مگر پتک تمدید تحریم ها بیدارمان کند
پس از تصویب تمدید تحریمهای کنگره آمریکا به مدت ۱۰ سال دیگر در قبال کشور ایران؛ اظهار نظرهای متفاوتی از سوی مقامات داخلی و خارجی نسبت به این اتفاق صورت گرفت که در نمونه های داخلی آن به مواردی بر می خوریم که از لحاظ مفهومی بسیار آشنا هستند؛ حال آنکه از لحاظ ادبیات رویه ی محافظه کارانه دارند و گویندگان از لفافه گویی در سخن بهره جسته اند. یکی از این لفافه گویی ها بازگشت به ادعای کاغذ پاره بودن تحریم های ضد ایران است! بله تعجب نکنید؛ یکبار دیگر تحریم کاغذ پاره شد.
دولت روحانی با شعارهایی مبنی بر خروج از رکود بواسطه ی رفع تحریم پای به میدان گذاشت و تمام رفتارهای مسئولین دولت و نمایندگان مجلس آن دوره توسط تحلیل گران آمریکایی رصد می شد. روحانی که در مناظره های تلویزیونی رقبایش را بی اطلاع از فن مذاکره خطاب می کرد بار دیگر سکان مذاکرات هسته ای را در دست گرفت.
شروع نرمش دولتمردان کشور با اهمیت دادن به آمریکا آغاز شد و کیفیت زندگی هم وطنان هم با جوهر امضای توافقات گره زده شد تا یکبار دیگر شاهد ورود ذوق زدگان به صحنه ی سیاسی کشور باشیم.
به مانند همیشه در زمان این تصمیم گیری مهم و سرنوشت ساز؛ منتقدین منصف و تندرو پای به میدان گذاشتند و منتقدین با ادله ی خود لب به نصیحت و یا ارائه راهکار پرداختند و از طرف دیگر جریان های تندرو با ادبیات تند برای زیر سوال بردن صد درصدیِ حرکت دولت دست به کار شدند. به مانند موارد مشابه در کشور جریان دو قطبی سازی شکل گرفت تا افراد جامعه مجبور باشند که یا جزو کاسبان تحریم قرار گیرند و یا موافقان رفع تحریم! این دو طیف اجازه جولان دادن به افکار منتقدین معقول را ندادند و با رفتار و ادبیات تند خود باعث شدند تا جریانی که خود را موافق رفع تحریم جا می زد هم از این موقعیت سود ببرد و با زدن انگ کاسب تحریم از خجالت تمام منتقدان و مخالفان در بیاید.
آن زمانی که آمریکا با تهدید به گزینه های روی میز با دست پس می زد و از سویی با لبخند ها و کف زدن های مقامات هم پیمانش برای این ایران متحول شده با پا پیش می کشید؛ اما در داخل فرایند تصویب برجام به خوبی طی نشد. اگرچه شاید برخی از جلسات متعدد و پی در پی کمیسیون بررسی برجام سخن بگویند اما جلسات کمیسیون بیشتر به محلی برای نزاع و تسویه حساب های جناحی تبدیل شد.
پس از امضای برجام هم همچنان الفاظ کاسب تحریم و دلواپس برای ساکت کردن کردن منتقدان با قوت بکار گرفته شد. این رویه در افکار عمومی نیز بواسطه ی امید چهار ساله ی ملت به بهبود امور موجب آن شد؛ تا نظرات مخالف مردم عادی و کوچه بازار هم با برخورد محکم طرفداران برجام روبرو شود. اتفاقی که رخ داد شاید امری طبیعی بود چرا که گفته شده بود برجام به عنوان شاه کلید، تمامی مشکلات را حل خواهد کرد و قفل های باز نشده را خواهد گشود و ملت را از نعمات آن بهره مند خواهد ساخت.
از زمان امضای برجام چند ماه گذشت و افکار عمومی تنها شاهد امضای تفاهم نامه هایی بودند که برای طرف مذاکره الزام آور نبوده و نیستند و دستاورد اکثر حوزه ها به ملاقات و مصاحبت می گذشت. در این بین برخی از قوانین ضد ایرانی در ظاهر حذف شدند اما عملاً عایدی چشمگیری برای کشور نداشتند؛ مانند لغو تحریم بانکی که تنها در کلمات و جملات مقامات و مسئولان اتفاق افتاد و نه در عمل. رخ دادن این مسائل موجب شد تا همه چیز باهم اوج بگیرد؛ از مخالفت های صریح و بی تفاوتی های دولتیان به آن گرفته تا سرعتِ کمرنگ شدن بارقه های امید در دل ملت ایران.
با آغاز رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا؛ شمّه های جدیدی از رفتار سیاسیون آمریکا در قبال ایران و جهان را شاهد بودیم که اگرچه ظاهری نو داشتند اما تکرار سیاست های مرسوم آمریکایی ها نظیر پلیس خوب و بد بودند. اجرای نمایش کاندیدای تندرو و نامزد معتدل روی صحنه رفت؛ تا برخی دست به دعا بردارند که ای کاش پیروز میدان یک فرد معتدل باشد که این گونه نشد. با این اتفاق واکنش های تهاجمی و تدافعی نسبت به برجام وارد فاز جدیدی شد که بیشتر شبیه کری خوانی ها و التهابات روی سکوی ورزشگاه ها بود.
در میان تشویش، تردید، تکذیب، تایید و واکنش های مختلف مقامات و مسئولین و مردم؛ از موافقان و مخالفان داخلی گرفته تا خارجی ها یک موضوع کاملاً مشهود بود؛ اینکه با مرور تاریخ و یک حساب سرانگشتی می توان دید که هیچ گاه نه پلیس خوب به فکر مردم ما بوده و نه پلیس بد. اگرچه اوباما مانند جورج بوش ایران را محور شرارت نخواند؛ اما در عوض تمام تلاش خود را در راستای محدود کردن ، وضع تحریم های مختلف و ضربه زدن به اقتصاد ایران انجام داد.
این رویه به نقطه عطف خود رسید و در دسامبر سال جاری میلادی با تصویب تمدید تحریم های ۱۰ ساله ی آمریکا؛ آب پاکی روی دست همه ریخته شد تا دوباره امید برخی ها که بر اساس امتحان نمودن گزینه ی اعتماد و برای تغییر وضعیت نامناسب کشور صورت گرفت ناامید شود و باز هم بر همگان ثابت شد که توبه گرگ مرگ است.
در این ایام بازهم در حال محک خوردن توسط نظام غرب هستیم؛ مبادا به واسطه ی یک جر زنی سیاسی و خیانت در مناسبات سیاسی از شکست هموطن شاد بشویم و یا چشممان را ببندیم و در دل امیدی واهی را بپرورانیم و گوشمان بدهکار هیچ زنهاری نباشد.
هر چند صد سال از پیاده سازی سیاست هویج و چماق و پلیس خوب و بد در نظام غرب می گذرد و عموماً این تاکتیک ها نتیجه بخش بوده اند؛ اما این را به یاد آوریم که پافشاری بر مصالح ملی، اتحاد، ایمان و تلاش رمز موفقیت عموم کشورهاست. اگر امروز اعتماد به ۵+۱ با بد عهدی آنها همراه بود؛ باید این موضوع را به خودمان یادآور بشویم که حتماً ما هم در فرآیند مذاکرات، در حمایت همه جانبه و در حضور مقتدرانه خود در این عرصه ضعفی داشته ایم؛ که اگر این گونه نبود و ۵+۱ یک قدرت مصمم برای وصول حقوقش در مقابل می دید شاید اینگونه نیز رفتار نمی کرد.
در نهایت باید گفت امروز اختلافات داخلی و انتقام گرفتن های جناحی از جمله آفاتی هستند که می توانند موجب از بین رفتن ظرفیت های کشور شوند. در موقعیت کنونی نیازمند حرکت در مسیر عقلانیت البته با حفظ عزت و شرف ملی هستیم.
منبع: alef.ir