ناراحتی از اصلاحات در ممالک عربی!
گروه سیاسی- رسانهها: مسعود رفیعی طالقانی سردبیر روزنامه همدلی در مطلب اصلی امروز این روزنامه که صفحه اول آن را هم تحت تاثیر قرار داده نوشت: روز گذشته تیتر و عکس اصلی روزنامه «همدلی» بازتابهای بسیار متفاوتی را در میان کاربران فضای مجازی در ایران و شماری از کشورهای دیگر در پی داشت؛ کاربران بسیاری به تحسین تیتر و گزارش روزنامه پرداختند و درعینحال کاربران پرشماری هم ما را به چوب انتقاد و گاه فحاشی و اتهام نژادپرستی راندند؛ حال آنکه نه آن تحسین و نه این نواختن با تازیانه نقد، چیزهای ناشناختهای در کار رسانهای و روزنامهنگارانه نبوده و نیستند. ما البته میدانیم که سالیان درازی است، مطبوعات ایرانی از درانداختن جرقههای گفتوگو و نقد و نظر در سپهر اجتماعی ایران ناتوان بودهاند و شاید همین باشد که بازتابهای بسیار به یک تیتر یا گزارش در یک روزنامه، بیش و پیش از هر چیز، اسباب دلخوشی باشد که به هر روی، مردم ایران هنوز هم التفاتی به روزنامههای چاپی دارند؛ آنهم در عصر یخبندان روزنامههای ایرانی.فارغ از این مقدمه اما در توضیح تیتری که در واکنش به وزارت زنان در امارات متحده عربی در روزنامه «همدلی» شنبه ۲۹ مهر برگزیدیم و بازتابهای آن در میان کاربران شبکههای اجتماعی، ذکر چند نکته ضروری است. تیتر«زنان عرب؛ از زندهبهگوری تا وزارت» با توضیح روی تیتر«دولت امارات زنان بیشتری را در کابینه خود گنجانده است که یکی از آنها ایرانیتباری بلوچ است» منتشر شد. این توضیح به جهت توجه دادن خوانندگان به موضوع گزارش، یعنی تحولات مرتبط با زیست سیاسی و اجتماعی زنان در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس انتخاب شد؛ زنانی که چندی پیش هم درعربستان سعودی با اندکی آزادی مواجه شدند و پس از سالها اجازه فتوا و رانندگی و یکی-دو اجازه دیگر به آنها داده شد. توضیح روی تیتر به خواننده نشان می داد که موضوع گزارش مشخصاً چیست. ذیل آن توضیح اما تیتر«زنان عرب؛ از زندهبهگوری تا وزارت» را برگزیدیم. منظور و مضمون تیتر نزد ما، چندان روشن و مشخص بود که حقیقتا گمان نمیکردیم با بازتابهای منفی برخی از کسانی که خود را عرب مینامیدند، مواجه شویم. چه حتی برعکس، انتظار داشتیم هموطنان عرب زبان ما که عدهایشان منتقد تیتر مذکور شدند، بر خود ببالند که امروز زنان عرب که طعم تلخ قرنها تبعیض و ظلم را چشیدهاند، دارند به بالاترین مناصب حکومتی در کشورهای خود میرسند و این جای بسی خرسندی دارد.بر خلاف تصور ما، این رویکرد در تماسهای این عده با روزنامه، نهتنها لحاظ نشد بلکه برعکس؛ این مخاطبان ما را به باد ناسزا گرفتند که «همدلی» به عربها توهین کرده است اما هر چه بررسی کردیم کجای این تیتر توهینآمیز بوده، متوجه نشدیم. معنای تیتر، سخت واضح بود؛ زنانی که قرنها پیش زندهبهگور میشدند- تا جایی که خداوند در قرآن کریم یکی از رسالتهای پیامبر عظیمالشان اسلام (ص)، را مبارزه با این اقدام اعراب دوره جاهلیت در قبال دخترانشان قرار داده است- حالا پس از گذشت قرنها، دارند به بالاترین مناصب حکومتی میرسند و این بسی جای خرسندی ملتهای عرب را دارد.
در تماسهای این هموطنان، که شوربختانه عدهای از آنها خود را «عرب» و نه «عربزبان ایرانی» مینامیدند، با این جمله مواجه شدیم که میگفتند همه اعراب دخترانشان را زندهبهگور نمیکردهاند.گرچه بعضی هم گفتند ما هنوز هم در موضوعات ناموسی چنین اقدامی میکنیم . پاسخ ما این بود که اشاره ما به فکتی تاریخی است که در قرآن هم به آن اشاره شده و منابع چندانی برای بررسی شرایط سیاسی – اجتماعی سرزمینهای عرب پیش از اسلام در دست نیست. حتی اگر این گفته درست و دقیق هم باشد، پرواضح است که باز تیتر «همدلی» توهینآمیز نیست؛ بلکه اشاره به تاریخی دارد که در آن، اگر حتی یک زن زندهبهگور شده باشد، باید آن را به نقد کشید و امروز که اخلاف آن زنان دارند در ملل عرب به مقامهایی نظیر وزارت میرسند، باید دستافشانی و پایکوبی کرد.
ما ایرانیان که به گواه تمام تاریخنویسان بزرگ جهان، تاریخ و تمدنی یکسره افتخارآمیز داریم هم – اگر ذرهای واقعبین و غیرنژادپرست باشیم– گواهی میدهیم که در تاریخ خود ما، در کنار آن شکوه و فرهنگ و تمدن، هزاران جنایت و تبعیض و ظلم نیز بر سر اسلافمان رفته است و اگر کسی پرده از آن نقاط سیاه تاریخ بردارد، معنایش آن نیست که نژاد و قوم و ملت و تاریخ ما را زیر سوال برده است. چه کسی میگوید که نقد یک رخداد تاریخی، نقد یک تاریخ است. برای مثال، اگر امروز از جنایتهای هیتلر حرف بزنیم، به ژرمنها توهین کردهایم؟! و یا اگر برخی از مسائل عصر صفوی در ایران را به نقد بکشیم، معنایش آن است که مذهب شیعه را نقد کردهایم که در آن زمان بدل به مذهب رسمی ایران شد؟ شاید اساسیترین مشکل ما امروز همین قسم جزماندیشیهاست که عدهای، یا قوم و نژاد خود را برتر از دیگران میدانند و یا چنانند که هیچکس یارای آن را ندارد، حتی یک نقد کوچک را متوجه آنان سازد. آخر چطور میشود باور کرد در این روزگاران عدهای باشند که بر طبل قومپرستی و عشیرهپرستی و طایفهپرستی بکوبند؟! خداوند متعال در قران کریم فرهنگ شوم جاهلیت عربی را به بند نقد کشیده و پیامآور رحمت را روانه مقابله با آن فرهنگ کرده است؛ حال چطور است که بیان یک کلمه «زندهبهگور» تا این اندازه برخی را آشفته کرده است. جالب آنکه همه آنان که با ما تماس گرفتند، مرد بودند و حتی یک زن در میان تماسگیرندگان نبود؛ آیا ماجرا ریشه در فرهنگ مردسالار ندارد؟ ناخودآگاه به یاد فیلم زیبای «عروس آتش» ساخته خسرو سینایی افتادم که در زمان اکران، اعتراضهایی مشابه را برانگیخته بود.منتقدان میگویند ربط دادن یک موضوع تاریخی به یک سوژه روز، اشکال اساسی دارد! چه کسی این را گفته؟ مگر میتوانیم آدمها را از بستر تاریخ جدا کنیم و بعد درباره آنها حرف بزنیم؟ بههرحال، در سرزمینهای عربی، روزگارانی کهن بود که دخترانی زندهبهگور شدند؛ خواه یک زن، خواه دهها و صدها و هزاران؛ در اصل موضوع فرقی نمیکند. و حالا در همان سرزمینهای عربی جایی هست که ۹ زن جوان در آنجا کسوت وزارت پوشیدهاند. آیا این باعث افتخار عربها نیست؟آیا یادآوری انتقادی تاریخ، نمیتواند راه آینده را برای همه روشنتر کند؟ دست بر قضا، من گمان میکنم اگر کسی بیاید و بگوید ایرانیان در تاریخشان کجاها جنایت کردهاند و یا اشکالی داشتهاند، درواقع راه را برای آینده ما باز کرده است تا دیگر نکنیم آن جنایتها را. مگر نه این است که میگویند گذشته، چراغ راه آینده است؟
شماری از مخاطبان به ما اتهام نژادپرستی زدند و گفتند که عربها را تحقیر کردهایم؛ چطور است که در یک تیتر چند کلمهای، کلمه «زندهبهگور» را دیدند و کلمه «وزارت» را ندیدند.ما نوشتهایم آنها که روزی زندهبهگور میشدند، بیهیچ جرمی، امروز دارند وزیر میشوند و این یعنی پیشرفت، یعنی توسعه، یعنی خودآگاهی و آگاهی و برابری و رفع تبعیض علیه زنان. کجای این اشکال دارد؟ کجای این معنای نژادپرستی و توهین به عربهای عزیز را می دهد. در کشور ما در اوج تضاد با عربستان سعودی، ایرانیان اصیل و خوشفرهنگ، ذرهای توهین به عربها نکردند و ماجرا را نژادی و قومیتی ندیدند. حال آنکه به اذعان بسیاری از حجاج ما، در عربستان سعودی به آنان بیحرمتی هم شده بود. مگر نه این بود که وزیر خارجه ما، همتای عرب خود را برادر خطاب کرد؟ آنهم به قیمت هتاکی برخی از رسانههای داخلی به او. این خطاب، معنایی عمیق داشت که سطحیتریناش نفی نژادپرستی بود.باری…بیان این توضیحات مختصر از آن جهت بود که دیروز در کنار موج مثبتی که تیتر همدلی در مخاطبان روزنامه و کاربران شبکههای اجتماعی ایجاد کرد، موجی منفی هم بهراه افتاد و ما بر خود واجب دیدیدم که این توضیح را منتشر کنیم و دستکم نیت خود را از تیتر همدلیِ شنبه ۲۹ مهر آشکار کنیم. اما راستش را بخواهید، من بهعنوان یک روزنامهنگار، از شماری از این تماسها و کامنتها بوی خوبی به مشامم نمیرسد؛ بهنظر میآید آتش قومگرایی و جزماندیشی در کشور عزیز ما زیر خاکستر است و هر بهانهای ممکن است آن را شعلهور کند. من، بهعنوان یک روزنامهنگار اصلاحطلب که دغدغهای جز سعادت ایران و ایرانی ندارد، کسی هستم که سلولسلولم از عشق ذرهذره خاک ایران و فرد فرد ایرانیان آکنده است و خاک ایران را سرمه چشم خود میکنم؛ و لذاست که برنمیتابم کسانی بگویند روزنامه همدلی نژادپرستانه یا تبعیضآلود رفتار کرده است.
یک نکته را هم نباید از قلم انداخت و آن اینکه در شماری از پیامهایی که به دست ما میرسید، نوشته بودند عربها دخترانشان را زندهبهگور میکردند تا به دست دشمن نیفتند! ما نفهمیدیم این گزاره از کجای تاریخ آمده اما آشکارا بگوییم که به پاس احترام به اصل گفتوگوی انتقادی و تساهلگرا، از پاسخ به اتهاماتی که شماری از دوستانی که خودشان را عرب میخواندند به ایرانیان زدند، میگذریم تا آنگاه که همه طرفها بپذیرند، گفتوگو اصل انکارناپذیر فرهنگ و تمدن بشر امروز است و نه فحاشی.
مضاف بر اینها «همدلی» بر خود فرض میداند که صدای همه مخاطبانش باشد و اصلا بنا را بر این مهم نهاده است؛ پس، از همینجا از همه صاحبنظران گرامی دعوت میکنیم تا با نقد و نظر تیتر مطروحه در این نوشتار، ما را یاری کنند. باور کنید تمامی تماسهایی که با روزنامه گرفته شد، آلوده به فحاشی بود و اگر چنین نبود، ابایی نداشتیم که تمام صفحات روزنامه امروز را به درج آنان اختصاص دهیم. تنها یک نمونه این نقد ها نقد قاسم منصور آل کثیر است که قضاوتش با خوانندگان.
منبع: بهارنیوز