طنز؛ سورئالیسم مضاعف در ماه عسل
زهرا ساروخانى در نوشت:
مجری: مرسی که چشمای قشنگتونو به ماه عسل دوختید، مرسی که هستید. میریم سراغ مهمون اول برنامه.
تنتن: من خیلی بدبختم. اصلا معلوم نیست پدر مادرم کجان. یه عمر زیر دست خانوم کاستافیوره و کاپیتان هادوک بزرگ شدم. یا باید سر قیمت جواهرات خانوم کاستافیوره با برو بچههای چهارراه استانبول چک و چونه میزدم، یا واسه کاپیتان هادوک در بهدر دنبال عرق نعنا و کاسنی میرفتم. خلاصه که خیلی بیچارهام.
مجری: تنتن جان، میخوام یه خبری بهت بدم که میدونم اصلا انتظارشو نداری. در اصل تو پسر دیوید بکهام بودی، ولی پرستار بیمارستان اشتباهی تو رو جابهجا کرده. قرار بود خیلی خوشبخت بشی، واقعا متاسفم.
تنتن: من واقعا شوکه شدم، نمیدونم چی بگم.
مجری: هیچی نگو، فقط گریه کن، ترجیحا شونههات تکون بخوره. دوستان فیلمبردار زوم کنید رو صورتش. بریم سراغ مهمون بعدی.
چوبین: من از همون اول خلقت خاک بر سر بودم. کلا گردن که ندارم، پاشنه پام چسبیده به حلقم، صورتم ۹۶ درصد وزن بدنم رو به خودش اختصاص داده، لباس مناسب هم که تنم نیست. اون از برونکا که چپ میرم راست میام، بالهاشو باز میکنه میگه یوهاهاها، من از خوف خودمو خیس میکنم. اون از مادرم که سانسور شد و من هیچ وقت نتونستم قسمت آخرو ببینم.
مجری: چوبین جان، شاید مادرت اتفاقی این برنامه رو ببینه. چی میخوای بهش بگی؟
چوبین: میخوام بهش بگم مادر جان، اگر پوشش مناسبی داشتی کار به اینجاها نمیکشید.
مجری: مادرش، دقت کن. بریم قصه مهمون بعدی رو بشنویم.
سوباسا: من زیاد پرحرفی نمیکنم، فقط برای اینکه بفهمید من چقدر بدبختم یک کلمه میگم: «عمو جون».
-جمعیت بلند بلند گریه میکنند-
مجری: سوبا جان، ما میخواستیم عموتو بیاریم تو برنامه تا کدورتها رفع بشه اما هزینه بلیت برزیل به تهران زیاد بود، منصرف شدیم ولی یه پیغام برات فرستاده و گفته «اون خانومی که وسط تماشاگرا بود و همش تشویقت میکرد و با هم از جلوی ستاد روحانی رد شدید، کی بود؟ به مامانت بگم؟ بگم؟ دهن ما رو باز نکنید».
سوباسا: عمو جون من مخلصتون برم، غلط کردم. حله، شما عموی واقعی من، اون هفت تا گل آلمان به برزیل هم صاف بخوره تو فرق سرم.
مجری: بچهها هماهنگ کنید آشتی کنون رو به صورت آنلاین همینجا برگزار کنیم. بریم سراغ مهمون آخر.
جودی: من تو نوانخانه به دنیا اومدم، اون مرتیکه بابالنگ دراز با هزارتا منت و نامه و التماس، پول دانشگاهم رو داد. آخرشم باهم ازدواج کردیم، ولی خیلی زود فهمیدم که همش اهل شیطنت بود.
مجری: همسرتون اینجا هستن. به ما گفت که از شیطنتهای بسیارش متاسفه ولی به هیچ وجه قول نمیده دست از شیطنت برداره. ما در برنامه ماه عسل و جلوی نگاههای جذاب مردم، میخوایم که اونو ببخشی و برگردی سر زندگیت.
جودی: الان که فکرشو میکنم، میبینم که اون حق داشت شیطنت کنه، من معذرت میخوام. برمیگردم سر خونه زندگیم. من واقعا خوشبختترین زن دنیا هستم.
مجری: آفرین جودی خانوم، واقعا مردی هستی واسه خودت… وقتمون تموم شده، این برنامه جزو بهترین برنامههامون بود، حسابی گریه کردیم و صورتمونو خنج کشیدیم و کف و خون قاطی کردیم. مرسی که ما رو انتخاب کردید. ماهتون عسل.
منبع: برترینها