دانستنی های در خصوص تربیت کودکان از تولد تا ۷ سالگی
خیلی از مادران از زمانی که کودک به دنیا می آید تا هفت سالگی فقط به تغذیه کودک توجه می کنند و فقط جسم گرسنه کودک را سیر می کنند و اصلا توجه به تغذیه روح کودک ندارند. در صورتی که باید از همان زمان تولد کودک به فکر تغذیه روح هم باشند و به آن توجه کنند.
چندی پیش سخنرانیای از دکتر محسن رنانی اقتصاددان معروف ایرانی دیدم که برایم جالب توجه بود. دکتر رنانی از آن اندیشمندانی است که توجه و تمرکز ویژهای روی آموزش و کودکی قرار داده است، به این معنا که به درستی معتقد است راه توسعه از آموزش و آموزش هم از کودکی میگذرد. به عبارت دیگر اگر ما میخواهیم اقتصاد، سیاست و فرهنگمان را متحول کنیم راهی جز آموزش، آن هم از دوره کودکی که مؤثرترین دوره برای القای مفاهیم است و در روایات و احادیث ما هم ذکر شده وجود ندارد. دکتر رنانی در بخشی از آن سخنرانی به یک واقعیت هولناک که البته از چشم ما که در فضای روزمرگی، سیاستزدگی و هیاهوهای روزمره زندگی میکنیم دور مانده اشاره میکند و میگوید:«به نظر میرسد هیچ یک از نظامهای «بستگان»، «آموزشی» و «سیاسی» در کشورمان ایران حداقل در ۳۵ سال پیش برای دوره صفر تا ۷ سالگی که بذر توسعه شکل میگیرد، برنامهای نداشتهاند. امروز دیگر برای اقتصاددانان و جامعهشناسان محرز شده است که بذر توسعه در کارخانه، گسترش قسمت تولید یا حتی در دانشگاه شکل نمیگیرد. در این نهادها در برترین حالت بذر رشد و پیشرفت ایجاد میشود اما بذر توسعه جای دیگری جوانه میزند. همچنانکه روانشناسان تأکید دارند بذر توسعهیافتگی نهایت تا ۱۰ سالگی در داخل شخص جوانه میزند.
حتی بعضی عقیده دارند بذر توسعه دقیقاً از پس از تشکیل نطفه در رحم مادر شروع میشود و به وجود میآید. در این میان تفاوت نظر است؛ بعضی عقیده دارند بذر توسعه تا ۱۰ سالگی قابل شکلگیری است و بعضی این زمان را نهایت تا ۷ سالگی میدانند، اما متأسفانه حداکثر توجه «نهاد بستگان» در دوره صفر تا ۷ سالگی به «نمودار رشد جسمانی کودک» اختصاص دارد و تمام توجه و تأکید مادران در این دوره راجع به تغذیه فرزندان است. مأموریت مجلسی «نهاد آموزش و پرورش» هم پس از ۷ سالگی کودک آغاز میشود. نظام سیاسی هم تکلیف خود را تنها تقویت و استمراربخشی به فعالیت نظام آموزش و پرورش میداند. با این تفاسیر، غالباً فرزندان ما در دوره صفر تا ۷ سالگی رها و یله هستند و بیاجرای یک برنامه پرورشی از طرف بستگان و بیوجود یک استراتژی ملی پرورشی از طرف نظام سیاسی بزرگ میشوند، این در حالی است که در باب ارزش این دوره سنی (به نقل از روانشناسان و بعضی از علوم متأخر) شما میتوانید هر فعالیت و شخصیتی را که از کودک انتظار دارید، در این دوره سنی شکل دهید.»
حقیقت این است که کودکان ما زیر سقف فکری، ذهنی و روانی ما رشد میکنند و قضیه وقتی هولناک میشود که سقف ذهنی و روانی ما کوتاه باشد، سقف کوتاه مصیبت کمی نیست چون اجازه رشد به جوانهها را نمیدهد. در آن صورت کودکان ما عملاً فضایی برای رشد فکری نخواهند داشت. چه بسا تلقی بسیاری از والدین این باشد که اگر بهترین پدر و مادرهای دنیا نباشند، دست کم در میان بهترین پدر و مادرها قرار میگیرند چون تمام تلاش خود را برای موفقیت کودک خود انجام میدهند، عرق میریزند و سخت کار میکنند اما وقتی به کارنامه آنها نگاه کنیم میبینیم تمام یا بخش قابل توجهی از تلاش آنها معطوف و متمرکز در رشد جسمی کودک است. اگر کودک آنها بدغذا باشد غصه میخورند اما اینکه احساس کنند کودک آنها مشارکت بالایی در رفتارهای اجتماعی ندارد و مثلاً نمیتواند تیمپذیر باشد نه تنها غصهای نمیخورند بلکه ممکن است احساس غرور و مباهات کنند که کودک آنها قلدر است. ممکن است وقتی کودک آنها کودک دیگر را هل میدهد و او را زمین میزند ظاهراً جلوی پدر و مادر آن کودک اعتراض رقیق و نصف و نیمهای هم بکنند اما در دلشان عمیقاً شاد باشند چون شواهد متقنی که جلوی چشمشان قرار دارد نشان میدهد کودک آنها در آینده میتواند گلیم خود را از آب بکشد و توسری خور و مظلوم و عاجز نباشد یا مثلاً اگر کودک آنها تب داشته باشد پدر و مادر شبها بیدار میمانند تا تب او از یک درجهای بالاتر نرود به او قطره استامینوفن میدهند و پاشویهاش میکنند اما اعتراضی به مقاومت کودکشان در پیاده شدن از وسیله بازی بوستان نمیکنند با اینکه میبینند کودکان زیادی منتظر در صف ایستادهاند تا نوبتشان شود.
نکته مهم دیگر در این میان نگاه فخرفروشانه، توهمی و تصنعی به آموزش در میان برخی از والدین ایرانی است. آنها حتی اگر کودک خود را میخواهند در کلاسی ثبتنام کنند – یعنی کمی از نیازهای تن فاصله گرفتهاند – به این خاطر نیست که او مهارتی را یاد بگیرد مثلا ً بداند که رفتار او در جمع چطور باشد خوب است و چه کند که تیمپذیری بالایی داشته باشد.
فرض کنید شما دو کلاس یا کارگاه آموزشی در همین تهران برگزار کنید. کلاس اول درباره مهارت تیمپذیری باشد و کلاس دوم: چطور آی کیو – هوش – کودک را بالا ببریم و نابغه بسازیم؟ مطمئن باشید آمار والدینی که میخواهند کودک خود را در کلاس آی کیو یا نابغهسازی در دو دقیقه ثبت نام کنند بسیار بیشتر از کلاس تیمپذیری خواهد بود. والدین بسیاری را در اطراف خود دیدهام که مبالغ قابل توجهی را هزینه میکنند تا هوش کودک خود را بالا ببرند. واضح است که هر کجا تقاضایی باشد عرضه هم خواهد بود و در این میان سوداگرانی وجود دارند که با تشکیل کلاسهای شبه علمی با عناوین پرطمطراق هزینههای آنچنانی را از والدین دریافت میکنند تا انیشتینهای کوچکی را تحویل پدر و مادرها بدهند.
روشن است نگاه ما به موضوع مهارتها تا چه اندازه فقیر و کم مایه است. به عبارت دیگر حتی وقتی ما میخواهیم از سمت برآوردن نیازهای تن و جسم کودک به سمت نیازهای اصیلتر حرکت کنیم باز نگاه خودمحور و مسابقهای و نه نگاه دیگرمحور و مشارکتی ما را در تله و دامی دیگر گرفتار میکند. والدین بیشتر دوست دارند کودک شان جلو بزند. چرا؟ خودشان هم دقیق نمیدانند اما میل سیریناپذیری در آنها برای جلو زدن وجود دارد چون به آنها یاد ندادهاند که ما در جامعه با هم جلو میرویم و با هم عقب میمانیم. اگر مثلاً هوای شهر آلوده شود همه ما این هوا را استنشاق میکنیم یا اگر ترافیک و ازدحام خودروها زیاد شود همه ما در ترافیک میمانیم یا اگر ناامنی و دزدی زیاد شود همه ما در معرض آن ناامنی و دزدی قرار میگیریم اما متأسفانه ما همچنان خودمحورانه به فضاهای زیست مشترک نگاه میکنیم. چرا؟ به خاطر اینکه به ما در کودکی یاد ندادهاند که منافع جمعی و مشترک نه یک افسانه و تعارف که شریان حیات یک جامعه است و اگر کسی آگاه باشد شریان حیات خود را با چاقو نمیبرد، اما متأسفانه ما به خاطر آنکه در این باره آموزش ندیدهایم گاه کودکان خود را هم با رفتارهای خودمحورانه قربانی میکنیم. تصور ما بر این است که اگر تن کودک سیر باشد او سیر شده است، در حالی که ممکن است تن کودک سیر باشد اما روح و روان و ذهن او دچار گرسنگی شدید باشد اما ما آن گرسنگی را حس نکنیم و به حساب نیاوریم یا اینکه آن گرسنگی را به سمت هله هوله خوری – کلاسهایی با عناوین پرطمراق و ظاهراً علمی – ببریم و حس کنیم که روان و ذهن کودک را تغذیه کردهایم در حالی که او دچار سوءتغذیه باشد.
منبع: جوان آنلاین
#اطلاعاتی در مورد تربیت کودکان#چگونه روح کودکان را هم تغذیه کنیم#چگونه کودکان خودمان را تربیت کنیم
منبع: دکتر سلام