه عقبه وابستگیای داشتند. سلیمینمین هم اصرار داشت که درباره افراد صحبت نمیکند و نقاش خوب بودن دلیل نیست.
او در ادامه گفت: «تاجاییکه فرد نقاشی بوده که دانشگاه را به لجن کشیده است. علمیبودن نمیتواند باعث شود که مطالبه اسلامیشدن دانشگاه از سوی ملت کتمان شود».
در اینجا عباس عبدی وارد بحث شد و گفت: «١/١/١ انقلاب فرهنگی نیست؛ بلکه خود انقلاب است. وقتی شما وارد فرایند انقلابی میشوید، سوار موجی شدهاید که قدرتش عظیمتر از آن است که بعدا بپرسید چرا آنجا این کار را کردید و اینجا این کار را نکردید». او افزود: «در دانشگاه پلیتکنیک، ۶٠ درصد دانشجویان، بچهمسلمان بودند. فعالترینشان محسن میردامادی بود. رئیس دانشگاه ما دکتر شفیقی نام داشت. جزء سیستم دفتر فرح بود؛ اما فضای دانشگاه را باز اداره میکرد. سال ۵٧، هفت تا اتوبوس گرفت و بچهها راهی سفر خارج از کشور شدند. عدهای کربلا و سوریه و مکه رفتند و عدهای هم اروپا. استاد باسوادی هم بود. بعد از انقلاب بچههای چپ گفتند او را باید بیرون کنیم. من و میردامادی اصرار کردیم که نکنید؛ اما در نهایت بیرونش کردند. او راهی سوئیس شد و همانجا درگذشت.
این را گفتم؛ اما این را هم بگویم که آن اسامیای که مجری نام برد، در اوایل انقلاب همین اسامیای نبودند که شما الان میشناسیدشان. برخی از آنها به مجاهدین گرایش داشتند؛ درحالیکه استاد دانشگاه نباید آنطور گرایشش را بروز بدهد. بعدا هم همانها که اینها را بیرون کردند، آنها را برگرداندند». عبدی افزود: «قصد از این صحبتها این است که بگویم همه ما قربانی یک ماجرا هستیم؛ مثلا کافی بود همان زمان هویدا دو ساعت دیرتر اعدام میشد تا میگفتند حتما با امپریالیسم سازش شده است. نمیخواهم بحث اعدام را توجیه کنم؛ بلکه میخواهم فضای آن روزگار را بازسازی کنم. نگاهتان دوقطبی ظالم و مظلوم به آن زمان نباشد».
او افزود: «البته این را هم اضافه کنم که یک ایده هم هست که میگویند وقتی یک بخش بدنه دانشجویی سراغ تسخیر سفارت رفت؛ یک گرایش که کلا مخالف تسخیر سفارت بود یا جا مانده بود، خواست کاری کند؛ برای همین سراغ انقلاب فرهنگی رفت. بله این تحلیل هم درست است». سلیمینمین هم در ادامه صحبتهای قبلی خود در واکنش به اعتراض مخاطبان افزود: «آن زمان این نگاه نبود که فراماسونها را باید حفظ کرد. فارغ از درست یا غلطبودن این نگاه، البته باید حساب افرادی مانند دکتر زرینکوب راهم دراینمیان جدا کرد که بعدا دست از مواضع قبلی خود کشیدند. زرینکوب در واکنش به کتاب دو قرن سکوت خود کتاب دیگری نوشت». او افزود: «حالا اینکه آن اخراجیها که شما از آنها نام بردید، مانند زرینکوب بودند یا خیر، باید مصداقی بررسی شود».
منبع: الف