لطفا بادبانها را پایین بکشید
امیر راعی فرد- روزنامه بهار
با اتمام صف آراییهای سیاسی در صحنه انتخابات که با تمامی کنشها و واکنشهای مخالفان و موافقان سیاسی جریانات مختلف سیاسی همراه میباشد، آرامشی نسبی در سطح معادلات سیاسی حاکم میگردد. حال با توجه به خواستگاه دولت مستقر که در انتخابات روزهای قبل نیز به عنوان جریان مورد اعتماد از سوی مردم انتخاب گردید، تحلیل رفتار سازمانی جریان اصولگرا لازم به نظر میرسد. پس از سال ۸۴، جریان اصولگرایی به شدت با بحران مشروعیت مردمی مواجه گردیده است. به گونهای که حتی این عدم مقبولیت عمومی، گاهی تا سر حد نادیده گرفته شدن بزرگان این جریان پیش رفته است. مواجهه دیدگاههای اصلاح طلبانه و جریانات اصولگرا همواره مردم را در انتخابهای مختلف همراهی مینماید. حتی در زمانی که اصلاحطلبان از سوی هسته سخت حاکمیت از هرگونه فعالیت اجتماعی محروم گردیده بودند، باز هم نحلههای فکری این جریان اصیل نقش پر رنگی را در معادلات سیاسی داخلی ایفا مینمود. در ابتدا با تایید و تاکید بر اصل مقبولیت و مشروعیت مردمی، لازم است تعریف مشخصی از این اصول مطرح شده ارائه گردد.
مقبولیت و مشروعیت یک نظام سیاسی و یا یک جریان خاص فکری الزاما به معنای پیروزی در یک انتخابات نیست. بدین معنا که یک جریان سیاسی در صورتی میتواند مدعی مشروعیت مردمی گردد که درصد آرای موافق و همراهان سیاسی اش، نسبت به کل جمعیت از درصدی قابل قبول تشکیل شده باشد. به عبارتی، پیروزی صرف یک جریان سیاسی را با کسب حداقلهای ممکن و در شرایط عدم حضور رقیب نمیتواند به معنای مشروعیت مردمی یک جریان محسوب کرد و بنا بر همین قاعده مطرح شده به جرات میتوان ادعای شکستهای متوالی جریان اصولگرایی را در ۱۲ سال گذشته مطرح نمود. آنچه در اردوگاه اصولگرایان بیش از هر چیز جلب نظر میکند، پافشاری این جریان بر اصول لایتغیر خود است که بارها با نفی مردمی مواجه شده است. جریانات اصولگرا بعد از پذیرفتن شکستهای متوالی و با تکیه بر ارکان غیرانتخابی حاکمیتی که در اختیار این جریان سیاسی قرار داشته و دارد، تمامی مساعی خود را صرف تزریق همان گفتمان سابق با رویکردها و آرایشهای جدید نموده است که نتیجهای جز شکست برای این گفتمان سیاسی به همراه نداشته است. شاید بزرگترین ایراد وارده بر شاکله جریان اصولگرا همین عدم تغییر در زیرساختهای عملی و رفتاری میباشد که بدون کمترین توجه به خواست عمومی مردم، امروزه تبدیل به پاشنه آشیل این گفتمان سیاسی شده است.
افزایش سطح آگاهی عمومی و سیر نسبتا آزاد اطلاعات، به عنوان دو بال حامی جریان اصلاح طلبی، راهی جز پذیرش شکستهای متوالی را برای اصولگرایان باقی نمیگذارد. تکیه زدن بر ارکان قدرت، نادیده گرفتن خواست عمومی، اعتماد کامل بر قدرت ثروت و منصب جهت شکل دهی خواست عمومی، پافشاری بر ادبیات قیم مآبانه و. . . جملگی سببساز برداشتهای پر ایراد و اشتباه از لایههای اجتماعی میگردد. جریان اصولگرا، در سالیان گذشته بدون توجه به ایرادات گفتمانی خود، تنها به دنبال کسب جایگاههای قدرت در جامعه بوده است و در این راه در بهترین حالت توانسته در میدانی پیروز باشد که مردم در آن میدان حاضر نشده اند. این نوع کسب قدرت که البته در سه انتخابات گذشته با حضور مردمی به شکست سنگین این گفتمان انجامیده است، زنگ خطری است برای اصولگرایانی که غیر از معادله قدرت، به خواست ملت نیز احترام میگذارند. شاید بیراه نباشد که متفکران اصولگرا، بدون توجه به دو مولفه ثروت و قدرت و با اتکا بر خواست عمومی ملت، یکبار هم که شده، کرم ابریشم عقاید خود را در پیله نگه دارند تا بتوانند پروانهای را تحویل جامعه رو به پیشرفت ایران بدهند.
جلب اعتماد عمومی، حفظ جایگاه سیاسی در فضای اجتماعی، توان استفاده از پتانسیلهای نهفته اجتماعی در راستای نیل به اهداف و هم آوایی گروههای الیت سیاسی یک جریان با توده مردم، هنری است که جریان اصولگرایی در دو دهه گذشته فاقد آن بوده است.باشد تا این بار جریان اصولگرا، بادبانهای قدرت طلبی را پایین بکشد و با بازنگری ریشهای در رفتارهای سازمانی و بنیانهای عقیدتی خود، امکان بروز ریشه دار را در سطح جامعه بهدست بیاورد.
منبع: بهارنیوز