نسل «بیت» و جهان شعری «آلن گینزبرگ»
روزنامه اعتماد – علی شروقی: «الن گنیزبرگ » در پانوشتی که بر شعر «زوزه »اش نوشته ، از چندتن از سردمداران «نسل بیت » با صفت مقدس یاد می کند: «… کرواک مقدس … با روز مقدس … گدایان مقدس …» که این شاید ادای دینی باشد به نسلی که داعیه دار بینشی تازه در ادبیات بود و بویژه ادای دین به «ویلیام باروز» که اولین بار «گینز برگ » دانشجوی دانشگاه «کلمبیا» را با دنیای زیرزمینی تبهکاران آشنا کرد.
دنیای آدم های مطرودی که بچه های «نسل بیت » را شیفته خود کردند که این شیفتگی در ادبیات این نسل مشهود است . ادبیاتی که از یک سو پیوندی قوی با زبان و رفتار آدم های این دنیای زیرزمینی دارد و از سوی دیگر وابسته است به تمام آنچه که دهه های پنجاه و شصت میلادی با آن مشخا می شود.

همه چیز از بمب اتم گرفته تا پوسترهای جذاب تبلیغاتی و کوکاکولا و بمب اتم و کمونیسم و بودیسم و ذن و عرفان شرقی و تخدیر و جنایت و هذیان و جنون و تیمارستان و هیپی های معترض پابرهنه و شلیک اسلحه های باندهای گانگستری و ترور و ماری جوآنا و ال .اس .دی و مکاشفه و موسیقی جاز و بلوز سیاهان و بارها و کافه ها و آپارتمان های به قول گینزبرگ ، «فکسنی » و دود سیگار و تمام آنچه که در آن دهه ها رایج بود و برای نویسندگان و شاعران «نسل بیت » به امکانات تازه زبانی برای آفرینش ادبی بدل شد و ادبیاتی آفرید که کولاژ تمام خرده ریزها و فرهنگ ها و خرده فرهنگ های آن دهه بود به علاوه اسطوره و ملکوت و تاریخ و بیان تمام اینها به زبانی تند و خشن و عریان و پرهیاهو که انگار موسیقی زبانی نویسندگانی چون «فردینان سلین » و «هنری میلر» را به آهنگ جاز می نواخت .
ادبیاتی که گاه بشدت شفاهی بود و سرشار از امکاناتی اجرایی . ادبیاتی که موسیقی را هم برای خود به وام گرفته بود و به قول «رضا براهنی »: «آنچه از آمیزش جمیع سنت های متحرک و جامع و پرقدرت به وجود آمد، شعر را از صورت ساده کلامی اش در آورد و در میان هنرهای دیگر یله اش کرد. براین مجموعه رنگین بیفزایید نفوذ شعر و آواز سرخپوستی را، شعر مرکب از وزن و بی وزنی را و شعر توام با موسیقی را و شعری را که کاریکاتور و مضحکه شعر واقعی است ، ولی خود سراپا شعر هم هست چراکه جد و هزل و مصیبت و طنز را در هم می آمیزد و معجونی از تمام هنرها را در وجود و با حضور شعر اعلام می کند. این شعر از ادبیات توده ها، از رجزخوانی و خطاب و مقابله و محاکات و نمایشنامه ، شعر و نثر رسمی و تراژدی و کمدی منتهای استفاده را می کند و چیزی تحویل می دهد که تمام روح و تن آدمی را موقع ارایه دادن به حرکت در می آورد.»(۱)
«براهنی » ضمن این توضیح از «گینزبرگ » و برخی شاعران دیگر «نسل بیت » به عنوان شاعرانی یاد کرده که این ویژگی ها در شعرشان وجود داشت . او می نویسد: «برای امثال آلن گنیزبرگ و جروم راتنبرگ ، دیگر شعرخوانی ساده مطرح نبود، بلکه آواز و رجز هم مطرح بود و برای امثال فرلنیگتی آلت موسیقی هم مطرح بود و بعدها در محافل مختلف آمیزه یی از آلات مختلف و شعر و رقا و فریاد هم مطرح بود؛ و بویژه گروهی از سیاهان مجبور بودند شعر را بدل به نوعی فریاد علیه بیداد اجتماعی بکنند.» (۲)
آنچه «براهنی » بر شمرده دقیقاص همان عناصری است که در اشعار «آلن گینزبرگ » کنار هم قرار گرفته اند و از اجزایی به ظاهر نامتجانس ، شکوهی شاعرانه آفریده اند. شعر «گینزبرگ » در برخی سطرها بمبی می شود که در صورت خواننده می ترکد و گاه چاهی که از اعماق آن صدای ضجه بر نسلی به گوش می رسد که «گینزبرگ » در شعر «زوزه » از آنها یاد می کند. زبان گاهی لحن بیانیه یی پرشور را می یابد و گاه صدا ضعیف و بغض آلود می شود و گاه مصراع ها انگار سطرهایی هستند از کتاب مقدس .

سطرهایی به زبان وردگونه و رازآمیز و گاه روایتی هستند از یک واقعه تاریخی یا نقل حوادث به سبک روزنامه یی و گاه زبان ، زبان تبهکاران و لمپن هاست و البته در آمیختن تمام این صداهای ضد و نقیض و انگار مدام در زد و خورد با یکدیگر، نه فقط حاصل آشنایی «گینزبرگ » با «ویلیام باروز» و دیگر نویسندگان هم نسل او که پیش از آن شاید حاصل تجربه های کودکی شاعر باشد و تضادهایی که از آشفتگی خانواده بر می خاست و روح او را شقه شقه می کرد.
«آلن گینزبرگ » در سوم ژوئن ۱۹۲۶ متولد شد. پدرش شاعر و معلمی یهودی و سوسیالیست بود و مادرش کمونیستی مجنون که اطرافیان را قاتلین خود می پنداشت و سرانجام سر از دارالمجانین در آورد. دوره دبیرستان برای «گینز برگ » دوره آشنایی با «والت ویتمن » بود که این آشنایی و علاقه فراوان به این شاعر از نقاط مشترک تمام نویسندگان و شاعران نسل بیت بود و همه آنها «ویتمن » را تا حد پرستش دوست داشتند.
سال های تحصیل در دانشگاه کلمبیا، سال های آشنایی با «جک کرواک » و «ویلیام باروز» و… بود و سال های ورود به دنیای زیرزمینی تبهکاران و اجتماع در کتابفروشی «فرلینگتی »، دیگر شاعر نسل بیت و اولین ناشر آثار بیت ها. از جمله ناشر کتاب «زوزه » آلن گینزبرگ کتابی که هر چند در آغاز شاعر را به دادگاه کشاند اما اکنون یکی از شعرهای ماندگار ادبیات جهان است .
شعری به تمام معنا عصیانی و آکنده از پرخاش و ضجه و اندوه و هذیان و البته گاه آغشته به رنگ تند سیاسی که این شاید ریشه در پیشینه خانوادگی شاعر داشت و بین بیت ها «گینزبرگ » یکی از آنهایی بود که از دیگران سیاسی تر بودند و همین ویژگی او را از «جک کرواک » جدا می کرد که بیشتر به سبک می اندیشید و خیال نداشت ادبیات را به بیانیه سیاسی تقلیل دهد و «کرواک » انگار در برابر رفیق هم دانشگاهی اش به این واقعیت رسیده بود که جهان با کلمات تغییر نمی کند و بیهوده نباید داعیه دار چیزی شد که در نهایت مدعی را روسیاه خواهد کرد و البته همین اختلاف ها بود که این همه تنوع را در آثار «بیت » ها به وجود آورد و اکنون هم «ریچارد براتیگان » را جزو آنها به حساب می آورند و هم «گینزبرگ » و «کن کیسی » را در حالی که وقتی به عمق تفکر هر یک از آنها می رسیم ، می بینیم ، هیچ کدام در جزییات شبیه آن یکی نیستند هر چند در آثار تمام شان کلیات مشترکی به چشم می خورد مثل گرایش به فلسفه ذن و عرفان شرقی در برابر نظام مصرفی و کالا محور امریکایی ادبیات «بیت »ها، هجویه یی است بر آن و بیهوده نیست که «گینزبرگ » در اشعارش ، زبان به ستایش نسلی می گشاید که جامعه آنها را مطرود می داند.
«همان ها که نصفه شب اطراف ریل ها پرسه زدند و ماتم گرفته بودند که کجا بروند و بی آنکه دلی شکسته به جا بگذارند رفتند.»
«همان ها که دنبال یک تخم مرغ خودشان را زیر کامیون های گوشت انداختند.»
(سطرهایی از شعر زوزه )
«زوزه » همان طور که شاعر بر پیشانی آن نوشته ، شعری است که «گینزبرگ » آن را برای «کارل سالمون » سروده . برای «کارل سالمون » که در بیمارستان روانی از مغزش قطعه برداری کردند.

در همان بیمارستان روانی که مادر «گینزبرگ » هم در آن بستری بود و شاید «کارل سالمون » در واقع نماد نسلی بود که هر یک به گونه یی متلاشی شدند. نسلی غرق در مخدر و هذیان و پرسه های شبانه از کافه یی به کافه دیگر. نسلی که بخش اول شعر زوزه سرگذشتش را روایت می کند و شعر پس از عبور از وردگونه توام با دهشت و خشونت بخش دوم وارد بخش سوم می شود که خطابه یی است ستایش آمیز برای شخص «کارل سالمون »:
«کارل سالمون ، من در دیوانه خانه ی راک لند همراه توام
جایی که تو دیوانه تر از منی
در دیوانه خانه ی راک لند همراه توام
جایی که حال تو وخیم است
در دیوانه خانه ی راک لند همراه توام
جایی که به سایه مادرم شبیه می شوی …»
و بدین سان «کارل سالمون » خاطره یی می شود از مادر مجنون گینز برگ . خاطره یی از روح و روان چند پاره او و هم نسلانش . خاطره یی که به زبان هذیانی شعر گینزبرگ و نویسندگان و شاعران هم دوره او لحنی عصیانی می دهد. لحنی که شاید مودبانه نباشد اما هنوز هم پس از این همه که از سال ۱۹۵۵ که سال سرودن زوزه است و از سال ۱۹۹۷ که سال مرگ شاعر آن است می گذرد، باز هم خواندنی است . همان قدر که «صید قزل آلا در امریکا» «ریچاد براتیگان » و آثاری از این دست . هر چند برخی معتقدند تاریخ مصرف این گونه آثار گذشته و ناخودآگاه نسل امروز را در جادوی «هری پاتر» و مانند آن می جویند!
۲ و ۱ : رضا براهنی شعرهای زندان تهران ۱۳۵۸، امیر کبیر، صا ۴۱ ۴۰
منبع: برترینها