فقط غرب محکوم است!
روزنامه بهار: «آنگ سان سوچی، برنده جایزه صهیونیستی-آمریکایی صلح نوبل با حمایت اسرائیل، آمریکا، انگلیس و عربستان مشغول قلع و قمع مسلمانان میانمار است و سازمان ملل و دیگر نهادهای حقوق بشری نیز به این فاجعه واکنشی نشان نمیدهند» این روایتی است که جریان رسمی از حوادث میانمار از طریق رسانهها وتریبونهای در اختیارش به مخاطب عرضه میکند. در این روایت خبری از اینکه سوچی با همه نقدهایی که به مواضع انفعالیاش در این حوادث وارد است نقشی در تصمیمگیریهای ارتش میانمار ندارد نیست.
در این روایت از مخالفت روسیه و چین با اعمال فشار بیشتر بر دولت میانمار اثری دیده نمیشود. این روایت تمایلی به این که بپذیرد اساساً حکومت عربستان نقشی در این ماجرا ندارد و اتفاقا قرائت مسلمانان میانمار از اسلام به قرائت عربستان نزدیکتر است تا ایران ندارد.
بازتاب این روایت مجعول و ناقص از سوی رسانههای رسمی درباره آنچه در میانمار میگذرد را میتوان در مطالب مطرح شده از طریقتریبونهای نماز جمعه و همینطور در شعارهایی که در تظاهراتی به این بهانه در روز جمعه بیان شد به عینه مشاهده کرد. از دریچه نگاه ائمه جمعه و صحنه گردانان تظاهرات پس از نماز جمعه فجایع رخ داده در میانمار توطئهای است که آمریکا، اسرائیل، انگلیس، و عربستان آن را طراحی کردهاند و آنگ سان سوچی نیز بهعنوان عروسک خیمه شب بازی آمریکا در حال اجرای نقشه استکبار جهانی است.
تظاهر کنندگان نیز پس از شنیدن خطبههای نماز جمعه با شعارهایی علیه غربیها و آل سعود فاجعه میانمار را محکوم کرده و از دولت دوازدهم میخواهند که در این باره به همراه جهان اسلام اقدامی عملی انجام دهد و صدای مظلومان میانمار را به گوش سازمانهای بینالمللی برساند. نکته طنز ماجرا دقیقا همینجاست که همزمان با شعارهای تند علیه یک قدرت منطقهای و تاثیرگذار در جهان اسلام دولت باید در پی اتحاد جهان اسلام برای نجات مسلمانان میانمار باشد!
نکته جالب توجه در واکنشها به آنچه در میانمار رخ میدهد آن است که ظاهرا کسی تمایلی به محکوم کردن روسیه و چین ندارد و این در حالی است که روابط حکومت میانمار با این کشورها روابطی بهتر و گستردهتر نسبت به روابط میانمار با غرب است. این شکل از مواجهه با چنین حوادثی که در آن هر چه در واقعیت رخ داده اهمیتی ندارد و در هر حال «غرب محکوم است» در عمل سبب آن خواهد شد که اگر در حادثهای کشورهای غربی واقعا نقش منفی ایفا کرده باشند هم دیگر مردم حاضر در متن جامعه قرائت رسمی را نپذیرند.
در سیاست به سبک ایرانی از این نوع مفاهیم دستمالی شده که اثر مخرّب آن برای منافع ملی بر کسی پوشیده نیست کم نداریم و به نظر میرسد باید برای آن فکری اساسی کرد. غرب ستیزی آن هم به این شکل افراطیاش در دنیای امروز که به سادگی میتوان به حقایق دست یافت بیشتر شبیه مسخره کردن خودمان است، در نتیجه بهتر است فکری دوباره کنیم و نوع مواجههمان با این قبیل مسائل حوزه سیاست خارجی را از این شکل کلیشهای و نخ نما نجات دهیم.
منبع: بهارنیوز