سرنوشت بازندگان انتخابات؛ از خانهنشینی تا حضور در سایه
هر انتخاباتی برندگان و بازندگانی دارد؛ از میان این بازندگان اما برخی میتوانند حیات سیاسی خود را در شأنی تازه از سر بگیرند ولی برخی هم هستند که مجبور میشوند برای همیشه از صحنه سیاست خداحافظی کنند.
در بسیاری از کشورها، عمر سیاسی چهرههای شاخص همیشگی نیست. برخی زودتر و برخی دیرتر، ولی به هر حال به بازنشستگی سیاسی فکر میکنند. البته برخی چهرهها نیز حاضر نیستند به این راحتی پای خود را از زمین سیاست بیرون بکشند. اما پس از «نه» شنیدنهای مکرر از افکار عمومی میفهمند که دیگر نمی توانند به حیات سیاسی خود آنطور که میخواهند، ادامه دهند.

اصلاحطلبان و اصولگرایانی که انتخابات به آنها وفا نکرد
انتخابات معمولا عرصهای است که باعث میشود سیاستمداران بهتر متوجه زمان وداع خود با عرصه سیاست شوند. برخی البته پیام انتخابات را چندان خوب متوجه نمی شوند و مجبور میشوند با تکرار حضور خود در انتخابات و شنیدن پیامهای «نه» متوالی، سرانجام عطای انتخابات را به لقایش ببخشند. از این دست چهرههایی که در انتخابات حضور یافته و به دلیل ضعف کمپینهای انتخاباتی دیگر به عرصه انتخابات – به ویژه انتخابات ریاستجمهوری – بازنگشتهاند، میتوان به نمونههای متعددی اشاره کرد.

در جبهه اصلاحطلبان هم چنین چهرههایی حضور دارند. نمونهاش مصطفی معین که در سال ۸۴ به صحنه آمد و باخت. او پس از این شکست نه فقط شانس خود را برای نامزدی در هیچ انتخابات دیگری نیازمود، بلکه حتی به طور آشکار کمتر به اظهارنظر سیاسی پرداخت و بیشتر در محافل علمی سخنرانی کرد تا سیاسی.
سرنوشت متفاوت بازندگان انتخابات
صرف باخت در انتخابات البته باعث وداع چهرههای سیاسی با عرصه انتخابات نمی شود. علی لاریجانی هم در سال ۸۴ از رقبایش شکست خورد ولی شانس خود را در انتخابات مجلس آزمود و به اثرگذاری سیاسی اش همچنان ادامه میدهد. با این وجود حضور غیرموثر برخی دیگر از نامزدها مانند غلامعلی حدادعادل که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ انصراف داد و در انتخابات مجلس ۹۴ شکست خورد، باعث شده تا کمتر کسی به نامزدی دوباره او در انتخابات بیاندیشد.
وضعیتی مشابه او را سعید جلیلی هم دارد. بازنده انتخابات ۹۲ هرچند سابقه زیادی در نامزدی در انتخابات ندارد، اما همان حضور ناموفق در انتخابات دوره یازدهم چنان برای همه آشکار بود که موجب شد از نامزدی او در انتخابات ۹۶ استقبال نشود.

حتی این روزها برخی معتقدند که حضور کم فروغ سیدابراهیم رئیسی در انتخابات و اشتباهات فاحش کمپین انتخاباتی او نیز میتواند عاملی باشد برای اینکه دیگر هیچ گاه اصولگرایان دوباره روی او برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری یا حتی مجلس حساب باز نکنند. رئیسی که سن و سال بالایی نداشته و برخی برای او خوابهای دیگری برای پیشرفت در عرصه سیاست دیده بودند، حالا تبدیل به چهره ای شده که سقف حضورش در مناصب حکومتی همان عضویت در مجلس خبرگان رهبری و تولیت آستان قدس رضوی است.
اشتباهات بیبازگشت انتخاباتی
برخی اشتباهات در عرصه انتخابات، یک بازیگر سیاسی را از صحنه سیاست دور میکند. این اشتباه میتواند دیدار با یک خواننده پرحاشیه باشد یا تشخیص نادرست زمان حضور. برخی بازیگران با حضور خود در انتخابات به اهدافی به جز پیروزی میاندیشند؛ مانند علی اکبر ولایتی در سال ۹۲ و برخی دیگر نیز آنقدر بر کاندیداتوری پای میفشارند که از چهره ای نامحبوب در یک انتخابات به چهره ای محبوب در انتخاباتی دیگر تبدیل میشوند – مثلا فاصله هاشمی ۷۸ در انتخابات مجلس ششم و نامزدی او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ – با این حال برخی دیگر به دلیل اشتباه شخصی در محاسبات و یا اشتباهات کمپین تبلیغاتی، دیگر فرصت حیات سیاسی دست کم روشنی در انتخابات آتی را از دست میدهند.
در این میان هستند چهرههای دوراندیشی همچون علیاکبر ناطق نوری که گرچه در انتخابات ۷۶ بازی را به سید محمد خاتمی باخت و دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکرد، اما با فهم مناسب ظرفیتهای خود همچنان جایگاهش را در عرصه انتخابات حفظ کرده است.

انتخابات ۹۶ فرصتی برای بازخوانی این نکته مهم در عرصه سیاست است که سیاستمداران باید با درک اوج و فرودهای پیش روی خود، حرکت در صفحه شطرنج سیاست را به درستی مدیریت کنند. چراکه هر حرکت نادرست میتواند آنها را برای همیشه خانه نشین کند. واقعیت این است که در ادوار دوازده گانه انتخابات ریاست جمهوری ایران، هیچ گاه سابقه نداشته نامزدی به پیروزی برسد که پیش از آن سابقه شکست در انتخابات ریاست جمهوری گذشته را داشته باشد. این یک پیام روشن برای همه بازیگرانی است که کاندیداتوری در انتخابات چهار سال آینده را زیر دندان خود مزه مزه میکنند.
منبع: برترینها