داستان دو « علی»؛یک مطهری یک لاریجانی
اعتماد نوشت؛
«دوستانی که آن انتها هستند بفرمایید بنشینید؛ خسته میشوید، من نگران حال شما هستم. آقای مطهری بفرمایید بنشینید، من نگران خودتان هستم. جواب همشیرهتان را نمیدانیم چه بدهیم!» این جمله علی لاریجانی است خطاب به علی مطهری. در روزی که مطهری به عنوان نایبرییس دوم مجلس دهم انتخاب شده و به اتفاق جمعی از نمایندگان در انتهای صحن مجلس در حال عکس انداختن است. داماد شهید مطهری برای سومین بار بر کرسی ریاست نشسته بود و فرزند شهید مطهری برای بار نخست بر کرسی نایبرییسی. دو «علی» اما روزهای پر فراز و نشیبی را از سر گذراندهاند تا به اینجا رسیدهاند. قصه اصولگرایانی که با طلوع هر صبح بیش از روز قبل از جریان اصولگرایی فاصله میگیرند. لاریجانی با سرعت کمتر و مطهری گویی با عجله بیشتر. خواسته یا ناخواسته هر دو آنها از نوک محور اصولگرایی دور میشوند و به میانه محور نزدیک میشوند. اما قصه این فاصله گرفتن از کجا آغاز شد آیا میتوان گفت که حالا دیگر علی مطهری به طلاق عاطفی با جریان اصولگرایی رسیده و علی لاریجانی فعلا در مرحله چگونگی گشودن راه سوم است؟!
لاریجانی از واحدمرکزی خبر تا نامزدی ریاستجمهوری
سال ٨۴ بود و عمر دولت اصلاحات رو به پایان. اصلاحطلبان حاضر نبودند با یکدیگر سر یک میز بنشینند. نامزدهایشان از اول تصریح کرده بودند که: «تا آخر میمانیم. » و امکان ائتلاف هم از روز نخست صفر. اصولگرایان خشنود از چندپارگی جریان سیاسی رقیب، خودشان را برای گرفتن قدرت آماده میکردند. اصولگرایانی که اینبار قرار بود با شعارهای اقتصادی و تمرکز بر عدالت اجتماعی به میدان بیایند. آیتالله مهدوی کنی و علی اکبر ناطق نوری محوریت گفتوگو برای انتخاب کاندیدای مورد وثوق جریان اصولگرایی را بر عهده گرفته بودند.
جلسات کمیته مرتب برگزار میشد. محمود احمدینژاد، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی و محسن رضایی کاندیداهایی بودند که قرار بود یکی از میان آنها در نهایت از سوی اصولگرایان وارد کارزار انتخابات شود. اکبر هاشمیرفسنجانی هم از سوی حزب کارگزاران برای آمدن ترغیب میشد. در این میان علی لاریجانی با اعتماد به نفس بیشتری کار میکرد چنان که گویی هم نامزد نهایی اصولگرایان است و هم رییسجمهور بعدی ایران. اما لاریجانی فلسفه خوانده پیش از اینکه سودای ریاستجمهوری داشته باشد کجا بود؟ دهه ۶٠ را در واحد مرکزی خبر وزارت کار، وزارت پست و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذرانده بود. سال ٧٠ پس از آنکه سید محمد خاتمی مجبور شد از وزارت فرهنگ دولت اکبر هاشمیرفسنجانی استعفا کند، لاریجانی جانشین او شد. او دو سال بعد روی صندلیای نشست که خیلیها آرزو میکردند بر آن تکیه بزنند؛ ریاست سازمان صدا و سیما. محمد هاشمی باید پس از ١٠ سال سازمان را ترک میکرد. سازمانی که در روزهای رکود و ریزش مخاطبان هم مدیریتش با اهمیت است چه رسد به دهه هفتاد که بر خلاف امروز صدا و سیما با قدرتی بلامنازع انبوه مخاطبان را در اختیار داشت. مخاطبانی که گزینه دیگری روی میز نداشتند. علی لاریجانی از ١٣٧٣ تا ١٣٨٣ در این جایگاه نشست.
در این دوره هرازچندگاهی صدا و سیما با پخش برنامههایی، صدای منتقدانش را هم در آورد. برنامههایی چون هویت، چراغ، مستند کنفرانس برلین، پوشش ضعیف خبرهای مربوط به دولت اصلاحات مانند افتتاح پروژههای اقتصادی و… طرح تحقیق و تفحص مجلس ششم از صدا و سیما که بعدا در دوره مجلس هفتم پروندهاش بسته شد اوج اختلاف دیدگاه اصلاحطلبان و صدا و سیمای آن روز را نشان میدهد. آخرینش شاید به نقش تلویزیون در پرونده هستهای بازگردد. آنجا که در تحلیلهای صدا و سیما تاکید میشد پذیرش امضای پروتکل الحاقی به «منافع ملی» آسیب میزند. لاریجانی اما با این همه از منظر سختافزاری صدا و سیما را توسعه داد و شبکههای تلویزیونی و رادیویی جدیدی در دوره ریاست او افتتاح شد و سپس سازمان را ترک کرد. او با چنین پیشینهای آمده بود تا راهی پاستور شود. آن هم با شعار تشکیل دولت مدرن.
انتخابات ٨۴؛ نشانههای شکاف
ضربه اول را لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال ٨۴ از همقطارانش خورد. آنجا که ریش سپیدی مهدوی کنی و ناطق نوری هم اثر نکرد. هر چند علی لاریجانی به عنوان نامزد نهایی اصولگرایان معرفی شد اما قالیباف پیش از آغاز بازی زیر میز زده بود و اسبش را زین کرده بود برای رییسجمهور شدن. بیاعتنا به دیدگاه تشکلهای ریشهدار اصولگرایی. احمدینژاد و تیمش هم حاضر نبودند میدان را به اصولگرایان سنتی واگذار کنند و باز در حاشیه قدرت بنشینند. سرانجام این تنها محسن رضایی بود که در آستانه انتخابات کنار کشید.
علی لاریجانی اما در میدان ماند. او در سخنرانیهایش از لزوم روی کار آمدن دولت مدرن گفت: «دولت آینده نمیتواند دولتی عقب افتاده باشد و سنتهای گذشته و کهنه را دنبال کند. » لاریجانی احساس میکرد پس از دولت اصلاحات ادبیات حاکم بر جامعه هم تغییر کرده است. همین باعث شده بود از «غنیسازی دموکراسی» هم حرف زند: «من هیچوقت عضو حزبی نبودم ولی به دنبال غنیسازی دموکراسی هستم. » انتقاد از دیپلماسی دولت اصلاحات یکی دیگر از محورهای سخنان کاندیدای آن روز اصولگرایان بود: «ما باید دیپلماسی خود را از سنتی به مدرن تبدیل کنیم.
در دیپلماسی مدرن به جای شخص و افراد، اتکا بر سیستم و رویکرد کارشناسی است. » و سرانجام اینکه او کلید واژههایی چون «امید» و «اصلاحات» را هم وام گرفته بود تا صاحبان رای را متقاعد کند: «دولت امید، اصلاحات عملگرایانه را در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دنبال میکند. در دولت امید زنان مانند مردان در همه سطوح میتوانند در قوه اجراییه حضور داشته باشند. »
لاریجانی مغلوب مغموم
بخت با شعار «دولت مدرن» یار نبود. تعدد نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا در نهایت به دو قطبی هاشمی- احمدینژاد رسید و اینبار عمده اصولگرایان به اجبار پشت احمدینژاد ایستادند. لاریجانی در رتبه شش انتخابات ایستاد و اندکی بعد در ٢۴ مردادماه ١٣٨۴ به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی رفت اما اختلاف دیدگاههای او با محمود احمدینژاد در همین ایام نمایان شد. اختلاف نظری که در شیوه مدیریت پرونده هستهای و مذاکره بر سر آن رخ داد. ۲۸ مهر ۱۳۸۶ روزی بود که لاریجانی پس از چند بار استعفا، از دبیری شورای عالی امنیت ملی کنار رفت: «من حس میکردم یک نوع اختلاف جدی مدیریتی با آقای احمدینژاد داشتم. اعتقاد دارم مسائل استراتژیک کشور باید حساب شده پیش برود و احتیاج به همگرایی میان همه بخشهای مختلف کشور دارد و کارهای لحظهای نمیتواند صدق کند و برای کشور مشکلاتی ایجاد میکند. تا یک مدتی تحمل بود و بحث میکردیم اما از یک زمانی به بعد من دیدم به هرحال ایشان رییسجمهور است و حق دارد و لزومی ندارد که بنده مزاحم ایشان باشم و نمیخواستم حضوری تحمیلی داشته باشم. در واقع سطح من این نبود!»
لاریجانی جدید
شکاف میان لاریجانی و طیف تندروی اصولگرایان در مجلس هشتم عمیقتر شد؛ آنجایی که حدادعادل بر رقابت با لاریجانی پای فشرد و در نهایت بازی را واگذار کرد. در مجلس نهم همین داستان تکرار شد با این تفاوت که اینبار فراکسیون رهروان ولایت اعلام موجودیت کرد و به این ترتیب اصولگرایان تندرو یک جا جمع شدند و معتدلها و اصولگرایان حامی لاریجانی هم در سوی دیگر. تذکرهای قانونی لاریجانی به محمود احمدینژاد درباره اجرای قوانین و… یکی از چالشهای همیشگی میان روسای دو قوه بود. اما آنها که شیوه لاریجانی را تحمل نکردند راهی دیگر در پیش گرفتند. ٢٢ بهمن ماه ١٣٩١ علی لاریجانی به قم رفته بود تا در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در جمع مردم سخنرانی کند. سخنرانی نیمهتمام ماند زیرا عدهای با پرتاب کفش و مهر نماز به سوی رییس مجلس در شعارهایشان او را «بیبصیرت» خواندند و در حرم حضرت معصومه شعار دادند: «رییس بیبصیرت نمیخوایم، نمیخوایم.»
لاریجانی در سالهای اخیر با انتقادهای تندی روبهرو بوده. دفاع نرم او از توافق هستهای یکی از دلایل این انتقادها بوده. او در دفعات مختلفی به صراحت از دولت حسن روحانی دفاع کرده است: «برخی گفته بودند که لاریجانی نمیگذارد مسائل هستهای در مجلس مطرح شود، چون روحانی و هاشمی لاریجانی را رییس مجلس کردهاند، آخر این چه حرفی است؟ رییس مجلس با رای نمایندگان، رییس میشود. آیا این مدل حرف زدن، توهین به مجلس نیست؟ یا اینکه برخی گفته بودند که «سگ احمدینژاد و مشایی به اینها شرف دارد!» من همین جا یکبار دیگر شهادتین میگویم «اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا رسولالله.» چطور ممکن است سگ کسی شرف داشته باشد به کسی که شهادتین گفته و مسلمان است؟ خواهشم این است که در بررسی مساله مهم و اساسی مذاکرات هستهای، شکاف در کشور ایجاد نشود و اخلاقی عمل شود. » و اما انتخابات مجلس دهم نقطهای است که لاریجانی بهطور رسمی از جریان اصولگرایی کنار رفت به اردوگاه اصلاحطلبان آمد. هر چند اصلاحطلبان هم میدانستند که با او اختلاف نظرهای جدی دارند اما با این وجود لاریجانی جدید بیش از آنکه به اصولگرایان نزدیک باشد به جریان حامیان دولت نزدیک است. علاوه بر لاریجانی یار غار او کاظم جلالی هم از فهرست امید در تهران به مجلس راه یافت. لاریجانی این روزها دوباره مورد توجه است. در ماجرای اصلاح قراردادهای نفتی، حاشیههای همکاری با اتحادیه بینالمللی مبارزه با پولشویی (FATF) و سرانجام لغو سخنرانی علی مطهری در مشهد او اظهارنظرهایی کرده که هر بار با انتقاد گروهی از اصولگرایان مواجه شده است. لاریجانی اما همچنان روی ریل جدید است و هنوز ریل را عوض نکرده است.
مطهری از رای به احمدینژاد تا سوال از او
داستان علی مطهری اما با داستان علی لاریجانی یکسره متفاوت است. مطهری بر خلاف لاریجانی که در دهه ۶٠ سمتهای متعددی را تجربه کرده بود، تا اوایل دهه ٨٠ بیشتر در موسسه نشر آثار شهید مطهری وقت گذرانده بود و گاهی هم نوشتن مقاله: «من از دوره سازندگی اظهارنظرها و مقالههایی در باب مسائل سیاسی و اجتماعی داشتم. در دوران اصلاحات این موضوع به اوج خود رسید بهطوری که بعید میدانم کسی به اندازه من در آن دوره به آقای خاتمی و دولت اصلاحات انتقاد کرده باشد بعد از مدتی من احساس کردم بدون داشتن یک جایگاه قانونی و به شکل انفرادی، حرف ما تاثیر چندانی ندارد. به همین دلیل به فکر مساله نمایندگی افتادم.»
او در سال ٨۴ به احمدینژاد رای داد. رابطه مطهری و احمدینژاد فراتر از یک رای بود: «در دورهای که ایشان شهردار بودند، گاهی خودشان من را میخواستند و مشورتهایی با بنده انجام میدادند و ارتباط خوبی با ایشان داشتیم. » مطهری با پررنگتر کردن حضورش در عرصه سیاست در انتخابات مجلس هشتم در فهرست جبهه متحد اصولگرایان قرار گرفت. او اما رفتهرفته به گونهای عمل کرد که هم پیمانان اصولگرایش در مجلس هشتم گاهی او را تایید میکردند، مانند هنگامی که درباره بدحجابی در کشور سخن میگفت و گاهی در برابر سخنانش خود را به نشنیدن میزدند، مانند انتقادهای تند و تیزش از دولت اصولگرایان، تا شاید مطهری با آنها هماهنگتر عمل کند. نقش محوری علی مطهری در استیضاح مرحوم علی کردان به همراهی چند تن دیگر از جمله مرتضی آقاتهرانی و احمد توکلی از بارزترین اقدامات او در مجلس هشتم است.
مطهری در نطق خود به موضوع توزیع چک پولهای پنج میلیون تومانی که چند روز پیش بحث آن در مجلس مطرح شده بود، اشاره کرد و گفت: «تصور دولت از مجلس، عجیب و غریب است که فکر کنند با یک چک نمایندگان رای خود را عوض میکنند.» مواضع مطهری در جریان اتفاقات پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ٨٨ اما برای حامیان رییسجمهور مستقر و اردوگاه اصولگرایان گران آمد. مطهری بارها در سخنانش از لزوم محاکمه همه طرفهای درگیر در اتفاقات آن سال سخن گفت. او از حصر انتقاد میکرد و صدا و سیما را هم در بحرانآفرینی مقصر میدانست زیرا به عقیده او اگر به کاندیداهای معترض اجازه صحبت داده شده بود اعتراضها به آن شکل رخ نمیداد.
حالا کم کم مطهری با پای خودش به سمت در خروج از اردوگاه جبهه متحد اصولگرایان میرفت. گام آخر این خروج با پیگیری سوال از رییسجمهور رقم خورد. او در تیرماه ٩٠ نامه سوال از رییسجمهور را با امضای ١٠٠ نماینده به هیات رییسه مجلس تقدیم کرد. اما فعالیت نمایندگان حامی دولت موجب شد عدهای از امضاکنندگان امضاهایشان را پس بگیرند. مطهری هم با نوشتن استعفانامه به مسکوت ماندن نامه سوال از رییسجمهور اعتراض کرد: «در مقابل رییسجمهوری که علنا میگوید فلان قانون را اجرا نمیکنم، آیا ما حق یک سوال نداریم؟! آن هم سوالی که رایگیری برای قانع شدن یا نشدن مجلس ندارد. آیا امضای صد نماینده ارزش توجه ندارد؟! تحقق سوال از رییسجمهور در هر شرایطی، نشانه استحکام نظام جمهوری اسلامی و وجود دموکراسی واقعی در این نظام است.»
ستار هدایتخواه، نماینده بویراحمد و دنا در مجلس هشتم در واکنش به استعفای مطهری از مجلس، گفته بود: «آقای مطهری میداند در دوره دیگر مجلس، رای نخواهد آورد. به همین دلیل استعفا داده است اما نمایندگان باید با استعفای او مخالفت کنند تا مطهری بماند و توسط مردم حذف شود.» مطهری اما پا پس نکشید. جلسه سوال ٧٩ نماینده از محمود احمدینژاد سرانجام در ٢۴ اسفندماه ١٣٩٠ برگزار شد. چند روز بعد از برگزاری انتخابات مجلس نهم. جلسهای که به تقابل علنی رییسجمهور وقت با منتقدانی چون مطهری هم انجامید.
بیرون ماندن از فهرست جبهه متحد
در انتخابات دوره نهم مجلس اتفاق افتاد آنچه چندی قبل زمزمهاش به گوش میرسید؛ علی مطهری جایی در فهرست اصولگرایان نداشت. او اینبار فهرست جدیدی با نام «صدای ملت» را برای ورود به رقابتهای انتخاباتی سامان داد و راهی مجلس شد. سایت جهان نیوز در ایام انتخابات مجلس نهم ارایه فهرست صدای ملت را مصداق «جرزنی و تفرقه افکنی» دانسته بود و این گروه را شبهاصولگرایانی دانسته بود که چون موفق به سهمخواهی از جبهه متحد اصولگرایان نشدند، اعلام کردند به صورت مستقل وارد رقابتهای انتخاباتی میشوند.
حمایت از هاشمی
مطهری سال ٩٢ دیگر مطهری سال ٨۴ نبود. او که روزگاری جزو منتقدان دولت سازندگی به شمار میرفت در سال ٩٢ جزو حامیان کاندیداتوری علیاکبر هاشمیرفسنجانی شد. همین حمایت کار را به آنجا رساند که از وی به عنوان رییس ستاد اصولگرایان حامی هاشمی نام برده شود. اما ردصلاحیت هاشمی موجب شد مطهری بار دیگر برافروخته شود: «درباره رد صلاحیت آقای هاشمی دو دلیل آوردهاند که هر دو باطل است. یکی ناتوانی جسمی و دوم نقش داشتن در فتنه سال ٨٨. بنده پیشنهاد میکنم برای ارزیابی توان جسمی آقای هاشمی، یک مسابقه دو صدمتر بین ایشان و آقای جلیلی و یک مسابقه کشتی بین آقای هاشمی و آقای حداد برگزار کنند. در مورد فتنه ٨٨ هم در آن مناظره کذایی به آقای هاشمی و خانوادهاش تهمتهایی زدند و وقتی ایشان درخواست وقت از صداوسیما برای دفاع کرد به او وقت ندادند و طبعا ایشان اعتراض داشت. آیا این میتواند مجوز ردصلاحیت باشد با وجود آن همه سابقه و تجربه؟»
حملههای پیاپی
هنوز مجلس نهم بر سر کار بود. دی ماه ٩٣ و نوبت سخن گفتن مطهری در مجلس. ابوترابیفرد ریاست جلسه علنی را بر عهده داشت. مطهری داشت درباره ادامه حصر به مسوولان شورای عالی امنیت ملی انتقاد میکرد که نطقش ناتمام ماند. تعدادی از نمایندگان منتسب به جبهه پایداری خودشان را به تریبون رساندند و مانع سخن گفتن مطهری شدند. حملهها به مطهری آغاز شده بود. حملههای فیزیکی. هجدهم اسفندماه ٩٣ قرار بود او با موضوع «اسلام و آزادی» در شیراز سخن بگوید اما حملهکنندگان با سنگ و چوب به خودروی حامل وی حمله کردند و فرزند شهید مطهری از سخن گفتن درباره اسلام و آزادی باز ماند. شاید همین اتفاقها بود که موجب شد مطهری رفته رفته موضعگیریهای فرهنگی اجتماعیاش را کمرنگ و احساس کند که باید بر دفاع از آزادی بیان بیشتر تمرکز کند.
یکی از رگههای این تصمیم را میتوان در برنامه «دید در شب» دید که او از لزوم رعایت آزادی تفکر و بیان سخن گفت: «این قانون اسلام است که هر فردی باید در تفکر آزاد باشد و آزادی بیان هم نتیجه آزادی تفکر است. من هر جا احساس کنم که اصول متعدد قانون اساسی درباره آزادی بیان دارد زیر پا گذاشته میشود و نماینده وظیفه دارد اینها را بگوید.» او در همین برنامه به صراحت از جریان اصلاحطلبی دفاع کرد: «از اول یک نگاه بدی نسبت به اصلاحطلبان وجود داشت که اینها را منحرف از سیاست و حتی گاهی منحرف از دین میدانند. گاهی اینها را سکولار میدانند. اینها را نقطه مقابل انقلاب میدانند. در حالی که این اشتباه است این طور نیست. » هر چند وقتی رضا رشیدپور درباره نسبت مواضع فرهنگی و مواضع سیاسی مطهری از او سوال میکند؛ مطهری میگوید شاید بهتر این باشد که بگوییم ما در پی راه سوم هستیم.
این سخنان و سخنانی شبیه به این موجب شد مطهری در بدنه عمومی و در میان اصلاحطلبان هم حامیان جدیتری نسبت به گذشته پیدا کند. او همچون لاریجانی در انتخابات مجلس دهم یکی از نامزدهای فهرست امید بود. وقتی مطهری به نایبرییسی مجلس دهم رسید بسیاری تصور کردند رفتار دیپلماتیک بر موضعگیریهای صریح او سایه بیندازد. اما چنین نشد.
افزایش فشارها بر مطهری
نایبرییس شدن علی مطهری حتی موجب نشده که او راحتتر از گذشته سخنرانی عمومی داشته باشد. آخرین نمونهاش لغو سخنرانی او در مشهد با دستور دادستان این شهر بود؛ اتفاقی که موجب شد مطهری با نوشتن نامهای سرگشاده خطاب به رییسجمهور از این اتفاق شدیدا انتقاد کند. هر چند دولت این اتفاق را محکوم کرده است اما صاحب تریبونهای خارج از بدنه دولت تقاضایشان این است که مطهری سخنرانی نکند.
آخرین نمونهاش حجتالاسلام عربپور، امام جمعه موقت کرمان و رییس شورای اصولگرایان این استان است که از دانشگاه کرمان به دلیل دعوت از مطهری، انتقاد کرده: «نظر ما به این است که ایشان عاقلانه و در این شرایط خاص پس از حواشی مشهد برای حفظ وحدت بین مردم در سخنرانیهای از این دست شرکت نکنند. کسانی هم که دعوتکننده ایشان بودهاند قطعا برای رضای خدا این کار را نکردهاند و به دنبال حاشیهسازی و جریانسازیهای خاصی هستند که بهتر است از این امر منصرف شوند.» امام جمعه بجنورد هم یکی دیگر از کسانی است که در این ایام اظهارنظر کرده و اظهارنظرش در رسانهها بازتاب زیادی داشته است.
ابوالقاسم یعقوبی گفته است: «سروصدایی که از لغو سخنرانی یک نماینده مجلس در مشهد ایجاد شده و رسانهها را به خود مشغول کرده است مردم را از اهداف اصلی دور میکند. نباید مردم را سرگرم مسائل حاشیهای کنیم تا مسائل اصلی یادشان برود.» مطهری در نامهای خطاب به حجتالاسلام تقوی، رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه از این اظهارنظرها انتقاد کرده: «ظاهرا این آقای امام جمعه مساله آزادی بیان را از مسائل اصلی نمیداند و این حاکی از بیاطلاعی او از قانون اساسی و نظرات امام خمینی و شهید مطهری است، در حالی که هم مسائل معیشتی مهم است و هم آزادی بیان، هرکدام در جای خود و اتفاقا با آزادی بیان معیشت مردم هم بهبود پیدا میکند چون مانع تخلفات مالی و اختلاسها میشود. »
دو «علی» به کجا میروند؟
علی لاریجانی با زیرکی مخصوص به خودش در سومین تجربه ریاست مجلس نشان داده که مهمترین متحد رییسجمهور است و از حمایت از او دست بر نمیدارد. این حمایت به تعبیر برخی تحلیلگران شاید معنایش این باشد که او نامزد اعتدالگرایان در انتخابات ١۴٠٠ باشد. امیر محبیان، روزنامهنگار و تحلیلگر اصولگرا چندی پیش درباره رفتارشناسی علی لاریجانی گفته است: «دور از ذهن نیست لاریجانی کاندیدای سال ١۴٠٠ باشد. در این سال خیلیها را در صف ریاستجمهوریخواهیم دید. لاریجانی هواداران کمی ندارد ولی مخالفان پرسروصدا و پر تحرکی هم دارد باید ببینیم خروجی این معادله به سود کدامشان خواهد بود. » هر چه هست لاریجانی حالا با خط نو پیکان اصولگرایی فاصله گرفته هر چند که رابطهاش را با جریانهای سنتی اصولگرایی حفظ کرده و همچنان مورد احترام مراجع است. برادر همسر او اما این روزها دست به قلم است و با نامههای سرگشادهاش فصل جدیدی را در طرح مباحث مغفول مانده حوزه سیاسی گشوده است.
از نامه علی مطهری به آیتالله یزدی در دفاع از برگزاری بازی تیمهای ایران و کره جنوبی در روز تاسوعا گرفته تا نامهاش به دادستان تهران در دفاع از محمود صادقی- دیگر نماینده تهران که این روزها درگیر و دار یک پرونده قضایی است- همه گویای همین پافشاری بر توسعه این گفتمان است. کلیدواژههای سخنرانیها نوشتههای این روزهای مطهری نشان میدهد که دفاع از «آزادی بیان» و «دفاع از حق انتقاد» فعلا اصلیترین ماموریتی است که او برای خودش متصور است. چنان که در آخرین اظهارنظرش، در دانشگاه صنعتی شریف در پاسخ دانشجویان جانب «علی آقا» را گرفت: «علی آقا در میان برادران از همه بهتر است.» حالا پرسش اما این است که دو «علی» در ادامه چقدر به یکدیگر نزدیک میشوند و در کدام مسائل؟ و دیگر اینکه آنها در نهایت آیا به نهادسازی جدید سوق پیدا میکنند یا خودشان را در کنار نیروهای اعتدالگرا و اصلاحطلب نگه میدارند؟
منبع: alef.ir