مردم؛ تماشاچیان فعالیتهای سیاسی
مشارکت و حضور فعالانه جامعه در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، از اهمیت فراوانی برای کشور برخوردار است. لازمه حضور و مشارکت سیاسی فعال و تاثیر گذار مردم، وجود احزاب منسجم و مستقل می باشد تا بوسیله تمرکزگرایی که احزاب در بین مردم ایجاد می کنند هر قشر و گروهی بسته به اهداف و خواسته های خود از فعالیت های سیاسی و اجتماعی ، در محیطی نظام مند و مشخص فعالیت کنند و از پراکندگی و بی تفاوتی نیروهای اجتماعی جلوگیری شود.
آموزش سیاسی به مردم نمی تواند به طور کلان و یکجانبه صورت گیرد. مسلما با این روش تنها اهداف و افکار یک گرایش و تفکر واحد به عنوان خوراک فکری برای جامعه تجویز می شود در این حالت تکثر گرایی و استفاده از دیدگاه ها و تفکرات متفاوت و مفید از بین خواهند رفت و مسلما طی طریق با مرکبی که پیوسته از یک مسیر عبور می کند، فرصت استفاده از دیگر مسیرهای مفید را از ما خواهد گرفت.
ثانیا احزاب به عنوان اصلی ترین محرک نیروهای اجتماعی برای حضور و مشارکت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی تلقی می شوند . گردهم آوردن افراد جامعه که از تفکرات و اهداف مشترک برخوردارند سبب می شود تا آنها هدف خود را در بالاترین حد تصور دنبال کنند و آنچه را که در تفکرات فردی خود دنبال میکردند را در قالب حزب و با جمعیت کثیری از همفکران خود به منصه ظهور برسانند. این بزرگترین انگیزه برای نیروهای اجتماعی تلقی می شود.
همچنین احزاب به عنوان یک سپر و محافظ برای حکومتها و جوامع به حساب می آیند. به طوری که احزاب با داشتن سازو کاری منسجم وکارشناسی مسیرها و روشهای رسیدن به اهداف را بر اساس عقلانیت و خط قرمزهای مشروع حاکمیت تعریف می کنند. در صورتی که احزاب در جوامع حضوری فعال نداشته باشند، افراد به دلیل اینکه آموزشی در مورد بیان کردن درخواست ها و نحوه رسیدن به اهداف خود را ندیدهاند، امکان دارد به روشهای رادیکالی و غیر عقلانی متوسل شوند . بروز چنین حوادثی برای حکومت و جامعه بسیار زیان بار خواهد بود.
جنبه دیگر و نقش محافظ بودن احزاب آنجا مشخص می شود که نظام حاکم می تواند با تکیه بر نوع فعالیت احزاب و اهداف آنها ازخواسته ها و امیال جامعه و نیروهای اجتماعی آگاه شود و با فراهم کردن این خواسته ها مشروعیت مردمی خود را افزایش دهد. حاکمان نمی توانند از خواسته های تک تک افراد جامعه با خبر شوند و در این بین بسیاری ازافراد و اقشار به حق و حقوق خود نمی رسند و سرخورده می شوند. عدم تحقق خواسته های مردمی میتواند در قالب شورش و تظاهرات ضد حکومتی و یا بی تفاوتی بروز پیدا کند که این باعث تزلزل در مشروعیت نظام حاکم می گردد.
در کشور ما نحوه شکل گیری احزاب به عنوان بزرگترین چالش آن به شمارمیآید. به طوری که احزاب واقعی باید از بدنهای مردمی و از پایین به بالا شکل بگیرد و این درکشورما برعکس شده است. یعنی احزاب از بالا شکل میگیرند و هسته اصلی آن را صاحب منصبان ویا اشخاص سیاسی منفصل شده از پستهای مختلف، تشکیل میدهند.
شکل گیری حزب به این روش باعث میشود که احزاب وام دار ثروت و قدرت باشند و هیچگاه نتوانند ازحمایتهای مردمی بهرهمند گردند.
مسلما احزاب برای رسیدن به قدت و ثروت تلاش خواهند کرد، اما توجیه این هدف احزاب توجه به خواستههای مردم میباشد. به طوری که در یک انتخابات حزبی پیروز خواهد شد که پشتوانه مردمی قویتر و وسیع تری داشته باشد. یعنی نظرات اکثریت مردم درقالب یک حزب مشخص ظهور پیدا خواهد کرد و اینگونه اهداف و خواستههای طرفداران آن حزب در اولویت قرار میگیرد. این به معنی دردست گرفتن منابع قدرت توسط حزب پیروز میباشد، اما هیچگاه به منزله حذف و نادیده گرفتن دیگر اقلیتهای حزبی نخواهد بود. متاسفانه درکشور ما به دلیل برخوردهای سلیقهای با فعالیت احزاب، آنطور که بایسته و شایسته بوده احزاب مردمی تشکیل و تقویت نشده اند و باید قبول کرد قشر کثیری از مردم کشورمان از محسنات فعالیت های حزبی محروم مانده اند و تشنه تشکیل حزبهای مردمی و مشارکت در روند سیاسی کشورهستند. نمی توان انتظار داشت که دولت به تنهایی بتواند تمام خواسته ها و مشکلات مردم را حل کند. لذا ناخواسته و به دلیل وسعت کار بسیاری از افراد در جامعه به حق و حقوق خود نمی رسند و مورد کم لطفی قرار می گیرند. تجربه کشورهای توسعه یافته نشان داده که احزاب در توسعه جامعه مدنی نقش بسزایی دارند و همچنین موجب افزایش شعور سیاسی واجتماعی بین نیروهای جامعه می گردد. تامادامی که فعالیتهای حزبی برپایه تصمیمات سیاسیون باشد و از مجاری رسمی قدرت و ثروت سیراب شوند، نمیتوان انتظار تحقق دموکراسی واقعی را داشت. چرا که دراین نوع حزب گرایی مردم هیچ نقش و تاثیری ندارند و صرفاً به عنوان تماشاچی شاهدا اقدامات خواهند بود.
منبع: عصرایران