زمانی که خبر اعدام شیخ نمر را شنیدم بسیار متأثر شدم/ این روحانی من را یاد مارتین لوترکینگ میانداخت
دیو اسمیت، کشیش استرالیایی متولد ۱۹۶۲ در نیوتاون سیدنی است. پدر او بروس اسمیت یک کشیش آنگلیکان و از سخنرانان سرشناس مذهبی بود. او در سال ۱۹۸۴ و پیش از این که کشیش شود در رشته فلسفه با درجه عالی فارغالتحصیل شد. دیو، هم اکنون کشیش کلیسای ترینیتی و همچنین یک بوکسور حرفهای است. دیوید اسمیت از سرسختترین مخالفان مداخله نظامی غرب در سوریه است و تاکنون سفر های متعددی برای اعلام همبستگی با مردم سوریه و کاستن از آلام ایشان به این کشور انجام داده است.
الف چندی قبل که این کشیش به ایران آمد مصاحبه مفصلی با وی انجام داد و نظراتش را درباره مسائل و موضوعات مختلف جویا شد. آنچه در ادامه می آید سخنان دیو اسمیت درباره جنگ سوریه و یمن و اعدام شیخ نمر می باشد.
جناب اسمیت! شما سفرهایی به کشور سوریه برای اعلام همبستگی با مردم آن کشور انجام دادهاید. آنچه که شما در سوریه دیدید چه تفاوتی با تصاویر منعکسشده از رسانههای کشور خودتان داشت؟آیا شما وجود سانسور شدید خبری در مورد سوریه را تأیید میکنید؟
تصویری که در اخبار وجود دارد صد در صد با واقعیت و تصویری که در آنجا وجود دارد متفاوت است. آنچه که در رسانههای ما به تصویر کشیده میشود و تحلیلی هم که در مورد آن بیان میشود کاملاً متفاوت است. بهعنوان مثال در تصاویر تمام کشور سوریه را درگیر جنگ نشان میدهند؛ درحالیکه بسیاری از مردم در آنجا در حال زندگی هستند و همه درگیر جنگ نیستند. تصویر دیگری هم از سوریه نشان داده میشود؛ در این تصاویر تمام مردم سوریه به دنبال نابود کردن دولت بشار اسد و ایجاد استقلال هستند؛ درصورتیکه عدهی زیادی حامی دولت هستند وعدهی کمی با دولت مبارزه میکنند.
شما بهعنوان کسی که وضعیت سوریه را از نزدیک دیدهاید؛ آیا دخالت کشورهای مختلف از جمله آمریکا، ترکیه و دیگر کشورهای غربی را مفید میدانید؟ همچنین شما فکر میکنید چه راهحلی برای مردم سوریه اثربخش تر است؟
اتفاقاتی که در سوریه رخداد و باعث شروع و ایجاد این وضعیت در آن کشور شد از نظر من مربوط عمدتاً از داخل خاک این کشور نبود و به دلیل دخالت و هدایت دیگر کشورها اتفاق افتاد. بهعنوان مثال قطر به خاطر نفت، ترکیه بهواسطهی همسایگی و غرب به دلیل منافع خود این جریانها را هدایت کردند. برداشت من بعد از دیدن واقعیت آن بود که کشورهای مختلف در حال دخالت در امور سوریه هستند و دلیل آن هم ضعیف کردن ایران است. آن چه که من بهعنوان یک کشیش و بوکسور میتوانم انجام دهم؛ این است که جنبشی را ایجاد کنم و کاری کنم تا ذهن مردم را نسبت به واقعیات موجود در سوریه روشن کنم.
در ابتدای جنگ درباره موضوع داعش بیشتر بحث ها مربوط به خاورمیانه بود؛ اما با گذشتن ۵ سال از جنگ سوریه حالا شاهد کشیده شدن جنگ به کشورهای اروپایی هستیم و می بینیم که هر هفته اخباری از حملات تروریستی در اروپا به گوش میرسید. آیا تجربهی داعش برای آنان این امر را مسجل نساخته که حوزه فعالیت گروههای تروریستی به مناطق دیگر هم سرایت میکند و در یک جا ساکن نمیماند؟
کاری که آمریکا و متحدانش انجام میدهند یک دیوانگی محض است؛ چرا که هر چیزی که شما درست کنید و از ابتدا از کنترل خارج باشد روزی شما را هم گاز میگیرد. آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و تلاش میکند که به ایران هم تعرض کند و تمام اینها بر روی خودشان نیز اثر میگذارد. همچنین کشورهای اروپایی بهعنوان یکی از حامیان داعش نباید توقع این را داشته باشند که اتفاقی برای خودشان رخ ندهد و طبیعتاً تشکیل دادن یک گروه تروریستی به خود آنان نیز صدمه زده و خواهد زد و راه فراری از آن نیز وجود ندارد. البته نباید این انتظار را هم داشته باشید که کشورهای اروپایی به این اشتباه اقرار کرده و معذرتخواهی کنند؛ آنها بهانهی دیگری پیدا میکنند و بازهم حول محور آن فعالیت میکنند.
جناب اسمیت! عربستان سعی دارد که جنگ سوریه را یک جنگ مذهبی جلوه دهد؛ آیا از نظر شما که ملبس به لباس روحانیت هستید، امکان دارد در یک دین دستوری مبنی بر سر بریدن انسانها داده شود؟ همچنین نظر شما در مورد قرائتی که در حال حاضر از دین اسلام توسط عربستان صورت میگیرد چیست و آیا این قرائت با احکام ادیان بهصورت عام و دین اسلام بهصورت خاص همخوانی دارد؟
اصلاً موضوع جنگ سوریه یک موضوع مذهبی و مربوط به شیعه و سنی ندارد؛ این مسئله یک بحث انحرافی است که آل سعود در آنجا به وجود آورده و تاریخ پیدایش آن به زمان انقلاب اسلامی ایران بر میگردد. از زمان پیروزی انقلاب ایران و شکست آمریکا در منطقه؛ تلاش شد تا این اختلاف بین شیعه و سنی ایجاد شود. این کار همانند زمان جنگ ایران و عراق در جنگ سوریه هم در حال انجام است. تمام اینها در حالی است بههیچوجه این جنگ یک جنگ مذهبی یا فرقهای نیست؛ چنانچه که عمدهی نیروهای ارتش سوریه سنی هستند. من شخصاً یک دوست عراقی داشتم که او میگفت: زمانی که ما با ایرانیها میجنگیدیم نمیدانستیم که ایرانیها شیعه هستند.
تمام این مسائل استراتژیهایی هستند که ریشه اصلی آن در عربستان نبوده بلکه در آمریکا است. با ایجاد تفکر وهابیت آنها سعی کردند تا چنین تفکری را رواج دهند و این جنگها را بهواسطهی آن به وجود آورند. باید تاکید کنم که اتفاقات و خشونتهایی که در سوریه در حال رخ دادن است هیچ ارتباطی به دین ندارد و این مورد تنها در باره دین اسلام هم نیست. در طول تاریخ خیلی از افراد بدترین مسائل غیرانسانی را انجام دادند و آن را بهپای دین گذاشتند. خیلیها بانام مسیحیت هم این کارها را کردهاند؛ مانند آمریکا که امروز بنام مسیحیت در حال انجام آن اعمال است. هدف اصلی تمام اینها ایجاد فرقهگرایی در میان ادیان است. آنها در میان یهودیت، اسلام و مسیحیت به همین روش عمل میکنند و با اعمال خشونت بنام دین اهداف خود را پیش می برند.
سؤال دیگر درباره جنگ یمن و موضع گیری های سازمان ملل است؛ نزدیک به دو سال از حمله عربستان به یمن میگذرد و در این مدت بدون آنکه کوچکترین اعتراضی از سوی کشورهای اروپایی و آمریکا صورت گیرد؛ بمباران های شدیدی در یمن انجامشده و فروش سلاح به عربستان همچنان ادامه دارد. در مقطعی ریاض وارد لیست تروریستی و یک دولت کودک کش قرار گرفت اما با لابی از لیست خارج شد. نظرتان در مورد جنایات رخ داده در یمن چیست؟
آن چیزی که در یمن در حال وقوع است اصلاً قابل بخشش نیست؛ چرا که آنها از مرزهای حقوق بشر بسیار فراتر رفتند؛ البته که من بسیار به پیروزی مردم یمن امیدوار هستم به این دلیل که آنها بسیار مردم قوی و مقاومی هستند. من دوست پاکستانی دارم که در کشور یمن زندگی کرده است. او میگفت: زمانی که در یمن بودم مردم آنجا انسانهایی بسیار قوی هستند؛ چنانچه قبلاً با مصر هم جنگیدهاند و مصر هم نتوانسته که آنها را شکست بدهد.
آنچه که سعودیها در یمن انجام میدهد یک دیوانگی است. آنها ابتدا حملات متعددی به بحرین و یمن انجام دادند، شیخ نمر را کشتند، در حال کشتن شیعیان غرب کشور هستند و بعد هم تصمیم گرفتند تا بهصورت مستقیم نیروی نظامی به سوریه بفرستند. این حرکتی مضحک است چرا که نیروهای نظامی عربستان بهزور میتوانند از خاک خودشان دفاع کنند. عربستان مانند ماری است که در حال گزیدن خودش است و هر چه پیش می رود به مرگ نزدیکتر میشود.
رابطهی عربستان و آمریکا بهواسطهی وابستگی نفتی آمریکا به عربستان است؛ البته از طرفی هم در این جنگ آمریکا با فروش سلاح منافع خود را تأمین میکند. بهعنوان مثال در دههی ۷۰ عربستان برای نشان دادن وابستگی آمریکا به نفت کشورش؛ قیمت آن را بالا برد و در آنجا بود که نفت و تولیدات نفتی آمریکا پایین آمد و بهواسطهی آن شورش های زیادی در آمریکا رخ داد تا نشان داده شود که تا چه میزان آمریکا به نفت عربستان وابسته است. البته نابودی عربستان به یقین اتفاق میافتد چرا که در آنجا فرهنگ انفجار وجود دارد( شوخی در مورد عملیات انتحاری تروریستهای وهابی) با منفجرشدن تمام آنها انشا الله(دقیقاً از عبارت انشا الله استفاده کردند) روزی همگی از بین خواهند رفت.
وقتی که خبر اعدام شیخ نمر را شنیدید از منظر اینکه خودتان هم یک روحانی هستید چه احساسی به شما دست داد؟
زمانی که خبر اعدام شیخ نمر را شنیدم بسیار متأثر شدم؛ چرا که بارها و بارها به سخنرانی های ایشان گوشداده بودم و به دلیل زیبا و حماسی صحبت کردنشان من را یاد مارتین لوترکینگ میانداختند؛ حتی وقتی با یکی از دوستانم که از شاگردان ایشان بودند صحبت میکردم، او هم تصدیق میکرد و میگفت که مقایسهی درستی داشتهام. این کارهایی که عربستان در حال انجام دادن آنهاست یک حماقت محض است؛ چرا که کشتن یک عالم دینی که هیچ خطری هم برای آنها ندارد یک نوع خودکشی سیاسی است. در حال حاضر مردم عربستان خودبهخود از رژیم آل سعود نفرت دارند؛ حالا اگر چنین برخوردهای احمقانهای را هم شاهد باشند نفرتشان بیشتر میشود. چنین رفتارهایی از سوی دولتمردان آنها نشانهی دور بودنشان از واقعیات دنیا است؛ چرا که علاوه بر غیراخلاقی بودن؛ از لحاظ سیاسی نیز تصمیماتی احمقانه محسوب میشوند.
همان طور که میدانید فرقههای افراطی در تمام ادیان وجود دارند. شما بهعنوان یک واعظ مسیحی چه راهحلی را برای ارتباط و همکاری میان ادیان جهت ریشهکنی این فرقههای افراطی پیشنهاد میدهید؟
سؤال خوبی پرسیدید؛ چرا که این افراطیگری در مسیحیت هم وجود داشته و در جاهایی افرادی افراطی آمدهاند و ذهنیت را در مورد مسیحیت به قهقرا بردند. در انجیل سه اصل وجود دارد تا انسان خوبی باشیم؛ اول داشتن ایمان، دوم داشتن امید و سوم عشق ورزیدن. اگر هر یک از این سه مورد در شخصی وجود نداشته باشد آن فرد عقیدهاش به نوعی میلنگد. اگر او ایمان نداشته باشد قدرت کافی نخواهد داشت تا دین خود را ادامه دهد، اگر امید نداشته باشد شاید دیندار بماند اما نمیتواند به دیگران کمک کند و اگر نتواند عشق بورزد، چه به انسان و چه به خدا؛ آنجاست که تبدیل به یک فرد افراطی و تکفیری میشود. این اتفاقی است که در مورد صهیونیستها و داعش رخ داده و آنها عشق و محبت ندارند به همین دلیل افراطی شدهاند. راهحلی که مسلمانان و مسیحیان میتوانند برای مبارزه با این موضوع در پیش گیرند؛ این است که بر روی محبت و عشق تاکید بیشتری داشته و تعاملات اجتماعی وسیع تری داشته باشند. بهعنوان مثال با یکدیگر غذا بخورند و باهم گفتگو کنند و داشتن تعاملات بیشتر موجب خواهد شد تا از این اتفاقات جلوگیری شود.
منبع: alef.ir