فرنگیمآبی به جهنم این چه وضع است
دگرگونیهای اجتماعی در جامعه ایران هیچگاه به آسانی شکل نگرفته، دستاوردهای آن نیز آسوده به بار ننشسته است.

میل جامعه و مردمانش به آرامش و رکود، موجب میشده است دگرگونیها بهویژه در زمینه اجتماعی، سنگین آیند؛ کسانی از اینرو در مخالفت با آن دگرگونیها و پیامدهایشان برمیخاستند.
پارهای در این میانه میکوشیدند صورتی ظاهرپسند به مخالفتهای خود داده، نیت اصلی را در پس از آن صورت نهفته دارند.
قهرمان میرزا «عینالسلطنه» از آن جمله است. این شاهزاده قاجاری در کتاب «روزنامه خاطرات عینالسلطنه» با روایتهایی طنزگونه، پدیده «فرنگیمآبی» را به نقد کشیده، تازیانهوار عبارتهایی در طعن رفتارهایی تجدددخواهانه ایرانیان در میانههای روزگار قاجار نوشته است.
او در جایگاه یک قاجاری که در سنتهای دیرینه جامعه ریشه دارد، از دگرگونیهای جامعه رو به پیشرفت ایران بدان اندازه در هراس است که میکوشد، هرچند با نگرشی دلسوزانه، اما در واقع هراسناک، نوگراییهایی نسل نوی ایرانی را به نقد کشد «دیروز منزل شارژدافر خیلی خوش گذشت. بسیاری از فرنگیها جهت بازی آمدند.
در اول ورود نزدیک چادر من شخص فرنگی را دیدم که کلاه پوست فلفل نمکی شبیه به کلاههای ایرانی بر سر گذاشته به او دست دادم. جلوی اطاق مستر کندی جلو آمد. دیدم آن شخص مترجمی میکند و به طریق فرنگیها فارسی را حرف میزند. خیلی بدتر از سایر مترجمین لکنت کلی در زبان دارد.
داخل اطاق شده باز مترجمی میکرد. من خودم میتوانستم حرف بزنم و حرف آنها را بفهمم. سابق هم مترجم میانه نبود. این شخص نمیگذاشت من حرف بزنم و اصرار داشت که من فارسی حرف بزنم و من میل بر انگلیسی حرفزدن داشتم.
باری از آنجا رفتیم به مکان بازی. همان شخص رفت لباس بازی دربر کرد و سر برهنه مراجعت کرد و مشغول بازی شد. من هم قدری بازی کردم. وقت آمدن از یکی از نوکرهای سفارت اسم آن شخص را پرسیدم. گفت نواب شیرازی است. خیلی تعجب کردم که فرنگیمآبی به جهنم! دیگر این وضع حرفزدن فارسی چه قسم بود».
او سپس به گفتوگوی خود با نواب شیرازی اشاره میکند «وقتی که در اطاق بودم، پرسیدم شما کجا زبان فارسی را تحصیل کردهاید. بنا کرد به خندیدن که من اهل ایران هستم. گفتم من شما را نمیشناسم، چه میدانم کی هستید». عینالسلطنه به مسألهای اشاره میکند که هرچند در ظاهر درست مینماید اما نشانهای از مخالفتهایی دیگر در برابر دگرگونیهای جامعه ایران از میانههای عصر قاجار تا دهههای بعد میتواند به شمار آید «باری تمام لباس و آداب و کلاه و رفتار که فرنگی بود یک طرف، این حرفزدن ایرانی را به قسم فرنگی یک طرف. به خدا از هزار فرنگی فارسی را بدتر حرف میزد. با وجود اینکه اهالی شیراز خیلی فصیح هستند و شیرین و خوب فارسی را حرف میزنند، از کثرت فرنگیمآبی زبان را هم تغییر داده بود».
منبع: فرادید