حصر؛ این گره گشودنی است
گروه سیاسی: زخمهای برجای مانده از انتخابات۸۸ خیال خوب شدن ندارد و هربار به شکلی سرباز میکند. خبر کسالت به وجود آمده برای چهرههای سیاسی که چند سالی است دچار محدودیتهای گستردهای شدهاند بار دیگر این پرسش را بر سر زبانها انداخته است که عاقبت این ماجرا چه خواهد شد و آیا برای این ماجرای تلخ پایانی شیرین متصور است؟به شکل همزمان با این اخبار تلخ شاهد سیرک جریان احمدی نژاد – مشایی هم بودیم که به بهانه آزادی یار دیگرشان با «وثیقه مردمی» (!) جشن و پایکوبی به راه انداختند از «سرنگونی» سخن میگفتند.
با کنار هم قرار دادن این دو تصویر، ابهام بزرگی برای هر مشاهدهگر منصفی به وجود میآید که آیا به واقع ارزشش را داشت که بزرگان این کشور که از پیش از انقلاب تا بحران۸۸ با وجود اختلاف نظرهای گوناگونی که با یکدیگر داشتند همواره در کنار یکدیگر بوده و ذیل گفتمان انقلاب اسلامی تعریف میشدند به واسطه افرادی که حتی یک سیلی هم برای به ثمر نشستن انقلاب۵۷ مردم ایران نخوردند این گونه از هم دور شده و هر یک به سویی بروند. آیا ارزشش را داشت؟
این گره را تا بیشتر از این دیر نشده است باید گشود، و همه در این راه وظیفهای بر دوش دارند. در ادامه به چند گام که میتواند منتهی به گره گشایی در این پرونده شود اشاره خواهیم کرد.
۱ـ گام اول؛ دور کردن تندروهای تنش آفرین
شاید بتوان قدم اول در این مسیر را حذف تندروها از این معادله دانست. تا زمانی که تندروها میداندار چنین موضوعاتی باشند و اجازه ایجاد فضایی مبتنی بر پارامترهای واقعی برای تصمیم گیران را ندهند نمیتوان امیدی به حل و فصل چنین پروندههای پیچیده و چند بعدی داشت. شاید اولین قدم برحذر داشتنتریبون داران تندرو از بیان مطالب تنش زا در این خصوص است، زیرا سخن گفتن آنان یعنی آغاز تنشی مجدد و پیچیدهتر شدن وضعیتی که همه در آن به نوعی گرفتار آمده ایم.
۲ـ گام دوم؛ نقش آفرینی نمایندگان مجلس
واقعیت آن است که در چند سال اخیر بسیاری بر این عقیده بودهاند که راه حل این چنین پرونده هایی رایزنیهای پشت پرده و در سکوت خبری است همان تاکتیکی که گفته میشود حسن روحانی در گذشته هم از مشابه آن در پرونده حصر مرحوم منتظری استفاده کرده است. به واسطه شرایط خاص چهرههای سیاسی مرتبط با این پرونده و همینطور به سرانجام نرسیدن رایزنیهای پشت پرده شاید نیاز باشد که نمایندگان مردم که خواستار تغییر در این وضعیت هستند و در کمترین حالت ممکن نیمی از اعضای مجلس را تشکیل میدهند به شکل علنی و صریح وارد میدان شده و خواسته مردم حوزه انتخابیه خود درباره این موضوع را به گوش مقامات کشور برسانند. این که فقط چند نماینده همچون علی مطهری، محمود صادقی، الیاس حضرتی و چند نفر دیگر درباره این پرونده خاص سخن میگویند به هیچ وجه نشانه خوبی نیست و برخی از مردم را به این نتیجه میرساند که گویا نمایندگان مجلس بیشتر از آن که در فکر خواسته مردم باشند در خیال حضور مجدد در دوره بعدی مجلسند و از رد صلاحیت احتمالی به واسطه مطرح کردن چنین مسائلی واهمه دارند.
۳ـ گام سوم؛ پذیرش یک نکته بدیهی
این که هر چهره سیاسی در زندگی پر فراز و نشیبش خطاهایی را مرتکب شده است امری بدیهی است که بحث و گفتگویی در آن نیست. به خصوص آن که موضوع بحث برههای حساس و پیچیده مانند بحران پس از انتخابات۸۸ است. اگر این نکته بدیهی را بپذیریم آن گاه خواهیم پذیرفت که چنان بحرانی حاصل خطاهای یک طرف ماجرا نبوده است و هر دو طرف با خطاهایی که مرتکب شدهاند به آن بحران دامن زده و زخمهای حاصل از آن کار یکسوی ماجرا نیست. نتیجه این امر آن است که همانطور که خطاهای یک طرف ماجرا (مانند حمایت اعضای شورای نگهبان از یکی از کاندیداها در آن انتخابات) بخشیده شد و یا حداقل برخورد نرم و حداقلی با آن صورت گرفت این انتظار میرود که به خطاهای طرف دیگر ماجرا هم با همان دید نگاه شود و حداقل پس از گذشت هشت سال از آن واقعه دیگر امروز به فکر مرهمی برای آن زخم باشیم. شاید پذیرش خطاها از سوی هر دو طرف و قبول این نکته بدیهی که بحران۸۸ حاصل خطاهای یک طرف نبود را بتوان گامی مهم برای حل و فصل این مسئله دانست.
۴ـ و گام چهارم؛به میدان آمدن اصولگرایان معتدل
شاه کلید این قفل را میتوان اصولگرایان معتدل دانست. جریان اصلاحات در همه این سالها به دلایل گوناگونی آن طور که باید و شاید روابطی گرم و صمیمی را با تصمیم گیران ارشد کشور نداشته است و اگر هم گهگاه دیدارهایی صورت گرفته است بیشتر از آن که معطوف به تصمیم گیریهای عملیاتی باشد صرف برطرف ساختن سوءتفاهمهای به وجود آمده از گذشته شده است. همین سوءتفاهمها سبب آن شده است که شاهد نوعی شکاف و دوری بین اصلاحطلبان و ارکان حاکمیت باشیم. از طرف دیگر میتوان گفت که جریان اصلاحات خودش به اصطلاح یک طرف دعواست و نمیتوان انتظار داشت که چهرههایی از این جریان بتوانند نقش رایزنی به قصد حل و فصل این پرونده را داشته باشند. در نتیجه اگر قرار بر حل این پرونده باشد چهرههای متعلق به طیف معتدل جریان اصولگرایی در کشور باید بیشتر و عیانتر از گذشته وارد میدان شده و وظیفه خود را در این مقطع حساس انجام دهند. پس از درگذشت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی حالا دیگر افرادی همچون حسن روحانی، علی اکبر ناطق نوری، علی لاریجانی و. . . افرادی هستند که علاوه بر جایگاه حقوقی خود به واسطه نقش حقیقی شان میتوانند به گره گشایی از این پرونده کمک کنند.
منبع: بهارنیوز