طنز؛ ای ساربان، لینکین‌پارکِ‌من کجا می‌بری؟

زهرا ساروخانى در نوشت:

همون‌طور که مستحضرید، پدری دلسوز و همسری مهربان، مرحوم مغفور شادروان، برادر چستر بنینگتون، از اعضای بَند لینکین‌پارک و از خوبای اِل‌اَی و راک، دار فانی را وداع گفت. البته این‌بار خوش سلیقگی گلچین روزگار مطرح نبود، بلکه این چستر بوده که خودشو انداخته در آغوش گلچین روزگار و گفته ما دو تا رو کجا می‌برید. روحش شاد و یادش گرامی. بله بله، حتما با این مقدمه متوجه شدید که منم یکی از اون آدم باکلاسام که یک روز جوون بودم، بر و رویی داشتم و عاشق لینکین‌پارک بودم.

حالا اینکه میگم بر و رو، خودتون عامل زمان رو توش ضرب کنید دیگه. این عامل زمان به شخصه برای من در حجم سیبیل‌هام تعریف میشه. دقیقا یادمه اولین باری که تو هواپیما مهماندار پَک غذا رو گذاشت کف دستم و گفت «بفرمایید آقا کوچولو» درجا افسرده شدم و به لینکین‌پارک پناه بردم. الان رو نگاه نکنید که تصور سیبیل داشتن دخترا عجیبه، اون سیبیل‌ها هنوزم وجود دارن ولی بهشون اجازه ظهور و بروز داده نمیشه. زمان ما نتیجه کنکور که میومد، مقدمات رو می‌چیدیم تا شب قبلی که داشتیم می‌رفتیم ثبت نام دانشگاه بالاخره اجازه بدن یه پرده پشت لب رو از سیاهی دربیاریم.

البته سال ۸۴ و پس از مشاهده رییس‌جمهور منتخب از صدا و سیما، افسردگی و اعتیادم به لینکین‌پارک به اوج رسید. دوستم یه نوار کاست برام زده بود و به غلط روش نوشته بود «لینکینگ پارک» یعنی ing رو اضافه کرده بود به لینک و من همیشه فکر می‌کردم یه جور اسم و فعله؛ یعنی میرن پارک و در حال استمراری به هم لینک میشن. کاست رو می‌ذاشتم تو واکمن قرمزم و موظف بودم هر وقت آهنگ تکنو گوش میدم (اون موقع‌ها چه می‌فهمیدیم راک چیه، هرچی دوبس دوبس داشت می‌گفتیم تکنو) باید عینک آفتابی بزنم و گوشه دیوار وایستم، کف پای راستم رو تکیه بدم به دیوار و به سمت چپ خیره بشم.

از این هِدسِت‌های کوچیک سوسول بازی هم مُد نبود، مورد داشتیم پنج کیلو و هفتصد گرم، یه قلمبه‌ای هم وسطش داشت که در ارتفاع دو متری از سر قرار می‌گرفت و حس موهای ملکه‌ بزرگ تو سریال یانگوم به آدم دست می‌داد، یعنی چنان در نقش فرو می‌رفتم که هر وقت مامانم با عصبانیت میومد تو اتاقم می‌گفت: «یک ساعته داریم صدات می‌زنیم مگه نمی‌شنوی؟» مثل همون کره‌ای‌ها جلوی پاش زانو می‌زدم و می‌گفتم: مادر، خواهش می‌کنم منو مجازات کن.

معنی آهنگ‌های خارجکی رو هم نمی‌فهمیدیم و فقط با دهن بسته آهنگش رو می‌زدیم و حتی بعدها هم نفهمیدیم با این تفاوت که لیریک‌اش رو از گوگل پیدا می‌کردیم و تو جمع جوری از حفظ می‌خوندیم که انگار ته لیسنینگ و آخر سبک راک‌ایم. البته علاقه من به لینکین پارک به دوران دانشگاه هم کشید، یعنی دوران به باد دادن سیبیل در ترم اول، به باد دادن ابرو در پایان ترم دوم، خط چشم خلیجی از ترم سوم تا ترم ششم و بازگشت به اصل خویشتن و اکتفا به یک رژ لب کمرنگ در سال آخر.

بحث سیبیل رو پیش کشیدم تا بگم بعضی از هنرمندها با آثارشون چقدر طولانی مدت و از عنفوان کودکی در کنار ما هستن. از دوران پیشا سیبیلی تا پسا سیبیلی و بعد دوباره پسا بدون سیبیلی. مرگ این هنرمندا ناراحت کننده است. مخصوصا وقتی‌که اون هنرمند با هنرش در لحظات تلخ زندگی کنارته، ولی خودش در تلخی و افسردگی از دنیا میره. خواستم به یکی از هنرمندان محبوب زندگیم ادای احترامی کرده باشم و بگم هنرمند مردمی در قلب ما زنده می‌مونه، و هنرش در فکرمون جاخوش میکنه و در ادامه، تتلو دقت کن.


منبع: برترینها