خاطرات آتش‌نشان‌هایی که در حادثه پلاسکو رفیق‌های‌شان را از دست دادند

امروز پیکر آتش‌نشان‌هایی که در حادثه پلاسکو جانفشانی کردند و جان خود را از دست دادند در مصلی تهران و سپس بهشت زهرا تشییع می‌شود.

اعتماد به سراغ تعدادی از دوستان و اعضای خانواده آنها رفته‌ تا از خاطرات‌شان بگویند:

خواهرم خواب دید ناصر زنده است
رضا، حسن و فیروز مهرورز سه برادری هستند که برادر کوچک‌شان ناصر را در حادثه پلاسکو از دست دادند. حسن مهرورز برادر بزرگ‌تر می‌گوید: روز حادثه ناصر داخل پاساژ بود و به من گفت که برای بررسی موقعیت بیرونی ساختمان پلاسکو بیرون بروم. همین که بیرون رفتم ساختمان فروریخت و برادرم همانجا دفن شد. خانواده مان باور نمی‌کردند تا اینکه مادرمان را آوردیم روبه‌روی پلاسکو تا خودش شاهد همه‌چیز باشد. آنقدر بی‌تابی کرد تا هماهنگ کردیم و آمد و محل حادثه را دید. خیال می‌کرد اینجا یک زیرزمین است که خیلی زود می‌شود ناصر را از آن بیرون آورد. ما هفت برادر و یک خواهر هستیم. خواهرم خواب دیده ناصر در زیرزمین جایی گیر افتاده و می‌گوید که بیایید و من را نجات دهید. من به او گفتم که ما هنوز به زیرزمین نرسیدیم ولی بعد مطمئن شدند که دیگر نباید امیدی داشته باشند.

او می‌گوید: آخرین خاطره‌ای که با ناصر داشتیم مال یک هفته قبل از حادثه بود که او فرمانده شیفت در ایستگاه ۲۴ بود. ما ۴ تا برادر با دوتا از پسرعموهای‌مان در ایستگاه ۲۴ مسابقه والیبال گذاشته بودیم. ناصر با پسرعموهایم یک تیم شدند و من هم با یکی دیگراز برادرها و پسرم یک تیم شدیم. آقا ناصر قهرمان بدنسازی بود و وزنش هم بالا بود خیلی خوب بازی می‌کرد. با اینکه وزنش بالا بود اما خیلی خوب می‌پرید و می‌توانست توپ‌ها را کنترل کند. من به شوخی به او می‌گفتم آنقدر پرش‌هایت تند است که یک ورق روزنامه هم به زور از زیر پایت رد می‌شود. از ساعت ۸ شب تا یازده شب در باشگاه با هم بازی می‌کردیم و حالا فقط خاطرات آن موقع برای‌مان باقی مانده. ناصر هم هی می‌خندید.

کلنگی برو پایین کمک کن!
میثم زارع‌زاده از ایستگاه دهم آتش‌نشانی خاطرات علی امینی یکی از شهدای آتش‌نشان را تعریف می‌کند، شهیدی که تنها یک هفته تا پایان خدمتش باقی مانده بود: از ساعت ۷ صبح امروز که می‌آییم تا ساعت ۷ صبح فردا باید در ایستگاه بمانیم. یک روز ما همراه با آقای امینی برای عملیاتی به خیابان ابراهیمی در بزرگراه جلال رفته بودیم. کانال‌های فاضلاب را کنده بودند و زمین فروکش کرده بود و کارگری زیر آن مانده بود. آقای امینی، فرمانده عملیات بود و از آنجا که روحیه طنز بالایی داشت کار کردن با او خیلی راحت‌تر بود.

من در آن عملیات راننده ماشین آتش‌نشانی بودم و چندتا از بچه‌های با تجربه برای نجات کارگر که داخل چاه مانده بود رفته بودند. عملیات به نیمه رسیده بود و من کنار ماشین منتظر ایستاده بودم تا بچه‌ها کارگر را نجات دهند و بالا بیایند. ناگهان آقای امینی از داخل چاه بیرون آمد و گفت: «کلنگی، تو هم باید لباس بپوشی بری پایین کمک کنی‌ها. » من هم گفتم: «آقای امینی شما دستور بده همین الان می‌رم تو چاه» بعد خندید و گفت: «تو برو کنار ماشینت مواظب اون واستا. » این خاطره مال سه ماه پیش است. آقای امینی همیشه برنامه زیارت عاشورا را درایستگاه‌ها برگزار می‌کرد و خانمش این روزها این مراسم را در خانه شان برگزار می‌کند.

آتش‌نشانی را از عمویش یاد گرفته بود
حسین محرابی‌فر یکی از آتش‌نشان‌هایی است که در حادثه پلاسکو همراه با مجتبی کوهی یکی از شهدا حضور داشت. او درباره این آتش‌نشان می‌گوید: مجتبی کوهی ٣٠ساله بود و یک دختر یک سال ‌ونیمه داشت. او ۵ سال بود که در ایستگاه ۲ کار می‌کرد و آتش‌نشانی را از عمویش یاد گرفته بود. در این ۵ سال همیشه ماموریت‌های سخت را با انگیزه انجام می‌داد و هیچ‌وقت از کارش ناراضی و خسته نمی‌شد.

آن روز هم به همراه حامد هوایی (یکی دیگر از شهدای آتش‌نشان حادثه) و دیگر نیروها به عنوان نیروهای اصلی به محل حادثه اعزام شدند و هر دو دیگر برنگشتند. حامد هوایی به همراه برادر دوقلویش در ایستگاه کار می‌کرد. او به تازگی استخدام شده بود. در واقع ۵ یا ۶ماه بود که کارش را آغاز کرده بود، ولی آشنایی زیادی با این کار داشت. همه‌چیز را بلد بود. آن روز هم به عنوان نیروی اصلی به محل حادثه اعزام شد، ولی دیگر برنگشت. حامد هم ٣٠‌سال داشت و هنوز ازدواج نکرده بود.

در حضور خانواده از کار صحبت نمی‌کنیم
میثم روحانی، برادر محسن روحانی یکی از شهدای حادثه است. او از تالش برای پیدا کردن جسد برادرش از زیر آوار به تهران آمده. اما اجازه پیدا نکرد تا وارد پلاسکو شود. تا اینکه جسد او را از زیر آوار پیدا کردند. او درباره برادرش می‌گوید: پدرم آتش‌نشان بود و من و برادرم هم در تالش آتش‌نشان شدیم. اما برادرم ازدواج کرد و همراه با همسرش به تهران آمد. به خاطر قدرت بدنی‌ای که داشت خیلی زود در آتش‌نشانی تهران استخدام شد و شروع به کار کرد. من و برادرم تقریبا هیچ‌وقت با همدیگر درباره کارمان در حضور خانواده صحبت نمی‌کردیم. چون همیشه عملیات‌های‌مان سخت بود. وقتی با خانواده بودیم سعی می‌کردیم تفریح کنیم و با هم بگوییم و بخندیم چون قرارمان این بود که خانواده‌های‌مان از لحظه‌های سختی که در کار ما وجود دارد باخبر نشوند چون آنها هم نگران می‌شدند. میثم یک دختر ۴ ساله دارد که مدام بی‌قرار پدرش است. مدام می‌گوید پدرم کی به خانه می‌آید؟

 
پیکر شهدای آتش‌نشان  امروز تشییع می‌شود
مراسم تشییع پیکر شهدای آتش نشان پلاسکو امروز از ساعت ۸:۳۰ در مصلای امام خمینی(ره) برگزار می‌شود. مجتبی عبداللهی، رییس ستاد تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان با اعلام این خبر، گفت: در پی تشخیص هویت پیکر ۱۶ تن از آتش‌نشانان حادثه پلاسکو، مراسم تشییع پیکر این شهیدان روز دوشنبه در مصلای امام خمینی(ره) برگزار می‌شود. معاون اجتماعی شهرداری تهران با بیان اینکه بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده، این مراسم در ساعت ۸:۳۰ آغاز خواهد شد، ادامه داد: همچنین روز چهارشنبه نیز مراسم بزرگداشتی برای این آتش‌نشانان از ساعت ١۴ در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار می‌شود.

همچنین دکتر احمدی بافنده، مدیرعامل شرکت بهره‌برداری متروی تهران از خدمات رایگان مترو به شرکت‌کنندگان در مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر شهدای آتش‌نشان حادثه پلاسکو خبر داد و ضمن تسلیت و تعزیت به خانواده شهدای آتش‌نشان، جانباختگان و مردم شریف ایران گفت: با توجه به برگزاری مراسم تشییع پیکر ۱۶ شهید آتش‌نشان در محل مصلای تهران، خدمات متروی تهران روز دوشنبه در خطوط یک و سه از ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح تا پایان مراسم خاکسپاری رایگان خواهد بود.


منبع: alef.ir