مهیار علیزاده، مهران مدیری و آلبوم جدیدشان

: پنج سال پیش در چنین روزهایی زمزمه‌های انتشار آلبومی با صدای «علیرضا قربانی» به گوش می‌رسید که خیلی‌ها شناخت دقیقی از خالقش نداشتند. اما «مهیار علیزاده» سال ۹۱ و آلبوم «حریق خزان» این روزها در جایگاه متفاوتی قرار دارد.

او علاوه بر اینکه پرکارتر از گذشته شده، چند آلبوم مهم را در دست انتشار دارد. مهمترین آنها اولین آلبوم دوصدایی تاریخ موسیقی اصیل ایران با صدای «علیرضا قربانی» و «همایون شجریان» است. اثری که مدتها است با عبارت به زودی عجین شده و هنوز راهی فروشگاه‌های فرهنگی نشده است. آلبوم «مهران مدیری» هم یکی دیگر از پروژه‌های خبرساز مهیار علیزاده است و این مجموعه به زودی منتشر می‌شود. رونمایی اولیه از آن هم با انتشار قطعه «یار تویی» بود که طی کمتر از سه روز بیش از ۷۰ هزار مرتبه دانلود داشته است. همکاری مشترک دیگر این آهنگساز هم در آلبوم دیگری با «فردین خلعتبری» بوده که خواننده آن اثر «محمد معتمدی» است.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

این آثار و همچنین بحث در مورد برخی مسائل فراموسیقایی بهانه گفتگوی مفصل ما با مهیار علیزاده بود. این آهنگساز گلایه‌های جدی نسبت به مسائلی نظیر خواننده‌سالاری، سلبریتی‌شدن برخی افراد و پوپولیسم در هنر داشت. این گفتگو که پس از مدت‌ها سکوت مهیار علیزاده انجام شده را حتماً تا پایان بخوانید:
 
 یکی از مهم‌ترین آلبوم‌هایی که در دست انتشار دارید، آلبوم مشترک «علیرضا قربانی» و «همایون شجریان» است. این آلبوم از سال ۹۲ قرار است منتشر شود. فکر نمی‌کنید انتشار آن با تأخیر زیادی همراه شده؟

البته ما تولید را از سال ٩٢ شروع کردیم و طبیعی است که انتشار در همان سال ناممکن باشد. این‌قدر از من در مورد این آلبوم سوال می‌شود که واقعاً دیگر توضیح برایم سخت شده. این آلبوم را چند وقت پیش مَستر کردیم و تا آن‌جایی که من می‌دانم، مجوز شعر و موسیقی آن صادر شده است. حتی برای طراحی جلد هم اقدام شده است. این اثر قرار بود اواخر سال ۹۵ منتشر شود؛ اما آلبوم «رگ خواب» به بازار آمد. بنابراین سال ٩۶ می‌تواند زمان انتشار باشد. آلبوم «رگ خواب» موسیقی فیلم است و یک آلبوم موسیقی مستقل نیست. به همین خاطر باید با فاصله مناسبی از نمایش فیلم منتشر می‌شد و مؤلف ترجیح داد که قبل از انتشار، این اتفاق بیفتد. تأخیر در انتشار آلبوم مشترک، فقط به دلیل ترافیک کارهای آقای شجریان، آقای قربانی و بعضاً سفرهای مکرر من و مشکلات هماهنگی بین ما سه نفر است.
 
نام این آلبوم چیست؟

افسانه چشمهایت.
 
پس از سه چهار سال که دوباره این اثر را گوش می‌کنید، از نگاه امروزتان به اندازه همان زمان رضایت‌بخش است؟

این اثر هر زمان منتشر شود، برای شنونده‌ها جذاب خواهد بود. از این موضوع اطمینان کامل دارم. اما هر هنرمندی، حسی که روز اول به خلق اثرش دارد را دیگر پیدا نخواهد کرد. البته من هنوز هم گاهی این آلبوم را گوش می‌کنم. قطعاتی در این آلبوم هست که فکر می‌کنم فضای کاملاً نو و بکری دارد. اگر همین الان بخواهم این آلبوم را دوباره و از نو آهنگسازی کنم، بخشی از قطعاتش را حذف و جایگزین می‌کنم. نه اینکه خواننده دیگری آن را بخواند؛ کلاً کنار می‌‌گذارم و قطعه‌ای نو وارد خواهم کرد.‌ علاوه بر آن، چند قطعه در این مجموعه هستند که بعدتر ساخته شده‌اند و تفاوت‌ ملموسی با بقیه آثار دارند و این رنگ‌بندی متفاوت فضا کاملاً نمایان است. نمی‌خواهم بگویم بهتر یا بدتر هستند اما در حقیقت فضاهای متفاوتی دارند.
 
 تمامی قطعات مشترک و دوصدایی هستند؟ یا فقط «افسانه نیما» مشترک است؟

همه قطعات به جز دو قطعه، مشترک‌اند. یک قطعه مختص همایون‌خان شجریان و یک قطعه مختص علیرضاجان قربانی است که البته روند داستان این‌گونه به پیش رفته است.
 
این یک تجربه ایده‌آل برای هر آهنگسازی است که آلبومی را با دو خواننده مطرح کار کند.

بله. به هرحال فکر می‌کنم هر آهنگسازی دوست داشته باشد دو خواننده در این سطح، ساخته‌هایش را بخوانند. شاید تا آخر عمر من یا هر آهنگساز دیگری، چنین اتفاقی تکرار نشده و همکاری مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی برای همیشه در تاریخ ثبت شود. بنابراین یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های هنری عمر من خواهد بود.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

 
 طی چند وقت اخیر شایعاتی هم مطرح شد مبنی بر اینکه در پروژه تولید این اثر، اختلافاتی پیش آمده است. این موضوع صحت داشت؟

نه، بازار شایعه داغ است. در جریان تولید این آلبوم، هیچ اختلافی پیش نیامد. بحث‌های کاری بین ما سه نفر همیشه در جریان بوده؛ اما موردی نبوده که مانع انتشار یا توقف همکاری شود. برعکس باعث دوستی بیشتر ما سه نفر شده و به نظرم این بهترین دستاورد این مجموعه است و از این که سرآغاز این دوستی نزدیک‌تر من بودم، به خودم می‌بالم. اتفاقاً دو سه ماه پیش، حین مسترینگ این آلبوم، در منزل رضا صادقی -که مسئولیت میکس و مَستر آلبوم با او است- با همایون‌جان پلی‌استیشن بازی کردیم و از او شکست خوردم! اما گفتم تمرین می‌کنم و برمی‌گردم و باید همین روزها دوباره با او بازی کنم و متأسفانه علی‌رغم میل باطنی‌ام، باید شکستش دهم!
 
 آقای قربانی و شجریان تلاشی برای انتشار سریع‌تر این آلبوم ندارند؟

هر کدام از آنها و حتی خود من، آلبوم‌هایی با تهیه‌کننده‌های مختلف در دست انتشار داریم که می‌بایست با فاصله‌های منطقی از هم منتشر شوند.

جدا از این اثر، گویا سه آلبوم دیگر هم در دست انتشار دارید.

تولید آلبوم «یار تویی» با صدای «مهران مدیری» رو به اتمام است. آلبوم مشترکم با «فردین خلعتبری» و «محمد معتمدی» هم تحویل ناشر داده شده و یک آلبوم هم با صدای «هادی فیض‌آبادی» دارم.
 
 اسم آلبوم محمد معتمدی که شما و فردین خلعتبری آهنگسازانش هستید، چیست و چه جزئیاتی دارد؟

اسم اثر «در بندر آبی چشمانت» است. سه قطعه از این آلبوم را فردین ساخته و چهار قطعه را من که البته دو قطعه از این چهار قطعه، به هم متصل و دو اپیزود یک اثر هستند. ابتدا تصمیم داشتیم که قطعات را به صورت مشترک آهنگسازی کنیم اما دیدیم که خیلی کُند و دشوار خواهد شد. از شعر شاعران مختلفی هم در این آلبوم استفاده کرده‌ایم. از ترجمه شعرهای خارجی تا سروده‌های کلاسیک و شعر نو. کارهای قدیمی را بیشتر من و کارهای جدید را فردین استفاده کرده؛ ولی من یک شعر جدید هم از آقای «محمدعلی بهمنی» دارم. آلبوم «در بندر آبی چشمانت» برای من پروژه بسیار باارزش و شیرینی است. خصوصاً که در آن با فردین خلعتبری همکاری کرده‌ام و محمد معتمدی به عنوان خواننده‌ای بزرگ و مسلط، به بهترین شکل ممکن قطعات را خوانده است. این آلبوم در دو استودیو ضبط و میکس شده. ارکستر در استودیوی تلویزیون شهر پراگ توسط ارکستر «متروپولیتن» و ضبط وکال و میکس در استودیوی کنگان پارسه (کرگدن).
 
 این اتفاق همکاری دو آهنگساز در یک آلبوم موسیقی ایرانی هم کم‌سابقه است.

در حوزه موسیقی پاپ معمولاً چنین اتفاقی زیاد رخ می‌دهد؛ ولی در موسیقی ایرانی یا موسیقی‌های جدی معمولاً مرسوم نیست. هدف ما واژه اولین یا کم‌نظیر نبوده و نیست. من و فردین دوست داشتیم این همکاری را انجام دهیم و دادیم. به همین سادگی. اتفاقاً قرار است طی روزهای آینده با او یک پروژه دیگر تعریف کنیم. فکر می‌کنم کنسرت این آلبوم‌ها هم به زودی فرا برسد و جذاب خواهد بود.
 
 چرا به روال سابق، همچنان از حضور علیرضا قربانی به عنوان خواننده بهره نبردید؟

من به جز آلبوم‌های «حریق خزان» و «دخت پری‌وار»، یک آلبوم دیگر هم با آقای قربانی دارم. به همین دلیل بهتر است که بتوانیم به همدیگر فرصت تجربه فضاهای جدید را بدهیم. علیرضا با آهنگسازان دیگر و من هم با خوانندگان دیگر. این کمک خواهد کرد که هیچ‌کدام دچار یک‌نواختی نشویم. شاید همکاری من با محمد معتمدی بتواند بخش دیگری از ابعاد آهنگسازی من را شکوفا کند که تا به حال شنیده نشده.
 
جالب است که قرار بود این آلبوم هم سال گذشته به بازار عرضه شود.

حدود چهار ماه پیش، این آلبوم مَستر شده و در اختیار ناشر قرار گرفته که متأسفانه هنوز آن را منتشر نکرده‌اند. به هر حال این انتشارات اگر بیشتر تعلل کنند، من مجبورم آلبوم را به تهیه‌کننده دیگری واگذار کنم.
 
شما در یک آلبوم با دو خواننده همکاری کرده‌اید و در آلبوم دیگری با یک آهنگساز دیگر. این همکاری‌های جمعی در موسیقی ایران کمتر رخ می‌دهد.

ببینید، با اینکه آدم‌های زیادی اطراف من هستند،‌ اما دوستان کمی دارم که با آنها بسیار راحت‌ام و می‌توانم همکاری داشته باشم. مثلاً رابطه‌ام با «فردین» بسیار نزدیک است و رابطه کاری و دوستی من با علیرضا قربانی به شکلی است که اگر تماس بگیرم و جواب ندهد، قطعاً نگرانش می‌شوم. وقتی رابطه عاطفی بین دو یا چند نفر ایجاد شود، کارها خیلی راحت‌تر پیش می‌رود؛ اما اگر این رابطه وجود نداشته باشد، اصلاً اجازه نمی‌دهم که طرف مقابلم در کارم دخالت کند و طبیعتاً شرایط همکاری من با آنها هم متفاوت خواهد بود.

 برسیم به آلبوم «یار تویی» با صدای مهران مدیری و اینکه این آلبوم در چه ژانری است؟

واقعاً نمی‌دانم این آلبوم را در چه سبکی دسته‌بندی کنم. معمولاً به این قضایای پیش‌پا افتاده فکر نمی‌کنم. این مسائل سال‌ها است که در هنر روز دنیا حل شده و مرز بین هنر‌ها قابل تشخیص نیست؛ ولی موزیسین‌های ما همچنان اصرار دارند که کار یکدیگر را با چسباندن برچسب‌هایی مانند پاپ، سنتی، جدی و… تخریب کنند که خب راه به جایی ندارند.

برای شما یکی از قطعات این مجموعه را پخش می‌کنم و اگر متوجه شدید چه سبکی دارد به من هم بگویید! [قطعه «یار تویی» از این آلبوم را پخش می‌کند.] در این آلبوم فضای الکترونیک و آکوستیک و زهی و کُر داریم و همین‌طور سازهای غیرمعمول مانند دودوک! اما به هر حال امکان ندارد که شعر مولانا پاپ شمرده شود؛ چون اولین اِلِمان موسیقی باکلام پاپ، این است که قشر اعظم جامعه متوجه معنای شعر بشوند‌ که خب راجع به این آلبوم صدق نمی‌کند. البته اگر بود هم هیچ ایرادی نداشت. به نظرم آلبوم مهران مدیری از فیلد پاپ خارج است و فکر می‌کنم اگر مُصر باشیم که بدانیم به ژانری شبیه است، فیوژن یا پراگرسیو فیوژن برای ژانر این آلبوم از همه مناسب‌تر است. ضمن اینکه اسم آلبوم هم هنوز نهایی نشده است.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

 
 اصلاً همکاری شما از کجا شکل گرفت؟

من برای تیتراژ سریال «زعفرانی» به کارگردانی حامد محمدی که نوروز ۹۵ پخش می‌شد، با آقای مدیری تماس گرفتم و پذیرفتند که تیتراژ را اجرا کنند. آقای مدیری گفتند که اگر وقت اجازه دهد، تیتراژ مجموعه «دورهمی» را هم آهنگسازی کنم و پس از موفقیت این تیتراژ، تصمیم گرفتیم که تولید آلبوم را آغاز کنیم. هم‌اکنون اسپانسر پروژه، شرکت «اول مارکت» است. ابداً فکر نمی‌کردم کار در این فضا شکل بگیرد. تصور من این بود که تصنیف‌هایی نظیر کارهای گذشته ایشان داشته باشیم؛ ولی در حال تجربه فضای نویی هستیم.
 
چند وقت است که روی آلبوم مهران مدیری کار می‌کنید؟

از فروردین سال گذشته که تیتراژ «دورهمی» را ساختم تا الان به شکل مستمر مشغول کاریم و تقریباً پرکارترین آلبوم من بوده است. هر قطعه را پنج یا شش مرتبه ضبط کردیم تا به ایده‌آل برسیم و شما ببینید که آقای مدیری با آن مشغله فراوان، چه‌قدر زمان برای این اثر گذاشته‌اند و این برایم قابل احترام است. ابتدا قرار بود که از شعرهای نو استفاده کنیم و حتی من چند قطعه با این اشعار آماده کردم که خواندند؛ ولی بعد، از آن صر‌ف‌نظر کردیم. در ابتدای مسیر، دوست داشتم که ایشان اشعار کلاسیک بخواند و به او پیشنهاد دادم که مردم و خصوصاً جوان‌ها شما را خیلی دوست دارند و اگر شعر کلاسیک از زبان شما برای مردم خوانده شود، ارتباط عموم مردم با این اشعار بسیار بیشتر خواهد شد و دیدیم که پس از انتشار قطعه «یار تویی» این اتفاق افتاد و این می‌تواند مهم‌ترین دستاورد یک آلبوم موسیقی باشد. ادبیات غنی ما، ریشه و فرهنگ ما است و وظیفه هر هنرمندی است که ریشه خود را بشناسد و بشناساند. مهران مدیری اصرار داشت سروده‌هایی از مولانا را انتخاب کنیم که کمتر استفاده شده‌اند. مطمئن‌ام که چهار یا پنج میلیون نفر آلبوم مهران مدیری را با سروده مولانا خواهند شنید و این ارزش دارد. قطعاً کار من هم بسیار بسیار سخت‌تر از قبل خواهد شد.
 
مهران مدیری معمولاً در کارهای سینمایی و تلویزیونی بسیار سخت‌گیر است؛ ولی احساس می‌شود برای اولین‌بار او به صورت کامل خودش را در اختیار این پروژه قرار داده است.

مهران مدیری در این آلبوم هم کارگردانی می‌کند و با احترامِ متقابل، همفکری می‌کنیم. او در موسیقی‌ها و شعرها هم نظر می‌دهد و در عین حال، نظرات من را هم به خوبی گوش می‌کند. در مجموع، برای من پروژه جالبی است. مدیری برای فعالیت‌اش در عرصه موسیقی ارزش و جدیت بسیار زیادی قائل است و من به این جدیت احترام می‌گذارم. ضمن اینکه او شخصیت فوق‌العاده دوست‌داشتنی‌ای دارد.
 
 با تمام احترامی که برای مهران مدیری قائلیم، عجیب نیست که آهنگسازی که با چهره‌هایی نظیر علیرضا قربانی، همایون شجریان و محمد معتمدی کار کرده، برای هنرمندی آهنگ بسازد که اگرچه در زمینه کاری خود بسیار مشهور است، اما در آواز چندان سابقه‌ای ندارد.

من تیتراژ مجموعه «دورهمی» را ساختم و ایشان خواند و مردم هم غیر از تلویزیون، این آهنگ را در پلِی‌لیست موبایل‌شان دارند و گوش می‌کنند. پس به اندازه خودش بسیار موفق بوده. در مجموع، مهران مدیری برای من کاراکتر جذابی دارد که در همنشینی با او، سعی می‌کنم از او یاد بگیرم.
 
 به عنوان یک آهنگساز حرفه‌ای، نظرت درباره توانایی‌های موسیقایی مهران مدیری چیست؟

مهران مدیری هوش موسیقی زیادی دارد. این‌جا دو قضیه مطرح است؛ یکی توانایی خواندن و تکنیک است و دیگری، رنگ صدای خواننده. رنگ صوتی صدا یک بحث سلیقه‌ای است و به نظر من، بخش‌هایی از رنگ صوتی هر آدمی -به شرطی که برایش درست نوشته شود- می‌تواند دوست‌داشتنی و گوش‌نواز باشد. طبیعتاً من تمام آثاری که ایشان قبلاً به عنوان خواننده اجرا کرده را دوست ندارم و برخی از آنها مورد قبولم بودند. ساختار تیتراژ «دورهمی» به موسیقی جَز نزدیک است و متفاوت بود با آنچه آقای مدیری قبل‌تر در مقام خواننده اجرا کرده بودند. زمانی که این کار را ساختیم، خیلی‌ها تعجب کردند و گفتند که مگر ایشان می‌تواند این‌طور هم بخواند؟ فضای کنونی آلبوم هم به‌گونه‌ای است که اگر کسی بشنود، باز هم می‌پرسد مگر او می‌تواند این‌گونه بخواند؟ در حال استفاده از بهترین قابلیت‌های صدای ایشان هستیم و خودشان هم از توانایی‌هایشان به خوبی استفاده می‌کنند.
 
 به نظر می‌رسد کاراکتر صدای او را تغییر داده‌اید. چرا هیچ ردی از فضای قبلی مهران مدیری در همکاری‌اش با شما وجود ندارد؟

در این پروژه، من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم و فکر می‌کنم درست پیش رفته. به طور کل از کارهایی که تا امروز با مهران مدیری ساخته‌ایم، راضی‌ام و فکر می‌کنم در آینده هم همین‌طور باشد. درباره آلبوم مهران مدیری باید بگویم که حاشیه‌های این آلبوم برایم زیاد شده است.
 
 چه حاشیه‌هایی؟

آقای مدیری آن‌قدر معروف است که هر کاری انجام دهد، به شدت دیده و نقد می‌شود. پس کار من هم خیلی سخت‌تر است.
 
 چهارمین آلبومی که دارید، چیست؟

آلبوم «هادی فیض‌آبادی» است که به زودی با آهنگسازی من منتشر می‌شود. آلبوم او کاملاً فیوژن است و سازبندی متنوعی دارد. این آلبوم با تمامی کارهای گذشته هادی فیض‌آبادی متفاوت است و به زودی جزئیات بیشتری در مورد آلبومش عنوان خواهم کرد. اگر این آلبوم پروموشن قوی داشته باشد، قطعاً موفق خواهد بود و شنیده خواهد شد. هادی فیض‌آبادی صدای گرم و دلچسبی برای گوش مخاطب ایرانی دارد.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

 
از آثار جدیدتان اگر بگذریم، به نظر می‌رسد در اواخر دهه پنجاه تا دهه شصت و حتی اوایل دهه هفتاد نقش آهنگسازها در موسیقی ایرانی کاملاً مشهود بود. مثل آقایان لطفی، مشکاتیان و… که در عین خدمات ارزنده به موسیقی، در این فضا بیشتر دیده شدند. اما در حال حاضر، با این پدیده مواجه‌ایم که خواننده حرف اول را می‌زند. به نظر می‌رسد آهنگسازان نسل شما بار دیگر دارند این مسأله را باب می‌کنند. چون اکنون آهنگسازانی را می‌بینیم که توانسته‌اند حضورشان را برای مخاطب ملموس کنند.

عموم مردم نمی‌دانند نقش آهنگساز چیست و فکر می‌کنند آهنگساز، موسیقیِ زیرصدای خواننده را می‌سازد و خواننده خودش می‌خواند. من با یک نفر به مدت شش‌ماه در وین دوست بودم و او فکر می‌کرد که من شاعرم! خیلی‌ها نمی‌دانند تمام آن چیزی که خواننده می‌خواند، در ذهن آهنگساز شکل می‌گیرد. البته که خواننده با توجه به توانایی خود، به آن رنگ و بوی خاص خود را می دهد. ضمن اینکه ما اکنون در جامعه موسیقی ایران بیشترین آهنگساز را در دنیا داریم! فکر می‌کنم تعداد آهنگسازان ما بیشتر از کل اروپا است. اکثر نوازنده‌های ما یک پسوند آهنگساز هم پشت نام خود دارند و من نمی‌دانم بدون گذراندن دوره‌های آهنگسازی، چگونه صاحب چنین عنوانی شده‌اند. نمی‌دانم، آیا کاری که ما آهنگسازها می‌کنیم، خیلی هوس‌برانگیز است؟ ما که روی صحنه نیستیم و معمولاً هم تشویق‌ها مخصوص آنها است و عکس‌ها هم از افراد روی صحنه گرفته می‌شود.

اصولاً ما هنرمندان نمی‌دانیم دنبال چه هستیم! چند روز پیش در رسانه‌ای خواندم که یک نوازنده پیانو و آهنگساز ایرانی در کشور دیگر فلان کار را کرد. من آن شخص را می‌شناسم و نوازنده بسیار خوبی است اما نمی‌دانم چطور آهنگساز شده است. یا شخص دیگری گفته بود که مهیار علیزاده چرا این‌قدر با علیرضا قربانی کار می‌کند؟ او نمی‌گذارد ما هم با او کار کنیم. من از آن فرد، آهنگی در عمرم نشنیده‌ام و اگر ساخته، چه کسی شنیده است؟ چنین افرادی که لیبل تقلبی آهنگساز دارند، هیچ‌کدام به شکل آکادمیک این عرصه را دنبال نکرده‌اند و اگر کاری می‌سازند، حداقل همسرشان باید به عنوان احترام، ساخته‌اش را گوش کند! یا مثلاً تا کنون مبلغی برای آهنگسازی دریافت کرده باشند. چه‌طور شد که یک‌مرتبه تصمیم گرفتند آهنگساز باشند؟! پس آهنگساز به مدت هشت یا ده سال در دانشگاه و کنسرواتوار چه چیزی یاد می‌گیرد؟
 
در موسیقی سنتی وقتی خواننده ساز و آواز اجرا می‌کند، نمی‌توان گفت که توان آهنگسازی دارند؟

ابداً! آواز ایرانی یک فرم از اجرا است و از درآمد شروع شده و پس از گوشه‌گردیِ بداهه -از روی منبع ردیف- به اثری با ساز بداهه تبدیل می‌شود. در حالی که آهنگساز کسی است که دست به تولید و خلق از پیش تعیین شده همراه با خلاقیت هنری خود می‌زند که هر کسی این موهبت را ندارد. آهنگساز باید بداند چه‌طور پارتیتور بنویسد و روی آن فکر کند؛ چه‌طور مخاطب را درگیر ذهن خودش کند؛ فرم بشناسد ولی تقلید نکند؛ هارمونی بداند ولی از کسی دیکته نگیرد؛ شعر و ادبیات را بشناسد، نیاز صوتی جامعه را بفهمد و… مثل این است که بگوییم هر کسی خواند، خواننده است! پیش از شروع گفت‌وگو، در مورد موسیقی پاپ صحبت می‌کردیم.

دلیل عدم ماندگاری موسیقی پاپ امروز ایران این است که شب قطعه می‌سازند و صبح پخش می‌کنند! چرا «دیوید گیلمور» در سن هشتاد سالگی، روی هشت قطعه، سه سال زحمت می‌کشد؟ مگر می‌شود که شب بسازید و صبح منتشر کنید‌؟ انتظار دارید با این فجایع موسیقی -که حتی در موسیقی سنتی امروز ما هم نمونه زیاد دارد- قطعات تاریخ مصرف نداشته باشند؟ مثلاً می‌توانید تصور کنید که «کریس دی‌برگ» شب کار بسازد و صبح منتشر کند؟ خنده‌تان نمی‌گیرد؟ به نظرتان «برامس» چند روز روی یک سمفونی یا قطعه کار می‌کرده؟ شوئنبرگ چه‌طور؟
 
 با این شرایط و این حجم آهنگساز تا کجا می‌توانیم پیش برویم؟

من و شما و همه بدنه موسیقی در این زمینه تقصیر داریم. ما به خواننده‌سالاری در موسیقی دامن زده‌ایم. موسیقی را همه با اسم خواننده می‌شناسند و موسیقی بی‌کلام برای مردم دیگر ذره‌ای اهمیت ندارد. چند وقت پیش در دانشگاه وین از من خواستند در مورد موسیقی امروز ایران صحبت کنم. آهنگ‌هایی از خودم با صدای علیرضا قربانی و قطعاتی از تهمورس پورناظری با صدای همایون شجریان و قطعه «آرایش غلیظ» از سهراب پورناظری را پخش کردم و به آنها گفتم که در آواز ایرانی چنین تکنیک‌ها و قابلیت‌هایی داریم. استقبال کردند اما گفتند که موسیقی بدون‌کلام هم دارید؟ ناگهان من حیران و دستپاچه شدم و فقط ذهنم سمت استاد حسین علیزاده رفت و گفتم ما یک «نی‌نوا» داریم که فقط در چنین شرایطی سراغش می‌رویم.

یک کیهان کلهر معروف هم داریم. تعریف موسیقی ایرانی، فقط و فقط کلام نیست و موسیقی جدی هر کشوری از موسیقی بی‌کلام سرچشمه می‌گیرد. مثل ساز لطفی یا سه‌تار عبادی و یا امروز احمد پژمان و جوان‌ترهای بسیار دیگر. به اینجا که می‌رسیم، می‌گویند ما ادبیات غنی داریم؛ اما جوانان ما چه‌قدر با ادبیات آشنایی دارند؟ چه‌قدر ادبیات کلاسیک می‌خوانند؟ آیا اصلاً می‌خوانند؟ عموم را عرض می‌کنم نه خواص را. ضمناً موسیقی از ادبیات جدا است و ما به اشتباه، در ایران این دو را دو عضو جدانشدنی در نظر می‌گیریم. فکر می‌کنیم تنها ما ادبیات داریم. کشورهای بسیار دیگر هم صاحب فرهنگ ادبی هستند؛ اما موسیقی بی‌کلام آنها کنسرت دوهزار نفره را سولدآوت می‌کند. دولت‌ و مردم آنها از موسیقی بی‌کلام حمایت می‌کنند.
 
 اما این طبیعی است که در تمام دنیا خواننده‌ها شناخته‌شده‌تر باشند.

در موسیقی جدی دنیا خواننده‌ها چهره اول نیست. اگر هم باشند، کنار بقیه هستند. مثلاً اگر قرار باشد موسیقی زنده‌ای از «شوستاکوویچ» اجرا شود، نام و اسم او در پوستر برنامه -با وجود اینکه در قید حیات نیست- درج می‌شود. تاریخ موسیقی جهان از ابتدا تا به حال، در دست آهنگسازان و نوازنده‌ها بوده و هست. پس راه را اشتباه نرویم.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

 
 در موسیقی ایرانی هم تا سال‌ها چنین اتفاقی رخ می‌داد.

بله، مثل همین آلبومی که به تازگی از استاد محمدرضا شجریان منتشر شده است. آقای مشکاتیان جایگاه خودشان را داشتند. اما واقعاً جریانی شرایط را به اینجا رسانده و من تنها نمی‌توانم جلوی خواننده‌سالاری را بگیرم. من چگونه می‌توانم جلوی تهیه‌کننده فیلم را بگیرم و بگویم که تو دنبال فلان خواننده برای تیتراژت نباش؟ دیگر امروز سریال حتماً باید خواننده داشته باشد. در حالی که ما موسیقی سینمای هالیوود را به بهانه بازاری بودن مسخره می‌کنیم اما در سریال‌های آنها چه خواننده‌ای می‌خواند؟ از هر ده تا یکی کلام دارد و بقیه بی‌کلام‌اند. در مورد سریال‌های ما، از هر ده تا اما ٨ تیتراژ کلام دارد.
 
 موسیقی سریال‌های آنها آن‌قدر حرف برای گفتن دارد که دیگر نیازی به خواننده نیست؛ اما آیا موسیقی بی‌کلام ما هم در همین سطح است؟

در ایران به آهنگساز فضا داده نمی‌شود تا بتواند کار خوب ارائه کند. ضمن اینکه وقتی نوازنده تار ما بدون اینکه آهنگسازی بداند، تبدیل به آهنگساز می‌شود، آن تم را چگونه تولید کند؟ اصلاً از کجا بیاورد؟ موسیقی فیلم را اصلاً کجا فرا گرفته که الان بیاید برایمان کار خوب بسازد؟ به آهنگسازان آکادمیک هم که به قدر کافی فضا نمی‌دهند و تعدادشان کم است و روابط‌شان اندک. وقتی نمی‌تواند تِم جذاب تولید کند، در تیتراژ سریال اثری شنیده می‌شود که مخاطب بی‌اختیار می‌پرسد خواننده ندارد؟
 
 شما از ۴ خواننده مطرح ایران، با سه نفرشان کار کرده‌اید. شما چرا نتوانستید چهره جدیدی در آواز معرفی کنید؟

من با مهران مدیری اثری تولید کرده‌ام که فضایش به این شکل تا کنون در ایران نبوده است. با هادی فیض‌آبادی هم همین‌طور. کارهایی هم که با علیرضا قربانی و همایون شجریان و محمد معتمدی ساخته‌ام، هر کدام تازگی خود را در فضای امروز داشتند و از آنها به شدت دفاع می‌کنم. کارهای بی‌کلام فیلم و سریال و تئاتر و انیمیشن هم داشته‌ام. در تمام آلبوم‌ها و کنسرت‌هایم قطعات بی‌کلام وجود داشته و از این پس بیشتر هم می‌شوند. کما اینکه من هم در همین جریان موسیقی ایرانی هستم و خواسته یا ناخواسته بر موج‌ها سوار می‌شوم.
 
 بحث مهران مدیری جدا است؛ چون مثل این است که فلان بازیگر نمایشگاه عکس برگزار کند. کسی به خاطر دیدن عکس به آن نمایشگاه نمی‌رود حتی اگر عکس خوب وجود داشته باشد. بلکه غالباً برای دیدن بازیگر می‌روند.

به نظرم کاملاً این‌طور نیست. در هر هنرمندی قابلیت ورود به شاخه‌های دیگر هنری هست، ولی باید درست انجام شود و از راهش. مثل خود من که نوازنده بودم، آهنگسازی خواندم و کار کردم. موسیقی‌شناسی هم خواندم و امروز این مهیار علیزاده‌ای هستم که جلوی شما نشسته.

 فکر نمی‌کنید آهنگسازها بتوانند با کمی ریاضت و غلبه بر مسائل مالی، برخورد دیگری با وضعیت خواننده‌سالاری موجود داشته باشند؟

وقتی شما وارد زندگی امروز می‌شوید، باید باهوش باشید تا بتوانید معیشت درستی داشته باشید. گذران زندگی از راه هنر سخت است. پُز هم زیاد دارد متأسفانه!

 به نظر می‌رسد که کمتر دل‌تان می‌خواهد در هیاهوها حضور داشته باشید. این‌طور نیست؟

برای من تبلیغات تجاری دروغین و اغراق‌آمیز برای مقوله هنر غیرقابل‌فهم است. استفاده از کلماتی چون بزرگ‌ترین، بهترین، بیشترین، گنده‌ترین و… در پوستر‌ها و بروشورهای یک کنسرت، نشان از اهداف و افکار بسیار بسیار دور از هنر دارد. موسیقی و هنری که خودش نتواند مخاطب جذب کند و به این واژه‌ها برای تبلیغات متوسل می‌شود، طبیعتاً مفهوم درونی و هنری به همراه ندارد و فقط زرق و برق پوچ است. بعضی از آلبوم‌ها و کنسرت‌های موسیقی داخلی، مرا یاد فیلم‌های هندی می‌اندازد!
 
برخی از این جنجال‌ها عمدی است و مثلاً جنجال‌هایی برای سلبریتی‌شدن است. عده دیگری هم هستند که چنین تلاشی دارند. ببینید، شخصی در جایی کاری انجام می‌دهد؛ اما دلیلی ندارد که من راجع به آن آدم بدترین چیز را بنویسم. اگر این نوشتن، زمینه انتقادی داشته باشد که مخاطبان جدی متوجه می‌شوند. از سوی دیگر این را هم متوجه می‌شوند که کجا جنبه شیطنت داشته تا بقیه منتقد را بیشتر ببینند. وقتی کسی جواب فلان استاد را می‌دهد، همین می‌شود. من هم گاهی چیزهایی نوشته‌ام؛ ولی دیدم اگر من این کار را انجام دهم، دوهزار نفر دیگر متن را می‌خوانند و به کنسرتش می‌روند تا ببینند که چه خبر است. در صورتی که من و همه می‌دانیم که فلان شخص موزیسین یا خواننده نیست. ولی ناخواسته به معروفیت بیشتر او کمک کرده‌ایم.
 
همه دوست دارند دیده شوند و اصولاً یکی از دغدغه‌های امروز هنر است؛ جدی یا پاپیولار هم فرقی نمی‌کند. مسأله آن‌جا است که برخی موزیسین‌ها دوست دارند بیش از آن چیزی باشند که هستند و هنوز نشده‌اند. «آروو پرت» موزیسین استونیایی است که در آلمان زندگی می‌کند و من عاشق کارهایش هستم. او یکی از سه چهار موزیسین جدی دنیا است. این آدم سلبریتی واقعی است. به کنسرت قطعات آقای «پندرسکی» رفتم که با حضور خودش اجرا می‌شد. با همسرش که وارد سالن شد، مردم به مدت ده دقیقه به احترام ایشان ایستاده تشویقش می‌کردند. سلبریتی واقعی این هنرمندان هستند. او هر زمان آهنگی نوشته، موسیقی جهان را جابه‌جا کرده اما هیچ‌وقت در مورد «آروو پرت» چیزی ننوشته است! آنالیز کرده‌اند ولی بد و بیراه نمی‌گویند. مقدار زیادی از وقت موزیسین‌های ما به نقد نوشتن نادرست و با هدف مشخص در شبکه‌های اجتماعی برای دیگران تلف می‌شود.
 
آقای «شمس لنگرودی» چندی پیش داستان جالبی تعریف می‌کردند. می‌گویند که اشخاصی دیدند بچه‌ای در حال گریه‌کردن است و دلیلش را پرسیدند. آن بچه با گریه و اشاره به بالا می‌گوید که بچه دیگر بالای درخت در حال سیب خوردن است. به او می‌گویند که بیا تو را هم بالای درخت ببریم. اما کودک می‌گوید نه، آن بچه را از بالای درخت به پایین بیاورید! فرد پایین درخت در خودش این جرأت را نمی‌دید که بالای درخت برود و سیب بخورد و به همین دلیل می‌خواهد آن فرد هم پایین بیاید. نمود این داستان در موسیقی ایران به شدت زیاد شده است!
 
متأسفانه این روزها اینستاگرام در موسیقی ایران بسیار تعیین‌کننده شده است. خیلی‌ها در اینستاگرام معروف می‌شوند و کنسرت می‌گذارند. اینستاگرام مثل دانشگاهی شده که با مدرک چندصدهزار فالوئری می‌توان از آن فارغ‌التحصیل شد و کنسرت برگزار کرد! من هیچ کجای دنیا چنین چیزی را ندیده‌ام.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

 
 آیا ذات موسیقی ایرانی با این میزان علاقه به دیده‌شدن هماهنگ است؟ یا اصلاً ما موسیقی ایرانی نداریم؟

اگر موسیقی کلاسیک ایرانی مد نظرتان است که هماهنگ نیست. با موسیقی جدی هیچ‌گاه هماهنگ نیست. کلاً سلبریتی از پاپیولاریته می‌آید و شما وقتی سلبریتی می‌شوید، ناخودآگاه در رسته پاپ قرار می‌گیرید. وقتی فلان خواننده ما کنسرت دارد و رهبر ارکستری روی صحنه حضور دارد، نام خواننده در پوستر برنامه بسیار بزرگ است و چه‌طور می‌شود آن رهبر با همه دانش و اعتبارش بسیار کوچک‌تر باشد؟ این نشانه‌های پوپولیسم در هنر جدی است. موسیقی معاصر تعریف دارد و به آن موسیقی پیشرو می‌گویند. باید جریان‌ساز باشد. موسیقی پیشرو را هیچ‌کسی گوش نمی‌دهد و پاپیولار نمی‌شود.

ادغام پوپولیسم و هنر جدی در ذهن اجتماع، بیهوده‌ترین و در عین حال نادرست‌ترین کار ممکن است. دوستی که آهنگساز هم نیست، تنظیماتش بر اساس تنظیمات موسیقی پاپ قبل از انقلاب است ولی ادعای هنرمند معاصر بودن و جدی نوشتن می‌کند، از بقیه هم ایراد می‌گیرد که پاپ می‌نویسند. خنده‌دار است. باور کنید و باور کنیم که در موسیقی، پاپ بودن و پاپ نوشتن بد یا نقد نیست؛ لیبل و برچسب اشتباه روی خود گذاشتن اشتباه است. من آرزو دارم روزی کنسرتی برای ٨٠ هزار نفر اجرا کنم.

 این اصرار به دسته‌بندی و برچسب‌گذاری میان اهالی موسیقی بسیار بیشتر از مخاطبان است.

یکی از دوستان مصاحبه کرده و گفته بود چرا «حریق خزان» در بخش موسیقی ایرانی در جشن سالانه موسیقی ما جایزه گرفته و موسیقی ایرانی نیست. ما یک موسیقی کلاسیک ایرانی داریم که ردیف است و از آن‌جا شروع می‌شود و به همان هم ختم می‌شود. غیر از این، هر چه باشد، کلاسیک ایرانی نیست ولی کلام فارسی دارد و رنگ ایرانی، پس ایرانی است.
 
 کارهای حسین علیزاده چه‌طور؟

کارهای آقای علیزاده موسیقی کلاسیک ایرانی نیست. موسیقی مدرن ایرانی است. احسان خواجه‌امیری و یا کارهای من هم موسیقی ایرانی هستند. ما موسیقی اسکاندیناوی که نمی‌نویسیم! فردین خلعتبری یک آلبوم بی‌کلام دارد که موسیقی ایرانی امروز است. آن جوانی هم که در مصاحبه‌اش گفته بود آلبوم «دخت پری‌وار» پاپیولار است اما «حریق خزان» نبود، منظور دیگری داشته.

هدف هیچ نیست جز تخریب با لیبل اشتباه. دوستی می‌گفت: جایگاه یک هنرمند را ابتدا قشر فرهنگی و هنری و سپس عموم مردم معین می‌کنند. این که او را چه صدا کنند، این که کجا بنشیند، این که چه‌قدر تشویقش کنند، این که پسوند اسمش چه باشد و… بعضی‌ها به نظرم این عناوین را به اشتباه به خودشان می‌چسبانند؛ در حالی که اسم‌شان اندازه آن سِمت یا سِمت‌ها نیست و نتیجه معکوس می‌دهد. نباید صفات و پسوند‌ها را خودمان روی خودمان بگذاریم. اجازه بدهیم اجتماع برایمان تصمیم بگیرد که قطعاً آن برچسب درست است و ماندگار. نه برای چند روز.
 
 در همان آلبوم «حریق خزان» قطعه «ارغوان» خیلی در جامعه شنیده شد.

من قطعه «ارغوان» یا «بی‌قرار» را برای پاپیولار شدن نساختم؛ اما پاپیولار شد. در حالی که «دوستت دارم» در «دخت پری‌وار» را برای عموم مردم ساختم و کاملاً هم اِلمان‌های موسیقی پاپ را دارد. در همان آلبوم، رنگ و بوی موسیقی جدی هم هست. «مرثیه»، «دلتنگ»، «صبح آزادی» و «دخت پری‌وار» از آن جمله‌اند. در آلبوم «در شعله با تو رقصان» هم بیشتر تلاشم فضاسازی بود. قطعه «پرده‌نشین» را در این میان به همراه «دریای بی‌پایان» بسیار دوست دارم.
 
 فکر می‌کنم یکی از دلایلی که آهنگسازها تا این حد برای سلبریتی‌شدن تلاش می‌کنند، این است که اصولاً حقوق مادی آنها در مسائلی مانند اجرای زنده رعایت نمی‌شود. شاید از لحاظ معنوی نام آهنگساز در کنسرت‌ها و فروش آثار ذکر شود، اما منفعت مادی زیادی برای او وجود ندارد.

اتفاقاً مدتی قبل یکی از کارگردان‌ها پرسید که بابت شب‌های اجرای آثارت در کنسرت‌ها پول می‌گیری؟ گفتم بله، همیشه. این موضوع باید همه‌جا رعایت شود. هر اجرایی از ساخته‌های من انجام شود، دستمزد می‌گیرم. چون با همین حرفه زندگی‌ام را می‌گذرانم. این شرایط برای هر مؤلفی باید رعایت شود. وقتی آهنگساز بابت اجرای آثارش در کنسرت‌ها یا پخش آثارش در مکان‌ها و رسانه‌های مختلف، درآمد کسب کند، می‌تواند با خیال راحت کارش را انجام دهد. اگر گردش مالی برای اهالی موسیقی و آهنگسازها وجود داشته باشد، شاید کمتر دنبال سلبریتی‌شدن بروند. البته از این بُعد هم باید نگاه کرد که مثلاً اگر آهنگساز امنیت مالی داشته باشد، پیشنهاد هر پروژه‌ای را نمی‌پذیرد. این را من به خوبی لمس کرده و می‌کنم. خود من هم گاهی اوقات اثری که دوست ندارم را به خاطر پول می‌نویسم.

مهیار علیزاده: من و مهران مدیری در حال ساخت کاراکتر موسیقایی جدیدی از او هستیم

 
 آهنگساز گرانی هستید؟

بله، در حد خودم آهنگساز گرانی هستم.
 
یکی از فعالیت‌های اخیر شما مربوط به اجرا در جشن نوروز مقر سازمان ملل بود که هفته اول فروردین‌ماه در اتریش برگزار شد. لطفاً کمی هم در مورد این اجرا برای ما توضیح دهید.

این برنامه روز چهارم فروردین به میزبانی سازمان ملل متحد در شهر وین برگزار شد و جمعی از دیپلمات‌ها و سران کشورهای مختلف به عنوان میهمان در آن حضور داشتند و گروه «نگاه» به سرپرستی من در این برنامه روی صحنه رفت. ما بر اساس کنداکتور تعریف‌شده، دو قطعه را اجرا کردیم که یکی از کارها ریتمیک و دیگری اثری با شعر «علیرضا کلیایی» بود. محمد خدادادی (نوازنده نی‌ و آواز)، پژمان پارس‌مهر (نوازنده سنتور)، ارغوان اتابکی (نوازنده ویولن) و عماد عطارزاده (نوازنده کیبورد و پیانو) اعضای گروه «نگاه» در این برنامه بودند. خودم هم نوازنده دیوان و هم‌خوان بودم.
 
در جریان جشن جهانی نوروز، گروه‌های موسیقی از کشورهای دیگر که نوروز را جشن می‌گیرند نیز روی صحنه رفتند؛ اما گروه ایرانی بیشترین بازخوردها را دریافت کرد. مهمانان خارجی حاضر در این مراسم، پس از برنامه به سراغ ما می‌آمدند و نظرات مثبتی نسبت به این اجرا داشتند. آنها همچنین از من در مورد نحوه تهیه و خرید قطعات سوال می‌کردند که از چه سایتی می‌توانند کارها را تهیه کنند. اما متأسفانه من پاسخی برای سوال آنها نداشتم و همین مسأله یکی از ضعف‌های بزرگ مارکتینگ موسیقی امروز ما است.

در بخش آخر برسیم به نام‌ها و آلبوم‌هایی که چند وقت اخیر منتشر شده است.

بخش‌هایی از آلبوم «درصط» را در اینستاگرام و فضای مجازی شنیدم و فکر می‌کنم آلبوم خوبی باشد. دو قطعه از آلبوم «رگ خواب» را شنیده‌ام. قطعه «آهای خبردار» را دوست داشتم.
 
 غیر از موسیقی ایرانی چه کارهایی را گوش می‌کنید؟

کارهای «میلاد درخشانی» را دوست دارم. میان تلفیقی‌ها کارهای گروه «بُمرانی» را شنیده‌ام و دوست داشتم. قطعه‌ای از «داریوش آذر» از گروه پالت را هم شنیدم که دوست داشتم.
 
 و موسیقی راک چه‌طور؟

موسیقی‌ای که امروز مثلاً به عنوان «موسیقی راک» توسط گروه‌های راک و تلفیقی و حتی ایرانی به خورد مخاطبان داده می‌شود، بی‌کیفیت‌ترین نوع موسیقی راک است که تا به حال شنیده‌ام. این آثار را یا تا آخر نتوانسته‌ام گوش کنم و اواسط قطعه مجبور به قطع کردن موسیقی شده‌ام و یا هیچ‌گاه راغب نبوده‌ام آهنگ را برای بار دوم گوش دهم. کم پیش می‌آید که انتقاد کنم ولی این آثار ضعیف که عمدتاً بی‌اطلاع علمی و یا توان کافی تولید می‌شوند، جامعه را با این موسیقی دشمن می‌کنند. موسیقی راک اصولی دارد که فرم‌های پاپ در آن کار نمی‌کنند. سبک راک اشعاری را برای آهنگسازی نیاز دارد که با روح و اساس این موسیقی همگون باشد؛ نه شعر عاشقانه‌ای که برای موسیقی پاپ یا ایرانی سروده شده است.


منبع: برترینها