نگاهی به ساخته‌های کیومرث پوراحمد

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
سینما و تلویزیون ایران، چهره موثر و کارآمد کم ندارد و هنرمندان بسیاری هستند که در طی سال‌ها ردی از خود به جا گذاشته‌اند و هنر سینما و تلویزیون را با آثارشان زینت بخشیده اند، خاطره ساخته‌اند، طرح مسئله کرده‌اند و فیلم ماندگار ساخته اند. از این دست افراد کم نداریم و یکی از آن‌ها بی تردید، کیومرث پوراحمد است که با شنیدن نامش شاید به یاد «قصه‌های مجید» و خاطرات کودکی بیافتیم و یا تصاویری از فیلم «شب یلدا»ی او را به یاد بیاوریم و با عاشقانه هایش دلتنگی کنیم و یا اینکه با به یاد آوردن «اتوبوس شب» یکی از آخرین نقش‌ها و بهترین‌های مرحوم خسرو شکیبایی را به یاد بیاوریم. در هر صورت او با کارنامه پربارش برای مان خاطره‌ها و لحظه‌هایی به یادماندنی ساخته است که از یاد رفتنی نیست.
***
سینماگری تجربه گرا و قصه گو
کیومرث پوراحمد، سینماگری تجربه گرا و قصه‌گو است. او در کارنامه هنری‌اش هم فیلم کودک و نوجوان دارد، هم فیلم عاشقانه دراماتیک، هم فیلمی درباره جنگ تحمیلی ایران و عراق و هم فیلمی اجتماعی درباره دغدغه‌های سالمندان. از کارنامه او می‌توان قصه‌هایی با مناسبت‌ها و ژانرهای مختلف بیرون کشید.
فیلم معناگرا با درون مایه مذهبی:
یکی از اولین فیلم‌های او «به خاطر هانیه» است که درونمایه مذهبی دارد و از واقعه عاشورا به شکلی غیرمستقیم بهره گرفته و به تنهایی و غربت قهرمان خویش عمق بخشیده است. نذر دمام زدن ناخدا علو در شب دهم محرم برای شفای پای معلول هانیه (دخترش) با مرگ وی ناتمام مانده و حال بشیرو برای ادای نذر پاپیش می‌گذارد که با بی اعتنایی بزرگ ترها روبه‌رو می‌شود. پوراحمد این نذر را به شکلی کاملا طبیعی و دور از هرگونه اغراق در تاروپود داستان تنیده و مخاطب را در بیم و امید در رابطه با ادای آن نگه می‌دارد. رنج و مرارت کشیدن قهرمان داستان در راه ادای نذری مقدس از ابتدا تا به آخر، معانی فرامتنی داشته و به بهترین شکل با مصائب امام حسین(ع)و اهل بیتش در صحرای سوزان کربلا پیوند خورده است.
سریال ماندگار در حوزه کودک و نوجوان: یکی از به یادماندنی ترین و خاطره انگیزترین سریال‌هایی که در حوزه کودک و نوجوان ساخته شده است، سریال به یادماندنی «قصه‌های مجید» است که چند گزینه خوب در آن وجود داشت. یک اینکه این سریال برگفته از داستانی از مرادی کرمانی بود و بر این اساس قواره داستان به خوبی شکل گرفته بود. از طرفی تعامل و بازی مهدی باقربیگی در نقش مجید و بی بی که مادر خود پوراحمد بود، فوق العاده طبیعی و هماهنگ از آب درآمده بود و بازی این دو در آن سریال تا سال‌ها در ذهن مخاطبان به یاد ماند. به علاوه این که در کنار این عوامل موثر، پوراحمد هم به خوبی این داستان را روایت می‌کند و همچنان این مجموعه حتی با گذشت سال‌ها و کهنه شدن فضا و زمان ساختش، همچنان در روایت و ارتباط با مخاطب زنده و موفق است.
یک عاشقانه شاد و پر ترانه: «خواهران غریب» هر چند در حوزه کودک و نوجوان ساخته شد اما توانست در خلال پرداختن به قصه ای درباره کودکان، بزرگترها را هم همراه کند و عاشقانه ای ویژه بسازد. این فیلم پر از لحظات شاد برای کودکان با ترانه و موسیقی دلنشین، روایتی جذاب و پر کشش برای بزرگترها و بچه‌ها که با حضور تاثیرگذار خسرو شکیبایی خاطره انگیز هم شده است. این فیلم در نوع خود انقلابی بود، فیلمی شاد با حضور دو چهره موفق آن روزها یعنی افسانه بایگان و خسرو شکیبایی و در عین حال روایتی قصه گو و جذاب. پوراحمد با این فیلم، هم توانست فیلمی با استاندارد بسازد و هم توانست در گیشه به موفقیت برسد و پلی بین دنیای تجارت و هنر بزند. کنجکاوی‌های کودکانه در کنار گسست عشقی که با موسیقی و ترانه در آمیخته برای مخاطب ایرانی رها شده از دوران جنگ، پر از الهام و شور بود. ضمن اینکه این فیلم پر از احساسات ناب انسانی و احترام به عشق بود.
یک عاشقانه آرام، نوستالژیک و تلخ:
یکی از حقایق درباره پوراحمد این است که فیلم خاطره انگیز و ملودارم «شب یلدا»ی او شرح زندگی شخصی خود او است و این حقیقت، تلخی‌ها و سنگینی روی دوش شخصیت داستان را باورپذیرتر و غمبارتر می‌کند. مردی عاشق و تنها که در غم از دست دادن و فرار خانواده‌اش از ایران غوطه‌ور است. آن چه در قصه مطرح می‌شود، روایتی است برگرفته از یک حقیقت اما حقیقتی که زمانی واقعیت کشور ما بود. بسیاری در سال‌های جنگ و بعد از آن به دلیل نبود امنیت یا به بهانه‌های مختلف از ایران به دیگر کشورها مهاجرت کردند و رفتند. بسیاری خانواده‌ها از هم پاشیدند و بسیاری از هم بی خبر ماندند. اخباری از این دست در آن دوران بارها و بارها از رسانه‌ها منتشر شد و نمایش روایتی از این مهاجرت‌ها برای بسیاری آشنا بود اما تاثیر این روایت در نمایش تلخی‌هایی است که هنرمند به خوبی آنها را تجربه کرده و به درستی آنها را به مخاطب بازنمایش می‌دهد. «شب یلدا» با اینکه فیلمی است که بیشتر لحظات آن بر دوش یک بازیگر پیش می‌رود اما به مدد قصه تاثیرگذار و درگیر کننده، بازی خوب و به یادماندنی محمد رضا فروتن و پروین دخت یزدانیان و بهره گیری خوب از ترانه‌های ایرانی و نوستالژیک، فیلمی به یاد ماندنی شده است. فروتن که بعد از سریال «سرنخ» پوراحمد به جامعه هنری معرفی شده بود، در فیلم «شب یلدا» و با آن صدای زخمی و خسته، انتخابی درست و اثرگذار بر مخاطب بود.
روایتی متفاوت از جنگ:  پوراحمد که در میان مخاطبان به سازنده فیلم‌های موفق کودک و نوجوان شناخته شده بود، بعد از ساخت دو فیلم ناموفق «گل یخ» و «نوک برج» به سراغ قصه‌ای دفاع مقدسی رفت و در روایتی متفاوت، فیلمی قابل اعتنا به نام «اتوبوس شب» را ساخت. فیلمی که به گفته پوراحمد ۹ ماه بازنویسی شد و به بخشی از جنگ می‌پرداخت که کمتر فیلمسازی به سراغ آن رفته بود. این فیلم درباره جابه جایی اسیران عراقی است و جزو معدود فیلم‌هایی است که طی موقعیتی باور پذیر به مواجهه رزمندگان ایرانی و عراقی پرداخته است. سوای از قصه متفاوتی که این فیلم دارد، حضور دوباره خسرو شکیبایی در اثری از پوراحمد با صدای همیشه تاثیرگذارش و زیرپوش و عینک ته استکانی‌اش به طرز ماندگاری در ذهن‌ها می‌ماند. ضمن اینکه محمدرضا فروتن هم که نقش اسیری عراقی را بازی کرده است و هویتی ایرانی عراقی دارد، در نقشی غیر اصلی به خوبی دیده می‌شود. الناز شاکردوست در آن حضور کوتاهش در پانزده دقیقه انتهایی فیلم بسیار موفق عمل کرده و از پس در آوردن انتظار و نگرانی و معصومیت کاراکتر ریحانه بر آمده است. جدا از فیلمنامه خوب «اتوبوس شب»، فیلم از لحاظ تکنیکی نیز حرف‌هایی برای گفتن دارد. پوراحمد در خلق میزانسن‌های پرتنش در داخل و بیرون اتوبوس بسیار موفق عمل کرده است و درصد قابل ملاحظه ای از ایجاد حس تعلیق و همذات‌پنداری بیننده با وقایع و آدم‌های فیلم مرهون فضاسازی خوب و مناسب پوراحمد است.
دغدغه‌هایی متناسب با دوران زیست: پوراحمد در دورانی به سر می‌برد که به روزگار سالمندی نزدیک می‌شود و شاید چون دغدغه‌های این نسل‌ها را می‌بیند، به سراغ داستان «کفش هایم کو؟» رفته است. فیلمی درباره روزمرگی‌های تلخ یک مرد سالمند که به مانند دیگر فیلم‌ها و شخصیت‌های ساخته و پرداخته پوراحمد عاشق است و رها شده و دچار آلزایمر. این فیلم البته به دلیل نوع بازی و تعاملی که دو شخصیت قصه به عنوان دختر و پدر داشتند، با حواشی همراه شد و در رسانه‌ها تاکید شد که دستی که روی دست‌های رضا کیانیان به عنوان شخصیت اصلی فیلم کشیده می‌شود، دست همسر وی هست. «کفش هایم کو؟» گویی روایتی جدید است از «شب یلدا». مردی رها شده و همچنان درگیر عشق به خانواده ای که از ایران مهاجرت کرده اند. پاسخی است به طراحی‌هایی داستانی که در آن فیلم شد. دختر و همسری که در «شب یلدا» از ایران رفته‌اند و همسری که خیانت کرده است، در «کفش هایم کو؟» به ایران و به خانه مرد عاشق بازمی‌گردند و روایتی دیگر را می‌کند که همسر خیانت نکرده است و در خارج از کشور به دلیل مسائل مالی به زندان رفته است. نوعی رمزگشایی و اتهام زدایی در این فیلم حس می‌شود. پوراحمد در این فیلم هم از ترانه‌های نوستالژیک به خوبی برای نمایش لحظه‌های تنهایی و شادی شخصیت هایش بهره گرفته است و احساسات عمیقش را با مخاطبانش به اشتراک می‌گذارد. غنای شعری و موسیقایی در آثار او در زندگی ایرانیان به خوبی دیده می‌شود. فیلم دعوتی است به درک سالمندانی که اسیر بیماری آلزایمر هستند که در جامعه امروز ما کم نیستند و از این منظر هم اثری ارزشمند با حرف‌هایی تازه است. هر چند بازی رضا کیانیان و مابقی را هم اغراق شده ببینیم و به دل مان ننشیند و از لحظاتی از فیلم به جای همدلی، احساس غلو احساسات را داشته باشیم اما در نهایت فیلم به دغدغه‌هایی می‌پردازد که از دید بسیاری دور مانده است و در نوع خود روایتی متفاوت اما همچنان با تاکید بر عشق که درون مایه مورد علاقه پوراحمد است، دارد.
منبع: بهارنیوز