علل چرخش سیاست عربستان نسبت به ایران

طی روزهای اخیر نشانه‌های متعددی از تغییر سیاست‌خارجی عربستان در منطقه به‌ویژه در روابط این کشور با ایران دیده می‌شود.برای فهم بهتر آنچه از سوی بسیاری رسانه‌ها «چرخش عربستان به سوی تهران» نامیده شده، یادآوری چند نکته ضروری است:

موضع عربستان نسبت به ایران از ابتدای انقلاب اسلامی سال۵۷ تا به امروز خصمانه بوده؛ چراکه سیاست‌های خارجی این کشور اصولا در امتداد آمریکا تعریف شده و به‌عبارت دقیق‌تر، اهرمی در اختیار آمریکا برای تحقق سیاست‌های این کشور در خاورمیانه بوده است.

از آنجا که در این مواضع بنیادین تغییری صورت نگرفته، نمی‌توان انتظار چرخشی راهبردی از طرف ریاض به سوی تهران را داشت.
اگرچه ایران و عربستان در گذشته در مقاطع زمانی مشخصی، روابط نسبتا نزدیکی با یکدیگر داشته‌اند اما باید توجه داشت این همسویی‌های مقطعی در پرونده‌های محدود و شرایط ویژه منطقه‌ای و بین‌المللی صورت گرفته و در مقایسه با حجم تقابل و رویارویی سیاست‌های این دو کشور بزرگ خاورمیانه، بسیار ناچیز به شمار می‌آیند. به بیان دیگر، عربستان‌سعودی در رابطه با ایران بعد از انقلاب حتی یک روز هم سیاست مبتنی بر اعتماد سازنده و حسن‌همجواری نداشته و به این ترتیب نمی‌توان انتظار داشت این روند، ناگهان دچار تغییر شود.

اما با وجود تمام این واقعیت‌ها، نمی‌توان نشانه‌های اخیر از سوی سعودی‌ها برای نزدیکی به تهران و بهبود روابط را نیز نادیده گرفت. بنابراین پرسش اساسی آن است که چه چیز سعودی‌ها را به این مسیر کشانده است؟

برای پاسخ به این سؤال، پیش از هر چیز باید به بحران اخیر خلیج‌فارس اشاره کرد؛ بحرانی که به وضوح بر تلاش‌های دیپلماتیک سعودی‌ها برای بهبود رابطه با ایران سایه انداخته است.

در ابتدای بحران قطر، به‌نظر می‌آمد ریاض با آمادگی کامل برای فیصله‌دادن به این بحران در مدت زمان محدودی وارد صحنه شده است اما با گذشت زمان، مشخص شد محاسبات سعودی‌ها اشتباه بوده و قطر با تکیه بر عوامل متعددی ازجمله «رابطه با تهران» موفق شد به نحو مطلوبی بحران را مدیریت کند.

در سوی دیگر این صحنه، بحران سوریه قرار گرفته است؛ دیگر نمی‌توان تحلیلگر یا کارشناسی را یافت که به پیروزی‌های پی‌درپی مقاومت و شکست سیاست‌های عربستان در سوریه اعتراف نکند.عادل‌الجبیر طی تنها همین یک‌ماه گذشته، چندین بار علنا از مواضع ثابت عربستان در ۶سال گذشته، ازجمله ضرورت برکناری اسد از قدرت عقب‌نشینی کرده و به‌عبارت ساده، دنبال راهی برای خروج کم‌هزینه از بحران سوریه بوده است.

تمام اینها، در کنار گرفتاری روزافزون سعودی‌ها در باتلاق نظامی یمن، نشان می‌دهد که عربستان به‌دنبال راه‌حلی برای پایان بحران‌های سریالی و خروج از بن‌بستی است که طی سال‌های گذشته با سرعت وارد آن شده است.این در حالی است که ریاض به خوبی درک کرده، گرفتاری‌های صنعا و دمشق بدون چراغ سبز تهران پایان نمی‌یابد و این همان نقطه تلاقی عربستان و ایران و کلید اصلی مواضع سعودی‌ها طی هفته‌های اخیر است.

اما در طرف دیگر معادله، ایران قرار دارد که طی این سال‌ها موضع مشخصی مبنی بر ضرورت گفت‌وگو برای حل اختلافات منطقه‌ای داشته و برخلاف عربستان که گاهی از جنگ سخن گفته و گاهی از ضرورت بازگشایی سفارت‌ها، تغییر چشمگیری در سیاست‌های خود نداشته است. بنابراین به‌نظر می‌رسد منطق ایران، مبنی بر اولویت گفت‌وگو، سرانجام بر منطق خصمانه سعودی‌ها غلبه کرده و این پیروزی بزرگی برای تهران به شمار می‌آید.

اکنون پرسش دیگری که مطرح می‌شود آن است که آیا باید منتظر تحولات مثبتی در نتیجه حرکت سعودی‌ها به سوی ایران باشیم؟ از دید من هرگز! چراکه سیاست‌خارجی عربستان در نهایت در امتداد آمریکا تعریف شده و حاکمان این کشور فضای بسیار محدودی برای اعمال اراده مستقیم در پرونده‌های حساسی نظیر ارتباط با تهران در اختیار دارند.

ایران در ماه‌های اخیر توانست قطر و ترکیه را وارد بازی دیپلماسی خود کند و اکنون به‌نظر می‌رسد نوبت به عربستان رسیده است. بنابراین می‌توان ادعا کرد که تهران در سیاست همیشگی خود، مبنی بر جنگ با تمام قوا در میدان و دیپلماسی واقعی بر سر میز مذاکره، تا اینجا موفق عمل کرده است.
خبرنگار و تحلیلگر شبکه المنار


منبع: الف