همهچیز درباره کنسرت «مایستر»
«کنسرت مایستر» یا همان نوازنده نخستِ ویلن، جایگاه مهمی در ارکستر دارد که برای بسیاری از علاقهمندان به موسیقی ناشناخته است. چه بسا برخی از نوازندگان موسیقی کلاسیک و حتی نوازندگان ارکستر سمفونیک، چندان با اهمیت این جایگاه در ارکسترها آشنا نباشند. بیشک موسیقی کلاسیک و موسیقی ارکسترال از جمله مهمترین انواع موسیقی جدی در دنیاست و هر چه با ساختار این موسیقی بیشتر آشنا باشیم، سطح فرهنگ موسیقی در کشورمان بالا و بالاتر میرود.
ما هم بر آن شدیم تا به معرفی یکی از مهمترین جایگاهها در ارکستر سمفونیک بپردازیم و با زوایای مختلف آن آشنا و آشناتر شویم. «کنسرت مایستر» در هر ارکستری متعلق به بهترین نوازنده ارکستر است. این درست همان جایگاهی است که روزگاری وظیفه رهبری ارکستر را هم برعهده داشته است.
در مصاحبههای مختلف شما اشاره کردهاید که ارکستر را یک رهبر حرفهای میتواند حتی در عرض یک هفته در سطح بسیار خوبی آماده کند. این امر چگونه امکانپذیر است.
ما در ایران با ۸ بار اجرای سمفونی نهم بتهوون در سال ۱۳۸۴ و ۹ سال بعد با اجرای ۸ بار در سال ۱۳۹۳ این امر را به وسیله همین نوازندگان ایرانی ثابت کردیم. البته باید توجه داشت که برای عملی کردن این امر، ارکسترسمفونیک هم مانند هر تیم فوتبالی در مرحله اول نیاز به بازیکنان سختکوش و علاقهمند و همچنین سرمربی حرفهای دارد.
فرض کنیم ارکستری با یک رهبر حرفهای به سطح مناسبی از کیفیت رسیده است، حال برای جلوگیری از افت ارکستر، به چه عواملی نیاز است. چگونه است که ارکسترهایی چون ارکسترهای برلین، وین، توکیو و لندن در سطح بالایی میمانند، اما ارکسترهای ما در ایران از نظر کیفیت همواره دچار نوسانند.
این کار یعنی نگهداری کیفیت در سطح بالا؛ از شروع کار و پدید آوردن کیفیت به مراتب مشکلتر است و باید با نظم بسیار دقیق و حرفهای مدیریت شود وگرنه درمدتی کوتاه یعنی در همان یک هفته میتواند سطحش افت کند.

نخستین نکته معاش هنرمند است. اینکه نوازندگان باید از دستمزد کافی برای امرار معاش برخوردار باشند تا وقت کافی برای استراحت و تمرین در منزل داشته باشند. دوم اینکه، ارکستر باید مانند تیم فوتبال، که قبلا مثال زدم، هر روز، روزی حداقل ۵ ساعت بدون انقطاع، به صورت بسیار منظم و مداوم با رهبران مختلف در سطحی بالا به تمرینهای خود ادامه دهد. به این ترتیب نخستین موضوع آسایش فکری از طریق تامین زندگی و معاش نوازنده است تا از او انتظار داشته باشیم که به تمرین مداوم بپردازد.
یکی از مهمترین نوازندگان ارکستر، «کنسرت مایستر» است. او چه نقشی در سطح کیفی ارکستر دارد؟
با توجه به تجربه بیش از ۴۰ ساله بنده، مهمترین فردی که بعد از مدیر هنری، نقشی شبیه نقش کاپیتان را در تیم فوتبال برای ارکستر به عهده میگیرد، «کنسرت مایستر» است. این پست آنقدر مهم است که اغلب ارکسترهای بزرگ و کوچک دنیا، همانند رهبر خوب، به دنبال کنسرت مایستر درجه یک هستند. اگر دقت کرده باشید، حتی اغلب کنسرت مایسترهای ارکسترهای کشور آلمان، آلمانی نیستند. با وجود اینکه میدانیم این کشور دارای نوازندگان بسیار چیرهدستی است یعنی این شخص باید کیفیتها و مهارتهای دیگری غیر از توانایی بالا در نوازندگی هم داشته باشد و این امر انتخاب را بسیار مشکل میکند.
آیا در ایران هم این تواناییها در نظر گرفته میشدند یا اکنون در نظر گرفته میشوند؟
خیر. در ایران اغلب کنسرت مایسترها از نقطه نظر نظم و رفتار فکر میکردند که کدخدای ارکستر هستند، که هروقت میخواهند بیایند و بروند و در مورد سطح کیفیت ارکستر هیچگونه احساس مسوولیتی نداشته باشند. این کنسرت مایسترها، نه تنها در بالا بردن یا بالا نگاه داشتن سطح ارکستر فعالیتی نمیکردند، حتی با روابط صمیمانهای که به خاطر منافع شخصی با مسوولان پایهریزی کرده بودند، عوامل اصلی از هم پاشیده شدن ارکسترها بودهاند.
یعنی حتی با وجود رهبر ارکستر، تا این حد جایگاه کنسرت مایستر مهم است؟
بله، خیلی خیلی بیشتر از چیزی که در ایران میشناسند. من اینجا به نقش منفی یک کنسرت مایستر اشاره کردم. شما نگاه کنید، از دید مثبت، یک ارکستر میتواند با داشتن کنسرت مایستر درجه یک، بدون رهبر دایم هم به کارش ادامه دهد.
در این صورت نقش کنسرت مایستر حتی از رهبر ارکستر هم مهمتر به نظر میرسد.
صد درصد. چون رهبران دایم یا رهبران میهمان یک هفته میآیند و میروند ولی یک کنسرت مایستر همیشه درکنار ارکستر حضور دارد. کنسرت مایستر نهتنها باید در مهارت ساز خودش و در گروه، بهترین باشد، بلکه از نظر نظم و رفتار هم برای همه باید یک الگو باشد و در ضمن روانشناس خوبی هم باشد و بداند با اعضای گروه خودش به اصطلاح چگونه تا کند.
هرکدام از گروههای مختلف سازها در هر ارکستر، یک سرگروه دارند. کنسرت مایستر چه تاثیری در بالارفتن سطح این سرگروهها دارد؟
یک کنسرت مایستر بسیار ماهر طبیعتا باعث میشود که سطح لیدرهای گروههای دیگر نیز بسیار بالا باشد.
پس چهکسی باید مراقب رفتار و کارهای کنسرت مایستر باشد؟
به طور قطع، مدیر هنری ارکستر.
شما تجربه کار کردن با ارکسترهای مهمی در دنیای موسیقی کلاسیک را دارید. تفاوت میان کار کردن با کنسرت مایسترهای خارجی و کنسرت مایسترهایی که در ایران و در ارکسترسمفونیک تهران داشتید در چه بود.
در خارج از ایران دست شما بیشتر باز است و امکانات بیشتری دارید و من همیشه از انتخاباتی که کردهام راضی بودهام و این افراد در حد زیادی بار من را کم میکردند. در ایران هم با توجه به تعداد هنرمندان جوانی که دور و برم بودند، این خوش شانسی را داشتم که با چند نوازنده حرفهای مانند بردیا کیارس و امیر باورچی یا مازیار ظهیرالدینی کار کنم که بدون تعارف باید بگویم ایدهآل بودند و کمک بسیار بزرگی در بالابردن کیفیت ارکستر میکردند.

ایدهآلش این است که هم جوان باشد و هم با تجربه. این امر ولی اغلب عملی نیست، اما استعداد بسیار زیاد، میتواند جای هر دو را بگیرد. تاکید میکنم، طالبان این شغل باید استعداد بسیار بسیار بالایی داشته باشند.
اغلب ارکسترهای مشهور دنیا، کنسرت مایسترهای بسیار جوان را استخدام کردهاند. در فیلهارمونیک وین دوست و همکلاسی من آقای کوشل در ۲۱ سالگی کنسرت مایستر شد و وقتی بنده ایشان را جلوی ارکسترم در مالاگای اسپانیا، به عنوان جوانترین کنسرت مایستر فیلهارمونیک وین معرفی کردم، ایشان گفتند خیر، ۵۰ سال قبل از من، این ارکستر، کنسرت مایستری داشته که سنش ۱۸ سال بوده و ۳ سال از من جوانتر بوده است. یعنی میشود به جوانهای با استعداد، میدان داد. همانطوری که دیگران، پیش از ما، این کارها را در ارکسترهای بزرگ دنیا کردهاند.
پس ماجرای پیشکسوتی در ارکستر چه میشود؟ اینجا فکر میکنند که کنسرت مایستر یعنی پیشکسوت ارکستر، یعنی ریشسفید ارکستر.
این کلمه «پیشکسوت» در ایران بعد از انقلاب بسیار متداول و مرسوم شده است. این لغت، به صورتی که در ایران از آن استفاده میشود و به دارنده آن یک امتیاز خاص داده میشود، در کشورهای دیگر مرسوم نیست. البته با توجه به رواج تعارف و چاپلوسی و ترس در فرهنگ ما، از آن به سادگی سوءاستفاده هم میتوان کرد.
در نوازندگی ارکسترسمفونیک تکلیف پیشکسوتها چه میشود؟
در ارکسترسمفونیک هم تقریبا شبیه به تیم فوتبال است. البته یک نوازنده میتواند تا بازنشستگی در ارکستر کار کند ولی باید این را بپذیرد که، سطح جوانان تازه نفس، اغلب از او بالاتر است و او باید راه را برای این نوازندگان باز کند. البته تاکید میکنم که پذیرفتن این واقعیت کار سادهای نیست. بنده این اتفاق را در دهها ارکستر دیدهام. لیدری که روزی در ۳۰ سالگی در بهترین جایگاه ارکستر مینشیند و بعدها در ۶۰ سالگی در صندلی آخر نشسته است. این حقیقت تلخی است که نوازندگان موسیقی کلاسیک در ایران نمیشناسند. اما باید به آن خو بگیرند و عادت کنند.
این مساله در فرهنگ ما به گونهای دیگر است و پذیرفتن چنین مسالهای برای ما کار دشواری است.
باید خو بگیرند. ببینید، تیم فوتبال و تیم ارکسترسمفونیک، پدیدهای ایرانی و شرقی نیستند. کار تیمی یعنی این؛ اگرنمیتوانند بروند کشتی بگیرند. حتما لازم نیست که با این طرز تفکر بیایند و فوتبال بازی کنند. در این دو گروه هم هیچ جایی برای بچههای لوسِ مامان باباها و بدون نظم پیش بینی نشده است.
این مشکل را در ایران چگونه میشود
حل کرد؟
باید اراده کار کردن وجود داشته باشد. اگرتصمیم به انجام کار گرفته شود میشود این را پیاده کرد و از این لوس بازیها عبور کرد. همانطور که آقای برانکو ایوانکوویچ اهل کرواسی، توانست با بچههای ایرانی تیم پرسپولیس، این سبک جهانی را در ایران پیاده کند. همانطوری که من ایرانی هم توانستم، بعد از بروکسل، در کشور آقای ایوانکوویچ، ارکسترفیلهارمونیک زاگرب پایتخت کشورشان را به عنوان مدیر هنری اداره کنم. همانطوری که در سال ۱۳۹۴ هم با همکاری۸۵ نوازنده ایرانی ثابت کردیم که در ایران هم میشود یک تیم ارکسترسمفونیک با روحیه بالا تشکیل داد.
ببینید، در جوامع شبیه ما ایجاد مشکل، کار آسانی است اما حل آن بسیار سخت. منظور راهحلی است که ماندگار باشد. البته من از طرف خودمان، گروهکننده کار، صحبت میکنم. باید گفت که یک گروه دیگری هم در آن انتهای خط نشستهاند که مسوولان امر هستند. اگر آنها نخواهند، میتوانند به سادگی تمام رشتههای ما را پنبه کنند. همانطوری که تیم مسوول وزارت فرهنگ و ارشاد و معاونت هنری این کار را کرد و به یک چشم به هم زدن ورق را برگرداند و کارگزار همان بچههای لوس و نُنُر شد که صحبتشان را کردم. بنابراین در جواب شما باید بگویم که مشکل راهحل دارد و میشود آن را حل کرد. اما آیا این حل مشکل دایمی خواهد بود یا خیر!
نه در فوتبال و نه در موسیقی، حل دایم این مشکل نه دست آقای برانکو ایوانکوویچ و نه دست علی رهبری است.
زمانی که شما در سال ١٣٩۴ به ایران آمدید تا مدیر هنری ارکسترسمفونیک تهران باشید، این طور بیان شد که شما چندین تن از نوازندگان ارکستر را اخراج کردهاید. آیا دلیل آن اخراجها همین مسائل بود. اصلا آن اخراجها واقعیت داشت.
این حقیقت ندارد. عدهای برای حفظ چهره شان در اجتماع، به ناحق، حاشیههایی در رسانههای مختلف به وجود آوردند. ما فقط یک نفر، آن هم موزیسین بسیار عالی را، فقط به خاطر رعایت نکردن نظم از ارکستر اخراج کردیم. بقیه خودشان به علت عادت نداشتن به نظم لازم در ارکسترسمفونیک یا احساس ضعف و عدم هماهنگی با موزیسینهای جوان، ارکستر را ترک کردند. البته این افراد اگر با آن بینظمیهایی که داشتند، مانده بودند؛ ما حتما آنها را هم اخراج میکردیم.
۸۵ نفر تا آخرین روز حضور بنده در تهران (چهارده ماه تمام)، با وجود مشکلات بزرگ مالی، ما را با جان و دل در ارکسترسمفونیک تهران همراهی کردند؛ فراموش نکنیم که این افراد هم ایرانی بودند. باید یادآوری کنم که رسانهها همیشه این امکان را داشتهاند که با این ۸۵ نفر راجع به این حاشیههای بچگانه مصاحبه کنند. نه با افرادی که ارکستر راترک کرده بودند.
ارسلان کامکار پیش از آمدن شما به ایران مایستر ارکستر بود. اما پس از چندی و بعد از حضور شما، از ارکستر رفت. علت رفتن او چه بود.
ایشان از دوستان بنده بودند و ما برایشان احترام زیادی قایل بودیم. ایشان با نوازندگان و بنده هیچگونه مشکلی نداشتند. چندین بار هم که نتوانستند به موقع سر تمرینها حاضر شوند دلیل آن را مشکل خانوادگی عنوان کردند. بعد هم که ارکستر را ترک کردند ما رسما از ایشان در حضور مردم تجلیل کردیم. موضوع اخراج ایشان بعدا از سوی رسانهها مطرح شد که کاملا برخلاف حقیقت بود. قضاوت شخصی بنده این است که ایشان پس از سالها کار مداوم در ارکسترسمفونیک تهران خسته شده بود.

میدانید که آقای کامکار دوباره به عنوان میهمان به ارکستر آمدهاند؟
چرا که نه، به همان دلیلی که گفتم. اکنون دیگر جای مایستر ارکستر خالی است و رقبای اصلی ایشان آقایان فریوسفی، کیارس، باورچی و غفاری دیگر در ارکستر نیستند.
منبع: برترینها